تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره دخان

سُورَةُ الدُّخَانِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ حمٓ ١ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ ٢ إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ ٣ فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ ٤ أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ ٥ رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٦ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ ٧ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٨ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ یَلۡعَبُونَ ٩ فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ ١٠ یَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِیمٞ ١١ رَّبَّنَا ٱکۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ ١٢ أَنَّىٰ لَهُمُ ٱلذِّکۡرَىٰ وَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مُّبِینٞ ١٣ ثُمَّ تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَقَالُواْ مُعَلَّمٞ مَّجۡنُونٌ ١٤ إِنَّا کَاشِفُواْ ٱلۡعَذَابِ قَلِیلًاۚ إِنَّکُمۡ عَآئِدُونَ ١٥ یَوۡمَ نَبۡطِشُ ٱلۡبَطۡشَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰٓ إِنَّا مُنتَقِمُونَ ١٦ ۞وَلَقَدۡ فَتَنَّا قَبۡلَهُمۡ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ وَجَآءَهُمۡ رَسُولٞ کَرِیمٌ ١٧ أَنۡ أَدُّوٓاْ إِلَیَّ عِبَادَ ٱللَّهِۖ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٨

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

حم. ﴿1قسم به کتاب واضح. ﴿2که هرآیینه ما فرود آوردیم این کتاب را در شب مبارک [1043]، هرآیینه ما بودیم ترساننده. ﴿3در آن شب مبارک فیصل کرده می‌شود هر کار استوار را. ﴿4فرود آوردیم آن را به وحى کردن از نزدیک خویش، هرآیینه ما بودیم فرستنده [1044]. ﴿5فرود آوردیم آن را به سبب بخشایش از نزدیک پروردگار تو هرآیینه اوست شنوای دانا. ﴿6پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان این هر دو است، اگر یقین کننده‏اید. ﴿7نیست هیچ معبود مگر او زنده می‌کند و مى‏میراند. پروردگار شما است و پروردگار پدران پیشین شما. ﴿8بلکه کافران در شبهه‏اند، بازى مى‏کنند. ﴿9پس منتظر باش روزى را که بیارد آسمان دودى ظاهر. ﴿10که فروگیرد مردمان را این عذاب درد دهنده است. ﴿11گویند: اى پروردگار ما! دور کن از ما عذاب هرآیینه ما مسلمان مى‏شویم. ﴿12چگونه بُوَد ایشان را پند گرفتن؟ و به تحقیق آمده بود بدیشان پیغامبر ظاهر. ﴿13باز روى گردانیدند از دو گفتند: این شخص آموخته شده است دیوانه است. ﴿14هرآیینه ما دور کنندۀ عذابیم اندکى، هرآیینه شما عود کننده‏اید در کفر. ﴿15روزی که درگرفت کنیم آن را درگرفت کردن بزرگ هرآیینه ما انتقام کشنده‏ایم. ﴿16و هرآیینه ما امتحان کردیم پیش ایشان قوم فرعون را و آمد بدیشان پیغامبرى گرامى قدر. ﴿17به این سخن که تسلیم کنید به من بندگان خدا را [1045]، هرآیینه من براى شما پیغامبر باامانتم.﴿18

﴿ وَأَن لَّا تَعۡلُواْ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنِّیٓ ءَاتِیکُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ١٩ وَإِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ ٢٠ وَإِن لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ لِی فَٱعۡتَزِلُونِ ٢١ فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ مُّجۡرِمُونَ ٢٢ فَأَسۡرِ بِعِبَادِی لَیۡلًا إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ ٢٣ وَٱتۡرُکِ ٱلۡبَحۡرَ رَهۡوًاۖ إِنَّهُمۡ جُندٞ مُّغۡرَقُونَ ٢٤ کَمۡ تَرَکُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ٢٥ وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ ٢٦ وَنَعۡمَةٖ کَانُواْ فِیهَا فَٰکِهِینَ ٢٧ کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ ٢٨ فَمَا بَکَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا کَانُواْ مُنظَرِینَ ٢٩ وَلَقَدۡ نَجَّیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ ٣٠ مِن فِرۡعَوۡنَۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَالِیٗا مِّنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ ٣١ وَلَقَدِ ٱخۡتَرۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ عِلۡمٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٢ وَءَاتَیۡنَٰهُم مِّنَ ٱلۡأٓیَٰتِ مَا فِیهِ بَلَٰٓؤٞاْ مُّبِینٌ ٣٣ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَیَقُولُونَ ٣٤ إِنۡ هِیَ إِلَّا مَوۡتَتُنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُنشَرِینَ ٣٥ فَأۡتُواْ بِ‍َٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣٦ أَهُمۡ خَیۡرٌ أَمۡ قَوۡمُ تُبَّعٖ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ ٣٧ وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ ٣٨ مَا خَلَقۡنَٰهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٩

و سرکشى مکنید بر خدا. هرآیینه من بیارم پیش شما حجت ظاهر را. ﴿19و هرآیینه من پناه گرفتم به پروردگار خود و پروردگار شما از آنکه سنگسار کنید مرا. ﴿20و اگر باور ندارید مرا، پس یکسو شوید از من. ﴿21پس دعا کرد به جناب پروردگار خود که این جماعت قوم گناهکارانند. ﴿22پس گفتیم: ببر بندگان مرا وقت شب، هرآیینه شما را تعاقب کرده شود. ﴿23و بگذار دریا را آرمیده، هرآیینه آن جماعت لشکرى هست غرق شده. ﴿24بسیار گذاشتند از بوستان‌ها و چشمه‌ها. ﴿25و کشت‌ها و محل گرامى. ﴿26و گذران با رفاهیت که در آن محظوظ بودند. ﴿27همچنین شد و عطا کردیم این چیزها گروهى دیگر را. ﴿28پس نَگِریست بر قوم فرعون آسمان و زمین و نشدند مهلت داده شده. ﴿29و هرآیینه ما خلاص کردیم بنى اسراییل را از عذاب خوارکننده. ﴿30که از جانب فرعون بود، هرآیینه فرعون بود سرکشى از تعدى کنندگان. ﴿31و هرآیینه برگزیدیم بنى اسراییل را دانسته بر عالم‌ها. ﴿32و دادیم ایشان را از قسم معجزات آنچه در آن امتحان ظاهر بود. ﴿33هرآیینه آن جماعت می‌گویند: ﴿34که نیست عاقبت کار مگر همین موت نخستین و نیستیم برانگیخته شده. ﴿35پس بیارید پدران ما را اگر هستید راستگو. ﴿36آیا این جماعت بهتراند یا قوم «تُبّع» و آنان‌که پیش از ایشان بودند؟ هلاک ساختیم آنها را، هرآیینه آنها گناهکاران بودند. ﴿37و نیافریدیم آسمان‌ها و زمین را و آنچه میان هر دو است بازى‏کنان. ﴿38نیافریدم این هر دو را مگر به تدبیر درست و لیکن اکثر ایشان نمی‌دانند. ﴿39

﴿ إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ مِیقَٰتُهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٠ یَوۡمَ لَا یُغۡنِی مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَیۡ‍ٔٗا وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٤١ إِلَّا مَن رَّحِمَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٤٢ إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ ٤٣ طَعَامُ ٱلۡأَثِیمِ ٤٤ کَٱلۡمُهۡلِ یَغۡلِی فِی ٱلۡبُطُونِ ٤٥ کَغَلۡیِ ٱلۡحَمِیمِ ٤٦ خُذُوهُ فَٱعۡتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ ٤٧ ثُمَّ صُبُّواْ فَوۡقَ رَأۡسِهِۦ مِنۡ عَذَابِ ٱلۡحَمِیمِ ٤٨ ذُقۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡکَرِیمُ ٤٩ إِنَّ هَٰذَا مَا کُنتُم بِهِۦ تَمۡتَرُونَ ٥٠ إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٖ ٥١ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ٥٢ یَلۡبَسُونَ مِن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٥٣ کَذَٰلِکَ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ ٥٤ یَدۡعُونَ فِیهَا بِکُلِّ فَٰکِهَةٍ ءَامِنِینَ ٥٥ لَا یَذُوقُونَ فِیهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ ٥٦ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ٥٧ فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٥٨ فَٱرۡتَقِبۡ إِنَّهُم مُّرۡتَقِبُونَ ٥٩

