ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ ١ وَإِن یَرَوۡاْ ءَایَةٗ یُعۡرِضُواْ وَیَقُولُواْ سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ ٢ وَکَذَّبُواْ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَکُلُّ أَمۡرٖ مُّسۡتَقِرّٞ ٣ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّنَ ٱلۡأَنۢبَآءِ مَا فِیهِ مُزۡدَجَرٌ ٤ حِکۡمَةُۢ بَٰلِغَةٞۖ فَمَا تُغۡنِ ٱلنُّذُرُ ٥ فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡۘ یَوۡمَ یَدۡعُ ٱلدَّاعِ إِلَىٰ شَیۡءٖ نُّکُرٍ ٦﴾
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
نزدیک آمد قیامت و بشکافت ماه [1104]. ﴿1﴾و اگر [کافران] ببینند نشانهای، اعراض کنند و گویند: سحری است قوى. ﴿2﴾و دروغ شمردند و پیروىِ خواهش خود کردند و هر چیز در وقت خود قرار گرفته است. ﴿3﴾و هرآیینه آمده است بدیشان از خبرها آنچه در آن پند است. ﴿4﴾و آمده است دانش تمام. پس فایده نمىدهد ترسانیدنها. ﴿5﴾پس اعراض کن از ایشان آن روزی که بخواند خواننده به سوى چیزى ناخوش، نیایش. ﴿6﴾
﴿ خُشَّعًا أَبۡصَٰرُهُمۡ یَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ کَأَنَّهُمۡ جَرَادٞ مُّنتَشِرٞ ٧ مُّهۡطِعِینَ إِلَى ٱلدَّاعِۖ یَقُولُ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا یَوۡمٌ عَسِرٞ ٨ ۞کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ فَکَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ وَٱزۡدُجِرَ ٩ فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ ١٠ فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ ١١ وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُیُونٗا فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ ١٢ وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ ١٣ تَجۡرِی بِأَعۡیُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن کَانَ کُفِرَ ١٤ وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٥ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ١٦ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٧ کَذَّبَتۡ عَادٞ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ١٨ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا فِی یَوۡمِ نَحۡسٖ مُّسۡتَمِرّٖ ١٩ تَنزِعُ ٱلنَّاسَ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ ٢٠ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ٢١ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ٢٢ کَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِٱلنُّذُرِ ٢٣ فَقَالُوٓاْ أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ ٢٤ أَءُلۡقِیَ ٱلذِّکۡرُ عَلَیۡهِ مِنۢ بَیۡنِنَا بَلۡ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٞ ٢٥ سَیَعۡلَمُونَ غَدٗا مَّنِ ٱلۡکَذَّابُ ٱلۡأَشِرُ ٢٦ إِنَّا مُرۡسِلُواْ ٱلنَّاقَةِ فِتۡنَةٗ لَّهُمۡ فَٱرۡتَقِبۡهُمۡ وَٱصۡطَبِرۡ ٢٧﴾
ظاهر شده باشد بر چشم ایشان، برآیند آن روز از قبور، گویا ایشان ملخ پراکندهاند. ﴿7﴾شتابکنان به سوى آن خواننده. گویند کافران: این روزیست دشوار. ﴿8﴾دروغ شمردند پیش از ایشان قوم نوح، پس دروغ داشتند بندۀ ما را و گفتند: دیوانه است و با او سخن درشت گفته. ﴿9﴾پس دعا کرد به جناب پروردگار خود که من مغلوب شدهام پس انتقام بکش. ﴿10﴾پس بگشادیم درهاى آسمان را به آب بسیار ریزنده. ﴿11﴾و روان کردم از زمین چشمهها، پس جمع شد آب از هر جانب بنابر کارى که مقدر شده بود [1105]. ﴿12﴾و سوار کردم نوح را بر کشتى خداوند تختهها و میخها. ﴿13﴾میرفت به حضور چشم ما به جهت انتقام براى کسی که باور نداشته بودند او را [1106]. ﴿14﴾و هرآیینه گذاشتیم این عقوبت را نشانهای پس آیا هیچ پندپذیرنده است؟. ﴿15﴾پس چگونه بود عقوبت من و ترسانیدنهاى من؟. ﴿16﴾و هرآیینه آسان کردیم قرآن را تا پند گیرند. پس آیا هیچ پند پذیرنده است؟. ﴿17﴾دروغ شمردند قوم عاد. پس چگونه بود عذاب من و ترسانیدنهاى من؟. ﴿18﴾هرآیینه ما فرستادیم بر ایشان باد تند را در روز شوم به غایت سخت. ﴿19﴾بر میکند مردمان را گویا ایشان تنههاى درخت خرمای از بیخ برکندهاند. ﴿20﴾پس چگونه بود عقوبت من و ترسانیدنهاى من؟. ﴿21﴾و هرآیینه آسان کرده قرآن را تا پند گیرند. پس آیا هیچ پندپذیرندهای است؟. ﴿22﴾دروغ شمردند قوم ثمود ترسانندگان را. ﴿23﴾پس گفتند: آیا یک آدمى را از قوم خویش پیروى کنیم؟ هرآیینه ما آنگاه در گمراهى و دیوانگى باشیم. ﴿24﴾آیا نازل کرده شد بر وى وحى از میان ما؟ [نى!] بلکه او دروغگویى خودپسند است. ﴿25﴾خواهند دانست فردا کیست دروغگوى خودپسند. ﴿26﴾هرآیینه خواهیم فرستاد ماده شتر را به جهت آزمایشى، ایشان را، پس اى صالح! منتظر ایشان باش و صبر پیش گیر. ﴿27﴾
﴿ وَنَبِّئۡهُمۡ أَنَّ ٱلۡمَآءَ قِسۡمَةُۢ بَیۡنَهُمۡۖ کُلُّ شِرۡبٖ مُّحۡتَضَرٞ ٢٨ فَنَادَوۡاْ صَاحِبَهُمۡ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ ٢٩ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ٣٠ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَکَانُواْ کَهَشِیمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ ٣١ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ٣٢ کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطِۢ بِٱلنُّذُرِ ٣٣ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ حَاصِبًا إِلَّآ ءَالَ لُوطٖۖ نَّجَّیۡنَٰهُم بِسَحَرٖ ٣٤ نِّعۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَن شَکَرَ ٣٥ وَلَقَدۡ أَنذَرَهُم بَطۡشَتَنَا فَتَمَارَوۡاْ بِٱلنُّذُرِ ٣٦ وَلَقَدۡ رَٰوَدُوهُ عَن ضَیۡفِهِۦ فَطَمَسۡنَآ أَعۡیُنَهُمۡ فَذُوقُواْ عَذَابِی وَنُذُرِ ٣٧ وَلَقَدۡ صَبَّحَهُم بُکۡرَةً عَذَابٞ مُّسۡتَقِرّٞ ٣٨ فَذُوقُواْ عَذَابِی وَنُذُرِ ٣٩ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ٤٠ وَلَقَدۡ جَآءَ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ ٱلنُّذُرُ ٤١ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا کُلِّهَا فَأَخَذۡنَٰهُمۡ أَخۡذَ عَزِیزٖ مُّقۡتَدِرٍ ٤٢ أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ ٤٤ سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ ٤٥ بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ ٤٦ إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ ٤٧ یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ ٤٨ إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ کَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ ٥٠ وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَآ أَشۡیَاعَکُمۡ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ٥١ وَکُلُّ شَیۡءٖ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ ٥٢ وَکُلُّ صَغِیرٖ وَکَبِیرٖ مُّسۡتَطَرٌ ٥٣ إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ ٥٤ فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ ٥٥ ﴾
خبردار کن ایشان را که آب مقسوم است در میان ایشان، به هر یک حصّهای از آب حاضر شود ﴿28﴾پس آواز دادند یار خود را، پس دستدرازى کرد و مجروح ساخت ﴿29﴾پس چگونه بود عقوبت من و ترسانیدنهاى من؟ ﴿30﴾هرآیینه ما فرستادیم بر ایشان یک نعره، پس شدند مانند حظیرۀ [1107]در هم شکسته که حظیره سازند آن را بنا کرده باشد ﴿31﴾و هرآیینه آسان ساختیم قرآن را براى آنکه پند گیرند. پس آیا هیچ پند گیرنده هست؟. ﴿32﴾دروغى شمردند قوم لوط ترسانندگان را. ﴿33﴾هرآیینه ما فرستادیم بر ایشان باد سنگبار، مگر اهل خانۀ لوط که خلاص ساختیم ایشان را وقت سحر. ﴿34﴾به مهربانى از نزدیک خویش. همچنین جزا میدهیم هر که را که شکرگزارى کرد. ﴿35﴾و هرآیینه لوط ترسانیده بود ایشان را از عقوبت ما، پس مکابره کردند در آن ترسانیدنها. ﴿36﴾و هرآیینه سخن گفتند تا غفلت دهند لوط را از حفظ مهمانان او، پس محو کردیم چشم ایشان را. [پس گفتیم]: بچشید عذاب مرا و ترسانیدنهای مرا. ﴿37﴾و هرآیینه غارت کرد ایشان را یک پگاه عقوبتى جاىگیرنده. ﴿38﴾[پس گفتیم]: بچشید عذاب مرا و ترسانیدنهای مرا. ﴿39﴾و هرآیینه آسان ساختیم قرآن را براى آنکه پندگیرند. پس آیا هیچ پندگیرنده است؟. ﴿40﴾و هرآیینه آمدند خویشاوندان فرعون را ترسانندگان. ﴿41﴾دروغى شمردند نشانههاى ما را، همۀ آنها. پس در گرفتیم ایشان را مانند در گرفتن غالب قوى. ﴿42﴾آیا کافران شما [اى قریش] بهتراند از این جماعتها یا شما را حکم خلاصى است در کتابهاى پیشین؟. ﴿43﴾آیا میگویند: ما جماعتى انتقام کنندهایم؟. ﴿44﴾شکست داده خواهد شد این جماعت را و بگردانند ایشان پشت. ﴿45﴾بلکه قیامت وعدهگاه ایشان است و قیامت سختتر و تلختر است. ﴿46﴾هرآیینه گناهکاران در گمراهى و جهالتند. ﴿47﴾[یاد کن] روزی که کشیده شود ایشان را در دوزخ بر روى ایشان. [گوییم]: بچشید دست رسانیدن دوزخ را. ﴿48﴾هرآیینه ما هر چیز را پیدا کردیم به اندازۀ مقرّر. ﴿49﴾و نیست حکم ما مگر یک کلمه، مانند گردانیدن چشم [1108]. ﴿50﴾و هرآیینه هلاک ساختیم امثال شما را، پس آیا هیچ پندگیرندهای هست؟. ﴿51﴾و هر چیزى که کردهاند مکتوب است در نامۀ اعمال. ﴿52﴾و هر خُورد و بزرگ نوشته شده است [1109]. ﴿53﴾هرآیینه پرهیزگاران در بوستانها و چشمهها باشند. ﴿54﴾هرآیینه متقیان در مجلس راستى باشند نزدیک پادشاه توانا. ﴿55﴾
[1103] یعنی سنگباران کرد. [1104] اشارت است به آن قصه که کافران از حضرت پیغامبرجمعجزه طلب کردند. خدای تعالی ماه را دو قطعه ساخت، یکی بر کوه ابوقبیس و دیگر بر کوهی قیقعان، والله اعلمُ. [1105] یعنی هلاک قوم او. [1106] یعنی برای انتقام خصومت کنان. [1107] مترجم گوید: حظیره، احاطه است که از شاخهای خشک و خار برای گوسفند بنا کنند و آن به مرور زمان پایمال مواشی میگردد. خدای تعالی به آن پایمال شده تشبیه داد.
مکی است و دارای (55) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره به سبب افتتاح با خبر دادن حق تعالی از دو پاره شدن ماه به عنوان معجزهای برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، «قمر» نامیده شد.
قبلا در بیان فضیلت سوره «ق» نیز نقل کردیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دو سوره «ق» و «قمر» را در نمازهای عید اضحی و فطر میخواندند زیرا این دو سوره، مشتمل بر مژدهها، هشدارها، بیان آغاز و اعاده آفرینش، توحید، نبوت و غیر آن از مقاصد عظیماند.
صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» میگوید: «این سوره از آغاز تا انجام خود، حملهای سخت کوبنده و محکم بر دلهای دروغانگاران هشدارهای الهی است، به همان اندازه که آرامبخش نیرومند و محکمی برای دلهای مؤمنان و باورمندان است».
﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ١﴾
«قیامت نزدیک شد» یعنی: قیامت به اعتبار زمانی که از عمر دنیا بعد از نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم باقی مانده و در مقایسه با آنچه که از عمر دنیا گذشته است، نزدیک شد. البته مرور قرنها بعد از نزول این آیه و گذشت دهها قرن دیگر نیز، در عمر دنیایی که آن را دانشمندان معاصر پنج میلیارد سال یا بیشتر از آن تخمین زدهاند، چیزی به حساب نمیآید لذا قیامت به این اعتبار نزدیک است که هر امر آمدنیای نزدیک میباشد. در حدیث شریف به روایت انس رضی الله عنه آمده است که روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ـ در حالی که آفتاب مشرف به غروب بود ـ برای اصحابشان سخنرانی میکردند پس فرمودند: «سوگند به ذاتی که جانم در قبضه قدرت اوست، از عمر دنیا نسبت به آنچه که از آن گذشته، باقی نمانده است جز به اندازه زمانی که از این روز شما نسبت به آنچه که از آن گذشته، باقی مانده است و ما هماکنون جز چیز اندکی از خورشید نمیبینیم».
