مکی است؛ ترتیب آن 26؛ شمار آیات آن 227
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿طسٓمٓ ١﴾.
طا، سین، میم؛ از حروف مقطعه است که خداوند عزوجل به مرادش از آنها داناتر میباشد اما یقین داریم که در ورای این حروف، مقاصدی بزرگ و معانی بسیار شریف و والا نهفته است.
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ ٢﴾.
این است آیههای قرآنی که روشنگر هر امر و توضیح بخش هر چیز است. قرآنی که در میان حقّ و باطل و رشد و گمراهی، خط فاصل کشیده است.
﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ ٣﴾.
ای پیامبر! شاید تو از دلسوزی بسیار بر هدایت قومت و از شدّت حرص و اشتیاق بر ایمان امّتت که چرا به پیامت ایمان نیاورده و به دعوتت لبیک نگفتهاند، جانت را هلاک گردانی. پس خود را هلاک نکن و کار را به پروردگارت بسپار.
﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ ٤﴾.
اگر خدا عزوجل بخواهد از آسمان بر کافران نشانهای درخشان و معجزهای تابان فرود میآورد تا آنان را به تصدیق ناچار گرداند به طوری که گردنهایشان در برابر آن معجزه با ذلّت فروافتد. ولی حقتعالی این کار را از آن روی نخواسته است تا تصدیق به علم غیب، امری اختیاری باشد نه اجباری.
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ ٥﴾.
و هیچ چیز نو از قرآن از سوی خدای رحمان بر کافران فرود نیامد تا به تدریج پند و تذکرشان داده و حقایق و اخبار را برایشان روشن و مبرهن گرداند، جز اینکه همواره از آن روی برتافته و فقط از سر عناد و استبکار، آن را نپذیرفتند.
﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٦﴾.
در حقیقت کافران قرآن را تکذیب نموده و آن را به مسخره گرفتند. پس به زودی هنگامی که عذاب بر آنان نازل شود، فرجام و جزای آنچه را که به عمل آوردهاند خواهند دید.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ ٧﴾.
چگونه به خدای سبحان کفر ورزیده و به سوی زمین که آفریده وی است ننگریستهاند که چسان در آن از انواع رستنیها و گونه گون میوهها با تعدّد رنگها و تفاوت شکلها رویانید؟ بیگمان این دلیلی رخشان بر قدرت خدای سبحان و شایستگیاش به یگانگی در امر عبودیّت میباشد.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ٨﴾.
قطعاً در بیرون آوردن رستنیها از زمین، برهانی است تابان بر یگانگی و کمال قدرت خدای منّان ـ مقدّس است نام و اوصافش ـ ولی با این حال، بیشتر مردم به آیاتش ایمان آور نبوده بلکه غالبشان کافر اند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٩﴾.
در حقیقت پروردگار مالک، مدبّر و متصرّف تو همان ذاتی است که بر هر کس غالب، بر هر آفریدهای مسلط و شکست ناپذیر است. او ذات مهربانی است که رحمتش بر همه چیز گسترده و احسانش همه خلق و همه هستی را فرا گرفته است.
﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٠﴾.
ای پیامبر! روزی را برای مردم یاد کن که خداوند عزوجل موسای کلیمش را ندا در داد و به وی گفت: به سوی قومی برو که با کفر، بر خویشتن ستم کردهاند.
﴿قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ ١١﴾.
آن ستمکاران قوم فرعون اند. پس به آنان بگو: آیا از عذاب خدا عزوجل نمیترسید و از خشمش پروا نمیکنید تا از گمراهی و فسادی که در لجنش قرار دارید بیرون آید؟
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ١٢﴾.
موسی علیه السلام به پروردگارش گفت: پروردگارا! من از آن میترسم که فرعون و قومش تکذیبم کنند و دعوتم را نپذیرند.
﴿وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ ١٣﴾.
و چون تکذیبم کنند از آن میترسم که سینهام از غم و نگرانی پر شود و زبانم از دعوتشان به سوی توحید بند آید. پس ای پروردگار متعال! جبرئیل علیه السلام را با پیک وحی به سوی برادرم هارون بفرست تا در ادای رسالت و تبلیغ دعوت، یار و یاورم باشد.
﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ ١٤﴾.
از سوی دیگر من قبلاً شخصی از آنان را کشتهام و از من طالب خون ویاند. بناء من نزد آنها گنهکارم و میترسم که مرا در برابرش، به قتل رسانند.
﴿قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ ١٥﴾.
خدای متعال به موسی علیه السلام فرمود: نه! هرگز چنین نخواهد شد. آنها ابداً به تو دست نخواهد یافت و تو را نخواهد کشت؛ زیرا تو در حفظ و حمایت الله عزوجل قرار داری و هر کس در حفظ و رعایت الله عزوجل قرار داشته باشد از هیچکس نمیترسد.
﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦﴾.
حقتعالی به موسی و هارون دستور داد تا همراه با معجزات به سوی فرعون و قومش بروند و متیقّن باشند که او خود ـ به علم و نصرت و تایید و نگهداشتش ـ با ایشان است؛ سخنانشان را میشنود و احوالشان را میداند.
﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ١٧﴾.
موسی و هارون از فرعون خواستند تا بنی اسرائیل را از چنگال بردگی و استبدادش آزاد و رها گرداند تا از مصر بیرون روند.
﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ ١٨﴾.
اما فرعون با کبر و نخوت و منّت گذاری گفت: ای موسی! مگر فراموش کردهای که کودکی بودی در کاخ ما و ما پرورشت دادیم و سالهایی از عمرت را در نعمت ما به سر بردی؟ آخر مگر نه این است که تو پرورده نعمت ما هستی؟
﴿وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩﴾.
از آن گذشته تو جرم بزرگی را نیز مرتکب شدهای؛ آن روز که مرد قبطی را کشته و پا به گریز نهادی. پس تو از ناسپاسان نعمتم و منکران ربوبیّتم هستی و احسانم را قدر و ارج نگذاشتهای.
﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٢٠﴾.
موسی علیه السلام در پاسخ فرعون گفت: آری! من آن مردم را قبل از نبوتم و پیش از آنکه پروردگارم بر من وحی بفرستد و مرا با رسالت گرامی بدارد، کشتم؛
﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢١﴾.
آنگاه از سرزمین شما به سرزمین مدین گریختم؛ زیرا از آسیب شما بر جان خود بیمناک بودم. پس خداوند عزوجل مرا با نبوت و دانش گرامی داشت و به رسالت مشرّفم گردانید.
﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٢٢﴾.
اما تو ای فرعون! بر من منّت میگذاری که در خانهات پرورشم دادهای!! حال آنکه تو بنی اسرائیل را به بندگی کشانده و در خدمتت قرار داده، پسرانشان را سر میبری و زنانشان را زنده باقی میگذاری و اگر چنین نبود مادرم مجبور نمیشد تا مرا از بیم بیدادت به رودخانه اندازد؟
﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٣﴾.
فرعون از موسی علیه السلام درباره پروردگار جهانیان پرسید؛ از همان کسی که او به سوی توحدیش در عبادت میخواند. پرسید که: صفت پروردگار جهانیان چیست؟
﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ ٢٤﴾.
موسی پاسخ داد: پروردگار متعال همان ذاتی است که مالک و متصرف خلق، کار پرداز و مدبّر امور هستی و فرمانروای آسمانها و زمین و هر چیزی است که در مابین آنهاست. پس اگر به این حقیقت یقین دارید، به وی ایمان آورید.
﴿قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ ٢٥﴾.
فرعون به سران و اعیان پیرامونش رو کرد و تعجب کنان از سخن نا آشنای غریب موسی پرسید: آیا همراه با من نمیشنوید که موسی چه میگوید؟!
﴿قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٢٦﴾.
موسی علیه السلام به آنان گفت: بیگمان پروردگارم که شما را به عبادت و طاعتش فرا میخوانم، آفریدگار شما و پدران پیشین شماست. پس چگونه فرعون را میپرستید در حالی که او پدران آفریده شدهای دارد که مردهاند؟
﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ ٢٧﴾.
فرعون خشمگنانه علیه موسی به قومش گفت: حقیقتاً موسی که مدّعی رسالت است دیوانه شده و عقلش از بین رفته است؛ زیرا او سخن دیوانگان را میگوید.
﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٨﴾.
موسی بیان ادلّه و براهین را دنبال کرد و گفت: بیگمان پروردگارم که مرا فرستاده است، آفریدگار مشرق و مغرب و مابین آنها، آفریدگار نور و ظلمت در آنها و مدبّر و کارگردان آنهاست. پس اگر از عقلی پویا بر خوردار باشید، به یقین میدانید که این حقّ اوست تا به یگانگی مورد پرستش قرار گرفته و چیزی با وی شریک آورده نشود.
﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ ٢٩﴾.
فرعون موسی علیه السلام را تهدید کرد و گفت: اگر خدایی جز من را بپرستی یقیناً تو را به سزای مخالفت با فرمان خود زندانی خواهم کرد.
﴿قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ ٣٠﴾.
موسی علیه السلام گفت: چگونه؛ آیا در حالی که من بر صحت رسالت و درستی دعوتم دلایلی قاطع و برهانهایی درخشان آوردهام مرا زندانی میکنی؟!!
﴿قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٣١﴾.
فرعون گفت: ای موسی! اگر راست میگویی پس این برهانهایی را که یاد کردی به ما نشان بده.
﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ ٣٢﴾.
موسی علیه السلام عصا را از دستش افکند، بناگاه آن عصا به اذن خداوند عزوجل اژدری بزرگ شد که حقیقتاً و نه از روی تخیل ـ آنگونه که ساحران میکنند ـ بر روی زمین راه میرفت.
﴿وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ ٣٣﴾.
همچنان موسی دستش را از گریبانش بیرون کشید. وانگه دستش سپید و درخشان میتابید به گونهای که دیده ناظران را خیره میساخت، بیآنکه در آن عیب و آفتی مانند برص و بهک باشد.
﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ ٣٤﴾.
فرعون از سر تکذیب به سران قومش که پیرامونش بودند گفت: بیگمان موسی ساحری ماهر و دانا در جادوگری است و آنگونه که ادعا میکند پیامبر نیست.
﴿یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ ٣٥﴾.
هدف موسی این است که با این سحر خود شما را از سرزمینتان بیرون کرده و خودش بر آن مسلّط شود. پس اینک به من در مورد وی چه مشوره میدهید تا به رأی و نظر شما عمل کنم.
﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ ٣٦﴾.
سران قوم فرعون به وی گفتند: تصمیم نهایی در مورد موسی و هارون را به تأخیر انداز و سپاهیانی را در تمام شهرها بفرست تا ساحران را گرد آورند.
﴿یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ ٣٧﴾.
سپاهیان به زودی هر ساحر ماهری را که در فن سحر سرآمده باشد نزد تو میآورند تا با موسی به سحری مانند سحرش رو در رو شوند.
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٣٨﴾.
پس فرعون ساحران را گرد آورد و برایشان روز معلومی را که چاشتگاه روز جشنشان بود تعیین نمود. آن روز که مردم به خاطر آن جشن از همه جا گرد آمده، به شادی و سرخوشی میپرداختند و خود را در آن میآراستند.
﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ ٣٩﴾.
و به مردم دستور داده شد تا برای مشاهده رو در رویی میان موسی علیه السلام و ساحران گرد آیند؛ زیرا ساحران از این اجتماعشان نیرو میگیرند.
﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ٤٠﴾.
بدان امید که هرگاه ساحران بر موسی علیه السلام غلبه کردند از آنها پیروی کنیم و بر دین خویش پایدار بمانیم.
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ٤١﴾.
پس چون ساحران نزد فرعون رسیدند از وی پرسیدند: آیا اگر بر موسی غالب شده و وی را سرکوب نمودیم، نزد تو مزدی ـ از مال یا قدرت ـ خواهیم داشت؟
﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ ٤٢﴾.
فرعون گفت: آری! اگر بر موسی پیروز شدید نه تنها شما را با پرداخت مزد گرامی خواهیم داشت بلکه به علاوه شما را با نزدیک ساختن به خود، از شرف و جاه نیز بر خوردار خواهم ساخت. چنین بود که ایشان را هم به مال و هم به جاه، انگیزه داد.
﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ ٤٣﴾.
موسی علیه السلام به ساحران گفت: عصا و ریسمانهایی را که تدارک دیدهاید بر زمین اندازید تا شما آغازگر انداختن باشید.
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤﴾.
ساحران ریسمانها و عصاهایی را که نزدشان بود بر زمین انداختند و در نتیجه به خیال بینندگان چنین رسید که آنها اژدرهایی در حال حرکت هستند. آنگاه به عزّت فرعون سوگند یاد کرده و گفتند: امروز بر موسی غالب میآیند.
﴿فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ ٤٥﴾.
آنگاه موسی عصایش را انداخت. پس خداوند عزوجل آن را به ماری بزرگ و وحشتناک تبدیل کرد که هر چه را از سحر به نیرنگ و تقلّب برساخته بودند فرو بلعید.
﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ ٤٦﴾.
چون ساحران عصای موسی و آنچه را عصا با سحرشان کرد دیدند، دانستند که او راستگوست و آنان خود دروغگویند. پس به حقتعالی ایمان آورده و برایش خالصانه سجده کردند.
﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٧﴾.
و به زبان اعتراف گفتند: به پروردگار جهانیان که ما را آفریده است ایمان آوردیم؛ زیرا فقط او سزاوار پرستش میباشد و معبودی جز او نیست.
﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٤٨﴾.
و افزودند: باریتعالی پروردگار موسی و هارون است پس سجده تنها برای او شایسته است. و موسی و هارون دو فرستاده و دو بزرگوارند.
﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٩﴾.
فرعون از آنچه روی داده بود متعجب شد و از این ماجرا بر آشفته به ساحران گفت: چگونه نبوت موسی را تصدیق کردید در حالی که من به شما چنین اجازهای نداده بودم؟ سپس ستیزه جویانه و گردنکشانه گفت: بیگمان موسی همان بزرگ و پیشوای شما در آموزش سحر است و اوست که به شما سحر آموخته است. اینک عذابی که از سوی من انتظار شما را میکشد به زودی برایتان آشکار خواهد شد. سپس آن بدبخت بدکار به ساحران سوگند خورد که یقیناً دستها و پاهایشان را از چپ و راست خواهد برید ـ یعنی دست راست و پای چپ یا عکس آن را ـ آنگاه پس از کشتن و بریدن دستها و پاهایشان، همگی را به دار خواهد آویخت تا به سزای پیروی و تصدیق موسی، کیفری عبرتبار برایشان باشد!!
﴿قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ٥٠﴾.
ساحران به پاسخ فرعون گفتند: در آنچه از عذاب دنیا بدان تهدیدمان میکنی بر ما زیانی نیست؛ زیرا این مصیبت در جنب آن همه نعمتهای ابدی و جاودانهای که نزد خدای یگانه یکتا انتظار ما را میکشد، سهل و ساده است.
﴿إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٥١﴾.
ما امیدواریم که خداوند عزوجل شرک و سحری را که انجام دادهایم بر ما ببخشاید و از گناهانمان در گذرد؛ از آن روی که ما نخستین ایمان آورندگان از قوم فرعون هستیم.
﴿۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ ٥٢﴾.
و خداوند عزوجل به موسی چنین وحی کرد: کسانی از بنی اسرائیل را که همراهت ایمان آوردهاند شبانه حرکت ده تا این سیر شبانه برای شما پوشانندهتر باشد، چرا که فرعون و لشکریانش قبل از آنکه به دریا برسد، تعقیبتان خواهند کرد.
﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ ٥٣﴾.
پس چون فرعون از خروج موسی علیه السلام و قومش آگاه شد سپاهیانی را فرستاد تا لشکر را از تمام شهرهای مصر گرد آورند و در نتیجه او بر موسی و قومش دست یابد.
﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ ٥٤﴾.
فرعون به قومش گفت: قطعاً موسی و کسانی که با وی خارج شدهاند جمعی اندک، کم تعداد و حقیر اند.
﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ ٥٥﴾.
به راستی موسی و قومش ما را تا منتهای درجه بر سر خشم آورده و دلهایمان را از کینه و غیظ بر ضد خود انباشتهاند؛ زیرا آنها از فرمان ما سر پیچیده و غیر ما را به پرستش گرفتهاند.
﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ ٥٦﴾.
اما ما همگی برایشان به حال آماده باش در آمده و نسبت به حرکاتشان کاملاً بیدار و مراقب هستیم.
﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ٥٧﴾.
پس خدای عزوجل فرعون و قومش را از سرزمین مصر ـ با آن باغستانهای رامشگر، چشمههای شیرین و بوستانهای دلگشای آن ـ بیرون آورد.
﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ ٥٨﴾.
و فرعون و قومش پشت سر خود گنجینههای طلا و نقره، اموال و کالاهای انباشته ذخیره شده و خانههای مجلل و زیبا را جا گذاشتند.
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٥٩﴾.
این چنین بود که خداوند عزوجل فرعون و قومش را از سرزمینشان بیرون راند و آن را بهره بنی اسرائیل گردانید تا از بهرههای آن بر خوردار شوند.
﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ ٦٠﴾.
سپس فرعون و سپاهش موسی علیه السلام و مؤمنان همراهش را در وقت بر آمدن آفتاب تعقیب نمودند. و این همان صبحگاه مبارکی بود که حقتعالی موسی علیه السلام را در آن نجات داده و فرعون را هلاک گردانید. و آن روز، روز عاشورا بود.
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ ٦١﴾.
پس چون هردو گروه ـ قوم موسی علیه السلام و قوم فرعون ـ همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً فرعون و سپاهیانش به ما رسیدند و هلاک ما نزدیک شده است.
﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ ٦٢﴾.
اما موسی علیه السلام سخن قومش را رد کرد و گفت: قضیه آن چنانکه شما پنداشتهاید نیست، فرعون و لشکرش هرگز بر ما دست نخواهند یافت؛ زیرا حقتعالی با نصرت خود همراه من است و به زودی مرا به راه نجات رهنمون خواهد شد.
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ ٦٣﴾.
و خداوند عزوجل به موسی علیه السلام وحی کرد که با عصای خود بر آن دریا زند. پس او چنان کرد و دریا به شمار قبایل بنی اسرائیل به دوازده راه منقسم شد و هر پارهای از آن همچون کوهی بزرگ گردید.
﴿وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ ٦٤﴾.
و خداوند عزوجل فرعون و قومش را بدانجا نزدیک گردانید تا به قصد عبور از دریا خود را به آب زنند و در نتیجه همهگی غرق شوند.
﴿وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ٦٥﴾.
و خداوند عزوجل موسی علیه السلام و قومش را از غرق نجات داد و به طوری که کسی از آنها نابود نشد و همه از دریا به سلامت عبور کردند.
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ٦٦﴾.
سپس حقتعالی فرعون و قومش را ـ بعد از آنکه دخولشان در دریا کامل شد ـ غرق گردانید.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ٦٧﴾.
مسلّما در نجات موسی و هلاک فرعون دلیل قاطع و برهان رخشانی بر قدرت حقتعالی بود؛ اما با وجود دیدن این نشانههای بزرگ، بازهم بیشتر پیروان فرعون ایمان نیاوردند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٦٨﴾.
و قطعاً پروردگار مالک و مدبّرت همان ذات غالب شکست ناپذیر است. همو که به عزّت خود فرعون و همراهانش را هلاک گردانید و به رحمت خویش موسی علیه السلام و همراهانش را نجات بخشید.
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩﴾.
و ای پیامبر! داستان ابراهیم را برای قومت یاد کن؛ زیرا در آن عبرتها است.
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ ٧٠﴾.
روزی که ابراهیم علیه السلام ـ اعتراضکنان از کفر قومش به خدا عزوجل به پدر و قومش گفت: آنچه به جای خدای عزوجل میپرستید چیست؟
﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ ٧١﴾.
قوم ابراهیم علیه السلام به وی گفتند: ما این بتان را میپرستیم و همواره معتکف پرستش آنهایم؛ بدین اعتقاد که بتان سود و زیان میرسانند.
﴿قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ ٧٢﴾.
ابراهیم علیه السلام اعتراضکنان از جهلشان در پرستش بتان برایشان گفت: آیا وقتی این بتان بیجان را میخوانید، از شما میشنوند؟ حال آنکه این جمادات نه فهمی دارند، نه شنوایی و نه شعوری؟!
﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ ٧٣﴾.
و آیا این بتان به خاطر پرستش خود از سوی شما، برایتان سودی میرسانند یا چنانچه پرستش آنها را ترک کنید برای شما زیانی وارد میکنند؟!
﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ ٧٤﴾.
گفتند: خیر! نه پرستش آنها سودی دربر دارد و نه از ترک این پرستش زیانی متصور است؛ ولی ما در پرستش آنها از پدرانمان تقلید کرده و عمل آنها را انجام میدهیم.
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥﴾.
ابراهیم علیه السلام به قومش گفت: آیا در امر پرستش این بتان نا شنوا و بیسود و زیان هیچ تأمل و تدبّر کرده اید؟
﴿أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦﴾.
در حالی که شما و پدران پیشینتان قطعاً در پرستش بتانی که نه سودی به شما میرسانند و نه زیانی را از شما دفع میکنند، اشتباه کردهاید.
﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٧﴾.
یقیناً همه آنچه را جز خدا عزوجل میپرستید دشمنان من اند و من با آنها مبارزه خواهم کرد. اما پروردگار جهانیان پس فقط اوست که به یگانگی او را خواهم پرستید و به وی چیزی را شریک نخواهم آورد.
﴿ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ ٧٨﴾.
همان خدایی که تنها او در نیکوترین چهره مرا آفریده و هموست که در دنیا و آخرت مرا به راه خیر راهنمایی میکند.
﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ ٧٩﴾.
و هموست که برایم غذا و نوشیدنی آفریده است. پس تنها اوست که روزی دهنده و نعمت بخش هر نعمتی است.
﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ ٨٠﴾.
و چون به بیماری مصاب شوم جز خدای یگانه کسی مرا شفا نمیبخشد. پس فقط اوست که درد را مقدّر و دوا را میسّر گردانیده است.
﴿وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ ٨١﴾.
و آن ذاتی که وقتی اجلم فرا رسد، جانم را میگیرد. سپس مرا از قبرم زنده برمیانگیزد. هیچکس جز او زنده کننده و میراننده نیست.
﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ ٨٢﴾.
و تنها الله عزوجل است که از او امیدوارم تا بدیهایم را ببخشاید و از گناهانم در روز حساب و جزا درگذرد.
﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ٨٣﴾.
سپس ابراهیم علیه السلام به بارگاه پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارا! برمن ـ با بخشش دانش و فهم و فضل منت گذار تا در روشنی بصیرت پرستشت کنم و مرا با تقوا پیشهگان در بهشتهای پرناز و نعمت یکجا گردان. و چنین بود که ابراهیم علیه السلام خیر دنیا و آخرت را درخواست کرد.
﴿وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٨٤﴾.
پروردگارا! و برایم در هر عصر و نسلی که بعد از من تا روز قیامت میآید، نام و یاد نیکو و ستایش زیبا باقی گذار. و حقتعالی درخواستش را برآورده ساخت؛ از این رو درود و سلام همیشه در هر هر عصر و نسل بر او جاری است.
﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ ٨٥﴾.
پروردگارا! و از تو میخواهم که مرا از بندگان با تقوایی قرار دهی که ایشان را وارث اقامت در بهشت میگردانی.
﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٨٦﴾.
پروردگارا! و از پدر مشرک گمراه من درگذر. البته این دعای ابراهیم قبل از آن بود که دشمنی پدرش با خدا عزوجل بر وی آشکار شود و چون این واقعیت برایش روشن شد، از پدرش بیزاری جست.
﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ ٨٧﴾.
و روز معاد مرا در محضر مردم رسوا مکن؛ روزی که مردم از قبرهایشان برای رستاخیز بیرون میآیند.
﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨﴾.
آن روز که نه مالی به صاحب خود سود میرساند و نه پسرانی به پدرانشان؛ چنانچه پدران خود از صالحان نباشند.
﴿إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩﴾.
مگر در آن روز فقط کسی نجات مییابد که دلی پاک از کفر و نفاق و پاک از هر آنچه که منفور حقتعالی است، به بارگاه وی بیاورد.
﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ ٩٠﴾.
و آن روز خداوند عزوجل بهشت را برای دوستان با تقوایش که وی را اطاعت کرده و از معصیتش پرهیز نمودهاند، نزدیک میگرداند.
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ ٩١﴾.
همچنان برای کافرانی که راه هدایت را گم کرده و راه ضلالت را دنبال کردهاند، جهنم را نزدیک میسازد.
﴿وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٩٢﴾.
و روز قیامت با لحنی سرزنش بار به آنان گفته میشود: بتان و معبودانی که در دنیا میپرستیدید کجایند؟!
﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ ٩٣﴾.
آن بتان و معبودان که جز خدا عزوجل میپرستیدید و بر آن بودید که به شما سود رسانده و دفع زیان میکنند آیا عذاب را از شما دور میکنند؟ یا حد اقل آنها خودشان را یاری داده و عذاب را از خود دور میسازند؟ نه! قطعاً آنان نه یاری دهندهاند و نه یاری شونده.
﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ ٩٤﴾.
پس خداوند عزوجل پرستشگران بتان را با بتانشان یکجا ساخته و همه را بر چهرههایشان در دوزخ میافکند. بنابراین پیشوایان گمراهی و پیروانشان، در آتش جهنم یکجا ساخته میشوند.
﴿وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ ٩٥﴾.
و نیز یاوران شیطان همراه با پرستشگران بتان در آتش جهنم انداخته میشوند و هیچکس از آنها، نجاتی ندارد.
﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ ٩٦﴾.
پس در حالی که کفّار فجّار در دوزخ پیرامون حال و وضع خویش با یکدیگر ستیزه میکنند، میگویند:
﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ ٩٧﴾.
سوگند به خدا که ما در دنیا در گمراهی آشکاری به سر میبردیم؛ از آنجا که غیر خدا را پرستیده و به اوتعالی کفر ورزیدیم.
﴿إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩٨﴾.
آخر چگونه ما بتان را با خدای عزوجل که تنها او سزاوار پرستش است و تنها اوست که آفریننده و روزی بخش است برابر ساخته و آنها را در طاعت و عبادت باوی شریک میگردانیدیم؟
﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٩٩﴾.
و ما را گمراه نساخته و از هدایت به بیراهه نبردند؛ جز مجرمان از پرستشگران بتان، همانان که باطل را برای ما آراستند.
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ ١٠٠﴾.
پس امروز کسی برای ما نزد خدا نیست تا از عذاب نجاتمان دهد؛ زیرا شفاعت به حال مشرک سودی دربر ندارد.
﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ ١٠١﴾.
و امروز کسی برای ما نیست که صادقانه به ما محبت ورزیده و ما را در این مصیبت وارده دلجویی نماید.
﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٠٢﴾.
پس ای کاش به زندگانی دنیا بازگشتی میداشتیم تا آنچه را کتابهای آسمانی آورده و پیامبران بدان بر آنگیخته شده بودند تصدیق میکردیم، ولی هیهات!
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٠٣﴾.
بیگمان در داستان پیش ذکر شده ابراهیم علیه السلام اندرزی است برای متقیان؛ اما با این وجود بیشتر کسانی که این داستان را شنیدند نه تصدیق کننده بودند و نه راهیاب.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٠٤﴾.
و در حقیقت پروردگار تو همان ذات شکست ناپذیری است که با عزّت خود از دشمنانش انتقام گرفته است. او مهربان و مهرورزی است که به دوستانش لطف نموده است.
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٠٥﴾.
و قوم نوح دعوت پیامبرشان را تکذیب کرده و به نوح علیه السلام ایمان نیاوردند. پس گویی آنان تمام پیامبران را تکذیب کردند؛ زیرا دعوت همه پیامبران در حقیقت یک دعوت است.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٠٦﴾.
آنگاه که نوح علیه السلام به قومش ـ که برادر نسبیشان نیز بود ـ گفت: شما را چه شده است که از خدا عزوجل پروا ندارید تا فقط وی را به یگانگی خوانده و پرستش غیر وی را فرو گذارید.
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٠٧﴾.
حقیقتاً خداوند عزوجل مرا برای شما پیامبری فرستاده است که برداشت رسالت و تبلیغ دعوت، امانتدار است.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٠٨﴾.
پس با پیروی از اوامر و اجتناب از نواهی پروردگار متعال از وی پروا داشته و مرا با تصدیق آنچه که بدان مبعوث شدهام، اطاعت کنید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠٩﴾.
و از شما در قبال تکالیف دعوت و رنجها و زحمات رسالتم طالب اجرتی نیستم؛ زیرا اجر و پاداشم بر پروردگار متعال، صاحب اختیار کار من است.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١١٠﴾.
پس با انجام دستورات و پرهیز از نواهی از خدا عزوجل پروا دارید و مرا با پیروی و تصدیقم در آنچه بدان فرستاده شدهام ـ اطاعت کنید.
﴿۞قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ ١١١﴾.
قوم نوح علیه السلام به وی گفتند: چگونه به پیامت ایمان آوریم در حالی که ایمان آورندگان به تو از فرومایگان و ضعیفان مردم اند؟
﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١١٢﴾.
نوح علیه السلام در پاسخشان گفت: من مسئول نسبت مردم و مسئول مشاغلی که دارند نیستم، جز این نیست که پروردگارم مرا به دعوت آنان به سوی ایمان دستور داده است پس اعتبار به عمل است نه به حسب و نسبت و شغل و حرفه.
﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ ١١٣﴾.
جزای هر عمل کنندهای بر خداوند است؛ اگر عمل، خیر باشد جزای خیر و اگر شر باشد، جزای شر میدهد و او به آشکار و نهان داناست و اگر شما به درستی این امر پی میبرید اصلاً سخن باطلی بر زبان نمیآوردید.
﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١٤﴾.
و من به خاطر درخواست شما هرگز کسانی را که رسالتم را تصدیق نمودهاند، به علت فقرشان یا به علت شغلی که بدان شاغل اند، از مجلس خود طرد نمیکنم.
﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ ١١٥﴾.
من جز فرستادهای از جانب الله عزوجل نیستم که کافران را از خشم خدای جبّار و از عذاب نار میترسانم و آنان را به شدّت تمام از آن هشدار میدهم.
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ ١١٦﴾.
پس قوم نوح علیه السلام شیوۀ گفتگو را عوض کرده و آن را به تهدید و اخطار تبدیل کردند. و این شیوه باطل گرایانی است که بر کار خویش مغلوب میشوند ـ از اینروی به نوح علیه السلام گفتند: ای نوح! اگر این رسالتی را که بدان فرا میخوانی فرو نگذاری قطعاً تو را سنگباران میکنیم تا بدانجا که به قتلت رسانیم.
﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ ١١٧﴾.
چون نوح علیه السلام این تهدید را شنید علیه قومش دعا کرد و گفت: پروردگارا! قوم من دعوتم را تکذیب و رسالتم را رد کردند.
﴿فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١٨﴾.
پس میان من و آنان به حکم خویش که عادلانه است و راست کیشان یکتاپرست را نجات بخش و کافران ملحد را نابودگر میباشد، فیصله کن و از تو میخواهم که من و همراهان با ایمانم را از عذاب رهایی بخشی.
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١١٩﴾.
پس خداوند عزوجل نوح علیه السلام و هر که را در کشتی که آن را از انواع مخلوقات پرساخته بود، وجود داشت نجات بخشید.
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ ١٢٠﴾.
سپس بعد از آنکه نوح علیه السلام و مؤمنان همراهش را نجاد داد، کسانی را که به وی کفر ورزیده و با وی در کشتی سوار نشده بودند غرق گردانید.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٢١﴾.
قطعاً در داستان نوح علیه السلام و نجات وی و همراهانش و نابود سازی کافران، نشانهای واضح و اندرزی بزرگ برای مردم است اما با این وجود کسانی که این داستان را شنیدند به خدا عزوجل ایمان نیاورده و از پیامبرانش پیروی نکردند بلکه بیشترشان کافر اند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٢﴾.
و در حقیقت پروردگارت همان مالک متصرف و مدبّری است که در انتقامش از کافران شکست ناپذیر و به مؤمنان و شکر گزارانش مهربان است.
﴿کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٢٣﴾.
قبیله عاد پیامبرشان هود علیه السلام را تکذیب کردند. پس گویی آنان تمام پیامبران را تکذیب نمودند؛ زیرا دعوت پیامبران همه یک دعوت است و همهشان به سوی توحید فرا میخوانند.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤﴾.
آنگاه که هود علیه السلام به قومش عاد که برادر نسبیشان نیز بود گفت: آیا از خدا پروا نمیدارید تا وی را در عبودیّت به یگانگی خوانده و طاعت را برایش خالص گردانید؟
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٢٥﴾.
در حقیقت خدا عزوجل مرا به سوی شما فرستاده است تا شما را به راه راست ارشاد کنم. بدانید که من بر برداشت رسالت و تبلیغ آن امانتدارم؛ نه در آن میافزایم و نه از آن میکاهم.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٢٦﴾.
پس با اطاعت از خدا عزوجل و پرهیز از نافرمانیش، از عذاب وی حذر کنید و از من پیروی نمایید تا شما را به راه هدایت راه نمایم.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٢٧﴾.
