مدنی است؛ ترتیب آن 2؛ شمار آیات آن 286
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿الٓمٓ ١﴾.
الف. لام. میم؛ پروردگار به مراد خویش از این حروف عربی آگاهتر است. با اینحال نزدیکترین قول به حقیقت این است که در حروف مقطعات، اظهار عجز معاندان از آوردن مانندی برای قرآن است در حالی که این کتاب آسمانی با همان حروف زبان عربی نازل شده که عربها به آن آشنایی کامل دارند.
﴿ذَٰلِکَ ٱلۡکِتَٰبُ لَا رَیۡبَۛ فِیهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِینَ ٢﴾.
این قرآن بزرگ که در عظمت، صدق، برکت و بلاغتش هیچ کتابی شبیه آن نیست، شک و شبههای در آن نمیباشد؛ زیرا در حدّ کامل یقین قرار دارد، طوری که هرگونه تحیّر، شک و شبهه را از بین میبرد. این کتاب مرشد و راهنمای کسانی است که به سوی خیر و خوبی هردو سرای (دنیا و آخرت) هدایت میشوند، این کتاب آنها را بر امور هدایت رهنمایی و از فرومایگیها دور میسازد. با اینحال از این کتاب جز مؤمنان نفعی نمیبرند، اینان کسانیاند که با طاعت و عبادت، به رحمت خدا عزوجل نزدیک میشوند و با اجتناب از معصیت، خود را از عذاب اوتعالی دور میسازند.
﴿ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٣﴾.
این پرهیزگاران تمام امور غیبی را که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از آن خبر دادهاند تصدیق میکنند، اموری مانند: روز قیامت، بهشت و دوزخ، اخبار و اطلاعات گذشتگان و امور آینده. و نماز را در بهترین وجه آن ادا مینمایند.
در اینجا ملاحظه میشود که از ادای نماز با واژۀ: «یُقِیمُونَ» تعبیر شده نه «یصلون» زیرا منظور از اقامۀ نماز برپای داشتن آن با خشوع و فروتنی و مطابق به تمام مواصفات و امور مسنونۀ آن است، چنین نمازی آنها را از فحشا و منکر بازمیدارد. اینها از آنچه پروردگار به آنها روزی داده با دادن زکات و صدقات در راستای احسان و نزدیکان و وجوه خیر و در جهت تقرب به حقتعالی انفاق میکنند و در این زمینه دست به زَر اندوزی نمیزنند؛ زیرا تمام روزیها از سوی خداست نه از جانب آنها؛ البته این در حالی است که قسمتی از اموال خود را صدقه میدهند نه همه را.
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلِکَ وَبِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ یُوقِنُونَ ٤﴾.
آنها کسانیاند که به تمام آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و بر پیامبران پیش از ایشان نازل شده یقین و باور کامل دارند و به این ترتیب در ایمان به تمام کتابها و پیامبران هیچ تفاوتی قایل نیستند. آنها با علم یقین میدانند که روز آخرت حق است و پروردگار مردم را در روزی که هیچ شکی در وقوع آن نیست جمع میکند تا همه را محاسبه نماید.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَىٰ هُدٗى مِّن رَّبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٥﴾.
آنها (کسانی که وصفشان رفت) بر هدایتی بزرگاند؛ زیرا اوامر خدای را اطاعت کرده و از نواهیش دوری جستند، پس هدایتی بزرگتر از هدایت آنها نیست. این هدایت از جانب خالق و رازقشان است از اینروی آنها رستگارانند، کسانی که به مطلوب و مراد خویش دست یافته و از آنچه مایۀ ترس و وحشت است رها شدند به این سبب که آنها راه نجات را طی کرده و از طریق هلاکت دوری گزیدند.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٦﴾.
آنانی که به خدا عزوجل و پیامبرش کافر شدند، چه آنها را بیم دهی یا ندهی نزدشان برابر و مساوی است؛ زیرا وعظ و ارشاد هیچ تأثیری در آنها ندارد و نمیتواند نفعی به حالشان داشته باشد. آنها ایمان نمیآورند و آنچه را آوردهای تصدیق نمیکنند چون چشمهایشان از ذکر خدا عزوجل در پرده و حجاب قرار گرفته است.
﴿خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ سَمۡعِهِمۡۖ وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ٧﴾.
خداوند عزوجل قلبهایشان را در حجاب قرار داده از اینروی ایمان در آن قلبها داخل و کفر از آنها بیرون نمیشود و بر گوشها و چشمهایشان پرده نهاده، از اینروی تمامی دریچههای ورودی علم و دانش نزد آنها بسته است، پس حق را نمیفهمند، هدایت را نمیشنوند و رشد و رهنمود را نمیبینند. خداوند عزوجل برای آنها در دوزخ بنابر اعمالشان عذابی را آماده نموده که بسیار بزرگ و طاقت فرساست.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِینَ ٨﴾.
و از میان مردم گروهی منافقاند، اینها اموری را اظهار میدارند که در باطنشان نیست. چنین کسی به زبان مسلمان و در دل کافر است ولی ادعا میکند که به خدا عزوجل و روز آخرت یقین و باور کامل داشته و تمام آنچه را از سوی اوست تصدیق میکند در حالی که دروغ میگوید؛ زیرا در نهاد خود تکذیب مینماید و ایمان دریچههای قلبهایش را نگشوده است.
﴿یُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَمَا یَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ ٩﴾.
آنها گمان میکنند با چنین سخنانی با خدا عزوجل و بندگان صالح و خوب او حیله گری میکنند، چنین فریب کاریها در کوتاه مدّت موفق خواهد بود، ولی هیهات که اینها با خویشتن بازی میکنند و در راستای هلاکت خود گام برمیدارند. اینها بر نفسهای خود استخفاف مینمایند و رگهای قلب خود را قطع میکنند در حالی که نمیدانند. پس آنها بر قباحت و زشتی عملکرد خود واقف نیستند و از بدی صنع خویش غافل اند.
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ ١٠﴾.
در قلبهای چنین کسانی مرض شک و تکذیب قرار دارد و به سبب گمراهی که دارند خداوند عزوجل در حیرت، شک و اضطرابشان افزود؛ زیرا کیفر بدی، بدی، در دنیا و آخرت با انواع و اقسام عقوبتها بر آنان فرود خواهد آمد، زیرا آنها صدق و راستی را تکذیب کردند و در گفتار خود دروغ گفته و اعمال زشت انجام دادند و تکذیب اصل تمام گناهانشان است.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ قَالُوٓاْ إِنَّمَا نَحۡنُ مُصۡلِحُونَ ١١﴾.
و هرگاه به این منافقان از باب نصیحت گفته شود در زمین فساد نکنید و اعمال زشت خود را کنار بگذارید؛ زیرا این اعمال موجب فساد در روی زمین است و این شما هستید که سبب نفاق، تفرقه افگنی و نمونۀ بدی اخلاقی و مایۀ تفرّق جمع مردم میباشید! آنها در پاسخ میگویند: ما اصلاح گریم و ادعا میکنند که ارادۀ خیر و منفعت عمومی را دارند، چنین ادعاهائی همواره از هر مفسد تبهکار سَر میزند.
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡمُفۡسِدُونَ وَلَٰکِن لَّا یَشۡعُرُونَ ١٢﴾.
آگاه باشید که این منافقان فساد گرانی اند که فاسدتر از آنها کسی دیگر نیست. اینها در نهاد خود به علت وجود عقاید فاسد، فاسد اند چنانچه اعمال و افعالشان نیز مفسدانه است؛ زیرا به منظور ایجاد فتنه و فساد در بین مردم تلاش میکنند در حالی که متوجه فساد خود نیستند. نزد آنها موازین امور و مقاصد زندگی معکوس شده طوری که شر را خیر میانگارند و خیر را شر و باطل در نظر آنها در شکل حق جلوهگر شده است. کسی که متوجه فساد خود نباشد، طبیعی است که از حق دور میماند. در حق اینها همینقدر کافی است که باریتعالی آنها را تکذیب نموده است.
در مورد چنین حالتی مقولهای نیز وجود دارد با این مفهوم که: «در فضیحت دروغگو همین کافی است که در رویش گفته شود دروغ گفتی!».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ کَمَآ ءَامَنَ ٱلنَّاسُ قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ کَمَآ ءَامَنَ ٱلسُّفَهَآءُۗ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلسُّفَهَآءُ وَلَٰکِن لَّا یَعۡلَمُونَ ١٣﴾.
اگر از این منافقان خواسته شود که داخل دین شوید و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کنید آنگونه که مردم ایمان آورده و از پیامبر پیروی کردهاند؛ در پاسخ میگویند: چگونه کاری را که این ابلهان انجام دادهاند انجام دهیم ـ منظورشان صحابۀ کرام بود ـ این سخن را از اینروی میگفتند که قربانی دادن در راه خدا عزوجل و تحمل اذیت به خاطر آن و همچنان مواجه شدن با انواع و اقسام خطرها، کاری است که مخالف عقل بزدلانه و معیشتگرای آنهاست، عقلی که همواره به دنبال لذت جوئی و پیروی از شهوات است. پروردگار پاسخشان را اینگونه داد که آنها خود جاهل و ابلهاند؛ زیرا مصلحت بزرگی را از دست داده و در بدترین انواع مهلکهها واقع و در وادی حسرت سرگردان شدند در حالی که زشتی عملکرد و بدی آنچه را مرتکب میشوند نمیدانند از اینروی امید رهیابیشان وجود ندارد.
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ ١٤﴾.
و هرگاه با مؤمنان یکجا شوند و با آنان ملاقات کنند به منظور حفظ جان و مال خویش بر زبان اظهار ایمان میکنند و کفر را در نهاد خویش پنهان میدارند و هرگاه به سوی پیروان خویش و کسانی بر گردند که مانند آنها در کفر بسر میبرند، میگویند ما در اعتقادی که شما دارید با شمائیم، همانا ما با مؤمنان فریبکاری نموده و بر آنان استهزا کردیم و الا ما هرگز با آنها نیستیم و به آنچه باور دارند باور نداریم. این گروه با چنین تعاملی خواستند بین معاشرت با کفار و مصاحبت با مؤمنان جمع کنند ولی در عملکرد خویش موفق نشدند؛ زیرا اجتماع دو ضد نا ممکن است.
﴿ٱللَّهُ یَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ وَیَمُدُّهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ١٥﴾.
حقتعالی در پاسخ استهزا و تمسخری که نسبت به مؤمنان انجام میدهند به آنان استهزا میکند و مهلتشان میدهد تا در طغیان و سرکشی، ظلم، گمراهی و انحراف خویش همچنان دوام دهند در حالی که از فرجام عملکرد خویش در غفلت و کوری قرار دارند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ فَمَا رَبِحَت تِّجَٰرَتُهُمۡ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ ١٦﴾.
این منافقان کسانی اند که هدایت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان ثمن گمراهی که خریده و به آن رغبت نشان دادهاند پرداختند و به این ترتیب پست و ردی را در بدل آنچه خیر و بهتر است به دست آوردند. به خدا سوگند که بد تجارتی است این و آنها در معاملۀ خویش سخت زیان کردهاند. کسی که چنین روشی داشته باشد هرگز هدایت نمیشود.
﴿مَثَلُهُمۡ کَمَثَلِ ٱلَّذِی ٱسۡتَوۡقَدَ نَارٗا فَلَمَّآ أَضَآءَتۡ مَا حَوۡلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمۡ وَتَرَکَهُمۡ فِی ظُلُمَٰتٖ لَّا یُبۡصِرُونَ ١٧﴾.
مَثَل و نمونۀ آنان مَثَل و مانند کسی است که در تاریکی شدیدی قرار دارد و آتش میافروزد و زمانی که اطراف خود را میبیند حقتعالی آن آتش را خاموش میکند و آنان را بعد از خاموش کردن آتش در تاریکی قرار میدهد که هیچ چیز را نمیبینند. اینها کسانی اند که در دنیا اسلام برای آنها پرتو افشانی کرد و به سبب آن جان و مالشان محفوظ ماند؛ ولی زمانی که حقتعالی آنان را میراند، خوار و ذلیلشان ساخت و دچار عذاب و ذلّت کرد.
﴿صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ١٨﴾.
آنها کَر اند پس حق را نمیشنوند؛ گُنک اند پس سخن حق را بر زبان نمیآورند؛ کور اند از اینروی حق را نمیبینند، پس آنها از گمراهی که خریدهاند باز نمیگردند و به سوی هدایتی که فروختهاند رجعت نمینمایند.
﴿أَوۡ کَصَیِّبٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فِیهِ ظُلُمَٰتٞ وَرَعۡدٞ وَبَرۡقٞ یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِۚ وَٱللَّهُ مُحِیطُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩﴾.
یا مثَل و نمونۀ آنها مانند مثَل کسی است که به او بارانی بسیار از آسمان رسیده است که در آن هم تاریکی شب است و هم تاریکی ابر و باران. آواز رعد و دیدن برق آنان را نگران میسازد و میترساند. این منافقان هرگاه آیات قرآنی را بشنوند از وعید آن میترسند و از اوامر و تعالیم ارزشمندش فرار میکنند و هرگاه صدای آیات به گوششان برسد انگشتان خویش را در گوشهای خود فرو میبرند تا نشنوند، این کار را از بیم صاعقه و ترس مرگ انجام میدهند. با این حال حقتعالی بر آنان احاطه و قدرت کامل دارد از اینروی آنان نمیتوانند از اوتعالی فرار کنند و یا پروردگار را از نیل به خود عاجز سازند.
﴿یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٠﴾.
آنگونه که برق نزدیک است دیدهگان کسانی را برُباید که آن را میبینند، اینگونه زواجر قرآن و باز دارندههایش نیز نزدیک است دیدگان کسانی را برُباید که با آن هدایت نمیشوند. این منافقان در اسلام بهرۀ اندک دنیوی و ظاهری را در حفظ جان و مال خویش میبَرند، مانند کسی که در روشنائی برق صاعقه مدتی کوتاه راه میرود و چون صاعقه خاموش شود میایستد، بدینسان منافقان نیز در حیرت و شک قرار دارند و سپس عذاب دائمی در آتش دوزخ به سراغ آنان میآید و اگر خدا عزوجل بخواهد گوش و چشمشان را از بین میبرد و این کاملاً واضح و آشکار است که حقتعالی بر کور کردن دیدگان منافقان و گرفتن گوشهایشان تواناست، همانا خداوند عزوجل بر همه چیز قدرت دارد و نظر به کمال قدرتش هیچ چیزی او را از کاری باز داشته نمیتواند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٢١﴾.
مستحق عبادت، خدای یگانه است و جایز نیست کسی دیگر در الوهیتش با او شریک باشد؛ زیرا ربوبیت و پروردگاری فقط از آن اوست. او کسی است که همۀ مردم را آفریده و آنکه خالق و آفریدگار است سزاوار پرستش و بندگی است. در اینجا حقتعالی بندگان خویش را ندا میدهد ـ این اولین ندا در قرآن است ـ و امر میکند تا تنها او را عبادت کنند که او خالق و آفریدگار آنها و پیشینیانشان است و پروردگار شایسته است تا عبادت شود و بندگان عبادتش کنند تا با این عبادت خود را از خشم اوتعالی و عذاب دردناکش وقایه کنند. باید توجه داشت عبادت هدف و مقصود خلقت و آفرینش است و پروردگار به منظور اینکه عبادت شود خلایق را ایجاد نموده و جهت هدایت آنها پیامبران را فرستاده و کتابهای آسمانی را نازل فرموده؛ پس این هدف و مقصود بسیار بزرگ و ارزشمند است.
﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢﴾.
آیا خدا عزوجل موجودی نیست که زمین را مانند فرش گسترانید تا مردم بر آن زندگی کنند و از انواع و اقسام نعمتهای آن بهره برند؟ و آسمان را سقفی برای زمین گردانید و در آن خورشید و ماه و ستارگان و سایر پدیدههایی که به انسانها نفع میرسانند را قرار داد و پروردگار آسمان آب را نازل فرمود و با آن آب از زمین انواع و اقسام حبوبات، سبزیجات و میوههای لذیذ که مایۀ لذت دهان و روشنی چشم است بیرون کرد، پس چون خدایتعالی روزی دهنده است همو سزاوار شکر میباشد و شما چگونه غیر خدا عزوجل را میپرستید در حالی که میدانید هیچ خالق و رازقی غیر از او نیست.
﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٢٣﴾.
و اگر شما در وحی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کردهایم در شک و شبهه قرار دارید پس سورهای مانند قرآن و در همان درجه از فصاحت و بلاغت بیاورید، چون خود شما نیز اهل فصاحت و بلاغت بوده و نیروی سخن نزد شما نیز موجود است و در این راستا از تمام یاران و مددگاران خویش بخواهید تا در معارضه با قرآن و آوردن سورهای مانند آن شما را یاری رسانند اگر شما راست میگوئید که توان معارضه با قرآن را دارید! ولی هیهات! آنها شدیداً دچار بیزبانی و گُنگی شده و به شدّت شکست خوردند.
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ ٢٤﴾.
اگر توان معارضه با قرآن را ندارید که هرگز نخواهید داشت؛ زیرا قرآن سخن موجودی حکیم و باخبر است، پس بر خود رحم نموده و با ایمان به خدایتعالی خویشتن را از آتش دوزخ وقایه کنید تا خداوند عزوجل شما را به سبب همین ایمان از آتشی شعلهور نجات دهد و بدانید که هیچ راهی نجاتی از عذاب اوتعالی جز از طریق ایمان و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست. این آتش با هیزم مردمان و سنگها شعلهور است و شما طاقت و توان تحمل آن را ندارید. این آتش را حقتعالی برای کفار آماده نموده و جایگاه کسانی قرار داده است که به اوتعالی کفر میورزند.
در این باره روایتی نیز وجود دارد که مؤمن گنهکار اگر با آتش دوزخ عذاب شود در آن، مانند کافر جاودان نخواهد بود.
﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنۡهَا مِن ثَمَرَةٖ رِّزۡقٗا قَالُواْ هَٰذَا ٱلَّذِی رُزِقۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَأُتُواْ بِهِۦ مُتَشَٰبِهٗاۖ وَلَهُمۡ فِیهَآ أَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞۖ وَهُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥﴾.
و بشارت ده ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بندگان صالح و نیکوکار ما را که از تو پیروی میکنند، به آنان بشارت ده که برای آنان در برابر اعمال صالح و نیکشان مانند: یکتاپرستی، نماز، روزه، صدقه، حج و امثال اینها نعمتهایی است ماندگار و خیری است عام. برای آنها بهشتهایی است که از زیر آن جویها جاری است و آنها در این بهشتها بسر میبرند. هرگاه از میوههای آن روزی داده شوند از روی گمان میگویند این همان میوهای است که قبلاً به ما داده شده در حالی که میوههای یاد شده از لحاظ رنگ مشابه هماند ولی طعم و مزۀشان کاملاً متفاوت و مختلف است. و برای آنها در بهشت همسرانی است پاک که دچار پلیدیهای اخلاقی و غیر اخلاقی که معمولاً زنهای دنیا به آن دچار میشوند نمیگردند و آنها در سایۀ این نعمتها برای همیشه در بهشت باقی خواهند بود و هیچگاه این نعمت از آنها زایل نمیگردد و خوف زوال و تغییر آن نیز وجود نخواهد داشت.
﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَسۡتَحۡیِۦٓ أَن یَضۡرِبَ مَثَلٗا مَّا بَعُوضَةٗ فَمَا فَوۡقَهَاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۖ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۘ یُضِلُّ بِهِۦ کَثِیرٗا وَیَهۡدِی بِهِۦ کَثِیرٗاۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِۦٓ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقِینَ ٢٦﴾.
خداوند عزوجل از این حیا نمیکند که به آنچه بخواهد مثال بزند. این مثال خواه دربارۀ آفرینش پشه باشد یا بزرگتر از آن؛ زیرا حکمت عجیب پروردگار در آفرینش پشه و مورچه مانند حکمت عجیب او در آفرینش فیل و شتر است و حتی ترکیبی که حقتعالی در ایجاد موجودات کوچک انجام داده، ایبسا که بیشتر جلب توجه مینماید. مؤمن هنگام شنیدن چنین مثالهای در نهایت صدق و باورمندی و بدون هیچگونه شک و شبههای میپذیرد که از جانب خداست. ولی کافر حیران و متردد میگردد و در کمال تردد و شک میگویند: خداوند از این مثالها چه اراده دارد؟!
پروردگار با این مثالها بسیاری را گمراه میسازد و بسیاری دیگر را هدایت میکند و اینگونه هر مثالی موجب ازدیاد ایمان مؤمن و افزایش کفر کافر میگردد. روی این اساس ملاحظه میشود که معمولاً علما و دانشمندان آیات الهی، از حد بالایی از یقین برخوردار اند؛ زیرا آنها ادله و براهین بسیاری وجود دارد که نزد جاهل اعراضگر وجود ندارد و بدکاران را مییابی که هنگام شنیدن نشانهها و حجتهای واضح، در فسق و فجور خود میافزایند.
﴿ٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٢٧﴾.
اینها کسانی اند که نقض میکنند عهدی را که بین آنها و پروردگارشان مبنی بر ایمان و اطاعت از پیامبر است و همچنان تمام مواثیق و پیمانهای را که بر خود لازم گرفته بودند مانند: ایمان، نذرها، معاهدات؛ زیرا این انسانها واقعاً فاجر و بد کارند. اینها همچنان قطع میکنند تمام آنچه را که خداوند عزوجل به آن امر فرموده از قبیل: نیکی به والدین، انجام صلۀ رحم، رعایت حقوق همسایگان و به این ترتیب نه با آفریدگار از دَر صداقت وارد شدند و نه با مخلوق از دَر وفا.
علاوه بر تمام آنچه گفته شد اینها در زمین دست به فساد میزنند و تلاش مینمایند فتنه، اختلاف، چند دستگی، و جنگ و جدال در بین مردم ایجاد کنند و علیه مسلمانان دسیسه چینی مینمایند. اینها واقعاً زیانکارانند، کسانی که خود، زندگی و سعادتشان را باختند. به این ترتیب هیچکس از اینها بیشتر و شدیدتر در هلاکت واقع نشده و در معامله زیان ندیده است؛ زیرا خسارت و زیان مالی جبران میشود ولی خسارت و زیان دین و ارزشها هرگز جبران نمیشود، همۀ اینها به این سبب است که خسارت این کافران دائمی و شامل هردو سرای (دنیا و آخرت) میشود و نظر به بزرگی و شدّت این زیان پروردگار خسارت را در آنها محصور دانسته و فرموده است: ﴿أَلَا ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ﴾ آگاه باشید که این است زیان آشکار [الزمر: 15].
﴿کَیۡفَ تَکۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَکُنتُمۡ أَمۡوَٰتٗا فَأَحۡیَٰکُمۡۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٨﴾.
چگونه الوهیت پروردگار خویش را انکار میکنید حال آنکه شما در عالم عدم و نیستی قرار داشتید و او شما را ایجاد کرد؟! سپس اوتعالی بعد از این زندگانی شما را میمیراند و دوباره زنده میکند و از قبرها به منظور رسیدگی به حساب و کتابتان بیرون مینماید و شما به سوی او بازگردانیده میشوید. آیا کسی که دارای چنین مواصفاتی است سزاوار نمیباشد که تنها او پرستش شود؟ زیرا آفریدگار، زنده کننده و میرانندهای جز او نیست، پس چرا شما تنها او را نمیپرستید؟ در حالی که واجب و لازم، عبادت کسی است که مالک زندگی و مرگ و برانگیختن بعد از مرگ است ولی جای تعجب است که شما با همۀ اینها منکر حق شدید و این همه احسان را نا سپاسی نموده و عبادت را به غیر خدا عزوجل پیشکش کردید و به اوتعالی شریک آوردید، پس چه جرمی بزرگتر از این جرم است و چه گناهی بزرگتر از این گناه؟!
﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَسَوَّىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖۚ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٩﴾.
او کسی است که برای شما تمام آنچه را در زمین است، از قبیل، غذا، آب، هوا، دوا، نور و... آفرید و اصل در همۀ اینها را بر حلال بودن و طهارت گذاشت. سپس بعد از آفرینش همۀ این نعمتها قصد آسمان کرد و آنها را برابر ساخت و خلقتشان را نیکو و همه را محکوم بنا نمود و هفت آسمان قرار داد. چنین آفرینش و ابداعی بیانگر علم و دانش بیحدّ پروردگار است که بر همه چیز احاطه دارد، چنانچه تمامیت خلق او را نیز نشان میدهد. پس کسی که دارای چنین مواصفاتی باشد تنها او مستحق عبادت، شکرگزاری و امتثال اوامر و اجتناب از نواهی است.
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِیهَا مَن یُفۡسِدُ فِیهَا وَیَسۡفِکُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَۖ قَالَ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٠﴾.
در اینجا خداوند عزوجل به ما خبر میدهد که اوتعالی خطاب به ملائکه فرموده است به زودی در زمین خلیفهای را قرار میدهد که آبادش کند و آن را با ایمان زنده نماید. منظور از این خلیفه آدم علیه السلام و اولادش اند که برخی جانشین برخی دیگر میشوند تا مسألۀ اعمار زمین و احیای آن با ایمان، همچنان باقی بماند و سنّت ابتلا و حکمت آفرینش تمام گردد. ملائکه گفتند: آیا در زمین خلیفهای قرار میدهی که با نا فرمانی، ظلم و فتنه انگیزی دست به فساد بزند و خونهای معصوم و بیگناهان را به ناحق بریزد؟! و ما تو را با حمد تو تسبیح میگوئیم و تقدیس و تنزیه مینمائیم. این سخن را ملائکه از اینروی گفتند که آنها از هرگونه گناه، خطا، ظلم و عدوان پاک و منزهاند. در اینجا خداوند عزوجل به آنها خبر میدهد که اوتعالی از اسرار آفرینش و عواقب پدیدهها و حکمتهای عجیب، اموری را میداند که غیر او هرگز آنها را نمیدانند، اموری راجع به اقامۀ دین، دعوت به سوی خدا عزوجل وجود پیامبران، علما، اولیا، بندگان، زهّاد و کسان دیگری که صلاحیت اعمار زمین را پیدا میکنند.
﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣١﴾.
و حقتعالی به آدم نامهای تمام مخلوقات از قبیل: آسمان، زمین، کوه، درخت و امثال اینها را آموخت تا وی را با علم و دانش بر ملائکه برتری دهد، دانشی که بالاتر از هر شرف و هر بزرگی است، به خصوص زمانی که این دانش از سوی پروردگار متعال باشد مانند علم آدم علیه السلام و یا علم شرعی. سپس پدیدهها را بر ملائکه به هدف تحقق برتری آدم درپی یک آزمون و امتحان عرضه داشت و خطاب به ملائکه گفت: به من نامهای این مخلوقات را باز گوئید اگر حقیقتاً شما راست میگوئید که بر آدم علیه السلام و ذریهاش فضلیت و برتری دارید!
﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ لَا عِلۡمَ لَنَآ إِلَّا مَا عَلَّمۡتَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٢﴾.
ملائکه بعد از اینکه حقتعالی از آنها برخی مخلوقات را پرسید گفتند: پاک و منزهی بار الها تو و نامت بلند است! ما دانشی نسبت به نام این مخلوقات نداریم مگر اینکه تو به ما بیاموزانی. همانا تو ای خدا عزوجل دانا و با حکمتی؛ زیرا علم تو فراگیر و بر همه چیز احاطه دارد و این علم از جملۀ بزرگترین صفات کمال تو به شمار میرود.
از این بخش آیه دانسته میشود که «عالم حکیم» حقیقتاً عالم «ربانی» است و هر عالمی که یکی از این دو صفت را نداشته باشد نباید در امور دینی پیشوای مردم واقع شود. همچنان این نکته نیز برجسته میشود که آنها علم و حکمت را در حقتعالی منحصر دانستند؛ زیرا ذات پاک او از همه داناتر و با حکمتتر است.
﴿قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ أَنۢبِئۡهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡۖ فَلَمَّآ أَنۢبَأَهُم بِأَسۡمَآئِهِمۡ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ غَیۡبَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَأَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٣٣﴾.
پس زمانی که ملائکه از گفتن نام مخلوقات عاجز ماندند، حقتعالی آدم علیه السلام را امر فرمود تا در حضور ملائکه نامهای مخلوقات یاد شده را ذکر کند تا از این طریق فضل و شرف آدم علیه السلام ظاهر شود و بیان گردد که اصطفای الهی از روی استحقاق صورت میگیرد. زمانی که آدم علیه السلام در برابر ملائکه شروع به ذکر نامها نمود پروردگار فرمود: آیا به شما نگفتهام که من دانای تمام پوشیدگیها آسمانها و زمینم و تمام آنچه از اعمال و گفتار را آشکار میکنید و یا عقاید و باورهایی که پنهان میدارید میدانم؟. در اینجا یکبار دیگر فضل و برتری علم به اثبات میرسد؛ زیرا آدم علیه السلام با این صفت بر تمام ملائکه برتری پیدا کرد چنانچه حقتعالی نیز خود را با داشتن این صفت مدح نمود.
در پی این نمایش قدرت علمی، ملائکه بر فضل آدم علیه السلام معترف شدند چون دانستند که شرف آدم بر آنها به سبب علم و دانشی است که پروردگار به او آموخته است و اینگونه هر کسی که ارادۀ بلندی و رفعت را دارد باید به دنبال طلب علم نافعی باشد که حقتعالی بر انبیای خود نازل فرموده؛ زیرا با چنین علم و دانشی فضیلت و برتری انسان واضح میگردد و انسان از دائره غفلت و نادانی بیرون میشود.
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٣٤﴾.
زمانی که بر ملائکه فضل آدم علیه السلام نظر به علم و دانشی که داشت آشکار گشت، پروردگار عالم آنان را امر نمود تا از روی احترام بر آدم علیه السلام کنند؛ زیرا حقتعالی او را بر آنها با دانش نامهای پدیدهها ویژگی بخشیده بود و دیگر اینکه هیچ صفتی بهتر از صفت علم و دانش که آدم علیه السلام آن را دارا بود وجود ندارد.
ملائکه به امتثال امر پروردگار پرداختند و نظر به اینکه احترام برتر بر غیر برتر از روی اعتراف به حرمت لازم است، آنها بر آدم علیه السلام سجده کردند مگر ابلیس که بنابر تکبّر و شقاوت از سجده ابا ورزید و نهایت سرکشی را از خود به نمایش گذاشت، از اینروی حقتعالی او را خوار و ذلیل ساخت و طرد و لعن کرد. و اینگونه به چنین سرنوشتی تمام کسانی مواجه خواهند شد که از او پیروی میکنند و در برابر حق سر تسلیم فرو نمیآورند؛ زیرا بیماری شک و شبهه از بیماری شهوت انگیزی بسیار بدتر است. ابلیس دچار بیماری شک شده بود از اینروی طرد شد و آدم علیه السلام دچار بیماری اشتها ولی به خاطر آن توبه نمود و پروردگار توبهاش را قبول کرد.
روی این اساس بر بنده لازم است به مجرد اینکه امر میشود فوراً اطاعت کند و از هرگونه چانهزنی و اعتراض خودداری نماید، نشود که به سرنوشت ابلیس مواجه گردد. سجدۀ ملائکه بر آدم سجدۀ احترام و تعظیم بود نه سجدۀ عبادت؛ زیرا سجدۀ عبادت بر غیر خدا عزوجل جایز نیست.
﴿وَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٣٥﴾.
سپس پروردگار عالم، آدم علیه السلام را امر نمود تا با همسرش در کمال آسایش و امنیت و بدون هیچگونه مشقت و مشکلی در بهشت سکنی گزین شود و از انواع و اقسام نعمتها، ملذّات و میوههای گوارا که دلانگیز است و مایۀ شادمانی دیدگان و آسودگی خاطر میشوند استفاده کند، ولی در کنار همۀ اینها او را از خوردن نوعی معین از درخت از روی ابتلا و آزمایش نهی نمود تا در پی این امتحان، میزان صبر آن دو و مجاهدۀ نفسشان ظاهر و آشکار شود و در این میان آنها را از قمار ارتکاب منهیات بر حذر داشت؛ زیرا کسی که بعد از بیان امور منهیه مرتکب آن شود در واقع بر خویشتن ظلم نموده و از پروردگار خویش نافرمانی نموده است.
﴿فَأَزَلَّهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ عَنۡهَا فَأَخۡرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِۖ وَقُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ٣٦﴾.
پس شیطان بنابر حسادتی که نسبت به آدم علیه السلام داشت تلاش کرد آن دو را از بهشت خارج کند از اینروی امور را بر آنها ملتبس ساخت و آن دو در دام شیطان افتادند و به این ترتیب نبرد جهانی شیطان و بندگان خدا عزوجل شروع شد که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. زمانی که آدم علیه السلام و همسرش مرتکب امر ممنوع شدند از خورسندی و مقام بلندی که داشتند محروم شدند. چنین جزایی برای تمام کسانی خواهد بود که نافرمانی خدا عزوجل را مینمایند. هر کس مرتکب نافرمانی گردد مطابق نافرمانی خویش از درجات و امنیت از عذاب میافتد، پس چقدر بد است معصیت و چقدر زشت است عاقبت آن؟! سپس حقتعالی آدم، حوا و شیطان را امر نمود تا در زمین فرود آیند و در بینشان دشمنی و عداوت قرار داد تا به این ترتیب قانون ابتلا و آزمایش و همچنان جذب و دفع شیطان و آدم تحقق پیدا کند. پروردگار زمین را خانه و کاشانۀ آدمیان قرار داد و بهرهوری از آن را برای مدتی معلوم و تا زمانی که خداوند عزوجل اجازۀ برپائی قیامت را بدهد مشخص نمود و هیچ بقایی برای دنیا و اهل آن وجود ندارد و همه به زودی به سوی یکی از دو سرای خواهند رفت یا بهشت که سرای آدم علیه السلام است و یا دوزخ که قرارگاه شیطان است.
﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ کَلِمَٰتٖ فَتَابَ عَلَیۡهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٣٧﴾.
از رحمت و لطف پروردگار بر آدم علیه السلام و ذریهاش آموزش کلماتی بود که وی با آن مستوجب رحمت و مغفرت خدایتعالی شد. این کلمات حاوی اعتراف به گناه، اعلان توبه و طلب عفو و آمرزش بود. این آیه دلالت بر فضل استغفار و این مطلب دارد که گاهی در گناه نیز مصالح بزرگی برای بندگان نهفته است، بشرط آنکه از آن گناه در نهایت انکسار و ندامت توبه صورت گیرد و در راستای طاعت و عبادت خداوند بزرگ و گریه و ترس از او و تواضح در برابر بندگانش تلاش و کوشش شود.
﴿قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعٗاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٣٨﴾.
بعد از اینکه حقتعالی آنان را امر کرد تا در زمین فرود آیند برایشان بیان داشت که اوتعالی هیچگاه آنان را در زمین مهمل و بیسرنوشت رها نخواهد کرد، بلکه به منظور هدایتشان پیامبرانی را خواهد فرستاد و کتابهایی را نازل خواهد نمود و در این میان هر که به خدا عزوجل ایمان آورد و از پیامبران و هدایتی که میآورند پیروی کند، برای چنین کسانی از سوی اوتعالی امنیتی خواهد بود که با آن به هیچ وجه از آیندۀ خود ترس و بیم نخوهند داشت؛ زیرا حقتعالی حافظ و نگهبان آنان و برایشان کافی و بسنده است. چنانچه بر گذشتۀ خویش نیز حزین و غمگین نخواهند بود؛ چون پروردگار گناهان آنها را میبخشد و از سر تقصیراتشان دَرمیگذرد.
سعادت چنین کسانی مبتنی بر او دو اصل است: یکی نداشتن ترس و دیگری نداشتن غم و اندوه.
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٣٩﴾.
اما کسی که از پذیرش و قبول هدایت حقتعالی سر باز زند و آنچه را پیامبران آوردهاند ردّ نماید و حق را پنهان کند، جزای چنین کسی یقیناً آتش دوزخ خواهد بود که در آن همیشه جاویدان است.
در اینجا ملاحظه میشود که حقتعالی مصیر و عاقبت بندگان خود را بیان مینماید تا این عاقبت برای آنها واضح و روشن باشد و در پرتو این بیان واضح، آنها برای آن آمادگی بگیرند و به این ترتیب حجّت و برهان برای خدا عزوجل و بر آنها باشد و تا آنها را پیش از تبلیغ و ارسال پیام دچار عذاب ننماید.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ ٤٠﴾.
سپس حقتعالی بنی اسرائیل را ندا نموده به آنها یادآوری مینماید که آنها از نسل پیامبر گرامی حضرت یعقوب علیه السلام اند. گویا پروردگار به آنها میگویند: شما در کجای کار از پدر خود قرار دارید، پدری که شکر گذار اوتعالی بود و حق مولایش را میدانست؟ شما را چه شده که به مخالفت از مسیر و روش پدر خود پرداختید و به خدا عزوجل کافر شده و با پیامبرش جنگیدید و اوامرش را نافرمانی نمودید؟
در ادامه باریتعالی آنها را به یاد نعمتهایی میاندازد که بر آنها ارزانی داشته تا با یادآوری این نعمتها بار دیگر به خویشتن رجوع و از پروردگار خویش حیا کنند. پس آیا پاداش چنین نعمتهایی نافرمانی و کشتن پیامبران و کتمان حق است؟!
همچنان خداوند عزوجل آنان را به یاد عهد و پیمانی میاندازد که براساس آن تعهد نموده بودند تا به خدا عزوجل ایمان آورند و از پیامبرش پیروی کنند و هرگاه چنین کنند حقتعالی آنان را نصرت، یاری، عزّت و در دنیا قدرت دهد و در آخرت با بهشت محترم و گرامی و خجسته سازد. چنانچه آنان را امر نمود تا هرگز از غیر خدا عزوجل نترسند، بلکه تمام ترس و خوفشان باید از حقتعالی باشد؛ زیرا مالک نفع و ضرر خداوند عزوجل بزرگ است و تمام کیفرها و پاداشها از سوی اوست.
﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَکُمۡ وَلَا تَکُونُوٓاْ أَوَّلَ کَافِرِۢ بِهِۦۖ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا وَإِیَّٰیَ فَٱتَّقُونِ ٤١﴾.
و از هدایت و رهنمود پیامبر امّی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و از وحیی که آورده پیروی کنید؛ زیرا او تصدیق کنندۀ اموری است که موسی علیه السلام از طریق تورات ارائه نموده و حتی مؤیّد و تقویت کنندۀ آن نیز هست، پس چگونه شما بین این دو پیامبر و کتابهایشان تفاوت و جدایی قایل میشوید؟! و از این بر حذر باشید که اولین تکذیب کنندۀ پیامبر باشید و سایر مردم به شما اقتدا کنند و به این ترتیب الگوی شر و کلید فساد و مانع راه خدا عزوجل واقع گردید.
و بر حذر باشید از اینکه به آیات من که نزد شماست بهایی اندک را که عبارت از دنیای زود گذر است بخرید و بهخاطر آن، حق را بپوشانید و به ناحق شهادت دهید و در بدل اخذ رشوه یا هدف پلیدی دیگر دست به تکذیب پیامبر بزنید! اگاه باشید که همۀ دنیا به صورت کُل هم اگر باشد، بهایی اندک است چه رسد به بعضی از دنیا. پس بر شما لازم است تا از طریق اجرای اوامر و اجتناب از نواهی پروردگار تقوای او را رعایت کنید؛ زیرا آنچه بین شما و عذاب حقتعالی حائل واقع میشود تقوا و پرهیزگاری است.
﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٤٢﴾.
و از این حذر باشید ای بنی اسرائیل که بین حق و باطل و راست و دروغ به منظور ترویج عقاید باطل خویش خلط کنید؛ زیرا برخی از بدکاران گاهی چیزی از حق را یاد آور میشوند تا مردم او را در باطلی که ارائه میکند باور کنند. و از این نیز بر حذر باشید که حق ظاهر و آشکاری که به دلائل و براهین واضح ثابت شده و بیانگر صدق نبوت و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و حقانیت دین اوست را بپوشانید در حالی که میدانید او پیامبری است از جانب خدا أ؛ زیرا علائم و نشانهای حقانیتش نزد شما به صورت نوشته در کتابهایتان موجود است، پس چگونه شما آنچه را میدانید انکار میکنید؟!
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱرۡکَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ ٤٣﴾.
و بر شماست تا نماز را که حقتعالی بر ادای آن امر نموده ادا کنید؛ زیرا چنین نمازی شما را از فحشا و امور منکر و زشت بازمیدارد، البته در صورتی که به شکل درست ادا شود، نه نماز مجرد از خشوع و فروتنی، زکات مال خویش را نیز ادا کنید تا با آن به تزکیۀ نفسهای خود بپردازید و این زکات، گناهان شما را محو و موجبات رضایت حقتعالی را از شما فراهم نماید و قلبهای شما را پاک و از آن بخل را بزداید و نماز را نیز با نمازگزاران برپای دارید.
برخی از دانشمندان از طریق استدلال به این آیه، ادای نماز به جماعت را واجب دانستند در حالی که برخی دیگر آن را اینگونه معنی میکنند: در برابر پروردگار خود مانند بندگان صالح خدا عزوجل فروتنی کنید.
﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَکُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾.
شما را چه شده که مردم را با سخنان خود تزکیه میکنید در حالی که خودتان در تاریکیهای گناهان غوطه ورید؟! مردم را به معروف امر میکنید ولی امتثال امر نمینمائید و آنان را نهی میکنید در حالی که خودتان خویشتن را باز نمیدارید. نزد شما کتابی است که تلاوت میشود و در آن دلائل و نشانههای واضحی وجود دارد ولی با کمال تأسف که شما از پرتو این دلائل بهره نمیگیرید و به رهنمودهای آن ترتیب اثر نمیدهید! حال که دانشتان شما را به راه نمیآورد آیا عقل نیز چنین است؟ آخر عقل صحیح همواره انسان را به سوی اعمال نیکو رهنمایی میکند و از کردار بد و زشت بازمیدارد و مانع نادانی و سفاهت انسان میشود، از همین روست که قرآن در اخیر آیه فرمود: «أفلا تعقلون».
