تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره روم

سوره روم

Ayah: 1

الٓمٓ

الم [= الف. لام. میم].

 

Ayah: 2

غُلِبَتِ ٱلرُّومُ

رومیان [در جنگ با فارس] شکست خوردند.

 

Ayah: 3

فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ

در نزدیک‌ترین سرزمین [مرزی شام با فارس]؛ و آنان پس از شکستشان، [در نبردی دیگر] پیروز خواهند شد؛

 

Ayah: 4

فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ

در چند سال [آینده]. چه قبل و چه بعد از این [پیروزی، سررشتۀ] کار در اختیار الله است؛ و در آن روز، مؤمنان شادمان می‌گردند.

 

Ayah: 5

بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ

[این شادی،] به خاطرِ یاری رساندنِ الله [به اهل کتاب] است؛ و او تعالی هر کس را که بخواهد یاری می‌کند و او شکست‌ناپذیرِ مهربان است.

 


Ayah: 6

وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ

[این پیروزی] وعدۀ الله است [و] الله هرگز از وعدۀ خود تخلف نمی‌کند؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.

 

Ayah: 7

یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ

آنان فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت غافلند.

 

Ayah: 8

أَوَلَمۡ یَتَفَکَّرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۗ مَّا خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ بِلِقَآیِٕ رَبِّهِمۡ لَکَٰفِرُونَ

آیا با خود نمی‌اندیشند که الله آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آنهاست، جز به‌حق و برای مدت معیّنی نیافریده است؟ بی‌تردید، بسیاری از مردم به دیدار پروردگارشان [در قیامت] باور ندارند.

 

Ayah: 9

أَوَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَأَثَارُواْ ٱلۡأَرۡضَ وَعَمَرُوهَآ أَکۡثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ

آیا [مشرکان] در زمین گشت و گذار نکرده‌اند تا ببینند سرانجامِ کسانی که پیش از آنان بودند چگونه بوده است؟ آنها بسیار نیرومندتر از اینان بودند و زمین را [برای کشاورزی و عمران،] بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند؛ و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند [اما آنان انکار کردند و نابود شدند]. الله هرگز بر آن نبود که به آنان ستم کند؛ بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌کردند.

 

Ayah: 10

ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِینَ أَسَـٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهۡزِءُونَ

آنگاه سرانجامِ کسانی‌ که بدی کرده بودند، بسیار بدتر شد؛ چرا که آیات الله را دروغ می‌انگاشتند و آنها را به تمسخر می‌گرفتند.

 

Ayah: 11

ٱللَّهُ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ

الله آفرینش مخلوقات را آغاز می‌کند؛ سپس آنان را [پس از مرگشان] بازمی‌گردانَد؛ آنگاه [در قیامت، همگی] به سویش بازگردانده می‌شوید.

 

Ayah: 12

وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ

روزی که قیامت بر پا گردد، گناهکاران [از رحمت الهی] ناامید می‌شوند.

 

Ayah: 13

وَلَمۡ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَآئِهِمۡ شُفَعَـٰٓؤُاْ وَکَانُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ کَٰفِرِینَ

[در آن روز،] مشرکان از بین معبودان خود [که عبادت می‌کردند] هیچ شفاعتگری نخواهند داشت و نسبت به معبودانشان [که آنها را همتای الله قرار داده بودند] کفر می‌ورزند.

 

Ayah: 14

وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَتَفَرَّقُونَ

روزی که قیامت برپا گردد، [مردم بر اساس کارهایشان] از یکدیگر جدا می‌شوند.

 

Ayah: 15

فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ فَهُمۡ فِی رَوۡضَةٖ یُحۡبَرُونَ

اما کسانی که ایمان آورده‌اند و کار‌های شایسته انجام داده‌اند، در بوستانی [از بهشت] شادمان می‌گردند.

 


Ayah: 16

وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَا وَلِقَآیِٕ ٱلۡأٓخِرَةِ فَأُوْلَـٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ

و اما کسانی ‌که کفر ورزیدند و آیات ما و دیدارمان در آخرت را تکذیب کردند، در عذاب [دوزخ] احضار می‌شوند.

 

Ayah: 17

فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ

پس الله را به پاکی ستایش کنید، آنگاه که به شب درمی‌آیید و آن دَم که به صبح می‌رسید

 

Ayah: 18

وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ

و عصرگاهان و هنگامی ‌که به نیمروز می‌رسید؛ و حمد و ستایش در آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست.

 

Ayah: 19

یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَیُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ وَکَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ

او تعالی [موجود] زنده را از [مادّۀ] بی‌جان [= نطفه] پدید می‌آورد و [مادّۀ] بی‌جان را از [موجود] زنده خارج می‌سازد؛ و زمین را ـ پس از خشکی و خزانش ـ زنده می‌سازد؛ و [شما نیز روز قیامت،] اینچنین برانگیخته می‌شوید.

 

Ayah: 20

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ

و [یکی دیگر] از نشانه‌های او تعالی [این] است که شما را از خاک آفرید، سپس انسان‌هایی شدید [که تولید مثل کردید و در زمین] پراکنده گشتید.

 

Ayah: 21

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ

و از [دیگر] نشانه‌های او [این] است که از جنس خود شما همسرانی برایتان آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و در میانتان محبت و مهربانی قرار داد. بی‌گمان، در این [نعمت،] نشانه‌هایی است [از قدرت پروردگار] برای مردمی که تفکر می‌کنند.

 

Ayah: 22

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِکُمۡ وَأَلۡوَٰنِکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِینَ

و از [دیگر] نشانه‌های او تعالی، آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌های شماست. بی‌تردید، در این [امور،] نشانه‌هایی [از قدرت پروردگار] برای دانشوران است.

 

Ayah: 23

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ مَنَامُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُکُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ

و [یکی دیگر] از نشانه‌های او، خواب شما در شب و روز و تلاشتان برای بهره‌گیری از بخشش پروردگار [و تأمین معاش] است. بی‌گمان، در این امور، برای مردمی که گوش شنوا دارند، نشانه‌هایی [از قدرتِ پروردگار] است.

 

Ayah: 24

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ یُرِیکُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَیُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَیُحۡیِۦ بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ

و از [دیگر] نشانه‌های او [این] است که برق را برای ترس [از صاعقه] و امید [به باران]، به شما نشان می‌دهد و آبی از آسمان می‌فرستد و زمین را ـ پس از خشکی و خزانش ـ با آن زنده می‌سازد. بی‌گمان، در این امور، برای مردمی که می‌اندیشند، نشانه‌هایی [از قدرتِ پروردگار] است.

 


Ayah: 25

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمۡ دَعۡوَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ إِذَآ أَنتُمۡ تَخۡرُجُونَ

و از نشانه‌های او [این] است که آسمان‌ها و زمین به فرمانش برپاست و [روز قیامت] هنگامی که با ندایی شما را از زمین فرامی‌خوانَد، ناگهان [همگی از گورها] بیرون می‌آیید.

 

Ayah: 26

وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ

هر کس [و هر چه] در آسمان‌ها و زمین است از آنِ الله است و همگی [تسلیم و] فرمانبردارِ او هستند.

 

Ayah: 27

وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ

او همان ذاتی است که آفرینش مخلوقات را آغاز می‌کند، سپس آنان را [پس از مرگشان] بازمی‌گردانَد و این کار برایش آسان‌تر [از آفرینش نخستین] است؛ و برترین صفت در آسمان‌ها و زمین برای اوست و او تعالی شکست‌ناپذیرِ حکیم است.

 

Ayah: 28

ضَرَبَ لَکُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِکُمۡۖ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ فَأَنتُمۡ فِیهِ سَوَآءٞ تَخَافُونَهُمۡ کَخِیفَتِکُمۡ أَنفُسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ

[ای مشرکان،] الله برای شما از خودتان مثالی می‌آورد: آیا از بردگانتان کسی هست که در اموالی که به شما داده‌ایم شریکتان ‌باشد؛ چنان که هر دو [در برخورداری از آن اموال،] یکسان باشید و همان طور که [به خاطر تصرف مال] از یکدیگر بیم دارید، از آنان نیز بیم داشته باشید؟ [حال که چنین نیست، پس چرا بندگان و مخلوقات الله را با او شریک می‌دانید؟] ما آیات خویش را برای کسانی که می‌اندیشند، اینچنین به روشنی بیان می‌کنیم.

 

Ayah: 29

بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٖۖ فَمَن یَهۡدِی مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّـٰصِرِینَ

[دلیل شرک، کمبود دلایل توحیدی نیست؛] بلکه ستمکاران بدون علم و آگاهی، از هوی و هوس‌ خود پیروی می‌کنند؛ پس کسی را که الله گمراه کرده است چه کسی هدایت می‌کند؟ و آنان [در برابر عذاب الهی] هیچ یاوری نخواهند داشت.

 

Ayah: 30

فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ

[ای پیامبر،] حقگرایانه و خالصانه به این دین روی آور. [این آیین پاک،] اسلام است که الله فطرت مردم را بر اساس آن سرشته است. هیچ تغییری در آفرینشِ الله نیست. این است [راه راست و] دین استوار؛ ولی بیشتر مردم [حقیقت را] نمی‌دانند.

 

Ayah: 31

۞مُنِیبِینَ إِلَیۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ

[ای مؤمنان، به درگاه پروردگار توبه کنید و] به سوی او بازگردید و از او پروا کنید و نماز برپا دارید و از مشرکان نباشید.

 

Ayah: 32

مِنَ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۭ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ

از کسانی [نباشید] که در دینشان تفرقه ایجاد کردند و دسته‌دسته شدند و هر گروهی به آنچه نزد خویش دارند خشنودند.

 


Ayah: 33

وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیۡهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ

هنگامی که به مردم [رنج و] زیانی برسد، زاری‌کنان پروردگار‌شان را می‌خوانند؛ سپس چون [الله] رحمتی از جانب خویش به آنان بچشاند [و گره از کارشان بگشاید]، آنگاه گروهی از آنان به پروردگارشان شرک می‌آورند

 

Ayah: 34

لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ

تا به آنچه که به آنان داده‌ایم ناسپاسی کنند. [از لذت‌های دنیوی] بهره بگیرید که به زودی [نتیجۀ کردارتان را] خواهید دانست.

 

Ayah: 35

أَمۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُواْ بِهِۦ یُشۡرِکُونَ

آیا [در کتاب‌های آسمانی] دلیل محکمی بر آنان نازل کرده‌ایم که از [درستیِ] آنچه به او [= الله] شرک ‌ورزیده‌اند سخن می‌گوید [و این کار را تأیید می‌کند]؟

 

Ayah: 36

وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ فَرِحُواْ بِهَاۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ إِذَا هُمۡ یَقۡنَطُونَ

وقتی رحمتی به مردم بچشانیم، از آن [بیش از حد] شاد می‌گردند [و تکبر می‌ورزند] و اگر به سزای کارهایی که می‌کردند رنج و مصیبتی به آنان برسد، [از رحمت الهی و دفع بلا] ناامید می‌شوند.

 

Ayah: 37

أَوَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ

آیا ندیدند که الله [نعمت و] روزی را بر هر کس که بخواهد می‌گشاید و [یا] تنگ می‌گرداند؟ بی‌گمان، در این [گشایش و سختی،] نشانه‌هایی [از لطف و رحمت پروردگار،] برای مؤمنان است.

 

Ayah: 38

فَـَٔاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ

حقِ [صلۀ رَحِم] خویشاوند و [صدقه و زکاتِ] مستمند و درراه‌مانده را ادا کن. این [کار] برای کسانی‌ که [خشنودی] الله را می‌طلبند بهتر است و آنان همان رستگارانند.

 

Ayah: 39

وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن رِّبٗا لِّیَرۡبُوَاْ فِیٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ فَلَا یَرۡبُواْ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن زَکَوٰةٖ تُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ

آنچه از اموال [خود، که به قصد] ربا به مردم می‌دهید تا [با پس گرفتنِ آن به میزان بیشتری بر اموالتان] افزوده گردد، نزد الله افزایش نمی‌یابد و[لی] آنچه برای خشنودی الله [به عنوان] زکات می‌پردازید، [برکت و افزایش می‌یابد] و [کسانی که چنین می‌کنند] اینانند که پاداششان [نزد الله] چند برابر می‌گردد.

 

Ayah: 40

ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ ثُمَّ رَزَقَکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۖ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَفۡعَلُ مِن ذَٰلِکُم مِّن شَیۡءٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ

الله است که شما را ‌آفرید و روزی ‌داد؛ آنگاه شما را می‌میراند و باز [در قیامت] زنده می‌کند. آیا در میان شریکانتان کسى هست که چیزی از این [کار‌ها] را انجام دهد؟ او تعالی منزّه است و از چیزهایی که [با وی] شریک می‌سازند برتر است.

 

Ayah: 41

ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ

به سبب گناهانی که مردم مرتکب شده‌اند، فساد [و تباهی] در خشکی و دریا آشکار گشته است تا [الله] جزای برخی از اعمالشان را به آنان بچشاند؛ باشد که [به سوی حق] بازگردند.

 


Ayah: 42

قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلُۚ کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ

[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «در زمین بگردید تا ببینید سرانجامِ کسانی که پیش از شما بودند چگونه بوده است؛ بیشتر آنان مشرک بودند [و به همین سبب هلاک شدند]».

 

Ayah: 43

فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ ٱلۡقَیِّمِ مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۖ یَوۡمَئِذٖ یَصَّدَّعُونَ

به سوى دین مستقیم [و پایدار] روی آور پیش از آنکه روزى از جانب الله فرارسد که برگشت‌ناپذیر است [و قطعاً واقع می‌گردد]. در آن روز، [مردم] پراکنده می‌شوند [سپس گروهی به بهشت می‌روند و گروهی به دوزخ].

 

Ayah: 44

مَن کَفَرَ فَعَلَیۡهِ کُفۡرُهُۥۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِأَنفُسِهِمۡ یَمۡهَدُونَ

هر کس کفر بورزد، کفرش به زیان [خودِ] اوست و هر کس کاری شایسته انجام دهد، [بهشت را] برای خود آماده می‌سازند.

 

Ayah: 45

لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ

تا [الله] کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، از فضل خود پاداش دهد. بی‌تردید، او تعالی کافران را دوست ندارد.

 

Ayah: 46

وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن یُرۡسِلَ ٱلرِّیَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَلِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ

از نشانه‌های [قدرتِ] او این است که باد‌های بشارت‌بخش را [با مژدۀ باران] می‌فرستد تا از رحمت خویش به شما بچشاند و کشتی‌ها به فرمانش حرکت کنند تا از بخشش او [روزی] بجویید؛ باشد که شکر به جای آورید.

 

Ayah: 47

وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱنتَقَمۡنَا مِنَ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْۖ وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ

و در حقیقت، پیش از تو [نیز] پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم و آنان با دلایل روشن نزد‌شان آمدند [ولی آن دلایل را تکذیب کردند]؛ سپس از کسانی که مرتکب گناه شده بودند انتقام گرفتیم [و مؤمنان را نجات دادیم] و یاری‌دادن مؤمنان [حقی] بر عهدۀ ما است.

 

Ayah: 48

ٱللَّهُ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَیَبۡسُطُهُۥ فِی ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ یَشَآءُ وَیَجۡعَلُهُۥ کِسَفٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦۖ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ

الله است که باد‌ها را روانه می‌کند و [آنها نیز تودۀ] ابری را به حرکت درمی‌آورند و [الله] آنها را چنان که می‌خواهد در [پهنۀ] آسمان می‌گسترانَد و به صورت پاره‌هایی درمی‌آورَد و باران را می‌بینی که از میان آن [ابرها] بیرون می‌آید؛ و چون [پروردگار مهربان] این [بارانِ حیات‌بخش] را به هر یک از بندگانش که بخواهد فرو‌بارَد، آنگاه است که شادمان می‌شوند.

 

Ayah: 49

وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِینَ

و قطعاً پیش از آنکه بر آنان ببارد، [آری] پیش از آن، ناامید بودند.

 

Ayah: 50

فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ

پس به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از خشکی و خزانش زنده می‌کند. به راستی، اوست که یقیناً زندگی‌بخشِ مردگان است و او تعالی بر هر چیزی تواناست.

 


Ayah: 51

وَلَئِنۡ أَرۡسَلۡنَا رِیحٗا فَرَأَوۡهُ مُصۡفَرّٗا لَّظَلُّواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ یَکۡفُرُونَ

اگر بادی [سوزان] بفرستیم و آن [کشتزارهایشان] را زرد [و پژمرده] ببینند، قطعاً پس از آن، ناسپاسی می‌کنند.

 

Ayah: 52

فَإِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ

[ای پیامبر،] تو هرگز نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواى دعوت [حق را] را به گوش کران برسانى؛ آنگاه که آنان پشت می‌کنند و روی می‌گردانند.

 

Ayah: 53

وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بِـَٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ

و تو راهنمای کوردلان از گمراهی‌شان نیستی. تو تنها [سخن حق را] به گوش کسانی می‌رسانی که به آیات ما ایمان دارند و [در برابر فرمان الله] تسلیمند.

 

Ayah: 54

۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ

الله است که شما را از [آب] بی‌ارزشی آفرید؛ سپس بعد از ناتوانى [دوران خردسالی،] نیرومندى بخشید؛ آنگاه پس از نیرومندى، ضعف و کهنسالی پدید آورد. او هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست.

 

Ayah: 55

وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَیۡرَ سَاعَةٖۚ کَذَٰلِکَ کَانُواْ یُؤۡفَکُونَ

و روزی که قیامت برپا گردد، گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی [در گور] درنگ نکرده‌اند. آنان [در دنیا نیز] این گونه به انحراف کشیده مى‌شدند.

 

Ayah: 56

وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَٱلۡإِیمَٰنَ لَقَدۡ لَبِثۡتُمۡ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡبَعۡثِۖ فَهَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡبَعۡثِ وَلَٰکِنَّکُمۡ کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ

و کسانی که به آنان دانش و ایمان داده شده است [به گناهکاران] می‌گویند: «بی‌تردید، شما [بر اساس آنچه] در کتاب الله [مقدر بوده است] تا روز رستاخیز درنگ کرده‌اید. پس این روز رستاخیز است؛ اما شما نمی‌دانستید [و آن را انکار می‌کردید]».

 

Ayah: 57

فَیَوۡمَئِذٖ لَّا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ

در آن روز، عذرخواهیِ کسانی که ستم کرده‌اند سودی ندارد و از آنان خواسته نمی‌شود که [برای به دست آوردن خشنودی الله] عذرخواهی کنند.

 

Ayah: 58

وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَلَئِن جِئۡتَهُم بِـَٔایَةٖ لَّیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ

به راستی که در این قرآن،از هر گونه مَثَلی برای مردم آوردیم؛ و اگر نشانه‌ای [در مورد راستگویی‌ات] برایشان بیاوری، کسانی که کفر ورزیدند می‌گویند: «شما باطل‌اندیشانی بیش نیستید».

 

Ayah: 59

کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ

الله بر دل‌های کسانی که [سخن حق را] نمی‌فهمند، این گونه مُهر [غفلت] می‌نهد.

 

Ayah: 60

فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ

[ای پیامبر، بر آزار و تکذیبِ مشرکان] شکیبا باش [که] قطعاً وعدۀ [یاریِ] الله، حق است؛ و مبادا کسانی که [به رستاخیز] باور ندارند، تو را به [بی‌صبری و] سبکسرى وادار کنند.

 


 


Ar-Rūm

 

سورة الروم

سورة الروم - سورة 30 - عدد آیاتها 60

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. الم

  2. غُلِبَتِ الرُّومُ

  3. فِی أَدْنَى الأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ

  4. فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ

  5. بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

  6. وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ

  7. یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ

  8. أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ

  9. أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

  10. ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون

  11. اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

  12. وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ

  13. وَلَمْ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاء وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ

  14. وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ

  15. فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ

  16. وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

  17. فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ

  18. وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ

  19. یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ

  20. وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ

  21. وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

  22. وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ

  23. وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ

  24. وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَیُحْیِی بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

  25. وَمِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِّنَ الأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ

  26. وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ

  27. وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

  28. ضَرَبَ لَکُم مَّثَلا مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

  29. بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ

  30. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ

  31. مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ

  32. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ

  33. وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ

  34. لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

  35. أَمْ أَنزَلْنَا عَلَیْهِمْ سُلْطَانًا فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ

  36. وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ

  37. أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

  38. فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

  39. وَمَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَیْتُم مِّن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ

  40. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَلِکُم مِّن شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ

  41. ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

  42. قُلْ سِیرُوا فِی الأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُم مُّشْرِکِینَ

  43. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ

  44. مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ

  45. لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ

  46. وَمِنْ آیَاتِهِ أَن یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

  47. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ

  48. اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاء کَیْفَ یَشَاء وَیَجْعَلُهُ کِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ

  49. وَإِن کَانُوا مِن قَبْلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ

  50. فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

  51. وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِیحًا فَرَأَوْهُ مُصْفَرًّا لَّظَلُّوا مِن بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ

  52. فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ

  53. وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلاَّ مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ

  54. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ

  55. وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ

  56. وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ

  57. فَیَوْمَئِذٍ لّا یَنفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ

  58. وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ

  59. کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ

  60. فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُونَ





سورة روم

 

به نام الله بخشندة مهربان

 

الم (الف. لام. میم). ﴿1﴾ رومیان مغلوب شدند. ﴿2﴾ در نزدیکترین سرزمین، و آن‌ها بعد از مغلوب شدن‌شان به زودی غالب خواهند شد. ﴿3﴾ در (ظرف) چند سال؛ پیش از (این پیروزی) و بعد از این (پیروزی) فرمان از آن الله است، و در آن روز مؤمنان شادمان خواهند شد. ﴿4﴾ به (سبب) یاری الله، و (الله) هر که را بخواهد یاری می‌کند، و او پیروزمند مهربان است. ﴿5﴾الله وعده داده است، الله هرگز وعدة خویش را خلاف نمی‌کند، و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند. ﴿6﴾ آن‌ها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و آن‌ها از آخرت غافلند([1]). ﴿7﴾ آیا در ضمیر خود نیندیشیده‌اند که (دریابند) الله آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آن دو است؛ جز به حق و (تا) زمان معینی نیافریده است؟! و بی‌تردید بسیاری از مردم به دیدار پروردگارشان (در روز قیامت) نا باورند. ﴿8﴾ آیا در زمین گردش نکردند، تا بنگرند عاقبت کسانی‌که پیش از آن‌ها بودند؛ چگونه بود؟! (آن‌ها) نیرومند‌تر از اینان بودند، و در زمین دگرگونی به وجود آوردند و آن را بیشتر از آنچه (اینان) آبادش کرده‌اند، آباد کردند، و پیامبران‌شان با دلایل روشن به سوی آن‌ها آمدند، پس الله بر آن نبود که برآن‌ها  ستم کند، و لیکن (آن‌ها) به خود‌شان ستم می‌کردند. ﴿9﴾ سپس سرانجام کسانی‌که بدی کردند، بدتر شد، که آیات الله را تکذیب کردند، و آن را به مسخره می‌گرفتند. ﴿10﴾ الله  آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند، آنگاه به سوی او باز گردانده می‌شوید. ﴿11﴾ و روزی‌که قیامت بر پا شود، مجرمان نا امید شوند. ﴿12﴾ و برای آن‌ها از معبودان‌شان شفیعانی نخواهد بود، و نسبت به معبودان‌شان (که آن‌ها را همتای الله قرار داده بودند) کافر می‌شوند. ﴿13﴾ و روزی‌که قیامت بر پا شود، آن روز (مردم) از هم جدا می‌شوند. ﴿14﴾ اما کسانی‌که ایمان آورده‌اند و کار‌های شایسته انجام داده‌اند، آنان در باغی (از بهشت) شادمان و مسرور خواهند بود. ﴿15﴾ و اما کسانی‌که کافر شدند و آیات ما و دیدار آخرت را تکذیب کردند، پس اینان در عذاب (الهی) احضار شوند. ﴿16﴾ پس الله را تسبیح گویید؛ هنگامی‌که شام می‌کنید و هنگامی‌که صبح می‌کنید. ﴿17﴾ و حمد و ستایش مخصوص اوست، در آسمان‌ها و زمین، و عصرگاهان و هنگامی‌که ظهر می‌کنید. ﴿18﴾ زنده را از مرده بیرون می‌آورد، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد، و زمین را پس از مردنش زنده می‌سازد، و همین گونه (روز قیامت از گور‌ها) بیرون آورده می‌شوید. ﴿19﴾ و از نشانه‌های او (این) است که شما را از خاک آفرید، پس ناگاه شما انسان‌های (زیادی شدید و در زمین) پراکنده گشتید. ﴿20﴾ و از نشانه‌های او (این) است‌که همسرانی از جنس خود‌تان برای شما آفرید؛ تا به آن‌ها آرام گیرید، و در میان‌تان مودت و رحمت قرار داد، بی‌گمان در این (امر)   نشانه‌های است برای گروهی‌که تفکر می‌کنند. ﴿21﴾ و از نشانه‌های او آفرینش آسمان‌ها و زمین، و اختلاف زبآن‌ها یتان و رنگ‌هایتان است، بی‌تردید در این نشانه‌های برای دانایان است. ﴿22﴾ و از نشانه‌های او خوابیدن شما در شب و روز است، و تلاش و بهره جستن شما از فضل اوست، بی‌شک در این نشانه‌های است؛ برای گروهی که می‌شنوند. ﴿23﴾ و از نشانه‌های او (این) است که برق را برای بیم و امید به شما نشان می‌دهد، و از آسمان آبی نازل می‌کند، آنگاه زمین را بعد از مردنش به آن (آب) زنده می‌کند؛ بی‌گمان در این  نشانه‌های است؛ برای گروهی که می‌اندیشند. ﴿24﴾ و از نشانه‌های او (این) است که آسمان‌ها و زمین به فرمانش (بر جای) می‌ایستند، پس هنگامی‌که با ندایی شما را از زمین فرا خواند، ناگهان شما خارج می‌شوید. ﴿25﴾ و از آنِ اوست هر که در آسمان‌ها و زمین است، و همگی فرمانبردار او هستند. ﴿26﴾ و او کسی است آفرینش را آغاز می‌کند، سپس آن را باز می‌گرداند و این (باز گرداندن) بر او آسان‌تر است، و توصیف برتر در آسمان‌ها و زمین برای اوست، و او پیرزومند حکیم است. ﴿27﴾ (الله) برای شما از خود‌تان مَثَلی زده است؛ آیا بردگان‌تان در آنچه به شما روزی دادایم، با شما شریک هستند، تا شما در آن برابر (و یکسان) باشید، همان‌گونه  که شما از (شرکای آزاد) خود بیم دارید از آن‌ها هم بیم داشته باشید؟! این چنین آیات را برای گروهی که تعقل می‌کنند به روشنی بیان می‌کنیم. ﴿28﴾ بلکه ستمکاران بدون علم و آگاهی از هوی و هوس‌های خود پیروی کردند، پس آن را که الله گمراه کرده است چه کسی هدایت می‌کند؟! و برای آن‌ها هیچ یاوری نخواهد بود. ﴿29﴾ پس روی خود را با حق‌گرایی (و اخلاص) به سوی دین آور، فطرت الهی است، که (الله) مردم را بر آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش الله نیست، این است دین استوار، و لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند. ﴿30﴾ به سوی او باز گردید، و از او بترسید، و نماز را بر پا دارید، و از مشرکان نباشید. ﴿31﴾ از کسانی‌که دین خود را پاره پاره کردند، و فرقه فرقه شدند([2])، و هر گروهی به آنچه نزد خود دارند؛ خوشحالند. ﴿32﴾و هنگامی‌که (رنج و) زیانی به مردم برسد پروردگار‌شان را می‌خوانند، (و توبه‌کنان) به سوی او باز می‌گردند، سپس هنگامی‌که رحمتی از خودش به آنان بچشاند، ناگاه  گروهی از آنان به پروردگارشان شرک می‌آورند. ﴿33﴾ تا به آنچه که به آن‌ها داده‌ایم؛ کفران کنند، پس (از لذات دنیا) بهره بگیرید، که به زودی خواهید دانست. ﴿34﴾ آیا دلیل محکمی بر آن‌ها نازل کردیم، پس آن (دلیل) از چیزی‌که با الله شریک می‌سازند، سخن می‌گوید؟! ﴿35﴾ و هنگامی‌که رحمتی به مردم بچشانیم به آن خوشحال می‌شوند، و اگر به خاطر اعمالی‌که انجام داده‌اند؛ رنج و مصیبتی به آن‌ها برسد، ناگهان مأیوس می‌شوند. ﴿36﴾ آیا ندیدند که الله روزی را برای هر کس که بخواهد فراخ می‌گرداند، و (یا) تنگ می‌گیرد؟! بی‌گمان در این (گشایش و تنگی) نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان می‌آورند. ﴿37﴾ پس حقِ خویشاوندان و مسکینان و در راه ماندگان را بده، این برای کسانی‌که رضا و روی الله را می‌طلبند؛ بهتر است، و اینانند که رستگارند. ﴿38﴾ و آنچه (به قصد) ربا می‌دهید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد الله فزونی نخواهد یافت، و آنچه را (به عنوان) زکات می‌پردازید که تنها  وجه الله را می‌طلبید (برکت و فزونی می‌یابد) پس (کسانی‌که چنین کنند) اینان فزونی یافتگانند. ﴿39﴾ الله همان کسی است که شما را آفرید، آنگاه به شما روزی داد، پس شما را می‌میراند، آنگاه شما را زنده می‌کند، آیا هیچ یک از شریکان‌تان می‌توانند چیزی از این (کار‌ها) انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آنچه شریک او قرار می‌دهند. ﴿40﴾ به سبب کار‌های‌که مردم انجام داده‌اند، فساد در خشکی و دریا آشکار شده است، تا (الله) جزای بعضی از آنچه را که انجام داده‌اند، به آنان بچشاند، باشد که آنان (به سوی حق) باز گردند. ﴿41﴾(ای پیامبر!) بگو: «در زمین سیر کنید، پس بنگرید عاقبت کسانی‌که پیش از این بودند؛ چگونه بود، بیشتر آن‌ها مشرک بودند. ﴿42﴾ پس روی خود را به آیین پایدار بیاور، پیش از آن‌که روزی فرا رسد که برایش هیچ بازگشتی از (سوی) الله نیست، آن روز (مردم) متفرق شوند. ﴿43﴾ کسی‌که کفر ورزد، پس کفرش بر زیان (خود) اوست، و کسی‌که کار شایسته انجام دهد، پس برای خودشان آماده می‌سازند. ﴿44﴾ تا (الله) کسانی را ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند از فضل خود پاداش دهد، بی‌گمان او کافران را دوست نمی‌دارد. ﴿45﴾ و از نشانه‌های (عظمت) او آن است که باد‌های مژده‌دهنده را می‌فرستد، و تا از رحمت خود به شما بچشاند، و تا کشتی‌ها به فرمان او حرکت کنند، و تا از فضل او (روزی) بجویید، و باشد که سپاس گویید. ﴿46﴾ و به راستی پیش از تو پیامبرانی را به سوی قوم‌شان فرستادیم، پس با دلایل روشن نزد‌شان آمدند، آنگاه از کسانی‌که گناه کردند، انتقام گرفتیم، (و مؤمنان را یاری دادیم) و یاری دادن مؤمنان بر (عهدة) ما بود. ﴿47﴾ الله همان کسی است که باد‌ها را می‌فرستد، آنگاه ابر‌ها را به حرکت در می‌آورد، سپس آن (ابر‌ها) را در آسمان آن‌گونه که بخواهد می‌گستراند، و آن را پاره پاره می‌گرداند، پس می‌بینی‌که دانه‌های باران از لابه لای آن خارج می‌شود. پس هنگامی‌که این (بارانِ حیات بخش) را به هر کس از بندگانش که بخواهد برساند، ناگهان آنان خوشحال می‌شوند. ﴿48﴾ و اگر چه پیش از آن که (باران رحمت) بر آنان نازل شود؛ مأیوس بودند. ﴿49﴾ پس به آثار رحمت الله بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده می‌کند، یقیناً این (الله) زنده کنندة مردگان است، و او بر همه چیز تواناست. ﴿50﴾    و اگر بادی بفرستیم (گرم و سوزان) آنگاه آن (کشتزار‌ها) را زرد شده ببینند، (مأیوس شده، و) پس از آن ناسپاس می‌شوند. ﴿51﴾ پس (ای پیامبر!) تو نمی‌توانی (سخنت  را) به (گوش) مردگان بشنوانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی‌که پشت‌کنان روی می‌گردانند؛ سخن (و ندای خود را) بشنوانی. ﴿52﴾ و تو نمی‌توانی کوران را از گمراهی‌شان (باز گردانی و) هدایت کنی، تو تنها می‌توانی (سخن خود را) به کسانی بشنوانی که به آیات ما ایمان دارند، پس آن‌ها (در برابر حق) تسلیم شدگان هستند. ﴿53﴾ الله همان کسی است که شما را ناتوان آفرید، سپس بعد از ناتوانی، قوت بخشید، و آنگاه بعد از قوت ناتوانی و پیری قرار داد، هرچه بخواهد می‌آفریند، و او دانای تواناست. ﴿54﴾ و روزی‌که قیامت بر پا شود، مجرمان سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی (در دنیا) درنگ نکردند! (آری) این گونه (از حقیقت و راه حق) باز گردانده می‌شوند. ﴿55﴾ و کسانی‌که دانش و ایمان داده شده‌اند، گویند: «به راستی شما به فرمان کتاب الله (لوح محفوظ) تا روز رستاخیز درنگ کردید، پس این روز رستاخیز است، لیکن شما نمی‌دانستید». ﴿56﴾ پس آن روز کسانی‌که ستم کردند؛ عذر خواهی‌شان سودی ندارد و  به آنان مهلت (توبه) داده نخواهد شد. ﴿57﴾ به راستی برای مردم در این قرآن از هر گونه مَثَلی آوردیم، و اگر نشانة برای آنان بیاوری، البته کسانی‌که کافر شدند، گویند: «شما جز بیهوده گویان نیستید». ﴿58﴾ این گونه الله بر دل‌های  کسانی‌که نمی‌دانند، مهر می‌نهد. ﴿59﴾ پس (ای پیامبر گرامی!) صبر پیشه کن، بی‌گمان وعدة الله حق است، و هرگز کسانی‌که یقین ندارند تو را سبک‌سر نگردانند. ﴿60﴾



[1]- یعنی اغلب مردم از معاملات دنیوی خوب علم دارند چنانچه هنرومهارت خود را که بهرۀ آن مؤقت و ثابت نیست ظاهر می‌کنند و از معاملات اخروی که پایدار و سودمند می‌باشد به کلی غافل هستند یعنی به امور دنیوی خوب آشنایی دارند و از دین تماماً بی‌خبرند.

