تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ واقعه

سوره‌ واقعه

مکی‌ است‌ و دارای‌ (96)‌ آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ بدان‌ سبب «واقعه‌» نامیده‌ شد که‌ با فرموده‌ حق‌ تعالی: ﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١ [الواقعة: 1] آغاز شده‌ است‌.

فضیلت‌ آن: در باره‌ فضیلت‌ این‌ سوره‌ مبارکه‌ احادیثی‌ روایت‌ شده‌ است‌؛ از آن‌ جمله‌ حدیث‌ شریف‌ ذیل‌ به‌ روایت‌ انس‌ رضی الله عنه  است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «سوره‌ واقعه‌ سوره‌ توانگری‌ است‌ پس‌ آن‌ را بخوانید و به‌ فرزندانتان‌ نیز تعلیمش ‌دهید». ثعلبی‌ و ابن ‌عساکر در شرح‌ حال‌ عبدالله بن ‌مسعود رضی الله عنه  روایت‌ کرده‌اند: «عبدالله بن‌ مسعود رضی الله عنه  به‌ همان‌ بیماری‌ای‌ مصاب‌ شد که‌ در آن‌ رحلت‌ کرد پس‌ عثمان‌ بن ‌عفان‌ رضی الله عنه  به‌ عیادتش‌ رفت‌ و از او پرسید:

ای‌ عبدالله‌! از چه‌ بیماری‌ای‌ رنج‌ می‌بری‌؟

گفت: از بیماری‌ گناهان‌ خویش‌.

پرسید: به‌ چه‌ چیزی‌ میل‌ داری‌؟

گفت: به‌ رحمت‌ پروردگار خویش‌.

پرسید: آیا دستور ندهم‌ که‌ برایت‌ پزشکی‌ بیاورند؟

گفت: همان‌ پزشک‌ مرا بیمار ساخت‌.

پرسید: آیا برای‌ تو به‌ بخششی‌ دستور ندهم‌؟

گفت: مرا بدان‌ نیازی‌ نیست‌.

فرمود: این‌ بخشش‌، بعد از تو از آن‌ دخترانت‌ باشد.

گفت: ای‌ امیرالمؤمنین‌! آیا بر دخترانم‌ از فقر بیمناکید؟ من‌ به‌ دخترانم‌ دستور داده‌ام‌ که‌ در هر شب‌ سوره‌ واقعه‌ را بخوانند زیرا در حدیث‌ شریف‌ از رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم‌ که‌ فرمودند: «هر کس‌ در هر شب‌ سوره‌ واقعه‌ را بخواند، هرگز به‌ او فقر و فاقه‌ای‌ نمی‌رسد».

 

﴿إِذَا وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١

«چون‌ واقعه‌ واقع‌ شود» واقعه: اسمی‌ از اسمای‌ قیامت‌ است‌، مانند آزفه‌، حاقه‌ و غیر آن‌. قیامت‌ از آن‌ رو واقعه‌ نامیده‌ شد که‌ وقوع‌ آن‌ ثابت‌ و محقق ‌می‌باشد.

﴿لَیۡسَ لِوَقۡعَتِهَا کَاذِبَةٌ٢

«در وقت‌ وقوع‌ آن‌ هیچ‌ تکذیب‌ کننده‌ای‌ نیست‌» یعنی: در هنگام‌ وقوع‌ آن‌ دیگر تکذیبی‌ در کار نیست‌ و چون‌ اسرافیل ‌ علیه السلام  نفخه‌ آخر را بدمد دیگر اصلا تکذیبی‌ روی‌ نمی‌دهد و کسی‌ را نمی‌بینی‌ که‌ بگوید: قیامت‌ و معاد دروغ‌ است‌. مراد از واقعه: همان‌ دمیدن‌ آخر در صور است‌.

﴿خَافِضَةٞ رَّافِعَةٌ٣

«هم‌ فرودارنده‌ است‌ و هم‌ فرادارنده‌» یعنی: قیامت‌ گروه‌هایی‌ از کافران‌ اهل‌ جاه‌ و مقام‌ و فاسقان‌ اهل‌ منصب‌ و توانگری‌ را که‌ در دنیا بلندقدر بوده‌اند، فرومی‌دارد و پست‌ می‌گرداند و گروه‌هایی‌ از اهل‌ ایمان‌ را که‌ در دنیا بی‌نام‌ و نشان ‌بوده‌اند، بلندقدر می‌گرداند و رفعت‌ می‌دهد.

﴿إِذَا رُجَّتِ ٱلۡأَرۡضُ رَجّٗا٤

«آن‌ گاه‌ که‌ زمین‌ به‌ جنبشی‌ سخت‌ لرزانده‌ شود» تا بدانجا که‌ هر آنچه‌ بر روی ‌آن‌ است‌ ویران‌ می‌شود و همه‌ چیز ـ اعم‌ از کوه‌ها و غیر آن‌ ـ در هم‌ می‌شکند.

﴿وَبُسَّتِ ٱلۡجِبَالُ بَسّٗا٥

«و کوه‌ها سخت‌ خرد و ریز شود» بس: ریزه‌ریزه‌ شدن‌ است‌. گفته‌ می‌شود: بس ‌الشی‌؛ آن‌ گاه‌ که‌ کسی‌ چیزی‌ را خرد و ریز کند.

﴿فَکَانَتۡ هَبَآءٗ مُّنۢبَثّٗا٦

«پس‌ غباری‌ پراکنده‌» و متفرق‌ «گردند» چنان‌که‌ در شعاع‌ روزنه‌ خانه‌ به‌سوی ‌آفتاب‌، ذرات‌ غبار مانندی‌ دیده‌ می‌شود.

﴿وَکُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ٧

«و شما ازواج‌ سه‌گان‌های‌ باشید» یعنی: شما به‌ دسته‌ها و گروه‌های‌ سه‌گانه ‌تقسیم‌ می‌شوید. زوج: بر هر چیزی‌ که‌ از آن‌ همراه‌ با دسته‌ دیگری‌ یادآوری‌ شود و نیز بر جفت‌ نر و ماده‌ اطلاق‌ می‌شود.

﴿فَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَیۡمَنَةِ٨

آن‌ گاه‌ حق‌ تعالی‌ به‌ بیان‌ حال‌ این‌ گروه‌های‌ سه‌گانه‌ پرداخته‌ و می‌فرماید: «پس ‌اصحاب‌ میمنه‌» یعنی: یاران‌ دست‌ راست «چه‌ حال‌ دارند اصحاب‌ میمنه‌؟» یعنی: یاران‌ دست‌ راست‌ در چه‌ حال‌ و وصفی‌ قرار دارند؟ در بهترین‌ حال‌ و وصف‌. پس‌ استفهام‌ مفید بزرگداشت‌ شأن‌ و به‌ شگفت ‌آوردن‌ از خوبی‌ حال‌ آنان‌ است‌. اصحاب‌ میمنه: اهل‌ سعادت‌اند که‌ ایشان‌ را از سمت‌ راست‌ به‌سوی‌ بهشت‌ می‌برند و نامه‌های‌ اعمال‌شان‌ را به‌ دست‌ راست‌شان‌ می‌دهند.

﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡمَشۡ‍َٔمَةِ٩

«و اصحاب‌ شمال‌» یعنی: یاران‌ چپ «چه‌ حال‌ دارند اصحاب‌ شمال‌؟» آنان ‌اهل‌ شقاوت‌ و ضلالت‌اند که‌ آن‌ها را از سمت‌ چپ‌ به‌سوی‌ دوزخ‌ می‌برند و نامه‌های‌ اعمالشان‌ را به‌ دست‌ چپ‌شان‌ می‌دهند. آری‌! آنان‌ در حال‌ و وصف‌ بد و نامیمونی‌ قرار دارند زیرا در پرتگاه‌ حقارت‌ و دنائت‌ افگنده‌ می‌شوند. استفهام ‌در اینجا نیز مفید به‌ شگفت‌ واداشتن‌ از حال‌ و روز بد آنان‌ است‌.

