تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ زخرف

سورۀ زخرف

مکی است؛ ترتیب آن 43؛ شمار آیات آن 89

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿حمٓ ١.

حا. میم؛ از حروف مقطعات است و خداوند متعال به معانی این حروف و به مراد خویش در نزول آن‌ها داناتر می‌باشد.

﴿وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ ٢.

الله تعالی به کتابش قرآن کریم که دارای لفظ و معنای واضح است و به ارادۀ خداوند متعال دلالت آشکار دارد سوگند یاد کرده است.

﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ ٣.

به راستی خداوند عزوجل قرآن کریم را به زبان عربی نازل کرده تا مردم آن را بفهمند، در آیاتش تدبّر کنند و معانیش را بدانند.

﴿وَإِنَّهُۥ فِیٓ أُمِّ ٱلۡکِتَٰبِ لَدَیۡنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ٤.

بدون شک قرآن کریم در لوح محفوظ نوشته شده است، کتابی است که در قدر و منزلت خود بلند مرتبه، در لفظ و معنایش مُحکم و عاری از اختلاف و تناقض است.

﴿أَفَنَضۡرِبُ عَنکُمُ ٱلذِّکۡرَ صَفۡحًا أَن کُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّسۡرِفِینَ ٥.

آیا به خاطر اینکه از هدایت اعراض کردید و با کفر و گناهان از حدود الهی تجاوز کردید شما را در گمراهی و سرکشی رها کنیم، به سوی شما قرآن را نازل ننماییم و پیامبری را نفرستیم؟ چنین نخواهد بود، بلکه از اقامۀ حجّت ناگزیریم.

﴿وَکَمۡ أَرۡسَلۡنَا مِن نَّبِیّٖ فِی ٱلۡأَوَّلِینَ ٦.

خداوند عزوجل در قرن‌های گذشته پیامبران زیادی را فرستاد تا حجّت را بر آنان اقامه نماید؛ یعنی ای پیامبر! یقیناً پیش از او پیامبرانی آمده‌اند.

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٧.

ای پیامبر! هیچ‌یک از انبیا از جانب خداوند عزوجل به نزد کافران پیشین نیامد، مگر اینکه به او تمسخر و استهزا می‌کردند؛ همچنان که قومت با تو چنین برخورد کردند.

﴿فَأَهۡلَکۡنَآ أَشَدَّ مِنۡهُم بَطۡشٗا وَمَضَىٰ مَثَلُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٨.

در نتیجه خداوند متعال تکذیب کنندگان پیشین را که از نگاه نیرو و قوّت خویش از قوم تو ای پیامبر قوی‌تر بودند هلاک نمود و جزای امّت‌های نخستین جاری و نافذ شد؛ زیرا آنان کافر شدند و تکذیب نمودن.

این آیه کافران این امّت را تهدید می‌کند که آنچه امت‌های پیشین رسیده است به شما هم رسیدنی است.

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ ٩.

ای پیامبر! اگر از کافران بپرسی چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ پاسخ می‌دهند که آفریگار آن‌ها خداوند بزرگ است که در پادشاهی خویش غالب، به مخلوقاتش دانا و به احوال هر چیزی آگاه است. بنابراین به ربوبیت خداوند عزوجل ایمان دارند، امّا به الوهیت وی شرک می‌ورزند.

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٠.

ای مردم! خداوند یگانه ذاتی است که زمین را برای‌تان مانند فرشی هموار داشته، چون گهواره‌ای نموده و برابر ساخته تا بر روی آن زندگی کنید. در روی زمین برای شما راه‌هایی را ایجاد نموده تا به منظور کسب معیشت و طلب روزی، راه رفتن در آن‌ها آسان باشد و به وسیلۀ این راه‌ها به مقاصد دین و دنیا، چون علم تجارت و جهانگردی و امور دیگر آشنا و هدایت شوید.

﴿وَٱلَّذِی نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ ١١.

الله تعالی خداوندی است که از آسمان باران را فرو می‌آورد و در آن حساب و حکمتی را مقدّر داشته است؛ یعنی نه آن طوفانی می‌سازد که غرق کند و نه ناچیز می‌نماید که نیاز‌های زندگی را بر طرف کرده نتواند. به وسیلۀ باران، زمین خشک را سر سبز می‌نماید و انواع میوه‌ها و سبزیجات را بیرو نمی‌آورد که شما و چهارپایان شما از آن‌ها استفاده می‌نمایید. همچنان که پروردگار بزرگ زمین مرده را زنده می‌سازد به همانگونه مرده‌ها را زنده می‌نماید و از قبرهای‌شان برای حساب بیرون می‌آیند.

﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢.

و خداوند متعال ذاتی است که انواع انسان‌ها، حیوانات و نباتات را به وجود آورده است و کشتی‌ها و چهار پایانی چون شتر، اسب، قاطر و خرها را آماده ساخته تا در خشکی و دریا به منظور مصالح زندگی خود بر آن‌ها سوار شوید.

﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣.

تا بر این کشتی‌ها و چهار پایان تسلّط یابید و سوار شوید و بعد از آن فضل و احسان خداوند عزوجل را که این مخلوقات و مصنوعات را برای‌تان رام ساخته به یاد آورید و بگویید: به پاکی یاد می‌کنم پروردگاری را که این‌ها را برای ما رام ساخته و اگر اوتعالی این‌ها را برای ما مسخّر نمی‌ساخت، توان تسخیر آن‌ها را نداشتیم.

﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤.

و همچنان بگویید: ما به سوی پروردگارمان برای حساب اعمال خویش در روز قیامت باز می‌گردیم.

﴿وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ مُّبِینٌ ١٥.

کافران از مخلوقات خداوند عزوجل بخشی را برای اوتعالی مقرّر می‌دارند و به طور بهتان و ناحق می‌گویند: فرشتگان دختران خداوند هستند؛ در حالی که اوتعالی از هر چیز بی‌نیاز است. طبیعت انسان این است که از احسان و نعمت‌های پروردگار انکار می‌کند؛ طوری که مشقّت‌ها را برمی‌شمارد و نعمت‌ها را فراموش می‌نماید.

﴿أَمِ ٱتَّخَذَ مِمَّا یَخۡلُقُ بَنَاتٖ وَأَصۡفَىٰکُم بِٱلۡبَنِینَ ١٦.

ای کافران! آیا ادّعا می‌نمایید که خداوند عزوجل از مخلوقاتش دخترانی را برای خود بر گزیده؛ در حالی که او خداوند یگانه‌ای است که چیزی را نزاده، از کسی زاده هم نشده و هیچ کسی همتای او نیست؟ شما از نسبت دختران به خویشتن ناراضی می‌باشید و می‌پندارید که الله عزوجل شما را به داشتن پسران مخصوص ساخته و کرامت بخشیده است؟ این دروغ و افترایی از جانب شماست.

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٌ ١٧.

آنگاه که از ولادت دختری به یکی از کافران خبر داده شود از ناخوشایندی خبر ولادتش چهرۀ وی تغییر می‌یابد و سیاه می‌شود، اندوهناک و غمزده می‌گردد. پس چگونه چیزی را که به خود نمی‌پسندید به خداوند نسبت می‌دهید، حق‌تعالی از چنین نسبتی بسیار بلندتر است.

﴿أَوَ مَن یُنَشَّؤُاْ فِی ٱلۡحِلۡیَةِ وَهُوَ فِی ٱلۡخِصَامِ غَیۡرُ مُبِینٖ ١٨.

چگونه دختران را به الله تعالی نسبت می‌دهید، در حالی که دختران خود را می‌آرایند، با زیورات به زیبایی خویش می‌کوشند و توان ندارند در وقت جدل و خصومت استدلال کنند و حجّت‌شان را آشکار سازند.

﴿وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ ٱلَّذِینَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًاۚ أَشَهِدُواْ خَلۡقَهُمۡۚ سَتُکۡتَبُ شَهَٰدَتُهُمۡ وَیُسۡ‍َٔلُونَ ١٩.

کافران فرشتگان را که بندگان خداوند عزوجل هستند مؤنث مقرّر داشته و گفتند: ایشان دختران خداوند هستند، اوتعالی بلندتر از این است آیا کافران در هنگام آفرینش فرشتگان حضور داشتند و از روی علم گواهی می‌دهند و حکم می‌نمایند که ایشان از جنس مؤنّث‌اند؟! به زودی و بطور قطع الله عزوجل گواهی دروغ و گنهگارانۀ کافران را می‌نویسد و آنان را درباره‌اش مورد بازپرس قرار می‌دهد.

﴿وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُمۗ مَّا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ ٢٠.

کافران گفتند: اگر خداوند اراده می‌داشت که ما جز او چیز دیگری را عبادت نکنیم این کار را می‌کرد و مقدّر می‌ساخت. این دلیل و حجّت باطلی است که ارائه داشتند؛ زیرا آنان به علم غیب آگاه نیستند و به قضا و قدر الهی شناخت و معرفتی ندارند. حق‌تعالی با نازل کردن کتاب‌ها و فرستادن پیامبران بر مردم اقامۀ حجّت نموده و برای کافران استدلال عقلی درست و روایت صحیحی که سخن آنان را تأیید نماید وجود ندارد، بلکه این سخن را از روی وهم و گمان و به دروغ می‌گویند.

﴿أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِکُونَ ٢١.

آیا خداوند عزوجل بر کافران کتابی را پیش از قرآن نازل کرده است که به وسیلۀ آن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استدلال نمایند و به ادّعای خویش گواهی داشته باشند؟ الله کتابی را بر آنان نازل نکرده و در نزد خود دلیل و دانشی ندارند، بلکه به دروغ ادّعا می‌کنند و براساس وهم و گمان سخن می‌گویند.

﴿بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ ٢٢.

بلکه کافران گفتند: ما پدران خویش را بر دین و مذهب سابق در یافتیم. اکنون با پیش گرفتن تقلید به همان روش روانیم، با آنان مخالفت نمی‌ورزیم و از دین‌شان پیروی می‌نماییم.

﴿وَکَذَٰلِکَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ ٢٣.

ای پیامبر! به همین‌گونه خداوند عزوجل پیامبری را پیش از تو در هیچ قریه‌ای نفرستاد که آنان را از عذاب الهی بترساند و به سوی طاعت و عدم مخالفت امرش فراخواند، مگر سرکردگان اسراف کار و ثروتمندان متکبّر می‌گفتند: ما پدران خویش را بر دین سابق و مذهب ثابتی در یافتیم. اکنون به دین و مذهب آنان تمسّک می‌جوییم و آن را رها نمی‌کنیم. این همان تقلید کور کورانۀ ناپسند است.

﴿۞قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَیۡهِ ءَابَآءَکُمۡۖ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ ٢٤.

پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم و سایر پیامبران علیهم السلامبرای اقوام خویش که به ردّ شریعت‌شان می‌پرداختند و به دین پدران خود تمسّک می‌جستند گفتند: آیا به دین باطل پدران خود تمسّک می‌جویید، اگرچه آنچه ما آورده‌ایم از دین باطل شما به هدایت و راه نجات بیشتر هدایت و دلالت کند؟ کافران سخن پیامبران را با عناد و تکبّر رد کردند و گفتند: ما به تکذیب آنچه شما از جانب خداوند آورده‌اید می‌پردازیم و از آن انکار می‌نماییم؛ یعنی آنان در کفر ورزیدن از پدران خویش تقلید نمودند، دین حق را رد کردند و به تکذیب پیامبران پرداختند.

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٢٥.

خداوند عزوجل از این تکذیب کنندگان با خسف و مسخ، با نابود ساختن و غرق کردن و با سایر انواع عذاب انتقام گرفت، پس به انجام سرنوشت گروه منکر و تکذیب کننده تأمّل نما. آری! همه تکذیب کننندگان باید از گرفتاری به چنین عذابی بر حذر باشند؛ زیرا در عملکرد خود با آنان یکسان‌اند.

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦.

از آنگاه یاد کن که ابراهیم علیه السلام برای پدر گمراه و قوم کافرش گفت: من از خدایان باطل و وهمیّی که شما به عبادت آن‌ها می‌پردازید بیزار هستم. این برائت بر هر مسلمانی واجب است و بدین معناست که از کافران و نحوۀ عبادتشان بیزای جسته به کفری که مرتکب می‌شوند راضی نباشد و با آنان دوستی برقرار نکند.

﴿إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ ٢٧.

من جز خداوند یگانه‌ای که مرا آفرید و از عدم به وجود آورد چیز دیگری را پرستش نمی‌کنم، او خداوندی است که مرا به زودی به راه راست و دین معتدل هدایت خواهد کرد.

﴿وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٢٨.

 ابراهیم علیه السلام کلمۀ توحید (لا إله إلا الله) را برای کسانی که بعد از وی می‌آیند به ارث گذاتش و ماندگار ساخت تا مردم به سوی پروردگارشان باز گردند؛ یعنی مفهوم این کلمه را در اندیشۀ خود تحقّق بخشند، عبادت را برای خداوند عزوجل خالص سازند، با توبه و استغفار و ترک کفر و گناهان به اوتعالی رجوع نمایند. آری! این کلمه بزرگ‌ترین رابطه‌ای است که هر مؤمن را با برادرش پیوند می‌دهد و جمع می‌نماید.

﴿بَلۡ مَتَّعۡتُ هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ وَرَسُولٞ مُّبِینٞ ٢٩.

بلکه خداوند عزوجل کافران این امّت و پدران آنان را با دوام حیات و نعمت‌ها بهره مند ساخت و طور عاجل به هلاکت نرساند. آنان را به تأخیر انداخت تا هنگامی که پیامبر بزرگوارش محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را با کتاب و سنّت مبعوث نمود؛ برای اینکه هدایت را بیان دارد و آنان را به سوی اسلام فراخواند.

﴿وَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ وَإِنَّا بِهِۦ کَٰفِرُونَ ٣٠.

آنگاه که قرآن کریم به گونۀ وحیی از جانب خداوند عزوجل بر پیامبرش آمد کافران گفتند: این قرآن سحر ‌است و وحی نمی‌باشد، ما از آن انکار داریم و بدان ایمان نمی‌آوریم.

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ ٣١.

کافران گفتند: اگر این قرآن، حقّ و از جانب خداوند عزوجل است، پس چرا آن را بر شخص بزرگ، صاحب جاه و ثروتمندی از اهل مکّه یا طایف نازل نمی‌کند. این سخن را بدان سبب گفتند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صاحب مال و دارایی نبودند و در نزد آن مردم تفاخر و برتری فقط به دنیا و ثروتمندی بود و بس.

﴿أَهُمۡ یَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّکَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَیۡنَهُم مَّعِیشَتَهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِیّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّکَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ ٣٢.

آیا کافران نبوّت را تقسیم می‌نمایند و وضع و تعیین آن را طبق ارادۀ خود می‌طلبند؛ در حالی که خداوند عزوجل داناتر است که رسالتش را در کجا و به چی کسی بسپارد؟ او پروردگاری است که هر کدام از بندگان خواسته باشد به رسالتش برمی‌گزیند. اوتعالی رزق و روزی را میان بندگانش تقسیم می‌نماید، او دنیا را به دوستان و دشمنانش عطا می‌نماید، اما برای رسالت کسی را مخصوص می‌سازد که این منزلت بزرگ و مرتبۀ بلند را سزاوار باشد، به همین‌گونه هدایت را به بندگان صالحی عطا می‌نماید که ایشان را دوست داشته باشد. خداوند عزوجل بعضی از مردم را بر بعضی دیگر در امور دین و دنیا رفعت می‌بخشد، بنابراین بندگان از هم متفاوت‌اند؛ چنان‌چه دانا و نادان، دارا و نادار، امیر و مأمور و تابع و متبوع می‌باشند. این بدان منظور است که بعضی بر بعضی دیگر درجات بالاتری داشته باشند تا برخی سبب معاش دیگری شوند و زندگی در میان مردم قوام یابد؛ زیرا اگر به یک روش می‌بودند در نظام حیات خلل وارد می‌گردید. رحمت خداوند بزرگ با اعطای هدایت، توفیق طاعت، علم نافع و عمل صالح، از مال و منال فانی دنیویی که مردم جمع‌آوری می‌نمایند بهتر است.

﴿وَلَوۡلَآ أَن یَکُونَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ لَّجَعَلۡنَا لِمَن یَکۡفُرُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ لِبُیُوتِهِمۡ سُقُفٗا مِّن فِضَّةٖ وَمَعَارِجَ عَلَیۡهَا یَظۡهَرُونَ ٣٣.

اگر باعث رجوع همه مردم به سوی کفر نمی‌شد، خداوند عزوجل سقف خانه و زینه‌های کافران را که بدان بالا می‌روند از نقره مقرّر می‌داشت؛ از آن‌رو که دنیا بی‌ارزش و حقیر است. اما برای آنکه ناتوانان و نادانان با دیدن مظاهر و زیب و زینت خانه‌های کافران فریب نخورند و از آنان در کفر تقلید ننمایند، الله عزوجل برای کافران این امتیاز را مقرّر نساخت.

﴿وَلِبُیُوتِهِمۡ أَبۡوَٰبٗا وَسُرُرًا عَلَیۡهَا یَتَّکِ‍ُٔونَ ٣٤.

و نیز خداوند عزوجل دروازه‌های خانه‌های کافران را از نقره مقدّر می‌نمود و تخت‌هایی را برای آنان آماده می‌داشت که برا آن‌ها تکیه می‌زدند.

﴿وَزُخۡرُفٗاۚ وَإِن کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلۡمُتَّقِینَ ٣٥.

و نیز حق‌تعالی برای کافران طلای بیش ازحد می‌بخشید. این همه متاع زندگی دنیاست که فانی و زودگذر می‌باشد. اما نعمت‌های آخرت بای دوستان پرهیزگار پروردگار که به طاعات عمل می‌کنند و از گناهان اجتناب می‌نمایند آماده و ذخیره شده است.

﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ ٣٦.

کسی که از یاد خداوند رحمن، یعنی از کتاب الهی و سنّت پیامبرش روگشتانده با این دو مرجع هدایت نشود و به آن‌ها عمل نکند، خداوند عزوجل شیطانی را مقرّر می‌دارد که او را گمراه ساخته گناهان را برایش خوب جلوه می‌دهد و طاعات را زشت می‌نمایاند. این شیطان، شب و روز با او یکجا می‌باشد، همراه و رفیق اوست و جز به وسیلۀ یاد خداوند رحمن از آن نجات حاصل کرده نمی‌تواند.

﴿وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ ٣٧.

 به یقین که شیطان‌ها اعراض کنندگان از ذکر خداوند عزوجل را از راه هدایت باز می‌دارند، سرکشی و گناهان را برای آنان نیکو جلوه می‌دهند و طاعات را بد می‌نمایانند. در این حال پیروان شیطان می‌پندارند که در کار و روش خود با هدایت و بینشی همراهند، امّا در گمراهی و سرکشی به سر می‌برند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ یَٰلَیۡتَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَیۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِینُ ٣٨.

تا اینکه شخص روگردان از یاد الله عزوجل که شیطان همراهش در دنیا فریبش داده به سوی خداوند متعال باز گردد و مواقف حساب را مشاهده نماید، آنگاه می‌گوید: ای همنشین بد! کاش میان من و تو به اندازۀ میان مشرق و مغرب فاصله و دوری می‌بود. تو بد همنشینی ‌بودی؛ زیرا باطل را برایم زینت بخشیدی، حق را زشت نمایاندی و مرا به بیراهه بردی.

﴿وَلَن یَنفَعَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّکُمۡ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ ٣٩.

ای کافران! امروز همراهی و اشتراک در عذاب با شیطان‌های همنشین‌تان برای شما فایده‌ای ندارد؛ زیرا برای هریک از شما حصۀ کاملی از عذاب مقرّر است و عذاب با ملاحظۀ تعداد شما تقسیم نمی‌شود که بر شما تخفیف یابد.

﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ أَوۡ تَهۡدِی ٱلۡعُمۡیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٤٠.

ای پیامبر! آیا می‌توانی شخصی را که خداوند عزوجل از شنیدن حق ناشنوا ساخته بشنوانی، یا آن کس را که الله تعالی دلش را از راهیابی کور‌کرده رهنمایی کنی و یا کسی را که طور واضح در سرکشی و گمراهی واضح و آشکار به سر می‌برد هدایت کنی؟ تو توان این کار را نداری، تنها و تنها کارت رساندن پیام الهی است و هدایت بر ذمّۀ تو نمی‌باشد.

﴿فَإِمَّا نَذۡهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنۡهُم مُّنتَقِمُونَ ٤١.

ای پیامبر! اگر خداوند عزوجل تو را پیش از پیروزی‌ات بر کافران بمیراند، به زودی با عذاب آخرت از آنان انتقام خواهد گرفت.

﴿أَوۡ نُرِیَنَّکَ ٱلَّذِی وَعَدۡنَٰهُمۡ فَإِنَّا عَلَیۡهِم مُّقۡتَدِرُونَ ٤٢.

اما اگر الله وعده‌اش را برایت نشان داد طوری که تو را پیروز نمود و آنان را چون روز بدر خوار ساخت، بر این کار تواناست و هیچ کاری او را ناتوان ساخته نمی‌تواند. این امر واقع شد و خداوند عزوجل بنده‌اش را پیروزی عنایت کرد، لشکرش را غلبه بخشید و احزاب را خودش به یگانگی شکست داد.

﴿فَٱسۡتَمۡسِکۡ بِٱلَّذِیٓ أُوحِیَ إِلَیۡکَۖ إِنَّکَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٤٣.

ای پیامبر! اکنون به آنچه خداوند عزوجل از کتاب و سنّت به سویت وحی فرستاده تمسّک نما، بدان عمل کن و به سویش فراخوان؛ زیرا تو بر مسیر هدایتی استوار روانی که دین اسلام است و حق‌تعالی جز آن را نمی‌پذیرد.

﴿وَإِنَّهُۥ لَذِکۡرٞ لَّکَ وَلِقَوۡمِکَۖ وَسَوۡفَ تُسۡ‍َٔلُونَ ٤٤.

ای پیامبر! به یقین که قرآن برای تو و برای قومت که از قبیلۀ قریش‌اند مایۀ شرف و بزرگواری است؛ همچنان که این کتاب برای هر که از آن پیروی نماید و بدان عمل کند وسیلۀ عزّت، سربلندی و بزرگی است. به زودی و طور قطعی خداوند متعال از عمل به کتابی که بر شما نازل کرده و از شکرگزاری نعمت‌هایی که عطا نموده از شما سؤال خواهد کرد.

﴿وَسۡ‍َٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ یُعۡبَدُونَ ٤٥.

ای پیامبر! از پیروان پیامبران الهی در امّت‌های پیشین بپرس: آیا آنان امّت‌های خویش را به سوی عبادت غیر حق‌تعالی فراخوانده‌اند؟ چنین کاری را نکرده‌اند، بلکه همه پیامبران به سوی توحید الهی فرا می‌خواندند و با این پیام آمده بودند که جز خداوند یگانه که از شریک منزّه است معبود بر حقّی وجود ندارد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔایَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٤٦.

خداوند متعال موسی علیه السلام با براهین قاطعی به سوی فرعون و سران قومش؛ همچنان که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی قوم‌شان فرستاده است. موسی علیه السلام به فرعون و قومش گفت: پروردگار جهانیان مرا فرستاده تا شما را فراخوانم که اوتعالی را به یگانگی و بدون شریک عبادت کنید و طاعت را برای او خالص سازید.

﴿فَلَمَّا جَآءَهُم بِ‍َٔایَٰتِنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَضۡحَکُونَ٤٧.

اما آنگاه که موسی علیه السلام با براهین که به قدرت و یگانگی‌خداوند عزوجل و بر راستی و درستی دعوتش دلالت می‌کرد به سوی فرعون و قومش آمد، او و سران قومش به چیزی که موسی علیه السلام آورده بود می‌خندیدند و مسخره می‌کردند و به معجزه‌ها و پندآموزی‌هایش استهزا می‌نمودند.

﴿وَمَا نُرِیهِم مِّنۡ ءَایَةٍ إِلَّا هِیَ أَکۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَاۖ وَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ ٤٨.

خداوند بزرگ برای فرعون و قومش هیچ نشانه و برهانی را نشان نداد، مگر اینکه از برهان و آیۀ پیشتر بزرگتر بود و بیشتر بر راستی دعوت موسی علیه السلام دلالت می‌نمود. الله تعالی فرعون و قومش را به انواع مجازات‌ها مانند هجوم ملخ، کنه، مگل‌ها، خون، طوفان و دیگر چیزها گرفتار ساخت تا شاید از کفر و گناهان به سوی توحید و طاعت باری‌تعالی باز گردند.

﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَ ٱلسَّاحِرُ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهۡتَدُونَ ٤٩.

در این هنگام فرعون و سران قومش برای موسی علیه السلام گفتند: ای جادو گران! (با این خطاب احترامش را قصد داشتند، چون سحر و جادو در نزد آنان صفت بزرگی بود و بد شمرده نمی‌شد) از پروردگارت که تو را مخصوص ساخته، اختیار کرده و برگزیده بخواه تا عذاب را از ما دور سازد؛ زیر ما به آنچه بدان فرستاده شده‌ای تصدیق داریم و به خداوند ایمان آوردیم.

﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ ٥٠.

اما آنگاه که موسی علیه السلام به پروردگارش دعاکرد که عذاب را از فرعون و قومش دور سازد و خداوند عزوجل عذاب را از آنان مرفوع ساخت، بدون درنگ و به زودی خیانت و نقض عهد کردند و به کفر و گمراهی رو آوردند.

﴿وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِی قَوۡمِهِۦ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَیۡسَ لِی مُلۡکُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِی مِن تَحۡتِیٓۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ ٥١.

فرعون در جمع سران قومش با تکبّر، زور آوری و در حالی که به پادشاهی مصر تفاخر می‌کرد گفت: آیا پاداش‌های مصر از من نیست و این جوی‌ها از زیر پایم نمی‌گذرد؟ آن لعین قصد داشت که هر که چنین باشد سزاوار عبادت است و از این رو برای قومش گفت: آیا در عظمت پادشاهی و قوّت و سلطه‌ام، و به ناتوانی موسی و دست مایۀ اندکش نمی‌اندیشید؟

﴿أَمۡ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی هُوَ مَهِینٞ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ ٥٢.

بلکه من از موسی که قدرت و منزلتی ندارد و از شرف و بزرگواریی بر خوردار نیست بهتر هستم؛ چنان‌چه او در امور معیشت و به دست آوردن روزی گرفتار محنت است و وقتی سخن می‌زند به علت بندش زبان، شنونده سخنش را نمی‌فهمد. ملاحظه می‌شود که فروعون به امور ظاهری دنیا مانند قدرت، شوکت و فصاحت زبان مباهات نمود و فراموش کرد که نبوّت، علم نافع و عمل صالح موسی علیه السلام از آنچه خودش می‌گوید بهتر و سودمندتر است.

﴿فَلَوۡلَآ أُلۡقِیَ عَلَیۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ مُقۡتَرِنِینَ ٥٣.

اگر موسی راستگوی است که خداوند او را فرستاده، چرا دستبندهای طلایی برایش داده نمی‌شود تا از فقر و نیازمندی نجات یابد؟ و چرا پیوسته و پی‌درپی فرشتگان به نزدش نمی‌آیند تا یاری‌اش کنند و به صداقتش گواهی دهند؟

﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ ٥٤.

فرعون قوم خود را با سخنانش سبک سر ساخت، عقل‌های‌شان را ربود و آنان را به بیراهه برد. در نتیجه قوم او به گمراهی‌اش موافقت نمودند و به دعوت موسی علیه السلام کافر شدند. به یقین که قوم فرعون به علّت بدکارگی خویش از طاعت و عبادت خداوند عزوجل بیرون شدند و دعوت فرعون گمراه کننده را پذیرفتند.

﴿فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥٥.

وقتی فرعون و قومش با کفر و تکذیب موسی علیه السلام الله تعالی را به بخشم آوردند، با شدیدترین جزایی از آنان انتقام گرفت و به عذاب عاجلی گرفتارشان نمود؛ بدین‌گونه که همگی را در دریا غرق کرد و پادشاهی را از آنان گرفت.

﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِینَ ٥٦.

خداوند عزوجل فرعون و قوم او را بعد از غرق نمودن پیشرو و پیشقدم کسانی ساخت که در قرن‌های آینده مانند عملکرد آنان انجام دهند؛ یعنی همچنان جزایی برای‌شان داده می‌شود. به همین‌گونه آنان را عبرت و پندی برای همه دوره‌های آینده تا قیام قیامت ساخت.

﴿۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ ٥٧.

آنگاه که کافران عیسی بن مریم را در مجادله با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مَثَل آوردند، با این استدلال که نصاری عیسی علیه السلام را عبادت می‌کردند، با آن شادمان شدند و حُجّتی برای خویش پنداشتند. از این رو بلند آوازی کردند و فریاد کشیدند؛ زیرا وقتی خداوند عزوجل این فرموده‌اش را نازل نمود: ﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ [الأنبیاء: 98]. «شما و آنچه غیر خدا می‌پرستید، هیزم جهنم خواهید بود و همگی در آن وارد می‌شود». کافران گفتند: پس عیسی علیه السلام نیز با خدایان ما در آتش دوزخ خواهد بود؛ زیرا نصاری او را مانند عبادت ما برای بت‌ها پرستش می‌نمودند. امّا الله عزوجل برای ردّ آنان این آیه را نازل فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ [الأنبیاء: 101]. «کسانی که از قبل، وعدۀ نیک از سوی ما به آن‌ها داده شده از آن دور نگاه داشته می‌شوند». بنابراین آنچه عذاب می‌شود، خدایان باطل و عبادت کنندگان آن‌هاست؛ نه عیسی علیه السلام که به عبادت نصرانیان برایش راضی نبوده است.

﴿وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَیۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ ٥٨﴾.

کافران گفتند: آیا خدایانی که ما عبادت می‌کنیم از عیسی علیه السلام که قومش او را عبادت می‌کردند بهتر است؟ آنگاه که عیسی علیه السلام در آتش عذاب شود ما هم راضی هستیم که مانند او در آتش عذاب شویم، امّا این سخن‌شان جدالی بی‌نتیجه و کلامی فاسد و باطل است.

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٥٩.

عیسی بن مریم علیه السلام جز بنده‌ای از بندگان خدا نبود که الله تعالی با نبوّت و رسالت بر او فضل و احسان نمود و او را آیت و پندی برای بنی اسرائیل مقرّر داشت؛ چنان‌که با آن به قدرت و عظمت حق‌تعالی استدلال می‌جستند.

﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنکُم مَّلَٰٓئِکَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَخۡلُفُونَ ٦٠.

اگر خداوند عزوجل اراده کند به جای مردم، فرشتگان را در روی زمین جایگزین و مقرّر می‌سازد تا در آن زندگی نمایند، به اعمارش، بپردازند و در این امر خلیفۀ یک دیگر باشند.

﴿وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٦١.

به راستی که نزول عیسی علیه السلام در آخرالزمان دلیلی به نزدیکی قیامت است. پس در برپایی قیامت شک نورزید و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اموری که شما را بدان فرا می‌خواند و به شما خبر می‌دهد پیروی نمایید. این همان طریق میانه و راه مستقیمی است که رونده‌اش را به رضای الهی و بهشتش وصل می‌سازد.

﴿وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٦٢.

شیطان، شما را با زینت دهی گمراهی و باطل از راه هدایت باز ندارد؛ زیرا او دشمن آشکار شماست که دشمنیی عیان دارد. او بدی‌ها را برای‌تان زیبا جلوه می‌دهد و خوبی‌ها را در نظر شما زشت می‌نمایاند.