هرآیینه روز قیامت میعاد ایشان است، همه یکجا. ﴿40روزی که دفع نکند هیچ دوستى از دوست دیگر چیز و نه ایشان را نصرت داده شود. ﴿41مگر آنکه رحم کرد بر او خدا هرآیینه خدا غالب مهربان است. ﴿42هرآیینه درخت زقوم. ﴿43طعام گناهکار است. ﴿44مثل مس گداخته شده بجوشد در شکم‌ها. ﴿45مانند جوشیدن آب گرم گوییم‌اى. ﴿46[گوییم ای فرشتگان]: بگیرید این گناهکار را، پس به سختى بکشیدش به سوى میان دوزخ. ﴿47بار بریزید بالایى سر او از آب گرم که عقوبت است. ﴿48گوییم: بچش هرآیینه تویى به زعم خود بزرگوار گرامى قدر. ﴿49هرآیینه این‏ است آنچه در آن شبهه می‌کردید. ﴿50هرآیینه متقیان در جایگاه با امن باشند. ﴿51در بوستان‌ها و چشمه‌ها. ﴿52بپوشند از حریر نازک و حریر لک رو به روى یکدیگر شده. ﴿53اینچنین باشد حال و کدخدا کنیم ایشان را با حور گشاده چشم. ﴿54بطلبند آنجا هر میوه ایمن شده. ﴿55نچشند آنجا مرگ، لیکن چشنده بودند مرگ نخستین را و نگاهداشت ایشان را خداى از عذاب دوزخ. ﴿56به سبب بخشایش از جانب پروردگار تو، این است فیروزى بزرگ. ﴿57جز این نیست که آسان ساختیم قرآن را به زبان تو تا بود که ایشان پندپذیر شوند. ﴿58پس منتظر باش، هرآیینه ایشان نیز منتظرانند. ﴿59

[1043] یعنی لیلة القدر. [1044] یعنی بر پیغامبر فرود آوردیم آن را. [1045] مترجم گوید: این وعده متحقق شود. خدای تعالی در قریش قحط انداخت تا آنکه از شدتِ جوع یا از کثرت بخار جَوّ چون دودی مصسوس می‌شد و ایشان به خدای تعالی رجوع کردند. خدای تعالی قحط را دور فرمود. باز بر گفر اصرار کردند. خدای تعالی روز بدر از ایشان انتقام کشید که هفتاد کس را از رؤسای ایشان کُشت و هفتاد کس را اسیر ساخت، والله اعلم.

تفسیر سوره‌ دخان

سوره‌ دخان

مکی‌ است‌ و دارای‌ (59) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ را از آن‌ روی‌ «دخان‌» نامیدند که‌ مشرکان‌ زمان‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  در آن‌ به‌ قحطی‌ و خشکسالی‌ای‌ تهدید می‌شوند که‌ شخص‌ گرسنه‌ را چنان‌ بی‌رمق‌ می‌گرداند که‌ از شدت‌ گرسنگی‌، گویی‌ در فضا دودی‌ را می‌بیند. همچنین‌ این‌ سوره‌، متضمن‌ تهدید نسل‌های‌ بعدی‌ به‌ ظهور دودی‌ در آسمان‌ به‌مدت‌ چهل‌ روز است‌، که‌ ظهور این‌ دود، نشآن‌های‌ از نشانه‌های‌ قیامت‌ می‌باشد.

محور این‌ سوره‌، بیان‌ سه‌ اصل‌ توحید، نبوت‌ و معاد است‌ و با فواصل‌ کوتاه‌ و نزدیک‌ به‌هم‌ و تصاویر و تابلوهای‌ تکان‌ دهنده‌ خود، گویی‌ پتک‌های‌ کوبنده‌ای ‌است‌ که‌ بر قلب‌های‌ غافل‌ و بسته‌ فرود می‌آید.

﴿حمٓ١ وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢

خوانده‌ می‌شود: «حاء، میم‌» با مد در میم‌. و این‌ دو حرف‌، از حروف‌ مقطعه ‌است‌. «سوگند به‌ کتاب‌ مبین‌» یعنی‌ سوگند به‌ قرآنی‌ که‌ خود واضح‌ است‌ و برای‌ تمام‌ نیازمندی‌های‌ دینی‌ و دنیوی‌ نیز بیان‌ روشنی‌ دارد. تفسیر نظیر این‌ آیه‌، درسوره‌های‌ قبل‌ نیز گذشت‌.

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ٣

جواب‌ قسم‌ در آیه‌ قبل‌ این‌ است‌ که: «ما آن‌ را» یعنی: قرآن‌ را «در شبی ‌مبارک‌» و فرخنده‌ «نازل‌ کردیم‌» که‌ شب‌ قدر است‌ و نزول‌ قرآن‌ در آن‌ آغاز شده ‌است‌. یا در آن‌ شب‌، قرآن‌ به‌طور کامل‌ از لوح‌ محفوظ به‌ آسمان‌ دنیا در «بیت‌العزه‌» نازل‌ شده‌است‌. البته‌ برکت‌ و فرخنده‌گی‌ شب‌ قدر به‌ دلیل‌ آن‌ است ‌که‌ نزول‌ قرآن‌ سبب‌ منافع‌ دینی‌ و دنیوی‌ است‌ چنان‌ که‌ در آن‌ شب‌، خیر و برکت ‌نازل‌ می‌شود و دعا مستجاب‌ می‌گردد. «هرآینه‌ ما بیم‌دهنده‌ بودیم‌» یعنی: قرآن‌ را نازل‌ کردیم‌ تا به‌ وسیله‌ آن‌، بشر را از فروافتادن‌ در شرک‌ و معاصی‌، بیم‌ و هشدار دهیم‌. قتاده‌ می‌گوید: قرآن‌ تماما در شب ‌قدر از ام‌الکتاب‌ (کتاب‌ مادر) که‌ لوح ‌محفوظ است‌، به‌ «بیت‌العزه‌» که‌ در آسمان‌ دنیاست‌ نازل ‌شد سپس‌ خدای‌ سبحان ‌آن‌ را در طول‌ مدت‌ بیست‌وسه‌ سال‌، در روز و شب‌ بر پیامبر خویش‌ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم  فرود آورد.

﴿فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ٤

«در آن‌» یعنی: در شب‌ قدر «هر کار استواری‌ فیصله‌ می‌یابد» یفرق: فیصله ‌می‌یابد، بیان‌ می‌گردد و نوشته‌ می‌شود. أمرحکیم: عبارت‌ از کار محکم‌ و استوار است‌، از آن‌ روی‌ که‌ خدای‌ سبحان‌ در آن‌ شب‌ هر چه‌ را که‌ در یکسال‌ بعد روی ‌می‌دهد ـ اعم‌ از زندگی‌ و مرگ‌، توانگری‌ و فقر، خیر و شر و غیره‌ ـ همه‌ را می‌نویسد. چنین‌ گفته‌اند مجاهد، قتاده‌ و حسن‌. البته‌ حکمت‌ و مناسبت‌ نزول‌ قرآن ‌در شب‌ قدر این‌ است‌ که: نزول‌ قرآن‌ از شریف‌ترین‌ امور حکمت‌ آمیز می‌باشد و این‌ شب‌ نیز شبی‌ است‌ که‌ هر امر استوار و محکمی‌ در آن‌ فیصله‌ می‌یابد. ابن‌کثیر می‌گوید: «هر که‌ گفته‌ است‌ که‌ شب‌ قدر، شب‌ نیمه‌ شعبان‌ است‌، قطعا از طلب‌ آن‌ دورمانده‌ است‌ زیرا نص‌ قرآن‌ بر این‌ امر صراحت‌ دارد که‌ این‌ شب‌ در رمضان ‌می‌باشد».

﴿أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ٥

«امری‌ است‌ از نزد ما» یعنی: خدای‌ سبحان‌ قرآن‌ را درحالی‌ فرود آورد که ‌متضمن‌ وحی‌ و شریعت‌ اوست‌. أمر: در اینجا به‌ معنی‌ وحی‌ است‌. «هرآینه‌ ما فرستنده‌ بودیم‌» یعنی: ما بدین‌ جهت‌ این‌ هشدارها را نازل‌ کردیم‌ که‌ فرستادن‌ پیامبران  علیهم السلام  به‌ سوی‌ بندگان‌، سنت‌ ماست‌ پس‌ این‌ ماییم‌ که‌ پیامبران‌ و از جمله ‌پیامبر خاتم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  را فرستادیم‌.

﴿رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦

«رحمتی‌ از سوی‌ پروردگار توست‌» یعنی: ما با فرستادن‌ پیامبران  علیهم السلام  به‌ سوی‌ بشر، در واقع‌ فرستنده‌ رحمت‌ بر آن‌ها بودیم‌ «بی‌گمان‌ او شنوای‌ داناست‌» خداوند عزوجل  شنوای‌ سخنان‌ بندگان‌ است‌ و به‌ احوال‌شان‌ و به‌ آنچه‌ که‌ مورد نیازشان ‌است‌، داناست‌ پس‌ با توجه‌ به‌ همین‌ نیازهایشان‌ بود که‌ پیامبران  علیهم السلام  را به‌ عنوان ‌رحمتی‌ از سوی‌ خود به‌سویشان‌ فرستاد.