﴿وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ ٤٥﴾.
و بر شماست تا در راستای ادای آنچه امر شدید و اجتناب از آنچه نهی شدید صبر و استقامت به خرج دهید. صبر نیرویی از نیروهایی ذاتی انسان است که در تمام امور زندگی نقش خود را دارد. بر ادای نماز نیز مداومت کنید؛ زیرا نماز انسان را در مشکلات بهترین معاون و مددگار است و او را در مصیبتهایش آرامش میبخشد. در حدیث شریف آمده است که «أَرِحْنَا بِالصَّلَاة یَا بِلَالُ» ای بلال ما را به نماز راحت کن. نماز مایۀ سرور دل و روشنی چشم انسان است، چنین نمازی بزرگ، سخت و طاقت فرساست مگر بر فروتنانی که قلبها و اعضایشان در برابر جبار عزوجل خاشع و فروتن است، بر چنین کسانی ادای آن هنگام خواب و استراحت و در سرما و گرما و سفر و حضر مشکل نیست ولی بر منافق سختترین کار است.
﴿ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَأَنَّهُمۡ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ٤٦﴾.
این مؤمنان صادق و فروتن به زنده شدن بعد از مرگ و ملاقات با خدا عزوجل جهت تصفیۀ حساب و دریافت پاداش و جزا یقین کامل دارند. ایمان به روز آخرت از جملۀ ارکان عقاید اسلامی به شمار میرود، این ایمان انسان را وا میدارد تا همواره اعمال خوب و شایسته انجام دهد؛ زیرا چنین شخصی میداند به زودی و در روزی که هیچ شکی در آن نیست به ملاقات پروردگار خود میرود.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٧﴾.
ای فرزندان پیامبر گرامی و نیکوکار یعقوب علیه السلام ای آنانی که به او در پذیرش دعوت حق اقتدا نکردید، چرا به یاد نعمتهای ما که بر شما ارزانی داشتیم نمیافتید؟ آیا شما را از عذاب نجات نداده و ابر را سایبانتان قرار ندادیم؟ آیا نعمتهای خویش را بر شما پیاپی نفرستادیم و عذاب را از شما دفع نکردیم؟ آیا شما را با ارسال پیامبران بسیار و انزال کتابهای زیاد، بر مردمان زمانتان برتری ندادیم؟ آیا شما را بر دشمنانتان پیروز نساختیم؟ ای کاش شکر نعمتها را برجای آورده و از احسان پروردگار یادآوری میکردید!
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٤٨﴾.
و از روزی بترسید که در آن بر خدا عزوجل عرضه میشوید. در آن روز هیچ کسی از دیگری شری را دفع کرده نمیتواند و خیری را جلب نمیکند. در آن روز برای کافر شفاعتگری نیست و نه هم در بدل عذاب فدیهای از او پذیرفته میشود، و برای کسی که عذاب در حقش محقق شود هیچ یاری دهندهای نمیباشد تا نجاتش دهد، پس هرگاه عذاب شروع شود نه شفاعتگری است نه یاریدهنده و نه هم پذیرش فدیه و به این ترتیب در حق کافر چهار نکته تبارز میکند: هیچ ذاتی در برابر عذاب کافر به عنوان فدیه قبول نمیشود؛ هیچ صاحب مقام و منزلتی به منظور نجات وی نمیتواند شفاعت کند؛ هیچ مالی نیست که شخص را از هلاکت مانع شود؛ هیچ مدافع دیگری که صاحب نیرو و قوت باشد وجود ندارد تا کافر را از عذاب بسنده کند.
﴿وَإِذۡ نَجَّیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ ٤٩﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل نعمت ما را بر خویشتن زمانی که شما را از شر فرعون و قومش در آن هنگام که از خشم او فرار کردید و او شما را در ساحل دریا دریافت نجات دادیم و به این ترتیب بعد از اینکه او هر نوزاد پسر را میکُشت و نوزاد دختر را زنده نگه میداشت تا در خانههای فرعونیان خدمت کند، ما شما را صحیح و سالم رهایی بخشیدیم.
تمام این ابتلاءات و آزمایشهای توأم با نعمت و عذاب، امتحاناتی است بزرگ ولی شما همۀ نعمتها را کفران کرده و عذابها را فراموش نمودید و درس لازم را نگرفتید در حالی که بهترین درس و عامل سرکوب یک انسان فرومایه یادآوری نعمتهایی است که به او داده شده است.
﴿وَإِذۡ فَرَقۡنَا بِکُمُ ٱلۡبَحۡرَ فَأَنجَیۡنَٰکُمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٠﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی که دریا را بر شما شکافتیم، در آن هنگام که عرصه بر شما تنگ شده بود به گونهای که دریا پیش رو و دشمن پشت سرتان قرار داشت و در شُرُف هلاک قرار گرفتید، اینجا بود که ما به دادتان رسیده نجاتتان دادیم و فرعون و لشکرش را غرق کردیم. این وضعیت در حالتی بود که آنها طالب و شما مطلوب بودید، این ما بودیم که عقربه را علیه آنها دور داده و در مقابل دیدگانتان آنها را غرق کردیم. همۀ اینها را انجام دادیم تا منکر نعمتهای ما نباشید و در ضمن حجّت و برهان نیز بر شما تمام شود.
﴿وَإِذۡ وَٰعَدۡنَا مُوسَىٰٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٥١﴾.
و یاد آورید زمانی را که پیش از سخن گفتن با موسی علیه السلام در «طور سینا» با او چهل شب را وعده گذاشتیم. تمام اینها به منظور هدایت و رهنمایی و اصلاح امورتان بوده است ولی شما این احسان را در بدل اینکه شکر گوئید کفران نموده و در مدّت غیاب موسی گوساله را به عنوان معبود قرار دادید! چه ظلم و سمتی بزرگتر از این ظلم و چه بغاوتی بزرگتر از این بغاوت و سرکشی است؟ چون شما دجل، دروغ و تزویر را تصدیق کرده و بر این اساس گوساله را پرستش کردید و در مقابل جهالت سر تسلیم فرو آوردید.
چقدر تفاوت بزرگی است بین امّت موسی علیه السلام و امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که اولی با غیاب چهل روزۀ پیامبر خویش گوساله پرست شدند در حالی که دومی با وجود اینکه پیامبرشان وفات نموده با آنهم تا روز قیامت خیر و خوبی در بینشان وجود خواهد داشت.
﴿ثُمَّ عَفَوۡنَا عَنکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٢﴾.
بعد از تمام این عملکردهای نادرست و زشتی که از شما سر زد، با همۀ اینها شما را عفو کردیم و از سر تقصیراتتان دَر گذشتیم تا از اشتباه خود باز گردید و به احسان و نیکی که با شما صورت گرفته اعتراف کنید و موجبات حفظ این احسان را فراهم نمائید.
﴿وَإِذۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡفُرۡقَانَ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ٥٣﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی که موسی علیه السلام را با فرستادن تورات و بیان حلال و حرام حرمت بخشیدیم تا این کتاب آسمانی مایۀ هدایت و رهنمایی شما باشد و شما با استفاده از آن به سوی خدا عزوجل هدایت شوید و بر اوامر او ثابت قدم و استوار گردید.
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِنَّکُمۡ ظَلَمۡتُمۡ أَنفُسَکُم بِٱتِّخَاذِکُمُ ٱلۡعِجۡلَ فَتُوبُوٓاْ إِلَىٰ بَارِئِکُمۡ فَٱقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ عِندَ بَارِئِکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ٥٤﴾.
و زمانی را یاد آورید که موسی علیه السلام شما را از پرستش گوساله نهی کرد و این عملکرد زشت که گوساله دارای آواز را پرستش کردید زشت شمرد و از شما خواست تا توبه نموده و به سوی دین خدا عزوجل باز گردید؛ زیرا خالق، رازق و آفریدگارتان خداست، پروردگاری که غیر از او خدایی نیست و برای شما بیان داشت که این توبه مقتضی آنست تا بیگناهانتان مجرمانتان را بکشند؛ زیرا این عمل، شما را از گناه پاک میکند و در ضمن دلیلی بر قبول توبۀتان نیز میباشد و چون این عمل را انجام دادید حقتعالی از شما پذیرفت، چون پروردگار توبۀ کسی را که توبه کند میپذیرد و به آن کس که به سوی او رجوع کند رحم مینماید و بر این اساس توبه کنندگان را به گناهشان نمیگیرد بلکه بر عکس او را در کنف رحمت خود قرار میدهند.
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ فَأَخَذَتۡکُمُ ٱلصَّٰعِقَةُ وَأَنتُمۡ تَنظُرُونَ ٥٥﴾.
و نظر به تمرد، کفران و سرکشی که داشتید، از موسی علیه السلام خواستید خدا عزوجل را به شما به صورت عیان نشان دهد تا او را با چشمان سرتان ببینید در حالی که حقتعالی بسیار بزرگتر از این است که در دنیا دیده شود. دیدن خداوند عزوجل کاری است که فقط در بهشت و برای دوستان او و بعد از آن صورت میگیرد که اوتعالی خود توانائی لازم چنین دینی را در آنها ایجاد نماید. چگونه شما چنین مطالبۀ گزافی را مینمائید حال آنکه وقوع آن از جمله محالات است و شما با این عمل در واقع به کتاب آسمانی کافر شده و دلیل و برهان واضح را رد کردید. زمانی که چنین مطالبهای نمودید شما را با صاعقهای از آسمان عذاب کردیم که قلبهایتان را بیرون افگند و اجسام شما را حریق نمود در حالی که برخی از شما نظاره گر بودید، پس آیا حیا دارید تا از این آزمون درس لازم را بگیرید و از این مناظر بزرگی که به منظور زجر گنهکاران صورت گرفته است استفاده کنید؟
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰکُم مِّنۢ بَعۡدِ مَوۡتِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٥٦﴾.
و بعد از اینکه شما را با صایقه هلاک نمودیم دوباره به شما حیات بخشیدیم تا به خویشتن رجوع کنید و خدای را به یگانگی بپرستید و از پیامبر پیروی نمائید، ولی با کمال تأسف هیچکدام از این پندها نفعی به حال شما نبخشید؛ زیرا نفسهایتان شر و طبیعتهای شما خبیث و فطرت و اخلاقتان فاسده است.
﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡغَمَامَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٥٧﴾.
و از نعمتهای زیاد ما بر شما یکی هم این است که ابرها را در خدمتتان قرار دادیم تا شما را از حرارت خورشید حفظ کنند و آب و هوا را بر شما مطبوع گردانند و در ضمن همین ابرها مایۀ نزول باران رحمت بر شما باشند.
و در همین راستا برای شما «منّ/ انگبین» یا همان شیرهای را که مانند عسل شیرین است و همچنان گوشتِ لذیذِ پرندۀ «سلوی» را نازل کرد و فرمود از این روزی پاک بخورید و اعمال شایسته انجام دهید و شکر گذار پروردگار آسمانها و زمین باشید، ولی هیهات که آنها احسان را با بدی پاسخ دادند و از هدایت روی گردانیده به سوی گمراهی تمایل نشان دادند و به این ترتیب بر خویشتن ظلم کردند؛ زیرا برای خداوند عزوجل از ناحیۀ معصیت گنهکاران هیچ ضرری و از ناحیۀ طاعت عبادت کنندگان هیچ نفعی نمیرسد چون او از همه چیز و همه کس بینیاز است و جز او خدایی وجود ندارد. این آیه دلالت بر اکتفا نمودن بر پدیدههای حلال و اجتناب از محرمات و خبائث مینماید.
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا ٱدۡخُلُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ فَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ رَغَدٗا وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا وَقُولُواْ حِطَّةٞ نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطَٰیَٰکُمۡۚ وَسَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٥٨﴾.
و شما را امر کردیم تا وارد فلسطین شوید چون خودتان چنین چیزی را خواستید و در آن برای شما معیشتی راحت و بدون مشقت فراهم نمودیم و روزی فراوان و طعام لذیذ در حالی دادیم که کاملاً آسوده خاطر بودید و شما را امر کردیم تا از دروازۀ قریه در حالتی داخل شوید که در برابر حقتعالی به نشانۀ شکر خاضع و فروتن باشید و نسبت به گناهان خود طالب استغفار و از اوتعالی عفو بخواهید. و شما را وعده نمودیم تا گناهانتان را در صورتی که توبه کنید ببخشیم و در صورت استغفار آنها را کفاره نمائیم و اگر کسی گناهکار نباشد و استغفار کند با اینکارش در حسنات و درجاتش میافزائیم. همچنان وعده دادیم که اگر کسی در مسیر حق از خود استقامت به خرج دهد، برای وی زندگی میمون و خوشبختی عطا کنیم و از سر تقصیراتش در گذریم و در عطیهاش بیفزائیم. این آیه دلالت بر وجوب استغفار از گناه توأم با رعایت تقوای قلب دارد.
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ ٥٩﴾.
این بود که بد کارانتان اوامر ما را مبنی بر استغفار رد کردند و از روی فسق و عناد سخن را تبدیل نموده و به جای «حطّه»، «حنطّة» گفتند. این عمل را از اینروی انجام دادند که تمردشان در برابر حقتعالی بسیار و خبث در نهادشان اصلیت یافته است. این بود که بر آنها از آسمان عذاب را فرو فرستادیم که این عذاب آنها را به جزای اعمالشان رسانید و پاسخ سخن زشتشان را داد. چقدر بلاها و نشانههای بسیار بر آنها گذشت، چقدر سختی و آسانی دیدند. ولی با تمام اینها کسی که مست بادۀ گناه باشد و در فتنۀ محبت دنیا گرفتار آید احساس درک چنین اموری را ندارد؛ زیرا گناه قلب را میمیراند و دانای پوشیدگیها آن قلب را دچار فراموشی میکند. چقدر گناه، بزرگ است که هیچ چیزی نمیتواند مانند آن زیرکی و هشیاری را از بین ببرد و برکت را از زندگی انسان برباید.
﴿۞وَإِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ فَقُلۡنَا ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنفَجَرَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۖ کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ٦٠﴾.
و آنگاه که طعام شما را از آنچه لذیذ و خوشایند بود تأمین نمودیم، نوبت به آب رسید و چون موسی علیه السلام از ما خواست تا به شما آب خنک بدهیم خواستیم این کار را از طریق معجزه انجام دهیم تا با چشم سر قدرت حقتعالی و فضل او را مشاهده کنید و در نتیجه از او بترسید و شکرش را بر جای آورید و با مشاهدۀ سخاوت و لطف خدا عزوجل دوستش داشته باشید. ولی در میان آنها نه شکری بر نعمت بود و نه ترسی از انتقام و نه محبتی بر کرم و سخاوت.
اما موسی علیه السلام با عصایش بر صخره کوبید همانگونه که بر بحر زَد. از صخره آب فَوَران کرد و دریا به منظور نجاتشان شکافته شد و اینگونه براساس قدرت ما خشک و سخت نرم، و مایع جامد میشود، ولی قلبهای شما نرم نشد. ما به شما از صخره دوازده چشمه به تعداد قبائلتان منفجر کردیم تا ازدحام کمتر باشد و موجب خصومت و دشمنی نگردد. هر قبیله محل چشمۀ خاص خود را میدانست.
به این ترتیب برای شما هم غذا آماده شد و هم آب، همه اینها از فضل خداست، ای کاش شکر او را برجای میآوردید و عبادتش میکردید. در هر لقمهای نعمتی از سوی خداست و در هر قطره آبی نشانهای و در هر نسیمی عطایی برای اوست و ما شما را از قمار نافرمانی و عاقبت کفران نعمت که از طریق تلاش و منظور فساد در زمین و ریختن خون حرام و قطع روابط و گرفتن اموال مردم از روی باطل و شهادت زور صورت میدادید بر حذر داشتیم ولی شما اوامر ما را ترک کرده و مرتکب منهیات شدید و به مخالفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست یازدیدید و از حق کناره گرفته، به دنبال هوی و هوس شتافتید.
﴿وَإِذۡ قُلۡتُمۡ یَٰمُوسَىٰ لَن نَّصۡبِرَ عَلَىٰ طَعَامٖ وَٰحِدٖ فَٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُخۡرِجۡ لَنَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۢ بَقۡلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَاۖ قَالَ أَتَسۡتَبۡدِلُونَ ٱلَّذِی هُوَ أَدۡنَىٰ بِٱلَّذِی هُوَ خَیۡرٌۚ ٱهۡبِطُواْ مِصۡرٗا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلۡتُمۡۗ وَضُرِبَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡکَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ یَکۡفُرُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَیَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِیِّۧنَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ ٦١﴾.
و بعد از اینکه برای شما بهترین غذا را از قبیل گوشت، حلوا و نوشیدنی سرد فراهم کردیم، نظر به معکوس بودن فطرت و فساد قلبتان و همچنان نظر به ناسپاسی و محبت تبدیل و تغییر، حتی در غذا و نوشیدنی نیز شما دچار ملالت خاطر شده و بر موسی علیه السلام غذای دیگری را از انواع حبوبات و سبزیجات پیشنهاد کردید که در طعم و ارزش خود پائینتر از غذای اصلیتان بود. شما چگونه عالی را به دنی ولو در غذا و نوشیدنی تبدیل میکنید؟ روی این اساس هیچ معیار تمایز و تفاوتی نزد شما حتی در آنچه میخورید و میآشامید وجود ندارد. با آنهم ما به شما آنچه را خواستید دادیم و شما را وارد شهری نیکو کردیم تا در آن از انواع میوهها، حبوبات و سبزیجات بخورید.
و تا جزای سرکشی و عنادتان را داده باشیم، در دلهای شما خوف و ترس ایجاد کردیم و شما را دچار فقر نفس، خسیس بودن همت و انحطاط عزم و تصمیم نمودیم؛ زیرا شما خودتان به مادون راضی شده و در هر چیز به جستجوی دنی و پست رفتید و آنچه را ما به شما از قبیل بلندی، رفعت، طهارت نفس، سلامت اخلاق، صفای درون و صحت روش بر گزیده بودیم ردّ کردید، از اینروی بر شما در شدیدترین وجه غضب نمودیم چون شما بعد از اقامۀ حجّت و برهان با ما از در مخالفت و بد کارگی در آمدید؛ زیرا عالم گنهکار، غضب شده و جاهل نا فرمان، گمراه است.
سبب غضب خدا عزوجل بر یهود روی این اساس است که آنها به رسالت و پیامبری کافر شده، از ایمان سَر باز زده و پیامبران را کشتند، اینها همه جنایاتی بد، زشت و اشتباهاتی وحشتناک است. تمام این ذلت، خواری و غضبی که گریبانگر یهودیان شد، به سبب عصیانشان در ترک اوامر خدا عزوجل و تجاوز در ارتکاب منهیات اوتعالی بود. این امکان نیز وجود دارد که منظور از عصیان، ظلم بر خویشتن و مراد از عدوان، ظلم و ستم بر مردم باشد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٦٢﴾.
این آیه دربارۀ آن دسته از اهل کتاب است که پیش از پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم میزیستند. معنی آیه اینگونه است که طوائف یهود، نصارا و صابئه (صائبه کسانیاند که بر ایمان فطری باقی ماندند بدون اینکه از دین مشخصی پیروی کنند؛ قولی نیز وجود دارد که منظور فرقهای از مسیحیاناند) که اعمال صالح و شایسته انجام دادهاند اینها در پیشگاه خداوند عزوجل مأجور اند و از امور هولناکی که در آینده واقع میشود دچار ترس و از آثار اعمال بد دچار حزن و اندوه نمیشوند، ولی بعد از بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان هیچ مؤمنی صحیح نمیشود مگر اینکه به ایشان ایمان آورد.
در این آیه نوعی استثناء و احتزاز نیز وجود دارد؛ زیرا زمانی که حقتعالی به مذمت بنی اسرائیل پرداخت، در اینجا خبر داد که در میان آنها گروهی مؤمن نیز هستند. سپس از نصارا و «صابئه» یاد آورد شد تا این حکم عام و قاعدهمند باشد و در تمام کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند مصداق پیدا کند. حقتعالی بیان داشت که اجر و پاداش اینها نزد پروردگارشان است، این پاداش عبارت از داخل شدن به بهشت و نترسیدن از عذاب است و هیچگاه از ناحیۀ از دست دادن ثواب و پاداش نیکو، دچار حزن و اندوه نمیشوند؛ زیرا کسی که میترسد امنیت ندارد و کسی که حزن دارد راحت نیست. در این آیه بین ایمان و عمل صالح نوعی تقارن و نزدیکی صورت گرفته و إلا ایمان بدون عمل مجرد ادعایی است که به رستگاری نمیرساند و از هلاکت نجات نمیدهد.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ٦٣﴾.
و یاد آورید ای بنی اسرائیل زمانی را که عهدی سنگین از شما مبنی بر طاعت خدا عزوجل و پیروی از پیامبر گرفتیم و این میثاق را زمانی مورد تاکید قرار دادیم که کوه طور را بر شما بلند کردیم به گونهای که مانند ابری بالای سرتان قرار گرفت و شما در نتیجه دچار ترس شدید و ما شما را به گونۀ مؤکد امر کردیم تا در اخذ به تورات و عمل به اوامر و اجتناب نواهی آن کوشش و تلاش نموده از خود در این مسیر صبر و استقامت به خرج دهید و فرمان دادیم تا این کتاب را همیشه مورد بحث و مباحثه قرار داده در حافظههایتان بسپارید و در معانی آن تدبر کنید و آن را همواره تلاوت نمائید تا در ذهنتان همیشه باشد؛ زیرا هرگونه اهمال و سستی در این زمینه، راهی به سوی فراموشی آن است و دیگر اینکه تداوم تلاوت آن کاری است که منجر به رعایت تقوا و پرهیزگاری میشود؛ چنین چیزی مراد اصلی تحقیق در این کتاب است نه مجرد تلاوت خشک و خالی بدون عمل.
بنابر گرفتن کتاب به قوت و نیرومندی، مقتضی دریافت نیکو و صحت عمل به آن است روی این اساس نباید در دریافت و عمل به کتاب هیچگونه سستی و کسالتی صورت گیرد.
﴿ثُمَّ تَوَلَّیۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۖ فَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ لَکُنتُم مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٦٤﴾.
و با وجود دریافت تمام این نشانهها و دلایل واضح و آشکار با آنهم از هدایت رویگردانیدید و گمراهی را بر گزیدید و اگر احسان و فضل حقتعالی بر شما نمیبود و به شما مهلت توبه نمیداد و در عذابتان عجله میکرد یقیناً هلاکت و نابودی به سراغتان میآمد و در آن هنگام هیچ یاری دهندهای برای شما نمیبود و نه هم شفاعتگری.
فضل حقتعالی شامل احسان بر نیکوکار است در حالی که رحمت وی بر گذشت از بدکار عمومیت دارد.
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلَّذِینَ ٱعۡتَدَوۡاْ مِنکُمۡ فِی ٱلسَّبۡتِ فَقُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِِٔینَ ٦٥﴾.
و شما داستان ساکنان قریۀ ساحلی «ایلات» را دانستید که حرمت روز شنبه را شکستند و در آن روز دست به شکار زدند، این بود که ما آنها را با تغییر چهره به گونهای که بوزینههای ذلیل و زشت روی گشتند عذاب نمودیم، پس کسی که متن کتاب و سورههای آن را تغییر دهد به تغییر شکل و صورت عذاب میشود، چنانچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا کسی که سر خود را پیش از امام بلند میکند نمیترسد که حقتعالی چهرهاش را چهرۀ خر بگرداند». وجه اشتراک بین آنها و بوزینه ذلّت و قباحت چهره است.
﴿فَجَعَلۡنَٰهَا نَکَٰلٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهَا وَمَا خَلۡفَهَا وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ ٦٦﴾.
و ما این مجازاتی را که بر آنها نازل شد، موعظه و مایۀ عبرت کسانی قرار دادیم که آن را مشاهده نموده و یا در زمان خویش و یا تا روز قیامت شنیدهاند، تا این عذاب گناهکاران از گناه باز دارد و در خوف پرهیزگار بیفزاید و در ضمن حجّت و برهان نیز اقامه شود و عظمت و بزرگی انتقام اوتعالی از دشمنانش واضح گردد. خوشبخت کسی است که از غیر خود پند میگیرد، در مصیبت قومی فوائدی برای قومی دیگر است. هدف از ذکر تمام این آیات و نشانهها برای امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم این است تا از آن پند بگیرند و از مخالفت اوامر حقتعالی بر حذر باشند و یقیناً از این نشانهها جز پرهیزگار نفعی نمیبَرد؛ زیرا چنین کسی از بینش و ایمان کامل و حسن تدبیر برخوردار است.
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تَذۡبَحُواْ بَقَرَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوٗاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ ٦٧﴾.
و یاد آورید زمانی را که موسی علیه السلام هنگامی که کسی را کشته بودید و در مورد قاتل اختلاف کردید و نزدیک بود در فتنه افتید. برای شما گفت و امرتان کرد تا گاوی را بکشید و با یکی از اعضای گاو بر مقتول بکوبید تا خودش شما را در جریان قاتل خویش قرار دهد، ولی شما امر موسی علیه السلام را اطاعت نکرده و دچار تردید شدید و با سوالات مختلف دست به سختگیری زدید، این بود که حقتعالی نیز در مشخصات گاو مذکور بر شما سخت گرفت در حالی که اگر از همان وهلۀ اول، امر را اطاعت میکردید و هر گاوی را میکشتید از شما پذیرفته میشد.
زمانی که موسی علیه السلام امرشان کرد تا گاوی را ذبح کنند گمان کردند موسی علیه السلام آنان را مسخره میکند از اینروی گفتند ما از تو درباره قاتل میپرسیم و تو میگوئی گاوی را ذبح کنید؟! پناه بر خدا عزوجل اگر پیامبر او در اوامرش مسخرهگر باشد، سخن پیامبر همواره جدی و حق است نه باطل و مزاح، روی این موسی علیه السلام از جهلی که منجر به استهزای مردم و گفتن سخنان بیفائده و بازی با اوامر حقتعالی و مزاح در شریعت او میشود به خدا عزوجل پناه بُرد. پس کسی که با حق مزاح کند در واقع جاهل است و آنکه به مردم استهزا نماید در حقیقت زیان کرده است.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا فَارِضٞ وَلَا بِکۡرٌ عَوَانُۢ بَیۡنَ ذَٰلِکَۖ فَٱفۡعَلُواْ مَا تُؤۡمَرُونَ ٦٨﴾.
پس زمانی که دانستید موسی علیه السلام در سخن خود جدی است بنابر تردیدی که داشتید و از روی تعجیز شروع به طرح سوال دربارهی اوصاف گاو نموده گفتند: ای موسی! از پروردگار خود بخواه تا به ما دربارهی سن و سال آن گاو خبر دهد، اینکه آیا بزرگ باشد یا کوچک؟ موسی علیه السلام گفت: پروردگار میگوید آن گاو باید از لحاظ سنی در حد وسط قرار داشته باشد به گونهای که نه پیر باشد و نه کوچک؛ زیرا چنین گاوی نیرومند؛ زیبا و از لحاظ نمو و رشد کاملتر است. پس در اجرای امر حقتعالی عجله کنید و از تشدد و تعنت دست بر دارید. {کسی که از امور مسکوت سوال کند جواب او ناخوش آیند خواهد بود}.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوۡنُهَاۚ قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ صَفۡرَآءُ فَاقِعٞ لَّوۡنُهَا تَسُرُّ ٱلنَّٰظِرِینَ ٦٩﴾.
بعد از اینکه از سن آن گاو سوال نموده و پاسخ خود را دریافت داشتند سوال دیگری دربارۀ رنگ گاو مطرح نمودند. موسی علیه السلام گفت: پروردگارم میگوید رنگ آن باید زَرد تیره باشد. چنین رنگی در چهارپایان از جمله بهترین رنگهاست و در دل شادمانی ایجاد میکند و چشمها را روشن میگرداند.
﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَیۡنَا وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ ٧٠﴾.
بعد از تمام این توضیحات بازهم در نظر آنها امر گاو پوشیده ماند از اینروی پرسیدند: ای موسی! از خدای خود بخواه برای ما شأن آن گاو را بیان کند و ما إنشاءالله از جملۀ هدایت شوندگان خواهیم بود. اگر إنشاءالله نمیگفتند هدایت نمیشدند.
﴿قَالَ إِنَّهُۥ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ تُثِیرُ ٱلۡأَرۡضَ وَلَا تَسۡقِی ٱلۡحَرۡثَ مُسَلَّمَةٞ لَّا شِیَةَ فِیهَاۚ قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُواْ یَفۡعَلُونَ ٧١﴾.
موسی علیه السلام خطاب به آنان گفت: این گاو به منظور کار بر روی زمین و خدمت و زراعت و آبیاری نیست و از انواع و اقسام عیبها از قبیل: معلولیت پا، کوری چشم و هرنوع بیماری پاک است و رنگ آن نیز به صورت یکدست زردی خالص میباشد نه رنگی دیگر.
چون از سوی خود آنها در این زمینه سختگیری صورت گرفت از اینروی حقتعالی نیز در حق آنها سختگیری کرد. آنها به موسی علیه السلام گفتند: بعد از تمام این اوصاف اینک ما آن گاو را شناختیم. و بعد از اینکه در پیدا کردن گاو مذکور دچار مشقت و سختی شدند آن را یافتند و ذبح کردند.
﴿وَإِذۡ قَتَلۡتُمۡ نَفۡسٗا فَٱدَّٰرَٰٔتُمۡ فِیهَاۖ وَٱللَّهُ مُخۡرِجٞ مَّا کُنتُمۡ تَکۡتُمُونَ ٧٢﴾.
و آنگاه که گروهی شخص بیگناهی را کشتند و شما دربارۀ قاتل دچار اختلاف شدید؛ زیرا قاتل هنگام ارتکاب جرم معمولاً مخفی کاری میکند و شهود نیز تلاش میکنند قضیه را پنهان دارند ولی خداوند نشانهای را ارائه کرد که با آن قاتل مشخص شد. این نشانه عبارت از آن بود که حقتعالی شما را امر کرد گاوی را ذبح نموده و عضوی از اعضای آن را بر مقتول بکوبید این بود که خالق متعال مقتول را حیاتی دوباره بخشید و از قاتل خود خبر داد. به این ترتیب پروردگار حقیقتی را که قاتل و شاهد پنهان داشته بودند آشکار ساخت.
﴿فَقُلۡنَا ٱضۡرِبُوهُ بِبَعۡضِهَاۚ کَذَٰلِکَ یُحۡیِ ٱللَّهُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَیُرِیکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٧٣﴾.
و چون شما را امر کردیم تا با یکی از اعضای گاو بر مقتول بکوبید و ما آن را زنده کردیم تا با مردم سخن بگوید و از قاتل خود خبر دهد و در ضمن چنین زنده کردنی نشانهای بر قدرت خدا عزوجل در زنده کردن مردگان باشد و شما با ملاحظه این مسأله به عقل خویش رجوع کنید، چون شما بعد از ارائۀ همۀ دلائل گذشته بازهم دچار گمراهی شدید.
﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُکُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗۚ وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٧٤﴾.
بعد از ظهور این نشانهها قلبهای شما سخت گردید و بر کفر ادامه داد از اینروی موعظه و نصیحت در آنها تأثیر نکرد و نشانههای هدایت در قلبهای شما ولو بعد از ظهور آیات مشاهده نشد. بنابراین قلبهای شما در قساوت خویش مانند سنگ و بلکه سختتر از آن است؛ زیرا سنگها گاهی شکافته میشوند و از آنها آب جاری میشود در حالی که قلبهای شما بر هدایتی که از آسمان نازل شده شکافته نشد. سنگها از ترس خدا عزوجل میافتند ولی قلبهای شما از ترس حقتعالی نمیلرزد. چقدر این قلبها بعد از هجوم معصیت بر آنها سخت شد؟! ولی با این حال پروردگار به هیچ وجه از آنچه شما در زمینه تکذیب کتاب، تحریف و تبدیل آن انجام دادید غافل نیست؛ بلکه او میداند و به زودی شما را بر آنچه انجام میدهید کیفر میدهد.
﴿۞أَفَتَطۡمَعُونَ أَن یُؤۡمِنُواْ لَکُمۡ وَقَدۡ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۡ یَسۡمَعُونَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ٧٥﴾.
شما را ای مؤمنان چه شده که طمع دارید تا یهود به کتاب شما ایمان آورند و از پیامبرتان پیروی کنند در حالی که آنها کتاب حاوی هدایت خود را تحریف و تبدیل نمودند؟ چنین توقعی از این امّت حیران و سرگردان بعید است. در چنین گیروداری که آنها کلام خدا عزوجل را که موسی علیه السلام آورده شنیدند و نزد آنها ثابت شد که از جانب خداست ولی با آنهم دست به تحریف کتاب زدند شما نباید در ایمان آنها طمع داشته باشید؛ زیرا اگر آنها ارادۀ ایمان میداشتند حتماً به آنچه موسی علیه السلام پیش از محمد صلی الله علیه و آله و سلم آورده بود ایمان میآوردند.
﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَیۡکُمۡ لِیُحَآجُّوکُم بِهِۦ عِندَ رَبِّکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٧٦﴾.
بعضی از یهودیان هرگاه به مؤمنان ملاقات کنند به زبان ادعای ایمان مینمایند در حالی که قلبهایشان کافر است ولی هرگاه با هم کیشان خویش یکجا شوند میگویند نزد مسلمانان اظهار ایمان ننموده و شهادت ندهید که دین آنها حق و دین ما باطل است؛ زیرا اگر چنین کنید این امر در روز قیامت بر علیه ما به عنوان حجّت و دلیل استفاده میشود و به این ترتیب آنها بر گمراهی ما شهادت میدهند در حالی که ما بر ایمان آنها شهادت دادیم، آیا شما متوجه خطر این اقدام نیستید؟! پس آنها را در جریان آیات و نشانههایی که نزد ما بر صدق محمد دلالت دارند قرار ندهید و این دلایل را پنهان دارید و به آنها ایمان نیاورید.
﴿أَوَ لَا یَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٧﴾.
چگونه این سرکشان و گنهکاران بنی اسرائیل نمیدانند که حقتعالی نهان و آشکار آنها را میداند این علم منجر به ایجاد خوف و ترس از خدایتعالی در آنها شود. آنها به منظور مدارا و ترسی که از مؤمنان دارند اموری را اظهار میکنند که در نهادشان نیست حال آنکه مناسب این است که از خدا عزوجل بترسند، زیرا پروردگار امور مخفی و پوشیده را میداند ولی دور شدن مراقبت از قلبها منجر به فساد قلب میشود و عمل نیز هرگاه از اخلاص تُهی گردد با کساد مواجه خواهد شد.
﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّیُّونَ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِیَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَظُنُّونَ ٧٨﴾.
و از اهل کتاب گروهی عوام و مقلدند که بهرۀشان از تورات فقط تلاوت است بدون اینکه علم و دانشی نسبت به آن داشته باشند. به این ترتیب دانشمندان آنها فاسد و عوامشان تقلید مینمایند، این عوام از یقین کامل برخوردار نیستند بلکه در نهاد آنها شک و اوهامی قرار دارد که محکم و استوار نیست. علمی که در آن فهم و تلاوتی که در آن تدبر نباشد و عبادتی که بدون فهم و دانش انجام شود ارزشی ندارد و فساد این گروه از گمراهی و تقلیدشان به وجود آمده است.
﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ یَکۡتُبُونَ ٱلۡکِتَٰبَ بِأَیۡدِیهِمۡ ثُمَّ یَقُولُونَ هَٰذَا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ لِیَشۡتَرُواْ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلٗاۖ فَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَوَیۡلٞ لَّهُم مِّمَّا یَکۡسِبُونَ ٧٩﴾.
هلاکت و زیان بر کسی باد که با دست خود چیزهایی را مینویسد و با آن کتاب آسمانی را تحریف مینماید و از روی دروغ و بهتان ادعا میکند که نوشتههای او کلام خداست تا از این طریق بر چیزی از متاع ناچیز دنیای فانی و زائل دست یابد در حالی که دنیا با تمام طول و عرضش بهرهای است ناچیز و بیارزش.
این هلاکت بر آنها از دو جهت است: اول از جهت تحریف کتاب. دوم از جهت خوردن مال مردم بنابر باطل. آنها کلام خدا عزوجل را تحریف کرده و حرام خوردند؛ پس علمشان فاسد و طعامشان خبیث است و به این ترتیب قُوت ارواحشان غضب و قُوت اجسامشان حرام است.
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَیَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨٠﴾.
و یهودیان به دوزخ گفتند حقتعالی ما را در آتش دوزخ -مگر چند روزی بیش- عذاب نخواهد کرد. پروردگار این ادعای آنها را رد نموده بیان داشت که برای این سخن آنها دو احتمال وجود دارد: یا آنها عهدی بین خود و خدایشان مانند ایمان به خدا عزوجل پیامبر و کتابش دارند که چنین چیزی موجود نیست و یا سخنی را میگویند که اصلاً حقیقت ندارد. واقعیت هم همین است، آنها در گفتار خود دروغ میگویند و در عملکرد خویش گنهکارند؛ زیرا عهد و پیمان را شکستند و بر خلاف وعده عمل نموده و به معبود بر حق کافر شدند از اینروی مستحق جاودانه ماندن در آتشی دارای شعله شدند.
﴿بَلَىٰۚ مَن کَسَبَ سَیِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِیَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨١﴾.
حققت این است که هر که مرتکب گناه شرک بشود این گناه بر او احاطه مینماید؛ زیرا امکان این وجود دارد که خدایتعالی سایر گناهان را ببخشد. ولی هر که به خدا عزوجل شریک آورد این گناه موجب از بین رفتن عمل او شده و او را مستحق عذاب میسازد و چنین کسی قطعاً در آتش دوزخ جاودان خواهد بود. این قانون برای همه طائفهها و شامل تمام امتهاست و اگر بنده دارای گناهانی غیر از شرک باشد چنین گناهی بر او احاطه نمینماید.
آیۀ کریمه حاوی هیچ دلیل و برهانی نه بر کافر است و نه بر کسی که از ایمان خود را کنار بگیرد و یا مذبذب باشد بلکه حاوی ردّ هردو گروه است.
﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٨٢﴾.
سپس حقتعالی حکمی عام در مسألۀ نجات ذکر کرده و بیان داشته که هر که به خدا عزوجل ایمان آورد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کند و اعمال صالحۀ توأم با اخلاص انجام دهد؛ چنین شخصی از آتش دوزخ نجات پیدا میکند و در بهشت برای همیشه جاودان خواهد بود. در این آیه و آیه گذشته حقتعالی فرجام اهل هلاک و اهل نجات را بیان نموده و مقرر داشته که راه ایمان و صلاح، راه رستگاری و فلاح است.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ لَا تَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَانٗا وَذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسۡنٗا وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّیۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنکُمۡ وَأَنتُم مُّعۡرِضُونَ ٨٣﴾.
ما بنی اسرائیل را سوگند داده و از آنها تعهد گرفتیم که خدای را به یگانگی برستش کنند و به او شریک نیاورند و به والدین خویش نیکی نموده و صلۀ رحم را نیز برجای آورند و به یتیمها و مساکین احسان کنند و با مردم معامله نیکو داشته باشند و نماز را در وقت مقررهاش بر پای دارند و زکات را به مستحقان بدهند. اینها اصول عقاید، عبادات، اخلاق و معاملاتی است که در بین همۀ ادیان آسمانی یکسان است. با وجود همه این پیمانهای قوی و مستحکم و با وجود محاسن آنچه شما را بر آن امر کردیم و با وجود قبایح آنچه شما را از آن نهی کردیم، با همۀ اینها شما اعراض کردید، دست به تحریف کتاب زده و اوامر را ترک و نواهی را از روی ظلم و تجاوز انجام دادید ولی گروهی از شما چنین افعالی را مرتکب نشدند بلکه ایمان آورده، پیامبر را تصدیق نمودند و از ایشان پیروی کردند در حالی که اکثریت شما اعراض نموده و تکذیب کردید، خالق را به نیکوئی عبادت نکرده و با مخلوقاتش نیز رفتار نیکو نداشتید. چقدر بنی اسرائیل زیانمند شدند، چقدر عهد و پیمان شکستند و واجبات را ترک نموده و محرمات را مرتکب شدند و دانش خویش را فراموش کردند.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ لَا تَسۡفِکُونَ دِمَآءَکُمۡ وَلَا تُخۡرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَٰرِکُمۡ ثُمَّ أَقۡرَرۡتُمۡ وَأَنتُمۡ تَشۡهَدُونَ ٨٤﴾.
و یاد آورید روزی را که از شما پیمانهای سخت و تعهدات الزام آور مبنی بر این گرفتیم که هیچیک از شما نباید دیگری را به ناحق بکشد و یا او را از وطنش بیرون کند؛ زیرا کشتن انسان و بیرون کردن آن از وطن و محل سکونتش در یک درجه قرار دارد؛ نکشتن انسان موجب بقای زندگی و بیرون نکردن آن موجب دوام انس میشود. شما بر رعایت این عهدها و پیمانها اقرار کرده و بر التزام آن گواهی دادید و دانستید که همه اینها حق خداست ولی با آنهم شما همه اینها را با کشتن و طرد کردن انسانها نقض کردید. حالا باید پاسخ دهید که این همه پیمان و تعهد چه شد؟!
