تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ إبراهیم

سورۀ إبراهیم

مکی است؛ ترتیب آن 14؛ شمار آیات آن 52

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است که خدای  عزوجل  خود به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد. اما در آن‌ها به اعجاز و هماوردطلبی قرآن اشاره شده است.

این قرآن کتابی است که حق‌تعالی آن را بر پیامبرش فرود آورد تا کسانی از دوستان اجابت گویش را که بخواهد به توفیق، الهام و تثبیتی از سوی خویش، از تاریکی‌های کفر و جهل و گمراهی به سوی نور ایمان و هدایت بیرون برد؛ با این توفیق و تأیید است که او ایشان را به راه راستی که به سوی آن فرا خوانده است راهنمون می‌شود؛ همان خداوندی که بر کارش غالب، بر خلقش قاهر، در ملکش شکست‌ناپذیر و ستوده است. همو که بر دشمنانش قاهر است و آنان را به خاک مذلت کشانده است.

﴿ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِیدٍ ٢.

تنها خداوند عزوجل است که هرچه در آسمان‌ها و در زمین است در آفرینش، روزی‌رسانی، کارگردانی و مدیریت از آن اوست. پس همانگونه که در آفرینشگری شریکی ندارد، همچنان در پرستش نیز نباید چیزی را به او شریک آورد، بلکه باید تنها و تنها او را به یگانگی پرستید. بناءً در روز هنگامۀ بزرگ، یقیناً ویرانی، نابودی، خشم و بدفرجامی در دل عذاب دردناک و نیز رسوایی ماندگار دوزخ برکسانی است که منکر آیاتش گردیده و رسالت‌هایش را تکذیب نموده‌اند.

﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ ٣.

همین کافران‌اند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده و مقدم می‌سازند، به آن عشق ورزیده و سخت در راه آن می‌تپند، به آرایش‌ها و پیرایش‌های آن فریفته شده و حساب و جزایی را که پیش رو دارند کاملاً فراموش می‌کنند. همینانند که با ایذا و تهدید، در میان مردم و دین خدای  عزوجل  مانع ایجاد کرده و بر آنند تا راه حق نیز مطابق هوا و هوس‌های‌شان، کج و معوج و پیچیده و تودرتو باشد. بیگمان این گروه، از حق بسی دور افتاده و در عمق پرتگاه بیخردی و گمراهی به سر می‌برند؛ از آن‌رو که ضلالت را بر هدایت ترجیح داده‌اند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡۖ فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٤.

خداوند عزوجل پیش از محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستاده است تا امت‌ها پیام‌های پیامبران را به درستی بفهمند و تا شریعت‌شان روشن، آسان و ساده باشد. البته پس از آن حجّت بر آنان اقامه شد، خداوند عزوجل هر کس را بخواهد از هدایت برمی‌گرداند و هر کس را هم بخواهد، به سوی حق راه می‌نماید. و اوست عزتمندی که فرمانش غالب، قدر و عظمتش والا و قهرش آشکار است، اوست که در آفرینشگری، نوآوری، تصویرگری، صنع، شریعت و حاکمیتش، حکیم و فرزانه می‌باشد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔایَٰتِنَآ أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَکَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ وَذَکِّرۡهُم بِأَیَّىٰمِ ٱللَّهِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ ٥.

به یقین خداوند عزوجل موسی را با نشانه‌های روشن و معجزات درخشانی چون عصا و ید بیضا به سوی بنی اسرائیل فرستاد و به وی دستور داد تا مردم را به راه حق دعوت کرده و از این طریق ایشان را از تاریکی‌های کفر به سوی نور ایمان بیرون برد، و نعمت‌های خداوند عزوجل برای‌شان را به یاد آورد؛ در آن روز که از جنگ فرعون نجات‌شان داد، به ایشان گزانگبین و بلدرچین ارزانی داشت، از دل صخره سنگی خارا برای‌شان آبی گوارا بیرون جوشانید و غیر این از نعمت‌های دیگر. همچنان باید روزگاران سختی و بدبختی را نیز به یادشان آورد؛ مانند روزی که حق‌تعالی برخی از آنان را مسخ کرد و بعضی دیگر را به سختی گرفتار عذاب نمود. بیگمان در این یادآوری‌ها، اندرزهایی است رسا و عبرت‌هایی است بزرگ برای کسانی که بر مصیبت و بلا صابر و شکیبا، و بر شادی و رفاه شاکر و سپاسگزار اند، زیرا کسانی که از همچو اوصافی برخوردار باشند، بی‌شک همانان عابدان راستین حق تعالی‌اند که مراتب عبودیت را – که همانا پیمودن پلکان‌های صبر و شکر است – صعود کرده‌اند و در نتیجه شایستۀ ولایت گردیده، از حکمت بهره‌مند و به ساحل کامیابی و رستگاری رسیده‌اند.

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ أَنجَىٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ ٦.