﴿رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٧

«پروردگار آسمآن‌ها و زمین‌ است‌ و آنچه‌ میان‌ آن‌ دو است‌ اگر یقین‌ دارید» به‌ این ‌حقیقت‌. و چنان‌که‌ گفتیم‌، مشرکان‌ مکه‌ به‌ این‌ حقیقت‌ اقرار و اعتراف‌ داشتند.

﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٨

بعد از اثبات‌ ربوبیت‌ خویش‌ در آیه‌ (7)، اکنون‌ حق‌ تعالی‌ در این‌ آیه ‌کریمه‌، به‌ اثبات‌ وحدانیت‌ و قدرت‌ خویش‌ می‌پردازد: «خدایی‌ جز او نیست‌، او زنده‌ می‌کند و می‌میراند».

سپس‌ یک‌ بار دیگر مخصوصا بر ربوبیت‌ خویش‌ برای‌ بشر، تأکید می‌گذارد تا به‌ این ‌حقیقت‌ توجه‌ داده‌ باشد که‌ فقط او شایسته‌ و سزاوار پرستش‌ است‌ نه‌ دیگران: «پروردگار شما و پروردگار پدران‌ پیشین‌ شماست‌».

﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ یَلۡعَبُونَ٩

«ولی‌ نه‌، آن‌ها» یعنی: کافران‌ «در شکی‌ هستند» در باره‌ توحید و رستاخیز. «بازی‌ می‌کنند» در این‌ اقرار خویش‌ که‌ خداوند عزوجل  آفریننده‌ آنان‌ و آفریننده‌ سایر مخلوقات‌ است‌. یعنی: این‌ اقرارشان‌، آمیخته‌ با غفلت‌ و بازی‌ و تمسخر است‌.

﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ١٠

«پس‌ منتظر باش‌» ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  برای‌ آنان‌ «روزی‌ را که‌ آسمان‌ دودی‌ نمایان‌ برمی‌آورد» به‌ قولی: این‌ دود از نشانه‌های‌ قیامت‌ است‌ که‌ چهل‌ روز در زمین‌ باقی ‌می‌ماند. علمای‌ عصرجدید نیز تأکید می‌کنند که‌ در پایان‌کار جهان‌، انرژی ‌خورشید ضعیف‌ شده‌ و غبار اتمی‌ یا غیر آن‌، مانند دودی‌ در فضا ظاهر می‌شود که‌ فضا را تاریک‌ می‌کند. این‌ دود ـ چنان‌که‌ در آیه‌ بعد می‌آید و در احادیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نیز آمده‌ است‌ ـ فراگیر است‌.

به‌ قولی‌ دیگر: ظهور این‌ دود، پدیده‌ای‌ بوده‌ که‌ رخ‌ داده‌ و گذشته‌ است‌ و آن‌، کنایه‌ از قحطی‌ای‌ بود که‌ براثر دعای‌ رسول ‌اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  بر قریش‌ نازل‌ شد به‌ طوری ‌که‌ چشمان‌ آن‌ها از فرط گرسنگی‌ چنان‌ تیره‌ و تار شده‌ بود که‌ میان‌ آسمان‌ و زمین‌ را سیاه‌ و دودآلود می‌دیدند. روایت‌ بخاری‌ و مسلم‌ و دیگران‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌کریمه‌ از ابن‌مسعود رضی الله عنه  نیز مؤید این‌ معنی‌ است: چون‌ قریش‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  را نافرمانی‌ کرده‌ و با ایشان‌ دشمنی‌ ورزیدند و در پذیرش‌ اسلام‌ به‌ سستی‌ گراییدند و کار عناد و ستیزه‌ آنان‌ بر رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  سخت‌ دشوار آمد، آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  چنین ‌دعا کردند: «اللهم‌ أعنی‌ علیهم‌ بسبع‌ کسبع‌ یوسف». «بارخدایا! مرا بر آنان‌ به‌ هفت‌سال‌ قحطی‌ ـ مانند سال‌های‌ یوسف‌ ـ یاری‌ کن‌». پس‌ بر اثر دعای‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم ، قریش‌ گرفتار قحطی‌ و دشواری‌ سختی‌ شدند تا بدانجا که‌ از فرط گرسنگی‌ استخوآن‌ها را نیز خوردند و اثر این‌ گرسنگی‌ چنان‌ شدید بود که‌ چون ‌انسان‌ به‌ سوی‌ آسمان‌ می‌نگریست‌، میان‌ آسمان‌ و زمین‌ را به‌ شکل‌ دود، سیاه‌ می‌دید پس‌ خداوند متعال‌ نازل‌ فرمود: ﴿فَٱرۡتَقِبۡ یَوۡمَ تَأۡتِی ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِینٖ١٠ [الدخان: 10] پس‌ در بحبوحه‌ این‌ بلا بود که‌ آنان‌ نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  آمدند و گفتند: یا رسول‌الله! از خداوند برای‌ قبیله‌ مضر باران‌ بخواه‌ زیرا مضر از قحطی‌ به‌ هلاکت‌ رسیدند! آن‌گاه‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  برایشان‌ باران‌ طلبیدند و باران‌ نازل‌ شد.

﴿یَغۡشَى ٱلنَّاسَۖ هَٰذَا عَذَابٌ أَلِیمٞ١١

«که‌ مردم‌ را فرومی‌گیرد» یعنی: آن‌ دود همه‌ مردم‌ را در بر گرفته‌ و از هر جهت ‌بر آنان‌ احاطه‌ می‌کند «این‌ است‌ عذاب‌ دردناک‌» یعنی: آن‌ها در هنگام‌ گرفتار شدن‌ در قحطی‌ می‌گویند: این‌ عذابی‌ است‌ دردناک‌! یا خداوند عزوجل  این‌ سخن‌ را برایشان‌ می‌گوید. ابن‌ کثیر آرای‌ مختلف‌ درباره‌ «دخان‌» را نقل‌ کرده‌ و در پایان‌ چنین‌ نتیجه‌ می‌گیرد: این‌ قول‌ که‌ «دخان‌» از نشانه‌هایی‌ است‌ که‌ ما باید ظهور آن ‌را قبل‌ از وقوع‌ قیامت‌ انتظار بکشیم‌، قوی‌تر است‌. سپس‌ او در این‌ باره‌ احادیثی‌ را نقل‌ می‌کند از آن‌ جمله‌ حدیث‌ شریف‌ ذیل‌ به‌ روایت‌ حذیفه ‌بن ‌اسید غفاری‌ رضی الله عنه  است‌که‌ فرمود: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  از عرفه‌ بر ما فرود آمدند و درحالی‌ که‌ ما مشغول‌ مذاکره ‌درباره‌ قیامت‌ بودیم‌، فرمودند: «قیامت‌ برپا نمی‌شود تا آن‌گاه‌ که‌ شما ده‌ نشانه‌ رانبینید:

1-  طلوع‌ خورشید را از مغرب‌ آن‌.

2-  ظهور دخان‌.

3-  ظهور دابه ‌الارض‌.

4-  خروج‌ یأجوج‌ و مأجوج‌.

5-  نزول‌ عیسی‌ بن‌ مریم‌ (علیهماالسلام).

6-  خروج‌ دجال‌.

7-  وقوع‌ سه ‌خسوف: خسوفی‌ در مشرق‌.

8-  خسوفی‌ در مغرب‌.

9-  خسوفی‌ در جزیره ‌العرب‌.

10- آتشی‌ که‌ از قعر سرزمین‌ عدن‌ بیرون‌ می‌آید و همه‌ مردم‌ را می‌میراند و هر جا که‌ شب‌ بگذرانند، با آنان‌ شب‌ می‌گذراند و هر جا که‌ در ظهر بخوابند، همراهشان‌ می‌باشد». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «... مؤمن‌ از آن‌ دود، دچار عارضه‌ای‌ شبیه‌ زکام‌ می‌شود اما کافر را چنان‌ فرو می‌گیرد که‌ در اثر آن‌، بدن‌ وی‌ باد کرده‌ و متورم‌ می‌شود...».

﴿رَّبَّنَا ٱکۡشِفۡ عَنَّا ٱلۡعَذَابَ إِنَّا مُؤۡمِنُونَ١٢

«می‌گویند: پروردگارا! این‌ عذاب‌ را از ما دور کن‌» که‌ اگر عذاب‌ را از ما دور کنی ‌«هرآینه‌ ما مؤمن‌ می‌شویم‌» روایت‌ شده‌ است‌ که‌ مشرکان‌ قریش‌ نزد رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  آمده‌ و گفتند: اگر خداوند این‌ عذاب‌ را از ما دور گرداند، ما مسلمان‌ می‌شویم‌. مراد از عذاب‌؛ گرسنگی‌ای‌ بود که‌ به‌ سبب‌ آن‌ این‌ دود را می‌دیدند.