﴿ثُمَّ أَنتُمۡ هَٰٓؤُلَآءِ تَقۡتُلُونَ أَنفُسَکُمۡ وَتُخۡرِجُونَ فَرِیقٗا مِّنکُم مِّن دِیَٰرِهِمۡ تَظَٰهَرُونَ عَلَیۡهِم بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَإِن یَأۡتُوکُمۡ أُسَٰرَىٰ تُفَٰدُوهُمۡ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیۡکُمۡ إِخۡرَاجُهُمۡۚ أَفَتُؤۡمِنُونَ بِبَعۡضِ ٱلۡکِتَٰبِ وَتَکۡفُرُونَ بِبَعۡضٖۚ فَمَا جَزَآءُ مَن یَفۡعَلُ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ إِلَّا خِزۡیٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ ٱلۡعَذَابِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ٨٥﴾.
و شما اکنون در مدینه به گونهای هستید که یک قبیله از شما با قبیلۀ دیگر میجنگد، «بنو نضیر» با «بنی قریظه» و «بنوقینقاع». گروهی از شما گروهی دیگر را از خانه و کاشانۀشان بیرون میکنند در حالی که چنین عملکردی در شریعت شما حرام است. شما بر ارتکاب این افعال حرام همکاری میکنید و با قبایل عرف مانند «اوس» و «خزرج» ائتلاف مینمائید تا برادران یهودی دیگر خود را بکشید و یا از وطنشان بیرون کنید. پس شما مرتکب ترک اوامر حقتعالی شده و در انجام نواهی او متجاوزید.
و چون جنگ پایان یابد برای آزاد سازی اسیران خود فدیه میدهید در حالی که بیرون کردن مردم از کاشانۀشان در شریعت خود شما حرام است و فدیه دادن واجب و شما با این عمل در واقع به برخی از مسایل کتاب ایمان دارید و به برخی دیگر کافرید! چرا شما در بین احکام شریعت خدا عزوجل تفاوت قایل میشوید؟ حالت شما چقدر تعجب برانگیز است!! از یکسو ایمان آوردید و از سوی دیگر کافر شدُید! جزای چنین کسی این است که حقتعالی او را خوار و ذلیل سازد. این ذلّت و خواری بر یهودیان در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و طی آن گروهی از آنان کشته و گروهی دیگر از سرزمینشان اخراج شدند تا جزای پیمان شکنی خود را ببینند. بعد از آن نیز ذلّت و خواری و زیان بازهم با آنها بود. این سرنوشتشان است و در آخرت عذاب دردناک و دائمی آتش دوزخ به سراغ آنها خواهد آمد. جزای هر کس که از هدایت روی گرداند این است که در دنیا دچار سختی و عار شود و در آخرت دچار عذاب.
اما عاقبت و نهایت مؤمن به دست آوردن سعادت، پیروزی و عزّت دنیائی است و در آخرت نیز نعمت، نجات و جاودانگی را کمائی خواهد کرد. در ادامه حقتعالی خبر میدهد که او از عملکرد یهودیان غافل نیست و حیلهها و دسیسههایشان را از نظر دور ندارد بلکه همه این اعمال را آمار میگیرد و به حسابشان میرسد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا بِٱلۡأٓخِرَةِۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٨٦﴾.
این کفّار بدکار متاع ناچیز و زود گذر دنیا را بر نعمت آخرت ترجیح داند، از اینروی تحت شعار «ننگ» و «عار» با یکدیگر و بر گناه و تجاوز کمک و معاونت کردند. زبان حالشان میگوید که آخر کار آنها آتش است نه ننگ و عار؛ زیرا زمانی که موجبات غضب پروردگار جبار را فراهم کردند حقتعالی آنان را بیعار و بیننگ کرد و آتش دوزخ را برایشان آماده نمود.
اینها حاضر بیبها را بر غائب نیکو ترجیح دادند، از اینروی در آخرت حقتعالی در عذاب دوزخ که بر آنان فرود خواهد آمد تخفیف صورت نمیدهد. چنانچه یار و یاوری که از آنان عذاب را دفع کند نیز نخواهد بود. در چونان شرایطی عمل صالحی که نفع برساند انجام شده نمیتواند و نه دوستی برای آنها خواهد بود تا شفاعت کند.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَقَفَّیۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ بِٱلرُّسُلِۖ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُکُمُ ٱسۡتَکۡبَرۡتُمۡ فَفَرِیقٗا کَذَّبۡتُمۡ وَفَرِیقٗا تَقۡتُلُونَ ٨٧﴾.
در اینجا خدایتعالی خبر میدهد که او بر موسی علیه السلام تورات را نازل فرموده تا مایۀ هدایت بنی اسرائیل باشد. سپس به منظور هدایت این قوم پیامبران دیگری را نیز به عنوان مبشّر و بیم دهنده فرستاد که از جملۀ آنها حضرت عیسی علیه السلام است، حقتعالی برایشان کتاب آسمانی انجیل را نازل فرمود و ایشان را با جبرئیل علیه السلام مؤیَّد ساخت، ولی یهودیان چون هوای نفس را بر هدایت مقدم کردند با پیامبران جنگیدند و آنان را تکذیب نموده آزار و اذیت کردند و حتی برخی را کشتند و به این ترتیب بر اوامر حقتعالی تکبر ورزیده، منکر آیات و نشانههای خدا عزوجل شدند. پس جزای مناسب برای آنها این است که شدیداً عذاب شوند.
﴿وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَل لَّعَنَهُمُ ٱللَّهُ بِکُفۡرِهِمۡ فَقَلِیلٗا مَّا یُؤۡمِنُونَ ٨٨﴾.
این یهودیان از ایمان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معذرت خواسته گفتند: قلبهای ما پوشیده است، از اینروی آنچه را تو میگوئی ما نمیفهمیم، پس از ما درگذر که نمیتوانیم از تو پیروی کنیم، در ما توانائی شنیدن آنچه تو بر آن مبعوث شدی وجود ندارد؛ زیرا ما آنچه را میگوئی نمیدانیم.
حقتعالی خبر داد که این عذر، عذری است دروغین که پذیرفته نمیشود. سبب این است که پروردگار لعنت خویش را بر آنها فرو فرستاد در نتیجه از رحمت و هدایت او محروم شدند، و چون بر آنها شقاوت و بدبختی نازل شده آنها اراده پذیرش هدایت و رشد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را ندارند؛ زیرا شخص ملعون فریب خورده است. اینکه آنها مستحق لعنت شدند از این روست که اکثر آنها به خدا عزوجل پیامبران و کتابهای آسمانی کافر شدند و تعداد بسیار کمی ایمان آوردند.
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ کِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَکَانُواْ مِن قَبۡلُ یَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٨٩﴾.
و چون قرآنی که بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد در حالی به یهود رسید که تصدیق کننده تورات موسی علیه السلام بود و با آن توافق داشت و کتاب آسمانی آنها نیز از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم قبلاً خبر داده و برخی از اوصاف ایشان را بیان کرده بود و آنها بر همین اساس ادعا میکردند که اگر پیامبر مبعوث شود در کنار آنها با مشرکان عرب خواهد جنگید و به آنها کمک خواهد کرد ولی بعد از اینکه رسالت بر ایشان نازل شد آنها کفر ورزیدند، پس لعنت خدا عزوجل بر کافران باد.
﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن یَکۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بَغۡیًا أَن یُنَزِّلَ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ فَبَآءُو بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٖۚ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٞ مُّهِینٞ ٩٠﴾.
بسیار بد است آنچه اینها تبدیل کردند، اینها کفر را بر ایمان ترجیح دادند و هلاکت را بر نجات؛ زیرا حسادت و بغاوت، آنها را بر تکذیب و تکبر واداشته بود، از اینروی متابعت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را از روی عناد و حسادت و به این جهت که از میان یهود نبود رد کردند چنانچه قبلاً نیز به رسالت حضرت موسی علیه السلام کفر ورزیده بودند و به این ترتیب آنها نه به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردند و نه به حضرت موسی علیه السلام در حالی که میدانستند حق انتخاب و اختیار انسانها به رسالت و پیامبری مخصوص حقتعالی است، او هر که را که بخواهد خواه عرب باشد یا یهود و یا کسی دیگر به پیامبری مبعوث میکند؛ زیرا همه، مخلوقات اویند و حُکم حُکم اوست.
و چون آنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب کردند با خشم خدا عزوجل مجازات شدند، این خشم بر خشم سابقهای که به علت تکذیب موسی علیه السلام بر آنها تحقق یافته بود علاوه شد پس برای اینها و هر کافری عذاب است دردناک و زیانبار چون از شیطان پیروی کردند و موجبات غضب الهی را فراهم نمودند.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ ءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ نُؤۡمِنُ بِمَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا وَیَکۡفُرُونَ بِمَا وَرَآءَهُۥ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَهُمۡۗ قُلۡ فَلِمَ تَقۡتُلُونَ أَنۢبِیَآءَ ٱللَّهِ مِن قَبۡلُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩١﴾.
و هرگاه برای یهود گفته شود که به آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده ایمان آورید، آنها میگویند ما ایمان نمیآوریم جز به آنچه بر ما یهودیان نازل شده است، اما آنچه بر دیگران نازل شده ما نه آن را میشنویم و نه از آن اطاعت میکنیم. این بود که حقتعالی این پندار آنان را ردّ نموده بیان فرمود که آنچه بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده حق، صدق و از جانب خدایی است که کتاب شما را نازل کرده است و به این ترتیب قرآن حجّت و برهانی برای آنان خواهد بود اگر به آن ایمان آورند. آنان چگونه به آنچه با رسالت آنها موافق و مطابق است کفر میورزند در حالی که تکذیب قرآن تکذیب تورات نیز هست؛ زیرا برخی از کتابهای آسمانی، برخی دیگر را تصدیق میکنند ولی چون یهودیان دچار حمق و بیخردی شده و دست به حسادت و تجاوز زدند چنین موقف گیری میکنند. و شما ای یهود اگر راست میگوئید که جز به پیامبران خود به دیگران ایمان نمیآورید پس چرا انبیای خود را کشتید؟! آیا قاتلان پیامبران به آنان ایمان دارند؟! چگونه از شما توقع داشت که به پیامبر عربی و امّی ایمان آورید در حالی که پیامبران خود را که از یهود بودند کشتید و تکذیب کردید.
﴿۞وَلَقَدۡ جَآءَکُم مُّوسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ ٱتَّخَذۡتُمُ ٱلۡعِجۡلَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَنتُمۡ ظَٰلِمُونَ ٩٢﴾.
همانا موسی علیه السلام با دلائل و براهینی واضح و آشکار مبنی بر وحدانیت خدا عزوجل به سراغ شما آمد ولی با وجود ارائه تمام این دلائل واضح و روشن شما گوساله را پرستش کردید، پس چه کسی ظالمتر از شماست؟ کسی که دلیل و برهان را رد کند و در مقابل حق از در تکبر و غرور در آید یقیناً که او ظالم و ستمگار است. شما با وجود اینکه موسی علیه السلام در میان شما بود با خدا عزوجل غیر او را عبادت کردید پس کسی که به حق کافر و منکر شود و آیات الهی را تکذیب کند چگونه از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیروی میکند.
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَکُمۡ وَرَفَعۡنَا فَوۡقَکُمُ ٱلطُّورَ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱسۡمَعُواْۖ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَعَصَیۡنَا وَأُشۡرِبُواْ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡعِجۡلَ بِکُفۡرِهِمۡۚ قُلۡ بِئۡسَمَا یَأۡمُرُکُم بِهِۦٓ إِیمَٰنُکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٩٣﴾.
و یاد آورید زمانی را که از شما پیمانهای محکم و استوار مبنی بر ایمان به خویش گرفتیم و کوه طور را بر بالای شما قرار دادیم تو گوئی که ابری است از آسمان. اینکار را کردیم تا دلیلی بر قدرت ما باشد شاید که بترسید و ایمان آورید. و شما را امر کردیم تا پیام الهی را محکم و قاطعانه بگیرید و با تلاش و کوشش به آن عمل کنید نه با تمسخر، استهزا و تنبلی و سخن خدا عزوجل را با شنودن پذیرش و اطاعت بشنوید ولی پاسخ شما به همه این نداها بدترین پاسخ بود؛ زیرا شما گفتید با گوش شنیدیم و با دل تکذیب کردیم، این بود که بر شما حجّت اقامه گردید چون در غلاف قلبهای شما محبت پرستش گوساله داخل شد و اینگونه کسی که خدای را عبادت نکند پس غیر او را عبادت کرده است و آنکه خدا عزوجل را دوست نداشته باشد پس غیر او را دوست دارد. هلاک باشید شما! ای آنانی که منکر عبادت خدای عزیز و غفور شده و گاو را پرستش کردید. اگر منظور شما از ایمان این است پس چقدر بد است این ایمان و چقدر زیانبار!!. آیا انسان مؤمنی که در ایمان خود صداقت دارد چنین اعمال زشتی از قبیل تکذیب، تزویر، جهالت و عبادت گوساله را انجام میدهد؟!
اگر ایمان شما حقیقی و دین شما راست میبود، حتماً پروردگار جهان را پرستش مینمودید و از پیامبران پیروی میکردید، اینها همه دلالت بر آن دارد که شما کافر و بدکار، قاتل و جاهلید.
﴿قُلۡ إِن کَانَتۡ لَکُمُ ٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ ٱللَّهِ خَالِصَةٗ مِّن دُونِ ٱلنَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ ٱلۡمَوۡتَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٩٤﴾.
برای این یهودیان بگو اگر شما بر این باورید که بهشت فقط از آن شماست و در آن داخل نمیشود مگر کسی که یهودی باشد، پس اگر میگوئید عجله کنید و مرگ را بطلبید تا به بهشت موعود خود داخل شوید؛ زیرا کسی که به چیزی دوست داشتنی و مرغوب وعده داده شود در حصول آن تلاش مینماید.
﴿وَلَن یَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٩٥﴾.
و این یهودیان هرگز آرزوی مرگ را نمیکنند زیرا از فرجام کار خود بیمناک اند و اگر آنها در این ادعای خود که بهشت از آن آنهاست صادق میبودند. حتماً آرزوی مرگ را میکردند ولی آنها دروغ میگویند؛ زیرا اعمال زشت، آنها را از طلب مرگ بازمیدارد و حقتعالی بر عملکرد ظالمان و ستمگاران آگاه است و به حساب آنها رسیدگی میکند.
﴿وَلَتَجِدَنَّهُمۡ أَحۡرَصَ ٱلنَّاسِ عَلَىٰ حَیَوٰةٖ وَمِنَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۚ یَوَدُّ أَحَدُهُمۡ لَوۡ یُعَمَّرُ أَلۡفَ سَنَةٖ وَمَا هُوَ بِمُزَحۡزِحِهِۦ مِنَ ٱلۡعَذَابِ أَن یُعَمَّرَۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ ٩٦﴾.
آنها دروغ میگویند، آنها از همه مردم به زندگی دنیا دلبستهتر اند تا جائیکه حتی از مشرکان بتپرست نیز طمعشان بیشتر است. از میان آنها کسانی هستند که نظر به محبت بیش از حدی که به دنیا دارند آرزو میبرند تا هزار سال عمر کنند، چنین کسی نظر به حالت و اعمال بدی که دارد تعلق خاطر او به دنیاست و اگر هزار سال هم عمر کند بازهم بالاخره روزی به سوی خدا عزوجل بازمیگردد و اوتعالی در بدل اعمال زشت وی، او را مجازات میکند؛ زیرا حقتعالی بر همۀ اعمالی که انجام میشود آگاه است و آنها را آمار میگیرد.
﴿قُلۡ مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِیلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِکَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٩٧﴾.
یهودیان میگویند از میان ملائکه جبرئیل علیه السلام دشمن ماست؛ زیرا او ویرانی و فرو رفتن در زمین را به ارمغان میآورد. برای آنها گفته شد که جبرئیل علیه السلام کسی است که حق و حقیقت را بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که تصدیق کننده آن چیزی است که بر موسی علیه السلام فرو فرستاده شده نازل میکند، او اینکار را به امر و حکم خدا عزوجل انجام میدهد بنابراین نزول جبرئیل علیه السلام کلاً و تماماً مایۀ خیر و هدایت بشر و بشارت به کسانی است که به رحمت خدا عزوجل رضایت او و بهشتش ایمان دارند. چه خطایی از جبرئیل علیه السلام سر زده است که اینها با او دشمنی میکنند، دشمنی اینها فقط از روی بغاوت و تجاوز است و بس.
﴿مَن کَانَ عَدُوّٗا لِّلَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَرُسُلِهِۦ وَجِبۡرِیلَ وَمِیکَىٰلَ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَدُوّٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ ٩٨﴾.
اینها با دشمنی کردن با جبرئیل و حقایقی که نازل نموده، در واقع با خدا عزوجل ملائکه و پیامبران دشمنی نمودند، روی این اساس آنها مستحق دشمنی خدا عزوجل شده و اوتعالی با هر کسی دشمنی کند، خوار و ذلیلش مینماید. پروردگار دشمن تمام کافران است، آنها را متفرق میسازد و کمرشان را میشکند.
﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ وَمَا یَکۡفُرُ بِهَآ إِلَّا ٱلۡفَٰسِقُونَ ٩٩﴾.
و ما ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر تو آیات واضح قرآن را نازل کردیم که حامل هدایت و رهنمود است و از تجاوز و گمراهی بازمیدارد، در چنین حالی، کسی این کتاب را تکذیب میکند که از طاعت خدا بیرون و مستوجب غضب اوتعالی است.
﴿أَوَ کُلَّمَا عَٰهَدُواْ عَهۡدٗا نَّبَذَهُۥ فَرِیقٞ مِّنۡهُمۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٠٠﴾.
این یهودیان را چه شده که هرگاه با خدا عزوجل و خلقش پیمانی میبندند، گروهی از آنها پیمان شکنی میکنند و دست به خیانت میزنند در حالی که اکثرشان ایمان نمیآورند. کسی که به معبود باور نداشته باشد احترام عهد و پیمان را ندارد و اگر آنها در ایمان خود صادق میبودند عهد خویش را نمیشکستند، آنها به خالق متعال کافر شدند و با خلقش خیانت کردند.
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ نَبَذَ فَرِیقٞ مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمۡ کَأَنَّهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ١٠١﴾.
و چون این پیامبر امّی بزرگوار، نزد یهود با ایمان کتاب بزرگی که به سوی راه راست هدایت میکند در حالی آمد که تصدیق کننده تورات نیز بود، گروهی از آنها کتاب خویش را دور افکندند و از آن روی گردانیدند، چون زمانی که آنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب کردند در واقع تمام آنچه نزد خود آنهاست را تکذیب کردند؛ زیرا کتابهای آسمانی تصدیق کننده یکدیگر اند. و از بسکه اعراض آنها از کتاب خدا عزوجل شدید بود گویا که آنها این کتاب را از روی اهانت و استخفاف پشت سر انداختند و او را گمرامی نداشتند. عملکرد اینها شبیه عملکرد کسی است که نمیداند این کتاب از سوی خداست و شبیه عملکرد نادانان و بیخردان است.
﴿وَٱتَّبَعُواْ مَا تَتۡلُواْ ٱلشَّیَٰطِینُ عَلَىٰ مُلۡکِ سُلَیۡمَٰنَۖ وَمَا کَفَرَ سُلَیۡمَٰنُ وَلَٰکِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلۡمَلَکَیۡنِ بِبَابِلَ هَٰرُوتَ وَمَٰرُوتَۚ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَکۡفُرۡۖ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٢﴾.
و چون آنان کتاب خدا عزوجل را پشت سر انداخته و از آن روی گردانیدند، حقتعالی آنان را به امور باطلی همچون سحر و امثال آن ابتلا نمود و آنان حق واضح و آشکار را ترک کردند و به دنبال دروغ سُست و بیبنیاد رفتند و از آنچه پیروی نمودند که شیاطین به حضرت سلیمان علیه السلام از قبیل سحر و جادو نسبت داده بودند در حالی که ایشان از همۀ این امور پاک و مبرا بوده و پیامبری معصوم و بیگناهاند که هرگز با ارتکاب سحر و امثال آن به خدای خود کفر نورزیده، بلکه این شیاطین اند که کافر شدهاند.
به این ترتیب یهودیان به دنبال سحر شیاطین رفته و از پیروی پیامبران سر باز زدند و از جادویی که «هاروت» و «ماروت» در سرزمین بابل تعلیم میدادند پیروی نمودند در حالی که میدانستند آنها به هر که سحر میآموختند او را نصیحت و توصیه میکردند تا از فریب سحر و جادو بر حذر باشند.
شیاطین به منظور گمراه کردن مردم به آموزش جادو میپردازند در حالی که آن دو فرشته بعد از نصحیت و هشدار و بیان اینکه سحر از جمله بدترین اعمال است به مردم آموزش سحر میدادند. یهودیان یاد خدا عزوجل را ترک میکردند و بدترین انواع سحر را که عبارت از تفرقه افگنی بین زن و شوهر است میآموختند و بر آن نام «صرف/تغییر» میگذاشتند؛ این در حالی بود که رابطۀ زن و شوهر رابطۀ محبت و مودّب است. با وجود این رابطه قوی و مستحکم با آنهم سحر و جادو حقیقت دارد و به اذن خدایتعالی تأثیر میگذارد و در بین زن و شوهر اختلاف ایجاد میکند.
یهودیان میدانستند هر کسی که به سحر و جادو رغبت داشته باشد و ایمان خود را در بدل سحر بفروشد، سهمی از رحمت و ثواب خدا عزوجل ندارد بلکه بر عکس دچار عذابی سخت و شدید نیز میشود. چقدر این خسارت و تحقیر بزرگ است که آنها ایمان و پیروی پیامبران را ترک کردند و به سحر و دجل دلبستند. آنها اصلاً علم و دانش سودمندی ندارند تا آنان را بر تمیز بین خوب و بد، مفید و مضر وا دارد.
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَمَثُوبَةٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ خَیۡرٞۚ لَّوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ١٠٣﴾.
و اگر یهودیان به خدا عزوجل ایمان آورند و از پیامبران پیروی کنند و خود را از عذاب پروردگار وقایه نمایند، حتماً ثواب و پاداش الهی برای آنها از این دنیای زود گذر فانی که از ناحیۀ سحر به دست میآورند بهتر است؛ زیرا ایمان انسان را تشویق میکند تا کارهای خوب انجام دهد و تقوی وی را از کارهای بد بازمیدارد. ولی دانش آنها دانش فاسدی است که آنان را به سوی رشد رهنمایی نمیکند و از گمراهی بازنمیدارد؛ چون علم نافع هرگاه در دل جای گیرد خوف خدا عزوجل و خشیت او را برجای میگذارد و منجر به رجوع به سوی خدا عزوجل میگردد. این در حالی است که دانش آنها فقط بر زبانشان بود نه بر قلبشان.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَٰعِنَا وَقُولُواْ ٱنظُرۡنَا وَٱسۡمَعُواْۗ وَلِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٠٤﴾.
یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به ایشان میگفتند «راعنا» یعنی حال ما را رعایت کن! یهودیان این واژه را به گونهی دیگری تفسیر نموده و میگفتند «راعنا» از «رعونه» گرفته شد که به معنی حماقت و نادانی است، این بود که حقتعالی مؤمنان را از استعمال این کلمه نهی نمود تا راه را بر کفار ببندد و این التباس را از میان بردارد، روی این اساس مؤمنان را امر کرد تا در عوض از واژۀ «انظرنا» به معنی به حال ما نظر کن استفاده کنند؛ زیرا این واژه سالمتر، بهتر و از سوء استفاده دورتر است. بر بندگان خدا عزوجل لازم است تا همواره از محل شبهات و الفاظ احتمالی دور باشند و پیوسته از کلمات واضح و نیکو که احتمال هیچ گمان بدی در آن نرود استفاده نمایند. در حدیث شریف آمده است که: «آنچه موجب شک توست را به آنچه موجب شک نیست ترک کن!».
و بر شماست تا همواره امور مفید را بشنوید و بپذیرید، اموری مانند آیات قرآنی و احادیث نبوی و علم و دانش. اما برای کافران در پیشگاه خداوند عزوجل نظر به گفتار بد و عملکرد زشتی که دارند عذابی است دردناک.
﴿مَّا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ وَلَا ٱلۡمُشۡرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ خَیۡرٖ مِّن رَّبِّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ ١٠٥﴾.
یهودیان و مشرکان عرب نظر به حسادت، بغض و کینهای که نسبت به مسلمانان دارند نمیخواهند خداوند عزوجل بر پیامبر خود وحی آسمانی را نازل فرماید؛ زیرا وحی سبب تمام خوبیها و مصدر همۀ خوشبختیهاست. وحی از جمله بزرگترین نعمتهای الهی و بزرگترین هدیه و اکرام اوست که خداوند عزوجل کسانی را با آن ویژگی بخشیده که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آوردهاند و دیگران را از این هدیۀ بزرگ محروم نموده است. بنابراین، فضل و مرحمت الهی و خیر او بسیار است به گونهای که قابل شمارش نیست. پس تمام ستایشها و سپاسها مخصوص اوست که پیروان وحی را که رحمت و فضل است از دچار شدن به عذاب وقایه نموده است.
﴿۞مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَایَةٍ أَوۡ نُنسِهَا نَأۡتِ بِخَیۡرٖ مِّنۡهَآ أَوۡ مِثۡلِهَآۗ أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ١٠٦﴾.
اگر ما آیهای را از حُکمی به حُکمی دیگر سوق میدهیم به گونهای که حکم اول را بر داشته و حکم دوم را به جایش مقرر داریم و یا آن را از قلبها نیز محو کنیم، حتماً ما بهتر و نافعتر آن را چه دیر باشد یا زود و یا مماثل و شبیه آن را در نفع نازل میکنیم؛ زیرا کسی که وحی را نازل میکند قادر است احکام را مطابق احوال انسانها و تغییر روزگار نازل نماید، چون حکمت خدا عزوجل و علم او فراگیر و قدرتش همواره نافذ و جاری میباشد.
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٠٧﴾.
و مادامی که حقتعالی بر آنچه بخواهد قادر و تواناست پس قدرت کامل تصرف در آیات شرعی از آن اوست همانگونه که حق تصرف در آیات هستی نیز مخصوص او میباشد. و خداوند عزوجل هرگاه در خلق تصرف کند در امر نیز تصرف مینماید: ﴿ألاَ لَهُ اْلخَلْقُ وَ اللأمْرُ﴾ آگاه باشید که برای اوست تصرف در آفریدهها و امر. اوتعالی دوستی هست که منفعت را برای بندگان خود جلب میکند و یاوری است که از بندگان خود ضرر را دفع مینماید و از جملۀ نهایت دوستی و ولایت اوست که مطابق عصر و زمان آیات بهتر و نیکوتر را نازل میفرماید و یا برخی را نسخ و به جای آن اولی و بهتر را فرو میفرستد. پس آیا ولی غیر از او که شما را سرپرستی نماید و با شما دوستی کند دارید؟
﴿أَمۡ تُرِیدُونَ أَن تَسَۡٔلُواْ رَسُولَکُمۡ کَمَا سُئِلَ مُوسَىٰ مِن قَبۡلُۗ وَمَن یَتَبَدَّلِ ٱلۡکُفۡرَ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ ١٠٨﴾.
ای مؤمنان! آیا اراده دارید تا از روی اعتراض و سرکشی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سوال کنید، درست مانند بنی اسرائیل که چنین سوالاتی را از موسی علیه السلام مطرح کردند، تا جائی که طرح چنین سوالاتی از سوی آنها منجر به کفر و تکذیبشان شد؟ کسی که کفر را بر ایمان ترجیح دهد یقیناً در تشخیص راه راست دچار خطا و اشتباه شده است. با این حال کسی که به منظور استفاده سوالی را مطرح کند چنین کسی یقیناً پاداش خود را دریافت میدارد؛ زیرا سوال او به منظور فهم و رفع توهم صورت میگیرد.
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَٱعۡفُواْ وَٱصۡفَحُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦٓۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٠٩﴾.
بسیاری از اهل کتاب از روی حسادتی که دارند آرزو مینمایند تا شما از اسلام مرتد شده دوباره به سوی کفر باز گردید؛ زیرا در نظر آنها به طور یقین ثابت شده که شما بر حق و صوابید و دیگر اینکه دین شما سبب عزّت و سعادتتان است. پس بر دین خود ثابت قدم و استوار بمانید و بد رفتاری یهودیان را با بد رفتاری پاسخ ندهید بلکه با احسان، حلم، صبر و دوری از آزار و اذیت اعمال آنان را پاسخ دهید تا این عملکرد شما منجر به جذب دلهای آنها به سوی اسلام گردد و دین خود را در نظر مردم محبوب جلوه دهید. بر چنین تعاملی تا زمانی ادامه دهید که حقتعالی امر دیگری را مانند جنگ با آنها لازم ببیند و چون خداوند متعال دارای قدرت عظیم است که هیچ پدیدهای نمیتواند او را عاجز سازد پس بر او توکل و اعتماد کنید.
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَۚ وَمَا تُقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُم مِّنۡ خَیۡرٖ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ١١٠﴾.
و نماز بر پای دارید زیرا نماز سبب هر پیروزی و راهی به سوی سعادت است البته به شرط آنکه به نیکوئی اقامه گردد. و زکات را به مستحقان بدهید که زکات موجب پاک شدن قلبها و کفارۀ گناهان و جلب کنندۀ رضایت باریتعالی است. پس حق بدن نماز است و حق مال زکات و اگر چیزی را غیر از زکات به صورت نفلی بدهید همه اینها در نظر خداوند عزوجل محفوظ و مکتوب است و آنها را در صحائف اعمال خود میبینید و ثواب آن را در پیشگاه حقتعالی کمائی میکنید؛ زیرا پروردگار بر نیات شما بینا و اسرار و پوشیدهها را میداند و راستگویان را از دروغگویان و ریاکاران را از مخلصان تشخیص میدهد، پس مراقب اوامر حقتعالی باشید و تنها از او بترسید.
﴿وَقَالُواْ لَن یَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن کَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡکَ أَمَانِیُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١١١﴾.
یهودیان میگویند بهشت از آن آنهاست، مسیحیان نیز چنین میگویند، همۀ اینها مجرد ادعاهایی است که دلیلی بر آن وجود ندارد، کسی که ادعای باطل کند و یا بدون دلیل و برهان سخنی بگوید چنین کسی صرفاً یک مدعی و تهمتگر است. دلیل شما ای یهودیان و نصرانیان کجاست؟ آیا بر آنچه میگوئید برهانی مانند کتابی گویا و پیامبری صادق هست؟ چون چنین دلیل و برهانی ندارند پس ادعایشان یک دروغ و بهتان واضح و آشکار است.
﴿بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ١١٢﴾.
خیر! مسأله آنگونه که گمان و ادعا میکنند نیست بلکه چنین است که هر کس خدا عزوجل را به یگانگی و در حال رجوع پرستش کند، چنین کسی با ایمان و اخلاصی که در عبادت دارد به گونهای که حقتعالی را مطابق شرع، نه بدعت عبادت مینماید برای وی نعمتی است ماندگار و جایگاهی است در کمال امن و آسایش و رستگاری بهشت است و هیچ ترس و اندوهی برای آنها در روزگاران آیندهشان نمیباشد؛ زیرا مؤمن بر آنچه انجام میدهد غمگین نیست. واقعاً خوشبخت کسی است که در آیندههای دور و نزدیک در امان باشد.
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ لَیۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَیۡسَتِ ٱلۡیَهُودُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُمۡ یَتۡلُونَ ٱلۡکِتَٰبَۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ١١٣﴾.
یهودیان نصرانیان را تکفیر کردند و نصرانیان یهودیان را در حالی که هرکدامشان گمراهی دیگر را میبینند و دارای کتابی اند که حق و باطل را برای آنان بیان میدارد ولی آنها به هدایت این کتابها رهنمود نشدند و صرفاً آن را تلاوت کردند بدون اینکه معنی و مفهوم آن را بفهمند و یا به آن عمل کنند. این عمل آنها شبیه به عمل جهّال امتهای گذشته و فرقههای منحرف و گروهای گمراه است که یکدیگر را گمراه میدانند و تکفیر میکنند.
این عمل آنگونه که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادهاند در این امّت نیز واقع شده است، تنها حقتعالی در روز قیامت در بین آنها در آنچه اختلاف میکنند قضاوت میکند و بین مؤمن و کافر تشخیص میدهد.
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ أَن یُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ وَسَعَىٰ فِی خَرَابِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ مَا کَانَ لَهُمۡ أَن یَدۡخُلُوهَآ إِلَّا خَآئِفِینَۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ ١١٤﴾.
هیچکس ظالمتر آن کس نیست که بندگان خدا عزوجل را از ذکر او، تلاوت قرآن و تسبیحش و یا تعلیم علم نافع در یکی از خانهها اوتعالی باز دارد و هیچکس ظالمتر از کسی نیست که مساجد را یا ویران میکند و یا بر بنای آن اعتراض مینماید. عقاب چنین اشخاصی این است که داخل این مساجد نشوند مگر خوار و ذلیل و بیمناک، این جزا موافق عملکردشان است؛ زیرا آنها مؤمنان را میترسانند. این کار با مشرکان زمانی صورت گرفت که در حال اسارت و ذلّت وارد مساجد شدند و در زمان حضرت ابوبکر صدیق س نیز چنین کاری با مرتدان زکات انجام شد.
این، جزای آنها در دنیا بود، در آخرت عذابی دردناک و طاقت فرسا به سراغ آنها خواهد رفت. طبیعی است هرگاه کسی ظالمتر از آنکه در راستای ویرانی مساجد تلاش میکند نباشد در همین راستا پاداشدارتر از کسی که در راستای آبادانی مساجد با طاعت و عبادت تلاش مینماید نیز نمیباشد.
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَیۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ١١٥﴾.
و تنها خداوند عزوجل مالک مشرق است، جایی که خورشید، ماه و ستارگان طلوع میکنند. او مالک مغرب نیز هست، جایی که این فلکها غروب میکنند. و آنکه مالک مشرق و مغرب میباشد مالک تمام پدیدهایی است که در بین آن دو قرار دارد. پس به هرسوی که روی آورید همانجا به امر حقتعالی وجهه و قبلۀ الهی است. حقتعالی در صفات و بخشش خود واسع است و از جمله وسعت او وسعتی است که در اوامر و نواهی خود ایجاد نموده و در این راستا بندگانش را مکلف به انجام امور سخت و طاقت فرسا نکرده است و اوتعالی بر تمام امور پوشیده و مخفی و آنچه در نهان انسان قرار دارد آگاه است و از جمله نشانههای علم او شریعتی است که به گونه آسان و مناسب با حالتان به شما فرستاده است.
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ بَل لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ١١٦﴾.
و دشمنان خدا عزوجل از یهودیان، نصرانیان و مشرکان گفتند: حقتعالی برای خود فرزند بر گزیده است، او از چنین قول باطل و گناه آلودی پاک و منزه است. خدایتعالی قاهر تمام کسانی است که در آسمانها و زمین قرار دارند و همه مسخّر امر او و بندگانش میباشند، {اگر خداوند عزوجل برای خود فرزندی میگرفت حتماً فرزند از جنس پدر میبود و از صفات مخلوقات بیرون میشد در حالی که چنین کاری نشده است}. به اضافۀ آنچه گفته شد کسی که مالک تمام کسانی باشد که در آسمانها و زمین قرار دارد ضرورتی به فرزند ندارد؛ زیرا او از همه چیز و همه کس بینیاز است، پس او یگانۀ بینیازی است که نه زاده شده و نه کسی از او زائیده شده است و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست و تمام پیدیدههایی که در آسمانها و زمین قرار دارند همه تحت تصرف، تدبیر و حکم او یا به گونه رضا از طریق عبادت و طاعت قرار دارند و یا به گونۀ اجبار.
﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ١١٧﴾.
حقتعالی ایجاد گر آسمانها و زمین است بدون اینکه نمونهای از قبل برای آنها وجود داشته باشد، این در مورد خلق؛ و اما در مورد امر باید گفت که خداوند عزوجل هرگاه ارادۀ کاری را بکند فقط برایش میگوید «شو» پس او میشود و هیچ چیزی او را از هیچ کاری عاجز ساخته نمیتواند و هیچ کاری بر او سخت و دشوار نیست، هیچ خدایی جز او نیست و ما جز او دیگر هیچکس را عبادت نمیکنیم.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ لَوۡلَا یُکَلِّمُنَا ٱللَّهُ أَوۡ تَأۡتِینَآ ءَایَةٞۗ کَذَٰلِکَ قَالَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡۗ قَدۡ بَیَّنَّا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یُوقِنُونَ ١١٨﴾.
جهّال اهل کتاب و مشرکان گفتند چرا خداوند عزوجل آنگونه که با پیامبران سخن میگویند با ما سخن نمیگویند، یا یکی از پیشنهادات ما تحقق پیدا نمیکند، پیشنهاداتی مانند: اینکه خدای را به گونۀ عیان ببینیم، اینکه بر خود ما کتابی از آسمان نازل شود، اینکه بر ما فرشته فرستاده شود و یا گنجی فرو افتد، یا پیامبر دارای بهشتی باشد و یا برای ما از زمین چشمهای را فوران کند و از این قبیل. این سخنان را مشرکان و قبل از آنها یهودیان و نصرانیان نیز گفتند، از اینروی قلبهای آنها در گمراهی و کفر شبیه و نزدیک است؛ زیرا محل ایمان، کفر، صلاح و فساد، قلب است. این درخواست آنها به منظور سرکشی و تعجیز بوده نه به منظور فهم و استدلال و الا اگر هدفشان بیان و ایمان میبود از آیات شرعی ما که کاملاً واضح و آشکار است در این زمینه استفاده میکردند ولی این نشانهها مگر کسی که دارای ایمانی بزرگ و معرفتی عمیق و صادقانه باشد استفاده کرده نمیتواند.
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۖ وَلَا تُسَۡٔلُ عَنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡجَحِیمِ ١١٩﴾.
و از جملۀ بزرگترین آیات و نشانههای ما فرستادن پیامبر امّی عربی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. ارسال ایشان نشانهای ظاهر و آشکار است؛ زیرا با خود معجزاتی را آورده که موجب شگفتی عقل است، خواه این معجزه در ذات پیامبر باشد یا در کتاب، سیرت و یا تمام شئون زندگیشان. همچنان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حقیقتی مستدل فرستاده شده که نزد هر عاقل مؤمنی ثابت است. اینان مؤمنان را به پیروزی و بهشت بشارت دادند و کفار را به ذلّت و آتش دوزخ در حالی که هردوی اینها دقیقاً تحقق پیدا کرده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هرگاه حجّت را بر مردم تمام کند دیگر مسئول گمراهی کسی نیست؛ زیرا خود گمراه، جرم مسئولیت خود را متحمل میشود و به جزای اعمال خود در آتش دوزخ میرسد؛ چون چنین شخصی عذری ندارد و برایش راه بیان شد و دلیل و برهان ارائه گردید. بر دعوتگر لازم است تا دعوت کند و حساب و کتاب نزد خداست که یا ثواب و پاداش میدهد و یا عذاب میکند.
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِی جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٍ ١٢٠﴾.
یهودیان و نصرانیان هرگز از تو راضی نمیشوند مگر اینکه دین خود را ترک کنی و به آئین آنها بگروی. آنها مردم را به سوی کیش باطل خود دعوت میکنند. ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم به یهود و نصارا خبر بده که با تو هدایت است و با آنها هوا و هوس؛ به آنها بگو هدایت خدا عزوجل و دینی که من با آن فرستاده شدهام، صحیح و حق است و با او هیچ دین دیگری همپایی کرده نمیتواند. تو از این بر حذر باش که از هوسها و باطلی که آنها ادعا میکنند پیروی کنی! به خصوص بعد از اینکه پروردگارت به تو در این زمینه علم و دانشی نافع و مبارک داده است.
بنابراین تو بر حقی و آنها بر باطل و اگر تو هم از دین آنها پیروی کنی، هیچ دوستی برایت نفعی نخواهد داشت و نخواهد توانست ضرری را از تو دفع کند و یا در برابر حقتعالی یاریات دهد، نفع و ضرر فقط از سوی خدای یگانه است.
حال که خداوند عزوجل پیامبر خود را چنین هشدار میدهد پس پیروانشان در این زمینه از چه وضعیتی برخوردار خواهند بود. این آیه دلالت بر تحریم موالات با یهودیان و نصرانیان و پیروی از دینشان و یا تشبه به آنها دارد و بیان میدارد که دشمنی آنها با یک مسلمان تا زمانی است که دین خود را ترک کند و وارد دین آنها شود.
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٢١﴾.
آنانی که بر آنها کتاب نازل کردیم و آنها از این کتاب به گونۀ سزاوار پیروی کردند و با هدایت آن هدایت شدند و در این راستا حلالش را حلال و حرامش را حرام نمودند و به مُحکَمش عمل نمودند و به متشابه آن ایمان آوردند، اینها مؤمنان صادقآند؛ نه کسانی که بین کتابهای الهی و پیامبران فرق قایل شده و گفتند: به بعضی از کتابها ایمان میآوریم و به برخی دیگر کفر میورزیم. کسی که چنین عناد داشته باشد و کتاب را تکذیب کند از دایرۀ طاعت و عبادت ما خارج است و به عنوان انسانی متمرد بر شریعت ما شناخته میشود، جزای چنین کسی زیان، هلاکت و عذاب همیشگی است.
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَنِّی فَضَّلۡتُکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٢٢﴾.
ای بنی اسرائیل! نعمت من را که بر شما دادهایم یاد آورید، شاید این یادآوری شما را وادارد تا به مراجعه ذات خویش بپردازید و در پی آن شکر گذار نعمتهای پروردگار باشید؛ زیرا یادآوری از نعمتها، سپاس گفتن نعمت دهنده را یاد میآورد، چنانچه تفکر در نعمت، مقتضی داشتن حیا از خالق متعال و پروردگار زمین و آسمان است. آگاه باشید که تنها خدایتعالی نعمت میدهد نه دیگران. و یاد آورید ای فرزندان یعقوب علیه السلام این نکته را که من شما را بر جهانیان زمانتان با پیامبران و شریعت برتری دادیم، پس آیا جزای چنین فضیلت دادنیها نعمت نشناسی و تکذیب است؟!
