تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره عنکبوت

سوره عنکبوت

Ayah: 1

الٓمٓ

الم [= الف. لام. میم].

 

Ayah: 2

أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ

آیا مردم پنداشته‌اند همین که [به زبان] بگویند: «ایمان آوردیم»، آنان را [به حال خود] وامی‌گذارند و آزموده نمی‌شوند؟

 

Ayah: 3

وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ

و به راستی کسانی را که پیش از آنان بودند نیز آزمودیم و تا الله کسانی را که [دربارۀ ایمانشان] راست گفته‌اند جدا سازد و دروغگویان را [نیز] معلوم گردانَد.

 

Ayah: 4

أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّـَٔاتِ أَن یَسۡبِقُونَاۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ

آیا کسانی که کارهای ناشایسته می‌کنند، پنداشته‌اند که می‌توانند ما را مغلوب نمایند [و از عذابمان بگریزند]؟ چه بد داوری می‌کنند!

 

Ayah: 5

مَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ

هر کس به دیدار الله امید دارد، [بداند که] وعدۀ الله قطعاً خواهد آمد و او تعالی شنوای داناست.

 

Ayah: 6

وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا یُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ

و هر کس [در راه حق‌] بکوشد، به سود خویش کوشیده است. بی‌تردید، الله از جهانیان بی‌نیاز است‌.

 


Ayah: 7

وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیِّـَٔاتِهِمۡ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَحۡسَنَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ

و کسانی ‌که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، یقیناً گناهانشان را می‌زداییم و آنان را بر اساس نیکوترین [طاعت و] کاری که انجام داده‌اند پاداش می‌دهیم‌.

 

Ayah: 8

وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ حُسۡنٗاۖ وَإِن جَٰهَدَاکَ لِتُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآۚ إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی نماید؛ و [گفتیم:] «اگر آن دو کوشیدند تا چیزی را که تو به آن دانشی نداری شریک من سازی، از آنان اطاعت نکن. بازگشتتان به سوی من است، آنگاه شما را از [حقیقت] آنچه می‌کردید، آگاه خواهم کرد.

 

Ayah: 9

وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَنُدۡخِلَنَّهُمۡ فِی ٱلصَّـٰلِحِینَ

و کسانی ‌که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، البته آنان را در [زمرۀ] شایستگان درمی‌آوریم.

 

Ayah: 10

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِۖ وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمۡۚ أَوَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِینَ

و برخی از مردم هستند که می‌گویند: «به الله ایمان آورده‌ایم»؛ اما هنگامی که در [راه] الله آزار می‌بینند، آزار مردم را همچون عذاب الله [سخت و جانکاه] می‌دانند [و از ایمانشان دست می‌کشند]؛ و اگر از سوی پروردگارت پیروزی [و گشایشی برایتان] پیش آید، می‌گویند: «بی‌تردید، ما [نیز] با شما همراه بودیم». آیا الله به آنچه در دل‌های جهانیان است داناتر نیست؟

 

Ayah: 11

وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ

و به راستی، الله کسانی را که ایمان آورده‌اند به خوبی می‌شناسد و یقیناً منافقان را [نیز] می‌شناسد.

 

Ayah: 12

وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ وَمَا هُم بِحَٰمِلِینَ مِنۡ خَطَٰیَٰهُم مِّن شَیۡءٍۖ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ

و کسانی ‌که کفر ورزیدند به کسانی ‌که ایمان آوردند می‌گفتند: «از راه ما پیروی کنید، و قطعاً بار گناهانتان را به عهده می‌گیریم»؛ و[لی] آنان هرگز چیزی از گناهانشان را بر عهده نخواهند گرفت. به راستی که آنان دروغگو هستند.

 

Ayah: 13

وَلَیَحۡمِلُنَّ أَثۡقَالَهُمۡ وَأَثۡقَالٗا مَّعَ أَثۡقَالِهِمۡۖ وَلَیُسۡـَٔلُنَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَمَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ

و قطعاً بارِ سنگین [گناه] خود و بارهای سنگین [گناه پیروانشان] را همراه بارِ سنگین خود به دوش خواهند کشید؛ و یقیناً روز قیامت، در مورد دروغ‌هایی که مى‌بافتند بازخواست خواهند شد.

 

Ayah: 14

وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ

و ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و او نهصد و پنجاه سال در میان آنان بود. آنگاه در حالی ‌که ستمکار [و کافر] بودند طوفان [سهمگین] آنان را فراگرفت.

 


Ayah: 15

فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِینَةِ وَجَعَلۡنَٰهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ

او [= نوح] و سرنشینان کشتی را نجات دادیم و آن [کشتی] را نشانه‌ای برای [عبرت گرفتنِ] جهانیان قرار دادیم.

 

Ayah: 16

وَإِبۡرَٰهِیمَ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُۖ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ

و [یاد کن از] ابراهیم آنگاه ‌که به قومش گفت: «الله را عبادت کنید و از او پروا کنید [که] اگر بدانید، این کار برایتان بهتر است.

 

Ayah: 17

إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡکًاۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ لَکُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡکُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ

جز این نیست که به جای الله، فقط بُت‌هایی را عبادت می‌کنید و [با این کار، به الله] دروغ می‌بندید. در حقیقت، کسانی را که شما به جای الله عبادت می‌کنید، اختیار روزی‌تان را ندارند؛ پس [نعمت و] روزی را تنها از پیشگاهِ الله طلب کنید و او را عبادت کنید و شکر او را به جای آورید [که] به سوی او بازگردانده می‌شوید.

 

Ayah: 18

وَإِن تُکَذِّبُواْ فَقَدۡ کَذَّبَ أُمَمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡۖ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ

و [ای مشرکان،] اگر شما [محمد را] دروغگو بدانید، [عجیب نیست.] به راستی که برخی از امت‌های پیش از شما [نیز، پیامبران الهی را] تکذیب کردند؛ و پیامبر وظیفه‌ای جز رساندن آشکار [وحی] ندارد».

 

Ayah: 19

أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ کَیۡفَ یُبۡدِئُ ٱللَّهُ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥٓۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ

آیا ندیدند که الله چگونه آفرینش را آغاز می‌کند سپس آن را [پس از مرگش] بازمی‌گرداند؟ قطعاً این کار برای الله آسان است.

 

Ayah: 20

قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ یُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ

[ای پیامبر، به کافران] بگو: «در زمین بگردید و بنگرید که الله چگونه آفرینش را آغاز کرد؛ [به همین صورت نیز] زندگی دیگر را پدید می‌آورَد. بی‌تردید، الله بر هر کاری تواناست.

 

Ayah: 21

یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَرۡحَمُ مَن یَشَآءُۖ وَإِلَیۡهِ تُقۡلَبُونَ

او تعالی هر ‌کس را بخواهد، عذاب می‌کند و بر هر ‌کس که بخواهد، رحمت می‌آورد؛ و [همگی] به سویش بازگردانده می‌شوید.

 

Ayah: 22

وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِۖ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ

شما ـ [نه] در زمین و نه در آسمان ـ هرگز ناتوان‌کنندۀ او تعالی نیستید و جز الله هیچ کارساز و یاوری ندارید».

 

Ayah: 23

وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِـَٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَلِقَآئِهِۦٓ أُوْلَـٰٓئِکَ یَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِی وَأُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ

و کسانی که به آیاتِ الله و دیدار او کفر ورزیدند، آنانند که از رحمت من مأیوسند و عذاب دردناکی برایشان [در پیش] است.

 


Ayah: 24

فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ فَأَنجَىٰهُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلنَّارِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ

اما پاسخ قوم او [= ابراهیم] جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید»؛ پس الله او را از آتش نجات داد. بی‌تردید، در این [رهایی از آتش،] برای گروهی ‌که ایمان می‌آورند نشانه‌هایی [برای عبرت گرفتن] است.

 

Ayah: 25

وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَیۡنِکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّـٰصِرِینَ

و [ابراهیم] گفت: «شما به جای الله بت‌هایی برای خود برگزیده‌اید که [مایۀ دوستی و] محبت میان شما در زندگی دنیا باشد. آنگاه روز قیامت، از یکدیگر بیزاری می‌جویید و همدیگر را لعنت می‌کنید و جایگاهتان آتش است و هیچ یاریگری نخواهید داشت».

 

Ayah: 26

۞فَـَٔامَنَ لَهُۥ لُوطٞۘ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ

لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: «من به سوی پروردگارم [به سرزمین شام] هجرت می‌کنم. بی‌تردید، او شکست‌ناپذیرِ حکیم است».

 

Ayah: 27

وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَجَعَلۡنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡکِتَٰبَ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّـٰلِحِینَ

و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و میان فرزندانش، نبوت و کتاب [آسمانی] قرار دادیم و پاداشش را در این دنیا دادیم؛ و یقیناً او در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.

 

Ayah: 28

وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ

و [یاد کن از] لوط هنگامی که به قومش گفت: «واقعاً کار بسیار زشتی می‌کنید که پیش از شما هیچ‌یک از [مردم] جهان، آن را انجام نداده است.

 

Ayah: 29

أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ وَتَقۡطَعُونَ ٱلسَّبِیلَ وَتَأۡتُونَ فِی نَادِیکُمُ ٱلۡمُنکَرَۖ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ

آیا با مردان می‌آمیزید و [به قصد تجاوز به مسافران،] راه را می‌بندید و در محافل عمومی خود مرتکب کارهای ناپسند می‌شوید؟» پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «اگر راستگویی، عذاب الهی را پیش آور».

 

Ayah: 30

قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ

[لوط] گفت: «پروردگارا، مرا در برابر مفسدان یاری کن».

 


Ayah: 31

وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُوٓاْ إِنَّا مُهۡلِکُوٓاْ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِۖ إِنَّ أَهۡلَهَا کَانُواْ ظَٰلِمِینَ

و هنگامی ‌که فرستادگان ما به ابراهیم بشارت [تولد پسرش اسحاق را] دادند، به او گفتند: «ما ساکنان شهر [سَدوم] را قطعاً نابود خواهیم کرد؛ [چرا که] بی‌تردید، مردم آنجا ستمکارند».

 

Ayah: 32

قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطٗاۚ قَالُواْ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِیهَاۖ لَنُنَجِّیَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ

[ابراهیم] گفت: «لوط [نیز] در آنجاست». فرشتگان گفتند: «ما بهتر مى‌دانیم چه کسانى در آنجا هستند. او و خانواده‌اش را حتماً نجات خواهیم داد؛ مگر همسرش، که از بازماندگان [در عذاب] خواهد بود».

 

Ayah: 33

وَلَمَّآ أَن جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗاۖ وَقَالُواْ لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهۡلَکَ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ

و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از [تصور بی‌شرمیِ قومش نسبت به] آنان نگران و دلتنگ شد؛ و [فرشتگان] گفتند: «نترس و اندوهگین نباش. ما تو و خانواده‌ات را حتماً نجات می‌دهیم؛ مگر همسرت را ‌که از بازماندگان [در عذاب] است.

 

Ayah: 34

إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ

ما بر ساکنان این شهر ـ به کیفر آنکه نافرمانی [و گناه] ‌کرده‌اندـ عذابی از آسمان فرود می‌آوریم».

 

Ayah: 35

وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَآ ءَایَةَۢ بَیِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ

و در حقیقت، ما از آن شهر [ویران‌شده]، نشانه [و عبرت] آشکاری، برای کسانی که می‌اندیشند باقی گذاشتیم.

 

Ayah: 36

وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗا فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱرۡجُواْ ٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ

و به سوی [ساکنان] مَدیَن، برادرشان شعیب [را فرستادیم]. او گفت: «ای قوم من، الله را عبادت کنید و به روز بازپسین امیدوار باشید و در زمین به فساد [و تباهی] نکوشید».

 

Ayah: 37

فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ

ولی او را دروغگو انگاشتند و زلزله سختی آنان را فراگرفت؛ آنگاه در خانه‌های خود به روی افتادند و هلاک شدند.

 

Ayah: 38

وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَٰکِنِهِمۡۖ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَکَانُواْ مُسۡتَبۡصِرِینَ

و [قوم] عاد و ثمود را [نیز هلاک کردیم] و یقیناً برخی از خانه‌های [ویران‌شدۀ] آنان برایتان نمایان است؛ و شیطان کارهایشان را در نظرشان بیاراست و آنان را از راه [حق] بازداشت؛ در حالی ‌که [نسبت به حق و باطل] بینا بودند.

 


Ayah: 39

وَقَٰرُونَ وَفِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کَانُواْ سَٰبِقِینَ

و قارون و فرعون و هامان را [نیز نابود کردیم]؛ و به راستی، موسی دلایل روشن برایشان آورد؛ اما آنان در سرزمین [مصر] سرکشی کردند؛ ولی [از عذاب الهی] پیشی نگرفتند [و راه فرار نداشتند].

 

Ayah: 40

فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَاۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ

هر یک از آنان را به [کیفر] گناهشان عذاب کردیم؛ بر برخی از آنان باران سنگ فرستادیم و برخی دیگر را بانگ مرگبار فروگرفت و برخی را در زمین فروبردیم و برخی را غرق کردیم. الله هرگز به آنان ستم نکرد؛ بلکه آنان [خود] به خویشتن ستم ‌می‌کردند.

 

Ayah: 41

مَثَلُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ کَمَثَلِ ٱلۡعَنکَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَیۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُیُوتِ لَبَیۡتُ ٱلۡعَنکَبُوتِۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ

مَثَل کسانی ‌که به جای الله دوستانی [از سنگ و چوب و مردگان را به عنوان شفاعتگر] برای خود برگزیده‌اند، همچون مَثل عنکبوت است که خانه‌ای [بی‌دوام را به عنوان پناهگاه خویش] برگزیده است؛ و بی‌تردید، سست‌ترین خانه‌ها، خانۀ عنکبوت است. اگر [مشرکان این حقیقت را] می‌دانستند، [معبودان باطل را به عبادت نمی‌گرفتند].

 

Ayah: 42

إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ

یقیناً الله هر آنچه را به جای او [به عبادت] می‌خوانند می‌داند؛ و او تعالی شکست‌ناپذیرِ حکیم است.

 

Ayah: 43

وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا یَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ

این مَثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و جز دانایان کسی آنها را درنمی‌یابد.

 

Ayah: 44

خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ

الله آسمان‌ها و زمین را به‌حق آفرید. بی‌تردید، در این [آفرینش،] نشانه‌ای [از قدرت الهی] برای مومنان است.

 

Ayah: 45

ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ

[ای پیامبر،] آنچه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز برپا دار. به راستی که نماز، انسان را از گناه و زشتکاری بازمی‌دارد؛ و البته یاد الله [از هر کاری] بالا‌تر است؛ و الله می‌داند که چه می‌کنید.

 


Ayah: 46

۞وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَأُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُکُمۡ وَٰحِدٞ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ

[ای مؤمنان،] با اهل کتاب جز به بهترین شیوه بحث و مناظره نکنید ـ مگر با کسانی از آنان که ستم کردند [و با شما به جنگ برخاستند] ـ و بگویید: «ما به تمام آنچه [از سوی الله] بر ما و شما نازل شده است ایمان آورده‌ایم و معبود ما و شما یکی است و ما تسلیمِ [فرمانِ] او هستیم».

 

Ayah: 47

وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَۚ فَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَمِنۡ هَـٰٓؤُلَآءِ مَن یُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَمَا یَجۡحَدُ بِـَٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلۡکَٰفِرُونَ

و همان گونه [که به پیامبران پیشین کتاب آسمانی فرو فرستادیم‌] این کتاب را [نیز] بر تو نازل کردیم؛ کسانی ‌که [پیش از تو] به آنان کتاب [آسمانی] دادیم به این [قرآن نیز] ایمان می‌آورند و از اینان [= مشرکان قریش] کسانی هستند که به آن ایمان می‌آورند؛ و جز کافران [کسی] آیات ما را انکار نمی‌کند.

 

Ayah: 48

وَمَا کُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن کِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِیَمِینِکَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ

و پیش از [نزول] قرآن، تو [هرگز] هیچ کتابی نمی‌خواندی و با دست خود چیزی نمی‌نوشتی؛ وگرنه، قطعاً باطل‌اندیشان [دربارۀ صحتِ پیامبری‌ات] تردید می‌کردند.

 

Ayah: 49

بَلۡ هُوَ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ فِی صُدُورِ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ وَمَا یَجۡحَدُ بِـَٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّـٰلِمُونَ

بلکه آن [کتاب، شامل] آیات روشنی است که در سینۀ دانشوران [مؤمن] جای دارد؛ و جز ستمکاران [مشرک، کسی] آیات ما را انکار نمی‌کند.

 

Ayah: 50

وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَٰتٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ

و [مشرکان] گفتند: «چرا معجزاتی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟» بگو: «معجزات نزد الله است [و به فرمان او نازل می‌شود] و من فقط بیم‌دهنده‌ای آشکارم».

 

Ayah: 51

أَوَلَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ

آیا برایشان کافی نیست که ما قرآن را بر تو نازل کردیم که [پیوسته] بر آنان خوانده می‌شود؟ بی‌گمان، در این [قرآن] برای مردمی که ایمان می‌آورند، رحمت و پند است.

 

Ayah: 52

قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ شَهِیدٗاۖ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ وَکَفَرُواْ بِٱللَّهِ أُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ

بگو: «همین بس که الله میان من و شما گواه است. او تعالی آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است می‌داند؛ و کسانی ‌که به باطل گرویده‌اند و به الله کفر ورزیده‌اند، زیانکارانند».

 


Ayah: 53

وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَوۡلَآ أَجَلٞ مُّسَمّٗى لَّجَآءَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ وَلَیَأۡتِیَنَّهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ

و [مشرکان] به شتاب از تو درخواستِ عذاب می‌کنند؛ و اگر موعد مقرری [برای عذابشان] نبود، یقیناً عذاب [الهی] به [سراغ] آنان می‌آمد و [سرانجام] در حالی ‌که غافلند، ناگهان به سراغشان خواهد آمد.

 

Ayah: 54

یَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ

و [مشرکان] به شتاب از تو درخواستِ عذاب می‌کنند، و یقیناً دوزخ بر کافران احاطه دارد.

 

Ayah: 55

یَوۡمَ یَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ وَیَقُولُ ذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

روزی ‌که عذاب، از بالای سر و زیر پایشان آنان را فرامی‌گیرد و [الله به آنان] می‌فرماید: «[کیفر] آنچه را انجام می‌دادید بچشید».

 

Ayah: 56

یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِی وَٰسِعَةٞ فَإِیَّـٰیَ فَٱعۡبُدُونِ

«ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، بی‌گمان، زمین من گسترده است؛ [پس برای رهایی از فشار مشرکان، هجرت کنید] و تنها مرا عبادت کنید».

 

Ayah: 57

کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ

هر کسی چشندۀ [طعم‌] مرگ است؛ آنگاه به سوی ما بازگردانده می‌شوید.

 

Ayah: 58

وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ غُرَفٗا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ

و کسانی که ایمان آورده‌اند و کار‌های شایسته انجام داده‌اند، قطعاً آنان را در غرفه‌هایی از بهشت جای می‌دهیم که جویبارها از زیر آن جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند. چه نیکوست پاداش عمل‌کنندگان!

 

Ayah: 59

ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ

[همان] کسانی‌ که شکیبایی ورزیدند و تنها بر پروردگارشان توکل می‌کنند.

 

Ayah: 60

وَکَأَیِّن مِّن دَآبَّةٖ لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا ٱللَّهُ یَرۡزُقُهَا وَإِیَّاکُمۡۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ

و چه بسیار جاندارانى که [نمى‌توانند] روزى خود را حمل [یا ذخیره‌] کنند. الله به آنها و شما روزی می‌دهد و او شنوای داناست.

 

Ayah: 61

وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ

و اگر از آنان [= مشرکان] بپرسی: «چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را به خدمت [انسان] گماشته است؟» مسلّماً می‌گویند: «الله»؛ پس چگونه [از حق] رویگردان می‌شوند؟

 

Ayah: 62

ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ

الله [نعمت و] روزی را برای هر کس که بخواهد می‌گشاید و [یا] تنگ می‌گرداند. بی‌تردید، الله به هر چیزی داناست.

 

Ayah: 63

وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ

و اگر از آنان بپرسی: «چه کسی از آسمان باران فرستاد و به وسیلۀ آن، زمین را ـ پس از خشکی و خزانش ـ زنده کرد؟»، مسلّماً می‌گویند: «الله». بگو: «حمد و ستایش مخصوص الله است»؛ بلکه بیشتر آنان [در این نشانه‌ها] نمی‌اندیشند.

 


Ayah: 64

وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِیَ ٱلۡحَیَوَانُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ

و این زندگی دنیا [چیزی] جز سرگرمی و بازیچه نیست؛ و بی‌تردید، سرای آخرت زندگانی [راستین و همیشگی] است. اگر [کافران این حقیقت را] می‌دانستند [دل به دنیا نبسته بودند].

 

Ayah: 65

فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ

وقتی [مشرکان] در کشتی سوار می‌شوند، الله را با اخلاص می‌خوانند؛ اما چون آنان را به خشکی می‌رسانَد و [از خطرِ غرق‌شدن] می‌رهانَد، آنگاه [باز هم] شرک می‌ورزند.

 

Ayah: 66

لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ وَلِیَتَمَتَّعُواْۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ

[چنین می‌کنند] تا نسبت به نعمت‌هایی که به آنان داده‌ایم ناسپاسی کنند و [از لذت‌های زندگی دنیا] بهره‌مند باشند. به زودی [سرانجامِ دردناکشان را] خواهند دانست.

 

Ayah: 67

أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا حَرَمًا ءَامِنٗا وَیُتَخَطَّفُ ٱلنَّاسُ مِنۡ حَوۡلِهِمۡۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَکۡفُرُونَ

آیا ندیده‌اند در حالی که مردم پیرامونشان [گرفتارِ قتل و غارت هستند و] مورد دستبرد قرار می‌گیرند، ما حرم امنی [برای مردم مکه] پدید آورده‌ایم؟ آیا [باز هم] به [معبودهای] باطل ایمان می‌آورند و نسبت به نعمت الله ناسپاسی می‌کنند؟

 

Ayah: 68

وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓۚ أَلَیۡسَ فِی جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡکَٰفِرِینَ

و کیست ستمکار‌تر از آن ‌که بر الله دروغ می‌بندد یا حق را ـ آنگاه که به او می‌رسدـ دروغ می‌انگارد؟ آیا در دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟

 

Ayah: 69

وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ

کسانی ‌که در راه [خشنودیِ] ما می‌کوشند، قطعاً آنان را به راه‌های خویش هدایت می‌کنیم و بی‌تردید، الله با نیکوکاران است.

 


 


Al-‘Ankabūt

 

سورة العنکبوت

سورة العنکبوت - سورة 29 - عدد آیاتها 69

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. الم

  2. أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ

  3. وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ

  4. أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاء مَا یَحْکُمُونَ

  5. مَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

  6. وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ

  7. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ

  8. وَوَصَّیْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

  9. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ

  10. وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ

  11. وَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِینَ

  12. وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ

  13. وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ

  14. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ

  15. فَأَنجَیْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِینَةِ وَجَعَلْنَاهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ

  16. وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

  17. إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

  18. وَإِن تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ

  19. أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ

  20. قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

  21. یُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَیَرْحَمُ مَن یَشَاء وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ

  22. وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فِی الأَرْضِ وَلا فِی السَّمَاء وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ

  23. وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

  24. فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

  25. وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ

  26. فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

  27. وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ

  28. وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ

  29. أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ

  30. قَالَ رَبِّ انصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ

  31. وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ

  32. قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ

  33. وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلاَّ امْرَأَتَکَ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ

  34. إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ

  35. وَلَقَد تَّرَکْنَا مِنْهَا آیَةً بَیِّنَةً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

  36. وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ

  37. فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ

  38. وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ

  39. وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الأَرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ

  40. فَکُلا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

  41. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

  42. إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَیْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

  43. وَتِلْکَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ

  44. خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ

  45. اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ

  46. وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ

  47. وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاء مَن یُؤْمِنُ بِهِ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الْکَافِرُونَ

  48. وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ

  49. بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ

  50. وَقَالُوا لَوْلا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ

  51. أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَةً وَذِکْرَى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

  52. قُلْ کَفَى بِاللَّهِ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ شَهِیدًا یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَکَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ

  53. وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءَهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ

  54. یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ

  55. یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

  56. یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ

  57. کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ

  58. وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ

  59. الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

  60. وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

  61. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ

  62. اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

  63. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَحْیَا بِهِ الأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ

  64. وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

  65. فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ

  66. لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ

  67. أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ

  68. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ

  69. وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ




سورة عنکبوت

 

به نام الله بخشندة مهربان

 

