تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سوره حج

سوره حج

Ayah: 1

یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ

ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید. بی‌تردید، زلزلۀ قیامت امر بزرگی است.

 

Ayah: 2

یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ

روزی که آن را ‌می‌بینید، [آنچنان وحشتناک است که] هر مادرِ شیرده‌ای [فرزندِ] شیرخوارش را فراموش می‌کند و هر [موجودِ] بارداری جنین خود را [بر زمین] می‌نهد و مردم را مست می‌بینی، در حالی که مست نیستند؛ بلکه عذاب الله شدید است.

 

Ayah: 3

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیۡطَٰنٖ مَّرِیدٖ

و از [میان] مردم کسی هست که بدون [هیچ] دانشی، دربارۀ الله مجادله می‌کند و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌نماید.

 

Ayah: 4

کُتِبَ عَلَیۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ یُضِلُّهُۥ وَیَهۡدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ

[در قضای الهی بر شیطان‌] مقرر شده است که هر کس او را به دوستى بگیرد، قطعاً گمراهش مى‌سازد و به عذاب آتش مى‌کشاند.

 

Ayah: 5

یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَیۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَیِّنَ لَکُمۡۚ وَنُقِرُّ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُکُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّکُمۡۖ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّىٰ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡلَا یَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَیۡـٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن کُلِّ زَوۡجِۭ بَهِیجٖ

ای مردم، اگر دربارۀ برانگیخته شدن [در قیامت] تردید دارید، [بدانید که] بی‌تردید، ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه و آنگاه از خون بسته‌شده، سپس از پاره‌گوشتی دارای خلقت کامل و [بعضاً] خلقت ناقص؛ [چنین کردیم] تا [قدرت خویش را] برایتان آشکار سازیم؛ و هر چه را که بخواهیم، تا مدتی معیّن در رَحِم [مادران] نگه می‌داریم، آنگاه شما را به صورت نوزادی بیرون می‌آوریم، سپس [پرورش می‌یابید] تا به حد رشد [و بلوغ] خود برسید؛ و از شما کسی هست که [در دوران جوانی] می‌میرد و کسی نیز هست [که آنقدر عمر می‌کند تا] به نهایت فرتوتی [و کهنسالی] می‌رسد، چنان که پس از [آن همه] دانش، [همه را فراموش می‌کند و] چیزی نمی‌داند؛ و [اما مثالی دیگر:] زمین را خشکیده می‌بینی؛ ولی چون آب [باران] بر آن فرو می‌فرستیم، به جنبش درمی‌آید و رشد می‌کند و از هر نوع [گیاه] زیبایی می‌رویاند.

 


Ayah: 6

ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ

این [شگفتی‌های خلقت،] از آن روست که [بدانید] الله حق است و اوست که مردگان را زنده می‌کند و او بر هر کاری تواناست.

 

Ayah: 7

وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٞ لَّا رَیۡبَ فِیهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡعَثُ مَن فِی ٱلۡقُبُورِ

و اینکه قیامت آمدنی است [و] تردیدی در آن نیست و اینکه الله [همۀ] کسانی ‌را که در گور‌ها هستند، برمی‌انگیزد.

 

Ayah: 8

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ

و از مردم کسی هست که بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنی‌بخشی، دربارۀ الله مجادله می‌کند.

 

Ayah: 9

ثَانِیَ عِطۡفِهِۦ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَنُذِیقُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ

[از روی تکبر] سر خویش را برمی‌گرداند تا [مردم را] از راه الله گمراه سازد. براى او در این دنیا رسوایی و خوارى است و روز قیامت [نیز] عذاب آتش سوزان را به او مى‌چشانیم.

 

Ayah: 10

ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ یَدَاکَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّـٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ

این [کیفر،] به سزای کارهایی است که از پیش فرستاده است و الله هرگز نسبت به بندگان [خود] ستمکار نیست.

 

Ayah: 11

وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ

و از [میان] مردم کسی هست که الله را با تردید عبادت می‌کند [و ایمانش ضعیف است]؛ پس اگر خیری به او برسد، [دلش] به آن آرام می‌گیرد [و بر ایمانش باقی می‌ماند] و اگر بلایی [برای آزمایش] به او برسد، روی می‌گرداند [و به کفر بازمی‌گردد]. او در دنیا و آخرت زیان کرده است. این همان زیان آشکار است.

 

Ayah: 12

یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُۥ وَمَا لَا یَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ

[انسان کافر،] به جای الله چیزی را می‌خوانَد که نه به او زیانی می‌رساند و نه سودی می‌بخشد. این همان گمراهی دور و دراز است.

 

Ayah: 13

یَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦۚ لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِیرُ

او کسی را می‌خوانَد که قطعاً زیانش نزدیک‌تر از سودش می‌باشد؛ و چه بد دوست و چه بد همدمی است!

 

Ayah: 14

إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ

بی‌تردید، الله کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داد‌ه‌اند، به باغ‌هایی [از بهشت] وارد می‌کند که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است. به راستی، الله آنچه را که می‌خواهد، انجام می‌دهد.

 

Ayah: 15

مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡیَقۡطَعۡ فَلۡیَنظُرۡ هَلۡ یُذۡهِبَنَّ کَیۡدُهُۥ مَا یَغِیظُ

کسی‌ که گمان می‌کند الله او [= پیامبر] را در دنیا و آخرت هرگز یاری نخواهد کرد [و اکنون حمایت الله را می‌بیند و خشمگین است]، باید ریسمانی به سقف [خانه‌اش] بیاویزد و [خود را دار بزند تا راه نفَس] را قطع کند [و تا سر حد مرگ پیش رود]؛ آنگاه بنگرد که آیا [این ترفند و] نیرنگ او، خشمش را از میان می‌بَرد.

 


Ayah: 16

وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ ءَایَٰتِۭ بَیِّنَٰتٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یُرِیدُ

و این‌گونه، ما این [قرآن] را [به صورت] آیاتی روشن نازل کردیم و الله هر کس را بخواهد، هدایت می‌کند.

 

Ayah: 17

إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّـٰبِـِٔینَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡصِلُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ

کسانی ‌که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی شدند و صابئان [= پیروان برخی پیامبران] و نصاری و زرتشتیان و کسانی ‌که شرک ورزیدند، یقیناً روز قیامت الله میانشان داوری می‌کند. بی‌گمان، الله بر هر چیزی گواه است.

 

Ayah: 18

أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یَشَآءُ۩

آیا ندیدی که هر ‌کس در آسمان‌ها و هر ‌کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای الله سجده می‌کنند؟ و بسیاری نیز هستند که [در نتیجۀ سرپیچی از عبادت، فرمانِ] عذاب بر آنان تحقق یافته است؛ و هر کس که الله او را خوار سازد، کسی گرامی‌اش نمی‌دارد. بی‌تردید، الله هر چه بخواهد انجام می‌دهد.

 

Ayah: 19

۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِی رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِیَابٞ مِّن نَّارٖ یُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِیمُ

این دو [گروه مؤمن و کافر،] دشمنان یکدیگرند و دربارۀ پروردگارشان ستیز می‌کنند. پس کسانی ‌که کفر ورزیدند، برایشان جامه‌هایی از آتش بریده‌اند [و] از بالای سرشان [بر آنان] آب جوشان می‌ریزند.

 

Ayah: 20

یُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِی بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ

آنچه در درونشان هست و [نیز] پوست‌هایشان با آن گداخته می‌شود.

 

Ayah: 21

وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِیدٖ

و گرز‌های آهنین برایشان [مهیّا] است.

 

Ayah: 22

کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِیدُواْ فِیهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ

هرگاه بخواهند از [شدت] اندوه از آنجا [= دوزخ] خارج شوند، به آن بازگردانده می‌شوند و [به آنان گفته می‌شود:] «عذاب سوزان را بچشید».

 

Ayah: 23

إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ جَنَّـٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ

بی‌تردید، الله کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، به باغ‌هایی [از بهشت] وارد می‌کند که از زیر [درختان] آن جویبارها جاری است. در آنجا به دستبند‌هایی از طلا و مروارید آراسته می‌شوند و لباسشان در آنجا ابریشم است.

 


Ayah: 24

وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ

و [در دنیا] به سوی گفتار پاک [توحید و تکبیر و تحمید] هدایت می‌شوند و به راهِ ستوده [اسلام] راهنمایی می‌گردند.

 

Ayah: 25

إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۭ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ

بی‌گمان، کسانى که کفر ورزیدند و [مانند ماجرای حدیبیه، مردم را] از راه الله بازمى‌دارند [عذابی دردناک در پیش دارند]؛ و مسجد الحرام که آن را براى مردم [قبله و عبادتگاه] قرار دادیم، مقیم و مسافر در آن یکسانند؛ و هر کس در آنجا با ستمکاری [و گناه،] انحراف بخواهد، از عذابى دردناک به او می‌چشانیم.

 

Ayah: 26

وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡـٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ

و [یاد کن از] آنگاه که محلِ خانه [کعبه] را برای ابراهیم تعیین کردیم [و به او گفتیم] که: «چیزی را شریک من قرار نده و خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع‌کنندگان [و] سجده‌کنندگان پاک گردان.

 

Ayah: 27

وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ

و بین مردم برای [ادای] حج ندا بده تا پیاده و [سوار] بر هر [وسیلۀ سفر یا] شتر لاغری، از هر راه دوری به سویت بیایند.

 

Ayah: 28

لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِیرَ

تا شاهد منافع [گوناگون] خویش باشند و در روزهایی معیّن، [به هنگام قربانی] نام الله را بر چهارپایانی که به آنان روزی داده‌ایم، یاد کنند؛ پس [خودتان] از [گوشتِ] آن بخورید و به درماندۀ فقیر [نیز] غذا بدهید.

 

Ayah: 29

ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ

سپس باید آلودگی‌هایشان را برطرف سازند و به نذرهای خویش وفا کنند و [گرداگردِ] این خانۀ کهن [= کعبه] طواف کنند».

 

Ayah: 30

ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَکُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ

این است [حکمِ الله]؛ و هر ‌کس [مُحرّمات و] مقررات الهی را بزرگ بدارد، این [کار] نزد پروردگارش برای او بهتر است؛ و [ای مردم،] چهارپایانی برای [مصرف] شما حلال شده است، مگر آنچه [حُکمش] بر شما خوانده می‌شود؛ پس از پلیدیِ بُت‌ها [و معبودان باطل] دوری کنید و از گفتار باطل [و دروغ] اجتناب نمایید.

 


Ayah: 31

حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ

در حالی ‌که [بندۀ مخلصِ الله و] حقگرا باشید و به او شرک نورزید؛ و هر کس به الله شرک ورزد، چنان است که گویى از آسمان افتاده و مرغان [شکارى‌] وی را بربایند یا باد او را به جایى دورافتاده بیندازد.

 

Ayah: 32

ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَـٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ

این است [فرمان الله]، و هر کس دستورهای دینی و الهی را بزرگ بشمارد، یقیناً این [بزرگداشت، نشانه‌ای] از پرهیزگاری دل‌هاست.

 

Ayah: 33

لَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى ٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ

در آن [چهارپایانِ ویژۀ قربانی،] تا زمان معیّن [= هنگام ذبح] برای شما منافع [و بهره‌هایی] است. سپس قربانگاه آنها خانۀ قدیمی و گرامی [کعبه] است.

 

Ayah: 34

وَلِکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکٗا لِّیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ

و برای هر امتی آیینی [در قربانی کردن] قرار دادیم تا نام الله را [وقت ذبح] بر چهارپایانی که روزی‌شان کرده است ذکر کنند. معبود شما، معبود یگانه است. [همه] در برابر او تسلیم باشید؛ و [ای پیامبر، خیر دنیا و آخرت را] به فروتنان بشارت بده.

 

Ayah: 35

ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّـٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ

[همان] کسانی ‌که چون نام الله برده شود، دل‌هایشان می‌ترسد و [کسانی که] در برابر مصیبت‌هایی که به آنان می‌رسد شکیبا هستند و کسانی که نمازگزارند و از آنچه روزی‌شان کرده‌ایم انفاق می‌کنند.

 

Ayah: 36

وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَـٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ

[قربانی کردنِ] شتر [و گاو در موسمِ حج] را برای شما از شعایر دین [و نشانه‌های عبادت الله] قرار دادیم. در این [کار،] خیر [و برکت] برایتان است. [هنگام قربانی،] در حالی‌ که [شتران] بر پا ایستاده‌اند، نام الله را بر آنها ببرید [و نحرشان کنید]. آنگاه چون بر خاک افتادند، از [گوشت] آنها بخورید و نیازمندان آبرومند و گدایان را نیز اطعام کنید. آنها [=چهارپایان] را اینچنین به خدمت شما گماشتیم؛ باشد که شکر به جای آورید.

 

Ayah: 37

لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ

گوشت و خون این [قربانی‌ها] هرگز به الله نمی‌رسد؛ بلکه پرهیزگاری شماست که به او می‌رسد. او تعالی آنها را اینچنین به خدمت شما گماشت تا الله را به [شکرانۀ] آنکه شما را هدایت کرده است، به بزرگی یاد کنید؛ و نیکوکاران را [به خیر و رستگاری] بشارت بده.

 

Ayah: 38

۞إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ

الله از کسانی ‌که ایمان آورده‌اند قطعاً [در برابر دشمنانشان] دفاع می‌کند. بی‌تردید، الله هیچ خیانتکارِ ناسپاسی را دوست ندارد.

 


Ayah: 39

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ

به کسانی‌ که [مشرکان] با آنان جنگیده‌اند اجازۀ [جهاد] داده شده است؛ چرا که ستم دیده‌اند؛ و یقیناً الله بر یاری‌شان تواناست.

 

Ayah: 40

ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ

[همان] کسانی که به ناحق از دیار‌شان رانده شدند [و گناهی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: «پروردگارِ ما الله است». و اگر الله [ظلم و کفرِ] برخی از مردم را به وسیلۀ برخی دیگر دفع نمی‌کرد، صومعه‌ها[ی راهبان] و کلیساهای [نصاری] و عبادتگاه‌ها[ی یهود] و مساجدی که نام الله در آنان بسیار برده می‌شود حتماً ویران می‌گردید؛ و الله کسی را ‌که [دین] او را یاری دهد، یقیناً یاری می‌کند. بی‌تردید، الله قدرتمندِ شکست‌ناپذیر است.

 

Ayah: 41

ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّـٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ

[همان] کسانی ‌که هر گاه در زمین به آنان قدرت [و حکومت] ببخشیم، نماز برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و [مردم را] به نیکی فرمان می‌دهند و از کارهای ناپسند بازمی‌دارند؛ و سرانجامِ کارها از آنِ الله است.

 

Ayah: 42

وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدۡ کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ

[ای پیامبر،] اگر [کافران،] تو را دروغگو می‌انگارند، [شکیبا باش.] قطعاً پیش از آنان، قوم نوح و عاد و ثمود [نیز پیامبرانشان را] دروغگو می‌انگاشتند.

 

Ayah: 43

وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِیمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ

و [همچنین] قوم ابراهیم و قوم لوط.

 

Ayah: 44

وَأَصۡحَٰبُ مَدۡیَنَۖ وَکُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَیۡتُ لِلۡکَٰفِرِینَ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ

و [نیز] اهل مَدیَن [شعیب را دروغگو می‌دانستند] و موسی [نیز توسط فرعونیان] دروغگو خوانده شد. به کافران مهلت دادم؛ آنگاه آنان را [به عذاب] فروگرفتم. پس [بنگر که نتیجۀ] انکار [آیات و مجازات] من چگونه بود.

 

Ayah: 45

فَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِیدٍ

چه بسیار شهرهایی را که [چون مردمش کافر و‌] ستمکار بودند نابودشان کردیم و [اینک] سقف‌هایش فروریخته است؛ و چه بسیار چاه[های] متروک و قصر[های] استوار [و باشکوه که ساکنانش را از عذاب الهی نجات نداد].‌

 

Ayah: 46

أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَتَکُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ یَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ

آیا آنان در زمین گردش نکرده‌اند، تا دل‌هایی داشته باشند که [حقیقت را] با آن دریابند یا گوش‌هایی که [اخبار گذشتگان را] با آن بشنوند؟ به راستی، تنها چشم‌ها نیست که نابینا می‌گردد؛ بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست [بی‌بصیرت گشته و برای دیدنِ حق،] نابینا می‌شود.

 


Ayah: 47

وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ یَوۡمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ

[ای پیامبر، کافران] به شتاب از تو درخواستِ عذاب می‌کنند و الله هرگز وعده‌اش را خلاف نمی‌کند؛ و در واقع، یک روز [از عذاب آخرت] نزد پروردگارت، با هزار سال که شما مى‌شمارید یکسان است.

 

Ayah: 48

وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ

و چه بسیار [اهالی] شهرهایی که به آنان مهلت دادم، در حالی ‌که ستمکار بودند [اما باز هم سرپیچی کردند]؛ پس آنان را [به عذاب] فروگرفتم و بازگشت [همه] به سوی من است.

 

Ayah: 49

قُلۡ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٞ

بگو: «ای مردم، جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم».

 

Ayah: 50

فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ

کسانی ‌که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، آمرزش و روزیِ نیک [در پیش] دارند.

 

Ayah: 51

وَٱلَّذِینَ سَعَوۡاْ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَـٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ

و کسانى که در [راهِ انکار و تکذیب‌] آیات ما می‌کوشند تا [به پندار خویش‌] ما را درمانده کنند، آنان اهل دوزخند.

 

Ayah: 52

وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِۦ فَیَنسَخُ ٱللَّهُ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ ثُمَّ یُحۡکِمُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ

و [ما] هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم، مگر اینکه چون [آیات الهی را] تلاوت می‌کرد، شیطان در تلاوتش [کلمات اشتباه] القا می‌کرد؛ آنگاه الله آنچه را که شیطان القا نموده بود از میان می‌بُرد و سپس آیات خویش را استوار می‌ساخت؛ و الله دانای حکیم است.

 

Ayah: 53

لِّیَجۡعَلَ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّـٰلِمِینَ لَفِی شِقَاقِۭ بَعِیدٖ

تا [بدین وسیله، الله] آنچه را که شیطان القا می‌کند، برای کسانی که در دل‌هایشان بیماری [شک و نفاق] است و [همچنین برای] سنگدلان، وسیلۀ آزمایش قرار دهد؛ و یقیناً ستمکاران [مشرک] در دشمنیِ دور و درازی [با الله و پیامبرش] هستند.

 

Ayah: 54

وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ

و تا کسانی که دانش یافته‌اند، بدانند که این [قرآن‌] حق است [و] از جانب پروردگار توست و به آن ایمان بیاورند و دل‌هایشان برایش [نرم و] فروتن گردد؛ و بی‌تردید، الله کسانى را که ایمان آورده‌اند، به راهى راست هدایت می‌کند.

 

Ayah: 55

وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَقِیمٍ

کسانی که کفر ورزیدند همواره در مورد آن[چه در قرآن نازل کرده‌ایم] تردید دارند تا آنگاه که ناگهان قیامت فرارسد یا عذاب روزی بی‌خیر و رحمت بر آنان [فرود] آید.

 


Ayah: 56

ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ فِی جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِیمِ

در آن روز، فرمانروایی از آنِ الله است [و] میان آنان داوری می‌کند. کسانی‌ که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، در باغ‌های پرنعمت [بهشت] هستند.

 

Ayah: 57

وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِـَٔایَٰتِنَا فَأُوْلَـٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ

و کسانی‌ که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند، عذاب خوارکننده‌ای [در پیش] دارند.

 

Ayah: 58

وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَیَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّـٰزِقِینَ

و کسانی‌ که در راه الله هجرت کردند، سپس کشته شدند یا وفات کردند، یقیناً الله به آنان روزیِ نیکویی می‌دهد. به راستی که الله بهترین روزی‌دهنده است.

 

Ayah: 59

لَیُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا یَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٞ

بی‌تردید، آنان را به جایگاهی وارد می‌کند که از آن راضی باشند؛ و به راستی که الله دانای بردبار است.

 

Ayah: 60

۞ذَٰلِکَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیۡهِ لَیَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ

این است [حکم الهی دربارۀ کافر و مؤمن‌]؛ و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده است مجازات کند، سپس [باز] مورد ستم قرار گیرد، الله یاری‌اش خواهد کرد. بی‌تردید، الله بخشندۀ آمرزنده است.

 

Ayah: 61

ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ

این [یاریِ مظلومان‌] از آن روست که الله [بر هر کاری تواناست؛ چنان که] شب را در روز، و روز را در شب داخل می‌کند؛ [و از یکی می‌کاهد و بر دیگری می‌افزاید]؛ و بی‌تردید، الله شنوای بیناست.

 

Ayah: 62

ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ

این به سبب آن است که الله حق است و آنچه را که [مشرکان] جز او می‌خوانند [همه] باطل است و الله بلندمرتبۀ بزرگ است.

 

Ayah: 63

أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ

آیا ندیدی که الله آبی از آسمان فروفرستاد و زمین [بر اثر آن، خرم و] سرسبز می‌گردد؟ بی‌تردید، الله باریک‌بینِ آگاه است.

 

Ayah: 64

لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ

آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ اوست؛ و بی‌تردید، الله بی‌نیازِ ستوده است.

 


Ayah: 65

أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَیُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ

آیا ندیدی که الله آنچه را در زمین است به خدمت شما گماشته است و کشتی‌ها به فرمانش در دریا در حرکتند و آسمان را نگه می‌دارد که جز به اجازۀ او بر زمین نیفتد؟ بی‌تردید، الله [نسبت] به مردم، دلسوزِ مهربان است.

 

Ayah: 66

وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ

و او تعالی ذاتی است که شما را زنده کرد، سپس می‌میرانَد، و آنگاه [بارِ دیگر] زنده می‌کند. به راستی که انسان [نسبت به نعمت‌های الهی] بسیار ناسپاس است.

 

Ayah: 67

لِّکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکًا هُمۡ نَاسِکُوهُۖ فَلَا یُنَٰزِعُنَّکَ فِی ٱلۡأَمۡرِۚ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَۖ إِنَّکَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِیمٖ

برای هر امتی آیینی مقرر کرده‌ایم که به آن عمل ‌کنند؛ پس [ای پیامبر، پیروان سایر ادیان] نباید با تو در این امر ستیز کنند. به راه پروردگارت دعوت کن؛ [چرا که] تو یقیناً بر [آیینی درست و] راهی راست قرار دارى.

 

Ayah: 68

وَإِن جَٰدَلُوکَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ

و اگر [دربارۀ حقانیت دین] با تو مجادله کردند، بگو: «الله به آنچه انجام می‌دهید داناتر است.

 

Ayah: 69

ٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ

الله روز قیامت در مورد آنچه درباره‌اش اختلاف می‌کردید، میان شما داوری می‌کند».

 

Ayah: 70

أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ

آیا ندانسته‌ای که الله آنچه را در آسمان و زمین است می‌داند؟ بی‌گمان [همۀ] اینها در کتابی= [لوح محفوظ، ثبت] است. مسلماً این [کار،] بر الله آسان است.

 

Ayah: 71

وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَیۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّـٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٖ

و [مشرکان] به جای الله چیزی را عبادت می‌کنند که هیچ دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده است و به آن آگاهی [و شناختی نیز] ندارند؛ و ستمکاران [در برابر عذاب الهی] هیچ یاریگری ندارند.

