ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
مکی است؛ ترتیب آن 28؛ شمار آیات آن 88
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿طسٓمٓ ١﴾.
طا، سین، میم؛ از حروف مقطعه است که خداوند عزوجل به مرادش از آنها داناتر میباشد. در عین آنکه ما به این حقیقت دانایم که این حروف معانی بسیار بزرگی دارند.
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ ٢﴾.
این آیات قرآن نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که حقتعالی تمام امور مورد نیاز مردم در معاش و معادشان را در آن روشن ساخته است.
﴿نَتۡلُواْ عَلَیۡکَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرۡعَوۡنَ بِٱلۡحَقِّ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٣﴾.
ای پیامبر! خداوند عزوجل به زودی در این سوره داستان موسی علیه السلام و فرعون را به منظور آگاهی باورمندان به قرآن و پیامت که از تو پیروی کرده و به طاعتش عمل میکنند، با راستی و درستی به تو خبر میدهد.
﴿إِنَّ فِرۡعَوۡنَ عَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلَ أَهۡلَهَا شِیَعٗا یَسۡتَضۡعِفُ طَآئِفَةٗ مِّنۡهُمۡ یُذَبِّحُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَیَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ٤﴾.
بیگمان فرعون تمرّد کرد و استکبار ورزید. در بیداد گریهایی چون کشتار، تجاوز و بردهگیری، از حدّ گذشت و مردم مصر را به گروهای مختلفی تقسیم کرده گروهی از آنان را ـ که بنی اسرائیل بودند ـ به بردگی و زبونی کشانید؛ او آنان را به خدمت خویش میگماشت، مردانشان را میکشت و زنانشان را برای خدمتگزاری باقی میگذاشت. قطعاً فرعون در زمین فساد بزرگی برانگیخت.
﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٥﴾.
و خداوند عزوجل میخواهد تا بر کسانی از بنی اسرائیل که فرعون آنان را در مصر به بردگی و ذلّت کشانده است منّت گذاشته و ـ پس از نابودسازی فرعون و سپاهش ـ ایشان را رهبران نیکوکاری و صلاح، دعوتگران هدایت و فلاح و وارثان زمین قرار دهد؛ تا فرجام از آن تقوا پیشگان باشد.
﴿وَنُمَکِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنُرِیَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا مِنۡهُم مَّا کَانُواْ یَحۡذَرُونَ ٦﴾.
همچنان خداوند عزوجل به بندگان مستضعفش در زمین قدرت عطا کرده و به فرعون، هامان و سپاهیانشان از سوی این گروه مستضعف با ایمان همان چیزی را که از آن بیمناک بودند نشان میدهد؛ این امر همانا استیلای مستضعفان بر ملک و دولتشان، سرنگونسازی قدرتشان و اخراجشان در کمال حقارت و زبونی از سرزمینشان است.
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِیهِۖ فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِیٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٧﴾.
و خداوند عزوجل به مادر موسی علیه السلام ـ آنگاه که وی را به دنیا آورد و از آن ترسید که فرعون به قتلش رساند ـ الهام کرد که: موسی را شیر ده و به وعده خدا عزوجل سخت مطمئن باش. و چون از بر ملا شدن کار نگهداشتت از موسی بیمناک شدی، او را در صندوقی بگذار و آن صندوق را در نیل بینداز و از این امر که فرعون و سپاهش موسی را سر بُرند نترس و بر فراق وی اندوهگین مباش؛ زیرا این وعدهای از سوی ما است که پسرت را سالم و غانم به تو بر گردانیده و به علاوه وی را به رسالت برانگیزیم.
﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِیَکُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاۗ إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا کَانُواْ خَٰطِِٔینَ ٨﴾.
پس مادر موسی او را در صندوقی گذاشته در آن را بست و آن را به آب انداخت. سپاهیان فرعون صندوق را یافته و موسی را گرفتند تا یار و یاوری برایشان باشد و وی را به این منظور که به فرزندیاش برگیرند، پرورش دهند. ولی او دشمن جانشان، سبب اندوهشان و عامل از بین رفتن ملکشان گردید. بیگمان فرعون، هامان و کسانشان ستمگر، سرکش و مجرم بودند.
﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَیۡنٖ لِّی وَلَکَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن یَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٩﴾.
در این میان زن فرعون به وی گفت: موسی مایه انس و شادمانی و نور چشم من و تو خواهد بود پس او را نکش، تا شاید زنده ماندنش برای ما سودی در بر داشته یا او فرزندی برایمان باشد. گفتنی است که فرعون و همسرش دارای فرزند نبودند. و چنین بود که فرعون و همراهانش ندانستند که پایان کارشان بر دست این کودک خواهد بود.
﴿وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٠﴾.
از آن طرف دل مادر موسی از هرچیز دیگر جز یاد موسی و اندیشیدن در حال و سرنوشتش، تهی گشت و اگر خداوند عزوجل او را پایدار و شکیبا نساخته بود نزدیک بود برای مردم افشا کند که موسی فرزند وی است. چنین بود که به وعده الهی و نگهداشت و کارسازی وی، دلش آرام گرفت؛ زیرا مادر موسی به وحی و الهامی که خداوند عزوجل به وی کرده بود، باورمند و متیقن بود.
﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّیهِۖ فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ١١﴾.
مادر موسی هنگامی که موسی را در آب میگذاشت به خواهر وی گفت: پی موسی را بگیر، حرکت صندوق را دنبال کن و بنگر که سر انجام با وی چه میشود؟ پس خواهرش پی وی را گرفت و دورا دور حال وی را میپایید در حالی که قوم فرعون از ین نکته که او خواهر وی است و میخواهد تا از اخبارش سر در آورد، غافل بودند.
﴿۞وَحَرَّمۡنَا عَلَیۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ ١٢﴾.
و خدای متعال از روی لطفی که به موسی و مادرش داشت از قبل، شیر خوردن موسی از هر زنی جز مادرش را بر وی حرام گردانیده بود. پس خواهرش به کسان فرعون گفت: آیا شما را بر زنی در خانوادهای راهنمایی کنم که شیردهی، پرورش و پرداختن به کار وی را به خوبی بلدند و او را با اشتیاق نگهدار خواهند بود؟ کسان فرعون هم پیشنهادش را پذیرفتند و اجابت گفتند.
﴿فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ١٣﴾.
به این ترتیب حقتعالی موسی را به مادرش بر گرداند تا شادمانیش کامل شود و خاطرش آرام گیرد و تا او وعده خود به وی را محقق گرداند. چنین بود که با رعایت و عنایت خداوند عزوجل موسی سالم و محفوظ بر گشت و بیم و هراس مادرش بر وی و اندوهش از فراق وی از بین رفت. و تا مادر موسی بداند که وعده پروردگار متعال به وی حقّ است و در آن تردیدی نیست و او وعدهاش را خلاف نمیکند. ولی بیشتر کافران نمیدانند که وعده خداوند عزوجل خواه ناخواه انجام شدنی است.
﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَٱسۡتَوَىٰٓ ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٤﴾.
و چون موسی به کمال نیرومندی و به تمام رشد عقلیاش رسید خداوند عزوجل به او حکمت و دانش عطا کرد و او را در دین خویش فقیه و فرزانه گردانید. و آنگونه که حقتعالی موسی را بر عبادت و تقوای خود پاداش داد، به همین ترتیب هر کس را که اطاعت و دوستیاش را بر گزیند، پاداش میدهد.