الم (الف. لام. میم). ﴿1﴾ آیا مردم  پنداشتند که چون بگویند: «ایمان آوردیم» (به حال خود) رها می‌شوند، و آنان آزمایش نمی‌شوند؟! ﴿2﴾ و به راستی کسانی را که پیش از آن‌ها بودند؛ آزمودیم، پس البته الله کسانی را که راست گفتند معلوم می‌دارد، و دروغگویان را (نیز) معلوم خواهد داشت. ﴿3﴾ آیا کسانی‌که اعمال بد انجام می‌دهند؛ گمان کردند که از ما پیشی می‌گیرند؟ چه بد داوری می‌کنند! ﴿4﴾ کسی‌که به دیدار الله امید دارد، پس به راستی که  عدة الله خواهد آمد، و او شنوای داناست. ﴿5﴾ کسی‌که (در راه الله) جهاد کند، تنها برای (نفع) خودش جهاد می‌کند، بی‌گمان الله از (همة) جهانیان بی‌نیاز است. ﴿6﴾و کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، قطعاً گناهان‌‌شان را از آنان   می‌زداییم، و آنان را به بهترین اعمالی‌که انجام می‌داند، پاداش می‌دهیم. ﴿7﴾ و انسان را به نیک رفتاری (نسبت) به پدر و مادرش سفارش کردیم، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که تو چیزی را که به آن علم نداری شریک من قرار دهی، پس از آنان اطاعت نکن، بازگشت شما به سوی من است، آنگاه شما را به آنچه انجام می‌دادید؛ آگاه خواهم کرد. ﴿8﴾ و کسانی‌که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، هر آیینه آن‌ها را در (زمرة) صالحان در می‌آوریم. ﴿9﴾ و از مردم کسانی هستند که می‌گویند: «به الله ایمان آورده‌ایم» پس هنگامی‌که در راه الله آزار بیند، آزار (و اذیت) مردم را همچون عذاب الله بشمار می‌آورد، و اگر پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید؛ حتماً می‌گویند: «به راستی‌که ما (نیز) با شما بودیم» آیا الله به آنچه در سینه‌های جهانیان است؛ داناتر نیست؟! ﴿10﴾ و مسلماً الله کسانی را که ایمان آوردند معلوم  می‌دارد، و یقیناً منافقان را (نیز) معلوم خواهد داشت. ﴿11﴾ و کسانی‌که کافر شدند به کسانی‌که ایمان آوردند؛ گفتند: «از راه ما پیروی کنید، و البته ما (بار) گناهان‌تان را بر می‌داریم». و آن‌ها هرگز چیزی از گناهان ایشان را بر نخواهند داشت، بی‌گمان آن‌ها دروغگو هستند. ﴿12﴾ و البته بار‌های سنگین (گناهان) خویش را بر می‌دارند، و (همچنین) بار‌های دیگری را با بارهای سنگین خود بر می‌دارند، و روز قیامت یقیناً از آنچه افترا می‌بستند پرسیده خواهند شد. ﴿13﴾ و به راستی‌که (ما) نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس او در میان آنان هزار سال به جز پنجاه سال (= نهصد و پنجاه سال) درنگ کرد، آنگاه طوفان (و سیلاب) آنان را فرو گرفت در حالی‌که ستمکار بودند. ﴿14﴾آنگاه او و سرنشینان کشتی را نجات دادیم، و آن (کشتی) را نشانة (عبرتی) برای جهانیان قرار دادیم. ﴿15﴾ و ابراهیم را (نیز فرستادیم)، هنگامی‌که به قومش گفت: «الله را بپرستید و از او بترسید، که اگر بدانید این برای شما بهتر است. ﴿16﴾ شما به جای الله فقط بت‌های (از سنگ و چوب) را می‌پرستید، و دروغی (بزرگ) به هم می‌بافید، بی‌گمان کسانی را که به جای الله می‌پرستید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند، پس روزی را تنها (از) نزد الله طلب کنید، و او را بپرستید، و شکر او را بجای آورید، که به سوی او باز گردانیده می‌شوید. ﴿17﴾ و اگر شما تکذیب کنید (عجیب نیست) به راستی که امت‌هایی پیش از شما نیز تکذیب کردند، و بر (عهدة) پیامبر (الله) چیزی جز تبلیغ آشکار نیست». ﴿18﴾ آیا ندیدند که الله چگونه آفرینش را آغاز می‌کند، سپس باز می‌گرداند؟! بی‌تردید این (کار) بر الله آسان است. ﴿19﴾ (ای پیامبر!) بگو: «در زمین بگردید؛ آنگاه بنگرید (الله) چگونه آفرینش را آغاز کرد، سپس الله (به همین گونه) پیدایش باز پسین را پدید می‌آورد، بی‌گمان الله بر هر چیز تواناست. ﴿20﴾ هر کس را بخواهد عذاب می‌کند، و هر کس را بخواهد مورد رحمت قرار می‌دهد، و (شما) به سوی او باز گردانیده می‌شوید. ﴿21﴾ و شما هرگز نمی‌توانید ما را در زمین و نه در آسمان به ستوه آورید (و از عقوبت ما فرار کنید) و برای شما جز الله هیچ کار ساز و یاوری نیست». ﴿22﴾ و کسانی‌که به آیات الله و دیدار او کافر شدند، اینانند که از رحمت من نا امید هستند، و آنان برایشان  عذاب درد ناکی است. ﴿23﴾   آنگاه جواب قوم او (= ابراهیم) جز این نبود که گفتند: «او را بکشید، یا او را بسوزانید» پس الله او را از آتش نجات داد، بی‌گمان در این (ماجرا) نشانه‌هایی است برای گروهی‌که ایمان می‌آورند. ﴿24﴾ و (ابراهیم) گفت: «شما غیر از الله بت‌هایی را برای خود برگزیده‌اید که مایة دوستی و محبت میان شما در زندگی دنیا باشد، سپس روز قیامت برخی از شما برخی (دیگر) را انکار می‌کند، و برخی از شما برخی (دیگر) را لعنت می‌کند، و جایگاه شما آتش است، و هیچ یاوری برای شما نخواهد بود. ﴿25﴾ پس لوط به او (= ابراهیم) ایمان آورد، و (ابراهیم) گفت: «من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم، بی‌گمان او پیروزمند حکیم است» ﴿26﴾ و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و در فرزندانش نبوت و کتاب (آسمانی) قرار دادیم، و پاداش او را در دنیا دادیم، و بی‌تردید او در آخرت از صالحان است. ﴿27﴾ و لوط را (فرستادیم) هنگامی‌که به قومش گفت: «بی‌گمان شما (عمل) بسیار زشتی انجام می‌دهید، که هیچ کس از جهانیان پیش از شما آن را انجام نداده است! ﴿28﴾ آیا شما (برای کامجویی) به سراغ مردان می‌روید، و راه را قطع می‌کنید، و در محافل خود اعمال نا پسند انجام می‌دهید؟!»  پس جواب قومش جزاین نبود که گفتند: «اگر از راستگویانی عذاب الله را برای ما بیاور». ﴿29﴾ (لوط) گفت: «پروردگارا! مرا بر قوم مفسدان یاری فرما». ﴿30﴾ و هنگامی‌که فرستادگان ما ابراهیم را بشارت (تولد فرزند) آوردند، گفتند: «به راستی ما اهل این قریه (سدوم) را هلاک خواهیم کرد، بی‌شک اهل آن ستمکار بودند». ﴿31﴾ (ابراهیم) گفت: «همانا لوط  در آنجاست!» (فرشتگان) گفتند: «ما به هر کس‌که در آنجاست داناتریم، یقیناً او و خانواده‌اش را نجات می‌دهیم، جز همسرش که از بازماندگان خواهد بود». ﴿32﴾ و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از (دیدن) آن‌ها اندوهگین، و به خاطر آن‌ها دل‌تنگ شد، و (فرشتگان) گفتند: «نترس، و غمگین مباش، بی‌گمان ما تو و خانواده‌ات را نجات خواهیم داد؛ جز همسرت‌که از بازماندگان خواهد بود. ﴿33﴾ همانا ما بر اهل این قریه به (خاطر) آن‌که نافرمانی (و گناه)  می‌کردند، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت». ﴿34﴾ و به راستی از آن (قریه) نشانه (و عبرت) روشنی برای گروهی که خرد می‌ورزند؛ باقی گذاشتیم. ﴿35﴾ و به سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، پس گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید، و به روز باز پسین امیدوار باشید، و در زمین به فساد نکوشید». ﴿36﴾ آنگاه او را تکذیب کردند، پس زلزله آنان را فرو گرفت، پس در خانه‌های خود به رو افتادند (و مردند). ﴿37﴾ و (قوم) عاد و ثمود را (نیز هلاک کردیم) و یقیناً برخی از مساکن (ویران شدة) آن‌ها برای شما آشکار شده است. و شیطان اعمال‌شان را برای آن‌ها بیاراست، پس آن‌ها را از راه (الله) بازداشت در حالی‌که بینا بودند. ﴿38﴾ و قارون و فرعون و هامان را (نیز هلاک کردیم) و به راستی موسی با دلایل روشن نزد آنان آمد، پس آن‌ها در زمین سرکشی کردند و پیشی گیرندگان (بر الله) نبودند. ﴿39﴾ آنگاه هر یک از آن‌ها را به (کیفر) گناهش گرفتیم، پس بر بعضی از آن‌ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم، و بعضی از آن‌ها را صیحه (=  بانگ مرگبار) فرو گرفت، و بعضی را در زمین فرو بردیم، و بعضی را غرق کردیم، و الله هرگز به آن‌ها ستم نکرد، و لیکن آن‌ها (خود) بر خویشتن ستم می‌کردند. ﴿40﴾ مثل کسانی‌که بجای الله اولیاء (و دوستانی برای خود) بر گزیدند، همچون مثل عنکبوت است، که خانة (برای خود) برگزیده است، و بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانة عنکبوت است([1])، اگر می‌دانستند. ﴿41﴾ یقیناً الله هر آنچه را که به جای او می‌خوانند، می‌داند، و او پیروزمند حکیم است. ﴿42﴾ و این مثال‌هایی است که آن‌ها را برای مردم می‌زنیم، و جز دانایان آن‌ها را در نمی‌یابند. ﴿43﴾ الله آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید، بی‌گمان در این نشانة (بزرگ) برای مؤمنان است. ﴿44﴾ (ای پیامبر!) آنچه را از (این) کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن، و نماز را بر پا دار، یقیناً نماز (انسان را) از زشتی‌ها و منکر باز می‌دارد، و البته یاد الله بزرگ‌تر است، و الله آنچه را انجام می‌دهید؛ می‌داند. ﴿45﴾ و با اهل کتاب جز به روشی‌که آن بهتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند، و بگویید: «به آنچه (از سوی الله) بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده، ایمان آورده‌ایم، و معبود ما و معبود شما یکی است، و ما برای او تسلیم هستیم». ﴿46﴾ و این گونه کتاب (= قرآن) را بر تو نازل کردیم، پس کسانی‌که به آن‌ها کتاب (آسمانی) دادیم، به آن ایمان می‌آورند، و از همین گروه (مشرکان نیز) کسی است که به آن ایمان می‌آورد، و آیات ما را جز کافران انکار نمی‌کنند. ﴿47﴾ و تو (هرگز) پیش از این (قرآن) هیچ کتابی را نمی‌خواندی، و با (دست) راست خود چیزی نمی‌نوشتی، اگر چنین بود، باطل گرایان به شک (و تردید) می‌افتادند. ﴿48﴾ بلکه آن (قرآن) آیات روشنی است که در سینة کسانی‌که دانش داده شده‌اند، جای دارد، و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند. ﴿49﴾ و گفتند: «چرا نشانه‌هایی از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» (ای پیامبر!) بگو: «همانا نشانه‌ها (همه) نزد الله است (و به فرمان او نازل می‌شود) و من تنها هشدار دهندة آشکار هستم». ﴿50﴾ آیا برای آن‌ها کافی نیست که همانا ما (این) کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که (پیوسته) بر آن‌ها تلاوت می‌شود؟! بی‌گمان در این (قرآن) رحمت و پندی است برای کسانی‌که ایمان می‌آورند. ﴿51﴾ بگو: «همین بس که الله میان من و شما گواه است، آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند، و کسانی‌که به باطل ایمان آوردند و به الله کافر شدند، اینان زیانکاران (واقعی) هستند» ﴿52﴾و آن‌ها با شتاب عذاب را از تو طلب می‌کنند، و اگر موعد مقرری تعیین نشده بود، یقیناً عذاب (الهی) به (سراغ) آن‌ها می‌آمد، و ناگهان در حالی‌‌که نمی‌دانند به (سراغ) آن‌ها خواهد آمد. ﴿53﴾ و آن‌ها با شتاب عذاب را از تو می‌طلبند، و بی‌گمان جهنم به کافران احاطه دارد. ﴿54﴾ روزی‌که عذاب آن‌ها را از بالای (سر)شان و از زیر پاهای‌شان در بر می‌گیرد، و (الله به آن‌ها) می‌فرماید: «بچشید آنچه را انجام می‌دادید. ﴿55﴾ ای بندگان من که ایمان آورده‌اید! بی‌گمان زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید». ﴿56﴾ هر کسی چشندة مرگ است، سپس به سوی ما باز گردانده می‌شوید. ﴿57﴾ و کسانی‌که ایمان آوردند و کار‌های شایسته انجام دادند، قطعاً آن‌ها را در غرفه‌هایی از بهشت جای می‌دهیم که نهر‌ها در زیر آن جاری است، جاودانه در آن خواهند ماند، چه خوب است پاداش عمل کنندگان. ﴿58﴾ (همان) کسانی‌که صبر کردند و تنها بر پروردگارشان توکل می‌کنند. ﴿59﴾ و چه بسیار جنبدگانی‌که روزی خود را بر دوش نمی‌گیرند، الله به آن‌ها و شما روزی می‌دهد، و او شنوای داناست. ﴿60﴾ و اگر از آن‌ها بپرسی: «چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟!» البته می‌گویند: «الله» پس چگونه (از حق) منحرف می‌شوند؟! ﴿61﴾ الله روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد فراخ می‌گرداند، و (یا) برایش تنگ می‌دارد، بی‌گمان الله به همه چیز داناست. ﴿62﴾ و اگر از آن‌ها بپرسی: «چه کسی از آسمان آبی را نازل کرد، آنگاه با آن (آب) زمین را بعد از مردنش زنده کرد؟» البته می‌گویند: «الله» بگو: «حمد و ستایش مخصوص الله است» بلکه بیشتر آن‌ها در نمی‌یابند. ﴿63﴾و این زندگی دنیا (چیزی) جز سرگرمی و بازیچه نیست، و بی‌تردید اگر می‌دانستند سرای آخرت همان زندگی (واقعی) است. ﴿64﴾ پس هنگامی‌که در کشتی سوار شوند، الله را با اخلاص می‌خوانند، پس چون (الله) آن‌ها را (با آوردن) به خشکی نجات داد، باز آنان شرک می‌آورند. ﴿65﴾ تا آنچه را به آن‌ها داده‌ایم؛ کفران کنند، و تا (از لذات زندگی دنیا) بهره گیرند، پس به زودی خواهند دانست. ﴿66﴾ آیا ندیدند که همانا ما حرم امنی (برای آن‌ها) قرار دادیم، در حالی‌که مردم از اطراف آنان ربوده می‌شوند؟! آیا به باطل ایمان می‌آورند و به نعمت الله ناسپاسی می‌کنند؟! ﴿67﴾ و کیست ستمکار‌تر از آن کسی‌که بر الله دروغ بندد یا حق را چون به سوی او آید تکذیب کند؟! آیا جایگاه کافران در جهنم نیست؟! ﴿68﴾ و کسانی‌که در راه ما (کوشش و) جهاد کنند؛ قطعاً به راه‌های خویش هدایت شان می‌کنیم، و یقیناً الله با نیکوکاران است. ﴿69﴾



[1]- یعنی همانگونه که خانه عنکبوت سست و ناپایدار و با کوچکترین اشارۀ دست از بین می‌رود، معبودان خود ساخته خود که آن را مشکل‌گشا و حاجت‌روا می‌پندارید بدینگونه تماماً بیهوده و پوچ می‌باشند، چرا که از هر لحاظ قادر به کاری نیستند، بدین سبب آن معبودان غیر از الله متعال مانند خانه عنکبوت ناپایدار می‌باشند و اگر واقعاً آن‌ها قادر به کاری و یا سودبخش بودند چرا نتوانستند ملت‌های گذشته را از نابودی نجات دهند.

سوره عنکبوت

سُورَةُ العَنکَبُوتِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ الٓمٓ ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوٓاْ أَن یَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَٰذِبِینَ ٣ أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن یَسۡبِقُونَاۚ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ ٤ مَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ ٱللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ لَأٓتٖۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٥ وَمَن جَٰهَدَ فَإِنَّمَا یُجَٰهِدُ لِنَفۡسِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٦

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

الم. ﴿1آیا پنداشتند مردمان که بگذاشته شوند به مجرد آنکه گوین: ایمان آوردیم و ایشان امتحان کرده نشوند؟!. ﴿2و هرآیینه امتحان کردیم آنان را که پیش از ایشان بودند، پس البته متمیز بکند خدا آنان را که راست گفتند و البته متمیز کند دروغگویان را. ﴿3آیا گمان کردند آنان‌که به عمل آوردند خطاها که پیش دستى کنند بر ما. بدچیزى است که بدان حکم مى‏کنند!. ﴿4هر که امید داشته باشد ملاقات خدا را، پس هرآیینه میعاد خدا البته آینده است و اوست شنوای دانا. ﴿5و هر که جهاد کند، جز این نیست که جهاد مى‏کند براى نفع خویش، هرآیینه خدا بى‏نیاز است از عالم‌ها. ﴿6

﴿ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَحۡسَنَ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٧ وَوَصَّیۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَیۡهِ حُسۡنٗاۖ وَإِن جَٰهَدَاکَ لِتُشۡرِکَ بِی مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٞ فَلَا تُطِعۡهُمَآۚ إِلَیَّ مَرۡجِعُکُمۡ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٨ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُدۡخِلَنَّهُمۡ فِی ٱلصَّٰلِحِینَ ٩ وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ فَإِذَآ أُوذِیَ فِی ٱللَّهِ جَعَلَ فِتۡنَةَ ٱلنَّاسِ کَعَذَابِ ٱللَّهِۖ وَلَئِن جَآءَ نَصۡرٞ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمۡۚ أَوَ لَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ ١١ وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِیلَنَا وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰیَٰکُمۡ وَمَا هُم بِحَٰمِلِینَ مِنۡ خَطَٰیَٰهُم مِّن شَیۡءٍۖ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ ١٢ وَلَیَحۡمِلُنَّ أَثۡقَالَهُمۡ وَأَثۡقَالٗا مَّعَ أَثۡقَالِهِمۡۖ وَلَیُسۡ‍َٔلُنَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَمَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ ١٣ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١٤

و آنان‌که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، البته محو کنیم از سر ایشان خطاهاى ایشان را و البته جزا دهیم ایشان را به نیکوترینِ آنچه می‌کردند. ﴿7و امر کردیم آدمى را به نسبت پدر و مادر وى نیک معامله کردن. و اگر کوشش کنند با تو اى انسان! تا شریک آرى با من آنچه نیست تو را به حقیقت آن دانشى، پس فرمانبردارى ایشان مکن. به سوى من است بازگشت شما، پس خبر دهم شما را به آنچه می‌کردید. ﴿8و آنان‌که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، البته در آریم ایشان را در زمرۀ شایستگان. ﴿9و از مردمان کسى هست که می‌گوید: ایمان آوردیم به خدا، پس چون تصدیع داده شد او را در راه خدا، شمرد رنج دادن مردمان را مانند عذاب خدا و اگر بیاید فتحى از پروردگار تو، گویند: هرآیینه ما با شما بودیم. آیا نیست خدا داناتر به آنچه در سینه‌هاى عالم‌ها است؟. ﴿10و البته ممتاز کند خدا آنان را که ایمان آوردند و البته ممتاز کند منافقان را. ﴿11و گفتند کافران به مسلمانان: پیروىِ راه ما کنید و باید که ما برداریم گناهان شما را و نیستند ایشان بردارندۀ چیزى از گناهان آن جماعت، هرآیینه ایشان دروغ‏گویانند. ﴿12و البته بردارند بارهاى خویش را و بارها را همراه بارهاى خویش و البته سؤال کرده شوند روز قیامت از آنچه افترا می‌کردند [899]. ﴿13و هرآیینه فرستادیم نوح را به سوى قوم او، پس توقف کرد در ایشان هزار سال مگر پنجاه سال. پس درگرفت به ایشان طوفان و ایشان ستمکار بودند. ﴿14

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِینَةِ وَجَعَلۡنَٰهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ١٥ وَإِبۡرَٰهِیمَ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُۖ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٦ إِنَّمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا وَتَخۡلُقُونَ إِفۡکًاۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ لَکُمۡ رِزۡقٗا فَٱبۡتَغُواْ عِندَ ٱللَّهِ ٱلرِّزۡقَ وَٱعۡبُدُوهُ وَٱشۡکُرُواْ لَهُۥٓۖ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ١٧ وَإِن تُکَذِّبُواْ فَقَدۡ کَذَّبَ أُمَمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡۖ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ ١٨ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ کَیۡفَ یُبۡدِئُ ٱللَّهُ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥٓۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ ١٩ قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ بَدَأَ ٱلۡخَلۡقَۚ ثُمَّ ٱللَّهُ یُنشِئُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأٓخِرَةَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٠ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَرۡحَمُ مَن یَشَآءُۖ وَإِلَیۡهِ تُقۡلَبُونَ ٢١ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِۖ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ ٢٢ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَلِقَآئِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِی وَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٢٣

پس نجات دادیم نوح را و اهل کشتى را و ساختیم کشتى را نشانه‌ای براى عالم‌ها. ﴿15و فرستادیم ابراهیم را وقتى که گفت به قوم خود: پرستش خدا کنید و بترسید از وى، این بهتر است شما را اگر می‌دانید. ﴿16جز این نیست که مى‏پرستید به جز خدا بتان را و برمى‏بندید دروغ را، هرآیینه آنان‌که پرستش مى‏کنید به جز خدا نمى‏توانند براى شما روزى دادن پس طلب کنید از نزدیک خدا روزى را و پرستش او کنید و شکر او بجا آرید. به سوى او بازگردانیده خواهید شد. ﴿17و اگر دروغ مى‏شمردید، پس هرآیینه دروغ شمرده بودند امت‌ها پیش از شما. و نیست بر پیغامبر مگر پیغام رسانیدن آشکارا. ﴿18آیا ندیدند چگونه نو می‌کند خدا آفرینش را، باز دیگر بار کند آفرینش؟ هرآیینه این کار بر خدا آسان است. ﴿19بگو: سیر کنید در زمین، پس درنگرید چگونه نو کرد آفرینش را، باز خدا پیدا کند آن پیدایش را بازپسین. هرآیینه خدا بر هر چیز تواناست. ﴿20عذاب کند هر که را خواهد و رحم کند بر هر که خواهد و به سوى او باز گردانیده خواهید شد. ﴿21و نیستید شما عاجز کننده در زمین و نه در آسمان و نیست شما را بجز خدا هیچ دوست و نه یارى دهنده. ﴿22و آنان‌که کافر شدند به آیات خدا و به ملاقات او، آن جماعت نومید شدند از رحمت من و آن جماعت ایشان راست عذاب درد دهنده. ﴿23

﴿ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱقۡتُلُوهُ أَوۡ حَرِّقُوهُ فَأَنجَىٰهُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلنَّارِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٢٤ وَقَالَ إِنَّمَا ٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡثَٰنٗا مَّوَدَّةَ بَیۡنِکُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا وَمَأۡوَىٰکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّٰصِرِینَ ٢٥ ۞فَ‍َٔامَنَ لَهُۥ لُوطٞۘ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢٦ وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَجَعَلۡنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡکِتَٰبَ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٢٧ وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٨ أَئِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ وَتَقۡطَعُونَ ٱلسَّبِیلَ وَتَأۡتُونَ فِی نَادِیکُمُ ٱلۡمُنکَرَۖ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتِنَا بِعَذَابِ ٱللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٢٩ قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ٣٠

پس نبود جواب قوم ابراهیم مگر آن که گفتند: بکشید او را یا بسوزانید او را. پس برهانید خدا او را از آتش، هرآیینه در این ماجرا نشانه‌هاست براى گروهى که باور می‌دارند. ﴿24و گفت ابراهیم: جز این نیست که بت گرفته‏اید بجز خدا به جهت دوستى در میان خویش در زندگانى دنیا. باز روز قیامت نامعتقد شود بعض شما به بعض و لعنت کند بعض شما بعض را و جاى شما دوزخ است و نیست شما را هیچ یارى‌دهنده. ﴿25پس باور داشت ابراهیم را لوط و گفت ابراهیم: هرآیینه هجرت کننده‏ام به سوى پروردگار خویش. هرآیینه وى غالب با حکمت است. ﴿26و عطا کردیم او را اسحق و یعقوب و مقرر داشتیم در اولاد وى پیغامبرى و کتاب را و دادیم او را مزد او در دنیا و هرآیینه وى در آخرت از شایستگان است. ﴿27و فرستادیم لوط را وقتى که گفت به قوم خود: هرآیینه شما به عمل مى‏آرید کار بی‌حیایى را که پیش دستى نکرده است بر شما به سوى آن هیچ‌کس از عالم‌ها. ﴿28آیا شما به قصد شهوت مى‏آیید به مردان و قطع طریق مى‏کنید و به عمل مى‏آرید در مجلس خویش کار ناپسندیده؟ پس نبود جواب قوم او مگر آنکه گفتند: بیار پیش ما عذاب خدا را اگر هستى از راست‌گویان. ﴿29گفت: اى پروردگار من! نصرت ده مرا بر قوم مفسدان. ﴿30

﴿ وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُوٓاْ إِنَّا مُهۡلِکُوٓاْ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِۖ إِنَّ أَهۡلَهَا کَانُواْ ظَٰلِمِینَ ٣١ قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطٗاۚ قَالُواْ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِیهَاۖ لَنُنَجِّیَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٣٢ وَلَمَّآ أَن جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗاۖ وَقَالُواْ لَا تَخَفۡ وَلَا تَحۡزَنۡ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهۡلَکَ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٣٣ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰٓ أَهۡلِ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةِ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٣٤ وَلَقَد تَّرَکۡنَا مِنۡهَآ ءَایَةَۢ بَیِّنَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٣٥ وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗا فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱرۡجُواْ ٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ٣٦ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ ٣٧ وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَٰکِنِهِمۡۖ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَصَدَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَکَانُواْ مُسۡتَبۡصِرِینَ ٣٨

و وقتى آوردند فرستادگان ما پیش ابراهیم مژده را، گفتند: هرآیینه ما هلاک کنندۀ اهل این دیه‌ایم، هرآیینه اهل این دیه ستمکار بودند. ﴿31گفت ابراهیم: هرآیینه در آنجا لوط است. گفتند: ما داناتریم به هر که آنجاست، البته خلاص کنیم او را و اهل او را الاّ زن وى، باشد از باقى ماندگان. ﴿32و وقتى که آمدند فرستادگان ما پیش لوط، اندوهگین کرده شد به سبب ایشان و تنگدل شد به سبب ایشان و گفتند آن فرستادگان: مترس و اندوه مخور! هرآیینه نجات دهندۀ تو و اهل توییم مگر زن تو، باشد از باقى ماندگان. ﴿33هرآیینه ما فرود آرنده‏ایم بر اهل این دیه عقوبتى را از آسمان به سبب آنکه بدکارى مى‏کردند. ﴿34و هرآیینه گذاشتیم از آن دیه نشانه‌ای واضح براى گروهى که درمى‏یابند. ﴿35و فرستادیم به سوى مدین برادر ایشان، شعیب را، پس گفت: اى قوم من! عبادتِ خدا کنید و توقع دارید روز بازپسین را و هر سو مگردید در زمین، فسادکنان. ﴿36پس دروغى داشتند او را، پس در گرفت ایشان را زلزله، پس بامداد کردند در خانه‌هاى خویش مرده افتاده. ﴿37و هلاک کردیم عاد و ثمود را و هرآیینه واضح شده است شما را بعض مساکن ایشان و آراسته ساخته بود براى ایشان شیطان کردارهاى ایشان را، پس بازداشت ایشان را از راه و ایشان بینا بودند. ﴿38

﴿ وَقَٰرُونَ وَفِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کَانُواْ سَٰبِقِینَ ٣٩ فَکُلًّا أَخَذۡنَا بِذَنۢبِهِۦۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِ حَاصِبٗا وَمِنۡهُم مَّنۡ أَخَذَتۡهُ ٱلصَّیۡحَةُ وَمِنۡهُم مَّنۡ خَسَفۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ وَمِنۡهُم مَّنۡ أَغۡرَقۡنَاۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٤٠ مَثَلُ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِیَآءَ کَمَثَلِ ٱلۡعَنکَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَیۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُیُوتِ لَبَیۡتُ ٱلۡعَنکَبُوتِۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٤١ إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٤٢ وَتِلۡکَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا یَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ ٤٣ خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٤٤ ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ 4٥

و هلاک کردیم قارون و فرعون و هامان را و هرآیینه آمده بود به ایشان موسى با نشانه‌هاى واضح، پس تکبّر کردند در زمین و نبودند سبقت کنندگان. ﴿39پس هر یکى را گرفتار ساختیم به وبال گناهش. پس از ایشان کسى بود که فرستادیم بر وى بادى سنگبار و از ایشان کسى بود که گرفت او را آواز سخت و از ایشان کسى بود که فرو بردیمش به زمین و از ایشان کسى بود که غرق ساختیم و هرگز ممکن نبود که خدا ظلم کند بر ایشان و لیکن ایشان بر خویش ستم مى‏کردند. ﴿40داستان آنان‌که دوستان گرفته‏اند به غیر خدا، همچون داستان عنکبوت است که فراگرفت خانه‌ای و هرآیینه سست‏ترین خانه‌ها، خانه عنکبوت است اگر می‌دانستند [900]. ﴿41هرآیینه خدا می‌داند حال چیزی که مى‏پرستند بجز وى از هرچه باشد و اوست غالب باحکمت. ﴿42این داستان‌ها، بیان مى‏کنیم آن را براى مردمان و نمى‏فهمند آن را مگر دانایان. ﴿43آفرید خدا آسمان‌ها و زمین را به تدبیر درست، هرآیینه در این کار نشانه‌ای است براى مسلمانان. ﴿44بخوان [یا محمد]، آنچه وحى فرستاده شد به سوى تو از کتاب و برپادار نماز را، هرآیینه نماز منع مى‏کند از کار بی حیایى و فعل ناپسندیده و هرآیینه یاد کردن خدا بزرگتر است از همه و خدا می‌داند آنچه مى‏کنید. ﴿45

﴿ ۞وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ وَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَأُنزِلَ إِلَیۡکُمۡ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُکُمۡ وَٰحِدٞ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ٤٦ وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَۚ فَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَمِنۡ هَٰٓؤُلَآءِ مَن یُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَمَا یَجۡحَدُ بِ‍َٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلۡکَٰفِرُونَ ٤٧ وَمَا کُنتَ تَتۡلُواْ مِن قَبۡلِهِۦ مِن کِتَٰبٖ وَلَا تَخُطُّهُۥ بِیَمِینِکَۖ إِذٗا لَّٱرۡتَابَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ ٤٨ بَلۡ هُوَ ءَایَٰتُۢ بَیِّنَٰتٞ فِی صُدُورِ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَۚ وَمَا یَجۡحَدُ بِ‍َٔایَٰتِنَآ إِلَّا ٱلظَّٰلِمُونَ ٤٩ وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَٰتٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَإِنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٥٠ أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٥١ قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ شَهِیدٗاۖ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ وَکَفَرُواْ بِٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٥٢

