تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره انعام

سوره انعام

مکی است و دارای (165) آیه است‌.

وجه تسمیه‌: به سبب آن که در آیات (139، 138) این سوره‌، از (انعام: چارپایان‌) سخن رفته است‌، آن را «انعام‌» نامیدند.

فضیلت آن: در حدیث شریف به روایت ابن‌عمر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است‌که فرمودند: «سوره انعام تماما یکباره بر من نازل شد درحالی که هفتادهزار فرشته با بانگ تسبیح و تحمید آن را همراهی می‌کردند». علمای اسلام می‌گویند: این‌سوره صف آرای محاجه و مبارزه با مشرکان و تکذیب‌کنندگان معاد است و به‌پایدارساختن اصول عقیده و ایمان در بنیاد اندیشه و خرد و ضمیر انسان توجه دارد.

شش آیه از این سوره مدنی است‌.

 ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ١ [الأنعام: 1].

در آغاز این سوره‌، حق تعالی همراه با ستایش خود، از قدرت کامله خویش خبر می‌دهد، حقیقتی که یگانگی و شایستگی‌اش برای تمام ستایش‌ها را اثبات‌می‌کند پس می‌فرماید: «ستایش آن خدایی راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید وتاریکی‌ها و نور» یعنی: سیاهی شب و روشنی روز و تاریکی‌های کفر و نور ایمان «را پدید آورد» (ظلمات‌) را به صیغه جمع اما (نور) را به صیغه مفرد ذکر کرد، ازآن‌رو که ظلمات کفر و نفاق بسیار و نور هدایت یکی است «آن‌گاه کافران‌» باوجود این حجتها و نشانه‌ها «با پروردگار خویش‌» غیر وی را «برابر می‌کنند» یعنی: کافران بعد از مشاهده این آفرینش عظیم‌، بجای آن که فقط حق تعالی را ستایش کنند، نعمت‌هایش را ناسپاسی کرده‌، معبودان باطلی را با او برابر می‌کنند و شریک می‌آورند که بر چیزی از آنچه که خداوند متعال بدان تواناست‌، قادر نیستند و این‌، نشان‌دهنده منت‌های حماقت و نادانی و بی‌شرمی آنهاست‌.

 ﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٖ ثُمَّ قَضَىٰٓ أَجَلٗاۖ وَأَجَلٞ مُّسَمًّى عِندَهُۥۖ ثُمَّ أَنتُمۡ تَمۡتَرُونَ٢ [الأنعام: 2].

«اوست آن که شما را از گل آفرید» مراد، آفرینش آدم‌  علیه السلام    است که اصل و بنیاد نوع بشر می‌باشد «آن‌گاه اجلی را مقرر داشت‌» برای شما، یعنی: وقت مرگ شما را «و نزد او میعادی معین است‌» برای برپاساختن قیامت‌. به قولی: اجل اول‌؛ فاصله میان آفرینش انسان تا مرگ او و اجل دوم‌؛ فاصله میان مرگ تا زنده شدن مجدد اوست‌. به قولی‌دیگر: اجل اول‌؛ مدت عمر دنیاست و اجل دوم‌؛ مدت عمر انسان تا هنگام مرگ وی است «با این‌همه شما شک می‌کنید» یعنی: با آن که مشاهده می‌کنید که از آغاز تا انتها بر شما چه می‌رود، باز هم در امر بعثت خویش‌، شک می‌کنید!! آیا نمی‌دانید؛ آن ذاتی که شما را از گل آفرید و زندگانی دانا و با خردگردانید و برای شما این حواس و این اندامها را پدید آورد، سپس همه آنها را ازشما سلب کرده و شما را بعد از آن‌، مردگانی بی‌جان و استخوان‌هایی پوسیده وپراکنده می‌گرداند به‌طوری که به اصل جمادی خود باز می‌گردید؛ همان ذات قادر متعال‌، از برانگیختن مجدد شما نیز ناتوان نیست و یقینا اجسام شما را به‌شکل اولیه آن برمی‌گرداند و ارواح را بدان بازمی‌گرداند؟!

 ﴿وَهُوَ ٱللَّهُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ یَعۡلَمُ سِرَّکُمۡ وَجَهۡرَکُمۡ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡسِبُونَ٣ [الأنعام: 3].

«و اوست الله در آسمان‌ها و در زمین‌» یعنی: اوست معبود، یا مالک‌، یا متصرف آسمان‌ها و زمین «نهان و آشکار شما را می‌داند و نیز آنچه را که عمل می‌کنید می‌داند» و هیچ پوشیده‌ای بر او پنهان نیست‌.

آیات سه‌گانه فوق‌، در واقع چون مقدمه‌ای برای سوره «انعام‌» است و به مضمون اصلی این سوره که عبارت از محاجه با مشرکان و منکران معاد و پایدار ساختن اصول عقیده در نهاد بشر است‌، اشاره دارد.

﴿وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ٤ [الأنعام: 4].

.«و برای آنان‌» یعنی: برای مشرکان «هیچ نشانه‌ای از نشانه‌های پروردگارشان نمی‌آید» همانند معجزات انبیا  علیهم السلام  و سایر نشانه‌هایی که از قدرت حیرت‌انگیز پروردگار صادر می‌شود «مگر اینکه از آن روی بر می‌تافتند» بی‌آن که بدان کمترین توجه و التفاتی داشته باشند. آری‌! آنها از نشانه‌هایی روی برمی‌تابند که هرکس ذره‌ای عقل و خرد داشته باشد، نمی‌تواند در این حقیقت که آنها اثر فعل خدای سبحان‌اند، شک کند، آنها باید به وسیله همین آیات و نشانه‌ها، به یگانگی خداوند متعال راه می‌یافتند اما اسفا! که هیچ نشانه‌ای از این نشانه‌ها را ندیدند، جز اینکه از آن روی برتافتند. روایت شده است که‌: مشرکان مکه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند؛ دعاکن تا ماه دو نیم شود، آن‌گاه ما ایمان می‌آوریم‌! ایشان دعاکردند و ماه دونیم شد، نیمی از آن به جانب کوه حراء رفت و نیمی به جانب دیگر، چنان‌که ابن مسعود رضی الله عنه می‌گوید: «من کوه حراء را در میان دو نیمه ماه دیدم‌». اما آنها با وجود مشاهده این معجزه ایمان نیاوردند و گفتند: این سحری است آشکار!.

﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ فَسَوۡفَ یَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٥ [الأنعام: 5].

«به تحقیق آنان حق را» یعنی: قرآن را «تکذیب کردند» زیرا قرآن بزرگ‌ترین معجزه و نشانه پروردگار است‌، به‌دلیل اینکه چون آنها در مورد قرآن به معارضه (تحدی‌) فراخوانده شدند، از آوردن مانند آن ناتوان گردیدند. یا معنی این است: اگر آنان از نشانه‌های الهی رو بگردانند، جای استبعاد نیست درحالی که بزرگتر از آن‌، یعنی قرآن را «آن‌گاه که به سویشان آمد» تکذیب کردند و به قولی معنی این است: آن گاه که محمد صلی الله علیه و آله و سلم به‌سویشان آمد، او را تکذیب کردند «پس به‌زودی اخبار آنچه بدان استهزا می‌کردند، به آنان خواهد رسید» یعنی: به زودی برای آنان آشکار خواهد شد که آنچه بدان استهزا و تمسخر می‌کردند، در جایگاه استهزا قرار نداشته است و آشنایی‌شان به این حقیقت: در هنگام ارسال عذاب الهی بر آنان‌، یا در هنگام پیروزی و غلبه اسلام در دنیا، یا در روز قیامت است‌.

 ﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَکِّن لَّکُمۡ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمۡ فَأَهۡلَکۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَ٦ [الأنعام: 6].

«آیا ندیده‌اند که پیش از آنان چه بسیار قرن‌ها را هلاک کردیم‌» قرن: بر مدت انقضای عمر اهل هر عصری اطلاق می‌شود. یعنی: آیا از طریق شنیدن اخبار و معاینه آثار، این حقیقت برای‌شان آشکار نشده که چه بسیار امت‌ها را در عصری پس از عصر دیگر ـ به‌سبب اینکه انبیای خود را تکذیب می‌کردند ـ نابود کردیم «امتهایی که آنان را در زمین به قدری تمکین داده بودیم که شما را تمکین نداده‌ایم‌» یعنی: ما به آن امت‌های تکذیب پیشه که قبل از شما بودند، از مال دنیا و طول عمر و نیرومندی بدنی‌، به اندازه‌ای اقتدار و امکانات داده بودیم که به شما نداده‌ایم ولی با این حال‌، همگی آنان را نابود کردیم پس نابود کردن شما با این ضعف و بی‌اقتداریتان بر ما آسان‌تر است‌. گفتنی است که مردم مکه نخستین مخاطبان قرآن در این موردند. «و بارانهای آسمان را پی‌درپی بر آنان فروفرستاده‌بودیم و رودبارها را از زیر آنان‌» یعنی: از زیر درختان و منازل آنان «روان ساختیم‌، آن‌گاه آنان را به سبب گناهانشان هلاک کردیم‌» پس اقتدار و امکاناتشان هیچ سودی به حال‌شان نکرد «و بعد از آنان امتی دیگر» یعنی: نسلی دیگر «پدید آوردیم‌» تا آنان را بیازماییم اما آن نسل نیز همانند آنها عمل کردند وهمانند آنها هم نابود شدند پس شما ای اهل مکه‌! و ای منکران در همه‌جا و هر زمان‌! به خود آیید.

این آیه بیانگر سنت الهی در عذاب‌کردن و نابودساختن جوامعی است که غرق گناه و نافرمانی حق تعالی می‌شوند. باید دانست: از اموری که مردم در آن بسیارزود فریب می‌خورند، این است که بدکاران سرکش و مفسدان عاصی‌، یا ملحدان‌کافر را در زمین‌، مقتدر و متمکن می‌بینند... ولی حقیقت این است که مردم درقضاوت خویش شتاب می‌کنند، آنها آغاز یا میانه راه را می‌بینند اما به پایان راه‌فکر نمی‌کنند و پایان راه فقط آن‌گاه دیده می‌شود که تحقق یابد! پایان راه دیده نمی‌شود، مگر در ویرانه‌های گذشتگان و خرابه‌های ستمگران‌. که قرآن در بسیاری از داستان‌های خود، ما را به همین وادهای ویران می‌برد تا درس عبرت بگیریم‌.

 ﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ کِتَٰبٗا فِی قِرۡطَاسٖ فَلَمَسُوهُ بِأَیۡدِیهِمۡ لَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٧ [الأنعام: 7].

سبب نزول: این آیه کریمه درباره نضربن حارث و دو تن دیگر از قریشیان نازل شد که گفتند: ای محمد! به تو ایمان نمی‌آوریم تا برای ما از نزد خداوند نوشته‌ای نیاوری که چهار فرشته همراه آن بر صحت آن و درستی رسالتت گواهی دهند.

«و اگر کتابی نوشته بر کاغذ بر تو نازل می‌کردیم‌، آن‌گاه آنان با دستان خویش آن را لمس می‌کردند» تا بدانجا که از طریق حس بینایی و بساوایی‌شان هر دو، آن را درمی‌یافتند «قطعا کافران‌» آنان «می‌گفتند: این‌، جز سحری آشکار نیست‌» بنابراین‌، به آنچه که مشاهده و لمس کرده بودند، از روی عناد و سرکشی ایمان نمی‌آوردند پس درحالی که رفتار آنان با یک حقیقت دیدنی و محسوس این‌چنین باشد، دیگر حال آنها با وحی مجرد بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که به وسیله فرشته موکلی نازل می‌شود که نه آن را می‌بینند و نه احساس می‌کنند، چگونه خواهد بود؟

 ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗا لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا یُنظَرُونَ٨ [الأنعام: 8].

سبب نزول: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قوم خویش را به‌سوی اسلام فراخواندند و حکم خدای  عزوجل  را به آنان ابلاغ کردند اما جمعی از سران قریش گفتند: ای محمد! کاش با تو فرشته‌ای همراه گردانیده می‌شد تا درباره رسالتت با مردم سخن می‌گفت‌...! همان بود که نازل شد: «و کافران گفتند: چرا بر پیامبر فرشته‌ای فرودآورده نشد» یعنی می‌گویند: ای محمد! چرا خداوند بر تو فرشته‌ای نازل نکرد، به‌گونه‌ای که ما آن را ببینیم و او با ما دراین‌باره که تو پیامبر هستی‌، سخن بگوید تا به تو ایمان آورده و از تو پیروی کنیم‌؟ «و اگر فرشته‌ای نازل می‌کردیم‌» یعنی: به همان اوصافی که آنها پیشنهاد کردند، به گونه‌ای که او را مشاهده کرده و با اوسخن می‌گفتند و از او سخن می‌شنیدند؛ «قطعا کار تمام شده بود» یعنی: بی‌تردید آنان را هلاک ساخته بودیم‌؛ چنانچه در هنگام فرود آمدن فرشته و دیدن وی‌، ایمان نمی‌آوردند «باز دیگر مجال و مهلتی داده نمی‌شدند» بعد از فرود آمدن ومشاهده آن فرشته‌. یا معنی این است: اگر فرشته را مشاهده می‌کردند، از هول و هراس دیدن او جان می‌باختند و نابود می‌شدند. انبیا  علیهم السلام  هم که گاهی فرشتگان را به صورت اصلی آنها می‌دیدند ـ چنان‌که در مورد رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است ـ به این دلیل بود که ایشان با وجود آن که بشرند ولی استعداد و قابلیت‌های روانی و روحی و قلبی آنها با بشر عادی فرق می‌کند.

 ﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩ [الأنعام: 9].

«و اگر آن فرستاده را فرشته‌ای می‌گردانیدیم‌، بی‌گمان او را به‌صورت مردی درمی‌آوردیم‌» یعنی: اگر هم آن فرستاده به‌سوی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را فرشته‌ای می‌گردانیدیم که او را مشاهده کنند و مورد خطابش قراردهند، بی‌گمان او را مردمی گردانیدیم زیرا انسان‌ها نمی‌توانند فرشتگان را به صورت حقیقی‌ای که حق تعالی‌ایشان را بر آن آفریده‌، ببینند، مگر بعد از آن که به‌شکل اجسام مشابه با اجسام بنی‌آدم ـ با همان تراکم و جسامت و چگالی آن ـ مجسم شوند چنان‌که ابن‌عباس رضی الله عنه فرمود: «اگر آنها فرشته را به صورت اصلی آن می‌دیدند، قطعا می‌مردند زیرا تاب و توان دیدن فرشته را نداشتند». حتی در مقیاس عالم ماده نیز ثابت شده‌است که: میدان درک حواس بشر محدود است و چشم بشر نمی‌تواند ماده را در صورت تلطیف شده آن‌، یا در حالتی که دارای چگالی و تراکم بسیار بالایی باشد، ببیند، همان گونه که «انشتین‌» این قانون را توضیح داده‌است‌. پس هرگاه در عالم ماده چنین باشد، در عالم غیب چگونه خواهد بود؟ بنابراین‌، اگرخدای  عزوجل  رسول خویش به‌سوی بشر را فرشته مشاهده شده مورد خطابی قرارمی‌داد، قطعا انسان‌ها از او می‌گریختند و با او انس نمی‌گرفتند و رعب و وحشت از او سراپای وجودشان را فرا می‌گرفت‌، آن وقت‌، طبیعی بود که ترس حاصله ازاین امر، آنان را از سخن‌گفتن با آن فرشته و مشاهده وی باز می‌داشت «و هرآینه کار را بر آنچه که هم‌اکنون اشتباه می‌کنند، بر آنان مشتبه می‌گردانیدیم‌» یعنی: همین التباس و خلطیتی که هم‌اکنون درآنند و می‌گویند که پیامبر هم بشری مانند ماست‌، در آن صورت نیز اتفاق می‌افتاد زیرا وقتی آنان فرشته را به صورت انسانی وی می‌دیدند، قطعا می‌گفتند: این هم انسان است و فرشته نیست پس کار همچنان بر آنان مشتبه و آشفته باقی می‌ماند.

 ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١٠ [الأنعام: 10].

آن‌گاه حق تعالی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از اینکه با تکذیب دروغ انگاران قومش روبرو می‌گردد، تسلیت و دلجویی نموده می‌فرماید: «و همانا پیش از تو نیز پیامبرانی به استهزا گرفته شدند» یعنی: اگر تو با استهزای آنان روبرو هستی‌، انبیای پیشین نیز در معرض چنین استهزایی قرارداشته‌اند «اما آنچه را ریشخند می‌کردند، گریبانگیر ریشخندکنندگان آنان شد» یعنی: آنچه بدان ریشخند می‌کردند، بر خودشان فرود آمد و استهزایشان به «حق‌»، سبب نابودیشان گردید.

 ﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ١١ [الأنعام: 11].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «در زمین سیر کنید، آن‌گاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است‌«؟ یعنی: در زمین سیروسفر کرده و آثار و ویرانه‌های بجامانده ازپیشینیانتان را بنگرید تا بدانید که چه عقوبت‌هایی بر سر آنان فرود آمده است‌، بعد ازآن که در نعمت‌های بزرگ مستغرق بودند پس اگر شما نیز همچنان شیوه نادرست و نقش پای آنان را در تکذیب حق دنبال کنید، به آنان پیوسته و بسان آنان هلاک می‌شوید.

 ﴿قُل لِّمَن مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُل لِّلَّهِۚ کَتَبَ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِۚ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ١٢ [الأنعام: 12].

«از آنان بپرس‌» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که «آنچه در آسمان‌ها و زمین است‌، از آن کیست‌؟ بگو: از آن خداست‌» یعنی: از آنان این سخن را بپرس پس اگر پرسیدند: از آن کیست‌؟ بگو: از آن خداست‌، به اعتراف خودتان ـ چرا که مشرکان در این‌حقیقت شکی نداشتند ـ یا برای آنان در این‌باره که آسمان‌ها و زمین از آن خدا عزوجل است‌، حجت و دلیل بیاور و چون به این اصل اعتراف کردند؛ فهم این حقیقت که خدای مالک آسمان‌ها و زمین بر فرودآوردن عذابی عاجل قادر است‌، نیز بر آنها دشوار نخواهد بود ولی حق تعالی «رحمت را بر خود مقرر کرده‌است‌» مراد این است که: با وعده‌ای مؤکد، رحمت خویش را به بندگانش وعده داده‌است و وعده او خواه‌ناخواه تحقق پذیرفتنی است بنابراین‌، بندگانش را به شتاب عذاب نمی‌کند بلکه از آنان توبه و انابت را می‌پذیرد چنان‌که فرستادن پیامبران  علیهم السلام  ، فرودآوردن کتابهای آسمانی و برپاداشتن ادله بر حقانیت حق نیز از رحمت وی بر آنهاست‌.

در حدیث شریف به روایت ابوهریره رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «آن‌گاه که خدای  عزوجل  آفرینش خلق را به پایان رساند، نام‌های به عبارت زیر نوشت و آن را در نزد خویش بر بالای عرش نهاد: همانا رحمت من بر خشمم پیشی گرفته‌است‌». «یقینا شما را در روز قیامت گرد می‌آورد که هیچ شکی در آن‌نیست‌» یعنی: هیچ شکی در روز قیامت یا در گرد آوردنتان نیست اما خداوند متعال مهلت‌تان می‌دهد و گردآوردنتان را از قبرهایتان تا روزی که منکر آن هستید، به تأخیر می‌اندازد «کسانی که بر خود زیان زده‌اند، ایمان نمی‌آورند» یعنی: کسانی که به این حقیقت ایمان ندارند، به زودی در روز گردآوری‌، بر آنان روشن خواهد شد که با این عمل خویش به خود زیان زده و خود را غرق خسران کرده‌اند.

 ﴿وَلَهُۥ مَا سَکَنَ فِی ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣ [الأنعام: 13].

«و برای اوست آنچه در شب و روز ساکن است‌» یعنی: همه چیزهایی که در شب و روز آرام و ساکنند، از آن حق تعالی هستند. آری‌! با تأمل در پدیده‌های‌هستی‌، ملاحظه می‌کنیم که بعضی اشیا همه‌وقت درحال سکون و آرامش به‌سرمی‌برند؛ چون جمادات و بعضی اشیا در شب آرام‌اند؛ چون اغلب حیوانات وبعضی از آنها در روز آرام‌اند؛ مانند بسیاری از پرندگان و درندگان و حشرات‌.به قولی: مراد این است که هرچه در شب و روز آرام است و هرچه هم که تحرک‌و تکاپو دارد، جملگی از آن حق تعالی است‌.

عنوان کردن حرکت و سکون در این مقام‌، به معنای برپاداشتن حجت علیه‌کافران است زیرا حرکت و سکون‌، مقتضی حدوث عالم است و حدوث عالم‌، بروجود آفریننده‌ای برای آن دلالت می‌کند و آفریننده آن مالک آن است و چیزی‌از وی پنهان نیست‌، به همین دلیل‌، آیه کریمه را این‌گونه به‌پایان برد: «و اوست‌شنوای دانا» لذا هیچ چیز بر او پنهان نیست‌. پس هرگاه چنین است‌، مکلفان باید ازروز قیامت حذر کنند زیرا ذاتی که احوال و اوضاعشان را نقد می‌کند، به همه امورآگاه و بیناست و حساب هم سخت است‌، جز بر کسی‌که خدا عزوجل خود آن را بروی آسان سازد.

﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّٗا فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَهُوَ یُطۡعِمُ وَلَا یُطۡعَمُۗ قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَسۡلَمَۖ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٤ [الأنعام: 14].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا غیراز خدا ـ فاطر آسمان‌ها و زمین ـ را ولی خود گیرم‌«؟ در حالی‌که اوست که آنها را از کتم عدم اختراع کرده و آفریده است‌؟ نقل است که مشرکان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به پرستش بتان دعوت کردند پس آن‌حضرت صلی الله علیه و آله و سلم مأمور شدند که این سخن را به آنان بگویند «و اوست که به همگان‌روزی می‌خوراند و خود روزی نمی‌خورد» یعنی: حق تعالی به مردم رزق و خوراک می‌دهد در حالی‌که خود از خوردوخوراک و کسی‌که اطعامش کند بی‌نیاز است پس از آنجایی که هیچ نیرویی جز خدای سبحان نمی‌آفریند و روزی نمی‌دهد لذا شایستگی این را که به پرستش گرفته شود، نیز ندارد. آری‌! ای پیامبر! بعد ازآن که ولایت و سروری غیرخدا عزوجل را انکار می‌کنی‌، به آنان «بگو: من مأمورم که نخستین مسلمان باشم و به من فرمان داده شده که هرگز از مشرکان نباش‌» مأمورم تا اولین کسی از قوم خود باشم که به طاعت و توحید حق تعالی گردن می‌نهد و اولین کس از این امت باشم که دربست تسلیم فرمان خدای  عزوجل  است‌. به‌راستی هم‌چنین بود زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از همه امت خویش در اسلام جلو بودند.

﴿قُلۡ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥ [الأنعام: 15].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «اگر پروردگار خود را نافرمانی کنم‌» با پرستش غیر وی‌، یا مخالفت امر یا نهی وی «هرآینه از عذاب روز بزرگ می‌ترسم‌» که همانا روز قیامت است‌، آن‌گاه که گردنکشان و نافرمانان در برابر اعمال‌شان مورد محاسبه و عذاب قرار می‌گیرند ـ جز آن کس که خداوند عزوجل او را شامل رحمت خویش گرداند.

﴿مَّن یُصۡرَفۡ عَنۡهُ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمَهُۥۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ١٦ [الأنعام: 16].

«آن روز، کسی‌که عذاب از وی برگردانده شود» یعنی: هرکسی که عذاب از وی در روز قیامت بازداشته شود «قطعا خدا بر او رحمت آورده‌» یعنی: یقینا او از اهل رحمت عظمی‌، یعنی از اهل نجات است و به‌زودی به بهشت وارد خواهد شد «و این همان فوز آشکار است‌» فوز: عبارت از به دست آوردن سود و منتفی شدن زیان است لذا مسلم است که نجات در روز قیامت‌، فوز و رستگاری کامل و آشکاری است‌.

﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یَمۡسَسۡکَ بِخَیۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧ [الأنعام: 17].

«و اگر خداوند به تو زیانی برساند» و سختی و بلا و ضرری چون فقر، بیماری یا بلای دیگری را بر تو نازل کند «کسی جز او برطرف‌کننده آن نیست‌» یعنی: کسی جز او قادر به برداشتن آن زیانی که بر تو نازل می‌شود، نیست «و اگر خیری به توبرساند» چون گشایش و نعمت و رفاه‌، یا عافیت و سلامتی‌، یا غیر آن از نعمت‌ها «پس او بر همه چیز تواناست‌» و از جمله این توانایی وی‌، رساندن شر و خیر است‌. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین دعا می‌کردند: «اللهم لا مانع لما أعطیت ولا معطی لما منعت ولا ینفع ذا الجد منک الجد». «بارخدایا! عطای تو را هیچ بازدارنده‌ای نیست و آنچه را که تو بازش داری‌، هیچ بخشنده‌ای نیست وجایگاه و ثروت هیچ صاحب جلال و ثروتی در دنیا، در آخرت به وی از جانبت سودی نمی‌رساند» بلکه آنچه که به وی سود می‌رساند، ایمان و عمل صالح است و بس‌.

بعد از آن که خدای  عزوجل  پیشنهاد کافران را در مورد فرستادن فرشته و فرود آوردن نام‌های از آسمان که دال بر تصدیق رسالت باشد، بیان کرد و روشن ساخت که این‌گونه پیشنهادات‌، ناشی از عناد و استهزای آنان است‌، نه از سر اشتیاق به کشف و دریافت حقیقت‌، اینک در این آیات به پیامبرش دستور می‌دهد که به مشرکان چهار سخن را بگوید و به کار بستن این چهار دستور، داروی درد کافران است پس هرکس از اهل کفر که بخواهد ایمان آورد، راه همین است که باید برود:

1-  سیروسفر در زمین و عبرت گرفتن از فرجام کار تکذیب‌کنندگان‌.

2-  شناخت مالکیت و فرمانروایی همه‌جانبه حق تعالی و دیدن آثار رحمت وی بر همه چیز.

3-  نگرش در آفرینش حق تعالی‌.

4-  اعلان ترس و نگرانی از عذاب خدا عزوجل .

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ١٨ [الأنعام: 18].

«و اوست قاهر» یعنی: غالب و چیره و برتر «بر بندگان خود» که گردنهای گردنکشان دربرابر وی فرو افتاده و سرهای جباران در پیشگاه وی به ذلت نگونسار شده است‌. خاطر نشان می‌شود؛ در «قهر» معنای مزیدی است که در «قدرت‌» نیست و آن بازداشتن دیگران از رسیدن به مراد و مقصود خویش است «و اوست حکیم‌» در اجرای مراد خود «آگاه‌» به آن کس که سزاوار قهر است از بندگان وی‌.

﴿قُلۡ أَیُّ شَیۡءٍ أَکۡبَرُ شَهَٰدَةٗۖ قُلِ ٱللَّهُۖ شَهِیدُۢ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَۚ أَئِنَّکُمۡ لَتَشۡهَدُونَ أَنَّ مَعَ ٱللَّهِ ءَالِهَةً أُخۡرَىٰۚ قُل لَّآ أَشۡهَدُۚ قُلۡ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَإِنَّنِی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ١٩ [الأنعام: 19].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «چه کسی برتر است در باب شهادت‌» یعنی: کدامین گواه در گواهی خود برتر است‌؟ پاسخ این است: «بگو: خدا، که میان من و شما گواه است‌» پس وقتی خدای سبحان میان پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم و میان آنان گواه باشد، قطعا او در گواهی برای رسول خویش‌، برتر است‌. به قولی: جواب سؤال در ﴿قُلِ ٱللَّهُ تمام می‌شود، یعنی: خدا برتر است در گواهی دادن‌. دراین صورت‌، جمله بعد ازآن: ﴿شَهِیدُۢ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡجمله مستقل دیگری است‌. یعنی: او میان من و میان شما گواه است «و این قرآن به من وحی شده است تا شما را با آن بیم دهم و کسی را نیز که قرآن به او می‌رسد، بیم دهم‌» آوردن این عبارت بعد از بیان گواهی خدای عزوجل‌، این معنی را می‌رساند که فرود آوردن قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، بخشی ازگواهی حق تعالی برای پیامبرش می‌باشد. یعنی: قرآن بدان جهت بر من وحی شده است تا شما و تمام مردم ـ اعم از انس و جن ـ را با همه ملل و اقشار و اصناف مختلفشان‌، چه آنان که در حال حاضر موجودند و چه آنان که در زمان‌های آینده ـ تاروز قیامت ـ به‌وجود خواهند آمد، با آن بیم و هشدار دهم زیرا احکام قرآن‌، فراگیر همه بشر و همه جن است‌، چه آنان‌که در عصر رسالت موجود بوده‌اند و چه آنان‌که بعدا به وجود آمده یا می‌آیند، به‌شرط آن که دعوت اسلام به آنان برسد و این قرآن را بشنوند. همین طور، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز بیم‌دهنده آنهاست زیرا آنان در هنگام لقای الهی از چگونگی پاسخ‌گویی خود به دعوت الله عزوجل که به وسیله پیامبرش ابلاغ شده و از اعمالی که در دنیا انجام داده‌اند، مورد سؤال و بازخواست قرار می‌گیرند چنان‌که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «ازسوی خدای  عزوجل  (پیام وی را) برسانید و ابلاغ کنید زیرا هرکس آیه‌ای از کتاب خدا به او برسد، در حقیقت فرمان خداوند به او رسیده است‌».

«آیا شما شهادت می‌دهید که خدایان دیگری با الله وجود دارند؟ بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! اگر شما شهادت دهید «من چنین شهادتی نمی‌دهم‌» زیرا این شهادت از باطل‌ترین باطل‌هاست «بگو: جز این نیست که او معبودی یگانه است و بی‌تردید، من‌از آنچه شما شریک او قرار می‌دهید، بیزارم‌» یعنی: از بتانی‌که آنها را خدایان خویش قرار می‌دهید، یا از شرک‌آوردنتان به خدای عزوجل‌، بیزار و برکنارم زیرا من فقط به یگانگی خداوند متعال گواهی می‌دهم‌.

آیه کریمه دلیل بر آن است که تبلیغ اسلام بر مسلمانان فرض است‌.

﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمُۘ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠ [الأنعام: 20].

«کسانی که به آنان کتاب آسمانی داده‌ایم‌» چون تورات و انجیل «او را می‌شناسند» یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را با شمایل و اوصافش می‌شناسند زیرا این شمایل و اوصاف در کتاب‌هایشان بیان شده است «همان گونه که فرزندان‌شان رامی‌شناسند» و کسی همچون پدر و مادر انسان‌، او را نمی‌شناسد پس اهل کتاب در این سخن خود که: ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نمی‌شناسیم‌، دروغگویند. روایت شده است که بعد از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه‌، عمر رضی الله عنه به عبدالله بن سلام گفت: خدای  عزوجل  این آیه را ـ که شما پیامبر خاتم وی را همچون فرزندانتان می‌شناسید ـ نازل فرموده لذا به من بگو که شناخت شما از ایشان چگونه است‌؟ عبدالله بن سلام گفت: سوگند به خدا عزوجل که چون او را در میان شما دیدم‌، چنان شناختمش که فرزندم را می‌شناسم‌، حتی من ـ بدون تردید ـ محمد صلی الله علیه و آله و سلم را ازفرزندم نیز بهتر می‌شناسم زیرا من نمی‌دانم که زنان چه کرده‌اند...»!. «کسانی که بر خود زیان زده‌اند» از مشرکان و ملحدان و منکران رسالت ـ اعم از اهل کتاب وتمام کفار «آنان ایمان نمی‌آورند» یعنی: انکارشان از رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ناشی ازعدم شناخت نیست بلکه ناشی از عناد و تمردشان است‌، عناد و تمردی که به سبب آن به خود زیان وارد کرده‌اند.

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢١ [الأنعام: 21].

«و کیست ستمکارتر از آن‌کس که بر خدا دروغ بسته‌» یعنی: هیچ کس ستمکارتر از آن‌کس نیست که بر خدا عزوجل دروغ بسته و مدعی بودن چیزی در تورات یا انجیل یا قرآن شده که در آنها نیست «یا آیات او را» یعنی: معجزات روشن و آشکار، یا آیات قرآن عظیم او را «تکذیب کرده‌» و با این تکذیب‌، دروغ بستن بر خدای  عزوجل  را با دروغ انگاشتن فرمان وی در مورد لزوم و وجوب ایمان به قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، یکجا گردانیده و به این ترتیب‌، هم کاذب شده و هم مکذب «بی‌تردید ستمکاران رستگار نمی‌شوند» و چگونه رستگار می‌شوند؛ درحالی که دو چیز باطل ـ یعنی دروغ انگاشتن دین حق و دروغ بستن بر خداوند عزوجل ـ را باهم یکجا کرده‌اند؟.

﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ أَیۡنَ شُرَکَآؤُکُمُ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٢٢ [الأنعام: 22].

«و» ای محمد! یادآوری کن به آنان از «روزی که همه آنان را حشرمی‌کنیم‌» یعنی: از روز قیامت‌، که خدای  عزوجل  پرستندگان و پرستش‌شدگان باطل را همه یکجا در آن گرد می‌آورد «آن‌گاه به کسانی که شرک آورده‌اند، می‌گوییم‌» از روی توبیخ «شریکان شما که آنها را شریک خدا می‌پنداشتید، کجایند»؟ یعنی: کجایند خدایان پنداری شما که در چنین حالی به شما هیچ سودی نمی‌رسانند؟ یا خدایانشان احضار می‌شوند ولی از آنجایی که به هیچ وجه منفعتی‌از آنان بر نمی‌آید، وجود آنها همانند عدم وجودشان است بنابراین‌، خدای سبحان با این خطاب آنان را توبیخ می‌کند. آری‌! درحقیقت شریکی برای خدای  عزوجل  وجود نداشته بلکه آنها بوده‌اند که به ناروا معبودان باطلی را که بجز خدای یگانه یا همراه با او مورد پرستش قرار می‌دادند، شرکای وی نامیدند.

﴿ثُمَّ لَمۡ تَکُن فِتۡنَتُهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ وَٱللَّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشۡرِکِینَ٢٣ [الأنعام: 23].

«آن‌گاه فتنه آنان جز این نیست که می‌گویند: قسم به الله ـ پروردگارمان ـ که ما مشرک نبوده‌ایم‌»یعنی: جواب آنها جز انکار و بیزاری جستن از شرک‌، چیز دیگری نیست‌. مفسران در بیان معنای «فتنه‌» در این آیه‌، چند وجه ذکر کرده‌اند که قوی‌ترین آن «عاقبت‌» است‌. یعنی: عاقبت و فرجام کفرشان که به آن افتخار کردند و بر سر آن جنگیدند، چیزی جز انکار و بیزاری جستن از شرک نیست‌. از دیگر وجوه در معنای «فتنه‌»، این نظر ابن‌عباس رضی الله عنه است: «فتنه آنان‌، یعنی‌حجت آنان‌». عطاء می‌گوید: «فتنه آنان‌، یعنی عذرخواهی آنان‌».

﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ کَذَبُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡۚ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٢٤ [الأنعام: 24].

«بنگر، چگونه بر خود دروغ بستند» با انکار شرکی که از آنان در دنیا روی داد «و آنچه افترا می‌کردند از آنان گم گشت‌» یعنی: افترایشان بر باد رفت و نابود شد و این پندار یاوه‌شان که شریکان آنها را به خدا عزوجل نزدیک می‌کنند، متلاشی و باطل گشت و میان آنها و چیزهایی که بجز الله عزوجل پرستش می‌کردند، جدایی افتاد و در نتیجه‌، این معبودان باطل نتوانستند هیچ نیازی را برای آنان برآورده کنند.

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُ إِلَیۡکَۖ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِن یَرَوۡاْ کُلَّ ءَایَةٖ لَّا یُؤۡمِنُواْ بِهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوکَ یُجَٰدِلُونَکَ یَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٥ [الأنعام: 25].

ابن‌عباس رضی الله عنه و دیگران در بیان سبب نزول آیه کریمه گفته‌اند: ابوجهل و سران قریش شبانگاه دور از دیده مردم و بی‌آن که یکی از آنها از حال دیگری آگاه باشد، به قرآن گوش می‌سپردند پس نازل شد: «و از آنان‌» یعنی: از مشرکان «کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند» آن‌گاه که قرآن می‌خوانی «ولی ما بردلهایشان پرده‌ها افگنده‌ایم تا آن را نفهمند» یعنی: درحالی‌که قطعا ما بر دل‌هایشان پرده‌هایی کشیده‌ایم‌، چون دوست نداریم که آنها قرآن را درک کنند «و در گوش‌هایشان سنگینی‌ای نهاده‌ایم‌» یعنی: از شنیدن قرآن ناشنوایشان ساخته‌ایم «تا بدانجا که کافران چون نزد تو آیند، با تو مجادله می‌کنند» یعنی: آنها در کفر وعنادشان بدانجا رسیده‌اند که به صرف ایمان نیاوردن اکتفا نکرده بلکه جدال‌کنان نزد تو می‌آیند و «می‌گویند: این جز افسانه‌های پیشینیان نیست‌» یعنی: این قرآن‌، جز از جنس داستان‌ها و افسانه‌های بی‌پایه‌ای که پیشینیان آن را در کتاب‌هایشان نوشته‌اند، نیست‌. آری‌! آنها پنداشتند که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را از این داستان‌ها و اخبار برگرفته است درحالی که قرآن جز فروفرستاده خدای عزیز و حمید نیست‌.

﴿وَهُمۡ یَنۡهَوۡنَ عَنۡهُ وَیَنۡ‍َٔوۡنَ عَنۡهُۖ وَإِن یُهۡلِکُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ٢٦ [الأنعام: 26].

«و آنان مردم را از او باز می‌دارند و خود نیز از او دور می‌شوند» یعنی: مشرکان هم‌مردم را از ایمان به قرآن‌، یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم بازمی‌دارند و هم خود از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم دور می‌شوند. یا: مردم را از آسیب رساندن به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم باز می‌دارند اما درعین حال‌، خود نیز از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دوری می‌گزینند. بنابر روایتی دربیان سبب نزول: این آیه درباره ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد زیرا او در همان حالی‌که کفار را از آزاردادن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازمی‌داشت‌، خود نیز از اجابت دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد پذیرش اسلام دوری می‌کرد. «و هلاک نمی‌کنند مگر خود را ولی نمی‌دانند» یعنی: آنچه از بازداشتن مردم و دور شدن از اجابت دعوت حق از آنان سر می‌زند، سبب نابودی خود آنان می‌شود زیرا با این کار، خود را در معرض عذاب الهی و خشم وی قرار می‌دهند اما نمی‌دانند که چه بلایی بر سر خویش می‌آورند.

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَى ٱلنَّارِ فَقَالُواْ یَٰلَیۡتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٧ [الأنعام: 27].

«و اگر آنان را هنگامی که بر آتش عرضه می‌شوند، ببینی‌» بی‌تردید منظره هولناک و حالت دهشتناکی را خواهی دید زیرا در حالی‌که بر پل (صراط) بر فراز جهنم نگاه داشته می‌شوند و آتش را مشاهده می‌کنند؛ «می‌گویند: ای کاش بازگردانیده شویم‌!» به‌سوی دنیا «آن‌گاه آیات پروردگار خویش را به دروغ نسبت ندهیم و از مؤمنان شویم‌» و گذشته عبرت‌انگیز خود را جبران نماییم‌. آری‌! چنین آرزویی می‌کنند ولی هیهات که این آرزویشان برآورده شود.

﴿بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخۡفُونَ مِن قَبۡلُۖ وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ٢٨ [الأنعام: 28].

«نه‌؛ بلکه آنچه را پیش از این نهان می‌داشتند، بر آنان آشکار شده است‌» یعنی: چون عقاید و اعمال نابکارشان برآنان آشکار شد و دانستند که حتما به سبب شرکشان نابود می‌شوند، از روی استیصال و درماندگی‌، به آرزوها و وعده‌های دروغین روی آوردند. یا: حقیقت باوری که در دنیا به راستگویی محمد صلی الله علیه و آله و سلم داشتند اما آن را پنهان کرده و در محافل و مجامع خود ایشان را تکذیب می‌کردند، بر آنان در آخرت آشکار شد. یا: کفر و شرک‌شان که آن را درآخرت با این سخن پنهان می‌کردند: (به خدا ـ پروردگار ما ـ سوگند که ما مشرک نبودیم‌) «انعام/‌23»، در آخرت با گواهی دادن اعضا و اندامهایشان‌، بر آنان آشکار شد. پس آیه کریمه سه وجه تفسیری دارد. «و اگر بازگردانده هم بشوند» به‌سوی دنیا، آن طور که آرزو کردند «قطعا برمی‌گردند به‌» انجام دادن «آنچه از آن نهی شده بودند» از امور ناروایی که در رأس آنها شرک است‌، همان‌گونه که ابلیس دید آنچه را از آیات الهی دید ولی بازهم عناد ورزید و سر به تمرد برداشت «و قطعا آنان دروغگویند» در این وعده‌شان که در صورت بازگشت به دنیا از مؤمنان می‌گردند بلکه این سخن را فقط به انگیزه نجات از مهلکه‌ای که در آن درافتاده‌اند، می‌گویند.

آری‌! وقتی با این طبیعت نابهنجار و این منش نابکارشان آشنا شویم‌، آن‌گاه درمی‌یابیم که چرا سزاوار جاودانگی در دوزخ گردیده‌اند.

﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ٢٩ [الأنعام: 29].

«و گفتند: حیاتی جز همین زندگی این جهانی ما نیست‌» لذا ما همه توانمان را برای ساماندهی این زندگانی دنیا و بهره‌برداری شهوانی در آن‌، مایه می‌گذاریم و هرگز برای آخرت کاری نمی‌کنیم زیرا آخرت وجود ندارد «و ما برانگیختنی نیستیم‌» بعد از مرگ‌. وه‌! این چه جهالتی است بزرگ‌!!.

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ قَالَ أَلَیۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّۚ قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَاۚ قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ٣٠ [الأنعام: 30].

«و اگر ببینی آن‌گاه که درحضور پروردگار خویش بازداشته می‌شوند» برای حساب‌وکتاب‌، یقینا کاری بزرگ‌، منظره‌ای هولناک و دهشت انگیز را مشاهده کرده‌ای‌، در آن حال که «خدا به آنان می‌گوید: آیا این حق نیست‌«؟ یعنی: آیا این رستاخیزی که شما منکر آن بودید، حقیقت ندارد؟ و آیا این کیفری که شما آن را انکار می‌کردید، حاضر و آماده نیست‌؟ «می‌گویند: چرا، سوگند به‌پروردگارمان‌» که این حق است‌. آری‌! آنها به آنچه منکر آن بودند، اعتراف می‌کنند و این اعترافشان را با سوگند، مؤکد می‌سازند «می‌گوید» حق تعالی «پس به سبب آن که کفر می‌ورزیدید، این عذاب را بچشید» یعنی: به سبب کفرتان به حق‌، اینک کیفرتان را دریابید.

﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ قَالُواْ یَٰحَسۡرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطۡنَا فِیهَا وَهُمۡ یَحۡمِلُونَ أَوۡزَارَهُمۡ عَلَىٰ ظُهُورِهِمۡۚ أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَ٣١ [الأنعام: 31].

«در حقیقت‌، کسانی که لقای الهی را دروغ انگاشتند زیانکار شدند» مراد، تکذیب‌شان به رستاخیز و کیفر آخرت است «تا آن‌گاه که قیامت بناگاه بر آنان دررسد، می‌گویند: ای دریغ بر ما، بر آنچه درباره آن کوتاهی کردیم‌» یعنی: ای دریغ‌ها! ما را فراگیرید، وای و صد افسوس و حسرت برما و بر غفلت و قصور بسیار مان در باب قیامت‌! که بدان بها ندادیم و اهمیت قائل نشدیم و آن را تصدیق نکردیم‌! «و آنان بارهای خویش را» یعنی: بار گناهان خویش را «بر می‌دارند» به این معنی که چون‌گناهان گریبانگیرشان شده است‌، از بر دوش کشیدن آن گرانبار شده‌اند، گویی این‌گناهان بر پشت آنهاست «آگاه شوید؛ چه بد است آنچه برمی‌دارند» و چه زشت است آنچه بر دوش می‌کشند! یعنی: آنها در حالی حشر می‌شوند که گناهانشان بر پشت‌شان است تا به سبب آن عذاب شوند.

﴿وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَعِبٞ وَلَهۡوٞۖ وَلَلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٣٢ [الأنعام: 32].

«و زندگانی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست‌» مراد آیه‌، تکذیب این سخن کفار است که: حیاتی جز این زندگانی دنیا نیست‌. لذا بشر باید بداند که حیات حقیقی‌ای که باید برای آن کار کرد، همانا حیات آخرت است زیرا حیات آخرت‌، دائمی و ناگسستنی است «و قطعا سرای آخرت برای کسانی که پرهیزگاری می‌کنند» از شرک ومعاصی «بهتر است‌» این عبارت دلیل بر آن است که جز اعمال متقیان هرچه هست‌؛ بازی و سرگرمی و بیهودگی است «آیا درنمی‌یابید»؟ و اندیشه نمی‌کنید تا ایمان آورید؟ و آیا به بی‌ارزش بودن زندگی دنیا نسبت به زندگی آخرت هیچ نمی‌اندیشید تا برای آخرت عمل کنید؟ آخر باید بیندیشید که حیات‌؛ محدود به این مقطع کوتاه عمر دنیوی نیست بلکه حیات از نظر طولی در عمق زمان‌، از نظر عرضی در عمق آفاق و از نظر عمقی در ژرفای عوالم بی‌کران باری تعالی امتداد یافته و از نظر حقیقت خود هم متنوع است‌.

﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَیَحۡزُنُکَ ٱلَّذِی یَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ٣٣ [الأنعام: 33].

«همانا می‌دانیم که آنچه آنان می‌گویند تو را اندوهگین می‌کند» یعنی: پس اندوهگین نباش که «در واقع آنان تو را تکذیب نمی‌کنند» یعنی: به شخص تو نسبت دروغگویی نمی‌دهند زیرا آنان به راستگویی و صداقت شخص تو معترفند ولی تکذیب آنها به آنچه که از پیام الهی به همراه آورده‌ای‌، برمی‌گردد، از این جهت فرمود: «ولی ستمکاران آیات الله را انکار می‌کنند» یعنی: آنها درحقیقت آیات الهی و کتاب وی را تکذیب می‌کنند. چنان‌که در بیان سبب نزول آمده است: ابوجهل به‌رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفت: بدان که ما شخص تو را دروغگو نمی‌شناسیم ولی آنچه راکه با خود آورده‌ای‌، دروغ می‌دانیم‌. در روایت دیگری آمده است که گفت:... به‌خدا سوگند که من می‌دانم او پیامبر است ولی ما چه وقت پیرو طایفه «عبد مناف‌» بوده‌ایم که حالا باشیم‌؟!

﴿وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَآءَکَ مِن نَّبَإِیْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٣٤ [الأنعام: 34].

«و هرآینه پیامبرانی پیش از تو نیز تکذیب شدند» پس طبیعت نفس بشری‌ای که به کفر آلوده شده‌، در هر عصر و زمانی این‌گونه بوده است «ولی‌» آن پیامبران «بر آنچه تکذیب شدند و بر آزاری که دیدند صبر کردند تا یاری ما به آنان رسید و برای وعده‌های الله» در یاری دادن به پیامبرانش «هیچ تغییر دهنده‌ای نیست‌» این آیه‌، دلجویی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تسلی بخش ایشان است‌. یعنی: ای رسول گرامی ما! بر آزارها و انکارها شکیبا باش و به پیامبران پیش از خود اقتداکن و اندوه نخور چنان‌که آنان بر آزارها و انکارها صبر پیشه کردند تا پیروزی و نصرت ما به تو نیز برسد چنان‌که به ایشان رسید و تو یقینا بر دروغ انگاران پیروز و غالب هستی ـ و سپاس خدای  عزوجل  را که چنین هم شد «و همانا از اخبار پیامبران به تو رسیده است‌» یعنی: بعضی از اخبار پیامبران و کیفیت نجات دادن ایشان و همراهان مؤمن‌شان و اینکه چگونه خدای  عزوجل  تکذیب‌کنندگان را هلاک گردانید، به تو رسیده است پس این اخبار، خود دلیل روشن آن است که سرانجام ما تو را پیروز می‌گردانیم‌.

﴿وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکَ إِعۡرَاضُهُمۡ فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِیَ نَفَقٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمٗا فِی ٱلسَّمَآءِ فَتَأۡتِیَهُم بِ‍َٔایَةٖۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ٣٥ [الأنعام: 35].

«و اگر رویگردانی آنان بر تو گران می‌آید» آری‌! رویگردانی قوم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از اجابت دعوت حق بر ایشان سخت گران می‌آمد و آن را بسیار بزرگ انگاشته بر آن سخت اندوهگین می‌شدند پس خدای سبحان به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم روشن‌ساخت که آنچه از رویگردانی کفار از دعوت حق می‌بینند، خواه‌ناخواه روی دادنی است‌، بدان جهت که این کار در علم او سبقت گرفته است لذا اصلاح حال‌شان قبل از آن که او بدان اذن دهد، از توان آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم خارج است‌.آری‌! اگر رویگردانی آنان بر تو گران می‌آید؛ «پس اگر می‌توانی که نقبی در زمین بجویی‌» تا از آن نقب برای آنان نشانه و معجزه‌ای بیاوری «یا نردبانی درآسمان‌» بجویی «تا برای آنان معجزه‌ای بیاوری‌» چنین کن‌! ولی چنین نتوانی کرد پس حزن و اندوه را کنار بگذار. آری‌! خدای سبحان در این امر که به‌پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم معجزه حسی دائمی نداد، حکمت روشنی قرار داده است زیرا اگر اوبه پیامبرش معجزه‌ای می‌داد که به وسیله آن کفار را به ایمان آوردن ناچار سازد، در آن صورت‌، برای «تکلیف‌» که مدار آن بر ابتلا و امتحان بندگان است‌، هیچ معنی و موضوعیتی باقی نمی‌ماند، به همین دلیل است که فرمود: «و اگر خدا می‌خواست‌، قطعا آنان را بر هدایت گرد می‌آورد» به شیوه اجبار و اکراه ولی او این‌کار را نخواست بلکه موضوع را به انتخاب خود آنان وا گذاشت ـ و از آن خداست حکمت بالغه «پس از جاهلان نباش‌» زیرا شدت اشتیاقت به اجابت کفار و سختی اندوهت بر اعراض آنان ـ قبل از آن که خداوند متعال به ایمانشان اذن دهد ـ از کارکرد اهل جهل است و تو قطعا از آنان نیستی‌. یا: از کسانی نباش که این حقیقت را نمی‌دانند و حکمت‌های بزرگ حق تعالی را در این کار درنمی‌یابند.

﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ یَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَ٣٦ [الأنعام: 36].

«تنها کسانی اجابت می‌کنند» دعوت حق را «که می‌شنوند» به شنوایی فهم و قبول‌، بدان‌گونه که عقل اقتضا می‌نماید و فهم ایجاب می‌کند؛ که گروه یاد شده از آنان نیستند بلکه آنان به منزله مردگانی هستند که نه می‌شنوند و نه درک می‌کنند «و مردگان را خداوند در روز قیامت برمی‌انگیزد پس به‌سوی او بازگردانیده می‌شوند» یعنی: چنان‌که خداوند عزوجل در روز قیامت مردگان را برمی‌انگیزد، همین‌طور ممکن است که دل‌های مرده این گروه کفار را به‌سوی فهم آنچه که تو به‌همراه‌آورده‌ای‌، متمایل و راهیاب گردانیده و این دلمردگان را زنده دل گرداند. ابن‌کثیرمی‌گوید: «خدای  عزوجل  کفار را که مرده‌دل اند، به تن مردگان تشبیه کرد و این از باب تهکم و استهزای آنهاست‌».

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یُنَزِّلَ ءَایَةٗ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٣٧ [الأنعام: 37].

«و گفتند: چرا آیه‌ای از سوی پروردگارش بر او نازل نشده‌است‌«؟ مرادشان از (آیه‌) در اینجا، نشانه و معجزه‌ای است که به ایمان آوردن ناچارشان گرداند، مانند فرودآوردن فرشتگان در جلو چشم آنان‌، یا برکندن کوه و بالابردن آن برفراز سرشان‌... پس خدای  عزوجل  به پیامبرش دستور داد: «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درپاسخ آنان «بی‌گمان خداوند قادر است برآن که آیه‌ای فروفرستد» بر من که شما را به ایمان آوردن مجبور گرداند ولی او این کار را نکرد تا فایده «تکلیف‌» که ابتلا وامتحان است‌، نمایان گردد. همچنان‌، اگر حق تعالی نشانه‌ای از آن دست که آنان طلب کردند، نازل می‌کرد، دیگر بعد از نزول آن نشانه‌، به آنان مهلت نمی‌داد بلکه اگر ایمان نمی‌آوردند، بی‌درنگ عذابشان می‌کرد «ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» که خداوند عزوجل بر فرودآوردن معجزه پیشنهادی آنان قادر است‌، همچنان نمی‌دانند که در صورت فرودآوردن این معجزه پیشنهادی‌، فرجام آن‌، چه‌قدر برای‌شان سنگین و فاجعه‌بار خواهد بود.

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَ٣٨ [الأنعام: 38].

«و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده‌ای که با دو بال خویش می‌پرد مگر آن که آنها» نیز «امت‌هایی همانند شما هستند» یعنی: آنها گروهها و دسته‌های گوناگونی همانند شما هستند که هریک در پیدایش‌، چگونگی زیست‌، تجمع‌، تغذیه‌، نیاز به کارپرداز و مدبر... و غیر این از شئون زندگی خویش‌، دارای نظام وبرنامه مخصوص به خود می‌باشند و خدای  عزوجل  آنان را نیز همچون شما آفریده و روزی داده است و این گروههای مختلف از مخلوقات خدای عزوجل نیز، در حیطه علم و تقدیر و سلطه و احاطه وی قرار دارند. به قولی‌دیگر: (أمثالکم: همانند شما هستند) به این معنی است: این امت‌ها نیز در ذکر خدای  عزوجل  و راهیابی فطری به‌سوی وی و برخورداری از هدایت تکوینی‌، همانند شما هستند. قید پرواز پرندگان با (دو بال‌)، برای نفی مجاز و تأکید بر اراده معنای‌حقیقی پرواز است‌. «در کتاب هیچ چیزی را فروگذار نکرده‌ایم‌» از امور شما و امور این امت‌ها. مراد از «کتاب‌»، لوح محفوظ است زیرا خداوند متعال تمام حوادث را در آن به ثبت رسانده‌است‌. یا مراد؛ قرآن است‌. یعنی: هیچ چیز از آنچه را که خلق به بیان آن نیاز دارند، فروگذار نکردیم‌، مگر اینکه قرآن را فراگیر آن‌ساختیم‌.

بیان حقیقت جامعیت و فراگیری قرآن کریم در سیاق ذکر انواع جنبندگان زمین‌، به اعجاز علمی قرآن کریم اشاره دارد، که علم زیست‌شناسی گوشه‌هایی از این اعجاز را به نمایش گذاشته‌است‌.

«پس همه به‌سوی پروردگارشان محشور می‌شوند» یعنی: همه امت‌های مذکور، در قیامت حشر می‌شوند. این تعبیر براین حقیقت دلالت دارد که امت‌های جنبنده و پرنده نیز همچون بنی‌آدم محشور می‌شوند. از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده‌است که فرمود: «هیچ جنبنده و پرنده‌ای نیست مگر اینکه در روز قیامت محشور خواهد شد، آن‌گاه برای برخی از آنها از برخی دیگر قصاص گرفته می‌شود، حتی ازحیوان شاخ‌دار برای حیوان بی‌شاخ‌، سپس به آن حیوان گفته می‌شود: به خاک‌تبدیل شو! و در این هنگام است که کافر می‌گوید: (یا لیتنی کنت ترابا: ای کاش‌من هم خاک بودم‌!). اما به قولی: مراد از «حشر» در اینجا، مرگ این جانوران است‌. به قولی‌دیگر: مراد از «حشر»، حشر کفار است‌.

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا صُمّٞ وَبُکۡمٞ فِی ٱلظُّلُمَٰتِۗ مَن یَشَإِ ٱللَّهُ یُضۡلِلۡهُ وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٣٩ [الأنعام: 39].

«و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند، کرند» یعنی: با گوش‌هایشان سخن حق را نمی‌شنوند «و گنگ‌اند» با زبانهایشان سخن حق را نمی‌گویند «و در تاریکی‌هایند» یعنی: در تاریکی‌های کفر و جهل و حیرت سرگشته‌اند و به چیزی که صلاحشان در آن است‌، راهیاب نمی‌شوند زیرا از بینایی‌ها و شنوایی‌هایشان بهره نمی‌گیرند، از این رو همچون حواس‌باختگانی هستند که به هیچ حال ازحواس خود بهره گرفته نمی‌توانند، همانند شخص کر و کور و لالی که در تاریکی سختی دست‌وپا می‌زند، نه می‌تواند راهش را ببیند، نه مردم را به‌یاری فراخواند تا او را راهنمایی کنند و نه هم کسی او را از دور می‌بیند تا راهنمایی‌اش کند پس‌چگونه چنین کسی به‌سوی راه نجات رهنمون می‌شود و به مقصد خویش می‌رسد؟ «الله هرکه را بخواهد، گمراه می‌کند و هرکه را بخواهد، بر راه راست قرارش می‌دهد» به این شیوه که او را به سوی اسلام هدایت می‌کند.

این آیه دلیل بر آن است که: حق تعالی خالق افعال است و معاصی شامل اراده ویاند و وضع «اصلح‌» بر او واجب نیست‌.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتَکُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡکُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤٠ [الأنعام: 40].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «به من خبر دهید: اگر عذاب الهی به شما دررسد، یا قیامت به شما دررسد، آیا کسی جز خدا را می‌خوانید»؟ یعنی: آیا در این حالت ـ که حالت رسیدن عذاب یا برپایی قیامت است ـ کسی غیر خدا عزوجل را ـ از قبیل بتانی که پرستش می‌کنید ـ به زاری می‌خوانید، یا فقط خدای سبحان را می‌خوانید؟ «اگر راستگویید» در این ادعای خود که بتان شما نفع و ضرر می‌رسانند و چنان‌که می‌پندارید، خدایانند؟

﴿بَلۡ إِیَّاهُ تَدۡعُونَ فَیَکۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَیۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِکُونَ٤١ [الأنعام: 41].

«نه بلکه تنها او را می‌خوانید» نه دیگران را. آری‌! در آن احوال سخت که پریشانی بر شما چیره شده و دستتان از اسباب مادی کوتاه می‌گردد، فقط او را می‌خوانید، آن هم با نهایت اخلاص و تضرع «پس‌» خداوند متعال «اگر بخواهد آنچه را که برای دفع آن دعا می‌کنید، دفع می‌کند» و آن عذاب و وحشت را از شما برمی‌دارد «و آنچه را که برای او شریک قرار داده‌اید، فراموش می‌کنید» از بتان و مانندآنها پس در آن حال نه آنها را می‌خوانید و نه دفع بلیه‌ای را که در آن افتاده‌اید، از آنها انتظار دارید بلکه از آنها همانند روگردانی فراموشکار، رو برمی‌گردانید زیرا می‌بینید که در آن هنگام از آنها برای شما هیچ سودی متصور نیست‌. آری‌! بازگشت انسان در مواقع سختی به سوی خدای عزوجل‌، خود دلیل قاطعی است براین که ایمان به خدا عزوجل و یگانگی وی‌، در فطرت انسان سرشته شده است‌.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ یَتَضَرَّعُونَ٤٢ [الأنعام: 42].

«و به‌یقین ما به‌سوی امت‌هایی که پیش از تو بودند، پیامبرانی فرستادیم و آنان را به بأساء دچار ساختیم‌» بأساء: فقر و مصایب در اموال است «و به ضراء» ضراء: بیماری و مصایب در ابدان است «تا زاری کنند» یعنی: تا ما را با تضرع که همانا شکستگی و خاکساری است بخوانند و از گناهان خویش توبه کنند زیرا قاعده این است که دل‌ها در هنگام فرود آمدن سختی‌ها، خاشع و فروتن می‌شوند.

﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰکِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٤٣ [الأنعام: 43].

«پس چرا وقتی که عذاب ما به سراغشان آمد، تضرع نکردند» به سبب شدت تمرد و افراط در کفر چنان‌که می‌فرماید: «ولی‌» حقیقت این است که «دلهایشان قسی‌شد» یعنی: سخت و درشت شد پس از این عذاب درس عبرت نگرفته بلکه بر سرکشی‌شان افزودند «و شیطان‌، کار و کردارشان را در نظرشان آراست‌» یعنی: با مصمم ساختن‌شان بر کفر، به اغوایشان پرداخت‌.

﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ کُلِّ شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ٤٤ [الأنعام: 44].

«پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند، فراموش کردند» یعنی: چون هشدارها و تذکرهای عبرت‌انگیز ما در یادآوری مصیبتهای مالی و جانی‌، هیچ اثری از پندپذیری و دردوسوز در آنان ایجاد نکرد و از این پندها روی برتافتند؛ «درهای همه چیز را بر آنان گشودیم‌» یعنی: از باب «استدراج‌»، درهای نعمت را با همه انواع آن به روی آنان باز کردیم «تا چون به آنچه داده شده بودند» ازنعمت‌های گونه‌گون «شاد شدند» به شاد شدن سرمستی و ناسپاسی و گردنکشی و تکبر و پنداشتند که از این همه رفاه و نعمت به سبب آن برخوردار گشته‌اند که کفر و انکارشان درست و برحق است‌؛ «ناگهان آنان را فروگرفتیم‌» به‌طور غیرمترقبه و به‌گونه‌ای که اصلا انتظار آن را نداشتند «پس یکباره نومید شدند» مبلس: کسی‌است که به سبب شدت بدبختی و بدروزی‌ای که بر وی فرود آمده است‌، غرق حزن و اندوه گردیده و از هرخیری مأیوس می‌شود.

اگر به تاریخ‌، نگاهی گذرا داشته باشیم‌، ملاحظه می‌کنیم که واقعیت زندگی بشر، نمونه چنین امت‌هایی را فراوان شناخته است‌؛ زیرا امت‌های بسیاری را می‌یابیم که خدای سبحان آنها را در اوج مدنیت و رفاه و نعمت‌، به سراشیب اضمحلال و فروپاشیدگی درافگنده است و این سنت الهی است و سنت الهی را هیچ دگرگونی‌ای نیست‌. عقبه‌بن عامر رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که در حدیث شریف فرمودند: «چون دیدی که خدای  عزوجل  در عین فروروی بنده در نافرمانی‌های وی‌، به او دوست‌داشتنی‌های دنیا را می‌دهد پس بدان که آن استدراج است‌»، آن‌گاه این آیه کریمه را تلاوت کردند. همچنین از عباده‌بن‌صامت رضی الله عنه روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «چون خداوند برای قومی بقا یا رشد و بالندگی را اراده داشته باشد، به آنان وارستگی و میانه‌روی در تنعمات را ارزانی می‌کند و چون به آنان اراده نابودی و ریشه‌کن شدن را داشته باشد، در خیانتی را بر آنان می‌گشاید». آن‌گاه این آیه کریمه و آیه بعدی را تلاوت کردند.

 

﴿فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْۚ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٥ [الأنعام: 45].

«پس بنیان و ریشه ستمکاران برکنده شد» یعنی: همه آنها از اول تا آخر به طور یکپارچه ریشه‌کن و نابود شدند و بعد از آن‌، دیگر به ساحت وجود دنیوی و دوران رشد و توسعه و بالندگی باز نمی‌گردند «و سپاس خداوند راست که پروردگار جهانیان است‌» یعنی: سپاس خدای  عزوجل  را بر نابودی آنان‌.

این آیه به مؤمنان می‌آموزد که باید در هنگام فرودآمدن نعمت ها ـ که نابودی ظالمان از بزرگ‌ترین آنهاست ـ خدای  عزوجل  را ستایش گویند زیرا ظالمان ـ یعنی آنان که در زمین فساد کرده و در صلاح نمی‌کوشند ـ بر بندگان خدای  عزوجل  از هر سختی و مصیبتی سخت‌تر و خطرناکترند. پس بارخدایا! بندگان مؤمنت را از ظلم ظالمان برهان و شر آنها را از سرشان کم کن و ریشه آنها را برکن و بر ویرانه‌های ستم آنان کاخ عدل همگانی و همه‌جایی را برافراز.

همچنین از این آیات درمی‌یابیم که: رفاه و نعمت‌، همچون ابتلای شدت‌، ابتلای دیگری است و ابتلا در نعمت‌، سخت‌تر از ابتلا در مصیبت است‌.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَکُمۡ وَأَبۡصَٰرَکُمۡ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُم مَّنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِهِۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ هُمۡ یَصۡدِفُونَ٤٦ [الأنعام: 46].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : «به من خبر دهید» یعنی به نظر شما: «اگر الله شنوایی شما را و چشمهای شما را بازگیرد» یعنی: نیروهایی را که در این دو حاسه شماست‌، از شما بازگیرد، یا هردو حاسه یادشده را کاملا محو و نابود گرداند «و بر دلهایتان مهر نهد» تا بدانجا که دیگر فهم چیزی در امکان آنها نباشد «کیست معبودی غیر از خداوند که آنها را به شما برگرداند»؟ پس در این امر خوب بیندیشید. «بنگر» ای‌محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! «که چگونه آیات خود را گونه‌گون بیان می‌کنیم‌«! این جمله مفید «تعجیب: به‌شگفتی واداشتن‌» است‌، یعنی: از این بیان بلیغ و بدیع در شگفت شو. تصریف آیات: آوردن آنها بر وجوه مختلف‌؛ گاهی با هشدار و انذار، زمانی با نمایاندن عذرها، وقتی با ترغیب و گاهی با تخویف و ارعاب و تهدید است «آن‌گاه آنان روی برمی‌تابند» از این آیات‌؟!.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتَکُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ بَغۡتَةً أَوۡ جَهۡرَةً هَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٧ [الأنعام: 47].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «به‌نظر شما اگر عذاب الله بر شما بیاید» یعنی: به من خبر دهید که اگر عذاب خدا عزوجل به شما برسد؛ «ناگهانی‌» بغته: به‌طور غافلگیرانه و بدون بروز هیچ‌گونه نشانه و مقدمه‌ای که بر رسیدن عذاب دلالت کند «یاآشکارا» جهره: عذاب آشکار این است که بعد از بروز مقدماتی که بر وقوع آن دلالت کند، روی دهد و با آن نشانه‌ها دریابند که لابد عذاب الهی آمدنی است‌.آری‌! اگر چنین شود؛ «آیا جز قوم ستمکار هلاک می‌شوند»؟ یعنی: قطعا اگر چنین شود، جز گروهی که با کفر به پروردگار  عزوجل  بر خود ستم کرده‌اند، به عذاب وخشم الهی نابود نمی‌شوند.

﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۖ فَمَنۡ ءَامَنَ وَأَصۡلَحَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٤٨ [الأنعام: 48].

«و ما پیامبران را نمی‌فرستیم جز بشارت‌دهنده‌» به وعده پاداش بزرگ برای کسانی که از ایشان پیروی کنند «و بیم‌دهنده‌» از عذاب سخت برای کسانی که ایشان را نافرمانی کنند «پس هرکه ایمان آورد» به آنچه که پیامبران  علیهم السلام  با خودآورده‌اند «و اصلاح کرد» حال خود را با انجام دادن آنچه که پیامبران  علیهم السلام  به‌سوی آن فرامی‌خوانند «پس هیچ بیمی‌» به هیچ وجهی از وجوه «بر آنان نیست‌» نسبت به آینده‌ای که پیش رو دارند «و نه اندوهگین می‌شوند» بر آنچه که از دنیا از دست داده‌اند.

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَمَسُّهُمُ ٱلۡعَذَابُ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ٤٩ [الأنعام: 49].

«و کسانی که آیات ما را دروغ پنداشتند، به آنان به‌سبب فسقشان عذاب می‌رسد» یعنی: به‌سبب خارج شدنشان با کفر از دایره فرمان‌های خدای عزوجل‌، به عذاب گرفتار می‌شوند.

﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ إِنِّی مَلَکٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّۚ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ٥٠ [الأنعام: 50].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های‌» قدرت «خدا نزد من است‌» تا هر معجزه‌ای را که پیشنهاد کنید، بیاورم‌«و نمی‌گویم که غیب را می‌دانم‌» تا از امور ناپیدا به شما خبر داده و شما را از رویدادهایی که در روزگاران آینده واقع خواهد شد، آگاه گردانم‌.

گفتنی است که خداوند عزوجل پیامبرش را بر پاره‌ای از علوم غیب آگاه گردانید و به هر مسلمان دیگری نیز گاهی امر حقی را الهام می‌کند ـ که چه‌بسا این نیز به نوعی با امر غیبی‌ای پیوند داشته باشد ـ ولی باید دانست که این اساس و زیر بنایی نیست که یک مسلمان همه امور خویش را بر آن بنا کند.