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَیۡٔٗا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلٞ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ١٢٣﴾.
و با انجام طاعت و عبادت و دوری از معصیب و منکرات از روز قیامت بترسید، روزی که هیچکس برای کسی دیگر نفعی رسانیده نمیتواند و جهت دفع عذاب فدیهای نیز از کسی گرفته نمیشود و شفاعتگری نیز که منفعت برساند نیست و اگر کسی کافر شود این شفاعتگر نمیتواند او را وارد بهشت کند و یا دوزخ را از او دفع نماید. کسی که به یاد روز قیامت و تحولات ترسناک آن باشد از پروردگار دانای غیب میترسد و از گناهان دست برمیدارد.
﴿۞وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ رَبُّهُۥ بِکَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِیۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهۡدِی ٱلظَّٰلِمِینَ ١٢٤﴾.
خداوند عزوجل ابراهیم علیه السلام را با مجموعهای از اوامر، نواهی، فرائض و حدود مورد امتحان و آزمایش قرار داد. ابراهیم علیه السلام این مجموعه را به خوبی انجام داد و از این آزمون موفق بَدَر آمد، از اینروی با صبر و یقینی که داشت مستحق پیشوائی دین مردم گردید و برای جهانیان به عنوان امام برگزیده شد. اهل کتاب از روی ادعا خود را به ایشان و پیروی از دینشان نسبت میدهند.
ابراهیم علیه السلام امامی است برحق که سیرتشان خوانده میشود و مناقبشان سینه به سینه نقل میگردد و همواره مردم به نیکوئی از ایشان یاد میکنند. حضرت ابراهیم علیه السلام در هدایت و ارشاد مردم به تنهائی یک امّت بود و اسوه و قدوهای برای اهل علم و جهاد میباشد.
نظر به همه این خصوصیات بود که ابراهیم علیه السلام از پروردگار خود خواست از ذریهاش کسانی را به عنوان امام برگزیند تا اجر و پاداش و همچنان یاد نیکو در نسل وی بر قرار باشد. حقتعالی به ایشان خبر داد که امامت و پیشوائی فقط برای کسی داده میشود که عالِم باشد و به علم خود عمل نماید و کسی که ظالم و ستمگر باشد و اعمال گمراهانه انجام دهد، چنین کسی به هیچ وجه به پیشوائی در زمین نمیرسد. این آیه همچنان این نکته را نیز افاده میکند که قبل از تمکین در زمین ابتلا و قرار گرفتن در آزمون حتمی است. امامت مقتضی عمل به شریعت به صورت نهان و آشکار است و هر که عملش فاسد و عملش بد باشد هرگز به امامت نمیرسد.
﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡعَٰکِفِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ ١٢٥﴾.
و همانگونه که ابراهیم علیه السلام را امام مردم و مقتدایشان ساختیم و آنها به ایشان اقتدا میکنند، همینگونه خانه کعبه را نیز به عنوان قبلۀ مردم برگزیدیم تا به سوی آن روی گردانند و مصالح دینی و دنیوی خود را به دست آورند. خانۀ کعبه محلی است امن طوری که هر کس داخل آن شود در امان خواهد بود حتی حیوانات و درختان نیز از اینکه شکار شوند و یا قطع گردند امنیت دارند.
در ادامه حقتعالی بندگان خود را امر مینماید تا از مقام ابراهیم علیه السلام به عنوان محلی برای نماز برگزینند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در تطبیق این امر بعد از انجام طواف دو رکعت نماز در مقام ابراهیم گذاردند. حقتعالی ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ را امر فرمود تا خانۀ کعبه را از بتها و گناهان و هرگونه عمل آلوده به شرک و پلیدی پاک کنند تا برای پذیرش طواف کنندگان، معتکفان، رکوع و سجده کنندگان آماده باشد. حقتعالی خانۀ کعبه را از روی شرافت و حرمتی که دارد به خود نسبت داده تا به مردم لزوم نگهداشت و احترام آن را گوشزد کند.
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ قَالَ وَمَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُۥ قَلِیلٗا ثُمَّ أَضۡطَرُّهُۥٓ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلنَّارِۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ ١٢٦﴾.
ابراهیم علیه السلام دعا نمود و از پروردگارش خواست تا مکۀ را شهری امن قرار دهد و به اهلش روزی فراوان ارزانی دارد؛ زیرا اگر امنیت نباشد زندگی سالم و برابر نیز نخواهد بود و انسان گرسنه هیچگاه راحت نیست. روی این اساس حقتعالی مکّیان را از بیم و ترس در امان داشت و از گرسنگی نجات داد. ابراهیم علیه السلام در دعای خود قید «مؤمن» را در اهل مکه ذکر کرد، حقتعالی ایشان را از دعا کردن در مسألۀ امامت به صورت مطلق نهی فرمود بود ولی در خصوص رزق و روزی اوتعالی بیان داشت که این مسأله بر اطلاق خود باقی است و هردو گروه مؤمن و کافر را دربَر میگیرد و در این راستا برای مؤمن مددی در عبادت پروردگار است و برای کافر بهرهای تا مدتی معین و مشخص. و چون امامت مقام و جایگاهی است ربانی از اینروی جز به کسی که شریعت را بر پای دارد داده نمیشود.
و اگر حقتعالی برای کافر بسان حیوانات بهرهای کوچک از دنیا بدهد، یقین باید داشت که در آخرت او را به سوی عذابی دردناک در آتش دوزخ سوق میدهد؛ چقدر بد است این جایگاه و چه عاقبت ذلّت باری است برای کافران و ستمگران!!
﴿وَإِذۡ یَرۡفَعُ إِبۡرَٰهِۧمُ ٱلۡقَوَاعِدَ مِنَ ٱلۡبَیۡتِ وَإِسۡمَٰعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلۡ مِنَّآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٢٧﴾.
و یاد آور فضل خدا عزوجل را بر ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ آنگاه که آن دو را در بنای خانۀ کعبه افتخار بخشید و ستونهای این خانه را بر اساسی محکم و استوار بنا نهاد. این دو بزرگوار با وجود این عمل نیکو و پسندیده با آنهم در بین خوف و رجا قرار داشتند، خوف عدم قبول عمل و رجای قبول آن، این بود که از حقتعالی با دست دعا و نیاز خواستند این عملشان را قبول درگاه خود بگرداند که او شنوای تمام گفتارها و دانای تمام اعمال و احوال است، به حدی که حتی نیتها نیز از او پوشیده و مخفی نیست، او میداند چه کسی در عمل خود اخلاص دارد و چه کسی ریا میکند، او میداند کی دروغ میگوید و چه کسی راستگوست.
﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَیۡنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٨﴾.
سپس ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ از خداوند عزوجل خواستند آن دو را بر دین اسلام ثابت قدم و استوار بدارد؛ زیرا این دین از جملۀ بزرگترین نعمتها و ارزشها و بهترین هدیه الهی است که متضمّن خضوع، فروتنی و تسلیم شدن در برابر حقتعالی است. آنها همچنان از درگاه ربّ العزت و الجلال مطالبه کردند تا ذریۀشان را نیز مردمانی نیکو کردار بگرداند تا بعد از آنها جانشینانی صالح و دعا گو باقی بمانند و همواره به یاد خدای متعال باشند. همچنان از باریتعالی خواستند تا به گونۀ عیان برای آنها مناسک حج را نشان دهد؛ زیرا مشاهدۀ عینی مناسک، در قلب بهتر باقی میماند و آموختن آن آسان است. در ادامه در دعای خود خواهان توبه شدند چون یک بندۀ مؤمن به هر درجه از صلاح و تقوا که برسد با آنهم در معرض گناه، تقصیر، غفلت، خطا و اشتباه قرار دارد و از سوی دیگر پروردگار اهل و شایستۀ قبولی توبۀ بندگان خویش هست چون او با توبۀ، گناهان بندگان خود را محو میکند و با معاف کردن از عذاب بر او رحم مینماید.
﴿رَبَّنَا وَٱبۡعَثۡ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُزَکِّیهِمۡۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ١٢٩﴾.
در ادامه از خداوند عزوجل خواستند در ذریۀشان پیامبری از میان خودشان ارسال دارد، این بود که حقتعالی دعای آن دو را قبول فرموده و سیّد و سردار اولاد آدم علیه السلام حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان بزرگترین نعمت بر بشریت فرستاد، پس ایشان آنگونه که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر دادهاند، نتیجه و ثمرۀ دعای ابراهیم علیه السلام اند. حقتعالی با ایشان بهترین کتاب آسمانی را نیز نازل فرمود که هدایتگر گمراهان است و حق و حقیقت را در بین جهانیان اقامه مینماید.
اینکه آنها دعا نمودند حقتعالی پیامبری را از میان خود آنها بفرستد روی این منظور بوده که تا اقتدا و انس و الفت به ایشان ممکن باشد و تا این کتاب بزرگ را به مردم بیاموزاند و آنها آیات آن را دریافت کنند و حفظ نمایند و تا پیامبر آنان را با اعمال صالح و اخلاق فاضل پاک گرداند و از اعمال زشت و بد باز دارد که خدایتعالی عزیز و حکیم است.
پروردگار چون عزیز و غالب است حکم مینماید و چون داناست میآموزاند و سنجش میکند. با وجودی که اوتعالی عزیز و غالب است و هیچکس نمیتواند با او در این زمینه همپائی کند با آنهم خداوند عزوجل حکیمی است که با حکمت خود به تدبیر امور میپردازد و در قضاوت و تنفیذ احکام به گونۀ دقیق عمل مینماید؛ زیرا عزّت بدون حکمت، تهور، ضعف و ناتوانی به شمار میرود.
﴿وَمَن یَرۡغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبۡرَٰهِۧمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَقَدِ ٱصۡطَفَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٣٠﴾.
از ملت ابراهیم علیه السلام که معتدل، با گذشت و رهیاب است جز جاهل بیخرد روی نمیگراند، جاهلی که در واقع به خود زیان میرساند؛ زیرا مصلحت خود را نمیداند و بر مبنای همین نادانی دنبال ملتی غیر از آنچه ابراهیم علیه السلام آورده میرود. ما ابراهیم علیه السلام را بر گزیدیم و او را به سوی راه راست هدایت کردیم و مقامش را با عهده داری امامت بالا بردیم، از اینروی بهترین ملت، ملت او و بهترین دین، دین اوست و او در آخرت از جملۀ ائمهای است که حقتعالی بر آنها انعام داده است. پس خوشا به حال ابراهیم و در میان جهانیان سلام بر او باد.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُۥ رَبُّهُۥٓ أَسۡلِمۡۖ قَالَ أَسۡلَمۡتُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٣١﴾.
و چون حقتعالی امر فرمود تا ابراهیم علیه السلام در برابر اوامرش مطیع و فرمانبردار باشد و همواره طاعت و عبادتش کند، وی با تمام گفتار و کردار خود با اطاعت فرمان پروردگار پرداخت؛ زیرا میدانست این حق خداست تا اطاعت شود و انسانها پیوسته به یاد او باشند و فراموشش نکنند.
﴿وَوَصَّىٰ بِهَآ إِبۡرَٰهِۧمُ بَنِیهِ وَیَعۡقُوبُ یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢﴾.
ابراهیم علیه السلام فرزندان و ذریۀ خویش را توصیه نمود تا ملتش را لازم گیرند.
و شما ای یهودیان! پدرتان یعقوب علیه السلام نیز فرزندان خود را بر لزوم پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام وصیت کرد. چرا این وصیت را فرو گذاشتید در حالی که حقتعالی این ملت را برای پیامبری خود برگزیده است؟ پس تا دم مرگ به آن تمسک جوئید؛ زیرا اسلام دین تمام پیامبران است و پروردگار فقط به آن راضی است.
این آیه دلالت بر مشروعیت وصیت پدر به فرزندان و عالم به اتباع دارد و اینکه دین از جملۀ مهمترین اولویات به شمار میرود و یک انسان مسلمان باید در خصوص هدایت ذریۀ خود حریص باشد.
﴿أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ حَضَرَ یَعۡقُوبَ ٱلۡمَوۡتُ إِذۡ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعۡبُدُونَ مِنۢ بَعۡدِیۖ قَالُواْ نَعۡبُدُ إِلَٰهَکَ وَإِلَٰهَ ءَابَآئِکَ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗا وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٣﴾.
یهودیان ملّت ابراهیم و یعقوب ـ علیهما السلام ـ را تغییر دادند از اینروی حقتعالی این عمل آنها را زشت شمرد و بیان داشت که یعقوب علیه السلام هنگامی که مرگ به سراغش رفت فرزندان خود را جمع نمود و آنها را وصیت کرد تا همواره یکتا پرستی که حق خدا عزوجل بر بندگان است را لازم گیرند و آنها را از شرک نهی نمود. فرزندان یعقوب علیه السلام به خدای یگانه اقرار و اعتراف کردند و به اوتعالی تسلیم شدند و به این ترتیب در خود، هم صحت عقیده را جمع کردند و هم صلاح عبادت را.
این آیه دلالت بر ضرورت سوال عالم از شاگردانش دارد و نشان دهندۀ بحث و مباحثۀ علمی نیز میباشد و اینکه در تقرر و تبیین مسایل باید از مهمترین آنها شروع شود و اینکه هنگام سَکَرَات مرگ، انسان باید به فکر توحید و یگانگی خدا باشد.
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٣٤﴾.
ابراهیم و یعقوب ـ علیماالسلام ـ و نیکو کارانی که با آنها بودند، امتی هستند که با صلاح و رستگاری خود گذشتند و رفتند و تعلق و انتساب شما ای یهودیان به آنها، بدون اینکه شیوه روششان را لازم گیرید و بدان عمل نمائید نفعی به حال شما ندارند؛ زیرا مجرد انتساب نمیتواند موجب نجات شود، چون علم نافع آنها برای خودشان و علم زشتتان تنها بر خودتان است و هیچگاه هیچ انسانی گناه دیگری را متحمل نمیشود و هر کس به تنهائی محاسبه شده و اعمال صالحۀ دیگران به او هدیه نمیگردد، چنانچه نتیجۀ گناهان دیگران نیز به او نرسیدۀ و به سبب آن دچار ظلم و ستم نمیشود و از او در این خصوص سوال نمیگردد.
﴿وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰ تَهۡتَدُواْۗ قُلۡ بَلۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِۧمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٣٥﴾.
یهودیان برای مسلمانان گفتند یهودی باشید و نصرانیان گفتند نصرانی؛ زیرا هدایت با ماست. هر دوی این سخن کذب و دروغ و نادرست است. حقتعالی ما را رهنمایی فرموده تا در جواب آنها بگوئیم: بلکه ما ملّت ابراهیم خلیل علیه السلام را پیروی میکنیم که عبارت از دین اسلام معتدل، بردبار، باگذشت و دارای شریعتی میانه و وسط است.
ابراهیم علیه السلام یکتاپرست بود و از شرک اعراض میکرد ولی یهودیان گفتند «عزیر» فرزند خداست و نصرانیان عیسی مسیح را فرزند اوتعالی دانستند؟ با چنین پندارهایی توحید و یکتا پرستی در کجا قرار دارد؟! این آیه دلالت بر حرص یهود و نصارا بر دعوت به سوی دینشان دارد، حال که چنین است بر یک مسلمان اولی و بهتر است تا چنین حرصی داشته باشد.
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ ١٣٦﴾.
ای مسلمانان! بگوئید به ربوبیت خدا عزوجل الوهیت و اسما و صفاتش با زبان اقرار و اعراف و با قلب باور داریم و به مقتضای آن با جوارح خود عمل مینمائیم و به تمام آنچه در قرآن و سنّت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آمده و بر آنچه بر سایر پیامبران نازل شده، به شمول ابراهیم علیه السلام که پدر پیامبران و صاحب این ملت است و به پیامبرانی که بعد از ابراهیم علیه السلام بودهاند، همه را به صورت یکسان ایمان داریم و هیچگاه در این ایمان مانند یهود و نصارا تفاوت قایل نیستیم بلکه به همه، از جمله کتابهایشان مانند: صحف ابراهیم علیه السلام ، زبور دارود علیه السلام ، تورات موسی علیه السلام و انجیل عیسی علیه السلام ایمان کامل داریم و بر این امر کاملاً منقادیم. ما التزام خود را بر این مبادی علناً اعلان میکنیم و ایمان ما به گونهای است که اگر در این زمینه، امری مجمل قرار دارد ما به گونۀ مجمل و اگر امری مفصل است به گونۀ مفصل یقین و باور داریم.
این آیه دلالت دارد بر: اعلان مبدأ و تصدیق تمامی پیامبران و کتابهای آسمانی؛ آنچه بر انبیای الهی نازل شده بزرگترین هدیه از جانب پروردگارشان است؛ از جملۀ لوازم ربوبیت اوتعالی یکی هم این است که او خلایق را هدایت میکند؛ هر کس منکر دعوت و رسالت یکی از پیامبران باشد کافر میگردد؛ اسلام دین تمام پیامبران است.
﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِی شِقَاقٖۖ فَسَیَکۡفِیکَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ١٣٧﴾.
اگر اهل کتاب به همۀ پیامبران از جمله حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و به همۀ کتابها از جملۀ قرآن کریم ایمان آورند محققاً که کار خوب و درستی انجام دادهاند ولی اگر روی گردانند پس آنها اهل تفرقه و فتنهاند که ارادۀ هدایت و اجتماع بر خیر و خوبی را ندارد. پس تو از آنها نترس و از حیلههایشان دچار دلهره نشو که حقتعالی تو را در برابر آذار و اذیتهای آنها کافی است و یاریت میدهد. پروردگار همۀ گفتارها را با تفاوتی که در لهجهها وجود دارد، خواه واضح و آشکار باشد یا مخفی و پوشیده، میداند، کسی که چنین مواصفاتی دارد یقیناً به عنوان یاری دهنده و محل توکّل کافی است.
﴿صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ وَنَحۡنُ لَهُۥ عَٰبِدُونَ ١٣٨﴾.
این دین خدا عزوجل و راه اوست، آن را لازم گیرید و خود را طوری به رنگ آن در آورید که لباس خود را رنگ میدهید.
آیا هدایتی نیکوتر از هدایت حقتعالی هست؟ و آیا از دین خدا عزوجل دینی برابرتر هست؟ کسی که خود را متصف به دین سازد در واقع صداقت و نیکوئی نموده و دانسته و به دیگران نیز بیان کرده و در این راه دست به جهاد، صبر و استقامت زده و در برابر هر امری از امور زندگی خود، همواره متواضع و فروتن بوده است. و هر کس این هدایت را ترک کند حقیقتاً گمراه، خوار و ذیل شده و در زیان و تباهی قرار گرفته است.
و ما در برابر پروردگار خود کاملاً مطیع بوده، از او فرمان میبریم و در این زمینه از اخلاص کامل برخورداریم و مقتدای ما پیامبر گرامیاش صلی الله علیه و آله و سلم است و باور داریم که چنین عبادتی، انسان را به صورت واقعی و در آشکار و نهان بندۀ حقتعالی میسازد.
﴿قُلۡ أَتُحَآجُّونَنَا فِی ٱللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّکُمۡ وَلَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَکُمۡ أَعۡمَٰلُکُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُخۡلِصُونَ ١٣٩﴾.
و تو ای پیامبر! ـ و شما ای مسلمانان ـ برای اهل کتاب بگو آیا با دربارۀ پروردگار مجادله میکنید و گمان مینمائید که شما از ما بهترید؟! و اینکه اوتعالی فقط خدای شماست در حالی که هم ما را آفریده و هم شما را، هم ما را روزی داده و هم شما را؛ این چه تفاوتی است که شما قایلید در حالی که خداوند عزوجل پروردگار همه است؟! در ثانی صلاح و تقوای ما برای ما و گمراهی ما بر علیه ماست و حسنات شما برای شما و بدیهایتان بر خودتان است و ما در عبادت حقتعالی مخلصیم چون اخلاص در عبادت از اصلیترین اصول دین و در رأس همۀ امور قرار دارد و مانند شما اهل کتاب نیستیم که با خدا عزوجل دیگری را شریک میآورید. به این ترتیب ما با اهل کتاب در ربوبیت خدا عزوجل اتفاق و در الوهیتش اختلاف داریم؛ زیرا ما یکتاپرست و مخلصیم در حالی که آنها دروغ میگویند و از مسیر حق جدایند.
﴿أَمۡ تَقُولُونَ إِنَّ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطَ کَانُواْ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ قُلۡ ءَأَنتُمۡ أَعۡلَمُ أَمِ ٱللَّهُۗ وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٠﴾.
ای یهودیان! چرا به دروغ ادعا میکنید که ابراهیم علیه السلام و فرزندان و نوادگانش یهودی بودهاند در حالی که چنین پنداری دروغ و افتراست. و شما ای نصرانیان چرا ادعا میکنید که همۀ اینها نصرانیاند؟ چنین سخنی یک ادعا و دجل بدون دلیل و حجّت و برهان است. حقتعالی خبر میدهد که آنها بر ملت حنیف ابراهیم علیه السلام بوده و اسلام دین تمام پیامبران است در حالی که شما با این سخن مخالفید! آیا شما بهتر میدانید؟ پروردگاری که آنها را خلق و هدایت نموده و به پیامبری بر گزیده است؟!. خدا عزوجل داناتر و صادقتر است و شما نادانتر و دروغگوترین اید!
چه کسی از شما مجرمتر است در حالی که شهادت خدا عزوجل را بر خود مبنی بر ایمان به همۀ پیامبران و تمام کتابهای آسمانی را پنهان داشتید و همۀ اینها را تکذیب نمودید! شما حق را پنهان داشته و در شهادت دروغ گفتید! آگاه باشید که حقتعالی هرگز از این فعل بد شما غافل نیست بلکه او تمام این عملکردها را آمار میگیرد و بر آن برای شما بدترین کیفر را خواهد داد. و اینگونه هر که خدا عزوجل علیه او باشد پس امیدش به چه کسی خواهد بود و آنکه خدا عزوجل با او باشد از چه کسی خواهد ترسید؟
﴿تِلۡکَ أُمَّةٞ قَدۡ خَلَتۡۖ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَلَکُم مَّا کَسَبۡتُمۡۖ وَلَا تُسَۡٔلُونَ عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٤١﴾.
این کسانی که ذکرشان رفت، امتی هستند که گذشتند و کارشان تمام شد. شما مسئول احسان نیکوکار و بدی بدکار نیستید، پس نتیجه و ثمرۀ صلاح نیکوکار برای خود اوست و به شما چیزی نمیرسد و فساد بد کارشان نیز بر علیه خود او میباشد و بازهم به شما ربطی ندارد ولی این شمائید که در کردار خود دست به تجاوز میزنید و ما به هیچکس حسنهای را که انجام نداده نمیبخشیم چنانچه گناهی را که انجام نداده بر او حمل نمینمائیم.
﴿۞سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٤٢﴾.
به زودی جهّال یهود و نصاری خواهند گفت: چرا شما قبلۀ بیت المقدس را ترک کرده و به سوی خانۀ کعبه روی میآورید؟! آنها همچنان ادعا میکنند که این عمل نشانۀ تردید و تحیّر مسلمانان است. حقتعالی در پاسخ به این سوال و ادعای آنها بیان داشت که تمام جهات، مشرق باشد یا مغرب از آن خداست و پروردگار، خالق و آفریدگار همه است و به هر سویی که بخواهد بندگان خود را امر میکند تا به همان جهت روی آورند، پس چرا این جهّال چنین اعتراضاتی را از خود سر میدهند؟
توجیه مسلمانان به طرف خانه کعبه بنابر امر خدایتعالی صورت گرفته و او در این امر حکمتهایی را اراده دارد و چون کعبۀ مشرفه را ابراهیم علیه السلام صاحب ملت حنیف بنا نموده، بناء اولی و بهتر این است که مسلمانان هنگام نماز به طرف کعبه روی آورند. در ثانی، مسلمانان در هر حالی مطیع و فرمانبردار خداوند متعال عزوجل اند خواه به طرف بیت المقدس روی آورند و یا به سوی کعبه و در چون این منهج و روش مسلمانان از جانب خداست بناء صحیح و درست میباشد.
این آیه دلالت بر آن دارد که: هر کس بر شریعت خدا عزوجل اعراض کند در واقع سفیه و نادان است؛ آنکه چیزی را نداند با او از در دشمنی وارد میگردد؛ جاهل و نادان هرگاه پندار نادرست داشته باشد باید برایش راه درست و صحیح نشان داده شود؛ هر کس بر امور ثابت اعتراض کند، از لحاظ اعتقادی هلاک میگردد؛ تسلیم شدن در برابر اموری که حکمتش مخفی است نیز لازم و ضروری میباشد.
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَٰنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ ١٤٣﴾.
و ای مسلمانان! از جمله نعمتهای خداوند عزوجل این است که شما را امتی وسط و معتدل قرار داده، اعدالی که عادلانهترین راه و سالمترین آنست؛ در آن نه افراط است نه تفریط؛ نه بالاست و نه پائین. پس شما، هم از لحاظ اعتقادی در حد وسط قرار دارید و هم در عبادات، ایمان به پیامبران، اخلاق، آداب، سلوک و تمام شئون زندگی خود. در شما نه فسق یهود است نه رهبانیت نصارا؛ نه جنگ بر علیه پیامبران و نه پرستش آنها بلکه شما پیروان آنها میباشید. با توجه به همۀ اینها مسلمانان خوبانی هستند که در بین دو بدی قرار دارند و نجات یافتگانیاند که در بین دو هلاک شده واقع شدهاند.
حقتعالی مسلمانان را امتی وسط، مختار و معتدل قرار داده تا بر مردم گواه و شاهد باشند؛ زیرا سخن آنها پذیرفته شده و قضاوتشان نافذ است. آنها در آنچه میگویند صادق و راستگو بوده و در قضاوت خود عدالت دارند و به زودی در روز قیامت بر علیه امتهای که پیامبران را تکذیب کردهاند گواهی خواهند داد چون کسی که عادل باشد به علت دوری از موضع تهمت سخنش قبول و شهادتش پذیرفته میشود.
این امّت در حالت اجماع از خطا و اشتباه معصوم است از اینروی اجماع آن حجّت بوده و هرگونه مخالفت با آن گمراهی و بغاوت است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که عادلترین مردم و پیشوای تمام ائمهاند برای کسانی که از ایشان اطاعت کنند و همچنان بر علیه نافرمانان از امر خویش شهادت و گواهی خواهند داد، چنانچه این شهادت به روز پسین در حق سایر پیامبران و امتهایشان نیز صورت خواهد گرفت و آنگاه که حقتعالی پیامبرش را امر فرمود تا به سوی بیت المقدس روی آورد و بعد از آن به سوی کعبه، چنین امر و تغییر و تحولی در امر قبله روی این دلیل بوده تا دانسته شود هر که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطاعت کند ثواب میگیرد و هر که نافرمانی نماید عذاب میشود؛ زیرا به حدّ کافی دلیل و برهان بر حقّانیت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ارائه شده و با این تغییر و تحول دانسته خواهد شد چه کسی در روی آوردن به طرف هردو قبله از ایشان اطاعت میکند و چه کسی با ایشان از دَر مخالفت دَرمیآید و از هوی و هوس پیروی نموده، دلیل و برهان را ردّ مینماید.
تغییر جهت پیامبر از بیت المقدس به طرف کعبه دشواریهای را ایجاد نمود؛ زیرا حکمت اینکار برای برخی واضح نشد و گروهی دیگر با آن از دَر حسادت دَر آمدند ولی کسی را که حقتعالی هدایتش کند در کمال رضا و رغبت تسلیم پروردگار خود میشود و به هر سویی که او امر کند روی میآورد و دست به اعتراض نمیزند و دچار حیرت و تردید نیز نمیشود خواه حکمت این امر برایش واضح گردد یا نگردد.
خداوند عزوجل هیچگاه عمل مؤمنان و نمازشان را ضایع نمیسازد و سعی و تلاششان را بیموجب باطل نمیگرداند، او حافظ و نگهبان ایمان آنهاست و هرگاه طاعتی انجام دهند در هدایتشان میافزاید و اگر گناهی مرتکب شوند برایشان دروازۀ توبه را باز نموده و اگر کسی از آنان را به مصیبتی دچار سازد این مصیبت را موجب پاکی شخص از گناه میسازد.
پس بندگان خدا عزوجل همواره یا در نعمت باعث برشکر قرار دارند و یا بر گناهی که با استغفار زدوده میشود و یا بر مصیبتی که سبب محو گناهان خواهد بود و آنانی که به طرف بیت المقدس روی آوردهاند و قبل از تبدیل قبله به طرف کعبه جهان فانی را وداع گفتند ایمان، عبادات و تلاشهایشان محفوظ و مشکور است.
این آیه دلالت بر آن دارد که عمل در مفهوم ایمان داخل است، چنانچه مسألۀ نسخ و وجوب قبول آن را و همچنان مسألۀ رحمت و مهربانی خدای را بر بندگانش به اثبات میرساند، رحمت و مهربانی که براساس آن، این بندگان را به آنچه دوست دارند از کوتاهترین راه میرساند و مصیبتها را از آنان دفع میکند و از نشانههای مهربانی او یکی هم اینست که بر گناه کار با قبول توبه، بر بیمناک با ایمن ساختن، با مصیبت زده با فرج و گشایش و بر صاحب سختی با آسانی و عفو مهربانی میکند و بر چنین کسی عقاب و عتابی نیز نخواهد بود.
﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِکَ فِی ٱلسَّمَآءِۖ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَاۚ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ لَیَعۡلَمُونَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ ١٤٤﴾.
همانا خداوند عزوجل پیامبر خود را مشاهده نموده که به طرف شرق و غرب روی میآورد و در انتظار و مشتاق امر او در توجه به سوی خانۀ کعبه است؛ زیرا ایشان میخواهند از قبلۀ ابراهیم علیه السلام آنگونه که در ملت حنیف و معتدل ایشان بوده پیروی نمایند.
حالا تو را به سوی قبلهای توجیه مینمائیم که دوست داری و آروزی مینمائی! پس به طرف مسجد الحرام، خانه ابراهیم و شهر خود روی آور و بر ملت تو نیز لازم است به قدر توان در هر جایی که باشند به طرف این خانه روی آورند.
اهل کتاب میدانند که تو در روی آوردن به طرف کعبه بر حقی؛ زیرا در کتابهای آنها صادق معرّفی شدهای و صداقت تو از طریق پیامبرانشان به آنها بیان شده است ولی آنها بنابر سرکشی و حسادتی که داشند از دَر تکبر و برتر بینی در برابر این امر موضع گیری کردند، حقتعالی اعمال آنها را آمار میگیرد و تمام گفتار دروغین و اعمال بدشان را حفظ مینماید تا در سرای پاداش و عقاب به حسابشان رسیدگی کند و جزایشان را کف دستشان بگذارد.
﴿وَلَئِنۡ أَتَیۡتَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ بِکُلِّ ءَایَةٖ مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَکَۚ وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡۚ وَمَا بَعۡضُهُم بِتَابِعٖ قِبۡلَةَ بَعۡضٖۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ إِنَّکَ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٤٥﴾.
و اگر هر دلیل و برهانی را بر اهل کتاب ارائه کنی تا از قبلهات پیروی کنند، آنها نخواهند پذیرفت، چون با تو و امّت تو حسادت دارند و آنها مردمی سرکش و مستکبر اند و همواره بر دلیل و برهان اعتراض مینمایند و در برابر آن از دَر عناد داخل میشوند و تو نیز ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرگز قبلۀ آنان را پیروی نمینمائی؛ زیرا حق با توست و تو بندهای هستی که از جانب پروردگار خود مأموری و آنها اهل باطل، گمراهی و پیرو هوی و هوس اند. همچنان خود اهل کتاب نیز نظر به حسادت و سرکشی در برابر حق از قبلۀ یکدیگر خویش نیز پیروی نمینمایند چه رسد به قبلۀ تو، پس از هوی و هوسهای باطل آنان بر حذر باش؛ زیرا آنها حق را ترک کرده و از هوی پیروی نمودهاند و اما تو بر علم و دانش واضح و آشکار و یقینی راسخ از سوی پروردگار خویش هستی و اگر باطل را بر حق ترجیح دهی و هوی را بر هدایت و برهان برتری دهی! در چنین حالتی تو هم از زمرۀ کسانی خواهی بود که حقایق و براهین را تغییر میدهند و ردّ میکنند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هرگز چنین کاری را نخواهند کرد ولی حالا که ایشان اینگونه هشدار میشوند پس به طریق اولی این تحذیر و هشدار بر پیروانشان نیز خواهد بود طوری که هر کس از چنین کسانی پیروی کند در زمزۀ آنها خواهد بود و با آنها محشور خواهد گردید.
﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنۡهُمۡ لَیَکۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ١٤٦﴾.
یهودیان و نصرانیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را آنگونه میشناسند که یک انسان فرزند خود را میشناسد، زیرا آنها در کتابهای خود اوصاف ایشان را خواندند ولی گروهی از روی سرکشی و حسادت ایشان را تکذیب کردند و اوصافشان را پنهان داشتند، در حالی که میدانند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبری از جانب خداست و گروهی دیگر به ایشان ایمان آوردند و تصدیقشان نمودند، کسی که عالم باشد و علم خود را کتمان کند چنین شخصی گنهکار است زیرا قصداً از فهم حق سر باز زده است.
﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ ١٤٧﴾.
ای محمد! وحیی که به سوی تو از سوی پروردگارت نازل شده حق است زیرا دلائل و براهین و بیان آن واضح و آشکار است پس به آن چنگ بزن و مردم را به سوی آن دعوت کن و هیچگاه شک به خود راه نده که تو بر حقی واضح و آشکاری و دشمنانت گمراهاند.
﴿وَلِکُلّٖ وِجۡهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَاۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ أَیۡنَ مَا تَکُونُواْ یَأۡتِ بِکُمُ ٱللَّهُ جَمِیعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١٤٨﴾.
و برای هر امتی قبلهای است که به سوی آن روی میآورد، این قبله گاهی با نسخ دستخوش تغییر و تبدیل میشود اما مسألۀ بزرگ و مهم وجود شریعتی است که حامل خوبیها و بازدارندۀ بدیهاست و باید در عمل به آن مسابقه صورت گیرد.
مسابقه در خوبیها عبارت از سرعت بخشیدن و رقابت در ادای شریعت بر وجهی است که تمام ارکان، شروط، سنن و آداب آن تحقق پیدا کند. واژۀ «خیرات» اسمی است که شامل هر عمل مشروع و انجام هر کار نیکو واخلاق بزرگ است، سپس حقتعالی ذکر نمود که به زودی همه آنها را از گوشه و کنار جمع میکند تا به جزای اعمالشان در سرای آخرت آنها برساند و او بر این اساس نیکوکاران را ثواب میدهد و بدکاران را عذاب مینماید؛ زیرا حقتعالی قادر و توانائی است که هیچ چیز نمیتواند او را از انجام کاری عاجز سازد، خداوند عزوجل موجودی برتر است که قهر میکند، قضاوت مینماید و تقدیر همه چیز از جانب اوست و اوتعالی بر تمام اسرار آگاه و داناست و پوشانندۀ آن است، خداوند عزیز و غالب است و گناهان را میبخشد.
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَۗ وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ ١٤٩﴾.
در هر جائی که قرار داری، خواه در سفر یا اقامت، در نماز خود به سوی کعبۀ مشرفه روی آور؛ زیرا این امر خدا و حق است و باطل را در آن راه نیست، یقینی است که شکی در آن وجود ندارد و تو در این زمینه بر هدایتی چون به امتثال امر خالق متعال پرداختی و همانگونه که خدا عزوجل را در ظاهر از طریق روی آوردن به طرف کعبه اطاعت میکنید، همان سان او را در باطن از طریق مراقبت از او اطاعت کنید؛ زیرا حقتعالی از اعمال شما غافل نیست او به زودی شما را محاسبه خواهد کرد، اگر عملتان خوب و شایسته بود پاداش خوب به میدهد و اگر نه جزای بد دریافت خواهید داشت.
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیۡکُمۡ حُجَّةٌ إِلَّا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِی وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِی عَلَیۡکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥٠﴾.
در اینجا حقتعالی به تکرار امر خویش مبنی بر لزوم روی آوری به طرف کعبه میپردازد تا از این طریق هرگونه شک، شبهه و حیرت را برطرف سازد؛ زیرا تغییر قبله کاری بود که در این زمینه دشواریهایی را برای بعضی ایجاد کرد و تا این تکرار ردّی باشد بر اهل کتاب و مشرکان که ادعا میکردند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از روی هوی و هوس دست به تغییر قبله زده است.
توجه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی کعبه بر این استدلال یهودیان نیز نقطۀ پایان گذاشت که میگفتند: محمد با دین ما مخالفت میکند ولی از قبلۀ ما پیروی مینماید؛ چنانچه نقطۀ پایانی بر این استدلال مشرکان نیز هست که میگفتند: محمد به پیروی از ملت ابراهیم علیه السلام فرا میخواند ولی روی به سوی قبلهاش نمینماید. با اینحال ستمگرانی نیز هستند که بیموجب، دلیل و برهان را ردّ مینمایند، اینها پیروان هوای نفس اند که هیچ راهی به منظور اقناع آنها وجود ندارد، از چنین کسانی نباید ترسید چون اینها در باطل قرار دارند و اهل باطل به علت نداشتن دلیل و مخالفت با عقل و نقل همواره خوار و ذلیلاند.
حقتعالی در تغییر قبله ارادۀ اقامۀ حجّت و برهان را دارد و میخواهد با هدایت و ارشاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی قبلهای که تمایل دارد نعمت خود را کامل سازد همانگونه که ایشان را به سوی ملتی رهنمود کرد که به آن تمایل داشت. اینکه شما از امر خدا عزوجل اطاعت کردید نوعی هدایت برای شماست زیرا کسی که حق را بداند و به آن عمل کند حقتعالی در ایمانش میافزاید و او را با نعمت بهشت و رضوان خویش ویژگی میبخشد.
﴿کَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِیکُمۡ رَسُولٗا مِّنکُمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِنَا وَیُزَکِّیکُمۡ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ١٥١﴾.
و همانگونه که بر شما با تغییر قبله نعمت دادیم، قبل از آن نیز نعمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را برایتان ارزانی داشتیم، پیامبری که دارای شریعت است. شما صدقش را میدانید و او به شما وحی و حکمت را میآموزد و با دین خویش همۀتان را از هر پلیدی و نجاست پاک میکند و دلهایتان را از هر نوع شرک، شک، شبهه و شهوت تصفیه و اخلاقتان را تهذیب مینماید. او ضمن آموزش احکام کتاب و سنت، شما را در جریان برخی امور از دین و دنیا و امور پوشیدۀ گذشته و آینده قرار میدهد که قبلاً نمیدانستید.
﴿فَٱذۡکُرُونِیٓ أَذۡکُرۡکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِی وَلَا تَکۡفُرُونِ ١٥٢﴾.
و چون نعمت دهنده تنها منم پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، هر که مرا در نهاد خود یاد کند من نیز با او چنین میکنم و اگر در ملأ عام یادم کند من نیز او را در ملأ عام بهتری یاد خواهم کرد.
اگر در فضیلت ذکر شرفی جز این نمیبود واقعاً همین حد کافی بود. در مفهوم ذکر، یاد خدا عزوجل در عبادت و در آسودگیها و آسایشها نیز داخل است که این یاد را اوتعالی با ثواب و باد یاد در سختیها و مشقتها پاسخ میدهد.
در ادامه پروردگار متعال بندگان خود را امر میکند تا او را به خاطر نعمتهایش از جمله هدایت که دارای لوازمی مانند علم نافع و عمل صالح و شایسته است شکر کنند، روی این اساس هر نعمتی خواه پوشیده باشد یا ظاهر و آشکار، بزرگ باشد یا کوچک از سوی خداست و اگر کسی او را در قلب، زبان و یا جوارح خود یاد کند مستحق ازدیاد نعمت میشود و هر که کفران کند زیانمند شده است، بنابراین، ذکر و شکر دو اصل بزرگ است که عبادت حقیقی بر آنها استوار میباشد و با همین ذکر، دوستی خدا با بندگانش بزرگ و رعایت او نسبت به آنها مداوم میگردد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٣﴾.
ای مؤمنان! بر طاعت خدای خود از صبر و نماز استعانت بجوئید تا سختیها بر شما آسان گردد، زیرا از طریق صبر انسان میتواند به محبوب و مطلوب خود دست یابد و با نماز هر گناهی دفع میشود. صبر انسان را به سوی اموری میکشاند که همهاش خوبی و نیکی است و نماز انسان را از فحشا و منکر بازمیدارد و بدانید که خداوند با صابران است، آنان را حفظ و تائید میکند و از خطا و اشتباه محفوظ میدارد، چقدر این معیت الهی و رعایت ربانی شریف و بزرگ است!!
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَن یُقۡتَلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتُۢۚ بَلۡ أَحۡیَآءٞ وَلَٰکِن لَّا تَشۡعُرُونَ ١٥٤﴾.
و چون در آیۀ گذشته حقتعالی مؤمنان را امر به صبر نمود در اینجا آنان را به کاری امر میکند که بر انسان دشوار است، این کار جهاد در راه خداست، تا کلمهاش بلند باشد. کسی که در این راه کشته شود مرده نیست بلکه دارای زندگی مخصوص و در جوار پروردگار خود غرق نعمت است و با قرب او انس میگیرد و با رضوانش رستگار میگردد، چقدر این زندگی بزرگ و با عظمت است و چه عاقبتی نیکوست این؟!.
و اینگونه روح انسان باید در چنین راهی فدا شود، راهی که حقتعالی مرگ را به واسطه آن زندگی قرار داده است. مقدم شمشیر در راستای کسب رضای او خوش باد و شما ای مردم زندگی، نعمت و راحت چنین کسانی را نمیدانید، مرده آنست که قلبش با گناه بمیرد و از اطاعت حقتعالی منحرف شود.
