تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر نور: سوره انفال

تفسیر نور:
سوره أنفال آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِکُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از تو درباره غنائم می‌پرسند ( و می‌گویند که غنائم جنگ بدْر چگونه تقسیم می‌گردد و به چه کسانی تعلّق می‌گیرد ؟ ) بگو : غنائم از آن خدا و پیغمبر است ( و پیغمبر به فرمان خدا تقسیم آن را به عهده می‌گیرد . ) پس از خدا بترسید و ( اختلاف را کنار بگذارید و ) در میان خود صلح و صفا به راه اندازید ، و اگر مسلمانید از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأنفَال‌ » : جمع نَفْل ، غنائم . « ذَاتَ » : حالت . صاحب . « بَیْن‌ » : این واژه از اضداد است و به معنی وصلت و فُرقت آمده است . « ذَاتَ بَیْنِکُمْ » : حالتی که مایه پیوند شما می‌گردد . حالتی که مایه جدائی شما می‌شود .‏

سوره أنفال آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مؤمنان ، تنها کسانی هستند که هر وقت نام خدا برده شود ، دلهایشان هراسان می‌گردد ( و در انجام نیکیها و خوبیها بیشتر می‌کوشند ) و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده می‌شود ، بر ایمانشان می‌افزاید ، و بر پروردگار خود توکّل می‌کنند ( و خویشتن را در پناه او می‌دارند و هستی خویش را بدو می‌سپارند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَجِلَتْ » : هراسناک شد و لبریز از خوف گردید .‏

سوره أنفال آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان کسانیند که نماز را چنان که باید می‌خوانند و از آنچه بدیشان عطاء کرده‌ایم ، ( مقداری را به نیازمندان ) می‌بخشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره أنفال آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان واقعاً مؤمن هستند و دارای درجات عالی ، مغفرت الهی ، و روزی پاک و فراوان ، در پیشگاه خدای خود می‌باشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَقّاً » : صفت مصدر محذوفی است و تقدیر چنین است : إیماناً حَقّاً . « کَریمٌ » : پاک . فراوان‌‏

سوره أنفال آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ناخوشنودی بعضی از شما از چگونگی تقسیم غنائم بدر ) همانند آن است که خداوند تو را از خانه‌ات ( در مدینه ، به سوی میدان بدر ) به حق بیرون فرستاد ، در حالی که جمعی از مؤمنان ( چون آمادگی جنگ را نداشتند ، از این امر ) ناخوشنود بودند ( ولی برخلاف دید محدود آنان درباره احکام الهی ، سرانجامِ بدر پیروزی چشمگیری بود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَمَآ أَخْرَجَکَ . . . » : حال مؤمنان در خلاف خود راجع به غنائم ، همانند حال ایشان به هنگام فرمان خروج برای جنگ با مشرکان در بدر است . « بَیْت‌ » : خانه ، مراد خانه پیغمبر در مدینه و یا مراد خود مدینه است .‏

سوره أنفال آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این گروه از مؤمنان ) با تو درباره حق ( یعنی بیرون رفتن جهت جنگ با مشرکان ) مجادله می‌کنند ، پس از آن که روشن شده است ( که برابر وعده‌ای که بدیشان داده‌ای در جنگ پیروز می‌شوند ) . انگار که به سوی مرگ رانده می‌شوند و ( صحنه مرگ خویشتن را با چشمان خود ) می‌نگرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : مراد بیرون رفتن برای جنگیدن در بدر است . « یُسَاقُونَ » : رانده می‌شوند .‏

سوره أنفال آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! به یاد آورید ) آن گاه را که خداوند پیروزی بر یکی از دو دسته را به شما وعده داد . ( پیروزی بر کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان ، و یا پیروزی بر لشکری که از مکّه تدارک شده بود و به سرپرستی ابوجهل برای نجات کاروان آمده بود ) . شما دوست می‌داشتید دسته‌ای نصیب شما گردد که از قدرت و قوّت چندانی برخوردار نیست ( که کاروان بود ، ) ولی خدا می‌خواست حق را با سخنان خود ( که بیانگر اراده و قدرت یزدانند ، برای مردم ) ظاهر و استوار گرداند و کافران را ( از سرزمین عرب با پیروزی مؤمنان ) ریشه‌کن کند ( لذا شما را با لشکر قریش درگیر کرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ » : فاقد قوّت و قدرت . بی‌نیرو و شکوه . « یُحِقُّ » : ثابت و پابرجا دارد . « دَابِرَ » : دنباله‌رو . آخر . ( قَطْعُ الدَّابِر ) کنایه از ریشه‌کن کردن است .‏

سوره أنفال آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا بدین وسیله حق را ( که اسلام است ) پابرجا و باطل را ( که شرک است ) تباه گرداند ، هرچند که بزهکاران ( کافر و طغیانگر ، آن را ) نپسندند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ » : مراد افراد کفرپیشه است ، نه مؤمنانی که نمی‌خواستند با لشکر قریش درگیر شوند . چرا که کافران احقاق حق و ابطال باطل را دوست نمی‌دارند .‏

سوره أنفال آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُرْدِفِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! حالا که غنائم را تقسیم می‌کنید و بر سر نحوه آن اختلاف می‌ورزید ، به یاد آورید ) زمانی را که ( در میدان کارزار بدر از شدّت ناراحتی ) از پروردگار خود درخواست کمک و یاری می‌نمودید و او درخواست شما را پذیرفت ( و گفت : ) من شما را با یک‌هزار فرشته کمک و یاری می‌دهم که این گروه هزار نفری گروههای متعدّد دیگری را پشت سر دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَسْتَغِیثُونَ » : یاری می طلبید . کمک می‌خواهید . « مُمِدّ » : معیّن . یاری‌دهنده . « مُرْدِفِینَ » : آنان که دیگران را پشت سر خود می‌دارند و خویشتن در جلو حرکت می‌کنند ( نگا : آل‌عمران / 124 - 127 ) . واژه ( مُرْدِفینَ ) صفت کلمه ( أَلْفٍ ) است .‏

سوره أنفال آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند این ( امداد با فرشتگان ) را تنها برای مژده‌دادن ( پیروزی ) به شما و آرامش پیداکردن دل شما به آن کرد ، وگرنه پیروزی جز از سوی خدا نیست ( و اراده و مشیّت او بالاتر از همه این اسباب ظاهری و باطنی است ) . بیگمان خداوند ( بر هر کاری ) توانا ( و کارهایش ) از روی حکمت است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بُشْرَیا » : بشارت ، مژده .‏

سوره أنفال آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّیُطَهِّرَکُم بِهِ وَیُذْهِبَ عَنکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! به یاد آورید ) زمانی را که ( از دشمنان و کم‌آبی به هراس افتادید و خداوند ) خواب سبکی بر شما افگند تا مایه آرامش و امنیّت ( روح و جسم شما ) از ناحیه خدا گردد ، و از آسمان آب بر شما باراند تا بدان شما را ( از پلیدی جسمانی ) پاکیزه دارد و کثافت ( وسوسه‌های ) شیطانی را از شما به دور سازد ، و ( با این نعمت ) دلهایتان را ثابت ( و به یاری خدا واثق ) نماید ، و گامها را ( در شنزارهای بدر ) استوار دارد ( و روحیه شما را تقویت و بر میزان استقامت شما بیفزاید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُغَشِّیکُمْ » : همچون پرده‌ای بر دیدگان شما افگند . بر شما چیره کرد . « النُّعَاسَ » : خواب سبک و چرت‌مانندی که با وجود آن حواسّ از کار نمی‌افتد و ادراک و شعور بر جای است . « أَمَنَةً » : امن . امنیّت . مفعول‌له است . « رِجْزَ » : ناپاکی . مراد وسوسه‌های اهریمنی است ( نگا : مائده / 90 ، مدّثّر / 5 ) .‏

سوره أنفال آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! به یاد آورید ) زمانی را که پروردگار تو به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم ( و کمک و یاریتان می‌نمایم . شما با الهام پیروزی و بهروزی ) مؤمنان را تقویت و ثابت‌قدم بدارید ، ( و من هم ) به دلهای کافران خوف و هراس خواهم انداخت . ( به مؤمنان الهام کنید : ) سرهای آنان را بزنید ( و از هم بشکافید که بر گردنهای ناپاکشان سنگینی می‌کند ) و دستهای ایشان را ببرید ( و پنجه‌هایشان را پی کنید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَّیا مَعَکُمْ » : من با شمایم . مراد از این همراهی ، همراهی کمک و یاری است . « الرُّعْبَ » : خوف . هراس . « فَوْقَ الأعْنَاقِ » : بالاتر از گردن . مراد وارد آمدن ضربه‌های کاری بر سر و گردن کافران است . « بَنَانٍ » : سرانگشتان . مراد دستها و پنجه‌ها ، و یا این که دستها و پاها ، و یا همه اندام بدن است . در این صورت تسمیه کلّ به اسم جزء است . یعنی هرگونه که ممکن شد .‏

سوره أنفال آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن یُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( پشتیبانی از مؤمنان و رسواکردن کافران ) بدان خاطر است که کافران با خدا و پیغمبرش به ستیز برخاستند ، و هرکه با خدا و پیغمبرش بستیزد ، ( او درخور عذاب است و هرچه زودتر خدا او را گرفتار مجازات دردناک در دنیا و آخرت خواهد کرد ) چه خدا دارای عقاب شدید است ( همان گونه که دارای رحمت وسیع است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکُمْ » : این را داشته باشید و عذاب آن را بچشید . خبر مبتدای محذوف است یا مبتدا است و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است : الأمْرُ ذلِکَ . یا : ذلِکَ الأمْرُ .‏

سوره أنفال آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابَ النَّارِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( عذاب و عقاب دنیوی ، یعنی شکست و گریز در برابر مؤمنان ) را بچشید و ( بدانید که ) عذاب دوزخ برای کافران ( به جای خود باقی ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَآقُّوا » : دشمنی کردند . به مقابله برخاستند . « مَن یُشَاقِقْ » : جزای شرط محذوف است که عبارت است از : ( لَهُ عَذَابٌ شَدِیدٌ ) . یا تنها عائد شرط در آخر آیه محذوف است که ( لَهُ ) است .‏

سوره أنفال آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! هنگامی که با انبوه کافران ( در میدان نبرد ) روبرو شدید ، بدانان پشت نکنید ( و فرار ننمائید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَحْفاً » : در حال لشکرکشی . مراد جمعیّت فراوان و ساز و برگ زیاد دشمن است . این واژه مصدر است و در معنیِ اسم فاعل ، یعنی ( زاحِفینَ ) به کار رفته است و حال فاعل فعل ( کَفَرُوا ) می‌باشد . « فَلا تُوَلُّوهُمُ الأدْبَارَ » : بدانان پشت نکنید . مراد این است که فرار ننمائید .‏

سوره أنفال آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرکس در آن هنگام بدانان پشت کند و فرار نماید - مگر برای تاکتیک جنگی یا پیوستن به دسته‌ای‌ - گرفتار خشم خدا خواهد شد و جایگاه او دوزخ خواهد بود ، و دوزخ بدترین جایگاه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُتَحَرِّفاً » : کسی که از سوئی به سوئی می‌رود ؛ در اینجا مراد کسی است که برای تاکتیک جنگی از قبیل جنگ و گریز یا به دام انداختن دشمن و غیره از برابر دشمن بگریزد و این سو و آن سو رود و یا این که به گروه دیگری از دشمن حمله‌ور شود . « مُتَحَیِّزاً » : گراینده . از جائی به جائی رونده . مراد جنگجوئی است که عقب‌نشینی او به خاطر پیوستن به دیگران و رزمیدن به همراه ایشان باشد . واژه‌های ( مُتَحَرِّفاً ) و ( مُتَحَیِّزاً ) حال می‌باشند . « فِئَةٍ » : گروه . دسته . « الْمَصِیرُ » : جایگاه . محلّ بازگشت .‏

سوره أنفال آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! ) شما کافران را ( با قوّت و قدرت خود در نبرد بدر ) نکشتید ، بلکه خدا ( با پیروز نمودنتان بر آنان و افگندن هراس به دلهایشان ) ایشان را کشت . و ( ای پیغمبر ! بدان گاه که مشتی خاک به طرف آنان پرتاب کردی و خاک به چشمان ایشان فرو رفت ، در اصل ) این تو نبودی که ( خاک را به سوی آنان ) پرتاب کردی ( چرا که مشتی خاک از حیث کمیّت و کیفیّت آن توانائی را ندارد ) بلکه خداوند ( آن خاک را تکثیر و به سوی ایشان ) پرتاب کرد ( و به چشمان آنان رساند ) تا بدین وسیله مؤمنان را خوب بیازماید ( و با اعطاء خوبیها آزمایششان نماید ) . بیگمان خداوند شنوای ( دعا و استغاثه مؤمنان بوده و از صدق و اخلاص ایشان ) آگاه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلآءً حَسَناً » : خداوند چنین کاری را کرد تا مؤمنان را با نعمت نصرت و پیروزی بیازماید و در صورت شکر نعمت ، بر مقدار آن بیفزاید و توفیق بیشترشان عطاء نماید . بَلآءً در اینجا محمول بر احسان و نعمت است و مراد امتحان مؤمنان با حسنات است ( نگا : اعراف / 168 ) .‏

سوره أنفال آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکُمْ وَأَنَّ اللّهَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( پیروزی مؤمنان و شکست کافران ، حق است و نمونه آن را دیدید ) و خداوند ( دام ) مکر و کید کافران را سست ( و بی‌اثر ) می‌کند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکُمْ » : آن نصرت و پیروزی مؤمنان ، و شکست و کشتار کافران . مبتدا و خبر آن محذوف است‌ ؛ و یا این که خود خبر مبتدای محذوف است ، و جمله ( أَنَّ اللهَ مُوهِنُ . . . ) عطف بر آن است ( نگا : انفال / 14 ) . « مُوهِن‌ » : سست‌کننده .‏

سوره أنفال آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءکُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِیَ عَنکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئاً وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! ) شما ( که از پروردگار خود ) درخواست پیروزی ( در جنگ بدر ) را می‌کردید و پیروز هم شدید . ( حال که مشغول تقسیم غنائم هستید ، از روش اعتراض‌آمیز و مخالفت با نحوه تقسیم غنائم ) اگر دست بردارید ، برای شما بهتر خواهد بود . اگر هم ( به مجادله و پرخاشگری خود ) برگردید ، ما هم ( به تقبیح کارتان و تحریک دشمنانتان ) برمی‌گردیم ( و شما را در چنگال کشتن تنها رها می‌سازیم ) و جمعیّت شما هر چند هم زیاد باشد ( بدون یاری خدا ) کاری از پیش نخواهد برد . بیگمان خدا با مؤمنان است ( و یاری و پشتیبانی او شامل آنان است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن تَسْتَفْتِحُوا . . . » : اگر طلب پیروزی و فتح و ظفر می‌کنید . این آیه با توجّه به سابق و لاحق خود ، خطاب به مؤمنان است . برخی آن را خطاب به مشرکان قریش می‌دانند که چون آماده کارزار شدند ، به پرده کعبه آویختند و از خداوند پیروزی بهترین و بزرگوارترینِ دو گروه ، یعنی قریشیان و مسلمانان را خواستند . آن وقت معنی آیه چنین می‌شود : ای مشرکان قریش ! شما که از خدا درخواست پیروزی گروه برحق را داشتید ، و هم‌اینک مسلمانان پیروز شده‌اند و حق را عیان می‌بینید ، اگر از کفر و دشمنانگی با پیغمبر و مسلمانان دست بردارید برای شما بهتر است ، و اگر به کفر و جنگ با ایشان برگردید ، ما هم پیروزکردن آنان و شکست دادن شما را تکرار می‌کنیم ؛ و . . .‏

سوره أنفال آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری کنید ، و از پیغمبر روگردان نشوید ، در حالی که شما ( آیات قرآن را ) می‌شنوید ( و می‌بینید که آشکارا امر به وجوب اطاعت از او می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَوَلَّوْا عَنْهُ » : بدو پشت مکنید . از دستور او سرپیچی مکنید . « تَسْمَعُونَ » : می‌شنوید . مراد از شنیدن در اینجا ، فهمیدن و تصدیق‌کردن است .‏

سوره أنفال آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مانند کسانی نباشید که می‌گفتند : شنیدیم ( امّا در گوش نگرفتیم ) ، و حال آن که آنان نمی‌شنوند ( چون به دنبال آن نمی‌روند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّذِینَ قالُوا . . . » : مراد از چنین کسانی بیشتر دو گروهند : کافران دشمن حق و حقیقت ( نگا : نساء / 46 ) و منافقان دورو ( نگا : محمّد / 16 ) . « لا یَسْمَعُونَ » : مراد این است که گوششان به حقائق بدهکار نیست ( نگا : اعراف / 179 ) .‏

سوره أنفال آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان بدترین انسانها در پیشگاه یزدان ، افراد کر و لالی هستند که نمی‌فهمند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الدَّوَابِ » : جمع دَابَّة ، جنبندگان ( نگا : نور / 45 ) . در اینجا مراد انسانها است . « الصُّمُّ » : جمع اصمّ ، اشخاص کر . مراد کسانی است که برای شناخت حق و پندگرفتن از مواعظ حسنه گوش فرا نمی‌دهند . « الْبُکْمُ » : جمع ابکم ، اشخاص لال . مراد کسانی است که حق و حقیقت را نمی‌گویند . « لا یَعْقِلُونَ » : مراد کسانی است که از عقل برای تشخیص حق از باطل ، و خیر از شر ، سود نمی‌جویند .‏

سوره أنفال آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِیهِمْ خَیْراً لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خداوند ( در آنان آمادگی پذیرش حق می‌دید ، و زمینه قبول خیر و ) نیکی در ایشان سراغ می‌داشت ، ( حرف حق را به هر صورت بود ) به گوششان می‌رسانید ، ولی اگر ( با فراهم نبودن زمینه ، چنین کاری را می‌کرد و حق را ) به گوش آنان می‌رسانید ، سرپیچی می‌کردند ؛ چرا که ایشان ( آگاهانه از پذیرش حق ) روگردانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَسْمَعَهُمْ » : به گوش آنان رساند . گوش ایشان را باز و شنوا کرد . « خَیْراً » : نیکی . در اینجا مراد استعداد و زمینه پذیرش حق است . معنی آیه فوق درست به آن می‌ماند که کسی بگوید : من اگر می‌دانستم فلان کس دعوت مرا می‌پذیرد ، از او دعوت می‌کردم . ولی در حال حاضر وضع طوری است که اگر او را دعوت کنم نخواهد پذیرفت . بنابراین دعوت نخواهم کرد .‏

سوره أنفال آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! فرمان خدا را بپذیرید ، و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی ( مادی و معنوی و دنیوی و اخروی ) بخشد ، و بدانید که خداوند میان انسان و دل او جدائی می‌اندازد ( و می‌تواند انسان را از رسیدن به خواستها و آرزوهای دل باز دارد و او را بمیراند و نگذارد عمر طولانی داشته باشد که مهمترین آرزوی دل هر انسانی است ) ، و بدانید که همگان در پیشگاه خدای سبحان گرد آورده می‌شوید ( و به حساب و کتابتان رسیدگی می‌گردد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إسْتَجیبُوا » : بپذیرید . دعوت خدا را با طاعت و عبادت پاسخ گوئید . « إِذا » : هرگاه که . واژه ( إِذا ) می‌تواند عام باشد و مراد بیان شرط نباشد . یعنی هر زمان که شما را دعوت کرد ، بیگمان به سوی چیزی دعوت می‌کند که مایه حیات است و . . . یا این که ذکر ( إِذا ) برای شرط بوده و به خاطر دو چیز باشد : الف - دخالت دادن عقل در پذیرفتن یا نپذیرفتن فرمان ، حتی اگر این فرمان از منبعی باشد که جز حق ظاهر و خیر خالص از آن صادر نگردد . ب - اوامر و احکام شریعت همه خیر مطلق است و بررسی و وارسی آنها بر نورانیّت و حقّانیّت آنها می‌افزاید و زیبائی و والائی آنها را بهتر و بیشتر در آئینه ضمیر می‌نمایاند . « یَحُولُ » : حائل می‌گردد و فاصله می‌اندازد . مراد بیان قدرت کامل و علم شامل خدا است که با قدرت خود بر هر چیزی توانا و با علم خود از هرچیزی آگاه است ، و این او است که اختیار قلب که سررشته زندگی است در دست او است ، و حیات و ممات انسان مربوط بدو است .‏

سوره أنفال آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ستم می‌کنند ( بلکه اگر جلو ستمکاران گرفته نشود ، خشک و تر به گناه آنان می‌سوزد ) و بدانید که خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : بلا و مصیبت . « خَآصَّةً » : مخصوصاً . به ویژه .‏

سوره أنفال آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! ) به یاد آورید هنگامی را که شما گروه اندک و ضعیفی در سرزمین ( مکّه ) بودید و می‌ترسیدید که مردم شما را بربایند ، ولی خدا شما را ( در سرزمین مدینه ) پناه و مأوی داد و با معونت و یاری خود شما را ( در جنگ بدر پیروز گرداند و ) نیرو بخشید و غنائم پاکیزه‌ای بهره شما کرد تا این که سپاسگزاری بکنید ( و در راه جهاد به جان و دل بکوشید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَن یَتَخَطَّفَکُمْ » : این که شما را بربایند . « ءَاوَیا » : پناه داد . مکان و مأوی داد . « أَیَّدَ » : تقویت کرد . نیرو و شکوه بخشید . « الطَّیِّبَاتِ » : روزیهای پاکیزه . مراد غنائم جنگ است که تنها برای آنان حلال و پاکیزه بود .‏

سوره أنفال آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! به خدا و پیغمبر ( با دوست داشت دشمنان حق ، پخش اسرار جنگی ، پشت سرافکندن برنامه‌های الهی ، و غیره ) خیانت مکنید ، و در امانات خود نیز آگاهانه خیانت روا مدارید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ تَخُونُوا اماناتِکُمْ » : این جمله عطف بر ( تَخُونُوا . . . ) و مجزوم است ، یا این که منصوب است چون جواب نهی است . همان گونه که شاعر می‌گوید : لا تَنْهَ عَنْ خُلُقٍ وَ تَأتِیَ مِثْلَهُ عارٌ عَلَیْکَ - إِذا فَعَلْتَ - عَظیمٌ « وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ » : در حالی که مفاسد خیانت و بدفرجامی آن را در دنیا و آخرت می‌دانید .‏