﴿وَدَخَلَ ٱلۡمَدِینَةَ عَلَىٰ حِینِ غَفۡلَةٖ مِّنۡ أَهۡلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیۡنِ یَقۡتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِیعَتِهِۦ وَهَٰذَا مِنۡ عَدُوِّهِۦۖ فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِۦ فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِۖ قَالَ هَٰذَا مِنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِۖ إِنَّهُۥ عَدُوّٞ مُّضِلّٞ مُّبِینٞ ١٥﴾.
و موسی پنهان از دیدگان در زمانی که مردم متوجه نبودند وارد شهر شد تا به موجودیتش در شهر پی نبرند. در این میان او در شهر دو مرد را یافت که باهم در حال زد و خورد بودند؛ یکی از آن دو، از قومش بنی اسرائیل و دیگری قبطی و از قوم فرعون بود. در این اثنا فرد اسرائیلی از موسی برای از بین بردن فرد قبطی خواستار کمک گردید. موسی هم فرد قبطی را با مشتش زد و در نتیجه آن شخص قبطی مرد. اما موسی از این کار خود پشیمان شد و گفت: بیگمان این کار از آرایشدهی شیطان است؛ از آنجا که او مرا بر زدن فرد قبطی برانگیخت. همانا شیطان دشمنی است آشکار برای انسان که او را از هدایت به بیراهه برده و به پرتگاههای سقوط میکشاند. البته این کار موسی قبل از بعثتش به نبوّت بود.
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمۡتُ نَفۡسِی فَٱغۡفِرۡ لِی فَغَفَرَ لَهُۥٓۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ١٦﴾.
بعد از آنکه موسی قبطی را کشت، گفت: پروردگارا! بیگمان من با کشتن یک شخص بیگناه که تو مرا به قتلش دستور نداده بودی، برخویشتن ستم کردم، پس این گناه را بر من بیامرز! و خداوند عزوجل هم گناهش را بر وی آمرزید. قطعاً او بر توبه کاران از اهل عصیان بسیار آمرزگار و بر باز آمدگان، بسی رحیم و گشایشگر است.
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ فَلَنۡ أَکُونَ ظَهِیرٗا لِّلۡمُجۡرِمِینَ ١٧﴾.
موسی گفت: پروردگارا! به سبب انعامی که با عفو و رحمت و دانش و حکمت، بر من ارزانی داشتی از این پس دیگر هرگز پشتیبان و یاریگر کسی بر جور و ستمش نخواهم بود.
﴿فَأَصۡبَحَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُ فَإِذَا ٱلَّذِی ٱسۡتَنصَرَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَسۡتَصۡرِخُهُۥۚ قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰٓ إِنَّکَ لَغَوِیّٞ مُّبِینٞ ١٨﴾.
پس از این واقعه موسی صبحگاه در شهر فرعون بیمناک و در انتظار بود و اخبار پیرامون خود و آن کس از اهالی مصر را که دیروز کشته بود میپاید. پس به ناگاه همان شخص اسرائیلی را دید که روز قبل از وی بر کشتن قبطی خواستار کمک شده بود و اینک باز همو از وی خواهان معاونت بر کشتن قبطی دیگری بود. اما موسی درخواستش را رد کرد و گفت: بیگمان تو شخصی بسیار ستمگر، سرکش و طغیانگر هستی.
﴿فَلَمَّآ أَنۡ أَرَادَ أَن یَبۡطِشَ بِٱلَّذِی هُوَ عَدُوّٞ لَّهُمَا قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ أَتُرِیدُ أَن تَقۡتُلَنِی کَمَا قَتَلۡتَ نَفۡسَۢا بِٱلۡأَمۡسِۖ إِن تُرِیدُ إِلَّآ أَن تَکُونَ جَبَّارٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ ١٩﴾.
چون موسی بر کشتن فرد قبطی مصمم شد، آن شخص اسرائیلی پنداشت که او میخواهد به وی حمله ور شود. پس خطاب به موسی گفت: آیا کنون میخواهی مرا به قتل رسانی چنانکه دیروز آن فرد قبطی را کشتی؟ (پس شخص قبطی سخن اسرائیلی را شنید و خبر را به فرعون برد) تو فقط میخواهی شخصی باشی ستمگر و مستبد و سر آن نداری که از اهل صلاح و خیر و استقامت باشی.
﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ یَأۡتَمِرُونَ بِکَ لِیَقۡتُلُوکَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّی لَکَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ ٢٠﴾.
و از دوردست شهر، مردی شتابان آمد و به موسی خبر داد که: سران شهر در مورد کشتنت با هم مشوره میکنند پس از شهر بگریز؛ زیرا من برایت خیرخواه و دلسوز هستم.
﴿فَخَرَجَ مِنۡهَا خَآئِفٗا یَتَرَقَّبُۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢١﴾.
پس موسی در حالی که منتظر اخبار بود و توقع داشت تا کسی به قصد دستگیریاش به وی برسد ترسان و نگران از شهر گریخت و در این حال، به بارگاه پروردگارش دعا کرد که وی را از چنگال ستمگران نجات بخشد.
﴿وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلۡقَآءَ مَدۡیَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یَهۡدِیَنِی سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ ٢٢﴾.
چون موسی رو به دیار مدین کرد و از چنگ فرعون گریخت گفت: امید است پروردگارم مرا به بهترین راه به سوی مدین و به بهترین روش راهنمایی و هدایت کند.
﴿وَلَمَّا وَرَدَ مَآءَ مَدۡیَنَ وَجَدَ عَلَیۡهِ أُمَّةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ یَسۡقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ ٱمۡرَأَتَیۡنِ تَذُودَانِۖ قَالَ مَا خَطۡبُکُمَاۖ قَالَتَا لَا نَسۡقِی حَتَّىٰ یُصۡدِرَ ٱلرِّعَآءُۖ وَأَبُونَا شَیۡخٞ کَبِیرٞ ٢٣﴾.
چون موسی به آب مدین رسید گروهی از مردم را بر سر آن یافت که دامهای خود را آب میدادند. او پشت سر مردم دو دختر را یافت که تنها از آن جماعت، گوسفندانشان را به کناری کشیده و آنها را از آب باز داشته بودند؛ زیرا از همپایی و تزاحم با مردان احساس عجز و ناتوانی میکردند و منتظر بودند تا نخست آنها از آبکشی فارغ شوند تا بتوانند پس از آن گوسفندان خویش را آب دهند. پس چون موسی ضعف این دو دختر را دید بر آنها دل سوخت و گفت: حال و وضع کار شما چیست؟ آنان در پاسخ گفتند: چون ما توان مزاحمت با مردان را نداریم از اینروی گوسفندان خویش را تا آنگاه آب نمیدهیم که همه مردم از آب دادن گوسفندانشان فارغ نشوند. و پدر ما نیز پیر مردی است سالخورده که توان آبدهی گوسفندان و تحمّل ازدحام مردم را ندارد.
﴿فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰٓ إِلَى ٱلظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَآ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرٖ فَقِیرٞ ٢٤﴾.
پس موسی گوسفندان آن دو دختر را آب داد و سپس به سوی سایه درختی رفته در زیر آن نشست و گفت: پروردگارا! من به روزی و فضلت ـ از قبیل غذا و مانند آن ـ فقیر و نیازمندم.