﴿وَلَمَّا جَآءَ عِیسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالَ قَدۡ جِئۡتُکُم بِٱلۡحِکۡمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی تَخۡتَلِفُونَ فِیهِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ ٦٣.

و آنگاه که عیسی علیه السلام با براهین آشکار و قوی به سوی بنی‌اسرائیل آمد، برای آنان گفت: من پیام الهی را برای‌تان آوردم تا بعضی امور دین را که در آن اختلاف ورزیده‌اید برای شما واضح نمایم. پس با انجام طاعات و پرهیز از گناهان، از خداوند عزوجل بترسید و در اموری که برای‌تان بیان داشتیم و شما رابه سویش فرا خواندم از من پیروی کنید.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٦٤.

خداوند یگانه پروردگار من و شماست و او آفریدگار و روزی دهندۀ همگی می‌باشد. عبادت را برای او خالص سازید، او را به یگانگی بشناسید و به او چیزی را شریک نیاورید. آنچه شما رابه سویش فرا می‌خوانم و بدان نصیحت می‌نمایم، واقعاً راه معتدلی است که روند‌ه‌اش را به خیر دنیا و آخرت می‌رساند.

﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمٍ أَلِیمٍ ٦٥.

اما آنان گروه‌ها و مذاهب متعدّدی را تشکیل داده در شأن عیسی علیه السلام اختلاف ورزیدند. برخی عقیده دارند که او بنده و فرستادۀ خداوند عزوجل است و این عقیدۀ درست می‌باشد، گروهی می‌پندارند که او فرزند خداست، خداوند از چنین نسبتی بلندتر است. لعنت و خشم پروردگار و عذابش بر کسی باد که اوتعالی را به اموری وصف می‌کند که خویشتن را بدان توصیف ننموده است و عذاب درد آورش برای کسانی باد که از راه مستقیم مخالفت ورزیده‌اند.

﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ٦٦.

آن گروه‌های که در بندگی و رسالت عیسی علیه السلام مخالفت می‌ورزند چه انتظار می‌کشند، جز اینکه قیامت به گونۀ ناگهانی و بدون آنکه آمادگی داشته باشند بر آنان فرا رسد؛ در حالی که وقت برپاشدن آن را نمی‌دانند.

﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ یَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِینَ ٦٧.

رفیقان و دوستانی که با انجام معاصی خداوند عزوجل با هم یکجا بودند، از یک دیگر خود در روزی قیامت بیزاری می‌جویند، اما اگر بر طاعت خداوند متعال دوستی و محبت ورزیده باشند، دوستی و محبّت‌شان ماندگار است و در دنیا و آخرت برای‌شان فایده می‌رساند.

﴿یَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ ٦٨.

برای گروه پرهیزگاران نیکوکار که به خاطر رضای الله عزوجل با هم دوستی دارند گفته می‌شود: از عذابم نترسید و به خاطر چیزهایی که از زندگی دنیا از دست‌تان رفته اندوهگین مباشید؛ یعنی که از آینده خوفی ندارند و بر گذشته‌ها اندوه و تأسفی متوجه‌شان نمی‌باشد.

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ مُسۡلِمِینَ ٦٩.

این گروه پرهیزگار کسانی‌اند که به کتاب خداوند عزوجل و سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ایمان دارند، به حکم الله تعالی منقاد اند و با قلب و اعضای وجود خویش به شریعتش تسلیم می‌باشند.

﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ تُحۡبَرُونَ ٧٠.

در روز قیامت برای‌شان گفته می‌شود: با شادمانی و سرور، همراه با همسران، فرزندان و دوستان خویش به بهشت درآیید؛ در حالی که با خورسندی و راحت خاطر از همه نعمت‌ها بر خوردار می‌شوید.

﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٧١.

برای این گروه از مؤمنان در باغ‌های پر از نعمت بهشت، ظرف‌هایی از طلا دَور داده می‌شود که در آن‌ها لذیذترین، گواراترین و نیکوترین طعام‌ها و جود دارد، همچنان برای‌شان جام‌های طلایی را دَور می‌دهند که در آن شیرین‌ترین و خوشمزّه‌ترین نوشیدنی مهیّا شده است. همه چیزهایی که نفس بدان اشتها می‌کند، چشم‌ها لذّت می‌برد و روان‌ها راحت می‌یابد در بهشت موجود و میسّر است. این در حالی است که اهل بهشت در آنجا اقامت همیشگی و بقای ماندگار دارند.

﴿وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٧٢.

این بهشتی است که خداوند عزوجل آن را به سبب انجام طاعات و اعمال نیکی که پیش فرستاده بودید برای‌تان به ارث داده و شما را در آن سکنی گزین ساخته است؛ یعنی که الله تعالی بهشت را با رحمت و احسان خویش جزای اعمال‌تان قرار داده و اگر رحمتش نمی‌بود هیچ کسی با عملش به بهشت داخل نمی‌شد.

﴿لَکُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ کَثِیرَةٞ مِّنۡهَا تَأۡکُلُونَ ٧٣.

ای نیکوکاران! برای‌تان در باغ‌های بهشت میوه‌هایی از انواع مختلف و صنف‌های گوناگون وجود دارد که به اندارۀ اشتهای‌تان از آن‌ها استفاده می‌برید.

﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ ٧٤.

به یقین که کافران بدکار در عذاب دوزخ همیشه می‌باشند؛ زیرا آنان از خداوند جبّار نافرمانی کردند و با پیامبر مختار صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت ورزیدند.

﴿لَا یُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ وَهُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ ٧٥.

عذاب الهی از مجرمان تخفیف نمی‌یابد و آنان در آتش دوزخ از رحمت خداوند یگانۀ قهّار ناامید اند؛ یعنی آروزی نجات ندارند و راهی برای دریافت رحمت برای آنان موجود نیست.

﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُواْ هُمُ ٱلظَّٰلِمِینَ ٧٦.

خداوند منّان بر این گروه بدکار با عذاب کردن آنان ستم روا نداشته است، بلکه خود آنان با اختیار کفر به پروردگار بر خویشتن ستم روا داشته‌اند.

﴿وَنَادَوۡاْ یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَۖ قَالَ إِنَّکُم مَّٰکِثُونَ ٧٧.

بدکاران کافر بعد از اینکه خداوند جبّار آنان را در آتش دوزخ داخل می‌سازد، برای مالک یعنی وظیفه دار دوزخ می‌گویند: ای مالک! از پروردگارت بخواه که ما را بمیراند تا از عذاب راحت یابیم، مالک دوزخ خواستۀ آنان را رد کرده می‌گوید: شما در عذاب باقی می‌مانید و از آن بیرون نمی‌شوید، بر شما تخفیف نمی‌یابد و مورد رحمت قرار نمی‌گیرید.

﴿لَقَدۡ جِئۡنَٰکُم بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَکُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ ٧٨.

به یقین که خداوند عزوجل پیامبرش را با حقّانیت به سوی شما فرستاد و هدایت را برای شما بیان داشت، امّا بیشتر شما ابا آوردید، حق را بد شمردید و به ردّ آن پرداختید.

﴿أَمۡ أَبۡرَمُوٓاْ أَمۡرٗا فَإِنَّا مُبۡرِمُونَ ٧٩.

بلکه کافران کید و تدبیری را مستحکم ساختند و در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حقّی که به تبلیغ آن مبعوث شده بود به کار بردند. اما خداوند عزوجل استحکام بخش تدبیرهاست و عذابی را که به انتظار کافران است برنامه ریزی می‌نماید.

﴿أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَیۡهِمۡ یَکۡتُبُونَ ٨٠.

آیا کافران گمان می‌کنند که خداوند عزوجل امور پنهانی ضمایر و سخنانی را که با همدیگر به گونۀ راز مطرح می‌کنند نمی‌شنود؟ چنین نمی‌باشد؛ زیرا حق‌تعالی می‌شنود و می‌داند، به همه امور آگاه است و هیچ امر پوشیده‌ای از او پنهان نمی‌باشد، بلکه فرشتگان بزرگوار که فرستادگان الله تعالی هستند، سخنان و اعمال آنان را می‌نویسند تا از جانب حق‌تعالی در روز قیامت مورد محاسبه قرار گیرند.

﴿قُلۡ إِن کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِینَ ٨١.

ای محمّد! برای کافران که به دروغ و ناحق فرشتگان را دختران خداوند می‌دانند بگو: الله تعالی فرزندی ندارد؛ زیرا او چیزی را نزاده و از کسی زاده هم نشده است و همتایی برایش وجود ندارد. من نخستین فرد عبادت کنندۀ اوتعالی هستم که از ادعای دروغین مشرکان انکار دارم. آری! حق‌تعالی از داشتن همسر و فرزند و از گزینش شریک و مددگار بلندتراست.‌

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ ٨٢.

خداوند عزوجل منزّه، مقدّس و بلند مرتبه است. او پروردگار، آفریدگار، تدیبرکنندۀ آسمان‌ها و زمین و پروردگار عرش عظیم است. از داشتن همسر، فرزند، شریک و دیگر اوصاف باطلی که کافران او را بدان توصیف می‌کنند منزّه و نام‌های مقدّس دارد.

﴿فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ یَوۡمَهُمُ ٱلَّذِی یُوعَدُونَ ٨٣.

ای پیامبر! گروه کافران را بگذار در باطل فرو روند و در بیهودگی‌های دنیا مصرف باشند تا آنگاه که با روز حساب روبرو شوند، روزی که خداوند عزوجل سخت‌ترین عذاب را برای آنان وعده داده است. یا آنان را بگذار تا عقوبت، خواری و شکستی را که خداوند متعال در این دنیا برای آنان وعد کرده دریابند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡعَلِیمُ ٨٤.

خداوند یگانه معبود بر حقّی است که جز او خدایی نیست و در آسمان و زمین جز او پروردگاری وجود ندارد. او بر عرش خویش به گونه‌ای سزاوار جلال اوست استوا دارد، در آفرینش و صُنعش و در تدبیر و شریعتش با حکمت است، به امور پنهان و آشکار و به کارهای مخفی و علنی بندگان داناست.

﴿وَتَبَارَکَ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٥.

برکات خداوند بسیار و خیر او عام است، عظمت بزرگوارانه و نام‌های مقدّس دارد. پادشاهی و مالکیت آسمان‌ها و زمین و همه موجودات میان آن‌ها تنها برای اوست. او به یگانگی خویش تدبیر کننده و صاحب تصرّف آفرینش و روزی دهنده است، وقت وقوع قیامت را تنها او می‌داند و همه مخلوقات به سوی او باز می‌گردند؛ یعنی از آنان حساب می‌گیرد و به عملکردشان جزا می‌دهد؛ چنان‌که برای عمل نیک پاداش شایسته و برای عمل زشت جزای دشوار مقرّر می‌دارد.

﴿وَلَا یَمۡلِکُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ٨٦.

اما خدایان باطلی که به منظور شفاعت عبادت کنندگان مورد پرستش قرار می‌گیرند مالک چیزی نیستند، بلکه کسانی می‌توانند شفاعت کنند که توحید را برای الله تعالی خالص ساخته و از پیامبرش پیروی نموده باشند؛ در حالی که به حقیقت آنچه بدان گواهی و اقرار می‌دهند دانا باشند.

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ ٨٧.

ای پیامبر! اگر از کافران بپرسی که چه کسی شما را آفریده است؟ می‌گویند: خداوند عزوجل ما را آفریده است. پس چگونه غیر حق‌تعالی را عبادت می‌کنند؛ حال آنکه او آفریدگار آنان است؟ چگونه به او دیگران را شریک می‌آورند؛ در حالی که تنها اوتعالی آنان را به وجود آورده است؟!

﴿وَقِیلِهِۦ یَٰرَبِّ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ لَّا یُؤۡمِنُونَ ٨٨.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با شکایت از کافران، در دعای خویش به پروردگارش می‌گوید: پروردگارم! این گروه از کافران مرا تکذیب کردند، به رسالتم ایمان نیاوردند و دعوت مرا رد نمودند.

﴿فَٱصۡفَحۡ عَنۡهُمۡ وَقُلۡ سَلَٰمٞۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٨٩.

ای پیامبر! گذشت را در پیش گیر، از آزار و اذیت آنان صرف نظر نما و با سلام و ترک انتقام با آنان روبرو شو. این روش ابرار نیکوکار با نادانان بی‌خرد است؛ زیرا ابرار نیکوکار با کافران به بدی مقابله نمی‌کنند و مانند آنان کارهای جاهلانه را انجام نمی‌دهند. در نهایت کافران خواهند دانست که روز قیامت چگونه عذابی در انتظارشان است.


سوره زخرف

سوره زخرف

Ayah: 1

حمٓ

حم [حا. میم].

 

Ayah: 2

وَٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ

سوگند به کتاب روشنگر.

 

Ayah: 3

إِنَّا جَعَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ

ما آن را قرآنى به زبان عربی قرار دادیم، باشد که خردورزى کنید.

 

Ayah: 4

وَإِنَّهُۥ فِیٓ أُمِّ ٱلۡکِتَٰبِ لَدَیۡنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

این کتاب، که بلندمرتبه و حکمت‌آموز است، در لوح محفوظ نزد ما ثبت شده است [و دستخوش تغییر نخواهد شد].

 

Ayah: 5

أَفَنَضۡرِبُ عَنکُمُ ٱلذِّکۡرَ صَفۡحًا أَن کُنتُمۡ قَوۡمٗا مُّسۡرِفِینَ

آیا به صِرف اینکه شما [مشرکان،] گروهی اسرافکارید [و پیام الهی را انکار مى‌کنید، نزول] قرآن را از شما بازداریم؟

 

Ayah: 6

وَکَمۡ أَرۡسَلۡنَا مِن نَّبِیّٖ فِی ٱلۡأَوَّلِینَ

چه بسیار پیامبرانى که در میان پیشینیان فرستادیم.

 

Ayah: 7

وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ

و[لی] هر پیامبری به سوی آنان می‌آمد، مسخره‌اش می‌کردند.

 

Ayah: 8

فَأَهۡلَکۡنَآ أَشَدَّ مِنۡهُم بَطۡشٗا وَمَضَىٰ مَثَلُ ٱلۡأَوَّلِینَ

ما افرادی نیرومند‌تر از مشرکان مکه را هلاک کرده‌ایم؛ و داستان [عبرت‌انگیز] پیشینیان گذشت.

 

Ayah: 9

وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡعَلِیمُ

[ای پیامبر] اگر از مشرکان بپرسی: «آسمان‌ها و زمین را چه کسی آفریده است؟»، قطعاً می‌گویند: «[الله] شکست‌ناپذیر دانا».

 

Ayah: 10

ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ

همان [پروردگاری] که زمین را محل آسایش شما قرار داد و راه‌هایی در آن برایتان پدید آورد تا راه یابید.

 


Ayah: 11

وَٱلَّذِی نَزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَنشَرۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗاۚ کَذَٰلِکَ تُخۡرَجُونَ

و همان ذاتی که باران را از آسمان به مقدار معینى فرستاد؛ آنگاه سرزمین خزان‌زده و خشک را به وسیلۀ آن حیات بخشیدیم؛ شما نیز همین گونه [از گورها] بیرون آورده مى‌شوید.

 

Ayah: 12

وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ

پروردگاری که تمام مخلوقات را آفرید و از کشتی‌ها و چهارپایان، وسیلۀ سوارى برایتان پدید آورد؛

 

Ayah: 13

لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ

تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها قرار گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: «پاک و منزه است ذاتی که این [وسیله] را در خدمت ما گماشت و[گرنه] ما خود توان این کار را نداشتیم؛

 

Ayah: 14

وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ

و ما به پیشگاهِ پروردگار‌مان بازمی‌گردیم».

 

Ayah: 15

وَجَعَلُواْ لَهُۥ مِنۡ عِبَادِهِۦ جُزۡءًاۚ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ مُّبِینٌ

مشرکان از میان بندگان الله، سهمى [از فرزند] برایش قرار دادند. به راستى که انسان آشکارا ناسپاس است.

 

Ayah: 16

أَمِ ٱتَّخَذَ مِمَّا یَخۡلُقُ بَنَاتٖ وَأَصۡفَىٰکُم بِٱلۡبَنِینَ

آیا [می‌پندارید] الله از میان آفریدگانش، دختران را انتخاب کرده و پسران را به شما اختصاص داده است؟

 

Ayah: 17

وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحۡمَٰنِ مَثَلٗا ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٌ

اما هر گاه به یکى از آنان، همان چیزی را بشارت دهند که براى [الله] رحمان قائل هستند [= تولد دختر]، در حالى که خشم خود را فرومى‌خورد، چهره‌اش [از اندوه] تیره مى‌گردد.

 

Ayah: 18

أَوَمَن یُنَشَّؤُاْ فِی ٱلۡحِلۡیَةِ وَهُوَ فِی ٱلۡخِصَامِ غَیۡرُ مُبِینٖ

آیا کسی را که در زیور [و راحتی] پرورش می‌یابد و در [هنگام] جدال [قادر به] تبیین مقصودش نیست [به الله نسبت می‌دهید؟]

 

Ayah: 19

وَجَعَلُواْ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةَ ٱلَّذِینَ هُمۡ عِبَٰدُ ٱلرَّحۡمَٰنِ إِنَٰثًاۚ أَشَهِدُواْ خَلۡقَهُمۡۚ سَتُکۡتَبُ شَهَٰدَتُهُمۡ وَیُسۡـَٔلُونَ

[مشرکان]، فرشتگان را که بندگانِ [الله] رحمانند، مؤنث پنداشتند. آیا به هنگام آفرینش آنان حضور داشتند؟ سخنانشان ثبت می‌گردد و [در روز قیامت،] بازخواست خواهند شد.

 

Ayah: 20

وَقَالُواْ لَوۡ شَآءَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَا عَبَدۡنَٰهُمۗ مَّا لَهُم بِذَٰلِکَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ

[آنان برای توجیهِ شرکِ خود] می‌گویند: «اگر [الله] رحمان می‌خواست، ما فرشتگان را عبادت نمی‌کردیم». آنان در مورد این [سخن] بى‌اطلاعند [و] جز سخن دروغ نمى‌گویند.

 

Ayah: 21

أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا مِّن قَبۡلِهِۦ فَهُم بِهِۦ مُسۡتَمۡسِکُونَ

آیا پیش از قرآن کتابى به آنان داده‌ایم که به آن استدلال کنند؟

 

Ayah: 22

بَلۡ قَالُوٓاْ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّهۡتَدُونَ

بلکه می‌گویند: «نیاکانمان نیز همین آیین را داشتند و ما [نیز] راه آنان را دنبال می‌کنیم».

 


Ayah: 23

وَکَذَٰلِکَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ

پیش از تو نیز هر [پیامبرِ] هشداردهنده‌ای را به هر شهری فرستادیم، ثروتمندانِ سرکشِ آن شهر می‌گفتند: «نیاکانمان نیز همین آیین را داشتند و ما [نیز] راه آنان را دنبال می‌کنیم».

 

Ayah: 24

۞قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَیۡهِ ءَابَآءَکُمۡۖ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ

[پیامبر‌شان] می‌گفت: «اگر آیینى هدایت‌بخش‌تر از آنچه نیاکانتان داشتند آورده باشم [باز هم از آنان پیروی می‌کنید]؟» آنان [در پاسخ] می‌گفتند: «[آری،] پیامى را که مأمور [ابلاغ] آن شده‌اید، انکار مى‌کنیم».

 

Ayah: 25

فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ

ما نیز از آنان انتقام گرفتیم؛ پس بنگر که سرانجامِ تکذیب‌کنندگان چگونه بود.

 

Ayah: 26

وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِی بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ

[یاد کن] هنگامی را ‌که ابراهیم به پدر و قومش گفت: «از آنچه شما عبادت می‌کنید، بیزارم؛

 

Ayah: 27

إِلَّا ٱلَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُۥ سَیَهۡدِینِ

مگر از ذاتی که مرا آفریده است که او هدایتم خواهد کرد».

 

Ayah: 28

وَجَعَلَهَا کَلِمَةَۢ بَاقِیَةٗ فِی عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ

ابراهیم، یکتاپرستى را در میانِ نسل‌های پس از خود، سخنى ماندگار قرار داد؛ باشد که [به پیشگاه الهی] بازگردند.

 

Ayah: 29

بَلۡ مَتَّعۡتُ هَـٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ وَرَسُولٞ مُّبِینٞ

بلکه اینان [که در مکه آلوده به شرک هستند] و پدرانشان را [از نعمت‌های دنیا] برخوردار کردم تا آنکه حق [= قرآن] و پیامبری روشنگر به سراغشان آمد؛

 

Ayah: 30

وَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ وَإِنَّا بِهِۦ کَٰفِرُونَ

و آنگاه که حق [= قرآن] به سویشان آمد، گفتند: «این جادوست و آن را انکار مى‌کنیم»؛

 

Ayah: 31

وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡیَتَیۡنِ عَظِیمٍ

و گفتند: «چرا این قرآن بر مردى بزرگ از دو شهرِ [مکه و طائف] نازل نشده است؟»

 

Ayah: 32

أَهُمۡ یَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّکَۚ نَحۡنُ قَسَمۡنَا بَیۡنَهُم مَّعِیشَتَهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَرَفَعۡنَا بَعۡضَهُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَتَّخِذَ بَعۡضُهُم بَعۡضٗا سُخۡرِیّٗاۗ وَرَحۡمَتُ رَبِّکَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ

آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم مى‌کنند؟ ماییم که روزی [و معیشت] آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم و آنان را نسبت به هم، به درجاتى برتری بخشیده‌ایم تا از خدماتِ [متقابلِ] یکدیگر استفاده کنند؛ و رحمت پروردگارت از اموالى که جمع مى‌کنند بهتر است.

 

Ayah: 33

وَلَوۡلَآ أَن یَکُونَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ لَّجَعَلۡنَا لِمَن یَکۡفُرُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ لِبُیُوتِهِمۡ سُقُفٗا مِّن فِضَّةٖ وَمَعَارِجَ عَلَیۡهَا یَظۡهَرُونَ

اگر [نگرانى از آن] نبود که همۀ مردم [در دنیاطلبى و انکار الله] یک گروه ‌شوند، سقف خانۀ کسانى را که به الله رحمان ایمان ندارند، از نقره قرار مى‌دادیم و نیز پله‌هایى [از نقره در آن می‌نهادیم] که بتوانند از [طبقاتِ] آن [خانه] بالا روند؛

 


Ayah: 34

وَلِبُیُوتِهِمۡ أَبۡوَٰبٗا وَسُرُرًا عَلَیۡهَا یَتَّکِـُٔونَ

و برای خانه‌هایشان در‌هایی [از طلا] می‌گذاشتیم و تخت‌هایی [قرار می‌دادیم] که بر آن تکیه زنند؛

 

Ayah: 35

وَزُخۡرُفٗاۚ وَإِن کُلُّ ذَٰلِکَ لَمَّا مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَٱلۡأٓخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلۡمُتَّقِینَ

و تجمل [و زینت‌های] فراوان [برایشان فراهم می‌کردیم] و تمام اینها بهرۀ [ناچیز] زندگی دنیاست؛ و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزگاران است.

 

Ayah: 36

وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ

هر کس از یاد [الله] رحمان دل بگرداند، شیطانى بر او مى‌گماریم تا [یار و] همنشینش باشد [و همواره او را فریب دهد].

 

Ayah: 37

وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ

شیاطین، این گروه را از راه [الله] بازمی‌دارند؛ و[لی] آنان گمان می‌کنند که هدایت‌یافته‌اند.

 

Ayah: 38

حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَنَا قَالَ یَٰلَیۡتَ بَیۡنِی وَبَیۡنَکَ بُعۡدَ ٱلۡمَشۡرِقَیۡنِ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرِینُ

تا آنگاه که [در قیامت] نزد ما بیاید، [به شیطانِ همنشینش] می‌گوید: ای کاش میان من و تو، فاصله‌اى به دورى شرق و غرب بود! چه همنشین بدی بودى!».

 

Ayah: 39

وَلَن یَنفَعَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ إِذ ظَّلَمۡتُمۡ أَنَّکُمۡ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ

[الله می‌فرماید:] «امروز [پشیمانى] سودى به حالتان نخواهد داشت؛ زیرا ستم کرده‌اید و همگی در عذاب شریکید».

 

Ayah: 40

أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ أَوۡ تَهۡدِی ٱلۡعُمۡیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ

[ای پیامبر،] آیا می‌توانی [پیام خود را] به گوش ناشنوایان برسانى یا نابینایان و گمراهانِ آشکار را [به راه راست] هدایت کنى؟

 

Ayah: 41

فَإِمَّا نَذۡهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنۡهُم مُّنتَقِمُونَ

پس اگر تو را [پیش از عذاب آنان از دنیا] ببریم، [در هر حال،] از آنان انتقام خواهیم گرفت.

 

Ayah: 42

أَوۡ نُرِیَنَّکَ ٱلَّذِی وَعَدۡنَٰهُمۡ فَإِنَّا عَلَیۡهِم مُّقۡتَدِرُونَ

یا عذابى را که به آنان وعده داده‌ایم، [در دوران زندگی‌ات] به تو نشان خواهیم داد؛ زیرا ما بر آنان اقتدار [کامل] داریم.

 

Ayah: 43

فَٱسۡتَمۡسِکۡ بِٱلَّذِیٓ أُوحِیَ إِلَیۡکَۖ إِنَّکَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ

به آنچه بر تو وحی می‌شود تمسّک بجوی که بی‌گمان، بر راه راست قرار داری.

 

Ayah: 44

وَإِنَّهُۥ لَذِکۡرٞ لَّکَ وَلِقَوۡمِکَۖ وَسَوۡفَ تُسۡـَٔلُونَ

تردیدی نیست که قرآن برای تو و قومت مایۀ اندرز [و سربلندی] است و [روز قیامت، دربارۀ ایمان و عمل به آن] بازخواست خواهید شد.

 

Ayah: 45

وَسۡـَٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ یُعۡبَدُونَ

از پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم بپرس که آیا غیر از [الله] رحمان، معبودانی برای عبادت قرار داده‌ایم [مسلّماً چنین نیست].

 

Ayah: 46

وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِـَٔایَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ

ما موسى را با معجزات خویش به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم و به آنان گفت: «من فرستادۀ پروردگار جهانیانم»؛

 

Ayah: 47

فَلَمَّا جَآءَهُم بِـَٔایَٰتِنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَضۡحَکُونَ

و هنگامی که آیات [و معجزات] ما را به آنان ارائه کرد، همگی به آنها خندیدند.

 


Ayah: 48

وَمَا نُرِیهِم مِّنۡ ءَایَةٍ إِلَّا هِیَ أَکۡبَرُ مِنۡ أُخۡتِهَاۖ وَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ

هر معجزه‌اى به آنان ارائه دادیم، یکى از دیگرى بزرگ‌تر بود و [چون همه را تکذیب کردند،] آنان را به عذاب گرفتار کردیم؛ باشد که [از کفر] بازگردند.

 

Ayah: 49

وَقَالُواْ یَـٰٓأَیُّهَ ٱلسَّاحِرُ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهۡتَدُونَ

[پس هنگامی که گوشه‌ای از عذاب الهی را چشیدند،] گفتند: «اى جادوگر! از پروردگارت ـ بنا به عهدى که با تو دارد ـ بخواه [تا عذاب را از ما دور کند] که ما [دیگر] راه‌یافته‌ایم».

 

Ayah: 50

فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ

اما هنگامی که عذاب را از آنان برداشتیم، پیمان شکستند [و بر کفر اصرار ورزیدند].

 

Ayah: 51

وَنَادَىٰ فِرۡعَوۡنُ فِی قَوۡمِهِۦ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَیۡسَ لِی مُلۡکُ مِصۡرَ وَهَٰذِهِ ٱلۡأَنۡهَٰرُ تَجۡرِی مِن تَحۡتِیٓۚ أَفَلَا تُبۡصِرُونَ

فرعون در میان قوم خود ندا سر داد و گفت: «اى قوم من، آیا فرمانروایىِ مصر در اختیار من نیست و این نهرها از دامنۀ قصرِ من جریان ندارد؟ آیا [قدرت و عظمتم را] نمى‌بینید؟

 

Ayah: 52

أَمۡ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡ هَٰذَا ٱلَّذِی هُوَ مَهِینٞ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ

من از این مردِ بى‌مقدار که [حتی] نمى‌تواند به روشنى سخن بگوید، شایسته‌ترم.

 

Ayah: 53

فَلَوۡلَآ أُلۡقِیَ عَلَیۡهِ أَسۡوِرَةٞ مِّن ذَهَبٍ أَوۡ جَآءَ مَعَهُ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُ مُقۡتَرِنِینَ

چرا [به نشانۀ سروَرى،] دستبند‌هاى زرین [از آسمان] بر او افکنده نشده است [تا ثابت شود که پیامبر است]؟ یا چرا فرشتگان همراه او نیامده‌اند؟»

 

Ayah: 54

فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ

او [= فرعون] قوم خود را به [بی‌خردی و] سبُکسَرى کشاند و همگی مُطیع او شدند. حقا که آنان [نسبت به اوامر الهی] نافرمان بودند.

 

Ayah: 55

فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا ٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ

پس چون ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتیم و همگی را [در دریا] غرق کردیم.

 

Ayah: 56

فَجَعَلۡنَٰهُمۡ سَلَفٗا وَمَثَلٗا لِّلۡأٓخِرِینَ

آنگاه آنان را در شمارِ پیشگامان [کفر و نافرمانی] و عبرتی [برای آیندگان] قرار دادیم.

 

Ayah: 57

۞وَلَمَّا ضُرِبَ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوۡمُکَ مِنۡهُ یَصِدُّونَ

و هنگامی که [داستانِ تولد] پسر مریم مطرح شد، قومِ تو [که گمان ‌کردند می‌توانند مانند نصاری چند معبود داشته باشند] به ناگاه، شادی و هیاهو به راه‌ انداختند.

 

Ayah: 58

وَقَالُوٓاْ ءَأَٰلِهَتُنَا خَیۡرٌ أَمۡ هُوَۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلَۢاۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٌ خَصِمُونَ

و گفتند: «معبودان ما بهترند یا او [= عیسی]؟» آنان این سخن را تنها براى جدال با تو عنوان کردند؛ به راستی که گروهى ستیزه‌جو هستند.

 

Ayah: 59

إِنۡ هُوَ إِلَّا عَبۡدٌ أَنۡعَمۡنَا عَلَیۡهِ وَجَعَلۡنَٰهُ مَثَلٗا لِّبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ

عیسى فقط بنده‌اى است که نعمت [رسالت] بر او ارزانى داشتیم و او را نمونه‌ای [از قدرت الهی] براى بنی‌اسرائیل قرار دادیم.

 

Ayah: 60

وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنکُم مَّلَـٰٓئِکَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَخۡلُفُونَ

اگر مى‌خواستیم، [همۀ شما انسان‌ها را نابود می‌کردیم و] به جای شما، فرشتگانى پدید مى‌آوردیم که در زمین جانشین [شما] شوند.

 


Ayah: 61

وَإِنَّهُۥ لَعِلۡمٞ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمۡتَرُنَّ بِهَا وَٱتَّبِعُونِۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ

قطعاً [نزول] او [= عیسی] نشانه [نزدیکی وقوع] قیامت است؛ پس هرگز در مورد قیامت شک نکنید و پیرو من باشید که راه راست [به سوی بهشت،] همین است.

 

Ayah: 62

وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ

[آگاه باشید تا] شیطان شما را [از راه الله] بازندارد؛ چرا که او دشمن آشکار شماست.