[2]- در این آیه تفرقه و فرقه‌گرایی سخت مذمت شده است.

سوره روم

سُورَةُ الرُّومِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ الٓمٓ ١ غُلِبَتِ ٱلرُّومُ ٢ فِیٓ أَدۡنَى ٱلۡأَرۡضِ وَهُم مِّنۢ بَعۡدِ غَلَبِهِمۡ سَیَغۡلِبُونَ ٣ فِی بِضۡعِ سِنِینَۗ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ مِن قَبۡلُ وَمِنۢ بَعۡدُۚ وَیَوۡمَئِذٖ یَفۡرَحُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٤ بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ٥

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

الم [904]. ﴿1مغلوب شدند قوم روم. ﴿2در نزدیک‌ترین زمین [905]و ایشان بعد از مغلوب شدن خود غالب خواهند آمد. ﴿3در چند سال. خداى راست فرمان پیش از این و پس از این و آن روز شادمان شوند مسلمانان. ﴿4به نصرت خدا، نصرت می‌دهد هر که را خواهد و اوست غالب مهربان. ﴿5

﴿ وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٦ یَعۡلَمُونَ ظَٰهِرٗا مِّنَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ عَنِ ٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ غَٰفِلُونَ ٧ أَوَ لَمۡ یَتَفَکَّرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۗ مَّا خَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَأَجَلٖ مُّسَمّٗىۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ بِلِقَآیِٕ رَبِّهِمۡ لَکَٰفِرُونَ ٨ أَوَ لَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ وَأَثَارُواْ ٱلۡأَرۡضَ وَعَمَرُوهَآ أَکۡثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٩ ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهۡزِءُونَ ١٠ ٱللَّهُ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ ثُمَّ إِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ١١ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُبۡلِسُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ ١٢ وَلَمۡ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَآئِهِمۡ شُفَعَٰٓؤُاْ وَکَانُواْ بِشُرَکَآئِهِمۡ کَٰفِرِینَ ١٣ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یَوۡمَئِذٖ یَتَفَرَّقُونَ ١٤ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَهُمۡ فِی رَوۡضَةٖ یُحۡبَرُونَ ١٥

وعده کرده است خدا خلاف نمى‏کند خدا وعدۀ خود را و لیکن اکثر مردمان نمى‏دانند. ﴿6می‌دانند ظاهر را از تدبیر زندگانى دنیا و ایشان از آخرت بى‏خبرانند. ﴿7آیا تأمّل نکردند در ضمیر خود که نیافریده است خدا آسمان‌ها و زمین را و آنچه در میان آن هر دو است، مگر به تدبیر درست و بتعیین میعادى مقرر؟ و هرآیینه بسیارى از مردمان به ملاقات پروردگار خویش نامعتقدند. ﴿8آیا سیر نکردند در زمین، پس بنگرند چگونه شد عاقبت آنان‌که پیش از ایشان بودند؟ بودند تواناتر از ایشان و شورانیدند زمین را و آباد کردند آن را بیشتر از آباد کردن ایشان آن زمین را و آمدند بدیشان پیغامبران ایشان به معجزه‌ها. پس ممکن نبود که خدا ستم کند بر ایشان و لیکن ایشان بر خویشتن ستم مى‏کردند. ﴿9باز حال بد، عاقبت آن کسان شد که بدى کردند به سبب آن که دروغ داشتند آیات خدا را و به آن استهزاء مى‏کردند. ﴿10خدا نو پیدا مى‏کند آفرینش، باز دوباره کندش، باز به سوى او گردانیده شوید. ﴿11و روزی که قایم شود قیامت ملزم شده، خاموش مانند گناهکاران. ﴿12و نباشد براى ایشان از شریکان ایشان هیچ شفاعت کننده و باشند به شریکان خویش، نامعتقد. ﴿13و روزی که قایم شود قیامت، آن روز پراکنده شوند مردمان. ﴿14اما آنان‌که ایمان آوردند و کردارهاى شایسته کردند، پس ایشان در بهشت خوشحال کرده شوند. ﴿15

﴿ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَلِقَآیِٕ ٱلۡأٓخِرَةِ فَأُوْلَٰٓئِکَ فِی ٱلۡعَذَابِ مُحۡضَرُونَ ١٦ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ حِینَ تُمۡسُونَ وَحِینَ تُصۡبِحُونَ ١٧ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَعَشِیّٗا وَحِینَ تُظۡهِرُونَ ١٨ یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَیُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ وَکَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ ١٩ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ إِذَآ أَنتُم بَشَرٞ تَنتَشِرُونَ ٢٠ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢١ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ خَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفُ أَلۡسِنَتِکُمۡ وَأَلۡوَٰنِکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡعَٰلِمِینَ ٢٢ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ مَنَامُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱبۡتِغَآؤُکُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ ٢٣ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦ یُرِیکُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَیُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَیُحۡیِۦ بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٢٤

و اما آنان‌که کافر شدند و دروغ داشتند آیات ما را و ملاقات آخرت را، پس ایشان در عذاب، حاضر کرده‏گانند. ﴿16پس پاکى است خدا را وقتى که شام مى‏کنید و وقتى که به صباح در مى‏آیید. ﴿17و مر او راست ستایش در آسمان‌ها و زمین و آخر روز و آنگاه که در وقت زوال در مى‏آیید [906]. ﴿18بر مى‏آرد زنده را از مرده و بر مى‏آرد مرده را از زنده و زنده می‌سازد زمین را بعدِ مردنِ آن و همچنین بر آورده خواهید شد (یعنى از قبور) . ﴿19و از نشانه‌هاى خدا آن است که آفرید شما را از خاک، باز ناگهان شما مردم شدید جابه‌جا پراکنده شده. ﴿20و از نشانه‌هاى خدا آن است که بیافرید براى شما از جنس شما زنان را تا آرام گیرید به سوى ایشان متوجّه شده و پیدا کرد میان شما دوستى و مهربانى، هرآیینه در این کار نشانه‌هاست براى گروهى که تأمّل مى‏کنند. ﴿21و از نشانه‌هاى اوست آفریدن آسمان‌ها و زمین و گوناگون بودن زبان‌هاى شما و رنگ‌هاى شما، هرآیینه در این کار نشانه‌هاست دانشمندان را. ﴿22و از نشانه‌هاى اوست خفتن شما در شب و روز و رزق طلب کردن شما از فضل او، هرآیینه در این کار نشانه‌هاست براى قومى که مى‏شنوند. ﴿23و از نشانه‌های اوست که مى‏نماید به شما برق را از براى ترسانیدن و رغبت دادن و فرود مى‏آرد از آسمان آب، پس زنده مى‏کند به سبب آن زمین را بعد از مردن آن. هرآیینه در این کار نشانه‌هاست براى قومى که مى‏فهمند. ﴿24

﴿ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن تَقُومَ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ بِأَمۡرِهِۦۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمۡ دَعۡوَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ إِذَآ أَنتُمۡ تَخۡرُجُونَ ٢٥ وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ کُلّٞ لَّهُۥ قَٰنِتُونَ ٢٦ وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢٧ ضَرَبَ لَکُم مَّثَلٗا مِّنۡ أَنفُسِکُمۡۖ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُم مِّن شُرَکَآءَ فِی مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ فَأَنتُمۡ فِیهِ سَوَآءٞ تَخَافُونَهُمۡ کَخِیفَتِکُمۡ أَنفُسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٢٨

بَلِ ٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَهۡوَآءَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٖۖ فَمَن یَهۡدِی مَنۡ أَضَلَّ ٱللَّهُۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ ٢٩ فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَیۡهَاۚ لَا تَبۡدِیلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٠ ۞مُنِیبِینَ إِلَیۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٣١ مِنَ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ ٣٢

و از نشانه‌هاى خدا است که مى‏ایستد آسمان و زمین به حکم او، باز چون بخواند شما را یک بار خواندن، ناگهان شما از زمین برآیید. ﴿25و مر او راست آنچه در آسمان‌ها و زمین است، هر یکى براى او فرمانبردارند. ﴿26و اوست آن که نو مى‏کند آفرینش را، باز دوباره کندش و این دوباره کردن آسانتر است بر وى و مر او راست صفت بلندتر در آسمان‌ها و زمین و اوست غالب با حکمت. ﴿27بیان کرد براى شما داستانى از حال شما. آیا هست براى شما از بندگانى که مالک ایشان است دست شما، هیچ شریکى در آنچه عطا کردیم شما را، تا شما در آن یکسان باشید. بترسید از ایشان مانند ترسیدن از قوم خویش. همچنین بیان مى‏کنیم نشانه‌ها براى قومى که مى‏فهمند [907]. ﴿28بلکه پیروى کردند ستمکاران خواهش نفس خود را به غیر علم. پس که راه نماید کسى را که گمراه کرد خدا؟ و نیست ایشان را هیچ یارى دهنده. ﴿29پس راست کن روى خود را براى عبادت حنیف شده. پیروى کن دین خدا را که پیدا کرد مردمان را بر وى. بدل کردن نبود دین خدا را. این‏ است دین درست و لیکن اکثر مردمان نمى‏دانند. ﴿30عبادت کنید رجوع کرده به سوى وى و بترسید از وى و برپا دارید نماز را و مباشید از مشرکان. ﴿31مباشید از آنان‌که پراکنده ساختند دین خود را و شدند گروه گروه هر گروهى به آنچه نزدیک اوست خورسند است. ﴿32

﴿ وَإِذَا مَسَّ ٱلنَّاسَ ضُرّٞ دَعَوۡاْ رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیۡهِ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ ٣٣ لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٣٤ أَمۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٗا فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُواْ بِهِۦ یُشۡرِکُونَ ٣٥ وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ فَرِحُواْ بِهَاۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیهِمۡ إِذَا هُمۡ یَقۡنَطُونَ ٣٦ أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٣٧ فَ‍َٔاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٣٨ وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن رِّبٗا لِّیَرۡبُوَاْ فِیٓ أَمۡوَٰلِ ٱلنَّاسِ فَلَا یَرۡبُواْ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَآ ءَاتَیۡتُم مِّن زَکَوٰةٖ تُرِیدُونَ وَجۡهَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُضۡعِفُونَ ٣٩ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُمۡ ثُمَّ رَزَقَکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۖ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَفۡعَلُ مِن ذَٰلِکُم مِّن شَیۡءٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٤٠ ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٤١

و چون برسد به مردمان، سختى، بخوانند پروردگار خود را رجوع کرده به سوى وى، باز چون بچشاند ایشان را از جانب خود آسایشى، ناگهان طایفه‌ای از ایشان به پروردگار خود شریک مى‏آرند. ﴿33عاقبت حال ایشان آنکه ناسپاسى کنند به آنچه عطا کردیم به ایشان. پس بهره‏مند شوید، پس زود حقیقت حال خواهید دانست. ﴿34آیا فرود آوردیم بر ایشان دلیلى، پس آن دلیل بیان مى‏کند براى ایشان به آنچه با خدا شریک مى‏آرند؟. ﴿35و چون بچشانیم مردمان را بخشایشى، شادمان شوند به آن و اگر برسد بدیشان سختى به سبب آنچه پیش فرستاده است دست ایشان، ناگهان ایشان ناامید مى‏شوند. ﴿36آیا ندیدند که خدا گشاده می‌کند روزى را براى هر که می‌خواهد و تنگ می‌کند براى هر که می‌خواهد؟ هرآیینه در این مقدمه نشانه‌هاست براى قومى که ایمان مى‏آرند. ﴿37پس بده صاحب خویشى را حق وى و مسکین را و راهگذارى را، این دادن بهتر است براى کسانی که مى‏طلبند روى خدا را و این جماعت، ایشانند رستگار. ﴿38و آنچه داده باشید از سود تا بیفزاید در اموال مردمان، پس وى نمى‏افزاید نزدیک خدا و آنچه داده باشید از صدقه طلب‌کنان روى خدا را، پس این جماعت ایشانند دو چند کننده [908]. ﴿39خدا آن است که بیافرید شما را، باز روزى داد شما را، باز بمیراند شما را، باز زنده گرداند شما را. آیا از شریکان شما کسى هست که بکند از این کار چیزى؟ پاکى او راست و بلندتر است از آنچه شریک مى‏آرند. ﴿40پیدا شد فساد در بیابان و در دریا به سبب آنچه به عمل آورد دست مردمان تا بچشاند ایشان را جزاى بعض آنچه عمل کردند، بود که ایشان بازگردند [909]. ﴿41

﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلُۚ کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّشۡرِکِینَ ٤٢ فَأَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ ٱلۡقَیِّمِ مِن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا مَرَدَّ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِۖ یَوۡمَئِذٖ یَصَّدَّعُونَ ٤٣مَن کَفَرَ فَعَلَیۡهِ کُفۡرُهُۥۖ وَمَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِأَنفُسِهِمۡ یَمۡهَدُونَ ٤٤ لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٤٥ وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَن یُرۡسِلَ ٱلرِّیَاحَ مُبَشِّرَٰتٖ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَلِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٤٦ وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَٱنتَقَمۡنَا مِنَ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْۖ وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٤٧ ٱللَّهُ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَیَبۡسُطُهُۥ فِی ٱلسَّمَآءِ کَیۡفَ یَشَآءُ وَیَجۡعَلُهُۥ کِسَفٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦۖ فَإِذَآ أَصَابَ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ ٤٨ وَإِن کَانُواْ مِن قَبۡلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیۡهِم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمُبۡلِسِینَ ٤٩ فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ کَیۡفَ یُحۡیِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٥٠

بگو: سیر کنید در زمین. پس در نگرید چگونه بود انجام آنان‌که پیش از ایشان بودند. بودند بیشترین ایشان مشرکان. ﴿42پس راست کن روى خود را براى دین درست، پیش از آنکه بیاید روزی که بازگشتن نیست آن را از جانب خدا، آن روز متفرّق شوند. ﴿43هر که کافر شد، پس بر وى است کفر او و هر که کرده باشد کار شایسته، پس این جماعت براى خویشتن، آرامگاه راست مى‏کنند. ﴿44تا جزا دهد خدا آنان را که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند از فضل خود، هرآیینه وى دوست نمی‌دارد کافران را. ﴿45و از نشانه‌هاى خدا آن است که مى‏فرستد بادهای مژده دهنده و براى آنکه بچشاند شما را از رحمت خود (یعنى باران دهد) و براى آنکه جارى شوند کشتی‌ها به فرمان او و براى اینکه روزى طلب کنید از فضل او و براى آنکه شما شکر کنید. ﴿46و هرآیینه پیش از تو فرستادیم پیغامبران را به سوى قوم ایشان، پس آوردند پیش قوم خود نشانه‌ها، پس انتقام کشیدیم از آنان‌که نافرمانى کردند و بود نصرت مسلمانان لازم بر ما. ﴿47خدا آن است که مى‏فرستد بادها را. پس برانگیزاند ابر را، پس خدا بگستراند آن ابر را در آسمان چنانکه خواهد و بگرداندش پاره پاره، پس مى‏بینى که قطرات بیرون مى‏آیند از میان آن، پس چون رساندش به هر که خواهد از بندگان خود ناگاهان ایشان شادمان شوند. ﴿48و اگرچه بودند پیش از آنکه فرود آورده شود بر ایشان [باران] ناامید شونده. ﴿49پس در نگر به سوى آثار رحمت خدا، چگونه زنده می‌کند زمین را بعدِ مرده بودن آن، هرآیینه وى البته زنده کنندۀ مردگان است و او بر همه چیز تواناست. ﴿50

﴿ وَلَئِنۡ أَرۡسَلۡنَا رِیحٗا فَرَأَوۡهُ مُصۡفَرّٗا لَّظَلُّواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ یَکۡفُرُونَ ٥١ فَإِنَّکَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَلَا تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوۡاْ مُدۡبِرِینَ ٥٢ وَمَآ أَنتَ بِهَٰدِ ٱلۡعُمۡیِ عَن ضَلَٰلَتِهِمۡۖ إِن تُسۡمِعُ إِلَّا مَن یُؤۡمِنُ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَهُم مُّسۡلِمُونَ ٥٣ ۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ ٥٤ وَیَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ یُقۡسِمُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ مَا لَبِثُواْ غَیۡرَ سَاعَةٖۚ کَذَٰلِکَ کَانُواْ یُؤۡفَکُونَ ٥٥ وَقَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ وَٱلۡإِیمَٰنَ لَقَدۡ لَبِثۡتُمۡ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡبَعۡثِۖ فَهَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡبَعۡثِ وَلَٰکِنَّکُمۡ کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٥٦ فَیَوۡمَئِذٖ لَّا یَنفَعُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَعۡذِرَتُهُمۡ وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ ٥٧ وَلَقَدۡ ضَرَبۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَلَئِن جِئۡتَهُم بِ‍َٔایَةٖ لَّیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُبۡطِلُونَ ٥٨ کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ ٥٩ فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ ٦٠

و اگر فرستیم بادى، پس ببینند آن کشت را زرد شده، البته شوند بعد از آن ناسپاسى کننده. ﴿51پس هرآیینه تو نمى‏شنوانى مردگان را و نمى‏شنوانى کران را آواز خواندن، چون روى بگردانند پشت داده. ﴿52و نیستى تو راه نماینده کوران از گمراهى ایشان. نمى‏شنوانى مگر کسى را که باور می‌دارد آیات ما را، پس آن جماعت انقیاد کننده‏اند. ﴿53خدا آن است که آفرید شما را از ابتداى ناتوانى، باز داد مر شما را بعد از ناتوانى، توانایى، باز داد بعد از توانایى، ناتوانى و سپیدى موى، مى‏آفریند هرچه می‌خواهد و اوست دانای توانا. ﴿54و روزی که قایم شود قیامت، سوگند خورند گناهکاران که توقف نکردند (یعنى در دنیا) بجز ساعتى، همچنین از راه برگردانیده می‌شوند [910]. ﴿55و گویند آنان‌که علم و ایمان داده شده است ایشان را: هرآیینه توقف کرده‏اید بر وفق کتاب خدا تا روز رستخیز، پس این است روز رستخیز و لیکن شما نمى‏دانستید. ﴿56پس آن روز سود ندهد ظالمان را عذرخواهى ایشان و نه ایشان طلب توبه کرده شوند. ﴿57هرآیینه بیان کردیم براى مردمان در این قرآن هر داستانى و اگر بیارى پیش ایشان نشانه‌ای، گویند کافران: نیستید شما مگر بیهوده‏گو. ﴿58همچنین مُهرى می‌نهد خدا بر دل آنان‌که نمى‏دانند. ﴿59پس صبر کن، هرآیینه وعدۀ خدا راست است و سبکسار نکنند تو را آنان‌که یقین نمى‏آرند. ﴿60

[903] یعنی به درستی یکدیگر به سببِ اجتماع بر شرک بهره‌مند شوند. [904] مترجم گوید: فارس بر روم غالب شدند و بعضِ بلاد و سرحد را در تصرف خود آوردند. چون این خبر به مکه رسید، اهل اسلام اندوهگین شدند، زیرا که ایشان اهل کتاب بودند و کفار شادمان گشتند، زیراکه ایشان و اهل فارس امیان بودند. خدای تعالی آیات نازل فرمود و به غلبه روم بر اهل فارس بشارت داد و این در چند سال بعد هجرت متحقق شد و این قصه یکی از دالائل نبوت است. [905] یعنی در سرحدِ خود. [906] مترجم گوید: مراد آن است که در هر وقتی ازین اوقات، دلائلِ تنزیه او از رذائل و انصافِ او به حمائد، متجدد می‌گردد، پس مأمور شدند به صلوۀ، والله اعلم. [907] حاصل مَثَل آن است که مملوک با مالک برابر نمی‌شود، پس مملوکِ خدا را شریک او نتوان گفت. [908] مترجم گوید: مالی راکه به شرط زیادت بدهند، ربا نام نهاده شد. [909] یعنی قحط غرق و سائرِ مصائب، جزای قتلِ بنی آدم می‌باشد. [910] یعنی چون عقوباتِ مخلّده معاینه کردند دنیا را به مشابۀ ساعتی خیال نمودند، بر عکس آنکه در حیات دنیا را به مشابۀ خلود خیال می‌کردند، والله اعلم.

تفسیر نور: سوره روم

تفسیر نور:
سوره روم آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ الم ‏

‏ترجمه : ‏
‏الف . لام . میم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الم‌ » : ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

سوره روم آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ غُلِبَتِ الرُّومُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏رومیان ( از ایرانیان ) شکست خورده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الرُّومُ » : ملّت روم که مسیحی بودند و شاه ایشان در عصر نبوّت هرقل نام داشت .‏

سوره روم آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این شکست ) در نزدیکترین سرزمین ( به سرزمین عرب که نواحی شام است ، رخ داده است ) و ایشان پس از شکستشان پیروز خواهند شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَدْنیَ الأرْضِ » : در نزدیکترین سرزمین نسبت به مکّه . « غَلَبِهِمْ » : غلب به معنی مغلوبیّت و شکست است . مصدر به مفعول خود ، یعنی ( هم ) اضافه شده است .‏

سوره روم آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در مدّت چند سالی . همه چیز در دست خدا و به فرمان او است ، چه قبل ( که رومیان شکست خورده‌اند ) و چه بعد ( که آنان پیروز می‌گردند . ضعف و قدرت و شکست و پیروزی و غیره آزمون خداوندی است ) . در آن روز ( که رومیان پیروز می‌گردند ) مؤمنان شادمان می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِضْعِ » : چند . اند . مدّتی میان 3 و 9 . « الأمْرُ » : فرمان . کار . « مِن قَبْلُ وَ مِن بَعْدُ » : پیش و پس . مراد همه وقت و همه آن است . چرا که زمانها عبارتند از : ماضی و حال و مستقبل . به عبارت دیگر : پیش و اکنون و آینده . « یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ » : مراد این است که اگر امروز شکست رومیان مسیحی باعث خوشحالی مشرکان مکّه شده است ، در آن روز که رومیان بر زرتشتیان پیروز می‌شوند ، موجب شادمانی مؤمنان می‌گردد . چرا که مسیحیان و مسلمانان هر دو پیرو مکتب آسمانیند .‏

سوره روم آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنصُرُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آری ! خوشحال می‌شوند ) از یاری خدا . خدا هر کسی را که بخواهد یاری می‌دهد ، و او بس چیره ( بر دشمنان خود ) و بسیار مهربان ( در حق دوستان خویش ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِنَصْرِاللهِ » : متعلّق به ( یَفْرَحُ ) است .‏

سوره روم آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این وعدّه‌ای است که خدا داده است ، و خداوند هرگز در وعده‌اش خلاف نخواهد کرد ، ولیکن بیشتر مردم ( که کافران و مشرکان و منافقانند ، این را ) نمی‌دانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَعْدَاللهِ » : واژه ( وَعْدَ ) مفعول مطلق تأکیدی فعل محذوفی است و تقدیر چنین است : وَعَداللهُ ذلِکَ وَعْداً . مصدر به فاعل خود اضافه شده است . « أَکْثَرَ النَّاسِ » : مراد کافران و مشرکان و منافقانند که چون خدا را به درستی نشناخته‌اند ، به وعده‌های الهی باور ندارند .‏

سوره روم آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این اکثریّت کوتاه‌بین ) تنها ظاهر و نمادی از زندگی دنیا را می‌دانند ، و ایشان از آخرت کاملاً بی‌خبرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ظَاهِراً مِّنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا » : مراد این است که شناخت آنان درباره جهان سطحی و اندک است و برداشت ایشان از زندگی ، مجموعه‌ای از خور و خواب و سرگرمیها و لذّات زودگذر است ، و نمی‌دانند که دنیا پل آخرت ، و مرحله مقدّماتی برای زندگی جاویدان و گسترده و نامحدود آن جهانی است .‏

سوره روم آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا با خود نمی‌اندیشند که خداوند آسمانها و زمین و چیزهائی را که در میان آن دو است ، جز به حق و برای مدّت زمان معیّنی نیافریده است‌ ؟ ( بلی ! آفرینش کائنات برای حکمت عالیّه است و پایان مشخّصی دارد ، و هر کس آن درود عاقبت کار که کشت ) . بسیاری از مردم به ملاقات با خدا ( در روز قیامت ، برای حساب و کتاب و سزا و جزا ) باور ندارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ ؟ » : آیا با خود نمی‌اندیشند ؟ آیا درباره خود نمی‌اندیشند تا ببینند چه کرده‌اند و چه می‌کنند و سرنوشت ایشان به کجا می‌انجامد ؟ « فِی أَنفُسِهِمْ » : برخی گفته‌اند : مراد از این قید ، اندیشیدن درباره اسرار وجود انسان ، یا عالم صغیر است ( نگا : روح‌المعانی ، الکبیر ) . بسیاری هم معتقدند که منظور این است انسانها در درون جان و از طریق عقل و وجدان ، درباره آسمانها و زمین و اشیاء میان آنها بیندیشند . « بِالْحَقِّ » : به حق نه باطل . برای حکمت عالیّه نه بازی و شوخی ( نگا : انبیاء / 16 ) . « أَجَلٍ مُّسَمّیً » : مدّت محدود و معیّن . واژه ( أَجَلٍ ) عطف بر ( الْحَقِّ ) است .‏