﴿فَجَآءَتۡهُ إِحۡدَىٰهُمَا تَمۡشِی عَلَى ٱسۡتِحۡیَآءٖ قَالَتۡ إِنَّ أَبِی یَدۡعُوکَ لِیَجۡزِیَکَ أَجۡرَ مَا سَقَیۡتَ لَنَاۚ فَلَمَّا جَآءَهُۥ وَقَصَّ عَلَیۡهِ ٱلۡقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفۡۖ نَجَوۡتَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٥﴾.
در این اثنا یکی از آن دو دختر که با آزرم گام برمیداشت باز آمد و به موسی گفت: پدرم تو را فرا میخواند تا پاداش آبدهی گوسفندانمان را به تو بپردازد. پس موسی همراه دختر راه افتاد و چون با پدرش ملاقات کرد و وی را از آنچه برایش در مصر با فرعون و قومش اتفاق افتاده بود خبر داد و ماجرای گریز خود از مصر را با وی در میان گذاشت، پدر دختر به وی گفت: نترس؛ زیرا خداوند عزوجل تو را از چنگ ستمگران نجات داده است چرا که آنان را بر ما سلطهای نیست و هرگز آزارشان به ما نخواهد رسید.
﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا یَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَیۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡأَمِینُ ٢٦﴾.
در این میان یکی از آن دو دختر به پدرش گفت: ای پدر! موسی را برای شبانی گوسفندان اجیر کن. در حقیقت بهترین کسی که استخدامش میکنی همان کسی است که بر نگهداشت گوسفندان نیرومند و در کار خویش امانتدار بوده و امانت را خیانت نکند. بناء در شخص ضعیف خیانتکار، خیری نیست.
﴿قَالَ إِنِّیٓ أُرِیدُ أَنۡ أُنکِحَکَ إِحۡدَى ٱبۡنَتَیَّ هَٰتَیۡنِ عَلَىٰٓ أَن تَأۡجُرَنِی ثَمَٰنِیَ حِجَجٖۖ فَإِنۡ أَتۡمَمۡتَ عَشۡرٗا فَمِنۡ عِندِکَۖ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أَشُقَّ عَلَیۡکَۚ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٢٧﴾.
پدر آن دو دختر به موسی گفت: در حقیقت من میخواهم یکی از این دو دختر را که مشاهده میکنی بر این شرط به نکاحت در آورم که به مدّت هشت سال گوسفندانم را شبانی کنی ولی اگر ده سال را تکمیل کردی پس این از فضل توست. و بدان که من با شرط قرار دادن مدّت ده سال، برتو سخت نمیگیریم و مرا ـ انشاءالله ـ در حسن معامله، لطف و مهربانی به کارگر و وفا به وعده، از درستکاران خواهی یافت.
﴿قَالَ ذَٰلِکَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَۖ أَیَّمَا ٱلۡأَجَلَیۡنِ قَضَیۡتُ فَلَا عُدۡوَٰنَ عَلَیَّۖ وَٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ ٢٨﴾.
موسی گفت: این قراردادی است میان من و تو که هر یک از دو مدّت را در کار شبانی به انجام رساندم، به قرارداد مربوطه وفا کنند تلقّی شوم و بر من در نیفزودن بر هشت سال سرزنشی نیست. و خداوند عزوجل بر آنچه اتفاق کردیم گواه است؛ او ناظر و مراقب اعمال ما است و بر نهان و آشکار ما آگاه است و او بهترین گواهان میباشد.
﴿۞فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى ٱلۡأَجَلَ وَسَارَ بِأَهۡلِهِۦٓ ءَانَسَ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ نَارٗاۖ قَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ أَوۡ جَذۡوَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ لَعَلَّکُمۡ تَصۡطَلُونَ ٢٩﴾.
موسی گفت: پس چون موسی علیه السلام مدّت ده سال را که کاملترین دو مدّت بود به انجام رساند و خانوادهاش را به سوی مصر حرکت داد، در میان راه در کنار کوه طور آتشی را مشاهده کرد. در این اثنا به خانوادهاش گفت: شما در جای خود بمانید و انتظار مرا بکشید؛ زیرا من آتشی را مشاهده کردهام، پس به آنجا میروم؛ شاید از آنجا برای شما خبری بیاورم که ما را بر راه، راهنمون گردد یا از اهل آن آتش خبری بیاورم، یا شعلهای از آن بیاورم که با آن خود را از خنکی گرم نمایید.
﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ مِن شَٰطِیِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَیۡمَنِ فِی ٱلۡبُقۡعَةِ ٱلۡمُبَٰرَکَةِ مِنَ ٱلشَّجَرَةِ أَن یَٰمُوسَىٰٓ إِنِّیٓ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٠﴾.
پس چون موسی به آن آتش رسید خداوند عزوجل از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از کنار درخت، وی را ندا کرد و به وی درباره خود چنین فرمود: (ای موسی! منم الله؛ پروردگار جهانیان!).
﴿وَأَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۚ فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ کَأَنَّهَا جَآنّٞ وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ یُعَقِّبۡۚ یَٰمُوسَىٰٓ أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِینَ ٣١﴾.
آنگاه حقتعالی به وی دستور داد تا عصایش را بیفکند. پس به اذن الله عزوجل عصا به ماری بزرگ که سخت جنبان بود تبدیل شد؛ گویی او در جنبش سریع خود همانند مار کوچکی است. چون موسی این منظره را مشاهده کرد گریزان روی گردانید و از شدّت خوف به مار التفاتی نکرد. پس خداوند عزوجل وی را ندا داد که ای موسی! روی آر و نترس؛ زیرا تو از هر آنچه که مایه آزارت شود، در امان هستی! چه هر کس در تحت رعایت الله عزوجل قرار داشته باشد از هر ناخوشی و آسیبی ایمن است.
﴿ٱسۡلُکۡ یَدَکَ فِی جَیۡبِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٖ وَٱضۡمُمۡ إِلَیۡکَ جَنَاحَکَ مِنَ ٱلرَّهۡبِۖ فَذَٰنِکَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ ٣٢﴾.
ای موسی! دستت را در چاک پیراهنت داخل کن تا بدون بیماری و برص، سپید بیرون آید. همچنان دستت را به سینهات بچسبان تا روانت آرام گیرد و قلبت مطمئن شود. پس این دو نشانه است برایت از بارگاه پروردگارت که یکی: بر گرداندن عصا به اژدها و دیگری ید بیضا بدون آفت و بیماری است. و این دو دلیل بزرگ به سوی فرعون و سران قومش بر قدرت و یگانگی حقتعالی و راستگویی موسی است. در حقیقت فرعون و سران قومش از طاعت خداوند عزوجل خارج و از حدودش تجاوزگر بودند.
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلۡتُ مِنۡهُمۡ نَفۡسٗا فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ ٣٣﴾.
موسی به پروردگار سبحان گفت: پروردگارا! من از قوم فرعون کسی را کشتهام که به قتلش مامور نبودهام. پس، از آن میترسم که مرا در برابر آن کس به قتل رسانند.
﴿وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی لِسَانٗا فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا یُصَدِّقُنِیٓۖ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ٣٤﴾.
و برادرم هارون از من زبان آورتر و بر سخن گفتن تواناتر است. پس پروردگارا! هارون را همراهم بفرست تا او نیز پیامبری مانند من باشد و مرا در امر رسالت یاری کند. امید که فرعون تصدیقم نماید؛ زیرا من میترسم که او رسالتم را تکذیب نماید.
﴿قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا بَِٔایَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ ٣٥﴾.