«و از هم شکافت ماه» یعنی: ماه ـ به عنوان معجزهای برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شقگردید و دو پاره شد. عثمان بن عطاء از پدرش روایت کرده است که در معنای این بخش از آیه گفت: «ماه به زودی شکافته خواهد شد». یعنی: تا هنوز شکافته نشده است. و کسانی از اهل تفسیر که مشرب حکما را دارند و خرق و التیام در جسم سماوی را قبل از وقوع قیامت جایز نمیدانند، نیز بر این نظرند. اما ابنکثیر میگوید: «انشقاق و دو پارهشدن ماه، در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به وقوع پیوست،که این واقعه در احادیث متواتر با اسانید صحیح به اثبات رسیده و در میان علما مورد اتفاق میباشد. و این یکی از معجزات پردرخشش و قاطع آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بود». بخاری، مسلم و غیر ایشان از انس رضی الله عنه روایت کردهاند که فرمود: «مردم مکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درخواست کردند که برایشان نشآنهای را بنمایاند پس آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم ماه را به صورت دو پاره به آنان نمایاندند تا بدانجا که کوه حراء در میان دو پاره ماه واقع شد». در روایت دیگری آمده است که: «یک پاره ماه بالای کوه قعیقعان و پاره دیگر آن بر کوه ابوقبیس قرار گرفت». همچنین بخاری ومسلم از ابن مسعود رضی الله عنه روایت کردهاند که فرمود: در عهد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ماه به دو پاره شق شد، پارهای بالای کوه و پارهای دیگر پایینتر از آن. در این اثنا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «اینک بنگرید». یعنی معجزهای را که درخواست کرده بودید، مشاهده کنید.
﴿وَإِن یَرَوۡاْ ءَایَةٗ یُعۡرِضُواْ وَیَقُولُواْ سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ٢﴾
«و هرگاه» کافران قریش «نشانهای ببینند» یعنی: معجزهای برای آنحضرت صلی الله علیه و آله و سلم ببینند که دال بر نبوت ایشان باشد؛ «اعراض کنند» و از تصدیق و ایمان به آن روی برتابند «و گویند: سحری است مستمر» یعنی: این معجزه، سحری است نیرومند و سخت که بر هر سحر دیگری فایق میآید. آنگاه که یک چیز قوی و مستحکم باشد، اعراب میگویند: «استمر الشی». یا مرادشان از «مستمر» این بود که این معجزه، جادویی دنبالهدار و مستمر است.
مفسران در بیان سبب نزول آیه میگویند: آنگاه که ماه دو پاره شد، مشرکان گفتند: محمد صلی الله علیه و آله و سلم ما را سحر کرده است پس، از مسافران راهها بپرسید که آیا آنان نیز این پدیده را دیدهاند یا خیر؟ و از مسافران سؤال کردند. آنها نیز گفتند: بلی! ما این پدیده را دیدهایم. آنگاه آیات (1 ـ 2) نازل شد. ابن مسعود رضی الله عنه میگوید: من خود قبل از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، ماه را به شکل دو پاره در مکه دیدم. پس مشرکان گفتند: ماه جادو شده است!! آنگاه این آیه نازل شد.
﴿وَکَذَّبُواْ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَکُلُّ أَمۡرٖ مُّسۡتَقِرّٞ٣﴾
«و دروغ شمردند» کافران نبوت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را «و هوی و هوسهای خویش را» که شیطان با وسوسههای خود برایشان آراست «پیروی کردند» و حق را بعد از ظهور آن رد نمودند «و هر کاری مستقری دارد» یعنی: هر کاری به سرانجامی منتهی میشود؛ از ناکامی یا پیروزی در دنیا و نیکبختی یا بدبختی در آخرت اما نهایتا خیر در اهل خیر و شر در اهل شر قرار میگیرد. یا معنی این است: برای هر کار حقیقتی است؛ پس آنچه از آن حقیقت که در دنیا مقدر باشد، به زودی نمایان میشود و آنچه که به آخرت موکول شده باشد، نیز به زودی شناخته میشود.
در این آیه نیز تسلیتی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مژدهای به ایشان است که پیروزی به زودی در دنیا همپیمانشان خواهد بود و در آخرت نیز درجات بلند و بهشت جاویدان از آن ایشان و پیروانشان است.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّنَ ٱلۡأَنۢبَآءِ مَا فِیهِ مُزۡدَجَرٌ٤﴾
«و قطعا از خبرها آنچه که در آن درس عبرت است، بدیشان رسیده است» یعنی: قطعا از اخبار امتهای دروغ انگار پیشین که داستانهایشان در قرآن بیان شده است، چنان درسها و موعظههایی به کفار مکه رسیده است که تأمل در آنها برای دست برداشتنشان از آن شرراتها و بدیها کافی است.
﴿حِکۡمَةُۢ بَٰلِغَةٞۖ فَمَا تُغۡنِ ٱلنُّذُرُ٥﴾
«حکمتی است بالغه» یعنی: قرآن به عنوان حکمتی رسا و تامه که در محکمی و استواری خود در اوجگاه اعتلا قرار دارد و در آن هیچ نقص و خللی نیست، بدیشان آمده است «ولی هشدارها سود نمیدهد» یعنی: هرگز بیم دادنها و هشدارها به حال معاندان سودی نمیبخشد زیرا عنادشان، آنان را از پذیرش حق برمیگرداند.
﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡۘ یَوۡمَ یَدۡعُ ٱلدَّاعِ إِلَىٰ شَیۡءٖ نُّکُرٍ٦﴾
«پس» ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! «از آنان روی برتاب» و خود را در دعوتشان خسته و رنجور نکن، از آنجا که بیم و هشدار در آنان تأثیر گذار نیست «روزی که دعوتگربه سوی چیزی ناشناخته دعوت میکند» یعنی: ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! این روز را برای آنان انتظار بکش. دعوتگر: اسرافیل علیه السلام است و ﴿شَیۡءٖ نُّکُرٍ﴾ رخداد وحشتناک و غریبی است که آن را از بس بزرگ میبینند، نمیشناسند چرا که قبل از آن با نظیر چنان امر بزرگی شناخت نداشته و مانند آن را ندیده بودند و آن رخداد وحشتناک، رفتن به سوی صحنه هولناک حساب روز قیامت است.
﴿خُشَّعًا أَبۡصَٰرُهُمۡ یَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ کَأَنَّهُمۡ جَرَادٞ مُّنتَشِرٞ٧﴾
«در حالی که چشمهای خود را فروهشتهاند» یعنی: روزی که از قبرهای خود بیرون میآیند، چشمهایشان خوار و ذلیل است از بس که احساس ذلت و پستیمیکنند «چون ملخهای پراکنده از قبرها بر میآیند» یعنی: در اثر ذلت و خواری، با چشمان ضعیف و خستهای از گورهای خود بیرون میآیند، گویی در کثرت و بههم آمیختگیشان مانند ملخهای پراکنده انبوهی هستند که به همدیگر درآمیختهاند.
﴿مُّهۡطِعِینَ إِلَى ٱلدَّاعِۖ یَقُولُ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا یَوۡمٌ عَسِرٞ٨﴾
«به سرعت» و بدون هیچ درنگ و تأخیری «به سوی آن دعوتگر» که اسرافیل علیه السلام است «میشتابند. کافران میگویند: امروز چه روز دشواری است» آری! آن روز بر کفار روز سخت و دشواری است ولی بر مؤمنان سخت نیست چنانکه از مفهوم مخالف این آیه دانسته میشود.
﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ فَکَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ وَٱزۡدُجِرَ٩﴾
«پیش از آنان» یعنی: پیش از قریش، امتهای دیگر و از جمله «قوم نوح نیز به تکذیب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند» انتساب نوح علیه السلام به عبودیت حق تعالی، گرامیداشت و تشریفی برای او و تنبیهی بر این حقیقت است که فقط نوح علیه السلام بود که در آن وقت هدف از آفرینش خود را ـ که همانا عبودیت است برآورده گردانید، چه در آن هنگام بر روی زمین جز او عابد دیگری برای خداوند عزوجل وجود نداشت «و گفتند: دیوآنهای است» امت نوح علیه السلام به وی نسبت دیوانهگی را دادند «و با او به درشتی برخورد شد» یعنی: نوح علیه السلام با انواع زجر و شکنجه و دشنام و خشونت، از میدان تبلیغ رسالت و تبیین نبوت رانده شد و از سوی آنان تحت فشار قرار گرفت.
﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ١٠﴾
«پس دعا کرد به جناب پروردگار خویش که: من مغلوب شدم؛ به داد من برس» وبرای من و دین خویش از آنان انتقام بگیر. بدینگونه بود که نوح علیه السلام طالب نصرت بر آنان شد چرا که به تمرد، سرکشی و پافشاری آنان بر گمراهی پی برده و از آنان تماما مأیوس شده بود. روایت شده است که: یکی از آنان میآمد و نوح علیه السلام را به زیر پای خود افگنده گلویش را آنچنان میفشرد که از خفگی بیهوش بر زمین میافتاد و چون به هوش میآمد، چنین دعا میکرد: «اللهم اغفر لقومی فإنهم لا یعلمون». «بار الها! بر قومم بیامرز زیرا آنان نمیدانند».
﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ١١﴾
«پس درهای آسمان را به آبی بسیار ریزان گشودیم» که سخت، پیاپی و سیلآسابر آنان فرومیریخت.
﴿وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُیُونٗا فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ١٢﴾
«و از زمین چشمهها برشکافتیم» یعنی: همه زمین و حتی درون تنورها را که جایگاه فروزش آتش است، چشمههای روان و بر شکافتهای گردانیدیم؛ «تا آب برای کاری که مقدر شده بود، به هم پیوست» یعنی: تا سرانجام، آب آسمان و آب زمین برای انجام امری که در باره آنان فیصله شده بود، جمع شد و به هم پیوست.آن امر فیصله شده، همانا هلاکتشان با غرق در آب بود.
﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ١٣﴾
«و او را بر کشتی تختهدار و میخ آجین سوار کردیم» یعنی: نوح علیه السلام را بر کشتیای که تختههای عریضی داشت و میخها آن تختهها را به هم محکم پیوسته بود، سوارکردیم. مراد این است که کشتی نوح علیه السلام ، سخت استوار و مستحکم بود.
﴿تَجۡرِی بِأَعۡیُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن کَانَ کُفِرَ١٤﴾
«زیر نظر ما روان بود» یعنی: آن کشتی در منظر و دیدگاه ما و با حفظ و نگهداشت ما، روان بود «به عنوان جزای کسی که او را ناسپاسی کرده بودند» یعنی: روان کردن کشتی، پاداشی برای نوح علیه السلام بود؛ همان کسی که برایشان نعمتی بود و آنها این نعمت را کفران و ناسپاسی کرده بودند. یا معنی این است: آنان به عنوان جزا و انتقامی برای نوح علیه السلام که دعوتش را مورد انکار قرار داده بودند، غرق ساخته شدند.
﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ١٥﴾
«و به راستی آن را آیتی باقی گذاشتیم» یعنی: به راستی آن کشتی را به عنوان عبرتی برای عبرتگیران باقی گذاشتیم چنان که تا هنوز هم از وجود کشتی نوح علیه السلام بر کوه «آرارات» سخن میرود. بهقولی معنی این است: این برخوردی را که با آنان کردیم، به عنوان عبرت و موعظهای برای آیندگان باقی گذاشتیم «پس آیا هیچ پندگیرندهای هست» که از این نشانه، پند و عبرت گیرد؟.
﴿فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ١٦﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» یعنی: عذاب و هشدارهای من بهگونهای هولناک و عجیب بود که در وصف نمیگنجد و بدینگونه بود که برای پیامبر خود نوح علیه السلام انتقام گرفتیم.
﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ١٧﴾
«و هر آینه قرآن را برای ذکر» یعنی: برای یادگیری و حفظ «آسان کردیم» وکسی را که جویای حفظ آن باشد، بر یادگیری آن یاری نمودیم. بهقولی دیگر معنی این است: قرآن را برای پندگرفتن و موعظه پذیری آماده کردیم چرا که در آن انواع پند و اندرز قرار دادیم «پس آیا هیچ پندپذیری هست» که از مواعظ وعبرتهای آن پند و عبرت گیرد. آیه کریمه انگیزشی است بر فراگیری و آموختن قرآن، بسیار تلاوت نمودن آن و شتاب کردن در طلب فهم معانی آن. چنانکه نظیر این معنی در آیه (97) از سوره «مریم» نیز آمده است. ابن عباس رضی الله عنه میگوید: «اگر خدای عزوجل قرآن را بر زبان انسآنها آسان نمیکرد، هرگز احدی از خلق نمیتوانست که به کلام وی نطق کند». حکمت در تکرار ﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ﴾ تجدید تنبیه و هشدار در مورد لزوم پند گرفتن از قرآن است زیرا هر تکراری در قرآن برای تثبیت و پایدار ساختن معانی در نفوس انسآنها میباشد.
﴿کَذَّبَتۡ عَادٞ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ١٨ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِیحٗا صَرۡصَرٗا فِی یَوۡمِ نَحۡسٖ مُّسۡتَمِرّٖ١٩﴾
«عاد به تکذیب پرداختند» عاد: قوم هود علیه السلام بودند که او در میانشان به پیامبری مبعوث شد اما به تکذیب وی پرداخته و او را آزار و شکنجه دادند «پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» یعنی: بشنوید که عذاب و انذار ما برای آنان چگونه بود: «ما بر آنان بادی صرصر فرستادیم» یعنی: بادی بسیار سرد. بهقولی: باد صرصر بادی است که صدای سخت و هولناکی داشته باشد «در روزی شوم دنبالهدار» یعنی: در روزی که شومی و ناخجستهگی آن پیوسته و مستمر بود و با نحوست خود چنان برآنان استمرار یافت که تماما هلاکشان گردانید. ابنکثیر میگوید: «نحوست آن روز بدین جهت مستمر بود که عذاب دنیوی آنها را به عذاب اخروی پیوست گردانید». ابن عباس رضی الله عنه میگوید: «این عذاب در آخرین چهارشنبه ماه نازل شد و کوچک و بزرگ آنان را نابود کرد». مراد این است که آن روز، بر کفار قوم عاد نحس و شوم بود، نه بر پیامبرشان و بر مؤمنان پس ذات آن روز نحس نبود بنابراین، تشاؤم به عدد (13) و امثال آن از اعداد، شرعا صحیح نیست.