و از شما در قبال دعوت و تبلیغ رسالتم اجرتی نمیخواهم؛ نه مال، نه مقام و نه بهرهای از بهرههای دنیا را زیرا اجر من بر پروردگار من است؛ همو که آفریدگار و متصرف هستی میباشد.
﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ ١٢٨﴾.
شما را چه شده است که در هرجایگاه بلند و مرتفعی منزلی بنا میکنید تا از بلندای آن بر مردم تکبّر و نخوت و اسراف و تجمل را به نمایش گذارید حال آنکه نه در این کار سودی در دنیا متصور است و نه در آخرت.
﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ ١٢٩﴾.
و کاخهای بلند و دژهای مستحکم و استوار میسازید؛ گویی هرگز نمیمیرید و ابداً از این دنیا انتقال نمیکنید؛ حال آنکه کاخهای بلند و برجهای آسمان خراش هرگز نمیتوانند راه نابودی و فنا را بر شما ببندند.
﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ ١٣٠﴾.
و چون کسی را مجازات نموده و با کشتن یا زدن بر وی حملهور شوید، این کار را با سنگدلی و ستم و شدّت تمام انجام میدهید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٣١﴾.
پس از عذاب خدا عزوجل حذر کنید ـ با عبادتش و عمل به موجبات رضایش ـ و از من ـ با تصدیق دعوت و پیروی از رسالتم ـ پیروی نمایید.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ ١٣٢﴾.
و از عذاب خدا عزوجل با طاعتش پروا کنید؛ زیرا اوست که انواع نعمتهای بیحصر و شمار را که میدانید، به شما بخشیده است؛
﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ ١٣٣﴾.
به شما چهار پایانی ـ همچون شتر و گاو و گوسفند ـ بخشیده است که از آنها میخورید، بر آنها سوار میشوید و انواعی از منافع دیگر را از آنها برمیآورید. و به شما فرزندان پسر بخشیده است که هم برایتان آرایشی اند، هم نیرویی و هم روشنی چشمانی.
﴿وَجَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ١٣٤﴾.
و به شما باغهای رامشگر و بوستانهای فراخ و پر ثمر بخشیده و به شما چشمههای شیرین و روان بر جوشانیده که از آنها در نوشیدن و شستشو و آبیاری بهره میبرید.
﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ ١٣٥﴾.
اگر به حقتعالی کفر ورزیده من در روز هنگامه بزرگ از عذاب سخت و طاقت فرسایی که جزای حتمی کفر و تکذیب است، بر شما بیمناکم.
﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ ١٣٦﴾.
قوم هود علیه السلام به وی گفتند: پیش ما برابر است که ما را هشدار دهی یا آن را فرو گذاری؛ زیرا ما هرگز سخنت را نمیشنویم، قولت را باور نمیداریم و هرگز به رسالتت ایمان نمیآوریم. پس بیان و خاموشیات هردو نزد ما یکسان است. و این منتهای عناد و استکبار است.
﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣٧﴾.
قوم هود افزودند: عقیدۀ ما همان عقیدۀ نیاکان و اجداد ما است؛ بناءً ما مقلّد و دنبالهرو آنهاییم و هرگز دینشان را فرو نمیگذاریم.
﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ ١٣٨﴾.
و خداوند عزوجل هرگز ما را بر عمل ما عذاب نخواهد کرد و آن کیفری که ما را از آن میترسانی، هرگز واقع نخواهد نشد.
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٣٩﴾.
پس در تکذیب هود اصرار ورزیدند؛ در نتیجه خداوند عزوجل بر آنان بادی تند، سرکش و ویرانگر فرستاد. همانا در نابود ساختنشان برای عبرت اندوزان درس عبرتی است. اما با این حال بیشتر کسانی که اخبار عاد را شنیدند نه به پروردگار عباد ایمان آورندهاند و نه روز معاد را باور میدارند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٤٠﴾.
و همانا پروردگار مالک و مدبرت همان ذات شکست ناپذیر است، از آنجا که دشمنانش را نابود ساخته است؛ مهربان است، از آنجا که دوستانش را گرامی داشته است.
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٤١﴾.
قبیله ثمود صالح علیه السلام را که دعوتگرشان به سوی خالص سازی عبادت برای خدای متعال بود، تکذیب کردند. پس گویی آنان تمام پیامبران را تکذیب نمودند؛ چرا که دعوت همه پیامبران یک دعوت است که همان دعوت به سوی توحید میباشد.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٤٢﴾.
آنگاه که صالح علیه السلام آنان را به سوی تقوای الهی دعوت کرد؛ از طریق عمل به طاعت، ترک معصیت و یگانه خواندنش در عبودیت.
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٤٣﴾.
صالح علیه السلام به آنان خبر داد که خداوند عزوجل وی را با پیام توحید فرستاده است و او در برداشت این رسالت و تبلیغ آن امانتدار و معتمد است؛ پس نه در آن میافزاید، نه از آن میکاهد و نه آن را نهان میدارد.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٤٤﴾.
پس از خداوند عزوجل پروا دارید؛ با انجام آنچه دوست دارد و ترک آنچه از آن کراهت دارد. بناء از من در دعوتم پیروی نموده و به دینی که بر آن مبعوث شدهام، راه یابید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٤٥﴾.
و من در قبال دعوتم نه از شما طالب اجرتی شدهام و نه بر رسالتم پاداشی از شما خواستهام؛ زیرا اجر و جزایم همه بر عهده آن ذاتی است که فرمان هر چیز در اختیار اوست؛ خجسته و مبارک است نامش.
﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ ١٤٦﴾.
آیا میپندارید که خداوند عزوجل از شما غافل خواهد شد و شما را در برابر کارهای شما بیانتقام رها خواهد کرد و بر این بدکاریهای شما هیچ جزایی مترتب نخواهد شد و شما پیوسته در نعمتها ایمن، در لذتهای دنیا سرمست و در چراگاه شهوات خرامانید؟
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ١٤٧﴾.
در باغهای رامشگر و چمنهای خنیاگر، در خنکای سبزینهها و صفای چشمه سارها، در هوای خوش آبگینهها و مزه بهارینهها؟
﴿وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ ١٤٨﴾.
و در کشتزارهای بسیار که چشم نواز اند و همیشه بهار، و در سایهسار خرمابنانی که شکوفههاشان لطیف، رطبهاشان به پختگی رسیده و شهدهاشان بسی لذّت بخش است و ظریف؟
﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ ١٤٩﴾.
و با مهارت از صخره سنگها خانهها میتراشید و با جدارث و برازندگی در عین کبر و نخوت و گردنکشی، منزلها میآرایید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٥٠﴾.
پس از عذاب خدا عزوجل پروا دارید؛ با طاعت و خالص سازی عبادت برای وی و پیامم را که بدان به سوی شما فرستاده شدهام بپذیرد و مرا در دعوتم پیروی نمایید.
﴿وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ ١٥١﴾.
و از متجاوزان حدود الهی که بر آن شوریده و تمرد ورزیدهاند پیروی نکنید؛ از همانان که بازدارنده راه و برنامه الله عزوجل اند.
﴿ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ ١٥٢﴾.
همین گروه بدکار نابکار، در امر فساد افروزی در زمین ـ اعم از قتل، ستم و تجاوز ـ سر به طغیان برداشته و از حد گذشتهاند. بناء اعمالشان تماماً فاسد است که هیچ صلاحی در آن نیست.
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ ١٥٣﴾.
قوم ثمود به صالح علیه السلام گفتند: قطعاً تو افسون شدهای و عقلت از بین رفته است؛ زیرا سحر در تو اثر کرده و تو را به چنان وضع و حالی کشانده است که سخنانی نا معقول و نا مربوط بر زبان میآوری.
﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ١٥٤﴾.
از آن گذشته تو نیز انسانی همانند ما هستی؛ و فرشتهای از آسمان نیستی که بر ما امتیازی داشته باشی. پس با ما هیچ وجه تمایزی نداری. از اینروی ما و تو همه در بشریت یکسانیم. بنابراین بیا و دلیلی آشکار و برهانی تابان بیاور که صدق و راستگوییات در آوردن رسالت از بارگاه الله عزوجل را برای ما ثابت کند.
﴿قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ١٥٥﴾.
صالح علیه السلام در حالی که حقتعالی وی را به نشانهای بزرگ که همانا ماده شتر بیرون آورده از درون صخره بود، تایید نموده بود به آنان چنین گفت: چنانکه میبینید این ماده شتر خداوند است، برای آن سهمیه آب در روزی معین و برای شما نوبتی دیگر از آب در روز معین دیگری است؛ پس نه این ماده شتر در روز نوبت شما از آب مینوشد و نه شما در نوبت آن از آب بهره میبرید.
﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ ١٥٦﴾.
و بپرهیزید از آنکه ماده شتر آزاری مانند ضرب و قتل برسانید؛ زیرا در آن صورت خداوند عزوجل شما را به مجازات رسانده و با عذابی که از منتهای سختی غیر قابل تحمل و بس هولناک است نابود خواهد ساخت.
﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ ١٥٧﴾.
پس انسان نگونبخت و هرزهای از میانشان برخاست و ماده شتر را ذبح کرد. سپس چون آن را پی شده دیدند بر این عمل خود تاسف خورده و از آن پشیمان شدند، اما ندامت پس از لغزش به حالشان هیچ سودی نکرد.
﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٥٨﴾.
آنگاه خدای متعال با عذاب سخت هلاکشان ساخت. بیگمان در هلاک ساختن ثمود پندی برای اندرز جویان است؛ همانان که فطرتی استوار و بینشی و هنجار دارند. ولی بیشتر کسانی که این داستان عجیب را شنیدند تصدیق کننده آن نبودند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٥٩﴾.
و در حقیقت پروردگار مالک، متصرف و مدبّر تو همان ذات غالب شکست ناپذیری است که دشمنانش را سرکوب و ستیزه جویانش را مغلوب نموده است. او به مطیعانش مهربان و دوستانش را پشتیبان است.
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٦٠﴾.
قوم لوط علیه السلام رسالتش را تکذیب نموده و به دعوتش کفر ورزیدند. اما در حقیقت تنها او را تکذیب نکردند بلکه گویی همه پیامبران را تکذیب نمودند؛ زیرا پیامبران همگی به سوی توحید خدای لاشریک فرا میخواند.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٦١﴾.
آنگاه که برادر نسبتیشان لوط علیه السلام به آنان گفت: آیا از کیفر خدا عزوجل حذر نمیکنید تا به تقوایش گرایید و از اینروی به اوامرش عمل نموده، از نواهیش بپرهیزید و طاعت را برایش خالص گردانید.
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٦٢﴾.
در حقیقت خداوند عزوجل مرا به سوی شما فرستاده است و من بر برداشت و تبلیغ رسالت امانتدارم؛ نه در آن چیزی میافزایم، نه از آن چیزی میکاهم و نه چیزی از آن را پنهان میدارم.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٦٣﴾.
پس به موجبات محبت خدا عزوجل عمل نموده و از آنچه وی را به خشم میآورد، بپرهیزید و با یگانه قرار دادن حقتعالی در عبودیت و عدم شرک آوری به وی، از من در پیام رسالتم پیروی کنید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٤﴾.
و من در قبال دعوتم نه از شما اجرتی میطلبم و نه بر تبلیغ رسالت از شما امیدوار جزایی هستم؛ زیرا جزا و پاداشم بر عهده آفریدگار هستی است؛ همو که گنجینههای آسمانها و زمین به دست اوست.
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٥﴾.
آیا شما از میان مردم با مردها مرتکب فحشا میشوید و لذا با فطرت و عقل و نقل، مخالفت میورزید؟!!
﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦﴾.
و ازدواج با زنان را که خداوند عزوجل ایشان را برای بهرهگیری حلال، آفرینش نسلی پاکیزه و کسب آرامش خلق کرده است فرو میگذارید؟ بیگمان شما مردمی هستید که در نافرمانی حقتعالی از حد گذشته و حلال را به سوی حرام ترک کردهاید. بناءً مستوجب خشم خداوند عزوجل شدهاید.
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ ١٦٧﴾.
اما قوم لوط دعوتش را رد کرده و گفتند: ای لوط! اگر از هشدار و اعتراض علیه ما در عمل لواط با مردان دست بر نداری، به زودی تو را از دیار خویش طرد نموده و از میان خود تبعید میکنیم.
﴿قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ ١٦٨﴾.
لوط علیه السلام در پاسخشان گفت: من خدا را گواه میگیرم که نسبت به عمل زشت شما سختترین نفرت و بغض را دارم و از این عمل فحشای شما به سوی حقتعالی بیزاری میجویم.
﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ ١٦٩﴾.
پس چون قوم لوط علیه السلام برعملشان اصرار ورزیدند او دعا کرد و گفت: پروردگارا! من و خانوادهام را از این عمل زشتی که قومم انجام میدهند، رهایی بخش.
﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ١٧٠﴾.
پس حقتعالی لوط علیه السلام و کسانش را که به وی ایمان آورده و از وی پیروی نموده بودند نجات داد و از عذاب به سلامت داشت.
﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ ١٧١﴾.
مگر خداوند عزوجل از خانواده لوط علیه السلام زن پیرش را که کفر ورزیده و قومش را در این معصیت تأیید کرده بود، هلاک ساخت. بناءً او از باقی ماندگان در عذاب و از شایستهگان آن کیفر بود.
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ١٧٢﴾.
سپس حقتعالی دیگران از قوم لوط علیه السلام را همگی هلاک ساخت و آنها را به عذاب ریشه کن و به هلاکی عام نابود کرد.
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ ١٧٣﴾.
و بر آنان سنگهایی از آسمان نازل کرد که در بسیاری و پیاپی آمدنش مانند باران بود. وه! چه بد است بارانی که حامل عذاب و فرود آورنده ویرانی است بر سر قومی کفر ورز که یگانه قهّار را نافرمانی کردهاند.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٧٤﴾.
به راستی در عذاب قوم لوط پندی برای آیندگان و عبرتی است برای همه کسانی که اخبارشان به آنان رسیده است. ولی بیشتر کسانی که این داستان به آنان رسیده است نه تصدیق کنندهاند و نه راه یافته.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٧٥﴾.
و بیگمان پروردگار مالک، مدبّر و متصرفت همان ذات شکست ناپذیری است که غالب آمده، قهر نموده، حکم کرده و حکمش بر نظام و برنامه استوار است. او مهربانی است که به توبه کاران لطف نموده و بر باز آمدگان میآمرزد.
﴿کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٧٦﴾.
اصحابی که (درخت بزرگ) پیامبرشان شعیب علیه السلام را تکذیب کرده و دعوتش را رد کردند. پس گویی آنان تمام پیامبران را تکذیب نمودند؛ زیرا همه پیامبران برای هدف یگانه پرستی الله عزوجل و نفی شرک از وی مبعوث گردیدهاند.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٧٧﴾.
آنگاه که شعیب علیه السلام به قوم خود گفت: آیا از عذاب خدا عزوجل حذر نمیکنید تا به طاعتش عمل کرده و نافرمانیش را فرو گذارید؟
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٧٨﴾.
خداوند عزوجل مرا با پیام توحید به سوی شما فرستاده است، بناء من امانتدار این پیام هستم و آن را همانگونه که شنیدهام ابلاغ نموده و همانسان که دستور یافتهام، به انجامش میرسانم؛ نه بر آن میافزایم و نه از آن میکاهم.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٧٩﴾.
پس به طاعت حقتعالی عمل کرده و از مخالفت فرمانش دست بردارید، دعوتش را اجابت گفته و مرا در آنچه به سوی آن فرا میخوانم پیروی کنید تا به هدایت و ولایت خدا عزوجل نایل شوید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٠﴾.
و در قبال رنجها و زحماتی که بر دعوتم متحمل میشوم و در ازای بار سنگین رسالت که بر دوش میکشم از شما اجرتی نمیطلبم؛ زیرا پاداشم بر عهده مالک امر من است، همو که ملکوت هر چیز در دست اوست.
﴿۞أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ ١٨١﴾.
ای قوم! وقتی با مردم داد و ستد میکنید پیمانه را تمام داده و از آن چیزی نکاهید؛ زیرا هر کس از خدا عزوجل بترسد از او در مورد بندگانش نیز پروا میدارد؛ با تمام پرداختن حقوقشان و عدم ستم به آنان.
﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ ١٨٢﴾.
و چون با مردم داد و ستد کنید با وزن عادلانه بسنجید و از حقوق آنان در ترازو و وزن نکاهید.
﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ١٨٣﴾.
و از حقوق مردم در پیمانه، یا وزن، یا شمار، یا پول نقد و غیره نکاسته آنها را فریب ندهید و در کار غش و خیانت نیاورید و با کفر، کشتار، چور و چپاول، ستم، فحشا، منکر، نافرمانی والدین، بریدن پیوند رَحم و دیگر گناهان در زمین فساد نیفروزید.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٨٤﴾.
و از عذاب خداوند عزوجل بپرهیزید و البته این با طاعت و ترک معصیتش امکان پذیر است؛ زیرا اوست که شما و اقوام گذشته را در قرنهای پیشین آفریده است.
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ ١٨٥﴾.
قوم شعیب علیه السلام در پاسخ وی گفتند: تو مرد افسون شدهای هستی که جادو دامنگیرت شده و عقلت را از بین برده است؛ در نتیجه سخنانی نا استوار و بیربط میگویی که از عقلانیت و رشد به دور است.
﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ١٨٦﴾.
و تو جز بشری مانند ما نیستی. روشن است که تو فرشتهای از فرشتگان آسمان نمیباشی پس امتیاز تو بر ما چیست؟ و ما تو را از کسانی میپنداریم که بر خدا عزوجل دروغ میبندند لذا خدا عزوجل تو را به رسالت به سوی ما نفرستاده است بلکه تو از پیش خود چنین ادعایی را مطرح کردهای.
﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ١٨٧﴾.
ای شعیب! اگر در ادعای رسالت از سوی خداوند عزوجل راستگو هستی، از پروردگارت بخواه که بر ما پارهای از ابر سیاه را فرو انداخته و هلاکمان گرداند. این سخن را از سر عناد و استبعاد گفتند.
﴿قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١٨٨﴾.
شعیب علیه السلام در پاسخشان گفت: خداوند عزوجل بر اعمال شما آگاه است و کفر و تکذیبتان را میداند. همچنان او میداند که چه وقت عذاب را بر شما نازل کند. و من بیش از پیام رسانی برای پیامش نیستم.
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ ١٨٩﴾.
پس بر کفر خود پایدار باقی ماندند. در نتیجه خداوند عزوجل بر آنان گرمای سختی را مسلّط کرد که اجسادشان را پاره پاره ساخت و شروع به فرار از آن گرمی به سوی هرگونه سایهای کردند تا در آن پناه گیرند. در این میان پاره ابری را دیدند و به سایه آن شتافتند. ولی به مجرد آنکه تمام آنها در زیر آن جمع شدند، آن ابر بر آنها آتشی را مشتعل ساخت و همگی را بسوخت. به راستی آن روز از سختترین روزها در هول و هراس و عذاب و هلاک بود.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٩٠﴾.
بیگمان در عذابی که بر قوم شعیب فرود آمد برای اهل بصیرت پند و عبرتی است، ولی بیشتر کسانی که این واقعه را شنیدند نه ایمان آور بودند و نه باور دارنده.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٩١﴾.
و در حقیقت پروردگار مالک، توانگر و نیرومند تو همان ذاتی است که در انتقام از دشمنان و شدّت گرفتار ساختن ستیزه جویانش، غالب و شکست ناپذیر است. در حالی که به مطیعانش مهرورز و به تقرب جویان کویش صاحب لطف میباشد.
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٩٢﴾.
و به راستی که قرآن عظیم ـ این کتابی که حقتعالی آن را بر نبی کریم خود نازل کرده ـ وحی است که پروردگار رحمان و رحیم ـ آفریدگار هستی و ایجادگر آسمانها و زمین، بدان سخن گفته است.
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ ١٩٣﴾.
روح القدس ـ جبرئیل امین ـ قرآن کریم را از نزد خدای رحمان در قالب وحی فرود آورده و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسانده است.
﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ١٩٤﴾.
جبرئیل قرآن را بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرده و آن حضرت نیز آن را حفظ نموده، فهمیده، به محکمی و استواری دریافته و به امّت رسانده است تا به وسیله آن از عذاب الهی هشدار داده و انس و جن را بدان بیم داده باشد.
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ ١٩٥﴾.
جبرئیل علیه السلام قرآن را به زبان عربی فصیح و روشن که الفاظی زیبا، معانی رسا، واضح و کلماتی نورانی و روشنگر دارد به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورده است به طوری که هر انسان شهری و روستایی و هر فرد خوانا و ناخوان، آن را میفهمد.
﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٩٦﴾.
و بیگمان وصف این قرآن عظیم در کتاب پیامبران پیشین علیهم السلامثابت و ذکر شده است؛ از آن خبر دادهاند و امتهایشان را بدون نوید بخشیدهاند.
﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ١٩٧﴾.
آیا این امر برایشان برهان روشن و حجّتی قاطع نیست که علمای یهود از راستی و ثبوت قرآن آگاهی و بدان عمل دارند و همچنان از ایشان ـ مانند عبدالله بن سلام ـ که ایمان آوردهاند، بر حقانّیت آن گواهی میدهند؟ یقیناً همین برهان بر اینکه قرآن حقّی از نزد الله عزوجل است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستادهای از نزد وی میباشد، کافی و بسنده است.
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ ١٩٨﴾.
و اگر خداوند عزوجل قرآن را بر برخی از اعجمیانی که زبان عربی را به درستی تکلم نمیکنند نازل میکرد تا این احتجاج کافران را ابطال نماید که چرا پیامبر خودش عرب و کتابش هم به زبان عربی است.
﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ ١٩٩﴾.
و باز آن شخص اعجمی این قرآن را با قرائت عربی فصیحی بر کافران میخواند، یقیناً در آن صورت نیز به او ایمان نیاورده و حجّتی دیگر را برای تکذیب وی جستجو میکردند.
﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٢٠٠﴾.
خداوند عزوجل اینگونه تکذیب به قرآن را در دلهای مجرمان راه داده است؛ در نتیجه به علّت شرک و سرکشیشان این تکذیب و انکار در دلهایشان پایدار گردیده است.
﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ ٢٠١﴾.
هرگز به قرآن باور نمیدارند تا عذاب پردردی را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنان وعده داده است به چشم سر نبینند.
﴿فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٢٠٢﴾.
پس حقتعالی آن عذاب پردرد را به طور ناگهانی بدون هشداری پیشین بر کافران نازل میکند، به طوری که تا واقع نشود، از آمدنش بیخبر اند.
﴿فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ ٢٠٣﴾.
وقتی کافران عذاب را ببینند میگویند: آیا مهلت خواهیم یافت تا به خویشتن خویش رجوع کرده و به پروردگارمان ایمان آوریم؟ زیرا اگر اندکی به تاخیر افکنده شویم یقینا توبه میکنیم و باز میآییم.
﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ ٢٠٤﴾.
آیا مگر مهلتدادن یگانۀ قهار کافران را فریفته است؟ و از اینروی آنان نزول عذاب از سوی وی را به انگیزۀ دیر کرد و تکذیب آن به شتاب میطلبند؟
﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ ٢٠٥﴾.
ای پیامبر! مگر نمیدانی که اگر کافران را سالهای طولانی مهلت دهیم، تا از زندگی و شهواتشان برخوردار شوند.
﴿ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ ٢٠٦﴾.
و آنگاه پس از برخورداریشان از زندگی آن عذابی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خاطر تکذیبشان به رسالتش بدان هشدارشان داده است، بر آنان فرود آید.
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ ٢٠٧﴾.
مسلماً در صورتی که به خدا عزوجل ایمان نیاورده باشند، این بهرهوری و برخورداری کافران از عمرهای طولانی، سرزمینهای آباد و عیش و عشرت و رفاه هیچ به کارشان نمیآید و خداوند عزوجل قطعاً آنان را در کوتاه مدّت یا بلند مدّت عذاب خواهد کرد؟
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ٢٠٨﴾.
و خداوند عزوجل هیچ شهری از شهرهای روی زمین را عذاب نکرد مگر بعد از آنکه حجّت را بر اهالی آن شهر بر پاداشت؛ با فرستادن پیامبری به سویشان که آنان را در صورت کفر ورزی از عذابش هشدار دهد.
﴿ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٢٠٩﴾.
و این هشدار دهی یاد آور و اندرزی خیر خواهانه بر ایشان بود تا قبل از آنکه عذاب بر آنان فرود میآید به خداوند عزوجل ایمان آورند و خداوند عزوجل ـ با هلاک ساختنشان پیش از فرستادن پیامبر به سویشان ـ بر آنان ستم نمیکند بلکه نخست پیامبری هشدارگر به سویشان میفرستد.
﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ ٢١٠﴾.
و قرآن را شیاطین بر سرور اولاد عدنان صلی الله علیه و آله و سلم فرود نیاوردهاند بلکه قرآن کلام خدای رحمان است.
﴿وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ ٢١١﴾.
و شیاطین را نسزد که وحی نازل کنند و نتوانند چنین کرد؛ زیرا این کار نه بر ایشان رواست و نه بر آن توانایند.
﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ ٢١٢﴾.
در حقیقت شیاطین از شنیدن قرآن ممنوع و از آن با شهابهای سوزان بر گردانیده شدهاند.
﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ ٢١٣﴾.
بنابر آن، چیزی را به خدا عزوجل شریک نیاور و غیر وی را مخوان؛ زیرا اگر چنین کنی، خداوند عزوجل عذابت میکند و آنکه کسی تو را از عذابش باز نتواند داشت. پس وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر فرض چنین حالتی ـ با چنین پیامدی رو به رو شود، چگونه خواهد بود حال دیگران ـ اگر به ورطه شرک درافتند؟
﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ ٢١٤﴾.
ای پیامبر! و کسان نزدیکت را هشدار ده و از نزدیکترینها آغاز کن؛ زیرا ایشان نسبت به دیگران به خیر خواهی و دلسوزیات سزاوارتر اند.
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢١٥﴾.
و برای آنانی که دعوتت را تصدیق کرده و از رسالتت پیروی کردهاند فروتنی کن، بال عنایتت را بر ایشان فروگستر و به ایشان سخن خوش بگو؛ زیرا دلهایشان را با مهر و ملایمت به دست خواهی آورد.
﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢١٦﴾.
پس اگر مخالفی با تو از در خلاف در آمده به هدایتت راه نیافت و از فرمانت پیروی نکرد، در آن صورت از اعمالش ـ اعم از آنکه کفر باشد یا معاصی ـ بیزاری جوی؛ زیرا بر تو از معصیت عاصیان و خلاف نافرمانان هیچ پیامدی نیست.
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ ٢١٧﴾.
و در همه امور خویش به حقتعالی تکیه کن و کار خویش را همه به او بسپار؛ اویی که با جبروت خود غالب و شکست ناپذیر است، معاندانش را مقهور و ستیزه جویان را به فرمانش خوار و ذلیل میسازد. و همو که رحیمی است پر مهر؛ دوستانش را خوار نمیسازد و بلند و پر فروغشان میدارد.
﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ ٢١٨﴾.
ای پیامبر! اوتعالی است که وقتی در دل تاریکیهای شبانه به تنهایی به نماز برمیخیزی تو را میبیند؛ آنجا که جز او هیچکس تو را نمیبیند.
﴿وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ ٢١٩﴾.
و همو که حرکتت را ـ ای پیامبر! ـ در حالت نماز خواندنت همراه با نماز گزاران میبیند؛ در آن حال که تو ایستادهای، یا در رکوعی، یا در سجده قرار داری و یا در قعده نشستهای.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٢٢٠﴾.
یقیناً خدای سبحان را میشنود، به احوال و افعال داناست؛ هیچ امر پنهانی بر وی نهان نیست بناء رازها نزد وی آشکار است.
﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ ٢٢١﴾.
ای بشریت! آیا شما را از کسی که شیاطین بر وی فرود آمده و دروغ، بهتان، نیرنگ و تقلب را بر وی القا میکنند خبر دهم؟
﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ ٢٢٢﴾.
شیاطین بر هر شخص دروغزن بسیار گنه کاری که مرتکب منکرات و امور زشت و فحشا آلود میشود، فرود میآیند پس آنها نزد مؤمنان راستین نمیآیند.
﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ ٢٢٣﴾.
شیاطین دزدانه گوش فرا داشته و همین که یک کلمه را از مَلآ أعلی میشنوند همان یک کلمه را به کاهنان و فال بینان و عرافان که غالبشان کذّاب اند خبر میدهند. آنها هم بر آن یک کلمه صد دروغ افزوده و تحویل فریب خوردگان میدهند!!
﴿وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ٢٢٤﴾.
و شاعران نیز غالباً اشعار خود را بر بنیاد باطل و دروغ، مبالغه، گزافه و تخیّلات دور از حقیقت و واقعیت تنظیم میکنند و هر گمراه کژروی از همانندانشان از ایشان پیروی مینماید.
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ ٢٢٥﴾.
آیا نمیدانی که این گروه شعرا همانند کسی که بر روی خود سر گردان است در هر وادیی فرو میروند؟ بناء آنان دروغها سر هم کرده، مبالغهها و گزافهها به هم تنیده، سرودهها پرداخته و بر شرفها میتازند، در نسبها طعنه میزنند، پاکدامنان را متهم ساخته و نیکو سیرتان با مروّت را به رگبار هجو میبندند.
﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ ٢٢٦﴾.
همچنان این گروه از شعرا چیزهایی میگویند که خود انجام نمیدهند. از اینروی به اعمالی خودستایند که عمل نکردهاند و به اوصافی فخر ورزند که در آنان وجود ندارد. آنان گزیدگان را به باد ناسزا گرفته و بدکاران را مدح و ثنا میخوانند.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ ٢٢٧﴾.
البته خداوند عزوجل از آن شاعران مورد نکوهش و زیر رگبار سرزنش، شعرای دعوت و رسالت ـ از اهل ایمان و عمل صالح و جهاد در راه خدا عزوجل و دفاع از حریم دین الله عزوجل ـ را استثنا میکند؛ همانان که سخن به حکمت گفته، اندرز نیکو بر زبان دارند، بر فضیلتها انگیخته، از رذیلتها منع میکنند. آرایههای اخلاق را با چلچراغ کلمات آزین میبندند، به ارزشهای نیک و والا و معانی بلند و روح افزا فرا میخوانند، همانانند که خدا را بسیار یاد میکنند، کتابش را میخوانند و دانش سودمند میاندوزند. و کسانی که با کفر و گناه، ستیز علیه دین، ستم بر مردم، تجاوز به آبروها و نوامیس و اتهام زدن به بهتان و ناروا بر خویشتن ستم کردهاند به زودی خواهند دانست که به چه بازگشتگاه پر از ذلت، هلاکت و زیانباری بر خواهند گشت؛ آنگاه که آنچه در قبرهاست زیر و زبر شود، آنچه در سینههاست بیرون ریختانده شود و پردهها نزد آن ذاتی که به راز سینهها داناست کنارزده شود. پس از خدای عزوجل میطلبیم که ما را به رحمتش در پوشانده و بر ما از جام عافیت خویش بریزاند و پرده عفاف و عنایت خویش را بر سر ما بپوشاند. آمین یا ربّ العالمین.
سوره شعراء
طسٓمٓ
طسم [= طا. سین. میم].
تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ
این آیاتِ کتابِ روشنگر است.
لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ
گویی میخواهی از [اندوهِ] اینکه [مشرکان] ایمان نمیآورند، خود را هلاک کنی.
إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ
اگر بخواهیم، از آسمان نشانهاى بر آنان نازل مىکنیم که در برابرش با فروتنى سر فرود آورند.
وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ
و هیچ پند تازهای از سوی [الله] رحمان برایشان نمیآید، مگر اینکه از آن رویگردانند.
فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَـٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ
به راستی آنان [دعوت پیامبران و عذاب قیامت را] تکذیب کردند؛ به زودی اخبار آنچه مسخره میکردند به آنان خواهد رسید.
أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ
آیا به زمین نمىنگرند که چه بسیار از هر گونه [گیاه] زیبا [و سودمندى] در آن رویاندهایم؟
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
بیتردید، در این [آفرینش،] نشانهای [از قدرت الله بر معاد] است؛ و[لی] بیشتر آنان ایمان نمیآورند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت شکستناپذیرِ مهربان است.
وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّـٰلِمِینَ
و [یاد کن از] هنگامی که پروردگارت موسی را ندا داد که: «به سوی قوم ستمکار برو
قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ
ـ قوم فرعون ـ [و به آنان بگو] آیا [از کفر و سرکشی] نمیپرهیزند؟»
قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ
[موسی] گفت: «پروردگارا، بهراستی میترسم که مرا تکذیب کنند،
وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ
و دلم [از تکذیب و کفرشان] تنگ میگردد و زبانم [به قدر کافی گویا و] روان نیست؛ پس [جبرئیل را] به سوی هارون بفرست [تا مرا یاری کند].
وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ
و آنان [به گمان خویش، قصاصِ] گناهی بر [گردن] من دارند؛ میترسم که مرا بکشند».
قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بِـَٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ
[الله] فرمود: «هرگز! [چنین نیست که بتوانند تو را به قتل برسانند. پس تو و هارون] با آیات [و معجزات] ما بروید. یقیناً [با یاری و تایید] با شماییم و [گفتگویتان را] مىشنویم.
فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
پس نزد فرعون بروید و بگویید: "ما فرستادۀ پروردگار جهانیان هستیم؛
أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ
که بنیاسرائیل را همراه ما بفرست"».
قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ
[فرعون] گفت: «آیا تو را در کودکى میان خویش پرورش ندادیم و سالهایی از عمرت را بین ما نبودی؟
وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
و کار خود را ـ چنان که خواستیـ کردى [و برای یاری مردی از قومت آن مرد قِبطی را کشتی]؛ و تو [نسبت به نعمتهای من] ناسپاسی».
قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ
[موسی] گفت: «من آن [کار] را زمانی انجام دادم که از بیخبران بودم [نمىدانستم مشتى سبب قتل میگردد].
فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
آنگاه چون از شما ترسیدم، فرار کردم. آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.
وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ
و این [چه] نعمتی است که تو بر من منت میگذاری که بنیاسرائیل را بردۀ خود ساختهای؟»
قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
فرعون گفت: «پروردگار جهانیان کیست؟»
قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ
[موسی] گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست. اگر اهل یقین هستید [تنها او را عبادت کنید]».
قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ
[فرعون] به کسانی که در اطرافش بودند [با تمسخر] گفت: «آیا میشنوید [چه میگوید]؟»
قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ
[موسی] گفت: «[الله] پروردگار شما و پروردگارِ نیاکان شماست».
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ
[فرعون] گفت: «این پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده، یقیناً دیوانه است».
قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ
[موسی] گفت: «اگر بیندیشید، [خواهید دانست که او] پروردگار مشرق و مغرب و همۀ چیزهایی است که میان آن دو قرار دارد».
قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ
[فرعون پس از ناتوانی از استدلال با موسی] گفت: «اگر معبودی جز من برگزینی، قطعاً تو را زندانی میکنم».
قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ
[موسی] گفت: «حتی اگر نشانۀ آشکاری [در مورد رسالتم] برایت آورده باشم؟»
قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ
[فرعون] گفت: «اگر راست میگویی، آن را بیاور».
فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ
آنگاه [موسی] عصایش را افکند که ناگهان [به] اژدهایی آشکار [تبدیل] شد.
وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّـٰظِرِینَ
و دستش را [از گریبان] بیرون آورد و ناگاه در نظرِ بینندگان سپید [و روشن] بود.
قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ
[فرعون] به بزرگان پیرامونش گفت: «حقا که این [مرد،] جادوگری داناست.
یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ
[او] میخواهد شما را با جادویش از سرزمینتان بیرون کند؛ نظرتان چیست؟»
قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ
آنان گفتند: «[تصمیم دربارۀ مجازاتِ] او و برادرش را به تأخیر انداز و مأمورانِ جمعآوری را به [همۀ] شهرها بفرست
یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ
تا هر جادوگر ماهر [و] دانایی را نزدت بیاورند».
فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ
[چنین کردند، و سرانجام] جادوگران برای وعدهگاهِ روز معیّن گرد آورده شدند.
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ
و به مردم گفته شد: «آیا شما [نیز] جمع میشوید تا [ببینیم برنده کیست]؟
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ
امید که اگر جادوگران پیروز شدند، [همگی] از آنان پیروی کنیم».
فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ
وقتی جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: «اگر ما پیروز شویم، آیا پاداشی خواهیم داشت؟»
قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ
او گفت: «آری؛ در آن صورت، قطعاً از نزدیکانم خواهید بود».
قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ
موسی به آنان گفت: «هر چه [میخواهید] بیفکنید، [اکنون] بیفکنید».
فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ
آنان ریسمانها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: «به عزت فرعون سوگند که ما حتماً پیروزیم».
فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ
سپس موسی عصایش را افکند؛ ناگهان [به اژدهایی تبدیل شد و] آنچه را به دروغ ساخته بودند بلعید.
فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ
آنگاه جادوگران به سجده درافتادند.
قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
[و] گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم؛
رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ
پروردگار موسی و هارون».
قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ
[فرعون] گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بیتردید، او همان بزرگِ شماست که به شما جادو آموخته است. به زودی خواهید دانست [که مجازاتتان چیست]. یقیناً دستها و پاهایتان را برعکس [یکدیگر از چپ و راست] قطع مىکنم و همگیتان را به دار مىآویزم».
قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ
آنان گفتند: «[در این شکنجه و عذاب] هیچ زیانی نیست. بیتردید، ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم.
إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
امیدواریم که پروردگارمان گناهان ما را ببخشد که ما نخستین کسانى هستیم که [از این قوم، به پروردگارِ موسی] ایمان آوردهایم».
۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ
و به موسی وحی کردیم که: «بندگانم را شبانه [از مصر] بیرون ببر؛ [زیرا سپاه فرعون] قطعاً در پیِ شما خواهد آمد».
فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ
فرعون [چون از ماجرا آگاه گردید] مأمورانِ جمعآوری [نیرو] را به شهرها فرستاد.
إِنَّ هَـٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ
[و اعلام کرد:] اینها [= بنیاسرائیل] عدهای ناچیزند
وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ
و جداً ما را به خشم آوردهاند
وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ
و ما همگی کاملاً [هوشیار و] آمادۀ پیکاریم».
فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّـٰتٖ وَعُیُونٖ
[سرانجام] آنان را از باغها و چشمهها[ی سرزمین مصر] بیرون آوردیم
وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ
و از گنجها و خانههای مجلّل [دور ساختیم].
کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ
اینچنین [کردیم] و بنیاسرائیل را وارث آن [ثروت و داراییِ] نمودیم.
فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ
[سپاه فرعون] هنگام طلوع آفتاب به تعقیب آنان پرداختند.
فَلَمَّا تَرَـٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ
و چون دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «قطعاً [در چنگال فرعونیان] گرفتاریم».
قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ
[موسی] گفت: «هرگز! بیتردید، پروردگارم با من است و مرا [به راه نجات] هدایت خواهد کرد».
فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ
به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن»؛ [هنگامی که عصایش را زد، نیل] شکافته شد و هر بخشی [از آن،] همچون کوهی بزرگ گشت.
وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ
و آن گروه دیگر [= فرعون و سپاهش] را به آنجا کشاندیم.
وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ
و موسی و همۀ کسانی را که همراهش بودند نجات دادیم.
ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ
و دیگران را غرق نمودیم.
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
قطعاً در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و[لی] بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پرورگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ
[ای پیامبر،] داستان ابراهیم را بر آنان بازگو.
إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ
هنگامى که به پدر و قومش گفت: «چه چیز را عبادت میکنید؟»
قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ
آنان گفتند: «بُتهایی را عبادت میکنیم و پیوسته سر بر آستانشان داریم».
قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ
[ابراهیم] گفت: «آیا وقتی آنها را میخوانید، [صدای] شما را میشنوند؟
أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ
یا به شما سود و زیان میرسانند؟»
قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ
آنان گفتند: «[نه،] ولی پدرانمان را یافتیم که چنین میکردند [و از آنها تقلید میکنیم]».
قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ
[ابراهیم] گفت: «آیا دیدید [و دانستید] چیزهایی را که همواره عبادت میکردید
أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ
ـ [هم] شما و [هم] پدرانتانـ
فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
یقیناً [همۀ] آنها [= معبودان باطل] دشمنِ [عقیدۀ توحیدیِ] من هستند؟ مگر پروردگار جهانیان.
ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ
آن [معبودی] که مرا آفریده و هدایتم میکند
وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ
و همان ذاتی که به من غذا میدهد و سیرابم میسازد
وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ
و هنگامی که بیمار میشوم، اوست که شفایم میدهد
وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ
و ذاتی که مرا میمیرانَد و [دوباره] زندهام میکند
وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیٓـَٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ
و ذاتی که امیدوارم روز جزا گناهانم را ببخشد.
رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّـٰلِحِینَ
پروردگارا، به من دانشی [در دین] ببخش و مرا به شایستگان ملحق کن.
وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ
و در آیندگان آوازهای نیک برایم قرار بده.
وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ
و مرا از وارثان بهشتِ پرنعمت بگردان.
وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ
و پدرم را بیامرز [که] بیتردید در زمرۀ گمراهان بود.
وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ
و روزی که [مردم] برانگیخته میشوند، مرا رسوا [و شرمنده] نساز.
یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ
همان روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشد؛
إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ
مگر کسیکه قلبی پاک [و خالی از شرک و نفاق و کینه و ریا] به پیشگاه الله بیاورد».
وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ
و [آن روز،] بهشت برای پرهیزگاران نزدیک میگردد
وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ
و دوزخ برای گمراهان آشکار میشود.
وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ
و به آنان گفته میشود: «[اکنون] کجا هستندآنچه عبادت میکردید
مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ
به جای الله؟ آیا [آنها در برابر عذاب الهی] شما را یاری میکنند یا [حتی خود] را یاری میدهند؟»
فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ
پس، آنها [= معبودان باطل] همراه گمراهان در آن [آتش مهیب] افکنده میشوند.
وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ
و [همراه] تمام لشکریان ابلیس.
قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ
در آنجا [مشرکان] در حال ستیز [با معبودان باطل] میگویند:
تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ
«به الله سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم.
إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میدانستیم.
وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ
و ما را کسی جز مجرمان گمراه نکرد.
فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ
[اکنون] نه هیچ شفاعتگری داریم
وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ
و نه هیچ دوست مهربانی.
فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
کاش بازگشتی [به دنیا] داشتیم و در زمرۀ مؤمنان قرار مىگرفتیم».
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
قطعاً در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
قوم نوح، پیامبران را دروغگو انگاشتند.
إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا [از الله] پروا نمیکنید؟
إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ
به راستی، من پیامبری امین برایتان هستم؛
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس، از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَمَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من، تنها بر [عهدۀ] پروردگار جهانیان است؛
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس، از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید».
۞قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ
آنان گفتند: «آیا به تو ایمان بیاوریم در حالی که [فقط] فرومایگان از تو پیروى کردهاند؟»
قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ
[نوح] گفت: «من به آنچه آنان [در گذشته] مىکردند چه دانشی دارم؟
إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ
حساب آنان تنها با پروردگار من است. اگر میفهمید [چنین سخن گزافی نگویید].
وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و من [هرگز] مؤمنان را طرد نمیکنم.
إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ
من جز بیمدهندهای آشکار نیستم».
قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ
آنان گفتند: «ای نوح، اگر [از دعوتت] دست برنداری، قطعاً سنگسار میشوی».
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ
او گفت: «پروردگارا، قومم مرا دروغگو انگاشتند؛
فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
پس میان من و آنان داوری کن و من و مؤمنانی را که همراهم هستند نجات بده».
فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ
او و افرادی را که همراهش بودند، در [آن] کشتیِ آکنده [از انسان و حیوان و کالا] نجات دادیم
ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ
و باقیماندگان را غرق کردیم.
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
قطعاً در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و[لی] بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیر مهربان است.
کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
[قوم] عاد [نیز] پیامبران را دروغگو انگاشتند.
إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه که برادرشان هود به آنان گفت: «آیا [از الله] پروا نمیکنید؟»
إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ
به راستی، من پیامبری امین برای شما هستم.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس، از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَمَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من، تنها بر [عهدۀ] پروردگار جهانیان است.
أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ
آیا بر هر مکان بلندی، بنایی برافراشته میسازید [و در آن] بیهودهکارى میکنید؟!
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ
و قصرها و قلعههایی محکم و استوار بنا میکنید؛ گویی [در دنیا] جاودانید.
وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ
و چون [به کسی] حملهور میشوید، [بیرحم و] ظالمانه حمله میکنید.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ
و از ذاتی پروا کنید که [نعمتهایی چنان فراوان] به شما عطا کرده است که خود، [آنها را بهتر] مىدانید.
أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ
او به شما چهارپایان و فرزندان [بسیار] عطا کرده است
وَجَنَّـٰتٖ وَعُیُونٍ
و باغها و چشمهسارها.
إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ
به راستی که من از عذاب روزی بزرگ بر شما میترسم».
قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ
آنان گفتند: «چه ما را پند بدهی یا ندهی، برایمان یکسان است [و از تو اطاعت نمیکنیم].
إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ
این [آیینِ ما، همان] روش پیشینیان است
وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ
و ما [هرگز] عذاب نخواهیم شد».
فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
آنان هود را دروغگو انگاشتند؛ ما [نیز] هلاکشان کردیم. قطعاً در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
[قوم] ثمود پیامبران را دروغگو انگاشتند.
إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه که برادرشان صالح به آنان گفت: «آیا [از الله] پروا نمیکنید؟
إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ
به راستی، من پیامبری امین برایتان هستم.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس، از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَمَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من، تنها بر [عهدۀ] پروردگار جهانیان است.
أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ
آیا [مىپندارید که] شما را در این نعمتهایی که اینجاست آسوده رها مىکنند؟
فِی جَنَّـٰتٖ وَعُیُونٖ
در [این] باغها و چشمهسارها
وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ
و [در کنار این] کشتزارها و نخلهایی که میوههایش نرم و رسیده است؟
وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ
و [سرمست و] ماهرانه از کوهها [برای خود] خانههایی میتراشید.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ
و از اسرافکاران [گناهکار] پیروی نکنید.
ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ
[همان] کسانی که در زمین به فساد میپردازند و [خویشتن را] اصلاح نمیکنند».
قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ
آنان گفتند: «[ای صالح،] جز این نیست که تو جادوشدهای.
مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بِـَٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ
تو جز بشری همانند ما نیستی؛ پس اگر راست میگویی، نشانهای [بر پیامبریات] بیاور».
قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ
[صالح] گفت: «این ماده شتری است که سهمى از آب [چشمه] دارد و [روزهای معیّنى نیز] شما سهمی از آب دارید.
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ
پس [کمترین] آزاری به آن نرسانید که عذابِ روزی بزرگ شما را فرامیگیرد».
فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ
اما آن را پَى کردند و [از کردۀ خود] پشیمان شدند.
فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
پس عذاب [الهی] آنان را فروگرفت. بیگمان، در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
قوم لوط [نیز] پیامبران را دروغگو انگاشتند.
إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا [از الله] پروا نمیکنید؟
إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ
به راستی، من پیامبری امین برای شما هستم.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس، از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَمَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من، تنها بر [عهدۀ] پروردگار جهانیان است.
أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ
آیا از میان جهانیان، با مردان میآمیزید،
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ
و همسرانی را که الله برایتان آفریده است رها میکنید؟! بلکه شما گروهی متجاوزید.
قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ
آنان گفتند: «ای لوط، اگر [از این امر و نهی] دست بر نداری، قطعاً [از شهر] اخراج میشوی».
قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ
[لوط] گفت: «من دشمن [سرسخت] این کارتان هستم.
رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ
پروردگارا، من و خانوادهام را از [عاقبت] آنچه [اینها] انجام میدهند نجات ده».
فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ
ما او و همۀ خانوادهاش را نجات دادیم
إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ
مگر پیرزنی که در میان بازماندگان [در عذاب] بود.
ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ
سپس دیگران را نابود کردیم
وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ
و بارانی [از سنگ] بر آنان باراندیم؛ و بارانِ بیمدادهشدگان چه بد بود!
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
بیگمان، در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لۡـَٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ
اصحاب اَیکه [نیز] پیامبران را دروغگو انگاشتند.
إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ
آنگاه که شعیب به آنان گفت: «آیا [از الله] پروا نمیکنید؟
إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ
بهراستی، من پیامبری امین برای شما هستم.
فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ
پس از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.
وَمَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم. پاداش من، تنها بر [عهدۀ] پروردگار جهانیان است.
۞أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ
پیمانه را تمام بدهید و کمفروشی نکنید.
وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ
و با ترازوی درست وزن کنید.
وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ
و کالای مردم را کم ندهید [و حقشان را ضایع نکنید] و در زمین به فساد [و تباهی] نکوشید.
وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ
و از ذاتی که شما و امتهای پیشین را آفرید پروا کنید».
قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ
آنان گفتند: «[ای شعیب،] جز این نیست که تو جادوشدهای.
وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ
تو جز بشری همانند ما نیستی و ما تو را دروغگو میپنداریم.
فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّـٰدِقِینَ
اگر راست میگویی، پارههای از آسمان را بر [سر] ما بینداز».
قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ
[شعیب] گفت: «پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است».
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ
او را دروغگو انگاشتند و عذابِ روزِ ابر [آتشبار] آنان را فراگرفت. به راستى که آن [بارانِ آتش،] عذاب روزى هولناک بود.
إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ
بیگمان، در این [ماجرا] نشانهای [برای عبرت گرفتن] است؛ و بیشتر آنان مؤمن نبودند.
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ
و بیتردید، پروردگارت همان شکستناپذیرِ مهربان است.
وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ
و به راستی [این] قرآن فروفرستادۀ پروردگار جهانیان است.
نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ
روح الامین [= جبرئیل] آن را فرود آورده است.
عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ
بر قلب تو [نازل کرده است] تا بیمدهنده باشی.
بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ
[قرآن را] به زبان عربی روشن [نازل نمود].
وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ
و بیتردید، [بشارت نزولِ] آن، در کتابهای پیشینیان [نیز آمده] است.
أَوَلَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَـٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ
آیا همین نشانه برایشان کافی نیست که علمای بنیاسرائیل از [حقیقتِ] قرآن آگاهند؟
وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ
و اگر آن را بر بعضی از غیر عربها نازل میکردیم
فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ
و [پیامبر،] آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند.
کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ
[آری،] این گونه آن [کفر و تکذیب] را در دلهای گناهکاران جای دادیم.
لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ
اما به آن ایمان نمیآورند تا آنگاه که عذاب دردناک را ببینند.
فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ
ناگهان در حالی که بیخبرند، به سراغشان میآید.
فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ
[در آن حال] میگویند: «آیا مهلتی [برای توبه] خواهیم داشت؟»
أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ
آیا آنان عذاب ما را به شتاب خواستارند؟
أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ
آیا دانستی که اگر آنان را سالها [از زندگی دنیا] بهرهمند سازیم
ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ
سپس آنچه که به آنان وعده داده شده است به سراغشان بیاید
مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ
این بهرهمندیشان [از دنیا، در هنگام عذاب] سودی برایشان نخواهد داشت؟
وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ
و ما [ساکنان] هیچ شهری را هلاک نکردیم مگر اینکه هشداردهندگانی [از پیامبران] داشتند.
ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ
تا آنان را پند دهند؛ و ما هرگز ستمکار نبودهایم [که اتمام حجت نکنیم].
وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ
و این قرآن را شیاطین نازل نکردهاند.
وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ
آنان نه درخورِ این کارند و نه توانش را دارند.
إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ
بىتردید، آنان از شنیدن [وحى] منع شدهاند.
فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ
پس [ای پیامبر،] هیچ معبودی را با الله مخوان، که عذاب خواهی شد.
وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ
و خویشاوندان نزدیکت را [از عذاب الهی] بیم ده.
وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و با مؤمنانی که از تو پیروی کردهاند، مهربان [و فروتن] باش.
فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ
اگر از [فرمان] تو سرپیچی کردند، بگو: «به راستی، من از آنچه میکنید بیزارم».
وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ
و بر [الله] شکستناپذیرِ مهربان توکل کن.
ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ
همان ذاتی که چون [برای عبادت] برمیخیزی، تو را میبیند.
وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّـٰجِدِینَ
و حرکت [و نشست و برخاستِ] تو را میان سجدهکنندگان [مینگرد].
إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
بیتردید، او همان شنوای داناست.
هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟
تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ
بر هر دروغپرداز گنهپیشه نازل میشوند.
یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ
آنان شنیدهها[یی را که دزدانه از ملکوت گوش دادهاند، به جادوگران و فالگیران] القا مىکنند و بیشتر آنان دروغگو هستند.
وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ
و [محمد شاعر نیست؛ زیرا] شاعران را گمراهان پیروی میکنند.
أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ
آیا ندیدی که آنان در هر لغو و بیهودهای [حیران و] سرگشتهاند؟
وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ
و چیزی را میگویند که [خود به آن اعتقاد ندارند و] عمل نمیکنند؟
إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ
مگر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند و الله را بسیار یاد کردهاند و پس از آنکه ستم دیدند، انتقام گرفتند [و با شعر خود از اسلام و رسول الله و مسلمانان دفاع نمودند]؛ و کسانی که ستم کردند، به زودی خواهند دانست به چه بازگشتگاهی بازمیگردند.
Ash-Shu‘arā’
جمهور مفسرین بر آنند که این سوره مکی است و۲۲۷ آیه میباشد.
آیهی ۱-۹:
﴿طسٓمٓ١﴾[الشعراء: ۱]. «طا. سین. میم».
﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ٢﴾[الشعراء: ۲]. «این آیات کتاب مبین است».
﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣﴾[الشعراء: ۳]. «شاید تو از آنکه آنان ایمان نمیآورند خویشتن را به نابودی بکشانی!».
﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ٤﴾[الشعراء: ۴]. «اگر ما بخواهیم از آسمان معجزهای بر آنان فرو میفرستیم که در برابرش گردن نهند».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ٥﴾[الشعراء: ۵]. «و هیچگونه موعظه و اندرز تازهای از سوی خداوند رحمان نمیآید مگر اینکه از آن رویگردان هستند».
﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٦﴾[الشعراء: ۶]. «به راستی که تکذیب کردند و در اسرع وقت خبر چیزی که به ریشخندش میگرفتند به آنها خواهد رسید».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧﴾[الشعراء: ۷]. «آیا به زمین ننگریستهاند که چقدر از هرگونه (گیاه) ارزشمندی در آن رویاندهایم؟».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٨﴾[الشعراء: ۸]. «بیگمان در این کار نشانهای است، و بیشتر آنان مؤمن نیستند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٩﴾[الشعراء: ۹]. «و بدون شک پروردگار تو چیرۀ مهربان است».
خداوند متعال با اشاره به تعظیم و بزرگداشت آیات قرآن و اینکه به صورت روشن و واضحبر همۀ مطالب الهی و مقاصد شرعی دلالت مینمایند، بیان میدارد که هر کس در آن بنگرد، در اخبار و احکام آن شک و تردید نخواهد کرد، چون به طور واضح بر بهترین مقاهیم دلالت مینمایند، و احکام صادرهاش در خصوص مسایل و حوادث موجود کاملاً مرتبط و متناسب است. پیامبر صبا همین آیات مردم را بیم میداد و به راه راست هدایت میکرد، پس به وسیلۀ این آیات بندگان پرهیزگار خداوند راهیاب میشدند. و کسی که شقاوت و بدبختی برای او مقدر شده بود از آن روی بر میتافت و پیامبر صبه خاطر روی گردانی آنها و ایمان نیاوردنشان به شدت ناراحت و اندوهگین میشد چون ایشان صخیرخواه آنان بود.
بنابر این خداوند متعال به پیامبرش فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣﴾از اینکه آنها ایمان نمیآورند مبادا خویشتن را نابود کنی. یعنی این کار را نکن، و نباید بابت اینکه ایمان نمیآورند آن قدر تأسف بخوری که خودت را نابودکنی، زیرا هدایت به دست خداوند است، و تو وظیفهات را که تبلیغ و رساندن پیام خدا است انجام دادهای، و بالاتر از این قرآن که روشنگر احکام الهی است، آیه و معجزهای نیست که آن را نازل کنیم تا به آن ایمان بیاورند. پس این قرآن کافی است برای کسی که در پی هدایت است.
بنابر این فرمود: ﴿إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ﴾اگر ما بخواهیم معجزه و نشانهای از آنچه که پیشنهاد کردهاند بر آنان فرو میفرستیم، ﴿فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ﴾که گردنهای تکذیب کنندگان در برابر آن خم میگردد و تسلیم آن میشوند، اما نیازی به این کار نیست، و مصلحتی در میان نمیباشد، چون در آن وقت ایمان آوردن فایدهای ندارد، زیرا ایمان به غیبت و دنیای ناپیدا مهم و سودمند است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ﴾[الأنعام: ۱۵۸]. «آیا جز این انتظار میکشند که فرشتگان (مرگ) به سراغشان آیند یا پروردگارت بیاید و یا برخی از نشانههای پروردگارت بیابد؟ روزی که برخی از نشانههای پروردگارت فرا رسد ایمان افرادی که قبلاً ایمان نداشتهاند سودی به حالشان نخواهد داشت».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ﴾و هیچگونه موعظه و اندرز تازهای به نزد آنان نمیآید که آنها را امر ونهی کند و سود و زیانشان را به آنها یادآورد شود، ﴿إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ﴾مگر اینکه دلها و جسمهایشان از آن روی گردان است. آنها از پند و اندرز تازه که معمولاً بیشتر موثر واقع میشود روی میگردانند، و از غیر آن نیز بیشتر رویگردانند، چون خیری در آنها نیست و اندرزها در مورد آنان نتیجه بخش نخواهد بود.
﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ﴾و آنها حق را تکذیب کردند و تکذیب حق عادت و پیشۀ آنها گردید، ﴿فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾و به زودی به عذاب خدا گرفتار خواهند شد، و آنچه را که تکذیب کردهاند بر آنها فرود خواهد آمد، زیرا گرفتار شدن آنها به عذاب قطعی است.
خداوند متعال آدمی را به اندیشیدن و تفکر سفارش نموده و بیان میدارد که آن به نفع تفکر کننده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ٧﴾آیا به زمین نمینگرند تا ببینند که انواع اقسام گیاهان زیبا و سودمند را در آن رویاندهایم؟
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بدون شک آفرینش گیاهان و درختان از نیستی، و یا پس از پژمرده شدن نشانه و آیتی است بر این که خداوند مردگان را پس از مرگشان زنده مینماید، همانطور که زمین را پس از خشک شدن وپژمرده شدن زنده و سبز میکند. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و بیشتر مردمان ایمان نمیآورند. و ما اکثر الناس ولو حرصت بمومنین و بیشتر مردمان هر چند اصرار بورزی ایمان نمیآورند. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشر مردمان هرچند اصرار بورزی ایمان نمیآورند». ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و قطعاً پروردگار تو قدرتمند و چیره است، بر هر مخلوقی چیره است و جهان بالا و پایین در برابر او سر تعظیم فرود آورده است. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾مهربان است و رحمتش همه چیز را فرا گرفته و بخشش او به هر موجودی زندهای رسیده است و خداوند مقتدر که اهل شقاوت را با انواع عذابهای هلاک و نابود میکند، نسبت به سعادتمندان بسیار مهربان است و آنان را از هر شر و بلایی نجات میدهد.
آیهی ۱۰-۲۲:
﴿وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠﴾[الشعراء: ۱۰]. «و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد که بهسوی قوم ستمکار برو».
﴿قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ١١﴾[الشعراء: ۱۱]. «قوم فرعون آیا نمیپرهیزند؟!».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ١٢﴾[الشعراء: ۱۲]. «(موسی) گفت: پروردگارا! میترسم که مرا تکذیب کنند».
﴿وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ١٣﴾[الشعراء: ۱۳]. «و دلم تنگ میگردد و زبانم گشوده نمیشود، پس به پیش هارون بفرست».
﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ١٤﴾[الشعراء: ۱۴]. «و آنان گناهی بر من دارند، و میترسم که مرا بکشند».
﴿قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ١٥﴾[الشعراء: ۱۵]. «فرمود: چنین نیست. پس هر دوی شما با نشانههای ما بروید، همانا ما با شما هستیم و میشنویم».
﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦﴾[الشعراء: ۱۶]. «پس به نزد فرعون آیید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم».
﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧﴾[الشعراء: ۱۷]. «اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست».
﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨﴾[الشعراء: ۱۸]. «(فرعون) گفت: (ای موسی!) آیا ما تو را در کودکی میان خود پرورش ندادیم؟ و سالها از عمرت در بین ما ماندگار نبودی؟».
﴿وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٩﴾[الشعراء: ۱۹]. «و آن کار بدی که انجام دادی از تو سرزد و تو از ناسپاسانی».
﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠﴾[الشعراء: ۲۰]. «(موسی) گفت: آن را آنگاه مرتکب شدم که از سرگشتگان بودم».
﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٢١﴾[الشعراء: ۲۱]. «و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند».
﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢﴾[الشعراء: ۲۲]. «و آیا این که بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی گرفتهای نعمتی است که (آن را) بر من منت مینهی؟!».
خداوند باری تعالی داستان موسی را تکرار کرده، و آن را چندین بار در قرآن ذکر نموده است، به گونهای که دیگر داستانها را اینگونه تکرار نکرده است چون داستان موسی حکمتها و عبرتهای فراوانی در بر دارد، و در این داستان ماجرای او با ستمگران و مؤمنان بیان شده است. موسی صاحب شریعتی بزرگ و تورات است، که بعد از قرآن برترین کتاب آسمانی است. پس فرمود: حالت نیک موسی را به یادآور، آنگاه که خداوند او را ندا داد و با او سخن گفت، و او را پیامبر گرداند و بهسوی بنیاسرائیل فرستاد. پس فرمود: ﴿أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَ﴾به نزد قوم ستمکار برو، قویم فرعون، آنهایی که در زمین تکبر ورزیده و خود را بر اهالی آن بالاتر قرار داده، و سرکردهشان ادعای خدایی کرده است. ﴿أَلَا یَتَّقُونَ﴾یعنی با گفتار نرم و با مهربانی به آنها بگو: ﴿أَلَا یَتَّقُونَ﴾آیا از خداوندی که شما را آفریده و روزیتان داده است نمیپرهیزید و از کفر خود دست نمیکشید؟!.
موسی ÷با اعتذار از بارگاه پروردگارش، عذر خویش را بیان کرد و از او خواست که وی را در حمل این بار سنگین کمک نماید: و فرمود : ﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥ وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦ وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨ وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩ هَٰرُونَ أَخِی٣٠﴾[طه: ۲۵-۳۰]. «پروردگارا! سینهام را گشادهدار، و کارم را برایم آسان کن، و گره زبانم را بگشای، تا سخنم را بفهمند، و از (میان) خانوادهام همکار و وزیری برایم مقرر بدار، هارون برادرم».
﴿فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ﴾پس به هارون هم رسالت بده. آنگاه خداوند خواستۀ موسی را پذیرفت، و به هارون «نبوت» داد، همانگونه که موسی را به عنوان نبی و پیامبر مقرر کرد. ﴿فَأَرۡسِلۡهُ مَعِیَ رِدۡءٗا﴾[القصص: ۳۴]. «و او را به عنوان یاور و مددکارم بفرست». ﴿وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ﴾و آنها در مورد کشتن آن قبطی ادعای حقی برمن دارند، ﴿فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ﴾و میترسم به قصاص آن مرا بکشند.
﴿قَالَ کَلَّا﴾گفت:چنین نیست، آنها هرگز نمیتوانند تو را به قتل برسانند. ما به شما نیرو و قدرت میدهیم، و دست آنها به شما نمیرسد. شما و پیروانتان پیروزید.
بنابراین فرعون نتوانست موسی را بکشد با اینکه موسی تا آخرین حد به مخالفت او برخاست و او را متکبر وبیخرد، و موسی قومش را گمراه دانست. ﴿فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآ﴾پس شما هر دو با نشانههای ما که بر صداقت و راستگویی و صحت آنچه که آوردهاید دلالت مینمایند، بروید، ﴿إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ﴾به راستی که من با شما هستم، شما را حفاظت و حمایت میکنم، و میشنوم.
﴿فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦﴾به نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم، بهسوی تو فرستاده شدهایم تا به خدا و رسالت ما ایمان بیاوری، و تسلیم شوی، و پروردگارت را بپرستی، و به یگانگی او یقین نمایی.
﴿أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٧﴾اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست. پس از شکنجۀبنیاسرائیل دست بردار، و آنها را آزاد بگذار، تا پروردگارشان را پرستش نمایند، و تعالیم دینشان را برپای دارند.
وقتی موسی و هارون به نزد فرعون آمدند و آنچه را خدا به آنها گفته بود به فرعون گفتند، فرعون ایمان نیاورد و باورد نکرد، و نرم نشد، و شروع به مخالفت با موسی کرد، ﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا﴾و گفت: آیا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ یعنی آیا بر تو انعام نکردیم و تو را تربیت و پرورش ندادیم، آنگاه که کودکی در گهواره بودی؟! و از ناز و نعمت ما برخورددار شدی؟! ﴿وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ﴾و سالهای متمادی از عمر خویش را در بین ما به سر بردی، و آن کار بدی که انجام دادی از تو سر زد. آن کار این بود که موسی دید مرد قبطی با فردی از موسی دعوا میکند. پس مردی که از قوم موسی بود از او کمک خواست، ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ﴾[القصص: ۱۵]. «و موسی به آن قبطی مشتی زد و مُرد». ﴿وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾و تو از کافرانی یعنی تو هم نیز راهت همان راه ماست، و همان راهی که ما در پیش گرفتهایم تو هم همان راه را در پیش گرفتهای. پس فرعون بدون اینکه بداند به کفر اقرار کرد.
﴿قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٢٠﴾موسی گفت: من این کار را زمانی انجام دادم که از سرگشتگان بودم. یعنی این کار را از روی کفر انجام ندادم، بلکه از روی سرگشتگی و اشتباه این کار را کردم، سپس از پروردگارم طلب آمرزش نمودم و او مرا آمرزید.
﴿فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ﴾سپس من از دست شما گریختم، آنگاه که میخواستید مرا بکشید. پس من به «مدین» گریختم و سالها در آن جا ماندگار شدم، سپس به نزد شما آمدم. ﴿فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾آنگاه پروردگار به من دانش بخشید و مرا از رسالت یافتگان گرداند.
