مکی است؛ ترتیب آن 38؛ آیات آن 88
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ ١﴾.
صاد؛ از جملۀ حروف مقطّعات است و خداوند متعال به معنایش داناتر میباشد؛ هر چند میدانیم که معناهای ارزنده دارد. الله پاک به کتاب بزرگش که در آن موضوعاتی چون موعظۀ بندگان، یادآوری از روز بازگشت، نصیحت و تشویق به توشهگرفتن و آمادگی برای روز رستاخیز آمده سوگن یاد کرده است.
﴿بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ ٢﴾.
اما کافران از هدایت الهی در کبر و غرور به سر میبرند، زیرا با خداوند بزرگ و رسولش مخالفت میورزند، از حدود اوتعالی تجاوز میکنند و از شریعتش روگردانند.
﴿کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ ٣﴾.
خداوند عزوجل امّتهای بسیاری را پیش از این امّت به سبب کفر به هلاکت رساند. آنان در هنگام نزول عذاب ناله و زاری کردند، به پروردگار یقین نمودند و توبۀ خویش را اعلان داشتند، اما زمان توبه گذشته بود و راه نجات و فرار از عذابی که آنان را گرفته بود وجود نداشت.
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ ٤﴾.
کافران از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعجّب کردند و گفتند: چرا انسانی چون ما است و فرشتهای نیست؟! باز علاوه کردند که او در سخنانش دروغگوست، قومش را جادو کرده و از جانب خداوند عزوجل مبعوث نشده است.
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ ٥﴾.
چگونه این پیامبر، خدایان متعدّد را یک خدا مقرّر داشته است؟! بدون شک آنچه که که آورده و فرا خوانیش به سوی خداوند عزوجل کار عجیبی است که عقل آن را به علّت غرابتش نمیپذیرد.
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ ٦﴾.
بزرگان و سرکردههای کافران رفتند و برادران خویش را که اهل شرک و تکذیب بودند به شرک ورزیدن، استقامت بر دین باطل و عبادت خدایان متعدّد تشویق کردند. آنان استدلال مینمودند که آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سویش فرا میخواند مطلب برنامهریزی شدهای است که با آن برتری و سرکردگی روی زمین را اراده دارد.
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ ٧﴾.
ما در نزد پدران و اجداد پیشین خود و در آیین نصرانیت چنین دعوتی را نشنیدهایم که به سوی توحید در عبادت خداوند عزوجل فراخواند. بناءً این دعوت جز دروغ، بهتان و افترا چیز دیگری نیست.
﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ ٨﴾.
چگونه محمّد از میان ما به رسالت مخصوص شده است، در حالی که او هم مانند ما انسانی است که بر ما امتیازی ندارد و از ما پایینتر است؟ بلکه کافران از فرود آمدن وحی از جانب خداوند عزوجل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شکّ و تردید قرار دارند. این طرز فکر آنان بدین سبب بود که از عذاب الهی نچشیدند و از این رو رسالتش را حقیر شمردند و اگر به عذاب گرفتار میشدند به کتاب الهی تکذیب نمیکردند.
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ ٩﴾.
آیا خزانههای فضل و رحمت خداوند عزوجل در نزد کافران قریش است؟ خزانههای خداوندی که در پادشاهیاش با عزّت و در قهر خویش غالب است، خدای بخشندهای که به هر یک از بندگانش که بخواهد از فضل و احسانش بیحساب بخشش میکند؛ حال آنکه اگر آنان مالک خزانهها میبودند بخالت میورزیدند؟
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ ١٠﴾.
آیا گروه کافران به امور آسمانها و زمین سیطره دارند و در رحمت و روزی دادن، صاحب حکماند؛ یعنی به هر که اراده کنند میبخشند و از هر که بخواهند باز میدارند؟ اگر چنین است پس به راههایی که به آسمان منتهی میشود بالا روند و فرشتگان را از فرود آوردن قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازدارند.
﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ ١١﴾.
این کافران، لشکری هستند که به تکذیب رسالت میپردازند و در برابر حق شکست خوردهاند؛ همچنان که امّتهای تکذیب کنندۀ پیشین شکست خوردند و مغلوب شدند.
﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ ١٢﴾.
پیش از تکذیب کافران قریش، مردم دیگری چون قوم نوح، قوم عاد و فرعون که دارای لشکر نیرومند و وسایل فراون بودند پیامبران را تکذیب کردند.
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ ١٣﴾.
قبل از آنان قبیلۀ ثمود یعنی قوم صالح علیه السلام ، قوم لوط علیه السلام و صاحبان درخت بزرگ، یعنی قوم شعیب به تکذیب پیامبران پرداختند. این اقوام همه با همدیگر در ادامه بر کفر تعاون داشتند و در جنگ با پیامبران و دشمنی با حق همیاری میکرند.
﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ١٤﴾.
هر یک از این اقوام، پیامبر خویش را تکذیب کردند و در نتیجه از جانب خداوند عزوجل به خاطر کفر خویش مستحقّ مجازات شدند و عذاب آنان را فرا گرفت.
﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ ١٥﴾.
کافران نزول هلاکت را انتظار نمیکشند مگر فرا رسیدن یک بار دمیدن را که بازگشتی ندارد و چون فرا رسد برای آنان توبه و رجوع از گناهان وجود ندارد.
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ١٦﴾.
کافران با استهزا و تمسخر گفتند: پروردگارا! نصیبی که از عذاب برای ما در نظر است، پیش از قیام قیامت طور عاجل در دنیا بر ما مقرّر دار؛ زیرا آنان عذاب الهی را دور میشمردند.
﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ١٧﴾.
ای پیامبر! در برابر سخنانی که کافران دربارۀ تو و دعوتت میگویند صبر نما؛ مثل آنکه تو را شاعر و کاهن معرفی میدارند. الله تعالی تو را از چنین اوصافی نگهدارد از بندۀ خدا و پیامبر صالحش داود علیه السلام یاد آور و تسلّی شو؛ او که در اجرای امر خداوند عزوجل نیرومند بود، در مقابل دشمنان پروردگار دلیر بود و بر طاعت الهی استقامت داشت. همانا او به آفریدگار و مولایش بسیار رجوع میکرد و از گناهانش همیشه توبه مینمود.
﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨﴾.
خداوند عزوجل کوهها را برای داود علیه السلام مسخر ساخت و مطیع نمود؛ چنانکه هر صبح و شام با وی تسبیح میگفتند.
﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ ١٩﴾.
همچنان پرندگان را برای داود علیه السلام رام و مطیع ساخت؛ چنانکه در نزد او برای تسبیح گفتن جمع میشدند و به امرش منقاد بودند.
﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ ٢٠﴾.
خداوند پاشاهی داود علیه السلام را با هیبت و شکوه و با وسایل و لشکر، نیرومند ساخت و او را با نبوّت و علم و با سخن فیصل که حسن خطابه و عدالت در حکم را شامل بود کرامت بخشید.
﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ ٢١﴾.
ای پیامبر! آیا خبر داستان دو نفر متخاصم به تو نرسید؛ آنانکه بر بلندی محراب داود علیه السلام بالا رفتند در حالی که او به عبادت پروردگارش مصروف بود.
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ ٢٢﴾.
آنگاه که بطور ناگهانی به نزد داود علیه السلام رفتند و او از ایشان ترسید؛ زیرا آن دو نفر از وی اجازه نخواسته بودند. آنگاه برای داود علیه السلام گفتند: از ما نترس که ما کار بد و آزار تو را اراده نداریم، بلکه ما دو فرد متخاصم هستیم که یکی از ما حقّ یک دیگر را تلف کرده است. اکنون از تو میخواهیم که میان ما به عدل حکم کنی و در حکم خود ظلم ننمایی. ما را به نیکوترین راه و استوارترین مسیر رهنمایی کن.
﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ ٢٣﴾.
یکی از آن دو نفر گفت: این برادر من است که نود و نه گوسفند دارد، امّا من فقط یک گوسفند دارم. او توقّع دارد که گوسفند مرا هم با گوسفندانش یکجا سازد و برایم میگوید: این را به من بده و بر من با زبانش غالب شده است.
﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ ٢٤﴾.
داود علیه السلام گفت: به راستی که برادرت بر تو ستم روا داشته که از تو خواسته گوسفندت را برایش ببخشی بسیار شریکان بر یک دیگر ستم روا میدارند، حقّ شریک خود را تلف میکنند و انصاف ندارند مگر کسی که به خداوند عزوجل ایمان داشته باشد و از مولایش بترسد. چنین کسی عادل است نه جور میکند و نه بر کسی ستم روا میدارد. این گروه در میان مردم کمتر پیدا میشوند چون بیشتر مردم ستمگر و متجاوزاند. داود علیه السلام یقین کرد که خداوند عزوجل او را امتحان نمود تا با این خصومت بر موضوع دیگری استدلال شود. در این وقت داود علیه السلام از پروردگارش آمرزش خواست؛ برای مولایش سجده نمود و با ندامت، توبه گاری و رجوع به سوی وی برگشت.
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٢٥﴾.
خداوند عزوجل برای داود علیه السلام گناهش را آمرزید و توبهاش را پذیرفت، او را برگزید و مقرّبش ساخت و برایش نیکوترین جایگاه را در بهشتهای پر از نعمت مهیّا نمود.
﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ ٢٦﴾.
ای داود! خداوند عزوجل تو را در روی زمین خلافت بخشید و ولایت حکم میان مردم را به تو سپرد، پس در میان بندگان خدا به شریعت الهی حکم کن، در حکم میان مردم عدالت نما و در این امر خویشتن را از متابعت خواهشهای نفسانی دور دار و چنان مباش که خویشاوند را بر بیگانه دوست را بر دشمن ترجیح دهی، بلکه عمل به شریعت الهی بر تو لازم است؛ زیر اگر از خواهشهای نفس پیروی کنی تو را از راه مستقیم و از طریق حق بازمیدارد. به راستی که برای گمراهان و گمراه کنندگانی که مردم را از راه خدا و طاعت و هدایتش باز میدارند عذاب شدید و دردآوری در آتش دوزخ مهیّا شده است؛ زیرا آنان لقای حقتعالی را فراموش کردند، از روز قیامت غفلت ورزیدند و مراقبت پروردگار را از یاد بردند.
این آیه به حاکمان توصیه میدارد که از خداوند عزوجل بترسند، به شریعت اوتعالی حکم کنند و در حکم میان مردم حقتلفی ننمایند؛ زیرا در چنین صورتی از گمراهان و سرکشان به حساب میآیند.
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧﴾.
خداوند متعال آسمان و زمین و همه چیزهای میان آن دو را براساس حکمت بزرگی آفریده است و طبق پندار کافران بازی و بیهوده نیست. پس وای به حال کافران باد که بر الله عزوجل پندارهای نادرست دارند؛ زیرا آنان گمانهای بدی به حقتعالی دارند، به آیات الهی کافر شدند و پیامبرش را تکذیب کرند.
﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ ٢٨﴾.
چگونه خداوند عزوجل مؤمنان نیکوکار را مانند بدکاران مفسد در روی زمین قرار میدهد؟! یا چگونه حقتعالی پرهیزگاران نیکوکار را مانند بدکاران اشرار قرار میدهد؟! هرگز چنین نیست و این برابری عادلانه نمیباشد، بلکه عدل آن است که برای پرهیزگاران بر حسب اعمالشان پاداش داده شود و بد اعمالان مجازات شوند.
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩﴾.
قرآن کریم کتابی است که از جانب خداوند عزوجل بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. تلاوت آیات، تدبُر در مفاهیم و عمل به هدایاتش با برکت است و نفع بسیار و فواید بیشمار دارد. الله عزوجل آن را نازل کرده تا بندگان در آیاتش بیندیشند و با دلایلش هدایت شوند، و تا اینکه صاحبان عقلهای سلیم و فطرتهای معتدل در آیات این کتاب که به هر خیری دلالت میکند تفکّر نمایند.
﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ٣٠﴾.
خداوند سبحان برای داود علیه السلام به گونۀ امتنان و اکرام فرزندش سلیمان علیه السلام را عطا کرد تا با آن خورسند شود. سلیمان علیه السلام بندهای صالح و پیامبری با کرامت بود؛ زیرا به سوی پروردگار رجوع مینمود، بسیار آمرزش میخواست و توبه میکرد.
﴿إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ ٣١﴾.
یاد آور آنگاه که در هنگام عصر اسپان اصیل چراگاهی به سلیمان علیه السلام عرضه شد. در حالی که بر سه دست و پا ایستاده بودند و پای دیگر خود را به منظور زیبایی، و آمادگی برای تیزروی بالا گرفته بودند. سلمیان علیه السلام به آنها مصروف بود تا اینکه خورشید در افق غایب شد.
﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ ٣٢﴾.
آنگاه سلیمان علیه السلام گفت: من دوستی اسپان و مالها را بر نماز برای پروردگارم مقدّم داشتم تا خورشید غروب کرد و وقت نماز گذشت.
﴿رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ ٣٣﴾.
سلیمان علیه السلام امر کرد اسپان یادشدهای که بر او عرضه شده بود، دوباره عرضه شوند و بگذرند، خودش ساق پا و گردنهای آنها را مسح نمود و همه را در راه خدا وقف کرد و گفته شده که آنها را ذبح نمود.
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤﴾.
به یقین که خداوند عزوجل سلیمان علیه السلام را مورد امتحان قرار داد و نیمۀ وجود طفل ناقص الخلقتی را که از همسرش تولد شده بود بر تختش انداخت. این کار هنگامی صورت گرفت که او سوگند یاد کرده بود با همه همسرانش نزدیکی کند تا هر کدام پیکارجویی به دنیا آورد که در راه خدا به جهاد بپردازد، اما فراموش کرد که انشاءالله بگوید: وقتی با همه همسرانش نزدیکی نمود جز یکی از آنها هیچ کدام باردار نشدند، آنهم طفل نیمۀ ناقصی را به دنیا آورد. بعد از آن سلیمان علیه السلام از فراموشی نام پروردگار آمرزش خواست و به حقتعالی توبه نمود.
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥﴾.
سلیمان علیه السلام گفت: پروردگارا! گناهم را بیامرز و برایم پادشاهیی بزرگی عطا کن که در آن هیچکس با من شریک نباشد و کسی بعد از من چنین پادشاهیی نداشته باشد؛ زیرا تو عطای فراگیر و احسان بزرگ داری و بسیار بخشندهای.
﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ ٣٦﴾.
خداوند عزوجل دعای سلیمان علیه السلام را قبول کرد و برایش پادشاهیی را که خواسته بود عطا کرد. باد را برایش رام ساخت؛ چنانکه با شدّت و سرعت موافق امرش به هر جایی که اراده میکرد جریان مییافت.
﴿وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧﴾.
همچنان خداوند عزوجل شیطانها را تحت تسخیرش در آورده بود که در کارها از آنان استفاده میکرد چناچه بعضی خانهها و کاخها را عمارت میکردند و شماری به شناوری در دریا مهارت داشتند.
﴿وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨﴾.
امّا گروه دیگری از شیطانها که متمرّد و سرکش بودند در زنجیرها و حلقهها بسته شده بودند.
﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٣٩﴾.
این سلطنت بزرگ؛ پادشاهی باشکوه و عطای ویژه بخششی از جانب خداوند عزوجل برای سلیمان علیه السلام بود. برایش گفته شد که ای سلیمان! از این نعمتها برای هر که از مردم میخواهی ببخش و از هر که میخواهی باز دار. در عطا و بخشش از تو حساب گرفته نمیشود؛ زیرا عطا کنندۀ واقعی پروردگار بخشندۀ جوّاد است.
﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٤٠﴾.
به راستی که برای سلیمان علیه السلام در نزد خداوند رحمن نیکوترین مرتبه و مقرّبترین منزلتی در بهشت که دار رضوان است میسّر میباشد.
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١﴾.
ای پیامبر! از بندۀ صالح و پیامبر بزرگوار حضرت ایّوب یاد آور، او که در برابر بلا صبر نمود و با اخلاصمندی به پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارم! شیطان سبب اذیت و بیماریام شده و ضرر و زیانی را متوجه بدن و اهل و ثروتم کرده است.
﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ ٤٢﴾.
خداوند متعال ایّوب علیه السلام را دستور داد که پای خویش را بر زمین بزن و از اثر آن آب سرد و زلالی فواره کرد تا ایّوب علیه السلام از آن بخورد و خود را شستشو دهد. در نتیجه حقتعالی درد وجودش را دور ساخت و بدینگونه بیماریاش را به تندرستی و غم و اندوهش را به شادمانی مبدّل ساخت.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٤٣﴾.
آنگاه که خداوند عزوجل بدن ایّوب علیه السلام را شفا داد و بیماریاش را دور نمود، به او کرامت عطا کرد و خانواده، همسران و فرزندانش را بدو باز بخشید و به اندازۀ شان فرزندان و نواده گان دیگری را نیز به وی عطا نمود. همه این بخششها، رحمت و لطف الهی برای ایوب علیه السلام است که به عنوان پاداش صبر و جزای خوشنودی وی در برابر تقدیر خداوندی به وی داده شد. همچنان سرگذشت ایوب علیه السلام پند و موعظهای برای صاحبان عقلهای سلیم و فطرتهای قویم است تا بدانند که بعد از هر سختی آسانی است و بعد از هر دشواری راحتی نهفته است.
﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ ٤٤﴾.
خداوند متعال به ایّوب علیه السلام دستور داد تا دستهای از چوب درخت خرما را که دارای شاخه باشد بگیرد و با آن همسرش را بزند تا از سوگندی که از پیش خورده بود رها شود و حانث نشود؛ زیرا وی به سبب خطایی که از همسرش صادر شده بود به این امر سوگند خورده بود. حقتعالی ایّوب علیه السلام را امتحان نمود و او را در برابر بلاها صابر و در برابر قضا با ایمان یافت. آری! او در تقوا و عمل به طاعت مولایش بهترین بندهای بود و با توبه و توکّل همه امور را به الله عزوجل میسپرد و به اوتعالی رجوع مینمود.
﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ ٤٥﴾.
ای پیامبر و ای فرستادۀ من! از بندگان صالح و پیامبران راستگوی خداوند عزوجل چون: ابراهیم، اسحاق و یعقوب یاد آور؛ از ایشان که در طاعت و بینش دنیا صاحب قوّت بودند، از این رو با نیرومندی در منع منکرات میکوشیدند و در انجام امور معروف بینایی داشتند.
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ ٤٦﴾.