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠

«و سبقت‌گیرندگان‌ خود ایشانند پیش‌ روندگان‌» یعنی: سومین‌ گروه‌، پیشتازان‌ و سبقت‌ گیرندگان‌ به‌سوی‌ ایمان‌ و جهاد و توبه‌ و اعمال‌ نیک‌اند و هم‌ آنانند که ‌به‌سوی‌ رحمت‌ خداوند عزوجل  و بهشت‌ وی‌ پیش‌ می‌تازند. به‌ این‌ ترتیب‌ خدای‌ متعال‌ روشن‌ می‌کند که‌ انسان‌ها در روز قیامت‌ به‌ سه‌ گروه‌ تقسیم‌ می‌شوند: دست ‌راستی‌ها که‌ اصحاب‌ بهشت‌اند، دست‌ چپی‌ها که‌ اهل‌ دوزخ‌اند و پیشتازان‌ سبقت‌گیرنده‌ به‌ پیشگاه‌ خدای‌  عزوجل ‌ و مقربان‌ بارگاه‌ وی‌؛ که‌ پیامبران‌، صدیقان‌ و شهدا می‌باشند. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ عائشه‌ رضی الله عنها  آمده‌ است‌ که‌رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «آیا می‌دانید که‌ پیشتازان‌ به‌سوی‌ سایه‌ (عرش‌) الهی‌ در روز قیامت‌ چه‌ کسانی‌اند؟ اصحاب‌ گفتند: خدا و رسولش‌ داناترند. رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: ایشان‌ کسانی‌ اند که‌ چون‌ حق‌ به‌ آنان‌ عرضه‌ شود، آن‌ را می‌پذیرند و چون‌ حق‌ از آنان‌ خواسته‌ شود، آن‌ را می‌بخشند و بر مردم‌ چنان ‌حکم‌ و داوری‌ می‌کنند که‌ بر خویشتن‌ حکم‌ می‌کنند». ابن‌ کثیر در تفسیر: ﴿وَکُنتُمۡ أَزۡوَٰجٗا ثَلَٰثَةٗ٧ [الواقعة: 7]. «و شما دسته‌های‌ سه‌گان‌های‌ باشید» می‌گوید: «یعنی‌ مردم‌ در روز قیامت‌ به‌ سه‌ دسته‌ تقسیم‌ می‌شوند؛ دسته‌ای‌ در طرف‌ راست‌ عرش پروردگار سبحان‌ قرار دارند و آنان‌ کسانی‌اند که‌ از پهلوی‌ راست‌ آدم‌ علیه السلام  بیرون‌آمده‌اند ... و سدی‌ می‌گوید: آنان‌ جمهور اهل‌ بهشت‌اند. دسته‌ دوم‌ در طرف ‌چپ‌ عرش‌ قرار دارند و آنان‌ عامه‌ اهل‌ دوزخ‌اند که‌ از پهلوی‌ چپ‌ آدم‌ علیه السلام  بیرون ‌آمده‌اند... ـ پناه‌ بر خدا عزوجل  از عملکرد آنان‌ ـ و دسته‌ سوم‌ پیشتازان‌ در بارگاه ‌خدای‌  عزوجل ‌اند که‌ ایشان‌ از اصحاب‌ یمین‌ بهره‌مندتر، مخصوص‌تر و به‌حق‌ تعالی‌ نزدیکترند و این‌ گروه‌؛ پیامبران‌، صدیقان‌ و شهیدان‌ می‌باشند که‌ تعدادشان‌ از اصحاب‌ یمین‌ کمتر است‌».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١

«آنانند همان‌ مقربان‌» یعنی: نزدیک‌ کرده‌گان‌ به‌سوی‌ پاداش‌ فراوان‌ الهی‌ و کرامت‌ و گرامیداشت‌ عظیم‌ وی‌.

﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ١٢

آن‌ مقربان‌ به‌ طور ابد «در بهشت‌های‌ پر ناز و نعمت‌» اند.

﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣

آن‌ مقربان‌؛ «جمعی‌ بسیارند از پیشینیان‌» ثله‌ : گروهی‌ است‌ که‌ شمار آن‌ در تحت‌ حصر نیاید. مراد از پیشینیان: امت‌های‌ سابق‌ از زمان‌ آدم‌ علیه السلام  تا بعثت‌ پیامبر ما حضرت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  می‌باشند.

﴿وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤

«و» آن‌ مقربان «اندکی‌اند از متأخران‌» یعنی: مقربان‌ از امت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  نسبت ‌به‌ پیشینیان‌ خود از امت‌های‌ دیگر اندک‌اند، به‌ سبب‌ بسیاری‌ پیامبران‌ در امت‌های پیشین‌ و بسیاری‌ کسانی‌ که‌ دعوت‌شان‌ را اجابت‌ گفته‌اند. به‌قولی‌ ـ که‌ ابن‌کثیر نیز آن‌را ترجیح‌ داده‌ است‌ ـ مراد این‌ است‌ که: مقربان‌ جمعی‌ بسیار از پیشینیان‌ امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم  و جمعی‌ اندک‌ از متأخران‌ همین‌ امت‌اند بنابراین‌، جمعی‌ بسیار از پیشینیان‌ مقرب‌ و پیشتاز امت‌ محمدی‌ در بهشت‌اند ولی‌ از متأخران‌ این‌ امت ‌مقربان‌ اندکی‌ در بهشت‌اند، برخلاف‌ اصحاب‌ یمین‌ (یاران‌ دست‌ راست‌) زیرا چنان‌که‌ می‌آید ـ از هردو مجموعه‌ پیشینیان‌ و متأخران‌شان‌ جمع‌ بسیاری‌ در بهشت‌اند پس‌ هیچ‌ امتناعی‌ ندارد که‌ اصحاب‌ یمین‌ این‌ امت‌ بیشتر از اصحاب‌ یمین ‌غیرشان‌ از امت‌های‌ دیگر باشند. بنابراین‌، از پیشتازان‌ و مقربان‌ اندک‌ و از جمع‌ بسیار بزرگ‌ اصحاب‌ یمین‌ این‌ امت‌ است‌ که‌ نصف‌ اهل‌ بهشت‌ تشکیل‌ می‌شود چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ یاران‌ خویش‌ گفتند: «إنی‌لأرجوا أن‌ تکونوا نصف‌ اهل‌الجنة». «من‌ امیدوارم‌ که‌ شما (امت‌ من) نصف‌ اهل ‌بهشت‌ باشید».

در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیات «13 ـ 39» از ابی‌هریره‌ رضی الله عنه  روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: چون‌ آیه ﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤ [الواقعة: 13-14]‌. «از پیشینیان‌ جمعی‌ بسیار و از متأخران‌ جمع‌ اندکی‌اند» نازل‌ شد، این‌ امر که‌ چرا شمار بهشتیان‌ امت‌های‌ قبل ‌بیشتر است‌، بر مسلمانان‌ دشوار آمد لذا بعد از آن‌ آیه: ﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣ وَقَلِیلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ١٤ [الواقعة: 13-14]. «از پیشینیان‌ و متأخران‌ جمعی‌ بسیارند» نازل‌ شد. هرچند این‌ روایت ‌سند قوی‌ و محکمی‌ ندارد.

خلاصه‌ این‌که: مجموع‌ این‌ امت‌ در بهشت‌ نسبت‌ به‌ غیر خود از امت‌ها در اکثریت‌ قرار دارند اما سابقان‌ و پیشتازان‌ امت‌های‌ گذشته‌ از سابقان‌ امت‌ ما بیشترند ولی‌ باز تابعان‌ امت‌ ما بیشتر از تابعان‌ و متأخران‌ امت‌های‌ دیگر می‌باشند. شایان ‌ذکر است‌ که‌ بسیار بودن‌ پیشتازان‌ امت‌های‌ پیشین‌ به‌سوی‌ بهشت‌، دلیل‌ دیگری‌ جز کثرت‌ انبیایشان‌ ندارد پس‌ اگر پیشتازان‌ امت‌های‌ پیشین‌ با ضمیمه ‌شدن‌ انبیایشان‌ به ‌ایشان‌ از ما بیشتر باشند بر پیشتازان‌ امت‌ ما هیچ‌ باکی‌ نیست‌.

﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مَّوۡضُونَةٖ١٥

«بر تخت‌های زربافته‌» یعنی: مقربان‌ بر تخت‌های بافته‌شده‌ از رشته‌های‌ طلا تکیه‌ داده‌اند. به‌قولی: (موضونه‌) تخت‌های مشبک‌ به‌ در و یاقوت‌ و زبرجد، یعنی تخت‌های گوهرن‌شان‌ است‌.

﴿مُّتَّکِ‍ِٔینَ عَلَیۡهَا مُتَقَٰبِلِینَ١٦

«که‌ روبروی‌ هم‌ برآن‌ها تکیه‌ داده‌اند» یعنی: مقربان‌ روبروی‌ هم‌ در کمال‌ انس‌ والفت‌ بر تخت‌های زربفت‌ گوهرنشان‌ نشسته‌اند و چنان‌ نیست‌ که‌ همدیگر را از پشت‌ سر ببینند و بعضی‌ به‌ قفای‌ بعضی‌ دیگر نگاه‌ کنند.

﴿یَطُوفُ عَلَیۡهِمۡ وِلۡدَٰنٞ مُّخَلَّدُونَ١٧

«بر گردشان‌ نوجوانان‌ جاویدان‌ می‌گردند» یعنی: بر گرد ایشان‌ برای‌ خدمتگزاری ‌نوجوانانی‌ می‌گردند که‌ به‌ ایشان‌ اختصاص‌ یافته‌اند و آن‌ نوجوانان‌ نه‌ پیر می‌شوند و نه‌ شادابی‌ و صفای‌ آن‌ها تغییر می‌کند. به‌قولی: آنان‌ نوجوانان‌ مسلمین‌ و به ‌قولی ‌دیگر : اطفال‌ مشرکین‌اند. این‌ امر نیز بعید نیست‌ که‌ آن‌ نوجوانان‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ این‌ خدمت‌ در خود بهشت‌ آفریده‌ شده‌ باشند.

﴿بِأَکۡوَابٖ وَأَبَارِیقَ وَکَأۡسٖ مِّن مَّعِینٖ١٨

آری‌! برگردشان‌ نوجوانان‌ جاویدان‌ می‌گردند؛ «با کوزه‌ها و ابریق‌ها» اکواب: کوزه‌هایی‌ است‌ دارای‌ دهانه‌های‌ مدور که‌ نه‌ دسته‌ دارد و نه‌ سرپوش‌. ابریق: آبریزی ‌است‌ که‌ دسته‌ و سرپوش‌ و نوله‌ دارد «و با جام‌هایی‌ از شراب‌ جاری‌» یعنی: از شراب‌ روان‌ چشمه‌های‌ شراب‌ بهشتی‌.