سوره روم آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا در زمین به گشت و گذار نپرداخته‌اند تا بنگرند که سرانجام کار مردمان پیش از ایشان به کجا کشیده است‌ ؟ آن کسانی که از ایشان نیروی بیشتری داشته‌اند ، و زمین را بهتر کاویده و زیر و رو کرده‌اند ( تا آب و مواد معدنی را استخراج ، و درختان و گیاهان را در آن کشت و زرع کنند ، ) و زمین را بیش از ایشان آباد کرده‌اند و در عمران آن کوشیده‌اند ، و پیغمبرانشان معجزه‌ها بدیشان نموده‌اند ( و دلائل روشنی را بر صحّت رسالت خود ارائه داده‌اند ، امّا به جای تسلیم فرمان خدا شدن ، علم طغیان و کفران برافراشته‌اند و راه کشتن پیغمبران در پیش گرفته‌اند و عاقبت به مجازات دردناک خود گرفتار آمده‌اند ) و خدا بدیشان ستم نکرده است ، ولیکن خودشان ( با انجام کفر و معاصی ) به خویشتن ستم نموده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً » : از کفّار مکّه نیروی بیشتری داشته‌اند ( نگا : غافر / 82 ) . « أَثَارُوا » : کاویده‌اند . شخم زده‌اند . زیر و رو کرده‌اند . مفهوم آن شامل کشت و زرع ، و کندن چاه و قنات و نهر ، و استخراج معادن و فلزات می‌گردد . « عَمَرُوهَا » : آن را عمران و آبادان کرده‌اند ، با کشت و زرع و ساختمان . « الْبَیِّنَاتِ » : معجزات . دلائل روشن و براهین واضح . « فَمَا کَانَ اللهُ لِیَظْلِمَ » : این بخش بیانگر آن است که آنان مرتکب ظلم و ستم شده‌اند ( نگا : غافر / 21 ، فصّلت‌ / 15 و 16 ) .‏

سوره روم آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس عاقبت کار کسانی که مرتکب کارهای بسیار زشت می‌شدند ، بدانجا کشید که آیات خدا را هم تکذیب می‌کردند و آنها را به باد تمسخر می‌گرفتند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« السُّوأی » : مونث ( أَسْوَأ ) است که اسم تفضیل است . یعنی کارهای بسیار زشت و پلشت . این واژه مفعول به ( أَسَآءُوا ) است . اگر ( السُّوأی ) را اسم ( کانَ ) بدانیم ، معنی آیه چنین می‌شود : عاقبت کار کسانی که اعمال بد انجام می‌دادند ، بدترین سرنوشت شد ، و این هم بدان علّت بود که آیات خدا را تکذیب و آنها را تمسخر می‌کردند .‏

سوره روم آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند آفرینش ( انسان ) را می‌آغازد ، سپس او را ( می‌میراند و وی را به حیات ) دوباره برمی‌گرداند . آن گاه به سوی خدا بازگردانده می‌شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْدَءُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ » : ( نگا : عنکبوت‌ / 19 ) .‏

سوره روم آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن روز که قیامت برپا می‌شود ، بزهکاران بهت زده و ناامید و سرگردان می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُبْلِسُ » : غمزده و ناامید از نجات و مأیوس از هر چیز و بهت زده می‌شوند ( نگا : انعام‌ / 44 ، مؤمنون‌ / 77 ، زخرف‌ / 75 ، روم‌ / 49 ) .‏

سوره روم آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمْ یَکُن لَّهُم مِّن شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاء وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از انبازهائی که برای خدای خود گمان می‌بردند ، میانجیگرانی نخواهند داشت . انبازهائی که ( در دنیا ) به سبب اعتقاد بدانها کافر شده بودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَانُوا بِشُرَکَآئِهِمْ کَافِرِینَ » : آنان در دنیا به سبب اعتقاد به انبازهائی برای خدای خود کافر شده بودند . آنان در آخرت از انبازهائی که برای خدای خود گمان می‌بردند بیزاری می‌جویند و منکر ( الوهیّت و شرکت ) آنها خواهند شد .‏

سوره روم آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی که قیامت برپا می‌شود ، مردم از همدیگر جدا می‌گردند ( و هر گروهی سرنوشت جداگانه‌ای برای خود در جهان ابدی خواهد داشت و حال و وضع کافران ، جدای از حال و وضع مؤمنان خواهد بود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَتَفَرَّقُونَ » : مراد از تفرق ، جدا شدن صف مؤمنان از صف کافران است که دسته‌ای به بهشت و گروهی به دوزخ می‌روند و هر یک سرنوشت ابدی خود را می‌آغازد .‏

سوره روم آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند ، آنان در باغ بهشت مالامال از شادی و سرور می‌گردند ( و آثار شادمانی در سراپای ایشان هویدا و پیدا است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَوْضَةٍ » : باغ پر آب و درخت و خرم و سرسبز . مراد بهشت است . « یُحْبَرُونَ » : مسرور می‌گردند . از مصدر ( حُبور ) به معنی سُرور ، یعنی خدا سراپای وجودشان را از سرور و شادی مالامال می‌فرماید ، به گونه‌ای که آثار خوشحالی و شادمانی در چهره و سیمایشان هویدا و نمایان می‌گردد ( نگا : زخرف‌ / 70 ) .‏

سوره روم آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاء الْآخِرَةِ فَأُوْلَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و امّا کسانی که کافر بوده‌اند و آیات ما را تکذیب کرده‌اند و به فرا رسیدن قیامت ایمان نداشته‌اند ، آنان به عذاب دوزخ گرفتار می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُحْضَرُونَ » : احضار شدگان . آمادگان و حاضران ( نگا : قصص‌ / 61 ) .‏

سوره روم آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس به تنزیه خدا ( از هر عیب و نقصی و چیزهائی که لایق جلال و کمال او نیست ) سحرگاهان و شامگاهان ( و همه اوقات و اَوان ) بپردازید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُبْحانَ اللهِ . . . » : مصدر است و معنی امر دارد . خداوند بندگان خود را رهنمود می‌فرماید به این که او را منزّه و بری بدانند از همه صفات نقصی که سزاوار خدا نیست ، و وی را در همه اوقات به ویژه در دو وقت سحرگاهان و شامگاهان به پاکی بستایند . اگر ( سُبْحانَ ) معنی امری از آن گرفته نشود ، معنی آیه چنین است : در بامدادان و شامگاهانتان تسبیح و تقدیس ، زیبنده خدا است و بس .‏

سوره روم آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیّاً وَحِینَ تُظْهِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آسمانها و زمین ( و در همه اوقات ، به ویژه ) عصرگاهان و زمانی که به دم ظهر رسیده‌اید ، خدای را حمد و ستایش کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَمْدُ » : معنی امر دارد . یعنی : إِحْمَدُوا . . . ( سُبْحانَ ) و ( الْحَمْدُ ) در این دو آیه می‌توانند امری هم به حساب نیایند . « فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ » : مراد از سوی ساکنان عالم افلاکی و بندگان کره خاکی است . این آیات اوقات پنجگانه نماز را در خود جمع کرده‌اند . بدین ترتیب : « حِینَ تُمْسُونَ » : شامل مغرب و عشاء است که خیلی به هم نزدیک هستند . « حِینَ تُصْبِحُونَ » : نماز صبح را شامل است . « عَشِیّاً » : بیانگر نماز عصر است . « حِینَ تُظْهِرُونَ » : نماز ظهر . اگر معنی امری از ( الْحَمْد ) منظور نظر نباشد ، مفهوم آیه چنین است : حمد و ستایش ( ساکنان عالم افلاکی و بندگان کره خاکی ) در آسمانها و زمین ( در همه وقت و حین ، به ویژه ) عصرگاهان و زمانی که به وقت ظهر می‌رسید ، سزاوار و زیبنده خدا است .‏

سوره روم آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند همواره زنده را از مرده ، و مرده را از زنده می‌آفریند ، و زمین موات را حیات می‌بخشد ، و همین گونه ( سهل و ساده ، به سادگی آفرینش مکرّر و همیشگی حیات از ممات ، شما آفرینش دوباره می‌یابید و از گورها ) بیرون آورده می‌شوید ( و رستاخیز برپا می‌گردد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُخْرِجُ » : بیرون می‌آورد . مراد از بیرون آوردن ، آفریدن است . « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِن . . . » : موجودات مرده دائماً جزو اندام موجودات زنده می‌شوند ، و چرخه حیات و ممات و تبدیل بی‌جان به جاندار و برعکس ادامه دارد ( نگا : آل‌عمران‌ / 27 ، انعام‌ / 95 ) .‏

سوره روم آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یکی از نشانه‌های ( دالّ بر عظمت و قدرت ) خدا این است که ( نیای ) شما را از خاک آفرید و سپس شما انسانها ( به مرور زمان زیاد شدید و در روی زمین برای تلاش در پی معاش ) پراکنده گشتید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ » : ( نگا : حجّ‌ / 5 ، کهف‌ / 37 ) . آفرینش انسان از خاک ، ممکن است اشاره به آفرینش نخستین انسان ، یعنی آدم باشد ، یا آفرینش همه انسانها از خاک . چرا که موادّ غذائی تشکیل دهنده وجود انسان در اصل از خاک است . « إِذَا » : این واژه معمولاً برای زمان ناگهانی به کار می‌رود ، ولی گاهی همچون اینجا برای تراخی و تدریج است ( نگا : روح‌المعانی ) . « تَنتَشِرُونَ » : پخش می‌گردید . اشاره به فراوان شدن و برای کسب و کار و بقا و ادامه حیات در زمین پراکندن است .‏

سوره روم آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و یکی از نشانه‌های ( دالّ بر قدرت و عظمت ) خدا این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان ( در پرتو جاذبه و کشش قلبی ) بیارامید ، و در میان شما و ایشان مهر و محبّت انداخت ( و هر یک را شیفته و دلباخته دیگری ساخت ، تا با آرامش و آسایش ، مایه شکوفائی و پرورش شخصیّت همدیگر شوید ، و پیوند زندگی انسانها و تعادل جسمانی و روحانی آنها برقرار و محفوظ باشد ) . مسلّماً در این ( امور ) نشانه‌ها و دلائلی ( بر عظمت و قدرت خدا ) است برای افرادی که ( درباره پدیده‌های جهان و آفریده‌های یزدان ) می‌اندیشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ » : از جنس خودتان برایتان همسرانی بیافرید . یعنی آدمیزادگان را در دو نوع زن و مرد خلق و هر یک را مکمّل دیگری کرد ( نگا : نحل‌ / 72 ) .‏

سوره روم آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از زمره نشانه‌های ( دالّ بر قدرت و عظمت ) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است . بی‌گمان در این ( آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفت‌آور گردانند ، و در این تنوّع خلقت ) دلائلی است برای فرزانگان و دانشوران .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلْقُ » : آفرینش . آفریده‌ها . « إِخْتِلافُ » : تفاوت . فرق . « إِخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ » : اختلاف زبانها و دگرگونیهای صداهایتان که به وسیله گوش تشخیص داده می‌شود « إِخْتِلافُ . . . أَلْوَانِکُمْ » : اختلاف رنگها و دگرگونی شکل و سیما و قیافه مراد است که به وسیله چشم تشخیص داده می‌شود .‏

سوره روم آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از نشانه‌های ( قدرت و عظمت ) خدا ، خواب شما در شب و روز است ، و تلاش و کوششتان برای ( کسب و کار و ) بهره‌مندی از فضل خدا . قطعاً در این ( امور ، یعنی مسأله خواب ، و تلاش در پی معاش ) دلائلی است برای کسانی که گوش شنوا داشته باشند ( و حقیقت را بپذیرند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَنَامُکُمْ » : خوابیدن و خفتن شما . پدیده ( خواب ) نموداری از نظام حکیمانه خدا است و دنیای خواب هنوز برای انسانها ناشناخته و راز سر به مُهری است . « إِبْتَغَآءُ » : طلبیدن . جستجو کردن . « یَسْمَعُونَ » : می‌شنوند و می‌پذیرند . گوش شنوا و حق‌پذیری دارند .‏

سوره روم آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از زمره نشانه‌های ( دالّ بر قدرت و عظمت ) خدا ، یکی این است که خدا برق را که هم باعث ترس است و هم مایه امید ، به شما می‌نمایاند ، و از آسمان آب مهمّی را می‌باراند ، و زمین را بعد از مرگش ، ( یعنی خشک و سوزان بودن ) به وسیله آن آب زنده ( و سرسبز ) می‌گرداند . بی‌گمان در این ( درخشش آذرخش آسمان و نزول باران و آبیاری زمین و سرسبز شدن آن ) دلائلی است برای فهمیدگان و خردمندان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُرِیکُمُ الْبَرْقَ » : ( نگا : رعد / 12 ) .‏

سوره روم آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاء وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از جمله دلائل و نشانه‌های ( کمال قدرت و نهایت عظمت ) خدا یکی هم این است که آسمان و زمین ( بدین ساختار استوار و صورت زیبا ) ساخته و پرداخته او و به فرمان وی برپا است . بعدها وقتی ( که بخواهد مردمان را می‌میراند ، و این نظم و نظام را خراب می‌گرداند ، و برای زنده شدن ) شما را از زمین با ندائی فرا می‌خواند و شما فوراً ( مطیعانه و شتابان از زمین ) بیرون می‌آئید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَقُومَ » : پابرجا و استوار می‌گردد . « بِأَمْرِهِ » : به فرمان او ( نگا : حجّ‌ / 65 ) . با ساخت و کارکرد او . « دَعَاکُمْ » : شما را فرا خواند . مراد فرا خواندن با نفخ صور به هنگام رستاخیز است ( نگا : زمر / 68 ) . « مِنَ الأرْضِ » : از زمین . مراد این است که بعد از نهایت جهان و گذشت ازمنه‌ای بر آن ، شما را که در دل زمین جای دارید فرا می‌خواند و حاضرتان می‌گرداند . یا این که از بالای زمین ، شما را ندا در می‌دهد و . . .‏

سوره روم آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر که و هر چه در آسمانها و زمین است ، از آن خدا است ، و جملگی فرمانبردار او هستند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَانِتُونَ » : جمع قانِت ، خاضع و منقاد . مطیع و فرمانبردار . مراد انقیاد و اطاعت تکوینی است که همه موجودات جهان در آن یکسانند . چرا که از نظر قوانین آفرینش ، زمام امر همه در دست خدا است .‏

سوره روم آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او است که آفرینش را آغاز کرده است و سپس آن را باز می‌گرداند ، و این برای او آسانتر است . ( زیرا کسی که بتواند کاری را در آغاز انجام دهد ، قدرت بر اعاده آن را نیز دارد ) . بالاترین وصف ، در آسمانها و زمین متعلّق به خدا است ، و او بسیار باعزّت و اقتدار ، و سنجیده و کار بجا است . ( لذا در عین قدرت نامحدود ، کاری بی‌حساب انجام نمی‌دهد ، و بلکه همه کارهایش از روی حکمت است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْدَأُ الْخَلْقَ . . . ثُمَّ . . . » : ( نگا : یونس‌ / 4 و 34 ، نمل‌ / 64 ، روم‌ / 11 ) . « أَهْوَنُ » : آسان‌تر . تعبیر آسان و آسانتر ، یا سخت و سخت‌تر ، الفبائی است که خدا با آن با ما انسانها صحبت می‌فرماید ، والا این واژه‌ها و مطلبها در برابر قدرت نامحدود خدا بی‌مصداق و بی‌معنی‌است . « الْمَثَلُ الأعْلی‌ » : وصف اتم و اکمل . اعلی درجه صفات حمیده ، همچون قدرت شامله ، و حکمت تامّه ، و مالکیّت بی‌حدّ و نهایت ، و علم فراگیر و جهانگیر . مراد این است که اوصاف بدیعه خدا بکمال است ، و همه محدودش را دارند و او نامحدودش .‏

سوره روم آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ ضَرَبَ لَکُم مَّثَلاً مِنْ أَنفُسِکُمْ هَل لَّکُم مِّن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن شُرَکَاء فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنتُمْ فِیهِ سَوَاء تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند برای شما ( انسانهای مشرک ) مثلی می‌آورد که از ( اوضاع و احوال ) خود شما برگرفته شده است . ( و آن مثل این است که اگر بردگانی داشته باشید ) آیا بردگانتان در چیزهائی که بهره شما ساخته‌ایم شریک شما می‌باشند ، بدان گونه که شما و ایشان هر دو در آن یکسان و برابر باشید ، و همچنان که شما آزادگان از یکدیگر می‌ترسید ، از بردگان هم بیمناک باشید ( و بدون اجازه ایشان دست به کاری نبرید و نزنید و دخل و تصرّفی در اموال خود نکنید ؟ نه ! ابداً چنین چیزی تصوّر نمی‌رود . پس چطور جائز می‌دانید که بعضی از آفریدگان خدا ، همچون فرشتگان و پریان و پیغمبرانی چون عیسی و عُزَیر ، و بتها و صنمها ، شریک خدا در ملک و مملکت و سلطه و قدرت او باشند ؟ ! ) . ما این سان ( روشن و گویا ) آیات را برای مردمانی بیان می‌داریم که می‌فهمند ( و معانی ضرب‌المثلها را درک می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنْ أَنفُسِکُمْ » : منتزع و برگرفته از اوضاع و احوال خودتان . « هَلْ لَکُمْ ؟ » : حرف ( هَلْ ) برای استفهام است و در اینجا مراد توبیخ و نفی است . « سَوَآءٌ » : مساوی در تصرّف در دارائی و اموال . « کَخِیفَتِکُمْ أَنفُسَکُمْ » : همان گونه که از خودتان ، یعنی از آزادگان همچون خود ترس دارید .‏

سوره روم آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءهُم بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَن یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشرکان ستمگر برای شرک‌ورزی خود دلیلی ندارند و ) بلکه ستمگران از هوی و هوس خود بدون علم و آگهی ( از عاقبت بد شرک ) پیروی می‌کنند . چه کسی می‌تواند کسانی را که خدا آنان را گمراه کرده باشد هدایت کند ؟ اصلاً برای ایشان هیچ یار و یاوری نخواهد بود ( تا برای آنان میانجیگری کند و ایشان را از عذاب برهاند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَلْ » : حرف اِضراب است و بیانگر انتقال از سخنی و پرداختن به سخن دیگری است . « فَمَن یَهْدِی‌ ؟ » : مراد این است که کسی نمی‌تواند هدایت دهد جز خدا .‏

سوره روم آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روی خود را خالصانه متوجّه آئین ( حقیقی خدا ، اسلام ) کن . این سرشتی است که خداوند مردمان را بر آن سرشته است . نباید سرشت خدا را تغییر داد ( و آن را از خداگرائی به کفرگرائی ، و از دینداری به بی‌دینی ، و از راستروی به کجروی کشاند ) . این است دین و آئین محکم و استوار ، و لیکن اکثر مردم ( چنین چیزی را ) نمی‌دانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَقِمْ وَجْهَکَ » : روی خود را متوجّه ساز . با خلوص و اهتمام هر چه بیشتر رو کن به عبادت و پرستش خدا . « حَنِیفاً » : حق‌گرایانه و مخلصانه ( نگا : بقره‌ / 135 ) . حال ضمیر فاعلی مستتر در ( أَقِمْ ) یا حال ( الدِّینِ ) است . یعنی خالصانه و مخلصانه رو کن ، یا رو به دین خالص و حقیقی کن . « فِطْرَةَ » : سرشت . آفرینش . خداباوری و خداشناسی ( نگا : زادالمسیر ) . مفعول فعل محذوف ( إِتَّبِع ) یا ( أَعْنی ) است و یا بدل از ( حَنِیفاً ) می‌باشد . در رسم‌الخطّ قرآنی با ( ت ) نوشته شده است . « لا تَبْدِیلَ » : نباید تبدیل و تغییر داده شود . لفظ آن نفی است ، ولی معنی نهی دارد . « لِخَلْقِ اللهِ » : مراد از ( خَلْق ) فطرت و خلقت است . یعنی باید سلامت فطرت حفظ و از راه حقیقی خود منحرف نگردد و باز داشته نشود . « ذلِکَ » : این چیز که فطرت خداشناسی است و در اعماق دلهای انسانها نهفته است و به هنگام بلاهای سخت ، بیشتر از هر وقت دیگری بروز می‌کند . « الْقَیِّمُ » : استوار و پابرجا . راست و درست .‏

سوره روم آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مردم ! رو به خدا کنید و با توبه و اخلاص در عمل ) به سوی خدا برگشته ، و از ( خشم و عذاب ) او بپرهیزید ، و نماز را چنان که باید بگزارید ، و از زمره مشرکان نگردید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُنِیبِینَ » : برگردندگان . توبه کنندگان . مراد این است که اگر مردمان را به حال خود رها کنند ، جز یکتاپرستی و آئین آسمانی را بر نمی‌گزینند . یا این که : باید توبه کرد و به سوی خدا یا دین او برگشت . حال ( النَّاسِ ) یا حال ضمیر مستتر در ( أَقِمْ ) است و جمع آمدن آن به خاطر معنی است . چرا که مخاطب پیغمبر و منظور امت او است ( نگا : طلاق / 1 ) . انگار در اصل چنین است : أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ مُنِیبِینَ . یا این که خبر فعل ناقص محذوفی است و در اصل چنین است : کُونُوا مُنِیبِینَ .‏

سوره روم آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از آن کسانی که آئین خود را پراکنده و بخش بخش کرده‌اند و به دسته‌ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده‌اند . هر گروهی هم از روش و آئینی که دارد خرسند و خوشحال است ( و مکتب و مذهب ساخته هوی و هوس خود را حق می‌پندارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَرَّقُوا دِینَهُمْ » : آئین خود را به هنگام تکدر فطرت ، به تبع هوی و هوس پراکنده و جدا ساخته‌اند و آن را بخش بخش کرده‌اند و به جای خداپرستی ، هواپرستی نموده‌اند . « شِیَعاً » : جمع شیعَة ، گروهها و دسته‌ها . فرقه‌ها و حزبها . « بِمَا لَدَیْهِمْ » : بدانچه دارند .‏

سوره روم آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر زمان که مصائب و بلایای بزرگی ( همچون طوفانها و زلزله‌ها و شداید دیگر ) به انسانها برسد ، پروردگارشان را به فریاد می‌خوانند ( و جز او را کاشف مصائب و دافع بلایا نمی‌دانند ) و بدو پناهنده می‌گردند . سپس به مجرّد این که ( حوادث زیانبار و مصائب برطرف شد و ) خداوند مرحمتی از جانب خود در حق ایشان روا دید ( و نعمتی بدیشان داد ) ناگهان گروهی از آنان برای پروردگارشان شریک و انباز قرار می‌دهند ( و به خداگونه‌ها و بتها معتقد می‌شوند و از راستای راه به در می‌روند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَسَّ » : لمس کرد . دست داد . « ضُرٌّ » : ضرر و زیان عظیم . مراد حوادث زیانبار و وقائع گرانبار است . « إِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ . . . » : مراد این است که به هنگام مصائب سخت و بلایای شدید ، مردم به یادخدا می‌افتند و این یکی از نشانه‌های فطرت توحیدی است ( نگا : عنکبوت‌ / 65 ) . « أَذَاقَهُمْ » : بدیشان چشاند . مراد از چشاندن ، رساندن و دادن است .‏

سوره روم آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بگذار این افراد کم ظرفیّت مشرک ) نعمتهائی را که ما بدانان داده‌ایم کفران کنند و ناسپاس گذارند . ( ای منکران ! از نعمتهای زودگذر چند روزه دنیا ) بهره‌مند شوید و لذّت ببرید ، امّا ( به زودی نتیجه شوم و سرانجام وخیم اعمال خویش را ) خواهید دانست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیَکْفُرُوا » : کفران نعمت کنند . بی‌باور شوند . « بِمَا » : به چیزی که . به سبب آنچه . « لِیَکْفُرُوا بِمَا ءَاتَیْناهُمْ » : بگذار نعمتهائی را که بدیشان داده‌ایم بی‌سپاس گذارند و آنها را کفران کنند . بگذار نعمتهای ما ایشان را به کفر سوق دهد و موجب بی‌دینی و بی‌بندوباری و سرمستی ایشان شود . « فَتَمَتَّعُوا » : خوش بگذرانید و از لذّات و نعمات بهره ببرید . واژه‌های ( لِیَکْفُرُوا ) و ( تَمَتَّعُوا ) هر دو امرند و برای تهدید به کار رفته‌اند . اوّلی به صورت امر غائب و دومی به صورت امر حاضر است . گوئی خداوند در آغاز آنان را غائب فرض فرموده است ، و سپس برای شدّت بخشیدن به تهدید ، ایشان را رویاروی و مخاطب قرار داده است .‏

سوره روم آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ أَنزَلْنَا عَلَیْهِمْ سُلْطَاناً فَهُوَ یَتَکَلَّمُ بِمَا کَانُوا بِهِ یُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ما دلیل گویا و روشنی برای آنان نازل کرده‌ایم که شرک ایشان را موجّه و پسندیده می‌شمارد ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمْ ؟ » : آیا . استفهام انکاری است . « سُلْطَاناً » : دلیل بسیار بسیار محکم و قانع کننده مکتوب در کتاب آسمانی . « یَتَکَلَّمُ » : گویا است . دلالت می‌کند . گفتن ، در اینجا مجاز از گویا و رسا و روشن و آشکار بودن حجّت و برهان است ( نگا : مؤمنون‌ / 62 ، جاثیه‌ / 29 ) .‏

سوره روم آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ إِذَا هُمْ یَقْنَطُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه به مردمان مرحمتی بکنیم و نعمتی برسانیم ، از آن سرمست و مغرور می‌گردند ، و اگر رنج و بلائی به خاطر کارهائی که کرده‌اند گریبانگیرشان شود ، فوراً ( از رحمت خدا ) مأیوس و ناامید می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَرِحُوا » : مغرور و سرمست می‌گردند . « بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ » : به سبب کارهائی که کرده‌اند . مراد مکافات عمل و بازتابهای معاصی انسان است . « یَقْنَطُونَ » : ناامید و مأیوس از رحمت خدا می‌گردند و یأس سراسر وجودشان را دربر می‌گیرد . این آیه بیان می‌دارد که هم عُجب و غرور مذموم است و هم یأس و ناامیدی از رحمت خدا .‏

سوره روم آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا آنان نمی‌دانند که خداوند روزی را برای هر کس که بخواهد گسترده و فراخ و برای هر کس که بخواهد تنگ و کم می‌گرداند ؟ ( پس نباید نعمت دنیا انسان را مغرور ، یا فقر وفاقه انسان را مأیوس سازد ) . قطعاً در این ( افزایش و کاهش نعمتی که حکمت خدا مقتضی می‌داند ) نشانه‌های آشکاری ( و دلائل بارزی است بر این که کارها به دست دیگری ) است ، برای کسانی که ( حق و حقیقت را ) باور می‌دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْسُطُ الرِّزْقَ . . . وَ یَقْدِرُ » : ( نگا : عنکبوت‌ / 62 ) .‏

سوره روم آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( چون چنین است ) پس حق نزدیکان ( که نیکوئی و صله رحم است ) و حق مستمندان و واماندگان در راه ( که صدقه و زکات است ) بده . این برای کسانی که ذات خدا را می‌جویند ( و راه رضا و جزای الله را می‌پویند ) بهتر ( از هر چیز دیگری است ) و آنان ( که چنین کنند ) قطعاً رستگارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذَالْقُرْبی‌ » : نزدیکان و خویشاوندان . « الْمِسْکِینَ » : مستمند . « إِبْنَ السَّبِیلِ » : مسافر و وامانده . گدای راه‌نشین ( نگا : بقره‌ / 177 ) . « وَجْهَ اللهِ » : ( نگا : بقره‌ / 115 و 272 ، رعد / 22 ) . « یُریدُونَ وَجْهَ اللهِ » : مراد کسانی است که تنها محض رضای خدا و دریافت پاداش از الله ، دست به بذل و بخشش و پرداخت زکات می‌یازند ، و کارشان را خالی از هر گونه ریا و خودنمائی و منّت و تحقیر و انتظار پاداش از دیگران می‌سازند ( نگا : بقره‌ / 264 و 265 ، لیل‌ / 18 - 20 ) . تمام کارهائی را که انسان انجام می‌دهد و به نوعی با خدا ارتباط پیدا می‌کند ، خواه برای رضای او ، یا رسیدن به پاداش او ، و یا نجات از کیفر او باشد ، همه مصداق « وجه‌الله » : است ، هر چند مرحله عالی و کامل ، آن است که جز عبودیّت و اطاعت او را در نظر نگیرد .‏

سوره روم آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا آتَیْتُم مِّن رِّباً لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَیْتُم مِّن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه را که به عنوان ربا می‌دهید تا از اموال مردم فزونی یابد ، نزد خدا فزونی نخواهد یافت ( و بلکه خدا از آن می‌کاهد و نابودش می‌نماید ) ، و آنچه را که به عنوان زکات می‌پردازید و تنها ذات خدا را منظور نظر می‌دارید ، این گونه کسانی دارای پاداش مضاعف خواهند بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِن رِّباً » : هر گونه ربائی . مراد انواع معامله ربوی است . « لِیَرْبُوَ » : تا افزایش یابد و بر دارائیتان بیفزاید . الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی به دنبال دارد . « فِی أَمْوَالِ النَّاسِ » : از مال مردم . به حساب دارائی مردم که برای شما حلال نیست . « لا یَرْبُو » : افزایش نمی‌یابد . فزونی نمی‌گیرد ، و بلکه خدا آن را از میان هم بر می‌دارد ( نگا : بقره‌ / 276 ) . الف زائدی در رسم‌الخطّ قرآنی به دنبال دارد . « الْمُضْعِفُونَ » : کسانی که دارای اجر مضاعف و پاداش چندین برابرند ( نگا : بقره‌ / 245 ) .‏

سوره روم آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَفْعَلُ مِن ذَلِکُم مِّن شَیْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا کسی است که شما را آفریده است ، سپس ( با عطاء کردن وسائل مادی و معنوی کسب و تهیّه زمینه معاش و آماده‌سازی محیط زیست ) به شما روزی رسانده است . بعد شما را می‌میراند ، سپس دوباره زنده‌تان می‌گرداند . آیا در میان انبازهایتان ( که برای خدا گمان می‌برید ) کسی هست که چیزی از این ( کارهای آفرینش و روزی‌رسانی و میراندن و زنده‌گرداندن ) را انجام دهد ؟ خدا دورتر و برتر از این است که برای او به انباز معتقد شوند ( و او را در کنار بتهای سنگی و معبودهای ساختگی قرار دهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَلْ مِنْ . . . » : استفهام انکاری است . چرا که هیچ یک از مشرکان معتقد نبودند که بتها و انبازها می‌توانند بیافرینند ، یا روزی برسانند ، یا بمیرانند ، و یا این که زنده گردانند .‏