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥﴾.
شما را حتماً با مقداری از مصیبت و سختی آزمایش میکنیم تا راستگو از دروغگو تمیز شود، مصیبتهای مانند ترس از دشمن، کمبود مواد غذائی، از بین رفتن مال و سرمایه، سیه روزی، مردن دوستان و اقارب، از بین رفتن میوجات و درختان؛ همۀ اینها مایۀ آزمایش شما در سرای دنیوی است زیرا دنیا سرای قرار و ثبات نمیباشد. در چنین گیروداری جز صبر چیز دیگری به حال شما فایدهای ندارد، کسی که صبر کند پیروز خواهد بود و حقتعالی پاداشش را بدون حساب میدهد و به ثواب بلندی دست پیدا میکند و ملائکه از هر سوی و بری بر او وارد میشود.
﴿ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾.
این مؤمنان هرگاه بر آنان مصیبتی نازل شود میگویند ما بندگان خدا عزوجل و مملوک او هستیم، اوتعالی در ما به گونهای که بخواهد حکم میکند، سختی باشد یا آسانی! و ما تحت تدبیر، تصرّف و تقدیر او قرار داریم و به زودی به سوی حقتعالی بازمیگردیم تا با ما محاسبه کند، کسی که صبر کند مستوجب پاداش میشود و آنکه داد و فریاد و بیقراری کند عذاب خواهد شد، به این ترتیب صبر کننده مرحوم و بیصبر محروم میباشد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾.
این صابران از سوی ستودۀ بزرگ، ستایش و تمجید میشوند و برایشان رحمت و رضوان خدا عزوجل است، زیرا اینها با شکر در برابر نعمت و صبر در برابر مشکلات به سوی پروردگار خود هدایت شدند. روی این اساس «صلوات» یا همان مغفرت و ستایش حقتعالی در حق آنان به عنوان تاج قبول و پذیرش است و «رحمت» ایمن شدن از زیان و خسران میباشد و هدایت توفیق رهنمون شدن به سوی راستترین راههاست.
﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَیۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ١٥٨﴾.
همانا صفا و مروه از جملۀ مناسک حج است بنابراین بر حجاج و معتمرین لازم است بین آن دو هفت بار سعی کنند. علت این امر پروردگار آنست که برخی از صحابه نظر به سعی مشرکان در بین صفا و مروه بیم مشابهت با آنان را داشتند.
حقتعالی در این آیه خبر میدهد که این سعی عملی مشروع است و بین عمل مؤمنان و مشرکان تفاوت بزرگی وجود دارد؛ زیرا مؤمنان به نیّت عبادت سعی میکنند در حالی که مشرکان به منظور عبادت بتها. اینکه سعی را مقید به حج و عمره نموده چون این عمل فقط در حج و عمره مشروع است در حالی که طواف چنین نیست و یک انسان مؤمن هر وقتی خواسته باشد میتواند طواف کند.
این آیه دلالت بر آن دارد که: اعمال انسان منوط به نیّت اوست؛ ما نباید چیزی از دین خود را بیم مشابهت با کفار ترک کنیم ولو آن عمل را کفار و مشرکان نیز انجام دهند؛ صحابه در دور بودن از اعمال جاهلیت حریص بودند؛ حقتعالی شکر گذار کسی است که عمل صالح انجام میدهد خواه کوچک باشد یا بزرگ؛ اوتعالی به مجرد نیّت پاداش میدهد و در حسنات انسان میافزاید و ثواب طاعات و عبادات را مضاعف میسازد و ثمرۀ این طاعات و عبادات را از طریق ایجاد فهم در ذهن، عافیت در بدن، نیکی در اخلاق، برکت در رزق و روزی مطابق با نیّت و سعی انسان اعاده مینماید؛ زیرا حقتعالی ارزش هر کسی و میزان استحقاقش را میداند، روی این اساس هر عطیهای بنابر حکمت صورت میگیرد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلۡنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلۡهُدَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا بَیَّنَّٰهُ لِلنَّاسِ فِی ٱلۡکِتَٰبِ أُوْلَٰٓئِکَ یَلۡعَنُهُمُ ٱللَّهُ وَیَلۡعَنُهُمُ ٱللَّٰعِنُونَ ١٥٩﴾.
هر کسی حق را پنهان کند خواه از اهل کتاب باشد یا از میان این امت، ملعون است. این حق شامل تمام نشانههایی نیز میشود که دلالت بر حق دارند، حقی که از سوی خدا عزوجل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است.
یا منظور کتمان علم نافعی است که انتشار آن از طریق فتوا، قضاوت و یا شهادت واجب است. کسی که چنین کند از رحمت خدا عزوجل طرد میشود و لعنت خلایق نیز بر او صورت میگیرد؛ زیرا او به مولای خود خیانت کرده و هدیهاش را پنهان داشته و با بندگانش از دَر تزویر وارد و دلیل را پنهان و بهتان را آشکار ساخته و حق پوشی را شعار خود ساخته است. پس همانگونه که هر چیزی بر معلم خیر و خوبی درود میفرستد همانسان بر پنهان کنندۀ حق نیز هر چیزی لعنت میفرستد، این جزایی است کاملاً موافق و برابر.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَبَیَّنُواْ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَتُوبُ عَلَیۡهِمۡ وَأَنَا ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٠﴾.
مگر آنانی که از آنچه مرتکب شدند باز گردند و از اسراف توبه نموده بر عملکرد خویش نادم و پشیمان شوند و تصمیم قاطع بگیرند تا دو باره به چنین اعمالی مبادرت نکنند بلکه به درگاه حقتعالی عذر آورده فسادی را که مرتکب شدهاند اصلاح نمایند و حقایق را اظهار کنند، پروردگار توبۀ چنین کسانی را قبول میکند و از سر تقصیراتشان دَرمیگذرد؛ زیرا اوتعالی توبه پذیر است طوری که هرگاه بندگانش توبه کنند پاسخ آنان را با عفو و گذشت میدهد و اگر به سوی او رجوع کنند با آنها احسان میکند و چون پروردگار مهربان است کسی را که ببخشد عذاب نمیکند؛ بلکه با او احسان مینماید و او را غرق رحمت خویش میسازد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کُفَّارٌ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ لَعۡنَةُ ٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ ١٦١﴾.
کسی که کافر شود و بر کفر بمیرد چنین شخصی مستوجب لعنت دائمی از سوی خدا، ملائکه، و تمام مردم است.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ١٦٢﴾
کسی که کافر بمیرد بر او لعنت دائمی توأم با جاودانگی در دوزخ خواهد بود و به هیچ وجه در عذاب او تخفیف نخواهد بود؛ بلکه همواره بر عذابش افزوده میشود و این عذاب به تعویق نمیافتد. برای چنین کسی پروردگاری است منتظر. عذاب این شخص جاودانه و بدون انقطاع و بدون تخفیف است.
﴿وَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ ١٦٣﴾.
ای مردم! خدای شما خدائی است که در ذات، صفات، اسمها و افعال خود یکتاست و هیچ شبیه و مانندی برای او نیست: ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١١﴾ مانند او هیچ چیزی نیست و او شنوا و بیناست [الشوری: 11].
معبود حقیقی و خدایی که مستحق عبادت باشد جز او وجود ندارد و از جملۀ دلائل وحدانیت حقتعالی یکی هم این است که رحمان و رحیم است، رحمان بودن او تمام مخلوقات را دربر میگیرد چون او بخشندۀ تمام خوبیها و برکتها و دور کنندۀ تمام عذابهاست و رحیم بودنش مخصوص اولیا و دوستانش است، او هدایت خود را بر آنان ارزانی میدارند و آنها را در راستای جلب رضایت خویش موفق میسازد و آنچه را دوست ندارند از آنان دور مینماید. خدایی که دارای چنین مواصفاتی است تنها او مستحق این است که عبادت شود.
﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ١٦٤﴾.
همانا در آفرینش آسمانها، ارتفاع و وسعت آنها، خورشید، ماه، ستارگان و کهکشانها نشانههای واضح و آشکاری است بر عظمت آفریدگار متعال و حکمت او و شاهدی بر ربوبیتش میباشد. و در آفرینش زمین، گستردگی آن، کوهها، درهها و وادیهای آن دلیلی بر عجیب بودن صنعت خدایی است که لطیف و باخبر است.
همانا در اختلاف شب و روز اینکه پیدرپی میآیند و کوتاهی و بلندیی که دارند، پیامی رَسا برای هر عاقلی مبنی بر عظمت ایجادگر و بزرگی صانع آن میباشد.
همانا در کشتیهای بزرگ که وزن بسیاری از آهن، مردم و مواد عذائی را بر روی آب حمل میکنند، الهام شگفت انگیزی بر الوهیت خدای غالب و جبار است.
همانا در نازل شدن آب از آسمان و بارش آن بر زمین و بیرون شدن سبزه زارها و درختان دلیلی روشن و قاطع بر کامل بودن قدرت و حکمت پروردگار بزرگ و پادشاه مهربان است.
همانا تنوع مخلوقات اعم از انسان و تفاوت زبانی که دارند، حیوانات، پرندگان، جنبندگان با رنگها و اشکال گوناگونی که دارند کتابی است گشوده بر هر صاحب خرد و سیاحتی است مفصل برای هر متفکری.
همانا در وزیدن بادها از هر جهت، در حالت سرعت و آرامی، نافع و ضرر آلود، دارای رعد و برق و بدون آن، سرد و گرم، آگاهی الهام بخش و پیام مهمی برای کسی است که به عقل و خرد خود احترام دارد و قدر انسانیت خود را میداند، میداند چه کسی این پدیدهها را ایجاد نموئده و فرستاده است.
ابرهای کوه مانند حامل مقادیر زیادی از آب در بین آسمان و زمین قرار دارند، اینکه چگونه از این ابرها باران میبارد، اینها چگونه عبور و مرور میکنند، منتشر شده و متراکم میشوند، بالا و پائین میروند، در همۀ اینها بیانی واضح و آشکار بر حکمت پادشاه بر حق میباشد و بیان میدارد که تنها او مستحق عبادت و برستش است. تمام این نشانهها برای کسی است که دارای عقل عبرت پذیر است، جاهل منکر و تکذیبگر که بصیرتش کور و قلبش سقوط نموده از این نشانهها در پرده و حجاب قرار دارد.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ وَلَوۡ یَرَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِذۡ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ أَنَّ ٱلۡقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعٗا وَأَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعَذَابِ ١٦٥﴾.
و از مردم کسانی هستند که نظر به کفر، جهل و نادانیی که دارند غیر خدا عزوجل را پرستش میکنند و آنها را شریک وی قرار داده و آنگونه دوست میدارند که خدای خالق و رازق را. این عملشان از روی عناد و الحاد است، ولی مؤمنانی که حقیقت را شناختند و در بهترین راه گام برداشتند، اینها خدا عزوجل را بیشتر از محبت کفار نسبت به بتها دوست دارند. این مؤمنان پیامبران را تصدیق نموده و به کتابهایشان ایمان آوردند و در راه خدا عزوجل جهاد کردند و اگر این کفار بدکار، عذاب را در آتش دوزخ ببینند، یقیناً پدیدۀ وحشتناکی را ملاحظه خواهند نمود و به عظمت خدایتعالی و سزاواریش هنگامی پَی میبرند که نه پَی بردن و نه پشیمانی سودی ندارند و در آن هنگام قوت و نیروی حقتعالی و عذاب و انتقامش را به خوبی مشاهده خواهند کرد.
﴿إِذۡ تَبَرَّأَ ٱلَّذِینَ ٱتُّبِعُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ وَتَقَطَّعَتۡ بِهِمُ ٱلۡأَسۡبَابُ ١٦٦﴾.
در آن زمان آنانی که پیروی شدند از پیروان جاهل خود تبرئه و بیزاری میجویند و به این ترتیب رؤسا، پیروان نادان و کودن خود را رها میکنند؛ زیرا آنها عذابی را مشاهده مینماید که هیچکس تاب و طاقت آن را ندارد و تمام اسباب مادی و حَسب و نَسب و منافع و روابطی که معمولاً در بین انسانها وجود دارد در آن روز از میان آنها کلاً و تماماً برچیده میشود.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُواْ لَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَتَبَرَّأَ مِنۡهُمۡ کَمَا تَبَرَّءُواْ مِنَّاۗ کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ ١٦٧﴾.
اینجاست که پیروان، آرزو میکنند ای کاش بار دیگر به دنیا بازمیگشتند تا از رهبران و زعمای گمراه خود کناره گیری مینمودند و از آنها بیزاری میجستند همانگونه که آنها در آن روز از آنها بیزاری جستند ولی هیهات که حساب و کتاب گذشته است و عذاب تحقق پیدا نموده تا از آن، هم رئیس گمراهگر جزای گمراهگری خود را بچشد و هم پیروان مقلد و نادان جزای تقلید کورکورانه خود را و به این ترتیب برای همه قبح و زشتی عملکردهایشان واضح و آشکار شود، اعمال بدی که همه مایۀ ندامت، حسرت، و داد و بیداد است.
در آن روز نه شفاعتگری است که شفاعتش نفعی داشته باشد و نه دوستی که بتواند از انسان چیزی را دفع کند بلکه عذاب دردناک و ذلّت دائم در جاودانگی ابدی و بقای همیشگی با انسان خواهد بود.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٌ ١٦٨﴾.
ای مردم! از روزیی که پروردگارتان به شما از زمین بیرون نموده است البته با به دست آوردن آن از راههای حلال بخورید، و آنچه را از راههای حرام مانند: غصب، سرقت، سود و رشوت و امثال اینها کسب کردید در حالی که در اسلام از آنها نهی به عمل آمده نخورید و به پلیدیهایی مانند خود مرده، خون، گوشت خوک و آنچه حقتعالی از آن بازداشته نزدیک نشوید، بلکه همواره به دنبال پاک و حلال باشید؛ زیرا گرفتن غذا به اندازۀ که حیاتتان حفظ شود واجب و لازم است و از این بر حذر باشید که در تحلیل و تحریم از روشهای شیطان پیروی کنید بلکه باید از آنچه استفاده کنید که خدای رحمان به شما مشروع نموده است؛ چون شیطان دشمنی است که انسان را جز به شر و فرومایگی امر نمیکند و جز از خیر نهی نمینماید.
عداوت شیطان و مکر و حیلهاش کاری است که کاملاً واضح و آشکار است.
﴿إِنَّمَا یَأۡمُرُکُم بِٱلسُّوٓءِ وَٱلۡفَحۡشَآءِ وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ١٦٩﴾
شیطان انسان را جز به بدی مانند: ظلم، تجاوز، سرکشی، فحشا و کارهای بدی مانند: زنا و شُرب خمر امر نمیکند. بَدی آنست که انسان را بَدکار سازد و فحشا آنست که در بین مردم بَد باشد و از عرف و قیاس آنها بیرون گردد. و از جمله اموری که شیطان شما را بر آن امر میکند سخن گفتن دربارۀ حقتعالی براساس جهل و نادانی است نه علم و دانش، مانند نسبت دادن همسر و فرزند به خدا عزوجل و بحث و مباحثه دربارۀ ذات او و تحریف اسمها و تأویل صفاتش و یا تغییر آیات الهی و حلال و حرام ساختن چیزی بدون یک مبنای علمی و علاوه کردن اموری در شرع که از جمله آن نیست.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ قَالُواْ بَلۡ نَتَّبِعُ مَآ أَلۡفَیۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ شَیۡٔٗا وَلَایَهۡتَدُونَ ١٧٠﴾.
و هرگاه برای این مشرکان از باب نصیحت گفته شوئد که از هدایت و ارشادی که بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده پیروی کنید آنها این نصیحت را رد مینمایند و نمیپذیرند و میگویند بلکه ما از اموری پیروی مینمائیم که پدران خود را بر آن یافتیم. برای آنها گفته میشود اگرچه پدرانتان مردمانی نادان و غبی باشند؟! و عقلی که آنها را از گمراهی باز دارد و هدایتی که آنها را به سوی طاعت خدای ذوالجلال رهنمون شود نداشته باشند؟!
این مشرکان راه درست مطابق عقل و در پَرتَو نقل را از دست دادهاند.
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ ٱلَّذِی یَنۡعِقُ بِمَا لَا یَسۡمَعُ إِلَّا دُعَآءٗ وَنِدَآءٗۚ صُمُّۢ بُکۡمٌ عُمۡیٞ فَهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ ١٧١﴾.
و مَثل این کفار در بهره نبردن از متون وحی و انوار شریعت مانند چوپانی است که بر گوسفندان خود فریاد میدارد در حالی که آنها آواز وی را میشنوند ولی مفهوم آن را درک نمینمایند. کفار نیز چنیناند، الفاظ را میشنوند ولی معنی را نمیفهمند، بصیرت از آنها گرفته شده از اینروی در حیرت و سرگردانی به سر میبرند، در آنها عامل بازدارندۀ عقل و نقل نیست، آنها از شنیدن هدایت کَر اند و از گفتن حق گنگ و از دیدن صواب و راه درست کور میباشند، از اینروی مانند چهارپایان زندگی میکنند و همچون پرندگان این طرف و آن طرف میپرند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١٧٢﴾.
مادامی که کفار در عبادت و طعام خویش به بیراهه رفته و بتها را پرستیدند و حرام خوردند پس شما ای مؤمنان از روزیهای پاکیزه بخورید و پروردگار زمین و آسمانها را شکر کنید.
در اینجا حقتعالی بندگان خود را امر میکند تا اگر او را عبادت و در برابر او سجده میکنند باید از پاکیزگیها بخورند و شکر نعمت دهنده را بر جای آورند.
این آیه دلالت بر اباحت پاکیزگیها و استعانت از آن بر طاعات و عبادات، بدون هرگونه اسراف و تجاوز دارد، چنانچه وجوب شکر و دوام آن، مسأله دیگری است که از این آیه به دست میآید.
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ بِهِۦ لِغَیۡرِ ٱللَّهِۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ ١٧٣﴾.
سپس پروردگار محرمات را نظر به قلت آنها یادآور میشود و در خصوص مباحات سکوت مینماید؛ زیرا مباحات بسیار زیاد اند.
در این راستا مؤمنان را از خود مردهای که ذبح نشود، خون نظر به ضرری که بر انسان دارد، گوشت خوک چون نجس است و تأثیر بدی بر اخلاق دارد، هر چیزی که در پای بتها، اولیا و شیطان ذبح شود، نهی فرموده مگر در حالتی که انسان به چنین پدیدههایی نیاز مبرم و حیاتی داشته باشد که در چنین حالتی برای چنین شخصی مجاز است به اندازهای که جان خود را نجات دهد از این محرمات استفاده کند؛ زیرا ضرورتها محذورات را مباح میسازد.
حقتعالی در چنین حالتی استفاده از پدیدههای یاد شده را نظر به رحمت و مغفرتی که دارد مباح نموده، خدایی که از گناهان بدون عقاب دَرمیگذرد و پاسخ توبه کننده را با ثواب میدهد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡتُمُونَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَشۡتَرُونَ بِهِۦ ثَمَنٗا قَلِیلًا أُوْلَٰٓئِکَ مَا یَأۡکُلُونَ فِی بُطُونِهِمۡ إِلَّا ٱلنَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ ٱللَّهُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ١٧٤﴾.
آنانی که پنهان میدارند حقی را که خدا عزوجل نازل نموده و آن را به منظور به دست آوردن جیفۀ ناچیز دنیا و ملایمت با بتها و یا ترس از حُکّام و یا به منظور رسیدن به مقام و منزلت اعلان نمینمایند، جزای چنین کسانی لعنت و ذلّت است؛ زیرا آنچه آنها در بدل کتمان حق خوردهاند، حقتعالی در روز قیامت آن را در شکمهایشان تبدیل به آتش میکند، جزایی کاملاً مطابق با عملکردشان و به منظور اهانت بیشتر، پروردگار با آنها سخن نمیگوید و از آنها اعراض مینماید و گناهانشان را نمیزاید، چون آنها با چنین اعمالی باری از بدیها و عیبها را بر دوش خود حمل کردهاند از اینروی برای آنها عذابی است دردناک.
در این آیه اثبات صفت کلام به خداوند عزوجل نیز میباشد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡعَذَابَ بِٱلۡمَغۡفِرَةِۚ فَمَآ أَصۡبَرَهُمۡ عَلَى ٱلنَّارِ ١٧٥﴾.
این کفار تکذیب کننده، هدایت را فروخته و در بدل آن گمراهی را خریدهاند؛ زیرا بر آنها جهالت و کودنی چیره شده، از اینروی عذاب دوزخ را بر مغفرت پروردگار بخشاینده ترجیح دادهاند. چه چیزی آنها را در برابر عذاب صبور میسازد؟! چگونه میتوانند عذابی را که در آن سوختن و سختی است و طاقت فرساست تحمل کنند.
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ ١٧٦﴾.
چنین عذابی را از اینروی میچشند که به کتاب واضح و آشکار کفر ورزیده و حقی را که از جانب پروردگار عالمیان آمده است را تکذیب کردهاند. و مادامی که خداوند عزوجل قرآن را به حق نازل فرموده پس کاملاً بر حق خواهد بود که برای نیکوکار ثواب دهد و برای بدکار عذاب. و آن دسته از یهودیان و نصرانیان که به بعضی از آیات کتاب ایمان آورده و به برخی دیگر کفر ورزیدهاند، از خدا عزوجل دور و در بین خویش همواره نزاع داشته و قلبهایشان نیز از هم جداست و در اختلاف به سر میبرد؛ زیرا زمانی که در بین آیات کتاب تفاوت ایجاد کردند حقتعالی نیز جمع آنها را از هم گسست و از حقیقت دورشان نمود، از اینروی مستحق عذاب شدند.
﴿۞لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْۖ وَٱلصَّٰبِرِینَ فِی ٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِینَ ٱلۡبَأۡسِۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ١٧٧﴾.
مسأله، تنها موضوع توجه به طرف یکی از جهات در مشرق یا مغرب نیست، بلکه قضیه بزرگ، ایمان به خدا عزوجل به عنوان پروردگار و معبود، و اخلاص عبادت نسبت به اوست، چنانچه اصلاح عملکرد و ایمان به ملائکه مطابق وحی آسمانی و اینکه آنها بندگان مقرب خدایند و وظایف مشخصی از خود دارند و همچنان ایمان به کتابهای آسمانی و اینکه این کتابها حقایقی از سوی خداوند متعال است که بر پیامبران خود نازل فرموده مهم و اساسی میباشد.
همچنان قضیه، مربوط به ایمان به پیامبران و اعراف به رسالتشان است، چه آنانی که یادی از آنها صورت گرفته یا نگرفته است.
از نشانههای نیکو کاری یکی هم مصرف سخاوتمندانۀ مال و سرمایه در راه خدا به امید به دست آوردن ثواب و نجات از عقاب اوتعالی است و در این راستا باید ابتدا به اقربا و نزدیکان نظر به تعلقی که به انسان دارند و موجب تحکیم روابط میشود توجه صورت گیرد، بعداً به یتیمها چون سرپرست ندارند، پس از آنها تعهد بگیر تا با آنها نیکی کنند و به مساکین محروم نیز که باید گرسنۀ آنها سیر شود و عریانشان لباس پوشانیده شود و زندگیشان سر و سامان داده شود.
همچنان به وا ماندۀ در راه نیز که نه دوستی دارد و نه همراهی، باید کمک گردد و به نیازش پاسخ مثبت داده شود و بر گدایان تا سرور و خوشحالی در دلهایشان داخل شود و ضرر از آنها دفع گردد. و در راستای آزادی سازی اسیران از نزد کفار و کمک به قرض دار و بر طرف کردن مصیبت محتاج.
همچنان از جملۀ نیکی است: ادای نماز به گونه نیکو توأم با خشوع و خضوع؛ ادای زکات به منظور پاک کردن نفس و مال و کمک به همنوعان؛ اطاعت از خالق متعال و شکر او؛ وفای به عهد و پیمان؛ نیکی در التزام به اتفاقی که بین خالق و مخلوق است؛ صبر بر فقر و دردهای آن؛ داشتن قناعت؛ اخفای حاجت و نیاز با مجامله، فقر با تحمل؛ ترک داد و بیداد در مصیبتها؛ حرص تقوا و لزوم رعایت پرهیزگاری؛ صبر در برابر مصیبتهای از قبیل بیماری و بلیات؛ سپردن تمام امور به پروردگار آسمانها و زمین؛ اعتراض نکردن بر قضا و قدر الهی؛ رعایت صبر در سختیها و جنگ و جهاد، طوری که نباید از میدان جنگ فرار صورت گیرد بلکه به منظور به دست آوردن اجرا و پاداش باید استقامت و ایستادگی شود.
کسی که به چنین صفاتی متصف باشد حقیقتاً مؤمنی است نیکوکار و پرهیزگاری است که به نیکی و تقرب خود رستگار میشود. بنابراین، این «صادق» شامل انجام دهندۀ «طاعات» و «متقی» شامل ترک کنندۀ منهیات میشود.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِصَاصُ فِی ٱلۡقَتۡلَىۖ ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰۚ فَمَنۡ عُفِیَ لَهُۥ مِنۡ أَخِیهِ شَیۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَیۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ ذَٰلِکَ تَخۡفِیفٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَرَحۡمَةٞۗ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٧٨﴾.
ای مؤمنان! بر شما فرض شده تا در بدل مقتول قاتل را در صورت نبودن موانع و لزوم قصاص، بکشید. آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن کشته میشود. در این زمینه نباید که از حد تجاوز کنید و در بدل قاتل کسی دیگر را آنگونه که جهّال پیش از اسلام میکشتند بکشید یا خون ضعیف را مانند بتپرستان پایمال کنید، بلکه بر شما لازم است همواره در دیّت و قصاص عادل باشید، پس هرگاه حق کسی در قصاص ساقط شود و به دیت راضی گردد ولی ولیّ مقتول نباید در گرفتن دیت خویش از خشونت کار بگیرد و نه هم قاتل در دفع دیّت نباید بخالت نماید بلکه بر هردو لازم است در داد و ستد دیت به یکدیگر احسان کنند.
حقتعالی در این زمینه آسانگیری نموده و از روی ترحّم بر قاتل و اهل مقتول، دیّت را مشروع نموده است. با این حال اگر کسی دیت بگیرد و قاتل را هم بکشد، چنین شخصی قطعاً و یقیناً مترکب جهل و نادانی و ظلم شده است و پروردگار برای چنین کسی عذابی دردناک در بدل گناهش آماده نموده است.
﴿وَلَکُمۡ فِی ٱلۡقِصَاصِ حَیَوٰةٞ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩﴾.
و برای شما ای مؤمنان! در قصاص قاتل مایۀ حیات است؛ زیرا اگر انسانی یقین داشته باشد در صورت ارتکاب جرم قتل کشته میشود چنین انسانی هیچگاه دست به کشتن کسی دیگر نمیزند و به این ترتیب امنیت جامعه حفظ میگردد و زندگی مردم سر و سامان و جانشان در امان قرار میگیرد و منجر به سعادت جامعه میشود. با این حال اسرار تشریع و حکمتهای خالق و محاسن دین مبین اسلام را کسی میداند که دارای عقل سالم و بصیرت بوده، وجدان پاک داشته باشد.
تشریع قصاص به منظور این است که بندۀ، تقوای خدای خود را رعایت کند و از بغاوت، تجاوز، ظلم به دیگران و شکستن حرمت خون آنها دوری گزیند.
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ إِن تَرَکَ خَیۡرًا ٱلۡوَصِیَّةُ لِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ١٨٠﴾.
ای مؤمنان! ما بر شما واجب نمودیم هرگاه یکی از شما در شُرُف مرگ قرار میگیرد باید برای والدین و نزدیکان خود از میراث خویش وصیت کند. این وصیت به اندازۀ یک سوم و به گونهای باید باشد که به ورثه زیانی نرسد و از این طریق خود را از اجر و مزد کار نیکش محروم نسازد، چنانچه نباید نزدیکان خود را از نیکی و احسان فراموش کند و ضمناً در خصوص تقسیم اموال در بین ورثه نیز نباید مرتکب ظلم و ستم شود. چنین کاری بر یک انسان متقی که از خدای خود میترسد لازم و ضروری است.
بعداً این حکم با آیه میراث که سهم هر صاحب حقی را با درجه قرابت آن مشخص نموده، نسخ شد و از این میان کسانی که مستحق ارث نبودند نیز از دائرۀ میراثبَران بیرون شدند، پس پاک و منزه است پروردگار حق.
﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ١٨١﴾.
کسی که این وصیّت را تغییر دهد یا تحریف نماید و یا وصیّت وصی یا عمل کاتب و شهادت شاهد را کتمان کند، جرم چنین اعمالی فقط بر مجرم است؛ زیرا این شخص در امانت خیانت نموده و حقوق مردم را ضایع کرده است. و بر خدا عزوجل هیچ چیزی پوشیده نیست؛ زیرا او بر نیتها آگاه و تمام آوازها را میشنود و بر تمام اعمال و حالالت مطلع است پس وای بر کسی که وصیت را تبدیل کند و یا در آن تغییر و تحریفی صورت دهد.
﴿فَمَنۡ خَافَ مِن مُّوصٖ جَنَفًا أَوۡ إِثۡمٗا فَأَصۡلَحَ بَیۡنَهُمۡ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٨٢﴾.
اگر کسی از این بیم داشت که وصیت کننده در وصیت خود از طریق تمایل به طرف ورثه عدالت نکند و مرتکب ظلم شود و در میراث ضرری را روا دارد و موصیله را محروم نموده و از طریق ابطال حق، مرتکب گناه شود، در چنین حالتی بر کسی که اراده خیر دارد باکی نیست وصیت کننده را امر به عدالت و احسان و ترک ضرر رسانی و یا قبول آن را بکند تا بر وارث به گونه مناسبتر و بر موصیله با وجه بهتر وصیت نماید. حقتعالی از مجتهد دَرمیگذرد و بر خطا و اشتباهش او را مواخذه نمینماید بلکه در بدل تلاشش به او مزد میدهد؛ زیرا خداوند عزوجل بر بندگان خود مهربان است.
این آیه دلالت بر فضل اصلاح در بین مردم و جواز اجتهاد و پاداش مجتهد براساس نیتش دارد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾.
ای مؤمنان! همانا حقتعالی بر شما روزۀ ماه رمضان را فرض کرده است، درست همانگونه که بر امتهای گذشته فرض کرده بود، پس چونان که امتهای گذشته به امتثال خدا عزوجل پرداختند شما نیز چنین کنید؛ زیرا روزه موجب ایجاد تقوا در شما از طریق اجرای امر و شکستن نفس اماره و اجتناب از نواهی و مخالفت با هوای نفس میشود و در آن مبارزه با شیطان نیز نهفته است.
﴿أَیَّامٗا مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۚ وَعَلَى ٱلَّذِینَ یُطِیقُونَهُۥ فِدۡیَةٞ طَعَامُ مِسۡکِینٖۖ فَمَن تَطَوَّعَ خَیۡرٗا فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥۚ وَأَن تَصُومُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٤﴾.
صیام فرض، روزهای معدود و اندک است که نظر به رحمت و لطف پروردگار بعد از مدتی طولانی به شما میرسد و خوردن از روزه گرفتن به مراتب بیشتر است. اما مریضی که صیام بر او دشوار است و همچنان مسافر میتوانند روزه را در نهار رمضان بخورند و بعداً به تعداد روزهایی که خوردهاند روزه گرفته و قضا بیاورند.
کسی که توان روزه گرفتن دارد اما در آن دچار مشقت شدید میشود مانند پیر کهنسال، بر وی مجاز است تا روزه را بخورد ولی در بدل هر روز باید یک مسکین را طعام دهد. روزهای روزه از روزهای فطر برای شما بهتر است؛ زیرا روزه منجر به حصول اجر و پاداش الهی و تربیت شدن بر اعمال خیر و تلبیۀ امر و عادت گرفتن بر صبر و استقامت میشود و اگر شما منافع و فوائد آن را بدانید حتماً روزه میگیرید.
﴿شَهۡرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ فِیهِ ٱلۡقُرۡءَانُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَٰتٖ مِّنَ ٱلۡهُدَىٰ وَٱلۡفُرۡقَانِۚ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ ٱلشَّهۡرَ فَلۡیَصُمۡهُۖ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَیَّامٍ أُخَرَۗ یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ وَلِتُکۡمِلُواْ ٱلۡعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٨٥﴾.
ماه رمضان دارای شرفی بزرگ، مقامی والا و منزلتی ستوده است و مناسبتی نیکو به شمار میرود. در همین ماه شما را با نزول تمام قرآن کریم از لوح محفوظ به آسمان دنیا، اکرام و احترام کردیم، قرآنی که سیِر سعادت، عزّت، مجد، نجات، پیروزی و رستگاریتان در هردو سراست، پس شکر خدا عزوجل را بر این نعمت، از طریق روزه این ماه بر جای آورید.
در قرآن کریم برای شما دلائل واضح و آشکاری از علم نافع و عمل صالح، بیان حلال از حرام، حق از باطل، خیر از شرّ و اطلاعات گذشتگان و امور آینده نهفته است. بر انسانهای سالم و مقیم که این ماه را درمیابند لازم است آن را روزه بگیرند؛ زیرا عذری در خوردن روزه ندارند؛ ولی مریض و مسافر تا زمان شفا یابی و اقامت معذور شمرده میشوند ولی روزهایی را که خوردهاند باید قضا بیاورند.
و چون حقتعالی ارادۀ آسانگیری دارد برای مریض و مسافر خوردن روزه را مباح نموده و آن را فقط یکماه و از صبح تا شب فرض گردانیده است و این آسانگیری را در حق تمام احکام شرعی به گونهای روا داشته در آنها هیچگونه تکلّف، مشقت و سختی نیست، چون خداوند عزوجل اراده ندارد ما را در سختی و مشکل قرار دهد بلکه از لطف و رحمت اوست که سختیها را از ما فرو گذاشته است پس حمد و سپاس و شکر بر او.
و هر کس روزه را بنابر عذر بخورد و سپس به تعداد روزهای افطار شده قضا آورد، در حقیقت عداد روزهای روزه را تکمیل نموده، اما بر کسی که توانائی دارد و معذور نباشد مجاز نیست تا بعضی از روزهای رمضان را روزه بگیرد و برخی دیگر را بخورد بلکه لازم است تمام روزها را تکمیل کند و هرگاه ماه رمضان پایان یابد و شما هلال فطر را دیدید باید که در پایان ماه و بعد از دیدن هلال فطر و انقضای روزهای عید تکبیر بگوئید؛ زیرا روزهای عید برای خوشحالی و جشن گرفتن است و تا از این طریق شکر مولی بر نعمتهایش برجای آورده شود که او صاحب تمام مواهب و حافظ عطایا و هدیه دهندۀ خیرات و برکات است.
﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾.
برخی از صحابه گفتند ای رسول صلی الله علیه و آله و سلم آیا پروردگار به ما نزدیک است که با او آهسته سخن بگوئیم و یا دور است که با آواز بلند؟ حقتعالی بندگان خود را خبر داد که اوتعالی شنوا، نزدیک و پاسخگوست و دعاهای آنها را میشنود و نیازها و مشکلاتشان را بر طرف مینماید، اوست که غم و اندوه را از آنان دور میسازد و بر احوال آنها آگاه است پس بر بندگان خدا عزوجل لازم است تا او را همواره بخوانند و هیچگاه ناامید نشوند که کرم خدا عزوجل وسیع و عطای او بسیار و فضلش عظیم است.
همچنان لازم است تا مؤمنان از طریق پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خدای خود را عبادت کنند و به شریعتش عمل نمایند و به تمام آنچه در کتابش نازل شده باور داشته باشند. پذیرش قول خدا عزوجل عمل، ایمان اعتقاد، و دعا قول است به این ترتیب دین عبارت از قول، عمل و اعتقاد است و هر که خدا عزوجل را اطاعت کند حتماً رهیاب شده است؛ زیرا برای چنین کسی راه درست الهام شده و از خطا محافظت گردیده و با هوی و هوس مخالفت نموده است. پس ثمره و نتیجه عمل صالح زیادت ایمان و عاقبت طاعت زیادت در هدایت است.
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ لَیۡلَةَ ٱلصِّیَامِ ٱلرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَآئِکُمۡۚ هُنَّ لِبَاسٞ لَّکُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَخۡتَانُونَ أَنفُسَکُمۡ فَتَابَ عَلَیۡکُمۡ وَعَفَا عَنکُمۡۖ فَٱلۡـَٰٔنَ بَٰشِرُوهُنَّ وَٱبۡتَغُواْ مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکُمُ ٱلۡخَیۡطُ ٱلۡأَبۡیَضُ مِنَ ٱلۡخَیۡطِ ٱلۡأَسۡوَدِ مِنَ ٱلۡفَجۡرِۖ ثُمَّ أَتِمُّواْ ٱلصِّیَامَ إِلَى ٱلَّیۡلِۚ وَلَا تُبَٰشِرُوهُنَّ وَأَنتُمۡ عَٰکِفُونَ فِی ٱلۡمَسَٰجِدِۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَقۡرَبُوهَاۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ ١٨٧﴾.
حقتعالی بعد از تحریمی که در نهار رمضان راجع به برخی اشیا صورت داد، اکنون بیان میدارد که برای شما مقاربت زنها در شبهای ماه رمضان حلال است؛ زیرا زنها مایۀ ستر و عفاف و آرامش شما مرداناند و بدیهایتان را میپوشانند و شما را در نگهداری چشمانتان از نا محرمان کمک و یاری میرسانند و موجب حفظ عورتهایتان میگردد، ضمن اینکه زن برای مرد مایۀ آرامش قلب و استقرار نفس است. مردان نیز لباس همسران خویش اند؛ چون مرد مایۀ زیبائی، ستر و عفت زن است و وی را از حرام حفظ مینماید.
چگونه عبارت قرآنی که این رابطه را بیان داشته لطیف و دارای چه اشارات نیکوئی است!!
سبب اباحت مقاربت در شبهای رمضان برمیگردد به این امر که حقتعالی میداند برخی از مسلمانان قبلاً اگر در شب رمضان با همسران خویش مقاربت مینمودند در معرض جزا و عقوبت قرار میگرفتند ولی نظر به رحمت و لطفی که خداوند عزوجل نسبت به بندگان خود دارد در این زمینه تخفیف ایجاد نمود و رخصت عطا کرد. بنابراین مقاربت با همسر در شبهای رمضان به اجماع تمام علمای امّت و بنابر این آیه مباح است.
خدایتعالی با قبول توبۀ بندگان بر آنها لطف نموده و آنان را بر آنچه گذشته مؤاخذه نمینماید و بعد از ارائه این رخصت و اذن، مقاربت به نیّت طلب فرزند و حفظ نفس و ادای حق اشکالی ندارد، از اینروی لازم است در مقاربت با همسر نیتهای خود را پاک سازید و مقاربت را به منظور لذتجوئی زود گذر انجام ندهید؛ زیرا ملذّات نیز با داشتن نیّت درست، عبادت میشود.
پس در شبهای رمضان بخورید و بیاشامید تا زمانی که صبح صادق طلوع کند و شما بتوانید خط سفید طناب گونی که در آسمان به صورت عرضی ظاهر میشود را از خط سیاه شب تشخیص دهید، و چون این حالت فرا رسید باید از خوردن و نوشیدن و مقاربت و تمام مفطرات تا غروب آفتاب خودداری کنید. و اگر کسی در مسجد معتکف است نباید با همسر خود حتی در شبهای رمضان نیز مقاربت کند؛ زیرا زمان و مکانی که در آن قرار دارد حرمت خاصی برخوردار است.
اینها محارم خدا عزوجل حدود، اوامر و نواهی اوست که نباید در آنها تجاوز و حرمت شکنی کنید. اینکه در آیه: «فلا تقربوها» به کار رفته برای بیان این امر است که انسان نباید حتی به اموری که منجر به چنین حرمت شکنیهایی میشود نیز نزدیک شود.
و اینگونه حقتعالی برای شما احکام خود را بیان میدارد تا از حرام اجتناب کنید و تقوای خدای علاّم را رعایت نمائید و از عذابش بر حذر باشید و ثوابش را بطلبید.
﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَکُم بَیۡنَکُم بِٱلۡبَٰطِلِ وَتُدۡلُواْ بِهَآ إِلَى ٱلۡحُکَّامِ لِتَأۡکُلُواْ فَرِیقٗا مِّنۡ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ بِٱلۡإِثۡمِ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١٨٨﴾.
هیچیک از شما نباید اموال دیگری را بنابر حرام و رشوت بخورد در حالی که شما بطلان چنین چیزی را و نهیی که از آن صورت گرفته را میدانید. قرار گرفتن این آیه بعد از آیه روزه به منظور بیان این امر است که امتناع از طعام در این ماه موجب امتناع از محرمات در همۀ زمانهاست، چنین چیزی زمانی صورت میگیرد که انسان نفْس خود را بشکند و آن را تربیه و تهذیب نماید و یقیناً بهترین راه برای رسیدن به این هدف روزه است؛ زیرا صبر، استقامت و تأدیب نفس از ناحیۀ روزه به دست میآید. بنابراین، خوردن اموال مردم با ارتکاب گناه، خیانت، فریب و انواع و اقسام معاملات حرام، به هیچ وجه مجاز نیست، چنانچه نباید انسان بر اموال دیگران از طریق غصب، ظلم، سرقت، انکار عاریت و امانت تجاوز کند. سپس خدایی که ما را بر حفظ نفسهایمان امر نموده و از کشتن انسان نهی فرموده است و هدایت داده تا اموال را حفظ کنیم و از باطل اجتناب نمائیم و اَعراض و نوامیس مردم را جز به حدود و تعذیرات هَتْک نکنیم.