﴿لَّا یُصَدَّعُونَ عَنۡهَا وَلَا یُنزِفُونَ١٩

«که‌ بهشتیان‌ از آن‌» یعنی: از نوشیدن‌ آن‌ شراب‌ «سردرد نگیرند» چنان‌که ‌شرابهای‌ دنیا سبب‌ سردرد می‌شود «و نه‌ بد مست‌ شوند» تا خردهایشان‌ از بین‌ برود. ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  می‌گوید: «در شراب‌ چهار خصلت‌ است‌؛ مستی‌، سردرد، قی و پیشاب‌، که‌ خداوند عزوجل  شراب‌ بهشت‌ را از همه‌ این‌ها پاک‌ داشته‌ است‌».

﴿وَفَٰکِهَةٖ مِّمَّا یَتَخَیَّرُونَ٢٠

«و» می‌گردند آن‌ نوجوانان‌ خدمتگزار با «میوه‌هایی‌ از آنچه‌ بر می‌گزینند» یعنی: از بهترین‌های‌ آنچه‌ که‌ بهشتیان‌ به‌ میل‌ خود انتخاب‌ می‌کنند، هرچند که‌ همه میوه‌های‌ بهشتی‌ بهترین‌هاست‌.

﴿وَلَحۡمِ طَیۡرٖ مِّمَّا یَشۡتَهُونَ٢١

«و» می‌گردند آن‌ نوجوانان‌ خدمتگزار بر آنان‌ با «گوشت‌ مرغ‌» که‌ از دیگر گوشت‌ها بهتر و لذیذتر است‌ «از آنچه‌ خوش‌ دارند» و دل‌هایشان‌ بدان‌ میل‌ و رغبت ‌دارد. حکمت‌ در مقدم‌ کردن‌ میوه‌ بر گوشت‌ این‌ است‌ که‌ میوه‌ لطیف‌تر، در فرو بردن‌ سریعتر، در هضم‌ آسان‌تر، از نظر بهداشتی‌ سالم‌تر و برای‌ تحریک‌ اشت‌ها ممدتر است‌ به‌ طوری‌ که‌ انسان‌ را مهیای‌ خوردن‌ غذا می‌کند.

﴿وَحُورٌ عِینٞ٢٢

«و حور عین‌» یعنی: بهشتیان‌ از حور عین‌ همسرانی‌ دارند. حور در چشم‌ آن ‌است‌ که‌ سیاهی‌ آن‌ بسیار سیاه‌ و سفیدی‌ آن‌ بسیار سفید باشد. عین: یعنی‌ دارای ‌چشم‌های‌ درشت‌.

﴿کَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَکۡنُونِ٢٣

«مثل‌ لؤلؤ نهان‌ در میان‌ صدف‌» لؤلؤ نهان‌ در میان‌ صدف: مرواریدی‌ است‌ که ‌به‌ آن‌ دستی‌ نرسیده‌ و بر آن‌ غباری‌ فرونیفتاده‌ باشد، که‌ چنین‌ مرواریدی‌ صفا و درخشش‌ بیشتری‌ دارد. پس‌ زنان‌ بهشت‌ در سفیدی‌، زیبایی‌ و صفای‌ رنگ‌ خود به ‌لؤلؤ نهان‌ در میان‌ صدف‌ تشبیه‌ شده‌اند.

﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٤

«این‌ پاداشی‌ است‌ برای‌ آنچه‌ می‌کردند» یعنی: همه‌ این‌ نعمت‌ها به‌ منظور پاداش‌دهی‌ در برابر اعمال‌شان‌ به‌ ایشان‌ ارزانی‌ می‌شود.

﴿لَا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِیمًا٢٥

«در بهشت‌ سخنی‌ بیهوده‌ و حرفی‌ گناه‌آلود نمی‌شنوند» زیرا در بهشت‌ کسی ‌هذیان‌ و سخن‌ گناه‌آلودی‌ نمی‌گوید و در آن‌ از دشنام‌ و ایذاء و سخنان‌ آلوده‌ به‌ گناه‌ خبری‌ نیست‌.

﴿إِلَّا قِیلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا٢٦

«لیکن‌ سخنی‌ را می‌شنوند که‌ سلام‌ است‌ و سلام‌» یعنی: بهشتیان‌ همدیگر را به‌ گفتن‌ سلام‌، شادباش‌ و درود گفته‌ و سلام‌ ... سلام‌! می‌گویند.

﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ٢٧

«و اصحاب‌ یمین‌؛ چه‌ حال‌ دارند اصحاب‌ یمین‌؟» این‌ آیه‌ معطوف‌ به ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ١٠ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ١١ [الواقعة: 10-11]‌ است‌ و استفهام‌ مفید به‌ شگفت‌ واداشتن‌ از حال‌ سعادت‌مندانه‌ و نیکبختی‌ آنان‌ است‌. اصحاب‌ یمین‌ ـ چنان‌که‌ در سوره‌ «رحمن‌» گذشت‌ ـ اصحاب‌ باغ‌ دوم‌اند. یعنی: در ترکیب‌ کلی‌ بهشتیان‌، در درجه‌ دوم‌ بعد از سابقان‌ و مقربان‌ قرار داشته‌ و در برخورداری‌ از نعمت‌ها درجه‌ پایین‌تری‌ دارند؛ زیرا ایشان‌ در دنیا از نظر ایمان‌ ضعیف‌تر بوده‌ و از نظر اخلاص‌ و عمل‌، بهره‌ کمتری‌ داشته‌اند بنابراین‌، میوه‌ها و نعمت‌هایی‌ که‌ به‌ ایشان‌ داده‌ می‌شود، به‌ درجه ‌پیشتازان‌ نمی‌رسد.

 

 

 

﴿فِی سِدۡرٖ مَّخۡضُودٖ٢٨

آری‌! اصحاب‌ یمین‌ «در جوار درختان‌ سدر بی‌خار» قراردارند. درخت‌ سدر یا کنار نوعی‌ درخت‌ معروف‌ است‌. مخضود: آن‌ است‌ که‌ خار آن‌ قطع‌ شده‌ باشد.

﴿وَطَلۡحٖ مَّنضُودٖ٢٩

«و» در جوار «درخت‌ های‌ موز که‌ میوه‌اش‌ خوشه‌ خوشه‌ روی‌ هم‌ چیده ‌است‌» طلح: درخت‌ موز است‌. منضود : آن‌ است‌ که‌ خوشه‌های‌ آن‌ بر فراز همدیگر به‌ نظمی‌ زیبا چیده‌ شده‌ باشد. به‌قولی: طلح‌؛ درخت‌ موز نیست‌ بلکه ‌درخت‌ معروفی‌ است‌ که‌ بزرگترین‌ درخت‌ در سرزمین‌ اعراب‌ می‌باشد. شایان‌ ذکر است‌ که‌ فضیلت‌ آن‌ بر درختان‌ دنیا همچون‌ فضیلت‌ سایر نعمت‌های بهشتی‌ بر نعمت‌های دنیاست‌.

در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ دو آیه‌ روایت‌ شده‌ است: اعراب‌ وادی‌ وج‌ را که‌ دره‌ای ‌حاصل‌خیز و سرسبزی‌ در طائف‌ بود و سایه‌ها و درختان‌ موز و کنار آن‌ را بسیار دوست‌ داشتند پس‌ خداوند عزوجل  نازل‌ فرمود:﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡیَمِینِ.

﴿وَظِلّٖ مَّمۡدُودٖ٣٠

«و» اصحاب‌ یمین «در سایه‌ گسترده‌» یعنی: همیشگی‌ و پایدار قرار دارند که ‌زوالی‌ ندارد و خورشید آن‌ را از بین‌ نمی‌برد.

﴿وَمَآءٖ مَّسۡکُوبٖ٣١

«و» نیز اصحاب‌ یمین‌ «در آبی ‌ریزان‌» قرار دارند که‌ در طول‌ شبانه‌روز به‌ هر کجا که‌ خواهند جاری‌ می‌شود و هیچ‌ انقطاعی‌ ندارد. پس‌ این‌ آب‌ ریزان‌ که‌ خدای ‌ عزوجل ‌ آن‌ را در مجاری‌اش‌ می‌ریزد، شراب‌ اصحاب‌ یمین‌ است‌ اما شراب‌ پیشتازان‌ مقرب‌، جام‌هایی‌ از چشمه‌ شراب‌ جاری‌ است‌.

﴿وَفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ٣٢ لَّا مَقۡطُوعَةٖ وَلَا مَمۡنُوعَةٖ٣٣

«و» نیز اصحاب‌ یمین «در میوه‌ای‌ بسیار» قرار دارند «که‌ نه‌ پایان‌ پذیر است‌» و در وقتی‌ اوقات‌ قطع‌ می‌شود چنان‌که‌ میوه‌های‌ دنیا هر یک‌ فصلی‌ داشته‌ و در بعضی‌ از اوقات‌ قطع‌ می‌شوند «و نه‌ بازداشته‌ شده‌» یعنی: میوه‌های‌ آن‌ ازکسی‌ که‌ خواهانش‌ باشد، در وقتی‌ از اوقات‌ و به‌ صفتی‌ از اوصاف‌ بازداشته ‌نمی‌شود. مثلا چنین‌ نیست‌ که‌ در برابر آن‌ از ایشان‌ بهایی‌ خواسته‌ شود، یا امثال ‌این‌گونه‌ از قیود و شرایط و موانع‌ برای‌ ایشان‌ وضع‌ گردد بلکه‌ آن‌ میوه‌ها همیشه‌ برای‌شان‌ آماده‌ است‌. اما میوه‌ «پیشتازان‌ مقرب‌» میوه‌ای‌ است‌ که‌ آنان‌ خود از میان‌ انواع‌ میوه‌ها بر می‌گزینند.