خداوند بزرگ ایشان را با گزینشی عظیم برگزید و اختیار کرد؛ بدینگونه که یاد آخرت را نصبالعینشان قرار داد و آن را در دلهایشان چنان مستقر کرد که جدایی ناپذیر است و این امر باعث شده که با عملهای نیکو برای آخرت آماده باشند.
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٧﴾.
یقیناً این گروه از پیامبران نیکوکار در نزد خداوند عزوجل از بهترین و محترمترین مردماند، حقتعالی ایشان را به نبوّت برگزید و به رسالت اختیار نمود.
﴿وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٨﴾.
ای پیامبر! از بندگان نیکوکار و رسولان ابرار خداوند عزوجل چون اسماعیل، الیسع و ذالکفل یادآور که یادشان نیکوترین ذکرها و سیرتشان زیباترین سیرتهاست. هر یک خیراندیش، نیکوکار و هدایتگر بودند، الله عزوجل ایشان را به تبلیغ رسالتش بر گزیده بود و بهترین صفات را برایشان عطا کرده بود.
﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ ٤٩﴾.
قرآن عظیم، پند و کرامتی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امّتشان است. به راستی که نیکوترین جایگاه در بهشتهای پر از نعمت برای کسانی میسّر است که از پروردگارشان بترسند، یعنی به اوامرش عمل کنند و از نافرمانیاش پرهیز نمایند.
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ ٥٠﴾.
بهشتهایی که در آنها اقامت ماندگار، دوام جاودانه و نعمتهای همیشگی میسّر است و دروازههای آن به منظور پذیرایی و احترام به رویشان باز است.
﴿مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ ٥١﴾.
بهشتیان ابرار، با راحت و آسایش و در نعمتهایی بسیار بر تختهای بهشت تکیه زدهاند و از آنچه اشتها دارند از خوشمزّهترین غذاها، نیکوترین نوشیدنیها و گواراترین میوهها طلب میکنند.
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ ٥٢﴾.
در نزد ابرار در بهشت، زنهای زیباروی و بسیار پسندیده وجود دارد که جز به همسران خویش به کسی دیگر ندیدهاند، در سنّ و سال با هم برابراند و عفّت و زیبایی را درخود جمع کردهاند.
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٥٣﴾.
این نعمت و پاداش ابرار است که همین اکنون در دنیا برایشان وعده شده و خداوند عزوجل و عدهاش را عملی میکند. این وعده، پرهیزگاران را به دریافت نعمتهای پروردگار در روز قیامت منتظر میسازد.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤﴾.
این عطای مبارک و بزرگ که برای دوستان نیکوکار خداوند عزوجل آماده شده، روزیی از جانب اوتعالی است که به نهایت نمیرسد، قطع نمیشود و کم نمیگردد.
﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ لَشَرَّ مََٔابٖ ٥٥﴾.
این نعمتها برای پرهیزگاران است، اما برای متجاوزانی که با انجام کفر و گناه از حد میگذرند، بدترین بازگشت و زشتترین جایگاه آماده است.
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٥٦﴾.
برایشان از جانب خداوند متعال عذاب دوزخ آماده شده که در آن میسوزند. آتش دوزخ جایگاه بدی است که آنان را از زیر و رو میگدازد.
﴿هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ ٥٧﴾.
برای آنان گفته میشود: از این عذاب سخت و درد آور باید بچشید؛ یعنی از آب بسیار داغی که زردآب و چرک بدنهای کافران با آن یکجاست در داخل آتش جبراً مینوشند.
﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ ٥٨﴾.
برای کافران بدکار در آتش دوزخ عذاب دیگری از همین نوع آماده است. این نوع عذاب، اشکال و اصناف متعدّد دارد که سرزنش، به زنجیر افتادن، بسته شدن و سایر امور ناخوشایند از آن جمله است.
﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ ٥٩﴾.
در آن وقت که بدکاران در دروازههای دوزخ ازدحام میکنند، هرگروه گروه دیگر را دشنام میدهد و برخی برای دیگران میکویند: اینان جماعتی از اهل دوزخ اند که با شما داخل میشوند و شما را مزاحمت مینمایند، به جواب آنان میگویند: ورودشان خوشایند مباد! جایگاه آنان فراخ مباد! و منازلشان آنان را نگه نمیدارد! آنان نیز مانند ما گرمی دوزخ را حتماً میچشند و به آتش آن وصل میگردند.
﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ ٦٠﴾.
پیروان برای سرکردگان طغیانگر میگویند: بلکه قدوم شما مبارک مباد! و اکنون برای شما کرامتی نیست. شما سبب فریب خوردن ما شدید و ما را از هدایت باز داشتید. اکنون آتش دوزخ بد جایگاه و نشیمنگاهی است.
﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ ٦١﴾.
سرکردگان طغیانگر در برابر پیروان میگویند: پروردگارا! هر که از ما سبب گمراهی و بازداشت از حق بوده عذاب آتش دوزخ را بر او دوچند بگردان. با این سخن، گمراهگران متبوع از پیروان گمراه در روز قیامت برائت میجویند.
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ ٦٢﴾.
سرکردگان طغیانگر میگویند: از چه رو کسانی را که در دنیا از جملۀ اشرار بدکار میپنداشتیم اکنون در آتش دوزخ نمیبینیم؟
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ ٦٣﴾.
آیا ما در مسخره کردن و خوار شمردنشان خطاکار بودیم، یا این گروه بدکار در آتش با ما هستند، اما چشمهای ما به آنان نمیافتد؟
﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ ٦٤﴾.
بدون شک این خصومت و جدال که در میان اهل دوزخ پدید میآید حقّ است و حتماً واقع میشود.
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٦٥﴾.
ای پیامبر! برای کافران بگو: واقعیت این است که من بیم دهندهای هستم و فرستاده شدم تا شما را از عذاب سخت و نزدیکی بترسانم. در آنجا جز پروردگار یگانۀ یکتا که در ذات، نامها، صفات و افعالش یگانه است و بر دیگران قهر و غلبه دارد خدای دیگری وجود ندارد. بنابراین بندگی برای کسی جز او سزاوار نمیباشد.
﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ ٦٦﴾.
او خداوندی است که آفریدگار، صاحب اختیار و تدبیر کنندۀ آسمانها، زمین و همه موجودات است. ذاتی است که در پادشاهیاش عزیز و غالب است؛ یعنی هر که از او بترسد عزّتش میدهد و هر که با او دشمنی ورزد خوارش میسازد، گناه توبه کنندگان را میآمرزد و خطاهای رجوع کنندگان را میپوشاند.
﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ ٦٧﴾.
ای پیامبر! برای کافران بگو: این کتاب بزرگ، یعنی قرآن کریم خبر عظیم الشّأن و بزرگ مقداری را با خود آورده است.
﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ ٦٨﴾.
اما ای کافران! شما از قرآن غافل هستید؛ از ایمان به این کتاب دوری جستید و از عمل به احکامش رو میگردانید.
﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ ٦٩﴾.
من به گفتگو و اختلافی که میان فرشتگان دربارۀ آفرینش آدم جریان یافته بود دانا نبودم، اما خداوند عزوجل به وسیلۀ وحیی که بر من فرود آورد، مرا بدان آگاهی بخشید.
﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٧٠﴾.
خداوند عزوجل به این منظور برخی از علوم پوشیده را به من وحی کرده و چیزهایی را که نمیدانستم به من آموزش داده است تا شما را از عذاب الهی بیم دهم و دین حق را برایتان بیان کنم.
﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ ٧١﴾.
ای پیامبر! از آن هنگام یاد آور که پروردگارت برای فرشتگان گفت: من آدم را از گِل خلق میکنم.
﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٧٢﴾.
و ای فرشتگان! آنگاه که اعضای وجودش را برابر ساختم، بدنش را قوام بخشیدم، خلقتش را کامل نمودم، از روحم در او دمیدم و زنده شد، برایش به گونۀ احترام و اکرام، نه برای عبادت و تعظیم، سجده کنید؛ زیرا عبادت جز برای خداوند رحمان و رحیم سزاوار نیست و شریعت اسلام سجده به پیشگاه غیر پروردگار یگانه را حرام داشته است.
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٧٣﴾.
فرشتگان با اطاعت از خداوند، به منظور بزرگداشت آدم، همه برایش سجده کردند و هیچکس از فرشتگان از این فرمان تخلّف نورزید.
﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٧٤﴾.
امّا ابلیس با تکبّر و ستیز و با خود بزرگبینی و حسد از این دستور ابا آورد و در علم خداوند عزوجل از پیش مقرّر بود که او از جملۀ کافران و سرکشان امر الهی میباشد.
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ ٧٥﴾.
خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: چه باعث شد که از سجده برای آدم که من او را با دستانم آفریدم و به این طریق او را بزرگ داشتم ابا آوردی؟ آیا بر آدم کبر ورزیدی، یا در برابر امر خداوند تکبّر نمودی؟
این آیه وجود دو دست را برای خداوند عزوجل ثابت میسازد؛ البته به گونهای که سزاوار بزرگی و کمال اوست.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ ٧٦﴾.
ابلیس با سرکشی از امر پروردگارش چنین پاسخ داد: آنچه مرا از سجده برای آدم باز داشت آن بود که من از او بهتر و برتر هستم؛ یعنی من اصل من از اصل او کرامت بیشتر دارد، از آن رو که مرا از آتش و او را از گِل آفریدی و آتش از گِل بهتراست.
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٧٧﴾.
خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: از بهشت بیرون شو؛ زیرا تو از رحمت دور گشتی و از بهشت محروم شدهای.
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٧٨﴾.
ای ابلیس! لعنتهای پیدرپی خداوند عزوجل بر تو تا روز قیامت ادامه دارد و تو مطرود و سنگسار شده باقی خواهیماند.
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٧٩﴾.
ابلیس برای پروردگارش گفت: پروردگارم! مرا نمیران و وفاتم را تا مردم از قبرهایشان بیرون میشوند به تأخیر انداز تا آنان را به فتنه اندازم.
﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٨٠﴾.
خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: من مدّت عمر تو را به تأخیر انداختم. تأخیر عمر ابلیس، ابتلا و امتحانی برای بندگان است تا راستگوی و دروغگوی از هم باز شناخته شوند.
﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٨١﴾.
تأخیر زندگی ابلیس تا وقت معیّن و مشخّصی است که وقت دمیدن صور نخستین است و با آن همه زندگان میمیرند.
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٢﴾.
ابلیس گفت: پروردگارم! به عزّت تو سوگند که همه مردم را از طاعتت باز میدارم و به گمراهی سوق میدهم.
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٨٣﴾.
اما کسانی را که به طاعتت برگزیدی، از بیراهه روی نگهداشتی و با هدایت خویش حفظشان کردی، گمراه کرده نمیتوانم.
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ ٨٤﴾.
خداوند عزوجل گفت: من حق را میگویم، سخنم حقّ است، وعدهام حقّ است و جز سخن حق چیزی را نمیگویم.
﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٥﴾.
هر آینه خداوند عزوجل دوزخ را با ابلیس و ذرّیهاش، و با کسانی از فرزندان آدم که گمراه شدهاند پُر میسازم.
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ ٨٦﴾.
ای پیامبر! برای کافران بگو: من از شما مزد و پاداشی را در برابر تبلیغ پیام الهی و خیر رسانی برایتان نمیخواهم، چیزی را که در نزدم نباشد ادّعا نمیکنم و خود را به اموری که در توانم نباشد به تکلّف نمیاندازم. آنچه انجام میدهم به من از جانب پروردگارم دستور داده شده و از نزد خود چیزی را بطور تکلّف و افترا نمیآورم.
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٨٧﴾.
قرآن عظیم چیزی جز پند و نصیحت برای انسانها و جنّیان نمیباشد، این کتاب ایشان را به اموری که مایۀ نجاتشان است دلالت میکند و از اسباب هلاکت برحذر میدارد.
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ ٨٨﴾.
ای کافران! به زودی آنگاه که اسلام نصرت یابد و بتها نابود شود، و نیز در آن هنگام که مجازات روز قیامت فرا رسد و عذاب شما را فراگیرد، مرتبۀ بلند، راستی و درستی پیام قرآن را درخواهید یافت.
سوره ص
صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ
ص [= صاد]. سوگند به قرآن پندآموز [که الله هیچ شریکی ندارد]
بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ
بلکه کسانی که کفر ورزیدند در سرکشی و ستیزند.
کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ
چه بسیار نسلها پیش از آنان نابود کردیم که [در هنگام نزول عذاب] فریاد [توبه] برمیآوردند؛ و[لی آن زمان، دیگر] وقت [توبه و] رهایی نبود.
وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ
و [مشرکان] از اینکه بیمدهندهاى از میان خودشان به سراغشان آمده است تعجب کردند و گفتند: «این مرد، جادوگرى دروغگوست.
أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ
آیا معبودان [مختلف و متعدد] را [تبدیل به] معبودی یگانه کرده است؟ این واقعاً چیز عجیبی است».
وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ
بزرگانشان [= سران قریش] به پا خاستند [و به پیروان خود گفتند]: «بروید و بر [عبادت و حفظ] معبودانتان شکیبا [و پایدار] باشید؛ زیرا این [دعوت به عبادت معبودی یگانه] چیزی است که [برنامهریزی و] خواسته شده است [تا محمد بر شما برتری یابد].
مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ
ما در آیین اخیر [= نصرانیت] نیز چنین [ادعایی دربارۀ توحید] نشنیدهایم. این جز دروغ [چیزی] نیست.
أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ
آیا از میان [همۀ] ما، قرآن بر او نازل شده است؟» [چنین نیست که میگویند؛] بلکه آنان دربارۀ وحی من [بر تو] تردید دارند؛ بلکه هنوز عذاب [الهی] را نچشیدهاند [که چنین گستاخند].
أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ
آیا گنجینههای رحمت پروردگار شکستناپذیر بخشندهات نزدشان است؟
أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ
یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست از آنِ آنان است؟ [اگر چنین است،] باید با وسایل [و امکانات خود به آسمان] اوج بگیرند [و مانع یا باعث نزول نعمتها گردند].
جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ
[این کافران] لشکری شکستخورده از جمله گروهها[و فرقههای مخالف پیامبران] هستند.
کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ
[پیش از آنان نیز] قوم نوح و عاد و فرعونِ صاحبسپاه [نیز پیامبران ما را] دروغگو انگاشتند.
وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لۡـَٔیۡکَةِۚ أُوْلَـٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ
و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب اَیکه [= قوم شعیب] نیز [از] آن گروهها بودند [که به تکذیب پیامبران پرداختند].
إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ
هر یک [از این کافران] پیامبران را دروغگو انگاشتند و کیفر من [در موردشان] تحقق یافت.
وَمَا یَنظُرُ هَـٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ
اینان [= مشرکان] جز یک بانگ [سهمگین] را انتظار نمیکشند؛ [بانگی] که هیچ بازگشتی ندارد.
وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ
و [با تمسخر] گفتند: «پروردگارا، پیش از فرارسیدن روز حساب، بهرۀ ما را [از عذاب] به شتاب بده».
ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ
[ای پیامبر،] در برابر گفتارشان شکیبا باش و از بندۀ ما ـ داود توانمند ـ یاد کن [که] بیتردید، بسیار توبهکار بود.
إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ
به راستی، ما کوهها را همراهش به خدمت گماشتیم که [همنوا با او] شامگاهان و بامدادان [پروردگار را] به پاکی میستودند.
وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ
و پرندگان را نیز گِردآمده [در آسمان، به خدمت گماشتیم و] همگی به پیروی از وی تسبیحگوی بودند.
وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ
و فرمانرواییاش را استوار نمودیم و پیامبری و کلامی فیصلهبخش به او عطا کردیم.
۞وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ
و آیا خبر آن شاکیان به تو رسیده است، آنگاه که [برای دادخواهی نزد داود] از دیوار عبادتگاه [او] بالا رفتند؟
إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ
چون [بدون اطلاع] بر داود وارد شده بودند، از آنان ترسید؛ گفتند: «نترس؛ ما دو نفر شاکی هستیم که یکی بر دیگری ستم کرده است؛ به عدالت در میان ما داوری کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن».
إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ
[یکی از آن دو گفت:] «این [مرد،] برادرم است. او نود و نُه میش دارد و من یک میش دارم و [به اصرار] میگوید: "آن [یک میش] را هم به من واگذار"؛ و در بحث بر من پیروز شده است».
قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّـٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ۩
[داود] گفت: «بیتردید، او با خواستنِ میش تو [براى افزودن] به میشهای خودش، بر تو ستم کرده است؛ و البته بسیاری از شریکان [و همکاران] در حق یکدیگر ستم مىکنند، مگر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند که آنها [نیز بسیار] اندکند»؛ و داود [که بدون توضیح خواستن از طرف دیگر، حکم صادر کرده بود] دریافت که قطعاً او را امتحان کردهایم؛ بنابر این، از پروردگار خویش آمرزش خواست و سجدهکنان بر زمین افتاد و [به درگاه الهی] توبه کرد.
فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَـَٔابٖ
آن [اشتباه] را بر او بخشیدیم؛ و به راستی، او نزد ما مقامی والا و [در آخرت] بازگشتی نیکو دارد.
یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ
ای داود، ما تو را جانشین [خود] در زمین قرار دادیم؛ پس به حق میان مردم داوری کن و پیرو هوای [نفس] نباش که تو را از راه الله گمراه میکند. بیتردید، کسانی که از راه الله گمراه میشوند، به سزای آنکه روز حساب را فراموش کردهاند، عذاب شدیدی [در پیش] دارند.
وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ
ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریدهایم. این، گمان کسانی است که کفر ورزیدهاند. پس وای بر کسانی که کفر ورزیدند از آتش [دوزخ]!
أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ
آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمین به حساب میآوریم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران به حساب میآوریم؟
کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ
[ای محمد، این قرآن] کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردیم تا [مردم] در آیاتش به دقت بیندیشند و خردمندان پند گیرند.
وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ
و سلیمان را به داود عطا کردیم؛ نیکو بندهای بود [و] بیتردید، بسیار توبهکار بود.
إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّـٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ
[یاد کن از] هنگامی که عصرگاهان، اسبهای [اصیل و] تیزرو را بر او عرضه کردند [و این اسبها پیوسته تا غروب خورشید بر او عرضه میشد].
فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ
[سلیمان سرگرم تماشای اسبها شد و وقت عبادت گذشت؛] گفت: «به راستی که دوستداشتن مال [و تماشای اسبها] مرا از یاد پروردگارم غافل کرد تا [آنکه خورشید] در پرده [مغرب] پنهان گشت.
رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ
[بار دیگر] آنها را نزدم بازگردانید». آنگاه [به نشانۀ وقف در راهِ الله] به ساقها و گردنها[ی آن اسبها] دست کشید.
وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ
و بیتردید، سلیمان را آزمودیم و جسد [نوزاد]ى را [که ـ بدون گفتن انشاءالله- مشتاقانه در انتظار تولدش بود، مُرده] بر تختش افکندیم [تا دریابد که ادارۀ امور، به دست الله است]؛ سپس [توبه کرد و به درگاه الهی] بازگشت.
قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ
گفت: «پروردگارا، مرا بیامرز و حکومتى به من ارزانى دار که پس از من بىنظیر باشد [که] بیتردید، تو بسیار بخشایندهای».
فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ
[ما] باد را در خدمتش گماشتیم که هر کجا اراده میکرد به فرمانش به آرامى روانه مىشد
وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ
و هر بنّا و غواصی از جنیان را [که میخواست، به فرمانش درآوردیم]
وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ
و گروه دیگری [از جنیان] را [که همگی] در غل و زنجیر بودند [تحت سلطهاش قرار دادیم].
هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ
[به او گفتیم:] «این عطای ماست؛ بیشمار [به هر که میخواهی] ببخش یا [از هر کس که میخواهى] بازدار».
وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَـَٔابٖ
و به راستی، او نزد ما مقامی والا و [در آخرت] بازگشتی نیکو دارد.
وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ
[ای پیامبر،] از بندۀ ما ـ ایوب ـ یاد کن؛ آنگاه که پروردگارش را ندا داد که: «شیطان مرا به رنج و درد آورده است».
ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ
[به او فرمان دادیم:] «پایت را بر زمین بکوب [تا چشمهای بجوشد]. این، چشمهساری خنک برای شستشو و آشامیدن است».
وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ
و خانوادهاش و مانند آنها [= نوادگان] را همراه آنان به وی بخشیدیم تا [نشانۀ] رحمتى از جانب ما و اندرزی براى خردمندان باشد.
وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ
و [به او فرمان دادیم:] «دستهای گیاه برگیر و [همسرت را] با آن بزن و سوگندت را [که در هنگام خشم یاد کرده بودی] نشکن. به راستی، ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بندهای بود [و] بیتردید، بسیار توبهکار بود.
وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ
و [ای پیامبر،] از بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب یاد کن که [در عبادت] توانمند و [در شناخت حق] بابصیرت بودند.
إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ
ما آنان را با خصلتی [ممتاز] ویژه ساختیم که [همانا] یاد آخرت بود.
وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ
و آنان نزد ما از برگزیدگان و نیکانند.
وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ
و از اسماعیل و یَسَع و ذوالکِفل یاد کن [که] همگی از نیکانند.
هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مَـَٔابٖ
این [قرآن] پندی است و یقیناً پرهیزگاران [در آخرت] بازگشتی نیکو دارند.
جَنَّـٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ
باغهایی جاودان که درها[یش] برای آنان گشوده است.
مُتَّکِـِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ
در حالى که [بر تختها] تکیه زدهاند، [از خدمتکارانشان] میوههاى فراوان و نوشیدنی مىخواهند.
۞وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ
و زنانی نزدشان است که تنها [به شوهران خود] نظر دارند و [همگی] همسن و سال هستند.
هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ
این است آنچه براى روز حساب به شما وعده داده مىشد.
إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ
این روزی [و لطف] ماست که پایانی ندارد.
هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّـٰغِینَ لَشَرَّ مَـَٔابٖ
این [پاداش پرهیزگاران] است؛ و بیتردید، سرکشان بدترین بازگشتگاه را دارند.
جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ
[همان] دوزخ که در آن وارد میشوند؛ و چه بد قرارگاهی است!
هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ
این [مجازات،] آب جوشان و خونابۀ چرکآلودی است که باید آن را بچشند.
وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ
و از همین گونه، انواع دیگری [عذابها را خواهند دید].
هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ
[هنگام ورود دوزخیان به آتش، برخی از آنان به دیگران میگویند:] «این گروهی است که همراه شما [به آتش] داخل میشوند». [آنان پاسخ مىدهند:] «خوشامد بر آنان مباد! به راستی که به آتش درمىآیند».
قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ
[آنان به رهبران خود] میگویند: «بلکه بر شما خوشامد مباد؛ [زیرا] شما بودید که این [عذاب] را پیش پای ما نهادید. پس [دوزخ] چه بد قرارگاهی است!»
قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ
[آنگاه] میگویند: «پروردگارا، هر کس این [عذاب] را برای ما فراهم کرده است، عذابش را در آتش چندین برابر بیفزای».
وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ
[دوزخیان متکبر] میگویند: «چرا کسانی را که [در دنیا] از اشرار مىپنداشتیم، [در دوزخ] نمىبینیم؟
أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ
آیا [در دنیا، بىجهت] آنان را به تمسخر میگرفتیم یا [اینجا هستند و] چشمان [ما] به آنان نمیافتد؟»
إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ
بیتردید، این ستیز [و مجادله] اهل آتش، راست است [و قطعاً رخ میدهد].
قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ
[ای پیامبر، به کافران] بگو: «من فقط بیمدهندهام و معبودی [بهحق] نیست، مگر الله یگانۀ پیروزمند.
رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّـٰرُ
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، [آن ذاتِ] شکستناپذیرِ آمرزنده».
قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ
[به کافران] بگو: «این [قرآن،] خبرى بزرگ است.
أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ
[ولی] شما از آن رویگردانید.
مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۭ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ
[اگر به من وحى نمىشد، هرگز] از عالم بالاتر ـ آنگاه که [فرشتگان در مورد آفرینشِ بشر] جدال مىکردندـ اطلاعى نداشتم.
إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ
به من وحی نمیشود، مگر از آن روى که من بیمدهندهاى آشکارم».
إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَـٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ
[یاد کن از] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری از گِل میآفرینم.
فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ
آنگاه که او را سامان دادم و از روح خویش در او دمیدم، [به نشانۀ بزرگداشتِ الله] برایش به سجده بیفتید».
فَسَجَدَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ
[چون آدم پدید آمد،] فرشتگان همگی سجده کردند
إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ
مگر ابلیس [که] تکبر نمود و کافر شد.
قَالَ یَـٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ
[الله] فرمود: «اى ابلیس، چه چیز مانع تو شد از اینکه در برابر آنچه به دستان خویش آفریدهام سجده کنى؟ آیا تکبر ورزیدی یا برتریجویی کردی؟»
قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ
او گفت: «من از او برترم: مرا از آتش آفریدهای و او را از گِل».
قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ
[الله] فرمود: «از آن [بهشت برین] بیرون شو [که] بیتردید، تو [منفور و] راندهشدهای.
وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ
و لعنت من تا روز جزا [= قیامت] بر تو خواهد بود».
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ
[ابلیس] گفت: «پروردگارا، پس تا روزی که [بندگانت] برانگیخته میشوند، به من مهلت بده».
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ
[الله] فرمود: «مهلت خواهی داشت،
إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ
تا روز [قیامت،] آن وقت معیّن».
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ
[ابلیس] گفت: «پس به عزت تو سوگند که قطعاً همۀ آنان را گمراه میکنم
إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ
مگر بندگان مخلصت را از میان آنان».
قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ
[الله] فرمود: «[سخنِ من] حق است و حق را مىگویم.
لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ
و یقیناً جهنم را از تو و از هر یک از آنان که از تو پیروی کند ـ از همه ـ انباشته خواهم ساخت».
قُلۡ مَآ أَسۡـَٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ
[ای پیامبر، به مشرکان] بگو: «من [در برابر رسالتم] هیچ پاداشی از شما نمیخواهم و فریبکار نیستم [و به دروغ ادعای نبوت نمیکنم]».
إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ
این [قرآن] جز پندی برای جهانیان [= انسان و جن] نیست.
وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۭ
و قطعاً پس از چندی [که مرگ به سراغتان آمد] از خبرِ [راستیِ] آن آگاه خواهید شد.
Sād
مکی و ۸۸ آیه است.
آیهی ۱۱-۱:
﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ١﴾[ص: ۱]. «صاد. سوگند به قرآن والا و پند آموز».
﴿بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ٢﴾[ص: ۲]. «بلکه کافران در سرکشی و ستیزند».
﴿کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ٣﴾[ص: ۳]. «چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که فریاد برآوردند ولی زمان (زمان) رهایی و نجات نبود».
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ٤﴾[ص: ۴]. «و در شگفتند از این که بیم دهندهای از خودشان بهسویشان آمده است. و کافران گفتند: این جادوگری دروغگوست».
﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «آیا معبودان (متعدد) را معبود واحدی قرار داده؟ این واقعاً چیز عجیبی است».
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ٦﴾[ص: ۶]. «و سران ایشان (با این دعوت) به راه افتادند که بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید، بیگمان این همان چیزی است که خواسته میشود».
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ٧﴾[ص: ۷]. «و ما در این آیین اخیر (دین قریش و دین نصرانیت) این را نشنیدهایم، این جز دروغی ساختگی نیست».
﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ٨﴾[ص: ۸]. «آیا از میان همۀ ما این قرآن بر او نازل شده است؟ آنان از قرآن من در شکاند بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند».
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾[ص: ۹]. «آیا در نزد آنان گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشایندهات هست».
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ١٠﴾[ص: ۱۰]. «آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و چیزهایی که درمیان آن دو است از آن ایشان است؟ پس اگر چنین است با وسایل و اسباب بالا روند».
﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾[ص: ۱۱]. «اینانکه اینجا هستند سپاه ناچیزِ شکست خوردهای از دستهها و گروههایند».
در اینجا خداوند حالت قرآن و وضعیت تکذیب کنندگان در برابر قرآن و در برابر کسی که قرآن را آورده است بیان میدارد. پس فرمود: ﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ١﴾صاد. سوگند به قرآن که دارای منزلت و شرافت بزرگ است و همه آنچه را که بندگان به آن نیاز دارند از قبیل دانستن اسماء و صفات وافعال خداوند و دانستن احکام شرعی و احکام معاد و جزا، به آنان تذکر میدهد و میآموزد پس قرآن اصول و فروع دین را به بندگان میآموزد. و در اینجا و فروع دین را به بندگام میآموزد. و در اینجا نیازی به ذکر آنچه برای آن سوگند یاد شده است نمیباشد، زیرا آنچه برای آن سوگند یاد شده وآنچه که بدان سوگند یاد شده است یک چیز هستند، و آن قرآنی میباشد که دارای چنین صفت بزرگی است. پس وقتی قرآن دارای چنین صفتی میباشد معلوم است که نیاز بندگان به آن بالاتر از هر نیازی است. و بر بندگان لازم است که به آن ایمان بیاورند و آنرا تصدیق نمایند و به استنباط آموزههای جدید از قرآن روی آورند. خداوند متعال کسانی را به سوی این قرآن هدایت نمود، و کافران از تصدیق آن و تصدیق کسی که قرآن بر او نازل شده ابا ورزیدند و همواره در برابر قرآن و پیغمبر در ﴿عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ﴾به سر میبرند، یعنی متکبر بودند و از ایمان آوردن به آن دو امتناع میورزیدند و با آن به دشمنی و ستیز میپرداختند تا قرآن را رد نمایند و آن را باطل قلمداد نمایند و به آن و کسی که آنرا آورده است طعنه بزنند.
خداوند با بیان این که اقوام گذشته را که پیامبران را تکذیب کردند هلاک کرده است آنها را تهدید نمود، و فرمود: وقتی که هلاکت به سراغشان آمد، فریاد برآوردند و کمک خواستند تا عذاب از آنها دور شود، ﴿وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ﴾امّا زمان، دیگر زمان رهایی از آنچه بدان گرفتار شده بودند، نبود. پس اینها بپرهیزند از این که به تکبر و ستیزهجویی و مخالفت خود ادامه دهند که آنگاه به آنچه گذشتگان گرفتار شدند گرفتار خواهند شد.
﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ﴾تکذیب کنندگان از چیزی تعجب کردند که جای تعجب ندارد، و آنها از این تعجب کردند که بیم دهندهای از خودشان به نزد آنها آمد تا آنها بتوانند از او یاد بگیرند و او را به گونه شایسته بشناسند. و چون او از قوم آنهاست با ید غرور و تکبر ناسیونالیستی آنها را فرا بگیرد و از تبعیت او سر باز زنند. پس این چیزی است که باعث میشود تا آنان سپاسگزاری نمایند و کاملا از پیامبر پیروی کنند. اما آنها قضیه را برعکس کردند و به تعجب انکاری روی آوردند. ﴿وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و کافران از روی ستمگری و کیفر ورزی خود گفتند: ﴿هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ﴾این جادوگری دروغگوست.
و گناه پیامبر نزد آنها این بود که ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًا﴾چگونه او از گرفتن شریکان و همتایان نهی میکند و دستور میدهد عبادت تنها برای الله انجام گیرد؟ ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ﴾بیگمان چیزی که او آورده است به دلیل باطل و فاسد بودنش بسیار عجیب میباشد.
﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ﴾آن دسته از سران که گفتهشان پذیرفته میشد، به راه افتادند و قوم خود را به تمسّک به شرکی که برآن اقرار داشتند تشویق کردند و گفتند: ﴿أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡ﴾بروید و بر پرستش خدایان خود شکیبا باشید. یعنی به عبادت آنها ادامه و بر پرستش آنها پایداری کنید و هیچ چیزی نباید شما را از پرستش آنها باز دارد. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ﴾بیگمان چیزی که محمّد آورده است مبنی بر نهی از عبادت آنها، ساخته و پرداخته خود او است و از آن هدف و قصدی سوء دارد.
این شبههایست که فقط انسانهای بیخرد گول آنرا میخورند. چون هرکس سخن حق با ناحقی را بر زبان آورد، به خاطر قصد و نیت بدش سخنش رد نمیشود، چرا که نیت و عمل او مال خود اوست، بلکه با آنچه از دلایل و حجّتهایی که آن را باطل و فاسد مینماید گفتهاش رد کرده میشود. و منظور آنها این بود که محمّد برای این شما را دعوت میکند تا بر شما ریاست کند و نزد شما بزرگ باشد و از او پیروی کنید.
﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ما سخنی را که او میگوید و دینی که بهسوی آن دعوت میکند در آیین قریش و آیین نصرانیت نشنیدهایم. پس نه پدران ما چنین دینی داشتهاند و نه پدران ما پدران خود را بر چنین چیزی یافتهاند. پس بمانید بر آنچه پدرانتان بر آن بودهاند، این حق است و آنچه محمّد شما را به سوی آن میخواند جز دروغی که خود آن را ساخته است نیست. و این نیز یک شبهه از نوع شبهات اول آنهاست. آنان حق را با استناد به چیزی که حتّی برای رد کردن کوچکترین و بیارزشترین گفتهای کافی نیست، رد کردند و آن اینکه این دعوت با آنچه که پدران گمراهشان بر آن بودهاند مخالف است. پس این چه دلیلی است که بر بطلان آن دلالت نماید؟
﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَا﴾چه چیزی او را بر ما برتری دادهاست تا از میان ما قرآن بر او نازل شود و خداوند قرآن را به او اختصاص دهد؟ این نیز یک شبهه است، و چگونه این شبهه میتواند دلیلی باشد که بتوان با آن، آنچه را که پیامبر گفته است رد کرد؟ زیرا خداوند همه پیامبران را با رسالت خویش مورد تکریم قرار داده و آنان را به دعوت کردن خلق به سوی خدا امر نموده است. و از آنجا که گفتههای صادر شده از سوی مشرکان صلاحیت آن را ندارد که با آن رسالت پیامبر رد شود خداوند خبر داد که این گفتههایشان از کجا سرچشمه میگیرد. پس فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِی﴾آنها از قرآن من در شک و تردید هستند، و علم و شناختی از آن ندارند. پس وقتی که در شک و تردید افتادند و به آن راضی شدند، و حق واضح و آشکار به نزد آنها آمد و از آنجا که آنان به طور قطعی تصمیم گرفته بودند که بر شک خود باقی بمانند چنین سخنهایی را برای دفع حق بر زبان آوردند. و آنها این سخنان را از روی دلیل و حجت نگفتند، بلکه از روی دروغ چنین گفتند، و معلوم است که هرکس چنین باشد از روی شک و عناد سخن میگوید و سخن او پذیرفته نیست و کوچک ترین نقص و عیب به حق وارد نمیکند و به محض حرفزدنش مورد مذمت و نکوهش قرار میگیرد. بنابراین، خداوند آنها را به عذاب تهدید کرد و فرمود: ﴿بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ﴾آنها از آنجا که در دنیا از نعمتها بهرهمند هستند و چیزی از عذاب خدا هنوز به آنها نرسیده این سخنها را میگویند، و بر گفتن این سخنها جرات کردهاند، و اگر عذاب را بچشند به گفتن چنین حرفهایی جرأت نخواهند کرد.
﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ٩﴾آیا گنجهای رحمت پروردگار بسیار توانمند و بخشایندهی تو در دست ایشان است؟ تا هرکس را که بخواهند از آن بدهند و هرکس را که بخواهند از آن محروم کنند و بگویند: ﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَا﴾آیا از میان همه ما قرآن بر او نازل شده است؟ یعنی این از فضل و نعمت خداست و در دست آنها نیست تا به خود جرأت دهند و درباره خدا سخن بگویند.
﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از آن ایشان است طوری که آنها بر آنچه میخواهند توانایی داشته باشند؟ ﴿فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ﴾پس اگر چنین است با وسایل و اسبابی که آنها را به آسمانها بالا میبرد، بالا روند، و مانع رسیدن رحمت خدا به پیامبر شوند. پس چگونه سخن میگویند در حالی که آنان ناتوان ترین و ضعیفترین خلق خدا نسبت به چیزی هستند که درباره آن سخن گفتهاند؟! یا اینکه هدفشان تحزّب و جمع کردن لشکر و همکاری کردن برای کمک نمودن به باطل و خوار کردن حق است؟ و واقعیت همین است.
آنان به این هدف نمیرسند، بلکه تلاش و سعی آنها بینتیجه خواهد ماند و لشکرشان شکست میخورد. بنابراین فرمود: ﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١﴾همانند لشکریانی هستند که پیش از تو علیه انبیا بسیج شده بودند و آنها مغلوب و هلاک گشتند. پس ما نیز اینها را نابود میکنیم.
آیهی ۱۵-۱۲:
﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ١٢﴾[ص: ۱۲]. «پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون که دارای لشکر و قدرت بودند (پیامبران ما را) تکذیب کردند».
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ١٣﴾[ص: ۱۳]. «و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ایکه، این گروهها (پیامبران را تکذیب کردند)».
﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾[ص: ۱۴]. «هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند پس کیفر من (بر آنان) محقق شد».
﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾[ص: ۱۵]. «اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدای مرگباری فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد».
خداوند آنها را برحذر میدارد از این که با آنها کاری شود که با امتهای پیش از آنان شده است، کسانی که قدرتشان از قدرت اینها بیشتر بود و سپاه و لشکر بزرگتری داشتند و بر باطل گرد هم آمده بودند، ﴿قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ﴾قوم نوح و عاد (که قوم هود بودند) و قوم فرعون که دارای لشکریان زیاد و قدرت سهمگینی بودند.
﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِ﴾و ثمود (که قوم صالح بودند) و قوم لوط و اصحاب ایکه یعنی صاحبان درختان بوستانها و درختان فراوان در پیرامون خود بودند، و آنها قوم شعیب بودند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ﴾اینها گروهها و دستههایی بودند که با قدرت و سپاهیان و ساز و برگ خود برای مقابله با حق گرد هم آمدند اما قدرتشان هیچ چیزی را از آنان دفع نکرد.
﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤﴾هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند، پس کیفر خدا گریبانگیرشان شد. و به جز عذابی که به این دستهها رسید چه چیزی قوم قریش را که به تکذیب پیامبران پرداخته است به راه «تزکیه» و «تطهیر» میآورد و مانع میشود تا عذابی که به آنها رسیده از آنان دور شود؟!.
پس باید منتظر باشند ﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥﴾و اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدایی مرگبار فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد، و این صدا آنها را نابود و ریشه کن مینماید، اگر بر آنچه هستند باقی بمانند.
آیهی ۲۰-۱۶:
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ١٦﴾[ص: ۱۶]. «و گفتند: پروردگارا! سهم (عذاب) ما را پیش از روز حساب به ما برسان».
﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ١٧﴾[ص: ۱۷]. «در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش و بندۀ ما داودِ توانمند را یاد کن، واقعاً او بسی توبهکار بود».
﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ١٨﴾[ص: ۱۸]. «ما کوهها را با او رام کردیم شامگاهان و بامدادن به تسبیح و تقدیس (خدا) میپرداختند».
﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ١٩﴾[ص: ۱۹]. «و پرندگان را نیز مسخرّ نمودییم درحالیکه با او جمع شده بودند، همگی فرمانبردار او (=خدا) بودند».
﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ٢٠﴾[ص: ۲۰]. «و فرمانرواییاش را استوار ساختیم و به او حکمت و قدرتِ داوری دادیم».
تکذیب کنندگان به علّت نادانی و مخالفت با حق در حالی که برای آمدن عذاب شتاب داشتند، گفتند: ﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا﴾پروردگارا! سهمیه عذاب ما را هم اکنون، ﴿قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ﴾و قبل از رسیدن قیامت بده. ای محمد! آنها در این گفته لجاجت ورزیدند و ادعا نمودند که نشانه راستگوییات این است که عذاب را بر آنها بیاوری.
پس خداوند به پیامبر فرمود: ﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ﴾در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش، همانطور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند، و بدان که سخن مشرکین زیانی به حق نمیرساند و هیچ گاه نمیتوانند زیانی به تو برسانند، بلکه آنها به خودشان زیان وارد میکنند. وقتی خداوند پیامبرش را دستور داد که در برابر سخن و آزارهای قومش شکیبایی ورزد پیامبر را فرمان داد که با انجام عبادت خالص برای خدا، صبر پیشه کند و حالت عبادتگزاران را به خاطر بیاورد. همان طور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه میگویند شکیبا باش و قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبیح بگوی». و یکی از بزرگترین عبادتگزاران پیامبر خدا داود ÷است. ﴿ذَا ٱلۡأَیۡدِ﴾که دارای قدرت فراوان بدنی و قلبی برای عبادت خدا بود. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾بیگمان او در همه کارها به سوی خدا باز میگشت و با محبت و بندگی و ترس و امید و کثرت تضرع و زاری و دعا همواره رو به سوی خدا داشت، و وقتی که کاستیهایی از او سر میزد، با دست برداشتن از گناه و توبه نصوح، بهسوی خدا باز میگشت.
و یکی از مصادیق انابت او بهسوی پروردگار و عبادتش این بود که خداوند کوهها را با او هم آوار و رام کرده بود، به گونهای که هم صدا با او پاکی پروردگارشان را ﴿بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ﴾صبحگاهان و شامگاهان در اوّل و آخر روز بیان میکردند.
﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗ﴾و پرندگان را رام او کرد در حالی که با او جمع شده بودند، و مجموعه کوهها و پرندگان فرمانبردار و تسبیح کننده خدا بودند، و این اطاعت و تسبیح پرندگان از سرِ استجابت این فرمودهی خداوند بود که فرمود: [سبأ: ۱۰]. ﴿یَٰجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُۥ وَٱلطَّیۡرَ﴾[سبأ: ۱۰]. «ای کوهها و پرندگان! همراه با داود خدا را تسبیج گویید». پس این منّت خداست که به او توفیق عبادت داده بود.
سپس خداوند این را بیان کرد که با دادن پادشاهی بزرگ به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُ﴾و با اسبابی که به او دادیم و با لشکریان و ساز و برگ فراوان، فرمانروایی او را قدرت بخشیدیم. سپس خداوند بیان نمود که با دادن علم و دانش به او بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ﴾و به او پیامبری و دانش فراوان دادیم، ﴿وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ﴾و به وی قدرت داوری عطا کردیم که میان مردم در اختلافهایشان داوری میکرد.
آیهی ۲۶-۲۱:
﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾[ص: ۲۱]. «و آیا خبر شاکیان به تو رسیده است بدانگاه که از دیوار عبادتگاه بالا رفتند».
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ٢٢﴾[ص: ۲۲]. «هنگامیکه بر داود وارد شدند و او از آنان ترسید، گفتند: مترس! ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، پس درمیان ما به حق و عدل داوری کن، و ستم روا مدار و ما را به راه راست رهنمون شو».
﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ٢٣﴾[ص: ۲۳]. «بهدرستی که این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم و (وی به من) میگوید: آنرا به من واگذار، و او بر من در سخن چیره شده است».
﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ۩٢٤﴾[ص: ۲۴]. «(داود) گفت: بیگمان او با درخواست (اینکه) گوسفندت (را به او بدهی) تا (آنرا به) گوسفندانش (اضافه کند) بهتو ستم کرده است. و حقاً که بسیاری از شریکان به همدیگر ستم میکنند، مگر آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند ولی چنین کسانی بسیار اندک و کم هستند. پس داود دانست که ما او را آزمودهایم، بنابراین، از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد».
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٢٥﴾[ص: ۲۵]. «و ما این را بر او بخشیدیم و به یقین او در نزد ما قربت و بازگشت نیک دارد».
﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ٢٦﴾[ص: ۲۶]. «ای داود! ما تو را در زمین جانشین ساختهایم، پس به حق درمیان مردم حکم کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، بیگمان آنانکه از راه خدا منحرف میشوند به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردند کیفری سخت دارند».
وقتی خداوند خبر داد که قدرت داوری میان مردم را به پیامبرش داود عطا کرد، و معروف بود که مردم برای داوری به داود مراجعه میکردند، خداوند داستان دو متخاصم را که برای داوری نزد او رفته بودند بیان کرد. آنها دربارهی قضیهای رفتند که خداوند آن را آزمایشی برای داود و موعظهای برای جبران تقصیری که او مرتکب شده بود قرار داد. پس خداوند توبهاش را پذیرفت و او را آمرزید و این قضیه را برایش فراهم آورد. و به پیامبرش محمّدصفرمود: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ٢١﴾و آیا داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه بالا رفته و نزد داود آمدند به تو رسیده است؟ به راستی که داستانی عجیب است. یعنی آنها بدون اجازه و بدون این که از در وارد شوند از بالای دیوار به نزد او آمدند.
وقتی با این صورت بر او وارد شدند، داور از آنها ترسید. پس آنان به داود گفتند: ﴿خَصۡمَانِ﴾ما دو مدّعی هستیم. پس مترس، ﴿بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ﴾به حق و عدل میان ما داوری کن، و به یکی از ما گرایش پیدا مکن، ﴿وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ﴾و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن. منظور این است که هردو طرف به او گفتند منظورشان دستیابی به حق روشن و محص است. پس آن دو داستان خود را به حق تعریف کردند. و پیامبر خدا داود از موعظه آنها ناراحت نشد و آنها را سرزنش نکرد.
یکی از آن دو شاکی گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی﴾این برادر من است. به صراحت گفت این برادرم میباشد، و فرق نمیکند که برادر نسبی یا برادر دینی یا از روی دوستی و رفاقت برادرش بوده باشد، چون برادری اقتضا مینماید که تجاوز نکند، زیرا تجاوز و ستم برادر از ستم دیگران بزرگتر است. ﴿لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ﴾او نود و نه میش دارد. یعنی نود و نه همسر دارد، و این خیر فراوانی است که بر او ایجاب میکند تا به انچه خداوند به او بخشیده است قناعت ورزد.
﴿وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾و من یک میش (=همسر) دارم و او به همین یک میش من چشم دوخته است. ﴿فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا﴾و میگوید: آنرا به من واگذار، ﴿وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ﴾و در سخن و گفتار بر من چیره شده است و همواره این را از من طلب میکرد تا اینکه آن را حاصل نمود یا نزدیک بود آنرا حاصل نماید. وقتی داود سخن او را شنید، گفت: او بر تو ستم کرده است. از نحوهی صحبت کردن قبلی طرفین چنین بر میآید که این ستم از ناحیهی طرف دوم صورت گرفته باشد، به همین جهت لزومی نیافت که طرف دوم صحبت کند، بنابراین، جای اعتراضی نیست اگر کسی بگوید: «چرا داود قبل از این که سخن طرف دوم را بشنود داوری کرد»؟ پس داود گفت: ﴿لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِ﴾بیگمان او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود به تو ستم روا میدارد، و عادت بسیاری از شریکان چنین است پس فرمود: ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ﴾و بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم میکنند، چون ظلم و ستم یکی از ویژگیهای انسانهاست. ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند و ایمان و عمل صالحی که دارند آنها را از ستم کردن باز میدارد. ﴿وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡ﴾و چنی کسانی اندک و کم هستند. ﴿وَقَلِیلٞ مِّنۡ عِبَادِیَ ٱلشَّکُورُ﴾[سبأ: ۱۳]. «و بندگان شکرگزار من بسیار اندک و کم میباشند».
﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ﴾و داود دانست وقتی که میان آنها حکم کرد، ما او را آزمودهایم و این قضیه را برای او فراهم آورده ایم تا همواره آگاه باشد. ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ﴾پس، از پروردگارش به خاطر آنچه از وی سر زده بود آمرزش خواست و به سجده افتاد. ﴿وَأَنَابَ﴾و با توبه واقعی و عبادت، به سوی خدا روی آورد.
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَ﴾پس آنچه را که از او سرزده بود آمرزدیم و خداوند او را با انواع کرامات گرامی داشت. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ﴾و او نزد ما دارای مقامی والا و مقرّب است. ﴿وَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾و بازگشتی نیک دارد. و خداوند گناهی را که از داود÷سر زد بیان نکرد، چون به ذکر آن نیازی نیست.
پس پرداختن به آن تکلف است، و صلاح همان است که خداوند برای ما تعریف کرده است مبنی بر این که بر او لطف نمود و توبهاش را پذیرفت، و جایگاه او را بالا برد و داود بعد از توبه بهتر و نیکوتر شد. ﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ای داود! ما تو را در زمین فرمانروا قرار دادیم تا به حل و فصل قضایای دینی و دنیوی بپردازی، ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾پس میان مردم به دادگری حکم کن، و او این کار را نمیتواند بکند مگر با شناخت ِ بایدها و شناخت وضعیت حاکم و توانایی داشتن بر اجرای حق. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ﴾و از هوای نفس پیروی مکن به گونهای که به خاطر خویشاوندی، دوستی و رفاقت یا از روی محبت به یکی روی آوری، یا به خاطر نفرت داشتن از طرف دیگر از وی روی برتابی. ﴿فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾پس پیروی کردن از هوای نفس تو را از راه خدا منحرف میسازد و تو را از راه راست خارج میکند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ﴾بیگمان کسانی که از راه خدا گمراه میشوند به سزای این که از روز قیامت غافل هستند و آن را فراموش میکنند سزای سختی در پیش دارند. پس اگر آنان روز قیامت را به یاد میآوردند و ترس آن در دلهایشان جای میگرفت به هوای فتنهگری روی نمیآوردند.
آیهی ۲۹-۲۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ٢٧﴾[ص: ۲۷]. «و ما آسمانها و زمین و چیزهایی را که بین آن دو است بیهوده نیافریدهایم. این پندار کافران است، پس وای به حال کافران از آتش (دوزخ)».
﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾[ص: ۲۸]. «آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهی کنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم»؟.
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩﴾[ص: ۲۹]. «(این) کتابی است که پر خیر و برکت که آنرا بر تو فرو فرستادهایم تا دربارۀ آیههایش بیاندیشند و خردمندان پند گیرند».
خداوند متعال از کمال حکمت خود در آفرینش آسمانها و زمین خبر داده و میفرماید او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده نیافریده است. ﴿ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾این گمان کسانی است که به پروردگارشان کفر ورزیدهاند، و آنها در مورد پروردگارشان گمانهایی بردهاند که شایست شکوه او نیست. ﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾پس وای به حال کافران از آتش دوزخ، و آتش دوزخ کیفر کارهایشان را به آنها خواهد داد و سراپای وجودشان را فرا میگیرد. خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، آنها را آفریده تا بندگان به کمال علم و قدرت او و گستردگی فرمانرواییاش ایمان بیاورند و بدانند که او تنها معبود یگانه است، و کسانیکه به اندازه ذرّهای چیزی را در آسمانها و زمین نیافریدهاند معبود حقیقی نیستند. و بدانند که رستاخیز حق است و خداوند میان اهل خیر و اهل شر داوری خواهد کرد.
کسیکه نسبت به حکمت خداوند جاهل و ناآگاه است، گمان نبرد که خداوند اهل خیر و اهل شر را در حکم و داوری خود برابر قرار میدهد. بنابراین فرمود: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ٢٨﴾آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهیکنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟ چنین چیزی شایسته و مناسب حکمت و حکم داوری ما نیست.
﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ﴾این کتابی است پر خیر و برکت که در آن خیر فراوان و دانش زیادی هست، آن را بر تو فرو فرستادهایم و در آن، راهِ هدایت از گمراهی و شفا از بیماری مشخص شده است. این کتاب نوری است که در تاریکیها به وسیله آن راه روشن میشود، و در آن هر حکمی که مکلفان بدان نیاز دارند موجود میباشد و برای هر امر مطلوبی دلایل قطعی ارائه شده است، و این امر سبب گردیده تا بزرگترین کتابی باشد که از ابتدای آفرینش هستی به سوی جامعه بشری فرستاده شده است.
﴿لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِ﴾تا در آیههای آن بیاندیشند. یعنی حکمت از فرو فرستادن آن این است که مردم در آیههای آن بیاندیشند و علم و دانش آنرا بیرون آورند و در اسرار و حکمتهای آن تدبر نمایند. زیرا با تدبر در آن و تامّل و اندیشیدن در مفاهیم آن میتوان به برکت و خیر قرآن دست یافت. دراینجا بر تدبر در قرآن تشویق شده، و این که تامل در قرآن از بهترین اعمال است، و خواندنِ با تدبر بهتر از تلاوت سریع و تند است، چرا که هدف تدبر از آن حاصل نمیشود. ﴿وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا صاحبان خرد و عقلهای درست با تدبّر در آن هر علم و خواستهای را به یاد آورند. و این دلالت مینماید که آدمی برحسب عقل و خرد خویش از این کتاب پند میگیرد و بهرهمند میشود.
آیهی ۴۰-۳۰:
﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ٣٠﴾[ص: ۳۰]. «و به داود سلیمان را عطا کردیم، او بسیار بندۀ خوبی بود چراکه او توبهکار بود».
﴿إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ٣١﴾[ص: ۳۱]. «آنگاه شامگاهان اسبهای اصیل (و تندبا) به او عرضه شد».
﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ٣٢﴾[ص: ۳۲]. «گفت: واقعاً من دوستی اسبها را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا (هنگام نماز گذشت و خورشید) در ورای حجاب ظلمت قرار گرفت».
﴿رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ٣٣﴾[ص: ۳۳]. «(گفت:) آن (اسبها) را به نزد من بازآورید، پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنهای آنان کرد».
﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ٣٤﴾[ص: ۳۴]. «و بهراستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آنگاه رو بهسوی (خدا) آورد».
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای».
﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ٣٦﴾[ص: ۳۶]. «پس باد را برایش مسخّر کردیم که به آسانی به فرمان او هرجا که میخواست سیر میکرد».
﴿وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ٣٧﴾[ص: ۳۷]. «و از دیوها هر بنّا و غوّاصی (را به فرمانش درآوردیم)».
﴿وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ٣٨﴾[ص: ۳۸]. «و گروه دیگری از دیوها (را هم با دست و پاهای) بههم بسته در بندها (مسخّر او کردیم)».
﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٩﴾[ص: ۳۹]. «این بخشش ماست پس بیهیچ حسابی ببخش یا نگاهدار».
﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾[ص: ۴۰]. «و بیگمان او در نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک دارد».
وقتی خداوند داود را ستود و آنچه را که برایش اتفاق افتاد تعریف کرد، فرزندش سلیمان را نیز ستایش کرد و فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَ﴾و سلیمان را به داود عطا کردیم و او را مایه شادمانیاش گرداندیم. ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾سلیمان بسیار بنده خوبی بود، چون دارای صفتی بود که ایجاب میکرد مورد ستایش قرار گیرد، و آن این بود که ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾او در همه کارها و احوال و اوضاع با انجام دادن عبادت و توبه، و محبت و ذکر و دعا و زاری، و تلاش برای به دست آوردن خشنودی خداوند بر همه چیز رو به خدا داشت. بنابراین، وقتی اسبهایی به او نشان داده شد که بر روی دو پا و یک دست ایستاده و یک دست را کمی بلند کرده و منظرهای زیبا داشتند، به خصوص برای کسانی همچون پادشاهان که به صحنهها بیشتر نیاز دارند، و این صحنهها برای آنان زیباتر جلوه میکند، و همچنان اسبها بر او عرضه میشد تا این که خورشید غروب کرد و تماشای این اسبها او را از نماز شامگاه و به یادآوردن آن غافل گرداند.