 

Ayah: 63

وَلَمَّا جَآءَ عِیسَىٰ بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالَ قَدۡ جِئۡتُکُم بِٱلۡحِکۡمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی تَخۡتَلِفُونَ فِیهِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُونِ

و چون عیسى [معجزات و] نشانه‌هاى روشن به آنان ارائه کرد، گفت: «من حکمت برایتان آورده‌ام تا [به آن راه یابید] و برخى از موارد اختلافتان را روشن کنم؛ پس از الله پروا کنید و مطیع [دستورهای] من باشید.

 

Ayah: 64

إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ

الله پروردگار من و شماست؛ پس او را عبادت کنید که راهِ راست همین است».

 

Ayah: 65

فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمٍ أَلِیمٍ

آنگاه گروه‌های [مختلف] بنی‌اسرائیل میان خود [دربارۀ عیسی] دچار اختلاف شدند؛ پس وای بر ستمکاران از عذاب روز دردناک!

 

Ayah: 66

هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِیَهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ

آیا جز این انتظار دارند که قیامت ـ در حالی که غافلند ـ ناگهان بر آنان فرا رسد؟

 

Ayah: 67

ٱلۡأَخِلَّآءُ یَوۡمَئِذِۭ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِینَ

دوستان [دنیایى،] در آن روز، دشمن یکدیگرند؛ مگر پرهیزگاران.

 

Ayah: 68

یَٰعِبَادِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ

[الله به آنان می‌فرماید:] «ای بندگانِ [پرهیزکارِ] من، امروز ترس و ‌اندوهى نخواهید داشت.

 

Ayah: 69

ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِـَٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ مُسۡلِمِینَ

همان بندگانى که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم [فرمانِ ما] بودند.

 

Ayah: 70

ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ أَنتُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ تُحۡبَرُونَ

شما و دیگر مؤمنانی که همچون شما هستند، به بهشت درآیید تا [از نعمت‌های جاودانش بهره‌مند گردید و] شادمان شوید.

 

Ayah: 71

یُطَافُ عَلَیۡهِم بِصِحَافٖ مِّن ذَهَبٖ وَأَکۡوَابٖۖ وَفِیهَا مَا تَشۡتَهِیهِ ٱلۡأَنفُسُ وَتَلَذُّ ٱلۡأَعۡیُنُۖ وَأَنتُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ

ظرف‌ها و جام‌های زرین را پیرامونشان مى‌گردانند؛ و هر چه دل‌ها بخواهد و دیده‌ها از آن لذت بَرَد، در آنجا موجود است؛ و شما در بهشت جاودانه‌اید.

 

Ayah: 72

وَتِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِیٓ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ

این همان بهشتى است که در برابر اعمالتان به شما داده‌اند.

 

Ayah: 73

لَکُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ کَثِیرَةٞ مِّنۡهَا تَأۡکُلُونَ

میوه‌هاى فراوانی آنجا در اختیار دارید که از آنها مى‌خورید.

 


Ayah: 74

إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ

بی‌تردید، مجرمان در عذاب دوزخ جاودانند.

 

Ayah: 75

لَا یُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ وَهُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ

[در حالى که عذاب] از آنان کاسته نمی‌شود و در یأس و نومیدی فرورفته‌اند.

 

Ayah: 76

وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُواْ هُمُ ٱلظَّـٰلِمِینَ

ما به آنان ستم نکردیم؛ بلکه آنها خود به خویشتن ستم می‌کردند.

 

Ayah: 77

وَنَادَوۡاْ یَٰمَٰلِکُ لِیَقۡضِ عَلَیۡنَا رَبُّکَۖ قَالَ إِنَّکُم مَّـٰکِثُونَ

[دوزخیان، نگهبان آتش را صدا می‌زنند و] فریاد برمی‌آرند: «اى مالک [کاش] پروردگارت کار ما را یکسره کند [و ما را بمیراند]». او می‌گوید: «نه، شما [در این عذاب] ماندگارید».

 

Ayah: 78

لَقَدۡ جِئۡنَٰکُم بِٱلۡحَقِّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَکُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ

به راستی ما حق را برای شما آوردیم؛ ولی بیشتر شما از آن کراهت داشتید.

 

Ayah: 79

أَمۡ أَبۡرَمُوٓاْ أَمۡرٗا فَإِنَّا مُبۡرِمُونَ

بلکه آنان عزمِ [خود را برای توطئه علیه تو] جزم کردند؛ ما نیز ارادۀ محکمی [بر ناکام گذاشتنِ آنان] داریم.

 

Ayah: 80

أَمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَیۡهِمۡ یَکۡتُبُونَ

آیا مى‌پندارند که ما سخنان سِرّى و نجوایشان را نمى‌شنویم؟ آرى، فرشتگان ما در کنارشان [هستند و همه چیز را] ثبت مى‌کنند.

 

Ayah: 81

قُلۡ إِن کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٞ فَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡعَٰبِدِینَ

[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «اگر [به فرض محال، الله] رحمان فرزندى داشت، من نخستین عبادت‌کننده [او] بودم».

 

Ayah: 82

سُبۡحَٰنَ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ

[معبود یگانه‌ای که] پروردگار آسمان‌ها و زمین و عرش است، از توصیفِ [جاهلانه] آنان منزه است.

 

Ayah: 83

فَذَرۡهُمۡ یَخُوضُواْ وَیَلۡعَبُواْ حَتَّىٰ یُلَٰقُواْ یَوۡمَهُمُ ٱلَّذِی یُوعَدُونَ

پس [ای پیامبر،] آنان را [به حال خود] بگذار تا یاوه‌گویی کنند و به بازى سرگرم باشند تا سرانجام، با روز موعود [= قیامت] مواجه شوند [و سزای اعمالشان را ببینند].

 

Ayah: 84

وَهُوَ ٱلَّذِی فِی ٱلسَّمَآءِ إِلَٰهٞ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَٰهٞۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡعَلِیمُ

او تعالی است که در آسمان و زمین معبود است؛ و او حکیم داناست.

 

Ayah: 85

وَتَبَارَکَ ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ

پربرکت و بزرگوار است ذاتی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست، از آنِ اوست؛ و آگاهى از [لحظۀ برپایىِ] رستاخیز تنها در اختیار اوست و [همگی] به پیشگاه او بازگردانده مى‌شوید.

 

Ayah: 86

وَلَا یَمۡلِکُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ

کسانی که [مشرکان] به جاى الله [به نیایش] مى‌خوانند، قادر به شفاعت نیستند؛ مگر افرادى که به [کلمۀ توحید و] حق گواهى مى‌دهند.

 

Ayah: 87

وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ

و اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آنان را آفریده است، مسلّماً می‌گویند: «الله»؛ پس چگونه [از عبادت الله] بازگردانیده می‌شوند

 

Ayah: 88

وَقِیلِهِۦ یَٰرَبِّ إِنَّ هَـٰٓؤُلَآءِ قَوۡمٞ لَّا یُؤۡمِنُونَ

[شکایت و] سخن پیامبر [این بود:] «پروردگارا، اینان قومی هستند که ایمان نمی‌آورند».

 

Ayah: 89

فَٱصۡفَحۡ عَنۡهُمۡ وَقُلۡ سَلَٰمٞۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ

[ای پیامبر،] از [آزار و اذیت] آنان درگذر و [برای رهایی از شرّشان] بگو: «سلام بر شما»؛ به زودى خواهند دانست [که عذابشان چگونه است].

 


 


Az-Zukhruf

 

سورة الزخرف

سورة الزخرف - سورة 43 - عدد آیاتها 89

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. حم

  2. وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ

  3. إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

  4. وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

  5. أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحًا أَن کُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِینَ

  6. وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِیٍّ فِی الأَوَّلِینَ

  7. وَمَا یَأْتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُون

  8. فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَمَضَى مَثَلُ الأَوَّلِینَ

  9. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

  10. الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلا لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

  11. وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ

  12. وَالَّذِی خَلَقَ الأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ

  13. لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ

  14. وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ

  15. وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ

  16. أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ

  17. وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ

  18. أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ

  19. وَجَعَلُوا الْمَلائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ

  20. وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ

  21. أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ

  22. بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ

  23. وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ

  24. قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ

  25. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ

  26. وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ

  27. إِلاَّ الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ

  28. وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

  29. بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلاء وَآبَاءَهُمْ حَتَّى جَاءَهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ

  30. وَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ

  31. وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ

  32. أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ

  33. وَلَوْلا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ

  34. وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ

  35. وَزُخْرُفًا وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ

  36. وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

  37. وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ

  38. حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ

  39. وَلَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ

  40. أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ

  41. فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ

  42. أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِم مُّقْتَدِرُونَ

  43. فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

  44. وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ

  45. وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ

  46. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ

  47. فَلَمَّا جَاءَهُم بِآیَاتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَضْحَکُونَ

  48. وَمَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلاَّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

  49. وَقَالُوا یَا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ

  50. فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ

  51. وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلا تُبْصِرُونَ

  52. أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلا یَکَادُ یُبِینُ

  53. فَلَوْلا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ

  54. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ

  55. فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ

  56. فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلا لِلْآخِرِینَ

  57. وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ

  58. وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلاَّ جَدَلا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ

  59. إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ

  60. وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم مَّلائِکَةً فِی الأَرْضِ یَخْلُفُونَ

  61. وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

  62. وَلا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ

  63. وَلَمَّا جَاءَ عِیسَى بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ

  64. إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ

  65. فَاخْتَلَفَ الأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ

  66. هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لا یَشْعُرُونَ

  67. الأَخِلاَّء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ

  68. یَا عِبَادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَلا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ

  69. الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا مُسْلِمِینَ

  70. ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ

  71. یُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأَنفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

  72. وَتِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

  73. لَکُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا تَأْکُلُونَ

  74. إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ

  75. لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ

  76. وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِن کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ

  77. وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ

  78. لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ

  79. أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ

  80. أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ

  81. قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ

  82. سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ

  83. فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ

  84. وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَفِی الأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ

  85. وَتَبَارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

  86. وَلا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ

  87. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ

  88. وَقِیلِهِ یَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلاء قَوْمٌ لّا یُؤْمِنُونَ

  89. فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ


سورة زخرف

 

به نام الله بخشندة مهربان

 

حم (حا. میم). ﴿1﴾ سوگند به کتاب روشنگر. ﴿2﴾ بی‌گمان ما این (کتاب) را قرآنی عربی قرار دادیم، شاید که شما (آن را) در یابید. ﴿3﴾ و به راستی که آن در ام الکتاب (لوح محفوظ) نزد ما بلند مرتبه (و) حکمت آمیز است. ﴿4﴾ آیا بدان سبب که شما (مشرکان) گروهی اسراف‌کارید، اعراض کنان این پند (قرآن) را از شما بگیریم؟!. ﴿5﴾ و چه بسیار پیامبرانی که (برای هدایت) به میان پیشینیان فردستادیم. ﴿6﴾ و هیچ پیامبری به سوی آنان نیامد، مگر این‌که او را مسخره (و استهزاء) می‌کردند. ﴿7﴾ پس ما (کافرانی) نیرومند‌تر از این‌ها  (= کفار قریش) را هلاک کردیم، و داستان پیشینیان گذشت. ﴿8﴾ (ای پیامبر) اگر از آن‌ها (= مشرکان) بپرسی: «چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟» یقیناً می‌گویند: «(الله) پیروزمند دانا آن‌ها را آفریده است». ﴿9﴾ (همان) کسی‌که زمین را برای شما گهواره (و محل آسایش) قرار داد، و برای شما در آن راه‌هایی قرار داد، باشد که هدایت شوید. ﴿10﴾و (آن) کسی‌که از آسمان آبی به‌اندازة (معین) فرو فرستاد، پس با آن (آب) سرزمین مرده را زنده کردیم شما (نیز) این‌گونه (پس از مرگ، از گور‌ها) بیرون آورده می‌شوید. ﴿11﴾ و (آن) کسی‌که همة اصناف را (جفت) آفرید، و برای شما از کشتی و چهار پایان مرکب‌هایی قرار داد که (بر آن‌ها) سوار شوید. ﴿12﴾ تا بر پشت‌شان (درست) قرار گیرید، آنگاه چون بر آن‌ها قرار گرفتید (و سوار شدید) نعمت پروردگار‌تان را یاد کنید، و بگویید: «پاک و منزه است کسی‌که این را برای‌مان مسخر گرداند، و (گرنه) ما توانایی آن را نداشتیم، ﴿13﴾ و ما به سوی پروردگار‌مان باز می‌گردیم». ﴿14﴾ و آن‌ها برای او (الله) از میان بندگانش جزئی (= فرزندی) قرار دادند، بی‌گمان انسان نا سپاس آشکاری است. ﴿15﴾ آیا از (میان) آنچه می‌آفریند دختران را (برای خود) انتخاب کرده است، و پسران را برای شما بر گزیده است؟! ﴿16﴾ و چون یکی از آن‌ها را به (تولد) همان چیزی‌که برای (الله) رحمان نسبت داده، مژده دهند، (از شدت ناراحتی) چهره‌اش سیاه گردد، و او خشمگین شود. ﴿17﴾ آیا کسی را که در زیور (و زینت) پرورده می‌شود، و او در (هنگام) جدال (قادر به) آشکار (و تبین مقصودش) نیست (به الله نسبت می‌دهید؟!). ﴿18﴾ و آن‌ها فرشتگان را که بندگان (الله) رحمان هستند، مونث پنداشتند، آیا به هنگام آفرینش آن‌ها (آنجا) حاضر بوده‌اند؟ به زودی گواهی آنان نوشته خواهد شد، و (ازآن) باز خواست می‌شوند. ﴿19﴾ و گفتند: «اگر (الله) رحمان می‌خواست، ما آن‌ها را پرستش نمی‌کردیم» آنان به این (امر) هیچ گونه علمی ندارند، آنان جز دروغ (چیزی) نمی‌گویند. ﴿20﴾ آیا پیش از این (قرآن) کتابی به آنان داده‌ایم پس آنان به آن تمسک می‌جویند؟! ﴿21﴾ بلکه می‌گویند: «بی‌گمان ما نیاکان خود را بر آیینی یافتیم، و ما (نیز) از پی آن‌ها (می‌رویم و) هدایت یافته‌ایم». ﴿22﴾و این‌گونه در هیچ (شهر و) قریة پیش از تو هشدار دهندة  نفرستادیم، مگر اینکه متنعمانش گفتند: «ما نیاکان خود را بر آیینی یافتیم، و بی‌گمان ما به (اعمال و) آثار آن‌ها اقتداء می‌کنیم». ﴿23﴾ (پیامبر‌شان) گفت: «آیا اگر برای شما چیزی هدایت‌کننده‌تر از آنچه که نیاکانتان را بر آن یافتید، آورده باشم؟! (بازهم به آن‌ها اقتداء می‌کنید؟!) گفتند: «(آری،) ما به آنچه که شما به آن فرستاده شده‌اید، کافریم». ﴿24﴾ بنا براین از آن‌ها انتقام گرفتیم، پس بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود! ﴿25﴾ و (به یاد آور) را هنگامی‌که ابراهیم به پدرش و قومش گفت: «بی‌گمان من از آنچه می‌پرستید، بیزارم، ﴿26﴾ مگر آن کسی‌که مرا آفریده، و او به زودی هدایتم خواهد کرد». ﴿27﴾ و (ابراهیم) این کلمۀ (توحید) را (کلمۀ پاینده) در نسل‌های بعد از خود قرار داد، باشد که (به سوی الله) باز گردند. ﴿28﴾ بلکه، آنان و پدران‌شان را (از زندگی) بهره‌مند ساختیم، تا حق و فرستادۀ آشکار برایشان  آمد. ﴿29﴾ و هنگام‌ که حق برایشان  آمد، گفتند: «این سحراست، و ما (نسبت) به آن کافریم». ﴿30﴾ و گفتند: «چرا این قرآن بر مرد بزرگ، از (مردم) این دو شهر (مکه و طایف) نازل نشده است؟!». ﴿31﴾ آیا آن‌ها رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟! ما روزی (و معیشت) آن‌ها را در زندگی دنیا میان‌شان تقسیم کردیم، و بعضی را بر بعضی (درجات و) برتری دادیم، تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به خدمت گیرند، و رحمت پروردگارت از (تمام) آنچه گرد می‌آورند، بهتراست. ﴿32﴾ اگر (چنین) نبود که همة مردم یک امت می‌شدند، یقیناً ما برای خانه‌های کسانی‌که به (الله) رحمان کافر می‌شدند، سقف‌های از نقره قرار می‌دادیم، و (نیز) نردبان‌هایی که از آن بالا روند. ﴿33﴾وبرای خانه‌هایشان در‌ها و تخت‌هایی (نقرة، قرار می‌دادیم) که بر آن تکیه زنند. ﴿34﴾ و تجمل (و زینت‌های) فراوان (برایشان  قرار می‌دادیم) و تمام این‌ها  بهرۀ (نا چیز) زندگی دنیاست، و آخرت نزد پروردگارت برای پرهیزگاران است. ﴿35﴾ و هرکس از یاد (الله) رحمان غافل (و روی گردان) شود، برای او شیطانی بر می‌گماریم، پس همواره آن (شیطان) قرین (و همنشین) او باشد. ﴿36﴾ و آن‌ها (= شیاطین) این‌ها  (=انسان‌ها) را از راه (الله) باز می‌دارند، و گمان می‌کنند که آنان هدایت یافته‌اند. ﴿37﴾ تا زمانی که (در روز قیامت) نزد ما آید، (به همنشین خود) می‌گوید: «ای کاش میان من و تو مسافت شرق و غرب فاصله بود، پس تو چه بد همنشینی بودی». ﴿38﴾ (الله می‌فرماید:) «چون ستم کردید، امروز (این گفته‌ها) هرگز سود‌‌تان ندهد، چرا که (همة) شما در عذاب شریک هستید». ﴿39﴾ (ای پیامبر) آیا تو می‌توانی به کران (سخنی) بشنوانی، یا کوران، و آن‌هایی را که در گمراهی آشکار هستند، هدایت کنی؟! ﴿40﴾ پس اگر تو را (از این دنیا) ببریم، بی‌گمان ما از آن‌ها انتقام خواهیم گرفت. ﴿41﴾ یا آنچه را که به آن‌ها وعده داده‌ایم، به تو نشان می‌دهیم، پس یقیناً ما بر آن‌ها توانا هستیم. ﴿42﴾ پس به چیزی که به تو وحی شده است تمسک بجوی، که بی‌شک تو بر راه راست هستی. ﴿43﴾ و بی‌گمان این (قرآن) برای تو و قومت پند (و سربلندی) است، و به زودی باز خواست خواهید شد. ﴿44﴾ و از پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از (الله) رحمان، معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟! ﴿45﴾ و به راستی ما موسی را با نشانه‌های خود به سوی فرعون و درباریان او فرستادیم، پس گفت: «بی‌گمان من فرستادۀ پروردگار جهانیان هستم». ﴿46﴾ پس چون با نشانه‌های ما (به سوی) آن‌ها آمد، ناگاه (همه) از آن خندیدند. ﴿47﴾ وما هیچ نشانه (و معجزة) به آن‌ها نشان نمی‌دادیم، مگر اینکه از دیگری بزرگتر (و مهم‌تر) بود، و آن‌ها را به عذاب گرفتار کردیم، باشد که (توبه کنند و) باز گردند. ﴿48﴾ و (به موسی) گفتند: «ای جادوگر! پروردگارت را با عهدی که با تو کرده، برای ما بخوان، بی‌گمان ما هدایت خواهیم یافت». ﴿49﴾ پس چون عذاب را از آن‌ها برطرف ساختیم، آنگاه آن‌ها عهد شکنی کردند. ﴿50﴾ و فرعون در (میان) قوم خود ندا داد، گفت: «ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر، و این نهر‌ها که زیر (کاخ) من روان است، از آنِ من نیست؟! آیا نمی‌بینید؟! ﴿51﴾ بلکه من بهترم، از این مردی که خوار است، و نمی‌تواند درست سخن بگوید. ﴿52﴾ پس چرا بر او دستنبدهای طلا فرو فرستاده نشده، یا (چرا) فرشتگان صف کشیده همراه او نیامده‌اند، (تا او را یاری کنند)؟!». ﴿53﴾ پس (فرعون) قوم خود را (بی‌خرد و) سبک شمرد، پس آن‌ها از او اطاعت کردند، بی‌گمان آن‌ها گروهی فاسق بودند. ﴿54﴾ پس چون ما را به خشم آوردند از آن‌ها انتقام گرفتیم، و همگی‌شان را (در دریا) غرق کردیم. ﴿55﴾ آنگاه آن‌ها را در شمار گذشتگان و عبرتی (برای آیندگان) قرار دادیم. ﴿56﴾ و چون (در بارة آفرینش) فرزند مریم مَثَلی زده شد، ناگهان قوم تو از آن (شادی کنان) داد و فریاد زدند. ﴿57﴾ و گفتند: «آیا معبودان ما بهترند یا او؟». آن‌ها آن (مثل) را جز برای جدال (و لجاجت) با تو نزدند، بلکه آن‌ها گروهی ستیزه جویند ([1]). ﴿58﴾ او (=عیسی) جز بندة نبود که ما بر او نعمت بخشیدیم، و او را (مایة) عبرت برای بنی اسرائیل گرداندیم. ﴿59﴾ و اگر می‌خواستیم به جای شما فرشتگانی قرار می‌دادیم که در (روی) زمین جانشین (شما) باشند. ﴿60﴾ وبی‌گمان او (= عیسی) نشانة برای قیامت است ([2])، پس هرگز در آن (= قیامت) شک نکنید، و از من پیروی کنید، (که) این راه راست است. ﴿61﴾ و شیطان شما را (از راه حق) باز ندارد، بی‌گمان او برای شما دشمنی آشکار است. ﴿62﴾ و چون عیسی با دلایل (و معجزات) روشن آمد، گفت: «من برای شما حکمت آورده ام، و (آمده ام) تا چیزهایی را که درآن اختلاف دارید، برایتان روشن کنم، پس از الله بترسید، و از من اطاعت کنید. ﴿63﴾ بی‌گمان الله پروردگار من، و پروردگار شما ست، پس اورا بپرستید، (که) این راه راست است». ﴿64﴾ آنگاه گرو‌های (مختلف، بنی اسرائیل) میان خود (در بارۀ عیسی) اختلاف کردند، پس وای بر کسانی‌که ستم کردند، از عذاب روز دردناک! ﴿65﴾ آیا (چیزی) جز قیامت را انتظار می‌کشند، که ناگهان و در حالی‌که بی‌خبرند به سراغ‌شان بیاید. ﴿66﴾ دوستان درآن روز (قیامت) دشمن یکدیگرند، جز پرهیزگاران. ﴿67﴾ ای بندگان من! امروز نه ترسی بر شما است، و نه شما اندوهگین می‌شوید. ﴿68﴾ (همان) کسانی‌که به آیات ما ایمان آوردند و مسلمان بودند. ﴿69﴾ شما و همسران‌تان با شادمانی (و اکرام) به بهشت وارد شوید. ﴿70﴾ بر (گرداگرد) آن‌ها سینی‌هایی زرین (غذا) و (نیز) جام‌های (طلایی، شراب) می‌گردانند، و در آن (بهشت) آنچه دل‌ها تمنا می‌کند، و چشم‌ها از آن لذّت می‌برد، وجود دارد، و شما در آن همیشه خواهید بود. ﴿71﴾ و (این) همان بهشتی است، که به (پاداش) آنچه که انجام می‌دادید، آن را به ارث برده‌اید. ﴿72﴾ در آن (بهشت) برای شما میوۀ فراوانی است، که از آن می‌خورید. ﴿73﴾بی‌گمان مجرمان در عذاب جهنم جاودانند. ﴿74﴾ (عذاب) از آن‌ها کاهش نمی‌یابد، و آن‌ها در آن (از همه چیز) نا امید هستند. ﴿75﴾ و (ما) به آن‌ها ستم نکردیم، لیکن آنان خود ستمکار بودند. ﴿76﴾ و (آن‌ها) فریاد می‌زنند: «ای مالک، (بخواه) که پروردگارت کار ما را یکسره کند (و بمیراند)». (او) گوید: «بی‌گمان شما (در این جا) ماندنی هستید». ﴿77﴾ به راستی ما حق را برای شما آوردیم، و لیکن بیشترتان از حق کراهت داشتید. ﴿78﴾ آیا آن‌ها (= مشرکان مکه) تصمیم قاطع بر کاری گرفتند، پس ما (نیز) تصمیم (و اردۀ) قاطع (در بارۀ آن‌ها) داریم. ﴿79﴾ آیا آن‌ها می‌پندارند که ما راز گویی و (سخنان) در گوشی آنان را نمی‌شنویم؟! آری، (می شنویم) و فرستادگان ما (از فرشتگان) نزد آن‌ها (هستند) و  می‌نویسند. ﴿80﴾ (ای پیامبر، به مشرکان) بگو: «اگر (به فرض محال) برای (الله) رحمان فرزندی بود، پس من نخستین پرستندگانش بودم». ﴿81﴾ پاک و منزه است پروردگار آسمان‌ها و زمین، پروردگار عرش، از آنچه آن‌ها توصیف می‌کنند. ﴿82﴾ پس (ای پیامبر) آن‌ها را (به حال خود) رها کن، تا (در باطل) غوطه بخورند، و به بازی سرگرم باشند، تا روزی را که به آن‌ها وعده شده است، ملاقات کنند (و سزای اعمال خود را ببینند). ﴿83﴾ و او کسی است که در آسمان معبود است، و در زمین (نیز) معبود است، و او حکیم داناست. ﴿84﴾ و پر برکت و بزرگوار است کسی‌که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آن دواست، از آنِ اوست. و علم (بر‌پا شدن) قیامت نزد اوست، و (همه) به سوی او باز گردانده می‌شوید. ﴿85﴾ و کسانی را که به جای او می‌خوانند، اختیار شفاعت ندارند، مگر کسانی‌که به حق گواهی دادند، و آنان (به خوبی) می‌دانند. ﴿86﴾ و اگر از آن‌ها (= مشرکان) بپرسی، چه کسی آن‌ها را آفریده است، قطعاً می‌گویند: «الله» پس چگونه (از حق) منحرف می‌شوند؟! ﴿87﴾ و (شکایت و) گفتار او (= پیامبر) (این بود:) «پروردگارا!  بی‌گمان این‌ها  قومی هستند که ایمان نمی‌آورند». ﴿88﴾ پس (ای پیامبر) از آن‌ها در گذر، و بگو: «سلام (بر شما)». پس به زودی خواهند دانست ([3]). ﴿89﴾



([1])- این آیه اشاره به آیه 98 سورۀ انبیاء دارد که می‌فرماید: ((شما و آنچه غیر از الله می‌پرستید، هیزم جهنم خواهید بود)). مشرکان مسخره‌کنان گفتند: عیسی نیز پرستش شده پس او هم وارد جهنم می‌شود ... .

(به تفسیر طبری و ابن کثیر رجوع کنید).

([2])- نزول حضرت عیسی علیه السلام از نشانه‌های قیامت است، و روایات نزول حضرت عیسی علیه السلام از آسمان، متواتر می‌باشد. به کتاب «نشانه‌های قیامت در پرتو روایات صحیح» رجوع فرمائید.

([3])- این آیات پیش از فرض شدن جهاد نازل شده است. (تفسیر طبری و ابن کثیر).