﴿أَنَّىٰ لَهُمُ ٱلذِّکۡرَىٰ وَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مُّبِینٞ١٣

«آنان‌ چگونه‌ پند می‌گیرند» از عذابی‌ که‌ بر سر آنان‌ فرود آمده‌است‌؛ «و» حال ‌آن‌که‌ «به‌یقین‌ برای‌ آنان‌ پیامبری‌ روشنگر آمده‌ است‌؟» که‌ هر آنچه‌ را از کار دین ‌نیازمند آن‌ هستند، برایشان‌ بیان‌ می‌کند؟.

﴿ثُمَّ تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَقَالُواْ مُعَلَّمٞ مَّجۡنُونٌ١٤

«پس‌، از او روی‌ برتافتند» یعنی: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  روی‌ گردانیدند «و گفتند: او تعلیم ‌یافته‌ای‌ دیوانه‌ است‌» یعنی: بشری‌ قرآن‌ را به‌ او تعلیم‌ داده‌ و او دیوانه‌ است‌. پس‌ چگونه‌ آنان‌ با وصف‌ چنین‌ پندارها و سخنان‌ یاوه‌ای‌، متذکر می‌شوند و از کجا بر سرعقل‌ می‌آیند؟!

﴿إِنَّا کَاشِفُواْ ٱلۡعَذَابِ قَلِیلًاۚ إِنَّکُمۡ عَآئِدُونَ١٥

«ما این‌ عذاب‌ را اندکی‌ دور می‌کنیم‌» یعنی: ما به‌ زودی‌ به‌ سبب‌ دعای‌ پیامبر خویش صلی الله علیه و آله و سلم  اندک‌ زمانی‌ عذاب‌ را از شما مشرکان‌ دور می‌کنیم‌ و این‌ زمان‌ اندک‌، مدت‌ باقی‌مانده‌ از عمرتان‌ است‌ «ولی‌ شما در حقیقت‌ باز می‌گردید» به‌ سوی‌ شرکی‌ که‌ بر آن‌ بوده‌اید. و چنین‌ هم‌ شد زیرا به‌ مجرد این‌که‌ عذاب‌ از آنان‌ دور شد؛ به‌کفر و عناد خویش‌ بازگشتند.

﴿یَوۡمَ نَبۡطِشُ ٱلۡبَطۡشَةَ ٱلۡکُبۡرَىٰٓ إِنَّا مُنتَقِمُونَ١٦

«روزی‌ که‌ آنان‌ را به‌ گرفتنی‌ بزرگ‌» یعنی: به‌ سختی‌ و با قوت‌ «فرو می‌گیریم‌، ما انتقام‌ گیرنده‌ایم‌» گفته‌ شده: مراد از این‌ روز، روز بدر است‌ زیرا چون‌ مشرکان ‌مکه‌ بعد از برطرف‌ شدن‌ عذاب‌، مجددا به‌ راه‌ تکذیب‌ و کفر بازگشتند؛ خدای‌  عزوجل ‌ از آنان‌ در بدر انتقام‌ گرفت‌. به ‌قولی‌ دیگر: مراد عذاب‌ دوزخ ‌است‌. ابن‌عباس‌ رضی الله عنه  می‌گوید: «نظر ابن‌مسعود این‌ است‌ که‌ مراد از (بطشه‌الکبری‌) روز بدر است‌ اما من‌ می‌گویم‌ که‌ مراد از این‌ روز، روز قیامت‌ است‌». ابن ‌کثیر نیز قول‌ ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  را ترجیح‌ داده‌ است‌.

﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا قَبۡلَهُمۡ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ وَجَآءَهُمۡ رَسُولٞ کَرِیمٌ١٧

«و به ‌یقین‌ ما پیش‌ از آنان‌» یعنی: پیش‌ از این‌ گروه‌ کافر «قوم‌ فرعون‌ را آزمودیم‌» یعنی: پیامبران‌ خویش‌ را به‌ سوی‌ آنان‌ فرستادیم‌ و پیامبران‌ ما آنان‌ را به‌سوی‌ شریعت‌ ما فراخواندند اما آن‌ها ایشان‌ را تکذیب‌ کردند. یا مراد این‌ است: ما ارزاق‌ را از روی‌ آزمایش‌ بر قوم‌ فرعون‌ توسعه‌ دادیم‌ اما آن‌ها سر به‌ طغیان ‌برداشته‌ و تجاوز پیشه‌ کردند «و پیامبری‌ گرامی‌ برایشان‌ آمد» یعنی: موسی‌  علیه السلام  که ‌هم‌ نزد خدای‌  عزوجل ‌ گرامی‌، هم‌ در میان‌ قوم‌ خویش‌ گرامی‌ و هم‌ در ذاتش‌گرامی‌ بود «که‌» به‌ آنان‌ گفت:

﴿أَنۡ أَدُّوٓاْ إِلَیَّ عِبَادَ ٱللَّهِۖ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٨

«بندگان‌ خدا را به‌ من‌ بسپارید» یعنی: بنی ‌اسرائیل‌ را همراه‌ من‌ بفرستید و آن‌ها را به‌ من‌ سپرده‌ از عذاب‌ و شکنجه‌ رهایشان‌ کنید «زیرا من‌ برای‌ شما پیامبری‌ امین‌ هستم‌» بر رسالت‌ پروردگارم‌ و بر آنچه‌ که‌ به‌ شما ابلاغ‌ می‌کنم‌ پس‌ به‌ خیانت‌ متهم‌ نیستم‌.

﴿وَأَن لَّا تَعۡلُواْ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنِّیٓ ءَاتِیکُم بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ١٩

«و بر خدا برتری‌ نجویید» یعنی: بر خداوند عزوجل  تکبر و گردنکشی‌ نورزید؛ به ‌این‌که‌ خود را از طاعت‌ وی‌ و پیروی‌ پیامبرانش‌ برتر بپندارید «هر آینه‌ من‌ آورنده ‌برهانی‌ آشکار برای‌ شما هستم‌» که‌ شما را هیچ‌ راهی‌ بر انکار آن‌ نیست‌، این‌ برهان ‌آشکار عبارت‌ است‌ از: معجزه‌ عصا، ید بیضا و سایر معجزات‌ نهگانه‌ من‌.

﴿وَإِنِّی عُذۡتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ٢٠

«و هرآینه‌ من‌ به‌ پروردگار خود و پروردگار شما پناه‌ می‌برم‌ از این‌که‌ مرا سنگباران ‌کنید» آن‌ها موسی‌  علیه السلام  را تهدید کرده‌ بودند که‌ با سنگسار او را می‌کشند پس‌ او از آزارشان‌ به‌ خدای‌ منان‌ پناه‌ برد.

﴿وَإِن لَّمۡ تُؤۡمِنُواْ لِی فَٱعۡتَزِلُونِ٢١

«و اگر به‌ من‌ ایمان‌ نمی‌آورید پس‌ از من‌ کناره‌ گیرید» یعنی: اگر مرا تصدیق ‌نمی‌کنید و به‌ نبوت‌ من‌ اقرار نمی‌نمایید؛ پس‌ مرا واگذارید و با آزار و اذیت ‌متعرض‌ من‌ نشوید تا آن‌گاه‌ که‌ خداوند عزوجل  میان‌ من‌ و شما داوری‌ کند.

﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ مُّجۡرِمُونَ٢٢ فَأَسۡرِ بِعِبَادِی لَیۡلًا إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٢٣

«پس‌» موسی‌  علیه السلام  «به‌ درگاه‌ پروردگارش‌ ندا در داد که: اینان‌ قومی‌ مجرم ‌هستند» و در این‌ هنگام‌ بود که‌ خداوند متعال‌ به‌ او فرمان‌ داد تا بنی‌اسرائیل‌ را بدون‌ اجازه‌ و مشورت‌ فرعون‌، از میانشان‌ بیرون‌ ببرد؛ «پس‌ گفتیم: بندگانم‌ را شبانه‌ببر» و به‌ این‌ ترتیب‌، دعای‌ موسی‌  علیه السلام  را اجابت‌ کردیم‌. آری‌! آن‌ها را شبانه‌ ببر؛ «زیرا شما مورد تعقیب‌ واقع‌ می‌شوید» یعنی: من‌ چنان‌ تدبیری‌ سازمان‌ داده‌ام‌ که ‌فرعون‌ و لشکریانش‌ شما را دنبال‌ کنند آن‌گاه‌ شما را نجات‌ داده‌ و فرعون‌ و کسانش‌ را غرق‌ می‌کنم‌.