﴿تَنزِعُ ٱلنَّاسَ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ٢٠﴾
آن باد صرصر چنان باد سختی بود «که مردم را از جا میکند» یعنی: آنان را از زیر پایشان همچون بر کندن درخت خرما از بن و ریشه، از جا میکند. مجاهد میگوید: «باد صرصر آنها را از زمین بر میکند و بر سرهایشان محکم بر زمین میکوفت چنان که گردنهایشان خرد گشته و سرهایشان از بدنهایشان جدا میشد». بهقولی معنی این است: آن باد صرصر مردم را از خانههایشان بیرون میکشید و از زمین بر میکند «گویی آنان تنههای درختان خرمای از ریشه برکندهای بودند» خداوند متعال آنان را در درازی قد و قامتشان ـ آنگاه که باد آنها را از جا برمیکند و بر روهایشان بر زمین میکوبید ـ به درختان خرمایی تشبیه کرده که بر زمین میافتند در حالیکه سر ندارند. منقعر: یعنی کنده شده از ریشه خویش.
﴿فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ٢١ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٢٢﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» تکرار این عبارت برای تهویل و افگندن بیم و هراس در دلهاست «و قطعا قرآن را برای پند آموزی آسان کردهایم پسآیا هیچ پندپذیری هست؟» تکرار این عبارت نیز چنانکه گفتیم، برای تجدید تنبیه و توجه دادن به آنهاست. مفسران برای (للذکر) همچون آیه (17) دو معنی بیان کردهاند؛ یکی «پندپذیری» که این معنی به مقام و سیاق مناسبتر است و دیگری «حفظ» و یادگیری. چنانکه روایت شده است: «هیچ کتابی از کتابهای الهی همانند قرآن از اول تا آخر حفظ شده نبوده است».
﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِٱلنُّذُرِ٢٣﴾
«قوم ثمود هشداردهندگان را تکذیب کردند» یعنی: قوم ثمود پیامبرانی را که بهسویشان فرستاده شده بودند، تکذیب کردند. یا معنی این است: آنان پیامبرشان صالح علیه السلام را دروغزن شمردند و به صیغه جمع ذکر شد زیرا هرکس یکی از انبیا علیهم السلام را تکذیب کند، در حقیقت سایر آنان را نیز تکذیب کرده است چه پیامبران علیهم السلام همه در دعوت به سوی اصول و کلیات شرایع الهی، اتفاق و هماهنگی کاملی داشتهاند.
﴿فَقَالُوٓاْ أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ٢٤﴾
«و گفتند» قوم صالح علیه السلام «آیا تنها بشری از خودمان را پیروی کنیم؟» یعنی: چگونه بشری را پیروی کنیم که از جنس خود ماست و بهعلاوه او تک و تنهاست و بر دعوت خود هیچ پیروی ندارد؟ «در این صورت ما واقعا در گمراهی خواهیم بود» یعنی: اگر ما از او پیروی کنیم، در این صورت، دور از حق و در اشتباه خواهیم بود «و در سعر» یعنی: در آن صورت، ما در عذاب و رنج و سختی خواهیم بود. بهقولی: مراد از (سعر) در اینجا دیوانهگی است، یعنی در صورت پیروی از صالح علیه السلام ، ما در دیوانهگی خواهیم بود.
﴿أَءُلۡقِیَ ٱلذِّکۡرُ عَلَیۡهِ مِنۢ بَیۡنِنَا بَلۡ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٞ٢٥﴾
«آیا از میان همه ما ذکر بر او فرود آمده است» یعنی: چگونه او از میان همه ما بهوحی و نبوت مخصوص گردانیده شده در حالیکه در میان ما کسانی هستند که از او به این کار سزاوارترند «نه بلکه او دروغگویی خود پسند است» یعنی: او دروغگویی است از حد متجاوز. اشر: نشاط و شادمانی، یا ناز و تکبر و غرور است.
﴿سَیَعۡلَمُونَ غَدٗا مَّنِ ٱلۡکَذَّابُ ٱلۡأَشِرُ٢٦﴾
«به زودی فردا خواهند دانست که دروغگوی گستاخ کیست» آیا صالح علیه السلام است یا آنان؟ مراد از فردا؛ وقت فرود آمدن عذاب بر آنان در دنیا، یا روز قیامت است.
﴿إِنَّا مُرۡسِلُواْ ٱلنَّاقَةِ فِتۡنَةٗ لَّهُمۡ فَٱرۡتَقِبۡهُمۡ وَٱصۡطَبِرۡ٢٧﴾
«هرآینه ما فرستنده ماده شتر هستیم» یعنی: بیرونآورنده آن از درون صخره هستیم؛ همانگونه که آنان پیشنهاد کردهاند. روایت شده است که صالح علیه السلام دو رکعت نماز گزارد و دعا کرد آنگاه صخرهای که قوم وی تعیین کرده بودند شکافته شد و کوهان شتر از آن پدیدار گشت و شتر بزرگ و عظیمالجثهای از آن بیرون آمد «برای آزمایش آنان» یعنی: برای ابتلا و امتحانشان «پس مراقب آنان باش» ای صالح علیه السلام که چه میکنند «و شکیبایی کن» بر آزارهایی که از سوی آنان به تو میرسد.
﴿وَنَبِّئۡهُمۡ أَنَّ ٱلۡمَآءَ قِسۡمَةُۢ بَیۡنَهُمۡۖ کُلُّ شِرۡبٖ مُّحۡتَضَرٞ٢٨﴾
«و به آنان خبر ده که آب در میانشان» یعنی: در میان قوم ثمود و میان شتر «تقسیم شده است» یک روز از آن شتر است و روز دیگر از آنان چنان که حق تعالی میفرماید: ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾ [الشعراء: 155]. «آبشخوری برای او و آبشخور روزی معین برای شماست». «هر کدام را آب به نوبت خواهد بود» یا هر کدام در حصهای از آب حاضر باشند. شرب: حصه و بهرهای معین از آب است. مجاهد میگوید: «یعنی قوم ثمود در روز نوبت خود بر آب حاضر بوده و از آن بیاشامند و در روز نوبت شتر شیر آن را بدوشند». ابن عباس رضی الله عنه میگوید: «در روز نوبت آنان، شتر چیزی از آب را نمینوشید و به آنها شیر میداد و آنها از شیر آن در نعمت بودند و چون روز نوبت شتر می بود، همه آب را مینوشید به طوری که از آن آب چیزی باقی نمیماند».