«و به شما نمی‌گویم که من فرشته هستم‌» تا مرا به کارهای خارق العاده‌ای مکلف گردانید که بشر تاب‌وتوان آن را ندارد «من جز آنچه را که به‌سویم وحی می‌شود» و به تبلیغ آن برای شما مأمور گردیده‌ام «پیروی نمی‌کنم‌» و حتی یک سر سوزن هم از آن تخطی نمی‌نمایم «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا نابینا و بینا برابرند»؟ یعنی: گمراهان و هدایت‌یافتگان‌، یا کافر و مسلمان‌، هرگز با هم برابر نیستند «آیا تفکر نمی‌کنید» در این امر تا عدم برابری میان آنها را دریابید و آن‌گاه از روش کسانی پیروی کنید که حق را دیده و راه را یافته‌اند؟

﴿وَأَنذِرۡ بِهِ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحۡشَرُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ لَیۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِۦ وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞ لَّعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ٥١ [الأنعام: 51].

«و به وسیله قرآن کسانی را که از محشورشدن در نزد پروردگارشان اندیشناکند، هشدار بده‌» زیرا هشدار دادن در آنها تأثیر می‌کند، به سبب اینکه خداترس‌اند، برخلاف کسانی از گروه‌های کفر که به سبب انکار رستاخیز، از حشرونشر نمی‌ترسند و بنابراین‌، هشدار دادن در آنها تأثیری نمی‌کند.

این آیه دربرگیرنده همه کسانی است که به برانگیخته‌شدن پس از مرگ ایمان دارند؛ اعم از مسلمانان‌، اهل ذمه و برخی از مشرکانی که هرچند ـ در اصل ـ روز حشر را باور ندارند ولی از آن بیم دارند که خبر دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این مورد، صحت داشته باشد. بنابراین‌، کسانی که به معاد اعتقاد داشته و از فرا رسیدن آن بیمناک اند، پنددادنشان مفیدتر و هشدار دادنشان سودمندتر است‌. و این خود نشان‌دهنده آن است که اولین قضیه مهم در دعوت اسلامی‌؛ قضیه ایمان است‌. چنان‌که روایت شده‌است که ابن‌عمر رضی الله عنه فرمود: «قبل از آن که قرآن به ما آموخته شود، ایمان به ما داده می‌شد». «برای آنان بجز الله هیچ دوست و شفیعی نیست‌» یعنی: به وسیله قرآن کسانی را هشدار بده که از آن بیمناکند که جز خداوند عزوجل هیچ دوست و یاور و شفاعت‌گری نداشته باشند تا آنان را یاری ونصرت دهد، یا در نزد خدای  عزوجل  شفاعت و سفارش آنان را بکند تا در نتیجه از عذاب وی نجات یابند «باشد تا پرهیزگاری کنند» یعنی: به وسیله این هشدار، در زمره اهل تقوی درآیند.

این آیه‌، پندار کسانی از کفار معترف به حشر را رد می‌کند که تصور می‌کنند؛ پدران یا بتانشان برای‌شان شفاعت می‌کنند و آنان منحرفان اهل کتاب‌، یا مشرکانی هستند که می‌پندارند؛ بتان برای‌شان شفاعت می‌کنند.

﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ مَا عَلَیۡکَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِکَ عَلَیۡهِم مِّن شَیۡءٖ فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَکُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٢ [الأنعام: 52].

از ابن‌مسعود رضی الله عنه دربیان سبب نزول آیه کریمه روایت شده‌است که فرمود: مصعب‌، بلال‌، عمار، خباب و غیر آنها از ضعفا و فقرای مسلمانان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودند، که گروهی از اشراف قریش نزد آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: ای محمد! آیا به همین گروه بی‌همه‌چیز دل خوش کرده و از قومت بریده‌ای‌؟ آیا همین گروه بینوا هستند که خداوند از میان ما بر آنان منت نهاده است‌؟ آیا می‌پنداری که ما پیرو همین‌ها می‌شویم‌؟! آنان را از خود بران‌! شاید اگر آنان را برانی‌، ما از تو پیروی کنیم‌! همان بود که نازل شد: «و کسانی را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان به نیایش می‌خوانند در حالی‌که خشنودی او را می‌خواهند، از خود مران‌» یعنی: کسانی را که صبح و شام برای حق تعالی نماز می‌گزارند و ذکر او را بر دل و بر زبان دارند در حالی‌که در عبادت خود اخلاص داشته و جز رضای او هیچ هدف و مرام دیگری را دنبال نمی‌کنند، از خود مران‌. سعیدبن مسیب می‌گوید: «مراد، ادا کنندگان نمازهای فرض اند». آری‌! اینان را از خود مران بلکه از نزدیکان و رازداران خود قرار بده «چیزی از حساب آنان بر تو و چیزی از حساب تو بر آنان نیست‌» نه تو عهده‌دار چیزی از حساب آنان هستی و نه آنان عهده‌دار چیزی از حساب تو پس دیگر چرا آنان را از خود می‌رانی‌؟ پس به آنان روی آور، با آنان بنشین و مبادا به انگیزه رعایت حق کسانی که در دین و فضل به پایه و مقام آنها نیستند، آنان را از خود برانی «که برانیشان و از ستمکاران گردی‌» یعنی: اگر آنان را برانی‌، از ستمکاران می‌گردی‌.

﴿وَکَذَٰلِکَ فَتَنَّا بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لِّیَقُولُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنۢ بَیۡنِنَآۗ أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِٱلشَّٰکِرِینَ٥٣ [الأنعام: 53].

«و بدین‌گونه ما برخی از آنان را به برخی دیگر آزمودیم‌» یعنی: مستکبران را با مستضعفان آزمودیم و امتحان کردیم «تا بگویند» مستکبران و گردنکشان «آیا اینانند» کسانی «که خدا از میان ما بر آنان منت نهاده است‌» و آنان را با واصل کردن به حق‌، گرامی داشته است‌؟ در حالی‌که ما رؤسا و پیشوایان قوم هستیم‌؟ خداوند متعال فرمود: «آیا خداوند خود به احوال شکرگزاران آگاه‌تر نیست‌«؟ پس شما را چه شده است که جاهلانه اعتراض می‌کنید و منکر فضل فضلا می‌گردید؟.

شایان یادآوری است که غالب پیروان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آغاز بعثت‌، مستضعفان و بینوایان ـ از مردان و زنان و بردگان ـ بودند و از اشراف ـ جز اندکی ـ از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نکردند، که خدای  عزوجل  در این آیات‌، از این مستضعفان و همه مستضعفان دیگری که در طول تاریخ‌، پیشگام پذیرفتن حق و پیشاهنگ قافله آن می‌شوند، تجلیل کرده است‌.

﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۖ کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ أَنَّهُۥ مَنۡ عَمِلَ مِنکُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَأَنَّهُۥ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥٤ [الأنعام: 54].

«و چون کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند» آنان همان مستضعفان مؤمنی هستند که خداوند عزوجل پیامبرش را از راندن ایشان نهی کرد «پس بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای خوش ساختن خاطر و تجلیل و گرامی داشت مقدم‌شان: «سلام بر شما». یا معنی این است: سلام خداوند عزوجل را به آنان برسان‌. و چنان بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این آیه‌، هر وقت آن مستضعفان را می‌دیدند، در سلام گفتن بر ایشان‌، سبقت می‌جستند «پروردگارتان بر خود رحمت را لازم گردانیده‌» یعنی: به آن مستضعفان بگو که پروردگارتان از روی فضل و احسان خویش‌، این رحمت و مهربانی را بر خود واجب گردانیده پس ایشان را به رحمت وسیع پروردگارشان مژده بده‌. به قولی‌دیگر، معنی این است: پروردگارتان در لوح محفوظ برخود رحمت را نوشته است‌. «هر کس از شما که از روی جهالت مرتکب کار ناشایستی شود» یعنی: کار جاهلان را انجام دهد، نه کار اهل حکمت و تدبیر را[1] «آن‌گاه بعد از آن‌» یعنی: بعد از ارتکاب آن عمل زشت «توبه کند و اصلاح نماید» آنچه را که با معصیت و گناه فاسد کرده بود پس‌، از روی اخلاص به راه صواب و عمل طاعت بازآید «بداند که خداوند آمرزنده مهربان است‌» بر اهل ایمان می‌آمرزد و رحم می‌کند.

﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلِتَسۡتَبِینَ سَبِیلُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٥٥ [الأنعام: 55].

«و بدین‌سان آیات خود را به روشنی بیان می‌داریم‌» در امر دین و حکم هر گروهی را با نسبتی که به دین دارند، به تفصیل و توضیح تمام روشن می‌سازیم «تا راه و رسم مجرمان آشکار گردد» یعنی: تا ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! راه و روش کافران و معاندانی که تو را به راندن مستضعفان امر می‌کنند، از راه و روش مؤمنان‌، بر تو متمایز گردد.

﴿قُلۡ إِنِّی نُهِیتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهۡوَآءَکُمۡ قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَ٥٦ [الأنعام: 56].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «من نهی شدم‌» یعنی: به ادله سمعی و عقلی برگردانیده شدم از این «که آن کسانی را که شما بجز الله می‌پرستید، عبادت کنم‌. بگو: من از هوا و هوس‌های شما» یعنی: از راه و رسم‌ها و هدفهای فاسدتان که مسبب افتادن در گمراهی می‌شود «پیروی نمی‌کنم‌» از قبیل این خواسته که معبودان باطلتان راپرستش کنم و مستضعفان مؤمن را از خود برانم‌! «آن‌گاه‌» اگر از هوا و هوس‌های شما پیروی کنم «گمراه شده باشم و از راه‌یافتگان نباشم‌».

آیه کریمه روشن می‌سازد که پیروی از هوا و هوس‌، سبب فروافتادن در گمراهی است و آنان به همین سبب‌، از راه‌یافتگان نبودند.

﴿قُلۡ إِنِّی عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَکَذَّبۡتُم بِهِۦۚ مَا عِندِی مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦٓۚ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ یَقُصُّ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰصِلِینَ٥٧ [الأنعام: 57].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «هرآینه من از سوی پروردگار خود بر حجت آشکاری هستم‌» یعنی: من از جانب پروردگار خود به پشتوانه برهان و یقین روشنی استوار هستم و شک و هوا و هوس‌، تکیه‌گاه من نیست چنان‌که شما در پیروی از شبهات باطل و شک‌ورزیهای بی‌اساس‌، هیچ تکیه‌گاهی جز هوس‌های ناروا ندارید «و شما آن را دروغ پنداشتید» یعنی: پروردگار را، یا حجت آشکار را. «آنچه به‌شتاب از من می‌طلبید» از عذاب الهی «در نزد من نیست‌» یعنی: در اختیار من‌نیست‌. نقل است که مشرکان از فرط تکذیب و از روی استهزا و تمسخر، خواستار نزول عذاب عاجل و شتابان الهی می‌شدند. بعضی در معنای آن گفته‌اند: معجزاتی‌که از من به شتاب می‌طلبید در نزد من نیست «حکم جز به‌دست خداوند نیست‌» در همه‌چیز، از جمله در اجابت یا عدم اجابت درخواست عجولانه عذاب‌، یا فرودآوردن معجزات «او گویای حق است‌» یعنی: خداوند متعال در آنچه که بدان حکم می‌کند، بیان‌کننده حق و حقیقت است و هیچ حکمی از احکام وی خالی ازحکمت نیست‌. یا او بیان کننده قضایای حق است «و او بهترین فیصله‌کنندگان است‌» میان حق و باطل‌، با آنچه که در میان بندگانش حکم می‌کند و فیصله می‌دهد. فصل: قضاوت و داوری است‌.

﴿قُل لَّوۡ أَنَّ عِندِی مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦ لَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۗ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِٱلظَّٰلِمِینَ٥٨ [الأنعام: 58].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «اگر آنچه را به شتاب از من می‌طلبید، نزد من بود» یعنی: اگر فرودآوردن عذاب درخواست شده شما در توان من بود «همانا کار بین من وشما یکسره می‌شد» زیرا آن را بر شما فرود می‌آوردم‌، آن‌گاه دیگر کار میان من و شما به انجام خود می‌رسید «و خداوند به ستمکاران آگاه‌تر است‌» به همین جهت‌، عذاب را ـ به‌مقتضای علم و حکمتش ـ در وقت مناسب آن فرود می‌آورد.

﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٥٩ [الأنعام: 59].

بعد از این گفت وگوی طولانی که خدای  عزوجل  میان پیامبرش و معاندان دین حق ترتیب داد، اینک سیاق آیات به موضوع علم الهی می‌پردازد: «و کلیدهای غیب‌» یعنی: گنجینه‌های غیب‌. یا کلیدهای گنجینه‌های غیب «تنها نزد اوست‌، هیچ کس جز او آن را نمی‌داند» یعنی: احدی از خلقش به چیزی از امور غیبی‌ای که او علم آنها را به خودش مخصوص ساخته‌، آگاهی ندارد.

این آیه‌، اباطیل و یاوه‌گویی‌های کاهنان‌، منجمان‌، رمالان و دیگرانی را که مدعی دانستن اموری فراتر از حد و شأن خویش هستند، دفع می‌کند. در حدیث شریف آمده است: «هر کس نزد عراف (کاهن‌، منجم‌، رمال‌) برود و از او چیزی را سؤال کند، چهل شب از وی نمازی پذیرفته نمی‌شود». همچنین درحدیث شریف راجع به «علم غیب‌» آمده است: «کلیدهای غیب پنج چیز است که جز خدای سبحان کسی به آنها علم ندارد:

1-  کسی جز خدا عزوجل نمی‌داند که فردا چه‌کاری انجام می‌دهد.

2-  کسی جز خدا عزوجل نمی‌داند که در رحم‌ها چیست «از اوصاف اخلاقی و ایمانی‌جنین‌».

3-  کسی جز خدا عزوجل نمی‌داند که باران چه‌وقت نازل می‌شود.

4-  کسی جز خدا عزوجل نمی‌داند که قیامت چه‌وقت برپا می‌شود.

5-  و کسی جز خدا عزوجل نمی‌داند که در کدام سرزمین می‌میرد»[2].

«و آنچه را در خشکی و دریاست‌» از نبات و حیوان و جماد و جواهر و عناصر وغیره «می‌داند» به علم تفصیلی «و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر اینکه آن را می‌داند» یعنی: هیچ برگی از هیچ درختی فرونمی‌افتد، مگر اینکه حق تعالی به آن آگاه است و شمار، زمان و مکان سقوط آن را می‌داند «و هیچ دانه‌ای‌» نیست «در تاریکی‌های زمین‌» یعنی: در اماکن تاریک آن‌، چون بطن زمین «و هیچ‌تر وخشکی نیست‌» این تعبیر، شامل تمام موجودات می‌شود «مگر اینکه در کتابی روشن ثبت است‌» که همانا لوح محفوظ، یا علم خداوند متعال می‌باشد.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُم بِٱلَّیۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ یَبۡعَثُکُمۡ فِیهِ لِیُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ ثُمَّ إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٦٠ [الأنعام: 60].

«و اوست آن که در شب شما را قبض روح می‌کند» یعنی: در شب شما را به خواب فرو می‌برد و ارواح شما را که به وسیله آن قادر به تمییز و تصرف می‌گردید، در آن قبض می‌کند، از این‌رو گفته‌اند که: خواب مرگ صغری است‌. «و آنچه را در روز کسب کرده‌اید» یعنی: آنچه را از خیر و شر با اندامها و اعضای وجود خود در روز انجام داده‌اید «می‌داند» این تعبیر بدان معنی نیست که حق تعالی افعالی را که ما در شب انجام می‌دهیم‌، نمی‌داند، یا ما را در روز به وسیله خواب قبض روح نمی‌کند زیرا مخصوص ساختن یک چیز به یادآوری‌، دلیل بر نفی ماعدای آن نیست «سپس شما را در آن‌» یعنی: در روز «برمی‌انگیزد» مراد بیدار شدن انسان از خواب در روز است «تا میعاد معین‌» یعنی: تا میعادی که برای زندگی و رزق و روزی هر فردی از افراد بندگان تعیین شده است‌، «به‌انجام رسانده شود، سپس بازگشت شما به‌سوی اوست‌، آن‌گاه شما را از آنچه می‌کردید خبر می‌دهد» این آیه کریمه بر احاطه علم خداوند متعال به‌تمام مخلوقاتش در همه احوال و اطوار هستی و مرگشان دلالت می‌کند.

خدای  عزوجل  در این آیه‌، خواب را «وفات‌»، و در جای دیگری آن را «مرگ‌» نامیده‌؛ بنابراین‌، از تعابیر فوق چنین برمی‌آید که ما می‌توانیم به وسیله خواب‌، چیزهایی را در مورد عالم مرگ‌، عالم برزخ‌، عذاب‌، یا نعمت‌های قبر بدانیم زیرا در همان حالی‌که ما شخص به خواب رفته را ساکن و آرام و بی‌حرکت می‌بینیم‌، ممکن است او درحال عذاب یا نعمت قرار داشته باشد و با خوابهایی که می‌بیند، این حالات را احساس کند. البته این بدان معنی نیست که حال شخص مرده و شخص به خواب‌رفته یکی است بلکه این بدان معنی است که خواب تابلویی کوچک‌شده از مرگ است‌. در حدیث شریف آمده است: «النوم اخو الموت: خواب برادر مرگ است‌».

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۖ وَیُرۡسِلُ عَلَیۡکُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ٦١ [الأنعام: 61].

«و اوست قاهر بر بندگان خود» یعنی: حق تعالی بر کار خود درباره آنها غالب است «و بر شما نگهبانانی می‌فرستد» یعنی: فرشتگانی که آنها را نگهبان شما از افتادن در آفات قرار داده‌است چنان‌که این فرشتگان‌، اعمال شما را نیز نگاه می‌دارند. در حدیث شریف آمده است: «در میان شما فرشتگانی در شب و فرشتگانی در روز پی‌درپی می‌آیند، این دو گروه در نماز بامداد و نماز عصر باهم یکجا می‌شوند، سپس آنان که شب را در میان شما گذرانده بودند، عروج‌می‌کنند، آن‌گاه پروردگارشان ـ درحالی‌که او خود به کار ایشان داناتر است ـ ازایشان می‌پرسد: بندگانم را در چه حالی بجا گذاشتید؟ می‌گویند: آنان را درحالی‌ترک کردیم که نماز می‌خواندند و درحالی به میان‌شان آمدیم که نمازمی‌خواندند».

حکمت در این امر که فرشتگان نگهبان‌، اعمال انسان را می‌نویسند ـ با آن که‌خدای  عزوجل  خود به همه‌چیز از همه‌کس داناتر است ـ همانا آوردن دلیل مادی محسوسی برای اقامه حجت بر انسان است و نیز بدان جهت که اگر انسان بداند که اعمالش این‌گونه دقیق‌، ضبط و تدوین می‌شود، خود را از منهیات بازداشته و به طاعات و عبادات روی می‌آورد. «تا وقتی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما او را قبض روح می‌کنند» که این فرشتگان‌، ملک‌الموت (عزرائیل‌) ویاوران او هستند. توفته: یعنی: طلب کرد دریافت روح او را. «درحالی‌که آنان تفریط نمی‌کنند» یعنی: آن فرشتگان‌، در آنچه که بدان ـ از اکرام یا اهانت به ارواح ـ مأمور گشته اند، هیچ کوتاهی و فروگذاشتی نمی‌کنند. در اینجا بخشی ازیک حدیث شریف طولانی‌ای را که به این ارتباط در تفسیر ابن‌کثیر آمده‌است‌، نقل‌می‌کنم‌. ابوهریره رضی الله عنه از رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت می‌کند که فرمودند: «فرشتگان درحال احتضار شخص بر بالای سر وی حاضر می‌شوند پس اگر آن شخص نیکوکار باشد، می‌گویند: بیرون‌آی ای روح پاکیزه‌ای که در جسم پاکیزه‌ای بوده‌ای‌، بیرون آی خوشحال و ستوده‌، نه خشم‌آلود و ناستوده‌... و اگر شخص بدکرداری باشد، می‌گویند: بیرون‌آی ای روح پلیدی که در جسم پلیدی بوده‌ای‌، بیرون آی نکوهش شده و مژده باد تو را به جوشاب و چرکاب‌...».

﴿ثُمَّ رُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۚ أَلَا لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِینَ٦٢ [الأنعام: 62].

«آن‌گاه به‌سوی خداوند ـ مولای برحقشان ـ بازگردانیده می‌شوند» یعنی: فرشتگان موکل مرگ‌، ارواح بندگان را بعد از قبض نمودن آنها، به‌سوی خدای  عزوجل  که مالک عادل آنهاست باز می‌گردانند «آگاه باشید که حکم از آن اوست‌» در دنیا و آخرت پس اگر خدانشناسان ظاهرا در دنیا با حق تعالی کشمکش‌می‌کنند، قطعا در آخرت چنین نیست‌؛ در آنجا حکم در ظاهر و باطن از آن اوست «و او سریع‌ترین حسابرسان است‌» لذا در کار حسابرسی و حسابگری به تأمل نیازی ندارد چنان‌که بندگان در حسابرسی به تفکر و تدبر و تأمل نیاز دارند.

﴿قُلۡ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ تَدۡعُونَهُۥ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةٗ لَّئِنۡ أَنجَىٰنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ٦٣ [الأنعام: 63].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! «کیست که شما را از تاریکی‌های بیابان و دریا نجات می‌دهد»؟ آن‌گاه که «او را به زاری و مناجات پنهانی می‌خوانید که: اگر ما را نجات دهد» یعنی: اگر ما را نجات دهی «از این محنت‌» و شدتی که بر ما فرود آمده است «بی‌گمان از شکرگزاران خواهیم شد» برای تو به اخلاص تمام‌، در برابر نعمت نجات دادن‌مان از این سختی‌ها.

﴿قُلِ ٱللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنۡهَا وَمِن کُلِّ کَرۡبٖ ثُمَّ أَنتُمۡ تُشۡرِکُونَ٦٤ [الأنعام: 64].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «الله شما را از آن‌» تاریکی‌ها و سختی‌ها «نجات می‌دهد و از هر کربی‌» کرب: غم و اندوهی است که روح انسان را می‌آزارد «و باز شما شرک می‌ورزید» به خدای سبحان بعد از آن که به شما احسان کرد؛ با رهاساختنتان ازچنگال سختی‌ها و محنت‌ها و غمها و گرفتاری‌ها در حالی‌که شریکان نمی‌توانند هیچ سودی به شما برسانند و هیچ گرفتاری‌ای را از شما برطرف کنند پس چگونه این شرک‌گزاری را به جای آن شکرگزاری‌ای که خود وعده داده بودید، قرار می‌دهید؟ چه‌قدر غافل و ناسپاس هستید؟!

﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗا وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَفۡقَهُونَ٦٥ [الأنعام: 65].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «اوست توانا براین که بر شما عذابی را بفرستد» از همه اطراف و جوانبتان: «از بالای سر شما» و آن عذابی است که از آسمان فرود می‌آید؛ چون بارانهای ویرانگر، باریدن سنگ و صاعقه‌های مهلک ـ چنان‌که پروردگار متعال‌، قوم لوط و اصحاب فیل را سنگ‌باران کرد «یا از زیر پاهای شما» با فروبردنتان در زمین (خسف‌) و با زلزله و غرق چنان‌که فرعون را غرق وقارون را در زمین فرو برد. در حدیث شریف مربوط به «نشانه‌های قیامت‌» آمده‌است: «همانا در میان این امت‌، قذف‌، خسف و مسخ پدید می‌آید». «یا شما را گروه‌گروه به‌هم اندازد» یعنی: حق تعالی تواناست بر اینکه شما را گرفتار هواهای متضاد، نحله‌ها و اندیشه‌های مختلف‌، آرا و نظریات تفرقه‌بار و اختلاف کلمه نماید به‌طوری که سرتاپا غرق کشمکش و معارضه درونی با یک‌دیگر گردید، یا با یک‌دیگر بجنگید «و شر و بلای بعضی از شما را به بعضی دیگر بچشاند» چون کشتن و غارت و به اسارت گرفتن همدیگر چنان‌که در عصر حاضر، امت اسلام در بسیاری از نقاط زمین مبتلای این عذاب است «بنگر چگونه آیات خود را گونه‌گون بیان می‌کنیم‌» یعنی: حجت‌ها و دلایل آشکار را از وجوه مختلف و به‌شیوه‌های گونه‌گون برای‌شان بیان می‌کنیم «باشد که بفهمند» حقیقت را پس به وسیله بیانهای متنوع و روشهای گونه‌گون‌، به‌سوی حقی که آن را برای‌شان روشن‌ساخته‌ایم‌، بازگردند. در حدیث شریف به روایت سعدبن‌ابی‌وقاص رضی الله عنه آمده است که فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از محل اقامت خود در بالای مدینه‌، به‌سوی قسمت سفلای آن آمدند و چون در راهشان به مسجد بنی‌معاویه (قریه‌ای از قرای انصار) رسیدند، به آن مسجد وارد شده و در آن دو رکعت نماز گزاردند و ما نیز با ایشان نماز گزاردیم‌، آن‌گاه با پروردگارشان مناجات طولانی‌ای نمودند، سپس به‌سوی ما بازگشتند و فرمودند: «از پروردگارم سه چیز را درخواست کردم‌؛ اما او دو تا از آنها را به من داد و یکی را از من بازداشت: از او خواستم که امتم را با غرق‌نمودن و با قحطی هلاک نکند؛ و او این دو را به من عطا کرد و از او خواستم که شر وبلای آنان را در میان خودشان نیفگند (آنان را دچار اختلاف کلمه نگرداند) اما او آن را از من بازداشت‌». البته این حدیث شریف بدین معنی نیست که بخش‌هایی از این امت‌، هرگز به قحطی و غرق گرفتار نمی‌شوند بلکه به این معنی است که امت اسلام با این بلیات ریشه‌کن نمی‌شود و کاملا نابود نمی‌گردد. ابن‌کثیر نقل می‌کند که رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «من بر امتم جز از ائمه (حکام) گمراه‌گر بیم ندارم زیرا چون شمشیر در میان امتم نهاده شد تا روز قیامت از میان‌شان برداشته نخواهد شد».

﴿وَکَذَّبَ بِهِۦ قَوۡمُکَ وَهُوَ ٱلۡحَقُّۚ قُل لَّسۡتُ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ٦٦ [الأنعام: 66].

«و آن را قوم تو دروغ شمردند درحالی که آن حق است‌» یعنی: قومت قریش‌، قرآن یا عذاب را تکذیب کردند درحالی که اینها حق و راستاند «بگو» ای‌پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! «بر شما نگهبان نیستم‌» یعنی: من نگهبان اعمال شما نیستم تا شما را در برابر تکذیبتان کیفر دهم بلکه من رسول پروردگارم هستم و بر رسولان بلاغ باشد و بس‌.

﴿لِّکُلِّ نَبَإٖ مُّسۡتَقَرّٞۚ وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٦٧ [الأنعام: 67].

«هر خبری را مستقری است‌» یعنی: هر خبری که قرآن از آن خبرمی‌دهد ـ اعم از امور دنیا یا آخرت ـ وقت وقوعی دارد که لابد در آن وقت به‌وقوع می‌پیوندد. یا برای هر خبر در آینده سرانجامی است که این امر که آن خبر حق یا باطل بوده است‌، در آن آشکار می‌شود «و به‌زودی خواهید دانست‌» نهایت و سرانجام آنچه را که من از وقوع و نزول آن بر شما خبر داده‌ام‌. این هشداری محکم و مؤکد بر وقوع و تحقق اخبار قرآن است‌.

﴿وَإِذَا رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۚ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّکۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٦٨ [الأنعام: 68].

«و چون کسانی را که در آیات ما فرو می‌روند» به قصد تخطئه‌، یا تکذیب و رد و استهزا «ببینی‌، از آنان روی گردان‌» یعنی: آنان را به‌حال خود واگذار و با آنان درگوش سپردن به همچو منکر بزرگی همراه مشو. پس اگر با گروهی نشستی و در این اثنا، آنان به کندوکاو تخطئه‌گرانه و فروروی جدال پردازانه در آیات ما پرداختند، بی‌درنگ از مجلس آنان برخیز «تا وقتی که به سخنی غیراز آن بپردازند» یعنی: تا سخنی را که با آن مغایر باشد، در میان آورند. بدین‌سان خدای  عزوجل  رسول خویش و به‌تبع ایشان مؤمنان را، به رویگردانی و اعراض از مجالسی که در آنها به آیات خدا عزوجل توهین روا داشته می‌شود و از هم‌نشینی و انس‌گرفتن با بدعت‌گذاران گمراه‌کننده نهی می‌کند زیرا در همنشینی و مؤانست با آنان‌، چندین برابر آفاتی است که در همنشینی با گناهکاران وجود دارد.

از ابن‌عباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: آیه کریمه ناظر بر همنشینی با کسانی است که در آیات خدای  عزوجل  جدال و بگومگو می‌کنند. «و اگر شیطان تو را به فراموشی انداخت‌» که از مجلس آنان برخیزی و ترکشان کنی «پس بعد از آن که به‌یاد آوردی‌» فرمان ما را «با قوم ستمکار منشین‌» بلکه دردم برخیز.

باید یادآور شد که بر انبیا  علیهم السلام  در تبلیغ احکام شرع که برای‌شان واجب است‌، اصلا فراموشی روی نمی‌دهد بلکه پدید آمدن فراموشی بر ایشان‌، در امور عادی همچون سهو در اثنای نماز و مانند آن ممکن است‌.

علما گفته‌اند: هرکس در آیات خدای  عزوجل  به ناحق و در غیرصواب فروروی کرد ـ چه مؤمن بود، چه کافر ـ باید همنشینی با وی فروگذاشته شود وآمیزش و معاشرت با فاسق مطلقا مکروه است‌، مگر اینکه معاشرت با بدعتیان وفسادپیشگان‌، به‌قصد موعظه و اندرزدهی و اصلاح مفاسدشان باشد.

﴿وَمَا عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَلَٰکِن ذِکۡرَىٰ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ٦٩ [الأنعام: 69].

«و چیزی از حساب کافران بر عهده پرهیزگاران نیست‌» یعنی: بر کسانی که از جدال و فروروی تخطئه‌گرانه در آیات خدا عزوجل می‌پرهیزند، از همنشینی با فروروندگان در این آیات ـ چنانچه با آنان همنشینی کردند ـ هیچ گناهی نیست زیرا گناه فرورونده در آیات الهی‌، بر عهده خود وی است «ولی بر آنان پنددادن لازم است‌» یعنی: پرهیزگاران باید از مجلس آنان برخیزند تا با این کار خود، عظمت گناهشان را، به آنان یادآور شوند «باشد که پرهیز کنند» آن گمراهان واین عمل ناشایست خود را ترک نمایند.

تفسیر آیه کریمه دو وجه دارد: بنابر وجه اول‌؛ هم‌نشینی با کفار برای متقیان مؤمن ـ چنانچه در فروروی‌هایشان مشارکت نورزند ـ رخصت داده شده زیرا روایت شده‌است که مسلمانان گفتند: اگر ما در هر وقتی که آنان به قرآن استهزا می‌کنند، از مجالسشان برخیزیم‌، دیگر نه می‌توانیم در مسجدالحرام بنشینیم و نه طواف کنیم‌! همان بود که به ایشان در این امر رخصت داده‌شد. وجه دوم این‌است: اگر از هم‌نشینی با آنان پرهیز کردید، گناه فروروی آنان در آیات خدا عزوجل بر عهده شما نیست‌.

﴿وَذَرِ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ وَذَکِّرۡ بِهِۦٓ أَن تُبۡسَلَ نَفۡسُۢ بِمَا کَسَبَتۡ لَیۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞ وَإِن تَعۡدِلۡ کُلَّ عَدۡلٖ لَّا یُؤۡخَذۡ مِنۡهَآۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أُبۡسِلُواْ بِمَا کَسَبُواْۖ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖ وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ٧٠ [الأنعام: 70].

«و کسانی را که دین خود را» همان دین حقی که پذیرش و عمل به آن بر آنان واجب است «به بازی و سرگرمی گرفتند، رها کن‌» و هرچند مأمور رساندن حجت به آنان هستی اما دلت را آویخته آنان نکن زیرا آنها اهل تعصب و سرسختی و گردنکشی هستند «و زندگانی دنیا آنان را فریفته است‌» تا بدانجا که آن را بر حیات جاودانی آخرت ترجیح داده و منکر رستاخیز گشته‌اند «و به وسیله این قرآن اندرز ده‌، مبادا کسی به‌سبب کار و کردارش به مهلکه افتد» ابسال: تسلیم شدن شخص‌به هلاکت است‌. یعنی: چه بسا کسی‌که به وسیله قرآن پند گرفته‌، بخواهد که خود را از عذاب الهی ـ قبل از آن که بدان گرفتار آید ـ نجات دهد زیرا آن‌گاه که‌عذاب نازل شد: «او را دربرابر خداوند نه یاوری است و نه شفیعی و اگر هر فدیه‌ای بدهد، از او پذیرفته نمی‌شود» یعنی: اگر این انسانی که به عذاب الهی وا نهاده شده‌، هر فدیه و عوضی را برای رهایی خود تقدیم کند، آن فدیه از وی پذیرفته نمی‌شود و درنتیجه‌، او همچنان در مهلکه خویش دست‌وپا می‌زند «آن گروه‌» که دین‌خویش را به بازی گرفته‌اند، هم‌آنان «اند که به وبال آنچه کردند به مهلکه گذاشته شدند» یعنی: همان گروه هستند که به سبب کار و کردار خویش‌، به هلاکت‌سپرده شدند «برای آنان آشامیدنی‌ای از آب جوشان است‌» که چون آن را می‌نوشند، روده‌هایشان را قطع می‌کند «و برای آنان است عذاب دردناک‌» و سخت «به‌سبب آن که کافر بودند».

 ﴿قُلۡ أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ کَٱلَّذِی ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّیَٰطِینُ فِی ٱلۡأَرۡضِ حَیۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ یَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَى ٱئۡتِنَاۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۖ وَأُمِرۡنَا لِنُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧١ [الأنعام: 71].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! به این گروه کفار «آیا به جای خداوند چیزی را بخوانیم که نه سودی به ما می‌رساند و نه زیانی‌» یعنی: چگونه به جای خداوند عزوجل بتانی را بپرستیم که اگر از آنان طالب منفعتی گردیم‌، به هیچ وجه نمی‌توانند سودی به ما برسانند چنان‌که به هیچ وجه از زیان آنها نیز بیمی نداریم‌؟ پس کسی‌که فاقد هرگونه توان و سلطه‌ای باشد، قطعا سزاوار پرستش نیست «و آیا بعد از آن که خدا ما را هدایت کرده است‌، بر پاشنه‌های خود بازگردانیده شویم‌«؟ یعنی: به سوی شرک و گمراهی‌ای بازگردیم که خدای‌سبحان ما را از آن بیرون آورده و به اسلام هدایت کرده است‌؟ «مانند کسی‌که شیطان‌ها در زمین او را از راه به در برده‌اند» آنان غول‌های بیابانی‌، یا سرکشان از جنیان‌اند که در بیابان راه را بر انسان گرفته و او را به نام و نام پدر و جدش فرامی‌خوانند و او هم ـ با این پندار که او را به راه سلامت رهنمون می‌شوند ـ از آنان دنباله‌روی می‌کند اما چون بر سر عقل می‌آید و چشم باز می‌کند، می‌بیند که او را به بیابان برهوت بی آب و علف و ناپیدایی درافگنده‌اند که در آن سربه‌نیست می‌شود و از تشنگی می‌میرد. این است مثل کسی‌که بجز خدای برحق لاشریک‌، خدایان دروغین را به پرستش گیرد. آری‌! این انسان درافتاده دردام غولان بیابان: «حیران است‌» و سرگشته‌، نه راه به‌جایی می‌برد و نه می‌داند که‌چه‌کار باید بکند تا از این مهلکه به درآید «برای وی یارانی است که او را به سوی راه راست می‌خوانند، که: به سوی ما بیا» یعنی: آن شخص سرگشته‌، در راه رفیقان و همراهانی دارد که وی را به سوی راه راستی که به مسکن و مأوایش می‌رساند، فرامی‌خوانند و به او می‌گویند: با ما بیا! اما او به سخن آنان گوش فرانمی‌دهد و از راهنمایی آنان بهره نمی‌گیرد زیرا او حیران است و نمی‌داند که کدام یک از طرفین او را به راه درست فرامی‌خوانند «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ! «بی‌گمان هدایت‌، همان هدایت الهی است‌» یعنی: قطعا دین راست و درست‌، دین وی است که آن را برای بندگانش پسندیده و غیر از آن هرچه هست‌، باطل و گمراه‌کننده است «و» بگو: «دستور یافته‌ایم به اینکه تسلیم پروردگار جهانیان باشیم‌» یعنی: خالصانه او را عبادت کنیم و کسی را با وی شریک قرار ندهیم‌.

 ﴿وَأَنۡ أَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّقُوهُۚ وَهُوَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٧٢ [الأنعام: 72].

«و اینکه نماز را برپا دارید و از او بترسید» یعنی: همچنین دستور یافته‌ایم به اینکه نماز را برپا داشته و خداترس باشیم‌. پس این همان راه هدایت است «وهم‌اوست که به سویش محشور می‌شوید» یعنی: تنها و تنها به‌سوی او گرد آورده می‌شوید و حکم در محشر و بعد از آن تنها و تنها به دست اوست و در آن روز، جز آنچه از اعمال نیکو ـ که در رأس آنها تقوا و نماز است ـ پیش فرستاده‌اید، هیچ چیز دیگر به شما سودی نمی‌رساند.

 ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۖ وَیَوۡمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُۚ قَوۡلُهُ ٱلۡحَقُّۚ وَلَهُ ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ٧٣ [الأنعام: 73].

«و او کسی است که آسمان و زمین را آفرید، به‌» آفرینشی «حق‌» یعنی: با تدبیری محکم و به عدل پس اوست آفریننده و مالک و مدبر آسمان‌ها و زمین و هرچه در آنهاست «و روزی که بگوید: موجود شو، بی‌درنگ موجود شود؛ سخن او حق‌است‌» یعنی: چون خلایق را به حشر و رستاخیز فرمان می‌دهد، جملگی از وی فرمان می‌برند، چرا که هرچیزی بی‌درنگ به‌دستور او موجود می‌شود و همه سخنان و کارهای او مبتنی بر حق و حکمت است پس چگونه ما به جای این خدای بزرگ‌، چیزی را بخوانیم که نه منفعتی به ما می‌رساند و نه زیانی و از آن گذشته‌، با پرستش آن به قهقرا برمی‌گردیم‌؟ «و روزی که در صور دمیده شود؛ فرمانروایی از آن اوست‌» صور: شاخی (شیپوری‌) است که اسرافیل‌  علیه السلام    در آن می‌دمد، که دمیدن اول برای میراندن زندگان و دمیدن دوم برای احیای مجدد آنهاست‌. مراد در اینجا دمیدن دوم است‌. ابن‌کثیر می‌گوید: «درحقیقت سه نفخه (دمیدن‌) است‌، نفخه‌اول‌؛ برای ایجاد هول و هراس از قیام قیامت‌، نفخه دوم‌؛ برای هلاک ساختن خلق و نفخه سوم‌؛ نفخه برخاستن برای حضور در پیشگاه رب‌العالمین است‌» «دانای غیب و شهود است‌» خدای سبحان داناست به هر آنچه که نهان است و هر آنچه که پیداست «و اوست حکیم‌» یعنی: فرزانه استوارکار در تمام آنچه که از وی سرمی‌زند، از جمله در زنده ساختن و میراندن «آگاه‌» است به همه چیز، از جمله به حساب و جزا.

 ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ ءَازَرَ أَتَتَّخِذُ أَصۡنَامًا ءَالِهَةً إِنِّیٓ أَرَىٰکَ وَقَوۡمَکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٧٤ [الأنعام: 74].

«و یاد کن هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت‌» ابراهیم ابوالانبیا، دهمین‌فرد از اولاد «سام‌» جد بزرگ اعراب است که در شهر «اور» (یعنی نور) از سرزمین «کلدان‌» که هم‌اکنون به‌نام «اورفه‌» معروف است و در جنوب ترکیه درمجاورت مرز سوریه واقع شده‌، به دنیا آمد. به قولی: نام پدر ابراهیم‌، «تارح‌» بود، به قولی‌دیگر: پدرش دو نام داشت: آزر و تارح‌. آری‌! ابراهیم به پدرش گفت: «آیا بتان را به خدایی می‌گیری‌«؟ و آنها را می‌پرستی‌؟ در حالی‌که آنها شایسته الوهیت نیستند؟ این استفهام‌، توبیخی است «همانا من تو و قومت را» که باتو در پرستش بتان موافقند «در گمراهی‌ای آشکاری می‌بینم‌» از راه حق و حقیقت‌.آری‌! کدامین گمراهی آشکارتر و بزرگتر از گرفتن غیر خداوند عزوجل به خدایی است‌؟.

 ﴿وَکَذَٰلِکَ نُرِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِیَکُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِینَ٧٥ [الأنعام: 75].

«و این‌گونه‌، ملکوت آسمان‌ها و زمین را» یعنی: آنچه که در آنها از آفرینش وعظمت و قدرت و فرمانروایی است «به ابراهیم نمایاندیم‌» نری: نمایاندیم و نشان دادیم‌. آری‌! چنان بود که آزر و قومش‌؛ بتان‌، ستارگان‌، خورشید و مهتاب را می‌پرستیدند پس خدای  عزوجل  خواست تا آنها را به اشتباهشان متوجه گرداند لذا با نمایاندن گستره فرمانروایی خویش بر ابراهیم‌  علیه السلام ، زمینه احتجاج وی را بر قومش فراهم گردانید. به قولی: حق تعالی گستره ملک و فرمانروایی عظیم خود در پهنای آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم‌  علیه السلام    بدانسان نمایان و مکشوف ساخت که او از بالا به‌سوی عرش و از پایین به‌سوی فروترین طبقات زمین نگریست‌. ابن‌کثیر می‌گوید: «محتمل است که خداوند عزوجل حجاب‌ها را از برابر بینایی حسی ابراهیم‌  علیه السلام    دور کرده باشد و بنابراین‌، او آنها را به چشم سر دیده باشد. همچنین احتمال دارد که ابراهیم‌  علیه السلام    با بصیرت قلبی و بینش درونی خود، این حقایق را دیده و دریافته باشد». به قولی‌دیگر: ابراهیم‌  علیه السلام    فقط آنچه را که خداوند متعال در این آیه از ملکوت آسمان‌ها و زمین حکایت کرده‌است‌، مشاهده کرد «تا از جمله یقین‌کنندگان باشد» یعنی: عجایب آفرینش و غرایب ملکوت خود را به ابراهیم‌  علیه السلام    نشان دادیم تا او پیامبری برخوردار از علم و آگاهی بوده و علم وی از روی یقین باشد به‌طوری که نسبت به عظمت و قدرت حق تعالی بر همه چیز، ذره شکی در نهاد خود نداشته باشد.

 ﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیۡهِ ٱلَّیۡلُ رَءَا کَوۡکَبٗاۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّیۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأٓفِلِینَ٧٦ [الأنعام: 76].

«پس چون شب بر او پرده افگند» یعنی: او را با تاریکی خویش پوشاند «او ستاره‌ای را دید» نقل است که ابراهیم‌  علیه السلام    ستاره مشتری‌، یا زهره را دید «گفت: این پروردگار من است‌» درباره این سخن ابراهیم‌  علیه السلام    و سایر سخنان وی در این‌باب ـ که در دو آیه بعدی می‌آید ـ میان مفسران دو نظر وجود دارد؛ یک نظر این‌است که: ابراهیم‌  علیه السلام    این سخنان را هنگامی گفت که در دوره طفولیت خویش‌به‌سر می‌برد و دارای بینش آنچنان عمیقی نبود. نظر دوم این است که: او این سخنان را در مقام مناظره و به‌مثابه حکایت از حال و اعتقادات آن بت‌پرستان می‌گفت تا آنان را در حجت ملزم گرداند پس هدفش از طرح این سخنان‌، اقامه حجت علیه قومش بود، نه اینکه به آنها باور داشته باشد. ابن‌کثیر این قول را که‌سخنان ابراهیم‌  علیه السلام    در این باب‌، در مقام مناظره بود، نه از روی تأمل و قناعت‌درونی وی‌؛ ترجیح داده است «پس چون افول کرد» یعنی: چون آن ستاره غروب کرد «گفت‌» ابراهیم‌  علیه السلام : بی‌گمان آنچه غروب کند، خدا نیست زیرا خدا؛ زنده‌، پاینده و تدبیرکننده امور آسمان‌ها و زمین می‌باشد پس «من افول‌کنندگان را» یعنی: خدایانی را که غروب می‌کنند «دوست ندارم‌».

 ﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلۡقَمَرَ بَازِغٗا قَالَ هَٰذَا رَبِّیۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّآلِّینَ٧٧ [الأنعام: 77].

«پس چون ماه را تابان دید» یعنی: طلوع‌کنان دید «گفت: این است پروردگار من‌! آن‌گاه چون افول کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند» به‌سوی راه و روش‌حق «قطعا از گروه گمراهان می‌شوم‌» یعنی: از کسانی می‌شوم که به حق راه نیافته و بر خود ستم می‌کنند و خود را از بهره خیر خویش‌، محروم می‌گردانند. بدین‌سان‌، ابراهیم‌  علیه السلام    به قومش فهماند که هرکس ماه را به خدایی بگیرد؛ گمراه است‌. و چرا ابراهیم‌  علیه السلام    به افول استدلال کرد نه به طلوع‌؟ زیرا استدلال به افول‌، بر بطلان الوهیت آن چیز افول کننده‌، دلالت‌کننده‌تر است‌.

 ﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلشَّمۡسَ بَازِغَةٗ قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَآ أَکۡبَرُۖ فَلَمَّآ أَفَلَتۡ قَالَ یَٰقَوۡمِ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٧٨ [الأنعام: 78].

«پس چون خورشید را طلوع‌کرده دید، گفت: این پروردگار من است‌» زیرا «این بزرگتر است‌» از ستارگان و مهتاب لذا این سزاوارتر به آن است که خدا باشد «وچون افول کرد، گفت: ای قوم من‌! هرآینه من از آنچه شریک مقرر می‌کنید بیزارم‌» یعنی: از اجرام فلکی‌ای که آنها را شرکای خدا قرار داده و به پرستش آنها می‌پردازید، بیزار و برکنارم‌. ابراهیم‌  علیه السلام    این سخن را هنگامی گفت که برایش روشن شد که این پدیده‌ها آفریدگانی هستند که به رساندن نفع و دفع زیانی قادر نمی‌باشند و هیچ‌یک آنها هم خدای هستی نیستند، به‌دلیل اینکه افول می‌کنند. یا ابراهیم‌  علیه السلام    از باب مناظره‌، قوم خود را قدم‌به‌قدم با شیوه حکیمانه و منطقی‌، به‌سوی این باور رهنمونی کرد که اعتقاداتشان‌، هیچ پشتوانه‌ای از دلیل و برهان ندارد.

 ﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٧٩ [الأنعام: 79].

«همانا من روی خود را» یعنی: تمام و کلیت وجود و شخصیت و عبادت خود را «به‌سوی کسی گردانیدم که آسمان‌ها و زمین را آفریده است‌» و آنها را از کتم عدم پدید آورده است «در حالی‌که حنیف هستم‌» یعنی: گراینده هستم از همه ادیانی که چیزی از خلق خدا عزوجل را با وی شریک می‌آورند به سوی دین حق‌، پاکدین و پاکدل هستم «و از مشرکان نیستم‌» که چیزی از خلق خداوند عزوجل را با وی شریک گردانم‌.

 ﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِکُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَشَآءَ رَبِّی شَیۡ‍ٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ٨٠ [الأنعام: 80].

از دلایلی که تأیید می‌کند؛ ابراهیم‌  علیه السلام    این سخنان را در مقام مناظره با قوم خود گفت‌، نه از سر تأمل و گرایش به الوهیت این پدیده‌ها؛ این فرموده خداوند متعال است: «و قومش با او محاجه کردند» یعنی: با او در امر توحید ستیزه و مجادله کردند، همان توحید خالصانه‌ای که او به آن رسیده بود پس خواستند تا او را به صحت و درستی پرستش خدایان باطل قانع نموده و او را از زیان و خشم آن خدایان بترسانند «گفت: آیا با من درباره الله محاجه می‌کنید» یعنی: در باره این‌حقیقت روشن که او از شریک و همتا منزه است «حال آن که او مرا هدایت کرده است‌» به‌سوی توحید و یگانگی خویش درحالی که شما می‌خواهید تا من در شرک و گمراهی و جهالت و عدم هدایت‌، همانند شما باشم‌؟ «و من از آنچه شریک او می‌سازید، بیمی ندارم‌» یعنی: من از آنچه که خود مخلوقی از مخلوقات خداست ـ چون سنگی که نه زیانی می‌رساند و نه نفعی ـ هیچ بیمی ندارم «مگر آن که پروردگارم چیزی‌» از زیان برایم «اراده کند» دربرابر گناهی که مرتکب گردیده باشم‌، که در این هنگام فرمان از آن اوست و در این صورت‌، این زیان از سوی اوست نه از سوی معبودات باطل شما «و علم پروردگار من به هر چیزی احاطه یافته است‌» و به همه‌چیز فراگیر است پس اگر فرود آوردن شری را بر من اراده کند، آن شر، خواه‌ناخواه به من می‌رسد «پس آیا پند نمی‌گیرید» و متذکر نمی‌شوید تا میان توانا و ناتوان تمییز دهید؟.

 ﴿وَکَیۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَکۡتُمۡ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمۡ أَشۡرَکۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَیۡکُمۡ سُلۡطَٰنٗاۚ فَأَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨١ [الأنعام: 81].

«و چگونه از آنچه شریک خدا می‌گردانید، بترسم درحالی‌که شما از آن که برای خداوند چیزی را شریک ساخته‌اید که هیچ دلیلی بر آن بر شما فرونفرستاده‌است‌، نمی‌هراسید»؟ یعنی: چگونه از آنچه که نه زیان می‌رساند و نه سود، نه می‌آفریند و نه روزی می‌دهد، بترسم حال آن که شما از شریک آوردن به خدای لاشریک نمی‌ترسید، با آن که او زیان‌رسان و نفع‌رسان و آفریننده و روزی‌دهنده است و از سوی دیگر، او هیچ حجت و دلیلی هم بر این شرک بر شما نازل نکرده که به آن استدلال و احتجاج کنید «پس کدام یک از ما دو گروه به امن‌» و امان از عذاب «سزاوارتر است‌«؟ گروه مؤمنان به خدای قوی قادر و کافران به بت ناتوان‌، یا گروه مؤمنان به بت ناتوان و کافران به خدای قوی قادر؟ آری‌! به من خبر دهید که کدام یک از این دو گروه‌، به امن و امان و عدم ترس و بیم سزاوارتر است «اگر می‌دانید» و برهان‌های راستین را شناخته و آنها را از شبهه‌های نادرست و باطل تمییز می‌دهید؟.

سپس ابراهیم‌  علیه السلام    خود به این سؤال چنین پاسخ داد:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢ [الأنعام: 82].

«کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند، آن گروه ایشان راست ایمنی‌و ایشانند راه‌یافتگان‌» یعنی: ایشان از کسانی که شرک آورده‌اند، به ایمن بودن سزاوارترند. معنای: ﴿وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ این است که: ایشان ایمانشان را به‌شرک نیالودند زیرا مراد از ظلم در اینجا، شرک است‌.

از ابن‌مسعود رضی الله عنه روایت شده‌است که فرمود: چون آیه کریمه نازل شد، این حکم بر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دشوار آمد و گفتند: کدام یک از ما بر نفس خود ظلم نمی‌کند؟ اگر کار چنان باشد که همه ما از ایمنی بی‌بهره باشیم‌، در این صورت همه بیچاره گشته‌ایم‌؟ همان بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «معنای آیه‌کریمه چنان نیست که شما می‌پندارید بلکه چنان است که لقمان به فرزندش گفت: فرزندم‌! به خدا شریک نیاور زیرا بی‌گمان شرک ظلمی است عظیم‌». یعنی: مراد از ظلم در این آیه‌، شرک است‌.

﴿وَتِلۡکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِیمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞ٨٣ [الأنعام: 83].

«و آن حجت ما است‌» یعنی: حجت‌هایی که ابراهیم‌  علیه السلام    بر قومش اقامه کرد و بیان آن گذشت‌، حجت ما است «که به ابراهیم در برابر قومش دادیم‌» یعنی: او را با آموختن این حجتها نصرت دادیم و به وسیله آنها بر قومش غلبه کرد «درجات هرکس را که بخواهیم بلند می‌گردانیم‌» با هدایت و راهنمایی وی به‌سوی حق و تلقین حجت و علم و حکمت به وی چنان‌که درجات و مراتب ابراهیم‌  علیه السلام    را بلند بردیم «هرآینه پروردگار تو حکیم است‌» در بلند بردن مقام و مرتبه هرکسی که بخواهد «داناست‌» به کسانی که شایستگی این رفعت و برتری را دارند.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۚ کُلًّا هَدَیۡنَاۚ وَنُوحًا هَدَیۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٤ [الأنعام: 84].

«و به او» یعنی: به ابراهیم‌  علیه السلام    «اسحاق و یعقوب را بخشیدیم‌» به‌عنوان بخششی از سوی خود. یعقوب‌  علیه السلام    فرزند فرزندش اسحاق‌  علیه السلام    است «و هریک از آنان را هدایت کردیم‌» زیرا همه ایشان را به نبوت برگزیدیم «و نوح را» که جد ابراهیم‌  علیه السلام    است «پیش از این هدایت کردیم‌» این خود، ما را به فضل الهی بر ابراهیم‌  علیه السلام    در اجداد و احفادش نیز رهنمایی می‌کند «و از نسل او» یعنی: از نسل نوح‌  علیه السلام    «داوود و سلیمان‌» فرزند وی را «و ایوب و یوسف‌» فرزند یعقوب «و موسی و هارون را هدایت کردیم‌» نسل نوح را جداگانه نام برد زیرا یونس و لوط که در آیه بعد از آنها نام برده می‌شود، از نسل ابراهیم‌  علیه السلام    نیستند، چرا که لوط فرزند هاران فرزند آزر، برادرزاده ابراهیم‌  علیه السلام    است‌. دلیل اینکه خدای سبحان هدایت این گروه انبیا  علیهم السلام  را از زمره نعمتهایی بر می‌شمارد که بر ابراهیم‌  علیه السلام    ارزانی داشت‌، این است که: فضل و شرف فرزندان‌، به پدران می‌پیوندد «و این‌گونه‌، نیکوکاران را پاداش می‌دهیم‌» یعنی: همان گونه که این گروه انبیا را که اعمال خود را با جهاد و دعوت و پایداری نیکو ساختند، پاداش دادیم‌، همچنین هر نیکوکار دیگری را پاداش می‌دهیم‌.

﴿وَزَکَرِیَّا وَیَحۡیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلۡیَاسَۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٥ [الأنعام: 85].

«و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همگی از صالحان بودند، هدایت کردیم‌» به قولی: الیاس‌، همان ادریس است‌. ولی این قول درست نیست زیرا ادریس قبل از نوح می‌زیست درحالی که الیاس از نسل نوح است زیرا او برادرزاده هارون برادر موسی ـ علیهما السلام ـ است‌. چنان‌که این آیات نیز بر این امر دلالت می‌کند.

ذکر عیسی در زمره نسل ابراهیم یا نوح‌، دلیل بر آن است که فرزندان دختری از نسل مرد به‌حساب می‌آیند زیرا نسبت عیسی به ابراهیم از راه مادرش مریم است‌. داخل‌بودن حسن و حسین رضی الله عنه در نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز مانند این است چنان‌که در حدیث شریف به روایت صحیح‌البخاری آمده‌است که آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به حسن بن علی رضی الله عنه فرمودند: «همانا این فرزندم سید است و شاید که خداوند عزوجل به وسیله او میان دو گروه عظیم از مسلمانان‌، صلح و آشتی برقرار کند».

﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطٗاۚ وَکُلّٗا فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٦ [الأنعام: 86].

«و اسماعیل و یسع را هدایت کردیم‌» به قولی: یسع‌، خضر  علیه السلام    است‌.به قولی دیگر: او از اصحاب الیاس‌  علیه السلام    است و آن دو، قبل از یحیی و عیسی ـ علیهما السلام ـ می‌زیستند «و» نیز هدایت کردیم «لوط را» لوط برادرزاده ابراهیم‌  علیه السلام    بود «وهریک را بر عالمیان برتری دادیم‌» یعنی: هریک از این گروه پیامبران را با نبوت‌، بر غیر وی از مردم برتری دادیم پس انبیا  علیهم السلام  بهترین بشرند.

﴿وَمِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡ وَإِخۡوَٰنِهِمۡۖ وَٱجۡتَبَیۡنَٰهُمۡ وَهَدَیۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٨٧ [الأنعام: 87].

«و برخی از پدرانشان و فرزندان‌شان و برادرانشان را» هدایت کردیم و بر جهانیان برتری دادیم «و آنان را برگزیدیم‌» اجتباء: برگزیدن‌، یا خالص ساختن‌، یا برتری دادن است «و آنان را به‌سوی راه راست هدایت کردیم‌» یعنی: به‌سوی اسلام که همانا دین یگانه خداوند عزوجل در همه عصرهاست‌.

ملاحظه می‌کنیم که حق تعالی در آیات فوق‌، اولا چهارتن از انبیا  علیهم السلام  را نام‌برد که عبارتند از: نوح‌، ابراهیم‌، اسحاق و یعقوب  علیهم السلام  ، سپس از ذریه (نسل‌) آنان چهارده تن دیگر از انبیا  علیهم السلام  را ـ که در مجموع هجده تن می‌شوند ـ ذکر کرد. اما ترتیب در میان‌شان معتبر نیست زیرا حرف «و» در این آیات‌، موجب ترتیب نمی‌باشد.

حکمت دراین که انبیا: دراین آیات به سه دسته تقسیم شده‌اند، عبارت‌است از این که‌:

1-  داوود، سلیمان‌، ایوب‌، یوسف‌، موسی و هارون  علیهم السلام  در میان نبوت و پادشاهی جمع کردند زیرا داوود و سلیمان پادشاه بودند، ایوب امیر، یوسف وزیر و موسی و هارون  علیهم السلام  حاکم بودند چنان‌که فرموده خداوند متعال درباره ایشان: ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ نیز به این معنی است که نیکوکاران را با یکجا ساختن میان ریاست دنیا و نعمت‌های آن و نعمت هدایت دینی و ارشاد مردم‌، این‌گونه پاداش‌می‌دهیم‌.

2-  زکریا، یحیی‌، عیسی و الیاس  علیهم السلام  به زهد در دنیا ممتاز بودند لذا خدای  عزوجل  ایشان را به وصف (صالحین‌) توصیف کرد.

3-  اسماعیل‌، یسع‌، یونس و لوط، نه از پادشاهان بودند؛ مانند گروه اول و نه از دنیا رویگردان بودند؛ مانند گروه دوم بلکه بر جهانیان زمان خود برتری داشتند، ازاین جهت به فضل و برتری بر جهانیان توصیف شدند.

﴿ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَلَوۡ أَشۡرَکُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٨٨ [الأنعام: 88].

«این است هدایت الله» یعنی: هدایت و برتری و گزینشی که از آیات گذشته در مورد انبیا  علیهم السلام  دانسته شد، همانا هدایت الله عزوجل است «که هرکه را از بندگان خویش بخواهد، به آن هدایت می‌کند» از روی فضلش و هرکه را بخواهد گمراه می‌گرداند؛ از روی عدلش و هدایت‌یافتگان کسانی هستند که خداوند عزوجل ایشان را به گزینش خیر و پیروی از حق توفیق داده‌است «و اگر ایشان‌» یعنی: آن گروه انبیای یاد شده و وابستگان و پیروانشان «شریک مقرر می‌کردند، قطعا حبطه شدی از آنان‌» یعنی: ازحسناتشان «آنچه انجام داده بودند» حبوط: بی‌اثر گردیدن و تباه‌شدن است‌.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَۚ فَإِن یَکۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَکَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّیۡسُواْ بِهَا بِکَٰفِرِینَ٨٩ [الأنعام: 89].

«این گروه‌» انبیایی که ذکرشان رفت «کسانی هستند که آنان را کتاب و حکم دادیم‌» حکم: یعنی علم و حکمت «و نبوت‌» دادیم که بلندترین مراتب بشری و بلندترین مقامات عبودیت برای حق تعالی‌است «پس اگر این گروه‌» یعنی: کفارقریش که معاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند و غیر آنان از سایر اهل زمین «به آیات قرآن کافر شوند، بی‌گمان ما برای ایمان به آن‌» یعنی: برای ایمان به آیات قرآن «گروهی دیگر را گماردیم که هرگز کافر نمی‌شوند» نه چیزی از قرآن را انکار می‌کنند و نه یک حرف از آن را رد می‌نمایند و ایشان مهاجرین و انصارند که به برداشتن بار این امانت توفیق داده‌شدند تا بدانجا که گویی بر این کار گمارده شده‌اند. همچنان از موکلان و گماشتگان به ایمان کسانی هستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درحدیث شریف به ایشان چنین اشاره کرده‌اند: «گروهی از امت من پیوسته بر حق آشکار قرار دارند و مخالفان ایشان به ایشان زیانی رسانده نمی‌توانند تا آن که امرخدا عزوجل (قیامت‌) در رسد».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰلَمِینَ٩٠ [الأنعام: 90].

«این جماعت‌» انبیای ذکر شده «کسانی هستند که الله آنان را هدایت کرد پس به‌هدایت آنان اقتدا کن‌» لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اموری که بر ایشان درباره آن نصی نازل نشده بود، به اقتدای انبیای پیشین مأمور بودند «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «از شما هیچ مزدی برآن درخواست نمی‌کنم‌» یعنی: دربرابر انجام رسالت خویش و تبلیغ قرآن از شما هیچ مزدی نمی‌طلبم «این قرآن جز تذکری برای جهانیان نیست‌» یعنی: قرآن: موعظه‌، یادآور و بیدارگری برای تمام خلق‌، اعم از جن وانس و همه کسانی است که در هنگام نزول آن موجود بودند، یا آنان که بعدا به وجود می‌آیند.

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَیۡءٖۗ قُلۡ مَنۡ أَنزَلَ ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِی جَآءَ بِهِۦ مُوسَىٰ نُورٗا وَهُدٗى لِّلنَّاسِۖ تَجۡعَلُونَهُۥ قَرَاطِیسَ تُبۡدُونَهَا وَتُخۡفُونَ کَثِیرٗاۖ وَعُلِّمۡتُم مَّا لَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنتُمۡ وَلَآ ءَابَآؤُکُمۡۖ قُلِ ٱللَّهُۖ ثُمَّ ذَرۡهُمۡ فِی خَوۡضِهِمۡ یَلۡعَبُونَ٩١ [الأنعام: 91].

«و خداوند را چنان‌که سزاوار اوست‌، قدر نگذاشتند» یعنی: قدر و حرمت خداوند متعال را چنان‌که باید نشناختند، یا او را چنان‌که شایسته عظمت اوست‌، بزرگ نشمردند؛ «آن‌گاه که گفتند: خداوند هیچ چیز را بر هیچ بشری نازل نکرده است‌» یعنی: آن‌گاه که مشرکان قریش‌، منکر ارسال پیامبران و نزول کتاب‌ها از سوی حق تعالی‌شدند «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «چه کسی کتابی را که موسی آن را آورده است فروفرستاد»؟ شما مشرکان به فرودآوردن تورات بر موسی اذعان و اعتراف دارید واز طریق اخباری که از یهودیان دریافت کرده‌اید، این امر را می‌دانید، از این‌گذشته یهودیان را در فرودآمدن چنین کتابی بر آنان تصدیق هم می‌کنید؟ «همان‌کتابی که‌» یعنی: توراتی که «روشنی و هدایتی برای مردم بود، و آن را به صورت طومارها در می‌آورید» خطاب از مشرکان به‌سوی یهود برمی‌گردد، یعنی: شمایهودیان تورات را ورق‌پاره‌های جدا شده و از هم شکافته‌ای می‌گردانید تا به این ترتیب‌، هدفتان از تحریف و تبدیل تورات برحسب دلخواهتان از جمله پنهان ساختن اوصاف حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که در آن ذکر شده است‌، برآورده شود «آنچه را از آن می‌خواهید آشکار می‌کنید» از کاغذهایی که از تورات جدا کرده‌اید «و بسیاری را» یعنی: بسیاری از تورات را «پنهان می‌کنید» پس یهودیان‌، تورات را به دو بخش طومارهای جداگانه‌ای تقسیم کرده بودند تا به آشکارساختن یا پنهان کردن آنچه که می‌خواستند، قادر گردند «در صورتی‌که به شما» یهودیان در قرآن «آنچه که شما و پدرانتان نمی‌دانستید آموخته شد» آموزه‌های یهودیان از قرآن‌، اخباری است که پیامبر ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از وحی خداوند عزوجل به ایشان دادند زیرا وحی الهی در قرآن مشتمل بر خبرهایی است که یهود و نصاری نه از کتب خویش آنها را آموخته بودند، نه از زبان پیامبران خویش دریافته بودند و نه پدرانشان آنها را آموخته بودند. یا خطاب متوجه این امت است‌، که در این‌صورت معنی چنین می‌شود: چه‌کسی بر شما قرآنی را که در آن اخبار گذشتگان و آیندگان است‌، نازل کرد؟ اخباری که نه شما آن را می‌دانستید و نه پدرانتان‌؟ «بگو: خدا» یعنی: خدا عزوجل آن را نازل کرد «آن‌گاه آنان را بگذار تا در کندوکاوشان بازی کنند» یعنی: آن‌گاه رهایشان کن تا همانند کودکان بازی‌گوش‌، در ژرفای باطل خود بازی کنند و هیچ پروایشان را نداشته‌باش‌.

سعیدبن جبیر رضی الله عنه در بیان سبب نزول آیه کریمه می‌گوید: مردی از یهودیان به‌نام مالک‌بن صیف نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و با ایشان مشاجره کرد، آن‌گاه از سرخشم گفت: (ما أنزل الله علی بشر من شیء): خداوند هیچ چیز بر هیچ بشری نازل نکرده است‌)! پس این آیه کریمه در رد پندار وی نازل شد. اما روایت راجح در بیان سبب نزول‌، روایت ابن‌عباس رضی الله عنه است که می‌گوید: آیه کریمه درباره قریش نازل شد.

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ مُّصَدِّقُ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَاۚ وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَهُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ یُحَافِظُونَ٩٢ [الأنعام: 92].

«و این‌» قرآن «کتابی است مبارک‌» یعنی: بسیار بابرکت و دارای منافع و فواید عظیم‌؛ بدان جهت که مشتمل بر منافع دنیا و آخرت و علوم اولین و آخرین است «که ما آن را فروفرستادیم‌» بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم پس شما یهودیان چگونه می‌گویید که: (خداوند هیچ‌چیز بر هیچ‌بشری نازل نکرده‌است‌)؟ «تصدیق کننده آن چیزی است‌که پیش از آن آمده است‌» یعنی: قرآن موافق کتابهایی چون تورات و انجیل است‌که خداوند عزوجل بر پیامبران پیشین نازل کرده است «و تا مردم ام‌القری و کسانی را که پیرامون آنند» از قبایل عرب و سایر طوایف بنی‌آدم‌؛ از عرب و عجم «بیم دهی‌» ام‌القری (مادرشهر): مکه مکرمه است که در منزلت و جایگاه خویش‌، ازهمه شهرها بزرگتر می‌باشد زیرا اولین خانه‌ای که برای عبادت مردم بنا گردیده‌، درآن واقع شده‌است‌، همچنان‌، به‌خاطر آن که مکه قبله‌گاه این امت و محل حج آنان است و در ناف زمین قرار دارد لذا ابلاغ پیام به مردم مکه و هشداردادن آنان‌، معنا انذار و بیم‌دهی سایر اهل زمین را نیز دربر دارد، چرا که اهل زمین تابع این مادرشهر بزرگ امت اسلام‌اند «و البته مؤمنان به آخرت‌، به قرآن ایمان می‌آورند وآنان بر نماز خود محافظت می‌کنند» یعنی: سزاوار کسانی که به سرای آخرت معتقدند، آن است که به این کتاب ایمان آورند زیرا تصدیق به آخرت و بیم ازعاقبت‌، موجب پذیرفتن دعوت کسی است که مردم را به سوی چیزی فرامی‌خواندکه خیر آخرت به وسیله آن در دسترس و دفع زیان آخرت هم به وسیله آن مقدورمی‌باشد پس ایمان به آخرت و خوف از عاقبت‌، اصل دین و نماز هم ستون دین است‌، بدین جهت از این دو امر مخصوصا یاد شد.

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمۡ یُوحَ إِلَیۡهِ شَیۡءٞ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثۡلَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۗ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ٩٣ [الأنعام: 93].