سوره أنفال آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان راستین ! ) بدانید که اموال و اولاد شما وسیله آزمایش هستند ( و ترجیح محبّت دارائی و فرزندان بر محبّت یزدان سبحان ، مایه بلا و هلاک شما است ) و بدانید که پاداش بزرگ ( مؤمنانی که از عهده امتحان برمی‌آیند و رضایت خدا را بالاتر از مال و منال دنیا می‌دانند ) در پیشگاه خدا ( مهیّا و مصون ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنَةٌ » : مایه آزمایش . وسیله هلاک . مایه آشوب ( نگا : آل‌عمران / 14 ، و تغابن / 15 ) .‏

سوره أنفال آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! اگر از خدا ( بترسید و از مخالفت فرمان او ) بپرهیزید ، خدا بینش ویژه‌ای به شما می‌دهد که در پرتو آن حق را از باطل می‌شناسید ، و گناهانتان را می‌زداید و شما را می‌آمرزد ، چرا که یزدان دارای فضل و بخشش فراوان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فُرْقَاناً » : نصرت و پیروزی ، چون دشمنان را از دوستان و محق را از مبطل جدا می‌سازد . بینش و روشن‌بینی ، چون بدان حق از باطل شناخته می‌شود . این واژه مصدر ثلاثی مجرّد است و برای مبالغه به کار می‌رود .‏

سوره أنفال آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به خاطر بیاور ) هنگامی را که کافران درباره تو نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا بکشند و یا این که ( از شهر مکّه ) بیرون کنند . آنان چاره می‌اندیشیدند و نقشه می‌کشیدند ( که چگونه به تو شر و بلا برسانند ) و خدا ( هم برای نجات تو از شر و بلای ایشان ) تدبیر و چاره‌سازی می‌کرد ، و خداوند بهترین چاره‌ساز است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیُثْبِتُوکَ » : تا تو را برجای بدارند و زندانی کنند . « یُخْرِجُوکَ » : تو را اخراج کنند ( نگا : توبه / 40 ) . « یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ » : ( نگا : آل‌عمران / 54 ، اعراف / 99 و 123 ) ؛ واژه ( مکر ) به معنی تدبیر و چاره‌اندیشی و طرح نقشه است .‏

سوره أنفال آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این کافران هنگامی که آیات ما بر آنان خوانده می‌شود ، می‌گویند : شنیدیم ( چیز مهمّی نیست ! ) اگر ما هم بخواهیم مثل این را می‌گوئیم . چرا که چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَسَاطِیرُ » : جمع أُسْطُورَه ، افسانه‌ها ( نگا : فرقان / 5 ) .‏

سوره أنفال آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن کَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به خاطر بیاور ) زمانی را که کافران می‌گفتند : خداوندا اگر این ( آئین و این قرآن ) حق است و از ناحیه تو است ، از آسمان بارانی از سنگ بر سر ما فرود آور یا به عذاب دردناک ( دیگری ) ما را گرفتار ساز .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن کَانَ هذا هُوَ الْحَقَّ » : واژه ( هُوَ ) ضمیر فصل یا عماد است و ( الْحَقَّ ) خبر ( کانَ ) است .‏

سوره أنفال آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند تا تو در میان آنان هستی ایشان را عذاب نمی‌کند ( به گونه‌ای که آنان را ریشه‌کن و نابود سازد . چرا که تو رَحْمَةلِلْعالَمین بوده و آنان را به سوی حق فرا می‌خوانی و امیدواری که آئین اسلام را بپذیرند و راه رستگاری در پیش گیرند ) ، و همچنین خداوند ایشان را عذاب نمی‌دهد در حالی که ( برخی از ) آنان طلب بخشش و آمرزش می‌نمایند ( و از کرده خود پشیمانند و از اعمال ناشایست خویش توبه می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ أَنتَ فِیهِمْ » : در حالی که تو در میان آنان بسر می‌بری . « وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ » : در حالی که طلب آمرزش را دارند . مراد از عذاب مورد نظر آیه ، عذاب و بلای بزرگی است که یکباره ایشان را هلاک و نابود سازد ؛ نه عذاب و بلای جزئی و معمولی . دو چیز وسیله امنیّت از عذاب خدا است : وجود پیغمبر در میان مسلمین ، و استغفار به درگاه ربّ‌العالمین . اوّلی اختصاص به مسلمانان صدر اسلام ، و دومی مربوط به همه مؤمنان در تمام قرون و اعصار است .‏

سوره أنفال آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا لَهُمْ أَلاَّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُواْ أَوْلِیَاءهُ إِنْ أَوْلِیَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چرا خداوند آنان را عذاب نکند ، در حالی که ایشان ( مسلمانان را ) از مسجدالحرام باز می‌دارند ؟ آنان هرگز سرپرستان مسجدالحرام نمی‌باشند ، بلکه تنها کسانی حق این سرپرستی را دارند که پرهیزگار باشند ، و لیکن غالب آنان ( از این واقعیّت ) بی‌خبرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أوْلِیَآؤُهُ » : ضمیر ( هُ ) در هر دو واژه ( اولیاء ) به مسجدالحرام برمی‌گردد . برخی هم مرجع آن را ( ألله ) دانسته‌اند . در این صورت معنی آیه چنین می‌شود : چرا خداوند آنان را عذاب نکند ، در حالی که ایشان مسلمانان را از مسجدالحرام باز می‌دارند ؟ آنان هرگز دوستان خدا نمی‌باشند . بلکه تنها مسلمانان پرهیزگار دوستان خدا بشمارند ، ولیکن بیشتر آنان ( از این واقعیّت ) بی‌خبرند ( نگا : یونس / 62 و 63 ) .‏

سوره أنفال آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکَاء وَتَصْدِیَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دعا و تضرّع ایشان در کنار مسجدالحرام جز سوت‌کشیدن و کف‌زدن نمی‌باشد . پس ( ای کافران ! مزه مرگ در میدان نبرد بدْر و اسارت در آن و ) عذاب را بچشید به سبب کفری که می‌ورزیده‌اید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صَلاتُهُمْ » : نماز ایشان . دعا و عبادت ایشان . « مُکَآءً » : سوت‌کشیدن . « تَصْدِیَة‌ » : کف‌زدن . از ماده ( صدد ) و در آن دال دوم به یاء قلب شده است . یا از ( صَدی ) و ناقص یائی است .‏

سوره أنفال آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران اموال خود را خرج می‌کنند تا ( مردمان را ) از راه خدا ( و ایمان به الله ) بازدارند . آنان اموالشان را خرج خواهند کرد ، امّا بعداً مایه حسرت و ندامت ایشان خواهد گشت و شکست هم خواهند خورد . بیگمان کافران همگی به سوی دوزخ رانده می‌گردند و در آن گرد آورده می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُحْشَرُونَ » : رانده می‌شوند . گردآورده می‌شوند .‏

سوره أنفال آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَیَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَىَ بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این شکست در دنیا و عذاب در آخرت همه به خاطر آن است که ) تا خداوند ناپاک را از پاک جدا سازد و برخی از ناپاکان را بر برخی دیگر بیفزاید و جملگی ایشان را روی هم انباشته کند و آن گاه به دوزخشان بیندازد . آنان ( در دنیا و آخرت ) زیانکارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیَمِیزَ اللهُ الْخَبیِثَ مِنَ الطَّیِّبِ » : تا خدا کافر را از مؤمن جدا سازد و آنان را همسان و برابر نکند ( نگا : مائده / 100 و سجده / 18 ) . لام ( لِیَمِیزَ ) متعلّق به فعل مقدّری است که از سیاق کلام مفهوم می‌گردد ، و تقدیر چنین است : فَعَلَ اللهُ ذلِکَ لِیَمیزَ . « فَیَرْکُمَهُ » : تا آن را متراکم کند و روی هم انباشته سازد .‏

سوره أنفال آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لِلَّذِینَ کَفَرُواْ إِن یَنتَهُواْ یُغَفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ یَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) به کافران بگو : ( درگاه توبه همیشه باز است و ) اگر ( از کفر و عناد ) دست بردارند ، گذشته اعمالشان بخشوده می‌شود ، و اگر هم ( به کفر و ضلال خود ) برگردند ( و به جنگ و ستیزتان برخیزند ) قانون خدا درباره پیشینیان از مدّنظر گذشته است ( و همان قانون هم درباره آنان اجرا می‌گردد . یعنی سزای مشرکان و معاندان و مکذّبان نابودی است و ایشان هم نابود می‌شوند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلَفَ » : از پیش گذشت . « مَضَتْ » : رفت . جاری شد . « سُنَّةُ » : روش . قانون . « سُنَّةُالأوَّلِینَ » : عادت خدا نسبت به گذشتگان . یعنی یاری مؤمنان و رسوائی و نابودی کافران ( نگا : انبیاء / 105 ، غافر / 51 ) . اضافه ( سُنَّة ) به ( الأوّلینَ ) به خاطر مُلابسه ظاهری میان آن دو تا است والاّ سنّت از آن خدا است‌ ؛ نه دیگران ( نگا : اسراء / 77 ، احزاب / 38 و 62 ، غافر / 85 ) .‏

سوره أنفال آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و با آنان پیکار کنید تا فتنه‌ای باقی نماند ( و نیروئی نداشته باشند که با آن بتوانند شما را از دینتان برگردانند ) و دین خالصانه از آن خدا گردد ( و مؤمنان جز از خدا نترسند و آزادانه به دستور آئین خویش زیست کنند ) . پس اگر ( از روش نادرست خود ) دست برداشتند ( و اسلام را پذیرفتند ، دست از آنان بدارید ، چرا که ) خدا می‌بیند چیزهائی را که می‌کنند ( و کیفرشان می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنَةٌ » : از دین برگرداندن . بلا و آشوب . « یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ » : مراد این است که ادیان باطله از میان رود ، و جز دین اسلام بر جای نماند . دین و پرستش همه خاصّ خدا باشد .‏

سوره أنفال آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَکُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر پشت کردند ( و به روی‌گردانی خود از حق و آزار مؤمنان ادامه دادند ) بدانید که ( شما تحت سرپرستی خدا قرار دارید و ) خداوند سرپرست شما است و او بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَوَلَّوْا » : پشت کردند . نپذیرفتند . « الْمَوْلَیا » : سَرور . سرپرست .‏

سوره أنفال آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مسلمانان ! ) بدانید که همه غنائمی را که فراچنگ می‌آورید ، یک پنجم آن متعلّق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان ( پیغمبر ) و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه است . ( سهم خدا و رسول به مصالح عامّه‌ای اختصاص دارد که پیغمبر در زمان حیات خود مقرّر می‌دارد یا پیشوای مؤمنان بعد از او معیّن می‌نماید . بقیّه یک پنجم هم صرف افراد مذکور می‌شود . چهار پنجم باقیمانده نیز میان رزمندگان حاضر در صحنه تقسیم می‌گردد . باید به این دستور عمل شود ) اگر به خدا و بدانچه بر بنده خود در روز جدائی ( کفر از ایمان ، یعنی در جنگ بدر ، روز هفدهم ماه رمضان سال دوم هجری ) نازل کردیم ایمان دارید . روزی که دو گروه ( مؤمنان و کافران ) رویاروی شدند ( و با هم جنگیدند ، و گروه اندک مؤمنان ، بر جمع کثیر کافران ، در پرتو مدد الهی پیروز شدند ) و خدا بر هر چیزی توانا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خُمُس‌ » : یک پنجم . « ذِی الْقُرْبی‌ » : خویشاوندان . مراد بنی‌هاشم و بنی عبدالمطّلب است . « یَوْمَ الْفُرْقَانِ » : روز جدائی حق از باطل و ایمان از کفر . مراد روزی است که قرآن در شب آن نازل گردید ( نگا : آل‌عمران / 4 و فرقان / 1 ) و جنگ بدر در سال دوم هجری در آن به وقوع پیوست .‏

سوره أنفال آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَکِن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَةٍ وَیَحْیَى مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به یاد آورید ) زمانی را که شما در طرف نزدیکتر ( به مدینه منوّره ) بودید ( و باران فقط در آنجا بارید و زمین را سفت گردانید ) آنان ( یعنی دشمنان ) در طرف دورتر مستقرّ بودند ( و آب در اختیار نداشتند و زمین آنجا سست بود و بارانی هم به خود ندید ، و لذا قدمها بدان فرو می‌رفت ) و کاروان ( قریشیان به سرپرستی ابوسفیان که شما در تعقیب آن بودید ) در مکان پائین‌تری از شما قرار داشت . اگر با همدیگر وعده ( جنگ ) می‌دادید ( قریشیان به خاطر هراس از شما مؤمنان ، و شما مؤمنان به سبب کمی خود و فراوانی دشمنان ) به وعده خود وفا نمی‌کردید ، ولیکن ( بدون وعده قبلی و میل قلبی با یکدیگر رویاروی شدید ) تا خداوند کاری را تحقّق بخشد که می‌بایست انجام گیرد ، و بدین وسیله آنان که گمراه می‌شوند با اتمام حجّت بوده و آنان که راه حق را می‌پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد . بیگمان خدا بر هر چیزی توانا است ( و او بود که گروه اندک مسلمانان را پیروز و گروه فراوان کافران را شکست داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْعُدْوَةِ » : کناره . سمت . طرف . ناحیه . « الدُّنْیَا » : مؤنّث أَدْنی ، نزدیکتر . مراد ناحیه‌ای است که به مدینه نزدیکتر بود . « الْقُصْویا » : مؤنّث أَقصی ، دورتر . « الرَّکْبُ » : کاروان . مراد کاروان ابوسفیان است که در آیه هفتم همین سوره بدان اشاره شده است . « أَسْفَل‌ » : پائین‌تر . مراد مکان پائین‌تری است که در ساحل دریا قرار داشت . « لَوْ تَوَاعَدْتُمْ » : اگر شما و قریشیان به همدیگر وعده جنگ می‌دادید و بر آن توافق می‌کردید . « لِیَهْلِکَ » : تا هلاک شود . مراد از هلاک در اینجا کفر است چون سبب هلاک است . « یَحْیَیا » : زنده شود . مراد از زنده شدن ، ایمان آوردن است . زیرا ایمان آوردن ، از مرگِ کفر زنده‌شدن و زندگی دوباره یافتن است ( نگا : انعام / 122 ) . « بَیِّنَةٍ » : دلیل آشکار . مراد مشاهده کشته‌شدن کفّار و پیروزی آشکار مؤمنان در جنگ بدر است که در پرتو مدد و یاری باری تعالی بود .‏

سوره أنفال آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ یُرِیکَهُمُ اللّهُ فِی مَنَامِکَ قَلِیلاً وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیراً لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَلَکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن زمان خداوند در خواب دشمنان را به تو اندک نشان داد ، و اگر آنان را زیاد نشان می‌داد ، مسلّماً سست می‌شدید و درباره کار ( جنگیدن و نجنگیدن ) دچار کشمکش می‌گشتید ، ولی خداوند ( شما را از این عجز و اختلاف ) رهائی بخشید ، چرا که او از آنچه ( در میان دلها و ) در اندرون سینه‌ها است باخبر است ( و از روحیه و باطن همگان آگاه است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُرِیکَهُمْ » : آنان را به تو نمود . پیغمبر پیش از درگیری در خواب چنین دید که شماره دشمنان اندک است . مؤمنان از این خواب دل و جرأتی پیدا کردند . والاّ تعداد کافران بیش از هزار نفر بود ، در صورتی که مؤمنان 314 نفر بودند . « سَلَّمَ » : رهائی بخشید . نجات داد .‏

سوره أنفال آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در آن زمان خداوند آنان را در نظر شما به هنگام رویاروئی کم جلوه داد ، و شما را نیز در نظر آنان کم جلوه داد ، تا خداوند موضوعی را که می‌بایست تحقّق یابد انجام دهد . ( این اراده خدا بود ) و همه کارها و همه چیزها ( در این جهان ) به فرمان و خواست یزدان برمی‌گردد ( و آنچه او بخواهد می‌شود و بس ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُرِیکُمُوهُمْ . . . قَلِیلاً » : ( کُمْ ) و ( هُمْ ) مفعول اوّل و دوم ( یُری ) و ( قَلیلاً ) حال ( هُمْ ) است .‏

سوره أنفال آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیراً لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مؤمنان ! هنگامی که با گروهی ( از دشمنان در میدان کارزار ) روبرو شدید ، پایداری نمائید ( و فرار نکنید ) و بسیار خدا را یاد کنید ( و قدرت و عظمت و وفای به عهد او را پیش چشم دارید و به تضرّع و زاریش بخوانید ) تا ( در دنیا ) پیروز و ( در آخرت ) رستگار شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِئَةً » : دسته . گروه . « فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا . . . » : دو عامل پیروزی ، یکی پایداری و دومی در همه حال به یاد خدا بودن و ذکر خدا کردن است .‏

سوره أنفال آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از خدا و پیغمبرش اطاعت نمائید و ( در میان خود اختلاف و ) کشمکش مکنید ، ( که اگر کشمکش کنید ) درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود ( و ترس و هراسی از شما نمی‌شود ) . شکیبائی کنید که خدا با شکیبایان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ریح‌ » : باد . در اینجا مراد قوّت و قدرت ، شکّوه و هیبت ، و غلبه و پیروزی است .‏

سوره أنفال آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِم بَطَراً وَرِئَاء النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و مانند کسانی ( از قریشیان ) نباشید که بسیار مغرورانه و خودستایانه و برای خودنمائی کردن در برابر مردم ( از شهر مکّه به سوی میدان بدر ) بیرون آمدند و ( با نمایش مال و منال و قدرت و قوّت خود ) مردمان را از راه خدا باز می‌داشتند ( و از دخول آنان به دین اسلام با تمام توان جلوگیری می‌نمودند ) . خداوند از آنچه می‌کردند آگاه است ( و کیفر آنان را خواهد داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَطَراً » : سرمستی نعمت و قدرت . غرور حاصل از اموال و اولاد و جاه و جلال . فخر . « رِئآءَ » : برای ریا و خودنمائی . واژه‌های ( بَطَراً ) و ( رِئآءَ ) مصدر و مفعول‌له بوده و یا این که حال بشمارند و به جای ( بَطِرینَ ) و ( مُرائینَ ) یعنی سرمستانه و ریاکارانه به کار رفته‌اند . « مُحِیطٌ » : کاملاً آگاه و از هر جهت توانا .‏

سوره أنفال آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکُمْ إِنِّی أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّیَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به یاد آور ) زمانی را که اهریمن ( با وسوسه‌های خود ) اعمالشان را در جلو دیدگانشان می‌آراست و می‌گفت : امروز هیچ کس نمی‌تواند بر شما پیروز شود و من ، هم‌پیمان و یاور شما هستم . امّا هنگامی که دو گروه ( مؤمنان و کافران ) همدیگر را دیدند ( و رویاروی شدند ) بر پاشنه‌های خود چرخید ( و از عهد و پیمان خود دست کشید ) و گفت من از شما بیزار و گریزانم . من چیزی را می‌بینم که شما نمی‌بینید . من از خدا می‌ترسم . چرا که خدا سخت کیفردهنده و مجازات‌کننده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جارٌ » : هم‌پیمان . یاور . « تَرَآءَتْ » : همدیگر را دیدند . « نَکَصَ عَلَیا عَقِبَیْهِ » : به عقب برگشت و گریخت . مراد این است که مکر و کید او باطل شد و از خواستهای خود دست کشید .‏

سوره أنفال آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِینُهُمْ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به یاد آور ) آن زمانی را که منافقان و کسانی که ( ضعیف‌الایمان بودند و ) در دلهایشان بیماری ( کفر و نفاق سَرَک می‌کشید و در غوغا ) بود ، می‌گفتند : اینان را آئینشان مغرور نموده و گول زده است ( این است که چنین آماده رزم و فداکاریند و خویشتن را با دست ما به کشتن می‌دهند . امّا کافران و منافقان و همه مردمان باید بدانند که ) هرکس به خدا پشت بندد ( خدا او را بسنده است و وی را پیروز می‌گرداند و به مقصود می‌رساند ) چرا که خدا مقتدر و توانا است و کارها را بجا و از روی فلسفه انجام می‌دهد ( و حق را بر باطل چیره می‌گرداند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » : عطف تفسیر است ( نگا : بقره / 10 ) . « غَرَّ » : مغرور کرده است . گول زده است .‏

سوره أنفال آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ببینی ( ای پیغمبر ! هول و هراس و عذاب و عقابی را که به کافران دست می‌دهد ) بدان گاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و سر و صورت و پشت و روی آنان را ( از هر سو ) می‌زنند و ( بدیشان می‌گویند ) : عذاب سوزان ( اعمال بد خود ) را بچشید ، ( از مشاهده این همه درد و رنج و ترس و خوف دچار شگفت خواهی شد و به حال آنان تأسّف خواهی خورد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَتَوفَّیا » : جان می‌گیرند . به قبض روح می‌پردازند ( نگا : نساء / 97 ، انعام / 61 ، محمّد / 27 ، نحل / 28 و 32 ) . « الْحَرِیقِ » : سوزاندن . سوزاننده ( نگا : آل‌عمران / 181 ) .‏

سوره أنفال آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این به خاطر کارهائی است که از پیش می‌کرده‌اید و می‌فرستاده‌اید و خداوند به بندگان هرگز کمترین ستمی روا نمی‌دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ظَلّام‌ » : صیغه مبالغه در کمیّت است‌ ؛ نه کیفیّت ( نگا : آل‌عمران / 182 ) . به معنی ( ذی ظُلْم‌ ) است ، از قبیل : عَطاّر . تَمّار .‏

سوره أنفال آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَفَرُواْ بِآیَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اینان رفتار و کردار زشتی دارند ) همچون رفتار و کردار قوم فرعون و کسانی که پیش از ایشان بودند و آیات ما را ( با وجود روشنی ) تکذیب می‌کردند ، پس خداوند آنان را به ( کیفر ) گناهانشان گرفت ، و خداوند نیرومند و شدیدالعقاب است ( و اعمال ناشایست در گذشته از هر کسی سرزده یا درآینده سرزند ، سرنوشت او همین خواهد بود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَأْب‌ » : عادت همیشگی . پیشه .‏