ای پیامبر! اخبار موسی علیه السلام را به خاطر بیاورد، روزی که به قومش بنی اسرائیل گفت: ای قوم من! نعمت‌های حق‌تعالی را با شکر و سپاسش به یاد آورید روزی که شما را از چنگال فرعون و سپاهیانش رهانید، همانان که سخت‌ترین عذاب‌ها مانند قتل، برده‌سازی و ستم‌های گوناگون را بر شما می‌چشاندند؛ پسران‌تان را از بیم آنکه در بزرگسالی مایۀ دردسرشان شوند، می‌کشتند و دختران‌تان را برای خدمتگزاری زنده باقی می‌گذاشتند. به یقین در ابتلا به سختی و آسانی و نجات و گرفتاری آزمونی برای شماست تا حق‌تعالی صبر و شکرتان را در عینیت معلوم بدارد.

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ ٧.

موسی به قومش گفت: در حقیقت خداوند عزوجل نوشته، فیصله کرده و این حکم را گذرانده است که: باید وی را در برابر نعمت‌هایش – با فرمانپذیری – سپاس بگذارید که در این صورت یقیناً از فضل گسترده، کرم عام و همه شمولش بر شما خواهد افزود، چرا که هیچ چیز دیگر بسان شکر جالب نعمت و استمراربخش آن نیست. اما اگر نعمت‌های الله عزوجل را انکار کرده، طاعتش را ترک نمودید و به نافرمانی‌هایش آغشته شدید، یقیناً بدانید که شما را در برابر عملکرد زشت‌تان به سختی عذاب خواهد کرد.

﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَکۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ٨.

همچنان موسی به آنان گفت: اما بر فرض اگر شما و تمام کسانی که در زمین به سر می‌برند به خدای متعال کفر بورزید، بدانید که هرگز به وی زیانی نمی‌رسانید، زیرا او نیازی به طاعت کسی ندارد. و اگر تمام خلق همه بر قلب بدکارترین شخص روی زمین باشند، این نیز از پهنای ملکش چیزی نمی‌کاهد، زیرا حق‌تعالی از همگان بی‌نیاز است، از آنکه یگانۀ صمد است و اوست که سزاوار حمد و ثنا می‌باشد، او در زمین و آسمان ستوده است، به کسانی که از وی روی می‌گردانند محتاج نیست و کسانی را که به وی رو می‌کنند می‌ستاید و کارشان را قدر می‌شناسد.

﴿أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرَدُّوٓاْ أَیۡدِیَهُمۡ فِیٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَقَالُوٓاْ إِنَّا کَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ ٩.

ای امّت محمد! آیا خبر امت‌هایی که پیش از شما بودند: قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و کسانی که بعد از آنان آمدند و جز خدا عزوجل هیچ‌کس شمار و کثرت‌شان را نمی‌داند، به شما نرسیده است؟ پیامبران ما با ادلۀ روشن و برهان‌های قاطع که گویای صدق‌شان بود نزد آن اقوام رفتند اما آن‌ها از روی خشم و کینه و تمرد از پذیرش حق، دستان خود را به دهان‌های خویش گزیده و کافران‌شان به پیامبران خود گفتند: ما به آنچه از پیام یگانگی خدا عزوجل و ایمان به وی آوردید منکریم! ما در راستگویی شما شک داریم! ما آنچه را شما به سوی آن فرا می‌خوانید به باد استهزا و تمسخر گرفته و در صحت نبوت‌تان مردّدیم! دل‌های را از تردید و غیظ نسبت به شما انباشته است!

﴿۞قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَدۡعُوکُمۡ لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ١٠.

اما پیامبران پندار تکذیب کنندگان را رد کرده و گفتند: مگر دربارۀ یگانگی و خداوندی حق‌تعالی – آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین – تردیدی وجود دارد حال آنکه او آفرینش را بدون نمونۀ پیشینی ابداع کرده است؟ آخر او شما را به این مرام به سوی یگانگی خود و اطاعت از پیامبرانش می‌خواند تا گناهان‌تان را بر شما بیامرزد و شما را تا میعادی که برای‌تان مقدر شده است در زندگی دنیایتان به نیکویی برخوردار سازد و از این رو شما را در دنیا مجازات نکرده بلکه با آیین اسلام، از نعمت صلح، سلامت، امنیت و ایمان بهره‌مندتان گرداند. اما کافران به پیامبران‌شان گفتند: شما نیز بشری مانند ما هستید، صفات شما مانند صفات ما است پس شما را بر ما چنان امتیازی که شایستۀ رسالت‌تان گرداند، وجود ندارد از این رو چرا بی‌هیچ سببی خود را بر ما برتر دانسته و می‌خواهید تا ما را از پرستش بتان و همتایانی که پدران و اجداد ما آن‌ها را می‌خواندند بازدارید؟ پس بر درستی دعوت و صحت رسالت خود دلیلی آشکار و حجتی روشن بیاورید.

﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِیَکُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١١.

پیامبران‌شان در پاسخ این سخنشان که: شما نیز بشری مانند ما هستید، گفتند: آری! ما نیز آنسان که شما گفتید بشری مانند شما هستیم، ولی خداوند عزوجل از روی کرم و فضلش، ما را با رسالت برتری داده و با نبوت امتیاز بخشیده است و اما در مورد برهان‌ها و معجزاتی که در خواست کرده‌اید، باید این نکته را به شما روشن سازیم که ما بندگانی مأمور بیش نیستیم. از این رو نمی‌توانیم جز به اجازه و ارادۀ خداوند عزوجل هیچ چیزی بیاوریم. البته مؤمنان فقط بر خدا عزوجل تکیه می‌کنند. پس او یقیناً ایشان را بر دشمنان‌شان یاری داده و در تمام امور از ایشان پشتیبانی می‌کند.

﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَیۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ ١٢.

و چرا بر خداوند عزوجل توکل نکرده و کار خویش را بدو نسپاریم حال آنکه تنها اوست که چشمان ما را به سوی حق بازکرده، ما را به راه هدایت رهبری نموده و طریق نجات را به ما نشان داده است؟ و البته ما بر آزارهای گفتاری و رفتاریی که شما مشرکان – با بد زبانی و بدکرداری – به ما می‌رسانید شکیبایی خواهیم کرد. آری! مؤمنان متوکل تنها بر خدا عزوجل تکیه می‌کنند، در نتیجه با بر خورداری از عنایت و حمایت الله عزوجل نیرومند، در پناه دین وی مقتدر و عزتمند، و با تائید وی موفق و پیروز می‌شوند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّکُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِکَنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٣.

کافران بر آزار رسانی و بدرفتاری با انبیا پای فشرده ایشان را به رگبار تهدید و تشر گرفتند و گفتند: یا شما را از سرزمین‌های خویش بیرون می‌کنیم یا باید به دین ما برگشته و دین خویش را فرو گذارید! لذا خداوند عزوجل به پیامبرانش وحی کرد که: به زودی کافران را هلاک ساخته و اشرار با عذاب ویرانگر محو و نابود خواهد کرد.

﴿وَلَنُسۡکِنَنَّکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ ١٤.

و پس از نابودسازی دشمنانمان به دوستان خویش در روی زمین قدرت و امکانات خواهیم بخشید و ایشان را در آن سرزمین‌ها اسکان خواهیم داد. بناءً سرانجام ستوده، عاقبت خوش و پیروزی نهایی از آن کسانی است که از خداوند عزوجل پروا داشته و به هدایتش تمسک جویند، از قرار گرفتن در پیشگاه حق‌تعالی در محشر به هنگام حساب بترسند و از هشدارهایش در مورد عذاب بیمناک باشند؛ در نتیجه به عمل صالح روی آورند. بنابراین عزّت و مجد و توفیق همه در طاعت خدای  عزوجل  است.

﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ ١٥.

و پیامبران به بارگاه پروردگار خویش التجا کرده و از وی خواستند تا با پیروز ساختن دوستانش بر دشمنانش، میان آن‌ها و کفار به طور فیصله کن داوری نماید. پس حق‌تعالی درخواست‌شان را اجابت کرد و با تأیید و نصرت خویش دشمنان‌شان را سرکوب کرده و هر متکبری را که پذیرای حق نیست و برای آن سر فرود نمی‌آورد، در برابر دلیل و برهان ستیزه‌جو و منکر توحید و رسالت است خوار و ذلیل ساخت. بنابراین هر کسی که با زور گویی، فخر فروشی و برتری طلبی بر دیگران، در نفس خود جبار و گردن‌کش است، از حق و راستی روی برمی‌تابد، به ناروا جدال می‌ورزد و به دروغ دفاع می‌کند، عاقبت ناکام و نابود است.

﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَیُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِیدٖ ١٦.

از پیش روی این انسان زورگوی لجباز، آتش جهنم است که گرمای سوزانش دل و جان و مغز استخوانش را می‌سوزاند، نوشابۀ وی در آن، زرداب چرکین و خونی است که از اجساد فجار در دوزخ بیرون می‌آید.

﴿یَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُۥ وَیَأۡتِیهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِیظٞ ١٧.

کافر می‌کوشد تا آن رزداب چرکین را در دوزخ جرعه جرعه بنوشد، اما نمی‌تواند آن را فروبرد از آنکه سخت بدبو، بسیار تلخ و جوشان است. و عذاب به انواع و اشکال گونه‌گون، بر هر عضوی از اعضای بدنش و همراه با هر رگ و پی و بافت و سلول سلولش به سوی وی می‌آید، آرزو دارد که بمیرد تا آسوده شود ولی نمی‌میرد و نه هم به حیاتی سعادتمندانه و پسندیده زنده می‌ماند؛ بلکه اوست و آن عذاب دردناک ابدی که پیوسته در دوزخ گریبانگیرش می‌باشد.

﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ کَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّیحُ فِی یَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا یَقۡدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَىٰ شَیۡءٖۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ ١٨.

وصف اعمال به ظاهر آراسته‌ای مانند صدقه، صلۀ رحِم و نیکوکاری که کافران در زندگی دنیوی خویش انجام می‌دهند همچون وصف خاکستری است که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد و در نتیجه آن را چنان پراکنده ساخته و گردی برهوا سازد که اثری از آن باقی نگذارد. پس همچنین است اعمال نیک کافران که تندباد کفر و ریاکاری آن را از بین برده و از این رو برای آن نزد حق‌تعالی هیچ منفعتی باقی نمی‌ماند. بناءً شرک و کفر از بین برندۀ اعمال نیک‌اند چنان‌که باد از بین برندۀ خاکستر می‌باشد، به راستی که اعمال‌شان از ایمان و اخلاص تهی است از این رو هر تلاشی که برقاعدۀ تقوی و طاعت حق‌تعالی استوار نباشد، در واقع گمراهیی است دور از صراط مستقیم، پس عمل بی‌بهره از اخلاص، همانند جسم بدون جان است.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِیدٖ ١٩.