﴿وَٱتۡرُکِ ٱلۡبَحۡرَ رَهۡوًاۖ إِنَّهُمۡ جُندٞ مُّغۡرَقُونَ٢٤

«و دریا را که‌ آرام‌ است‌» یعنی: ساکن‌ و بی‌حرکت‌ و گشاده‌ و باز است‌ «پشت ‌سر بگذار» یعنی: دریا را بر همان‌ شکلی‌ که‌ بعد از گذشتنت‌ از آن‌ قرار دارد، واگذار و با عصایت‌ بر آن‌ نزن‌ که‌ راه‌های‌ خشک‌ شده‌ آن‌ واپس‌ به‌هم‌ آید. این ‌بدان‌ جهت‌ بود که‌ چون‌ موسی  علیه السلام  و بنی‌اسرائیل‌ از دریای‌ سرخ‌ گذشتند، موسی‌  علیه السلام  خواست‌ تا آن‌ را با عصای‌ خویش‌ بزند که‌ دریا مجددا به‌ حال‌ اصلی ‌خویش‌ برگردد تا میان‌ آنان‌ و فرعون‌ حایل‌ شود و در نتیجه‌، فرعون‌ و لشکریانش ‌نتوانند به‌ آنان‌ برسند اما خداوند عزوجل  به‌ او دستور داد که‌ دریا را همان ‌طور آرمیده‌ و ساکن‌ به‌ حالش‌ بگذارد تا فرعون‌ به‌ تصور این‌که‌ دریا خشک‌ است‌، به‌ دریا درآید و گرفتار بلا شود. مجاهد در معنای‌ آن‌ می‌گوید: «دریا را همچنان‌ با راه‌های‌ خشک‌ شده‌ آن‌ باقی‌ گذار تا فرعون‌ و قومش‌ با اطمینان‌ وارد آن‌ شوند و چون‌ همه‌ آن‌ها به‌ آن‌ وارد شدند آن‌گاه‌ ما دریا را به‌ هم‌ می‌آوریم‌ که‌ همه‌ غرق ‌شوند». «زیرا آنان‌ سپاهی‌ غرق‌ شدنی‌ هستند» خدای‌ سبحان‌ این‌ خبر را به‌موسی‌  علیه السلام  داد تا دلش‌ آرام‌ گیرد و اضطرابش‌ از بین‌ برود.

﴿کَمۡ تَرَکُواْ مِن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٢٥ وَزُرُوعٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٢٦

«چه‌ بسیار باغ‌ها و چشمه ‌سارانی‌ بعد از خود برجای‌ گذاشتند» آن‌ فرعونیان‌ غرق ‌شده‌ «و کشتزارها و جایگاه‌های‌ نیکو» و تالارهای‌ آراسته‌.

 

﴿وَنَعۡمَةٖ کَانُواْ فِیهَا فَٰکِهِینَ٢٧

«و نعمتی‌» یعنی: اموال‌ و اسباب‌ رفاه‌ و مکنت‌ گسترده‌ای‌ «که‌ در آن‌ خوش‌ وخرم‌ بودند» و در آسایش‌ و ناز و انبساط به‌ سر می‌بردند. فاکه: کسی‌ است‌ که‌ از انواع‌ لذت‌ها بهره‌مند است‌، چون‌ کسی‌ که‌ از انواع‌ میوه‌ها برخوردار می‌باشد. به‌قرائتی: «فکهین‌» خوانده‌ شده‌، یعنی: فرعونیان‌ در آن‌ نعمت‌، مغرور و سرمست‌ وگردنکش‌ بودند.

﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ٢٨

«این‌ چنین‌ بود» کار عذاب‌ و درگرفت‌ ما «و آن‌ها را به‌ مردمی‌ دیگر میراث ‌دادیم‌» یعنی: به‌ هلاکت‌شان‌ رساندیم‌ و آن‌ همه‌ نعمت‌ و خرمی‌ و برخورداری‌ را از آنان‌ سلب‌ کرده‌ و آن‌ها را به‌ بنی‌اسرائیل‌ باقی ‌گذاشتیم‌.

﴿فَمَا بَکَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا کَانُواْ مُنظَرِینَ٢٩

«پس‌ آسمان‌ و زمین‌ بر آنان‌ گریه‌ نکردند» زیرا آن‌ها بر روی‌ زمین‌ کار شایسته‌ای‌ نمی‌کردند که‌ زمین‌ به‌ سبب‌ آن‌ بر آنان‌ بگرید و از سوی‌ دیگر، هیچ‌ عمل‌ نیک‌ و پاکیزه‌ای‌ برایشان‌ به‌ آسمان‌ نیز بالا نرفته‌ بود که‌ آسمان‌ به‌ سبب‌ آن‌ برآنان‌ بگرید لذا نه‌ اهل‌ آسمان‌ (فرشتگان‌) برآنان‌ گریستند و نه‌ مردم‌ زمین‌. و چون‌ شخص ‌مهم‌ و بزرگی‌ بمیرد، اعراب‌ در توصیف‌ بزرگسازی‌ درگذشت‌ وی‌ می‌گویند: «بکت‌ علیه‌ السماء والأرض‌، وبکته‌ الریح‌ وأظلمت‌ له‌ الشمس». «آسمان‌ و زمین‌ و باد بر او گریستند و خورشید بر درگذشت‌ وی‌ تاریک‌ شد». در حدیث‌ شریف‌ آمده ‌است: «ما من‌ مؤمن‌ مات‌ فی‌ غربته‌ غابت‌ فیها بواکیه‌ إلا بکت‌ علیه‌ السماء والأرض». «هیچ‌ مؤمنی‌ نیست‌ که‌ در غربت‌ ـ آنجا که‌ گریندگان‌ وی ‌غایبند ـ بمیرد؛ مگر این‌که‌ آسمان‌ و زمین‌ بر او می‌گریند». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «ما من‌ عبد إلا وله‌ فی ‌السماء بابان‌، باب‌ یخرج‌ منه‌ رزقه‌ وباب ‌یدخل‌ منه‌ عمله‌ وکلامه‌، فإذا مات‌ فقداه‌ وبکیا علیه». «هیچ‌ بنده‌ای‌ نیست‌ مگر این‌که ‌برایش‌ در آسمان‌ دو در است: دری‌ که‌ از آن‌ روزی‌ وی‌ بیرون‌ می‌آید و دری‌ که‌ از آن‌ عمل‌ و سخن‌ وی‌ داخل‌ می‌شود پس‌ چون‌ بمیرد؛ آن‌ دو در، وی‌ را گم ‌می‌کنند و بر او می‌گریند». سپس‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  این‌ آیه ‌کریمه‌ را تلاوت‌ کردند. و از سیاق‌ حدیث‌ برمی‌آید که‌ مراد، بندگان‌ مؤمن‌اند.

مجاهد می‌گوید: «هیچ‌ مؤمنی‌ نمی‌میرد، جز این‌که‌ آسمان‌ و زمین‌ چهل‌ بامداد بر او می‌گریند. راوی‌ می‌گوید: از مجاهد پرسیدم: آیا زمین‌ می‌گرید؟ گفت: آیا تعجب‌ می‌کنی‌؟ چرا زمین‌ بر بنده‌ای‌ که‌ آن‌ را با رکوع‌ و سجده‌ خویش‌ آباد می‌کرد، نگرید؟ و چرا آسمان‌ بر بنده‌ای‌ که‌ تکبیر و تسبیح‌ وی‌ در آسمان‌، زمزمه‌ای‌ مانند آواز زنبور عسل‌ داشت‌، نگرید؟».

پس‌ مراد آیه‌ این‌ است‌ که‌ بر نابودی‌ فرعون‌ و قومش‌ هیچ‌ تأسف‌ و اندوهی ‌نیست‌، بر خلاف‌ مؤمنان‌ که‌ با مرگ‌شان‌، جای‌ نماز خواندن‌شان‌ از زمین‌ و محل‌ عروج‌ و صعود اعمالشان‌ از آسمان‌، برای‌شان‌ می‌گرید. همچنین‌ احتمال‌ دارد مراد آیه‌ این‌ باشد که: کافر گردنکش‌ و مغرور و متکبر، هیچ‌ چیز را در دنیا به‌ اندازه ‌نفس‌ خود بزرگ‌ نمی‌بیند زیرا نفس‌ وی‌ بزرگ‌ترین‌ چیز در چشم‌ وی‌ است‌ لذا خداوند عزوجل  در این‌ آیه‌ کریمه‌ از این‌ واقعیت‌ خبر می‌دهد که‌ کافران‌ گردنکشی ‌مانند فرعون‌ و فرعونیان‌ نابود شدند و هیچ‌ اتفاقی‌ هم‌ نیفتاد بلکه‌ کار و بار دنیا همچنان‌ است‌ که‌ بود.

«و مهلت‌ یافته‌ نبودند» که‌ عذاب‌ از آنان‌ به‌ تأخیر افتد بلکه‌ عذاب‌ به ‌طور عاجل ‌بر آنان‌ فرستاده‌ شد، به‌سبب‌ شدت‌ عناد و افراط‌شان‌ در کفر.