خدای متعال به موسی فرمود: به زودی بازویت را به وسیله برادرت هارون نیرومند و تو را به وی پشت گرم خواهیم ساخت و شما هردو را بر فرعون و قومش با برهان آشکار و حجّت قاطع یاری خواهیم نمود. بنابراین آنها به شما آزاری رسانده نمیتوانند. بدان ای موسی! که تو و هارون و پیروان مؤمنتان همگی، با ادله راستین ما بر فرعون پیروز و غالب خواهید بود.
﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مُّوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَا بَیِّنَٰتٖ قَالُواْ مَا هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّفۡتَرٗى وَمَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ ٣٦﴾.
پس چون موسی با برهانهای منزله از سوی عزوجل و حجّتهای راستینی که روشنگر حق از باطل بود نزد فرعون و همراهانش آمد آنان به موسی گفتند: این چیزی که تو بدان برانگیخته شدهای جز نوعی از سحر که آن را به دروغ و ترفند به هم یافتهای نیست؛ این باطل و دروغی پیش نمیباشد و سابقه ندارد که ما همچو دروغی را در قرنهای گذشته شنیده باشیم.
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ مِنۡ عِندِهِۦ وَمَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٣٧﴾.
موسی به فرعون گفت: بیگمان پروردگارم انسان راستگوی درستکار را که پیام آور حق است از دروغگویی که به ناروا جدال میکند، باز میشناسد و او به کسی که فرجام نیکو و پایان خوش سرای آخرت برای وی است داناتر میباشد.
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ مَا عَلِمۡتُ لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرِی فَأَوۡقِدۡ لِی یَٰهَٰمَٰنُ عَلَى ٱلطِّینِ فَٱجۡعَل لِّی صَرۡحٗا لَّعَلِّیٓ أَطَّلِعُ إِلَىٰٓ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّی لَأَظُنُّهُۥ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ٣٨﴾.
فرعون به سران قومش گفت: ای اشراف قوم! من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم، پس مرا به یگانگی پرستش کنید. و ای هامان! برایم بر گِل آتشی بیفروز تا آن گِل پخته و مستحکم شود، آنگاه بر آن بنایی بلند بر افراز تا شاید من خدایی را که موسی جز من میپرستد ببینم! و البته من چنین میپندارم که موسی در این ادعایش که او را غیر از من خدایی است، دروغگوست.
﴿وَٱسۡتَکۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَیۡنَا لَا یُرۡجَعُونَ ٣٩﴾.
و فرعون و لشکریانش در مصر؛ ستم، گردنکشی برتری منشی و فساد کردند و او و قومش پنداشتند که هیچ بازگشتی به سوی پروردگار مردم در کار نیست.
﴿فَأَخَذۡنَٰهُ وَجُنُودَهُۥ فَنَبَذۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ ٤٠﴾.
در نتیجه خداوند عزوجل فرعون و لشکریانش را نابود و ریشه کن ساخت و آنان را به دریا غرق گردانید. پس بنگر که کشتارگاه طغیانگران و پایان کار ستمگرانی که به خداوند عزوجل کفر ورزیده و با پیامبرانش ستیزه کردند چگونه بود!!
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا یُنصَرُونَ ٤١﴾.
و خداوند عزوجل فرعون و قومش را دعوتگرانی به سوی آتش و رهبرانی به سوی جهنم گردانید که گمراهان و ستمگران به آنان اقتدا میکنند و آنان نه در روز قیامت خود را یاری توانند کرد و نه هم یاورانی دارند که عذاب دامنگیر به سبب کفر و تکذیب را از آنان دفع کند.
﴿وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِینَ ٤٢﴾.
و خداوند عزوجل در این زندگانی دنیا خشم و عار و خواری و خفّتی از جانب خود بدرقه کرده است و روز قیامت نیز آنها از کسانی هستند که اعمالشان زشت و ننگین است. پس بازگشتشان چه زشت و ننگین و سعی و تلاششان چه ناکام و رسواست.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٤٣﴾.
و در حقیقت خداوند عزوجل به موسی تورات را بعد از آن عطا کرد که اقوام پیشین چون قوم نوح، عاد، ثمود، قوم لوط و اصحاب مدین را نابود ساخت. و در تورات برهانهای درخشان و ادلّۀ قاطع برای بنی اسرائیل است که با آنها به سوی حق راه مییابند و به نور آنها از باطل میپرهیزند اما مشروط به آنکه بدان عمل کنند. و در تورات اسباب رحمت و مغفرت است تا شاید آنان فضل و منّت حقتعالی بر خود را به یاد آورده و بناء به وی ایمان آورند، از پیامبرش پیروی کرده و به هدایتش چنگ زنند.
﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِیِّ إِذۡ قَضَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا کُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ ٤٤﴾.
و ای پیامبر! تو در جانب غربی کوه طور همراه موسی نبودی آنگاه که خداوند عزوجل با وی سخن گفت. و تو از حاضران آن صحنه نبودی.
﴿وَلَٰکِنَّآ أَنشَأۡنَا قُرُونٗا فَتَطَاوَلَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۚ وَمَا کُنتَ ثَاوِیٗا فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ تَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَا وَلَٰکِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ ٤٥﴾.
لیکن خدای متعال نسلهایی را آفرید و زمانی طولانی بر آنان گذشت؛ تا سرانجام آنان یگانگی وی را فراموش کرده و از دینش روی بر گردانیدند. و تو در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا برایشان کتاب خدا عزوجل را خوانده، اخبارشان را دریافته و بر امورشان آگاهی یابی. ولی این داستان موسی که قومت را از آن خبر دادی، دلیلی بر رسالتت و برهانی بر نبوّتت میباشد.
﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلطُّورِ إِذۡ نَادَیۡنَا وَلَٰکِن رَّحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أَتَىٰهُم مِّن نَّذِیرٖ مِّن قَبۡلِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٤٦﴾.
آری؛ ای پیامبر! تو آن دم که خداوند عزوجل با موسی سخن گفت در جانب کوه طور نبودی ولی خدا عزوجل از روی رحمت و لطفی که به تو دارد، خبر این واقعه عظیم را بر تو وحی کرد تا امّتی را که پیش از تو هیچ پیامبری از نزد خدا عزوجل بر ایشان نیامده است بیم دهی؛ باشد که آنان از آنچه خداوند عزوجل بر تو نازل کرده، پند گیرند و در نتیجه بدان عمل کرده و غیر آن از اعمال شرک و جاهلیّت را فرو گذارند.
﴿وَلَوۡلَآ أَن تُصِیبَهُم مُّصِیبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ فَیَقُولُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ وَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٤٧﴾.
و اگر این مسئله مطرح نبود که وقتی بر کافران به سبب کفرشان عذابی میرسد چنین بگویند: پروردگارا! چرا قبل از آنکه ما را عذاب کنی، پیامبری به سوی ما نفرستادی تا به آیاتی که نازل کردهای عمل میکردیم و از کسانی میبودیم که کتاب و پیامبرت صلی الله علیه و آله و سلم را تصدیق کردهاند؟ یقیناً در عذاب نمودنشان شتاب میکردیم.
﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُواْ لَوۡلَآ أُوتِیَ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ مُوسَىٰٓۚ أَوَ لَمۡ یَکۡفُرُواْ بِمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۖ قَالُواْ سِحۡرَانِ تَظَٰهَرَا وَقَالُوٓاْ إِنَّا بِکُلّٖ کَٰفِرُونَ ٤٨﴾.