ای انسان! آیا ندانسته‌ای که فقط خدای یگانه است که آسمان‌ها و زمین را در صنعی بدیع – که دلیل روشن حکمت تامه و قدرت کامله‌اش می‌باشد – از عدم آفریده است و آن‌ها را نه به بازی و عبث بلکه به حق آفریده تا بر عظمت و یگانگی‌اش راه برند و در نتیجه تنها او بی‌هیچ شریکی مورد پرستش قرار گیرد؟ ای مردم! اگر خدا عزوجل بخواهد شما را از بین برده و خلق جدیدی غیر از شما را پدید می‌آورد که از شما برایش فرمانبرتر و عابد پیشه‌تر باشند، پس آفرینش و فنای شما بر اوتعالی سهول و ساده است.

﴿وَمَا ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِیزٖ ٢٠.

میراندن شما و جایگزین ساختن دیگران به جای‌تان بر حق‌تعالی امری دشوار نیست، بلکه بسیار آسان است، زیرا قدرتش نافذ و فرمانش غالب می‌باشد.

﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعٗا فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا کُنَّا لَکُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۚ قَالُواْ لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَیۡنَٰکُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِیصٖ ٢١.

و مردم همگی در روز هنگامۀ بزرگ از قبرهای‌شان برای ملاقات پروردگارشان بیرون می‌آیند تا میان‌شان داوری نموده و جزای‌شان دهد، در این بین پیروان به سردمداران می‌گویند: ما در دنیا تحت سرپرستی شما بودیم و به فرمان شما گردن می‌نهادیم پس آیا امروز همانسان که در دنیا به ما وعده کرده‌اید، با دفع عذاب از ما بهره‌ای به ما می‌رسانید؟ سردمداران می‌گویند: اگر خداوند عزوجل ما را به هدایت توفیق بخشیده بود یقینا شما را به راه راست رهبری می‌کردیم لیکن او ما را به حق توفیق نبخشید پس از این جهت خود گمراه شده و سپس شما را گمراه ساختیم بناءً امروز شکیبایی به ما و شما سودی نمی‌رساند؛ زیرا عذاب از طاقت و توان خارج است، و نه هم ناشکیبی و بی‌قراری به حال ما و شما سودمند است، چرا که حاصلی از آن متصور نیست در نتیجه از عذاب خدا عزوجل نه گریز گاهی وجود دارد و نه پناهگاهی، بلکه عذابی است پیوسته و کیفری است سخت و سنگین که در آن هیچ تخفیفی نیست.

﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٢٢.

بعد از آنکه از حساب و کتاب فارغ شده، گروهی به سوی بهشت و گروهی دیگر به سوی دوزخ روان شدند در این هنگام شیطان می‌گوید: ای پیراوان من! در حقیقت خدا عزوجل در دنیا به شما وعده داد وعده‌ای راست بر اینکه به زودی شما را برخواهد انگیخت و مورد حسابرسی قرار خواهد داد، و من نیز به شما وعده دادم اما وعده‌ای دروغ که گفتم: نه رستاخیزی درکار است و نه حساب و کتابی، اکنون وعدۀ خدا عزوجل محقق شد و وعدۀ من دروغین برآمد و از رونق افتاد لیکن این امر روشن است که من چنان نیروی قهریه‌ای نداشتم که پیروانم را به زور بر راه باطل وادارم و نه هم بر آنچه شما را به سویش فرا می‌خواندم دلیل و حجّت آشکاری داشتم، بلکه تنها کاری که من کردم به کفر و گمراهی فراتان خواندم و شما هم مرا اجابت کردید بناءً بر من سرزنشی نیست، پس مرا ملامت نکنید و خود را سرزنش نمایید؛ زیرا شما از کسی پیروی کردید که نه بر دعوتش نیرویی دارد و نه برهانی لذا اشتباه از خود شما بود، بدانید که من امروز هرگز به فریاد شما رسیده نتوانسته و شما را از چنگ مجازات رها ساخته نمی‌توانم چنان‌که شما نیز نمی‌توانید مرا از خشم خدای جبار یا از عذاب سوزان نار، رهایی بخشید، من از شرک شما که غیر خدای  عزوجل  را با وی همراه ساختید، بیزاری می‌جویم و همچنان از اینکه مرا با خدای سبحان شریک قرار دادید اعلام برائت می‌کنم، والا و برتر است خدای سبحان از شایبۀ شرک، در حقیقت ستمکارانی که عبادت‌شان را برای غیر مستحق آن صرف کرده، حق را رها نموده و باطل را برگزیده‌اند، در آتش جهنم عذابی سخت، همیشگی و پردرد دارند.

﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡۖ تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ ٢٣.