و مکابره مکنید با اهل کتاب، الاّ به خصلتى که وى نیک است، مگر با آنان‌که ستم کردند از ایشان و بگویید: ایمان آوردیم به آنچه فرود آورده شد به سوى ما و آنچه فرود آورده شد به سوى شما و معبود ما و معبود شما یکى است و ما او را منقادیم. ﴿46چنانکه کتاب‌هاى سابق فرود آورده بودیم، همچنان فرود آوردیم به سوى تو کتاب. پس آنان‌که دادیم ایشان را کتاب ایمان مى‏آرند به آن و از عرب کسى هست که ایمان مى‏آرد بدان و انکار نمى‏کنند آیات ما را مگر کافران. ﴿47و نمى‏خواندى پیش از نزول قرآن هیچ کتاب را و نمى‏نوشتى هیچ کتاب را به دست راست خود، آنگاه در شک مى‏افتادند این بدکیشان. ﴿48بلکه [قرآن] آیات روشن است، محفوظ در سینه‌هاى آنان‌که داده شده ایشان را علم و انکار نمى‏کنند آیات ما را مگر ستمکاران [901]. ﴿49و گفتند: چرا نفرستاده شد برین پیغامبر نشانه‌ها از جانب پروردگار وى؟ بگو: جز این نیست که نشانه‌ها نزدیک پروردگار من است و جز این نیست که من ترسانندۀ آشکارم. ﴿50آیا کفایت نکرده است ایشان را آنکه فرستادیم بر تو کتاب که خوانده می‌شود بر ایشان، هرآیینه در این مقدمه رحمت و پند است براى قوم که باور می‌دارند. ﴿51بگو: بس است خدا گواه میان من و میان شما. می‌داند آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنان‌که ایمان آوردند به ناحق و کافر شدند به خدا، آن جماعت ایشا‏نند زیانکاران. ﴿52

﴿ وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَوۡلَآ أَجَلٞ مُّسَمّٗى لَّجَآءَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ وَلَیَأۡتِیَنَّهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٥٣ یَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ ٥٤ یَوۡمَ یَغۡشَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۡ وَیَقُولُ ذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٥٥ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِی وَٰسِعَةٞ فَإِیَّٰیَ فَٱعۡبُدُونِ ٥٦ کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۖ ثُمَّ إِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ ٥٧ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ غُرَفٗا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ نِعۡمَ أَجۡرُ ٱلۡعَٰمِلِینَ ٥٨ ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٥٩ وَکَأَیِّن مِّن دَآبَّةٖ لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا ٱللَّهُ یَرۡزُقُهَا وَإِیَّاکُمۡۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٦٠ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٦١ ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَیَقۡدِرُ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٦٢ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ ٦٣ وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِیَ ٱلۡحَیَوَانُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٦٤ فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ ٦٥ لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ وَلِیَتَمَتَّعُواْۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٦٦ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا حَرَمًا ءَامِنٗا وَیُتَخَطَّفُ ٱلنَّاسُ مِنۡ حَوۡلِهِمۡۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَکۡفُرُونَ ٦٧ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥٓۚ أَلَیۡسَ فِی جَهَنَّمَ مَثۡوٗى لِّلۡکَٰفِرِینَ ٦٨ وَٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ فِینَا لَنَهۡدِیَنَّهُمۡ سُبُلَنَاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَمَعَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٦٩

و شتاب مى‏طلبند از تو عذاب را و اگر نبودى میعادى معین، البته آمدى بدیشان عذاب و هرآیینه بیاید بدیشان ناگهان و ایشان ندانند. ﴿53شتاب طلب مى‏کنند از تو عذاب را و هرآیینه دوزخ درگیرنده است کافران را. ﴿54روزی که بپوشاند ایشان را عذاب از بالاى ایشان و از زیر پاى ایشان و بگوید خداى: بچشید جزاى آنچه می‌کردید. ﴿55اى [902]بندگان مسلمانان من! هرآیینه زمین من گشاده است، پس مرا بخصوص عبادت کنید. ﴿56هر شخصى چشندۀ مرگ است. باز به سوى ما گردانیده شوید. ﴿57و آنان‌که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند، البته فرود آریم ایشان را از بهشت به محل‌هاى بلند، می‌رود زیر آن جوی‌ها، جاویدان آنجا. نیک است مزد این عمل کنندگان. ﴿58آنان‌که صبر کردند و بر پروردگار خویش توکل مى‏کنند. ﴿59و بسا جانور که برنمى‏دارد روزى خود را، خدا روزى می‌دهد او را و شما را نیز و اوست شنوای دانا. ﴿60و اگر سؤال کنى ایشان را که کیست آن که آفرید آسمان‌ها و زمین و رام گردانید آفتاب و ماه را؟ البته گویند: آن خدای‏ است. پس از چه جهت گردانیده می‌شوند از راه توحید؟. ﴿61خدا فراخ مى‏کند روزى را براى هر که خواهد از بندگان خویش و تنگ مى‏سازد براى هر که خواهد. هرآیینه خدا به هر چیز داناست. ﴿62و اگر بپرسى ایشان را کیست آن که فرود آورد از آسمان آب را، پس زنده ساخت به سبب آن زمین را بعد از مردن آن؟ البته بگویند: آن خداست. بگو: ستایش خداى راست، بلکه بیشترین ایشان نمى‏فهمند. ﴿63و نیست این زندگانى دنیا مگر بازى و بیهوده و هرآیینه سرای آخرت همون است زندگانى، اگر می‌دانستند. ﴿64پس ایشان چون سوار شدند در کشتی‌ها، دعا کنند به جناب خدا، خالص کنان براى وى عبادت را. پس وقتى که نجات دادیم ایشان را به سوى زمین خشک، ناگهان ایشان شریک مى‏آرند. ﴿65تا ناسپاسى کنند به آنچه عطا کردیم ایشان را و تا بهره‏مند شوند [903]. پس حقیقت حال را خواهند دانست. ﴿66آیا ندیدند که ما پیدا کردیم حرم با امن را و ربوده می‌شوند مردمان از حوالى ایشان؟ آیا بى‌اصل را باور می‌دارند و به نعمت خدا ناسپاسى مى‏کنند؟!. ﴿67و کیست ستمکارتر از کسی که افتری کرد بر خدا دروغى را یا دروغ داشت سخن راست را چون بیاید پیش او؟ آیا نیست در دوزخ جایى کافران را؟. ﴿68و آنان‌که جهاد کردند در راه ما، البته دلالت کنیم ایشان را به راه‌هاى خود. و هرآیینه خدا با نیکوکاران است. ﴿69

[898] یعنی آخرت. [899] یعنی بارِ گمراه شدن و گمراه کردن بردارند و بار تابعان از سر ایشان دفع نکند. [900] مترجم گوید: حاصل مثل آن است که ایشان به بتان پناه برده‌اند و بتان هیچ نفع ندهند، چنانکه خانۀ عنکبوت هیچ فائده نمی‌دهد. [901] مترجم گوید: بعض مفسران گفته‌اند که مراد از ﴿ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَبه تنها ذات حضرت پیغامبرستجوالله اعلم. [902] مترجم گوید: خدای تعالی ترغیب می‌فرماید بر هجرت حبشه و مدینه به این آیات.

تفسیر نور: سوره عنکبوت

تفسیر نور:
سوره عنکبوت آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ الم ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف ، لام ، میم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الم‌ » : حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا مردمان گمان برده‌اند همین که بگویند ایمان آورده‌ایم ( و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر اقرار کرده‌ایم ) به حال خود رها می‌شوند و ایشان ( با تکالیف و وظائف و رنجها و سختیهائی که باید در راه آئین آسمانی تحمّل کرد ) آزمایش نمی‌گردند ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یُفْتَنُونَ » : آزمایش نمی‌گردند . مورد امتحان واقع نمی‌شوند ( نگا : بقره‌ / 155 و 214 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما کسانی را که قبل از ایشان بوده‌اند ( با انواع تکالیف و مشقّات و با اقسام نعمتها و محنتها ) آزمایش کرده‌ایم ، آخر باید خدا بداند چه کسانی راست می‌گویند ، و چه کسانی دروغ می‌گویند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَلَیَعْلَمَنَّ اللهُ . . . » : ( نگا : آل‌عمران‌ / 140 و 166 و 167 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ أَن یَسْبِقُونَا سَاء مَا یَحْکُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا کسانی که بدیها را انجام می‌دهند گمان می‌برند که بر ما پیشی می‌گیرند ( و از حوزه قدرت ما می‌گریزند و از چنگال کیفر ما رهائی می‌یابند ؟ ! ) . چه بد داوری می‌کنند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْبِقُونَا » : از پیش ما در بروند . از دست ما به در روند ( نگا : انفال‌ / 59 ) . « یَحْکُمُونَ » : داوری می‌کنند .‏

سوره عنکبوت آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ مَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسی که ملاقات خدا را چشم می‌دارد ( و به زندگی دوباره و رستاخیز و قیامت و حساب و کتاب و پاداش و پادافره معتقد است ، باید در پرستش و فرمانبرداری از خدا سستی و سهل‌انگاری نکند ، و باید بداند ) زمانی را که خدا تعیین کرده است ( دیر یا زود ) فرا می‌رسد ، و او شنوا و آگاه است ( و گفتار و رفتار همگان را می‌شنود و می‌بیند و سزا و جزا می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَرْجُو » : امیدوار است . چشم می‌دارد . الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی دارد . « لِقَآءَ » : ملاقات ( نگا : انعام‌ / 31 و 154 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسی که تلاش و کوششی ( در راه پیشرفت دین خدا ، و انجام عبادات تقبّل ) کند ، در حقیقت برای خود تلاش و کوشش کرده است ( و سود آن عائد خودش می‌گردد ) . چرا که خدا بی‌نیاز از جهانیان ( و طاعت و عبادت ایشان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَاهَدَ » : با دشمنان خدا جهاد کرد . با دشمن نفس امّاره به مبارزه برخاست . در راه دین مصائب و مشکلاتی تحمّل کرد .‏

سوره عنکبوت آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام بدهند ( ما گناهان ایشان را می‌بخشیم و ) بدیهایشان را محو می‌کنیم ، و پاداش کارهای نیکشان را به بهترین وجه می‌دهیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَنُکَفِّرَنَّ » : ( نگا : نساء / 31 ، آل‌عمران‌ / 195 ، مائده‌ / 12 و 65 ) . « لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ مَا . . . » : ( نگا : توبه‌ / 121 ، نحل‌ / 96 و 97 ، نور / 38 ) . ما همه اعمال خوب آنان را به حساب بهترین آنها می‌گذاریم و پاداش می‌دهیم .‏

سوره عنکبوت آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به انسان توصیه می‌کنیم که به پدر و مادرش کاملاً نیکی کند ، و ( امّا ای انسان ! ) اگر آن دو تلاش کردند که برای من انباز قرار دهی - که کمترین اطّلاعی از آن نداری ( و اصلاً شرک با علم و عقل سازگار نیست ) - از ایشان اطاعت مکن . ( ولی باز هم محترمانه و مهربانانه با ایشان رفتار کن ) . بازگشت همه شما به سوی من است و از کارهائی که کرده‌اید آگاهتان می‌کنم ( و جزا و سزای اعمالتان را بی کم و کاست خواهم داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حُسْناً » : زیبائی . یعنی باید انسان کاملاً به پدر و مادرش نیکی کند ، نیکی و نیکوکاریی که انگار خودِ زیبائی است ( نگا : بقره‌ / 83 ) . « إِلَی اللهِ . . . » : ( نگا : مائده‌ / 48 و 105 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که ایمان می‌آورند و کارهای بایسته می‌کنند ، ما ایشان را در میان شایستگان قرار می‌دهیم ( و همدم و همنشین پیغمبران و صدیقان و شهداء و صالحان می‌کنیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ » : ( نگا : نساء / 69 ) . « الصَّالِحِینَ » : شایستگان ( نگا : یوسف‌ / 101 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در میان مردم کسانی هستند که می‌گویند ایمان آورده‌ایم ( و از زمره مؤمنانیم ) ، امّا هنگامی که به خاطر خدا مورد اذیّت و آزار قرار گرفتند ، ( به ناله و فریاد می‌آیند و چه بسا از دین برگردند . انگار ایشان ) شکنجه مردمان را ( در دنیا ) همسان عذاب خدا ( در آخرت ) می‌شمارند ، و هنگامی که پیروزیی از سوی پروردگارت نصیب ( شما مؤمنان ) گردد ، خواهند گفت : ما که با شما بوده‌ایم ( و ایمانی چون ایمان شما داشته‌ایم و باید از غنائم پیروزیتان بر دشمنان بهره‌ای داشته باشیم ) . آیا خداوند آگاه‌تر ( از هر کسی ، به ایمان و نفاق و ) به آنچه در سینه‌های جهانیان است نمی‌باشد ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُوذِیَ » : اذیّت و آزار شد . شکنجه داده شد . « فِی اللهِ » : به خاطر خدا . در راه خدا . « فِتْنَةً » : شکنجه و آزار . بلا و مصیبت .‏

سوره عنکبوت آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند مسلّماً مؤمنان را می‌شناسد ، و قطعاً منافقان را هم می‌شناسد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَیَعْلَمَنَّ » : به طور قطع و یقین می‌داند و می‌شناسد .‏

سوره عنکبوت آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران به مؤمنان می‌گویند : از راه و روش و مکتب و آئین ما پیروی کنید ( و اگر رستاخیز و حساب و کتابی در میان بود ، مسؤولیّت آن را ما می‌پذیریم ) و قطعاً گناهان شما را به عهده می‌گیریم ! ولی آنان هرگز گناهان ایشان را به گردن نمی‌گیرند ( و اصلاً کسی گناهان کسی را نمی‌تواند تقبّل کند ، و بلکه هر کسی در گرو اعمال خویش است ) و آنان قطعاً دروغ می‌گویند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِتَّبِعُوا سَبِیلَنَا » : از راه و روش ما پیروی کنید . از آئین و مکتب ما پیروی کنید . « وَ لْنَحْمِلْ » : باید که برداریم . به گردن می‌گیریم . « مِن شَیْءٍ » : اصلاً . به هیچ وجه .‏

سوره عنکبوت آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان بارهای سنگین خود را بر دوش می‌کشند ، و بارهای سنگین دیگری را افزون بر بارهای سنگین خودشان ( بر دوش می‌کشند که مکافات گمراهسازی دیگران است ، بدون این که از بار گناهان گمراه‌شدگان هم چیزی کاسته شده باشد ) و در روز قیامت از ایشان درباره افتراها و دروغهائی که بهم می‌بافند پرسیده می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَثْقَالَ‌ » : جمع ثِقْل ، بارهای سنگین . مراد بار گناهان است . « أَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالِهِمْ » : بارهای گناهان گمراهسازی دیگران به همراه بارهای گناهان گمراهی خود ( نگا : نحل‌ / 25 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما نوح را به سوی قوم خود فرستادیم ، و او نهصد و پنجاه سال در میان آنان ماندگار شد ( و جز گروه اندکی بدو ایمان نیاوردند ) . سرانجام در حالی که ( با کفر و معاصی ) به خود ستم می‌کردند ، طوفان ایشان را در برگرفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَبِثَ » : ماند . ماندگار شد . « أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسِینَ عَاماً » : هزار سال ، بجز پنجاه سال . یعنی نهصد و پنجاه سال .‏

سوره عنکبوت آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَنجَیْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِینَةِ وَجَعَلْنَاهَا آیَةً لِّلْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما نوح و مسافران کشتی را ( از امواج سهمگین طوفان ) نجات دادیم و کشتی ( و داستان آن ) را پند و عبرتی برای جهانیان کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَصْحَابَ السَّفینَةِ » : سواران بر کشتی . مسافران کشتی . « جَعَلْنَاهَا » : ضمیر ( هَا ) به ( السَّفینَة ) برمی‌گردد که متضمّن داستان قبل و بعد طوفان مجموعه وقائع و حوادث کشتی و کشتی‌ساز و کشتیبان است . « ءَایَةً » : پند و عبرت ( نگا : حاقّه‌ / 12 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خاطرنشان ساز داستان ) ابراهیم را ، آن زمانی که او به قوم خود گفت : خدا را بپرستید و خویشتن را از ( عذاب ) او بپرهیزید . این برای شما بهتر است اگر بدانید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِبْرَاهِیمَ‌ » : عطف بر نوح است ، و یا این که مفعول فعل محذوف ( أُذْکُرْ ) است .‏

سوره عنکبوت آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً وَتَخْلُقُونَ إِفْکاً إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهیم بدیشان گفت : ) شما غیر از خدا بتهائی را هم می‌پرستید ( که آنها را با دست خود می‌تراشید و می‌سازید ) و دروغی را به هم می‌بافید ( و می‌گوئید : اینها معبودهای ما بوده و وسیله تقرّب به خدایند ) . بجز خدا ، کسانی را که می‌پرستید توانائی روزی رساندن به شما را ندارند ، و روزی را از پیشگاه خدا بخواهید و او را بندگی و سپاسگزاری کنید ، ( و بدانید که سرانجام برای حساب و کتاب و سزا و جزا ) به سوی او برگردانده می‌شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَوْثَان‌ » : جمع وَثَن ، بتها . « تَخْلُقُونَ » : می‌سازید . به هم می‌بافید . « إِفْکاً » : چیزی که دور از حقیقت است . دروغ بزرگ ( نگا : نور / 11 و 12 ، صافّات‌ / 151 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر هم شما ( سخنان مرا ) تکذیب کنید ( مطلب تازه‌ای نیست ) ، ملّتهای پیش از شما ( نیز پیغمبرشان را ) تکذیب کرده‌اند ( و عاقبت به سرنوشت دردناکی گرفتار آمده‌اند ) و وظیفه پیغمبر جز تبلیغ روشن و روشنگر نمی‌باشد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَلاغُ الْمُبِینُ » : ( نگا : مائده‌ / 92 ، نحل‌ / 35 و 82 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ندیده‌اند که خدا چگونه آفرینش را می‌آغازد و سپس آن را باز می‌گرداند ؟ این کار برای خدا سهل و آسان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمْ یَرَوْا » : ندانسته‌اند . ندیده‌اند . رؤیت در اینجا مشاهده با چشم یا مشاهده قلبی و علمی است . « یُبْدِئُ » : می‌آغازد . مراد آفرینش و ایجاد نخستین است ، یا مراد زنده شدن زمینهای مرده و روئیدن گیاهان و تولّد اطفال از نطفه و غیره است . « یُعِیدُهُ » : مراد از إعاده ، حیات را به ممات تبدیل کردن و زنده گرداندن دوباره و رستاخیز مردگان است . یا این که اشاره به چرخه سالیانه حیات و ممات گیاهان و درختان و حیوانات و انسانها است . « یَسِیرٌ » : سهل و ساده .‏

سوره عنکبوت آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : در زمین بگردید و بنگرید که خدا چگونه در آغاز موجودات را پدید آورده است و ( چه رنگ و بو و سیما و ویژگیهائی به هر یک داده است ، و چه اسراری در آنها به ودیعت نهاده است . تا از مشاهده اشیاء پی به راز و رمز آنها ببرید و در برابر قدرت مافوق تصوّر آفریدگارشان سر تسلیم فرود آورید ، و بدانید کسی که اوّل این جهان را از نیستی به هستی آورده است ) بعداً هم جهان دیگر را پدیدار می‌کند . چرا که خدا بر هر چیزی توانا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سِیرُوا » : بگردید . سیر و سیاحت کنید . « انظُرُوا » : بنگرید . دقّت کنید . مطالعه و بررسی نمائید . « بَدَأَ » : ( نگا : انبیاء / 104 ، اعراف‌ / 29 ) . « النَّشْأَةَ الآخِرَةَ » : پیدایش واپسین . مراد رستاخیز و آفرینش مجدّد آن جهانی است ، در مقابل « النَّشْأَةَ الأُولی‌ » که پیدایش نخستین و سرآغاز آفرینش این جهانی است ( نگا : واقعه‌ / 62 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ یُعَذِّبُُ مَن یَشَاءُ وَیَرْحَمُ مَن یَشَاءُ وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن وقت که رستاخیز به پا شد ، خدا ) هر کس را بخواهد ( و مستحقّ بداند ) عذاب می‌رساند ، و هر کس را بخواهد مورد مرحمت قرار می‌دهد . ( سرانجام ، جملگی ) شما به سوی او بازگردانده می‌شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تُقْلَبُونَ » : بازگردانده می‌شوید .‏

سوره عنکبوت آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاء وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما نمی‌توانید ( از قلمرو حکومت خدا بیرون روید و او را ) درمانده کنید ، چه در زمین و چه در آسمان ( باشید ) ، و بغیر از خدا شما هیچ سرپرستی و یاوری ندارید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُعْجِزِینَ » : درمانده کنندگان ( نگا : هود / 20 و 33 ) . « مِن وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ » : ( نگا : بقره‌ / 107 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که آیات خدا و ملاقات او را باور ندارند ، ایشان از رحمت من مأیوس می‌باشند ، و آنان عذاب دردناکی دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَئِسُوا » : ناامید گشته‌اند . مراد این است که به مرحمت من در حق نیکان و رساندن ایشان به بهشت باور ندارند .‏

سوره عنکبوت آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا پاسخ قوم ( ابراهیم به ) او جز این چیزی نبود که ( به یکدیگر ) گفتند : او را بکشید یا بسوزانید ! پس ( ایشان سرانجام او را به آتش انداختند و ما آتش را سرد و سالم برای ابراهیم کردیم و ) او را از آتش رهانیدیم . در این ( بی‌تأثیر کردن آتش ، و رهانیدن ابراهیم از نیرنگ کافران ) نشانه‌هائی ( بر قدرت خدا ) برای مؤمنان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَمَا کَانَ جَوَابَ . . . » : واژه ( جَوابَ ) خبر مقدم ( کَانَ ) و ( إِلاّ أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ ) اسم آن است .‏

سوره عنکبوت آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ابراهیم خطاب به قوم خود ) گفت : شما غیر از خدا ، بتهائی را برای خویشتن برگزیده‌اید تنها به خاطر محبّت ( بزهکارانه‌ای ) که در زندگی دنیا میان خودتان ( نسبت به آباء و اجداد و قوم و قبیله خویش ) دارید ، سپس در روز قیامت ( دشمن یکدیگر می‌گردید و این رشته محبّت بزهکارانه از هم گسیخته می‌شود ، و ) برخی از شما از برخی دیگر بیزاری می‌جوید و بعضی از شما بعضی دیگر را نفرین می‌کند ، و بالاخره جایگاهتان آتش دوزخ خواهد بود و هیچ یار و یاوری نخواهید داشت ( تا شما را از عذاب خدا برهاند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَوَدَّةَ بَیْنَکُمْ » : به خاطر محبّت میان خود . مراد این است که بتهائی که می‌پرستید ، مجسّمه افراد صالح یا بزرگان قوم است ، یا این که پدران خود را بر پرستش چنین بتهائی دیده‌اید و محض تقلید از ایشان و چشم هم‌چشمی یکدیگر ، شما هم آنها را می‌پرستید . و یا این که پرستش بتهای مخصوص رمز وحدت هر قوم و قبیله‌ای بشمار می‌آمد و بت‌پرستی تنها به خاطر دوست داشتن و جانبداری از قوم و قبیله بود و بس . واژه ( مَوَدَّة ) مفعول له است . « یَکْفُرُ » : بیزاری می‌جوید ( نگا : ابراهیم‌ / 22 ، مریم‌ / 82 ) . کَفَرَ بِالشَّیْءِ : تَبَرَّأَ مِنْهُ .‏

سوره عنکبوت آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط به ابراهیم ایمان آورد ( که خود از موحّدان بزرگ بود ) . ابراهیم گفت : من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم ( و در راه رضای او گام برمی‌دارم ) چرا که او مقتدر ( است و مرا از دست دشمنانم می‌رهاند و به آرزویم می‌رساند ، و ) حکیم است ( و به من جز کاری را فرمان نمی‌دهد که در آن خیر و صلاح باشد . ابراهیم از عراق به شام مهاجرت کرد و قوم و قبیله خود را رها ساخت ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لُوطٌ » : شخصیّت والای معاصر ابراهیم و از پیغمبران بزرگ خدا بود ( نگا : شعراء 160 - 175 ) . « إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلی رَبِّی‌ » : ( نگا : صافّات‌ / 99 ) . من به عبادت پروردگارم می‌پردازم . من در راه رضایت پروردگارم از اینجا هجرت می‌کنم .‏

سوره عنکبوت آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به ابراهیم اسحاق و ( نوه‌اش ) یعقوب را عطاء کردیم ، و در دودمان او نبوّت قرار دادیم و کتاب ( آسمانی برای آنان فرستادیم ) و در دنیا پاداش او را دادیم ، و وی در آخرت از زمره صالحان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْکِتَابَ » : مراد جنس کتاب است و شامل زبور و تورات و انجیل و قرآن می‌گردد . « الصَّالِحِینَ » : ( نگا : بقره‌ / 130 ) . صالح بودن ، عالی‌ترین درجه کمال انسانی در اعتقاد و ایمان و قول و عمل و اخلاق است ، و بسیاری از پیغمبران از خدا تقاضا کرده‌اند تا ایشان را جزو صالحان قلمداد فرماید ( نگا : نمل‌ / 19 ، قصص‌ / 27 ، شعراء / 83 ، صافّات / 100 ) . « أَجْرَهُ » : مراد مجموعه افتخارات دنیوی است . از قبیل : مدح او ، درود فرستادن بر او تا دنیا دنیا است ، بخشیدن فرزندان بایسته ، ادامه خطّ نبوّت در دودمان او .‏

سوره عنکبوت آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ وَلُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏لوط را ( هم به سوی قوم خود فرستادیم و او ) زمانی به قوم خود گفت : شما کار بسیار زشتی را انجام می‌دهید ، کار زشتی که کسی از جهانیان پیش از شما مرتکب آن نشده است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَتَأْتُونَ » : انجام می‌دهید . « الْفَاحِشَةَ » : کار بسیار زشت . مراد لِواط است ( نگا : اعراف‌ / 81 ، نمل‌ / 55 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا شما با مردان آمیزش می‌کنید ، و راه ( تولید و تکثیر نسل ) را می‌بندید ، و در باشگاهها و مجالس خود ( آشکارا و در میان جمع ، بدون ترس و خوف از یزدان ، و حیا و شرم از مردمان ) کارهای زشت انجام می‌دهید ؟ ! ( و دامن عصمت به گناه می‌آلائید ؟ ! ) پاسخ قوم او جز این نبود که بگویند : اگر راست می‌گوئی ، عذاب خدا را بر سر ما بیاور ( و ما مردمان آلوده را امان مده ! )‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ » : راهزنی می‌کنید و مردمان را می‌کشید و اموالشان را به سرقت می‌برید . با عدم زناشوئی با زنان ، و انجام عمل لواط ، راه تولید نسل را تعطیل می‌کنید . « نَادِی‌ » : مجلس . محلّ اجتماعات . باشگاه . « الْمُنکَرَ » : زشت و پلشت . در اینجا مراد کاری است که فطرت از آن بیزار و طبع سلیم از آن گریزان است . مثل : همجنس‌گرائی ، کشف عورت ، دشنام و سخنان رکیک ، استهزاء و تمسخر . « فَمَا کَانَ جَوَابَ . . . » : ( نگا : عنکبوت‌ / 24 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ رَبِّ انصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( لوط از آستانه خدا کمک طلبید و ) گفت : پروردگارا ! مرا بر قوم تباه پیشه پیروز گردان .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره عنکبوت آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که فرستادگان ( فرشته ) ما به پیش ابراهیم آمدند و ( تولّد اسحاق و یعقوب را ) نوید دادند و ( ضمناً ) افزودند که ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد ، چرا که اهل آن ستمگرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رُسُلُنَا » : فرستادگان ما . مراد فرشتگان مأمور نابودی قوم لوط است . « الْبُشْری‌ » : مژده . نوید . مراد بشارت تولّد اسحاق و بعدها نوه‌اش یعقوب است ( نگا : هود / 71 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ابراهیم گفت : لوط در آن شهر است ! گفتند : ( نگران مباش ) ما بهتر ( از تو ) می‌دانیم که چه کسانی در آن هستند . او را و خانواده و پیروانش را نجات خواهیم داد ، مگر همسر او را که از جمله ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَهْلَهُ » : خانواده‌اش . پیروانش . « الْغَابِرِینَ » : ماندگاران . هلاک شوندگان . ( نگا : اعراف‌ / 83 ، حجر / 60 ، شعراء / 171 ، نمل‌ / 57 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمَّا أَن جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلَّا امْرَأَتَکَ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که فرستادگان ما پیش لوط آمدند ، لوط به خاطر آنان سخت ناراحت و دلتنگ شد . ( فرشتگان ) گفتند : مترس و غمگین مباش ! ما تو را و خانواده و پیروان تو را نجات خواهیم داد مگر همسرت را که از ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سِی‌ءَ » : بدحال و ناراحت گردید . مجهول ( سَآءَ ) است . « ذَرْعاً » : ( نگا : هود / 77 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزاً مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بر اهل این شهر عذابی از آسمان به خاطر نافرمانی و فسق و فجورشان نازل خواهیم کرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُنزِلُونَ » : فرود آورندگان . نازل کنندگان . « رِجْزاً » : عذاب . ( نگا : حجر / 74 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَد تَّرَکْنَا مِنْهَا آیَةً بَیِّنَةً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما از آن شهر آثار نمایانی را برجای گذاشتیم تا درس عبرتی برای کسانی باشد که از روی خرد عمل می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةً » : نشانه . مایه عبرت .‏