تفسیر نور: سوره زخرف

تفسیر نور:
سوره زخرف آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ حم ‏

‏ترجمه : ‏
‏حا . میم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حم‌ » : از حروف مقطّعه است ( نگا : بقره‌ / 1 ) .‏

سوره زخرف آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏سوگند به قرآن ! که خود روشن و روشنگر ( عقائد و احکام آسمانی ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْکِتَابِ الْمُبِینِ » : مراد قرآن است که از الفاظ و عبارات روشنی فراهم آمده است و روشنگر عقائد و احکام الهی و مفاهیم والای اخلاقی است ( نگا : مائده‌ / 15 ، یوسف‌ / 1 ، شعراء / 2 ، نمل‌ / 1 ) .‏

سوره زخرف آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما قرآن را به زبان عربی فراهم آورده‌ایم تا شما ( بتوانید پی به اعجاز آن ببرید و معانی و مفاهیم آن را ) درک کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قُرْءَاناً عَرَبِیّاً » : ( نگا : یوسف‌ / 2 ، طه‌ / 113 ، زمر / 28 ، فصّلت‌ / 3 ، شوری‌ / 7 ) .‏

سوره زخرف آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قرآن که در لوح محفوظ در پیش ما است ، والا و استوار است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُمِّ الْکِتَابِ » : اصل هر کتابی ، مراد لوح محفوظ است ( نگا : رعد / 39 ، بروج‌ / 22 ) . « عَلِیٌّ » : والا . در بالاترین مرتبه اعجاز است و ناسخ همه کتابهای آسمانی بوده و مقدّم بر جملگی آنها است . « حَکِیمٌ » : مستحکم و خلل‌ناپذیر ( نگا : هود / 1 ) . پرحکمت . حاکم .‏

سوره زخرف آیه 5
‏متن آیه : ‏
أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ما این قرآن را ( که مایه بیداری و راهیابی شما است ) از شما بازگیریم ( و شما را به خود واگذاریم و با آیات حیات‌بخش آن رهنمودتان نسازیم ) بدان خاطر که شما مردمان متجاوز و اسرافکارید ؟ ! ( هرگز چنین نمی‌کنیم . بلکه قرآن را بر شما نازل می‌نمائیم تا دلهائی که اندک آمادگی دارند ، تکان بخورند و به راه آیند ، و گمراهانی چون شما ، فردای قیامت حجّتی در دست نداشته باشند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« اَفَنَضْرِبُ عَنکُمْ » : آیا از شما باز داریم‌ ؟ آیا از شما به دور و منصرف داریم‌ ؟ « الذِّکْرَ » : قرآن . پند دادن با سخنان گهربار قرآنی ، و رهنمود با احکام آسمانی . « صَفْحاً » : اعراض و روگردانی . در این صورت مفعول مطلق و از غیر لفظ فعل است . روگردانان . در این صورت حال است . جانب و طرف چیزی . در این صورت ظرف است و معنی چنین است : آیا ما این قرآن را از شما بازگیریم و به جانب دیگری ببریم‌ ؟ « اَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ » : اصل آن ( لأنْ کُنتُمْ ) است و به معنی ( لِکَوْنِکُمْ ) می‌باشد . « مُسْرِفِینَ » : مراد متجاوزین از حدّ و افراد سخت گمراه است . معنی دیگر آیه : آیا چون شما قوم متجاوزی هستید ، از شما درگذریم ، و از عقاب و عذاب خود نترسانیم و فردای قیامت حجّتی در دست داشته باشید ؟‏

سوره زخرف آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( فرستادن پیغمبری به سوی شما چرا باید عجیب باشد ؟ قبلاً ) ما پیغمبران زیادی را به میان ملّتهای پیشین روانه کرده‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَمْ » : فراوان . چه زیاد . مفعول به ( أَرْسَلْنا ) است .‏

سوره زخرف آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا یَأْتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ‏

‏ترجمه : ‏
‏هیچ پیغمبری به پیش آنان نمی‌آمد ، مگر این که او را مورد استهزاء قرار می‌دادند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا یَأْتِیهِمْ . . . » : اشاره به این حقیقت است که مخالفتها و مسخره‌کردنها مانع این نشده است که خدا ارسال پیغمبران را قطع کند ، و مؤمنان راستین هم بدانند که این رویگردانیهای از حقّ و مبارزه با آن ، و شکنجه خوبان و تمسخر ایشان ، سابقه طولانی دارد .‏

سوره زخرف آیه 8
‏متن آیه : ‏
فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( رویگردانیها و تمسخرها هم بی‌کیفر نمانده است ) و ما کسانی را هلاک کرده‌ایم که نیرومندتر از اینها هم بوده‌اند و قدرت بیشتری هم داشته‌اند . نمونه‌هائی از داستان پیشینیان ( بارها در قرآن به میان آمده و ) گذشته است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَطْشاً » : نیرومندی ( نگا : قصص‌ / 78 ، غافر‌ / 21 ) دلیری . حمله و یورش . تندی و تیزی . ( نگا : اعراف‌ / 195 ، قصص‌ / 19 ، شعراء / 130 ) . « مَثَلُ » : سرگذشت . نمونه زندگی . « مِنْهُمْ » : از قریشیان و مکّیان .‏

سوره زخرف آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از مشرکان بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ، قطعاً خواهند گفت : خداوند با عزّت و بس آگاه . ( چرا که می‌دانند بتهای ایشان چنین کاری را نکرده‌اند و آنان به معبودان خود حقّ خالقیّت نمی‌دهند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَئِن سَأَلْتَهُمْ » : ( نگا : عنکبوت‌ / 61 ، لقمان‌ / 25 ، زمر / 38 ) .‏

سوره زخرف آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسی که زمین را گاهواره ( زندگی و محلّ آرامش ) شما کرده است و در آن راه‌هائی برای شما به وجود آورده است تا این که رهنمود شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَهْداً » : گاهواره . مکان آماده . ( نگا : مجمع‌البیان الحدیث ) . « جَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً » : ( نگا : نحل‌ / 15 ، طه‌ / 53 ، انبیاء / 31 ) . « لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ » : تا به مقصدهای خود رهنمود شوید . تا به نشانه‌های قدرت خدا پی ببرید .‏

سوره زخرف آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و آن کسی که از سوی آسمان ، آبی به اندازه لازم باراند . ما با چنین آبی زمین مرده را زندگی بخشیدیم ، همین گونه ( که زمینهای مرده با نزول باران زنده گردانده می‌شوند ، شما نیز زنده گردانده می‌شوید و ) بیرون آورده می‌شوید ( و برای حساب و کتاب به محشر گسیل می‌گردید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بِقَدَرٍ » : به اندازه لازم . به مقدار معیّن . « أَنشَرْنَا » : زنده گرداندیم ( نگا : انبیاء / 21 ) .‏

سوره زخرف آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همان کسی است که همه جفتها ( و نرها و ماده‌ها ، اعم از انسانها و حیوانها و گیاهها ) را آفریده است . و برای شما از کشتیها و چهارپایان مرکبهائی تهیّه دیده است که بر آنها سوار می‌گردید ( و راحت و سریع راه را طی می‌کنید و بدینجا و آنجا می‌روید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأزْوَاجَ » : جفتها . مراد نرها و ماده‌ها و مثبتها و منفیها و بالاخره همه جنسهای مخالف است . ( نگا : یس‌ / 36 ) . نوعها و صنفها ( نگا : حجّ‌ / 5 ) .‏

سوره زخرف آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خدا این مراکب را آفریده است ) تا این که بر پشت آنها قرار بگیرید ، و هنگامی که بر آنها سوار شدید نعمت پروردگار خود را یاد کنید و بگوئید : پاک و منزّه خدائی است که او اینها را به زیر فرمان ما درآورد ، و گرنه ما بر ( رام کردن و نگهداری ) آنها توانائی نداشتیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِتَسْتَوُوا » : تا مستقرّ گردید و جا خوش کنید . « مُقْرِنینَ » : توانایان . به زیر فرمان درآورندگان و نگاه‌دارندگان .‏

سوره زخرف آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ما به سوی پروردگارمان بازمی‌گردیم ( و حساب و کتاب نحوه زندگی دنیای خود را بازپس می‌دهیم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُنقَلِبُونَ » : برگردندگان ( نگا : اعراف‌ / 125 ، شعراء / 50 ) . « وَ إِنَّآ إِلَیا رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » : این آیه اشاره دارد به این که : بعد از این جهان معاد و محاسبه در میان است و نباید هنگام سوار شدن بر مرکبهای راهوار و داشتن زرق و برق دنیا مغرور شد و بر دیگران تکبّر نمود ، بلکه باید به هنگام بهره‌گیری و بهره‌مندی از نعمتها یاد خدا کرد .‏

سوره زخرف آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشرکان از میان بندگان یزدان ، برخی را پاره‌ای از او می‌دانند ( چرا که فرشتگان را دختران خدا قلمداد می‌کنند و فرزند هم جزئی از وجود پدر و مادر است که به صورت نطفه از آنان جدا می‌شود ) . واقعاً انسان بس ناسپاس و کفرپیشه آشکاری است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جُزْءًا » : بخش . تکّه و پاره . همتا و همگون ( نگا : أضواء البیان ) . مؤنّث و ماده ( نگا : همان مرجع ) . مراد فرزند است که جزئی از وجود والدین است . مشرکان معتقد بودند که فرشتگان دختران خدایند ( نگا : انعام‌ / 100 ، نحل‌ / 57 ، صافّات‌ / 149 ) . « کَفُورٌ » : بسیار کفرپیشه ، بس ناسپاس ( نگا : المصحف المیسّر ) .‏

سوره زخرف آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا از میان چیزهائی که خدا می‌آفریند ، دختران را برای خود برگزیده است و پسران را ویژه شما کرده است‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« إتَّخَذَ » : برگزیده است . برگرفته است . « أَصْفَاکُمْ » : برای شما انتخاب کرده است ( نگا : اسراء / 40 ) .‏

سوره زخرف آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در حالی که هرگاه یکی از آنان را به همان چیزی مژده دهند که نظیر و شبیه برای خدای مهربان می‌سازد ، چهره‌اش ( از فرط ناراحتی ) سیاه می‌شود و مملوّ از خشم و کین می‌گردد !‏

‏توضیحات : ‏
‏« ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً » : برای خداوند مهربان همسان و همانند می‌سازد . چرا که فرزند از جنس والدین خود و نظیر و شبیه ایشان در جنسیّت است . برای خداوند مهربان مثال می‌آورد و مثل می‌زند . « کَظِیمٌ » : پر از خشم و لبریز از غم و اندوه ( نگا : یوسف‌ / 84 ، نحل‌ / 58 ) .‏

سوره زخرف آیه 18
‏متن آیه : ‏
أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا کسی را که در لابلای زینت و زیور پرورش می‌یابد ، و به هنگام گفتگو و کشمکش در بحث و مجادله ( به خاطر حیا و شرم و عاطفه نازکی که دارد ) نمی‌تواند مقصود خود را خوب و آشکار بیان و اثبات کند ، ( فرزند خدا می‌دانید و پسران را فرزند خود ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُنَشَّأُ » : پرورش می‌یابد و بالیده می‌گردد . در رسم‌الخطّ قرآنی الف زائدی به دنبال دارد . « الْحِلْیَةِ » : زینت . زیور . « مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ . . . » : مراد این است که زنان غالباً علاقه شدیدی به زینت‌آلات دارند ، و به هنگام جرّ و بحث ، به خاطر حیا و شرم و عطوفت زیاد ، در اثبات مقصود و بیان منظور خود درمی‌مانند .‏

سوره زخرف آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان فرشتگان را که بندگان خدای مهربانند ، مؤنّث بشمار می‌آورند ( و دختران خدا قلمداد می‌نمایند ! ) . آیا ایشان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور داشته‌اند و خِلقتشان را مشاهده نموده‌اند ؟ ! اظهارنظر و گواهی ایشان ( بر این عقیده بی‌اساس ، در نامه‌های اعمالشان ) ثبت و ضبط می‌شود و ( در روز قیامت ، از سوی خدا ) بازخواست می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَعَلُوا الْمَلآئِکَةَ . . . إِنَاثاً » : ( نگا : اسراء / 40 ، صافّات‌ / 150 ) .‏

سوره زخرف آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و می‌گویند : اگر خدا می‌خواست ما فرشتگان را پرستش نمی‌کردیم . آنان کمترین اطّلاع و کوچکترین خبری از این ( رضایت الهی ) ندارند ! ایشان سخنانشان جز بر پایه حدس و گمان و تخمین نیست .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَوْ شَآءَ الرَّحْمَانُ » : مشرکان تنها برای توجیه عقائد فاسد و اعمال خرافی خود چنین سخنی می‌گفتند . درست است که در عالم هستی چیزی بی‌اراده خدا واقع نمی‌شود ، ولی خدا خواسته است که ما مختار و صاحب آزادی اراده باشیم . خود آنان اگر کسی حقوقی از ایشان را پایمال می‌کرد ، هرگز از مجازات او چشم‌پوشی نمی‌کردند و نمی‌گفتند : چه مانعی است ، دست تقدیر چنین کرده است . « یَخْرُصُونَ » : تخمین می‌زنند و ناسنجیده می‌گویند ( نگا : انعام‌ / 116 و 148 ، یونس‌ / 66 ) .‏

سوره زخرف آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا این که ما کتابی را پیش از این قرآن ، بدانان داده‌ایم و آنان بدان چنگ زده‌اند ( و آن کتاب افتراء ایشان را تأیید می‌کند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمْ » : ما بعد خود را عطف بر ( أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ ) می‌سازد . « قَبْلِهِ » : پیش از قرآن .‏

سوره زخرف آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلکه ایشان می‌گویند : ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم و ما نیز بر پی آنان می‌رویم ( و راه بت‌پرستی را در پیش می‌گیریم ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاثَارَ » : جمع أَثَر . مراد راه و رسم است ( نگا : صافّات‌ / 70 ) . « أُمَّةٍ » : دین و آئین .‏

سوره زخرف آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو ( پیغمبر ) بیم‌دهنده‌ای مبعوث نکرده‌ایم مگر این که متنعّمان ( خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت ) آنجا گفته‌اند : ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم ( که بت‌پرستی را بر همگان واجب کرده است ) و ما هم قطعاً ( بر شیوه ایشان ماندگار می‌شویم و ) به دنبال آنان می‌رویم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَذلِکَ » : به همین منوال . همین گونه . یعنی مشرکان در همه ادوار ، وقتی که از حجّت و برهان درمانده‌اند ، سلسله خصومت با حقیقت را جنبانده‌اند ، و دست به دامان تقلید زده‌اند . « قَرْیَةٍ » : ( نگا : اعراف‌ / 94 ، فرقان‌ / 51 ، شعراء / 208 ) . « مُتْرَفُوهَا » : ( نگا : اسراء / 16 ، مؤمنون‌ / 64 ، سبأ / 34 ) . « أُمَّةٍ » : دین و آئین . « مُقْتَدُونَ » : اقتداءکنندگان . پیروی کنندگان . مقلّدان .‏

سوره زخرف آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( پیغمبرشان بدیشان ) می‌گفت : آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایت‌بخش‌تر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته‌اید ( باز هم از گذشتگان خود پیروی می‌کنید و بر بت‌پرستی‌خویش می‌روید و دست به دامان تقلید می‌شوید ؟ ) می‌گفتند : ( آری ! چنین است و ) اصلاً ما به چیزی که ( با خود آورده‌اید و ) بدان مأمور و مبعوث شده‌اید ، باور نداریم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُرْسِلْتُم بِهِ » : همراه با آن فرستاده شده‌اید و برای تبلیغ آن برانگیخته شده‌اید .‏

سوره زخرف آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس ما از ایشان انتقام گرفته‌ایم ( و آنان را به مجازات سخت دنیوی گرفتار ساخته‌ایم . ای مخاطب اندیشمند ) بنگر عاقبت کار تکذیب‌کنندگان ( پیغمبران ، به کجا کشیده است و ) چگونه شده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ » : ( نگا : اعراف‌ / 136 ، حجر / 79 ، روم‌ / 47 ) . « فَانظُرْ » : مخاطب پیغمبر اسلام یا هر شنونده و خواننده‌ای است .‏

سوره زخرف آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) برای تکذیب‌کنندگان معاصر بیان کن گوشه‌ای از داستان ابراهیم را . وقتی ابراهیم به پدر و قوم خود گفت : من از معبودهائی که می‌پرستید بیزارم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَرَآءٌ » : بری ( نگا : انعام‌ / 78 ، انفال‌ / 48 ، ممتحنه‌ / 4 ) . بیزار . در اصل مصدر است .‏

سوره زخرف آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بجز آن معبودی که مرا آفریده است . ( او را خواهم پرستید ) چرا که او مرا ( به راه حق ) رهنمود خواهد کرد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَطَرَنِی‌ » : مرا از نیستی به هستی آورده است . « سَیَهْدِینِ » : مرا هدایت خواهد کرد . یاء ضمیر حذف شده است . فعل مضارع با وجود حرف استقبال ، در اینجا برای استمرار حال و آینده است . چرا که همین واژه در سوره شعراء ، آیه 78 بدون آن آمده است و قصّه یکی است .‏

سوره زخرف آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ابراهیم توحید را به عنوان شعار یکتاپرستی در میان قوم خود باقی گذاشت ، تا این که ایشان ( بدان ایمان آورده و ) برگردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« جَعَلَهَا » : مرجع ضمیر فاعلی فعل ( جَعَلَ ) خدا یا ابراهیم است . ضمیر ( ها ) به کلمه توحید ، یعنی ( لآ إِلهَ إِلاَّ اللهُ ) برمی‌گردد که مفهوم از مجموع ( الَّذِی فَطَرَنِی ) و ( إِنَّنِی بَرَآءٌ مِّمَّا تَعْبُدُونَ ) است . یا این که مرجع ( هذِهِ الْمَقَالَة ) است که از فحوای کلام پیدا است .‏

سوره زخرف آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى جَاءهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشرکان امید ابراهیم را برآورده نکردند و برنامه‌اش را پیاده ننمودند و من هم در عقوبت ایشان عجله‌ای نکردم ) بلکه من اینان و پدرانشان را از مواهب دنیا بهره‌مند ساختم تا ( قرآن فراخواننده مردمان به ) حق ( و حقیقت ) ، و پیغمبر روشنگری به نزدشان آمد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَتَّعْتُ » : بهره‌مند ساختم . مهلت دادم . « الْحَقُّ » : حقیقت . مراد قرآن است . « مُبِینٌ » : روشنگر و بیانگر . واضح و روشن . یعنی پیغمبری که رسالتش ثابت و روشن است . مراد حضرت محمّد است .‏

سوره زخرف آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که قرآن به پیش ایشان آمد ، گفتند : این جادو است و ما بدان باور نداریم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْحَقُّ » : قرآن ( نگا : زخرف‌ / 29 و 31 ) .‏

سوره زخرف آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گفتند : چرا این قرآن بر مرد بزرگواری از یکی از دو شهر ( مکّه و طائف ) فرو فرستاده نشده است‌ ؟ !‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَجُلٍ » : مرد بزرگوار . مرادشان مردی سرشناس و ثروتمند است . هرچند منظورشان چه بسا شخص معیّنی نباشد ، ولی اغلب گفته‌اند مرادشان ولید پسر مغیره مخزومی از مکّه ، و عروه پسر مسعود ثقفی از طائف بود . « الْقَرْیَتَیْنِ » : دو شهر . مرادشان مکّه و طائف بود .‏

سوره زخرف آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم می‌کنند ( و کلید رسالت را به هر کس که بخواهند می‌سپارند ؟ ) . این مائیم که معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم . و برخی را بر برخی دیگر برتریهائی داده‌ایم ، تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به کار گیرند ( و به یکدیگر خدمت کنند ) . و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌کنند بهتر است ( که نبوّت است و نبوّت از همه مقامات برتر است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَحْمَة » : در رسم‌الخطّ قرآنی با تاء کشیده نوشته شده است . « مَعِیشَتَهُمْ » : قوت زندگی ایشان ، از قبیل : خوردنی و نوشیدنی . « دَرَجَاتٍ » : مراتب . مراد تفاوت در استعدادها و لیاقتها و اعمال و ارزاق است . « سُخْرِیّاً » : مسخّر . زیر فرمان . به کار گرفته شده . منسوب به ( سُخْرَه ) است . « لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً » : تسخیر در اینجا به معنی بهره‌کشی ظالمانه نیست ، بلکه منظور به کار گرفتن عموم مردم برای خدمت به یکدیگر و چرخاندن زندگی تعاونی و ایجاد نظم در اجتماع است . چرخش زندگی و نظم بدون تفاوتها امکان‌پذیر نیست . همه انسانها آزادند و باید نیروهای متفاوت و خلاّق خود را به کار گیرند و نبوغ جوراجور خود را شکوفا سازند و از نتایج فعّالیّتهای خویش بی‌کم و کاست بهره گیرند و در رفع نارسائیها بکوشند . انسانها همچون ظروف یکدستی نیستند که در یک کارخانه ، یک شکل و یک نواخت و یک اندازه و با یک نوع فایده ، ساخته شده باشند . همچنین انسانها مانند پیچ و مهره‌های یک ماشین هم نیستند که سازنده مربوطه آنها را تنظیم کرده باشد و به گونه اجبار به کار معیّن خود ادامه دهند . بلکه انسانها در عین تفاوت استعدادها و لیاقتها ، آزادی اراده و مسؤولیّت دارند . اگر جز این بود ، زندگی برای انسانها ناممکن می‌گردید . « رَحْمَةُ » : مراد نبوّت ، و سعادت دارین مترتّب بر آن است .‏

سوره زخرف آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ( بهره‌مند شدن کفّار از انواع مواهب مادی ) سبب نمی‌شد که همه مردم ( تمایل به کفر پیدا کنند و در گمراهی ) ملّت واحدی گردند ، ما برای کسانی که به خداوند مهربان باور نمی‌داشتند خانه‌هائی با سقفهائی از نقره فراهم می‌آوردیم ، و برای آنان پلّه‌ها و نردبانهای سیمین ترتیب می‌دادیم که از آنها بالا روند . ( چرا که نعمت چندروزه حیات بی‌ارزش است و در مقابل نعمت جاویدان آخرت چیزی به حساب نمی‌آید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُمَّةً » : ملّت . مراد ملّت گمراه و بی‌دین است . « سُقُفاً » : جمع سَقْف ، آسمانه خانه . پوشش بالای اطاق . « فِضَّةٍ » : نقره . « مَعَارِجَ » : جمع مَعْرَج ، پلّه . نردبان . بالارو . « یَظْهَرُونَ » : بالا روند . بر شوند .‏

سوره زخرف آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و برای خانه‌هایشان درهائی فراهم می‌آوردیم ، و تختهائی نقره‌ای که بر آنها تکیه می‌زنند و می‌لمند ترتیب‌ می‌دادیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُرُراً » : جمع سَریر ، تختها .‏

سوره زخرف آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ وَزُخْرُفاً وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و زر و زیور و انواع وسائل تجمّلی و زینت‌آلات بدیشان می‌دادیم . امّا همه اینها متاع زندگی این جهانی است ، و آخرت در پیشگاه پروردگارت برای پرهیزگاران آماده است ( و نعمت سرای جاویدان که از آن خداپرستان است ، با نعمت جهان گذران قابل مقایسه نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زُخْرُفاً » : زر و زیور . زینت‌آلات و وسائل تجملی . بعضی ( زُخْرُفاً ) را عطف بر ( سُقُفاً ) دانسته ، و اشاره به وسائل زینتی مستقلّی می‌دانند که در اختیار این گونه افراد گذارده می‌شود . و برخی عطف بر ( مِن فِضَّةٍ ) دانسته و در اصل ( مِن زُخْرُفٍ ) بوده ، سپس منصوب به نزع خافض شده است . در این صورت مفهوم جمله چنین می‌شود : سقفها و درها و تختهای خانه‌های آنان را بعضی از طلا و بعضی از نقره ترتیب می‌دادیم . « لَمَّا » : بجز . مگر . این واژه به معنی ( إِلاّ ) است .‏

سوره زخرف آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر کس از یاد خدا غافل و روگردان شود ، اهریمنی را مأمور او می‌سازیم ، و چنین اهریمنی همواره همدم وی می‌گردد ( و گمراه و سرگشته‌اش می‌سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَعْشُ » : غافل شود . رخ بتابد و روی بگرداند . کور شود . کم‌سو شود . « ذِکْرِ » : یاد . قرآن ( نگا : آل‌عمران‌ / 58 ، اعراف‌ / 63 ، حجر / 6 و 9 ) . « ذِکْرِ الرَّحْمنِ » : قرآن خدا . خدا را یاد کردن . تذکیر و اندرز خدا . « نُقَیِّضْ » : آماده می‌سازیم . فراهم می‌آوریم . تهیّه می‌بینیم . ( نگا : فصّلت‌ / 25 ) « قَرِینٌ » : همنشین . همدم .‏

سوره زخرف آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شیاطین این گروه را از راه ( خدا ) بازمی‌دارند و ( به گونه‌ای گمراهی را در نظرشان می‌آرایند که ) گمان می‌کنند ایشان هدایت‌یافتگان حقیقی هستند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنَّهُمْ » : مرجع ( هُمْ ) شیاطین است . اگرچه در آیه پیشین به صورت ( شَیْطاناً ) و مفرد آمده است ، در واقع معنی جمعی دارد . « لَیَصُدُّونَهُمْ » : شیاطین کفّار را باز می‌دارند . یعنی زشتیها را در نظرشان زیبا ، بیراهه را شاهراه ، گمراهی را هدایت ، حرام را حلال ، و بالاخره نادرست را درست جلوه می‌دهند و ایشان را از راه به در می‌کنند . « یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ » : ( نگا : اعراف‌ / 30 ، کهف‌ / 103 - 106 ) .‏

سوره زخرف آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ یَا لَیْتَ بَیْنِی وَبَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تا آن گاه که چنین کسی ( همراه با چنان اهریمنی ، در قیامت ) به پیش ما می‌آید ، ( رو بدین همنشین نفرت‌انگیز می‌کند و نادمانه ) می‌گوید : کاشکی ! میان من و میان تو ، به اندازه مشرِق و مغرب فاصله بود ! ( ای وای من ! ) چه همدم و همنشین بدی است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« بُعْدَ » : فاصله . اندازه . « الْمَشْرِقَیْنِ » : دو مشرِق ، مراد مشرِق و مغرب است . این واژه ملحق به مثنّی است . همچون والِدَیْنِ ( نگا : بقره‌ / 83 و 180 و 215 ) . أَبَوَیْنِ ( نگا : نساء / 11 ، کهف‌ / 80 ، یوسف‌ / 6 و 99 و 100 ) .‏

سوره زخرف آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَن یَنفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگز این گفتگوها امروز به حال شما سودی نمی‌بخشد ، چرا که شما ستم کرده‌اید ، و حق این است که همگی در عذاب دوزخ مشترک باشید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِذْ » : چرا که . به علّت این که . « أَنَّکُمْ » : بیان علّت عدم نفع است . یعنی : لِأَنَّ حَقَّکُمْ أَن تَشْتَرِکُوا .‏

سوره زخرف آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَمَن کَانَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا تو می‌توانی سخن خود را به گوش کران برسانی‌ ؟ و یا این که کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند ، رهنمود گردانی‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« اَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ . . . ؟ » ( نگا : یونس‌ / 42 و43 ، نمل‌ / 80 و 81 ) .‏

سوره زخرف آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هرگاه تو را بمیرانیم و از میان برداریم ( و ناظر بر مجازات ایشان نباشی ) قطعاً ما از آنان انتقام خواهیم گرفت ( و به مجازاتشان خواهیم رساند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ . . . » : روی سخن به پیغمبر گرامی است و این آیه و چند آیه بعدی ، برای تسلّی و آرامش خاطر مبارک او است .‏

سوره زخرف آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِم مُّقْتَدِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏یا ( اگر زنده بمانی ) آنچه را از عذاب بدیشان وعده داده‌ایم ، به تو نشان خواهیم داد ، زیرا ما بر آنان مسلّط و توانائیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی . . . » : ( نگا : غافر / 77 ) . در قید حیات رسول ، چنین شد ، و همه سران قریش بعدها به پناه ایمان خزیدند . ( نگا : قاسمی )‏

سوره زخرف آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏محکم چنگ بزن بدان چیزی که به تو وحی شده است . چرا که تو قطعاً بر راه راست قرار داری .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إسْتَمْسِکْ » : با تمام توان چنگ بزن و محکم برگیر . مراد ماندگاری بر قرآن و کاملاً عمل بدان است . « الَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ » : مراد قرآن است .‏

سوره زخرف آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّهُ لَذِکْرٌ لَّکَ وَلِقَوْمِکَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و قرآن مایه بیداری تو و قوم تو است ، و از شما ( درباره این برنامه الهی ) پرسیده خواهد شد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذِکْرٌ » : یادآوری و بیداری ( نگا : قمر / 17 و 22 و 32 و 40 ) . آوازه و افتخار ( نگا : انبیاء / 10 ) . در صورت اخیر ، معنی چنین است : قرآن مایه افتخار و سبب شهرت تو و قوم تو است . « سَوْفَ تُسْأَلُونَ » : از شما درباره عمل به قرآن و حرکت در پرتو آن پرسیده می‌شود .‏

سوره زخرف آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏از ( پیروان راستین ) انبیای پیشین ما بپرس که آیا ما معبودهائی بجز خدا را برای پرستش شدن پدیدار کرده‌ایم‌ ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا . . . » : از پیغمبرانی که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس . مراد پرسش از پیروان راستین پیغمبران و علماء فرزانه و پرهیزگار ادیان الهی است که در سوره آل‌عمران ، آیه‌های 113 و 114 بدیشان اشاره شده است . یا این که مراد مطالعه کتابهای آسمانی پیشین و دقّت در شرائع پیغمبران راستین ایزد متعال است ( نگا : المنتخب ، المختصر ) . هدف آیه از مراجعه به پیروان مورد اطمینان پیعمبران پیشین یا بررسی کتابهای آسمانی ، نفی مذهب شرک‌آلود مشرکان است‌ ؛ نه آرامش روح پیغمبر . چرا که پیغمبر در مسأله توحید چنان غرق بود و از شرک بیزار که نیازی به سؤال نداشت . برخی گفته‌اند که سؤال‌کننده شخص پیغمبر است و سؤال‌شدگان خود انبیای پیشین هستند . این موضوع در شب معراج تحقّق یافت ، و یا تماس روحانی پیغمبر با ارواح سایر انبیاء در اوقات معمولی منظور است ! مگر مشرکان معراج را قبول داشتند ؟ و یا این که خود پیغمبر را فرستاده خدا می‌دانستند تا به تماس روحانی او قانع شوند ؟ !‏

سوره زخرف آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما موسی را همراه با معجزات خود ( که دالّ بر حقّانیّت پیغمبری او بود ) به سوی فرعون و درباریانش روانه کردیم . ( موسی بدیشان ) گفت : من فرستاده پروردگار جهانیانم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَلَئِهِ » : درباریان و بزرگان قوم فرعون .‏

سوره زخرف آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا جَاءهُم بِآیَاتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَضْحَکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که معجزات ما را بدیشان نمود ، ناگهان همگی بدانها خندیدند ( و موسی و کارهایش را به مسخره گرفتند تا به دیگران بفهمانند که دعوت او ارزش برخورد جدّی را ندارد و قابل تأمّل و بررسی نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنْهَا یَضْحَکُونَ » : به معجزات خندیدند . از آنها به خنده افتادند .‏

سوره زخرف آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هیچ معجزه‌ای بدیشان نمی‌نمودیم مگر این که یکی از دیگری بزرگ‌تر و مهمتر بود . و ( هنگامی که به سرکشی خود ادامه دادند و بر لجاجت خویش افزودند ) ایشان را به انواع بلایا گرفتار کردیم تا این که ( از گمراهی خود ) برگردند و توبه کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا » : این از آن بزرگ‌تر و آن از این مهمّتر بود . یعنی همه معجزات بزرگ و مهم بودند . « الْعَذَابِ » : مراد بلایای مذکور در آیه 133 سوره اعراف است . « أُخْت‌ » : خواهر . مراد همردیف و همسنخ است .‏

سوره زخرف آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا یَا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( هنگامی که بلایا ایشان را فرا گرفت ، از موسی کمک طلبیدند ) و گفتند : ای جادوگر ! پروردگار خود را برایمان با توسّل به عهدی که با تو کرده است به کمک بخوان ، ( تا ما را از این درد و رنج و بلا و مصیبت رهائی بخشد ، و مطمئن باش که ) ما راه هدایت را پیش خواهیم گرفت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« السَّاحِرُ » : جادوگر . از لحن آنان ، مثل ( رَبَّکَ ) و ( بِمَا عَهِدَ عِندَکَ ) پیدا است که مستکبران مغرور و طاغوتهای مستبد در آغاز موسی را ساحر می‌خوانند ، و سپس دست به دامنش می‌زنند ، و در پایان وعده قبول هدایت می‌دهند . یا این که ساحر به معنی عالم و ماهر است . چرا که سحر و جادو در نظرشان مقبول و پسندیده ، و جادوگران مورد تعظیم و تکریم ایشان بوده‌اند . « بِمَا عَهِدَ عِندَکَ » : با توسّل به عهدی که با تو کرده است . مراد اکرام پروردگار در حق موسی ، به وسیله پیغمبر نمودن او است ( نگا : اعراف‌ / 134 ) . یا منظورشان این است که اگر ایمان بیاوریم و از تو پیروی کنیم خدا عذاب را از ما برطرف می‌سازد ( نگا : المختصر ) .‏

سوره زخرف آیه 50
‏متن آیه : ‏
فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏امّا هنگامی که عذاب و مصائب را از ایشان به دور داشتیم و برطرف ساختیم ، آنان هرچه زودتر عهدشکنی کردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَلَمَّا کَشَفْنَا . . . » : ( نگا : اعراف‌ / 135 ، یونس‌ / 98 ) .‏

سوره زخرف آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون در میان قوم خود ندا درداد و گفت : ای قوم من ! آیا حکومت و مملکت مصر ، و این رودبارهائی که در زیر ( کاخها و قصرهای ) من روانند ، از آن من نیست‌ ؟ مگر ( ضعف موسی و شکوه مرا ) نمی‌بینید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُلْکُ » : حکومت . مملکت . « مِن تَحْتِی‌ » : زیر کاخهای من . تحت فرمان من . در صورت اخیر ، معنی این بخش چنین می‌شود : مگر این رودبارها تحت فرمان و برابر دستور من جریان ندارند و آب آنها طبق مقرّرات من در میان آبادیها تقسیم نمی‌شود ؟ ( نگا : نمونه ) .‏

سوره زخرف آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اصلاً من برترم از این مردی که حقیر و ضعیف ( و از خانواده پائین و از طبقه پستی ) است و هرگز نمی‌تواند گویا سخن بگوید و مراد خویش را روشن بیان دارد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَمْ » : بلکه . « مَهِینٌ » : حقیر . پست . مراد فرعون ، فقیر و بی‌پول و بی‌دار و دسته و عشیره و قبیله و لشکر و سپاه و جاه و مقام است . « لا یَکَادُ یُبِینُ » : نمی‌تواند فصیح صحبت کند و مراد خود را واضح و روشن به دیگران بگوید . اشاره به لکنت زبان موسی پیش از پیغمبری است ( نگا : طه‌ / 27 - 36 ، قصص‌ / 34 ) . و یا این که اشاره به اختلاف زبان عبری و قبطی است . چرا که موسی دارای زبان عبری و فرعون و فرعونیان دارای زبان قبطی بودند ( نگا : قاسمی ) .‏