سلیمان با ندامت از آنچه که از او سر زده و او را از ذکر خدا غال گردانده بود و با نزدیکی جستن به خدا و مقدّم داشتن محبت خدا بر محبت غیر او، گفت: ﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی﴾بیگمان من محبت «خیر» که همان مال دنیاست و در اینجا منظور اسب میباشد را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم، ﴿حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ﴾و این صحنهها (صحنۀ رژه اسبان) مرا همچنان غافل نگهداشت تا اینکه خورشید پنهان شد.
﴿رُدُّوهَا عَلَیَّ﴾اسبها را به سوی من بازگردانید، ﴿فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ﴾پس شروع به دست کشیدن بر ساقهها و گردنهای اسبها کرد. یعنی با شمشیر خود بر گردنها و ساقهایشان میزد و گردن و ساقهایشان را قطع میکرد. ﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ﴾و به درستی که سلیمان را با از بین رفتن پادشاهی و جدایی از فرمانرواییاش - به خاطر خللی که اقتضای طبیعت بشری است - آزمودیم. ﴿وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا﴾و بر تخت او کالبدی افکندهایم. یعنی شیطانی که خداوند مقرر نموده بود بر تخت او بنشیند و در زمان آزمایش سلیمان، در پادشاهی او تصرف کند، ﴿ثُمَّ أَنَابَ﴾سپس سلیمان بهسوی خدا بازگشت و توبه کرد.
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٣٥﴾[ص: ۳۵]. سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانرواییاش را به او باز گرداند، و فرمانرواییاش را افزود، به گونهای که برای هیچکسی بعد از او به دست نیامده است، و آن این بود که خداوند شیطانها و جنها را به فرمانش درآورد که هرچه خواست برای او میساختند و در دریاها برایش غواّصی میکردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون میآوردند، و هرکدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی میکرد آن را به زنجیر میبست.
و به او گفتیم: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا﴾این بخشش ماست، پس بدان شادمان باش، ﴿فَٱمۡنُنۡ﴾و به هرکس که میخواهی بده و ببخش، ﴿أَوۡ أَمۡسِکۡ﴾و هرکس را که نمیخواهی ببخش، ﴿بِغَیۡرِ حِسَابٖ﴾یعنی در این مورد حرج و گناهی بر تو نیست، و حسابی بر تو نیست چون خداوند از کمال عدالت و احکام و دستورات نیکِ سلیمان آگاه بود. و بیان فرمودکه این مقام نیک فقط در دنیا برای سلیمان نیست بلکه در آخرت نیز از خیر بزرگی بهرهمند است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٠﴾و بیگمان او از مقرّبان درگاه خداوند است، از کسانی است که با انواع تکریمها و تنعّمها نزد خداوند گرامی داشته میشود.
فواید و حکمتهایی که در داستان داود و سلیمانإبرای ما روشن نشده است:
۱- خداوند برای پیامبرش محمّدصداستان کسانی را که پیش از او بودهاند بیان کرده است تا دلش آرام گیرد و اطمینان یابد، و خداوند نحوه عبادت و شدّت بردباری و بازگشت آنها را به سوی خویش بیان میدارد و این چیزها پیامبر را تشویق میکند تا با آنها به رقابت بپردازد و به خدا نزدکی جوید، و در برابر اذیت و آزار قومش شکیبایی ورزد. بنابراین، - در اینجا - وقتی خداوند اذیت و آزار قومش و سخن آنها را در مورد او و در مورد آنچه که او آورده است بیان کرد، او را به شکیبایی فرمان داد و این که بندهاش داود را یاد کن و از وی الگو برداری نماید.
۲- خداوند توانمندی در اطاعت، و برخورداری از قوت قلب و جسم را ستایش میکند و آن را دوست میدارد. چون به وسیله قدرت و توانایی جسمی آثاری از اطاعت و ادای نیکو و کثرت آن به دست میآید که با ناتوانی و سستی به دست نمیآید. و مناسب است که بنده اسباب آن را فراهم نماید و به تنبلی روی نیاورد که در توانایی خلل ایجاد میکند و نفس را ضعیف میگرداند.
۳- بازگشت به خدا در همه کارها از اوصاف پیامبران و از صفتهای بندگان برگزیدهی خداست. همانطور که خداوند داود و سلیمان را به خاطر این کارها ستوده است. پس اقتدا کنندگان باید به آن دو اقتدا کنند، و سالکان به رهنمود آن رهنمون گردند، [الأنعام: ۹۰]. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾[الأنعام: ۹۰]. «ایشان کسانیاند که خداوند آنها را هدایت نموده است، پس به هدایت آنها اقتدا کن».
۴- صدای خوب و دلنشینی که خداوند به پیامبرش داود، عطا کرده بود سبب میشد که کوههای جامد و پرندگان بیزبان با او هم آوا شوند. وقتی او آوای تسبیح سر میداد کوهها و پرندگان شامگاهان و صبحگاهان به همراه او تسبیح میگفتند.
۵- از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بنده این است که به او علم مفید ارزانی دارد و شیوه داوری میان مردم را بداند، همانطور که خداوند این نعمت را به بندهاش داود÷ارزانی کرده بود.
۶- خداوند به پیامبران و برگزیدگانش عنایت ویژه دارد و آنها را میآزماید تا کاستیهایی را که از آنان سر میزند، بزداید. پس آنان به کاملترین حالت خود برگردند، آن چنان که برای داود و سلیمان اتفاق افتاد.
۷- پیامبرانصدر آنچه از جانب خدا میرسانند از اشتباه معصوم میباشند، چون اگر آنها در رساندن رسالت الهی معصوم نباشند، مقصودِ رسالت حاصل نمیشود. اما برخی از گناهان به اقتضای داشتن طبیعت بشری از آنها سر میزند ولی خداوند آنها را در مییابد و لطف خویش را فورا شامل حال آنان میگرداند.
۸- داود÷اغلب اوقات در عبادتگاه خود بود، تا خدمت پروردگارش را انجام دهد، بنابراین، آن دو شاکی از دیوار عبادتگاه بالا رفتند و نزد او آمدند، چون وقتی که در عبادتگاه بود و به خلوت مینشت، هیچ کس نزد او نمیآمد. بلکه برای خود وقتی مقرّر کرده بود که در آن با پروردگار خود به خلوت مینشست و با عبادت پروردگارش شاد میشد، و عبادت، او را کمک میکرد تا همه کارهایش را مخلصانه انجام دهد.
۹- باید به هنگام وارد شدن بر حکام و دیگران، ادب را رعایت کرد. زیرا آن دو شاکی وقتی بر داود داود شدند در حالتی غیر عادی و از راه غیر معمولی بر او وارد شدند، و داود از آنها ترسید، و این بر او دشوار آمد و آن را مناسب ندید.
۱۰- بیادبی شاکی و انجام دادن کاری از سوی او که شایسته وی نمیباشد نباید حکم را از حکم کردن به حق باز دارد.
۱۱- از این جریان کمال بردباری داود÷استنباط میشود، چون وقتی که آنها بدون اجازه وارد شدند داود بر آنها خشم نگرفت درحالیکه او پادشاه بود. و نیز داود بر آنها پرخاش نکرد و آنها را سرزنش ننمود.
۱۲- جایز است مظلوم به کسی که بر او ستم کرده است بگوید: «فلانی بر من ستم کرده است:. یا بگویید: ای ظالم یا بر من تعدّی کرده است». و امثال اینها. چون آن دو شاکی گفتند: ﴿خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾«ما دو شاکی هستیم که بر یکدیگر ستم کردهایم».
۱۳- فردی که موعظه و نصحیت میشود اگر گرانقدر و دارای علم و دانش باشد، خشمگین و ناراحت نمیشود، بلکه شتابان پند را میپذیرد و تشکر میکند. چون آن دو شاکی داود را نصیحت کردند و داود ناراحت و خشمگین نشد، و این کارِ آنها او را از حق باز نداشت، بلکه او به حق محض حکم نمود.
۱۴- مخالطت میان خویشاوندان و یاران و کثرت تعلّقات و روابط دنیوی و مالی باعث میشود تا میان آنها دشمنی ایجاد گردد، و بر یکدیگر تجاوز کنند، و هیچ چیزی این دشمنی را باز نمیدارد جز پیشه کردن تقوای الهی و صبر کردن بر کارها با ایمان و عمل صالح، و این در میان مردم اندک یافت میشود.
۱۵- استغفار و عبادت به ویژه نماز، گناهان را میزدایند، چون خداوند آمرزیده شدن گناه داود را نتیجه استغفار و سجده او میداند.
۱۶- خداوند بندهاش داود و سلیمان را با نزدیک قرار دادن به خود و اعطای پاداش نیک به آنان مورد بزرگداشت قرار داد. و نباید چنین پنداشته شود که آنچه از آنها سرزد، از مقامشان نزد خداوند میکاهد. و این از کمال لطف خدا نسبت به بندگان مخلصش میباشد که هرگاه آنها را بخشید و اثر گناهانشان را دور کرد، همه آثاری را نیز که به دنبال گناه میآیند از آنها دور میکند، حتی چیزی را که در دل بندگان میافتد نیز دور مینماید، چون بندگان وقتی از برخی از گناهانشان آگاه شوند به دلشان چنین میآید که آنها از مقام اوّل خود سقوط کردهاند. پس خداوند متعال این آثار را دور نمود و این برای خداوند بزرگوار و بخشنده مشکل نیست.
۱۷- داوری کردن میان مردم مقامی دینی است و پیامبران خدا و بندگان برگزیدهاش این کار را به عهده داشتهاند، و کسی که این کار را میکند وظیفه دارد به حق داوری نماید، و از هواپرستی بپرهیزد. پس حکم کردن به حق اقتضا مینماید فردی که میخواهد حکم نماید، باید به امور شرعی آگاه باشد و از صورت قضیهای که در آن حکم میکند مطلّع باشد و کیفیت وارد کردن آن در حکم شرعی را بداند. پس کسی که یکی از این دو چیز را نداند، صلاحیت داوری کردن را ندارد و جایز نیست به داوری اقدام نماید.
۱۸- برای حاکم شایسته است که از هوی پرستی بپرهیزد و همواره مواظب خود باشد، چون نفسها از هوی و امیال خالی نیستند. بنابراین، باید با نفس خود مبارزه کند و همیشه حق را نصب العین خود قرار داده، و به هنگام داوری کردن هرگونه محبت و نفرتی را نسبت به یکی از طرفین از خود دور کند.
۱۹- سلیمان÷از فضیلتهای داود و از منّتهای خدا بر اوست که خداوند او را به داود بخشید. و یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند بر بندهاش این است که به او فرزندی صالح عطا کند و اگر این فرزند عالم باشد نور علی نور خواهد بود.
۲۰- خداوند سلیمان را ستود و فرمود: ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾«بسیار بنده خوبی بود سلیمان، او بسی توبهکار بود».
۲۱- یکی از مصادیق کثرت خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش این است که اعمال صالح و اخلاق نیکو را به آنها عطا میکند سپس آنها را به خاطر این چیزها که خودش به آنان بخشیده است ستایش میکند.
۲۲- سلیمان محبّت خداوند متعال را بر محبّت هر چیزی مقدّم میداشت.
۲۳- هرآنچه که بنده را از خداوند غافل و به خود مشغول نماید آن چیز مذموم و بد است، پس باید از آن جدا شود و به چیزی روی آورد که برایش مفیدتر است.
۲۴- قاعده مشهوری است که هرکس چیزی را برای خداوند ترک نماید خداوند در عوض به او چیزی میدهد که برایش بهتر است. سلیمان÷اسبهایی را که بر روی سه دست و پا ایستاده بودند و تیز رو و بسیار دوست داشتنی بودند، پاها و گردنهایشان را قطع کرد و او با این محبت خدا را بر محبت آنها مقدم داشت. پس خداوند در عورض آن چیزهای بهتری به او داد و باد را در اختیار او قرار داد که به فرمان او به هرجا که میخواست حرکت میکرد، و راه یک ماه را در یک صبحگاه و راه یک ماه دیگر را در یک شامگاه میپیمود. و دیوها را برای سلیمان مسخر کرد که توانایی کارهایی را دارند که انسانها توان انجام آن را ندارند.
۲۵- بعد از سلیمان÷، اجنّه و شیاطین رام کس دیگری نمیشوند.
۲۶- سلیمان÷پادشاه و پیامبر بود و هرچ میخواست انجام میداد، اما جز عدالت و دادگری چیزی دیگر نمیخواست. به خلاف پیامبری که بنده است، چنین پیامبری ارادهاش تابع امر خداست، و او هیچ کاری را نمیکند مگر به فرمان خدا همانند پیامبر ما محمّدصو این حالت کاملتر است.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ٤١﴾[ص: ۴۱]. «و بندۀ ما ایّوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که همانا شیطان به من رنج و دردی رسانده است».
﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «پای خود را به زمین بکوب، این آبی است که هم برای شستشو و هم برای نوشیدن است».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ٤٣﴾[ص: ۴۳]. «و به عنوان بخشایشی از سوی خود و پندی برای خردمندان، خانوادهاش و همسان آنانرا به او عطا کردیم».
﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ٤٤﴾[ص: ۴۴]. «و (فرمان دادیم) که دستهای از شاخههای باریک را بگیر و (او را) با آن بزن و سوگند خود را مشکن، ما ایّوب را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی بود بیگمان او بسیار توبهکار بود».
﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ﴾و در این کتاب بنده ما ایوب را به بهترین وجه به یادآور، و او را به بهترین شیوه ستایش کن. آنگاه که رنج و زیان به او رسید پس او بر رنج و مشقت شکیبایی کرد و به سوی هیچکسی غیر از پروردگارش شکایت نبرد و به هیچکسی جز او پناه نیاورد. ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُ﴾هنگامی که پروردگارش را به فریاد خواند و با شکایت به درگاهش نه درگاه کسی دیگر او را صدا زد و گفت: پروردگارا! ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ﴾همانا شیطان به من امری مشقّتآور و طاقتفرسا و عذابدهنده رسانده است. شیطان بر جسد او مسلط شد و در آن دمید تا اینکه غدههایی در بدنش پدید آمد، سپس از آن غدهها چرک و خونابه بیرون جهید و بسیار حالت سختی به او دست داد، و همچنین خانواده و اموالش نابود شد و از بین رفتند.
پس به او گفته شد: ﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَ﴾پای خود را به زمین بکوب تا از آن چشمهای برایت بجوشد که از آن برای شستشوی بدنت استفاده کنی و از آن بنوشی، و آنگاه بیماری و ناراحتی از تو دور شود، پس اینکار را کرد و خداوند او را شفا داد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُ﴾و خانوادهاش را به او بخشیدیم. گفته شده که خداوند خانواده و فرزندانش را دوباره زنده کرد. ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و همسان آنها را همراهِ آنان در دنیا به او دادیم و خداوند او را بینیاز کرد و به او مالی بزرگ بخشید. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾رحمتی از جانب ما برای بنده ما ایوب بود که صبر کرد پس به پاداش آن از رحمت خویش در دنیا و آخرت به او پاداش دادیم. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا خردمندان از حالت ایوب پند بیاموزند و عبرت بگیرند و بدانند که هرکس بر سختی شکیبایی بورزد، خداوند پاداشی زودرس در دنیا و آخرت به او میدهد و هرگاه او را به فریاد بخواند دعایش را میپذیرد.
﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا﴾و دستهای از شاخههای باریک خرما یا انگور را بگیر، ﴿فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡ﴾و با آن او را بزن و سوگند خود را مشکن. مفسران گفتهاند که ایوب در بیماری و رنج خود به خاطر برخی کارها بر همسرش خشمگین شد، آنگاه سوگند خورد که اگر خداوند او را شفا بدهد، صد ضربه شلاّق به او خواهد زد. وقتی خداوند او را شفا داد، از آنجا که همسرش صالح بود و با ایوب رفتار خوبی داشت، خدا بر هر دو رحم نمود و به ایوب دستور داد که او را با دستهای از شاخههای نازک که صد شاخه باشند، یک ضربه بزند و سوگندش را اینگونه عملی کند. ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗا﴾همانا ما ایوب را شکیبا یافتیم.
یعنی او را به بیماری و سختی بزرگی گرفتار کردیم و او به خاطر خدا شکیبایی ورزید. ﴿نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ایوب چه بنده خوبی بود که مقام عبودیت را در حالت خوشی و ناخوشی و سختی و راحتی به طور کامل پاسداری میکرد. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾بیگمان او بسیار به سوی خدا باز میگشت، و در همه کارهای دینی و دنیویاش رو به سوی خدا داشت، پروردگارش را بسیار یاد میکرد و دعا مینمود و نسبت به او محبت میورزید و او را عبادت میکرد.
آیهی ۴۷-۴۵:
﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٥﴾[ص: ۴۵]. «و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که توانمند و دارای بینش بودند».
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ٤٦﴾[ص: ۴۶]. «ما آنانرا با صفت خاصّی ویژگی بخشیدیم که یاد سرای آخرت بود».
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ٤٧﴾[ص: ۴۷]. «و بیگمان آنان نزد ما از برگزیدگان نیک بودند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ﴾بندگان ما را به نیکویی یاد کن، آنهایی که عبادت را خالصانه برای ما انجام دادند، ابراهیم خلیل و پسرش اسحاق و پسرش یعقوب که اینها دارای قدرت بودند و بر عبادت خداوند توانایی داشتند، ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾و در دین خدا دارای بینش بودند، پس آنها را به برخورداری از علم مفید و عمل صالح توصیف کرد.
﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ﴾ما به آنها ویژگی بزرگ و مهمّی داده بودیم، و آن ﴿ذِکۡرَى ٱلدَّارِ﴾یاد کردن سرای آخرت بود. ما یاد کردن آخرت را در دلهایشان قرار داده بودیم، و عمل کردن برای آخرت را نصب العین آنها قرار داده و اخلاص و مراقبت خدا را صفت همیشگی آنها گردانده بودیم، و آنها را چنان نموده بودیم که هرکس آنها را میدید، به یاد قیامت میافتاد، و پندگیرنده با دیدن حالت آنها پند میگرفت و با بهترین یاد از آنها یاد میکرد.
﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ﴾و ایشان نزد ما از کسانی بودند که خداوند آنها را از میان بندگانش برگزیده است. ﴿ٱلۡأَخۡیَارِ﴾و از نیکان است، کسانی که رفتار و اخلاق خوب و عملی درست دارند.
آیهی ۴۹-۴۸:
﴿وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ٤٨﴾[ص: ۴۸]. «و اسماعیل ویسع و ذالکفل را یاد کن و همگی آنانرا از نیکان بودند».
﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ٤٩﴾[ص: ۴۹]. «این یادی (از ایشان) است و مسلّماً پرهیزگاران سرانجام نیک دارند».
این پیامبران را به بهترین وجه یاد کن و آنها را با بهترین شیوه ستایش کن، زیرا هریک از آنها از نیکانی بودند که خداوند آنها را برگزیده است، و کاملترین اعمال و اخلاق و صفات پسندیده و خصال درست را به ایشان دادهاست. ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞ﴾یاد این پیامبران برگزیده و بیان اوصافشان در این قرآن والا مقام و یادآور، ذکر شده است که پندگیرندگان از احوال آنها پند میگیرند، و اقتدا کنندگان به تبعیت از صفتهای پسندیده آنها علاقمند میشوند، و صفتهای پسندیدهای را که خداوند به آنها بخشیده است میشناسند و به نام نیک آنها که درمیان مردم ماندگار است پی میبرند. این یکی از انواع ذکر است که مختص اهل خیر است. و یکی دیگر از انواع ذکرها بیان پاداش اهل خیر و اهل شر است. بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ﴾و بیگمان برای کسانی که با اطاعت از اوامر و پرهیز از نواهی خدا تقواپیشه میکنند، ﴿لَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾سرانجامی نیک وجود دارد.
آیهی ۵۴-۵۰:
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ٥٠﴾[ص: ۵۰]. «باغهای جاودان (بهشتی) درحالیکه دروازههای (آنها) برای آنان گشوده است».
﴿مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ٥١﴾[ص: ۵۱]. «در آنجا تکیه میزنند و میوههای فراوان و نوشیدنیهای زیادی را میطلبند».
﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ٥٢﴾[ص: ۵۲]. «و در نزد آنان زنانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و همگی همسن و سال میباشند».
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾[ص: ۵۳]. «این چیزهایی است که برای روز حساب و کتاب به شما وعده داده میشد».
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾[ص: ۵۴]. «بیگمان این عطا و روزی ماست و هرگز پایان ندارد».
سپس پاداش و سرانجام آنها را چنین تفسیر کرد و فرمود: ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ﴾باغهای جاودان که ساکنان آن از بس که این باغها کامل و نعمتهایی بیکم و کاست میباشد هیچ جایگزینی را برای آن نمیجویند و از آن بیرون نمیآیند، و بیرون کرده نمیشوند. ﴿مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ﴾درحالیکه درهای منازل و مسکنهای بهشت برایشان گشوده است، و نیازی ندارند که خود درهای آن را باز کنند، بلکه به آنها نعمت میشود. و این نیز دلیلی بر امنیت کامل و دلیلی است برای این که در باغهای بهشت چیزی نیست که ایجاب کند درهای آن بسته شوند.
﴿مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ﴾بر تختهای آراسته شده تکیه زده و خدمتگزاران خود را دستور میدهد تا میوههای فراوان و از همه نوشیدنیهایی که دلشان میخواهد و چشمهایشان از دیدن آن لذّت میبرد برایشان بیاورند. و این بر کمال برخورداری از نعمت و آسایش و راحتی و کمال لذّت دلالت مینماید. ﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ﴾و در کنار آنها از حوریان چشم زیبا همسرانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و شوهرانشان نیز تنها به آنها چشم میدوزند و این به خاطر آن است که هر دو بسیار زیبا هستند و همدیگر را دوست میدارند و چشم به کسی دیگر ندارند و هیچ گاه نمیخواهند که به جای همدیگر کسی برگزینند، ﴿أَتۡرَابٌ﴾هم سن و سال هستند، سنی که بهترین و زیباترین دوران و زمان جوانی است.
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ٥٣﴾این، چیزهایی است که در روز حساب و کتاب به پاداش اعمال و کارهای شایستهتان به شما پرهیزگاران وعده داده میشود.
﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ٥٤﴾چیزهایی را که به اهل بهشت دادهایم عطا و روزی ماست که پایانی ندارد، بلکه همیشگی است و در همه اوقات ماندگار است و در همه لحظات فزونی مییابد. و این بر پروردگار بزرگوار و مهربان و نیکوی بخشنده و گشایشگر و توانا و ستوده گران نمیآید، خداوندی که دارای فضل آشکار و سخاوت مستمر است، و نعمتهایش قابل شمارش نیست، و نمیتوان اندکی از نیکویی و نیکیهای او را احاطه کرد.
آیهی ۶۴-۵۵:
﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ لَشَرَّ مََٔابٖ٥٥﴾[ص: ۵۵]. «این (پاداش پرهیزگاران است) و امّا سرکشان بد سرانجامی دارند».
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ٥٦﴾[ص: ۵۶]. «و آن دوزخ است که بدانجا درمیآیند و بدان میسوزند و چه بد جایگاهی است»!.
﴿هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ٥٧﴾[ص: ۵۷]. «این آب داغ و خونابه است که آنرا باید بچشند و بخورند».
﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾[ص: ۵۸]. «و از اینگونه انواع عذابهای دیگری دارند».
﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ٥٩﴾[ص: ۵۹]. «(به آنان گویند:) این گروهی است که همراه شما به دوزخ درآیند ـ خوش نیامدند و خوش نبینند ـ آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند».
﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٦٠﴾[ص: ۶۰]. «میگویند: بلکه شما خوش نیامدید، شما بودید که ما را دعوت نمودید بهسوی راهی که ما را دچار این سرنوشت نمود، پس بدجایگاهی است».
﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ٦١﴾[ص: ۶۱]. «و میگونید: پروردگارا! هرکس سبب شد که دچار این سرنوشت شویم عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾[ص: ۶۲]. «و گفتند: ما را چه شده است کسانی را نمیبینیم که آنانرا از بدان میدانستیم»؟.
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾[ص: ۶۳]. «آیا آنانرا به ریشخند میگرفتیم؟ و یا اینکه چشمان ما ایشان را نمیتوانند ببینند».
﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ٦٤﴾[ص: ۶۴]. «بیگمان این مخاصمۀ دوزخیان حق است».
﴿هَٰذَا﴾پاداشی که آن را توصیف نمودیم برای پرهیزگاران است، ﴿وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ﴾و همانا کسانی که در ارتکاب کفر و گناهان از حد میگذرند، ﴿لَشَرَّ مََٔابٖ﴾سرانجام بدی دارند. سپس آن را توضیح داد و فرمود: ﴿جَهَنَّمَ﴾سزای آنها جهنّمی است که در آن هرنوع عذابی وجود دارد، گرمای آن بسیار سخت است و سرمای آن نیز بیاندازه شدید. ﴿یَصۡلَوۡنَهَا﴾به آن عذاب در میآیند و آنها را از هرطرف احاطه مینماید، آنها از بالای سرشان سایه بانهایی از آتش دارند و از زیرشان نیز چنیناند. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾بدجایگاهی است که برای آنها به عنوان مسکن و پناه گاه آماده شده است.
﴿هَٰذَا﴾این جایگاه و این عذاب سخت و خواری و رسوایی و شکنجه، «حمیم» و «غسّاقی» است که باید از آن بچشند و بخورند. ﴿حَمِیمٞ﴾آب بسیار داغی است که آنرا مینوشند و به سبب آن تمام رودههایشان تکّه و پاره میشود.
﴿وَغَسَّاقٞ﴾بدترین نوع نوشیدنی است، و آن عبارت از چرک و خونابه است که تلخ و بدبو است. ﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ٥٨﴾و برایشان عذابی دیگر همسان آن در انواع گوناگون خواهد بود. یعنی با انواع گوناگون از عذاب شکنجه داده میشوند و با آن خوار میگردند. هنگامیکه وارد جهّنم میشوند یک دیگر را ناسزا گفته و به یکدیگر میگویند: ﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ﴾این گروهی است که همراه شما به دوزخ وارد شدهاند، ﴿لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ﴾خوش نیامدند، آنان در آیندگانِ به آتش دوزخاند، و با آن میسوزند.
﴿قَالُواْ﴾گروهی که وارد میشود میگوید: ﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَا﴾شما خوش نیامدید، چرا که این شما بودید که با دعوت کردنتان و مبتلا نمودنمان به فتنه، و با گمراهساختن ما عذاب را بهره ما کردید و ما را به چنین جایی کشاندید. ﴿فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ﴾پس چه بد جایگاهی است جایگاه همه آنها! جایگاه بدی و شر.
سپس کسانی را مورد نفرین قرار میدهند که آنها را گمراه کرده بودند و ﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ٦١﴾میگویند: پروردگارا! هرکس سبب شد که به این سرنوشت دچار شویم، عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ﴾[الأعراف: ۳۸]. «گفت: هریک عذاب دو چندان دارد ولی شما نمیدانید».
﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ٦٢﴾و آنان درحالیکه در آتش هستند، میگویند: چرا کسانی را نمیبینیم که گمان میبردیم آنها از بدکاران هستند، و سزاوار عذاب آتش جهّنم میباشند؟ اینها مومنان هستند که اهل جهّنم به جستجوی آنها میپردازند و تا بدانند که آیا آنان را در جهنّم میبینند یا نه؟
﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٦٣﴾یعنی ندیدن ما آنها را در میان اهل جهنّم دو حالت دارد: یا ما در اینکه آنها را از بدکاران به حساب میآوردیم اشتباه کردهایم، زیرا آنها از برگزیدگان هستند، و سخن ما درباره آنها از روی تمسخر بوده است. و واقعیت همین است، همانطور که خداوند متعال به اهل جهنم فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩ فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِیًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡکُمۡ ذِکۡرِی وَکُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَکُونَ١١٠﴾[المؤمنون: ۱۰۹-۱۱۰]. «بیگمان گروهی از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس ما بیامرز و بر ما رحم بفرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی. پس شما آنها را به مسخره گرفتید تا اینکه شما را از یاد من فراموش گرداندند و شما به آنها میخندیدید».
و حالت دوم این است که ما نمیتوانیم آنها را در عذاب و در کنار خود ببینیم، چرا که آنها با ما هستند وعذاب داده میشوند ولی چشمان ما از آنها برگشته و آنها را نمیبینیم. احتمالا این همان عقایدی است که در دنیا به آن باور داشتند، زیرا همواره برای مومنان حکم به جهنّمی بودن میکردند تا جایی که این باور در دلهایشان جای گرفت و در بافت دلهایشان نفوذ کرد. پس آنها با این حالت و وضعّیت وارد جهنّم میشوند، و از این رو چنین سخنانی میگویند. و احتمال دارد که از سخنشان از روی فریبکاری باشد، آنها همانطور که در دنیا مردمان را فریب دادند، حتّی در جهنّم هم دیگران را گول میزنند. بنابراین، اهل اعراف به اهل جهنم میگویند: [الأعراف: ۴۹]. ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا یَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٤٩﴾[الأعراف: ۴۹]. «آیا اینان کسانی هستند که شما سوگند خوردید خداوند رحمتی نصیب آنها نمیگرداند؟! اما اینک به آنها گفت شد: که وارد بهشت شوید، هیچ ترسی بر شما نیست، و اندوهگین نمیشوید».
خداوند با تاکید بر آنچه که از آن خبر دادهاست میفرماید: ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ﴾چیزی را که برایتان بیان کردم یک واقعّیت است، و شک و تردیدی در آن نیست، ﴿تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ﴾نزاع و مخاصمه دوزخیان با یکدیگر یک حقیقت است.
آیهی ۸۸-۶۵:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٦٥﴾[ص: ۶۵]. «بگو: من تنها بیمدهنده هستم و بس، و هیچ معبود به حقّی جز خداوند یگانه و چیره وجود ندارد».
﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٦٦﴾[ص: ۶۶]. «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است. (خداوند) توانمند آمرزگار».
﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ٦٧﴾[ص: ۶۷]. «بگو: آن خبر بزرگی است».
﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾[ص: ۶۸]. «شما از آن روی میگردانید».
﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ٦٩﴾[ص: ۶۹]. «من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) وقتیکه با همدیگر گفتگو میکنند خبری ندارم».
﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٧٠﴾[ص: ۷۰]. «به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیمدهندهای آشکار هستم».
﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ٧١﴾[ص: ۷۱]. «وقتیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من انسانی از گل خواهم آفرید».
﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٧٢﴾[ص: ۷۲]. «پس هنگامیکه آنرا سر و سامان دادم و از روح خود در او دمیدم در برابرش سجده ببرید».
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣﴾[ص: ۷۳]. «پس همۀ فرشتگان جملگی سجده بردند».
﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٧٤﴾[ص: ۷۴]. «جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد».
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ٧٥﴾[ص: ۷۵]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟ تکبّر ورزیدی یا از بلندپایگان هستی»؟!.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ٧٦﴾[ص: ۷۶]. «گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدهای».
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ٧٧﴾[ص: ۷۷]. «(خداوند) فرمود: از آن بیرون شو که بهراستی تو رانده شدهای».
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٧٨﴾[ص: ۷۸]. «و بیگمان تا روز جزا نفرین من بر تو خواهد بود».
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٧٩﴾[ص: ۷۹]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که بندگان برانگیخته میشوند مرا مهلت بده».
﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٨٠﴾[ص: ۸۰]. «گفت: همانا تو از مهلت یافتگانی».
﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾[ص: ۸۱]. «تا روز زمان معیّن».
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٢﴾[ص: ۸۲]. «گفت: پس سوگند به عزّت و عظمت تو که همگی آنانرا گمراه میکنم».
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٨٣﴾[ص: ۸۳] «مگر آن بندگان مخلص تو را».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾[ص: ۸۴]. «گفت: پس (این) حقّ است و حق را میگویم».
﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٥﴾[ص: ۸۵]. «به یقین دوزخ را هم از تو و هم از کسانیکه از تو پیروی کنند پر خواهم کرد».
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ٨٦﴾[ص: ۸۶]. «بگو: من در مقابل (رساندن) قرآن هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و از مدّعیان (دروغین نبوّت هم) نیستم».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾[ص: ۸۷]. «این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست».
﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ٨٨﴾[ص: ۸۸]. «و حتماً خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! اگر این تکذیب کنندگان از تو چیزی خواستند که در اختیار تو نیست به آنها بگو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞ﴾تنها چیزی که من در اختیار دارم این است که من یک بیمدهنده هستم و بس، و اختیار کار در دست خداوند است، و من شما را امر و نهی میکنم، و شما را به انجام خیر تشویق مینمایم و از بدی و شر باز میدارم. پس هرکس راهیاب شد به سود خودش میباشد، و هرکس گمراه گردید به زیان خودش گمراه شده است. ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ﴾و هیچ معبود به حقّی نیست جز الله، ﴿ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ﴾خداوندِ یگانه غالب این تاکید بر الوّهیت خداوند با استناد به دلایل قاطع است. و آن دلیل یگانه بودن خداوند و غالب و چیره بودن او بر هرچیزی است. زیرا چیرگی ملازم یگانگی است. و هرگز چنین نمیشود که دو چیره و غالب برابر باشند، پس کسی که بر همه چیز غالب و چیره میباشد خداوند یگانه است و نظیر و همانندی ندارد.
و او خدایی است که سزاوار است تنها وی پرستش شود، همان طور که تنها او غالب و چیره میباشد. و این را با تاکید بر توحید ربوبّیت بیان نمود و فرمود: ﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾آفریننده آسمانها و زمین و آنچه میان آنها میباشد، و پرورگار آنهاست. اوست که در آنها هر نوع تدبیر و تصرّفی را انجام میدهد. ﴿ٱلۡعَزِیزُ﴾دارای قدرت و توانایی است و با قدرت و توانایی خویش همه مخلوقات را آفریده است. ﴿ٱلۡغَفَّٰرُ﴾و همه گناهان کوچک و بزرگ را برای کسی که بهسوی او باز گردد و توبه نماید و از گناهان دست بکشد میآمرزد. پس او خدایی است که باید پرستش شود و روزی نمیدهد و زیان و سودی نمیرساند و هیچ چیزی در اختیار او نیست و فاقد توانایی است و آمرزش گناهان و بدیها در دست او نیست سزاوار پرستش نمیباشد.
﴿قُلۡ﴾پس آنان را برحذردار، و هشدارشان ده و به آنها بگو: ﴿هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ﴾آنچه در رابطه با رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و مجازات از آن خبر دادهام، خبر بزرگی است و باید به شدّت به آن اهتمام دهید و از آن غافل نشوید. ﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ٦٨﴾ولی شما از آن روی گردانید، انگار که حساب و کتاب و عذاب و پاداشی در پیش روی ندارید.
پس اگر در گفته و خبر من تردید دارید، بدانید که من به شما خبرهایی میدهم که خود از آن آگاهی ندارم و آنها را در کتابی نخواندهام. پس این خبرها را که مطابق حقیقت هستند و بدون کم و کاست به شما میرسانم بزرگترین شاهد و گواه بر راستگویی من است، و بزرگترین دلیل بر حقانیت چیزی است که برایتان آوردهام. بنابراین فرمود: ﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ﴾من هیچ خبری از فرشتگان ندارم، ﴿إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ﴾آن زمان که گفتگو میکنند. پس اگر خداوند به من نمیآموخت و به من وحی نمیکرد من از آنها آگاهی نداشتم. بنابراین فرمود: ﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٧٠﴾به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیم دهندهای آشکار هستم. پس بیم رسانی من آشکارترین بیم رسانی است. سپس گفتگوی فرشتگان عالم بالا را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ٧١﴾آنگاه که پروردگارت به فرشتگان خبر داد و فرمود: من انسانی که مادّهاش از گل است خواهم آفرید، ﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٧٢﴾پس هرگاه جسم او را سروسامان دادم و ساخته و پرداختهاش کردم و در آن از روح متعلقّ به خود، دمیدم، همه برای او سجدهکنان به خاک افتید. فرشتگان خود را برای اینکار آماده کردند و مترصد ماندند که هرگاه آفرینش آدم تمام شود و روح در او دمیده شود آنها به اطاعت از پروردگار خود و به احترام آدم÷سجده کنند. وقتی که آفرینش جسم و روح آدم تمام شد و خداوند آدم و فرشتگان را در علم و دانش امتحان کرد و فضیلت برتری آدم بر فرشتگان ظاهر شد، خداوند فرشتگان را دستور داد تا برای وی سجده ببرند.
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٧٣ إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٧٤﴾پس همه فرشتگان جملگی سجده بردند، جز ابلیس که سجده نبرد و از دستور پروردگار سرباز زد و خود را از آدم بزرگتر و برتر دانست و او در علم الهی از کافران بود.