سوره عنکبوت آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همچنین فرستادیم ) شعیب را به سوی شهر مدین که خود از اهالی آنجا بود . گفت : ای قوم من ! خدای را پرستش کنید ، و ( سعادت ) روز بازپسین را بخواهید ، و در زمین اصلاً فساد و تباهی نکنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَخَاهُمْ شُعَیْباً » : ( نگا : اعراف‌ / 65 و 73 و85 ) . « لا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ » : ( نگا : بقره‌ / 60 ، اعراف‌ / 74 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او را تکذیب کردند و زلزله آنان را فرو گرفت و در خانه و کاشانه خود به رو در افتادند و مردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الرَّجْفَةُ » : زلزله . ( نگا : اعراف‌ / 78 ) . « جَاثِمِینَ » : ( نگا : اعراف‌ / 78 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ وَعَاداً وَثَمُودَ وَقَد تَّبَیَّنَ لَکُم مِّن مَّسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما قبائل ) عاد و ثمود را ( نیز به گناهانشان گرفتیم و نابودشان کردیم ) و خانه و کاشانه ( ویران شده ) ایشان ( سر راه مسافرت شما است و ) برای شما نمایان است . اهریمن اعمال ( زشت و پلشت ) ایشان را در نظرشان آراست و بدین وسیله ایشان را از راه ( حق و حقیقت ) بازداشت ، در حالی که چشم بینا داشتند ( و حق و باطل را در پرتو تبلیغ انبیاء از هم تشخیص می‌دادند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَاداً و ثَمُودَ » : مفعول فعل محذوف ( أَهْلَکْنَا ) یا ( أُذْکُرُوا ) است . واژه ثمود الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی به دنبال دارد . « تَبَیَّنَ » : آشکار است . فاعل آن ( مَسَاکِن ) و حرف ( مِن ) زائد است . یا فاعل آن ( إهلاک ) است که از روند سخن استفاده می‌شود . در این صورت واژه ( مِنْ ) معنی ( از جهت ، به سبب ) دارد ، بعضی هم آن را تبعیضیّه دانسته‌اند . « مُسْتَبْصِرِینَ » : دارندگان چشم بینا و عقل و فهم کافی و باخبر از راهنمائیهای انبیاء .‏

سوره عنکبوت آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ما گول خوردگان زر و زور ، یعنی ) قارون و فرعون و هامان را ( نیز به گناهانشان گرفتیم و نابودشان کردیم ) . موسی با دلائل و براهین روشن به سراغ آنان رفت ، امّا ایشان در زمین استکبار و برتری‌جوئی کردند ، ولی نتوانستند پیشی گیرند ( و از دست خدا بگریزند و خویشتن را از عذاب او برهانند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَارُون‌ » : ( نگا : قصص‌ / 76 - 83 ) . « هَامَان » : ( نگا : قصص‌ / 37 - 42 ) . « مَا کَانُوا سَابِقِینَ » : پیشی گیرندگان بر خدا نبودند . یعنی از حوزه قدرت خدا نتوانستند خارج شوند و از عذاب او خویشتن را به دور دارند .‏

سوره عنکبوت آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ فَکُلّاً أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما هر یک از اینها را به گناهانشان گرفتیم : برای بعضی از ایشان طوفان همراه با سنگریزه حواله کردیم ، و بعضی از ایشان را صدای ( رعب‌انگیز صاعقه‌ها و زمین‌لرزه‌ها ) فرا گرفت ، و برخی از ایشان را هم به زمین فرو بردیم ، و برخی دیگر را ( در آب دریا ) غرق کردیم . خداوند هرگز بدیشان ستم نکرده است و آنان خودشان ( با ارتکاب کفر و فسق و فجور ) به خویشتن ستم کردند ( و نتیجه آن را هم دیدند و چشیدند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُلاًّ » : جملگی این گناهکاران مذکور را . « مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِباً » : مراد عاد است که قوم هود ( ع ) است ( نگا : حاقّه‌ / 6 ) . « حَاصِباً » : طوفانی که در آن سنگریزه‌ها به حرکت درآیند ( نگا : اسراء / 68 ) . « أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ » : مراد ثمود است که قوم صالح ( ع ) است ( نگا : هود / 67 ) . « الصَّیْحَةُ » : ندای صاعقه‌ها که با زمین‌لرزه در مرکز وقوع آن همراه است ( هود / 67 و 94 ، حجر / 73 و 83 ، مؤمنون‌ / 41 ) . « مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الأرْضَ » : مراد قارون و قوم لوط است ( نگا : هود / 82 ، قصص‌ / 81 ) . « مَنْ أَغْرَقْنَا » : مراد قوم نوح و فرعون و فرعونیان است ( نگا : هود / 37 - 43 ، شعراء / 66 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کار کسانی که جز خدا ، ( اشخاص و اصنام و اشیائی را به دوستی برگرفته‌اند ، و از میان آفریدگان ، برای خود ) سرپرستانی برگزیده‌اند ، همچون کار عنکبوت است که ( برای حفظ خود از تارهای ناچیز ) خانه‌ای برگزیده است ( بدون دیوار و سقف و در و پیکری که وی را از گزند باد و باران و حوادث دیگر در امان دارد ) . بی‌گمان سست‌ترین خانه‌ها خانه و کاشانه عنکبوت است ، اگر ( آنان از سستی معبودها و پایگاههائی که غیر از خدا برگزیده‌اند باخبر بودند ، به خوبی ) می‌دانستند ( که در اصل بر تار عنکبوت تکیه زده‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَمَثَلِ الْعَنکَبُوتِ . . . » : خانه عنکبوت هر چند از عجائب آفرینش است ، ولی در سستی ضرب‌المثل است و سست‌تر از آن تصوّر نمی‌شود . « لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ » : اگر می‌دانستند ! کاش می‌دانستند ! این قید مربوط به بتها و معبودهای دروغین است‌ ؛ نه سستی خانه عنکبوت .‏

سوره عنکبوت آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَیْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از چیزهائی که بجز خدا به فریاد می‌خوانند آگاه است و او چیره کار بجا است ( و بر نابودی آنان توانا است ، ولی حکمتش ایجاب می‌کند که به مردمان فرصت کافی بدهد و بر همگان اتمام حجّت کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا یَدْعُونَ » : آنچه را که به فریاد می‌خوانند . آنچه را که می‌پرستند .‏

سوره عنکبوت آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اینها مثالهائی هستند که ما برای مردم می‌زنیم ، و جز فرزانگان ، آنها را فهم نمی‌کنند ( و سوای خردمندان از آنها عبرت نمی‌گیرند و درس زندگی نمی‌آموزند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ » : برای مردم ذکر می‌کنیم و بدیشان ارمغان می‌داریم . « مَا یَعْقِلُهَا » : آنها را فهم نمی‌کنند . مراد از فهم کردن و متوجّه شدن ، عبرت گرفتن و استفاده کردن است .‏

سوره عنکبوت آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند آسمانها و زمین را از روی حساب و برابر حکمت آفریده است . قطعاً در این ( آفرینش زیبا و به جای کائنات ) نشانه بزرگی برای ایمانداران است ( تا با آن خالق جهان را بشناسند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالْحَقِّ » : به حق نه بیهوده و بازیچه ( نگا : انبیاء / 16 ) . از روی حساب و برابر حکمت .‏

سوره عنکبوت آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بخوان آنچه را که از کتاب ( آسمانی قرآن ) به تو وحی شده است ، و نماز را چنان که باید برپای دار . مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند ( در نظر شرع ) بازمی‌دارد ، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله ( از هر چیز دیگری ) والاتر و بزرگتر است ، و خداوند می‌داند که شما چه کارهائی را انجام می‌دهید ( و سزا و جزایتان را خواهد داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْکِتَابِ » : مراد قرآن است . « تَنْهی‌ » : باز می‌دارد . به دور می‌کند . « الْفَحْشَآءِ » : کارهای بسیار زشت و پلشت همچون زنا . « الْمُنکَرِ » : زشت و ناپسند . مراد کارهائی است که شرائع آسمانی و عقلهای سالم نمی‌پسندند و از آنها متنفّرند ، همچون کشت و کشتار و فساد و تباهی . « لَذِکْرُاللهِ أَکْبَرُ » : ( نگا : جمعه‌ / 9 ) . معنی جمله : یاد خدا از هر عبادتی و از جمله نماز بالاتر است . نماز از هر عبادت دیگری والاتر است . خدا شما را یاد کند و تعریفتان نماید و نعمتتان عطاء فرماید ، بزرگتر از ذکر و یادی است که شما با طاعت و عبادت نسبت به خدا اداء می‌نمائید ( نگا : بقره‌ / 152 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏با اهل کتاب ( یعنی با یهودیان و مسیحیان ) جز به روشی که نیکوتر ( و نرمتر و آرامتر و به قبول نزدیکتر ) باشد ، بحث و گفتگو مکن ، مگر با کسانی از ایشان که ستم کنند ( و متوسّل به زور یا گستاخی شوند و از حدّ اعتدال در جدال ، خارج گردند . در این صورت شدّت و حدّت در مقابله با آنان بلامانع است ) . بگوئید : به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و بر شما نازل شده است ایمان داریم ( که قرآن و تورات و انجیل است ) . معبود ما و معبود شما یکی است ، و ما تنها تسلیم و فرمانبردار او هستیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالَّتِی . . . » : با طریقه و شیوه‌ای که ( نگا : نحل‌ / 125 ) . « إِلاّ الَّذِینَ ظَلَمُوا » : مگر کسانی که با سرکشی و نافرمانی به خود ستم کنند . مگر آنان که به زور متوسّل شوند و گستاخی پیش گیرند .‏

سوره عنکبوت آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلَاء مَن یُؤْمِنُ بِهِ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الْکَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همچنین ما کتاب ( آسمانی قرآن ) را بر تو نازل کرده‌ایم و کسانی که پیش از این ، کتاب ( آسمانی همچون تورات و انجیل را ) برای آنان فرو فرستاده‌ایم ( و ایشان به راستی بدانها پایبند و معتقدند ) به این کتاب ( آسمانی قرآن نام ) ایمان می‌آورند ( چرا که هم نشانه‌های آن را در کتابهای خود یافته‌اند و هم محتوایش را از نظر اصول کلّی هماهنگ با محتوای کتابهای خویش می‌بینند ) ، و از میان اینان ( که اهل مکّه و مشرکان عرب هستند ، همچنین ) کسانی بدان ایمان دارند ، و آیات ما را جز کافران انکار نمی‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُؤْمِنُونَ بِهِ » : مراد اهل کتابِ معتقد به تورات و انجیل است که از ته دل به قرآن ایمان آوردند ( نگا : بقره‌ / 146 ) . « هؤلآءِ » : مراد اهل مکّه و عربهای مشرک است . « مَا یَجْحَدُ » : انکار نمی‌کند . از مصدر جحود است که به معنی انکار کردن چیزی است به زبان که آن چیز در دل ثابت و پذیرفته باشد ( نگا : نمل‌ / 14 ) . « الْکَافِرُونَ » : مراد افراد بی‌دینِ مُصرِّ بر کفر است .‏

سوره عنکبوت آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو پیش از قرآن ، کتابی نمی‌خواندی ، و با دست راست خود چیزی نمی‌نوشتی که اگر چنین می‌شد ( و تو مطالعه کتب می‌کردی و چیزی می‌نوشتی و بالاخره سوادی می‌داشتی ) باطلگرایان به شکّ و تردید می‌افتادند ( و می‌گفتند : این قرآن حاصل مطالعه شخصی و یادداشتهای فردی تو است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا کُنتَ تَتْلُو » : نمی‌خواندی . در رسم‌الخطّ قرآنی ، الف زائدی در آخر ( تَتْلُو ) است . « مِن قَبْلِهِ » : پیش از نزول قرآن . « بِیَمِینِکَ » : با دست راستت . تعبیر با دست راست به خاطر آن است که غالباً انسانها با دست راست می‌نویسند . « الْمُبْطِلُونَ » : فرو روندگان در باطل . باطلگرایان ( نگا : اعراف‌ / 173 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این کتاب آسمانی ، شکّ و تردیدی در حقّانیّت آن نیست و ) بلکه ( مجموعه‌ای از ) آیات هویدا و روشنی است که در سینه‌های دانشوران ( ثابت و استوار ) است ( و در پیش آگاهان و فرزانگان واضح و آشکار است که این قرآن کلام یزدانی است‌ ؛ نه کلام انسانی ) ، و جز ستمگران آیات ما را انکار نمی‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُوَ » : مراد قرآن است . « ءَایَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ » : آیات روشن و واضحی است در پیش فرزانگان ، و جای در سینه ایشان دارد . یعنی عالمان حقّجو و حقّگو آن را می‌پذیرند و به حقّانیّت آن ایمان می‌آورند ( نگا : فی ظلال القرآن ) . آیه‌های آشکار و روشنی است و در سینه‌های فرزانگان نگاهداری می‌شود ، و علاوه بر سطور کتابها در صدور انسانها نیز محفوظ و از دستبرد حوادث زمان در امان است . « الظَّالِمُونَ » : کفّار و مشرکین .‏

سوره عنکبوت آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( انگار معجزه قرآن را کافی نمی‌دانند ) و می‌گویند : چه می‌شد اگر معجزاتی ( همچون عصای موسی و ید بیضاء ) از سوی پروردگارش بدو عطاء می‌گردید ! ( تا ما با دیدن چنین معجزه‌های محسوسی ایمان می‌آوردیم ) . بگو : معجزات همه متعلّق به خدا است ( و آنچه او بخواهد رخ می‌دهد ) ، و من تنها بیم دهنده روشنگری هستم و بس .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَاتٌ » : مراد معجزات محسوس است . « عِندَاللهِ » : مال خدا . در دست خدا . مراد به فرمان و اراده خدا است . « نَذِیرٌ مُبِینٌ » : ( نگا : اعراف‌ / 184 ، هود / 25 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَرَحْمَةً وَذِکْرَى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا همین اندازه برای آنان کافی و بسنده نیست که ما این کتاب را بر تو نازل کرده‌ایم و پیوسته بر آنان خوانده می‌شود ( و دائماً در طی قرون و اعصار ، همگان را به مبارزه می‌خواند و معجزه جاویدان یزدان می‌ماند ؟ ) مسلّماً در ( نزول ) این ( کتاب ) رحمت بزرگی ( در حق بندگان ) و تذکّر سترگی است ( برای کسانی که درهای قلب خود را به روی حقیقت می‌گشایند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُتْلی عَلَیْهِمْ » : بر آنان تلاوت می‌شود . مراد این است که قرآن معجزه جاویدان است و برای صحّت و سقم آن می‌توان پیوسته آن را دید و آزمود . دیگر همانند معجزات حسّی پیشنهادی شما گذرا و ناپایدار نیست . « فِی ذلِکَ » : در نزول قرآن . « لَرَحْمَةً » : رحمت است و مردمان را از ضلالت می‌رهاند و به سعادت می‌رساند . « ذِکْری‌ » : یادآوری اعجاز قرآنی و درسهای آسمانی .‏

سوره عنکبوت آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ کَفَى بِاللَّهِ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ شَهِیداً یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالَّذِینَ آمَنُوا بِالْبَاطِلِ وَکَفَرُوا بِاللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : همین بس که خدا میان من و شما گواه است ( و می‌داند که من فرمان او را به شما رسانده‌ام و وظیفه خود را انجام داده‌ام ) . او می‌داند آنچه در آسمانها و زمین است ( و لذا کار کسی بر او پنهان نمی‌ماند ) . کسانی که ( معبودهای ) باطل را باور می‌دارند ( و آنها را پرستش می‌کنند ) و به خدا اعتقاد ندارند ، آنان واقعاً زیانکارند ( و سرمایه وجودشان را در برابر هیچ از دست می‌دهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَهِیداً » : گواه . « بِالْبَاطِلِ » : مراد از باطل . همه آن چیزهائی است که به غیر از خدا پرستش شود .‏

سوره عنکبوت آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَیَأْتِیَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان عذاب را با عجله از تو می‌خواهند ( و مسخره‌کنان می‌گویند : اگر عذاب خدا حق است و دامن کفّار را می‌گیرد ، پس چرا هر چه زودتر به سراغ ما نمی‌آید و نابودمان نمی‌نماید ؟ ) . اگر موعد مقرّری تعیین نشده بود ، عذاب ( الهی فوراً ) به سراغ ایشان می‌آمد ، و ناگهانی و بدون مقدّمه و بی‌آن که ایشان به خود آیند ، عذاب به سراغشان می‌آمد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَعْجِلُونَکَ » : ( نگا : رعد / 6 ، حجّ‌ / 47 ) . « بَغْتَةً » : ناگهانی . غیرمنتظره ( نگا : انعام‌ / 31 و 44 و 47 ، اعراف‌ / 95 و 187 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان عذاب را با شتاب از تو می‌خواهند ، و حال این که مسلّماً دوزخ کافران را در بر خواهد گرفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمُحِیطَةٌ » : احاطه خواهد کرد . در بر خواهد گرفت . اسم فاعل معنی استقبال دارد . یا این که بر اثر کفر و معاصی که موجب دخول دوزخ بوده ، انگار دوزخ هم اینک ایشان را در بر گرفته است .‏

سوره عنکبوت آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ یَوْمَ یَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَیَقُولُ ذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی عذاب دوزخ از بالای سرشان و از زیر پاهایشان ( و به طور کلّی از هر سو ) ایشان را فرا خواهد گرفت و خداوند بدیشان خواهد فرمود : بچشید ( جزای ) کارهائی را که ( در دنیا ) می‌کردید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَوْمَ » : در روزی که . روزی . این واژه می‌تواند ظرف فعل مقدّری باشد که معنی آن در بالا گذشت ، و یا این که متعلّق به ( مُحِیطَة ) بوده و معنی آن چنین می‌شود : دوزخ در روزی ایشان را فرا خواهد گرفت که .‏

سوره عنکبوت آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای بندگان مؤمن من ! زمین من فراخ است ( و اگر در جائی تحت فشار کفّار و ستمگران بودید ، می‌توانید به نقاط دیگری مسافرت کنید ) و تنها مرا بپرستید . ( چرا که پرستش توحیدی ، رمز آزادگی و سرفرازی است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَرْضِی وَاسِعَةٌ » : اشاره به این است که مسلمانان از سرزمین کفر - اگر قادر به عبادت نبودند - به سرزمینی مهاجرت کنند که در آن بتوانند به عبادت و طاعت بپردازند ( نگا : نساء / 97 - 100 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( سرانجام همه انسانها می‌میرند و ) هر کسی مزه مرگ را می‌چشد سپس به سوی ما بازگردانده می‌شوید ( و هر یک جزا و سزای خود را می‌گیرید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذَآئِقَةُ » : چشنده .‏

سوره عنکبوت آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده باشند ، ایشان را در کاخهای عظیم بهشت جای می‌دهیم . کاخهائی که در زیر آنها رودبارها روان است . جاودانه در آن بسر می‌برند ( و هرگز از آن نمی‌کوچند . به‌به ) پاداش آنان که ( برای خدا ) کار می‌کنند چه پاداش خوبی است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَنُبَوِّئَنَّهُمْ » : قطعاً ایشان را مسکن و مأوی می‌دهیم . نازل می‌گردانیم ( نگا : آل‌عمران‌ / 121 ) . « غُرَفاً » : جمع غُرْفَة . ساختمانهای بلند . کاخهای سر به فلک کشیده ( نگا : زمر / 20 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن کسانی ( که در برابر مشکلات زندگی و مشقّات تکالیف و وظائف دینی ) شکیبائی ورزیده‌اند و ( در همه احوال ) بر پروردگار خود تکیه و توکّل داشته‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَلَّذِینَ » : صفت ( الْعَامِلِینَ ) است .‏

سوره عنکبوت آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه بسیارند جنبندگانی که ( در زمین با شما زندگی می‌کنند و بر اثر ضعف ، حتّی ) نمی‌توانند روزی خود را بردارند ( و جابه‌جا کنند ، تا آن را بخورند یا بیندوزند ) . خدا روزی‌رسان آنها و شما است . ( پس غم روزی را نخورید و ننگ خواری و اسارت را نپذیرید ) و خدا بس شنوا و آگاه است . ( لذا دعای شما و صدای سایر آفریدگان خود را می‌شنود ، و از حال و روز همگان باخبر است ، و سهم و روزی کسی و چیزی را فراموش نمی‌نماید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَأَیِّنْ » : چه بسیار است . کثیر و فراوان است . « لا تَحْمِلُ » : مراد حمل کردن یا ذخیره نمودن است . یعنی نمی‌توانند روزی خود را بردارند و از اینجا بدانجا برند ، و یا مانند موشها و مورچگان و زنبورهای عسل توشه بیندوزند .‏

سوره عنکبوت آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر گاه از آنان ( که کسانی و یا بتهائی را شریک خدا می‌دانند ) بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ، و خورشید و ماه را ( برای منافع شما انسانها روان و ) مسخّر کرده است‌ ؟ قطعاً خواهند گفت : خدا ! ( چرا که می‌دانند که این معبودهای دروغین همه مخلوقند و توانائی آفرینش کائنات و چرخش کرات را نداشته و ندارند ) . پس چگونه ( با وجود اعتراف به یگانگی خدا در آفرینش کائنات و تسخیر کرات ، از اقرار به یگانگی خدا در الوهیّت و فرمانروائی ) منحرف می‌گردند ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَّی‌ » : چگونه . « یُؤْفَکُونَ » : برگردانده می‌شوند ( نگا : مائده‌ / 75 ، توبه‌ / 30 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند روزی هر کس از بندگانش را بخواهد فراوان و گسترده می‌کند و یا کم و تنگ می‌گرداند ( برابر مصلحت و صلاح دیدی که خود می‌داند ) . خدا آگاه از هر چیز است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْسُطُ » : توسعه می‌دهد . فراخ و گسترده می‌گرداند . « یَقْدِرُ » : کم می‌کند . تنگ می‌گرداند ( نگا : رعد / 26 ، اسراء30 ، قصص‌ / 82 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از آنان ( که مشکوکند ) بپرسی چه کسی از آسمان آب بارانده است و زمین را به وسیله آن بعد از مردنش زنده گردانده است‌ ؟ قطعاً خواهند گفت : خدا ! بگو : ستایش خدای را ( که حق آن اندازه روشن است که مشرکان نیز بدان اعتراف دارند ) . امّا بیشتر آنان نمی‌فهمند و نمی‌دانند ( که به چه تناقض عجیبی گرفتارند . چرا که به خالق رازق واحدی معتقدند و چیزهای دیگری را هم پرستش می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا » : مراد رویاندن گیاهان از خاک خشک به وسیله برف و باران است . « الْحَمْدُ لِلّهِ » : خدای را سپاس بر ظهور حجّت و توفیق راه صواب .‏

سوره عنکبوت آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زندگی این دنیا جز لهو و لعب نیست ، و زندگی سرای آخرت زندگی است ، اگر فهم و شعور داشته باشند . ( چرا که به دنبال زندگی جهان مرگ است ، ولی آخرت جاودانگی است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَهْوٌ وَ لَعِبٌ » : ( نگا : انعام‌ / 32 ) . « الْحَیَوَانُ » : حیات و زندگی .‏

سوره عنکبوت آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که ( مشرکان ) سوار کشتی می‌شوند ( و ترس و نگرانی بدیشان دست می‌دهد ) خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد می‌خوانند ( و غیر او را فراموش می‌گردانند ) . سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند ، باز ایشان شرک می‌ورزند ( و به انبازهائی برای خدا معتقد می‌شوند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْفُلْکِ » : کشتی ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « مُخْلِصِینَ » : ( نگا : یوسف‌ / 24 ) . « الدِّینَ » : دعا ( نگا : تفسیر زادالمسیر ، قاسمی ، صفوة‌التفاسیر ) .‏

سوره عنکبوت آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگذار چیزهائی را که بدیشان داده‌ایم نادیده بگیرند و ( کفران نعمت کنند ، و چند روزی از لذّات زودگذر ) بهره‌مند گردند ، ( سرانجام ) خواهند فهمید ( که چه سرنوشت شومی در انتظار ایشان است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیَکْفُرُوا بِمَآ ءَاتَیْنَاهُمْ » : بگذار نسبت به آیاتی که برای آنان فرستاده‌ایم کفر ورزند . بگذار کفران نعمتهائی را بکنند که بدیشان داده‌ایم .‏

سوره عنکبوت آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر ( قریشیان با چشم عبرت و تفکّر ) نمی‌بینند که ما ( سرزمین ایشان ، مکّه را ) حرم پر امن و امانی ساخته‌ایم ، در حالی که دور و بر آنان مردم ربوده می‌گردند ( و در همه جای بیرون این حرم غارت و کشتار می‌کنند ؟ ! ) . آیا به ( بتهای ) باطل ایمان دارند و نعمت خدا ( داد امنیّت مکّه و رسالت محمّد ) را نادیده و ناسپاس می‌گذارند ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَرَماً ءَامِناً » : ( نگا : قصص‌ / 57 ) . « یُتَخَطَّفُ » : ربوده می‌گردند . « الْبَاطِلِ » : چیزی که اصل و اساس و حق و حقیقتی نداشته باشد . در اینجا مراد بتها است ( نگا : عنکبوت‌ / 52 ) .‏

سوره عنکبوت آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آخر چه کسی ستمگرتر از کسی است که بر خدا دروغ بندد ، و یا ( دین ) حق را چون بدو رسد تکذیب کند ؟ ! آیا جایگاه کافران دوزخ نیست‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : آئین راستین اسلام . قرآن که کتاب راستین است .‏

سوره عنکبوت آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که برای ( رضایت ) ما به تلاش ایستند و در راه ( پیروزی دین ) ما جهاد کنند ، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود ( و مشمول حمایت و هدایت خویش ) می‌گردانیم ، و قطعاً خدا با نیکوکاران است ( و کسانی که خدا در صف ایشان باشد پیروز و بهروزند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَاهَدُوا فِینَا » : مراد هر گونه جهاد و تلاشی است که در راه خدا و برای رضایت او و به منظور خدمت به دین اسلام انجام پذیرد . « لَنَهْدِیَنَّهُمْ » : ایشان را هدایت می‌دهیم و رهنمود می‌گردانیم و به خیر و حق می‌رسانیم . « سُبُلَنَا » : راههای منتهی به خودمان . راههای حرکت و سیر به سوی خدا و وصول به رضایت‌الله . مراد افزایش هدایت و توفیق در خیرات و حسنات است ( نگا : محمّد / 17 ، مریم‌ / 76 ) .‏

تفسیر سوره‌ی عنکبوت آیه‌ی 45-14

 

سورهی عنکبوت آیهی 45-14

 

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ (١٤) فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِینَةِ وَجَعَلْنَاهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ (١٥) وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (١٦) إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (١٧) وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (١٨) أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (١٩) قُلْ سِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (٢٠) یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَیَرْحَمُ مَنْ یَشَاءُ وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (٢١) وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ (٢٢) وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (٢٣) فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (٢٤) وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (٢٥) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (٢٦) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (٢٧) وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ (٢٨) أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (٢٩) قَالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (٣٠) وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ (٣١) قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (٣٢) وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلا امْرَأَتَکَ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (٣٣) إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ (٣٤) وَلَقَدْ تَرَکْنَا مِنْهَا آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (٣٥) وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ (٣٦) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ (٣٧) وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ (٣٨) وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الأرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ (٣٩) فَکُلا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الأرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (٤٠) مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (٤١) إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (٤٢) وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ (٤٣) خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ (٤٤) اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) (٤٥)

 

مرحلۀ  نخستین  با  سخن  از  قانون  و  سنّت  خـدا  دربارۀ  آزمایش  و  آزمون کسانی  به  پایان  آمد  که  واژۀ  ایمان  را  برمیگزینند، و  خدا  ایشان  را  امتحان  میفرماید  تـا  معلوم  گرداند  چه  کسانی  از  ایشان  صادق  و  راستگویند، و  چه  کسانی  از  آنـان  کـاذب  و  دروغگویند. در  ایـن  مرحله  به  آزمایش  و  آزمون  اذیّت  و  آزار، و  آزمایش  و  آزمون  خویشی  و  خویشاوندی، و  آزمایش  و  آزمـون  گول  زدن  و  گمراه  کردن  و  تحریک  و  تـرغیب، اشـاره  گردیده  است‌.