﴿وَلَقَدۡ نَجَّیۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مِنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِینِ٣٠ مِن فِرۡعَوۡنَۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَالِیٗا مِّنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١

«و به‌ راستی‌ بنی ‌اسرائیل‌ را از عذاب‌ خفت‌ آور رهانیدیم‌» با به‌ هلاکت‌ رساندن ‌دشمن‌ ایشان‌ زیرا آن‌ها در بند بردگی‌ آن‌ دشمن‌، خوار و ذلیل‌ و در عذاب‌ و شکنجه‌ای‌ سخت‌ قرار داشتند، کارهای‌ شاقه‌ بر آنان‌ تحمیل‌ می‌شد و فرعونیان ‌فرزندان‌ پسرشان‌ را کشته‌ و زنان شان‌ را زنده‌ نگه‌ می‌داشتند؛ «از فرعون‌» یعنی: ایشان‌ را از چنگ‌ فرعون‌ رهانیدیم‌ «که‌ متکبری‌ از افراطکاران‌ بود» یعنی: او در سرکشی‌ و گردن‌ فرازی‌ و خود بزرگ‌بینی‌، بسیار افزون‌خواه‌ و در کفر به‌ خداوند بزرگ‌ و ارتکاب‌ نافرمانی‌های‌ وی‌، از تجاوزکاران‌ و زیاده‌روان‌ بود.

﴿وَلَقَدِ ٱخۡتَرۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ عِلۡمٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٢

«و قطعا بنی‌اسرائیل‌ را دانسته‌ بر جهانیان‌ برگزیدیم‌» یعنی: ایشان‌ را ـ با علم‌ و آگاهی‌ به‌ این‌ امر که‌ سزاوار این‌ گزینش‌ هستند ـ بر مردم‌ زمانشان‌ برگزیدیم‌ و رمز این‌ برتری‌ ایشان‌، بسیاری‌ وجود پیامبران  علیهم السلام  در میان‌شان‌ و صبر و پایداری‌شان‌ با موسی علیه السلام  در راه‌ دین‌ و دعوت‌ بود، أما وقتی‌ که‌ آن‌ها این‌ اوصاف‌ را دگرگون ‌ساختند، خدای‌  عزوجل ‌ هم‌ وضع‌ را بر آنان‌ دگرگون‌ کرد و آن‌ها را از اوجگاه ‌برگزیده‌ترین‌ خلق‌، به‌ حضیض‌ منفورترین‌ آن‌ها نگونسار نمود.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُم مِّنَ ٱلۡأٓیَٰتِ مَا فِیهِ بَلَٰٓؤٞاْ مُّبِینٌ٣٣

«و از آیات‌» یعنی: از معجزات‌ موسی‌  علیه السلام  «آنچه‌ را که‌ در آن‌ آزمونی‌ آشکار بود، به‌ آنان‌ دادیم‌» تا بنگریم‌ که‌ چگونه‌ عمل‌ می‌کنند. البته‌ نجات‌ دادن‌شان‌ از غرق‌، شکافتن‌ دریا، سایه‌بان‌ ساختن‌ ابر و فرود آوردن‌ من‌ و سلوی‌ برای‌شان‌، از جمله‌ این ‌نشانه‌ها و معجزات‌ بود.

﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَیَقُولُونَ٣٤ إِنۡ هِیَ إِلَّا مَوۡتَتُنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُنشَرِینَ٣٥

«هر آینه‌ این‌ گروه‌» یعنی: کفار قریش‌ «می‌گویند: عاقبت ‌کار جز همین‌ مرگ ‌نخستین‌ ما نیست‌» و بعد از آن‌، نه‌ زندگی‌ای‌ است‌ و نه‌ برانگیختنی‌ «و ما زنده‌شدنی‌ نیستیم‌» بعد از مرگمان‌.

﴿فَأۡتُواْ بِ‍َٔابَآئِنَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٦

می‌گویند مشرکان‌ به‌ مؤمنان: «اگر راستگو هستید» در این‌که‌ بعد از مرگ‌ زندگی‌ مجددی‌ است‌ «پس‌ پدران‌ ما را بازآورید» یعنی: آنان‌ را بعد از مرگشان‌ به‌دنیا برگردانید. البته‌ این‌ شبهه‌ آنان‌؛ شبهه‌ای‌ فاسد و حجتی‌ باطل‌ و بی‌اساس‌ است ‌زیرا معاد در روز قیامت‌ است‌ نه‌ در این‌ دنیا.

روایت‌ شده‌ است‌ که‌ کفار قریش‌ از رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  خواستند تا خداوند عزوجل  در همین‌ دنیا مردگان‌ را برایشان‌ برانگیزد و بزرگ‌شان‌ قصی‌بن‌کلاب‌ را زنده‌ گرداند تا با وی‌ درباره‌ صحت‌ نبوت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  و صحت‌ رستاخیز مشورت‌ کنند اما خداوند متعال‌ این‌ خواسته‌ آنان‌ را رد کرد.

﴿أَهُمۡ خَیۡرٌ أَمۡ قَوۡمُ تُبَّعٖ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ٣٧

«آیا آنان‌ بهترند یا قوم‌ تبع‌» یعنی: آیا قوم‌ قریش‌ در نیرومندی‌ و مکنت‌ و قدرت‌ برترند یا قوم‌ تبع‌ حمیری‌ که‌ دور دنیا را با لشکریانش‌ گشت‌ و بر مردم‌ مسلط شد. خاطر نشان‌ می‌شود که‌ قریش‌، عرب‌ عدنانی‌اند و قوم‌ تبع‌ حمیری‌، عرب ‌قحطانی‌ و قحطانیان‌ دولت‌ و مدنیتی‌ عمیق‌ و مجد و شکوه‌ بزرگی‌ داشتند. «تبع‌» لقب‌ شماری‌ از شاهان‌ حمیری‌ عربستان‌ جنوبی‌ در قرن‌ چهارم‌ و پنجم‌ میلادی‌ بود.

قرطبی‌ می‌گوید: «مراد از تبع‌، یک‌ شخص‌ واحد نیست‌ بلکه‌ مراد از آن‌ شاهان‌ یمن‌اند زیرا لقب‌ شاهانشان‌ «تبع‌» بود چنان‌ که‌ «خلیفه‌» لقب‌ بزرگ‌ مسلمین‌، «کسری‌» لقب‌ شاه‌ فارس‌ و «قیصر» لقب‌ شاه‌ روم‌ است‌. سپس‌ می‌افزاید: اما ظاهرا از آیات‌ چنین‌ بر می‌آید که‌ این‌ سخن‌ خداوند عزوجل  ناظر بر یکی‌ از شاهان ‌تبابعه‌ است‌ که‌ اعراب‌، بیشتر از دیگران‌ او را به‌ این‌ اسم‌ می‌شناختند چنان‌ که‌ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابن‌عباس رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: تبع‌ را دشنام‌ ندهید زیرا او مسلمان‌ شد». قرطبی‌ می‌افزاید: این‌ تبع‌ ـ والله اعلم‌ ـ همان ‌«ابوکرب‌» جهانگ‌شای‌ یمن‌ بود که‌ قصد کعبه‌ کرد تا آن‌ را ویران‌ کند ولی‌ در راه‌ دچار بیماری‌ حادی‌ گردید و از قصد خویش‌ منصرف‌ گشته‌ و برای‌ نخستین‌ بار، کعبه‌ را پرده‌ یا پیراهن‌ پوشانید و بعد از آن‌که‌ به‌ مدینه‌ حمله‌ کرد و قصد داشت‌ تا آن‌ را ویران‌ سازد، به‌ او خبر دادند که‌ مدینه‌، هجرت‌گاه‌ پیامبری‌ خواهد بود که‌ نام‌ وی‌ «احمد صلی الله علیه و آله و سلم » است‌ پس‌ از مدینه‌ نیز دست‌ برداشت‌».

«و» آیا قریش‌ بهترند، یا «کسانی‌ که‌ پیش‌ از آنان‌ بودند؟» چون‌ عاد و ثمود و مانند آنان‌؛ «آن‌ها را هلاک‌ کردیم‌ چرا که‌ آن‌ها مجرم‌ بودند» پس‌ هلاک‌ ساختن ‌گروهی‌ مانند قریش‌ که‌ در قدرت‌ و شوکت‌ بس‌ پایین‌تر از آنانند ـ به‌سبب‌ مجرم ‌بودنشان‌ ـ به‌طریق‌ اولی‌ بر خداوند عزوجل  سهل‌ است‌.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ٣٨ مَا خَلَقۡنَٰهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٣٩

«و اسمان‌ها و زمین‌ را و آنچه‌ را که‌ میان‌ آن‌ دو است‌، به‌ بازی‌ نیافریده‌ایم‌؛ آن‌ها را جز به‌ حق‌ نیافریده‌ایم‌» یعنی: اسمان‌ها و زمین‌ و آنچه‌ را که‌ در میان‌ آن‌هاست‌، برای ‌برپاداشتن‌ و نمایان‌ ساختن‌ حق‌ آفریده‌ایم‌ تا دلایل‌ و شواهد روشنی‌ بر وجود و وحدانیت‌ ما باشند پس‌ اگر رستاخیزی‌ در میان‌ نبود و آفرینش‌ خلق‌ هدفی‌ جز فانی ‌ساختن‌ آن‌ها نداشت‌؛ این‌ امر، کاری‌ عبث‌ و بازی‌گونه‌ بیش‌ نبود و خداوند عزوجل  از بازیگری‌ برتر است‌ «ولیکن‌ بیشترشان‌» که‌ مشرکانند «نمی‌دانند» که‌ کار این‌چنین ‌است‌ و آفرینش‌ ما از هدف‌ و فلسفه‌ای‌ بس‌ عمیق‌ برخوردار می‌باشد.