سوره أنفال آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده است تغییر نمی‌دهد مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند ( و دیگر شایستگی نعمت خدا را نداشته باشند و بلکه سزاوار نقمت گردند ) و بیگمان خداوند شنوای ( اقوال و ) آگاه ( از افعال مردمان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : این عذاب و کیفر قریشیان . « مَا بِأَنفُسِهِمْ » : رفتار و کردارشان . نیّات و افکارشان .‏

سوره أنفال آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَّبُواْ بآیَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَکُلٌّ کَانُواْ ظَالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اینان رفتار و کردار زشتی دارند و در انکار آیات و تکذیب رسالت پیغمبران خدا ، کاروبارشان ) همچون کاروبار قوم فرعون و کسانی است ( از قبیل قوم نوح و عاد و ثمود ) که پیش از ایشان می‌زیستند و آیات پروردگار خود را تکذیب می‌کردند ، پس ما ایشان را به سبب گناهانشان ( با صاعقه‌های جانگداز و بادهای خانمان برانداز و چیزهای دیگر ) نابود کردیم ، و قوم فرعون را در آب غرق نمودیم ، و همه ( این فرقه‌ها به خود ) ستم کردند ( چرا که خویشتن را در معرض عذاب الهی قرار دادند و سعادت سرمدی را به شقاوت ابدی تبدیل کردند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ . . . » : تکرار به خاطر تأکید در تقبیح کار و تشنیع حال و توبیخ کافران بدسگال است .‏

سوره أنفال آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان بدترین انسانها در پیشگاه یزدان ، کسانی هستند که کافرند و ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الدَّوَآبِّ » : جنبندگان ، اعم از انسان و حیوان . در اینجا مراد انسانها است .‏

سوره أنفال آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ یَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که از آنان پیمان گرفته‌ای ( که مشرکان را کمک و یاری نکنند ) ولی آنان هر بار پیمان خود را می‌شکنند و ( از خیانت و نقض عهد ) پرهیز نمی‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ . . . » : مراد یهودیان بنی‌قُرَیْظه است که پیغمبر از آنان پیمان گرفت که با او نجنگند و مشرکان را یاری ندهند ، ولی ایشان بارها و بارها پیمان‌شکنی کردند و کفّار مکّه را برشوراندند و در جنگ بدر با سلاح یاری دادند . « عَاهَدْتَ مِنْهُمْ » : با برخی از آنان پیمان بستی . از آنان پیمان گرفتی .‏

سوره أنفال آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر آنان را در ( میدان ) جنگ رویاروی بیابی و بر ایشان پیروز شوی ، آن چنان آنان را در هم بکوب که کسانی که در پشت سر ایشان قرار دارند ( و دوستان و یاران ایشان بشمارند ) پند گیرند ( و پراکنده شوند و عرض‌اندام نکنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَثْقَفَنَّهُمْ » : آنان را دریافتی . بر آنان پیروز شدی . « شَرِّدْ » : پراکنده و پریشان کن . « لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ » : تا این که افراد پشت سر آنان یعنی اعوان و یارانشان عبرت گیرند و جرأت حمله را نداشته باشند .‏

سوره أنفال آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الخَائِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه ( با ظهور نشانه‌هائی ) از خیانت گروهی بیم داشته باشی ( که عهد خود را بشکنند و حمله غافلگیرانه کنند ، تو آنان را آگاه کن و ) همچون ایشان پیمانشان را لغو کن ( و بدون اطّلاع بدانان حمله مکن ، چرا که این کار خلاف مروت و شریعت است و خیانت بشمار است و ) بیگمان خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِمَّا » : این واژه مرکّب از ( إِنْ ) شرطیّه و ( ما ) زائده است که برای تأکید بدان افزوده می‌شود . « فَانبِذْ إِلَیْهِمْ » : عهدشان را به سویشان بینداز . یعنی : آنان را بیاگاهان که شما با ایشان دیگر عهد و پیمانی نداری . « عَلَیا سَوَآءٍ » : به طور یکسان و همچون ایشان . آشکارا و بی‌پیرایه .‏

سوره أنفال آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَ یُعْجِزُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران تصوّر نکنند که ( بر قدرت ما ) پیشی گرفته‌اند و ( از قلمرو کیفر ما ) به در رفته‌اند ( و با نجات از دست مرگ در جنگ بدر ، از زیر دست ما خارج شده‌اند ) آنان ( هرگز ما را ) درمانده نمی‌کنند ( و ماجزای خیانت و عذرشان را خواهیم داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَبَقُوا » : پیشی گرفته‌اند . مراد این است که از عقاب و عذاب خدا پیشی نگرفته‌اند و نجات پیدا نکرده‌اند و خداوند آگاه از آنان و غالب بر ایشان است .‏

سوره أنفال آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برای ( مبارزه با ) آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی ( مادی و معنوی ) و ( از جمله ) اسبهای ورزیده آماده سازید ، تا بدان ( آمادگی و ساز و برگ جنگی ) دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید ، و کسان دیگری جز آنان را نیز به هراس اندازید که ایشان را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد . هر آنچه را در راه خدا ( از جمله تجهیزات جنگی و تقویت بنیه دفاعی و نظامی اسلامی ) صرف کنید ، پاداش آن به تمام و کمال به شما داده می‌شود و هیچ گونه ستمی نمی‌بینید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« اَعِدُّوا » : تهیّه کنید . آماده سازید . « رِباط‌ » : ریسمانی که چهارپا را با آن می‌بندند . در اینجا مراد پرورش و نگهداری مَرْکبهای جهاد است . « ءَاخَرِینَ » : دیگران . « مِن دُونِهِمْ » : سوای ایشان . غیر از آنان . « یُوَفَّ إِلَیْکُمْ » : پاداش آن به تمام و کمال به شما داده می‌شود . « أَنتُمْ لا تُظْلَمُونَ » : از سوی خدا به شما ظلم نمی‌شود . اگر نیروی کافی برای مقابله با دشمنان فراهم سازید ، از سوی آنان ظلم و ستمی به شما نمی‌شود ، چرا که جرأت آن را نخواهند داشت .‏

سوره أنفال آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر آنان به صلح گرایش نشان دادند ، تو نیز بدان بگرای ( و در پذیرش پیشنهاد صلح تردید و دودلی مکن و شرائط منطقی و عاقلانه و عادلانه را بپذیر ) و بر خدای توکّل نمای که او شنوای ( گفتار و ) آگاه ( از رفتار همگان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن جَنَحُوا . . . » : اگرتمایل به صلح نشان‌دادند . « سَلْم‌ » : صلح .‏

سوره أنفال آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر بخواهند تو را فریب دهند ( و منظورشان از گرایش به صلح ، مکر و کید باشد ، باکی نداشته باش ، چرا که ) خدا برای تو کافی است . او همان کسی است که تو را با یاری خود و توسّط مؤمنان ( مهاجر و انصار ) تقویت و پشتیبانی کرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَسْبَکَ » : کافی و ضامن و مراقب تو است .‏

سوره أنفال آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( خدا بود که عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان در پرتو اسلام دگرگون کرد و ) در میان آنان الفت ایجاد نمود ( و دلهای پر از حقد و کینه آنان را به هم نزدیک و مهربان کرد ، به گونه‌ای که ) اگر همه آنچه در زمین است صرف می‌کردی نمی‌توانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی . ولی خداوند ( با هدایت آنان به ایمان و دوستی و برادری ) میانشان انس و الفت انداخت ، چرا که او عزیز و حکیم است ( و بر هر کاری توانا ، و کارش از روی فلسفه و حکمت انجام می‌پذیرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَلَّفَ » : انس و الفت انداخت . دلهایشان را به هم پیوند داد .‏

سوره أنفال آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پیغمبر ! خدا برای تو و برای مؤمنانی که از تو پیروی کرده‌اند کافی و بسنده است ( و ضامن و مراقب همگی شما است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَنْ » : عطف بر ضمیر ( کَ ) و منصوب است .‏

سوره أنفال آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفاً مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پیغمبر ! مؤمنان را به جنگ ( با دشمن برای اعلاء فرمان خدا ) برانگیز . هرگاه بیست نفر شکیبا ( و ورزیده و قویّ‌الایمان ) از شما باشند بر دویست نفر غلبه می‌کنند ، و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران غلبه می‌کنند ، به خاطر این که کافران گروهی هستند که نمی‌فهمند ( برای چه چیزی و چه کسی می‌جنگند ، و اگر کشته شدند سرنوشت خانواده و سرانجام خودشان چه خواهد بود ، و لذا این تاریکی راه و ناآگاهی از هدف و ندانستن نتیجه دنیوی و اخروی مبارزه ، تاب و توانی برای آنان باقی نمی‌گذارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَرِّضْ » : برانگیز . تشویق و تحریک کن . « بِأَنَّهُمْ » : به سبب این که ایشان .‏

سوره أنفال آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفاً فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُواْ أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هم اینک خداوند برای شما تخفیف قائل شد و دید در شما ضعفی است ( و تازه‌کار و ناآزموده می‌باشید ، در این حال ) اگر از شما صد نفر شکیبا باشند ، بر دویست نفر غلبه می‌کنند ، و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر - با مدد و یاری الهی‌ - پیروز می‌شوند ، و ( در هر حال فراموش نکنید که ) خدا با شکیبایان است ( و یاری و مدد او تنها شامل ایشان است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٌ صَابِرَةٌ . . . » : دو حکم مذکور در دو آیه ، مربوط به دو گروه مختلف و در شرائط متفاوت است . هنگامی که مسلمانان قویّ‌الایمان باشند ، می‌توانند کافران بیشماری را درهم شکنند ، و هنگامی که مسلمانان گرفتار ضعف و سستی عقیده شوند می‌توانند بر کافران کمتری پیروز گردند . آیه 65 دالّ بر عزیمت و اراده است و آیه 66 دالّ بر رخصت و اجازه .‏

سوره أنفال آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى یُثْخِنَ فِی الأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هیچ پیغمبری حق ندارد که اسیران جنگی داشته باشد . مگر آن گاه که کاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه سیطره و قدرت یابد ( در غیر این صورت باید با ضربات قاطع و کوبنده و پیاپی ، نیروی دشمن را از کار بیندازد . امّا به محض حصول اطمینان از پیروزی خود و شکست دشمن دست از کشتار بردارد و به اسیرکردن قناعت کند . ای مؤمنان ! ) شما ( تنها به فکر جنبه‌های مادی هستید و ) متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید ، در صورتی که خداوند سرای ( جاویدان ) آخرت ( و سعادت همیشگی ) را ( برای شما ) می‌خواهد ، و خداوند عزیز و حکیم است ( و این است که کارهایش سراسر از روی حکمت و تدبیر ، و متوجّه عزّت و پیروزی است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَسْری‌ » : جمع اسیر ، محبوسان . « یُثْخِنَ » : از مصدر ( إِثْخان ) به معنی غلظت و شدّت به کاربردن و مبالغه در مجروح کردن و ضعیف نمودن دشمن است ( نگا : محمّد / 4 ) در اینجا مراد درهم کوبیدن دشمن و کشتار آنان است تا آن گاه که غلبه و پیروزی مسلّم شود و سپاه ایشان تارومار گردد . « عَرَض‌ » : حطام دنیا . کالای ناپایدار و نعمت زودگذر جهان .‏

سوره أنفال آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ لَّوْلاَ کِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر حکم سابق خدا نبود ( که بدون ابلاغ امّتی را کیفر ندهد ، و مخطّیِ در اجتهاد ، مجازات نگردد ) عذاب بزرگی در مقابل چیزی که ( به عنوان فدیه اسیران گرفته‌اید و شتابی که ورزیده‌اید ) به شما می‌رسید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کِتَابٌ » : حکم . فرمان . مراد کیفر ندادن بدون ابلاغ قبلی است ( نگا : اسراء / 15 ) ، عذاب سخت و توان فرسا ندادن مسلمانان در زمان حیات پیغمبر و استغفارشان از گناهان ( نگا : انفال / 33 ) ، و عدم مجازاتِ مجتهدِ مخطّی در اجتهاد خود ( نگا : تفسیرالمنتخب ، و صفوة‌التفاسیر ) .‏

سوره أنفال آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ فَکُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَیِّباً وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اکنون از آن چیزی که ( از فدیه اسیران ) فراچنگ آورده‌اید حلال و پاکیزه بخورید و ( دغدغه‌ای به خود راه ندهید ، و در همه کارهایتان ) از خدا بترسید . بیگمان یزدان ( سبحان نسبت به بندگانی که به درگاه او برگردند ) بسیار آمرزنده و مهربان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِمَّا غَنِمْتُمْ » : مراد مطلق غنیمت ، یا فدیه اسیران است . « حَلالاً طَیِّباً » : مراد مباح و آزاد است . حال اوّل و دوم ( ما ) ، یا صفت مصدر محذوف ( أَکلاً ) بوده و برای تأکید ذکر شده‌اند .‏

سوره أنفال آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّمَن فِی أَیْدِیکُم مِّنَ الأَسْرَى إِن یَعْلَمِ اللّهُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُؤْتِکُمْ خَیْراً مِّمَّا أُخِذَ مِنکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای پیغمبر ! به اسیرانی که در دست شما هستند بگو : اگر خداوند در دلهایتان خیری ( همچون ایمان و اخلاص و صدق در اسلام آوردنتان ) سراغ یابد ( و بداند که دارای نیّت پاک و راستینی هستید ، در دنیا و آخرت ) بهتر از آنچه از شما دریافت شده است به شما عطاء می‌کند و شما را می‌بخشد ( و شرک و سیّئات شما را نادیده می‌گیرد ) و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَیْراً » : واژه اوّل صفت مشبّهه و مراد از آن ایمان راستین و صدق در پذیرش اسلام است . واژه دوم ، اسم تفضیل و مراد از آن بهتر از چیزی است که مؤمنان از کافران دریافت داشته‌اند .‏

سوره أنفال آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن یُرِیدُواْ خِیَانَتَکَ فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْکَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) اگر ( مشرکان با اظهار ایمان ) بخواهند به تو خیانت کنند ( موضوع تازه‌ای نیست و باکی نداشته باش ، چرا که ) آنان پیش از این ( نیز با اتخاذ شرکاء و انداد برای خدا و کفران نعمتِ الله ) به خدا خیانت کرده‌اند و خداوند ( در قبال آن شما را ) بر آنان پیروز کرده است ( هرچند شما ضعیف بودید و ایشان نیرومند بودند ) و خداوند آگاه ( از احوال و افکار همگان است و ) حکیم است ( و کارها را برابر حکمت و فلسفه‌ای که خود می‌داند می‌گرداند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمْکَنَ مِنْهُمْ » : شما را بر آنان چیره کرد و ایشان را مقهورتان نمود . گویند : ( أَمْکَنَ اللهُ أوْلِیَآءَهُ مِنْ أَعْدَآئِهِ ) خداوند دوستانش را بر دشمنانش پیروز گرداند .‏

سوره أنفال آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان کسانی که ایمان آورده‌اند و ( از خانه و کاشانه خویش ) مهاجرت کرده‌اند و با جان و مال خود در راه خدا ( به تلاش ایستاده‌اند و ) جهاد نموده‌اند ( و لقب مهاجرین را برازنده خود گردانده‌اند ) ، و کسانی که ( مهاجرین را در منزل و مأوای خود ) پناه داده‌اند و ( ایشان را با جان و مال ) یاری نموده‌اند ( و از سوی خدا و پیغمبر لقب انصار دریافت داشته‌اند ، ) برخی از آنان یاران برخی دیگرند ( و مسؤول و متعهّد در برابر یکدیگرند ) و امّا کسانی که ایمان آورده‌اند ولیکن مهاجرت ننموده‌اند ( و با وجود توانائی به جامعه نوین شما در مدینه نپیوسته‌اند ، هیچ گونه تعهّد و مسؤولیّت و ) ولایتی در برابر آنان ندارید تا آن گاه که مهاجرت می‌کنند . اگر ( چنین مؤمنان غیرمهاجری از دست ظلم و جور دیگران ) به سبب دینشان از شما کمک و یاری خواستند ، کمک و یاری بر شما واجب است ، مگر زمانی که مخالفان آنان گروهی باشند که میان شما و ایشان پیمان ( ترک مخاصمه ) باشد . ( در این صورت رعایت عهد و پیمان ، از رعایت حال چنین مؤمنان بی‌حالی لازم‌تر است . به هر حال ) خداوند می‌بیند آنچه را که می‌کنید ( پس مواظب حال همدیگر و حفظ حدود و عهود باشید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاوَوْا » : منزل و مأوی دادند . پناه دادند . « وَلایَة‌ » : نصرت . مدد و یاری ( نگا : کهف / 44 ) . « إِسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ » : از شما کمک و یاری خواستند تا دین خود را حفظ کنند و خویشتن را از شکنجه و آزاری برهانند که به سبب داشتن دین و ایمان ، متوجّه آنان می‌گردد . « میثاق » : مراد پیمان ترک مخاصمه است .‏

سوره أنفال آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذینَ کَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ فِی الأَرْضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسانی که کافرند ، برخی یاران برخی دیگرند ( و در جانبداری از باطل و بدسگالی با مؤمنان همرأی و همسنگرند . پس ایشان را به دوستی نگیرید و در حفظ عهد و پیمان بکوشید ) که اگر چنین نکنید فتنه و فساد عظیمی در زمین روی می‌دهد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلاّ تَفْعَلُوهُ » : اگر آن را انجام ندهید . ضمیر ( هُ ) به میثاق یا حفظ آن و یا نصر مذکور در آیه قبلی برمی‌گردد .‏

سوره أنفال آیه 74
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان کسانی که ایمان آورده‌اند و مهاجرت کرده‌اند و در راه خدا جهاد نموده‌اند ، و همچنین کسانی که پناه داده‌اند و یاری کرده‌اند ، ( هر دو گروه ) آنان حقیقه مؤمن و باایمانند ( و شایسته واژه مهاجر و انصارند و تار و پود جاودانه پرچم اسلامند و ) برای آنان آمرزش ( گناهان از سوی یزدان منان ) و روزی شایسته ( در بهشت جاویدان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ هَاجَرُوا . . . » : آیات پیشین متضمّن تعهّد و مسؤولیّت و یاری مؤمنان با همدیگر است ، و این آیه بیانگر ستایش و بزرگداشت آنان و مقام و منزلت ایشان است . « رِزْقٌ کَرِیمٌ » : ( نگا : انفال / 4 ) .‏

سوره أنفال آیه 75
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَکُمْ فَأُوْلَئِکَ مِنکُمْ وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسانی که پس از ( نزول این آیات ) ایمان آورده‌اند و مهاجرت کرده‌اند و با شما ( ای مهاجران و انصار ) جهاد نموده‌اند ، آنان از زمره شما هستند و ( از حقوق و مدد و یاری شما برخوردار می‌گردند . این ولایت ایمانی بود ، و امّا ولایت خویشاوندی علاوه بر این میان افرادی موجود است و ) کسانی که با یکدیگر خویشاوندند برخی برای برخی دیگر سزاوارترند ( و حقوق آنان ) در کتاب خدا ( بیان شده است و حکم خدا بر آن رفته است و ) بیگمان خداوند آگاه از هر چیزی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُوْلُوالأرْحَامِ‌ » : اقرباء . خویشاوندان . « أوْلَیا » : سزاوارتر . « کِتَابِ اللهِ » : کتاب خدا قرآن . حکم و فرمان خدا ( نگا : انفال‌ / 68 ) .‏

رهنمودهای جزء نهم

 

فی ظلال القرآن

جزء نهم

سورهی اعراف آیات 206-94 و سورهی انفال تا آیهی 40

 

رهنمودهای جزء نهم

 

جزء  نهم  از  دو  بخش  فراهم  آمده  است:  بخش  نـخست  باقیماندۀ  (سورۀ  اعراف)  است  که  آیات  آن  مکّی  است  و  سه  چهارم  این  جزء  را  تشکیل  می  دهد...  بخش  دوم،  نیمۀ  حزب  اول  سورۀ  انفال  است که  از  سورههای  مدنی  است.  این  قسمت  هم  یک  چهارم  باقیماندۀ  جزء  نهم  را  تکمیل  میسازد.

در  اینجا  به  ذکر  اجمالی  بخش  نخست  بسنده  میکنیم،  و  بخش  دوم  را  به  جایگاه  خودش  ارجاع  میدهیم.

*

در  جزء  هشتم  - در  بخشی که  از  سورۀ  اعراف  عرضه  داشتیم  -  داستانهائی  از  پیغمبران  و  رسالتها  و  اقوام  بعد  از  آدم  علیه السّلام  ذکـر گردید.  در  آنـجا  در کاروان  ایمان  داستانهای  نوح،  هود،  صـالح،  لوط،  و  شعیب  علیهم السّلام  و  مــهلکهها  و  جــایگاههای  نــابودی  تکــذیبکنندگان  اقوامشان  و  نجات  مؤمنان  را  بیان  نمودیم.

هم اینک  این  جزء  با  تکمیل  کردن  داستان  شعیب  علیه السّلام  آغاز  میگردد.  چنین  مصلحت  دیدیم  که  ایـن  بخش  از  داستان  را  در  پایان  جزء  هشتم  ذکر کنیم  تا  این  داستان  در  آنجا  کامل  شود.