در  این  مرحله، نمونههائی  از  آزمایشها  و  آزمونهائی  عرضه  میشود  که  بر  سر  راه  دعوت  ایمان  در  تاریخ  دور  و  دراز  مردمان  از  زمان  نـوح  علیه السّلام بـه  بعد  پـدیدار  و  نمودار  گردیده  است  و  تولید  مشکلات  و  مشقّات  نموده  است. روند  قرآنـی  ایـن  آزمـایشها  و  آزمـونها  را  بـه  تـصویر  مـیکشد  و  مجسّم  مـیکند  در  چـیزهائی  کـه  پیغمبران، یعنی  حاملان  دعوت  یـزدان، از  فـجر  تـاریخ  بشریّت  تا  به  امروز  بدانها  امتحان  گردیدهاند  و  آبدیده  شدهاند. در  داستان  ابراهیم  و  لوط  تا  اندازهای  مفصّل، و  در  داستانهای  دیگر  مختصر  آمده  است  و  از  آنها  سخن  رفته  است‌.

در  داستان  نوح  علیه السّلام  تـلاش  فـراوانـی  و  ثـمرۀ  انـدکی  جلوهگر  میآید.  او  در  میان  قوم  خود  نهصدوپنجاه  سال  میماند، ولی  جز  مردمان  اندکی  بدو  ایمان  نمیآورند. 

(فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ) (١٤)

سرانجام  در  حالی  که (با  کفر  و  معاصی) به  خود  سـتم  میکردند، طوفان  ایشان  را  دربر گرفت.        (عنکبوت/14) 

در  داستان  ابراهیم  پاداش  بد  و  طغیان  ضلالت  به  چشـم  میخورد. ابراهیم  میکوشد  ایشـان  را  رهـنمود  کـند  و  هدایت  بخشد  ولی  نمیتواند.  ا  آنان  با  دلیل  و  برهان  و  منطق  مجادله  میکند، ولی‌:

(فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ).

اما  پاسخ  قوم (ابـراهـیم  بـه)  او  جز  این  نـبود  کـه (بـه  یکدیگر) گفتند: او  را  بکشید  یا  بسوزانید!.      (عنکبوت/24) 

در  داستان  لوط  پستی  و  خواری  و  اعلان  و  اعلام  آن، بیحجابی  و  لختیگری  بدون  هر گونه  حـیا  و  شــرمی  و  ترس  و  بیمی، سقوط  بشریّت  به  پائینترین  و  ژرفترین  درۀ  انحراف  و  همجنس بازی، و  بــیشرمی  و  پـرروئی  کردن  با  پیغمبر  خدا، پدیدار  و  آشکار  میگردد:

(فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ) (٢٩)

پـاسخ  قوم  او  جز  این  نـبود  کـه  بگویند: اگر  راست  می‏گوئی، عذاب  خدا  را  بر  سر  ما  بیاور (و  مـا  مـردمان  آلوده  را  امان  مده!). (عنکبوت/29)                                     

در  داستان  شعیب  با  ساکنان  مدین، فساد  و  سرکشی  بر  حقّ  و  حقیقت  و  عدالت  و  دادگـری، و  تکـذیب  آیـات  الهی، جلوهگر  میآید:

(فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ) (٣٧)

زلزله  آنان  را  فرو  گرفت  و  در  خانه  و  کاشانۀ  خود  به  رو  در افتادند  و  مردند.

(عنکبوت/37)

به  عاد  و  ثمود  اشاره  میشود  کـه  چگونه  به  نـیرو  و  سرمستی  نعمت  مینازیدند  و  لاف  میزدند.

به  قارون  و  فرعون  و  هامان  اشاره  میشود  که  چگونه  به  سبب  اموال  و  دارائی  فراوان، و  بـه  خـاطر  حکومت  و  قدرت  ظالمانه، و  به  علّت  نفاق  متمرّدانه، بر  اسب  توسن  غرور  مـینشستند  و  در  مـیدان  اسـتبداد  و  اسـتـضعاف  میتاختند.

روند  قرآنی  بر  این  داستانها  پیروی  میزند  با  مثالی  از  ضعف  و  ناتوانی  نیروهائی  که  در  کمین  دعـوت  یزدان  مینشینند  و  سر  راه  را  بر  آن  میگیرند، و  این  نیروها  هر  اندازه  برتری  گیرند  و  به  طول  انـجامند، هـیچ  و  پـوچ  بشمارند:

(کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ) (٤١)

هـمچون  کار  عنکبوت  است  کـه (بـرای  حفظ  خـود  از  تارهای  ناچیز) خانهای  برگزیده  است (بدون  دیـوار  و  سقف  و  در  و  پیکری  کـه  وی  را  از  گزند  بـاد  و  بـاران  و  حوادث  دیگر  در  امان  دارد). بی‏گمان  سستترین  خانهها  خـانه  و  کـاشانۀ  عنکبوت  است، اگر  (آنان  از  سستی  معبودها  و  پایگاههائی  که  غیر  از  خدا  برگزیدهاند  باخبر  بودند، بـه  خوبی) مـیدانستند (که  در  اصـل  بـر  تـار  عنکبوت  تکیه  زدهاند). (عنکبوت/41 (

این  مرحله  با  فرا  خواندن  پیغمبر  صلّی الله علیه و آله و سلّم  به  این  که  کتاب  قرآن  را  بخواند، و  نماز  را  بـخواند  و  بگزارد، و  بـعد  از  آن  کار  و  بار  را  به  خدا  واگذارد، پایان  میگیرد: 

(وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) (٤٥)

خدا  میداند  که  شما  چه  کارهائی  را  انجام  میدهید. (عنکبوت/45)

(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ (١٤) فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِینَةِ وَجَعَلْنَاهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ) (١٥)

ما  نوح  را  به  سوی  قوم  خود  فرستادیم، و  او  نـهصد  و  پنجاه  سال  در  میان  آنان  ماندگار  شد (و  جز  گروه  اندکی  بدو  ایمان  نیاوردند). سرانجام  در  حالی  که (با  کـفر  و  معاصی) به  خود  ستم  میکردند،  طوفان  ایشان  را  دربر  گرفت.  ما  نوح  و  مسافران  کشتی  را (از  امواج  سهمگین  طوفان) نجات  دادیم  و  کشـتی (و  داسـتان  آن) را  پـند  و  عبرتی  برای  جهانیان  کردیم. (عنکبوت/14و15)

ارجح  اقوال  این  است  که  نوح  در  میان  قوم  خود  نـصد  و  پنجاه  سال  پیغمبر  بوده  است  و  به  تبلیغ  رسـالت  خـود  کوشیده  است. پیش  از  رسالت  چند  سال  زیسته  است  روشن  و  معلوم  نیست. دورهای  هـم  کـه  بــعد  از  لنگـر  انــداخــتن  کشـتی  و  نـجات  از  طـوفان  زیسـته  است  نامشخّص  و  نامعیّن  است. همچون  عـمری  هـم  دراز  و  طولانی  است. امروزه  چنین  عمری  برای  ما  غیرطبیعی  است  و  در  عمرهای  افراد  نامأنوس  است. و لیکن  ما  این  خبر  را  در  صادقترین  و  راستتـرین  مـنبع  در  گسـترۀ  هستی  مییابیـم  که  قرآن  است. این  خود  به  تـنهائی  بر  صدق  این  خبر  دلیل  و  برهان  قاطعی  است.  اگر  بخواهیم  تفسیری  برای  آن  پیدا  کنیم، میتوانیم  بگوئیم: شـمارۀ  انـسانها  در  آن  روزگار  اندک  و  محدود  بوده  است. بعید  نیست  که  خدا  بجای  شمارۀ  فراوان، طول  عمر  بدیشان  داده  باشد  تا  به  آبادانی  زمین  پرداخته  و  زندگی  ادامه  پیدا  کرده  باشد.  تا  زمانی  که  مردمان  زیـاد  شـدهانـد  و  زمین  را  آباد  نمودهاند، و  دیگر  نیازی  بـه  طـول  عـمر  نمانده  است  تا  در  سایۀ  طول  عمر  زمین  آبـاد  شود  و  زندگی  ادامه  پیدا  کند. این  پدیده  در  عمر  بسـیاری  از  جانداران  دیده  میشود. هر  زمان  تعداد  کـم  مـیشود  و  زاد  و  ولد  ناچیز  میگردد، عمرها  طول  مـیکشد  و  دراز  میشود، هـمان گونه  کـه  در  کـرکسها،  و  در  بـرخی  از  خزندگان  مثل  لاکپشت  چنین  است. تا  بدانجا  که  عمر  برخیها  به  صدها  سال  میرسد. در  صورتی  که  مگسـها  که  میلیونها  میلیون  زاد  و  ولد  دارند، یک  مگـس  بیش  از  دو  هفته  عمر  نمیکند. شاعر  از  این  پدیده  چنین  تعبیری  دارد:

(بغاث الطیر أکثرها فراخا)        (وأم الصقر مقلاة نزور )

[پـرندگان  کـوچکی  کـه  شکـار  مـیشوند  جوجههای  بیشتری  دارند، و  مادر  پرندگان  شکاری  از  قبیل  بـاشه  جوجههای  کمتری  دارد]. (عباسبن مرداس)

بدین  خاطر  است  که  عمر  باشه  طولانی  است، ولی  عمر  پرندگان  کوچک  و  ضعیفی  که  شکار  میشوند  کم  است. حکمت  والا  از  آن  خدا  است. هـر  چیزی  در  نـزد  خـدا  دارای  مقدار  و  اندازۀ  مشـخّص  و  معیّن، و  حسـاب  و  کتاب  دقیق  و  روشن  است.[1] نهصد  و  پنجاه  سال  جـز  تعداد  کمی  نتیجه  نداده  است، تعداد  کمی  کـه  بـه  نـوح  ایمان  آوردهاند. طـوفان  تـعداد  بـیشماری  را  از  مـیان  میبرد  که  با  کفر  ورزیدن  و  خدا  را  انکار  کـردن  و  از  دعوت  طولانی  روی گـردان  شـدن  سـتمگر  بـه  شـمار  آمدهاند، و  تعداد  اندک  مؤمنان  نجات  پیدا  کردهانـد، و  آنان  کشتی  نشستگانند. داستان  طوفان  و  کشتی  پـند  و  عبرتی  برای  جهانیان  میگردد:

(آیَةً لِلْعَالَمِینَ) پند  و  عبرتی  برای  جهانیان.

و  برایشان  از  فرجام  کفر  و  ستم  در  طول  تاریخ،  صحبت  میکند.

*

پس  از  داستان  نوح، روند  قرآنـی  قـرون  و  اعـصار  را  درهم  مینوردد  تا  به  رسـالت  بزرگ، یـعنی  رسـالت  ابراهیم  میرسد:

(وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (١٦) إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (١٧) وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ) (١٨)

(خاطرنشان  ساز  داستان) ابراهیـم  را، آن  زمـانی  که  او  به  قوم  خود  گفت:  خدا  را  بپرستید  و  خویشتن  را  از  ‌(عذاب) او  بـپرهیزید.  ایـن  بـرای  شما  بـهتر  است  اگر  بدانید. (نوح  بدیشان  گفت:) شما  غیر  از  خدا  بتهائی  را  هم  مــیپرستید (کـه  آنـها  را  بـا  دست  خود  میتراشـید  و  میسازید) و  دروغی  را  به  هـم  مـیبافید (و  مـیگوئید: اینها  معبودهای  ما  بوده  و  وسیلۀ  تقرّب  به  خدایند). بجز  خدا، کـسانی  را  که  میپرستید  توانائی  روزی  رسـاندن  به  شما  را  ندارند، و  روزی  را  از  پیشگاه  خدا  بخواهید  و  او  را  بندگی  و  سپاسگزاری  کنید، (و  بدانـید  کـه  سـرانجام  بـرای  حســاب  و  کتاب  و  ســزا  و  جـزا)  بـه  سـوی  او  برگردانده  میشوید. و  اگر  شما (سخنان  مـرا)  تکـذیب  کنید (مطلب  تازهای  نیست)، ملّتهای  پـیش  از  شـما (نیز  پیغمبرشان  را) تکذیب  کردهاند (و  عاقبت  به  سـرنوشت  دردناکی  گرفتار  آمدهانـد) و  وظیفۀ  پـیغمبر  جز  تـبلیغ  روشن  و  روشنگر  نمیباشد.

ابراهیم  مردمان  را  سـاده  و  آسـان  و  واضـح  و  روشـن  دعوت  کرد، دعوتی  که  پیچیدگی  و  دشواری  در  آن  نبود. در  عرضه  کردن  آن  ترتیب  دقیقی  است  که  زیـبا  است  یاران  دعوت  آن  را  ورانداز  کنند  و  با  دقّت  بدان  بنگرند. ابراهیم  علیه السّلام  با  بیان  حقیقت  دعوتی  کـه  ایشـان  را  بدان  دعوت  میکند، کار  را  آغازید:

(اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ).

خدا  را  بپرستید  و  خویشتن  را  از (عذاب) او  بپرهیزید. آن گاه  ایـن  حـقیقت  را  در  نظرشان  آراست، و  خـیر  و  صلاح  موجود  در  آن  را  براشان  ستایش  کـرد.  کـاش  میدانستند  خیر  و  صلاح  در  چه  و  در  کجا  است.

(ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٦)

این  برای  شما  بهتر  است  اگر  بدانید.

در  این  پیرو  چیزی  است  که  ایشان  را  تــرغیب  مـیکند  جهل  و  نادانی  را  از  خود  به  دور  دارند، و  خیر  و  صلاح  را  برای  خود  بخواهند. این  سـخن  یک  حـقیقت  ژرفـی  است  نه  این که  شعار  توخالی  و  سخنرانی  مهیّجی  باشد.  در  مرحلۀ  سوم، ابراهیم  برایشان  فساد  عـقیدهای  را  کـه  دارند  برایشان  از  چند  نظر  روشن  میکند: نخست  آنان  اوثان  یعنی  تنهائی  را  میپرستند.  آوثان  جمع  وثن  است  که  بت  چوبین  است. پرستش  بتها  پرستش  سبکسرانه  و  بیخردانه  است. بویژه  وقتی  که  پرستش  آنها  را  برابر  با  پرستش  خدا  بدانند  ...  دوم  این  که  در  این  پرستش  بـه  دلیل  و  برهان  متّکی  نیستند، و  بلکه  از  خود  چیزی  را  به  هم  میبافند  و  سر  هم  میکنند  و  پوچ  می‏گویند  و  یـاوه  میسرایند. چیزی  را  خـودسرانـه  پـدید  مـیآورند  کـه  سابقه  یا  پیشینهای  ندارد، و  دارای  اصلی  و  فصلی  و  پایه  و  بنیادی  نیست  ...  سوم  این که  این  بتها  بدیشان  سودی  نمیرساند، و  چیزی  را  بهرۀ  آنان  نمیگرداند.

(إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا).

بـجز  خدا، کسـانی  را  که  مـیپرستید  تـوانـائی  روزی  رساندن  به  شما  را  ندارند.

در  مرحلۀ  چهارم، ابراهیم  ایشان  را  متوجّه  خدا  میکند  و  رو  به  خدا  میدارد  تا  از  او  طلب  روزی  کنند. کاری  را  باید  بکنند  که  برایشان  مهمّ  است  و  به  نیازشان  مربوط  است:

(فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ).

روزی  را  از  پیشگاه  خدا  بخواهید.

روزی  هم  ذکر  و  فکر  مردمان  را  به  خود  مشـغول  میدارد، به  ویژه  مردمانی  را  به  خود  مشغول  میدارد  که  ایمان  دلهایشان  را  پر  و  لبریز  نکرده  باشد  و  فرا  نگـرفته  باشد. جستن  روزی  تنها  از  پیشگاه  خدا، حقیقتی  است  نه  فقط  برانگیختن  آرزوهـای  نـهان  در  درون  مـردمان  باشد  و  بس‌.

در  پایان  ابراهیم  ایشان  را  به  سوی  بخشندۀ  روزیـها  و  دهندۀ  نعـتها  فریاد  میدارد  و  از  آنان  درخواست  میکند  که  تنها  او  را  بپرستند  و  شکر  و  سپاس  او  را  بگویند: 

(وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ).

و  او  را  بندگی  و  سپاسگزاری  کشید.

در  اینجا  برایشان  روشـن  مـیسازد  کـه  از  دست  خـدا  گریزی  ندارند. پس  خوبی  ایشان  در  این  است کـه  بـه  سوی  او  برگردند  و  دست  از  کارهای  نادرست  بردارند. بــدو  ایــمان  داشـته  باشند  و  او  را  بـپرستند  و  از  او  سپاسگزاری  کنند: 

(إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (١٧)

(بدانید  که  سرانجام  برای  حساب  و  کتاب  و  سزا  و  جزا) به  سوی  او  برگردانده  میشوید.

اگر  بعد  از  این  همه  به  تکذیب  بپردازند، چه  سبکسری  و  رسوائی  و  خواری  بدشگونی  که  مرتکب  میشوند! این  کار  هیچ گونه  زیانی  به  خدا  نمیرساند،  و  کمترین  زیانی  به  پیغمبرش  هم  وارد  نمیگرداند. چه  پیش  از  ایـن  هـم  بسیاری  بودهاند  که  حق  و  حقیقت  را  تکذیب  کردهاند  و  به  پیـغبران  زیانی  نرساندهاند. بر  رسولان  پیام  باشد  و  بس. وظیفۀ  پیغمبران  تبلیغ  رسالت  است  و  دیگر  هیچ

(وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ) (١٨)

و  اگر  شما (سخنان  مـرا) تکـذیب  کنید (مـطلب  تـازهای  نیست). ملّتهای  پیش  از  شما (نیز  پیغمبرشان  را) تکذیب  کردهانـد (و  عـاقبت  بـه  سـرنوشت  دردنـاکـی  گرفتار  آمدهاند) و  وظیفۀ  پیغمبر  جز  تبلیغ  روشـن  و  روشنگر  نمیباشد.

بدین  منوال  و  بر  این  روال  گام  بهگام  با  آنان  راه  میافتد  و  ایشان  را  جلب  خود  میکند، و  پله پله  به  دلهایشان  از  راههای  مناسب  وارد  میشود، و  بر  تارهای  دلهایشان  با  دقّت  ژرفی  مینوازد  و  میسراید. این  مرحلهها  و  گامها  نمونهای  برای  شیوۀ  دعوت  بشمارند، و  سزاوارنـد  کـه  یاران  هر  دعوتی  آنـها  را  بررسی  و  وارسـی  کـننند  و  ورانداز  نمایند، و  درگفتگوی  با  درونها  و  دلها  روش  و  شیوۀ  آنها  را  در پیش  گیرند.

*

پیش  از  این که  روند  قرآنی  به  پـایان  داسـتان  بـرسد، اندکی  میایستد  و  در  آن  مخاطب  قرار  میدهد  هر کسی  را  که  به  طور  کلّی  منکر  دعوت  ایمان  به  خدا  بـاشد، و  برگشت  به  سوی  خدا  و  رستاخیز  و  فرجام  کار  را  قبول  نداشته  باشد:

(أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ (١٩) قُلْ سِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (٢٠) یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَیَرْحَمُ مَنْ یَشَاءُ وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (٢١) وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ (٢٢) وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) (٢٣)

آیا  ندیدهاند  که  خدا  چگونه  آفرینش  را  میآغازد  و  سپس  آن  را  باز میگرداند؟ این  کار  برای  خدا  سـهل  و  آســان  است. بگو: در  زمین  بگردید  و  بنگرید  که  خدا  چگونه  در  آغاز  موجودات  را  پـدید  آورده  است (چـه  رنگ  و  بـو  و  سیما  و  ویژگیهائی  به  هر  یک  داده  است، و  چه  اسـراری  در  آنها  به  ودیعت  نهاده  است  تا  از  مشاهدۀ  اشیاء  پی  به  راز  و  رمز  آنها  ببرید  و  در  برابر  قـدرت  مـافوق  تـصوّر  آفریدگارشان  سر  تسلیم  فرود  آورید، و  بدانید  کسی  که  اول  این  جهان  را  از  نیستی  به  هستی  آورده  است) بعداً  هم  جهان  دیگر  را  پدیدار  مـیکند. چرا  کـه  خدا  بـر  هـر  چیزی  توانا  است. (آن  وقت  که  رستاخیز  به  پا  شد، خدا) هر  کس  را  بخـواهد (و  مستحقّ  بداند)  عذاب  میرساند، و  هـر  کس  را  بــخواهـد  مــورد  مـرحمت  قرار  مـیدهد.  (سـرانـجام، جملگی) شـما  به  سـوی  او  بازگردانده  میشوید. شما  نمیتوانید  (از  قلـرو  حکومت  خدا  بیرون  رویـد، و  او  را)  درمـانده  کنید، چـه  در  زمـین  و  چـه  در  آسمان (باشید)، و  بغیر  از  خدا  شما  هیچ  سـرپرستی  و  یاوری  ندارید. کسانی  که  آیات  خدا  و  ملاقات  او  را  باور  ندارند، ایشان  از  رحمت  من  مأیوس  مـیباشند، و  آنـان  عذاب  دردناکی  دارند.

این  خطاب  به  هر  کسی  است  که  منکر  خدا  و  ملاقات  با (و  باشد. گسترۀ  آن  آسمانها  و  زمـین  است، به  شـیوۀ  قرآنی  که  سراسر  جهان  را  نمایشگاه  نشانههای  ایمان  و  دلائل  و  براهین  آن  میسازد، وگسترۀ  هستی  را  صفحه  باز  و  گشودهای  برای  حواسّ  و  قلوب  میگرداند  تا  از  آن  نشانههای  خداشناسی  را  خواند، و  دلائل  وجود  خدا  را  ببیند، و  براهین  یگانگی  او  را  بداند، و  صدق  وعـده  و  وعید  و  مژده  و  تهدیدش  را  فهم  و  درک کـند  و  پـیش  چشم  بـدارد. صـحنههای  جـهان  و  پـدیدههای  آن  هـم  همیشه  حاضر  و  آمادهانـد و  از  انسـان  نـهان  و  پنهان  نمیگردند، و لیکن  این  صحنهها  و  پدیدهها  بر  اثر  طول  انس  و  الفت  در  دل  مردمان گیرائی  و  زیبائی  خود  را  از  دست  میدهد، و  آهنگها  و  نواهای  آنان  بـر  اثـر  طـول  تکرار  برای  دلها  ضعیف  میشود  و  کاستی  میپذیرد. این  است  که  قرآن  مجید  گاه  به  گـاه  مـردمان  را  بـدین  گـیرائــی  و  زیـبائی  هـمه جا  گسـتر  تـوجّه  مـیدهد  و  برمیگرداند،  و  با  رهنمودهای  الهام بخش  خود  ایشان  را  متوجّه  این  نشانههای  دلربا  و  معجزههای  فریبای  هستی  میکند، و  با  رهنمودها  و  توجّه  دادنهای  الهامگرانه  دلها  و  درونهایشان  را  به  مرات  و  به کرات  به  تماشاگه  این  صحنهها  و  پـدیدهها  مـیبرد، و  چشـم  درون  و  بـیرون  ایشان  را  به  اسرار  و  آثار  آنها  خیره  و  حیران  میکند، و  از  اسرار  و  آثار  جهان  دلائل  و  براهین  خـود  را  ترتیب  میدهد، دلائل  و  براهینی که  چشمها  آنها  را  میبینند، و  عقل  و  شعور  از  آنها  مـتأثّر  مـیگردند. قـرآن  راههـای  مجادلۀ  ذهنی  سرد  و  بیفائده  و  قضایای  منطقی  خشک  و  بیمزه  را  در  پیش  نمیگیرد  که  جنب  و  جوش  و  حیاتی  و  حرکتی  در  آنها  نیست  ...  جدالهای  ذهـنی  و  قـضایای  منطقی  چیزهائی  هستند  که  از  خارج  به  داخـل  انـدیشۀ  اسلامی  نفوذ  کردهاند  و  پـیوسته  بـرای  تـفکّر  اسـلامی  غریب  ماندهاند. برای  انسان  مسلمان  مثال  و  بـرنامه  و  راه  در  قرآن  است.

(أَوَلَمْ یَرَوْا کَیْفَ یُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ) (١٩)

آیا  ندیدهاند  که  خدا  چگونه   آفرینش  را  میآغازد  و  سپس  آن  را  باز میگرداند؟ این  کار  برای  خدا  سـهل  و  آسـان  ا ست‌.

مردمان  میبیـند  که  خدا  چگونه  آفرینش  را  مـیآغازد. آن  را  در  گیاهی  میبینند  که  رشد  میکند  و  مـیبالد، و  آن  را  در  تخم  مرغی  و  جنینی  مـیبینند. آن  را  در  هـر  چیزی  میبینند  که  نبوده  است  و  سپس  به  وجود  میآید  و  میشود، چیزی  که  اگر  همۀ  مردمان  جدا  جدا  یا  یکجا  گرد  آیند  و  بـخواهند  آن  را  بیافرینند  یا  ادّعاء  کـنند  کـه  میتوانند  آن  را  بیافرینند، قدرت  بشری  ایشان  نـاتوان  از  همچون  کاری  است  و  این  کار  از  عهدۀ  ایشان  خارج  است! راز  حیات  بـه  تـنهائی  مـعجزهای  است. هـمیشه  معجزه  بوده  است  و  همیشه  مـعجزه  مـیماند. شـناخت  پیدایش  حیات  راز  سر  به  مهری  است. حیات  چیست  و  چگونه  پدید  آمده  است  معجزه  است  و  راز  بوده  است  و  راز  میماند. نه  تنها  کسی  نمیتواند  بکوشد  حیات  را  پدید  آورد  یا  ادّعای  پدید  آوردن  حیات  را  داشته  باشد، بلکه  حیات  تفسیری  و  تعبیری  جز  این  نداشـته  است  و  ندارد  که  گفته  شود:  حیات  سـاختار  خـدائـی  است  کـه  آفرینش  را  در  هر  لحظهای  جلو  چشمان  مردمان  و  در  پیشگاه  عقل  و  شعور  ایشان  سر  میدهد  و  میآغازد، و  آنان  آن  را  میبینند  و  نمیتوانند  آن  را  انکار  کنند! وقتی  که  آنان  پیدایش  و  آفرینش  آن  را  با  چشمان  خود  میبینند، باید  که  اعتراف  کنند  ان  کس  که  چـنین  کـرده  است  و  چنین  میکند  میتواند  آن  را  دوباره  برگشت  دهد  و  از  نو  پدیدار  سازد  و  آفرینش  بخشد:

(إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ )(١٩)

این  کار  برای  خدا  سهل  و  آسـان  است‌.