اما چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد کافران مکه آمد تا آنان را از عذاب خداوند عزوجل بیم دهد اعتراض کنان گفتند: چرا خداوند عزوجل به وی از معجزات حسّی آشکار نداد آنگونه که به موسی همچون عصا و ید بیضا را داد؟ ای پیامبر! به آنان بگو: آیا بنی اسرائیل پیش از این به معجزات موسی کفر نورزیدند؟ آری! آنها بودند که گفتند: تورات و قرآن هردو سحر و جادویند و در سحر خود با هم مدد کردهاند! و گفتند: ما هم به تورات و هم به قرآن کفر ورزیده ایم.
﴿قُلۡ فَأۡتُواْ بِکِتَٰبٖ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ هُوَ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمَآ أَتَّبِعۡهُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٤٩﴾.
ای پیامبر! به آنان بگو: اگر در ادعای خود راستگو هستید، کتابی را بیاورید که از جانب خداوند نازل شده باشد و در هدایت و رشد خود از تورات و قرآن بزرگتر و راهنمونتر باشد؛ در آن صورت من یقیناً بدان کتاب راه جسته و بدانچه در آن است عمل خواهم کرد.
﴿فَإِن لَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکَ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّنِ ٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ بِغَیۡرِ هُدٗى مِّنَ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥٠﴾.
پس اگر آنچه از کتاب ـ غیر از قرآن و تورات ـ درخواست کردی نیاوردند و عذرشان بریده شد و حجّتشان از کار افتاد پس بدان که آنان اهل هوی و هوس اند نه اهل دلیل و منطق و فقط هوسهای خود را بیرون میکنند. و البته هیچکس گمراهتر و حیرانتر از صاحب هوا نیست که تارک شرع خدا عزوجل است. بیگمان خداوند عزوجل متجاوزان از حدودش، نافرمانان دستورش و ستیزه گران با دینش را به سوی صواب هدایت نمیکند.
﴿۞وَلَقَدۡ وَصَّلۡنَا لَهُمُ ٱلۡقَوۡلَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٥١﴾.
و به راستی خداوند عزوجل از روی رحمت به مردم این قرآن را به روشنی، با تفصیل و به هم پیوسته بیان کرد تا شاید در آن اندیشیده و از آیاتش پند گیرند.
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِهِۦ هُم بِهِۦ یُؤۡمِنُونَ ٥٢﴾.
کسانی از یهود و نصاری که خداوند عزوجل بر آنان تورات و انجیل را نازل کرد و آنها کتابهای الهی را تحریف و تبدیل نکردند بیگمان قرآن را نیز تصدیق میکنند؛ همچون عبدالله بن سلام و دیگران.
﴿وَإِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِهِۦٓ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّنَآ إِنَّا کُنَّا مِن قَبۡلِهِۦ مُسۡلِمِینَ ٥٣﴾.
و چون آیات قرآن بر مؤمنان اهل کتاب خوانده شود میگویند: به درستی تصدیق کردم! باور داریم که قرآن از نزد خداوند عزوجل است و از آن پیروی کردیم! بیتردید قرآن حقّ است و از جانب خدای متعال نازل شده است. ما پیش از آنکه قرآن بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شود نیز یکتاپرست و بر دین اسلام که دین همه پیامبران است بودهایم.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡتَوۡنَ أَجۡرَهُم مَّرَّتَیۡنِ بِمَا صَبَرُواْ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٥٤﴾.
همین گروه باورمند به کتابهای پیشن خود و به قرآن اند که خداوند عزوجل پاداششان را دوبار به طور مضاعف برایشان میدهد؛ از آن روی که به دو کتاب ایمان آوردهاند و از آن جهت که بر ادای طاعت و پرهیز از معصیت صابر و پایدارند. و هم ایشان اند که بدی را با نیکی دفع میکنند؛ یعنی بعد از ارتکاب معصیت به کفّاره آن طاعت انجام میدهند. یا آنانند که بدی را با نیکی پاسخ میدهند. و همانانند که برای رضای خدا عزوجل از آنچه که بدیشان عطا کرده است صدقه میکنند.
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ وَقَالُواْ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ لَا نَبۡتَغِی ٱلۡجَٰهِلِینَ ٥٥﴾.
و چون آن گروه ابراز سخن ناروایی را بشنوند، بدان گوش فرا نمیدهند بلکه شنواییشان را از فرا دادن به آن پاک نگه داشته و میگویند: کردارهای ما از آن ما است و ما از آنها مسئول هستیم و کردارهای شما از آن شما است و گناه آن بردوش خود شماست. پس بدانید که ما هرگز شما را بر باطلتان اجابت نگفته و در معاصیتان با شما مشارکت نمیکنیم. در عین حال شما از آزار ما نیز به سلامت هستید؛ چرا که ما هرگز خود را به مقابله با جاهلان و معامله بالمثل با نابخردان مشغول نمیداریم. پس بزرگترین پاسخ به نادانان سبک مغز، سکوت و رویگردانی از آنهاست. آری! جواب البهان خاموشی است.
﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ ٥٦﴾.
ای پیامبر! تو نمیتوانی هر کس از مردم را دوست داشته و به هدایتش علاقه مند باشی، «هدایت توفیق» ارزانی داری بلکه هدایتگر فقط خدای یگانه یکتاست. پس اوست که هر کس از بندگانش را بخواهد توفیق هدایت میبخشد و او به کسی که سزاوار هدایت است داناتر میباشد؛ بناء سینهاش را برای هدایت میگشاید و او را بر آن راهنمون میگردد.
﴿وَقَالُوٓاْ إِن نَّتَّبِعِ ٱلۡهُدَىٰ مَعَکَ نُتَخَطَّفۡ مِنۡ أَرۡضِنَآۚ أَوَ لَمۡ نُمَکِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا یُجۡبَىٰٓ إِلَیۡهِ ثَمَرَٰتُ کُلِّ شَیۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٥٧﴾.
و کافران به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: اگر از هدایت و توحید که تو بدان مبعوث شدهای پیروی کنیم و پرستش بتان و معبودان باطل را فرو گذاریم مردمان با کشتار و اسارت و چپاول و غارت ما را از دیارمان میربایند. آیا حقتعالی برایشان سرزمینی امن و مطمئن را که عبارت از مکّه سرزمین محرم خدا عزوجل از هنگام آفرینش آسمانها و زمین میباشد آماده نساخته است؟ سرزمینی که خیرات و محصولات زمین اعم از میوهها، دانهها و دیگر فرآوردهها به عنوان روزیی از جانب خداوند عزوجل به سوی آن سرازیر میشود؟ ولی بیشتر کافران نمیدانند که نعمتبخش حقیقی همانا خدای سبحان است. از این رو وی را ـ با توحید و خالص سازی عبادت برایش ـ سپاس نمیگذارند.
﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةِۢ بَطِرَتۡ مَعِیشَتَهَاۖ فَتِلۡکَ مَسَٰکِنُهُمۡ لَمۡ تُسۡکَن مِّنۢ بَعۡدِهِمۡ إِلَّا قَلِیلٗاۖ وَکُنَّا نَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٥٨﴾.