﴿۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَهِلَّةِۖ قُلۡ هِیَ مَوَٰقِیتُ لِلنَّاسِ وَٱلۡحَجِّۗ وَلَیۡسَ ٱلۡبِرُّ بِأَن تَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَأۡتُواْ ٱلۡبُیُوتَ مِنۡ أَبۡوَٰبِهَاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ ١٨٩﴾.
ای محمد ج! مردم از تو دربارۀ حکمت هلال میپرسند که چرا در آغاز کوچک و سپس رفته رفته بزرگ میشود؟ به آنها خبر بده که حقتعالی میخواهد از این طریق برای شما اوقات عبادات و طاعاتی همچون روزه، زکات، حج و غیره را مشخص سازد.
عمل شایسته این نیست که به خانههای خود از پشت آن داخل شوید چنانچه در جاهلیت چنین میکردید ولی طاعت و عبادت شرعی نه بدعتی و جاهلی، امتثال امر خدا عزوجل و داخل شدن به خانهها از دروازههایش است، البته این کار باید همگام و همراه با ترک منکرات و مخالفت نکردن اوامر باشد، زیرا رستگاری و پیروزی در چنین کاری است.
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ١٩٠﴾.
و با کفار به منظور اعلای کلمۀ خدا عزوجل نه اغراض و اهداف دنیوی و جاهلی بجنگید و جز با کسی که با شما میجنگد، نجنگید و کسی که با شما صلح میکند یا معاهدهای منعقد مینماید و به موجب معاهدۀ خود عمل مینماید نیز نجنگید و هیچگاه تجاوز نکنید به خصوص در کشتن پیر مردان، زنان، کودکان، اسیران و کسانی که با شما معاهده دارند و کسانی که امانشان دادید؛ زیرا خداوند عزوجل تجاوز و تجاوزگران، ستم و ستمگران را دوست ندارد.
به میزان عدالت و رحمت خدا عزوجل حتی با دشمنانش بنگرید، راستی چقدر شریعت و دین بزرگ و با عظمتی دارد.
﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَیۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ وَأَخۡرِجُوهُم مِّنۡ حَیۡثُ أَخۡرَجُوکُمۡۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَشَدُّ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۚ وَلَا تُقَٰتِلُوهُمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ حَتَّىٰ یُقَٰتِلُوکُمۡ فِیهِۖ فَإِن قَٰتَلُوکُمۡ فَٱقۡتُلُوهُمۡۗ کَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩١﴾.
هرجای که کفار را یافتید بکشید خواه در ماههای حرام باشد یا حلال و آنها را از دیار خویش بیرون کنید؛ زیرا آنها با شما جنگیدند و شما را از خانههایتان بیرون کردند. به آنها طعم تلخ حرمان از امنیت و درد دوری وطن را بچشانید چون فتنه، آزار و اذیتی که در حق مؤمنان به خاطر دین و ممانعت آنها از مسجد الحرام اعمال میدارند بسیار ضرر آلودتر از جنگ با آنها در ماههای حرام است.
در مسجد الحرام نظر به عظمت و حرمتی که دارد شما آغازگر جنگ نباشید بلکه بگذارید آنها شروع کنند و چون این کار را کردند یقیناً شروع کننده ظالم و ستمگار است و ایستادگی در برابر تجاوز آنها واجب و ضروری میباشد، پس بر شما لازم است تا اذیت آنها را باز دارید و شمشیر را بر آنها از نیام بر کشید، این است جزای هر مجرم تجاوزگر تا که دین، ملت و شریعت محفوظ بماند و حق همیشه بلند باشد.
﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٢﴾.
اگر آنها جنگ با مسلمانان را ترک کردند و به دین اسلام گرویدند پس هرگز با آنها نجنگید؛ زیرا حالت آنها متحول شده و خداوند عزوجل بر کسی که توبه پذیر است و بازگشت رجوع کنندگان را میپذیرد چنانچه این تعامل مایه سلامتی تمام کسانی است که به صلح و عدم تعرض میاندیشند.
﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ لِلَّهِۖ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ ١٩٣﴾.
و با کسانی که با اسلام میجنگند و دست به بُتپرستی میزنند بجنگید تا شأن و شوکتشان از بین برود و دولت، نیرو و قوتی نداشته باشند و نتوانند از طریق قدرت خویش به شما آزار و اذیت برسانند. حق گاهی از طریق جلادان حفظ میشود و اسلام را نمیتوان گاهی جز از طریق جهاد و مبارزه یاری رسانید. پس اگر از شرک و جنگ با شما دست بر داشتند در چنین حالتی اگر کسی با آنها میجنگد یقیناً که تجاوز نموده در حالی که تجاوز جز بر ظالم و ستمگار نیست.
این آیه دلالت بر لزوم صلح با کسی دارد که با مسلمانان صلح میکند چنانچه دلالت بر وفای به عهد با کسی که با آنها عهد میبندد نیز دارد.
﴿ٱلشَّهۡرُ ٱلۡحَرَامُ بِٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَیۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩٤﴾.
اگر با شما در ماههای حرام جنگیدند شما نیز با آنها در ماههای حرام بجنگید؛ زیرا کسی که مرتکب کار حرامی شود مطابق آن عذاب میگردد؛ به عنوان مثال اگر کسی بکشد کشته میشود و اگر زخمی کند زخمی میشود و اگر مالی را بدزدد از مالش به همان مقداری که دزدیده مصادره میگردد، چون عدالت چنین چیزی را ایجاب میکند. و هرگاه کسی بر شما تجاوز کند، هیچگاه از این تجاوز دست برنمیدارد مگر اینکه با او معامله بالمثل کنید ولی در این جنگ مراقب خدای خود باشید و هیچگاه شما آغازگر جنگ نباشید و جز با کسانی که با شما میجنگند نجنگید؛ زیرا حقتعالی کسی را که تقوا داشته باشد و حدود خدا عزوجل را رعایت کند دوست دارد و همواره اوتعالی چنین شخصی را نصرت و یاری میدهد و حمایتش مینماید، بنابراین معیت خدا عزوجل در این آیه به معنی قرب و ولایت و حفظ و رعایت است.
﴿وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا تُلۡقُواْ بِأَیۡدِیکُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُکَةِ وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٩٥﴾.
اموال خود را در راه اعلای کلمه خدا و نصرت دین انفاق کنید اگر چنین نکنید کفّار تقویت میشوند و بر شما تسلط پیدا میکنند و هلاکتان مینمایند. بنابراین هر کسی که جهاد در راه خدا عزوجل و انفاق مال در این راه را ترک کند در واقع خود را در معرض هلاکت قرار داده است. طی طریق سربلندی بدون مشکل نیست و مشقت دیدن در راه درست، پیروزی و رستگاری است، ای بسا راحتی که ندامت و پشیمانی و ذلّت به دنبال دارد و هر که به دنبال مرگ باشد زندگی برایش بخشیده میشود. بر شماست تا اعمال خود را با اخلاص و متابعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و احسان از طریق مصرف مال و گفتن سخن نیکو و اتقان در عمل نیکو بسازید و حقتعالی کسانی که در اعمال خود نیکی میکنند را دوست دارد.
﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِۚ فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۖ وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَکُمۡ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡیُ مَحِلَّهُۥۚ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا أَوۡ بِهِۦٓ أَذٗى مِّن رَّأۡسِهِۦ فَفِدۡیَةٞ مِّن صِیَامٍ أَوۡ صَدَقَةٍ أَوۡ نُسُکٖۚ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجِّ فَمَا ٱسۡتَیۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡیِۚ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ فِی ٱلۡحَجِّ وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡۗ تِلۡکَ عَشَرَةٞ کَامِلَةٞۗ ذَٰلِکَ لِمَن لَّمۡ یَکُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِی ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦﴾.
هر کسی از شما که شروع به حج یا عمره میکند باید مناسک خود را تمام نماید و در هردو اخلاص را رعایت کنید و اگر بین شما و حج یا عمره مانعی مانند بیماری یا دشمن واقع شد یا از منیت راه بیم داشتید در این صورت از احرام خارج شده و آنچه در دسترس دارید از قبیل شتر، گاو یا گوسفند ذبح کنید و مجاز نیست که با تراشیدن موی یا کم کردن آن از احرام بیرون شوید مگر اینکه هدی خود را یا در حرم و یا در جایی که منع شدید ذبح کنید. اما محرمی که مجبور میشود به علت بیماری سر خود را بتراشد بر او لازم است که یا سه روز روزه بگیرد و یا شش تن مسکین را طعام دهد و یا گوسفندی را برای فقرا ذبح کند.
ولی اگر خوفی وجود نداشت و شما از خانه کعبه منع نشدید در چنین حالتی اگر در ماههای حج عمره کردید و بعد از آن مراسم حج را بر جای آوردید بر شما لازم است تا به شکرانۀ موفقیت در ادای حج که از سوی حقتعالی به شما اعطا شده گوسفندی را ذبح کنید. و اگر کسی توان خریداری هدی را نداشت بر او لازم است ده روز روزه بگیرد، سه روز را در حین مراسم حج و هفت روز را بعد از بازگشت به وطن خویش. این هدی بر کسی لازم است که از حرم دور باشد بنابراین بر اهل حرم ذبح لازم نیست و بر شماست تا همواره تقوای خدا عزوجل را در انجام مراسم حج و اجتناب از ممنوعات و ذبح و هدی رعایت کنید؛ زیرا حقتعالی کسی را که معصیت انجام دهد به عذاب شدید دچار میسازد پس باید انسان از خدا عزوجل حذر داشته باشد.
﴿ٱلۡحَجُّ أَشۡهُرٞ مَّعۡلُومَٰتٞۚ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ ٱلۡحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِی ٱلۡحَجِّۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یَعۡلَمۡهُ ٱللَّهُۗ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾.
حج در ماههای محدود و معین انجام میشود، این ماهها عبارت اند از: شوال، ذوالقعده و ده روز از ذی الحجه. پس هر کسی نیّت حج کرد باید با همسر خویش مقاربت، با برادران خود مخاصمه و از خالق خود نافرمانی نکند. البته تنها ترک معاصی کافی نیست بلکه باید همواره تلاش کنید تا اعمال صالحه همچون سخن نیکو و ذکر بگوئید و صدقه بدهید و همواره از اخلاق نیکو و شایسته برخوردار باشید؛ زیرا حقتعالی اسرار و آنچه را در نهاد انسان وجود دارد میداند و جزای هر کسی را مطابق اعمالش میدهد. و بر شماست تا توشۀ سفر را در جریان مراسم حج با خود بگیرید و توشۀ آخرت را نیز فراموش ننمائید؛ زیرا این توشه بزرگترین بهره برای روز معاد و بازگشت است و ای صاحبان عقل و خرد از عذاب من با انجام طاعات و عبادات و دوری از معصیت بر حذر باشید.
﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡکُرُوهُ کَمَا هَدَىٰکُمۡ وَإِن کُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّینَ ١٩٨﴾.
بر شما گناهی نیست اگر در حین مراسم حج دست به تجارت بزنید؛ زیرا نظر به اینکه حج موسمی برای دنیا و آخرت است خرید و فروش در آن مباح میباشد، آگاه باشید که رازق خداوند متعال عزوجل است پس روزی را با رعایت اسباب از او طلبید.
و هرگاه از عرفات بازگشتید در کنار مشعرالحرام در مزدلفه بایستید و ذکر خداوند عزوجل را و دعای بسیار بگوئید و از اینکه حقتعالی شما را به راه راست هدایت نموده شکر گذار او باشید؛ زیرا شما قبل از هدایت او در گمراهی قرار داشتید و این پروردگار بود که شما را از گمراهی و جهالت نجات داد.
﴿ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ وَٱسۡتَغۡفِرُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٩٩﴾.
و با مردم از عرفات پائین شوید نه از مزدلفه زیرا قریشیان برای خود در مزدلفه از سایر مردم امتیاز خاصی قایل بودند و بر شماست تا در جریان این پائین شدن استغفار کنید؛ زیرا اعمال انسان طبیعتاً خالی از نقصان و کوتاهی نیست و در ضمن تا عجب طاعت که احیاناً به آن دچار میشوید از شما زدوده شود و حقتعالی با ستر کردن گناه را میبخشد و به بندگان ضعیف و فقیر خویش رحم مینماید چون او بسیار بخشنده و مهربان است.
﴿فَإِذَا قَضَیۡتُم مَّنَٰسِکَکُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَذِکۡرِکُمۡ ءَابَآءَکُمۡ أَوۡ أَشَدَّ ذِکۡرٗاۗ فَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ ٢٠٠﴾.
و هرگاه مناسک حج را کامل کردید بر شماست تا ذکر پروردگار خویش را به گونۀ بسیار بگوئید همانگونه که مفاخر پدران و اجداد خود را ذکر میکنید؛ زیرا حقتعالی به مدح و ستایش از همه کس سزاورتر است.
و از مردم گروهی هدفی جز دنیا ندارند و به خاطر آن سعی و کوشش میکنند و میخواهند به سرمایه و متاع فانی و زائل آن برسند، برای چنین کسانی در آخرت هیچ نصیبی از نعمتهای پروردگار نیست چون اینها آخرت خود را در بدل دنیا فروختهاند.
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾.
و از مردم گروهی اند که از خدای خود خیر هردو دنیا را میخواهند، هم صحت، عافیت، ستر، مجد، پیروزی و غنامندی دنیا را و هم میخواهند تا آنان را به رستگاری و نعمتهای ماندگار آخرت در بهشت، در جایگاه صدق نزد پادشاه مقتدر برساند و آنان را از آتش دوزخ و غصب خدای جبار وقایه کند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ نَصِیبٞ مِّمَّا کَسَبُواْۚ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٢٠٢﴾.
اینها رستگاران نیکوکار و سعادتمندان مختاریاند که دعای نیکو کردند پس برای آنها پاداش و ثواب بزرگی است، پاداشی مانند: روشنی چشم، خورسندی روحی و امنیت در جوار خدای رحمان؛ زیرا حقتعالی به زودی قیامت را به منظور مجازات دائر میکند و در آن روز هر کسی پاداش خود را دریافت میدارد و اوتعالی در حساب و کتاب بسیار سریع است و خیلی زود به حساب تعداد بسیاری رسیدگی مینماید و این کار بر او خیلی سهل و آسان است.
﴿۞وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوۡمَیۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَیۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣﴾.
و ذکر خدای را در ایام حج به کثرت بر جای آورید که این روزها معدود است و خیلی زود سپری میشود، پس قدرتش را بدانید و هر که از شما در خروج از منی بعد از روزهای یازده و دوازده عید قربان عجله کند بر او حرج و گناهی نیست و آنکه تا اکمال روز سیزدهم تأخیر کند برایش بهتر است، این حکم برای کسی است که از تهدید پروردگار خود میترسد و بر شماست تا از خدا عزوجل بترسید و مراقب حدودش باشید؛ زیرا همه شما نزد پروردگار خود به منظور حساب و کتاب جمع میشوید.
در این آیه به قضیه حشر یا جمع آوری مردم از اینروی اشاره شده که اجتماع مردم در حج انسان را به یاد حشر و نشر قیامت میاندازد.
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُعۡجِبُکَ قَوۡلُهُۥ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ ٢٠٤﴾.
قرآن کریم بعد از ذکر نیکوکاران به ذکر بدکاران فاسق میپردازد و خبر میدهد که از میان آنها کسانی نظر به فصاحت و بلاغتی که دارند در دل تو رخنه میکنند و قلب تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم از این ناحیه شادمان و خورسند میشود در حالی که او دروغگویی فاجر و بدکار و منافقی خیانتکار است و به منظور ازدیاد نفاق خویش خدا عزوجل را شاهد میگیرد که نسبت به اوتعالی و دین و پیامبرش محبت دارد در حالی که در مبارزه با دین از جملۀ دشمنان لدود است.
این حالت شأن تمام منافقین در تمام عصرها و زمانهاست.
﴿وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُفۡسِدَ فِیهَا وَیُهۡلِکَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥﴾.
و هرگاه این شخص از محضر تو بیرون و متولی کاری از امور مردم شود، دست به فساد و ایجاد فتنه و نزاع در بین آنها میزند، کاری که منجر به اتلاف زراعت و کشتن انسانها و تباهی سرزمینها میشود در حالی که حقتعالی از هر تبه کار بدکار و هر حقیر خبیث بیزار است و فسادکاران در امور دین و دنیا نزد او مبغوضاند؛ زیرا اوتعالی همواره به اصلاح و آبادانی امر میکند.
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُ ٱتَّقِ ٱللَّهَ أَخَذَتۡهُ ٱلۡعِزَّةُ بِٱلۡإِثۡمِۚ فَحَسۡبُهُۥ جَهَنَّمُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٢٠٦﴾.
و هرگاه این منافق را نصیحت کنند که از خدا عزوجل بترس! کبر و غروری که دارد او را بر ازدیاد گناه و جرم از روی عناد و استخفاف به دین وا میدارد، برای چنین کسی چز آتش دوزخ بهرهای نیست و همین آتش دوزخ برای او کافی است و در آن همیشه جاوید خواهد بود، چقدر بد جایگاهی دارد کسی که غضب خدا عزوجل را فراهم کند؟!
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَشۡرِی نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧﴾.
در این میان گروهی دیگر از انسانها هستند که از منافقان تفاوت بسیار دارند، اینها نیکوکاران بر گزیده شده و کسانیاند که جان و مال خود را در راه یاری رسانیدن به دین خدا عزوجل سودا میکنند و در بدل رضوان خدا عزوجل و بهشت او را میخرند؛ نمونۀ عینی چنین کسانی صهیب رومی س یا همان صحابیی است که تمام دار و ندار خود را به مشرکین واگذاشت و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد.
آنچه مایۀ موفقیت اینان در انجام این عمل بزرگ و ارزشمند بوده، پروردگار عظیم الشأن است؛ زیرا اوتعالی بر بندگان خود رؤوف و مهربان است و آنان را به سوی روشهای رهنمایی میکند که بهتر است و از زیان نیز با بهترین وجه دور میسازد و برای کسی که رؤوف باشد او را در جهت کسب رضوان خود توفیق میدهد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱدۡخُلُواْ فِی ٱلسِّلۡمِ کَآفَّةٗ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٢٠٨﴾.
ای مؤمنان! همۀتان داخل اسلام شوید و تمام شرایع، احکام و سنن آن را بپذیرید و آن را تجزیه نکنید که برخی از احکام آن را بگیرید و حصهای دیگر را فرو گذارید و از قدم گذاشتن در مسیر بد شیطان بر حذر باشید و تا میتوانید از این راهها دور شوید؛ زیرا شیطان تلاش میکند شما را در آنچه مایۀ ضررتان است واقع گرداند و از آنچه مایۀ خوشحالیتان است دور کند، محققاً که دشمنی و عداوت او کاملاً واضح و آشکار شده است.
﴿فَإِن زَلَلۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡکُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٠٩﴾.
و اگر بعد از اینکه برای شما صدق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و درستی رسالتش با دلائل و براهین روشن واضح شد و شما گمراهی را بر هدایت ترجیح دهید و از مسیر حق کنار روید، پس بدانید که خداوند عزوجل عزیز و غالب است و از سرکشان انتقام میگیرد و حکیمی است که عذاب را به غیر اهل آن نمیرساند. از جمله نشانههای عزّت او یکی هم این است که دیگران را تحت قهر و غضب خود قرار داده و از جمله حکمتهایش یکی هم این است که در قضا و قدر خود احسان نموده است.
﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن یَأۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ فِی ظُلَلٖ مِّنَ ٱلۡغَمَامِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٢١٠﴾.
آیا این تکذیب کنندگان منتظر این نیستند که یگانه یکتا در روز جزا به منظور قضاوت در سایه ابرهای انبوه در حالی که ملائکۀ نیکوکار با او هستند بیاید؟ در آن روز حکم صورت گرفته بنابراین قبول توبهای برای هیچ توبه کننده و یا قبول عذری برای هیچ عذر آوری نیست و برای کفّار ندامت و پشیمانی و اظهار تأسف نفعی نخواهد داشت و همه آفریدگان به سوی خدا عزوجل بازمیگردند و اعمال همۀ مردم به سوی او منتهی میشود و اوست که نیکوکار را پاداش خوب و بدکار را جزای بد میدهد.
نحوۀ آمدن حقتعالی در روز قیامت بر ظاهر خویش و به گونهای که با شأن خدا عزوجل مناسب است حمل میشود.
﴿سَلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ کَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُم مِّنۡ ءَایَةِۢ بَیِّنَةٖۗ وَمَن یُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ ٢١١﴾.
ای پیامبر ج! از یهودیان در حالت توبیخ و سرزنش سوال کن چقدر معجزۀ آشکار به آنها دادیم؟ معجزاتی مانند بر افراشتن کوه بر سر آنها، شکافتن دریا، عصا و ید بیضا، ولی با وجود تمام این نشانهها آنها اعراض نموده و دست به تکذیب زدند. کسی که آیات و نشانههای خدا عزوجل را بعد از اقامۀ حجّت و برهان با تحریف، تغییر و یا تعطیل وارونه سازد باید بداند که گرفت حقتعالی و عذاب او برای سرکشان از امرش و برای پیروان هوی و هوس سخت و شدید است.
﴿زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَیَسۡخَرُونَ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۘ وَٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٢١٢﴾.
دنیا در نظر کافران نیکو جلوهگر شده از اینروی آن را دوست دارند و بر آخرت ترجیح میدهند و همواره به منظور به دست آوردن دنیا سعی و تلاش مینمایند و در حق مؤمنانی که به روز آخرت ایمان دارند و آن را بر دنیای زائل و فانی ترجیح میدهند استهزا میکنند؛ زیرا زبان کافر میگوید: چیزی را که میبینی بگیر نه چیزی را که میشنوی.
ولی نتیجه چنین است که هر که تقوای خدا عزوجل را رعایت نماید و از مولای خود اطاعت کند چنین کسی یقیناً در درجاتی بلند و زندگی گوارائی قرار دارد و برعکس جایگاه کفّار بدکار آتش دوزخ است و چه بد قرارگاهی است دوزخ.
داشتن رزق و روزی زیاد هیچگاه نشانه قبول بنده نیست؛ زیرا حقتعالی به هر کسی که بخواهد چه مسلمان باشد یا کافر بنابر تقدیر و حکمتی که اراده دارد روزی وافر میدهد پس کسی که در روزیاش دچار مشکل شده نباید گمان کند خداوند عزوجل بر او خشم دارد و نه هم کسی که روزی وافر دارد نباید گمان کند که حقتعالی او را دوست میدارد چون پروردگار عالم گاهی به کافر وسعت رزق میدهد و مؤمن را نظر به حکمتی که دارد در تنگنا قرار میدهد، حقتعالی فرمود: ﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَکۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَکۡرَمَنِ ١٥ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَیۡهِ رِزۡقَهُۥ فَیَقُولُ رَبِّیٓ أَهَٰنَنِ ١٦﴾. و اما انسان هرگاه که پروردگارش او را منزلت بخشید و نعمت دهد میگوید پروردگار من مرا منزلت بخشیده است و هرگاه او را ابتلا نماید و بر او روزیاش را سخت گیرد میگوید پروردگار من مرا اهانت نموده است. [الفجر:15-16]. خداوند در پاسخ هردو گروه میگوید: «کَلّا» نه، چنین نیست، نه گروه اول را بنابر محبت روزی دادیم و نه گروه دوم را بنابر خشم و توهین.
﴿کَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِیِّۧنَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَ ٱلنَّاسِ فِیمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَمَا ٱخۡتَلَفَ فِیهِ إِلَّا ٱلَّذِینَ أُوتُوهُ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ بَغۡیَۢا بَیۡنَهُمۡۖ فَهَدَى ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَا ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ ٱلۡحَقِّ بِإِذۡنِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٍ ٢١٣﴾.
مردم پیش از اینکه به خدا عزوجل شریک آورند بر فطرت توحید و یکتاپرستی بودند سپس شیطان آنان را اغوا کرد و مشرک ساخت، اینبود که حقتعالی پیامبرانی را فرستاد تا آنها را به سوی ایمان دعوت کنند و نیکو کارشان را به ثواب و پاداش بشارت دهند و بدکارانشان را به عذاب بیم دهند و زمانی که خداوند عزوجل پیامبران خود را فرستاد با آنها کتابهای دارای بیان کافی در امور دین نیز نازل کرد تا مردم در وقت اختلاف خویش به آن کتابها رجوع کنند.
دربارۀ قرآن یهودیان و نصرانیان نظر به حسادت و سرکشی که داشتند دست به مخالفت زدند در حالی که دلائل و براهین واضح و آشکاری بر صدق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز نازل شد، این بود که باریتعالی برای هدایت، بندگان مؤمن خود را برگزید، اینها قرآنی را که اهل کتاب تکذیب کردهاند پیروی نمودند، این هدایت توفیقی از جانب خدایتعالی برای بندگان مؤمنش است که آنان را در گام بر داشتن در مسیر راست که به سوی بهشت منتهی میشود و از دوزخ دور میگرداند توفیق میدهد.
﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تَدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ وَلَمَّا یَأۡتِکُم مَّثَلُ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۖ مَّسَّتۡهُمُ ٱلۡبَأۡسَآءُ وَٱلضَّرَّآءُ وَزُلۡزِلُواْ حَتَّىٰ یَقُولَ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ مَتَىٰ نَصۡرُ ٱللَّهِۗ أَلَآ إِنَّ نَصۡرَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ ٢١٤﴾.
ای مؤمنان! گمان نکنید که داخل شدن به بهشت کاری سهل و آسان است و بدون ابتلا و آزمایش انجام میشود. کسانی که پیش از شما نجات یافتند نجات آنها مرهون مواجهه با ابتلاء اتی همچون جهاد در راه خدا عزوجل قربانی دادن و تحمل مصیبتها بوده است. حقتعالی آنان را با فقر آزمایش نمود آنها صبر کردند، به بیماری مبتلا کرد شکر نمودند و همچنان با انواع و اقسام مشقتها ولی آنها استقامت کردند، شدّت این ابتلاءات به حدی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برخی از پیروانشان از شدّت مشقتها میگفتند چه وقت فَرَج بعد از این شدّت فرا میرسد و چه وقت نصرت الهی بعد از این ذلّت نازل میشود؟ پس شما ای مؤمنان! بدانید که یاری و نصرت حقتعالی نزدیک است و فرج و گشایش او حتماً آمدنی است پس دچار یأس و نا امیدی نشوید و استقامت کنید.
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلۡ مَآ أَنفَقۡتُم مِّنۡ خَیۡرٖ فَلِلۡوَٰلِدَیۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِینَ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَا تَفۡعَلُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٞ ٢١٥﴾.
مؤمنان از تو ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی اینکه چه چیزی را و به چه کسی باید صدقه دهند سوال میکنند، بگو هر چیزی را که صدقه دهید اندک باشد یا زیاد اولی به آن نزدیکانتان اند، و بعد از آنها به ترتیب: یتیمان، فقرا، و غریب وا مانده در راه قرار دارند. بدانید که عملکرد نیکتان کم باشد یا زیاد در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است و اوتعالی داناست و همۀ این اعمال را آمار میگیرد و مخلص را از ریا کار جدا میسازد و به هر کسی مطابق عملش جزا و پاداش میدهد.
﴿کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ وَهُوَ کُرۡهٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تَکۡرَهُواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَعَسَىٰٓ أَن تُحِبُّواْ شَیۡٔٗا وَهُوَ شَرّٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢١٦﴾.
بر شما ای مؤمنان جهاد بر علیه کفار فرض شد در حالی که دلها نظر به مشقتها و دردها و خطرهایی که جنگ بر جان و مال دارد از آن بَد میبرد ولی چه بسیار است اموری که دل به آن راضی نیست ولی عاقبتی نیکو دارد، به عنوان مثال همین جهاد با وجود مشقتهایی که دارد با آنهم نتایج و ثمرات بسیار ارزندهای مانند عزت، کرامت، نصرت، غنیمت و از همه مهمتر شهادت در راه خدا عزوجل دارد و امکان این هست که شما امری از امور دنیا را از قبیل پیروی شهوات و ترک جهاد دوست داشته باشید در حالی که چنین اموری برای شما نتیجهای جز ذلت، خواری، عار و غضب خدای جبار در پی ندارد، چقدر بسیار است اموری که انسان آن را دوست ندارد در حالی که موجب رستگاری و بلندی است و ای بسا اموری که انسان آن را دوست دارد ولی آن امور منجر به هلاکت و زیان میگردد؛ زیرا انسانها اسرار و عاقبت امور و همچنان حکمتهای پوشیده آن را نمیدانند، دانش مسایلی نزد آفریدگار متعال است، خدایی که در تطبیق قضا و قدر خود قاطع و در برابر انتخاب و گزینش خود نرم است و در تدبیرش حکمتها و مصلحتهایی نهفته است.
﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلشَّهۡرِ ٱلۡحَرَامِ قِتَالٖ فِیهِۖ قُلۡ قِتَالٞ فِیهِ کَبِیرٞۚ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَکُفۡرُۢ بِهِۦ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَإِخۡرَاجُ أَهۡلِهِۦ مِنۡهُ أَکۡبَرُ عِندَ ٱللَّهِۚ وَٱلۡفِتۡنَةُ أَکۡبَرُ مِنَ ٱلۡقَتۡلِۗ وَلَا یَزَالُونَ یُقَٰتِلُونَکُمۡ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمۡ عَن دِینِکُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢١٧﴾.
مردم از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ جنگ در ماههای حرام میپرسند که آیا چنین جنگی حلال است یا حرام؟ به آنها بگو جنگ در این ماهها حرام و دارای گناهی بزرگ است و جنایتی زشت میباشد پس در این ماهها با کسانی که با شما نمیجنگند نجنگید ولی منع مردم از اسلام، دعوت آنها به سوی کفر، کثیف کردن مسجد الحرام، اخراج پیامبر و یارانش از مکه گناهی به مراتب بزرگتر از جنگ در ماههای حرام است و اگر کشتاری که در این ماهها در حق کفار روا میدارید گناهی بزرگ است کارهایی که آنها نسبت به شما و دین و پیامبر خدا انجام میدهند بزرگتر است.
کفار همچنان به جنگ خود با مؤمنان ادامه میدهند تا آنها را از دین اسلام بیرون کنند و هر کس دین خود را ترک کند و به کفر رغبت نشان دهد و بر این کفر تا زمانی که میمیرد ادامه دهد تمام اعمال صالح چنین کسی را حقتعالی ضایع میسازد و او را در آتش دوزخ جاودان میدارد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِکَ یَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢١٨﴾.
همانا مؤمنان مهاجر و مجاهد، مستحق رحمت خدا عزوجل میباشند و به زودی به آرزوهای خود میرسند و ثمره و نتیجه اعمال صالح و نیک خود را دریافت میدارند؛ زیرا با ایمان خود خدای قهّار را راضی نموده و با هجرت خانه و کاشانۀ خویش را رها کردند و با جهاد بر علیه کفار جنگیدند، از اینروی مستحق رحمت خدا عزوجل شدند چون حقتعالی دارای عطای بسیار است و از خطا و اشتباه دَرمیگذرد.
﴿۞یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِۖ قُلۡ فِیهِمَآ إِثۡمٞ کَبِیرٞ وَمَنَٰفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثۡمُهُمَآ أَکۡبَرُ مِن نَّفۡعِهِمَاۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَۖ قُلِ ٱلۡعَفۡوَۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢١٩﴾.
از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ حکم نوشیدن شراب و قمار سوال میکنند، بگو در این دو پدیده، گناهی بزرگ و ضرر زیاد نهفته است و اگر در شراب و قمار بهرۀ مادیی اند کی هم باشد این بهره در کنار ضرر بسیاری که دارند ناچیز است؛ زیرا نوشیدن شراب و بازی قمار منجر به زوال عقل میشود و ای بسا که انسان را هلاک میسازد و موجب جنگ و جدال و خونریزی و خراب شدن خانهها و خانوادهها و تجاوز به نوامیس و از این قبیل میشود.
و از تو دربارۀ اینکه چه چیزی را صدقه دهند و چه چیزی را برای خود نگهدارند میپرسند، به آنها بگو آنچه در توان دارید و از نیاز شما فزون است را صدقه دهید و همانگونه که حقتعالی شما را هدایت نموده به همانسان برای شما حلال و حرام، جائز و نا جائز، مفید و مضر را بیان کرده است، پس در امور خویش فکر کنید و دانش دین را بیاموزید تا خوشبخت و رستگار شوید.
﴿فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۗ وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡیَتَٰمَىٰۖ قُلۡ إِصۡلَاحٞ لَّهُمۡ خَیۡرٞۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمۡ فَإِخۡوَٰنُکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ ٱلۡمُفۡسِدَ مِنَ ٱلۡمُصۡلِحِۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَعۡنَتَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٢٠﴾.
خداوند عزوجل برای شما در امور دنیا و آخرت نشانههای خود را بیان میدارد تا تفکر کنید و همواره نیکو و کاملتر را بر گزینید و در حال دنیا و اینکه فنا و زوال پذیر است و دربارۀ قیامت که باقی و نیکوست تدبر و نظر نمائید.
و از تو دربارۀ یکجا شدن با یتیمان و خوردن از اموال آنها میپرسند، به آنها جواب بده کسی که با یتیمان به منظور اصلاح امورشان یکجا میشود از کسی که از آنها کنارهگیری میکند بهتر است و اگر مال خود را با مال آنها به منظور ربح و دفع خسارت و از طریق شراکت یکجا کردید پس شما برادران دینی و دوستان یکدیگر خواهید بود و خداوند عزوجل بر کسی که ارادۀ فساد دارد و بر کسی که در راه خیر سعی و کوشش میکند و در حین شراکت از خدا عزوجل میترسد آگاه است و اگر خداوند عزوجل اراده سختی داشته باشد شما را از یکجائی با یتیمان بازمیدارد ولی اوتعالی امور را آسان نموده و شما را بر اعمالی که توان ندارید مکلف نکرده است؛ زیرا او غالب و عزیزی است که تصمیم خود را با قوّت و نیرومندی اجرا میکند و در قضای خود حکمت و در قدر خود رحمت دارد.
﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّۚ وَلَأَمَةٞ مُّؤۡمِنَةٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکَةٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡۗ وَلَا تُنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤۡمِنُواْۚ وَلَعَبۡدٞ مُّؤۡمِنٌ خَیۡرٞ مِّن مُّشۡرِکٖ وَلَوۡ أَعۡجَبَکُمۡۗ أُوْلَٰٓئِکَ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱلۡجَنَّةِ وَٱلۡمَغۡفِرَةِ بِإِذۡنِهِۦۖ وَیُبَیِّنُ ءَایَٰتِهِۦ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٢١﴾.
با زنهای مشرک تا زمانی که مسلمان نشوند ازدواج نکنید و همانا کنیز مملوک و مسلمان از زن آزاد ولی مشرک بهتر است اگرچه شیفتۀ زیبائی آن زن مشرک شوید؛ زیرا جمال و زیبائی باطن خیلی از زیبائی ظاهر بهتر است.
همچنان دختران خود را به عقد مشرکان در نیاورید تا زمانی که مسلمان شوند همانا بردۀ مملوک و مسلمان از انسان آزاد مشرک بهتر است اگرچه از آن مشرک خوشتان بیاید و شیفتۀ سخنانش شوید؛ زیرا مسلمان پاکتر و گرامیتر است چون مشرک مردم را به طرف کفر میخوانند و این کفر به سوی آتش دوزخ منتهی میشود در حالی که حقتعالی شما را به سوی آنچه رهنمایی میکند که موجب سعادتتان در دنیاست و شما را به رستگاری بهشت در آخرت میرساند، او کسی است که حسنات را میپذیرد و از بدیها دَرمیگذرد و کسی که هدایت شود این هدایت مرهون توفیق اوست و اوتعالی دلائل و براهین زیادی را برای مخلوقات خود ارائه میکند تا آنها هدایت را از گمراهی تشخیص دهند و احسن و حق را بر گزینند.
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡمَحِیضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِی ٱلۡمَحِیضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَکُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِینَ وَیُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِینَ ٢٢٢﴾.
از تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ حِلّ و حرمت مقاربت با زنهایی میپرسند که در عادت ماهانۀ خویش قرار دارند، به آنها بگو چنین عملی حرام است؛ چون خون حیض نجس و موجب اذیت است. پس از مقاربت با زنها تا زمانی که پاک شوند خودداری کنید و چون از عادت پاک شدند و خودشان را با آب پاک شستند در چنین حالی میتوانید با آنها از ناحیه جلو مقاربت کنید؛ زیرا مقاربت از این ناحیه در شریعت اسلام مجاز است و اوتعالی توبه کنندگان از گناه و پاکان از نجاست را دوست میدارد. گناه پلیدیی است که روح و دل را آلوده میسازد و نجاست جسم را از این رو طهارت روح و جسم با ترک گناه و دوری از آلودگی میسّر است.
﴿نِسَآؤُکُمۡ حَرۡثٞ لَّکُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَکُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ وَقَدِّمُواْ لِأَنفُسِکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُم مُّلَٰقُوهُۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢٢٣﴾.
همسران شما محل ولادت اولادتاناند پس به هر طریق و روشی که میخواهید با آنها مقاربت کنید به شرطی که در ناحیه جلو باشد و همواره بر انجام اعمال نیکو که به آخرتتان مفید است حریص باشید ولو این عمل نیکو مقاربت با همسر از طریق نیّت داشتن فرزند و حفظ نفس از ارتکاب گناه باشد نه مجرد قضای شهوت حیوانی و بر شماست تا تقوای خدا عزوجل را در اجتناب از نواهی او رعایت کنید، نواهیی مانند: مقاربت با زن در حالت عادت و مقاربت با او از ناحیه پُشت و یقین داشته باشید که شما با ملاقات خدا عزوجل خواهید رفت تا شما را مورد محاسبه قرار دهد پس به ملاقات او با امور افتضاح آمیز نروید و بشارت بهشت باد برای کسی که ایمان آورد.
این آیه به صورت جالب و نیکوئی احکام را به تقوای الهی ارتباط داده است.
﴿وَلَا تَجۡعَلُواْ ٱللَّهَ عُرۡضَةٗ لِّأَیۡمَٰنِکُمۡ أَن تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصۡلِحُواْ بَیۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٤﴾.
هیچگاه سوگند به خدا عزوجل را مانع کارهای خیر نگردانید و سوگند یاد نکنید که هرگز کار خوبی انجام ندهید طوری که اگر از این شخص خواسته شود آن عمل را انجام دهد میگوید من به خدا عزوجل سوگند یاد کردهام و هیچگاه سوگند خود را نقض نمینمایم، گویا خداوند عزوجل مانع تو از کارهای خوب میشود؛ هرگز چنین نکن بلکه هرگاه سوگند یاد کردی کفّاره بده و آن عمل خوب را طاعت و عبادت باشد یا ترک معصیت و یا اصلاح در بین مردم انجام بده؛ زیرا حقتعالی گفتار شما را میشنود و بر اعمال و احوال شما آگاه است از اینروی سزاوار این است که از او بترسید و تقوایش را رعایت نمائید.
﴿لَّا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٢٥﴾.
حقتعالی شما را بر سوگندهایی که بر زبانهای شما بدون نیّت و قصد جاری میشود مواخذه نمیکند مانند اینکه بگوئید: نه به خدا، یا بلی به خدا و از این قبیل. مؤاخذه بر کسی است که به قصد دروغ سوگند یاد کند؛ زیرا اعمال وابسته به نیات است و خداوند عزوجل بسیار بخشاینده و دارای رحمت بسیار است که توبۀ توبه کننده را و همچنان کسی را که به او رجوع کند میپذیرد و از بدکار دَرمیگذرد.
﴿لِّلَّذِینَ یُؤۡلُونَ مِن نِّسَآئِهِمۡ تَرَبُّصُ أَرۡبَعَةِ أَشۡهُرٖۖ فَإِن فَآءُو فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٢٢٦﴾.
اگر کسی سوگند یاد کرد که با همسرش بنابر ایذا و ضرر رسانی به او مقاربت نکند، مدّت چهار ماه فرصت دارد تا از این کار دست بردارد و به سوی خدای خود توبه نماید، در چنین حالی حقتعالی گناهش را میبخشد به شرط آنکه کفاره بدهد و به همسر خود رجوع کند. اینجا ببینید حقتعالی چقدر لطف زیادی نسبت به زنان دارد.
﴿وَإِنۡ عَزَمُواْ ٱلطَّلَٰقَ فَإِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٢٧﴾.
ولی اگر شوهر همچنان بر سوگند خود ادامه دهد و از همسرش دوری گزیند، در چنین حالتی بر او لازم است تا همسرش را به منظور دفع ضرر و ایذایی که نسبت به او اعمال نموده طلاق دهد و اگر طلاق نداد حاکم باید چنین کند؛ زیرا در اسلام نه ضرر رسانی است و نه قبول ضرر و زندگی زنا شوئی برای الفت و معاشرت نیکوست و اگر چنین چیزی نبود غرض از آن بر طرف میشود و خداوند عزوجل هر قول و سخنی را میشنود و بر امور پوشیده آگاه میباشد پس مناسب این است که بندگان از او بترسند.
﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکۡتُمۡنَ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِیٓ أَرۡحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤۡمِنَّ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنۡ أَرَادُوٓاْ إِصۡلَٰحٗاۚ وَلَهُنَّ مِثۡلُ ٱلَّذِی عَلَیۡهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیۡهِنَّ دَرَجَةٞۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ٢٢٨﴾.
زن طلاق شده در صورتی که شوهر با او مقاربت انجام داده باشد به منظور پاک شدن رحمش مدّت سه دوره عادت ماهوار صبر کند سپس مجاز است تا ازدواج کند و جایز نیست چنین زنی اگر از خدای خود و محاسبهاش میترسد حمل خویش را از بیم بازگشت مجدد به شوهر و تمایل جدایی، پنهان دارد؛ زیرا انسان پرهیزگار همواره به احکام شرعی التزام دارد و آن کس با این احکام مخالفت کند در واقع شقاوت پیشه و بدبخت است.
