تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ طارق

سوره‌ طارق

مکی‌ است‌ و دارای‌ (17) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ به‌ سبب‌ افتتاح‌ آن‌ با سوگند الهی‌ به: ﴿وَٱلسَّمَآءِ وَٱلطَّارِقِ١ [الطارق: 1] که‌ تفسیر آن‌ می‌آید، «طارق‌» نامیده‌ شد.

﴿وَٱلسَّمَآءِ وَٱلطَّارِقِ١

«سوگند به‌ آسمان‌ و سوگند به‌ طارق» طارق: ستاره‌ است‌ و به‌ آن‌ طارق ‌می‌گویند؛ زیرا در شب‌ پدیدار گشته‌ و در روز پنهان‌ می‌شود. پس‌ هرآنچه‌ که‌ در شب‌ پدیدار شود، طارق‌ است‌. این‌ معنی‌ را حدیث‌ شریف‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  تأیید می‌کند که‌ در دعای‌ خویش‌ فرمودند: «أعوذ بک‌ من‌ شر طوارق‌ اللیل‌ والنهار، إلا طارقا یطرق‌ بخیر یا رحمن». «پروردگارا! به‌ تو از شر پیش‌آمدهای‌ ناگوار شب‌ وروز پناه‌ می‌برم‌ مگر پیش‌آمدی‌ که‌ به‌ خیر می‌آید، ای‌ رحمان». اعراب‌ می‌گویند «طرق الباب». «در را کوبید». در حدیث‌ شریف‌ دیگری‌ آمده ‌است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  نهی‌ کردند از این‌که‌ مرد مسافر شب ‌هنگام‌ به‌طور ناگهانی‌ در منزلش ‌را کوبیده‌ و بر خانواده‌اش‌ فرود آید.

﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلطَّارِقُ٢

«و تو چه‌ دانی‌ که‌ طارق‌ چیست» یعنی: چه‌ دانی‌ که‌ آن‌ اختر شبگرد چیست‌؟ مراد تهویل‌ و تفخیم‌ شأن‌ آن‌ اختر است‌، گویی‌ بشر حقیقت‌ آن‌ ستاره‌ درخشان‌ دردوردستهای‌ آسمآن‌ها را درک‌ نمی‌کند. سفیان‌ بن‌ عیینه‌ گفته‌ است: «هر چیزی‌ که‌ در قرآن‌ به‌ صیغه‌ (ما ادراک) آمده‌ است‌، از جمله‌ اموری‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  پیامبرش‌ را از آن‌ آگاه‌ کرده ‌است‌ و هر چیزی‌ که‌ در قرآن‌ به‌ صیغه‌ (ما یدریک) آمده‌، مربوط به‌ اموری‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  پیامبرش‌ را از آن‌ آگاه‌ نکرده ‌است‌».

سپس‌ خداوند عزوجل  «طارق‌» را با این‌ فرموده‌اش‌ تفسیر می‌کند:

﴿ٱلنَّجۡمُ ٱلثَّاقِبُ٣

«ستاره‌ درخشان‌ است» ثاقب: درخششی‌ است‌ بسیار شدید که‌ تاریکی‌ شب‌ را به‌ شدت‌ درهم‌ دریده‌ و پرتو خویش‌ را به‌ افق‌ می‌فرستد. احتمال‌ دارد که‌ مراد از طروق‌ آن‌، برخورد نور آن‌ با جو زمین‌ باشد زیرا واضح‌ است‌ که‌ رسیدن‌ نور برخی‌ از ستاره‌ها به‌ جو زمین‌، زمان‌ طولانی‌ای‌ را در بر می‌گیرد که‌ گاهی‌ به ‌هزاران‌ سال‌ نوری‌ می‌رسد.