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّ﴾خداوند با سرزنش ابلیس به وی گفت: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از آن که برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟! یعنی من او را با این چیز شرافت و کرامت دادهام و این ویژگی را مختص او گرداندهام و این اقتضا مینماید که نباید بر او تکبر کرد و خود را از او بالاتر دانست. ﴿أَسۡتَکۡبَرۡتَ﴾آیا در امتناع ورزیدنت تکبر ورزیدی. ﴿أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ﴾یا از کسانی هستی که بر جهانیان برتری دارند.
﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ٧٦﴾ابلیس با مخالفت با پروردگارش گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل. ابلیس گمان میبرد که عنصر و مادّه آتش از عنصر خاک بهتر است. و این قیاس فاسدی بود، چون عنصر آتش شر و فساد و برتریجویی و خشونت و سبکسری است، و عنصر خاک خردورزی و تواضع و رویاندن انواع گیاهان و درختان است، و خاک بر آتش غالب میشود و آن را خاموش میکند.و آتش نیاز به مادّهای دارد که از آن پدید آید امّا خاک به خودی خود وجود دارد. پس قیاس ابلیس که با دستور شفاهی خداوند مخالفت کرد باطل شد و فسادش آشکار گردید. و این قیاس سرکرده شر و فساد است، پس در مورد قیاس شاگردان او که با قیاس خود با حق مخالف میورزند چه فکر میکنی؟ پس قیاس آنها از این قیاس پوچتر و باطلتر است.
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا﴾خداوند به ابلیس گفت: از آسما و جایگاه ارزشمند بیرون برو، ﴿فَإِنَّکَ رَجِیمٞ﴾چرا که تو مطرود و رانده شده از رحمت الهی هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٧٨﴾و بیگمان تا روز قیامت تو را لعنت و مطرود خواهم ساخت. ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٧٩﴾ابلیس از شدّت دشمنی که با آدم و فرزندانش داشت، گفت: پروردگارا! تا روز رستاخیز به من مهلت بده. این دعا را کرد تا بتواند کسانی را گمراه سازد که خداوند گمراهی را برای آنها مقدّر ساخته است.
﴿قَالَ﴾خداوند دعای او را پذیرفت، چون حکمت خداوند چنین اقتضا میکرد، پس فرمود: ﴿فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٨٠ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٨١﴾تا روز زمان معین به تو مهلت داده میشود و وقتی که نسل آدم تمام شد امتحان نیز تمام میشود.
وقتی شیطان دانست که به او مهلت داده شده است ـزیرا آنقدر کثیف و پلید بودـ برای خداوند آشکار ساخت که چه دشمنی و عداوت شدیدی با خدا و آدم و ذریهی آدم دارد، بنابراین گفت: ﴿فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾احتمال دارد «باء» در ﴿فَبِعِزَّتِکَ﴾برای قسم باشد، آنگاه معنی چنین خواهد بود: سوگند به عظمت و شکوهت که همه آنها را گمراه میکنم.
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٨٣﴾مگر بندگان مخلصت. بندگان مخلص کسانی هستند که خداوند آنان را برای اطاعت خود برگزیده و آنها را به خاطر کمال ایمانشان و به خاطر این که همه آنچه را که در توان دارند در راه اطاعت از پروردگارشان مبذول میدارند، از گمراهی مصون داشته است. پس ابلیس دانست که خداوند آنها را از توطئه و مکرش محافظت خواهد کرد. و احتمال دارد که « باء» در ﴿فَبِعِزَّتِکَ﴾برای استعانت باشد، زیرا شیطان وقتی دانست که از هر جهت ناتوان است و هیچکس را جز با خواست خدا گمراه نخواهد کرد، از عظمت خود برای گمراه کردن فرزندان آدم کمک گرفت، درحالیکه او دشمن حقیقی خدا بود. پس پروردگارا! ما ناتوان و مقصّر هستیم و به همه نعمتهایت اعتراف میکنیم و ذرّیه و نسل کسی هستیم که او را شرافت و کرامت دادهای.
پس، از عزّت و عظمت و قدرتت کمک میطلبیم و از رحمت فراگیرت که همه مخلوقات را در برگرفته است و از آن به ما نیز رساندهای و به وسیله آن رنجها را از ما دور ساختهای کمک میطلبیم که ما را برای مبارزه و دشمنی با شیطان و سالم ماندن از شر و دام او یاری نمایی. و به تو گمان نیک داریم که دعای ما را اجابت میکنی و به وعدهات که به ما دادهای، ایمان داریم که فرمودهای: ﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡ﴾[غافر: ۶۰] «و پروردگارت گفت: مرا بخوانید تا دعایتان را اجابت کنم». پس ما تو را به فریاد خواندهایم همانطور که به ما فرمان دادهای، پس دعای ما را بپذیر همانگونه که به ما وعده دادهای. ﴿إِنَّکَ لَا تُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ﴾[آل عمران: ۱۹۴]. «بیگمان تو خلاف وعده نمیکنی».
﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ٨٤﴾خداوند متعال فرمود: حق صفت من است و گفت من حق است. و آن اینکه ﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٥﴾جهنّم را از تو و از آن دسته از فرزندان آدم که از تو پیروی کنند پرخواهم کرد.
﴿قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ٨٦﴾بگو: در مقابل دعوت کردنتان از شما مزدی نمیخواهم، و من از کسانی نیستم که چیزی را به دروغ ادعا کنم و به چیزی بپردازم که از آن آگاهی ندارم. من فقط از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم. ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ٨٧﴾این وحی، و قرآن فقط پندی است برای جهانیان و همه منافع دینی و دنیوی جهانیان را به آنها یادآوری مینماید، و مایه سربلندی جهانیان است و نیز حجّت را بر مخالفان اقامه میکند. پس این سوره بزرگ مشتمل بر پند و حکمت و خبربزرگ و اقامه حجت بر کسانی است که قرآن را تکذیب کردند و با آن مخالفت ورزیدند، نیز کسی که قرآن را آورده تکذیب کردند. و در این سوره از بندگان مخلص خدا خبر داده شده و پاداش پرهیزگاران و سزای سرکشان بیان شده است، بنابراین در ابتدای آن سوگند خورد که قرآن دارای مقامی والا و مایه تذکار و یادآوری است.
و در آخر هم بیان کرد که پند و یادآوری است برای جهانیان. و یادآوردن در این سوره فراوان ذکر شده است. مانند ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و به یادآور بنده ما را». ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا﴾«و بندگان ما را به یادآور».
﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «رحمتی از جانب ما و یادآوری است». ﴿هَٰذَا ذِکۡرٞ﴾«این یادآوری است». بار خدایا! آنچه از قرآن را که نمیدانیم به ما بیاموز، و آنچه را که از روی غفلت فراموش کرده یا ترک نمودهایم به یاد ما بیاور. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ٨٨﴾و حتما خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست، و آن وقتی است که عذاب بر آنها فرود میآید و اسباب را نخواهند یافت که به آن متوسل شوند، و بیجاره میگردند.
پایان تفسیر سورهی صاد
سورة ص - سورة 38 - عدد آیاتها 88
بسم الله الرحمن الرحیم
ص وَالْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلاتَ حِینَ مَنَاصٍ
وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ
أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ
مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّةِ الآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلاَّ اخْتِلاقٌ
أَأُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکْرِی بَلْ لَمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ
أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ
أَمْ لَهُم مُّلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا فَلْیَرْتَقُوا فِی الأَسْبَابِ
جُندٌ مَّا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِّنَ الأَحْزَابِ
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الأَوْتَادِ
وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَیْکَةِ أُوْلَئِکَ الأَحْزَابُ
إِن کُلٌّ إِلاَّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ
وَمَا یَنظُرُ هَؤُلاء إِلاَّ صَیْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ یَوْمِ الْحِسَابِ
اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالإِشْرَاقِ
وَالطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ
وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ
وَهَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ
إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِی فِی الْخِطَابِ
قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاکِعًا وَأَنَابَ
فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ
یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ
کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ
فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَن ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ
رُدُّوهَا عَلَیَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالأَعْنَاقِ
وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَى کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ
فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ
وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ
وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الأَصْفَادِ
هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ
وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ
وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِکْرَى لِأُولِی الأَلْبَابِ
وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ
وَاذْکُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ أُولِی الأَیْدِی وَالأَبْصَارِ
إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ
وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الأَخْیَارِ
وَاذْکُرْ إِسْمَاعِیلَ وَالْیَسَعَ وَذَا الْکِفْلِ وَکُلٌّ مِّنْ الأَخْیَارِ
هَذَا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الأَبْوَابُ
مُتَّکِئِینَ فِیهَا یَدْعُونَ فِیهَا بِفَاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَشَرَابٍ
وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسَابِ
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ
هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ
هَذَا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَغَسَّاقٌ
وَآخَرُ مِن شَکْلِهِ أَزْوَاجٌ
هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَکُمْ لا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ
قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لا مَرْحَبًا بِکُمْ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ
قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِی النَّارِ
وَقَالُوا مَا لَنَا لا نَرَى رِجَالا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الأَشْرَارِ
أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأَبْصَارُ
إِنَّ ذَلِکَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ
مَا کَانَ لِی مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ
إِن یُوحَى إِلَیَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ
فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
إِلاَّ إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنْ الْکَافِرِینَ
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ
قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ
وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ
قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ
سورة ص
به نام الله بخشندة مهربان
ص (صاد) سوگند به قرآنی که دارای پند و اندرز است. ﴿1﴾ بلکه، کسانیکه کافر شدند در سرکشی و اختلافند. ﴿2﴾ چه بسیار نسلهای را که پیش از آنها هلاک کردیم، پس (هنگام نزول عذاب) فریاد میزدند، اما (آن زمان) وقت نجات نبود. ﴿3﴾ و آنها به شگفت آمدند که (پیامبر) هشدار دهندة از میان (خود) شان به سویشان آمده است، و کافران گفتند: «این جادوگری بسیار دروغگو است، ﴿4﴾ آیا (همة) معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیزی عجیبی است». ﴿5﴾ و بزرگان (و اشراف) شان، به راه افتادند و گفتند: «بروید و بر (پرستش) معبودانتان پایدار باشید، بیگمان این (دعوت) چیزی است خواسته شده (که شما را گمراه کنند). ﴿6﴾ ما (هرگز) این (چنین سخنی) در آیین واپسین نشنیدهایم، این جز دروغ (چیزی) نیست. ﴿7﴾ آیا از میان (همة) ما قرآن بر او نازل شده است؟!» (در حقیقت چنین نیست که آنها میگویند) بلکه آنها در (وحی و) قرآن من تردید دارند، بلکه هنوز عذاب را نچشیدهاند. ﴿8﴾ یا آنکه گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشندهات نزد آنهاست؟ ﴿9﴾ یا فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دوست از آنِ آنهاست؟! پس (اگر چنین است) با ریسمان (و هر وسیلة دیگر به آسمان) بالا روند. ﴿10﴾ (اینها) لشکری شکست خوردة از احزاب هستند. ﴿11﴾ پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب میخها (و سپاه، نیز پیامبران ما را) تکذیب کردند. ﴿12﴾ و (نیز) ثمود، و قوم لوط، و اصحاب ایکه (= قوم شعیب) اینها احزاب (و گروههای) بودند (که پیامبران را تکذیب کردند). ﴿13﴾ هر یک (از اینها) بودند که پیامبران را تکذیب کردند، پس عقوبت (من) تحقق یافت. ﴿14﴾ و اینها جز بانگی سهمناک را انتظار نمیکشند، که هیچ مهلت بازگشتی ندارد. ﴿15﴾ و (آنها) گفتند: «پروردگارا! بهرة ما را (از عذاب) پیش از فرا رسیدن روز حساب به ما بده». ﴿16﴾ بر آنچه میگویند، صبر کن، و بندة ما داود صاحب (نیرو و) قوت را یاد آور، بیگمان او بسیار رجوع کننده بود. ﴿17﴾ همانا ما کوهها را با او مسخر (و رام) کردیم، که شامگاهان و صبحگاهان (با او) تسبیح میگفتند. ﴿18﴾ و پرندگان را (نیز، مسخر او کردیم) که گرد میآمدند، همة (اینها) فرمانبردار (و باز گشت کننده به سوی) او بودند. ﴿19﴾ و فرمانروایی او را استوار ومحکم کردیم، و به او حکمت و سخنان فصیح (فیصله کننده) عطا کردیم. ﴿20﴾ و آیا خبر شاکیان هنگامیکه از (دیوار) عبادتگاه (داود) بالا رفتند، به تو رسیده است؟! ﴿21﴾ چون بر داود وارد شدند، پس (او) از آنها وحشت کرد، (آنها) گفتند: «نترس، دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است. پس بین ما به حق داوری کن، و ستم نکن، و ما را به راه راست راهنمایی کن. ﴿22﴾ بیگمان این برادر من است، او نود و نه میش دارد، و من یک میش دارم. پس (او) میگوید: آن (یک میش) را به من وا گذار، و در سخن بر من غلبه کرده است». ﴿23﴾ (داوود) گفت: به راستی او با در خواست یک میش تو که آن را به میشهایش بیفزاید بر تو ستم کرده است، و البته بسیاری از شریکان به یکدیگر ستم میکنند، مگر کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، و اینان (نیز) اندک هستند. و داوود دانست که ما او را آزمودهایم، پس از پروردگارش آمرزش خواست، (و فرو تنانه) به (رکوع =) سجده افتاد([1]) و (به سوی الله) رجوع کرد. ﴿24﴾ پس ما او را بخشیدیم، و بیگمان برای او نزد ما (قرب و) مقامی و الا و بازگشت نیکوست. ﴿25﴾ ای داوود! ما تو را در زمین خلیفه (= فرمانروا) قرار دادیم، پس به حق در میان مردم داوری کن، و از هوای (نفس) پیروی نکن که تو را از راه الله گمراه میکند، بیگمان کسانیکه از راه الله گمراه میشوند، به خاطر آنکه روز حساب را فراموش کردند، عذاب شدیدی (در پیش) دارند. ﴿26﴾(ما) آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست بیهوده نیافریدهایم، این گمان کسانی است که کافر شدند، پس وای بر کسانیکه کافر شدند از آتش (دوزخ!). ﴿27﴾ آیا کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، مانند مفسدان در زمین قرار میدهیم؟! آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟ ﴿28﴾ کتابی است پر برکت، که آن را بر تو نازل کردیم، تا در آیاتش تدبّر کنند، و خردمندان پند گیرند. ﴿29﴾ و (ما) سلیمان را به داوود عطا کردیم، چه بندة خوبی! بیگمان او بسیار رجوع کننده بود. ﴿30﴾ (به یاد بیاور) چون عصرگاهان اسبان چابک تیزرو بر او عرضه شد، ﴿31﴾ پس گفت: «من این اسبان را به خاطر (فرمان) پروردگارم دوست دارم» (و پیوسته به آنها نگاه میکرد) تا از دیدگانش پنهان شدند([2]). ﴿32﴾ گفت: «آن اسبان را نزد من باز گردانید». سپس به ساقها و گردنهای (آنها) دست کشید (و نوازش کرد)([3]). ﴿33﴾ و به راستی (ما) سلیمان را آزمودیم، و بر تخت او جسدی افکندیم، سپس (او) رو (به درگاه الله) آورد (و توبه کرد). ﴿34﴾ گفت: «پروردگارا! مرا ببخش، و به من فرمانروایی عطا فرما که پس از من کسی را سزاوار نباشد، بیگمان تو بخشایندة»([4]). ﴿35﴾ پس (ما) باد را برای او مسخر کردیم، تا به فرمانش به نرمی حرکت کند، هر کجا میخواست، برود. ﴿36﴾ و (نیز) دیوان را، هر بنا و غواصی (از آنها را برای او مسخر کردیم). ﴿37﴾ و (گروه) دیگری (از دیوان) را (که همه) در غل و زنجیر بودند (برایش مسخر کردیم). ﴿38﴾ این عطای ماست، پس (به هر کس میخواهی) ببخش، و یا نگه دار، حسابی بر تو نیست. ﴿39﴾ و بیگمان برای او (= سلیمان) نزد ما (قرب و) مقامی والا، و بازگشت نیکوست. ﴿40﴾ و به یاد بیاور، بندة ما ایوب را، هنگامیکه پروردگارش را ندا داد که: همانا شیطان به من رنج و عذاب رسانده است. ﴿41﴾ (به او فرمان دادیم:) پای خود را بر زمین بکوب، (چشمة میجوشد) این (چشمه آبی) خنک برای شستشو و آشامیدنی است. ﴿42﴾ و خانوادهاش و همانند آنان همراهشان را به او بخشیدیم، که رحمتی از سوی ما و اندرزی برای خردمندان باشد. ﴿43﴾ و (به او فرمان دادیم که) دستة از شاخههای (باریک) را برگیر، پس با آن (همسرت را) بزن، و سوگند خود را مشکن ([5])، بیگمان ما او را شکیبا یافتیم، چه بندة خوبی، که بسیار رجوع کننده بود. ﴿44﴾ و (ای پیامبر) به یاد آور، بندگان ما، ابراهیم، و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستهای (توانمند) و چشمهای (بینا). ﴿45﴾ ما آنها را با خصلت ویژة، که آن یاد سرای آخرت بود، خالص گرداندیم، ﴿46﴾ و یقیناً آنها نزد ما از بر گزیدگان نیکان بودند. ﴿47﴾ و به یاد آور، اسماعیل، و الیسع و ذوالکفل را که همگی از نیکان بودند. ﴿48﴾ این (قرآن) پندی است، و بیگمان برای پرهیزگاران منزلگاهی نیکوست. ﴿49﴾ باغهای جاویدان (بهشتی) که درهایش برای آنان باز است. ﴿50﴾ در آنجا تکیه زدهاند، و در آن میوة فراوان و نوشیدنی را میطلبند. ﴿51﴾ و نزد آنان (همسرانی) فرو هشته چشم همسال (که تنها به شوهران خود نظر دارند) است. ﴿52﴾ این است چیزهاییکه برای روز حساب به شما وعده داده میشود. ﴿53﴾ بیگمان این روزی ماست که آن را هیچ پایانی نیست. ﴿54﴾ این (پاداش پرهیزگاران) است، و بیگمان برای سرکشان بدترین بازگشتگاه است. ﴿55﴾ جهنم، که در آن وارد میشوند، پس چه بد آرامگاهی است. ﴿56﴾ این (عذاب) آب جوشان و چرک و خونابه است، که باید آن را بچشند. ﴿57﴾ و (کیفرهای) دیگر همانند آن به انواع گوناگون (دارند) ﴿58﴾ (به سرداران آنها گفته میشود:) این گروهی است که با شما (به جهنم) وارد میشوند، (آنها میگویند:) خوش آمد (و گشایش) بر آنها مباد. بیگمان آنها داخل شدگان به آتش هستند. ﴿59﴾ (پیروان) گویند: «بلکه، شما را خوش آمد مباد، که این (عذاب) را پیشاپیش شما برای ما فراهم کردهاید، پس چه بد قرارگاهی است». ﴿60﴾ (سپس) گویند: پروردگارا! هر کس که این (عذاب) را پیشاپیش برای ما فراهم کرده است، پس عذابی دو چنان در آتش بر او بیفزار». ﴿61﴾ و گویند: «ما را چه شده است، مردمانی را که ما آنها را اشرار میشمردیم، (در جهنم) نمیبینیم؟! ﴿62﴾ آیا آنها را به مسخره گرفتیم یا (اینکه) از نظرها دور ماندهاند؟!» ﴿63﴾ بیگمان این مخاصمه (و گفتگوی) دوزخیان حق (و واقعیت) است. ﴿64﴾ (ای پیامبر) بگو: به درستی که من تنها یک هشدار دهندهام، و هیچ معبودی (به حق) جز الله یکتای قهّار نیست. ﴿65﴾ پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، (آن) پیروزمند آمرزنده». ﴿66﴾ (ای پیامبر) بگو: «این خبری بزرگ است، ﴿67﴾ که شما از آن روی میگردانید! ﴿68﴾ مـن از سـاکـنان عــالــم بالا (= فرشتگان) چون (دربارة آفرینش آدم) با یکدیگر جدال میکردند، خبری ندارم ([6]). ﴿69﴾ به من وحی نمیشود مگر اینکه من هشدار دهندة آشکار هستم». ﴿70﴾ (و به یاد آور) هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: بیتردید من بشری را از گِل میآفرینم، ﴿71﴾ پس هنگامیکه درستش کردم، و از روح خود در آن دمیدم، برای او سجدهکنان بیفتید». ﴿72﴾ پس فرشتگان همگی یکپارچه سجده کردند. ﴿73﴾ جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود. ﴿74﴾ (الله) فرمود: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد، از آنکه برای آنچه من با دو دست خود آفریده ام، سجده کنی؟ آیا تکبر ورزیدی یا از بلند پایگان هستی؟!» ﴿75﴾ گفت: «من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای، و او را از گِل آفریدهای». ﴿76﴾ فرمود: «پس از اینجا بیرون شو، که تو رانده شدهای. ﴿77﴾ و همانا لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود». ﴿78﴾ (ابلیس) گفت: «پروردگارا! پس مرا تا روزیکه (دوباره) برانگیخته میشوند، مهلت ده». ﴿79﴾ (الله) فرمود: «همانا تو از مهلت یافتگانی، ﴿80﴾ تا آن روز زمان معین». ﴿81﴾ (ابلیس) گفت: «پس به عزتت سوگند، که همة آنها را گمراه خواهم کرد، ﴿82﴾ مگر بندگان مخلص تو را، از میان آنها». ﴿83﴾(الله) فرمود: «پس (این سخن) حق است، و حق را میگویم، ﴿84﴾ یقیناً جهنم را از تو و از آنان که از تو پیروی کنند، پر خواهم کرد». ﴿85﴾ (ای پیامبر) بگو: «من بر (رساندن) این (دین) هیچ مزدی از شما در خواست نمیکنم، و من از متکلفان نیستم». ﴿86﴾ این (قرآن) جز پند برای جهانیان نیست. ﴿87﴾ و قطعاً خبر (صدق) آن را بعد از مدتی خواهید دانست. ﴿88﴾
([1])- عبدالله بن عباس میگوید: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در سوره «ص» سجده کردند، و فرمودند: «داوود علیه السلام برای توبه سجده کرد، و ما برای شکر سجده میکنیم». (سنن نسائی 2/159)
([2])- یا: تا اینکه آفتاب در پرده پنهان شد و غروب کرد.