﴿وَفُرُشٖ مَّرۡفُوعَةٍ٣٤

«و» نیز اصحاب‌ یمین‌ از «فرش‌های‌ برافراشته‌ شده‌» بر بالای‌ تخت‌ها و آرامکده‌ها برخوردارند. به‌قولی: فرش‌ در اینجا کنایه‌ از زنان‌ اهل‌ بهشت‌ است‌ که‌ در کمال‌ و جمال‌شان‌ برافراشته‌ قدر و عالی‌ جاه‌ و بلندبالایند.

﴿إِنَّآ أَنشَأۡنَٰهُنَّ إِنشَآءٗ٣٥

«همانا ما آنان‌ را آفریدیم‌ آفریدنی‌» یعنی: ما آن‌ زنان‌ را به‌ شیوه‌ ابداعی‌ به‌ عنوان‌ آفرینشی‌ نو بدون‌ توالد و تناسل‌ آفریده‌ایم‌. به‌ قولی: مراد از آنان‌، زنان ‌بنی‌آدم‌اند و آفرینش‌ نو آن‌ها بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  آن‌ها را بعد از بزرگسالی‌ و مرگشان‌ به‌ حال‌ جوانی‌ و تازه‌گی‌ برمی‌گرداند.

﴿فَجَعَلۡنَٰهُنَّ أَبۡکَارًا٣٦

«پس‌ ایشان‌ را دوشیزه‌ گردانیدیم‌» که‌ قبل‌ از شوهران‌شان‌ هیچ‌ انس‌ و جنی‌ با ایشان‌ آمیزش‌ نکرده‌ است‌ و هر وقت‌ هم‌ که‌ شوهران‌شان‌ با ایشان‌ مقاربت‌ کنند، ایشان‌ را بکر می‌یابند و آن‌ دوشیزگان‌ از این‌ نظر هیچ‌ درد و رنجی‌ نیز احساس ‌نمی‌کنند. چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابی ‌سعید خدری‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «إن‌ أهل‌ الجنة إذا جامعوا نسائهم‌ عدن‌ أبکارا». «چون‌ اهل ‌بهشت‌ با زنان‌ خود مجامعت‌ کنند، آن‌ زنان‌ مجددا به‌ بکارت‌ بر می‌گردند».

﴿عُرُبًا أَتۡرَابٗا٣٧

آن‌ زنان‌؛ «همسر دوست‌ و همسن‌ و سال‌» اند. عرب: جمع‌ عروب‌ عبارت‌ از زنی‌ است‌ که‌ شوهرش‌ در نزدش‌ سخت‌ محبوب‌ و او نیز در نزد شوهرش‌ دلپسند باشد. مبرد می‌گوید: «عروب‌ زنی‌ است‌ که‌ عاشق‌ شوهرش‌ بوده‌ و بسیار شیرین‌سخن‌ باشد». اتراب: زنانی‌اند که‌ یک‌ تاریخ‌ تولد و یک‌ سن‌ و سال‌ دارند.

﴿لِّأَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ٣٨

«برای‌ اصحاب‌ یمین‌» یعنی: خداوند عزوجل  زنان‌ یاد شده‌ را نیز برای‌ اصحاب ‌یمین‌ پدید آورده‌ است‌.

﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِینَ٤٠

«که‌ گروهی‌ بسیار از پیشینیان‌ و گروهی‌ بسیار از متأخران‌ اند» یعنی: اصحاب ‌یمین‌ گروهی‌ بسیار از پیشینیانند؛ و ایشان‌ کسانی‌اند که‌ از زمان‌ آدم‌ علیه السلام  تا بعثت ‌پیامبر خاتم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ دنیا آمده‌ و در گذشته‌اند و گروهی‌ بسیار از متأخران‌؛ یعنی‌ از امت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  هستند. به‌قولی: مراد از گروهی‌ بسیار از پیشینیان: پیشینیان‌ این‌ امت‌؛ و مراد از گروه‌ بسیار از متأخران‌؛ کسانی‌ از پسینیان‌ این‌ امت‌اند که‌ در ایمان ‌از پیشینیان‌ امت‌ پیروی‌ کرده‌ و دنباله‌ رو ایشان‌ گردیده‌اند و ابن‌کثیر این‌ قول‌ را ترجیح‌ داده‌ است‌.

﴿وَأَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ مَآ أَصۡحَٰبُ ٱلشِّمَالِ٤١

و بعد از آن‌ که‌ خدای‌ متعال‌ حال‌ دو گروه‌ از گروه‌های‌ سه‌گانه‌ مردم‌ در آخرت ‌یعنی‌ پیشتازان‌ و اصحاب‌ یمین‌ را بیان‌ کرد، اینک‌ به‌ بیان‌ حال‌ یاران‌ چپ‌ می‌پردازد: «و اصحاب‌ شمال‌، چه‌ حال‌ دارند اصحاب‌ شمال‌؟» آن‌ گاه‌ خود حالشان‌ را این‌گونه‌ تفسیر می‌کند:

﴿فِی سَمُومٖ وَحَمِیمٖ٤٢

«در میان‌ آتشباد و آب‌ جوش‌اند» سموم: گرمای‌ آتش‌ و حمیم: آب‌ جوشانی ‌است‌ که‌ حرارت‌ آن‌ بسیار بالاست‌. امام‌ رازی‌ می‌گوید: «بهتر این‌ است‌ که ‌بگوئیم: سموم‌ هوای‌ متعفن‌ و بسیار آلوده‌ای‌ است‌ که‌ عفونت‌ آن‌ قلب‌ انسان‌ را فاسد کرده‌ و سبب‌ هلاکت‌ وی‌ می‌شود».

﴿وَظِلّٖ مِّن یَحۡمُومٖ٤٣ لَّا بَارِدٖ وَلَا کَرِیمٍ٤٤

«و در سایه‌ای‌ از دود» یعنی: دوزخیان‌، وحشت‌زده‌ از گرمای‌ سخت‌ و سوزان ‌به‌ سایه‌ پناه‌ می‌برند پس‌ سایه‌ را نیز دود سیاهی‌ از جهنم‌ می‌یابند که‌ گرمای‌ بسیارسخت‌ و سوزانی‌ دارد «که‌ نه‌ خنک‌ است‌» یعنی: مانند دیگر سایه‌ها سرد نیست ‌«و نه‌ خوش‌» یعنی: منظری‌ نیکو و دلپسند هم‌ ندارد زیرا هر چیزی‌ که‌ از خیر بی‌بهره‌ باشد، دلپسند نیز نیست‌.

﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِکَ مُتۡرَفِینَ٤٥

«آنان‌ پیش‌ از این‌ نازپرورده‌ بودند» یعنی: یاران‌ چپ‌ (اصحاب‌ شمال‌) در دنیا در شهوات‌ و لذت‌هایی‌ فرورفته‌ بودند که‌ برایشان‌ حلال‌ نبود.

﴿وَکَانُواْ یُصِرُّونَ عَلَى ٱلۡحِنثِ ٱلۡعَظِیمِ٤٦

«و بر گناه‌ بزرگ‌ مداومت‌ می‌کردند» که‌ مراد از آن‌ شرک‌ است‌. یعنی‌ از شرک ‌توبه‌ نمی‌کردند و بر آن‌ پای‌ می‌فشردند.

﴿وَکَانُواْ یَقُولُونَ أَئِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٤٧

«و می‌گفتند: آیا چون‌ مردیم‌ و خاک‌ و استخوانی‌ چند شدیم‌ آیا واقعا باز برانگیخته ‌می‌شویم‌؟» یعنی: اصحاب‌ شمال‌ زنده ‌شدن‌ بعد از مرگ‌ را ـ درحالی‌که‌ به ‌استخوان‌های‌ پوسیده‌ چندی‌ تبدیل‌ می‌شوند ـ انکار کرده‌ و بعید شمردند.

﴿أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ٤٨

«آیا پدران‌ نخستین‌ ما برانگیخته‌ می‌شوند؟» یعنی: برانگیخته ‌شدن‌ پدران ‌نخستین‌ ما بعیدتر از برانگیخته‌شدن‌ خود ما است‌، از آن‌ رو که‌ آن‌ها پیش‌تر از ما مرده‌اند و پوسیده‌تر شده‌اند.

﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَوَّلِینَ وَٱلۡأٓخِرِینَ٤٩ لَمَجۡمُوعُونَ إِلَىٰ مِیقَٰتِ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ٥٠

«بگو: بی‌گمان‌ اولین‌ و آخرین‌ برای‌ میعاد روزی‌ معین‌» که‌ همانا روز قیامت‌ است ‌«جمع‌ کرده‌ می‌شوند» بعد از بعث‌ و رستاخیز. یعنی‌ ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! به‌ آنان‌ بگو که‌ پیشینیان‌ از امت‌ها و متأخرانشان‌ که‌ شما نیز از جمله‌ آنان‌ هستید، در موعد روزی ‌معلوم‌ گردآورده‌ می‌شوید.