سپس  روند  سوره  میایستد  تا  آن  داسـتان  را  پـیگیری  کند  -  برابر  برنامهای که  سوره  دارد  -  و  در  این  پیگیری،  گامهائی  را  بنمایاند که  قضا  و  قدر  الهی  به  سوی  تکذیب کنندگان  برداشته  است...  روشن کند  قضا  و  قدر  الهی  چگونه  تکذیبکنندگان  را  بـه  زیـانهای  جـانی  و  مالی  گرفتار کرده  است  تا  دلهایشان  بـیدار  و  هـوشیار  گردد،  و  به  خدا  پناهنده  شـود  و  بـه گـریه  و  زاری  در  پیشگاه  الهی  بپردازد.  هنگامی که  این  چنین  دلهائی  با  گرفتار  آمدن  به  بلاها  بیدار  و  هوشیار  نگشته  است  و  باز  نشده  است  و  سود  نبرده  است،  یزدان  جهان  ایشان  را  از  شادیها  و  خوشیها  و  انواع  نعمتها  برخودار  نموده  است  -  البتّه  این  نـوع  آزمون،  سختتر  از  آزمون  بلاها  و  زیانهای  جانی  و  مالی  است  - چنین  دلهائی  بیش  از  پیش  از  قضا  و  قدر  الهی  غافل  ماندهاند  و  بر  غفلت  خود  افزودهاند  و  زندگی  را  لهو  و  لعب  و  پوچی  و  بازی گمان  بردهاند.  بدین  هنگام  است که  ناگهانی  یزدان  ایشان  را  به  گناهانشان  میگیرد:               

(وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ (٩٤)ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ) (٩٥)

(ما  به  هیچ  آبادی  و  شهری  پیغمبری  نفرستادهایم  (که  او  اهل  آنجا  را  به  دین  راستین  خدا  خوانده  باشد  و  ایشـان  از  پذیرش  دعوت  او  سرپیچی  نموده  باشند)  مگر  این  که  ساکنان  آن  را  به  شدائد  و  مصائب  گرفتار  ساختهایم  تـا  این  که  (به  خود  آیند  و  زیـر  ضـربات  حوادث  و  فشـار  مشکلات،  فطرت  آنـان  بـیدار  و  نـیاز  بـه  پروردگار  در  زوایای  وجودشان  پـرتوافکـن  شـود  و  دست  دعـا  بـه  سوی  خدا  بردارند  و  خالصانه  به  درگاه  الله)  تـضرّع  و  زاری  کـنند.  سـپس  (هـنگامی  که  ایـن  هـوشدارهـا  و  بیدارباشها  در  آنان  اثر  نگذاشت،  ایشان  را  به  فراوانـی  نعمت  و  اعطاء  سلامت  آزمودیم  و)  بدی  را  به  نیکی  (و  بلا  را  به  رفاه)  تبدیل  کردیم  تا  بدانجا  که  (از  لحاظ  امـوال  و  انفس)  فزونی  گرفتند  و  (به  سبب  نادانی  مغرور  شدند  و  لافزنان)  گفتند:  به  پدران  و  نـیاکان  مـا  هـم  خوشی  و  ناخوشی  و  ثروتمندی  و  مستمندی  دست  داده  است  (و  این  روزگار  است  که  گاهی  به  انسان  رو  میکند  و  گاهی  به  انسان  پشت  میکند  و  اصلاً  سعادت  و  شقاوت  ما  در  دست  خدا  نیست!..  چون  با  پتک  بلا  بیدار  نشدند  و  شکر  نعمت  هم  نگفتند)  پس  ناگهانی  ایشـان  را  (بـه  عذاب  و  عقاب)  گرفتیم  و  نـفهمیدند  (که  چـه  شـد  و  چـرا  چـنین  گشت  ).  (اعراف/94و95)

روند  قرآنی  در  اینجا  پرده  برمیدارد  از  پیوند  مـوجود  میان  ارزشهای،  ایمانی  و  سـنّتهای  الهـی  در  فـراچـنگ  آوردن  و  گرفتار  کردن  مردمان.  چرا  که  در  گامهائی  کـه  قضا  و  قدر  یزدان  به  سوی  مردمان  برمیدارد،  هیچگونه  فاصلهای  میان  سنّتهای  الهی  و  ارزشهای  ایمانی  وجود  ندارد.  این  چنین  پیوندی  بر  غافلان  پنهان  میماند،  زیرا  آثار  آن  چه  بسا  در  مدّت  زمان  نزدیکی  پـیدا  نگـردد،  ولی  قطعاً  در  مدّت  زمان  طولانی  روی  میدهد:

(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) (٩٦)

(اگر  مردمان  شهرها  و  آبادیها  (به  خدا  و  انـبیاء)  ایـمان  مــیآوردند  و  (از  کـفر  و  مـعاصی)  پـرهیز  مـیکردند،  (درگاههای  خیرات  او)  بــرکات  آسـمان  و  زمـین  را  بـر  روی  آنان  میگشودیم  (و  از  بلایا  و  آفات  بـه  دورشـان  مـیداشـتیم).  ولی  آنـان  بـه  تکـذیب  (پـیغمبران  و  انکـار  حقائق)  پرداختهاند  و  ما  هم  ایشان  را  به  کیفر  اعمالشان  گرفتار  و  مجازات نـمودهایـم (و  عـبرت  جـهانیانشان  کـردهایم). (اعراف/96)                                                                                   به  دنبال  پردهبرداری  از گامهائی  که  قضا  و  قدر الهی  به  سوی  تکذیبکنندگان  خیز  برمیدارد،  و  بـیان  سـنّتهای  یزدان  و  پیوند  آنها  با  ارزشـهای  ایـمانی  در  زنـدگانی  مردمان،  پسودههائی  از  بیم  و  تهدید  درمیرسد  که  دلها  را  به  لرزش  و  تکان  میاندازد،  و  نگاههایی  بـه  سـوی  مهلکهها  و  جایگاههای  نابودی  تکذیبکنندگان  انداخته  میشود  که  غافلان  را  بیدار  و  هوشیار  میگرداند:

(أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ (٩٧)أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ (٩٨)أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ) (٩٩)

آیا  مردمان  شهرها  و  آبـادیها  (کـه  دعـوت  پـیغمبران  را  نپذیرفتهاند  و  بــه  جـای  ایـمان،  بـر  کـفر  و  مـعاصی  افزودهاند،  از  این)  ایمن  شدهاند  که  عذاب  مـا  شـبانه  بـه  سراغ  آنـها  رود،  در  حـالی  کـه  ایشـان  غرق  در  خواب  باشند؟..  (شگفتا  که  از  مکافات  عمل  غافل  شدهاند).  یا  این  که  مردمان  شهرها  و  آبادیها  ایمن  شـدهانـد  از  ایـن  کـه  عذاب  ما  چاشتگاهان  به  سراغشان  بیاید،  در  حـالی  کــه  (به  انجام  کارهای  بیارزشی  مشغول  و  سرگرم  هستند  کــه  انگــار)  سرگرم  بــازی  هسـتند؟..  آیــا  آنـان  از  چارهسازی  ناگهانی  خدا  ایـمن  و  غـافل  شـدهاند؟..  در  حالی  کـه  از  چارهسازی  نهانی  و  مجازات  ناگهانی  خدا  جز  زیـانکاران  (و  از  دستدهـندگان  عقل  و  انسـانیّت

ایمن  و  غافل  نمیگردند. (اعراف/  ٩٧-٩٩)

(أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ) (١٠٠)

آیا  برای  کسانی  که  زمین  را  از  صاحبان  قبلی  آن  به  ارث  میبرند  (و  جانشین  دیگران  مـیگردند)  روشـن  نشـده  است  که  اگر  بخواهیم  آنــان  را  (هـمچون  پـیشینیان)  بـه  سـبب  گناهانشان  نشـانۀ  تـیر  بلا  مـیگردانـیم  و  بـر  دلهایشان  مهر  مینهیم  تا  دیگر  (صدای  حقّ  را)  نشنوند  (و  آهسته  آهسته  رهسپار  دوزخ  شوند).     (اعراف/  100)  این  پـیرو  از  داسـتانها  مـیبُرَد،  و  نگاهی  بـه  پـیغمبر  خدا  صلّی الله علیه وآله وسلّم  میاندازد.  آن  گاه  چکیدهای  از کـار  و  بـار  اقوامی  را  به  تصویر  مـیکشد  کـه  در  روزگـاران  کـهن  مــیزیستهانــد  و  بــه  تکــذیب  پـیغمبران  و  حـقائق  میپرداختهاند.  سپس  واقعیّت  احوال  و  اوضاع  آنـان  را  بیان  میکند،  و  فراموش  کردن  عـهد  و  شکسـتن  پـیمان  یزدان  با  ایشان  را  به  تصویر  میزند،  و  بدیشان  گوشزد  میکند که  با  وجود  اقرار  به  الوهیّت  آفریدگار  و  یگانگی  کردگار،  عهد  و  پیمان  خود  را  با  خدا  مراعات  نمیدارند.  همچنین  اشاره  میشود  به  ایـن  کـه  آیـات  و  دلائـل  و  معجزاتی  که  پیغمبرانشان  برایشان  به  ارمغان  آوردهاند،  به  سبب  تعطیل  فطرتشان  و  غفلت  دلهـایشان،  بـدیشان  سودی  نبخشیده  است:

(تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْکَافِرِینَ (١٠١)وَمَا وَجَدْنَا لأکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ) (١٠٢)

اینها  آبادیهائی  است  که  برخی  از  اخبار  آنها  را  برای  تـو  روایت  مینمائیم  (و  شرح  میدهیم  که  چگونه  سـاکـنان  آنجاها  به  سبب  ایمان  نیاوردن  به  پیغمبران،  دچار  بلاها  و  مصائب  بیشمار  شدند).  پیغمبرانشان  با  دلائل  روشن  به  سراغ  آنان  آمدند  و  معجزات  متّقن  را  بدیشان  نمودند،  امّا  آنان  (به  سبب  لجاجت  در  کفر  و  ممارست  بر  تکذیب  انبیاء،  روی  حرف  خود  ایستادند  و)  چیزی  را  کـه  قبلاً  تکذیب  کرده  بودند  (حاضر  نشدند  بپذیرند  و  باز  هم  مثل  همیشه  آن  را  تکذیب  کردند  و)  بدان  ایمان  نیاوردند.  این  چنین  خداوند  بر  دلهای  کافران  مـهر  مـینهد  (و  بـر  اثـر  ادامۀ  گناه،  حسّ  تشخیص  حقّ  را  از  آنان  سلب  میکند).  اکثر  این  اقوام  را  بر  سر  پیمان  (و  وفای  بـه  عـهد  خود)  نـدیدیم،  و  بـلکه  بـیشتر  آنان  را  نـافرمان  و  گناهکار  یافتیم.   (اعراف/101و102)                             

پس  از  این  ایستادن  و  نگریستن  برای  پیرو  زدن  بر  مهلکهها  و  جایگاههای  تباه  شدن  و  مردن  قوم  نوح،  قوم  هود،  قوم  صـالح،  قوم  لوط،  و  قوم  شعیب،  داستان  موسی  علیه السّلام  اول  با  فرعون  و  اشراف  و  رؤسـاء  او  ذکر  می‏گردد.  و  سرانجام،  داستان  موسی  علیه السّلام  در  این  سوره  فراخترین گستره  را  فراگرفته  است،  و  بیشترین  قسمت  را  در  یک  سوره  در  میان  همۀ  سورههای  قرآن  به  خود  اختصاص  داده  است...  حلقههائی  از  زنـجیرۀ  داسـتان  بنی‏اسرائیل  در  جاهای  فراوانی  از  قرآن  به  مـیان  آمده  است.  اینها  گذشته  از  اشارههای  کوتاهی  است  که  در  موارد  دیگری  از  قرآن  بدان  اشاره  شده  است...  داستان  موسی  علیه السّلام  طولانیترین  داستانهائی  است که  در  سراسر  قرآن  است.  حه  بسا  ایـن  شرح  و  بسط  در  داسـتان  بنیسرائیل  به  خاطر  حکمت  و  فلسفهای  است که  قبلاً  بدان  اشاره کردیم  و  در  فی  ظلال  القرآن  در  جزء  ششم  ... به  شکل  زیر گفته  آمد:

(یکی  از  فلسفهها  و  حکمتهائی که  (داستان  بنیاسرائیل)  دربردارد،  این  است  که:  بنی‏اسرائیل  نـخستین  کسانی  بودند که  با  دعوت  اسلامی  به  پرخاش  برخاستند،  و  دشـمنانگی  و کـینهتوزی  و  جنگ  را  در  مدینه  و  در  سراسر  جزیرةالعرب  آغازیدند.  بنی‏اسرائیل  از  روز  اوّل  با گروه  مسلمانان  جنگیدند  و  سراپـا  جنگ  با  ایشـان  شدند.  آنان  بودند که  در  دامن  خود  نفاق  و  منافقان  را  در  مدینه  پروردند،  و  منافقان  را  با  انواع  نیرنگها  و  اقسـام  دسیسهها  علیه  عقیدۀ  اسلامی  و  مسلمانان  هر  دو،  یاری  و کمک  کردند.  همچنین  ایشان  بودند که  مشرکان  را  برانگیختند  و  تحریک  و  تشویق  نمودند.  بدانان  وعدۀ  یاری  دادند  و  علیه گروه  مسلمانان  با  ایشان  پیمان  بستند  و  به  توطئه  نشـستند.  همچنین  بنی‏اسرائیل  بودند که  جنگ  شایعهپراکنیها  و  دسیسهبازیها  و  نیرنگبازیها  را  در  میان  گروه  مسلمانان  عهدهدار  شدند  و  راه  بردند،  همانگونه که  پـخش  شبههها  و  شکّها  و  تـحریفها  را  پیرامون  عقیدۀ  اسلامی  و  پیرامون  مقام  رهبری،  برعهده  گرفتند  و  سرپرستی کردند.  همۀ  این کارهای  نابهنجار  از  سوی  ایشان  انجام  میپذیرفت.  پس  از  آن که  نقاب  از  چهرههایشان  را  در  جنگ  علنی  و  آشکار  برافکنند  و  ماهیّت  خویشتن  را  بنمایانند.  لذا  چارهای  جز  این  نبود  که  بنی‏اسرائیل  به  گروه  مسلمانان  معرّفی  کردند  تـا  مسلمانان  کسانی  را  بشـناسند که  دشمن  ایشانند،  و  بدانند  که  سرشت  ایشان  چیست؟..  و  تاریخ  آنان  کدام  است؟..  و  وسـایل  ایشـان  چگونه  است؟..  و  ماهیّت  پیکاری که  با  آنان  میآغازند  و  نبردی که  بدان  فرو  میروند  چه  سان  است؟..

یزدان  سبحان  میدانست که  بنی‏اسرائیل  دشمن  این  ملّت  در  طول  تاریخشان  خواهند  شد،  هم  بدان گونه که  در  گذشتهها  پیوسته  دشمن  هدایت  خدا  بودهاند.  بدین  لحاظ  خداوند  جهان  به  ملّت  مسـلمان  همۀ  کارهایشان  را  آشکارا  مینمایاند،  و  بدیشان  همۀ  وسایل  آنـان  را  بیپرده  نشان  میدهد.

فلسفه  و  حکمت  دیگری  از  داستان  بنیاسـرائـیل،  ایـن  است  که  آنان  دارای  آخرین  آئین  آسمانی  پیش  از  آئین  واپسین  -  یعنی  اسلام  -  بودند.  تاریخ  ایشان  هم  پیش  از  اسلام  مدّت  طویل  و  بخش  عظیمی  از  تاریخ  را  به  خود  اختصاص  داده  بود،  و  انحرافها  در  عقیدۀ  آنان  به  وقوع  پیوسته  بود.  پیمانشکنیهای  پیاپی  مکرّری  در  عهد  و  پیمانی  داشتند  که  با  خدای  خویش  بسته  بودند،  و  آثار  ایــن  پـیمانشکنیها  و  کــجرویها  و  انــحرافــها  در  زندگانیشان  مشهود  گردید،  همان  گونه  که  در  اخلاق  و  آداب  ایشان  جلوهگر  آمد  و  اثر  سوء  خود  را  بخشید.  این  امر  میطلبد که ملّت  مسلمان که  وارث  همۀ  پیامبریها  و  رسالتها  است،  و  کانون  چکیدۀ  همۀ  آیینهای  یـزدانـی  است،  تاریخ  چنین  قومی  را  دقیقاً  وارسی  و  بررسی کند،  و  دگرگونیها  و  زیر  و  زبرها  و  بالا  و  پایین  افتادنهای  این  تــاریخ  را  پـیش  چشـم  دارد،  و  لغـزشگاههای  راه  را  بشناسد،  و  عواقب  مجسّم  در  زنـدگی  بـنیاسـرائـیل  و  اخلاق  و  آداب  ایشان  را  ببیند.  تا  بدین وسیله  چنین  امّت  مسلمانی،  این  تجربه  را  در کشتزار  عقیده  و  زندگی،  به  محصول  تجربهها  و  آزمونهای  خود  بیفزاید  و  ضـمیمۀ  آنها  نماید،  و  از  این  پشتوانه  سودمند گردد  و  در  طول  قرنها  سودرسان  و  بهرهرسان  شود،  و  مخصوصاً  در  پرتو  رهنمود  تــجربههای  گـذشته  از  لغـزشگاههای  راه  و  از  سوراخهای  دام  اهریمن،  خـویشتن  را  بـدور  دارد،  و  از  انحرافهای  شتابگرانه  خود  را  بپرهیزد.

فلسفه  و  حکمت  دیگری  از  ذکر  داستان  بنیاسرائیل  این  است  که  آزمون  بنیاسرائـیل  دارای  اوراق  پـراکـندهای  در طول  تاریخ  است.  خداوند  بزرگوار  نـیز  مـیدانسـته  است  که  وقتی  که  گذشت  زمان  به  طول  مـیانـجامد  و  مدّت  مدیدی  بر  ملّتها  میگذرد،  دلها  سخت  و  سـنگین  میگردد،  و  نسلهائی  از  آنان  به کژراهـهها  مـیافـتند  و  انحرافهائی  پیدا  میکنند.  ملّت  مسلمان  نیز  تاریخشان  به  درازا  میکشد  و  تا  دامنۀ  قـیامت  بـه طول  مـیانـجامد،  زمانها  و  دورانهائی  برایشان  پیش  میآید  کـه  هـمچون  زمانها  و  دورانهای  زندگی  بـنیاسـرائـیل  امـتداد  پـیدا  میکند.  این  است  که  خداوند  مهربان  برای  پیشوایان  و  رهبران  این  امّت،  و  مجدّدان  و  تازهکنندگان  این  دعوت  در  میان  نسلهای  فراوان  مردمان،  نمونههائی  از  موانع  و  مشکلاتی  را  ذکر  میفرماید  که  دامـنگیر  و گـریبانگیر  ملّتها  میگردد،  و  در  این  راستا  چـراغـهای  هـدایـتی  را  پیش  روی  آنان  میدارد  تا  در  پرتو  آنها  و  با  توجّه  بدان  موانـع  و  مشکـلات،  چـاه  را  از  راه  تشـخیص  دهـند  و  متوجّه  گردند  که  چگونه  درد  را  با  شناخت  سرشت  درد  مـداوا،  و  بـلا  را  چگونه  بـا  آشـنائی  بـا  حـقیقت  بـلا  چارهجوئی  کنند.  بدین  امر  هم  توجّه  کامل  داشته  باشند  که  سختترین  دلها  در  پذیرش  هدایت،  و  رمـندهترین  دلها  در  ماندگاری  بر  راستای  حقیقت،  دلهائی  هستند  که  با  هدایت  آشنائی  پیدا  کرده  است  و  چندی  بر  راسـتای  حقیقت  راه  سپرده  است،  ولی  بعد  از  هدایت  بدور  افتاده  است  و  از  راستای  راه  منحرف  گشته  است!..  لذا  دلهای  بیخبر  خام،  زودتـر  هـدایت  را  مـیپذیرند  و  راسـتای  حقیقت  را  در  پیش  مـیگیرند  و  دعـوت  حـقّ  را  پـاسخ  میگویند.  زیرا  چنین  دلهائی  هنگامی  که  ناگهان  فـریاد  تــازهای  از  دعــوت  مـیشنوند،  تکـان  مـیخورند  و  تودههای  گرد  و  غبار  غفلت  از  روی  آنها  بـرمیخیزد  و  کنار  میرود.  چون  این  فریاد  برای  آن  دلها  تازگی  دارد  و  در  بیداری  آنها  سخت  مؤثّر  واقع  میگردد،  و  نغمۀ  چنین  دعوتی  برای  نخستین  بار  تارهای  فطرت  چنین  دلهـائی  را  به  لرزه  و  صدا  میاندازد.  امّا  دلهائی که  پیشتر  فریاد  داشته  شدهاند،  فریاد  دوم  تازگی  ندارد  و  تکانی  پدیدار  نمیسازد  و  بر  تارهای  سرشت  نغمهای  آن  چنانی  ساز  نمیکند که  احساس  ژرف  و  سترگی  را  پدیدار  نماید  و  بیداری  و  هوشیاری  بدانها  دهد.  از  اینجا  است  که  ایـن  دعوت  به  تلاش  چندین  برابر،  و  بــه  شکـیبائی  فـراوان  دراز  آهنگ  و  دیرپا،  نیازمند  است...).  تا  آخر...

حلقههائی  از  زنجیرۀ  داستان  موسی  علیه السّلام  و  بنیاسرائیل،  قبلاً  در  این کتاب  فی ظلال  القرآن  گذشت.  حلقههائی  که  برابر  ترتیب  سورهها  در  قرآن،  نه  برابـر  تـرتیب  نـزول  قرآن،  در  سورههای:  بقره،  آل  عمران،  نسـاء،  مـائده،  و انعام،  آمده  است...  امّا  اگر  ترتیب  نزول  قران  را  معتبر  بدانیم،  حلقههائی  که  از  این  داستان  در ایـنجا  در  سـورۀ  اعراف   مکّی آمده  است،  مقدّم  بر  بخشهائی  از  آن  است  که  در  سورههای  مدنی،  ذکری  از  آنها  رفته  است.  این  امر  از  سرشت  عرضۀ  آنها  در  اینجا،  و  از  سرشت  عرضۀ  آنها  در  انجا،  پیدا  و  هویدا  است.  بخشهائی  که  در  اینجا  عرضه  میشود  به  شیوۀ  داستانسرائی  و  نـقل  حکایت  است،  و  بخشهائی  که  در  آنجاها  عرضه  میشود  بیانگر  رویاروئی  بنیاسرائیل  با  آنها،  و  یـادآوری  ایشـان  به  رخدادها  و  وقایع  و  موقعیّتها  و  موضعگیریهای  ایشـان است.