و خداوند عزوجل بسیاری از مردم شهرها را هنگامی هلاک و ویران ساخت که زندگی خوش و خواهشها و سرمستیهایشان آنان را از ایمان به وی، اطاعتش و پیروی از پیامبرانش به خود مشغول ساخت و در نتیجه تکذیب و رویگردانی اختیار کردند. پس این است سراهایشان که بعد از نابودیشان ـ جز تعدادی اندک ـ کسی در آنها سکونت نگزیده است و تو هم این خانههای متروک را مشاهده میکنی. و خداوند عزوجل وارث بندگانش میباشد؛ او بعد از فنای خلقش باقی است، همه به سوی او باز میگردند و بنابراین هر کس را در برابر کار کردش جزا میدهد.
﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبۡعَثَ فِیٓ أُمِّهَا رَسُولٗا یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَاۚ وَمَا کُنَّا مُهۡلِکِی ٱلۡقُرَىٰٓ إِلَّا وَأَهۡلُهَا ظَٰلِمُونَ ٥٩﴾.
و خدای سبحان هرگز نابود کننده و ویرانگر شهرهایی که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پیرامون مکه قرار داشتهاند نبوده است تا آنگاه که در مرکز و بزرگترین و شریفترین آن شهرها که شهر مکه است پیامبری را که همانا محمد صلی الله علیه و آله و سلم اند بفرستد تا ایشان آیات قرآن را بر مردم بخوانند. و خداوند عزوجل هلاک کننده شهرها نیست مگر بعد از آنکه مردم آنها با کفر به وی، ستیزه با پیامبرانش و نافرمانی امرش بر خویشتن ستم کنند و در نتیجه سزاوار هلاک و ویرانی گردند. بنابراین مردم هیچ شهری عذاب نمیشوند تا آنکه با فرستادن پیامبری به سویشان، حجّت بر آنان اقامه گردد.
﴿وَمَآ أُوتِیتُم مِّن شَیۡءٖ فَمَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتُهَاۚ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٠﴾.
و ای بندگان! هر چه از اموال و اولاد به شما داده شده است جز این نیست که بهرهای در این زندگانی فانی و دنیای نا پایدار و زیب و زیوری برای شما در برابر مردم است ولی آنچه پیش خداوند عزوجل برای دوستان و بندگان صالحش وجود دارد، بهتر و ماندگارتر میباشد؛ زیرا این چیزهاست که مبارک و خجسته، گوارا و پیوسته، همیشگی و نا گسسته است که هرگز آنها را پایانی نیست. پس آیا در این موضوع نمیاندیشید تا میان نیک و بد و شایسته و بیارزش فرق بگذارید؟
﴿أَفَمَن وَعَدۡنَٰهُ وَعۡدًا حَسَنٗا فَهُوَ لَٰقِیهِ کَمَن مَّتَّعۡنَٰهُ مَتَٰعَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا ثُمَّ هُوَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ ٦١﴾.
آیا مثل و وصف کسی از بندگان که خدای سبحان به وی در برابر عمل نیکش بهشتهای پر ناز و نعمت را وعده داده است و از آنرو که خداوند عزوجل تحقق بخش وعدههای خویش میباشد او حتما به این وعده دست هم خواهد یافت؛ آری! آیا مَثَل و صفت چنین کسی همچون مَثَل آن شخصی است که خداوند عزوجل وی را در دنیای کوتاه از شهوتهای گذرا و لذتهای ناپایا بهرهمند گردانیده است و او دنیا را بر آخرت ترجیح داده، دیدار خدا عزوجل را فراموش کرده و سپس در روز قیامت نزد حقتعالی حاضر ساخته میشود تا وی را در برابر کردارهایش مجازات نماید؟ پس آیا این شخص با آن شخص برابر است؟ هرگز! بنابراین باید انسان بیندیشد که کدام انتخاب برایش بهتر است و بر همین اساس او باید گزینه برازندهتر و ارزندهتر را برای خویشتن اختیار کند.
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ ٦٢﴾.
و روزی که حقتعالی مشرکان را ندا داده و به آنان میگوید: آن خدایانی که غیر از من میپرستیدید و مدعی بودید که در الوهیتم شریک اند، کجایند؟
﴿قَالَ ٱلَّذِینَ حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلُ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَغۡوَیۡنَآ أَغۡوَیۡنَٰهُمۡ کَمَا غَوَیۡنَاۖ تَبَرَّأۡنَآ إِلَیۡکَۖ مَا کَانُوٓاْ إِیَّانَا یَعۡبُدُونَ ٦٣﴾.
کافرانی که عذاب خدا عزوجل بر آنان واجب شده است میگویند: پروردگارا! این گروه بودند که ما گمراهشان کردیم همچنان که ما خود گمراه شدیم، اما امروز از یاری و دوستیشان به پیشگاه تو بیزاری میجویم؛ آنان در حقیقت ما را نمیپرستیدند بلکه شیاطینی را میپرستیدند که اندیشه شرک را بر آنان القا کرده بودند.
﴿وَقِیلَ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۚ لَوۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ یَهۡتَدُونَ ٦٤﴾.
و روز جزا به کافران گفته میشود. خدایان پنداریتان را که به جای خدای سبحان میپرستیدید فراخوانید. پس آنان را ندا میکنند ولی از آنها پاسخی نمییابند. و عذابی را با چشم سر میبینند. اما اگر در دنیا بر هدایت و طاعت الله عزوجل قرار میداشتند او هرگز عذابشان نمیکرد.
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٦٥﴾.
و روز قیامت حقتعالی کافران را ندا میدهد و از آنان میپرسد: پاسختان به فرستادگان ما ـ هنگامی که ایشان را با پیام ایمان و عمل صالح به سوی شما فرستادیم ـ چه بود؟
﴿فَعَمِیَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَنۢبَآءُ یَوۡمَئِذٖ فَهُمۡ لَا یَتَسَآءَلُونَ ٦٦﴾.
پس حجّتها از آنان ناپدید و بیّنات از آنان پنهان میشود و در حیرتی تاریک درمیافتند که چه بگویند؟! در نتیجه آنان به علت بیم و اضطرابشان از یکدیگر نمیپرسند که چه حجّت مورد قبولی را که بتواند پاسخگوی پرسش پروردگار متعال باشد ارائه کنند.
﴿فَأَمَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَعَسَىٰٓ أَن یَکُونَ مِنَ ٱلۡمُفۡلِحِینَ ٦٧﴾.
اما کسی که از کفر توبه کرده و در طاعت حقتعالی راستگو باشد، به موجبات شریعتش عمل نموده و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نماید یقیناً از کسانی است که به مطلوب رسیده، از هراسها نجات یافته و به بهشت رضوان الهی نازل گردیده است.
﴿وَرَبُّکَ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخۡتَارُۗ مَا کَانَ لَهُمُ ٱلۡخِیَرَةُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٦٨﴾.
و پروردگارت که آفریننده نو آور و تصویرگر است هرچه را بخواهد بیافریند میآفریند، قضای وی را بر گردانندهای نیست؛ او هرچه و هر که از خلقش را بخواهد برای رسالت و عبادتش برمیگزیند، بنابر آن چیزی از آفرینش، گزینش، فیصله و قضا در اختیار بندگان نیست؛ بلکه فقط خدای یگانه است که مالک همه اینها میباشد. او از آنچه به وی شریک و همتا قرار داده شده برتر و متعالی و از آنچه که باطلگرایان او را بدان توصیف کردهاند منزّه است.
﴿وَرَبُّکَ یَعۡلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمۡ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٦٩﴾.
و پروردگارت آنچه را سینهها پنهان داشته و زبانها آشکار میدارند میداند؛ زیرا غیب نزد وی حاضر و راز نزد وی علنی است.
﴿وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٧٠﴾.