سوره روم آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( همیشه چنین بوده است که ) تباهی و خرابی در دریا و خشکی به خاطر کارهائی پدیدار گشته است که مردمان انجام می‌داده‌اند . بدین وسیله خدا سزای برخی از کارهائی را که انسانها انجام می‌دهند بدیشان می‌چشاند تا این که آنان ( بیدار شوند و از دست یازیدن به معاصی ) برگردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ظَهَرَ » : پدیدار گشته است . فراوان شده است . « الْفَسَادُ » : تباهی . مراد بلاها و مصیبتهائی چون خشکسالی و امراض و از میان رفتن خیرات و برکات است . « بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ » : مراد گناهان و بزهکاریهای مردمان است . « لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ . . . » : ( نگا : اعراف‌ / 94 و 96 ) .‏

سوره روم آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ کَانَ أَکْثَرُهُم مُّشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به مشرکان ) بگو : در زمین بگردید و بنگرید سرانجام کار پیشینیان به کجا کشیده است . ( خواهید دید که خدا آنان را هلاک ، و خانه و کاشانه ایشان را ویران کرده است ، زیرا که ) بیشتر آنان مشرک بوده‌اند ( و شرک مایه تباهی است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُنظُرُوا » : بنگرید . دقّت کنید ( نگا : آل‌عمران‌ / 137 ، انعام‌ / 11 ، اعراف‌ / 86 ) .‏

سوره روم آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روی خود را به سوی آئین استوار و ماندگار ( اسلام که سازگار با فطرت انسانی و مبنی بر یکتاپرستی است ) متوجّه گردان ، پیش از آن که روز عظیمی ( قیامت نام ) فرا رسد که هیچ کسی نمی‌تواند آن را از خدا ( به هم زند و از وقوع آن ) جلوگیری کند . در آن روز ( مردمان به دسته‌ها و گروههای مختلف ) تقسیم می‌گردند ( بهشتیان و دوزخیان ، و هر یک با درجات و درکاتی خاصّ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الدِّینِ الْقَیِّمِ » : ( نگا : روم‌ / 30 ) . « یَوْمٌ » : مراد قیامت است . « مَرَدَّ » : برگرداندن . مصدر میمی و به معنی رَدّ ، یا این که به معنی اسم فاعل ، یعنی رادّ است . « لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللهِ » : خدا ، دیگر آن را باز نمی‌گرداند و برنامه وقوع آن را بهم نمی‌زند . کسی نمی‌تواند از وقوع قیامت جلوگیری کند و بر خلاف فرمان صادره الهی مبنی بر فرا رسیدن قیامت ، از آن ممانعت به عمل آورد . « یَصَّدَّعُونَ » : متفرّق می‌گردند . مراد این است که مردمان در آخرت به بهشتی و دوزخی تقسیم می‌شوند ، و هر دسته از اینها به تناسب اعمال خود دارای درجات بهشتی یا درکات دوزخی ویژه است ( نگا : روم‌ / 14 )‏

سوره روم آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ مَن کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِأَنفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که کافر شوند ، کفرشان به زیان خودشان است ( و وبال آن عاقبت دامنگیرشان می‌گردد ) و کسانی که ( ایمان داشته و ) کارهای نیکو انجام دهند ، ( راه بهشت سرمدی و نعیم ابدی را ) برای خود مهیّا می‌سازند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَلَیْهِ کُفْرُهُ » : کفر او به زیان خودش است . « یَمْهَدُونَ » : آماده می‌سازند . مهیّا می‌کنند . مراد آماده‌سازی محلّ آرامش و آسایش سرمدی و سعادت ابدی آخرت است که بهشت است .‏

سوره روم آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مردمان از هم جدا می‌گردند ) تا خداوند از فضل و لطف خود پاداش کسانی را بدهد که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته و بایسته کرده‌اند ، ( چرا که ایشان محبوبان خدایند ) ولی خدا کافران را دوست نمی‌دارد ( تا ایشان را به حساب آورد و از آنان سخن بگوید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیَجْزِیَ » : تا خداوند پاداش بدهد . این واژه می‌تواند متعلّق به ( یَصَّدَّعُونَ ) یا ( یَمْهَدُونَ ) باشد .‏

سوره روم آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آیَاتِهِ أَن یُرْسِلَ الرِّیَاحَ مُبَشِّرَاتٍ وَلِیُذِیقَکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَلِتَجْرِیَ الْفُلْکُ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از جمله نشانه‌های ( دالّ بر قدرت ) خدا این است که خداوند بادها را به عنوان مژده‌رسان ( به نعمتهای گوناگون ، همچون نزول باران و تلقیح گیاهان و تکان دادن آبهای فراوان و تغییر هوا و غیره ) می‌فرستد و تا شما را از رحمت خود بچشاند . کشتیها هم با اراده و اجازه او به حرکت درآیند ، و شما نیز از لطف و فضل الهی برخوردار گردید و ( خدا را ) سپاسگزار باشید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُبَشِّرَاتٍ » : مژده‌رسانها . مژده‌رسان به این که ابرها را به حرکت درآورده و آنها را متراکم و تلقیح می‌نمایند و از آنها بارانها می‌بارانند و گَرده گیاهان را جابه‌جا و آنها را بارور می‌کنند و باعث حرکت کشتیهای بادبانی و تکان آبها در سطح دریاها و اقیانوسهای فراخ ، و نعمتها و برکتهای دیگری می‌گردند . آری ! بادها هم وسیله نعمتهای فراوان در زمینه کشاورزی و دامداری هستند ، و هم وسیله انتقال ابرها و پخش گرده‌ها و هم باعث سرعت و رونق کار تجارت .‏

سوره روم آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِینَ أَجْرَمُوا وَکَانَ حَقّاً عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قبل از تو پیغمبرانی را به سوی اقوامشان فرستاده‌ایم و آنان دلائل واضح و آشکاری ( از معجزات ربّانی و منطق عقلانی ) برای این اقوام آورده‌اند ( و مردمان گروهی ایمان آورده و گروهی به مخالفت برخاسته‌اند ) . پس ما از بزهکاران انتقام گرفته‌ایم ( و مؤمنان را یاری کرده‌ایم ) و همواره یاری مؤمنان بر ما واجب بوده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا . . . » : این آیه میان آیات ماقبل و مابعد ، جمله معترضه است .‏

سوره روم آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاء کَیْفَ یَشَاءُ وَیَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا کسی است که بادها را وزان می‌سازد و بادها ابرها را برمی‌انگیزند . سپس خدا آن گونه که بخواهد ابرها را در ( پهنه ) آسمان می‌گستراند و آنها را به صورت توده‌هائی بالای یکدیگر انباشته و متراکم می‌دارد و ( پس از تلقیح ، ای انسان ) تو می‌بینی که از لابلای آنها بارانها فرو می‌بارد ، و هنگامی که آن ( باران حیات‌بخش ) را بر کسانی از بندگانش می‌باراند ، آنان خوشحال و مسرور می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تُثِیرُ » : به حرکت در می‌آورد و برمی‌انگیزد . « سَحَاباً » : ابرها . اسم جنس جمعی است . « کِسَفاً » : جمع کِسْفَة ، بر وزن و معنی قِطْعَة . تکّه‌ها و توده‌های ابر بالای یکدیگر . توده‌های متراکم و انباشته ( نگا : اعراف‌ / 57 ، نور / 43 ) . « یَسْتَبْشِرُونَ » : شاد می‌گردند . خوشحال می‌شوند .‏

سوره روم آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان قطعاً ( لحظاتی ) پیش از نزول باران ، ناامید و سرگردان بوده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمُبْلِسِینَ » : ناامیدان و سرگردانان ( نگا : انعام‌ / 44 ، مؤمنون‌ / 77 ، زخرف‌ / 75 ) .‏

سوره روم آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به آثار ( باران یعنی ) رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده می‌کند . آن کس ( که زمین مرده را این چنین با نزول باران زنده می‌کند ) زنده کننده مردگان ( در رستاخیز ) است و او بر همه چیز توانا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاثَارِ » : مراد باران و زراعت است . « رَحْمَةِ » : رحمت الهی . باران ( نگا : فرقان‌ / 48 ، نمل‌ / 63 ، شوری‌ / 28 ) . « مُحْیِ‌ » : زنده کننده .‏

سوره روم آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِنْ أَرْسَلْنَا رِیحاً فَرَأَوْهُ مُصْفَرّاً لَّظَلُّوا مِن بَعْدِهِ یَکْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بادی ( داغ و سوزان ) را وزان سازیم و بر اثر آن ( افراد ضعیف‌الایمان ) زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببینند ، راه ناشکری و کفران پیش می‌گیرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَأَوْهُ » : آن را ببینند . مرجع ضمیر ( ه ) ، نبات مفهوم از سیاق است . نبات در اصل مصدر است شامل قلیل و کثیر می‌گردد ، و در اینجا مراد باغها و کشتها و علفزارها است . « مُصْفَرّاً » : زردرنگ . مراد پژمرده است . « لَظَلُّوا . . . یَکْفُرُونَ » : کفران نعمت می‌کنند . کفر می‌ورزند .‏

سوره روم آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاء إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو ( ای پیغمبر ! ) نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی ( و کافران را مؤمن گردانی ) و نمی‌توانی صدا را به گوش کران برسانی ، هنگامی که روی برمی‌گردانند و می‌روند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تُسْمِعُ » : نمی‌شنوانی . مراد از شنواندن ، قبولاندن است . « الْمَوْتَی‌ » : مردگان . مراد کافران دلمرده‌ای است که همچون مردگان شده‌اند . « الصُّمَّ » : کران . مراد کافران سنگین دلی است که گوش شنوا ندارند و ندای حق را نمی‌شنوند . « وَلَّوْا مُدْبِرینَ » : ( نگا : نمل‌ / 80 ) .‏

سوره روم آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا أَنتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همچنین تو نمی‌توانی نابینایان ( کوردلی را که صندوق دل خود را بر روی حق بسته‌اند ) از گمراهیشان ( نجات و به راستای جاده حق ) راهنمائی کنی . تو تنها می‌توانی ( سخنان حق خود را ) به گوش کسانی برسانی که آیات ما را باور می‌دارند ، چرا که آنان تسلیم ( حق و حقیقت ) هستند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْعُمْیِ » : کوران . مراد کوردلانی است که آماده پذیرش حق نبوده و کفر را بر ایمان ترجیح می‌دهند . « إِنْ » : حرف نفی است و به معنی ( لا ) است . « مُسْلِمُونَ » : مطیعان و خاضعان فرمان یزدان .‏

سوره روم آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند همان کسی است که شما را از ( چیزی سراپا ) ضعف آفریده است و سپس بعد از این ضعف و ناتوانی قوّت و قدرت بخشیده است ، و آن گاه ضعف و پیری را جایگزین این قوّت و قدرت ساخته است . آخر خداوند هر چه را بخواهد می‌آفریند ( و از هیچ ، چیز می‌سازد ) و او بس آگاه و توانا است ( و می‌داند چگونه شما را بیافریند و چرخه وجود شما را چگونه بگرداند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ » : شما را از سراپا ضعف و ناتوانی آفریده است . شما را از چیز ضعیفی به نام منی آفریده است . این جمله شبیه به : « خُلِقَ الإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ » : است ( نگا : انبیاء / 37 ) . خود آیه روی هم بیانگر ضعف انسان ( نگا : نساء / 28 ) بوده و اشاره بدین نکته دارد که ناچیزی آغازین انسانها و شکوفائی دوران جوانی آنان و سستی زمان پیری مردمان ، همه این دگرگونیها و فراز و نشیبها از ناحیه خداوند بزرگوار است و چرخ حیات با دست حکمت عالیّه آفریدگار در گردش است .‏

سوره روم آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی که قیامت برپا می‌شود ، گناهکاران سوگند یاد می‌کنند که جز ساعتی در ( دنیا و جهان برزخ ) ماندگار نبوده‌اند ! این چنین آنان ( در دنیا توسّط شیاطین و شیاطین صفتان از درک حقیقت و راه درست ) بازداشته شده‌اند ! ( و هم‌اینک گرفتار عذاب ابدی گشته‌اند . بدا به حالشان ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« السَّاعَةُ » : قیامت . « یُقْسِمُ » : سوگند می‌خورند . « مَا لَبِثُوا » : نمانده‌اند . درنگ ننموده‌اند . « غَیْرَ سَاعَةٍ » : جز مدّت اندکی . جز لحظه‌ای . مراد از ( ساعَة ) جزئی از زمان شبانه‌روز است ( نگا : یونس‌ / 45 ، اسراء / 52 ، مؤمنون‌ / 113 ، احقاف‌ / 35 ) . « کَذلِکَ » : این چنین که در اینجا از درک حق محرومند و گذشت زمان برای ایشان روشن نیست . « کَانُوا یُؤْفَکُونَ » : در دنیا از درک حقیقت و تشخیص راه درست بازداشته شده‌اند ( نگا : مائده‌ / 75 ) . « أُفِکَ الرَّجُلُ : إِذا عُدِلَ بِهِ عَنِ الصِّدْقِ » : ( نگا : زادالّمسیر ، جلد 6 ، صفحه 311 ) .‏

سوره روم آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِیمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِلَى یَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا یَوْمُ الْبَعْثِ وَلَکِنَّکُمْ کُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که بدیشان علم و ایمان عطاء شده است ، می‌گویند : شما بدان اندازه که خدا مقدّر فرموده بود ( در دنیا و جهان برزخ ) تا روز رستاخیز ماندگار بوده‌اید ، این روز رستاخیز است ولی شما نمی‌دانسته‌اید ( که چنین روزی حق است و فرا می‌رسد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّذینَ أُوتُوا . . . » : مراد پیغمبران و فرشتگان و مؤمنان است . یا تنها مراد فرشتگان است ( نگا : مؤمنون‌ / 112 - 114 ) . « فِی کِتَابِ اللهِ » : در علم خدا . برابر قضا و قدر خدا . « کُنتُمْ لا تَعْلَمُونَ » : شما نمی‌دانستید که رستاخیز حق است و آن را به تمسخر می‌گرفتید .‏

سوره روم آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ فَیَوْمَئِذٍ لَّا یَنفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آن روز عذرخواهی ستمگران سودی به حالشان ندارد ، و برایشان جلب رضایت نمی‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ » : برای ایشان خوشنودی خدا خواسته نمی‌شود و جلب رضایت نمی‌گردد ( نگا : نحل‌ / 84 ) .‏

سوره روم آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآیَةٍ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما در این قرآن برای مردمان هر گونه مثالی را که ( بیدار کننده بوده و به زندگی ایشان مربوط باشد ) بیان کرده‌ایم . وقتی که آیه‌ای برای آنان می‌آوری ، کافران می‌گویند : شما بر باطل هستید ( و این چیزهائی را که می‌گوئید بی‌اساس است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنتُمْ » : شما . مراد پیغمبر و پیروان او است . « مُبْطِلُونَ » : افراد ناحق . اهل باطل .‏

سوره روم آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این چنین ( که از اینان می‌بینی ) خداوند بر دلهای کسانی که آگاهی و شعور ندارند مهر می‌نهد ( تا صدای حق و ندای هدایت بدانها نفوذ نکند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَذلِکَ » : بدین شیوه . « یَطْبَعُ » : مهر می‌نهد ( نگا : نساء / 155 ، توبه‌ / 87 و 93 ) .‏

سوره روم آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس شکیبائی داشته باش . وعده خدا به طور مسلم حق است . هرگز نباید کسانی که ایمان ندارند ، مایه خشم و ناراحتی تو گردند ( و عدم ایمان ایشان ، تاب و توان و صبر و شکیبائی را از تو سلب کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا یَسْتَخِفَّنَّکَ » : تو را سبک از جای برندارد و مایه فزع و جزع و پریشانی و خشم تو نشود .‏

تفسیر سوره‌ی روم آیه‌ی 32-1


 

سورهی روم آیهی 32-1

 

سورۀ روم  مکّی  و  شامل  شصت  آیه  است‌. 

بسم  الله  الرحمن  الرحیم 

(الم (١)غُلِبَتِ الرُّومُ (٢)فِی أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (٣)فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (٤)بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (٥)وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (٦)یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ (٧)أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ (٨)أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (٩)ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ (١٠)اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (١١)وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (١٢)وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ (١٣)وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ (١٤)فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (١٥)وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ (١٦)فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ (١٧)وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ (١٨)یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (١٩)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (٢٠)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (٢١)وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ (٢٢)وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (٢٣)وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (٢٤)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالأرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (٢٥)وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ (٢٦)وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الأعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (٢٧)ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (٢٨)بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ (٢٩)فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (٣٠)مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (٣١)مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (٣٢)

آیات  نخستین  این  سوره  بـه  مناسبت  ویـژهای  نـازل  گردیده  است.  وقتی  بوده  است که  ایران  بر  روم  چیره  شده  است  و  بر  مستعمرههای  جزیرة العرب  روم  دستیابی  پـیدا  کـرده  است.  این  قـضیّه  در گـیراگیر  مجادل  و  مباحثهای  بوده  است  که  پیرامون  عقیده،  میان  مسلمانان  صدر  اسلام  در  مکّه  پیش  از  هجرت،  و  میان  مشـرکان  درگرفته  است.  از  آنجا که  رومیان  در  آن  وقت  اهل کتاب  و  مسیحی  بودند،  و  ایرانیان  یکتاپرست  نبودهاند  و  آئین  زردشتی  داشتهاند،  مشرکان  ساکن  مکّـه  در  روی  دادن  این  حادثه  فرصتی  پیدا  کردهاند  که  بگویند  عقیدۀ  شرک  بر  عقیدۀ  یگانه پرستی  غلبه  پیدا کرده  است،  و  آن  را  به  فال  نیک  بگیرند  و  بگویند  ملّـت کفر  بر  ملّت  ایمان  چیره  گردیده  است‌.

این  است که  آیات  نخستین  این  سوره  نازل  میگردد  و  مژده  میدهد  به  این که  اهل کتاب  رومی  در  چند  سـال  بعدی  غلبه  پیدا  میکنند  و  مایه  شادی  و  سرور  مؤمنان  میگردند،  مؤمنانی  که  دوست  میدارند  ملّت  ایـمان  از  هر  آئینی  که  باشند  پیروز گردند  و  نصرت  پیدا کنند.

امّا  قرآن  مسلمانان  را  و  دشمنان  ایشان  را  در  حدّ  و  مرز  این  وعده  و  این  رخداد  نگاه  نمیدارد.  بلکه  این  واقعه  را  مناسبتی  میگردانـد  تـا  در  پـرتو  آن  مسـلمانان  را  به  افقهای  فراختری  و  به  فـاصلههای  وسـیعتری  از  ایـن  حادثۀ  موقّت  ببرد  و  بگرداند،  و  ایشان  را  به  سـراسـر  گسترۀ  جهان  بکشاند،  و  میان  قانون  و  سنّت  یـزدان  در  کمک کردن  و  پیروز  نمودن  عقیدۀ  آسمانی،  و  میان  حقّ  سترگی که  آسمانها  و  زمین  و  آنچه  در  آنها  است  بر  آن  استوار  است،  ارتباط  برقرار  سازد،  و گذشتۀ  انسانها  و  زمان  حاضر  آنان  و  زمان  آیندۀ  ایشان  را  به  یکـدیگر  پیوند  دهد.  آن گاه  انسانها  را  به  جهان  دیگری  میرساند  که  پس  از  این  جهان  روی  میدهد،  و  ایشان  را  به  دنیای  دیگری  میبرد که  پس  از  این  دنیای  زمینی  محدود  برپا  میگردد.  بعد  از  آن  ایشان  را  در  صحنههای  هستی  بـه  گشت  و گذار  میبرد،  و  آنان  را  در  ژرفاهای  نفس  یعنی  در  جـهان  درون  بـه  سیر  و  سیاحت  مـیکشاند،  و  در  اوضاع  و  احوال  انسانها  و  در  میان  شگفتیهای  فطرتها  به  چرخش  و گردش  میاندازد  .  .  .  ناگهان  مردمان  خود  را  در  میان  آن  اقیانوس  بزرگ  فراخ  هراسانگیز  مییابند،  و  شناخت  و  آگاهی  فراوان  را  پیدا  میکنند،  آن  انـدازه  فراوان که  جهان  ایشان  را  بالا  و  والا  میگرداند،  و  آن  را  آزاد  و  رها  میسازد،  و  افقها  و  هدفهای  زنـدگی  را  وسـعت  مـیبخشد،  و  ایشـان  را  از  ایـن گوشۀ  تـنگ  کــنارهگیری  و  عزلت  بیرون  مـیآورد.  آنـان  را  از  کناره گیری  و  عزلت  مکان  و  زمـان  و  حـوادث  بـیرون  میکشد،  و  ایشان  را  به  سراسـر گسترۀ  جـهان  هسـتی  میبرد:  به گذشته  و  حال  و  آیـندۀ  جهان،  و  بـه  مـیان  قوانین  و  سنن  و  روابط  آن‌.

بدین  جهت  جهانبینی  مردمان  دربارۀ  حقیقت  ارتباطات  و  حقیقت  روابط  در  جهان  بزرگ  اوج  و  برتری  میگیرد،  و  سترگی  قوانین  و  سننی  را  احساس  میکنند که  بر  این  جهان  هستی  و  بر  فطرت  انسانها  فرمانروائی  مینمایند،  و  به  دقّت  قوانین  و  سننی  پی  میبرند که  زندگی  مردمان  را  میگردانند  و  حوادث  زندگی  را  پدید  میآورند  و  رخدادهـای  آن  را  مـیچرخـانند،  و  مـوارد  پـیروزی  و  موارد  شکست  را  معیّن  و  مقرّر  مـیدارنـد.  همچنین  مردمان  به  عدالت  و  دادگری  معیارها  و  مقیاسهای  پـی  می‏برند  که  اعمال  آفریدگان  بدانها  سنجیده  میگردد،  و  کوششها  و  تلاشهائی که  در  این  دنیا  دارند  بدانها  برآورد  و  ارزیابی  میشود،  کوششها  و  تلاشهائی  که  بر اساس  آنها  در  دنیا  و  آخرت  به  سزا  و  جزای  خود  میرسند.

 در  ســایۀ  ایـن  جهانبینی  والا  و  فراخ  و  فراگیر،  جهان شمولی  این  دعوت  و  پیوند  آن  با  اوضاع  سراسـر  دنیای  پیرامونش  روشن  میگردد  - ایـن  هـم  در  وقـتی  است که  هنوز  این  دعوت  نوپا  در  میان  درّهها  و کوههای  مکّه  محصور  است  - جولانگاه  این  دعوت  وسعت  پیدا  میکند  و تنها  به  این  سرزمین  مربوط  نمیگردد.  بلکه  به  فطرت  این  جهان  و  قوانین  و  سنن  بزرگ  آن،  و  به  فطرت  نفس  انسانها  و  به  اوضاع  و  احوال  آنان،  و  به  گذشته  و  آیندۀ  ایشان  نیز  ارتباط  دارد.  حتّی  نه  تنها  بدین  زمین  مربوط  است،  بلکه  به  جهان  دیگر  هم  مربوط  است  و  با  آن  جهان  ارتباط  محکم  و  تنگاتنگی  دارد.

همچنین  دل  مسلمان  با  آن  افقها  و  فاصلهها  ارتباط  پیدا  میکند،  و  در  پرتو  نور  آنها،  احساس  او  و  جهانبینی  او  دربارۀ  زندگی  و  ارزشها  دگرگون  میشود،  و  به  آسمان  و  آخرت  چشم  میدوزد،  و  بر  عجائب  و  غرائب  و  اسرار  و  رموز پیرامون  خود  آگاهی  و بینش  پیدا  میکند،  و  از  رخدادها  و  فرجـام  آنـها  مطّلع  و  باخبر  میشود،  و  موقعیّت  خود  و  موقعیّت  ملّت  خـود  را  در آن  دریـای  موّاج  هراسانگیز  درک  و  فهم  مینماید،  و  ارزش  خود  را  و  ارزش  عقیدۀ  خود  را  در  پـیشگاه  مردمان  و  در  پیشگاه  یزدان  میشناسد.  در  ایـن  وقت  نقش  خود  را  آگاهانه  اداء  میکند،  و  با  یقین  و  اطمینان  و  توجّه  هر چه  بیشتر  به  انجام  وظائف  و  تکالیف  خویشتن  میپردازد.

روند  سوره  به  عرضه کردن  این  ارتباطات،  و  به  پـیاده  کردن  معانی  آنها  در  نـظام  هسـتی،  و  اسـتوار  داشتن  مفاهیم  آنها  در  دلها  ادامه  میدهد  و  به  پیش  میرود  .  .  .  روند  سوره  در  دو  مرحلۀ  مرتبط  به  یکـدیگر  جـلو  میرود

در  مرحلۀ  اوّل  میان  پیروزی  مؤمنان  و  مـیان  پیروزی  حقّی که  آسمانها  و  زمین  و  آنچه  در  میان  آنها  است  بر  آن  استوار  است،  ارتباط  برقرار  میسازد،  و  کار  دنیا  و  آخرت  را  بدان  پیروزی  مربوط  مـیگردانـد،  و  دلهـای  مؤمنان  را  به  قانون  و  سنّت  خدا  دربارۀ پیشینیان  رهنمود  میکند،  پیشینیان  قرون  و  اعصاری  کـه  پـیش  از  آنـان  بودهاند.  مسألۀ  رستاخیز  و  برگشت  به  زندگی  دوباره  را  بر  آن  قیاس  میکند.  بدین  جهت  صحنهای  از  صحنههای  قیامت  را  و  آنچه  در  آن  برای  مـؤمنان  و کـافران  روی  میدهد  بدیشان  عرضه  مینماید.  سپس  برمی‏گردد  به  چرخش  و گردشی  در  میان  صحنههای  جهان  هسـتی  و  نشانههای  شناخت  یزدان  که  در  لابلاها  و  زوایای  دنـیا  پخش  و  پراکندهاند،  و  از  رهـنمودهای  آن  صـحنهها  و  پیامهائی که  به  دلها  دارند  سخن  میگوید.  آگاه  از  خودشان  و  از کنیزانشان  برایشان  مثالی  را  ذکر  میکند  کـه  پـرده  از کـوتاه فکری  انـباز  و کمخردی  شـرک  برمیدارد،  و  روشن  میگرداند که  اندیشۀ  شرک  و  انباز  بر  هواها  و  هوسهائی  استوار  است که  به  حقّ  و  حقیقتی  یا  به  علم  و  دانشی  متّکی  نیست  .  .  .  این  مرحله  را  به  پایان  می‏برد  با  رهنمون کردن  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم به  طی کردن  راه  حقّ  یگانۀ  ثابت  و  روشنی که  راه  فطرت  است  و  خدا  مردمان  را  بـر آن  سـرشته  است.  فطرتی که  دگرگون  نمیشود  و  با  هوا  و  هوس  نمیچرخد  و  نـمیآید  و  نمیرود،  و  پیروان  از  آن  دسـته  دسته  و گـروه گـروه  نمیشوند  و  متفرّق  نمیگردند  بسان کسانی که  از  هوا  و  هوس  پیروی کردهاند  و  فرقه  فرقه  و  طائفه  طـائفه  گردیدهاند.

در  مرحلۀ  دوم  پرده  از  چیزی  برمیدارد که  در  سرشت  انسان  است،  و  آن  دگرگونی  و  زیر  و  رو  شدن  است  و  سزاوار  نیست  که  زندگی  بر  آن  بـرپا  و  اسـتوار گـردد،  مادام که  مردمان  مرتبط  به  معیار  ثابتی  و  مقیاس  درستی  نشوند که  با  هواها  و  هوسها  نچرخد  و  نگردد،  و  حال  و  احوالشان  را  در  وقت  برخورداری  از  نـعمت  یـا  دچـار  آمدن  به  زیان  و  ضرر،  و  در  زمان  فزونی  رزق  و  روزی  با کم  شدن  و  تنگ گردیدن  آن  به  تصویر  بکشد.  بدین  مناسبت  قرآن  وسائل  خرج کردن  و  صرف  نـمودن  ایـن  رزق  و  روزی،  و  اسباب  رشد  و  نموّ  آن  را  پیاپی  ذکـر  مـیکند  و  پـی  میگیرد.  به  مسألۀ  انباز  و  انـبازها  برمی‏گردد،  و  آن  را  از  این  زاویه  دنبال  مـینماید،  و  میگوید که  انبازها  نه  رزق  و  روزی  را  میرسانند  و  نه  میمیرانند  و  نه  زنده  میگردانند.  میان  پیدایش  فساد  و  تباهی  در  خشکی  و  دریا،  و  میان  عمل  و کارکرد  مردمان  ارتباط  برقرار  میسازد،  و  آنها  را  به  همدیگر  مـربوط  میشمارد،  و  مردمان  را  به  سـیر  و  سفر  در  زمـین  میخواند،  و  ایشان  را  دعوت  به  نگریستن  به  عـواقب  مشرکانی  میکند  که  در گذشتهها  بودهانـد  و  سـر  خود  گرفتهاند.  بدین  خاطر  قرآن  پیغمبر  یزدان  صلّی الله علیه وآله وسلّم  را  بـه  استقامت  و  ماندگاری  بر  دین  فطرت  رهنمود  میگرداند  و  از  او  میخواهد که  بر  آئین  فطرت  استوار  و  پایدار  بماند،  پیش  از  این که  روزی  فرا  رسد که  در  آن  همگان  برابر کارهائی که کردهاند  سزا  و  جزا  داده  میشوند.  بعد  از  آن  قرآن  مردمان  را  به  سوی  نشانههای  شناخت  خدا  که  در  صحنههای  جهان  هستند  برمیگرداند،  همان گونه  که  در  مرحلۀ  نخست  ایشـان  را  به  سوی  نشـانههای  شناخت  یزدان  در  صحنههای  جهان  گردانده  بود.  آن گاه  بر  آن  صحنهها  پیرو  میزند  و  در  آن  ذکر  میکند که  هدایت  تنها  هدایت  خدا  است،  و  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  کاری  جز  این  نمیتواند  بکند که  پیام  آسمانی  را  ابلاغ کند،  و  به  مردمان  فرمان  ایزد  سبحان  را  برساند.  او که  نمیتوانـد  کور  را  هدایت  و  رهنمود کند،  و کر  را  شـنوا  گردانـد.  آن گاه  قرآن  مردمان  را  به  چرخش  و گـردش  تـازهای  میبرد،  چرخش  و گردش  نوینی  دربارۀ  خودشان،  و  بدیشان  مراتب  و  اوضاع  پیدایش  آنان  از  آغاز  تا  پایان  را  تذکّر  میدهد،  از  زمان کودکی  سست  و  ضعیف  تـا  مرگ  و  رسـتاخیز  و  قیامت،  و  بدیشان  صحنهای  از  صحنههای  قیامت  را  مینمایاند.  بعد  از  آن  این  مرحله  نیز  پایان  میگیرد  و  سوره  نیز  با  پایان گرفتن  آن  به  پایان  میآید  و  در  اواخر  آن،  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  رهنمود  میشود  به  صبر  و  شکیبائی  بـر دعوت  خود،  و  اسـتقامت  و  پایداری  در  برابر  آنچه  از  سوی  مردمان  در  راه  دعوت  بدو  میرسد.  بدو  اطمینان  میدهد که  وعدۀ  خدا  حقّ  است  و  قطعاً  فرا  مـیرسد.  پس  نـباید کسـانی  او  را  پریشان  حال  و  هراسان  بسازند  و  او  را  سبک  بدارند  و  بازیچۀ  دست  خود  بکنند که  یقین  و  ایمان  ندارند.