﴿ثُمَّ إِنَّکُمۡ أَیُّهَا ٱلضَّآلُّونَ ٱلۡمُکَذِّبُونَ٥١ لَأٓکِلُونَ مِن شَجَرٖ مِّن زَقُّومٖ٥٢

«سپس‌ شما ای‌ گمراهان‌ دروغ‌ انگار» خطاب‌ برای‌ اهل‌ مکه‌ و امثال‌ آنان‌ است‌؛ «خورندگان‌ از درخت‌ زقومید» یعنی: شما منکران‌ رستاخیز، در آخرت‌ از درخت ‌بدمنظر بسیار بدمزه‌ای‌ که‌ در قعر جهنم‌ می‌روید، می‌خورید. تفسیر نظیر این‌ آیه‌ در سوره «صافات/‌62» نیز گذشت‌.

﴿فَمَالِ‍ُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ٥٣

«پس‌ از آن‌ شکم‌ها را پر خواهید کرد» یعنی: شکم‌هایتان‌ را از درخت‌ زقوم‌ پر می‌کنید؛ از بس‌ که‌ گرسنگی‌ بر شما فشار می‌آورد.

﴿فَشَٰرِبُونَ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡحَمِیمِ٥٤

«و روی‌ آن‌ از آب‌ جوش‌ می‌نوشید» یعنی: شما بر روی‌ زقوم‌ و به‌ دنبال‌ خوردن‌ آن‌، به‌ سبب‌ غلبه‌ تشنگی‌ از آب‌ جوش‌ می‌نوشید.

﴿فَشَٰرِبُونَ شُرۡبَ ٱلۡهِیمِ٥٥

«پس‌ خواهید نوشید مانند نوشیدن‌ شتران‌ عطش ‌زده‌» هیم: شتران ‌عطش ‌زده‌ای‌اند که‌ به‌ سبب‌ بیماری‌ای‌ که‌ به‌ آن‌ مصاب‌ شده‌اند هرگز سیراب ‌نمی‌شوند و چندان‌ می‌آشامند تا بمیرند. یعنی: نوشیدن‌ شما از آب‌ جوش‌، نوشیدنی‌ عادی‌ نیست‌ بلکه‌ مانند نوشیدن‌ شتران‌ مبتلا به‌ مرض‌ استسقاء است‌ که‌ همیشه‌ تشنه‌اند و از نوشیدن‌ آب‌ سیراب‌ نمی‌شوند.

﴿هَٰذَا نُزُلُهُمۡ یَوۡمَ ٱلدِّینِ٥٦

«این‌ است‌ مهمانی‌ آنان‌ در روز جزا» نزل: غذایی‌ است‌ که‌ برای‌ مهمان‌ آماده‌ می‌شود و اولین‌ چیزی‌ است‌ که‌ مهمان‌ می‌خورد. یعنی: آنچه‌ از درخت‌ زقوم‌ و نوشیدنی‌ آب‌ جوش‌ ذکر شد؛ پذیرایی‌ آنان‌ در آخرت‌ است‌ که‌ با آن‌ مورد پذیرایی‌ قرارمی‌گیرند.

﴿نَحۡنُ خَلَقۡنَٰکُمۡ فَلَوۡلَا تُصَدِّقُونَ٥٧

«ماییم‌ که‌ شما را آفریده‌ایم‌ پس‌ چرا تصدیق‌ نمی‌کنید؟» یعنی: شما را در حالی ‌آفریدیم‌ که‌ چیزی‌ نبودید و خودتان‌ این‌ حقیقت‌ را می‌دانید پس‌ چرا آن‌ گونه‌ که‌ به ‌آفرینش‌ خود از سوی‌ ما معترفید، رستاخیز را تصدیق‌ نمی‌کنید؟ مگر نمی‌دانید که هرکس‌ بر آفرینش‌ ابتدایی‌ و اولیه‌ قادر باشد، مسلما و به‌ طریق‌ اولی‌ بر باز آفرینی ‌نیز تواناست‌؟.

﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تُمۡنُونَ٥٨

«آیا آنچه‌ را که‌ در رحم‌ها می‌ریزید» از نطفه‌، یعنی‌ آب‌ منی «دیده‌اید» و در آفرینش‌ آن‌ نگریسته‌اید؟.

﴿ءَأَنتُمۡ تَخۡلُقُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡخَٰلِقُونَ٥٩

«آیا شما آن‌ را می‌آفرینید یا ما آفریننده‌ایم‌؟» یعنی: آیا شما این‌ آب‌ منی‌ را به ‌صورت‌ بشری‌ استوار و کامل‌ الخلقه‌ می‌سازید و به‌ تصویر می‌کشید، یا این‌ ماییم ‌که‌ سازنده‌ و به‌ تصویر کشنده‌ آنیم‌؟

﴿نَحۡنُ قَدَّرۡنَا بَیۡنَکُمُ ٱلۡمَوۡتَ وَمَا نَحۡنُ بِمَسۡبُوقِینَ٦٠ عَلَىٰٓ أَن نُّبَدِّلَ أَمۡثَٰلَکُمۡ وَنُنشِئَکُمۡ فِی مَا لَا تَعۡلَمُونَ٦١

«ماییم‌ که‌ در میان‌ شما مرگ‌ را مقدر کرده‌ایم‌» یعنی: ما مرگ‌ را بر شما تقسیم‌ کرده‌ و آن‌ را برای‌ هر فردی‌ از افرادتان‌ به‌ وقتی‌ معین‌ تعیین‌ کرده‌ایم‌ پس‌ از شما کسانی‌ هستند که‌ در بزرگی‌ می‌میرند و کسانی‌ هستند که‌ در کوچکی‌ و خردسالی ‌می‌میرند ولی‌ اهل‌ زمین‌ همه‌ در چشیدن‌ مرگ‌ برابرند «و بر ما سبقت‌ نتوانید جست‌» و ما را عاجز و مغلوب‌ نتوانید کرد بلکه‌ ما توانائیم‌؛ «بر آن‌که‌ همانندان‌ شما را جانشین‌ شما گردانیم‌» یعنی: توانائیم‌ بر این‌ که‌ به‌جای‌ شما خلقی‌ همانند شما را پدید آوریم‌. به‌قول‌ ابن‌جریرطبری‌ معنی‌ این‌ است: ما توانائیم‌ بر این‌ که‌ گروهی‌ را بمیرانیم‌ و گروه‌ دیگری‌ را جانشین‌ آنان‌ گردانیم‌، قرنی‌ بعد از قرنی‌ و نسلی‌ پس‌ ازنسل‌ دیگر «و» نیز توانائیم‌ بر این‌که «شما را در هیأتی‌ که‌ نمی‌دانید» از صورت‌ها و هیأت‌ها و عالم‌ها «بیافرینیم‌» حسن‌ می‌گوید: «یعنی‌ توانائیم‌ بر این‌که‌ شما را بوزینه‌ و خوک‌ گردانیم‌ چنان‌که‌ قبل‌ از شما با اقوامی‌ چنین‌ کردیم‌». به‌ قولی‌ معنی ‌این‌ است: توانائیم‌ بر این‌که‌ شما را در رستاخیز بر غیر صورت‌هایی‌ که‌ در دنیا داشته‌اید بیافرینیم‌.

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡتُمُ ٱلنَّشۡأَةَ ٱلۡأُولَىٰ فَلَوۡلَا تَذَکَّرُونَ٦٢

«و هرآینه‌ آفرینش‌ نخستین‌ را دانسته‌اید» و آن‌ عبارت‌ از آفرینش‌ ابتدایی‌ شما از نطفه‌، سپس‌ از خون ‌بسته‌، سپس‌ از گوشت‌ پاره‌ است‌ درحالی‌که‌ قبل‌ از آن‌چیزی‌ نبودید «پس‌ چرا پند نمی‌گیرید؟» یعنی: پس‌ چرا قدرت‌ خدای‌ سبحان‌ را بر آفرینش‌ واپسین‌ به‌ یاد نمی‌آورید و آن‌ را بر آفرینش‌ اول‌ قیاس‌ نمی‌کنید؟ شایان ‌ذکر است‌ که‌ این‌ آیه‌ دلیل‌ بر صحت‌ قیاس‌ است‌.

﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ٦٤

«آیا دیدید آنچه‌ می‌کارید؟» یعنی: به‌ من‌ خبر بدهید از آنچه‌ در زمین‌ می‌کارید و بذر می‌افگنید؛ «آیا شما آن‌ را می‌رویانید» یعنی: به‌ زرع‌ و کشت‌ تبدیل‌ می‌کنید و در آن‌ خوشه‌ و دانه‌ می‌رویانید «یا ما زارع‌ هستیم‌؟» یعنی: یا ما هستیم‌ که ‌رویاننده‌ و تبدیل‌کننده‌ آن‌ به‌ زراعت‌ هستیم‌ نه‌ شما؟ پس‌ چون‌ به‌ این‌ امر اقرار کردید، دیگر چگونه‌ منکر رستاخیز می‌شوید؟ در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت ‌ابوهریره‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «لایقولن‌ أحدکم‌ : زرعت‌، ولیقل‌ : حرثت‌، فإن‌ الزارع‌ هو الله». «یکی‌ از شما نگوید که‌ من‌ زرع‌ کردم‌ بلکه‌ باید بگوید: کشت‌ نمودم‌ زیرا زارع‌ همانا خداوند است‌». البته‌ این‌ نهی‌، نهیی‌ ارشادی ‌و ادبی‌ است‌، نه‌ نهی‌ حرمت‌. علما می‌گویند: برای‌ کسی‌ که‌ بذر را در زمین ‌می‌افگند، مستحب‌ است‌ که‌ بعد از خواندن: (أعوذ بالله ...) آیه: ﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تَحۡرُثُونَ٦٣ ءَأَنتُمۡ تَزۡرَعُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلزَّٰرِعُونَ٦٤ [الواقعة: 63-64] را بخواند، آن‌ گاه‌ بگوید: «بل‌ الله‌ الزارع ‌والمنبت‌ والمبلغ‌، اللهم‌ صل‌ علی‌ محمد وارزقنا ثمره‌ وجنبنا ضرره‌ واجعلنا لأنعمک‌ من ‌الشاکرین‌، ولآلائک‌ من‌ الذاکرین‌، وبارک‌ لنا فیه‌ یا رب‌ العالمین». «بلکه‌ خدا عزوجل  است ‌که‌ زارع‌، رویاننده‌ و به‌ پخته‌گی‌ رساننده‌ آن‌ است‌. بارخدایا! بر محمد درود بفرست‌ و ما را از حاصل‌ این‌ زمین‌ روزی ‌بخش‌ و از زیان‌ آن‌ برکنار دار و مرا برای ‌نعمت‌هایت‌ از شکرگزاران‌ و برای‌ احسان‌هایت‌ از یادآورندگان‌ قرار ده‌ و ای ‌پروردگار عالمیان‌! برای‌ ما در آن‌ برکت‌ بده‌». گفته‌ شده‌ که‌ : این‌ دعا امان‌ آن ‌زراعت‌ از تمام‌ آفات‌ ـ اعم‌ از کرم‌، ملخ‌ و غیره‌ ـ است‌ .