﴿إِن کُلُّ نَفۡسٖ لَّمَّا عَلَیۡهَا حَافِظٞ٤

«هیچ‌ کس‌ نیست‌ مگر این‌که‌ نگاهبانی‌ بر او گماشته‌ شده‌ است» این‌ آیه‌ جواب‌ هردو سوگند قبلی‌ است‌. فرشتگان‌ نگهبان‌؛ فرشتگانی‌ هستند که‌ عمل‌، گفتار و کردار انسان‌ و هر چه‌ را که‌ از خیر یا شر انجام‌ می‌دهد، ثبت‌ و ضبط کرده‌ و از آفت‌ها نگهبانی‌اش‌ می‌کنند. یا آن‌ها عمل‌، روزی‌ و اجل‌ وی‌ را حفظ و نگهداری‌ می‌کنند هرچند نگهبان‌ در حقیقت‌ خدای‌  عزوجل ‌ است‌ اما حفظ فرشتگان‌ اثر حفظ ونگهبانی‌ او می‌باشد زیرا نگهبانی‌ آنان‌ از انسان‌، به‌ فرمان‌ اوست‌.

﴿فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ مِمَّ خُلِقَ٥

«پس‌ انسان‌ باید بنگرد که‌ از چه‌ چیز آفریده‌ شده ‌است‌؟» یعنی: بر انسان‌ لازم‌ است‌ که‌ در امر آغاز آفرینش‌ خود تفکر و اندیشه‌ کند تا قدرت‌ خداوند عزوجل  را بر آنچه‌ که‌ فروتر از آن‌ است‌ ـ مانند قدرت‌ وی‌ بر زنده‌ کردن‌ پس‌ از مرگ‌ ـ را بداند.

و جواب‌ سؤال‌ این‌ است:

﴿خُلِقَ مِن مَّآءٖ دَافِقٖ٦

«از آب‌ جهنده‌ای» که‌ در رحم‌ ریخته‌ می‌شود «آفریده‌ شده‌ است» و آن ‌عبارت‌ از آب‌ منی‌ مرد و آب‌ نطفه‌ زن‌ است‌ زیرا انسان‌ از این‌ دو آب‌ آفریده ‌شده ‌است‌. هردو آب‌ را در یک‌ لفظ ذکر کرد، از آن‌ رو که‌ هردو آب‌ به‌هم ‌آمیخته‌ می‌شوند.

عکرمه‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه: ﴿فَلۡیَنظُرِ ٱلۡإِنسَٰنُ مِمَّ خُلِقَ٥ [الطارق: 5] می‌گوید: آیه‌ کریمه‌ درباره‌ ابی‌الاشد بن‌ کلده‌ جمحی‌ نازل‌ شد که‌ از بس‌ نیروند و پهلوان‌ بود، بر روی‌ پوست‌ گاوی‌ می‌ایستاد و می‌گفت: ای‌ گروه‌ قریش‌! هرکس‌ مرا از روی‌ آن‌ برکند، این‌ مقدار جایزه‌ دارد! و می‌گفت: محمد گمان‌ می‌کند که‌ نگهبانان‌ جهنم ‌نوزده‌ تن‌اند پس‌ حساب‌ ده‌ تن‌ از آنان‌ با من‌؛ و شما همه‌ نه‌ تن‌ دیگر را دفع‌ کنید.

﴿یَخۡرُجُ مِنۢ بَیۡنِ ٱلصُّلۡبِ وَٱلتَّرَآئِبِ٧

«که» آن‌ آب‌ جهنده‌ «از صلب‌ مرد و میان‌ استخوان‌های‌ سینه‌ زن‌ بیرون‌ می‌آید» به‌ این‌ ترتیب‌، فرزند از هردو آب‌ به‌ وجود می‌آید. ترائب: استخوآن‌های‌ سینه‌ زن ‌است‌. به‌قولی‌ معنی‌ آیه‌ این‌ است: آن‌ آب‌ جهنده‌ از تمام‌ اجزای‌ بدن‌ بیرون ‌می‌آید. در این‌ صورت‌، مراد آیه‌ از آب‌ خارج‌ شده‌ از سینه‌ زن‌، آبی‌ است‌ که‌ از خون‌ موجود در عروق‌ و بافتهایی‌ که‌ به‌ سینه‌ها فرود می‌آید، تشکیل‌ شده‌ است‌ واز آنجا که‌ پشت‌ مرد و سینه‌ زن‌ نزدیکترین‌ بافتهای‌ آب‌ منی‌ هستند، از این‌ جهت ‌به‌ یادآوری‌ مخصوص‌ گردیده‌اند اما در حقیقت‌ همه‌ اجزای‌ بدن‌ در تکوین‌ و ساختن‌ آب‌ منی‌ سهم‌ دارند. شایان‌ ذکر است‌ که‌ خصیه‌ مرد و تخمدان‌ زن‌ که‌ محل‌ استقرار نطفه‌ هستند، هردو در جوار کلیه‌ها قرار گرفته‌اند و موقعیت‌ آن‌ها تقریبا در پشت‌ و سینه‌ و نیمه‌ ستون‌ فقرات‌ می‌باشد.