سوره زخرف آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( اگر راست می‌گوید که پیغمبر خدا و دارای مقام والا است ) پس چرا دستبندهای زرین بدو داده نشده است ( تا دستبندها نشانه عظمت و ریاست او باشد ؟ ) و یا چرا فرشتگان همراه او نیامده‌اند ( تا صداقت گفتار و ادّعای رسالت او را تأیید کنند و برای پیروزی او بکوشند و بجنگند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ ؟ » : پس چرا برای او فرستاده نشده است‌ ؟ « أَسْوِرَةٌ » : جمع سِوار ، دستبند ، النگو . در میان آنان رسم بوده است که چون یکی را رئیس می‌کردند ، دستبند و النگوی زرین به دستش می‌نمودند و گردن‌بند به گردنش می‌آویختند . « مُقْتَرِنِینَ » : همراهان . همدمان . کسانی که در رکاب کسی و در کنار او خواهند بود .‏

سوره زخرف آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏فرعون ( برای ادامه خودکامگی خود ) قوم خویش را فرومایه و ناآگاه بارآورد ( و آنان را در سطح پائینی از فرهنگ و رشد فکری نگاه داشت ) و ایشان هم از او فرمانبرداری و پیروی کردند . آنان قومی فاسق ( و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل ) بودند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِسْتَخَفَّ » : سبکسر و فرومایه کرد . کم خرد و بی‌خبر نمود ( نگا : روم‌ / 60 ) .‏

سوره زخرف آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که ما را ( با افراط در فساد و استمرار در طغیان ) بر سر خشم آوردند ، از آنان انتقام گرفتیم و به کیفرشان رساندیم و همه را ( در رودخانه دریاگون نیل ) غرق کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاسَفُونَا » : ما را خشمگین کردند . این نکته قابل توجّه است که نه خشم و کین درباره خداوند مهربان مفهومی‌دارد ، و نه رضایت و خوشنودی خدا بدان معنی که در میان ما معروف است . بلکه خشم و کین او به معنی اراده مجازات ، و رضایت و خوشنودی او به معنی اراده اجر و ثواب است .‏

سوره زخرف آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفاً وَمَثَلاً لِلْآخِرِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آنان را پیشگامانی ( در کفر و زندقه ) و پیشینیانی ( برای کفّار و فسقه ) ، و مثالی عبرت‌انگیز و سرگذشتی پندآمیز برای دیگران ساخته‌ایم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَلَفاً » : گذشتگان . یعنی سردستگان و رهبرانی که در گذشته بوده‌اند و مقتدی و قدوه کافر و مثل سوء آیندگانی همچون خود شده‌اند . پیشگامان کفر و سرکشی در دنیا ، و جلوداران ورود به عذاب دوزخ در آخرت . « مَثَلاً » : مثال . ضرب‌المثل . مایه پند و عبرت .‏

سوره زخرف آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که فرزند مریم به عنوان مثال ذکر شد ، قوم تو از آن خندیدند و سر و صدا به راه انداختند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ضُرِبَ . . . مَثَلاً » : مشرکان به هنگام شنیدن ( إنَّکُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ ) آیه 98 سوره انبیاء ، مسخره‌کنان و خنده‌زنان گفتند : عیسی پسر مریم نیز پرستیده شده است ، و به حکم این آیه باید به دوزخ برود ، چه بهتر که ما و بتهای ما نیز با عیسی باشیم ! مگر نه این است که در طول تاریخ ، افراد پاکی چون « عیسی‌ » و « عُزَیر » و حتّی فرشتگان پرستش شده‌اند ؟ ما حاضریم در آخرت با چنین پاکان و معصومانی باشیم ! البتّه کفّار چنین گفتاری را به عنوان استهزاء و مجاب و مغلوب کردن حضرت محمّد مطرح می‌کردند . پیدا است که معبودهائی وارد دوزخ می‌گردند که راضی باشند از طرف دیگران عبادت و پرستش شوند . « یَصِدُّونَ » : می‌خندند . سر و صدا به راه می‌اندازند . رویگردان می‌شوند . معنی دیگر آیه : وقتی که خدا فرزند مریم را به عنوان مثلی ذکر می‌نماید و می‌گوید : عیسی که بدون پدر آفریده شده است چرا باید باعث جار و جنجال باشد و داستان او همچون داستان آدم است که بدون پدر و مادر آفریده شد ، قوم تو آن را نمی‌پذیرند و رویگردان می‌شوند .‏

سوره زخرف آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مشرکان ادامه دادند ) و گفتند : آیا ( به نظر شما ) معبودهای ما بهترند یا عیسی‌ ؟ ( به عقیده شما او به دوزخ می‌رود ، پس بگذار ما و معبودهایمان که از او هم بدترند به دوزخ برویم ! ) . آنان این مثال را جز از روی جدال بیان نمی‌دارند . بلکه ایشان گروهی کینه‌توز و پرخاشگرند ( و برای مبارزه با تو و جلوگیری از حق ، به استدلال باطل متوسّل می‌شوند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَ ءَالِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ » : آیا معبودهای ما بهترند یا عیسی‌ ؟ دو چیز مراد است : الف - شما که بتهای ما را بدتر از عیسی می‌دانید . ب - عیسی بدون پدر متولّد شده ، بتهای ما که دختران خدا و فرشتگان اویند بدون پدر و مادر آفریده شده‌اند و بهترند . « جَدَلاً » : جدال و خصومت . کشمکش و نزاع باطل ( نگا : کهف‌ / 54 ) . مفعولٌ‌له و یا این که حال است و به معنی مُجَادِلینَ می‌باشد . « خَصِمُونَ » : جمع خَصِم ، دشمن سرسخت . معنی دیگر آیه : مشرکان می‌گویند : آیا معبودهای ما بهترند یا عیسی‌ ؟ ( عیسی چون پدر نداشته از طرف مسیحیان پرستش شده و کارشان بجا است ، ما هم معبودهای خود را می‌پرستیم ، چرا که هُبَل و لات و منات و عزّی دختران خدا و فرشتگان اویند ، و چون بدون پدر و مادر آفریده شده‌اند معلوم است که بهترند ) و . . .‏

سوره زخرف آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عیسی بنده‌ای بیش نبود که ما بدو نعمت خود را ارزانی داشتیم و او را نمونه و الگوئی برای بنی‌اسرائیل کردیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ » : مراد نعمت نبوّت است . « مَثَلاً » : نشانه‌ای از قدرت و عظمت خدا . چرا که تولّدش از مادر ، بدون پدر ، آیتی از قدرت و نشانه بارزی از عظمت خداوند بود و بنی‌اسرائیل همچون مَثَل ، آن را روایت می‌کردند . نمونه و الگوی عفّت و پاکی و تقوا ، و اسوه خداشناسی و یکتاپرستی .‏

سوره زخرف آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنکُم مَّلَائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر ما بخواهیم از شما فرزندان صالح و فرشته‌گونی پدیدار و در زمین جایگزین شما می‌سازیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنکُمْ » : به جای شما . از خود شما . « مَلآئِکَةً » : فرشتگان . فرزندان پاک فرشته‌گونه . « یَخْلُفُونَ » : فرشتگان جایگزین فرشتگان شوند . فرشتگان جایگزین فرزندان شما گردند . فرشتگان به جای پیغمبران قرار گیرند و به عنوان پیغمبرانی به سوی شما فرستاده شوند . فرزندان فرشته‌گون ، جایگزین شما شوند « وَ لَوْ نَشَآءُ . . . » : این آیه برداشت معانی گوناگونی دارد : الف - اگر ما بخواهیم به جای شما ، فرشتگانی در زمین قرار می‌دهیم که جانشین شما گردند . ب - اگر ما بخواهیم به جای شما فرشتگانی در زمین پدید می‌آوریم تا در آن زندگی کنند و جانشین یکدیگر گردند . ج - اگر ما بخواهیم از شما - با تغییر خلقت‌ - فرشتگانی به وجود می‌آوریم تا در زمین جایگزین شما شوند . د - اگر ما بخواهیم از شما فرزندانی فرشته‌گون و پرهیزگار پدیدار و در زمین جایگزین شما می‌نمائیم ( نگا : محمّد / 38 ) . ه‍ - اگر ما بخواهیم به جای شما انسانها ، پیغمبرانی از فرشتگان ترتیب و به میان شما گسیل می‌داریم و در زمین جایگزین پیغمبران می‌سازیم .‏

سوره زخرف آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً وجود عیسی خبر از وقوع قیامت می‌دهد ، و هرگز درباره قیامت شکّ و تردید نداشته باشید ، و از من پیروی کنید که راه راست این است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِنَّهُ » : مرجع ضمیر ( ه ) می‌تواند ( عیسی ) یا ( قرآن ) باشد . در صورت اوّل ، دارای دو معنی است : تولّد عیسی بدون پدر ، دلیلی است بر قدرت و توانائی خدا برای برپائی قیامت و ایجاد زندگی بعد از مرگ . تولّد عیسی پیش از خاتم‌الانبیاء ، نشانه نزدیکی فرا رسیدن قیامت است . در صورت دوم نیز ، دارای دو معنی است : قرآن درباره قیامت اطّلاعاتی در دسترس قرار می‌دهد . نزول قرآن نشانه قریب‌الوقوع بودن وقوع قیامت است . « لا تَمْتَرُنَّ » : شکّ نکنید . دودلی به خود راه ندهید .‏

سوره زخرف آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطَانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( به هوش باشید ) شیطان شما را ( از راه خدا و از توجّه به سرنوشتتان در رستاخیز ) بازندارد . او دشمن آشکار شما است . ( پس مواظب وی باشید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لایَصُدَّنَّکُمْ » : ( نگا : طه‌ / 16 ، قصص‌ / 87 ) .‏

سوره زخرف آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَمَّا جَاء عِیسَى بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُم بِالْحِکْمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که عیسی با در دست داشتن معجزات آشکار و آیات روشن ( به پیش بنی‌اسرائیل ) آمد ، گفت : من شریعت حکیمانه‌ای را ( درباره مبدأ و معاد و نیازهای زندگی بشر ) برای شما آورده‌ام ، و آمده‌ام تا برایتان برخی از امور ( دینی ) را روشن گردانم که در آنها اختلاف می‌ورزید . پس از خدا بترسید و از من پیروی کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَیِّنَاتِ » : معجزات . آیه‌های روشن . « الْحِکْمَةِ » : نبوّت . شریعت حکیمانه . برنامه راستین و عقائد درست ( نگا : آل‌عمران‌ / 48 ) . « بَعْضَ الَّذِی . . . » : احکام مورد اختلاف تورات . بخشهائی از اختلافات که در سرنوشت انسانها از نظر اعتقاد و عمل ، و از نظر فرد و جامعه مؤثّرند ؛ نه اختلافات در اموری که سرنوشت‌ساز نیستند ، همچون نظرات مختلفی که درباره منظومه شمسی و سایر کرات ، و ماهیّت روح آدمی ، و حقیقت حیات و مانند اینها است .‏

سوره زخرف آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏به طور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شما است ، پس او را پرستش کنید ، راه راست این است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَبِّی وَ رَبُّکُمْ » : تکرار واژه ( رَبّ ) برای این است که تأکید شود عیسی نیز همچون سایر انسانها انسان ، و نیازمند پروردگاراست و پرستش را نسزد .‏

سوره زخرف آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهها و دسته‌ها ( ی اهل کتاب نسبت به عیسی ) در میان خود به اختلاف پرداختند ( و هر یک او را به نامی‌خواندند و راه افراط و تفریط در پیش گرفتند ) . وای بر کسانی که ستم کردند ! چه عذاب دردناکی در روز قیامت گریبانگیرشان می‌گردد !‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأحْزَابُ » : ( نگا : مریم‌ / 37 ) .‏

سوره زخرف آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا منتظر همین هستند که قیامت ناگهانی و در حالی که از آن بی‌خبرند به سروقتشان بیاید ؟‏

‏توضیحات : ‏
‏« هَلْ یَنظُرُونَ . . . » : مراد آیه ، بیان حال واقعی کافران و مذمّت ایشان است . « السَّاعَةَ » : قیامت . « بَغْتَةً » : ناگهانی . ( نگا : انعام‌ / 31 و 47 ) .‏

سوره زخرف آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ الْأَخِلَّاء یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏دوستان ، در آن روز ، دشمنان یکدیگر خواهند شد ، مگر پرهیزگاران .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الأخِلآّءُ » : جمع خَلیل ، دوستان . رفیقان . مراد دوستان بی‌دین دنیائی است . امّا دوستان دیندار دنیائی ، در قیامت نیز دوستان و عزیزان یکدیگرند .‏

سوره زخرف آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ یَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای بندگان ( پرهیزگار ) من ! امروز نه بیمی بر شما است ( که عذاب و عقابی گریبانگیرتان شود ) و نه غم و اندوهی دارید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَا عِبَادِی‌ » : مراد بندگان مؤمن و متّقی است .‏

سوره زخرف آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا مُسْلِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن بندگانی که به آیه‌های ما ایمان آورده‌اند و مسلمان و مطیع فرمان ( آفریدگار خود ) بوده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُسْلِمِینَ » : مسلمانان . تسلیم‌شدگان اوامر یزدان . منقادان .‏

سوره زخرف آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏شما و همسرانتان به بهشت درآئید ، در آنجا شادمان و شادکام و مکرّم و محترم خواهید بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تُحْبَرُونَ » : غرق شادمانی می‌گردید . مکرّم و محترم می‌شوید ( نگا : روم‌ / 15 ) .‏

سوره زخرف آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ یُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برایشان کاسه‌ها و جامهای زرین به گردش انداخته می‌شود ، و هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذّت ببرد ، در بهشت وجود دارد ، و شما در آنجا جاودانه خواهید بود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« صِحَافٍ » : جمع صَحْفَة ، کاسه . ظرف . « أَکْوَابٍ » : جمع کُوب ، لیوان . فنجان . جام . کوزه و تُنگ بی‌دسته ( نگا : المصحف المیسّر ) .‏

سوره زخرف آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ وَتِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این بهشتی است که به سبب کارهائی که می‌کرده‌اید ، بدان دست یافته‌اید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُورِثْتُمُوهَا » : مال شما شده است و به شما رسیده است ( نگا : اعراف‌ / 42 ، مریم‌ / 63 ) .‏

سوره زخرف آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ لَکُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْهَا تَأْکُلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در آنجا برایتان میوه‌های فراوان و جوراجوری است که از آنها می‌خورید و استفاده می‌کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنْهَا » : برای تبعیض است و این واقعیّت را بیان می‌دارد که میوه‌های بهشتی آن اندازه فراوان است که شما تنها جزئی از آنها را می‌توانید بخورید ، چرا که درختان بهشت همیشه پربار و پرثمر است و مجموعه فناناپذیری است ( نگا : رعد / 35 ) .‏

سوره زخرف آیه 74
‏متن آیه : ‏
إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بزهکاران ، جاودانه در عذاب دورخ می‌مانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُجْرِمِینَ » : مراد بزهکاران و گناهکاران کفرپیشه است . به قرینه مقابله با مؤمنانی که در آیه‌های قبلی سخن از آنان بود .‏

سوره زخرف آیه 75
‏متن آیه : ‏
‏ لَا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏عذابشان کاسته نمی‌گردد و سبک نمی‌شود ، و آنان در میان عذاب ، اندوهناک و نومید و خاموش می‌مانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لایُفَتَّرُ » : کاسته نمی‌گردد و سبک نمی‌شود . تخفیف داده نمی‌شود . « مُبْلِسُونَ » : ناامیدشدگان . اندوهگینان . خاموشان از فرط اندوه و از شدّت گرفتاری ( نگا : انعام‌ / 44 ، مؤمنون‌ / 77 ، روم‌ / 12 و 49 ) .‏

سوره زخرف آیه 76
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِن کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما بدیشان ستم نکرده‌ایم ( که آنان را بدین عذاب گرفتار ساخته‌ایم ) ولیکن خودشان به خویشتن ستم کرده‌اند ( که با انجام کارهای زشت و بیراهه رفتن ، خود را به دوزخ انداخته‌اند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ . . . » : ( نگا : هود / 101 ، نحل‌ / 118 ) .‏

سوره زخرف آیه 77
‏متن آیه : ‏
‏ وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان فریاد می‌زنند : ای مالک ! پروردگارت ما را بمیراند و نابودمان گرداند ( تا بیش از این رنج نبریم و از این عذاب دردناک آسوده شویم . او بدیشان ) می‌گوید : شما ( اینجا ) می‌مانید ( و مرگ و میر و نیستی و نابودی در کار نیست ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَالِکُ » : نام فرشته‌ای است که رئیس فرشتگان نگهبان دوزخ است . « لِیَقْضِ عَلَیْنَا . . . » : ما را نابود گرداند و بمیراند ( نگا : فاطر / 36 ) . « مَاکِثُونَ » : درنگ‌کنندگان . توقّف‌کنندگان .‏

سوره زخرف آیه 78
‏متن آیه : ‏
‏ لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( خداوند بدیشان پیام می‌دهد که ) ما حق را برای شما آوردیم ( و توسّط پیغمبران برایتان فرو فرستادیم ) ولی اکثر شما حق را نپسندیدید و آن را دشمن داشتید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ » : ما حق را برایتان آوردیم . گوینده می‌تواند خدا ، مالک و سایر دستیاران او باشد . مراد از حق ، دین راستین و همه حقایق سرنوشت‌ساز است .‏

سوره زخرف آیه 79
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بلکه ، آنان تصمیم محکمی ( بر توطئه قتل محمّد ) گرفتند و ما نیز اراده محکم و تغییرناپذیری کردیم ( درباره مجازات سخت و کیفر دادنشان در دنیا و آخرت ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَبْرَمُوا » : عزم را جزم کردند . تصمیم محکمی‌گرفتند . « أَمْراً » : مراد حیله و نیرنگ و توطئه قتل پیغمبر اسلام است . « مُبْرِمُونَ » : تصمیم‌گیرندگان . عزم را جزم‌کنندگان .‏

سوره زخرف آیه 80
‏متن آیه : ‏
‏ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا گمان می‌برند که ما اسرار پنهانی و سخنان درگوشی آنان را نمی‌شنویم‌ ؟ ! آری ! ( ما آگاه از راز و رمز ایشان و شنوای نجوای آنان بوده و ) گذشته از این ، فرشتگان مأمور ما در کنارشان حاضر و بر اعمالشان ناظرند و ( همه کردار و گفتارشان را ) می‌نویسند وثبت و ضبط می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رُسُلُنَا » : فرستادگان ما . مراد فرشتگان مأمور ضبط و ثبت اعمال است ( نگا : / 18 ، انفطار / 10 ) .‏

سوره زخرف آیه 81
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ إِن کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : اگر خداوند مهربان فرزندی می‌داشت ، من نخستین کسی بودم که چنین ( فرزندی را ) پرستش می‌کردم ( چرا که من ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و شناخت و آگاهیم فزونتر است . امّا خدا نیازی به فرزند ندارد ، و بندگانی چون عُزَیر و عیسی و فرشتگان کی خود را فرزند خدا نامیده‌اند ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْعَابِدِینَ » : پرستندگان . عبادت‌کنندگان .‏

سوره زخرف آیه 82
‏متن آیه : ‏
‏ سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوندگار آسمانها و زمین و عرش ( و تخت سلطنت مجموعه عالم هستی ) پاک و منزّه از این توصیفهائی است که ( درباره او ) می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَبِّ » : مالک و مدبّر . خداوندگار . « الْعَرْشِ » : ( نگا : اعراف‌ / 54 ، توبه‌ / 129 ، یونس‌ / 3 ) .‏

سوره زخرف آیه 83
‏متن آیه : ‏
‏ فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلَاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‌ور گردند و سرگرم بازی شوند ، تا برخورد می‌کنند به روز قیامتی که بدیشان وعده داده می‌شود ( و سرانجام تلخ اعمال زشت و افکار پلشت خود را می‌بینند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذَرْهُمْ » : ( نگا : انعام‌ / 91 و 112 و 137 ، حجر / 3 ، مؤمنون‌ / 54 ) . « یَخُوضُوا » : فرو روند . سرگرم یاوه و بیان اباطیل شوند ( نگا : نساء / 140 ، انعام‌ / 68 ) .‏

سوره زخرف آیه 84
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا آن کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود ، و او حکیم و علیم است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِلهٌ » : معبود . « الْحَکِیمُ » : کسی که تمام کارهایش از روی حساب و حکمت است . « الْعَلِیمُ » : کسی که از همه چیز آگاه و باخبر است .‏

سوره زخرف آیه 85
‏متن آیه : ‏
‏ وَتَبَارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بزرگوار و دارای خیر و برکت آن کسی است که شاهی و مملکت آسمانها و زمین ، و هر آنچه میان آن دو است از آن او است ، و آگاهی از وقوع قیامت ویژه او ، و همه شما ( در آخرت ، برای حساب و کتاب و جزا و سزا ) به سوی او برگردانده می‌شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَبَارَکَ » : ( نگا : اعراف‌ / 54 ، مؤمنون‌ / 14 ، فرقان‌ / 1 و 10 و 61 ) . « عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ » : آگاهی از قیامت ویژه او است و تنها او از وقوع رستاخیز و شروع قیامت مطّلع است و بس .‏

سوره زخرف آیه 86
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏معبودهائی که مشرکان بجز خدا به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند قدرت و توانائی هیچ گونه شفاعت و میانجیگری را ندارند ، مگر کسانی که آگاهانه بر حق شهادت و گواهی داده ( و خدا را به یگانگی پرستیده ) باشند ( همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَدْعُونَ » : به فریاد می‌خوانند . می‌پرستند . « الْحَقِّ » : توحید . وحدانیّت خدا . « وَ هُمْ یَعْلَمُونَ » : در حالی که می‌دانند . یعنی گواهی و شهادتشان از روی علم و آگاهی بوده ، یا این که می‌دانند اگر خدا بدیشان اجازه دهد ، شفاعت می‌کنند ، و می‌دانند برای چه کسی یا کسانی شفاعت کنند . ذکر ( شَهِدَ ) به صورت مفرد ، و ( یَعْلَمُونَ ) به صورت جمع ، با توجّه به لفظ و معنی ( مَنْ ) است .‏

سوره زخرف آیه 87
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اگر از مشرکان بپرسی ، چه کسی آنان را آفریده است‌ ؟ مؤکّدانه می‌گویند : خدا ! پس چگونه ( از عبادت حق تعالی ) منحرف می‌شوند ( و متوجّه پرستش چیزهای دیگری می‌گردند ؟ ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَّی‌ » : چگونه‌ ؟ « یُؤْفَکُونَ » : بازگردانده می‌شوند . از حق منصرف و به سوی چیزهای دیگری رهنمود می‌شوند . « أَنّی یُؤْفَکُونَ » : ( نگا : مائده‌ / 75 ، توبه‌ / 30 ، عنکبوت‌ / 61 ) .‏

سوره زخرف آیه 88
‏متن آیه : ‏
‏ وَقِیلِهِ یَارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یُؤْمِنُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( خدا آگاه است ) از گفتار محمّد که گفت : پروردگارا ! اینها قومی هستند که ایمان نمی‌آورند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قِیلِهِ » : قیل و قَول و مَقال ، مصدر ثلاثی مجرّدند و به معنی گفته و سخن هستند . برخی واژه ( قیل ) را عطف بر ( السَّاعَة ) در سه آیه قبل می‌دانند که معنی چنین می‌شود : خدا از قیامت آگاه است و از شکایت پیغمبر نیز درباره ایمان نیاوردن قوم خود آگاه است . بعضی هم واو پیش از آن را حرف جر و برای قسم می‌دانند ، و چیزی را که قسم بر آن یاد شده است ( یَارَبِّ إِنَّ هؤُلآءِ قَوْمٌ لاّ یُؤْمِنُونَ ) و یا این که محذوف می‌دانند . مرجع ضمیر ( ه ) پیغمبر است که از ( لَئِن سَأَلْتَهُمْ ) در آیه پیش پیدا است .‏

سوره زخرف آیه 89
‏متن آیه : ‏
‏ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏پس از آنان روی بگردان و بگو : بدرود ! بعدها خواهند دانست ( که برای خود چه آشی پخته‌اند و چه آتش سوزانی و عذاب دردناکی را فراهم ساخته‌اند ! ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إصْفَحْ » : روی بگردان ( نگا : بقره‌ / 109 ، مائده‌ / 13 ، حجر / 85 ) . « سَلامٌ » : بدرود . این سلام ، برای جدائی بوده و نشانه بی‌اعتنائی است ( نگا : فرقان‌ / 63 ، قصص‌ / 55 ) .‏

 

تفسیر سوره‌ی زخرف آیه‌ی 25-1

  

سوره‌ی زخرف آیه‌ی 25-1

 

سوره ‌زخرف  مکی  و 89  آیه  است 

سورة الزخرف

بسم الله الرحمن الرحیم

حم (1) وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3) وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (4) أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ (5) وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ (6) وَمَا یَأْتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (7) فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ (8) وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (9) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (10)‏ وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (11) وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ (12) لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (13) وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ (14) وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ (15) أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ (16) وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ (17) أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ (18) وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ (19) وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (20) أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (21) بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ (22)‏ وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (23) قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ (24) فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (25)

  

این  سوره گوشه‌ای  از  مشکلات  و  معضـلات  و  موانع  و  پیکارها  و  مبارزه‌هائی  را  بیان  می‌داردکه  دعوت  اسلامی  با  آنها  برخورد  داشته  است  و  دست  و  پنجه  نرم  کرده  است‌.  همراه  با  آنها  بیان  می‌داردکه  قرآن  مجید  چگونه  با  آنها  درگستره‌ی  دلها  و  درونها  رویاروی  گردیده  است  و  به  چاره جـوئی  آنها  پرداخته  است‌،  و  در  لابلای  همچون‌گیرو دارهائی  چگونه  حقائق  و  معیارها  و  ارزشهای  خود  را  به  جای  خرافات  و  بت‌پرستیها  و  معیارها  و  ارزشهای  پوچ  جاهلیت  جایگزین  نموده  است  و  استوارکرده  است‌،  جاهلیتی  که  بدان  هنگام  بر  دلها  و  درونها  حاکم  بوده  است‌،  و  هنوزکه  هنوز  است  بخشی  از  آن  بر  دلها  و  درونها  در  هر  زمانی  و  در  هر  مکانی  حاکم  و  فرمانروا  است‌.

بت‌پرستی  جاهلیت  می‌گفت‌:  در  این  چهارپایانی‌که  خدا  آنها  را  مسخر  بندگان  فرموده  است‌،  قسمتی  سهم  خدا  است‌،  و  بخشی  سهم  معبودها  و  خداگونه‌های  ادعائی  ایشان  است‌:

(وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِیبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَکَائِنَا فَمَا کَانَ لِشُرَکَائِهِمْ فَلَا یَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا کَانَ لِلَّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَى شُرَکَائِهِمْ)

 (بت‌پرستان  همیشه  دچار  اوهام  خرافاتند.  مثلا  این  گونه‌)  مشرکان  سهمی  از  زراعت  و  چهارپایانی  را  که  خدا  آنها  را  آفریده  است  برای  خدا  قرارمی‌دهند  و  به  گمان  خود  می‌گویید:  این  برای  خدا  است  (‌و  با  این  سهم  به  خدا  تقرب‌می‌جوئیم  و  بدین  منظور آن ‌را  به  مهمانان  و  ناتوانان  می‌دهیم‌)  و  این  برای  شرکاء  (‌و  معبودهای‌)  ما  است  (‌و  با  این  سهم  نیز  به  بتها  و  اصنام  تقرب  می‌جوئیم  و  بدین  مـنظورآن  راصرف  روساء  و  پرده‌داران  و  خادمان  بتکده‌ها  و  معابد  می‌نمائیم‌)‌.  امّا  آنـچه  به  شرکاء  (‌ومعبودهای‌)  ایشان  تعلق  می‏گیرد  به  خدا  نمی‌رسد  (‌و  صرف  آن  درراه  اوممنوع  است‌)  و  آنـچه  متعلق  به  خدا  می‌باشد  به  شرکاء  (‌و  معبودهای‌)  ایشان  می‌رسد  (‌و  می تو‌اند  صرف  آنها  گردد  و  بـه  سرپرستان  و  خدمتگذاران  اصنام  ایشان  داده  شود)‌.  (‌انعام/36 1 )  در  باره  چهارپایان  افسانه‌های‌گوناگون  و  خرافات  دیگری  داشتند.  همه‌ی  آنها  از  انحرافات  عقیده  سرچشمه  می‏گرفت.  انواع  چهارپایانی  داشتندکه  سوار  شدن  بر  آنها  حرام  بـود،  و  انواع  چهارپایان  دیگری  داشتندکه  گوشت  آنها  را  حرام  می‌دانستند:

 ( وَقَالُوا هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لَا یَطْعَمُهَا إِلَّا مَنْ نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لَا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا افْتِرَاءً عَلَیْهِ).

و  (‌از  جمله‌ی  خرافات  ایشان  این  است  که‌)  مـی‌گویند:  این  (‌قسمت  از)  چهارپایان  و  کشت  و  زرع  ممنوع  است  (‌و  مخصوص  بتها  می‌باشد)  و  جز  کسانی  (‌از  خدمتکاران  اصنامی‌)  که  ما  بخواهیم  ازآن  نمی‌خورند،  واین  (‌قاعده‌ی  ناروا  ساخته‌ی  آنان  و  ناشی  از)  گمان  ایشان  است  (‌نه  ناشی  ازفرمان  یزدان‌،  وهمچنین  می‌گفتند:  اینها)  حیواناتی  هستند  که  به  هنگام  ذبح  نام  خدا  را  بر  آنها  نمی‌رانند  (‌بلکه  نام  بتان  را  بر  آنها  می‌رانند  و  این  را  دستور  خدا  می‌دانند  و)  بر  خدا  دروغ  می‌بندند.(انعام/138)

 در  این  سوره  تـصحیح  این  انحرافات  اعتقادی‌،  و  برگرداندن  مردمان  به  فطرت  و  به  حقائق  پیشین  است‌.  چهارپایان  از  جمله‌ی  آفریده‌های  یزدانند،  وگوشه‌ای  از  معجزات  زندگی  هستند،  و  با  آفرینش  جملگی  آسمانها  و  زمین  ارتباط  و  پیوند  دارند.  خدا  چهارپایان  را  آفریده  است  و آنها  را  مسخر  انسانها  نموده  است  تا  آنان  نعمت  پـروردگارشان  را  برخود  یادکنند  وسپاس  آن  را  بگویند،  نه  این‌که  برای  خداشرکاء  و  انبازهائی  قرار  دهند،  و  نه  این‌که  برای  خو‌یشتن  قوانین  و  مقررات  در  باره  چهارپایان  تهیه  و  تنظیم‌کنند،  قوانین  و  مقرراتی‌ که  خدا  بدانها  دستور  نداده  است‌.  در  عین  حال ‌که  به  وجود  خداوند  اعتراف  می‌کنند  و  او  را  آفریدگار  و زیبانگار  و  هستی ‌بخش  جهان  از  نیستی  می‌دانند،  با  این  وجود  از  مقتضیات  این  حقیقت  منحرف  می‌گردند،  حقیقتی‌که  بدان  اقرار  می‌نمایند،  و  آن  را  از  واقعیت  زندگیشان  حذف  می‌کنند  و  برزندگیشان  حاکم  نـمیگردانند،  و  به  دنبال  خرافه‌ها  و  افسانه‌ها  راه  می‌افتند:

(وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (9) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (10) وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (11) وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ (12) لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (13) وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ (14).  