 

﴿إِنَّ یَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ مِیقَٰتُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٠

«در حقیقت‌، روز جداسازی‌، موعد همگی‌ آن‌هاست‌» یعنی: روز قیامت‌، میعادی ‌است‌ که‌ برای‌ جدا ساختن‌ نیکوکار از بدکار و محق‌ از مبطل‌ قرار داده‌ شده‌ است‌.

﴿یَوۡمَ لَا یُغۡنِی مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَیۡ‍ٔٗا وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٤١

«همان‌ روزی‌ که‌ هیچ‌ دوستی‌ از دوست‌ دیگر چیزی‌ را دفع‌ نکند» یعنی: در آن ‌روز، هیچ‌ قوم‌ و قریبی‌ نه‌ می‌تواند به‌ نزدیکانش‌ هیچ‌گونه‌ نفعی‌ برساند و نه‌ از آنان‌ آسیبی‌ را دفع‌ کند. مولی: کلمه‌ای‌ است‌ که‌ معانی‌ مشترک‌ بسیاری‌ دارد؛ مانند سرور، برده‌، پسر عمو، یاور، همپیمان‌، خویشاوند، نزدیک‌ و دوست‌. «و نه‌ آنان‌ یاری‌ می‌شوند» یعنی: نه‌ آن‌ها در آن‌ روز، از عذاب‌ خدا عزوجل  باز داشته‌ می‌شوند.

﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ ٱللَّهُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٤٢

«مگر کسی‌ را که‌ خدا بر او رحم‌ کرده‌ است‌» یعنی: لیکن‌ کسی‌ که‌ خداوند عزوجل  بر او ـ با درگذشت‌ از وی‌ یا قبول‌ شفاعت‌ در حق‌ وی‌ ـ رحم‌ کرده‌ باشد؛ آن‌ کس ‌قطعا یاری‌ می‌شود و نجات‌ پیدا می‌کند «زیرا که‌ اوست‌ همان‌ عزیز مهربان‌» یعنی: باری‌ تعالی‌ همان‌ غالبی‌ است‌ که‌ اگر عذاب‌ کسی‌ را اراده‌ کند، هیچ‌کس‌ نمی‌تواند به‌ یاری‌ وی‌ بشتابد ولی‌ در عین‌ حال‌، او به‌ بندگان‌ مؤمنش‌ مهربان‌ است‌.

﴿إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ٤٣ طَعَامُ ٱلۡأَثِیمِ٤٤

«همانا درخت‌ زقوم‌ خوراک‌ گناه‌ پیشه‌ است‌» أثیم: کسی‌ است‌ که‌ گناه‌ بسیاری ‌دارد. مراد از آن‌ کفاری‌ مانند ابوجهل‌، یارانش‌ و امثال‌شان‌ از ملحدان‌ مجرم‌ در هر عصری‌ هستند زیرا ماقبل‌ و مابعد این‌ آیه‌، بر این‌ معنی‌ دلالت‌ می‌کند. زقوم: درختی‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  آن‌ را در جهنم‌ آفریده‌ و آن‌ را به‌ نام‌ «شجره‌ ملعونه‌» نامیده‌ است‌، که‌ چون‌ دوزخیان‌ گرسنه‌ شوند، به‌ سوی‌ آن‌ پناه‌ می‌برند و از آن‌ می‌خورند.

سعیدبن‌منصور در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ (43) و مابعد آن‌ از ابی‌ مالک‌ روایت ‌می‌کند که‌ گفت: ابوجهل‌ خرما و کره‌ را می‌آورد و به‌ هم‌ می‌آمیخت‌ آن‌گاه‌ می‌گفت: تزقموا: زقوم‌ بخورید و این‌ همان‌ زقومی‌ است‌ که‌ محمد به‌ شما وعده ‌می‌دهد! پس‌ این‌ آیه ‌کریمه‌ نازل‌ شد.

 

 

﴿کَٱلۡمُهۡلِ یَغۡلِی فِی ٱلۡبُطُونِ٤٥

«همانند مهل‌ در شکم‌ها می‌جوشد» مهل: درد و ته‌نشین‌ روغن‌، یا مایع‌ قطران ‌است‌. و به‌قولی: مس‌ گداخته‌ است‌.

﴿کَغَلۡیِ ٱلۡحَمِیمِ٤٦

«همانند جوشش‌ حمیم‌» حمیم: آب‌ بسیار داغ‌ و جوشان‌ است‌.

﴿خُذُوهُ فَٱعۡتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ٤٧

«او را بگیرید و به‌ سختی‌ بکشانید» یعنی: به‌ فرشتگان‌ نگهبان‌ دوزخ‌ گفته ‌می‌شود: این‌ مجرم‌ را بگیرید و او را بکشانید، یا بردارید؛ «به‌ سوی‌ میانه‌ دوزخ‌» یعنی: به‌ وسط و مرکز آن‌.

﴿ثُمَّ صُبُّواْ فَوۡقَ رَأۡسِهِۦ مِنۡ عَذَابِ ٱلۡحَمِیمِ٤٨

«آن‌گاه‌ بر فراز سرش‌ از عذاب‌ آب‌ جوشان‌ فرو ریزید» در روایات‌ آمده‌ است: فرشتگان‌ بر او با گرزی‌ از آهن‌ می‌کوبند به‌ طوری‌که‌ دماغش‌ شکافته‌ می‌شود، سپس‌ بر سرش‌ آب‌ جوشان‌ می‌ریزند و آن‌ آب‌ همه‌ آنچه‌ را که‌ در شکم‌ وی ‌است‌، پاک‌ می‌سوزاند و می‌روبد.

﴿ذُقۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡکَرِیمُ٤٩

ای‌ فرشتگان‌! از روی‌ سرزنش‌ و سرکوب‌ و توبیخ‌ به‌ آن‌ مجرم‌ بگویید: «بچش‌که‌ تو» به‌ خیال‌ خودت‌ «همان‌ بزرگوار گرامی‌ قدر هستی‌» یعنی: ای‌ آن‌که‌ به‌ زعم‌ خود عزیز، بزرگوار و گرامی‌ هستی‌ ـ چنان‌که‌ در دنیا می‌پنداشتی‌ ـ اینک‌ عذاب ‌را بچش‌.

أموی‌ در مغازی‌ خویش‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه ‌کریمه‌ از عکرمه‌ روایت ‌می‌کند که‌ گفت: رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  با ابوجهل‌ ملاقات‌ کرده‌ و خطاب‌ به‌ او گفتند: «خداوند متعال‌ به‌ من‌ دستور داده‌ که‌ به‌ تو بگویم: ﴿أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰ٣٤ ثُمَّ أَوۡلَىٰ لَکَ فَأَوۡلَىٰٓ٣٥ [القیامة: 34-35] یعنی: سزاوارتر برایت‌ آن‌ است‌ که‌ به‌ راه‌ حق‌ بپیوندی‌...! ولی‌ آن‌ ملعون‌، دست‌ خود را از دست‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  کشید و گفت: نه‌ تو می‌توانی‌ به‌ من‌ کاری ‌بکنی‌ و نه‌ رفیقت‌ (یعنی‌ خداوند)، تو خود نیک‌ می‌دانی‌ که‌ من‌ قدرتمندترین‌ کس ‌در میان‌ أهل‌ بطحا و عزیز و بزرگوار هستم‌. پس‌ خداوند عزوجل  او را در روز بدر هلاک‌ گردانید و او را با این‌ سخن‌ خوار و زبون‌ کرده‌ و ننگ‌ و نفرت‌ ابدی‌ را برایش‌ برجای‌ گذاشت‌ و نازل‌ فرمود: ﴿ذُقۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡکَرِیمُ٤٩ [الدخان: 49] «اینک‌ عذاب‌ رابچش‌ که‌ تو همان‌ عزیز بزرگوار هستی‌!».