﴿إِنَّهُۥ عَلَىٰ رَجۡعِهِۦ لَقَادِرٞ٨

«بی‌گمان‌ او بر بازگردانیدن‌ وی‌ به‌ خوبی‌ تواناست» یعنی: قطعا خدای‌ سبحان‌ بردگربار آفریدن‌ انسان‌ با زنده ‌کردن‌ وی‌ پس‌ از مرگ‌ تواناست‌. مقاتل‌ در معنی‌ آیه ‌می‌گوید: «مراد این‌ است‌ که‌ اگر بخواهیم‌ او را از بزرگ‌سالی‌ به‌ جوانی‌، از جوانی ‌به‌ کودکی‌ و از کودکی‌ به‌ حال‌ نطفه‌ برمی‌گردانیم‌». اگر نیک‌ تأمل‌ کنیم‌ به‌ خوبی ‌درمی‌یابیم‌ که‌ مبدأ خود دلیل‌ معاد است‌ زیرا پیدایش‌ انسان‌ به‌سبب‌ اجتماع‌ و بهم‌ آمدن‌ اجزایی‌ است‌ که‌ در بدن‌ والدین‌ متفرق‌ و پراکنده‌ بوده‌اند پس‌ هرگاه‌ خدای ‌آفریننده‌ بر گردآوردن‌ این‌ اجزای‌ پراکنده‌ قادر است‌ تا بدانجا که‌ از این‌ اجزا انسانی‌ تمام‌ را می‌آفریند، بی‌گمان‌ او بعد از مرگ‌ انسان‌ و پراکنده‌ شدن‌ اجزای‌ بدن‌وی‌ نیز بر گرد آوردن‌ این‌ اجزا و تجدید ساماندهی‌ آن‌ها توانا می‌باشد.

﴿یَوۡمَ تُبۡلَى ٱلسَّرَآئِرُ٩

«آن‌ روز که‌ راز‌ها همه‌ فاش‌ شود» یعنی: خداوند عزوجل  انسان‌ را در روزی‌ از نو می‌آفریند که‌ رازها از پرده‌ برون‌ افتد و در محک‌ سنجش‌ و در معرض‌ داوری‌ قرار داده‌ شود. سرائر: آنچه‌ که‌ در دلها از عقاید، نیات‌ و غیره‌ پنهان‌ داشته‌ می‌شود. پس‌ در این‌ هنگام‌ است‌ که‌ نیک‌ و بد این‌ رازها از هم‌ متمایز گشته‌ و همه‌ چیز به‌صورت‌ شفاف‌ و روشن‌ شناخته‌ می‌شود.

﴿فَمَا لَهُۥ مِن قُوَّةٖ وَلَا نَاصِرٖ١٠

«پس‌ آن‌گاه‌ او را نه‌ نیرویی‌ باشد و نه‌ یاوری» یعنی: در آن‌ روز، نه‌ انسان‌ قوت ‌و نیرویی‌ ذاتی‌ دارد که‌ خود را به ‌وسیله‌ آن‌ از عذاب‌ الهی‌ برهاند و نه‌ هم‌ برایش ‌یاوری‌ است‌ که‌ نصرتش‌ داده‌ و او را از عذابی‌ که‌ بر وی‌ فرود آمده ‌است‌، نجات‌دهد.