اگر از  مشرکان  بپرسی  که  چه  کسی  آسمانها  و زمین  را  آفریده  است‌،  قطعاً  خواهند  گفت‌:  خداوند  با  عزت  و  بس  آگاه.  (‌چرا  که  می‌دانند  بتهای  ایشان  چنین  کاری  را  نکرده‌اند  و  آنان  به  معبودان  خود  حق  خالقیت  نمی‌دهند)‌.  کسی  که  زمین  را  گاهواره  (‌زندگی  و  محل  آرامش‌)  شما  کرده  است  و  در  آن  راه‌هائی  به  وجود  آورده  است  تا  این  که  رهنمود  شوید.  و  آن  کسی  که  از  سوی  آسمان‌،  آبی  به  اندازه‌ی  لازم  باراند.  ما  با  چنین  آبی  زمین  مرده  را  زندگی  بخشیدیم‌،  همین  گونه  (‌که  زمینهای  مرده  با  نزول  باران  زنده  گردانده  می‌شوند،  شما  نیز  زنده  گردانده  می‌شوید  و)  بیرون  آورده  می‌شوید  (‌و  برای  حسـاب  و  کتاب  به  محشر  گسیل  می‌گردید)‌.  و  همان  کسی  است  که  همه‌ی  جفتها  (‌و  نرها  و  ماده‌ها،  اعم  از  انسانها  و  حیوانها  و  گیاه‌ها)  را  آفریده  است‌.  و  برای  شما  از  کشتیها  و  چهارپایان  مرکبهائی  تهیه  دیده  است  که  بر  آنها  سوار  می‌گردید  (‌و  راحت  و  سریع  راه  را  طی  می‌کنید  و  بدینجا  و آنجا  می‌روید.  خدا  این  مراکب  را  آفریده  است‌)  تا  این  که  بر  پشت  آنها  قرار  بگیرید،  و  هنگامی  که  بر  آنها  سوار  شدید  نعمت  پروردگار  خود  را  یاد  کنید  و  بگوئید:  پاک  و  منزه  خدائی  است  که  او  اینها  را  به  زیر  فرمان  ما  درآورد،  وگرنه  ما  بر  (‌رام  کردن  و  نگهداری‌)  آنها  توانائی  نداشتیم‌.  و  ما  به  سوی  پروردگارمان  بـازمی‌گردیم  (‌و  حساب  و  کتاب  نحوه  زندگی  دنیای  خود  را  بازپس  می‌دهیم)‌ .( زخرف/9-14)

بت‌پرستی  جاهلیت  میگفت‌:  فرشتگان  دخـتران  یزدانند. هر چند  عربهای  جاهلی  از  تولد  دختران  ناراحت  می‌شدند  و  دوست  نداشتند  دخترانی  داشته  باشند،  برای  خدا  دخترانی  انتخاب  می‌کردند  و  برمی‌گزیدند!  و  بجز  خدا  آن  دختران  را  نیز  می‌پرستیدند،  و  میگفتند:  ما  آنان  را  با  اراده  و  مشیت  خدا  می‌پرستیم‌.  اگر  خدا  می‌خواست  می‌توانست  از  پرستش  آنان  جلو  ما  را  بگیرد،  و  ما  هم  آنان  را  پرستش  نمی گردیم‌!  این  باور،  افسانه‌ای  بیش  نبود  و  از  انحراف  عقیده  پدید  آمده  بود.

در  این  سوره‌،  خداوند  با  منطق  خودشان  با  ایشان  رویاروی  می‌شود،  و  همچنین  با  منطق  روشن  فطرت  با  ایشان  به  استدلال  می‌پردازد  و  پیرامون  این  افسانه  صحبت  می‌کند،  افسانه‌ای‌که به طورکلی  بر  چیزی  تکیه  ندارد  و  مستند به  چیزی  نیست‌:

 (وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ (15) أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ (16) وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ (17) أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ (18) وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ (19) وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (20) أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (21) بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ (22)‏ وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (23). 

مشرکان  از  میان  بندگان  یزدان‌،  برخی  را  پاره‌ای  از  او  می‌دانند  (‌چرا  که  فرشتگان  را  دختران  خدا  قلمداد  می‌کنند  و فرزند  هم  جزئی  از  وجود  پدر و  مادر است  که  به  صورت  نطفه  از  آنان  جدا  می‌شود)‌.  واقعاً  انسان  بس  ناسپاس  و  کفر پیشه‌ی  آشکاری  است‌.  آیا  از  میان  چـیزهائی  که  خدا  می‌آفریند،  دختران  را  برای  خود  برگزیده  است  و  پسران  را  ویژه‌ی  شما  کرده  است‌؟  در  حالی  که  هرگاه  یکی  ازآنان  را  به  همان  چیزی  مژده  دهند  که  نظیر  و  شبیه  برای  خـدای  مهربان  می‌سازد،  چهره‌اش  (‌از  فرط  ناراحتی‌)  سیاه  مـی‌شود  و  مملو  از  خشم  و  کین  می‌گردد! آیا  کسی  را  که  در  لابلای  زینت  و  زیور  پرورش  می‌یابد،  و  به  هنگام  گفتگو  و  کشمکش  در  بحث  و  مجادله  (‌به  خاطر  حیا  و  شرم  و  عاطفه‌ی  نازکی  که  دارد) ‌نمی‌تواند  مقصود  خودرا  خوب  وآشکار  بـیان  و  اثبات  کند،  (‌فـرزند  خـدا  می‌دانید  و  پسران  را  فرزند  خود؟‌!)‌.  آنان  فرشتگان  را  که  بندگان  خـدای  مهربانند،  مونث  بشمار  می‌آورند  (‌و  دختران  خدا  قلمداد  می‌نمایید!)‌.  آیا  ایشان  به  هنگام  آفرینش  فرشتگان  حضور  داشته‌اند  و  خلقتشان  را  مشاهده  نموده‌اند؟‌!  اظهار  و  گواهی  ایشان  (‌بر  این  عقیده‌ی  بی‌اساس‌،  در  نامه‌های  اعمالشان‌)  ثبت  و  ضبط  می‌شود  و  (‌در  روز  قیامت‌،  از  سوی  خدا)  بـازخواست  می‌گردند.  و  می‌گویند:  اگر  خدا  می‌خواست  ما  فرشتگان  را  پـرستش  نمی‌کردیم‌.  آنان  کم‌ترین  اطلاع  و  کوچکترین  خبری  از  این  (‌رضایت  الهی‌)  ندارند!  ایشان  سخنانشان  جز  بر  پایه‌ی  حدس  و  گمان  و  تخمین  نیست‌.  یا  این  که  ما  کتابی  را پیش  از  این  قرآن‌،  بدانان  داده‌ایم  و  آنان  بدان  چنگ  زده‌اند  (‌و  آن  کتاب  افتراء  ایشان  را  تایید  می‌کند؟‌)‌.  بلکه  ایشان  می‌گویید:  ما  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یافته‌ایم  و  ما  نیز  بر  پی  آنان  می‌رویم  (‌و  راه  بت‌پرستی  را  در  پیش  می‌گیریم‌)‌. (‌زخرف/15-22) 

وقتی‌که  به  مشرکان‌گفته  شد:  شما  بتهای  سنگی  و  درختان  را  می‌پرستید،  و  شما  و  چیزهائی‌که  می‌پرستید  بجز  خدا  آتشگیره  و  هیزم  خـواهید  بود.  بجز  خدا  هر  معبودی  و  پرستشگرانش  به  آتش  دوزخ  می‌افتند.  این  سخن  روشن  و  آشکار  را  دگرگو‌نه برداشت‌کردند  و  آن  را  ماده‌ی  جدال  و  وسیله‌ی  ستیز  نمودند،  وگفتند:  پس  عیسی  چه  می‌شود،  عیسویان‌ که  او  را  پرستش‌کرده‌اند؟  آیا  او  به  آتش  دوزخ  می‌افتد؟  سپس  ادامه  دادند  وگفتند:  بتها  مجسمه‌های  فرشتگانند،  و  فرشتگان  دختران  یزدانند.  پس  ما  در  پرستش  خود  برای  بتها  برحق‌تر  و  بهتر  از  عیسویان  هستیم‌.  چه  آنان  عیسی  را  پرستش  و  عیسی  هم  انسان  است  و  سرشت  انسانی  دارد!

در  این  سوره  پرده  ازکجروی  ایشان  در  این  جدال  و  ستیزشان  به‌کنار  انداخته  می‌شود،  و  عیسی علیه السلام  تبرئه  می‏گردد  ازکارهائی‌که  پیروانش بعد  از  او  مرتکب  می‌شوند  و  او  در  همچون‌کارهائی  دخالت  ندارد  و  به  گناه  آن گرفتار  نمی‌آید:

 (وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ (57) وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ (58) إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ...).

هنگامی  که  فرزند  مریم  به  عنوان  مثال  ذکر  شد،  قوم  تو  از  آن  خندیدند  و  سر  و  صدا  به  راه  انداختند.  (‌مشرکان  ادامه  دادند)  و  گفتند:  آیا  (‌به  نظر  شما)  معبودهای  ما 

بهترند  یا  عیسی‌؟  (‌به  عقیده‌ی  شما  او  به  دوزخ  می‌رود،  پس  بگذار  ما  و  معبودهایمان  که  از  او  هم  بدترند  به  دوزخ  برویم‌!)‌.  آنان  این  مثال  را  جز  از  روی  جدال  بیان  نمی‌دارند.  بلکه  ایشان  گروهی  کینه‌توز  و  پرخاشگرند  (‌و  برای  مبارزه‌ی  با  تو  و  جلوگیری  از  حق‌،  به  اسـتدلال باطل  متوسل  می‌شوند)‌.  عیسی  بنده‌ای  بیش  نبود  که  ما  بدونعمت  خود  را  ارزانی  داشتیم  و  او  را  نمونه  و  الگوئی  برای  بنی‌اسرائیل  کردیم  ...  .(زخرف/57-59)   مشرکان‌گمان  می‌بردندکه  آنان  بر  دین  پدر  خود  ابراهیم  هستند،  و  ایشان  بدین  سبب  از  اهل‌کتاب  راهیاب‌تر  و  راه‌یافته‌ترند،  و  عقیده‌ی  ایشان  از  عقیده‌ی  آنان  خوبتر  و  برتر  است‌.  مشرکان  در  این  جاهلیت  بت‌پرستی  کورکورانه  دست  و  پا  می‌زدند.

یزدان  سبحان  در  این  سوره  آئین  ابراهیم  را  برایشان  روشن  می‌فرماید،  و  بدیشان  گوشزد  می‌نماید  که  آئین  ابراهیم  آئین  یگانه‌پرستی  سره  و  توحید  خالص  بوده  است‌،  و  سخن  یگانه‌پرستی  و  توحید  در  میان  بازماندگانش  باقی  و  برقرار  است‌،  و  پیغمبر صلی الله علیه و سلم   همان  یگانه‌پرستی  و  توحید  را  با  خود  برای  ایشان  به  ارمغان  آورده  است‌،  و  لیکن  آنان  از  این  آئین  و  از  خود  پیغمبر  صلی الله علیه و سلم  ‌استقبال‌کردند  و  پـذیره  رفتند  با  چیزی‌که  و  به‌گونه‌ای‌ که  سزاوار  نژاد  ابراهیم  نبوده  و  نیست‌:

 (وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ (26) إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ (27) وَجَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (28) بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى جَاءهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ (29) وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ کَافِرُونَ (30).  

(‌ای  پیغمبر!  برای  تکذیب‌کنندگان  معاصر  بیان  کن  گوشه‌ای  از  داستان  ابراهیم  را)‌.  وقتی  ابراهیم  به  پدر  و  قوم  خود  گفت‌:  من  از  معبودهائی  که  می‌پرستید  بیزارم‌.  بجز  آن  معبودی  که  مرا  آفریده  است‌.  (‌او  را  خواهم  پرستید)  چرا  که  او  مرا  (‌به  راه  حق‌)  رهنمود  خواهد  کرد.  ابراهیم  توحید  را  به  عنوان  شعار  یکتاپرستی  در  میان  قوم  خود  باقی  گذاشت،  تا  این  که  ایشان  (‌بدان  ایمان  آورده  و)  برگردند.  (‌مشرکان  امید  ابراهیم  را  برآورده  نکردند  و  بـرنامه‌اش  را  پیاده  ننمودند  و  من  هم  در  عقوبت  ایشان  عجله‌ای  نکردم‌)  بلکه  من  اینان  و  پدرانشان  را  از  مواهب  دنیا  بهره‌مند  ساختم  تا  (‌قرآن  فراخواننده‌ی  مردمان  به‌)  حق  (‌و  حقیقت‌)‌،  و  پیغمبر روشنگری  به  نزدشان  آمد.  هنگامی  که  قرآن  به  پیش  ایشان  آمد،  گفتند:  این  جـادو  است  و  ما  بدان  باور نداریم‌...  .(زخرف/26-30)   حکمت  خداوند  سبحان  را  درگزینش  پیغمبرش  صلی الله علیه و سلم    درک  و  فهم  نکردند.  معیارها  و  ارزشهای  ناچیز  زمینی  در  نزد  ایشان  ارج  و  بها  داشت‌،  معیارها  و  ارزشهائی ‌که  بدانها  خوی‌گرفته  بودند  و  عادت  داشتندکه  اشخاص  را  با  آنها  بسنجند  و  ارزیابی‌کنند.

در  این  سوره  ایزد  منان  تصورات  و  اقوال  ایشان  را  در  این  راستا  نقل  می‌فرماید،  و  با  معیارها  و  ارزشهای  حقیقی  بد‌انها  پاسخ  می‌دهد،  و  ناچیزی  معیارها  و  ارزشهائی  را  ذکر  می‌نمایدکه  آنان  آنها  را  معتبر  می‌دانند  و  والا  و  بالا  می‌انگارند:

 (وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ (31) أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ (32) وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ (33)‏ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ (34) وَزُخْرُفاً وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ (35)  .

گفتند:  چرا  این  قرآن  بـر  مرد  بزرگواری  از  یکی  از  دو  شهر  (‌مکه  و  طائف‌)  فرو  فرستاده  نشده  است‌؟‌!  آیا  آنان  رحمت  پروردگار  تو  را  تقسیم  می‌کنند  (‌و  کلید  رسالت  را  به  هرکس  که  بخواهند  می‌سپارند؟‌)‌.  این  مائیم  که  معیشت  آنان  را  در  زندگی  دنیا  میانشان  تقسیم  کرده‌ایم‌،  و  برخی  را  بر  برخی  دیگر  برتریهائی  داده‌ایم‌،  تا  بعضی  از  آنان  بعضی  دیگر  را  بـه  کار  گیرند  (‌و  به  یکدیگر  خدمت  کنند)‌.  و  رحمت  پروردگارت  از  تمام  آنچه  جمع‌آوری  می‏کنند  بهتر  است  (‌که  نبوت  است  و  نبوت  از  همه‌ی  مقامات  برتر  است‌)‌.  اگر  (‌بهره‌مند  شدن  کفار  از  انواع  مواهب  مادی‌)  سبب  نمی‌شد  که  همه‌ی  مردم 

(تمایل  به  کفر  پیدا  کنند  و  در  گمراهی‌)  ملت  واحدی  گردند،  ما  برای  کسانی  که  به  خداوند  مهربان  باور  نمی‌داشتند  خـانه‌هائی  با  سقفهائی  از  نقره  فراهـم  می‌آوردیم‌،  و  بـرای  آنان  پله‌ها  و  نردبانهای  سیمین  ترتیب  می‌دادیم  که  از  آنها  بالا  روند.  (‌چرا  که  نعمت  چند  روزه‌ی  حیات  بی‌ارزش  است  و  در  مقابل  نعمت  جاویدان  آخرت  چیزی  به  حساب  نمی‌آید)‌.  و  برای  خـانه‌هایشان  درهائی  فراهم  می‌آوردیم‌،  و  تختهائی  نقره‌ای  که  بر  آنها  تکیه  می‌زنند  و  می‌لمند  ترتیب  می‌دادیم‌،  و  زر  و  زیور  و  انواع  وسائل  تجمّلی  و  زینت‌آلات  بدیشان  می‌دادیم‌.  امّا  همه‌ی  اینها  متاع  زندگی  این  جهانی  است‌،  و  آخرت  در  پیشگاه  پروردگارت  برای  پـرهیزگاران  آماده  است  (‌و  نعمت  سرای  جاویدان  که  از  آن  خداپـرستان  است‌،  با  نعمت  جهان  گذران  قابل  مقایسه  نیست‌)‌.    (‌زخر‌ف/31-35)

 آن‌گاه  حلقه‌ای  از  حلقه‌های  زنجیره‌ی  داستان  موسی علیه السلام  بافرعون  را  به  میان  می‌آورد.  در  این  داستان  روشن  می‌شودکه  فرعون  با  داشتن  همچون  معیارها  و  ارزشها  و  نعمتهای  ناچیز  و گذرائی  به خود  می‌بالد.  معیارها  و  ارزشها  و  نعمتهائی‌که  در  پیشگاه  خدا  ناچیز  و  بی‌ارج  هستند.  از  ناچیزی  و  بی‌ارجی  این  چیزها،  و  از  خواری  و  کوچکی  فرعونی‌که  بدین  چیزها  می‌بالد  و  می‌نازد،  سخن  می‌رود،  و  فرجامی  مطرح  می‌گرددکه  در  انتظار  فرعون  و  همه‌کسانی  است‌که  با  چنین  چیزهائی به خود می‌بالند  و  می‌نازند:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ (46) فَلَمَّا جَاءهُم بِآیَاتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یَضْحَکُونَ (47)‏ وَمَا نُرِیهِم مِّنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (48) وَقَالُوا یَا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ (49) فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ (50) وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ (51) أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ (52) فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ (53) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْماً فَاسِقِینَ (54) فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ (55) فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفاً وَمَثَلاً لِلْآخِرِینَ (56) .

ما  موسی  را  همراه  با  معجزات  خود  (‌که  دال  بر  حقانیت  پیغمبری  او  بود)  به  سوی  فرعون  و  درباریانش  روانه  کردیم‌.  (‌موسی  بدیشان‌)  گفت‌:  من  فرستاده‌ی  پروردگار  جهانیانم‌.  هنگامی  که  معجزات  ما  را  بدیشان  نمود،  ناگهان  همگی  بدانها  خندیدند  (‌و  موسی  و  کارهایش  را  به  مسخره  گرفتند  تا  به  دیگران  بفهمانند  که  دعوت  او  ارزش  برخورد  جدی  را  ندارد  وقابل  تامّل  و بررسی  نیست‌)‌.  هیچ  معجزه‌ای  بدیشان  نمی‌نمودیم  مگر  این  که  یکی  ازدیگری  بزرگ‌تر و مهم‌تر بود.  و (‌هنگامی  که  به  سرکشی  خود  ادامه  دادند  و  بر  لجاجت  خویش  افزودند)  ایشان‌ را  به  انواع  بلایا  گرفتار  کردیم  تا  ایــن  که  (‌از  گمراهی  خود)  برگردند  و  توبه  کنند.(‌هنگامی  که  بلایا  ایشان  را  فراگرفت،  از  موسی  کمک  طلبیدند)  و  گفتند:  ای  جادوگر!  پروردگار  خود  را  برایمان  با  توسل  به  عهدی  که  با  تو  کرده  است‌،  به  کمک  بخوان‌،  (‌تا  ما  را  از  این  درد  و  رنج  و  بلا  و  مصیبت  رهائی  بخشد،  و  مطمئن  باش  که‌)  ما  راه  هدایت  را  پیش  خواهیم  گرفت.  اما  هنگامی  که  عذاب  و  مصائب  را  از  ایشان  بدور  داشتیم  و  برطرف  ساختیم‌،  آنان  هرچه  زودتر  عهدشکنی  کردند.  فرعون  در  میان  قوم  خود  ندا  درداد  و  گفت‌:  ای  قوم  من‌!  آیا  حکومت  و  مملکت  مصر،  و  این  رودبارهائی  که  در  زیر  (کاخها  و  قصرهای‌)  من  روانند،  از  آن  من  نیست‌،  مگر  (‌ضعف  موسی  و  شکوه  مرا)  نمی‌بینید؟  اصلا  من  برترم  از  این  مردی  که  حقیر  و  ضعیف  (‌و  از  خانواده‌ی  پائین  و  از  طبقه‌ی  پستی‌)  است  و  هرگزنمی‌تواند  گویا  سخن  بگوید  و  مراد  خویش  را  روشن  بیان  دارد.  اگر  راست  می‏گوید  که  پیغمبر  خدا  و  دارای  مقام  والا  است  پس  چرا  دستبندهای  زرین  بدو  داده  نشده  است  (‌تا  دستبندها  نشانه‌ی  عظمت  و  ریاست  او  باشد؟‌)  و  یا  چرا  فرشتگان  همراه  او  نیامده‌اند  (‌تا  صداقت  گفتار  و  ادعای  رسالت  او  را  تایید  کنند  و برای  پیروزی  او  بکوشند  و  بـجنگند؟‌)‌.  فرعون  (‌برای  ادامه‌ی  خودکامگی  خود)  قوم  خویش  را  فرومایه  و  ناآگاه  بار  آورد  (‌و  آنان  را  در  سطح  پائینی  از  فرهنگ  و  رشد  فکری  نگاه  داشت‌)  و  ایشان  هم  از  او  فرمانبرداری  و  پیروی  کردند.  آنان  قومی  فاسق  (‌و  خارج  از  اطاعت  فرمان  خدا  و  حکم  عقل‌)  بودند.  هنگامی  که  ما  را  (‌با  افراط  در  فســـاد  واستمرار  در  طغیان‌)  بر  سرخشم  آوردند،  از  آنان  انتقام  گرفتیم  وبه  کیفرشان  رساندیم  و همه  را  (‌در  رودخانه‌ی  دریاگون  نیل‌)  غرق  کردیم‌.  ما  آنان  را  پیشگامانی  (‌در  کفر  و  زندقه‌)  و  پیشینیانی  (‌برای  کفار  و  فسقه‌)‌،  و  مثالی  عبرت‌انگیز  و  سرگذشتی  پندآمیز  برای  دیگران  ساخته‌ایم‌. (زخرف/46-56)    

پیرامون  این  افسانه‌های  بت‌پرستی،  و  پیرامون  این  انحرافهای  اعتقادی‌،  و  دور  و  بر  همین  معیارها  و  ارزشهای  درست  و  نادرست‌،  این  سوره  دور  می‌زند،  و  به  چاره جـوئی  آنها  بدان  شکلی  می‌پردازدکه  گذشت.  این‌کار  در  سه  مرحله  انجام  پذیرفته  است‌.  از  نخستین  آنها  پیش  از این  سخن  رفت‌.  به  برخی  از مواد  و موارد  مرحله‌های  دوم  و  سوم  اشاره‌کردیم‌،  و  آیاتی  از  این  سوره  را  در  باره  آنها گلچین ‌کردیـم‌.  هم  اینک  به  شرح  و  بسط  می‌نشینیم‌:

حم (1) وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2) إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3) وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (4) أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ (5) وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ (6) وَمَا یَأْتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (7) فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ 

حا.  میم‌.  سوگند  به  قرآن‌،  که  خود  روشن  و  روشنگر  (‌عقائد  و  احکام  آسمانی‌)  است‌.  ما  قرآن  را  به  زبان  عربی  فراهم  آورده‌ایم  تا  شما  (‌بتوانید  پـی  به  اعجاز  آن  ببرید  و  معانی  و  مفاهیم  آن  را)  درک  کنید.  قرآن  که  در  لوح  محفوظ  در  پیش  ما  است‌،  والا  و  استوار  است‌.  آیا  ما  این  قرآن  را  (‌که  مایه‌ی  بیداری  و  راهیابی  شما  است‌)  از  شما  بازگیریم  (‌و  شما  را  به  خـود  واگذاریم  و  با  آیات  حیات‌بخش  آن  رهنمودتان  نسازیم‌)  بدان  خاطر  که  شما  مردمان  متجاوز  و  اسرافکارید؟‌!  (‌هرگز  چنین  نمی‌کنیم‌.  بلکه  قرآن  را  بر  شما  نازل  می‌نمائیم  تا  دلهائی  که  اندک  آمادگی  دارند،  تکان  بخورند  و  به  راه  آیید،  و  گمراهـانی  چون  شما،  فردای  قیامت  حـتی  در  دست  نداشته  باشند.  فرستادن  پیغمبری  به  سوی  شما  چرا  باید  عجیب  باشد؟  قبلا)  ما  پیغمبران  زیادی  را  به  میان  ملتهای  پیشین  روانه  کرده‌ایم‌.

این  سوره  با  دو  حرف  «‌حا.  میم‌»  می‌آغازد،  سپس  بر  آن  دو  این  فرموده  عطف  می‌گردد:

(وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ (2)).     

سوگند  به  قرآن‌،  که  خود  روشن  و  روشنگر  (‌عقائد  و  احکام  آسمانی‌)  است‌.

خداوند  سبحان  به  حا،  میم‌،  سوگند  می‌خورد،  همانگونه  که  به‌کتاب  روشن  و  روشنگر  سوگند  می‌خـورد.  حا،  میم  از  جنس‌کتاب  روشن  و  روشنگر  است‌،  یاکتاب  روشن  و  روشنگر  از  جنس  حا،  میم  است‌.  چه  این‌کتاب  روشن  و  روشنگر  در  شکل  واژگانی  خود  از  جنس  این  دو  حرف  است‌.  این  دو  حرف  -  بسان  بقیه  حروف  زبان  انسان  -  نشانه‌ای  از  نشانه‌های  شناخت  آفریدگاری  است  که  انسان  را  بدین  شکل  و  بدین  ساختار  آفریده  است‌،  و  این  اصوات  را  برای  ایشان  پدید  آورده  است‌.  بیش  از  یک  معنی  و  بیش  از  یک  مفهوم‌،  این  حروف  دارند  وقتی‌که  از  قرآن  سخن  می‌رود.

خداوند  سبحان  به  حا،  میم‌،  و  به‌کتاب  روشن  و  روشنگر  سوگند  یاد  می‌کند  بر  هدفی‌که  از  ساختن  و  پرداختن  این  قرآن  مراد  است  بدین  شکل  و  صورتی‌که  برای  عربها  آمده  است‌:

 إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3).

ما  قرآن  را  به  زبان  عربی  فراهم  آورده‌ایم  تا  شما  (‌بتوانید  پی  به  اعجـاز  آن  ببرید  و  معانی  و  مفاهیم  آن  را)  درک  کنید.

هدف  این  است‌که  قرآن  را  بفهمند  وقتی‌که  آن  را  به  گویش  و  به  زبان  خـود  می‏یابند،  زبانی‌که  بدان  آشنایند.  قرآن  وحی  خداوند  بزرگوار و ایزد  سبحان  است‌.  آن  را  در  شکل  واژگانی خو‌د،  عربی  ساخته  است‌،  بدان  هنگام  که  عرب  را  برای  حمل  این  رسالت  گزیده  است‌،  به  خاطر  حکمت  و  فلسفه‌ای‌که  به گوشه‌ای  از  آن  در  سوره‌ی  شوری  اشاره‌کردیم‌.  و  به  خاطر  صلاحیتی‌ که  خدا  در  این  ملت  و  در  این  زبان  برای  حـمل  این  رسالت  و  رساندن  آن  به  دیگران،  سراغ  دارد.  خداوند  بهتر  از  هرکس  دیگری  می‌داند  رسالت  خود  را  به  دست  چه  کسی  و  چه‌کسانی  بسپارد.

آنگاه  منزلت  و  مرتبت  این  قرآن  را  در  پیشگاه  خو‌د،  و  قیمت  و  ارزش  آن  را  در  تقدیر  و  تدبیر  ازلی  و  ابد‌ی  خـویش‌،  بیان  می دارد:

 (وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (4)

قرآن  که  در  لوح  محفوظ  درپیش  ما  است‌،  والا و  استوار  است‌.

ما  به  بحث  و گفتگوی  مدلول  و  مفهوم  دقیق  اُ‌م‌‌ الکتاب  نمی‌پردازیم  و  نمی‌گوئیم ‌که  درست  چیست‌:  آیا  لوح  محفوظ  است‌،  یا  علم  ازلی  خدا  است‌.  چه  لوح  محوظ  یا  علم  ازلی  خدا  نیز  بسام  ام‌الکتاب  مدلول  و  مفهوم  دقیق  ندارند،  و  درست  نمی‌توان‌گفت‌که  چیستند  و  چگو‌نه‌اند.  ولیکن  مدلول  و  مفهومی  را  از  ام ا‌لکتاب  درمی‌یابیم‌که  به  تصور  ما  از  حقیقت‌کلی‌،‌کمک  می‌کند.  زمانی‌که  این  آیه  را  میخو‌انیم‌:

 وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ (4)

قرآن  که  در  ام‌الکتاب  در  پیش  ما  است‌،  والا  و  استوار  است‌.

ما  ارزش  اصلی  ثابت  این  قرآن  را  در  علم  خدا  و  ارزیابی  او،  احساس  می‌کنیم‌.  و  این  ما  را  بس  است‌.  این  قرآن  «‌علی‌:  والا»  است  .  .  .  «‌حکیم:  مستحکم  و  خلل‌ناپذیر»  است  .  .  .  اینها  دو  صفت  هستند،  دو  صفتی  که  خلعت  حیات  عاقل  را  به  تن  قرآن  می‌کنند.  بلی‌که  قرآن  چنین  است‌!  انگار  درکالبد  قرآن  روح  و  جان  است‌.  روح  و  جانی‌که  دارای  نشانه‌ها  و  ویژگیهای  خود است  و  با  روحها  و  جانهائی  هماهنگ  است‌که  آن  را  می‌پسایند  و  با  آن  تماس  پیدا  می‌نمایند.  قرآن  با  والائی  و  حکمتی‌که  دارد  بر  انسانها  نظارت  می‌نماید  و  ایشان  را  طبق  سرشت  و  ویژگیهائی‌که  دارد  هدایت  می‌دهد  و  رهبری  می‌کند.  قرآن  در  درک  و  فهم  انسانها  و  در  زندگی  ایشان‌،  ارزشها  و  اندیشه‌ها  و  حقایقی  را  پدید  می‌آوردکه  این  دو  صفت  «‌علی‌»  و  «‌حکیم‌،‌»  بر  آنها  منطبق  می‌گردد.

بیان  این  حقیقت  تضمین  می‌کند  مردمانی‌که  این  قرآن  به  زبان  ایشان  نازل گردیده  است  ارزش  هدیه‌ی  بزرگی  را  احساس‌کنند،  و  ارزش  نعمتی  را  بدانندکه  خدا  بدیشان  داده  است‌.  قرآن  برایشان  روشن  می‌کندکه  چه  اندازه  اسراف  زشتی  داشته‌اند،  اسراف  در  رویگردانی  ایشان  از  آن  و  سبک  داشتن  آن‌.  و  بیان  می‌داردکه  مردمان  چـه  اندازه  سزاوار  عدم  توجه  و  لائق  روی‌گردانی  هستند.  باید  بدیشان  توجه  نکرد  و  اهمّیت  نداد.  بدین  خاطر  قرآن  بدیشان  و  به  اسراف  آنان‌گوشه  می‌زند،  و  ایشان  را  به  رهاکردنشان  و  توجه  ننمودن  بدیشان  تهدید  می‌کند  و  بیم  می‌دهد،  به  سبب  اسرافی‌که  ورزیده‌اند:

(أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِینَ (5)   

آیا  ما  این  قرآن  را  (‌که  مایه‌ی  بیداری  و  راهیابی  شما  است‌)  از  شما  بازگیریم  (‌و  شما  را  به  خود  واگذاریم  و  با  آیات  حیات‌بخش  آن  رهنمودتان  نسازیم‌)  بدان  خاطر  که  شما  مردمان  متجاوز  و  اسرافکارید؟‌!  (‌هرگز  چنین  نمی‌کنیم‌.  بلکه  قرآن  را  بر  شما  نازل  می‌نمائیم  تا  دلهائی  که  اندک  آمادگی  دارند،  تکان  بخورند  و  به  راه  آیید،  و  گمراهانی  چون  شما،  فردای  قیامت  حـتی  در  دست  نداشته  باشنــد) .