﴿إِنَّ هَٰذَا مَا کُنتُم بِهِۦ تَمۡتَرُونَ٥٠

«هرآینه‌ این‌» عذاب‌ «همان‌ چیزی‌ است‌ که‌ درباره‌ آن‌ تردید می‌کردید» هنگامی ‌که‌ در دنیا بودید.

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٖ٥١

«به‌ راستی‌ پرهیزگاران‌ در مقامی‌ امن‌ هستند» در بهشت‌ برین‌، جایی‌ که‌ صاحب ‌آن‌ از تمام‌ هرا‌س‌ها، غم‌ها و نگرانی‌ها ایمن‌ و آسوده‌ خاطر است‌.

﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٢ یَلۡبَسُونَ مِن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٥٣

«در میان‌ باغ‌ها و کنار چشمه‌سارها، از پرنیان‌ نازک‌ و دیبای‌ ستبر می‌پوشند» سندس: ابریشم‌ نازک‌ و استبرق: ابریشم‌ ستبر و درشت‌ است‌ «روبه‌روی‌ همدیگر نشسته‌اند» یعنی: در مجالس‌ و جایگاه‌های‌ فاخر خود در بهشت‌، روبه‌روی ‌یک‌دیگر نشسته‌ و به‌ یک‌دیگر نگاه‌ می‌کنند تا با هم‌، بیشتر انس‌ بگیرند.

﴿کَذَٰلِکَ وَزَوَّجۡنَٰهُم بِحُورٍ عِینٖ٥٤

«آری‌! چنین‌ است‌ و آن‌ها را با حوریان‌ درشت‌ چشم‌، همسر می‌گردانیم‌» یعنی: ایشان‌ را با همدم‌ ساختن‌ زنان‌ حور عین‌ که‌ آن‌ها را برایشان‌ حلال‌ گردانیده‌ایم‌، مورد اکرام‌ قرار می‌دهیم‌، به‌ طوری‌ که‌ هر یک‌ از آنان‌ هر تعداد از حور عین‌ که‌ بخواهد، برایش‌ آماده‌ است‌. حور: جمع‌ حوراء، به‌ معنای‌ زن‌ سپیدفام‌ سیمین‌ بدن‌ است‌. به‌قولی: حور از (حورالعین‌ ـ یعنی‌ شدت‌ سفیدی‌ چشم‌ در شدت‌ سیاهی‌آن‌) گرفته‌ شده‌ است‌. عین: که‌ مفرد آن‌ «عیناء» است‌، به‌ معنی‌ زنان‌ درشت‌چشم ‌می‌باشد. مجاهد می‌گوید: «حور را از آن‌ روی‌ حور نامیدند که‌ چشم‌ انسان‌ در زیبایی‌ و سپیدی‌ و صفا و شادابی‌ رنگ‌ آن‌ها، سرگشته‌ می‌ماند و خیره‌ می‌شود».

اما مهر حوران‌ بهشتی: در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «إخراج‌ القمامة‌ من ‌المسجد مهور الحور العین». «بیرون‌ کردن‌ خاکروبه‌ و آشغال‌ از مسجد، مهرهای‌ حور عین ‌است‌». در حدیث‌ شریف‌ دیگری‌ به‌ روایت‌ أنس‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «کنس‌ المساجد مهور الحور العین». «جارو کردن‌ مساجد، مهرهای‌ حورعین‌ است‌». همچنین‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «مهور الحور العین‌ قبضات‌ التمر، وفلق‌ الخبز». «مهرهای‌ حورعین‌؛ مشت‌های‌ خرما و پاره‌های‌ نان‌ است‌»، که‌ در راه‌ خدا عزوجل  انفاق‌ می‌شود. پس‌ می‌توان‌ گفت‌ که: هرسه این‌ها جزء مهر حور عین ‌است‌.

﴿یَدۡعُونَ فِیهَا بِکُلِّ فَٰکِهَةٍ ءَامِنِینَ٥٥

«در آنجا هر میوه‌ای‌ را که‌ بخواهند، آسوده‌ خاطر می‌طلبند» یعنی: در حالی‌ از این ‌میوه‌ها برخوردار می‌گردند که‌ از تخمه‌ معده‌ و بیماریها و دردهای‌ دیگر ایمنند همچنین‌ بهشتیان‌ از مرگ‌، رنج‌، آسیب‌ شیطان‌ و از قطع‌ شدن‌ نعمت‌ کاملا آسوده ‌خاطر می‌باشند.

﴿لَا یَذُوقُونَ فِیهَا ٱلۡمَوۡتَ إِلَّا ٱلۡمَوۡتَةَ ٱلۡأُولَىٰۖ وَوَقَىٰهُمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِیمِ٥٦

«در آنجا جز مرگ‌ نخستین‌، طعم‌ مرگ‌ را نمی‌چشند» یعنی: مؤمنان‌ در بهشت ‌هرگز نمی‌میرند و آن‌ مرگی‌ را هم‌ که‌ در دنیا چشیده‌ بودند، گذشت‌ و به‌ پایان ‌رسید «و آن‌ها را از عذاب‌ دوزخ‌ نگاه‌ داشت‌» یعنی: حق‌ تعالی‌ عذاب‌ دوزخ‌ را از مؤمنان‌ برگردانید و ایشان‌ را از آن‌ نگاه‌ داشت‌ نه‌ از کفاری‌ که‌ گفتند: مرگ ‌دیگری‌ جز همان‌ مرگ‌ نخستین‌ ما وجود ندارد و ما هرگز برانگیخته‌ نمی‌شویم‌! زیرا آنان‌ در دوزخ‌ با عذابهایی‌ روبرو می‌شوند که‌ از مرگ‌ بسیار سخت‌تر است‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ بخاری‌ و مسلم‌ آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «یؤتی‌ بالموت‌ فی‌ صورة‌ کبش‌ أملح‌، فیوقف‌ بین‌ الجنة‌ والنار، ثم‌ یذبح‌، ثم‌ یقال: یا أهل ‌الجنة! خلود فلا موت‌، و یا أهل‌ النار خلود فلا موت». «مرگ‌ در صورت‌ قوچی ‌سیاه‌ و سفید (ابلق‌) آورده‌ می‌شود و در میان‌ بهشت و دوزخ‌ قرار داده‌ می‌شود آن‌گاه‌ ذبح‌ می‌گردد، سپس‌ چنین‌ ندا در داده‌ می‌شود: ای‌ اهل‌ بهشت‌! جاودانگی ‌است‌ و مرگی‌ در کار نیست‌. و ای‌ اهل‌ دوزخ‌! جاودانگی‌ است‌ و مرگی‌ در کار نیست‌».

﴿فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٥٧

«این‌ فضلی‌ است‌ از جانب‌ پروردگار تو» یعنی: این‌ همه‌ نعمت‌ جاودانه‌ در بهشت ‌ماندگار، فضل‌ و بخششی‌ از جانب‌ باری‌ تعالی‌ است‌. یا خداوند عزوجل  این‌ همه‌ نعمت ‌را به‌ عنوان‌ عطا و فضلی‌ از جانب‌ خویش‌ و نه‌ به‌ سبب‌ استحقاق‌شان‌، به‌ ایشان ‌ارزانی‌ داشته‌ است‌ زیرا بنده‌ چیزی‌ از خدای‌ سبحان‌ طلبکار نیست‌ «این‌ است ‌همان‌ رستگاری‌ بزرگ‌» که‌ بعد از آن‌، دیگر حد و اندازه‌ای‌ برای‌ رستگاری‌ متصور نبوده‌ و این‌ رستگاری‌ در بزرگی‌ خود، به‌ حد نهایی‌ می‌باشد.

﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٥٨

«جز این‌ نیست‌ که‌ قرآن‌ را به‌ زبان‌ تو آسان‌ گردانیدیم‌، باشد که‌ پند پذیرند» یعنی: ای‌ پیامبر! ما قرآن‌ را به‌ زبان‌ تو که‌ زبان‌ اعراب‌ نیز هست‌، نازل‌ کرده‌ایم‌ و آن‌ را بر فهم‌ها آسان‌ و روان‌ ساخته‌ایم‌، باشد که‌ قومت‌ آن‌ را بفهمند و پند و عبرت‌ گرفته ‌و به‌ آنچه‌ که‌ در آن‌ است‌، عمل‌ کنند.

﴿فَٱرۡتَقِبۡ إِنَّهُم مُّرۡتَقِبُونَ٥٩

«پس‌ منتظر باش‌ که‌ آنان‌ نیز منتظرند» یعنی: چنانچه‌ آنان‌ بر کفر و ستیزه‌ با خدا عزوجل  و رسولش‌ صلی الله علیه و آله و سلم  ادامه‌ دهند، تو منتظر پیروزی‌ای‌ بر آنان‌ باش‌ که‌ به‌ تو وعده ‌داده‌ایم‌ زیرا آنان‌ نیز منتظر مرگت‌ یا غیر آن‌ از حوادث‌ نامیمون‌ بر تو هستند.