 

Ayah: 72

وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمُنکَرَۖ یَکَادُونَ یَسۡطُونَ بِٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ

و هنگامی‌ که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، در چهرۀ کسانی ‌که کفر ورزیده‌اند [آثار کراهت و] ناخوشایندی می‌بینی. نزدیک است به کسانی‌ که آیات ما را برایشان می‌خوانند حمله‌ور شوند. [ای پیامبر، به کافران] بگو: «آیا شما را به بدتر از این [که در انتظارتان است] خبر دهم؟ آتش [دوزخ] است که الله آن را به کسانی ‌که کفر ورزیدند وعده داده است؛ و چه بد سرانجامی است

 


Ayah: 73

یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡـٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ

ای مردم، [دربارۀ ناتوانیِ معبودان باطل] مَثَلی زده شده است؛ پس به آن گوش دهید: کسانی را که به جای الله [به عبادت و یاری] می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند [حتی] مگسی را بیافرینند، حتی اگر [همگی] برای این [کار] جمع شوند؛ و اگر آن مگس چیزی از آنان برُباید، نمی‌توانند آن را بازپس گیرند. [آری،] طالب و مطلوب [= معبود باطل و مگس یا عابد و معبود باطل] هر دو ناتوانند.

 

Ayah: 74

مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ

[آنان] الله را چنان که سزاوارِ [بزرگداشتِ] اوست نشناخته‌اند. بی‌تردید، الله نیرومندِ شکست‌ناپذیر است.

 

Ayah: 75

ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِکَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ

الله از میان فرشتگان، فرستادگانی [برای ابلاغ وحی به پیامبران] برمی‌گزیند و از میان انسان‌ها نیز [پیامبرانی برای رساندنِ پیام الهی به مردم انتخاب می‌کند]. بی‌تردید، الله شنوای بیناست.

 

Ayah: 76

یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ

او تعالی آینده و گذشتۀ آنان را می‌داند و [همۀ] کارها به الله بازگردانده می‌شود.

 

Ayah: 77

یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩

ای کسانی ‌که ایمان آورده‌اید، رکوع کنید و سجده گزارید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید؛ باشد که رستگار شوید.

 

Ayah: 78

وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیۡکُمۡ وَتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ

و در راه الله ـ چنان که سزاوارِ جهاد [در راه] اوست ـ جهاد کنید. او شما را برگزید و هیچ سختی [و تنگنایی] در دین برایتان قرار نداد. [این آیین سهل و آسان،] آیین پدرتان ابراهیم [است]. او [= الله] پیش از این [در کتاب‌های آسمانیِ گذشته] و در این [قرآن] شما را مسلمان نامید تا پیامبر بر [ابلاغِ پیامش به] شما گواه باشد و شما [نیز] بر مردم گواه باشید [که همۀ پیامبران، پیام الهی را به قومِ خود رسانده‌اند]. پس نماز برپا دارید و زکات بپردازید و به الله پناه ببرید [و بر او توکل کنید] که او [دوست و] کارسازِ شماست؛ و چه نیکو کارساز و چه نیک یاوری است!

 


 


Al-Hajj

 

سورة الحج

سورة الحج - سورة 22 - عدد آیاتها 78

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله بخشندة مهربان

  1. یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ای مردم! از پروردگارتان بترسید، بدون شک زلزله‌ی قیامت حادثه‌ی عظیمی است. ﴿1﴾

  2. یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُم بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ  روزی‌که آن را می‌بینید، هر مادر شیر دهی، (کودک) شیر خوارش از یاد خود  می‌برد، و هر (زن) بارداری، بار خود را بر زمین می‌گذارد، و مردم را مست می‌بینی، در حالی‌که مست نیستند، و لیکن عذاب الله شدید است. ﴿2﴾

  3. وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ  و بعضی از مردم، بدون (هیچ) علم و دانشی، در (باره‌ی) الله به مجادله بر می‌خیزند، و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌کنند، ﴿3﴾

  4. کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ  (در قضای الهی) بر او (= شیطان) نوشته شده که هر کس با او دوستی کند، مسلماً او گمراهش می‌کند، و او را به عذاب (آتش) سوزان (جهنم) می‌کشاند. ﴿4﴾

  5. یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ  ای مردم! اگر از بر انگیخته شدن در شک هستید، پس (به این نکته دقت کنید:) همانا ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از مضغه (= پاره گوشتی) شکل یافته و شکل نایافته، تا (قدرت و حکمت خود را) برای شما آشکار سازیم، و هر چه را که بخواهیم تا زمانی معین در رحم (مادران) نگه می‌داریم، آنگاه شما را به صورت طفل بیرون می‌آوریم، سپس تا به حد رشد (و بلوغ) خود برسید، و از شما کسی هست که می‌میرد، و از شما کسی هست که (آنقدر عمر می‌کند که) به نهایت فرتوتی (و پیری) باز برده می‌شود، تا آنکه پس از (آن همه) علم و دانش، چیزی نداند، و (به مثال دیگر توجه کنید:) زمین را خشکیده می‌بینی، پس هنگامی‌که آب (باران) بر آن فرو فرستیم، به حرکت در آید، و رشد کند، و از هر نوع گیاه زیبا (و خرم) برویاند. ﴿5﴾

  6. ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

    این به خاطر آن است که (بدانید) الله حق است، و آنکه او مردگان را زنده می‌کند، و آن‌که او بر هر چیز تواناست. ﴿6﴾

  7. وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لّا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ و آنکه قیامت آمدنی است، شکی در آن نیست، و آنکه الله (همة) کسانی‌که در گور‌‌ها هستند، بر می‌انگیزد. ﴿7﴾

  8. وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا کِتَابٍ مُّنِیرٍ   از مردم کسی است که بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنی بخشی    در بارة الله مجادله می‌کند. ﴿8﴾

  9. ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ  (تکبر کنان) پهلو (و گردن) خود را می‌پیچد، تا (مردم را) از راه الله گمراه سازد، برای او در دنیا رسوایی است، و روز قیامت آتش سوزان را به او می‌چشانیم. ﴿9﴾

  10. ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ  (و به او می‌گوییم:) این (کیفر) در برابر چیزی است که دست‌هایت از پیش فرستاده است، و بی‌گمان الله (هرگز) به بندگان ستم نمی‌کند. ﴿10﴾

  11. وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ  و از (میان) مردم کسی است که الله را بر کناره (با تردید) می‌پرستد (و ایمانش بسیار ضعیف و سست است) پس اگر خیری به او برسد (دلش) به آن آرام می‌گیرد، و اگر بلایی (برای آزمایش) به او برسد، روی می‌گرداند (و به کفر باز می‌گردد)، در دنیا و آخرت زیان کرده است، این همان زیان آشکار است، ﴿11﴾

  12. یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (او) به جای الله چیزی را می‌خواند که نه زیانی به او می‌رساند و نه سودی به او می‌بخشد، این همان گمراهی دور است. ﴿12﴾

  13. یَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ (او) کسی را می‌خواند که زیانش نزدیکتر از نفعش است، چه بد (سر پرست و) یاوری است، و چه بد (همدم و) معاشری است. ﴿13﴾

  14. إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ بی‌گمان الله کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، به باغ‌هایی  (از بهشت) وارد می‌کند که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، مسلماً الله آنچه را می‌خواهد، انجام می‌دهد. ﴿14﴾

  15. مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ  کسی‌که گمان می‌کند که الله او (= پیامبر) را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد، (و بدین خاطر عصبانی است) پس ریسمانی به سقف (خانه‌اش) بیاویزید (و خود را حلق آویز کند) سپس آن را قطع کند، آنگاه بنگرد آیا (این) تدبیرش خشم او را از میان خواهد برد؟! ﴿15﴾

  16. وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ و این گونه (ما) آن (= قرآن) را (بصورت) آیات روشن نازل کردیم، و بی‌گمان الله هر کس را بخواهد هدایت می‌کند. ﴿16﴾

  17. إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ یقیناً کسانی‌که ایمان آوردند، و کسانی‌که یهودی شدند، و صابئان (= بی دینان) و نصاری و مجوس و کسانی‌که (به الله) شرک آوردند، همانا الله در میان آن‌ها روز قیامت داوری می‌کند، بی‌گمان الله بر هر چیز گواه است. ﴿17﴾

  18. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاء  آیا ندیدی که هر کس در آسمان‌ها و هر کس که در زمین است، و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برای الله سجده می‌کنند، و بسیارند که (فرمان) عذاب برآنان تحقق یافته است، و هر که را الله خوار سازد، پس کسی او را گرامی نخواهد داشت، بی‌گمان الله هر چه را بخواهد، می‌کند. ﴿18﴾

  19. هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ  این دو (گروه) دشمنان یکدیگرند دربارة پروردگارشان (ستیز و) خصومت کردند، پس کسانی‌که کافر شدند لباس‌هایی از آتش برای آن‌ها بریده شده است، از بالای سرشان آب سوزان ریخته می‌شود. ﴿19﴾

  20. یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ  که آنچه در درون‌شان است و (نیز) پوست‌های (شان) با آن گداخته می‌شود. ﴿20﴾

  21. وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ  و برای (زدن) آن‌ها گرز‌های از آهن (داغ) است. ﴿21﴾

  22. کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ هر گاه بخواهند از (شدت) اندوه از آنجا (= دوزخ) خارج شوند، به آن باز گردانده می‌شوند، و (به آن‌ها گفته می‌شود:) عذاب سوزان (جهنم) را بچشید. ﴿22﴾

  23. إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ بی‌گمان الله کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند به باغ‌هایی  (از بهشت) وارد می‌کند که از زیر (درختان) آن نهر‌ها جاری است، در آنجا به دستبند‌های از طلا و مروارید آراسته می‌شوند، و لباس‌شان در آنجا ابریشم است. ﴿23﴾ 

  24. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ  و به سوی گفتار پاکیزه هدایت می‌شوند، و به راه (الله) ستوده راهنمایی می‌گردند. ﴿24﴾

  25. إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ  بی‌گمان کسانی‌که کافر شدند، و (مردم را) از راه الله باز می‌دارند و (همچنین از) مسجد الحرام، که آن را برای (همه‌ی) مردم یکسان قرار دادیم، (چه) مقیم در آنجا و یا وارد  بر آن، و کسی‌که از روی ستم در آن‌جا کج‌روی (و انحراف از حق را) بخواهد، از عذاب دردناک به او می‌چشانیم. ﴿25﴾

  26. وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ  و (به یاد آور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم تعیین کردیم؛ (و گفتیم:)  چیزی را شریک من قرار مده، و خانة مرا برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع (و) سجود کنندگان پاک گردان. ﴿26﴾

  27. وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ  و در (میان) مردم به حج ندا بده، تا پیاده و (سوار) بر هر (مرکب و) شتر لاغری از هر راه دوری به سوی تو بیایند([1]). ﴿27﴾

  28. لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ  تا شاهد منافع (گوناگون) خویش باشند، و در روز‌‌‌های معین (به هنگام قربانی) نام الله را بر چهارپایانی که به آن‌ها روزی داده‌ایم؛ یاد کنند، پس از (گوشت) آن بخورید، و بی‌نوای فقیر را (نیز) اطعام کنید. ﴿28﴾

  29. ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ  سپس، باید آلودگی‌هایشان را بر طرف سازند، و به نذر‌‌های خود وفا کنند، و (برگرد) خانه‌های کهن‌سال (کعبه) طواف کنند. ﴿29﴾

  30. ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الأَنْعَامُ إِلاَّ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ  (حکم) این است، و هر کس (مقدسات و) حرمت نهاده‌های الله را بزرگ دارد، پس این (کار) نزد پروردگارش برای او بهتر است. و چهارپایان برای شما حلال شده، مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود، پس از پلیدی بت‌ها اجتناب کنید، و از گفتار باطل (و دروغ) دوری کنید([2]). ﴿30﴾

  31. حُنَفَاء لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ در حالی‌که حق‌گرا و مخلص الله و شریک نیاورندگان به او باشید، و کسی‌که به الله شرک آورد، پس گویی از آسمان سقوط کرده است، آنگاه پرندگان (گوشت خوار) او را می‌ربایند، یا باد او را به جایی بسیار دور پرتاب می‌کند. ﴿31﴾

  32. ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ  (حکم) این است، و کسی‌که شعائر الهی را بزرگ دارد، پس بی‌گمان این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست. ﴿32﴾

  33. لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ در آن (چهارپایان قربانی) تا زمان معین برای شما منافع (و بهره‌ها) است، پس قربانگاه آن‌ها خانة کهن‌سال (کعبه) است. ﴿33﴾

  34. وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الأَنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ  و برای هر امتی (رسم) قربانی دادیم، تا نام الله را (به هنگام ذبح) بر چهارپایانی که روزی‌شان کرده است؛ ببرند، پس معبود شما، معبود یگانه است، (همه) برای او تسلیم شوید، و به فروتنان بشارت ده. ﴿34﴾

  35. الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (همان) کسانی‌که چون نام الله برده شود، دل‌های شان  ترسان گردد، و شکیبا‌‌یان در برابر مصیبت‌هایی که به آن‌ها می‌رسد، و آن‌ها که نماز را بر پا می‌دارند، و از آنچه روزی‌شان کرده‌ایم؛ انفاق می‌کنند. ﴿35﴾

  36. وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ و (قربانی) شتران (فربه) را (در حج) برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، در آن برای شما خیر (و برکت) است. پس (هنگام قربانی) در حالی‌که بر پا ایستاده‌اند؛ نام الله را بر آن‌ها ببرید، آنگاه چون پهلو‌‌‌‌‌هایشان (بر زمین) افتاد، از (گوشت) آن‌ها بخورید، و (فقیران) قانع (غیر سائل) و (فقیران) سائل را اطعام کنید. این گونه (ما) آن‌ها را برای شما رام کردیم؛ باشد که شما سپاس‌گزاری کنید. ﴿36﴾

  37. لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ گوشت‌های قربانی و خون‌های آن‌ها هرگز به الله نمی‌رسد، و لیکن پرهیزگاری شما به او می‌رسد، این گونه (الله) آن‌ها را برای شما مسخر کرده تا الله را به (شکرانة)آن که شما را هدایت کرده است؛ بزرگ بشمارید، و نیکو‌‌‌‌‌‌کاران را بشارت ده. ﴿37﴾

  38. إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ یقیناً الله از کسانی‌‌که ایمان آورده‌اند؛ دفاع می‌کند، بی‌گمان الله هیچ خیانت‌کارِ ناسپاسی را دوست ندارد. ﴿38﴾

  39. أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ  به کسانی‌که با آنان جنگ می‌شود، اجازة (جهاد) داده شده است، از آن روی که مورد ستم قرار گرفته‌اند، و یقیناً الله بر یاری آن‌ها تواناست. ﴿39﴾

  40. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (همان) کسانی‌که به ناحق از دیار‌شان  رانده شدند؛ جز اینکه می‌گفتند: «پروردگار ما الله است». و اگر الله بعضی از مردم را به (وسیلة) بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، بی‌گمان دیرهای (راهبان) و کلیسا‌های (مسیحیان) و کنشت‌های (یهودیان) و مساجدی که نام الله در آن‌ها بسیار برده می‌شود؛ ویران می‌گردید، و مسلماً الله یاری می‌کند کسی‌که (دین) او را یاری دهد، بی‌گمان الله قوی پیروزمند است. ﴿40﴾

  41. الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ  (همان) کسانی‌که اگر در زمین به آن‌ها قدرت (و حکومت) بخشیم، نماز را بر پا می‌دارند، و زکات را می‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، و سرانجام کارها از آن الله است. ﴿41﴾

  42. وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ (ای پیامبر) اگر (این قوم بت پرست) تو را تکذیب می‌کنند، (غمگین نباش) به راستی پیش از آن‌ها قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبران‌شان را) تکذیب کردند. ﴿42﴾

  43. وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ و (همچنین) قوم ابراهیم و قوم لوط. ﴿43﴾

  44. وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ و اصحاب مدین (قوم شعیب)، و موسی (نیز) تکذیب شد، پس به کافران مهلت دادم آنگاه آن‌ها را فرو گرفتم، پس (بنگر) انکار (و عقوبت) من چگونه بود! ﴿44﴾

  45. فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ  پس چه بسیار آبادی‌ها را در حالی‌که (مردمش) ستمگر بودند؛ نابودشان کردیم، پس (اینک) بر سقف‌هایش فروریخته (و ویران شده) است، و (چه بسیار) چاه (پر آب) که بی‌حاصل مانده، و (چه) قصر (های) بر افراشته استوار (که بی‌صاحب مانده است). ﴿45﴾

  46. أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ آیا آن‌ها در زمین سیر نکردند، تا دل‌های ی داشته باشند که با آن (حقیقت را) دریابند، یا گوش‌های که با آن (اخبار گذشتگان را) بشنوند؟! پس بی‌گمان چشم‌های (ظاهر) نا‌‌‌بینا نمی‌شود، و لیکن دل‌های ی که در سینه‌هاست؛ نابینا می‌شود. ﴿46﴾

  47. وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ  و آن‌ها به شتاب از تو عذاب می‌طلبند، و الله هرگز و عده‌اش را خلاف نمی‌کند، و بی‌گمان یک روز نزد پروردگارت، مانند هزار سال از آنچه است که (شما) می‌شمارید. ﴿47﴾

  48. وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَیَّ الْمَصِیرُ  و چه بسیار آبادی‌ها که به آن‌ها مهلت دادم؛ در حالی‌که (مردمش) ستم‌گر بودند، آنگاه آن‌ها را گرفتم، و باز گشت (همه) به سوی من است. ﴿48﴾

  49. قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ (ای پیامبر!) بگو: «ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهندة آشکاری هستم». ﴿49﴾

  50. فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ پس کسانی‌که ایمان آوردند و کار‌‌های شایسته انجام دادند، برای آن‌ها آمرزش و روزی نیک است. ﴿50﴾

  51. وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ و کسانی‌که مبارزه‌کنان در (انکار) آیات ما تلاش کردند، (و پند‌‌اشتند که ما را به ستوه می‌آورند) آنان اهل دوزخ هستند. ﴿51﴾

  52. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و (ما) هیچ رسول و پیامبری را پیش از تو نفرستادیم؛ مگر اینکه چون (آیات ما را) تلاوت می‌کرد، شیطان در تلاوت او (چیزی) القاء می‌کرد، آنگاه الله آنچه شیطان القاء می‌کند؛ از میان می‌برد، سپس الله آیاتش را استوار (و محکم) می‌دارد، و الله دانای حکیم است. ﴿52﴾

  53. لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ  تا (الله) آنچه را که شیطان القاء می‌کند، آزمونی قرار دهد برای کسانی‌که در دل‌های ش بیماری است، و آن‌هایی که دل‌های شان  سخت است، و بی‌گمان ستمکاران در مخالفت (و دشمنی) دور (و دراز) هستند. ﴿53﴾

  54. وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ و تا کسانی‌که به آنان دانش داده شده بدانند که مسلماً آن (قرآن) از سوی پروردگارت حق است، پس به آن ایمان بیاورند، آنگاه دل‌های شان  برای آن (حق) خاضع گردد، و یقیناً الله کسانی را که ایمان آوردند به راه راست هدایت می‌کند. ﴿54﴾

  55. وَلا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ و کسانی‌که کافر شدند همواره در آن (= قرآن) شک دارند، تا آنکه نا گهان قیامت فرا رسد یا عذاب روز نحس بر آن‌ها (فرود) آید. ﴿55﴾

  56. الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ فرمانروایی در آن روز از آن الله است، میان آن‌ها داوری می‌کند، پس کسانی‌که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند؛ در باغ‌های پر نعمت (بهشت) هستند. ﴿56﴾

  57. وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ و کسانی‌که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، برای آن‌ها عذاب خوار کننده‌ای است. ﴿57﴾

  58. وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ و کسانی‌که در راه الله هجرت کردند، سپس کشته شدند یا (به مرگ طبیعی) مردند، مسلماً الله به آن‌ها روزی   نیکویی می‌دهد، یقیناً الله بهترین روزی دهندگان است. ﴿58﴾

  59. لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلا یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ بدون شک آن‌ها را به جایگاهی وارد می‌کند که از آن خشنود باشند، و بی‌گمان الله دانای برد بار است. ﴿59﴾

  60. ذَلِکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ  (احکام) این است، و هر کس به همان مقدار که به او ستم شده مجازات کند، سپس بر او ستم کنند، بدون شک الله او را یاری خواهد کرد، یقیناً الله بخشنده‌ی آمرزنده است. ﴿60﴾ 

  61. ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ این (نصرت مظلوم‌) از آن روست که الله (قادر است چیزى را بر دیگرى غالب کند چنان که‌) شب را در روز داخل مى‌کند (و ظلمت مغلوب مى‌شود) و روز را در شب در مى‌آورد، و بی‌گمان الله شنوای بیناست. ﴿61﴾

  62. ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ این بخاطر آن است که الله حق است، و آنچه جز او می‌خوانند باطل است، و به راستی که الله بلند مرتبه‌ی بزرگ است. ﴿62﴾

  63. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَتُصْبِحُ الأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ آیا ندیدی که الله از آسمان آبی فرو فرستاد، سپس زمین (بر اثر آن) سبز و خرم می‌گردد؟ بی‌گمان الله باریک بین آگاه است. ﴿63﴾

  64. لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست([3])، و بدون شک الله بی‌نیاز ستوده است. ﴿64﴾

  65. أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ  آیا ندیدی که الله آنچه را در زمین است مسخر شما کرده است، و (نیز) کشتی‌ها به فرمان او در دریا روان است، و آسمان را از آن که بر زمین افتد - جز به فرمانش - نگه می‌دارد، بی‌گمان الله (نسبت) به مردم رؤوف مهربان است. ﴿65﴾

  66. وَهُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الإِنسَانَ لَکَفُورٌ  و او کسی است که شما را زنده کرد، سپس شما را می‌میراند، آنگاه بار دیگر زنده می‌کند، به راستی که انسان بسیار ناسپاس است. ﴿66﴾

  67. لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ فَلا یُنَازِعُنَّکَ فِی الأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِیمٍ برای هر امتی (روش عبادت و) آیینی مقرر کردیم که آنان به آن عمل کنند، پس نباید در این امر با تو به نزاع بر خیزند، به سوی پروردگارت دعوت کن، بی‌گمان تو بر هدایت مستقیم قرار داری. ﴿67﴾

  68. وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ  و اگر با تو مجادله کردند، پس بگو: «الله به آنچه انجام می‌دهید؛ داناتر است، ﴿68﴾

  69. اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ  الله روز قیامت میان شما در آنچه در آن اختلاف می‌کردید، داوری می‌کند». ﴿69﴾

  70. أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ آیا ندانسته‌ای که الله آنچه را در آسمان و زمین است می‌داند؟! بی‌گمان (همه‌ی) این‌ها  در کتابی (ثبت) است، مسلماً این بر الله آسان است. ﴿70﴾

  71. وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ و (آن‌ها) به جای الله چیزی را می‌پرستند که (او) هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده است، و چیزی را که علم به آن ندارند، و برای ستمگران هیچ یاوری نیست. ﴿71﴾

  72. وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ  و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، در چهره‌ی کسانی‌که کافر شدند (آثار) ناخوشی (و انکار) را می‌شناسی که نزدیک است بر کسانی‌که آیات ما را بر آنان می‌خواند، حمله ور شوند، بگو: «آیا شما را به بدتر از این خبر دهم؟ (همان) آتش (جهنم) است که الله به کسانی‌که کافر شدند؛ وعده داده است، و بد سرانجامی است». ﴿72﴾

  73. یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ای مردم! مثلی زده شده است، پس به آن گوش فرا دهید: بی‌گمان کسانی را که به جای الله (به خدایی) می‌خوانید؛ هرگز نمی‌توانند مگسی را بیافرینند، اگر چه (همگی) برای این (کار) گرد آیند، و اگر مگس چیزی را از آن‌ها برباید، نمی‌توانند از آن باز پس گیرند، (آری) طالب و مطلوب (= عابد و معبود) ناتوانند. ﴿73﴾

  74. مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ  (آن‌ها) الله را چنانکه سزاوار اوست نشناختند، یقیناً الله قوی پیروزمند است. ﴿74﴾

  75. اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ الله از فرشتگان رسولانی را بر می‌گزیند، و (نیز) از مردم، بی‌گمان الله شنوای بیناست. ﴿75﴾

  76. یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ آنچه را در پیش روی آن‌ها، و آنچه پشت سر آن‌هاست می‌داند، و (همه‌ی) کارها به سوی الله باز گردانده می‌شود. ﴿76﴾

  77. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید، و سجده کنید، و پروردگارتان را بپرستید، و کار نیک انجام دهید باشد که رستگار شوید. ﴿77﴾

  78. وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ  و در راه الله جهاد کنید، چنانکه سزاوار جهاد (در راه) او است، او شما را بر گزید، و در دین برای شما هیچ سختی (و تنگنایی) قرار نداد([4])، (همان) آیین پدرتان ابراهیم است، او (= الله) پیش از این (در کتب سابقه) و در این (قرآن نیز) شما را مسلمان نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم باشید، پس نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید، و به الله تمسک جویید، که او مولای شماست، چه خوب مولا، و چه خوب یاوری است. ﴿78﴾



سورة حج


 



[1]- ابوهریره رضی الله عنه می‌گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس به خاطر (رضای) الله حج نماید و از مقاربت جنسی و مقدمات آن (در زمان حج) پرهیز کند و مرتکب معصیت نشود، (چنان از گناه پاک شده) برمی‌گردد گویا که تازه از مادر متولد شده است». (صحیح بخاری: 1521)

[2]- به سورۀ مائده حاشیه آیه 32 رجوع فرمایید.