واقعاً  جای  شگفت  بوده  است  و  هنوزکه  هنوز  است  جای  شگفت  است‌،  این‌که  یزدان  سبحان  با  همه‌ی  عظمت  و  والائی  و  بی‌نیازی‌ای  که  دارد  به  این  دسته  از  انسانها  توجه  فرماید  و  اهمّیت  بدهد،  و  برایشان  به  زبان  خودشان  کتابی  را  فرو  فرستد،  کتابی  که  برای  آنان صحبت  می‌کند  از  آنچه  در  دلها  و  درونهایشان  است‌،  و  برایشان  از  مسائل  مربوط  به  زندگیشان  پرده  برمی‏دارد،  و  راه  هدایت  را  برایشان  روشن  می‌سازد،  و  داستانهای  پیشینیان  را  برایشان  می‌گوید،  و  آنان  را  به  قانون  و  سنت  خدا  در  باره گذشتگان  و  از  دنیا  رفتگان  تذکر  می‌دهد  .  .  .  با  وجود  همه‌ی  اینها  این  دسته  از  مردمان  سستی  می‌کنند  و  به  این‌کتاب  پشت  می‌کنند  و  از  حق  و  حقـیقت  رویگردان  می‌شوند!

واقعاً  تهدید  خوفناک  و  هراس‌انگیزی  است‌که  یزدان  سبحان  بدیشان  اشاره‌کند  و  بفرماید  آیا  به  سبب  تجاوز  از  حد  وگمراهی  بیش  از  اندازه‌ی  شما،  رعایت  و  عنایت  خو‌د  را  از  شما  بازگیریم  و  شما  را  ا‌ز  حساب  وکتاب  خود  نترسانیم‌؟‌!

درکنار  این  تهدید  و  بیم،  ایشان  را  یادآور  می‌کند  به  قانون  و  سنت  خدا  در  باره  تکذیب‌کنندگان  حق  و  حقیقت‌،  بعد  از  آن‌که  پیغمبرانی  به  سویشان  روانه  شده‌اند  و  به  میانشان  آمده‌اند:

 (وَکَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ (6) وَمَا یَأْتِیهِم مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (7) فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشاً وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ (8).

 (فرستادن  پیغمبری  به  سوی  شما  چرا  باید  عجیب  باشد؟  قبلا)  ما  پیغمبران  زیادی  را  به  میان  ملتهای  پیشین  روانه  کرده‌ایم‌.  هیچ  پیغمبری  به  پیش  آنان  نمی‌آمد،  مگر  این  که  او  را  مورد  استهزاء  قرار  می‌دادند.  (‌رویگردانیها  و  تمسخرها  هم  بی‌کیفر  نمانده  است‌)  و  ما  کسانی  را  هلاک  کرده‌ایم  که  نیرومندتر  از  اینها  هم  بوده‌اند  و  قدرت  بیشتری  هم  داشته‌اند.  نمونه‌هائی  از  داستان  پیشینیان  (‌بارها  در  قرآن  به  میان  آمده  و)  گذشته  است‌.

آنان  انتظار  چه  چیز  را  دارند؟  خداوندکسانی  را  نابود  کرده  است‌که  نیرومندتر  از  ایشان  بوده‌اند،  آن‌کسانی‌که  پیغمبران  را  تمسخر  می‌کرده‌اند،  بدان  شکل  که  اینان  تمسخر  می‌کنند.

*

عجیب  این  است  این‌گونه  مردمان  به  وجود  خدا  اعتراف  داشتند،  و  معتقد  بودندکه  خدا  آسمانها  و  زمین  را  آفریده  است  و  هستی  بخشیده  است‌،  امّا  با  این  وجود  نتائج  طبیعی  این  اعتراف  و  اعتقاد  را  نشان  نمی‌دادند  و  در  پـی  نمی‌آوردند،  از  قبیل‌:  خدا  را  به  یگان  پرستیدن  و  تنها  بدو  روکردن  و  مدد  و  یاری  خواستن  .  .  .  بلکه  برای  خدا  شرکاء  و  انبازهائی  قرار  می‌دادند. برخی  از  چهارپایان  را  خاص  انبازها  می‌دانستند  و  به  بتها  اختصاص  می‌دادند.  از  دیگر  سو گمان  می‏بردند  فرشتگان  دختران  خدایند،  و  جز  خدا  ایشان  را  در  شکل  و  پیکره‌ی  بتها  می‌پرستیدند!

قرآن  به  این  اعتراف  و  اعتقادشان  می‌پردازد،  و  نتائج  آن  اعتراف  و  اعتقاد  را  ذکر  می‌کند،  و  آنان  را  متوجه  منطق  فطرت  می‌سازد،  منطقی  که  ایشان  از  آن  دوری  می‌گزینند  وکناره‌گیری  می‌کنند.  بدیشان  هـم  تذکر  می‌دهد  وظیفه‌ی  لازم  در  مقابل  نعمتی‌که  خدا  بدانان  داده  است  چیست‌،  نعمتی  همچون‌کشتیها  و  چهارپایانی‌که  خدا  برایشان  آفریده  است  و  در  دسترسشان  قرار  داده  است‌.  آنگاه  با  منطق  خودشان  در  باره  ادعائی‌که  در  باره  فرشتگان  داشتند،  با  ایشان  مباحثه  و  مجادله  می‌کند:

 (وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (9) الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (10)‏ وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (11) وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ (12) لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (13) وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ (14) .

اگر  از  مشرکان  بپرسی  که  چه  کسی  آسمانها  و  زمین  را  آفریده  است‌،  قطعاً  خواهند  گفت‌:  خداوند  باعزت  و  بس  آگاه.  (‌چرا  که  می‌دانند  بـتهای  ایشان  چنین  کاری  را  نکرده‌انـد  و  آنـان  به  معبودان  خود  حـق  خالقیت نمی‌دهند)‌.  کسی  که  زمین  را  گهواره  (‌زندگی  و  محل  آرامش‌)  شما  کرده  است  و  در  آن  راه‌هائی  به  وجود  آورده  است  تا  این  که  رهنمود  شوید،  و  آن  کسی  که  از  سوی  آسمان‌،  آبی  به  اندازه‌ی  لازم  باراند.  ما  با  چنین  آبی  زمین  مرده  را  زندگی  بخشیدیم‌،  همین  گونه  (‌که  زمینهای  مرده  با  نزول  باران  زنده  گردانده  می‌شوند،  شما  نیز  زنده  گردانده  می‌شوید  و)  بیرون  آورده  می‌شوید،  (‌و  برای  حساب  و  کتاب  به  محشر  گسیل  می‌گردید)‌.  و  همان  کسی  است  که  همه‌ی  جفتها  (‌و  نرها  و  ماده‌ها،  اعم  از  انسانها  و  حیوانـها  و  گیاه‌ها)  را  آفریده  است‌.  و  برای  شما  از  کشـتیها  و  چهارپایان  مرکبهائی  تهیه  دیده  است  که  بر  آنها  سوار  می‌گردید  (‌و  راحت  و  سریع  راه  را  طی  می‌کنید  و  بدینجا  و  آنجا  می‌روید.  خدا  این  مرکبها  را  آفریده  است‌)  تا  این  که  بر  پشت  آنها  قرار  بگیرید،  و  هنگامی  کـه  بر  آنها  سوار  شدید  نعمت  پروردگار  خود  را  یاد  کنید  و  بگوئید:  پاک  و  منزه  خدائی  است  که  او  اینها  را  به  زیر  فرمان  ما  درآورد،  وگرنه  ما  بر  (‌رام  کردن  و  نگهداری‌)  آنها  توانائی  نداشتیم‌،  و  ما  به  سوی  پروردگارمان  بازمی‌گردیم  (‌و  حساب  و  کتاب  نحوه‌ی  زندگی  دنیای  خود  را  بازپس  می‌دهیم‌) .

عربها  عقیده‌ای  داشتند.  چنین  گمان  می‏بریم  که  عقیده‌ی  ایشان  بقایای  دیـن  حنیف  و  حقگرای  نخستین  ابراهیم علیه السلام  است‌،  ولیکن  آئین  توحیدی  ابراهیم   علیه السلام  آمیزه‌ی  دروغ  گردیده  است  و  انحراف  پذیرفته  است  و  افسانه‌هائی  بدان  وارد  شده  است‌.  از  آئین  ابراهیمی  چیزهائی  در  عقیده‌ی  عربها  برجای  بوده  است‌که  فطرت  نمی‌تواند  منکر  آن  شود.  از  قبیل‌:  اعتقاد  به  آفریدگاری  برای  این  جهان‌،  آفریدگاری‌که  خدا  نام  دارد.  چرا  که  ممکن  نیست  -‌برابر  منطق  فطرت  و  بداهت  آن  -‌این  جهان  بدین  نظم  و  نظام  بدون  آفریدگار  پدید  آمده  باشد،  و  امکان  ندارد  چیزی  جز  خدا  آن  را  آفریده  باشد.  آنان  هرچند  از  این  حقیقت  آگاه  بودند،  حقیقتی‌که  فطرت  آشکارا  آن  را  فریاد  می‌دارد  همین‌که  شکل  ظاهری  جهان  را  می‏بیند،  ولی  به  چیزهائی‌که  در  فـراسوی  آن 

نهفته  است  و  از  مقتضیات  سرشتی  آن  است‌،  اعتراف  نمی‌نـمـودند  و  آن  چیزها  را  نمی‌پذیرفتند:

(وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ (9).    

اگراز  مشرکان  بپرسی  که  چه‌کسی  آسمانها  و  زمین‌را  آفریده  است‌؟  قطعاً  خواهند  گفت‌:  خداوند  باعزت  و بس  آگاه.  (‌چرا که  می‌دانـد  بتهای  ایشـان  چنین‌کاری  را  نکرده‌اند  وآنان  به  مـعبودان  خود  حق  خالقیت  نمی‌دهند) .

روشن  است‌که  این  دو  صفت‌: ( الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ : با  عزت  و  بس  آگاه)  جزو  سخنان  مشرکان  نبوده  است‌.  آنان  اعتراف  می‌کردند  به  این‌که‌کسی‌که  آسمانها  و  زمین  را  آفریده  است  «‌خدا»  است  .  .  .  ولیکن  ایشان  خدا  را  با  صفاتی  نمی‌شناختندکه  اسلام  آنها  را  با  خود  آورده  است‌،  صفات  مثبتی‌که  ذات  خدا  را  در  حیات  ایشان  و  در  حیات  این  جهان‌کاملا  موثر  وکارآ  می‌سازد.  آنان  خدا  را  آفریدگار  این  جهان‌،  و  هـمچنین  آفریدگار  خود  می‌دانستند.  ولیکن  آنان  برای  خدا  شرکاء  و  انبازهائی  قرار  می‌دادند،  چون  ایشان  خدا  را  با  صفات  خاصی  نمی‌شناختندکه  از  خدا  شرک  و  انباز  را  نفی  مـی‌کند  و  آن  را  نادرست  و  خرافه  می‌شمارد.

قرآن  در  اینجا  بدیشان  یاد  می‌دهد  خدائی‌که  اعتراف  و  اقرار  می‌کنیدکه  او  آفریدگار  آسمانها  و  زمین  است‌،  همو  (‌العزیز الرحیم:  با  عزت  و  بس  آگاه‌)  است  .  .  .  او  قادر  و  توانا  و  بس  آگاه  و  دانا  است‌.  از  اعتراف  و  اقرارشان ‌کار  را  می‌آغازد،  و گام  به گام  در  پرتو  این  اعتراف  و  اقرار،  ایشان  را  جلو  می‏برد،  وگامهای  پیاپی  با  آنان  برمی‌دارد‌.

سپس‌گام  دیگری  ایشان  را  راه  می‏برد  و  در  آن  آنان  را  با  صفات  یزدان  سبحان  آشنا  می‏گرداند،  و  بدیشان  تذکر  می‌دهدکه  خدا  پس  ازآفرینش  ایشان  در  حق  آنان  چه  لطف  وکرم  و  فضل  و  فیضـی  داشته  است‌:

(الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (10)‏.  

کسی  که  زمین  را  گاهواره  (‌زندگی  و  محل  آرامش‌)  شما  کرده  است   و در آن  برای ‌شما  راه‌هائی  به  وجود  آورده  است  تا  این  که  رهنمود  شوید.

حقـیقت  تبدیل  این  زمین  به‌گهواره‌ی  انسان  را  هر  عقلی  در  هر  نسلی  به  شکلی  از  اشکال  درک  و  فهم  می‌کند.  کسانی‌که  اولین  بار  مخاطبان  این  قرآن  بودند  و  آن  را  پیش  از  دیگران  دریافت  می‌کردند،  چه  بساگهواره  شدن  زمین  را  چنین  برداشت  و دریافت  نبوده‌اندکه  زمین  زیر  پـاهایشان  برای  سیر  و  سیاح  و گردش  و  حرکت  و  کشت  و زرع‌،  و  به  طور  عام  برای  زندگی  در  آن  و  رشد  و  نمو  و  ترقی  و  پیشرفت  هـمگان  آماده  و  مهیا  است‌.  امروز  ما  این  حقیقت  را  درگستره‌ی  فراخ‌تر  و  به  شکل  ژرف‌تر  درک  و  فهم  می‌کنیم‌،  بدان  اندازه‌که  دانش  ما  به  سرشت  این  زمین  و  تاریخ  دور  و  دراز  و  بعید  و  قریب  آن  پـی  برده  است‌،  تازه  اگر  نظریه‌های  ما  در  این  باره  صحیح‌،  و  سنجشها  و  ارزیابیهای  ما  راست  و  درست  باشد.کسانی‌که  بعد  از  ما  به  جهان  پای  می‏گذارند  از  این  حقیقت  چیزی  را  درک  و  فهم  می‌کنندکه  ما  درک  و  فهم  نکرده‌ایم‌.  مدلول  و  مفهوم  این  نص‌،  فراخی  و  ژرفا  پیدا  می‌کند  و  آفاق  و کرانه‌های  آن گسترده‌تر  و  بیشتر  مـی‌شود،  هر  زمان‌که  آگاهـی  زیادتر  و  دانش  افزونتر  و  پیشرفته‌تر  می‏گردد،  و  مجهولات  بر‌ای  این  انسان  برطرف  و  بر  معدماتش  افزوده  می‌شود.

ما  امروزه  حقیقت  تبدیل  زمین  به گهواره‌ی  جنس  بشری  را  درک  و  فهم  بکنیم،  و  می‌دانیم  چگونه  انسان  در  زمین  راه‌های  زندگی  را  پیدا  می‌کند.  این  ستاره  تغییرات  و  تبدیلات  پیاپی  را  به  خود  دیده  است‌،  تاگهواره‌ی  آدمیزادگان گردیده  است‌.  در  لابلای  این  تغییرات  و  تبدیلات،  سطح  زمین  از  صخره  سنگهای  خشک  و  لخت  به  خاک  شایسته  و  بایسته‌کشت  و  زرع  تبدیل  شده  است‌،  و  از  ترکیب  ایدروژن  و  اکسیژن  روی  زمین  آب  به  وجود  آمده  است‌.  وکم‌کم  از  سرعت‌گردش  آن  پیرامون  خودکاسته  شده  است  تا  به‌گردش  امروزی  رسیده  است  و  به گو‌نه‌ای  درآمده  است‌که  حرارت  آن معتدل گردیده  است  و  صلاحیت  پذیرش  و  پیدایش  حیات  را  داشته  است‌.  سرعت  آن  به‌گونه‌ای  درآمده  است‌که  چیزها  و  زنده‌ها  ـ  سطح  آن  مانده‌اند  و  به هوا  پـرت  نگردیده‌اند  و  در فضا   پخش  و  پراکنده  نشده‌اند!  در  باره  این  حقیقت  چیز  دیگری  راکه  می‌دانیم  این  است  خداوند  بزرگوار  در  این  ستاره  از  جمله‌ی  ویژگیهائی‌که  به  ودیعت  نهاده  است  ویژگی  نیروی  جاذبه  است‌.  از  راه  نیروی  جاذبه،  لایه‌ای  از  هو‌ا  را  نگاهداری  می‌کند.  این  لایه‌ی  هوا[1] موجب  حیات  است‌.  اگر  این  لایه‌ی  هوای  محیط  بر  این  ستاره  از  نیروی  جاذبه  زمین  بگریزد،  ممکن  نیست  بر  روی  زمین  حیات  بماند،  همـان‌گونه‌که  بر  سطح  ستاره‌های  دیگری‌که  نیروی  جاذبه  آنها  کاهش  یافته  است  و  ناچیز گردیده  است  و  درنتیجه  هوای  آنها  گریز  پیدا  کرده  است  همچون  ماه‌،  حیات  وجود  ند‌ارد!  آفریدگار  جهان‌،  خود  این  نیروی  جاذبه  را  با  عـوامل  دافعه‌ی  ناشی  از  حرکت  زمین‌،  متعادل  و  همآهنگ  فرموده  است‌.  درنتیجه  چیزها  و  زنده‌ها  به  فضا  پرت  نمی گردند  و  در گستره‌ی  هستی  پخش  و  پـراکنده  نمی‌شوند!  از  دیگر  سو  انسان  در  سایه‌ی  نیروی  جاذبه  زمین  انسانها  و  سائر  جانداران  می‌توانند  روی  سطح  زمین  حرکت‌کنند.  اگر  نیروی  جاذبه  از  این  اندازه‌ی  مناسب  فعلی  بیشتر  می‌شد،  چیزها  و  زنده‌ها  به  زمین  می‌چسبیدند  و  جابه‌جائی  و  حرکت  آنها  ناممکن  می‌گردید  یا  دشوار  می‌شد.  این  از  یک  سو،  از  دیگر  سو  فشار  هوا  بر  زمین  افزایش  می‌یافت  و  چیزها  و  زنده‌هاکاملا  به  زمین  می‌چسبیدند،  یا  فشار  هوا  آنها  را  له  می‌کرد،  همان‌گو‌نه ‌که  ما  مگسها  و  پشه‌ها  را گاهی  با  ضربه  چیزی‌که  هوا  را  فشرده  می‌سازد  له  می‌کنیم‌،  بدون  این‌که  دستمان  به  مگسها  و  پشه‌ها  برسد!  اگر  این  فشار  هوا کم‌تر  و  سبکتر  از  آنچه  هست  می‌شد،  سینه‌ها  و  شریانها  سخت  منفجر  می‌گردیدند!

از  جمله‌ی  چیزهای  دیگری‌که  از  حقیقت  تبدیل  زمین  به  گهواره،  و  امکان  وجود  جاده‌ها  و  راه‌هـا  در  آن  برای  زندگی،  یکی  نیز  این  است  آفریدگار  توانا  و  دانا  در زمین  هماهنگیها  و  همآوائیهای گوناگونی  را  مقرر  و  مقدر  فرموده  است‌.  این  هماهنگیها  و  هــآوائیها  همه  با  هم  اجازه  می‌دهند  این  انسـان  وجود  داشته  باشد  و  زندگی  برای  او  میسر  و  آسان‌گردد.  اگر  یکی  از  این  هماهنگیها  و  همآوائیها  خلل  بپذیرد،  این  زندگی  ناممکن  و  یـا  دشوار  می‏گردد.  از  جمله‌ی  این  هماهنگیها  و  همآوائیها،  هماهنگیها  و  همآوائیهای  است‌که  ذکرکردیم‌.  دیگر  این‌که  خداوند  سبحان  مقدار  آبهای  روی  زمین  را  در  اقیانوسها  و  دریاها  به  اندازه‌ای  آفریده  است‌که  برای  مکیدن  گازهای  سمی  کافی  و  بسنده  باشد،  گازهای  سمّی‌ای‌که  از  فعل  و  انفعالات  بسیاری  پدید  می‌آیندکه  روی  زمین  انجام  می‏گیرند.  آبهای  زمین  جو  زمین  را  پیوسته  در  حالتی  نگاه  می‌دارندکه  زندگی  را  برای  زنده‌ها  ممکن‌گرداند.  هماهنگی  و  همآوائی  دیگری  این  است‌که  خداوند گیاهان  را  وسیله‌ی  موازنه‌ی  اکسیژنی‌کرده  است‌که  زنده‌ها  آن  را  می‌مکند  تا  با  آن  زندگی‌کنند  و  زنده  بمانند.گیاهان  هنگام ‌کربن‌گیری  تولید  اکسیژن  می‌کنند.  اگر  این  موازنه  نبود،  زنده‌ها  بعد  مدت  زمانی  خفه  می‌شدند.

به  همین  منوال‌،  و  بر  این  روال‌،  هماهنگیها  و  همآوائیهای  زیادی  وجود  داردکه  مصداق  مفاهیم  و  معانی  بی‌شمار  این  حقیقت  هستند:

  ( الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَجَعَلَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً).    

 زمین  را  گاهواره  (‌زندگی  و  محل  آرامش‌)  شما  کرده  است  و  در آن  راه‌هائی  برای  شما  به  وجود  آورده  است‌.  هر  روز  همآهنگیها  و  همآوائیهای  تازه‌ای  برایمان‌کشف  می‌شود،  و  بر  مفاهیـم  و  معانی‌ای  افزوده  می‌گرددکه  مخاطبان  نخستین  این  قرآن  درک  و  فهم  می‌کرده‌اند.  همه‌ی  اینها  دال  بر  قدرت  وگواه  بر  دانش  آفریدگار  آسمانها  و  زمین  است‌،  آفریدگار  توانا  و  دانا.  هـه‌ی  اینها  به  دل  و  خرد  انسانها  دست  قدرتمند  و  اداره‌کننده‌ی  جهان  را  نشان  می‌دهد.  تا  بدانجاکه  چشم‌کار  می‌کند  و  می‏بیند،  و  تا  بدانجاکه  به  ذهن  می‌رسد  و  مرغ  خیال  می‌تواند  بال  و  پر  بزند،  همآهنگیها  و  همآوائیها  دیده  می‌شود  و  جلوه‌گر  می‌آید،  و  انسان  متوجه  می‌شودکه  انسان  بیهوده  آفریده  نشده  است  و  خود  به  خود  پدید  نیامده  است  و  به  خود  رها  نگردیده  است‌.  بلکه  این  دست  قدرتمند  و  اداره‌کننده‌ی  آفریدگار  است‌که  انسان  را  محافظت  و  مراقبت  می‌نماید  و  او  را  می‌پاید،  وگام  به  گام  او  را  به  جلو  منتقل  می‌کند،  وکارش  را  در  هرگامی  ازگامهایش  در  زندگی،  و  پیش  از  زندگی،  و  بعد  از  زندگی‌،  برعهده  می‌گیرد  و  سرپرستی  می‌کند.

 (لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (10)‏.

تا  این  که  رهنمود  شوید.

تدبر  و  تفکر  در  باره  این  جهان‌،  و  در  باره  قو‌انین  و  سنن  همآهنگی ‌که  در  آن  است‌،  هدایت  دل  را  به  سوی  آفریدگار  این  جهان‌،  و  به  سوی  به  ودیعت گذارنده‌ی  این  همه  نظم  و  نظام  دقیق  و  عجیب  را  تضمین  می‌کند.

آن‌گاه‌گام  دیگری  ایشان  را  در  راه  پیدایش  حیات  و  زنده‌ها  به  پیش  می‏برد،  پیدایش  حیات  و  زنده‌ها  بعد  از  آن‌که  زمین  را  برای  انسان  آماده‌کرده  است  جـاده‌ها  و  راه‌ها  را  در  زمین  برای  زندگی  مهیا  و  آماده  نموده  است‌:

(وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (11) . 

و  آن  کسی  که  از  سوی  آسمان‌،  آبی  به  اندازه‌ی  لازم  باراند.  ما  با  چنین  آبی  زمین  مرده  را  زندگی  بخشیدیم‌،  همین  گونه  (‌که  زمینهای  مرده  با  نزول  باران  زنده  گردانده  می‌شوند،  شما  نیز  زنده  گردانده  می‌شوید  و)  بیرون  آورده  می‌شوید،  (‌و  برای  حساب  و  کتاب  به  محشر  گسیل  می‌گردید)

آبی‌که  از  آسمان  نازل  مـی‌گردد،  هر  انسانی  آن  را  می‌شناسد،  و  هر  انسانی  آن  را  می‏بیند.  ولیکن  بیشتر  مردم  به  خاطر  طول  انس  و  الفت  به  آب  و  تکرار  آن‌،  از  کنار  این  واقعه‌ی  شگفت  می‌گذرند،  بدون  این  که  بیدار  شوند  و  بدون  این‌که  تکانی  بخورند.  ولی  محمّد  صلی الله علیه و سلم     فرستاده‌ی  خدا،  قطره‌های  آب  را  با  عشق  و  علاقه  وگرمی  و  شادی  دریافت  می‌کرد،  چون  این  قطره‌ها  از  سوی  خدا  به  ســوی  او  آمده  است‌.  چراکه  دل  زنده‌ی  او،  اثر  ساختار  خداوند  زنده  را  در  این  قطره‌ها  درک  و  فهم  می‌کرد،  و  دست  سازنده‌ی  او  را  می‌دید!  دل  به  خدا  رسیده  باید  این  چنین  قطرات  آب  را  بنگرد  و  ببیند،  و  قوانین  و  سنن  خدا  را  درگستره‌ی  این  هستی  لمس  نماید  و  بپساید.  چه  این  قطرات  زاده‌ی  همین  قوانین  و  سننی  است‌که  دست‌اندرکار  این  جهان  است‌.  چشم  خدا  آن  قطرات  را  می‌پاید  و  دست  خدا  در  ساختار  هر  بار  آن  و  در  هر  قطره‌ی  آن  دخالت  دارد.  از  حرارت  وگرمی  این  حقیقت  نمی‌کاهد،  و  تاثیر  آن  را  پائین  نـمی‌آورد،  این‌که  اصل  آب  بخاری  است‌که  از  زمین  بالا  می‌رود،  و  در  نواحی  فضا  انباشته  می گردد.  آیا  چه‌کسی  این  زمین  را  پدید  آورده  است‌؟  چه  کسی  در  بخار  خاصیت  بالا  رفتن  را  قرار  داده  است‌؟  چه‌کسی  حرارت  وگرما  را  بر  بخار  مسلط‌گردانده  است‌،  و  خاصیت  انباشته  شدن  بخار  در  اقطار  و  نواحی  فضا  را  به  بخار  بخشیده  است‌؟  چه  کسی  در  جهان  ویژگیها  و  خصائص  دیگری  را  به  ودیعت  نـهاده  است‌،  ویژگیها  و  خـصائصی‌که  بخار  انباشته  را  با  الکتریسیته  تلقیح  می‌کند،  الکتریسیته‌ای‌که  دارای  بار  مثبت  و  بار  منفی  است‌،  مثبت  و  منفی  همدیگر  را  جذب  می‌کنند،  سپس  تخلیه‌ی  الکریسیته  انجام  می‏پذیرد  و  آب  میبارد  و  پائین  می‌آید؟  الکتریسیته  چیست‌؟  این  چیست  و  آن  کدام  خصائص  و  اسراری  است‌که  همه  و  همه  به  بارش  آب  منتهی  می‌شوند؟  ما  توده‌های  سنگینی  از  علم  و  دانش  را  بر  ذهن  و  شور  خود  می‌اندازیم‌،  و  این  توده‌های  سنگین  ما  را  از  تاثیر  نغمه  و  نوای  این  جهان  شگفت  بازمی‌دارد،  به  جای  این‌که  از  علم  و  دانش‌،  شناخت  و  معرفتی  به  هم  رسانیم‌که  ذهن  و  شعور  ما  را  تیز  و  هوشیار،  و  دلهای  ما  را  رقیق  و  لطیف  و  بیدار  گرداند!

(وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ).

و  آن  کسی  که  از  سوی  آسمان‌،  آبی  به  اندازه‌ی  لازم  باراند

آب  به  اندازه‌ی  لازم  و  سنـجیده  و  برکشیده  است‌.  زیاد  نمی‌شود  تا  غرق‌گرداند،  وکم  نمی‌گردد  تا  زمین  بخشکد  و  حیات  از  میان  رود.[2]  ما  این  هماهنگی  و  همآوائی  شگفت  را  می‏بینیم،  و  امروزه  ضرورت  آن  را  برای  پدید  آوردن  حیات  و  دوام  آن  همان‌گونه‌که  خدا  خواسته  است  می‌شناسیم‌.

 (فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتاً).

ما  با  چنین  آبی  زمین  مرده  را  زندگی  بخشیدیم‌.

(انشار)‌که  مصدر  فعل  (انشرنا)  است  به  معنی  زنده  گرداندن  و  حیات  بخشیدن  است‌.  حیات  به  دنبال  آب  پدیدار  می‏گردد.  هر  چیز  زنده‌ای  هم  از  آب  آفریده  شده  است‌[3].

 (کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ (11).

همین  گونه  (‌که  زمینهای  مرده  با  نزول  باران  زنده  گردانده  می‌شوند،  شما  نیز  زنده  می‌شوید  و)  بیرون  آورده  مـی‌شوید  (‌و  برای  حساب  و  کتاب  بـه  مـحـشر  گسیل  می‌گردید).

خدائی‌که  حیات  را  نخستین  بار  پدید  آورده  است‌،  به  همین  منوال  او  حیات  را  برمی‌گرداند  و  اعادت  می دهد.  خدائی‌که  زنده‌ها  را  نخستین  بار  از  زمین  مرده  بیرون  آورده  است‌،  به  همین  منوال  زنده‌ها  را  در  روز  قیامت  از  زمین  بیرون  می‌آورد  و  به  زندگی  اعادت  می‌دهد.  چه  برگشت  دادن  و  اعادت  بخشیدن،  از  آغاز گرداندن  و  از  ابتداء  سر  دادن  آسان‌تر  و  ساده‌تر  است‌،  و  برای  خدا  این  کار  اصلا  مشکل  و  دشوار  نیست‌.

گذشته  از  این‌،  همین  چهارپایانی‌که  بخشی  از  آنها  را به  خدا  و  بخشی  از  آنها  را  به  غیر  خدا  اختصاص  می‌دهند،  خداوند  آ‌ن  چهارپایان  را  برای  این  کار  نیافریده  است‌،  بلکه  چهارپایان  را  آفریده  است  تا  جزو  نعمتهای  خدا  برای  مردمان  باشد.  بر  آنها  سوارگردند  همان‌گونه ‌که  بر  کشتیها  سوار  می‌گردند،  و  خدا  را  در  برابر  تسخیر  هر  دو  نوع  سپاسگزاری‌کنند،  و  نعمت  خدا  را  بدانگونه  پذیره  گردند  که  می‌سزد:

 (وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ (12) لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (13) وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ (14).

و  همان  کسی  است  که  همه‌ی  جفتها  (‌و  نرها  و  ماده‌ها،  اعم  از  انسانها  و  حیوانها  و  گیاه‌ها)  را  آفریده  است  و  برای  شما  از  کشتیها  و  چهارپایان  مرکبـهائی  تهیه  دیده  است  که  بر  آنها  سوار  می‌گردید  (‌و  راحت  و  سریع  راه  را  طی  می‌کنید  و  بدینجا  و  آنجا  می‌روید.  خدا  این  مراکب  را  آفریده  است‌)  تا  این  که  بر  پشت  آنها  قرار  بگیرید،  و  هنگامی  که  بر  آنها  سوار  شدید  نعمت  پروردگار  خود  را  یاد  کنید  و  بگوئید:  پاک  و  منزه  خدائی  است  که  او  اینها  را  به  زیر  فرمان  ما  درآورد،  وگرنه  ما  بر  (‌رام  کردن  و  نگهداری‌)  آنها  توانائی  نـداشتیم‌،  و  مـا  به  سوی  پروردگارمان  بازمی‌گردیم  (‌و  حساب  و  کتاب  نحوه‌ی  زندگی  دنیای  خود  را  بازپس  می‌دهیم)‌ ‌.

