تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی طه


مکی و ۱۳۵ آیه است.

آیه‌ی ۱-۸:

﴿طه١[طه: ۱]. «از جملۀ حروف مقطّعۀ قرآنی است که بسیاری از سوره‌ها بدان آغاز گشته‌اند، و نام پیامبر نمی‌باشد».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢[طه: ۲]. «ما قرآن را بر تو نازل نکرده‌ایم که به رنج افتی».

﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣[طه: ۳]. «(آن را نازل نکرده‌ایم) چز برای یادآوری کسانی که از خدا می‌ترسند».

﴿تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤[طه: ۴]. «از سوی خداوند نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است».

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. «خداوند مهربان بر بالای عرش است».

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦[طه: ۶]. «از آن اوست آنچه که در آسمان‌ها، و آنچه که در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه که زیر خاک است».

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧[طه: ۷]. «و اگر آشکارا سخن بگویی (یا آن را نهان داری) بدان که او نهان و نهان‌تر را می‌داند».

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨[طه: ۸]. «او خداست و جز او معبود به حق و شایسته‌ای نیست، دارای نیکوترین و زیباترین نام‌ها است».

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢هدف از وحی و فرستادن قرآن و شریعت آن نیست که خود را به رنج افکنی، و ما شریعت را بدان جهت برای تو و پیروانت نفرستاده‌ایم تا شما را در مشقت و دردسر اندازیم. به گونه‌ای که نتوانید آنرا ادا کنید، بلکه خداوند «رحیم» و «رحمن» دین و آیین را برایتان نهاده است تا پل ارتباطی برای نیل به خوشبختی و رستگاری و سرافرازیتان باشد و آن را برایتان بسیار سهل و میسور نموده، و تمامی ابواب و راه‌های آنرایتان آسان گردانده، و غذای دلها و جانها و مایۀ آسایش جسمتان قرار داده است. پس فطرت سالم و خرد و اندیشه‌های راست و پویا آنرا پذیرا شده و با جان و دل می‌پذیرند، چرا که به وضوح می‌دانند، «دین» متضمن خیر و برکت دنیا و آخرت آن‌هاست. ﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣(ما قرآن را بر شما نازل کرده‌ایم) تا آن کس که ترس خدا را در دل دارد یادآور شود، و از تشویق و ترغیب‌هایی که در قرآن آمده است برای نیل به مقاصد والا بهره گیرد، و به آن عمل نماید، و از هشدارهایی که در قرآن آمده و آدمی را از شقاوت و بدبختی برحذر داشته است پند پذیرد، و بترسد، و احکام نیکوی شرع را به طور مشروح فرا گیرد، حال آنکه آن را به طور خلاصه در ذاکره و فطرت خود داشته و این تفصیل را مطابق با عقلش می‌یابد، بنابر این خداوند متعال آن را ﴿تَذۡکِرَةٗنامید.

و ﴿تَذۡکِرَةٗبه معنی یادآوری امری است که موجود می‌باشد اما صاحبش از آن غافل مانده است، یا این‌که آن را به طور مشروح به خاطر ندارد. سپس بیان کرد که قرآن فقط برای یادآوری کسانی است که از خدا می‌ترسند، زیرا آنهایی که از خدا نمی‌ترسند از آن بهره نمی‌گیرند، و چگونه کسی که به بهشت و جهنم ایمان ندارد و در دلش ذره‌ای ترس از خدا نیست می‌تواند از قرآن بهره ببرد؟ چنین چیزی امکان ندارد. ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخۡشَىٰ١٠ وَیَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١ ٱلَّذِی یَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ١٢[الأعلى: ۱۰-۱۲]. «کسی‌که می‌ترسد و یادآور می‌شود و از آن پند خواهد گرفت، و نگون بخت که در آتش بزرگ سوزانده خواهد شد از آن دوری می‌جوید».

سپس عظمت این قرآن را بیان نمود و فرمود: قرآن را آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و مدبر همه مخلوقات نازل کرده است، پس با اذعان کامل و محبت و تسیلم، آن را بپذیرید و آن‌را بسیار بزرگ بدارید.

در جاهای بسیاری، قرآن «خلق» و «امر» یعنی موضوع آفرینش و فرمان را در کنار هم ذکر کرده است، چنان که در این آیه آمده، و در جایی دیگر نیز آمده است: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ[الأعراف: ۵۴]. «هان! آفرینش و فرمان از آن اوست».

و یا می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ[الطلاق: ۱۲]. «خداوند آن ذاتی است که هفت آسمان، و از زمین مانند آن را آفریده است و فرمان (خدا) در میان آنها فرود می‌آید». زیرا خداوند، آفریننده، فرمان دهنده، و نهی کننده است، پس همان طور که آفریننده‌ای غیر از او وجود ندارد، الزام و نهی و فرمانی مگر از جانب آفریننده‌شان بر بندگان نیست، و نیز آفرینش و خلق از تدبیر قدری و تکوینی اوست، و فرمانش حاوی تدبیر دینی است، پس همان طور که آفریده‌های خداوند از دایرۀ حکمت وی بیرون نیستند و او هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است، نیز جز به عدالت و حکمت و احسان امر و نهی نمی‌نامید. و چون بیان نمود که او آفرینندۀ مدبر، فرمان دهنده و نهی کننده است، از عظمت و کبریایی خودش خبر داده و فرمو: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥[طه: ۵]. خداوند مهربان بر بالای عرش است که بالاترین مخلوقات و بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین آنها می‌باشد. ﴿ٱسۡتَوَىٰخداوند بر عرش، بلند و مرتفع گردید، مرتفع نمودنی که شایستۀ شکوه او و متناسب با عظمت و جمالش می‌باشد، پس او بر بالای عرش می‌باشد و مالک و فرمانروای هستی است.

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَافرشته و انسان و جن و حیوان و جمادات و نباتاتی که در آسمان‌ها و زمین و میان آن دو است از آن او می‌باشد. ﴿وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰو آنچه که زیرزمین است، پس همه ملک خداوند متعال و بندگان اویند و تحت تدبیر او و مسخر وی هستند، و همه تحت قضا و تدبیر او می‌باشند، و هیچ اختیاری ندارند، و مالک فایده و زیان و مرگ و زندگی نیستند.

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُای پیامبر! اگر آشکارا سخن بگویی یا پنهان، برای خداوند فرقی نمی‌کند، چرا که او ﴿یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّگفتار و کلام مخفی را می‌دانید. ﴿وَأَخۡفَىو پنهان‌تر از کلام مخفی (نیز) می‌داند، و آن عبادت از چیزی است که در دل می‌باشد و تلفظ نشده است یا ﴿ٱلسِّرَّچیزی است که به دل خطور می‌کند، ﴿وَأَخۡفَىیعنی چیزی که به دل هم خطور نکرده است اما خداوند می‌داند که به دل هم خطور نکرده است اما خداند می‌داند چه زمانی و چگونه خطور می‌نماید. یعنی علم خداوند همۀ چیزهای کوچک و بزرگ و پنها و پیدا را احاطه نموده است. پس خواه آشکار سخن بگویی یا آن را پنهان بداری برای علم الهی فرق نمی‌کند و برابر است.

هنگامی‌که خداوند متعال کمال مطلق خود را از طریق آفرینش و امر و نهی و رحمت فراگیر و عظمت گسترده و فرمانروایی مطلق وعلم فراگیرش بیان کرد، این نتیجه حاصل می‌شود که فقط او سزاوار عبادت است و عبادت او حق است و شرع و عقل و فطرت آن را واجب می‌نماید، و عبادت غیر او باطل و کاری بیهوده می‌باشد، پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَاو خداست و جز او معبودی به حق نیست. یعنی معبود راستینی به جز خدا وجود ندارد، و جز خداوند یکتا هیچ خدایی وجود ندارد که مورد محبت و کرنش قرار گیرد و بیم و امید و محبت و انابت و دعا برای او انجام شود.

﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰنام‌های‌ کامل نیکو فقط از آن اوست. از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که جملگی بر مدح و ستایش آن دلالت می‌کند، و در میان آنها اسمی وجود ندارد که بر مدح و ستایش دلالت نکند. و از حسن و زیبایی آنها این است که این نام‌ها علم محض نیستند بلکه اسم و صفت می‌باشند. و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که بر صفات کمال دلالت می‌کنند و خداوند از هر صفتی کامل‌ترین و شامل‌ترین و والاترین آن را دارا می‌باشد و از حسن و زیبایی این نام‌ها این است که خداوند بندگانش را دستور داده تا او را با این نام‌ها فرا بخوانند، چون این نام‌ها وسیله‌ای هستند که انسان را به خدا نزدیک می‌کنند، و خداوند این نام‌ها را دوست دارد وهرکس آنان را دوست می‌دارد. همچنین کسی را دوست می‌دارد که آنها را حفظ کند. و کسی که به جستجوی معانی و مفاهیم آن بپردازد و خداوند را با این نام‌ها عبادت نماید، پروردگار وی را دوست می‌دارد. خداوند متعال فرموده است: [الأعراف: ۱۸۰]. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا[الأعراف: ۱۸۰]. «و خداوند را نام‌هایی نیکوست پس او را با آن بخوانید».

آیه‌ی ۹-۱۲:

﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩[طه: ۹]. «و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟».

﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى١٠[طه: ۱۰]. «آنگاه که آتشی دید و به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، امیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم یا در اطراف آتش راهنمایی را بیابم».

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ١١[طه: ۱۱]. «پس چون به آن نزدیک گردید ندا داده شد که ای موسی!».

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢[طه: ۱۲]. «بی‌گمان من پروردگار تو می‌باشم، کفشهایت را بیرون بیاور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی».

خداوند متعال به صورت استفهام تقریری و به منظور بزرگرداشت و تعظیم این داستان به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩و آیا خبر موسی در آن حالت که مبدأ سعادت و منشا نبوت او بود به تو رسیده است؟ وی بعد از این‌که راه را گم کرد و وسیله‌ای نداشت که در مقابل سرمای شدید خود را گرم نماید، آتشی را از دور دید. ﴿فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗاپس به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیده‌ام، و آن در طرف راست طور بود. ﴿لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍامیدوارم از آن آتش شعله‌ای برایتان بیاورم که خو را با آن گرم کنید. ﴿أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗىیا در اطراف آتش کسی را بیابم که راه را به من نشان دهد، و مرا راهنمایی کند. موسی به دنبال روشنایی حسی و راه یافتن حسی بود، اما در آن جا نور معنوی یعنی نور وحی که ارواج و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، هدایت حقیقی یعنی هدایت شدن به راه راست را یافت که آدمی را به بهشت می‌رساند، پس او چیزی به دست آورد که فکرش را نمی‌کرد.

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَاو هنگامی که به کنار آتش رسید که آن را از دور دیده بود. . . د رحقیقت آن نور بود که عبارت است از آتشی که هم می‌سوزاند و هم روشنی می‌بخشد. گفتۀ پیامبر صنیز بر این دلالت می‌نماید که فرمو: «چیزی که مانع دیده شدن خداوند است نور است، یعنی نور وحی که ارواح و دل‌ها از آن نور و روشنایی می‌گیرند، و هرگاه آن را کنار بزند، شکوه و عظمت ذات الهی همۀ خلایق را خواهد سوزاند». وقتی موسی به آتش رسید از آن سو ندا داده شد. یعنی خداوند او را صدا زد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢[مریم: ۵۲]. «و از سوی راست کوه طور او را نداد دادیم، و او را نزدیک ساختیم و با مناجات خود مشرف ساختیم».

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢خداوند او را خبر د اد که پروردگارش می‌باشد، و بدان اهتمام دهد و کفشهایش را در بیاورد، چون او در وادی مقدس و پاک و معظم «طوی» می‌باشد. و برای مقدس بودن آن سرزمین همین کافی است که خداوند آن را باری مناجات با کلیم خود موسی انتخاب کرد. و بسیاری از مفسرین گفته اند: خداوند موسی را دستور داد تا کفشهایش را در آورد چون کفشهایش از پوست الاغ بود وخداوند بهتر می‌داند.

آیه‌ی ۱۳-۱۴:

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ١٣[طه: ۱۳]. «و من تو را برگزیده‌ام، پس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده».

﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤[طه: ۱۴]. «همانا من «الله» هستم، و معبودی بر حق جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را بخوان تا به یاد من باشی».

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَو من تو را از میان مردم انتخاب نموده‌ام، و این بزرگ‌ترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود، بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓپس به آنچه که وحی می‌شود گوش فرا ده و باید به وحی گوش داد، زیرا اصل و مبداء دین و ستون دعوت اسلامی است. سپس آنچه را که به او وحی کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠همان من خدا هستم و معبودی بر حقی جز من نیست، من الله هستم و سزاوار و الوهیت و بدان متصف هستم، چون در نام‌ها و صفاتم کامل و در کارهایم تک و تنها می‌باشم و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم ﴿فَٱعۡبُدۡنِیپس مرا با همۀ انواع عبادت ظاهری و با طنی و اصول و فروع عبادات پرستش کن. سپس نماز را به طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادت‌ها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز و برای این‌که نماز عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را دربر دارد آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِکۡرِیٓیعنی نماز را بر پا دارد تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند بزرگ‌ترین مقصود (بندگان راستین) است، و عبودیت قلب و سعادت آن به وسیلۀ نماز محقق می‌شود، و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران می‌باشد. پس خداوند برای بندگان انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند می‌باشد مشروع نموده است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥[العنکبوت: ۴۵]. «بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است و نماز را بر پای دارد، بی‌گمان نماز از زشتی و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بالاتر است». یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهم‌تر و بالاتر است، و به این توحید الوهیت و توحید عبادت گفته می‌شود. پس الوهیت، صفت خداوند، و عبودیت صفت بنده‌اش می‌باشد.

آیه‌ی ۱۵-۱۶:

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ١٥[طه: ۱۵]. «بی‌گمان قیامت آمدنی است، نزدیک است آن را از خود نیز پنهان دارم تا هرکس برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود».

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦[طه: ۱۶]. «پس کسی که به آن ایمان ندارد و از هوی و هوس خود پیروی کرده است تو را از (باور داشتن به) آن باز ندارد، پس آنگاه هلاک می‌شوی».

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌقیامت حتماً خواهد آمد، ﴿أَکَادُ أُخۡفِیهَانزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائت‌ها است که می‌فرماید: «اکاد اخفیها عن نفسی» مانند این‌که فرموده است: ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی[الأعراف: ۱۸۷]. «تو را از قیامت می‌پرسند: قیامت کی برپا می‌شود؟ بگو: علم آن نزد خداوند است». ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ[الزخرف: ۸۵]. «و نزد اوست علم و آگاهی از قیامت»، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب وپیامبری آن‌را نمی‌داند.

و حکمت در قرار دادن روز قیامت این است که: ﴿لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰتا هرکس برابر تلاش و کوشش نیک و بد خو سزا و جزا داده شود. پس قیامت دروازۀ سرای سزا و جزا می‌باشد. ﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى[النجم: ۳۱]. «تا بدکاران را سزا کارهایشان بدهد و نیکوکاران را پاداش نیک».

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦پس کسی‌که به قیامت کافر است و به وقوع آن باور ندارد و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به نحاق در مورد آن مجادله می‌نما ید، و شبهه‌هایی را در این زمینه ایجاد می‌کند، و دراین مورد از هوی و هوس خود پیروی میکند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواسته‌های نفس پیروی می‌نماید، نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید از گفته‌ها و کارهایشان را که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه می‌گیرد، بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسه‌ها و نیرنگهایشان برای مومن خرناک است، نیز انسان‌ها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفته‌اند. این اشاره است به این‌که انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت می‌کند، و آدمی را ز ایمان یا تکامل آن باز می‌دراد، و یا در دل شبهه و شک می‌اندازد، پرهیز کند، و از کتاب‌هایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند باید دوری نماید. و در اینجا از ایمان به خدا و عبادت پروردگار و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است، زیرا این سه امر، اصول ایمان و اساس دین می‌باشند، و هرگاه این‌ها به طور کا مل انجام شوند، امر دین کامل می‌گردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ دین ـ با ناقص بودن آن ـ سه امر ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی می‌دهد.

و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوت فرقه‌های اهل کتاب خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢[البقرة: ۶۲]. «بی گمان کسانی‌که ایمان آورده‌اند «مسلمین» و کسانی‌که یهودی و صابئی و نصرانی بوده‌اند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند». ﴿فَتَرۡدَىٰیعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز می‌دارد، هلاک و بدبخت می‌شوی.

آیه‌ی ۱۷-۲۳:

﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧[طه: ۱۷]. «و ای موسی! در دست راست تو چیست؟».

﴿قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ١٨[طه: ۱۸]. «گفت: این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ می‌ریزم، و به آن نیازهای دیگری نیز دارم».

﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩[طه: ۱۹]. «گفت: ای موسی! آن را بیانداز».

﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠[طه: ۲۰]. «پس آن‌را انداخت که ناگهان ماری شد که می‌شتافت».

﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١[طه: ۲۱]. «(خداوند) فرمود: آن را بگیر و مترس، به زودی آن را به حالت اولیه‌اش بر می‌گردانیم».

﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ٢٢[طه: ۲۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، تا به عنوان نشانه‌ای دیگر سفید و درخشان بیرون بیاید».

﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣[طه: ۲۳]. «تا از آیات بزرگ خود به تو نشان دهیم».

وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانه‌ها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد و باور ایمان او به این‌که خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد قوی شود.

پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧ای موسی! در دست راست توچیست؟ با این‌که خداوند می‌دانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت است،هام بیان کرد. پس موسی گفت: ﴿هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِیاین عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌ریزم. دو فایده برای آن بیان نمود، فایده‌ای برای خود انسان و آن این‌که در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه می‌نماید، و عصا او را یاری می‌دهد، و فایده‌ای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند می‌چراند وبا عصا و درختان را می‌زد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند.

این بیانگر اخلاق خوب موسی ÷است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوانات زبان بسته خوشرفتاری و نیکی می‌کرد. و این دلالت می‌نماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا می‌کرد. ﴿وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰو غیر از این دو کار، نایزهای دیگری دارم که با این عصا آنها را براورده می‌سازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سوال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا از منافع آن؟ پس موسی هم ماهیت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.

پس خداوند به او گفت: ﴿أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠ای موسی! عصا را بیانداز، و موسی آن را نداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد، موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و این‌که مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود بدان خاطر بود که توهمی را برطر فاسازد، و آن عبارت بود از این‌که ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ها خیالی است و حقیقت ندارد، پس حرکت مار این توهم و پندار را از ذهن دور کرد، خداوند به موسی گفت: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡآن‌را بگیر و مترس، یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰما آن‌را به همان هیئت نخستنیش که عصا بود بر می‌گردانیم، موسی از دستور خداوند فرمان برد و به آن باور آورد و تسیلم آن شد، پس آن را گرفت و به همان عصایی تبدیل شد که آن را می‌شناخت.

سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود: ﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَو دست خود را به گریبان خویش فرو ببر و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ(تا دستت) سفید و درخشان بیرون می‌آید، بی‌آنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَایَةً أُخۡرَىٰو این نشانه و معجزه‌ای دیگر است خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِکَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ[القصص: ۳۲]. «این دو دلیل از جانب پروردگارت به‌سوی فرعون و فرعونیان می‌باشند، بی‌گمان آنان قومی فاسق بودند». ﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحت رسالت تو و حقیقت داشتن آنچه که آورده‌ای دلالت نماید، و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهی‌ات افزون شود و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است اعتماد کنی، و تا دلیل برهانی باشند برای کسانی که به‌سوی آنها فرستاده شده‌ای.

آیه‌ی ۲۴-۳۶:

﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤[طه: ۲۴]. «به سوی فرعون برو، همانا او طغیان و سرکشی کرده است».

﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥[طه: ۲۵]. «گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم بگشا».

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦[طه: ۲۶]. «و کارم را برای من آسان بگردان».

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧[طه: ۲۷]. «و گره از زبانم بگشای».

﴿یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨[طه: ۲۸]. «تا سخنم را بفهمند».

﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩[طه: ۲۹]. «و یاوری از خانواده‌ام برای من قرار بده».

﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠[طه: ۳۰]. «هارون برادرم را».

﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی٣١[طه: ۳۱]. «توانایی‌ام را با او استوار بدار».

﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢[طه: ۳۲]. «واو را در کارم شریک کن».

﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣[طه: ۳۳]. «تا تو را بسیار تسبیح بگوییم».

﴿وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤[طه: ۳۴]. «و بسیار تو را یاد کنیم».

﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥[طه: ۳۵]. «بی‌گمان تو به حال ما آگاه هستی».

﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦[طه: ۳۶]. «(خداوند) گفت: ای موسی! بی‌شک خواسته‌ات برآورده شد».

پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد و او را پیامبر گرداند و آیات روشن را به او نشان داد، وی را به‌سوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤برو به‌سوی فرعون، او سرکشی کرده. یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین و ستم به ضعیفان از حد گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی می‌کند و طغیان و سرکشی‌اش سبب هلاکتش شد.

اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچ‌کس را عذاب نمی‌دهد مگر بعد از این‌که با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید. در این هنگام موسی ÷که به‌سوی این جبار سرکش فرستاد شد، جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بر دوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود و زمانی در آنجا مرتکب قتلی شده بود، پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، واز خداوند خواست که او را یاری نماید و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن دعوتش کامل گردد، پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِیپروردگارا! سینه‌ام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزار دهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینه‌ام تنگ نگردد، زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد ص فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَ[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب (رحمت و برکت) خداوند برای‌شان مهربان شدی، و اگر سنگدل و درشت خوی بودی قطعاً از پیرامونت پراکنده می‌شدند»، و بدون شک مردم حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر می‌پذیرند.

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦هر کار و راهی را که در راه تو در پیش می‌گیرم برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعی‌اش آغاز کند، و هرکس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است، و او را به نزدیکترین راهی که وی را به پذیرش حق می‌رساند دعوت کند.

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون (را با من بفرست، چرا که) زبانش از من شیواتر است». پس از خداوند خواست که گره زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمن، و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. ﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام یاری کن. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد، چون کمک و یاری یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوار‌تر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠به وسیلۀ برادرم هارون پشت مرا استوار بدار و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا[القصص: ۳۵]. «تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنم و برایتان قدرتی قرار می‌دهم». ﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢یعنی او در نوبت شریک بساز، و وی را نیز مانند پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ÷دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری و نیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند. ﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها می‌دانی، و تو از خود ما به ما آگاهتر و مرهبان‌تر می‌باشی. پس آنچه را از تو خواسته‌ایم به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن.

خداوند متعال فرمود: ﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦همۀ آنچه که خواسته‌ای به تو داده شد، چس ما سینه‌ات را گشاده می‌داریم، و کارهایت را آسان می‌کنیم، و گره زبانت را می‌گشاییم، به گونه‌ای که آنان سخن تو را می‌فهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی می‌کنیم.