﴿فَنَادَوۡاْ صَاحِبَهُمۡ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ٢٩﴾
«پس رفیقشان را صدا کردند» یعنی: قبیله ثمود از این تقسیم دلتنگ شده رفیقشان را ندا کردند و او را بر پی کردن شتر برانگیختند و او فرد بدبخت و شروری به نام «قدار بن سالف» بود؛ «پس او دست درازی نمود و شتر را پی کرد» یعنی: او بر شتر حمله برد و آن را پی کرد، یا بر دست دراز کردن به اسباب پی کردن شتر جسارت نموده و شتر را پی کرد. محمد بن اسحاق میگوید: «قدار در بن درختی بر سر راه شتر صالح کمین گرفت و ابتدا تیری به سوی آن انداخت و با آن تیر عضله ساق پایش را هدف قرار داد، سپس با شمشیر بر او یورش برد و پی پای او را شکست آنگاه او را ذبح کرد».
﴿فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ٣٠﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» تفسیر نظیر این آیه در همین سوره گذشت و نیز آیه بعدی تفسیرکننده آن است:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَکَانُواْ کَهَشِیمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ٣١﴾
«هر آینه ما» در روز چهارم از پیکردن شتر «بر سرشان یک فریاد مرگبار فرستادیم» چنانکه در سور «هود» آمده است. مراد از آن: بانگ مرگبار جبرئیل علیه السلام است« و مانند خار و خاشاک در هم شکسته کومهها، ریز ریز شدند» محتظر: صاحب حظیره و کومه است که برای گوسفندان خویش آغل (پرچین) درست میکند تا آنها را از باد و سرما محفوظ دارد. پس آنان مانند خار و خاشاک خشک درون آغل گوسفندان شدند که بعد از فروافتادن از دیوارهای آغل، گوسفندان آن را پایمال میکنند.
﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٣٢﴾
«و هرآینه قرآن را برای پندآموزی آسان گردانیدیم پس آیا پند گیرندهای هست؟» تفسیر نظیر آن گذشت.
﴿کَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطِۢ بِٱلنُّذُرِ٣٣﴾
«قوم لوط هشداردهندگان را تکذیب کردند» تفسیر نظیر آن، در آیه (23) گذشت.
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ حَاصِبًا إِلَّآ ءَالَ لُوطٖۖ نَّجَّیۡنَٰهُم بِسَحَرٖ٣٤﴾
«هر آینه ما بر سر آنان باد سنگبار فروفرستادیم» حاصب: بادی است که آنان را با سنگریزه میزند «مگر خاندان لوط را» یعنی: جز لوط و پیروانش را «که به وقت سحر نجاتشان دادیم» سحر: یک ششم آخر شب پیش از طلوع بامداد است.
﴿نِّعۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَن شَکَرَ٣٥﴾
«نعمتی از جانب ما بود» یعنی: این نجات دادن، انعام و مهربانیای از جانب ما بر لوط علیه السلام و کسانی بود که از او پیروی کردند «هر که شکر گزارده، بدینسان او را پاداش میدهیم» یعنی: هرکس را که به ما و رسول ما مؤمن است و مطیع و به این ترتیب، شکرگزار نعمت ماست و آن را ناسپاسی نمیکند، این گونه پاداش میدهیم.
﴿وَلَقَدۡ أَنذَرَهُم بَطۡشَتَنَا فَتَمَارَوۡاْ بِٱلنُّذُرِ٣٦ وَلَقَدۡ رَٰوَدُوهُ عَن ضَیۡفِهِۦ فَطَمَسۡنَآ أَعۡیُنَهُمۡ فَذُوقُواْ عَذَابِی وَنُذُرِ٣٧﴾
«و لوط آنها را از عذاب ما سخت بیم داده بود» یعنی: لوط قومش را از گرفتن سخت خداوند متعال و از عذاب بسیار شدید او هشدار داده بود؛ «ولی در هشدارها به جدال برخاستند» یعنی: آنان در هشدارها شک نموده و آن را باور نکردند، سپس بدین حد از کفر و انکار نیز بسنده نکرده و جرم بزرگ دیگری را مرتکب شدند: «و از مهمانان او کام دل خواستند» یعنی: از لوط علیه السلام خواستند تا آنان را بر فرشتگانی که به صورت جوانانی امرد و خوبروی نزد وی آمده بودند، دسترسی دهد تا چنانکه عادتشان بود، با آنها بدکاری کنند زیرا زن گمراه لوط علیه السلام به آنان پیغام فرستاده و از آمدن چنین مهمانان خوبرویی برای لوط علیه السلام ، آگاهشان کرده بود پس همینکه این خبر را شنیدند، از همه جا شتابان به سوی لوط علیه السلام روی آوردند ولی او در را به رویشان بست اما آنها شروع به شکستن در کردند و لوط علیه السلام پیوسته از آنان میخواست که از مهمانانش دست بردارند «پس دیدگانشان را محو ساختیم» یعنی: چشمانشان را کاملا محو کردیم به طوری که هیچ شکافی در آنها دیده نمیشد چنان که باد نشانههای راه را با خاکی که بر روی آنها میپوشاند، محو میکند. بهقولی: خداوند عزوجل نور چشمانشان را از بین برد، با آنکه چشمانشان به حال خود باقی بود. «و گفتیم: عذاب و هشدارهای ما را بچشید» یعنی: حاصل و مزه هشدارهای ما را بچشید. تفسیر نظیر آن نیز گذشت.
﴿وَلَقَدۡ صَبَّحَهُم بُکۡرَةً عَذَابٞ مُّسۡتَقِرّٞ٣٨﴾
«و به راستی که سپیدهدم عذابی پیگیر به سر وقت آنان آمد» یعنی: به هنگام بامداد؛ عذابی عام، فراگیر و پیوسته برآنان فرود آمد که در میانشان جا گرفت و از آنان هرگز قطع نشد تا تماما نابودشان کرد. یا مراد این است که آن عذاب، عذابی متصل و در پیوسته به عذاب آخرت بود. فایده آوردن قید «بکره» بعد از «صبحهم»، بیان رخ داد عذاب بر آنان در نخستین لحظات بامداد است زیرا صبح بر زمانی دوامدار تا بعد از سپیده و تا هنگام طلوع خورشید اطلاق میشود و چون بعد از بیان صبح، «بکره» اضافه شد؛ این قید مفید این معنی گردید که فرود آمدن عذاب بر آنان در اولین لحظات بامداد بود.
﴿وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٤٠﴾
«پس عذاب و هشدارهای مرا بچشید و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کردهایم پس آیا هیچ پندپذیری هست؟» بیضاوی میگوید: «خداوند متعال این دو پیام را در هر داستانی تکرار نمود، برای اشعار و اعلام این حقیقت که تکذیب هر یک از پیامبران مقتضی فرود آمدن عذاب بوده و گوش سپردن به هر داستانی، مستدعی پندگرفتن و هشدارپذیری است و نیز به این منظور که تنبیه و بیدارباش خود را تجدید نماید تا سهو و غفلت بر انسآنها چیره نشود. حکمت در تکرار:﴿فَبِأَیِّ ءَالَآءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ﴾ [الرحمن: 16]، ﴿فَوَیۡلٞ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُکَذِّبِینَ١١﴾ [الطور: 11] و مانند آنها نیز همین است». اما دلیل اینکه حق تعالی آیه: ﴿فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ١٦﴾ [القمر: 16] را در این داستان تکرار نکرد چنان که درسه داستان دیگر تکرار نمود؛ این است که: سه بار تکرار آن به حد کافی مفید تأکید است و دیگر به تکرار مجدد آن نیازی نیست.