﴿لَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَٰهُ حُطَٰمٗا فَظَلۡتُمۡ تَفَکَّهُونَ٦٥ إِنَّا لَمُغۡرَمُونَ٦٦ بَلۡ نَحۡنُ مَحۡرُومُونَ٦٧

«اگر بخواهیم‌ قطعا آن‌ زراعت‌ را درهم‌ شکسته‌» و خرد و ریزه‌ شده ‌«می‌گردانیم‌» به‌ طوری‌ که‌ از آن‌ هیچ‌ بهره‌ای‌ گرفته‌ نشود و از آن‌ هیچ‌ دآن‌های‌ به ‌دست‌ نیاید و نه‌ چیزی‌ از بهره‌های‌ دیگری‌ که‌ از کشتزار خواسته‌ می‌شود، فراهم‌ آید؛ «پس‌ در افسوس‌ و تعجب‌ می‌افتید» یعنی: در آن‌ صورت‌ حسرت‌ زده ‌می‌شوید و از آنچه‌ که‌ به‌ شما در زراعت‌ و کشاورزیتان‌ فرود آمده‌ است‌، مدتی ‌دراز در تعجب‌ فرو می‌روید درحالی‌که‌ می‌گوئید: «ما غرامت ‌کشندگانیم‌» مغرم: کسی‌ است‌ که‌ مالش‌ بدون‌ عوضی‌ بر باد رفته‌ است «بلکه‌ ما محروم‌ ماندگانیم‌» از روزیمان‌؛ با نابود شدن‌ کشاورزیمان‌.

﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱلۡمَآءَ ٱلَّذِی تَشۡرَبُونَ٦٨ ءَأَنتُمۡ أَنزَلۡتُمُوهُ مِنَ ٱلۡمُزۡنِ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنزِلُونَ٦٩

«پس‌ آیا دیده‌اید آن‌ آبی‌ را که‌ می‌آشامید» و به‌ وسیله‌ آن‌ تشنگی‌ خود را فرومی‌نشانید؟ «آیا شما آن‌ را از ابر فرود آورده‌اید، یا ما» آن‌ آب‌ را به‌ قدرت ‌خویش‌ «فرود آورنده‌ایم‌؟» پس‌ چگونه‌ به‌ توحید و یگانگی‌ ما اقرار نکرده‌ و رستاخیز را تصدیق‌ نمی‌کنید؟

﴿لَوۡ نَشَآءُ جَعَلۡنَٰهُ أُجَاجٗا فَلَوۡلَا تَشۡکُرُونَ٧٠

«اگر بخواهیم‌ آن‌ را شور می‌گردانیم‌» به‌ طوری‌ که‌ نه‌ برای‌ نوشیدن‌ صلاحیت ‌داشته‌ باشد و نه‌ برای‌ کشاورزی «پس‌ چرا شکر نمی‌گزارید» نعمت‌های خداوندی ‌را که‌ برای‌ شما آب‌ شیرین‌ و گوارایی‌ آفریده‌ است‌ که‌ از آن‌ می‌آشامید و بهره‌ می‌برید؟ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌ که‌ چون‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  آب‌ می‌نوشیدند، می‌گفتند: «الحمد لله‌ الذی‌ سقانا عذباً فراتاً برحمته‌، ولم‌ یجعله‌ ملحاً أجاجاً بذنوبنا». «سپاس‌ و ستایش‌ خدایی‌ را که‌ به‌ رحمت‌ خویش‌ ما را آب ‌شیرین‌ و گوارا نوشانید و به‌ شومی‌ گناهانمان‌ آن‌ را شور و تلخ‌ نگردانید».

﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی تُورُونَ٧١ ءَأَنتُمۡ أَنشَأۡتُمۡ شَجَرَتَهَآ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡمُنشِ‍ُٔونَ٧٢

«آیا دیدید آن‌ آتشی‌ را که‌ بر می‌آورید؟» یعنی: آن‌ را با آتش‌زنه‌ از درخت‌ تر و تازه‌ بیرون‌ می‌آورید؟ «آیا شما درختش‌ را آفریده‌اید؟» یعنی: درختی‌ که‌ آتش‌ را از آن‌ بیرون‌ می‌آورید «یا ما آفریننده‌ایم‌» آن‌ را به‌ قدرت‌ خویش‌ نه‌ شما؟ آن‌ درخت‌، عبارت‌ است‌ از درخت‌ مرخ‌ (بادام‌ تلخ‌) و عفار که‌ اعراب‌ از آن‌ها آتش‌زنه‌ درست‌ می‌کردند. یعنی‌ از آن‌ها دو شاخه‌ سبز برگرفته‌ و یکی‌ را به‌ دیگری ‌می‌کشیدند آن‌گاه‌ از میان‌ آن‌ دو، شراره‌ آتش‌ بر می‌خاست‌. به‌قولی: مراد همه ‌درختان‌ است‌.

﴿نَحۡنُ جَعَلۡنَٰهَا تَذۡکِرَةٗ وَمَتَٰعٗا لِّلۡمُقۡوِینَ٧٣

«ما آن‌ را پندآموزی‌ ساخته‌ایم‌» یعنی: ما آن‌ آتش‌ برآمده‌ از درخت‌ را به‌ یادآورنده‌ گرمای‌ آتش‌ جهنم‌ گردانیده‌ایم‌ تا مؤمنان‌ از آن‌ پندگیرند «و آن‌ را توشه‌ای‌ برای‌ رهروان‌» مانند مسافران‌ و صحرانشینانی‌ گردانیدیم‌ که‌ در سرزمین‌های‌ بی‌آب‌ و علف‌ و بیابآن‌ها فرود می‌آیند. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت ‌بخاری‌ و مسلم‌ و غیر ایشان‌ از ابوهریره‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «آتشی‌ که‌ بنی‌آدم‌ بر می‌افروزند، جزئی‌ از هفتاد جزء آتش‌ جهنم‌ است‌ ...». دلیل‌ این‌که‌ در بهره‌گیری‌ از آتش‌ مخصوصا مسافران‌ و رهگذران‌ ذکر شده‌اند، این‌ است‌ که‌ آن‌ها به‌ آتش‌ سخت‌ احتیاج‌ دارند، هرچند که‌ نیاز تمام‌ مردم‌ به‌ آن ‌فراگیر است‌ چنان‌که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است: «الناس‌ شرکاء فی‌ ثلاثة‌، النار والکلاء والماء». «مردم‌ در سه‌ چیز باهم‌ شریک‌اند: آتش‌، علف‌ و آب‌». شایان‌ ذکر است‌ که‌ بر اساس‌ جدیدترین‌ نظریات‌ علمی‌، نفت‌ و پترول‌ نیز در اصل‌ از درختانند.

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٧٤

«پس‌ به‌ نام‌ پروردگارت‌ که‌ بزرگ‌ است‌ تسبیح‌گوی‌» یعنی: حق‌ تعالی‌ را به‌ پاکی ‌یادکن‌ و بگو: (سبحان الله العظیم) پاک‌ است‌ خدای‌ بزرگی‌ که‌ به‌ قدرت‌ خویش ‌این‌ اشیاء مختلف‌ و متضاد را آفرید.

﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ٧٥

«پس‌ به‌ منزلگاه‌های‌ ستارگان‌ سوگند می‌خورم‌» مواقع: غروبگاه‌های‌ ستارگان ‌است‌. (لااقسم) در کلام‌ عرب‌ به‌ معنای‌ قسم‌ است‌ و «لا» زائد می‌باشد که‌ برای ‌تأکید آورده‌ می‌شود پس‌ افزودن «لا» بر فعل‌ «اقسم‌» به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ سوگند خورنده‌ هر چه‌ را که‌ غیر از مقسم‌ علیه‌ است‌، نفی‌ می‌کند و از این‌ جهت ‌مفید تأکید نیز هست‌. یعنی: قضیه‌ روشن‌تر از آن‌ است‌ که‌ نیازی‌ به‌ قسم‌ خوردن ‌داشته‌ باشد، چه‌ رسد به‌ این‌که‌ برای‌ اثبات‌ درستی‌ آن‌، همچو قسم‌ بزرگی‌ یاد شود. دلیل‌ این‌که‌ خداوند عزوجل  مخصوصا به‌ غروبگاه‌های‌ ستارگان‌ سوگند خورد، دو چیز است‌ : یکی‌ این‌ که‌ غروب‌ ستارگان‌ نشان‌ دهنده‌ زوال‌ اثر آن‌هاست‌ و این‌ خود بر وجود مؤثر فناناپذیری‌ دلالت‌ می‌کند که‌ تأثیر آن‌ هرگز زوالی‌ ندارد، بدین‌ جهت‌ ابراهیم‌ علیه السلام  با افول‌ ستارگان‌ بر وجود خداوند عزوجل  استدلال‌ کرد. دوم‌ این‌ که‌ اواخر شب‌ بدون‌ شک‌ خاصیت‌های‌ شریف‌ و برتری‌ دارد.