﴿وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ[القصص: ۳۵]. «و به شما قدرتی (فراوان) می‌دهیم، پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمی‌رسند، و شما و پیروانتان غالب پیروز هستید».

و این درخواست موسی از خداوند، بر کمال و شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزی‌اش دلالت می‌نماید. و کسی که به‌سوی خدا دعوت می‌کند، و راهنمایی مردم است به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او می‌رسد با زبان شیوا آنچه می‌خواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت می‌شود از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد.

فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازم‌ترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام می‌دهد، زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آن‌را در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنانکه باید قبح و مضرات باطل را بیان کند و مردم را از آن بر حذر دارد.

با وجود این دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او اسان شود، تا به هر کاری از مجرای طبیعی‌اش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هر یک از مردم بر حسب حالتش رفتار نماید.

علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری نمایند، چون هرگاه مدافعان فکری بیشتر شوند حتماً اثربخش خواهند بود. بنابر این موسی ÷این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی این‌گونه بوده‌اند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صو او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانی‌که بعد از آنان آمدند، داشت که او را بر حق یاری می‌کردند.

آیه‌ی ۴۱-۳۷:

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧[طه: ۳۷]. «و به راستی باری دیگر پیش از این برتو منت نهاده‌ایم».

﴿إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ٣٨[طه: ۳۸]. «بدانگاه که آنچه لازم بود به مادرت الهام کردیم».

﴿أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ٣٩[طه: ۳۹]. «که او را در صندوقی قرار ده، آنگاه او را در دریا بیافکن تا دریا او را به ساحل افکند، و دشمن من و او، وی را برگیرد، و من محبت خود را بر تو افکندم، و خواستم زیر نظر من پرورش یابی».

﴿إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ٤٠[طه: ۴۰]. «آنگاه که خواهرت می‌رفت و می‌گفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را به عهده گیرد؟ سپس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود، و اندوهگین نگردد، و تو کسی را کشتی و ما شما را از غم و اندوه رهانیدیم، و تو را بارها و بارها آزمودیم، و سال‌هایی را در میان مردمان مدین ماندی، سپس ای موسی! در موعدی که مقدر شده بود بازگشتی».

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١[طه: ۴۱]. «و تو را برای خویش پرورده‌ام».

وقتی منت و احسان خود را بر بنده و فرستاده‌اش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواسته‌هایش بیان کرد، و نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگی‌اش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧و ما پیش از این باری دیگر بر تو منت نهادیم، آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی اسرائیل سربریده شوند، بناراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او می‌ترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت. یعنی در دریا نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند مقرر نموده بود که بزرگ‌ترین دشمن او و بزرگ‌ترین دشمن موسی آن را بر گیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را می‌بینند. بنابر این فرمود: ﴿وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّیو از سوی خود محبتی بس بزرگ به تو دادم، پس هرکس او را می‌دید دوستش می‌داشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓو تا تحت نظارت و رعایت من چنان‌که باید پرورش یابی.

و کدام نظارت و سرپرستی می‌تواند از سرپرستی خداوند مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده و دور کردن مضار از او بزرگ‌ترین و کاملتر باشد؟ پس موسی ازحالتی به حالت دیگر در نمی‌آمد مگر این‌که خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود.

و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمی‌گرداند نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست.

پس در این حالت خداوند شیر دیگران را بر موسی حرام کرد به گونه‌ای که موسی پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شو. پس خواهر موسی آمد و به آنها گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ[القصص: ۱۲]. «آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که از او سرپرستی کنند، و آنها خیر خواه او هستند».

﴿فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗاو تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نگردد، و تو بعد از بزرگ شدن، کسی را کشتی، و آن یک قبطی بود. موسی بدون آنکه مردم متوجه باشند وارد شهر شد، و دید که دو مرد با هم دعوا می‌کنند، یکی از گروه موسی بود، و دیگری قبطی و از افراد دشمنش بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِ[القصص: ۱۵]. پس آن کس که از گروه موسی بود از موسی در برابر آن فرد کمک خواست ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ[القصص: ۱۵]. «و موسی یک سیلی به او زد و آن مرد را کشت».

موسی به درگاه خداوند دعا کرد و از او طلب آمرزش نمود، و خداوند او را بخشید. سپس موسی وقتی دید که فرعونیان به دنبالش هستند تا او را بکشند از آنجا گریخت و فرار کرد. ﴿فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّپس خداوند او را از غم و اندوه حاصل از عقوبت گناه و قتل نجات داد، ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗایعنی تو را آزمودیم و به مشکلات گرفتار کردیم و تو در تمام حالات خود راست و استوار بودی. یا معنی ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗااین است که احوال و وضعیت تو را دگرگون ساختیم تا این‌که به اینجا رسیدی. ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَپس سال‌هایی را در میان مردمان اهل مدین ماندگار شدی. وقتی موسی از دست فرعون و سران قومش که می‌خواستند او را بکشند فرار کرد، به‌سوی مدین رفت و در ان جا ازدواج نمود، و ده یا هشت سال در ان جا ماند. ﴿ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰسپس از موسی! در موعدی که مقرر شده بود بازگشتی. یعنی آمدن تو اتفاقی نبود که بدون هدف و تدبیر بیایی، بلکه بر اساس تقدیر و لطف ما برگشتی، و این دلالت می‌نماید که خداوند کاملاٌ کلیم خودش موسی ÷را مورد عنایت قرار داده بود.

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١و تو را از نعمت و عادت‌های خوب و تربیت الهی برخوردار نمودم تا مورد پسند من و از خالصان و برگزیدگان باشی، و در این زمینه به جایی برسی که جز افراد اندکی به آن نرسیده‌اند.

و چون کسی بخواهد از میان مردم دوستی را برای خود برگزیند و بخواهد او به کمال مطلوب برسد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن به آن کمال صرف می‌نماید. پس در مورد پروردگار توانا و بزرگوار چه فکر می‌کنی، آنگاه که بخواهد به کسی رسیدگی کند! و به گمان شما، خداوند در مورد کسی که می‌خواهد او را برای خودش تربیت نماید و او را از میان مردم برگزیند چه اقدامی خواهد کرد؟

آیه‌ی ۴۲-۴۶:

﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی٤٢[طه: ۴۲]. «تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید».

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣[طه: ۴۳]. «به‌سوی فرعون بروید که سرکشی و طغیان کرده است».

﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ٤٤[طه: ۴۴]. «و با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بهراسد».

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ٤٥[طه: ۴۵]. «گفتند: پروردگارا! به راستی که می‌ترسیم بر ما تعدّی کند یا از حدّ بگذرد».

﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦[طه: ۴۶]. «(خدا) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم بی‌گمان می‌شنوم و می‌بینیم».

پس از آنکه خداوند نعمت‌های دینی و دنیوی به موسی ارزانی کرد، به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِیتو و برادرت هارون همراه با نشانه‌های من که بر حق و حقیقت و نیک بودن آن و زشتی باطل دلالت می‌نمایند و به‌سوی فرعون و فرعونیان بروید با نه آیت و نشانه، نشانه‌هایی چون دست سفید و درخشان، و عصا و امثال آن.

﴿وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِیو در یاد کردن من سستی و تنبلی نورزید، و همواره مرا یاد کنید، و به ذکر و یاد من پایبند باشید، چنانکه وعدۀ این کار داده‌اید: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤[طه: ۳۳-۳۴]. زیرا ذکر خداوند انسان را بر همۀ کارها یاری می‌کند، و کارها را آسان می‌نماید و بار آن را سبک می‌گرداند.

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣به‌سوی فرعون بروید، زیرا او در کفر و گمراهی و ستم و تجاوزش از حد گذشته است. ﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗاو با نرمی و مهربانی، و مودبانه با او سخن بگویید، بدون این‌که ناسزا بگویید، و گزافه گویی کنید، و بدون این‌که سخن تند، و حرکت تنفر آمیزی انجام دهید.

﴿لَّعَلَّهُشاید او به سبب این گفتار نرم، ﴿یَتَذَکَّرُیادآور شود، و هر آنچه را که به او فایده می‌دهد فراگیرد، و آن را انجام دهد، ﴿أَوۡ یَخۡشَىٰو یا بهراسد و از آنچه او را زیان می‌دهد، بپرهیزد، و آن را ترک کند، زیر گفتار نرم انسان را به این فرا می‌خواند، و گفتار تند و درشت انسان را ازگ وینده متنفر می‌کند، و گفتار نرم به این تفسیر شده است: ﴿فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۸-۱۹]. «پس بگو: آیا می‌خواهی پاکیزه شوی، و تو را به‌سوی پروردگارت راهنمایی کنم، پس بهراسی؟».

این سخن از نرمی و آسانگیری فراوانی بر خوردار است، که اگر کسی در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود. و کلمۀ: ﴿هَل را آورده است که بر پیشنهاد و مشاوره دلالت می‌نماید، و هیچ‌کس از آن متنفر نمی‌شود، و او را به پاک شدن از آلودگی گناهان فرا خوانده است که اصل آن پاک کردن خویشتن از شرک است، و پاک کردن خویشتن از شرک را هر عقل سالمی می‌پذیرد. و نگفت: من تو را پاکیزه می‌کنم، بلکه گفت: خودت را پاکیزه کن.

سپس او را به راه پروردگارش که او را پرورش داده و نعمت‌های باطنی و ظاهری به وی بخشیده بود فرا خواند، پروردگاری که باید در مقابل آن همه احسان بی‌پایانش شکرش را به جای آورد و او را یاد کند. ﴿وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩[النازعات: ۱۹]. «و تو را به‌سوی پروردگارت هدایت کنم»، پس پرهیزگار شوی؟ وقتی فرعون این سخن را نرم را که در دل‌ها جای می‌گیرد، نپذیرفت، مشخص شد که تذکر دادن در مورد او مفید واقع نمی‌شوذ، پس خداوند او را به عذاب سخت گرفتار کرد.

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآگفتند: پروردگارا! می‌ترسیم بر ما تعدی کند، یعنی بلافاصله و قبل از این‌که پیام تو را به او برسانیم و بر وی اقامۀ حجت کنیم، ما را شکنجه کند، ﴿أَوۡ أَن یَطۡغَىٰو یا از پذیرفتن حق سرباز زند، و تمرد نماید، و به سبب پادشاهی و قدرت و یاورانش سرکشی کند.

﴿قَالَ لَا تَخَافَآفرمود: از این‌که بر شما تعدی کند، نترسید، ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰهمانا من با شما هستم، می‌شنوم و می‌بینیم. یعنی شما تحت حفاظتی و رعایت من هستید، گفته‌های شما را می‌شنوم، و تمام حالات شما را می‌بینم. بنابر این از او نترسید، آنگاه ترس از آنها دور شد و دل‌هایشان به وعدۀ پروردگارشان اطمینان یافت.

آیه‌ی ۴۷-۴۸:

﴿فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ٤٧[طه: ۴۷]. «پس به نزد او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگارمان هستیم، پس بنی‌اسرائیل را همراه ما بفرست، و آنان را اذیت و آزار مکن. به درستی که ما معجزه‌ای از سوی پروردگارت برایت آورده‌ایم، و به سلامت باد کسی که از هدایت پیروی کند».

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٤٨[طه: ۴۸]. «بی‌گمان به ما وحی شده است که عذاب بر کسی واقع می‌شود که (آیات آسمانی و معجزات) را تکذیب نماید، و روی بگرداند».

یعنی با این دو فرمان پیش او بروید، دعوت دادن او به اسلام و آزاد کردن این ملت شریف یعنی بنی اسراییل از اسارت و بردگی فرعون و فرغونیان، تا آزاد شوند و اموراتشان به دست خودشان باشد، و موسی شریعت و دین خدا را در میان آنان بر پا دارد.

﴿قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖنشانه و معجزه‌هایی را از پروردگارت برایت آورده‌ایم که بر راستگویی ما دلالت می‌نماید. (سپس موسی عصایش را انداخت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد، و دستش را بیرون کشید و سفید و درخشان گردید). و دیگر بیابانی که خداوند در مورد آنها گفته است. ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓیعنی کسی که از راه راست پیروی نماید و به شریعت روشن راهیاب شود و در دنیا و آخرت سلامت و در امان خواهد بود.

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآهمانا از جانب خدا خیر داده شده‌ایم، و از طرف خودمان نمی‌گوییم، ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰعذاب بر کسی واقع می‌شود که پیام پروردرگار و پیامبرش را تکذیب کند، و از تسلیم شدن در برابر آن و پیروی از آن روی بگرداند. در اینجا فرعون به ایمان آوردن و تصدیق نمودن و پیروی کردن از موسی و هارون تشویق شده است و از تکذیب آیات و عصیان در برابر خدا بر حذر داشته شده است. اما موعظه و پند دادن در مورد فرعون مفید واقع نگردید، و او پروردگارش را انکار کردبه وی کفر ورزیدف و دراین مورد از روی ستمگری و عناد مجادله کرد.

آیه‌ی ۴۹-۵۵:

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ٤٩[طه: ۴۹]. «(فرعون) گفت: پروردگارتان کیست ای موسی؟».

﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠[طه: ۵۰]. «(موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را هستی بخشیده و سپس آن را (در راستای آن چیزی که برایش آفریده شده) هدایت کرده است».

﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ٥١[طه: ۵۱]. «(فرعون) گفت: پس حال (و سرنوشت) نسلهای نخستین چه می‌شود؟».

﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى٥٢[طه: ۵۲]. «(موسی) گفت: علم نزد پروردگارم در کتابی است، پروردگارم (هرگز) به خطا نمی‌رود و فراموش نمی‌کند».

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ٥٣[طه: ۵۳]. «پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت و در آن راه‌هایی برایتان به وجود آورد، و از اسمان آبی فرو فرستاد، و آنگاه با آن انواع گیاهان را برآوردیم».

﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ٥٤[طه: ۵۴]. «بخورید و چهارپایانتان را بچرانید، بی‌گمان در این امر برای خردمندان نشانه‌ها است».

﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥[طه: ۵۵]. «ما شما را از زمین آفریدیم، و شما را در آن باز خواهیم گرداند، و بار دیگر شما را از آن بیرون خواهیم آورد».

فرعون در قالب انکار به موسی گفت: ﴿فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰپس پروردگار شما دو نفر کیست ای موسی، موسی به او پاسخی کافی و روشن داد و گفت: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُپروردگار ما کسی است که همه مخلوقات را آفریده، و به هر مخلوقی آفرینش سزاوار آن را بخشیده و آن را زیبا آفریده، به گونه‌ای که جثۀ برخی را بزرگ و برخی را کوچک، و برخی متوسط خلق کرده و همۀ ویژگی‌های لازم را به آن داده است. ﴿ثُمَّ هَدَىٰسپس آن را در راستای چیزی که برایش آفریده شده، هدایت کرده است. واین هدایت عام در همۀ مخلوقات و آفریده‌ها مشاهده می‌شود، بنابر این هر موجودی برای منافع خود تلاش می‌نماید، و در دفع نمودن زیان‌ها از خویشتن می‌کوشد. حتی خداوند به حیوان زبان بسته هم به اندازه‌ای عقل داده که با آن می‌تواند برای منافع خود بکوشدو خود را از زیان‌ها دور نماید و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُ[السجدة: ۷]. «خداوندی که هر چیزی را زیبا آفریده است»، پس خداوندی که موجودات را آفریده و هر یک را چنان زیبا آفریده است که عقل‌ها زیباتر از آن را نمی‌توانند پیشنهاد کنند، و هر یک از موجودات را در راستای منافعش هدایت کرده است، پروردگار حقیقی است و انکار آن انکار بزرگ‌ترین حقیقت است، بلکه خود بزرگ بینی و دروغ آشکار است. پس چنانکه تصور شود که آدمی یکی از امور معلوم را انکار نماید، انکار خداوندی از سوی وی به مراتب بزرگتر از این است.

بنابر این وقتی فرعون نتوانست با این دلیل قاطع مخالفت کند، غوغا به پا کرد و به جنجال روی آورد و از مقصود اصلی خارج شد و به موسی گفت: ﴿فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰو حال نسل‌های گذشته چه می‌شود، و آنها در چه حالی قرار دارند، چون آنها پیش از ما انکار کرده و کفر ورزیده‌اند، و دست به ستمگری و مخالفت زده‌اند، و آنها الگوی ما هستند؟

پس موسی گفت: ﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَىخداوند اعمال نیک و بدشان را بر شمرده است و آن‌را در کتابش که لوح محفوظ است نوشته، و از آن آگاه و باخبر است، و در هیچ چیزی از آن به خطا نمی‌رود، و احوال گذشتگان را می‌داند و آن را فراموش نمی‌کند. یعنی آنها به نزد آنچه که ازپیش فرستاده‌اند برده شده و عمل خود را ملاقات کرده، و بر آن مجازات خواهند شد. و ای فرعون! سوال و پرسیدن تو از آنها معنی ندارد، زیرا آنها امتی هستند که گذشته‌اند، برای آنهاست آنچه که انجام داده‌اند، و شما نیز هر چه می‌کنید برای خود می‌کنید، زیرا دلایل و معجزات و نشانه‌های را به تو نشان داده‌ایم، و صدق و یقینی بودن آن محقق شده است، پس به حق روی آور، و کفر و ستمری و مجادلۀ به باطل را رها کن. و اگر در آن معجزات شک داری و آن را یقین نمی‌دانی، پس راه باز است و دروازۀ بحث و گفتگو بسته نشده است، (و شما هم) دلیل و حجت بیاور، و هرگز پاسخی در برابر دلایل و آیات ما نخواهی یافت، تا زمانی که شب و روز و جهان پایدار است. چگونه او در حقانیت دلایل شک داشت، حال آنکه خداوند از او خبر داده است که معجزات و دلایل را با این‌که به آنها یقین داشت انکار کرد. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا[النمل: ۱۴]. «و آن را از روس ستمگری و خود بزرگ بینی انکار کردند، درحالیکه نفس‌هایشان بدان یقین داشت».

و موسی گفت: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ[الإسراء: ۱۰۲]. «بدون شک تو می‌دانی که خداوند این نشانه‌ها را جز برای (پیدایش) بینش فرو نفرستاده است». پس موسی دانست که او ر مجادله‌اش ستمگر است و هدفش تکبر و فرمانروایی در روی زمین است.

سپس دلایل قاطعی را که برای فرعون بر شمرده بود با بیان بسیاری از نعمت‌ها وا حسان خدا ادامه داد و فرمود: ﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗاپروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت تا بتوانید در آن سکونت ورزید، و آرامش یابید و در ان ساخت و ساز کنید، و نهال بکارید. و خدا زمین را برای بذر افشانی و ذرع و کشت آماده نموئده، و آن طوری خلق نکرده است که به دست آوردن منافع انسان‌ها از آن مشکل باشد. ﴿وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗاو راه‌هایی در آن به وجود آورد که شما را از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و از کشوری به کشور دیگر می‌رسانند، تا جایی که انسان‌ها خیلی راحت می‌وانند به تمام زمین دسترسی داشته باشند و از سفر و اقامت در آن لذت ببرند. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ، و از اسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه با آن آب انواع گیاهان و اقسام درختان نر و ماده را آفریدیم و رویانیدیم. یعنی باران را فرو فرستادیم، ﴿فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا[البقرة: ۱۶۴]«و زمین پس از آن خشکیده و مرده بود»، سبز و خرم گشت و به وسیلۀ آن گیاهان مختلف و گوناگون روئید. خداوند گیاهان و درختان را جهت روزی ما و چهارپایان فراهم آورده است، واگر این درختان و گیاهان نبودند انسان‌ها و حیوانات روی زمین نابود می‌شدند.

بنابر این فرمود: ﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡخودتان (از نعمات روی زمین) بخورید، و چهارپایانتان را (در آن) بچرانید، این عبارت را به عنوان بیان منت خویش ذکر کرد، تا بر این دلالت نماید که اصل در همۀ گیاهان این است که خوردن آنها مباح و جایز است، پس از گیاهان جز گیاهی که خوردن آن مضر است حرام نیست، مانند گیاهان سمی وغیره که خوردن آن حرام است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ بی‌گمان در این امور برای خردمندان و کسانی که فکرشان درست کار می‌کند نشانه‌هایی است که بر فضل خداوند و احسان و رحمت و گستردگی بخشش و کمال عنایت او دلالت می‌کند، واینکه او پروردگار و معبود و مالک ستوده است، کسی که جز او سزاوار عبادت نیست، و جز او شایستۀ حمد و ستایش نمی‌باشد، و این‌که خداوند بر همه چیز تواناست، پس همانطور که او زمین را پس از آن خشکیده و مرده بود، زنده و خرم نمود، مردگان را نیز زنده می‌کند.

و خداوند خردمندان را به صورت ویژه بیان نمود، چون آنها هستند که از این نشانه‌ها استفده می‌برند و با چشم عبرت و پند آموزی به آن می‌نگرند. و غیر آنها همچون حیوانات زبان بسته هستند و با چشم عبرت به این نشانه‌ها نمی‌نگرند، و چشم و نگاهشان این هدف و مقصد را نمی‌بیند، بلکه بهرۀ آنان از این نشانه‌ها بهرۀ حیوانات است، می‌خورند و می‌نوشند و دل‌هایشان غافل و جسم و بدنشان از آن روی گردان است. ﴿وَکَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یَمُرُّونَ عَلَیۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار آیاتی در آسمان‌ها و زمین است که آنان بر آن می‌گذرند و آنان از ان رویگردانند».

وقتی که نیکی و سخاوت و حسن سپاس زمین را در برابر بارانی که خداوند بر آن رو می‌فرستد بیان کرد، و متذکر شد که زمین به فرمان پروردگارش انواع گیاهان را می‌رویاند، خبر داد که او ما را از زمین آفریده است، و به هنگام مرگ در زمین دفن می‌شویم و ما را به زمین بر می‌گرداند، و باری دیگر ما را از آن بیرون می‌اورد، پس همچنانکه خداوند ما را از عدم به وجود اورده است، و به یقین این امر را می‌دانیم و برایمان محقق گشته است، پس بعد ازمرگ نیز ما را زنده خواهد کرد و دوباره از زمین بیرون می‌آورد تا سزای جزای اعمالی را که انجام داده‌ایم به ما نشان بدهد و این دو دلیل عقلی و واضح برای زندگی پس از مرگ است، بیرون آوردن گیاهان از زمین پس از مرگش، و زنده کردن انسان‌های مکلف و سر بر آوردن آنان از زمین.

آیه‌ی ۵۶-۶۱:

﴿وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ٥٦[طه: ۵۶]. «و بی‌شک همۀ آیات خود را به او (=فرعون) نشان دادیم، ولی او تکذیب کرد و نپذیرفت».

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ٥٧[طه: ۵۷]. «(فرعون) گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟».

﴿فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى٥٨[طه: ۵۸]. «ما نیز جادویی مانند آن برای تو می‌آوریم، پس بین ما و خودت در مکانی صاف و مسطح وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم».

﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩[طه: ۵۹]. «(موسی) گفت: وعده‌گاهتان روز جشن است، و آنکه مردمان به وقت چاشت گردآورده می‌شوند».

﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ٦٠[طه: ۶۰]. «پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فریب خود را جمع کرد، سپس آمد».

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ٦١[طه: ۶۱]. «موسی به آنان گفت: وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که خدا شما را با عذاب نابود و ریشه کن خواهد کرد، و کسی‌که بر خدا دروع بندد ناکام می‌گردد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که انواع نشانه‌های و عبرت‌ها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است به فرعون نشان داد، اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و درباطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَای موسی! آیا به نزد ما آمده‌ای که تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است جادوگری و فریب است، و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده و موسی بر آن حاکم شود. فرعون اینطور گفت: تا قومش را متأثر کند و سخنش در دل آنان اثر بگذارد، زیرا طبیعت انسان‌ها به وطن‌گرایش دارد و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است.

پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است که آنها را از وطن‌شان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت: ما نیز جادویی همانند جادوی تو می‌آوریم، بنابر این به ما مهلت بده. ﴿فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَو بین ما و خودت وعده‌ای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿مَکَانٗا سُوٗىیعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام می‌شود قابل رویت باشد.

پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِوعده ما و شما روز جشن است، و آن عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک می‌کردند. ﴿وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗىو باید مردم در چاشتگاه گردآورده شوند. موسی این را خواست چون در روز عید و وقت چاشت مردم زیاد جمع می‌شوند، و حقیقت را آن‌گونه که هست می‌بینند، و در غیر این وقت مردم زیاد جمع نمی‌شوند وصحنه هم خوب دیده نمی‌شود. ﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُپس فرعون مکرها و حیله‌هایی را که می‌توانست با آن علیه موسی نیرنگ کند جمع کرد، و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگری رونق داشت، و دانش آن مورد علاقه بود، بنابراین، تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمع زیادی بود، مردان و زنان و اشراف و سران وعوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق می‌کردند، و به مردم می‌گفتند: ﴿. . . هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠[الشعراء: ۳۹-۴۰]. «جمع شوید تا از جادوگران پیروی کنیم اگر آنان پیروز شوند».

وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادی‌ها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجت اقامه کرد، و به آنان گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖوای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه می‌کنید و بر خدا دروغ می‌بندیدد، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون که به دنبال آن هستید نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.

آیه ۶۲-۶۷:

﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ٦٢[طه: ۶۲]. «پس درمیان خود دچار اختلاف شدند، و مخفیانه در گوش هم به سخن پرداختند».

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ٦٣[طه: ۶۳]. «گفتند: این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، و آیین برتر و بهتر شما را از میان بردارند».

﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ٦٤[طه: ۶۴]. «پس تمام حیله‌تان را به کار بندید، آنگاه صف بسته (و) بازآیید، بی‌گمان امروز هرکس که چیره گردد کامیاب شده است».

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥[طه: ۶۵]. «گفتند: ای موسی! آیا تو اول (عصایت را) می‌اندازی یا ما نخستین کسانی باشیم که می‌افکنیم؟».

﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦[طه: ۶۶]. «موسی گفت: بلکه شما اول بیاندازید، پس ناگهان ریسمان‌ها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان (در نظر موسی) چنان به نظر رسید که تند راه می‌روند».

﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧[طه: ۶۷]. «و در این هنگام موسی در درون خود اندکی احساس ترس کرد».

و سخن حق باید در دل‌ها اثر بگذارد، بنابر این جادوگران وقتی سخن موسی را شندیدند، کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او بر حق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او به یک نظر واحد و قطعی نرسیده‌اند تا خداوند کاری را که شدنی است انجام دهد، ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ[الأنفال: ۴۲]. «تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک شود، و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده بماند». پس در این هنگام مخفیانه و در گوشی با هم صحبت کردند، و آنها می‌خواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفته‌ها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.

و خداوند متعال در گوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرد. ﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. این‌ها دو جادوگر هستند که می‌خواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، همچنان که پیش‌تر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بوند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را بر آن مصمم بود به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این رااضافه کردند و گفتند: ﴿وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ(موسی و هارون) به خاطر جادویتان بر شما حسد ورزیده و می‌خواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم (= علم جادوگری)که وقت خود را در آن صرف کرده اید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان می‌خواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن یکدیگر را تشویق می‌کردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابرای گفتند: ﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡهمگی مکر و کید خود را روی هم بریزید و یکپارچه بیابید، و یکدیگر را یاری کنید و رای وسخنتان یکی باشد. ﴿ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاپس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابهت بیشتری در دل‌ها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و توانایی‌هایتان است،اده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب می‌شود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود.

چقدر در مسیر باطل خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیلۀ، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه می‌کردند آورده بودند، اما خداوند جز این که نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید چیزی را نمی‌پذیرد. پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، ﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَگفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را می‌اندازی، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰیا ما نخستین کسانی باشیم که می‌اندازیم؟

آنها موسی را مختار نمودند، زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.

موسی به آنان گفت: ﴿بَلۡ أَلۡقُواْبلکه شما بیاندازید پس آنان ریسمان‌ها و عصاهایشان را انداختند، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰپس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان در نظر موسی چنان به نظر آمد که مار شده‌اند و می‌خزند و تند راه می‌روند، ﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧وقتی موسی چنین به نظر آمد، چنانکه متقضای طبیعت بشری است در دل خود اندکی احساس هراس کرد، و گرنه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.

آیه‌ی ۶۸-۷۱:

﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨[طه: ۶۸]. «ما گفتیم: نترس! به راستی که تو چیره و غالب هستی».

﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩[طه: ۶۹]. «و آنچه را که در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساخته‌اند ببلعد، بی‌شک آنچه را که ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پیروز نمی‌شود».

﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ٧٠[طه: ۷۰]. «آنگاه جادوگران سجده‌کنان در افتادند و گفتند: به پروردگار جهانیان، پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ٧١[طه: ۷۱]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ بی‌گمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهایتان و پاهایتان را برخلاف یکدیگر قطع می‌کنم، و شما را به تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزم، و بی‌شک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدار است».

و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: ﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنان‌را شکست خواهی داد، و در برابر تو ذلیل و فروتن می‌شوند. ﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَو چیزی را که در دست راست داری بیافکن یعنی عصایت را بیانداز، ﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰتا مکر ون نیرنگ‌های ساختگی‌شان را که ساخته‌اند فرو ببلعد، چرا که آنچه ساخته‌اند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا برود پیروز نمی‌شود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمره‌ای نخواهد داشت و موفق نخواهد بود، زیرا کار آنها نیرنگ جادوگران است، کسانی که مردم را فریب داده و باطل را چنان نشان می‌دهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفت‌انگیز را مشاهده کردند. پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست و این از طرف خداوند است، پس بلافاصله ایمان آوردند بنابراین، حق پیروز و چیره شد و سحر و مکر نیرنگ در ان مجمع بزرگ باطل و نابود گشت.

این ماجرا دلیل و رحمتی برای مومنان و حجتی علیه مخالفان شد، پس فرعون به ج ادوگران گفت: ﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡآیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه به اقدام به ایمان آوردن به او نمودید بدون این‌که به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجب کرد، زیرا آنها در مقابل او مودب بودند ودر هر کاری از او فرمان می‌بردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد و تصورش این بود که می‌بایست این بار هم از او اجازه بگیرند.

پس بعد از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران (پنهانی) توافق کرده، و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیده‌اند تا فرعون وقومش را از سرزمینشان بیرون کنند، پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست می‌گوید. ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤[الزخرف: ۵۴]. «قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بی‌گمان آنها قوم فاسقی بودند».

هر چند که سخن فرعون در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمی‌گنجد، زیر موسی تنها از مدین آمده و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود، بلکه او وقتی از مدین آمد بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد و معجزات را به آنها نشان داد، پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است مبارزه کن، بنابر این آنچه در توان داشت انجام داد، و افرادی را به شهرها فرستاد تا هر جادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند به آنها پاداش و مقام بدهد و جادوگران بسیار کوشیدند و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه می‌توانستند انجام دادند، پس آیا می‌وان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محال‌ترین محالها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖبی‌گمان دستهایتان و پاهایتان را بر عکس یکدیگر قطع می‌کنم، آن‌گونه که با محارب و «مفسد فی الارض» رفتار می‌شود، که دست راست و پای چپش قطع می‌شود.

﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِو شما را بر تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزیم، تا همه شما را ببیند و رسوا شوید. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰبی‌شک خواهید دانست کدام یک از ما سخت کیفرتر و پایدار است. یعنی به گمانش کیفر او از عذاب خدا سخت تر، است و فرعون حقیقت‌ها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، می‌ترسان.

آیه‌ی ۷۲-۷۶:

﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ٧٢[طه: ۷۲]. «(جادوگران به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده، و بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، پس هر فرمانی که می‌خواهی صادر کنی صادر کن، تو فقط در این زندگانی دنیا می‌توانی فرمان بدهی و حکم صادر کنی».

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ٧٣[طه: ۷۳]. «به راستی که ما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا گناهان و جادوگریهایی را که بدان وادارمان کردی، ببخشاید و خداوند بهتر و پایدارتر است».

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. «بی‌گمان هرکس که گناه‌کار به پیش پروردگارش بیاید (کیفر) جهنم برای اوست، نه در آنجا می‌میرد و نه زنده می‌ماند».

﴿وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ٧٥[طه: ۷۵]. «و هر که با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، آنها دارای درجات بلندی هستند».

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ٧٦[طه: ۷۶]. «باغ‌های (بهشت جاویدان) است که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، و جاودانه در آنجا می‌مانند و این پاداش کسی است که خویشتن را پاک و پاکیزه دارد».

بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند و خداوند به آنها عقی داد که با آن حقیقت را درک کردند، در پاسخ فرعون گفتند: ﴿لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِهرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده داده‌ای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هر چه هست باطل می‌باشد، ترجیح نمی‌دهیم و تو را بر کسی که ما را آفریده است بر نمی‌گزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. ﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍپس هر جه می‌خواهی بکن و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید می‌کنی مبنی بر این‌که دست و پایمان را قطع می‌کنی و ما را به دار می‌آویزی و شکنه می‌دهی دریغ مکن.

﴿إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآزیرا آنچه ما را بدان تهدید می‌کنی نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار می‌شویم، و آن از بین می‌رود و به ما ضرر نمی‌رساند، اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد عذابش بزرگ و همیشگی است.

و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ[طه: ۷۱]. و خواهید دانست که کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران مبین این موضوع است که فرد عاقل باید لذت‌های دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَاما به پروردگارمان ایمان آورده‌ایم تا (خداوند) کفر و گناهانمان را بیامرزد، زیرا ایمان کفارۀ گناهان است و توبه‌ی گناهان گذشته را محو و نا بود می‌کند. ﴿وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِو تا جادوگریهایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخواستیم (نیز محو کند و ببخشاید). و این دلیلی است بر این که آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود.

ظاهراً چنین به نظر می‌آید و خداوند بهتر می‌داند وقتی که موسی آنها را موظعه کرد ـ و گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖ[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ می‌بندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشه کن خواهد کرد» ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت، بنابر این بعد از موعظه با یکدیگر اختلاف کردند، سپس فرعون آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند وادار نمود. و قبل از این‌که موسی به نزدشان بیاید سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند. ﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا[طه: ۶۳]. «این دو جادوگرند و می‌خواهند شما را از سرزمینتان به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند». پس جادوگران برنامه‌ای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود اجرا کردند.

آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل می‌دانستند و آن را نمی‌پسندیدند، و آنچه را که انجام دادند از روی چشم پوشی (از حقایقی) بود (که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند) و شاید همین امر سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: ﴿وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓخداوند از پاداش و مقامی که تو به ما وعده داده‌ای بهتر است، و پاداش او نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون می‌گوید: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰو خواهید دانست که کدامیک ازما عذابش سخت‌تر و دردناک‌تر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران می‌رسد، می‌فرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دستها و پاهایشان، و به دار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده ا ست که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فعرن دست و پاهایشان را قطع کرده و آنها را به دار آویخته باشد. یقین داشتن به این‌که این کار انجام شده یا نشده نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر می‌داند.

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤[طه: ۷۴]. خداوند متعال خبر می‌دهد که هرکس که به صورت مجرم و گناهکار پیش او آید، یعنی از هر جهت گناهکار و مجرم باشد، و این مستلزم کفر است، جهنم از آن اوست، که شکنجۀ آن سخت، و زنجیرهایش بزرگ، و ژرفای آن بسیار عمیق است و گرمای آن دردناک می‌باشد. جهنمی که انواع عذاب در آن وجود دارد، و فردی که در آن عذاب داده می‌شود نه می‌میرد و نه زنده می‌ماند، نه می‌میرد که راحت شود و نه چنان زندگی میک ند که لذت ببرد، بلکه زندگی‌اش آکنده از عذاب قلب و روح و بدن است، و اندازۀ آن را کسی نمی‌داند. لحظه‌ای عذاب از او دور نمی‌شود، کمک می‌خواهد اما به دادش نمی‌رسند، دعا می‌کند اما اجابت نمی‌شود.

آری! وقتی فرد جهنمی کمک بجوید با آبی چون فلز گداخته شده که چهره‌ها را بریان می‌کند، به دادش می‌رسند، و چون دعا کند اینگونه پاسخ داده می‌شود. ﴿ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرکید در آن و حرف نزنید». و هرکس با ایمان عمل صالح و واجب و مستحب و در حالی‌که پیامبران را تصدیق نموده و از کتاب‌هایش پیروی کرده است، به نزد پروردگارش بیاید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰاینان درجات بلند دارند، یعنی در منزل‌های بلند و اتاق‌های مزین و لذت‌های پیوسته و جویبارهای روان خواهند ماند، که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی ان را نشنیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است.

﴿وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰو این پاداش کسی است که خویشتن را از شر و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است، یا این کار را اصلاً انجام نداده باشد، و اگر انجام داده باشد توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد، زیرا پاک کردن دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک بر پاکی‌اش بیافزاید. و زکات به خاطر این دو چیز زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.

آیه‌ی ۷۷-۷۹:

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ٧٧[طه: ۷۷]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را در شب ببر، و راهی خشک برای آنان در دریا بگشا، که نه از رسیدن (لشکر دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن در آن) بیمناک باشی».

﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ٧٨[طه: ۷۸]. «آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و از دریا آنچه را که فرو پوشانید فرو پوشانید».

﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩[طه: ۷۹]. «و فرعون و قومش را گمراه نمود و هدایت نکرد».

وقتی موسی با دلیل بر فرعون وقومش پیروز شد. در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا خواند و برای آزاد کردن بنی اسراییل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی اسراییل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرت‌هایی را نشان داد که در قرآن برای ما بیان کرده است.

بنی اسراییل نمی‌توانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانه‌های خود را سجده گاه کرده و در آن عبادت می‌کردند، و در برابر فرعون و اذیت و آزار او بردباری می‌ورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شر دشمنان نجات دهد و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند. بنابر این خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنی‌اسراییل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد، پس بنی اسراییل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی اسراییل هیچ‌کس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی اسراییل تحریک نمایند. پس به وقت صبح آنها را دنبال کردند.

﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١[الشعراء: ۶۱]. «وقتی دو گروه روبرو شدند، یاران موسی گفتند: بدون تردید ما را گرفتند»، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و می‌ترسیدند. دریا جلوی‌شان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت. و به وعدل پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢[الشعراء: ۶۲]. «نه! بی‌گمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد». پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و مویس آن را به دریا زد، آنگاه دروازه راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. خداوند راه‌های آنان را خشک کرد، و آنان را فریاد داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمی‌تواند آنها را دستگر کند. پس راه‌ها را در پیش گرفته و در ان حرکت نمودند، تا این‌که قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچ‌کس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی اسراییل با چشم سر نابودی دشمن را نظاره کردند و خداوند با نابود کردن دشمنشان چشم آنان را روشن کرد.

و این سرانجام کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩فرعون با آراسته کردن کفر بر آنها و بی‌ارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادن‌شان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در مرض عذاب و شکنجه قرار داد.

آیه‌ی ۸۰-۸۲:

﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ٨٠[طه: ۸۰]. «ای بنی‌اسراییل! ما شما را از دشمنتان نجات دادیم، و طرف راست کوه طور را میعادگاه شما مقرر کردیم و بر شما (مَن) و (سَلوَی) فرو فرستادیم».

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ٨١[طه: ۸۱]. «از (رزق‌های) پاکیزه‌ای که روزیتان کرده‌ایم، بخورید و در آن تجاوز نکنید، آنگاه خشم من دامنگیرتان خواهد شد، و هرکس که خشم من او را فرا گیرد به راستی که نابود شده است».

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢[طه: ۸۲]. «و به راستی من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و کار شایسته انجام دهد، آنگاه راه یابد».

خداوند منت و احسان بزرگ خویش را بر بنی اسراییل یادآور می‌شود، که دشمنشان را هلاک کرد، و موسی را در طرف راست کوه طور وعده داد تا کتابی را که احکام بزرگ و اخبار زیبا در آن هست بر وی نازل نماید، و نعمت دینی را بعداز تکمیل نمودن نعمت دنیوی بر آنان کامل بگرداند. نیز منت خویش را بر آنها بیان می‌نماید آنگاه که در آن میدان بر هوت «تیه ﴿مِّنۡیعنی ترنجین و ﴿سَّلۡوَىٰیعنی پرندۀ بلدرچین آسمانی، و روزی آماده و گوارا که بدون مشقت به دست می‌آید بر آنان فرو فرستاد و به آنها فرمود:

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡاز روزیهای پاکی که به شما داده‌ایم، بخورید، و سپاس نعمتهایی که به‌سوی شما سرازیر کرده‌ایم به جای آورید. ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِو در آن از حد تجاوز نکنید، و آن را در نافرمانی خداوند به کار نگیرید و به سبب برخورداری از نعمت‌ها مغرور نشوید، زیرا اگر چنین کنید خشم من بر شما محقق شده و دامنگیرتان می‌شود. یعنی بر شما خشم می‌گیرم، سپس عذابتان خواهم داد. ﴿وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰو هرکس که خشم من او را فرا بگیرد به راستی که نابود شده است. یعنی هلاک و ناکام و زیانمند می‌گردد، چون او خشنودی و احسان را از دست داده است. با وجود این، دروازۀ توبه باز است، گرچه بنده گناهان زیادی را انجام داده باشد. بناراین فرمود: ﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞو بدون شک امرزش و رحمت من نبت به کسی که از کفر و بدعت و فسق توبه نماید و به خدا و فرشتگانش و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورد، و اعمال قلبی و بدنی و گفتارهای شایسته انجام دهد، زیان و فراوان است. ﴿ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰسپس راه یابد، یعنی راه راست را در پیش بگیرد، و از پیامبر بزرگوار و از دین استوار اطاعت نماید، خداوند گناهان چنین کسی را می‌آمرزد و گناهان گذشته و اصرار او بر آنها را می‌بخشد، چون او بزرگ‌ترین اسباب آمرزش و رحمت را فراهم کرده است، چرا که همۀ اسباب آمرزش و رحمت دراین امور منحصر می‌شود، زیرا توبه تمام گناهان گذشته را از میان می‌برد، و ایمان و اسلام، پروندۀ گذشته را می‌بندد، و عمل صالح و نیکی‌ها، بدیها را از بین می‌برند، و در پیش گرفتن راه‌های هدایت از قبیل آموختن علم و اندیشیدن در مفاهیم ایات و احادیث و دعوت کردن مردم به‌سوی دین حق، و مبارزه با بدعت و کفر و گمراهی، و جهاد و هجرت و دیگر جزییات، همۀ گناهان را از بین می‌برند و انسان‌ها را به هدف و مطلوب می‌رسانند.

آیه‌ی ۸۳-۸۶:

﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. «و ای موسی! چه چیز تو را (واداشت که) از قومت پیشی بگیری».

﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ٨٤[طه: ۸۴]. «(موسی) گفت: آنان به دنبال من هستند، و ای پروردگار! به‌سوی تو شتافتم تا خشنود شوی».

﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ٨٥[طه: ۸۵]. «فرمود: به راستی که ما بعد از تو قومت را آزمایش کردیم، و سامری آنان را گمراه ساخت».

﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی٨٦[طه: ۸۶]. «پس موسی خشمگین و اندوهناک به‌سوی قومش بازگشت و گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من و شما به طول انجامید، یا خواستید که خشمی از سوی پروردگارتان دامنگیرتان شود که در وعده‌ام خلاف کردید؟».

خداوند با موسی وعده گذارده بود که به نزد او بیاید تا در مدت سی شب تورات را بر او نازل کند، و آن را با ده روز دیگر تکمیل کرد. پس وقتی روز موعد فرا رسید، و از آنجا که موسی مشتاق دیدار پروردگارش بود پیش از موعد بدانجا شتافت، خداوند به او گفت: ﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣[طه: ۸۳]. چه چیز باعث شده تا پیش از آنها بیایی؟ و چرا صبر نکردی تا با هم بیاید؟گفت: ﴿هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِیآنها به دنبال من هستند، یعنی به من نزدیک بوده، و به زودی از پشت سر من خواهند رسید. و آنچه مرا وادار کرد تا پیش از دیگران به‌سوی میعاد تو بشتابم طلب نزدیکی و شتاب در جستن خشنودی و علاقمندی به تو بود.

خداوند به او گفت: ﴿فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَقطعاً ما بعد از تو قومت را دچار فتنه کردیم و آنان را آزمودیم. یعنی با عبادت گوساله آنان را آزمودیم، پس صبر نکردند و چون آزمایش و بلا به آنها رسید، کفر ورزیدند. ﴿وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّو سامری آنها را گمراه ساخت. ﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨[طه: ۸۸]. «پس مجسمه گوساله را برای آنها ساخت و صدایی مانند صدای گاو داشت و به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است، و موسی آن را فراموش کرده است». بنابر این بنی‌اسرائیل گمراه شدند و آن را پرستش کردند. و هارون آنها را نهی کرد اما باز نیامدند.

موسی در حالی که خشمگین و اندوهناک بود به‌سوی قومش بازگشت و کارشان را نکوهش و تقبیح نمود و به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاای قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعده‌ای نیکو نداد که تورات را بر شما نازل نماید. ﴿أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُآیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید و غیبت من را طولانی احساس کردید؟ حال آنکه مدتی کوتاه بود؟ این گفتۀ بسیاری از مفسران است.

او احتمال دارد که معنی‌اش این باشد که آیا از دوران نبوت و رسالت، مدتی طولانی بر شما گذشته است در نتیجه شما هیچ علم و آگاهی نسبت به نبوت ندارید؟ جهالت، و آگاهی نداشتن به آثار رسالت چیزی دیگر به جز خداوند را عبادت کردید؟ یعنی چنین نیست، بلکه نبوت در میان شماست، و بدان علم و آگاهی دارید، و هیچ عذری از شما پذیرفته نیست. بلکه با این کارتان خواسته‌اید خشمی از جانب خداوند شما را فرا بگیرد. یعنی اسباب حلول خشم الهی را فراهم آورید و آنچه موجب عذاب الهی است انجام دادید.