و خدای متعال میان بندگان داوری کرده نیکان را به سرای قرار که از زیر کاخ‌ها و درختان آن نهرها روان است وارد می‌سازد، در آنجا تا آنگاه که شب و روز تداوم داشته باشد به طور ابد ماندگار اند، فرشتگانی نیکو سرشت بر آن‌ها درود می‌گویند، همراه با خشنودی پروردگار غالب آمرزگار، پس ایشان در امن و امان، در روح و ریحان، در زیر چمن‌های پر از تاکستان و باغستان و نخلستان، همراه با رضای رحمان و شادی دل‌ها و راحت ابدان، جاویدان به سر می‌برند.

﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٢٤.

آیا ندیده و ندانستی که خداوند عزوجل کلمۀ طیبۀ توحید (لا إله إلا الله) را چگونه وصف کرده است؟ او آن را به درختی بزرگ و پاکیزه که درخت نخل است، ریشه‌اش در زمینی پاک استوار، و شاخه‌اش بلند و پر فروغ سر در آسمان دارد، همانند ساخته است؛ زیرا کلمۀ توحید نیز در دل‌های مؤمنان پایدار است و ثمر خویش را که عبارت از طاعات و انواع گونه‌گون عبادات است، همانند خوشه‌های عسلی، لذیذ و دردسترس خرما هر وقت و هرلحظه تقدیم می‌کند، همراه با صفای همیشه سبز و همیشه بهار، بسیاری منافع، قامت رسا و زیبا و کمال و استواری و صلابت آن.

﴿تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٥.

این درخت خرما، میوۀ رسیده و گوارای خود را هردم به اذن پروردگارش تقدیم می‌کند، پس همچنان است درخت ایمان در دل‌های مؤمنان که از میوۀ طاعات و برکات، فضایل، اخلاق و ارزش‌های زیبا آنچه را که صلاح خود انسان و انسان‌های دیگر در آن است هدیه می‌کند، در نتیجه برای صاحب آن پاداشی بزرگ و ثنا و سپاسی خجسته که خداوند عزوجل بدان داناست حاصل می‌شود. و حق‌تعالی مَثَل‌ها را برای تفهیم مردم بیان می‌کند تا حقایق و مسائل برای‌شان روشن شود و در معانی مثل‌ها اندیشیده، پند و عبرت بگیرند.

﴿وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٖ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ ٢٦.

و خداوند عزوجل برای کلمۀ سیاه و رسوای کفر، درخت حنظل ناپاک را مَثَل‌زده است که مزۀ آن تلخ بوده، از خیر و منفعت خالی است، در عین حال ریشۀ آن نیز به سطح زمین نزدیک است بناءً نه اساس استوار و پایداری دارد و نه شاخه‌های بلند و آسمان آسا. پس همچنین است کافر که نه دارای اصول و اساسات ثابتی است، نه خیر قابل انتظاری از وی متصور است و نه نفع در دسترسی، نه از او عمل شایسته‌ای به آسمان بلند برده می‌شود و نه دعایی از او اجابت می‌گردد.

﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَۚ وَیَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ ٢٧.

خداوند عزوجل مؤمنان را بر کلمۀ حق و گواهی راستین یعنی: کلمۀ طیّبۀ (لا إله إلا الله محمد رسول الله) پایدار می‌سازد، در همه حال: در زندگی دنیا، در هنگام سکرات مرگ، در وقت پرسش دو فرشته در قبر و در هنگام ایستادن به پیشگاه کبریائی وی در روز حشر. اما اوتعالی کافران بدکردار را بر گفتن آن توفیق نبخشیده، گزینۀ صواب را بر آنان الهام نمی‌کند و آن‌ها را به پاسخ درست راه نمی‌نماید و او هرچه بخواهد با خلقش می‌کند، اعم از هدایت مؤمنان و بی‌راه گذاشتن کافران. او از آنچه می‌کند مورد پرسش قرار نمی‌گیرد در حالی که آنان از کردار خویش مورد پرسش قرار می‌گیرند.

﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ کُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ ٢٨.

ای مسلمان آگاه و هوشیار! آیا به کفار مکه ننگریستی که به جای ایمان به خداوند عزوجل و شکر و سپاسش در برابر نعمت امنیت، نعمت عظمای رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وجود حرم مکی در میان خویش، کفر را برگزیدند، این نقمت را ستانده و آن همه نعمت را ناسپاسی کردند و در روز بدر پیروان خویش را به سوی سرای هلاک و رسوایی که آتش جهنم است رهبری نمودند؟

﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ ٢٩.

آن سرای هلاکت آتش جهنم است که آن‌ها سختی‌ها و مرارت‌های سوزانش را با همۀ وجود خویش لمس کرده و عذاب آن را می‌چشند و چه بد قرارگاهی است برای کافران و مستکبران.

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِۦۗ قُلۡ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِیرَکُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ ٣٠.

و کفار جز خدای سبحان خدایانی را به پرستش گرفتند تا بندگان را از راه هدایت دور سازند، پس ای پیامبر! به آنان بگو: در این دنیای حقیر فانی کوتاه مدت، برخواردار شوید زیرا این دنیا بسیار زود دست‌خوش تحول و زوال می‌گردد و سپس شما به زودی در حصاری از هول و هراس‌ها، زنجیرها و عذاب‌های سخت به سوی آتش جهنم رهسپار می‌شوید.