داستان  موسی  در  بیش  از  سی  جای  قرآن  - چه  مکّی  و  چه  مدّت  -  به  میان  آمده  است.  و لیکن  این  داستان  به  صورت  مشروح  و  مفصّل  تنها  در  ده  جای  قرآن  و  در  ده  سوره  ذکر  شده  است.  شش  مورد  آنها  از  شرم  و  بسط  بیشتری  برخوردار  است.  نخستین  بخش  ایـن  شرح  و  بسط  در  سورۀ  اعراف  است  و  بیشترین  جایگاه  را  فرا  گرفته  است،  هر  چند  که  حلقههای  زنجیرۀ  این  داستان  در  سورۀ  اعرف،  کمتر  از  حلقههای  زنجیرۀ  این  داستان  در   سورۀ طه   است.[1]

این  داستان  در  اینجا  از  بند  رویاروئی  فرعون  و  رؤساء  و  سـران  او  با  رسالت  آسـمانی  آغاز  میگردد.  در  صورتی  که  در  سورۀ  طه  از  بند  موسی  علیه السّلام را  فریاد  زدن  در  گوشهای  از  کوه  طور،  آغاز  میشود.  در  سورۀ  قصص  هم  از  بند  تولّد  موسی  در  زمان  تحت  فشار  بودن  بنیاسرابیل  شروم  میگردد...  عرضۀ  داستان  -  هماهنگ  با  فضای  سوره  و  اهداف  آن  به  شیوۀ  قرآن  در  روند  همۀ  داستانها[2]  - با  رهنمود  به  فرجام  تکذیب  کردن  فرعون  و  رؤساء  و  سران  او  میآغازد،  و  در  نخستین  لحظۀ  عرضۀ  داستان  ، چنین  سخنی  است:

(ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ) (١٠٣)

سپس  به  دنبال  آنان  (یعنی  پیغمبران  مذکور)  مـوسی  را  همراه  با  دلائل  روشن  و  معجزات  متقن  خود،  بـه  سـوی  فرعون  و  اطرافیان  او  فرستادیم،  و  ایشـان  (بـه  جـای  این که  بدانها  ایـمان  بـیاورند)  بـدانـها  کفر  ورزیـدند  (و  سـزای  کفر  خود  را  چشـیدند)  و  بنگر  کـه  سـرانـجام  تـباهکاران  چـه  شـد  (و  از  جمله  فرعون  و  فرعونیان  کـارشان  بــه  کــجا  کشـید  و  چـه  بــلاهایی  بـدیشان  رسید؟..).  (اعراف/103)                                        

آن گاه  بخشها  و  بندهای  داستان  و  صحنههای  آن  به  پیش  میرود.  سرآغاز  داستان  رویاروئی  با  فرعون  و  رؤساء  و  سران  او  است.  و  پایان  داستان  رویاروئی  با  بنی‏اسرائیل  و کجیها  و کژرویها  و  انـحرافها  و  نادرستیهای  ایشان  است.

از  آنجا که  مـا  بعدها  داسـتان  را  به  تفصیل  بررسی  میکنیم،  در  اینجا  با  ایستادن  در  برابر  نشانههای  برجسته  و  الهامهای  کلّی  داستان  بسنده  خواهیم  کرد:

1-     موسی  علیه السّلام  به  عنوان  پیغمبری  از  جانب  خداونـد  جهانیان  با  فرعون  و  رؤساء  و  سران  او  روبرو  میگردد: 

(وَقَالَ مُوسَى یَا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (١٠٤)حَقِیقٌ عَلَى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ) (١٠٥)

 مـوسی  گفت:  ای  فرعون!..  مـن  فرستادهای  از  سـوی  پروردگار  جهانیان  هستم.  (آمدهام  تا  دعوت  او  را  به  تو  و  دربـاریان  و  دیگر  مـردمان  بـرسانم  و  همگان  را  بـه  سوی  شریعت  او  فرا  خوانم.)  سزاوار  است  که  از  زبـان  خدا  جز  حقّ  نگویم.  من  از  سوی  پروردگارتان  مـعجزۀ  بزرگی  بـرای  شـما  دارم  (کـه  بـه  روشـنی  بـر  حقّانیّت  رسـالت  مـن  دلالت  مـینماید).  پس  بـنیاسـرائیل  را  (از  زنجیر  اسارت  و  بردگی  خود  آزاد  ساز  و  آنان  را  به  من  واگذار  و)  همراه  من  بفرست  (تا  از  سرزمین  تو  بکوچند  و  به  سرزمین  دیگری  روند  و  در  آنجا  به  پرستش  خدای  یگانه  مشغول  شوند.(اعراف/104و 105 )                      

  همچنین  هنگامی که  مبارزه  و  مسابقه  مـیان  موسی  و  جــادوگران  فرعون  درمـیگیرد  و  جـادوگران  شکست  میخورند  و  به  خداوند  جهانیان  ایمان  میآورند:

(وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ (١٢٠) قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ (١٢١)رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ) (١٢٢)

و  جادوگران  به  سجده  افتادند  (و  کرنش  کردند).  گفتند:  به  پروردگار  جهانیان  ایمان  آوردیم،  پروردگار  موسی  و  هارون  .  (اعراف/120-122)                                        

هنگامی  که  فرعون  ایشان  را  به  عـذاب  هـراسانگـیزی  تهدید  میکند،  آنان  خویشتن  را  در  پناه  پـروردگارشان  میدارند،  و  اعلان  میکنند که  ایشان  در  زمان  زندگانی،  مرگ،  رستاخیز،  و  در  تمام  کار  و  بار  خود،  به  خـدا  رو  میکنند،  و  به  سوی  پروردگارشان  برمیگردند:

(قَالُوا: إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ (١٢٥)وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ) (١٢٦)

(جادوگران  بر  اثر  نور  ایمان،  هراسی  به  خود  راه  ندادند  و)  گفتند:  (باکی  نیست؛  چرا  که)  ما  به  سـوی  پـروردگار  خــود  برمیگردیم  (و  بــه  رحـمت  و  نـعمت  او  دست  مییابیم،  لذا  مرگ  در  راه  او  را  با  آغوش  باز  میپذیریم).  ایراد  تو  در  ما  و  آزار  رساندن  تو  به  ما  جز  به  خاطر  این  نـیست  که  مــا  بــه  آیــات  روشـن  و  مـعجزات  مـتقن  پروردگارمان  - وقـتی  کــه  بـه  مـا  رسـیده  است  - ایـمان  آوردهایم  (و  فرمان  خدای  خود  را  لبـّیک  گفتهایـم).  پروردگارا!..  صبر  عظیم  بـه  مـا  مـرحـمت  فرما  و  مـا  را  مسلمان  بمیران. (اعراف/  ١٢5 و126)

  آن  گاه  موسی  علیه السّلام که  در  موارد  بسیاری  قـوم  خـود  را  تعلیم  و  تربیت  میکند،  ایشان  را  با  پروردگار  راستینشان  آشنا  میسازد...  هنگامی  که  فرعون  اعلان  مـیکند  کـه  بنیاسرائـیل  را  دیگـر  بـاره  تـحت  فشـار  و  زور  قـرار  میدهد  با  کشتن  مردانشـان،  و  بـا  زنـده  نگـاه  داشـتن  زنانشان:

(قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الأرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ) (١٢٨)

مــوسی  بــه  قوم  خود  گفت:  از  خدا  یـاری  جویید  و  شکیبایی  کنید  (و  بدانید  کـه  فرعون  بندۀ  نــاتوانـی  بـیش  نیست  و  فرمانروای  مطلق،  خـدا  است  و)  بیگمان  خدا  زمین  را  به  کسانی  از  بندگان  خود  واگذار  مـیکند  که  خود  بخواهد،  و  سرانجام  (نیک  و  پسندیده  در گیر  و  دار  جهان)  از  آن  پرهیزگاران  است  ( آن  کسانی  که  مراعـات  ســنن  و  اسـباب  مـیدارنـد.  از  قبیل  اتـّحاد  و  اتـّفاق  و  اعـتصام  بــه  حـقّ  و  اقــامت  عدل  و  صـبر  در  بـرابـر  شدائد).  (اعراف/128)

(قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الأرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ) (١٢٩)

گفتند:  پیش  از  آن  که  به  پیش  ما  بیایی  (گرفتار  شکنجۀ  فرعون  بودهایم)  و  پس  از  آمدنت  (هم  از  سوی  او)  اذیت  و  آزار  شدهایم  (و  هماکنون  نیز  دچار  رنج  و  محنت  و  در  معرض  عذاب  و  عقاب  هستیم.  موسی)  گفت:  امـید  است  که  پروردگارتان  دشمنتان  را  هلاک  سازد  و  شـما  را  در  زمین  جایگزین  (او)  گرداند  تا  ببیند  چگونه  عمل  میکنید.  (آیا  راه  صلاح  یا  فساد  در  پیش  میگیرید؟..  دادگری  یـا  ستمگری  میورزید؟..  شکر  نعمت  بـجای  مـیآورید  یـا  کفران  نعمت  میکنید؟..).  (اعراف/129) زمانی  هم  که  موسی  علیه السّلام  قوم  خود  را  از  دریا  گذرانـد،  آنان  از کنار  مردمان  بتپرستی  عبور  کردند.  از  موسی  درخواست  کردند  که  معبودی  برای  ایشان  ترتیب  دهـد،  همانگونه  که  این  مردمان  دارای  معبودهائی  هستند!.. 

(قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (١٣٨)إِنَّ هَؤُلاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (١٣٩)قَالَ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ) (١٤٠)

گفت:  شما  گروه  نـادانـی  هسـتید  (و  نـمیدانـید  عـبادت  راستین  چیست  و  خدائی  که  باید  پرستیده  شود  کیست).  اینان  (را  که  میبینید  به  بتپرستی  مشـغولند)  کارشان  (مایۀ)  هـلاک  و  نـابودی  (خودشان  و  مـعبودهایشان)  است،  و  آنچه  میسازند  و  میکنند  پوچ  و  نادرست  است.  (سپس)  گفت:  آیا  جز  خدا  (کـه  آفریدگار  همۀ  کـائنات  است)  معبودی  برای  شما  جستجو  کنم؟!..  و  حال  آن  که  او  است  که شما را  (با  دادن  نعمت  فراوان)  بـر  مـردمان  (همعصرتان)  برتری  داده  است. (اعراف/138-140)           

 این  نصوص  قرآنی  در  داستان،  حقیقت  آئینی  را  اثبات  میکنند که  موسی علیه السّلام  با  خود  به  ارمغان  آورده  بود،  و  حقیقت  جهانبینی  اعتقادیی  را  بیان  میدارنـد  که  ایـن  حقیقت  آن  را  پـدید  میآورد...  ایـن  جهانبینی  هم  جهانبینی  درستی  است که  اسلام  آن  را  با  خود  آورده  است،  و  آئین  یزدان  در  همۀ  رسالتها  آن  را  در برگرفته  است.  همچنین  این  نصوص  قرآنی،  نادرستی  دیدگاهها  و  غیبگوئیهائی  را  اثبات  میکنند که  پژوهشگران  غربی  در  بارۀ  تاریخ  ادیان  پیش  میکشند،  و  غلط  بودن  آراء  و  نظریّههای  کسانی  را  اثبات  میکنند  که  از  برنامهها  و  گفتارهای  این  چنین  غربیهائی  پیروی  میکنند  و  در  بارۀ  دگرگونی  و  پیشرفت  عقیده  به  نگارش  میپردازند.  همچنین  این  نصوص  قرآنی،  انواعی  از  انـحرافاتی  را  اثبات  میکنند که  همراه  تاریخ  بنی‏اسرائیل  و  سرشت کژ  ایشان  است.  انحرافاتی که  پس  از  برانگیخته  شـدن  موسی علیه السّلام  نیز  خمیرمایۀ  سرشت  کژ  ایشان  بوده  است،  همچون  این  سخن  ایشان:

(یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ).

ای  موسی  برای  ما  معبودی  بسـاز  (تـا  بـه  پـرستش  آن  بپردازیم)  همانگونه  که  آنان  دارای  معبودهائی  هستند.  (اعراف/  ١٣٨  ) 

و  همچون گوسالهپرستی  ایشان  به  هنگام  نبودن  موسی،  بدان  گاه  که  بالای  کوه  برای  ملاقات  پروردگارش  رفته  بود،  و  همچون  درخواست  دیدار  آشکارای  یزدان...  که  اگر  چنین  نشود،  ایمان  نمیآورند!..  ولی  این  انحرافات،  حقیقت  عقیدهای  را  مجسّم  نمیکند که  موسی  آن  را  از  سوی  پروردگارش  با  خود  آورده  بود.  بلکه  این کارها  انحرافات  از  ایـن  عقیده  است.  پس  در  ایـن  صورت  چگونه  انحرافات  به  جای  خود  عقیده گرفته  میشود؟..  و  گفته  میشود:  خرافات  ترقّی  و  (پیشرفت)  حاصل  کرده  است  و  تبدیل  به  توحید  شده  است؟!

2-همچنین  رویاروئی  موسی  با  فرعون  و  رؤسـاء  و  سران  او،  حقیقت  پیکاری را روشن  و  جلوهگر  میکند که  میان  آئین  یزدان  بطور کلّی،  و  میان  جاهلیّت  بطور کلّی  است.  و  معلوم  میدارد که  طاغوت  چگونه  به  این  آئین  مینگرد،  و  چگونه  در  آن  احساس  خطر بر  وجود  خود  میکند.  از  دیگر  سو  روشن  میسازد که  چگونه  مؤمنان  حقیقت  پـیکار  مـیان  خود  و  مـیان  طاغوت  را  درک  میکنند.

همین که  موسی  علیه السّلام  به  فرعون گفت:

(یَا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (١٠٤)حَقِیقٌ عَلَى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلا الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ) (١٠٥)

موسی گفت:  ای  فرعون!..  مـن  فرستادهای  از  سـوی  پروردگار  جهانیان  هستم  (آمدهام  تا  دعوت  او  را  به  تو  و  درباریان  و  دیگر  مردمان  برسانم  و  همگان  را  به  سوی  شریعت  او  فراخوانم).  سزاوار  است  که  از  زبان  خدا  جز  حقّ  نگویم.  من  از  سوی  پروردگارتان  مـعجزۀ  بزرگی  برای  شما  دارم  (که  به  روشنی  بر  حقّانیّت  رسـالت  مـن  دلالت  مینماید).  پس  بنیاسرائیل  را  (از  زنجیر  اسارت  و  بردگی  خود  آزاد  ساز  و  آنان  را  به  من  واگذار  و)  هـمراه  من  بفرست  (تا  از  سرزمین  تو  بکـوچند  و  بـه  سـرزمین  دیگری  روند  و  در  آنجا  به  پرستش  خدای  یگانه  مشغول  شوند).(اعراف/104و 105 )                                   

روشن  میگردد  که  مقصود  ایـن  دعوت  فراخوانـدن  مردمان  به  سوی  (پروردگار  جهانیان)  است...  این  کار  برگرداندن  سلطه  و  قدرت  بطور کلّی  به  یزدان،  با  برگرداندن  همۀ  پرستشها  بطور کلّی  به  خداونـدگار  جهانیان  است!..  با  توجّه  بدین  مفهوم  است  که  موسی  آزادی  و  رهائی  بنی‏اسرائیل  را  می‏طلبد.  چه  وقـتی که  یزدان  خداوندگار  جهانیان  باشد،  بنده ای  از  بندگان  یزدان  را  نسزد  - که  فرعون  قلدر  سرکش  است  -مـردمان  را  بندۀ  خود گرداند،  چرا  که  آنان  جز  بندگان  خداونـدگار  جهان  نیستند...  برگردانـدن  ربـوبیّت  و  خـداونـدگاری  بطور کلّی  به  یزدان  سبحان،  معنی  آن  برگردان  حاکمیّت  و  فرمانروائی  بطور کلّی  به  یـزدان  جـهان  است.  زیـرا  حاکمیّت  و  فرمانروائی،  مظهر  ربوبیّت  و  خداوندگاری  یزدان  بر  مردمان  است.  مردمان  جزو  جهانیان  هستند،  و  جهانیان  چون  تنها  در  برابر  یزدان  یکتا  کرنش  مـیبرند،  کرنششان  نمایانگر  ربوبیّت  یزدان  است.  آخر  مردمان،  معترف  به  ربوبیّت  یزدان  نخواهند  بود  مگر  وقتی که  تنها  در  برابر  او کرنش کنند،  و  مگر  وقتی  که  بندگی  ایشـان  تنها  برای  این  ربوبیّت  باشد  و  بس...  یا  به  عبارت  دیگر،  بندگی  ایشان  فقط  برای  این  حاکـمیّت  و  فـرمانروائی  صورت  پذیرد...  امّا  زمانی  که  در  برابر  حاکمیّت  و  فرمانروائی  کسی  جز  یزدان  کرنش کنند،  و  آن  کس  بـر  آنان  با  شریعت  یزدان  فرمانروائی  نکند،  مردمان  قطعاً  منکر  ربوبیّت  ایزد  متعال  بر  خود  شدهانـد  و  بـه  تـرک  خداوندگاری  او  گفتهاند!

فرعون  و  درباریان  و  سران  او  متوجّه  خطر  دعـوت  بـه  سوی  (خداوند  جهانیان)  شده  بودند،  و  احساس  کـرده  بودند که  توحید  ربوبیّت  معنی  آن  سلب  سلطه  و  قدرت  فرعون،  و  همچنین  حذف  سلطه  و  قـدرت  دربـاریان  و  سران  است.  زیرا  سلطه  و  قدرتشان  برجوشیده  از  سلطه  و  قدرت  فرعون  بود.  بدین  سبب  از  این  خطر  چنین  تعبیر  کردند  که  موسی  میخواهد  شما  را  از  سرزمین  خودتان  بیرون  کند:

(قَالَ الْمَلأ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ (١٠٩)یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ) (١١٠)

اشراف قوم  فرعون  گفتند:  واقعاً  ایـن  جادوگر  مـاهری  است.  او  میخواهد  شما  را  از  سرزمین  خودتان  بیرون  کند.  چه  میاندیشید  و  چه  نظر  میدهید؟..  (آیـا  بـاید  در  حقّ  او  چه  کرد؟..) (اعراف/109و110)

  (وَقَالَ الْمَلأ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الأرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ..)

اشراف  قوم  فرعون  (بـه  فرعون)  گفتند:  آیـا  مـوسی  و  پیروان  او  را  آزاد  و  رها  میسازی  تا  در  سرزمین  (مصر  آزادانه)  به  فساد  پردازند  و  تو  و  معبودهای  تو  را  تـرک  کنند  (و  نه  به  تو  و  نه  به  معبودهای  تو  وقعی  ننهند؟..).  (اعراف/  ١٢٧  ) 

آنان  مرادشان  از  این  چنین  سخنانی  این  بود  که  دعوت  مردمان  به  سوی  خداوندگار  جهانیان  جز  مفهوم  یگانهای  ندارد.  این  مفهوم  هم  عبارت  است  از  بـیرون  کشـیدن  سلطه  و  قـدرت  از  دست  بـندگان،  یـعنی  طـاغوتها،  و  برگرداندن  آن  به  صاحب  اصلی  سلطه  و  قدرت،  یـعنی  یزدان  سبحان  است.  این کار  هم  از  دیدگاه  ایشان  فساد  و  تباهی  راه  انداختن  در  زمین  است!..  یـا  هـمانگونه  کـه  امروزه  در  قوانین  جاهلیّت،  به  این  چنین  دعـوتی  گـفته  میشود:  دعوت  به  سوی  خداوندگار  جــهانیان،  تـلاش  برای  سرنگونی  نظام  حکومتی  است)..  بـلی  از  دیـدگاه  طاغوتهای  جاهلی که  سلطه  و  قدرت  یـزدان  را  غـصب  مینمایند  -  یعنی  ربـوبیّت  خـدا  را  غصب  مـیکنند  و  ویژگیهای  آن  را  به  دست  میگیرند،  هر  چند  هم  این  را  با  زبان  نگویند  -  این  چـنین  دعـوتی  (سـرنگونی)  نـظام  حکومتی  است.  زیرا  نـظام  حکومتی  در  جـاهلیّتها  بـر  ربوبیّت  بندهای  از  بندگان  بر  سایر  بندگان  دیگـر  است.  در  صورتی  که  دعوت  به  سوی  خـداونـدگار  جـهانیان،  بدین  معنی  است که  ربوبیّت  آفریدگار  بندگان،  حاکم  بر  بندگان  باشد  و  بس.  فرعون  هم  به  جادوگرانی که  حقّ  و  حقیقت  آنان  را  شیدا  و  شیفته کـرد،  و  بـه  خـداونـدگار  جهانیان  ایمان  آوردند،  و  بند  بندگی  فرعون  را  از  گردن  خود  به در  آوردند،  گفت:  آنان  برای  بیرون  کردن  اهالی  شهر  از  شهرشان  به  نیرنگ  پرداختهانـد.  ایشـان  را  بـه  بدترین  عذاب  و  شکنجه  تهدید  کرد:

(قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (١٢٣)لأقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لأصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ) (١٢٤)

فرعون  گفت:  به  خدای  (موسی  و  هارون)  ایمان  آوردید  پیش  از  آن  که  به  شما  اجازه  دهم؟..  حتماً  این  تـوطئهای  است  که  در  این  شهر  (و  دیار،  پیشتر  با  هم)  چیدهاید  تا  اهل  آن  را  از  آنجا  بیرون  کنید؛  ولی  خواهید  دانست  (که  چه  شکنجهای  در  برابر  این  رفتارتان  خواهـید  چشـید).  سوگند  میخورم  که  دستها  و  پـاهای  شـما  را  در  جـهت  خلاف  یکدیگر  (یعنی  دست  راست  با  پای  چپ،  یـا  دست  چپ  با  پای  راست)  قطع  میکنم  و  (با  این  حال  پریشان  و  وضع  اسفناک)  همگی  شما  را  به  دار  میآویزم.(اعراف/123و124)

از  دیگر  سو  جادوگرانی  که  به  خداوندگار  جهانیان  ایمان  آوردند،  و  تسلیم  یزدان  یگانه گشتند،  و  بیرون  رفتن  خود  را  از  بند  بندگی  نادرست  طاغوت  اعلان کردند،  طاغوتی که  غصبکنندۀ  ربوبیّت  و  ویژگیهای  آن  بود،  حقیقت  پیکار  میان  خود  و  میان  طاغوت  را  میدانستند.  این  پیکار،  نبرد  در  راه  عقیده  و  بر  سر  عقیده  بود.  چرا که  همین که  پیروان  این  عقیده  اعلان کنند که  بندگی  ایشان  تنها  برای  یزدان  است  و  بس،  این  اعلان  خود  موجب  تهدید  سلطه  و  قدرت  طاغوتها  میگردد.  بلکه  اعلان  این  که  تنها  یزدان  خداوندگار  جـهانیان  است،  سلطه  و  قدرت  طاغوتها  را  تهدید  میکند.  از  اینجا  است که  برای  پاسخ  به  اتّهام  فرعون که  میگفت:  این  نیرنگی  است که  شما  توطئۀ  آن  را  در  شهر  چیدهاید  تا  اهالی  آنجا  را  از  آنجا  بیرون  کنید  -  البتّه  چنین  اتّهامی  مرادف  با  اتّهامی  است  که  امروزه  در  جاهلیّتهای  نوین  هر کسی  را  بدان  متّهم  میکنند که  با  ایمان کامل  قاطعانه  ربوبیّت  یزدان  را  بر  جهانیان  اعلان  دارد.  چنین کسی  را  متّهم  میکنند که  او  برای  سرنگونی  نظام  حکومتی  تلاش  میورزد  -  به  فرعون  گفتند:

(وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا).