هدف از بیان این داستانها در کل، پند و عبرتگرفتن انسآنها از آنهاست. البته حق تعالی قرآن کریم را برای پندپذیری و عبرتگرفتن آسان و آماده نموده است.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ ٱلنُّذُرُ٤١﴾
این داستان پنجم و آخرین داستانی است که با ایجاز در این سوره بیان شده است.
«و در حقیقت هشدار دهندگان» که موسی و هارون علیهماالسلام بودند «به سراغ آل فرعون آمدند» یعنی: آنها به سراغ خود فرعون و قوم وی آمدند. و خداوند عزوجل به ذکر «آل فرعون» اکتفا نموده و از خود وی نام نبرد زیرا او پیشوایشان بود پس او به دریافت این هشدار اولی و خواهی نخواهی در تحت این معنی داخل است. فرق در میان «آل» و «قوم» این است که: قوم از آل عام تر میباشد زیرا قوم همه کسانی هستند که رئیس و سردمدار به امورشان میپردازد و آنان از وی حرف شنوی دارند اما آل: فقط کسانی هستند که خیر و شرشان به رئیس، یا خیر و شر رئیس به آنان بر میگردد. همچنین جایز است که مراد از «نذر» نه هشدار دهندگان بلکه آیات و معجزاتی باشد که موسی علیه السلام به وسیله آنها هشدارشان داد.
﴿کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا کُلِّهَا فَأَخَذۡنَٰهُمۡ أَخۡذَ عَزِیزٖ مُّقۡتَدِرٍ٤٢﴾
«اما آنها همه معجزات ما را دروغ شمردند» مراد؛ معجزات نه گانهای است که ذکر آنها در چندین سوره گذشت «پس آنان را چنان فروگرفتیم که زبردستی توانمند گیرد» یعنی: آنها را بسان فروگرفتن کسی که در انتقام گیری غالب و بر نابودسازی تواناست و هیچ چیز او را ناتوان نمیگرداند، فرو گرفتیم.
ملاحظه میشود که امتهای پنجگانه ذکر شده در این سوره؛ یعنی اقوام نوح، عاد، ثمود، قوملوط و آل فرعون همه در جرم و جزا مشترکاند زیرا جرم همه آنان تقریبا یک چیز است و آن عبارت از: کفر به خداوند عزوجل ، تکذیب پیامبران علیهم السلام و ارتکاب معاصی دیگری است و هرچند جزای آنها در میان طوفان، باد صرصر، بانگ مرگبار جبرئیل علیه السلام ، باد سنگبار و غرق، گوناگون میباشد ولی نتیجه همه آنها یکی است و آن براندازی و ریشهکن ساختن کلی آنهاست. پس این داستانها همه، برای کفار قریش و امثالشان از کفار دروغانگار تا روز قیامت عبرت آموز است.
﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣﴾
ای مردم مکه و ای کسانی که دعوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به شما رسیده است: «آیا کافران شما از همه اینان» که برشمردیم «برترند؟» یعنی: باید شما مردم مکه یاقوم عرب بدانید که کفارتان از کفار امتهای پیشین که به سبب کفرشان نابود ساخته شدند، بهتر نیستند پس دلیلی وجود ندارد که شما از عذابی که بر اثر تکذیب به آنان رسید، در امن و امان قرار داشته باشید؛ «یا شما را در کتابهای آسمانی حکم برائت است» که هرکس از شما کفر و انکار ورزید، از عذاب خداوند عزوجل ایمن باشد؟! قطعا چنین نیست.
﴿أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤﴾
«یا میگویند: ما جمعی کینستان و هم پشتیم» یعنی: ما قریشیان گروهی هستیم که هیچ نیرویی توان رویارویی با ما را ندارد، به سبب کثرت شمار و امکانات ما و اینکه کار ما چنان به همپشتی و یکپارچگی متکی است که مغلوب نمیشویم بلکه بر دشمنانمان پیروز شده و از آنان انتقام میگیریم.
﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾
«زودا که این جمع» یعنی: جمع کفار مکه، یا کفار عرب بهطور عام «در هم شکسته شوند و پشت کنند» و چنین هم شد زیرا خدای عزوجل آنان را در روز بدر شکست داد به طوری که رؤسای شرک و سردمداران کفر کشته شدند و دیگران نیز پشت کردند پس سپاس خدای راست عزوجل . در حدیث شریف به روایت بخاری و نسائی از ابن عباس رضی الله عنه آمده است که فرمود: در حالیکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز بدر در قبه مخصوص خود قرار داشتند، به بارگاه پروردگار خویش بهزاری مناجات کرده و گفتند: «أنشدک عهدک ووعدک، اللهم إن شئت لم تعبد بعد الیوم فیالأرض أبدا». «پروردگارا! تو را به عهد و وعدهات به جد سوگند میدهم؛ بارخدایا! اگر میخواهی که بعد از امروز دیگر هرگز در زمین مورد پرستش قرار نگیری...». در این اثنا ابوبکر رضی الله عنه دست آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم را گرفت و گفت: «کافی است یا رسولالله! بر پروردگارتان سخت الحاح و اصرار نمودید». آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از قبه خود بیرون آمده و درحالی که با زره خود شتابان حرکت میکردند، میگفتند: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾ [القمر: 45-46]. اما در روایت دیگری آمده است که: «در میان نزول این آیه و غزوه بدر، هفت سال فاصله بود». که بنابراین روایت، آیه کریمه دربرگیرنده معجزهای غیبی میباشد زیرا از حقیقتی خبر میدهد که هفت سال بعد روی داد پس آیه کریمه مکی است بلکه سوره نیز ـ چنانکه گذشت ـ تماما مکی میباشد.
ابنجریر از ابنعباس رضی الله عنه در بیان سبب نزول این آیه کریمه روایت میکند که فرمود؛ کفار قریش در روز بدر گفتند: ﴿نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ﴾ [القمر: 44]. «ما جمعی کینستان و هم پشتیم» پس نازل شد: ﴿سَیُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَیُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾ [القمر: 45]. «زودا که این جمع در هم شکسته شوند و پشت کنند».
﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾
«بلکه وعدهگاهشان قیامت است» یعنی: قیامت وعدهگاه عذاب اخروی آنهاست لذا این عذابی که در دنیا با کشتن، اسارت و سرکوبشان به آنان رسید؛ تمام عذابی نیست که به آنان وعده داده شده است بلکه این فقط مقدمهای از مقدمات و طلیعهای از طلیعههای عذاب اخروی است «و قیامت سختتر» و سهمگینتر است. یعنی: عذاب قیامت در زیان خود، از عذاب روز بدر بزرگتر است. ادهی و داهیه: رخداد سخت و سهمگینی است که هیچ راه درمانی ندارد. «و تلختر است» یعنی: عذاب قیامت در مرارت و تلخی خود از عذاب دنیا سختتر است.