(به تفسیر ابن کثیر و طبری رجوع کنید).
([3])- برخی مفسرین نوشته اند: مشغول دیدن اسبان شد، و نماز عصرش فوت گردید، آنگاه آنها را ذبح کرد و کشت. (تفسیر ابن کثیر)
([4])- در حدیث آمده: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در هنگام نماز عفریتی از جنیان، شعلة از آتش را آورد، که چهرهام را بسوزاند، (و نمازم را قطع کند) پس او را گرفتم، و خواستم که به ستونهای مسجد ببندم؛ تا او را ببینید (و کودکان مدینه با او بازی کنند) و لی دعای برادرم سلیمان علیه السلام را بیاد آوردم ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا یَنْبَغِی لأحَدٍ مِنْ بَعْدِی﴾ پس او را رها کردم». (صحیح بخاری 4808 و صحیح مسلم 541 و 542 تفسیر ابن کثیر).
([5])- مفسرین میگویند: همسر حضرت ایوب علیه السلام در ایام بیماری همیشه او را خدمت میکرد، یکبار در خدمت کوتاهی نمود، حضرت ایوب علیه السلام خشمگین شد، و سوگند یاد کرد، چون شفا یابد او را صد تازیانه بزند، الله او را امر فرمود؛ که جاروی از خوشههای خرما که صد شاخه داشته باشد؛ بگیرد، و او را بزند. (تفسیر طبری و ابن کثیر).
([6])- به سورهی بقره آیه 30 رجوع کنید.
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ ١ بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ ٢ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ ٣ وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ ٤ أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ ٥ وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ ٦ مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ ٧ أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ ٨ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ ٩ أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ ١٠ جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ ١١ کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ ١٢ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔیۡکَةِۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ ١٣ إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ١٤ وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ ١٥ وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ١٦
سوره ص
به نام خداوند بخشندة مهربان
صاد. سوگند به قرآن والا و پند آموز. ﴿1﴾ بلکه کافران در سرکشی و ستیزند. ﴿2﴾ چه بسیار نسلها را پیش از آنان نابود کردیم که فریاد برآوردند ولی زمان (زمان) رهایی و نجات نبود. ﴿3﴾ و در شگفتند از این که بیم دهندهای از خودشان بهسویشان آمده است. و کافران گفتند: این جادوگری دروغگوست. ﴿4﴾ آیا معبودان (متعدد) را معبود واحدی قرار داده؟ این واقعاً چیز عجیبی است. ﴿5﴾ و سران ایشان (با این دعوت) به راه افتادند که بروید و بر (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید، بیگمان این همان چیزی است که خواسته میشود. ﴿6﴾ و ما در این آیین اخیر (دین قریش و دین نصرانیت) این را نشنیدهایم، این جز دروغی ساختگی نیست. ﴿7﴾ آیا از میان همة ما این قرآن بر او نازل شده است؟ آنان از قرآن من در شکاند بلکه هنوز عذاب مرا نچشیدهاند. ﴿8﴾ آیا در نزد آنان گنجینههای رحمت پروردگار پیروزمند بخشایندهات هست. ﴿9﴾ آیا فرمانروایی آسمانها و زمین و چیزهایی که درمیان آن دو است از آن ایشان است؟ پس اگر چنین است با وسایل و اسباب بالا روند. ﴿10﴾ اینانکه اینجا هستند سپاه ناچیزِ شکست خوردهای از دستهها و گروههایند. ﴿11﴾ پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون که دارای لشکر و قدرت بودند (پیامبران ما را) تکذیب کردند. ﴿12﴾ و قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب ایکه، این گروهها (پیامبران را تکذیب کردند). ﴿13﴾ هریک از این گروهها پیامبران را تکذیب کردند پس کیفر من (بر آنان) محقق شد. ﴿14﴾ اینان انتظاری جز این نمیکشند که صدای مرگباری فرا رسد که هیچ بازگشتی ندارد. ﴿15﴾ و گفتند: پروردگارا! سهم (عذاب) ما را پیش از روز حساب به ما برسان. ﴿16﴾
ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ١٧ إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨ وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ ١٩ وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ ٢٠ ۞وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ ٢١ إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ ٢٢ إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ ٢٣ قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ۩ ٢٤ فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٢٥ یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ ٢٦
در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش و بندة ما داودِ توانمند را یاد کن، واقعاً او بسی توبهکار بود. ﴿17﴾ ما کوهها را با او رام کردیم شامگاهان و بامدادن به تسبیح و تقدیس (خدا) میپرداختند. ﴿18﴾ و پرندگان را نیز مسخرّ نمودییم درحالیکه با او جمع شده بودند، همگی فرمانبردار او (=خدا) بودند. ﴿19﴾ و فرمانرواییاش را استوار ساختیم و به او حکمت و قدرتِ داوری دادیم. ﴿20﴾ و آیا خبر شاکیان به تو رسیده است بدانگاه که از دیوار عبادتگاه بالا رفتند. ﴿21﴾ هنگامیکه بر داود وارد شدند و او از آنان ترسید، گفتند: مترس! ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، پس درمیان ما به حق و عدل داوری کن، و ستم روا مدار و ما را به راه راست رهنمون شو. ﴿22﴾ بهدرستی که این برادر من است و او نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم و (وی به من) میگوید: آنرا به من واگذار، و او بر من در سخن چیره شده است. ﴿23﴾ (داود) گفت: بیگمان او با درخواست (اینکه) گوسفندت (را به او بدهی) تا (آنرا به) گوسفندانش (اضافه کند) بهتو ستم کرده است. و حقاً که بسیاری از شریکان به همدیگر ستم میکنند، مگر آنانکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند ولی چنین کسانی بسیار اندک و کم هستند. پس داود دانست که ما او را آزمودهایم، بنابراین، از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه کرد. ﴿24﴾ و ما این را بر او بخشیدیم و به یقین او در نزد ما قربت و بازگشت نیک دارد. ﴿25﴾ ای داود! ما تو را در زمین جانشین ساختهایم، پس به حق درمیان مردم حکم کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، بیگمان آنانکه از راه خدا منحرف میشوند به (سزای) آنکه روز حساب را فراموش کردند کیفری سخت دارند. ﴿26﴾
وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ ٢٨ کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩ وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ٣٠ إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ ٣١ فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ ٣٢ رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ ٣٣ وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤ قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥ فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ ٣٦ وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧ وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨ هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٣٩ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مََٔابٖ ٤٠ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١ ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ ٤٢
و ما آسمانها و زمین و چیزهایی را که بین آن دو است بیهوده نیافریدهایم. این پندار کافران است، پس وای به حال کافران از آتش (دوزخ). ﴿27﴾ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مانند تباهی کنندگان در زمین میگردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار میدهیم؟. ﴿28﴾ (این) کتابی است که پر خیر و برکت که آنرا بر تو فرو فرستادهایم تا دربارة آیههایش بیاندیشند و خردمندان پند گیرند. ﴿29﴾ و به داود سلیمان را عطا کردیم، او بسیار بندة خوبی بود چراکه او توبهکار بود. ﴿30﴾ آنگاه شامگاهان اسبهای اصیل (و تندبا) به او عرضه شد. ﴿31﴾ گفت: واقعاً من دوستی اسبها را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا (هنگام نماز گذشت و خورشید) در ورای حجاب ظلمت قرار گرفت. ﴿32﴾ (گفت:) آن (اسبها) را به نزد من بازآورید، پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنهای آنان کرد. ﴿33﴾ و بهراستی سلیمان را آزمودیم و بر تخت او کالبدی افکندیم، آنگاه رو بهسوی (خدا) آورد. ﴿34﴾ گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بیگمان تو بخشندهای. ﴿35﴾ پس باد را برایش مسخّر کردیم که به آسانی به فرمان او هرجا که میخواست سیر میکرد. ﴿36﴾ و از دیوها هر بنّا و غوّاصی (را به فرمانش درآوردیم). ﴿37﴾ و گروه دیگری از دیوها (را هم با دست و پاهای) بههم بسته در بندها (مسخّر او کردیم). ﴿38﴾ این بخشش ماست پس بیهیچ حسابی ببخش یا نگاهدار. ﴿39﴾ و بیگمان او در نزد ما مقامی ارجمند و سرانجامی نیک دارد. ﴿40﴾ و بندة ما ایّوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که همانا شیطان به من رنج و دردی رسانده است. ﴿41﴾ پای خود را به زمین بکوب، این آبی است که هم برای شستشو و هم برای نوشیدن است. ﴿42﴾
وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٤٣ وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ ٤٤ وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ ٤٥ إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ ٤٦ وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٧ وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٨ هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مََٔابٖ ٤٩ جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ ٥٠ مُتَّکِِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ ٥١ ۞وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ ٥٢ هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٥٣ إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤ هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ لَشَرَّ مََٔابٖ ٥٥ جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٥٦ هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ ٥٧ وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ ٥٨ هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ ٥٩ قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ ٦٠ قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ ٦١
و به عنوان بخشایشی از سوی خود و پندی برای خردمندان، خانوادهاش و همسان آنانرا به او عطا کردیم. ﴿43﴾ و (فرمان دادیم) که دستهای از شاخههای باریک را بگیر و (او را) با آن بزن و سوگند خود را مشکن، ما ایّوب را شکیبا یافتیم، چه بندة خوبی بود بیگمان او بسیار توبهکار بود. ﴿44﴾ و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که توانمند و دارای بینش بودند. ﴿45﴾ ما آنانرا با صفت خاصّی ویژگی بخشیدیم که یاد سرای آخرت بود. ﴿46﴾ و بیگمان آنان نزد ما از برگزیدگان نیک بودند. ﴿47﴾ و اسماعیل ویسع و ذالکفل را یاد کن و همگی آنانرا از نیکان بودند. ﴿48﴾ این یادی (از ایشان) است و مسلّماً پرهیزگاران سرانجام نیک دارند. ﴿49﴾ باغهای جاودان (بهشتی) درحالیکه دروازههای (آنها) برای آنان گشوده است. ﴿50﴾ در آنجا تکیه میزنند و میوههای فراوان و نوشیدنیهای زیادی را میطلبند. ﴿51﴾ و در نزد آنان زنانی هستند که تنها به شوهرانشان چشم میدوزند و همگی همسن و سال میباشند. ﴿52﴾ این چیزهایی است که برای روز حساب و کتاب به شما وعده داده میشد. ﴿53﴾ بیگمان این عطا و روزی ماست و هرگز پایان ندارد. ﴿54﴾ این (پاداش پرهیزگاران است) و امّا سرکشان بد سرانجامی دارند. ﴿55﴾ و آن دوزخ است که بدانجا درمیآیند و بدان میسوزند و چه بد جایگاهی است!. ﴿56﴾ این آب داغ و خونابه است که آنرا باید بچشند و بخورند. ﴿57﴾ و از اینگونه انواع عذابهای دیگری دارند. ﴿58﴾ (به آنان گویند:) این گروهی است که همراه شما به دوزخ درآیند ـ خوش نیامدند و خوش نبینند ـ آنان با آتش دوزخ سوخته میشوند. ﴿59﴾ میگویند: بلکه شما خوش نیامدید، شما بودید که ما را دعوت نمودید بهسوی راهی که ما را دچار این سرنوشت نمود، پس بدجایگاهی است. ﴿60﴾ و میگونید: پروردگارا! هرکس سبب شد که دچار این سرنوشت شویم عذاب او را در آتش دوزخ چندین برابر گردان. ﴿61﴾
وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ ٦٢ أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ ٦٣ إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ ٦٤ قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٦٥ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ ٦٦ قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ ٦٧ أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ ٦٨ مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ ٦٩ إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٧٠ إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ ٧١ فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٧٢ فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٧٣ إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٧٤ قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ ٧٥ قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ ٧٦ قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٧٧ وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٧٨ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٧٩ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٨٠ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٨١ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٢ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٨٣
و گفتند: ما را چه شده است کسانی را نمیبینیم که آنانرا از بدان میدانستیم؟. ﴿62﴾ آیا آنانرا به ریشخند میگرفتیم؟ و یا اینکه چشمان ما ایشان را نمیتوانند ببینند. ﴿63﴾ بیگمان این مخاصمة دوزخیان حق است. ﴿64﴾ بگو: من تنها بیمدهنده هستم و بس، و هیچ معبود به حقّی جز خداوند یگانه و چیره وجود ندارد. ﴿65﴾ پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است. (خداوند) توانمند آمرزگار. ﴿66﴾ بگو: آن خبر بزرگی است. ﴿67﴾ شما از آن روی میگردانید. ﴿68﴾ من از ملأ اعلی (و فرشتگان عالم بالا) وقتیکه با همدیگر گفتگو میکنند خبری ندارم. ﴿69﴾ به من وحی نمیشود مگر بدان خاطر که بیمدهندهای آشکار هستم. ﴿70﴾ وقتیکه پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من انسانی از گل خواهم آفرید. ﴿71﴾ پس هنگامیکه آنرا سر و سامان دادم و از روح خود در او دمیدم در برابرش سجده ببرید. ﴿72﴾ پس همة فرشتگان جملگی سجده بردند. ﴿73﴾ جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران شد. ﴿74﴾ (خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از اینکه برای آنچه با دو دست خود آفریدهام سجده کنی؟ تکبّر ورزیدی یا از بلندپایگان هستی؟!. ﴿75﴾ گفت: من از او بهتر هستم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل آفریدهای. ﴿76﴾ (خداوند) فرمود: از آن بیرون شو که بهراستی تو رانده شدهای. ﴿77﴾ و بیگمان تا روز جزا نفرین من بر تو خواهد بود. ﴿78﴾ گفت: پروردگارا! تا روزی که بندگان برانگیخته میشوند مرا مهلت بده. ﴿79﴾ گفت: همانا تو از مهلت یافتگانی. ﴿80﴾ تا روز زمان معیّن. ﴿81﴾ گفت: پس سوگند به عزّت و عظمت تو که همگی آنانرا گمراه میکنم. ﴿82﴾ مگر آن بندگان مخلص تو را. ﴿83﴾
قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ ٨٤ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٥ قُلۡ مَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ ٨٦ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٨٧ وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ ٨٨
گفت: پس (این) حقّ است و حق را میگویم. ﴿84﴾ به یقین دوزخ را هم از تو و هم از کسانیکه از تو پیروی کنند پر خواهم کرد. ﴿85﴾ بگو: من در مقابل (رساندن) قرآن هیچ پاداشی از شما نمیطلبم، و از مدّعیان (دروغین نبوّت هم) نیستم. ﴿86﴾ این (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست. ﴿87﴾ و حتماً خبر آنرا بعد از مدّت زمانی خواهید دانست. ﴿88﴾