*

فضای  سوره  و  روند  آن  هر  دو  با هم  همیاری  دارند  در  به  تصویر کشیدن  موضوع  اصلی  و  بنیادین  سوره که  پردهبرداری  از  ارتباطات  محکمی  است که  میان  احوال  مردمان،  رخدادهای  زندگی،  گذشته  و  حال  و  آیـندۀ  انسانها،  و  قوانین  و  سنن  جهان  هستی،  موجود  است.  در  سایۀ  این  ارتباطات  جلوهگر  میآید کـه  هر  جنبش  و  صدائی،  هر  رخداد  و  هر  حالت  و  وضعی،  هر  پیدایش  و  رویش  و  هر  فرجام  و  نتیجهای،  و  بالأخره  هر  پیروزی  و  هر  شکستی،  همۀ  اینها  با  رشتۀ  مـحکمی  به  یکـدیگر  مرتبط  شدهاند  و گره  خوردهاند  و  مطیع  و  فرمانبردار  قانون  دقیقی  هستند،  و  همۀ  ایـنها  در  دست  خدا  و  به  فرمان  او  است‌:

(لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ ).

همه  چیز  در  دست  خدا  و  به  فرمان  او  است،  چه  قبل  (که  رومیان  شکست  خوردهاند)  و  چه  بعد  (که  آنـان  پـیروز  میگردند). (روم/4) 

این  نخستین  حقیقتی  است که  سراسر  قرآن  آن  را  تأکید  میکند،  و  آن  را  حقیقت  واقعی  در  این  عقیده  میشمارد،  حقیقتی که  دیگران  را  به  سوی  آن  میخواند،  و  هـمۀ  جهانبینیها  و  احساسها  و  ارزشها  و  سنجشها  برخاسته  از  آن  و  مربوط  بدان  است،  و  بدون  آن  اندیشه  و  بینشی  راست  و  درست  درنمیآید  و  راست  و  درست  بشمار نمیآید.

*

هم  اینک  به  بررسی  مشروح  سوره  میپردازیم‌:

(الم (١)غُلِبَتِ الرُّومُ (٢)فِی أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (٣)فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (٤)بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (٥)وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (٦)یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) (٧)

الف.  لام.  میم.  رومیان  (از  ایرانیان)  شکست  خوردهاند.  (این  شکست)  در  نزدیکترین  سـرزمین  (بـه  سـرزمین  عرب  که  نواحی  شام  است،  رخ  داده  است)  و  ایشان  پس  از  شکستشان  پیروز  خواهند  شد  در  مدّت  چند  سـالی.  همه  چیز  در  دست  خدا  و  به  فرمان  او  است،  چه  قبل  (که  رومیان  شکست  خوردهاند)  و  چه  بعد  (که  آنـان  پـیروز  میگردند.  ضعف  و  قدرت  و  شکست  و  پیروزی  و  غیره  آزمون  خداوندی  است).  در  آن  روز  (که  رومیان  پیرور  میگردند)  مؤمنان  شادمان  میشوند.  (آری!  خوشحال  میشوند)  از  یاری  خدا.  خدا  هـر  کسی  را  که  بخـواهد  یـاری  مـیدهد،  و  او  بس  چیره  (بـر  دشـمنان  خود)  و  بسیار  مـهربان  (در  حقّ  دوسـتان  خویش)  است،  ایـن  وعدهای  است  که  خدا  داده  است،  و  خداوند  هرگز  در  وعدهاش  خلاف  نخواهد  کرد،  و لیکن  بیشتر  مـردم  (کـه  کافران  و  مشرکان  و  مـنافقانند،  ایـن  را  نـمیدانـند.  ایـن  اکثریّت  کوتاه بین)  تنها  ظاهر  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  میدانند،  و  ایشان  از  آخرت  کاملاً  بیخبرند.

این  سوره  با  حـروف  مـقطعۀ  الف  و  لام  و  میم  آغاز  گردیده  است.  در  تفسیر  حروف  مقطّعه  هـم گـفتیم کـه  ارجح  اقوال  این  است که  خدا  مردمان  را  توجّه  میدهد  به  این که  این  قرآن  - از  جمله  این  سوره  آن  - از  همچون  حروفی  فراهم  آمده  است،  حروفی  کـه  عـربها  آنـها  را  میشناسند،  و  با  وجود  این،  قرآن  معجزهای  برای  ایشان  است،  و  آنان  نمیتوانند  بسان  قرآن  را  بسازند،  در  حالی  که  این  حروف  در  دسترس  آنان  است  و  زبان  ایشان  از  آنها  ساخته  و  پرداخته  گردیده  است‌.

آن گاه  خبر  صادقانۀ  ویژهای  دربارۀ  جیره  شدن  رومیان  در  چند  سال  بعدی  در  میرسد.  ابنجریر  -  با  اسنادی که  دارد  -  از  عبدالله  ابن  مسعود  رضی الله عنه  روایت  کرده  است  که  گفته  است:  ایرانیان  بر  رومـیان  پـیروز  شده  بودند.  مشرکان  دوست  میداشتند  که  ایرانیان  بر  رومیان  پیروز  گردند.  مسلمانان  هم  دوست  میداشتند  که  رومیان  بر  ایرانیان  پیروز گردند،  چرا که  رومیان  اهل کتاب  بودند  و  به  آئین  مسلمانان  نزدیک  بشمار  میآمدند.  وقتی  کـه  نازل  شد‌:

(الم (١)غُلِبَتِ الرُّومُ (٢)فِی أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (٣)فِی بِضْعِ سِنِینَ ).

الف.  لام.  میمه  رومیان  (از  ایرانیان)  شکست  خوردهانـد.  (این  شکست)  در  نزدیکترین  سـرزمین  (بـه  سـرزمین  عرب  که  نواحی  شام  است،  رخ  داده  است)  و  ایشان  پس  از  شکستشان  پیروز  خواهند  شد  در  مدّت  چند  سالی.  مشرکان گفتند:  ای  ابوبکر،  دوست  تو  میگوید:  رومیان  بر  ایرانیان  در  چند  سال  بعدی  پیروز  میشوند.  ابوبکر  گفت:  راست  فرموده  است. گفتند:  آیا  با  تو  شرط  و  قرار  ببندیم؟  با  ابوبکر  بر  سر  چهار  شتر  شرط  و  قرار  بستند  که  در  مدّت  هفت  سال  باید  از  پیروزی  روی  بدهد  و  الّا  باخته  است[1]   هفت  سال گذشت  و  چیزی  روی  نداد.  مشرکان  از  این  امر  شادمان  شدند،  و کار  بر  مسـلمانان  ســخت  و  دشــوار گـــردید.  ابوبکر  ایـن  کـار  را  به  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  عرض کرد.  فرمود:

(ما بِضْعِ سِنِینَ عندَکُمْ؟).

چند  سال  را  شما  چقدر  حساب  میکنید؟‌.

گفتند: کمتر  از  ده  سال.  فرمود:

(اذهب فزایدهم وازدد سنتین فی الأجل).

 برو  بر  تعداد  شـتران  بیفزا،  و  دو  سـال  مـدّت  پـیمان  را  اضافه  کن‌.  

ابوبکر گفته  است:  دو  سال  به  پایان  نرسید که  مسافران  برگشتند  و  خبر  پیروزی  رومیان  بر  ایرانیان  را  آوردند.  مؤمنان  از  این  کار  شادمان  و  مسرور گردیدند.

روایتهای  زیادی  دربارۀ  این  رخداد  آمده  است.  مـا  از  میان  آنها  روایت  امام  ابنجریر  را  برگزیدهایم.  پیش  از  این که  از  این  رخداد  بگذریم  و  در  سوره  به  رهنمودهای  بعد  از  آن  بپردازیم،  دوست  میداریم  مقابل  بـرخـی  از  پیامهای  نیرومند  این  حادثه  بایستیم‌.

نخستین  پیام  از  میان  این  پیامها،  پیوندی  است که  میان  شرک  و کفر  در  هر  مکانی  و  در  هر  زمـانی  در  بـرابـر  دعوت  توحید  و  ایمان  وجود  دارد.  با  وجود  این که  در  قدیم  دولتها  ارتباط  سریع  و  پیوند  محکمی  با  یکدیگر  نداشتند  بدان گـونه  کـه  در  روزگـار کـنونی  مـا  است،  مشرکان  در  مکّه  احساس  میکردند که  پیروزی  مشرکان  در  هر  مکانی  بر  اهل کتاب  پیروزی  خـودشان  بشـمار  است،  و  مسلمانان  نیز  احساس  میکردند که  میان  ایشان  و  میان  اهل کتاب  پیوندی  است.  لذا  بدحال  و  نـاراحت  میشدند که  مشرکان  پیروز  شوند  در  هـر  مکـانی کـه  باشد.  و  میدانستند  که  دعوت  آنـان  و  مسأله  ایشـان  کنار  از  چیزهائی  نیست  که  در گوشه  و کـنار  جهان  پیرامونشان  میگذرد.  بلکه  آنچه  در گوشه  و کنار  جهان  پیرامون  ایشان  میگذرد  در  مسأله  کفر  و  در  قضیّۀ  ایمان  تأثیر  دارد.

از  این  حقیقت  برجسته  بسیاری  از  اهل  زمان  ما  غافلند،  و  متوجّه  این  حقیقت  نیستند  بدان گونه که  مسـلمانان  و  مشرکان  در  روزگار  پیغمبر  خدا  صلّی الله علیه وآله وسلّم  چهارده  قرن  پیش  از  این  متوجّه  آن  شده  بودند.  بدین  جهت  این گونه  افراد  در  داخل  مرزهای  جغرافیائی  یا  نژادی  بسر  میبرند  و  مجبورند،  و  نمیدانند که  مسأله  در  اصل  خود  مسألۀ  کفر  و  ایمان  است،  و  پیکار  در  حقیقت  پیکار  حزب  و  دار  و  دستۀ  خدا  با  حزب  و  دار  و  دستۀ  اهریمن  است‌.

مسلمانان  امروزه  در  تمام  نقاط  جهان  بسی  نیازمند  این  هستند که  سرشت  پیکار  را  و  حقیقت  قـضیّه  را  درک  و  فهم کنند،  و  نامهای  دروغین  احزاب  شرک  و کفر،  ایشان  را گول  نزند،  و  پـرچـمهای  نـادرستی کـه  برافراشته  میدارند  و  خویشتن  را  در  زیر  آنها  پنهان  می کنند،  آنان  را  غافل  نگرداند.  چه  احزاب  شرک  و کفر  با  مسـلمانان  نمیجنگند  مگر  به  خاطر  عقیدهای  که  مسلمانان  دارند،  هر  اندازه  علل  و  اسباب  جنگ  جوراجور  و گـوناگون  جلوه  داده  شود.

پیام  دیگر،  یقین  و  اعتماد کامل  باید  به  وعدۀ  خدا  داشت.  این  یقین  و  اعتماد  در  سخن  ابوبکر  رضی الله عنه  پیدا  و  هویدا  است.  او  بدون  هر گونه  لکنت  و  تردیدی  پیمان  را  بست  و  وعده  داد.  مشرکان  میخواهند  او  را  از  سخن  دوستش  به  شگفت  بیندازند.  ولی  او  بر  سخن  خود  جـز  ایـن  را  نمیافزاید که  بگوید:  راست  فرموده  است.  بعد  از  آن  با  او  شرط  و  پیمان  میبندند،  و  او  با  ایشان  شرط  و  پیمان  میبندد  و  مطمئنّ  است که  برنده  میشود.  بعدها  وعدۀ  خدا  تحقّق  پیدا  میکند  در  مدّت  زمانی که  آن  را  تعیین  فرموده  است‌:

(فِی بِضْعِ سِنِینَ ).

در  مدّت  چند  سالی‌.

این  یقین  و  اطمینان  مطلق  و  بدین  شیوه  خوشایند  است  کـه  به  دلهـای  مسـلمانان  نـیرو  و  یـقین  و  ثـبات  در  رویاروئی  با  گردنهها  و  دشواریهای  سر  راه  و  دردها  و  رنجها  میداد،  تا  بدانجا که  فرمان  خدا  اجراء  و  وعدۀ  خدا  تحقّق  پیدا کرد  و  پیاده  شد.  این  هـم  توشۀ  هر  صـاحب  عقیدهای  در  جهاد  سخت  طولانی  است‌.

پیام  سوم  در  جملۀ  معترضهای  است که  در  لابلای  ذکر  خبر  قرار گرفته  است،  و  آن  این  فرمودۀ  یزدان  سـبحان است:

(لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ ).

همه  چیز  در  دست  خدا  و  به  فرمان  او  است،  چه  قبل  (که  رومیان  شکست  خوردهاند)  و  چه  بعد  (که  آنـان  پیروز  میگردند).

همچنین  پیام  سوم  در  شتاب  برگشت  همه  چیز  به  خدا  و  به  فرمان  خدا  در  این  حادثه  و  در  حوادث  و  امور  غیر  از  آن  است.  بیان  این  حقیقت کلّی  بدان  خاطر  است که  این  حقیقت  معیار این  موقع  و  مقیاس  هر  موقعیّتی  بشود.  چه  پیروزی  و  شکست،  و  چیره  شدن  دولتها  و  افزایش  دارائیهای  آنها،  و  ضعف  و  قـوّت  دولتـها،  بسـان  هـمۀ  حوادث  و  احوالی که  در  این  جهان  هستی  روی  میدهد،  همه  و  همه  به  خدا  بـرمیگردد  و  بـدو  واگـذار  است  و  هر گونه که  بخواهد  در  آنها  دخل  و  تصرّف  میکند،  برابر  حکمت  و  موافق  با  ارادهای  که  دارد.  رخدادها  و  احوال  جز  آثار  این  ارادۀ  مطلق  نیست،  ارادۀ  مطلقی که کسی  بر  آن  سلطه  و  قدرت  نـدارد،  و  کسـی  نـمیدانـد  کـه  در  فراسوی  آن  چه  حکمتی  نهفته  است،  و  محلّ  صـدور  و  محلّ  ورود  آن  را  کسی  جـز  خـدا  نـمیداند.  در  ایـن  صورت  نهایت  چیزی که  از  انسان  ساخته  است  و  بشر  میتواند  در  مقابل  احوال  و  حوادثی که  خدا  آنها  را  بر  طبق  قضا  و  قدر  معیّن  میگرداند  و  میچرخاند،  تسلیم  شدن  و  فرمان  بردن  است‌.

(الم (١)غُلِبَتِ الرُّومُ (٢)فِی أَدْنَى الأرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (٣)فِی بِضْعِ سِنِینَ ).

الف.  لام.  میم.  رومیان  (از  ایرانیان)  شکست  خوردهاند

(این  شکست)  در  نزدیکترین  سـرزمین  (بـه  سـرزمین  عرب  که  نواحی  شام  است،  رخ  داده  است)  و  ایشان  پس  از  شکستشان  پیروز  خواهند  شد  در  مدّت  چند  سالی

(لِلَّهِ الأمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ ).

همه  چیز  در  دست  خدا  و  به  فرمان  او  است،  چه  قبل  (که  رومیان  شکست  خوردهاند)  و  چه  بعد  (که  آنـان  پـیروز  میگردند.  ضعف  و  قدرت  و  شکست  و  پیروزی  و  غیره  آزمون  خداوندی  است‌(‌.

(وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (٤)بِنَصْرِ اللَّهِ ).

در  آن  روز  (کــه  رومـیان  پـیروز  مـیگردند)  مؤمنان  شادمان  میشوند  از  یاری  خدا.

وعدۀ  خدا  تحقّق  پیدا کرد،  و  مؤمنان  از  یاری  و  مدد  خدا  شادمان  گردیدند.

(یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) (٥)

خدا  هر  کسـی  را  کــه  بخواهد  یـاری  مـیدهد،  و  او  بس  چیره  (بـر  دشمنان  خود)  و  بسـیار  مهربان  (در  حقّ  دوستان  خویش)  است‌.

در  قبل  و  در  بعد،  فرمان  از آن  خدا،  و کار  واگذار  بدو  است.  او  یاری  میدهد  و  پیروز  میگرداند  هر که  را که  بخواهد.  هیچ کسی  و  هیچ  چیزی  نمیتواند  مشیّت  و  ارادۀ  یزدان  سبحان  را  مقیّد  و  محدود  سازد.  مشیّت  و  ارادهای که  میخواهد  نتیجه  حاصل  بشود،  خود  همان  مشیّت  و  ارادهای  است که  اسباب  و  وسـائل  را  میسّر  میگرداند.  پس  هیچ گونه  تعارضی  میان  پیروزی  را  به  مشیّت  و  اراده  حواله کردن،  و  وجود  اسباب  را  به  مشیّت  و  اراده  ارجاع  دادن  نیست.  قوانـینی که  سراسـر  ایـن  هستی  را  اداره  میکنند  و  راه  می‏برند  از  مشیّت  و  اراده  آزاد  و رها  از  بند  قیدها  سرچشـمه  مـیگیرند.  هـمین  مشیّت  و  اراده  مطلقه  است که  خواسته  است  قوانین  و  سننی  باشد که  تخلّفناپذیرند،  و  همو  خواسته  است که  مقرّرات  و  نظم  و  نظامهائی  باشند  و  پـایدار  و  اسـتوار  بمانند.  پیروزی  و  شکست  احوالی  است که  از  انگیزهها  برمیدمند  طبق  قوانین  و  سننی که  آن  مشـیّت  و  ارادۀ  مطلقه  اقتضاء  میکند.

عقیدۀ  اسلامی  در  این  جولانگاه  روشن  و  منطقی  است.  عقیدۀ  اسلامی  همۀ کارها  را  به  خدا  بـرمیگردانـد  و  وامیگذارد،  و لیکن  انسان  را  از  استفاده  و  بهرهگیری  از  اسباب  و  وسائل  سرشتی  و  طبیعی  معاف  نمیدارد،  اسباب  و  وسائلی که  به  طور  عادی  باید که  نتائج  خود  را  بدهند  و  خاصیّت  خویش  را  در  جهان  دیدنی  و  در  دنیای  واقعیّت  ظاهر  و  جلوهگر  سازند.  امّا  عملاً  نتائج  و  خواص  آنها  پیاده  شود  یا  پیاده  نشود  داخل  در  دائرۀ  تکالیف  و  وظائف  انسان  نیست،  زیرا  برگشت  این  امر  در  نهایت  به  تدبیر  و  تقدیر  خدا  واگذار  است.  عربی  شتر  مادۀ  خود  را  بر در  مسـجد  الرسول  صلّی الله علیه وآله وسلّم  آزاد  رهـا کرد،  و  وارد  مسجد  شد  تا  نماز  بخواند. گفت:  «توکّل  بر  خدا».  پیغمبر 

خدا  صلّی الله علیه وآله وسلّم  بـدو  فرمود:

(اعْقِلْها  وَ  تَوَکَّلْ ). [2]

آن  را  بیند  و توکّل  کن‌.

توکّل  در  عقیدۀ  اسلامی،  مقیّد  به  چنگ  زدن  به  اسباب  و  وسائل  است.  انسان  باید  اسباب  و  وسـائل  را  مـورد  استفاده  قرار  دهد،  آن گاه  کار  را  به  خدا  واگذار کند  و  حواله  دهد.

(یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) (٥)

خدا  هر  کسـی  را  کـه  بـخواهـد  یـاری  مـیدهد،  و  او  بس  چیره  (بـر  دشمنان  خود)  و  بسـیار  مـهربان  (در  حقّ  دوستان  خویش)  است‌.

این  پیروزی  محتاج  عنایات  و  الطاف  قدرت  تـوانائی  است که  آن  را  پدید  آورد  و  در  دنیای  واقـعیّت  ظاهر  گرداند.  محتاج  سایههای  رحمت  و  محبّتی  است که  با  آن  پیروزی  مصالح  مردمان  را  پیاده کند  و  تحقّق  بخشد،  و  آن  پیروزی  را  رحمتی  برای  پیروزمندان  و  هم  برای  شکستخوردگان  سازد.

(ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض).

و  اگر  خداوند  برخی  از  مردم  را  به  وسیلۀ  برخی  دیگر  دفع  نکند،  فساد  زمین  را  فرامیگیرد.(بقره/251)

 اصلاح  زمین  در  نهایت  رحمت  برای  پـیروز شدگان  و  شکست خوردگان  است‌.

(وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (٦)یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) (٧)

این  وعدهای  است  که  خدا  داده  است،  و  خداوند  هرگز  در  وعدهاش  خلاف  نخواهد  کرد،  و لیکن  بیشتر  مـردم  (کـه  کافران  و  مشرکان  و  منافقانند،  این  را)  نـمیدانند.  (ایـن  اکثریّت  کوتاه بین)  تنها  ظاهر  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  میدانند،  و  ایشان  از  آخرت  کاملاً  بیخبرند.

این  پیروزی،  وعدۀ  خـدا  است.  وعـدۀ  خدا  قطعاً  در  واقعیّت  زندگی  تحقّق  پیدا  میکند  و  پیاده  میشود: 

(لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ ).

خدا  هرگز در  وعدهاش  خلاف  نخواهد  کرد.

وعدۀ  خدا  از  ارادۀ  آزاد  او  بـرمیجوشد،  و  از  حکـمت  ژرف  او  سر  برمیزند.  خدا  برای  تحقّق  بخشیدن  و  پیاده  نمودن  آن  توانـا  است،  و  هیچ کسی  و  هیچ  چیزی  نمیتواند  جلو  مشیّت  و  خواست  او  را  گیرد،  و  هیچ  کسی  و  هیچ  چیزی  نمیتواند  حکم  و  فرمان  او  را  تعقیب  و  پیگرد کند،  و  حکم  و  فرمان  او  را  به  تأخیر بیندازد،  و  در جهان  جز  آن  چیزی  نخواهد  بود  و  نخواهد  شد که  خدا  آن  را  بخواهد.

تحقّق  یافتن  و  پیاده  شدن  این  وعده،  بخشی  از  قانون  بزرگی  است که  دگرگون  نمیشود.

(وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ) (٦)

و لیکن  بیشتر  مردم  (که  کافران  و  مشرکان  و  منافقانند،  این  را)  نمیدانند.

هر چند  هم  در ظاهر،  آنان  فرزانگان  و عـلماء  باشند،  و  بسیار  بدانند  و  بسی  آگاه  باشند.  این  بدان  خاطر  است که  علم  و دانش  آنان  سطحی  است  و  مربوط  به  ظواهر  زندگی  است،  و  دربارۀ  قوانین  و  سنن  ثابت  زندگی،  و  قوانین  و  سنن  اصلی  زندگی،  ژرف  و  عمیق  نیست،  و  به  قوانین  و  سنن  بزرگ  زندگی،  و  به  پیوندها  و  رابطههای  محکم  و  استوار  زندگی  پی  نمیبرد:

(یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ).

(این  اکثریّت  کوتاه بین)  تنـها  ظاهر  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  میدانند.

آن گاه  از  این  ظاهر  و  نماد  فراتر  نمیروند،  و  با  بینش  خود  فراسوی  آن  ظاهر  و  نماد  را  نمی‏بینند.

ظاهر  و  نماد  زندگی  دنیا  محدود  و  محصور  و کوچک  و  اندک  است،  هر  اندازه که  برای  مردمان  فراخ  و  فراگیر جلوهگر  و  پدیدار  آید،  و گوشهای  از  آن  همۀ  تلاشها  و  کوششهایشان  را  دربر گیرد  و  صرف  خود کند،  و  نتوانند  در  زندگی  محدود  خود  همین گوشه  از  جـهان  را  نـیز  بشناسند  و آن گونه که  باید  با  آن  آشنا  شوند.

اصلاً  همۀ  زندگیبخش  نـاچیزی  و گوشۀ کوچکی  از  هستی  هراس انگیزی  است که  قوانین  و سنن  مستقرّ و  نهان  در  پیکره  و  ساختار  جهان  بر  آن  حکومت  میکند  و  فرمان  می راند.

کسی که  دلش  با  نهان  جهان  هستی  پیوند  نداشته  باشد،  و  احساس  و  شعورش  با  قوانین  و  سننی  مرتبط  نباشد که  جهان  هستی  را  میگردانـند  و  آن  را  اداره  میکنند،  او  مینگرد  ولی  انگار کـه  نمی بیند،  و  شکـل  ظاهری  و  حرکت  مستـمرّ  را  می‏بیند  ولی  حکمت  و فلسفۀ  جهان  را  درک  و فهم  نمیکند،  و با  حکمت  و فلسفۀ  آن  نمیزید و  با  آن  همگام  و  همراه  نمیشود.  اکثر  مردمان  این  چنین  هستند،  زیرا  این  تنها  ایمان  حقّ  و  باور  راستین  است که  ظاهر  زندگی  را  با  اسرار  وجود  پیوند  میدهد،  و  به  علم  و  دانش  روح  و  جانی  میبخشد که  اسرار  وجـود  را  درک  میکند.  مؤمنانی که  این  چنین  ایمانی  دارنـد  در  میان  مجموعۀ  انسانها کم  و  اندکند.  بدین  جهت  است که  اکثریّت  مردمان  از  شناخت  حقیقی  در  پس  پردهاند  و  به  درون  پرده  راه  نمیبرند.

(وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ) (٧)

و ایشان  از آخرت  کاملاً  بیخبرند.

آخرت  حلقهای  از  زنجیرۀ  پیدایش  جهان،  و  صفحهای  از  صفات  بیشمار  هستی  است.  کسانی که  فلسفۀ  پیدایش  جهان  را  درک  و  فهم  نـمیکنند،  و  قانون  هسـتی  را  نمی‏شناسند  و  با  آن  آشنائی  پیدا  نمینمایند،  از  آخرت  غافل  میمانند،  و  آن  را  ارزیابی  نمیکنند  و  ارزش  آن  را  تشخیص  نمیدهند،  و  حساب  آن  را  نمیکنند  و  آن  را  به  حساب  نمیآورند،  و  نمیدانند که  آخرت  نقطهای  در  خطّ  سیر  وجود  است،  و  این  نقطه  هرگز  تخلّف  نمیپذیرد  و کنار  نمیافتد  و  نادیده گرفته  نمیشود.

غفلت  از  آخرت  همۀ  مقیاسها  و  معیارهای  غـافلان  را  مـختلّ  مـیکند،  و شـاهین  تـرازوی  ارزشـها  را  در  دستهایشان  بالا  و  پائین  میاندازد،  و  بدین  خاطر  آنـان  نمیتوانند  جهانبینی  درستی  و  اندیشۀ  صحیحی  دربارۀ  زندگی  و  رخدادها  و  ارزشهای  آن  داشته  باشند،  و  دانش  و  بینش  آنان  دربارۀ  جهان  هستی،  ظاهری  و  سطحی  و  ناقص  خواهد  بود.  زیرا  حساب  آخرت  در  درون  انسان  دیدگاه  او  را  دربارۀ  هر  چیزی که  در  ایـن  زمین  روی  میدهد  دگرگون  میکند.  زندگی  انسـان  بر  روی  ایـن  زمین  جز  مرحلۀ کوتاهی  از کـوچ  دور  و  دراز  او  در  جهان  هستی  نیست.  و  بهرۀ  انسان  در  ایـن  زمین  جز  مقدار  اندکی  از  بهرۀ  سترگی که  او  در گسترۀ  هستی  دارد  بشمار  نمیآید.  رخدادها  و  اوضاع  و  احوالی که  در  این  زمین  صورت  میپذیرد  و  شکل  میگیرد،  جز  فصل  کوتاهی  از  روایت  بزرگی  نیست.  شایان  انسان  نیست که  فرمانروائی  خود  را  به  مرحلۀ  کوتاهی  از کـوچ  دور  و  درازی  اختصاص  دهد،  و  به  مقدار  نـاچبزی  از  بهرهۀ سترگ  بسنده کند،  و  به  فصل کوچکی  از  روایت  بزرگ  اکتفاء  نماید.