 ایراد  تو  بر  ما  و  آزار  رساندن  تو  به  ما  جز  به  خاطر  این  نـیست  کــه  مــا  بــه  آیــات  روشـن  و  مـعجزات  مـتقن  پروردگارمان  - وقتی  کـه  بـه  مـا  رسـیده  است  - ایـمان  آوردهایم  (و  فرمان  خدای  خود  را  لبّیک  گفتهایم). (اعراف/  126  ) 

سپس  به  خداوندگار  خود  پناه  بردند،  خداوندگاری  کـه  بدو  ایمان  آوردند،  و  بدین  منظور  بر  بندگی  غیر  او  شوریدند،  و گفتند:

(أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ) (١٢٦)

پروردگارا!..  صبر  عظیم  بـه  مـا  مـرحمت  فرما  و  مـا  را  مسلمان  بمیران. (اعراف/126)                                 

خدا  پرتو  این  جداسازی  حقّ  از  باطل  را  به  دلهای  ایشان  انداخت،  آن  زمان که  حقیقت  تسلیم  فرمان  یزدان  در  دلها  جایگزین  شد.

٣-  از  لابلای  نشان  دادن  معجزاتی که  موسی  آنـها  را  برای  فرعون  و  اشراف  و  سران  او  میآورد  و  مینمود،  و  از  روی  خشکسـالیها  و کـاستی  مـیوهها  و  کـمی  محصولات،  و  از  روی  آفتها  و  بلاهائی که  خدا  بر  سر  آنـان  میآورد،  و  از  روی  ایـن که  با  دشـمنانگی  و  نیرنگبازی،  و  در  نهایت  پافشاری  ایشان  بر  باورداشتها  و  خرابکاریهائی  که  در  آنها  میلولیدند  تا  یزدان  ایشان  را  نابود  کرده است،  همانگونه  که  میفرماید:

(وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ (١٣٠)فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (١٣١)وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ (١٣٢)فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آیَاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِینَ (١٣٣)وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا یَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرَائِیلَ (١٣٤)فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُمْ بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ یَنْکُثُونَ (١٣٥)فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ) (١٣٦)

ما  فرعون  و  فرعونیان  را  به  خشکسالی  و  قحطی  و  تنگی  معیشت  و  کمبود  ثمرات  و  غلّات  گرفتار  ساختیم  تا  بلکه  مـتذکّر  گردند  (و  از  خـواب  غفلت  بـیدار  شـوند  و  از  سرکشی  و  ستم  خود  بکاهند  و  متوجّه  خدا  گردند  و  بـه  بنیاسرائیل  بیش  از  این  ظلم  و  جور  روا  نـدارنـد).  ولی  (آنان  نه  تـنها  پـند  نگرفتند،  بـلکه)  هنگامی  کـه  نـیکی  و  خوشی  بدیشان  دست  میداد  (- که  اغلب  هم  چنین  بود  - )  مـیگفتند:  این  به  خاطر  (استحقاق  و  امتیازی  است  که  بر  سایر  مردمان  داریم  و  ناشی  از  مـیمنت  و  مـبارکی)  مـا  است.  امّــا  هنگامی  کـه  بـدی  و  سـختی  بدیشان  دست  میداد،  میگفتند:  (این  خشکسالیـها  و  بلاها  هـمه  نـاشی  از)  نحوست  و  شومی  موسی  و  پیروان  او  است!..  هـان  (ای  مردمان  همۀ  اعصـار  و  قرون  بدانـید)  کـه  بــدبیاری  آنان  تنها  از  جانب  خدا  (و  بـا  تـقدیر  و  تـدبیر  او  نـه  کس  دیگری)  بوده  است،  و لیکن  اکثر  آنان  (این  حقیقت  ساده  را)  نــمیدانسـتند  (و  دیگران  نـیز  اغـلب  نـمیدانند  کـه  خوشی  و  ناخوشـی  و  سخـتی  و  فـراخـی  بـرابـر  اراده  و  مشیّت  خدا  به  انسان  دست  میدهد.  آنان  به  سـبب  ایــن  اندیشۀ  نـادرست)  گفتند:  هـر  انـدازه  بـرای  مـا  مـعجزه  بیاوری  (و  هر  نوعی  از  معجزات  بنمائی)  تـا  مـا  را  بـدان  جـادو  کـنی،  مــا  بــه  تـو  ایـمان  نـمیآوریم  (و  بـه  تـو  نــمیگرویم).  پس  (هــر  زمـــان  بـــه  مـصیبت  و  نکبتی  دچارشان  کردیم  و  از  جمله:)  سیل،  ملخ،  شته،  قورباغه،  و  خون  بر  آنان  فرستادیم  که  هر  یک  معجزۀ  جداگانه  و  روشنی  بود  (بر  صدق  موسی؛  و  او  پـیشاپیش  دربـارۀ  هر یک  جداگانه  و  مفصّل  سخن  گفته  بود  و  وقوع  هر  یک  را  خبر  داده  بود)  امّا  آنان  تکبّر  ورزیدند  (و  خویشتن  را  بالاتر  از  آن  دیدند  که  حقّ  را  بپذیرند)  چرا  کـه  انسـانـهای  گناهکاری  بودند.  هـر  زمـان  کــه  عــذابـی  (از  عـذابـهای  پنجگانۀ  مذکور)  بر  آنان  واقع  میشد  (از  شدّت  تـأثیر  و  فزونی  تألّم  آن)  مـیگفتند:  ای  مــوسی!  بـرای  مـا  خـدای  خود  را  به  فریـاد  خوان  و  از  او  درخواست  کن  کـه  بـه 

عهدی  که  با  تو  بسته  است  وفـا  کــند  (کـه  عـهد  نـبوّت  و  رسالت  است).  اگــر  عـذاب  را  از  مــا  بـرداری،  ســوگند  میخوریم  که  بـه  تـو  ایـمان  بـیاوریم  و  هـمانگونه  کــه  خواستهای)  بنیاسـرائـیل  را  هـمراه  تـو  مــیفرستیم  (و  آنــان  را  آزاد  مــیسازیم  تـا  بـه  یگانهپرستی  مشـغول  شوند).  امّا  هنگامی  که  عـذاب  را  تـا  مـدّتی  که  سـپری  میکردند  از  آنان  برمیداشـتیم،  نـاگهان  پـیمانشکنـی  مــیکردند  و  ســوگند  خـود  را  نــقض  مــینمودند.  تـا  (سرانجام  کـار  بدانجا  رسید  که)  از  آنان  انتقام  گرفتیم  و  لذا  ایشان  را  در  دریا  غرق  نمودیـم،  به  سبب  این  که  آنان  آیات  و  معـجزات  مـا  را  تکذیب  مـیکردند  و  از  (ایـمان  و  اقرار  به)  آنـها  غافل  میشدند  (و  در  حقّ  آنها  بــیتوجّهی  مینمودند).  (اعراف/  130-136  ) 

از  لابلای  عرضه  کـردن  هـمۀ  ایـنها  انـدازۀ  پـافشاری  طاغوت  بر  باطل  در  برابر  حقّ  روشن  میشود،  و  اندازۀ  مقاومت  طاغوت  در  مقابل  دعوت  به  سوی  (خداوندگار  جهانیان)  نیز  پیدا  و  هویدا  مـیگردد...  طاغوت  کـاملاً  میداند  این  دعوت  خودش  جنگی  است  که  بر  ضـدّ  او  شعلهور  میگردد،  زیرا  این  دعوت،  وجود  دولت  طاغوت  را  از  پایه  نامشروع  میداند.  مگر  طاغوت  اجازه  میدهد  لا اله الا الله  اعلان گردد،  یا  مردمان  خدا را  به  یگـانگی  بپرستند  و  جز  ایزد  متعال  را  خدا  ندانند؟!..  بلی  وقـتی  اجازد  میدهد  که  لا اله الا الله  گفته  شود  و  خداپـرستی  شود  که  این کلمات  مـدلول  و  مـفهوم  حـقیقی  خـود  را  نداشته  باشند  و  واژگـان  بــیمعنی  و  محتوائی  بـیش  نباشند...  در  این  صورت  است  که  دعوت  آسمانی  او  را  اذیت  و  آزار  نمیرساند!..  چرا  که  کاری  به  کار  طاغوت  ندارد!..  امّا  زمانی  که  گروهی  از  مردمان  بگونۀ  جـدّی  این کلمات  و  واژگان  را  با  معانی  و  مفاهیم  حقیقی  خود  بگویند  و  راه  ببرند،  قطعاً  طاغوت  تاب  و  توان  تـحمّل  این  گروه  را  نمیآورد،  طاغوتی  که  با  به  دست  گـرفتن  حاکمیّت  و  فرمانروائی  غیرآسمانی،  و  بندۀ  خود  کـردن  مردمان  با  چنین  حاکمیّت  و  فرمانروائی  نـامشروعی،  و  آزاد  نگذاردن  و  رها  نکردن  ایشان  در  پرستش  راستین  یزدان،  در  اصل،  ربوبیّت  و  خداوندگاری  را  نیز  به  دست  میگیرد.  همانگونه  که  فرعون  تاب  تحمّل  دعوت  موسی  به  سوی  خداوند  جهانیان  را  نیاورد،  و  نتوانست  بشنود  که  جادوگران  مؤمن  اعلان  میدارند  که  آنان  به  خداوند  جهانیان  ایمان  آوردهاند.  همچنین  بدانگاه  که  مـعجزات  پیاپی  برای  فرعون  و  سران  قوم  او  روی  میداد،  و  بلاها  نـیز  پشت  سـر  هـم،  از  قـبیل:  خشکسـالی  و  آفـتها  و  گرسنگی  و  مصیبتها، گریبانگیرشان  میگردید،  فرعون  و  فرعونیان  در  ردّ این  دعوت  و  عدم  پذیرش  آن  پافشاری  میکردند...  جای  شگفت  است که  همۀ  ایـن  بلاها  و  مصیبتها  برای  فرعون  و سران  فرعونی،  سادهتر  و  خـوشآیندتر  از  تسـلیم  شـدن  در  برابر  ربوبیّت  خداوندگار  جهانیان  بود!..  زیـرا  ربوبیّت  خداوندگار  جهانیان،  مفهوم  صریح  و  معنی  دقیق  آن،  برکنار کردن  فرعون  و  فرعونیان  از  سلطه  و  قدرت  غصبی  بود،  سلطه  و قدرتی که  با  آن  مردمان  را  بنده  غیرخداوندگار  جهانیان  میکردند.

همچنین  از  لابلای  روی  دادن  ایـن  مـعجزات، گامهای  قضا  و  قدر  الهی،  مشـاهده  میگردد که  به  سوی  تکذیبکنندگان  برداشته  میشود،  و  آنان  را  به  زیانها  و  ضررها  و  بلاها  و مصیبتهائی گرفتار  میسازد.  پس  از  زیانها  و  ضررها  هم  ایشان  را  غرق  رفاهها  و  خوشیها  و  شادیها  می‏گرداند.  از  آن  به  بعد  در  پایان  ایـن  گشت  و  گذارها  خدا  ایشان  را  با  قدرت  هر  حه  بیشتر گرفتار  میسازد  و  با  تـازیانۀ  عذاب  بر  سرشان  میتازد  و  نابودشان  میسازد،  و  مؤمنانی  را  شوکت  و  سلطنت  میدهد که  طاغوتها  و  طاغوتیان  آنان  را  ضعیف  و  درمانده  میساختند:

(وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ) (١٣٧)

و  ما  همۀ  جهات  و  نواحـی  پـرنعمت  و  بـرکت  سرزمین  (مصر  و  شام)  را  به  قوم  مسـتضعف  (و  در  بـند  زنجیر  ظلم  و  ستم،  یعنی  بنیاسرائیل)  واگذار  کردیم،  و  وعدۀ  نیک  پروردگارت  بر  بـنیاسـرائـیل،  بـه  خـاطر  صبر  و  استقامتی  که  نشان  دادند،  تحقّق  یافت،  و  آنچه  فرعونیان  (از  کاخهای  مجلّل)  سـاخته  بـودند،  و  آنـچه  از  بـاغهای  داربستدار  فراهم  آورده  بودند،  درهم  کوبیدیم. (اعراف/    137  )   

4-بر  بنی‏اسرائیل  سرشت  نادرست  و  ناپاکشان  چیره  شد  و  از  فرمان  یزدان  سرکشی کردند  - همانگونه که  روند  قرآنی  از  این کار  پرده  برمی‏دارد  - و  با  موسی  پیغمبر  و  سردار  و  نجاتدهندۀ  خود  به  مکر و کید  آزاردهندهای  پرداختند،  و  راه  عصیان  و  فسق  و  فجور  در  پیش گرفتند،  و  در  برابر  نعمتها  ناسپاسی  آغازیدند،  و  بر  راستای  راه  راست  نماندند  و  ناشکری  نمودند.  هر  بار که  یـزدان  ایشان  را  بخشید و  این کارهای  زشت  و  پلشت  آنـان  را  نـادیده گرفت،  دیگر  باره  به کارهای  نـاپسند  و  گناهآلودشان  برگشتند  و  مجدّداً  به  بدیها  و  بزهکاریها  نشستند،  تا سرانجام  فرمان  یزدان  برای  نابودی  ایشان  در  رسید  و  به  حساب  ایشان  رسید:

(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَنْ یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ) (١٦٧)

و  (نیز  به  یاد  یهودیان  بیاور)  آنگاه  را  که  پروردگار  تو  (توسط  پیغمبران  به  نیاکان  ایشان  گوشزد  و)  اعلام  کرد  که  تا  دامنۀ  روز  قیامت  کسی  را  بر  آنان  چیره  می‏گرداند  که  بدترین  عذاب  را  بدانان  میچشاند.  بیگمان  پروردگار  تـو  (بـه  عاصیان  و  طاغیان)  هـر  چـه  زودتـر  عقاب  مـیرساند  و  او  (نسـبت  بــه  مـطیعان  و  تـوبهکاران)  آمرزنده  و  مهربان  است. (اعراف/  167)

 تهدید  و  بیم  دادن  یزدان  راست  بوده  است، و  قطعاً در  روزگاران  آینده  راست  خواهد  بود...  چرخههائی  در طول  تاریخ  دارند  و  یزدان  درگذر  زمان گاهی  بدیشان  عزّت  و  قدرت  میدهد.  در  این  شکوه  و  شادی  بسر  خواهند  برد  تا  وقتی که  سرکشی  میکنند،  و  فساد  و  تـباهی  راه  میاندازند،  و  قلدری  و  زورگوئی  مینمایند،  و  اذیت  و  آزارشان  به  دیگران  فزونی  می‏گیرد.  بدین  هنگام  است  که  یزدان کسی  را  مأمور  سرکشی  ایشان  قرار  میدهد  و  آن کس  تا  دامنۀ  روز  قیامت  بدترین  عذاب  را  بدانـان  میچشاند!

5- در  پایان  باید گفت:  این  سوره  مکّی  است.  در  ایـن  سوره  از کجرفتاری  و کژدلی  بنی‏اسرائیل،  و  عصیان  و  سرکشی  و  بدسرشی  فراوان  آنان،  سخن  رفته  است.  در صورتی  که  خاورشناسان  -  یهودیان  و  مسیحیان  بـطور  یکسان  - گمان  میبرند که  مـحمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم  تـوسّط  ایـن  قرآن  به  یهودیان  یورش  نـبرده  است،  مگـر  پس  از  آن  زمان  که  در  مدینه  از  پذیرش  اسلام  و  پاسخگویی  بدو  مأیوس  و  نــاامــید  گشـته  است!  بـه  گـمان  ایشان  محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم  در  مکّه  با  یهودیان  خـوب  بـوده  است  و  روابط  حسنهای  داشته  است  و  بر  ایشان  تـاخت  نـبرده  است.  در  مدینه  هم  در  اوائل کار  نیکو  بوده  است  و  -  به  گمان  ایشان  -  قرآنی  نگفته  است که  در  آن  بـر  ایشـان  بتازد.  بلکه  با  یهودیان  از  به  هم  رسیدن  نژادشان  با  نژاد  عرب  در  نیای  ایشان  ابراهیم  سخن گفته  است!  و  امیدوار  بوده  است  که  یـهودیان  اسـلام  را  بپذیرند  و  مسـلمان  شوند!  امّا  زمانی  که  از  اسلام  آوردن  و  مسلمان  شـدن  آنان  مدیوس گشته  است  و  قطع  امید کرده  است،  این گونه  بر  ایشان  تاخت  که  تاخته  است...  یهودیان  قـطعاً  دروغ  می‏گویند.  این  سوره  مکّی  است.  دربـارۀ  ایشـان  حـقّ  میگوید.  هیچگونه  فرقی  هم  راجع  بدین  حـقّ  مسـلّم  و  تغییرناپذیر  وجود  ندارد  نه  در  چیزهائی که  در  این  سوره  آمده  است  و  نه  در  چیزهائی که  در  سورۀ  بـقرۀ  مـدنی  دربارۀ  این  حقّ  مسلّم  و  تغییرناپذیر  نازل  گردیده  است.  وقتی  که  از  آیات  ١٦٣  تا  ١٧٠  این  سوره،  صـرفنظر  کنیـم  و  آنها  را  مدنی  بنامیم،  با  توجّه  بدین  امر  در  ایـن  فاصله  است  که  خداوند  اعلام  کرده   است  که  تـا  دامـنۀ  قیامت  کسی  را  بر  آنان  چیره  مـیگردانـد  کـه  بـدترین  عذاب  را  بدانان  میچشاند[3]،  قطعاً آیات  پیش  از  آنها  و  آیات  بعد  از  آنها که  هیچگونه  تردیدی  در کلّی  بودن  آنها  نیست،  دربارۀ  سرشت  بنیاسرائیل  حقّ  گـفتهانـد،  و  در  آنها  راجع  به  گوسالهپرستی  بنیاسرائیل،  و  درخـواست  ایشان  از  موسی  مبنی  بر  این کـه  یک  خـدای  سـنگی،  یعنی  بتی  را  برایشان  تهیّه  ببیند،  هر  چند که  از  مصر  به  نام  خدای  یگانه  بیرون  آمدهاند،  و  زلزلهای  که  ایشان  را  دربرمیگیرد  بر  اثر  خودداری  آنان  از  پـذیرش  ایـمان،  مگر  این  که  خدا  را  عیان  بـبینند.  و  تغییر  دادن  سـخن  یزدان  بدان  هنگام  که  وارد  شـهر  مـیگردند...  و  سـایر  چیزهای  دیگر...  همه  و  همه  در  این  آیات  آمده  است  و  چیزهائی  هستند  که  بینی  کسانی  از  خاورشناسان  را  بـه  خاک  مذلّت  میمالد که  از  روی  گمان  به  خدا  و  رسول  تهمت  میزنند،  و گذشته  از  خدا  و  رسول  به  تاریخ  نیز  تهمت  میبندند...  بعضی  از  کسانی  که  دربـارۀ  اسـلام  قــلمفرسائی  مـیکنند،  در  چـیزهائی  کـه  مـینویسند،  اینگونه  خاورشناسان  را  استادان  خویش  میسازند!  این  اندازه  نشانهها  و  سیماهای  داستان  ما  را  بسندد  است  تا  وقتی که  بطور  مشروح  با  خود  آیات  و  نصوص  روبرو  میگردیم  .