در  میان  آفریدگان  یزدان  چیزی  نیست  که  برای  خداوند  بزرگ  مشکل  و  دشوار  باشد، و لیکن  انسانها  چیزها  را  با  مقیاسها  و  معیارهای  خود  میسنجند  و  ارزیابی  میکنند. مگر  نه  چنین  است  که  برگشت  دادن  دوبــاره  از  پـدید  آوردن  نخستین، برابر  سنجش  و  ارزیابی  ایشان  سادهتر  و  آسانتر  است؟ امّا  برای  قـدرت  خـدا  بـرگشت  دادن  بسان  پدید  آوردن  است. کار  آفرینش  پیشین  و  پسـین  برای  خداوند  ربالعالمین  این  چنین  است  تنها  بخواهد  و  دستور  دهد: بشو!  فوراً  میشود!

(کن. فیکون).

باش. فوراً  میشود. (بقره/117 ...)

آن گاه  ایشان  را  به  سـیر  و  سـیاحت  در  زمـین  دعـوت  میکند، و  آنان  را  فرا  میخواند  ساختهها  و  آفریدههای  خدا  را  بنگرند  و  آنها  را  بررسی  و  وارسی  و  پـژوهش  کنند، و  نشانههای  او  را  در  آفریدن  و  پدید  آوردن، و  در  موجودات  جامد  و  زنده  یکسان  مشاهده  کنند  و  ببینند، تا  بفهمند  و  درک  کنند  خدائی که  این  همه  عجائب  و  غرائب  جهان  را  از  نیستی  به  هستی  آورده  است،  او  میتوانـد  بدون  هیچ گونه  رنج  و  مشکلی  آنها  را  دوباره  بـرگشت  دهد  و  از  تو  بیافریند:

(قُلْ سِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (٢٠)

بگو: در  زمین  بگردید  و  بنگرید  که  خدا  چگونه  در  آغـاز  موجودات  را  پدید  آورده  است (چه  رنگ  و  بو  و  سیما  و  ویژکیهائی  به  هر  یک  داده  است، و  چه  اسراری  در  آنـها  به  ودیعت  نهاده  است. تا  از  مشاهدۀ  اشیاء  پی  بـه  راز  و  رمز  آنــها  بـبرید  و  در  بـرابر  قدرت  مـافوق  تـصوّر  آفریدگارشان  سر  تسلیم  فرود  آورید، و  بدانید  کسی  که  اول  این  جهان  را  از  نیستی  به  هستی  آورده  است) بعدا!  هم  جهان  دیگر  را  پدیدار  مـیکند، چرا  کـه  خدا  بـر  هـر  چیری  توانا  است‌.

سیر  و  سیاحت  در  زمین  چشم  و  دل  را  رو  به  صحنههای  تازهای  باز  میکند  که  چشم  با  انها  انس  و  الفت  نداشته  است  و  خوگر  نشده  است،  و  دل  آنها  را  ورانداز  ننموده  است. این  نگرش  ژرفی  به  حقیقت  دقیقی  است. انسان  در  مکانی  که  بدان  انس  و  الفت  گـرفته  است  زنـدگی  میکند  و  چه  بسا  متوجّه  چیزی  از  صحنههای  انـجا  یـا  عجائب  و  غرائب  آنجا  نمیگردد. تا  سفری  پیش  میآید  و  بار  سفر  برمی بندد  و  از  اینجا  بدانجا  میرود  و  به  سیر  و  سیاحت  میپردازد، حسّ  و  شعور  و  دل  او  بـیدار  و  هوشیار  می‏گردد  و  محـو  تماشای  هـر  صحنهای  و  هـر  پدیده  و  نمادی  در  سرزمین  جدید  مـیشود، صحنه  و  پدیده  و  نمادی  که  همانند  آن  را  یا  زیـباتر  از  آن  را  در  سرزمین  خود  میبیند  و  از  کنار  آنها  میگذرد، بدون  این  که  بدانها  توجّهی  بکند  یا  نگاه  هوشیارانه  و  آگاهانهای  بیندازد. چه  بسا  به  سرزمین  خود  با  حسّ  و  شعور  جدید  و  با  روح  و  روان  تازهای  برگردد  تا  به  بررسی  و  پژوهش  بپردازد  و  بیندیشد  و  در  شگفت  بماند  از  چیزی  که  قبل  از  سفر  و  دوری  از  خـانه  و  کـاشانۀ   خود  بـدان  اهـمّیّتی  نمیداده  است، و  صحنهها  و  عجائب  و  غرائب  سرزمین  خودش  از  این  به  بعد  با  او  به  سخن  بپردازند، هـمان  صحنهها  و  عجائب  و  غرائبی  که  پیش  از  این  از  سخنشان  غافل  بوده  است، یا  برای  او  چیزی  بازگو  نمیکردهاند، و  با  او  راز  و  نیازی  در  میان  نمینهادهاند!

(قُلْ سِیرُوا فِی الأرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ).

بگو: در  زمین  بگردید  و  بنگرید  که  خدا  چگونه  در  آغـاز  موجودات  را  پدید  آورده  است‌.

تعبیر  سخن  در  اینجا  با  فعل  ماضی  است‌:

(کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ).

چگونه  در  آغاز  موجودات  را  پدید  آورده  است‌.

این  تعبیر  به  دنبال  دستور  به  سیر  و  سـیاحت  در  زمـین  میآید، تا  مردمان  بنگرند  کـه  خـدا  چگـونه  در  آغـاز  موجودات  را  پدید  آورده  است. این  کار  اندیشۀ  معیّنی  را  به  نفس  آدمی  القاء  میکند... نفس  آدمـی  آنـجا  در  زمین  چیزی  را  می‏یابد  و  میبیند  که  دال  بر  پـیدایش  نخستین  حیات  است، و  میرساند  که  چگونه  حیات  پدید  آمده  است؟  و  چگونه  پخش  و  پراکنده گردیده  است؟ و  در  زمــین  آغـاز  آفـرینش  چگـونه  بوده  است؟ مـثل  حفّاریهائی  کـه  امـروزه  بـرخـی  از  دانشـمندان  ادامـه  میدهند  تا  در  سایۀ  آنها  خطّ  سیر  حیات  را  بشناسند  و  بدانند:حیات  چگونه  پدید  آمده  است؟ و  چگونه  پخش  و  پراکنده  گردیده  است؟ و  چگونه  ترقّی  حـاصل  کـرده  است؟ هـر  چـند  کـه  به  شـناخت  چـیری  از  راز  حـیات  نرسیدهاند، و  ندانستهاند: حیات  چیست؟ و  از کـجا  بـه  زمین  آمده  است؟ و  نخستین  موجود  زنده  چگـونه  در  زمین  یافته  شده  است؟... اگر  این  امر  معلوم  و  مشخّص  گردد  و  برابر  رهنمود  خدا  پژوهش  دربارۀ  پیدایش  حیات  نخستین  به  نتیجه  برسد، در  پرتو  شـناخت  حـقیقت  آن  میتوان  به  پیدایش  آخرت  پی برد  و  حیات  نخستین  را  دالّ  بر  حیات  واپسین  گرفت‌.

در  کنار  این  اندیشه، اندیشۀ  دیگری  پدیدار  میگردد، و  آن  این  که  اولین  مخاطبان  ایـن  آیـه  شـایان  گفتگوی  همچون  بحث  علمی  نبودهاند  که  به  تازگی  در گرفته  است  و  آغاز  گردیده  است. آن  روز  آنـان  تـوانائی  ایـن  را  نداشتهاند  که  در  سایه  هـمچون  پـژوهشی  بـه  حـقیقت  مقصود  و  به  مراد  منظور  برسند  - اگر  این  چیز  مقصود  و  مراد  باشد  - پس  باید  قرآن  مـطلوب  و  منظور  دیگری  را  از  ایشان  خواسته  باشد  که  در  حیطۀ  قدرت  و  در  حوزۀ  توان  ایشان  بوده  باشد، و  در  پرتو  آن  میتوانسـتهانـد  حیات  آخرت، یعنی  زندگی  واپسین  را  به  تصوّر  بیاورند  و  بدان  پی  ببرند. مطلوب  و  مقصـود  بدان  هنگام  چنین  است  که  آنان  بنگرند  و  بررسی  کنند  که  حیات  چگونه  در  گیاهان  و  حیوانات  و  انسانها  در  هر  مکانی  میآغازد. سیر  و  سیاحت  در  زمین  - ‌‌همان گونه  که  گـفتیم  -  بـرای  بیدار باش  و  هوشیار باش  حواسّ  و  شعور  جهت  پی  بردن  آنها  به  صحنههای  تازه  است. کشت  و  گذار  در  زمین  حواسّ  و  شعور  را  به  تامّل  و  تدبّر  دربارۀ  آثار  قـدرت  یزدان  بر  آفرینش  حیات  فرا  میخواند، حیاتی  که  در  هر  لحـظهای  از  لحـظات  شب  و  روز، نـمودار  و  پـدیدار  می گردد.

احتمال  مهمّ تری  در  میان  است  که  با  سرشت  این  قرآن  همگامی  دارد، و  آن  این که  قرآن  رهنمودها  و  توجیهات  خود  را  بیان  میدارد، رهنمودها  و  توجیهاتی  که  مناسب  با  زندگی  مردم  در  نسلهای  پیاپی  مردمان  در  همۀ  ادوار  است. با  سطح  معلومات  همگان  میخواند، و  با  شرائط  و  ظروف  جملگی  ایشان  همخوانی  دارد، و  گـام  بـه  گـام  وسائل  و  ابزارشان  به  جـلو  مـیرود، و  هـر دم  پـرده  از  چیزی  از  آن  به  کنار  میرود  و  کشف  میشود.  تا  بدین  وسیله  در  هر  دورهای  مردمان  فراخـور  حـال  و  احوال  زندگی  و  توانـائیهای  خـود  اسـتفادههای  لازم  را  از  آن  ببرند، و  رهنمودها  و  توجیهاتی  از  قرآن  بماند  و  آیندگان  بیبهره  از  این  خوان  یغمای  آسـمانی  نـمانند، و  زمـام  رهــبری  زنــدگی  و  پــیشرفت  و  تـرقّی  آن  در  دست  رهنمودها  و  تـوجیهات  کـلام  ایـزد  سـبحان  در  طـول  روزگاران  همیشه  باقی  بماند  و  شایستۀ  همچون  مـقام  والائی  باشد. بدین  خاطر  میان  این  دو  اندیشه  مخالفتی  نخواهد  بود. این  نزدیکتر  به  ذهن  است  و  شایستهتر  می نماید.

(إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (٢٠)

قطعاً  خدا  بر  هر  چیزی  توانا  است‌.

خداوند  مـتعال  زنـدگی  را  مـیآغازد  و  آن  را  دوباره  برگشت  میدهد  و  از  نو  سر  میدهد  و  میسازد، بـا  آن  قدرت  مطلقی  که  دارد  و  مـقیّد  به  انـدیشههای  کـوتاه  انسانها، و  محدود  بـه  چـیزهائی  کـه  آنـها  را  قـوانـین  میخوانند  و  در  پرتو  آنها  این  را  ممکن  و  آن  را  ناممکن  میدانند  نیست، و  در  دائرۀ  تجارب  و  علوم  محدود  آنان  اسیر  نمیماند.

از  زمرۀ  قدرت  خدا  بر  هر  چیزی  این  است: او  هر  کسی  را  که  بخواهد  عذاب  میرساند، و  به  هرکـس  که  بخواهد  مرحمت  میکند. برگشت  همگان  تنها  به  سوی  او  است. هیچ  کس  نمیتواند  او  را  درمانده  کـند، و  هـیچ  کسـی  نمیتواند  او  را  از کاری  باز  دارد  و  جلو  او  را  بگیرد: 

(یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَیَرْحَمُ مَنْ یَشَاءُ وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ (٢١) وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ) (٢٢)

(آن  وقت  که  رستاخیز  به  پا  شد، خدا) هر  کس  را  بخواهد (و  مستحقّ  بداند)  عذاب  میرساند، و  هر  کس  را  بخواهد  مورد  مرحمت  قرار  میدهد.  (سرانجام، جملگی) شما  به  سـوی  او  بازگردانده  مـیشوید. شـما  نـمیتوانـید  (از  قلمرو  حکومت  خدا  بیرون  روید،  و  او  را) درمانده  کنید، چه  در  زمین  و  چه  در  آسمان (بـاشید)، و  بـغیر  ار  خدا  شما  هیچ  سرپرستی  و  یاوری  ندارید.

عذاب  و  رحمت  پیرو  مشیّت  و  ارادۀ  خدا  است. از  آنجا  که  خدا  راه  هـدایت  را  و  راه  ضـلالت  را  روشـن  کـرده  است، و  به  انسان  استعدادی  داده  است  که  در  پرتو  آن  میتواند  این  را  یـا  آن  را  انـتخاب کـند، و  هـر  دو  راه  هدایت  و  ضلالت  را  یکسـان  بـرای  او  سـاده  و  آسـان  نموده  است، این  انسـان  است  کـه  مـیتوانـد  آنـچه  را  میخواهد  از  این  دو  راه  برگزیند  و  در پیش گیرد، و  آن  وقت  مشیّت  و  ارادۀ  خدا  بدان  تعلّق  گیرد  و  عـذاب  یـا  رحمت  را  برای  او  بپذیرد. اگر  انسان  رو  به  خدا  کند  و  به  هدایت  او  رغبت  ورزد، این  روکردن  و  رغبت  ورزیدن  او  را  به  یاری  و  مدد  خدا  بدو  میرساند  -همان گونه  که  خدا  بر  خود  واجب  فرموده  است  - و  روی گردان  شـدن  انسان  از  دلائل  هدایت  یزدان  و  بازداشتن  خود  از  براهین  هدایت  ایزد  سبحان، او  را  به گسیختن  از  رحمت  خدا  و  گمراه  شدن  میکشاند. از  اینجا  است  که  رحمت  نصیب  دستهای  و  عذاب  بهرۀ  گروهی  میگردد.

(وَإِلَیْهِ تُقْلَبُونَ) (٢١)

و (سرانـجام، جملگی) شما  بـه  سـوی  او  بازگردانده  میشوید.

تعبیری  از  برگشت  است  که  در  آن  شدّت  و  حدّتی  است  که  با  معنی  پس از  خود  همخوانی  دارد:

(وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ).

شما  نمیتوانید (از  قلمرو  حکومت  خدا  بیرون  روید  و  او  را) درمانده  کنید،  چه  در  زمین  و  چه  در  آسمان (باشید). در  گسترۀ  سراسر  این  هستی  شما  توان  و  قدرتی  ندارید  که  با  آن  بتوانید  از  برگشت  به  بوی  خدا  خـویشتن  را  بازدارید  و  رهائی  پیدا  کنید. نه  شما  در  زمین  هـمچون  توان  و  قدرتی  دارید،  و  اگر  هم  فـرشتگان  و  پـریان  را  میپرستید  و  گمان  میبرید  آنـان  در  آسـمان  تـوان  و  قدرتی  دارند، ایشان  نیز  چـنین  کـاری  را  نـمیتوانـند  بکنند‌.

(وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا نَصِیرٍ) (٢٢)

و  بغبر  از  خدا  شما  هیچ  سرپرستی  و  یاوری  ندارید.

بغیر  از  خدا  کو  سرپرست  و  یاوری؟ بغیر  از  خـدا  چـه  کسی  از  مردمان  میتواند  سرپرست  و  یاور  شود؟ آیـا  کدام  یک  از  فرشتگان  و  پریان  میتواند  سـرپرست  و  یاور  شود؟ همۀ  آنان  گانی  از  آفریدگان  خدا  هستند  و  برای  خودشان  هم  مالک  سود  و  زیانی  نمیباشند  چـه  رسد  به  این که  بتوانند  به  دیگری  سود  و  زیانی  برسانند. 

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولَئِکَ یَئِسُوا مِنْ رَحْمَتِی وَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) (٢٣)

کسانی  که  آیات  خدا  و  ملاقات  او  را  باور  ندارند  ایشان  از  رحمت  من  مأیوس  میباشند، و  آنان  عذاب  دردناکی  دارند.

انسان  از  رحمت  خدا  مأیوس  نمیگردد  مگر  این که  دل  کافری  داشته  باشد، و  پـیوند  مـیان  او  و  پروردگارش  گسیخته  گردد. همچنین  انسان  کافر  نمیشود  مگر  این  که  از  پیوند  دل  خود  با  خدا  نـا  امـید  شـده  بـاشد، و  دلش  خشکیده  باشد  و  نمی  در  آن  نمانده  باشد، و  راهی  به  سوی  رحمت  خدا  برایش  نمانده  باشد. فرجام  کـار  هــم  معلوم  است.

َ(أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) (٢٣)

و  آنان  عذاب  دردناکی  دارند.

*

پس  از  این  خطابی  که  در  لابلای  داستان  بیان  گـردیده  است، خطابی  که  متوجّه  هر  کسی  است  که  منکر  دعوت  ایمان  است، و  از  جمله  قوم  ابراهیم، روند  قرآنی  به  بیان  پاسخ  قوم  ابراهیم  برمی‏گردد،  پاسخ  عجیب  و  غریبی  که  مایۀ  شگفت  است، و  در ضمن  پرده  از  خودستائی  کافران  و  طاغیان  برمی‏دارد  و  معلوم  مینماید  که  آنان  به  سبب  داشتن  قدرت  و  قوّت  و  سـلطه  و  حکومت، به  خـود  مینازند:

(فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ) (٢٤)

قوم (ابـراهـیم  بـه) او  جز  ایـن  نـبود  که (بـه  یکدیگر) گفتند: او  را  بکشید  یـا  بسـوزانـید  پس (ایشـان  سرانجام  او  را  بـه  آتش  انـداختند  و  مـا  آتش  را  سـرد  و  سالم  برای  ابراهیم  کردیم  و) او  را  از  آتش  رهانیدیم. در  این  (بیتأثّیر  کردن  آتش، و  رهانیدن  ابراهیم  از  نـیرنگ  کافران) نشانههائی (بر  قدرت  خدا) برای  مؤمنان  است‌.

او  را  بکشید  یا  بسوزانید!..  این  هم  پاسخ  دعوت  روشن  و  ساده  و  مرتّب  و  منظّمی  است  که  با  آن  دلهـایشان  و  خردهایشان  را  مخاطب  قرار  میدهد،  بدان  شیوهای  کـه  ارزش  آن  را  در  عرضه  کردن  دعوتها  بیان  داشتیم‌.

وقتی  که  طاغیان  و  یاغیان  از  چهرۀ  ترش  و  اخموی  خود  پرده  برداشتند،  پو  ابراهیم  علیه السّلام  نمیتوانست  به  دفـع  آن  بکوشد، و  خویشتن  را  بپاید  و  مصون  و  محفوظ  نماید، چرا  که  او  فرد  یکه  و  تنها  و  بدون  اسلحه  و  ابزار  دفاعی  بود، نه  میتوانست  به  دفع  بلا  کوشد، و  نه  میتوانست  نیرو  و  قدرتی  تهیه  ببیند، بدین  هنگام  است  که  قدرت  یزدان  بـیپرده  و  آشکار  و  عـیان  دخـالت  مـیکند، و  معجزهای  را  مینماید  که  خارج  از  انس  و  الفت  معلوم  و  مشهور  بشری  است:

(فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ).

خدا  او  را  از  آتش  رهانید.

در  نجات  ابراهیم  از  آتش  به  صورت  خارقالعاده، نشانۀ  کاملی  بود  برای  ایـمان  آوردن  کسـی  کـه  دلش  آمـادۀ  پذیرش  حقیقت  باشد. ولی  قوم  او  با  وجود  این  معجزۀ  خارقالعاده  ایمان  نیاوردند. ایـن  امـر  میرساند  که  خوارق  عادات  و  معجزاف  دلهـا  را  هدایت  و  رهـنمود  نمیکنند. بلکه  این  استعداد  و  آمادگی  است که  انسان  را  به  سوی  هدایت  و  ایمان  میکشاند  و  بدانها  میرساند: 

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ) (٢٤)

 

در  ایـن  (بیتأثّیر  کردن   آتش، و  رهـانیدن  ابـراهـیم  از  نیرنگ  کافران) نشانههائی (بر  قدرت  خدا) برای  مؤمنان  است.

نخستین  نشانه  نجاف  از  آتش  است، و  دومـین  نشـانه  درمانده  شدن  طاغیان  و  یاغیان  از  رساندن  اذیّت  و  آزار  به  مرد  تنهائی  است  که  خدا  میخواهد  او  را  بـرهاند  و  نجات  را  بهره  او  گرداند. و  سومین  نشانه  خارق العادهای  است  که  دلهای  منـکر  و  خدانشناس  را  هدایت  نمیدهد. این  درس  عبرتی  است  برای  کسـانی  کـه  مـیخواهند  تاریخ  دعـوتها  و  رسالتها  را  مـطالعه  کـنند، و  دربارۀ  چرخاندن  و  گرداندن  دلها  بیندیشند، و  راجع  به  عوامل  و  اسباب  هدایت  و  ضلالت  به  تدبّر  و  تفکّر  بپردازند.

روند  قرآنی  نجات  ابراهیم  از  آتش  را  پیگیری  میکند  و  داسـتان  را  ادامـه  مـیدهد. ابـراهـیم  از  ایـمان  آوردن  مردمانی  نا امید  گردید  که  دلهایشان  در  برابر  مـعجزۀ  آشکار  نرم  نگردید. ناگهان  با  ایشان  جبهه  مـیگیرد، و  پیش  از  این  که  به  تـرک  هـمگان  بگوید  و  از  ایشـان  کناره گیری  کند، حقیقت  کار  و  بارشان  را  بدیشان  گوشزد می کند:

(وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ) (٢٥)

(ابراهیم  خطاب  به  قوم  خود) گفت: شـما  غـیر  از  خدا، بتهائی  را  برای  خویشتن  بـرگزیدهایـد  تـنها  بـه  خـاطر  محبّت (بزهکارانهای) که  در  زندگی  دنیا  میان  خـودتان (نسبت  به  آباء  و  اجداد  و  قوم  و  قبیلۀ  خویش) داریـد، سپس  در  روز  قیامت (دشمن  یکدیگر  مـیگردید  و  ایـن  رشتۀ  محبّت  بـزهکارانـه  از  هـم  گسیخته  مـیشود، و)  برخی  از  شما  از  برخی  دیگر  بیزاری  میجوید  و  بعضی  از  شــما  بــعضی  دیگر  را  نـفرین  مـیکند، و  بـالاخره  جایگاهتان  آتش  دوزخ  خواهد  بود  و  هیج  یار  و  یـاوری  نخواهید  داشت (تا  شما  را  از  عذاب  خدا  برهاند).

ابراهیم  بدیشان  میگوید: شما  غـیر  از  خـدا  بـتهائی  را  برای  خویشتن  برگزیدهاید  و  پرستش  کردهاید، امّا  نه  از  روی  قانع  شدن  و  باور  پـیدا  کـردن  به  حقانیّت  ایـن  پــرستش. بلکه  برخـی  بـرای  سـازش  و  هـمزیستی  مسالمتآمیز  و  موافقت  و  همگامی  با  برخی  دیگـر  در  همچون  عبادتی!  دوستی  نـمیخواهد  بـه  تـرک  عـبادت  دوست  خود  بگوید  - هر  چند  هم  حقّ  برای  او  نـمایان  و  جلوهگر  گردد -  تا  بدین  وسیله  مودّت  و  محبّت  موجود  در  میانشان  باقی  بماند - هر  چند  هم  به  حسـاب  حـقّ  و  عقیده  باشد  و  حقّ  و  عقیده  فدا  شود! این  چنین  کاری  در  میان  گروهها  و  دستههائی  رخ  میدهد که  عقیده  را  جدّی  نمیگیرند، و  دوستی  رفیق  خود  را  بـه  حساب  عـقیده  خشنود  میکند، و کار  عقیده  را  سادهتر  و  کـوچکتر  از  آن  میبیند  که  بر  سر  آن  با  دوست  خود  مخالفت  ورزد!  عقیده  بسیار  جدّی  است، آن  اندازه  جدّی  که  سستی  و  شل  و  ولی  و  خوشایند  دیگران  را  نمیشناسد.

آنگاه  ابـراهـیم  صـفحۀ  زنـدگی  ایشان  در  آخـرت  را  بدیشان  مینمایاند.  ناگهان  میبینند  آن  مودّت  و  محبّتی  که  میترسیدند  به  سبب  عقیده  رخنه  بدان  برسد، و  بر  پرستش  بتها  ماندگار  میماندند  تا  آن  مودّت  و  مـحبّت  خلل  نپذیرد  و  رخنهای  بدان  نرسد، در  روز  قـیامت  بـه  دشــمنانگی  و  نـفرین  یکـدیگر  کـردن  و  گسـیختن  از  همدیگر  تبدیل  شده  است‌:

(ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُمْ بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُمْ بَعْضًا).

سپس  در  روز  قیامت (دشمن  یکدیگر  مـیکردید  و  ایـن  رشتـۀ  محبّت  بـزهکارانـه  از  هـم  گسیخته  مـیشود، و) برخی  از  شما  از  برخی  دیگر  بیزاری  میجوید  و  بعضی  از  شما  بعضی  دیگر  را  نفرین  میکند.

روزی  که  قیامت  است  پیروان  از  پیروی شدگان  بیزاری  میجویند  و  آنها  را  دشمن  میدارنـد، و  ایـن  یکی  از  دوستان  آن  دیگری  را  کافر  مـیشمارد، و  هـر  دسـته  و  گروهی، دسته  و  گروه  همعقیده  و  همفکر  خود  را  مـتّهـم  میکند  و  میگوید  که  آنان  مـا  را  گمراه  کـردند، و  هـر  گمراهی  دوست  گمراه  کنندۀ  خود  را  نفرین  میفرستد!  آن  وقت  هم  همچون  کافر  شمردن  همدیگری  و  نـفرین  نمودن  یکدیگری، سودی  نمی‏بخشد، و  عذابی  را  از  سر  کسی  کوتاه  و  به  دور  نمیکند:

(وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ نَاصِرِینَ) (٢٥)

و  بالأخره  جایگاهتان  آتش  دوزخ  خواهد  بود  و  هیچ  یار  و  یــاوری  نـخواهـید  داشت (تـا  شما  را  از  عـذاب  خدا  برهاند)‌.

جایگاهشان  آتشی  خواهد  بود  که  خواستهاند  ابراهیم  را  بدان  بسوزانند،  ولی  خدا  او  را  کمک کرده  است  و  از  آن  آتش  نجات  داده  است. ولی  ایشان  هیچ گونه  کـمـک  و  نجاتی  ندارند!

دعوف  ابراهیم  از  قوم  خود  پایان  پذیرفت، و  معجزهای  به  پایان  آمد  که  در  آن  شکّ  و  گمانی  نبود. هم  این  و  هم  آن  سرانجام  به  ایمان  آوردن  یک  فرد،  بلی  فـقط  یک  نفر، منتهی  گردید، البّته  جدای  از  همسرش. آن  یک  نفر  هم  لوط  بود  که  برادرزادهاش  بوده  است، همان گونه  کـه  برخی  از  روایتها  نقل  کردهانـد. هـاحر  از  اورکـلدانـیان  عراق  تا  آن  سوی  اردن  با  ابراهیم  همراه  بوده  است. دو  نفری  در  آنجا  رحـل  اقـامت  افکـنده انـد  و  سکـونت  گزیدهاند.

(فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

لوط  به  ابراهیم  ایمان  آورد (که  خود  از  موحدان  بزرگ  بود). ابراهیم  گفت:  مـن  بـه  سـوی  پروردگارم  هجرت  میکنم (و  در  راه  رضای  او  گام  بـرمیدارم)  چرا  که  او  مـقتدر (است  و  مـرا  از  دست  دشـمنانم  مـیرهاند  و  بـه  آرزویم  میرساند، و) حکیم  است (و  به  من  جژ  کاری  را  فرمان  نمیدهد  که  در  آن  خیر  و  صلاح  باشد. ابراهیم  از  عراق  به  شام  مهاجرت  کرد  و  قوم  و  قبیلۀ  خود  را  رهـا  ساخت).