و اوست خدایی که غیر وی سزاوار پرستش نیست و ماسوایش شایستگی الوهیت را ندارد، همه ستایشها او را است و جمله مدح و ثناها به او اختصاص دارد. و ثنای جمیل در اول و آخر همه از آن اوست که به یگانگی در امور بندگانش حاکم است و آنچه را که به نفعشان باشد برایشان مشروع میگرداند و به سوی اوست که بندگان در روز معاد باز گردانیده میشوند تا میانشان داوری کند.
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلَّیۡلَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِضِیَآءٍۚ أَفَلَا تَسۡمَعُونَ ٧١﴾.
ای پیامبر! به بندگان بگو: به من خبر دهید که اگر خداوند عزوجل شب را بر شما تا روز قیامت بدون آوردن روزی مستدام و پیوسته بدارد، آیا غیر از او دیگر خدایی وجود دارد که برای شما روشنی بیافریند تا در آن تاریکی انبوه و پیوسته، بدان روشنی گیرید؟ پس آیا این اندرزها را بسان کسی که از شنیدن خویش بهره برده، پند آموخته، پذیرفته و عمل کرده است نمیشنوید؟!
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِن جَعَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمُ ٱلنَّهَارَ سَرۡمَدًا إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِلَیۡلٖ تَسۡکُنُونَ فِیهِۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٧٢﴾.
ای پیامبر! به بندگان بگو: به من خبر دهید که اگر خداوند عزوجل روز را تا پگاه قیامت بدون شبی بر شما مستمرّ و پیوسته بدارد، آیا آنجا خدای دیگری غیر از خدای سبحان وجود دارد که برای شما شبی را بیافریند تا در آن بخوابید، استراحت نموده و آرام بگیرید؟ پس آیا به نشانههای حقتعالی در گردش شب و روز با دیدۀ تأمّل و اعتبار نمینگرید؟!
﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٧٣﴾.
و از رحمت حقتعالی به بندگانش این است که شب و روز را آفرید و در میان آنها تغایر و دگرگونی ایجاد کرد؛ به این ترتیب که شب را وقت راحت بدنها و زمان بریدگی کارهایتان قرار داد تا تنها در آن آرام یافته و چشمها در آن به خواب روند و روز را روشنگر گردانید تا در آن به کارهایشان و کسب معیشتتان بپردازید و تا خدای متعال را بر فضل و احسانش سپاس بگذارید؛ با اخلاص عمل برایش و پایبندی به طاعتش.
﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ ٧٤﴾.
و روز قیامت خداوند عزوجل کافران را ندا کرده و به آنان میگوید: خدایانتان که مدعی الوهیت آنها همراه من بودید کجایند؟ یعنی آیا آنها برای شما نفعی رسانده توانسته یا زیانی را از شما دفع میکند.
﴿وَنَزَعۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا فَقُلۡنَا هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ فَعَلِمُوٓاْ أَنَّ ٱلۡحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ ٧٥﴾.
و خداوند عزوجل از میان هر امّت از امّتهای کافر، گواهی بر ضدشان بیرون میکشد تا به آنچه در دنیا از کفر و تکذیب کردهاند گواهی دهد و خداوند عزوجل به امّتهای کافر دستور میدهد تا دلایل و برهانهای خود بر صحت آنچه را از شرک ادعا کردهاند بیاورند؛ آن هنگام است که کافران میدانند حجّت بالغه و منطق رسا از آن یگانه قهّار است و در واقع این اوست که به یگانگی سزاوار عبودیت بوده و شریکی برایش وجود ندارد. و همه ادعاهای باطل و حجتهای دروغین از پیش کافران میرود و کسی را نمییابند که برایشان شفاعت کند یا عذاب را از آنان دفع کند. پس در آن روز نه عذری پذیرفته میشود، نه دوستی سودی میرساند، یاوری است که شفاعت کند و نه یاریگری که دفاع نماید.
﴿۞إِنَّ قَٰرُونَ کَانَ مِن قَوۡمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیۡهِمۡۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡکُنُوزِ مَآ إِنَّ مَفَاتِحَهُۥ لَتَنُوٓأُ بِٱلۡعُصۡبَةِ أُوْلِی ٱلۡقُوَّةِ إِذۡ قَالَ لَهُۥ قَوۡمُهُۥ لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَرِحِینَ ٧٦﴾.
همانا قارون از بنی اسرائیل ـ قوم موسی علیه السلام ـ بود و از مصریان نبود. پس او در زمین سر به برتری جویی برداشت، بر بندگان تکبّر ورزید و به خاطر مال و ثروتش طغیان کرد. و خداوند عزوجل از گنجینههای بزرگ هولناک و اموال بیشمار به وی تا بدانجا عطا کرده بود که در وصف نمیگنجد بدانسان که برداشت کلیدهای گنجینههایش بر مردان نیرومند بسیار سنگین میآمد.
آنگاه که قومش نصیحتش کرده و به وی گفتند: به دنیای ناپایدار و فانی تکبّر و نخوت نکن و بدان شادمان مباش؛ زیرا خداوند عزوجل بندگان متکبّر، گردنکش و نخوت منشی را که نعمت را سپاس نمیگزارند، آفریدگار را نیایش و پرستش نکرده و برای مخلوق فروتنی نمیورزند، دوست ندارد.
﴿وَٱبۡتَغِ فِیمَآ ءَاتَىٰکَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ ٱلدُّنۡیَاۖ وَأَحۡسِن کَمَآ أَحۡسَنَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ وَلَا تَبۡغِ ٱلۡفَسَادَ فِی ٱلۡأَرۡضِۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ٧٧﴾.
و ای قارون! با این مال و ثروت، پاداشی را که نزد خداوند عزوجل است در نظر بگیر و در آنچه او به تو از نعمتها و داراییها داده است رضای او را بجوی و البته در ضمن عمل برای آخرت بهرهات از دنیا را نیز که استفاده از جلال پاکیزه بدون تنگ چشمی و اسراف است فرو مگذار و با نفع رسانی و یاری گری به بندگان نیکویی کن آنسان که حقتعالی با بخششهای فراوان برتو نیکویی کرده است. فساد و تباهی در گفتار و کردار و عمل به نیرنگ و ستم و فحشا و منکر را مقصود خویش قرار نده و از اینکه جویای موجبات خشم خدا عزوجل چون کبر و تجاوز باشی بپرهیز؛ زیرا خداوند عزوجل فسادگرانی را که در سخن و عمل از صلاح به دور اند دوست ندارد؛ بلکه آنها برپادارندۀ اردوگاه آزار و شرارت و ستم و بغاوت اند.
﴿قَالَ إِنَّمَآ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیٓۚ أَوَ لَمۡ یَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَهۡلَکَ مِن قَبۡلِهِۦ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مَنۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُ قُوَّةٗ وَأَکۡثَرُ جَمۡعٗاۚ وَلَا یُسَۡٔلُ عَن ذُنُوبِهِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٧٨﴾.
قارون به ناصحان خویش گفت: همانا من این مال و ثروت را بدان خاطر داده شدهام که از دانش برتری ساز و از نیرویی ویژه در مال اندوزی برخوردارم! آیا قارون ندانست که خداوند عزوجل بسیاری از کسانی را که پیش از او بودند نابود گردانید؟ و خداوند عزوجل از مجرمان در مورد گناهانشان نمیپرسد از آنرو که از جرایمشان علم و اطلاع دارد؛ بلکه پرسشی که از آنان میشود از روی سرزنش و تثبیت است نه برای اثبات و خداوند عزوجل آنان را براساس علمی که به گناهانشان دارد عذاب میکند.
﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِی زِینَتِهِۦۖ قَالَ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا یَٰلَیۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ ٧٩﴾.
پس فاروق در حالی که لباسهای فاخر و زیبا پوشیده بود، فخرکنان به مالش و بر تربینانه بر قومش با کبکبۀ خاصی بیرون آمد. و چون اهل دنیا که همه و جهه همّتشان کار و تلاش در راه اندوختن آن بود او را دیدند آرزو کردند که کاش از مال و جاه و جلال همانند قارون داشته باشند؛ زیرا از نظر آنان او واقعاً خوشبخت بود.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَیۡلَکُمۡ ثَوَابُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّمَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗاۚ وَلَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلصَّٰبِرُونَ ٨٠﴾.
اما کسانی که از علم سودمند راستین بر خوردار بودند؛ همانان که خدا عزوجل را شناخته و فهم دینش و علم شرعش را دریافته بودند نظر اهل دنیا را رد کرده و گفتند: وای بر شما! در حقیقت پاداش خداوند عزوجل برای تقوا پیشگانی که به شریعتش عمل میکنند بهتر و برتر از مال و جاه قارون است. اما این اندرز را فقط کسی میپذیرد و از آن نفع میبرد که بر طاعت حقتعالی و اجتناب از نافرمانیهایش شکیبا و صابر بوده، به حکمش راضی و با نفس خویشتن در جهت عمل به موجبات محبت خدا عزوجل جهاد کرده باشد.
﴿فَخَسَفۡنَا بِهِۦ وَبِدَارِهِ ٱلۡأَرۡضَ فَمَا کَانَ لَهُۥ مِن فِئَةٖ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُنتَصِرِینَ ٨١﴾.
سر انجام خداوند عزوجل قارون را با خانهاش به زمین فروبرد و زمین او و کاخش را در خود غوطهور ساخت. پس نه برایش همکارنی بود که عذاب را از وی دفع کنند و نه خود به علّت ضعف و ناتوانی یارای آن داشت که در برابر قدرت خدای عزوجل از خود دفاع نماید.
﴿وَأَصۡبَحَ ٱلَّذِینَ تَمَنَّوۡاْ مَکَانَهُۥ بِٱلۡأَمۡسِ یَقُولُونَ وَیۡکَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُۖ لَوۡلَآ أَن مَّنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا لَخَسَفَ بِنَاۖ وَیۡکَأَنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ٨٢﴾.
و همان کسانی که دیروز حالی مانند حال قارون را آرزو میکردند و او و اموالش سخت نزدشان اعجاب آور بود با پشیمانی و تاثّر، از این ماجرا عبرت اندوخته و متفکّرانه میگفتند: ای وای! در حقیقت خداوند عزوجل برای هر کس از مردم که بخواهد، روزی را گشاده و بر هر کس که بخواهد آن را تنگ میگرداند. به راستی اگر خداوند عزوجل بر ما منّت نگذاشته بود ما را نیز مانند قارون به زمین فرو میبرد از آنرو که به مال و حال وی سخت شیفته و شیدا بودیم. آیا نمیدانید که کافران نه به مطلوبی رستگار میشوند و نه از تنگنای آنچه هراسناک و وحشت بار است نجات مییابند.
﴿تِلۡکَ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ نَجۡعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوّٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فَسَادٗاۚ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ ٨٣﴾.
آن سرای آخرت را حقتعالی با نعمتهای ماندگار بیزوال آن برای کسانی قرار میدهد که برایش متواضع و در پیشگاه جبروتش خاضع باشند، نه بر خالق تکبّر ورزند، نه بر خلق وی برتری جویند و نه در زمین با ستم و نافرمنی فساد انگیزند. و یقیناً فرجام نیک در بهشت برین برای تقوا پیشگانی است که به اوامرش عمل کرده و از نواهیش پرهیز نموده باشند.
﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ خَیۡرٞ مِّنۡهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَى ٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٨٤﴾.
هر کس در روز قیامت نزد حقتعالی توحید خالص و عمل صالح را همراه با پرهیز از محرمات بیاورد، پس پاداش وی همانا رضوان الله عزوجل و جاودانگی در بهشت وی است و هر کس با شرک و معاصی نزد پروردگارش باز گردد؛ پس جز مانند اعمال بد خویش ـ از عذاب و خواری و گرفتاریهای سخت ـ جزا داده نمیشود.
﴿إِنَّ ٱلَّذِی فَرَضَ عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لَرَآدُّکَ إِلَىٰ مَعَادٖۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ مَن جَآءَ بِٱلۡهُدَىٰ وَمَنۡ هُوَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٨٥﴾.
ای پیامبر! بیگمان خدایی که قرآن را برتو فرود آورده و تبلیغ آن برای بندگان و عمل و داوری جویی از آن را برتو فرض گردانیده است، به زودی تو را به همانجایی که از آن هجرت کردهای ـ یعنی به مکّه ـ برخواهد گرداند. ای پیامبر! به کافران بگو: تنها پروردگار من به این حقیقت داناتر است که چه کسی از ما راه یافته و حقّ آشکار را آورده است و چه کسی از صراط مستقیم و راه استوار در دوری و انحراف قرار دارد؟
﴿وَمَا کُنتَ تَرۡجُوٓاْ أَن یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبُ إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۖ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرٗا لِّلۡکَٰفِرِینَ ٨٦﴾.
ای پیامبر! و تو توقّع و انتظار نداشتی که خداوند عزوجل بر تو قرآن را نازل کند ولی او از روی رحمت به تو و بر امّتت تو را با این کتاب عظیم گرامی داشت. پس مولایت را بر آنچه به تو عطا کرده است شکر بگزار و او را بر این منّت که تو را به رسالت بر گزیده است ستایش کن و با کافران بر ستیز علیه یگانه قهّار مدد کار نباش.
﴿وَلَا یَصُدُّنَّکَ عَنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ بَعۡدَ إِذۡ أُنزِلَتۡ إِلَیۡکَۖ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَۖ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٨٧﴾.
و ای پیامبر! بعد از آنکه خداوند عزوجل تو را به نبوّت گرامی داشته است، کافران تو را از تبلیغ رسالت و توضیح شریعت بر نگردانند. و مردم را به سوی عبادت حقتعالی دعوت کن و از عذابش هشدارشان ده و از اینکه با مشرکان در چیزی از اعمالشان موافق و همآوا باشی حذر کن؛ بلکه از آنان و از عملکردشان بیزاری جوی.
﴿وَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۘ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ کُلُّ شَیۡءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٨﴾.
و با خدا عزوجل معبود دیگری را پرستش نکن؛ زیرا خدایی جز الله عزوجل و معبود بر حقّی جز آن یگانه لاشریک وجود ندارد. هر چیز جز آن باقی بر حق هلاک شدنی، فانی و مردنی است و بقا فقط او را است و بس. حکم و فیصله نیز از آن اوست؛ در مورد هر چیز بدانچه خواهد حکم میکند؛ زیرا مالک متصرّف فقط اوست و بازگشت بندگان در روز قیامت به سوی او میباشد تا هر کس را در برابر آنچه کرده است جزای مناسب دهد. آیه کریمه بر اثبات صفت وجه برای حقتعالی ـ آنگونه که سزاوار جلال و کمال و عظمتش میباشد دلالت دارد.