﴿فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِیو از وعده‌ام تخلف کردید، آنگاه که شما را به استقامت توصیه کردم و هارون را در مورد شما سفارش نمودم، و رعایت حال مرا نکردید و برای هارون که در میانتان بود احترامی قایل نشدید.

آیه ۸۷-۸۹:

﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ٨٧[طه: ۸۷]. «گفتند: ما به اختیارخود در وعده‌ات خلاف نکردیم، بلکه بارهای سنگینی از زر و زیور قوم (قبط) بار ما شده بود، ما آنها را از خود دور افکندیم، و سامری نیز از خود دور افکند».

﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨[طه: ۸۸]. «سپس مجسّمۀ گوساله‌ای را برای آنان بیرون آورد که (همچون) صدای گوساله داشت، آنگاه گفتند: این معبود شما و معبود موسی است وموسی آن را فراموش کرد».

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا٨٩[طه: ۸۹]. «آیا نمی‌بینید که پاسخی به آنان نمی‌دهد، و زیانی از آنان دور نمی‌گرداند و به سودی برای‌شان فراهم نمی‌آورد؟».

قومش به او گفتند آنچه که ما انجام دادیم از روی قصد و اختیار نبود، بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلات زیاد قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم پرهیز کرده و آن را دور انداختیم.

گفته می‌شود آنها زیور الات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت در مورد آن گفتگو نمایند.

سامری روز غرق شدن از فرعون و فرعونیان رد پای رسول خدا به‌سوی موسی را دید و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد، پس یک مشت را روی این مجسمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود، زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت در حالی‌که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است.

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗاآیا آنان نمی‌بینید که این گوساله پاسخی به آنان نمی‌دهد، یعنی سخن نمی‌گوید و با آنها گفتگو نمی‌کند و آنها با آن به گفتگو نمی‌پردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش کنندگان ناقص‌تر است سزاوار پرستش نیست. آنان سخن می‌گویند و توانایی برخی کارها را دارند، و می‌توانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد، اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست و از خود آنها ناقص‌تر و ضعیف‌تر است.

آیه‌ی ۹۰-۹۴:

﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی٩٠[طه: ۹۰]. «و پیش از این هارون به آنان گفت: ای قوم من! شما با این (گوساله) دچار ابتلا وآزمون شده‌اید، پروردگار شما خداوند مهربان است، پس، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید».

﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ٩١[طه: ۹۱]. «گفتند: ما پیوسته به پرستش این (گوساله) ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد».

﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢[طه: ۹۲]. «(وقتی موسی آمد) گفت: ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند چه چیزی تو را بازداشت؟».

﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی٩٣[طه: ۹۳]. «از آنکه دنبال من بیایی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟».

﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی٩٤[طه: ۹۴]. «گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، من ترسیدیم که بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی».

یعنی آنها را پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصل عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان خداوند مهربان است که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی شما از جا نب اوست، و او بلاها و مصیبت‌ها را دور می‌نماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند، پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی به‌سوی ما برگردد.

موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند په چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به‌سوی آنها باز گرد؟

﴿أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِیآیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِی وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ[الأعراف: ۱۴۲]. «در میان قومم جانشین من باش، و کار خوب انجام بده. و اصلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن؟».

موسی از آن جا که خشمگین بود و می‌خواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿یَبۡنَؤُمَّای پسر مادرم! تا مهربانی‌اش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِینه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی بین بنی اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم، پس اگر دنبال شما می‌آمدم آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی ترک می‌کردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و این‌که بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی میان بدون این‌که نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند، زیرا اینکار آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین می‌برد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده و دشمنان را شاد مکن.

موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود پشیمان شد. پس گفت:

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِی وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٥١[الأعراف: ۱۵۱]. «پرودگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربانترین مهربانانی».

آیه‌ی ۹۵-۹۷:

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥[طه: ۹۵]. «(موسی) گفت: ای سامری! مقصود تو چه بود؟».

﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی٩٦[طه: ۹۶]. «گفت: به چیزی آگاه شدم که (مردم) به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش پای فرستادۀ (خداوند) برگرفتم، آنگاه آن را افکندم. این چنین نفس من (این کار را) در نظرم آراست».

﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا٩٧[طه: ۹۷]. «گفت: پس برو، بی‌گمان در زندگی (این کفر) را دارای که خواهی گفت: (به من) دست نزنید، به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن (رفتار) نشود، و به آن معبودت که پیوسته وی را عبادت می‌کردی، بنگر و ببین که چگونه آن را می‌سوزانیم، آنگاه در دریا پخش و پراکنده‌اش می‌سازیم».

سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥ای سامری! تو راچه شد که این کار را کردی؟

پس سامری گفت: ﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِبه چیزی آگاه شدم که بنی اسرائیل به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش رد پای فرستادۀ خدا برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند و فرعون و لشکریانش غرق شدند سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش را برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آنطور که مفسران گفتند.

﴿وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِیو این چنین نفس من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم سپس آن را بیافکنم و چنین شد. پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡبرو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ، بی‌گمان کیفر و مجازات تو در دنیا این است که هیچ‌کس به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند،و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید، و این کیفر به خاطر کار زشتت می‌باشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود.

﴿وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥبه راستی وعده‌ای دارد که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود، پس در برابر عمل خوب و بد خود مجازات خواهی شد.

﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاو به معبودت، یعنی گوساله که پیوسته به عبادت آن می‌پرداختی بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًاقطعاً آن را می‌سوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا می‌ریزیم، و پراکنده می‌سازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود نمی‌گذاشت اذیت و آزاری به او برسد، و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت نابود می‌کرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند و خاکسترش را دریا انداخت تا محبت گوساله از دل‌های بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت، زیرا در وجود انسان‌ها انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را به‌سوی باطل فرا می‌خواند.

آیه‌ی ۹۸:

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨[طه: ۹۸]. «واقعاً معبود بر حق شما تنها الله است، همان خدایی که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است».

وقتی باطل بودن گوساله برا‌ی‌شان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت: ﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیز نباید به خدایی گرفته شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت و به کسی دیگر امیدوار بود و از کسی دیگر ترسید و کسی دیگر را فراخواند، چون او ذات کاملی است که نام‌های‌ نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فرا گرفته است، خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر این‌که از جانب اوست، و کسی جز او بدی و شر را دور نمی‌نماید، پس هیچ خدایی جز او نیست و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد.

آیه‌ی ۹۹-۱۰۱:

﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا٩٩[طه: ۹۹]. «این چنین اخبار گذشته را برای تو باز می‌گوییم، و به راستی از نزد خویش پندی به تو داده‌ایم».

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا١٠٠[طه: ۱۰۰]. «هر کس که از آن روی گردان شود در روز قیامت بار سنگینی از گناه بر دوش خواهد داشت».

﴿خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا١٠١[طه: ۱۰۱]. «جاودانه در آن خواهند ماند و در روز قیامت چه بد باری خواهند داشت».

خداوند متعال به سبب این‌که پیامبرش صرا برای پیشینیان بازگو می‌کند، و جریانات گذشتگان را برای او تعریف می‌نماید، مانند این داستان عظیم و احکام و چیزهای دیگری که در آن است که هیچ یک از اهل کتاب آن را انکار نمی‌کند، و بر پیامبرش منت می‌گذارد. پس تو ای پیامبر! اخبار پیشینیان را نخوانده‌ای و آن را از کسی یاد نگرفته ای. بنابر این اخبار یقینی و درستی که تو بازگو می‌کنی بیانگر آن است که تو پیامبر بر حق خداوند هستی و آنچه آورده‌ای راست و درست است.

پس فرمود: ﴿وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗاو به‌راستی از نزد خویش پند و اندرزی به تو داده‌ایم. که ببخشی گرانبها و ارجمند است. ﴿ذِکۡرٗاو آن این قرآن کریم است که اخبار پیشینیان و پسینیان را بیان می‌نماید، و اسما و صفات کامل الهی و احکام وا وامر و نواهی و جزا را ذکر می‌نماید تا از آن عبرت گرفته شود. و این بیان‌گر آن است که قرآن بهترین احکام و فرمانها را دربردارد، که عقل‌ها وس رشت‌ها به نیکی و کمال آن گواهی می‌دهند، و قرآن هر آنچه را خداوند در آن نهاده است بازگو می‌نماید.

و قرآن پندی است برای پیامبر و امتش، پس باید آن را بپذیرند و در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند، و از آن اطاعت نمایند، و آن را تعظیم کنند، و در پرتو نور قرآن به راه راست راهیاب شوند و به یاد گرفتن و یاد دادن آن روی بیاورند.

اما اعراض و روی گردانی از قرآن یا آنچه که از روی گردانی بزرگتر است که آن هم عبارت است از انکار آن، کفر ورزیدن به این نعمت است، و هرکس چنین کند سزاوار عذاب و کیفر است.

بنابر این فرمود: ﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُو هرکس که از قرآن روی گردان شود و به آن ایمان نیاورد یا اوامر و نواهی‌اش را نپذیرد، یا در آموختن مفاهیم واجب آن سستی ورزد. ﴿فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًاو به درستی که در روز قیامت سنگینی بر دوش خواهد داشت، و آن بار گناهانش می‌باشد که به سبب آن از قرآن روی بر تافته و به کفر و هجران روی آورده است. ﴿خَٰلِدِینَ فِیهِدر (جهنم) گناهانش جاودانه می‌مانند، زیرا عذاب همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تبدیل می‌شوند، و کوچک بودن و بزرگ بودن عذاب بر حسب گناهان است. ﴿وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗاو چه بسیار بار بدی است که در روز قیامت (بر دوش) خواهند داشت! و چه بد است عذابی که در روز قیامت با آن عذاب داده می‌شوند!.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۴:

﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا١٠٢[طه: ۱۰۲]. «روزی که در صور دمیده می‌شود و گناهکاران را در آن روز کبود رنگ گرد می‌آوریم».

﴿یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا١٠٣[طه: ۱۰۳]. «در میان خویش آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه روز نمانده‌اید».

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا١٠٤[طه: ۱۰۴]. «ما به آنچه می‌گویند داناتریم، آنگاه که نیک آیین ترین‌شان بگوید: جز یک روز نمانده‌اید».

سپس خداوند متعال ادامه داده و احوال روز قیامت و وحشت‌های آن را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِوقتی که در صور دمیده شد مردم هر یک طبق حالتش از قبرهایشان بیرون آمده، و پرهیزگاران به صورت مهمان در نزد پروردگاران گرد آورده می‌شوند، و گناهکاران در حالی که از ترس و اضطراب و تشنگی، چهره و اندامی کبود دارند، گرد آورده می‌شوند، و در مورد کوتاهی زندگی دنیا و سرعت آمدن قیامت آهسته حرف می‌زنند، پس بعضی می‌گویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر می‌گویند، و خداوند حرف‌های آهستۀ آنها را مید‌اند، و آنچه را که می‌گویند و می‌شنود: ﴿إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةًآنگاه کسی‌که در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا به حقیقت نزدیکتر است، می‌گوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗاشما جز یک روز در دنیا به سر نبرده‌اید!.

منظور از این، پشیمانی بزرگ است، آنان پشیمان می‌شوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند، و در غفلت و فراموشی به سر بردند و از آنچه که به آنها فایده می‌داد روی گردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده و وعید ثابت شده و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است.

چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤[الشعراء: ۱۱۲-۱۱۴]. «می‌گویند: چند سال در زمین مانده‌اید؟ می‌گویند: یک روز یا بخشی از یک روز مانده‌ایم. از شمارشگران بپرس می‌گوید: نمانده‌اید مگر اندکی، اگر می‌دانید».

آیه‌ی ۱۰۵-۱۱۲:

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا١٠٥[طه: ۱۰۵]. «و از تو دربارۀ کوهها می‌پرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و پراکنده می‌سازد».

﴿فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا١٠٦[طه: ۱۰۶]. «سپس زمین را به صورت هامونی صاف و همواره رها می‌سازد».

﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا١٠٧[طه: ۱۰۷]. «در آن هیچ نشیب و فرازی را نمی‌بینی».

﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا١٠٨[طه: ۱۰۸]. «در آن روز از فراخواننده پیروی می‌کنند، و در آن هیچ کژی نباشد و صداها در برابر خداوند مهربان فروکش می‌کنند و جز صدای آهسته نمی‌شنوی».

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩[طه: ۱۰۹]. «در آن روز شفاعت (هیچ احدی) سودی نمی‌بخشد مگر کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده است و گفتارش را بپسندد».

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠[طه: ۱۱۰]. «خدا می‌داند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را که پشت سر گذاشته‌اند، ولی (انسان‌ها) از آفریدگار آگاهی ندارند».

﴿وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا١١١[طه: ۱۱۱]. «و چهره‌ها در برابر خداوند زنده و پاینده فروتن می‌شوند و کسی که بار ستم را بر دوش داشته باشد ناکام می‌گردد».

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم و کاسته شدن (از حقش) نمی‌ترسد».

خداوند متعال از صحنه‌های وحشتناک قیامت و از زلزله‌ها و آشفتگی‌های آن روز خبر می‌دهد. پس فرمود: ﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِو از تو دربارۀ کوه‌ها می‌پرسند که در روز قیامت خداوند با آنها چکار می‌کند؟ آیا کوه‌ها به حال خود باقی می‌مانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗابگو: پروردگارم آنها را از جا می‌کند و چون پنبه و ریگ می‌شوند، سپس آنها را در هم می‌کوبد و تبدیل به غباری پراکنده می‌گردند و خداوند آنها را با زمین یکسان می‌نماید، و زمین را هامونی صاف و هموار می‌گرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗابس که صاف است در آن نشیبی نمی‌بیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗاو در آن دره‌ها و پستی‌ها یا بلندی‌هایی مشاهده نمی‌کنید. پس زمین هموار می‌شود و برای خلائق پهن می‌گردد و خداوند آنها را چون سفره می‌گشاید و همۀ مردم در یک جا قرار می‌گیرند. بنابر این فرمود: ﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَدر آن روز وقتی از قبرهایشان برانگیخته می‌شوند، منادی آنها را برای حضور و جمع شدن در جایگاه فرا می‌خواند، پس در حالی که به او چشم دوخته‌اند و به چپ و راست منحرف نمی‌شوند و از او پیروی می‌کنند، ﴿لَا عِوَجَ لَهُیعنی فراخوان دعوتگری برای همۀ مخلوقات حق و روشن است، و هیچ کژی و خلافی در آن وجود ندارد، و همه صدای او را می‌شنوند، و همه را فریاد می‌زند. پس در جایگاه قیامت حاضر می‌شوند، در حالی که صداهایشان در باربر خداوند مهربان فروکش کرده و رو به کاستی نهاده است.

﴿فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗاو جز صدای آهسته نمی‌شنوی. یعنی جز صدای پاها یا صدای آهسته و پنهان زیر لبان چیزی نمی‌شنوی، و همه منتظر صدور حکم الهی هستند، سکوت و فروتنی و سر به زیرند. و ثروتمندان و فقرا و مردان و زنان و آزادگان و بردگان وپادشاهان و عموم مردم را می‌بینی که همه ساکت و چشم‌هایشان پایین است و فروتن‌اند و بر زانواهایشان افتاده اند، نمی‌دانند در مورد آنان چگونه قضاوت می‌شود و با آنها چه خواهد شد، هرکس به خودش مشغول است و به فکر پدر و برادر و دوستش نیست.

﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧[عبس: ۳۷]. «هر شخصی از آنان در آن روز مشغولیتی دارد که او را (از اندیشیدن به دیگران) بی‌نیاز می‌کند».

و سرانجام، حاکم عادل و جزا دهنده حکم می‌نماید، و نیکوکار را در برابر نیکی‌اش پاداش می‌دهد و بدکار را محروم و ناکام می‌گرداند. اما همۀ مخلوقات از پروردگار بزرگوار و بخشنده و مهربان امید دارند که آنان را از فضائل و احسان و آمرزش خود که زبانها نمی‌توانند آن را تعبیر نمایند و افکار، توان تصور آن را ندارند بهره‌مند سازد، و در آن روز همه خلائق به رحمت او چشم می‌دوزند، پس او کسانی را که به وی و به پیامبرانش ایمان آورده‌اند به رحمت خویش اختصاص می‌دهد. پس او گفته شود چگونه چنین امیدی را دارند؟ و یا از کجا می‌دانید که چنین می‌شود؟ می‌گوییم: چون می‌دانیم که رحمت خداوند فراوان است و رحمتش بر خشم او غالب است. نیز از گستردگی بزرگواری و بخشش او که همۀ خلائق را فرا گرفته است، واز نعمت‌های فراونی که در این دنیا وجود دارد مشاهده می‌کنیم که چقدر اهل فضا و کرم است! به ویژه فضل الهی در روز قیامت بسیار گسترده‌تر است، زیرا فرموده‌ی الهی که می‌فرماید: ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِو صداها در برابر خداوند رحمان فروکش می‌کند، ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُمگر کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده باشد و می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ[الفرقان: ۲۶]. «فرمانروایی حقیقی در آن روز از آن خداوند رحمان است». و فرموده پیامبر صکه می‌فرماید: «خداوند را صد رحمت است که برای بندگانش یک رحمت فرو فرستاده است تا با آن بر یکدیگر رحم نمایند و با یکدیگر مهربانی ورزند، حتی حیوان زبان بسته سم خود را بلند می‌کند تا مبادا فرزندش را لگد مال کند، و این از رحمتی است که خداند در دلش نهاده است، پس وقتی که روز قیامت می‌آید این رحمت با نود و نه حرمت دیگر می‌پیوندد و خداوند با آن بر بندگان رحم می‌نماید». و می‌فرماید: «خداوند نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است». همه‌ای این‌ها دلیلی است بر فضل و احسان و رحمت خدا نسبت به بندگانش، به ویژه در روز قیامت.

پس هر چه می‌توانی از رحمت او بگو، و رحمت خدانود بالاتر از آن پیزی است که می‌گویی، و تا آنجا که می‌توانی رحمت الهی را تصور کن، باز هم رحمت الهی بالاتر از آن است. پس پاک است خداوندی که در دادگری و کیفرش به خلایق رحم می‌کند، همچنانکه در فضل و احسان و پاداش دادن خود به آنان رحم می‌نماید.

و بسی بلند و بالا و بزرگ و با شکوه و مهربان است خدایی که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و بخشش او هر موجود زنده‌ای را دربرگرفته، و آنان همواره و همیشه و در همۀ احوال به او نیازمندند. پس بندگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن نمی‌توانند از او بی‌نیاز باشند.

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩در آن روز هیچ کسی از مردم نزد او شفاعت نمی‌کند مگر این‌که به او اجازۀ شفاعت داده شود، و خداوند اجازۀ شفاعت را به کسی نمی‌دهد مگر این‌که سخنش را بپسندد، یعنی شفاعتش را بپسندد، از قبیل پیامبران و بندگان مقربش که به آنها اجازه می‌دهد تا در مورد کسی که سخن و کردارش پسندیده است شفاعت کنند، و آن مومن مخلص است. پس اگر در یکی از این کارها خلل ایجاد شود، هیچ‌کس راهی برای شفاعت کردن ندارد.

و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم می‌شوند: آنان که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کرده‌اند، پس این‌ها بهره‌ای جز ناکامی و محرومیت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند.

گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده اند، ایمانی که بدان امر شه است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام داده‌اند. ﴿فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗاپس چنین کسانی از هیچ ستمی یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗاو این‌که از نیکی‌هایشان کاسته شود نمی‌هراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده شده، و از عیب‌هایشان پاک می‌گردند و نیکی‌هایشان چند برابر می‌شود.

﴿وَإِن تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا[النساء: ۴۰]. «و اگر نیکی باشد آن را چند برابر می‌نماید و از جانب خود پاداشی بزرگ می‌دهد».

آیه‌ی ۱۱۳:

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا١١٣[طه: ۱۱۳]. «و بدینسان آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن بیم دادن و ترساندن را به (شیوه‌هایی گوناگون) بازگو کردیم، تا بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری ایشان شود».

و این چنین قرآن را به زبان خوب عربی نازل کردیم و آن را می‌فهمید، و درک می‌کنید و کلمات و معنای آن بر شما پوشیده نمی‌ماند. ﴿وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِو هشدارها را به شیوه‌های گوناگون در آن بازگو نمودیم، گاهی با ذکر نام‌های‌ خداوند که ب رعدالت و انتقام دلالت می‌نمایند، و گاهی با ذکر عذاب‌های عبرت آموز که امت‌های گذشته به آن گرفتار شدند، نیز با سفارش امتهایی که بعد از آنان آمدند تا از آن عبرت بگیرند. و گا هی با بیان پیامدهای گناهان و زشتی‌هایی که دارند. و گاهی با ذکر صحنه‌های وحشتناک و اضطراب آور قیامت، و گاهی با ذکر جهنم و انواع عذاب‌هایی که در آن وجود دارد. همۀ این موارد ناشی از رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا از او بترسند و گناهان و بدیهایی را که به آنان زیان می‌رساند رها سازند. ﴿أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗایا باعث یادآوری و بیداری‌شان شود. و آنچه از طاعت و نیکی که به آنان سود می‌رساند، انجام می‌دهند. پس عربی بودن قرآن و بیان وعیدها به شیوه‌های گوناگون در آن، بزرگ‌ترین سبب و انگیزه برای پرهیزگاری وع مل صالح می‌باشد، پس اگر به زبان عربی نمی‌بود یا وعده، و وعید در آن به شیوه‌های گوناگون بیان نمی‌شد چنین اثری نداشت.

آیه‌ی ۱۱۴:

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤[طه: ۱۱۴]. «پس خداوند فرمانروای راستین بزرگ و برتر است، و پیش از آنکه وحی قرآن بر تو انجام پذیرد در (خواندن) آن عجله مکن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیافزای».

پس از آنکه خداوند فرمان جزای خود و حکم دستوری و دینی‌اش را در مورد بندگانش در کتاب نازل نمود و بیان کرد که این از آثار فرمانروایی او می‌باشد، فرمود: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُخدا والا مقام و بلند و با شکوه است و از هر عیب و کاستی پاک است. خداوند ﴿ٱلۡمَلِکُفرمانروا و پادشاه است، پادشاهی و فرمانروایی صفت اوست و خلایق همه مملوک او هستند، و احکام تقدیری و شرعی وی در آن نافذ و جاری است. ﴿ٱلۡحَقُّیعنی وجود و پادشاهی و کمالش حق است، پس صفات کمال جز برای خداوند با شکوه ثابت نمی‌شوند، و از جملۀ این صفت‌ها پادشاهی و فرمانروایی است، و دیگر آفریده‌ها گرچه در بعضی اوقات شاید بهره‌ای از فرمانروایی بر بعضی چیزها داشته باشند، اما این فرمانروایی کوتاه و باطل است و از بین می‌رود، اما فرمانروایی پروردگار از بین نمی‌رود، و او پادشاهی زنده و پایدار و بزرگوار است. ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُو در خواندن قرآن پیش از آنکه بر تو وحی شود عجله مکن. یعنی وقتی جبرئیل قرآن را بر تو می‌خواند در فرا گرفتن آن شتاب مکن، بلکه صبر کن تا او تمام کند و چون او وحی را تمام کرد آن را بخوان، زیرا خداوند جمع کردن قرآن را در سینه و دل تو و خواندن آن را توسط تو تضمین کرده است. چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ١٩[القیامة: ۱۶-۱۹]. «زبانت را حرکت مده تا به خواندن و فراگیری آن شتاب کنی، بی‌شک جمع کردن و خواندن آن بر ماست، پس وقتی ما آن را خواندیم از خواندن فرشته پیروی کن، سپس بیان کردن آن بر ماست».