 

﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلرَّجۡعِ١١

«و سوگند به‌ آسمان‌ بارش‌ انگیز» رجع: برگردانیدن‌ یک‌ چیز به‌ حالت‌ اولیه‌ آن ‌است‌ که‌ مراد از آن‌ در اینجا: باران‌ می‌باشد زیرا باران‌ از آسمان‌ به‌سوی‌ زمین ‌برمی‌گردد و مجددا از طریق‌ تبدیل‌ شدن‌ به‌ بخار به‌ آسمان‌ می‌رود و باز دوباره‌ به ‌زمین‌ بر می‌گردد و همین‌ طور رفت‌وبرگشت‌ آن‌ تکرار می‌شود. پس‌ اعجاز این ‌آیه‌ که‌ به‌ حقیقت‌ علمی‌ بزرگی‌ اشاره‌ می‌کند، روشن‌ است‌.

﴿وَٱلۡأَرۡضِ ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ١٢

«و سوگند به‌ زمین‌ شکافدار» که‌ برای‌ بیرون‌ آوردن‌ گیاهان‌، اشجار، آتشفشآن‌ها و... شکافته‌ می‌شود و این‌ پدیده‌ها از آن‌ بیرون‌ می‌آیند.

﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلٞ فَصۡلٞ١٣

جواب‌ قسم‌ این‌ است: «در حقیقت‌ قرآن‌ سخنی‌ قاطع‌ است» که‌ در میان‌ حق‌ و باطل‌ فیصله‌ می‌کند و جدایی‌ می‌افگند.

﴿وَمَا هُوَ بِٱلۡهَزۡلِ١٤

«و آن‌ هزل‌ نیست» یعنی: قرآن‌ به‌ بازی‌ و شوخی‌ نازل‌ نشده ‌است‌ و لذا همه‌ آن‌ جدی‌ است‌ نه‌ شوخی‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ علی‌  رضی الله عنه ‌ آمده است‌ که رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «بی‌گمان‌ فتنه‌ای‌ در پیش‌ است‌». علی‌ می‌گوید: گفتم‌؛ یا رسول‌الله ! پس‌ راه‌ بیرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌ چیست‌؟ فرمودند: «کتاب‌ الله تبارک‌ وتعالی: راه‌ بیرون‌ رفت‌ از آن‌ فتنه‌، کتاب‌ خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ است‌؛ «فیه‌ نبأ من‌ قبلکم‌، وخبر ما بعدکم‌، وحکم‌ ما بینکم‌، هو الفصل‌ لیس‌ بالهزل‌، من‌ ترکه‌ من‌ جبار قصمه‌ الله‌ ومن‌ ابتغی‌ الهدی‌ فی‌ غیره‌ أضله‌ الله وهو حبل‌ الله‌ المتین‌، ونوره‌ المبین‌، وهو الذکر الحکیم‌، وهو الصراط المستقیم‌، وهو الذی‌ لا تزیغ‌ به‌ الأهواء ولا تلتبس‌ به ‌الألسنة‌ ولا تتشعب‌ معه‌ الآراء ولا یشبع‌ منه‌ العلماء ولا یمله‌ الأتقیاء ولا یخلق‌ علی‌کثیره‌ الرد ولا تنقضی‌ عجائبه‌، هو الذی‌ لم‌ تنته‌ الجن‌ لما سمعته‌ أن‌ قالوا: ﴿إِنَّا سَمِعۡنَا قُرۡءَانًا عَجَبٗا١ یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلرُّشۡدِ [الجن: 1-2] من‌ علم‌ علمه‌ سبق‌ ومن‌ قال‌ به‌ صدق‌، ومن‌ حکم‌ به‌ عدل‌ ومن ‌عمل‌ به‌ أجر، ومن‌ دعا إلیه‌ هدی‌ إلی‌ صراط مستقیم». «در قرآن‌ خبر پیشینیان‌ شما، خبر پسینیان‌ شما و داوری‌ در میان‌ شماست‌، قرآن‌ سخنی‌ است‌ قاطع‌ و فیصله‌کن ‌که‌ شوخی‌ و بازیچه‌ نیست‌. هرکس‌ آن‌ را از سر گردنکشی‌ و استکبار فرو گذارد، خداوند عزوجل  او را کمرشکن‌ می‌کند و هرکس‌ هدایت‌ را در غیر آن‌ طلب‌ کند، خداوند عزوجل  او را گمراه‌ می‌کند. قرآن‌ ریسمان‌ مستحکم‌ خداوند عزوجل  و نور مبین‌ او و ذکر حکیم‌ و صراط مستقیم‌ است‌. قرآن‌ است‌ که‌ هواها با آن‌ به‌ کجی‌ و انحراف ‌نمی‌گرایند، زبآن‌ها بدان‌ التباس‌ و ابهام‌ پیدا نمی‌کنند، آرا بدان‌ شاخه‌شاخه ‌نمی‌شود، علما از آن‌ سیر نمی‌شوند، پرهیزکاران‌ از آن‌ ملول‌ و دلتنگ‌ نمی‌گردند و با وجود بسیاری‌ تکرار کهنه‌ نمی‌شود و عجایب‌ و شگفتی‌های‌ آن‌ به‌پایان ‌نمی‌آید و قرآن‌ است‌ که‌ چون‌ جنیان‌ آن‌ را شنیدند، بی‌درنگ‌ گفتند: (ما قرآن‌ عجیبی‌ را شنیدیم‌ که‌ به‌سوی‌ رشد راه‌ می‌نماید). هرکس‌ به‌ علم‌ قرآن ‌مجهز گشت‌، پیش‌ تاخت‌ و هرکس‌ به‌ قرآن‌ سخن‌ گفت‌، راست‌ گفت‌ و هر کس ‌به‌سوی‌ قرآن‌ دعوت‌ کرد، به‌سوی‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ شد».