[3]- حتی نیز تولد انسان، ملکیت، تصرف همه در اختیار اوست، لذا تمام مخلوقات به او محتاج‌اند و او به کسی محتاج نیست چرا که او غنی یعنی بی‌نیاز است، و او ذاتی است که منبع تمام اختیارات و کمالات می‌باشد، پس اوست که شایسته حمد و ستایش می‌باشد.

[4]- رسول الله  صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دین آسان است، و اگر کسی آن را بر خود سخت بگیرد سرانجام خسته خواهد شد. بنابراین، راه راست و میانه را در پیش گیرید، خوشحال باشید و از عبادت صبح و شام و پاسی از شب کمک بگیرید». (صحیح بخاری: 39)

تفسیر نور: سوره حج

تفسیر نور:
سوره حج آیه 1
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مردم ! از ( عقاب و عذاب ) پروردگارتان بترسید ( و به یاد روز قیامت باشید ) . واقعاً زلزله ( انفجار جهان و فرو تپیدن ارکان آن ، در آستانه ) هنگامه رستاخیز ، چیز بزرگی ( و حادثه هراس‌انگیزی ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« زَلْزَلَةَ » : حرکت و تکان سختی که در سازمان عالم هستی در آستانه رستاخیز ایجاد می‌گردد و کوهها را از جا می‌کند و دریا را به هم می‌ریزد و آسمانها را در هم می‌کوبد ( نگا : واقعه‌ / 4 ) . « السَّاعَةَ » : هنگامه رستاخیز قیامت ( نگا : أنعام‌ / 31 و 40 ) .‏

سوره حج آیه 2
‏متن آیه : ‏
‏ یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُم بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏روزی که زلزله رستاخیز را می‌بینید ( آن‌چنان هول و هراس سرتا پای مردمان را فرا می‌گیرد که حتی ) همه زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخوار خود نهاده‌اند ، کودک خود را رها و فراموش می‌کنند . و جملگی زنان باردار ( از خوف این صحنه بیمناک ) سقط جنین می‌نمایند ، و ( تو ای بیننده ! ) مردمان را مست می‌بینی ، ولی مست نیستند و بلکه عذاب خدا سخت ( وحشتناک و هراس‌انگیز ) است ( و توازن ایشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب ، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهای افتان و خیزان ، و با وضع بی‌سر و سامان و حال پریشان می‌بینی ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« تَذْهَلُ » : رها و فراموش می‌کند . غافل و بی‌خبر می‌گردد . از مصدر ( ذُهول ) به معنی غفلت و فراموشی ناشی از شدّت ترس . « مُرْضِعَةٍ » : زن شیردهی که پستان در دهان نوزاد نهاده و به شیر دادن مشغول باشد . « عَمَّا » : از فرزندی که . استعمال ( ما ) به جای ( مَن ) شایع و فراوان است ( نگا : آل‌عمران‌ / 36 ، نسأ / 3 ) . « ذاتِ حَمْلٍ » : باردار . « سُکَارَیا » : جمع سَکْران ، مستان ( نگا : نساء / 43 ) . یادآوری : خوف و هراس هنگامه رستاخیز جنبه عمومی ندارد و شامل کسانی نمی‌شود که در دنیا فرمانبردار اوامر و نواهی الهی بوده‌اند ( نگا : بقره‌ / 38 : آل‌عمران‌ / 170 : نمل‌ / 87 و 89 ، انبیاء / 103 ) .‏

سوره حج آیه 3
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی ( و بلکه تنها از روی تقلید و هواپرستی ) درباره ( شناخت ) یزدان ( و مسأله توحید خداوند منّان ، و احیاء مردگان ، و رستاخیز همگان به فرمان خالق جهان ) به مجادله برمی‌خیزند ، و ( در این امر ، طبیعی است ، نه از دانش و منطق ، بلکه ) از هرگونه شیطان ( انس و جنّ ) سرکشی ، پیروی می‌نمایند ( و برابر نقشه و برنامه و حیله و دام همه شیاطین و شیاطین صفتان عمل می‌کنند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُجَادِلُ فِی اللهِ » : درباره ذات و صفات و افعال و اعمال خدا ستیزه‌گری می‌کند . « شَیْطَانٍ » : مراد اهریمن انس و جنّ است ( نگا : بقره‌ / 14 ، انعام‌ / 112 ) . « یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ » : در این جدال از هر اهریمنی پیروی می‌کند . در همه اعمال و اقوال از هر اهریمنی پیروی می‌کند . « مَرِیدٍ » : متمرّد و سرکش .‏

سوره حج آیه 4
‏متن آیه : ‏
‏ کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اهریمنانی که مشخّص و معلوم است ، هرکس آنها را به دوستی گیرد ، حتماً گمراهش می‌گردانند و به عذاب آتش ( دوزخ ) سوزانش می‌کشانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کُتِبَ عَلَیْهِ » : انگار بر این اهریمنان ، همچون کالای دارای اتیکت نوشته شده است . روشن و معلوم است و این نتیجه حتمی برنامه ابلیس و همه شیاطین دیگر است . « أَنَّهُ » : شأن و مقام چنین است . « فَأنَّهُ » : این اهریمن و اهریمنان . « یَهْدِیهِ » : او را رهنمود می‌کنند . هدایت در اینجا به معنی دلالت ، یعنی راهنمائی است ( نگا : صافّات‌ / 23 ) . « السَّعِیرِ » : آتش برافروخته و سوزان . « فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ . . . » : این جمله ، خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است : فَشَأْنُهُ أَنَّهُ یُضِلُّهُ ، یا ، فَشَأْنُهُ الإِضْلالُ . یادآوری : علّت ترجمه ضمیر مفرد ( ه ) در ( عَلَیْهِ ) و غیره به جمع ، این است که پیش از اسم نکره ( شَیْطانٍ ) واژه ( کلّ ) قرار دارد که موجب تعمیم و مفید استغراق است ( نگا : انعام‌ / 164 ، إسراء / 13 ) .‏

سوره حج آیه 5
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّى وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مردم ! اگر درباره رستاخیز ( مردگان و زندگانی دوباره ایشان ) تردید دارید ، ( بدین نکته توجّه کنید تا به گوشه‌ای از قدرت الهی پی ببرید و به خود آئید : ) ما شما را از خاک می‌آفرینیم ، سپس ( این خاک پیش پا افتاده را ) به نطفه ، و بعد ( نطفه ، این پدیده اسرارآمیز فراهم آمده از اِسْپِرم مرد و اُووِل زن را ) به خون بسته ( زالو مانند ) ، و پس از آن ( این خون بسته را به چیزی شبیه ) به یک قطعه گوشت ( جویده شده ) در می‌آوریم که برخی ( کامل و تامّ الخلقه و ) بسامان ، و برخی ( ناتمام و ناقص‌الخلقه و ) نابسامان است . ( همه اینها ) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم ( که ما بر آفرینش و تغییر و تبدیل و هرگونه کاری ، از جمله زندگی دوباره بخشیدن توانائیم ) . ما جنینهائی را که بخواهیم تا زمان خود در رحمها نگاه می‌داریم و آن گاه شما را به صورت کودک ( پسر یا دختر ، از شکم مادران ) بیرون می‌آوریم ، سپس ( شما را تحت نظارت و رعایت خود می‌پائیم ) تا به رشد جسمانی و عقلانی خود می‌رسید . برخی از شما ( در این میان ) می‌میرند و بعضی از شما به نهایت عمر و غایت پیری می‌رسند . تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت ( و دانسته‌های خویش را فراموش کرده و از یاد می‌برند ، و درست همانند یک کودک می‌شوند . دلیل دیگری بر قدرت خدا در همه‌چیز ، به ویژه درباره مسأله رستاخیز ، این است که ای انسان در فصل زمستان ) تو زمین را خشک و خاموش می‌بینی ، امّا هنگامی که ( فصل بهار در می‌رسد و ) بر آن آب می‌بارانیم ، حرکت و جنبش بدان می‌افتد و رشد و نمو می‌کند و انواع گیاهان زیبا و شادی‌بخش را می‌رویاند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبَعْثِ » : رستاخیز . از نو زنده گرداندن . « خَلَقْنَاکُمْ » : اصل شما یا خود شما را آفریده‌ایم ( نگا : آل‌عمران‌ / 59 ، طه‌ / 55 ، بقره‌ / 28 ، مؤمنون‌ / 12 ) . « نُطْفَةٍ » : مراد موجود زنده حاصل در منی است که از آن به « آب جهنده‌ » تعبیر شده است ( نگا : قیامت‌ / 37 ، طارق / 6 ) . « عَلَقَةٍ » : خون بسته زالوگونه . « مُضْغَةٍ » : قطعه گوشتی بدان شکل و اندازه که جویده شود . « مُخَلَّقَةٍ » : تامّ الخلقه . دارای شکل و اندام . « غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ » : ناقص‌الخلقه . ناکامل و نابسامان . « نُقِرُّ » : نگاه می‌داریم و از درون پرت نمی‌کنیم . « طِفْلاً » : کودک . حال است . ذکر آن به صورت مفرد بدان علّت است که مصدر است ، یا به اعتبار جنس و یا این که کلّ واحد افراد است . « أَرْذَلِ الْعُمُر » : پست‌ترین مرحله عمر ، و آن پیری و فرتوتی فراوانی است که بدان هنگام عقل دچار فراموشی و اندیشه دستخوش پریشانی می‌شود . « هَامِدَةً » : خشک و خاموش . مراد زمین خشکیده و مرده است . « إهْتَزَّتْ » : به حرکت و تکان می‌افتد . مراد حرکت و تکانی است که به سبب جنبش عناصر گیاهان در داخل آن پیدا و پدیدار می‌گردد . « رَبَتْ » : بالا آمد و پفیده شد . مراد رشد و نمو گیاهان است . « زَوْج‌ » : صنف . نوع . « بَهِیجٍ‌ » : زیبا و باطراوت . سُرورآفرین و شادی‌بخش . سرسبز و خرّم .‏

سوره حج آیه 6
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ( چیزهائی که در آیات پیشین درباره مراحل مختلف آفرینش انسان و جهان گیاهان بازگو شد ) بدان خاطر است که ( بدانید ) خدا حق است و ( لذا نظامی را که آفریده نیز حق بوده و بیهوده و بی‌هدف نیست ، و به زبان حال به شما می‌گوید : ) او مردگان را زنده می‌گرداند ، و وی بر هر چیزی توانا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : آن . اشاره به آفرینش انسان و دیگر چیزهای بعد از آن دارد . مبتدا است و جار و مجرور خبر آن است .‏

سوره حج آیه 7
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و ( این که بدانید ) بدون شکّ قیامت فرا می‌رسد و جای هیچ گونه تردیدی نیست ، و خداوند تمام کسانی را که در گورها آرمیده‌اند دوباره زنده می‌گرداند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَبْعَثُ » : دوباره حیات می‌بخشد و زنده می‌گرداند .‏

سوره حج آیه 8
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گروهی از مردم درباره ( یگانگی آفریدگار و صفات و افعال و اعمال ) خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله می‌پردازند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« عِلْمٍ » : مراد علم ضروری و بدیهی است . از قبیل : اطّلاع انسان از زنده بودن خود ، و این که یک ، نصف دو است . « هُدیً » : مراد استدلال درست و حجّت صحیح است . « کِتَابٍ » : مراد کتاب آسمانی است ( نگا : أحقاف‌ / 4 ) . « مُنِیر » : روشنگر . بیانگر حق و حقیقت ( نگا : آل‌عمران‌ / 184 ) . روشن و واضح ( نگا : فرقان‌ / 61 ) .‏

سوره حج آیه 9
‏متن آیه : ‏
‏ ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مستکبرانه دوشهایشان را بالا می‌اندازند و مغرورانه رویشان را برمی‌گردانند تا ( بدین وسیله مردمان را از راه خدا ) گمراه سازند . بهره آنان در این جهان خواری و رسوائی است ، و در روز قیامت عذاب آتش سوزان ( دوزخ ) را بدیشان می‌چشانیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ثَانِیَ » : پیچاننده . برگرداننده . حال ضمیر مستتر در ( یُجَادِلُ ) است . « عِطْف‌ » : از سر تا سرینها را می‌گویند . پهلو . جانب . « ثَانِیَ عِطْفِهِ » : پهلوی خود را پیچ می‌دهد . پهلو پیچ‌دادن مترادف است با روگردانی ( منافقون‌ / 5 ) و پشت کردن ( اسراء / 83 ) که کنایه از تکبّر و بی‌اعتنائی‌است . « خِزْیٌ » : خواری و رسوائی ( نگا : بقره / 85 ) . « الْحَرِیق‌ » : سوزان ( نگا : آل‌عمران‌ / 181 ) .‏

سوره حج آیه 10
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( بدو گفته می‌شود : خواری و عذابی را که می‌بینی ) این نتیجه همان کارهائی است که خودت قبلاً انجام داده‌ای و پیشاپیش فرستاده‌ای ، و اصلاً خداوند کمترین ستمی نسبت به بندگان روا نمی‌دارد . ( نه کسی را بی‌جهت کیفر می‌دهد ، و نه بر میزان مجازات کسی بدون دلیل می‌افزاید ، و بلکه برنامه او سراسر عدالت و دادگری است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« قَدَّمَتْ یَدَاکَ » : دستهایت آن را پیشاپیش فرستاده است . از آنجا که اغلب کارها توسّط دست انجام می‌پذیرد ، اعمال سائر اعضاء بدان نسبت داده شده است . « لَیْسَ بِظَلاّمٍ » : کمترین ستمی روا نمی‌دارد ( نگا : آل‌عمران‌ / 182 ، نساء / 40 ) .‏

سوره حج آیه 11
‏متن آیه : ‏
‏ وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعضی از مردم هم ، خدا را در حاشیه و کناره می‌پرستند ( و دارای عقیده سستی هستند . ایمانشان بر پایه مصالحشان استوار است ، و لذا ) اگر خیر و خوبی بدیشان برسد ، به سبب آن شاد و آسوده خاطر و ( بر دین ) استوار و ماندگار می‌شوند ، و اگر بلا و مصیبتی بدیشان برسد ، ( به سوی کفر برمی‌گردند و ) عقب‌گرد می‌کنند . بدین ترتیب هم ( آرامش ایمان به قضا و قدر و مدد و یاری خداوند را در ) دنیا و هم ( نعمت و سعادت ) آخرت را از دست می‌دهند ، و مسلّماً این زیان روشن و آشکاری است ( که انسان هم دنیا و هم آخرتش بر باد فنا رود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حَرْفٍ » : لبه . کناره . « یَعْبُدُ اللهَ عَلی حَرْفٍ » : مراد متزلزل و مذبذب بودن در پذیرش فرمان یزدان و ایمان به اسلام است . انگار چنین فردی بر لبه چیزی قرار گرفته است و با تکان مختصری از مسیر خارج می‌شود ، و یا این که در جنگی که درگرفته است خویشتن را به کناری می‌کشد و در اطراف و جوانب میدان می‌جنگد ، تا اگر پیروزی نصیب لشکریان شد ، با ایشان بماند ، و اگر ترس شکست و احتمال بلائی در میان بود ، فرار بکند . « إِطْمأَنَّ بِهِ » : ثابت و استوار می‌ماند بر باور و عقیده‌ای که ظاهراً پذیرفته است . ماندگار می‌ماند به سبب آن . « فِتْنَةٌ‌ » : بلا و مصیبت . امتحان و آزمایش . « إِنقَلَبَ عَلی وَجْهِهِ » : بازگشت می‌کند . از ایمان برمی‌گردد و به کفر می‌گراید ( نگا : بقره‌ / 143 ، آل‌عمران‌ / 144 ) .‏

سوره حج آیه 12
‏متن آیه : ‏
‏ یَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که نه زیانی می‌توانند بدیشان برسانند و نه سودی را . این ، سرگشتگی فراوان ، و گمراهی بسیار دور ( از حق و حقیقت ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَدْعُو » : به فریاد می‌خواند ( نگا : شعراء / 72 ) . عبادت می‌کند ( نگا : انعام‌ / 56 ) . در رسم‌الخطّ قرآنی الف زائدی به دنبال دارد . « الْبَعِید » : ( نگا : بقره‌ / 176 ) .‏

سوره حج آیه 13
‏متن آیه : ‏
‏ یَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که زیانشان بیش از سودشان می‌باشد . چه یاوران و سروران بدی ، و چه همدمان و دوستان بدی هستند !‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَمَنْ » : لام زائد است و برای تأکید به اوّل مفعول افزوده شده است . مراد از ( ما ) در آیه قبلی بتها ، و مراد از ( مَنْ ) در این آیه ، می‌تواند طاغوتهائی چون فرعون باشد . « یَدْعُو » : ( نگا : حجّ‌ / 12 ) . « ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ » : استعمال اسم تفضیل ( أَقْرَب ) بدان خاطر است که طاغوتها ممکن است به پیروان خود حقوق و جوائزی در دنیا بدهند ، لیکن در برابر عذاب و عقاب آخرت بسی ناچیز است ( نگا : اعراف‌ / 113 ) . یا این که استعمال اسم تفضیل به معنی وجود صفتی در طرفین مورد مقایسه نیست ، و چه بسا طرف ضعیف‌تر ، اصلاً فاقد آن چنان صفتی باشد . وقتی که می‌گوئیم : « عذاب آتش جهان ، بهتر از عذاب دوزخ است‌ » . مفهوم سخن ، آن نیست که عذاب جهان خوب است .‏

سوره حج آیه 14
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند کسانی را که ایمان بیاورند و کارهای پسندیده بکنند ، داخل باغهای بهشت می‌کند که رودبارها در زیر ( درختان و کاخهای ) آنها روان است . بی‌گمان خداوند هر چه را اراده کرده و بخواهد به انجام می‌رساند ( چه عذاب و عقاب مفسدان ، و چه جزا و سزای مؤمنان باشد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُدْخِلُ » : وارد می‌سازد . داخل می‌نماید .‏

سوره حج آیه 15
‏متن آیه : ‏
‏ مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاء ثُمَّ لِیَقْطَعْ فَلْیَنظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسی که ( از میان کفّار ) گمان می‌برد خدا پیغمبرش را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد و پیروز نمی‌گرداند ، ( بداند که خداوند به کوری چشم او وی را در هر دو سرا پیروز می‌گرداند . لذا از خشم بترکد و بمیرد و هر کاری که از دستش ساخته است انجام دهد ، مثلاً ) او ریسمانی به سقف‌خانه بیاویزد و سپس ( خویشتن را حلق‌آویز و راه نفس را ) قطع نماید و ( تا سر حدّ مرگ پیش رود و بدین هنگام بنگرد و ) ببیند آیا این کار خشم او را فرو می‌نشاند ( و خودکشی پیروزی را از محمّد باز می‌گرداند ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَن یَنصُرَهُ اللهُ » : خداوند پیغمبرش را هرگز پیروز نخواهد کرد . ضمیر ( ه ) به پیغمبر برمی‌گردد که از سیاق کلام مفهوم می‌شود . نظیر آن ( نگا : نحل‌ / 61 ، قدر / 1 ) . « مَن کَانَ یَظُنُّ » : مراد ترکیدن از خشم و خودکشی برای رهائی از آتش حسادت درون است ( نگا : آل‌عمران‌ / 119 ) . « سَبَب‌ » : ریسمان . وسیله ( نگاه : کهف‌ / 84 ) . « السَّمَآءِ » : سقف و آسمانه خانه . آسمان . « لِیَقْطَعْ » : پاره کند . بربندد . مراد قطع گردن یا جلو راه نفس کشیدن است . یادآوری : معنی آیه را به گونه دیگری نیز بیان داشته‌اند : کسی که گمان می‌برد خداوند هرگز پیغمبرش را - نه در دنیا و نه در آخرت‌ - پیروز نمی‌گرداند ، ( بداند به کوری چشم او خداوند وی را در هر دو جهان پیروز و رستگار می‌گرداند ، و پیروزی را بدو می‌رساند . برای این که از این پیروزی جلوگیری شود ) او با هر وسیله‌ای که می‌تواند خویشتن را به آسمان برساند و ( از پیروزی ) جلوگیری کند و ببیند نیرنگ و چاره‌سازی وی چیزی را برطرف می‌نماید که او را بر سر خشم آورده است ( نگا : ص‌ / 10 ) .‏

