تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ انشقاق

سوره‌ انشقاق

مکی‌ است‌ و دارای‌ (25) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ بدان‌ جهت‌ «انشقاق‌» نامیده‌ شد که‌ خداوند عزوجل  آن‌ را با این‌ فرموده‌اش: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١ [الانشقاق: 1]  که‌ اعلام‌ شکافتن‌ آسمان‌ است‌، آغاز کرده ‌است‌؛ پدیده‌ای‌ که‌ خود نشانه‌ ویرانی‌ جهان‌ و برپایی‌ هول‌ و هراس‌ عظیم ‌قیامت‌ می‌باشد.

فضیلت‌ آن: از ابوهریره‌ رضی الله عنه  روایت‌ شده ‌است‌ که‌ فرمود: با رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در هنگام‌ تلاوت: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١ و ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلَّذِی خَلَقَ١ [العلق: 1] سجده‌ کردیم‌.

﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنشَقَّتۡ١

«آن‌گاه‌ که‌ آسمان‌ از هم‌ بشکافد» و این‌ شکافتن‌ از نشانه‌های‌ قیامت‌ است‌.

﴿وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٢

«و گوش‌ بسپارد به‌ فرمان‌ پروردگار خود» یعنی: آسمان‌ پروردگار خود را در شکافته‌ شدن‌ فرمان‌ برد. «اذن‌» گوش‌ سپردن‌ به‌ یک‌ چیز و سخن ‌پذیری‌ از آن ‌است‌ «و خود چنین‌ سزد» یعنی: سزاوار آسمان‌ است‌ که‌ برای‌ پروردگار خود مطیع‌ و فروتن‌ باشد و سخن‌ بشنود.

﴿وَإِذَا ٱلۡأَرۡضُ مُدَّتۡ٣

«و آن‌گاه‌ که‌ زمین‌ کشیده‌ شود» یعنی: زمین‌ هموار و مسطح‌ ساخته‌ شده‌ و کوه‌های‌ آن‌ درهم‌ کوبیده‌ شود تا بدانجا که‌ همچون‌ دشت‌ همواری‌ گردد.

﴿وَأَلۡقَتۡ مَا فِیهَا وَتَخَلَّتۡ٤

«و آنچه‌ را که‌ در آن‌ است‌، بیرون‌ افگند» یعنی: زمین‌ آنچه‌ را که‌ در دل‌ آن‌ از مردگان‌، گنج‌ها و دفینه‌هاست‌، بیرون‌ افگند «و تهی‌ شود» از مردگان‌ و از اعمالشان‌ بیزاری‌ جوید تا حق‌ تعالی‌ فرمان‌ خویش‌ را در آنان‌ نافذ گرداند. البته ‌زمین‌ در این‌ تخلیه ‌کردن‌ و تهی‌شدن‌ جهد تمام‌ می‌کند تا بدانجا که‌ در درون‌ آن ‌هیچ‌ چیزی‌ باقی‌ نمی‌ماند.

﴿وَأَذِنَتۡ لِرَبِّهَا وَحُقَّتۡ٥

«و» زمین‌ «به‌ امر پروردگارش‌ گوش‌ بسپارد» و از او فرمان‌ برد «و خود چنین ‌سزد» یعنی: سزاوار زمین‌ نیز این‌ است‌ که‌ از آنچه‌ در درون‌ آن‌ است‌، تهی‌ شود و به‌ امر پروردگار  عزوجل ‌ گوش‌ بسپارد و فرمان‌ برد.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ٦