زوجیت  اساس  حیات  است‌،  همان‌گونه  که  این  آیه  بدان  اشاره  می‌کند.  همه‌ی  زنده‌ها  نر  و  ماده  دارند.  حتی  یک  سلول  نخستین  نیز ویژگیهای  مذکر و مونث  را  با  خود  برمی‏دارد.  بلکه  گذشته  از  این‌،  زوجیت  پایه  و  اساس  سراسر  جهان  است  نه  تنها  پایه  و  اساس  حیات  و  بس،  زمانی‌که  پایه  و  اساس  جهان  را  اتم  بدانیم،  اتمی‌که  از  الکترون  با  بار  منفی  و  از  پروتون  با  بار  مثبت  تشکیل  گردیده  است‌،  همان‌گونه  که  پژوهشهای  طبی  تا  کنون  بدان  اشاره  دارد.

به هر  حال  زوجیت  در  جانداران‌،  هویدا  و  پیدا  است‌.  خداکسی  است‌که  همه‌ی  زوجها  را  در  انسان  و  غیر  انسان  آفریده  است‌:

(وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْفُلْکِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْکَبُونَ(12).

   و  برای  شما  از  کشتیها  و  چهارپایان  مرکبهائی  تهیه  دیده  است‌که  برآنها  سوارمی‌گردید  (‌و  راحت ‌و  سریع  راه  را  طی  می‌کنـد  و  بدینجا  و آنجا  می‌روید) .

یزدان  سبحان  با  این  اشاره  نعمت  خود  را  به  مردمان  تذکر  می‌دهد،  و  به  یادشان  می‌آوردکه  با  برگزیدن  ایشان  برای  خلافت  این  زمین‌،  و  با  مسخرکردن  نیروها  و  انرژیهای  زمین  برایشان،  چه  نعمــت  بزرگ  بدیشان  داده  است  و  چه  لطـفی  بدانان ‌کرده  است‌.  آنگاه  ایشان  را  رهنمود  و رهنمون  می‌کند  به  ادب  واجبـی‌که  باید  در  شکر  این  نعمت  و  شکر  این ‌گزینش  داشته  باشند،  و  هر  زمان  نعمت  پـدیدار  و  نمودار  آمد  باید  دهنده‌ی  نعــمت  را  یادکرد،  تا  دلها  با  خدا  ارتباط  و  تماس  داشته  باشند  به  هنگام  هر  حرکتی  و  جنبشی‌ که  در  زندگی  روی  مـی‌دهد:

(لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (13).   

 (خدا  این‌ مراکب  را  آفریده  است‌)  تا  این  که  برپشت  آنها  قرار  بگیرید،  و  هنگامی  که  برآنها  سـوار  شدید نعمت  پروردگار  خود  را  یاد  کنید  وبگوئید:  پاک ‌و منزه  خدائی  است  که  او اینها  را  به  زیر  فرمان ‌ما  درآورد،  و گرنه  ما  بر  (‌رام  کردن  و  نگهداری‌)  آنها  توانائی  نداشتیم‌.

ماکه  نمی‌توانیم  نعــمت  خدا  را  با  نـعمـت  همسان  آن  پاسخ  بگوئیم‌،  و بلکه  جز شکر نعـمـت‌،  پاسخ  نعمت  خدا  را  با  چیزی‌ می‌توانیم  بگوئیم.

گذشته  از  این‌،  باید  به  یاد  آورندکه  بعد  از  خلافت  در  زمین  به  سوی‌ پروردگارشان  برمـی‌گردند  تا  ایشان  را  در  برابر کارهائی‌که  در  مدت  این  خلافت‌کرده‌اند  پاداش  بدهد،  خلافتی‌که  در  آن  خدا  با  نعمتهای  خود  بدیشان  توشه  داده  است  وکمک  و  یاری‌کرده  است‌،  و  در  مدت  خلافت‌،  نیروها  و انرژیهائی  را  مسخر  ایشان  نبوده  است‌.

 (وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ (14).

و ما  به  سوی  پروردگارمان  باز می‌گردیم ‌(‌و  حساب  و کتاب  نحوه‌ی  زندگی  دنیای  خود  را  بازپس  می‌دهیم)‌.

این  است  ادب  لازم  در  برابر  نعمت‌ دهنده‌.  خدا  آن  را  خطاب  به  ما  می‌گوید  تا  اورا  به  یادآوریم  هر  زمان‌که  بهره‌مند  شدیم  از  نعمتـی‌که  ما  را  در  برمی‌گیرد،  و  ما  در  میان  آن  غلط  میخوریم  .  .  .  وچه  بسا  سپس  آن  را  فراموش  می‌کنیم‌!..

ادب  اسلامی  دراین  باره  پیوند  استواری  با  تربیت  دل  و  زنده گرداندن  درون  دارد.  ادب  اسلامی  تنها  مراسم  و  شعارهائی  نیست‌که  هنگام  سوار  شدن  برکشتی  و  چهارپایان  انجام‌ گیرد  و گفته  شود،  و  تنها  جمله‌ها  و  عبارتهائی  نیست‌که  برزبان  رود.  بلکه‌ادب  اسلامی  زنده  نگاه  داشتن  ذهن  و  شعو‌ر و دل  و درون  است  تا  حقیقت  خدا  را،  و  حقیقت  پیوند  موجود  میان  خدا  ومیان  بندگانش  را  احساس‌کند،  و  دست  خدا  را  در  هرچیزی  احساس‌کندکه  مردمان  را  احاطه  می‌کند  و  خدا  آنها  را  دراختیارشان  می‏گذارد،  و  در  هر  چیزی‌که  از  آن  بهره‌مند  می‌گردند.  این  هم  محض  فضل  و  لطف  است‌،  و  ازسرنعمت  بخشیدن‌است‌،  نعــمت  بدون  عوض ‌و  مقابلی  از  سوی  مردمان‌.  چرا که  مردمان  توان  این  را  ندارندکه  با  چیزی  عوض  نعـمـت  خدا  را  بدهند  و  درقبال  فضل  او  پرداخت  نمایند. گذشته  از  این‌،  ذکر  ادب  اسلامی  بدان  خاطر  است‌که  دلهایشان  از  ملاقات  خدا  در  پایان ‌کار دنیا  برای  حساب  و کتاب  پـس  دادن  بترسد  و  برخو‌ف  و  هراس  ماندگار  بماند  .  .  .  این  احساسها  تضمین  می‌کندکه  دل  انسان  بیدار  و  هشیار  و  حساس  بماند  و  بداندکه  خدا  انسان  را  در  همه‌ی  احوال  و  اوضاع  می‌پاید  و  دیده‌بانی  می‌نماید.  لذا  انسان  نباید  جامد  و  راکد  بماند  و  به  رکود  و  جمود  و غفلت  و  نسیان  بگراید  وتکیه  نماید.

بعـد  از آن‌،  قرآن  افسانه‌ی  فرشتگان  و  الهـه  شمردن  و  خداگونه  دانستن  ایشان  را  چاره‌جوئی  می‌نماید.  عربها  فرشتگان  را  به‌گمان  خـود  دختران  خدا  می‌دانستند!  در  حالی‌که  فرشتگان  بندگان  یزدانند:

وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ (15) أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ (16) وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ (17) أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ (18) وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ (19) وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (20) أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (21) بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ (22)‏ وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (23) قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ (24) فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (25)   

مشرکان  از  میان  بندگان  یزدان‌،  برخی  را  پاره‌ای  از  او  می‌دانند  (‌چرا  که  فرشتگان  را  دختران  خـدا  قلمداد  می‏کنند  و  فرزند  هم  جزئی  از  وجود  پدر  و  مادر  است  که  به  صورت  نطفه  از  آنان  جدا  می‌شود)‌.  واقعاً  انسان  بس  ناسپاس  و  کفرپیشه‌ی  آشکاری  است‌.  آیا  از  میان  چیزهائی  که  خدا  می‌آفریند،  دختران  را  برای  خـود  برگزیده  است  و  پسران  را  ویـژه‌ی  شما  کرده  است‌؟  در  حالی  که  هرگاه  یکی  از  آنان  را  به  همان  چیزی  مژده  دهند  که  نظیر  و  شبیه  برای  خدای  مهربان  می‌سازد،  حضور  داشته‌اند  و  خلقتشان  را  مشاهده  نـموده‌اند؟‌!  اظهار  و  گواهی  ایشان  (‌بـر  این  عقیده‌ی  بـی‌اساس‌،  در  نامه‌های  اعمالشان‌)  ثبت  و  ضبط  می‌شود  و  (‌در  روز  قیامت‌،  از  سوی  خدا)  بازخواست  می‌گردند.  و  می‌گویند:  اگر  خدا  می‌خواست  ما  فرشتگان  را  پرستش  نمی‌کردیم‌.  آنان  کم‌ترین  اطلاع  و  کوچکترین  خبری  از  این  (‌رضایت  الهی‌)  ندارند!  ایشان  سخنانشان  جز  بر  پایه‌ی  حدس  و  گمان  و  تخمین  نیست‌.  یا  این  که  ما  کتابی  را  پیش  از  این  قرآن‌،  بدانان  داده‌ایم  و  آنان  بدان  چنگ  زده‌اند  (‌و  آن  کتاب  افتراء  ایشان  را  تایید  می‌کند؟‌)‌.  بلکه  ایشان  می‌گویند:  ما  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یافته‌ایم  و  ما  نیز  بر  پی  آنان  می‌رویم  (‌و  راه  بت‌پرستی  را  در  پیش  می‌گیریم‌)‌.  همین‌گونه  در  هیچ  شهر  و  دیاری  پیش  از  تو  (‌پیغمبر)  بیم‌دهنده‌ای  مبعوث  نکرده‌ایم  مگر  این  که  متنعمان  (‌خوشگذران  و  مغرور  از  ثروت  و  قدرت‌)  آنجا  گفته‌اند:  ما  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یافته‌ایم  (‌که  بت‌پرستی  را  بر  همگان  واجب  کرده  است‌)  و  ما  هم  قطعاً  (‌بر  شیوه‌ی  ایشان  ماندگار  می‌شویم  و)  به  دنبال  آنان  می‌رویم‌.  (‌پیغمبرشان  بدیشان‌)  می‌گفت‌:  آیا  اگر  من  آئینی  را  هم  برای  شما  آورده  باشم  که  از  آئینی  هدایت‌بخش‌تر  باشد  که  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آن  یافته‌اید  (‌باز  هم  از  گذشتگان  خود  پیروی  می‌کنید  و  بر  بت‌پرستی  خویش  می‌روید  و  دست  به  دامان  تقلید  می‌شوید؟‌)‌.  می‌گفتند:  (‌آری‌!  چنین  است  و)  اصلا  ما  بـه  چیزی  که  (‌با  خود  آورده‌اید  و)  بدان  مامور  و  مبعوث  شده‌اید،  باور  نداریم‌)‌.  پس  ما  از  ایشان  انتقام  گرفته‌ایم  (‌و  آنان  را  به  مجازات  سخت  دنیوی  گرفتار  ساخته‌ایم‌.  ای  مخاطب  اندیشمند)  بنگر  عاقبت  کار  تکذیب‌کنندگان  (‌پیغمبران‌،  به  کجا  کشیده  است  و)  چگونه  شده  است‌.  قرآن  این  افسانه  را  از  هر  سو  احاطه  می‌کند،  و  در  درون  جانهایشان  با  آن  از  هر  سو  رویاروی  می‏گردد،  و  هیچ  سواخ  بازی  را  باقی  نمی‏گذارد،  مگر  این‌که  آن  را  از  ایشان  می‌گیرد.  در  همه‌ی  اینها  با  منطق  خودشان  و  با  مسلمات  خودشان  و  با  واقعیت  زندگی  خـودشان‌، یا  ایشان  رویاروی  می‌شود.  آنان  را  از  سرنوشت  پیشینیانی  آگاه  می‌سازدکه  بسان  ایشان  رویاروی  حق  و  حقیقت  ایستاده‌اند،  و  سخنانی  همچون  سخنان  ایشان  را  گفته‌اند.

از  به  تصویرکشیدن  ناچیزی  و  نادرستی  این  افسانه  می‌آغازد،  و کفر  صریح  موجـود  در  همچون ‌گفتاری  را  ذکر  می‌کند:

   (وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ (15) .

مشرکان  از  میان  بندگان  یزدان‌،  برخی  را  پاره‌ای  از  او  مـی‌دانند  (‌چرا  که  فرشتگان  را  دختران  خدا  قلمداد  می‌کنند  و  فرزند  هم  جزئی  از  وجود  پدر  و  مادر  است  که  به  صورت  نطفه  از  آنان  جدا  می‌شود)‌.  واقعاً  انسان  بس  ناسپاس  و  کفرپیشه‌ی  آشکاری  است‌.

فرشتگان  بندگان  یزدانند.  نسبت  فرزندی به  فرشتگان  دادن‌،  معنیش  این  است‌که  ایشان  را  از  صفت  عبودیت  و  بندگی  شستن  و کنار  زدن‌،  و  ایشان  را  به  قرابت  ویژه‌ای  با  خدا  نسبت  دادن‌.  در  حالی‌که  فرشتگان  بندگان  یزدان  بسان  سائر  بندگانند.  دیگر  هیچ  چیزی  ایجاب  نمی‌کندکه  فرشتگان  را  به  صفتی  جدای  از  صفت  عبودیت  و  بندگی  در  پیوندشان  با  خداوندگارشان  و  با  آفریدگارشان  اختصاص  داد.  هر  آفریده‌ای  از  آفریدگان  یزدان  بندگان  او  هستند  و  خالصانه  و  مخلصانه  عبودیت  و  بندگی  را  انجام  می‌دهند.  انسانی‌که  همچون  ادعائی  دارد،  قرآن  با  نسبت‌ کفر  صریح  و  بدون  شبهه‌ای  بدو،  وی  را  سرکوب  می‌سازد:

  (اِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ مُّبِینٌ (15).

واقعا  انسان  بس  ناسپاس  و  کفرپیشه‌ی  آشکاری  است‌. 

آنگاه  با  منطق  خودشان  و  با  عرف  خودشان  با  ایشان  گفتگو  و  استدلال  می‌کند،  و  یاوگی  و  پوچی  ادعایشان  را  به  باد  تمسخر  می‌گیرد،  ادعائی‌که  در  باره  فرشتگان  داشتند  و  ایشان  را  به د‌خترانی  تصور  می‌کردند  و  به  خدا نسبتشان  می‌دادند:

(أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاکُم بِالْبَنِینَ (16).

    آیا  از  میان  چیزهائی  که  خدا  می‌آفریید،  دختران  را  برای  خود  برگزیده  است  و  پسران  را  ویژه‌ی  شما  کرده  است‌؟‌.

 وقتی‌که  خداوند  سبحان  فرزندانی  را  می‌گیرد،  او  چرا  باید  دختران  را  برای  خود  برگزیند،  و  پسران  را  خاص  ایشان  سازد؟  آیا  سزاوار  است  هـچون  گمانی  را  ببرند،  در  صورتی‌که  آنان  تولد  دختران  را  برای  خود  نمی‌پسندند  و  از  زادن  دختران  برای  خودشان  بدحال  مـی‌گردند:

(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ (17).  

در  حالی  که  هرگاه  یکی  از  آنان  را  به  همان  چیزی  مژده  دهند  که  نظیر  و  شبیه  برای  خدای  مهربان  می‌سازد،  چهره‌اش  (‌از  فرط  ناراحتی‌)  سیاه  می‌شود  و  مملو  از  خشم  و  کین  می‌گردد!.

آیا  سزاوار  انسانها  چنین  نیست‌،  و  ادب  آنان  با  یزدان  سبحان  نمی‌طلبدکه  به  خداکسی  را  نسبت  ندهندکه  خو‌دشان  وقتی‌که  به  زادن  آن  مژده  داده  می‌شوند  چهره‌هایشان  از  بدحالی  سیاه  می‌شود،  بدحالی  درونی‌ای ‌که  از  تصریح  آن  فراتر  و  نمودارتر  است  و  هرچند که  بدحالی  خود  را  پنهان  و  خشم  خود  را  قورت  می‌دهند،  ولی  اندکی  می‌ماندکه  از  ناراحتی  بترکند؟‌ا  آیا  سزاوار  انسانها  و  ادب  ایشان  با  خدا  نمی‌طلبدکه  به  یزدان  سبحان  نسبت  ندهند کسی  راکه  در  زینت  و  زیور  و  رفاه  و  آرایش  و  آسایش  بزرگ  می‏گردد،  و  توان  ستیز  و  پیکار  و  مجادله  و  مباحثه  را  ندارد،  در  صورتی‌که  خود  همین  انسانها  در  محیط  خود  برای  سوارکاران  و  سخنوران  مرد  جشن  می‌گیرند؟!

در  اینجا  یزدان  سبحان  با  منطق  خودشان  با  ایشان  به  استدلال  می‌پردازد،  و  آنان  را  شرمنده  می‌دارد  با  برگزیدن  چیزی‌که  خودشان  نمی‌پسندند  و  آن  را  به  خدا  نسبت  می‌دهند.  چرا  نباید  آنان  چیزی  را  برگزینند  و  به  خدا  نسبت  دهندکه  می‌پسندند  و  نیکویش  می‌دانند  و  از  وجودش  شاد  و  مسرور  می‌گردند،  اگر  مجبورند  چنین  کاری  را  بکنند  و  همچون گزینش  و  انتخابی  را  داشته  باشند؟‌!

آنگاه  ایشان  را  و  افسانه‌ی  آنان  را  از  ناحیه‌ی  دیگری  محاصره  می‌کند.  ایشان  ادعاء  می‌کردند  که  فرشتگان  ماده  هستند.  آیا  این  ادعاء  را  به  استناد  چه  چیز  دارند؟

(وَجَعَلُوا الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ (19)

   آنان  فرشتگان  را  که  بندگان  خدای  مهربانند،  مونث  بشمار  می‌آورند  (‌و  دختران  خدا  قلمداد  می‌نمایند!)‌.  آیـا  ایشان  به  هنگام  آفرینش  فرشتگان  حضور  داشته‌اند  و  خلقتشان  را  مشاهده  نموده‌اند؟‌!  اظهار  و  گواهی  ایشان  (‌بر  این  عقیده‌ی  بی‌اساس‌،  در  نامه‌های  اعمالشان‌)  ثبت  و  ضبط  می‌شود  و  (‌در  روز  قیامت‌،  از  سـوی  خدا)  بازخواست  می‌گردند.

آیا  آنان  بر  آفرینش  فرشتگان  حاضر  بوده‌اند؟  این  است  که  دانسته‌اندکه  فرشتگان  ماده  هستند؟  چه  دیدن  حجت  و  دلیلی  است‌که  صاحب  آن  سزاوار  است  بر  آن  تکیه  کند.  ایشان  نمی‌توانندگمان  برند که  آفرینش  فرشتگان  را  دیده‌اند.  ولیکن  ایشان  بدین  امر  گواهی  می‌دهند  و  آن  را  ادعاء  می‌کنند.  پس  باید  مسوولیت  این‌ گواهی  را  بپذیرند  و  پاسـخگوی  آن  باشند،  هرچندکه  آنان  بر  آفرینش  فرشتگان  حاضر  نبوده‌اند:

 (سَتُکْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ).

اظهار  و  گواهی  ایشان  (‌بر  این  عقیده‌ی  بی‌اساس‌،  در  نامه‌های  اعمالشان‌)  ثبت  و  ضبط  می‌شود  و  (‌در  روز  قیامت‌،  از  سوی  خدا)  بازخواست  می‌گردند.

آنگاه  این  تهمت  و  افتراء  را  دنبال  می‌کند  و  جدال  و  ستیز  و  معذرت  ایشان  را  پیجوئی  و  تعقیب  می‌نماید،  جدال  و  ستیز  و  معذرتی‌که  پیرامون  این  تهمت  و  افتراء  می‌سازند  و  آن  را  ترتیب  می‌دهند:

 (وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (20).

و  می‌گویید:  اگر  خـدا  مـی‌خواست  ما  فرشتگان  را  پرستش  نمی‌کردیم‌.  آنان  کم‌ترین  اطلاع  و  کوچک‌ترین  خبری  از  این  (‌رضایت  الهی‌)  ندارند!  ایشان  سخنانشان  جز  بر  پایه‌ی  حدس  و  گمان  و  تخمین  نیست‌.

آنان  تلاش  می‌کنند  بگریزند،  زمانی‌که  دلائل  و  براهین  ایشان  را  محاصره  می‌کند،  و  افسانه‌ی  آن  سقوط  می‌کند  و  بر  دستهایشان  می‌ماند  و  خریداری  نخواهد  داشت‌.  بدین  هنگام کار  را  به  مشیت  و  خواست  خدا  حواله  می‌دارند،  و  گمان  می‏برند  که  خدا  راضی  است  که  آنان  فرشتگان  را  بپرستند.  اگر  خدا  از  عبادت  ایشان  برای  فرشتگان  راضی  نبود  نمی‌گذاشت  ایشان  فرشتگان  را  پرستش  نمایند،  و  ایشان  را  از  این  کار  سخت  بازمی‌داشت!

این‌گفتار،  نیرنگ ‌کردن  با  حقیقت  است‌.  بلی  هر  چیزی  که  درگستره‌ی  این  هستی  روی  می‌دهد  برابر  مشیت  و  خواست  خدا  صورت  می‌پذیرد  و  انجام  می‌گیرد.  این  حق  است‌.  ولیکن  از  زمره‌ی  مشیت  و  خواست  خدا  این  است‌که  به  انسان  قدرت  این  را  داده  است  که  بتواند  هدایت  را  یا  ضلالت  را  اختیارکند  و  برگزیند.  و  خدا  او  را  مکلف‌کرده  است‌که  هدایت  را  اختیارکند  و  برگزیند،  و  خدا  از  او  بدین  راضی  و  خشنود  است  و  از  او  این  را  می‌پسندد،  وکفر  و  ضلال  را  از  او  نمی‌پسندد  و  از  آن  خشنود  نیست‌.  مشیت  و  اراده‌ی  خدا  انسان  را  به  گونه‌ای  آفریده  است‌که  پذیرای  هدایت  شود  یا  به  سوی  ضلالت  رود  و  گمراه  گردد.

آنان  وقتی‌که‌کار  را  به  مشیت  و  اراده‌ی  خدا  حواله  می دارند،  در  اصل ‌کورکورانه  دست  و  پا  می‌زنند.  چرا  که  ایشان  یقین  و  اطمینان  ندارندکه  خدا  خواسته  است  فرشتگان  را  بپرستند.  آخر  یقین  و  اطمینان  ازکجا  به  سراغ  ایشان  می‌آید؟

(مَّا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ (20).

 آنان  کم‌ترین  اطلاع  و  کوچک‌ترین  خبری  از  این  (‌رضایت  الهی‌)  ندارند!  ایشان  سخنانشان  جـز  بر  پایه‌ی  حدس  و  گمان  و  تخمین  نیست‌.

آنان  به  دنبال  اوهام  راه  می‌افتند  و  ازگمانها  پیروی  می‌کنند.

(أَمْ آتَیْنَاهُمْ کِتَاباً مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ (21) .

یا  این  که  ما  کتابی  را  پیش  از  این  قرآن‌،  بدانان  داده‌ایم  و  آنان  بدان  چنگ  زده‌اند  (‌و  آن  کتاب  افتراء  ایشان  را  تایید  می‌کند؟)‌ .

آنان  بدان‌کتاب  در  ادعای  خود  استناد  می‌کنند،  و  در  پرستش  خود  بدان‌کتاب  تکیه  می‌نمایند.  به  حقایقی‌ که  در آن  است  چنگ  می‌زنند.  و  به  دلائل  و  براهین  موجود  در  آن‌که  در  پیش  خـود  دارند  تکیه  می‌کنند!!!

بدین  منوال  از  این  ناحیه  سر  راه  را  بر  ایشان  می‏گیرد،  و  بدیشان  همچنین  پیام  می‌دهدکه  در  عقائد  نباید  کورکورانه  دست  و  پا  زد  و  ناسنجیده  پیشرفت  رفت‌.  در  عقائد  نباید  به  ظن  و گمان  جنگ  زد  و  به  دنبال  اوهام  روان  شد.  بلکه  عقائد  ازکتاب  خدا  برگرفته  می‌شود،  و  هرکه  آن‌کتاب  بدو  می‌رسد  باید  بدان  چنگ  بزند  و  تمسک  بجوید.

تا  بدین  حدو  مرز،  پرده  از  یگانه  سند  اعتقادشان  برمی‏دارد،  اعتقاد  بدین  افسانه‌ی  پو‌ح  و  بی‌پایه  و  مایه‌ای  که  متکی  به  مشاهده‌ای  نیست‌،  و  انجام  عبادت  باطلی‌که  مستند  به‌کتابی  نمی‌باشد:

 (بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ (22).‏

بلکه  ایشان  میگویند:  مـا  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یافته‌ایم  و  ما  نیز  بر  پی  آنان  می‌رویم  (‌و  راه  بت‌پرستی  را  در  پیش  می‌گیریم) .

این  هم‌ گفتاری  است‌که  باید  آن  را  به  تمسخرگرفت  و  بدان  خندید،گذشته  از  این‌که  پوچ  و  یاوه  است  به  نیروئی  تکیه  ندارد.  این گفتار  تنها  تقلید  است  و  برای  تقلید  است‌،  تقلیدی ‌که  تدبر  و  تفکر‌ی  و  حجت  و  دلیـلی  به  همراه  ندارد.  تصـویر  ایشان  تصویر  ننگینی  است‌،  به  تصویرگله‌ای  می‌ماند که  به  هرکجا  آنها  را  برانند  راه  می‌افتند  و  می‌روند،  و  نمی‌پرسند:  به  کجا  می‌رویم‌؟  خودشان  هم  نشانه‌های  راه  را  نمی‌دانند!

اسلام  رسالت  آزادی  اندیشه  و  آزادی  عقل  و  شور  است‌.  این  رسالت  چنین  تقلید  ننگینی  را  نمی‌پذیرد  و  به  رسمیت  نمی‌شناسد،  و تقلید  از  پدران  و نیاکان  ناشی  از  عزت  بزهکارانه  و  برخاسته  از  غرور گناه  را  قبول  ندارد.  باید  سند  داشت‌.  باید  به  تدبر و  تفکر  نشست‌.  آنگاه  گزینشی  مبنی  بر  ادراک  و  یقین  داشت‌.

در  پایان  این  چرخش  وگردش‌،  سرنوشت‌کسانی  را بدیشان  نشان  می‌دهد  و  جلو  چشمانشان  می‌داردکه  سخنی  بسان  سخن  ایشان  را  می‏گویند  و  راه  ایشان  را  در  تقلید کو‌رکورانه  و  رویگردانی  از  حق  و  حقیقت  و  تکذیب  پیغـمـبران  می‌پویند،گذ‌شته  از  این‌که  برکار  خود  پـافشاری  می‌کنند  و  اصرار  دارند،  هرچندکه  خدا  عذرشان  را  با  ذکر دلیل  و  برهان خو‌استه  است  و  حجتی  برایشان  برجای  نگذاشته  است  و  حق  و  حقیقت  را 

برایشان  روشن  و  بیان  داشته  است‌.

 (وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (23) قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ (24) فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ (25).

همین‌گونه  در  هیچ  شهر  و  دیاری  پیش  از  تو  (‌پیغمبر)  بیم‌دهنده‌ای  مبعوث  نکرده‌ایم  مگر  این  که  متنعمان  (‌خوشگذران  و  مغرور  از  ثروت  و  قدرت‌)  آنجا گفته‌اند:  ما  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یـافته‌ایم  (‌که  بت‌پرستی  را  برهمگان  واجب  کرده  است‌)  وما  هم  قطعاً  (‌بر  شیوه‌ی  ایشان  ماندگار  می‌شویم  و)  به  دنبال  آنـان  می‌رویم‌.  (‌پیغمبرشان  بدیشان‌)  می‌گفت‌:  آیا  اگر  من  آئینی  را  هم  برای  شما آورده  باشم  که  ازآئینی  هدایت‌بخش‌تر  باشد  که  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آن  یافته‌اید  (‌باز  هم  از  گذشتگان  خود  پیروی  می‌کنید  و  بر  بت‌پرستی  خویش  می‌روید  و  دست  به  دامان  تقلید  می‌شوید؟‌)  می‌گفتند: (‌آری‌!  چنین  است  و)  اصلا  ما  به  چیزی  که  (‌با  خود  آورده‌اید  و)  بدان  مامور  و  مبعوث  شده‌اید،  باور  نداریم‌)‌.  پس  ما  از  ایشان  انتقام  گرفته‌ایم  (‌وآنان  را  به  مجازات  سخت  دنیوی  گرفتار  ساخته‌ایم‌.  ای  مخاطب  اندیشمند)  بنگر  عاقبت  کار  تکذیب‌کنندگان  (‌پیغمبران‌،  به  کجا  کشیده  است  و)  چگونه  شده  است‌.

  بدین  منوال  پدید  مـی‌آیدکه  سرشت  رویگردانان  از  هدایت  یکسان  است‌،  و  دلیل‌آنان  نیز تکراری  است‌:

 (إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ (23).

ما  پدران  و  نیاکان  خود  را  بر  آئینی  یافته‌ایم  (‌که  بت‌پرستی  را  بر  همگان  واجب  کرده  است‌)  و  ما  نیز  بر  پـی  آنان  می‌رویم  (‌و  راه  بت‌پرستی  را  درپیش  می‌گیریم)‌ .

در  آیـه‌ی  ٢٢  زخرف  (مهتدون)  و  در  آیه‌ی  ٢٣  آن  (‌مقتدون)  آمده  است‌،  و  هر  دو  تقریباً  دارای  معنی  یکسانی  هستند  .  .  .  بعد  از  آن  دلهایشان  بر  روی  این  تقلید  بسته  می‌شود،  و  خردهایشان  در  باره  هیچ  چیز  تازه‌ای  نمی‌اندیشد،  و  چشمان  دلشان  از  دیدن  چیز  تازه  کور  می‌شود،  هرچند  این  چیز  تازه  راهیاب‌تر  و  سزاوارتر  باشد  و  آشکارا  زبان  به  دلیل  و  برهان  بکشاید  و  آن  را  فریاد  دارد.  پس  از  این  مرحله‌،  جز  نابودی  و  تنبیه  این  سرشت  چیزی  نمی‌ماند،  سرشتی‌که  نمی‌خواهد  چشمان  خود  را  بازکند  تا  ببیند،  یا  دل  خود  را  بازکند  تا  احساس‌کند،  و  یا  خرد  خود  را  بازکند  تا  درک  و  فهم‌کند.

این  سرنوشت  و  سرانجام  آن  دسته  از  مردمان  است‌.  آن  را  بدیشان  نشان  می‌دهد  تا  پایان  راهی  را  ببیند که  آن  راه  را  در  پیش‌ گرفته‌اند  و  طی  می‌کنند.


 

[1]  مراد لایه‌ی اوزن یا آتمسفر زمین است. (مترجم).

[2]  ‌در  عصر  حاضر،  دانشمندان ‌موفق  به‌ ضبط  و  ثبت  و  مقدار  باران  نازل  شده  در  سطح  جهان  گردیده‌اند.  در  هر  ثانیه  بر  روی‌کره‌ی  زمین‌،  هفده  میلیون  تن  باران  می‌بارد که  مساوی  با  ٥٣٦ تریلیون‌(536000  میلیارد)  تن  در  سال  است‌.و  این  رقمی  است  ثابت ‌و  لایتغیر.  (‌مترجم)

[3]  نگا: انبیاء/30 (مترجم).