سوره حج آیه 16
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این گونه روشن ، ما قرآن را به صورت آیه‌های کاملاً واضح و آشکار فرو فرستاده‌ایم ( تا وضوح و سادگی قرآن ، حجّتی بر مردم شود ) و بی‌گمان خداوند ( با این قرآن ) هرکه را بخواهد هدایت و راهنمائی می‌کند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَذلِکَ » : این گونه . مشارالیه می‌تواند انزال مذکور بعد از اسم اشاره بوده و یا انزال آیات بر پیغمبران پیشین مراد باشد . « آیاتٍ » : حال ضمیر ( ه ) است . « وَ أَنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ » : این جمله خبر مبتدای محذوفی مثل ( أَلأمْر ) بوده و تقدیر چنین است : أَلأمْرُ أَنَّ اللهَ یَهْدِی مَن یُرِیدُ . یا این که لامی مقدّر شود و چنین باشد : لاِنَّ اللهَ . . .‏

سوره حج آیه 17
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و یهودیان و ستاره‌پرستان و مسیحیان و زردشتیان و مشرکان ، ( و برحقّ و ناحق را بدانان می‌شناساند ) . مسلّماً خداوند حاضر و ناظر بر هر چیزی است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الصَّابِئِینَ » : ستاره‌پرستان ( نگا : بقره‌ / 62 ) . « الْمَجُوسَ » : زردشتیان . آتش‌پرستان . آنان کسانی هستند که به دو مبدأ خیر و شر یا نور و ظلمت معتقدند و خدای نیکیها را اهورامزدا ، و خدای شر و ظلمت را اهریمن می‌دانند و آتش را احترام بسیار می‌گذارند . « شهید » : حاضر و ناظر .‏

سوره حج آیه 18
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا ندیده‌ای و ندانسته‌ای که تمام کسانی که در آسمانها بوده و همه کسانی که در زمین هستند ، و خورشید و ماه و ستاره‌ها و کوهها و درختان و جانوران و بسیاری از مردمان ، برای خدا سجده می‌برند ( و به تسبیح و تقدیس او مشغول و سرگرمند ؟ ) و بسیاری از مردمان هم ( غافل بوده و برای خدا سجده نمی‌برند و ) عذاب ایشان حتمی است ( و مستحقّ عقابند ، و اینها در نزد پروردگارشان بی‌ارزش می‌باشند ) و خدا هرکه را بی‌ارزش کند ، هیچ کسی نمی‌تواند او را گرامی دارد ( و مشمول عنایت و سعادت آسمانی کند . چرا که تنها این ) خدا است که هر چیزی را که بخواهد انجام می‌دهد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْجُدُ لَهُ . . . » : ( نگا : رعد / 13 و 15 ، اسراء / 44 ) . « الدَّوَآبُّ » : جمع دابّه ، هر نوع حیوان و جانداری ( نگا : بقره‌ / 164 ) .‏

سوره حج آیه 19
‏متن آیه : ‏
‏ هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِّن نَّارٍ یُصَبُّ مِن فَوْقِ رُؤُوسِهِمُ الْحَمِیمُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اینان که دو دسته مقابل هم ( مردمان ، به نام مؤمنان و کافران ) می‌باشند ( و در آیه‌های متعدّد ذکری از ایشان رفته است ) درباره ( ذات و صفات ) خدا به جدال پرداخته‌اند و به کشمکش نشسته‌اند . کسانی که کافرند ، ( خداوند برایشان آتش دوزخ را تهیّه دیده ، و انگار آتش آن ) جامه‌هائی ( است که به تن آنان چست بوده و ) برای آنان از آتش بریده ( و دوخته ) شده است . ( علاوه بر آن ) از بالای سرهایشان ( بر آنان ) آب بسیار گرم و سوزان ریخته می‌شود .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هذَانِ » : این دو گروه . مراد مؤمنان و کافران بوده که پیوسته در صفوف مختلف مبارزه با یکدیگرند . « خَصْمَانِ » : طرفین دعاوی . دو دسته مقابل هم . خصم برای یک نفر و بیشتر استعمال می‌گردد ، و در اینجا مراد دسته و گروه است ( نگا : ص‌ / 21 ) . « یُصَبُّ » : ریخته می‌شود . « الْحَمِیمُ » : آب بسیار گرم و سوزان و جوشان .‏

سوره حج آیه 20
‏متن آیه : ‏
‏ یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این آب جوشان آن‌چنان در بدنشان نفوذ می‌کند که ) آنچه در درونشان است بدان گداخته و ذوب می‌گردد ، و هم پوستهایشان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُصْهَرُ » : ذوب و گداخته می‌گردد . پخته می‌شود . « الْجُلُود » : جمع جِلد ، پوستها .‏

سوره حج آیه 21
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و تازیانه‌هائی از آهن برای ( زدن و سرکوبی ) ایشان ( آماده شده ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَقَامِع‌ » : جمع مِقْمَعَة ، تازیانه . گرز . چکش چوگان مانندی که با آن بر سر فیل می‌زنند .‏

سوره حج آیه 22
‏متن آیه : ‏
‏ کُلَّمَا أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر زمان که دوزخیان بخواهند خویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند ، بدان برگردانده شوند ( و آمرانه بدیشان گفته‌شود : ) بچشید عذاب سوزان را .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مِنْ غَمٍّ » : از غم عظیمی از غمهای آتش . در این صورت ( مِنْ غَمٍّ ) بدل از ضمیر ( ها ) می‌باشد . به سبب غم بزرگ حاصل از آن . « وَ ذُوقُوا » : در آن ( بدیشان گفته شود ) حذف است و عطف بر ( أُعِیدُوا ) است و تقدیر چنین است : أُعِیدُوا فِیهَا ، وَ قِیلَ لَهُمْ : ذُوقُوا ( نگا : سجده‌ / 20 ) .‏

سوره حج آیه 23
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( این حال گروه اوّل ، یعنی کافران در قیامت است . امّا گروه دوم که مؤمنانند ) خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند ، به باغهائی ( از بهشت ) داخل می‌گرداند که در زیر ( درختان و کاخهای ) آن رودبارها جاری است . آنان با دستبندهائی از طلا و مروارید زینت می‌یابند ، و جامه‌هایشان در آنجا از حریر است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یُحَلَّوْنَ » : زینت داده می‌شوند . از مصدر ( تَحْلِیَة ) به معنی آراستن ، و از ماده ( حلی ) . « أَسَاوِرَ » : ( نگا : کهف‌ / 31 ) . « مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ » : حرف ( مِنْ ) نخست برای بیان جنس ، و دومی برای تبعیض است . « لُؤْلُؤاً » : درّ . مروارید . عطف بر محلّ ( مِنْ أَسَاوِرَ ) است .‏

سوره حج آیه 24
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان به سوی ( گفتن ) سخنان زیبا ، و راه ( انجام کارهای ) پسندیده رهنمود می‌گردند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« هُدُوا » : راهیاب و رهنمود می‌گردند . « الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ » : سخنان زیبا و پسندیده . مراد سخنان روح‌پرور و نشاط‌آور و لبریز از صفا و صمیمیّت و معنویّت است . یا سخنانی که دالّ بر تقدیس خدا و بیانگر اعتراف به فضل او است ( نگا : یونس‌ / 10 ، فاطر / 34 و 35 ) . « الْحَمِیدِ » : پسندیده . بایسته . « صِرَاطِ الْحَمِیدِ » : راه بایسته . مراد انجام افعال نیکو است . برخی ( الْحَمید ) را به معنی خدای ستوده دانسته‌اند . در این صورت معنی چنین می‌شود : آنان به سوی سخنان زیبائی ( که روح را در مدارج کمال سیر می‌دهد ) رهنمود می‌شوند ، و به راه خدای شایسته ستایش هدایت می‌گردند ( تا بدانجا که به آخرین درجه قرب یزدانی و لذّات روحانی می‌رسند ) . برخی معنی آیه را مربوط بدین جهان دانسته و گفته‌اند : مؤمنان در این جهان به سوی سخنان زیبا ( که توحید است ) رهنمود می‌گردند ، و به سوی راه خدا ( که اسلام است ) سوق داده می‌شوند .‏

سوره حج آیه 25
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاء الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بی‌گمان کسانی که کفر می‌ورزند و ( مردمان را ) از راه خدا ( که دین اسلام است ) و ( مؤمنان را ) از ( ورود به ) مسجدالحرام باز می‌دارند که ( مکّه است و ما ) آن را برای همه مردمان ، اعم از کسانی که در آنجا زندگی می‌کنند و یا از نقاط دیگر بدان وارد می‌شوند ، یکسان ( حرم امن و امان و محلّ مراسم حجّ و عمره ) نموده‌ایم ، همچنین کسانی که با توسّل به ظلم ( از حدّ اعتدال خارج می‌شوند و ) در آن سرزمین مرتکب خلاف می‌گردند ، عذاب دردناکی بدیشان می‌چشانیم .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمَسْجِدِ الْحَرَام‌ » : مراد مکّه است که به سبب اهمّیّت فراوان مسجدالحرام ، از مکّه بدان تعبیر شده است . « سَوَآءً » : برابر و یکسان . مفعول دوم است . « الْعَاکِفُ » : ساکن . مقیم . فاعل ( سَوَآءً ) می‌باشد . « الْبَادِ » : از بادیه آینده . مراد زُوّار و حجّاجی است که از اطراف و اکناف به مکّه می‌آیند . اصل آن ( الْبادی ) است . « بِإلْحَادٍ » : إلحاد به معنی انحراف از حد اعتدال است . مفعول‌به است و حرف ( ب ) در اوّل آن زائد است ( نگا : مریم‌ / 25 ) . « بِظُلْمٍ » : ستمگرانه . به سبب ظلم . « مَن یُرِدْ فِیهِ بِإلْحَادٍ بِظُلْمٍ » : هرکس در آنجا از روی ستم مرتکب کج‌روی و انحراف شود . هرکس در آنجا منحرفانه و ستمگرانه مرتکب هرگونه گناهی شود . مفعول فعل ( یُرِدْ ) یا محذوف است که ( شَیْئاً ) است ، و حرف ( ب ) برای ملابسه می‌باشد ، یا این که این حرف زائد است و إلحاد مفعول است . ( بِظُلْمٍ ) حال یا بدل ( بِإلْحادٍ ) بوده و جنبه تأکید را دارد .‏

سوره حج آیه 26
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! به خاطر بیاور ) زمانی را که محلّ خانه کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و ( پایه‌های قدیمی ) آن را بدو نمودیم ( و دستور دادیم به بازسازی آن بپردازد . هنگامی که خانه کعبه آماده شد ، به ابراهیم خطاب کردیم که این خانه را کانون توحید کن و ) چیزی را انباز من منمای و خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع برندگان و سجده برندگان ( از وجود بتان و مظاهر شرک و از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی دیگر ) تمییز و پاکیزه گردان .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَوَّأْنَا » : آماده‌ساختیم . وارد کردیم . شناساندیم . « بَوَّأْنا لإِبْرَاهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ » : جای کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم . مکان قدیمی کعبه را به ابراهیم نشان دادیم . ابراهیم را به محلّ کعبه رساندیم . « شَیْئاً » : مفعول‌به یا مفعول مطلق است . « الطَّآئِفِینَ » : طواف کنندگان دور کعبه . « الْقَآئِمِینَ » : ایستادگان در نماز . « الرُّکَّعِ » : رکوع برندگان در نماز . « السُّجُودِ » : سجده‌برندگان در نماز . این سه واژه اشاره دارند به سه رکن از ارکان مهمّ نماز که قیام و رکوع و سجود است ، و لذا ذکر آنها کنایه از خود نماز است . یادآوری : از آنجا که مکتب ابراهیم خلیل و محمّد مصطفی و همه انبیاء یکی است ( نگا : آل‌عمران‌ / 95 ، یوسف‌ / 38 ، نحل‌ / 123 ) فرمان ( لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ . . . ) در این آیه ، و ( أَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ . . . وَ . . . ) و احکام مترتّب بر آن ، متوجّه خاتم‌الانبیاء بوده است ( تفسیر المنتخب ، حجّ‌ / 27 ) و این است که در سال فتح مکّه بتها سرنگون و کعبه از لوث اصنام زدوده می‌گردد ( نگا : تفسیر أضواء البیان ، حجّ‌ / 26 ) . لذا آیات بعدی خطاب به پیغمبر اسلام است ( نگا : تفسیر ابن کثیر ، حاشیه کازرونی بر تفسیر بیضاوی ) . در این صورت عطف بر جمله مقدّری مثل : اِقْتِدَآءً بِإِبْرَاهِیمَ است .‏

سوره حج آیه 27
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! ) به مردم اعلام کن که ( افراد مسلمان و مستطیع ) ، پیاده ، یا سواره بر شتران باریک اندام ( ورزیده و چابک و پرتحمّل ، و مرکبها و وسائل خوب دیگری ) که راههای فراخ و دور را طی کنند ، به حجّ کعبه بیایند ( و ندای تو را پاسخ گویند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَذِّنْ » : اعلام کن . آگهی کن . « رِجَالاً » : جمع راجِل ، پیادگان . حال است . « ضَامِر » : شتر لاغر و باریک اندام . مراد استفاده از مرکبهای قوی و دارای عضلات سفت و محکمی است که تاب تحمّل بیابانهای خشک و سوزان و بی‌آب و علف را داشته باشند . « رِجَالاً وَ عَلَیا کُلِّ ضَامِرٍ » : مراد استفاده از هرگونه امکانات ، برای شرکت در این فریضه مهمّ است . « فَجٍّ عَمِیقٍ » : راه فراخ . راه دور ( نگا : أنبیاء / 31 ، نوح‌ / 20 ) .‏

سوره حج آیه 28
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آنان به این سرزمین مقدّس بیایند ) تا منافع خویش را با چشم خود ببینند ( و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حجّ باشند ) ، و در ایّام معیّنی که ( روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است ، به هنگام ذبح قربانی ) نام خدا را بر چهارپایانی ( همچون بز و گوسفند و شتر و گاو ) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است . پس ( از ذبح حیوانات ، ای حجّاج ) خودتان از ( گوشت ) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَنَافِعَ » : مراد سود مادی همچون تجارت و بازرگانی ، و سود معنوی همچون عبادت و عفو و مغفرت است . « أَیَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ » : چند روز معیّن و مشخّص . مراد روز عید و دو روز یا سه روز بعد از آن است . برخی هم روز عرفه و روز عید و یک روز بعد از آن و بعضی هم ده روز ذی‌الحجّه دانسته‌اند . « بَهِیمَةِ الأَنْعَامِ » : چهارپایان اهلی ( نگا : مائده‌ / 1 ) . « فَکُلُوا مِنْهَا وَ . . . » : معنی مستفاد از این بخش آیه ، این است که گوشت قربانی باید به مصرفهای لازم برسد . دیگر گوشتهای قربانی در سرزمین مِنی بر روی زمین انداخته نشود تا گندیده و یا در زیر خاکها مدفون گردد . بلکه اگر نیازمندانی در آنجا و در آن زمان پیدا نشوند ، باید گوشتها - در صورت امکان‌ - هرگونه که شده است به مناطق دیگری حمل و به مصرف برسد . « الْبَآئِسَ » : سخت نیازمند . مستمند .‏

سوره حج آیه 29
‏متن آیه : ‏
‏ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بعد از آن باید آلودگیها ( و چرک و کثافت ، و زوائد بدن همچون مو و ناخن ) را از خود برطرف سازند ، و به نذرهای خویش ( اگر نذر کرده‌اند ) وفا کنند ، و خانه قدیمی و گرامی ( خدا ، کعبه ) را طواف نمایند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لِیَقْضُوا » : قطع کنند . به پایان برسانند . برطرف سازند . « تَفَثَ » : چرک و کثافت و آلودگی . از قبیل : موهای زائد و ناخن و عرق بدن . « لِیَقْضُوا تَفَثَهُمْ » : مراد تَقْصیر است که از مناسک حجّ بشمار است و به دنبال از احرام به در آمدن انجام می‌پذیرد . « نُذُورَهُمْ » : مراد نذرهای حلال است . از قبیل : قربانیهای اضافی و صدقات و خیرات . « لِیَطَّوَّفُوا » : مراد طواف اضافه است که بعد از عرفه و از احرام به در آمدن انجام می‌پذیرد . « الْعَتِیقِ » : عتیق چیزی است که از نظر زمان یا مکان و یا مرتبه متقدّم باشد . آزاد ( از تسلّط جبّاران و قلدران ) .‏

سوره حج آیه 30
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن ( چیزی که گذشت ، برنامه و مناسک حجّ بود ) و هر کس اوامر و نواهی خدا را ( به ویژه در مراسم و امور مربوط به حجّ ) بزرگ و محترم دارد ، از نظر خدا چنین کاری ( در دنیا و آخرت ) برای او بهتر است . ( خوردن گوشت ) چهارپایان ( همچون شتر و گاو و بز و گوسفند ) برای شما حلال گشته است ، مگر ( گوشت ) آن چهارپایانی که ( در قرآن ) برایتان بیان می‌شود ( همچون مردار و غیره ) . و از ( پرستش ) پلیدها ، یعنی بتها دوری کنید ، و از گفتن افتراء ( بر مردم و بر خدا ) بپرهیزید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : این گونه اسماء اشاره ، برای جداسازی دو نوع سخن از هم ، و یا فاصله انداختن بخش پیشین سخنی از قسمت پسین آن به کار می‌رود ( نگا : ص‌ / 55 ) . خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است : أَلأمْرُ هُوَ ذلِکَ . « حُرُمات‌ » : مقدّسات . چیزهائی که نباید حرمت آنها پایمال شود . مراد مراسم و مناسک حجّ و به طور کلّی احکام اوامر و نواهی خدا است ( نگا : بقره‌ / 194 ) . « عِندَ رَبِّهِ » : از نظر پروردگارش . در پیشگاه خداوندگارش . « إِلاّ مَا یُتْلَیا . . . » : ( نگا : مائده‌ / 3 ) . « الرِّجْسَ » : ناپاک . پلید . در اینجا ناپاک و پلید معنوی مراد است و لذا با ( الأوْثان ) یعنی بتان بیان و توضیح داده شده است . « مِنْ » : مِن بیانیّه است . « قَوْلَ الزُّورِ » : افتراء . سخن باطل و بی‌اساس .‏

سوره حج آیه 31
‏متن آیه : ‏
‏ حُنَفَاء لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏حقّگرا و مخلص خدا باشید ، و هیچ گونه شرکی برای خدا قرار ندهید . زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد ، انگار ( به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر ) از آسمان فرو افتاده است ( و به بدترین شکل جان داده است ) و پرندگان ( تکّه‌های بدن ) او را می‌ربایند ، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری ( و دره ژرفی ) پرتاب می‌کند ( و وی را آن چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطه‌ای پرت می‌شود ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« حُنَفَآءَ » : جمع حَنیف ، حقّگرایان و دوری گزیدگان از باطل . مخلصین ( نگا : بقره‌ / 135 ، آل‌عمران‌ / 67 و 95 ) . حال ضمیر ( و ) در فعل ( إِجْتَنِبُوا ) است . « غَیْرَ » : عطف بر ( حُنَفآءَ ) و حال است . « خَرَّ » : سقوط کرد . فرو افتاد . « السَّمَآءِ » : مراد آسمان ایمان است . شخص به هنگام سقوط از آن بر اثر اضطراب فراوان ، احساس بی‌وزنی و بی‌ارجی در درون روح و جان خود می‌کند و خویشتن را بی‌پایگاه می‌بیند . « الطَّیْرُ » : مراد پرندگان هواها و هوسها است که افکار شخص را پریشان می‌سازند . « تَهْوِی بِهِ » : او را پرت می‌کند . وی را به پائین می‌اندازد . « الرِّیحُ » : مراد ابلیس ملعون است که کافر را در وادی ضلالت سرگردان و ویلان می‌سازد و هلاک و تباهش می‌نماید . « سَحِیقٍ » : بسیار ژرف . دور افتاده و پرت .‏

سوره حج آیه 32
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مطلب ) چنین است ( که گفته شد ) ، و هر کس مراسم و برنامه‌های الهی را بزرگ دارد ( و از جمله مناسک حجّ را گرامی‌شمارد ) ، بی‌گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دلها ( و خوف و هراس از خدا ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . « شَعَآئِرَ » : ( نگا : بقره‌ / 158 ، مائده‌ / 2 ) . « فَإِنَّهَا » : شعائر و مناسک . حیوانات قربانی .‏

سوره حج آیه 33
‏متن آیه : ‏
‏ لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏در این حیوانات قربانی ، منافع ( دنیوی از قبیل سوار شدن و بار کردن و استفاده از شیر و پشم و تولید مثل آنها برایتان آزاد ) است تا زمان معیّن ( که روز ذبح آنها است ) و بعد هم که در کنار خانه قدیمی و گرامی ( کعبه ، یعنی در قربانگاه منی و دیگر جاهای حرم ) آماده گردیدند ( و ذبح شدند ، شما می‌توانید از منافع مادی و معنوی آنها برخوردار شوید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ . . . » : مراد این است که استفاده از فرآورده‌های حیوانات قربانی آزاد است . یا این که : در مراسم و مناسک ، سود شما است . « اَجَلٍ مُّسَمّیً » : وقت مشخّص . مراد روز ذبح است . « مَحِلُّهَا » : حلال بودن ذبح ، یا محلّ و یا زمان حلال بودن ذبح حیوان قربانی . یا این که : محلّ مردم از احرامشان تا کعبه است . یعنی پس از مناسک ، کعبه را طواف می‌کنند . « إِلَی الْبَیْتِ » : حرف ( إِلی ) به معنی ( عِندَ ) یعنی نزد ، و مراد از بیت ، کلّ حرم است .‏

سوره حج آیه 34
‏متن آیه : ‏
‏ وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( قربانی تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده ، و بلکه ) ما برای هر ملّتی ( که پیش از شما به خدا ایمان داشته‌اند ) قربانی را ( که سمبل آمادگی انسان برای فدا شدن در راه خدا است ) مقرّر کرده‌ایم ، تا به نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطاء نموده است . خدای شما و ایشان خدای واحدی است ( و برنامه او هم برنامه واحدی است . حال که چنین است ) پس‌تسلیم ( فرمان ) او بوده ، و ( اعمالتان خالصانه برای او باشد . ای پیغمبر ) مژده بده مخلصان متواضع ( در برابر فرمان خدا ) را ( به بهشت و پاداش فراوان آفریدگارشان ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَنسَکاً » : عبادت . در اینجا به قرینه ( لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللهِ . . . ) مراد قربانی ، یعنی ذبح حیوان برای فقراء است . « أَسْلِمُوا » : مخلص شوید . منقاد و مطیع شوید . « الْمُخْبِتِینَ » : افراد متواضع و مُقِرّ به بندگی و مطمئنّ از ایمان خود ( نگا : هود / 23 ، حجّ‌ / 54 ) . ایمانداران خاضع و خاکی .‏

سوره حج آیه 35
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود ( به خاطر درک مقام باعظمت یزدان ) دلهایشان به هراس می‌افتد ، و در برابر مصائبی که گریبانگیرشان می‌گردد ، شکیبائی پیش می‌گیرند ( و ایستادگی می‌کنند ، چرا که تسلیم فرمان قضا و قدرند ) ، و نماز را چنان که باید می‌خوانند ، و از اموالی که بدیشان عطاء کرده‌ایم ( در کارها و راههای خیر ) صرف می‌کنند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« وَجِلَتْ » : به خوف و هراس افتاد ( نگا : اَنفال‌ / 2 ، حجر / 52 و53 ) .‏