دربارۀ  فرمودۀ  ابراهیم[2]  اندکی  میایستیم  که  میگوید: 

(إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَى رَبِّی).

من  به  سوی  پروردگارم  هجرت  میکنم‌.

تا  ببینیم  برای  چه  چیز  مهاجرت  کرده  است. او  که  برای  نجات  و  رهائی  مهاجرت  نکرده  است. برای  به  دست  آوردن  زمینی  یا  رونق  کسب  و  کار  و  یا  برای  تجارت  و  بازرگانی  بار  سفر  بـرنبسته  است. بـلکه  او  به  سـوی پروردگارش  مهاجرت  نموده  است. به  سوی  او  مهاجرت  کرده  است  تا  در  پناه  او  بغنود. قلب  و  عقیدۀ  خود  را  پیش  از گوشت  و  خون  خود  به  مهاجرت  برده  است. سوی  خدا  مهاجرت  کرد  تا  عبادت  را  و  دل  خود  را  و  سراسـر  وجود  خود  را  در  سرزمین  هجرت  برای  خدا  خـالص  و  مخلص  کند، و  دور  از  سرزمین  کفر  و  ضلالت، خالصانه  خدا  را  بپرستد. این  وقتی  بود  که  او  امیدی  به  هـدایت  یافتن  و  ایمان  آوردن  قوم  خود  برایش  نمانده  بود. خدا  به  ابراهیم  بجای  سرزمین  و  قـوم  و  اهـل  خـودش  عوض  داد. بجای  همۀ  اینها  بدو  فرزندانی  داد  که  رسالت  خدا  تا  دنیا  وجود  دارد  در  میان  آنان  باشد  و  تـا  دامـنۀ  قیامت  پیامبری  خلعت  نسل  و  نژاد  او  گردد. بس  از  او  همۀ  پیغمبران  از  نسل  و  نژاد  او  بودهاند، و  همۀ  دعوتهای  آسمانی  خلعت  ایشان  گردیده  است. این  هم  عوض  بزرگی  در  دنیا  و  آخرت  است:

(وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ) (٢٧)

ما  به  ابراهیـم، اسحاق  و (نوهاش) یعقوب  را  عطا  کردیم، و  در  دودمان  او  نبوّت  قرار  دادیم  و  کتاب (آسمانی  برای  آنان  فرستادیم) و  در  دنیا  پاداش  او  را  دادیـم، و  وی  در  آخرت  ار  زمرۀ  صالحان  است‌.

این  عطا  فراوانی  از  فضـل  و  لطف  خـدا  است. در  آن  خشنودی  یزدان  سبحان  در  حقّ  مردی  جلوهگر  میآید  که  خـلوص  سـراپـای  او  را  تشکیل  داده  است  و  وی  را  مجسّمهای  از  اخلاص  کرده  است، آن  مردی  که  طاغیان  و  یاغیان  تصمیم  گرفتند  که  او  را  با  آتش  بسوزانند  و  جـزغالهاش  گـردانـند.  ولی  در  میان  آتش  هـمه  چـیز  پیرامون  او  سرد  و  سالم،  و  مهر  و  عطوفت،  و  لطـف  و  نعمت  گردد، به  پاداش  اخلاصی  که  ورزید.

*

سپس  داستان  لوط  به  دنبال  داسـتان  ابراهیم  آغاز  میگردد، پس  از  آن که  او  هـم  بـا  ابـراهیم  بـه  سـوی  پروردگارش  هجرت  کرده  بود. لوط  و  ابراهیم  در  فلات  اردن  فرود  آمدند  و  سکونت  گزیدند. بـعد  از  آن  لوط  خودش  در  میان  قبیلهای  از  قبائل  زندگی  را  ادامه  داد  که  در  سواحل  بحرالمیّت  یا  دریاچۀ  لوط  در  شهر  سـدوم  بسر  میبردند. لوط  از  طریق  دامادی  و  ادامۀ  زندگی  در  میانشان  فردی  از  ایشان  گردید.

بعدها  چنین  شد  که  در  میان  این  قوم  انحراف  جـنسی  عجیبی  شائع  و  پراکنده  گردید. قـرآن  مـیفرماید  ایـن  انحراف  جنسی  برای  نخستین  بار  است  کـه  در  تـاریخ  بشریّت  روی  میدهد. انحراف  جنسی، یـعنی  ایـن کـه  مردان  با  یکدیگر  همجنس  بازی  کـنند  و  بـه  یکـدیگر  بگرایند، بجای  این که  مردان  به  زنان  عشق  ورزند  و  با  آنان  ازدواج  نمایند، زنانی که  خدا  ایشان  را  برای  مردان  آفریده  است، تا  از  دو  جنس  مخالف  یگانهای  سـرشتی  ثمربخش  پدید  آیند  و  ادامۀ  زندگی  را  با  تـولید  نسـل  برابر  سرشت  مستمرّ  در  همۀ  زندهها  تضمین  کنند. زیرا  خداوند  زندهها  را  به  صورت  زوجیّت  آفـریده  است  و  آنها  را  نر  و  ماده  نموده  است. انحراف  جنسی  همجنس  بازی  پیش  از  قوم  لوط  وجود  نداشته  است‌:

(وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ (٢٨) أَئِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (٢٩) قَالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ) (٣٠)

آیا  شما  با  مردان  آمیزش  میکنید، و  راه (تولید  و  تکبیر  نسـل) را  مــیبندید،  و  در  بــاشکاهها  و  مجالس  خود (آشکارا  و  در  میان  جمع، بدون  ترس  و  خوف  از  یزدان، و  حــیا  و  شـرم  از  مـردمان) کـارهای  زشت  انــحام  میدهید؟ (و  دامن  عصمت  به  گناه  مـیآلائید؟!) پـاسخ  قوم  او  جز  این  نبود  که  بگویند:  اگر  راست  می‏گوئی، عذاب  خدا  را  بر  سر  ما  بیاور  (و  ما  مردمان  آلوده  را  امان  مده! لوط  از  آستانۀ  خدا  کمک  طلبید  و) گفت: پروردگارا! مرا  بر  قوم  تباه پیشه  پیروز  گردان.

از  گفتگوی  لوط  با  قوم  خود  پیدا  است  که  فساد  و  تباهی  با  تمام  اشکال  و  انواعی  که  دارد  به  میان  آنان  سـرایت  کرده  است  و  پخش  گردیده  است.  ایشـان  بـه  انـحراف  جنسی  میگرائیدند و  همجنس  بازی  میکردند به گونهای  که  کسی  در  میان  جهانیان  ییش  از  ایشان  همچون  کـار  زشت  و  پلشتی  را  نکرده  است‌:

با  مردان  نزدیکی  مـینمودند  و  لواط  مـیکردند. ایـن  چنین  عمل  زشت  و  پلشتی  دالّ  بر  انحراف  کامل  فطرت  و  تباهی  گرفتن  واقعی  آن  است. فطرت  گاهی  تباهی  و  فساد  میگیرد  با  تجاوز  و  تعدّی  از  حدّ  اعتدال  و  پاکی  در  نزدیکی  با  زن، و  این  هم  گناه  زشـتی  و  عـمل  پـلشتی  است، و لیکن  باز  هم  در  دائرة  فطرت  و  منطق  آن  است. و لیکن  چنان  انحرافی، انحراف  دیگـری  است  و  به  در  آمدن  از  فطرف  همۀ  زنـدهها  است. فسـاد  پـذیرفتن  و  تباهی  گرفتن  ترکیببند  نفسانی  و  هم  ترکیببند  اندامی  است. خداوند  لذّت  نزدیکی  زناشوئی  میان  مرد  و  زن  را  هماهنگ  و  همنوا  با  شاهراه  بزرگ  زندگی کرده  است، و  آن  را  مایۀ  ادامۀ  این  خطّ  سیر  سترگ  بـا  زاد  و  ولدی  نموده  است که  از  این  نزدیکی  زناشوئی  نشأت  میگیرد  و  پدیدار  میآید. هستی  هـر  یک  از  مـرد  و  زن  را  بـه  گونهای  ساخته  است  و  آمـاده  کـرده  است  کـه  از  ایـن  نزدیکی  زناشوئی  لذّت  ببرند، هم  لذّت  نـفسانی  و  هـم  لذّت  اندامی  موافق  بـا  آن  شـاهراه  بزرگ  زنـدگی، و  هماهنگ  با  آن  خـطّ  سـیر  سترگ  ادامـۀ  حیات. ولی  نزدیکی  انحرافی  و  همجنس بازی  بدشگون  هـیچ گـونه  هدفی  را  برآورده  نمیکند، و  خدا  فـطرت  را  بـه  سـبب  نبودن  هدف  از  آن  کار  ننگین  آمادۀ  همچون  گسـترهای  ننموده  است، و  فطرت  را  بدان  گسیل  نداشته  است. اگر  کسی  در  همجنس  بازی  لذّتی  ببرد، بدین  معنی  است  که  او  کارش  بدانجا  کشیده  است  که  از  خطّ  سـیر  فـطرت  بیرون  افتاده  است  و  به  ترک  فـطرت  گـفته  است، و  از  انسانیّت  مسخ  شده  است،  مسخی  که  با  خطّ  سیر  حیات  مرتبط  نمیباشد  و  نمیسازد!

آنـان  راهـزنی  مــیکردند  و  به  دزدی  در  گـردنهها  میپرداختند، و  اموال  مـردم  را  غـارت  مـینمودند، و  مسافران  و  راهگذران  را  به  ترس  و  هراس میانداختند، و  به  مردان  تجاوز  میکردند  و  با  زور  با  ایشـان  لواط  مینمودند.  این  کار  گام  بلندی  در  بزهکاری  پیشین  به  سوی  سلب  آبرو  و  حیثیت  و  غارت  مال  و  جان، و  تباهی  و  فساد  در  زمین  است‌.

در  باشگاهها  و  مجالس  خود  مرتکب  زشتی  و  پلشتی  میشدند. این  عـمل  زشت  و  پـلشت  را  آشکـارا  و  بـه  شکل  دسته  جمعی  انجام  میدادند  و  بر  انعام  آن  همرأی  و  متّفق  بودند. یکی  از  دیگری  شرم  و  حیا  نمیکرد. این  هم  بالاترین  درجۀ  بـزهکاری  و  فـاحشهگـری  است، و  بیانگر  فساد  کامل  فطرت، و  افتخار  به  پستی  و  رذیلت  تا  بدان  اندازه  است  که  با  آن  امـیدی  بـه  خیر  و  صـلاح  مردمان  و  اصلاً  حال  و  مآل  ایشان  نیست!

داستان  قوم  لوط  در  اینجا  مختصر  و  چکیده  است. پیدا  است  که  لوط  در  آغاز  کار  با  ایشان  امر  به  معروف  و  نهی  از  مکر  داشته  است، ولی  آنـان  بـر  بـزهکاری  و  نابکاری  خود  اصرار  ورزیدهاند  و  پافشاری  کـردهانـد. آن  وقت  بوده  است  که  ایشان  را  از  عذاب  خدا  ترسانده  است، و  با  پسـتی  و  پـلشتی  بزهکاریهای  بزرگشان  مبارزه  و  پیکار  نموده  است‌:

(فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا أَنْ قَالُوا: ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ) (٢٩)

پـاسخ  قوم  او  جز  ایـن  نـبود  کـه  بگویند: اگر  راست  می‏گوئی، عذاب  خدا  را  بر  سر  ما  بیاور (و  مـا  مـردمان  آلوده  را  امان  مده!).

این  افتخار  کردن  و  نازیدن  به  خود  در  برابر  بـیم  دادن  آسـمان  است!  مـبارزه طلبی  هـمراه  با  تکذیب  است. گــریزی  است  کـه  برگشتی  از  آن  انـتظار  نـمیرود. پیغمبرشان  بهانهای  برای  ایشان  بر جای  نگذاشت  و  عذر  آیشان  را  خواست. چیزی  جز  این  نماند  که  رو  به  سوی  پروردگارش  کند  و  مدد  و  یاری  نهائی  او  را  بطلبد: 

(قَالَ: رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ) (٣٠)

 (لوط  از  آستانۀ  خدا  کمک  طلبید و) گفت: پروردگارا! مرا  بر  قوم  تباه  پیشه  پیروز  گردان.

در  اینجا  پرده  بر  دعا  و  درخواست  لوط  فرو  میافتد، تا  این  پرده  از  پذیرش  دعا  و  درخواست  بالا  رود  و  کـنار  افتد. در  راستای  این  راه  فرشتگان  موظّف  میشوند  که  فرمان  اجراء  امر  یزدان  را  به  ابراهیم  برسانند، و  در  ضمن  اطّلاع  دادن  بدو، تولّد  پسر  صالح  و  شایستهای  را  بدو  مژده  دهند  که  از  همسرش  به  دنیا  میآید، همسری  که  قبلا  نازا  بوده  است‌:

(وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ (٣١) قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطًا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ) (٣٢)

هنگامی  که  فرستادگان (فرشتۀ) مـا  بـه  پــش  ابـراهیم  آمدند  و (تولّد  اسحاق  و  یعقوب  را) نوید  دادند  و (ضمناً)  افزودند  که  ما  اهل  این  شهر  را  هلاک  خواهیم  کرد  چرا  که  اهل  آن  سـتمگرند. ابراهـیم  گفت: لوط  در  آن  شهر  است! گفتند: (نگران  مباش) ما  بهتر (از  تو) میدانیم  کـه  چه  کسانی  در  آن  هستند. او  را  و  خانواده  و  پیروانش  را  نـــجات  خـواهـیم  داد، مگر  هـمسر  او  را  که  از  جملۀ  ماندگاران  و  نابودشوندگان  خواهد  بود.

این  صحنه، صحنۀ  فرشتگان  با  ابراهیم  است. محتصر  و  چکیده  در  اینجا  آمده  است  زیرا  این  صـحنه  در  ایـنجا  مقصود  اصلی  نیست. در  داستان  ابراهیم  گذشت  که  خدا  بدو  اسحاق  و  یــوب  را  عطا  کرد. تولّد  اسحاق  موضوع  مژده  است. بدین  خاطر  در  اینجا  داستان  مژده  دادن  به  درازا  نیامده  است  و  مفصّل  بیان  نشده  است. زیرا  هدف  به  اتمام  رساندن  داستان  لوط  است.  ذا  بـیان  گــردیده  است  که  عبور  فرشتگان  از  سرزمین  ابرهیم  و  ملاقات  با  وی  تنها  برای  مژده  دادن  بوده  است  و  بس. آنگاه  بدو  از  وظیفۀ  مهمّی که  دارند  خبر  میدهند  و  وظیفۀ  اصلی  خود  را  یادآور  می شوند:               

(إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِین) (٣١)

ما  اهل  این  شهر  را  هلاک  خواهیم  کرد. چرا  که  اهـل  آن  ستمگرند.

رقّت  قلب  و  رأفت  سرشتی، ابراهیم  را  فـرا  گـرفت. به  فرشتگان  گفت: در  این  شهر  لوط  هم  سکونت  دارد. او  مرد  صالحی  است  و  شخص  ظالمی  نـیست! فـرشتگان  مأمور  بدو  پاسخ  دادند، پاسخی  که  بدو  اطمینان  بخشید  کــه  به  لوط  زیــانی  نـمیرسانند  و  گزندی  وارد  نمیگردانند. برای  او  پرده  از  آگاهی  خود  از  وظیفهای  که  دارند  برمیدارند  و  یادآور  میشوند  کـه  کـار  خود  را  می دانند  و  کاملاً  به  وظیفۀ  اصلی  آشنا  هستند:

(قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِین) (٣٢)

گفتند: (نگران  مباش) ما  بهتر (از  تو) مـیدانیم  کـه  چـه  کسـانی  در  آن  هسـتند. او  را  و  خانواده  و  پـیروانش  را  نـجات  خـواهـیم  داد، مگر  هـمسر  او  را  که  از  جملۀ  ماندگاران  و  نابودشوندگان  خواهد  بود.

زن  لوط  مردمان  را  دوست  میداشت، در  حالی  که  بـه  بزهکاریها  و  انحرافهایشان  معترف  بود.  ایـن  هـم  کـار  شگفتی  است‌.

روند  قرآنی  به  صحنۀ  سـوم  مـیپردازد، صـحنه  لوط،  ان  هنگام  که  فرشتگان  به  شکل  نوجوانان  زببا  و  بـا  نمک  درآمده  بودند. لوط  هم  خلق  و  خوی  قوم  خود  را  میدانست. و  متوجّه  بود  که  چه  بلائی  در  انـتظار  ایـن  مهمانان  او  است، بلائی  کـه  نـمیتواند  آن  را  دفـع  و  برطرف  سازد. دلش  تنگ  گردید  و  حضور  ایشان  در  این  شرائط  و  ظـروف  نـابهنجار  و  سـخت، او  را  بدحال  و  آشفته  کرد:

(وَلَمَّا أَنْ جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا).

هنگامی  که  فرستادگان  مـا  پـیش  لوط  آمـدند، لوط  بـه  خاطر  آنان  سخت  ناراحت  و  دلتنگ  شد.

روند  قرآنی  در  اینجا  یـورش  قـوم  را  بـه  مـهمانان، و  گفتـگوی  لوط  با  ایشان  را  به  اخـتصار  بـیان  مـیکند، گفتگوی  با  ایشان  بدان  هنگام  که  آنان  در  آتش  بیماری  همجنس  بازی  میسوزند  و  سرا  پا  هوا  و  هوس  میگردند  ...  روند  قرآنی  به  سوی  پـایانه  کـار  حـرکت  مـیکند. ناگهان  فرشتگان  لوط  را  از  حـقیقت  امـر  خود  مـطّلع  مــیسازند، و  وظـیفۀ  مــهمّ  خـود  را  بـه  آگـاهی  او  میرسانند، بدان  هنگام  که  او  به  همچون  اندوهی   گرفتار  آمده  است  و  در  همچون  تنگنائی  گیر  کرده  است‌:

 

(وَقَالُوا لا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوکَ وَأَهْلَکَ إِلا امْرَأَتَکَ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (٣٣) إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ) (٣٤)

(فرشتگان) گفتند: مترس  و  غمگین  مـباش! مـا  تـو  را  و  خانواده  و  پیروان  تو  را  نجات  خواهیم  داد  مگر  همسرت  را  که  از  مـاندگاران  و  نابود شوندگان  خواهد  بود. ما  بـر  اهل  این  شهر  عذابـی  از  آسـمان  پـه  خاطر  نافرمانی  و  فسق  و  فجورشان  نازل  خواهیم  کرد.

این  آیه  صحنۀ  نابودی  و  هلاکی  را  ترسیم  مـیکند  کـه  گریبانگیر  شهر  و  همگی  اهالی  شهر  گردیده  است  -  مگر  لوط  و  اهل  و  عیال  مؤمن  و  پیروان  با  ایـمان  او  کـه  از  نابودی  و  هلاک  رستهاند - این  نابودی  و  هلاک  با  نزول  بارانها  و  سنگهای  آلوده  به گل  بوده  است. گمان  میرود  یک  پدیدۀ  آتشفشانی  شهر  را  زیر  و  رو  کـرده  است  و  آن  را  در  خود  فرو  برده  است،  و  آن گاه  بارانهائی  بر  آن  شهر  باریده  است  و  سنگ  باران  آتشفشانی  بر  سر  شهر  و  اهالی  درگرفته  است  بارانها  و  سقوط  سنگهائی  که  با  آتشفشانیها  همراه  است‌.

هنوز  که  هنوز  است  آثار  این  ویرانی  و  نـابودی  بـاقی  است  و  از  مـعجزهها  و  نشـانههای  وجود  خـدا  سـخن  میگوید  برای  نسلهائی  که  خردمندانه  بدان  آثار  بنگرند  و  دربارۀ  آنها  بیندیشند  و  به  تدبّر  و  تفکّر  بنشینند: 

(وَلَقَدْ تَرَکْنَا مِنْهَا آیَةً بَیِّنَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (٣٥)

ما  از  آن  شهر  آثار  نمایانی  را  بر جای  گذاشتیم  تـا  درس  عبرتی  برای  کسانی  باشد  که  از  روی  خرد  عمل  می‏کنند. این  سرنوشت  طبیعی  چـنین  درخت  نـاپاکـی  است  کـه  تباهی  پذیرفته  است  و  گندیده  است، و  شایان  میوه  دادن  و  زنده  ماندن  نمانده  است، و  برای  چیزی  جز  از  ریشه  کندن  و  تکّه تکّه  نمودن  نمیارزد.

*

آنگاه  اشارهای  به  داستان  شعیب  و  مدین  میشود. 

(وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلا تَعْثَوْا فِی الأرْضِ مُفْسِدِینَ (٣٦) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ) (٣٧)

 (همچنین  فرستادیم) شعیب  را  به  سوی  شهر  مدین  کـه  خود  از  اهالی  آنجا  بـود. گفت: آی  قوم  مـن! خدای  را  پرستش  کنید، و  (سعادت) روز  بازپسین  را  بخواهید، و  در  زمین  اصلاً  فساد  و  تباهی  نکنید. او  را  تکذیب  کردند  و  زلزله  آنان  را  فرو  گرفت  و  در  خانه  و  کاشانۀ  خود  به  رو  در  افتادند  و  مردند.

رو  درافتادند  و  مردند.

ایــن  اشـارهای  است  که  وحدت  دعوت  را  آشکار  میسازد، و  اصل  عقیده  را  نمایان  میگرداند:

(اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ).

خدای  را  پرستش  کنید، و  (سـعادت) روز  بازپسین  را  بخواهید.

پرستش  خدای  یگانه  اصل  بنبادین  عقیده  است. امید  به  روز  بازپسین  ضامن  برگشت  دادن  از  چیزی  بـود  کـه  ایشان  در  این  زندی  دنیوی  به  دنبالش  بودند، و  آن  به  دست  آوردن  مادیّات  حرام  از  راه  کـاستن  از  پیمانه  و  ترازو، و  راهزنی  و  غارت  اموال  مسافران  و  رهگذرانی  بود  که  برای  بازرگانی  رفت  و  آمد  میکردند، وکاستن  از  اشیاء  مردمان  و  تباهی  در  زمـین، و  گـردن کشی  بـا  انسانها  و  یاغیگری  با  ایشان  بود.

روند  قرآنی  پایان  کار  ایشان  را  چکیدهوار  بیان  میدارد: آنان  سرانجام  پـغمبرشان  را  تکذیب  کردند، و  هلاک  و  خانه  خراب  گردیدند، آن گونه  که  سنّت  و  قانون  خدا  در  گرفتار  کردن  تکذیب کنندگان  و  بر  باد  دادن  هستی  ایشان  است‌.

(فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ) (٣٧)

زلزله  آنان  را  فرو  گرفت  و  در  خانه  و  کاشانۀ  خود  به  رو  در  افتادند  و  مردند.

قبلاً  سخن  از  زلزلهای  رفت  که  شهر  و  دیار  آنان  را  به  تکان  انداخت، و  به  دنبال  غرّشی  که  در  همه  جا  پیچید  و  دلهایشان  را  از  جای  برد  و  ایشان  را  بیهوش  نقش  زمین  کرد، و  در  خانههایشان  خشکیدند  و  از  جنبش  افـتادند،  زلزله  شدیدی  در گرفت  که  شهر  و  دیارشان  را  به  جولان  درآورد!

*

اشارهای  نیز  به  هلاک  شدن  و  نابود  گردیدن  عاد  و  ثمود  میشود‌:

(وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ) (٣٨)

(ما  قبائل) عاد  و  ثمود  را (نیز  بـه  گناهاثشان  گرفتیم  و  نـابودشان  کـردیم) و  خـانه  و  کـاشانۀ (ویـران  شـدۀ) ایشان (سر  راه  مسـافرت  شما  است  و) برای  شما  نمایان  است،  اهـریمن  اعـمال (زشت  و  پـلشت) ایشـان  را  در  نظرشان  آراست  و  بدین  وسیله  ایشان  را  از  راه (حقّ  و  حقیقت) بازداشت، در  حالی  که  چشم  بینا  داشتند (و  حقّ  و  باطل  را  در  پرتو  تبلیغ  انبیاء  از  هم  تشخیص  میدادند). قوم  عـاد  در  احـقاف  سکونت  داشتند  که  در  جـنوب  جزیرة العرب  نزدیک  حضرموت  است. قوم  ثمود  هم  در  حجر  میزیستند  که  در  شـمال  جـزیرة العرب  نـزدیک  وادی  القری  است. قوم  عاد  به  وسیلۀ  تـند باد  سرد  و  سرکش  و  پر  سر  و  صدای  ویرانگری  نابود  شدند.[3]  قوم  ثمود  هم  با  صدای  شدید  و  وحشتناک  صاعقه  و  امواج  هراسناک  زلزله  نابود  گـردیدند.[4] منازل  قـوم  ثـمود  برجای  مـانده  بـود  و  عربها  آن  خـانههای  ویـران  را  مـیدیدند  و  در  کـوچ  زمسـتانی  و  تـابستانی  از  کـنار  خرابههای  مـنازلشان  مـیگذشتند، و  آثـار  ویـرانـی  را  میدیدند، و  مشاهده  میکردند  که  چگونه  بعد  از  عزّت  و  قدرت  ویـران  و  خـراب  گـردیده  است  و  مـایۀ  عبرت  دیگران  شده  است‌.

این  اشارۀ  مختصر  راز  ضـلالت  و  گـمراهـی  ایشـان  را  معلوم  همگان  میدارد،  و  همچون  کاری  راز  ضلالت  و  گمراهی  دیگران  نیز  میگردد.

(وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ) (٣٨)

اهریمن  اعمال (زشت  و  پـلشت) ایشـان  را  در  نطرشان  آراست  و  بدین  وسیله  ایشان  را  از  راه (حـقّ  و  حقیقت) بازداشت، در  حالی  که  چشم  بینا  داشتند (و  حقّ  و  باطل  را  در  پرتو  تبلیغ  انبیاء  از  هم  تشخیص  میدادند)‌.

آنان  که  خرد  داشتند، و  دلائل  هدایت  جـلو  دیـدگانشان  بود. ولی  اهریمن  ایشان  را  به  دنبال  خود  کشید، و  اعمال  و  افعالشان  را  در  نظرشان  آراست.  از  این  سوراخ  نمایان  بــه  ســوی  ایشــان  رفت، ســوراخ  غـرورشان  و  خود بسندیشان، و  شگفتزده  شدن  از  اعمال  و  افعالی  که  میکردند، و  سوراخ  گول  خوردنشان  به  وسیلۀ  قدرت  و  قوّت  و  مال  و  متاعی  که  داشتند.

(فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).

و  بدین  وسیله  ایشان  را  از  راه (حقّ  و  حقیقت) بازداشت. آنان  را  از  راه  هدایت  یگانهای  بازداشت  که  بـه  ایـمان  مـنتهی  میشد. فـرصت  را  از  ایشـان  گـرفت  و  وقت  مناسب  آنان  را  هدر  داد.

(وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ) (٣٨)

در  حالی  که  چشم  بییا  داشتند (و  حقّ  و  باطل  را  در  پرتو  تبلیغ  انبیاء  از  هم  تشخیص  میدادند).

میتوانستند  ببینند  و  تشخیص  بـدهند. درک  و  شـعور  داشتند  و  از  عقل  و  خرد  برخوردار  بودند.

*

روند  قرانی  به  قارون  و  فرعون  و  هامان  هم  اشـارهای  کرده  است.

(وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الأرْضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ) (٣٩)

موسی  با  دلائل  و  براهین  روشن  به  سراغ  آنان  رفت. امّا  ایشان  در  زمین  اسـتکبار  و  بـرتری جوئی  کـردند، ولی  نـتوانستند  پـیشی  گیرند (و  از  دست  خدا  بگریزند  و  خویشـن  را  از  عذاب  او  برهانند).