«و ستمکارتر از کسی‌که بر خدا دروغ بر می‌بندد کیست‌«؟ همچون کسانی که گفتند: خداوند عزوجل بر هیچ بشری هیچ چیز نازل نکرده‌است‌. یا معنی این است: چگونه می‌گویید که خداوند عزوجل بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است درحالی که‌این سخن شما مستلزم تکذیب انبیا  علیهم السلام  است و هیچ کس ستمکارتر نیست از آن کس که بر خدا عزوجل دروغ بربندد و چنین بپندارد که پیامبر است درحالی که در واقع امر پیامبر نیست‌، یا بر خدای سبحان در چیزی از چیزهای دیگر ـ همچون تحریم حیوانات اختصاص‌یافته به بتان ـ دروغ بربندد «یا» کیست ستمکارتر از آن کس‌که «می‌گوید: به من وحی شده‌، حال آن که در حقیقت چیزی بر وی وحی نشده است‌» همچون کسانی که به دروغ مدعی نبوت می‌شوند پس اینان نیزستمکارترین مردم‌اند. آری‌! بی‌گمان خدای  عزوجل  انبیایش را از گفتن دروغ‌، مصون و محفوظ نگه داشته است‌، بر خلاف آنچه شما مشرکان در مورد ایشان می‌پندارید زیرا ادعای دروغ‌، شأن و شیوه رهبران کذاب جریانهای ضلالت ـ همچون مسلیمه کذاب‌، اسود عنسی و سجاح است ـ که به‌دروغ مدعی‌نبوت شدند «و» کیست ستمکارتر از «آن کس که گفت: به‌زودی نظیر آنچه را خدانازل کرده است‌، نازل می‌کنم‌» چرا که بر معارضه قرآن توانا هستم و می‌توانم قرآنی همانند آن انشا کنم‌. «انشاء» را از باب مشاکلت‌، «انزال‌» نامید.

در بیان سبب نزول آمده است‌: آیه کریمه در مورد کسانی نازل شد که گفتند: ﴿لَوۡ نَشَآءُ لَقُلۡنَا مِثۡلَ هَٰذَآ إِنۡ هَٰذَآ [الأنفال: 31]. «اگر می‌خواستیم‌، قطعا مانند این قرآن را می‌گفتیم‌».یک روایت دیگر در بیان سبب نزول آیه کریمه این است که: آیه کریمه در باره‌عبدالله بن‌ابی‌سرح نازل شد که نویسنده وحی بود و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آیه: ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَ [المؤمنون: 14]. را بر او املا کردند، بی‌درنگ با خود گفت: ﴿فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ. آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمودند: «بنویس‌؛ این‌چنین نازل شده است که توخواندی‌». پس چون سخنش با وحی موافق گردید، در شک افتاد و با خود گفت: اگر محمد در ادعای نبوت راستگو باشد؛ در واقع به من نیز مانند او وحی فرستاده شده و اگر دروغگو باشد؛ من هم سخنی همسان سخن وی گفته‌ام‌! بنابراین‌، ازاسلام مرتد شد و به مشرکان پیوست‌. اما در روز فتح مکه مجددا اسلام‌آورد ـ چنان‌که داستان وی معروف است‌.

«و اگر بنگری آن‌گاه که ظالمان در غمرات مرگ باشند» غمرات: جمع غمره‌، به‌معنی شدت است یعنی: اگر بنگری آن‌گاه که ظالمان ـ یعنی منکران وحی‌خدا عزوجل ، یا مدعیان دروغین نبوت‌، یا پرچمداران معارضه با قرآن ـ در سکرات مرگ و سختی‌های جان‌کندن قرار دارند؛ بی‌گمان کار بزرگی را دیده‌ای «وفرشتگان دستهایشان را بر آنان گشوده‌اند» برای گرفتن ارواحشان‌، یا برای عذاب نمودنشان درحالی‌که پتکهای آهنین در دستهایشان است و به آنان چنین نهیب می‌زنند: «روح‌های خود را بیرون آرید» از این شداید و سختی‌های جان‌کندن که در آن در افتاده‌اید، یا جانهای خود را از دست ما بیرون آرید و آنها را از عذاب نجات دهید، یا ارواح خود را بیرون آرید تا آن را از اجساد شما برگیریم وجانهایتان را برای ما تسلیم کنید «امروز به‌سبب آنچه به‌ناحق به خداوند نسبت می‌دادید» از انکار فرودآوردن کتاب‌ها از سوی خدای متعال بر پیامبرانش و ادعای اینکه خدای  عزوجل  شرکایی دارد «و به سبب آن که از آیات او سرکشی می‌کردید» یعنی: از تصدیق آیات الهی و عمل به آنها تکبر می‌ورزیدید؛ «به کیفر عذاب خوارکننده می‌رسید» پس این عذاب خوارکننده‌ای که بدان کیفر یافته‌اید، کیفری متناسب و برابر با جرم شماست‌.

﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَتَرَکۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰکُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِکُمۡۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیۡنَکُمۡ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٩٤ [الأنعام: 94].

«و» می‌گوییم به آنان در روز قیامت: «همانا پیش ما تنها آمده‌اید» یعنی: یکی‌یکی‌، جدا از خانواده و مال و یاران و پشتیبانان خود و هرآنچه که بجای خدای سبحان می‌پرستیدید، پیش ما آمده‌اید و امروز چیزی از آنها به‌کارتان نمی‌آید «چنان‌که شما را نخستین‌بار آفریدیم» یعنی: بر همان وصفی پیش ما می‌آیید که در هنگام خارج‌شدن از شکمهای مادرانتان بر آن قرار داشتید؛ عریان وختنه نشده «و آنچه را به شما عطا کرده بودیم پشت سر خود نهاده‌اید» خول: ناز و نعمت‌ها و خدم و حشمی را که در دنیا به شما بخشیده بودیم‌، همه را پشت سر نهاده و چیزی از آنها را نزد ما با خود همراه نیاورده‌اید و نه به وجهی از وجوه‌، ازآنها به‌نفع خود استفاده کرده‌اید. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «فرزند آدم می‌گوید: مال من‌! مال من‌! و مگر برای تو از مالت جز آن‌چیزی است که خورده‌ای و فنایش ساخته‌ای‌، یا پوشیده‌ای و کهنه‌اش کرده‌ای‌، یا صدقه داده‌ای و باقی گذاشته‌ای‌؟ بدان که هرچه جز این گذاشته‌ای‌، همه از بین رفتنی است و در واقع آن را برای مردم گذاشته‌ای‌». «و شفاعت‌کنندگان شما را باشما نمی‌بینیم‌» همانان که در دنیا عبادتشان کردید و گفتید: (ما آنها را جز برای‌آن که هرچه بیشتر ما را به خدا نزدیک کنند، نمی‌پرستیم‌) «39/3». «همانان که گمان می‌کردید؛ در عبادت شما شریکند» با خداوند متعال و از سوی شما سزاوار پرستش می‌باشند، همان‌گونه که حق تعالی سزاوار آن است «به‌یقین پیوند میان شما بریده شد» یعنی: اینک در آخرت پیوند میان شما و معبودان باطلتان بریده شد «و آنچه را که می‌پنداشتید» از شرک و شرکا «از دست شما رفت» و میان شما و میان آنان‌، فاصله وصل نشدنی افتاد.

ابن‌جریرطبری دربیان سبب نزول روایت کرده است‌؛ نضر بن حارث گفت: لات و عزی برای من شفاعت می‌کنند! همان بود که آیه‌کریمه نازل شد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَالِقُ ٱلۡحَبِّ وَٱلنَّوَىٰۖ یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَمُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتِ مِنَ ٱلۡحَیِّۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ٩٥ [الأنعام: 95].

«هرآینه الله شکافنده دانه‌ها و هسته‌هاست‌» شکافنده دانه‌هاست که از آنها گیاهان و نباتات را بیرون می‌آورد و شکافنده هسته‌هاست که از آنها درختان را بیرون می‌آورد. نوی: جمع «نواه‌»، بر هر میوه و محصولی اطلاق می‌شود که دارای هسته باشد، مانند خرما و زردآلو و هلو. «زنده را از مرده بیرون می‌آورد» یعنی: موجود دارای حیات حیوانی و نباتی را از موجود ضعیف و ناچیزی همچون نطفه و بیضه و زمین مرده بیرون می‌آورد درحالی که آنها فاقد حیات هستند.

در تفسیر جدید علمی گفته شده: مراد از بیرون آوردن زنده از مرده‌؛ شکل‌گیری وقوام‌پذیری حیاتی موجودات زنده از غذاهاست بنابراین‌، موجود زنده با خوردن اشیای مرده رشد و نمو می‌کند زیرا غذا مرده است و رشد نمی‌کند.

«و بیرون‌آورنده مرده از زنده است‌» یعنی: بیرون‌آورنده نطفه و بیضه از حیوانات زنده است‌. یا معنای دو جمله فوق این است: بیرون‌آورنده مؤمن از کافر وبیرون‌آورنده کافر از مؤمن است ـ با ولادت‌.

در تفسیر جدید علمی گفته شده: مراد از بیرون آوردن مرده از زنده‌؛ خارج‌شدن مایعاتی همچون شیر از بدن موجودات زنده است زیرا شیر مایع سیالی است که در آن چیز زنده‌ای وجود ندارد درحالی که نطفه دارای حیوانات (سلولهای‌) زنده‌ای است که از بدن حیوان زنده خارج می‌شود.

«این‌» یعنی: صانع این صنع عجیب و پدیدآورنده این کارگاه بدیع که ذکر شد، همانا «الله است پس چگونه به بیراهه برگردانیده می‌شوید»؟ یعنی: با آن که این صنع بدیع و این قدرت کامل پروردگار را می‌بینید، چگونه از حق برگشته و از آن روی بر می‌تابید؟.

﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِ وَجَعَلَ ٱلَّیۡلَ سَکَنٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ حُسۡبَانٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ٩٦ [الأنعام: 96].

«هم اوست که شکافنده صبح است‌» یعنی: شکافنده ستون صبح از تاریکی شب است‌، یا آفریننده نور و روشنی روز است «و شب را آرامگاه گردانید» که مردم درآن از جنب‌وجوش و تکاپو برای معاششان آرام گرفته و از خستگی روز می‌آسایند و به خواب می‌روند، همان‌گونه که دوستان خداوند متعال‌، شبانگاه از وحشت خلق به‌سوی انس با حق‌، آرام می‌گیرند «و خورشید و ماه را معیار حساب گردانید» یعنی: آنها را وسیله و نشانه حساب و کتابی قرارداد که مصالح بندگان به‌آن وابسته است زیرا سیروسفر خورشید و ماه‌، بر اندازه‌های معینی استوار می‌باشد که کم و زیاد نمی‌شود و هریک از آنها را منازلی است که در تابستان و زمستان ودیگر فصلهای سال‌، آن را می‌پیمایند پس اختلاف شب و روز از نظر درازی وکوتاهی‌، بر این حرکت مترتب است‌. آری‌! بدین‌سان پروردگار متعال خورشید و ماه را وسیله و معیار حساب قرار داد تا بندگانش را به قدرت عظیم و صنع بدیع خویش رهنمون گردد «این است اندازه‌گیری آن توانای دانا» و ذات ذوالجلالی که از توانایی‌ها و دانایی‌های او، یکی هم راهبری خورشید و ماه بر چنین تدبیر استوار و محکمی است‌.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلنُّجُومَ لِتَهۡتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٩٧ [الأنعام: 97].

«و اوست آن که برای شما ستارگان را بیافرید تا به وسیله آنها در تاریکی‌های‌» شب‌، به هنگام راهپیمایی‌تان در: «خشکی و دریا راه یابید» آری‌! هنگامی که راه‌های خشکی و دریا بر شما مشتبه و ناپیدا می‌شود، ستارگان بهترین وسیله پیداکردن راه برای شماست و این یکی از منافعی است که خدای  عزوجل  ستارگان را برای برآوردن آن آفریده‌است‌.

بی مناسبت نیست اگر به این حقیقت «علمی ـ تجربی‌» اشاره کنیم که: خطوط طول و عرض‌، به شکلی از اشکال به وضعیت ستاره قطب ارتباط دارند و این خطوط، اساس راهیابی انسان معاصر در فضا، دریا و خشکی می‌باشند «به یقین ما آیات خود را برای گروهی که می‌دانند، به روشنی بیان کرده‌ایم‌» پس تدبر و علم و معرفت است که افق روشنی را به‌سوی آیات و نشانه‌های الهی می‌گشاید.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ فَمُسۡتَقَرّٞ وَمُسۡتَوۡدَعٞۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَفۡقَهُونَ٩٨ [الأنعام: 98].

«و اوست آن که شما را از یک تن‌» یعنی: از آدم‌  علیه السلام    «پدید آورد» که این در عین دلالت بر قدرت حق تعالی‌، بر وحدت اصل و نوع انسانی نیز دلالت می‌کند، امری که خود مقتضی لزوم شناخت و تعاون میان مردم است‌، چه آنان همه از یک‌پدرند و برادران یکدیگر می‌باشند و برادر با برادر یار و غمخوار است‌، نه دشمن مکار «پس برای شما قرارگاهی است و ودیعتگاهی‌» یعنی: برای شما بر روی زمین قرارگاهی و در اندرون آن ودیعتگاهی است‌. به قولی دیگر معنی این است: برای شما قرارگاهی است در رحم زنان و ودیعتگاهی است در صلب (پشت‌) مردان‌. «هرآینه آیات را به تفصیل برای قومی که می‌فهمند» و اهل درک و خردند «بیان کرده‌ایم‌».

ملاحظه می‌کنیم که خداوند متعال در ذکر نجوم‌، تعبیر: ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ و در اینجا تعبیر: ﴿لِقَوۡمٖ یَفۡقَهُونَ را به‌کار برد زیرا پی‌بردن به حکمت آفرینش بشر از یک‌تن واحد و تطور آن به احوال مختلف‌، به دقت نظر و عمق فهم و فکر نیاز دارد،که معنای «فقه‌» نیز همین است اما دانستن جایگاههای ستارگان و راهیابی به وسیله آنها در خشکی و دریا، با مقداری از دانش و مشاهده ظاهری هم ممکن است و به‌دقت‌نظر و تفکر عمیق متوقف نیست‌، از این جهت‌، تعبیر «علم‌» برای آن متناسب بود بنابراین‌، هریک از دو تعبیر فوق‌، مطابق مقتضای حال می‌باشد.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ نَبَاتَ کُلِّ شَیۡءٖ فَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهُ خَضِرٗا نُّخۡرِجُ مِنۡهُ حَبّٗا مُّتَرَاکِبٗا وَمِنَ ٱلنَّخۡلِ مِن طَلۡعِهَا قِنۡوَانٞ دَانِیَةٞ وَجَنَّٰتٖ مِّنۡ أَعۡنَابٖ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُشۡتَبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٍۗ ٱنظُرُوٓاْ إِلَىٰ ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَیَنۡعِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکُمۡ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٩٩ [الأنعام: 99].

«و اوست آن که از آسمان آبی فرودآورد» که آب باران است «پس به وسیله آن‌آب‌، هرگونه گیاه‌» یعنی: گونه‌های مختلف گیاهی «را برآوردیم‌» تعبیر: ﴿فَأَخۡرَجۡنَا بِهِ : (پس به وسیله آن بر آوردیم‌)؛ التفاتی است از حالت غایب به حالت تکلم‌، که این «التفات‌»، مفید عنایت به شأن انسان و نعمتهایی است که به زندگی او مربوط می‌شود «و از آن گیاه‌، جوانه سبزی بیرون آوردیم‌» خضر: سبزیجات تروتازه است «که از آن جوانه سبز، دانه‌های متراکمی برمی‌آوریم‌» یعنی: دانه‌های درهم‌رسته‌ای که برخی با برخی به هم پیوسته‌اند چنان‌که در ترکیب خوشه‌ها می‌بینیم «و از شکوفه درختان خرما خوشه‌هایی است نزدیک به زمین‌» یعنی: به فرمان حق تعالی خوشه‌های درختان خرما از شکوفه‌های آن بیرون می‌آید، درحالی که «دانیه‌» است‌. دانیه: یعنی: نزدیک است به‌طوری که شخص در هردو حال ایستاده و نشسته به آن دسترسی دارد. زجاج می‌گوید: «معنی این است که: بعضی از این خوشه‌ها نزدیک و در دسترس است و بعضی دور. و جمله (بعضی‌از آنها دور است‌) حذف شد زیرا ماقبل آن بر آن دلالت می‌کرد». «و نیزباغهایی از درختان انگور و زیتون و انار ـ همانند و غیرهمانند ـ بیرون آوردیم‌» یعنی: میوه‌هایی که در حجم و رنگ همانند و در طعم و مزه غیرهمانند هستند.

سپس خدای سبحان به فرزندان آدم‌  علیه السلام    فرمان می‌دهد تا به‌سوی این میوه‌ها در مرحله شکوفه‌دهی و در مرحله پختگی و نضج آنها که مرحله بهره‌برداری از آنهاست و برای بدنشان در آن هنگام بسیار سازگار و مفید است‌، به دیده عبرت بنگرند و در این حقیقت نیک تأمل کنند که خدای  عزوجل  چگونه از خاک تیره‌میوه‌های الوان پدید می‌آورد، چگونه از یک خاک و یک آب‌، هزاران گونه گیاه و ثمر با هزاران گونه خواص و طعم و رنگ تقدیم انسان می‌کند؟ پس فرمود: «به میوه آن چون ثمر دهد بنگرید» که چگونه شکوفه آن ضعیف و غیرقابل بهره‌گیری است «و» نیز بنگرید به‌سوی «پختگی آن‌، آن‌گاه که برسد. قطعا در اینها برای مردمی که ایمان می‌آورند، نشانه‌هاست‌» یعنی: در آنچه که به اجمال و تفصیل ذکر شد؛ برای اهل ایمان نشانه‌هایی است راه‌گشا به‌سوی وجود و یگانگی خدای توانای حکیم زیرا پدید آوردن اجناس مختلف و گوناگون از یک اصل‌؛ فقط به‌قدرت آفریننده توانایی ممکن است که به راز و رمزهای مخلوقاتش به‌خوبی آگاه است پس تأمل در هر بخشی از آنها، فتح بابی به‌سوی این آیات و نشانه‌هاست‌.

آری‌! آیه (99) تا (95)، متضمن چهار نوع از ادله بر وجود خدای آفریننده و بر یگانگی‌، علم‌، قدرت و حکمت وی است:

نوع اول: برگرفته از دلالت احوال نباتات و حیوانات است‌.

نوع دوم: برگرفته از احوال نجوم و افلاک است‌.

نوع سوم: برگرفته از احوال انسان و خلقت وی از یک اصل و یک ریشه است‌.

و نوع چهارم: برگرفته از روش رویانیدن و تنوع گونه‌های اشجار و نباتات و اختلاف انواع میوه‌ها و محصولات است‌. که علم جدید در هر بابی از این ابواب‌، میادین عظیمی را پیموده و افقهای جدیدی را در جهت ایمان و یقین به روی عقل و قلب انسان رهپوی جستجوگر گشوده است‌. پس در واقع ما در این آیات‌، دربرابر کتاب باز شده هستی پروردگار  عزوجل  قرار داریم‌. اسفا! که غافلان هر لحظه از کنار آنها می‌گذرند اما لختی هم در برابر آنها درنگ نکرده و دمی دیده جان و دلشان را بر شگفتی‌ها و ابداعات آن باز نمی‌کنند.

 ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ ٱلۡجِنَّ وَخَلَقَهُمۡۖ وَخَرَقُواْ لَهُۥ بَنِینَ وَبَنَٰتِۢ بِغَیۡرِ عِلۡمٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَصِفُونَ١٠٠ [الأنعام: 100].

«و برای خدا شریکانی از جن قرار دادند» یعنی: مشرکان‌، شیطان‌های جنی را شریک خدای  عزوجل  پنداشته و به پرستش و تعظیم آنها پرداختند، همان‌گونه که به پرستش و تعظیم پروردگار می‌پرداختند «حال آن که خداوند آنان را آفریده است‌» یعنی: در حالی‌که به قطعیت می‌دانند که خداوند عزوجل جنیان را آفریده‌است‌. یا: در حالی‌که مشرکان به‌طور قطع می‌دانند که خدای عزوجل آفریننده آنهاست پس چگونه دیگران را با آفریدگار متعال خود به پرستش می‌گیرند؟ «و برای او، پسران و دخترانی تراشیدند» یعنی: مشرکان در خیال خود برای خداوند متعال پسران و دخترانی برساختند زیرا ادعا کردند که فرشتگان دختران خدایند. نصاری نیز ادعا کردند که مسیح‌  علیه السلام    پسر خداست‌، یهود هم ادعا کردند که عزیر پسر خداست «بدون علم‌» بلکه از روی جهل خالص و نادانی محض «او پاک است‌» و مقدس «و برتر است‌» و فراتر «از آنچه وصف می‌کنند» برایش از سخنان باطل و بی‌اساس‌.

 ﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٠١ [الأنعام: 101].

«نوپدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است‌» یعنی: حق تعالی مبدع و نوآورنده آنها بر این وضع محکم و متین و منظم و استوار، بدون نمونه‌برداری پیشینی است «چگونه برای او فرزندی باشد» یعنی: چگونه کسی‌که به وصف آفرینندگی آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست‌، موصوف می‌باشد؛ دارای فرزند است‌؟ آخر چگونه او آنچه را که خود آفریده‌، به فرزندی می‌گیرد؟ از سوی دیگر، ولادت از صفات اجسام است و مخترع اجسام‌، خود جسم نیست تا برایش فرزندیا مانندی باشد «در صورتی که برای او همسری نبوده‌» پس هرگاه برایش همسری وجود نداشته باشد، وجود فرزند هم برای وی ناممکن است‌. همچنان فرزند باید از دو شیئی که با هم تناسب داشته باشند، متولد گردد در حالی‌که هیچ چیز ازمخلوقات خداوند متعال با او هیچ نوع تناسب و تشابهی ندارد؛ زیرا «او همه‌چیز را آفریده است‌» و از آن‌جمله فرشتگان و مسیح و عزیر را «و او به هرچیزی داناست‌» پس هرکس بر این اوصاف باشد، از همه چیز بی‌نیاز است درحالی که فقط نیازمندان خواستار فرزند هستند.

 ﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢ [الأنعام: 102].

«این است الله، پروردگار شما» یعنی: ذات متصف به اوصاف برتر سابق‌، همانا الله پروردگار شماست «هیچ خدایی جز او نیست‌، آفریننده همه‌چیز است پس او رابپرستید» یعنی: هرکس جامع این اوصاف باشد، فقط او سزاوار پرستش است بنابراین‌، غیراو را نپرستید «و او بر همه چیز نگهبان است‌» و ناظر همه اعمال شما می‌باشد.

 ﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٠٣ [الأنعام: 103].

«چشم‌ها او را درنمی‌یابند» یعنی: چشم‌ها به کنه حقیقت او نمی‌رسند. لذا آنچه در اینجا نفی شده است‌، دریافتن و احاطه نمودن بر حق تعالی است‌، نه اصل رؤیت وی‌؛ زیرا مؤمنان‌، خداوند متعال را در آخرت می‌بینند چنان‌که خود می‌فرماید: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣ [القیامة: 22-23]. «در آن روز، صورتهایی شاداب و مسرورند و به پروردگار خویش می‌نگرند». همچنان دیدن حق تعالی در آخرت با احادیث متواتر ـ به چنان تواتری که شک و شبهه‌ای را در آن راهی نیست ـ نیز ثابت شده است «و او دیدگان را درمی‌یابد» یعنی: حق تعالی به آنها احاطه می‌کند و به کنه و حقیقت آنها می‌رسد به طوری که هیچ پوشیده‌ای از آنها بر او پنهان نمی‌ماند.

از عکرمه درباره آیه: ﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾. «چشم‌ها او را درنمی‌یابند»، سؤال شد، در پاسخ گفت: آیا شما آسمان را نمی‌بینید؟ گفتند: چرا؟ گفت: آیا همه آن را می‌بینید و نگاهتان همه آن را احاطه می‌کند؟ گفتند: خیر! گفت: پس دیدن خداوند متعال در آخرت نیز این‌چنین است‌. قتاده می‌گوید: «او بزرگتر از آن است که دیدگان او را دریابند».

صاحب تفسیر «فیظلال القرآن» می‌گوید: «بینایی بشر و حواس و ادراکات ذهنی او همه برای آن آفریده شده تا او به وسیله آنها با این کائنات تعامل کرده و به تکلیف خلافت در زمین قیام نماید و آثار وجود الهی را در صفحات این هستی آفریده شده درک نماید اما در باره ذات خدای سبحان باید گفت که: قدرت دریافت وی به بشر داده نشده زیرا حادث توان آن را ندارد که وجود ازلی و ابدی را ببیند... بگذریم از اینکه قیام به امر خلافت در زمین‌، مستلزم دیدن خدای سبحان نیز نیست‌... به هر حال‌؛ اگر پیشینیان گاهی چنین درخواستی می‌کردند، می‌گوییم که آنها ساده‌اندیش و کوته‌نظر بوده‌اند ولی درخواست معاصران در این مورد را بر امری جز سماجت نمی‌توان حمل کرد زیرا اینان از «اتم‌» و «الکترون‌» و «پروتون‌» و «نیوترون‌» سخن می‌گویند درحالی که هیچ‌یک از آنها، اتم والکترون و امثال آنها را ندیده‌اند ولی چون آثار این پدیده‌ها را می‌بینند؛ وجود آنها را هم مسلم گرفته‌اند اما وقتی برای آنان از وجود خدای سبحان سخن می‌رود، آن هم از طریق آثار بی‌نهایتی که وجود مطلق وی دارد؛ بی‌هیچ دانش و هدایت و برهان روشنی‌، دراین موضوع جدال می‌کنند و خواهان دلیل مادی محسوس می‌گردند، گویی این هستی به تمامی خود و این زندگی با همه اعجوبه‌هایش کافی نیست که در مقام این دلیل قرار گیرد». «و اوست لطیف‌» یعنی: حق تعالی بر بندگانش مهربان است‌. لطف از سوی حق تعالی: توفیق و عصمت اوست‌. بعضی گفته‌اند: لطیف کسی است که رازها را به آسانی درک می‌کند. و اوست «آگاه‌» که به همه اشیاء، اعم از آشکار و نهان آنها احاطه علمی دارد.

﴿قَدۡ جَآءَکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِیَ فَعَلَیۡهَاۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ١٠٤ [الأنعام: 104].

«به‌راستی بصائری از سوی پروردگارتان برای شما آمده است‌» بصائر: جمع بصیرت‌؛ به چند معنی اطلاق می‌شود: نور و باور قلب‌، شناخت ثابت و پایدار، یقین‌، عبرت و نیرویی که به وسیله آن حقایق علمی درک و دریافت می‌شود. و درمقابل آن «بصر» قرار دارد که اشیای حسی به وسیله آن درک می‌شود پس مراد از بصائر: حجتها و برهان‌های روشنی است که هرکس در آنها به‌چشم خرد بنگرد، حق را می‌بیند. این حجتها در آیات این سوره و غیر آن از سوره‌ها، و همچنین در احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که وحی خفی می‌باشد، تجلی یافته است‌. «پس هرکه به دیده بصیرت بنگرد، به سود خود اوست‌» یعنی: هرکس حجت را خردورزانه درک و باور کرده و به مفاد آن عمل کند؛ این‌کار به‌نفع خود اوست «و هرکس نابیناماند» از دیدن حجت و آن را درک نکرده و به آن باور ننماید «پس به زیان خود اوست‌» و خود او از مشاهده حقیقت کور مانده است‌.

بگو: ای محمد! صلی الله علیه و آله و سلم «و من بر شما نگهبان نیستم‌» تا اعمال‌تان را بر شما شمرده و بر شما نظارت و نگهبانی کنم بلکه من پیامبری هستم که پیامهای پروردگارم را به شما می‌رسانم و اوست که بر شما نگهبان است‌.

﴿وَکَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلِیَقُولُواْ دَرَسۡتَ وَلِنُبَیِّنَهُۥ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١٠٥ [الأنعام: 105].

«و این‌گونه‌، آیات خود را گوناگون بیان می‌کنیم‌» به گونه‌های وعد و وعید، القای بیم و امید و موعظه و تنبیه در بیان عقیده توحید «تا مبادا بگویند: تو درس‌خوانده‌ای‌» مشرکان در هنگام شنیدن آیات قرآن خواهند گفت: ای محمد! بی‌گمان تو این پیام را از سوی پروردگار نیاورده‌ای بلکه این همان علم و دانش اهل کتاب است که آن را فراگرفته و از آنان آموخته‌ای‌. پس خدای متعال برای دفع این شبهه‌؛ قرآن را به‌طوری گوناگون بیان کرد تا مجال این القائات نادرست برای آنان فراهم نشود زیرا بیانی این‌چنین‌، به‌صرف خواندن کتابهای پیشین و بدون وحی الهی‌، از کسی برنمی‌آید «و تا اینکه آن را» یعنی: قرآن را «برای گروهی که می‌دانند» حق را؛ پس از آن پیروی می‌کنند و می‌شناسند باطل را؛ پس از آن اجتناب می‌کنند «بیان کنیم‌».

﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٠٦ [الأنعام: 106].

«پیروی کن‌» ای محمد! «از آنچه از جانب پروردگارت به‌تو وحی شده‌» در اینجا خدای متعال به پیامبرش دستور می‌دهد که ذهن و فکر خود را به مشرکان مشغول نکند بلکه به پیروی آنچه که بدان مأمور شده است‌، مشغول باشد «هیچ معبودی جز او نیست‌» از این‌رو فقط باید به وحی و امر وی اندیشید و از آن پیروی کرد «و از مشرکان روی بگردان‌» با عفو و گذشت و تحمل آزارها و ترک‌نمودنشان به نرمی و ملایمت‌؛ تا خدای  عزوجل  بر تو و دعوتت از طریق هجرت و جهاد و غیر آن گشایشی پدید آورد و آن‌گاه بتوانی احکام خداوند عزوجل را در میان‌شان برپاداری‌. این حکم قبل از نزول آیه «قتال‌» بود و به آیه قتال منسوخ شد.

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَکُواْۗ وَمَا جَعَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظٗاۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡهِم بِوَکِیلٖ١٠٧ [الأنعام: 107].

«و اگر خدا می‌خواست آنان شرک نمی‌آوردند» یعنی: قطعا خداوند متعال قادر است بر اینکه همه آنان را مؤمن گرداند به‌طوری که شرک نیاورند و اگر می‌دانست که ایمان را انتخاب می‌کنند، یقینا آنان را به‌سوی ایمان رهنمایی می‌کرد ولی حق تعالی به علم فراگیر خویش دانست که آنان شرک را انتخاب می‌کنند، هم از این‌رو برای آنان شرک را اراده کرد؛ پس فرمان در دست اوست لذا ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! تو این‌قدر بر ایمانشان حریص نباش‌. این آیه دلیل بر آن است‌که: شرک نیز به مشیت خدای سبحان تعلق دارد. «و تو را برآنان نگهبان نگردانیدیم‌» یعنی: تو را مراقب و ناظر اعمال آنان و محکوم به‌سبب جرایم آنان نگردانیدیم «و تو وکیل آنان نیستی‌» یعنی: تو قیم آنچه که نفعشان در آن است نیستی تا منفعت را به‌سوی آنان جلب کنی لذا تو جز ابلاغ رسالت‌، هیچ مسؤولیت و تعهد دیگری در قبال آنان نداری‌.

﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَیۡرِ عِلۡمٖۗ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرۡجِعُهُمۡ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٠٨ [الأنعام: 108].

از ابن‌عباس رضی الله عنه دربیان سبب نزول این آیه کریمه روایت شده است که فرمود: مشرکان مکه گفتند: ای محمد! یا از دشنام‌دادن خدایان ما دست بردار، یا که‌پروردگارت را هجو می‌کنیم و او را به‌باد دشنام و ناسزا می‌گیریم‌! همان بود که‌نازل شد: «و» ای مسلمانان‌! «آنهایی را که مشرکان جز خدا می‌پرستند، دشنام ندهید چرا که آنها از سر دشمنی و نادانی خدا را دشنام خواهند داد» یعنی: خدایان باطل مشرکان را دشنام ندهید زیرا در آن صورت‌، آنها از روی ظلم و تجاوز از حق و از روی نادانی نسبت به آنچه که در حق خدای سبحان از تقدیس و تعظیم واجب است‌، او را دشنام خواهند داد «این‌گونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم‌» یعنی: به مانند آرایش دادن این باطل آشکار در پیش چشم و دل مشرکان‌، برای هر امتی از امت‌های کفر، کردار آنان را آراستیم «آن‌گاه بازگشت‌شان به سوی پروردگارشان است و او آنان را از حقیقت کار و کردارشان آگاه می‌سازد» و در برابر آن جزایشان می‌دهد.

چه‌قدر زشت و نفرت‌بار است حال کسانی که دشنام دادن پروردگار متعال در پیش چشم و دلشان‌، برای دفاع از بت یا طاغوتی آراسته می‌شود. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کسی که پدر و مادرش را دشنام می‌دهد، ملعون است‌. اصحاب گفتند: یا رسول‌الله! چگونه شخص پدر و مادرش را دشنام می‌دهد؟ فرمودند: او پدر شخص دیگری را دشنام می‌دهد و آن شخص هم مقابلتا پدرش را دشنام می‌دهد، همچنان او مادر شخص دیگری را دشنام می‌دهد و آن شخص هم مقابلتا مادرش را دشنام می‌دهد». پس در صورتی‌که فراهم ساختن زمینه دشنام دادن پدر و مادر، مستوجب این همه توبیخ باشد، چگونه است حال کسانی که سبب دشنام دادن خداوند تعالی و تقدس می‌شوند!.

شیخ سعیدحوی در تفسیر «الاساس‌» به مناسبت این آیه‌، سخنی را از علامه الوسی نقل کرده‌، آن‌گاه چنین نتیجه می‌گیرد: «چنانچه طاعت‌، فرض یا واجب یا سنت یا مستحب بود، باید آن را انجام داد، بدون پروا داشتن از پیامدی که بر آن مترتب می‌شود اما اگر امری از امور، مباح بود و بر انجام دادن آن مفسده و مصلحتی مترتب می‌گشت‌؛ در این صورت‌، شخص باید ببیند که جنبه مصلحت مقدم‌تر است یا جنبه دفع مفسده‌، آن‌گاه با در نظر داشت آن عمل کند و در هردو صورت هم مأجور است‌».

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَئِن جَآءَتۡهُمۡ ءَایَةٞ لَّیُؤۡمِنُنَّ بِهَاۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَا یُشۡعِرُکُمۡ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتۡ لَا یُؤۡمِنُونَ١٠٩ [الأنعام: 109].

«و» مشرکان «با سخت‌ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند» یعنی: به سخت‌ترین سوگندهایی که در قدرت و توانشان بود «که اگر معجزه‌ای برای آنان بیاید، حتما به آن ایمان می‌آورند» یعنی: اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم معجزه‌ای از معجزاتی را که آنان پیشنهاد داده‌اند یا می‌دهند، بیاورد؛ قطعا به او ایمان می‌آورند. و از آنجا که مشرکان عقیده داشتند که خداوند عزوجل ، خدای اعظم است‌، از این‌رو به‌نام اوسوگند خوردند. «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «جز این نیست که معجزات تنها در اختیار الله است‌» این معجزه پیشنهادی شما و غیر آن از معجزات‌، همه در اختیار حق تعالی است و هیچ چیز از این معجزات در اختیار من نیست پس اگر خدا عزوجل بخواهد، آن‌را فرود می‌آورد و اگر نخواهد فرود نمی‌آورد «و شما چه می‌دانید که اگر معجزه‌ای هم بیاید، باز ایمان نمی‌آورند» یعنی: ای مسلمانان‌! چه چیز شما را آگاه ساخته است که اگر معجزه‌ای برای آنان بیاید، ایمان می‌آورند؟ نه‌! چنین نیست‌، آنان ایمان نمی‌آورند و حقیقت حال همین است که من شما را از آن آگاه ساختم پس این‌قدر بر ایمان آوردنشان حریص نباشید.

از محمدبن‌کعب قرظی دربیان سبب نزول آیه کریمه روایت شده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با قریش گفت‌وگو کرده و از آنان خواستند که ایمان بیاورند اماآنها در پاسخ گفتند: ای محمد! به ما خبر می‌دهی که با موسی عصایی بود... عیسی مردگان را زنده می‌کرد... ثمود ماده‌شتری داشت و... پس تو هم برای ما از این‌گونه معجزات بیاور تا تو را تصدیق کنیم‌! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «دوست دارید که به شما چه چیزی را بیاورم‌«؟ گفتند: کوه صفا را برای ما طلاگردان‌. فرمودند: «اگر چنین کنم‌، مرا تصدیق می‌کنید»؟، گفتند: آری‌! والله که اگر چنین کنی‌، ما همه از تو پیروی می‌کنیم‌. آن‌گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخاستند و به دعا مشغول شدند، همان بود که جبرئیل‌  علیه السلام    دررسید و به ایشان چنین فرمود: «اگرمی‌خواهی‌، خداوند عزوجل کوه صفا را به طلا تبدیل می‌کند اما اگر در آن هنگام نیز تورا تصدیق نکردند، قطعا عذابشان می‌کند و اگر هم می‌خواهی آنان را به حال خودشان واگذار تا توبه‌کارشان توبه کند». رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «بلکه ترجیح‌می‌دهم که توبه‌کارشان توبه کند». همان بود که خدای  عزوجل  آیه: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ... را نازل کرد.

﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠ [الأنعام: 110].

«و دل‌ها و دیدگانشان را برمی‌گردانیم‌» در روز قیامت بر شعله‌های سوزان و اخگرهای فروزان جهنم «چنان‌که نخستین بار به آن‌» یعنی: به قرآن «ایمان نیاوردند» در دنیا بلکه درباره قرآن آرا و اندیشه‌های باطلی را به‌هم بافتند و سخنان درهم و برهم بسیاری گفتند. یا ممکن است معنی چنین باشد: شما چه می‌دانید که ما دل‌ها و دیدگانشان را بر می‌گردانیم‌، در نتیجه حقیقت را درنیافته و حق را نمی‌بینند بنابراین‌، اگر حتی معجزه‌ای محسوس هم نازل شود ایمان نمی‌آورند چنان‌که اولین‌بار در هنگام نزول آیات ما ایمان نیاوردند «و آنان را رها می‌کنیم‌» یعنی: در دنیا مهلت‌شان می‌دهیم و مجازاتشان نمی‌کنیم «تا در طغیانشان سرگردان بمانند» و سرگشته و حیران در طغیان و تجاوزشان دست‌وپا زنند.

﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١ [الأنعام: 111].

«و اگر ما» درخواست این گروه مشرک را اجابت کرده و «فرشتگان را به سوی آنان می‌فرستادیم‌» تا به چشم سر آنها را دیده و با آنان سخن بگویند و از زبان ایشان از صدق و راستگویی‌ات باخبر شوند «و اگر مردگان با آنان سخن می‌گفتند» یعنی: اگر طبق پیشنهاد دیگری که دادند، مردگانی که برای آنان شناخته شده هستند، به‌فرمان ما زنده ساخته می‌شدند و به آنان می‌گفتند: همانا این‌پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادعای رسالتش از سوی خدا عزوجل راستگوست پس به او ایمان آورید؛ «و» اگر «بر آنان هر چیزی را» از جنس معجزات و نشانه‌ها «دسته دسته گردمی‌آوردیم‌» قبلا: دسته‌دسته و گروه‌گروه‌، یا به‌طور رویاروی و قابل مشاهده «هرگز ایمان نمی‌آوردند» به اختیار و انتخاب خود «مگر آن که خدا بخواهد» که ایمان آورند. یعنی: پس تو ای پیامبر! دل‌نگران ایمان آوردنشان نباش بلکه همچنان که مأمور شده‌ای‌، فقط پیامت را به آنها ابلاغ کن‌. «ولی بسیاری از آنان نمی‌دانند» این حقیقت را تا از خداوند متعال ملتمسانه درخواست هدایت کنند. یا معنی این است: بسیاری از مؤمنان نمی‌دانند که حتی اگر خواسته‌ها و پیشنهادات اینان برآورده هم بشود؛ باز هم ایمان نمی‌آورند.

ابن‌عباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول آیه کریمه روایت می‌کند: گروهی از کفار مکه و زعمای آن نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده و به ایشان گفتند: یا فرشتگان را به ما نشان بده که بر رسالت تو گواهی بدهند، یا بعضی از مردگانمان را زنده کن تا از آنان بپرسیم که آیا تو بر حق هستی یا خیر؟ یا خدا و فرشتگان را با ما رویاروی گردان‌...! همان بود که آیه کریمه نازل شد.

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا شَیَٰطِینَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١١٢ [الأنعام: 112].

«و بدین‌گونه برای هر پیامبر دشمنانی را پدید آوردیم‌» یعنی: چنان‌که تو را به کفر و عناد این مشرکان معاند مبتلا کردیم‌، پیامبران قبل از تو را نیز به این آزمایشها مبتلا کرده و بر هریک از آنان دشمنانی از کفار زمانشان برگماردیم زیرا ابتلا سبب ثبات و پایداری و بسیار شدن اجر و ثواب است‌. نقل است که ورقه‌بن نوفل به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «قطعا هیچ‌کس پیامی همچون پیام تو نیاورده است مگر اینکه مورد دشمنی قرار گرفته‌». آری‌! این دشمنان «از شیاطین انس‌» اند، چون کاهنان و ساحران و رؤسای کفر ـ که از خدای ذوالجلال نمی‌ترسند «و» از شیاطین «جن‌» اند. شیاطین جن: فرزندان ابلیس لعنه‌الله هستند که سایر جنیان وهمچنان آدمیان را گمراه می‌سازند. در حدیث شریف آمده است که ابوذر رضی الله عنه نمازمی‌خواند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمودند: «ای ابوذر! آیا از شیاطین انس و جن‌پناه جستی‌«؟. ابوذر گفت: مگر از آدمیان هم شیاطینی وجود دارند؟رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آری‌!» آن‌گاه این آیه را تلاوت کردند. «بعضی از آنها به بعضی‌دیگر سخنان به ظاهر آراسته القا می‌کنند» یعنی: بعضی از آنها بعضی‌دیگر را به‌طریق پنهانی وسوسه می‌کنند و سخنان باطل خود را با روکشی دروغین می‌آرایند «تا فریب دهند» با آن سخنان همدیگر را «و اگر پروردگار تو می‌خواست‌، چنین نمی‌کردند» یعنی: اگر او می‌خواست‌، شیاطین را از وسوسه‌افگنی بازمی‌داشت ولی او این کار را نکرد تا مؤمنان را بیازماید و بر ثوابشان بیفزاید «پس آنان را با آنچه به دروغ می‌سازند» بر تو و بر خداوند عزوجل «واگذار» زیرا حق تعالی آنان را مجازات نموده و سرانجام‌، تو را بر آنان پیروز می‌گرداند.

﴿وَلِتَصۡغَىٰٓ إِلَیۡهِ أَفۡ‍ِٔدَةُ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَلِیَرۡضَوۡهُ وَلِیَقۡتَرِفُواْ مَا هُم مُّقۡتَرِفُونَ١١٣ [الأنعام: 113].

«و» شیاطین سخنان فریبنده به ظاهر آراسته را القا می‌کنند «تا دل‌های کسانی که‌به آخرت ایمان ندارند، میل کند» یعنی: تا دل‌های باطل‌پرستان و عاشقان دنیا به‌سوی باطل و به‌سوی ظاهرآرایی‌های شیاطین انس و جن‌، میل کند «و تا» این باطل‌پرستان «آن‌» فریب و سخن باطل «را بپسندند» برای خود، بعد از گوش‌سپردن وگرویدن به آن «و تا هرچه عمل کننده آنند، بکنند» از گناهان و معاصی‌ای که لایق شأنشان است‌.

﴿أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِی حَکَمٗا وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مُفَصَّلٗاۚ وَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ١١٤ [الأنعام: 114].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا داوری جز خدا طلب کنم‌«؟ حق تعالی به پیامبرش دستور می‌دهد تا درخواست مشرکان را در تعیین داور میان خود و آنان در مورد آنچه که بر سر آن اختلاف دارند، رد کند زیرا خدای سبحان میان او و آنان داوری عادل است و چگونه داوری جز او می‌طلبند: «با اینکه اوست که این کتاب را به‌سوی شما واضح شده فروفرستاد» یعنی: کتابی را به شما فروفرستاد که شیوا و روشن‌، تبیین شده و فراگیر، جداکننده میان حق و باطل و به‌طور مفصل جوابگوی همه قضایاست «وکسانی که بدیشان کتاب داده‌ایم‌» یعنی: اهل کتاب «می‌دانند که قرآن از جانب پروردگار تو به راستی فرو فرستاده شده‌است‌» و به این حقیقت علم راسخ دارند، هرچند که اظهار انکار و مکابره کنند، چرا که نزد آنان در کتب منزله‌الهی ـ چون تورات و انجیل ـ بر این حقیقت دلایل روشنی وجود دارد «پس‌، ازتردیدکنندگان مباش‌» نقل است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این آیه فرمودند: «نه شک و تردید می‌کنم و نه سؤال می‌نمایم‌». پس این خطاب مقتضی وقوع شک از سوی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم نیست‌. یا خطاب متوجه شنونده است‌، یعنی: ای شنونده‌! در اینکه اهل کتاب به حق و حقیقت دانا هستند، از تردیدکنندگان مباش‌.

﴿وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗاۚ لَّا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١١٥ [الأنعام: 115].

«و سخن پروردگارت به صدق و عدل سرانجام گرفته است‌» یعنی: بی‌گمان خدای  عزوجل  وعده خویش را به اتمام رسانده و شریعت خویش را نازل کرده و به وسیله آن حق را آشکار و باطل را رسوا نموده است‌، وعده‌ها، هشدارها و خبرهای او آراسته به صدق و راستی و اوامر و احکام و قوانینش برخوردار از عدل و داد است «کلمات او را دگرگون‌کننده‌ای نیست‌» نه در آنها خلافی است و نه برای آنچه که او به آن حکم کرده‌، تغییردهنده‌ای است «و او شنوای داناست‌» شنواست به آنچه می‌گویند، داناست به آنچه که در اندرون خویش پنهان می‌دارند.

 ﴿وَإِن تُطِعۡ أَکۡثَرَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ١١٦ [الأنعام: 116].

«و اگر از بیشتر اهل زمین‌» یعنی: از کفار «فرمانبرداری کنی‌» زیرا آنان اکثریت هستند «تو را از راه خدا گمراه می‌کنند» و از دین وی به بیراهه می‌کشند.

آری‌! سنت خدای‌سبحان در خلقش بر آن رفته‌است که حق جز به‌دست اقلیتها پای نمی‌گیرد اما اکثر مردم‌، پیرو خواهش‌ها و هواهای نفسانی خویش در امور دین هستند و «جز از وهم و گمان پیروی نمی‌کنند» وهم و گمانی که هیچ اصل و اساسی‌از علم و عقل ندارد، مثلا این گمان که: معبودان باطل سزاوار پرستش‌اند و آنان بندگان را به خداوند متعال نزدیک می‌سازند! همچنان سایر پندارهای بی‌اساس در اندیشه دینی بشر «و جز این نیست که دروغ می‌بافند» یعنی: آنان در ادعاهای باطل‌خود، حدس و تخمین و دروغ به‌هم می‌بندند.

 ﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِۦۖ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ١١٧ [الأنعام: 117].

«بی‌گمان پروردگار تو به کسانی که از راه وی دور می‌شوند داناتر است و او به راه‌یافتگان نیز داناتر است‌» پس ادعاهای آنچنانی‌، در نزد وی هیچ قدر و قیمتی ندارد.

 ﴿فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کُنتُم بِ‍َٔایَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١١٨ [الأنعام: 118].

«پس‌، از آنچه نام خدا به هنگام ذبح بر آن برده شده‌است‌، بخورید» و چیزی از آن را بر خود حرام نگردانیده و تحت عنوان تدین‌، از خوردن آن امتناع نکنید زیرا حیوان حلال گوشتی که در هنگام ذبح آن نام خدا عزوجل بر آن برده شود، حلال است «اگر به آیات او» یعنی: اگر به احکام او از اوامر و نواهی «ایمان دارید» فقط گوشت حیواناتی را بخورید که نام خدا عزوجل بر آن برده می‌شود، نه نام خدایان پنداری آنان و نه گوشت حیوان خود مرده (مردار) را.

﴿وَمَا لَکُمۡ أَلَّا تَأۡکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَقَدۡ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیۡکُمۡ إِلَّا مَا ٱضۡطُرِرۡتُمۡ إِلَیۡهِۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا لَّیُضِلُّونَ بِأَهۡوَآئِهِم بِغَیۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُعۡتَدِینَ١١٩ [الأنعام: 119].

«و شما را چه شده‌است که از آنچه نام خدا بر آن برده شده‌، نمی‌خورید»؟ یعنی: چه چیز شما را از خوردن گوشت حیوان حلالی که نام خدا عزوجل را در هنگام ذبح آن برده‌اید، بازمی‌دارد، بعد از آن که خدای  عزوجل  خود برای شما از آن اذن خوردن داده‌است «حال آن که خداوند آنچه را بر شما حرام کرده‌، به‌تفصیل برایتان بیان کرده‌است‌» یعنی: خوراکی‌های حرام را به بیانی مفصل و روشن که هیچ جایی برای شک‌وشبهه برایتان باقی نمی‌گذارد، با این فرموده خود: ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِی مَآ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا [الأنعام: 145]. ـ که تفسیر آن بعدا می‌آید ـ بیان کرده است‌. همچنین بیان محرمات در آیات (5 ـ 1) سوره «مائده‌» نیز گذشت «جز آنچه بدان ناچار باشید» یعنی: جز محرماتی که به خوردن آن ناچار و مضطر باشید زیرا ضرورت‌، حرام را مباح می‌گرداند «و همانا بسیاری‌، مردم را به خواهش نفس خویش از روی نادانی گمراه می‌کنند» همانند کفاری که حیوانات «بحیره‌» و «سائبه‌» و مانند آنهارا بر خود تحریم کردند[3] و نیز همه کسانی که با تحریم و تحلیل‌های برخاسته ازهوی و هوس خود، مردم را گمراه ساخته‌اند و مردم نیز از آنها پیروی کرده و غافل از آنند که این راه و رسم‌، پیروی از جهل و گمراهی است چنان‌که در میان بسیاری از ملتها محرماتی رواج دارد که منشأ تحریم آنها فقط هوی و هوس و نادانی می‌باشد «بی‌گمان پروردگار تو به تجاوزکاران‌» از حق به‌سوی باطل «داناتر است‌».

﴿وَذَرُواْ ظَٰهِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَبَاطِنَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡسِبُونَ ٱلۡإِثۡمَ سَیُجۡزَوۡنَ بِمَا کَانُواْ یَقۡتَرِفُونَ١٢٠ [الأنعام: 120].

«و گناه آشکار و پنهان را رها کنید» گناه آشکار: گناه اعضا و اندامهای بیرونی وگناه پنهان: افعال قلب است‌. یا معنی این است: هم گناهانی را که آشکارا مرتکب می‌شوید و هم گناهانی را که در نهان انجام می‌دهید، همه را ترک کنید. به‌قولی‌دیگر: مراد زنای علنی و زنای پنهان‌، یا انجام فعل زنا با زناکاران معروف و مشهور، یا با معشوقه‌های پنهانی است‌. در حدیث شریف به روایت نواس‌بن‌سمعان رضی الله عنه آمده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم راجع به گناه پرسیدم‌، فرمودند: «الإثـم ما حاک فی صدرک وکرهت أن یطلع الناس علیه». «گناه چیزی است که در دلت رسوخ کند و دوست نداشته باشی که مردم برآن آگاه شوند». «بی‌شک کسانی که مرتکب گناه می‌شوند، جزا داده خواهند شد» در قیامت «در برابر آنچه که می‌کردند» در دنیا.

 ﴿وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ١٢١ [الأنعام: 121].

«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید» چون حیوانات مردار (خودمرده‌) و آنچه که به نام غیرخدا عزوجل ذبح شده است‌. اما حیوانی که مسلمان آن را ذبح‌کرده است‌، ترک عمدی نام بردن از الله عزوجل در هنگام ذبح آن ـ در نزد جمهورفقها ـ موجب حرمت تناول آن می‌گردد ولی ترک آن به فراموشی زیانی ندارد. ولی شافعی و دیگران گفته‌اند: بردن نام خدا (بسم الله...) در هنگام ذبح‌، مستحب است نه واجب پس اگر مسلمان آن را ـ ولو به عمد ـ ترک کرد، هیچ زیانی ندارد و موجب حرمت نمی‌گردد زیرا نام خدا عزوجل در قلب هر مسلمانی وجود دارد. بعضی گفته‌اند: آیه کریمه در بیان حکم حیوانات مردار (خودمرده‌ای‌) که اصلا ذبح نشده‌اند و حکم حیواناتی نازل شده که به‌نام غیر خدا عزوجل ذبح گردیده‌اند. «وآن قطعا فسق است‌» یعنی: خوردن گوشت حیوانی که به نام غیرخدا عزوجل ذبح شده و خوردن گوشت خودمرده و مانند آن‌، بیرون رفتن از دایره فرمان حق تعالی وحکم وی است «و هرآینه شیاطین وسوسه القا می‌کنند به‌سوی دوستان خویش تا با شما خصومت کنند» یعنی: شیاطین در ذهن و ضمیر دوستان خود القائات و شبهاتی می‌افگنند که پایه خصومت و جدال آنان با شما قرار می‌گیرد، مانند این سخن آنان در مورد خوردن گوشت حیوان خودمرده به دوستانشان: «شگفتا! از آنچه‌که خدا آن را کشته است‌، نمی‌خورید اما از آنچه که شما خود آن را کشته‌اید، می‌خورید»؟، که این القای باطل‌، آنان را به خوردن حیوانات خودمرده و جدال با شما در این امر، بر می‌انگیزد «و اگر از آنان فرمانبرداری کنید» در امر و نهی‌شان و در مورد حلال شمردن حلالهای خدا عزوجل «قطعا شما هم مشرک هستید» مانند آنان زیرا هرکس به حلال کردن چیزی که خداوند عزوجل آن را حرام کرده‌، اعتقاد یقینی داشته باشد، قطعا کافر است‌.

از ابن‌عباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول روایت شده‌است که فرمود: چون آیه: وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ... نازل شد، فارسیان که در جاهلیت از دوستان قریش بودند و میان‌شان مراوده و مکاتبه برقرار بود، نزد قریش فرستاده و به آنان چنین پیغام دادند: با محمد جدال کنید و به او بگویید؛ آیا حیوانی را که تو با دست خود به وسیله کارد ذبح می‌کنی حلال است اما آنچه که خداوند عزوجل با کاردی از طلا آن را ذبح نموده (یعنی حیوان خودمرده‌)، حرام می‌باشد؟! همان بود که آیه کریمه نازل شد.

﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢٢ [الأنعام: 122].

«آیا کسی‌که مرده بود پس زنده‌اش گردانیدیم‌» یعنی: کافر بود پس به‌سوی اسلام هدایتش نمودیم زیرا ایمان حیاتبخش دلهاست «و نوری به او بخشیدیم که با آن میان مردم راه می‌رود» مراد از نور در اینجا: هدایت و ایمان است‌. بعضی گفته‌اند: نور، قرآن است‌. به قولی‌دیگر: نور، حکمت است‌. پس صاحب ایمان و قرآن و حکمت‌؛ در امور زندگی و در میان مردم‌، با پشتوانه بصیرت و بینشی از سوی پروردگار خویش حرکت می‌کند و زندگی می‌نماید، آری‌! آیا چنین کسی «همانند کسی است که وصفش این است که گرفتار تاریکی‌ها» ی کفر و گمراهی «است و از آن بیرون‌آمدنی نیست‌» و زمینه و فضای این را که از کفر و گمراهی دست بکشد، از دست داده است‌؟ «بدین‌سان برای کافران کار و کردارشان آراسته شده است‌».

از زیدبن اسلم دربیان سبب نزول نقل شده است که گفت: این آیه در شأن عمربن‌الخطاب رضی الله عنه و ابوجهل‌بن هشام نازل گردید زیرا آن دو در حال گمراهی مرده بودند اما خدای  عزوجل  عمر رضی الله عنه را به اسلام زنده گردانید و عزت بخشید و ابوجهل را در کفر و گمراهی‌اش ابقا کرد و این بدان جهت بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دعا کردند: «بارخدایا! اسلام را به ابی‌جهل‌بن هشام یا عمربن الخظاب عزت بخش‌» و دعایشان در حق عمر رضی الله عنه مستجاب گردید. ابن‌کثیر می‌گوید: «صحیح‌آن است که مفاد آیه کریمه عام است و شامل هر مؤمن و کافری می‌شود».

 ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا فِی کُلِّ قَرۡیَةٍ أَکَٰبِرَ مُجۡرِمِیهَا لِیَمۡکُرُواْ فِیهَاۖ وَمَا یَمۡکُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ١٢٣ [الأنعام: 123].

«و بدین گونه‌» که بزرگان مکه را فاسقان آن قرار دادیم «در هر شهری گناهکاران بزرگش را پدید آوردیم تا در آن مکر ورزند» مکر: تدبیر پنهانی برای برگردانیدن دیگری از برآوردن خواسته‌اش با حیله و نیرنگ یا چرب‌زبانی است و معنای آن در اینجا: گردنکشی و ستم و به‌کار بردن حیله و نیرنگ در مخالفت باراه استقامت می‌باشد. گفتنی است که مخصوص ساختن گناهکاران بزرگ به‌یادآوری از آن‌روست که رؤسا و سردمداران بر ارتکاب فساد تواناتر و جسورترند «و بی‌گمان مکر نمی‌ورزند مگر در حق خود» یعنی: وبال و فرجام بد مکر ورزیدنشان به خودشان برمی‌گردد «و درک نمی‌کنند» این حقیقت را از فرط جهل و فروروی‌شان در خواهش‌ها و هوس‌های پلید.

آری‌! سنت خدای  عزوجل  در جوامع بشری این است که کشمکش میان حق و باطل را برافروخته و صف‌بندی میان ایمان و کفر را تشدید می‌کند و در آغاز؛ نفوذ و تسلط از آن سردمداران جرم و رهبران فسق و عصیان و اهل انحراف است ولی سرانجام کار؛ فوز و فلاح نهایی از آن اهل حق و ایمان و استقامت می‌باشد.

﴿وَإِذَا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَةٞ قَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ حَتَّىٰ نُؤۡتَىٰ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ رُسُلُ ٱللَّهِۘ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَیۡثُ یَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا کَانُواْ یَمۡکُرُونَ١٢٤ [الأنعام: 124].

«و چون آیتی برآنان بیاید» یعنی: چون آیتی از آیاتی را که خدای  عزوجل  بر تو نازل کرده است‌، به بزرگان و رؤسای قریش خبر دهی‌، یا برای‌شان معجزه‌ای بیاوری‌؛ «می‌گویند: هرگز ایمان نمی‌آوریم تا آن‌گاه که مانند آنچه به پیامبران الهی داده شده‌، به ما نیز داده شود» مرادشان این است که: ایمان نمی‌آورند مگر آن که به وحی و رسالت برگزیده شوند «خدا بهتر می‌داند رسالتش را در کجا قرار دهد» زیرا رسالت‌، مانند مناصب دنیوی نیست که بتوان آن را به سعی وکوشش و مال و جاه به‌دست آورد، بلکه فضلی از جانب الله عزوجل و مقام و منصبی دینی است که ضوابط و شرایط مخصوص به خود را دارد لذا حق تعالی آن را به هر که خواهد می‌بخشد پس بدانید که انتخاب الهی براین قرار گرفته تا رسالت را درشخص محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، رسول برگزیده و محبوب خویش قرار دهد لذا آنچه را که از شأن شما نیست و لیاقت آن را ندارید، درخواست نکنید. از وائله‌بن‌اسقع روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف فرمودند: «خداوند از اولاد ابراهیم‌، اسماعیل را برگزید و از قریش‌، بنی‌هاشم را و از بنی‌هاشم مرا». «به‌زودی این مجرمان را از جانب الله صغاری خواهد رسید» صغار: خواری و ذلت و رسوایی‌است «و عذابی سخت به‌سبب آن که مکر می‌کردند» زیرا این سردمداران نگفتند آنچه راکه گفتند، مگر به‌سبب کبری که در دل‌هایشان وجود داشت‌.

این آیه چنان‌که در بیان سبب نزول آمده است‌؛ درباره ولیدبن مغیره نازل شد که‌گفت: اگر به‌راستی نبوت حق بود، بی‌گمان من از محمد به آن سزاوارتر بودم زیرا من هم سنا از او بزرگترم و هم در مال و اولاد از او بیش و افزونتر می‌باشم‌!.

﴿فَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یَهۡدِیَهُۥ یَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن یُرِدۡ أَن یُضِلَّهُۥ یَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَیِّقًا حَرَجٗا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی ٱلسَّمَآءِۚ کَذَٰلِکَ یَجۡعَلُ ٱللَّهُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ١٢٥ [الأنعام: 125].

«پس هرکه را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه وی را برای اسلام گشاده می‌کند» یعنی: دلش را باز و گشاده می‌کند تا اسلام را با سینه باز و منشرح بپذیرد. در حدیث شریف به روایت عبدالرزاق‌، ابن‌جریرطبری و غیر ایشان آمده است: اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم راجع به این آیه پرسیدند ؛ یا رسول‌الله! چگونه سینه انسان راه‌یافته گشاده می‌شود؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «نور یقذف فیه، فینشرح له وینفسح: نوری است که در او افگنده می‌شود پس سینه‌اش از آن نور، باز و گشاده می‌شود». گفتند: آیا برای این گشادگی و انشراح‌، نشانه‌ای هم هست که با آن شناخته شود؟ فرمودند: «الإنابة إلى دار الخلود، والتجافی عن دار الغرور، والاستعداد للـمـوت قبل لقاء الـمـوت»: آری‌! نشانه آن رجوع به‌سوی سرای جاودانگی‌، دل برکندن از سرای غرور و قرار و آرام نگرفتن در آن‌، و آمادگی برای مرگ قبل از روبروشدن با آن است‌». همچنین در حدیث شریف آمده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: از مؤمنان چه کسی هشیارتر و زیرکتر است‌؟ فرمودند: «بیشترین آنان در یادآوری از مرگ و بیشترین آنان در آمادگی برای بعد از مرگ‌». «و هرکس را که‌» خداوند عزوجل «بخواهد گمراه کند، سینه‌اش را تنگ می‌گرداند در نهایت تنگی‌» به‌طوری که در آن هیچ جایی برای ایمان و هدایت‌نباشد. ابن‌کثیر می‌گوید: «یعنی سینه‌اش را برای پذیرش (لااله الا الله) تنگ‌می‌گرداند تا بدانجا که این کلمه طیبه به آن وارد نمی‌شود». زجاج می‌گوید: «حرج‌، نهایت تنگی است‌». «چنان‌که گویی به‌زحمت در آسمان بالا می‌رود» زیرا کسی‌که به آسمان بالا رود، به دلیل فشار هوا و کمبود اکسیژن‌، سخت احساس سینه‌تنگی می‌کند، گویی نزدیک است که خفه شود.

گفتنی است که با اکتشافات جدید علمی‌، روشن شده که این تشبیه از معجزات قرآن کریم می‌باشد زیرا حقیقت علمی‌ای که این آیه به بیان آن پرداخته‌، در عصر نزول قرآن کریم شناخته شده نبود. آری‌! این آیه‌، حال معنوی کسی را که به‌سوی اسلام فراخوانده می‌شود ـ درحالی‌که برای وی گمراهی مقدر شده است ـ به حالت حسی کسی تشبیه می‌کند که از بالا رفتن به سوی آسمان سخت احساس سینه‌تنگی می‌کند، گویی می‌خواهد خفقان بگیرد و این معنی که صعود به بالا سبب نفس تنگی می‌شود در روزگار نزول قرآن کریم شناخته شده نبود. خاطر نشان می‌شود؛ آوردن این آیه معجز در سیاق این فقره که با بیان درخواست معجزه از سوی مشرکان آغاز گردید، پیام بس روشنی به همراه دارد. «این‌گونه خداوند رجس را بر کسانی که ایمان نمی‌آورند می‌اندازد» رجس: پلیدی و ناپاکی‌، یا عذاب‌، یا هر چیزی است که فاقد خیر باشد.

﴿وَهَٰذَا صِرَٰطُ رَبِّکَ مُسۡتَقِیمٗاۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَ١٢٦ [الأنعام: 126].

«و این راه پروردگار توست‌» یعنی: راهی که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و همراهان مؤمنشان بر آن هستند، دین پروردگار  عزوجل  است «که مستقیم است‌» و هیچ کجی وانحرافی در آن نیست «هرآینه ما آیات خود را برای گروهی که پند می‌پذیرند» یعنی: دارای فهم و درک پندپذیری از سوی خدا و رسول وی هستند «به روشنی بیان کرده‌ایم‌».

﴿لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡۖ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢٧ [الأنعام: 127].

«برای آنان‌» یعنی: برای این گروهی که پند می‌پذیرند «نزد پروردگارشان دارالسلام است‌» دارالسلام: بهشت است زیرا بهشت‌، سرای سلامتی از هر ناخوشی و ناملایماتی است و مؤمنان از آن‌رو مستحق این سرای سلامتی هستند که با سیر در صراط مستقیم از آفات انحراف و کجروی سالم باقی مانده‌اند «و او ولی آنان است‌» یعنی: خداوند عزوجل مددکار و کارساز و متولی امر آنان است تا آن که درحالی به بهشت درآیند که از هر ستم و ناخوشی‌ای ایمنند «به‌سبب آنچه می‌کردند» یعنی: به سبب اعمال نیک و پاکیزه‌شان‌.

﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ قَدِ ٱسۡتَکۡثَرۡتُم مِّنَ ٱلۡإِنسِۖ وَقَالَ أَوۡلِیَآؤُهُم مِّنَ ٱلۡإِنسِ رَبَّنَا ٱسۡتَمۡتَعَ بَعۡضُنَا بِبَعۡضٖ وَبَلَغۡنَآ أَجَلَنَا ٱلَّذِیٓ أَجَّلۡتَ لَنَاۚ قَالَ ٱلنَّارُ مَثۡوَىٰکُمۡ خَٰلِدِینَ فِیهَآ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞ١٢٨ [الأنعام: 128].

«و روزی که خداوند همه آنان را یکجا حشر کند» یعنی: همه بشر و جن را در محشر گرد آورد، می‌فرماید: «ای گروه جنیان‌» یعنی: ای شیطانهای جنی «از آدمیان پیروان بسیار گرفتید» یعنی: از آنان بسیاری را اغوا و گمراه کردید تا درحکم پیروان شما شدند، در نتیجه‌، ما نیز آنان را با شما یکجا حشر کردیم‌. «و دوستان آنها از آدمیان می‌گویند» یعنی: پیروانشان از کفار انسی‌، در پاسخ به آن فرموده حق تعالی می‌گویند: «پروردگارا! ما از همدیگر بهره‌مند شدیم‌» بهره‌برداری جنیان از آدمیان‌، لذت‌گرفتن‌شان از پیروی آدمیان است اما بهره‌مندی آدمیان ازجنیان این است که: چون آرایش‌دهی گناهان را از جنیان پذیرفتند و در گناهان فروافتادند، از آن گناهان لذت بردند و بهره‌مند شدند، همچنان اهل جاهلیت وهم‌قطارانشان‌، جنیان را در القائاتشان تصدیق می‌کردند و از این تصدیق خویش لذت می‌بردند و کاهنان و عرافان هم در برابر آن‌، به چیزی از بهره‌های دنیا دست می‌یافتند «و به میعادی که برای ما مقرر داشته بودی‌، رسیدیم‌» یعنی: به میعاد روز قیامت‌. این نوعی حسرت خوردن بر گذشته و اعترافی از سویشان به فرارسیدن میعادگاه الهی‌ای است که آن را در دنیا تکذیب می‌کردند. «خدا می‌فرماید: آتش دوزخ جایگاه شماست‌» یعنی: اقامتگاه و منزلگاه شما و دوستان شماست «جاودانه درآنید مگر آنچه خدا بخواهد» مگر در آن وقتی که خداوند عزوجل ، نبودنتان را در دوزخ بخواهد. یا: مگر در آن اوقاتی که از عذاب سوزان به عذاب سرد زمهریر یا آب جوشان درآیید «بی‌گمان پروردگار تو حکیم داناست‌» به آنچه که با دوستان و دشمنانش انجام می‌دهد.

روایت شده‌است که ابن‌عباس رضی الله عنه در تبصره‌ای بر این آیه فرمود: «برای هیچ‌کس سزاوار نیست که بر خدای  عزوجل  در مورد خلقش حکم کرده و آنان را از پیش خود به بهشت یا دوزخ فرود آورد». مراد ابن‌عباس رضی الله عنه این است که نباید کسی حکم خدا عزوجل را در مورد کسی ـ اعم از مؤمن یا کافر ـ پیشگویی کرده و قاطعانه بگوید که: جایگاه فلان ـ مثلا ـ در بهشت یا در دوزخ است‌.

 ﴿وَکَذَٰلِکَ نُوَلِّی بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٢٩ [الأنعام: 129].

«و این‌گونه بعضی از ستمکاران را بر بعضی دیگر مسلط می‌کنیم‌» یعنی: این گونه ستمکاران جن را بر ستمکاران انس و نیز بعضی از ستمکاران را بر بعضی دیگرمسلط می‌کنیم تا آنان را هلاک کنند و به ذلت کشانند. یا معنی این است: بعضی از ستمکاران را در دوزخ‌، دوستان یا پیروان بعضی دیگر قرار می‌دهیم‌؛ «به کیفر آنچه می‌کردند» یعنی: مسلط ساختن بعضی از ظالمان بر بعضی‌دیگر، به سبب کار وکردار کفرآمیز و گناه‌آلودشان است‌. از اعمش روایت شده‌است که گفت: «ازسلف صالح شنیدم که می‌گفتند: چون زمانه فاسد شود، خدای  عزوجل  بدترین مردم را بر مردم حاکم می‌کند». فضیل‌بن عیاض گفت: «هرگاه دیدی که ظالمی‌از ظالم دیگر انتقام می‌گیرد پس بپاخیز و با خوشحالی تماشا کن‌».

 ﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ رُسُلٞ مِّنکُمۡ یَقُصُّونَ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِی وَیُنذِرُونَکُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَاۚ قَالُواْ شَهِدۡنَا عَلَىٰٓ أَنفُسِنَاۖ وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَ١٣٠ [الأنعام: 130].

«ای گروه جن و انس‌» یعنی: روزی که آنان را محشور می‌کنیم‌، به آنان از باب سرزنش می‌گوییم: ای گروه جن و انس‌! «آیا از میان شما فرستادگانی برای شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از ملاقات این روزتان شما را بیم دهند»؟ یعنی: آیا فرستادگانی از انس نزد شما نیامدند که کتابهای خداوند عزوجل را بر انس و جن تلاوت کنند و شما را از ملاقات روز قیامت بیم دهند؟ زیرا جمهور سلف و خلف برآنند که از جن پیامبری مبعوث نشده است و جنیان فقط حامل پیامی به‌سوی طایفه خویش هستند که آن را از پیامبر انسی می‌شنوند. «می‌گویند: برخود اعتراف کردیم‌» که پیامبران آمدند و پیامت را به ما ابلاغ کردند. این اقراری از سویشان به این حقیقت است که حجت خدای  عزوجل  بر آنان در فرستادن پیامبرانش واجب گردیده است «و زندگی دنیا آنان را فریب داده بود» زندگی دنیا با آرایشها و زینتهای‌خود، آنان را به خود مشغول گردانیده بود بنابراین‌، دل‌هایشان به‌سوی آن گروید تا بدانجا که این گرایش‌، آنان را به‌سوی تکذیب پیامبران کشانیده و از ایمان به ایشان باز داشت «و بر خود گواهی دادند که کافر بوده‌اند» در دنیا به پیامبران مرسل حق تعالی و آیاتی که ایشان با خود آورده بودند. این گواهی دیگری از سوی آنان بر ضد خودشان است‌.

 ﴿ذَٰلِکَ أَن لَّمۡ یَکُن رَّبُّکَ مُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا غَٰفِلُونَ١٣١ [الأنعام: 131].

«این‌» فرستادن پیامبران و خواندن آیات «به‌سبب آن است که هرگز پروردگار تو هلاک‌کننده شهرها از روی ستم نیست درحالی که مردم آنها غافل باشند» آری‌! خدای  عزوجل  هلاک‌کننده مردم شهرها به‌ستم نیست زیرا او برتر از آن است که ستم کند بلکه به امت‌ها عذر نمایانده و فقط در صورتی هلاکشان می‌کند که سزاوار این هلاکت باشند و او با فرستادن پیامبران حامل بیم و امید به‌سوی مردم‌، پرده پندار و غفلت و بی‌خبری را از جلو روی آنان برمی‌دارد. یا معنی این است: خداوند عزوجل هلاک‌کننده شهرها نیست به سبب ستمی که کرده‌اند، مگر بعد از برپاکردن حجت بر آنان‌.

﴿وَلِکُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ١٣٢ [الأنعام: 132].

«و برای هریک طبق کار و کردارشان درجاتی است‌» برای هریک از دو گروه جن و انس در آخرت‌، برحسب اعمالشان‌، درجات و مراتب متفاوتی ـ در بهشت یا دوزخ ـ است «و پروردگارت از آنچه می‌کنند، غافل نیست‌» ابویوسف و محمد ـ رحمهماالله ـ با این آیه استدلال کرده‌اند بر این که: جنیان نیز در برابر طاعت حق تعالی پاداش داده می‌شوند و به بهشت وارد می‌شوند.

﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَنِیُّ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفۡ مِنۢ بَعۡدِکُم مَّا یَشَآءُ کَمَآ أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّةِ قَوۡمٍ ءَاخَرِینَ١٣٣ [الأنعام: 133].

«و پروردگار تو غنی و صاحب رحمت است‌» یعنی: خدای سبحان از خلقش بی‌نیاز است‌، نه به خودشان نیازی دارد نه به عبادتشان‌، نه ایمانشان به وی نفعی می‌رساند، نه کفرشان به وی زیانی اما با وجود این بی‌نیازی‌، بر آنان صاحب رحمت و مهربانی است‌، که رحمت وی بر ایشان با وجود کمال بی‌نیازی‌، خود بیانگر منت‌های فضل و کرم وی است و از رحمت اوست که آنان را به تکالیف چندی مکلف کرده است تا ایشان را در معرض منافعی همیشگی قرار دهد «اگر بخواهد، شما را از میان می‌برد» و با عذاب ریشه‌کن می‌کند ای بندگان نافرمان‌! «وبعد از شما» یعنی: بعد از نابود ساختنتان «هرکه را بخواهد» از خلقش «جانشین می‌سازد» از آنان که نسبت به شما در برابر او فرمان پذیرترند «همچنان که شما را از نسل قومی دیگر پدید آورد» به قولی: مراد از آن قوم‌، سرنشینان کشتی نوح‌  علیه السلام    اند.

 ﴿إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَأٓتٖۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ١٣٤ [الأنعام: 134].

«قطعا آنچه به شما وعده داده می‌شود» از برانگیختن در قیامت و مجازات در آخرت «آمدنی است‌» خواه‌ناخواه و به‌طور حتم زیرا خداوند عزوجل خلف وعده نمی‌کند «و شما گریزنده نیستید» از عذاب من و نمی‌توانید مرا درمانده کنید. اعراب می‌گویند: «أعجزنی فلان: فلان مرا درمانده ساخت‌»؛ آن‌گاه که از نزد وی بگریزد و او نتواند خود را به وی برساند. این تعبیر رد کننده این پندار مشرکان است که می‌گفتند: «من مات فقد فات: هرکس مرد؛ در حقیقت فنای ابدی شد وجان به در برد». از ابی‌سعید خدری رضی الله عنه روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درحدیث شریف فرمودند: «یا بنی آدم، إن کنتم تعقلون فعدوا أنفسکم من الـمـوتى، والذی نفسی بیده إنما توعدون لآت وما أنتـم بمعجزین». «ای فرزندان آدم‌! اگر شما اهل خرد و اندیشه هستید، خود را از مردگان بشمارید زیرا سوگند به آن ذاتی که جانم در ید اوست‌، آنچه وعده داده شده‌اید البته آمدنی است و شما گریزنده نیستید».

﴿قُلۡ یَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنِّی عَامِلٞۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ١٣٥ [الأنعام: 135].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «ای قوم من‌! بر حالت خویش عمل کنید» این جمله دارای دو معنی است:

1-  بر همان راه و روشی که هستید پایداری کنید، اگر می‌پندارید که بر جاده هدایت روان هستید.

2-  هرچه در توان شماست انجام دهید و بر کفر و دشمنی‌تان پای بفشارید.

«من نیز عمل‌کننده‌ام‌» من هم بی‌پروا به شما و بی‌آن که به کفرتان اهمیتی بدهم‌، بر راه و روش و برنامه خود پایبند و پایدار و مقاوم و برقرار هستم «به‌زودی خواهید دانست‌» چه‌کسی برحق است و چه‌کسی بر باطل و به‌زودی خواهید دانست «که عاقبت پسندیده سرا» یعنی: پیروزی و وراثت زمین در سرای دنیا ونیک‌فرجامی سرای آخرت «از آن کیست‌» آیا از آن ماست یا از آن شما؟ «بی‌گمان ستمکاران‌» یعنی: کافران «رستگار نمی‌شوند» آری‌! خدای عزوجل وعده‌اش را برای پیامبرش محقق کرد و او را بر سرزمین‌های مخالفانش مسلط گردانیده مکه را برای وی گشود و او را بر تکذیب‌کنندگان قومش غالب و بر کل جزیره‌العرب مسلط گردانید و همه اینها در حیات آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم روی داد و بعداز حیات ایشان در دوران خلفای ایشان نیز، شهرها و قلمروهای بزرگ دیگری فتح گردید.

در این آیه خدای سبحان یکی از شیوه‌های ادبی انذار و هشدار را که تعجیز و تحدی است و در قرآن کریم نمونه‌های دیگری نیز دارد، به‌کار برده است‌.

 ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِیبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَکَآئِنَاۖ فَمَا کَانَ لِشُرَکَآئِهِمۡ فَلَا یَصِلُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَا کَانَ لِلَّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَىٰ شُرَکَآئِهِمۡۗ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ١٣٦ [الأنعام: 136].

در آیات ذیل‌، خدای  عزوجل  انواعی چند از احکامی را که اهل جاهلیت برای خود اختراع کرده بودند، در میان می‌گذارد، که نوع اول عبارت است از: «و برای‌خداوند از زراعت و چهارپایانی که خود او آفریده‌است‌، بهره‌ای قائل شدند و به پندار خود گفتند که: این سهم برای الله است و این سهم برای شرکایی که ما مقرر کرده‌ایم‌» یعنی: کفار عرب برای خداوند عزوجل از آنچه خود از کشت و میوه درختان و نسل‌های چهارپایان آفریده‌، سهمی مقرر کرده آن را صرف مسکینان و میهمانان می‌کردند، همین‌گونه برای خدایان باطل خود نیز بهره‌ای از این اشیا مقرر کرده وآن را صرف متولیان بتان و خدمتکاران آستان آنان می‌کردند و چون اموال اختصاص یافته به بتان تمام می‌شد؛ از سهمی که برای خدا مقرر کرده بودند، برداشته و به وجوه مصارف بتان می‌افزودند و می‌گفتند: خداوند از این وجوه بی‌نیاز است‌. یا اگر چیزی از سهم خداوند عزوجل در سهم بتان در هم می‌آمیخت‌، آن‌را به حال خود واگذاشته و می‌گفتند: خدا بدان نیازی ندارد. ولی اگر از سهم بتان در سهم خداوند عزوجل در می‌آمیخت‌، آن را جدا کرده و می‌گفتند: بتان بدان نیازمندند. «پس آنچه خاص شرکایشان بود، به خدا نمی‌رسید» یعنی: به مصارفی نمی‌رسید که خداوند عزوجل صرف اموال در آنها را مشروع گردانیده‌، همچون صدقه‌، صله‌رحم و اطعام میهمان «ولی آنچه خاص خدا بود، به شرکای آنان می‌رسید» یعنی: آن را در مصارف مربوط به دستگاه بتان و بت‌سالاران مصرف می‌کردند «چه بد حکم می‌کنند» در اینکه خدایان باطل خود را بر خدای سبحان برگزیده و مخلوقی ناتوان را بر خالق توانا ترجیح می‌دهند. قطعا این‌گونه سخنان و اعمال‌، صرفا بر پندار غلط آنان متکی است‌، که خداوند عزوجل نه آنها را بدان امر کرده‌، نه همچو تقسیم‌بندی‌ای را برای‌شان مشروع گردانیده است‌.

﴿وَکَذَٰلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَکَآؤُهُمۡ لِیُرۡدُوهُمۡ وَلِیَلۡبِسُواْ عَلَیۡهِمۡ دِینَهُمۡۖ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١٣٧ [الأنعام: 137].

نوع دوم از احکام اختراع‌کرده اهل جاهلیت عبارت بود از: «و این گونه‌» که شیاطین اختصاص دادن سهمی برای خدا عزوجل و سهمی دیگر برای بتان را در چشم مشرکان آراستند، همین‌گونه «شرکایشان در نظر بسیاری از آنان قتل فرزندان‌شان را آراستند» یعنی: شیاطین این عمل زشت را نیز در چشم و دلشان نیکو جلوه دادند «تا آنان را هلاک کنند» یعنی: تا سرانجام‌، آن دختران و پسران بی‌گناه را هلاک کنند، با کشتن و زنده‌به‌گورکردن به‌ناحق آنان‌. یا شیاطین‌، مشرکان را با گمراه‌کردنشان هلاک و نابود کنند «و تا مشتبه‌» و درهم و برهم «سازند» شیاطین «بر آنان دین‌شان را» و در نتیجه آنان نتوانند میان آنچه که برای‌شان مشروع است‌، با آنچه که مشروع نیست‌، فرق بگذارند. بعضی گفته‌اند :مراد از شرکا در اینجا، خدمتکاران بتان از کاهنان و پرده‌داراناند که زنده‌به‌گور کردن دختران را از بیم نیازمندی یا به اسارت درآمدن آنها و کشتن فرزندان را از بیم فقر و درویشی‌، در چشم و دل مشرکان می‌آراستند. همین طور به‌نام خدای بزرگ سوگند یاد می‌کردند که اگر به آنان این تعداد (عددی معین را ذکر می‌کردند) از اولاد پسر عنایت نماید، یکی از آنان را برای او قربانی می‌کنند چنان‌که عبدالمطلب‌، چنین نذر کرد و قرعه به‌نام عبدالله پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برآمد، و سرانجام او با فدیه دادن صد شتر، از ذبح وی منصرف شد «و اگر خدا می‌خواست چنین نمی‌کردند» یعنی: این جنایت از سوی آنان به اراده تکوینی‌خداوند عزوجل سرزد، بر اساس حکمتی که او خود به آن داناتر است «پس آنان را با آنچه افترا می‌بندند واگذار» یعنی: آنان و افترابستن‌شان بر خدای سبحان را رها کن‌؛ زیرا این اعمال‌شان به تو زیانی نمی‌رساند.

﴿وَقَالُواْ هَٰذِهِۦٓ أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ حِجۡرٞ لَّا یَطۡعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُ بِزَعۡمِهِمۡ وَأَنۡعَٰمٌ حُرِّمَتۡ ظُهُورُهَا وَأَنۡعَٰمٞ لَّا یَذۡکُرُونَ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا ٱفۡتِرَآءً عَلَیۡهِۚ سَیَجۡزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ١٣٨ [الأنعام: 138].

نوع سوم از انواع احکام ساختگی اهل جاهلیت این بود: «و گفتند: این چهارپایان و زراعت ممنوع است‌» یعنی: حرام و ممنوع (قرنطینه‌) است زیرا به بتان ما اختصاص دارد «و جز کسی‌که ما بخواهیم‌، هیچ‌کس نباید از آن بخورد، به‌زعم خودشان‌» و آنان خدمتگزاران بتان و مردان بودند که منحصرا حق استفاده از آن اموال را داشتند «و چهارپایانی دیگر است که سواری بر پشت آنها حرام شده‌است‌» و آن عبارت است از: حیوانات «بحیره‌»، «سائبه‌» و «حام‌» که به‌نوعی توتم عصر جاهلی بودند.[4] پس از روی جهالت‌، سواری یا حمل بار بر این نوع از چهارپایان را تحریم می‌کردند «و چهارپایان دیگری است که نام خدا را بر آنها نمی‌گیرند» این نوع سوم از چهارپایان ذکرشده در این آیه است و آن عبارت از: چهارپایانی است که آنها را به‌نام بتانشان و برای آنان ذبح می‌کردند، نه به‌نام خداوند عزوجل . بعضی گفته‌اند: مراد آیه این است که حتی آنان سوار بر این چهارپایان به مناسک حج هم نمی‌رفتند تا بر پشت آنها نام خدا عزوجل را ببرند «به‌محض افترا بر خدا» یعنی: در این ادعای خود که این اعمال از دین خدا عزوجل است‌، دروغ گو بوده و بر خدا افترا می‌بستند «خداوند به‌زودی آنان را در برابر آنچه که افترا می‌بستند، جزا خواهد داد».

 ﴿وَقَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَٰذِهِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ خَالِصَةٞ لِّذُکُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِنَاۖ وَإِن یَکُن مَّیۡتَةٗ فَهُمۡ فِیهِ شُرَکَآءُۚ سَیَجۡزِیهِمۡ وَصۡفَهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ١٣٩ [الأنعام: 139].

«و گفتند: آنچه در شکم این چهارپایان است‌» مراد آنها جنین‌های شکم چهارپایان «بحیره‌» و «سائبه‌» بود «خاص مردان ماست‌» یعنی: فقط برای آنها حلال است «و بر همسران ما حرام است‌» مرادشان همه زنان اعم از دختران‌، خواهران‌، همسران و مانند آنها از زنان بودند. بعضی برآنند که مراد آیه: شیر آن حیوانات بود که آن را برای مردان حلال و برای زنان حرام گردانیدند «و اگر مرده باشد» یعنی: اگر جنینی که در شکم آن چهارپایان است‌، مرده باشد «پس آنان همه در آن‌» یعنی: در جنین مرده «شریکند» و مرد و زن هردو از آن می‌خورند. از ابن‌عباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: «اگر گوسفند، جنین نر می‌زایید، آن‌را ذبح می‌کردند و فقط مردان حق تناول از آن را داشتند نه زنان و اگر جنین ماده می‌زایید، آن را رها کرده و ذبح نمی‌کردند و اگر جنین‌، مرده متولد می‌شد، مردان و زنان همه در آن شریک بودند چنان‌که حق تعالی در این آیه فرموده است‌». «خداوند به‌زودی وصف آنان را جزا خواهد داد» یعنی: به‌زودی در برابر این‌سخنان و احکام اختراعی‌شان به آنان سزای مناسب خواهد داد «زیرا او حکیم‌» است در افعال و اقوال و شریعت و مقدرات خویش «داناست‌» به عقیده واعمال خیر و شر بندگان خویش پس جزای همه را به کاملترین وجه خواهد داد.

﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِۚ قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ١٤٠ [الأنعام: 140].

«هرآینه کسانی که فرزندان خود را» یعنی: دختران خود را «کشتند» با زنده به گور کردنشان «از روی سفاهت و نادانی‌» نه از روی حجت عقلی یا شرعی «زیانکار شدند» سفاهت: سبک‌مغزی‌، کم‌خردی و نادانی است‌. آری‌! آنان از روی جهل و کم خردی ندانستند که این خداوند عزوجل است که روزی دهنده فرزندان‌شان است‌، نه خودشان «و» نیز زیانکار شدند کسانی که «آنچه را خداوند روزیشان داده بود، حرام کردند» از چهارپایانی که آنها را «بحیره‌» و «سائبه‌» می‌نامیدند «از روی افترا به خداوند» زیرا خدای سبحان هیچ چیز از این اشیا را حرام نکرده است «در حقیقت آنان گمراه شدند و راه یافته نبودند» به‌سوی راه صواب در این حرام ساختن‌های خویش‌.

از ابن‌عباس رضی الله عنه روایت شده‌است که فرمود: «اگر دوست داری که از جهالت اعراب آگاه شوی پس آیات بعد از صدوسوم از سوره انعام: ﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ قَتَلُوٓاْ... را بخوان‌».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ وَٱلنَّخۡلَ وَٱلزَّرۡعَ مُخۡتَلِفًا أُکُلُهُۥ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٖۚ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ یَوۡمَ حَصَادِهِۦۖ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٤١ [الأنعام: 141].

«و اوست کسی‌که باغهای داربست‌دار» یعنی: برداشته شده بر ستونها «و بدون داربست را» یعنی: درختان فروگذاشته بر روی زمین را که بر ستونها برافراشته نیستند «پدید آورد» به‌قولی: درختان داربست‌دار (معروشات‌)، درختانی است که بر روی زمین پهن می‌شود، مانند انگور و خربزه و خیار و غیره‌، یا به وسیله ستونها برپا می‌شود تا شاخه‌ها بر آن فرو غلتد و درختان بدون داربست (غیرمعروشات‌)، درختانی است که بر ساق خود ایستاده باشد، مانند درخت خرما و سایر درختان ستون‌دار «و پدید آورد درختان خرما و زراعتی را که محصولات آن گوناگون است‌» یعنی: بر وبار و طعم و لذت و میوه آن و دانه یا گوشتی که از آن می‌خورند، گوناگون است‌. بدین‌سان خدای  عزوجل  با این گوناگونی طعمها و لذتهایی که برای نوع بشر آفریده است‌، مهربانی‌اش را بر بندگانش منت می‌گذارد «و پدید آورد زیتون و انار را که شبیه به یک‌دیگر و غیرشبیه‌اند» در رنگ و طعم‌خود. تفسیر این مفاهیم در آیه (99) گذشت «بخورید از میوه‌های آن چون میوه داد» هرچند که آن میوه به پختگی نرسید «و حق آن را در روز بهره‌برداری از آن بدهید» به قولی: این آیه مبین فرضیت ادای زکات کشت و میوه است‌. به قولی دیگر: بر مالک واجب است تا در روز درویدن و چیدن کشت و میوه‌، بر مساکینی که بر سر چیدن محصول حاضرند، مقداری از آن‌؛ چون یک مشت‌، یا یک دسته و مانند آن بدهد و آنان را محروم نکند. امام ابوحنیفه  رحمه الله  با تمسک به این آیه و عام بودن حدیث نبوی‌ای که بخاری آن را در این مورد از ابن‌عمر رضی الله عنه روایت کرده‌است‌، پرداخت زکات را در هرآنچه که از زمین می‌روید، چه مواد خوراکی باشد یا غیرآن ـ بجز هیزم و علف خشک و سبزیجات تازه و انجیر و شاخه خشک درخت خرما و نی‌بوریا (اقارون‌) و نی‌شکر ـ واجب دانسته است‌. آن حدیث شریف به روایت ابن‌عمر رضی الله عنه این است: «در آنچه که آسمان آن را آب می‌دهد، عشر است و در آنچه که به وسیله شتر یا به وسیله دلو و چرخ آبکش‌آبیاری می‌شود، نصف عشر است‌».

اما رأی جمهور فقها بر این است که: زکات در کشت و میوه واجب نیست‌، مگر در آنچه که قابل بهره‌برداری غذایی و قابل ذخیره‌کردن باشد. وقت وجوب زکات ـ به‌قول راجح که همانا رأی ابوحنیفه  رحمه الله  است ـ روز چیدن یا روز درو کردن است «ولی اسراف نکنید» یعنی: در خوردن یا در صدقه دادن «که او اسراف‌کاران را دوست ندارد» زیرا آنان حق را پایمال کرده و از حد در گذشته‌اند.

ابن‌جریج در بیان سبب نزول می‌گوید: آیه ﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ... درباره ثابت بن قیس بن شماس نازل شد که خرمای نخلستان خود را چید و گفت: هیچ‌کس امروز نزد من نمی‌آید مگر اینکه او را اطعام می‌کنم پس تا شامگاه مردم را با چنان دست‌و دلبازی‌ای اطعام کرد که هیچ چیز برای خودش باقی نماند.

﴿وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ حَمُولَةٗ وَفَرۡشٗاۚ کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ١٤٢ [الأنعام: 142].

«و نیز پدید آورد از چهارپایان‌، حیوانات بارکش و حیوانات کرک و فرش دهنده را» یعنی: خداوند متعال برای شما از چهارپایان‌، اصناف هشت‌گانه‌ای را پدید آورد که در آیه بعدی ذکر می‌کند، در حالی‌که باربردارنده و فرش‌دهنده‌اند. حموله: حیوان باری‌، یعنی شتر است اما فرش: حیوانی است که مردم از مو و پشم وکرک آن برای خود فرش می‌سازند. بعضی گفته‌اند: حموله‌؛ شتران بزرگ‌سالاند وفرش: شتران خردسال که بر آنها بار حمل نمی‌شود «از آنچه الله» از این اشیاء «شما را روزی داده است بخورید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید» چنان‌که مشرکان کردند؛ با تحریم آنچه که خداوند عزوجل حرام نکرده و حلال ساختن آنچه که او حلال نگردانیده «هرآینه او برای شما دشمنی آشکار است‌» پس همیشه شیطان لعین را در امر دینتان متهم و محکوم بدانید.

 ﴿ثَمَٰنِیَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَیۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّکَرَیۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۖ نَبِّ‍ُٔونِی بِعِلۡمٍ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٤٣ [الأنعام: 143].

در بیان سبب نزول آمده است‌: مالک بن عوف و یارانش گفتند؛ آنچه در شکم این چهارپایان «بحیره‌» و «سائبه‌» است خاص مردان ماست‌، لذا فقط برای آنها حلال است و بر همسران ما حرام می‌باشد پس نازل گردید:

«آفرید» برای شما از چهارپایان بارکش و حیوانات دارای کرک و پشم «هشت جفت را» یعنی: هشت فرد را زیرا هریک از نر و ماده جفت آن دیگر است و به آن «زوجان‌» هم گفته می‌شود «از گوسفند دو قسم‌» نر و ماده‌. ضأن: گوسفندان دارای پشم‌اند «و از بز دو قسم‌» نر و ماده‌. معز: برخلاف ضأن‌، گوسفند موداری است که گوش‌های کوتاهی دارد «بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا خداوند این دو نر را یا این دو ماده را حرام کرده است‌«؟ مراد از دو نر: قوچ و بز نر و مراد از دو ماده: میش و بز ماده است «یا آنچه را که رحم آن دو ماده در بر گرفته است‌«؟ این‌استفهام‌؛ انکار و توبیخ بر مشرکان در امر تحریم این حیوانات است‌، یعنی: آیا رحم حیوان بیش از یک نر یا یک ماده را دربر می‌گیرد پس چرا بعضی از آن را حرام و بعضی را حلال می‌گردانید؟ اگر به‌نظر شما ماده بودن حیوان سبب حرمت‌آن است‌، باید هر حیوان ماده‌ای حرام باشد، و اگر نر بودن سبب حرمت آن است‌، باید هر حیوان نری حرام باشد، و اگر هر چیزی که رحم حیوان آن رابرمی‌دارد حرام باشد پس باید همه جنین‌ها حرام باشند، نه فقط جنین حیوان ماده پس علت و قیاس شما همه فاسد است‌. «مرا از روی علم خبر دهید» یعنی: به علمی که مستند به خبر خبردهنده صادقی باشد لذا هرگاه دلیل عقلی‌ای بر این تحریم ندارید پس نقلی صحیح از کتب الهی یا از شریعت ابراهیم و اسماعیل ـ علیهما السلام ـ و دلیلی‌از کلام خداوند متعال بیاورید «اگر راستگو هستید» در اینکه خدای متعال آنها را حرام کرده است‌.

این آیه بیانگر جهل اعراب قبل از اسلام در مورد آن چیزهایی است که بر خود از چهارپایان تحریم می‌کردند. یعنی خدای  عزوجل  می‌فرماید: ما نه این چهارپایان و نه چیزی از نتاج آنها را بر شما حرام نساخته‌ایم‌، بلکه همه آنها را برای بهره‌برداری بنی‌آدم آفریده‌ایم‌.

﴿وَمِنَ ٱلۡإِبِلِ ٱثۡنَیۡنِ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ ٱثۡنَیۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّکَرَیۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۖ أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰکُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَاۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا لِّیُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَیۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٤٤ [الأنعام: 144].

«و همچنین از شتر دو قسم و از گاو دو قسم‌» یعنی: نر و ماده «آفرید. بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا نرهای آنها را حرام کرده‌است یا ماده‌های آنها را، یا آنچه را که رحم‌های‌آن دو ماده در بر گرفته است‌«؟ استفهام همچون آیه قبل انکاری و توبیخی است‌. پس حالا که دلیل عقلی‌ای بر این تحریم ندارید، دلیل نقلی‌ای بیاورید: «مگر وقتی که خداوند شما را به آن سفارش کرد، حاضر بودید»؟ یعنی: اگر دلیل مستند علمی‌ای در دست ندارید؛ آیا در هنگامی که خداوند عزوجل به این تحریم حکم کرد، حاضر و شاهد بودید که آنها را حرام می‌پندارید؟ نقل است که مالک بن‌عوف در این‌هنگام سکوت کرد و چیزی نگفت‌. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: بگو، چرا سخن نمی‌گویی‌؟ گفت‌: تو بگو، من حرفی برای گفتن ندارم‌، من می‌شنوم‌. لذا آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم دنباله آیه را خواندند: «پس چه کسی ستمکارتر است از آن‌کس که برخدا دروغ بندد تا مردم را بی‌هیچ علم و اطلاعی به گمراهی بکشاند»؟ یعنی: هیچ‌کس از آن کس که بر خدا عزوجل دروغ بندد و چیزی را حرام گرداند که باری تعالی آن را حرام نکرده‌، و باز آن را به دروغ و افترا به خدای سبحان نسبت دهد، ستمکارتر نیست چنان‌که رهبران مشرکان چنین کردند «بی‌گمان خداوند قوم ستم‌پیشه را هدایت نمی‌کند» یعنی: کسانی را که علم وی برآن پیشی‌گرفته که بر کفر می‌میرند، به سبب آنچه که از ستم مرتکب گردیده‌اند.

این آیه بیانگر بزرگی گناه کسی است که چیزی از آفریده‌های حق تعالی را بدون دلیل و سند صحیحی تحریم می‌کند.

﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِی مَآ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ یَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن یَکُونَ مَیۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِیرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٤٥ [الأنعام: 145].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «در آنچه به من وحی شده‌است‌» تا ساعت نزول این آیه ـ زیرا بعد از نزول این آیه‌، چیزهایی حرام گردید ـ «هیچ‌چیز بر خورنده‌ای که‌آن را می‌خورد حرام نمی‌یابم‌» از خوردنیها و آشامیدنی‌ها. یا معنی این است: درآنچه بر من از قرآن وحی شده است‌، هیچ چیز حرامی نمی‌یابم زیرا وحی از طریق سنت چیزهایی را حرام گردانید. یا معنی این است: در آنچه بر من در مورد چهارپایان وحی شده است‌، هیچ چیز حرامی نمی‌یابم «مگر آن که مردار باشد» مردار: عبارت از حیوان حلال‌گوشتی است که ذبح نشده باشد «یا خون‌ریخته‌» یعنی: خون روان اما خون غیر ریخته‌؛ چون خونی که بعد از ذبح در عروق حیوان باقی می‌ماند و خون کبد و طحال (جگر و سپرز) و آنچه از گوشت حیوان که در هنگام ذبح به خون آغشته شده‌، بخشوده و مباح است «یا گوشت خوک زیرا که این‌» یعنی: خوک «پلید است‌، یا آنچه که از روی فسق به‌هنگام ذبح نام غیرخدا بر آن برده شده باشد» یعنی: به‌نام بتان ذبح شده باشد. که این کار به سبب فروروی مرتکب آن در فسق و نافرمانی‌، فسق نامیده شد. از ابن‌عباس‌، ابن‌عمر و عایشه رضی الله عنهم روایت شده‌است که فرمودند: «جز آنچه که خدای سبحان در این آیه ذکر کرده‌، هیچ حرام دیگری وجود ندارد». آری‌! آیه: ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِی مَآ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا... ، بر انحصار محرمات در آنچه که ذکر شد، دلالت می‌کرد ـ اگر این آیه مکی نمی‌بود ـ اما چون این آیه مکی است‌، بعد از آن در مدینه منوره با نزول سوره «مائده‌» چهار چیز دیگر که عبارت از: (منخنقه‌، موقوذه‌، متردیه و نطیحه‌) است‌، نیز بر محرمات فوق اضافه شد.[5] به علاوه اینها، تحریم هر درنده نیش‌دار، هر پرنده چنگال دار، خر اهلی و سگ نیز در سنت رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به‌اثبات رسیده است‌. «پس کسی‌که بدون سرکشی و زیاده خواهی ناچار» به خوردن این محرمات «گردد، قطعا پروردگار تو» بر شخص مضطر و ناچار چنانچه از محرمات یادشده تناول کرد «آمرزنده مهربان است‌»[6].

از ابن‌عباس رضی الله عنه روایت شده است که فرمود: «اهل جاهلیت چیزهایی را می‌خوردند و چیزهایی را پلید می‌دانستند و نمی‌خوردند پس خدای عزوجل پیامبرش را برانگیخت و کتابش را نازل کرد و حلال خود را حلال و حرام خود را حرام نمود لذا آنچه را که خداوند متعال حلال گردانیده‌، حلال است و آنچه را که حرام کرده‌، حرام است و آنچه که از آن سکوت کرده‌، بخشوده است‌. آن‌گاه این آیه کریمه را تلاوت نمود».

﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٖۖ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَایَآ أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖۚ ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِبَغۡیِهِمۡۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ١٤٦ [الأنعام: 146].

آن‌گاه خداوند متعال روشن می‌سازد که آنچه را در تورات بر یهودیان حرام کرده بود، محرماتی است که در این آیه ذکر می‌شود پس اهل جاهلیت از کجا و با چه استنادی چیزهای خاصی را بر خود تحریم کردند درحالی که تحریم آنها نه درتورات آمده است و نه در قرآن‌؟

«و بر یهود هر جانور ناخن‌داری را حرام ساختیم‌» از مجاهد روایت شده است که گفت: «مراد از جانور ناخن‌دار: هر حیوانی است که انگشتان پای آن از هم شکافته نباشد زیرا حیواناتی که انگشتان آنها از هم شکافته است‌، بر یهودیان حلال بود. او اضافه می‌کند: چون انگشتان پای مرغ خانگی و گنجشک از هم شکافته است پس این پرندگان‌، بر یهودیان حلال بود و یهودیان از گوشت آنها می‌خوردند اما چون کف پای شتر، شترمرغ و غاز، دارای انگشتان شکافته‌شده نیست‌، اینها و هر پرنده یا حیوان دیگری که دارای سپل (سم‌) بوده و انگشتان از هم شکافته‌شده‌ای ندارند، بر آنان حرام بود». «و از گاو و گوسفند، پیه آن دو را بر آنان حرام‌کردیم‌» که عبارت از: پیه کلیه‌ها و پیه رقیقی است که بر روی شکمبه آنها قراردارد. آن‌گاه حق تعالی پیه پشت و روده‌ها و استخوان‌ها را از این تحریم استثنا کرده فرمود: «مگر آنچه بر پشت آن دو، یا بر روده‌هاست‌، یا آنچه به استخوان چسپیده است‌» در تمام مواضع بدن حیوان و از آن جمله دنبه وی زیرا دنبه به استخوان دم حیوان چسپیده است پس این سه نوع پیه و چربی‌، بر یهودیان حرام نیست «این‌» تحریم «را به سزای ستم‌کردنشان به آنان کیفر دادیم‌» یعنی: این اشیائی که بر یهودیان حرام گردید و در قرآن حرام اعلام نشده‌، اساسا از پاکیزه‌هاست اما به مثابه کیفری بر ظلم و ستم و تجاوز یهودیان‌، بر آنان حرام گردانیده شد «و همانا ما راستگوییم‌» در خبری که پیرامون تحریم اشیای فوق بر یهودیان‌، به تو دادیم پس این پندارشان که یعقوب (اسرائیل‌) آنها را بر خود حرام کرده بود، اصلا درست نیست‌. یا معنی این است: ما در کیفری که به آنان دادیم‌، عادل هستیم‌.

﴿فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمۡ ذُو رَحۡمَةٖ وَٰسِعَةٖ وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُهُۥ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٤٧ [الأنعام: 147].

«پس اگر تو را دروغگو انگاشتند» یعنی: اگر یهودیان تو را در این اموری که به تو وحی نمودیم‌، دروغگو شمردند، یا: اگر مشرکانی که چهارپایان را به اقسام مختلف ذکر شده در آیات (139 ـ 138) تقسیم کردند و بعضی از آنها را حلال و بعضی را حرام پنداشتند، تو را دروغگو شمردند؛ «بگو: پروردگار شما صاحب رحمتی گسترده است‌» و از رحمت اوست حلم و بردباری او به شما و عدم شتابش به کیفردادنتان «ولی عقوبت او از گروه مجرمان بازگردانده نمی‌شود» زیرا اگر سزاوار عذاب شتابان و عاجل باشند، آن را بر آنها فرود می‌آورد پس دروغ‌انگاران نباید به رحمت واسعه باری تعالی فریفته شده و از بیم عذابش آسوده‌خاطر باشند.

در این آیه ترغیب و ترهیب (بیم و امید) با هم پیوست گردانیده شده و این شیوه قرآن کریم در بسیاری از آیات آن است‌.

 ﴿سَیَقُولُ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَکۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن شَیۡءٖۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ حَتَّىٰ ذَاقُواْ بَأۡسَنَاۗ قُلۡ هَلۡ عِندَکُم مِّنۡ عِلۡمٖ فَتُخۡرِجُوهُ لَنَآۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَخۡرُصُونَ١٤٨ [الأنعام: 148].

«زود باشد که مشرکان‌» قریش و غیرآنان «بگویند» بر سبیل مناظره و شبهه پراکنی: «اگر خدا می‌خواست‌، نه ما و نه پدرانمان شرک نمی‌آوردیم و چیزی را» خودسرانه «تحریم نمی‌کردیم‌» هدف مشرکان از این سخن این است که آنچه انجام داده‌اند، حق است و اگر حق نمی‌بود، باید خدای سبحان به‌سوی پدرانشان پیامبرانی می‌فرستاد تا آنها را به فروگذاشتن شرک و ترک تحریم آنچه که او حرام نگردانیده و حلال نشمردن آنچه که او حرام گردانیده‌، دستور دهند پس هرگاه حق تعالی چنین نکرده‌، این بدان معنی است که او از این اعمال‌شان راضی بوده‌است «پیشینیان آنان هم به همین‌گونه تکذیب کردند» یعنی: پیشینیانشان هم با استناد به همچو حجت‌های بی‌اساسی‌، پیامبران خویش را تکذیب کردند «تا آن که عقوبت ما را چشیدند» و عذاب خویش را بر آنان فرود آوردیم‌. پس اگر حجت آنان درست می‌بود، خدای سبحان به آنان عذاب نمی‌چشانید «بگو: آیا نزد شما علمی هست تا آن را برای ما آشکار کنید» یعنی: آیا دلیلی بر این امر در دست دارید که خدای سبحان به شرک شما و نیز به حلال‌سازیها و حرام‌سازی‌های شما راضی بوده است‌؟ قطعا چنین نیست پس بدانید که صرف وقوع فساد از سوی شما، به هیچ‌وجه بر خشنودی خداوند متعال از شما دلالت نمی‌کند، چرا که مشیت باری‌تعالی در همه حال‌، عین رضای او نیست «شما جز از گمان پیروی نمی‌کنید» یعنی: حقیقت این است که شما جز از پندار و خیال و اعتقادات فاسد پیروی نمی‌کنید، پندارها و باورهایی که خواستگاهی جز جهل و نادانی و اشتباه ندارند «و شما جز دروغگو نیستید» یعنی: شما فقط دروغ و خیال به‌هم می‌بافید.

﴿قُلۡ فَلِلَّهِ ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُۖ فَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰکُمۡ أَجۡمَعِینَ١٤٩ [الأنعام: 149].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «حجت رسا و روشن‌» که عذرهایشان در پیشگاه آن منقطع شده و شبهه‌ها، پندارها و توهماتشان در برابر آن هیچ می‌شود «از آن خداوند است‌» و مختص و ویژه اوست «پس اگر خدا می‌خواست‌» که همگی شمارا یکجا بدون تعلیم و ارشاد و اندیشه و استدلال‌، هدایت کند، «قطعا همه شما را هدایت می‌کرد» و چون فرشتگان شما را خلقتا همیشه مؤمن و مطاع می‌گردانید تا در حوزه انتخاب و اراده و تمییز دادن میان خیر و شر و حق و باطل‌، هیچ نقشی‌نداشته باشید ولی از حکمت اوست که هدایت و گمراهی ـ هردو ـ را بر اسباب آنها معلق گردانید لذا در کسانی که شایستگی هدایت را دارند ـ به توفیق خویش ـ هدایت را آفرید و در کسانی که سزاوار گمراهی هستند ـ به عدل خویش ـ گمراهی را آفرید.

 ﴿قُلۡ هَلُمَّ شُهَدَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ یَشۡهَدُونَ أَنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَ هَٰذَاۖ فَإِن شَهِدُواْ فَلَا تَشۡهَدۡ مَعَهُمۡۚ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ١٥٠ [الأنعام: 150].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «گواهان خود را که گواهی می‌دهند به اینکه خدا اینها را» یعنی: این اشیای پنداری شما را «حرام کرده است بیاورید پس اگر هم شهادت دادند» بدون علم و اطلاع و فقط از روی گزافه‌گویی و تعصب «تو با آنان شهادت نده‌» یعنی: تو آنان را تصدیق نکن و به این گواهی دروغ آنان تسلیم نشو «و از هوس‌های کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند، پیروی نکن‌» زیرا آنان سردمدار دروغ انگاران آیات ما بوده و به آخرت ناباوراند «و آنان با پروردگار خود همتا قرار می‌دهند» یعنی: برای او از مخلوقاتش ـ چون بتان ـ همتایانی قرار می‌دهند پس چگونه از کسانی پیروی می‌کنی که خردهایی این‌چنین سست و بی‌بنیاد داشته و فقط از هوا و هوسشان پیروی می‌کنند؟.

آیه کریمه دلیل بر آن است که تکذیب‌کنندگان آیات الهی‌، پیرو هوا و هوس خویش هستند زیرا اگر از دلیل پیروی می‌کردند، باید آیات الهی را تصدیق می‌نمودند.

﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمۡ عَلَیۡکُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکُمۡ وَإِیَّاهُمۡۖ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ١٥١ [الأنعام: 151].

ابن‌مسعود رضی الله عنه فرمود: هرکس می‌خواهد به وصیت مهر شده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بنگرد، باید آیات «153ـ151» از سوره «انعام‌» را بخواند:

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده‌است‌، برای شما بخوانم‌» این محرمات الهی عبارت‌اند از: «این که چیزی را با او شریک قرارندهید» یعنی: نخستین چیز از محرمات این است که: حق تعالی بر شما لازم‌گردانیده‌، یا شما را برای آن آفریده که چیزی را با او شریک قرار ندهید. «و به پدر و مادر احسان کنید» با امتثال امر و نهی آنها و این خود به معنای نهی از نافرمانی آنها نیز هست‌. «و فرزندان خود را از بیم املاق نکشید، ما شما و آنان را روزی می‌رسانیم‌» زیرا رزق بندگان بر عهده مولایشان است‌. بنابراین‌، سومین حرام‌؛ کشتن فرزندان است‌. املاق: فقر است‌. یادآور می‌شویم که اهل جاهلیت فرزندان خود را ـ اعم از ذکور و اناث ـ از بیم فقر و تنگدستی می‌کشتند و به‌علاوه درخصوص دختران‌، این رفتار ظالمانه را از بیم عار و ننگ نیز اعمال می‌کردند. «وبه فواحش‌» یعنی: گناهان «نزدیک نشوید» و از آن جمله است زنا و لواط «آنچه آشکار باشد از آن و آنچه پوشیده باشد» یعنی: چه آن کارهای زشت و ناشایست علنی باشد، چه پنهان‌. این چهارمین حرام است‌. «و هیچ نفسی را که خداوند کشتنش را حرام ساخته است‌، جز به‌حق نکشید» کشتن نفس به قصاص‌، کشتن آن به‌سبب ار تکاب زنا در حال احصان و کشتن آن به‌سبب ارتداد، از حق است و این همان اسبابی است که شرع شریف در باب قتل مسلمان آنها را مشروع گردانیده‌است‌. چنان‌که احادیث بسیاری بر آن ناطق است‌، از آن جمله روایت ابن‌مسعود رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که در حدیث شریف فرمودند: «ریختن خون شخص مسلمانی که بر یگانگی خداوند و رسالت من گواهی می‌دهد حلال نیست مگر به یکی از سه سبب: زنای مرد زن دار یا زن شوهردار، کشتن نفس به قصاص‌نفس و کشتن کسی‌که دین خود را ترک کرده و از جماعت مسلمین بریده است‌».پس حرام پنجم کشتن نفس به ناحق است‌. «اینهاست که خدا شما را به آن سفارش‌کرده‌است‌» یعنی: شما را به آنها امر کرده و رعایت آنها را بر شما فرض گردانیده است «باشد که شما بفهمید» امر و نهی خداوند متعال را.

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ لَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۖ وَإِذَا قُلۡتُمۡ فَٱعۡدِلُواْ وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰۖ وَبِعَهۡدِ ٱللَّهِ أَوۡفُواْۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ١٥٢ [الأنعام: 152].

«و به مال یتیم نزدیک نشوید» یعنی: به هیچ‌وجه متعرض مال یتیم نشوید «مگربه‌» شیوه و «نحوه‌ای که‌» آن شیوه «هرچه نیکوتر باشد» نسبت به غیر آن از شیوه‌ها و آن شیوه‌ای است که صلاح و نفع یتیم و رشد و نمو مال وی‌، در آن نهفته باشد «تا زمانی که به حد رشد» یعنی: کمال بلوغ و سن جوانی «خودبرسد» و آن زمانی است که یتیم در تصرفات مالی خویش‌، شیوه‌ای استوار و به‌هنجار و راه و روش رشدیافتگان را دنبال کند، نه روش بی‌خردان و اسراف‌کاران را. پس ششمین حرام‌؛ خوردن مال یتیم است‌. «و پیمانه و ترازو را به قسط» یعنی: به عدالت تمام در دادوستد «بپیمایید» در هنگام خرید و فروش‌. پس هفتمین حرام‌؛ کاستن از پیمانه و وزن است‌.

«هیچ‌کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی‌کنیم‌» در تمام تکالیف شرعی و از آن جمله تکلیف پیمودن پیمانه و ترازو به شیوه عادلانه‌ای که پرهیز از کاستن و افزودن در آن ممکن باشد «و چون سخن گویید» در داوری‌، یا شهادت‌، یاجرح‌، یا تعدیل[7] «پس انصاف را رعایت کنید» و در سخن خویش جویای صواب باشید، لذا به‌خاطر رعایت نزدیکی کسی‌، یا به انگیزه دوری کسی‌؛ روش متعصبانه و طرفدارانه‌ای را در پیش نگیرید و هرگز به حساب حق و عدل‌، به‌سوی دوستی ـ به‌خاطر دوستی‌اش ـ متمایل نشوید و بر دشمنی ـ به صرف دخالت‌دادن انگیزه دشمنی خود با وی ـ اجحاف و ستم روا ندارید بلکه در میان مردم به عدل و داد رفتار کنید «هرچند» آن صاحب دعوی‌، که سخن به نفع یا علیه اوست «صاحب قرابت باشد» با شما. پس حرام هشتم‌؛ دروغ‌گفتن و شهادت دادن به ناحق و نارواست‌.

«و به عهد الله وفا کنید» یعنی: هرگاه در نذر، یا سوگند، یا هر امر حق دیگری با خدا عزوجل عهد بستید، به آن وفا کنید. همچنان کسی‌که اسلام آورده است‌، درحقیقت با خدای  عزوجل  بر طاعت وی عهد بسته است بنابراین‌، تعبیر وفا به عهد خدای عزوجل‌، شامل عهد وی در اعتراف به ربوبیتش و عهد وی بر طاعتش در امر و نهیش نیز می‌شود. پس نهمین حرام عهدشکنی است‌. «اینها» که ذکر شد «خدا شما را به آن سفارش کرده‌است‌» یعنی: با امری مؤکد و محکم‌، شما را به آنها فرمان داده است «باشد که پند گیرید» و از آنچه خدا عزوجل شما را از آن نهی کرده‌، خود را باز دارید.

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣ [الأنعام: 153].

«و بدانید که این است راه راست و درست من‌» یعنی: راه رساننده به سرمنزل رضای من که همانا دین من است‌، همین راه است «پس‌» فرمان من به شما این است که «از آن پیروی کنید و از راه‌های دیگر پیروی نکنید» یعنی: از ادیان واندیشه‌هایی که راه‌های متضاد و بینابینی را دنبال می‌کنند، پیروی نکنید «که این راهها شما را جدا می‌کنند» یعنی: دور می‌افگنند و منحرف می‌کنند «از راه الله» یعنی: از راه راست الله عزوجل که همانا دین اسلام است‌. تعبیر (راههای دیگر) در آیه کریمه‌، مفهومی است عام که شامل یهودیت‌، نصرانیت‌، مجوسیت و سایرملل و نیز تمام شیوه‌های مبتنی بر بدعت و گمراهی و متکی بر هواها و اندیشه‌های انحراف انگیز و فساد آمیز می‌شود. پس دهمین حرام‌؛ پیروی از راه و روشهای غیرالهی است‌.

در حدیث شریف به روایت ابن‌مسعود رضی الله عنه آمده است که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با دست مبارک خود در زمین خطی کشیدند، سپس فرمودند: این راه راست و مستقیم خداست‌، آن‌گاه خطوطی از راست و چپ آن خط کشیدند وفرمودند: اینها راه‌های دیگر است و هیچ راهی از آنها نیست مگر اینکه بر آن شیطانی قرار دارد که به‌سوی آن فرامی‌خواند. آن‌گاه آیه کریمه: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا... را تلاوت کردند». «اینهاست که خدا شما را به آن سفارش‌کرده است‌، باشد که تقوا پیشه کنید» و از پیروی هوی و هوسها بپرهیزید.

از عباده‌بن صامت رضی الله عنه روایت شده‌است که رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف خطاب به اصحاب خود فرمودند: «کدام یک از شما بر مفاد این سه آیه با من بیعت می‌کند؟ سپس تلاوت نمودند: ﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ... تا از تلاوت هرسه آیه فارغ شدند... آن‌گاه فرمودند: هرکس به آنها وفا کند، پاداش وی بر خدا عزوجل است و هرکس از آنها چیزی کم کند و خدای  عزوجل  او را در دنیا (به‌مجازات‌) دریابد، این همان کیفر اوست و هرکس را که به آخرت بیندازد پس سروکارش با اوست که اگر خواهد، وی را بدان مورد مؤاخذه قرار می‌دهد و اگرخواهد، از وی درمی‌گذرد». پس اینها در مجموع‌، ده وصیت الهی برای انسان است‌.

ملاحظه می‌کنیم که حق تعالی آیه اول از این سه آیه را با ﴿لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ، آیه‌دوم را با ﴿لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ و آیه سوم را با ﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ به‌پایان آورد، که مناسبت هریک از تعابیر در هریک از آیات روشن است زیرا اگر انسان‌ها تعقل و تفکر کنند، به هوش می‌آیند و پند می‌گیرند و اگر پند گرفتند؛ از محرمات پرهیز کرده و به تقوی می‌گرایند پس هریک از آنها زمینه‌ساز دیگری است‌.

 ﴿ثُمَّ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ١٥٤ [الأنعام: 154].

«آن‌گاه به موسی کتاب آسمانی دادیم‌» تقدیر سخن چنین است: ای محمد! به مشرکان بگو؛ ما قبل از آن که قرآن را بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل کنیم‌، به موسی نیز کتاب‌آسمانی دادیم بنابراین‌، توصیه‌هایی که ذکرشد، درشریعت‌های الهی دیگر نیزآمده است‌. پس روی سخن در مجموع با مشرکان است‌. ﴿تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ مفسران این جمله را به دو وجه معنی کرده‌اند:

1-  تورات را به شیوه‌ای که نیکوترین و جامع‌ترین شیوه‌هاست‌، به اتمام‌رساندیم‌.

2-  به این منظور به موسی کتاب آسمانی دادیم تا نعمت را بر کسی‌که با پایبندی به طاعت خدای  عزوجل  نیکی کرده‌است ـ که خود موسی‌  علیه السلام    است ـ به پایه اتمام برسانیم‌. «و برای اینکه همه چیز را به‌روشنی بیان کنیم‌» یعنی: احکام همه‌چیز را «و» برای اینکه تورات «هدایت و رحمتی باشد تا آنان‌» یعنی: بنی‌اسرائیل «به‌ملاقات پروردگار خویش ایمان بیاورند» یعنی: رستاخیز و حساب و دیدار پروردگار  عزوجل  در محشر را باور کنند.

 ﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٥٥ [الأنعام: 155].

«و این‌» قرآن کریم «کتابی مبارک است‌» یعنی: بسیار بابرکت است‌، به سبب آن که دربرگیرنده خیر و منفعت دینی و دنیوی است «که ما آن را نازل کرده‌ایم پس‌از آن پیروی کنید» و پیروی از آن بر شما حتمی است «و پرهیزگاری کنید» از مخالفت با قرآن و تکذیب آنچه که در آن است «باشد که شما» اگر آن رابپذیرید و با آن مخالفت نورزید «مورد رحمت‌» خداوند متعال «قرار گیرید».

﴿أَن تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أُنزِلَ ٱلۡکِتَٰبُ عَلَىٰ طَآئِفَتَیۡنِ مِن قَبۡلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمۡ لَغَٰفِلِینَ١٥٦ [الأنعام: 156].

«تا نگویید» ای اعراب «که کتاب آسمانی‌» یعنی: تورات و انجیل «فقط بر دو طایفه پیش از ما نازل شده‌است‌» که یهود و نصاری هستند و بر ما کتابی نازل نشده «و به‌تحقیق که ما از تلاوت آنان‌» یعنی: از تلاوت کتابهای آنان به زبانهایشان «بی‌خبر بوده‌ایم‌» یعنی: نمی‌دانستیم که در آنها چه بوده است‌، چرا که زبانشان را نمی‌فهمیده‌ایم و مخاطب آن کتاب‌ها نبوده‌ایم‌.

مراد؛ اثبات حجت بر مشرکان با فرودآوردن قرآن بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است تا مشرکان در روز قیامت نگویند که: تورات و انجیل بر دو امت قبل از ما نازل گردیده بود و ما از مضامین آنها غافل بودیم‌.

﴿أَوۡ تَقُولُواْ لَوۡ أَنَّآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡکِتَٰبُ لَکُنَّآ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمۡۚ فَقَدۡ جَآءَکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَصَدَفَ عَنۡهَاۗ سَنَجۡزِی ٱلَّذِینَ یَصۡدِفُونَ عَنۡ ءَایَٰتِنَا سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یَصۡدِفُونَ١٥٧ [الأنعام: 157].

«یا بگویید که: اگر کتاب آسمانی بر ما نازل می‌شد» چنان‌که بر دو طایفه پیش از مانازل شد «قطعا از آنان راه‌یافته‌تر بودیم‌» زیرا ما اعراب‌؛ اذهانی بیدارتر، فهمی راسختر و حافظه‌ای نیرومندتر داشتیم‌. بنابراین‌، چنین سخن و چنین معذرتی ازسوی شما با فرستادن محمد صلی الله علیه و آله و سلم و فرودآوردن قرآن بر وی‌، به‌کلی ناوارد و مردود است «پس به‌تحقیق که برای شما حجتی از جانب پروردگارتان آمده است‌» یعنی: ای گروه عرب‌! خداوند عزوجل بر پیامبرتان کتابی روشن نازل کرده و این پیامبر از میان خود شماست پس به عذرهای باطل و بهانه‌های مردود و ناوارد توسل نجویید «و هدایت و رحمتی است‌» این کتاب الهی برای بندگانی که پیرو آنند «پس ستمکارتر از آن‌کس که آیات خدا را» که رحمت و هدایتی برای مردم‌اند «دروغ پندارد و از آنها اعراض کند» و با رویگردانی از آنها گمراه شود «کیست‌؟ به‌زودی کسانی را که از آیات ما روی می‌گردانند، به‌سبب اعراضشان‌، به عذابی سخت مجازات خواهیم کرد».

﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ کَسَبَتۡ فِیٓ إِیمَٰنِهَا خَیۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ١٥٨ [الأنعام: 158].

«آیا جز این انتظار دارند» یعنی: ما حجت را بر وحدانیت و ثبوت رسالت پیامبر خویش برپاداشته و باورهای نادرست‌شان را ابطال کرده‌ایم لذا بعد از این‌، جز این انتظاری ندارند؛ «که فرشتگان به‌سویشان بیایند» یعنی: فرشتگان مرگ برای قبض ارواحشان بیایند «یا پروردگار تو بیاید» در روز قیامت برای داوری نهایی میانشان «یا بعضی از نشانه‌های پروردگار تو بیاید» یعنی: نشانه‌ها و علائمی که بر فرارسیدن قیامت دلالت می‌کند «روزی که بعضی از نشانه‌های پروردگار تو بیاید» یعنی: همان نشانه‌هایی که آنان پیشنهاد کرده‌اند و عبارت از نشانه‌هایی است که آنان را به ایمان آوردن مجبور می‌کند؛ چون طلوع خورشید از مغرب و خروج «دابه الارض» که با آنها سخن می‌گوید؛ در آن روز: «نفعی نمی‌بخشد هیچ کسی را ایمان‌آوردن آن‌» به‌سبب اینکه در آن روز تکلیف ایمان آوردن برداشته می‌شود زیرا آن‌روز، روزی است که همگان حق را به رأی‌العین می‌بینند و همه باالاجبار به آن ایمان می‌آورند بنابراین‌، ایمان آوردن در آن به کسی سودی نمی‌رساند، چرا «که ایمان نیاورده بود پیش ازاین‌» یعنی: پیش از آمدن بعضی از آن نشانه‌ها «یا در ایمان آوردن خود خیری به‌دست نیاورده بود» با عمل صالحی که تقدیم کرده باشد. یعنی: در آن روز که بعضی از نشانه‌های پروردگارت بیاید، از هیچ‌کس عمل صالحی پذیرفته نمی‌شود؛ در صورتی که قبلا به آن عمل صالح عامل نبوده باشدبنابراین‌، هرکس پیش از آمدن نشانه‌های قیامت‌، فقط ایمان آورده اما در ایمان خویش هیچ عمل شایسته‌ای نکرده‌باشد، یا عمل شایسته‌ای کرده ولی ایمان نیاورده باشد؛ بی‌گمان این ایمان یا این عمل نیک‌، به حال وی هیچ سودی ندارد «بگو: انتظار بکشید» یکی از سه‌چیز یاد شده در اول آیه را، «ما نیز منتظریم‌» برای شما یکی از آنها را.

در حدیث شریف آمده است: «قیامت برپا نمی‌شود تا آن که خورشید از غروبگاه خود طلوع نکند پس چون خورشید از غروبگاه خود طلوع کرد و همه مردم آن را دیدند، در آن هنگام همگی آنها ایمان می‌آورند اما این ایمان آوردنشان در وقتی است که برای هیچ کسی ایمان آوردن آن سودی نمی‌بخشد...».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِی شَیۡءٍۚ إِنَّمَآ أَمۡرُهُمۡ إِلَى ٱللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ١٥٩ [الأنعام: 159].

«به تحقیق کسانی که دین خود را پراکنده ساختند» یعنی: دین خود را تکه تکه کرده‌، برخی از آن را گرفتند و برخی را وانهادند. مراد: یهود، نصاری و مشرکان‌اند که بعضی از آنها بتان را پرستیدند و بعضی فرشتگان را، همچنان مراد همه کسانی هستند که در دین خدا عزوجل بدعت نهاده و اموری را به‌میان می‌آورند که خدای  عزوجل  بدانها فرمان نداده است «و فرقه‌فرقه شدند» یعنی: گروه‌گروه وحزب‌حزب شدند. پس این معنی بر هر امتی صادق است که اساس کارشان در امر دین بر وحدت و اجتماع و یگانگی استوار بوده‌، سپس هر گروهی از آنان‌، رأی نادرست شخصی از سرکردگان خود را پیروی کرده و در نتیجه‌، از آنها فرقه‌ها وگروههای مختلفی پدید آمده‌است «تو هیچ‌گونه مسؤول آنان نیستی‌» یعنی: تو از بدعت‌ها و تفرقه سازی‌های آنان‌، بیزار و پاک و مبرا هستی و بر تو فقط هشدار دادن وبیم دادن است و بس‌. عمر رضی الله عنه روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف به عایشه صدیقه رضی الله عنها فرمودند: «کسانی که دین خود را پراکنده ساخته و فرقه‌فرقه شدند، آنها اصحاب بدعتها و اصحاب هواها و اصحاب گمراهی از این‌امت هستند، ای عائشه‌! بدان‌که برای هر صاحب گناهی توبه‌ای است‌، بجز صاحبان بدعتها و هواها که برای‌شان توبه‌ای نیست‌، من از آنان بیزارم و آنان نیز از ما بیزارند». «جز این نیست که‌کارشان فقط با خداوند است‌» پس اوست که به آنچه مقتضای مشیت وی است‌، مجازاتشان می‌کند «آن‌گاه‌» در روز قیامت «آنان را از حقیقت آنچه می‌کردند» از اعمالی که مخالف با شریعت و تکالیف و واجبات معینه وی بر آنان بود «آگاه می‌سازد» و حقیقت اعمال‌شان را به آنان خبر می‌دهد.

 ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ١٦٠ [الأنعام: 160].

«هر کس کار نیکی بیاورد، ده‌چندان آن پاداش دارد» این همان پاداشی است که خدای منان آن را بر خود لازم گردانیده‌. و گاهی بر ده‌چندان نیز می‌افزاید، همانند دانه‌ای که هفت خوشه می‌رویاند و در هر خوشه صد دانه است‌. حتی روایاتی آمده است که بر اساس مفاد آن‌، انجام‌دهنده بعضی از اعمال نیک‌، پاداشی بی‌حساب دریافت می‌کند به‌طوری که نمی‌توان آن را به حدومرزی معین محدود کرد «و هرکس کار بدی بیاورد» از کارهای ناشایست «پس جز مانند آن جزا داده نمی‌شود» بی‌آن که بر آن افزوده شود. پس کیفر کار بد، بدی‌ای همانند آن است در سبکی و سنگینی خود. مثلا کیفر شرک‌، جاودانگی در آتش است و کیفر گناهی که یک مسلمان انجام می‌دهد، سزایی همانند آن است‌. البته این درصورتی است که مرتکب معصیت توبه نکند اما چنانچه توبه کرد، یا ثوابهایش بر گناهانش غلبه کرد، یا خدای منان او را به رحمت خود درپوشانید و با آمرزش‌خویش بر او بخشید پس در همه این صورتها، بر وی مجازاتی نیست‌. گفتنی است‌که حد و کیفر عقوبات در دنیا نیز مشخص ساخته شده‌است‌.

در حدیث شریف به روایت ابن‌عباس رضی الله عنه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند: «بی‌گمان پروردگارتان رحیم است پس هرکس قصد کار نیکی کند ولی آن را انجام ندهد، برایش یک حسنه نوشته می‌شود اما اگر آن را انجام داد، از ده تا هفتصد حسنه تا مراتب بسیار بیشتر از آن‌، برای او نوشته می‌شود و هرکس قصد انجام کار بدی را بکند اما آن را به‌عمل نیاورد، برای او یک بدی نوشته می‌شود، یا هم خدای  عزوجل  آن بدی را از کارنامه وی محو می‌کند...» «و بر آنان‌» یعنی: بر کسانی که کار نیک یا بدی در آخرت می‌آورند «ستم نخواهدشد» با کاستن از ثواب حسنات نیکوکاران‌، یا افزودن بر کیفر بدکاران‌.

 ﴿قُلۡ إِنَّنِی هَدَىٰنِی رَبِّیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ دِینٗا قِیَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۚ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٦١ [الأنعام: 161].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «هرآینه پروردگارم مرا به‌سوی راه راست هدایت کرده است‌» این راه راست‌؛ «دینی است استوار» و پایدار، که در آن هیچ کجی‌ای نیست‌، این راه و روش استوار؛ «آیین ابراهیم حنیف است‌» حنیف: یعنی: حق‌گرا «و او از مشرکان نبود». در حدیث شریف آمده است که چون رسول‌اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شب رابه صبح می‌آوردند، می‌فرمودند: «اصبحنا علی مله الاسلام وکلمه الاخلاص ودین نبینا محمد ومله ابراهیم حنیفا وما کان من الـمشرکـیـن». «بر آیین اسلام و کلمه اخلاص‌و دین پیامبرمان حضرت محمدص و ملت حق‌گرای ابراهیم که از مشرکان نبود، صبح کردیم‌».

 ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢ [الأنعام: 162].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «درحقیقت نماز من‌» مراد از نماز: تمام انواع نمازهاست «و نسک من‌» نسک: جمع نسیکه‌، به‌معنای ذبیحه است‌. یعنی: قربانی من‌. بعضی گفته‌اند: نسک به‌معنی عبادت است‌، یعنی: عبادات من «و زندگانی و مرگ من‌» یعنی: آنچه را که از اعمال خیر در زندگانی‌ام انجام می‌دهم‌، یا اعمال خیری که ثواب آنها پس از مرگم به من می‌رسد؛ چون وصیت‌کردن به صدقات و انواع دیگر از اموری که خیر جاری است و مایه تقرب به‌سوی خدا عزوجل است‌. بعضی‌گفته‌اند: مراد؛ خود زندگانی و مرگ است‌. آری‌! اینها همه «برای خدا، پروردگار جهانیان است‌» یعنی: خاص و خالص برای اوست‌.

 ﴿لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣ [الأنعام: 163].

«او را هیچ شریکی نیست‌» یعنی: هیچ چیز را با او در نماز و نیایش و زندگانی و مرگم شریک نمی‌آورم «و به همین راه و روش فرمان یافته‌ام‌» از سوی پروردگارم «و من نخستین مسلمانانم‌» یعنی: نخستین مسلمان امت خویش هستم زیرا اسلام هر پیامبری بر اسلام امتش مقدم است‌. در حدیث شریف به روایت علی رضی الله عنه آمده‌است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چون نماز را شروع می‌کردند، چنین می‌گفتند: «وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض تا ـ و انا اول المسلمین‌». که شافعی‌ها با استدلال به همین روایت‌، بعد از تکبیر افتتاح این آیه را می‌خوانند و حنفی‌ها: (سبحانکاللهم...) را می‌خوانند ولی مالکی‌ها بعد از تکبیر هیچ چیز دیگر نخوانده و رأسا به قرائت فاتحه آغاز می‌کنند.

﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِی رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیۡءٖۚ وَلَا تَکۡسِبُ کُلُّ نَفۡسٍ إِلَّا عَلَیۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُم مَّرۡجِعُکُمۡ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ١٦٤ [الأنعام: 164].

«بگو» ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «آیا غیر از الله پروردگاری بجویم‌» یعنی: چگونه جز الله عزوجل پروردگاری دیگر جسته و پرستش الله عزوجل را رها کنم‌؟ یا چگونه برای الله عزوجل شریکی قرارداده و آن دو را باهم پرستش کنم‌؟ «و» حال آن که «اوست پروردگار همه‌چیز» پس آنچه که مرا به عبادتش فرامی‌خوانید، پرورده او و مخلوقی همانند من است و بر رساندن نفع یا ضرری قادر نیست پس چگونه جز حق تعالی پروردگاری دیگر بجویم‌؟ «و هیچ‌کس جز بر زیان خود گناهی انجام نمی‌دهد» یعنی: هیچ‌کس قادر نیست که گناهی به زیان غیر خود انجام دهد پس اگر گناهی انجام‌دهد، این گناه به زیان خود اوست «و هیچ باربرداری‌، بار گناه دیگری را برنمی‌دارد» بنابراین‌، هیچ انسان پاک و بی‌گناهی‌، گناه شخص ناپاک و گنه‌کاری را برنمی‌دارد و به گناه او مؤاخذه نمی‌شود «سپس بازگشت‌تان به‌سوی پروردگارتان است‌، آن‌گاه شما را از حقیقت آنچه در آن اختلاف داشتید» در امر ادیانی که در آنها متفرق گشته بودید «آگاه می‌سازد» و تفرقه‌سازان را به کیفر می‌رساند.

در این آیه‌، روش اهل جاهلیت که با گناه یک شخص‌، کسی از نزدیکانش را، یا با گناه عضوی از یک قبیله‌، عضو دیگری از آن قبیله را مورد مؤاخذه قرار می‌دادند، مردود اعلام شده است‌. یادآورمی‌شویم که فرموده حق تعالی در آیه (25) از سوره «نحل‌»: ﴿لِیَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ... [النحل: 25]. : (تا روز قیامت‌، بار گناهان خود را تمام بردارند و نیز بخشی از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه می‌کنند. آگاه باشید؛ چه بدباری را می‌کشند)!، بدین معنی است که: شخص گمراه‌گر، بخشی از بار گناه گمراهی پیروانش را نیز در روز قیامت بر دوش می‌کشد، بی‌آن که از گناه آن شخص گمراه چیزی کم شود.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ وَرَفَعَ بَعۡضَکُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ ٱلۡعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمُۢ١٦٥ [الأنعام: 165].

«و اوست کسی‌که شما را در زمین جانشین یک‌دیگر قرار داد» یعنی: شما را در عمران و آبادانی زمین‌، خلیفه و جانشین یک‌دیگر گردانید. بعضی گفته‌اند: مراد این است که نوع انسان در زمین‌، خلیفه خداوند عزوجل است «و برخی از شما را بربرخی‌دیگر به درجاتی برتری داد» در خلقت و رزق و نیرومندی و فضل و علم و او در این کار حکمتهایی دارد «تا شما را در آنچه به شما داده است‌» از این نعمت‌ها «بیازماید» که چگونه این نعمت‌ها را شکر می‌گزارید و غنی با فقیر، شریف با وضیع و حاکم با محکوم چگونه رفتار می‌کند؟! «همانا پروردگار تو زودکیفر است‌» و هرچند این کیفر در آخرت می‌باشد، لیکن هر امر آمدنی‌ای نزدیک است «و هم‌او آمرزنده مهربان است‌» یعنی: حق تعالی بر کسانی که به او و پیامبران و کتابهایش ایمان آورند و آنچه را که از هدایت نازل کرده‌، پیروی کنند و شکرگزارش باشند، بسیار آمرزنده و بسیار مهربان است‌.