و از ان جا که شتاب ورزیدن پیامبر برای فراگیری وحی بر این دلالت می‌نماید که او علم و دانش را بسیار دوست داشت و به آن علاقه‌مند بود، خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی و افزون شدن علم ازجانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقه‌مند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است. و از این آیه چنین استنباط می‌شود که باید در فراگیری دانش ادب داشت، و کسی که در پی علم و دانش است باید حوصله کند و صبر داشته باشد تا وقتی که معلم سخنانش را تمام نماید، و هرگاه معلم سخنش را تمام کرد اگر سوالی داشت آنرا بپرسد، و نباید سخن معلم را قطع نماید، و شتابان سوال کند، زیرا با این کار سبب محروم شدن ازعلم می‌شود. و نیز کسی که مورد سوال واقع می‌شود باید خوب گوش کند و منظور سوال کننده را قبل از این‌که پاسخ بدهد، بداند، چون این کار باعث می‌شود تا او پاسخ درستی بدهد.

آیه‌ی ۱۱۵:

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥[طه: ۱۱۵]. «و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس (آن را) فراموش کرد و در او عزمی استوار نیافتیم».

آدم را سفارش کردیم و او را فرمان دادیم و با وی پیمان بستیم تا آن را انجام دهد، پس او بدان پایبند شد، و آن را پذیرفت و از آن اطاعت نمود، و تصمیم گرفت آن را نجام دهد، اما با این وجود آنچه را که بدان دستور داده شده بود فراموش کرد، و ارادۀ استوارش از هم پاشید، و ماجرایی برایش پیش آمد، پس او عبرتی برای فرزندانش گردید، و طبیعت آنان هم مانند آدم شد. او فراموش کرد، پس فرزندانش فراموش می‌کنند. او اشتباه کرد پس فرزندانش نیز اشتباه می‌کنند. او بر تصمیم و ارادۀ استوار و طعی پابرجا نماند، و فرزندانش نیز چنین هستند، آدم ÷بلافاصله از اشتباه خود توبه کرد و به آن اقرار و اعتراف نمود، و بخشیده شد و هرکس بسان پدرش آدم کند ستم نکرده است. سپس تفصیل آنچه را که به صورت اجمال و خلاصه فرموده بود بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ۱۱۶-۱۲۲:

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ١١٦[طه: ۱۱۶]. «و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده ببرید، پس سجده بردند به جز ابلیس که سرباز زد».

﴿فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧[طه: ۱۱۷]. «پس گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسرت است، پس شما را از بهشت بیرون نکند، تا به رنج درافتی».

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨[طه: ۱۱۸]. «و تو در آن بهشت نه گرسنه می‌شوی، و نه برهنه می‌مانی».

﴿وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩[طه: ۱۱۹]. «و تو در آن نه تشنه می‌شوی و نه گرمای خورشید می‌بینی».

﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ١٢٠[طه: ۱۲۰]. «پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟».

﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١[طه: ۱۲۱]. «سرانجام هر دو نفر از آن درخت خورند، و شرمگاهاشان آشکار شد و شروع کردند از برگ (درختان) بهشت بر خودشان می‌چسپاندند، و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد».

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢[طه: ۱۲۲]. «سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد».

وقتی خداوند آفرینش آدم را با دست خودش کامل گردانی و نام‌ها را به او آموخت و او را برتری و بزرگواری داد، به فرشتگان امر نمود تا به مقصد بزرگداشت و تعظیم، او را سجده کنند، فرستگان نیز فرمان الهی را امتثال نموده و بلافاصله سجده کردند. شیطان هم در میان فرشتگان بود، پس شیطان از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و از سجده بر آدم امتناع ورزید و گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ[ص: ۷۶]. «من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک».

پس دراین وقت دشمنی وی با آدم و همسرش آشکار شد، چون شیطان دشمن خدا بود و حسادت او آشکار گردید که سبب دشمنی‌اش بود. پس خداوند آدم و همسرش را از بر حذر داشت و فرمود: ﴿فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓزینهارشیطان شما را از بهشت بیرون نکند، آنگاه به رنج خواهی افتاد. یعنی وقتی از بهشت بیرون کرده شوی به رنج و زحمت خواهی افتاد، زیرا در بهشت روزی گوارا و راحتی کامل وجود دارد.

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩و تو در آن بهشت گرسنه نشده و برهنه نمی‌مانی و در آن تشنه و آفتاب زده نمی‌شوی. یعنی گرمای خورشید و سوزش آن به تو نمی‌رسد، پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.

اما او را از خوردن یک درخت مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ[البقرة: ۳۵]. «و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد»، پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِآیا تو را به درخت جاودانگی ر هنمود کنم؟ یعنی درختی که هرکس از آن بخورد برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰو آیا تو را به ملک فناناپذیری رهنمود کنم؟

یعنی ملک و فرمانروایی‌ای که هر اندازه از آن است،اده شود تمام نمی‌گردد، پس شیطان در قالب دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد و او و هسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباسهایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد از این‌که قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخورد کردند تا اینگونه خود را بپوشند، و چنان خجالت زده شدند که خدا می‌داند!.

﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰآدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد، اما شتابان توبه نمود و بازگشت و با همسرش گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣[الأعراف: ۲۳]. «پروردگارا! ما بر خویش ستم کرده‌ایم اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم شد».

پس پروردگارش او را برگزید و توبه را برایش اسان کرد، ﴿فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰو توبه‌اش را پذیرفت و او را هدایت کرد. و بعد از توبه کردن احوالش به مراتب بهتر شد و مکر دشمنی به خودش بازگشت، و نیرنگش باطل شد، و نعمت بر آدم و فرزندانش کامل گردید، و آنها باید نعمت الهی را در مسیر خشنودی وی بکار برده و به آن اعتراف نمایند، و از این دشمن که همواره به دنبال انها و در کمین آنهاست و شب و روز آنان را دنبال می‌کند برحذر باشند، ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ کَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَیۡکُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ یَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ یَرَىٰکُمۡ هُوَ وَقَبِیلُهُۥ مِنۡ حَیۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٧[الأعراف: ۲۷]. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبند و دچار فتنه نکنید، آن‌گونه که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون کرد، (و چون آدم و همسرش از آن درخت خوردند) لباس‌شان را بیرون آورد تا شرگاهشان را به آنان بنمایاند. شیطان و گروهش شما را از جایی می‌بینند که شما آنها را نمی‌بینید. ما شیطان را دوست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند».

آیه‌ی ۱۲۳-۱۲۷:

﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ١٢٣[طه: ۱۲۳]. «(خداوند) فرمود: هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالی که دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هرکس از هدایتم پیروی کند گمراه نمی‌شود، و به رنج نمی‌افتد».

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤[طه: ۱۲۴]. «و هرکس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد».

﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥[طه: ۱۲۵]. «می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی حال آنکه (در دنیا) بینا بوده‌ام؟!».

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦[طه: ۱۲۶]. «(خداوند) می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، همانگونه تو (نیز) امروز فراموش می‌شوی».

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ١٢٧[طه: ۱۲۷]. «و این‌گونه کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده است سزا و عذاب می‌دهیم و عذاب آخرت سخت‌تر و ماندگارتر است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که آدم و شیطان را دستور داد تا از بهشت به زمین فرود بیایند، و آدم و فرزندانش شیطان را دشمن خود قرار بدهند، و از آن بر حذر باشند و برای رویارویی با وی آمادگی پیدا کرده و با او مبارزه کنند و خبر داد که کتابهایی بر آنان نازل خواهد کرد و پیامبرانی به سویشان خواهد فرستاد تا راه راستی که انسان را به خدا و به بهشت الهی می‌رساند بیان کرده، و آنها را از این دشمن آشکار بر حذر دارند. و هر وقت این هدایت که عبارت از کتاب‌ها و پیامبران می‌باشند به نزد آنان آمد، هرکس از آن پیروی نماید و از آنچه به آن دستور داده شده فرمان برد، و از آنچه که از آن نهی شده است پرهیز کند، او نه در دنیا و نه در آخرت گمراه نمی‌شود، و درهر دو جهان به رنج و زحمت نمی‌افتد، بلکه او در دنیا و آخرت به راه راست هدایت شده و سعادت و امنیت آخرت از آن اوست.

و در آیه‌ای دیگر آمده که هیچ ترس و اندوهی ندارد: ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ[البقرة: ۳۸]. «پس هرکس از هدایت من پیروی نماید ترس و اندوهی بر آنان نیست». و پیروی از هدایت یعنی تصدیق آن، و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ ایجاد شبهه و تردید، و فرمان بردن از دستورات و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ تبعیت از شهوت. ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِیو هرکس از کتاب من که هر مضمون عالی با آن یادآوری می‌شود، روی بگرداند و آن را رها سازد، یا مرتکب بزرتر از این شود، یعنی آن را انکار نماید و به آن کفر بورزد، ﴿فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗاکیفرش این است که زندگی‌اش را تنگ و مشقت بار خواهیم کرد، و این عذاب اوست. وزندگی تنگ به عذاب قبر تفسیر شده است، قبرش تنگ شده و در آن محاصره گشته و عذاب داده می‌شود. و این کیفر روی گردانی‌اش از ذکر پروردگار می‌باشد. و این یکی از آیه‌هایی است که بر عذاب قبر دلالت می‌نماید. و آیۀ دیگری که بر عذاب قبر دلالت می‌کند این است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ[الأنعام: ۹۳]. «و چون ستمکاران را ببینی آنگاه که در سختی‌های مرگ هستند و فرشتگان دست‌هایشان را (به قصد تعذیب آنان) دراز می‌کنند».

و آیۀ سوم این‌که ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَکۡبَرِ[السجدة: ۲۱]. «و قطعاً پیش از عذاب بزرگ‌تر عذاب کمتر را به آنها می‌چشانیم».

و آیۀ چهارم، فرمودۀ خداوند در مورد فرعونیان است که می‌فرماید: ﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗا[غافر: ۴۶]. «صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند». آنچه برخی از سلف را واداشته تا این را فقط به عذاب قبر تفسیر نمایند آخر آیه است که خداوند در آن، عذاب روز قیامت را بیان کرده است.

از نظر برخی از مفسرین «زندگی تنگ» عدم است و شامل رنج‌ها و دردها و غم‌ها است و فردی که از ذکر خداوند روی گردان شود به آن گرفتار می‌آید، و این عذاب دنیاست، و در جهان برزخ و در جهان آخرت نیز زندگی تنگی خواهد داشت، چون زندگی تنگ به طور مطلق ذکر شده و به امری مقید نشده است.

﴿وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰو خداوند در روز قیامت این فرد را که از ذکر پروردگارش اعراض نموده است نابینا بر می‌انگیزد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗا[الإسراء: ۹۷]. «و روز قیامت آنان را بر چهره‌هایشان کور و لال و کر گرد می‌آوریم». پس در حالی که احساس ذلت و خواری نموده و از وضعیت موجود اظهار درد و رنج می‌کند، می‌گوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗاپروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختگی حال آنکه در دنیا بینا بوده؟ پس چه چیزی مرا به این حالت زشت و نامطلوب کشاند؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاخداوند می‌فرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و از آنها اعراض نموده و آنها را فراموش کردی و نادیده گرفتی. ﴿وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰامروز تو نیز فراموش می‌شوی، و در عذاب رها می‌گردی.

پس به او پاسخ داده می‌شود که این عین عمل تو می‌باشد، و جزا از جنس عمل است، پس همانطور که تو از یاد پروردگارت غافل شدی و از آن چشم فروبستی، و آن را فراموش کردی، و بهره‌ای از آن نبردی، خداوند نیز چشمهایت را در آخرت نابینا می‌کند و در حالی که کور و کر و لال هستی به جهنم برده می‌شوی، و خداوند از تو روی برتافته و تو را در عذاب فراموش می‌نماید.

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَو این‌گونه سزارا به کسی می‌دهیم که زیاده روی کند، به این صورت که از حدود و مرزهای الهی تجاوز کرده و مرتکب کارهای حرام شده و از محدودۀ مجاز فراتر رود. ﴿وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِو به آیات پروردگارش ایمان نیاورده و آیات الهی را که به طور واضح و صریح بر مفاهم ایمان دلالت می‌نمایند باور نداشته باشد. پس خداوند بر او ستم نکرده است بلکه سبب کیفرش تجاوزگری و اصرار بر کفر می‌باشد.

﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓو عذاب آخرت از عذاب دنیا چندین برابر سخت‌تر و ماندگارتر است، قطع نمی‌شود و تمام نمی‌گردد، به خلاف عذاب دنیا که تمام می‌شود. پس باید از عذاب آخرت ترسید و از آن بر حذر بود.

آیه‌ی ۱۲۸:

﴿أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ١٢٨[طه: ۱۲۸]. «آیا به آنان ننمود (و برای آنان بیان نکرد) که پیش از ایشان بسیاری از مردمان را نابود کردیم که (اکنون آنان) در محل سکونتشان راه می‌روند؟ بی‌گمان در این (امر) نشانه‌هایی برای خردمندان است».

آیا عذاب‌هایی که تکذیب کنندگان پیش از این‌ها بدان گرفتار شدند، کسانی که داستان‌هایشان را می‌دانند و قصه‌هایشان را برای یکدیگر بازگو می‌کنند، و با چشم‌های خود پس از آنها مسکن‌هایشان را می‌بینند مانند قوم هود و صالح ولوط و دیگران این تکذیب کنندگان و رویگردانان را هدایت نمی‌کند، و راه رشد و هدایت را به آنان نشان نمی‌دهد؟ و نمی‌دانند امت‌های گذشته که پیامبران ما را تکذیب کردند از کتاب‌های ما روی گردان شدند، به چه عذاب دردناکی گرفتار آمدند؟

پس چه چیزی آنان را از گرفتار شدن به آنچه آن امت‌ها بدان گرفتار شدند ایمن کرده است؟ ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤[القمر: ۴۳-۴۴]. «آیا کافران شما از آنان بهتراند، یا برائت و نجات شما در کتابهای ثبت و ضبط شده است؟ یا می‌گویند: ما همه پیروز هستیم؟». هیچ چیزی از این موارد نیست، و این کافران از آنها بهتر نیستند تا به خاطر خوبی و بهتر بودنشان عذاب خدا از آنها دور شود، بلکه از آنها بدترند، چون این‌ها به بزرگ‌ترین و شریفترین پیامبر و بهترین کتاب کفر ورزیده‌اند، و برائت و نجات آنها در هیچ کتابی نیامده است، و پیمانی نزد خداوند برای نجات خود ندارند، و آن‌گونه نیست که می‌گویند: گروهمان به ما سود می‌رساند و عذاب را از مادور می‌نماید! بلکه آنها خوارتر و کوچک‌تر از این می‌باشند.

پس هلاک شدن نسل‌ها و امت‌های گذشته به علت گناهانشان، یکی از اسباب اندرز و هدایت مردم است، چون این نشانه‌ای است بر صحت و درست بودن رسالت پیامبرانی که به نزد آنها آمده‌اند، و مبین بطلان چیزی است که بر آن بودند. اما هرکس از آیات خدا است،اده نمی‌برد، بلکه فقط خردمندان و صاحبان فطرتهای درست و عقلهای سالم و خرده‌های که صاحبان خود را از کارهای ناشایست باز می‌دارند بهره‌مند می‌شوند.

آیه‌ی ۱۲۹-۱۳۰:

﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى١٢٩[طه: ۱۲۹]. «و اگر از پیش وعده‌ای از پروردگارت صورت نگرفته و موعدی مشخص مقرر نشده بود، بدون شک (عذاب آنها در همین دنیا) محقق می‌شد».

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ١٣٠[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه می‌گویند شکیبایی ورز، و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در ساعاتی از شب و در بخش‌هایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول باش، باشد که راضی و خشنود گردی».

این دلگرم کردن پیامبر و توصیه به شکیبایی اوست. و این‌که در خصوص هلاک شدن تکذیب کنندگان اعراض کننده عجله نکنند، چرا که کفر تکذیب آنها سبب مناسبی است برای این‌که عذاب بر آنها واقع شود، و آنان‌را فرا بگیرد، چون خداوند کیفرها را برآمده از گناهان و جزء لاینفک آن قرار داده‌است.

و آنان سبب عذاب را فراهم آورده‌اند، اما چیزی که وقوع عذاب را بر آنها به تاخیر انداخته است سخن پروردگارت می‌باشد مبنی بر مهلت دادن به آنها و تأخیر عذاب از آنان، چرا که خداوند برای این کار مدت معینی را مقرر کرده است، پس تعیین شدن مدت و موعدی مقرر و نفوذ سخن الهی در این زمینه، عذاب را تا آن زمان معین از آنها به تأخیر انداخته است، شاید به‌سوی فرمان الهی برگردند، وخداوند توبۀ ایشان را بپذیرد و عذاب را از آنها دور نماید و این زمانی است که وعدۀ الهی مبنی بر گرفتار شدن آنها به عذاب تحقق نیافته باشد.

بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد تا در برابر آزار وا ذیت آنها شکیبایی ورزد، و او را فرمان داد تا برای مابله با اذیت آنها در این اواقت نیک وی را تحمید و تسبیح کند، قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و در بخش‌هایی از ابتدای روز و آخر آن ـ و این از باب ذکر عام بعداز خاص می‌باشد ـ نیز در اوقات و ساعاتی از شب (به تحمید و تسبیح پروردگار بپردازد( و از این ذکر و عبادت علیه آنان کمک بگیرد، باشد به پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت به او می‌دهد خشنود شود و تا دلت با پرستش پروردگارت ارام بگیرد، و چشم‌هایت روشن شود و در برابر اذیت آنها تسکین یابی، پس آنگاه شکیابیی کردن برایت آسان‌تر می‌شود.

آیه‌ی ۱۳۱:

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١[طه: ۱۳۱]. «و به زینت زندگی دنیا که گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم تا آنان را در آن بیازماییم چشم مدوز، و روزی پروردگارت بهتر و ماندگارتر است».

یعنی شگفت زده و با اعجاب به بهره‌مند شدن انان از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های لذیذ، و لباسهای فاخر و خانه‌های مزین و زنان زیبا چشم مدوز، زیرا همۀ این‌ها زیبایی‌های زندگی دنیا هستند که فریب خوردگان یا برخورداری از آن شادمان می‌شوند، و چشمهای اعراض کنندگان را خیره می‌نماید، و ستمگران از آخرت قطع نظر کرده و از ان بهره‌مند می‌شوند، سپس با سرعت از بین می‌رود، و همه چیز آن تمام می‌شود. دنیا، دوستداران و عاشقان خود را می‌کشد، و زمانی پشیمان می‌شوند که پشیمانی سودی ندارد، و چون در روز قیامت حاضر شوند، می‌دانند که بر چه چیزی بوده اند؟ و خداوند دنیا را فتنه و آزمایشی قرار داده تا مشخص نماید چه کسی در آن اقامت گزیده و فریب آن را می‌خورد، و چه کسی کار نیک انجام می‌دهد؟ چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا٨[الکهف: ۷-۸]. «بدون شک ما آنچه را روی زمین است زینتی قرار داده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک عملش بهتر سات. و قطعاً ما همۀ آن چیزی را که بر آن است (تبدیل به) میدانی صاف و هموار می‌کنیم».

﴿وَرِزۡقُ رَبِّکَو روزی پروردگارت از قبیل علم و ایمان و اعمال صالح که در این دنیا کسب می‌شوند، و پاداش خداوند در روز قیامت از قبیل نعمت‌های پایدار و زندگی سالم در کنار پروردگار مهربان. ﴿خَیۡرٞاز آنچه گروههایی از آنان را از آن بهره‌مند ساخته‌ایم بهتر است، ﴿وَأَبۡقَىٰو پایدارتر می‌باشد، چون روزی و پاداش خداوند قطع نمی‌شود و از بین نمی‌رود، میوۀ بهشت همیشگی و سآیه‌اش نیز جاودانه است. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را بر می‌گزینند، حال آنکه اخرت بهتر و ماندگارتر است».

این آیه به این نکته اشاره می‌کند که هرگاه بنده احساس کرد به زینت دنیا چشم دوخته و به آن روی آورده است باید روزی‌های پروردگارش را در بهشت یاد کند و این دو را با هم مقایسه نماید.

آیه‌ی ۱۳۲:

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢[طه: ۱۳۲]. «و خانواده‌ات را به اقامۀ نماز فرمان بده، و (خودت نیز) بر آن شکیبایی ورز، ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما تو را روزی می‌دهیم و سرانجام از آن پرهیزگاری است».

خانوده‌ات را بر خواندن نماز تشویق کن و آنها را به خواندن نمازفرض و نقل فرمان ده. و دستور دادن به انجام چیزی به مثابۀ دستور به همۀ چیزهایی است که بدون آنها آن کار تکمیل نمی‌شود. پس بر اساس این دستور باید آنچه نماز را صحیح (و شرعی) کرده و آنچه آن را فاسد می‌نماید، و آنچه نماز را کامل می‌گرداند، به خانواده یاد داده می‌شود.

﴿وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاو نماز را با شرایط و ارکانش، و با خشوع و فروتنی اقامه کن و بر آن شکیبایی ورز، زیرا انجام این کار بر نفس سخت است، اما باید آن را بر این کار مجبور کرد، و همواره بر انجام آن شکیبا بود، زیرا هرگاه بنده نمازش را به صورتی که به آن فرمان داده شده بر پای بدارد دیگر امور دینی‌اش را بیشتر حفظ و نگهداری نموده و انجام می‌دهد، و اگر نماز را ضایع کند دیگر امور دینی رانیز ضایع خواهد کرد. سپس خداوند روزی پیامبرش را تضمین نمود، تا فکر کردن به موضوع معیشت او را از اقامۀ دینش باز ندارد. پس فرمود: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَما تو را روزی می‌دهیم. یعنی روزی تو بر عهدۀ ماست، ما آن را به عهده گرفته‌ایم، آنگونه که ضامن و عهده دار روزی همۀ خلائق هستیم. پس چگونه کسی را فراموش می‌کنیم که فرمان ما را انجام داده و به ذکر ما مشغول شده است؟

و خداوند هم به پرهیزگار روزی می‌دهد و هم به غیر او، اما آنچه که سعادت همیشگی را فراهم می‌آورد پرهیزگاری است. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰو سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاری است. پرهیزگاری یعنی انجام آنچه که بدان فرمان داده شده، و ترک آنچه که از ان نهی بعمل امده است. پس هرکس این حریم را رعایت کند سرانجام نیک از آن او خواهد بود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ[الأعراف: ۱۲۸]. و سرانجام نیک ازآن پرهیزگاران است.