مسلم‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه‌ از ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  روایت‌ کرده‌ است‌ که‌ فرمود: در زمان‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ مردم‌ باران‌ فرو فرستاده‌ شد پس‌ آن‌ حضرت‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: اینک‌ بعضی‌ از مردم‌ شاکرند و بعضی‌ ناسپاس‌ اما آنان‌که‌ شکرگزارند گفتند: این ‌رحمتی‌ است‌ که‌ خداوند عزوجل  آن‌ را بر ما منت‌ نهاد و اما بعضی‌ از کسانی‌ که ‌ناسپاس‌اند، گفتند: باران‌ به‌ سبب‌ فلان‌ ستاره‌ در حال‌ غروب‌ بر ما فرود آمده ‌است‌، همان‌ بود که‌ این‌ آیات: ﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَوَٰقِعِ ٱلنُّجُومِ٧٥ [الواقعة: 75] تا ﴿وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَکُمۡ أَنَّکُمۡ تُکَذِّبُونَ٨٢ [الواقعة: 82] نازل‌ شد.

﴿وَإِنَّهُۥ لَقَسَمٞ لَّوۡ تَعۡلَمُونَ عَظِیمٌ٧٦

«و اگر بدانید این‌ قسمی‌ است‌ بزرگ‌» زیرا «مقسم‌ به‌» که‌ ستارگانند بر قدرت ‌عظیم‌، حکمت‌ کامل‌ و فرط رحمت‌ خداوند عزوجل  دلالت‌ می‌کنند.

﴿إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانٞ کَرِیمٞ٧٧

«هرآینه‌ این‌ کتاب‌ قرآنی‌ است‌ کریم‌» این‌ آیه‌ «مقسم‌ علیه‌» است‌. یعنی: به ‌منزلگاه‌های‌ ستارگان‌ قسم‌ می‌خورم‌ که‌ این‌ کتاب‌ قرآنی‌ است‌ گرامی‌ داشته‌ من‌ که‌ آن‌ را در عزت‌ و قدر و منزلت‌ بر تمام‌ کتابها برتری‌ داده‌ام‌ و آن‌ را بزرگتر و گرامی‌تر از آن‌ داشته‌ام‌ که‌ از مقوله‌ سحر، کهانت‌، فال‌بینی‌ یا دروغ‌ و مانند آن‌ها باشد. چنان‌که‌ قرآن‌ به‌ این‌ دلیل‌ نیز کریم‌ است‌ که‌ در آن‌ اخلاق‌ کریمانه‌ و ارزش‌های‌ متعالی‌ طرح‌ و تبیین‌ شده‌ است‌ و بنابراین‌ حقیقت‌ است‌ که‌ حافظ آن‌ گرامی‌ و قاری‌ آن‌ بزرگ‌ داشته‌ می‌شود. مناسبت‌ میان‌ مقسم ‌به‌ که‌ ستارگان‌ است‌ و میان‌ مقسم‌ علیه‌ که‌ قرآن‌ است‌ آشکار می‌باشد زیرا چنان‌ که‌ ستارگان‌ تاریکی‌ها را روشن‌ می‌کنند، آیات‌ قرآن‌ نیز در دنیا و آخرت‌ راه‌ و روش‌ زندگی‌ را روشن ‌می‌کنند و چنان‌ که‌ ستارگان‌ تاریکی‌های‌ حسی‌ را از بین‌ می‌برند، قرآن‌ نیز تاریکی‌های‌ معنوی‌ یعنی‌ تاریکی‌های‌ جهل‌ و گمراهی‌ را از بین‌ می‌برد.

﴿فِی کِتَٰبٖ مَّکۡنُونٖ٧٨

آری‌! قرآن «در کتابی‌ نهفته‌» یعنی: پوشیده‌ و مصون‌ قراردارد که‌ جز فرشتگان‌ مقرب‌ کسی‌ دیگر بر آن‌ اطلاع‌ ندارد. به‌قولی‌ معنی‌ این‌ است: آن‌ کتاب‌که‌ لوح‌ محفوظ می‌باشد، از باطل‌ محفوظ است‌.

﴿لَّا یَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩

«به‌ آن‌ جز پاک‌شدگان‌ دست‌ نمی‌رسانند» یعنی: کتاب‌ مصون‌ و محفوظ را جز پاکیزگان‌ از بهره‌های‌ نفسی‌ در آسمان‌ که‌ فرشتگانند، مساس‌ نمی‌کنند اما شیاطین ‌به‌ آن‌ دسترسی‌ ندارند همچنین‌ در زمین‌ نیز جز پاک ‌شدگان‌ از جنابت‌ و ناپاکی‌ و بی ‌وضویی‌، به‌ آن‌ دست‌ نمی‌رسانند. از فحوای‌ این‌ آیه‌ دانسته‌ می‌شود که‌ نباید اشخاص‌ کافر، جنب‌ و بی‌وضوء قرآن‌ را مساس‌ کنند پس‌ بنابراین‌، خبر به‌ معنای ‌نهی‌ است‌ یعنی‌ هرچند (لایمسه‌) به‌ صیغه‌ نفی‌ بیان‌ شده‌ اما مراد از آن‌ نهی‌ می‌باشد چنان‌که‌ جمهور فقها و از جمله‌ ائمه‌ مذاهب‌ اربعه‌ بنابراین‌ آیه‌ و نیز بر مبنای ‌حدیث‌ شریف‌ ذیل: «قرآن‌ را جز شخصی‌ که‌ پاک‌ است‌، مساس‌ نکند»؛ بر منع ‌اشخاص‌ یاد شده‌ از مساس‌ کردن‌ قرآن‌ متفق‌القول‌ اند و فقط مالکی‌ها مساس‌کردن ‌قرآن‌ از سوی‌ شخص‌ بی ‌وضوء را برای‌ ضرورت‌ تعلیم‌ و تعلم‌ جایز شمرده‌اند.

﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٠

«فرو فرستاده‌ای‌ از سوی‌ پروردگار عالمیان‌ است‌» این‌ چهارمین‌ وصف‌ برای ‌قرآن‌ کریم‌ در چهارمین‌ آیه‌ است‌.

 

 

 

﴿أَفَبِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَنتُم مُّدۡهِنُونَ٨١

«آیا شما به‌ این‌ سخن‌» یعنی: به‌ قرآنی‌ که‌ به‌ اوصاف‌ یاد شده‌ وصف‌ شد؛ «سستی‌ می‌ورزید؟» مدهنون: یعنی‌ آیا شما با کفار در کفرشان‌ نرمش‌ و مدارا می‌کنید؟ اصل‌ مدهن‌ کسی‌ است‌ که‌ ظاهرش‌ برخلاف‌ باطنش‌ باشد، گو این‌که‌ او در روانی‌ و نرمی‌ خود به‌ دهن‌ (روغن‌) شباهت‌ دارد و این‌ از باب‌ به‌کار گرفتن ‌لفظ در یک‌ امر معنوی‌ بر سبیل‌ مجاز است‌، مجازی‌ که‌ به‌ خاطر شهرت‌ خود به‌ حقیقت‌ عرفی‌ تبدیل‌ شده‌ است‌.

﴿وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَکُمۡ أَنَّکُمۡ تُکَذِّبُونَ٨٢

«و» آیا شما «تنها روزیتان‌ را در تکذیب‌ آن‌ قرار می‌دهید؟» یعنی: آیا شکر و سپاس‌ روزیتان‌ را که‌ همانا فروفرستادن‌ باران‌ است‌ در این‌ قرار می‌دهید که‌ نعمت ‌خداوند عزوجل  را تکذیب‌ و انکار کرده‌ و این‌ تکذیب‌ و انکار را به‌ جای‌ شکر قرار دهید؟ چرا که‌ به‌جای‌ شکرگزاری‌ بخشنده‌ و فروآورنده‌ باران‌، آن‌ را به‌ستارگان‌ نسبت‌ می‌دهید و می‌گویید: ما به‌ خاطر غروب‌ فلان‌ ستاره‌ از منزلگاه‌ خود در مغرب‌ و طلوع‌ ستاره‌ رقیب‌ آن‌ از مشرق‌، باران‌ یافته‌ایم‌؟ شایان‌ ذکر است ‌که‌ اعراب‌ باران‌، باد، گرما و سرما را به‌ ستاره‌های‌ غروب‌ کرده‌، یا به‌ ستاره‌های ‌طلوع‌کننده‌ نسبت‌ می‌دادند.

﴿فَلَوۡلَآ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ٨٣ وَأَنتُمۡ حِینَئِذٖ تَنظُرُونَ٨٤ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنکُمۡ وَلَٰکِن لَّا تُبۡصِرُونَ٨٥

«پس‌ چرا آن‌ گاه‌ که‌ جان‌ به‌ گلوگاه‌ رسد» یعنی: پس‌ چرا آن‌ گاه‌ که‌ روح‌، یا نفس‌ در هنگام‌ مرگ‌ به‌ گلوگاه‌ رسد؛ «و شما» ای‌ کسانی‌ که‌ پیرامون‌ فرد در حال ‌احتضار قرار دارید و او را می‌بینید که‌ در حال‌ جان‌کندن‌ است‌؛ «در آن‌ هنگام‌ نظاره‌ می‌کنید» و هیچ‌کاری‌ برای‌ او کرده‌ نمی‌توانید؟ نه‌ می‌توانید مرگ‌ را از او دفع‌ کنید و نه‌ این‌ که‌ حتی‌ سختی‌ جان‌ کندن‌ را بر وی‌ آسان‌ گردانید؛ «و ما به‌ او از شما نزدیک‌تریم‌» به‌ علم‌، قدرت‌ و رؤیت‌ خویش‌. به‌قولی‌ مراد این‌ است: فرستادگان ‌ما که‌ متولی‌ و عهده‌دار قبض‌ روح‌ او هستند، از شما به‌ او نزدیک‌ترند «ولی ‌نمی‌بینید» یعنی: شما فرشتگان‌ موکل‌ مرگ‌ را که‌ نزد محتضر حاضر می‌شوند و عهده‌دار قبض‌ روح‌ وی‌ هستند، نمی‌بینید.

﴿فَلَوۡلَآ إِن کُنتُمۡ غَیۡرَ مَدِینِینَ٨٦ تَرۡجِعُونَهَآ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٨٧

«پس‌ اگر شما مقهور حکم ‌الهی‌ نیستید» یعنی: اگر شما مملوک‌ و پرورده‌ ایجاد و نتیجه‌ فعل‌ تکوینی‌ حق‌ تعالی‌ نیستید، یا اگر شما به‌ پندار خود بعد از مرگ ‌برانگیخته‌ نمی‌شوید؛ «چرا آن‌ را باز نمی‌گردانید» یعنی: چرا روح‌ شخص‌ محتضر را که‌ به‌ گلوگاه‌ رسیده‌ است‌، به‌ مقر و جایگاهی‌ که‌ در آن‌ بوده‌، باز نمی‌گردانید «اگر راست‌ می‌گویید» در این‌ پندارتان‌ که‌ مملوک‌ پروردگار نیستید، آفریننده‌ای ‌ندارید و رستاخیزی‌ در کار نیست‌؟ و قطعا بدانید که‌ هرگز آن‌ را به‌ مقرش ‌بازگردانیده‌ نمی‌توانید بنابراین‌، بطلان‌ این‌ پندارتان‌ که‌ مملوک‌ پروردگار و پرورش‌یافته‌ او نیستید، آشکار شد. این‌ جواب‌ «فلولا» در آیه‌ قبل‌ است‌.

﴿فَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ٨٨ فَرَوۡحٞ وَرَیۡحَانٞ وَجَنَّتُ نَعِیمٖ٨٩

آن‌ گاه‌ خداوند متعال‌ سرنوشت‌ و سرانجام‌ گروه‌های‌ مختلف‌ مردم‌ را در هنگام ‌احتضار و بعد از وفاتشان‌ بیان‌ نموده‌ و آنان‌ را به‌ سه‌ دسته‌ ذیل‌ تقسیم‌ می‌کند:

«و اما اگر او از مقربان‌ باشد» یعنی: اگر شخص‌ محتضر، یا متوفی‌ از پیشتازان‌ مقرب‌ باشد «پس‌ او راست‌ راحت‌ و ریحان‌ و بهشت‌ پر ناز و نعمت‌» روح: راحتی‌ و رهایش‌ از رنج‌ و زحمت‌ دنیا و آسوده‌ شدن‌ از احوال‌ آن‌ است‌. ریحان‌ : رزق‌ و روزی‌ در بهشت‌ است‌. حسن‌ می‌گوید: «ریحان‌ همان‌ گیاه‌ معروفی‌ است‌ که‌ بوی ‌خوشی‌ دارد». شایان‌ ذکر است‌ که‌ پیشتازان‌ مقرب‌ همان‌ کسانی‌اند که‌ فرایض‌، واجبات‌، سنن‌ و مستحبات‌ را انجام‌ داده‌ و محرمات‌، مکروهات‌ و برخی‌ از مباحات‌ را ترک‌ می‌کنند و ایشان‌ اولین‌ گروه‌ از گروه‌های‌ سه‌گان‌های‌ هستند که‌ ذکر آن‌ها در اوایل‌ این‌ سوره‌ گذشت‌.

﴿وَأَمَّآ إِن کَانَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ٩٠ فَسَلَٰمٞ لَّکَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلۡیَمِینِ٩١

«و اما اگر از اصحاب‌ یمین‌ باشد» یعنی: اگر شخص‌ محتضر، یا متوفی‌ از یاران‌ راست‌ باشد و ایشان‌ کسانی‌اند که‌ نامه‌های‌ اعمال‌شان‌ به‌ دست‌ راست‌شان‌ داده ‌می‌شود؛ «پس‌ سلام‌ بر تو باد از اصحاب‌ یمین‌» یعنی: ای‌ یار راست‌! از جانب ‌یاران‌ و برادران‌ راستت‌ بر تو سلام‌ باد از آن‌ رو که‌ تو به‌ زودی‌ همراهشان‌ خواهی ‌بود و آن‌گاه‌ از تو با سلام‌ استقبال‌ می‌کنند.

﴿وَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٱلضَّآلِّینَ٩٢ فَنُزُلٞ مِّنۡ حَمِیمٖ٩٣

«و اما اگر از تکذیب‌ کنندگان‌ گمراه‌ باشد» یعنی: اگر شخص‌ متوفی‌، یا محتضر از تکذیب ‌کنندگان‌ رستاخیز و از گمراهان‌ راه‌ هدایت‌ باشد؛ و آنان‌ اصحاب‌ شمال‌ (یاران‌ چپ‌) اند که‌ ذکرشان‌ در اوایل‌ سوره‌ گذشت‌؛ «پس‌ او راست‌ مهمانی‌ای‌ از آب‌ جوشان‌» یعنی: پس‌ او با آب‌ جوشانی‌ که‌ حرارتش‌ به‌ درجه‌ نهایی‌ خود رسیده‌ است‌، پذیرایی‌ خواهد شد. نزل: پذیرایی‌ از میهمان‌ بعد از فرود آمدنش‌ می‌باشد. البته‌ این‌ بعد از آن‌ است‌ که‌ از زقوم‌ می‌خورد چنان‌که‌ گذشت‌.

﴿وَتَصۡلِیَةُ جَحِیمٍ٩٤

«و» او راست «ورود به‌ جهنم‌» و استقرار در آن‌ پس‌ از خوردن‌ از زقوم‌ و نوشیدن‌ آب‌ جوش‌. و آن‌ گاه‌ که‌ شخص‌ را به‌ آتش‌ درافگنند، می‌گویند: «اصلاه النار وصلاه» .

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ حَقُّ ٱلۡیَقِینِ٩٥

«همانا این‌ حق‌الیقین‌ است‌» یعنی: بی‌گمان‌ این‌ خبر عین‌ حقیقت‌ و کاملا درست‌ و بی‌شبهه‌ است‌.

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٩٦

«پس‌ به‌ نام‌ پروردگار بزرگ‌ خود تسبیح‌ بگوی‌» یعنی: او را از آنچه‌ که‌ لایق ‌شأنش‌ نیست‌ به‌ پاکی‌ یادکن‌، به‌ سبب‌ آنچه‌ که‌ از علم‌ و قدرت‌ وی‌ دانسته‌ای‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ عقبه‌ بن‌ عامر رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ فرمود: چون‌ آیه‌  ﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٧٤ [الواقعة: 74] بر رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  نازل‌ شد، فرمودند: «اجعلوها فی‌ رکوعکم». «آن‌ را در رکوع‌ خود قرار دهید». و چون‌ آیه: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١ [الأعلى: 1] بر ایشان‌ نازل ‌شد، فرمودند: «اجعلوها فی‌ سجودکم: آن‌ را در سجده‌ خویش‌ قرار دهید». فرق‌ در میان «عظیم‌» و «اعلی‌» این‌ است‌ که‌ عظیم‌ بر قرب‌ دلالت‌ می‌کند و اعلی‌ بر بعد پس‌ در عین‌ حال‌ که‌ حق‌ تعالی‌ به‌ هر ممکنی‌ نزدیک‌ است‌ اما برتر و بالاتر از آن‌ است‌ که‌ ادراک‌ها بر او احاطه‌ کنند پس‌ از این‌ نظر او در نهایت‌ دوری‌ از همه‌ چیز است‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ محدثان‌ از ابوهریره‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که ‌رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «کلمتان‌ خفیفتان‌ علی‌ اللسان‌ ثقیلتان‌ فی‌المیزان‌ حبیبتان‌ إلی‌الرحمن: سبحان‌ الله‌ وبحمده‌ سبحان‌الله‌ العظیم». «دو کلمه‌اند که‌ بر زبان‌ سبک‌، در میزان‌ سنگین‌ و نزد خدای‌ رحمان‌ دوست‌داشتنی‌ هستند: سبحان‌ الله و بحمده‌، سبحان‌ الله العظیم‌».