بدین  خاطر  انسانی که  به  آخرت  ایمان  دارد  و  برای  آن  حساب  ویژۀ  خود  را  باز  میکند،  هرگز  با کسی  به  هـم  نمیرسد  و  سازگار  نمیگردد که  تنها  برای  ایـن  دنـیا  زندگی  میکند،  و  چشم  به  راه  فراسوی  آن  نـمیباشد،  این  فرد  مؤمن  و  آن  فرد کافر  هرگز  در  ارزیابی کاری  از  کارهای  این  دنیا  به  هم  نـمیرسند  و  سر  سازگاری  ندارند،  و  در  ارزشی  از  ارزشهای  بیشمار  این  جهان  با  یکدیگر  نمیسازند،  و  در  حکمی  از  احکام  دنیا  راجع  به  حادثهای،  یا  حالت  و  وضعی،  و  یا کاری  از کارها  متّفق  و  متّحد  نمیشوند.  چه  هـر یک  از  آن  دو  نفر  تـرازوئـی  دارند،  و  هر یک  از  آن  دو  نفر  زاویهای  برای  نگریستن  دارند،  و  هر یـک  از  آن  دو  نفر  نوری  دارند که  در  پرتو  آن  چیزها  و  رخدادها  و  ارزشها  و  احوال  و  اوضـاع  را  مینگرند  و  می‏بینند  . . .  این  یک  ظاهری  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  می‏بیند،  و  آن  یکی  روابط  و  قوانینی  را  میبیند که  در  فراسوی  ظاهر  و  نماد  است،  و  قوانـین  و  سننی  را  درک  و  فهم  میکند که  ظاهر  و  باطن،  دیدنی  و  نادیدنی،  دنیا  و  آخرت،  مرگ  و  زندگی، گذشته  و  حال  و  آینده،  و  بالأخره  جهان  انسانها  و  جهان  بزرگتری  را  فرا  می گیرد که  زنده  و  غیر  زندهها  را  مشتمل  میگردد  .  .  .  این  افق  والا  و  فراخی  است که  اسـلام  انسـانها  را  بـه  سوی  آن کوچ  میدهد،  و  آنان  را  در  آنجا  به  منزلت  و  مکانت  ارزشمندی  میرساند که  شایستۀ  انسـان  است،  انسانی که  در  زمین  خلیفه  است  به  حکم  روحی که  در  هستی  او  قرار  دارد،  روحی که  متعلّق  به  یزدان  است

*

روند  قرآن  برای  ارتباط  پیاده  شدن  وعدۀ خدا  بـا  حـقّ  بزرگ  که  این  هستی  بر  آن  پـایدار  و  استوار  است،  و  همچنین  برای  ارتباط کار  آخرت  با  ایـن  حقّ  بزرگ،  مردمان  را  به  سیر  و  سفر  دیگری  در  فراخنای  این  جهان  هستی  می‏برد.  این  سیر  و  سفر  در  آسمانها  و  در  زمین  و  در  میان  آن  دو  تا  صورت  می پذیرد.  آن گاه  ایشان  را  به  جهان  درون  خودشان  برمیگردانـد  تـا  به  ژرفاهای  درونشان  بنگرند  و بیندیشند،  تا  آن  حقّ  بزرگ  را  بشناسند،  حقّ  بزرگی که  از  آن  غافل  میشوند  زمانی که  از  آخرت  غافل  میگردند،  و  از  دعوتی  غافل  میشوند  که  آنان  را  به  سوی  دیدار آن  حقّ  رهبری  میکند  و  به  اندیشیدن  دربارۀ  آن  میکشاند:

(أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ) (٨)

آیا  با  خود  نمیاندیشند  که  خداوند  آسمانها  و  زمـین  و  چیزهائی  را  که  در  میان  آن  دو  است،  جز  به  حقّ  و  برای  مدّت  زمان  معیّنی  نیافریده  است؟  (بلی!  آفرینش  کائنات  برای  حکمت  عالیه  است  و  پایان  مشخّصی  دارد،  و  هـر  کسی  آن  درود  عاقبت  کار  که  کشت).  بسیاری  از  مردم  به  ملاقات  با  خدا  (در  روز  قیامت،  برای  حساب  و  کتاب  و  سزا  و  جزا)  باور  ندارند.

سرشت  ساختار  وجود  خودشان،  و  سرشت  سراسر  ایـن  جهان  هستی که  پیرامون  ایشان  است،  پـیام  میدهد  و  اشاره  میکند  به  این که  این  جهان  هستی  بر  حقّ  استوار  است  و  بر  قانون  پایدار  است.  نه  نابسامان  و  پـریشان  میشود،  و  نه  راههای گوناگون  و  جوراجور  آن  را  پخش  و  پراکنده  کند،  و  نه  چرخش  و گردش  آن  تخلّف  میپذیرد  و  پیش  و  پس  میافتد،  و  نه  بخشی  از  آن  با  بخش  دیگر  آن  برخورد  میکند،  و  نه  برابر  تصادف کور،  و  نه  برابر  هوا  و  هوس  دگرگون  شونده،  سیر  و  حرکت  مینماید.  بلکه  با  نظم  و  نظام  دقیق  و  محکم  و  مقدّر  و  کاملاً  سنجیده  و  معیّن  خود  به  پیش  میرود.  این  حقّی که  جهان  هستی  بر  آن  استوار  و  پایدار  است  مقتضی  ایـن  است  که  آخرتی  در  میان  باشد،  آخرتی که  در  آن  پاداش  عمل  به  تمام  و کمال  داده  شود،  و  خوبی  و  بدی  و  خیر  و  شرّ  به  فرجام کامل  و  نتیحۀ  شامل  خود  برسند.  قطعاً  برابر  حکمت  مدبّرانهای که  در  میان  است  هر  چیزی  تـا  وقت  مشخّص  و  سررسید  معیّن  خود  برجای  و  ماندگار  است،  و  هر  چیزی  در  وقت  خود  پدید  میآید،  و  لحظهای  جلو  و  لحظهای  عقب  نمیافتد.  اگر  انسانها  ندانند  چه  زمانی  قیامت  فرا  میرسد،  این  امر  بدین  معنی  نیست که  قیامت  فراز  نمیآید  و  نمیشود!  و لیکن  به  تأخیر  افتادن  آن  تا  وقّت  معیّن  خود کسانی  را  میفریبد  و گول  میزند که  جز  ظاهری  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  نمیدانند:

(وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ) (٨)

بسیاری  از  مردم  به  ملاقات  با  خدا  (در  روز  قیامت،  برای  حساب  و  کتاب  و  سزا  و  جزا)  باور  ندارند.

*

از  این  چرخش  و گردش  در  نهانگاه  آسمانها  و  زمین  و  آنچه  در  میان  آن  دو  است که  چرخش  و گردش  بسیار  دور  و  درازی  در  فـاصلهها  و  افـقهای  پـیکرۀ  جـهان  هراسانگیز،  و  در  میان  محتویات گوناکونی که  زندهها  و  چیزها،  افلاک  و  اجـرام،  نـجوم  و کواکب،  بزرگ  و  کوچک،  ناپیدا  و  پـیدا،  و  معلوم  و  مجهول  را  دربر  میگیرد،  برمی‏گردد  و  مردمان  را  به  چرخش  و گـردش  دیگری  در  نهانگاه  زمان،  و  در  فاصلههای  دور  و  دراز  تاریخ  می‏برد.  آنان  در  آن  دورنماهای  زمانی  بخشی  از  قانون  و  سنّت  جاری  و  ساری  خدا  را  مشاهده  میکنند،  قانون  و  سنّتی که  یک  بار  هم  تخلّف  نـمینماید  و  از  هدف  این  سو  و  آن  سو  نمیرود  و  نمیافتد:

أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الأرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (٩)ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ (١٠)

آیا  در  زمین  به  گشت  و  گذار  نپرداختهاند  تا  بنگرند  کـه  سرانجام  کار  مردمان  پیش  از  ایشــان  بـه  کـجا  کشـیده  است؟  آن  کســانی  کــه  از  ایشــان  نـیروی  بـیشتری  داشتهاند،  و  زمین  را  بهتر  کاویده  و  زیر  و  رو  کردهانـد  (تا  آب  و  مواد  معدنی  را  استخراج،  و  درختان  و  گیاهان  را  در  آن  کشت  و  زرع  کنند،)  و  زمین  را  بـیش  از  ایشـان  آبــاد  کـــردهانـد  و  در  عـمران  آن  کـوشیدهانـد،  و  پیغمبرانشـان  مـعجزهها  بـدیشان  نـمودهانـد  (و  دلائـل  روشنی  را  بر  صحّت  رســالت  خود  ارائـه  دادهانـد،  امّـا  بجای  تسلـم  فرمان  خدا  شـدن،  علم  طـغیان  و  کـفران  برافراشتهاند  و  راه  کشتن  پیغمبران  در پیش  گرفتهاند  و  عاقبت  به  مجازات  دردناک  خود  گرفتار  آمدهاند)  و  خدا  بدیشان  سـتم  نکرده  است،  و لیکن  خودشان  (بـا  انـجام  کفر  و  معاصی)  به  خویشتن  ستم  نمودهاند.  سپس  عاقبت  کار  کسـانی  کـه  مـرتکب  کـارهای  بســار  زشت  میشدند،  بـدانـجا  کشـید  که  آیـات  خدا  را  هـم  تکـذیب  میکردند  و  آنها  را  به  باد  تمسخر  می‏گرفتند.

این  هم  دعوت  به  اندیشیدن  دربارۀ  فرجام  کارهای  گذشتگان  است.  آنان  انسانهائی  از  زمـرۀ  مردمان،  و  آفریدههائی  از  جمله  آفریدگان  خدا  بودهاند.  فرجـام  گذشتۀ  آنان  پرده  از  فرجام  آیـندۀ  جانشینان  ایشـان  برمی‏دارد.  چه  قانون  و  سنّت  خدا،  قانون  و  سنّت  خدا  دربارۀ  همگان  است.  قانون  و  سنّت  خدا  ثابت  و  ماندگار  است  و  جهان  هستی  بر آن  استوار  است.  قانون  و  سنّت  خدا  از  هیچ  نسلی  از  مردمان  جانبداری  نمینماید  و  با  ایشان  سازش  نـمیکند،  و  هوا  و  هوسی  و  تمایل  و  گرایشی  در  میان  نیست  تا  فرجام کارها  با  آن  دگرگون  و  زیر  و  رو  شود  و  همگام  با  آن  بیاید  و  برود.  حاشا که  خداوند  جهانیان  چنین  کند!

این  آیات  دعوتی  است  به  سوی  درک  حقیقت  این  زندگی  و  روابطی که  این  زندگی  در  طول  زمان  دارد،  و  دعوتی  است  به  سوی  درک  حقیقت  آدمیزادگان که  منشأ  و  سرنوشت  ایشان  در  قرون  و  اعصار  مختلف  یکی  بوده  است.  این  دعوت  بدان  خاطر  است که  نسلی  از  مردمان  خویش  را  و  زنـدگی  خود  را  و ارزشـها  و معیارها  و  جهانبینیهای  خویشتن  را کنار  نکشد  و  بر کنار  ندارد،  و  از  پیوند  استواری  غافل  نماند که  میان  همۀ  نسـلهای  انسانها  است،  و  بی‏خبر  نگردد  از  وحدت  قانون  و  سنّتی  که  بر  جملگی  این  نسلها  فرمانروائـی  دارد،  و  وحدت  ارزشهای  ماندگار  و  معیارهای  پابرجا  در  زندگی  همۀ  نسلها  را  پیش  چشم  جلوهگر کند  و  فراچشم  سر  و  بینش  درون  دارد.

اینان  اقوامی  هستند که  قبل  از  نسـل  مشـرکان  مکّه  زندگی  کردهاند  و:

(کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً ).

کسانی  بودهاند  که  از  ایشان  نیروی  بیشتری  داشتهاند.  زمین  را  شخم  زدهاند،  و  درون  آن  را  شکافتهاند،  و  ذخائر  و  معادن  آن  را  کنف  کردهاند:

(وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا ).

و  زمین  را  بیش  از  ایشان  آباد  کردهاند  و  در  عمران  آن  کوشیدهاند

آنان  از  تمدّن  بیشتر  و  بالاتری  از  تمدّن  عربها  برخوردار  بودهاند،  و  در  عنان  و  آبادی  زمین  تواناتر  از  ایشـان  بودهاند  .  .  .  با  این  وجود  آنان  از  ظاهر  و  نماد  زنـدگی  دنیا  تجاوز  نکردهاند  و  به  فراتر  از  آن  گام  ننهادهاند: 

(وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ).

و  پیغمبرانشان  معجزهها  بـدیشان  نمودهانـد  (و  دلائـل  روشنی  را  بر  صحّت  رسـالت  خود  ارائـه  دادهانـد،  امّـا  بجای  تسلیم  فرمان  خدا  شـدن،  علم  طغیان  و  کـفران  برافراشتهاند  و  راه  کشتن  پیغمبران  درپیش  گرفتهاند  و  عاقبت  به  مجازات  دردناک  خود  گرفتار  آمدهاند)‌.

بینشهای  ایشان  باز  نشده  است  و  این  معجزهها  را  نادیده  گرفتهاند  و  این  دلائل  روشـن  را  نـدیدهاند،  و  ایـمان  نیاوردهاند  تا  دلهایشان  با  نوری  منوّر  شود که  راه  را  با  آن  مشاهده کنند.  این  است که  قانون  و  سنّت  خدا  دربارۀ  تکـذیبکنندگان  اجـراء گـردیده  است،  و  قدرت  و  نیرویشان  بدیشان  سودی  نرسانیده  است،  و  علم  و  دانش  و  تمدّنشان  بدانان  فائدهای  نبخشیده  است،  و  جزا  و  سزای  دادگرانهای  را  دیدهاند  که  مستحقّ  آن  بودند: 

(فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (٩)

و  خدا  بدیشان  ستم  نکرده  است،  و لیکـن  خودشان  (بـا  انجام  کفر  و معاصی)  به  خویشتن  ستـم  نمودهاند. 

(ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى ).

سپس  عاقبت  کار  کسانی  که  اعمال  بد  انـجام  مــیدادنـد  بدترین  سرنوشت  شد

بدی  عاقبتی  شد که  بدکاران  بدان  رسیدند،  و  ایـن  هم  سزا  و  جزای  مطابق  اعمال  ایشان  بود،  و  بدین  خاطر  بدان  گرفتار  آمدند که‌:

(أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ) (١٠)

 این  هم  بدان  علّت  بود  که  آیات  خدا  را  تکـذیب  و  آنـها  را  تمسخر  میکردند.

قرآن  مجید  تکذیب کنندگان  تمسخرکنندۀ  آیات  الهی  را  دعوت  به  سیر  و  سیاحت  در  زمین  میکند  و  از  ایشان  میخواهد  که  همچون  حلزون  در  جای  خود گوشهگیری  نکنند.  بروند  و  بسند  و  دربارۀ  فرجام  کسانی  بیندیشند  که  تکذیبکنندگان  حقّ  و  حقیقت  بودهاند  و  آیات  الهی  را  به  تمسخر گرفتهاند.  اینان  هم  که  چنین  کنند  انـتظار  سرنوشتی  همچون  ایشان  را  داشته  باشند،  و  بدانند کـه  قانون  و  سنّت  خدا  یکی  و  یکسان  است  و  با کسی  سازشکاری  نمیکند  و  از  کسی  جانبداری  نـمینماید.  بروند  و  ببینند  و  افقهای  اندیشۀ  خود  را  وسعت  و  فراخی  بخشند  تا  وحدت  بشریّت،  و  وحدت  دعوت،  و  وحدت  سرنوشت  را  دربارۀ  همۀ  انسانها،  درک  و  فهم  کنند.  این  جهانبینیای  است که  اسلام  بر  آن  حرص  و  جوش  دارد  و  میخواهد  دل  مؤمن  و  خرد  او  را  بر  آن  سرشته  و  قالبریزی کند.  قرآن  مجید  نیز  نواها  و  آواهای  زیادی  را  پیرامون  این  مسأله  زمزمه  و  تکرار  مینماید .

روند  قرآنی  مردمان  را  از  ایـن  چرخش  و گردش  در  ژرفناهای  جهان  و  در  دورنماهای  تاریخ  آن  برمیگردد  و  آنان  را  متوجّه  حقیقتی  میکند که  غـافلان  از  آن  غـافل  میگردند،  حقیقت  رستاخیز  و  بازگشت  همگان  به  سوی  یزدان  جهان  در  سرای  جاویدان.  این  حقیقت گوشهای  از  حقّ  بزرگی  است که  هسـتی  بر  آن  پـایدار  و  استوار  میگردد:

(اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (١١)

خـداونـد  آفرینش  (انســان)  را  مـی آغازد،  سـپس  او  را  (میمیرانـد  و  وی  را  بـه  حیات)  دوبـاره  بـرمیگردانـد.  آنگاه  به  سوی  خدا  بازگردانده  میشوید.

این  هم  حقیقت  سادۀ  روشنی  است.  پیوند  و  هماهنگی  میان  دو  جزء  یا  دو  حلقۀ  آن  هم  هویدا  و  پیدا  است.  چه  برگرداندن  بسان  سو  دادن  هیچ  شگفتی  ندارد.  برگرداندن  و  سر  دادن،  دو  حلقه  از  زنجیرۀ  پیدایش  هستند،  هیچ  دو  حلقهای که  به  یکدیگر  مـتّصل  می‏باشند  و  هیچگونه  فاصلهای  در  میان  آن  دو  وجود  ندارد.  سرانجام  برگشت  به  سوی  پـروردگار  جهانیان  است،  پـروردگاری کـه  نخستین  پیدایش  را  سر  داده  است  و  دومین  پیدایش  را  پدید  آورده  است،  تا  بندگانش  را  تربیت کند  و  بپاید  و  سرانجام  ایشان  را  در  برابر کارهائی که کردهاند  پاداش  و  پادافره  عطاء  فرماید.

وقتی که  روند  قرآنی  به  رستاخیز  و  برگشت  همگان  به  سوی  یزدان  میرسد،  صحنهای  از  صحنههای  قیامت  را  عرضه  مینماید،  و  سرنوشت  مؤمنان  و  سرنوشت  تکذیبکنندگان  را  در  زمانی  ترسیم  میکند که  همگان  به  سوی  یزدان  برگردانده  می شوند،  و  از  بیهودگی گزیـنش  انبازها  و  پوچی  عقیدۀ  مشرکان  پرده  برمیدارد:

(وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ (١٢)وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ (١٣)وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ (١٤)فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ (١٥)وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ) (١٦)

آن  روز  که  قیامت  برپا  میشود،  بـزهکاران  بـهتزده  و  ناامید  و  سرگردان  میگردند،  و  از  انـبازهائی  که  بـرای  خدای  خود  گـمان  مـیبردند،  مـیانـجیگرانـی  نـخواهـند  داشت،  انبازهائی  که  (در  دنیا)  به  سـبب  اعـتقاد  بـدانـها  کافر  شده  بودند.  روزی  که  قیامت  برپا  میشود،  مـردم  از  همدیگر  جدا  می‏گردند  (و  هـر  گروهی  سـرنوشت  جداگانهای  برای  خود  در  جهان  ابدی  خواهـد  داشت  و  حال  و  وضع  کافران،  جدای  از  حـال  و  وضـع  مـؤمنان  خواهد  بـود).  گروهی  کـه  ایـمان  آوردهانـد  و  کـارهای  شایسته  کردهاند،  آنان  در  باغ  بهشت  مالامال  از  شادی  و  سرور  میگردند  (و  آثار  شادمانی  در  سراپای  ایشان  هویدا  و  پیدا  است).  و  امّا  کسانی  که  کافر  بودهاند  و  آیات  ما  را  تکذیب  کـردهانـد  و  بـه  فرا  رسـیدن  قیامت  ایـمان  نداشتهاند،  آنان  به  عذاب  دوزخ  گرفتار  میگردند.

هـان!  ایـن  قـیامتی  است که  غافلان  از  آن  غافل  میگردیدند،  و  تکذیبکنندگان  آن  را  دروغ  میدانستند.  هان!  این  قیامت  است که  فرا  میرسد.  هان!  این  قیامت  است که  برپا  میشود!  این  بزهکارانند که  سرگردان  و  ناامیدند.  هیچ گونه  امیدی  به  رهائی  ایشان  نیست.  و  هیچگونه  امیدی  برای  نـجات  آنان  نیست.  از  سوی  انبازهایشان  امیدی  به  میانجیگری  نیست،  انبازهائی  که  در  دنیا  ایشان  را  گمراه  و گول  خورده  کردهاند!  بزهکاران  سـرگردان  و  نـاامـیدند  و  هیچ  رهائیبخشی  و  هیچ  شـفاعتکنندهای  ندارنـد.  گذشته  از  ایـن،  بزهکاران  انبازهائی  را که  در  دنیا  پرستش کردهاند  و  آنها  را  شرکاء  خدای  جهانیان  میدانستهاند،  هم  اینک  قبول  ندارنـد  و  آنها  را  انکار  میکنند.

از  این  گذشته،  این  دو  راهۀ  جدائـی  مؤمنان  و کافران  است که  در  رسیده  است  و  فراز  آمده  است‌:

(فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یُحْبَرُونَ) (١٥)

گروهی  که  ایمان  آوردهاند  و  کارهای  شایسته  کردهاند،  آنان  در  باغ  بهشت  مالامال  از  شادی  و  سرور  میگردند  (و  آثار  شادمانی  در  سراپای  ایشان  هویدا  و  پیدا  است).  در  باغ  بهشت  به  چیزهائی  دسـترسی  و  دستیابی  پـیدا  میکنند که  دل  را  شادمان  و  خاطر  را  مسرور  و  درون  را  خوشبخت  میسازد.

(وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الآخِرَةِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ) (١٦)

و  امّا  کسـانی  که  کـافر  بـودهانـد  و  آیـات  ما  را  تکذیب  کردهاند  و  به  فرا  رسیدن  قیامت  ایمان  نداشتهانـد،  آنـان  به  عذاب  دوزخ  گرفتار  میگردند.

این  پایان  گشت  و  گذار  است،  و  عـاقبت  نـیکوکاران  و  بدکاران  است‌.

روند  قرآنی  مردمان  را  از  ایـن  چـرخش  و گـردش  در  صحنههای  قـیامت  در  جـهان  آخـرت،  به  ایـن  جـهان  برمیگرداند،  و  ایشان  را  به  دیدن  صحنههای  هسـتی  و  زندگی  میکشاند،  و  به  دیـدار  شگـفتیهای  آفرینش  و  اسرار  و  رموز  نفس  انسان  میبرد،  و  سپس  آنان  را  بـه  تماشای  خـوارق  عـادات  حوادث  و  رخـدادهـا،  و  بـه  تماشای  معجزههای  جهان  هستی  وامیدارد.  این  چرخش  و گردش  را  میآغازد  با  تسبیح  و  تقدیس  خدا  به  هنگام  جایگزین  همدیگر  شـدن  شب  و روز،  و  با  تسـبیح  و  تقدیس  خدا  در  جهان  فراخ  و گسترده  در  شامگاهان  و  هنگام  ظهرها  و نیمروزها:

(فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ (١٧)وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ (١٨)یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (١٩)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (٢٠)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (٢١)وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ (٢٢)وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (٢٣)وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (٢٤)وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالأرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (٢٥)وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ (٢٦)وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الأعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (٢٧)

پس  به  تنزیه  خدا  (از  هر  عیب  و  نقصی  و  چیزهائی  کـه  لائق  جلال  و  کمال  او  نیست)  سحرگاهان  و  شـامگاهان  (و  همۀ  اوقات  و  اوان)  بپردازید.  در  آسمانها  و  زمین  (و  در  همۀ  اوقات  بویژه)  عصرگاهان  و  زمانی  که  بـه  دم  ظهر  رسیدهاید،  خدای  را  حمد  و  ستایش  کنید.  خداونـد  همواره  زنده  را  از  مرده،  و  مرده  را  از  زنده  میآفریند،  و  زمین  موات  را  حیات  میبخشد،  و  همین گونه  (سـهل  و  ساده،  به  سادگی  آفرینش  مکـرّر  و  همیشگی  حیات  از  ممات،  شما  آفرینش  دوباره  مییابید  و  از  کورها)  بیرون  آورده  میشوید  (و  رسـتاخیز  برپا  مـیگردد).  یکـی  از  نشانههای  (دالّ  بر  عظمت  و  قدرت)  خـدا  ایـن  است  کـه  (نیای)  شما  را  از  خاک  آفرید  و  سپس  شما  انسـانها  (بـه  مرور  زمان  زیاد  شدید  و  در  روی  زمین  برای  تلاش  در  پی  معاش)  پراکنده  گشتید.  و  یکی  از  نشانههای  (دالّ  بر  قدرت  و  عظمت)  خدا  این  است  کـه  از  جنس  خودتان  همسرانی  را  برای  شما  آفرید  تا  در  کنار  آنان  (در  پـرتو  جاذبه  و  کشش  قلبی)  بیارامید،  و  در  میان  شما  و  ایشان  مـهر  و  مـحبّت  انـداخت  (و  هـر یک  را  شـیفته  و  دلبـاختۀ  دیگری  ساخت،  تا  با  آرامش  و  آسایش،  مایۀ  شکوفائی  و  پـرورش  شـخصیّت  همدیگر  شوید،  و  پیوند  زندگی  انسـانها  و  تعادل  جسـمانی  و  روحـانی  آنها  بـرقرار و  محفوظ  باشد).  مسلّماً  در  این  (امور)  نشانهها  و  دلائـلی  (بر  عظمت  و  قدرت  خدا)  است  برای  افرادی  که  (دربارۀ  پدیدههای  جهان  و  آفریدههای  یزدان)  میاندیشند.  و  از  زمرۀ  نشـانههای  (دالّ  بر  قدرت  و  عظمت)  خدا  آفرینش  آسمانها  و  مـختلف  بودن  زبـانها  و  رنگهای  شما  است.  بیگمان  در  این  (آفرینش  کواکب  فراوان  جهان  که  با  نظم  و  نظام  شگفتآور  گردانند،  و  در  این  تنوّع  خلقت)  دلائلی  است  بـرای  فرزانگان  و  دانشـوران.  و  از  نشـانههای  (قدرت  و  عظمت)  خدا،  خواب  شما  در  شب  و  روز  است،  و  تلاش  و  کوششتـان  برای  (کسب  و  کار  و)  بـهرهمندی  از  فضل  خدا.  قطعاً  در  این  (امور،  یعنی  مسألۀ  خواب،  و  تلاش  در  پی  معاش)  دلائلی  است  برای  کسانی  که  گوش  شنوا  داشته  بـاشند  (و  حـقیـت  را  بـپذیرند).  و  از  زمرۀ  نشانههای  (دالّ  بر  قدرت  و  عظمت)  خدا،  یکی  ایـن  است  که  خدا  برق  را  که  هم  باعث  ترس  است  و  هم  مایۀ  امید،  به  شما  مینمایاند،  و  از  آسمان  آب  مـهمّی  را  مـیبـارانـد،  و  زمین  را  بعد  از  مرگش،  (یعنی  خشک  و  سوزان  بودن)  به  وسیلۀ  آن  آب  زنده  (و  سرسبز)  می‏گرداند.  بیگمان  در  این  (درخشش  آذرخش  آسمان  و  نزول  بارآن  و  آبیاری  زمین  و  سرسبز  شدن  آن)  دلائلی  است  برای  فهمیدگان  و  خردمندان  و  از  جمله  دلائل  و  نشانههای  (کمال  قدرت  و  نهایت  عظمت)  خدا،  یکی  هـم  این  است  کـه  آسـمان  و  زمین  (بدین  ساختـار  استوار  و  صورت  زیبا)  سـاخته  و  پرداختۀ  او  و  به  فرمان  وی  برپا  است.  بعدها  وقتی  (که  بخواهـد  مـردمان  را  مـیمیرانـد،  و  این  نـظم  و  نـظام  را  خراب  می‏گرداند،  و  برای  زنده  شدن)  شما  را  از  زمین  با  ندائی  فرا  میخواند  و  شما  فوراً  (مطیعانه  و  شـتابان  از  زمین)  بیرون  مـیآئید.  هـر که  و  هـر چـه  در  آسـمانها  و  زمـین  است  از آن  خدا  است،  و  جملگی  فرمانبردار  او  هستند.  او  است  که  آفرینش  را  آغاز  کرده  است  و  سپس  آن  را  بازمیگرداند،  و  این  برای  او  آسانتر  است.  (زیـرا  کسی  که  بتواند  کاری  را  در  آغاز  انجام  دهد،  قدرت  بـر  اعادۀ  آن  را  نیز  دارد).  بالاترین  وصـف،  در  آسـمانها  و  زمین  متعلّق  به  خدا  است،  و  او  بسیار  با  عزّت  و  اقتدار،  و  سنجیده  و  کاربجا  است.  (لذا  در  عین  قدرت  نـامحدود،  کاری  بیحساب  انجام  نمیدهد،  و  بلکه  همۀ  کارهایش  از  روی  حکمت  است‌(‌.

چرخش  و گردش  بزرگ  و  هراسانگیز  و  لطیف  و  عمیقی  است،  و  دارای  فاصلههای  دور  و  درازی  است.  چرخش  و گـردشی  است  که  دل  انسـان  را  در  شامگاهان  و  بامدادان،  و  در  آسمانها  و  زمین،  و  در  دم  غروبها  و  در  دم  ظهرها،  به  گشت  و  گذار  میاندازد.  دل  انسان  را  باز  میکند  تا  دربارۀ  زندگی  و  مرگ،  و  دربارۀ  عـملیّات  پیوسته  و  پیاپی  پیدایش  و  فرسایش  و  حیات  و  مـمات  بیندیشد.  دل  را  به  نخستین  پیدایش  انسان  برمیگرداند،  و  انسان  را  به گرایش  و کششها،  و  نیروها  و  توانهائی که  در  او  سرشته  شده  است،  و  به  علائق  و  روابطی که  برابر  آن گرایشها  و کششها  و  این  نیروها  و  توانـها  مـیان  دو  جنس  مرد  و  زن  پدید  میآید،  برگشت  میدهد.  انسان  را  متوجّه  نشانههای  شناخت  خدا  میکند کـه  در  آفـرینش  آسمانها  و  زمین  و  در  اختلاف  زبانها  و  رنگهای  سیماها  است  و  متأثّر  از  اختلاف  محیط  و  مکان  است.  انسان  را  به  اندیشیدن  دربـارۀ  خواب  و  بـیداری  و  آسـایش  و  رنجی  میگـرداند  که گریبانگیر  آدمیزاد  میشود.  همچنین  انسان  را  متوجّه  چیزهائی  میگرداند که  در  جهان  هستی  روی  میدهد،  از  قبیل:  پدیدههای  آذرخش  و  بـاران.  اشاره  می نماید که  این  پدیدهها  چه  ترس  و  هراسی  در  درون  انسانها  برمیانگـیزد،  و  در  سـاختار  زمـین  چه  زندگی  و  شکـوفائی  شگفتی  پـدیدار  مـیسازد.  این  چرخش  و گردش  شگرف  در  پایان  دل  انسان  را  متوجّه  برپائی  و  برجائی  آسمانها  و  زمین  میسازد که  همه  و  همه  به  فرمان  خدا  پدیدار گردیدهاند  و  استوار  ماندهاند.  و  دل  انسان  را  توجّه  میدهد  به  این که  هر که  و هر چه  در  آسمانها  و  زمین  است  همه  متعلّق  به  خدا  است.  آن گاه  این  چرخش  و گردش  با  بیان  حقیقتی  پایان  میپذیرد که  روشن  و  آسان  و  ساده  جلوهگر  میآید،  و  آن  این که  خدا  است  انسانها  را  آفریده  است  و  هم  او  است که  آنان  را  زنده  میکند  و  به  زندگی  نوین  برمیگرداند،  و  معلوم  است که  زندگی  نوین  بخشیدن  و  زندگی  را  دوباره  پدید  آوردن  برای  خـدا  آسانتر  از  عدم  زندگی  را  برای  نخستین  بار  پدید  آوردن  است.  بالاترین  وصف،  در  آسمانها  و  زمین  متعلّق  به  خدا  است،  و  او  بسیار  با  عزّت  و  کاربجا  است‌:

(فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ (١٧)وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ) (١٨)

پس  در  تنزیه  خدا  (از  هر  عیب  و  نقصی  و  چیزهائی  که  لائق  جلال  و  کمال  او  نیست)  سحرگاهان  و  شامگاهان  (و  همۀ  اوقات  و  اوان)  بپردازید.  در  آسمانها  و  زمین  (و  در  همۀ  اوقات  بویژه)  عصرگاهان  و  زمـانی  کـه  بـه  دم  ظهر  رسیدهاید،  خدای  را  حمد  و  ستایش  کنید.