سوره حج آیه 36
‏متن آیه : ‏
‏ وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما ( ذبح ) شتران ( چاق و فربه ، و دیگر چهارپایان ) را ( در حجّ ) برای شما از جمله مراسم و مناسک ( دین و نشانه‌های آئین ) الهی قرار داده‌ایم ، و در چنین حیواناتی خیر ( دنیا و اجر آخرت ) شما است . پس در حالی که به صف ایستاده‌اند ( و دستها و پاها را جفت هم کرده‌اند و آماده ذبح می‌باشند ) نام خدا را بر آنها ببرید ( و به نام خدا ذبحشان کنید ) ، و هنگامی که ( نقش زمین شدند و ) بر پهلوهایشان افتادند ، خودتان ( اگر خواستید ) از گوشت آنها بخورید و به مستمند ( غیر گدا ) و به فقیر ( گدا پیشه ) بخورانید . این گونه ( که می‌بینید ) شتران را رام و مطیع شما کرده‌ایم تا این که ( از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانه آفریدگار خود ) سپاسگزاری کنید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْبُدْنَ » : جمع بَدَنَة ، شتران چاق و فربه و تنومند . مفعول فعل مقدّری است که فعل مذکور بعد از آن ، یعنی ( جَعَلْناها ) بیانگر آن است . « صَوَآفَّ » : جمع صَآفَّة ، برپا ایستاده و صف کشیده ، دستها و پاها را جفت کرده و دراز کشیده . از لحاظ نحوی حال است و از نظر صرفی غیر منصرف . « وَجَبَتْ » : فرو افتاد . نقش زمین گردید . « جُنُوب‌ » : جمع جنب ، پهلوها . « الْقَانِعَ » : مستمندی که عفیف‌النفس است و دست تکدّی دراز نمی‌کند ، و یا این که بدانچه بدو دهند راضی می‌گردد و الحاح و اصرار نمی‌کند . « الْمُعْتَرَّ » : فقیری که آشکارا دست تکدّی دراز و با الحاح و اصرار از طرف درخواست می‌کند . « کَذلِکَ » : این گونه . مثل چنین . نعت مصدر محذوفی است و در اصل چنین است : سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ تَسْخیراً کَذلِکَ .‏

سوره حج آیه 37
‏متن آیه : ‏
‏ لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏گوشتها و خونهای قربانیها ( که مظاهر و صور ظاهری هستند ، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و ) هرگز به خدا نمی‌رسد ( و موجب رضای او نمی‌گردد ) و بلکه پرهیزگاری ( و ورع و اخلاص ) شما بدو می‌رسد ( و رضا و خوشنودیش را کسب می‌کند ) . این گونه که ( می‌بینید ) خداوند حیوانات را مسخر شما کرده است تا خدا را به خاطر این که هدایتتان نموده است ( و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است ) بزرگ دارید و ( سپاسگزار الطاف او باشید . ای پیغمبر ! ) نیکوکاران را ( به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا ) مژده بده .‏

‏توضیحات : ‏
‏« لَن یَنَالَ اللهَ . . . » : این آیه اشاره بدان دارد که خداوند گوشت و خون قربانیهائی را نمی‌پذیرد که از تقوا و پرهیزگاری و نیّت خالص و درست سرچشمه نگیرد . « لِتُکَبِّرُوا » : تا این که تکبیر گوئید و بزرگ دارید . « عَلی مَا هَدَاکُمْ » : به خاطر این که به کارهای خیری همچون قربانی و انجام مناسک حجّ رهنمودتان کرده است .‏

سوره حج آیه 38
‏متن آیه : ‏
‏ إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند دفاع می‌کند از مؤمنان ( و به سبب ایمانشان پیروزشان می‌گرداند ) . چرا که مسلّماً خداوند خیانت پیشگان کافر را دوست نمی‌دارد ( و دوستان مؤمن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمی‌سازد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« خَوَّانٍ » : بسیار خیانتکار . صیغه مبالغه خائن است ( نگا : نساء / 107 ) . « کَفُورٍ » : شدیدالْکفر . بس کفرپیشه . صیغه مبالغه کافر است . استعمال صیغه مبالغه ( خَوَّان ) و ( کَفُور ) متوجّه مبالغه در نفی محبّت است ( نگا : آل‌عمران‌ / 182 ) . چرا که خداوند هیچ گونه خائنی ( نگا : انفال‌ / 58 ) و کافری ( نگا : آل‌عمران‌ / 32 ) را دوست نمی‌دارد .‏

سوره حج آیه 39
‏متن آیه : ‏
‏ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏اجازه ( دفاع از خود ) به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ ( تحمیل ) می‌گردد ، چرا که بدیشان ستم رفته است ( و آنان مدّتهای طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیده‌اند و خون دل خورده‌اند ) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أُذِنَ » : اجازه داده شده است . « أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ . . . » : خدا به کسانی که بدیشان حمله و تعدّی می‌شود اجازه دفاع از خود داده است ( نگا : بقره‌ / 190 ) .‏

سوره حج آیه 40
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند ( و از مکّه وادار به هجرت گشته‌اند ) و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است ! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند ( و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید ، باطل همه‌جاگیر می‌گردد و صدای حق را در گلو خفه می‌کند ، و آن وقت ) دیرهای ( راهبان و تارکان دنیا ) و کلیساهای ( مسیحیان ) و کنشتهای ( یهودیان ) ، و مسجدهای ( مسلمانان ) که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود ، تخریب و ویران می‌گردد . ( امّا خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمی‌کند ) و به طور مسلم خدا یاری می‌دهد کسانی را که ( با دفاع از آئین و معابد ) او را یاری دهند . خداوند نیرومند و چیره است ( و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می‌گرداند ، و چیزی نمی‌تواند او را درمانده کند و از تحقّق وعده‌هایش جلوگیری نماید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« دَفْعُ » : برگرداندن . جلوگیری نمودن ( نگا : بقره‌ / 251 ) . « صَوَامِعُ » : جمع صَوْمعه ، دیرها . محلّ رهبانیّت راهبان که اسلام آن را منسوخ کرده است ( نگا : حدید / 27 ) . « بِیَعٌ » : جمع بیعَة ، کلیساها . « صَلَوَاتٌ » : جمع صَلاة ، معرَّب واژه عبری ( صَلُوقا ) ، معابد یهودیان ، کنشتها . « یُذْکَرُ فِیهَا . . . » : مرجع ( ها ) می‌تواند ( مساجد ) یا این که معابد به طور کلّی باشد .‏

سوره حج آیه 41
‏متن آیه : ‏
‏ الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( آن مؤمنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است ) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم ، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند ، و امر به معروف ، و نهی از منکر می‌نمایند ، و سرانجام همه کارها به خدا برمی‌گردد ( و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد ، همان گونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی . . . » : اگر ایشان را تسلّط و تصرّف دهیم و قدرتشان بخشیم ( نگا : انعام‌ / 6 ، اعراف‌ / 10 ) . « لِلّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ » : سرنوشت کارها به دستور و فرمان خدا بستگی دارد و هر که را بخواهد غالب ، و هرکه را بخواهد مغلوب می‌گرداند . کارها عاقبت به دادگاه الهی برگشته و مورد بررسی واقع می‌گردد .‏

سوره حج آیه 42
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! در برابر اذیّت و آزار و یاوه‌گوئی مردمان غمگین و ناراحت مباش ) . اگر تو را تکذیب می‌کنند ( کار تازه‌ای نیست ) پیش از اینان نیز قوم نوح ( نوح را ) و قوم عاد ( هود را ) و قوم ثمود ( صالح را اذیّت و آزار رسانده و ) تکذیب کرده‌اند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَذَّبَتْ » : فاعل آن اسم جمع ( قوم ) و مفعول آن به سبب کمال ظهور محذوف است .‏

سوره حج آیه 43
‏متن آیه : ‏
‏ وَقَوْمُ إِبْرَاهِیمَ وَقَوْمُ لُوطٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و همچنین قوم ابراهیم ( ابراهیم را ) و قوم لوط ( لوط را ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره حج آیه 44
‏متن آیه : ‏
‏ وَأَصْحَابُ مَدْیَنَ وَکُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَیْتُ لِلْکَافِرِینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اهل مدین ( پیغمبر خود شعیب را تکذیب نموده‌اند ) و ( بالاخره سایر پیغمبران اذیّت و آزار دیده‌اند و تهدید و تکذیب شده‌اند و از جمله توسّط فرعون و فرعونیان ) موسی ( هم ) تکذیب شده است ( و درد و رنج و شکنجه و آزاری را دیده که تو دیده و خواهی دید ) . امّا ما کافران ( آزاررسان و اقوام بی‌ایمان ) را مدّتی مهلت داده‌ایم و ( فوراً به گناهانشان نگرفته‌ایم ، تا بلکه به خود آیند و فرمان حق را پذیرا گردند ، ولیکن وقتی که آنان به افتراء پرداخته و به آزار وتکذیب پیغمبران خود ادامه داده‌اند ) آن گاه ایشان را گرفتار ( انواع عذاب ) نموده‌ام . ( در آیات متعدّد قرآنی باید دیده باشی ) عاقبت چگونه کارشان را ناپسند شمرده‌ام ( و زشتی آن را با تازیانه‌های عقاب بدیشان نموده‌ام‌ ؟ ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَصْحَابُ مَدْیَنَ » : اهل شهر مدین ، یعنی قوم شعیب ( نگا : اعراف‌ / 85 ) . « أَمْلَیْتُ » : مهلت داده‌ام ( نگا : آل‌عمران‌ / 178 ) . « أَخَذْتُهُمْ » : ایشان را گرفتار عقاب کرده‌ام ( نگا : آل‌عمران‌ / 11 ، اعراف‌ / 96 ، عنکبوت‌ / 40 ) . « نَکِیرِ » : زشت دانستنم و ناپسندیدنم . نکیر به معنی انکار بوده و اشاره دارد به این که خداوند نعمت را به نقمت ، سلامت را به هلاکت ، آبادانی را به ویرانی ، و سعادت را به شقاوت تبدیل فرموده است .‏

سوره حج آیه 45
‏متن آیه : ‏
‏ فَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِیدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه بسیار شهرها و آبادیهائی که آنجاها را نابود کرده‌ایم ، و به سبب ستمگری ( ساکنانشان ) فرو تپیده و برهم ریخته است ، و چاههائی که بی‌استفاده رها گشته است ، و کاخهای برافراشته و استواری که بی‌صاحب و متروک مانده است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فَکَأَیِّنْ . . . » : چه بسیار . چه زیاد . « قَرْیَةٍ » : اشاره به ساکنان ستمگر آبادیها دارد ( نگا : نساء / 75 ، انبیاء / 6 و 11 و 74 و 95 ) . « خَاوِیَةٌ عَلَیا عُرُوشِهَا » : ( نگا : بقره‌ / 259 ، کهف‌ / 42 ) . « مَشِیدٍ » : استوار . برافراشته . آراسته ( نگا : نساء / 78 ) .‏

سوره حج آیه 46
‏متن آیه : ‏
‏ أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آیا در زمین به سیر و سفر نپرداخته‌اند تا ( از دیدن آثار گذشتگان و مشاهده ویرانه‌های کاخهای ستمگران ) دلهائی به هم رسانند که بدانها ( وظیفه خود را در قبال دعوت حق درک و ) فهم کنند ، و گوشهائی داشته باشند که بدانها ( اخبار جبّاران ، و ندای وجدان ، و فرمان یزدان را ) بشنوند ؟ چرا که این چشمها نیستند که کور می‌گردند ، و بلکه این دلهای درون سینه‌ها هستند که نابینا می‌شوند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَاذَانٌ » : جمع أُذُن ، گوشها . « تَعْمَیا » : کور می‌گردد و نمی‌بیند . « الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ » : جار و مجرور ( فِی الصُّدُورِ ) جنبه تأکید را دارد . چرا که مکان قلبها سینه‌ها است . همان گونه که خواهیم گفت : رَأَیْتُهُ بِعَیْنِی . سَمِعْتُهُ بِأُذُنِی ( نگا : انعام‌ / 25 و اسراء / 46 ) .‏

سوره حج آیه 47
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْماً عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای پیغمبر ! کافران ، مسخره‌کنان ) از تو می‌خواهند که هرچه زودتر عذابی را بر سر ایشان بیاوری ( که آنان را از آن می‌ترسانی . این عذاب بدون شکّ گریبانگیرشان می‌گردد ) و خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی‌کند ( و عذاب را گریبانگیرشان می‌سازد ، هرچند سالها طول بکشد ، اصلاً زمان نسبت به خدا مطرح نیست ، و مثلاً در همین جهان ) یک روز خدا ، بسان هزار سالی است که شما می‌شمارید و به حساب می‌آرید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَسْتَعْجِلُونَکَ » : عجولانه از تو می‌خواهند ( نگا : انعام‌ / 57 و 58 ، رعد / 6 ) . « إِنَّ یَوْماً . . . » : اشاره به این است که زمان نسبی است ، و زمان با توجّه به خدای ازلی و ابدی معنی ندارد ، و لذا او برای رساندن عذاب شتاب نمی‌گیرد و عجله نمی‌کند .‏

سوره حج آیه 48
‏متن آیه : ‏
‏ وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَیَّ الْمَصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏چه آبادیها و شهرهای بسیاری که با وجود این که ( مردمانشان ) ستمگر بوده‌اند ، ما بدیشان مهلت داده‌ایم ( و در عذابشان شتاب نکرده‌ایم ، تا بلکه بیدار شوند و به سوی ما برگردند . ولی چون به ستمکاری و زشتکاری ادامه داده‌اند ) بعدها ایشان را به عذاب گرفتار نموده‌ایم و ( زیر ضربات مجازات گرفته‌ایم . پس ای کافران ! به سبب تأخیر عذاب مغرور نشوید و بدانید که ) برگشت ( همگان در روز قیامت به سوی خداوند ، و تمام خطوط منتهی ) به من است ( که خالق جهانم ، همان گونه که آغاز از من بوده است ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمَصِیر » : مرجع . بازگشت .‏

سوره حج آیه 49
‏متن آیه : ‏
‏ قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏بگو : ای مردم ! من تنها و تنها بیم‌دهنده آشکاری برای شما هستم و بس . ( دیگر نه عقاب و عذاب شما در دست من است ، و نه حساب و کتاب شما مربوط به من ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« نَذِیرٌ مُّبِینٌ » : بیم‌دهنده آشکار . بیم‌دهنده‌ای که بیانگر اوامر و نواهی آسمانی و روشن‌کننده حقائق از اباطیل باشد .‏

سوره حج آیه 50
‏متن آیه : ‏
‏ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته بکنند ، آمرزش ( یزدان شامل گناهان ایشان می‌شود ) و رزق و روزی ارزشمند و پاک و فراوانی ( در بهشت ) دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رِزْقٌ » : روزی . فضل و نعمت . « کَرِیمٌ » : پاک و فراوان . ارزشمند .‏

سوره حج آیه 51
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسانی که در راه مسابقه و مبارزه با قرآن ، درباره ( نادرست و ناچیز جلوه دادن ) آیه‌های ما به تلاش می‌ایستند ، آنان ساکنان دوزخند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَعَوْا فِی ءَایَاتِنَا » : تلاش و کوشش می‌کنند در راه باطل قلمداد کردن آیه‌های قرآنی ما . گاهی آن را سحر ( نگا : سبأ / 43 ) و زمانی آن را شعر ( نگا : انبیاء / 5 ) و چه بسا آن را افسانه‌های گذشتگان ( نگا : انعام‌ / 25 ) می‌خوانند . « مُعَاجِزِینَ » : مبارزان . مسابقه‌دهندگان . درمانده‌کنندگان ( نگا : سبأ / 5 و 38 ) . حال ضمیر ( و ) در فعل ( سَعَوْا ) می‌باشد .‏

سوره حج آیه 52
‏متن آیه : ‏
‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما پیش از تو رسولی و نبیی را نفرستاده‌ایم ، مگر این که هنگامی که ( آن رسول یا نبی آیات و احکام خدا را برای مردم ) تلاوت کرده است اهریمن ( با ایجاد وساوس و اباطیل در دل شنوندگان سست ایمان ، و با پخش یاوه‌سرائی توسّط ذرّیّه و دارودسته خود ) در تلاوت او القاء ( شبهه ) نموده است ( و گاهی پیغمبران را شاعر ، و زمانی ساحر ، و وقتی ناقل افسانه‌ها و خرافات پیشینیان جلوه‌گر ساخته است ) . امّا خداوند آنچه را که شیطان القاء نموده است ( توسّط تبلیغ و تبیین پیغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزی پیروان ایشان در همه جا و همه آن ) از میان برداشته است ( و شبهات و ترّهات اهریمنان انس و جان را از صفحه دل مردمان زدوده است ) و سپس آیات خود را ( در برابر سخنان ناروا و دلائل نابه‌جای نیرنگ‌بازان بی‌مایه و دسیسه‌بازان بی‌پایه ) پایدار و استوار داشته است ، زیرا که خدا بس آگاه ( از کردار و گفتار و پندار شیطان و شیطان صفتان بوده و همه کارهایش از روی فلسفه و ) دارای حکمت است ( و لذا اهریمن و پیروان او را همیشه مهلت داده است تا به دسایس و وساوس خود بپردازند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« رَسُولٍ » : پیغمبری که شرع جدید و برنامه ویژه‌ای را با خود بیاورد . « نَبِیٍّ » : پیغمبری که شرع جدید و برنامه ویژه‌ای را با خود نیاورد ، و بلکه تنها عهده‌دار تبلیغ و تقریر شرع و برنامه پیغمبران پیشین باشد ، مانند انبیاء بنی‌اسرائیلی که در فاصله بین موسی و عیسی زیسته‌اند . « تَمَنّی‌ » : قرائت و تلاوت کرده است . آرزو کرده است و دوست داشته است . « أُمْنِیَّةِ‌ » : قرائت و تلاوت . امید و آرزو . اگر واژه ( تمنّی ) به معنی ( خوانده است ) و ( أُمْنِیَّة ) به معنی ( خواندن ) در نظر گرفته شود معنی آیه چنان است که گذشت . ولی اگر ( تمنّی ) به معنی ( آرزو کرده است ) و ( أُمْنِیَّة ) به معنی ( آرزو ) باشد ، معنی آیه چنین می‌شود : ما پیش از تو رسولی و نبی‌ای را نفرستاده‌ایم ، مگر این که هنگامی که ( آن رسول یا نبی ) آرزو کرده است ( و تلاش نموده است که دعوتش در بین مردم با سرعت موفّق و هرچه زودتر همه‌جا گستر شود ) شیطان ( انس و جنّ ، مشکلات و موانعی در سر راه دعوت او با شایعه‌پراکنیها و یاوه‌سرائیها ) پدید آورده است . امّا خداوند آنچه را که شیطان پدید آورده است ( توسّط تبلیغ و تبیین پیغمبران و دعوت و زحمت شبانه‌روزی پیروان ایشان . . . « یَنسَخُ اللهُ » : از میان برمی‌دارد و باطل می‌گرداند ( نگا : انبیاء / 18 ) . « یُحْکِمُ » : محکم و استوار و ثابت و پایدار می‌دارد ( نگا : رعد / 17 ) . « أَلْقی ، یُلْقی‌ » : مراد از القاء شیطان در آیه ، ایجاد موانع در راه دعوت پیغمبران و بازداشتن مردم از پذیرش آئین آسمانی ایشان با دسائس و وساوس و شبهات است و بس ( نگا : انعام‌ / 112 ، فصّلت‌ / 26 ، شعراء / 221 و 222 ) . امّا این که شیطان الفاظ و جملاتی را بر زبان پیغمبران و به ویژه رسول اکرم جاری و داخل در کتابهای آسمانی و از جمله قرآن کند ، مخالف نصّ صریح آیات متعدّد قرآن است که بیانگر عدم سلطه شیطان بر مؤمنان - چه رسد بر پیغمبران‌ - است ( نگا : ابراهیم‌ / 22 ، حجر / 42 ، نحل‌ / 99 و 100 ، اسراء / 65 ) . مگر نه این است که قرآن در حفظ و پناه یزدان است و جز وحی آسمانی سخنی در آن نیست‌ ؟ ( نگا : حجر / 9 ، فصّلت‌ / 42 ، نجم‌ / 3 و 4 ) .‏

سوره حج آیه 53
‏متن آیه : ‏
‏ لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏این وسوسه‌های شیطانی ( و ایجاد مشکلات در راه دعوت آسمانی توسّط مخالفان برنامه‌های یزدانی ) بدان خاطر است که خداوند می‌خواهد آنها را آزمایش کسانی سازد که در دلهایشان بیماری ( نفاق ریشه دوانده ) است ، و آزمون کسانی کند که سنگین دل ( از کفر و ضلال ) هستند ، و مسلّماً ستمگران ( منافق و کافر نام ، با برنامه‌های الهی به ویژه اسلام ) عداوت عمیق و مخالفت سختی داشته و دارند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« فِتْنَةً » : آزمایش و آزمون . بلا و محنت . « القَاسِیَةِ » : سخت . سنگین . « فِتْنَةً لِّلَّذِینَ . . . » : ( نگا : اسراء / 60 ، مدّثّر / 31 ) . « قُلُوبُهُمْ » : فاعل ( القَاسِیَة ) است . « شِقَاقٍ » : عداوت . « بَعید » : شدید . سخت . ریشه‌دار و تمام عیار .‏

سوره حج آیه 54
‏متن آیه : ‏
‏ وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و این که عالمان و آگاهان بدانند که آنچه ( پیغمبران به مردم می‌گویند ) حق بوده و از جانب پروردگار تو است ، پس باید بدان ایمان بیاورند تا دلهایشان بدان آرام گیرد و در برابرش تسلیم و خاضع شود . قطعاً خداوند مؤمنان را به راه راست رهنمود می‌نماید ( و شبهه‌ها و وسوسه‌های شیطانی را در پرتو هدایت و وحی آسمانی بدیشان می‌شناساند و حیران و سرگردانشان نمی‌گذارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« أَنَّهُ » : مراد قرآن ، یا همه چیزهائی است که به پیغمبران وحی شده است . اگر مرجع ضمیر ( ه ) قرآن باشد ، چون اصل اصیل حقی است که کفّار و منافقان با آن دشمنی دارند ، قبلاً نامی از آن نرفته است . « تُخْبِتَ » : خضوع و خشوع کند ( نگا : هود / 23 ، حجّ‌ / 34 ) . « لَهَادِ الَّذِینَ . . . » : اصل آن ( لَهَادِی الَّذِینَ . . . ) است و در رسم‌الخطّ قرآنی یاء حذف شده است .‏

سوره حج آیه 55
‏متن آیه : ‏
‏ وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابُ یَوْمٍ عَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏کافران همواره درباره آن ، ( یعنی آنچه پیغمبران با خود آورده‌اند ، به ویژه قرآن ) در شکّ و تردید بسر خواهند برد تا این که وقت ( مرگ ) ایشان به ناگاه فرا می‌رسد ، و یا عذاب روز سترون ، آنان را در بر می‌گیرد ( که قیامت است و خیر و رحمتی ، و خوشی و نعمتی برای ایشان به همراه ندارد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّذِینَ کَفَرُوا . . . » : مراد اغلب کفّار و افراد متعصّب و کینه‌توز ملحد است‌ ؛ نه همه کافران . چرا که بسیاری در ادامه راه بیدار شده‌اند و به صفوف پیغمبران و پیروان ایشان پیوسته‌اند . « مِرْیَةٍ » : شکّ و تردید . « السَّاعَةُ » : دم مرگ که نخستین مرحله و اوّلین منزل قیامت است ( نگا : انعام‌ / 31 ) . قیامت . « یَوْمٍ عَقِیمٍ » : روز نازا و سترون . یعنی قیامت که دیگر روزی به دنبال ندارد ، و بی‌خیر و رحمت و راحت و خوشی برای کفّار است ( نگا : ذاریات‌ / 41 ) .‏