﴿قُل لِّعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خِلَٰلٌ ٣١.

ای پیامبر! به بندگان مؤمن حق‌تعالی که وعدۀ پروردگارشان را تصدیق کرده‌اند بگو: نماز را به کاملترین وجه ممکن ادا کنند و پاره‌ای از آنچه را که او به ایشان بخشیده است به طور نهان و آشکار – آنسان که مصلحت ایجاب می‌کند – در راه‌های خیر صدقه دهند، پیش از آنکه روز عرضه شدن بر خدای ذوالجلال فرا رسد؛ زیرا در آن روز نه فدیه و باز خریدی وجود دارد و نه صدقه‌ای، نه مالی است که پرداخته شود و نه دوستی است که شفاعت کند.

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢.

تنها خداوند عزوجل است که آسمان‌ها و زمین را از عدم ایجاد کرد و باران را از ابر فرود آورد و به وسیلۀ آن از همۀ گونه‌های نباتی، گیاهان و درختان خرم را زنده و شاداب گردانید، که از آن‌ها خوراک مردم اعم از دانه‌ها، میوه‌ها و سبزیجات تأمین می‌شود و کشتی‌ها را مسخر گردانید که در بستر دریاها در تب و تاب و رفت و آمد اند تا منافع انسان‌ها در عرضۀ سفر، سیاحت، تجارت و جهاد را برآورند. و رودها را برای منافع مردم مسخر ساخت تا آب نوشیدنی، شستشو و آب کشاورزی را تأمین کرده و زندگی آنان و حیوانات‌شان را سروسامان بخشند، پس این همۀ جُود و بخشش از دریای بی‌کران فضل و کرم اوست.

﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣.

و خداوند عزوجل خورشید و ماه را مسخّر گردانید که در مدار فلکی خود در رفت و آمدند. این دو پدیدۀ هستی تأمین کنندۀ منافع بسیار برای انسان‌ها می‌باشند، چون نور و روشنگری، شناخت حساب سال و ماه و تقویم، به پختگی رساندن میوه‌ها و ... غیره. و شب را رام گردانید تا انسان، بعد از خستگی و کوفتگی یک روز کاری فارغ از مشغله‌های روزانه در آن بیاساید و در خوابی خوش و راحت‌بخش تجدید نیرو کند. و روز را برای کار و معیشت و سازندگی و صنعت مسخر ساخت، بناءً شب و روز بستر انجام طاعات، ظرف زمانی رویش عبادات و مزرعۀ سبز اعمال نیک و ارزش‌های پاک اند.

﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ ٣٤.

و خداوند همان ذاتی است که هرچه خواستید به شما عطا کرد، از مال و عیال و صحت و عافیت و امنیت و آسایش، و اگر نعمت‌هایش را بشمارید آن‌ها را به شمار آورده نمی‌توانید، از بس که گونه‌گون و بسیار اند. بیگمان انسان با ارتکاب گناه و نافرمانی، برخود بسی ستمکار است، نعمت‌های پروردگار سبحان را بسی انکارگر و اندک سپاسگزار است. او از پروردگار ذوالجلال بسیار درخواست می‌کند؛ اما چون به مطلوبش دست یافت، واجبات و مسئولیت‌های خویش را فراموش می‌نماید.

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥.

و روزی را یاد کنید که ابراهیم علیه السلام بعد از سکنی دادن اسماعیل و مادرش در مکه، به بارگاه پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارا! از تو می‌خواهم که مکه را شهری امن گردانی که هر کس در آن فرود می‌آید احساس امنیت کرده و از ترس و هراس ایمن باشد، و من و فرزندانم را از پرستش بتان محفوظ دار. بناءً با امنیت، زندگی گوارا می‌گردد و با ایمان، دنیا و آخرت پاکیزه و به سامان می‌شود.

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦.

پروردگارا! در حقیقت بتان مردم را از پرستش و نیایشت دور ساخته و آنان را در پرتگاه شریک آوردن همتایان و اضداد برایت افکنده‌اند. از این رو هر که در توحید الله عزوجل و خالص ساختن عبادت برایش، به سنّت و راه و روشم تمسک جوید بیگمان او بر دین و آیین من است و هر که در غیر شرک با من مخالفت ورزد، بی‌تردید خداوند عزوجل بر گنهکارانی که به سوی پروردگار خویش بازگردند بسی آمرزگار و بر کسانی که بخواهد از ایشان درگذرد، بسیار مهربان است و حتی اگر گناه انسان تا آخرین چشم انداز وی به سوی آسمان نیز برسد، حق‌تعالی در هنگام محو کردن به بزرگی آن نمی‌نگرد بلکه آن را می‌بخشاید.

﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ ٣٧.