﴿إِنَّهُمۡ یَکِیدُونَ کَیۡدٗا١٥

«آنان‌ نیرنگی‌ می‌سگالند» یعنی: کافران‌ با هدف‌ بی‌اثر کردن‌ دین‌ حقی‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  آورده‌است‌، مکر و نیرنگی‌ سازمان‌ می‌دهند؛

﴿وَأَکِیدُ کَیۡدٗا١٦

«و من‌ نیز تدبیری‌ می‌کنم» یعنی: من‌ نیز آنان‌ را از آنجا که‌ نمی‌دانند، به ‌استدراج‌ می‌کشانم‌ و آنان‌ را در برابر نیرنگشان‌ جزا می‌دهم‌.

﴿فَمَهِّلِ ٱلۡکَٰفِرِینَ أَمۡهِلۡهُمۡ رُوَیۡدَۢا١٧

«پس‌ کافران‌ را مهلت‌ ده» یعنی: نابودی‌ عاجل‌ آنان‌ را از خدای‌ سبحان‌ نخواه ‌و به‌ آنچه‌ که‌ حق‌ تعالی‌ در کارشان‌ تدبیر می‌کند، راضی‌ باش «واگذار آنان‌ را» امهال: واگذاشتن‌ و به ‌تأخیر افگندن‌ است «اندک‌ زمانی» یعنی: مهلت‌شان‌ ده‌ به ‌مهلتی‌ نزدیک‌، یا مهلتی‌ اندک‌ و به‌ زودی‌ خواهی‌ دید که‌ چه‌ عذاب‌ خفت‌ باری‌ بر آنان‌ فرود خواهد آمد. تکرار فعل‌ و تغییر بنیه‌ ساختاری‌ آن‌ از «مهل‌» به‌ «امهل‌»، برای‌ مبالغه‌ در تهدید کافران‌ است‌ و چون‌ این‌ مهلت‌ به‌سر آمد، خداوند عزوجل  آنان‌ را در بدر گرفتار کرد و در فتح‌ مکه‌ جزیره‌العرب‌ را از پلیدی ‌شرک‌ و بت‌ پرستی‌ پاک‌ گردانید.