سوره حج آیه 56
‏متن آیه : ‏
‏ الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ملک و فرمانروائی در آن روز مال خدا است ( و کسی نه مالک چیزی و نه صاحب قدرت و فرمانی است . در چنین روزی تنها ) او است که میان بندگان خود فرمان می‌راند و داوری می‌نماید . کسانی که ( در جهان عاجل ) ایمان آورده باشند و کارهای پسندیده کرده باشند ، ( در جهان آجل ) در باغهای پرنعمت ( بهشت ) بسر خواهند برد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْمُلْکُ » : پادشاهی و فرمانروائی . دارائی . « جَنَّاتِ النَّعِیمِ » : ( نگا : مائده‌ / 65 ، توبه‌ / 21 ، یونس‌ / 9 ) .‏

سوره حج آیه 57
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسانی که ( در جهان عاجل ) کافر بوده‌اند و آیات ( خواندنی یا دیدنی ) ما را تکذیب نموده و دروغ خوانده‌اند ، عذاب خوارکننده‌ای خواهند داشت .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ءَایَات‌ » : آیه‌های کتابهای آسمانی به ویژه آیات قرآن . نشانه‌های کَون و مکان دالّ بر وجود یزدان .‏

سوره حج آیه 58
‏متن آیه : ‏
‏ وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و کسانی که در راه خدا هجرت کرده‌اند و سپس ( در میدان رزم ) کشته شده‌اند و یا این که ( به مرگ طبیعی ) مرده‌اند ، خدا جزا و نعمت زیبائی ( و جایگاه و مقام توصیف‌ناپذیر و والائی ) بدیشان عطاء خواهد کرد ، چرا که خداوند بهترین نعمت‌رسان و دهنده خیر و عطاء ( به دیگران ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الَّذِینَ هَاجَرُوا . . . » : مراد مهاجران صدر اسلام به طور خاصّ ، و مهاجران همه ادیان در طول زمان به طور عام است . « رِزْقاً حَسَناً » : عطاء زیبا و والا . مراد پاداش ویژه است ، ولی جز خدا کسی ماهیّت و مقدار آن را نمی‌داند . « الرَّازِقِینَ » : در اصل ( رازق ) به معنی روزی‌آفرین است ، ولی در اینجا مراد از ( رازق ) عطاء کننده خیر و رساننده نعمت به دیگران است .‏

سوره حج آیه 59
‏متن آیه : ‏
‏ لَیُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً یَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند چنین کسانی را به جایگاهی وارد می‌کند که از آن راضی و خوشنود خواهند بود . بی‌گمان خدا کاملاً آگاه ( از اعمال این بندگان جان فدا ، و ) شکیبا است ( و در پاداش دادن به مؤمنان ، و کیفر رساندن به کافران عجله و شتاب نمی‌کند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مُدْخَلاً » : مکان دخول . مراد بهشت است که نیکان در آخرت بدان وارد می‌شوند .‏

سوره حج آیه 60
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همین منوال است . و هر فرد ( مؤمنی که در برابر ستم و جنایتی که به او شده است ) دست به ستم و جنایت زند به همان اندازه که بدو ستم و جنایت شده است و سپس دوباره به وی ستم و جنایت شود ( و جنایتکار دیگر بار دست تعدّی دراز کند ) حتماً خداوند او را ( علیه متعدّی ) یاری خواهد کرد ( و کسی را پیروز می‌گرداند که تمام نیروی خود را برای دفاع در برابر ظالم بسیج می‌کند و باز هم از طرف ستمگر تحت ستم قرار می‌گیرد ) ، و خداوند بسیار عفوکننده و بس بخشاینده است ( و کار به ظاهر ستم قصاص گیرنده را عفو ، و لغزشهای او را می‌بخشاید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . به همین منوال . این وعده‌ای است که به مهاجران داده‌ایم . « عَاقَبَ » : ستم و جنایت کرد . مراد قصاص کردن و انتقام گرفتن است که برای مشاکله لفظی ، قصاص ، عقاب نامیده شده است . « بُغِیَ عَلَیْهِ » : ستم و جنایت بدو شد ( نگا : بقره‌ / 173 ، انعام‌ / 146 ) .‏

سوره حج آیه 61
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همین منوال است ( و این وعده از سوی خدای قادر توانا است . بلی ) خدا که شب را در روز ، و روز را در شب داخل می‌گرداند ( و از یکی می‌کاهد و بر یکی می‌افزاید و طبق نظام معیّنی چرخه زمان را به گردش می‌اندازد ) و او شنوای ( گفتار ستمدیدگان و ) بینای ( کردار ستمگران ) است ( و داد مظلومان را از ظالمان می‌گیرد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : ( نگا : حجّ‌ / 30 ) . به همین منوال . این پیروزی . « یُولِجُ » : داخل می‌کند ( نگا : آل‌عمران‌ / 27 ) .‏

سوره حج آیه 62
‏متن آیه : ‏
‏ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( مسأله ) به همین منوال است . و خداوند حق است و آنچه را که بجز او به فریاد می‌خوانند و پرستش می‌نمایند باطل است ، و خداوند والامقام و بزرگوار است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« ذلِکَ » : به همین منوال . این پیروزی و این قدرت . « یَدْعُونَ » : پرستش می‌کنند . به فریاد می‌خوانند ( نگا : یونس‌ / 106 ، انعام‌ / 56 ) .‏

سوره حج آیه 63
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای عاقل ! ) آیا نمی‌نگری که خداوند از ( ابر ) آسمان آب ( باران ) را فرو می‌آورد ، و زمین ( به وسیله آن ، گیاهان گوناگونی از خود می‌رویاند و ) سبز و خرّم می‌گردد ؟ واقعاً خدا ( با بندگان خویش ) بسیار بالطف ، و بس دقیق و آگاه است ( در همه‌چیز ، از جمله در تولید و تبخیر آب شیرین و آفرینش و پرورش بذر گیاهان ، و بالیده و بارور کردن درختان ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« السَّمَآءِ » : مراد از آسمان ، ابر آسمان است ( نگا ، اعراف‌ / 57 ، نور / 43 ) . « مُخْضَرَّةً » : سبز و خرّم . پوشیده از گیاهان و درختان سبز .‏

سوره حج آیه 64
‏متن آیه : ‏
‏ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنچه در آسمانها ، و آنچه در زمین است ، از آن خدا است ، و تنها خدا غنی ( بالذّات در عالم هستی و بی‌نیاز از کمک دیگران است ، و ) شایسته هرگونه حمد و ستایش ( از جانب بندگان ) می‌باشد .‏

‏توضیحات : ‏
‏« الْغَنِیُّ » : بی‌نیاز . خدا خالق و مالک همه‌چیز است و نیازی به بندگان و آفریدگان خود ندارد ، و بلکه همه‌کس و همه چیز نیازمند بدو و لطف و وجود او است .‏

سوره حج آیه 65
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاء أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِیمٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مگر نمی‌بینی ( ای انسان ) که یزدان ( سبحان به سبب رحم و لطفی که نسبت به شما بندگان دارد ، تمام مواهب و امکانات ) چیزهائی را که در زمین است در اختیار و دسترس شما قرار داده است و همچنین کشتیها را با مشیّت خود در حال حرکت در دریا ، فرمانبردار شما کرده است ، و ( از این گذشته ) خداوند نمی‌گذارد ( سنگهای سرگردان و اشعّه‌های کیهانی ) آسمان بر زمین فرو افتد مگر ( بدان اندازه که مورد نیاز بوده و ) او اجازه دهد . واقعاً یزدان بسی مهربان و دارای مرحمت فراوان ( در حق بندگان ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سَخَّرَ لَکُمْ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 164 ، اعراف‌ / 54 ، رعد / 2 ) . « الْفُلْکَ تَجْرِی . . . » : ( نگا : بقره‌ / 164 ) . « یُمْسِکُ السَّمَآءَ أَن تَقَعَ . . . » : مراد این است که خدا هریک از کرات آسمانی را در مدار خود به حرکت درآورده است و نیروی دافعه حاصل از گریز از مرکز را درست معادل نیروی جاذبه بین آنها قرار داده است تا هر یک در مدار خود به حرکت درآیند ، بی آن که در فاصله‌های آنها دگرگونی حاصل بشود ، و تصادم و برخوردی در میانشان روی بدهد . همچنین اتمسفر زمین را آن چنان آفریده است که اشعّه‌های مرگبار کیهانی را برگرداند ، و سنگهای سرگردان را بگدازد و متلاشی سازد .‏

سوره حج آیه 66
‏متن آیه : ‏
‏ وَهُوَ الَّذِی أَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَکَفُورٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خدا کسی است که شما را زندگی بخشیده است ( و جان به کالبدتان دمیده است ) و بعد ( از طی دوره حیات ) شما را می‌میراند ( و به خاک گورتان داخل می‌گرداند ) و سپس ( بار دیگر در رستاخیز ) شما را زنده می‌کند ( و برای محاسبه حسنات و سیّئات ، حیات نوینتان می‌بخشد ) . واقعاً ( جای شگفت است که با وجود مشاهده این همه دلائل قدرت ، و دیدن آثار نعمت ، باز هم ) انسان سخت منکر ( بودن آفریدگار ) و بسی ناسپاس ( نعمتهای بیشمار پروردگار ) است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کَفُورٌ » : بسیار ناباور و بی‌ایمان . بس ناسپاس و ناشکر ( نگا : هود / 9 ، اسراء / 27 و 67 ) .‏

سوره حج آیه 67
‏متن آیه : ‏
‏ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَکاً هُمْ نَاسِکُوهُ فَلَا یُنَازِعُنَّکَ فِی الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِیمٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏برای هر ملّتی برنامه‌ای ( ویژه ، جهت معاملات و عبادات ، با توجّه به شرائط زمان و مکان ) قرار داده‌ایم که برابر آن رفته‌اند و بدان عمل کرده‌اند . ( برای تو هم واپسین برنامه آسمانی را فرستاده‌ایم که ناسخ همه برنامه‌های پیشین است و تا قیامت مردمان را بسنده است ) . پس باید درباره این امر با تو ستیزه نکنند ( و مثلاً اهل کتاب گمان نبرند آنچه در تورات و انجیل است به عنوان برنامه شریعت ایشان را کافی و بسنده است . بلکه باید بدانند که حکم آنها به وسیله قرآن ، لغو و منسوخ گردیده است ) . تو به سوی پروردگارت دعوت کن که ( راه راست همین است که تو می‌پوئی و ) تو قطعاً بر راستای راه هدایتی .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَنسَکاً » : مراسم شریعت . برنامه عبادت . مراد شیوه معاملات و کیفیّت عبادات است که با توجّه به ظروف و احوال ، مختلف و متغیر بوده است‌ ؛ نه اصول عقائد و اصول اخلاق که در همه شریعتها و برنامه‌های انبیاء یکی بوده است ( نگا : مائده‌ / 48 ، شوری‌ / 13 ) . لذا برنامه عبادات و معاملات از بعثت موسی تا بعثت عیسی تورات ، و از بعثت عیسی تا بعثت محمّد - صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمعین‌ - انجیل ، و از بعثت محمّد تا جهان باقی است قرآن می‌باشد و بقیّه مردود و منسوخ هستند . « نَاسِکُوهُ » : عاملین بدان . انجام دهندگان آن . « الأمْرِ » : کار و بار . مراد شریعت پیغمبر خاتم است .‏

سوره حج آیه 68
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِن جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و اگر با تو به ستیز پرداختند ، پس ( با ایشان ستیزه مکن و بلکه ) بگو : خدا از کارهائی که می‌کنید آگاه‌تر از هر کسی است ( و آشنا به اباطیلی است که می‌گوئید و مطلع از تحریفی است که نسبت به کتابهای آسمانی روا می‌دارید ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره حج آیه 69
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند در روز رستاخیز میان شما درباره آنچه اختلاف می‌ورزید داوری می‌کند ( و راهیاب را ثواب و گمراه را عقاب می‌دهد ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏. . .‏

سوره حج آیه 70
‏متن آیه : ‏
‏ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّ ذَلِکَ فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏( ای عاقل ! ) مگر نمی‌دانی خداوند قطعاً مطلع است از همه چیزهائی که در آسمان و زمین است ( و چیزی از اعمال و اقوال مردم بر او مخفی نمی‌ماند ) و همه چیزها در کتابی ( به نام لوح محفوظ ) ثبت و ضبط است ، و مسلّماً این کار برای خدا ساده و آسان است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« کِتَابٍ » : مراد لوح محفوظ است که همه چیز ، حتی قرآن در آن نوشته شده است ( نگا : انعام‌ / 59 ، حدید / 22 ، بروج‌ / 21 و 22 ) . « یَسِیرٌ » : آسان . کم و ناچیز ( نگا : یوسف‌ / 65 ) .‏

سوره حج آیه 71
‏متن آیه : ‏
‏ وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏مشرکان بجز خدا چیزهائی را می‌پرستند که خدا ( در هیچ یک از کتابهای آسمانی ) دلیلی برای پرستش آنها نازل نکرده است ، و از روی علم و آگاهی ( ناشی از عقل هم ) چنین نمی‌کنند ( و بلکه تنها از روی تقلید از آباء و اجداد آنها را پرستش می‌نمایند و به خود ستم روا می‌دارند ) و ستمگران را یاری و مددکاری نیست ( اعم از بت و غیربت که ایشان را در روز قیامت از آتش دوزخ برهاند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« سُلْطَاناً » : حجّت و برهان ( نگا : آل‌عمران‌ / 151 ، نساء / 91 و 144 و 153 ) .‏

سوره حج آیه 72
‏متن آیه : ‏
‏ وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هنگامی که آیات واضح و روشن ما بر آنان خوانده می‌شود ، در چهره‌های کافران ، اخم و تخم ( و آثار کینه و خشم ) را خواهی دید . بلکه ( از شدّت ناراحتی و کینه‌توزی ) نزدیک است به کسانی حمله‌ور شوند که آیات ما را بر ایشان می‌خوانند ( و صدای حق را به گوششان می‌رسانند ) . بگو : به بدتر از این ( تنور کینه و خشم تافته از نزول آیات الهی ) شما را خبر دهم و بیاگاهانم‌ ؟ ( آن چیز که بدتر از این شما را بدحال می‌کند و می‌سوزاند ) آتش دوزخ است . آتشی که خداوند آن را به کافران وعده داده است و بدترین جایگاه است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« بَیِّنَاتٍ » : جمع بیّنة ، واضح و روشن . یعنی آشکارا بر عقائد حقه و احکام صادقه و بر بطلان عبادت ایشان دلالت دارند . حال ( ءَایَاتُ ) می‌باشد . « الْمُنکَرَ » : زشت . مراد اخم و تخم و ترشروئی و چهره درهم کشیدن است . مصدر میمی است . « یَکادُونَ یَسْطُونَ » : نزدیک است پا شوند و حمله‌ور گردند . « النَّارُ » : خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است : هِیَ النَّارُ . یا این که مبتدا و خبر آن ( وَعَدَهَا اللهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ) است . « الْمَصِیر » : جایگاه ( نگا : نساء / 97 و 115 ) .‏

سوره حج آیه 73
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئاً لَّا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای مردم ! مثلی زده شده است ( با دقّت ) بدان گوش فرا دهید . آن کسانی را که بغیر از خدا به کمک می‌خوانید و پرستش می‌نمائید ، هرگز نمی‌توانند مگسی را بیافرینند ، اگر هم همگان ( برای آفرینش آن ) دست به دست یکدیگر دهند . حتی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد ، نمی‌توانند آن را از او بازپس گیرند و برهانند . هم طالب ( که مگس ناچیز است ) و هم مطلوب ( که بتان سنگی و یا معبودان دروغینند ) درمانده و ناتوانند .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَثَلٌ » : ضرب‌المثل ( نگا : بقره‌ / 26 ) . « تَدْعُونَ » : به کمک می‌طلبید و به فریاد می‌خوانید . پرستش می‌کنید . « الَّذِینَ » : کسانی که . در اینجا بیشتر مراد بتها است . « لا یَسْتَنقِذُوهُ » : آن را نمی‌توانند برگردانند و برهانند .‏

سوره حج آیه 74
‏متن آیه : ‏
‏ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آنان خدای را آن گونه که باید بشناسند نشناخته‌اند ( چرا که سنگها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا می‌سازند ) . به حقیقت خدا توانا ( برهر کاری و ) چیره ( بر هر چیزی ) است . ( چرا که همه کائنات را آفریده‌است . او همچون بتان و معبودان دروغین نیست که بر آفرینش مگسی توانائی ندارند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« مَا قَدَرُوا » : نشناخته‌اند ( نگا : انعام‌ / 91 ) .‏

سوره حج آیه 75
‏متن آیه : ‏
‏ اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند از میان فرشتگان پیام‌آورانی ( همچون جبرئیل ) را برمی‌گزیند ( و به سوی انبیاء گسیل می‌دارد ) و هم از میان انسانها پیغمبرانی ( همچون موسی و عیسی و محمّد ) را ( برمی‌گزیند و به سوی مردم می‌فرستد ، و از کار همه آنان باخبر است ) چرا که خداوند شنوا و بینا است .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَصْطَفَیا » : برمی‌گزیند . « مِنَ الْمَلآئِکَةِ رُسُلاً » : انتخاب فرشتگان برای ابلاغ وحی به پیغمبران و کارهای دیگر جز آن است ( نگا : فاطر / 1 ، انعام‌ / 61 ) .‏

سوره حج آیه 76
‏متن آیه : ‏
‏ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏خداوند می‌داند آنچه را در پیش روی آنان است ( که حال و آینده ایشان است ) و می‌داند آنچه را که در پشت سر آنان است ( و گذشته ایشان است ) و همه کارها به خدا بازگردانده می‌شود ( و مرجع کلّیّه امور او است و همگان در برابرش مسؤول می‌باشند ) .‏

‏توضیحات : ‏
‏« یَعْلَمُ مَا بَیْنَ . . . » : ( نگا : بقره‌ / 255 ) . « تُرْجَعُ الأمُورُ » : ( نگا : بقره‌ / 210 ) .‏

سوره حج آیه 77
‏متن آیه : ‏
‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! ( برای آفریدگار خویش ) رکوع ( و کرنش برید ، ) و سجده کنید ( و به خاک افتید ، ) و پروردگار خود را پرستش نمائید و کارهای نیک انجام دهید ، تا این که رستگار شوید .‏

‏توضیحات : ‏
‏« إرْکَعُوا وَ اسْجُدُوا » : اشاره به اقامه نماز است . « لَعَلَّکُمْ » : تا این که شما .‏

سوره حج آیه 78
‏متن آیه : ‏
‏ وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِن قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ‏

‏ترجمه : ‏
‏و در راه خدا جهاد و تلاش کنید آن گونه که شایسته جهاد و بایسته تلاش در راه او است ( تا در میدان جهاد اصغر که نبرد با دشمنان دین است ، و در پهنه جهاد اکبر که مبارزه با نفس امّاره است ، پیروز گردید ) . خدا شما را ( از میان مردم برای یاری دین خود ) برگزیده است ( و به شما شخصیّت و عظمت بخشیده است ) و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است ( و بلکه تکالیف و وظائفی مقرّر نموده است که با فطرت سالم هماهنگ و با توان انسانی سازگار است . این دین همان ) آئین پدرتان ابراهیم است . خدا شما را قبلاً ( در کتابهای پیشین ) و در این ( واپسین کتاب ) مسلمین نامیده است ( و افتخار تسلیم در برابر فرمانهای الهی را به شما داده است و شما را الگو و اسوه حسنه ملّتهای دیگر کرده است ) تا پیغمبر ( با شهادت عملی خود ) گواه بر شما باشد ( و در روز قیامت رفتار و کردارش مقیاس سنجش اعمال شما مسلمانان گردد ) و شما هم ( با شهادت عملی خود ) گواه بر مردمان باشید ( و رفتار و کردارتان به عنوان امت نمونه ، محکّ سنجش اعمال سایرین ، و الگوی بارز خداپرستان راستین گردد ) . پس ( برای حصول این منظور ) نماز را بخوانید و زکات مال به در کنید و به خدا چنگ زنید که سرپرست و یاور شما او است ، و چه سرور و یاور نیک و چه مددکار و کمک‌کننده خوبی است !‏

‏توضیحات : ‏
‏« إجْتَبَاکُمْ » : شما را برای نصرت دین و پیروزی آئین خود برگزیده است . « حَرَجٍ » : ضیق . مشقّت ( نگا : مائده‌ / 6 ، اعراف‌ / 2 ) . « مِلَّةَ » : دین . آئین . برابر قاعده اِغراء ، مفعول به فعل محذوفی است و تقدیر چنین است : إلْزَمُوا مِلَّةَ . . . إِتَّبِعُوا مِلَّةَ . یا بدل از محلّ جار و مجرور ( فِی‌الدِّینِ ) است که منصوب به ( مَاجَعَلَ ) است . « أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ » : خدا ابراهیم را پدر امت محمّد ( نامیده است با وجود این که همگان از نسل او نیستند . این بدان خاطر است که ابراهیم نیای رسول خدا بوده و او هم از لحاظ شفقت و رحمت همچون پدر امت خویش است ( نگا : بقره‌ / 128 ، توبه‌ / 128 ) . « هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ » : خدا شما را مسلمان نامیده است . مراد از ( هُوَ ) خدا است ، به دلیل این که : فی هذا ، یعنی در این کتاب که قرآن است ، ابراهیم کاری و دخالتی ندارد . همچنین فاعل افعال ( إِجْتَبَاکُمْ ) و ( ماجَعَلَ ) خدا است . « مِن قَبْلُ » : مراد در کتابهای آسمانی پیشین و از جمله توسّط ابراهیم . « فِی هذا » : در این کتاب که قرآن است . « لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ » : مراد شهادت عملی است ( نگا : بقره‌ / 143 ) . یعنی : پیغمبر اسوه و الگوی شما امت محمّدی است ، و شما امت محمّدی هم اسوه و الگوی مردم جهانید . چرا که محمّد پیغمبر نمونه و شما نیز با داشتن والاترین آئین مقیاس و الگوئی برای سنجش شخصیّت و فضیلت در میان همه امتها هستید . لذا پیدا است که چه مسؤولیّت بزرگ و وظیفه سترگی بر عهده ما پیروان محمّد است . پروردگارا به ما این توفیق و سعادت مرحمت فرما که سراپا تسلیم فرمان تو ، و با چنگ زدن به قرآن ، مردمی نمونه باشیم .‏



تفسیر سوره‌ی حج آیه‌ی 24-1


 

سوره‌ی حج آیه‌ی 24-1

 

سورة الحج

سوره حج مدنی و 78 آیه است

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ (١)یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ (٢)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ (٣)کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ (٤)یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الأرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الأرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (٥)ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (٦)وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ (٧)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا کِتَابٍ مُنِیرٍ (٨)ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ (٩)ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ (١٠)وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (١١)یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (١٢)یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ (١٣)إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (١٤)مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ (١٥)وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ (١٦)إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ (١٧)أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ (١٨)هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ (١٩)یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ (٢٠)وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ (٢١)کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ (٢٢)إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ (٢٣)وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِیدِ (٢٤)

این سوره‌، میان مکی و مدنی بودن مشترک است‌، همان‌گونه که از مفاهیم و معانی آیات آن برمی‌آید، به ‌ویژه آیات اجازه جنگ‌[1]، و آیات عقاب و شکنجه برابر[2]‌. چه این آیه‌ها قطعاً مدنی هستند. زیرا مسلمانان تا بعد از هجرت و تشکیل دولت اسلامی در مدینه‌، بدیشان اجازه جنگیدن و قصاص گرفتن داده نشده است‌. پیش از هجرت و تشکیل دولت اسلامی در مدینه‌، وقتی‌که اهالی مدینه با پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) بیعت کردند و بدو عرض کرد‌ند اجازه دهد به سوی ساکنان کافر منی ر‌وند و با ایشان بجنگد، فرمود:

(أنّی لم أُومر بهذا)‌.