شوهر حق دارد پیش از تکمیل عده به همسرش رجوع کند؛ زیرا تا این زمان او هنوز تحت سرپرستی و ولایت شوهر قرار دارد، البته اگر شوهر ارادۀ معاشرت نیکو با زن را دارد و نمیخواهد او را در مشقت قرار دهد چون از جمله حقوق زن معاشرت نیکو و نفقه است، چنانچه شوهر نیز حقوقی دارد از قبیل معاشرت نیکو از سوی همسر و خیانت نکردن.
با این حال شوهران بر همسران خود نظر به مصارفی که میکنند و همچنان ولایت و سرپرستی که دارند از ویژگی خاصی برخوردار میباشند، البته این ویژگی به معنی برتری مرد بر زن نیست زیرا بر تری انسانها در تقوا و پرهیزگاری است و حقتعالی از هر کسی که در حق و حقوق زوجین تجاوز کند انتقام میگیرد و در چیدن هر چیزی در جایی حکمتهایی دارد از جمله در روابط زناشوئی.
﴿ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِۖ فَإِمۡسَاکُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِیحُۢ بِإِحۡسَٰنٖۗ وَلَا یَحِلُّ لَکُمۡ أَن تَأۡخُذُواْ مِمَّآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ شَیًۡٔا إِلَّآ أَن یَخَافَآ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۖ فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَا فِیمَا ٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩﴾.
طلاق صحیحی که برای شوهر در پی آن رجوع مجاز است دو طلاق میباشد که باید یکی بعد از دیگری واقع گردد، در چنین حالتی شوهر میتواند به همسر خود رجوع کند. بعد از آن اگر امکان صلح نبود شوهر میتواند بدون ظلم و تجاوز او را برای بار سوم طلاق دهد، با این طلاق زن به گونهای جدا میشود که برای شوهر حق رجوع نیست و برای او مجاز نمیباشد از مهر همسر چیزی را بکاهد مگر در حالت خلع که طی آن در صورتی که ضرری از سوی شوهر و یا معاشرت بدی از سوی همسر صورت گیرد، زن میتواند با پرداخت برخی از مهر خود از شوهر مطالبۀ طلاق کند.
اینها شریعت خدا عزوجل و سنن اوست، از مخالفت این شریعت و تجاوز از حدود اوتعالی بر حذر باشید؛ زیرا اگر کسی چنین کند خشم خدا عزوجل را علیه خود فراهم میکند و بر خویشتن ظلم و ستم روا میدارد و مرتکب فعل حرام میشود.
﴿فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدُ حَتَّىٰ تَنکِحَ زَوۡجًا غَیۡرَهُۥۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَآ أَن یَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن یُقِیمَا حُدُودَ ٱللَّهِۗ وَتِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ ٢٣٠﴾.
اگر شوهر همسر خود را برای بار سوم طلاق داد در چنین حالتی همسر از او برای همیشه جدا میشود و حرام میگردد تا زمانی که با شوهری دیگر ازدواج کند و آن شوهر با او مقاربت انجام دهد که البته این ازدواج نباید به منظور حلاله باشد. این نوعی تنبیه شوهر است تا بار دیگر با طلاق و جدایی و رجوع بازی نکند. اگر شوهر دوم او را طلاق داد و عدّهاش گذشت در چنین حالتی برای شوهر اول مجاز است تا او را مجدداً با عقد و مهری جدید به نکاح بگیرد، البته در صورتی که بفهمند در سایۀ زندگی جدید میتوانند به اوامر خدا عزوجل رسیدگی کنند و از نواهی او اجتناب نمایند. حقتعالی این احکام را برای اهل بصیرت و فهم توضیح میدهد اما جاهلان و نادانان نه فهمی دارند و نه بصیرتی.
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمۡسِکُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعۡرُوفٖۚ وَلَا تُمۡسِکُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ هُزُوٗاۚ وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَٱلۡحِکۡمَةِ یَعِظُکُم بِهِۦۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٣١﴾.
اگر زنها را در کمتر از سه، طلاق دادید و آنها در مرحلۀ رجعت قرار داشتند شما میتوانید قبل از اتمام عده اگر خواستید به همسران خود رجوع کنید بدون اینکه با آنها بد رفتاری نمائید، یا به آنها مهلت دهید تا عدۀشان تکمیل شود و به این ترتیب بائن شوند و شما در عوض، متاع نیکوئی به آنها بدهید و به زنها به منظور انتقام و یا بد رفتاری رجوع نکنید تا از این طریق آنان را وادار به پرداخت قسمتی از مهرشان نمائید اگر کسی چنین کند مرتکب ظلم و ستم شده و حقتعالی منتظر اوست و با احکام خدا عزوجل به این صورت بازی نکنید که قسمتی را بگیرید و بخش دیگری را رها کنید و فضل خدا عزوجل را بر خود یاد آورید که قرآن را برای شما نازل فرموده و محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به منظور آموزشتان فرستاده است و شما قبلاً در جهالت و گمراهی قرار داشتید. این وحی شما را به سوی آن چیزی هدایت میکند که خیر و فلاحتان است. پس از خدا عزوجل بترسید و از او در انجام اوامر و دوری از نواهیاش اطاعت کنید که اوتعالی بر همه چیز اگاه است و به زودی شما را بر عملکردتان خواه کم باشد یا زیاد محاسبه مینماید.
﴿وَإِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَبَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعۡضُلُوهُنَّ أَن یَنکِحۡنَ أَزۡوَٰجَهُنَّ إِذَا تَرَٰضَوۡاْ بَیۡنَهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ ذَٰلِکَ یُوعَظُ بِهِۦ مَن کَانَ مِنکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۗ ذَٰلِکُمۡ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ وَأَطۡهَرُۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٢٣٢﴾.
و اگر شوهران همسران همسران خود را طلاق دادند و عدّهشان گذشت و شوهر رغبت داشت تا مجدداً به همسر خود رجوع کند، بر ولی زن لازم است مانع این کار نشود؛ زیرا با چنین کاری زن از زندگی زناشوئی محروم میشود. چنین کاری التزام به شرع خداست و از سوی کسی صورت میگیرد که به خدا عزوجل به عنوان پروردگار راضی است و از روبرو شدن با او میترسد. چنین اعمالی اعم از رجوع به معروف، ترس از خدا عزوجل و عدم منع ولی برای تزکیۀ قلبها و دوری آنها از گناهان بهتر است، چنانچه اجسام را نیز از طریق اجتناب از محرمات پاک میسازد؛ زیرا حقتعالی به مصالح بندگان خود آگاه است و میداند در چه چیزی خیر و سعادت آنهاست چون بشر دارای ضعف، نقص و ناتوانی است و غفلت همواره با او همراه است.
﴿۞وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ یُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَیۡنِ کَامِلَیۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن یُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَکِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُکَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِکَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَیۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ ٢٣٣﴾.
بر مادران لازم است فرزندان خود را به مدّت دو سال کامل شیر دهند اگر والدین به آن رضایت داشتند. استفاده از واژه «والدات» به منظور جلب توجه مادران به سوی کودکانشان است تا این کودکان مورد بیتوجهی قرار نگیرند. بر پدر کودک لازم است نفقه مادر کودک و لباسش را در حدّ معروف و بدون اسراف و سختی تأمین کند. همچنان در این آیه از واژۀ «وعلى المولود له» استفاده شده و در عوض آن نگفته «وعلى الوالد» زیرا طفل به پدر خود نسبت داده میشود نه به سوی مادر خود.
جایز نیست طفل به علت جدایی و فراق متضرر شود، طوری که مادرش به منظور آزار پدر از دادن شیر به فرزند خودداری کند و یا پدر فرزند را بگیرد و او را از آغوش گرم مادرش محروم نماید و به این ترتیب هم به کودک ضرر برساند و هم به مادر کودک.
در اینجا حقتعالی از حقوق طفل حمایت به عمل آورده است، سپاس خدای حکیم و رحیم را که چقدر عادل و مهربان است. میراث بران طفل مانند پدر بزرگ، عمو و برادر، در نفقه مادر طفل، قائم مقام پدر در صورت وفاتشاند و اگر مادر و پدر طفل بر شیر ندادن وی قبل از اتمام دو سال اتفاق کردند اشکالی ندارد به شرط آنکه بنابر رضایت طرفین و بدون اختلاف صورت گیرد و به مصلحت کودک نیز باشد. و اگر پدر طفل رغبت داشت شیر دهندهای فرزندش را شیر دهد و در آن مصلحتی مرتب بود اشکالی ندارد البته در صورتیکه مادر طفل از شیر دادن عاجز باشد یا شیر ندهد که در این صورت باید اجرت شیرده به صورت کامل پرداخت شود. این است عدل و انصاف؛ بنابراین بر همگان لازم است تا از خدا عزوجل بترسند و پدر نیز نباید ضرری به طفل یا مادرش برساند و نباید در مزد شیرده بخالت کند، چنانچه مادر نیز نباید به کودک خود ضرر برساند و از این طریق از پدرش انتقام بگیرد؛ زیرا خداوند عزوجل بر همه اعمال آگاه است پس از او بترسید و به احکام شرعیاش التزام داشته باشید.
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ فَإِذَا بَلَغۡنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٣٤﴾.
و اگر کسی از شما بمیرد در حالی که یک زن یا بیشتر دارد، بر زنانش لازم است به مدّت چهار ماه و ده روز در خانۀ شوهر و به منظور عزا بمانند مگر زن حامله که باید تا تولد نوزاد در خانۀ شوهر باشد تا از این طریق نسب اشخاص حفظ شود و به حق شوهر احترام گذاشته شود. زمانی که چنین شد بر زن مجاز است ازدواج مجدد کند و از مقدمات آن مانند تجمّل و آرایش در صورتی که موافق با شرع شریف باشد استفاده نماید و بر حقتعالی هیچ چیزی پوشیده نیست، او میداند چه کسی عمل نیکو انجام میدهد و چه کسی عمل بد. او هر کسی را مطابق عملش جزا و پاداش میدهد پس خدا عزوجل را در نظر داشته باشید که او شما را محاسبه مینماید.
﴿وَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِیمَا عَرَّضۡتُم بِهِۦ مِنۡ خِطۡبَةِ ٱلنِّسَآءِ أَوۡ أَکۡنَنتُمۡ فِیٓ أَنفُسِکُمۡۚ عَلِمَ ٱللَّهُ أَنَّکُمۡ سَتَذۡکُرُونَهُنَّ وَلَٰکِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّآ أَن تَقُولُواْ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗاۚ وَلَا تَعۡزِمُواْ عُقۡدَةَ ٱلنِّکَاحِ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ ٱلۡکِتَٰبُ أَجَلَهُۥۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ فَٱحۡذَرُوهُۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٞ ٢٣٥﴾.
بر شما گناهی نیست اگر به زنی که در حالت شمارش عده است به صورت اشاره نه صریح بفهمانید که در ازدواج با او رغبت دارید و گناهی نیست اگر این هدف را در دل پنهان دارید. هدف از بیان این سخن این است که تا تو هم گناه در چنین کاری نباشد پس وعدۀ خویش را در نکاح آن زن پنهان ندارید که حقتعالی امور نهان و آشکار را میداند ولی لازم است این تمایل را به صورت اشاره و رمز ابراز دارید نه صریح؛ زیرا خواستگاری از چنین زنی مجاز نیست مگر بعد از انتهای عدهاش چنانچه عقد نکاح نیز مگر بعد از پایان عده جواز ندارد و بدانید که پروردگار بر اسرار، نیتها و اعمالتان آگاه است پس از خشم و غضب اوتعالی بر حذر باشید و از عقابش بترسید که خداوند عزوجل با وجود آنکه بر عذاب قادر است با آنهم برای کسی که توبه کند میبخشد و بر او رحم مینماید پس شما در بین خوف انتقام و امید رحمتش باشید.
﴿لَّا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ إِن طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ مَا لَمۡ تَمَسُّوهُنَّ أَوۡ تَفۡرِضُواْ لَهُنَّ فَرِیضَةٗۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى ٱلۡمُوسِعِ قَدَرُهُۥ وَعَلَى ٱلۡمُقۡتِرِ قَدَرُهُۥ مَتَٰعَۢا بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٢٣٦﴾.
اگر زنها را پیش از مقاربت طلاق دادید و مهری را برایشان مشخص نکرده بودید برای آنها فقط متعه است و اگر مهری را مشخص کرده بودید در این صورت باید نصف مهرشان را بدهید و هنگام طلاق و قبل از مفارقت متعۀشان را به آنها بسپارید تا عتاب و خشم از دلهایشان بیرون شود.
متعه مقداری از مال است که به اندازۀ توان غنی و فقیر تعیین میشود، این عمل را انسان پرهیزگاری انجام میدهد که دوست دارد احسان کند و خداوند عزوجل آن را مشروع نموده تا پشیمانیهایی که به زن طلاق داده شده رسیده محو شود.
﴿وَإِن طَلَّقۡتُمُوهُنَّ مِن قَبۡلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدۡ فَرَضۡتُمۡ لَهُنَّ فَرِیضَةٗ فَنِصۡفُ مَا فَرَضۡتُمۡ إِلَّآ أَن یَعۡفُونَ أَوۡ یَعۡفُوَاْ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ عُقۡدَةُ ٱلنِّکَاحِۚ وَأَن تَعۡفُوٓاْ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۚ وَلَا تَنسَوُاْ ٱلۡفَضۡلَ بَیۡنَکُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٣٧﴾.
و اگر طلاق قبل از دخول و در حالی بود که شوهر مهری را برای زن معین کرده بود، بر شوهر لازم است تا نصف مهر زن را بدهد مگر در صورتی که خود زن از حق خویش دَر گذرد یا شوهر از نیم دیگر مهر در صورتی که کل مهر را پرداخته بود بگذرد. در تمام این احوال، گذشت از هر طرفی که باشد نیکوست؛ زیرا عفو و گذشت دلالت بر سخاوت، نرمی طبع و اخلاق نیکوی شخص مینماید و به خواست و محبت خدا عزوجل نزدیکتر است؛ چون اوتعالی بخشاینده و سخاوتمند است و عفو، بخشش و سخاوتمندی را دوست میدارد و میپسندد.
و شما ای زنان و شوهران! حتی بعد از جدایی نیز باید عهد و پیمان یکدیگر خویش را نگهدارید و اسرار خود را بپوشانید و در صورت نیاز به یکدیگر کمک مالی کنید؛ زیرا قبل از جدایی بین شما احسان و نیکی بوده و باید این احسان و روابط نیک حتیالامکان حفظ شود و حقتعالی احسان نیکوکار و بدی بدکار را میداند و به زودی برای هر کسی پاداش عملش را میدهد.
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾.
بر نمازهای پنجگانه در اوقات معینه و با تمام شروط و مواصفات و خشوع و آداب محافظت کنید و اشتغال به امور دنیا شما را از نماز باز ندارد. این محافظت از ادای خشک و خالی نماز با عظمتتر است؛ زیرا نماز ستون دین و مایۀ روشنی و خنکی چشم یکتا پرستان و نشانۀ صداقت عبادت کنندگان است.
همچنان بر نماز «عصر» محافظت کنید؛ زیرا ملائکه شاهد این نماز اند و دیگر اینکه نماز عصر در وقتی واقع شده که معمولاً انسان از خستگی کار بازمیگردد و در زمستان در وقتی سرد قرار دارد و در نماز خویش خشوع داشته باشید و بر اطاعت پروردگار خود همچنان ادامه دهید.
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ فَرِجَالًا أَوۡ رُکۡبَانٗاۖ فَإِذَآ أَمِنتُمۡ فَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمۡ تَکُونُواْ تَعۡلَمُونَ ٢٣٩﴾.
نماز را در هیچ حالتی ترک نکنید اگرچه در حالت خوف از کفار قرار داشته باشید. نماز را هرگونه که میسّر است خواه پیاده یا سواره ادا نمائید و چون جنگ تمام شد و اوضاع و احوال آرام گردید نماز را مطابق با تمام ارکان و شروط آن و با کثرت ذکر خدای رحمان ادا کنید، درست همانگونه که پروردگار به شما در قرآن و سنّت پیامبر خویش تعلیم داده و تا شکر این عمل ادا شود در حالی که پیش از آن در گمراهی و جهالت بسر میبردید.
﴿وَٱلَّذِینَ یُتَوَفَّوۡنَ مِنکُمۡ وَیَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِیَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَیۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیۡکُمۡ فِی مَا فَعَلۡنَ فِیٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٤٠﴾.
بر شوهر پیش از آنکه بمیرد لازم است برای همسر خود بهرهای که برای یکسال کفاف کند و شامل نفقه و مسکن باشد وصیت کند و زن نباید در مدّت این یکسال از خانۀ شوهر بیرون شود. این عدۀ زنی بود که شوهرش وفات میکرد بعدها این حکم توسط عدۀ «چهار ماه و ده روز» نسخ شد. بنگرید که چگونه حقتعالی حقوق اشخاص را حفظ میکند و حدّ و حدود وضع مینماید. پس هرگاه همسر از خانه شوهر بعد از اتمام عدهاش بیرون شد، برای ولی مجاز است تا به زن اجازه تجمّل، استفاده از وسایل زینت و آرایش و عطر را در حدودی که خدا عزوجل تعیین نموده بدهد؛ زیرا خداوند عزوجل غالب است از اینروی امر میکند، حَکَم است و در حکم خود عدالت مینماید و از جمله نشانههای عزّت او امر و نهیی است که صورت میدهد و از جملۀ حکمتهایش نازل کردن احکام مطابق اوضاع و شرایط است.
﴿وَلِلۡمُطَلَّقَٰتِ مَتَٰعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِۖ حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِینَ ٢٤١﴾.
برای زن طلاق داده شده بر شوهرش حقی که عبارت از متعه است میباشد. این متعه به اندازۀ توان و به منظور رفع کدورتها و جبران خاطر رنجی است که بر اثر طلاق به وجود میآید. این عمل توسط کسی انجام میشود که تقوای خدا عزوجل را رعایت مینماید از اینروی آنچه را که اوتعالی به آن راضی است انجام میدهد.
﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٤٢﴾.
بیان همۀ این احکام از سوی خداست، شارع و قانونگذار اوتعالی میباشد و مشروعیت حکم فقط برای اوست، او بیان میکند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبلیغ و بر شما ای مؤمنان عمل کردن است. حقتعالی شرائع خویش را از این جهت مشروع نموده که تا شما در آنها تدبر و تفکر کنید و احکامش را بفهمید. بیان علم و تدبر تعقل است و به این ترتیب بین منقول و معقول جمع میشود.
﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَهُمۡ أُلُوفٌ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ فَقَالَ لَهُمُ ٱللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحۡیَٰهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ ٢٤٣﴾.
آیا به تو داستان قومی نرسیده که تعدادشان بسیار بود و آنها از ترس مرگ از دیار خویش فرار کردند در حالی که از مرگ نمیشود فرار کرد و هیچ باز دارندهای برای آن نیست؛ زیرا مرگ همه کس را چه فرار کنند یا نکنند دَرمییابد، این بود که حقتعالی مرگ را بر آنان با یک کلمه مستولی کرد و با یک کلمه دوباره زندهشان نمود تا این دلیل اقامه شود که پروردگار توانا و با عظمت است.
گفته شده اینها از یهودیانی بودهاند که بر آنها جهاد فرض شد ولی آنها فرار کردند این بود که مرگ به سراغ آنها رفت و سپس بر آنگیخته شدند. پس ای آنانی که از جهاد فرار میکنید هیچ راه فراری از مرگ وجود ندارد و پروردگار مردم را به امور سخت مکلّف نکرده تا از قضا و قدر الهی فرار کنند، همانا شریعت خدا عزوجل رحمت و قضای او حکمت و عطایش فضل و گرفتش عدل و گذشتش احسان است؛ زیرا اوتعالی رحیم و مهربان است ولی اکثر مردم از طریق امتثال اوامر خدا عزوجل و ترک نواهی او شکرش را بر جای نمیآورند. طبیعت انکار و کفران نعمت در نهاد مردم پنهان است.
﴿وَقَٰتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ ٢٤٤﴾.
ای مؤمنان! همانند کسانی که از جنگ میگریزند و جهاد را ردّ مینمایند نباشید بلکه در راه خدا عزوجل و به منظور اعلای کلمه او جهاد کنید که پیروزی، عزت، پاداش، شهادت و رستگاری در انتظار شماست، حقتعالی میداند چه کسی در راه او مخلصانه جهاد میکند و چه کسی از روی ریا، چون پروردگار آوازها را میشنود و برنیّات و نهان مردم آگاه است.
﴿مَّن ذَا ٱلَّذِی یُقۡرِضُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا فَیُضَٰعِفَهُۥ لَهُۥٓ أَضۡعَافٗا کَثِیرَةٗۚ وَٱللَّهُ یَقۡبِضُ وَیَبۡصُۜطُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٤٥﴾.
چه کسی از شما در جهت رضای خدا عزوجل و یاری دادن دینش با بذل مال پیشی میجوید؟ چنین مالی هیچگاه هَدَر نمیرود بلکه قرضی چند برابر و حسناتی است بسیار که یک حسنه معادل ده تا هفتصد برابر یا تا آن حد که خدا عزوجل بخواهد میشود. دهندۀ واقعی خداست و تمام اموالتان از سوی اوست؛ زیرا حقتعالی نظر به حکمتهایی که دارد روزی کسی را کم و از دیگری را بسیار میسازد و کسی که روزیاش کم است بنابر حساب خود مصرف کند و آنکه بسیار بنابر بسیاری سرمایهای که دارد و به زودی در روز قیامت به سوی باریتعالی بازمیگردید و او سخاوتمند را ثواب و بخیل ممسک را کیفر میدهد.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنۢ بَعۡدِ مُوسَىٰٓ إِذۡ قَالُواْ لِنَبِیّٖ لَّهُمُ ٱبۡعَثۡ لَنَا مَلِکٗا نُّقَٰتِلۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ قَالَ هَلۡ عَسَیۡتُمۡ إِن کُتِبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡقِتَالُ أَلَّا تُقَٰتِلُواْۖ قَالُواْ وَمَا لَنَآ أَلَّا نُقَٰتِلَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَدۡ أُخۡرِجۡنَا مِن دِیَٰرِنَا وَأَبۡنَآئِنَاۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقِتَالُ تَوَلَّوۡاْ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ ٢٤٦﴾.
آیا به تو خبر قومی از یهودیان نرسیده است که بعد از مرگ موسی علیه السلام به پیامبر خود شمعون علیه السلام گفتند ما به رهبری نیاز داریم که ما را در جنگ با کفار رهبری کند. شمعون گفت میترسم که اگر حقتعالی بر شما جهاد را فرض کند شما از این امر نافرمانی کنید، پس آرزوی مواجهه با دشمن را ننمائید و در نزول بلا و مصیبت عجله نکنید. آنها در پاسخ گفتند چگونه ما جهاد نکنیم در حالی که مظلوم واقع شده و از سرزمین خویش رانده شدهایم و تمام اموال ما به یغما برده شده و در بین ما و فرزندان ما جدایی افتاده است، ما میخواهیم از کسانی که با ما چنین اعمالی مرتکب شدهاند انتقام بگیریم.
و چون حقتعالی بنابر اصرار خودشان جهاد را بر آنان فرض نمود از دشمن ترسیدند و جهاد نکردند جز تعدادی اندک که با «طالوت» از رودخانه گذشتند و حقتعالی ظالم و ستمگار پیمان شکن را از متعهد به جهاد در راه خویش بازمیشناسد. اینها زمانی که جنگ واقع شد احساس ضعف نموده و شکست خوردند، چنین عملکردی از سوی آنها مخالفت با امر خداست، آنها چیزی را از خدا عزوجل خواستند که واجب و لازم نبود ولی وقتی واجب و لازم شد دست به فرار زدند.
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَدۡ بَعَثَ لَکُمۡ طَالُوتَ مَلِکٗاۚ قَالُوٓاْ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ ٱلۡمُلۡکُ عَلَیۡنَا وَنَحۡنُ أَحَقُّ بِٱلۡمُلۡکِ مِنۡهُ وَلَمۡ یُؤۡتَ سَعَةٗ مِّنَ ٱلۡمَالِۚ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰهُ عَلَیۡکُمۡ وَزَادَهُۥ بَسۡطَةٗ فِی ٱلۡعِلۡمِ وَٱلۡجِسۡمِۖ وَٱللَّهُ یُؤۡتِی مُلۡکَهُۥ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٤٧﴾.
پیامبرشان «شمعون» خطاب به آنان گفت: حقتعالی برای شما رهبری بنام «طالوت» بر گزیده است آنها در برابر این گزینش خدا عزوجل دست به اعتراض زده گفتند: چگونه رهبری و پادشاهی از طالوت است در حالی که او فقیر و بیسرمایه است و پادشاه ضرورت به پول و سرمایه دارد و براساس سرمایه و پول است که مردان در جنگ از خود گذری میکنند و جنگ برپای میشود و چون سرمایه و پول نزد ماست ما به پادشاهی سزاوارتریم. پیامبرشان پاسخ آنها را داد و گفت این انتخاب از سوی خداست و اوتعالی به مصالح، حکمتها و عاقبت امور آگاهتر است و اما طالوت اگرچه مال و سرمایه ندارد ولی توان علمی و نیروی جسمی دارد و با چنین توانائیهایی است که اداره جنگ صورت میگیرد، عالم دارای روحیۀ قوی است و آنکه توان جسمی دارد حتماً مهاجم خوبی است و چنین مواصفاتی برای ایجاد هیبت و قدرت لازم است. از سوی دیگر این خداست که پادشاهی و سلطنت را به هر کسی از بندگان خود که بخواهد میبخشد؛ زیرا پادشاه پادشاهان اوست و او میداند چه کسی صلاحیت پادشاهی را دارد و هیچکس حق اعتراض بر گزینش خدا عزوجل را ندارد؛ چون حقتعالی دارای فضل و احسان بسیار است و بر امور پوشیده و اسرار قضایا آگاه میباشد و بخشش او نظر به وسعتی است که هر کسی دارد و گزینش او از روی علم و دانش است.
﴿وَقَالَ لَهُمۡ نَبِیُّهُمۡ إِنَّ ءَایَةَ مُلۡکِهِۦٓ أَن یَأۡتِیَکُمُ ٱلتَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَبَقِیَّةٞ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَىٰ وَءَالُ هَٰرُونَ تَحۡمِلُهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٤٨﴾.
پیامبرشان شمعون خطاب به آنان گفت: نشانۀ انتخاب طالوت از سوی خدا این است که او با خود صندوقی را میآورد که در آن آرامشی از سوی خدا عزوجل و بقایای آثار موسی علیه السلام و هارون علیه السلام از جمله عصا و لباس اوست و بعضی از حصههای تورات نیز در آن قرار دارد؛ ملائکه این صندوق را میآورند و در مقابل طالوت به نشانۀ اثبات پادشاهی او میگذارند، نزول این صندوق نشانهای واضح و آشکار مبنی بر انتخاب طالوت به عنوان پادشاه از میان شماست اگر شما آیات و نشانههای خدا عزوجل را تصدیق میکنید.
﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِٱلۡجُنُودِ قَالَ إِنَّ ٱللَّهَ مُبۡتَلِیکُم بِنَهَرٖ فَمَن شَرِبَ مِنۡهُ فَلَیۡسَ مِنِّی وَمَن لَّمۡ یَطۡعَمۡهُ فَإِنَّهُۥ مِنِّیٓ إِلَّا مَنِ ٱغۡتَرَفَ غُرۡفَةَۢ بِیَدِهِۦۚ فَشَرِبُواْ مِنۡهُ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُۥ هُوَ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا ٱلۡیَوۡمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦۚ قَالَ ٱلَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ ٱللَّهِ کَم مِّن فِئَةٖ قَلِیلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ کَثِیرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٢٤٩﴾.
و چون طالوت با لشکر خود از شهر بیرون شد و در صحرا در حالی اردو زد که نه سایهای بود و نه آبی بلکه گرمی و تشنگی بیداد میکرد، حقتعالی آنان را با رودخانهای که آب گوارا داشت مورد آزمایش قرار داد تا میزان صبر و استقامتشان مشخص شود، روی این اساس طالوت آنها را از نوشیدن آب رودخانه بر حذر داشت و گفت هر کسی از این آب بنوشد از لشکر من نیست؛ زیرا چنین کسی در جنگ صبر و استقامت نمیکند و آنکه ننوشد از لشکریانم خواهد بود. با این حال طالوت به آنها اجازه داد تا مقدار اندکی در حدود کف هردو دست بنوشند ولی بسیاری از آنها آب بسیار نوشیدند.
و چون طالوت از رودخانه با لشکریانش عبور کرد و چشمشان به دشمن افتاد ترس و وحشت بر لشکریان طالوت مستولی شد چون تعداد کفار بسیار بودند. آنها گفتند ای طالوت ما توان مقابله با دشمن را نداریم؛ زیرا تعداد ما اندک و تعداد آنها بسیار است، مؤمنان صادق و صابر در پاسخ آنها گفتند همانا پیروزی و نصرت در صبر و استقامت است و ای بسا که یک گروه اندک مؤمن بر گروهی کافر بزرگ پیروز میشوند؛ زیرا کسی که خدا عزوجل با او باشد هرگز مغلوب نمیشود و حقتعالی او را با پیروزی و آرامش تأیید میکند.
﴿وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِۦ قَالُواْ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَثَبِّتۡ أَقۡدَامَنَا وَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٥٠﴾.
و چون با لشکریان جالوت در افتادند از خدا عزوجل خواستند قلبهای آنان را صبور سازد تا داد و بیداد نکنند و گامهایشان را استوار سازد تا فرار نکنند و آنان را یاری دهد تا شکست نخورند؛ زیرا صبر بزدلی و جبن را از میان برمیدارد و ثبات اضطراب و نا آرامی را مانع میشود و یاری حقتعالی انسان را از ذلّت و خواری حمایت میکند. آنها همچنان از خدا عزوجل خواستند تا غلبه بر کفار را نصیب آنها بگرداند زیرا جهاد آنها به منظور اعلای دین بود.
﴿فَهَزَمُوهُم بِإِذۡنِ ٱللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُۥدُ جَالُوتَ وَءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَهُۥ مِمَّا یَشَآءُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٥١﴾.
به کمک و یاری خدای یگانه لشکریان طالوت بر سربازان جالوت چیره شدند و داود جالوت را به قتل رساند این بود که حقتعالی مقام پادشاهی را به او ارزانی داشت تا به رهبری مردم بپردازد چنانچه او را به پیامبری نیز بر گزید تا به ارشاد و رهنمایی بندگان به سوی هدایت بپردازد و به او علم آموخت تا مردم را آموزش دهد. پادشاهی به منظور صلاح امور دنیا و پیامبری به منظور صلاح امور دین و علم به منظور صلاح انسان بکار میرود. و اگر حقتعالی شر کفار را با نیروی نیکو کران دفع نمیکرد شرارت پیشهگان حتماً تسلط پیدا میکردند و فساد و تباهی در زمین منتشر میشد ولی پروردگار به بشر لطف و احسان دارد و حق و اهل حق را همواره نصرت و یاری میدهد تا خیر پیوسته مستدام و امور مردم راست و برابر باشد و دنیا آباد گردد.
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱللَّهِ نَتۡلُوهَا عَلَیۡکَ بِٱلۡحَقِّۚ وَإِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢٥٢﴾.
ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم تمام این اطلاعات راست و از سوی خداست که به حق بر تو نازل شده و بر تو تلاوت میشود چون تو از سوی خدا عزوجل مانند سایر پیامبران به پیامبری برگزیده شدهای! آنچه بر تو نازل کردیم برای تبلیغ مردم و رسانیدن پیام به آنهاست و این ما هستیم که منزلت پیامبری به تو بخشدیم.
﴿۞تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ وَءَاتَیۡنَا عِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَأَیَّدۡنَٰهُ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِۗ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلَ ٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِم مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡبَیِّنَٰتُ وَلَٰکِنِ ٱخۡتَلَفُواْ فَمِنۡهُم مَّنۡ ءَامَنَ وَمِنۡهُم مَّن کَفَرَۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ ٢٥٣﴾.
این پیامبرانی که داستانهایشان را برای تو بازگو کردیم، پیامبرانیاند که در فضل و درجات خود متفاوتاند، برخی از آنان را حقتعالی به این صورت ویژگی بخشیده که با آنها سخن گفته است مانند حضرت موسی علیه السلام و برخی دیگر از جمله «اولی العزم» اند مانند نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام و برخی دیگر را خداوند بزرگ بر همه حلایق برتری داده و پیامبری را با وی خاتمه بخشیده است مانند حضرت محمد ج.
اما عیسی علیه السلام پس برای او معجزاتی شگفت انگیز و نشانههای آشکار دادیم، او براساس این معجزات میتوانست کور را و همچنان بیمار «برص» و «پیس» را شفا بخشد و مرده را زنده کند و بیماریهای نا علاج را به اجازه خدا عزوجل شفا دهد و جبرئیل را برای او معاون و مددگار قرار دادیم تا در پیشبرد امور رسالت و تحمل تکالیف پیامبری یاریش رساند.
و اگر حقتعالی اراده میفرمود مردم بعد از پیامبران و حکمتها و موعظههایی که با خود آوردهاند با هم جنگ و اختلاف نمیکردند ولی زمانی که این انسانها در امر متابعت و پیروی پیامبران دچار چند دستگی شدند، حقتعالی مؤمنان را بر کافران مسلط ساخت تا از این طریق دین او را یاری دهند و اگر خدا عزوجل اراده میفرمود همه آنها را بر یک سخن و کلمه جمع مینمود و هرگز در بین آنها اختلافی بروز نمیکرد ولی نظر به مصلحت و حکمتی که خدا عزوجل اراده فرمود چنین مقدر نموده که آنها اختلاف نمیکرد ولی نظر به مصلحت و حکمتی که خدا عزوجل از دشمنانش متمایز شوند و جهاد بر پا شود و حقتعالی شهدایی را بر گزیند و اهل بهشت را از اهل دوزخ جدا سازد که اوتعالی صاحب حکمت مطلق و قدرت نافذ است و در قضا و قَدَر خود حکمت دارد و در ابتلاءات خود مهربان است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰکُم مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡکَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾.
ای مؤمنان از فضل خدا عزوجل که بر شما ارزانی داشته تا زمانی که زندهاید و پیش از اینکه روح شما قبض شود و به ملاقات پروردگار خود در آن روز بزرگ بروید صدقه دهید که در آن روز نه معاملهای هست که در بدل جان فدیه داده شود و نه دوست و شفاعتگری که بتواند نفعی برساند؛ زیرا کافر از طریق جنگ با خدا عزوجل بر خویشتن ظلم نموده از اینروی از او هیچ فدیهای و دوستی و نه شفاعت اولیا پذیرفته نمیشود.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِۦٓ إِلَّا بِمَا شَآءَۚ وَسِعَ کُرۡسِیُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا یَُٔودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡعَظِیمُ ٢٥٥﴾.
حقتعالی یگانه است که جز او خدای مستحق عبادت نیست؛ زیرا زندگی مطلق و کامل از آن اوست و او همیشه دائم و باقی است و هرگز نمیمیرد و فنا نمیشود و همواره بر تدبیر امور خلایق و هستی میپردازد و زندگی هر زندهجانی وابسته به اوست.
او را نظر به حیات کامل و قیومیتی که دارد نه خواب سبُک میگیرد و نه خواب سنگین؛ زیرا چنین خوابی نقص به شمار میرود و اوتعالی از هرگونه نقص پاک و مبراست. اوتعالی آسمانها و زمین را از اینکه متلاشی شوند نگه میدارد پس او خواب نمیشود چون نیازی به خواب شدن ندارد و هیچگاه خستگی و مشقتی به سراغ او نمیرود و دیگر اینکه هر کسی خواب شود میمیرد در حالی که خدایتعالی هرگز نمیمیرد. همه آنچه در هستی است تحت تصرف و مشیت او قرار دارد و در برابر قدرت و سلطۀ او خاضع و فروتناند و از خشم اوتعالی میترسند.
خلایق همه بندگان اویند و ملائکه سربازانش و نظر به هیبت، بزرگی و عظمتی که دارد هیچکس نمیتواند در حضور او برای کسی شفاعت کند مگر اینکه خود او اجازه دهد؛ زیرا صاحب عظمت و کبریا اوست و از هرگونه شریک و انباز پاک است و اوتعالی بر همۀ اموری که بشر در دنیا میبیند و یا اموری که از او پوشیده است به ویژه امور آخرت و امور ظاهر و باطن آگاه میباشد و هیچکس بر علمش مگر به مقداری که او بخواهد دانا نیست، بر این علم نه ملائکه مقرب واقفاند و نه نبی مرسل و نه دوستی و نه هم هیچیک از افراد انس و جن؛ زیرا علم پروردگار واسع، احاطه کننده و شامل است در حالی که علم سایرین محدود و اندک میباشد چون اوتعالی هم خود آنها را آفریده و هم علمشان را ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦﴾ و حقتعالی شما و آنچه عمل میکنید را آفریده است. [الصافات: 96]. و از نشانههای عظمت خدا عزوجل یکی هم این است که کرسی خود را از آسمانها و زمین و عرش خود را از کرسی خود بزرگتر نموده در حالی که کرسی در مقایسه با عرض مانند حلقهای است که در یک صحرای وسیع و بزرگ افتاده است پس زمانی که آسمانها و زمین اینگونه وسیع باشد و کرسی بسیار بزرگتر و وسیعتر از این پدیدهها باشد عرش عظیم او چه وسعت و بزرگی خواهد داشت؟! پاک و منزه است خدایی که بر عرش خود به گونهای که سزاوار است استوا نمود.
در میان مخلوقات هیچکس نه در ذات و نه در صفات شبیه اوتعالی نیست ﴿لَیۡسَ کَمِثۡلِهِۦ شَیۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١١﴾. هیچکس شبیه و مثل او نیست و او شنوا و داناست. [الشورى: 11]. و بر خداوند عزوجل حفاظت آسمانها و زمین و آنچه در آنها قرار دارد دشوار نیست بلکه همۀ اینها را از تمام آفات و بلیات نگه میدارد. مخلوقاتش او را با زبانهایی متفاوت، لهجاتی گوناگون و صداهایی متنوع و به منظور بر آورده شدن تمام نیازمندی خود میخوانند وجود و کرم اوتعالی بر همه مخلوقات سرازیر و او بلند مرتبه است، این بلندی شامل بلندی ذات، قدر و قهر میشود پس او در بلندای تمام آسمانها و بر عرض خویش قرار دارد و منزلت او فوق همه منزلتهاست؛ زیرا صاحب امر و نهی اوست و اوتعالی نهان و آشکار را میداند و نفع و ضرر از اوست و او همه پدیدهها را مقهور خود ساخته و پروردگار و خدایی جز او نیست. اوتعالی بر پادشاهی خود تفرّد دارد و در خدایی خود یگانه است از اینروی مستحق عبادت فقط اوست و او بلند مرتبه با عظمت است؛ زیرا عظمت توأم با قدرت نشانۀ جبروت و کمال ملک و پادشاهی اوست.
این آیه بزرگترین آیۀ قرآن کریم است که در آن ستایش و تعظیم و تقدیس خدای کریم و رحیم به حدی است که پردههای قلب را یکی بعد از دیگری میگشاید و ستونهای هستی را با ثنا و ستایش پادشاه حق و آشکار میلرزاند.
﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّۚ فَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَیُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَکَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٥٦﴾.
هیچکس را در دخول به اسلام مجبور نکنید بلکه او را به اسلام از طریق گفتگوی بهتر و با شیوه اقناع دعوت به اسلام کنید مسألۀ این دین کاملاً واضح و آشکار است و هدایت از گمراهی و کفر از ایمان مشخص شده است، پس کسی که خدای دیّان را یگانه بداند و به آنچه غیر از او از قبیل انسان و جن و شیطان و بت پرستش میگردد کافر شود، چنین کسی در واقع به ریسمان قوی ایمان و دین که هرگز پاره نمیشود چنگ زده است؛ زیرا این ریسمان به خدا متصل است و در آن تمام اسباب و وسایل نجات وجود دارد و حقتعالی بر نیتهای پنهان آگاه است و تمام آوازها را میشنود و همه حالات و اعمال را میداند از اینروی حق اوست که یگانه دانسته شده و تنها او پرستش شود و تمام تلاشها به خاطر او صورت بگیرد و همه کس او را تعظیم و به او سجده کند.
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِۗ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٥٧﴾.
و تنها خداوند عزوجل ولی و دوستدار مؤمنان است که آنها را حفظ، سرپرستی هدایت میکند و غالب و پیروز میسازد. او کسی است که مؤمنان را از تاریکیهای کفر و گمراهی نجات داده و به سوی نور ایمان و هدایت رهنمون ساخته است چنانچه آنها را از تمامی مهلکههای شبهات و شهوات با آیات و نشانههای واضح و آشکار سالم نگهداشته و آنان را به سوی بهترین راههای هدایت و توفیق رهنمایی کرده است. و اما ولی و دوستدار کفار بدکار شیاطین رانده شدهاند که آنها را از دائره هدایت به سوی گمراهی و فرومایگی بیرون میکنند و آنها را از اسلام بازمیدارند و به سوی پرستش بتها میکشانند. این کفار برای همیشه در آتش دوزخ خالد و جاویدان اند و چه بد قرارگاهی است جایگاه آنها.