آیه‌ی ۱۳۳-۱۳۵:

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٣٣[طه: ۱۳۳]. «و گفتند: چرا معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد؟ آیا معجزۀ کتاب‌های پیشین نزد آنان نیامده است؟!».

﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ١٣٤[طه: ۱۳۴]. «و اگر ما آنان را پیش از او به عذابی نابود می‌کردیم، می‌گفتند: پروردگارا! چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا گردیم؟».

﴿قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ١٣٥[طه: ۱۳۵]. «بگو: همه چشم به راهند پس (شما نیز) چشم به راه باشید، و به زودی خواهید دانست چه کسانی بر راه راست بوده و چه کسانی راه یافته‌اند».

تکذیب کنندگان پیامبر صگفتند: چرا معجزه ونشانه‌ای از سوی پروردگار ش برای ما نمی‌آوردی؟» منظورشان معجزه و نشانه‌هایی بود که پیشنهاد می‌کردند. مانند این‌که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠ أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا٩٢[الإسراء: ۹۰-۹۲]. «هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که باری ما چشمه‌ای از زمین بجوشانی، یا باغی از خرما و انگور داشته ب اشی که نهرها در آن بجوشد، یا آسمان را آن‌گونه که ادعا می‌کنی تکه تکه بر ما بیاندازی، یا خدا و فرشتگان را روبرو بیاوری».

و این ناشی از لجاجت و عناد و ستم آنها بود، پس آنان و پیامبران، انسان و بندگان خدا هستند بنابر این پیشنهاد کردن معجزه طبق خواسته‌هایشان برای آنها مناسب نیست، و این خداوند است که آن را نازل می‌نماید، و از میان معجزات گوناگون آنچه را که حکمتش ایجاب نماید انتخاب می‌کند.

و از گفتۀ آنان که می‌گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِچرا نشانه‌ها و معجزاتی از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ چنین بر می‌آید که پیامبر، نشانه و معجزه‌ای دال بر صداقت و حقانیت خود به آنان ارائه ن مداده است، اما این دروغ و افترا می‌باشد، زیرا او معجزات آشکار و نشانه‌های قوی آورده است که با برخی از آن هدف و مقصود حاصل می‌شود. به همین جهت فرمود: اگر راست می‌گویند و حق را با دلیلش می‌جویند، ﴿أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰمگر دلیل و معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟ مگر این قرآن بزرگ نزد آنان نیامده است که تصدیق کنندۀ کتابهای گذشته از قبیل تورات و انجیل و دیگر کتابهای گذشته است که مطابق با قرآن بوده و از چیزهایی که از آن خبر داده‌اند قرآن نیز خقبر داده است؟ نیز قرآن در آن کتاب‌ها تایید شده و در آنها به بعثت پیامبر مژده داده شده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٥١[العنکبوت: ۵۱]. «آیا آنان را کافی نیست که ما این کتاب را بر تو فرو فرستاده‌ایم که بر آنها خوانده می‌شود؟ بی‌گمان در آن رحمت و پندی است برای قومی که ایمان می‌آورند».

پس نشانه‌ها و معجزات تنها به مومنان فایده می‌دهند و ایمان و یقینشان با آن افزوده می‌شود. اما کسانی که از آن روی گردانند و با آن مخالفت می‌کنند، به آن ایمان نمی‌آورند و از آن بهره‌مند نمی‌شوند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ حَقَّتۡ عَلَیۡهِمۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ٩٦ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ کُلُّ ءَایَةٍ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٩٧[یونس: ۹۶-۹۷]. «بی‌شک کسانی که سخن پروردگارت بر آنها ثابت شده است ایمان نمی‌آورند، گرچه هر نشانه‌ای به نزد آنها بیاید، مگر این‌که عذاب دردناک را ببینند».

و فایدۀ آوردن نشانه‌ها برای آنان این است که تا حجت بر آنها اقامه شود، نیز وقتی که عذاب بر آنها فرود می‌آید، نگویند: ﴿لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰچرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه با گرفتار شدن به عذاب خوار و رسوا شویم؟ به راستی که پیامبر ما نزد شما آمد و نشانه و دلایل ما همراه اوست، پس اگر شما آنگونه هستید که می‌گویید، او را تصدیق کنید.

ای محمد! خطاب به کسانی که تو را تکذیب می‌کنند و می‌گویند دربارۀ او منتظر حوادث زمان باشید، بگو: ﴿کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞهمه چشم به راه و منتظر هستیم، شما منتظر مردن من باشید، و من نیز منتظر گرفتار شدن شما به عذاب هستم. [التوبة: ۵۲]. ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَا[التوبة: ۵۲]. «بگو: دربارۀ ما مگر جز یکی از دو خوبی منتظر پیز دیگری هستید؟ ما یا پیروز می‌شویم یا شهید می‌گردیم. و ما در مورد شما منتظریم که خداوند یا شما را به عذاب خود گرفتار نماید یا به دستد ما عذابتان دهد».

﴿فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰپس شما نیز چشم به راه و منتظر باشید و به زودی خواهید دانست که چه کسانی پیرو راه راست بوده و با در پیش گرفتن راه راست موفق و رستگار می‌شوند؟ و هرکس از راه راست منحرف شود زیانکار و ناکام گشته و به عذاب الهی گرفتار می‌شود، و معلوم است که پیامبر بر راه راست، و رستگار بود و دشمنانش منحرف و زیانکار بودند.

والله أعلم

پایان تفسیر سوره‌ی طه

تفسیر سوره‌ی طه آیه‌ی 135-99

 

سوره‌ی طه آیه‌ی 135-99

 

(کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْرًا (٩٩) مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا (١٠٠) خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلا (١٠١) یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا (١٠٢) یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا عَشْرًا (١٠٣) نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا یَوْمًا (١٠٤) وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا (١٠٥) فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا (١٠٦) لا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا (١٠٧) یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الأصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلا تَسْمَعُ إِلا هَمْسًا (١٠٨) یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلا (١٠٩) یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا (١١٠) وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا (١١١) وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا (١١٢) وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا (١١٣) فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا (١١٤) وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (١١٥) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ أَبَى (١١٦) فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى (١١٧) إِنَّ لَکَ أَلا تَجُوعَ فِیهَا وَلا تَعْرَى (١١٨) وَأَنَّکَ لا تَظْمَأُ فِیهَا وَلا تَضْحَى (١١٩) فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لا یَبْلَى (١٢٠) فَأَکَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى (١٢١) ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى (١٢٢) قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَى (١٢٣) وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى (١٢٤) قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا (١٢٥) قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى (١٢٦) وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى (١٢٧) أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لأولِی النُّهَى (١٢٨) وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى (١٢٩) فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى (١٣٠) وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى (١٣١) وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى (١٣٢) وَقَالُوا لَوْلا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الأولَى (١٣٣) وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى (١٣٤) قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى (١٣٥)).

این سوره آغاز می‌گردد با سخن ‌گفتن از قرآن‌، و این که قرآن برای پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) نازل نگردیده است تا بدان یا به سبب آن بدبخت‌ گردد. از جمله قرآن داستان موسی (علیه السلام) است‌. در این داستان رعایت و عنایت یزدان به موسی و برادرش و قومش پیدا و هویدا است‌.

هم اینک روند قرآنی بر این داستان پیرو می‌زند با برگشت به قرآن و وظیفه قرآن‌، و فرجام کسی‌که از قرآن رویگردان می‌شود. روند قرآنی این فرجام را در صحنه‌ای از صحنه‌های قیامت ترسیم می‌کند. در این صحنه‌، روزگاران زندگی دنیا بسی کم و ناچیز جلوه‌گر می‌آید، و زمین ازکوه‌ها خالی و لخت می‌گردد، و صداها در برابر خداوند مهربان پایین آورده می‌شود، و چهره‌ها در برابر خداوند زنده پاینده بر زمین می‌افتد و کرنش می‌برد. چه‌بسا این صحنه و تهدید و بیمی‌که در قرآن است احساس تقوا و پرهیزگاری را در دلها و درونها برانگیزد، و دلها و درونها را به یاد خدا اندازد و با خدا پیوند و ارتباط دهد ... این بند به پایان می‌آید با آسوده خاطرکردن پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) از ناحیه قرآنی که بر او نازل می‌گردد، و بدو دستور داده می‌شودکه با شتاب قرآن را تکرار نکند، شتابی‌که ناشی از نگرانی این است که نکند آن را فراموش نماید. و بدو اطلاع داده می‌شودکه به سبب قرآن بدبخت نمی‌گردد. چه خدا آن را برای او آسان می‌سازد، و خدا حافظ قرآن است‌. او از خدا بخواهد که بر دانشش بیفزاید.

به مناسبت حرص و آز پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) بر این‌که شتابان به تکرار چیزی بپردازدکه بدو وحی می‌گردد، از ترس این‌که نکند آن را فراموش نماید، روند قرآنی فراموشکاری عهد و پیمان خدا توسط آدم را بیان می‌دارد، و مساله با اعلان دشمنی موجود میان آدم و میان ابلیس‌، و بیان عاقبت کسانی که از فرزندان آدم عهد و پیمان خدا را به یاد می‌دارند، وکسانی که از فرزندان آدم از عهد و پیمان خدا روی می‌گردانند و پشت بدان می‌کنند، به پایان می‌آید. روند قرآنی این عاقبت را در صحنه‌ای از صحنه‌های قیامت ترسیم می‌کند، به گونه‌ای که انگار این صحنه پایان کوچکی است‌که در جهان والای فرشتگان آغازگردیده است‌، و سپس بار دیگر بدانجا می‌رسد و بدانجا منتهی می‌شود. این سوره با دلداری دادن پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) از رویگردانی رویگردانان و از تکذیب تکذیب‌کنندگان خاتمه می‌یابد. به پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) خبر داده می‌شود که او به سبب ایشان بدبخت و بدبیار نمی‌شود. چه آنان دارای مدت زمان محدودی و معلومی هستند. نباید او به کالاها و بهره‌مندیهای ایشان از زندگی دنیا اهمّیت بدهد، چه کالاها و بهره‌مندیهایشان از آن‌، وسیله امتحان و آزمون ایشان است‌. لازم است به عبادت خدا و یاد او بگراید و آسوده‌خاطر و مطمئن باشد. نسلها و نسلها پیش از آنان از میان رفته‌اند و زندگی را به درود گفته‌اند. خدا خواسته است عذر ایشان را با ارسال خاتم‌الانبیاء بخواهد. از آنان دست بردارد و ایشان را به سرنوشتشان واگذارد.

(قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى).

(ای پیغمبر! به این منکران حقیقت و معاندان دین‌) بگو: ما جملگی منتظر (‌وعده‌ها و وعیدهای الهی‌) هستیم‌. به زودی خواهیم دانست چه کسانی (‌از ما و شما) بر راه راست بوده و راهیابند (‌و چه کسانی گمراه و اهل عذابند). (طه/١٣٥)

*

(کَذَلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَیْنَاکَ مِنْ لَدُنَّا ذِکْرًا. مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وِزْرًا. خَالِدِینَ فِیهِ وَسَاءَ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِمْلا. یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا. یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا عَشْرًا. نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذْ یَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا یَوْمًا).

این چنین اخبار گذشتگان را برای تو بازگو می‌کنیم‌. ما از سوی خود قرآن را به تو عطاء کرده‌ایم (‌که صلاح دین و دنیا را به تو و پیروانت تذکر می‌دهد)‌. هرکس از قرآن رویگردان شود و (‌از تصدیق و عمل بدان دوری گزیند، در دنیا گمراه خواهد بود، و) در روز قیامت بار سنگینی (‌از عذاب مسؤولیت و گناه‌) بر دوش خواهد داشت‌. (‌این چنین کسانی‌) جاودانه در آن (‌عذاب‌) خواهند ماند، و چه بار بدی که در روز قیامت دارند! روزی در صور (‌برای بار دوم‌) دمیده می‌شود، و گنهکاران را (‌با چهره و اندام‌) کبود رنگ (‌از شدت درد و رنج‌، و با چشمان کور) در آن روز (‌در گستره رستاخیز) گرد می‌آوریم‌. آنان در میان خود آهسته به هم می‌گویند: جز ده شبانه‌روز (‌در دنیا) نبوده‌اید و نمانده‌اید. ما بهتر می‌دانیم که (‌آهسته به یکدیگر) چه می‌گویند، و (‌کاملا آگاهاییم‌) از سخن کسی که راهش (‌در به تصویر کشیدن کوتاهی دنیا، به حقیقت‌) نزدیک‌تر و بهتر است‌. آنگاه که می‌گوید: شما تنها یک روز در دنیا بسر برده‌اید!.

همچنین ما داستانی را به تو وحی‌کرده‌ایم‌که درباره موسی است و از اخباری صحبت می‌دارد که راجع به گذشته‌ها است‌. آن را در قرآن برای تو روایت می‌کنیم‌. قرآن ذکر نامیده می‌شود چون قرآن ذکر و یاد خدا و بیان نشانه‌های شناخت یزدان و معجزه‌های خداوند سبحان است‌، و یادآوری می‌کند نشانه‌های عظمت خدا و معجزه‌هائی راکه در قرو‌ن پیشین و زمانهای دیرین بوده است وگذشته است‌.

از این افراد رویگردان از این قرآن‌،‌که ایشان را مجرمین می‌نامد صحنه‌ای راکه مربوط به روز قیامت است به تصویر می‌کشد. آنان که بزهکارانند بارهای سنگین‌گناهانشان را برمی‏دارند، بدان‌گونه که مسافران بارهای خود را برمی‏دارند. وای که چه بارهای بدی‌! هرگاه به شیپور گردهمآئی محشر دمیده شد، گنهکاران جمع‌آوری می‌شوند با چهره‌های کبودی‌که‌گرد غم و اندوه بر آنها نشسته است و سیاه‌گردیده است‌. آهسته با یکدیگر به سخن می‌پردازند، و از هول و هراس صدا را بلند نمی‌کنند، و از ترس و بیمی‌که بر پهنه میدان محشر خیمه زده است پچ‌پچ و آرام صحبت می‌کنند.

درباره چه چیز آهسته سخن می‌گویند؟ آنان به حدس و گمان درباره روزهائی حرف می‌زنندکه بر روی زمین سپری‌کرده‌اند. زندگی دنیا در حس و شعورشان بسیار کم و ناچیزگردیده است‌، و روزهای آن د‌ر حس و شعورشان کوتاه جلوه‌گر آمده است‌. در حافظه و ذهن ایشان جز روزهای اندکی نیست‌:

(إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا عَشْرًا).

جز ده شبانه‌روز (‌در دنیا) نبوده‌اید و نمانده‌اید. ولی آنان‌که از میان ایشان از همگان راهیاب‌ترند و دارای رای و نظر درست‌تری هستند، زندگی دنیا را بسی کوتاه‌تر و کمتر می‌بینند:

(إِنْ لَبِثْتُمْ إِلا یَوْمًا).

جز یک روز (‌در دنیا) نمانده‌اید.

این عمرها و سنهایی‌که بر روی زمین سپری‌کرده‌اند این‌گونه فراهم می‌آید و درهم پیچیده می‌شود، و خوشیهای زندگی و غمهای زندگی ناچیز می‌گردد. تمام زندگی دوره‌کوتاهی از زمان می‌شود، و ارزش ناچیزی پیدا می‌کند. آخر ارزش ده شبانه‌روز چیست هرچندکه گریز از همه لذائذ و کالاها و بهره‌مندیها باشد؟ ارزش یک شبانه‌روز چیست هرچند که ثانیه‌ها و دقیقه‌ها و لحظه‌های آن پر از سعادت و مسرت باشد؟ ارزش این یا آن در برابر مدتهای طولانی بی‌انتهاء چیست‌؟ آن روزها و مدتها و دوره‌هائی‌که پس از حشر در انتظار ایشان است و انقطاع وگسیختن نداردکجا و عمرکوتاه دنیا کجا؟‌!

صحنه هول و هراس بیشتر نمایان می‌آید، با برگشت به پرسشی‌که آنان در دنیا درباره‌کوه‌ها دارند و می‌پرسند کوه‌ها در آن روز چه می‌شوند وکجا می‌روند؟ ناگهان پاسخ درمی‌رسد و مرتبه هول و هراسی را به تصویر می‌کشدکه با آن رویاروی می‌شوند!

(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفًا. فَیَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا. لا تَرَى فِیهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا. یَوْمَئِذٍ یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الأصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلا تَسْمَعُ إِلا هَمْسًا. یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلا. یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا. وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخَافُ ظُلْمًا وَلا هَضْمًا).

(ای پیغمبر! حال که از قیامت صحبت کرده‌ای‌، منکران رستاخیز) از تو درباره کوه‌ها می‌پرسند او می‌گویند: کوه‌هائی بدین عظمت -‌که به عقیده ایشان قابل تزلزل نیست -‌به هنگام پایان گرفتن جهان چه سرنوشتی خواهند داشت‌؟‌)‌. بگو پروردگارم آنها را از جا می‌کند و (‌در هوا) پراکنده می‌دارد (‌و بر باد می‌دهد)‌. سپس زمین را به صورت فلات صاف و هموار و بی‌آب و گیاه رها می‌سازد. در آن هیچ‌گونه پستی و بلندی نمی‌بینی (‌انگار قبلا آباد نبوده است و خانه و کاشانه و فراز و نشیبی نداشته است‌)‌. در آن روز (‌که مردمان سر از گورها به در می‌آورند، همگی‌) بدون کم‌ترین سرپیچی‌، از منادی (‌الهی‌) پیروی می‌کنند، (‌و برابر فرمان او رهسپار عرصه محشر می‌شوند،‌) و صداها به سبب (‌جلال و شکوه خداوند) مهربان فروکش می‌کند، و جز صدای آهسته (‌و پنهان در زیر لبان‌، چیزی‌) نمی‌شنوی‌. در آن روز شفاعت (‌هیچ کسی‌) سودی نمی‌بخشد، مگر (‌شفاعت‌) کسی که خداوند به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد. خدا می‌داند آنچه را که (‌مردمان‌) درپیش دارند و (‌در آخرت بدان گرفتار می‌آیند، و می‌داند) آنچه را که (‌در دنیا انجام داده‌اند و) پشت سر گذاشته‌اند، ولی آنان از (‌کار و بار و حکمت‌) آفریدگار آگاهی ندارند. (‌در آن روز همه‌) چهره‌ها در برابر خداوند باقی و جاویدان‌، و گرداننده و نگهبان جهان (‌همچون اسیران‌) خضوع و خشوع می‌کنند و کرنش می‌برند، و کسی که (‌در آن روز کوله‌بار) کفر (‌دنیای خود) را بر دوش کشد، ناامید (‌از لطف خدا و بی‌بهره از نجات و ثواب‌) می‏گردد. و هرکس کارهای نیکو انجام دهد، در حالی که مومن باشد، نه از ظلم و ستمی می‌ترسد (‌که بر او رود، و مثلا بر گناهانش افزوده شود) و نه از کم و کاستی می‌هراسد (‌که گریبانگیر کارهای نیک و پاداشش شود. چرا که حساب و کتاب خدا دقیق است‌)‌.

صحنه هراس‌انگیز پدیدار می‌گردد. ناگهان کوه‌های استوار و پایدار را می‌بینی از جای‌کنده می‌شوند و در هوا پراکنده می‌شوند. زمین صاف و هموار و خالی از پستی و بلندی می‌گردد، فلات کاملا مسطح و هموار می‌شود، و بلندی و کجی در آن یافته نمی‌شود. زمین مسطح شده است‌، در آن نه بلندی پیدا و نه پستی هویدا است‌.

انگار بعد از آن از جا کندن و مسطح نمودن‌، طوفان فروکش می‌کند و آرام می‌شود، وگروه‌های جمع‌آوری شده وگرد آمده خاموش و ساکت می‌شوند و هر جنبشی و هر ناله‌ای بازمی‌ایستد و خاموش می‌گردد، و به ندای دعوت‌کننده به جایگاه گوش فرامی‌دهند و از رهنمون او پیروی می‌کنند و بسان‌گله گوسفندان مردمان ساکت و تسلیم فرمان یزدانند، نه به چیزی نگاه می‌کنند، و نه عقب می‌افتند - امّا در دنیا به سوی هدایت دعوت می‌شدند ولی عقب می‌افتادند و رویگردان می‌شدند -‌روند قرآنی تسلیم شدن و فرمانبرداری کردن ایشان را چنین بیان می‌دارد:

(یَتَّبِعُونَ الدَّاعِیَ لا عِوَجَ لَهُ).

(همگی‌) بدون کم‌ترین سرپیچی‌، از منادی (‌الهی‌) پیروی می‌کنند.

این پیروی‌کردن برای هماهنگی صحنه دلها و پیکرها، با صحنه‌کوه هائی است‌که پیچ و پناهی و بلندی و برجستگی در آنها وجود نخواهد داشت‌!

آن‌گاه سکوت هراس‌انگیز و سکون فراگیری خیمه می‌زند:

(وَخَشَعَتِ الأصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلا تَسْمَعُ إِلا هَمْسًا).

و صداها به سبب (‌جلال و شکوه خداوند) مهربان فروکش می‌کند، و جز صدای آهسته (‌و پنهان در زیر لبان‌، چیزی‌) نمی‌شنوی!

(وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ).

و چهره‌ها در برابر خداوند باقی و جاویدان و گرداننده و نگهبان جهان (‌همچون اسیران‌) خضوع و خشوع می‌کنند و کرنش می‌برند.

بدین منوال جلال و شکوه بر سراسر جایگاه خیمه می‌زند، و هراس و سکوت و خشوع پهنه میدانی را فرا می‌گیردکه چشم انتهای آن را نمی‌بیند. چه سخن آهسته و آرام‌گفته می‌شود، و پرسش نهان در زیر لبان می‌شود، و خشوع و خضوع فراگیر است‌، و چهره‌ها کرنش می‏برند، و جلال و عظمت خداوند باقی و جاویدان وگرداننده و نگهبان جهان‌، با شکوه موقرانه بر دلها و درونها چیره می‏شنود. کسی نمی‌تواند شفاعتی بکند مگر فردی‌که خداگفتار او را بپذیرد. دانش همه ازآن خدا است‌. علم و دانش مردمان‌، یزدان جهان را احاطه نمی‌کند و بدو نمی‌رسد. و ظالمان کوله‌بار ظلم خود را برمی‏دارند و به ناامیدی می‌رسند و درمانده می‌گردند. ولی کسانی که ایمان آورده باشند آرام و مطمئن هستند، نه از ستم و ظلمی در حساب وکتاب می‌ترسند، و نه ازکم وکاستی می‌هراسند، چون کارهای نیکو را انجام داده‌اند. جلال و شکوه خدا است که سراسر فضا را فرامی‌گیرد.

(وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا).

همچنین قرآن را به زبان عربی فروفرستادیم و در آن بیم دادن و ترساندن را (‌به شیوه‌های گوناگون‌) بازگو کردیم‌. تا این که (‌مردمان از کفر و معاصی‌) بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری (‌و مایه پند و عبرت‌) ایشان شود.

این چنین و بر این روال صورتها و شکلهای تهدید و بیم را گوناگون کردیم‌، و جایگاه‌ها و صحنه‌ها را جوراجور نمودیم بدان امید که در دلها و درونهای تکذیب‌کنندگان‌، احساس و شعور تقوا و پرهیزگاری را برانگیزد و به جوش و خروش اندازد، یا ایشان را به یاد چیزی افکندکه در آخرت بدیشان می‌رسد، و از بدیها و پلشتیها دوری‌گزینند ... این همان چیزی است‌که در آغاز سوره خدا بدان اشاره می‌فرماید:

().

(ای پیغمبر!) ما قرآن را برای تو نفرستاده‌ایم تا (‌از غم ایمان نیاوردن کافران‌، و نپذیرفتن شریعت یزدان‌) خویشتن را خسته و رنجور کنی‌.

پیغمبر (صلی الله علیه و سلم)‌ وحی را دنبال می‌کرد و پی می‌گرفت‌، و بدین منظور واژه‌ها و آیه‌های قرآن را تکرار می‌کرد پیش از این‌که وحی به پایان آید، از ترس این‌که نکند فراموش نماید. این کار بر او دشواری می‌کرد. پروردگارش خواست دل او را اطمینان بدهد بر حفظ امانتی‌که آن را با خود حمل می‌کند.

(فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا).

والامقام خدا است که شاه حقیقی او است (‌و جملگی فرماندهان و فرمانبران بدو نیازمندند، و دائره امر و نهیش سراسر گستره هستی است‌. ای پیغمبر! نازل‌کننده قرآن چنین خدای بلندمرتبه و توانائی است‌. پس به هنگام نزول قرآن‌) پیش از این که وحی (‌آیات‌) قرآن به پایان برسد، در آن عجله مکن (‌و تندتند آیه‌ها را به دنبال جبرئیل تکرار منما و بر زبان مران‌، چرا که هرچند قرآن مافوق طاقت و توان انسان است‌، امّا خدا حافظ و نگهدار آن است و آن را در مغزت ثبت و ضبط می‌نماید)‌. بگو: پروردگارا! (‌در پرتو قرآن‌) بر دانشم بیفزا (‌و از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاه‌ترم فرما)‌.

والا مقام خداوند راستینی است که چهره‌ها برایش کرنش می‌برند، و ستمگران در آستانه او ناامید می‌گردند، و مومنان شایسته و بایسته در سایه لطف او ایمن می‌مانند و می‌آرامند ... خدا است‌که قرآن را از آن بالا بالاهای والا نازل می‌کند. پس زبانت با شتاب آن را تکرار نکند. قرآن را برای حکمتی نازل می‌کند، و هرگز آن را ضائع و هدر نمی‌نماید. آنچه بر تو است این است‌که پروردگار خود را به‌کمک و یاری بخوانی و از او درخواست نمائی‌که بر دانش تو بیفزاید. مطمئن باش‌که خدا آنچه را به تو می‌دهد نگاهداری و نگاهبانی می‌کند، و بر فوت و تضییع آن به خود ترس و هراس راه مده‌. دانش تنها آن دانشی است‌که خدای متعال آن را به تو یاد می‌دهد، دانش باقی و جاویدانی که سود می‌رساند و هدر نمی‌گرداند، و بهره می‌دهد و بی‌بهره نمی‌گردد.

*

آن‌گاه داستان آدم به میان می‌آید. او عهد و پیمانی را که با خدا بسته است فراموش‌کرده است‌، و در برابر وعده جاودانگی اهریمن بدو گول خورده است‌. به وسوسه اهریمن گوش فراداده است‌. این هم آزمایشی از سوی خدا برای او بود و پیش از این بوده است‌که یزدان خلافت و جانشینی در زمین را بدو واگذارد. از دیگر سو این نمونه‌ای ازکار اهریمن است و آدمیزادگان باید از آن درس عبرت بگیرند.

زمانی که آزمایش به پایان آمد، رحمت و شفقت خدا آدم را دریافت و او را برگزید و بدو هدایت بخشید. داستان قرآنی در روند سخن هماهنگ با آن ذکر می‌گردد. داستان آدم در اینجا به میان می‌آید بعد از آن که پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) عجله می‌کند قرآن را از ترس فراموش کردن تند تند بخواند و تکرار گرداند. در داستان آدم نقطه فراموش کردن بیان می‌شود، و در سوره‌ای ذکر می‌گرددکه پرده را از رحمت و محبت و رعایت و عنایت خدا به‌کنار می‌زند در حق‌کسانی‌که ایشان را از میان بندگان خود برگزیده است‌. در داستان آدم بیان می‌کندکه پروردگارش او را برگزیده است و توبه و پشیمانی او را پذیرفته است و بدو هدایت بخشیده است‌. آن‌گاه به دنبال این داستان با صحنه‌ای از صحنه‌های قیامت بر آن پیرو می‌زند و در این پیرو فرجام فرمانبرداران و عاقبت سرکشان آدمیزادگان را به تصویر می‌کشد. انگار برگشتی ازکوچ زمین به قرارگاه نخستین است تا در آنجا پاداش و پادافره هرکسی برابر آنچه کرده است و پیشاییش فرستاده است داده شود.

بهتر است با همدیگر داستان را پیگیری‌کنیم بدانگونه که در روند قرآنی آمده است:

(وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا).

در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم (‌که از میوه درخت ممنوع نخورد)‌. امّا او ترک فرمان کرد و (‌از آن خورد، و در اوائل کار) از او تصمیم درستی و اراده استواری مشاهده نکردیم‌.

عهد و پیمان خدا با آدم این بودکه از هر میوه‌ای بخورد مگر میوه درختی‌که نمودار حرام بود و می‌بایستی از آن دوری‌کند تا اراده‌اش تربیت‌، و شخصیتش موکد شود، و از بند هواهای نفس و شهوات آزادگردد بدان اندازه که برای روح بشریت آزادی رهائی از خواستها را محفوظ دارد هر وقت‌که بخواهد، و خواستها او را بنده خود نسازد و وی را مقهور و مغلوب خود نکند. این هم معیار و مقیاسی است‌که در ارزیابی و سنجش ترقی انسانها به خطا نمی‌رود. چه هر زمان‌که انسان بر نگاهداری خود از خواستها تواناترگردد، و بهتر بتواند بر خواستها حاکم و فرمانروا شود، و خوبتر بر آنها برتری‌گیرد، از نردبان ترقی و تعالی بشری بالاتر رفته است و پله‌های بیشتری را طی‌کرده است‌. و هر زمان که انسان در برابر خواستها ضعیف‌گردد و سقوط‌کند، به حیوانیت و بربریت‌، و به مراحل اولیه حرکت‌کوچ انسانها، نزدیک‌تر است‌.

بدین خاطر عنایت الهی که این پدیده انسان نام را سعات می‌نماید خواسته است آدم را برای خلافت در زمین آمادگی بخشد با آزمایش اراده او، و بیدارباش نیروی استقامت و پایداری در وجود او، و بازکردن چشمانش برای دیدن چیزی‌که در انتظار او است‌. آن چتر مبارزه موجود میان خواستهائی است که اهریمن آنها را در نظرش می‌آراید، و میان اراده انسان بر ماندگاری بر عهد و پیمانی است‌که خدای مهربان با او بسته است‌. هان‌! هم اینک تجربه نخستین‌، نتیجه نخستین خود را اعلان می‌دارد:

(فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا).

امّا او ترک فرمان کرد و (‌از آن درخت خورد، و در اوائل کار) از او تصمیم درستی و اراده استواری مشاهده نکردیم‌.

بیش از این به تفصیلات آن نپرداخته است

(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ أَبَى).

(ای پیغمبر! بیان دار) آنگاه را که به فرشتگان دستور دادیم‌: برای آدم سجده (‌تعظیم و تکریم‌) ببرید، پس (‌همگی اطاعت کردند و) سجده بردند مگر ابلیس که سرباز زد)‌.

این‌گونه مختصر این صحنه بیان‌گردیده است‌، صحنه‌ای که در سوره‌های دیگر تفصیل داده می‌شود. زیرا روند قرآنی در اینجا روند نعمت و رعایت است ... این است که نمودها و نمادهای نعمت با رعایت حال ذکر می‌گردد:

(فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى. إِنَّ لَکَ أَلا تَجُوعَ فِیهَا وَلا تَعْرَى. وَأَنَّکَ لا تَظْمَأُ فِیهَا وَلا تَضْحَى).

آن وقت گفتیم‌: ای آدم‌! این دشمن تو و همسر تو است‌، پس (‌بپائید به دام وسوسه خود شما را گرفتار نسازد و) از بهشت بیرونتان نکند که به رنج و زحمت خواهی افتاد. (‌بر ما است که خواسته‌های زندگی تو را در بهشت فراهم سازیم و) تو در آن نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌گردی‌. و در آن تو نه تشنه می‌مانی و نه آفتاب‌زده می‌شوی‌.

این هم رعایت و عنایت خدا به آدم است‌که او را از دشمنش آگاه می‌سازد و از خیانت و ستم او برحذرش می‌دارد، بعد از آن‌که اهریمن از سجده بردن برای آدم همان‌گونه که خدا بدو دستور داده است سرپیچی و سرکشی و خودداری میکند.

(فَلا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى).

پس (‌بپائید به دام وسوسه خود شما را گرفتار نسازد و) از بهشت بیرونتان نکند که به رنج و زحمت خواهی افتاد.

بدبخت گردیدن‌، با رنج کشیدن‌، کار کردن‌، پریشان‌حالی‌، گمراهی‌، دلهره‌، سرگردانی‌، افسوس خوردن‌، انتظارکشیدن‌، درد و الم‌، نداشتن نعمت‌، از دست دادن ثروت‌، و ... حاصل می‌گردد. همه اینها هم در بیرون بهشت در انتظار است‌. تو هم در حمایت و حفاظت خدا هستی‌، مادام‌که درگستره بهشت بسر می‌بری:

(إِنَّ لَکَ أَلا تَجُوعَ فِیهَا وَلا تَعْرَى . وَأَنَّکَ لا تَظْمَأُ فِیهَا وَلا تَضْحَى).

تو در آن نه گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌گردی‌. و در آن تو نه تشنه می‌مانی و نه آفتاب‌زده می‌شوی‌.

همه اینها برای تو تضمین شده است مادام‌که درگستره بهشت بسر می‌بری ...گرسنگی و لختی‌، با تشنگی و آفتاب‌زدگی‌، تقابل دارد. اینها هم رویهمرفته رنجها و دردهای نخستین انسان را در راه فراچنگ آوردن خوراک و پوشاک‌، و نوشیدنی و آسایش‌، به تصویر می‌کشد.

ولی آدم تجربه‌هائی نداشت‌. ضعف بشری را با خود داشت‌که آرزوی جاودانگی و عشق به سلطه و قدرت است‌. از این سوراخ‌، اهریمن به سوی آدم رخنه‌کرد:

(فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لا یَبْلَى).

سپس شیطان (‌به نیرنگ و حیله نشست و) آدم را وسوسه کرد (‌و بدو) گفت‌: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم‌؟ (‌اگر از این درخت ممنوع بخورید، دیگر نمی‌میرید و سرمدی می‌شوید )‌.

اهریمن جای حساس آدم را پسود و لمس نمود. چه عمر انسان محدود است‌، و نیروی بشری محدود است‌. بدین جهت است‌که انسان به زندگی دراز و ملک وسیع چشم می‌دوزد. از این دو سوراخ است‌که شیطان به دل انسان رخنه می‌کند. آدم مخلوقی بود دارای فطرت بشر و ضعف بشر، برای‌کار مقدر و معین‌، و حکمت نهان و پنهان ... بدین خاطر عهد و پیمان را فراموش کرد، و به کار حرام اقدام کرد:

(فَأَکَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ... وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى).

سرانجام هر دو نفر از آن خوردند (‌و جامه‌های بهشتی از بدنشان فرو ریخت و) عورت خود را دیدند (‌که تا آن زمان از ایشان پنهان بود) و شروع کردند به این که برگهای درختان بهشت را بر خود بپیچند و بچسبانند؛ بدین نحو آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد (‌و این واقعه پیش از نبوت او بود)‌.

پیدا است‌که مراد از عورتها خود عورتهای محسوس ایشان است که تا آن زمان از دید آنان پنهان بوده است و هم اینک نمایان می‌گردد. این عورتها همان شرمگاه‌ها و مکانهای عفت در بدن آن دو نفر است‌. باعث ترجیح این سخن این است‌که آدم و حواء شرمگاه‌های خود را با برگهای درختان بهشت می‌پوشانند و برگها را روی آنها جمع و تو در تو می‌گردانند تا آنجاها را پنهان و پوشیده نمایند. پدیدار گشتن شرمگاه‌ها اشاره به این داردکه محرکهای جنسی در بدنشان بیدار و نمودار گردیده است‌. پیش از بیداری این محرکها و انگیزه‌ها انسان احساس شرم و حیا از پدیدارگشتن موارد عفت و شرمگاه‌ها را ندارد و متوجه آنها نیز نمی‌گردد. بلکه وقتی مطلع از عورتها می‌شودکه انگیزه‌ها و محرکهای جنسی بیدار و نمودار شوند، و آن زمان است که انسان از پد‌یدار گشتن شرمگاه‌ها احساس شرمندگی می‌کند و خجالت می‌کشد.

چه‌بسا قدغن و ممنوع بودن این درخت برای آدم و حواء بدان خاطر بوده است که میوه‌های این درخت انگیزه‌ها و محرکهای جنسی را در بدن بیدار و نمودار می‌کرده است‌، و خدا خواسته است‌که این انگیزه‌ها و محرکها برای مدتی‌که خدا اراده فرموده است به عقب بیفتد و تعطیل باشد. و چه‌بسا آدم و حواء‌که عهد و پیمان خدا را فراموش کرده‌اند و از فرمان یزدان سرکشی نموده‌اند، سقوط اراده ایشان و قطع رابطه با خالق آنان را درپی داشته است‌، و سقوط اراده و قطع رابطه سبب گردیده است که انگیزه‌ها و محرکهای جنسی غلبه‌کنند و در آنان بیدار و پدیدار آیند. و چه‌بسا عشق به جاودانگی در بیداری و نموداری انگیزه‌ها و محرکهای جنسی مجسم و موثر افتاده باشد. چه پدیدارگشتن انگیزه‌ها و محرکهای جنسی وسیله‌ای است‌که ادامه حیات را پس از سپری شدن عمر محدود انسان ممکن و میسر می‌سازد ... همه اینها فرضیه‌هائی برای تفسیر و توضیح پیدایش شرمگاه‌ها و عورتهای آدم و حواء براثر خوردن از میوه درخت ممنوع و قدغن است‌. قرآن نفرموده است‌: شرمگاه و عورتهایشان پدیدار گردید، بلکه فرموده است‌: شرمگاه‌ها و عورتهایشان برای ایشان پدیدار گردید. این شیوه ادای سخن اعلان می‌دارد که شرمگاه‌هایشان و عورتهایشان از خودشان پنهان بوده است و با یک انگیزه و محرک داخلی احساسهایشان‌، برایشان  پدیدار و نمودارگردیده است ... در جای دیگر درباره ابلیس آمده است‌:

(لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا).

تا عورات نهان از دیده آنان را بدیشان نماید.  (‌اعر‌اف/20)

و همچنین آمده است‌:

(یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا).

لباسشان را از (‌تن‌) ایشان بیرون ساخت تا عوراتشان را بدیشان نماید. (اعراف/٢٧)

چه بسا لباسی را که اهریمن از تن ایشان بیرون آورده است لباس محسوس و مادی نباشد. بلکه احساس شعور مراد باشد که پوشنده است. و ممکن است احساس و شعور بیگناهی و پاکی و پیوند با خدا باشد. به هر حال اینها تنها فرضیه ها و انگاره ها است، همان گونه که قبلا گفتیم. نه آنها را تأکید می کنیم و نه یکی از آنها را ترجیح می دهیم. بلکه آنها چیزهایی هستند که تصویر تجربه و آزمون نخستین زندگی انسانها را به ذهن نزدیک می کنند و بس.

آنگاه رحمت و عنایت خدا آدم و همسر او را دریافت بعد از آن که آدم از فرمان یزدان سرکشی کرد. این هم نخستین آزمون بوده است‌:

(ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى).

سپس پروردگارش او را (‌برای پیغمبری‌) برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و (‌به سوی اعتذار و استغفار) رهنمودش کرد.

پس از آن‌که آدم طلب آمرزش‌کرد و پشیمان شد و معذرت خواست‌، خدا او را پیغمبرکرد. روند قرانی این مطلب را در اینجا بیان نمی‌فرماید، تا تنها رحمت خدا در فضا پدیدار آید.

آن‌گاه خدا به هر دو دشمن سرسخت یکدیگر فرمان داد به سرزمین کارزار دراز فروافتید، کارزاری که پس از چرخش نحستین درمی‌گیرد:

(قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).

خدا دستور داد: هر دو گروه شما با هم (‌ای آدم و حواء و اهریمن‌!) از بهشت فرود آیید (‌و در زمین ساکن شوید، و در آنجا) برخی (‌از فرزندانتان‌) دشمن برخی دیگر خواهند شد.

بدین وسیله دشمنی موجود میان ثقلین‌، یعنی انس و جن اعلان گردید. دیگر بقای آدم و فرزندانش عذری در این نماندکه کسی از آنان بگوید بی‌خبر و ناگهانی گرفتار آمده‌ام و من متوجه چیزی نبوده و نشده‌ام‌. بلی او فهمیده است و دانسته است‌، و این امر آسمانی در پهنه هستی اعلان شده است‌:

(بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).

برخی دشمن برخی دیگر خواهید شد.

همراه با این اعلانی‌که آسمانها و زمینها آن را طنین‌انداز کرده است‌، و جملگی فرشتگان گواه بر آن گردیده‌اند، رحمت خدا نسبت به بندگانش خواسته است پیغمبرانی را همراه با هدابت به سویشان روانه فرماید، پیش از آن‌که ایشان را برابر چیزی‌که کرده‌اند دادگاهی وگرفتار نماید. آن روزکه بدیشان دشمنی موجود در میان آدم و ابلیسن اعلان گردید، اعلان شدکه هدایت از سوی یزدان برایشان خواهد آمد و رهنمود می‌گردند. از آن به بعد هریک از آنان پاداش و پادافره داده می‌شود چه گمراه شده باشد و چه راهیاب گردیده باشد. برابر گمراهی یا راهیابی خود سزا و جزا داده می‌شود:

(فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَى. وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى. قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا. قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى. وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى).

هرگاه هدایت و رهنمود من برای شما آمد، هرکه از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد. و هرکه از یاد من روی بگرداند (‌و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند)‌، زندگی تنگ (‌و سخت و گرفته‌ای‌) خواهد داشت‌: (‌چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت‌) و روز رستاخیز او را نابینا (‌به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آنجا) گرد می‌آوریم‌. خواهد گفت‌: پروردگارا! چرا مرا نابینا (‌برانگیخته‌ای و به عرصه قیامت گسیل داشته و در آنجا) جمع آورده‌ای‌؟ من که قبلا (‌در دنیا) بینا بوده‌ام‌. (‌خدا) می‌گوید: همین است (‌که هست و بچش نتیجه نافرمانی را)‌. آیات (‌کتابهای آسمانی‌، و دلائل هدایت جهانی‌) من به تو رسید و تو آنها را نادیده گرفتی‌؛ همانگونه هم تو امروز نادیده گرفته می‌شوی (‌و بی‌نام و نشان در آتش رها می‌گردی‌)‌. ما اینگونه سزا می‌دهیم کسی را که افراط (‌در عصیان‌) و تفریط (‌در پرستش و عبادت‌) پیش می‏گیرد و به آیات پروردگارش ایمان نمی‌آورد. مسلما عذاب آخرت بسیار سخت‌تر و ماندگارتر (‌از عذاب این جهان‌) است‌.

به دنبال داستان آدم این صحنه می‌آید. انگار این صحنه بخشی از داستان آدم است‌، و در جهان والای فرشتگان در پایان آن اعلان گردیده است‌. لذا کاری است‌که از دیرباز بر آن فرمان رفته است و دیگرکار از کارگذشته است و برگشت و تعدیلی در آن نمانده است‌.

(فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَى).

هرکه از هدایت و رهنمودم پیروی کند، گمراه و بدبخت نخواهد شد.

او ازگمراه شدن و بدبخت‌گردیدن به سبب پیروی از هدایت خدا در امان می‌ماند. گمراهی و بدبختی در بیرون از آستانه درگاه بهشت قرار دارند. خدا کسی را از آن دو مصون و محفوظ می‌داردکه از هدایت و رهنمود او پیروی کند. بدبختی ثمره‌گمراهی است‌. گمراه بدبخت است هرچندکه غرق در نعمتها وکالاها و رفاه باشد. بهره‌مندی از نعمتها و کالاها و رفاه خودش بدبختی برای او است‌. بدبختی در دنیا و بدبختی در آخرت است‌. هیچ نعمتی وکالائی و رفاهی نیست‌که حرام باشد، مگر این‌که غصه‌ای به دنبال‌، وگرفتاریها و دشواریهائی بر سر راه دارد. انسان هرگاه از هدایت یزدان منحرف وگمراه شود، قطعا در پریشانی‌، سرگشتگی‌، شکست‌، و پرت شدن از این سو بدان سو، دست و پا می‌زند، و قرار و آرام نخواهد داشت‌، و گامهایش را هماهنگ و راست و درست برنمی‌دارد. بدبختی همدم و همراه دست و پا زدن در مسیرگمراهی است‌، هرچند این مسیر در چمنزار سرسبز و خرمی باشد! گذشته از این‌، بدبختی بزرگ در سرای جاودانگی است‌. هرکس‌که از هدایت خدا پیروی کند او ازگمراهی و بدبختی در زمین نجات پیدا می‌کند، و این کار بجای بهشتی است‌که هنوز از دیدگان نهان است‌. و وقتی‌که به روز موعود رسید آن وقت به بهشت جاویدان یزدان درمی‌آید.

(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى).

و هرکه از یاد خدا روی بگرداند (‌و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند)‌، زندگی تنگ (‌و سخت و گرفته‌ای‌) خواهد داشت‌.