ملاحظه می‌کنیم که خدای منان بر حقیقت آمرزگاری و مهربانی خود نسبت به سرعت در کیفرش‌، بیشتر تأکید می‌گذارد و این خود می‌رساند که رحمت حق تعالی از خشمش وسیع‌تر و بزرگتر است چنان‌که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حدیث شریف‌فرموده‌اند: «آن‌گاه که خداوند عزوجل خلقش را آفرید، در کتابی که نزد وی بر فراز عرش قرار داشت‌، چنین نوشت: بی‌گمان رحمت من بر خشمم غلبه کرده است‌». همچنین در حدیث شریف به روایت ابوهریره رضی الله عنه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «خدای  عزوجل  رحمت را صد بخش گردانید، نودونه بخش از آن را در نزد خویش نگه‌داشت و فقط یک بخش از آن را به زمین فرود آورد پس از همین یک بخش است که خلایق در میان یک‌دیگر به مهر و مرحمت می‌پردازند تا بدانجا که حیوان سُم خود را از بچه‌اش دور نگه می‌دارد، از بیم آن که سُمش به وی اصابت کند و به او آسیبی برسد».




[1]- باید گفت که هر گناهی از روی جهالت سر می‌زند. نگاه کنید به تفسیر «نساء/ 17».

[2] - برای آگاهی بیشتر از مفاد و مصادیق این امور، نگاه کنید به تفسیر سوره «لقمان / 34».

[3] - نگاه کنید به تفسیر «مائده/103».

[4] - نگاه کنید به تفسیر «مائده/‌103».

[5] - نگاه کنید به تفسیر آیه سوم از سوره «مائده».

[6]- تفسیر «مضطر» و حالت «اضطرار» در سوره «بقره» آیه (173) گذشت.

[7] - حکم به بطلان صحت روایت، یا ادای شهادت کسی را بهخاطر وجود عیب و ایراد شرعی در وی،جرح و حکم به عدالت شخص را تعدیل گویند.

تفسیر نور: سوره انعام

تفسیر نور:
سوره أنعام آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ستایش خداوندی را سزا است که آسمانها و زمین را آفریده است و تاریکیها و روشنائی را ایجاد کرده است ( که هر یک سود ویژه‌ای و حکمت خاصّی در بردارند و دلائل باهر و براهین قاطعی بر وجود خدایند ) ولی با این وصف ، کسانی که منکر وجود پروردگار خویشند ( برای آفریدگار خود بتان را ) انباز می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَعَلَ » : ایجاد کرده است . پدید آورده است ( نگا : نحل / 72 ، و فرقان / 61 ) . « یَعْدِلُونَ » : برابر قرار می‌دهند . یعنی کافران بتان را در پرستش و درخواست حاجت از آنها با خدا همتا و همبر می‌کنند .‏

سوره أنعام آیه 2
‏متن آیه : ‏
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا آن ذاتی است که شما را از گِل آفریده است‌ ؛ سپس ( برای زندگی هر یک از شما ) زمانی را تعیین کرده است ( و با مرگ شخص پایان می‌پذیرد ) و زمان معیّن ( فرا رسیدن رستاخیز ) را تنها خدا می‌داند و بس . سپس شما ( افراد مشرک ، درباره آفریننده‌ای که انسان را از این اصل ناچیز یعنی گِل آفریده است و او را تکامل بخشیده است ) شکّ و تردید به خود راه می‌دهید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« طِینٍ » : گِل . مراد خلق آدم یعنی ابوالبشر از گِل و به تبع او خلق همه آدمیزادگان از آن است ( نگا : آل‌عمران / 59 ، اسراء / 61 ) . یا این که مراد این است که جسم انسان متشکّل از عناصر خاک به نسبتهای خاصّ است ( نگا : مؤمنون / 12 ، حجّ / 5 ) . « قَضَیا » : مقدّر کرد . تعیین نمود . « اَجَلاً » : نهایت زمان عمر ( نگا : اعراف / 34 ) . « أَجَلٌ مُسَمّیً » : مدّت معیّن و مشخّص . مراد فرا رسیدن رستاخیز و زنده‌شدن دوباره و سر برآوردن از گورها است ( نگا : فاطر / 45 ، احقاف / 3 ) . برخی واژه ( أَجَلاً ) را به معنی مرگ معلّق یعنی ناگهانی و زودرس که در گروِ رُخدادها و پیشامدها و مشروط به شرائط و مقتضیات است دانسته‌اند ، و واژه ( اجل ) را مرگ طبیعی معنی کرده‌اند . « تَمْتَرُونَ » : شکّ می‌کنید . فعل مضارع باب افتعال از ماده ( مری ) است .‏

سوره أنعام آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَجَهرَکُمْ وَیَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آسمانها و زمین تنها او خدا است ( و پرستش را سزا است . او ) پنهان و آشکار شما را می‌داند و از آنچه ( از خوبی و بدی انجام می‌دهید و ) فراچنگ می‌آورید آگاه است ( و جزا و سزای شما را می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُوَ اللهُ فِی السَّمَاوَاتِ . . . » : تنها او معبود و متصرّف است در آسمانها و . . . « سِرّ » : راز . اقوال و افعال نهانی . « جَهْر » : آشکار . اقوال و افعال ظاهری .‏

سوره أنعام آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ کَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هیچ دلیلی از دلائل ( دالّ بر وجود ) پروردگارشان بدانان نمی‌رسد مگر آن که از آن روی می‌گردانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةٍ مِّنْ ءَایَاتِ » : دلیلی از دلائل . معجزه‌ای از معجزات . آیه‌ای از آیات قرآن . « مُعْرِضِینَ » : رویگردانان .‏

سوره أنعام آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ فَقَدْ کَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ یَأْتِیهِمْ أَنبَاء مَا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که قرآن بدانان رسید ، آن را تکذیب کردند ، پس اخبار آن چیزی که ( در قرآن راجع به مکافات دنیا و مجازات آخرت بدیشان گوشزد شده است و ) به مسخره‌اش گرفته‌اند به سراغشان خواهد آمد و دامنگیرشان خواهد گردید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَقِّ » : مراد قرآن و شریعت و هدایت است ( نگا : نساء / 170 ، مائده / 83 و 84 ، قصص / 48 ) . « أَنبَآءُ » : اخبار .‏

سوره أنعام آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَمْ یَرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَّکُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَیْهِم مِّدْرَاراً وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ندیده‌اند ( و آگاهی پیدا نکرده‌اند ) که پیش از ایشان چقدر از اقوام و ملّتها را هلاک کرده‌ایم‌ ؟ اقوام و ملّتهائی که در زمین ( اسباب و ابزار ) قدرت و نعمت بدیشان دادیم ، قدرت و نعمتی که آن را به شما نداده‌ایم ، و بارانهای پیاپی برای آنان باراندیم و رودبارها در زیر ( منازل و کاخهای ) ایشان روان کردیم . امّا ( هنگامی که سرکشی و نافرمانی کردند و شکر نعمت به جای نیاوردند ، به پاس گناهانشان ) آنان را نابود ساختیم و اقوام و ملّتهای دیگری را پس از ایشان پدیدار کردیم ( و زمام امور را به دستشان سپردیم . پس از گذشتگان پند گیرید و از خواب غفلت بیدار شوید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَرْنٍ » : مردمان هم‌عصر . مردمان هم‌عصر پیغمبری یا شاهی ، مانند قوم نوح و هود و عاد . « مَکَّنَّاهُمْ » : قدرت و نعمتشان دادیم . بدیشان قوّت و سلطه بخشیدیم ( نگا : توبه / 69 ، قصص / 78 ) . « مِدْراراً » : بسیار ریزان . صیغه مبالغه از ماده ( درّ ) و حال برای ( السَّمَآءَ ) است . « أَنشَأْنَا » : آفریدیم . پدیدار کردیم .‏

سوره أنعام آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَاباً فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) اگر نامه‌ای نوشته در صفحه کاغذی بر تو نازل کنیم ( و در آن حقّانیّت رسالت تو نگاشته شده باشد ) و آن را ( علاوه از دیدن ) با دستهای خود لمس کنند ( که در این صورت جای شکّ و گمانی باقی نمی‌ماند ) باز هم کافران ( دشمن حق و ناباوران ستیزه‌گر ) می‌گویند : این ، چیزی جز جادوگری نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کِتَاباً » : مصدر است و به معنی مکتوب . نوشته . کتاب . نامه . « قِرْطاسٍ » : کاغذ . صفحه‌ای که روی آن بنویسند ، اعم از کاغذ و پوست و الواح . « إِنْ » : نیست . نمی‌باشد .‏

سوره أنعام آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَکاً لَّقُضِیَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ یُنظَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏می‌گویند : چه می‌شد اگر فرشته‌ای به پیش او بیاید ( و در حضور ما بر نبوّت و صدق گفتارش گواهی دهد تا بدو ایمان بیاوریم‌ ؟ بگو : ) اگر فرشته‌ای به پیش او بفرستیم ( و موضوع جنبه حسی و شهود پیدا کند ، برابر سنّت همیشگی خدا درباره آنان که طلب معجزه کرده‌اند و پس از مشاهده معجزه سر برتافته‌اند و نابود گشته‌اند ) ، کار از کار می‌گذرد ( و فرمان هلاک ایشان صادر می‌گردد ) و دیگر مهلت ( زنده ماندن ) بدیشان داده نمی‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَوْ لا » : حرفی است که دلالت بر طلب حصول مابعد خود دارد . « لَقُضِیَ الأمْرُ » : کار نابودی ایشان تمام می‌شد . « لا یُنظَرُونَ » : مهلت داده نمی‌شوند .‏

سوره أنعام آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِم مَّا یَلْبِسُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر هم فرشته‌ای را ( مؤیّد پیغمبر ) می‌کردیم ، او را به شکل انسان در می‌آوردیم ( تا آنان بتوانند او را ببینند و سخنانش را فهم کنند . در این صورت باز هم اشکال برطرف نمی‌شد ) و ایشان را دچار همان اشتباهی می‌کردیم که قبلاً در آن بودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَجُلاً » : مرد . در اینجا مراد شخص ، یعنی انسان و بشر است . « لَبَسْنا » : مشتبه کردیم . « ما » : همان طور که . همان چیزی که . « یَلْبِسُونَ » : در آن مشتبه می‌شوند .‏

سوره أنعام آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان پیغمبرانی پیش از تو مورد استهزاء قرار گرفته‌اند ، و همان چیزی که پیغمبران را بدان سبب مسخره می‌کرده‌اند ، مسخره‌کنندگان را فرا گرفته است ( و عذابی که بازیچه‌اش شمرده‌اند دامنگیرشان شده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَاقَ » : فرا گرفت . فرو گرفت . از ماده ( حیق ) . « سَخِرُوا مِنْهُمْ » : آنان را مسخره کردند . سَخِرَ مِنْهُ و سَخِرَ بِهِ ، او را مسخره کرد .‏

سوره أنعام آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : در زمین بگردید و سپس بنگرید و دقّت کنید که سرانجام آنان که ( پیغمبران خود را ) تکذیب می‌کرده‌اند چه شده است‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُنْظُرُوا » : بنگرید . بیندیشید . « کَیْفَ کَانَ عاقِبَةُ . . . » : ( عاقِبَةُ ) اسم کان ، و ( کَیْفَ ) خبر کانَ است .‏

سوره أنعام آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لِّمَن مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست‌ ؟ ( از زبان فطرتِ آنان ) بگو : از آن خدا است . ( همو از روی تفضّل و تلطّف ) رحمت ( به بندگان را ) بر عهده خود گرفته است ( و هرکه از روی ایمان دست دعا به سوی رحمان بردارد از آستان یزدان ناامید برنمی‌گردد ) . بدون هیچ گونه شکّ و گمانی شما را در روز قیامت گرد می‌آورد ( و آن گاه پاداش و پادافره همگان را می‌دهد ) . تنها کسانی که ( سرمایه ) وجود خود را از دست داده‌اند ( و هستی خویشتن را باخته‌اند ) ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَتَبَ » : واجب کرده است . « إِلی‌ » : در . برای . « لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ . . . » : شما را در روز قیامت گرد می‌آورد . شما را از گورها برای روز قیامت برمی‌انگیزد و گرد می‌آورد ( نگا : هود / 103 ) . « الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ . . . » : آنان که وجود خود را ضایع کرده‌اند و خویشتن را در روز قیامت گرفتار عذاب نموده‌اند ، کسانیند که به خدا و حساب و کتاب آخرت باور ندارند .‏

سوره أنعام آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَهُ مَا سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از آن او است آنچه در شب و روز قرار دارد ( یعنی همان گونه که هرچه در هر مکانی است از آن خدا است ، هرچه در هر زمانی هم که باشد متعلّق بدو است ) و او شنوای ( همه اصوات و ) آگاه ( از همه موجودات ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَکَنَ » : آرمیده است . قرار گرفته است . وجود دارد . « الَّیْلِ وَ النَّهارِ » : مراد همه ازمنه است .‏

سوره أنعام آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّاً فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ یُطْعِمُ وَلاَ یُطْعَمُ قُلْ إِنِّیَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکَینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آیا غیر خدا را معبود و یاور خود بگیرم‌ ؟ ! در صورتی که او آفریننده آسمانها و زمین است و او روزی می‌دهد ( و رازق همگان او است و همه بدو نیازمندند ) و به او روزی داده نمی‌شود ( و نیازمند کسی نیست ) . بگو : به من دستور داده شده است که نخستین کسی باشم که ( از این امّت ، خویشتن را خالصانه تسلیم فرمان خدا کند و ) مسلمان باشد ( و نیز خداوند به من دستور داده است که ) از زمره مشرکان مباش .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَلِیّ » : سرپرست . یاور . « فَاطِرِ » : آفریننده . جداکننده کهکشانها و کرات از هم ( نگا : انبیاء / 30 ) صفت ( اللهِ ) یا بدل از آن است . « أَسْلَمَ » : خویشتن را خالصانه تسلیم فرمان خدا کرد . مسلمان گردید .‏

سوره أنعام آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِنِّیَ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : من ( هم مانند سائر انسانهای مال‌اندیش ) اگر نافرمانی پروردگار کنم از عذاب روز بزرگ ( قیامت ) می‌ترسم .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره أنعام آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسی که ( چنین عذابی ) بدان هنگام از او به دور داشته شود ، به حقیقت خدا بدو رحم کرده است ، و این پیروزی آشکاری است .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره أنعام آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدُیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خداوند زیانی به تو برساند ، هیچ کس جز او نمی‌تواند آن را برطرف سازد ، و اگر خیری به تو برساند ( هیچ کس نمی‌تواند از آن جلوگیری کند ) ، چرا که او بر هر چیزی توانا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَاشِفَ » : برطرف کننده . « وَ إِن یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ . . . » : جواب ( إِنْ ) محذوف است . تقدیر چنین است : فَلا رَآدَّ لِفَضْلِهِ ( نگا : یونس 107 ) .‏

سوره أنعام آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او بر سر بندگان خود مسلّط است و او حکیم ( است و کارهایش را از روی حکمت انجام می‌دهد ، و از احوال و اوضاع ) بس آگاه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْقَاهِرُ » : غالب . مسلّط . « فَوْقَ » : اسمی است به معنی ( عَلی ) یعنی بر ( نگا : اعراف / 127 ) .‏

سوره أنعام آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به کسانی که بر رسالت تو گواهی می‌خواهند ) بگو : بالاترین گواهی ، گواهی کیست ( تا او بر صدق نبوّت من گواهی دهد ؟ ) بگو : خدا میان من و شما گواه است ! ( بهترین دلیل آن این است که ) این قرآن به من وحی شده است تا شما و تمام کسانی را که این قرآن بدانها می‌رسد بدان بیم دهم . ( قرآنی که هیچ کس و هیچ گروهی نمی‌تواند سوره‌ای همانند آن را بسازد و ارائه دهد ) . آیا به راستی شما گواهی می‌دهید که خدایان دیگری با خدایند ؟ ! بگو : من گواهی نمی‌دهم ( و هرگز کسی و چیزی را انباز خدا نمی‌دانم و نمی‌کنم ) . بگو : او خدای یگانه یکتا است ، و من از بتان ( جاندار و بی‌جانی که ) انباز خدا می‌کنید بیزارم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شَهَادَةٌ » : گواهی . تمییز است . « قُلِ اللهُ » : بگو : خدا است . با توجّه بدین معنی ، واژه ( اللهُ ) مبتدا و خبر آن محذوف است و تقدیر چنین است : اللهُ أَکْبَرُ شَهادَةً . « شَهِیدٌ » : گواه . خبر ( اللهُ ) یا ( هُوَ ) محذوف است . « مَن بَلَغَ » : هر که قرآن بدو برسد . واژه ( مَنْ ) عطف بر ضمیر ( کُمْ ) و فاعل ( بَلَغَ ) هُوَ است که به قرآن برمی‌گردد و عائد محذوف است . تقدیر چنین است : وَ مَن بَلَغَهُ الْقُرْءَانُ . « ءَالِهَةً » : جمع إِله ، خدایان . « بَرِی‌ءٌ » : بیزار .‏

سوره أنعام آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که کتاب آسمانی بدانان داده‌ایم ( یعنی یهودیان و مسیحیان ) او را ( که محمّد نام و پیغمبر خاتم است و صفات او در کتابهایشان مذکور است ، خوب ) می‌شناسند ، همان گونه که فرزندان خود را می‌شناسند . کسانی که ( سرمایه وجود ) خود را از دست داده‌اند ( زیانکارند و بدانچه پی می‌برند اقرار نمی‌کنند و ) ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَعرِفُونَهُ » : پیغمبر را از روی صفات مذکور او در کتابهای آسمانی ، و بینش و نگرش عقلانی می‌شناسند .‏

سوره أنعام آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه کسی ستمکارتر از کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد ( و فرزند و انباز برای او قرار می‌دهد و چیزهای ناروای دیگر بدو نسبت می‌دهد ؟ ) یا دلائل ( دالّ بر یگانگی خدا و صدق انبیاء ) او را تکذیب می‌نماید ( و آیات قرآن و معجزات پیغمبران را باور نمی‌دارد و نادیده می‌انگارد ؟ ) . مسلّماً ستمکاران رستگار نمی‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِفْتَرَیا » : به هم بافت . دروغ بست . « ءَایَاتِ » : دلائل . معجزات . آیات قرآن .‏

سوره أنعام آیه 22
‏متن آیه : ‏
وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُواْ أَیْنَ شُرَکَآؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( برای آنان بیان کن چیزی را که در روز قیامت رخ می‌دهد ) . آن روزی که همه آنان را جمع می‌کنیم و سپس به کسانی که ( انبازانی برای خدا قرار داده‌اند و بدو ) شرک ورزیده‌اند می‌گوئیم : انبازانی که گمان می‌بردید کجایند ( تا چنین معبودهای دروغین در این عرصه وحشتناک به فریادتان رسند ) ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَحْشُرُهُمْ » : ایشان را گرد می‌آوریم .‏

سوره أنعام آیه 23
‏متن آیه : ‏
ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس عاقبت کفر آنان چیزی جز این نیست که می‌گویند : به خداوندی که پروردگار ما است سوگند که ما مشرک نبوده‌ایم ! ( و هرگز جز تو را نپرستیده‌ایم ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنةُ » : کفر . آزمایش . عذاب . مراد سرانجام کفر ، نتیجه آزمایش ، و پایان محنت شدیدشان در قیامت است .‏

سوره أنعام آیه 24
‏متن آیه : ‏
انظُرْ کَیْفَ کَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بنگر که چگونه با خویشتن نیز دروغ می‌گویند ، و نشانی از شرکاء و انبازانی نماند که آنان به هم می‌بافتند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُنظُرْ » : بنگر . مراد این است که دقّت کن و با چشم عقل ببین . « ضَلَّ عَنْهُمْ » : از ایشان ناپدید گردید . ( ضَلَّ ) در اینجا به معنی ( غابَ ) است .‏

سوره أنعام آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برخی از آنان ( به هنگام تلاوت قرآن ) به تو گوش فرا می‌دهند ولی ( نه برای فهمیدن آن و هدایت بدان ، بلکه برای طعنه‌زدن و ریشخند کردن آن . بدین سبب ایشان را از فایده عقل و گوش محروم کرده‌ایم و گوئی که ) ما بر دلهایشان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان کری قرار داده‌ایم ( تا ندای آسمانی قرآن را نشنوند ) . اگر آنان همه دلائل و نشانه‌های حق را هم ببینند بدان باور نمی‌دارند و ایمان نمی‌آورند . تا آنجا که وقتی برای مجادله به پیش تو می‌آیند می‌گویند : اینها ( که تو بر ما می‌خوانی ) جز افسانه‌های پیشینیان چیز دیگری نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَکِنَّةً » : جمع کِنان ، پرده‌ها . « أَن یَفْقَهُوهُ » : این که آن را بفهمند و درک کنند . « وَقْراً » : سنگینی . کری . « ءَایَةٍ » : دلیل . معجزه . نشانه . « یُجَادِلُونَکَ » : با تو مجادله می‌کنند . حال است و به معنی ( مُجادِلینَ ) است . « أَسَاطِیرُ » : جمع أُسْطُورَة ، افسانه‌ها . مراد خرافات و اباطیل است ( نگا : فرقان / 5 ) .‏

سوره أنعام آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَیَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن یُهْلِکُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان ( دیگران را ) از قرآن باز می‌دارند و خود نیز از آن دوری می‌گزینند ( و لذا نه خودشان از قرآن سود می‌برند و نه می‌گذارند مردم از آن سود ببرند ! به سبب چنین کاری ) آنان جز خویشتن را هلاک نمی‌نمایند ( و تنها خودشان زیان می‌بینند ) ولی ( زشتی عمل خود و فرجام بد آن را ) درک نمی‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَنْهَوْنَ » باز می‌دارند . « یَنْأَوْنَ » : دوری می‌گزینند .‏

سوره أنعام آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ یَا لَیْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُکَذِّبَ بِآیَاتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر تو ( ای محمّد ! ) آنان را مشاهده کنی بدان گاه که ایشان را ( در کنار ) آتش دوزخ نگاه می‌دارند ( و هراس جهنّم ایشان را برداشته است ، منظره‌های وحشت‌انگیزی را می‌بینی و سخنهای شگفت‌انگیزی را می‌شنوی ! ) آنان می‌گویند : ای کاش ! ( برای نجات از این سرنوشت شوم ، بار دیگر ) به دنیا برمی‌گشتیم و ( در آنجا دیگر ) آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از زمره مؤمنان می‌شدیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ لَوْ تَرَیا‌ » : اگر ببینی . جواب ( لَوْ ) محذوف است و تقدیر چنین است : لَرَأَیْتَ مَا لا یُحِیطُ بِهِ نِطَاقَُ التَّعْبیرِ . « وُقِفُوا » : نگاه داشته شده‌اند . « نُرَدُّ » : برگردانده شویم .‏

سوره أنعام آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این تمنّا ، آرزوی دروغینی بیش نیست ) بلکه ( به خاطر آن است که در آن جهان ، عیوب ) کارهائی که قبلاً ( در این دنیا انجام می‌داده‌اند و از خود و دیگران ) پنهان می‌کرده‌اند ، برای آنان آشکار گشته است . اگر هم ( به فرض محال به دنیا ) برگردانده شوند ، به سراغ همان چیزی می‌روند که از آن نهی شده‌اند . ایشان ( در وعده ایمان ) دروغگویند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَلْ » : بلکه . حرفی است که برای ابطال ماقبل به کار می‌رود . « بَدَا » : آشکار شد . « مَا کَانُوا یُخْفُونَ » : آنچه را که پنهان می‌کردند . مراد از آن ، عیبها و زشتیهائی است که می‌کرده‌اند . یا مراد اعتقاد به خدا و پیغمبران و حقائق دیگر است که در دل مخفی می‌داشتند و وجدان و مردم را فریب می‌دادند و بر فطرت خویش سرپوش می‌گذاشتند . ولی به هنگام مشاهده صحنه‌های رستاخیز از کرده خود پشیمان شده‌اند ( نگا : عنکبوت / 65 ) .‏

سوره أنعام آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آنان ( اگر هم به دنیا برگردند ، دیگرباره ) می‌گویند : زندگی تنها همین زندگی دنیای ما است و ما هرگز برانگیخته نمی‌شویم ( و قیامت و دوزخ و بهشتی در میان نیست ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَالُوا » : یعنی مشرکان قبلاً در دنیا می‌گفتند ؛ یا این که اگر هم به دنیا برگردند می‌گویند . « إِنْ هِیَ » : ( إِنْ ) به معنی نیست ، و ( هِیَ ) به معنی او که مراد حیات دنیا است . « حَیَاتُنَا الدُّنْیَا » : زندگی نزدیک‌تر ما . مراد زندگی این جهان است که مقابل زندگی آن جهان است . « الدُّنْیَا » : مؤنّث ( أَدْنی ) است به معنی اقرب یعنی نزدیکتر . « مَبْعُوثِینَ » : برانگیخته‌شدگان . زنده‌شدگان .‏

سوره أنعام آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر آنان را ببینی بدان هنگام که در پیشگاه ( دادگاه عدل ) پروردگارشان نگاه داشته شده‌اند ( خواهی دید که چه حال بد و وضع تباهی دارند ، و خداوند بدیشان ) می‌گوید : آیا این ( چیزهائی را که می‌بینید و دامنگیرتان است ) حق نیست‌ ؟ ! می‌گویند : آری به پروردگارمان سوگند ! ( حق است . آن گاه خداوند باز بدیشان ) می‌گوید : پس به سبب کفری که می‌ورزیدید عذاب ( دوزخ ) را بچشید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَلَیا رَبِّهِمْ » : در پیشگاه دادگاه پروردگارشان . مضاف محذوف است و تقدیر چنین است : عَلیا قَضآءِ وَ جَزآءِ رَبِّهِمْ . « بَلَیا » : ( نگا : بقره / 81 ) . « بِمَا » : به سبب . در عوض . در مقابل . به همان چیزی که . واژه ( ما ) می‌تواند مصدریّه یا موصول باشد ، ولی مصدریّه بهتر است .‏

سوره أنعام آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ یَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَهُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا یَزِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً آنان که ملاقات با خدا را دروغ می‌پندارند ( و حساب و کتاب و مجازات و مکافات آخرت را باور نمی‌دارند و به انکار خود ادامه می‌دهند ) تا آن گاه که ناگهان قیامت فرا می‌رسد ، زیان می‌بینند ( و در هنگامه رستاخیز سخت پشیمان می‌شوند و ) می‌گویند : افسوسا و دریغا ! ( چرا غافل بودیم و ) در دنیا کوتاهی کردیم و ( توشه و زاد آخرت را تهیّه ننمودیم . آنان در آن روز بار ) گناهان را بر دوش خود می‌کشند . هان ! چه بد چیزی بر دوش می‌کشند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِقَآءِ » : ملاقات . دیدار . مصدر باب مفاعله است . « السَّاعَةُ » : روز قیامت ( نگا : روم / 55 ، لقمان / 34 ) . دم مرگ . چرا که پیغمبر فرموده است : مَن مَّاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ . « بَغْتَةً » : ناگهانی . سرزده . مصدر است و حال فاعل فعل ( جَآءَتْهُمْ ) یا مفعول ( هُمْ ) می‌باشد . « فِیهَا » : در آن . مرجع ( ها ) می‌تواند دنیا ، یا السَّاعَةُ ، و یا ( مَا ) به معنی اعمال باشد . معنی چنین می‌شود : در دنیا ، درباره قیامت ، در انجام اعمال . « أَوْزَار » : جمع وِزْر ، بارهای سنگین . گناهان . در اینجا به معنی گناهان است که به بارهای سنگین تشبیه شده است . « أَلا » : هان ! حرفی است که برای آگاه‌کردن شنونده از مابعد خود به کار می‌رود . « یَزِرُونَ » : حمل می‌کنند . برمی‌دارند .‏

سوره أنعام آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏زندگی دنیا ( که کافران تنها آن را زندگی می‌دانند ) سرگرمی و بازیچه‌ای بیش نیست ، و سرای آخرت ( جهان حقیقی است و ) برای پرهیزگاران بهتر ( از این جهان فانی ) است . آیا ( این امر بدیهی را ) نمی‌فهمید ( و سود و زیان خود را نمی‌دانید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَعِبٌ » : بازی . کاری که انجام‌دهنده ، مقصودش از آن جلب نفع یا دفع شرّ نمی‌باشد . « لَهْوٌ » : سرگرمی . کاری که انسان را به خود مشغول دارد و او را از انجام امور مهمّ غافل سازد .‏

سوره أنعام آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ یُکَذِّبُونَکَ وَلَکِنَّ الظَّالِمِینَ بِآیَاتِ اللّهِ یَجْحَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) ما می‌دانیم که آنچه ( کفّار مکّه ) می‌گویند تو را غمگین می‌سازد . ( ناراحت مباش ) چرا که آنان ( از ته دل به صدق تو ایمان دارند و در حقیقت ) تو را تکذیب نمی‌کنند . بلکه ستمکاران ( چون ایشان ، از روی عناد ) آیات خدا را انکار می‌نمایند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِئَایَاتِ اللهِ یَجْحَدُونَ » : آیات خدا را از روی عناد انکار می‌کنند . مصدر این فعل جحود است که عبارت از این است که انسان چیزی را که از دل بدان ایمان دارد با زبان تکذیب کند ( نگا : انعام / 20 ، نمل / 14 ) . حرف باء متعلّق به ( یَجْحَدُونَ ) است و تقدیم جار و مجرور بر آن به خاطر رعایت رؤوس آیه‌ها است .‏

سوره أنعام آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءکَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پیغمبران فراوانی پیش از تو تکذیب شده‌اند ( و مورد اذیّت و آزار قرار گرفته‌اند ) و در برابر تکذیبها ( و اذیّت و آزارها ) شکیبائی کرده‌اند ( و بر عقیده خود ماندگار مانده‌اند و سنگر را خالی نکرده‌اند ) و اذیّت و آزار شده‌اند ( و گرفتاریها و شکنجه‌ها را تحمّل کرده‌اند ) تا یاری ما ایشان را دریافته است ( و در مبارزه حق و باطل پیروز شده‌اند . تو نیز چنین باش . این سخن خداوند است و مبتنی بر وعده پیروزی است ) و هیچ‌چیز نمی‌تواند سخنان خدا را دگرگون سازد . به تو اخبار و سرگذشت پیغمبران رسیده است ( و می‌دانی که رسالت با شدائد همراه است و سرانجام سختیها پیروزی در دنیا و آن گاه جَنَّةُ‌الْمَأْوی است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُوذُوا » : اذیّت شده‌اند . « مبدّل » : تغییردهنده . دگرگون کننده . در اینجا مراد تغییر دهنده وعده پیروزی خدا به پیغمبران است ( نگا : غافر / 51 ) . « کلماتِ » : سخنان . احکام و شرائع . سُنَن . « نَبَأ » : خبر . مراد قصص و سرگذشت است .‏

سوره أنعام آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر روگردانی ایشان از ( دعوت ) تو برای تو سخت و سنگین است ، چنان که می‌توانی ( جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی و مثلاً ) نقبی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری ( و اعماق زمین و بالای آسمانها را بگردی ) و دلیلی برای ( ایمان آوردن ) ایشان بیاوری ( چنین کن . امّا بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند ) . ولی اگر خدا بخواهد آنان را ( قهراً و جبراً ) بر هدایت جمع خواهد کرد ( و ایمان را بدیشان تلقین خواهد نمود . امّا هدایت اجباری و ایمان زورکی چه سودی دارد ؟ لذا ایشان را به خود وا می‌گذارد تا با اراده و اختیار خود اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر نخواستند ایمان نیاورند ) . پس از زمره کسانی مباش که ( حکم خدا و سنّت او را درباره مردم ) نمی‌دانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَبُرَ عَلَیْکَ » : برای تو سخت و دشوار است . برای تو سنگین است . « إِعْرَاضُ » : روگردانی . دوری . « نَفَقاً » : نقب . دالان . دهلیز . « سُلَّماً » : نردبان . « ءَایَةٍ‌ » : دلیل . معجزه حسی ، همچون معجزات موسی و عیسی . « الْجَاهِلِینَ » : ناآشنایان . مراد از جهل در اینجا ضدّ علم است و منظور جهلی است که انسان در آن معذور است . از قبیل جهل به حکمت و مشیّت خدا .‏

سوره أنعام آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تنها کسانی ( دعوت تو را ) می‌پذیرند که گوش شنوا دارند ( و از روی تدبیر و تفکّر سخنان را می‌شنوند . امّا اینان مردگان زنده‌نما هستند ) و خداوند مردگان ( چون ایشان را به هنگام رستاخیز از گورها ) برمی انگیزد . و پس از زنده‌شدن به سوی او برگردانده می‌شوند ( و مورد بازخواست قرار می‌گیرند و سزا و جزای خود را می‌بینند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَجِیبُ » : اجابت می‌کند . می‌پذیرد . « یَسْمَعُونَ » : می‌شنوند . می‌فهمند . « الْمَوْتَیا » : جمع میّت ، مردگان . مراد مردگان معنوی است‌ ؛ نه مردگان جسمانی . « یَبْعَثُهُمْ » : آنان را زنده می‌کند .‏

سوره أنعام آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن یُنَزِّلٍ آیَةً وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( آنان از روی تمسخر ) می‌گویند : چرا دلیل مادی و معجزه‌ای از سوی پروردگارش بر او نازل نمی‌گردد ( تا گواه بر صدق دعوت او باشد ؟ ! ) بگو : خداوند می‌تواند ( هرگونه ) دلیل و معجزه‌ای نازل کند ، ولی آنان نمی‌دانند ( که برابر سنّت الهی اگر به درخواست ایشان پاسخ گفته شود و ایمان نیاورند نابود می‌گردند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةً » : دلیل حسی . معجزه . « لا یَعْلَمُونَ » : حکمت انزال آیات را نمی‌دانند و متوجّه نیستند که برابر سنّت خدا تکذیب مشاهده عیان مایه هلاک آنان می‌گردد ( نگا : انعام / 8 ) .‏

سوره أنعام آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( یکی از دلائل قوی قدرت خدا و حکمت و رحمتش این است که او همه چیز را آفریده است ) و هیچ جنبنده‌ای در زمین و هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود پرواز می‌کند وجود ندارد مگر این که گروههائی همچون شمایند ( و هر یک دارای خصائص و ممیّزات و نظام حیات خاصّ خود می‌باشند ) . در کتاب ( کائنات ) هیچ چیز را فروگذار نکرده‌ایم ( و همه‌چیز را ضبط و به همه چیز پرداخته‌ایم . بگذار تکذیب‌کنندگان هرچه می‌خواهند بکنند ) پس ( از گذشت این چند روزه زندگی دنیوی ) آنان ( همراه همه گروهها و دسته‌های حیوانات موجود ) در پیشگاه پروردگارشان جمع‌آورده می‌شوند ( و به حساب و کتابشان می‌رسیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَآبَّةٍ » : جنبنده . حیوان . « طَآئِرٍ » : پرنده . « یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ » : با دو بال خود می‌پرد . ذکر این قید برای تأکید است . همان گونه که می‌گوئیم : با گوشهایمان شنیدیم . با چشمهایمان دیدیم . « أُمَمٌ » : ملّتها . گروههائی که دارای صفات و خصائص و طبائع ممیّزه باشند . « مَا فَرَّطْنا » : کوتاهی نکرده‌ایم . غفلت نورزیده‌ایم . فروگذار نکرده‌ایم . « الْکِتَابِ » : لوح محفوظ ، که نمی‌دانیم چیست ( نگا : انعام / 59 ، یس / 12 ، بروج / 22 ) . جهان هستی ، که کتاب دیدنی خدا است . قرآن ، که کتاب خواندنی خدا است و تمام اموری که مردم برای تربیت و هدایت بدان نیاز دارند و همه چیزهائی که از احکام اسلامی و مسائل اخلاقی باید بدانند ، در آن به گونه مجمل یا مفصّل وجود دارد . علم خدا .‏

سوره أنعام آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ مَن یَشَإِ اللّهُ یُضْلِلْهُ وَمَن یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان که آیات ( جهانی و قرآنی ) ما را تکذیب می‌دارند ( و از حواسّ خود برای شناخت حق سود نمی‌برند و هرگز حق نمی‌شنوند و حق نمی‌گویند ، گوئی ) کرانند و لالانند و در تاریکیها ( ی گوناگون کفر و جهل و تعصّب و تقلید ) قرار دارند . خداوند ( برابر نظم و نظام و قوانین و سننی که دارد ) هر که را بخواهد گمراه می‌سازد ، و هر که را بخواهد بر جاده مستقیم ( ایمان ) قرار می‌دهد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صُمٌّ » : کران . « بُکْمٌ » : لالان . « مَن یَشَإِ اللهُ . . . » : هر کس که دارای قصد بد و سوء نیّت باشد ، خدا او را به حال خود رها می‌سازد تا سرگشته شود و سپس به دوزخ رود ، و هر کس که دارای قصد خوب و نیّت پاک باشد ، خدا او را هدایت می‌بخشد و در راه راست رهنمودش می‌نماید و سرانجام بهشت را بدو عطاء می‌فرماید .‏

سوره أنعام آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَیْتُکُم إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به من بگوئید که اگر عذاب خدا شما را فرا گیرد ( همان گونه که قبلاً ملّتهای پیشین را فرا گرفته است ) یا این که قیامت شما ( با فرا رسیدن مرگتان و یا از هم پاشیدن جهان ) فراز آید ، آیا ( برای نجات از عذاب دنیوی یا اخروی ) غیر خدا را به یاری می‌طلبید ؟ ( و اگر بطلبید سودی به شما می‌رسانند و شما را می‌رهانند ؟ ! ) اگر شما راستگوئید ( در این که بتها و انبازها سودی برای شما دارند و پرستش را سزاوارند ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَرَأَیْتَکُمْ » : مراد عربها از چنین ترکیب و شیوه‌ای این است که : آیا هیچ فکر کرده‌اید که‌ ؟ مرا خبر دهید که آیا ؟ مرا آگاه سازید که آیا ؟ ( نگا : اسراء / 62 ) . « السَّاعَةُ » : قیامت . هنگام مرگ .‏

سوره أنعام آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( نه ، در وقت رخدادهای بزرگ ، و در هنگامه رستاخیز به کسی جز خدا متوسّل نمی‌شوید و پناه نمی‌برید و ) بلکه تنها خدا را به یاری می‌طلبید ، و او اگر خواست آن چیزی را برطرف می‌سازد که وی را برای رفع آن به فریاد می‌خوانید ، و ( دیگر آن روز ) چیزهائی را که ( امروز ) شریک خدا می‌سازید فراموش می‌نمائید ( و از خاطر می‌زدائید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَدْعُونَ » : فرا می‌خوانید . استمداد می‌جوئید . « تَنسَوْنَ » : فراموش می‌کنید . از یاد می‌برید .‏

سوره أنعام آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ناراحت مباش که پیغمبران زیادی را ) ما به سوی ملّتهائی که پیش از تو بوده‌اند گسیل داشته‌ایم ( و هنگامی که علم طغیان برافراشته و سرپیچی ورزیده‌اند ) آنان را به سختیها و زیانها گرفتار و به شدائد و بلایا دچار ساخته‌ایم تا بلکه خشوع و خضوع نمایند ( و توبه کنند و به سوی خدای خود برگردند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَأْسَآءِ » : بلا و مصیبت خارج از جسم شخص ، مانند : تنگدستی ، زیان مالی ، مرگ فرزندان . « الضَّرَّآءِ » : بلا و مصیبت مربوط به جسم شخص . مانند : بیماری ، رنجوری ، غم و اندوه . « یَتَضَرَّعُونَ » : خشوع و خضوع کنند . فروتنی و فرمانبرداری کنند . توبه و انابت کنند .‏

سوره أنعام آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان چرا نباید هنگامی که به عذاب ما گرفتار می‌آیند ، خشوع و خضوع کنند ( و بیدار شوند و اندرز گیرند و با تضرّع و زاری دست دعا به سوی باری بلند کنند و آمرزش خواهند ؟ ) ولی دلهایشان سخت شده است و ( نرود میخ آهنین بر سنگ ! و علاوه از قساوت قلب ) اهریمن ( هم ) اعمالی را که انجام می‌دهند برایشان آراسته و پیراسته است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَأْس‌ » : قوّت و شدّت . در اینجا مراد عذاب است ( نگا : انعام / 147 ، اعراف / 98 ) . « قَسَتْ » : قساوت پیدا کرد . سخت و سنگین شد .‏

سوره أنعام آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که آنان فراموش کردند آنچه را که بدان متذکّر و متّعظ شده بودند ( و آزمون ناداری و بیماری کارگر نیفتاد ، آزمون دیگری جهت بیداری ایشان به کار بردیم و ) درهای همه چیز ( از نعمتها ) را به رویشان گشودیم تا آن گاه که ( کاملاً در فراخی نعمت غوطه‌ور شدند و ) بدانچه بدیشان داده شد ، شاد و مسرور گشتند ( و باده ثروت و قدرت ایشان را گرفت و سرمست و مغرور شدند و ناشکری کردند و ) ما به ناگاه ایشان را بگرفتیم ( و به عذاب خود مبتلا کردیم ) و آنان مأیوس و متحیّر ماندند ( و به سوی نجات راه نبردند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا ذُکِّرُوا بِهِ » : آنچه بدان پند و اندرز داده شدند که بَأْسَآء در اموال و ضَرَّآء در ابدان بود . « مُبْلِسُونَ » : ناامیدان و سرگشتگان و غمگینان .‏

سوره أنعام آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بدین ترتیب ) نسل ستمکاران ریشه‌کن شد ، و ستایش تنها پروردگار جهانیان را سزا است ( که با نقمت و نعمت مردمان را تربیت می‌کند ، و روی زمین را از فساد ظالمان پاک می‌سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَابِرُ » : تابع . خلف . قطْعِ دابر ، کنایه از ریشه‌کن کردن است .‏

سوره أنعام آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَکُمْ وَأَبْصَارَکُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُم مَّنْ إِلَهٌ غَیْرُ اللّهِ یَأْتِیکُم بِهِ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به من بگوئید که اگر خداوند گوش و چشمهایتان را ( از شما بازپس ) بگیرد و بر دلهایتان مهر نهد ( بدان گونه که چیزی را نشنوید و نبینید و نفهمید ) ، غیر از الله خدائی هست که آنها را به شما برگرداند ؟ ! بنگر که ما چگونه دلائل و براهین را به گونه‌های مختلف ذکر می‌کنیم و آنان پس ( از شنیدن ، به جای پذیرفتن و راه حق گرفتن ) روی می‌گردانند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُصَرِّفُ » : به شیوه‌ها و گونه‌های مختلف بیان می‌کنیم و توضیح می‌دهیم . « یَصْدِفُونَ » : اعراض و انصراف می‌نمایند . پشت می‌کنند و روی می‌گردانند .‏

سوره أنعام آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَرَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : به من بگوئید که اگر عذاب خدا به ناگاه یا این که آشکارا ( و بدون انتظار قبلی یا با انتظار قبلی ) به شما در رسید ، مگر جز گروه ستمکاران هلاک می‌گردند ؟ ! ( بگذار عذاب خدا مشرکان و گمراهان چون شما را در بر گیرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً » : ناگهان و بدون انتظار . مانند : عذاب قوم لوط . یا آشکارا و با انتظار . مانند : عذاب قوم نوح و فرعون .‏

سوره أنعام آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پیغمبران را جز به عنوان بشارت‌دهندگان ( مؤمنان به خیر و ثواب ) و بیم‌دهندگان ( کافران از عقاب و عذاب ) نمی‌فرستیم . پس کسانی که ( به دعوت پیغمبران ) ایمان آورند و کار شایسته کنند ، نه ترسی دارند ( از شر و بلائی که بدانان می‌رسد ) و نه غمگین می‌شوند ( از خیر و نعمتی که از دست می‌دهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُبَشِّرینَ وَ مُنذِرِینَ » : مژده‌دهندگان و بیم‌دهندگان . حال ( مُرْسَلین ) هستند . « أَصْلَحَ » : زشتیها را زدود و بر خوبیها فزود .‏

سوره أنعام آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا یَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان که آیات ( قرآنی و دلائل جهانی ) ما را تکذیب می‌دارند ، عذاب ( دردناک یزدانی ) به خاطر نافرمانی ( و خروج از برنامه ایمانی ) بدانان می‌رسد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِمَا » : به سبب . به خاطر . « کَانُوا یَفْسُقُونَ » : به طور مستمر از دائره ایمان و اطاعت به در می‌رفتند و از التزام احکام شانه خالی می‌کردند .‏

سوره أنعام آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لاَّ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! بدین کافران ) بگو : من نمی‌گویم گنجینه‌های ( ارزاق و اسرار جهان ) یزدان در تصرّف من است ( چرا که الوهیّت و مالکیّت جهان تنها و تنها از آن خدای سبحان است و بس ) و من نمی‌گویم که من غیب می‌دانم ( چرا که کسی از غیب جهان باخبر است که در همه مکانها و زمانها حاضر و ناظر باشد که خدا است ) و من به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام . ( بلکه من انسانی همچون شمایم . این است عوارض بشری از قبیل : خوردن و خفتن و در کوچه و بازار راه رفتن ، در من دیده می‌شود ، جز این که به من وحی می‌شود و ) من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم ( و سخن کسی جز سخن خدا را نمی‌شنوم و تنها به فرمان او راه می‌روم ) . بگو : آیا نابینا و بینا ( و کافر سرگشته و مؤمن راه یافته ، در شناخت این حقائق ) یکسانند ؟ ( و هر دو مساوی در پیشگاه یزدانند ؟ ) مگر نمی‌اندیشید ( تا در پرتو عقل ، حق برایتان نمودار و آشکار شود ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَزَآئِنُ » : جمع خزینه ، گنجینه‌ها . انبارهای نفائس اموال . مراد از ( خَزَآئِنُ اللهِ ) مقدّراتی است که جز خدا کسی از آنها آگاه نیست . « مَلَک‌ » : فرشته . « الأعْمَیا » : کور . مراد شخص گمراه است که با چراغ عقل حقائق را پیدا نمی‌کند . « الْبَصِیرُ » : بینا . مراد شخص ایمانداری است که در پرتو اندیشه به حقائق راه می‌یابد .‏

سوره أنعام آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏با آن ( چیزهائی که در قرآن آمده است ) کسانی را بترسان که ( چون به جهان دیگر ایمان دارند ، از هول و هراس رستاخیز بیمناکند و ) می‌ترسند از این که در پیشگاه پروردگارشان ( برای حساب و کتاب ) گردآورده می‌شوند . ( آنجائی که در آن ) برای آنان جز خدا یاور و میانجیگری ( که بتواند ایشان را از عذاب دوزخ برهاند ) وجود ندارد . آنان ( را از آن روز بترسان ، تا امروز که فرصت باقی است ) شاید پرهیزگاری پیشه کنند ( و آن وقت به بهشت روند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنذِرْ » : بترسان . بیم ده . « بِهِ » : به آن ، یعنی قرآن . « الَّذِینَ یَخَافُونَ » : کسانی که می‌ترسند . مراد مؤمنان است ( نگا : فاطر / 18 ، یس / 11 ، ذاریات / 55 ) . « مِن دُونِهِ » : سوای او . غیر از او .‏

سوره أنعام آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِّن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی را ( از پیش خود ) مران که سحرگاهان و شامگاهان خدای را به فریاد می‌خوانند ( و همه‌وقت به عبادت و پرستش خدا مشغولند و ) منظورشان ( تنها رضایت ) او است . نه حساب ایشان بر تو است و نه حساب تو بر آنان است ( و هرکس در گرو عمل خویش است ، چه شاه چه درویش است ) . اگر ( به حرف مشرکان درباره این گونه مؤمنان گوش دهی و از خود ) آنان را برانی ، از زمره ستمگران خواهی بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَطْرُدِ » : طرد مکن . مران . « الْغَدَاةِ » : سحرگاهان . « الْعَشِیِّ » : شامگاهان . « بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ » : در سحرگاهان و شامگاهان . مراد ، در همه اوقات است . « مِنْ شَیْءٍ » : حرف ( مِنْ ) زائد است و ( شَیْءٍ ) در موضع رفع است و اسم ( ما ) است . « فَتَطْرُدَهُمْ » : منصوب است ، چون جواب نهی است . تقدیر چنین است : لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ . . . فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ ، وَ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ .‏

سوره أنعام آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّیَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَیْهِم مِّن بَیْنِنَا أَلَیْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این چنین ( با پیشی‌گرفتن مستمندان در پذیرش دین و دخول بدان بر توانگران ، سنّت ما جاری و ساری بوده است و ) برخی را ( که ثروتمندان متکبّرند ) با برخی دیگر ( که تنگدستان فقیرند ) آزموده‌ایم تا ( متکبّران ، تمسخرکنان ) بگویند : آیا اینان همان کسانیند که خداوند از میان ما ( برگزیده است و با اعطاء نعمت ایمان ) بر ایشان منّت نهاده است‌ ؟ آیا خداوند سپاسگزاران را بهتر نمی‌شناسد ( تا این کافران سرکش مغرور ) ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَتَنَّا » : امتحان کردیم . آزمودیم . « مَنَّ . . . عَلَیا » : نعمت داد . نیکی نمود .‏

سوره أنعام آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه مؤمنان به آیات ( قرآن ) ما به پیش تو آمدند ( برای احترامشان ) بدیشان بگو : درودتان باد ! ( شما را مژده باد که ) خداوند شما ( از روی لطف ) بر خویشتن رحمت واجب نموده است ( و رحمت فراوان و بیکرانش مقتضی آن است ) که هرکس از شما از روی نادانی ( انسانی ) دچار لغزشی شد ، ولی بعد از آن توبه کرد ( و نادمانه به آستانه کریمانه خدا برگشت و اعمال زشت خود را جبران ) و اصلاح کرد ( خداوند عذر تقصیر او را می‌پذیرد ) چرا که او آمرزگار ( بندگان و ) مهربان ( در حق همگان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أنَّهُ مَنْ عَمِلَ . . . » : جمله بدل ( الرَّحْمَةَ ) یا مفعولٌ‌به ( کَتَبَ ) است . جواب شرطِ ( مَنْ ) محذوف است و تقدیر چنین است : فَلَهُ غُفْرانُ رَبِّهِ . « بِجَهالَةٍ » : از روی نادانی . مراد این است که کسی که آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب گناه می‌شود ، از زمره جاهلان بشمار است . یا این که گناهکار مطلقاً نادان است .‏

سوره أنعام آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ نفَصِّلُ الآیَاتِ وَلِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این چنین ( روشن و آشکار ) آیات ( قرآنی و دلائل جهانی ) را توضیح می‌دهیم ، تا راه ( نادرست ) گناهکاران ( از راه درست مؤمنان ) پیدا و نمودار شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُفَصِّلُ » : از هم جدا می‌سازیم . نمودار و آشکار می‌کنیم . توضیح و تبیین می‌نمائیم . « وَ لِتَسْتَبِینَ » : تا این که روشن و هویدا شود . واو حرف عطف است و فعل ( لِتَسْتَبِینَ ) را بر فعل مقدّری مانند ( لِیَفْهَمُوا ) عطف می‌کند . تقدیر چنین است : لِیَفْهَمُوا وَ لِتَسْتَبینَ . « سَبِیلُ » : راه . این واژه به صورت مذکّر و مؤنّث به کار می‌رود .‏

سوره أنعام آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : من نهی شده‌ام از این که پرستش کنم آنهائی را که سوای خدا به فریاد می‌خوانید ( و عبادتشان می‌نمائید ) . بگو : من از هوی و هوسهای شما پیروی نمی‌کنم ، که ( اگر چنین کنم ، همچون شما ) در آن وقت گمراه می‌شوم و از زمره راه‌یافتگان نخواهم بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُهِیتُ » : نهی شده‌ام . بازداشته شده‌ام . « أَهْوَآءَ » : خواستهای ناروا و آرزوهای پوچ .‏

سوره أنعام آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَکَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : من بر شریعت واضحی هستم که از سوی پروردگارم نازل شده است و شما قرآن را تکذیب می‌کنید ( که در برگیرنده شریعت غرّا و آشکارا است . بدانید عذاب و کیفری ) که در ( نزول و وقوع ) آن شتاب می‌ورزید در قدرت من نیست . فرمان جز در دست خدا نیست . خدا به دنبال حق می‌رود ( و کارهایش برابر حکمت انجام می‌شود . لذا اگر خواست عذاب واقع می‌گردد و اگر نخواست عذاب واقع نمی‌شود ) و او بهترین ( قاضی میان من و شما و ) جدا کننده ( حق از باطل ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَیِّنَةٍ » : دلیل . شریعت . مراد قرآن است . « کَذَّبْتُم بِهِ » : آن را تکذیب می‌کنید . ضمیر ( ه ) به ( بیّنه ) برمی‌گردد و مذکّر آوردن آن به خاطر معنیِ مراد است که قرآن است . « یَقُصُّ الْحَقَّ » : حق را می‌گوید . حق را از باطل جدا می‌سازد . از حق پیروی می‌کند . « الْفَاصِلِینَ » : جداسازندگان . داوری‌کنندگان . روشنگران .‏

سوره أنعام آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لَّوْ أَنَّ عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الأَمْرُ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر آنچه که در وقوع آن ( که عذاب خدا است و از روی استهزاء ) شتاب می‌ورزید ، در قدرت من بود ( در وقوع آن شتاب می‌کردم و از شر شما خلاص می‌شدم و ) کار من با شما پایان می‌پذیرفت ، ولیکن ( کار در دست خدا است و ) خدا آگاه‌تر از ( هر کسی بدان چیزی است که در دنیا یا آخرت در خور ) ستمکاران است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقُضِیَ الأمْرُ » : کار خاتمه می‌پذیرفت . کار یکسره می‌شد و فیصله پیدا می‌کرد .‏

سوره أنعام آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گنجینه‌های غیب و کلید آنها در دست خدا است و کسی جز او از آنها آگاه نیست . و خداوند از آنچه در خشکی و دریا است آگاه است . و هیچ برگی ( از گیاهی و درختی ) فرو نمی‌افتد مگر این که از آن خبردار است . و هیچ دانه‌ای در تاریکیهای ( درون ) زمین ، و هیچ‌چیز تر و یا خشکی نیست که فرو افتد ، مگر این که ( خدا از آن آگاه ، و در علم خدا پیدا است و ) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَفَاتِح‌ » : جمع مَفْتَح ، گنجینه‌ها ، جمع مِفْتَح ، کلیدها . « وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ . . . » . حرف ( مِنْ ) زائد است و واژه ( وَرَقَةٍ ) در موضع رفع و فاعل ( تَسْقُطُ ) است ، و واژه‌های ( حَبَّة ، رَطب ، یابِسٍ ) عطف بر آن هستند ( نگا : سبأ / 3 ) . « رَطَب » : تر . « یَابِسٍ » : خشک . « کِتَابٍ مُّبِینٍ » : علم خدا . لوح محفوظ .‏

سوره أنعام آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است که در شب شما را می‌میراند و در روز شما را برمی انگیزاند و او می‌داند که در روز ( که زمان عمده جنب و جوش و تلاش و کوشش است ) چه می‌کنید و چه فراچنگ می‌آورید ( و این مرگ و زندگیِ خواب و بیداری نام ، پیوسته ادامه دارد ) تا مهلت معیّن ( زندگی هرکس با فرا رسیدن مرگ او ) بسر آید . سپس ( در روز رستاخیز همگان ) به سوی خدا برمی‌گردید و آن گاه شما را بدانچه ( از خوب و بد در دنیا ) می‌کردید باخبر می‌گرداند ( و پاداش و پادافره اعمال را به صاحبان آنها می‌رساند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَتَوَفَّاکُمْ » : شما را می‌میراند . مراد از میراندن در اینجا خواباندن است ( نگا : زمر / 42 ) . « جَرَحْتُمْ » : فراچنگ آوردید . انجام دادید . گناه ورزیدید . « یَبْعَثُکُمْ » : شما را زنده می‌گرداند . مراد از زنده‌گرداندن در اینجا بیدارکردن است ( نگا : زمر / 42 ) . « لِیُقْضَِی‌ » : تا این که پایان داده شود ( نگا : بقره / 200 ) . تا این که به اتمام رسانده شود ( نگا : طه / 114 ) تا آن گاه که مقدّر شود ( نگا : سبأ / 14 ) . « أَجَلٌ مُّسَمّیً » : مدّت معیّن . مراد پایان زندگی یا مدّت زندگانی است ( نگا : انعام / 2 ) . « مَرْجِعُکُمْ » : رجوع و برگشت شما .‏

سوره أنعام آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ یُفَرِّطُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند بر بندگان خود کاملاً چیره است . او مراقبانی ( از فرشتگان را برای حسابرسی و نگارش اعمال شما ) بر شما می‌فرستد و می‌گمارد ( و آنان به کار خود با دقّت تمام تا دم مرگِ یکایک شما ، مشغول می‌گردند ) و چون مرگ یکی از شما فرا رسید ، فرستادگان ما ( از میان فرشتگان دیگر به سراغ او می‌آیند و ) جان او را می‌گیرند ، و ( فرشتگان گروه اوّل و فرشتگان گروه دوم هیچ کدام در مأموریّت خود ) کوتاهی نمی‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ هُوَ الْقَاهِرُ . . . » : ( نگا : انعام / 18 ) . « حَفَظَةً » : جمع حافظ ، مراقبان . مراد فرشتگان ( الکِرام الْکاتِبون ) است ( نگا : زخرف / 80 ، انفطار / 10 و 11 ) . « رُسُلُنَا » : فرستادگان ما . مراد فرشتگان همدست مَلَک‌الْموت است ( نگا : سجده / 11 ) . « وَهُمْ لا یُفَرِّطُونَ » : وحال آن که آنان کوتاهی نمی‌کنند . این جمله می‌تواند حال ( رُسُلُنا ) یا ( حَفَظَةً و رُسُلُنا ) باشد ؛ چرا که در کارِ حفظ و توفّی کوتاهی نمی‌کنند .‏

سوره أنعام آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سپس ( همه مردگان در روز قیامت زنده می‌گردند و ) به سوی خدا ، یعنی سَرور حقیقی ایشان برگردانده می‌شوند . هان ! ( بدانید که در چنین روزی ) فرمان و داوری از آن خدا است و بس ، و او سریعترینِ حسابگران است ( و در کوتاه‌ترین مدّت به حساب یکایک خلائق می‌رسد و پاداش و پادافره آنان را می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رُدُّوا » : برگردانده شدند . « مَوْلَیا » : سَرور . مالک . متصرّف . واژه ( مَوْلَیا ) مجرور است و بدل ( اللهِ ) است . و واژه ( الْحَقِّ ) صفت ( مَوْلَیا ) است . « الْحُکْمُ » : فرمان . داوری . « الْحَاسِبِینَ » : حسابگران . حسابرسان .‏

سوره أنعام آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : چه کسی شما را از اهوال و شدائد خشکی و دریا رهائی می‌بخشد ، در آن حال که ( دشواریها و گرفتاریهای بزرگ به شما رو می‌کند و ) او را فروتنانه عَلَنی و نهانی به فریاد می‌خوانید ( و می‌گوئید : ) اگر خدا ما را از این اهوال برهاند ، سوگند می‌خوریم که از سپاسگزاران ( نعمت و فضیلت او ) باشیم‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« ظُلُمَات‌ » : تاریکیها . مراد اهوال و شدائد است . « تَدْعُونَهُ » : او را به فریاد می‌خوانید . این جمله حال ضمیر ( کُمْ ) در فعل ( یُنَجِّیکُمْ ) می‌باشد . « تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً » : آشکارا و پنهان . مفعول مطلق یا منصوب به نزع خافضند ، و یا این که حال بوده و به معنی مُعْلِنینَ وَ مُسِرّینَ می‌باشد .‏

سوره أنعام آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ قُلِ اللّهُ یُنَجِّیکُم مِّنْهَا وَمِن کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : خدا شما را از آن ( اهوال و شدائد ) و از هر غم و اندوهی می‌رهاند . سپس ( با این وجود برای او ) شما شریک و انباز می‌سازید ! ( شریک و انبازی که می‌دانید کاری از دست آنها ساخته نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَرْبٍ » : غم و اندوه .‏

سوره أنعام آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : خدا می‌تواند که عذاب بزرگی از بالای سرتان و یا از زیر پاهایتان بر شما بگمارد ( و شما را دچار بلاهای آسمانی و بمبارانهای هوائی یا بلاهای زمینی همچون زلزله‌ها و آتشفشانیها و انفجارهای مینها و دیگر موادّ منفجره جنگها سازد ) و یا این که کار را بر شما به هم آمیزد ( و در نتیجه حقیقت امر بر شما مشتبه شود ) و دسته‌دسته و پراکنده گردید ( و جنگها در میانتان برپا گرداند ) و برخی از شما را به جان برخی دیگر اندازد و گرفتار همدیگر سازد . بنگر که چگونه آیات ( قرآنی و دلائل جهانی خود ) را بیان و روشن می‌گردانیم تا بلکه ( بیندیشند و به خود بازگردند و حقیقت را ) بفهمند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْعَثَ » : بفرستد . برانگیزد . « یَلْبِسَکُمْ » : شما را به هم اندازد . شما را گروه گروه و دسته دسته سازد . کار را بر شما مشوّش و آمیخته کند . شما را دارای خواستها و آرزوهای مختلف و متناقض کند . « شِیَعاً » : جمع شیعه ، گروهها و دسته‌ها . حال ضمیر ( کُمْ ) یا مفعول مطلق ( یَلْبِسَ ) از غیر لفظ خود می‌باشد . « بَأْسَ » : جنگ . عذاب .‏

سوره أنعام آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قوم تو ( یعنی قریش و مردمان مکّه قرآن را باور نمی‌دارند و ) آن را تکذیب می‌نمایند ، و حال آن که قرآن حق است ( و جای تکذیب کردن ندارد ) . بگو : من حافظ و مسلّط بر شما نیستم ( و مأمور بررسی اعمال و مجازات شما نمی‌باشم و بلکه سر و کارتان با خدا است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَسْتُ عَلَیْکُم بِوَکیلٍ » : حافظ شما و مسؤول کردار و رفتارتان نمی‌باشم .‏

سوره أنعام آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ لِّکُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر خبری ( که خداوند در قرآن بیان کرده است ) موعد خود دارد ( و در هنگام مقرّر و جای معیّن تحقّق می‌پذیرد ) و ( صدق این اخبار را به هنگام وقوع ) خواهید دانست ( و خواهید دید به چه عذابی گرفتار می‌آئید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَبَأٍ » : خبر . « مُسْتَقَرٌّ » : مکان استقرار و هنگام وقوع . مکان استقرار و جایگاه وقوع .‏

سوره أنعام آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه دیدی کسانی به تمسخر و طعن در آیات ( قرآنیِ ) ما می‌پردازند ، از آنان روی بگردان ( و مجلس ایشان را ترک کن و با آنان منشین ) تا آن گاه که به سخن دیگری می‌پردازند . اگر شیطان ( چنین فرمانی را ) از یاد تو برد ( و دستور الهی را فراموش کردی ) ، پس از به خاطر آوردن ( و یاد کردن فرمان ، از پیش ایشان برخیز و ) با قوم ستمکار منشین .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَخُوضُونَ » : فرو می‌روند . یاوه‌سرائی می‌کنند . در اینجا مراد تمسخر قرآن و استهزاء دین و ایمان است ( نگا : نساء 140 و انعام / 70 ) . « امَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ » : اگر اهریمن آن را از یاد تو برد . در اینجا هر چند روی سخن به پیغمبر است ، ولی در حقیقت منظور پیروان او است . نسیان پیغمبران در اموری بوده است که مربوط به کار تبلیغ احکام دین و مقام رسالت نبوده و بلکه غفلت در موضوعات عادی از قبیل سهو در نماز بوده است و چنین فراموشی و غفلتی موجب اضاعه فریضه‌ای یا تحریم حلال و تحلیل حرام نگشته است ( نگا : کهف / 63 و 73 ، یوسف / 42 ) . « الذِّکْرَیا » : به یاد آوردن . متوجّه شدن . تذکّر .‏

سوره أنعام آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا عَلَى الَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ وَلَکِن ذِکْرَى لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کمترین چیزی از حساب آنان ( که درباره قرآن یاوه‌سرائی می‌کنند ) به حساب پرهیزگاران گرفته نمی‌شود ولیکن ( باید پرهیزگاران نشست و برخاستشان با چنین بزهکارانی برای پند و اندرز و ) تذکّر و ارشاد باشد ، تا این که ( از بیهوده‌گوئی دست بردارند و از عذاب خدا خویشتن را به دور داشته و ) پرهیزگاری کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذِکْرَیا » : پند و اندرزدادن . تذکیر و ارشاد . مرفوع است و مبتدای مؤخّر است : عَلَیْهِمْ ذِکْرَیا . یا منصوب است و مفعول مطلق فعل محذوف : عَلَیْهِمْ أَن یُذَکِّرُوهُمْ تَذْکِیراً .‏

سوره أنعام آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعِباً وَلَهْواً وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَذَکِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا کَسَبَتْ لَیْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِیٌّ وَلاَ شَفِیعٌ وَإِن تَعْدِلْ کُلَّ عَدْلٍ لاَّ یُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ أُبْسِلُواْ بِمَا کَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِیمٍ وَعَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُواْ یَکْفُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی را ترک کن که آئین ( فطری و آسمانی ) خود را به بازی و شوخی گرفته‌اند و زندگی دنیا آنان را گول زده است ( و آخرت را از یادشان برده است ) . و به آن ( زمزمه جاویدان قرآن ، پیوسته ایشان را ) پند و اندرز بده ( و بدانان بگو که در روز قیامت ) هرکسی در گرو اعمالی است که انجام داده است و مسؤول چیزهائی است که فراچنگ آورده است ، و بجز خدا برای ایشان یار و یاوری و میانجی و واسطه‌ای نیست ( تا مردمان را از عذاب دوزخ برهاند و به بهشت وارد گرداند ) . و اگر چنین کسی هرگونه فدیه و تاوانی ( که تو می‌دانی ، برای نجات خود ) بپردازد ، از او دریافت نمی‌گردد ( و پذیرفته نمی‌شود ) . آنان کسانی هستند که گرفتار اعمالی شده‌اند که کرده‌اند ( و به زندان چیزهائی دربندند که فراچنگ آورده‌اند ) . برای آنان به سبب کفری که می‌ورزیده‌اند ، نوشیدنی بسیار داغ و عذاب بس دردناکی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذَرْ » : ترک کن . رها کن . از ماده ( وذر ) . « غَرَّتْهُمْ » : گولشان زده است . فریبشان داده است . « ذَکِّرْ بِهِ » : بدان پند ده . مردمان را به قرآن راهنمائی و ارشاد کن . « أَن تُبْسَلَ » : تا دچار هلاکت نشود . تا هلاک نگردد . این که مرهون و محبوس شود . جمله مفعول لَهُ است و تقدیر چنین است : لِئَلاّ تُبْسَلَ ؛ مَخَافَةَ أَن تُبْسَلَ ؛ یا این که مفعولٌ‌بِهِ فعل ( ذَکِّرْ ) است . واژه ( تُبْسَلَ ) از ماده ( بَسْل ) به معنی حبس ، و هلاک است . « تَعْدِلْ » : فدیه دهد . تاوان و عوض دهد . « عَدْل‌ » : فدیه . عوض . قیمت . « أُبْسِلُوا بِمَا » : در گروِ چیزی هستند که . گرفتار چیزی هستند که . هلاک می‌گردند به سبب چیزی که . به زندان دوزخ گرفتار می‌آیند به سبب چیزی که . « شَرَابٌ » : نوشیدنی . نوشابه . « حَمِیمٍ » : آب داغ . آب بسیار گرم .‏

سوره أنعام آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُنَا وَلاَ یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الأَرْضِ حَیْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : آیا چیزی غیر از خدا را بخوانیم ( و عبادت و پرستش کنیم ) که نه سودی به حال ما دارد و نه زیانی‌ ؟ و آیا پس از آن که خداوند ما را هدایت بخشیده است ( و به سوی خود رهنمون کرده است ) به عقب بازگشت کنیم ( و از ایمان دست بکشیم و دیگر بار به کفر برگردیم‌ ؟ و ) بسان کسی ( باشیم و کنیم ) که شیاطین او را در زمین ( بیابانهای برهوت ) ویلان و سرگردان به دنبال خود کشند ، و دوستانی داشته باشد که او را به راه راست خوانند و به سوی خود فریاد دارند ( امّا او بدیشان گوش نکند و به دنبال شیاطین رود و گمراه‌تر و گمراه‌تر شود ؟ ) بگو : هدایت خداوند ، هدایت است و ( بجز اسلام ، ضلالت است ، و از سوی خدا ) به ما دستور داده شده است که فرمانبردار پروردگار جهانیان باشیم ( و منقاد او شویم و به فرمان او رویم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَدْعُو » : آیا به فریاد خوانیم‌ ؟ آیا پرستش نمائیم‌ ؟ در رسم‌الخطّ قرآنی الف زائدی به دنبال دارد . « إِسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ » : شیاطین او را وادار به رفتن و شتاب ورزیدن کنند . شیاطین او را سرگردان و ویلان کنند . شیاطین او را از راه به در برند و در جهان آواره و دربه در کنند . فعل ( إِسْتَهْوَتْ ) از ماده ( هوی ) است ، به معنی : رفتن . گمراه شدن . فرو افتادن . « حَیْرَانَ » : آواره و سرگردان . حال ضمیر ( هُ ) است و به دلیل وصفیّت غیرمنصرف بوده و مؤنّث آن ( حَیْری ) است . « لِنُسْلِمَ » : این است که تسلیم و منقاد شویم .‏