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧﴾
مسلم و ترمذی در بیان سبب نزول این آیه از ابوهریره رضی الله عنه روایت کردهاند که فرمود: مشرکان قریش آمدند و با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره عقیده «قدر» بگومگو کردند پس خداوند عزوجل این آیه را تا فرمودهاش: ﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾ [القمر: 49] نازل کرد.
«قطعا مجرمان در گمراهی و سعرند» تفسیر نظیر این آیه در همین سوره گذشت. ابنحبان از ابیامامه باهلی رضی الله عنه روایت کرده است که گفت: سوگند بهخدا عزوجل که من از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: آیات ﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧﴾ [القمر: 47] تا ﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾ درباره قدریه نازل شده است. قدریه گروهیاند که میگویند: «انسان خالق و آفریننده افعال خویش است».
﴿یَوۡمَ یُسۡحَبُونَ فِی ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨﴾
«روزی که بر چهرههایشان در آتش کشیده شوند» و به آنان گفته شود: «آسیب دوزخ را بچشید» یعنی: جوشش گرما و شدت عذاب آن را تحمل کنید.
﴿إِنَّا کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾
«هر آینه ما هر چیزی را به اندازه» ای مقرر و معین که از قبل برای آن سنجیدهایم؛ «آفریدهایم». شایان ذکر است که اهل سنت با این آیه کریمه بر اثبات قدر سابق و ازلی خداوند متعال برای خلقش استدلال کردهاند و آن عبارت از علم حق تعالی به اشیاء قبل از وجود آنها و نوشتن و ثبت نمودن آنها در لوح محفوظ قبل از روی دادن آنهاست. چنانکه در حدیث شریف به روایت ابن عمر رضی الله عنهما آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کل شیء بقدر، حتی العجز والکسل». «همه چیز به اندازه و قدری از پیش تعیین شده است، حتی ناتوانی وکسالت». همچنین در حدیث شریف به روایت ابوهریره رضی الله عنه آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «از خدای عزوجل یاری بجوی و درمانده نشو و چنانچه پیش آمد ناگواری به تو رسید، بگو: قدر الله وماشاء فعل: خداوند عزوجل مقدر کرد و آنچه خواست انجام داد و نگو: لو أنی فعلت کذا لکان کذا، فإن لو تفتح عمل الشیطان: اگر من چنین میکردم، چنان میشد زیرا «اگر» «راه» را «به روی» کارشیطان میگشاید».
باید دانست که نوشتن سابق الهی در لوح محفوظ و علم سابق وی به اشیاء؛ به معنی اجبار و تحمیل وی بر بندگان نبوده و به هیچ وجه بر الزام و اجبار دلالت نمیکند بلکه فقط دال بر این امر است که تمام آنچه در پهنای هستی است، از قبل برای خداوند متعال معلوم بوده است. قرطبی میگوید: «عقیده اهل سنت بر این است که خدای سبحان همه اشیاء را مقدر کرده است؛ یعنی مقادیر، احوال و زمان وقوع و وجود اشیاء را قبل از ایجاد آنها دانسته و سپس آنها را بر همان نحوی که در علم سابق وی رفته است ایجاد مینماید بنابراین، هیچ رویدادی در عالم بالا و پایین واقع نمیشود مگر اینکه آن رویداد، از علم، قدرت و اراده حق تعالی صادر شده است نه از علم، اراده و قدرت خلقش بنابراین، خلق را در آنها نقش دیگری جز نوعی (اکتساب) و (کوشش) و (نسبت) و (اضافت) نیست چنان که قرآن و سنت بر این امر تصریح کردهاند پس آن گونه نیست که قدریه و غیر آنان میگویند: اعمال در حیطه قدرت ما است و ما آفریننده اعمال خویش هستیم اما آجال و مواعید به دست غیر ما میباشد».
همچنین جایز است که معنی آیه این باشد: «ما همه چیز را به اندازه مقدر و معین و به استواری و محکمی تمام آفریدهایم». که میان هردو معنی نوعی تلازم وجود دارد. در این صورت میتوان گفت که علم جدید با پی بردن به وجود هماهنگی میان ابعاد و احجام پدیدههای بسیاری از خلقت پروردگار، به ابعادی از حقیقت معنی این آیه دست یافته است.
﴿وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ کَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ٥٠﴾
«و فرمان ما جز یکبار نیست، چون چشم به هم زدنی» یعنی: حکم و فرمان ما در سرعت خود، یکبار یا یک کلمه است، مانند چشم به همزدنی. لمح بصر: بسته کردن و سپس باز کردن چشم است.
﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَآ أَشۡیَاعَکُمۡ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ٥١﴾
«و قطعا همانندان شما را سخت نابودکردیم» یعنی: ای گروه قریش! اشباه و امثال شما از کافران امتها، یا پیروان و یاران شما را سخت نابود کردیم «پس آیا پندگیرندهای هست؟» که از اندرزها و موعظهها پند گرفته و به حق بودن این پیامهاپی ببرد و بنابراین، از مجازات الهی و از اینکه بر وی همان رود که بر امتهای گذشته رفته است، بترسد؟.
﴿وَکُلُّ شَیۡءٖ فَعَلُوهُ فِی ٱلزُّبُرِ٥٢﴾
«و هر چه کردهاند در نامهها هست» یعنی: تمام آنچه که امتها از خیر یا شر انجام دادهاند، در لوح محفوظ نوشته شده است. بهقولی معنی این است: تمام آنچه که امتها از خیر یا شر انجام دادهاند، در نامههایی که فرشتگان نگهبان نوشته و ترتیب دادهاند، ثبت شده است.
﴿وَکُلُّ صَغِیرٖ وَکَبِیرٖ مُّسۡتَطَرٌ٥٣﴾
«و هر خرد و بزرگی نوشته شده» یعنی: همه چیز از اعمال خلق و سخنان و افعالشان ـ اعم از کوچک و بزرگ و با ارزش و بیارزش آنها ـ در لوح محفوظ نوشته شده است. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به عائشه رضی الله عنها فرمودند: «ای عائشه! از گناهان ناچیز شمرده شده بپرهیز زیرا برای آنها از جانب خداوند عزوجل پرسشی است».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤﴾
«بیگمان پرهیزگاران در میان باغها و جویبارهایند» یعنی: ایشان در باغها و جویبارهای متنوع و گوناگونی قرار دارند که از آب و سایر نوشابههای فرحبخش وگوارا؛ مانند عسل، شیر و شراب غیر سکر آور جاری ساخته شده است.
﴿فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾
آری! پرهیزگاران در میان باغها و جویبارهایند: «در مجلس و قرارگاه صدق» یعنی: در بهشتی که پسندیده است و سرای کرامت، فضل، جود و احسان پروردگار میباشد و در آن هیچ لغو، بیهودهگی و گناهی نیست «نزد فرمانروای توانایند» فرمانروایی که هیچ چیز او را ناتوان نمیکند و بر هر چیز که بخواهد تواناست پس بهشتیان نزد حق تعالی در مقام و منزلت بس گرامی و شریفی قرار دارند. خاطرنشان میشود که عندیت در اینجا، عندیت مکانی نیست.