زندگی بریده از پیوند با خدا و رحمت واسعه او، تنگ و سخت و ناگوار است‌، هر اندازه هم نعمت فراخ و کالای فراوان و رفاه حال در آن باشد. این چنین زندگی‌ای تنگ و ناگوار است از لحاظ بریدن و گسیختن از پیوند با خدا و اطمینان به پناه و خزیدن به قرق خدا‌. تنگ و ناگوار است از نظر سرگشته شدن و پریشان‌گشتن و به شک و تردید دچار آمدن‌. تنگ و ناگوار است چون انسان در آن به حرص و آز دچار می‌آید و پیوسته باید برحذر باشد، حرص و آز بر چیزی‌که در دست دارد، و برحذر بودن از چیزی‌که از دست می‌دهد. تنگ و ناگوار است از لحاظ این‌که باید به دنبال زرق و برق آرزوها دوید، و باید بر چیزهائی که از دست می‌رود حسرت برد و افسوس خورد. دل احساس اطمینان و آرامش نمی‌کند مگر در آستانه یزدان مهربان جهان‌. و دل احساس راحت و آسایش نمی‌کند مگر این‌که متمسک به دستاویز بسیار محکمی باشدکه‌گسیختن ندارد و نام آن قرآن است ... آرامش ایمان زندگی را در طول و عرض و ژرفا و فراخی چندین برابر می‌گرداند. و بی‌بهره بودن از ایمان بدبختی‌ای است‌که بدبختی فقر و محرومیت هم با آن برابری نمی‌کند و همتای آن نمی‌شود.

(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی).

و هرکه از یاد من روی بگرداند (‌و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند ... ).

و از پیوند با من ببرد و بگسلد، قطعا:

(فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا).

زندگی تنگ (‌و سخت و ناگواری‌) خواهد داشت‌.

(وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى).

و روز رستاخیز او را نابینا (‌به عرصه قیامت گسیل و با دیگران در آنجا) گرد می‌آوریم‌.

این هم نوعی‌گمراهی است و از نوع‌گمراهی او در دنیا است‌. این هم جزای رویگردانی او از قرآن و پند و اندرز در زندگی دنیا است‌. وقتی که در آنجا می‌پرسد:

(رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنْتُ بَصِیرًا).

پروردگارا! چرا مرا نابینا (‌برانگیخته‌ای و به عرصه قیامت گسیل داشته و در آنجا) جمع آورده‌ای‌؟ من که قبلا (‌در دنیا) بینا بوده‌ام‌.

پاسخ این خواهد بود:

(کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنْسَى. وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى).

همین است (‌که هست و بچش نتیجه نافرمانی را)‌. آیات (‌کتابهای آسمانی‌، و دلائل هدایت جهانی‌) من به تو رسید و تو آنها را نادیده گرفتی‌؛ همانگونه هم تو امروز نادیده گرفته می‌شوی (‌و بی‌نام و نشان در آتش رها می‌گردی‌)‌. ما اینگونه سزا می‌دهیم کسی را که افراط (‌در عصیان‌) و تفریط (‌در پرستش و عبادت‌) پیش می‏گیرد و به آیات پروردگارش ایمان نمی‌آورد. مسلماً عذاب آخرت بسیار سخت‌تر و ماندگارتر (‌از عذاب این جهان‌) است‌.

قطعا اسراف کرده است کسی‌که از یاد خدا غافل و رویگردان گردیده است‌. اسراف کرده است کسی که هدایتی را به دور انداخته است‌که در دسترس او بوده است‌، هدایتی که گرانبهاترین دارائی و اندوخته است‌. اسراف‌کرده است در این‌که چشم خود را در راه دیدن چیزی به‌کار برده است‌که چشم برای دیدن آن آفریده نشده است‌، و از آیات الهی چیزی ندیده است و مشاهده نکرده است‌. به ناچار او زندگی دشوار و سختی را بسر می‏برد! و روز قیامت هم با دیگران جمع آورده می‌شود در حالی که کور است‌!

هماهنگی در تعبیر است‌. هماهنگی در تصویر است ... سقوط از بهشت‌، و بدبختی وگمراهی‌، با برگشت به بهشت، و نجات از بدبختی و گمراهی‌، تقابل دارد. رفاه از زندگی با تنگی و ناگواری زندگی تقابل دارد. هدایت با کوری تقابل دارد ... این هم به عنوان پیروی بر داستان آدم می‌آید که داستان جملگی انسانها است‌. رویگردانی در بهشت می‌آغازد، و به بهشت منتهی می‌گردد، همان‌گونه که در سوره اعراف گذشت‌، با اختلاف در شکلها و صورتهائی که در رویگردانی در اینجا و در آنجا برحسب اختلاف روند قرآنی است‌.

*

وقتی‌که این‌گردش و چرخش همراه با دو سوی سرآغاز و سرانجام خود به پایان می‌آید، روند قرآنی چرخشی پیرامون محلهای نقش زمین شدن‌گذشتگان که از حیث زمان نزدیک‌تر است سر می‌دهد، محلهای نقش زمین شدنی‌که چشمها آنها را می‌بینند، اگر هم قیامت غیب بوده و چشمها هم اینک آن را نمی‌بینند:

(أَفَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فِی مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لأولِی النُّهَى. وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى).

آیا آنان پی نبرده‌اند که پیش از ایشان بسیاری از مردمان (‌اعصار و ادوار مختلف‌) را نابود کرده‌ایم (‌و هم‌اینک ایشان برجای آنان نشسته‌اند) و در امکنه و منازلشان گام برمی‌دارند؟ (‌مگر شما پسینیان سرنوشتی جز سرنوشت پیشینیان دارید؟‌!)‌. به حقیقت در این (‌صحنه‌های عبرت‌انگیز زمان‌) نشانه‌هائی برای (‌اندرز گرفتن و بیدار شدن‌) خردمندان است‌. اگر وعده پروردگارت قبلا بر این نمی‌رفت (‌که عذاب و هلاک گناهکاران را به تاخیر بیندازد) و ملاحظه زمان مقرر (‌یعنی قیامت‌) نبود (‌عذاب خدا هم اینک در دنیا) دامنگیر (‌کافران و فاسقان معاصر، بسان کافران و فاسقان پیش‌) می‌شد.

وقتی که دل و دیده جایگاه‌های نقش زمین شدن مردمان اعصار و ادوار را گشت می‌زند، و زمانی که چشم آثار و منازل و مساکن را به شکل توده‌ها و تپه‌هائی نگاه می‌کند، و وقتی‌که خیال خانه‌ها و کاشانه‌ها را ورانداز می‌نماید و می‌بیند که از صاحبان نخستین خود خالی است‌، و اشخاص ایشان را به تصور درمی‌آورد که دارند می‌روند و می‌آیند، و شبحها و سایه‌هایشان را پیش چشم می‌دارد که می‌گریزند و بار سفر برمی‌بندند، و حرکات و سکنات ایشان را بر پرده اندیشه می‌پاید و نمودار می‌نماید، و خاطره‌ها و رویاها و تفکرات و تصورات و غمها و اندوه ‌ها و امیال و آرزوهایشان را به تصور درمی‌آورد ... وقتی که انسان درباره همه این شبحها و صورتها و فعل و انفعالها و احساسها می‌اندیشد و آنها را ورانداز می‌کند ... آن‌گاه چشمان خود را باز می‌کند و از همه اینها چیزی نمی‏بیند جز هیچ و پوچ و خانه‌های خالی و فروتپیده ... بدین هنگام از خواب می‌پرد وگودالی را می‌بیند که دهان خود را گشوده است تا شخص حاضر را ببلعد، همان‌گونه‌که شخص گذشته را بلعیده است‌. در این وقت است که به دست قدرتی پی می‌برد که مردمان اعصار و ادوار را برگرفته است و نابود نموده است‌، و این دست قدرت می‌تواند مردمان اعصار و ادوار بعدی را نیز برگیرد و نابود نماید. بدین هنگام است‌که انسان معنی تهدید و بیم را می‌فهمد، چون عبرت را آماده در جلو دیدگان می‌بیند. پس اینان چرا راهیاب نمی‌گردند، در حالی‌که در هلاک و نابودی مردمان اعصار و ادوار درس عبرتی است و خردمندان را رهنمود و رهنمون می‌نماید؟‌:

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لأولِی النُّهَى).

به حقیقت در این (‌صحنه‌های عبرت‌انگیز زمان‌) نشانه‌هائی برای (‌اندرز گرفتن و بیدار شدن‌) خردمندان است‌.

اگر خدا وعده نمی‌دادکه ایشان را با عذاب دنیا ریشه‌کن نسازد، به خاطر حکمت والائی‌که در میان است‌، بر سر ایشان همان می‌آمدکه بر سر مردمان اعصار و ادوار پیشین آمده است‌. ولی فرمان پروردگارت قبلا بر این رفته است‌، و تا وقت معین و مشخصی بدیشان مهلت داده است‌، و فرمان او اجراء می‏گردد و مهلت تعیین شده او به سر خواهد رسید:

(وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى).

اگر وعده پروردگارت قبلا بر این نمی‌رفت (‌که عذاب و هلاک گناهکاران را به تاحیر بینذازد) و ملاحظه زمان مقرر (‌یعنی قیامت‌) نبود (‌عذاب خدا هم اینک در دنیا) دامنگیر (‌کافران و فاسقان معاصر، بسان کافران و فاسقان پیش‌) می‌شد.

*

وقتی‌که آنان را تا سررسید معینی به تاخیر انداخته‌اند، و بدیشان مهلت داده شده است نه این‌که در حق ایشان اهمال شده باشد، بر تو ای محمد (صلی الله علیه و سلم) هیچ‌گونه‌گناه ایشان نوشته نخواهد شد، و حساب زر و زیور و زینت زندگی دنیوی آنان بر عهده تو نیست‌، زر و زیور و زینتی‌که برای امتحانشان بدیشان داده شده است‌. آنچه دارند برای آزمایش و آزمون آنان است‌. چیزی که به تو داده شده است از روی مرحمت و لطف است و بهتر از چیزی است‌که خدا بدیشان داده است و برای امتحان است:

(فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى. وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى. وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى).

(اکنون که بنا نیست این بدکاران فورا مجازات شوند) پس تو (‌ای پیغمبر!) در برابر چیزهائی که می‌گویند (‌و تکذیب و استهزائی که می‌کنند) شکیبائی کن‌، و (‌برای تسلی خاطر) قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن‌، و در اثناء شب و در بخشهائی از روز، به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول شو، تا (‌پیوندت با خدا استوار گردد و آرامش خاطر به تو دست دهد، و بدانچه برایت مقدر شده است‌) راضی و خشنود شوی‌. چشم خود را مدوز به نعمتهای مادی‌ای که به گروه‏‏هایی از کافران داده‌ایم‌. این نعمتهای مادی که زینت زندگی دنیا است‌، بدیشان داده‌ایم تا آنان را بدان بیازمائیم‌. داده (‌اخروی جاویدان و سرمدی‌) پروردگارت بهتر و پایدارتر (‌از این نعمتهای موقت و زودگذر جهان فانی‌) است‌. خانواده خود را به گزاردن نماز دستور بده (‌چرا که نماز مایه یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است‌) و خود نیز بر اقامه آن ثابت و ماندگار باش‌. ما از تو روزی نمی‌خواهیم‌، بلکه ما به تو روزی می‌دهیم‌. سرانجام (‌نیک و ستوده‌) ازآن (‌اهل تقوا و) پرهیزگاری است.

شکیبائی کن بر چیزهایی که می‌گویند، از قبیل‌: کفر و تمسخر و انکار حق و حقیقت و رویگردانی‌، و دلت به سبب ایشان به تنگ نیاید، و جانت به خاطر آنان به لب نرسد و قالب تهی نکند. بر ایشان افسوس مخور، و به پروردگارت روکن‌. به حمد و ستایش او بپرداز پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن‌. در آرامش صبح به حمد و ستایشش بپرداز، بدان هنگام‌که صبح نفس می‌کشد و زندگی را باز می‌کند. در آرامش غروب به حمد و ستایشش بپرداز، بدان هنگام‌که خورشید به وداع همگان می‌گوید، و جهان پلکهای خود را برهم می‌نهد. در بخشهائی از اوقات شب و روز به حمد و ستایش خدا بپرداز ... در طول روز با خدا ارتباط و پیوند داشته باش.

(لَعَلَّکَ تَرْضَى).

تا راضی و خشنود شوی‌.

تسبیح و تقدیس خدا ارتباط با او است‌. نفس انسانی‌که ارتباط با خدا دارد می‌آرامد و خشنود می‌شود. خشنود می‌شود چون در جوار خشنودی آرمیده است‌. می‌آرامد چون در قرق امن و امان قرارگرفته است‌. خشودی ثمره تسبیح و تقدیس و عبادت و پرستش است‌. این هم پاداش حاضر و نقدی است‌که از درون نفس سر برمی‌زند و در لابلای دل می‌بالد و رشد می‌کند. به خدای خود با عبادت و پرستش روکن‌.

(وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ).

چشم خود را مدوز به نعمتهای مادی‌ای که به گروه‏‏هایی از کافران داده‌ایم‌.

به‌کالاها و دارائیهای زودگذر دنیا چشم مدوز، و زر و زیور و زینت و زرق و برق وکالا و دارایی و فرزندان و جاه و مقام و سلطه و قدرت دنیا را پیش چشم مدار ...

(زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).

این نعمتهای مادی‌، زینت زندگی دنیا است‌.

نعمتهای مادی‌، گلی است‌که دنیا آن را شکفته و بازمی‌گرداند، بدان‌سان‌که گیاه گل و شکوفه درخشان و دلکش خود را شکفته و باز می‌کند.گل زود پژمرده و پرپر می‌گردد، هرچندکه سیراب و زیبا و درخشان است‌. ما ایشان را از دنیا وکالاهای آن برخوردار می‌کنیم برای امتحان ایشان‌:

(لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).

تا آنان را بدان بیازمائیم‌.

آنان را می‌آزمائیم تا جوهر ذاتی ایشان را هویدا و پیدا گردانیم‌، و روشن نمائیم‌کردار و رفتار آنان در قبال این نعمتها و کالاها و بهره‌مندیها چگونه است‌، نعمتها و کالاها و بهره‌مندیهائی‌که‌گذرا و زوال‌پذیر بسان‌گلها و شکوفه‌های زندگی است‌که هرچه زودتر پژمرده می‌شوند و پرپر می‌گردند.

(وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى).

داده (‌اخروی جاویدان و سرمدی‌) پروردگارت بهتر و پایدارتر (‌از این نعمتهای موقت و زودگذر جهان فانی‌) است.

این داده یزدان نعمت است و وسیله آزمایش و آزمون نیست‌. روزی پاک و پاکیزه و باقی و سرمدی است‌. نه پژمرده و پرپر می‌شود، و نه گول می‌زند و مغرور می‌کند، و نه انسان به وسیله آن امتحان می‌گردد و بلازده می‌شود.

این دعوت به دست کشیدن وکنار گذاشتن چیزهای پاک و پاکیزه زندگی نیست‌. بلکه دعوت به افتخار به معیارها و ارزشهای اصیل و باقی‌، و دعوت به پیوند و ارتباط با خدا و خشنودی بدو است‌. دیگر جانها در برابر زر و زیور و زینت و دارائی و ثروت سقوط نمی‌کنند و به کرنش درنمی‌آیند، و افتخار و نازش به معیارها و ارزشهای والا را از دست نمی‌دهند، و دائماً احساس حریت و آزادی برتری بر زر و زیور و زینت باطلی می‌کنندکه چشمها را می‌ربایند و شیدا و شیفته خود می‌نمایند.

(وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ).

خانواده خود را به گزاردن نماز دستور بده (‌چرا که نماز مایه یاد خدا و پاکی و صفای دل و تقویت روح است )‌.

اولین چیز از واجبات مرد مسلمان این است‌که خانواده خود را به خانواده مسلمانی تبدیل‌کند، و اهل و عیال خود را به انجام فریضه‌ای رهنمودکندکه ایشان را با خدا ارتباط و پیوند می‌دهد، و رویکرد آسمانی ایشان را در زندگی وحدت می‏بخشد. چه خوشایند و دلپسند است آن زندگی که در سایه‌های خانه و کاشانه‌ای سپری می‌شودکه ساکنان آن جملگی رو به خدا می‌دارند.

(وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا).

و خودت نیز بر اقامه آن ثابت و ماندگار باش‌.

بر اقامه نماز به‌گونه‌کامل مواظبت‌کن و ماندگار باش‌، و آثار آن را پیاده و محقق‌گردان‌. قطعاً نماز از زشتیها و پلشتیها انسان را بازمی‌دارد. وقتی که نماز چنانچه باید اداء شود، قطعا همچون آثار صحیح و درستی را به بار می‌آورد. این کار هم نیاز به شکیبائی ورزیدن و استقامت داشتن دارد تا نماز به جایگاه و پایگاه برسد که ثمره مفید خود را در احساس و رفتار بدهد و نتیجه پاک خود را ببخشد. اگر نماز مفید همچون فائده‌ای نشود، و چنین ثمره طیبه‌ای را نبخشد، نمازی نیست‌که باید اقامه شود و چنانچه باید اداء‌گردد. بلکه همچون نمازی حرکات وکلماتی است و بس.

این نماز و پرستش و رویکرد به خدا، تکالیف و وظائف تو است‌، و خدا سودی از آنها نمی‌برد و از آنها چیزی نصیب خدا نمی‌شود. چه خدا بی‌نیاز از تو و از عبادت بندگان است‌:

(لا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ).

ما از تو روزی نمی‌خواهیم‌، بلکه ما به تو روزی می‌دهیم‌.

این عبادت است که وجدان تقوا و پرهیزگاری را به جوش و خروش می‌اندازد.

(وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى).

سرانجام (‌نیک و ستوده‌) ازآن (‌اهل تقوا و) پرهیزگاری است.

انسان با عبادت در دنیا و آخرت خود سود می‏برد. خدای را پرستش می‌کند و خودش راضی و مطمئن و آسوده‌خاطر می‌گردد. به عبادت یزدان جهان می‌پردازد و پس از آن پاداش خود را به تمام وکمال می‌گیرد ... خدا بی‌نیاز از جهانیان است‌.

*

نزدیک به اتمام سوره‌، روند قرآنی برمی‏گردد و سخن از آن کسانی می‌گویدکه بزرگان بهره‌مند از نعمتها و کالاها بوده و تکذیب‌کنندگان حق و حقیقت می‌باشند، آن کسانی‌که از پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) می‌خواستند - بعد از آن که این قرآن را برای ایشان به ارمغان آورد - معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای آنان بیاورد. این قرآن معجزه او است و برای ایشان روشن می‌کند و توضیح می‌دهد آن چیزهائی راکه رسالتهای پیش از آن با خود به ارمغان آورده‌اند:

(وَقَالُوا لَوْلا یَأْتِینَا بِآیَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ مَا فِی الصُّحُفِ الأولَى).

(کافران مکه‌) می‌گویند: چرا (‌محمّد) معجزه‌ای از سوی پروردگارش برای ما نمی‌آورد (‌که ما خود پیشنهاد می‌کنیم‌؟ از قبیل‌: برجوشاندن چشمه‌ساری از زمین و داشتن باغی از درختان خرما و انگور و غیره‌) آیا معجزه (‌بزرگ قرآن نام که در) کتابهای پیشین (‌آسمانی تورات و انجیل و زبور مذکور است‌) به پیش ایشان نیامده است‌؟‌.

این عمل ایشان جز به رنج انداختن و خودبزرگ‌بینی کردن و علاقه به پیشنهاد نمودن نیست‌. اینها است‌که همچون پیشنهادی را بدیشان دیکته می‌کند، والا معجزه قرآن‌کافی و بسنده است‌. قرآن‌، حاضر رسالت را به گذشته رسالت متصل می‌کند، و سرشت و رویکرد رسالت را وحدت می‏بخشد، و چیزهائی را روشن می‌کند و شرح و بسط می‌دهدکه درکتابهای آسمانی پیشین مختصر و مجمل آمده است‌.

خدای متعال عذر تکذیب‌کنندگان را خواسته است و معذرتی را برای ایشان باقی نگذاشته است وقتی‌که خاتم‌انبیاء (صلی الله علیه و سلم) را به سویشان فرستاده است‌:

(وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى).

اگر ما پیش از نزول قرآن و آمدن پیغمبر اسلام‌، ایشان را با عذابی نابود می‌کردیم (‌روز قیامت‌) می‌گفتند: پروردگارا! چرا (‌در دنیا) پیغمبری برای ما نفرستادی‌، تا از آیات تو پیروی کنیم‌، پیش از آن که (‌در آخرت‌) خوار و رسوا شویم (و به دوزخ گرفتار آئیم‌؟‌)‌.

آنان خوار و رسوا نشده بودند در آن زمانی‌که این نص قرآن بر ایشان خوانده می‌شد. بلکه این خواری و رسوائی تصویری از فرجام قطعی ایشان است‌، سرنوشتی‌که در آن خوار و رسوا می‌شوند. چه‌بسا در آن زمان بگویند:

(لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا... ).

پروردگارا! چرا (‌در دنیا) پیغمبری برای ما نفرستادی ...

هان‌! هم اینک حجت بر ایشان تمام شده است و عذری برای آنان نمانده است و راه هرگونه دلیل و برهانی بر ایشان بسته شده است‌.

وقتی‌که روند قرآنی سرنوشت قطعی و فرجام حتمی ایشان را به تصویر می‌کشد، سرنوشت و فرجامی‌که در انتظارشان است‌، به پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) دستور داده می‌شود دست از ایشان بشوید و به ترک آنان بگوید، و خود را به سبب‌گریز ایشان از دین بدبخت نسازد، و به علت ایمان نیاوردن آنان خود را به غم و اندوه نیندازد، و بدیشان اعلان کندکه او چشم به راه‌گرفتار آمدن آنان بدان سرنوشت و فرجام است‌، و آنان هم چشم به راه باشند هرگونه که می‌خواهند و انتظار دارند:

(قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِیِّ وَمَنِ اهْتَدَى).

(ای پیغمبر! به این منکران حقیقت و معاندان دین‌) بگو: ما جملگی منتظر (‌وعده‌ها و وعیدهای الهی‌) هستیم‌. به زودی خواهیم دانست چه کسانی (‌از ما و شما) بر راه راست بوده و راهیابند (‌و چه کسانی گمراه و اهل عذابند)‌.

بدین وسیله سوره ای به پایان آمد که با نفی اراده بدبختی برای پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) به سبب نازل‌گرداندن قرآن می‌آغازد و وظیفه قرآن مشخص و معین می‌شود:

(إِلا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشَى).

بلکه قرآن را برای پند و اندرز کسانی فرستاده‌ایم که از خدا می‌ترسند (‌و از او اطاعت می‌کنند)‌. (‌طه‌٢.)

پایان سوره نیز با سرآغاز سوره کاملا هماهنگ می‌گردد. چه در پایان سو‌ره واپسین پند و اندرز برای کسی است‌که پند و اندرز بدو سود می‌رساند و مفید واقع می‌شود، و پس از رساندن پیام جز انتظار فرجام نمی‌ماند. فرجام هم در دست خدا است و بس‌.

 

پایان جزء شانزدهم

و به دنبال آن جزء هفدهم قرار می‌گیرد که با سوره انبیاء می‌آغازد.