*

داستان  با  طول  و  عرضی که  دارد،  در  این  سوره  -  هنگام  نشان  دادن کاروان  ایمان  -ذکر  شده  است،  تا گامهائی  را  که  قضا  و  قدر  یزدان  با  تکذیبکنندگان  برداشـته  است  بنمایاند،  و  پیوند  موجود  در  میان  ارزشهای  ایـمانی  و  سنّت  یزدان  در  زندگی  آدمیزادگان  را  به  تصویر  کشـد.  همچنین  داستان  در  این  سوره  ذکر  شده  است  تا  سرشت  ایمان  و  سرشت  کفر  را  نشان  دهد،  دو  سـرشتی کـه  در  قــهرمانان  داســتان  و  اطـراف  و  زوایـای  آن  مـجسّم  میگردد.  داستان  با  صحنۀ  گرفتن  پیمان  از  بنیاسرائـیل  در  هنگامۀ  مشاهدۀ  کامل  عذاب  شـدید  یـزدان  پـایان  می پذیرد  :

(وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) (١٧١)

و  (نیز  به  خاطر  بنیاسرائیل  بیاور)  هنگامی  را  کـه  کـوه  (طور)  را  بر  فراز  سر  آنان  نگاه  داشـتیم.  آن  چـنان  کــه  انگار  سایبانی  (  یا  تکّهای  ابر)  است،  و  ایشان  گمان  بردند  که  بر  سرشان  فرومیافتد.  (در  این  وقت  خوف  و  هراس،  بدیشان  گفتیم:)  آنچه  را  (از  تورات)  به  شما  دادیم  محکم  برگیرید و  در  عمل  بدان  کوشا  بـاشید  و  آنـچه  را  در  آن  است  بررسی  کنید  و  در  مـدّ  نـظر  گیرید  تـا  پـرهیزگار  شوید (و  خویشتن  را  با  مواظبت  از  احکام  و  دستورهای  آن،  از  عذاب  بدور  دارید).  (اعراف/  ١٧١)

 بدین  خاطر،  به  دنبال  این  صحنه،  صحنۀ  پیمان گرفتن  از  فطرت  همۀ  انسانها  قرار  میگیرد:

(وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (١٧٢)أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ) (١٧٣)

 (ای  پـیغمبر  بــرای  مـردم  بـیان  کـن)  هنگامی  را  کـه  پروردگارت  فرزندان  آدم  را  از  پشت  آدمیزادگان  (در  طول  اعصار  و  قرون)  پـدیدار  کرد  و  (عقل  و  ادراک  بدانان  داد  تا  عجائب  و  غرائب  گیتی  را  دریابند  و  از  روی  قوانین  و  سنن  منظّم  و  شگفتانگیز  هستی،  خدای  خود  را  بشناسند  و  بالأخره  با  خواندن  دلائل  شناخت  یـزدان  در  کتاب  باز  و  گستردۀ  جهان،  انگار  خداونـد  سـبحان)  ایشان  را  بر  خودشان  گواه  گرفته  است  (و  خطاب  بدانان  فرموده  است)  که:  آیا  من  پروردگار  شما  نیستم؟..  آنان  (هم  به  زبان  حال  پاسخ  داده  و)  گفتهاند:  آری،  گواهی  میدهیم  (توئی  خالق  باری...  ما  دلائل  و  براهین  جهان  را  موجب  اقرار  و  اعتراف  شما  مردمان  کـردهایـم)  تـا  روز  قیامت  نگوئید  ما  از  این  (امر  خداشناسی  و  یکتاپرستی)  غافل  و  بیخبر  بودهایم.  یا  این  که  نگوئید:  نیاکان  ما  پیش  از  ما  شرک  ورزیدند  و  ما  هم  فرزندان  آنـان  بـودیم  (و  چون  چیزی  در  دست  نداشتیم  که  با  آن  حقّ  را  از  بـاطل  بشـناسیم،  از  ایشـان  پـیروی  کـردیم.  لذا  خویشتن  را  بیگناه  میدانیم.  پروردگارا!..)  آیا  بـه  سـبب  کـاری  کـه  باطلگرایان  (یـعنی  نـیاکـان  مشـرک  مـا  که  بنیانگذاران  بتپرستی  بودهاند)  مـا  را  (مـجازات  مـیکنی  و  در  روز  رستاخیز  با  عذاب  خود)  نابودمان  میگردانی؟. (اعراف/  ١٧٢  ،  ١٧٣) 

به  دنبال  این  صحنه،  صحنۀ  کسی  قرار  میگیرد کـه  بـه  ترک  این  عهد  و  پیمان  میگوید،  همانگونه که  به  ترک  آگاهی  از  آیات  الهی  میگوید  پس  از  آن که  یزدان  او  را  از  آن  آیات  آگاه  میسازد...  صحنۀ  شگرف  و  شگفتی  است...  در  این  صحنه،  پسـودههای  نـیرومندی  بـرای  نفرت  از  ایـن  تـرک  و  رهائی  است،  و  ایـن  پسودهها  همگان  را  سخت  از  فرجام  قطعی  آن  برحذر  میدارد:

(وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ (١٧٥)وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذَلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (١٧٦)سَاءَ مَثَلا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنْفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ) (١٧٧)

 (ای  پیغمبر)  برای  آنان  بخوان  خبر  آن  کسی  را  که  به  او  (علم  و  آگاهی  از)  آیات  خود  را  دادیـم  (و  او  را  از  احکام  کتاب  آسمانی  پیغمبر  روزگار  خود  مطّلع  ساختیم)  امّـا  او  از  (دستور)  آنها  بیرون  رفت  (و  بدانها  توجّه  نکرد)  و  شیطان  بر  او  دست  یافت  و  از  زمرۀ  گمراهان  گردید.  امّا  ما  اگر  میخواستیم  مقام  او  را  با  این  آیات  بالا  میبردیم  و  (دانشش  را  مــایۀ  ســعادتش  مـینمودیم.  امّـا  اجبار  برخلاف  سنّت  مـا  است  و  لذا  او  را  بـه  حـال  خود  رهـا  ساختیم)  لیکن  او  به  زمین  آویخت  (و  به  پستی  گرائید  و  به  سوی  آسمان  هدایت  بـالا  نـرفت)  و  از  هـوا  و  هـوس  خویش  پیروی  کرد.  مثل  او  بسان  مثل  سگ  است  که  اگر  بر  او  بتازی  زبان  از دهان  بیرون  میآورد  و  اگر  هم  آن  را  به  حال  خود  واگذاری  زبان  از  دهان  بیرون  میآورد.  این  داستان  گروهی  است  که  آیات  ما  را  تکذیب  میدارند.  (چنین  افرادی  بر  اثر  آرزوپرستی  و  دنـیاپرستی،  دائـماً  در  پی  مالاندوزی  روان  و  نالانـد  و  از  ترس  زوال  نعمت  و  هراس  از  مرگ  بـیقرار  و  بـیآرامـند).  پس  داسـتان  را  برگوید  بلکه  بیندیشند  (و  از  کفر  و  ضلال  برگردند).  حه  بدمثلی  دارند  کسانی  که  آیات  ما  را  تکذیب  میکنند.  آنان  (با  این  انحراف  و  انکار،  به  ما  ستم  نمیرسانند،  بلکه)  به خود  سـتم  می‏کنند  (چـرا  کـه  خـویشتن  را  از  سـعادت  اخروی  محروم  میسازند).                     (اعراف/  175-177  )

 سپس  دربارۀ  سرشت  هدایت  و  سرشت  کفر  سخن گفته  میشود.  بیان  میگردد  که  کفر  از  کار  افتادن  دستگاههای  فطرت  است.  جلو  دریافت  هـدایت  الهـی  را  مـیگیرد،  و زیان  کلّی  به  بار  میآورد:                    

(مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یُضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (١٧٨)وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالإنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ) (١٧٩)

هر  کـه  را  خداوند  (به  راه  حقّ)  هدایت  کند،  حـقیقتةً  او  راه  یافتـه  (و  به  سعادت  دو  جهان  رسیده)  است،  و  هر  که  را  (به  سبب  سیطرۀ  هوا  و  هوسش،  از  این  توفیق  محروم  و  از  راه  حقّ)  گمراه  کند،  زیانکار  ایشانند.  مـا  بسـیاری  از  جـنّیان  و  آدمـیان  را  آفـریده  و  (در  جــهان)  پـراکـنده  کردهایم  که  ماآل  آنان  دوزخ  و  اقـامت  در  آن  است.  (ایـن  بدان  خاطر  است  که)  آنـان  دلهـائی  دارنـد  که  بـدانـها  (نشانههای  خداشناسی  و  یکتاپرستی  را)  نـمیبینند،  و  گوشهائی  دارنــد  کـــه  بـدانـها  (مـواعـظ  و  انــدرزهای  زندگیساز  را)  نمیشنوند.  اینان  (چون  از  ایـن  اعضاء  چنانکه  باید  سود  نمیجویند  و  منافع  و  مضارّ  خود  را  از  هم  تشخیص  نمیدهند)  هـمسان  چـهارپایان  هسـتند  و  بلکه  سرگشتهترند  (چرا  که  چهارپایان  از  سنن  فطرت  پا  فــراتــر  نمی‏گذارند،  ولی  ایـنان  راه  افـراط  و  تـفریط  میپویند).  اینان  واقعاً  بیخبر  از  (صلاح  دنـیا  و  آخـرت خود) هستند.  (اعراف/  ١٧٨ و  ١٧٩  ) 

به  دنبال  این  بیان،  نگاهی  به  مشرکانی  انداخته  میشود  که  در  مکّه  با  دعوت  اسلام  روبـرو  مـیشدند  و  آن  را  تکذیب  میکردند،  و  در  نامهای  خدا  به  تـحریف  دست  مییازیدند  و  از  آن  نامها  اسمهای  دروغینی  برای  بتها  و  خدایان  خود  ترتیب  می دادنـد.  مشـرکان  بـه  اسـتدراج  یـزدان  تـهدید  مـیشوند،  و  ایشان  هـمچنین  دعـوت  میگردند  که  بیندیشند  اندیشۀ  ژرف  و  دور  از  هواها  و 

هوسهائی  دربارۀ  دوستشان  محمد  صلّی الله علیه وآله وسلّم  فرستادۀ  خدا...  امّا  آنان  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  را  به  القاب  و  عناوینی  هـمچون  جنّزده  و  دیوانه  مـلقّب  مـیکردند.  هـمچنین  مشـرکان  دعوت  میکردند که  به  ملکوت  آسمانها  و  زمین  و  آنچه  در  صفحات  هسـتی  است  و  الهـامبخش  است،  بـا  دقّت  بنگرند.  پسودهای  ایشان  را  با  مرگی  آشنا  مـیکند  کـه  ایشان  را  میپاید،  ولی  ایشان  از  آن  بیخبرند:

(وَلِلَّهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (١٨٠)وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ (١٨١)وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ (١٨٢)وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ (١٨٣)أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلا نَذِیرٌ مُبِینٌ (١٨٤)أَوَلَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ (١٨٥)مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هَادِیَ لَهُ وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ) (١٨٦)

خدا  دارای  زیباترین  نامها  است  (که  بر  بهترین  معانی  و  کــاملترین  صــفات  دلالت  مـینمایند.  پس  بــه  هنگام  ستایش  یزدان  و  درخواست  حاجات  خـویش  از  خـدای 

سبحان)  او  را  بدان  نامها  فریاد  دارید  و  بــخوانـید.  و  بـه  ترک  کسانی  بگوئید  که  در  نامهای  خدا  به  تحریف  دست  مییازند  (و  واژههـائی  را  بکار  میبرند  کـه  از  نظر  لفظ  یا  معنی،  منافی  ذات  یا  صفات  خدا  است)  آنـان  کیفر  کـار  خود  را  خواهـند  دیـد.  در  مـیان  آفریدگانمان،  گروهی  هستند  که  به  (به  سبب  دوست  داشت)  حقّ  (دیگران  را  به  ســــوی  حـــقّ)  دعـــوت  مــیکنند،  و  (در  حکـمها  و  داوریـهایشان  هم  به  سبب  عشق  به  حقّ)  بـه  حقّ  دادگری  میکنند.  کسانی  که  آیات  (قرآنی  و  نشانههای  جهانی)  ما  را  تکذیب  میدارنـد،  کـمکم  گرفتار  و  (به  عـذاب  خـود)  دچـارشان  مــیسازیم،  از  راهـی  و  بــه  گـونهای  که  نمیدانند.  و  به  آنان  مهلت  میدهیم  (و  در  عقوبت  ایشان  شتاب  نمیورزیم  و  افسار  را  برایشان  شـل  کـرده  و  در  گمراهی  رهایشان  میسازیـم).  بیگمان  طرح  و  نقشۀ  من  سـخت  اسـتوار  است  (و  دائــماً  ایشــان  را  مـیپاید  و  نابودشان  مینماید).  آیا  آنان  (تا  به  حال  دربارۀ  چیزی  کـه  پـیغمبر  ایشان  را  بـه  سوی  آن  دعوت  مـینماید)  نیندیشیدهاند  (تا  آشکارا  بدانند)  همنشین  ایشان  (کـه  از  سوی  خدا  مبعوث  شده  است)  دیوانه  نیست،  بلکه  او  تنها  و  تنها  بیمدهندۀ  آشکار  (و  بیانگر  احکام  کردگار)  است.  (آنان  به  یکتاپرستی  و  توحیدی  که  محمّد  ایشان  را  بدان  میخواند،  ایمان  نمیآورند)  آیا  آنان  به  ملک  (پـهناور  و  عظمت  شگفت)  آسـمانها  و  زمـین  (و  عـجائب  و  غرائب  آنها)  و  به  هر  آنچه  که  خدا  آفریده  است  نمینگرند  (و  آنها  را  ورانداز  و  وارسی  نمیکنند،  تا  کمال  قدرت  صانع  و  وحدانیّت  مالک  جهان  را  ببینند؟)  و  آیا  نمیاندیشند  که  چه  بسا  اجل  آنان  نزدیک  شده  بـاشد؟  (پس  تـا  فرصت  باقی  است  حقّ  را  بـپذیرند  و  ایـمان  بـه  حـقّ  را  در  خود  تقویت  کنند،  و  در  پذیرش  اسلام  امـروز  و  فردا  نکـنند.  اگر آنان  به  این  قرآن  که  پر  است  از  دلیل  و  برهان،  ایمان  نـیاورند)  پس  بـالاتر  از  آن  بـه  چـه  سـخنی  (و  دعوت  دیگری)  ایمان  میآورند؟  (شاید  در  انتظار  کتابی  برتر  از  قرآنند؟!  چه  نادان  مردمانند!).  خدا  هر  که  را  (بـه  سـبب  انـتخاب  راه  بـد  و  بــه  خـاطر  انـجام  اعمال  زشت  و  نابکاریهای  همیشگی  او،  از  کتابهای  آسمانی  منحرف،  و  از  راه  حقّ)  گمراه  سازد،  هیچ  راهنمائی  نخواهـد  داشت،  و  خداوند  آنان  (یـعنی  چنین  کسـی  و  افرادی  چون  او  گمراه)  را  رها  میسازد  تا  در  طـغیان  و  سـرکشی  خود  سرگردان  و  ویلان  شوند  (و  به  سبب  اصرار  بـر  کـفر  و  ضلال  و  دشمنی  مستمرّ  بـا  ایـمان  و  کمال،  راه  بـجائی  نبرند. (اعراف/  180-186) 

همچنین  رویاروئی  با  مشرکانی  در میان  است که  قیامت  را  دروغ  میدانند،  و  از  زمان  وقوع  آن  مـیپرسند...  بدیشان  پاسخ  داده  میشود که  دربارۀ  چیز  بزرگی  سؤال  مـیکنند،  چیزی که  برای  تـوهین  بدان  پـرسش  را  میآغازند.  چیزی که  بسی  هراسانگیز  است  و  آنان  آن  را  سبک  میدارند...  همچنین  از  سـرشت  رسـالت  و  از  حقیقت  پیامبر  صحبت  میگردد.  سخن  میرود  از  حقیقت  الوهیّت،  و  منحصر  بودن  یزدان  سبحان  بدان  با  تـمام  ویژگیهائی که  الوهیّت  دارد.  از  جملۀ  این  ویژگیها  علم  و  اطّلاع  از  غیب  است،  و  همچنین  پدید  آوردن  قیامت  و  برپا  داشتن  رستاخیز  است:

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلا بَغْتَةً یَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (١٨٧)قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلا ضَرًّا إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ) (١٨٨)

راجع  به  قیامت  از  تو  میپرسند  و  مـیگویند:  در  چه  زمانی  (دنیا  به  پایان  میرسد  و)  قیامت  رخ  میدهد؟  بگو:  تـنها  پـروردگارم  از  آن  آگاه  است،  و  کسـی  جز  او  نمیتواند  در  وقت  خود  آن  را  پدیدار  ســازد  (و  از  پـایان  این  جهان  و  سرآغاز  آن  جهان  مـردمان  را  بـیاگاهاند.  اطّلاع  از  هنگامه  قیامت)  برای  (سـاکنان)  آسمانها  و  زمین  سنگین  و  دشـوار  است  (و  هرگز  دانش  ایشـان  بـدان  نمیرسد).  قیامت  ناگهانی  بـه  وقوع  مـیپیوندد  و  بـر  سرتان  میتازد.  از  تو  میپرسند:  انکـار  تـو  از  (شـروع)  قیامت  باخبری؟..  بگو:  اطّلاع  از  آن،  خاصّ  یزدان  است،  و لیکن  بیشتر  مردمان  (این  مسأله  و  فلسفۀ  آن  را  چنانکه  باید)  نمیدانند.  بگو:  من  مالک  سودی  و  زیانی  برای  خود  نیستم،  مگر  آن  مقداری  که  خدا  بخواهد  و  (از  راه  لطف  بر  جلب  نفع  یا  دفع  شرّ،  مالک  و  مقتدرم  گردانـد.)  اگر  غیب  میدانستم  منافع  فراوانی  نـصیب  خود  مـیکردم  (چرا  که  با  اسباب  آن  آشنا  بودم)  و  اصلاً  شرّ  و  بلا  به  من  نمیرسید  (چرا  که  از  موجبات  آن  آگاه  بودم.  حال  که  از  اسباب  خیرات  و  برکات  و  از  موجبات  آفات  و  مـضرّات  بیخبرم،  چگونه  از  وقوع  قیامت  آگاه  خواهم  بود؟).  من  کسی  جز  بیمدهنده  و  مژدهدهندۀ  مؤمنان  (بـه  عذاب  و  ثواب  یزدان)  نمیباشم.    (اعراف/  ١٨٧ و  ١88)

 در  روند  رویاروئی  با  مشرکان،  سخن  به  میان  میآید  از  سرشت  شرک  و  داستان  انحراف  از  عهد  و  پیمان  فطرت  در  توحید  و  یگانهپرستی  یزدان،  و  این  که  این  انحراف  چگونه  در نفس  روی  میدهد...  انگار  در  اینجا  انحراف  نسل  مشرکان  به  تصویر  زده  میشود که  چگونه  از  دین  آسمانی  منحرف  شدهاند  پس  از  آن  که  پدران  و  نیاکان  پیشین  آنان  بر  آئین  ابراهیم  حقّگرا  بودهاند:

(هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ (١٨٩)فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلا لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (١٩٠)أَیُشْرِکُونَ مَا لا یَخْلُقُ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ (١٩١)وَلا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ) (١٩٢)

او آن کســـی  است  کــه  شما  را  از  یک  جـنس  آفـرید،  و  همسران  شما  را  از  جنس  شما  سـاخت  تـا  شـوهران  در  کنار  همسران  بیاسایند.  ولی  (بسیار  اتّفاق  میافـتد  که)  هنگامی  کــه  شــوهران  بـا  هـمسران  آمـیزش  جـنسی  میکنند،  همسران  بار  سبـکی  (به  نام  جنین)  برمیدارند  و  به  آسانی  با  آن  روزگار  را  بسر  مـیبرند.  امّا  هنگامی  که  بار  آنان  سنگین  میشوده  شـوهران  و  هـمسران  خـدای  خود  را  فریاد  میدارند  و  میگویند:  اگر  فـرزند  سـالم  و  شایستهای  به  ما  عطاء  فـرمائـی  از  زمـرۀ  سـپاسگزاران  خـواهـیم  بـود.  امّـا  وقـتی  کــه  خداونـد  فـرزند  سـالم  و  شــایستهای  بـدانـان  داده  در  دادن  آن،  چـیزهـائـی  را  (از  قبیل:  قبور  اولیاء  و  صلحاء،  و  اشخاص  و  اصنام)  انباز  خدا  میسازند،  و  خدا  بس  بالاتر  از  آن  است  که  همسان  انــبازهای  ایشــان  شــود.  آیـا  چـیزهائـی  را  انـباز  خـدا  میسازند  که  نـمیتوانـند  چـیزی  را  بـیافرینند  و  بـلکه  خودشان  هـم  آفـریده  مـیشوند؟..  انـبازهای  آنـان  نـه  میتوانند  ایشـان را یاری دهند و نه میتوانند خـویشتن را کمک نمایند.   (اعراف/  ١٨٩-192)                                      

 این  تمثیلی  و  تصویری  از  نسلهای  پیاپی  در  گذر  زمان  است  که  میآیند  و  میروند،  و  مجسّم  در  نفس  واحده  هستند...  این  تصویری  است که  هم  دارای  معانی  ظریفی  در  صداقت  خود،  و  هم  دارای  مفاهیـم  عجیبی  در  جـمال  خویش  هستند.

از  آنجا که  این  تمثیل،  تصویری  از  حالت  مشرکانی  است  که  این  قرآن  با  آنان  روبرو  میگردد،  روند  قرآنی  پس  از  مثل،  مستقیماً  مشرکان  را  مخاطب  قـرار  مـیدهد،  و  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  را  به  تحدّی  و  مبارزۀ  مشرکان  و  بـتها  و  خداگونههای  ایشان  میبرد:

(وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لا یَتَّبِعُوکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صَامِتُونَ (١٩٣)إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (١٩٤)أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ (١٩٥)إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ (١٩٦)وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ (١٩٧)وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لا یَسْمَعُوا وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لا یُبْصِرُونَ) (١٩٨)

 (ای  بتپرستان!)  شما  اگر  انـبازهای  خـود  را  بـه  فـریاد  خوانید  تا  شما  را  هدایت  کنند،  پاسخ  شما  را  نـمیتوانـند  بدهند  و  خـواسـتۀ  شـما  را  بـرآورده  کنند.  بـرای  شـما  یکسان  است،  خواه  آنها  را  بـه  فـریاد  خـوانـید،  و  خـواه  خاموش  باشید  (و  آنـها  را  بـه  یـاری  نـطلبید.  در  هـر  دو  صورت  تکـانی  و  کمکی  از  آنـها  نمـیبینید).  بـتـهائی  را  کـه  خــوانـید  و  (از  ایشــان  اســتمداد  جـوئید)  اگـر  راست  میگوئید  (که  کاری  از  آنـها  ساخته  است)  باید  کـه  به  شما  پاسـخ  دهند  (و  نیاز  شما  را  برآورده  کنند).  آیا  ایــن  بـتـها  دارای  پاهائی  هسـتند  کــه  بـا  آنـها  راه  بـروند؟  یـا  دارای  دستـهائی  هستند  کـه  با  آنها  چیزی  را  برگیرند  (و  دفع  بلا  از  شما  و  خویشتن  کنند؟)  یا  چشمهائی  دارند  که  با  آنـها  ببینند؟  یا  گوشهائی  دارند  که  با  آنـها  بشنوند؟  (پس  آنـها  نه  تنها  با  شما  برابر  نـیستند،  بـلکه  از  شـما  هـم  کـمتر  و  ناتوانترند.  در  ایـن  صـورت  چگونه  آنـها  را  انـباز  خدا  میکنید  و  آنها  را  میپرستید؟).  بگو:  ایـن  بـتهائی  را  کـه  شریک  خدا  میدانید  فرا  خوانـید  و  سـپس  شـما  و  آنــها  همراه  یکدیگر  در  بارۀ  من  نیرنگ  و  چـارهجوئی  کـنید  و  اصلاً  مرا  مهلت  ندهید  (و  اگر  میتوانـید  غضبم  کـنید  و  نـابودم  گردانـیده..  امّـا  بـدانـید  کـه  ایـنها  مـوجودات  غیرمؤثّری  هستند  و  کمترین  تأثیری  در  وضـع  مـن  و  شما  ندارند).  بیگمان  سرپرست  من  خدائی  است  که  این  کتاب  (قرآن  را  بر  من)  نازل  کرده  است،  و  او  است  کـه  بندگان  شایسته  را  یاری  و  سرپرستی  میکند.  چیزهائی  را  که  شما  بجز  خدا  فریاد  مـیداریـد  و  مـیپرستید  نـه  میتوانند  شما  را  یاری  دهند  و  نه  میتوانند  خویشتن  را  کمک  کنند.  و  اگر  از  آنها  رهنمود  بخواهـید،  درخواست  شما  را  نمیشنوند  (چه  رسد  به  این  که  شما  را  ارشـاد  و  راهنمائی  کنند.  و  به  ظاهر،  پـیکرۀ)  آنـها  را  مـیبینید  کـه  (انگار  با  چشمان  خود)  به  شما  می‏نگرند،  و لیکن  چیزی  را  نمیبینند. (اعراف/  193/198) 