قارون  از  قوم  موسی  بود. با  ثروت  و  با  دانشی  که  داشت  بــدیشان  سـتم کـرد  و  بـر  آنان  سرکشی  نمود. پـند  اندرزگویان  دلسوز  را  نشنید  کـه  بـدو گـفتند  نیـکی  و  نیـکوکاری  کند، و  میانهروی  و  اعتدال  داشـته  بـاشد،    تواضع  و  فروتنی  نماید  و  ستمگری  و  سرکشی  نکند  و  فساد  و  تباهی  نورزد.  فرعون  شخص  طاغی  و  یاغی  و  ظالم  و  ستمگری  بود. مرتکب  زشتترین  و  بزرگترین  بزهکاریها  میشد  و  به  مردمان  زور  میگفت  و  ایشان  را  به  سخره  و  بیگاری  میگرفت، و  آنان  را  دسته  دسته  و  گروه  گروه  و  پراکنده  و  جدای  از  یکـدیگر  مـیکرد، و  قلدرانه  و  ستمگرانه  پسران  بنی‏اسرائیل  را  مـیکشت  و  دخترانشان  را  زنده  میگذاشت. هامان  وزیر  فرعون  بود، و  او  نیرنگها  و  دوز  و  کلکهای  فرعون  را  ترتیب  میداد  و  مکر  و  کیدشان  را  ردیف  میکرد، و  یار  و  یاور  فرعون  در  کار  ظلم  و  ستم  و  دستگیر کردن  و  به  کیفر  رساندن  و  تاخت  بردن  و  یورش  نمودن  بود.

(وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الأرْضِ).

موسی  با  دلائل  و  براهین  روشن  به  سراغ  آنان  رفت، امّا  ایشان  در  زمین  استکبار  و  برتری جوئی  کردند.

ثروت  و  قدرت  و  هوشیاری  و  زرنگی  ایشان  را  محـوظ  و  مصون  کرد. ایشان  را  محفوظ  و  مصون  از  دستگیری  و  به  کیفر  رساندن  خدا  ننمود، و  آنان  را  از  عذاب  خـدا  رها  و  گریزان  نکرد. بلکه  خدا  ایشان  را  فراچنگ  آورد  و  گرفتار  عذاب  و  عقابشان  کرد، همان گونه  که  خواهد  آمد.

(وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ) (٣٩)

ولی  آنــان  نــتوانسـتند  پـیشی  گیرند (و  از  دست  خدا  بگریزند  و  خویشتن  را  از  عذاب  او  برهانند).

*

آنان  که  صاحب  قدرت  و  قوّت  و  امـوال  و  دارائـی  و  اسباب  و  وسائل  ماندن  و  چیره  شدن  بودند، خدا  جملگی  ایشان  را  گرفتار  کرد  و  فرا چنگ  آورد، پس  از  آن  کـه  ایشان  مردمان  را  شکنـجه  و  گرفتار  میکردند  و  مدّتهای  مدید  اذیّت  و  آزار  میرساندند:

(فَکُلا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَیْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الأرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (٤٠)

ما  هر  یک  از  اینها  را  به  گناهانشان  گرفتیم: برای  بعضی  از  ایشان  طوفان  هـمراه  بـا  سنگریزه  حواله  کردیم، و  بــعضی  از  ایشـان  را  صدای (رعبانگیز  صـاعقهها  و  رمینلرزهها) فرا  گرفت، و  بـرخی  ار  ایشـان  را  هــم  بـه  زمین  فرو  بردیم، و  برخی  دیگر  را (در  آب  دریـا) غـرق  کردیم. خداوند  هرگز  بدیشان  ستم  نکرده  است  و  آنـان  خودشان (با  ارتکاب  کفر  و  فسق  و  فـور) به خویشتن  ستم  کردند (و  نتیجۀ  آن  را  هم  دیدند  و  چشیدند)‌.

حاصب  قوم  عاد  را  فرا  گرفت. حاصب  باد  تند  و  ویرانگر  و  سرد  و  پر  سر  و  صدائی  است که  سنگریزههای  زمین  همراه  با  آن  بـه  هوا  پـرتاب  مـیشوند  و  بر  مـردمان  میافتند  و  ایشان  را  مـیکشند. قـوم  ثـمود  را  صـدای  صاعقهها  که  با  زمین  لرزه  در  مرکز  وقوع  آن  همراه  است  در  برگرفت. خدا  قارون  و  خانه  و  کاشانهاش  را  به  زمین  فرو  برد. فرعون  و  هامان  هم  در  دریا  غرق  شدند. همۀ  آنان  به  کیفر  ظلم  و  ستم  خود  گرفتار  آمدند.

(وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (٤٠)

خـداونـد  هرگز  بـدیشان  سـتم  نکرده  است  و  آنان  خودشان (با  ارتکاب  کفر  و  فسق  و  فجور) به  خویشتن  ستم  کردند (و  نتیجۀ  آن  را  هم  دیدند  و  چشیدند(‌.

*

هم  اینک  که  بر  محلّهای  نابودی  سرکشان  و  ستمگران  کافر  ایستادهایم، و  هم  اینک  که  بر  جایگاه  نقش  زمـین  شدن  و  هلاک  گردیدن  بزهکاران  و  تباهی  پیشگان  طاغی  و  یاغی  در  طول  قرنها  و  گذشت  نسلها  لنگر  انداختهایم، و  هم  اینک  کـه  در  سرآغـاز  سـوره  از  فـتنه  و  بلا  و  آزمایش  و  آزمون  و  گـول  زدن  و  فـریب  دادن  سـخن  راندهایم، الان  روند  قرآنـی  دربـارۀ  حققت  نـیروهای  دشمن  و  بدخواه  در  این  جولانگاه  مثلی  میزند  ...  تنها  یک  نیروی  واقعی  و  پایدار  وجود  دارد که  نیروی  ایزد  دادار  است  و  بس. همۀ  نـیروهای  جز  آن  مـتعلّق  به  آفریدگان  است  ناچیز  و  سست  و  ضعیف  است.  هر  کس  که  بدان  نیروها  چنگ  بزند  یا  پناه  ببرد، او  به  عنکبوت  ضعیفی  میماند  که  به  لانهای  پناه  می‏برد  که  از  تارهای  سست  و  ناچیز  ساخته  و  پرداخته  شده  است. هم  عنکبوت  و  هم  لانهای  که  بدان  پناه  میبرد  در  ضـعف  و  سسـتی  یکسان  و  برابرند:

(مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (٤١) إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (٤٢) َتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ) (٤٣)

کار  کسانی  که  جز  خدا (اشخاص  و  اصنام  و  اشیائی  را  به  دوستی  برگرفتهاند، و  از  میان  آفریدگان، برای  خود) سرپرستانی  برگزیدهاند، همچون  کار  عنکبوت  است  که (برای  حفظ  خود  از  تـارهای  نـاچیز) خانهای  برگزیده  است  (بدون  دیوار  و  سقف  و  در  و  پیکری  که  وی  را  از  گزند  باد  و  باران  و  حوادث  دیگر  در  امان  دارد). بی‏گمان  سستترین  خانهها  خانه  و  کاشانۀ  عنکبوت  است. اگر  آنان  از  سستی  معبودها  و  پایگاههائی  که  غیر  از  خدا  برگزیدهاند  باخبر  بودند، به  خوبی) میدانستند (که  در  اصل  بر  تار  عنکبوت  تکیه  زدهاند).  خداوند  از  چیزهائی  که  بجز  خدا  به  فریاد  میخوانند  آگاه  است  و  او  چیرۀ  کار  بجا  است (و  بر  نابودی  آنان  توانـا  است، ولی  حکمتش  ایجاب  میکند  که  به  مردمان  فرصت  کافی  بـدهد  و  بــر  همگان  اتمام  حجّت  کند)، اینها  مثالهائی  هسـتند  که  مـا  بـرای  مــردم  مـیزنیـم، و  جز  فرزانگان، آنها  را  فهم  نمیکنند (و  سوای  خردمندان  از  آنها  عبرت  نمی گیرند  و  درس  زندگی  نمی آموزند).

این  تصویر  شگفتی  و  درسـتی  از  حقیفت  نـیروها  در  گسترۀ  جهان  هستی  است. حقیقتی  است  کـه  مـردمان  گاه گاهی  از  آن  غافل  مـیشوند، در  نتیجه  ارزیابی  و  سنجش  ایشان  دربارۀ  هـمۀ  مـعیارها  و  مـقیاسها  بـد  و  نادرست  مـیشود، و  تـصور  و  انـدیشۀ  آنان  دربـارۀ  جملگی  ارتباطها  و  پیوندها  تباهی  مـیگیرد، و  هـمگی  معیارها  و  مقیاسهائی  که  در  دسترس  دارند  نـقص  و  عیب  پیدا  میکند، و  نمیدانند  به  کجا  رو  میکنند. نمیدانـند  چه  چیزی  را  باید  برگیرند  و  چـه  چـیزی  را  باید  رهـا  سازند.

بدین  هنگام  است  که  نیروی  فرماندهی  و  سـلطه گـری  ایشان  را  گول  مـیزند، و  گـمان  می‏برند  که  نـیروی  فرماندهی  و  سلطهگری  نیروی  توانائی  است  کـه  قـادر  است  در  این  زمین  به  کار  بپردازد  و  کارا  باشد. با  شوق  و  علاقه  و  با  ترس  و  هراس  بدان  نیرو  رو  میکنند  و  دفع  بیمها  و  جلب  خواستهای  خود  را  از  آن  میخواهند، و  در  برابرش  کرنش  می‏برند  و  فـروتنی  مـیکنند، و  از  آن  میترسند  و  به  هراس  مـیافـتند، و  خشـنودی  آن  را  می خواهند  و  میجویند  تا  در  سایۀ  خشنود  کـردن  ان  اذیّت  و  آزارش  را  از  خودشان  بازدارند، یـا  حـمایت  و  حفاظت  آن  را  برای  خویشتن  تضمین  کنند!

نیروی  اموال  و  دارائی  ایشان  را  گول  مـیزند. گـمان  می‏برند  نـیروی  امـوال  و  دارائـی  نـیروی  مسـلط  بـو  سرنوشت  مردمان  و  بر  سرنوشت  زندگی  است.  بدان  نیرو  با  شوق  و  عـلاقه  و  با  نحس  و  هـراس  نــزدیک  می گردند، و میکوشند  آن  نیرو  را  به  دست  بیاورند  تـا  در  سایۀ  آن  گردن  بیفزایند  و  بر  عمر  خود  خود  بیفزایند  و  بر  گردۀ  مردمان  سوار  شوند  و  بر  آنان  چیره  گردند، همان گونه  که  گمان  می بردند!

نیروی  دانش  هم  ایشان  را  گول  می زند. گمان می برد  که  نیروی  دانش  منشأ  توان  و  مـنشأ  مـال  است، و  بـلـکه  سرچشمۀ  همۀ  نیروهائی  است  که  انسان  دارندۀ  آنها  در  سایۀ  قدرتمند  می شود  و  بیا  و  برو  و  بگسیر  و  ببند  پیدا  می کند. مردمان  به نیروی  دانش  کرنش کنان  و   فروتنانه  نزدیک  می شوند، انگار  که  آنان  بندگانی  در  محرابها  هستند  و  به  پرستش  می ایستند!

این  نیرویی  ظاهری، مردمان  را  گول  مـیزنند. ایـن  نیروهائی  که  در  دسترس  افراد  و  در  دسترس  گروهها  و  در  دسترس  دولتها  است، مردمان  را  میفریبند. مردمان  پیرامون  این  نیروها  طواف  می کنند  و  می گردند، و  بر  روی  آنها  فرو  میافتند، بدان گونه  که  پروانه  گرد  چراغ  طواف  میکند  و  میگردد،  و  خود  را  بر  روی  آتش  فرو  می اندازد!

مردمان  نیروی  یگانه ای  را  فراموش  می کنند  که  سائر  نیروهای  کوچک  را  می آفریند، و  مالک  همۀ  آنها  است، و  او  است  که  همۀ  آنها  را  عطا   می کند، و  آنها  را  رهنمون  می شود  و  رهنمود  می کند، و  هر  گونه  که  خود  بخواهد  راه  می برد  و  به  هر  کجا  که  بخواهد  روان  می کند.

مردمان  فراموش  می کنند  که  پناه  بردن  به  همچون  نیروهائی، چه  در  دسترس  افراد، و  چه  در  دسترس  گروه ها، و  چه  در  دسترس  دولتها  باشد، بسان  پناه  بردن  عنکبوت  به  لانۀ  خود  است... عنکبوت  حشرۀ  ضعیف  و  سست  و  ناتوانی  است  نه  ساختار  و  ترکیب بند  نرم  و  ضعیف  آن  به  گونه ای  است  که  او  را  بپاید و  محافظت  نماید، و  نه  خانۀ  سست  و  ناچیز  آن  به  گونه ای  است  که  او  را  مصون  و  محفوظ  سازد.

در  گسترۀ  جهان  هستی، حمایت  و  حفاظت  جز  حمایت  و  حفاظت  خدا، و  پناه گاه  و  مـکان  امنی  جز  پناه گاه  و  مکـان  امنی  جز  پناه گاه  و  مکان  امن  خدا، و  تکیه گاه  و  پشت  و  پناهی  جز  تکیه گاه  و  پشت  و  پشت  و  پناه  خدا، وجود  ندارد.

این  همان  حقیقت  بزرگ  و  سترگی  است  که  قـرآن  به  استقرار  آن  در  دلهای  گروه  مؤمنان  صدر  اسلام  عنایت  فرموده  است  و  توجّه  داشته  است  و  اهمّیّت  داده  است، و  در  پرتو  آن  ایشان  نیرومندتر  از  هر  نیروئی  شدند  که  بر  سر  راه  آنان  ایستادند  و  رزمیدند  و  سدّها  و  مانعها  ایجاد  کردند. این  گروه  مؤمن  پـیشتاز  در  سـایۀ  آن  حـقیقت  بزرگ  و  سترگ  بود  کـه  شکوه  و عـظمت  جـبّاران  و  زورگویان  زمین  را  لگدمال  کردند  و  سنگرها  و  دژها  را  درهم  کوبیدند  و  خراب  و  ویران  کردند.

این  حقیقت  بزرگ  و  سترگ، در  هـر  درونـی  مسـتقرّ  گردیده  بود، و  هر  دلی  را  آباد  کرده  بود، و  آمیزۀ  خون  شده  بود، و  همراه  خون  به  رگها  دویده  بود.  این  حـقیت  بزرگ  و  سترگ  تنها  واژهای  نمانده  بود  که  به  زبان  گفته  شود،  و  تنها  به  شکل  قضیهای  درنیامده  بود  که  نیاز  بـه  مجادله  و  مباحثه  داشته  باشد. بلکه  این  حقیقت  بزرگ  و  سترگ، چیز  بدیهی  آشکار  و  مستقرّ  در  زوایـای  درون  گردیده  بود، و  جز  آن  چیز  دیگری  در  پهنۀ  حسّ  و  خیال  به  جولان  درنمیآمد  و  بر  صفحۀ  دل  نمیگذشت‌.

تنها  نیروی  خدا  نیرو  است  و  بس. تنها  ولایت  و  حمایت  خدا  ولایت  و  حمایت  است  و  بس. جدای  از  ولایت  و  حمایت  خدا  همۀ  ولایتها  و  حمایتها  سست  و  ناچیز  است  و  تنۀ  فرسوده  و  پوسیدهای  بیش  نیست، هر  چند  کـه  بـه  ظاهر  برتری  گیرد  و  قد  برکشد  و  گنده  و  ستبر  به  نـظر  آید، و  بتواند  قلدری  و  زورگوئیکند  و  طاغی  و  یاغی  شود، و  هر  اندازه  هم  از  وسائل  و  ابزار  تاخت  و  تـاز  و  طغیان  و  عـیان  و  توبیخ  و  تـنبیه  را  در  اختیار  گـرفته  باشد.

این  نیروها  نیروی  عنکبوت  است. نیروهائی  که  عنکبوت  در  اختیار  دارد  جز  تارهای  خودش  نیست‌:

(وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ) (٤١)

بیگمان  سستترین  خـانهها  خـانه  و  کاشانۀ  عنکبوت  است. اگر  (آنان  از  سستی  معبودها  و  پایگاههائی  سه  غیر  از  خدا  برگزیدهاند  باخبر  بودند، به  خوبی) میدانشـتند (که  در  اصل  بر  تار  عنکبوت  تکیه  زدهاند(.

یاران  دعوتها، آن  کسانی  که  مورد  فتنه  و  بلا  و  شکنجه  و  آزار  قرار  میگیرند، و  با  تشویق  و  ترغیب  وگـول  و  فریب  رویاروی  میشوند، شایسته  است  در  برابر  ایـن  حقیقت  بزرگ  و  سترگ  بایستند، و  لحظهای  هـم  آن  را  فراموش  نکنند، بدان  هنگام  که  با  نــیروهای  گوناگون  روبرو  میگردند  این  نیرو  بدیشان  زیـان  مـیرساند  و  میکوشد  که  خرد  و  خمیر  و  نابودشان  گرداند.  آن  نـیرو  ایشــان  را  از  راه  بـه  در  میبرد  و  آواره  و  سرگردان  میکند، و  میکوشد  آنان  را  بخرد  و  زرخرید  خود  کند  ... همۀ  این  نیروها  تارهای  عنکوت  هستند  در  برابر  حساب  و  کتابی  که  خدا  دارد، و  برابر  حـساب  و کتابی  که  عقیده  دارد، وقتی  که  عقیده  صحیح  باشد، و  زمانی  که  حـقیقت  نیروها  شناخته  شود، و  ارزیابی  و  سنجش  نیروها  درست  و  بجا  انجام  بگیرد.

(إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ).

خداوند  از  چیزهائی  که  بجز  خدا  بـه  فـریاد  مـیخوانند  آگاه   است‌.

آنان  کمک  میطلبند  و  یاری  می خواهند  از  اولیائی  که  بجز  خدا  بـرمیگیرند  و  بـرمیگزینند! خـدا  حقیقت  و  ماهیّت  این  اولیاء  را  میداند. این  حقیفت  و  ماهیّت  همان  است  که  در  مثل  پیشین  به  تصویر  کشیده  شده  است  ...  عنکبوت  است  و  به  تارهای  خود  پناه  میبرد!

(وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (٤٢)

او  چیرۀ  کاربجا  است (و  بر  نـابودی  آنـان  تـوانـا  است، ولی  حکمتش  ایجاب  میکند  که  به  مردمان  فرصت  کافی  بدهد  و  بر  همگان  اتمام  حجّت  کند)‌.

تنها  خـدا  است  کـه  چـیره  و  تـوانا  است، وکـاربجا  و  گردانندۀ  این  هستی  است‌.

(وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ) (٤٣)

اینها  مثالهائی  هستند  که  ما  برای  مردم  مـیزنیم، و  جز  فرزانگان، آنها  را  فهم  نمی‏کنند (و  سـوای  خـردمندان  از  آنها  عبرت  نمی‏گیرند  و  درس  زندگی  نمیآموزند)‌.

گروهی  از  مشرکانی  که  دلهایشان  بسـته  شـده  است  و  خردهایشان  قفل  گردیده  است، این گونه  مثلها  و  مثالها  را  مـادۀ  تـمسخر  و  وسیلۀ  ریشـخند کـردند، و  گـفتند: پروردگار  محمّد  از  مگس  و  عنکبوت  سخن  مـیگوید. این  تصـویر  شگفت، عقل  و  شعور  ایشـان  را  به  تکـان  نینداخت  چون  نمیفهمیدند  و  نمیدانستند:

(وَمَا یَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ) (٤٣)

جز  فرزانگان، آنها  را  فهم  نمیکنند (و  سوای  خردمندان  از  آنها  عبرت  نمی‏گیرند  و  درس  زندگی  نمیآموزند)‌.

*

آنگاه  روند  قرآنی  این  حقیقت  بزرگ  و  سترگ  را  بدان  حق  عظیم  و  کبیری  پیوند  میدهد  که  در  طرح  و  پروژۀ  سراسر  این  جهان  هستی  است،  بدان گونه که  شیوه  قران  در  ربط  و  پیوند  هر  حقیقتی  بدان  حقّ  عظیم  و  کبیر  است

(خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ) (٤٤)

این  آیه  به  دنبال  داستانهای  ییغـمبران  این  گونه  میآید، و  پس  از  مـثلی  ذکـر  مـیگردد  کـه  حقیقت  و  مـاهیّت  نیروهای  موجود  در  گسترۀ  هستی  را  به  تـصویر  میکشد. این  آیه  هماهنگ  با  این  نیروها  و  مربوط  بدانـها  ذکـر  میشود  در  سایۀ  پیوند  قابل  ملاحظهای  که  با  آنها  دارد، همان  پیوندی  که  همۀ  حقائق  پراکنده  در  جهان  با  آن  حقّ  نهان  در  آفرینش  آسمانها  و  زمین  دارند. آن  حقّی  که  آسمانها  و  زمین  بدان  استوار  و  پابرجا  گردیدهاند  و  بر  آن  پایدار  و  ماندگار  ماندهاند، در  میان  آن  نظم  و  نظام  دقیقی  که  تخلّف  نمیکند  کندی  نمیپذیرد  و  اختلاف  و  تضادّ  ندارد  و  برخی  از  ان  با  بـرم  دیگــرش  بـرخـورد  نمینماید  و  ناهماهنگ  و  ناهمگون  نمیشود، زیرا  چنین  نظم  و  نظامی  حقّ  همآوا  و  همنـوائـی  است  و  هـیچ گونه  کجی  و  کژی  در  آن  وجود  ندارد!

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِلْمُؤْمِنِینَ) (٤٤)

قطعاً  در  ایـن (آفـرینش  زیـبا  و  بـجای  کـائنات) نشـانۀ  بزرگی  برای  ایمانداران  است (تا  با  آن  خالق  جهان  را  بشناسند).

آن  مؤمنانی  که  در  برابر  نشانههای  خداشناسی  جـهانی  پراکنده  در  اینجا  و  آنجا  و  لابلا  و  زوایای  سراسر  هستی، دلهایشان  میگشاید  نشانههائی  که  در  هماهنگی  جهان  و  در  نظم  و  نظام  آن  دیده  میشوند، و  چشمها  هر  کجا  را  بنگرند  آن  نشانههای  پراکنده  در  اطراف  و  اینان  عالم  را  میبینند.  مؤمنان  کسانیند  که  آن  نشانهها  را  درک  و  فهم  میکنند، زیرا  آنان  دارای  چشمان  باز  و  بـینش  آگـاه  و  عقل  و  شعور  بیدار  و  هوشیار  برای  دریـافت  و  درک  و  فهم  هستند.

*

روند  قرآنی  در  پایان  ایـن  مـرحـله، کتابی  را  کـه  بـر  محمّد  صلّی الله علیه و آله و سلّم  نازل  گردیده  است  و  همچنین  نماز  و  ذکر  و  یاد  خدا  را  با  حـقّی  پـیوند  مـیدهد  کـه  در  سـراسـر  آسمانها  و  زمین  موجود  است، و  از  دیگر  سو  آنها  را  با  زنجیرۀ  دعوت  به  سوی  خدا  پیوند  می دهد  که  از  زمان  نوح  علیه السّلام  تاکنون  ادامه  داشته  است  و  حلقههای  آن  بـه  یکدیگه  متّصل  بوده  است‌:

(اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) (٤٥)

(ای  پیغمبر!) بخوان  آنچه  را  که  از  کتاب (آسمانی  قرآن) به  تو  وحی  شده  است، و  نماز  را  چنان  کـه  بـاید  بـرپای  دار. مسـلّماً  نـماز (انسـان  را) از  گناهان  بزرگ  و  از  کارهای  ناپسند (در  نظر  شرع) بازمیدارد، و  قطعاً ذکر  خدا  و  یاد  الله (از  هر  حیز  دیگری) والاتر  و  بزرگتر  است، و  خداوند  میداند  که  شما  چه  کارهائی  را  انجام  میدهید (و  سزا  و  جزایتان  را  خواهد  داد).

بخوان  آنچه  را  که  از  کتاب  آسمانی  قرآن  به  تو  وحـی  شده  است. چه  این کتاب  وسیلۀ  تو  برای  دعوت، و  برای  نشان  دادن  آیت  یزدانی  همراه  با  دعوت، و  برای  اظهار  حقّی  است  که  مرتبط  با  حقّ  نهان  در  آفرینش  آسمانها  و  زمین  است‌.

نماز  را  بـخوان، قطعاً  نماز  -  وقتی  کـه  چنان  کـه  بـاید  خــوانـده  شـود -  انسـان  را  از  بـزهکاریها  و  زشـتیها  بازمیدارد. زیرا  نماز  ارتباط  با  خـدا  است،  و  شـخص  نمازگزار  شرم  میکند  و  خجالت  میکشد  از  این  کـه  با  وجود  اقامۀ  نماز  گناهان  بزرگ  و  بزهکاریهای  سترگ  را  انجام  دهد، و  گناهان  بزرگ  و  بزهکاریهای  سترگ  را  با  نماز  بیامیزد  تا  با  بار  گناهان  و  بزهکاریها  به  پیشـگاه  خدا  رود  و  حاضر  ملاقات  و  رویاروئی  با  او  شود. نماز  پاکی  و  پاکیزگی  و  خلوص  و  اخلاص  است، ناپاکی  و  پلشتی  گناهان  بزرگ  و  بزهکاریهای  سترگ  با  آن  هماهنگ  و  سازگار  نمی‏باشد، و  بار  سـنگین  آنـها  با  نـماز  جور  درنمیآید  و  به  مقصد  نمی‏رسد.

(من صلى صلاة لم تنهه عن الفحشاء والمنکر لم یزدد بها من الله إلا بعداً).[5]

کسی  که  نمازی  را  بـخواند  و  آن  نـماز  او  را  از  ارتکـاب  گناهان  بزرگ (چون  شرک  و  زنا)، و  از  انجام  کارهای  ناشایست (ناسازگار  با  فطرت  و  عقل  سلیم) باز  ندارد، با  همچون  نمازی  جز  بر  دوری  از  خدا  نـیفزوده  است.  چنین کسی  چنان  که  باید  نماز  را  اقـامه  نکـرده  است  و  بجای  نیاورده  است،  بلکه  فقط  آن  را  خوانده  است  و  اداء  کرده  است  ... میان  اقامه  کردن  و  بجای  آوردن  نماز  و  میان  خواندن  و  اداءکردن  آن  فرق  زیادی  است  ... چـه  نماز  وقتی  که  اقامه  میگردد  و  بـجای  آورده  مـیشود،  ذکر  و  یاد  خدا  است‌.

(وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ).

و  قطعاً  ذکر  خدا  و  یاد  الله (از  هر  چیز  دیگری) والاتـر  و  بزرگتر  است‌.

والاتر  و  بزرگتر  است  به  طور  مطلق  از  هر  گونه  تلاش  و  کوششی  و  از  هر گونه  جذبه  و  کششی  و  والاتر  و  بزرگتر  از  هر  گونه  پرستشی  و  فروتنی  و  کرنشی  است‌.

(وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ) (٤٥)

خدا  میداند  که  شما  چه  کارهائی  را  انـجام  مـیدهید (و  سزا  و  جزایتان  را  خواهد  داد).

هیچ  چیزی  بر  خدا  پنهان  نمیماند، و  هیچ کاری  بــر  او  مشتبه  نمیشود، و  شما  به  سوی  او  بـرمیگردید، و  او  سزا  و  جزای  کارهائی  را  به  شما  خواهـد  داد  کـه  انـجام  میدهید  و  میکنید.

*

پایان  جزء  بیستم

به  دنبال  آن  جزء  بیستویکم  میآید

که  با  این  فرمودۀ  خداوند  بزرگوار  آغاز  میگردد: 

(وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ).


 


[1] مراجعه شود به رعد/٨ (مترجم

[2] واژۀ «ابراهیـم‌‌» در متن عربی فی ظلال القران «لوط» ذکر شده است و اشتباه  است.(مترجم)

 [3] نگا: فصلّت‌/16،و قمر/19و حاقّه/6.(مترجم)

 [4] نگا:هود/67.(مترجم)

 [5] ابنجریر آن را  روایت کـرده است و گـفته است‌:عـلی بـرایـمان روایت کـرده است  و  اسماعیل پسر مسلم از حسن برایمان نقلکرده است و گفته است‌: پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم  فرموده است ... آنگاه حدیث را ذکر کرده است...