این  تسبیح  و  تقدیس  و  این  حمد  و ثنا  به  میان  میآید  به  عنوان  پیروی  بر  صحنۀ  قیامت  در  بند  پیشین،  و  دستیابی  مؤمنان  به  باغ  بهشتی که  در  آنجا  شاد  و  مسرور  میگردند،  و  منتهی  شدن کار کافران  تکذیبکننده  به  دیدن  عذاب.  همچنین  جنبۀ  دیـباچهای  دارد  برای  ایـن  چرخش  و گردشی که  در  ملکوت  آسمانها  و  زمین،  و  در  ژرفاهای  نفس  و  در  میان  عجائب  آفرینش،  صورت  میپذیرد.  در  نتیجه  این  تسبیح  و  تقدیس،  و  این  دیباچه،  کاملاً  هماهنگ  میشوند  با  پیروی که  بر  صـحنه  و  بر  دیباچۀ  چرخش  و گردش  میآید.

نصّ  قرآنی،  تسبیح  و  تقدیس  و  حمد  و ثنا  را  از یک  سو  با  اوقات  شـامگاهان  و  صبحگاهان  و  سر  شبها  و  دم  ظهرها  پیوند  میدهد،  و از دیگر  سو  با  آفاق  آسمانها  و  زمین  مرتبط  میکند.  در نتیجه  با  این  دو  جنبه  ارتباط،  زمان  و  مکان  را  به  نهایت  میرساند،  و  دل  انسان  را  به  یزدان  در  هر  جائی  و  در  هر  لحظه  و  آنی  پیوند  میدهد،  و  این  رابطه  با  آفریدگار  و  با  پـیکرۀ  جـهان  هستی،  و  گردش  افلاک،  و  پدیدههای  شب  و  روز  و  سر  شبهـا  و  دم  ظهرها  را  پیوسته  به  دل  پیام  میدهد  و  دل  را  هوشیار  و  بیدار  نگاه  می دارد  .  .  .  بدین  خاطر  همچون  دلی  باز  و  بیدار  و  حسّاس  میماند،  و  همۀ  صحنهها  و  پـدیدههای  پیرامون  او،  و  همۀ  اوقات  و  ایّـام،  و  همۀ  احوال  و  اوضاعی که  به  سوی  او  میآیند  و  میروند،  او  را  به  یاد  تسبیح  و  تقدیس  و  حمد  و  ثنای  خدا  میاندازند،  و  او  را  با  آفریدگارش  و  با  آفـریدگار  صحنهها  و  پـدیدهها  و  زمانها  و  احوال  و  اوضاع  مرتبط  میسازد.

(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ) (١٩)

خداوند  همواره  زنـده  را  از  مـرده،  و  مـرده  را  از  زنده  مــیآفریند،  و زمـین  مـوات  را  حـیات  مـیبخشد،  و  همین گونه  (سهل  و  ساده،  به  سادگی  آفرینش  مکـرّر  و  همیشگی  حیات  از  ممات،  شما  آفرینش  دوباره  مییابید  و  از  گورها)  بیرون  آورده  میشوید  (و  رستاخیز  بـرپا  میگردد)‌.

(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ).

خداوند  هـمواره  زنـده  را  از  مـرده،  و  مـرده  را  از  زنـده  میآفریند،  و  زمین  موات  را  حیات  میبخشد.

این  یک کار  همیشگی  و  پیوستهای  است که  یک  لحظه  از  لحظات  شب  و  روز  در  هیچ  مکانی  بر روی  زمین،  و  در  لابلاهای  فضا  و  در  ژرفاهای  دریاها،  باز  نمیایستد  و  سست  نمیگردد  .  .  .  چه  در هر  لحظهای  این  تبدّل  و  تحوّل  انجام  میگیرد.  بلکه  ایـن  معجزۀ  خارقالعاده  صورت  میپذیرد  و  ما  به  سبب  طـول  الفت  و  تکرار 

متوجّه  آن  نمی‏شویم.  در  هر  لحظهای  زنده  از  مـرده،  و  مرده  از  زنده  بیرون  آورده  مـیشود.  در  هر  لحظهای  جوانۀ  ساکن  در  داخل  دانهای  یا  هسته ای  میجنبد  و  دانه  یا  هسته  را  میشکافد  و  سر  بر  می زند  و به  سطح  زندگی  گام  مینهد.  در  هر  لحظهای  شاخهای  یا  درختی  و گیاهی  خشک  میگردد  و  به  سررسید  عـمر خود  میرسد  و  خشک  و  پرپر  میشود  و  تـخته  و  چوبی  میشود.  از  لابلای  آن گیاه  خشک  و  پرپر  شده  و  آن  شاخه  و  چوب  خشکیده،  دانۀ  تازۀ  آرمیده،  آمادۀ  پا  نهادن  به  زندگی  و  سبز  شدن  و  بالیدن  است. گازی  یافته  میشود که  در  هوا  پخش  و  پراکنده  میشود  یا  خاکی از  آن  تغذیه  میکند  و  آمادۀ  حاصلخیزی  میشود.  در  هر  لحظهای  زندگی  به  پیکر  جنین  می خزد،  جنین  انسانی  یـا  حیوانـی  و  یا  پرندهای.  آن  لاشهای  که  به  گوشهای  از  زمـین  پـرت  میگردد  و  با  خاک  میآمیزد  و  خاک  را  از گازها  باردار  میسازد،  مادۀ  تازهای  برای  زندگی  و  خوراک  تازهای  برای گیاه  و  از  آن  پس  برای  حیوان  و  انسان  مـیشود!  همچون  کاری  در  ژرفاهای  دریاها  و  در  لابلاهای  هوا  یکسان  صورت  می‏پذیرد.

این  چرخۀ  شگفت  و  هولناک  دائم  و  همیشگی  است،  و  کسی  آن  را  می داند که  دربارۀ  آن  با  احساس  آگاه  و  با  خرد  بیدار  و  با  دل  بینا  بدان  بیندیشد  و  آن  را  وارسی  و  ورانداز کند،  و  در  سایۀ  هدایت  قرآن  و  در  پرتو  نور  آن  که  از  نور  خدا  مدد  میگیرد  بدان  بنگرد.

(وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ) .

و  همین گونه  (سهل  و  ساده،  به  سادگی  آفرینش  مکرّر  و  همیشگی  حیات  از  ممات،  شما  آفرینش  دوباره  مییابید  و  از  گورها)  بیرون  آورده  میشوید  (و  رستاخیز  برپا  میگردد)‌.

کار  بسیار  عادی  و  واقعی  است.  جای  شگفت  نیست،  و  چیز  نوظهور  و  نوینی  نیست  در  بین  چیزهائی که  جهان  هستی  در  هر  لحظهای  از  لحظات  شب  و  روز  و  در  هر  مکانی  آن  را  به  خود  میبیند!

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ) (٢٠)

و  یکی  از  نشانههای  (دالّ  بر  عظمت  و  قدرت)  خدا  ایـن  است  که  (نـیای)  شما  را  از  خاک  آفـرید  و  سـپس  شما  انسانها  (به  مرور  زمـان  زیـاد  شـدید  و  در  روی  زمین  برای  تلاش  در  پی  معاش)  پراکنده  گشتید.

خاک،  مرده  و  بیحرکت  است.  از  خاک،  انسان  پدید  آمده  است  و  سر  بر زده  است.  در  جای  دیگری  از  قرآن  آمده  است:

(ولقد خلقنا الإنسان من سلالة من طین ).[3]

ما  انسان  را  از  عصارهای  از  گِل  آفریدهایم.(مؤمنون/12) 

گل  اصل  دوری  برای  انسان  است.  و لیکن  در  اینجا  این  اصل  ذکر  میشود  و  به  دنبال  آن  مستقیماً  خلقت  انسانها  از  آن  آورده  میشود،  انسانهائی که  پخش  میشوند  و  حرکت  میکنند.  این  امر  برای  مقابله  در  صحنه،  و  برای  مقابله  معنی  موجود  میان  خاک  مردۀ  آرمیده،  و  انسان  زندۀ  پویا  است.  این  هم  به  دنبال  همچون  سخنی  آمده است:

 

(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ).

خداوند  هـمواره  زنـده  را  از  مـرده،  و  مرده  را  از  زنـده  میآفریند.

تا  همان گونه که  شیوۀ  قرآن  است  هماهنگ  در  عرضۀ  مطالب  شکل گیرد  و  صورت  پذیرد.

این  معجزۀ  خارقالعاده،  نشانهای  از  نشانههای  قدرت  است،  و  اشاره  هم  دارد  به  پـیوند  استواری که  میان  انسانها  و  زمینی  در  میان  است که  بر  روی  آن  زندگی  می کنند،  و  در  اصل  آفرینش  خود  بدان  مـیرسند،  و  قوانین  و  سنن  مشترکی  بر  زمین  و  بر  انسانها  در گسترۀ  هستی  فرمانروائی  میکند.

کوچ  بزرگ  دور  و  درازی که  از  شکل  خاک  ساکن  ناچیز  میآغازد  و  به  شکل  انسان  پویای  والامقام  منتهی  میشود،  کوچک  است که  مـایۀ  تفکّر  و  تدبّر  دربارۀ  آفریدههای  خدا  میگردد،  و  درون  انسانها  را  به  حمد  و  ثنا  و  تسبیح  و  تقدیس  خـدا  وامـیدارد،  و  دل  را  برای  تمجید  آفریدگار  بزرگوار  و  بخشایشگر  به  جنبش  و  خروش  میاندازد.

آن گاه  روند  قرآنی  از  جولانگاه  آفرینش  اوّلیّۀ  انسـانها  میپردازد،  و  منتقل  میشود  به  ذکر  جـولانگاه  زنـدگی  مشترکی که  میان  دو  جنس  انسانها  است‌:

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (٢١)

و  یکی  از  نشانههای  (دالّ  بر  قدرت  و  عظمت)  خدا  ایـن  است  که  از  جنس  خودتان  همسرانی  را  برای  شما  آفرید  تا  در  کنار  آنان  (در  پرتو  جاذبه  و  کشش  قلبی)  بیارامید،  و  در  میان  شما  و  ایشان  مهر  و  محبّت  انداخت  (و  هر یک  را  شـیفته  و  دلبـاختۀ  دیگری  سـاخت،  تـا  بـا  آرامش  و  آسایش،  مایۀ  شکوفائی  و  پرورش  شـخصیّت  همدیگر  شـوید،  و  پـیوند  زندگی  انســانها  و  تـعادل  جسمانی  و  روحانی  آنها  برقرار  و  محفوظ  بـاشد).  مسـلّماً  در  ایـن  (امور)  نشانهها  و  دلائلی  (بر  عظمت  و  قدرت  خدا)  است  برای  افرادی  که  (دربارۀ  پدیدههای  جهان  و  آفریدههای  یزدان)  میاندیشند

مردمان  احساسات  خـود  را  در  برابر  جـنس  مـخالف  میدانند.  پیوند  موجود  میان  دو  جنس  مخالف  اعصاب  و  احساسات  ایشان  را  به  خود  مشغول  میدارد،  و  ایـن  احساسات  و  عواطفی  که  به  گـونههای گـوناگـون  و  از  رویکردهای  جوراجور  در  میان  مـرد  و  زن  خودنمائی  میکند،  گامهایشان  را  به  سوی  یکـدیگر  بـرمیدارد،  و  فعّالیّت  و  پویش  ایشان  را  به  حرکت  و  جنبش  میاندازد.  و لیکن  مردمان کمتر  یادآور  میشوند  که  این  قدرت  خدا  است  که  از  نوع  خودشان  همسرانی  برای  آنان  آفـریده  است،  و  این  عـواطـف  و  احسـاسات  را  در  وجـودشان  سرشته  است  و  به  ودیعت گذاشته  است،  و  در  این  پیوند  آرامش  جان  و  اعصاب  را  قرار  داده  است،  و  آن  را  مایۀ  آسایش  جسم  و  دل کرده  است،  و  زندگی  و  زندگانی  را  بدان  استقرار  و  استمرار  بخشیده  است،  و  بالأخره  آن  را  باعث  انس  و  الفت  روحـها  و  درونـها،  و  آرامش  و  آسایش  هم  مردان  و  هم  زنان کرده  است‌.

تعبیر  ظریف  و  لطیف  قرآنی  این  پـیوند  را  بـه  شکـل  الهامبخشی  به  تصویر  میکشد.  انگـار  آن  شکـل  را  از  ژرفاهای  دل  و  از  لابلاهای  حسّ  و  شعور  میکشد  و  به  تصویر  میزند:

(لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا ).

تا  در  کنار  آنان  (در  پرتو  جاذبه  و  کشش  قلبی)  بیارامید. 

(وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ).

و  در  میان  شما  و  ایشان  مهر  و  محبّت  انداخته  است  (و  هر یک  را  شیفته  و  دلباختۀ  دیگری  سـاخته  است،  تـا  بـا  آرامش  و  آسایش،  مایۀ  شکوفائی  و  پرورش  شخصیّت  همدیگر  شــوید،  و  پـیوند  زندگی  انسـانها  و  تـعادل  جسمانی  و  روحانی  آنها  برقرار  و  محفوظ  باشد)

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (٢١)

مسلّماً  در  این  (امور)  نشـانهها  و  دلائلی  (بـر  عظمت  و  قدرت  خدا)  است  برای  افـرادی  کـه  (دربـارۀ  پـدیدههای  جهان  و  آفریدههای  یزدان)  میاندیشند.

چون  میاندیشند  حکمت  آفریدگار  در  آفرینش  هر یک  از  دو  جنس  مخالف  را  درک  و  فهم  میکنند،  به گونهای  که  این  یکـی  را  مـوافـق  و  هماهنگ  با  آن  دیگـری  مییابند،  و  هر یک  از  آن  دو  را  پاسخگوی  نیاز  سرشتی  روحی  و  عقلی  و  جسمی  همدیگر  میبینند،  به گونهای  که  این  یکی  در کنار  آن  دیگری  به  آسایش  و  آرامش  و  استقرار  و  ماندگاری  خود  میرسد،  و  هر  دو  تای  آنـان  در  همایش  خودشان  مـیآرامـند  و  زنــدگی  را بـسنده  میدانند،  و  مـودّت  و  محبّت  پـیدا  مـیکنند.  زیـرا  در  ترکیببند  ساختاری  روحی  و  عصبی  و  عضوی،  علائق  هر یک  از  آن  دو  به  یکدیگر  در  نظر گرفته  شده  است  و  مورد  نظر  بوده  است،  و  انس گرفتن  آن  دو  با  یکدیگر  و  آمیزش  ایشان،  در نهایت  برای  پیدایش  زندگی  جدیدی  است که  در  نسل  جدیدی  جلوهگو  میآید  . . .

(وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ) (٢٢)

و  از  زمـرۀ  نشـانههای  (دالّ  بـر  قدرت  و  عظمت)  خدا  آفـرینش  آسمانها  و  زمین  و  مختلف  بودن  زبـانها  و  رنگهای  شـما  است.  بی‏گمان  در  ایــن  (آفرینش  کواکب  فراوان  جهان  که  با  نظم  و  نظام  شگفتآور  گردانند،  و  در  ایـن  تـنوّع  خـلقت)  دلائــلی  است  بـرای  فرزانگان  و  دانشوران‌.

به  نشانههای  آفـرینش  آسمانها  و  زمین،  در  موارد  بسیاری  از  قرآن  بدانها  اشاره  میگردد،  و  اغلب  مـا  از  کنار  این  نشانهها  تند  و  سریع  میگذریم،  بدون  این که  بسیار  در  برابر  آنها  بایستیم  و  بیندیشیم  .  .  .  ولی  واقعاً  سزاوار  ایسـتادن  بسـیار  و  انـدیشیدن  ژرف  و  نگـرش  عمیق  هستند.

معنی  آفرینش  آسمانها  و  زمین،  پدید  آوردن  این  جهان  هراسانگیز  و  بزرگ  و  سترگ  و  دقیقی  است کـه  از  آن  جز  اندک  ناچیزی  نمیدانـیم.  ایـن  مـجموعۀ  کرات  و  مدارات  و  ستارگان  و  سیّارات  و  سحابیها  و کهکشانها  جهان  بشمار  است،  جهانی که  زمین کوچک  ما  در  برابر  آن  بیش  از  ذرّۀ  سرگشتهای  در  میان  آن  نیست،  ذرّهای  که  هیچ گونه  وزن  و  شبحی  ندارد!  جهانی  بدین  عظمت  و  هولناکی  هماهنگی  شگفتی  در  میان  افلاک  و کـرات  و  گردشها  و  چرخشهای  آن  است.  میان  افلاک  و کرات  و  مـدارات  فـاصلهها  و  مسـافتهائی  است کـه  آنـها  را  از  برخورد  و  تخلّف  و  نابسامانی  محفوظ  میدارد،  و  هـر  چیزی  از  اشیاء  جهان  به  اندازۀ  لازم  و  مقدار  معیّن  است.  اینها  از  لحاظ  شکل  همگانی  و  نظام  ظاهری  بود،  و  امّا  اسرار  و  رموز  این  پدیدههای  شگرف  و  هراسانگـیز  و  سرشتهائی که  بر  آن  هستند  و  چیزهائی که  در  آنها  نهان  میگردند  یا  بر  آنها  نهان  میگردند  یا  بر  آنـها  پـدیدار  میآیند،  و  قوانین  و  سنن  عظیمی که  آنها  را  میپایند  و  مصون  و  محفوظ  مینمایند،  و  بر  آنـها  فـرمانروائی  میکنند  و  آنها  را  اداره  میکنند  و  میدانـند،  ایـنها  چیزهائی  است که  فراتر  و  بزرگتر  از  آن  هستند  کـه  انسانها  بدانها  بپردازند،  و  جز  انـدکی  از  آنـها  شـناخته  نشده  است.  حتّی  این  ستارۀ کوچک  ناچیزی که  بر  سطح  آن  زندگی  میکنیم،  تا  به  امروز  جز  بررسی  اندکی  راجع  بدان  صورت  نپذیرفته  است‌!

این  نگاه  گذرائی  دربارۀ  نشانههای  آفرینش  آسمانها  و  زمین  بود،  نگاه گذرائی که  تند  و  سریع  میانـدازیـم  و  میرویم.  در  صورتی که  بسیار  سخن  میگوئیم،  واقعاً  بسیار  سخن  میگوئیم  دربارۀ  دستگاه کـوچکی  که  انسانهای  دانشمند  و  فرزانه  آن  را  میسازند  و  اجزاء  و  ابزارهای  آن  را  به  یکدیگر  متّصل  میکنند،  و  در  ساختار  آن  هماهنگی  لازم  را  میان  اجزاء گوناگونش  مراعات  میدارند  تا  پیکرۀ  آن  دستگاه  به کار  بیفتد  و  منظّم  و  مرتّب  به  حرکت  درآید  و  هیچ گونه  برخوردی  و  نـقصی  در  وقتی  از  اوقات  نداشته  باشد.  ایـن  هـمه  تـلاش  و  کوشش  و  دقت  برای  یک  دستگاه کوچـک  لازم  است.  با  وجود  این  برخی  از  سرگشـگان کجاندیش  و کجرو  میآیند  و  ادّعـاء  مـیکنند که  این  جـهان  بزرگ  و  هولانگیز و  منظّم  و  مرتّب  و  دقیق  و  عجیب  خود  به  خود  پدید  آمده  است  و  سازندۀ  اندیشمندی  نداشـته  است!  فرزانگانی  را  هم  مییابند که  سخن  ایشان  را  بشنوند  و  بدین  سر  و  صدا گوش  فرا  دهند!

در  میان  نشانههای  شناخت  خدا  در  آسـمانها  و  زمـین،  پدیدۀ  شگفت  و  شگرف  اختلاف  زبانها  و  رنگهای  موجود  در  میان  مردمان  مطرح  گردیده  است.  حتماً  این  امر  رابطه  و  پیوندی  با  آفرینش  آسمانها  و  زمین  دارد.  اختلاف  جوها  و  فضاهای  زمین،  و  اختلاف  محیطها  از  سرشت  وضعیّت  نجومی  زمین  نـاشی  مـیگردد،  و  بـا  اختلاف  زبانها  و  رنگها  ارتباط  دارد  و  زبانها  و  رنگهای  ایشان  را  به  گونههای  مختلف  درمیآورد،  هـر چند  کـه  اصل  و  اساس  و  سرچشمۀ  آغازین  پیدایش  آدمیزادگان  یکی  است‌.

دانشمندان  این  زمان،  تفاوت  زبانها  و  دگـرگونی  رنگهای  انسانها  را  می‏بینند،  ولی  از کنار  آنها  میگذرند  بـدون  این که  دست  خدا  را  در  این  تفاوت  و  دگرگونی  مشاهده  کنند.  چه  بسا  این  پدیده  را  موضوع  پژوهش  خود  قرار  میدهند  و  به  بررسی  آن  میپردازند،  و لیکن  نمیایستند  و  درنگ  نمیکنند  تـا  آفریدگار  مدبّر  ایـن  نمادهای  بیرونی  و  رازهای  درونی  را  بستایند،  چون  اکثر  مردمان  نمیدانند  و  نمیفهمند:

(یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ).

تنها  ظاهر  و  نمادی  از  زندگی  دنیا  را  میدانند. (روم/٧)

  نشانۀ  شناخت  خدا  را که  در  آفرینش  آسمانها  و  زمین  و  در  تفاوت  زبانها  و  در  دگرگونی  رنگهای  انسانها  است  جز کسانی  نمی‏بینند  که  دانایند:

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ ).

بی‏گمان  در  این  (آفرینش  کواکب  فراوان  جهان  که  با  نظم  و  نظام  شگفتآور  گردانند،  و  در  این  تنوع  خلقت)  دلائلی  است  برای  فرزانگان  و  دانشوران‌.

(وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ) (٢٣)

و  از  نشانههای  (قدرت  و  عظمت)  خدا،  خواب  شـما  در  شب  و  روز  است،  و  تلاش  و  کوششتان  برای  (کسب  و  کار  و)  بهرهمندی  از  فضل  خدا،  قطعاً  در  این  (امور،  یعنی  مسألۀ  خواب،  و  تلاش  در  پی  معاش)  دلائلی  است  برای  کســانی  که  گـوش  شنوا  داشـته  بـاشند  (و  حقیقت  را  بپذیرند)‌.

این  هم  آیهای  است که  میان  پدیدههای  جهانی،  و  میان  چیزهائی که  احوال  و  اوضاع  انسـانها  بدانـها  مربوط  میگردد،  ارتباط  برقرار  میسازد،  و  این  را  بدان  پیوند  میدهد،  و  در اصل  این  جهان  بزرگ  میانشان  هماهنگی  برقرار  میکند  .  .  .  دو  پدیدۀ  شب  و  روز را  با  خواب  انسانها  و  تلاش  آنـان  برای  به  دست  آوردن  رزق  و  روزی  خدا  پیوند  میدهد،  رزق  و  روزیای که  آن  را  به  بندگان  عطاء  میفرماید  بعد  از  آن کـه  تـلاش  خود  را  نشان  دهند  و  رنج  بکشند  و  به  جستجو  بپردازند.  خدا  مردمان  را  هماهنگ  با  جهانی  آفریده  است  که  در  آن  زندگی  میکنند.  نیاز  ایشان  به کار  و  تلاش  را  نور  و  روز  برآورده  میکند،  و  نیاز  آنان  به  خواب  و  آسایش  را  شب  و  تاریکی  پاسخ  میگوید.  داستان  مردمان  همسان  داستان  همۀ  زندههائی  است که  بر  پشت  ایـن  سـتاره  هستند  و  هر یک  به  نسبت‏های  مـتفاوت  و  به  درجات  مختلف  از  آن  بهرهمندند.  همۀ  آنها  در  نظام  همگانی  جهان  چیزی  را  مییابند که  به  سرشت  آنـها  پاسخ  میگوید  و  بدان  اجازۀ  زندگی  میدهد.

 

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ).

قطعاً  در  این  (امور،  یعنی  مسألۀ  خواب،  و  تلاش  در  پـی  معاش)  دلائلی  است  برای  کسانی  که  گوش  شنوا  داشته  باشند  (و  حقیقت  را  بپذیرند)‌.

خواب  و  تلاش،  آرمیدن  و جنبیدن  هستند،  و  با گوش  فرا  دادن  درک  و  فهم  میشوند.  بدین  خاطر  این  پیرو  در  آیۀ  قرآنی  با  آیهای که  از  نشانههای  جهانی  به  شیوۀ  قرآن  مجید  سخن  میگوید  هماهنگ  می‏گردد.

(وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (٢٤)

و  از زمرۀ  نشانههای  (دالّ  بر  قدرت  و  عظمت)  خدا،  یکی  این  است  که  خدا  برق  را  که  هم  باعث  تـرس  است  و  هـم  مایۀ  امید،  به  شما  مینمایاند،  و  از  آسـمان  آب  مـهمّی  را  میباراند،  و  زمین  را  بـعد  از  مرگش،  (یـعنی  خشک  و  سـوزان  بودن)  به  وسـیلۀ  آن  آب  زنـده  (و  سـرسبز)  می‏گرداند.  بیگمان  در  این  (درخشش  آذرخش  آسمان  و  نزول  باران  و  آبیاری  زمین  و  سرسبز  شدن  آن)  دلائلی  است  برای  فهمیدگان  و  خردمندان.

پدیدۀ  برق  آسمان  پدیدهای  است که  از  نظم  و  نـظام  جهان  برمیخیزد.  برخی  از  مردمان  آن  را  ناشی  از  یک  جرقّۀ  الکتریکی  میان  دو  ابری  میدانند کـه  دارای  بار  الکتریکی  هستند،  یا  از  یک  ابر  و  یک  جسم  زمینی  از  قبیل  قلّۀ کوه  پدید  میآید.  بر اثر  آن  تخلیهای  در  هوا  به  وجود  میآید که  در  رعدی  مجسّم  میشود که  به  دنبال  آذرخش  صورت  میپذیرد.  در  اغلب  اوقات  از  ایـن  برخورد  ریزش  باران  درمیگیرد.  سبب  هر چه  باشد،  برق  یک  پدیده  است  و  این  پدیده  از  نظم  و  نظام  این  جهان  پدید  میآید  بدان گونه که  خدا  آن  را  آفریده  است  و  در  آن  تقدیر  و  اندازه  گیری  را  مراعات  داشته  است‌.

قرآن  مجید  برابر  برنامهای  که  دارد  زیاد  دربارۀ  سرشت  و  ماهیّت  پدیدههای  جهان  و  علل  و  اسباب  آن  سخن  نمیگوید.  بلکه  از  پدیدههای  جهان  و  علل  و  اسباب  آن  ابزاری  میسازد  برای  پیوند  دادن  دل  انسان  به  هستی  و  به  آفریدگار  آن.  بدین  خاطر  در  اینجا  مقرّر  میدارد  که  این  نشانهای  از  نشانههای  خدا  است که  برق  را  بدیشان  نشان  می دهد:

(خَوْفًا وَطَمَعًا ).

هم باعث بیم و هم  مایۀ  امید  است. (بیم از آتش سوزیها و  بارانهای  نابهنگام  و  جریان  سیلابها  و  جزغاله  شـدن  برکات  فراوانی  که  باعث  آن  می‏گردد.  از  قبیل:  آبـیاری  زمینها،  سمپاشی  با  آب  اکسیژنۀ  حاصل  از  آن،  و  تغذیۀ  گیاهان  توسّط  کود حاصل  از  برخورد برق با هوای آسمان  و غیره).

بیم  و امید  دو احساسی هستند که به نفس انسان  در برابر همچون  پدیده ای دست  می دهند. احساس بیم  از صاعقههائی  که  فگهی  هنگام  رعد  و  برق  انسانها  و  چیزها  را  میسوزانند.  یا  ترس  پنهانی  که  از  مشاهدۀ  آذرخش  و  احساسی  که  به  انسان  دست  میدهد  مبنی  بر  این  که  نیروئی  بر  پیکرۀ  این  جهان  حوفناک  سلطه  و  قدرت  دارد و در آن  دخل  و تصرّف  می کند. احساس امید  به خیر  و برکتی که به دنبال  برق  پدیدار می آید، از     قبیل  بارانی  که  در  اغلب  اوقات  همراه  با  رعد  و  برق  می بارد  و  زمینها  را  آبیاری  میکند.  قرآن  بدین  چیز  که  به  دنبال  رعد  و  برق  در  میرسد  اشاره  کرده  است  و  گفته  است

(وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ).

و از آسمانها آب مهمّی را می باراند، و زمین  را بعد از مرگش، (یعنی  خشک  و  سوزان  بودن)  به  وسیلۀ  آن  آب زنده  (و سرسبز) می گرداند.