سوره أنعام آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَنْ أَقِیمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( از سوی خدا به ما دستور داده شده است ) این که نماز را به گونه شایسته بخوانید و از خدا بترسید و ( اوامر او را اجرا کنید ؛ چه ) او است که در پیشگاهش گردآورده می‌شوید ( و حساب و کتاب پس می‌دهید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ أَنْ أَقِیمُوا . . . » : این جمله عطف بر ( أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ ) است ، و تقدیر چنین است : أُمِرْنا ِلاَنْ نُسْلِمَ وَ ِلاَنْ نُقیمَ .‏

سوره أنعام آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او آن کسی است که آسمانها و زمین را به حق آفریده است ( و آنها را بیهوده نیافریده است و بلکه از روی حکمت و هدف ساخته است ) و هر وقت ( اراده خدا بر پیدایش چیزی قرار گیرد ، بدان ) می‌گوید : باش ! پس می‌شود . سخن او حق است ( و فرمان او شدنی ) و مالکیّت ( مطلق و تصرّف همه‌جانبه ) از آن او است ، در آن روزی که ( برای اعلان رستاخیز ) در صور دمیده شود . دانای آشکار و پنهان است ( و در کار او گذشته و حال و آینده یکسان است . او آگاه از همه چیزهائی است که نهان از حواسّ و ابصار ، یا قابل رؤیت در لیل و نهار است ) و او حکیم ( در کردار و ) آگاه ( از احوال انسان ، و مطّلع از بواطن و ظواهر جهان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالْحَقِّ » : به حق نه باطل و بیهوده . آفرینش همه موجودات به اندازه و از روی آگاهی و برابر حکمت انجام گرفته است‌ ؛ نه از روی تصادف و بیهوده و عبث ( نگا : دخان / 38 و 39 ، مؤمنون / 115 و 116 ، آل‌عمران / 191 ) . « یَوْمَ یَقُولُ . . . » : روزی که می‌گوید . در اینجا مراد از روز ، وقت و زمان است . « الصُّورِ » : بوق . طرز و نوع صور و چگونگی دمیدن در آن جزو غیب است . « الْغَیْبِ » : آنچه نهان از دیدگان و به دور از دائره علم و نیروی روح مردمان است . « الشَّهَادَةِ » : آنچه آشکار و محسوس و دیدنی و فهمیدنی است و علم بشر بدان احاطه پیدا می‌کند ، و یا روح آدمی بدان دسترسی می‌یابد .‏

سوره أنعام آیه 74
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً آلِهَةً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( برای مردمان بیان کن چیزهائی را که رخ داد ) بدان گاه که ابراهیم به پدر خود آزر گفت : آیا بتهائی را به خدائی می‌گیری ! ! ( مگر زشت نیست که انسان عاقل ، سنگهای بی‌جان را پرستش و عبادت کند و در برابر تراشیده‌های دست خود کرنش برد ؟ ! ) . به حقیقت من تو را و قوم تو را در گمراهی آشکار ( و به دور از راه پروردگار ) می‌بینم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أبِیهِ ءَازَرَ » : پدرش که آزر نام داشت ( نگا : مریم / 41 - 45 ، توبه / 114 ، انبیاء / 52 ، شعراء / 70 ، زخرف / 26 ، ممتحنه / 4 ) . برخی واژه ( أَب ) را کنایه از عمو می‌دانند ، همان گونه که در سوره بقره آیه 133 آباء به معنی اجداد به کار رفته است . واژه ( ءَازَرَ ) عطف بیان است . « أَصْنَاماً » : جمع صنم . بتها . « ءَالِهَةً » : جمع إِله ، خدایان . مفعول دوم فعل ( تَتَّخِذُ ) است .‏

سوره أنعام آیه 75
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همان گونه ( که گمراهی قوم ابراهیم را در امر پرستش بتها به او نمودیم ، بارها و بارها نیز ) مُلک عظیم آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم ، تا از زمره باورمندان راستین شود ( و بر راستای خداشناسی رود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُرِی‌ » : نشان می‌دهیم . در اینجا به معنی : نشان می‌دادیم . از مصدر ( إرائه ) باب افعال . « مَلَکُوتَ » : ملک عظیم . وزن ( فَعَلوت ) برای مبالغه به کار می‌رود . مانند : ( رحَمُوت ) : رحمت فراوان . ( رَهَبُوت ) : رهبت شدید و هراس زیاد . « وَلِیَکُونَ » : تا باشد . برخی حرف واو را زائد دانسته و برخی ( لِیَکُونَ ) را عطف بر فعل محذوفی شمرده‌اند و تقدیر را چنین دانسته‌اند : لِیَسْتَدِلَّ وَ لِیَکُونَ .‏

سوره أنعام آیه 76
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( از جمله ) هنگامی که شب او را در برگرفت ( و تاریکی شب همه‌جا را پوشاند ) ستاره‌ای ( درخشان به نام مشتری یا زهره ) را دید ( بر سبیل فرض و إرخاءالْعِنان ) گفت : این پروردگار من است ! امّا هنگامی که غروب کرد ( برای ابطال عقیده ستاره‌پرستان موجود در آن محیط ) گفت : من غروب‌کنندگان را دوست نمی‌دارم ( و به عبادت چیزهای تغییرپذیر و زوال‌پذیر نمی‌گرایم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَنَّ عَلَیْهِ » : او را فرا گرفت . « اَفَلَ » : غروب کرد . « اْلآفِلِینَ » : غروب‌کنندگان .‏

سوره أنعام آیه 77
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامی که ماه را در حال طلوع ( در کرانه افق ) دید ( باز هم بر سبیل فرض و ارخاءالعنان ) گفت : این پروردگار من است ! ولی هنگامی که ( آن هم ) غروب کرد ، گفت : اگر پروردگارم مرا راهنمائی نکند ، بدون شکّ از زمره قوم گمراه ( و جمعیّت سرگشته در وادی کفر و ضلال ) خواهم بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَازِغاً » : طلوع‌کنان . حال ( قَمَر ) است .‏

سوره أنعام آیه 78
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هنگامی که خورشید را در حال طلوع ( در کرانه افق ) دید ( دوباره بر سبیل فرض و ارخاءالعنان ) گفت : این پروردگار من است ( چرا که ) این بزرگتر ( از ستاره و ماه ) است ! امّا هنگامی که غروب کرد ، گفت : ای قوم من ! بیگمان من از آنچه انباز خدا می‌کنید بیزارم ( و تنها رو به خدا می‌دارم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هذا » : این . ذکر ( هذا ) به صورت مذکّر بدین سبب است که مُشَارٌإِلَیْه ( شَیْء ) یا ( طالِع ) است . یعنی : هذا الشَّیْءُ . هذَا الطّالِعُ . « هذا رَبِّی‌ » : این جمله در هر سه آیه می‌تواند به صورت استفهام انکاری خوانده شود . یعنی : هذا رَبّی‌ ؟ ! آیا این خدای من است‌ ؟ ! ممکن نیست .‏

سوره أنعام آیه 79
‏متن آیه : ‏
‏ إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان من رو به سوی کسی می‌کنم که آسمانها و زمین را آفریده است ، و من ( از هر راهی جز راه او ) به کنارم و از زمره مشرکان نیستم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَجْهِیَ » : رویم را . مراد از روکردنِ رو ، قصد پرستش و انجام عبادت است . « فَطَرَ » : آفریده است . پدیدار کرده است . « حَنیفاً » : حقّگرای برکنار از ادیان باطله و عقائد منحرفه . این واژه حال فاعل ضمیر ( تُ ) در فعل ( وَجَّهْتُ ) است ( نگا : بقره / 135 ) .‏

سوره أنعام آیه 80
‏متن آیه : ‏
‏ وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّی فِی اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاَّ أَن یَشَاءَ رَبِّی شَیْئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْماً أَفَلاَ تَتَذَکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( با وجود این ) قوم ابراهیم با او به ستیزه پرداختند ( و وی را از خشم خدایان خود ترساندند . ابراهیم ) گفت : آیا شما را سزد که درباره خدا با من بستیزید ، و حال آن که مرا ( خداوند با دلائل روشن به سوی حق راهنمائی کرده و ) هدایت بخشیده است‌ ؟ من از آن چیزهائی که انباز خدا می‌کنید نمی‌ترسم ( چرا که می‌دانم از سوی آنها و از جانب کسی زیانی به من نمی‌رسد ) امّا اگر خدا بخواهد ضرر و زیان ( به کسی برسد ، بیگمان بدو ) می‌رسد . دانش پروردگارم همه‌چیز را در برگرفته است ( و خدای من از هر چیز آگاه است ، ولی خدایان شما از چیزی آگاهی ندارند ) . آیا یادآور نمی‌شوید ( و از خواب غفلت بیدار نمی‌گردید و متوجّه نیستید که چیزهای عاجز و درمانده مستحقّ پرستش نمی‌باشند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَآجَّهُ » : با او مجادله کردند ( نگا : انبیاء / 51 - 70 و شعراء / 69 - 82 ) . « لآ أَخَافُ مَا تُشْرِکُونَ بِهِ » : از چیزی که آن را انباز خدا می‌کنید نمی‌ترسم . یعنی من هرگز از بتهای شما نمی‌ترسم ، زیرا آنها قدرتی ندارند که به کسی زیانی برسانند . « إِلاّ أَن یَشآءَ رَبِّی شَیْئاً » : مگر آن چیزی که خدا بخواهد . لیکن اگر خدا بخواهد زیانی به کسی برساند می‌تواند . واژه ( شَیْئاً ) مفعولٌ‌به است و یا مفعول مطلق است و به جای ( مَشیئَةً ) به کار رفته است و تقدیر چنین است : إِلاّ أَن یَشآءَ مَشِیئَةً . « عِلْماً » : تمییز است .‏

سوره أنعام آیه 81
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَاناً فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چگونه من از چیزی که ( بی‌جان است و بت نام دارد و از روی نادانی ) آن را انباز ( خدا ) می‌سازید می‌ترسم‌ ؟ و حال آن که شما از این نمی‌ترسید که برای خداوند ( جهان که همه کائنات گواه بر یگانگی او است ) چیزی را انباز می‌سازید که خداوند دلیلی بر ( حقّانیّت پرستش ) آن برای شما نفرستاده است‌ ؟ پس کدام یک از دو گروه ( بت‌پرست و خداپرست ) شایسته‌تر به امن و امان ( و نترسیدن از مجازات یزدان ) است ، اگر می‌دانید ( که درست کدام و نادرست کدام است ) ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُلْطَاناً » : دلیل . برهان . « الْفَرِیقَیْنِ » : دو گروه . « أَحَقُّ » : شایسته‌تر . درخورتر . « الأمْنِ » : امنیّت . آرامش .‏

سوره أنعام آیه 82
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که ایمان آورده باشند و ایمان خود را با شرک ( پرستش چیزی با خدا ) نیامیخته باشند ، امن و امان ایشان را سزا است ، و آنان راه‌یافتگان ( راه حق و حقیقت ) هستند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمْ یَلْبِسُوا » : آمیخته نکرده‌اند . « ظُلْم‌ » : شرک ( نگا : لقمان / 13 ) . « لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ » : مراد این که همراه ایمان به خدا ، در برابر دیگران نیز کرنش نمی‌برند و برای آنها قربانی و نذر نمی‌کنند و جلب منافع و دفع بلایا نمی‌خواهند و . . . ( نگا : یوسف / 106 ، عنکبوت / 61 - 65 ، زمر / 3 ) .‏

سوره أنعام آیه 83
‏متن آیه : ‏
‏ وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اینها دلائل ما بود که آنها را به ابراهیم عطاء کردیم ( تا ) در برابر قوم خود ( به کارشان گیرد ، و غروب ستارگان و خورشید و ماه را دلیل بر الوهیّت و وحدانیّت ما داند . او با همین دلائلِ کَوْنی بر آنان پیروز شد و برتری یافت ، و این سنّت ما است که با علم و حکمت ) هر کس را بخواهیم او را درجاتی بالا می‌بریم . ( ای پیغمبر ! ) پروردگار تو حکیم ( است و هر چیزی را در جای خود قرار می‌دهد و به جای خود می‌کند ، و ) آگاه است ( و می‌داند چه کسی مستحقّ رفعت است و چه کسی مستوجب ذلّت ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تِلْکَ » : این حُجَجِ باهره‌ی گذشته که ابراهیم از آنها سود جست .‏

سوره أنعام آیه 84
‏متن آیه : ‏
‏ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَنُوحاً هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما به ابراهیم ، اسحاق و یعقوب ( فرزند اسحاق ) را عطاء نمودیم ( و افتخار این دو تن هم تنها در جنبه پیغمبرزادگی نبود ، بلکه مانند پدرشان ) آن دو را ( به سوی حقیقت و خوبی ) رهنمود کردیم . پیشتر نیز نوح را ( دستگیری و به سوی حق و نیکی ) ارشاد نمودیم . و از نژاد نوح ( هم کسانی همچون ) داود ، سلیمان ، ایّوب ، یوسف ، موسی و هارون را ( قبلاً هدایت و ارشاد کردیم ) و همان گونه ( که ابراهیم و همه این پیغمبران را پاداش دادیم ) محسنان را ( نیز بدانچه مستحقّ باشند ) پاداش می‌دهیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَلاًّ » و « نُوحاً » : منصوب به فعلهای ( هَدَیْنا ) هستند . « مِنْ ذُرِّیَّتِهِ » : از تبار و نژاد او . برخی مرجع ضمیر ( ه ) را ابراهیم و برخی نوح می‌دانند .‏

سوره أنعام آیه 85
‏متن آیه : ‏
‏ وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و زکریّا ، یحیی ، عیسی ، و الیاس را ( نیز هدایت دادیم و ) همه آنان از زمره صالحان ( و بندگان شایسته ما ) بودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَکَرِیَّا » : عطف بر ( هَارُونَ ) است .‏

سوره أنعام آیه 86
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطاً وَکُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اسماعیل ، الیَسَع ، یونس ، و لوط را ( نیز رهنمود کردیم ) و هر کدام ( از اینان ) را بر جهانیان ( زمان خود ) برتری دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُلاًّ » : هر کدام . منصوب به ( فَضَّلْنَا ) است .‏

سوره أنعام آیه 87
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَیْنَاهُمْ وَهَدَیْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و از میان پدران و فرزندان و برادرانشان ( گروه زیادی را رهنمود نمودیم و ) آنان را برگزیدیم و به راه راست ارشاد کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إجْتَبَیْنَاهُمْ » : آنان را برگزیدیم و برای رسالت خویش گلچین کردیم .‏

سوره أنعام آیه 88
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ هُدَى اللّهِ یَهْدِی بِهِ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَکُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( توفیق بزرگی که چنین شایستگان و برگزیدگانی بدان نائل آمدند ) توفیق خدائی است و خداوند هر کس از بندگانش را بخواهد بدان نائل می‌سازد . اگر ( این چنین شایستگانی - چه رسد به دیگران‌ - ) شرک می‌ورزیدند ، هر آنچه می‌کردند هدر می‌رفت ( و اعمال خیرشان ضائع می‌شد و خرمن طاعتشان به آتش شرک می‌سوخت ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَبِطَ » : باطل و پوچ گردید . بیهوده و بی‌نتیجه ماند . هدر رفت و ضائع شد .‏

سوره أنعام آیه 89
‏متن آیه : ‏
‏ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَّیْسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان کسانیند که کتاب ( آسمانی ) و حکمت ( ربّانی ) و نبوّت ( یزدانی ) بدیشان دادیم . اگر ( این مشرکان مکّه و کافران معاصر تو ) نسبت بدان ( سه چیز ) کفر ورزند ( مهمّ نیست . زیرا ) ما کسانی را عهده‌دار ( حفظ و سودبردن از ) آن ( سه چیز ) می‌سازیم که نسبت بدان کفر نمی‌ورزند ( و بلکه همچون اهل مدینه به جان در راه آن می‌کوشند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حُکْم‌ » : حکمت ، و آن شناخت اسرار شریعت و قراردادن هر چیز در جای خود و انجام کارها در جای مناسب است . دانش و بینش سودمند . قضاوت و داوری . « هؤُلآءِ » : اینان . مراد اهل مکّه و دیگر کافران هم‌عصر پیغمبر و همه کسانی است که همچون ایشان باشند . « قَوْماً لَیْسُوا . . . » : منظور اهل مدینه و انصار و همه کسانی است که طریق ایشان جویند و راه آنان پویند . « وَکَّلْنَا بِهَا » : عهده‌دار حفظ و بهره‌مند شدن از آن کردیم .‏

سوره أنعام آیه 90
‏متن آیه : ‏
‏ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان کسانیند که خداوند ایشان را هدایت داده است ( و توفیق رسیدن به راه حق و نیکی عطاء نموده است ) پس از هدایت ایشان پیروی کن ( و به راه ایشان برو . ای پیغمبر ! همان گونه که این پیغمبران به پیروان خود گفته‌اند ، تو نیز به پیروان خود ) بگو : من در برابر ( تبلیغ رسالت آسمانی و ابلاغ فرمان یزدانی ) پاداش و مزدی از شما نمی‌طلبم . این قرآن ( که تبلیغ آن وظیفه من است ) چیزی جز یادآوری و اندرز برای جهانیان نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِقْتَدِهْ » : اقتداء کن . پیروی کن . دنباله‌روی کن . حرف ( هْ ) در آخر آن ، هاء سکته است ( نگا : حاقّه / 19 و 20 و 25 و 26 و 29 ) . عربها این حرف را به واژه اضافه می‌کنند اگر بخواهند بر آن سکوت کنند و بایستند . « فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ » : از هدایت ایشان پیروی و به راه آنان برو . مراد پیروی رسول از اصول دین و فضائل اخلاقی این بزرگان است‌ ؛ نه پیروی از فروع و قوانینی که قابل نسخ هستند . « ذِکْرَیا » : یادآوری و اندرز . تذکیر و ارشاد . این مصدر می‌تواند به جای اسم فاعل ، یعنی ( مذکّر ) گرفته شود و معنی : یادآوری کننده و اندرز دهنده داشته باشد .‏

سوره أنعام آیه 91
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاء بِهِ مُوسَى نُوراً وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیراً وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران ، خدا ( و رحمت و حکمت او ) را چنان که باید نشناخته‌اند ، وقتی که می‌گویند : خداوند هیچ چیزی بر هیچ کسی فرو نفرستاده است ( و انسانی را به پیغمبری برنگزیده است ! ای پیغمبر ! به مشرکان و یهودیانی که با آنان هم‌رأی و هم‌صدا می‌گردند ، ) بگو : چه کسی کتابی را نازل کرده است که موسی آن را برای مردم آورده است و نوری ( رخشا ) و هدایتی ( راهنما ) بوده است‌ ؟ ( شما ای یهودیان ! ) آن را در کاغذهای ( پراکنده و صفحات جداگانه ) می نویسید و آن قسمت را ( که به مصلحت شما است و با آرزوهایتان می‌خواند ) نشان می‌دهید ، و بسیاری از آن را ( که شما را وادار به تصدیق قرآن و ایمان به نبوّت محمّد می‌دارد ) پنهان می‌کنید . و به شما ( ای یهودیان ! توسّط این قرآن ، از آئین یزدان و هدایت خدای منّان ) چیزهائی آموخته شده است که شما و پدران شما از آن باخبر نبوده‌اید . ( در پاسخِ پیشین ایشان ) بگو : خدا ( این قرآن را نازل کرده است ) و بگذار در باطل ( و یاوه‌سرائی ) خود ( فرو روند و ) به بازیچه پردازند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا قَدَرُوا اللهَ » : چنان که باید منزلت و عظمت خدا را نشناخته‌اند . به گونه لازم به قدر و شأن خدا پی نبرده‌اند . « نُوراً وَ هُدیً » : مُنوِّر و هادی . پرتوانداز و راهنما . حال ( الْکِتَابَ ) یا ضمیر ( ه ) در ( جَآءَ بِهِ ) است . « قَرَاطِیسَ » : جمع قِرْطاس ، کاغذ پاره ، صفحاتی که در آن کتابت و نگارش انجام گیرد ، اعم از کاغذ و غیره . « عُلِّمْتُم مَّا . . . » : آنچه توسّط قرآن به شما یاد داده شده است ( نگا : مائده / 15 و نمل / 76 ) . « قُلِ اللهُ » : واژه مبارک ( اللهُ ) فاعل فعل مقدّر یا مبتدای خبر محذوفی است . یعنی : أَنزَلَهُ اللهُ . أَللهُ أَنزَلَهُ . « ذَرْ » : ترک کن . رها کن . بگذار . از ماده ( وذر ) . « خَوْض‌ » : فرو رفتن در باطل مراد است .‏

سوره أنعام آیه 92
‏متن آیه : ‏
‏ وَهَذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( قرآن ) کتابی است که ما آن را فرو فرستاده‌ایم ( همان گونه که تورات را قبلاً فرو فرستاده‌ایم ) . پرخیر و برکت است ( و تا به قیامت ماندگار می‌ماند ) . تصدیق‌کننده همه کتابهای ( آسمانی از قبیل تورات و انجیل ) است که پیش از آن نازل شده‌اند . ( آن را فرو فرستاده‌ایم ) تا با آن ( اهل ) مکّه و کسان دور و بر آن ( یعنی همه مردمان جهان ) را ( از خشم خدا ) بترسانی . کسانی که به آخرت ایمان دارند بدان ایمان می‌آورند ( چرا که امید به ثواب و هراس از عقاب ایشان را بدین امر وا می‌دارد . و هم بدان سبب ) آنان بر ( ادای به موقع و به گونه شایسته ) نماز خود ، محافظت می‌ورزند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُبَارَکٌ » : پرخیر و برکت . دراز آهنگ و دیرپای . « مَا بَیْنَ یَدَیْهِ » : مراد همه کتابهای آسمانی پیش از قرآن است . « أُمَّ الْقُرَیا » : مراد مکّه است که از هر سو مسلمانان رو بدان می‌دارند و به سوی آن نماز می‌خوانند . « مَنْ حَوْلَهَا » : کسانی که در پیرامون مکّه در همه اقطار زمین زندگی کرده و می‌کنند ( نگا : انعام / 19 و 90 ، فرقان / 1 ، سبأ / 28 ) .‏

سوره أنعام آیه 93
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ قَالَ أُوْحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِکَةُ بَاسِطُواْ أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی بر خدا ببندد ( و بگوید که کتابی بر کسی نازل نشده است . یا این که بگوید : خدا را فرزند و انباز است ) یا این که بگوید : به من وحی شده است ، و بدو اصلاً وحی نشده باشد ( از قبیل : مُسَیْلمه کذّاب و أَسْوَد عَنسی و طُلَیْحه أَسَدی . ) و یا کسی که بگوید : من هم همانند آنچه خدا ( بر محمّد ) نازل کرده است خواهم آورد ! ( چرا که قرآن افسانه‌های گذشتگان است و شعری بیش نیست ، اگر بخواهم مثل آن را می‌گویم و می‌سرایم ! ) . اگر ( حال همه ستمگران ، از جمله این ) ستمکاران را ببینی ( و بدانی که چه وضع نابهنجار و دور از گفتاری دارند ) در آن هنگام که در شدائد مرگ فرو رفته‌اند و فرشتگان دستهای خود را ( به سوی آنان ) دراز کرده‌اند ( و بر بناگوششان تپانچه و بر پشتشان تازیانه می‌زنند و بدیشان می‌گویند : اگر می‌توانید از این عذاب الهی ) خویشتن را برهانید . این زمان به سبب دروغهائی که بر خدا می‌بستید و از ( پذیرش ) آیات او سرپیچی می‌کردید ، عذاب خوارکننده‌ای می‌بینید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إفْتَرَیا » : سرهم کرد . به هم بافت . « لَوْ تَرَیا » : اگر می‌دیدی . اگر می‌دانستی . « غَمَرَاتِ » : جمع غَمْرَة ، شدائد . « أَخْرِجُوا أَنفُسَکُمْ » : جان بدهید . قالب تهی کنید . خویشتن را برهانید . خود را از این عذاب به در کشید . « أَلْیَوْمَ » : امروز . مراد زمان است که هنگام جان کندن است و سرآغاز عذاب آخرت می‌باشد ؛ و یا منظور روز قیامت است . « الْهُونِ » : ذلّت و خواری . در اینجا به معنی پست‌کننده و خوارکننده است . « تَسْتَکْبِرُونَ » : خویشتن را بزرگتر از آن می‌دیدید که آیات خدا را بپذیرید . از روی دشمنانگی خود را فراتر می‌گرفتید از این که .‏

سوره أنعام آیه 94
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَکْتُم مَّا خَوَّلْنَاکُمْ وَرَاء ظُهُورِکُمْ وَمَا نَرَى مَعَکُمْ شُفَعَاءکُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَیْنَکُمْ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمْ تَزْعُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( روز رستاخیز پروردگار به مردم می‌فرماید : اکنون ) شما تک و تنها ( و به دور از خویشان و یاران و مال دنیا ، حیات دوباره یافته‌اید و برای حساب و کتاب ، یک‌یک و لخت و عور ) به سوی ما برگشته‌اید ؛ همان گونه که روز نخست شما را آفریدیم ( و برهنه و عریان و بدون هیچ گونه توشه و توان ، به صحنه جهان گسیل داشتیم ) و هرچه به شما داده بودیم ، از خود به جای گذاشته‌اید ( و دست خالی بدینجا آمده‌اید ) و میانجیگرانی را با شما نمی‌بینیم که گمان می‌بردید ( در نزد خدا به یاریتان می‌شتابند و ) آنان در خودِ ( پرستش و عبادت ) شما شریک ( و سهیم با خدا ) هستند ! دیگر پیوند شما گسیخته است ( و روابط خویشی و دوستی و پدری و فرزندی و فرمانبری و فرماندهی پاک بریده است و تمام پندارها و تکیه‌گاهها ) و چیزهائی که گمان می‌بردید ( که کاری از آنها ساخته است ) از ( دید ) شما گم و ناپدید گشته است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فُرَادَیا » : جمع فَرْد یا فَرید ، یک‌یک . تک و تنها . بریده و جدای از یاران و بتان و اموال و اولاد . حال ضمیر ( و ) است . « خَوَّلْنَاکُمْ » : به شما داده‌ایم . بهره شما کرده‌ایم . « شُفَعَآءَ » : میانجیگران . مراد اشخاص و چیزهائی است که در بزرگ‌داشتشان می‌کوشیدند و به نامشان قربانی می‌کردند و برایشان نذر و نذور می‌نمودند ، تا در پیشگاه خدا برای آنان شفاعت کنند و ایشان را به خدا نزدیک گردانند . ( نگا : انعام / 136 ، یونس / 18 ، زمر / 43 ) . « زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیکُمْ شُرَکَآءُ » : گمان می‌بردید که آنان در اداره امور و پرورش نفوس شما با خدا شریک و سهیمند ، و لذا مستحق عبادت و پرستش می‌باشند . « تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ » : میانتان جدائی افتاد . فاعل ( تَقَطَّعَ ) از سیاق کلام مفهوم است که ( ما ) است . تقدیر چنین است : تَقَطَّعَ ما بَیْنَکُمْ مِنَ الرَّوابِطِ .‏

سوره أنعام آیه 95
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِکُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این خدا است که دانه و هسته را می‌شکافد ( و گیاه و درخت از آنها می‌رویاند . همو است که ) زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد ( از قبیل آفریدن انسان از خاک ، و تولید شیر از حیوان ) . این ( چنین قادر توانائی ) خدای شما است . پس چگونه ( پس از این بیان ، از عبادت یزدان به عبادت دیگران می‌گرائید ، و از حق ) منحرف می‌شوید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَالِقُ » : شکافنده . پدیدآورنده . « الْحَبِّ » : دانه . « النَّوَیا » : هسته . « مُخْرِجُ » : بیرون آورنده . « أَنَّیا » : چگونه‌ ؟ « تُؤْفَکُونَ » : منصرف و منحرف می‌گردید . برگردانده می‌شوید .‏

سوره أنعام آیه 96
‏متن آیه : ‏
‏ فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَناً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَاناً ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏او است که صبح ( سیمین را از شب قیرین ) پدیدار ساخته است ( تا زندگان برای کسب معاش به تلاش ایستند ) و شب را مایه آرامش ( و آسایش جسم و جان ، ) و خورشید و ماه را وسیله حساب ( مردمان در امور روزمرّه عبادی و تجاری خود ) کرده است . این ( نظم بدیع و نظام استوار ) سنجش دقیق و تدبیر محکّم ( دادار متعالی است که ) چیره ( بر جهان و ) آگاه ( از همه چیز آن ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الإِصْبَاحِ » : صبح . بامداد . مصدری است که بامداد بدان نامگذاری شده است . « حُسْبَاناً » : شمارش . حساب . همچون کُفران و شکران ، مصدر ثلاثی مجرّد است . « تَقْدِیر » : اندازه‌گیری . سنجش . تدبیر استوار .‏

سوره أنعام آیه 97
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او آن کسی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا ( در شبهای سفر ) در تاریکیهای خشکی و دریا بدانها رهنمود شوید . ما آیات ( قرآنی و نشانه‌های جهانی خود ) را برای کسانی بیان داشته‌ایم که ( معانی آیات قرآنی و نشانه‌های جهانی را ) می‌دانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَعَلَ » : آفریده است . « فَصَّلْنَا » : بیان داشته‌ایم . روشن ساخته‌ایم .‏

سوره أنعام آیه 98
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِیَ أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او کسی است که شما را از یک شخص آفریده است که ( آدم است و او هم از خاک زمین است و زمین هم در مدّت حیات ) محلّ استقرار و ( پس از مرگ ) محلّ تسلیم ( به خاک شما ) است . ما آیات ( قرآنی و نشانه‌های جهانی خود ) را برای کسانی بیان داشته‌ایم که ( آیات قرآنی و نشانه‌های جهانی را چنان که باید ) می‌فهمند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَفْسٍ وَاحِدَةٍ » : یک کس . مراد آدم‌ ( ع ) است . « مُسْتَقَرٌ » : محلّ استقرار و زندگی آدمیان در روی زمین . « مُسْتَوْدَعٌ » : محلّ به امانت سپردن آدمیان پس از مرگ . مراد گور است که تا روز رستاخیز آرامگاه آدمیان است . « فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ » : مراد این که اصل انسانها که خاک است ، محلّ حیات و ممات مردمان است . یا این که انسانها که از آدم پدیدار گشته‌اند ، گروهی از نطفه‌ها در پشت آنان استقرار می‌پذیرد ، و گروهی از نطفه‌ها در رحم ایشان به ودیعت نهاده می‌شود . در این صورت مراد از ( مستقرّ ) مرد ، و مراد از ( مستودَع ) زن خواهد بود .‏

سوره أنعام آیه 99
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِراً نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبّاً مُّتَرَاکِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و او کسی است که از ( ابرِ ) آسمان ، آب ( باران ) فرو می‌فرستد ، و ما ( که خدائیم ، با قدرت سترگ خود ) به وسیله آن آب ، همه رُستنیها را می‌رویانیم و از رُستنیها سبزینه بیرون می‌آوریم ، و از آن سبزینه ، دانه‌های تنگاتنگ یکدیگر ، و از شکوفه‌های درخت خرما خوشه‌های آویزان نزدیک بهم و در دسترس ، و باغهای انگور و زیتون و انار پدید می‌سازیم که ( در شکل و مزه و بو و سود ) همگون و یا غیرهمگونند . بنگرید به میوه نارس و رسیده یکایک آنها ، آن گاه که میوه دادند . بیگمان در این ( گوناگونی درونی و بیرونی و تغییر آغاز و انجام میوه‌ها ) نشانه‌ها و دلائل ( خداشناسی ) است برای کسانی که ( حق را می‌پذیرند و بدان ) ایمان می‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« السَّمَآءِ » : آسمان . بالای سر . مراد ابر است ( نگا : نور / 43 ، واقعه / 69 ) . « فَأَخْرَجْنَا » : عطف متکلّم بر غائب برای التفات است . « نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ » : گیاهان و رُستنیهای گوناگون . گیاهان و رُستنیهای مورد نیاز همه‌چیز ، اعم از انسان و حیوان و اشیاء . « خَضِراً » : سبز و تازه . سبزینه یا کلروفیل که منشأ اصلی دانه‌ها و میوه‌ها است ( نگا : قصّة‌الایمان ، صفحه 345 ) . « مُتَرَاکِباً » : تنگاتنگ یکدیگر . متراکم . « طَلْع‌ » : شکوفه خرما . میوه کال خرما . « مِن طَلْعِهَا » : این عبارت بدل جزء از کلّ ( مِنَ الْنَّخْلِ ) است و در آن عامل تکرار شده است . « قِنْوَانٌ » : جمع قِنْو ، خوشه‌های خرما . « دَانِیَةٌ » : در دسترس . نزدیک . « یَنْع‌ » : رسیده . « أُنظُروا إِلَیا ثَمَرِهِ . . . » : نگریستن به معنی دقّت و وارسی است و چه بسا خداوند بزرگوار خواسته باشد مؤمنان را متوجّه این نکته فرماید که گیاهان نیز دارای نر و ماده هستند . ضمیر ( ه ) به جمیع درختان و همچنین یکایک آنها برمی‌گردد .‏

سوره أنعام آیه 100
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَکَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( کافران با این همه دلائل روشن ) فرشتگان و اهریمنان را شرکاء خدا می‌سازند ؛ در حالی که خداوند خودِ آنان و همه ملائکه و شیاطین را آفریده است . ( لذا با اطّلاع از این موضوع ، سزاوار نیست جز آفریدگار را بپرستند و آفریدگانی همچون خود را عبادت کنند ) . کافران از روی نادانی ، پسران و دخترانی برای خدا به هم می‌بافند ( و مسیحیان گمان می‌برند که مسیح پسر خدا است ، و یهودیان عُزَیر را پسر خدا می‌دانند ، و برخی از مشرکان عرب نیز فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند ! ) . خداوند منزّه ( از همه این نقصها و عیبها ) و به دور از این صفاتی است که او را بدانها توصیف می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْجِنَّ » : موجودات ناپیدا و پوشیده از حسّ انسان ، که مراد اهریمنان و یا فرشتگان است . جنّ که آفریدگانی نهان از دیدگانند . این واژه می‌تواند مفعول اوّل فعل ( جَعَلوا ) و ( شُرَکآءَ ) مفعول دوم آن باشد و برعکس . یا این که ( شُرَکاءَ ) مفعول اوّل و ( لِلّهِ ) مفعول دوم ، و ( الْجنّ ) بدل بشمار آید . « خَلَقَهُمْ » : آنان را آفریده است . مراد از ( هُمْ ) کافران ، یا فرشتگان و اهریمنان و جنّیان است . « خَرَقُوا » : از پیش خود ساخته‌اند . سرهم کرده‌اند . به هم بافته‌اند .‏

سوره أنعام آیه 101
‏متن آیه : ‏
‏ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا کسی است که آسمانها و زمین را از نیستی به هستی آورده است . چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد ، در حالی که او همسری ندارد ؟ ( همسر و فرزند باید از جنس شوهر باشد و خدا یگانه و بی‌همتا است ) و همه چیز را او آفریده است ( از جمله اشخاص و اشیائی را که شریک او می‌سازند ) و او آگاه از هر چیز است ( و آنچه گویند و کنند از چشم خدا پوشیده نمی‌ماند و بی‌پاداش و پادافره نمی‌گردد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَدِیعُ » : کسی که چیزها را بدون مُدِل و نمونه قبلی پدید می‌آورد . نوآفرین . « أَنّیا » : چگونه ؟ « صَاحِبَةٌ » : همسر .‏

سوره أنعام آیه 102
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ( متّصف به صفات کمال است که ) خدا و پروردگار شما است . جز او خدائی نیست‌ ؛ و او آفریننده همه چیز است . پس وی را باید بپرستید ( و بس‌ ؛ چرا که تنها او مستحقّ پرستش است ) و حافظ و مدبّر همه چیز است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَکِیل‌ » : محافظ و مدبّر . سرپرست و مراقب .‏

سوره أنعام آیه 103
‏متن آیه : ‏
‏ لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چشمها ( کُنْهِ ذات ) او را درنمی‌یابند ، و او چشمها را درمی‌یابد ( و به همه دقائق و رموز آنها آشنا است ) و او دقیق ( است و با علم کامل و اراده شامل خود به همه ریزه‌کاریها آشنا ، و از همه چیزها ) آگاه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَصَآئِرُ » : جمع بَصیرة ، بینش درون . دلائل متقن و براهین روشن . در اینجا مراد قرآن و حجّتهای واضح موجود در آن است . « أَبْصَرَ » : دید . با چشم بصیرت به تأمّل و دقّت پرداخت . آگاه گردید ( نگا : اعراف / 201 ) . « عَمِیَ » : کور و نابینا گردید . از دید او پنهان ماند . مراد این است که از مشاهده حق چشمان خود را بست و بدان پشت کرد . « حَفِیظ‌ » : حافظ . مراقب .‏

سوره أنعام آیه 104
‏متن آیه : ‏
‏ قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! بگو به مردمان : ) بیگمان دلائل روشنی و حجّتهای مبرهنی از سوی پروردگارتان ( در قرآن ) برایتان آمده است ( و راه حق را برایتان پیدا و هویدا ساخته است ) . پس هر که ( از آنها سود جوید و در پرتو آنها حق را ) ببیند ( سود آن ) برای خودش بوده ، و هرکه کور شود ( و چشم دیدن حق را نداشته باشد و در پرتو دلائل و براهین ، راه حق نپوید ) به زیان خود کار می‌کند ، و من حافظ و مراقب ( رفتار و کردار ) شما نمی‌باشم . ( بلکه من تنها پیغمبرم و وظیفه من تبلیغ اوامر و نواهی یزدان جهان است . این خداوند است که اعمال شما را می‌پاید و سزا و جزای همگان را می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُصَرِّفُ » : به شیوه‌ها و گونه‌های مختلف بیان می‌کنیم و توضیح می‌دهیم . « لِیَقُولُوا » : بگذار بگویند که . تا بگویند که . این واژه ، عطف بر فعل مقدّری است و تقدیر چنین می‌شود : لِیَجْحَدُوا وَ لِیَقُولُوا . حرف لام در اینجا لام عاقبت یا صَیْرورت نام دارد ( نگا : قصص / 8 ) . « دَرَسْتَ » : درس‌خوانده‌ای . مراد این است که کافران می‌گویند : تو کتابهای آسمانی گذشته را فرا گرفته‌ای و قرآن را از روی آنها و در پیش مردمان آموخته‌ای ( نگا : نحل / 103 و فرقان / 4 و 5 ) . « لِنُبَیِّنَهُ » : تا آن را بیان داریم . مرجع ضمیر ( هُ ) واژه ( الْقُرءَانِ ) محذوف است که از سیاق کلام پیدا است و یا ( الآیاتِ ) به اعتبار تأویل به ( الْکِتاب ) است .‏

سوره أنعام آیه 105
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ وَلِیَقُولُواْ دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( که بیشتر نشانه‌های جهانی و آیه‌های قرآنی را به صورتهای مختلف بیان داشتیم ، دیگر ) آیات ( قرآنی ) را به شکلهای گوناگون بیان می‌داریم ( تا گروهی از مردمان از آنها درس خداشناسی بیاموزند و گروه دیگری راه انکار در پیش گیرند ) و بگویند : تو درس خوانده‌ای ( و قرآن را از دیگران نه از خدا آموخته‌ای . هدف ما این است که ) آن را برای کسانی روشن سازیم که علم و آگاهی دارند ( و حق را از ناحق تشخیص می‌دهند و حقیقت را می‌پذیرند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَعْرِضْ » : اعتناء مکن . اهمّیّت مده ( نگا : المراغی ) .‏

سوره أنعام آیه 106
‏متن آیه : ‏
‏ اتَّبِعْ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) پیروی کن از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده است . هیچ خدائی جز او وجود ندارد . به مشرکان اعتناء مکن ( و دشمنانگیِ آنان و سخنان ایشان را ناچیز انگار ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَکِیل‌ » : مراقب احوال و مسؤول اعمال .‏

سوره أنعام آیه 107
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکُواْ وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر خدا می‌خواست ( که او را به یگانگی بپرستند ، ایشان را با قدرت و قوت خویش وادار به این کار می‌کرد و از خود اختیاری نمی‌داشتند ، و هرگز ) شرک نمی‌ورزیدند ( ولیکن آنان را به خود واگذاشته است تا به اختیار نه به اجبار راه یزدان یا راه شیطان را در پیش گیرند ) و ما تو را مراقب ( اعمال و مسؤول افعال ) ایشان نکرده‌ایم و ما تو را مکلّف نساخته‌ایم که احوال آنان را اصلاح و امور ایشان را روبراه سازی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لا تَسُبُّوا » : دشنام ندهید . « الَّذِینَ » : کسانی را که . اگر مراد از ( الَّذِینَ ) خود مشرکان باشد ، معنی چنین می‌شود که دشنام به معبودها و بتهای مشرکان در اصل دشنام به خود آنان است . معبودها و بتهائی که . با توجّه بدین معنی ، به کار رفتن ( الَّذِینَ ) بنابر عقیده مشرکان است که معبودها و بتهای خود را متصرّف در امور می‌بینند و همچون ذوی‌العقول می‌پندارند . یا بر اثر تغلیب ذوی‌العقولی است از قبیل : فرشتگان ، عیسی ، عُزَیر و غیره که با دیگر چیزها پرستش می‌کنند . « یَدْعُونَ » : می‌پرستند . « عَدْواً » : تجاوزکردن از حق و گرائیدن به باطل . حال یا مفعولٌ‌له است .‏

سوره أنعام آیه 108
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای مؤمنان ! ) به معبودها و بتهائی که مشرکان بجز خدا می‌پرستند دشنام ندهید تا آنان ( مبادا خشمگین شوند و ) تجاوزکارانه و جاهلانه خدای را دشنام دهند . همان گونه ( که معبودها و بتها را در نظر اینان آراسته‌ایم ) برای هر ملّتی و گروهی کردارشان را آراسته‌ایم . ( هرکسی کار خود را زیبا می‌بیند . بزهکار بر اثر تکرار گناه قبح آن در نظرش زدوده می‌شود و بر اثر وسوسه شیطانی و نفسانی زشت زیبا جلوه‌گر می‌گردد . به هر حال ) عاقبت بازگشتشان به سوی خدایشان است و خدا آنان را از آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازد ( و پاداش و پادافره نیکان و بدان را خواهد داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَقْسَمُوا » : قسم یاد کردند . « جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ » : با همه تاب و توان خود در مؤکّد کردن سوگندهایشان . ( جَهْدَ ) مصدر است و به عنوان حال به کار رفته و به معنیِ ( جاهِدینَ ) است . یا منصوب به نزع خافض است و تقدیر چنین می‌شود : أَقْسَمُوا بِجَهْدِ أَیْمانِهِم ، أَیْ : أَوْکَدِها . . . « بِهَا » : به آن معجزات . چرا که ایمان بدانها ایمان به پیغمبر است . به سبب آن معجزات . « مَا یُشْعِرُکُمْ ؟ » : شما چه می‌دانید ؟ واژه ( ما ) استفهام انکاری است . یعنی شما این امر ثابت در نزد خدا و مکنون در عالم غیب را نمی‌دانید و خدا می‌داند که اگر چنین معجزاتی بیاید باز هم ایمان نمی‌آورند .‏

سوره أنعام آیه 109
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آیَةٌ لَّیُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآیَاتُ عِندَ اللّهِ وَمَا یُشْعِرُکُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشرکان با همه توان و با تأکید هر چه بیشتر ، به خدا سوگند می‌خورند که اگر معجزه‌ای ( از نوع آن معجزاتی که در سوره اسراء : آیه‌های 92 و 93 خواسته‌اند ) برای آنان آورده شود به سبب آن ایمان می‌آورند . بگو : معجزات از سوی خدا است و ( برابر میل او انجام می‌پذیرد و در اختیار من نیست . ای مؤمنان ! ) شما چه می‌دانید ؟ اگر ( این معجزاتی که خواسته‌اند ) بدیشان نموده شود ( باز هم ) ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّطِیفُ » : دقیق . آشنا به ریزه‌کاریها و دقائق اشیاء .‏

سوره أنعام آیه 110
‏متن آیه : ‏
‏ وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ کَمَا لَمْ یُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( شما ای مؤمنان ! نمی‌دانید که به هنگام وقوع معجزات حسّی ) ما دلها و چشمهای آنان را ( در دریای تخیّلات و توهمات و در میان امواج تأویلات و احتمالات ) واژگونه و حیران می‌گردانیم ( و بعد از نزول معجزات ) همان گونه خواهند بود که در آغاز بودند ، و ایشان را به خود وا می‌گذاریم تا در طغیان و سرکشی خود سرگردان و ویلان شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُقَلِّبُ » : غوطه‌ور می‌کنیم و زیر و رو می‌نمائیم . واژگونه و سرگشته می‌نمائیم . « نَذَرْهُمْ » : آنان را ترک می‌گوئیم و به حال خود وامی‌گذاریم . از ماده ( وذر ) است . « یَعْمَهُونَ » : سرگشته شوند . از ماده ( عَمَه ) به معنی کوردلی و سرگردانی . ( عَمَه ) و ( عَمیً ) هر دو در اصل به معنی کوری است‌ ؛ جز این که اوّلی برای ( بَصیرت ) و دومی برای ( بَصَر ) است . ( نگا : حجر / 14و15 )‏

سوره أنعام آیه 111
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما ( درباره درخواست مشرکان کوتاهی نمی‌کردیم و مثلاً ) فرشتگانی را به پیش ایشان می‌فرستادیم ( و با چشم سر آنان را می‌دیدند ) و مردگانی ( را زنده می‌کردیم و در برابر دیدگانشان سر از گورها بدر می‌آوردند و درباره صدق محمّد ) با ایشان سخن می‌گفتند ، و همه‌چیز را آشکارا در برابر آنان گرد می‌آوردیم ( تا جملگی حق را رویاروی برای ایشان بیان و بر آن گواهی دهند ) آنان ایمان نمی‌آوردند مگر این که خدا می‌خواست ( و خدا هم سنّت خود را برای کسانی تغییر نمی‌دهد که زنگ جاهلیّت بر دل آنان نشسته است و بینش ایشان را تباه کرده است ) ولیکن بیشتر آنان ( از این واقعیّت که سنّت خدا درباره انسانها تغییر ناپذیر است بی‌خبرند و حقیقت امر را ) نمی‌دانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَشَرْنَا » : جمع کردیم . گرد آوردیم . « قُبُلاً » : مصدر است و به معنی مقابل و رویاروی . یا جمع ( قَبیل ) است به معنی کفیل و ضامن . در این صورت معنی چنین می‌شود : اگر همه چیز را دوروبر آنان جمع کنیم و بر حقّانیّت دین شهادت دهند و صداقت آن را ضمانت کنند . یا جمع ( قَبیل ) است و به معنی گروه و جماعت . در این صورت معنی چنین می‌شود : اگر همه چیز را گروه گروه به پیش ایشان گسیل داریم و در برابر آنان گرد آوریم . منصوب است چون حال ( کلّ شَیْءٍ ) است .‏

سوره أنعام آیه 112
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نِبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( که اینان که در صدد هدایت ایشان هستی با تو دشمنی و ستیزه می‌ورزند ) دشمنانی از انسانهای متمرّد و جنّیان سرکش را در برابر هر پیغمبری عَلَم کرده‌ایم . گروهی از آنها سخنان فریبنده بی‌اساسی را نهانی به گروه دیگری پیام می‌داده‌اند تا ایشان را ( با یاوه‌سرائیهای رنگین و وسوسه‌های دروغین ) بفریبند . اگر پروردگار تو می‌خواست ، چنین کاری را نمی‌کردند ( ولی همه اینها برابر تقدیر و مشیّت خدا انجام گرفته و انجام می‌گیرد ) . پس بگذار دروغها به هم بافند ( و خویشتن را گرفتار کفر و ضلال کنند . بر تو تبلیغ است و بر ما هم حساب ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَدُوّاً » : دشمن . دشمنان . صفتی است بر وزن ( فَعُول ) ، مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است و آن را جمع می‌بندند و ( أَعْداء ) می‌گویند . « شَیاطینَ » : متمرّدان . سرکشان . « شَیَاطینَ الإِنسِ وَ الْجنّ » : اضافه صفت به موصوف است . « زُخْرُفَ الْقَوْلِ » : سخنان آراسته بی‌اساس . سخنان به ظاهر زیبا و فریبا ولی بی‌حقیقت و ناروا . بدل ( عَدُوّاً ) یا مفعول دوم ( جَعَلْنا ) است . « غُرُوراً » : گول‌زدن . فریب‌دادن . مفعول‌له ، یا بدل از ( زُخْرُفَ ) ، و یا حال است و به معنی ( غارّینَ ) است . « وَ ما یَفْتَرُونَ » : واژه ( ما ) مفعول‌معه یا عطف بر ضمیر ( هُمْ ) است .‏

سوره أنعام آیه 113
‏متن آیه : ‏
‏ وَلِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بگذار آنان سخنان باطل را بیارایند تا خویشتن را بدان گول زنند و بفریبند ) و تا دلهای کسانی که به آخرت عقیده ندارند بدان ( مزخرفات ) گرایش یابد ، و از آن راضی و بدان خشنود گردند ، و مرتکب هرچیزی شوند که می‌خواهند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَصْغیا » : متمایل گردد . گرایش یابد . از ماده ( صَغْو ) یا ( صَغْی ) منصوب به ( أَنْ ) مقدّر است . عطف بر محلّ ( غُرُوراً ) است که تقدیر چنین می‌شود : لِیَغْتَرُّوا وَ لِتَصْغی . « لِیَقْتَرِفُوا » : اقتراف به معنی اکتساب ، یعنی : فراچنگ آوردن است ( نگا : توبه / 24 و شوری / 23 ) . در اینجا به معنی ارتکاب گناه است . « مُقْتَرِفُونَ » : فراچنگ آورندگان . مرتکبان بزه و گناه .‏

سوره أنعام آیه 114
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَهُوَ الَّذِی أَنَزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! بدیشان بگو : این داوری خدا درباره حق و حقیقت است ) آیا جز خدا را ( میان خود و شما ) قاضی کنم‌ ؟ و حال آن که او است که کتاب ( آسمانی قرآن ) را برای شما نازل کرده است و ( حلال و حرام و حق و باطل و هدایت و ضلالت ، در آن ) تفصیل و توضیح شده است . کسانی که کتاب ( های آسمانی را پیشتر ) برای آنان فرستاده‌ایم می‌دانند که این ( قرآن ) حقیقه از سوی خدا آمده است و مشتمل بر حق است ( چرا که کتابهای آسمانی خودشان بدان بشارت داده است و تصدیق‌کننده آن است ) . پس تو از تردیدکنندگان مباش ( و پیروان تو نیز درباره حقّانیّت قرآن کمترین تردیدی به خود راه ندهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبْتَغَیا » : بطلبم . جویا شوم . « حَکَماً » : قاضی . داور . واژه ( غَیْرَ ) مفعول است و ( حَکَماً ) حال یا تمییز آن است . « مُفَصَّلاً » : به صورت مفصّل و مبیّن . به گونه مشروح و روشن . « لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ » : از زمره متردّدان مباش . مراد بازداشتن پیغمبر از شکّ و تردید نیست . زیرا پیغمبر درباره قرآن شکّ و تردیدی نداشت . بلکه مراد تشویق و ترغیب آن حضرت است بر ماندگاری و ثبات برحق ( نگا : انعام / 14 و یونس / 105 و قصص / 87 ) .‏

سوره أنعام آیه 115
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لاَّ مُبَدِّلِ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرمان پروردگار تو صادقانه و دادگرانه انجام می‌پذیرد . هیچ کسی نمی‌تواند فرمانهای او را دگرگونه کند ( و جلو دستورات او را بگیرد ) . خدا شنوا ( ی سخن آنان ) و دانا ( ی کردار ایشان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَمَّتْ » : تمام شد . انجام پذیرفت . مراد این است که فرمان خدا انجام می‌پذیرد و جامه عمل به خود می‌گیرد . « کَلِمَةٌ » : فرمان . مراد تحقّق وعد و وعید خدا است ( نگا : اعراف / 136 ، هود / 119 ، صافّات / 171 و 172 ) . « صِدْقاً وَ عَدْلاً » : صادقانه و دادگرانه . مراد این است که مضمون آن حتماً تحقّق می‌یابد و عادلانه پاداش نیکان و پادافره بدان داده می‌شود . مصدرند و حال بوده و به معنی ( صَادِقَةً وَ عَادِلَةً ) می‌باشند . « کَلِمَات‌ » : فرمانها . سنن ( نگا : احزاب‌ / 62 ) . یادآوری : می‌توان در این آیه شریفه ، واژه ( کَلِمَة ) را کلام‌الله یعنی قرآن ، و واژه ( کلمات ) کلمه‌ها و جملات و احکام آن بشمار آورد . در این صورت معنی چنین می‌شود : قرآن پروردگارت در منتهای کمال است . در آنچه از آن خبر می‌دهد صادق ، و درباره آنچه حکم صادر می‌کند عادل می‌باشد . هیچ کسی نمی‌تواند آن را تباه و دگرگون کند ( زیرا خدا حافظ آن است . نگا : حجر / 9 ) و خدا اقوال مردمان را می‌شنود و از افعال همگان آگاه است . « صِدْقاً وَ عَدْلاً » : این دو واژه می‌توانند تمییز باشند . در این صورت معنی چنین می‌شود : قرآن پروردگارت ، صداقت و عدالت در آن به تمام و کمال است . و . . .‏

سوره أنعام آیه 116
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از بیشتر مردم ( که کافران و منافقانند ) پیروی کنی ، تو را از راه خدا دور می‌سازند . چرا که آنان جز از ظنّ و گمان پیروی نمی‌کنند و آنان جز به دروغ و گزاف سخن نمی‌گویند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَخْرُصُونَ » : گزاف می‌گویند . از روی ظنّ و تخمین ، نه علم و یقین سخن می‌گویند . یاوه‌سرائی می‌کنند و دروغ می‌گویند .‏

سوره أنعام آیه 117
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان پروردگارت ( از تو و از هر کس دیگری ) آگاه‌تر است از حال کسانی که ( گمراه گشته و ) از راه او به در می‌روند ، و از حال کسانی که هدایت می‌یابند ( و راه او را در پیش می‌گیرند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَعْلَمُ مَنْ » : در اینجا حرف ( ب ) مقدّر است . یعنی ( أَعْلَمُ بِمَنْ ) . ( نگا : تفسیرالمنار ، روح‌المعانی ) .‏

سوره أنعام آیه 118
‏متن آیه : ‏
‏ فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ( از آنجا که خدا راه‌یافتگان و گمراهان را بهتر از هرکسی می‌شناسد ، به ضلالت مشرکان در تحریم برخی از چهارپایان گوش فرا ندهید و ) از گوشت چهارپائی بخورید که به هنگام ذبح نام خدا را بر آن برده‌اند ( و آن را به نام الله ، نه به نام کسی یا چیزی جز او سر بریده‌اند ) اگر به آیات خدا ( و از جمله به آیات وارده در این‌باره ) ایمان دارید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَکُلُوا » : ذکر حرف ( فَ ) در اوّل آیه بیانگر این واقعیّت است که مؤمنان در امر تحلیل و تحریم باید از فرمان یزدان نه مشرکان پیروی‌کنند .‏

سوره أنعام آیه 119
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا لَکُمْ أَلاَّ تَأْکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیراً لَّیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما چرا باید از گوشت حیوانی نخورید که به هنگام ذبح نام خدا بر آن رفته است‌ ؟ و حال آن که خداوند گوشت حیواناتی را که بر شما حرام است ( در همین سوره / 145 و مائده / 3 ) بیان کرده است ( و دستور داده است که از آنها نخورید ) مگر ناچار و درمانده شوید ( که در این صورت می‌توانید به اندازه‌ای که رفع ضرورت و دفع هلاک کند از گوشت حرام آنها بخورید ) . بسیاری از مردم ، با هواها و هوسهای ( کج و نادرست ) خود ، بدون آگاهی ( از صحّت آنچه که می‌گویند و بدون دلیلی بر آنچه در راه آن می‌کوشند ، دیگران را ) سرگشته و گمراه می‌سازند . بیگمان پروردگارت ( از تو و از همه بندگان ) آگاهتر از حال تجاوزکاران است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا لَکُمْ أَلاّ تَأْکُلُوا » : چرا باید نخورید ؟ یعنی مانعی برای خوردن در میان نیست . « الْمُعْتَدِینَ » : متجاوزین از حدود خدا با تحریم چیز حلال .‏

سوره أنعام آیه 120
‏متن آیه : ‏
‏ وَذَرُواْ ظَاهِرَ الإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُواْ یَقْتَرِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گناهان آشکار و بزهکاریهای پنهان را ترک کنید ( و در هیچ حال خویشتن را به معصیت نیالائید ) . بیگمان کسانی که به دنبال گناه راه می‌افتند ، هرچه زودتر کیفر ارتکاب معاصی ایشان داده می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ظَاهِرَ الإِثْمِ » : گناه آشکار . گناهی که با اندام ظاهری بدن انجام می‌پذیرد . مانند : زدن ، دشنام‌دادن ، دزدی ، زنا . « بَاطِنَهُ » : گناه پنهان . گناهی که به قلب و درون مربوط می‌گردد . مانند : حسد . مکر و کید . سوءظنّ . مراد از گناه آشکار و گناه پنهان ، همه گناهان است‌ ؛ چرا که گناه از این دو قسم خارج نیست .‏

سوره أنعام آیه 121
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از گوشت حیوانی نخورید که ( به هنگام ذبح عمداً ) نام خدا بر آن برده نشده است ( و یا به نام دیگران و یا به خاطر بتان سر بریده شده است ) . چرا که خوردن از چنین گوشتی ، نافرمانی ( از دستور خدا ) است . بیگمان اهریمنان و شیاطین صفتان ، مطالب وسوسه‌انگیزی به طور مخفیانه به دوستان خود القاء می‌کنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند ( و بکوشند که شما را به تحریم آنچه خدا حلال کرده است وادارند ) . اگر از آنان اطاعت کنید بیگمان شما ( مثل ایشان ) مشرک خواهید بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِسْقٌ » : نافرمانی . گناه .‏

سوره أنعام آیه 122
‏متن آیه : ‏
‏ أَوَ مَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا کسی که ( به سبب کفر و ضلال همچون ) مرده‌ای بوده است و ما او را ( با اعطاء ایمان در پرتو قرآن ) زنده کرده‌ایم و نوری ( از مناره ایمان ) فرا راه او داشته‌ایم که در پرتو آن ، میان مردمان راه می‌رود ( و چشم او را روشنائی ، گوش او را شنوائی ، زبان او را توان گفتار ، و دست و پای او را قدرت انجام کار می‌بخشد ) مانند کسی است که به مَثَل‌گوئی در تاریکیها فرو رفته است ( و توده‌های انباشته ظلمتکده کفر او را در خود بلعیده است و شبح بی‌جان و بی‌اندیشه و بی‌تکانی از او برجای نهاده است ) و از آن تاریکیها نمی‌تواند بیرون بیاید ؟ همان گونه ( که خداوند ایمان را در دل ایمانداران آراسته است ، کفر و ضلال را در دل ناباوران پیراسته است و ) اعمال کافران در نظرشان زیبا جلوه داده شده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَیْتاً » : مرده . مراد کافر و گمراه است . مخفّف ( مَیّت ) است . « نُوراً » : مراد نور دانش و بینش قرآن است که مؤیّد به دلیل و برهان است و مسلمان در پرتو هدایت آن می زید . « مَثَلُهُ » : صفت و نعت او . « الظُّلُمَاتِ » : تاریکیها . مراد تاریکیهای جهل و کفر و ضلال است .‏

سوره أنعام آیه 123
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجَرِمِیهَا لِیَمْکُرُواْ فِیهَا وَمَا یَمْکُرُونَ إِلاَّ بِأَنفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( که در مکّه سردمداران آنجا را فاسقان و گناه‌پیشگان تشکیل می‌دادند . همیشه هم ) در هر شهری ( که تا اندازه‌ای بزرگ و پرجمعیّت باشد ) سردمداران آنجا را از بزهکاران فراهم می‌سازیم تا در آنجا به نیرنگ پردازند ( و عاقبت وسیله خرابی شهر و انحراف مردمان را فراهم سازند . همه باید بدانند که ) اینان جز به خویشتن نیرنگ نمی‌زنند ولی خودشان نمی‌دانند ( که سرمایه‌های وجود خود ، اعم از فکر و هوش و ابتکار و عمر و وقت و مال خویش را به جای صرف سعادت صرف شقاوت می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَکَابِرَ » : بزرگان . سردمداران . « مُجْرِمیها » : مجرمین آنجا . « جَعَلْنا . . . أَکابِرَ مُجْرِمِیهَا » : ( أَکابِرَ ) مفعول اوّل و ( مُجْرِمیها ) مفعول دوم است و برعکس . یا این که ( أَکابِرَ ) مفعول اوّل و ( فِی کُلِّ قَرْیَة ) مفعول دوم و ( مُجْرِمِیهَا ) مضاف‌الیه است . و یا این که ( جَعَلْنَا ) را به معنی : مکانت‌دادن و منزلت بخشیدن گرفت ، که در این صورت تنها به یک مفعول نیازمند است که ( أَکَابِرَ ) است . به هر حال معنی چنین می‌شود : بزرگان آن شهر را به لهو و لعب و فساد و تباهی می کشانیم . گناهکاران آن شهر را بزرگان آنجا می‌گردانیم . بزرگان گناه‌پیشه آن شهر را در آنجا مکانت و منزلت می‌دهیم و ریاست و قدرت می‌بخشیم . « لِیَمْکُرُوا » : لام آن لام عاقبت است . مراد این است که مفاسد و بدبختیهای اجتماع از سردمداران بی‌دین و ناپرهیزگار سرچشمه می‌گیرد ، و ایشانند که مردمان را از راه حق منحرف می‌سازند .‏

سوره أنعام آیه 124
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا جَاءتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا کَانُواْ یَمْکُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این سردمداران به مردمان حسادت می‌ورزند در این که دانش و نبوّت و هدایتی خدا بدیشان عطاء کند . و لذا ) هنگامی که دلیل و برهان روشنی برای اینان می‌آید ( و وحی آسمانی بدیشان می‌رسد ) می‌گویند : ( حق را ) باور نمی‌داریم مگر این که همانند آنچه به پیغمبران خدا داده شده است به ما نیز داده شود ( و همچون ایشان به ما وحی شود ) . خداوند بهتر می‌داند که ( چه کسی را برای پیامبری انتخاب و ) رسالت خویش را به چه کسی حوالت می‌دارد . از سوی خدا هرچه زودتر خواری و رسوائی ( در دنیا ) نصیب کسانی می‌گردد که بزهکاری پیش می‌گیرند ، و عذاب سختی ( در آخرت ) به سبب نیرنگی که می‌ورزند بهره ایشان می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَةٌ » : آیه‌ای از قرآن . حجّت و برهانی بر صدق محمّد . « لَن نُّؤْمِنَ حَتَّیا نُؤْتَیا مِثْلَ مَآ أُوتِیَ رُسُلُ اللهِ » : ایمان نمی‌آوریم تا این که چیزی که به پیغمبران وحی می‌شود ، به ما نیز وحی گردد و همانند ایشان پیغمبر شویم . یا این که : به شما ایمان نمی‌آوریم تا این که معجزاتی که بر دست پیغمبران انجام گرفته است ، از سوی شما به ما نموده نشود . « حَیْثُ » : جائی که . به گونه‌ای که . مراد این است که تنها خدا می‌داند که چه کسی را پیغمبر می‌کند و چگونه بدو وحی آسمانی را می‌رساند . « صَغارٌ » : کوچکی و حقارت . خواری و رسوائی . « عِندَ اللهِ » : از سوی خدا . در نزد خدا .‏

سوره أنعام آیه 125
‏متن آیه : ‏
‏ فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند ، سینه‌اش را ( با پرتو نور ایمان باز و ) گشاده برای ( پذیرش ) اسلام می‌سازد ، و آن کس را که خدا بخواهد گمراه و سرگشته کند ، سینه‌اش را به گونه‌ای تنگ می‌سازد که گوئی به سوی آسمان صعود می‌کند ( و به سبب رقیق شدن هوا و کمبود اکسیژن ، تنفّس کردن هر لحظه مشکل و مشکلتر می‌شود . کافر لجوج نیز با پیروی از تقالید پوسیده ، هر دم بیش از پیش از هدایت آسمانی دورتر و کینه‌اش نسبت به حق و حقیقت بیشتر و پذیرش اسلام برای وی دشوارتر می‌شود ) . بدین منوال خداوند عذاب را بهره کسانی می‌سازد که ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَشْرَحْ صَدْرَهُ » : مراد از شرح صدر ، بر سر شوق و شور آوردن انسان است برای پذیرش اسلام و تابش ایمان در زوایای دل او . « ضَیِّقاً » : تنگ . « حَرَجاً » : بسیار تنگ . مصدر است و به عنوان صفت مشبّهه به کار رفته است . « الرِّجْسَ » : پلیدی . در اینجا مراد خشم و عذاب است ( نگا : اعراف / 71 ، یونس / 100 ) .‏

سوره أنعام آیه 126
‏متن آیه : ‏
‏ وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( مطلب که مددهای الهی شامل حال حق‌طلبان می‌گردد و عذاب الهی به سراغ دشمنان حق می‌رود ، سنّت ثابت خدا است و بخشی از راستای ) راه مستقیم پروردگار تو است . ما آیات ( قرآنی و نشانه‌های جهانی و دلائل عقلانی ) را برای کسانی تشریح و توضیح داده‌ایم که ( دلی پذیرا و گوشی شنوا دارند و ) پند می‌گیرند و اندرز می‌پذیرند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هذا » : این . مراد اسلام یا قرآن است ، و یا این که مراد سرافرازی و خوشبختی مؤمنان و سیه‌روزی و بدبختی کافران در این جهان و آن جهان است . « مُسْتَقِیماً » : راست . حال مؤکّد برای ( صِراطُ ) است . چرا که راه خدا پیوسته مستقیم است .‏

سوره أنعام آیه 127
‏متن آیه : ‏
‏ لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُمْ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برای آنان ( که پندپذیر و بیدارند ) دارالسلام است که ( بهشت یزدان است و زدوده از آفات و بلایا بوده و غم و اندوه به ساحت آن راه ندارد و ) از سوی پروردگارشان بدیشان تعلّق می‌گیرد ، و خداوند به سبب کاری که ( در دنیا ) انجام می‌داده‌اند ، سرپرست و یاور آنان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دارُ السَّلام‌ » : خانه امن و امان . سرزمین سلام و درود ( نگا : مریم / 62 ، واقعه / 26 ) . مراد بهشت است که جای شادی است و غم و اندوه و بلا و مصیبتی در آن نیست .‏

سوره أنعام آیه 128
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَوْمَ یِحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِیَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِیَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به یاد بیاور آن ) روزی را که در آن همه آنان را در کنار هم گرد می‌آوریم ( و خطاب به گناهکاران می‌گوئیم : ) ای گروه جنّیان ! شما افراد فراوانی از انسانها را گمراه ساختید . ( بدین هنگام با افسوس و دریغ ) پیروان ایشان از میان انسانها ( فریاد برمی‌آورند و ) می‌گویند : پروردگارا ! برخی از ما از برخی دیگر سود بردیم . ( جنّیان با وسوسه شیطانی بر ما ریاست کردند و از ما بهره گرفتند ، و ما انسانها به وسوسه ایشان دچار شهوات و لذّات زودگذر شدیم ، تا آن گاه که مدّت معلوم زندگی را سپری کردیم ) و به مرگی گرفتار آمدیم که برای ما معیّن و مقدّر فرموده بودی . ( هم‌اینک با کوله‌بار کفر و ضلال در پیشگاه ذوالجلال ایستاده‌ایم . وای بر ما ! خداوند بدیشان ) می‌گوید : آتش ( دوزخ ) جایگاه شما است و همیشه در آن ماندگارید مگر مدّت زمانی که خدا بخواهد . بیگمان پروردگار تو حکیم ( است و کارهایش از روی حکمت انجام می‌گیرد و ) آگاه است ( و می‌داند چه کسانی را از دست دوزخ رها کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَعْشَرَ » : گروه . دسته . جمعیّت . « إِسْتَکْثَرْتُمْ » : بسیاری را وسوسه کردید و گول زدید . « أَجَّلْتَ لَنَا » : برای ما معیّن و مقرّر کردی . « مَثْوَیا » : مقرّ . جایگاه . « إِلاّ مَا » : جز مدّت زمانی که . جز کسانی که . این استثناء بیانگر این واقعیّت است که قادر مطلق خدا است و هرچه خواهد کند . و چه بسا این استثناء تعلیق به محال باشد ( نگا : هود / 107 و 108 ) .‏

سوره أنعام آیه 129
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همان گونه ( که ستمگران ، در این جهان پشتیبان یکدیگر و رهبر و راهنمای هم هستند ، در جهان دیگر نیز آنان را به یکدیگر وامی‌گذاریم و ) برخی از ستمگران را همنشین برخی دیگر می‌گردانیم ، و این به خاطر اعمالی است که ( در جهان گذران ) انجام می‌داده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُوَلِّی » : دوست و یاور می‌سازیم . سرپرست و پیشوا می‌کنیم . « نُوَلِّی بَعْضَ » : ستمگران را همدم و همنشین یکدیگر می‌سازیم . در این جهان ، ستمگرانی را بر ستمگران دیگری مسلّط می‌نمائیم و امارت می‌بخشیم ( نگا : اسراء / 16 ) .‏

سوره أنعام آیه 130
‏متن آیه : ‏
‏ یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى أَنفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( در آن روز خداوند بدیشان می‌گوید : ) ای جنّیان و ای انسانها ! آیا پیغمبرانی از خودتان به سوی شما نیامدند و آیات ( کتابهای آسمانی ) مرا برایتان بازگو نکردند و شما را از رسیدن بدین روز ( و روبرو شدن در آن با خدا ) بیم ندادند ؟ ( پس چگونه این روز را فراموش کردید و در تکذیب آن کوشیدید ؟ در پاسخ ) می‌گویند : ما علیه خود گواهی می‌دهیم ( و اقرار می‌کنیم که پیغمبران آمدند و آئین خدا را تبلیغ کردند و ما را از قیامت ترساندند ، ولی ما ایشان را تکذیب کردیم و گفتیم : خداوند چیزی را از سوی خود نفرستاده است و جز زندگی این جهان ، زندگی دیگری وجود ندارد . آری ) زندگی جهان ، آنان را گول زد و ( به خود مشغول داشت و امروز جز اعتراف چاره‌ای ندارند و ) علیه خود گواهی می‌دهند ( و می‌گویند ) که ایشان کافر بوده‌اند ( و مستحقّ عذاب جاویدان و خوفناک یزدانند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رُسُلٌ مِّنکُمْ » : پیغمبرانی از خودتان . برخی این آیه را دلیل بر آن می‌دانند که پیغمبران جنّیان از جنس خودشان می‌باشند . ولی مراد از ( مِنکُمْ ) مجموع آنان است و پیغمبران در زمین تنها از اولاد آدم هستند . قرآن و اسلام برای هر دو دسته است و چه بسا تنها نمایندگانی از خود جنّیان مأمور تبلیغ قرآن و رساندن احکام به همنوعان خود باشند ( نگا : احقاف / 29 - 31 ، جنّ / 1 - 17 ) . در اینجا از راه تغلیب دسته‌ای بر دسته دیگر واژه ( مِنکُمْ ) به کار رفته است . همان گونه که می‌گوئیم : ( اَکَلْتُ الْخُبْزَ وَ اللَّبَنَ ) : نان و شیر خوردم . در صورتی که نان خوردنی و شیر نوشیدنی است .‏

سوره أنعام آیه 131
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( ارسال رسل ) به خاطر آن است که پروردگارت هیچ گاه مردمان شهرها و آبادیها را به سبب ستمهایشان هلاک نمی‌کند ، در حالی که اهل آنجا ( به سبب نیامدن پیغمبران به میانشان و نبودن راهنمایان و عدم تبلیغ مبلّغان ، از حق ) غافل و بی‌خبر باشند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمْ یَکُنْ . . . بِظُلْمٍ » : خدا کسی را به سبب ستمهایش مجازات نمی‌کند در حالی که .‏

سوره أنعام آیه 132
‏متن آیه : ‏
‏ وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و هر یک ( از نیکوکاران و بدکاران ) دارای درجاتی ( و درکاتی از پاداش و عزّت و پادافره و ذلّت در جهان دیگر ) بر طبق اعمال خود هستند ، و پروردگارت ( هیچ گاه ) از کارهائی که مردمان می‌کنند غافل و بی‌خبر نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِمَّا » : از آنچه . به خاطر آنچه .‏

سوره أنعام آیه 133
‏متن آیه : ‏
‏ وَرَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِکُم مَّا یَشَاءُ کَمَا أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پروردگار تو بی‌نیاز ( از بندگان و عبادت ایشان ) و مهربان ( نسبت به همه مردمان ) است . اگر بخواهد همه شما را از میان می‌برد و کسانی را که خود بخواهد جایگزین شما می‌سازد ، همان گونه که شما را از دودمان انسانهای دیگری آفریده است ( و بر جای دیگرانتان نشانده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذُوالرَّحْمَةِ » : مهربان . خبر دوم است . « مِن ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِینَ » : از نژاد کسان دیگری . به جای فرزندان کسان دیگری ( نگا : توبه / 39 ) .‏

سوره أنعام آیه 134
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان آنچه ( از قیامت و حساب و عقاب و ثواب و اختلاف درجات و درکات ) به شما وعده داده می‌شود خواهد آمد ، و شما نمی‌توانید ( خدا را ) درمانده کنید ( و از دست عدالت و کیفر او بگریزید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُعْجِزِینَ » : درمانده و ناتوان‌کنندگان .‏

سوره أنعام آیه 135
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدِّارِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بگو : ای قوم من ! ( بر کفر خود و دشمنانگیتان نسبت به من ماندگار باشید و ) هرچه در قدرت دارید بکنید . من هم ( بر جای خود ایستاده‌ام و تا می‌توانم شکیبائی ) می‌کنم ( و در دفاع از اسلام می کوشم ) . بالاخره خواهید دانست که چه کسی سرانجامِ نیک خواهد داشت ( و پیروزی در این جهان و سعادت در آن جهان مال چه کسی خواهد شد ) . بیگمان ستمکاران موفّق و رستگار نخواهند شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَلَیا مَکانَتِکُمْ » : به اندازه قدرت و استطاعتی که دارید . در جائی که هستید . به گونه‌ای که هستید و وضع و حالتی که دارید . « عَاقِبَةُ الدَّارِ » : سرانجام جهان . پیروزی نهائی . حُسنِ خاتِمت و عاقبت . مراد پیروزی در این دنیا ، یا سرافرازی در آن سرا است . « الظَّالِمُونَ » : ستمکاران . کافران .‏

سوره أنعام آیه 136
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلُواْ لِلّهِ مِمِّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالأَنْعَامِ نَصِیباً فَقَالُواْ هَذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَکَآئِنَا فَمَا کَانَ لِشُرَکَآئِهِمْ فَلاَ یَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا کَانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَى شُرَکَآئِهِمْ سَاء مَا یَحْکُمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بت‌پرستان همیشه دچار اوهام خرافاتند . مثلاً این گونه ) مشرکان سهمی از زراعت و چهارپایانی را که خدا آنها را آفریده است برای خدا قرار می‌دهند و به گمان خود می‌گویند : این برای خدا است ( و با این سهم به خدا تقرّب می‌جوئیم و بدین منظور آن را به مهمانان و ناتوانان می‌دهیم ) و این برای شرکاء ( و معبودهای ) ما است ( و با این سهم نیز به بتها و اصنام تقرّب می‌جوئیم و بدین منظور آن را صرف رؤسا و پرده‌داران و خادمان بتکده‌ها و معابد می‌نمائیم ) . امّا آنچه به شرکاء ( و معبودهای ) ایشان تعلّق می‌گیرد به خدا نمی‌رسد ( و صرف آن در راه او ممنوع است ) و آنچه متعلّق به خدا می‌باشد به شرکاء ( و معبودهای ) ایشان می‌رسد ( و می‌تواند صرف آنها گردد و به سرپرستان و خدمتگذاران اصنام ایشان داده شود ) . چه بد داوری می‌کنند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذَرَأَ » : آفرید . از نیستی به هستی آورد و افزون و پراکنده کرد . « الْحَرْثِ » : کِشت . زراعت . « الأنْعَامِ » : جمع نَعَم ، چهارپایان ( شتر ، گاو ، بز و گوسفند ) . « بِزَعْمِهِم » : به گمان خود . مراد این است که چنین پیشه و اندیشه‌ای ساخته و پرداخته خود ایشان است . « شُرَکَآئِهِمْ » : مراد بتهای بت‌پرستان است که آنها را شریک خدا می‌دانستند . یا مراد رؤسای معابد و پرده‌داران و خدمتکاران است که آنان را در اموال خود شریک می‌دانستند .‏

سوره أنعام آیه 137
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَکَآؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَلِیَلْبِسُواْ عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان گونه ( که اوهام و خیالبافیهایشان تقسیم‌بندی ستمگرانه فوق را در نظرشان آراسته بود ، گمانهای نادرستی که درباره بتهایشان داشتند کار را بدانجا کشانده بود که ) بتهایشان کشتن فرزندانشان را در نظر بسیاری از مشرکان زیبا جلوه داده بود ( و دسته‌ای فرزندانشان را قربانی بتان می‌کردند و دسته‌ای دخترانشان را زنده بگور می‌نمودند ) تا سرانجام آنان را هلاک گردانند و آئین ایشان را بر آنان مشتبه کنند ( و یگانه‌پرستی را با خرافه‌پرستی بیآمیزند و راه را از چاه باز نشناسند ) . اگر خدا می‌خواست آنان چنین نمی‌کردند . ( حال که مشیّت خدا چنین می‌خواهد ) پس بگذار آنان ( بر خدا و رسول او ) دروغ بندند ( چرا که عقاب و عذاب در انتظار ایشان است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیُرْدُوهُمْ » : تا این که آنان را به هلاکت اندازند . از ماده ( رَدی ) به معنی هلاک . « لِیَلْبِسُوا » : تا مشتبه کنند . تا این که به هم آمیزند و مخلوط سازند .‏

سوره أنعام آیه 138
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ یَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَّ یَذْکُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاء عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفْتَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( از جمله خرافات ایشان این است که ) می‌گویند : این ( قسمت از ) چهارپایان و کشت و زرع ممنوع است ( و مخصوص بتها می‌باشد ) و جز کسانی ( از خدمتکاران اصنامی ) که ما بخواهیم از آن نمی‌خورند ، و این ( قاعده ناروا ساخته آنان و ناشی از ) گمان ایشان است ( نه ناشی از فرمان یزدان ، و همچنین می‌گفتند : اینها ) حیواناتی هستند که سوار شدن بر آنها حرام است و ( کسی نباید سوار آنها شود . و اینها ) حیواناتی هستند که به هنگام ذبح نام خدا را بر آنها نمی‌رانند ( بلکه نام بتان را بر آنها می‌رانند و این را دستور خدا می‌دانند و ) بر خدا دروغ می‌بندند . هرچه زودتر کیفر افتراهای آنان را خواهیم داد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حِجْرٌ » : ممنوع . قدغن . حرام . مصدری است به معنی اسم مفعول ، یعنی محجور ، مانند ( ذِبْح ) که به معنی مَذبوح است ( نگا : صافّات / 107 ) . مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است . « بِزَعْمِهِمْ » : به گمان ایشان . یعنی چنین می‌انگارند که خدا بدیشان اجازه داده است چنین کنند ( نگا : اعراف / 28 و یونس / 59 ) . « إفْتِرَآءً عَلَیْهِ » : مراد این است که این نوع تقسیم‌بندی بی‌اساس و ناروا است و دروغ‌گفتن بر زبان خدا است . ( إِفْتِرآءً ) حال و به معنی ( مُفْتِرینَ ) و یا مفعولٌ‌له است .‏

سوره أنعام آیه 139
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَذِهِ الأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِّذُکُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى أَزْوَاجِنَا وَإِن یَکُن مَّیْتَةً فَهُمْ فِیهِ شُرَکَاء سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حِکِیمٌ عَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( یکی دیگر از انواع قبائح و احکام خرافی ایشان این است که در مورد گوشت حیواناتی که ذبح‌کردن و سوارشدن و بارکشیدن از آنها را قدغن و حرام اعلام کرده‌اند ) می‌گویند : جنینی که در شکم این حیوانات است ویژه مردان ما است و بر زنان ما حرام است ( پس اگر زنده متولّد شود ، تنها باید مردان از گوشت آن بخورند و زنان از آن محرومند ) و اگر جنین مرده متولّد بشود ، همه در آن شریک هستند ( و مردان و زنان می‌توانند از گوشت آن استفاده کنند ) . هرچه زودتر خداوند کیفر این توصیف ( افعال و احکام دروغین ) ایشان را خواهد داد . چه او حکیم ( است و کارهایش به مقتضی حکمت انجام می‌گیرد و ) آگاه است ( و از هر چیز باخبر است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَالِصَةٌ » : پاک و دربست . ذکر تاء در آخر آن برای مبالغه است و همچون تاء در واژه‌های : راویة ، نسّابة ، علاّمة می‌باشد . و یا این که ذکر تاء به اعتبار معنی ( ما ) است که ( أَجِنَّة ) است و ذکرنکردن تاء در آخر ( مُحَرَّم ) به اعتبار لفظ است . همان گونه که در سوره طلاق آیه 11 لفظ ( خالِدینَ ) به اعتبار معنی ( مَنْ ) و ضمیر ( هُ ) در ( لَهُ ) به اعتبار لفظ ( مَنْ ) است .‏

سوره أنعام آیه 140
‏متن آیه : ‏
‏ قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ أَوْلاَدَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاء عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مسلّماً زیان می‌بینند کسانی که فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی می‌کشند و چیزی را که خدا بدیشان می‌دهد با دروغ گفتن از زبان خدا بر خویشتن حرام می‌کنند . ( به سبب چنین دروغ و افترائی و تحریم ناروا و نابه‌جائی ) بیگمان گمراه می‌شوند و راهیاب نمی‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَفَهاً » : سفاهت . نادانی . مفعول‌له است و یا حال فاعل است و به معنی ( سُفَهآءَ ) است .‏

سوره أنعام آیه 141
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهاً وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است که آفریده است باغهائی را که بر پایه استوار می‌گردند ( و درختانش با قلاّبهای ویژه به اشیاء اطراف می‌چسبند و کمر راست می‌کنند و روی داربستها قرار می‌گیرند ) و باغهائی را که چنین نیستند و ( نیازی به پایه و داربست و پیچیدن به اطراف ندارند و بر سر پای خود می‌ایستند و گردن می‌افرازند . بلی این خدا است که انواع ) خرمابُنها و کشتزارها را آفریده است که ثمره آنها ( در رنگ و طعم و بو و شکل و غیره ) گوناگون است ، و نیز درختان زیتون و انار را آفریده است که ( در برخی صفات ) همگونند و ( در برخی صفات ) متفاوتند . هنگامی که به بار آمدند از میوه آنها بخورید و به هنگام رسیدن و چیدن و درو کردنشان از آنها ( به فقراء و مساکین ) ببخشید و زکات لازم آنها را بدهید ، و ( در خوردن و یا بخشیدن از آنها ) اسراف نکنید ، زیرا که خداوند اسراف‌کنندگان را دوست نمی‌دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَنَّاتٍ » : باغها . « مَعْرُوشَاتٍ » : درختانی که همچون مَو به اطراف اشیاء دوروبر خود می‌پیچند و از آنها بالا می‌روند و بر روی پایه‌ها و داربستها قرار می‌گیرند . « اُکُل » : میوه . ثمره . آنچه خورده می‌شود . « الرُمَّانَ » : انار . « حَصَاد » : درو . چیدن میوه . برداشت محصول . یادآوری : واژه‌های ( مَعْرُوشَات ) و ( مُخْتَلِفاً ) و ( مُتَشَابِهاً ) حال هستند . ضمیر ( هُ ) در واژه‌های ( أُکُلُهُ ) و ( ثَمَرِهِ ) و ( حَقَّهُ ) بر یکایک کلمات پیش از خود بر سبیل بدلیّت برمی‌گردد .‏

سوره أنعام آیه 142
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ الأَنْعَامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این خدا است که برای شما ) از چهارپایان ( یعنی : شتر و گاو و بز و گوسفند ) حیواناتی ( را آفریده است که بزرگ و ) باربرند ، و حیواناتی ( را آفریده است ) که کوچکند ( و از پشم و موی آنها فرشها و گستردنیها تهیّه می‌کنید . اینها روزی خدا برای شمایند و ) از آنچه خدا نصیب شما کرده است ( و برای شما حلال نموده است ) بخورید و از گامهای اهریمن پیروی مکنید ( و با افتراء تحلیل و تحریم ، در راه او گام برندارید ) بیگمان اهریمن دشمن آشکار شما است ( و هرگز خیر و خوبی شما را نمی‌خواهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَمُولَةً » : چهارپایان باربر . چهارپایان بزرگ‌ ؛ از قبیل : گاو و شتر . عطف بر واژه ( جنَّاتٍ ) است . « فَرْشاً » : چهارپایانی که کوچکند و از پشم و موی آنها فرشها و گستردنیها تهیّه می‌گردد . از قبیل : بز و گوسفند ( نگا : نحل / 80 ) . « خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ » : گامهای اهریمن . مراد راههای شیطان است .‏

سوره أنعام آیه 143
‏متن آیه : ‏
‏ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الأُنثَیَیْنِ نَبِّؤُونِی بِعِلْمٍ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند از هر نوعی از چهارپایان ، یعنی : شتر و گاو و بز و گوسفند ، نر و ماده آفریده است که رویهم ) هشت جفت آفریده است : از گوسفند دو جفت و از بز دو جفت . ( ای محمّد : به کسانی که از پیش خود در تحلیل و تحریم چهارپایان به میل خود سخن می‌رانند ) بگو : آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده است‌ ؟ ( که چنین نیست‌ ؛ زیرا گاهی نرها را حلال می‌دانید ) یا ماده‌های آنها را ؟ ( که چنین هم نیست‌ ؛ چه گاهی ماده‌ها را حلال می‌دانید ) یا این که آنچه ماده‌ها در شکم دارند ؟ ( که چنین هم نیست‌ ؛ زیرا که شما همیشه جنینها را حرام نمی‌دانید ! پس این چه تحلیل و تحریمی است که می‌انگارید و هردم به گونه‌ای بیان می‌دارید ؟ ! ) اگر ( در تحلیل و تحریم خود مستند و دلیلی دارید و ) راست می‌گوئید مرا از روی علم و دانش ( از آن حجّت و برهان ) بیاگاهانید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ » : هشت صنف . مراد چهار نوع حیوان نر و چهار نوع حیوان ماده از میان چهارپایان اهلی : گاو و شتر و بز و گوسفند است . « الضَّأْنِ » : جمع ضائِن و ضائِنَة ، گوسفندان . « الْمَعْزِ » : جمع ماعِز ، بزها . « ءَآلذَّکَرَیْنِ » : آیا دوتا نر . فراهم آمده است از : ( أَ ) همزه استفهام ، و ( الذَّکَرَیْنِ ) . « نَبِّئُونِی‌ » : مرا باخبر سازید ، مرا آگاه کنید .‏

سوره أنعام آیه 144
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ الإِبْلِ اثْنَیْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَیْنِ قُلْ آلذَّکَرَیْنِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَیْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَیْهِ أَرْحَامُ الأُنثَیَیْنِ أَمْ کُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ وَصَّاکُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِباً لِیُضِلَّ النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( خداوند آفریده است ) از شترانْ ، نر و ماده را و از گاوْ ، نر و ماده را . بگو : آیا خداوند دو نر را حرام کرده است‌ ؟ ( که چنین نیست‌ ؛ زیرا گاهی نرها را حلال می‌دانید ) یا دو ماده را ؟ ( که چنین هم نیست‌ ؛ چه گاهی ماده‌ها را حلال می‌دانید ) یا این که آنچه در شکم ماده‌ها است‌ ؟ ( که چنین هم نیست‌ ؛ زیرا که شما پیوسته جنینها را حرام نمی‌دانید . شما گمان می‌برید که این تحلیل و تحریمِ خاصّ شما به فرمان ایزد بوده است ! ) آیا شما بدان هنگام ( که فرمان خدا درباره این تحریم صادر شد ) حاضر بودید ( و با گوش خود شنیدید ) که خداوند آن را به شما سفارش کرد ؟ ( هرگز چنین نبوده است . پس از این کارهای ناشایستی که می‌کنید دست بکشید ؛ چرا که ظلم است ) و چه کسی ظالم‌تر از کسی است که بر خدا دروغ بندد تا مردمان را از روی جهل گمراه سازد ؟ خداوند هیچ گاه ستمکاران را ( به راه راست و به سوی چیزی که خیر و صلاح دنیا و آخرتشان در آن باشد ) هدایت نخواهد کرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الإِبِلِ » : شتران . از لفظ خود دارای مفرد نیست . « الْبَقَرِ » : گاو . اسم جنس است و یکی از آن را ( بقرة ) می‌گویند . این واژه شامل گاو میش نیز می‌گردد .‏

سوره أنعام آیه 145
‏متن آیه : ‏
‏ قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَّسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بگو : در آنچه به من وحی شده است ، چیزی را بر خورنده‌ای حرام نمی‌یابم ، مگر ( چهار چیز و آنها عبارتند از : ) مردار ، ( همچون حیوان خفه شده ، پرت‌گشته ، شاخ‌زده ، درنده خورنده ، ذبح شرعی نشده . ) و خون روان ( نه بسته همچون جگر و سپرز و خون مانده در میان عروق ، که مباح است ) ، و گوشت خوک که همه اینها ناپاک ( و مضرّ برای بدن ) هستند ، و گوشت حیوانی که ( در وقت ذبح به نام خدا سربریده نشده باشد و بلکه ) به نام ( بتی یا معبودی ) جز خدا سربریده شده باشد ( که مایه خروج از عقیده صحیح است ) . ولی اگر کسی ( به سبب قحطی و نیافتن چیزی برای خوردن ) وادار ( به استفاده از این محرّمات ) گردد بدون آن که علاقه‌مند ( بدانها ) باشد و ( از سدّ جوع و اندازه ضرورت ) تجاوز کند ( گناهی براو نیست ) . چه پروردگار تو بس آمرزگار و مهربان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَسْفُوحاً » : ریخته شده . مراد خون جاری و روان از بدن حیوان به هنگام ذبح و جز آن است . با این قید خون جامد ، از قبیل : سپرز و جگر ، خارج می‌شود . « فَإِنَّهُ رِجْسٌ » : چه جمیع آنها کثیف و ناپاک هستند . چه گوشت خوک کثیف و ناپاک است . مرجع ضمیر می‌تواند سه چیز مذکور بوده و ( رِجْسٌ ) وصف همه باشد ؛ یا این که مرجع ( لَحْم ) ، و ( رِجْس ) تنها وصف آن باشد . « فِسْقاً » : عصیان . خروج از فرمان یزدان . در اینجا مراد چیزی است که سبب نافرمانی از دستور خدا و خروج از عقیده صحیح الله می‌گردد . « غَیْرَ باغٍ وَ لا عَادٍ » : ( به بقره / 173 و مائده / 3 ) مراجعه شود . برای اطّلاع بیشتر از خوراکیهای حلال و حرام در اسلام به تفسیرالمنار سوره انعام آیه 145 مراجعه گردد .‏

سوره أنعام آیه 146
‏متن آیه : ‏
‏ وَعَلَى الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلاَّ مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این چیزهائی بود که بر شما حرام کرده‌ایم ) و بر یهودیان هر ( حیوان ) ناخنداری ( یعنی : درندگان که دارای پنجه‌های قوی ، و پرندگان شکّاری که از چنگال نیرومند برخوردارند ) حرام کرده بودیم ، و از گاو و گوسفند ( تنها ) پیه‌ها و چربیهای آنها را بر آنان حرام نموده بودیم ، مگر پیه‌ها و چربیهائی که بر پشت اینها یا در اندرونه ( و لابلای احشاء و امعاء ) قرار دارد و یا پیه‌ها و چربیهائی که آمیزه استخوان گردیده است . این هم پادافره ایشان در برابر ستمگریشان بود که بدانان دادیم ( تا از غوطه‌ور شدن در گناهان و پیروی از شهوات خویشتن را به دور دارند ) و ما ( در همه اخبارمان و از جمله این خبر ) راستگوئیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذِی ظُفُرٍ » : ناخندار . مراد درندگان دارای پنجه و پرندگان دارای چنگال است ( نگا : تفسیرالمنار ، سوره نساء / 160 و سوره انعام / 140 ) . برخی ( ذی ظُفُر ) را شامل حیواناتی می‌دانند که دارای سم یکپارچه باشند ، و پرندگانی که انگشتهای پایشان با پرده به هم پیوسته باشد . « الْحَوایَا » : جمع حاوِیَة و حَوِیّة ، مجموعه محتویات شکم حیوان است که به صورت یک کره می‌باشد و اَمْعاء در درون آن قرار دارد . « بِبَغْیِهِمْ » : به سبب ستمگری آنان . ( نگا : نساء / 160 ، اعراف / 138 ، یونس / 83 ، طه / 87 - 91 ) .‏

سوره أنعام آیه 147
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر تو را تکذیب کردند ( و این حقائق را که از جانب خدا به تو وحی می‌شود نپذیرفتند ) بدیشان بگو : پروردگار شما دارای رحمت گسترده و مهر فراوان است و ( در این جهان مؤمنان و کافران را در بر می‌گیرد . اگر خدا در مجازات ناباوران و بزهکاران شتاب روا نمی‌دارد ، شما را نفریبد ، چرا که کیفر طاغی و یاغی چون شما حتمی است و ) عذاب او از رسیدن به گناهکاران ردخور ندارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَأْس‌ » : عذاب و عِقاب .‏

سوره أنعام آیه 148
‏متن آیه : ‏
‏ سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَیْءٍ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشرکان ( برای اعتذار از کفر و معذرت‌خواهی از تحریم خوراکیهای حلال ) خواهند گفت : ( شرک ما و تحریم چیزهای حلال از سوی ما ، برابر مشیّت خدا است ! ) اگر خدا می‌خواست ، ما و پدران ما مشرک نمی‌شدیم ، و چیزی را ( از اشیاء حلال بر خود ) تحریم نمی‌کردیم . کسانی که پیش از آنان بوده‌اند نیز همین گونه ( که به تو دروغ می‌گویند و تو را تکذیب می‌دارند ، به پیغمبران ما دروغ می‌گفتند و آنان را ) تکذیب می‌نمودند تا ( سرانجام طعم ) عذاب ما را چشیدند ( و کیفر اعمال بد خود را دیدند ) . بگو : آیا دلیل قاطعی ( و سند درستی برای رضایت خدا از شرک خود و تحریم چیزهای حلال ، در دست ) دارید تا آن را به ما ارائه دهید ؟ ! شما فقط از پندارهای بی‌اساس پیروی می‌کنید و ( حجّت و برهانی بر گفتار و کردار خود ندارید . شما نه از روی علم و یقین ، بلکه ) از روی ظنّ و تخمین کار می‌کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ » : آیا حجّت و برهان و سند درستی دارید ؟ نه ندارید . « تَخْرُصُونَ » : گزاف می‌گوئید . ناسنجیده عمل می‌کنید . دروغ می‌گوئید . از ماده ( خَرْص ) به معنی : تخمین .‏

سوره أنعام آیه 149
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بگو : خدا دارای دلیل روشن و رسا است ( بر این که گفتار و کردارتان بی‌پایه و بی‌مایه است ، و شما اصلاً دلیل قطعی بر صدق گفتار و درستی کردار خود ندارید در این که می‌گوئید : خدا به کفر و شرک ما راضی و به تحلیل و تحریم ما خوشنود است ! آری ) اگر خدا می‌خواست همگی شما را ( از راه اجبار به سوی حق و حقیقت ) هدایت می‌نمود ( امّا هدایت اجباری بیسود است و راهیابی اختیاری پسندیده و ستوده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ » : دلیل رسائی که به نهایتِ قوّت و استواری خود رسیده است . برهان گویا و روشن .‏

سوره أنعام آیه 150
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِن شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَالَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) بگو : گواهان خود را بیاورید که گواهی می‌دهند بر این که خداوند این چیزها را حرام کرده است ( که شما قائل به تحریم آنها هستید ) . در صورتی که ( حاضر آمدند و به دروغ ) گواهی دادند ، با آنان ( هم‌صدا مشو و ) گواهی مده . ( چرا که دروغگویند و شایسته تصدیق نیستند . ) و از هوی و هوس کسانی پیروی مکن که آیات ( قرآنی و جهانی ) ما را تکذیب می‌نمایند و به آخرت ایمان نمی‌آورند و برای پروردگار خود ( بتان و معبودهای باطلی را ) همتا و همطراز می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَلُمَّ » : بیاورید . اسم‌الفعل و مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است . « یَعْدِلُونَ » : معادل قرار می‌دهند . شریک و انباز درست می‌کنند . ( نگا : انعام / 1 ) .‏

سوره أنعام آیه 151
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : بیائید چیزهائی را برایتان بیان کنم که پروردگارتان بر شما حرام نموده است . این که هیچ چیزی را شریک خدا نکنید ، و به پدر و مادر ( بدی نکنید و بلکه تا آنجا که ممکن است بدیشان ) نیکی کنید ، و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی ( کنونی یا آینده ) مکشید ( چرا که ) ما به شما و ایشان روزی می‌دهیم ( و روزی‌رسان همگان مائیم‌ ؛ نه شما ) ، و به گناهان کبیره ( از جمله زنا ) نزدیک نشوید ، خواه ( آنها در وقت انجام برای مردم ) آشکار باشد و خواه پنهان ، و کسی را بدون حق ( قصاص و اجرا فرمان الهی ) مکشید که خداوند آن را حرام کرده است . اینها اموری هستند که خدا به گونه مؤکّد شما را بدانها توصیه می‌کند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَعَالَوْا » : بیائید . « أَتْلُ » : بخوانم . بیان دارم . « إِمْلاق » : فقر و تنگدستی . بی‌چیزی و نداری . « الْفَوَاحِشَ » : گناهان کبیره . زنا . جمع‌آمدن در معنی زنا برای مبالغه است یا به اعتبار تعدّد زناکاران یا نهی از انواع آن است . « مَا ظَهَرَ » : آنچه توسّط اندامها انجام می‌پذیرد . مانند : کشتن . زنا . دزدی . « مَا بَطَنَ » : آنچه مربوط به دل باشد . مانند : حسد . سوءنیّت .‏

سوره أنعام آیه 152
‏متن آیه : ‏
‏ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به مال یتیم جز به نحو احسن ( و بهترین راهی که باعث حفظ و ازدیاد آن گردد ) نزدیک مشوید ( و بدین شیوه خداپسندانه ادامه دهید ) تا آن گاه که یتیم به رُشد کامل خود می‌رسد ( و در آن هنگام به گونه شایسته می‌تواند در مال خویش تصرّف کند . در این وقت اموالش را به خودش تسلیم کنید ) ، و پیمانه و ترازو را به تمام و کمال و دادگرانه مراعات دارید و ( نه کم و زیاد بدهید و نه کم و زیاد دریافت کنید . در حدّ توانائی انسانی خود در این‌باره بکوشید و بدانید که ) ما هیچ کسی را به انجام چیزی جز به اندازه تاب و توانش موظّف نمی‌سازیم . و هنگامی که سخنی ( در کار داوری یا گواهی و یا راجع به روایت و خبری ) گفتید ، دادگری کنید ( و از حق منحرف نشوید ) هر چند ( کسی که سخن به نفع یا به زیان او گفته می‌شود ) از خویشاوندان باشد . و به عهد و پیمان خدا ( که برای انجام تکالیف از شما گرفته است ، و عهد و پیمان فیمابین خود درباره مسائل و مصالح مشروع ) وفا کنید . اینها چیزهائی هستند که خداوند شما را به رعایت آنها توصیه می‌کند ، تا این که متذکّر شوید و پند گیرید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِالَّتی‌ » : با خصلت یا خصالی که . با کار یا کارهائی که . « أَشُدَّ » : قوّت . مفرد است ، یا جمعی است که دارای مفرد نمی‌باشد . مراد از ( أَشُدَّ ) رشد مذکور در ( نساء / 6 ) است . « أَوْفُوا » : به تمام و کمال بپردازید . « عَهْدِ اللهِ » : پیمان خدا . مراد از آن ، همه چیزهائی است که خداوند از بندگان خود خواسته است . همچنین همه عهدها و پیمانهائی است که مردمان با یکدیگر می‌بندند . در این صورت نسبت آن به خدا بدین سبب است که خداوند به حفظ و وفای بدان امر نموده است .‏

سوره أنعام آیه 153
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این راه ( که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم ) راه مستقیم من است ( و منتهی به سعادت هر دو جهان می‌گردد . پس ) از آن پیروی کنید و از راههای ( باطلی که شما را از آن نهی کرده‌ام ) پیروی نکنید که شما را از راه خدا ( منحرف و ) پراکنده می‌سازد . اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید ( و از مخالفت با آنها بپرهیزید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُسْتَقِیماً » : حال است . « إِتَّبِعُوهُ » : در آن گام بردارید . بدان عمل کنید .‏

سوره أنعام آیه 154
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَاماً عَلَى الَّذِیَ أَحْسَنَ وَتَفْصِیلاً لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد ( از بیان فرمانهای دهگانه ، شما را باخبر می‌سازم که پروردگار می‌فرماید : ) ما کتاب ( تورات ) را برای موسی فرستادیم تا بر کسی که ( امور دینی خود را خوب انجام دهد و ) نیکی و خوبی ورزد اتمام ( کرامت و نعمت ) باشد و بیانگر همه‌چیز ( از تعالیم لازم جهت بنی‌اسرائیل ) بوده و ( آنان را به سوی راه راست ) هدایت و ( برای کسانی که از آن پیروی کنند ، مایه ) رحمت شود . بلکه ( در پرتو ارشادات و رهنمودهای این کتاب مقدّس ، بنی‌اسرائیل ) به ملاقات با پروردگار خود ایمان بیاورند ( و بدانند که در روز قیامت برای حساب و کتاب در پیشگاه خدا حاضر خواهند شد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ثُمَّ » : سپس . در اینجا برای ترتیب زمانی و عطف معنی بر معنی نیست . بلکه برای عطف خبر بر خبر است . مانند شعر زیر : وَ لَقَدْ سادَ ثُمَّ سادَ أَبُوهُ‏

سوره أنعام آیه 155
‏متن آیه : ‏
‏ وَهَذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این ( قرآن ) کتاب مبارکی است که ما آن را فرو فرستاده‌ایم . پس از آن پیروی کنید و ( از مخالفت با آن ) بپرهیزید تا مورد رحم خدا قرار گیرید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُبَارَکٌ » : پرخیر و برکت . مشتمل بر فوائد دینی و دنیوی . صفت ( کِتابٌ ) است .‏

سوره أنعام آیه 156
‏متن آیه : ‏
‏ أَن تَقُولُواْ إِنَّمَا أُنزِلَ الْکِتَابُ عَلَى طَآئِفَتَیْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن را فرو فرستاده‌ایم ) تا نگوئید کتاب ( آسمانی ) تنها بر دو گروه ( یهود و نصاری ) پیش از ما فرو فرستاده شده است ، و ( ما اصلاً از آنها آگاهی نداشته‌ایم و ) از بحث و بررسی آنها بی‌خبر بوده‌ایم ( و لذا از انجام گناه و دوری از راه خدا معذوریم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَن تَقُولُوا » : تا نگوئید . متعلّق به ( أَنزَلْنَاهُ ) است و تقدیر چنین است : لِئَلاّ تَقُولُوا . « إِن کُنَّا » : ما بوده‌ایم . ( إِنْ ) مخفّف از مثقّله است و عمل نمی‌کند . « دِراسَة » : قرائت مکرّر . خواندن و فهم کردن ( نگا : آل‌عمران . 79 ، اعراف / 169 ، سبأ / 44 ) .‏

سوره أنعام آیه 157
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ تَقُولُواْ لَوْ أَنَّا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْکِتَابُ لَکُنَّا أَهْدَى مِنْهُمْ فَقَدْ جَاءکُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِآیَاتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یَصْدِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که بگوئید : اگر کتابی بر ما نازل می‌شد ، راه یافته‌تر ( و خوبتر و بهتر ) از آنان می‌گشتیم . بیگمان از سوی پروردگارتان برایتان قرآنی آمده است ( که بیانگر حلال و حرام ) و راهنمای ( مردمان به سوی خیر و صلاح دو جهان ) و رحمت ( خدا برای بندگان ) است . پس چه کسی ستمکارتر از کسی خواهد بود که آیات ( قرآن ) خدا را تکذیب کند و بی‌دلیل و بی‌جهت از آنها رویگردان شود ؟ کسانی را که از آیات ما رویگردان شوند بدترین عذاب خواهیم داد ، و سزای رویگردانی ایشان را هرچه زودتر بدانان خواهیم رساند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَیِّنَةٌ » : دلیل و برهان . در اینجا مراد قرآن است . « صَدَفَ عَنْ » : رویگردان و منصرف شد . رویگردان و منصرف کرد . « سُوءَ الْعَذَابِ » : بدترین و سخت‌ترین عذاب . اضافه صفت به موصوف است .‏

سوره أنعام آیه 158
‏متن آیه : ‏
‏ هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلآئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( دلائل متقن بر وجوب ایمان بیان گردیده‌است . پس چرا ایمان نمی‌آورند ؟ ) آیا انتظار دارند که فرشتگان ( قبض ارواح ) به سراغشان بیایند ؟ یا این که پروردگارت ( خودش ) به سوی آنان بیاید ؟ یا پاره‌ای از نشانه‌های پروردگارت که ( دالّ بر شروع رستاخیز باشد ) برای آنان نمودار شود ؟ روزی پاره‌ای از نشانه‌های پرودگارت فرا می‌رسد ( و آنان را به ایمان اجباری وادار می‌نماید ) امّا ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاورده‌اند ، یا این که با وجود داشتن ایمان ( کارهای پسندیده نکرده‌اند و ) خیری نیندوخته‌اند ، سودی به حالشان نخواهد داشت . بگو : منتظر ( یکی از این امور سه‌گانه ) باشید و ما هم منتظر ( نتیجه وعده خدا درباره خود و وعید او درباره شما ) هستیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَنظُرُونَ » : انتظار می‌کشند . « أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ » : مراد آمدن فرشتگان قبض ارواح ( نگا : انعام / 93 ) ، یا آمدن فرشتگان به عنوان پیغمبرانی برای مردم ( نگا : مؤمنون / 24 ) یا برای شهادت بر صدق رسالت پیغمبر است ( نگا : حجر / 7 ) . « یَأْتِیَ رَبُّکَ » : مراد صدور فرمان خدا درباره عذاب کافران ( نگا : توبه / 24 ، نحل / 33 ) یا حضور پیداکردن خدا - بنا به عقیده ایشان‌ - برای گواهی بر صدق رسالت پیغمبر یا برای دیدن ذات ذوالجلال ( نگا : بقره / 55 ، اسراء / 92 ) یا فرا رسیدن رستاخیز و حضور خدا در آن برای دادگاهی بندگان است ( نگا : یونس / 93 ) . « بَعْضُ ءَایَاتِ . . . » : از جمله چنین علاماتی که ایمان و عمل صالح با ظهور آنها پذیرفته نیست : دم احتضار و هنگام خروج روح از بدن ، یا زمانی که انسان به مجازات و قصاص و عذاب عظیم خدا گرفتار می‌آید و در انتخابِ راهِ خوبی یا بدی از او سلب اختیار می‌شود ، یا هنگام پدیدار شدن علائم تخریب جهان و به هم‌خوردن شیرازه کون و مکان است . چرا که در همه این اوقات ایمان اضطراری و اجباری است . در صورتی که زمان پذیرش ایمان و توبه و طاعت وقتی است که انسان دارای اراده و اختیار بوده و فرصت انتخابِ کفر یا دین ، و انجام اعمالِ خیر یا شر را داشته باشد . « أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً » : این جمله عطف بر ( ءَامَنَتْ ) است و نفی متوجّه آن می‌گردد و معنی چنین است : یا مؤمن باشد و اعمال نیک انجام نداده باشد و کارهای خداپسندانه نکرده باشد .‏

سوره أنعام آیه 159
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُواْ شِیَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بیگمان کسانی که آئین ( یکتاپرستی راستین ) خود را پراکنده می‌دارند ( و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم می‌آمیزند ) و دسته دسته و گروه گروه می‌شوند ( و هر دسته و گروهی از مکتبی و مذهبی پیروی می‌کنند ) تو به هیچ وجه از آنان نیستی و ( حساب تو از آنان جدا و ) سروکارشان با خدا است و خدا ایشان را از آنچه می‌کنند باخبر می‌سازد ( و سزای آنان را خواهد داد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« شِیَعاً » : جمع شیعه ، گروهها و دسته‌ها . « لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ » : تو اصلاً از آنان نیستی و مسؤول رستگاری یا زشتکاری ایشان نمی‌باشی و راه تو از راه آنان جدا است .‏

سوره أنعام آیه 160
‏متن آیه : ‏
‏ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرکس کار نیکی انجام دهد ( پاداش مضاعف ، دست‌کم از دریای جود و کرم خداوند معظّم ) ده برابر دارد ، و هرکس کار بدی کند ، پادافره او ( به سبب عدل و داد یزدان ) جز هم‌سنگ و هم‌سان آن داده نمی‌شود و به ( اینان با افزایش کیفر ، و به آنان با کاهش پاداش از ) ایشان ظلم و ستم نمی‌گردد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عَشْرُ أَمْثَالِهَا » : ده برابر . چندین برابر . برخی لفظ ( عَشْرُ ) را برای کثرت می‌دانند ؛ نه حصر ( نگا : بقره / 245 ، زمر / 10 ) .‏

سوره أنعام آیه 161
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : بیگمان پروردگارم ( با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گسترده جهانی ) مرا به راه راست رهنمود کرده است . و آن دین راست و استوار و پابرجا ، یعنی دین ابراهیم است . همان کسی که حقّگرا ( و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان ) بود و از زمره مشرکان نبود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دِیناً » : بدل از محلّ ( إِلی صِرَاطٍ ) در معنی است . چرا که ( هَدانی إِلی صِراطٍ ) و ( هَدانی صِراطاً ) یکی است و در سوره فتح آیه دوم فرموده است : ( وَ یَهْدِیَکَ صِرَاطاً مُّسْتَقِیماً ) . یا مفعول فعل محذوفی‌است که فعل مذکور ( هَدانی ) دالّ بر آن است . مثل : هَدانِی ، أَعْطانِی ، أَعْرَفَنِی . « قِیَماً » : باارزش . پابرجا و ثابت و غیرقابل نسخ . راست و استوار . صفت است و مصدری است از ریشه ( قوم ) . « حَنِیفاً » : حقّگرا . مخلص . حال ابراهیم است .‏

سوره أنعام آیه 162
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است ( و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان می‌کوشم و در این راه می‌میرم ، تا حیاتم ذخیره مماتم شود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نُسُک‌ » : عبادت . حجّ . قربانی . عطف ( نُسُک ) - اگر به معنی مطلق عبادت باشد - بر ( صَلاة ) عطف عام بر خاصّ است . « مَحْیَا » : زندگی . زیستن . « مَمَاة‌ » : مرگ . مردن . « مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی » : مراد اعمال و اقوالی است که مربوط و مقرون به زندگی و مرگ ، یعنی کارهای دنیا و آخرت است یا خود زیستن و مردن .‏

سوره أنعام آیه 163
‏متن آیه : ‏
‏ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا را هیچ شریکی نیست ، و به همین دستور داده شده‌ام ، و من اوّلین مسلمان ( در میان امت خود ، و مخلص‌ترین فرد در میان همه انسانها برای خدا ) هستم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أوَّلُ الْمُسْلِمِینَ » : مراد نخستین مسلمان در میان امّت محمّدی ، یا مخلص‌ترین و مطیع‌ترین کس در میان تمام اهل جهان از آغاز تا پایان آن است .‏

سوره أنعام آیه 164
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلاَ تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به کسانی که تو را همچون خود به شرک‌ورزی می‌خوانند ) بگو : آیا ( سزاوار است که ) پروردگاری جز خدا را بطلبم ( و معبودی جز او را پرستش بکنم ) و حال آن که خدا پروردگار هر چیزی است‌ ؟ هیچ کسی جز برای خود کار نمی‌کند ، و هیچ کسی گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد . سرانجام همه شما به سوی خدا باز می‌گردید و شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزید آگاه می‌سازد ( و میانتان درباره راه و روش و ادیان و عقائدتان داوری می‌کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبْغی‌ » : بطلبم . بجویم . « لا تَزِرُ » : برنمی‌دارد . کسی به گناه دیگری گرفتار نمی‌آید و گناه او را به عهده نمی‌گیرد . « وازِرَةٌ » : حمل‌کننده . بردارنده . « وِزْر » : بار . مراد بَزَه و گناه و همچنین سزای بَزَه و گناه است . « مَرْجِع‌ » : رجوع و بازگشت .‏

سوره أنعام آیه 165
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا است که شما را جانشینان ( دیگران برای آبادانی جهان در کره ) زمین گردانید ، و ( در استعدادهای ذاتی و مواهب آسمانی و اموال کسبی ) برخی را بر برخی ، درجاتی بالاتر برد ( و در کمال مادی و معنوی به نسبت استفاده شخص از اسباب و سنن یزدان و گسترده در پهنه جهان ، کسانی را بیشتر از کسانی ترقّی و تعالی داد ) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید ( و در عمل مشخّص شود چه کسی به شرائع آسمانی مؤمن یا کافر و در نعمتهای خدادادی سپاسگزار و یا ناسپاس است ) . بیگمان پروردگارت زود رساننده عقاب ( به مخالفان ) است و او دارای مغفرت بیکران و رحمت فراوان ( در حق پشیمان‌شوندگان از گناهان و برگردندگان به آستان یزدان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَلآئِفَ » : جمع خلیفه ، جانشینان . مراد جانشینان خدا در اجرای احکام و تنفیذ اراده او در امر آبادانی و اداره کره زمین است‌ ؛ و یا مراد این است که هر گروهی جانشین گروه دیگری در این زمین می‌گردد و امانتداری او در مواهب مادی و معنوی و اجرا قوانین دین الهی مورد آزمایش قرار می‌گیرد .‏

رهنمودهای جزء هفتم

 

 

فی ظلال القرآن

جزء هفتم

 

سوره مائده آیات 120-82 و سوره انعام تا آیهء 110


 

رهنمودهای جزء هفتم

 

 این جزء‌، از باقیمانده سوره مائده -‌که اوائل آن‌گذشت ودرجزء ششم ازآن سخن رفت -‌وازاوائل سوره انعام تا فرموده خداوند بزرگوار را در بر داردکه می‌گوید:

(و لو ‌أنَّنا أنزَ‌لنا إلَیهم المَلائِکَةَ ٠٠٠)

اگر ما فرشتگان را به سوی ایشان روانه می‌کردیم‌....

سخن‌گفتن از بخش دوم این جزء را به جـای مـناسب خودش ارجاع می‌داریم‌، آن جائی‌که سوره انـعام را بررسی می‌نمائیم‌. در ایـنجا از بخش نخست سـخن می‌رودکه از بقیه سوره مائده فراهم آمده است‌.

در شناسائی ایـن سـوره - در جزء ششـم - چنین عبارتهائی آمده است‌:

«‌این قرآن بزرگوار بر دل فـرستاده خدا (ص) نـازل گردیده است تا با آن ملتی را بسازد و به صحنه حیات گسیل دارد. دولتی را پدیدار و استوار نماید. جامعه‌ای را سر و سامان و نظم و نظام بخشد. دلهائی و خوهائی و مـردهائی را تربیت‌کند. روابط افراد چنین جامعه‌ای را با یکدیگر، و روابط چنین دولتی را با سائردولتها، و پیوندهای چنان ملتی را با ملتهای‌گو‌ناگون‌، اصلاح و روبراه سازد ... و همه اینها را با یک رشته محکم به یکدیگر پیوند دهد، رشته‌ای‌که پراکنده‌ها راگرد آورد، و بخشها را یکپارچه نماید، و جملگی را به سرچشـمه یگانه‌ای‌، و به قدرت یگانه‌ای‌، و به سـمت یگـانه‌ای‌، محکم بربندد و پـیوند دهـد... ایـن رشته استوار و ناگسیختنی‌، «‌دین‌» است‌، دین بدانگونه که واقعاً از سوی خدا آمده است‌، و مسلمانان آن را شناخته‌اند، در آن روزگارانی که حقیقتاً «‌مسلمان‌» بوده‌اند!

بدین خاطر است‌که در این سوره موضوعهای مختلف وگوناگونی را می‌یابیم‌، همان‌گونه‌که در سه سوره طولانی پیش از آن یافتیم‌. پیوند میان آنها، همـان هدف اصیلی است‌که سراسر قرآن برای تحقق بخشیدن بدان آمده است‌: پدید آوردن ملتی‌، و پا بر جا نمودن دولتی‌، و نظم و نظام دادن به جامعه‌ای‌، بر اساس عقیده ویژه‌ای‌، و جهان‌بینی معینی‌، و ساختار تازه‌ای‌که در آن تنها یزدان دارای الوهیت و ربوبیت و قیمومت و قدرت است‌، و برنامه و قانون و نظام و معیارها و ارزشهای زندگی، تنها از یزدان یگانه بی‌انـباز جهان‌، دریافت می‌گردد و بس.

همچنین در این سوره رویاروی خواهیم شد با نحوه ساختار جهان‌بینی اعتـقادی و توضیح آن‌، و پالودن آن از افسانه‌های بت‌پرستی و انحرافات اهل‌کـتاب و تحریف ایشان‌، همراه با آشنا ساختن‌گروه مسلمانان به حقیقت خویشتنی خویش‌، و حقیقت نـقش آنـان و سرشت راهشان‌، و آگاه‌کردن ایشان از لغزشگاهها و خارها و دامهای‌که دشمنانشان و دشمنان ایـن ائین برای آنان می‌گسترانند و خود درکمین می‌نشینند ... احکام مراسـم شعائر پرستش و بندگی ذکر می‌گردد، مراسم و شعائری‌که روح فرد مسلمان را، و روح‌گروه مسلمانان را پاکیزه می‌دارند و آن را با آفـریدگارش ربط و پیوند می‌دهند ... قوانین و مقررات اجتماعی ذکر می‌گردد، قوانین و مقرراتـی‌که روابط جامعه مسلمانان را نظم و نظام می‌دهد، و ارتباطات دولت اسلامی را با سائردولتهای دیگر سر و سامان می‏بخشد ... همچنین قوانین و مقرراتی بیان می‌شودکه انواعی از خوردنیها و نوشیدنیها و ازدواجها وکارها و رفتارها را حلال یا حرام می‌سازد ... این مسائل همه‌، یک بسته و یک دسته‌، در یک سوره است و معنی «‌دیـن‌» را آن گونه به تصویر می‌کشدکه یـزدان خواسته است‌، و مسـلمانان آن را فهم‌کرده‌انـد، آن زمـان کـه آنـان «‌مسلمان‌» بوده‌اند.

*

در پرتو نور این جهان‌بینی همگانی سرشت سوره‌، و چیزهائی‌که در بر دارد، می‌توانیم‌گام به‌گام بقیه سوره در این جزء‌، به پیش برویم، و موضوعهای باقیمانده سوره را بیابیم‌که بدانها اشاره‌کردیم و برخی از آنها در جزء ششم‌گذشت‌.

بقیه اردوگاههای متعددی را خواهیم یافت‌ که در مدینه با ملت مسلمان رویاروی می‌گردند - جای شگفت است ‌که هـمیشه چـنین اردوگاههائی با جنبش‏های رستاخیز اسلامی رویاروی می‌گردند - و با دشمنانگی و عداوتی برخورد می‌کنیم‌ که سینه‌های افـراد چنین اردوگاههائی در خود جای می‌دهند. البته این اردوگاهها را با موقعیتها‌ی متفاوت می‏بینیم، وگروههائی از آنها را خوا‌هیم دیدکه به هدایت و رهنمود آسمانی‌گرایش دارند، همچون مسیحیانی‌که دعوت پیغمبر(ص) را پذیرفتند، و دلهایشان هنگام شنیدن بخشی از هـدایت آسمانی نرم‌گردید، و به پـاداش الهـی رسـیدند و به بهشتی دست یافتند که از زیر درختان وکاخهای آن‌، رودبارها و چشمه‌سارها جاری است!

بقیه سخن از حق قانونگذاری درباره تحریم و تحلیل را خواهیم شنید. نهی از تجاوز به حریم تحریم و تحلیل بدون حجت و برهان یزدان را خواهیم یافت‌.گوش جان خواهیم داد به یادآوری‌کرد‌ن مومنان به پرهیزگاری از خشم و شکنجه یزدان در این‌کاری‌که ایمان وکفر بدان تعلق می‌گردد، - از آن‌که مـومنان اعـلان ایـمان کرده‌اند.

به دنبال این مسائل‌، بقیه احکام قانونی سوگند خوردن‌، مبارکی، قماربازی، بت‌پرستی، بخت‌آزمائی و فال‌بینی‌، شکارکردن در حـالت احرام‌، حـرمت‌کعبه‌، ماههای حرام‌، و حیوانات بینشان و با نشانی‌که به بیت الله هدیه میشود ... همراه با بیدارباشهای مکرر در کنار وجوب التزام و اطاعت از چیزی‌که یزدان سبحان مقرر می‌فرماید، و چیزی‌که پیغمبر خـدا (ص) بدان امر می‌نماید، و نهی‌کردن و بر حذر داشتن از مخالفت‌، و تهدید به عذاب دردناک‌، و انتقام خداوند، و به یـاد آوردن ایزد متعالی‌که مردمان به سوی او برگردانده میشوند.

سپس بقیه آداب تربیت گروه مسلمانان‌، با ذکر ارزشهائی به میان می‌آیدکه آنان بدانها باید پرورده و آزموده شوند، تا فراوانی چیزهای ناپاک مایه شگـفت ایشان نگردد، بلکه مایه شگفتی و باعث دلربائی آنـان چیزهای پاک و پاکیزه باشد ... همچنین سخن از وجوب ادبی خواهد رفت‌که مسلمانان باید با پروردگارشان و با پیغـبرشان داشته باشند، و از چیزهائی نـپرسندکـه یزدان آنها را آشکار نفرموده است‌، و تفصیل مسائلی را نخوا‌هندکه خدا به اجمال به ذکر آنها پرداخته است‌. به دنبال آن‌، باطل قلمدادکردن باقیمانده اداب و رسوم جاهلی و قوانـین و مـقررات عقب افتاده شرک و بت‌پرستی در برخی از انواع چهارپایان و قربانیها، هـمچـون بحیره و شائبه و وصیله و حـامی‌، به مـیان مـی‌آید ... هـمراه با این سخن‌، یگانه سرچشمه درست قانونگذاری در همه امـور زنـدگی ذکر می‌گردد، و دستور داده می‌شودکه بایدکار و بار واگذار به خداوند یکتاگردد و با قانون او سـنجیده شود، نه به عرف مردمان و اصطلاح ایشان حواله‌گردد و باگفته‌ها و خواستهایشان برآورد شود.

هـمچنین ملت مسلمان متوجه می‌گرددکه آنان دارای شخصیت جداگانه‌، و ضمانت اجتماعی در میان خود هستند، و جدای از دیگرانند، و مسوول رفتار وکردار خویش می‏باشند، وگناهان گمراهان را به حساب ایشان نخواهند نوشت‌. پاداش و پادافره آنان و پاداش و پادافره دیگر‌ان در سرای سزا و جزا واگذار به دادار جهان و در دست آفریدگار مردمان است‌.

سخن از مساله قانونگذاری پایان می‌پذیرد با ذکر حکم یا خواستن بر وصیت در حالت سفر و به هـنگام دوری از زاد و بوم، و چگونگی سرو سامان و نظم و نظام اسلام بدین مسائلی‌که در جامعه‌ای روی می‌دهد که در راه یزدان به تلاش می‌ایستد و جهاد می‌آغازد، و در زمین برای بازرگانی بار سفـر بـرمی‌بندد و فـضل خدای را می‌جوید. هـمراه با ذکر ایـن نکات‌، رعـایت قوانین و مقررات به هراس از خدا در دنیا و آخرت پیوند داده می‌شود.

بقیه سوره هم باقیمانده تصحیح عقیده مسیحیان اهل کتاب را د‌ر بر می‌گیرد. بدین خاطر،‌گوشه‌ای از داستان مریم و عیسی‌، و معجزاتی‌که خدا توسط عیسی به  مردمان نشان داده است‌، و مساله مجمعه و خوانی‌که حواریون از یزدان درخواست نموده‌اند، عرضه می‌شود ... سپس مساله الوهیت عیسی و مادرش و ادعاهائی‌که مسـیحیان در این باره دارنـد، مطرح می‌شود، و عیسی(ع) تکذیب می‌نماید که او چنین ادعائی کرده باشد و دم از خدائی زده باشد. او خویشتن را از ایـن تهمت در پیشگاه یـزدان در صـحنه‌ای از صـحنه‌های هراس انگیز قیامت تبرئه می‌دارد، و در حـضور همه انسانها، بدانگاه‌که همه پیغمبران - علیهم السلام - نیز حاضر وگواهند،‌کار و بار قوم خود را به یـزدان‌، پروردگار او و دیگران‌، واگذار می‌نماید...

این سوره با بیان مالکیت یزدان بر آسمانها و زمین و همه چیزهائی‌که در میان آن دو است‌، و این‌که قدرت خدا دارای حدود و قیود نیست‌، پایان می‌پذیرد:

( لله ملک السما‌وات و الارض و ما فیهن‌،والله‌‌علی کَّـل شیءٍ قدیر ) .

حکومت آسمانها و زمین و آنچه در آنها است‌، از آن خدا است‌، و او بر هر چیزی توانا است‌.

رهنمودهای جزء هشتم

فی  ظلال  القرآن

جزء  هشتم

سورۀ  انعام  آیات  165-  ١١١  و  سورۀ  اعراف  تا  آیۀ  ٩٣


 

 

رهنمودهای جزء  هشتم

 

جزء  هشتم  از  دو  بخش  تشکیل  شده  است.  بخش  اول،  بقیۀ  سورۀ  انعام  است که  نیمۀ  نخستین  آن،  و  در  جـزء  هفتم  بیان  گردیده  است.  بخش  دوم  جزء  هشتم،  مشتمل  بر  قسمتی  از  سورۀ  اعراف  است‌.

در  جزء  هـفتم  سـورۀ  انـعام  مـعرفی  گـردید.  در  ایـنجا  میکوشیم  خوانندۀ  این  جزء  را  با  چکیدهای  از  شـناخت  سورۀ  انعام که  در  جزء  پیشین  از  آن  سخن  رفـته  است  آشنا  گردانیم.  امّا  سخن  گفتن  از  سورۀ  اعراف،  در  جای  خود  به  میان  خواهد  آمد  -  اگر  خدا  بـخواهـد  -  بدان  هنگام که  با  سورۀ  مذکور  روبرو  خواهیم  شد.

*

بقیّۀ  سورۀ  انعام  بر  روال  این  سوره  به  پیش  مـیرود  و  برابر  همان  شیوه  و  روشی  ادامه  پیدا  میکند که  در  جزء  هفتم  دربارۀ  شناخت  آن  توضیح  دادیم.  زیبا  و  بجا  است  که  چکیدهوار  در  بخشها  و  بندهائی  بدان  اشاره کنیم:  در  معرّفی  سوره،  این  بخشها  و  بندها  آمده  است‌:

این  سوره،  رویـهمرفته  «حـقیقت  الوهـیّت»  را  عـرضه  میدارد...  حقیقت  الوهیّت  را  نشان  میدهد  در  جولانگاه  هستی  و  زندگی،  نفس  و  درون،  زوایای  ناشناختۀ  جهان  دیدنی  و  پیدا،  نواحی  ناشناختۀ  جـهان  نـهان  و  نـاپیدا،  صحنههای  پیدایش  جهان  و  پیدایش  حیات  و  پـیدایش  انســان،  نـابودی  گـذشتگان  و  پـیشینیان  و  جـانشینی  آیندگان  و  پسینیان،  صحنههای  فطرت  در  آن  هنگام  که  با  جـهان  و  حـوادث  و  دارائـی  و  خوشی  و  نـاداری  و  ناخوشی  و  سود  و  زیان  روبرو  میشود.  مظاهر  قدرت  الهی،  محافظت  و  مراقبت  ذات  باری  از  زندگی  ظاهری  و  باطنی  انسانها،  و  احوال  و  اوضـاع  کـنونی  و  آیـنده  ایشان،  ...  خلاصه  صحنههای  رسـتاخیز،  و  موقعیّتهای  آفریدگان  بدان  گاه  که  آنان  را  در  پیشگاه  آفریدگارشان  نگاه  میدارند،  همه  و  همه  را  عرضه  میدارد...».

«این  سوره  بدین  منـوال  و  بر  این  روال،  دل  انسانها  را  در  این  زمانها  و کرانهها،  و  در  این گودیها  و  ژرفاها،  به  گشت  و گذار  می‏برد.  امّا  در  همۀ  اینها  برابر  برنامۀ  قرآن  مکّی  راه  میسپرد.  برنامهای که  در  صفحههای  پیشین  از  آن  سخن گفتیم.  همچنین  برابر  برنامه  سراسری  قرآن  به  پیش  میرود.  این  سوره  میخواهد  «نظریۀ»  عقیده  را  به  تصویر  بکشد،  و  نـمیخواهد  به  جدال  لاهوتی  بپردازد که  ذهنها  و  اندیشهها  را  به  خود  سرگرم  میکند.  میخواهد  خداوند  راستین  مردمان  را  به  مردمان  بشناساند،  تـا  از  این  راه  مردمان  را  بندگان  یزدان  راستینشان  گرداند.  دلها  و  جانها،  تلاشها  و کوششها،  پویشها  و  جنبشها،  آداب  و  رسوم،  شعائر  و  عبادات،  و  زندگی  عملی  و  واقعی  ایشان  را،  همه  و  همه  بنده  و  فرمانبردار  این  سـلطه  و  قـدرت  منحصر  به  فرد  میسازد.  سلطه  و  قدرت  خدائی که  سلطه  و  قدرتی  در  زمین  و  آسمان  جز  سلطه  و  قدرت  او  وجود  ندارد.

تقریبا  همۀ  همّ و  غمّ  سوره  به  سوی  ایـن  هـدف  مـعیّن  می‌‌گراید،  و  از  آغاز  تا  پایان  سوره  در  این  راستا  حرکت  مینماید...  خدا  خالق  است.  خدا  رازق  است.  خدا  مالک  است.  خدا  صاحب  قدرت  و  غلبه  و  سلطه  است.  خدا  بس  آگاه  از  نهانیها  و  پنهانیها  و  رازها  و  رمزها  است.  خدا  است که  دلها  و  چشمها  را  میگرداند،  همانگونه که  شبها  و  روزها  را  میچرخاند  و  پـیاپی  مـیآورد...  هـمچنین  واجب  است که  خدا  حاکم  در  زندگی  بندگان  باشد،  و  دیگران  دارای  امر  و  نهی،  و  شرع  و  فرمان  نباشند،  و  حقّ  حلال کردن  و  حرام  نمودن  را  نداشته  باشند.  چرا که  همۀ  اینها  از  ویژگیهای  الوهیّت  است،  و کسی  جز  یـزدان  را  نسزد که  در  زندگی  مردمان  دست  به  چـنین کـارهائی  بیازد.  کسی که  نمیتواند  بـیافریند،  زنـدگی  بـبخشد  و  بمیراند،  زیان  برساند  و  سود  بهرۀ  فردی  بگرداند،  چیزی  را  ببخشد  و  چیزی  را  باز  دارد،  بالاخره  مـالک  چـیزی  برای  خود  و  برای  دیگران  نه  در  این  جهان  است  و  نه  در  آن  جهان،  کی  حقّ  دست  یازیدن  به  چنین کـارهائی  را  دارد؟

روند  سوره  در بارۀ  ایـن  مسأله  دلائل  خود  را  ایـراد  میکند  در  داخل  صحنهها  و  موقعیّتها  و  آهنگها  و  نواهائی که  بر  سر  حد  جمال  و  زیـبائی  مـبهوت کـننده  رسیدهاند،  و  دل  را  با  تأثــیرات  الهـامگرانـۀ  فـراوانـی  روبرو  میکنند که  از  همۀ  راههـا  و  از  همۀ  گـذرگاهها  جمعآوری  و  فراهم  آمدهاند.

مسالۀ  بزرگی  که  سوره  بدان  میپردازد،  مسالۀ  الوهیّت  و  عبودیّت  در  آسـانها  و  زمـین  است.  ایـن  مسأله  در  اقیانوس  بیکران  خود،  و  در  جولانگاه  فـراخ  و  فراگیر  خود،  مورد  بحث  سوره  قرار  میگیرد.  امّا مناسبت  فعلی  در  زندگی گروه  مسلمانان  آن  وقتی،  مناسبت  تطبیق  این  قاعدۀ  بزرگ  فراگیر  است.  این  مناسبت  مربوط  به  حقّ  حلال کردن  و  حرام  نمودن  ذبیحهها  و  خوراکها  است که  جاهلیّت  چنین  حقّی  به  خود  میداد  و  دخالت  در  تحلیل  و  تحریم  را  برای  خویش  روا  میدید.  هـمچنین  مناسبت  موجود،  مربوط  به  حقّ  مقرّر  داشـتن  برخی  شـعائر  و  مراسم  قربانیها  و  مـیوهها  و  اولاد  نذری  است...  ایـن  مناسبت  همان  مناسبتی  است  که  آیهها  در  اواخر  سوره  از  آنها  سخن  خواهد  گفت‌:

(فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُم بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ. وَمَا لَکُمْ أَلاَّ تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَاحَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَااضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ. وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمِ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ. وَلاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى‏ أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ).

پس  (از  آنجا  که  خدا  راه  یافتگان  و  گمراهان  را  بـهتر  از  هر  کسی  میشناسد،  بـه  ضـلالت  مشـرکان  در  تـحریم  بـرخـی  از  چـهارپایان  گوش  فرا  نـدهید  و)  از  گوشت چهارپائی  بخورید  که  به  هنگام  ذبـح  نـام  خدا  را  بـر  آن  بردهاند  (و  آن  را  به  نام  الله،  نه  به  نام  کسی  یا  چـزی  جز  او  سر  بریدهاند)  اگر  به  آیات  خدا  (و  از  جـمله  بـه  آیـات  وارده  در  این  باره)  ایمان  دارید.  شما  چرا  باید  از  گوشت  حیوانی  نخورید  که  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  بـر  آن  رفته  است؟  و  حال  آن  که  خداوند  گوشت  حیواناتی  را  که  بـر  شما  حرام  است  بیان  کـرده  است  (و  دسـتور  داده  است  که  از  آنها  نخورید)  مگر  ناچار  و  درمانده  شوید  (که  در  این  صورت  میتوانید  به  اندازهای  که  رفـع  ضـرورت  و  دفع  هلاک  کند  از  گوشت  حرام  آنها  بخورید).  بسـیاری  از  مردم،  پا  هواها  و  هوسهای  (کج  و  نـادرست)  خود،  بدون  آگاهی  (از  صحّت  آنچه  که  می‏گویند  و  بدون  دلیلی  بر  آنچه  در  راه  آن  مـیکوشند،  دیگران  را)  سرگشته  و  گمراه  میسازند.  بی‏گمان  پروردگارت  (از  تـو  و  از  همۀ  بــندگان)  آگاهتر  از  حـال  تـجاوزکاران  است.  گناهان  آشکار  و  بزهکاریهای  پـنهان  را  تـرک  کنید  (و  در  هـیچ  حال  خویشتن  را  به  معصیت  نیالائید).  بی‏گمان  کسـانی  که  به  دنبال  گناه  راه  میافتند،  هر  چه  زودتر  کیفر  ارتکاب  مــعاصی  ایشـان  داده  مــیشود.  از  گوشت  حیوانـی  نخورید  که  (به  هنگام  ذبح  عمداً)  نـام  خدا  بـر  آن  بـرده  نشده  است  (و  یا  به  نام  دیگران  و  یا  به  خاطر  بـتان  سر  بریده  شده  است).  چرا  کـه  خوردن  از  چنین  گوشتی،  نـافرمانی  (از  دسـتور  خدا)  است.  بی‏گمان  اهـریمنان  و  شـیاطین  صفتان،  مـطالب  وسـوسهانگـیزی  بـه  طور  مخفیانه  به  دوستان  خود  القاء  می‏کنند  تا  این  که  با  شما  منازعه  و  مجادله  کنند  (و  بکوشند  که  شما  را  به  تـحریـم  آنچه  خدا  حلال  کرده  است  وادارند).  اگر  از  آنان  اطاعت  کنید  بی‏گمان  شما  (مثل  ایشان)  مشرک  خواهید  بود.(انعام/118-121)

(وَجَعَلُوا لِلّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِیباً فَقَالُوا هذَا لِلّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهذَا لِشُرَکَائِنَا فَمَا کَانَ لِشُرَکَائِهِمْ فَلاَ یَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا کَانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَى‏ شُرَکَائِهِمْ سَاءَ مَایَحْکُمُونَ. وَکَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَکَاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وِلِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَافَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ. وَقَالُوا هذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَیَطْعَمُهَا إِلَّا مَن نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَیَذْکُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِم بِمَا کَانُوا یَفْتَرُونَ. وَقَالُوا مَا فِی بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعَامِ خَالِصَةٌ لِذُکُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى‏ أَزْوَاجِنَا وَإِن یَکُن مَیْتَةً فَهُمْ فِیهِ شُرَکَاءُ سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ. قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ).

(بتپرستان  همیشه  دچار  اوهـام  خرافـاتند.  مـثلًا  ایـن  گونه)  مشرکان  سـهمی  از  زراعت  و  چهارپایانی  را  که  خدا  آنها  را  آفریده  است  برای  خدا  قرار  میدهند  و  به  گمان  خود  میگویند:  این  برای  خدا  است  (و  با  این  سهم  به  خدا  تقرّب  میجوئیم  و  بدین  منظور آن  را  به  مهمانان  و  ناتوانان  میدهیم)  و  این  برای  شرکاء  (و  مـعبودهای)  او  است  (و  بـا  ایـن  سـهم  نـیز  بـه  بتها  و  اصـنام  تـقرّب  مــیجوئیم  و  بــدین  مـنظور  آنـها  را  صرف  رؤسـاء  و  پردهداران  و  خادمان  بتکدهها  و  مـعابد  مـینمائیم).  امّـا  آنچه  به  شرکاء  (و  معبودهای)  ایشان  تعلّق  می‏گیرد  بـه  خـدا  نـمیرسد  (و  صـرف  آن  در  راه  او  مـمنوع  است)  و  آنـچه  مـتعلّق  بـه  خـدا  است  بـه  شـرکاء  (و  مـعبودهای)  ایشان  میرسد  (و  میتواند  صرف  آنـها  گردد  و  به  سرپرستان  و  خدمتگذاران  اصـنام  ایشـان  داده  شـود).  چــه  بـد  داوری  مـیکنند!  هـمان گونه  (که  اوهـام  و  خـیالبافیهایشان  تـقسیمبندی  سـتمگرانۀ  فوق  را  در  نظرشان  آراسته  بود،  گمانهای  نادرستی  کـه  در  بـارۀ  بـتهایشان  داشـتند  کار  را  بـدانـجا  کشـانده  بـود  کـه)  بتهایشان  کشـتن  فرزندانشـان  را  در  نـظر  بسـیاری  از  مشرکان  زیبـا  جلوه  داده  بود  (و  دستهای  فرزندانشان  را  قربانی  بتان  میکردند  و  دستهای  دخترانشـان  را  زنده  بگور  مینمودند)  تا  سرانجام  آنان  را  هـلاک  گردانند  و  آئین  ایشان  را  بر  آنان  مشتبه  کنند  (و  یگانه  پرستی  را  با  خرافـهپرستی  بـیامیزند  و  راه  را  از  چاه  بـازنشناسند).

اگر  خدا  میخواست  آنان  چنین  نـمیکردند.  (حـال  کـه  مشیّت  خدا  چنین  میخواهد)  پس  بگذار  آنان  (بر  خدا  و  رسول  او)  دروغ  ببندند  (چرا  که  عقاب  و  عذاب  در  انتظار  ایشان  است).  و  (از  جملۀ  خرافات  ایشان  ایـن  است  کـه)  مـیگویند:  ایـن  (قسـمت  از)  چـهارپایان  و  کشت  و  زرع  ممنوع  است  (و  مخصوص  بتها  میباشد)  و  جز  کسانی  (از  خدمتگذاران  اصنامی)  که  مــا  بـخواهیم  از  آن  نمیخورند  -  و  این  (قاعدۀ  ناروا  ساختۀ  آنـان  و  نـاشی  از)  گمان  ایشان  است  (نـه  نـاشی  از  فرمان  یـزدان  -  و  همچنین  میگفتند:  اینها)  حیوانـاتی  هسـتند  که  سـوار  شدن  بر  آنها  حرام  است  و  (کسی  نباید  سوار  آنها  بشود.  و  اینها)  حیواناتی  هستند  که  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  را  بر  آنها  نمیرانند  (بلکه  نام  بتان  را  بر  آنها  میرانند  و  ایـن  را  دستور  خدا  میدانند  و)  بر  خدا  دروغ  میبندند.  هـر  چـه  زودتر  کیفر  افتراهای  آنان  را  خواهیم  داد.  و  (یکی  دیگر  از  انواع  قبائح  و  احکام  خرافی  ایشـان  ایـن  است  کـه  در  مورد  گوشت  حیواناتی  که  ذبح  کردن  و  سوار  شـدن  و  بار  کشیدن  از  آنـها  را  قـدغن  و  حرام  اعـلام  کـردهانـد)  میگویند:  جنینی  که  در  شکم  این  حیوانـات  است  ویـژۀ  مردان  ما  است  و  بر  زنان  ما  حرام  است  (پس  اگر  زنده  متولّد  شود،  تنها  باید  مـردان  از  گوشت  آن  بخورند  و  زنان  از  آن  محرومند)  و  اگر  جنین  مرده  مـتولّد  بشـود،  همه  در  آن  شریک  هستند  (و  مردان  و  زنان  میتوانند  از  گوشت  آن  استفاده  کنند).  هر  چه  زودتر  خداونـد  کـیفر  این  توصیف  (افعال  و  احکام  دروغین)  ایشان  را  خواهد  داد.  چه  او  حکیم  (است  و  کارهایش  به  مقتضی  حکـمت  انجام  می‏گیرد  و)  آگاه  است  (و  از  هر  چیز  باخبر  است).  مسلّماً  زیان  مـیبینند  کسـانی  کـه  فرزندان  خود  را  از  روی  سفاهت  و  نادانـی  مـیکشند  و  چیزی  را  که  خـدا  بدیشان  میدهد  با  دروغ  گفتن  از  زبان  خدا  بر  خویشتن  حرام  میکنند.  (به  سبب  چنین  دروغ  و  افترائی  و  تحریم  نـاروا  و  نـابجائی)  بی‏گمان  گمراه  مـیشوند  و  راهـیاب  نمیگردند. (انعام/136-140)

  این  همان  مناسبتی  است که  در  زندگی  مـلّت  مسلمان  موجود  است.  ملّت مسلمانی که  جاهلیّت  پیرامون  آن  را  گرفته  است  و  ایـن  مسالۀ  بزرگ،  یـعنی  مسالۀ  قانونگذاری  در  آن  جلوهگر  میآید.  به  دنبال  این  مسالۀ  بزرگ،  مسالۀ  بزرگتری که  مسالۀ  الوهیّت  و  عبودیّت  است  قرار گرفته  است.  مسألهای که  سراسر  این  سوره،  و  جملگی  قرآن  مکّی  بدان  میپردازد.  حتّی  قرآن  مـدنی  نیز  بدان  میپردازد،  هر  زمان که  در  آن  سخن  از  نظام  و  قانونگذاری  میرود.

سخنها  و  فرمودهها  و  اسباب  و  علل  فراوانی که  رونـد  سوره  از  آنها  موج  میزند،  بدان  هنگام که  با  جاهلیّت  و  پیروان  جاهلیّت  در  بارۀ  چنین  چهارپایانی  و  ذبیحههائی  و  نذرهائی  روبرو  میگردد.  این  هم  مناسبتی  است که  در  آن  مسالۀ  حقّ  قانونگذاری  جلوهگر  میآید،  و  به  مسالۀ  عقیده  بطورکلّی  مربوط  میشود.  مسالۀ  الوهیّت  و  عبودیّت که  مسالۀ  ایمان  یـا کفر،  و  مسالۀ  اسلام  یـا  جاهلیّت،  بشمار  است...  ایـن  سخنها  و  فرمودهها  و  اسباب  و  علل  فراوان،  بدین  نـحوی  که  میکوشیم  نـمونههائی  از  آنها  را  در  شناخت  مختصر  این  سوره  بیان  داریم،  و  حقیقت  آن  نیز  به  هنگام  رویـاروئی  تفصیلی  آیات  قرآنی  بعد  از  آن  در  روند  سخن  جلوهگر  میآید،  به  درون  انسان  حقیقت  اصـیلی  را  راه  میدهد  که  در  سرشت  این  دین  است.  این  حقیقت  اصیل که  هر  جزئی  از  زندگی  بشری  هر  اندازه  هم کوچک  باشد  باید که  مطیع  مطلق  فرمانروائی  و  حاکمیّت  مستقیم  و  بدون  واسطۀ  خدا  باشد که  جلوهگر  در  شریعت  خدا  است.  اگر  چنین  نباشد،  خروج  از  این  دین  بطور کلی  است! زیرا  سرکشی  از  حاکمیّت  مطلقۀ  خدا  در  چنین  جزء  کوچکی،  سبب  خروج  از  دین  خدا  بطورکلّی  است!

این  دسته  از  آیات  بیانگر  اهمّیّت  فراوانی  است که  ایـن  دین  برای  نـجات  زندگی  بطور کلّی  از  تـاریکیهای  حاکمیّت  انسانها  در  هر  نوع  کاری  ازکارهای  مـردمان  قائل  است.  خواه  این کار  مهم  باشد  یا  ناچیز،  و  بزرگ  باشد  یا  کوچک...  هر کاری  از کارها  پیوند  میخورد  به  اصل  بزرگی که  این  دین  در  آن  جلوهگر  میآید،  و  آن  حاکمیّت  مطلقۀ  خدا  است!  حاکمیّت  مطلقهای که  الوهیّت  یزدان  در کرۀ  زمین  در  آن  مجسم  و  جلوهگر میگردد،  همان  گونه که  الوهیّت  یزدان  در کلّ  جهان  در گردانـدن  همۀ  امور  هسـتی،  بدون  کـمترین  شریک  و  انبازی،  مجسم  و  جلوهگر  میآید.

*

ایـن  مناسبتی  است که  در  زندگی  ملّت  مسلمان  و  همچنین  در  جاهلیّت  پـیرامون  ایشـان  موجود  بود.  مناسبتی  است که  روند  سوره  بدان  میپردازد  به  شیوه  و  گونهای که  در  این گزینهها  به  آن  اشاره  شـده  است...  این  مناسبت  هـمان  مناسبتی  است که  موضوع  بقیۀ  سورهای  است که  در  این  جزء  سرگرم  بررسی  و  وارسی  آن  خواهیـمگردید،  افزون  بر  این که  نیمۀ  پیشین  سوره  به  بررسی  و  وارسی  مسألۀ  الوهیّت  و  عبودیّت،  در گسترۀ  فراخ  و  فراگیر  آن  پرداخته  است،  تا  بدانجا  رسیده  است  که  روند  سوره  با  این  مناسبت  واقعی  رویاروی گردیده  است،  وآن  را  با  بزرگترین  مسأله،  پـیوند  نـیرومند  و  ناگسستنی  داده  است‌:

روند  قرآنی  برای  رویاروئی  با  چنان  تـقالید  و  آداب  جاهلی  موجود  و  مربوط  به  تحریم  برخی  از  خوراکیها  و  تحلیل  برخی  از  آنها،  و  نـذرها  و  نـذورهای  مـیوهها  و  چهارپایان  و  فرزندانی،  انگیزهها  و گفتههای  فراوانی  را  گرد  میآورد،  و  آنها  را  با  چندی  از  حقائق  و  قواعد  پیوند  میدهد،  حقائق  راستین  و  قواعد  بنیادین  این  آئین.  دیباچههای  سترگی  در  جلو  آنها  مینگارد،  و  پـیروهای  هراسانگیزی  به  دنبال  آنها  میآورد.  دیـباچهها  و  پیروهائی که  دالّ  بر  اهمّیت  فراوان  این  حقائق  و  قواعد  در  این  آئین  است،  و  میرساند که  این  آئین  چه  اندازه  جدّی  برای  نجات  سراسر  زندگی  از  دست  جاهلیّت  است  و  میخواهد  آنها  را  بطور کلّی  به  اسـلام  برگردانـد...  یعنی  آنها  را  تنها  به  زیر  سلطه  و  قدرت  یگانۀ  یزدان  یکتای  جهان  بکشاند.

بدین  منوال  رونـد  سوره  دیـباچهای  بر  این  مسأله  میآورد:  مشیّت  یزدان  جملگی  بندگان  اعم  از  پریان  و  مردمان  را  فرا میگیرد.  همۀ  رخدادها  در  این  هستی  برابر  مشـیّت  و  اراده  و  قـضا  و  قدر  خداونـد  به  وقوع  میپیوندد.  خدا  دشمنان  انس  و  جنّ  پیغمبران  را  در  این  جهان  بر  خوان  یغمای  خود  مینشاند  و  در  پیلۀ  نـعمت  گرفتار  میگرداند  و  پلّه  پلّه  به  سوی  عذاب  می‌‌کشاند.  بدیشان  مهلت  مـیدهد  تـا  هر گناه  و  بزهی  را که  میخواهند  بکنند  مرتکب گردند  و  بر کجاوۀ  غفلت  بـنشینند  و  رهسپار  دوزخ  شوند...  البته  اگر  خـدا  میخواست  میتوانست که  آنـان  را  وادار  به  پـذیرش  هدایت کند  و  از  ضلالت کاملًا  به  دور گرداند.  یا  این که  ایشان  را  به  سوی  حقّ  و  حقیقت  رهنمود  نماید،  و  دریچۀ  سراچههای  سینههایشان  را  برای  ورود  حقّ  و  حقیقت  باز  کند  و  فراخ گرداند.  یا  اصلًا  نگذارد  آنان  به  پیغمبران  و  مؤمنان کمترین  آزاری  برسانند  و کوچکترین  دردسری  تولیدکنند.  آخر  آنان  با  پیغمبران  دشمنی  نمیورزند  و  مرتکب گناهان  نمیشوند،  بدان  خاطر که  میتوانند  بر  سلطه  و  قدرت  و  اراده  و  مشیّت  یزدان  بشورند  و  سر  از  خطّ  فرمان  بپیچند!  آنان  بسی  ناتوانتر  از  آنند که  سر  به  شورش  از  سلطه  و  مشیّت  خدا  بردارند.  امّا  این  اراده  و  مشیّت  یزدان  است که  بر  این  قرار گرفته  است  ایشان  را  آزاد گذارد  و  توانائی  رسیدن  به  هدایت  و  فرو  افتادن  به  ضلالت  را  بهرۀ  آنان  فرماید.  ایشان  در  همه  حال  در  ید  اختیار  خداوند  جـهان  و  مقهور  فرمان  ایـزد  سبحان  هستند:

(وَکَذلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ. وَلِتَصْغَى‏ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَلِیَرْضَوْهُ وَلِیَقْتَرِفُوا مَا هُم مُقْتَرِفُونَ).

 همان  گونه  (که  اینان  که  در  صدد  هدایت  ایشان  هستی  با  تو  دشمنی  و  ستیزه  میورزند)  دشـمنانی  از  انسـانهای  متمرّد  و  جنّیان  سرکش  را  در  برابر  هـر  پیغمبری  علم  کردهایم.  گروهی  از  آنها  سخنان  فریبندۀ  بیاسـاسی  را  نهانی  به  گروه  دیگری  پیام  میدادهاند  تـا  ایشـان  را  (بـا یـاوهسرائـیهای  رنگین  و  وسـوسههای  دروغـین)  بفریبند.  اگر  پروردگار  تو  میخواست،  چنین  کـاری  را  نمیکردند  (ولی  همۀ  اینها  بـرابـر  تقدیر  و  مشـیّت  خدا  انجام  گرفته  و  انجام  میگیرد).  پس  بگذار  دروغها  بـهم  بافند  (و  خویشتن  را  گرفتار  کفر  و  ضلال  کنند.  بر  تو  تبلیغ  است  و  بر  ما  هم  حساب.  بگذار  آنان  سخنان  باطل  را  بیارایند  تا  خویشتن  را  بدان  گول  زنند  و  بفریبند)  و  تا  دلهـای  کسـانی  که  بـه  آخرت  عقیده  نـدارند  بدان  (مزخرفات)  گرایش  یابد،  و  از  آن  راضی  و  بدان  خشنود  گردند،  و  مرتکب  هر  چیزی  شوند  که  میخواهند.  (انعام/112و 113)

زمانی که  مـقرّر  و  مشـخّص گردید که  دشـمنانگی  اهریمنان  انسانها  و  جنّیها  با  پیغمبران،  سنّت  و  قانون  است که  برابر  قضا  و  قدر  یزدان  انجام  میپذیرد،  و  این  چنین  اهریمنانی  هر  چه  مرتکب  شوند  و  هر گناهی که  بکنند،  در  ید  قدرت  خدا  قرار  دارند.  پیغمبر  خدا  صلّی الله علیه و آله و سلّم  نخواست  داور  و  «حکمی»  جز  خدا  بجوید...  بدین  شیوه  بطور کلّی  در  هر کاری  و  در  هر  چیزی...  چرا که  در  کاری  از  این  کارهای  مربوط  به  این  خوراکیها،  جز  خدا  را  به  داوری  و  حکمیّت  طلبیدن،  به  مـنزلۀ  به  داوری  طلبیدن  و  حکمیّت  دادن  جز  خدا  در  همۀ کارها  است.  به  داوری  طلبیدن  و  حکمیّت  دادن  جز  خـدا  هـم  اعطاء  ربوبیّت  به  دیگران  و اعتقاد  به  ربوبیّتی  سوای  ربوبیّت  یزدان  جهان  است،  و  پیغمبر  صلّی الله علیه و آله و سلّم   آن  را  نمیپسندید  و  بلکه  با  آن  دشمنی  میورزید...  به  دنبال  این  بیان،  سخن  پروردگارش  را  ذکر  مینماید که  میفرماید  با  این کتاب  و  با  این  شریعت،  سخن  خدا  پایان  میپذیرد  و  دیگر  در  این  باره  سخنی  برای گویندهای،  و  داوری  و  حکمیّتی  بـرای کسی  نـمیماند.  پیغمبر  خدا  صلّی الله علیه و آله و سلّم  بـر  حذر  میگردد  از  این  که  در  آئین  یزدان  از  مـردمان  اطـاعت  کند.  چه  بیشتر  آنان  جز  از گمان  پـیروی  نمیکنند،  و  دانشی  ندارند  که  بتوان  بدان  اطمینان  حاصل  کرد،  و  هر  که  از  ایشان  پیرویکند  او  را گمراه کنند  و  به کژ  راهـه  اندازند.  تنها  خدا  است که  گمراهان  و  راه یافتگانِ  بندگان  خود  را  مـیشناسد  و  بـس...  ایـنها  دیباچۀ  فـرمان  به  خوردن  از  چیزی  است که  نام  یزدان  بر  آن  برده  شده  است،  و  مدخل  نهی  از  چیزی  است که  نام  یزدان  بر  آن  برده  نشده  است،  اگر  مسـلمانان  واقعاً  مؤمن  باشند.  مسلمانان  بر  حذر  میگردند  از  ایـن  که  از  دوسـتان  اهریمنان  در  چیزی  از کار  و  بار  تحلیل  و  تحریم  اطاعت  کنند،  زیرا  اگر  از  ایشان  اطاعت  نمایند  همچون  آنـان  مشرک  خواهند  بود...  با  توضیح  سرشت کفر  و  سرشت  ایمان،  و  با  ذکر  انگیزههائی که  کافران  را  به  انجام  چنین  کاری  و  ارتکاب  چنین گناهی  وا  میدارد،  این  بخش  پایان  میپذیرد:

(أَفَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَهُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ. وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لاَمُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ. إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُم بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ. وَمَا لَکُمْ أَلاَّ تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُم مَاحَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَااضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَإِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ. وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمِ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ. وَلاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى‏ أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ. أَوَمَن کَانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَاکَانُوا یَعْمَلُونَ. وَکَذلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا لِیَمْکُرُوا فِیهَا وَمَا یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ. وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّى‏ نُؤْتَى‏ مِثْلَ مَاأُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا کَانُوا یَمْکُرُونَ).

(ای  پیغمبر!  بدیشان  بگو:  این  داوری  خدا  دربارۀ  حقّ  و  حقیقت  است)  آیا  جز  خدا  را  (میان  خود  و  شما)  قـاضی  کنم؟  و  حال  آن  که  او  است  که  کتاب  (آسمانی  قرآن)  را  برای  شما  نازل  کرده  است  و  (حـلال  و  حـرام  و  حقّ  و  باطل  و  هدایت  و  ضلالت،  در  آن)  تفصیل  و  توضیح  داده  شده  است.  کسانی  که  کتاب (هـای  آسمانی  را  پیشتر)  برای  آنان  فرستادهایم  میدانند  که  این  (قرآن)  حقیقتاً  از  سوی  خدا  آمده  است  و  مشتمل  بر  حقّ است  (چرا  کـه  کتابهای  آسمانی  خودشان  بدان  بشارت  داده  است  و  تصدیق  کنندۀ  آن  است).  پس  تو  از  تردید  کنندگان  مباش  (و  پیروان  تو  نیز  در  بارۀ  حقّانیّت  قرآن  کمترین  تردیدی  به  خود  راه  ندهند).  فرمان  ما  صادقانه  و  دادگرانه  انجام  میپذیرد.  هیچ  کسی  نمیتواند  فرمانهای  ما  را  دگرگونه  کند  (و  جلو  دستورات  ما  را  بگیرد).  خدا  شنوا(ی  سـخن  آنان)  و  دانا(ی  کردار  ایشان)  است.  اگر  از  بیشتر  مردم  (که  کافران  و  منافقانند)  پـیروی  کنی،  تـو  را  از  راه  خدا  دور  میسازند.  چرا  که  آنان  جز  از  ظنّ  و  گمان  پیروی  نمیکنند  و  آنان  جز  به  دروغ  و  گزاف  سخن  نمی‏گویند.  بی‏گمان  پروردگارت  (از  تو  و  از  هر  کس  دیگری)  آگاهتر  است  از  حال  کسانی  که  (گمراه  گشـته  و)  از  راه  او  بـدر  میروند،  و  از  حال  کسانی  که  هدایت  مییابند  (و  راه  او  را  در  پیش  میگیرند).  پس  (از  آنجا  که  خدا  راه  یافتگان  و  گمراهان  را  بهتر  از  هـر  کسـی  مـیشناسد،  بـه  ضلالت  مشـرکان  در  تحریم  بـرخـی  از  چـهارپایان  گوش  فرا  ندهید  و)  از  گوشت  چهارپائی  بخورید  که  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  را  بر آن  بردهاند  (و  آن  را  به  نام  الله،  نه  به  نـام  کسی  یا  چیزی  جز  او  سر  بریدهاند)  اگر  به  آیات  خدا  (و  از  جمله  به  آیات  وارده  در  این  باره)  ایمان  داریـد.  شما  چرا  باید  از  گوشت  حیوانی  نخورید  که  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  بر  آن  رفته  است؟  و  حال  آن  که  خداوند  گوشت  حیواناتی  را  که  بر  شما  حرام  است  (در  همین  سورۀ  انعام/١4٥و مائده/٣)  بیان  کرده  است  (و  دستور  داده  است  که  از  آنها  نـخورید)  مگر  ناچار  و  درمانده  شوید  (که  در  این  صورت  میتوانید  به  اندازهای  که  رفـع  ضـرورت  و  دفع  هلاک  کند  از  گوشت  حرام  آنها  بخورید).  بسـیاری  از  مردم،  پا  هواها  و  هوسهای  (کج  و  نـادرست)  خود،  بدون  آگاهی  (از  صحّت  آنچه  که  می‏گویند  و  بدون  دلیلی  بر  آنچه  در  راه  آن  مـیکوشند،  دیگران  را)  سرگشته  و  گمراه  میسازند.  بی‏گمان  پروردگارت  (از  تـو  و  از  همۀ  بــندگان)  آگاهتر  از  حـال  تـجاوزکاران  است.  گناهان  آشکار  و  بزهکاریهای  پـنهان  را  تـرک  کنید  (و  در  هـیچ  حال  خویشتن  را  به  معصیت  نیالائید).  بی‏گمان  کسـانی  که  به  دنبال  گناه  راه  میافتند،  هر  چه  زودتر  کیفر  ارتکاب  مــعاصی  ایشـان  داده  مــیشود.  از  گوشت  حیوانـی  نخورید  که  (به  هنگام  ذبح  عمداً)  نـام  خدا  بـر  آن  بـرده  نشده  است  (و  یا  به  نام  دیگران  و  یا  به  خاطر  بـتان  سر  بریده  شده  است).  چرا  کـه  خوردن  از  چنین  گوشتی،  نـافرمانی  (از  دسـتور  خدا)  است.  بی‏گمان  اهـریمنان  و  شـیاطین  صفتان،  مـطالب  وسـوسهانگـیزی  بـه  طور  مخفیانه  به  دوستان  خود  القاء  می‏کنند  تا  این  که  با  شما  منازعه  و  مجادله  کنند  (و  بکوشند  که  شما  را  به  تـحریـم  آنچه  خدا  حلال  کرده  است  وادارند).  اگر  از  آنان  اطاعت  کنید  بی‏گمان  شما  (مثل  ایشان)  مشرک  خواهید  بود. آیـا  کسی  که  (به  سبب  کفر  و  ضلال  همچون)  مردهای  بوده  است  و  ما  او  را  (با  اعطاء  ایـمان  در  پـرتو  قرآن)  زنده  کردهایم  و  نوری  (از  منارۀ  ایمان)  فرا  راه  او  داشتـهایم  کـه  در  پرتو  آن،  مـیان  مـردمان  راه  مـیرود  (و  چشـم  او  را  روشنائی،  زبان  او  را  توان  گفتار،  و  دست  و  پای  او  را  قدرت  انجام  کار  میبخشد)  مانند  کسی  است  که  به  مَثَل  گوئی  در  تاریکیـها  فرو  رفته  است  (و  تودههای  انباشتۀ  ظلمتـکدۀ  کفر  او  را  در  خود  بلعیده  است  و  شبح  بیچان  و  بیاندیشه  و  بیتکانی  از  او  بر  جای  نهاده  است)  و  از  آن  تاریکیها  نمیتواند  بیرون  بیاید.  همان  گونه  (که  خداوند  ایمان  را  در  دل  ایمانداران  آراسته  است،  کفر  و  ضلال  را  در  دل  نــاباوران  پــیراسـته  است  و)  اعمال  کافران  در  نظرشان  زیبا  جلوه  داده  شده  است.  همان  گونه  (که  در مکّه  سردمداران  آنجا  را  فاسقان  و  گناه  پیشگان  تشکیل  میدادند.  همیشه  هم)  در  هر  شــهری  (که  تــا  انـدازهای  بزرگ  و  پـرجمعیّت  بـاشد)  سـردمداران  آنجا  را  از  بزهکاران  فراهم  میسازیم  تا  در  آنجا  به  نیرنگ  پردازند  (و  عاقبت  وسـیلۀ  خـرابـی  شـهر  و  انحراف  مـردمان  را  فراهم  سازند.  همه  بـاید  بـدانند  کــه)  ایـنان  بـه  جز  بـه  خویشتن  نیرنگ  نمیزنند  ولی  خودشان  نمیدانند  (که  سرمایههای  وجود  خود،  اعم  از  فکر  و  هوش  و  ابتکار  و  عمر  و  وقت  و  مال  خویش  را  به  جای  صـرف  سـعادت،  صرف  شقاوت  می‏کنند.  ایـن  سـردمداران  بـه  مـردمان  حسادت  میورزند  در  این  که  دانش  و  نبوّت  و  هدایتی  را  خدا  بدیشان  عطاء  کند.  و  لذا)  هنگامی  که  دلیل  و  بـرهان  روشنی  برای  اینان  مـیآید  (و  وحی  آسمانی  بدیشان  میرسد)  میگویند:  (حقّ  را)  باور  نمیداریم  مگر  این  که  آنچه  به  پیغمبران  خدا  داده  شده  است  بـه  ما  نیز  داده  شود  (و  همچون  ایشان  به  ما  وحی  شود).  خداوند  بهتر  مـیدانـد  که  (چـه  کسـی  را  بـرای  پـیامبری  انتخاب  و)  رسالت  خویش  را  به  چه  کسی  حواله  میدارد.  از  سوی  خدا  هر  چه  زودتر  خواری  و  رسوائی  (در  دنیا)  نصیب  کسانی  می‏گردد  که  بزهکاری  پیش  می‏گیرند،  و  عذاب  سختی  (در آخرت)  به  سبب  نیرنگی  که  میورزند  بهرۀ  ایشان  میشود. (انعام/114-124) 

سپس  روند  قرآنی  بر  می‏گردد  و  مقرّر  مـیدارد که  هدایت  راه یافتگان  و  ضلالت گمراهان،  هر  دو  در  پرتو  قضا  و  قدر  خدا  انجام  میپذیرند.  اینان  بسان  آنان  در  ید  قدرت  و  تحت  سیطرۀ  یزدانند،  و  در  چهارچوب  اراده  و  مشیّت  و  قضا  و  قدر  او  قرار  دارند:

(فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصَّعَدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ).

آن  کس  را  که  خدا  بخواهد  هدایت  کند،  سینهاش  را  (با  پرتو  نور  ایمان  باز  و)  گشاده  بـرای  (پـذیرش)  اسـلام  مـیسازد،  و  آن  کس  را  کــه  خـدا  بـخواهـد  گمراه  و  سرگشته  کند،  سینهاش  را  بگونهای  تنگ  مـیسازد  که  گوئی  به  سوی  آسمان  صعود  میکند  (و  به  سبب  رقیق  شدن  هوا  و  کمبود  اکسـیژن،  تـنفّس  کـردن  هر  لحظه  مشکل  و  مشکلتر  میشود.  کافر  لجوج  نیز  با  پیروی  از  تقالید  پوسیده،  هر  دم  بیـش  از  پپش  از  هـدایت  آسمانی  دورتر  و  کینهاش  نسبـت  بـه  حقّ  و  حقیقت  بیشتر  و  پـذیرش  اسـلام  برای  وی  دشـوارتر  مـیشود).  بـدین  منوال  خداوند  عذاب  را  بهرۀ  کسـانی  میسازد  که  ایمان  نمیآورند. (انعام/125) 

روند  قرآنی  این  بخش  را  به  بایان  می‏برد  با  ذکر  ایـن  مطلب که  امر  و  نهی  و  باور  و  جهانبینیای که گذشت،  راه  راست  یزدان  است.  سپس  آن  امر  و  نهی  را  با  اصول  اعتقاد  به  اراده  و  مشیّت  و  قضا  و  قدر  خدا  ربط  و  پیوند  میدهد،  و  از  یک  سو  آنها  را  بسته  و  دسـته  یگـانهای  میگرداند،  و  از  دیگر  سو  آنها  را  راه  راست  خدا  قرار  میدهد،  راه  راستی که  به  بندگانش  دستور  میفرماید  آن  راه  را  در  پیش گیرند  و  بسپرند  تا  از چنین  مسیری  به  سرای  سعادت  و  رحمت  و  امـن  و  امان  مـوجود  در  پیشگاه  یزدان  برسند،  یزدانی که  سرپرست  و  یاور  ایشان  است‌:

(وَهذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیماً قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ. لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ).

این  (مطلب  که  مـددهای  الهـی  شـامل  حال  حقّ  طلبان  می‏گردد  و  عذاب  الهی  به  سراغ  دشمنان  حقّ  مـیرود،  سنّت  ثابت  خدا  است  و  بخشی  از  راستای)  راه  مسـتقیم  پروردگار  تو  است.  ما  آیات  (قرآنی  و  نشانههای  جهانی  و  دلائـل  عقلانی)  را  بـرای  کسـانی  تشـریح  و  تـوضیح  دادهایـم  کـه  (دلی  پـذیرا  و  گـوشی  شـنوا  دارند  و)  پـند  می‏گیرند  و  اندرز  میپذیرند.  برای  آنان  (کـه  پندپذیر  و  بــیدارنـد)  دارالسـلام  است  کـه  (بهشت  یـزدان  است  و  زدوده  از  آفات  و  بلایا  بوده  و  غم  و  اندوه  به  ساحت  آن  راه  ندارد  و)  از  سـوی  پـروردگارشان  بـدیشان  تـعلّق  می‏گیرد،  و  خداوند  به  سبب  کاری  کـه  (در  دنـیا)  انجام میدادهاند،  سرپرست  و  یاور  آنان  است‌.    (انعام/126 و ١٢٧) 

هنوز  پیروهای  مسألۀ  امر  و  نـهی  راجع  به  خوردن  گوشت  چـهارپایان،  پایان  نمیگیرد،  رونـد  قرآنی  سرنوشت  اهریمنان  انس  و  جن  را  عرضه  میدارد،  آنانی  کـه  با  مؤمنان،  در  ایـن  مسأله،  به  جـدال  و  ستیز  میپردازند،  در  حالی که  خودشان  در  ید  قدرت  یزدان  و  تحت  سلطۀ  خداوند  منّان  هستند.  آن  خداوندگاری که  دارای  قـدرت  و  سلطه  و  دستور  و  فـرمان  در  همۀ  سرنوشتها  می‏باشد.  روند  قرآنی  هر  چه  زودتر  سلطه  و  قدرت  یزدان  را  نیز  در کار  جانشین  سـازی  بـرخـی  از  مردمان  در کرۀ  زمین،  و  میراندن  و  از  میان  بردن  بعضی  از  ایشـان  نشـان  میدهد،  و گـروهی  را کـه  در  دنـیا  ناسنـجیده  و  خودسرانه  عمل  میکنند  بیم  میدهد.  بدان  سبب  هم  ناسنجیده  و  خودسرانه  عمل  میکنند که  یزدان  بدیشان  آزادی گزینش  راه  زندگانیشان  بخشیده  است.  بدان  خاطر  تا  در  پایان  راه  مورد  آزمـایش  و  آزمـون  خداوند  سبحان  قرار گیرند،  و  روشـن گردد  با  پایان  گرفتن  مهلت  و  فرصت،  در  مدّت  آزمایش  و  آزمون،  چه  کــارهائی  را کـردهاند  و  چه   چیزهائی  را  به  دست  آوردهاند:

(وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یَامَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُم مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِیَاؤُهُم مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِی أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْواکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلَّا مَاشَاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ. وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ. یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى‏ أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَشَهِدُوا عَلَى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ. ذلِکَ أَن لَمْ یَکُن رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى‏ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ. وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ. وَرَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُم مَایَشَاءُ کَمَا أَنْشَأَکُم مِن ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرِینَ. إِنَّ مَاتُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنْتُم بِمُعْجِزِینَ. قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى‏ مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدّارِ إنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ).

(به  یاد  بیاور آن)  روزی  را  که  در آن  همۀ  آنان  را در  کنار  هم  گرد  میآوریم  (و  خطاپ  به  گناهکاران  میگوئیم:)  ای  گروه  جنّیان  شما  افراد  فراوانی  از  انسانها  را  گمراه  ساختید.  (بدین  هنگام  با  افسوس  و  دریغ)  پیروان  ایشان  از  مـیان  انســانها  (فـریاد  بـرمیآورند  و)  مـیگویند:  پروردگارا!  برخی  از  ما  از  برخی  دیگر  سـود  بـردیم.  (جنّیان  با  وسوسۀ  شیطانی  بر  ما  ریاست  کردند  و  از ما  بهره  گرفتند،  و  ما  انسـانها  به  وسـوسۀ  ایشـان  دچار  شهوات  و  لذّات  زودگذر  شدیم،  تا  آنگاه  که  مدّت  معلوم  زندگی  را  سپری  کردیم)  و  به  مرگی  گرفتار  آمدیم  که  برای  مـا  مـعیّن  و  مقدّر  فرموده  بودی.  (هم  اینک  با  کولهبار  کفر  و  ضلال  در  پیشگاه  ذوالجلال  ایستادهایم.  وای  بر  مـا!  خداوند  بدیشان)  مـیگوید:  آتش  (دورخ)  جایگاه  شما  است  و  همیشه  در  آن  ماندگارید  مگر  مدّت  زمانی  که  خدا  پـخواهد.  بی‏گمان  پروردگار  تو  حکیم  (است  و  کارهایش  از  روی  حکمت  انجام  می‏گیرد  و)  آگاه  است  (و  میداند  چه   کسانی  را  از  دست  دورخ  رها  کند).  و  همان  گونه  (که  ستمگران،  در  این  جهان  پشتیبان  یکدیگر  و  رهبر  و  راهنمای  هم  هسـتتد،  در  جهان  دیگر  نـیز  آنـان  را  به  یکدیگر  وامیگذاریـم  و)  برخـی  از  ستمگران  را  همنشین  برخی  دیگر  میگردانیم،  و  این  بـه  خـاطر  اعـمالی  است  کــه  (در  جــهان  گذران)  انــجام  میدادهاند.  (در  آن  روز  خداوند  بدیشان  مـیگوید:)  ای  جنّیان  و  ای  انسانها  آیا  پیغمبرانی  از  خودتان  به  سوی  شما  نیامدند  و  آیـات  (کتابهای  آسمانی)  مـرا  برایـتان  بازگو  نکردند  و  شما  را  از  رسیدن  بدین  روز  (و  روبرو  شدن  در  آن  با  خدا)  بیم  ندادند؟  (پس  چگونه  این  روز  را  فراموش  کردید  و  در  تکذیب  آن  کوشیدید؟  در  پــاسخ)  میگویند:  ما  علیه  خود  گواهی  میدهیم  (و  اقرار  میکنیم  که  پیغمبران  آمدند  و  آئین  خدا  را  تبلیغ  کردند  و  مـا  را  از قیامت  ترساندند،  ولی  مـا  ایشـان  را  تکذیب  کـردیم  و  گفتیم:  خداوند  چیزی  را  از  سوی  خود  نفرستاده  است  و  جز  زندگی  این  جهان،  زندگی  دیگری  وجود  ندارد.  آری)  زندگی  جهان،  آنان  را  گول  زد  (و  به  خود  مشغول  داشت  و امروز جز اعتراف  چارهای  ندارنـد  و)  علیه  خود  گواهی  میدهند  (و  میگویید)  که  ایشـان  کافر  بودهاند  (و  مسـتحقّ  عـذاب  جـاویدان  و  خـوفناک  یـزدانند).  این  (ارســال  رسـل)  به  خاطر  آن  است  کـه  پروردگارت  هـیــچگاه  مـردمان  شـهرها  و آبــادیها  را  بـه  سـبب  ستمهایشان  هلاک  نمیکند،  در  حالی  که  اهل  آنجاها  (به  سبب  نیامدن  پیغمبران  به  میانشان  و  نبودن  راهنمایان  و  عدم  تبلبغ  مبلّغان،  از  حقّ)  غافل  و  بیخبر  باشند.  و  هر  یک  (از  نیکوکاران  و  بدکاران)  دارای  درجاتی  (و  درکاتی  از  پاداش  و  عزّت  و  پادافره  و  ذلّت  در  جهان  دیگر)  بر  طبق  اعمال  خود  هستند،  و  پروردگارت  (هـیچگاه)  از  کارهائی  که  مردمان  میکنند  عافل  و  بـیخبر  نیست.  پروردگار  تو  بینیاز  (از  بندگان  و  عبادت  ایشان)  و  مهربان  (نسبت  به  همۀ  مردمان)  است.  اگر  بخواهد  همۀ  شما  را  از میان  میبرد  و  کسـانی  را  که  خود  بـخواهد  جایگزین  شما  میسازد،  همان  گونه  که  شـما  را  از  دودمان  انسانهای  دیگری  آفریده  است  (و  بـر  جای  دیگـرانتان  نشـانده  است).  بی‏گمان  آنـچه  (از  قیامت  و  حساب  و  عقاب  و  ثواب  و  اختلاف  درجات  و  درکات)  به  شما  وعده  داده  میشود  خواهد  آمد،  و  شما  نمیتوانید  (خـدا  را)  درمـانده  کنید  (و  از  دست  عدالت  و  کـیفر  او  بگریزید.  ای  پیغمبر)  بگو:  ای  قوم  من!  (بـر  کـفر  خود  و  دشمنانگیتان  نسبت  به  من  ماندگار  باشید  و)  هر  چه  در  قدرت  دارید  بکنید.  من  هم  (بر  جای  خود  ایستادهام  و  تا  مــیتوانـم  شکـیبائی)  می‏کشم  (و  در  دفـاع  از  اسـلام  مــیکوشم).  بـالاخره  خـواهید  دانست  کـه  چـه  کسـی  سرانجام  نیک  خواهد  داشت  (و  پیروزی  در  این  جهان  و  سعادت  در  آن  جهان  مال  چه  کسی  خواهد  شد).  بی‏گمان  ستمکاران  موفق  و  رستگار  نخواهند  شد.  (انعام/١٢٨-١٣٥)

با  مجموعۀ  این  همـه  حقائق  بنیادین  شگـفت  اعتقادی،  صحنهها  و  موقعیّتها  و  اسباب  و  علل  الهامگرانه،  تابشها  وپرتوافکنیها  بر  حقائق  مشیّت  و حقائق  هستی  جهانی  و  حقائق  نفس  بشری،  انگیزههای  پیدا  و  ناپیدا  در  زندگی  انسانها،  بیانهای  فراگیر  و  سخنان  مشتمل  بر  سلطه  و  قدرت  یزدان  در  آسمانها  و  زمین  سراسر  جهان کنونی  و  آخرت،  و  در  زندگی  پنهان  و  آشکـارای  انسـان  ...  با  همایش  مجموعه  همۀ  ایـن  چیزها،  برنامه  قرآنـی  رویاروی  میگردد،  به  بهانه  تنها  یک  پـدیدۀ  جاهلیّـت  درباره  خوردن  یا  نخوردن  از گوشت  ذبیحۀ  چـهارپا  ...  پس  این  چه  چیز  است...  این  چیز  مسالۀ  اساسی  در  این  آئین  است...  مسالۀ  حاکمیّت  است  و  حاکمیّت  متعلّق  به  چه کسی  است...  به  عبارت  دیگر،  مسالۀ  الوهـیّت  و  ربوبیّت  است  و  از  آن  چه کسی  است...  بدین  لحـاظ  است که  این  پدیدۀ  بظاهر کوچک،  با  این  همه  حقائق  فراهم  آمده  و  مجموعههای  پهلوی  یکدیگر  قرار گرفته  و  اهتمامات  فراوان  و  توجّهات  شگفت  روبرو  می‏گردد.  برنامۀ  قرآنی  با  همسان  ایـن  چنین  مجموعههائی  از  حقائق  و  دقائق  و  اهتمامات  و  توجّهاتی،  با  مسألۀ  نذر  و  نذور  میوهها  و  چهارپایان  و  فرزندان  در  زمان  جاهلیّت،  رویاروی  می‏گردد.

جاهلیّت  عرب  وجود  خدا  را  اصلًا  انکار  نـمیکرد.  خداوند  دیگری  را  با  او  همسان  نـمیدید  و  نمیدانست.  بلکه  آلهه  و  خداوندگارانی  را  با  ایزد  قرار  میداد که  منزلت  و  مرتبت  ایشان  از  یزدان کمتر  و  پائینتر  بود!  میگفتند:  از  میان  این  آلهه  و  خداونـدگاران  شـفیعان  و  میانـجیگرانی  برای  خود  برمیگزینند که  ایشان  را  به  یزدان  جهان  نزدیک  میگردانند  و  مایۀ  تقرّب  ایشان  به  آستانۀ  ایزد  متعال  میشوند!  شرک  آنان  در  این  بود،  و  بدین  سبب  مشرک  بشمار  میآمدند.

از  جملۀ  شرک  ایشان  پدید  آوردن  و  تهیّه  دیدن  مراسم  و  قوانینی  در  زندگی  خودشان  بود.  مراسم  و  قوانینی که  کاهنان  و  مشایخ  ایشان  آنها  را  از  پیش  خود  میساختند  و  ترتیب  میدادند  و  همگان گمان  میبردند که  یـزدان  آنها  را  برایشان  تهـیّه  و  تعیین  فرموده  است  و  به  انـجام  آنها  بدیشان  فرمان  داده  است  ...  آنـان  آن  انـدازه  به  شرک  نمینازیدند که  بگویند  این  مراسم  و  قوانین  دعا  است  و  ما  آنها  را  پدیدار  و  آشکار  میداریم  و  ادّعاء  مینمائیم که  دارای  سلطۀ  مـقام  والای  حاکمیّت  و  فرماندهی  هستیم  و  با  استفاده  از  ایـن  امـر،  مـراسـم  و  قوانین  جدای  از  مـراسم  و  قوانـین  یـزدان،  پـدیدار  میگردانیـم  و  ارائه  میدهیم.  آخر  آنـان  با  ایـن  چنین  خودبزرگبینی  و  نازشی  آشنا  نبودند که  مشرکان  ایـن  زمان  دچار  و  مبتلای  بدان  هسـتند  و  ادّعـای  سلطه  و  قدرتی  جدای  از  سلطه  و  قدرت  یزدان  را  دارند!...  بلی  جاهلیّت  عرب  با  این کار  مرتکب  شرک  میشدند،  و  به  سبب  همین کار  مشرک  بشمار  میآمدند.

از  جملۀ  این  مراسم  و  قوانینی کـه  از  پـیش  خود  بهم  میبافتند  و  پدیدار  میکردند  و گمان  می‌‌بردند که  یزدان  آنها  را  تهیّه  دیده  است  و  برای  مـردمان  حواله  داشته  است  نذر  و  نذور  میوهها  و  چهارپایان  برای  یزدان  سبحان  و  برای  خدایان  مورد  ادّعای  ایشان  بود!  پس  از  آن،  هرگونه که خود  میخواستند،  و  یـا  پردهداران  و  کاهنان  میخواستند  عمل  میکردند:

(فَمَا کَانَ لِشُرَکَائِهِمْ فَلاَ یَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا کَانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَى‏ شُرَکَائِهِمْ).

آنچه  به  شرکاء  (و  معبودهای)  ایشان  تعلّق  می‏گیرد،  به  خدا نمیرسد  (و  صرف آن  در راه  او ممنوع  است)  و  آنچه  متعلّق  بـه  خدا  است،  بـه  شرکاء  (و  معبودهای)  ایشان  میرسد  (و  مـیتواند  صرف  آنها  گردد  و  به  سرپرستان  و  خدمتگذاران  اصنام  ایشان  داده  شود)!. (انعام/136)

 از  جملۀ  شرک  ایشان  این  بود که  فرزندان  خود  را  نذر  خـدایان  خیالی  خـویش  میکردند.  همچنین  کشـتن  دخترانشان  به  پیروی  از  عرف  و  عادت  قبیله  نیز  یکی  از  شرکهای  ایشان  بود.  از  زمرۀ  شرک  آنان  وقف  برخی  از  چهارپایان  و  بعضی  از کاشتهها  بود.  چنین کسانی گمان  میبردند که  این  نوع  چهارپایان  و کـاشتهها  جز  برای  افراد  خاصّی  قدغن  هستند.  ایـن  چنین  افرادی  را  نـیز  خودشان  تعیین  و  معرّفی  میکردند،  افرادی که  به  گمان  ایشان  یزدان  خواسته  است که  از  این  گونه  گوشتها  و  زرعها  و  چهارپایان،  استفاده کنند  و  بهرهور شوند!  همچنین  از  جملۀ  شرک  آنان،  تحریم  سوار  شدن  بر  پشت  برخی  از  چهارپایان  همچون  بحیره  و  سائبه  و  وصیله  و  حامی  بود.[1]

از  جملۀ  شرک  ایشان  چهارپایانی  بودند که  نمیگذاشتند  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  بر  آنـها  برده  شود. گمان  هم  میبردند که  این کار  به  فرمان  یزدان  است!

شرک  دیگر  ایشان  این  بود که  چنین  چـهارپایان  را  به  پسران  اختصاص  میدادند  و  دختران  را  از  آن  بیبهره  میکردند.  امّا  اگر  بچّۀ  حیوانات،  مرده  مـتولد  میشد،  دختران  را  نیز  در  تغذیۀ  از  آن  شرکت  میدادند.  بلی  این  را  حلال  و  آن  را  حرام  میکردند!

شرک  دیگر  ایشـان  ایـن  بود که  مـردار  را  حلال  میدانستند  و  میگفتند:  مردار  را  خدا  ذبح کرده  است،  و  مردار  با  ذبح  آفریدگار  حلال  است!

قرآن  بر  همۀ  این  چیزها  آشکارا  میتازد.  در  این  تاخت،  مقرّرات  بنیادین  عقیده،  و  صحنهها  و  حقائق  مؤثّری  را  گرد  میآورد.  همان  چیزهائی  را  در  این  حمله  فراهم  و  گردآوری  میکند که  برای رویاروئی  با  مسالۀ  شرک  و  ایمان  در  سراسر  روند  سوره  تهیّه  می‏بیند  و  فراهـم  میچیند.  زیرا  این  پدیدۀ  شرک  نیز  همسان  همان  پدیدۀ  شرکی  است که  بطور کلّی  در  مسالۀ  شرک  و  ایمان  در  همه  جا  مطرح  است،  ولی  در  ایـنجـا  به  شکل  عملی  نمودار  و  جلوهگر  آمده  است‌.

از  لابلای  این  یورش،  روشن  میگردد که  مسأله  مسالۀ  این  آئین  است،  هـمانگونه که  مسالۀ  این  عقیدۀ  راستین  است.  چه  این  آداب  و  رسوم  و  قوانـین  و  مقرّرات  را  انبازهای  آنان  برای  ایشان  میآراستند.  انبازها  چنین  آداب  و  رسوم  و  قوانین  و  مقرّراتی  را  برای  مشـرکان  تهیّه  میدیدند  و  فراهم  میچیدند  تـا  زنـدگی  آنـان  را  ویران  سازند  و  آئینشان  را  بر  ایشان  مشـتبه گردانـند.  مشتبه  ساختن  آئین  و  ویران  سازی  زندگی  نیز  هر  دو  تا با  یکدیگر  مرتبط  هستند.  چه  یا  قانون  یزدان  در  میان  است که  آئین  آشکار  و  زندگی  سالم  را  به  همراه  دارد،  و  یا  قانون  دیگران  در  دسترس  مردان  است  و  نتیجهای  جز  آئین  پیچیده  و  زندگی  تهدید  شده  به  نابودی  ندارد:

(وَکَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَکَاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وِلِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ).

همان  گونه  (که  اوهام  و  خیالبافی  مشرکان  تقسیمبندی  ستمکرانۀ  پیشین  را  در نظرشان  آراسته  بود،  گمانهای  نادرستی  که  در  بارۀ  بتهایشان  داشتند  کار  را  بـدانـجا  کشانده  بود  که)  بتها  (و  رؤسای  معابد)  ایشـان  کشـتن  فرزندانشان  را  در  نظر  بسیاری  از  مشرکان  زیبا  جلوه  داده  بـود  (و  دسـتهای  فرزندانشــان  را  قربانی  بتان  مـیکردند  و  دسـتهای  دخـترانشــان  را  زنـده  بگور  مینمودند)  تا  سرانجام  آنان  را  هلاک  گردانند  و  آئین  ایشان  را  بر  آنـان  مشـتبه  کنند  (و  یگانه  پـرستی  را  بـا  خرافهپرستی  بیامیزند  و  راه  را  از  چاه  بازنشناسند). (انعام/137)

روشن  است  که  اهریمنان  در  پشت  سر کنارهگیری  از  شریعت  و  آئین  یزدان  قرار  دارند  و  دیگران  را  به  سوی  شریعت  و  آئین  انبازان  میخوانند  و  میرانـند.  شـیطان  نیز  دشمن  آشکار  است  و گامهای  مشرکان  را  به  سوی  زیـان  و  نابودی  رهـنمود  و  رهبری  میگردانـد  و  میکشاند:

(کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).

از  آنچه  خدا  نصیب  شما  کرده  است  (و  برای  شما  حلال  نموده  است)  بخورید  و  از  گامهای  اهریمن  پیروی  مکنید  (و  با  افتراء  تحلیل  و  تـحریم،  در  راه  او  گام  بـرنداریـد).  بی‏گمان  اهریمن  دشمن  آشکار  شما  است  (و  هرگز  خیر  و  خوبی  شما  را  نمیخواهد). (انعام/142) 

روشن  است که  تحریم  و  تحلیل  -  جز  با  شرع  خدا  -  با  شرک  برابر  است.  چنین  تحریم  و تحلیلی  همچون  شرک،  شرک  بشمار  است.  حواله  چیزی  از  این  شرک  به  مشیّت  چیرۀ  یزدان  ادعائی  است که  در  همۀ  زمانها  مشرکان  آن  را  ادعاء کردهاند.  اراده  یزدان  بر  آن  رفته  است که  به  مردمان  اختیار کمی  بدهد  تا  با  آن  ایشان  را  بیازماید.  در  این  صورت  با  زور  بـهیچوجه کسی  وادار  به  شرک  نـمیگردد.  بلکه  اختیار  است  و  امتحان.  مشرکان  هم  از  ید  قدرت  یزدان  در  هیچ  حالی  از  احوال  نجات  پیدا  نمیکنند  و  از  زیر  سلطۀ  او  بدر  نمیروند:

(سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللّهُ مَاأَشْرَکْنَا وَلاَآبَاؤُنَا وَلاَحَرَّمْنَا مِن شَیْ‏ءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّى‏ ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَکُم مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ. قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ).

مشرکان  (برای  اعتذار  از  کفر  و  مـعذرت  خواهی  از  تحریم  خوراکیهای  حلال)  خواهند  گفت:  (شـرک  مـا  و  تحریم  چیزهای  حلال  از  سوی  ما،  بـرابـر  مشـیّت  خدا  است)  اگر  خدا  میخواست،  ما  و  پدران  مـا  مشرک  نمیشدیم،  و  چیزی  را  (از  اشـیاء  حلال،  بر  خود)  تحریم  نمیکردیم.  کسانی  که  پیش  از  آنان  بودهاند  نیز  همین  گونه  (که  به  تو  دروغ  میگویند  و  تو  را  تکذیب  میدارند،  بـه  پـیغمبران  مـا  دروغ  می‏گفتند  وآنـان  را)  تکذیب  مینمودند  تا  (سرانجام  طـعم)  عذاب  مـا  را  چشیدند  (و  کیفر  اعمال  بد  خود  را  دیدند).  بگو:  آیـا  دلیـل  قـاطعی  (و  سند  درستی  برای  رضایت  خدا  از  شرک  خود  و  تحریم  چیزهای  حلال،  در  دست)  دارید  تـا  آن  را  به  مـا  ارائه  دهید؟!  شما  فقط  از  پندارهای  بیاساس  پیروی  میکنید  و  (حجّت  و  برهانی  بر  گفتار  و  کردار  خود  ندارید.  شـما  نه  از  روی  علم  و  یقین،  بلکه)  از  روی  ظنّ  و  تخمین  کـار  میکنید.  (ای  پیغمبر!)  بگـو:  خدا  دارای  دلیـل  روشـن  و  رسا  است  (بر  این  که  گفتار  و  کردارتان  بیپایه  و  بیمایه  است،  و شما  اصلًا  دلیل  قطعی  بر  صدق  گفتار و  درستی  کردار  خود  ندارید  در  این  که  میگوئید:  خدا  بـه  کفر  و  شرک  ما  راضی  و  به  تحلیل  و  تحریم  ما  خشنود  است!  آری)  اگر  خدا  میخواست  همگی  شـما  را  (از  راه  اجبار  به  سوی  حقّ  و  حقیقت)  هدایت  مینمود  (امّا  هدایت  اجباری  بیسود  است  و  راهیابی  اختیاری  پسندیده  و  ستوده  است).

سپـس  موقعیّتی  را  مییابیم  برای گواهی  بر  این  چیزی که  آنان  آن  را  حرام  میدارند.  موقعیّتی که  ما  را  به  یـاد  موقعیّت گواهی  دادن  بر  مسالۀ  الوهیّت  میاندازد که  در  آغاز  سوره  بود.  آخر  در حقیقت،  مسأله  یکی  است.  چه  دست  یـازیدن  به  قـانونگذاری  دست  یازیدن  به  ویژگیهای  الوهیّت  نیز  هست.  ایـن  مسأله  با  خود  آن  مسأله  یکسان  است‌:

(قُلْ هَلُمَّ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِینَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذَا فَإِن شَهِدُوا فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَالَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ ).

  ای  پیغمبر!)  بگو:  گواهان  خود  را  بیاورید  که  گواهی  میدهند  بر  این  که  خداوند  این  چیزها  را  حرام  کرده  است  (که  شما  قائل  به  تحریم  آنها  هستید).  در  صورتی  که  (حاضر  آمدند  و  به  دروغ)  گواهی  دادند،  بـا  آنان  (همصدا  مشو  و)  گواهی  مده.  که  دروغگویند  و  شایستۀ  تصدیق  نیستند.)  و  از  هـوا  و  هوس  کسانی  پیروی  مکن  که  آیـات  (قـرآنی  و  جهانی)  ما  را  تکذیب  مــینمایند  و  به  آخرت  ایــمان نـمیآورند  و  بـرای  پروردگار  خود  (بتان  و  مـعبودهای  بـاطلی  را)  هـمتا  و  همطراز  میکنند. (انعام/150) 

تعبیر  «یعدلون» همتا  و همطراز میکنند  در  اینجا،  ما  را  به  یاد  خود  همین  واژه  میاندازد که  در  مسالۀ  الوهیّت  در آغاز  سوره  بکار رفته  است  و در  بخش آشنائی  با  سوره  بیان  داشتیم. [2]

این  تاخت  پایان  داده  میشود  با  بیان  این که  چیزی  را که  یزدان  در  مسالۀ  قانونگذاری  و  تعیین  آداب  و  مراسـم بهرهبرداری  و  اسـتفادۀ  از  مـیوهها  و  چهارپایان  و  فرزندان،  مقرّر  میفرماید،  راه  راست  همان  است  و  بس  ...  خود  این  تعبیر  قبلًا در  مسالۀ  تحریم  و  تحلیل  ذبائح  ذکر  شده  است...  به  همین  شکل  و  صورت  نیز  دربارۀ  الوهیّت  در  سرآغاز  سوره  آمده  است،  همانگونه که  در  آشنائی  با  سوره  بیان کردیم‌:

(وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).

این  راه  (که  من  آن  را  برایتان  ترسیم  و  بیان  کردم)  راه  مستقیم  من  است  (و  مـنتهی  بـه  سـعادت  هـر  دو  جهان  می‏گردد.  پس)  از  آن  پیروی  کنید  و  از  راههای  (باطلی  که  شما  را  از  آن  نهی  کردهام)  پیروی  نکنید  که  شما  را  از  راه  خدا  (منحرف  و)  پراکنده  میسازد.  اینها  چیزهائی  است  که  خداوند  شما  را  بـدان  توصیه  میکند  تا  پـرهیزگار  شوید (و  از  مخالفت  با  آنها  بپرهیزید).  (انعام/153) 

روند  سوره  به  همین  مجموعهای که  این  اشارهها  را  از  آنها گلچین کردهایم  بسنده  نمیکند.  بلکه  در  راه  خود  به  پیش  میرود  و  از کتاب  موسی  سخن  میگوید که  برای  قوم  موسی  نازل  شده  بود:

(تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَهُدَىً وَرَحْمَةً لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ).

بیانگر  همه  چیز  (از  تعالیم  لازم  جهت  بنیاسرائیل)  بوده  و  (آنان  را  به  سوی  راه  راست)  هدایت  و  (بـرای  کسـانی  که  از  آن  پیروی  کنند،  مایۀ)  رحمت  شود.  بلکه  (در  پرتو  ارشادات  و  رهنمودهای  این  کتاب  مقدّس،  بنیاسرائیل)  به  ملاقات  با  پروردگار  خود  ایمان  بیاورند  (و  بدانند  که  در  روز  قیامت  بـرای  حسـاب  و  کـتاب  در  پیشگاه  خدا  حاضر  خواهند  شد).   (انعام/154) 

همچنین  از کتاب  مبارکی  سخن  میراند که  یزدان  آن  را  فرو  فرستاده  است  تا  مسلمانان  از  آن  پـیروی کنند  و  پرهیزگار  شوند  تا  مورد  لطف  و  مرحمت  قرار گیرند،  و  حجّت  و  برهانی  در  دست  ایشان  نماند  و  بگویند  قبلًا  کتاب  برای  یهودیان  و  مسیحیان  نـازل  شده  بود  ولی  برای  آنان کتابی  نیامده  است  تا  برایشان  در  بارۀ  همه  چیز  صحبت کند  و  در  پرتو  آن  چنانکه  باید  با  قوانین  و  احکامی  آشنا گردند  که  یزدان  برای  آنان  مـقرّر  داشته  است،  و  قوانین  و  احکامی  را  بشناسند که  بـا حقّ گفته  میشود  این  قوانین  و  احکام  الهی  است‌.

به  دنبال  ایـن،  کسانی  تهدید  مـیگردند  و  بیم  داده  میشوند که  پیروی  نمیکنند  از  چیزی که  پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم  با  خود  آورده  است،  و  بر  قوانـین  و  آداب  جاهلی  میمانند،  قوانین  و  آدابی که  به  دروغ  آنها  را  به  خدا  نسبت  میدهند،  و  با  درخواست  مـعجزات  و  خوارق  عادات  امـروز  و  فردا  میکنند،  مـعجزات  و  خوارق  عاداتی که  ایشان  را  وادار  به  باور کردن  و  پیروی  نمودن  گرداند...  آنان  بیم  داده  میشوند  و  تهدید  میگردند  به  این که  اگر  معجزات  و  خوارق  عاداتی که  می‏طلبند  انجام  پذیرد،  در  چنین  زمانی  مسأله  خاتمه  میگیرد  و کار  از  کار  می‌‌گذرد.  چرا که  به  دنبال  روی  دادن  معجزات  و  خوارق  عادات،  دمار  از  روزگارشان  برآورده  میشود  و  هلاک  و  نابود  میگردند،  چنان که  نپذیرند:

(هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ).

(دلائل  متّقن  بر  وجوب  ایمان  بیان  گردیده  است.  پس  چرا  ایمان  نمیآورند؟)  آیا  انتظار  دارنـد  کـه  فرشتگان  (قـبض  ارواح)  بـه  ســراغشــان  بـیایند؟  یـا  ایـن  که  پروردگارت  (خودش)  به  سوی  آنان  بیاید؟  یا  پارهای  از  نشانههای  پروردگارت  که  (دالّ  بـر  شـروع  رستاخیز  بــاشد)  بـرای  آنان  نـمودار  شـود؟  روزی  پـارهای  از  نشانههای  پروردگارت  فرا  میرسد  (و  آنان  را  به  ایمان  اجباری  وادار  مینماید)  امّا  ایمان  آوردن  افرادی  که  قبل  از  آن  ایمان  نیاوردهاند،  یا  این  که  با  وجود  داشتن  ایمان  (کارهای  پسندیده  نکـردهانـد  و)  خیری  نیندوختهانـد،  سودی  به  حالشان  نخواهد  داشت.  بگو:  منتظر  (یکـی  از  این  امور  سه  گانه)  باشید  و  ما  هم  منتظر  (نـتیجۀ  وعـدۀ خدا  در  بارۀ  خود  و  وعید  او  در  بارۀ  شما)  هستیم‌. (انعام/١٥٨)

آنگاه  میانۀ  پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم   و  آئینی که  با  خود  آورده  است  و  ملّت  مسلمان،  با کسـانی  به  هـم  مـیخورد  و  میانشان کاملًا  جدائی  میافتد که  به  تحلیل  و  تحریم  دست  مییازند،  آن  هم  نه  با  شریعت  یزدان،  بلکه  با  قوانین  و  آداب  ساخته  و  پرداختۀ  خـودشان،  و  برای  خویشتن  احکام  و  مقرّراتی  وضع  میکنند  و  سپس گمان  میبرند که  چنین  دستورها  و  یاساهائی  شریعت  یزدان  جهان  بشمار  است‌:

(إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْ‏ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ).

بی‏گمان  کسانی  که  آئین  (یکتاپرستی  راستین)  خود  را  پراکنده  میدارند  (و  آن  را  با  عقائد  منحرف  و  مـعتقدات  باطل  به  هم  میآمیزند)  و  دسته  دسته  و  گروه  گروه  میشوند  (و  هـر  دسـته  و  گروهی  از  مکتبی  و  مذهبی  پیروی  میکنند)  تو  بهیچ وجه  از  آنان  نیستی  و  (حساب  تو  از آنان  جدا  و)  سـر  و  کارشان  با  خـدا  است  و  خدا  ایشان  را  از  آنچه  میکنند  باخبر  میسازد  (و  سزای  آنان  را  خواهد  داد). (انعام/158) 

بدین  شکل  بیپرده  و  آشکار:

(لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْ‏ءٍ).

تو  بهیچ  وجه  از آنان نیستی‌.

در  پایان  روند کلّی  سوره  -  رونـدی که  با  مسالۀ  قــانونگذاری  و  فـرمانروائـی،  ایـن  گونه  رویـاروی  میشود،  آن  هم  در مناسبـتی که  به  ظاهر  جزئی  به  نظر  میرسد  -  آهنگی گوش  جان  را  نوازش  مـیدهد که  مسالۀ  عقیده  را  بطور کلّی،  و  مسالۀ  آئین  را  یکسره،  در  بر  میگیرد...  عقیدهای که  در  دل  و  درون  نهان  است،  و  آئینی که  این  عقیده  را  در  رژیم  و  برنامهای  برای  زندگی  ترجمه  و  تبدیل  میکند:

(قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفاً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. لَا شَرِیکَ لَهُ وِبِذلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ. قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَلَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ ثُمَّ إِلَى‏ رَبِّکُم مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلاَئِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَاآتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).

بگو:  بی‏گمان  پروردگارم  (با  وحی  آسمانی  و  نشان  دادن  آیات  قرآنی  و  گسترۀ  جهانی)  مرا  به  راه  راست  رهنمود  کرده  است.  و  آن  دین  راست  و  استوار  و  پا  بر  جا،  یعنی  آئین  ابراهیم  است.  همان  کسی  که  حقگرا  (و  از  آئینهای  انـحرافــی  محیط  خود  رویگردان)  بـود  و  از  زمرۀ  مشرکان  نبود.  بگو:  نماز  و  عبادت  و  زیستن  و  مردن  من  از  آن  خدا  است  که  پروردگار  جهانیان  است  (و  این  است  که  تنها  خدا  را  پرستش  میکنم  و  کارهای  این  جهان  خود  را  در  مسیر  رضایت  او  میاندازم  و  بر  بذل  مال  و  جان  در  راه  یزدان  میکوشم  و  در  این  راه  میمیرم،  تا  حیاتم  ذخیرۀ  مماتم  شود).  خدا  را  هیچ  شـریکی  نیست،  و  بـه  همین  دسـتور  داده  شـدهام،  و  مـن  اوّلیـن  مسلمان  (در  میان  امّت  خود،  و  مخلصترین  فرد  در  میان  همۀ  انسانها  بــرای  خدا)  هستم.  (ای  پـیغمبر!  به  کسـانی  که  تـو  را  همچون  خود  بـه  شرک  ورزی  مـیخوانند)  بگو:  آیــا  (سزاوار  است  که)  پروردگاری  جز  خدا  را  بـطلبم  (و  معبودی  جز  او  را  پرستش  و  عبادت  بکنم)  و  حال  آن  که  خدا  پروردگار  هر  چیزی  است؟  هیچ  کسـی  جـز  بـرای  خود  کار نمیکند،  و  هیچ  کسی  گناه  دیگری  را  بـر  دوش  نمیکشد.  سرانجام  همۀ  شما  به  سوی  خدا  باز  میگردید  و  شـما  را  از  آنـچه  در آن  اخـتلاف  می‏ورزید  آگاه  مـیسازد  (و  مـیانتان  در  بارۀ  راه  و  روش  و  ادیـان  و  عــقائدتان  داوری  مـیکند).  خـدا  است  کـه  شـما  را  جانشینان  (دیگران  برای  آبادانی  جهان  در  کرۀ)  زمین  گردانید،  و  (در  استعدادهای  ذاتی  و  مواهب  آسمانی  و  اموال  کسبی)  برخی  را  بر  برخی،  درجاتی  بالاتر  برد  (و  در  کمال  مادی  و  معنوی  به  نسبت  استفادۀ  شخص  از  اسباب  و  سنن  یزدان  و  گسترده  در  پهنۀ  جهان،  کسانی  را  بیشتر  از  کسانی  ترقّی  و  تعالی  داد)  تا  شما  را  در  آنچه  به  شما  داده  است  بیازماید  (و  در  عمل  مشـخّص  شـود  چه  کسی  به  شرائع  آسمانی  مؤمن  یا  کافر  و  در  نعمتهای  خـدادادی  سپاسگزار  و  یـا  نـاسپاس  است).  بی‏گمان  پروردگارت  زود  رسانندۀ  عقاب  (به  مخالفان)  است  و  او  دارای  مــغفرت  بـیکران  و  رحـمت  فراوان  (در  حقّ  پشیمان  شوندگان  از  گناهان  و  برگردندگان  به  آستان  یزدان)  است.  (انعام/161-165) 

اینها  مقداری  از  مسائل  عقیده  و  آئین  است  در  بارۀ  دنیا  و  آخرت،  زندگی  و  مرگ، کار  و  پـاداش،  پـرستش  و  رفتار...  برنامه  یزدانی  همۀ  اینها  را گرد  میآورد  تا  با  آنها  در  آن  آهنگ  بلند  بزرگوارانه،  و  نـغمۀ  هراسانگیز  دلربایانه،  پیروی  بر  مسألۀ  فرمانروائی  و  قانونگذاری  زند،  مسألهای که  در  سادهترین  نماد  خود  در  زندگی  روزانه  و  آزمندیها  و  رفتارهای  آن  جلوهگر  است.  آخر  این  مسأله،  مسالۀ  الوهیّت  و  ربوبیّت  در گستردهترین  و  بزرگترین  جولانگاه  و  موقعیّت  خود  است‌...

این  است  اسلام،  بدان  گونه  که  سـرچشمۀ  بزرگوار  یزدانی  آن  را  نشان  میدهد  و  مینمایاند.


 


1- برای  شناسائی  هر  یک  از  این  انواع،  مراجعه  شود  به  سورۀ  مائده  آیۀ  ١٠٣  در  جزء  هفتم‌.

2- جزء  هفتم،  انعام/1.