من بدین کار دستور داده نشده‌ام‌.

اما وقتی‌که مدینه سرزمین اسلام گردید، یزدان جهان اجازه فرمود برای دفع اذیت و آزار مشرکان از مسلمانان‌، و برای دفاع از آزادی عقیده‌، و از آزادی عبادت مومنان‌، جنگ آغازگردد.

چیزی‌که بر این سوره چیره است موضوعهای سوره‌های مکی‌، و فضای سوره‌های مکی است‌. موضوعهای توحید و یکتاپرستی‌، تهدیدکردن و بیم دادن از قیامت‌، اثبات رستاخیز و معاد، زشت شمردن شرک ... و صحنه‌های قیامت‌، و نشانه‌های شناخت خدا که پراکنده در صفحات و کرانه‌های جهان هستند ... اینها در این سوره برجسته و نمایان جلوه‌گرند، و درکنار آنها موضوعهای مدنی است‌، از قبیل‌: اجازه دادن به جنگ، حمایت و حفاظت از شعائر و مناسک دینی‌، وعده مدد و یاری و پیروزی و بهروزی از سوی خدا به‌کسانی‌که بدانان جور و ستم می‌گردد و آنان از خود به دفاع می‌پردازند و برای جلوگیری از تجاوز و تعدی جنبش وکوشش را می‌آغازند، و دستور به جهاد در راه خدا ...

پرتوهائی‌که در فضای این سوره هستند، همه پرتوهای قدرت و قوت‌، درشتی و سختی‌، ترساندن‌، برحذر داشتن‌، تهدید کردن‌، و به جوش و خروش انداختن احساسات پرهیزگاری و بیم از خدا و تسلیم فرمان یزدان شدن است‌.

این پرتوها در صحنه‌ها و مثلها می‌آغازند و جلوه‌گر می‌گردند ... از جمله‌:

صحنه رستاخیز هراس‌انگیز و سخت و بیمناک‌، این چنین است‌:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ. یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ).

ای مردم (‌از عقاب و عذاب‌) پروردگارتان بترسید (‌و به یاد روز قیامت باشید)‌. واقعا زلزله (‌انفجار جهان‌، و فرو تپیدن ارکان آن‌، در آستانه‌) هنگامه رستاخیز، چیز بزرگی (‌و حادثه هراس‌انگیزی‌) است‌. روزی که زلزله رستاخیز را می‌بینید (‌آن چنان هول و هراس سر تا پای مردمان را فرامی‌گیرد که حتی‌) همه زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخواره خود نهاده‌اند، کودک خود را رها و فراموش می‏کنند. و جملگی زنان باردار (‌از خوف این صحنه بیمناک‌) سقط جنین می‌نمایند، و (تو ای بیننده‌!) مردمان را مست می‌بینی‌، ولی مست نیستند و بلکه عذاب خدا سخت (‌وحشتناک و هراس‌انگیز) است (‌و توازن ایشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب‌، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهای افتان و خیزان‌، و با وضع بی‌سر و سامان و حال پریشان می‌بینی‌)‌. (حج/1و2)

صحنه عذاب این چنین نیز هست‌:

(هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ. یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ. وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ. کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ).

کسانی که کافرند، (‌خداوند برایشان آتش دوزخ را تهیه دیده‌، و انگار آتش آن‌) جامه‌هائی (‌است که به تن آنان چست بوده و) برای آنان از آتش بریده (‌و دوخته‌) شده است‌. (‌علاوه بر آن‌) از بالای سرهایشان (‌بر آنان‌) آب بسیار گرم و سوزان ریخته می‌شود. (‌این آب جوشان آن چنان در بدنشان نفوذ می‌کند که‌) آنچه در درونشان است بدان گد‌اخته و ذوب می‏گردد، و هم پوستهایشان‌. و تازیانه‌هائی از آهن برای (‌زدن و سرکوبی‌) ایشان (‌آماده شده‌) است‌. هر زمان که دوزخیان بخواهند حویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند، بدان برگردانده شوند (‌و آمرانه بدیشان گفته شود:‌) بچشید عذاب سوزان را. (حج/19-22)

کسی‌که برای خدا انباز قرار می‌دهد، این چنین به تصویر کشیده می‌شود:

(وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ).

کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (‌به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (‌و به بدترین شکل جان داده است‌) و پرندگان (‌تکه‌های بدن‌) او را می‌ربایند. یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (‌و دره ژرفی‌) پرتاب می‌کند (‌و وی را آن چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطه‌ای پرت می‌شود)‌.   (‌حج/‌٣١)

حرکت کسی هم‌که از مدد و یاری خدا مایوس می‌گردد، این چنین از آن سخن می‌رود:

(مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ).

کسی که (‌از میان کفار) گمان می‌برد خدا پیغمبرش را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد و پیروز نمی‌گرداند، (‌بداند که خداوند به کوری چشم او وی را در هر دو سرا پیروز می‏گرداند. لذا از خشم بترکد و بمیرد و هر کاری که از دستش ساخته است انجام دهد، مثلا) او ریسمانی به سقف خانه بیاویزد و سپس (‌خویشتن را حلق‌آویز و راه نفس را) قطع نماید و (‌تا سر حد مرگ پیش رود و بدین هنگام بنگرد و) ببیند آیا این کار خشم او را فرو می‌نشاند (‌و خودکشی پیروزی را از محمّد بازمی‌گر‌داند؟‌)‌. (‌حج/‌١٥)

صحنه شهرها و آبادیهای درهم‌کوبیده و ویران به سبب ظلم و ستمشان‌، این چنین به تصویرکشیده می‌شود:

(فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِیدٍ).

چه بسیار شهرها و آبادیهائی که به سبب ستمگری (‌ساکنانشان‌) فروتپیده و برهم ریخته است‌، و چاه‌هائی که بی‌استفاده رها گشته است‌، و کاخهای برافراشته و استواری که بی‌صاحب و متروک مانده است‌.  (‌حج/‌٢٥)

این صحنه‌های سخت هو‌لناک و دلهره‌انگیز درکنار نیروی دستور به اوامر و نواهی و تکالیف و وظائف‌، و نیکو قلمداد کردن دفع شر با قدرت و قوت‌، و تاکید وعده یاری‌کردن و پیروزگرداندن و منزلت و مکانت و تمکین و استقرار بخشیدن‌،‌گرد می‌آید با سخن‌گفتن از نیروی خدا و ناتوانی انبازهائی که می‌انگارند.

در بخش نخستین این بند، چنین میخوانیم‌:

(أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ).

اجازه (‌دفاع از خود) به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ (‌تحمیل‌) می‏گردد، چرا که بدیشان ستم رفته است (‌و آنان مدتهای طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیده‌اند و خون دل خورده‌اند) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند. همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند (‌و از مکه وادار به هجرت گشته‌اند) و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند پروردگار ما خدا است‌! اصلا اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند (‌و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همه‌جاگیر می‏گردد و صدای حق را در گلو خفه می‌کند، و آن وقت‌) دیرهای (‌راهبان و تازگان دنیا) و کلیساهای (مسیحیان‌) و کنشهای (‌یهودیان‌)‌، و مسجدهای (مسلمانان‌) که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود تخریب و ویران می‏گردد. (‌امّا خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمی‌کند) و به طور مسلم خدا یاری می‌دهد کسانی را که (‌با دفاع از آئین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است (‌و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می‏گرداند، و چیزی نمی‌تواند او را درمانده کند و از تحقق وعده‌هایش جلوگیری نماید. (‌آن مومنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است‌) کسانی هستند که هرگاه در (‌زمین ایشان را قدرت بخشیم‌، نماز را برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند، و امر به معروف‌، و نهی از منکر می‌نمایند، و سرانجام همه کارها به خدا برمی‏گردد (‌و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد، همانگونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است‌)‌.

در بخش دوم این بند، چنین می‌خوانیم‌:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ. مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ).

ای مردم‌! مثلی زده شده است (‌با دقت‌) بدان گوش فرادهید. آن کسانی را که بغیر از خدا به کمک می‌خوانید و پرستش می‌نمائید، هرگز نمی‌توانند مگسی را بیافرینند، اگر هم همگان (‌برای پرستش آن‌) دست به دست یکدیگر دهند. حتی اگر هم مگسی چیزی را از آنان بستاند و برگیرد، نمی‌توانند آن را از او بازپس گیرند و برهانند. هم طالب (‌که مگس ناچیز است‌) و هم مطلوب (‌که بتان سنگی و یا معبودهای دروغینند) درمانده و ناتوانند. آنان خدای را آن‌گونه که باید بشناسند نشاخته‌اند (‌چرا که سنگها و دیگر آفریدگان عاجز و ضعیف را همتای خدا می‌سازند)‌. به حقیقت خدا توانا (‌بر هر کاری و) چیره (‌بر هر چیزی‌) است‌. (‌چرا که همه کائنات را آفریده است‌. او همچون بتان و معبودان دروغین نیست که بر آفرینش مگسی توانائی ندارند)‌. (حج/73و74)

در فراسوی این و آن‌، دعوت به تقوا و پرهیزگاری‌، و ترس و هراس و به جوش و خروش درآوردن احساسات خوف و بیم و تسلیم است‌.

این سوره با چنین دعوتی می‌آغازد، و دعوت در لابلای سوره پخش و پراکنده است‌:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ).

ای مردم‌! (‌از عقاب و عذاب‌) پروردگارتان بترسید (‌و به یاد روز قیامت باشید)‌. واقعا زلزله (‌انفجار جهان‌، و فرو تپیدن ارکان آن‌، در آستانه‌) هنگامه رستاخیز، چیز بزرگی (‌و حادثه هراس‌انگیزی ) است‌. (‌حج/‌١)

(ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ)‌.

(مطلب‌) چنین است (‌که گفته شد)‌، و هرکس مراسم و برنامه‌های الهی را بزرگ دارد (‌و از جمله مناسک حج را گرامی شمارد)‌، بی‏گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دلها (‌و خوف و هراس از خدا) است‌. (حج/٣٢)

(فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ . الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).

خدای شما و ایشان خدای واحدی است (‌و برنامه او هم برنامه واحدی است‌. حال که چنین است‌) پس تسلیم (‌فرمان‌) او بوده‌، و (‌اعمالتان خالصانه برای او باشد. ای پیغمبر) مژده بده به مخلصان متواضع (‌در برابر فرمان خدا) را (‌به بهشت و پاداش فراوان آفریدگارشان‌)‌. آنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود (‌به خاطر درک مقام با عظمت خدا) دلهایشان به هراس می‌افتد. (‌حج/‌٣4و٣٥)

(لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ).

گوشت‏ها و خونهای قربانیها (‌که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ‌وجه مورد توجه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمی‏رسد (‌و موجب رضای او نمی‌گردد) و بلکه پرهیزگاری (‌و ورع و اخلاص‌) شما بدو می‌رسد (‌و رضا و خشنودیش را کسب می‌کند)‌. (‌حج‌/37)

اینها همراه است با نشان‌کردن صحنه‌های جهان‌، صحنه‌های قیامت‌، جایگاه‌های هلاک و نابودی گذشتگان‌، مثالها، عبرتها، صورتها و شکلها، تامّلها و تدبرها برای به جوش و خروش درافکندن احساسات ایمان و تقوا و تواضع و تسلیم شدن ... این سایه همه‌جا گستر و شائع در فضای سراسر سوره است‌. سایه‌ای است‌که سوره را سرشت جداگانه می‏بخشد و آن را جدا می‌سازد.

*

روند سوره در چهار مرحله به پیش می‌رود:

نخستین مرحله با فریاد داشتن و ندا در دادن همگان آغاز می‌گردد. همگی مردمان فریاد زده می‌شوندکه تقوا و پرهیزگاری‌کنند. از زلزله قیامت بیم داده میشوند. از هول و هراسی صحبت می‌گرددکه قیامت به همراه می‌آورد، هول و هراس بسیار وحشتناک و خوفناک! در سایه این هول و هراس جدال و ستیزی‌که درباره خدا بدون دانش و آگاهی صورت می‌پذیرد زشت و ناپسند شمرده می‌شود. پیروی از هر اهریمنی‌، قطعی است‌که گمراهی پیروی کننده را به همراه می‌آورد. آن‌گاه دلائل رستاخیز و زندگی دوباره برشمرده می‌شود و برگرفته می‌شود از حالات حیات در جنین انسان‌، و زندگی گیاهان‌. خویشاوندی فرزندان حیات نگاشته می‌گردد. پیوند و ارتباط داده می‌شود میان حالتهای مستمر حیات و میان این که خداوند حق است و او است‌که مردگان را دوبار زنده می‌کند، و او بر هر چیزی توانا است‌، و قیامت بدون شک فرامی‌رسد، و خدا کسانی را زنده می‌کندکه درگورها قرار دارند ... همه اینها دارای قوانین مستمر و حقائق ثابت وگره خورده با قانون هستی هستند ... آن‌گاه روند قرآنی به زشت شمردن جدال و ستیزی‌که درباره خدا بدون دانش و آگاهی و بدون هدایت و رهنمود و بدون کتاب روشنگر صورت می‌پذیرد، با وجود در میان بودن این همه دلائل موجود درگستره وجود و در نظم و نظام آن‌، برمی‏گردد و ساختار عقیده را بر پایه سود و زیان‌، انحراف از روکردن به خدا هنگام وقوع بلا، پناه بردن به جاهائی غیر از آستان امن و امان یزدان‌، و ناامیدی از کمک و یاری خدا در این جهان و از سعادت او در آن جهان را سخت زشت و ناپسند می‌شمارد ... این مرحله به پایان می‌آید با بیان این‌که هدایت و ضلالت در دست خدا است‌، و این که خدا میان صاحبان عقائد گوناگون در روز حساب وکتاب داوری خواهدکرد ... در اینجا صحنه ناگوار و هراسناکی از صحنه‌های عذاب کافران به تصویر کشیده می‌شود، و درکنار آن صحنه oوش و پر از نعمت بهشت مومنان ذکر می‌گردد.

مرحله دوم به پایان مرحله اول متصل می‌شود با سخن ازکسانی‌که کفر می‌ورزند و دیگران را از راه خدا بازمی‌دارند، و از رفتن به مسجد‌الحرام جلوگیری می‌کنند. این بازداشتن و جلوگیری کردن را سخت زشت می‌شمارد و برکسانی می‌تازد که مردمان را از مسجدالحرام بازمی‌دارند که خدا آن را برای همگان ساخته است و قرار داده است‌. در بهره‏مندی از آن مردمان مقیم آنجا وکسانی‌که بدانجا می‌آیند یکسان و برابرند ... بدین مناسبت بخشی از داستان ساختن بیت‌الله به میان می‌آید، و از ابراهیم (علیه السلام) سخن می‌رود که چگونه بدو دستور داده می‌شود بنای‌کعبه را بر توحید و یکتاپرستی بسازد و پابرجا دارد، و آن را از پلیدی شرک پاک‌گرداند. آن‌گاه سخن به برخی از شعائر و مناسک حج می‌کشد، و از چیزهائی سخن می‌رودکه در فراسوی شعائر و مناسک حج قرار دارد، از قبیل به جوش و خروش درآمدن احساس تقوا و پرهیزگاری در دلها که هدف اصلی حج است‌. این مرحله به پایان می‌رسد با اجازه جنگ دادن به مومنان برای حمایت و حفاظت از شعائر و مراسم دینی و عبادات یزدان‌، و جلوگیری از تعدی و تجاوزی که به مومنان می‌شود، مومنانی که تنها گناه ایشان این است که می‌گویند: پروردگار ما خدا است‌!

مرحله سوم نمونه‌هائی را از تکذیب تکذیب‌کنندگان پیشین‌، و جایگاه‌های هلاک تکذیب‌کنندگان‌، و صحنه‌های شهرها و آبادیهائی که بر سر ستمگران ویران گردیده است‌، پیش چشم می‌دارد. تا بدین وسیله از سنت و قانون خدا درکار دعوتها و رسالتها سخن بگوید، و پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) را دلداری دهد در برابر اذیت و آزاری که براثر روی‌گردانی برخیها از این آئین بدو دست می‌دهد، و مسلمانان را مطمئن سازد از فرجامی که باید بیاید و عاقبتی‌که باید بشود. همچنین این مرحله دربرگیرنده بخشی از مکر وکید و نیرنگ اهریمن است و بیان می‌داردکه اهریمن چگونه دام خود را بر سر راه دعوت انبیاء و پیغمبران گسترانیده و پهن کرده است و درکمین ایشان نشسته است‌، و خدا چگونه دعوت خود را ثابت و استوار د‌اشته است‌، و آیات خود را استحکام بخشیده است و به هدف رسانیده است‌، تا بدانها مومنان یقین و اطمینان پیداکنند، و افراد ضعیف و خودبزرگ‌بین و متکبر بدانها آزموده و مبتلاکردند. واپسین مرحله متضمّن وعده خدا به پیروزی کسانی است‌که بدیشان ظلم و ستم می‌شود، و آنان از خود به دفاع می‌پردازند، و در راه دفع تعدی و تجاوز به تلاش می‌ایستند. به دنبال این وعده از دلائل قدرت سخن می‌رود، دلائلی که در صفحات هستی پیدا و هویدا است‌. همراه با بیان این دلائل‌، صورت زشت و پلشتی از ضعف خداگونگان و بتانی نشان داده می‌شود که مشرکان بدانها دل بسته‌اند و به پرستش و بندگیشان نشسته‌اند ... این مرحله به پایان می‌آید و این سوره نیز همراه با آن پایان می‌گیرد با ندا در دادن کسانی که ایمان آورده‌اند. ایشان را فریاد می‌زند که هان‌!

پروردگار خود را بپرستید و عبادت‌کنید، و در راه خدا چنان‌که باید جهادکنید و به تلاش بایستید، و به خدای یگانه متوسل شوید. مومنان نیز به انجام تکالیف و وظائف عقیده دیرین خود می‌پردازند، عقیده‌ای که از روزگار ابراهیم خلیل بوده است و بدیشان به ارث رسیده است‌.

بدین‌گونه موضوعهای سوره هماهنگ و همگام می‌گردد، و با همچون هماهنگی و همگامی‌، پیاپی و پشت سر یکدیگر قرار می‌گیرند و ذکر می‌شوند.

هم‌اینک مرحله نخست را می‌آغازیم و به تفصیل آن می‌پردازیم‌:

*

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ. یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُکَارَى وَمَا هُمْ بِسُکَارَى وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ).

ای مردم‌! (‌از عقاب و عذاب‌) پروردگارتان بترسید (‌و به یاد روز قیامت باشید)‌. واقعا زلزله (‌انفجار جهان‌، و فرو تپیدن ارکان آن‌، در آستانه‌) هنگامه رستاخیز، چیز بزرگی (‌و حادثه هراس‌انگیزی‌) است‌. روزی که زلزله رستاخیز را می‏بینید (‌آن چنان هول و هراس سر تا پای مردمان را فرامی‌گیرد که حتی‌) همه زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخواره خود نهاده‌اند، کودک خود را رها و فراموش می‌کنند. و جملگی زنان باردار (از خوف این صحنه بیمناک‌) سقط جنین می‌نمایند، و (‌تو ای بیننده‌!) مردمان را مست می‌بینی‌، ولی مست نیستند و بلکه عذاب خدا سخت (‌وحشتناک و هراس‌انگیز) است (‌و توازن ایشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب‌، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهای افتان و خیزان‌، و با وضع بی‌سر و سامان و حال پریشان می‌بینی‌)‌.

سرآغاز دشوار و هراسناکی است‌. صحنه‌ای است که دلها از هراس آن به لرزه درمی‌آید. با ندا در دادن همگان آغاز می‌شود و جملگی مردمان فریاد زده می‌شوند:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ). ای مردمان‌!.

ایشان را فریاد می‌زندکه از خدا بترسید:

(اتَّقُوا رَبَّکُمْ). از (‌عقاب و عذاب‌) پروردگارتان بترسید.

و آنان را از آن روز سخت می‌ترساند:

(إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ).

واقعا زلزله (‌انفجار جهان‌، و فرو تپیدن ارکان آن‌، در آستانه‌) هنگامه رستاخیز، چیز بزرگی (‌و حادثه هراس‌انگیزی‌) است‌.

بدین منوال و بر این روال‌، این صحنه با ترساندن‌کوتاه و مجملی‌، و با ناشناخت و مجهول ماندن می‌آغازد، و سایه هول و هراس خود را می‌اندازد، هول و هراسی‌که تعبیر نمی‌تواند آن را بشناساند.گفته می‌شود: زلزله‌ای است‌. زلزله هم‌:

(شَیْءٌ عَظِیمٌ). چیر بزرگی است‌.

بدون این‌که معین و مشخص‌گردد و شناسانده شود. آن‌گاه به تفصیل این مختصر می‌پردازد، و ناگهانی ترس و وحشتی را پیش چشم می‌داردکه نگو!.. ناگهان صحنه‌ای را می‌نمایاندکه پر است از همه زنان شیردهنده‌ای که کودکان شیرخوار خود را فراموش می‌کنند! می‌نگرند ولی نمی‏بینند! حرکت می‌کنند و راه می‌روند ولی بیهوش و از خود بیخودند) هر زن حامله‌ای از هول و هراسی‌که بدو دست می‌دهد سقط جنین می‌کند!.. مردمان را مست می‌بینی‌، ولی مست نیستند. مستی در نگاه‌های وحشت‌زده ایشان پیدا است‌، و در گامهای افتان و خیزانشان هویدا است!.. صحنه‌ای است لبریز از انسانهائی که درهم می‌لولند و موج می‌زنند! نزدیک است چشم که این آیه را می‌خواند، آنان را در همین لحظه تلاوت ببیند، در صورتی که دیده خیال است که ایشان را ورانداز می‌کند. هول و هراس نمایان‌، آنان را به وحشت می‌افکند، وحشتی که پایانی برای آن نمی‌بینند ... این ترس و هراس‌، ترس و هراس زنده‌ای است و با حجم و ضخامت اندازه‌گرفته نمی‌شود و سنجیده نمی‌گردد. بلکه اندازه‌گیری و سنجش آن با تاثیر آن در دل و درون انسان امکان‌پذیر است و بس‌: مقیاس این هول وهراس دل و درون زنانی است‌که شیر می‌دهند و از کودکان شیرخوار خود بی‌خبر می‌گردند! - زنان شیردهنده از کودکان شیرخوارشان که پستانهایشان را به دهان‌گرفته‌اند بی‏خبر نمی‌گردند مگر از هول و هراسی‌که عقل و هوشی برجای نمی‌گذارد - مقیاس سنجش همچون ترس و وحشتی زنان حامله‌ای است‌که سقط جنین می‌کنند! معیار سنجش همچون هول و هراسی مردمانی هستندکه مست به نظر می‌آیند و تلوتلو می‌خورند، ولی مست نیستند:

(وَلَکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ) .