«هان‌ ای‌ انسان» مراد جنس‌ انسان‌ است‌. پس‌ این‌ خطاب‌ مؤمن‌ و کافر هردو را شامل‌ می‌شود «حقا که‌ تو در راه‌ پروردگارت‌ سخت‌ کوشیده‌ای» یعنی: تو در عملت‌، به‌سوی‌ پروردگارت‌ یا به‌سوی‌ ملاقات‌ پروردگارت‌ به‌ کوششی‌ تمام‌ و رنجی ‌فراوان‌ کوشیده‌ای‌ «پس‌ او را ملاقات‌ خواهی ‌کرد» یعنی: به‌زودی‌ با عملت‌ به‌ لقای ‌پروردگارت‌ خواهی‌ رسید، که‌ این‌ ملاقات‌ همانا مرگ‌ انسان‌ است‌. یا تو در روز قیامت‌ با عملت‌ ملاقات‌ خواهی‌کرد، چه‌ خیر باشد و چه‌ شر. در حدیث‌ شریف ‌آمده ‌است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «قال‌ جبریل: یا محمد، عش‌ ما شئت‌ فإنک ‌میت‌ وأحبب‌ ما شئت‌ فإنک‌ مفارقه‌ واعمل‌ ما شئت‌ فإنک‌ ملاقیه». «جبرئیل‌ گفت: ای ‌محمد! هر چه‌ می‌خواهی‌ زندگی‌ کن‌ زیرا سرانجام‌ می‌میری‌ و هر چه‌ را می‌خواهی ‌دوست‌ بدار زیرا سرانجام‌ از آن‌ جدا می‌شوی‌ و هر چه می‌خواهی‌ عمل‌ کن‌ زیرا تو با عمل‌ خویش‌ ملاقات‌ خواهی ‌کرد».

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ٧

«اما هرکس‌ که‌ کارنامه‌اش‌ به ‌دست‌ راستش‌ داده‌ شود» و آنان‌ مؤمنانند که ‌نامه‌های‌ اعمال‌شان‌ به‌ دست‌ راست‌شان‌ داده‌ می‌شود.

﴿فَسَوۡفَ یُحَاسَبُ حِسَابٗا یَسِیرٗا٨

«پس‌ زودا که‌ با او حساب‌ کنند حسابی‌ بس‌ آسان» یعنی: مؤمن‌ در برابر نیکی‌های‌ خود پاداش‌ داده‌ می‌شود و گناهان‌ و بدی‌هایش‌ نیز بر او ارائه‌ می‌شود اما خداوند عزوجل  بی‌آن‌که‌ در آن‌ها با او حسابرسی‌ شود، آن‌ها را می‌آمرزد و این‌ است‌ همان‌ حساب‌ آسان‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ بخاری‌ و مسلم‌ از عائشه‌ رضی الله عنها  آمده ‌است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «من‌ نوقش‌ الحساب‌ عذب». «هر کس‌که‌ در حساب‌ مورد مناقشه‌ و کندوکاو قرار گیرد، عذاب‌ می‌شود». عائشه‌ رضی الله عنها  می‌گوید: «به‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  گفتم‌؛ مگر خداوند عزوجل  خود نمی‌فرماید: «فسوف‌ یحاسب‌ حسابا یسیرا». «زودا که‌ با او حساب‌ کنند به‌ حسابی ‌آسان‌؟» رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در پاسخم‌ فرمودند: «لیس‌ ذلک‌ بالحساب‌، ولکن‌ ذلک ‌العرض‌، من‌ نوقش‌ الحساب‌ یوم‌ القیامة عذب». «این‌که‌ تو می‌گویی‌ حساب‌ نیست ‌بلکه‌ این‌ ارائه‌ کارنامه‌ بد انسان‌ به‌ اوست‌ پس‌ بدان‌ که‌ هرکس‌ در حساب‌ مورد مناقشه‌ و کندوکاو قرار گیرد، عذاب‌ می‌شود».

﴿وَیَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩

«و به‌سوی‌ خانواده‌اش‌ باز گردد» یعنی: مؤمن‌ بعد از حساب‌ آسان‌ به‌سوی‌ آن‌ عده‌ از اعضای‌ خانواده‌ خود ـ از زنان‌ و فرزندان‌ ـ که‌ در بهشت‌ به‌سر می‌برند، بازمی‌گردد. یا به‌سوی‌ کسانی‌ از حور عین‌ باز می‌گردد که‌ خدای‌  عزوجل  ‌برای‌ او در بهشت‌ آماده‌ کرده ‌است‌ در حالی‌ که‌ «شادمان» و خوشحال‌ و خرم ‌است‌ از خیر و نعمت‌ و کرامتی‌ که‌ به‌ او داده‌ شده ‌است‌. پس‌ بار خدایا! ما را از زمره‌ ایشان‌ بگردان‌.