حاصل مطلب این که اعتراض فرعون به موسی از روی نادانی بود، یا اینکه خودش را به نادانی میزد. و فرعون قتل موسی را مانع نپذیرفتن رسالت او قرار داد. پس موسی برایش بیان کرد قتلی که من مرتکب شدم از روی اشتباه و نادانی بود و نمیخواستم قتلی صورت بگیرد. و هیچ کس از فضل الهی محروم نیست، پس چرا حکم و رسالتی را که خداوند به من بخشیده است، نمیپذیرید. پس فقط این مانده است که بگویی: ﴿أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا﴾ایا در کودکی تو را در میان خود پرورش ندادیم؟ اگر با دقت بنگریم روشن میشود که تو بر من هیچ منتی نداری.
بنابراین موسی گفت: ﴿وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٢٢﴾آیا میخواهی این منت را بر من بگذاری که تو بنیاسرائیل را به کار گرفته و آنها را بردۀ خود ساختهای، و من از بردگی کردن برای تو در امان ماندهام، و این را بر من منت میگذاری؟! اگر کمی تأمل شود به وضوح در خواهیم یافت که تو بر این ملت فاضل و خوب، ستم کرده و آنان را شکنجه نموده و مطیع خود ساختهای تا کارهایت را انجام دهند، و خداوند مرا از اذیت و آزار تو به قوم من رسیده است. پس این چه منتی است که بر من میگذاری و آن را به رخ من میکشی؟.
آیهی ۲۳-۳۱:
﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٣﴾[الشعراء: ۲۳]. «فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست؟».
﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ٢٤﴾[الشعراء: ۲۴]. «(موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است اگر اهل یقین هستید».
﴿قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ٢٥﴾[الشعراء: ۲۵]. «(فرعون) به اطرافیان خود گفت: آیا نمیشنوید!».
﴿قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٦﴾[الشعراء: ۲۶]. «(موسی) گفت: پرودگارا شما و پروردگار نیاکان پیشینیان شماست».
﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ٢٧﴾[الشعراء: ۲۷]. «(فرعون) گفت: بیگمان پیامبرتان که بهسوی شما فرستاده شده دیوانه است».
﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ٢٨﴾[الشعراء: ۲۸]. «(موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و همۀ چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، اگر درک میکنید».
﴿قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ٢٩﴾[الشعراء: ۲۹]. «(فرعون) گفت: اگر غیر از من معبودی برگزینی تو را از زمرۀ زندانیان خواهم کرد».
﴿قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ٣٠﴾[الشعراء: ۳۰]. «(موسی) گفت: آیا اگر چیز آشکاری هم برایت بیاورم؟».
﴿قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٣١﴾[الشعراء: ۳۱]. «(فرعون) گفت: اگر از راستگویانی آن را بیاور».
فرعون با اینکه به صحت آنچه موسی او را بدان فرا میخواند یقین داشت با انکار پروردگارش و از روی ستم و سرکشی و خود بزرگبینی گفت: ﴿وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾پروردگار جهانیان کیست؟ ﴿قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآ﴾موسی گفت: خداوندی است که جهان بالا و پایین را آفریده و به شیوههای گوناگون به تدبیر آن پرداخته و آن را پرورش میدهد. و از جملۀ آفریدههایش شما هستید که مورد خطاب من میباشید. پس چگونه آفرینندۀ مخلوقات، و پدید آورندۀ آسمانها و زمین را انکار میکنید. ﴿إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ﴾اگر شما راه یقین میپوئید! فرعون با پرخاش، و شگفت زده گفت: ﴿أَلَا تَسۡتَمِعُونَ﴾آیا نمیشنوید این مرد چه میگوید؟!.
موسی گفت: ﴿رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾پروردگار شما و پروردگار نیاکان و پیشینیان شماست، تعجب کنید یا تعجب نکنید، بپذیرید یا نپذیرید.
فرعون با حق مخالفت کرد و از کسی که آن را آورده بود ایراد گرفت و گفت ﴿إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ﴾همانا پیامبرتان که بهسوی شما فرستاده شده است دیوانه میباشد، چون چیزی برخلاف باورهای ما آورده و با ما مخالفت مینماید. پس عقل نزد ماست و خردمندان کسانی هستند که گمان میبرند آفریده نشدهاند، و آسمانها و زمین همواره وجود داشتهاند، بدون اینکه به وجود آورندهای داشته باشند. آنها خودشان و بدون آفریننده آفریده شدهاند! آری، عقل و خرد نزد او عبارت است از اینکه مخلوق ناقصی که از تمام جهات ناقص است پرستش شود! و دیوانگی نزد فرعون آن است پروردگاری را تصور کرد که آفرینندۀ جهان بالا و پایین بوده و نعمتهای ظاهری و باطنی را ارزانی کرده باشد و مردم را به عبادتش فرا خواند! فرعون این سخن را برای قومش آراست، و آنها کمعقل بودند، ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤﴾[الزخرف: ۵۴]. «پس قومش را به نادانی وا میداشت، بنابر این از او اطاعت کردندو بیگمان آنها قومی فاسق بودند».
موسی در پاسخ انکار فرعون و اینکه پروردگار جهانیان را نمیپذیرفت، گفت: ﴿قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآ﴾خدای من پروردگار مشرق و مغرب و همۀ مخلوقاتی است که در میان آن دو قرار دارد. ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾اگر درک کنید من توضیح و بیانی برای شما ارائه دادهام که هر کس کوچکترین بهرهای از عقل داشته باشد آن را در مییابد. پس چرا در آنچه به شما میگویم خود را به نادانی میزنید؟ در این آیه به این مطلب اشاره شد است که شما موسی را که عاقلترین و عالمترین مردم است به دیوانگی متهم کردید، و این در حقیقت بیماری است که در خود شما وجود دارد. شما دیوانه هستید و عقلهای ناقصتان حکم میکند روشنترین موجودات را که آفرینندۀ آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است انکار کنید پس شما که خدا را انکار میکنید چه چیزی را میپذیرید؟ شما که خدا را نمیشناسید چه چیزی را میشناسید؟ و چنانچه به خدا و آیاتش ایمان میآورید؟! سوگند به خدا دیوانههایی که به منزلۀ چهارپایان هستند از شما عاقلتر و هدایت یافتهتراند.
وقتی موسی با دلیل قاطعش فرعون را ساکت کرد و توانایی مقابله را از او سلب کرد، پس موسی را به قدرت و سلطنت خود تهدید کرد و گفت: ﴿لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ﴾اگر معبودی غیر از من برگزینی تو را از زمرهی زندانیان خواهم گرداند. فرعون - خداوند چهرهاش را زشت بگرداند - ادعا کرد که امیدوار است موسی را منحرف گرداند و موسی غیر از فرعون هیچ معبود دیگر را معبود خویش قرار ندهد. فرعون تنها به خاطر فریب دادن قومش این سخن را گفت، و گرنه او خیلی خوب میدانست که موسی و پیروانش از روی علم و بصیرت این راه را انتخاب کردهاند و هرگز امکان ندارد که از اعتقادات خود دست بردارند. موسی به او گفت: ﴿أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ﴾آیا اگر من معجزۀ آشکاری به تو نشان دهم که بر صحت آنچه آوردهام دلالت کند (باز هم مرا زندانی میکنی؟!).
آیهی ۳۲-۳۵:
﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ٣٢﴾[الشعراء: ۳۲]. «آنگاه عصایش را انداخت پس بناگاه اژدهای آشکاری شد».
﴿وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ٣٣﴾[الشعراء: ۳۳]. «و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن میدیدند».
﴿قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤﴾[الشعراء: ۳۴]. «(فرعون) به اشراف و بزرگان دوروبر خود گفت: بیگمان این جادوگری داناست».
﴿یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ٣٥﴾[الشعراء: ۳۵]. «میخواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه فرمان میدهید؟».
موسی عصایش را انداخت و بناگاه تبدیل به اژدهایی آشکار شد که هر کس آن را میدید خیال و گمانی در آن نمییافت. ﴿وَنَزَعَ یَدَهُ﴾و دستش را از گریبانش بیرون آورد، ﴿فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ﴾و ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن دیدند که دارای نوری بزرگ بود، و هر کس به آن نگاه میکرد هیچ نقص و عیبی را در آن مشاهده نمیکرد.
فرعون در قالب مخالفت با حق و پیامآور حقیقت، به اشراف و بزرگان پیرامونش گفت:
﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ٣٤ یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِ﴾این جادوگری بس آگاه و ماهر است که میخواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند.
فرعون میدانست که آنها کمعقل و بیخرد هستند، بنابراین، آنانرا فریب داد و گفت: چیزی که موسی نشان میدهد از نوع کارهایی است که جادوگران انجام میدهند، چون آنها این را به طور مسلم میدانستند که جادوگران چیزهای عجیبی نشان میدهند که دیگر مردم توانایی آن را ندارند. و فرعون آنها را ترساند که هدف او از این جادو این است که شما را از وطن خودتان بیرون کند، تا شما را آواره نماید و از خانه و کاشانه و فرزندانتان دور کند و بدین ترتیب در دشمنی و عداوت خود نسبت به شما جدیت نشان دهد. پس گفت: ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ﴾چه فرمان میدهید، و چکار کنم؟
آیهی ۳۶-۴۲:
﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٣٦﴾[الشعراء: ۳۶]. «گفتند: او و برادرش را مهلت بده، و افرادی را به تمام شهرها(ی مصر) بفرست تا جادوگران را جمعآوری کنند».
﴿یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ٣٧﴾[الشعراء: ۳۷]. «تا هر جادوگر ماهر و دانایی را به نزد تو بیاورند».
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨﴾[الشعراء: ۳۸]. «آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گرد آورده شدند».
﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩﴾[الشعراء: ۳۹]. «و به مردم گفته شد: آیا شما گرد میآئید؟».
﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠﴾[الشعراء: ۴۰]. «تا اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم».
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤١﴾[الشعراء: ۴۱]. «وقتی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: اگر ما چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟».
﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ٤٢﴾[الشعراء: ۴۲]. «(فرعون) گفت: بله! و بیگمان شما آنگاه از مقربان خواهید بود».
گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده، و به تمام شهرهای مصر افرادی را به همۀ شهرهایی که محل دانش و مرکز جادو هستند بفرست تا هر جادوگر زبردست و ماهری را جمعآوری نموده و به نزد تو بیاورند، زیرا با جادوگر باید از طریق جادو مبارزه کرد.
و این لطف الهی بود که خداوند خواست بندگانش باطل بودن آنچه فرعون نادان و گمراه مردم را بدان فریب داده بود مشاهده کنند. بنابر این آنها را واداشت تا جادوگران و ساحران ماهر را جمعآوری کنند و در حضور او مجلس بزرگی منعقد شود و در آنجا حق بر باطل چیره شده و اهل دانش و فن به صحت و درستی آنچه موسی آورده است اقرار نمایند. پس فرعون به رأی و نظر آنها عمل کرد، و افرادی را برای گردآوری جادوگران به شهرها فرستاد و او در این کار با جدیت عمل کرد.
﴿فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٣٨﴾آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گردآوری شدند. در روزی که موسی به آنها وعده داده بود، و آن روز جشن بود، و آنها از کارهایشان دست کشیده و بیکار بودند، جادوگران گرد آورده شدند. ﴿وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩﴾یعنی از عموم مردم خواسته شد تا در روز موعود گرد آیند. ﴿لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠﴾تا اگر جادوگران پیروز شدند ما از آنان پیروی کنیم. یعنی به مردم گفتند: جمع شوید تا پیروزی جادوگران را بر موسی مشاهده کنید، و آنها در کار خود ماهرند، پس، از آنها پیروی میکنیم، و آنان را گرامی و بزرگ میداریم و ارزش دانش سحر را در خواهیم یافت. پس اگر آنان بر حق بودند، میگفتند: تا ما از آنهایی که در میان آنان اهل حق هستند، پیروی نماییم و راه راست را بشناسیم. بنابر این رویارویی موسی و جادوگران و شکست ساحران برای آنها فایدهای نداشت جز اینکه حجت بر آنان اقامه گردید.
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ﴾وقتی جادوگران آمدند و به نزد فرعون رسیدند به او گفتند: ﴿أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ﴾اگر ما موسی را شکست دهیم و بر او چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟
﴿قَالَ نَعَمۡ﴾فرعون گفت: آری! شما مزد و پاداش خواهید داشت، ﴿وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ﴾به علاوه، در صورت پیروزی بر او از مقربان دربارم خواهید بود. فرعون به آنان وعدۀ پاداش و مقرب بودن را داد تا نشاط آنها بیشتر شود و تمام توانایی خود را برای مخالفت و مبارزه با موسی به کار گیرند.
وقتی در موعد مقرر آنها و موسی و مردم مصر جمع شدند، موسی آنان را اندرز داد و به آنان فرمود: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ﴾[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که با عذابی (سخت) شما را نابود خواهد کرد. و هر کس به خدا دروغ نسبت دهد ناکام است». پس آنها با یکدیگر به کشمکش و جروبحث پرداختند، سپس فرعون آنها را تشویق کرد، و خودشان نیز یکدیگر را تشویق کردند.
آیهی ۴۳-۴۸:
﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٤٣﴾[الشعراء: ۴۳]. «موسی به آنان گفت: آنچه را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید».
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾[الشعراء: ۴۴]. «پس آنان ریسمانها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: به بزرگی فرعون قسم! بیگمان ما چیره و پیروزیم».
﴿فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ٤٥﴾[الشعراء: ۴۵]. «آنگاه موسی عصایش را انداخت، ناگهان (اژدهایی شد که) ساختههای آنان را بلعید».
﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ٤٦﴾[الشعراء: ۴۶]. «پس جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند».
﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧﴾[الشعراء: ۴۷]. «گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم».
﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨﴾[الشعراء: ۴۸]. «پروردگار موسی و هارون».
موسی به جادوگران گفت: هر هنری که دارید عرضه کنید، و موسی آنها را مقید به افکندن چیز مخصوص نکرد، چون یقین داشت چیزی که آنها برای مبارزه و مخالفت با حق آوردهاند باطل و پوچ است.
﴿فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ﴾جادوگران ریسمانها و عصاهایشان را به زمین انداختند، ناگهان به مارهایی تبدیل شدند که راه میرفتند، و آنها با این کار چشمان مردم را جادو کردند ﴿وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾و گفتند: به یاری و کمک فرعون ما چیره و پیروزیم. پس آنها از قدرت بندهای ضعیف و ناتوان که فقط طغیان کرده و لشکریانی در اختیار داشت یاری جستند، و ابهت و شکوه ظاهری فرعون، جادوگران را فریب داد، و آنها حقیقت امر را ندیدند و یا اینکه سوگند خوردند و گفتند: «به عزت فرعون سوگند! ما پیروزیم».
موسی عصای خود را انداخت که ناگهان تبدیل به اژدهای بزرگی گردید و شروع به بلعیدن چیزهایی کرد که با دروغ سرهم میکردند. پس همۀ ریسمانها و چوب دستیهایی را که انداخته بودند بلعید چون همه دروغ و افترا و باطل بود، و باطل نمیتواند در برابر حق مقاومت کند.
وقتی جادوگران این معجزۀ بزرگ را دیدند، یقین کردند که این جادو نیست، بلکه نشانهای از نشانههای الهی، و معجزهای است که از صداقت و راستگویی موسی و صحت آنچه آورده است خبر میدهد. بنابر این جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند. و گفتند: ﴿ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ٤٨﴾به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم، پروردگار موسی و هارون.
پس باطل در این صحنه نابود شد و شکست خورد، و سران باطل نیز به باطل بودنش اعتراف کردند، و حق روشن و آشکار گردید تا جایی که بینندگان آن را با چشمان خود مشاهده کردند.
آیهی ۴۹-۵۱:
﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٩﴾[الشعراء: ۴۹]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بیگمان او بزرگترتان است که به شما جادو آموخته است. پس خواهید دانست، حتماً دستها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر قطع میگردانم و همگی شما را به دار خواهم آویخت».
﴿قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠﴾[الشعراء: ۵۰]. «گفتند: باکی نیست، به درستی که ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم».
﴿إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٥١﴾[الشعراء: ۵۱]. «همانا ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را از آن روی که نخستین ایمان آورندگان بودهایم بیامرزد».
اما فرعون جز سرکشی و گمراهی را نپذیرفت و همچنان به عناد خود ادامه داد. بنابر این به جادوگران گفت:
﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡ﴾آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردهاید؟ فرعون تعجب کرد و قومش نیز از جرأت جادوگران در برابر فرعون و اینکه بدون اجازۀ فرعون به موسی ایمان آوردند تعجب کردند. پس گفت: ﴿إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ﴾بدون شک او بزرگ و استاد شماست که به شما جادو آموخته است. این را گفت در حالی که جادوگران را گرد آورده بود، و اشراف و درباریانش به او پیشنهاد کرده بودند که جادوگران را از تمام شهرها گرد بیاورد. و میدانستند که جادوگران قبلاً موسی را ندیدهاند و آنها جادوهایی ارائه دادند که بینندگان را شگفتزده کرد اما با این وجود این سخن را به دروغ در مورد آنها شایعه کرد با اینکه خودشان میدانستند که این سخن، پوچ و بیمعناست. پس افرادی که دارای چنین عقلی هستند بعید نیست به حقیقت آشکار و معجزات روشن ایمان نیاورند، چون فرعون هر چیزی را به عنوان حقیقت و واقعیت به آنان معرفی کرد و آنان هم آن را تصدیق میکردند. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾حتماً دستها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر (= دست راست و پای چپ و برعکس) قطع میگردانم. همانطور که با «مفسد در زمین» چنین میشود. ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾وهمۀ شما را به دار خواهم آویخت تا زجر و شکنجه بچشید و خوار و ذلیل شوید.
جادوگران وقتی شیرینی ایمان را در یافتند و لذت آن را چشیدند، گفتند: ﴿لَا ضَیۡرَ﴾از آنچه ما را به آن تهدید میکنی باکی نداریم. ﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ﴾ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم، و ما امیدواریم پروردگارمان گناهانی از قبیل کفر و جادوگری و غیره را که مرتکب شدهایم بیامرزد. ﴿أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾از آن رو که میان این لشکریان، نخستین ایمان آورندگان به موسی بودهایم. پس خداوند آنها را ثابتقدم گرداند و به آنان صبر و بردباری ارزانی نمود.
احتمال دارد فرعون تهدیدش را عملی کرده باشد، چون در آن وقت فرعون قدرت و پادشاهی داشت. بنابر این احتمال دارد که خداوند فرعون را از انجام آن کار باز داشته باشد. سپس فرعون و قومش همچنان به کفر خود ادامه میدادند و موسی معجزات آشکار را برای آنها میآورد، و هرگاه نشانهای به نزد آنها میآمد و به شدت آنها را در تنگنا قرار میداد با موسی وعده میکردند و پیمان میبستند که اگر خداوند این بلا را از آنها دور نماید قطعاً به او ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را به همراه او خواهند فرستاد. پس خداوند عذاب را دور مینمود، سپس آنها باز عهدشکنی میکردند.
آیهی ۵۲-۵۹:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٥٢﴾[الشعراء: ۵۲]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقیب میشوید».
﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣﴾[الشعراء: ۵۳]. «آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد».
﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤﴾[الشعراء: ۵۴]. «(و به مأموران دستور داد که به اهالی شهرها بگویند:) همانا اینها گروه اندک و ناچیزی هستند».
﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥﴾[الشعراء: ۵۵]. «و به راستی که آنان ما را به خشم آوردهاند».
﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦﴾[الشعراء: ۵۶]. «و ما گروهی محتاط هستیم».
﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧﴾[الشعراء: ۵۷]. «و ما آنان را از میان باغها و چشمهها بیرون کردیم».
﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨﴾[الشعراء: ۵۸]. «و (ایشان را) از میان گنجها و منزلگاههای نیک بدر کردیم».
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾[الشعراء: ۵۹]. «اینچنین (آنها را به عذاب خود گرفتار ساختیم) و آنها را میراث بنیاسرائیل نمودیم».
وقتی موسی از ایمان آوردن آنها ناامید گردید و آمدن عذاب بر آنها قطعی شد و زمان آن فرا رسید که خداوند بنیاسرائیل را از اسارت و بندگی نجات دهد، و به آنها در زمین قدرت و ثروت ببخشد، خداوند به موسی وحی کرد که ﴿أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ﴾در اول شب بنیاسرائیل را کوچ بده تا آهسته به راهشان ادامه دهند، ﴿إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ﴾و حتماً فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد.
و همانطور که خداوند خبر داد اتفاق افتاد. آنها وقتی صبح کردند دیدند که همۀ بنیاسرائیل شبانگاه به همراه موسی رفتهاند، ﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣﴾پس فرعون مأمورانی را به شهرها فرستاد تا مردم را جکع کنند و بر بنیاسرائیل هجوم برند و بلایی بر سرشان بیاورند. فرعون قومش را تشویق میکرد و میگفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤﴾این بنیاسرائیلیها گروه اندک و ناچیزی هستند. ﴿وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥﴾و آنها ما را به خشم آوردهاند و ما باید خشم خود را در مورد این بردگان که از نزد ما فرار کردهاند به اجرا در آوریم. ﴿وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦﴾یعنی همۀ ما باید از آنها برحذر باشیم، چرا که دشمن ما هستند، و نابودی آنها به نفع همۀ ما است. پس فرعون و لشکریانش بیرون آمدند و از همه خواسته شد که شرکت کنند. و هیچکس باز نماند، مگر افراد معذوری که توانایی نداشتند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧﴾و آنها را از باغهای خوب مصر و چشمهساران و کشتزارهای آن که زمینهایشان را پوشانده و شهرها و بیابانها را آباد کرده بود بیرون کردیم. ﴿وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨﴾و آنها را از میان گنجها و کاخها مجلل بیرون راندیم که بینندگان را شگفتزده میکرد، و هر کس را که به آن میاندیشید فریب میداد؟ گنجها و جایگاههایی که مدت زمانی طولانی از آن بهرهمند شده و با غرق در لذتها و شهوتها، عمری طولانی در کفر و فساد و تباهی و تکبر بر بندگان و سرگردانی سپری کرده بودند.
﴿کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩﴾اینچنین باغها و چشمهسارها و کشتزارها و جایگاه نیک را به بنی اسرائیل میراث دادیم. بنیاسرائیلی که فرعونیان آنها را بردگان خود قرار داده بودند و آنها را کارهای سخت و طاقتفرسا به کار میگرفتند. پس پاک است خداوندی که فرمانراوایی را به هر کس که بخواهد میدهد، و از هر کس که بخواهد، میدهد، و از هر کس که بخواهد میگیرد؟ و هر کس را که بخواهد به سبب فرمانبرداریاش غزت میبخشد، و هر کس را که بخواهد به سبب نافرمانیاش خوار میگرداند.
آیهی ۶۰-۶۸:
﴿فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ٦٠﴾[الشعراء: ۶۰]. «آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنانرا تعقیب کردند».
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١﴾[الشعراء: ۶۱]. «پس هنگامیکه هردو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً ما گرفتار میشویم».
﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢﴾[الشعراء: ۶۲]. «(موسی) گفت: چنین نیست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد کرد».
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ٦٣﴾[الشعراء: ۶۳]. «پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، آنگاه (دریا) شکافت و هر بخشی مانند کوه بزرگی گردید».
﴿وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ٦٤﴾[الشعراء: ۶۴]. «و دیگران را (نیز) در آنجا نزدیک آوردیم».
﴿وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ٦٥﴾[الشعراء: ۶۵]. «و موسی و همۀ همراهانش را نجات دادیم».
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٦٦﴾[الشعراء: ۶۶]. «سپس دیگران را غرق کردیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ٦٧﴾[الشعراء: ۶۷]«بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨﴾[الشعراء: ۶۸]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
قوم فرعون به هنگام طلوع خورشید به تعقیب قوم موسی پرداختند، در حالیکه خشمگین بودند و با قدرت و توانایی به دنبال آنها را افتادند. ﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ﴾وقتی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند. ﴿قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ﴾یاران موسی به او شکایت بردند و با اندوه به وی گفتند: ﴿إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ﴾بیگمان آنها به ما رسیده و ما گرفتار میگردیم. موسی آنها را دلداری داد و گفت: ثابت قدم باشید، و آنها را از وعدۀ راستین پروردگارش آگاه کرد. پس گفت: ﴿کَلَّآ﴾آن طور نیست که شما گفتید، و ما گرفتار نمیشویم، ﴿إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ﴾چرا که پروردگارم با من است، و به راهی که مایۀ نجات من و شماست رهنمودم خواهد کرد. پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، و او و عصایش را به دریا زد، آنگاه دریا از هم شکافت و دوازده راه در آن باز شد، و هر بخشی مانند کوه بزرگی بود. پس موسی و قومش از همین راهها وارد دریا شدند. و فرعون و قومش را به این مکان نزدیک کردیم، و آنها را در این راه که موسی و قومش از آن رفته بودند وارد نمودیم. آنها همه از دریا عبور کردند و نجات یافتند و هیچ کسی باز نماند. و از لشکریان فرعون هیچکس نجات نیافت بلکه همه غرق شدند.
بیگمان ماجرای نجات مؤمنان و غرق شدن کافران نشانهای است بزرگ که بر راست بودن آنچه موسی آورده است و بر بطلان باور و عقیدۀ فرعونو قومش دلالت میکند ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اما با وجود این نشانههای بزرگ که سبب ایمان میگردد آنها ایمان نیاوردند چرا که دلهایشان فاسد بود. ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ٦٨﴾و بیگمان پروردگارت توانا و قادر است، را هلاک و نابود ساخت، و با رحمت خویش موسی و کسانی را که همراه او بودند نجات داد.
آیهی ۶۹-۸۲:
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩﴾[الشعراء: ۶۹]. «و خبر ابراهیم را برای آنان بخوان».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠﴾[الشعراء: ۷۰]. «هنگامیکه به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟. عبادتشان ماندگار میمانیم».
﴿قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ٧١﴾[الشعراء: ۷۱]. «گفتند: بتهایی را میپرستیم، و همیشه بر عبادتشان ماندگار میمانیم».
﴿قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢﴾[الشعراء: ۷۲]. «گفت: آیا هنگامیکه آنها را به کمک میخوانید صدای شما را میشنوند؟».
﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣﴾[الشعراء: ۷۳]. «یا به شما سود میبخشند، یا زیان میرسانند؟».
﴿قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ٧٤﴾[الشعراء: ۷۴]. «گفتند: نه، اما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که چنین میکردهاند».
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥﴾[الشعراء: ۷۵]. «گفت: آیا میبینید که چه چیزی را میپرستید؟!».
﴿أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦﴾[الشعراء: ۷۶]. «شما و پدران پیشین شما».
﴿فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧﴾[الشعراء: ۷۷]. «بدون شک همۀ آنها دشمن من هستند، به جز پروردگار جهانیان».
﴿ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨﴾[الشعراء: ۷۸]. «آن ذاتی که مرا آفریده است و هم او مرا هدایت میکند».
﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩﴾[الشعراء: ۷۹]. «آن خداوندی که مرا غذا میدهد، و (آشامیدنی) مینوشاند».
﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠﴾[الشعراء: ۸۰]. «و چون بیمار شوم اوست که مرا شفا میدهد».
﴿وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١﴾[الشعراء: ۸۱]. «و آن خداوندی که مرا میمیراند، سپس زندهام میگرداند».
﴿وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾[الشعراء: ۸۲]. «و خداوندی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا بیامرزد».
ای محمد صسرگذشت و حکایت ابراهیم خلیل را برای مردم بخوان و ماجرای او را در این وضعیت خاص بیان کن. او ماجراهای زیادی دارد، اما شگفتترین اخبار و بهترین سرگذشت او خبری است که رسالت او را در بر دارد که از دعوت کردن قومش و مجادله کردن با آنها و باطل نمودن باورهایشان سخن میگوید. بنابر این آنرا مقید به ظرف زمان کرد و فرمود: و به یادآور زمانی را که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را میپرستید؟ آنها با افتخار پاسخ دادند: ﴿نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا﴾بتهایی را پرستش میکنیم که آنها را با دستهای خود میتراشیم ﴿فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ﴾و در بیشتر اوقات به عبادت و پرستش آنها میپردازیم.
ابراهیم با بیان اینکه بتها سزاوار پرستش و عبادت نیستند، گفت: ﴿هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ﴾آیا هنگامی که بتها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند تا دعایتان را پاسخ دهند، و مشکلات شما را حل نمایند، و هر امر ناگواری را از شما دور کنند؟
﴿أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ٧٣﴾یا به شما سود میبخشند و یا زیان میرسانند؟! پس آنها اقرار کردند که بتها هیچ یک از این کارها را نمیتوانند انجام دهند، صدایی نمیشنوند و سود و زیانی نمیرسانند. بنابر این وقتی ابراهیم بتها را شکست، گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «بلکه بزرگترشان چنین کرده است. پس، از آنها بپرسید اگر حرف میزنند». کافران گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۶۵]. «تو نیک میدانی که اینها حرف نمیزنند». یعنی ثابت و بدیهی است (که بتها چنین کارهایی را انجام نمیدهند).
پس به تقلید از پدران و نیاکان گمراهشان پناه بردند و گفتند: ﴿بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ﴾آنها چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند، فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که چنین میکردهاند، و ما از آنها پیروی نموده و راهشان در پیش گرفته و به عادت و سنتهای آنان عمل نموده و آن را زنده نگاه داشتهایم. ابراهیم به آنها گفت: شما و پدرانتان همه در اشتباه هستید، و شما و پدرانتان در گمراهی برابرند.
﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ﴾«آیا در آنچه میپرستید اندیشیدهاید؟! شما و پدران پیشین شما؟! بدون شک همۀ چیزهایی که معبود خود میدانید دشمن من هستند». پس اگر میتوانند کوچکترین زیانی به من برسانند و علیه من چارهاندیشی و توطئه کنند، و دریغ نورزند! اما توانایی این را ندارند. ﴿إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ٧٨﴾به جز پروردگار جهانیان، ذاتی که مرا آفریده است، و همو مرا راهنمایی میکند، و فقط او نعمت آفرینش، و رهنمود کردن بهسوی منافع دینی و دنیوی را ارزانی مینماید.
سپس برخی از نیازها را به طور ویژه بیان کرد و گفت: ﴿وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ٨١ وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ٨٢﴾پس فقط خداوند این کارها را میکند، بنابر این فقط باید او پرستش شود، و از او اطاعت گردد، و پرستش این بتها را ترک کرد، بتهایی که چیزی را نمیآفرینند، و هدایت نمیکنند، و نمیتوانند کسی را بیمار نموده و یا بهبود ببخشند. و به کسی غذا نمیدهند، و آشامیدنی نمینوشانند، و زنده نمیکنند، و نمیمیرانند، و به عبادت کنندگان خود سودی نمیبخشند، رنجهایشان را از آنان دور نکرده و گناهانشان را نمیآمرزند. پس بسیار روشن است که شما و پدرانتان توانایی مخالفت با این دلایل روشن را ندارید. و معلوم است که شما و آنان در گمراهی و ترک گفتن راه هدایت یکسان هستید. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِ﴾[الأنعام: ۸۰]. «و قومش با او به جر و بحث و مجادله پرداختند، گفت: آیا در بارۀ خدا با من مجادله میکنید، حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟!».
آیهی ۸۳-۸۹:
﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ٨٣﴾[الشعراء: ۸۳]. «پروردگارا! به من حکمت ببخش، و مرا از زمرۀ شایستگان بگردان».
﴿وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ٨٤﴾[الشعراء: ۸۴]. «و برای من نام نیک در میان آیندگان برجای بگذار».
﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾[الشعراء: ۸۵]. «و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت بگردان».
﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦﴾[الشعراء: ۸۶]. «و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود».
﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧﴾[الشعراء: ۸۷]. «و مرا رسوا مکن روزی که برانگیخته میشوند».
﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨﴾[الشعراء: ۸۸]. «روزی که اموال و اولاد (هیچ) سودی نمیرسانند».
﴿إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾[الشعراء: ۸۹]. «بلکه تنها کسی (نجات مییابد و سود میبیند) که با دلی پاک نزد خداوند بیاید».
سپس ابراهیم ÷پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا﴾پروردگارا! به من دانش زیادی عطا کن که به وسیلۀ آن حلال و حرام را بدانم، و در میان مردم داوری کنم، ﴿وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ﴾و مرا به شایستگان از قبیل پیامبران ملحق بگردان.
و نام نیک و آوازه نیکو را برای همیشه در میان آیندگان برای من برجای بدار. پس خداوند دعایش را پذیرفت و به او دانش و حکمت بخشید که به سبب آن از برترین پیامبران گردید، و به برادران پیامبرش پیوست. و خداوند ابراهیم را دوست داشتنی و مقبول گردانید، به گونهای که در میان همۀ ملتها و در همۀ اوقات مورد بزرگداشت و ستایش قرار میگیرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ١٠٨ سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ١٠٩ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٠ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١١﴾[الصافات: ۱۰۸-۱۱۱]. «و برای او در(میان) آیندگان (آوازه نیک) بر جای گذاشتیم. سلام بر ابراهیم این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. همانا او از بندگان با ایمان ما بود».
﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ٨٥﴾و مرا از زمرۀ کسانی بگردان که خداوند آنها را وارث بهشت میگرداند. پس خداوند دعایش را پذیرفت و مقامش را در باغهای پرناز و نعمت بهشت بالا برد.
﴿وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ٨٦﴾و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود. و این دعا به سبب وعدهای بود که او به پدرش داده بود، آنگاه که گفت: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا﴾[مریم: ۴۷]. «به زودی از پروردگارم برای تو طلب آمرزش مینمایم، بیگمان او نسبت به من مهربان است».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ١١٤﴾[التوبۀ: ۱۱۴]. «و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش فقط به خاطر وعدهای بود که به او داده بود، پس. وقتی برای ابراهیم آشکار شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست. همانا ابراهیم بردبار و بازگشت کننده (به سوی خدا) است».
﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ٨٧﴾و در روز قیامت که مردم برانگیخته میشوند، با توبیخ نمودنم به خاطر ارتکاب برخی از گناهان، و کیفردادن و خوار نمودنم، مرا رسوا مکن.
بلکه مرا در آن روز خوشبخت گردان، که ﴿یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ٨٩﴾اموال و اولاد سودی نمیرسانند، و تنها کسی نجات مییابد و سود میبرد که با دلی پاک به نزد خدا آمده باشد. و تنها به وسیلۀ قلب پاک آدمی از کیفر و سزا نجات مییابد و سزاوار پاداش فراوان میگردد. دل سالم یعنی دلی که از شرک و شک و محبت غیرخدا، و اصرار ورزیدن بر بدعت و گناهان به دور باشد. و باید ضمن سالم بودن از امور مذکور، به اخلاص و علم یقین و محبت او تابع آنچه باشد که خدا میخواهد، و چیزی را پیروی نماید که از سوی خدا آمده است.
آیهی ۹۰-۱۰۴:
﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠﴾[الشعراء: ۹۰]. «و (در آن هنگام) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده میشود».
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ٩١﴾[الشعراء: ۹۱]. «و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد».
﴿وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢﴾[الشعراء: ۹۲]. «و به آنها گفته میشود: کجا هستند معبودانی که (آنها را) پیوسته عبادت میکردید؟!».
﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣﴾[الشعراء: ۹۳]. «(معبودهایی) غیر از خدا، آیا شما را یاری میکنند یا خویشتنرا یاری میدهند؟».
﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤﴾[الشعراء: ۹۴]. «پس، آنان و گمراهان پیاپی در آن (جهنم) افکنده میشوند».
﴿وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥﴾[الشعراء: ۹۵]. «و (نیز) لشکریان شیطان همگی (به دوزخ افکنده میشوند)».
﴿قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ٩٦﴾[الشعراء: ۹۶]. «آنان در آنجا به کشمکش میپردازند و میگویند:».
﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧﴾[الشعراء: ۹۷]. «سوگند به خدا ما در گمراهی آشکاری بودیم».
﴿إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨﴾[الشعراء: ۹۸]. «آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میساختیم».
﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾[الشعراء: ۹۹]. «و ما را جز گناهکاران گمراه نکردهاند».
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠﴾[الشعراء: ۱۰۰]. «(اینک) ما هیچ شفاعت کنندهای نداریم».
﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١﴾[الشعراء: ۱۰۱]. «و هیچ دوست صمیمی و دلسوزی (نداریم)».
﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٢﴾[الشعراء: ۱۰۲]. «کاش (به دنیا) بر میگشتیم تا از زمرۀ مؤمنان میشدیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[الشعراء: ۱۰۳]. «بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نیستند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٠٤﴾[الشعراء: ۱۰۴]. «و قطعاً پروردگارت توانا و مهربان است».
به همین جهت از حالات آن روز بزرگ، و پاداش و سزای آن سخن به میان آورده و فرمود: ﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ٩٠﴾بهشت برای کسانی که از پروردگارشان پروا داشتهاند نزدیک است، کسانی که دستورات خداوند را به جای آورده، و از آنچه او نهی کرده دوری نموده، و از ناخشنودی و عذاب وی پرهیز کردهاند.
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ﴾و جهنم برای گمراهان آشکار میشود، و با همۀ عذابی که در آن وجود دارد برایشان آماده میگردد. ﴿لِلۡغَاوِینَ﴾کسانی که از فرمان الهی سرپیچی کرده و مرتکب کارهای حرام شده و پیامبرانش را تکذیب کرده و حقی را که پیامبران آوردهاند رد میکنند. و به آنان گفته میشود: ﴿أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ٩٣﴾کجایند معبودانی که به جای خدا پرستش میکردید، آیا شما را کمک میکنند، یا خود را یاری میدهند؟! یعنی نمیتوانند هیچ یک از این کارها را بکنند، و دروغ و رسوایی آنها آشکار میشود، و زیانمندی و ضرر و خواری و رسوایی و پشیمانیشان آشکار میگردد، و تلاش آنها بیهوده و بینتیجه میماند. پس معبودانی که عبادت میشدند و گمراهانی که آنها را عبادت میکردند همه در جهنم انداخته میشوند.
ولشکریان شیطان از قبیل انسانها و جنهایی که شیطان آنها را بهسوی گناهان و شرک ورزیدن و ایمان نیاوردن میکشاند و بر آنها مسلط میگردد و در نتیجه از دعوتگران راه شیطان میشوند و در راستای خشنودی شیطان تلاش مینمایند و مردم را به اطاعت از شیطان فرا میخوانند و دیگران از آنان تقلید میکنند، ﴿قَالُواْ﴾لشکریان گمراه شیطان به بتهایی که عبادت میکردند، میگویند: ﴿تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٩٨﴾سوگند به خدا که ما در گمراهی آشکاری بودیم، چرا که شما را در عبادت و محبت و ترس و امید با خدا برابر میداشتیم، و همانطور که خدا را میخواندیم، شما را هم به فریاد میطلبیدیم. پس در این هنگام گمراهیاشان برای آنها آشکار میگردد، و به گناه خود اعتراف میکنند. و خداوند در کیفر آنان عادلانه رفتار میکند، و کیفر و سزای آنها به جاست. و آنها معبودان و بتها را فقط در عبادت و پرستش با خداوند برابر میدانستند نه در آفرینش، چون میگویند: ﴿بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾با پروردگار جهانیان پس آنها اقرار مینمایند که خداوند پروردگار همۀ جهانیان است، که بتهایشان نیز از زمرۀ جهانیاناند.
﴿وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ٩٩﴾یعنی گناهکاران و پیشوایان گمراهی ما را گمراه کردند و به فساد و تباهی کشاندند و مردم را بهسوی آتش جهنم فرا خواندند.
﴿فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ١٠٠﴾اینک ما هیچ شفاعت کنندهای نداریم که برای ما شفاعت کند و ما را از عذاب خدا نجات بدهد.
﴿وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ١٠١﴾و هیچ دوست نزدیک و مهربان و صمیمی نداریم که کوچکترین فایدهای به ما برساند، آنطور که در دنیا دوستان صمیمی آدیم را یاری میکنند. پس آنها از هر خیری ناامید شده، و به سزای کارهایی که انجام دادهاند گرفتار میشوند، آرزو میکنند که به دنیا بازگردند تا کارهای شایسته انجام دهند.
﴿فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ﴾ای کاش یک بار به دنیا برگردانده میشدیم! ﴿فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾تا از زمرۀ مؤمنان گشته و از عذاب نجات یافته و سزاوار پاداش شویم. اما بعید است، و آنها راهی به آنچه میخواهند ندارند، و هر دری به روی آنان بسته شده است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بیگمان در آنچه برای شما بیان و توصیف نمودیم، ﴿لَأٓیَةٗ﴾نشانه و پندی است برای شما ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اما با وجود آمدن نشانههای فراوان بیشترشان ایمان نیاوردند.
آیهی ۱۰۵-۱۱۰:
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥﴾[الشعراء: ۱۰۵]. «قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٠٦﴾[الشعراء: ۱۰۶]. «چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧﴾[الشعراء: ۱۰۷]. «همانا من برایتان رسولی امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨﴾[الشعراء: ۱۰۸]. «از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠٩﴾[الشعراء: ۱۰۹]. «من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠﴾[الشعراء: ۱۱۰]. «پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید».
خداوند متعال با اشاره به تکذیب شدن نوح از سوی قومش، و جوابی که نوح به آنان داد، و نیز با بیان سرنوشت همگی آنان فرمود: ﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٠٥﴾قوم نوح همۀ پیامبران را تکذیب کردند، چون تکذیب نوح به مثابۀ تکذیب همۀ پیامبران است، زیرا همۀ پیامبران بر یک دعوت هستند و خبر واحدی را میرسانند. پس تکذیب یکی از پیامبران به معنی تکذیب حقیقتی است که آنها آوردهاند ﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ﴾و برادر نسبی خود به نوح را تکذیب کردند، وقتی که به آنها گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از خدا نمیترسید تا بر اثر ترس و پروای الهی بتپرستی را رها کرده و خالصانه خدا را بپرستید؟!.
خداوند پیامبری را به میان هر قومی مبعوث کرده باشد، آن را از میان همان قوم انتخاب کرده است. یعنی آن پیامبر فردی از همان قوم بوده است، تا برای آنان سخت و ناخوشایند نباشد که از وی تبعیت نمایند. نیز تا اصل و نسبت ایشان را بشناسند و نیازی به این نداشته باشند که در مورد اصل و نسب وی تحقیق نمایند. پس نوح بسیار با مهربانی - همانطور که شیوۀ همۀ پیامبران است - خطاب به آنها گفت: آیا از خدا پروا نمیدارید؟ ﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٠٧﴾همانا من برایتان رسولی امین هستم. و چون او به طور مخصوص بهسوی آنها فرستاده شده بود، میبایست آنچه را که آورده بود بپذیرند، و به آن ایمان بیاورند، و سپاس خداوند را به جای آورند که این پیامبر بزرگوار را به آنان اختصاص دادهاست.
امین بودن او اقتضا مینماید که چیز ناحقی را به خدا نسبت ندهد، و وحی الهی را اضافه یا کم نکند. نیز امین بودنش ایجاب میکند که آنها خبرش را تصدیق نمایند، و از دستورش اطاعت کنند.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٠٨﴾پس از خدا بترسید و در آنچه شما را بدان فرمان دهد و یا از آن نهی میکند از او اطاعت کنید، چرا که او پیامبری امین است، در نتیجه باید از وی اطاعت نمایید. بنابر این با فای سببیه آن را ذکر کرد، و سببی را که موجب اطاعت است بیان نمود. سپس عدم وجود مانع را بیان کرد و فرمود: ﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾و در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم، مبادا که همچون تاوانی بر شما سنگینی کند. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. من با این دعوت امیدوارم که به او نزدیک شوم وپاداش فراوان به دست آورم. من خیرخواه شما هستم و چیزی که از شما میخواهم این است که راه راست را در پیش بگیرید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١١٠﴾نوح ÷این را تکرار نمود و بارها و قومش را دعوت کرد و تا مدتی طولانی در میان آنها ماند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَبِثَ فِیهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِینَ عَامٗا﴾[العنکبوت: ۱۴]. «او نهصد و پنجاه سال در میان قومش باقی ماند». و ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوۡتُ قَوۡمِی لَیۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ یَزِدۡهُمۡ دُعَآءِیٓ إِلَّا فِرَارٗا٦﴾[نوح: ۵-۶]. «گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، اما دعوت کردن آنها از سوی من جز گریز چیزی به آنها نیافزود». قوم نوح برای رد کردن دعوت او و مخالفت نمودن با وی بهانهای را علم کردند که صلاحیت ندارد بدان تمسک جست. پس گفتند:
آیهی ۱۱۱-۱۲۲:
﴿قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ١١١﴾[الشعراء: ۱۱۱]. «گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟!».
﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢﴾[الشعراء: ۱۱۲]. «گفت: من چه میدانم آنان چه میکردهاند؟».
﴿إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣﴾[الشعراء: ۱۱۳]. «حساب ایشان- اگر میدانید- جز بر عهدۀ پروردگار نیست».
﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤﴾[الشعراء: ۱۱۴]. «و من مؤمنان را طرد نخواهم کرد».
﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥﴾[الشعراء: ۱۱۵]. «من جز بیمدهندهای آشکار نیستم».
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ١١٦﴾[الشعراء: ۱۱۶]. «گفتند: ای نوح! اگر پایان ندهی سنگسار خواهی شد».
﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧﴾[الشعراء: ۱۱۷]. «گفت: پروردگارا! بیگمان قومم مرا تکذیب کردند».
﴿فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٨﴾[الشعراء: ۱۱۸]. «پس میان من و آنان داوری کن، و من کسانی از مؤمنان را که با من هستند نجات بده».
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩﴾[الشعراء: ۱۱۹]. «پس او و کسانی را که با وی بودند در کشتی انباشته نجات دادیم».
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠﴾[الشعراء: ۱۲۰]. «و بعد از این بازماندگان را غرق کردیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٢١﴾[الشعراء: ۱۲۱]. «بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٢٢﴾[الشعراء: ۱۲۲]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
چگونه ما از تو پیروی کنیم در حالی که جز افراد فرومایه و بیارزش را در کنارت نمیبینیم! با این تکبر و عدم پذیرش حق، خود بزرگ بینی و جهالتشان نسبت به حقایق شناخته میشود، زیرا اگر هدف آنها پیروی از حق بود، ولی اشکال و شکی در دعوت او موجود بود، میگفتند: درستی و صحت آنچه را که آوردهای به طرقی که آدمی را به صحت آن میرساند، برای ما بیان کن.
و اگر آنها واقعاً میاندیشیدند، میدانستند که پیروان نوح برگزیدگان و خردمندان و افرادی دارای اخلاق و رفتار خوب هستند، و فرومایه کسی است که عقلش سلب شده و پرستش سنگها را نیک دانسته و راضی شده است تا برای آن سجده ببرد، و آن را صدا بزند، و از پذیرفتن دعوت پیامبران خودداری کند. و به محض اینکه یکی از دو متخاصمین سخن باطل را بر زبان آورد- قطع نظر از درست بودن دعوی طرفش- فاسد و پوچبودن سخنش شناخته میشود. پس قوم نوح که در پاسخ به دعوت وی گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ﴾آیا به تو ایمان بیاوریم، حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند، این سخن را اصل و پایهای برای رد کردن دعوت او قرار دادند، و همه کس باطل بودن این سخن را میداند، پس میدانیم که آنها گمراه و در اشتباه بودهاند، گرچه ما معجزات نوح و دعوت بزرگش را ندیدهام که موجب یقین و باور قطعی به راستگویی و صحت آنچه آورده است میباشد.
نوح ÷گفت: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣﴾من نمیدانم آنان چه میکردهاند. یعنی اعمال و حسابشان با خداست، و وظیفۀ من فقط تبلیغ و رساندن پیام الهی است. و شما آنها را بگذارید، و کاری به آنها نداشته باشید. اگر آنچه من برایتان آوردهام حق اوست از آن پیروی کنید و عمل هر کس برای خودش میباشد.
آنها از روی تکبر و سرکشی از نوح خواستند که مؤمنان را از خود براند و دور کند، تا آنها ایمان بیاورند.
پس نوح گفت: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤﴾من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد، چون آنها سزاوار طرد و توهین نیستند، بلکه آنها سزاوار آنند که با سخن و عمل به خوبی به آنها رفتار شود، و مورد بزرگداشت قرار گیرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بَِٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۖ کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ﴾[الأنعام: ۵۴]. «و چون کسانی به نزد تو آمدند که به آیات ما ایمان میآورند، پس بگو: «درودتان باد! پروردگارتان رحمت و مهربانی را بر خود مقرر نموده است».
﴿﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ١١٥﴾من فقط بیم دهندهای هستم که پیام الهی را میرسانم، و برای خیر و صلاحبندگان میکوشم، و اختیاری از خود ندارم، و همۀ کارها در دست خداست.
نوح ÷ شب و روز به طور سری و علنی به دعوت دادن آنها ادامه داد. اما دعوت دادن آنها چیزی جز تنفر و بیزاری بر آنان نیافزود. قَ ﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ﴾گفتند: «ای نوح! اگر از دعوت دادن ما بهسوی خدا یگانه دست بر نداری، ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ﴾قطعاً سنگسار خواهی شد». یعنی به بدترین صورت تو را با سنگ خواهیم کشت، همانطور که سگ کشته میشود.
هلاکشان باد! چه عکسیالعمل بدی از خود نشان دادند! آنها به اندرزگوی امین که از خودشان نسبت به آنها مهربانتر و دلسوزتر بود بدترین پاداش را دادند. و چون ستم آنها به اوج رسید، و کفرشان شدت گرفت، پیامبرشان آنان را نفرین کرد، نفرینی که همه را فرا گرفت. پس گفت: ﴿وَقَالَ نُوحٞ رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا. . . ٢٦﴾[نوح: ۲۶]. «پروردگارا! از کافران هیچ کسی را بر روی زمین باقی مگذار. . .».
و در اینجا نوح گفت: ﴿رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا﴾«پروردگارا! همانا قومم مرا تکذیب کردند، پس میان من و آنان چنانکه باید کار را یکسره کن». یعنی هر کدام از ما را که متجاوز است هلاک و نابود گردان. و او میدانست که قومش متجاوز و ستمگرند، بنابر این فرمود: ﴿وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و من و مؤمنانی را که با من هستند نجات بده.
﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ١١٩﴾او و همراهانشرا در کشتی پر از انسانها و حیوانها نجات دادیم.
﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ١٢٠﴾و به جز نوح و مؤمنانی که همراه او بودند، بقیۀ قوم را هلاک و غرق کردیم. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بیگمان در نجات یافتن نوح و پیروانش و هلاک ساختن کسانی که او را تکذیب کردند نشانهای است که بر راستگویی پیامبران و صحت آنچه آوردهاند، و باطل بودن آنچه دشمنان تکذیبکننده بر آن هستند دلالت مینماید.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾پروردگارت تواناست و دشمنان را با قدرت خود مغلوب ساخت و با طوفان و سیل هلاکشان کرد. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾و پروردگارت نسبت به دوستانش مهربان است و نوح و همراهان مؤمن او را نجات داد.
آیهی ۱۲۳-۱۴۰:
﴿کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٢٣﴾[الشعراء: ۱۲۳]. «(قوم) عاد پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٢٤﴾[الشعراء: ۱۲۴]. «آنگاه که برادرشان هود بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٢٥﴾[الشعراء: ۱۲۵]. «همانا من برایتان پیامبر امینی هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٢٦﴾[الشعراء: ۱۲۶]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢٧﴾[الشعراء: ۱۲۷]. «و در مقابل دعوت خود مزدی از شما نمیخواهم و مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨﴾[الشعراء: ۱۲۸]. «آیا بیهوده بر هر بلندی و تپهای بنایی میسازید که (در آن) دست به بیهودهکاری زنید؟».
﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩﴾[الشعراء: ۱۲۹]. «و قصرها و دژهایی استوار میسازید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟».
﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠﴾[الشعراء: ۱۳۰]. «و چون به کیفر دست میگشایید، ستمگرانه دست میگشایید».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١﴾[الشعراء: ۱۳۱]. «پس، از خداوند پروا بدارید و از من اطاعت کنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢﴾[الشعراء: ۱۳۲]. «و از خدایی بپرهیزید که شما را با نعمتهایی که میدانید یاری داده است».
﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣﴾[الشعراء: ۱۳۳]. «شما را با چهارپایان و فرزندان یاری داده است».
﴿وَجَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ١٣٤﴾[الشعراء: ۱۳۴]. «و باغها و چشمهساران (به شما بخشیده است)».
﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥﴾[الشعراء: ۱۳۵]. «به راستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم».
﴿قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ١٣٦﴾[الشعراء: ۱۳۶]. «گفتند: بر ما یکسان است، خواه پند دهی یا از اندرزگویان نباشی».
﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧﴾[الشعراء: ۱۳۷]. «این جز شیوۀ پیشینیان نیست».
﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨﴾[الشعراء: ۱۳۸]. «و ما عذاب داده نمیشویم».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٣٩﴾[الشعراء: ۱۳۹]. «قوم عاد، هود را تکذیب کردند، در نتیجه آنان را هلاک ساختیم. بدون شک در این نشانهای است، و اکثرشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٤٠﴾[الشعراء: ۱۴۰]. «و به راستی پروردگارت توانا و مهربان است».
قبیلهای که عاد نامیده میشد پیامبرشان هود ÷را تکذیب کردند، و تکذیب او به مثابه تکذیب دیگر پیامبران است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. برادرشان هود که از خاندان آنها بود با مهربانی به آنان گفت: ﴿أَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از خدا نمیترسید و شرک ورزی و عبادت غیر خدا را ترک نمیکنید؟!.
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾خداوند از آنجا که نسبت به شما مهربان و به شما عنایت دارد، مرا بهسوی شما فرستاده است، و من امین هستم و شما هم این واقعیت را میدانید. به دنبال این فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤﴾یعنی حق الهی را ادا نمایید. و حق الهی تقوی و پرهیزگاری است. و حق مرا ادا کنید، و حق من این است که در آنچه به شما امر میکنم و از آنچه شما را باز میدارم از من اطاعت کنید. و حقیقت چنین ایجاب مینماید که از من اطاعت کنید، زیرا مانعی وجود ندارد که شما را از ایمان آوردن منع نماید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾پس من در امر تبلیغ و اندرز گفتنم پاداشی از شما نمیخواهم که این تاوان را گران احساس کنید. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾پاداش من جز بر پرروردگار جهانیان نیست، خداوندی که جهانیان را با نعمتهایش پرورش داده، و فضل و کرم خویش را به آنها ارزانی نموده است، به ویژه آنچه که دوستان و پیامبرانش را با آن پرورش داده است.
﴿أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ١٢٨﴾آیا در میان کوهها و بر بلندی هر مکان مرتفعی کاخی بنا مینهید؟ و این کار را بدون اینکه فایدهای برای دنیا با آخرت شما داشته باشد انجام میدهید؟!.
﴿وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ١٢٩﴾یعنی برکهها و گودالهایی برای آب میسازید، به امید اینکه جاودانه بمانید، در حالی که هیچ کس راهی برای جاودانه ماندن ندارد.
﴿وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ١٣٠﴾و چون به کیفر و مجازات مردم دست بگشایید همچون ستمگران کیفر میدهید، و مردم را میکشید و میزنید، و مالهایشان را از دستشان میگیرید. خداوند به آنها قدرت بزرگی داده بود، و بر آنها لازم بود که قدرت و توانایی خود را در راه اطاعت و فرمانبرداری خدا بکار گیرند، اما آنها تکبر ورزیدند و خود را بزرگ پنداشتند و گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قدرت و زور بیشتری دارد؟!». و آنها قدرت خود را در راه نافرمانی خدا و بیهودگی و بیخردی بکار بردند. بنابر این پیامبرشان آنها را از این نهی کرد.
و فرمود: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٣١﴾از خدا بترسید و شرکورزی و فساد را ترک کنید. و از من اطاعت نمایید، زیرا میدانید که من فرستاده و پیامبر خدا بهسوی شما هستم و امین و خیرخواهتان میباشم.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ١٣٢﴾و از خداوند بپرهیزید که به شما نعمتهای فراوانی بخشیده است. نعمتهایی به شما داده است که قابل انکار نیست.
﴿أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ١٣٣﴾شما را با چهارپایانی از قبیل گاو شتر و گوسفند و فرزندان فراوان یاری داده است. مالها و فرزندانتان را زیاد نموده، به ویژه به شما فرزندان پسران زیادی داده که از دختر بهتر است.
در اینجا نعمتهایی را یادآور شده که خداوند به آنان عطا کرده است. سپس آنها را به فرارسیدن عذاب خدا هشدار داد و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٣٥﴾یعنی- از آنجاکه نسبت به شما دلسوز و مهربانم- میترسم عذاب روز بزرگ بر شما فرود بیاید، و هر گاه بیاید برگردانده نمیشود، و آن زمانی است که شما به کفر و تجاوز خود ادامه دهید.
آنها در حالی که با حق مخالفت نموده و پیامبرشان را تکذیب میکردند، گفتند: ﴿سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ﴾اندرز گفتن و اندرز نگفتن تو برای ما یکسان است و این نهایت سرکشی است، زیرا قومی که وجود و عدم موعظۀ الهی که کوههای سرسخت در برابر آن ذوب میشود و دلهای خردمندان از آن پاره پاره میگردد برایشان یکسان است، قومی هستند که ستمگری و شقاوت و بدبختیاشان به آخرین حد رسیده، و امیدی برای هدایت آنها نیست.
بنابراین گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣٧﴾این حالت و برخورداری از این نعمتها، عادت و شیوۀ گذشتگان است، که گاه ثروتمند میشوندو گاه نادار میگردند. و این شیوۀ روزگار است، و به درستی که این بلاها و نعمتها بخششهایی از سوی خداوند متعال است و آزمایشی است که بندگان را با آن میآزماید.
﴿وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ١٣٨﴾آنها با این سخن، زنده شدن پس از مرگ، و معاد را انکار کردند. و یا با این گفته پیامبرشان را تحقیر نموده و مورد توهین قرار دادند، و انگار میگفتند: به فرض اینکه رستاخیزی در کار باشد و پس از مرگ زنده شویم، همانطور که در این دنیا از نعمتها برخوردار خواهیم بود.
﴿فَکَذَّبُوهُ﴾قوم عاد، هود را تکذیب کردند. یعنی تکذیب عادت و اخلاق آنها گردید، و هیچ چیزی آنها را از این منع نمیکرد. ﴿فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡ﴾پس آنان را هلاک نمودیم، ﴿. . . بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦ سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧﴾[الحاقة: ۶-۷]. «و آنان را به وسیلۀ تندباد سرکش و پر سر و صدا و ویرانگر نابود کردیم. خداوند چنین تندبادی را هفت شب و هشت روز پیاپی بر انان مسلط کرد. پس مردمان را میدیدی که روی زمین افتادهاند و انگار تنههای پوک و تو خالی درختان خرمایند».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾همانا این نشانهای است بر راستگویی پیامبر ما هود ÷و صحت آنچه آورده است و باطل بودن شرک و سرکشی قومش ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و با وجود این همه آیات که مقتضی ایمان آوردن آنان بود، بیشترشان ایمان نیاوردند.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و به راستی پروردگارت تواناست، همان خدایی که با قدرت خویش قوم هود را با وجود قدرت و زورمندیشان هلاک و نابود ساخت. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾و پروردگارت نسبت به پیامبرش هود مهربان است، چرا که او مؤمنانی را که همراهش بودند نجات داد.
آیهی ۱۴۱-۱۵۲:
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٤١﴾[الشعراء: ۱۴۱]. «(قوم) ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢﴾[الشعراء: ۱۴۲]. «آنگاه که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾[الشعراء: ۱۴۳]. «بیگمان من برایتان پیامبری امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٤٤﴾[الشعراء: ۱۴۴]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٤٥﴾[الشعراء: ۱۴۵]. «و بر آن (تبلیغ) اجر و پاداشی از شما درخواست نمیکنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦﴾[الشعراء: ۱۴۶]. «آیا در آنچه اینجاست ایمن رها میشوید؟».
﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧﴾[الشعراء: ۱۴۷]. «در میان باغها و چشمهسارها؟».
﴿وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨﴾[الشعراء: ۱۴۸]. «و کشتزارها و نخلستانهایی که میوه و شکوفههایشان تر و تازه است؟».
﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩﴾[الشعراء: ۱۴۹]. «و ماهرانه در دل کوهها خانههایی میتراشید».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠﴾[الشعراء: ۱۵۰]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١﴾[الشعراء: ۱۵۱]. «و از فرمان اسراف کنندگان اطاعت مکنید».
﴿ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾[الشعراء: ۱۵۲]. «آن کسانی که در زمین تباهی مینمایند و اصلاح نمیکنند».
ثمود آن قبیلۀ معروف که در سرزمین «حجر» زندگی میکردند، پیامبران را تکذیب نمودند. آنها صالح ÷را که پیامآور توحید بود، توحیدی که همۀ پیامبران به آن دعوت دادهاند، تکذیب کردند. و با تکذیب صالح همۀ پیامبران را تکذیب کردند.
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٤٢﴾هنگامی که برادرشان صالح که از خودشان بود با مهربانی و نرمی به آنها گفت: «آیا از خدا نمیترسید و شرک و گناهان را رها نمیکنید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٤٣﴾من از جانب پروردگارتان بهسوی شما فرستاده شدهام، و از آنجا که خداوند نسبت به شما لطف داشته مرا به عنوان پیامبر به سویتان فرستاده است. پس رحمت الهی را بپذیرید، و به آن یقین و باور بدارید. و بدانید که من فرد امینی هستم، و شما امانتداری مرا میدانید، و این بر شما لازم میدارد که به من و آنچه آوردهام ایمان بیاورید.
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ﴾و در قبال تبلیغ دعوت مزد و پاداشی از شما درخواست نمیکنم، تا مبادا بگویید آنچه ما را از پیروی و اطاعت تو باز میدارد این است که میخواهی اموال ما را به دست آوری ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾اجر و پاداش را جز از پروردگار جهانیان نمیخواهم.
﴿أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ١٤٦ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ١٤٨﴾آیا گمان میبرید که در میان ناز و نعمت و خیرات فراوان و در نهایت امنیت و آسایش رها میشوید تا از نعمتها لذت ببرید؟ و همانگونه که حیوانات از نعمتها استفاده کرده و رها شده و به چیزی امر و نهی نمیشوند همینطور شما هم رها میشوید تا از نعمتهای خدا در راستای نافرمانی او کمک گیرید؟!.
﴿وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ١٤٩﴾یعنی مهارت و سرمستی شما به حدی رسیده است که در دل کوههای سخت و محکم برای خود خانهها درست میکنید.
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ١٥٢﴾پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید، و از اسرافکارانی اطاعت ننماید که از حد تجاوز کردهاند. کسانی که تباهی و فساد تبدیل به ویژگی آنها شده است و با انجام گناهان و دعوت کردن مردم بهسوی آن در زمین فساد و تباهی انجام میدهند، و در اصلاح امور نمیکوشند به زیانبارترین مرض و آفت مبتلا شدهاند.
و در میان قوم ثمود افرادی بودند که با پیامبرشان مخالفت میکردند و وظیفهاشان دعوت به گمراهی بود. پس صالح مردم را بر حذر داشت که فریب آنها را نخورند. و شاید آنها کسانی بودند که خداوند درباره آنان فرموده است: ﴿وَکَانَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ٤٨﴾[النمل: ۴۸]. «و در شهر نه نفر بودند که در زمین فساد میکردند و به اصلاح نمیپرداختند».
این نهی و موعظه فایدهای نداشت، پس آنها به صالح گفتند:
آیهی ۱۵۳-۱۵۹:
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٥٣﴾[الشعراء: ۱۵۳]. «گفتند: بیگمان تو از زمرۀ جادوشدگان هستی».
﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٥٤﴾[الشعراء: ۱۵۴]. «تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس اگر از راستگویانی معجزهای را به ما بنما».
﴿قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ١٥٥﴾[الشعراء: ۱۵۵]. «گفت: ین ماده شتری است که یک نوبت آب خوردن او راست، و شما (نیز) نوبت روزی معین دارید».
﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥٦﴾[الشعراء: ۱۵۶]. «و کمترین آزاری به آن نرسانید، (در آن صورت) عذاب روزی بزرگ شما را فرا میگیرد».
﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧﴾[الشعراء: ۱۵۷]. «پس آن را پی کردند آنگاه پشیمان شدند».
﴿فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٥٨﴾[الشعراء: ۱۵۸]. «سپس عذاب آنان را فرا گرفت. مسلماً در این نشانهای است. و(لی) بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٥٩﴾[الشعراء: ۱۵۹]. «و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است».
﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ﴾یعنی تو جادو شدهای و هذیان و یاوهمیگویی. ﴿مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس چه برتری و فضیلتی داری که از ما بالاتر باشی و ما را دعوت کنی و از ما بخواهی تا از تو پیروی کنیم؟! ﴿فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾پس اگر از راستگویانی، معجزهای برای ما بیاور آنها این طور میگفتند، در حالی که اندیشیدن در وضعیت صالح و آنچه مردم را بهسوی آن دعوت میکرد بزرگترین نشانه و معجزه بود که بر صحت و درستی آنچه آورده بود دلالت میکرد. و بزرگترین معجزه و نشانۀ راستگوییاش بود، اما آنها از آنجا که سنگدل بودند خود معجزاتی را پیشنهاد کردند که هر کس آن را درخواست نماید کامیاب نمیشود، چون خواستن آن از روی سرکشی و مخالفت است، و هدف از آن هدایت و راهیابی نیست.
﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ﴾صالح گفت: این ماده شتری است که از صخره سنگ سرسختی بیرون آورده شده است - در این مورد از بسیاری از مفسرین پیروی نمودهایم و مانعی ندارد- که همۀ شما آن را مشاهده میکنید. ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾یک روز سهم آب متعلق به آن است، و روز جداگانۀ دیگری سهم آب متعلق به شماست. یعنی یک روز این شتر آب چاه را مینوشد، و شما شیر آن را مینوشید، و روز دیگر شما آب چاه را بنوشید.
﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ﴾و با پی زدن و کشتنش به آن گزندی نرسانید، ﴿فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ﴾که اگر چنین بکنید عذاب روزی بزرگ شما را فرا خواهد گرفت. شتر از سنگ بیرون آمد، و روزی آب را شتر میخورد و روزی آنها مینوشیدند. اما آنها ایمان نیاوردند و به سرکشی خود ادامه دادند.
﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ﴾آنها شتر را پی زدند و کشتند، پس عذاب آنان را فرا گرفت، و آن صدای تندی بود که بر آنها فرو آمد، و همۀ آنان را نابود کرد. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾بدون شک این نشانهای بر راستگویی و صحت پیام پیامبران و دلیلی بر بطلان گفتۀ مخالفان آنهاست.
آیهی ۱۶۰-۱۷۵:
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٦٠﴾[الشعراء: ۱۶۰]. «قوم لوط پیامبران را دروغگو انگاشتند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٦١﴾[الشعراء: ۱۶۱]. «آنگه که برادرشان لوط بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٦٢﴾[الشعراء: ۱۶۲]. «بیگمان من پیامبر امینی برای شما هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٦٣﴾[الشعراء: ۱۶۳]. «پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٤﴾[الشعراء: ۱۶۴]. «و در برابر آن (تبلیغ) از شما پاداشی نمیطلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٥﴾[الشعراء: ۱۶۵]. «آیا از میان جهانیان (از روی شهوت) به سراغ مردان میروید».
﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ١٦٦﴾[الشعراء: ۱۶۶]. «و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میسازید؟ بلکه اصلاً شما قومی هستید که از حد میگذرید».
﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ١٦٧﴾[الشعراء: ۱۶۷]. «گفتند: ای لوط! اگر دست برنداری بیگمان از بیرون راندگان خواهی بود».
﴿قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ١٦٨﴾[الشعراء: ۱۶۸]. «(لوط) گفت: من از دشمنان (این) کارتان هستم».
﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩﴾[الشعراء: ۱۶۹]. «پروردگارا! مرا و خانوادهام را از آنچه میکنند رهایی بخش».
﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠﴾[الشعراء: ۱۷۰]. «پس او و خانوادهاش را همگی نجات دادیم».
﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١﴾[الشعراء: ۱۷۱]. «مگر پیرزنی که از بازماندگان (در آتش) بود».
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢﴾[الشعراء: ۱۷۲]. «سپس دیگران را نابود کردیم».
﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ١٧٣﴾[الشعراء: ۱۷۳]. «و بر سرشان باران باراندیم، و چه باران بدی بود (که گروه) هشدار یافتگان را (فرو گرفت)».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٧٤﴾[الشعراء: ۱۷۴]. «حقا که در این (ماجرا) نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٧٥﴾[الشعراء: ۱۷۵]. «و بیگمان پروردگار تو چیره و مهربان است».
لوط به قوم خود همان سخنانی را گفت که دیگر پیامبران به اقوامشان گفته بودند. و قوم او نیز همان پاسخی را دادند که اقوام پیشین دادند، زیرا دلهایشان در کفرورزی شبیه هم بود. بنابر این گفتههایش نیز مانند یکدیگر بود. قوم لوط علیرغم شرک ورزیدنشان به عمل زشتی دست میزدند، که پیش از آنها هیچ کسی از جهانیان به آن اقدام نکرده بود. آنها مردان را برای شهوترانی انتخاب نموده، و همسرانشان را که خداوند برای آنها آفریده بود رها میکردند. و این کار را از روی اسراف و تجاوز وسرکشی انجام میدادند. و لوط همواره آنها را از کارشان نهی میکرد، تا اینکه به وی گفتند ﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ﴾اگر از این سخنان خود دست نکشی تو را از شهر و آبادی بیرون خواهیم کرد. وقتی لوط دید که آنها به کار خود ادامه میدهند، گفت: ﴿إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ﴾همانا من از کار شما متنفر و بیزارم.
﴿رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ١٦٩﴾لوط گفت: خدایا مرا و خانوادهام را از عاقبت آنچه آنها میکنند، و از کیفر کارشان نجات بده خداوند دعای لوط را پذیرفت.
﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ١٧٠﴾ما لوط و خانوادهاش را نجات دادیم، ﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ١٧١﴾. به جز پیرزنی که در عذاب باقی ماند، و بدان گرفتار شد، و آن پیرزن همسر لوط بود.
﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗا﴾سپس دیگران را نابود کردیم و بر آنها باران سنگ باراندیم، و چه باران بدی بود که بر سر این هشدار یافتگان بارید! و خداوند همۀ آنها را هلاک و نابود ساخت.
ماجرای قوم لوط درس عبرت و نشانۀ بزرگی برای هوشیاران است، ولی بیشتر آن قوم ایمان نیاوردند، و سزای عمل زشت خود را دیدند.
آیهی ۱۷۶-۱۸۴:
﴿کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٧٦﴾[الشعراء: ۱۷۶]. ««اصحاب ایکه» پیامبران را تکذیب کردند».
﴿إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ١٧٧﴾[الشعراء: ۱۷۷]. «آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمیدارید».
﴿إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ١٧٨﴾[الشعراء: ۱۷۸]. «به درستی که من برایتان پیامبری امین هستم».
﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ١٧٩﴾[الشعراء: ۱۷۹]. «پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید».
﴿وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٨٠﴾[الشعراء: ۱۸۰]. «و من در برابر دعوت خود هیچگونه پاداشی از شما نمیطلبم، و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست».
﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ١٨١﴾[الشعراء: ۱۸۱]. «پیمانه را به تمام و کمال بپردازید و از کم فروشان مباشید».
﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢﴾[الشعراء: ۱۸۲]. «و با ترازوی درست وزن کنید».
﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ١٨٣﴾[الشعراء: ۱۸۳]. «و از ارزش اموال مردم نکاهید، و در زمین تباهی مکنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤﴾[الشعراء: ۱۸۴]. «و بترسید از خداوندی که شما و نسلهای گذشته را آفریده است».
اصحاب «ایکه» یعنی صاحبان باغهای پر درخت و آنها اهالی «مدین» بودند. آنان پیامبرشان شعیب را که پیام دیگر پیامبران را آورده بود، تکذیب کردند. آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمیدارید؟ هان از خدا بترسید، و آنچه را که موجب ناخشنودی خداوند است از قبیل کفر و گناهان، رها کنید. من برایتان پیامبر امینی هستم، و باید از خدا بترسید، و از من اطاعت کنید. آنها ضمن اینکه شرک میورزیدند، وزن و پیمانه را نیز کم میدادند. بنابر این شعیب به آنها گفت: ﴿أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ﴾پیمانه را به تمام و کمال بدهید، ﴿وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ﴾و از زمرۀ کسانی مباشید که به مردم جنس کم میدهند و از اموالشان میکاهند، و با کمدادن پیمانه و ترازو اموالشان را از دست آنها میگیرند. ﴿وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ١٨٢﴾یعنی با ترازوی درست و برابر وزن کنید، و به مردم کالاهایشان ار کم ندهید.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٨٤﴾بترسید از خدایی که شما و آفریدگان نخستین را آفرید پس همانطور که شما را آفریده است نیز به تنهایی گذشتگان را آفریده، بدون اینکه در آفرینش آنان کسی با او مشارکتی داشته باشد. پس فقط او را بپرستید. و چون با آفریدن و پدید آوردنتان بر شما منت گذارده و نعمت داده است، سپاس و شکر او را به جای آورید.
آیهی ۱۸۵-۱۹۱:
﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ١٨٥﴾[الشعراء: ۱۸۵]. «گفتند: تو قطعاً از جملۀ جادوشدگانی».
﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ١٨٦﴾[الشعراء: ۱۸۶]. «و تو جز بشری مانند ما نیستی، و به راستی تو را از دروغگویان میپنداریم».
﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧﴾[الشعراء: ۱۸۷]. «پس اگر از راستگویانی پارههایی از آسمان را بر ما فروریز».
﴿قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٨٨﴾[الشعراء: ۱۸۸]. «(شعیب) گفت: پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ١٨٩﴾[الشعراء: ۱۸۹]. «پس او را تکذیب کردند و عذاب روز ابر آنان را فرو گرفت، که آن عذاب روزی بزرگ بود».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ١٩٠﴾[الشعراء: ۱۹۰]. «بیگمان در این نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ١٩١﴾[الشعراء: ۱۹۱]. «و بیگمان پروردگار تو توانا و مهربان است».
آنها با تکذیب و رد نمودن گفتهاش به او گفتند: ﴿إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ﴾تو از زمرۀ جادوشدگان و دیوانگانی. پس تو هذیان و یاوه میگویی، و سخن فرد جادو شده و دیوانه را بر زبان میآوری و معلوم است که چنین فردی بر سخنش مؤاخذه نمیشود. ﴿وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾و تو جز انسانی مانند ما نیستی. پس هیچ فضیلت و برتری بر ما نداری که ویژه تو باشد و به سبب آن از ما برتر باشی تا ما را به پیروی از خودت فرا بخوانی.
و این مانند گفتههای اقوام قبل و بعد از آنها بود، اقوامی که به وسیلۀ این شبهه با پیامبران به مخالفت پرداختند، شبههای که تاکنون نیز آن را دست به دست کرده و بر آن متفق هستند، چون بر کفرورزی متفق میباشند، و دلهایشان شبیه هم است. پیامبران در پاسخ این شبهه گفتند: ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾[إبراهیم: ۱۱]. «ما جز انسانهایی همانند شما نیستیم، ولی خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت میگذارد».
﴿وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ﴾و به راستی تو را از دروغگویان میپنداریم و این جسارت و ستمگری و سخنی دروغ بود که بر زبان آوردند، و آنها میدانستند که دروغ است.
تمام پیامبران اقوام خود را دعوت کردهاند، ولی با آنها مجادله نمودهاند، و خداوند بر دست هر یک از پیامبران معجزاتی را آشکار کرده که آنها به سبب آن به صداقت و امانتداری پیامبران یقیقن حاصل کردهاند. به خصوص شعیب علیهالسلام که سخنران پیامبران شمرده میشود، چون او بسیار نیک با قومش به گفتگو میپرداخت و با بهترین شیوه با آنها مجادله میکرد. قومش به راستگویی او یقین داشتند و میدانستند که آنچه او آورده است حق و راست است، اما به دروغ گفتند: ما تو را دروغگو میپنداریم.
﴿فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٨٧﴾پس اگر تو راست میگویی تکههایی از عذاب را بر ما بیفکن که ما را ریشهکن و نابود کند، همانطور که اقوام سرکش دیگر چنین میگفتند: ﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٢﴾[الأنفال: ۳۲]. «و آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر این حق، و از جانب تو است، از آسمان بر ما سنگ ببار، یا عذاب دردناکی را بر ما فرود بیاور». و یا آنها معجزاتی را پیشنهاد کردند که اگر چنین معجزاتی به وقوع میپیوست به معنی تمام شدن خواستۀ درخواستکنندگان آن نبود.
شعیب ÷گفت: ﴿رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است. یعنی نازل شدن عذاب، و به وقوع پیوستن معجزات پیشنهادی از سوی شما را بهتر میداند، و در اختیار من نیست که آن را بیاورم، و بر شما فرود بیاورم. وظیفۀ من جز رساندن و اندرزگویی شما نیست، و این کار را کردهام، کسی که عذاب و معجزات را میآورد پروردگار من است که اعمال و حالات شما را میداند و شما را مجازات خواهد کرد.
﴿فَکَذَّبُوهُ﴾آنها شعیب را تکذیب کردند. یعنی تکذیب و کفرورزی تبدیل به خوی و عادتشان گردید، طوری که معجزات برایشان سودمند نبود، و چارهای نماند جز این که عذاب بر آنها فرود بیاید.
﴿فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ﴾پس، عذاب روز ابر آنها را فرو گرفت. ابری بر آنها سایه گستراند و آنان زیر سایۀ ابر جمع شدند، و از سایه ناگوارش لذت میبردند. پس ناگهان خداوند آنان را به وسیلۀ عذاب سوزاند، و نابود کرد، و زیر آن سایه خشکیدند، و از خانههایشان جدا شده و وارد سرای بدبختی و عذاب شدند. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ﴾همانا آن، عذاب روزی بزرگ بود. و آنها بار دیگر به دنیا نخواهند آمد که از نو عمل کنند. و یک لحظه از عذابشان کاسته نشده، و فرصتی دیگر به آنان داده نمیشود.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ﴾این ماجرا نشانهایست بر راستگویی شعیب و صحت آنچه که بهسوی آن دعوت میکرد. و دلیلی است بر باطل بودن پاسخ قومش. ﴿وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و با وجود دیدن معجزات و نشانهها بیشترشان ایمان نیاوردند، چون خرد و هوشیاری نداشتند، و خیری در آنها نبود. ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳]. «و هر چند حریص باشی بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و قطعاً پروردگارت تواناست و هیچ کس نمیتواند او را دریابد، و او بر هر مخلوقی چیره است. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾مهربان است و مهربانی و رحمت، صفت اوست، و همۀ خوبیهای دنیا و آخرت از زمانی که جهان را آفریده است از آثار رحمت او است. و از مظاهر قدرت او این است که دشمنانش را بدانگاه که پیامبرانش را تکذیب کردند، هلاک و نابود ساخت و دوستانش، و مؤمنانی را که همراه آنها بودند نجات داد.
آیهی ۱۹۲-۲۰۳:
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾[الشعراء: ۱۹۲]. «و همانا این (قرآن) فرو فرستادۀ پروردگار جهانیان است».
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣﴾[الشعراء: ۱۹۳]. «آن را فرود آورده است».
﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤﴾[الشعراء: ۱۹۴]. «(آن را) بر دل تو (نازل کرده است) تا از بیمدهندگان باشی».
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ١٩٥﴾[الشعراء: ۱۹۵]. «به زبان عربی روشن».
﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦﴾[الشعراء: ۱۹۶]. «و (وصف) آن در کتابهای پیشینیان موجود است».
﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧﴾[الشعراء: ۱۹۷]. «آیا برایشان نشانهای نیست که علمای بنیاسرائیل آن را بدانند؟».
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨﴾[الشعراء: ۱۹۸]. «و اگر آن را بر برخی از غیر عربها نازل میکردیم».
﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١٩٩﴾[الشعراء: ۱۹۹]. «و آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند».
﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠﴾[الشعراء: ۲۰۰]. «ما اینگونه آن را در دلهای گناهکاران در آوردیم».
﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١﴾[الشعراء: ۲۰۱]. «به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند».
﴿فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٢٠٢﴾[الشعراء: ۲۰۲]. «پس عذاب به طور ناگهانی درحالیکه بیخبرند گریبانگیرشان میشود».
﴿فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ٢٠٣﴾[الشعراء: ۲۰۳]. «پس میگویند: آیا به ما مهلتی داده میشود؟!».
پس از آنکه داستان پیامبران و امتهایشان و شیوۀ دعوت آنها را بیان نمود، و اینکه امتهایشان دعوت پیامبران را رد کردند، و اینکه خداوند دشمنان پیامبران را هلاک کرد، و سرانجام از آن پیامبران گردید، از پیامبر بزرگوار و برگزیدۀ اسلام و کتابی که از سوی پروردگارش آورده و مایۀ هدایت خردمندان است، ذکر به میان آورد و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾خداوندی که این قرآن را نازل کرده است آفرینندۀ آسمانها و زمین و پروردگار و مربی جهان بالا و پایین است. و همانطور که خداوند با هدایت کردن آنان بهسوی منافع دنیایی جسمهایشان را پرورش داده است نیز آنان را با رهنمون کردن بهسوی منافع دین و آخرتشان مورد عنایت قرار داده است. و یکی از بزرگترین چیزهایی که خداوند آنان را به وسیلۀ آن پرورش داد نازل کردن این کتاب مبارک است. و رهنمودهایی در این کتاب است که آدمی را به منافع هر دو جهان و اخلاق فاضله هدایت مینماید، به گونهای که چنین چیزهایی در غیر این کتاب به این اندازه وجود ندارد. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٩٢﴾چرا که این کتاب از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.
یکی از عوامل بزرگداشت قرآن و توجه به آن، این است که از سوی خدا نازل شده است، و هدف از نزول آن بهرهمند شدن شما و هدایت یافتنشان میباشد.
﴿نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ١٩٣﴾روحالامین، جبریل ÷که برترین و قویترین فرشتگان میباشد آن را فرود آورده است. و امین است، زیرا قرآن را اضافه یا کم نکرده است.
﴿عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ١٩٤﴾جبرئیل آن را بر قلب تو ای محمد صفرو آورد تا از بیمدهندگان باشی، و به وسیلۀ آن مردم را به راه هدایت رهنمون گردانی و از انحراف و گمراهی برحذر داری.
﴿بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ﴾قرآن به زبان عربی که بهترین زبانهاست نازل شده است و به زبان کسانی نازل شده که پیامبر بهسوی آنها فرستاده شده و به طور مستقیم به دعوت آنها پرداخته است، زبان عربی که زبانی روشن و واضح است. بیاندیشید و ببینید که چگونه این فضایل ارزشمند در این کتاب بزرگ جمع شدهاند. به راستی که آن بهترین کتاب است و برترین فرشته آن را بر برترین انسان، و بر ارزشمندترین بخش از وی که قلبش است، و بر بهترین مردم و با شیواترین و گستردهترین زبان که عربی روشن است نازل کرده است.
﴿وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٩٦﴾یعنی کتابهای پیشین به آمدن قرآن مژده داده و آن را تصدیق کردهاند. قرآن بر طبق آنچه که کتابهای گذشته دربارهاش خبر داده بودند، این کتابها را تصدیق نمود، بلکه حق را اورد و فرستاده شدگان را تصدیق نمود.
﴿أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٩٧﴾آیا اینکه علمای بنی اسرائیل به خوبی آن را میدانند نشانهای بر صحت آن، و دلیلی بر اینکه از سوی خدا نازل شده نیست؟! علمایی که سرآمد دانش هستند و از همۀ مردم آگاهترند و اهل علم میباشند. زیرا هر چیزی که در آن تردیدی وجود داشته باشد، به اهل دانش برگردانده میشود و گفته آنها برای دیگران حجت است. همانطور که جادوگران که در دانش جادو ماهر بودند راستی معجزۀ موسی را شناختند و دانستند که جادو نیست. پس سخن جاهلان قابل توجه و دارای ارزش نیست.
﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ١٩٨﴾و اگر قرآن را بر یکی از غیر عربها نازل میکردیم که زبان آنها را نمیفهمید و به گونه شایسته نمِتوانست از آن تعبیر نماید، ﴿فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم﴾و او قرآن را برایشان میخواند، ﴿مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ﴾به آن ایمان نیاورده و میگفتند: ما نمیفهمیم که چه میگوید؟ و نمیدانیم که به چه چیزی دعوت میدهد؟ پس آنان باید پروردگارشان را ستایش کنند که قرآن را بر زبان شیواترین انسانها و تواناترینشان و با مفاهیم و عبارتهای روشن برای انها فرستاده است. پس باید به تصدیق و تأیید قرآن بشتابند و آن را بپذیرند.
اما تکذیب کردن قرآن از سوی آنها، بدون اینکه شبههای جز کفر و عناد محض داشته باشند، دنبالۀ همان روندی است که امتهای تکذیبکننده در پیش گرفتهاند. بنابر این فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٢٠٠﴾پس همانگونه که تکذیب و دروغ انگاشتن را در دلهای مشرکین پیشین وارد کردیم، تکذیب و دروغ انگاشتن قرآن را در دلهای مشرکین قریش (نیز) قرار دادیم. همانطور که نخ وارد سوراخ سوزن میشود، پس دلهایشان با تکذیب آمیخته شد و تبدیل به صفت و خوی آنها گردید.
و این به خاطر ستمگری و گناهکاری آنان بود، به همین خاطر ﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٢٠١﴾به آن ایمان نمیآورند، تا - به کیفر دروغ انگاشتن آن- عذاب دردناک را ببینند.
عذاب زمانی آنها را فرا میگیرد که غافل هستند، و نمیفهمند که عذاب بر آنان فرود میآید. و این به خاطر آن است تا کیفر و شکنجه شدنشان بیشتر باشد.
در آن وقت میگویند: ﴿هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ﴾آیا به ما فرصت و مهلتی داده میشود؟ یعنی در خواست میکنند تا به آنها فرصت و مهلت داده شود، حال آنکه وقت گذشته، و عذاب آنها را فرا میگیرد، عذابی که از آنها دور نشده، و یک لحظه از شدت آن کاسته نمیشود.
آیهی ۲۰۴-۲۰۷:
﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ٢٠٤﴾[الشعراء: ۲۰۴]. «آیا عذاب ما را به شتاب میطلبند؟».
﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥﴾[الشعراء: ۲۰۵]. «مگر نمیدانی که اگر سالها بهرهمندشان سازیم».
﴿ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ٢٠٦﴾[الشعراء: ۲۰۶]. «سپس عذابی که به آنان وعده داده میشود دامنگیرشان گردد».
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ٢٠٧﴾[الشعراء: ۲۰۷]. «(این بهرهمندی در دنیا) چه چیزی از آنان دور میکند؟».
خداوند میفرماید: آیا عذاب ما را که بزرگ و دردناک است - و اصولاً نباید ناچیز شمرده شود - به شتاب میجویند؟! چه چیزی آنها را فریب داده است؟ آیا قدرت و توانایی آن را دارند که در برابر آن عذاب شکیبا باشند؟ یا قدرت و توانایی آن را دارند که به هنگام نزول عذاب آن را از خود دور نمایند؟ یا اینکه میخواهند ما را ناتوان گردانند؟! یا گمان میبرند که ما بر نازل کردن عذاب توانایی نداریم؟!.
﴿أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ٢٠٥﴾یعنی اگر ما زود بر اینها عذاب فرود نیاوریم و چندین سال بدیشان مهلت بدهیم و در دنیا بهرهمندشان گردانیم، سپس عذابی که به ایشان وعده داده شده است آنها را فرا بگیرد، لذت و شهوتهایی که از آن بهرهمند شدهاند چه چیزی را از آنها دور مینماید؟ و چه فایدهای به هنگام آمدن عذاب برای آنها خواهد داشت؟ حال آنکه لذتها از بین رفتهاند، و در نتیجۀ آن لذتها به کفر مبتلا شده، و به خاطر طولانی بودن مدت بهرهمندیشان، عذابشان دو چندان شده است. منظور این است که آنها باید از وقوع عذاب بپرهیزند، و از اینکه مستحق عذاب شوند برحذر باشند، اما زود یا دیر آمدن عذاب اهمیت و فایدهای ندارد.
آیهی ۲۰۸-۲۱۲:
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ٢٠٨﴾[الشعراء: ۲۰۸]. «و (اهل) هیچ شهری را نابود نکردهایم مگر اینکه بیمدهندگانی برای آن بودهاند».
﴿ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٢٠٩﴾[الشعراء: ۲۰۹]. «برای پند دادن، و ما ستمکاران نبودیم».
﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠﴾[الشعراء: ۲۱۰]. «و شیطانها آن را فرود نیاوردهاند».
﴿وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ٢١١﴾[الشعراء: ۲۱۱]. «و سزاوار آن نیستند، و نمیتوانند (آن را نازل کنند)».
﴿إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ٢١٢﴾[الشعراء: ۲۱۲]. «قطعاً ایشان از شنیدن دور (و محروم)اند».
خداوند متعال از کمال عدل و دادگریاش در مورد نابود کردن تکذیب کنندگان خبر داده و میفرماید، اهالی هیچ شهری و آبادی را هلاک نکردهایم مگر اینکه برای آنها عذری باقی تگذاشته، و در میان آنها بیمدهندگانی با آیات روشن فرستاده است تا مردم را بهسوی هدایت فرا خوانند، و از کار بد باز دارند، و آیات الهی را به آنها یادآوری نمایند، و آنان را به هنگام برخورداری از نعمتها و مبتلا شدن به رنجها از عذاب خدا بر حذر دارند.
﴿ذِکۡرَىٰ﴾تا پندی باشد برای آنها و حجت بر آنان اقامه گردد. ﴿وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾و ما ستمکار نبودیم، زیرا اهالی آبادیها و شهرها را قبل از آنکه آنها را بیم دهیم هلاک و نابود نکردیم و آنها را در حالی عذاب ندادیم که از هشدار دهندگان غافل و بیخبرند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا﴾[الإسراء: ۱۵]. ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و ما عذاب دهنده نبودهایم مگر اینکه پیامبری را فرستادهایم. ﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمٗا١٦٥﴾[النساء: ۱۶۵]. «پیامبرانی که مژده دهنده و بیم دهنده بودند، تا مردم بعد از (آمدن) پیامبران حجت و دلیلی بر خدا نداشته باشند».
وقتی خداوند کمال و شکوه قرآن را بیان کرد نیز آن را از هر نقص و کمبودی منزه و پاک قرار داد و آن را - به هنگام نازل شدن و بعد از آن - از شر شیطانهای انسی و جنی محافظت کرد. پس فرمود: ﴿وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ٢١٠﴾شیطانها این قرآن را فرود نیاوردهاند و سزاوار هم نیستند که آن را نازل کنند. ﴿وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ﴾و نمیتوانند این کار را بکنند.
آنها از شنیدن و گوش فرا دادن به فرشتگان محروم شده و شهابهای آسمانی برای راندن آنها آمادهاند. قرآن را جبرئیل نازل کرده است که از همۀ فرشتگان نیرومندتر است و هیچ شیطانی نمیتواند به او نزدیک شود. این آیه مانند ان فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. «همانا ما قرآن را نازل کردهایم، و بیگمان ما آن را حفاظت میکنیم».
آیهی ۲۱۲-۲۱۶:
﴿فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ٢١٣﴾[الشعراء: ۲۱۳]. «پس همراه با خدا معبود دیگری را به فریاد مخوان که از عذاب شدگا خواهی بود».
﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴]. «و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان».
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥﴾[الشعراء: ۲۱۵]. «و بال مهربانی خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، بگستران».
﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٢١٦﴾[الشعراء: ۲۱۶]. «پس اگر از تو سرپیچی کردند، بگو: همانا من از آنچه میکنید بیزارم».
خداوند پیامبرش را از به فریاد خواندن معبودی به جز خدا نهی میکند، و به تبع وی امتش نیز نهی شده است. و خداوند میفرماید: کمک خواستن و عبادت غیر الله باعث عذاب و کیفر همیشگی میشود، زیرا چنین کاری شرک است: ﴿مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ﴾[المائدۀ: ۷۲]. «هر کس برای خدا شریک قایل شود خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش دوزخ است». و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است. پس نهی از شرک، فرمان به انجام عبادت خالصانه برای خداوندی است که شریکی ندارد، پس فقط باید محبت او را داشت، و از او ترسید، و به او امید داشت و برای او کرنش برد، و بازگشت همه بهسوی اوست.
خداوند پیامبر را به چیزی دستور داد که باعث کمال او بود. پس او را فرمان داد تا به کامل کردن دیگران نیز بپردازد، و فرمود: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ٢١٤﴾و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان! کسانی که از دیگر مردم به تو نزدیکتراند، و بیش از دیگران مستحق احسان دینی و دنیوی تو هستند. و این با آنچه که خداوند او را فرمان داد تا همۀ مردم را بیم دهد تضادی ندارد. مانند اینکه انسان به صورت کلی به نیکوکاری فرمان داده شود، سپس به او گفته شود: «به خویشاوندان خود نیکی کن». پس این سفارش مخصوص، بر تاکید و تشویق بیشتر دلالت مینماید. و پیامبر صاین دستور را اطاعت نمود و همۀ تیرههای قریش را فرا خواند پس او به طور عموم و خصوص همه را بانگ داد و آنها را اندرز گفت، و موعظه کرد، و تا آنجا که توانایی داشت به نصیحت و هدایت آنها پرداخت. پس بعضی هدایت یافتند و برخی رویگردانی کردند.
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢١٥﴾وبا نرم خویی و یا محبت واخلاق خوب و نیکو رفتار کن و بال مهربانی و فروتنی را برایشان بگستران. و پیامبر صچنین کرد، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِ﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب رحمتی از جانب خدا برایشان مهربان شدهای، و اگر تندخو و سنگدل بودی آنان از اطراف تو پراکنده و متفرق میشدند. پس آنان را ببخش، و برایشان طلب آمرزش کن، و در کارها با آنان مشورت نما».
و این اخلاق پیامبر صبود، که کاملترین اخلاق میباشد. و با برخورداری از این اخلاق منافع بزرگی به دست میآید، و زیانهای زیادی از آدمی دور میشود. پس آیا کسی که به خدا و پیامبرش ایمان دارد و ادعای پیروی از پیامبر را مینماید شایسته است که سربار مسلمانان باشد، و اخلاقش تند و درشت، و سنگدل باشد، و سخنان زشت و نفرتانگیز بر زبان براند؟! و اگر معصیت و گناهی از مسلمانی سر بزند یا نوعی بیادبی بکند، با وی طع رابطه نماید، و از او متنفر شود و هیچ نرمش و ادبی نداشته باشد؟!.
و از این طرز رفتار مفاسد، زیادی به وجود آمدهو منافعی کثیری از بین رفته است که خدا میداند! با وجود این کسانی یافت میشوند که هر کس را که متصف به صفتهای پیامبر باشد تحقیر میکنند و بسا او را به نفاق و سازش متهم نموده و خودشان را والا مقام جلوه داده و از کار خود راضی، و دچار خودپسندی میشوند.
آیا این چیزی جز جهالت و نادانی آنان به حساب میآید؟! چرا که شیطان گناه را برای آنان آراسته و فریبشان داده است. بنابر این خداون به پیامبرش فرمود: ﴿فَإِنۡ عَصَوۡکَ﴾پس اگر مؤمنان در یکی از کارها از فرمان تو سرپیچی کردند، از آنها بیزا مشو، و مهربانی و رفتار محبتآمیز را با آنها ترک مکن، بلکه از کارشان متنفر و بیزار باش، و آنها را موعظه کن و اندرزشان بده، و توانایی خود را در برگرداندن آنها از گناه وتوبهکردنشان مبذول دار. دراینجا با توجه به معنی آیۀ: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ﴾شاید کسی گمان برد تا زمانی که آنها مؤمن هستند از همۀ کارهایی که از آنان سر میزند باید راضی بود، پس این توهم دفع گردید. والله أعلم.
آیهی ۲۱۷-۲۲۰:
﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧﴾[الشعراء: ۲۱۷]. «و بر خدای توانا و مهربان توکل کن».
﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨﴾[الشعراء: ۲۱۸]. «خداوندی که چون برمیخیزد تو را میبیند».
﴿وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩﴾[الشعراء: ۲۱۹]. «و (همچنین میبیند) حرکت (قیام و رکوع و نشست و برخاست) تو را در میان سجدهکنندگان».
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٢٢٠﴾[الشعراء: ۲۲۰]. «بیگمان او شنوای داناست».
بزرگترین کمک و یاور بنده در انجام دادن چیزی که به آن فرمان داده شده است تکیه بر پروردگار و یاری خواستن از خداوند است تا به او توفیق دهد آنچه را به آن فرمان داده شده است انجام بدهد. بنابر این خداوند دستور داده است تا بندگانش بر او توکل کنند. پس فرمود: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧﴾توکل یعنی اعتماد و تکیه کردن قلب بر خدا برای به دست آوردن منافع و دور کردن زیانها با اطمینان به اینکه آنچه را میجوید به دست خواهد آورد، زیرا خداوند توانا و مهربان است و با توانایی و قدرتش میتواند خیر کثیری را به بندهاش برساند و شر را از او دور نماید. و از آنجا که خداوند نسبت به بندهاش مهربان است با او چنین رفتار مینماید.
سپس پیامبر را یادآور شد که همواره نزدیک بودن خداوند را به خاطر داشته و در جایگاه احسان قرار بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩﴾خداوند تو را در انجام این عبادت بزرگ که نماز است به هنگامی که ایستادهای و وقتی که به رکوع و سجده میروی، میبیند.
این عبادت را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای فضیلت و شرافت زیاد است، و هر کس در نماز نزدیک بودن پروردگارش را به خاطر داشته باشد آن را با فروتنی به جای آورده و کامل ادا میکند، و هر گاه نماز به صورت کامل انجام گردد همۀ اعمال به صورت کامل انجام میشوند، و فرد میتواند با انجام دادن نماز به طور صحیح برای همۀ کارهایش از خدا کمک بگیرد.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ﴾بیگمان خداوند شنواست و تمام صداهای پراکنده و گوناگون را میشنود. ﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾و آگاه و داناست، خداوندی که ظاهر و باطن و پیدا و پنهان را احاطه کرده است. پس اگر بنده در همۀ حالاتش به خاطر داشته باشد که خداوند او را میبیند و گفتارش را میشنود و هر اراده و تصمیم و نیتی را که در دلش پنهان کند، میداند، چنین احساسی او را کمک میکند تا به منزل و مقام احسان برسد.
آیهی ۲۲۱-۲۲۷:
﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ٢٢١﴾[الشعراء: ۲۲۱]. «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟».
﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢﴾[الشعراء: ۲۲۲]. «بر هر دروغگوی گناهکاری نازل میشوند».
﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ٢٢٣﴾[الشعراء: ۲۲۳]. «گوش فرا میدهند و بیشترشان دروغگویند».
﴿وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤﴾[الشعراء: ۲۲۴]. «و شاعران را گمراهان پیروی میکنند».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ٢٢٥﴾[الشعراء: ۲۲۵]. «مگر نمیبینی که آنان در هر وادیی سرگردانند؟».
﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦﴾[الشعراء: ۲۲۶]. «و اینکه آنان چیزهایی میگویند که انجام نمیدهند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾[الشعراء: ۲۲۷]. «مگر آنان که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده، و خدا را بسیار یاد نموده، و پس از آنکه ستم دیدهاند یاری خواستهاند. و ستمکاران خواهند دانست به کدامین بازگشتگاه باز خواهند گشت».
این پاسخ آن دسته از تکذیب کنندگان پیامبر است که میگفتند: شیطانی بر محمد نازل میشود. و پاسخ کسانی است که میگفتند: او صشاعر است. پس فرمود: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ﴾آیا خبر حقیقی و واقعی که هیچ شک و شبههای در آن نیست به شما بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟ یعنی آیا ویژگی کسانی را که شیطانها بر آنان نازل میشوند به اطلاع شما برسانم؟
﴿﴿تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ٢٢٢﴾بر هر دروغگویی که زیاد دروغ میگوید و سخن ناحق به هم میبافد ﴿أَثِیمٖ﴾و گناهکار است، و زیاد مرتکب گناه میشود. شیطانها بر چنین کسی نازل میشوند، و حالت او مناسب با حالت شیاطین است.
﴿یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ﴾شنیدههای خود را که از آسمان استراق کردهاند به فرد دروغگوی گناه پیشه القا میکنند. ﴿وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ﴾و بیشتر آنچه القا میکنند دروغ است. پس یک سخن راست و صد تا دروغ را با هم در میآمیزند. پس حق با باطل آمیخته میشود؟ و از آنجا که حق و راست اندک است، و او هم نمیداند که کدام حق است، حق و راستی از بین میرود. پس این صفت اشخاصی است که شیطانها بر آنان نازل میشوند، و اینگونه به آنها وحی میکنند. اما حالت محمد صبسیار متفاوت است چون او راستگوی امین است، و نیکو هدایت یافته است، دلی نیکو و زبانی راستگو دارد، و کارهای پاک و حلال انجام میدهد. وحی که بر او نازل میشود از جانب خدا است و فرشتگان آن را از هر گزندی حفاظت میکنند، و راستی بزرگ را در بر دارد و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. پس ای خردمندان! آیا رهنمود محمد دروغپردازی آنها برابر است؟! و آیا این دو چیز جز بر دیوانهای که هیچ چیزی را تشخیص نمیدهد مشتبه میشود؟
وقتی پاکی پیامبر را از اینکه شیطانها بر او نازل شوند بیان کرد، و او را از شعرسرایی نیز مبرا نمود و فرمود: ﴿وَٱلشُّعَرَآءُ﴾یعنی آیا شما را از حالت شاعران و ویژگی همیشگی آنها خبر دهم؟ پس بدانید ﴿یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ﴾کسانی از شاعران پیروی میکنند که از راه هدایت منحرف گشته و به گمراهی و ذلت روی آوردهاند. پس شاعران خودشان گمراه و سرگشته هستند، بنابر این آدمهای گمراه و فاسد از شاعران پیروی میکنند و آنها را دوست میدارند.
﴿أَلَمۡ تَرَ﴾آیا گمراهی و شدت ضلالت آنها را نمیبینی که ﴿أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ﴾در هر درهای از درههای شعر سرگردانند، گاهی به ستایش و تمجید میپردازند، گاهی به انتقاد و عیبجویی مشغول میشوند، و گاه غزلسرایی و گاه مسخره میکنند. و گاه شادمان و خوشحالاند، و گاهی اندوهگین و ناراحت هستند پس آنها قرار و ثبات ندارند و بر یک حالت نخواهند بود.
﴿وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ٢٢٦﴾این صفت شاعران است که گفتههایشان مخالف کارهایشان است. پس شاعر که اشعار غمانگیز میسراید و به غزل خوانی میپردازد، گویی از همۀ مردم عاشقتر و دلباختهتر است، حال آنکه دل او خالی از این است. وچون کسی را ستایش یا مذمت میکند، گویی سخن وی راست است، و غیر آن دروغ، و گاه خودش را با کارهایی ستایش و تمجید میکند که آنها را انجام نداده است، و خود را با ترک نمودن چیزهایی تمجید میکند که از آنها دوری نگزیده است. و خود را به سخاوت و بخششی میستاید حال آنکه سخاوت اصلاً در زندگی او جایی ندارد. و گاه چنان شجاعت و دلیریاش به تصویر میکشد که خود را از همۀ قهرمانان و شهسواران بالاتر قرار میدهد، در حالی که او بزدلترین افراد است. این است صفت شاعران.
پس بنگر آیا حالت پاک و درست پیامبر صمطابق با حالت این شاعران است؟ پیامبری که هر انسان راه یافتهای که بر هدایت استوار باشد، و از زشتیها دوری گزیند و تضادی در کارش نباشد از او پیروی مینماید.
پس پیامبر صجز به خیر و خوبی فرمان نمیدهد، و جز به شر و بدی نهی نمیکند، و از هیچ چیزی خبر نداده مگر اینکه راست گفته است، و به هر چیزی که دستور داده خود قبل از همه آن را انجام داده است. و از چیزی نهی نکرده مگر اینکه او اولین ترک کنندگان آن بوده است. پس آیا حالت پیامبر صمشابه حالت شاعران است، و وضع او با وضعیت آنها تطابق دارد؟ یا اینکه از هر جهت با حالت آنها مخالف و متضاد است. پس درود و سلام جاویدان خدا بر این پیامبر که از همه کاملتر است، و از همه برتر میباشد، پیامبری که شاعر، جادوگر و دیوانه نبوده، و سزاوار برخورداری از هر کمال و برتری است.
وقتی حالت و اوصاف شاعران را بیان کرد آن دسته از آنان را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و خدا را بسیار یاد کرده، و از دشمنان خداوند که بر آنها ستم کرده انتقام گرفتهاند، استثنا کرد. پس شعر این دسته از شعرا از اعمال شایستۀ آنها و از ایمانشان سرچشمه گرفته است، چون آنها در شعر خود به دفاع از اسلام برخاسته و مؤمنان را ستایش کرده، و از مشرکین و کفار انتقام گرفته و از دین خدا دفاع نمودهاند، و شعرهای آنان دانشهای مفیدی را در بردارد و به اخلاق نیک تشویق مینماید. پس فرمود: ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ٢٢٧﴾مگر شاعران مؤمنی که کارهای شایسته انجام داده، و بسیار خدا را یاد میکنند، و اشعارشان مردم را به یاد خدا میاندازد، و هنگامی که مورد ستم قرار میگیرند به وسیلۀ شعر خود از مؤمنان دفاع میکنند، و از ستمگران انتقام میگیرند. و ستمکاران خواهند دانست که بازگشتشان به کجا، و سرنوشت آنها چگونه خواهد بود؟ بازگشت آنها به محل حساب و کتاب است، که هر گناهی کوچک و بزرگی در آنجا شمرده شده و هر حقی از آنها گرفته میشود.
والحمدالله رب العالمین
پایان تفسیر سورهی شعراء
سورة الشعراء - سورة 26 - عدد آیاتها 227
بسم الله الرحمن الرحیم
طسم
تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ
لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ
إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن ذِکْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ
فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلا یَتَّقُونَ
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ
وَیَضِیقُ صَدْرِی وَلا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ
وَلَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ
قَالَ کَلاَّ فَاذْهَبَا بِآیَاتِنَا إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ
قَالَ أَلَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّینَ
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْمًا وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ
وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِی إِسْرَائِیلَ
قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِینَ
قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلا تَسْتَمِعُونَ
قَالَ رَبُّکُمْ وَرَبُّ آبَائِکُمُ الأَوَّلِینَ
قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ الَّذِی أُرْسِلَ إِلَیْکُمْ لَمَجْنُونٌ
قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَیْنَهُمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ
قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ
قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکَ بِشَیْءٍ مُّبِینٍ
قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ
وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاء لِلنَّاظِرِینَ
قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ
یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ
یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ
فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ
وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِینَ
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ
فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ
قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ
قَالُوا لا ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ
إِنَّا نَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَن کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ
وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ
فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ
إِنَّ هَؤُلاء لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ
وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ
وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ
فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ
وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ
کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ
فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِینَ
فَلَمَّا تَرَاءى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ
قَالَ کَلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ
فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ
وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الآخَرِینَ
وَأَنجَیْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِینَ
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِینَ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِیمَ
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ
قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ
أَوْ یَنفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ
قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذَلِکَ یَفْعَلُونَ
قَالَ أَفَرَأَیْتُم مَّا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ
أَنتُمْ وَآبَاؤُکُمُ الأَقْدَمُونَ
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّی إِلاَّ رَبَّ الْعَالَمِینَ
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَن یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ
وَاجْعَل لِّی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ
وَاجْعَلْنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ
وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ
وَلا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ
یَوْمَ لا یَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ
وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ
وَقِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَعْبُدُونَ
مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنصُرُونَکُمْ أَوْ یَنتَصِرُونَ
فَکُبْکِبُوا فِیهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ
وَجُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ
قَالُوا وَهُمْ فِیهَا یَخْتَصِمُونَ
تَاللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ
إِذْ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ
وَمَا أَضَلَّنَا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ
فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ
وَلا صَدِیقٍ حَمِیمٍ
فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
کَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِینَ
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلا تَتَّقُونَ
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَاتَّبَعَکَ الأَرْذَلُونَ
قَالَ وَمَا عِلْمِی بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ
وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ
إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ مُّبِینٌ
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ
قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ
فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
فَأَنجَیْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ
ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلا تَتَّقُونَ
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ
وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَاتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ
أَمَدَّکُم بِأَنْعَامٍ وَبَنِینَ
وَجَنَّاتٍ وَعُیُونٍ
إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ
قَالُوا سَوَاء عَلَیْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُن مِّنَ الْوَاعِظِینَ
إِنْ هَذَا إِلاَّ خُلُقُ الأَوَّلِینَ
وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ
فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
أَتُتْرَکُونَ فِی مَا هَاهُنَا آمِنِینَ
فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ
وَزُرُوعٍ وَنَخْلٍ طَلْعُهَا هَضِیمٌ
وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا فَارِهِینَ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ
الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ وَلا یُصْلِحُونَ
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ
مَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآیَةٍ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ
وَلا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِینَ
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ
إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلا تَتَّقُونَ
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ
وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ
قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ
قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ الْقَالِینَ
رَبِّ نَجِّنِی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ
فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ
إِلاَّ عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ
ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِینَ
وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا فَسَاء مَطَرُ الْمُنذَرِینَ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
کَذَّبَ أَصْحَابُ الأَیْکَةِ الْمُرْسَلِینَ
إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَلا تَتَّقُونَ
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ
وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ
أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ
وَلا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ
وَاتَّقُوا الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالْجِبِلَّةَ الأَوَّلِینَ
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ
وَمَا أَنتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ
فَأَسْقِطْ عَلَیْنَا کِسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ
قَالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ
وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ
عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ
بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ
وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الأَوَّلِینَ
أَوَلَمْ یَکُن لَّهُمْ آیَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَاء بَنِی إِسْرَائِیلَ
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الأَعْجَمِینَ
فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ
کَذَلِکَ سَلَکْنَاهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ
لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذَابَ الأَلِیمَ
فَیَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ
فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنظَرُونَ
أَفَبِعَذَابِنَا یَسْتَعْجِلُونَ
أَفَرَأَیْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِینَ
ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کَانُوا یُوعَدُونَ
مَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُوا یُمَتَّعُونَ
وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلاَّ لَهَا مُنذِرُونَ
ذِکْرَى وَمَا کُنَّا ظَالِمِینَ
وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیَاطِینُ
وَمَا یَنبَغِی لَهُمْ وَمَا یَسْتَطِیعُونَ
إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ
فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَکُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ
وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ
وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ
وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ
الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ
وَتَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ
إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ
تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ
یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ
وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ
وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُونَ
إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ
سورة شعراء
به نام الله بخشندة مهربان
طسم (طا. سین. میم) ﴿1﴾ این آیات کتاب روشن است. ﴿2﴾ گویی میخواهی از (شدت غم و اندوه) اینکه آنها ایمان نمیآورند؛ خود را هلاک کنی! ﴿3﴾ اگر بخواهیم از آسمان بر آنها نشانة نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن تسلیم (و خاضع) گردد. ﴿4﴾ و هیچ پند تازة از سوی (الله) رحمان برای آنها نمیآید؛ مگر اینکه از آن روی گردان هستند. ﴿5﴾ به راستی آنها تکذیب کردند، پس به زودی اخبار آنچه را که به آن استهزاء (و تمسخر) میکردند؛ به آنها خواهد رسید. ﴿6﴾ آیا به زمین ننگریستهاند که چه قدر از هر گونه گیاهان (نیکو و) پر ارزش در آن رویاندهایم؟! ﴿7﴾ بیگمان در این نشانة (بزرگی) است، و بیشتر آنها مؤمن نیستند. ﴿8﴾ و به راستی پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿9﴾ و (به یاد بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو، ﴿10﴾ قوم فرعون، آیا آنها نمیترسند؟! ﴿11﴾ (موسی) گفت: «پروردگارا! من میترسم که مرا تکذیب کنند! ﴿12﴾ و سینهام تنگ گردد و زبانم باز نشود، پس (برادرم) هارون را (نیز) رسالت ده (تا مرا یاری کند). ﴿13﴾ و آنها بر (گردن) من (ادعای) گناهی دارند، پس میترسم که مرا بکشند». ﴿14﴾ (الله) فرمود: «چنین نیست، پس شما هردو با آیات ما بروید، یقیناً ما با شما شنوندگان هستیم. ﴿15﴾ پس (به نزد) فرعون بروید، و بگویید: «ما فرستادة پروردگار جهانیان هستیم، ﴿16﴾ که بنی اسرائیل را با ما بفرست». ﴿17﴾ (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکی نزد خود پرورش ندادیم، و سالهایی از عمرت را در میان ما نگذراندی؟! ﴿18﴾ و (بالآخره) آن کارت را (که نبایست انجام میدادی) انجام دادی، و تو از ناسپاسانی». ﴿19﴾(موسی) گفت: «(من) آن (کار) را آنگاه انجام دادم که من از بیخبران بودم. ﴿20﴾ پس چون از شما ترسیدم از شما فرار کردم، آنگاه پروردگارم به من دانش (و نبوت) بخشید و مرا از پیامبران قرار داد. ﴿21﴾ و آیا این نعمتی است که تو بر من منت میگذاری که بنی اسرائیل را بردة خود ساختة؟!» ﴿22﴾ فرعون گفت: «پروردگار جهانیان چیست؟!» ﴿23﴾ (موسی) گفت: «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، اگر اهل یقین هستید». ﴿24﴾ (فرعون) به آنهای که در اطرافش بودند؛ گفت: «آیا نمیشنوید؟» ﴿25﴾ (موسی) گفت: «(او) پروردگار شما و پروردگار نیاکان پیشین شماست. ﴿26﴾ (فرعون) گفت: «بیتردید پیامبرتان که به سوی شما فرستاده شده دیوانه است». ﴿27﴾ (موسی) گفت: «(او) پروردگار مشرق و مغرب و آنچه میان آن دو است، اگر بیندیشید». ﴿28﴾ (فرعون) گفت: «اگر معبودی جز من برگزینی، البته تو را از زندانیان قرار خواهم داد». ﴿29﴾ (موسی) گفت: «حتی اگر معجزة روشنی برای تو آورده باشم؟!» ﴿30﴾ (فرعون) گفت: «پس اگر از راستگویانی، آن را بیاور». ﴿31﴾ پس (موسی) عصای خود را افکند، که ناگهان آن اژدهایی آشکار شد. ﴿32﴾ و دست خود را (در گریبان فرو برد و) بیرون آورد که ناگهان در برابر بینندگان سفید (و روشن) بود. ﴿33﴾ (فرعون) به اشرافی که اطراف او بودند؛ گفت: «بیگمان این (مرد) جادوگر دانایی است. ﴿34﴾ (او) میخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه نظر میدهید؟!» ﴿35﴾ گفتند: «(کار) او و برادرش را به تأخیر انداز، و جمع آوری کنندگان را در (همة) شهرها بفرست». ﴿36﴾ تا هر جادوگر ماهر (و) دانایی را نزد تو آورند». ﴿37﴾ پس (سرانجام) جادوگران برای وعدهگاه روز معینی گرد آورده شدند. ﴿38﴾ و به مردم گفته شد: «آیا شما (نیز) جمع میشوید، ﴿39﴾تا اگر ساحران پیروز شدند، ما از آنها پیروی کنیم؟!» ﴿40﴾ پس هنگامیکه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «اگر ما پیروز شویم، آیا ما پاداشی خواهیم داشت؟!» ﴿41﴾ گفت: «آری، و بیگمان آنگاه شما از مقربان خواهید بود». ﴿42﴾ موسی به آنها گفت: «هر چه میخواهید بیفکنید، بیفکنید» ﴿43﴾ پس آنها ریسمانها و عصاهای خود را افکندند، و گفتند: «به عزت فرعون سوگند که، قطعاً ما پیروزیم». ﴿44﴾ پس موسی عصایش را افکند، ناگهان آنچه را به دروغ بر ساخته بودند، بلعید. ﴿45﴾ پس ساحران سجدهکنان (به زمین) افتادند. ﴿46﴾ گفتند: «ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم ﴿47﴾ پروردگار موسی و هارون». ﴿48﴾ (فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلماً او بزرگتر شماست که سحر را به شما یاد داده است، پس به زودی خواهید دانست! دستانتان و پاهایتان را به عکس یکدیگر قطع میکنم، و همة شما را به دار میآویزم». ﴿49﴾ گفتند: «باکی نیست، ما به سوی پروردگار مان باز میگردیم. ﴿50﴾ ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، که ما از نخستین ایمان آورندگان بودیم». ﴿51﴾ و به موسی وحی کردیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) بیرون ببر، بیگمان شما تعقیب میشوید». ﴿52﴾ پس فرعون (چون از ماجرا آگاه گردید) گرد آورندگان (نیرو) را به شهرها فرستاد. ﴿53﴾ (و گفت:) اینها (= بنی اسرائیل) گروهی اندک (و ناچیز) هستند، ﴿54﴾ و اینها ما را به خشم آوردهاند، ﴿55﴾ و ما همگی آماده (و بیدار) هستیم». ﴿56﴾ پس آنها را از باغها و چشمهها بیرون کردیم. ﴿57﴾ و (نیز) از گنجها و منزلگاه نیکو (و قصرهای مجلل بیرون راندیم). ﴿58﴾ (آری) این چنین (کردیم) و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختیم. ﴿59﴾ پس آنها (صبحگاهان به) هنگام طلوع آفتاب به تعقیبشان پرداختند. ﴿60﴾پس چون دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: «یقیناً ما (در چنگال فرعونیان) گرفتار شدیم». ﴿61﴾ (موسی) گفت: «چنین نیست، بیگمان پروردگارم با من است، به زودی مرا هدایت خواهد کرد» ﴿62﴾ پس به موسی وحی کردیم: «عصایت را به دریا بزن» آنگاه (دریا) شکافته شد، پس هر بخشی (از آن) همچون کوه عظیمی شد. ﴿63﴾ و دیگران (= فرعون و فرعونیان) را (نیز) به آنجا نزدیک ساختیم. ﴿64﴾ و موسی و همراهانش را همگی نجات دادیم. ﴿65﴾ سپس دیگران را غرق کردیم. ﴿66﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانة (روشن) است، ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند. ﴿67﴾ و بیتردید پرورگارتو پیروزمند مهربان است. ﴿68﴾ و خبر ابراهیم را بر آنها بخوان. ﴿69﴾ هنگامیکه به پدر و قومش گفت: «چه چیز را میپرستید؟!». ﴿70﴾ گفتند: «بتهایی را میپرستیم، و پیوسته برای (عبادت) آنها معتکف هستیم. ﴿71﴾ (ابراهیم) گفت: «آیا هنگامیکه آنها را میخوانید (صدای) شما را میشنوند؟! ﴿72﴾ یا سود و زیانی به شما میرسانند؟!». ﴿73﴾ گفتند: «(نه) بلکه ما نیاکان خود را یافتیم که چنین میکردند». ﴿74﴾ (ابراهیم) گفت: «آیا دیدید چیزهایی را که پیوسته عبادت میکردید، ﴿75﴾ شما و نیاکان پیشین شما. ﴿76﴾ پس همة آنها دشمن من هستند، جز پروردگار جهانیان. ﴿77﴾ (همان) کسیکه مرا آفرید، پس او مرا هدایت میکند. ﴿78﴾ و کسیکه او به من غذا میدهد و سیراب مینماید. ﴿79﴾ و هنگامیکه بیمار شوم پس او مرا شفا میدهد. ﴿80﴾ و کسیکه مرا میمیراند؛ سپس زنده میکند. ﴿81﴾ و کسیکه امیدوارم گناهانم را در روز جزا برایم ببخشد. ﴿82﴾ پروردگارا! به من (دانش و) حکمت ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن. ﴿83﴾و برای من در میان آیندگان آوازة نیک (و ذکر خیر) قرار بده. ﴿84﴾ و مرا از وارثان بهشت پر نعمت بگردان. ﴿85﴾ و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود. ﴿86﴾ و در روزیکه (همة مردم) برانگیخته میشوند، مرا رسوا (و شرمنده) مکن. ﴿87﴾ روزیکه مال و فرزندان سودی نبخشد. ﴿88﴾ مگر کسیکه با قلب سلیم (خالی از شرک و کفر و نفاق) به پیشگاه الله بیاید». ﴿89﴾ و (در آن روز) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک آورده شود. ﴿90﴾ و دوزخ برای گمراهان آشکار کرده شود. ﴿91﴾ و به آنها گفته میشود: «کجا هستند آنچه که به جای الله پرستش میکردید؟! ﴿92﴾ آیا آنها شما را یاری میکنند، یا (خود) انتقام میگیرند؟! ﴿93﴾ پس آنها و گمراهان (به رو) در آن افکنده میشوند. ﴿94﴾ و (نیز) همة لشکریان ابلیس. ﴿95﴾ آنها در آنجا در حالیکه با یکدیگر مخاصمه میکنند، گویند: ﴿96﴾ «به الله سوگند که ما در گمراهی آشکار بودیم. ﴿97﴾ چون شما را با پروردگار جهانیان برابر میدانستیم. ﴿98﴾ و کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد. ﴿99﴾ پس (اکنون) هیچ شفاعت کنندگانی برای ما نیست. ﴿100﴾ و نه هیچ دوست (مخلص و) مهربانی. ﴿101﴾ پس ای کاش بار دیگر (به دنیا) باز گردیم، تا از مؤمنان باشیم». ﴿102﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانة (روشن) است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿103﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿104﴾ قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند. ﴿105﴾ هنگامیکه برادرشان نوح به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!». ﴿106﴾ مسلماً من برای شما پیامبری امین هستم. ﴿107﴾ پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید. ﴿108﴾ و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدة) پروردگار جهانیان است. ﴿109﴾ پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید». ﴿110﴾ گفتند: «آیا به تو ایمان بیاوریم در حالیکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟!» ﴿111﴾(نوح) گفت: «من چه میدانم آنها چه کارها کردهاند! ﴿112﴾ اگر میفهمید، حساب آنها تنها با پروردگار من است. ﴿113﴾ و من (هرگز) مؤمنان را طرد نخواهم کرد. ﴿114﴾ من جز بیم دهندة آشکار نیستم». ﴿115﴾ گفتند: «ای نوح! اگر (از دعوتت) دست بر نداری، حتماً سنگسار خواهی شد». ﴿116﴾ (نوح) گفت: «پروردگارا! همانا قوم من، مرا تکذیب کردند. ﴿117﴾ پس میان من و آنها داوری کن، و مرا و مؤمنانی را که با من هستند؛ نجات بده». ﴿118﴾ پس او و کسانی را که همراه او بودند، در (آن) کشتی پر (و انباشته) نجات دادیم. ﴿119﴾ سپس بقیه را غرق کردیم. ﴿120﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانة (روشن) است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿121﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿122﴾ (قوم) عاد (نیز) پیامبران (الله) را تکذیب کردند. ﴿123﴾ هنگامیکه برادرشان هود به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟!» ﴿124﴾ به راستی من برای شما پیامبری امین هستم. ﴿125﴾ پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید. ﴿126﴾ و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدة) پرودگار جهانیان است. ﴿127﴾ آیا بر هر مکان مرتفعی نشانة (از روی هوا و هوس و) بیهوده میسازید؟! ﴿128﴾ و قصرها (و قلعههای) محکم و استوار بنا میکنید، گویی که (در دنیا) جاودانه میمانید. ﴿129﴾ و چون (کسی را) کیفر دهید، همچون جباران کیفر میدهید. ﴿130﴾ پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید. ﴿131﴾ و از کسی بترسید که شما را به آنچه میدانید مدد کرده است. ﴿132﴾ شما را به چهارپایان و فرزندان مدد (و یاری) فرموده است. ﴿133﴾ و (همچنین به) باغها و چشمهها. ﴿134﴾ همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما میترسم!» ﴿135﴾ گفتند: «برای ما یکسان است، چه ما را پند دهی یا پند ندهی. ﴿136﴾این جز (همان) روش پیشینیان نیست. ﴿137﴾ و ما (هرگز) عذاب نخواهیم شد». ﴿138﴾ پس او (= هود) را تکذیب کردند، در نتیجه ما آنها را هلاک کردیم، بیگمان در این (ماجرا) نشانة است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿139﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿140﴾ (قوم) ثمود پیامبران (الله) را تکذیب کردند. ﴿141﴾ هنگامیکه برادرشان صالح به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟! ﴿142﴾ بیگمان من برای شما پیامبری امین هستم. ﴿143﴾ پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید. ﴿144﴾ و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدة) پروردگار جهانیان است. ﴿145﴾ آیا (می پندارید که) شما در (نعمتهایی) اینجا ایمن رها خواهید شد؟! ﴿146﴾ در (این) باغها و چشمهها. ﴿147﴾ و (در این) زراعتها و نخلهایی که شکوفههایش (نرم و) رسیده است؟! ﴿148﴾ و شادمانه از کوهها خانههایی میتراشید؟ ﴿149﴾ پس از الله بترسید و مرا اطاعت کنید. ﴿150﴾ و فرمان اسراف کاران را اطاعت نکنید. ﴿151﴾ (همان) کسانیکه در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند». ﴿152﴾ گفتند: «(ای صالح) جز این نیست که تو از جادوشدگانی. ﴿153﴾ تو جز بشری همانند ما نیستی، پس اگر از راستگویانی نشانة بیاور». ﴿154﴾ (صالح) گفت: «این ماده شتری است، که برای او یک نوبت آب خوردن، و برای شما (نیز) نوبت روز معینی است. ﴿155﴾ و (کمترین) آزاری به آن نرسانید، که عذاب روزی بزرگ شما را فرو میگیرد». ﴿156﴾ پس آن را پی کردند، آنگاه (از کردة خود) پشیمان شدند. ﴿157﴾ پس عذاب (الهی) آنها را فرو گرفت، بیگمان در این (ماجرا) نشانة است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿158﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿159﴾قوم لوط (نیز) پیامبران (الله) را تکذیب کردند. ﴿160﴾ هنگامیکه برادرشان لوط به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟! ﴿161﴾ بیگمان من برای شما پیامبری امین هستم. ﴿162﴾ پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید. ﴿163﴾ و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدة) پروردگار جهانیان است. ﴿164﴾ آیا در میان جهانیان شما به سراغ مردان میروید؟! ﴿165﴾ و همسرانیکه الله برای شما آفریده است؛ رها میکنید، بلکه شما قومی متجاوز هستید. ﴿166﴾ گفتند: «ای لوط، اگر دست بر نداری، یقیناً از اخراج شدگان خواهی بود». ﴿167﴾ (لوط) گفت: «من دشمن سرسخت عمل شما هستم. ﴿168﴾ پروردگارا! من و خانواده ام را از (عاقبت) آنچه (اینها) انجام میدهند، نجات بده». ﴿169﴾ پس او و خانوادهاش را همگی نجات دادیم. ﴿170﴾ مگر پیر زنی که در میان بازماندگان بود. ﴿171﴾ سپس دیگران را نابود ساختیم. ﴿172﴾ و بر آنها بارانی (از سنگ) بارانیدیم، پس باران بیم داده شدگان چه بد بود. ﴿173﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانة است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿174﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿175﴾ اصحاب ایکه (= قوم شعیب) پیامبران (الله) را تکذیب کردند. ﴿176﴾ هنگامیکه شعیب به آنها گفت: «آیا (از الله) نمیترسید؟! ﴿177﴾ همانا من برای شما پیامبری امین هستم. ﴿178﴾ پس از الله بترسید، و مرا اطاعت کنید. ﴿179﴾ و من بر (رساندن) این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم، مزد من تنها بر (عهدة) پروردگار جهانیان است. ﴿180﴾ پیمانه را تمام بدهید، و از کاهندگان (و کم فروشان) نباشید. ﴿181﴾ و با ترازوی درست وزن کنید. ﴿182﴾ و چیزهای مردم را کم ندهید (و حق آنها را ضایع نکنید) و در زمین به فساد نکوشید. ﴿183﴾و از کسیکه شما و آفریدگان نخستین را آفرید بترسید. ﴿184﴾ گفتند: «(ای شعیب!) جز این نیست که تو از جادو شدگانی، ﴿185﴾ تو جز بشری همانند ما نیستی، و تو را از دروغگویان میپنداریم. ﴿186﴾ پس اگر از راستگویانی، پارة از آسمان را بر (سر) ما بینداز» ﴿187﴾ (شعیب) گفت: «پروردگارم! به آنچه انجام میدهید؛ داناتر است. ﴿188﴾ پس او را تکذیب کردند، آنگاه عذاب روز سایه آنها را فرو گرفت، بیگمان آن عذاب روز بزرگی بود. ﴿189﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانة است، و بیشتر آنها مؤمن نبودند. ﴿190﴾ و بیتردید پروردگار تو پیروزمند مهربان است. ﴿191﴾ و همانا این (قرآن) نازل شده (از جانب) پروردگار جهانیان است. ﴿192﴾ روح الامین (= جبرئیل) آن را فرود آورده است. ﴿193﴾ بر قلب تو، تا از هشدار دهندگان باشی. ﴿194﴾ (آن را) به زبان عربی روشن (نازل کرد). ﴿195﴾ و همانا (توصیف) آن در کتابهای پیشینیان (نیز آمده) است. ﴿196﴾ آیا همین نشانه برای آنها کافی نیست که علمای بنی اسرائیل([1]) از آن (قرآن) آگاهند؟! ﴿197﴾ و اگر آن را بر بعضی از عجمیان (= غیر عربها) نازل میکردیم. ﴿198﴾ پس او آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآورند. ﴿199﴾ (آری) این گونه آن (تکذیب) را در دلهای مجرمان در آوردیم. ﴿200﴾ به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را (با چشم خود) ببینند. ﴿201﴾ پس ناگهان در حالیکه بیخبرند به سراغ آنها میآید. ﴿202﴾ آنگاه میگویند: «آیا مهلتی به ما داده خواهد شد؟!» ﴿203﴾ آیا برای عذاب ما شتاب میکنند؟! ﴿204﴾ آیا دیدی که اگر سالیانی آنها را (از این زندگی دنیا) بهرهمند سازیم. ﴿205﴾ سپس آنچه که به آنها وعده داده شده است به سراغشان بیاید. ﴿206﴾ این بهرهمندیشان (از دنیا) سودی برای آنها نخواهد داشت. ﴿207﴾ و هیچ قریة را هلاک نکردیم؛ مگر اینکه هشدار دهندگانی (از پیامبران) داشتند. ﴿208﴾ برای پند دادن، و ما هرگز ستمکار نبودیم. ﴿209﴾ و شیطآنها (هرگز) این (قرآن) را نازل نکردهاند. ﴿210﴾ و برای آنها سزاوار نیست؛ و نمیتوانند. ﴿211﴾ بیگمان آنها از شنیدن (وحی، و استراق سمع) برکنارند. ﴿212﴾ پس (ای پیامبر!) هیچ معبودی را با الله مخوان، که از عذاب شدگان خواهی بود. ﴿213﴾ و خویشاوندان نزدیکت را هشدار بده. ﴿214﴾ و بال (رحمت و فروتنی) خود را برای مؤمنانیکه از تو پیروی میکنند؛ بگستر. ﴿215﴾ پس اگر از (فرمان) تو سرپیچی کردند، بگو: «همانا من از آنچه انجام میدهید؛ بیزارم». ﴿216﴾ و بر الله پیروزمند مهربان توکل کن. ﴿217﴾ (همان) کسیکه تو را به هنگامیکه (برای عبادت) بر میخیزی میبیند. ﴿218﴾ و (نیز) حرکت (و نشست و بر خاست) تو را میان سجدهکنندگان (میبیند). ﴿219﴾ همانا او شنوای داناست. ﴿220﴾ آیا به شما خبردهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟! ﴿221﴾ بر هر دروغگوی گنهکار نازل میگردند. ﴿222﴾ (به شیاطین) گوش فرا میدهند و بیشترشان دروغگو هستند. ﴿223﴾ و شاعران (کسانی) هستند که گمراهان از آنها پیروی میکنند. ﴿224﴾ آیا ندیدی که آنها در هر وادیی سرگشته (و حیران) هستند؟! ﴿225﴾ و بیگمان آنها چیزی میگویند که (خود به آن) عمل نمیکنند؟! ﴿226﴾ مگر کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و الله را بسیار یاد کردند، و بعد از آن که ستم دیدند، انتقام گرفتند، (و با شعر خود از اسلام و مسلمین دفاع نمودند)، و کسانیکه ستم کردند؛ به زودی خواهند دانست به چه بازگشتگاهی باز میگردند. ﴿227﴾