تعبیر  با  واژهای  مرگ  و  زندگی  دربارۀ  زمین  تعبیری  است  که  چنین  به  ذهن  القاء  میکند  که  زمـین  موجود  زندهای  است  و  حیات  و  ممات  دارد.  بلی  زمـین  در  حقیقت  خود  چنین  است  بدان گونه که  قرآن  مجید  آن  حقیقت  را  به  تصویر  میکشد.  چه  ایـن  جـهان  آفریدۀ  زندهای  است که  دارای  عاطفه  است  و  پاسخ  میگوید  و  فرمانبردار  پروردگار  خود  است  و  در  برابر  دسـتور  او  کرنش  می‏برد  و  فروتنانه  اطاعت  میکند.  فرمان  خدا  را  پاسخ  می‏گوید،  و  تسبیحگو  و  پرستشگر  است.  انسانی  که  بر  روی  ایـن  سـتارۀ  زمـینی  است  یکی  از  ایـن  پدیدههای  خدا  است.  انسان  با  این  پدیدهها  در کاروان  یگانهای  رو  به  خداوند  جهانیان  حرکت  میکند.

گذشته  از  همۀ  اینها،  آب  وقتی که  با  زمین  تماس  پـیدا  میکند  در  زمین  سرسبزی  و  خرّمی  میآفریند. کشت  و  زرع  زنده  و  بالنده  را  میرویاند،  و  سـطح  زمـین  را  از  زندگی  موجود  در گیاهان  به  موج  میانـدازد.  آن گاه  زندگی  را  در  حیوان  و  انسان  با  استفادۀ  از گیاهان  به  جنبش  و  تکان  درمیآورد.  آب  پیامآور  زندگی  است.  هر کجا که  آب  باشد  زندگی  خواهد  بود.

(إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (٢٤)

بیگمان  در  ایــن  (درخشش  آذرخش  آسمان  و  نـزول  باران  و  آبیاری  زمین  و  سرسبز  شدن  آن)  دلائلی  است  برای  فهمیدگان  و  خردمندان‌.

در  اینجا  برای  اندیشیدن  و  برآورد کردن  جولانگاهی  است.  بجا  است که  انسان  بیندیشد  و  پژوهش کند.

(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالأرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ (٢٥)وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ) (٢٦)

و  از  جملۀ  دلائل  و  نشـانههای  (کـمال  قدرت  و  نـهایت  عظمت)  خدا،  یکی  هم  این  است  که  آسمان  و  زمین  (بدین  ساختار  استوار  و  صورت  زیبا)  ساخته  و  پرداختۀ  او  و  بـه  فرمـان  وی  برپا  است.  بـعدها  وقتی  (کـه  بـخواهـد  مـردمان  را  مـیمیرانـد،  و  ایـن  نـظم  و  نـظام  را  خراب  می‏گرداند،  و  برای  زنده  شدن)  شما  را  از زمین  با  ندائی  فرا  میخواند  و  شما  فوراً  (مطیعانه  و  شتابان  از  زمـین)  بیرون میآئید.  هر که  و هر چه  در آسمانها  و زمین  است  از آن  خدا  است،  و  جملگی  فرمانبردار  او  هستند.

برپائی  آسمان  و  زمین،  آن  هـم  با  ایـن  نظم  و  نـظام  شگفت،  و  بدون  هر گونه  نقص  و  عیبی،  و  با  حرکات  سنجیده  و  موزون  و  همآوا  و  همنوائی،  جز  با  قدرت  و  تدبیر  خدا  صورت  نمیپذیرد  و  ممکن  نمیگردد.  هـیچ  آفریدهای  نمیتواند  ادّعاء  کند  که  او  یا  دیگری  همچون  کاری  را کرده  است  و  آسمان  و  زمین  را  برپا  داشـته  است.  هیچ  عاقلی  نمیتواند  بگوید:  همۀ  ایـنها  بدون  تدبیر  و  تقدیر  صورت  میپذیرد  و  ناسنجیده  و  سرسری  انجام  میگیرد.  در  این  صورت  آفرینش  آسمانها  و  زمین  و  دستگاه  بزرگ  و  شگفت  کیهان  نشانهای  از  نشانههای  شناخت  یزدان  است،  و  آسـمانها  و  زمین  به  فرمان  خداوند  سبحان  پدید  آمده  است  و  پابرجا گردیده  است.  آسمانها  و  زمین  فرمان  او  را  بردهاند،  و  فرمانبردارانه  به  حرکت  درآمدهاند  و  از  دسـتور  او  اطـاعت  نـمودهانـد.  تشکیلات  عظیم  آسمانها  و  زمین  بدون کمترین  انحراف  و  درنگ  و  نابسامانی  سر  بر  به  فرمان  مینهند  و  به  کار  خود  می‏پردازند.

(ثُمَّ إِذَا دَعَاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ) (٢٥)

بعدها  وقتی  (که  بخواهد  مردمان  را  میمیراند،  و  این  نظم  و  نظام  را  خراب  می‏گرداند،  و  برای  زنده  شدن)  شـما  را  از  زمین  با  ندائی  فرا  میخواند،  و  شما  فوراً  (مـطیعانه  و  شتابان  از  زمین)  بیرون  میآئید.

کسی که  این  تقدیر  و  تدبیر  را  در  نظام  جهان  ببیند،  و  این  سلطه  و  قدرت  بر  امور  و  شؤون کیهان  را  ملاحظه  کند،  هیچ  شکّ  و  تردیدی  نمیورزد  در  این که  هر گاه  خداونـد  توانـای  بزرگوار  فرمان  بیرون  آمدن  از  گورستانها  و  دعوت  خروج  از گورها  را  صادر  فرماید،  انسانهای  ضعیف  اطاعت  میکنند  و  سر  بر  خطّ  فرمان  مینهند.

آن گاه  واپسین  آهنگ  در  میرسد  و  این کلام  و  بیان  را  خاتمه  میبخشد.  ناگهان  همۀ  کسانی که  در  آسمانها  و  زمین  هستند  مطیع  فرمان  خدا  میگردند  و کـرنشکنان  دستور  را  لبیّک  میگویند.

(وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ) (٢٦)

هـر که  و  هر چـه  در  آسـمانها  و  زمـین  است،  از آن  خدا  است،  و  جملگی  فرمانبردار  او  هستند.

ما  میبینیم که  بسیاری  از  مردمان  در  برابر  خدا کرنش  نمیکنند  و  فرمان  نمیبرند  و  او  را  پـرستش  نـمیکنند.  ولی  این  بیان  قرآنی  جملگی  را  فرمانبردار  خدا  قـلمداد  میکند!  مراد  این  است که  هر که  و  هر چه  در  آسمانها  و  زمین  است  فرمان  اراده  و  مشیّت  او  را  می‏برد،  اراده  و  مشیّتی که کار  و  بارشان  را  طبق  قانون  و  سنّت  معیّن  و  مشخّصی  میگرداند که  تخلّفناپذیر  است  و  پس  و  پیش  نمیشود  و  از  هدف  این  سو  و  آن  سو  نمیرود  و  آنچه  بخواهد  همان  میشود.  انسانها  نیز  محکوم  این  قانون  و  فرمانبردار  این  سنّت  می‏باشند  هر چند  هم  سرکش  و کافر  بــاشند.  تـنها  خـردهایشان  سـرکشی  مـیکند،  و  فـقط  دلهایشان  کفر  میورزد،  و لیکن  با  وجود  ایـن  محکوم  قـانون  همگانی  و  مطیع  سـنّت  الهی  می‏باشند،  و  آفریدگارشان  هر گونه که  بخواهد  با  آنان  رفتار  میکند،  و  هر چه  بخواهد  بسان  سائر  بندگان  بر  سرشان  میآورد  و  در  حقّ  آنان  روا  میدارد،  و  ایشان  جز کرنش  بردن  و  سر  بر  خطّ  فرمان  نهادن کاری  نمیتوانند  بکنند  و  راهی  نمیتوانند  بروند.

پس  از  آن،  روند  قرآنی  این  چرخش  و گردش  بزرگ  و  هراسناک  و  لطیف  و  عمیق  را  به  پایان  میبرد  با  سخن  گفتن  از  رستاخیز  و  قیامتی که  غافلان  از  آن  غافلند:

(وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الأعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (٢٧)

او  است  که  آفرییش  را  آغاز  کـرده  است  و  سـپس  آن  را  باز میگرداند،  و  این  برای  او  آسانتر  است.  (زیرا  کسی  که  بتواند  کاری  را  در  آغاز  انجام  دهد،  قدرت  بـر  اعـادۀ  آن  را  نیز  دارد).  بالاترین  وصف،  در  آسمانها  و  زمـین  متعلّق  بـه  خدا  است،  و  او  بسـیار  بـا  عزّت  و  اقتدار،  و  سنجیده  و  کاربجا  است.  (لذا  در  عین  قدرت  نـامحدود،  کاری  بیحساب  انجام  نمیدهد،  و  بلکه  همۀ  کارهایش  از روی حکمت است).

قبلاً  در  این  سوره  از  آغازیدن  و  برگرداندن  سخن  رفت.  ولی  در  اینجا  به  دنبال  چنین  چرخش  و گـردش  دور  و  درازی  دوباره  آغازیدن  و  برگرداندن  تکرار  میگردد،  و  بر  آن  چیز  تازهای  افزوده  میشود که  عبارت  است  از: 

(وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ).

و  این  برای  او  آسانتر  است‌.

اصلاً  چیزی  برای  خدا  آسانتر  و  مشکلتر  نیست؛  زیرا: 

(إنما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له:کن . فیکون).

 هر گاه  خدا  چیزی  را  بخواهد  که  بشود،  کار  او  تنها  این  است  که  خطاب  بدان  بگوید:  بشو!  و  آن  هم  میشود. (یس/82)

 امّا  قرآن  مردمان  را  طبق  درک  و  فهم  ایشـان  مخاطب  قرار  میدهد.  در  عرف  مردمان  و  برابر  عادت  آنان،  سر  دادن  و  آغازیدن  مخلوقات  سختتر  از  برگشت  دادن  و  برگرداندن  دوباره  به  زندگی  است.  ولی  دلیل  چیست که  مردمان  برگشت  دادن  و  برگرداندن  دوباره  به  زندگی  را  برای  خدا  نیز  سخت  و  دشوار گمان  ببرند،  در  صورتی  که  به  طور  طبیعی  برگشت  دادن  و  برگرداندن  آسانتر  و  سادهتر  است؟‌!

(وَلَهُ الْمَثَلُ الأعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ ).

بالاترین  وصف،  در  آسـمانها  و  زمـین  مـتعلّق  بـه  خدا  است‌.

خداوند  سبحان  در  آسـمانها  و  در  زمین  مـنحصر  به  صفاتی  است که کسی  در  آنها  با  او  شرکت  ندارد،  و  هیچ  کسی  بسان  و  همگون  او  نیست،  بلکه  یگانه  و  تکیهگاه  است‌.

(وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (٢٧)

و  او  بسیار  با  عزّت  و  اقتدار،  و  سنحیده  و  کاربحا  است.  با  عزّت  و  چیرهای  است که  هر چه  بخواهد  انجام  میدهد.  کار  بجائی  است که  درست  و  سنجیده  و  استوار کار و  بار  مردمان  را  میچرخاند  و  امـور  و  شؤون  آفریدگان  را  اداره  میگرداند.

*

هنگامی که  این  چرخش  و گردش  به  پـایان  میآید،  چرخش  و گردشی که  دل  انسان  آفاق  جهان  و  فواصل  آن  را  گردیده  است،  و  ژرفاها  و  فراخناها  را  دور  زده  است،  و  سیماها  و  نماها  را  دیده  است،  و  احوال  و  اوضـاع  را  بررسی کرده  است،  روند  قرآنی  دل  را  با  آهنگ  و  نوای  تازهای  آشنا  و  روبرو  میگردند:

(ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلا مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) (٢٨)

خداوند  برای  شما  (انسانهای  مشرک)  مثلی  میآورد  که  از  (اوضاع  و  احوال)  خود  شما  برگرفته  شـده  است،  (و  آن  مثل  این  است  کـه  اگر  بـردگانی  داشـته  بـاشید)  آیـا  بردگانتان  در  چیزهائی  که  بهرۀ  شما  ساختهایم  شریک  شما  میباشند،  بدانگونه  که  شما  و  ایشان  هر  دو  در  آن  یکسان  و  برابر  باشید،  و  همچنان  که  شـما  آزادگان  از  یکدیگر  میترسید،  از  بردگان  هم  بیمناک  باشید  (و  بدون  اجازۀ  ایشان  دست  به  کـاری  نـبرید  و  نـزنید  و  دخل  و  تصرّفی  در  اموال  خود  نکنید؟  نـه!  ابـداً  چنین  چیزی  تصوّر  نمیرود.  پس  چطور  جائز  میدانید  که  بعضی  از  آفریدگان  خدا،  همچون  فرشتگان  و  پریان  و  پیغمبرانی  چون  عیسی  و  عزیر،  و  بتها  و  صنمها،  شـریک  خدا  در  ملک  و  مملکت  و  سلطه  و  قدرت  او  باشند؟!).  ما  این سـان  (روشن  و  گویا)  آیات  را  برای  مردمانی  بیان  مـیداریـم  که  میفهمند  (و  معانی  ضربالمثلها  را  درک  میکنند).  این  مثل  برای  کسانی  زده  شده  است که  آفـریدگانی  از  آفریدههای  خدا  را  انباز  خدا  میکردند.  کسانی  از  میان  جنّیان  و  فرشتگان،  و  چیزهائی  اعم  از  بتها  و  درختها  را  شریک  خدا  مینمودند.  در  حالی که  آنان  نمیپسندیدند  که  بردگان  خودشان  در  اموالی که  داشتند  شریک  ایشان  شوند،  و  بندگان  خود  را  با  خویشتن  در  چیزی  از  اعتبارات  برابر  نمیدانستند  و  نمینهادند.  کارشان  جای  تعجّب  و  مایۀ  شگفت  بود.  برای  خدا  از  میان  بندگان  خدا  انبازهائی  قرار  میدادند،  خدائی که  تنها  او  آفریدگار  و  روزیده  و  روزیرسان  است.  ولی  نمیپذیرفتند که  از  میان  بندگانشان  شریکانی  در  اموالشان  داشته  باشند،  در  صورتی که  اموالشان  ساختۀ  خودشان  نیست  و  بلکه  اموالشان  رزق  و  روزی  خدا  است.  این  هـم  تـناقض  عجیبی  در  جهانبینی  و  ارزیابی  است‌.

(ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلا مِنْ أَنْفُسِکُمْ ).

خداوند  برای  شما  (انسانهای  مشرک)  مثلی  میآورد  که  از  (اوضاع  و  احوال)  خود  شما  برگرفته  شده  است.

 این  مثل  دور  از  ذهن  شما  و  خارج  از  محیط  شما  نیست.  نیازی  به  سیر  و  سفر و کوچی  نـیست  تـا  بروید  در  دوردستها  ان  را  ببینید  و  دربارهاش  بیندیشید.

(هَلْ لَکُمْ مِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ شُرَکَاءَ فِی مَا رَزَقْنَاکُمْ فَأَنْتُمْ فِیهِ سَوَاءٌ ).

آیا  بردگانتان  در  چیزهائی  که  بـهرۀ  شـما  سـاختهایـم  شریک  شما  میباشند،  بدانگونه  که  شما  و  ایشان  هر  دو  در  آن  یکسان  و  برابر  باشید.

آنان  راضی  نیستند  در  هیچ  چیزی که  دارند  بردگانشان  در  آن  شریک  آنان گردند،  چه  رسد  به  این که  در  تمام  اموال  و  چیزهائی  که  دارند  بردگانشان  شریک  ایشـان  شوند.

(تَخَافُونَهُمْ کَخِیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ ؟).

همچنان  که  شما  آزادگان  از  یکدیگر  مـیترسـد،  آیـا  از  بردگان  هم  بیمناک  میباشید؟‌.

آیا  حساب  ایشان  را  با  خودتان  بسان  حساب  شریکانی  میانگارید  و  میگیرید  که  آزادند؟  و  آیا  میترسید که  بردگانتان  بر  شما  جور  و  ظلم کنند؟  و  آیا  میپرهیزید  از  این که  بر  بردگان  جور  و  ظلم کنید،  بدان  سبب که  آنان  همتا  و  انباز  شمایند؟  آیا  چیزی  از  این  چیزها  در  محیط  نزدیک  به  خودتان  و  در کار  و  بار  ویژۀ  خودتان  روی  میدهد؟  اگر  چیزی  از  این  چیزها  روی  نمیدهد  پس  چگونه  دربارۀ  خدا  میپذیرید که  روی  بدهد،  خدائی که  وصف  اتمّ و اکمل،  و  اعلی  درجۀ  صفات  حمیده  را  دارد؟  این  مثل،  بسیار  روشن  و  ساده  و  قاطعانه  است،  و  در  آن  جائی  برای  مباحثه  و  مجادله  باقی  نمانده  است.  این  مثل  مبتنی  بر  منطق  ساده  و  بدون  پیرایه،  و  متّکی  بر  عـقل  سالم  است:

(کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) .

ما  این سان  (روشن  و  گویا)  آیات  را  برای  مردمانی  بیان  میداریم  که  میفهمند  (و  مـعانی  ضـربالمثلها  را  درک  می کنند). 

در  این  حدّ  و  حدود  عـرضۀ  تـناقضات  ایشـان  دربارۀ  ادّعای  بیاساس  و  بیارزش  آنان،  روند  قرآنی  پرده  از  علّت  اصلی  همچون  دوگـانگی  و  تـناقضی  برمی‏دارد،  تناقضی که  شکّبرانگیز  و  تردیدآمیز  است:  این  تناقض  از  هوا  و  هوسی  برمیخیزد که  بر  عقل  و  اندیشه  تکیه  ندارد:

(بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ) (٢٩)

(مشرکان  ستمگر  برای  شرکورزی  خود  دلیلی  ندارنـد  و)  بلکه  ستمگران  از  هوا  و هوس  خود  بدون  علم  و  آگهی  (از  عاقبت  بد  شرک)  پیروی  میکنند.  چه  کسی  میتواند  کسانی  را  که  خدا  آنان  را  گمراه  کرده  باشد  هدایت  کند؟  اصلاً  برای  ایشان  هیچ  یار  و  یـاوری  نخواهـد  بود  (تـا  برای  آنان  میانجیگری  کند  و  ایشان  را  از  عذاب  برهاند).  هوا  و  هوس  هیچ گونه  ضابطه  و  قـاعدهای  و  مـقیاس  و  معیاری  ندارد.  هوا  و  هوس،  شـهوت  و  لذّت  دگـرگون  شوندۀ  نفس،  و  جهش  و  پرش  پریشان  و  لرزان  نفس،  و  خواستها  و  هراسهای  نفس،  و  ارزوها  و  چشم داشـتهای  آن  است،  آرزوها  و  چشم داشتهائی که  به  حقّ  و  حقیقتی  تکیه  ندارد،  و  در  حدّ  و  حدودی  نمیایستد،  و  با  ترازو  و  معیاری  سنجیده  نمیشود.  این  هم  ضلالتی  است که  هدایتی  با  آن  امید  نمیرود،  و گریختنی  است که  با  آن  برگشتنی  چشم  داشته  نمیشود:

(فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ ).

چه  کسی  میتواند  کسانی  را  که  خدا  آنان  را  گمراه  کرده  باشد  هدایت  کند؟‌.

کسانی  را کـه  خـدا  به  سبب  پـیروی  از  هواها  و  هوسهایشان  گمراه  ساخته  است‌.

(لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ) .

اصلاً  برای  ایشان  هیچ  یار  و  یـاوری  نـخواهـد  بـود  (تـا  برای  آنان  میانجیگری  کند  و  ایشان  را  از  عذاب  برهاند)‌. 

یاران  و یاورانی  ندارند  تا  ایشان  را  از  سرنوشت  بدشان  برهانند.

*

در  این  حدّ  و  مرز،  روند  قرآنی  از کار  آن کسـانی  میپردازد که  از  هواها  و  هوسهای  زیر  و  رو  شونده  و  لرزنده  و  پریشان  و  نابسامان  پیروی  میکنند،  و  خطاب  به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم میگوید  بر آئین  یزدان  راست  بایستد  و  در  راستای  آن  به  پیش  برود،  آئینی که  ثابت  و  استوار  است،  و  مستند  به  فطرت  خدا  است،  آن  فطرتی کـه  مردمان  را  بر  آن  سرشته  است.  دین  خدا  عقیدۀ  یگانۀ  ثابتی  است که  راهها  با  وجود  آن  پراکـنده  نمی‏گردد،  همان گونه که  مشرکان  به  سبب  هواها  و  هوسها  و کششها  و  جهشها  دسته  دسته  و  گروه گروه  شدهاند!

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (٣٠)مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (٣١)مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (٣٢)

روی  خود  را  خالصانه  متوجّه  آئین  (حقیقی  خدا،  اسلام)  کن.  این  سرشتی  است  کــه  خداوند  مـردمان  را  بـر  آن  سرشته  است.  نباید  سرشت  خدا  را  تغییر  داد  (و آن  را  از  خداگرائی  به  کفرگرائی،  و  از  دینداری  بـه  بـیدینی،  و  از  راستروی  به  کجروی  کشـاند).  ایـن  است  دیـن  و  آئین  محکم  و  استوار،  و لیکـن  اکثر  مـردم  (چنین  چیزی  را)  نمیدانند.  (ای  مردم!  رو  به  خدا  کنید  و  با  توبه  و  اخلاص  در  عمل)  به  سوی  خدا  برگشته،  و  از  (خشم  و  عذاب)  او  بپرهیزید،  و  نماز  را  چنان  که  باید  بگزاریـد،  و  از  زمـرۀ  مشرکان  نگردید،  از  آن  کسانی  که  آئین  خود  را  پراکنده  و  بـخش  بـخش  کردهاند  و  به  دستهها  و  گروههای  گوناگونی  تقسیم  شدهاند.  هـر  گروهی  هـم  از  روش  و  آئینی  کـه  دارد  خرسند  و  خـوشحال  است  (و  مـکتب  و  مذهب  ساختۀ  هوا  و  هوس  خود  را  حقّ  میپندارد)‌.

این  رهنمود  به  رو کردن  به  آئـین  راست  و  درست  در  موعد  و  در  جای  مـناسب  خود  میآید  به  دنبال  آن  چرخشها  و گردشهائی که  در  لابلای  جهان  هستی  و  در  صحنههای  آن،  و  در  ژرفاهای  نفس  و  در  زوایای  فطرت  آن،  صورت گرفته  است  .  .  .  ایـن  رهنمود  در  وقت  مناسب  خود  میآید  بدان  هنگام که  دلهائی کـه  دارای  فطرت  سالم  هستند  آمادگی  پذیره  رفتن  و  پذیرش  آن  را  پیدا کردهاند،  همان گونه که  دلهای  مـنحرف  هر گونه  حجّتی  و  هر گونه  دلیلی  را  از  دست  دادهانـد،  و  بدون  هر گونه  توشهای  و  بدون  هر گونه  اسلحهای که  داشته  باشند  متوقّف  ماندهاند  و  برجای  ایسـتادهاند  .  .  .  ایـن  دلیل  نیرومندی  است که  قـرآن  آن  را  آشکـارا  بیان  میدارد،  دلیل  نیرومندی که  دلهـا  در  برابرش  توان  ایستادن ندارند،  و  درونها  نمیتوانند  آن  را  نپذیرند.

(فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ).

روی  خود را  خالصانه  متوجّه آئین(حقیقی  خدا،  اسلام)  کن.

راست  و  درست  رو  به  آئین  خدا کن.  چه  این  آئین  است  که  جلوگیری  میکند  از  هواها  و  هوسهای گوناگون  و  پراکندهای که  بر  حقّ  و  حقیقت  تکیه  ندارند،  و  از  علم  و  دانش  مدد  و  یـاری  نمیگیرند،  و  بلکه  از  شهوتها  و  لذّتها،  و از کششها  و جهشها،  بدون  هر گونه  ضابطه  و  قاعدهای،  و  بدون  هر گونه  دلیـلی  و  حجّتی،  پـیروی  میکنند  .  .  .  به  آئین  خدا خالصانه رو کن،  و از هر آئینی  جدای  از  این  آئین  روی  بگردان،  و  به  اوامر  و  نواهی  این  آئین گوش  فرا  بده  نه  به  چیز  دیگری‌:

(فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ).

این  سرشتی  است  که  خداوند  مردمان  را  بر  آن  سرشته  است.  نباید  سرشت  خدا  را  تعییر  داد.

روند  قرآنی  بدین وسیله میان فطرت نـفس  بشری  و  سرشت  این  دین  ارتباط  برقرار  میسازد.  هر  دوی  آنها  ساختار  خدایند،  و  هر  دوی  آنها  با  قانون  هستی  موافق  و  همآوایند،  و  هر  دوی  آنـها  در  سرشت  و  در  رویکرد  هماهنگ  با  یکدیگرند.  خدائی که  دل  بشری  را  آفریده  است،  هم  او  است که  این  آئین  را  فرو  فرستاده  است  تا  بر  دل  فرمان  براند  و  دل  را  بگرداند  و  بیماری  آن  را  دوا  بکند و آن را از انحراف  بازدارد و بر راه راست  بدارد.خدا  آگاهتر  از  هر  کسی  دربارۀ  بندگان  خود  است،  و  خدا  دقیق  و  بس  آگاه  است.  فطرت  ثابت  و  استوار  است،  و دین هم ثابت و استوار است:

(لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ).

نباید  سر شت  خدا  را  تغییر  داد.

هنگامی  که  درونها  از  فطرت  منحرف  میشوند  جز  این دین هماهنگ  با فطرت، آنها را به سوی فطرت برنمی گرداند، فطرت انسان و فطرت جهان.

(ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ) (٣٠)

این است دین و آئین محکم و استوار، و لیکن اکثر مردم (چنین چیزی را) نمی دانند.

این  است  که  از  هواها  و  هوسهایشان  بدون  دانش  و آگاهی پیروی می کنند، و از راه راست و درستی که به خدا می رسد منحرف می شوند و گمراه می گردند. رهنمود به رو کردن به آئین راست و درست و محکم و  استوار،  هر چند  روی  سخن  با  پیغمبر  صلّی الله علیه وآله وسلّم  است،  ولـی مقصود  از آن جملگی مؤمنان است. بدین جهت روند  قرآن  رهنمود  ایشان  را  ادامه  میدهد  و  پی  مـیگیرد،  و معنی رو کردن به دین و آئین را برایشان توضیح و شرح و بسط می دهد:

(مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (٣١)مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (٣٢)

(ای  مردم! رو  به  خدا  کنید  و  با  توبه  و  اخلاص  در  عمل) به سوی خدا برگشته، و از (خشم و عذاب) او بپرهیزید، و  نماز  را  چنان  که  باید  بگزاریـد،  و  از  زمـرۀ  مشـرکان  نگردید،  از  آن  کسانی  که  آئین  خود  را  پراکنده  و  بـخش  بخش کرده اند و به دسته ها و گروه های گوناگونی تقسیم   شـده اند.  هر گروهی هم از روش و آئینی که دارد خرسند و خوشحال است(و مکتب و مذهب ساختۀ هوا و هوس خود را حقّ می پندارد.)

رو کردن به خدا، برگشتن به سوی خدا و عودت در هر کاری بدو است. این هم تقوا و پرهیزگاری ، حسّاسیّت  درون،  در  نظر  داشتن  خدا  و  حاضر  و  ناظر  دیدن  او  در  پنهان  و  آشکار،  و  او  را  در کنار  هر  حرکتی  و  هر  سکونی  آماده  دیدن  است.  رو کردن  به  خدا،  اقامۀ  نـماز  برای  پـرستش  خـالصانۀ  خـدا  است.  رو کردن  به  خدا،  یکتاپرستی  خالصانهای  است  که  مؤمنان  را  از  مشـرکان  جدا  میسازد.

روند  قرآنی  مشرکان  را  بدین گونه  میشناساند:

(الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا ).

آن  کسانی  کــه  آئـین  خود  را  پراکنده  و  بـخش  بـخش  کردهاند  و  به  دستهها  و  گروههای  گـوناگونی  تقسیم شده اند.

شرک  دارای  انواع  و  اقسـام  و  روشـها  و  شـیوههای  بسیاری  است.  برخی  از  آنـان  جـنّیان  را  شریک  خـدا  میگردانند،  و  برخی  دیگـر  فرشتگان  را  انباز  خدا  مینمایند،  و  بعضی  از  ایشان  پدران  و  نیاکان  را  انباز  او  میگردانند.  برخی  از  آنان  هم  شاهان  و  امیران  را  شریک  خدا  میکنند،  و  بعضی  از  آنان  غـیبگویان  و  راهبان  را  شریک  خدا  میسازند.  کسانی  از  ایشان  هم  درخـتان  و  سنگها  را  شریک  میسازند،  و  بعضی  از  آنان  ستارگان  و  سیّارگان  را  انباز  میکنند.  برخی  از  آنان  هـم  آتش  را  شریک  میسازند،  و کسانی  از  ایشان  هم  شب  و  روز  را  شریک  میکنند.  و  بعضی  از  ایشان  ارزشهای  نادرست  و  علائق  و  آزها  و  طمعها  را  شریک  میگردانند. گونهها  و  شیوهها  و  سیماهای  شرک  به  پایان  نمیآید  .  .  .  و:

(کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ) (٣٢)

هر گـروهی هـم  از  روش  و آئـینی کـه  دارد  خرسند  و  خوشحال  است  (و  مکتب  و  مذهب  ساختۀ  هوا  و  هـوس  خود  را  حقّ  میپندارد)‌.

در  صورتی که  دین  اسـتوار  و  پابرجا  و  راست  و  درست  یکی  است  و  تغییر  و  تـحوّل  نـمیشناسد  و  پراکنده  و  تکّه  تکّه  نمیشود،  و  پیروان  خود  را  جز  به  سـوی  خـدای  یگـانه  رهـنمون  نـمیگردانـد  و  نمیراند،  خدای  یگانهای  که  آسمانها  و  زمـین  بـه  فرمان  او  پابرجا  و  استوارند،  و  هر که  و  هـر چـه  در  آسمانها  و  زمین  است  متعلّق  بدو  است،  و  همه  در  برابر  او کرنش  میبرند  و  فرمانبرداری  میکنند.


 


[1] مراد شرط و قرار بر سر مبلغی یا چیزی است. در خـبر دیگــری آمـده است که شرط و قرار بر  سر مبلغی یا چیزی پیش از تحریم همچون شرط و قراری بوده است که نوعی قمار است‌.

[2] ترمذی از قول انس پسر مالک آن را استخراج کرده است‌. 

[3] سورۀ مؤمنون آیۀ  12. برای تفسیر آن به جزء هـیجدهم، صفحۀ 301-310 مراجعه شود.