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠

«و اما هرکس‌ که‌ کارنامه‌اش‌ از پشت‌ سرش‌ به‌ او داده‌ شود» بدان‌ جهت‌ که‌ دست ‌راستش‌ در غل‌ و زنجیر به‌ گردنش‌ آویخته‌ و دست‌ چپش‌ هم‌ به‌ پشت‌ سرش‌ آویخته ‌است‌؛

﴿فَسَوۡفَ یَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١

«زودا که‌ هلاک‌ خویش‌ خواهد» یعنی: چون‌ نامه‌ اعمالش‌ به‌ دست‌ چپش‌ داده‌ شود و آن‌ را بخواند، می‌گوید: ای‌ وای‌ بر من‌! ای‌ خاک‌ بر سرم‌! ای‌ مرگ‌ به‌ دادم‌ برس‌! ثبور: نابودی‌ و هلاکت‌ است‌.

﴿وَیَصۡلَىٰ سَعِیرًا١٢

«و در آتش‌ افروخته‌ درآید» و سختی‌ها و گرمای‌ سوزان‌ آن‌ را بچشد.

﴿إِنَّهُۥ کَانَ فِیٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورًا١٣

«هر آینه‌ او در میان‌ خانواده‌ خود شادمان‌ بود» یعنی: او در دنیا با پیروی‌ از هوس‌ها و سوار شدن‌ بر مرکب‌ شهوت‌های‌ خویش‌؛ سرمست‌، مغرور، متکبر، حریص‌، آزمند و گردنکش‌ یود بدان‌ جهت‌ که‌ فکر آخرت‌ هرگز به‌ خاطرش‌ خطور نمی‌کرد.

 

﴿إِنَّهُۥ ظَنَّ أَن لَّن یَحُورَ١٤

«او می‌پنداشت‌ که‌ هرگز برنخواهد گشت» یعنی: سبب‌ این‌ شادمانی‌ وی‌ در میان‌ خانواده‌اش‌ این‌ گمان‌ و پندار وی‌ بود که‌ هرگز به‌سوی‌ خداوند عزوجل  بازنمی‌گردد و برای‌ حساب‌ و عقاب‌ برانگیخته‌ نمی‌شود.

﴿بَلَىٰٓۚ إِنَّ رَبَّهُۥ کَانَ بِهِۦ بَصِیرٗا١٥

«نه‌ چنان‌ است» که‌ او پنداشته‌ بود بلکه‌ او به‌سوی‌ پروردگارش‌ بازگشت‌ و بعد از مرگ‌ برانگیخته‌ شد «بی‌گمان‌ پروردگارش‌ به‌ او» و اعمالش «بینا بود» و دانا زیرا هیچ‌ چیز از احوال‌ وی‌ در دنیا بر او پنهان‌ نماند و اینک‌ وی‌ را در برابر همه‌ رفتارها، گفتارها و کردارهایش‌ مجازات‌ می‌کند.

﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلشَّفَقِ١٦

«پس‌ سوگند می‌خورم‌ به‌ شفق» شفق: سرخی‌ای‌ است‌ که‌ بعد از غروب ‌خورشید تا وقت‌ نماز عشاء در افق‌ نمایان‌ می‌شود. امام‌ ابوحنیفه  رحمه الله  می‌گوید: «شفق‌ سپیدی‌ای‌ است‌ که‌ سرخی‌ با آن‌ پیوسته‌ است‌». آن‌ را به‌ سبب‌ رقت‌ و نازکی‌ آن‌ شفق‌ نامیدند پس‌ شفق‌ از شفقت‌ برگرفته‌ شده ‌است‌.

﴿وَٱلَّیۡلِ وَمَا وَسَقَ١٧

«و سوگند به‌ شب‌ و آنچه‌ شب‌ گرد آورده ‌است» یعنی: آنچه‌ که‌ شب‌ به‌ خود چسبانده‌ و در خود فرا آورده‌ و درپیچانده‌ است‌ زیرا شب‌ پراکندگان‌ روز را که‌ در پی‌ کار و کسب‌ و تلاش‌ و تحرک‌ خویش‌ به‌ همه‌ جا پراکنده‌ می‌شوند، گرد می‌آورد و چون‌ شب‌ روی‌ آورد، همه‌ چیز به‌ مأوی‌ و مسکن‌ خویش‌ جای‌ می‌گیرد.

﴿وَٱلۡقَمَرِ إِذَا ٱتَّسَقَ١٨

«و سوگند به‌ ماه‌ چون‌ تمام‌ شود» اتساق‌ ماه: پر شدن‌ و تمام‌ شدن‌ آن‌ است‌ که ‌این‌ حالت‌ را بدر می‌نامند و در نیمه‌ ماه‌ قمری‌ رخ‌ می‌دهد.