پروردگارا! من برای به جا آوردن فرمانت بعضی از فرزندانم را در وادی مکه به جوار خانۀ محترم تو سکونت دادم، در دره‌ای بی‌کشت و زرع و بی‌آب و آبادانی، پروردگارا! تا نماز را به کاملترین صورت برپا دارند. پس تز تو می‌خواهم تا دل‌های بعضی از بندگانت را به سوی آنان گرایش دهی که به شوق و محبت به سوی‌شان آیند و به ایشان از انواع میوه‌ها و از برکات زمین ارزانی داری تا شکرگزار نعمتت بوده و به وسیلۀ نعمت بر انجام طاعتت باری جویند. پس خدای متعالی دعای ابراهیم علیه السلام را اجابت کرد و خواسته‌اش را محقق گردانید.

﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٣٨.

پروردگارا! بیگمان تو هرچه را از نیت‌ها، باورها، رازها و اعتقادات که نهان می‌داریم و هرچه را از رفتارها و گفتارها که آشکار می‌سازیم، می‌دانی و هیچ چیز در عرصۀ کائنات – در زمین و آسمان‌ها – از ساحۀ علمت پنهان نیست، بناءً غیب نزد تو آشکار و راز، پیش تو علنی است و علمت به همه چیز احاطه دارد.

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩.

سپس ابراهیم علیه السلام در مقام شکرگزاری از پروردگارش در برابر نعمت‌هایش گفت: سپاس خداوندی را که به من با وجود سالخوردگی‌ام دو پسر پرهیزگار و درستکار – اسماعیل و اسحاق – را عطا کرد هنگامی که از وی خواستم تا به من از صالحان ببخشد، به راستی که پروردگارم برای کسی که وی را بخواند، شنوای دعاست چنان‌که من از او خواستم و به من بخشید، از او جستم و مرا گرامی داشت. آیۀ کریمه درس آموز: فضیلت دعا، خواستن فرزندانی پاک از پروردگار و سپاسگزاری وی در برابر نعمت‌هاست.

﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ ٤٠.

پروردگارا! مرا بر پایداری و پیوستگی بر ادای نماز به کاملترین صورت یاری ده و فرزندان و نسل و تبارم را نیز ببخش تا به نماز در اوقات معین آن همراه با رعایت آداب و احکامش، پایبند باشند.

پروردگارا! دعایم را اجابت فرما و درخواستم را محقق ساز. ابراهیم علیه السلام نماز را به ویژه از آن جهت یاد کرد که نماز ستون دین است.

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ ٤١.

پروردگارا! کوتاهی‌هایی را که از من سرزده است و بندگان در هرجایگاهی که قرار داشته باشند از آن‌ها بری نتواند بود، بر من بیامرز و بر پدر و مادرم نیز بیامرز. این دعا پیش از آن بود که بر ابراهیم علیه السلام دشمنی پدرش با خدا عزوجل روشن شود. پروردگارا! بر تمام کسانی که به تو ایمان آورده‌اند گناهان‌شان را – در روزی که مردم را برای حساب گرد می‌آوری – بیامرز.

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا یَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمۡ لِیَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِیهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ ٤٢.

ای پیامبر! مپندار که خداوند عزوجل از کارهای ظالمان – یعنی همانان که همراه با کفر و تکذیب به نبرد علیه او، سد نمودن راهش و آزار رسانی به پیامبرش می‌پردازند – غافل می‌شود، نه هرگز! بلکه کیفرشان را برای روزی سخت و هولناک که چشم‌های‌شان از بسیاری هول و هراس در آن خیره می‌ماند به تأخیر می‌اندازد. آیۀ کریمه در عین اینکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش دلجویی نموده و به ایشان آرامش می‌بخشد، سنّت حق‌تعالی در مورد ستمگران را که چیزی جز نابودی و ویرانی نیست – هرچند که در عمرشان امتداد داده شود – نیز روشن می‌سازد.

﴿مُهۡطِعِینَ مُقۡنِعِی رُءُوسِهِمۡ لَا یَرۡتَدُّ إِلَیۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفۡ‍ِٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ ٤٣.

روز قیامت ستمگران به منظور اجابت دعوتگر حق، شتابان از قبرهای‌شان بیرون می‌آیند در حالی که از وحشت آن روز سرهای خود را بالا داشته و چیزی را نمی‌بینند، دل‌های‌شان تهی است و در آن چیزی از ثبات و یقین وجود ندارد، از بس که وحشت‌زده و بی‌قرار اند.

﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ یَوۡمَ یَأۡتِیهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَکَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَکُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَکُم مِّن زَوَالٖ ٤٤.

ای پیامبر! امّت را از عذاب روز قیامت بیم ده؟ از آن روز که کافران ستمکار برنفس‌های خود می‌گویند: پروردگارا! ما را اندکی مهلت ده تا توبه کرده و از پیامبرت پیروی کنیم! پس خدای متعال آن‌ها را بر کفر و تکذیب‌شان توبیخ کرده و می‌فرماید: مگر شما نبودید که در زندگی دنیای‌تان سوگند می‌خوردید که نمی‌میرید و از دنیای خویش جدا نمی‌شوید؟ آری! آن‌ها منکر رستاخیز پس از مرگ بودند.

﴿وَسَکَنتُمۡ فِی مَسَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَیَّنَ لَکُمۡ کَیۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَکُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ ٤٥.