*

در  پایان  سوره،  خطاب  متوجّه  پیغمبر  خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و  ملّت  مسلمان  میگردد.  پـیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  را  به  آسانگیری  در  دعوت  مردمان  بدین  آئین  میخواند،  و  بدو  میآموزد  خود  را  از  خشم  به  دور  دارد،  خشمی که  بر  اثر  امتناع  و  اعتراض  ایشان  بدو  دست  میدهد.  خود  را  در  پناه  خدا  بدارد  از  دست  اهریمنی که  خشم  را  برمیانگیزد  و  سینه  را  تنگ  و گرفته  میگرداند:      

(خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (١٩٩)وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (٢٠٠)إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ (٢٠١)وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ (٢٠٢)وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلا اجْتَبَیْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یُوحَى إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ) (٢٠٣)

گذشت  داشته  بـاش  و  آسـانگیری  کن  و  بـه  کار  نـیک  دسـتور  بـده  و  از  نــادانــان  چشـمپوشی  کن.  و  اگر  وسوسهای  از  شیطان  به  تو  رسید  (و  خواست  شما  را  از  مسیر  منحرف  و  از  هدف  باز  دارد)  به  خدا  پـناه  بـبر  (و  خویشتن  را  بدو  بسپار).  او  بسیار  شنوای  دانـا  است  (و  همه  چیز  را  میشنود  و  همه  چیز  را  مـیدانـد  و  هـر  چـه  زودتر  به  فریادت  مـیرسد).  پـرهیزگاران  هنگامی  کـه  گرفتار  وسوسهای  از  شیطان  میشوند  به  یاد  (عداوت  و  نیرنگ  شیطان،  و  عقاب  و  عذاب  یزدان)  میافتند،  و  (در  پرتو  یاد  خدا  و  به  خاطر  آوردن  دشمنانگی  اهریمن)  بینا  میکردند  (و  آگاه  میشوند  که  اشتباه  کردهانـد  و  از  راه  حــقّ  منحرف  شـدهانـد،  و  لذا  شـتابان  بـه  سـوی  حقّ  برمیگردند).  و  امّا  شیاطین،  بـرادران  (اهـریمن  صفت)  خود  (یعنی  کافران  و  منافقان  را  وسـوسه  میکنند  و)  در  گمراهی  کمک  و  یاریشان  میدهند  تا  بدانجا  که  دیگر  (از  گناه  باز  نمیایستند  و  از  هیچ  جنایتی)  کوتاهی  نمیکنند.  هنگامی  که  (در  نزول  وحی  تأخیر  میافتد  و)  آیهای  برای  آنان  نمیآوری،  میگویند:  چرا  آن  را  بـرنمیگزینی  و  از  پیش  خود  نمیسازی؟..  بگو:  من  تنها  از  قرآنـی  پـیروی  میکنم  که  بـه  مـن  وحـی  مـیشود.  ایـن  قرآن  بـینش  و  هدایت  و  رحمت  پـروردگارتان  است  بـرای  کسـانی  کـه  مؤمن  باشند  (چرا  کـه  ایشـان  بـرابـر  قوانـین  آن  عمل  میکنند).                                                (اعراف/  ١٩٩-203  )

 این  رهنمود،  ما  را  به  یاد  چیزی  میاندازد که  در  سرآغاز  سوره  آمده  است:

(کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ) (٢)

 (این  قرآن)  کتابی  است  که  از  (سوی  یزدان  جهان)  بر  تو  نازل  شده  است  و  نباید  از  ناحیـة  آن  هیچگونه  نگرانی  و  ناراحتی  به  خود  راه  دهی.  (نـه  نگرانی  از  نـاحیۀ  بـار  سنگین  رســالتی  کــه  بـر  دوش  داری  و  نـه  از  جانب  عکسالعملهائی  کـه  دشمنان  سـرسخت  در  بـرابـر  آن  نشان  میدهند،  و  نه  از  سوی  نتیجه  و  برداشـتی  که  از  تبلیغ  این  رسالت  انتظار  میرود.  چرا  که  هدف  از  نزول  این  قرآن  این  است)  که  بدان  (کـافران  را  از  عواقب  شـوم  افکار  و  اعمالشان)  بترسانـی،  و  مؤمنان  را  پـند  و  اندرز  دهی. (اعراف/  2) 

این  رهنمود  اشاره  به  سنگینی  شگفتی  و  سختی  شگرفی  دارد  که  سنگینی  و  سختی  دعوت  مردمان،  رویاروئی  با  تهنشستها  و  رسوبات،  تودهها،  سدّها  و  مانعها،  پـیچها،  نادرستیها،  کینهها،  هواها  و  هوسها،  غفلتها،  دشـواریـها،  سرپیچیها،  و  غیره  است.  همۀ  اینها  شکیبائی  و  پایداری  را  میطلبد،  و  ضرورت  صبر  و  استقامت،  و  ضـرورت  آسانگیری،  و  ضـرورت  سـیر  و  حـرکت  در  راه  را  نـیز  روشن  میسازد.

آن  گاه  به  توشۀ  راه  اشاره  میگردد،  توشهای که  در  برابر  دشواریها  و  سختیهای  راه  یار  و  مـددکار  شـود...  ایـن  توشۀ  گرانبها  گوش  به  قرآن  فرا  دادن،  در  بـرابـر  نـغمۀ  قرآن  ساکت  ماندن،  به  یاد  خدا  بودن  و  ذکر  خدا کردن  در  همه  وقت  و  همه  حال،  پـرهیز  از  غـفلت،  و  در  ذکـر  و  عبادت  به  فرشتگان  مـقرّب  اقـتداء  کـردن  و  از  ایشـان  پیروی  نمودن  است:

(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (٢٠٤)وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ (٢٠٥)إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ) (٢٠٦)

هنگامی  که  قرآن  خوانـده  مـیشود،  گوش  فـرا  دهـید و خاموش  باشید تا  مشمول  رحمت  خدا  شوید. پروردگارت  را  در دل خود ، با فروتنی ( در برابر خدا ) و هراس (از او) و آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن ، و از زمرۀ غافلان مباش. بیگمان کسانی که مقرّبان (درگاه) پروردگار تو هستند ، خویشتن را بزرگتر از آن نمی دانند که به پرستش خدا بپردازند ، و بلکه به تسبیح و تقدیس او مشغولند و در برابر او کرنش و سجده می برند.(اعراف /204-206)

 این ، توشۀ راه ، و ادب عبادت و پرستش ، و شیوۀ مقرّبان به خدا رسیده است .

 این  اشارههای  کـوتاه  و  مـختصر  مـا  را  بس  است.  پس  بطور  مشروح  به  آیات  و  نصوص  بپردازیم.[4]


 


[1]  مراجعه  شود  بـه  کـتاب:  (التـصویر  الفـنیّ  فـی  القـرآن)  فـصل:  (القـصّه  فیالقرآن).

[2]  مرجع  سابق 

[3] مراد  آیۀ  167  اعراف  است.  (مترجم 

[4] تفسیر  آیات  88-93  سورۀ  اعراف که  مربوط  به  جزء  نـهم  است  در  پـایان  جزء  هشتم،  برای  تکمیل  داستان  شعیب  بیان  شده  است

 

رهنمودهای جزء دهم

 

فی ظلال القرآن

جزء دهم

سوره انفال آیات 75-41 و سورۀ توبه تا آیۀ 91

 

رهنمودهای  جزء دهم

این  جزء  فراهم  می‌آید  از  بقیّۀ  انفال  -  سوره‌ای ‌که  اوائل  آن  در جزء  نهم  آمده  است  -‌و  از  بخش  زیادی  از  سوره  توبه...  نخست  با  بقیّۀ  سورۀ  انفال  به  پیش  می‌رویم‌،  و  امّا  سورۀ  توبه  ان‌شاء‌الله  در  جای  خود  به  شناسائی  آن  در  همین  جزء  خواهیم  پرداخت‌.

*

در  پایان  جزء  نهم  در  سرآغاز  سوره  به  خط  سیرهای  سوره  پرداختیم‌.  این  بخش  از  سوره ‌که  مـانده  است  در  همین  خط  سیرهای  اصلی  به  پیش  می‌رود...  جز  این‌ که  پدیده‌ای‌ که  آشکارا  در  روند  سوره  می‌درخشد  ایـن  است  نیمۀ  واپسین  سوره  تا  اندازۀ  زیادی  همسان  نیمۀ  پیشین  سوره  از لحاظ  روند  و ترتیب  موضوعات  است‌،  بدون  این ‌که  تکراری  در میان  باشد  به  سبب  موضوعات  تازه‌ای ‌که  به  میان  مـی‌آید،  هـر چند که  ترتیب  ایـن  موضوعها  در روند  سوره  این  نیمه  را  نقشی  و  آ‌ن  نیمۀ  پیشین  را  نقشی  دیگر  می‌دهد،  در  حالی‌ که  میان  آن  دو  هماهنگی  شگفتی  است‌.

نیمۀ  پیشین  با  سخن  از  غنائم  و کشمکش  بر  آن  آغـاز  گردیده  است‌،  و  آن ‌غنائم  را  به  خدا  و  پیغمبر  برگردانده  است‌...  سپس  مسلمانان  را  به  پرهیزگاری  خوانده  است‌،  و  حقیقت  ایمان  را  برای  ایشان  روشن ‌کرده  است  تا  به  سوی  آن  بالا  روند...  آن‌گاه  تدبیر  و  تقدیر  یزدان  را  در  جنگی ‌که  بر  سر غنائم  آن‌ کشمکش  می‌کنند  برای  آنان  روشن  می‌دارد.  در  این  راستا گوشه‌ای  از  مـوقعیّتهای  جنگ  و  بخشی  از  صحنه‌های  آن  را  برایشان  حاضر  می‌آورد  و  آماده  می‌کند.  ناگهان  پدید  می‌آید که  هر  چه  بوده  است  در  پرتو  تدبیر  خدا  بوده  است‌،  و  همه  و  همه  با  مدد  و  یاری  آفریدگار  صورت  پذیرفته  است‌،  و کارزار  سراسر  آن  برای  پیاده‌ کردن  اراده  و  خواست  پروردگار  درگرفته  است  و  به  راه  افتاده  است‌.  آنـان  چیزی  جز  پرده‌ای  و  ابزاری  برای  نمایش  و کنش  تدبیر  و  تقدیر  و  ارادۀ  خدا  نبوده‌اند...  سپس  از  فراسوی  این  چـیزی  کـه  برای  مسلمانان  از  آن  پرده‌برداری‌ کرده  است‌ که  حقیقت  کارزار  است‌،  مسـلمانان  را  فـریاد  داشته  است‌،  و  در  لشکرکشی  به  پایداری  و  استقامت  خوانده  است  و  آنان  را  به  یاری  و  همراهی  یزدان  اطمینان  بخشیده  است‌،  و  ایشان  را  خاطر جمع ‌کرده  است‌ که  خدا  دشمنانشان  را  خوار  می‌دارد  و  به‌ گناهانشان  می‌گیرد...  سپس  ایشان  را  برحذر داشته  است  از خیانت  به  پیغمبر،  و آگاه  باشند  از  آزمون  اموال  و  اولاد.  به  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  نیز  دستور  داده  است‌ کافران  را  از  فرجام ‌کار  برحذر  دارد،  و  تسلیم  و  پاسخگوئی  ایشان  را  -‌ در  صورت  تسلیم  شدن  و  پاسخ  مثبت  دادن  -‌ بپذیرد،  و  نهان  و پنهان  ایشان  را  به  خدا  واگذار کند.  به  مسلمانان  هم  دستور  داده  است‌ که  با  کافران  بجنگند  اگر  پشت ‌کنند  و  نپذیرند،  تـا  آشوبی  نماند  و  از  دین  گرداند‌نی  در  میان  نباشد  و  دیـن  خالصانه  از  آن  یزدان‌ گردد.

این  نیمۀ  دوم  هم  این  چنین  به  پیش  می‌رود...  با  بیان  حکم  خدا  دربارۀ ‌غنائم  می‌آغازد  -‌ پس  از  آن‌ که  عنائم  به  خدا  و  پیغمبرش  برگردانده  شده  است  -‌ آن‌گاه  آنان  را  برای  ایــمان  آوردن  به  خدا  و  ایمان  به  چیزی  فرامی‌خواند که  روز  جدائی‌،  روز  خورد  دو گروه‌،  بر  بنده‌اش  نازل‌ کرده  است‌...  سپس  برای  ایشان  پرده  از  تدبیر  و  تقدیر  یزدان  در  حادثه  و  جنگی  برمی‌دارد که  این  غنائم  را  نتیجه  داده  است‌.  پس  از  آن‌ گوشۀ  دیگری  از  موقعیّتها   و  صحنه‌های ‌کارزار  را  حاضر  می‌آورد  و  به  تماشا  گذارد که  در  آن  این  تدبیر  و  تقدیر  جلوه‌گر  و  آشکار می‌گردد.  همچنین  در آن  هویدا  و  پیدا  می‌شود  که  آنان  جز  ابزار  و  پرده‌ای  برای  انجام  و  نمایش  قضا  و  قدر  خدا  نبوده‌اند.  بعد  از  ان  از  فراسوی  این  چیزی ‌که  بر‌ایشان  روشن  کرده  است  که  حـقیقت  پـیکار  و  اصـل  کارزار  است‌،  آنان  را  به  پایداری  در  هنگامۀ  جنگ  و  درگیری‌،  و  به  یاد  خدا،  و  به  اطاعت  از  خدا  و  اطاعت  از  پیغمبرش  فـریاد  مـی‌دارد،  ایشـان  را  از کشـمکش  با  یکدیگر  بر  حذر  می‌کند  و  می‌ترساند،  چرا که  کشمکش  با  یکدیگر  باعث  شکست  و  زبونی  می‌گردد.  آنان  را  به  شکیبائی،  و  دوری  از  سرمستی  و  ریای  در  جهاد،  فـرا  می‌خواند.  ایشان  را  ا‌ز  فرجامی  همچون  فرجام  کافرانی  می‌ترساند که  از  خانه  و کاشانۀ  خود  سرمست  و  مغرور  بیرون  آمدند  و  برای  ریا  و  خودنمائی  در  پیش  مردمان  و  جلوگیری  از  راه  یزدان  به  راه  افـتادند  و گـول  فریب  اهریمن  را  خوردند.  آنان  را  به  توکّل  بر  خدای  یگانه  دعوت  می‌کند،  خدائی‌ که  بر کمک  و  یـاری  اسـتوار  و  حکیمانۀ  موجود  در  تقدیر  و  تدبیر  خود  بسی  تـوانـا  و  زبردست  است‌...  آن‌گاه  بدیشان  سنّت  و  قانون  خدا  د‌ر  گرفتار  نمودن  تکذیب‌کنندگان  به  سـبب‌ گناهانشان  را  می‌نمایاند...  همان‌گونه‌ که  در  نیمۀ  نخستین  از  فرشتگان  یاد  فرمود‌ه  است  و گفته  است‌ که  فـرشتگان  مـؤمنان  را  ثابت  و  استوار  و  برجای  و  پایدار  می‌دارند،  و گردنهای  کافران  را  می‌زنند  و  دستهایشان  را  قطع  مـی‌کنند،  به  همین  شکل  در  این  نیمۀ  دوم  از  فرشتگان  سخن  می‌راند  و  می‌فرماید که  فـرشتگان‌ کافران  را  مـی‌میرانـند  و  چهره‌ها  و  پشتهای  ایشان  را  می‌زنند...  همان  طور که  در  نیمۀ  نخستین  دربارۀ  کافرانی  صحبت  فرمود  و گفت‌:  آنان  بدترین  جنبندگان  (‌انسان  نام‌)  هستند،  در  اینجا  نیز  به  مناسبت  سخن  ازنقض  عهد  و پـیمان‌شکنی  ایشـان  هر بار که  عهد  و  پیمان  می‌بندند،  این  وصف  را  در  اینجا  تکرار  می‌کند،  و  آن  را  مقدّمه‌ای  می‌سازد  برای  فرمان  دادن  یزدان  به  پیغمبر  خود  صلّی الله علیه وآله وسلّم  ‌که  در  جنگ  و  صلح  چگونه  با  ایشان  رفتار کند،  و  احکام  جنگ  و  صلح  با  کفّار  چیست‌،  احکام  مفصلّی  که  دربارۀ  روابط  اردوگاه  اسلامی  و  اردوگاه‌های  دشمن  و  صلح‌طلب  بیان  شـده  است‌.  برخی  از  آنها  احکام  نهائی  هسـتند  و  بعضیها  احکامی  هستند که  بعدها  در  سورۀ  توبه  تکمیل  شده‌اند.  تا  ایـنجا  نـزدیک  است  نقش  دوم  سوره‌ -  از  لحـاظ  سرشت  موضوعات  و  از  لحاظ  ترتیب  قرار گرفتن  آنها  در  روند  سخن  -  مطابق  با  چیزی  شود که  در  نقش  اول  سوره  آمده  است‌.  تنها  در  احکام  معاملات  اردوگاه  اسلامی  با  اردوگاه‌های  دیگر  تا  اندازه‌ای  مفصّل  صحبت  شده  است‌.

سپس  در  پایان  سوره  موضوعات  و  احکام  دیگری  اضافه  می‌گردد که  با  احکام  پیشین  پیوند  دارند  و  مکمّل  آنها  هستند:

خداوند  سبحان  پیغمبر  خود  صلّی الله علیه وآله وسلّم ‌را  و  مؤمنانی  را که  در  خدمت  او هستند  متوجّه  فضل  و  لطفی  می‌فرماید که  بدیشان  روا  دیده  است  بدان‌ گاه ‌که  دلهایشان  را  به  یکدیگر  انس  و  الفت  بخشیده  است‌،  دلهائی ‌که  اگر  اراده  و  خواست  و  رحمت  و بزرگواری  خدا  در  حقّ  آنها  نبود  از  یکدیگر  رمان‌،  و  از  انس  و  الفت‌ گریزان  می‌گردیدند.  همچنین  یزدان  منّان  ایشان  را  مطمئنّ  می‌سازد که  تحت  حفاظت  و  حمایت  او  قرار  دارند...  بدین  خاطر  به  پیغمبر  خود  دستور  مـی‌فرماید کـه  مسـلمانان  را  به  جنگ  تشویق  و  ترغیب‌ کند،  و  بدیشان  بگوید که  در  پـرتو  ایمانشان  - ‌اگر  شکیبائی ‌کنند  -  حریف  ده  برابر  خود  از  کافران  بیشعور  می‌گردد،  چه ‌کافران  ایمان  ندارنـد،  و  مسلمانان  در  ضعیف‌ترین  حالات  خود  حریف  چندین  برابر  خویش  از کافران  می‌گردند،  اگر  شکیبائی  ورزند.  زیرا  خدا  با  شکیبایان  است‌.

آن‌ گاه  یزدان  مسلمانان  را  بر  اثر  قبول  فـدیه  از  اسیران  سرزنش  می‌کند،  چرا که  آنان  هنوز  در  زمین‌ کاملاً  بر  دشمن  پیروز  نگردیده‌اند  و  ایشان  را  درهم  نکوبیده‌اند  و  بر  منطقه  سیطره  و  قدرت  نـیافته‌انـد  و  دولت  ایشان  استوار  نگردیده  است  و  تحکیم  پیدا  نکرده  است‌.  بدین  وسیله  برنامۀ  حرکت  و جنبش  اسلامی  را  در  مـراحل  مختلف  و  در  احوال  متعدّد  خود  مقرّر  و  معیّن  می‌دارد. 

این  امر  بیانگر  نرمش  و  سازش  این  برنامه  و  واقعیّت  آن  در  رویاروئی  با  جهان  واقعی  در  مـراحـل‌ گـوناگون  است‌...  هـمچنین  یـزدان  سبحان  برای  ایشـان  بیان  می‌فرماید که  چگونه  باید  با  اسیران  خود  رفتار کنند،  و  چگونه  ایشان  را  مشتاق  ایمان  سازند،  و  ایمان  را  چگونه  در  دلهایشان  زینت  بخشند.  سپس  یزدان  سبحان  ایـن  اسیران  را  کم‌تر  و  ناچیزتر  از  آن  می‌شمارد  که  چـه‌بسا  بخواهند  دوباره  خیانت‌ کنند.  و  ایشـان  را  متوجّه  می‌سازد  که  خیانت  آنـان  فـائده‌ای  نخواهـد  داشت  و  نتیجه‌بخش  نخواهد  بود.  زیرا  خداونـد  بزرگواری  کـه  آنان  را  دچار  شکست  و  اسارت ‌کرده  است  بدان  هنگام  که  نخستین  بار  با  کفر  ورزیدن  به  خدا  خیانت‌ کرده‌اند،  دیگـر  باره  نـیز  ایشـان  را  دچار  شکست  و  اسـارت  می‌فرماید  اگر  به  پیغمبرش  صلّی الله علیه وآله وسلّم  خیانت‌ کنند.

در  پایان‌،  احکامی  ذکر  می‌گردد  که  روابط  گروه  مسلمانان  را  در  میان  خود  سر  و  سـامان  می‏بخشد،  و  ارتباط  و  پـیوند  با  مجموعه‌هائی  را  نـظم  و  ترتیب  می‌دهد که  اسلام  را  می‌پذیرند  و لیکن  به ‌کشور  اسلامی  نمی‌آیند  و  بدان  دسـترسی  پـیدا  نـمی‌کنند.  پس  از  آن  نحوۀ  ارتباط  و  پیوند  با کافران  را  در  حالات  مـعیّنی‌،  و  نیز  از  لحاظ  قاعدۀ  عام  و  قانون  همگانی‌،  بیان  می‌دارد.  به‌گونه‌ای ‌که  سرشت  همایش  اسلامی‌،  و  سرشت  برنامۀ  اسلامی  بطور کلّی،  در  این  احکام  جلوه‌گر  و  روشـن  می‌شود.  از  دیگر  سو  آشکارا  پیدا  و  هویدا  می‌گردد که  (‌همایش  جنبشی‌)  و گردهمآئی  برای  حـرکت‌،  اساس  وجود  اسلامی  است‌،  اسلامی‌ که  احکام  معاملات  داخلی  و  خارجی  مسلمانان  چنین  همایشی  از  آن  سرچشـمه  می‌گیرد.  همچنین  آشکار  و  روشن  می‌شود که  جدائـی  عقیده  و  شریعت  در  این  آئین  از  حرکت  و  وجود  عملی  جامعۀ  مسلمان  ممکن  نیست‌.

در  این  دیباچۀ کوتاه  این  اندازه  سخن  ما  را  بس.  بگذار  از  این  به  بعد  با  آیات  قرآنـی  بطور  مشـروح  روبرو  گردیم‌: