تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سُورَةُ النَّاسِ

سُورَةُ النَّاسِ

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِکِ ٱلنَّاسِ ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣ مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤ ٱلَّذِی یُوَسۡوِسُ فِی صُدُورِ ٱلنَّاسِ ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ ٦

به نام الله بخشندۀ مهربان

(ای پیامبر) بگو: «به پروردگار مردم پناه می‌برم، ﴿۱فرمانروای مردم، ﴿۲(إله و) معبود مردم، ﴿۳از شر (شیطان) وسوسه‌گر باز پس رونده (به هنگام ذکر الله). ﴿۴همان که در دل‌های مردم وسوسه می‌کند. ﴿۵از جنیان (باشد) و (یا از) آدمیان». ﴿۶

[۲۲۴] ابی بن کعبسمی‌فرماید: مشرکان به پیامبر اللهجگفتند: نسبت الهی خود را برای ما بیان کن، پس الله متعال این سوره ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌرا نازل فرمود. (مسند احمد: ۵/ ۱۳۳ و جامع ترمذی: ۳۳۶۴ و در بارۀ فضیلت این سوره آمده که: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌبرابر با ثلث قرآن است». (صحیح بخاری: ۷۳۴۷).

سوره الناس

سُورَةُ النَّاسِ

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿ قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِکِ ٱلنَّاسِ ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣ مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤ ٱلَّذِی یُوَسۡوِسُ فِی صُدُورِ ٱلنَّاسِ ٥ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ ٦

به نام خداوند بخشندۀ مهربان

بگو: پناه می‌گیرم به پروردگار مردمان. ﴿1پادشاه مردمان. ﴿2معبود مردمان. ﴿3از شرّ وسوسه اندازنده چون ذکر گفته شد. ﴿4[باز پس رونده] آنکه وسوسه مى‏افکند در سینه‌هاى مردمان. ﴿5از جنس جن باشد یا از جنس مردمان. ﴿6

صدق الله العظیم

[1230] مراد بعث وقیامت است. [1231] یعنی خورشید. [1232] یعنی سخن حق. [1233] یعنی یک عده ارواح را به سختی. [1234] یعنی یک عدۀ دیگر را به طریق سهولت. [1235] یعنی در هوا شناکردنی. [1236] یعنی از یکدیگر سبقت کردنی. [1237] یعنی نفخۀ اولی و پس نفخۀ ثانیه به وجود آید. [1238] یعنی عصا و ید بیضا. [1239] مترجم گوید: معنای هموار کردن، همین است که می‌فرماید. [1240] نابینائی از فقرای صحابه به مجلس آن حضرتجدرآمد و به سؤال‌های مکرر تشویش داد و آن حضرتجدر آن حالت به دعوتِ اشراف عرب مشغول بودند، پس آن را مکروه داشتند و اعراض نمودند. خدای تعالی بر خُلق عظیم دلالت فرمود. [1241] یعنی فرشتگان از لوح نقل می‌کنند. [1242] یعنی سرخ شود مانند برّه که پوست او مسخ کرده باشند. [1243] مترجم گوید: زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد پنج ستارۀ متحیره‌اند، چون سیر کرده به مقامی رسند از آن بازمی‌گردند و به مقامی که طی کرده بودند، اقبال نمایند. چون وقت قرآن آید، غائب شوند، والله اعلم. [1244] یعنی اموات را برتابد، والله اعلم. [1245] یعنی هول موت، بعد از آن سؤالِ منکر و نکیر، بعد از آن حشر و حساب و مرور بر صراط، بعد از آن دزخ یا بهشت، والله اعلم. [1246] یعنی برج دوازدگان. [1247] یعنی روز قیامت. [1248] یعنی روز جمعه و قسم به روزی که حاجیان به آن روز حاضر می‌شوند، یعنی روز عرفه، هرآئینه مجازات متحقق است. [1249] مترجم گوید: پادشاه جباری رعیت خود را تکلیف کفر کرد و جون کافر نشدند، خندق‌ها را به آتش پر کرد و ایشان را به آتش افکند. خدای تعالی آن آتش را بر پادشاه و هم نشینان او مسلط ساخت تا از خندق پریده همه را پاک بسوخت، والله اعلم. [1250] یعنی تا دانه بیرون آید. [1251] و این وعده روز بدر متحقق شد. [1252] یعنی جمیع مخلوقات را اندازه کرده به حسب آن اندازه در مخلوقات تصرف فرمود تا همان صورت برو روی کار آمد، پس این تصرف را به هدایت تعبیر فرمود، والله اعلم. [1253] مترجم گوید: فراموش گردانیدن این آیت از خاطر مبارک آن حضرتجنوعی از نسخ است، والله اعلم. [1254] ضریع نام گیاه خاردار است. [1255] یعنی عشرۀ ذوالحجه. [1256] یعنی بعض نماز جفت است و بعض طاق. [1257] که خدا جزادهندۀ بندگان است بر اعمال ایشان. [1258] یعنی به چهار میخ بسته عقوبت می‌کرد. [1259] یعنی زنان و یتیمان را حق ایشان نمی‌دهید و حق ایشان را به مال خود جمع می‌کنید. [1260] یعنی اسباب اکرام الهی در اکرام یتیم و اطعام مسکین است آن را می‌باید کرد و شما به این صفت هستید که یتیمان را حق ایشان نمی‌دهید و حق ایشان را به مال خود جمع می‌کنید. [1261] یعنی جبال و اتلال را با سائر ارض برابر کرده شود. [1262] به وجهی واقع شود که هیچ کس غیر او بر آن قادر نیست، والله اعلم. [1263] یعنى تو را قتال در مکه حلال خواهد شد. [1264] یعنی آدم و جمیع ذریت او. [1265] یعنی عادت آدمی است که به قوت خود فخر کند و نبیند که چه قدر ناتوانی‌ها می‌کشد و نیز به بذل مال فخر کند و نمی‌داند که خدا او را می‌بیند که به غایت حقیر و بخیل است. [1266] یعنی خیر و شر. [1267] یعنی به حقیقت قوت آن است که این اعمال به جا آرد. [1268] یعنی به شب چهاردهم. [1269] یعنی به همه رسانید. [1270] مترجم گوید: که چند روز وحی نیامده بود. کفار گفتند: «وَدَّعَهُ رَبّهُ وَقَلاهُ» خدای تعالی برای تسلی این سوره فروفرستاد. [1271] یعنی شریعت نمی‌دانستی تو، والله اعلم. [1272] یعنی وقتی که کافر شد، فطرت سلیمه را ضائع ساخت. [1273] وشاید که معنی آیت چنین باشد: پس چه چیز باعث تکذیب تو می‌شود یا محمد در مقدمۀ جزای اعمال بعد این همه پند. [1274] مترجم گوید: ﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَتا ﴿مَا لَمۡ یَعۡلَمۡاول چیزی است که بر آن حضرتجنازل شد و معنای اقراء تهیئ است برای وحی قرآن و تلاوت آن. [1275] یعنی باید دانست که عاقبت اهتدا و هدایت، بهشت است و عاقبت ضلال و اضلال، دوزخ است، پس این مدعا را به نوعی از بلاغت ادا کرده شده. [1276] یعنی فرشتگان سخت عقوبت کننده را. [1277] یعنی یک دفعه از لوح محفوظ به آسمان دنیا. [1278] یعنی حال ایشان، مقتضی ارسال رسول و انزال کتاب بود، ازین جهت رسول فرستادیم و قرآن فرود آوردیم. [1279] یعنی ایشان را تکلیف نکردیم به ترک ادیان خویش، مگر بعد اقامت حجت ظاهر. [1280] یعنی بعض مقبول شدند و بعض مردود. [1281] یعنی گنج‌ها را. [1282] یعنی از جای حساب. [1283] یعنی به سبب دویدن. [1284] یعنی از اعدا. مترجم گوید: این قسم اشارت است به آنکه جهاد مشروع خواهد شد و رضای الهی به اسپان غازیان متعلق خواهد شد، والله اعلم. [1285] یعنی مدفون شدید. [1286] یعنی در مقابلۀ آن شکر کردید یا کفران ورزیدید. [1287] مترجم گوید: ابرهه، پادشاه یمن، عزم هدم کعبه کرد و فیلان بسیار و لشکر بی‌شمار به هم آورد، چون نزدیک کعبه رسید، خدای تعالی ابابیل را حکم فرمود تا هلاک کند. [1288] یعنی سوزن و دیگ و پیاله و دلو، مانند آن. مترجم گوید: نصف این سوره تصویر حال کافر است و نصف، تصویر حالِ منافق، والله اعلم. [1289] کوثر نام حوضی است که در آخرت خواهد بود. امت آن حضرتجاز آن خواهند آشامید. [1290] یعنی این همه علامت قرب اجل توست یا محمد، پس در استعداد آخرت مقید شو. [1291] آن حضرت اقارب خود را از آتش دوزخ تخویف فرمود: ابی لهب سنگ به طرف آن حضرت انداخت که آیا برای این کار ما را جمع کرده بودی؟ این سوره نازل شد. [1292] دو دست کنایه از ذات اوست. [1293] یعنی سخن چینی کننده. [1294] یعنی به خفه کردن تعذیب کرده شود.