﴿لَتَرۡکَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٖ١٩

آری‌! سوگند به‌ آنچه‌ ذکر شد «که‌ قطعا از حالی‌ به‌ حالی‌ دیگر درآیید» چون‌ حالات‌ توانگری‌ و فقر، مرگ‌ و زندگی‌، حشر و حساب‌ و ورود به‌ بهشت‌ یا دوزخ‌. یا مراد، گذر کفار بعد از مرگ‌ از حالی‌ به‌ حالی‌ سخت‌تر از آن‌ است‌ زیرا آنان‌ از سؤال‌ نکیر و منکر گرفته‌ تا افتادن‌ در دوزخ‌، طبقه‌ در طبقه‌ و فرودی‌ پس‌ ازفرود دیگر در سختی‌هایی‌ سخت‌ قرار دارند.

﴿فَمَا لَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠

«پس‌ آنان‌ را چه‌ شده‌ است‌ که‌ ایمان‌ نمی‌آورند» به‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  و به‌ آنچه‌ که‌ از وحی‌ و قرآن‌ بر وی‌ نازل‌ شده ‌است‌؟ با آن‌که‌ موجبات‌ ایمان‌ به‌ وی‌ نیز فراهم ‌است‌؟.

﴿وَإِذَا قُرِئَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡقُرۡءَانُ لَا یَسۡجُدُونَۤ۩٢١

«و چون‌ برآنان‌ قرآن‌ خوانده‌ می‌شود، سجده‌ نمی‌کنند؟» یعنی: کدام‌ مانع‌ بر سر راه‌ سجده ‌کردن‌ و خضوع‌ آنان‌ در هنگام‌ قرائت‌ قرآن‌ وجود دارد؟ یا مراد از این‌ سجده‌، سجده‌ معروف‌ به‌ سجده‌ تلاوت‌ است‌ چنان‌که‌ امام‌ ابوحنیفه‌  رحمه الله  با این‌ آیه ‌کریمه‌ بر وجوب‌ سجده‌ تلاوت‌ در اینجا استدلال‌ کرده ‌است‌ زیرا آیه‌ کریمه‌ کسانی ‌را که‌ آن‌ را می‌شنوند و سجده‌ نمی‌کنند، نکوهش‌ کرده ‌است‌ و رأی‌ جمهور علما نیز بر وجوب‌ سجده‌ تلاوت‌ در اینجاست‌.

﴿بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُونَ٢٢

سپس‌ حق‌ تعالی‌ سبب‌ عدم‌ ایمان‌شان‌ را بیان‌ کرده‌ و می‌فرماید: «بلکه‌ آنان‌ که‌ کفر ورزیده‌اند، تکذیب‌ می‌کنند» کتاب‌ الهی‌ را که‌ مشتمل‌ بر اثبات‌ توحید، معاد و ثواب‌ و عقاب‌ است‌.

﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یُوعُونَ٢٣

«و خداوند به‌ آنچه‌ در دل‌ می‌دارند» از تکذیب‌ و انکار و به‌ آنچه‌ که‌ جمع ‌می‌کنند از اعمال‌ شایسته‌ و بد «داناتر است» لذا کارشان‌ بر حق‌ تعالی‌ پنهان ‌نمی‌ماند.

﴿فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٢٤

«پس‌ آنان‌ را به‌ عذابی‌ دردناک‌ مژده‌ بده» تعبیر مژده ‌دادن‌ به‌ عذاب‌، از باب ‌تهکم‌ و تحقیر و استهزای‌شان‌ است‌.

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمۡ أَجۡرٌ غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ٢٥

«مگر کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اند» به‌ دل‌های خویش «و کارهای‌ شایسته‌ کرده‌اند» به‌ اعضای‌ خویش‌ «که‌ آنان‌ را پاداشی‌ است‌ بی‌منت» که‌ بدان‌ بر آن‌ها منت‌ گذاشته ‌نمی‌شود. یا ﴿غَیۡرُ مَمۡنُونِۢ به‌ معنی‌ ناکاسته‌، بی‌ نقص‌ و قطع‌ نشدنی‌ است‌.