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
طسٓمٓ ١ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ ٢ لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ ٣ إِن نَّشَأۡ نُنَزِّلۡ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ ءَایَةٗ فَظَلَّتۡ أَعۡنَٰقُهُمۡ لَهَا خَٰضِعِینَ ٤ وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ مُحۡدَثٍ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهُ مُعۡرِضِینَ ٥ فَقَدۡ کَذَّبُواْ فَسَیَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٦ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ کَمۡ أَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوۡجٖ کَرِیمٍ ٧ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ٨ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٩ وَإِذۡ نَادَىٰ رَبُّکَ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱئۡتِ ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٠ قَوۡمَ فِرۡعَوۡنَۚ أَلَا یَتَّقُونَ ١١ قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ ١٢ وَیَضِیقُ صَدۡرِی وَلَا یَنطَلِقُ لِسَانِی فَأَرۡسِلۡ إِلَىٰ هَٰرُونَ ١٣ وَلَهُمۡ عَلَیَّ ذَنۢبٞ فَأَخَافُ أَن یَقۡتُلُونِ ١٤ قَالَ کَلَّاۖ فَٱذۡهَبَا بَِٔایَٰتِنَآۖ إِنَّا مَعَکُم مُّسۡتَمِعُونَ ١٥ فَأۡتِیَا فِرۡعَوۡنَ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦ أَنۡ أَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ١٧ قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدٗا وَلَبِثۡتَ فِینَا مِنۡ عُمُرِکَ سِنِینَ ١٨ وَفَعَلۡتَ فَعۡلَتَکَ ٱلَّتِی فَعَلۡتَ وَأَنتَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٩
سوره شعراء
به نام خداوند بخشندة مهربان
طا. سین. میم. ﴿1﴾ این آیات کتاب مبین است. ﴿2﴾ شاید تو از آنکه آنان ایمان نمیآورند خویشتن را به نابودی بکشانی!. ﴿3﴾ اگر ما بخواهیم از آسمان معجزهای بر آنان فرو میفرستیم که در برابرش گردن نهند. ﴿4﴾ و هیچگونه موعظه و اندرز تازهای از سوی خداوند رحمان نمیآید مگر اینکه از آن رویگردان هستند. ﴿5﴾ به راستی که تکذیب کردند و در اسرع وقت خبر چیزی که به ریشخندش میگرفتند به آنها خواهد رسید. ﴿6﴾ آیا به زمین ننگریستهاند که چقدر از هرگونه (گیاه) ارزشمندی در آن رویاندهایم؟. ﴿7﴾ بیگمان در این کار نشانهای است، و بیشتر آنان مؤمن نیستند. ﴿8﴾ و بدون شک پروردگار تو چیرة مهربان است. ﴿9﴾ و آنگاه که پروردگارت موسی را ندا داد که بهسوی قوم ستمکار برو. ﴿10﴾ قوم فرعون آیا نمیپرهیزند؟!. ﴿11﴾ (موسی) گفت: پروردگارا! میترسم که مرا تکذیب کنند. ﴿12﴾ و دلم تنگ میگردد و زبانم گشوده نمیشود، پس به پیش هارون بفرست. ﴿13﴾ و آنان گناهی بر من دارند، و میترسم که مرا بکشند. ﴿14﴾ فرمود: چنین نیست. پس هر دوی شما با نشانههای ما بروید، همانا ما با شما هستیم و میشنویم. ﴿15﴾ پس به نزد فرعون آیید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگار جهانیانیم. ﴿16﴾ اینکه بنیاسرائیل را با ما بفرست. ﴿17﴾ (فرعون) گفت: (ای موسی!) آیا ما تو را در کودکی میان خود پرورش ندادیم؟ و سالها از عمرت در بین ما ماندگار نبودی؟. ﴿18﴾ و آن کار بدی که انجام دادی از تو سرزد و تو از ناسپاسانی. ﴿19﴾
قَالَ فَعَلۡتُهَآ إِذٗا وَأَنَا۠ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٢٠ فَفَرَرۡتُ مِنکُمۡ لَمَّا خِفۡتُکُمۡ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکۡمٗا وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢١ وَتِلۡکَ نِعۡمَةٞ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنۡ عَبَّدتَّ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٢٢ قَالَ فِرۡعَوۡنُ وَمَا رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢٣ قَالَ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ ٢٤ قَالَ لِمَنۡ حَوۡلَهُۥٓ أَلَا تَسۡتَمِعُونَ ٢٥ قَالَ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٢٦ قَالَ إِنَّ رَسُولَکُمُ ٱلَّذِیٓ أُرۡسِلَ إِلَیۡکُمۡ لَمَجۡنُونٞ ٢٧ قَالَ رَبُّ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ ٢٨ قَالَ لَئِنِ ٱتَّخَذۡتَ إِلَٰهًا غَیۡرِی لَأَجۡعَلَنَّکَ مِنَ ٱلۡمَسۡجُونِینَ ٢٩ قَالَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکَ بِشَیۡءٖ مُّبِینٖ ٣٠ قَالَ فَأۡتِ بِهِۦٓ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٣١ فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ ٣٢ وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ ٣٣ قَالَ لِلۡمَلَإِ حَوۡلَهُۥٓ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ ٣٤ یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِۦ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ ٣٥ قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ ٣٦ یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٖ ٣٧ فَجُمِعَ ٱلسَّحَرَةُ لِمِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ٣٨ وَقِیلَ لِلنَّاسِ هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ ٣٩
(موسی) گفت: آن را آنگاه مرتکب شدم که از سرگشتگان بودم. ﴿20﴾ و چون از شما ترسیدم، از شما گریختم، آنگاه پروردگارم به من دانش بخشید، و مرا از رسالت یافتگان گرداند. ﴿21﴾ و آیا این که بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی گرفتهای نعمتی است که (آن را) بر من منت مینهی؟!. ﴿22﴾ فرعون گفت: پروردگار جهانیان کیست؟. ﴿23﴾ (موسی) گفت: پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است اگر اهل یقین هستید. ﴿24﴾ (فرعون) به اطرافیان خود گفت: آیا نمیشنوید!. ﴿25﴾ (موسی) گفت: پرودگارا شما و پروردگار نیاکان پیشینیان شماست. ﴿26﴾ (فرعون) گفت: بیگمان پیامبرتان که بهسوی شما فرستاده شده دیوانه است. ﴿27﴾ (موسی) گفت: پروردگار مشرق و مغرب و همة چیزهایی است که درمیان آن دو قرار دارد، اگر درک میکنید. ﴿28﴾ (فرعون) گفت: اگر غیر از من معبودی برگزینی تو را از زمرة زندانیان خواهم کرد. ﴿29﴾ (موسی) گفت: آیا اگر چیز آشکاری هم برایت بیاورم؟.﴿30﴾ (فرعون) گفت: اگر از راستگویانی آن را بیاور. ﴿31﴾ آنگاه عصایش را انداخت پس بناگاه اژدهای آشکاری شد. ﴿32﴾ و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان آن را سفید و روشن میدیدند. ﴿33﴾ (فرعون) به اشراف و بزرگان دوروبر خود گفت: بیگمان این جادوگری داناست. ﴿34﴾ میخواهد با جادوی خود شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس شما چه فرمان میدهید؟. ﴿35﴾ گفتند: او و برادرش را مهلت بده، و افرادی را به تمام شهرها(ی مصر) بفرست تا جادوگران را جمعآوری کنند. ﴿36﴾ تا هر جادوگر ماهر و دانایی را به نزد تو بیاورند. ﴿37﴾ آنگاه جادوگران در میعاد روزی معین گرد آورده شدند. ﴿38﴾ و به مردم گفته شد: آیا شما گرد میآئید؟. ﴿39﴾
لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ٤٠ فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالُواْ لِفِرۡعَوۡنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ٤١ قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ ٤٢ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ ٤٣ فَأَلۡقَوۡاْ حِبَالَهُمۡ وَعِصِیَّهُمۡ وَقَالُواْ بِعِزَّةِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤ فَأَلۡقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ ٤٥ فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ ٤٦ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٧ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٤٨ قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَ فَلَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَۚ لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٩ قَالُواْ لَا ضَیۡرَۖ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ٥٠ إِنَّا نَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَٰیَٰنَآ أَن کُنَّآ أَوَّلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٥١ ۞وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ ٥٢ فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ ٥٣ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ ٥٤ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ ٥٥ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ ٥٦ فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ٥٧ وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ ٥٨ کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٥٩ فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ ٦٠
تا اگر جادوگران پیروز شوند ما از آنان پیروی کنیم. ﴿40﴾ وقتی که جادوگران آمدند، به فرعون گفتند: اگر ما چیره شویم آیا پاداشی خواهیم داشت؟. ﴿41﴾ (فرعون) گفت: بله! و بیگمان شما آنگاه از مقربان خواهید بود. ﴿42﴾ موسی به آنان گفت: آنچه را که میخواهید بیفکنید، بیفکنید. ﴿43﴾ پس آنان ریسمانها و عصاهایشان را افکندند و گفتند: به بزرگی فرعون قسم! بیگمان ما چیره و پیروزیم. ﴿44﴾ آنگاه موسی عصایش را انداخت، ناگهان (اژدهایی شد که) ساختههای آنان را بلعید. ﴿45﴾ پس جادوگران سجدهکنان بر زمین افتادند. ﴿46﴾ گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردهایم. ﴿47﴾ پروردگار موسی و هارون. ﴿48﴾ (فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ بیگمان او بزرگترتان است که به شما جادو آموخته است. پس خواهید دانست، حتماً دستها و پاهای شما را برخلاف جهت همدیگر قطع میگردانم و همگیِ شما را به دار خواهم آویخت. ﴿49﴾ گفتند: باکی نیست، به درستی که ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم. ﴿50﴾ همانا ما امیدواریم که پروردگارمان گناهانمان را از آن روی که نخستین ایمان آورندگان بودهایم بیامرزد. ﴿51﴾ و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر، شما حتماً تعقیب میشوید. ﴿52﴾ آنگاه فرعون گردآورندگان را به شهرها فرستاد. ﴿53﴾ (و به مأموران دستور داد که به اهالی شهرها بگویند:) همانا اینها گروه اندک و ناچیزی هستند. ﴿54﴾ و به راستی که آنان ما را به خشم آوردهاند. ﴿55﴾ و ما گروهی محتاط هستیم. ﴿56﴾ و ما آنانرا از میان باغها و چشمهها بیرون کردیم. ﴿57﴾ و (ایشان را) از میان گنجها و منزلگاههای نیک بدر کردیم. ﴿58﴾ اینچنین (آنها را به عذاب خود گرفتار ساختیم) و آنها را میراث بنیاسرائیل نمودیم. ﴿59﴾ آنگاه به هنگام طلوع آفتاب آنانرا تعقیب کردند. ﴿60﴾
فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ ٦١ قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ ٦٢ فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ ٦٣ وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ ٦٤ وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ٦٥ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ٦٦ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ٦٧ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٦٨ وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰکِفِینَ ٧١ قَالَ هَلۡ یَسۡمَعُونَکُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ ٧٢ أَوۡ یَنفَعُونَکُمۡ أَوۡ یَضُرُّونَ ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا کَذَٰلِکَ یَفۡعَلُونَ ٧٤ قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ ٨١ وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیَٓٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ ٨٢ رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ٨٣
پس هنگامیکه هردو گروه همدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: قطعاً ما گرفتار میشویم. ﴿61﴾ (موسی) گفت: چنین نیست، پروردگارم با من است، و رهنمودم خواهد کرد. ﴿62﴾ پس به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا بزن، آنگاه (دریا) شکافت و هر بخشی مانند کوه بزرگی گردید. ﴿63﴾ و دیگران را (نیز) در آنجا نزدیک آوردیم. ﴿64﴾ و موسی و همة همراهانش را نجات دادیم. ﴿65﴾ سپس دیگران را غرق کردیم. ﴿66﴾ بیگمان در این (ماجرا) نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند. ﴿67﴾ و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است. ﴿68﴾ و خبر ابراهیم را برای آنان بخوان. ﴿69﴾ هنگامیکه به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟. عبادتشان ماندگار میمانیم. ﴿70﴾ گفتند: بتهایی را میپرستیم، و همیشه بر عبادتشان ماندگار میمانیم. ﴿71﴾ گفت: آیا هنگامیکه آنها را به کمک میخوانید صدای شما را میشنوند؟. ﴿72﴾ یا به شما سود میبخشند، یا زیان میرسانند؟. ﴿73﴾ گفتند: نه، اما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که چنین میکردهاند. ﴿74﴾ گفت: آیا میبینید که چه چیزی را میپرستید؟!. ﴿75﴾ شما و پدران پیشین شما. ﴿76﴾ بدون شک همة آنها دشمن من هستند، به جز پروردگار جهانیان. ﴿77﴾ آن ذاتی که مرا آفریده است و هم او مرا هدایت میکند. ﴿78﴾ آن خداوندی که مرا غذا میدهد، و (آشامیدنی) مینوشاند. ﴿79﴾ و چون بیمار شوم اوست که مرا شفا میدهد. ﴿80﴾ و آن خداوندی که مرا میمیراند، سپس زندهام میگرداند. ﴿81﴾ وخداوندی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا بیامرزد. ﴿82﴾ پروردگارا! به من حکمت ببخش، و مرا از زمرة شایستگان بگردان. ﴿83﴾
وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩ وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِینَ ٩٠ وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ ٩١ وَقِیلَ لَهُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٩٢ مِن دُونِ ٱللَّهِ هَلۡ یَنصُرُونَکُمۡ أَوۡ یَنتَصِرُونَ ٩٣ فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ ٩٥ قَالُواْ وَهُمۡ فِیهَا یَخۡتَصِمُونَ ٩٦ تَٱللَّهِ إِن کُنَّا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ ٩٧ إِذۡ نُسَوِّیکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٩٨ وَمَآ أَضَلَّنَآ إِلَّا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٩٩ فَمَا لَنَا مِن شَٰفِعِینَ ١٠٠ وَلَا صَدِیقٍ حَمِیمٖ ١٠١ فَلَوۡ أَنَّ لَنَا کَرَّةٗ فَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٠٢ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٠٣ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٠٤ کَذَّبَتۡ قَوۡمُ نُوحٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٠٥ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٠٦ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٠٧ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٠٨ وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠٩ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١١٠ ۞قَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ ١١١
و برای من نام نیک در میان آیندگان برجای بگذار. ﴿84﴾ و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت بگردان. ﴿85﴾ و پدرم را بیامرز، بیگمان او از گمراهان بود. ﴿86﴾ و مرا رسوا مکن روزی که برانگیخته میشوند. ﴿87﴾ روزی که اموال و اولاد (هیچ) سودی نمیرسانند. ﴿88﴾ بلکه تنها کسی (نجات مییابد و سود میبیند) که با دلی پاک نزد خداوند بیاید. ﴿89﴾ و (در آن هنگام) بهشت برای پرهیزگاران نزدیک گردانده میشود. ﴿90﴾ و دوزخ برای گمراهان آشکار میگردد. ﴿91﴾ و به آنها گفته میشود: کجا هستند معبودانی که (آنها را) پیوسته عبادت میکردید؟!. ﴿92﴾ (معبودهایی) غیر از خدا، آیا شما را یاری میکنند یا خویشتنرا یاری میدهند؟. ﴿93﴾ پس، آنان و گمراهان پیاپی در آن (جهنم) افکنده میشوند. ﴿94﴾ و (نیز) لشکریان شیطان همگی (به دوزخ افکنده میشوند). ﴿95﴾ آنان در آنجا به کشمکش میپردازند و میگویند:. ﴿96﴾ سوگند به خدا ما در گمراهی آشکاری بودیم. ﴿97﴾ آنگاه که شما را با پروردگار جهانیان برابر میساختیم. ﴿98﴾ و ما را جز گناهکاران گمراه نکردهاند. ﴿99﴾ (اینک) ما هیچ شفاعت کنندهای نداریم. ﴿100﴾ و هیچ دوست صمیمی و دلسوزی (نداریم). ﴿101﴾ کاش (به دنیا) بر میگشتیم تا از زمرة مؤمنان میشدیم. ﴿102﴾ بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نیستند. ﴿103﴾ و قطعاً پروردگارت توانا و مهربان است. ﴿104﴾ قوم نوح پیامبران را تکذیب کردند. ﴿105﴾ چون برادرشان نوح به آنان گفت: آیا پروا نمیدارید؟. ﴿106﴾ همانا من برایتان رسولی امین هستم. ﴿107﴾ از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿108﴾ من در مقابل این دعوت هیچ مزدی از شما نمیخواهم مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. ﴿109﴾ پس از خداوند بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿110﴾ گفتند: آیا به تو ایمان بیاوریم حال آنکه فرومایگان از تو پیروی کردهاند؟!. ﴿111﴾
قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١٤ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٞ ١١٥ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰنُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمَرۡجُومِینَ ١١٦ قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١٨ فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١١٩ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ ١٢٠ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٢١ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٢ کَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٢٣ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٢٥ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٢٦ وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٢٧ أَتَبۡنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ ءَایَةٗ تَعۡبَثُونَ ١٢٨ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمۡ تَخۡلُدُونَ ١٢٩ وَإِذَا بَطَشۡتُم بَطَشۡتُمۡ جَبَّارِینَ ١٣٠ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٣١ وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِیٓ أَمَدَّکُم بِمَا تَعۡلَمُونَ ١٣٢ أَمَدَّکُم بِأَنۡعَٰمٖ وَبَنِینَ ١٣٣ وَجَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ١٣٤ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ ١٣٥ قَالُواْ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَوَعَظۡتَ أَمۡ لَمۡ تَکُن مِّنَ ٱلۡوَٰعِظِینَ ١٣٦
گفت: من چه میدانم آنان چه میکردهاند؟. ﴿112﴾ حساب ایشان- اگر میدانید- جز بر عهدة پروردگار نیست. ﴿113﴾ و من مؤمنان را طرد نخواهم کرد. ﴿114﴾ من جز بیمدهندهای آشکار نیستم. ﴿115﴾ گفتند: ای نوح! اگر پایان ندهی سنگسار خواهی شد. ﴿116﴾ گفت: پروردگارا! بیگمان قومم مرا تکذیب کردند. ﴿117﴾ پس میان من و آنان داوری کن، و من کسانی از مؤمنان را که با من هستند نجات بده. ﴿118﴾ پس او و کسانی را که با وی بودند در کشتی انباشته نجات دادیم. ﴿119﴾ و بعد از این بازماندگان را غرق کردیم. ﴿120﴾ بیگمان در این نشانهای است، و بیشترشان مؤمن نبودند. ﴿121﴾ و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است. ﴿122﴾ (قوم) عاد پیامبران را تکذیب کردند. ﴿123﴾ آنگاه که برادرشان هود بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟. ﴿124﴾ همانا من برایتان پیامبر امینی هستم. ﴿125﴾ پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿126﴾ و در مقابل دعوت خود مزدی از شما نمیخواهم و مزد من جز بر پروردگار جهانیان نیست. ﴿127﴾ آیا بیهوده بر هر بلندی و تپهای بنایی میسازید که (در آن) دست به بیهودهکاری زنید؟. ﴿128﴾ و قصرها و دژهایی استوار میسازید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟. ﴿129﴾ و چون به کیفر دست میگشایید، ستمگرانه دست میگشایید. ﴿130﴾ پس، از خداوند پروا بدارید و از من اطاعت کنید. ﴿131﴾ و از خدایی بپرهیزید که شما را با نعمتهایی که میدانید یاری دادهاست. ﴿132﴾ شما را با چهارپایان و فرزندان یاری دادهاست. ﴿133﴾ و باغها و چشمهساران (به شما بخشیده است). ﴿134﴾ بهراستی من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم. ﴿135﴾ گفتند: بر ما یکسان است، خواه پند دهی یا از اندرزگویان نباشی. ﴿136﴾
إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا خُلُقُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣٧ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ ١٣٨ فَکَذَّبُوهُ فَأَهۡلَکۡنَٰهُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٣٩ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٤٠ کَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٤١ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٤٢ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٤٣ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٤٤ وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٤٥ أَتُتۡرَکُونَ فِی مَا هَٰهُنَآ ءَامِنِینَ ١٤٦ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ ١٤٧ وَزُرُوعٖ وَنَخۡلٖ طَلۡعُهَا هَضِیمٞ ١٤٨ وَتَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا فَٰرِهِینَ ١٤٩ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٥٠ وَلَا تُطِیعُوٓاْ أَمۡرَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ ١٥١ ٱلَّذِینَ یُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا یُصۡلِحُونَ ١٥٢ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ ١٥٣ مَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا فَأۡتِ بَِٔایَةٍ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ١٥٤ قَالَ هَٰذِهِۦ نَاقَةٞ لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ ١٥٥ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَظِیمٖ ١٥٦ فَعَقَرُوهَا فَأَصۡبَحُواْ نَٰدِمِینَ ١٥٧ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٥٨ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٥٩
این جز شیوة پیشینیان نیست. ﴿137﴾ و ما عذاب داده نمیشویم. ﴿138﴾ قوم عاد، هود را تکذیب کردند، در نتیجه آنان را هلاک ساختیم. بدون شک در این نشانهای است، و اکثرشان مؤمن نبودند. ﴿139﴾ و به راستی پروردگارت توانا و مهربان است. ﴿140﴾ (قوم) ثمود نیز پیامبران را تکذیب کردند. ﴿141﴾ آنگاه که برادرشان صالح بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟. ﴿142﴾ بیگمان من برایتان پیامبری امین هستم. ﴿143﴾ پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿144﴾ و بر آن (تبلیغ) اجر و پاداشی از شما درخواست نمیکنم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست. ﴿145﴾ آیا در آنچه اینجاست ایمن رها میشوید؟. ﴿146﴾ در میان باغها و چشمهسارها؟. ﴿147﴾ و کشتزارها و نخلستانهایی که میوه و شکوفههایشان تر و تازه است؟. ﴿148﴾ و ماهرانه در دل کوهها خانههایی میتراشید. ﴿149﴾ پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿150﴾ و از فرمان اسراف کنندگان اطاعت مکنید. ﴿151﴾ آن کسانی که در زمین تباهی مینمایند و اصلاح نمیکنند. ﴿152﴾ گفتند: بیگمان تو از زمرة جادوشدگان هستی. ﴿153﴾ تو انسانی همچون ما بیش نیستی، پس اگر از راستگویانی معجزهای را به ما بنما. ﴿154﴾ گفت: ین ماده شتری است که یک نوبت آب خوردن او راست، و شما (نیز) نوبت روزی معین دارید. ﴿155﴾ و کمترین آزاری به آن نرسانید، (در آن صورت) عذاب روزی بزرگ شما را فرا میگیرد. ﴿156﴾ پس آن را پی کردند آنگاه پشیمان شدند. ﴿157﴾ سپس عذاب آنان را فرا گرفت. مسلماً در این نشانهای است. و(لی) بیشترشان مؤمن نبودند. ﴿158﴾ و بیگمان پروردگارت توانا و مهربان است. ﴿159﴾
کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٦٠ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ لُوطٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٦١ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٦٢ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٦٣ وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٤ أَتَأۡتُونَ ٱلذُّکۡرَانَ مِنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٦٥ وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٌ عَادُونَ ١٦٦ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ یَٰلُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُخۡرَجِینَ ١٦٧ قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِّنَ ٱلۡقَالِینَ ١٦٨ رَبِّ نَجِّنِی وَأَهۡلِی مِمَّا یَعۡمَلُونَ ١٦٩ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ١٧٠ إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ ١٧١ ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ١٧٢ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَسَآءَ مَطَرُ ٱلۡمُنذَرِینَ ١٧٣ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٧٤ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٧٥ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٧٦ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ شُعَیۡبٌ أَلَا تَتَّقُونَ ١٧٧ إِنِّی لَکُمۡ رَسُولٌ أَمِینٞ ١٧٨ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ١٧٩ وَمَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٠ ۞أَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُخۡسِرِینَ ١٨١ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِ ١٨٢ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ ١٨٣
قوم لوط پیامبران را دروغگو انگاشتند. ﴿160﴾ آنگاه که برادرشان لوط بدیشان گفت: آیا پروا نمیدارید؟. ﴿161﴾ بیگمان من پیامبر امینی برای شما هستم. ﴿162﴾ پس از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿163﴾ و در برابر آن (تبلیغ) از شما پاداشی نمیطلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست. ﴿164﴾ آیا از میان جهانیان (از روی شهوت) به سراغ مردان میروید. ﴿165﴾ و همسرانی را که پروردگارتان برای شما آفریده است رها میسازید؟ بلکه اصلاً شما قومی هستید که از حد میگذرید. ﴿166﴾ گفتند: ای لوط! اگر دست برنداری بیگمان از بیرون راندگان خواهی بود. ﴿167﴾ (لوط) گفت: من از دشمنان (این) کارتان هستم. ﴿168﴾ پروردگارا! مرا و خانوادهام را از آنچه میکنند رهایی بخش. ﴿169﴾ پس او و خانوادهاش را همگی نجات دادیم. ﴿170﴾ مگر پیرزنی که از بازماندگان (در آتش) بود. ﴿171﴾ سپس دیگران را نابود کردیم. ﴿172﴾ و بر سرشان باران باراندیم، و چه باران بدی بود (که گروه) هشدار یافتگان را (فرو گرفت). ﴿173﴾ حقا که در این (ماجرا) نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند. ﴿174﴾ و بیگمان پروردگار تو چیره و مهربان است. ﴿175﴾ «اصحاب ایکه» پیامبران را تکذیب کردند. ﴿176﴾ آنگاه که شعیب به آنها گفت: آیا پروا نمیدارید. ﴿177﴾ به درستی که من برایتان پیامبری امین هستم. ﴿178﴾ پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. ﴿179﴾ و من در برابر دعوت خود هیچگونه پاداشی از شما نمیطلبم، و پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست. ﴿180﴾ پیمانه را به تمام و کمال بپردازید و از کم فروشان مباشید. ﴿181﴾ و با ترازوی درست وزن کنید. ﴿182﴾ و از ارزش اموال مردم نکاهید، و در زمین تباهی مکنید. ﴿183﴾
وَٱتَّقُواْ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ وَٱلۡجِبِلَّةَ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٨٤ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مِنَ ٱلۡمُسَحَّرِینَ ١٨٥ وَمَآ أَنتَ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ ١٨٦ فَأَسۡقِطۡ عَلَیۡنَا کِسَفٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ١٨٧ قَالَ رَبِّیٓ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ ١٨٨ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٍ ١٨٩ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٩٠ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٩١ وَإِنَّهُۥ لَتَنزِیلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِینُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِکَ لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِینَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِیّٖ مُّبِینٖ ١٩٥ وَإِنَّهُۥ لَفِی زُبُرِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٩٦ أَوَ لَمۡ یَکُن لَّهُمۡ ءَایَةً أَن یَعۡلَمَهُۥ عُلَمَٰٓؤُاْ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ١٩٧ وَلَوۡ نَزَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ بَعۡضِ ٱلۡأَعۡجَمِینَ ١٩٨ فَقَرَأَهُۥ عَلَیۡهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ مُؤۡمِنِینَ ١٩٩ کَذَٰلِکَ سَلَکۡنَٰهُ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ٢٠٠ لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ ٢٠١ فَیَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٢٠٢ فَیَقُولُواْ هَلۡ نَحۡنُ مُنظَرُونَ ٢٠٣ أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ ٢٠٤ أَفَرَءَیۡتَ إِن مَّتَّعۡنَٰهُمۡ سِنِینَ ٢٠٥ ثُمَّ جَآءَهُم مَّا کَانُواْ یُوعَدُونَ ٢٠٦
و بترسید از خداوندی که شما و نسلهای گذشته را آفریده است. ﴿184﴾ گفتند: تو قطعاً از جملة جادوشدگانی. ﴿185﴾ و تو جز بشری مانند ما نیستی، و به راستی تو را از دروغگویان میپنداریم. ﴿186﴾ پس اگر از راستگویانی پارههایی از آسمان را بر ما فروریز. ﴿187﴾ (شعیب) گفت: پروردگارم به آنچه میکنید داناتر است. ﴿188﴾ پس او را تکذیب کردند و عذاب روز ابر آنان را فرو گرفت، که آن عذاب روزی بزرگ بود. ﴿189﴾ بیگمان در این نشانهایست، و بیشترشان مؤمن نبودند. ﴿190﴾ و بیگمان پروردگار تو توانا و مهربان است. ﴿191﴾ و همانا این (قرآن) فرو فرستادة پروردگار جهانیان است. ﴿192﴾ آن را فرود آورده است. ﴿193﴾ (آن را) بر دل تو (نازل کرده است) تا از بیمدهندگان باشی. ﴿194﴾ به زبان عربی روشن. ﴿195﴾ و (وصف) آن در کتابهای پیشینیان موجود است. ﴿196﴾ آیا برایشان نشانهای نیست که علمای بنیاسرائیل آن را بدانند؟. ﴿197﴾ و اگر آن را بر برخی از غیر عربها نازل میکردیم. ﴿198﴾ و آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند. ﴿199﴾ ما اینگونه آن را در دلهای گناهکاران در آوردیم. ﴿200﴾ به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند. ﴿201﴾ پس عذاب به طور ناگهانی درحالیکه بیخبرند گریبانگیرشان میشود. ﴿202﴾ پس میگویند: آیا به ما مهلتی داده میشود؟!. ﴿203﴾ آیا عذاب ما را به شتاب میطلبند؟. ﴿204﴾ مگر نمیدانی که اگر سالها بهرهمندشان سازیم. ﴿205﴾ سپس عذابی که به آنان وعده داده میشود دامنگیرشان گردد. ﴿206﴾
مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یُمَتَّعُونَ ٢٠٧ وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ ٢٠٨ ذِکۡرَىٰ وَمَا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٢٠٩ وَمَا تَنَزَّلَتۡ بِهِ ٱلشَّیَٰطِینُ ٢١٠ وَمَا یَنۢبَغِی لَهُمۡ وَمَا یَسۡتَطِیعُونَ ٢١١ إِنَّهُمۡ عَنِ ٱلسَّمۡعِ لَمَعۡزُولُونَ ٢١٢ فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِینَ ٢١٣ وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ ٢١٤ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٢١٥ فَإِنۡ عَصَوۡکَ فَقُلۡ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢١٦ وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ ٢١٧ ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٢٢٠ هَلۡ أُنَبِّئُکُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّیَٰطِینُ ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٖ ٢٢٢ یُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَکۡثَرُهُمۡ کَٰذِبُونَ ٢٢٣ وَٱلشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِی کُلِّ وَادٖ یَهِیمُونَ ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ یَقُولُونَ مَا لَا یَفۡعَلُونَ ٢٢٦ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَذَکَرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا وَٱنتَصَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَیَّ مُنقَلَبٖ یَنقَلِبُونَ ٢٢٧
(این بهرهمندی در دنیا) چه چیزی از آنان دور میکند؟. ﴿207﴾ و (اهل) هیچ شهری را نابود نکردهایم مگر اینکه بیمدهندگانی برای آن بودهاند. ﴿208﴾ برای پند دادن، و ما ستمکاران نبودیم. ﴿209﴾ و شیطانها آن را فرود نیاوردهاند. ﴿210﴾ و سزاوار آن نیستند، و نمیتوانند (آن را نازل کنند). ﴿211﴾ قطعاً ایشان از شنیدن دور (و محروم)اند. ﴿212﴾ پس همراه با خدا معبود دیگری را به فریاد مخوان که از عذاب شدگا خواهی بود. ﴿213﴾ و خویشاوندان نزدیک خود را بترسان. ﴿214﴾ و بال مهربانی خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، بگستران. ﴿215﴾ پس اگر از تو سرپیچی کردند، بگو: همانا من از آنچه میکنید بیزارم. ﴿216﴾ و بر خدای توانا و مهربان توکل کن. ﴿217﴾ خداوندی که چون برمیخیزد تو را میبیند. ﴿218﴾ و (همچنین میبیند) حرکت (قیام و رکوع و نشست و برخاست) تو را در میان سجدهکنندگان. ﴿219﴾ بیگمان او شنوای داناست. ﴿220﴾ آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟. ﴿221﴾ بر هر دروغگوی گناهکاری نازل میشوند. ﴿222﴾ گوش فرا میدهند و بیشترشان دروغگویند. ﴿223﴾ و شاعران را گمراهان پیروی میکنند. ﴿224﴾ مگر نمیبینی که آنان در هر وادیی سرگردانند؟. ﴿225﴾ و اینکه آنان چیزهایی میگویند که انجام نمیدهند. ﴿226﴾ مگر آنان که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده، و خدا را بسیار یاد نموده، و پس از آنکه ستم دیدهاند یاری خواستهاند. و ستمکاران خواهند دانست به کدامین بازگشتگاه باز خواهند گشت. ﴿227﴾