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِی حَآجَّ إِبۡرَٰهِۧمَ فِی رَبِّهِۦٓ أَنۡ ءَاتَىٰهُ ٱللَّهُ ٱلۡمُلۡکَ إِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّیَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا۠ أُحۡیِۦ وَأُمِیتُۖ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَأۡتِی بِٱلشَّمۡسِ مِنَ ٱلۡمَشۡرِقِ فَأۡتِ بِهَا مِنَ ٱلۡمَغۡرِبِ فَبُهِتَ ٱلَّذِی کَفَرَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٥٨﴾.
آیا از عملکرد «نمرود بن کنعان» صاحب کفر و طغیان تعجب نمیکنی که با ابراهیم دربارۀ خدای رحیم و رحمان مجادله کرد و ندانست که وجود حقتعالی امری است معلوم و مطابق برهان که فطرت سلیم و نفسهای مستقیم به آن شهادت و گواهی میدهد؟ و دلائل زیادی در این زمینه اقامه شده و او خدایی است که به این «نمرود» خصومتگر پادشاهی داد ولی او منکر شد و دست به الحاد زد. و چون ابراهیم علیه السلام به او بیان داشت که حقتعالی خلق را از عدم ایجاد میکند سپس آنها را میمیراند و فنا میکند پس تنها او آفریدگار مرگ و زندگی، وجود و عدم، و بقا و فناست. نمرود این انسان کودن و سرکش در پاسخ گفت من نیز میمیرانم و زنده میکنم از اینروی دو تن از زندانیان را فرا خواند، یکی را کشت و دیگری را عفو کرد و گفت این مرگ است و این زندگی!! و چون ابراهیم علیه السلام بر عباوت و نادانی این پادشاه پَی بُرد دلیل و برهان روشن و قاطع ارائه کرد و گفت: از این سخن درگذر و ببین که این خورشید در آسمان واضح و آشکار میدرخشد و پروردگارم هر روز آن را از مشرق بیرون میکند تو اگر میتوانی ولو برای یکروز آن را از مغرب بیرون کن تا سخن تو را تصدیق کنیم!! به این ترتیب این کودن بدکار و کافر بدبخت مات و مبهوت شد؛ زیرا ابراهیم علیه السلام با دلیل و برهان او را سرکوب کرد و اینگونه است شأن هر ظالم ستمگار که حقتعالی او را به راه راست و دادن جواب درست هدایت نمیکند.
﴿أَوۡ کَٱلَّذِی مَرَّ عَلَىٰ قَرۡیَةٖ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ یُحۡیِۦ هَٰذِهِ ٱللَّهُ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۖ فَأَمَاتَهُ ٱللَّهُ مِاْئَةَ عَامٖ ثُمَّ بَعَثَهُۥۖ قَالَ کَمۡ لَبِثۡتَۖ قَالَ لَبِثۡتُ یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۖ قَالَ بَل لَّبِثۡتَ مِاْئَةَ عَامٖ فَٱنظُرۡ إِلَىٰ طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمۡ یَتَسَنَّهۡۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰ حِمَارِکَ وَلِنَجۡعَلَکَ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِۖ وَٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡعِظَامِ کَیۡفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکۡسُوهَا لَحۡمٗاۚ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥ قَالَ أَعۡلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٥٩﴾.
یا عجیبتر داستان عزیر علیه السلام است زمانی که بر قریهای گذشت در حالی که اهل آن بعد از اینکه زنده بودند مردند و تمام خانهها، آبادیها، درختان و سبزهزارهایشان نیز بعد از اینکه آباد و سر سبز بود ویران شده بود، وی در کمال حیرت ایستاد و گفت چگونه حقتعالی زندگی را به این قریه بعد از همه ویرانی بازمیگرداند، این بود که خداوند عزوجل خواست به او توان خویش را در زنده کردن مردگان نشان دهد، از اینروی او و استرش را مدّت یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و از او پرسید بر تو چه مقدار از زمان گذشته است؟ چون حقتعالی او را پیش از غروب خورشید زنده کرده بود گمان کرد که کمتر از یک روز بر او گذشته است، از اینروی گفت بر من یک روز یا بعضی از یک روز گذشته است. حقتعالی به او گفت بلکه یکصد سال است که تو مردهای! و به سوی غذای خود که بر استرت بوده بنگر هنوز فاسد نشده و بر حالت خویش باقی است و به سوی استر خود ببین که مرده است و تمام گوشت و استخوانهایش از هم متلاشی شده ما چگونه آن را زنده میکنیم و استخوانهایش را ترکیب مینمائیم و بر آن گوشت میپوشانیم و سپس در او روح میدمیم. بعد از اینکه همه اینها صورت گرفت استر به حرکت درآمد و بر پای خود راه رفت و فریاد کشید در حالی که «عزیر» در نهایت تعجب شاهد تمام این حالات بود، اینرو فریاد کشید که گواهی میدهم خداوند عزوجل بر همه چیز قادر و تواناست و تنها چقدر این دلائل و براهین عظیم و بزرگ است؟!
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِۧمُ رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِیۖ قَالَ فَخُذۡ أَرۡبَعَةٗ مِّنَ ٱلطَّیۡرِ فَصُرۡهُنَّ إِلَیۡکَ ثُمَّ ٱجۡعَلۡ عَلَىٰ کُلِّ جَبَلٖ مِّنۡهُنَّ جُزۡءٗا ثُمَّ ٱدۡعُهُنَّ یَأۡتِینَکَ سَعۡیٗاۚ وَٱعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ ٢٦٠﴾.
و ای محمد ج! یاد آور سوال ابراهیم علیه السلام را آنگاه که از پروردگار خود خواست تا نحوۀ زنده کردن مردگان را به او نشان دهد. پروردگار به او گفت: ای ابراهیم علیه السلام آیا باور نداری که من توان زنده کردن مردگان را دارم یا در این خصوص شک داری؟ ابراهیم علیه السلام گفت من کاملاً باور دارم که تو توانائی چنین کاری را داری ولی میخواهم کیفیت آن را مشاهده کنم زیرا شنیدن مانند دیدن نیست و تا یقین من زیادتر شود. حقتعالی او را امر کرد که چهار نوع پرنده را بگیر و آنها را بکش و گوشتهایشان را به هم مخلوط نما و سپس هر کوهی جزئی از این گوشتهای مخلوط را بگذار و هر کدام از این پرندگان را با نامش بخوان، خواهی دید بعد از اینکه پروردگار آنها را زنده نموده به سوی تو به سرعت میآیند. ابراهیم علیه السلام چگونگی زنده کردن مردگان را دید و بر این توان خدا عزوجل یقین کامل نمود.
و تو ای ابراهیم! بدان که خدای قادر بر زنده کردن را هیچ نمیتواند از هیچ کاری عاجز سازد یا بر او غلبه یابد، اوتعالی حکیمی است که هر چیزی را بنابر حکمت و حسابی خاص در جای مناسبش قرار میدهد.
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ ٢٦١﴾.
مثَل و حالت کسانی که اموال خویش را در راه خدا عزوجل صدقه میدهند مانند دانۀ گندمی است که در زمینی شورهزار کاشته شود و از آن دانه گندم هفت خوشه بروید و در هر خوشه یکصد دانه گندم باشد که به این ترتیب هفتصد دانه گندم از آن حاصل میشود، این مثال و نمونه کسی است که صدقه میدهد؛ زیرا حقتعالی حسنات او را تا هفتصد برابر و بیش از آن مضاعف میسازد. زمانی که یک زمین قابل کشت چنین افزایش محصول داشته باشد پس پروردگار زمین و آسمان چگونه در زمینه ازدیاد پاداش، عمل خواهد کرد در حالی که اوتعالی از همۀ اهل کرم و سخاوت سخیتر است و صدقات را برای صدقه دهنده به اندازۀ نیّت و صدقهاش چند برابر میسازد چون خدای بزرگ از روی غنامندی و وسعتی که در همه چیز دارد پاداش میدهد و او به کسی که مستحق عطا و پاداش است و همچنان به تمام چیزی که یک انسان پنهان میدارد آگاه و داناست.
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا یُتۡبِعُونَ مَآ أَنفَقُواْ مَنّٗا وَلَآ أَذٗى لَّهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٦٢﴾.
این صدقه دهندگان کسانیاند که با صدقات خود رضای خدا عزوجل را میطلبند و آن را با منت گذاشتن، فخر فروشی بر فقرا و نیازمندان و آزار و اذیت گدایان از طریق توهین و تحقیر و بلند کردن آواز و از این قبیل همراه نمیسازند، بلکه خدای را از اینکه آنها را مرجع قرار داده نه رجوع کننده به ثروتمندان، و آنان را بینیاز ساخته نه نیازمند سپاس میگویند. این نعمت بزرگی است که مردم اندکی قدر آن را میدانند، روی این اساس کسی که از روی اخلاص و به منظور جلب رضای خدا عزوجل و بدون منت گذاشتن و آزار و اذیت صدقه دهد پاداش و مزد او بسیار بزرگ خواهد بود و از فرجام هولناک نخواهد ترسید؛ زیرا به علت تلاش نیکوئی که کرده در امان قرار دارد و هرگز از تبعات اعمال بدی که انجام داده نمیهراسد.
سرّ سعادت و خوشبختی در این است که انسان از آینده هولناک و غم آلود در امان باشد.
﴿۞قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗىۗ وَٱللَّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٞ ٢٦٣﴾.
جواب رد دادن به گدایان با سخنی نرم و خطایی نیکو و گذشت در برابر اصراری که از خود تبارز میدهند بهتر از صدقهای است که با اهانت و توهین و بیادبی و آزار و اذیت همراه باشد ولو این صدقه چیز زیادی باشد و حقتعالی از همه آنچه نزد خلایق است بینیاز میباشد؛ زیرا اوتعالی بخشندۀ روزی است و اینکه به صدقه امر فرموده تا در بدل آن، برای صدقه دهنده مزد و پاداش نیک دهد و چون حقتعالی حلیم است در نزول عذاب بر گناهی که انسانها مرتکب میشوند عجله نمینماید.
و یقیناً واژۀ «غنی» در این آیه این پیام را با خود دارد که اوتعالی به ثروتمند ثروت داده و بر گدایان نیز لازم است تا از خدای خود بخواهند آنان را بینیاز سازد و واژه «حلیم» این پیام را دارد که ثروتمندان در برابر نیازمندان و گدایان باید از بردباری برخوردار باشند چنانچه این مفهوم را نیز دارد که اگر کسی در برابر اعمال بدی که مرتکب میشود استغفار کند حقتعالی او را عفو مینماید.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ صَفۡوَانٍ عَلَیۡهِ تُرَابٞ فَأَصَابَهُۥ وَابِلٞ فَتَرَکَهُۥ صَلۡدٗاۖ لَّا یَقۡدِرُونَ عَلَىٰ شَیۡءٖ مِّمَّا کَسَبُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٦٤﴾.
ای مؤمنان! هرگاه صدقه میدهید اجر آن را با منت گذاشتن، ذلیل ساختن و پرخاشگری بر نیازمندان و یا عمل بد دیگری باطل نکنید که گناه چنین اعمالی ثواب صدقهتان را از بین میبرد و در چنین حالتی عمل شما در تباهی و بردباری خویش شبیه عمل منافقی میشود که دست به ریا میزند؛ زیرا ریا کار از عمل خود رضای خدا عزوجل را اراده ندارد بلکه میخواهد مردم او را ستایش کنند و از این طریق نزد آنها به مقام و منزلتی خاص برسد، چنین کسی منتظر آخرت نیست تا ثواب آن را انتظار داشته باشد و از عذاب آن بترسد. مثَل و حالت ریاکار مانند سنگی سخت و لغزان است که بر آن مقدار اندکی خاک وجود دارد، زمانی که باران ببارد این مقدار خاک را از بین میبرد و این سنگ به گونهای باقی میماند که هیچ خاکی بر آن نیست. حالت منافق نیز چنین است او حسنات خود را به مانند خاک روی این سنگ به مردم نشان میدهد ولی زمانی که ریاکاری و تظاهرش واضح شود همه مردم میدانند که او ریا کار منافقی است که ریا تمام مُزد او را از بین برده است و به این ترتیب او از اجر و مُزد مانند آن سنگ که خیر و برکتی ندارد محروم میشود و منافق هیچگاه ثمره و نتیجۀ عمل خود را دَرنمییابد. چنین منافقی در نهان به خدای خود کافر است پس چگونه اوتعالی او را هدایت میکند؟ زیرا حقتعالی فقط پرهیزگار را هدایت مینماید نه کافر بدبخت را.
﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِیتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ کَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٞ فََٔاتَتۡ أُکُلَهَا ضِعۡفَیۡنِ فَإِن لَّمۡ یُصِبۡهَا وَابِلٞ فَطَلّٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٌ ٢٦٥﴾.
و آنانی که اموال خود را به منظور رضای خدا عزوجل و به دست آوردن پاداش و افزونی هدایت و ثبات خویش بر هدایت صدقه میدهند و یا اینکه نفسهای آرام و مطمئنشان آنها را بر صدقه وامیدارد؛ مَثَل و حالت چنین کسانی مانند مَثَل و حالت بوستانی سبز و پُر درخت است که در مکانی مرتفع و بلند قرار دارد و دارای خاک نَرم و خوب نیز میباشد، چنین محلی بهترین زمین برای زراعت است که خورشید و هوا به قدر کافی به آن میرسد و هرگاه بر آن باران ببارد محصول آن چند برابر میشود و اگر بر آن باران هم نبارد با آنهم مقدار اندکی از شبنم با هوای لطیف برای به ثمر نشستن بذر آن کافی است؛ زیرا چنین زمینی محل مناسبی برای کشت و زراعت است و در محل بلندی قرار دارد که هوا و نور به حد کافی به آن میرسد. این مَثَل و حالت مؤمن صادق در صدقهاش است که حقتعالی نظر به اخلاص و سخاوتی که دارد صدقهاش را چند برابر میسازد و آنکه نیتها را تمیز میدهد و بر امور نهان آگاه است تنها خداوند متعال است؛ زیرا تنها او بر اعمال بینا و بر تمام احوال آگاه میباشد و میداند چه کسی در عمل خود اخلاص دارد و چه کسی ریا.
﴿أَیَوَدُّ أَحَدُکُمۡ أَن تَکُونَ لَهُۥ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَابٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ لَهُۥ فِیهَا مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ وَأَصَابَهُ ٱلۡکِبَرُ وَلَهُۥ ذُرِّیَّةٞ ضُعَفَآءُ فَأَصَابَهَآ إِعۡصَارٞ فِیهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَتَفَکَّرُونَ ٢٦٦﴾.
آیا یکی از شما دوست دارد دارای بوستانی ثمر بخش از خرما و انگور که با برکتترین میوهها و درختان است باشد و در این بوستان انواع و اقسام میوههای دیگری نیز در کنار جویهای پُر آب موجود باشد که به دون زحمت بوستان را آبیاری کند و صاحب این بوستان پیرمردی کهن سال باشد که نتواند به منظور معیشت اهل و عیال خود کاری انجام دهد و فقط منتظر محصول این باغ باشد، در چنین حالتی ناگهان طوفانی سهمگین دارای آتش و ویرانی فرا رسد و تمام باغ را با درختانش بسوزاند و نابود کند.
این مثال در نهایت زیبائی و اشراف قرار دارد و حالت کسی را بیان مینماید که عمل صالحی را انجام میدهد ولی آن را با ریا و ارتکاب معاصی از بین میبرد و چون در روز فقر و نیازمندی بزرگ (روز قیامت) که به چنین اعمالی نیاز مبرم است فرا رسد ناگهان در برابر اعمالی قرار میگیرد که کلاً و تماماً از بین رفته و باطل شده است زیرا نیّت چنین شخصی فاسد و تلاشی که نموده باطل است. و اینگونه حقتعالی برای ما حالات و مثَلها را بیان میدارد تا در آنها تدبر و تفکر کنیم و در نتیجه از خدا عزوجل بترسیم و از خشم او بر حذر باشیم و در صدقات خود اخلاص داشته باشیم تسلط ریا بر عمل انسان، همانند تسلط آتش بر آن بوستان است.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا کَسَبۡتُمۡ وَمِمَّآ أَخۡرَجۡنَا لَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِۖ وَلَا تَیَمَّمُواْ ٱلۡخَبِیثَ مِنۡهُ تُنفِقُونَ وَلَسۡتُم بَِٔاخِذِیهِ إِلَّآ أَن تُغۡمِضُواْ فِیهِۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧﴾.
ای مؤمان! از مال حلال و نیکوئی که در حصول آن از راههای تجارت و کار مشروع استفاده کردهاید و همچنان از آنچه زمین برای شما میرویاند صدقه دهید و به مردم آنچه پَست و بیارزش است را صدقه ندهید در حالی که اگر همان مال به خود شما داده شود مگر با چشم پوشی و گذشت آن را قبول نمینمائید، پس چگونه به مردم چیزی را صدقه میدهید که برای خویش راضی نیستید؟
این آیه دلالت بر آن دارد که انسان باید با مردم به گونهای تعامل کند که با خود تعامل میکند و همچنان در صدقه باید مال سره و با ارزش را صدقه دهد.
و شما ای مؤمنان! یقین داشته باشید که حقتعالی از صدقات شما بینیاز است، و این صدقات مربوط به خودتان میباشد، خدایتعالی شکر گذار صدقه دهندگان و بیزار از بخیلان است.
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗاۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٢٦٨﴾.
بر شماست تا در راههای خیر صدقه دهید و از اموال خود انفاق کنید و هیچگاه شیطان و سوسهگر را تصدیق نکنید که به بخل امرتان میکند و از اینکه با صدقه فقیر شوید شما را بر حذر میدارد. وعدۀ خدا عزوجل برای شما در بخشش گناهانتان راستتر است؛ زیرا صدقه، گناهان را کفاره میکند و دیگر اینکه حقتعالی عوض اموالی را که صدقه میدهید به شما میدهد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هیچ صدقهای موجب نقصان مال کسی نشده بلکه مال او را زیاد میکند، زیاد میکند».
ببینید پروردگار چگونه وعدۀ شیطان را در فقیر شدن به وعدۀ غنامندی و امر او را در ارتکاب فحشا به وعدۀ مغفرت پاسخ میدهد. خیر و خوبی دنیا و آخرت نزد خداست، او دارای فضل بسیار است و هیچگاه پذیرش خواست تمام مردم موجب عجز و ناتوانی او نخواهد شد و خداوند عزوجل بر همۀ مردم احسان بسیار مینماید و او به محلی که باید پاداش عطا کند و به اینکه چه کسی مستحق ثواب و ستایش است آگاه میباشد.
﴿یُؤۡتِی ٱلۡحِکۡمَةَ مَن یَشَآءُۚ وَمَن یُؤۡتَ ٱلۡحِکۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِیَ خَیۡرٗا کَثِیرٗاۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٦٩﴾.
و خداوند عزوجل دانش دین و فهم مسایل را و همچنان توان عمل سودمند و بصیرت در امور و درست گفتاری و درست کرداری را برای کسی از بندگان خود ارزانی مینماید که به او ارادۀ خیر دارد و میخواهد برای او از میان خلایق خود فضل بسیار دهد. کسی که صاحب چنین مواهب الهی و ربانی شود در واقع خیر و فضل و حصۀ بسیاری را کمائی کرده است. از آیات و نشانههای خدا عزوجل و مَثَلهایش جز انسان صاحب بصیرت، دارای ضمیر و قلب بیدار و فهم درست پند نمیگیرد. اما کسی که دلش سیاه است و در ادراک خود کودن میباشد چنین کسی هیچگاه پند و اندرز نمیگیرد از اینروی نه صاحب علم سودمند میشود و نه هم صاحب عمل صالح.
﴿وَمَآ أَنفَقۡتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوۡ نَذَرۡتُم مِّن نَّذۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُهُۥۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٍ ٢٧٠﴾.
و آنچه به خاطر رضای خدا عزوجل صدقه داده یا به منظور مصرف در راه او بر خود لازم گرفتهاید به زودی خدا عزوجل شما را بر آن ثواب و پاداش میدهد؛ زیرا اوتعالی آن را میداند و برای شما نگه میدارد تا، در زمانی که به آن شدیداً نیاز دارید واپس به شما باز گرداند. اما کسی که از طریق نپرداختن آنچه حقتعالی بر مالش از زکات و صدقات لازم نموده سَر باز زند و مرتکب ظلم شود، چنین کسی را در فردای قیامت هیچکس یاری نخواهد داد و عذاب حقتعالی را از او دفع نخواهد کرد و اینگونه برای هر ظالم و ستم پیشهای عاقبت و نهایت و خیمی است.
﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِیَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ وَیُکَفِّرُ عَنکُم مِّن سَیَِّٔاتِکُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٧١﴾.
اگر صدقات خود را بدون ریا و خودنمائی اعلان کنید کاری است نیکو و عملکردی است درست، شاید که دیگران نیز در این عمل به شما اقتدا کنند و اگر این کار را مخفیانه انجام دهید از ریا و خود نمائی دورتر و با حال کسی که به آنها صدقه میدهید مناسبتر است و حقتعالی به زودی با صدقه گناهان شما را محو میکند زیرا صدقه گناهان را کفار مینماید و پروردگار بر تمام امور نهان و به نیتها آگاه است، او میداند چه کسی عمل خود را به صورت ظاهر و آشکار انجام داده و چه کسی مخفی و پوشیده، کاری را صورت داده است.
﴿۞لَّیۡسَ عَلَیۡکَ هُدَىٰهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَلِأَنفُسِکُمۡۚ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ ٱللَّهِۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٢﴾.
بر تو ای محمد ج! هدایتشان نیست تو مبلغ دینی و این خداست که بر هدایت توفیق میدهد؛ زیرا اوتعالی میداند چه کسی مستحق هدایت است و چه کسی نیست. او به دین خود برمیگزیند و آنچه شما از اموال خود صدقه میدهید ثواب آن به خود شما باز میگردد، پس منت خدای را سزد.
شما با صدقات خود بر خویشتن احسان میکنید از اینروی در این عمل خدای را مد نظر داشته باشید و از ریا و خودنمائی بپرهیزید و بدانید آنچه را به منظور کسب رضای خدا عزوجل انفاق کنید، اوتعالی آن را برای شما چند برابر میسازد و در روز قیامت هیچ چیزی از آن را ضایع نمینماید؛ زیرا حقتعالی عادل است و هیچگاه در حق کسی ظلم روا نمیدارد.
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلَّذِینَ أُحۡصِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ لَا یَسۡتَطِیعُونَ ضَرۡبٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَآءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ تَعۡرِفُهُم بِسِیمَٰهُمۡ لَا یَسَۡٔلُونَ ٱلنَّاسَ إِلۡحَافٗاۗ وَمَا تُنفِقُواْ مِنۡ خَیۡرٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِیمٌ ٢٧٣﴾.
بر فقرایی که جهاد در راه خدا عزوجل آنان را از کار و تلاش به منظور کسب معیشت بازمیدارد صدقه دهید؛ زیرا آنها خویشتن را برای انجام جهاد از چنین کارهایی باز داشتهاند. کسی که آنان را نمیشناسد از عفتی که آنها دارند گمان غنامندی در حق آنان مینماید در حالی که آنان فقیراند. پس تو ای صدقه دهنده میتوانی این گروه را با نشانههایشان بشناسی چون آثار فقر و نیاز بر انسان هشیار پوشیده نیست و آنان نظر به شدّت حیا و عفتی که دارند در تکدّی و تسوّل اصرار نمینمایند. و تو ای صدقه دهنده بدان که هر چیزی را در راه خدا عزوجل انفاق مینمائی در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است پس از ضیاع آن هرگز بیم نداشته باش و حقتعالی بر نیّات انسانها و بر حال مخلص و ریاکار آگاه است.
﴿ٱلَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٤﴾.
این نیکوکاران صدقه دهنده، آنانی که اموال خود را در راه خدا عزوجل در هر وقتی از شب و روز و به صورت مخفیانه و آشکار صدقه میدهند پاداششان در پیشگاه خداوند عزوجل محفوظ است و آنان از امور هولناکی که در روز عرضۀ بزرگ (روز قیامت) صورت میگیرد در امان اند و بر آنچه در دنیا از دست دادهاند حزین و غمگین نخواهند بود؛ زیرا حقتعالی خوف و حزنشان را از بین برده است.
﴿ٱلَّذِینَ یَأۡکُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ ٱلَّذِی یَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَالُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْۗ وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَیۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْۚ فَمَن جَآءَهُۥ مَوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّهِۦ فَٱنتَهَىٰ فَلَهُۥ مَا سَلَفَ وَأَمۡرُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَنۡ عَادَ فَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٢٧٥﴾.
اهل ربا و سود زمانی که از قبرهای خویش بر انگیخته میشوند مانند کسانیاند که جن به آنها آسیب رسانیده و بر اثر آن حرکات و سکناتشان در اضطراب و اختلال قرار دارد؛ زیرا اثر حرام در شکمها و کسب بَد در اجسامشان وجود دارد، از اینروی حقتعالی آنان را با چنین عقابی عذاب میکند چون آنها نظر به بدکاری و جهلی که دارند گفتند بر ما در سود هیچ گناهی نیست؛ زیرا سود نیز مانند خرید و فروش است و در بدل عوض و با رضایت طرفین صورت میگیرد. اینها از روی عناد و استخفاف چنین سخنانی بر زبان آوردند روی این اساس حقتعالی بر انان این پندار نادرستشان را ردّ نموده فرمود که خرید و فروش، نظر به اینکه در آن مصلحتهایی نهفته است بدون فریبکاری و ایجاد ضرر حلال است در حالی که سود ضرر و زیان بیشمار بر اموال مردم دارد. در عملیۀ سود گروهی از مردم با نهایت مشقت به جمع آوری مال میپردازند و گروهی دیگر میآیند تا این اموال را از راههای حرام تصاحب کنند؛ در عملیۀ سود احتیاج و نیاز گروهی را واداشته تا قرض بگیرند و این قرض بر آنها بنابر ظلم و تجاوز چند برابر شده است. کسی که بعد از دریافت نهی خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سود دست بر دارد و توبه کند خدایتعالی از تمام آنچه قبل از دریافت نهی انجام داده دَرمیگذرد و عاقبت او با خداست و پروردگار هرگونه که بخواهد دربارۀ او حکم میکند و هر کس سود را حلال بشمارد او کسی است که با پروردگار خود میجنگد، جزایش این است که در آتش دوزخ جاودان بماند.
﴿یَمۡحَقُ ٱللَّهُ ٱلرِّبَوٰاْ وَیُرۡبِی ٱلصَّدَقَٰتِۗ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ ٢٧٦﴾.
و حقتعالی برکت سود را از بین میبرد و نهایت آن را در خسارت و زیان جان و مال قرار میدهد؛ زیرا سود بر حرام بنا شده است و در مقابل، خداوند عزوجل صدقه را ازدیاد میبخشد و در آن برکت میدهد.
سود در ظاهر موجب ازدیاد مال است ولی در حقیقت، نقصان مال را به دنبال دارد، چنانچه صدقه نیز در ظاهر موجب نقصان مال به نظر میرسد در حالی که مال را فزونی میبخشد. پروردگار کسانی را که در برابر آیاتش عناد دارند و بر شریعتش اعتراض مینمایند بد میبرد، کسانی که حرمتهای خدا عزوجل را میشکنند و دست به مخالفت میزنند و از خدای توبه پذیر روی میگردانند. به این ترتیب کافری که طاعت خدای را ترک میکند از اوامر او روی گردان است و همچنان گناهکاری که در گناهان سقوط نموده، مرتکب نواهی اوتعالی شده است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ ٢٧٧﴾.
بعد از اینکه حقتعالی به یادآوری اهل ربا و سود پرداخت در اینجا به یادآوری از نیکوکاران رستگار میپردازد، آنانی که: اعتقادات و اعمال خود را نیکو ساختهاند؛ به خدا عزوجل ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند؛ بر نمازهای خویش مطابق شریعت محافظت نموده و آنها را به خوبی ادا نمودند؛ زکات اموال خود را پرداخت کردهاند؛ چنین کسانی نیکوکارانیاند که برایشان اجر عظیم و ثواب بسیاری از جانب خدای رحمان و رحیم است و از آنچه در انتظار گناهکاران است بیم و نگرانیی ندارند و از تبعات آنچه در دنیا انجام دادند غمگین نیستند بلکه برعکس در امنیت و سرور زائد الوصفی قرار دارند.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ ٱلرِّبَوٰٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ ٢٧٨﴾.
ای مؤمنان! از خدای بترسید و مراقب او باشید و آنچه از سود نزد مردم باقی مانده را ترک کنید اگر در توبۀ خود راست میگوئید و از اوامر حقتعالی اطاعت مینمائید؛ زیرا یک انسان مؤمن همواره آنچه به آن امر شده را انجام میدهد و از آنچه نهی شده اجتناب مینماید.
﴿فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ فَأۡذَنُواْ بِحَرۡبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۖ وَإِن تُبۡتُمۡ فَلَکُمۡ رُءُوسُ أَمۡوَٰلِکُمۡ لَا تَظۡلِمُونَ وَلَا تُظۡلَمُونَ ٢٧٩﴾.
اگر از ترک ربا ابا ورزیدید و از این عمل توبه نکردید پس منتظر جنگی از سوی خدا عزوجل و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشید که این جنگ بر علیه شما در شکل بیماریها، بلیّات، فساد اولاد، فتنهها و نا فهمی در دنیا و عذاب در آخرت تبارز خواهد کرد و اگر از ربا توبه کنید پس برای شما رأس مال شما بدون هرگونه زیادت است و نباید اموال دیگران را از روی ظلم و ستم بگیرید و نگذارید رأس مال شما دچار زیان و ضرر شود.
﴿وَإِن کَانَ ذُو عُسۡرَةٖ فَنَظِرَةٌ إِلَىٰ مَیۡسَرَةٖۚ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٨٠﴾.
اگر قرض دار دچار مشکل شد به او تا زمانی که حقتعالی بینیازش سازد فرصت دهید و اگر مقداری از دین خود را به او ببخشید این کار بهتر و نیکوترست، به خصوص هنگامی که دانستید حقتعالی به زودی جزای احسان نیکوکار را میدهد و از او همانگونه که او از قرض دار دَر گذشته، درمیگذرد.
﴿وَٱتَّقُواْ یَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِیهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ٢٨١﴾.
و از روزی بترسید که به سوی خدای خویش باز میگردید و اوتعالی جزای احسان نیکوکار و بدی بدکار را میدهد بدون اینکه بر کسی ظلم و ستمی روا داشته شود و یا حسنات کسی دچار کمبود و نقص گردد.
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیۡنٍ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى فَٱکۡتُبُوهُۚ وَلۡیَکۡتُب بَّیۡنَکُمۡ کَاتِبُۢ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَلَا یَأۡبَ کَاتِبٌ أَن یَکۡتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ ٱللَّهُۚ فَلۡیَکۡتُبۡ وَلۡیُمۡلِلِ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥ وَلَا یَبۡخَسۡ مِنۡهُ شَیۡٔٗاۚ فَإِن کَانَ ٱلَّذِی عَلَیۡهِ ٱلۡحَقُّ سَفِیهًا أَوۡ ضَعِیفًا أَوۡ لَا یَسۡتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلۡیُمۡلِلۡ وَلِیُّهُۥ بِٱلۡعَدۡلِۚ وَٱسۡتَشۡهِدُواْ شَهِیدَیۡنِ مِن رِّجَالِکُمۡۖ فَإِن لَّمۡ یَکُونَا رَجُلَیۡنِ فَرَجُلٞ وَٱمۡرَأَتَانِ مِمَّن تَرۡضَوۡنَ مِنَ ٱلشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحۡدَىٰهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحۡدَىٰهُمَا ٱلۡأُخۡرَىٰۚ وَلَا یَأۡبَ ٱلشُّهَدَآءُ إِذَا مَا دُعُواْۚ وَلَا تَسَۡٔمُوٓاْ أَن تَکۡتُبُوهُ صَغِیرًا أَوۡ کَبِیرًا إِلَىٰٓ أَجَلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ وَأَقۡوَمُ لِلشَّهَٰدَةِ وَأَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَرۡتَابُوٓاْ إِلَّآ أَن تَکُونَ تِجَٰرَةً حَاضِرَةٗ تُدِیرُونَهَا بَیۡنَکُمۡ فَلَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَلَّا تَکۡتُبُوهَاۗ وَأَشۡهِدُوٓاْ إِذَا تَبَایَعۡتُمۡۚ وَلَا یُضَآرَّ کَاتِبٞ وَلَا شَهِیدٞۚ وَإِن تَفۡعَلُواْ فَإِنَّهُۥ فُسُوقُۢ بِکُمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ ٢٨٢﴾.
ای مؤمنان! اگر نزد کسی تا زمانی معین مالی قرار دادید یا خرید و فروشی کردید باید که در بین خود سندی را بنویسید تا با آن حقوق را حفظ کنید و دچار اختلاف و چند دستگی نشوید و برای کتابت سند نویسندهای مسلمان، امین، عادل و ضابطهمند بر گزینید. و اگر از چنین نویسندهای تقاضا به عمل آمد باید که عذر آوری نکند بلکه به نیّت حصول اجر و پاداش باید پاسخ مثبت گوید؛ زیرا حقتعالی به او دانش نویسندگی را آموخته است، بناءً بر او لازم است تا به نوشتن سند مذکور مبادرت ورزد.
قرضدار کسی است که متن محتوای سند بر عهدۀ اوست تا براساس این سند محتوای آن را بر خویشتن اقرار و اعتراف کند و هنگام نوشتن شهودی نیز باید حاضر باشند و باید نویسنده در نوشتن خود از خدا عزوجل بترسد و دست به تزویر و جعل نزند، چنانچه قرض دار نیز نباید در قرضی که گرفته هنگام پرداخت آن، نقصان ایجاد کند. اگر قرض گیرنده از لحاظ عقلی ضعیف بود یا کودک، کهن سال و یا گنگ بود، در چنین حالتی هنگام نوشتن، ولیّش جانشین او میباشد که نباید افزونی در دَین ایجاد کند و نه هم از حق دائن چیزی بکاهد.
هنگام نوشتن این سند باید دو نفر شاهد عادل به منظور ضمانت حاضر باشند و اگر تنها یک مرد بود باید دوتا زن از اهل دیانت و امانت در کنار این مرد حضور داشته باشند. اینکه حقتعالی دو زن را به جای یک مرد قرار داده نظر به فراموشیی است که معمولاً در زنها نسبت به مردان بیشتر است و تا اینکه اگر یکی از این زنها فراموش کرد زن دیگر به یادش دهد، چون غالباً مردان بر امور مالی آگاهی بیشتر دارند. و هرگاه به شهادت نیاز شد بر شهود امتناع از شهادت حرام است تا که حقوق مردم ضایع نشود. و هیچگاه در کتابت دَین، خواه بسیار باشد یا کم دچار خستگی نشوید، زیرا نوشتن دَین موجب عدالت در حُکم و تحکیم شهادت شهود و دور ساختن شک از مقدار و زمان دَین میشود و تا اختلاف و نزاع ایجاد نگردد. ولی اگر کالا موجود و ثمن به صورت نقد بود، در این صورت اگر سندی نوشته نشود مشکلی نیست. با این حال شهود گرفتن در معاملات کلان مانند خریداری زمین، معاملات تجارتی، شراکت، مضاربت و امثال اینها الزامی است. همچنان صاحب حق نباید به نویسندۀ سند و شهود ضرری را روا دارد به عنوان مثال نباید آنها را به دنبال خود بدون مزد داخل دادگاهها این طرف و آن طرف بکشاند و یا هنگام مصروفیت و استراحت نباید آنها را وادارد تا شهادت دهند.
اگر کسی از شما به نویسنده یا شهود ضرری برساند و یا در ادای دَین، امروز و فردا کند و بر خلاف موجبات عقل عمل نماید، چنین کاری از سوی او عصیان و نافرمانی و مخالفت با خدای دیّان خواهد بود و اگر از خدایتعالی اطاعت کنید و از گناهان دوری گزینید، حقتعالی بر شما دروازههای دانش سودمند و علم دین را باز میکند که اوتعالی بر همۀ امور دقیق و آشکار عالم است و تمام امور کوچک و بزرگ را میداند و بر او هیچ امری پوشیده نیست.
﴿۞وَإِن کُنتُمۡ عَلَىٰ سَفَرٖ وَلَمۡ تَجِدُواْ کَاتِبٗا فَرِهَٰنٞ مَّقۡبُوضَةٞۖ فَإِنۡ أَمِنَ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا فَلۡیُؤَدِّ ٱلَّذِی ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُۥ وَلۡیَتَّقِ ٱللَّهَ رَبَّهُۥۗ وَلَا تَکۡتُمُواْ ٱلشَّهَٰدَةَۚ وَمَن یَکۡتُمۡهَا فَإِنَّهُۥٓ ءَاثِمٞ قَلۡبُهُۥۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ ٢٨٣﴾.
و اگر سفر کردید و در اثنای سفر معاملهای انجام دادید و کسی را نیافتید تا سندی برای شما بنویسد باید که صاحب حق از قرضدار ضمانت اخذ کند تا این ضمانت قائم مقام و ثیقه و سند باشد و اگر صاحب حق دین خویش را بر ذمۀ قرضدار محکم کرد، ضرورتی به اخذ ضمانت نیست. بر قصدار لازم است تا در حفظ مال دائن از خدا عزوجل بترسد و در انتهای مدّت معینه دین خویش را ادا کند و اگر از شما خواسته شد تا شهادتی بدهید بر شما لازم است تا دربارۀ مسأله همانگونه شهادت دهید که بوده است بدون هیچکدام تغییر، تحریف، تبدیل و یا کتمانی و هر که شهادت را کتمان کند معلوم میشود که قلب بدکاری دارد و آدم تُهی و بیتقواست و به زودی حقتعالی از هرکدام مطابق عملکردش حساب و کتاب اخذ خواهد کرد؛ زیرا او بر تمام اسرار و نهانها و گفتار و کردار در همۀ احوال آگاه است.
﴿لِّلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ یُحَاسِبۡکُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ ٢٨٤﴾.
همۀ آنچه در هستی هست ملک خدا أ، مخلوق و بندۀ اوست و اوتعالی خالق و رازقی است که تنها او به تدبیر و تنظیم امور و تصریف احوال آنها میپردازد. و هر که بدی را به صورت آشکار یا پنهان انجام دهد حقتعالی بر عمل او آگاه است؛ زیرا انجام کاری به صورت پنهان یا آشکار نزد او یکسان است و او هر کس را مطابق آنچه عمل نموده مؤاخذ و براساس علم و دانش، آنها را گرفتار میکند و در حق آنها عادلانه قضاوت مینماید.
و برای خدا عزوجل مشیت مطلق است، جرم هر کسی را که بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد مؤاخذه مینماید و جزای عصیانش را میدهد همۀ اینها براساس حکمتهایی است که اوتعالی مقدر نموده، روی این اساس مغفرتش فضل و عذابش عدل است. قدرت او نافذ و امرش غالب و قصایش جریان دارد و هیچکس از او نمیپرسد و این آنها هستند که سوال میشوند.
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ کُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِکَتِهِۦ وَکُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ ٢٨٥﴾.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یاران و پیروانش به تمام آنچه در قرآن و سنّت راجع به وحدانیت خدا عزوجل و الوهیت او آمده باور دارند، آنها ملائکه و کتابهای آسمانی و تمام پیامبران را نیز مطابق وحی تصدیق کردند و اینگونه نبوده که مانند اهل کتاب برخی از پیامبران را تصدیق و تعداد دیگری را تکذیب کنند بلکه همه را تصدیق نموده و گفتند پروردگارا! سخن تو را شنیدیم و امر تو را اطاعت نمودیم، اگر از ما تقصیر و کوتاهیی سر زده از تو آمرزش میطلبیم، آمرزشی که گناهان ما را محو کند؛ زیرا ما همه بندگان خطاکار توئیم و برای ما پروردگار و معبودی جز تو نیست و این تویی که به زودی ما را در روزی که هیچ شکی در آن نیست جمع میکنی و هیچ محل فرار و مشتکایی جز به سوی تو نیست.
﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٨٦﴾.
و چون آنها امر خدا عزوجل را اجابت کردند، حقتعالی به آنها بشارت نهاده شدن غلّ و زنجیر را از آنان داد و بیان داشت که پروردگار در اوامر و نواهی خود بر آنها سختگیری نمیکند بلکه نظر به توان و طاقتشان آنها را مکلّف میسازد. هر ذاتی به اندازۀ صلاح خود مزد میگیرد و به اندازۀ بدی خود کیفر میبیند بدون اینکه در جزایش زیادت و یا نقصی صورت گیرد.
آنها از خدای خود خواستند که پروردگارا! ما را بر خطا و نسیان ما محاسبه نفرما که ما بشری خطاکاریم و ما را بر آنچه مایۀ مشقت ماست مکلّف نکن تا از عمل به آن ناتوان نشویم و مانند امتهای گذشته نباشیم که شریعتهای خویش را پذیرفتند ولی بعداً آنها را ترک کردند. و ای پروردگار ما! از تو میخواهیم ما را با مصیبتها و بدیهایی که فوق توان و تحمل ماست ابتلا نکنی، نشود که صبر نکنیم زیرا ما بندگان ضعیف هستیم. و ای خدا أ! بر ما فرائض و حدودی را که توان نداریم واجب نگردان و گناهان ما را عفو کن و عیوب ما را بپوشان و فضل خود را بر ما نازل نما و بر ضعف و ناتوانی ما رحم کن که تو پروردگار و متولی امور مائی و متولی امور، دوست خود را یاری میدهد. تو قوی و ما بندگان مسکین و ضعیف توئیم پس ما را بر دشمنان خود و دشمنان ما پیروز گردان! دشمنانی که با تو جنگیدند و تکذیبت کردند و دین تو را ردّ نمودند مانند مشرکان و اهل کتاب. یاری از جانب توست و ما همه لشکریان توئیم و کسی که تو متولی امورش باشی هرگز شکست نمیخورد و مغلوب نمیشود.