و ای ستمکاران! شما در سراهای ستمگران پیش از خود – همچون قوم هود و صالح – سکونت گزیدید و در حالی که خبر آنچه خداوند عزوجل با آن‌ها – از فرودآوردن عذاب مرگبار – انجام داد نیز به شما رسید و افزون بر آن خداوند عزوجل به شما مثل‌های روشنی نیز زد اما هیچ درس عبرت نگرفته بلکه روی برتافتید و تکذیب پیشه کردید.

﴿وَقَدۡ مَکَرُواْ مَکۡرَهُمۡ وَعِندَ ٱللَّهِ مَکۡرُهُمۡ وَإِن کَانَ مَکۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ ٤٦.

و به یقین کافران تمام انواع نیرنگ و توطئه – همچون قتل، حبس و طرد – را علیه پیامبر برگزیدۀ حق سازمان دادند غافل از آنکه خداوند عزوجل بر این نیرنگ‌شان احاطه دارد و آن را با نیرنگ نیرومند خود باطل و بی‌اثر ساخته است هر چند مکرشان در حد و حجمی باشد که کوه‌ها از آن در شرف کنده‌شدن از جایگاه‌های خود باشند، آری! کید و مکر خدا عزوجل بزرگتر است، به همین جهت اوتعالی بر آنان غالب شد و به او چیزی زیان نزدند بلکه زیان‌شان به خودشان بازگشت.

﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ ٤٧.

پس ای پیامبر! مپندار که خدا عزوجل آنچه را به پیامبرانش از نصرت و اقتدار و نابودسازی انکارگران دروغ انگار وعده داده است، خلاف می‌کند، چنین ابدا اتفاق نخواهد افتاد؛ زیرا خداوند عزوجل شکست ناپذیر است و هیچ چیز در پیشگاهش ممتنع نیست، غالب است و دشمنان را مقهور خویش می‌سازد، حاکم و فرمانرواست و همه‌گان مغلوب فرمان وی‌اند. او یقیناً از دشمنانش به سخت‌ترین وجه انتقام می‌گیرد، زیرا آستان عزتش دست نیافتنی و بارگاه شکوهش بی‌نهایت است.

﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ ٤٨.

این انتقام از خیل ستمگران جنایتکار، در روز قیامت انجام خواهد گرفت. در روزی که خداوند عزوجل این زمین را به زمین دیگر سپید و پاکیزه‌ای که همانند نقرۀ مصفاست تبدیل می‌کند، زمینی که در آن خونی ریخته نشده و ستمی بر روی آن انجام نگرفته است. و خداوند عزوجل آسمان‌ها را نیز به آسمان‌های دیگری تبدیل می‌کند و بشر را از قبر‌های‌شان بیرون می‌آورد تا در عرصات حساب آشکارا برای ملاقات خدای قهار. که در عظمتش یکتا، در ذات، اسما، صفات و افعالش یگانه است صف ببندند، در برابر آن ذاتی که غیر خویش را مقهور و منکوب گردانیده و گردن‌کشان و ستیزه‌جویانی را که با او سر به تعدی برداشته‌اند مغلوب ساخته است، همو که آزارجویان راهش را ذلیل و حقیر گردانیده و عزّت مطلق و یکتایی تام و تمام از آن اوست.

﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٤٩.

و روز قیامت کفر پیشگان مجرم را می‌بینی که به زنجیرها بسته شده‌اند و دست‌ها و پاهای‌شان به غل و قلاده محکم در قید است بناءً آن‌ها گرفتار زنجیر و داغ، خواری و خفت و نفرین و نفرت‌اند.

﴿سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ ٥٠.

جامه‌های عادی از تن‌شان برکنده شده و تن پوش‌های‌شان قطران (قیر) است که سخت سوزان، بسیار گرم و بسیار اشتعال زاست، آتش جهنم چهره‌های‌شان بریان و تکه تکه می‌کند.

﴿لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٥١.

این جزا از سوی حق‌تعالی بر دشمنانش دادگرانه است و در آن هیچ ستمی نیست، زیرا این همان کیفر گناهان و جرایمی است که مرتکب آن شده‌اند، پس خداوند عزوجل هر عمل کننده‌ای را بدانچه از نیک و بد کرده است جزا می‌دهد و او ذاتی است که جمعی کثیر را در وقتی کوتاه محاسبه می‌نماید؛ زیرا او باریک‌بین و آگاه است.

﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٥٢.

ای پیامبر! این قرآنی که خداوند عزوجل بر تو نازل کرده، اعلام و ابلاغی برای بشر و بیم دهنده‌ای برای مردم است، در آن بشارتی است برای مؤمنان و بیم و هشداری است برای کافران، باشد که پندگیرند و تا کسانی که قرآن به ایشان رسیده است بدین یقین برسند که: جز اوی یگانه هیچ اله و معبود دیگری نیست و او شریکی ندارد پس سرانجام به این نتیجه دست یابند که وی را به یگانگی بی‌هیچ شریکی پرستش کنند و تا کسانی که عقل سلیم، فطرت‌های استوار و روان‌های بیدار دارند در آن اندیشمندانه فرو روند، زیرا قرآن بزرگ‌ترین اندرز در دنیا برای بیداردلان است.