ولیکن عذاب خدا سخت (‌وحشتناک و هراس‌انگیز) است.

*

در سایه این هول و هر‌اس وحشتناک و تکان‌دهنده‌، بیان می‌شود که کسانی در میان مردمان هستند که گردن می‌افرازند و به جدال و ستیز درباره شناخت خدا می‌پردازند، وکم‌ترین ترس و هراسی از خدا به خود راه نمی‌دهند:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ. کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ).

گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی (‌و بلکه تنها از روی تقلید و هواپرستی‌) درباره (‌شناخت‌) یزدان (‌و مساله توحید خداوند منان‌، و احیاء مردگان، و رستاخیز همگان به فرمان خالق جهان‌) به مجادله برمی‌خیزند، و (‌در این امر، طبیعی است‌، نه از دانش و منطق‌، بلکه‌) از هرگونه شیطان (‌انس و جن‌) سرکشی‌، پیروی می‌نمایند (‌و برابر نقشه و برنامه و حیله و دام همه شیاطین و شیاطین صفتان عمل می‌کنند)‌. اهریمنانی که مشخص و معلوم است‌، هرکس آنها را به دوستی گیرد، حتما گمراهش می‏گرداند و به عذاب آتش ( دوزخ‌) سوزانش می‌کشانند.

جدال و ستیز درباره خدا، چه درباره وجود خداوند متعال‌، چه درباره وحدانیت و یگانی او، چه درباره قدرت او، چه درباره علم و دانش او، یا چه درباره صفتی از صفات او ... جدال و ستیز درباره چیزی از اینها در سایه آن هول و هراسی‌که منتظر جملگی مردمان است‌، و نجات و رهائی از آن ممکن نیست مگر با تقوا و پرهیزگاری و رسیدن به خشنودی و رضایت خدا ... این چنین جدال و ستیزی شگفت به نظر می‌آید ازکسی‌که دارای خرد و دل باشد ولی از شر و هراس آن روزی نترسد که تکان‌دهنده و فراگیر است‌. کاش این جدال و ستیز از روی علم و آگاهی و یقین و اطمینان می‌بود. ولی این جدال و ستیز:

(بِغَیْرِ عِلْمٍ). بدون علم و دانشی است‌.

جدال و ستیزی است‌که هیچ‌گونه دلیل و برهانی به همراه ندارد. جدال و ستیز گمراهی ناشی از پیروی از اهریمن است‌. همچون مردمانی درباره خدا از روی هوا و هوس به جدال و ستیز می‌پردازند:

(وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ).

از هرگونه شیطان (‌انس و جن‌) سرکشی پیروی می‌کند.

از اهریمنی پیروی می‌کنندکه متمرد و سرکش و مخالف حق است و به خویشتن مینازد.

(کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ).

اهریمنانی که مشخص و معلوم است‌، هرکس آنها را به دوستی گیرد، حتما گمراهش می‏گرداند و به عذاب آتش (‌دوزخ‌) سوزانش می‏کشانند.

قطعی و حتمی است‌که همچون اهریمنی پیرو خود را گمراه می‌سازد، و از هدایت و راستای راه درست منحرف می‌گرداند، و او را به سوی عذاب آتش سوزان سوق می‌دهد و می‌کشاند ... تعبیر قرآنی به ریشخند می‌پردازد و رهنمود کردن پیروان اهریمن را به سوی عذاب آتش سوزان‌، هدایت می‌نامد!‌:

(وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ).

و به سوی عذاب آتش (‌دوزخ‌) سوزانش رهنمود می‏گرداند.

ای وای چه هدایتی است‌! این نه هدایت است‌، بلکه ضلالت است‌، ضلالتی‌که هلاک و نابود می‌کند!

*

آیا مردمان درباره رستاخیز مردگان و زندگی دوباره شک و تردید دارند؟ آیا درباره زلزله قیامت متردد هستند؟ اگر درباره برگشت دادن حیات شک و تردید دارند، درباره این بیندیشند که حیات چگونه پیدا می‌گردد. به خودشان بیندیشند و بنگرند. به زمین پیرامون خود بنگرند و درباره‌اش دقت کنند. آن‌گاه برایشان دلائل به سخن درمی‌آید و بدیشان می‌گویدکه اعاده حیات یک کار ساده و هر روزی است و بدان انس و الفت‌گرفته‌اند، و از بس‌که دیده‌اند از آن غافل مانده‌اند. آنان کسانیند که از کنار دلائل و براهین موجود در وجودشان و در زمین پیرامونشان غافل و بی‌خبر می‌گذرند:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الأرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الأرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).

ای مردم‌! اگر درباره رستاخیز (‌مردگان‌، و زندگانی دوباره ایشان‌) تردید دارید، (‌بدین نکته توجه کنید تا به گوشه‌ای از قدرت الهی پی ببرید و به خود آئید:‌) ما شما را از خاک می‌آفرینیم‌، سپس (‌این خاک پیش پا افتاده را) به نطفه‌، و بعد (‌نطفه‌، این پدیده اسرارآمیز فراهم آمده از اسپرم مرد و اُوول زن را) به خون بسته (‌زالومانند)‌، و پس از آن (‌این خون بسته را به چیزی شبیه‌) به یک قطعه گوشت (‌جویده شده‌) درمی‌آوریم که برخی (‌کامل و تام‌الخلقه و) بسامان‌، و برخی (‌ناتمام و ناقص‌الخلقه و) نابسامان است‌. (‌همه اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم (‌که ما بر آفرینش و تغییر و تبدیل و هرگونه کاری‌، از جمله زندگی دوباره بخشیدن توانائیم‌)‌. ما جنینهائی را که بخواهیم تا زمان خود در رحمها نگاه می‌داریم و آنگاه شما را به صورت کودک (‌پسر یا دختر، از شکم مادران‌) بیرون می‌آوریم‌، سپس (‌شما را تحت نظارت و رعایت خود می‌پائیم‌) تا به رشد جسمانی و عقلانی خود می‌رسید. برخی از شما (‌در این میان‌) می‌میرند و بعضی از شما به نهایت عمر و غایت پیری می‌رسند. تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت (‌و دانسته‌های خویش را فراموش کرده و از یاد می‌برند، و درست همانند یک کودک می‌شوند دلیل دیگری بر قدرت خدا در همه چیز، به‌ویژه درباره مساله رستاخیز، این است که ای انسان در فصل زمستان‌) تو زمین را خشک و خاموش می‌بینی‌، امّا هنگامی که (‌فصل بهار درمی‌رسد و) بر آن آب می‌بارانیم‌، حرکت و جنبش بدان می‌افتد و رشد و نمو می‌کند و انواع گیاهان زیبا و شادی‌بخش را می‌رویاند. رستاخیز برگشت دادن حیاتی است که بوده است‌. این کار برابر حساب وکتاب و معیار و مقیاس انسانها بسی ساده‌تر و آسان‌تر از پدید آوردن حیات است‌. هرچندکه با توجه به قدرت خداکاری نیست که ساده‌تر و آسان‌تر، و کاری نیست که سخت‌تر و دشوارتر ازکار دگری باشد. پدید آوردن و آغازیدن حیات‌، بسان برگشت دادن و اعاده حیات است‌، و کافی است اراده خدا متوجه آن گردد:

(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).

هرگاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم می‌شود. (یس/‌٨٢)

قرآن با مردمان سخن می‌گوید با مقیاسهای خودشان‌، و با منطق خودشان‌، و برابر درک و فهم خودشان‌. در این راستا دلهایشان را به تدبر و تفکر می‌خواند درباره چیزهائی‌که می‏بینند و با آنها سروکار دارند و از دیرباز می‌شناسند. چیزی را بدیشان خاطرنشان می‌سازد که هر لحظه برای آنان روی می‌دهد، و هر زمانی از جلو دیدگانشان می‌گذرد. چیزهائی که جزو معجزات و خوارق عادات هستند، اگر با چشم بینش و دل باز و درک و شعور فهمیده بدانها بنگرند و آنها را ورانداز کنند. امّا آنان از کنار آنها بدون فهم و شعور می‌گذرند، و آنها نیز ازکنارشان می‌گذ‌رند بدون این که آنان به خود آیند و آن چیزها را ورانداز و وارسی نمایند. بدون این‌که متوجه شوند.

این مردمان چه چیزند؟ چه کسانی هستند؟ ازکجا آمده‌اند؟ چگونه بوده‌اند؟ و چه احوال و اوضاعی را سپری کرده‌اند و بشت سر نهاده‌اند؟

( فانا خلقناکم من تراب )‌.

ما شما را از خاک آفریده‌ایم‌.

انسان فرزند همین زمین است‌. از خاک آن پدید آمده است‌. از خاک آن هستی پذیرفته است‌. از خاک آن زندگی بسر برده است‌. هر عنصری‌که در جسم انسان است‌، شبیه و همگون آن در میان عنصرهای مادرش وجود داردکه زمین است‌. مگر آن راز لطیفی که خدا آن را در او به ودیعت نهاده است و از روح متعلق به خود در او دمیده است‌، و با این عنصر لطیف‌، از عنصرهای خاک زمین جداگردیده است‌. ولی به هر حال اصل او از لحاظ عنصر و هیکل و غذا از خاک زمین است‌. و همه عنصرهای محسوس انسان فریاد می‌زنند که ما از خاک زمین هستیم‌.

امّا خاک کجا و انسان کجا! آن ذرات اولیه و اتمهای ساده کجا و این آفریده خوش‌اندام و زیبا قامت کجا؟ آفریده‌ای‌که آمیزه‌ای از همین ذره‌ها و اتمها است‌. پدیده‌ای است که پاسخگو است‌. تاثیرگذار و تاثیرپذیر است‌. موجودی است که دو پای خود را هرچند روی زمین می‌گذارد، ولی با دل خود به آسمان پرواز می‌کند، و با اندیشه‌اش می‌سازد هر آن چیزی راکه در پشت ماده نهفته است و به ودیعت نهاده شده است‌، از جمله از همین خاک زمین شگفتیها و شگرفیها می آفریند.

کوچ دراز و دیراهنگی است و از ژرفاهای دور و دراز زمان حرکت کرده است و جرس این کاروان طنین‌انداز گردیده است‌. گواه بر قدرتی است‌که رستاخیز مردگان و زندگانی دوباره او را عاجز و درمانده نمی‌سازد، آن قدرتی‌که آفرینش انسانها را از خاک آغازیده است و پدیدار گردانیده است‌!

(ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الأرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا).

سپس (‌این خاک پیش پا افتاده را) به نطفه‌، و بعد (‌نطفه‌، این پدیده اسرارآمیز فراهم آمده از اسپرم مرد و اوول زن را) به خون بسته (‌زالومانند)‌، و پس از آ‌ن (‌این خون بسته را به چیزی شبیه‌) به یک قطعه گوشت (‌جویده شده‌) درمی‌آوریم که برخی (‌کامل و تام‌الخلقه و) بسامان‌، و برخی (‌ناتمام و ناقص‌الخلقه و) نابسامان است‌. (‌همه اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم (‌که ما بر آفرینش و تغییر و تبدیل و هرگونه کاری‌، از جمله زندگی دوباره بخشیدن توانائیم‌)‌. ما جنینهائی را که بخواهیم تا زمان خود در رحمها نگاه می‌داریم و آنگاه شما را به صورت کودک (‌پسر یا دختر، از شکم مادران‌) بیرون می‌آوریم‌.

فاصله عناصر ساده و اولیه خاک‌، با نطفه فراهم آمده از سلولهای‌گامتهای نر و گامتهای ماده زنده‌، بسیار است‌. فاصله هولناکی است‌. این سلولها راز بزرگ را در لابلای خود دارند، راز حیات را، رازی‌که انسانها از آن چیز قابل توجهی نمی‌دانند، بعد از میلیونها میلیون سالی که بر آن گذشته است‌، و بعد از تبدیل عناصر بیشمار ساده‌ای که به سلولهای زنده در هر لحظه‌ای از لحظات آن میلیونها میلیون سال‌، انجام پذیرفته است‌. آن راز حیاتی‌که شناختی از آن بیش از دیدن و نگاشتن آن در دست نیست‌، بدون این‌که از آفرینبثن و پیدایش آن چیزی در دست باشد، و انتظار اطلاع از آفرینش و پیدایش آن رود، هرچندکه انسانها بلندپروازی کنند و محال را ممکن بدانند.

گذشته از این‌، راز تبدیل نطفه به خون بسته زالوگونه‌ای‌، و تبدیل خون بسته زالوگونه به تکه گوشتی‌، و تبدیل تکه‌گوشت به انسانی بجای خود باقی است‌! این نطفه چیست‌؟ منی مرد است‌، یک نطفه از این منی هزاران موجود زنده اسپرم نام را در خود حمل می‌کند. یک موجود زنده آن هزاران موجود زنده‌، اوول منی زن را در رحم تلقیح می‌کند، و با آن می‌آمیزد و یکی می‌شود و به جدار رحم می‌آویزد.

این اوول تلقیح شده با اسپرم‌، در این نقطه‌کوچکی‌که به دیواره رحم آویخته است به وسیله قدرت قادر متعالی‌که نیرویی در آن نطفه‌کوچک به ودیعت نهاده است‌، در این نقطه همه ویژگیهای آینده انسان نهفته است‌: صفات جسمانی انسان‌، و سیماهای بلندی و کوتاهی‌، و بزرگی و سترگ وکوچکی و ناچیزی‌، و زیبائی و زشتی‌، و بیماری و تندرستی او ... همچنین همه صفات عصبی و عقلی و روانی انسان در آن نهفته است‌، از قبیل‌: آرزوها وکششها، و سرشتها و رویکردها، و انحرافها و استعدادها، و ...

چه‌کسی تصور می‌کند یا باور می‌کندکه همه اینها در این نقطه آویزه جدار رحم باشد؟ و این نقطه کوچک ناچیز، همان انسان پیچیده مرکبی است‌که هر فردی از افراد جنس او مستقل و جدا باشد، و دو نفر در سراسر کره زمین در تمام زمانها مثل همدیگر نباشند؟!

خون بسته زالوگونه به تکه‌گوشتی تبدیل می‌گردد، تکه گوشتی‌که فراهم آمده است از خون غلیظی‌که هیچ‌گونه سیما و هیچ‌گونه شکلی ندارد. سپس آفرینش می‏یابد و شکل می‌گیرد و استخوان‌بندی پیدا می‌کند و باگوشت پوشیده می‌شود، یا پیش از این مراحل‌، رحم آن را پرت می‌کند، اگر مقدر و مقرر شده باشدکه به تمام و کمال خود نرسد.

(لِنُبَیِّنَ لَکُمْ).

(همه اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم (‌که ما بر آفرینش و تغیپر و تبدیل و هرگونه کاری‌، از جمله زندگی دوباره بخشیدن توانائیم‌)‌.

اینجا ایستگاهی میان تکه گوشت و کودک است‌. روند قرآنی در اینجا با ذکر این جمله معترضه می‌ایستد: (لِنُبَیِّنَ لَکُمْ)‌. تا برای شما به مناسبت روشن شدن سیماها و نشانه‌ها در آن تکه گوشت‌، دلائل قدرت را بیان داریم ... این هم شیوه هماهنگی هنری در قرآن است‌.

آن‌گاه روند قرآنی با مراحل دگرگونی جنین‌، به پیش می‌رود:

(وَنُقِرُّ فِی الأرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى).

و ما جنینهائی را که بخواهیم تا زمان خود در رحمها نگاه می‌داریم‌.

جنینهائی راکه خدا بخواهدکه به‌کمال خود برسند، در رحمها تا وقت وضع حمل نگاه می‌دارد.

(ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا).

آنگاه شما را به صورت کودک (‌پسر یا دختر، از شکم مادران‌) بیرون می‌آوریم‌.

میان مرحله نخستین و میان مرحله واپسین‌، چه فاصله زیادی است‌).

این مرحله از لحاظ زمان به طور عادی نه ماه طول می‌کشد. ولی این مرحله واقعا بسی دورتر از این در اختلاف سرشت نطفه با سرشت‌کودک است‌، نطفه‌ای‌که با چشم غیر مسلح دیده نمی‌شود، وکودکی‌که پدیده پیچیده مرکبی است‌، و دارای دستگاه‌ها و اندامها، نشانه‌ها و سیماها، صفتها و استعدادها، امیدها و آرزوها وگرایشها وکششها است‌.

این فاصله آن اندازه فراخ و شگفت است‌که اندیشه هوشمندانه و خردمندانه به تعبیر از آن نمی‌پردازد مگر این‌که فروتنانه در برابر آثار قدرت قادر متعال بارها و بارها می‌ایستد وکرنش می‌برد.

سپس روند قرآنی با مرحله‌های این‌کودک به پیش می‌رود، پس از آن‌که‌کودک نور را می‌بیند، و کمینگاهی را ترک می‌کندکه این معجزات بزرگ و خوارق عادات سترگ، نهانی و دور از دیدگان انجام گرفته است‌!

(ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ).

سپس (‌شما را تحت نظارت و رعایت خود می‌پائیم‌) تا به رشد جسمانی و عقلانی خود می‌رسید.

به رشد جسمانی‌، و نمو عقلانی‌، و نمو روحانی خود می‌رسید ... چه فاصله‌های فراوان و شگرفی میان کودک نوزادی و انسان‌کاملی در تشخیص و درک و فهم است‌! فاصله‌هائی که از فاصله‌های زمان بسی زیادتر و شگفت‌تر است‌! همه این امور در این فاصله‌های دور با دست قدرت قادر متعالی انجام می‌گیردکه جهان را از نیستی به هستی آورده است و در این‌کودک نوزاد همه ویژگیهای انسان بالغ را به ودیعت نهاده است‌، و در او استعدادهای نهانی اندوخته کرده است که در وقت مناسب خود جلوه‌گر می‌آیند و خود را نشان می‌دهند، همان‌گونه‌که در آن نطفه آویخته به جدار رحم همه ویژگیهای‌کودک را به ودیعت نهاده بود، در آن حال‌که آب زبون و بی‌ارزشی بود!

(وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَمِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا).

برخی از شما (‌در این میان‌) می‌میرند و بعضی از شما به نهایت عمر و غایت پیری می‌رسند. تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت (‌و دانسته‌های خویش را فراموش کرده و از یاد می‌برند، و درست همانند یک کودک می‌شوند)‌.

آن‌کس‌که می‌میرد به سرنوشت پایانی هر زنده‌ای گرفتار می‌آید. و آن‌کس‌که به نهایت عمر و غایت پیری می‌رسد، او هنوز صفحه گشوده‌ای برای تدبر و تفکر است‌. او پس از علم و دانش‌، و بعد از رشد و نمو، و پس از عقل و شعور، و بعد از رسیدن به‌کمال‌، ناگهان‌کودکی می‌شود،‌کودکی در عواطف و فعل و انفعالات‌،‌کودکی در هوش و شعور و علوم و معارف‌، کودکی در سنجش و ارزیابی و تامّل و تفکر،‌کودکی‌که کم‌ترین چیز او را خشنود می‌سازد، وکم‌ترین چیز او را به‌گریه می‌اندازد، کودکی در حافظه‌ای‌که چیزی را در خود نگاه نمی‌دارد و به خاطر نمی‌سپرد و به یاد نمی‌دارد و به یاد نمی‌آورد، کودکی در برداشت خود از حوادث و تجارب‌، نه حادثه‌ها را به یکدیگر ارتباط می‌دهد، و نه میان تجربه‌ها و آموخته‌ها پیوند برقرار می‌سازد، و بلکه هر حادثه‌ای و هر تجربه‌ای را جداگانه می‌گیرد، و حادثه‌ها و تجربه‌ها در حس و شعور او به نتیجه‌ای منتهی نمی‌گردد، زیرا او اول آنها را فراموش می‌کند پیش از این‌که به آخر آنها برسد:

(لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا).

تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت‌.

کارش به جائی می‌کشدکه از صفحه عقل و شعور او آن علم و دانشی پاک و زدوده می‌شود و می‌گریزدکه چه‌بسا بدان می‌نازیده است و تکبر می‌ورزیده است و بر دیگران گردنکشی می‌نموده است‌، و با آن درباره خدا و صفات او، بیهوده جدال و ستیز می‌کرده است! آن‌گاه این آیه به پیش می‌رود و صحنه‌های آفرینش و زنده گرداندن و حیات بخشیدن را دنبال می‌کند که در زمین وگیاهان صورت می‌پذیرد. البته بعد از این که صحنه‌های آفرینش و زنده گرداندن را در انسان نشان می‌دهد:

(وَتَرَى الأرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).

دلیل دیگری بر قدرت خدا در همه چیز، به‌ویژه درباره مساله رستاخیز، این است که ای انسان‌! در فصل زمستان‌) تو زمین را خشک و خاموش می‌بینی‌، امّا هنگامی که (‌فصل بهار درمی‌رسد و) بر آن آب می‌بارانیم‌، حرکت و جنبش بدان می‌افتد و رشد و نمو می‌کند و انواع گیاهان زیبا و شادی‌بخش را می‌رویاند. «‌همود» که مصدر «‌هامدة: خشک و خاموش‌»‌ است پله‌ای میان حیات و موت است‌. زمین پیش از رسیدن آب بدان بدین شکل است‌. آب عنصر اصلی در زندگی و در زندگان است‌. هر وقت آب بر زمین ببارد:

(اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ).

به حرکت و تکان می‌افتد، و بالا می‌آید و پفیده می‌شود.

حرکت شگفتی است‌که قرآن آن را صدها سال پیش از نظریه علمی ثبت و ضبط‌کرده است‌. چه خاک خشکی وقتی‌که آب بدو برسد به حرکت و جنبش می‌افتد، چون آب را می‌نوشد، و باد می‌کند و می‌آماسد و پفیده میشود و ور می‌آید. سپس باز می‌شود وگیاهان از آن سر برمی‌آورند و حیات به موج می‌افتد:

(مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).

انواع گیاهان زیبا و شادی‌بخش را می‌رویاند.

بدین روال و بر این منوال‌، قرآن از نزدیکی و قرابت جملگی جانداران صحبت می‌کند، و آنها را در آیه‌ای از آیات خود گرد می‌آورد. این امر نگرش شگفتی است که بدین نزدیکی و قرابت اطمینان‌بخش انداخته می‌شود، و دلیل بر وحدت عنصر حیات است‌، و دال بر وحدت اراده‌ای است که حیات را در اینجا و آنجا می‌آفریند و در زمین وگیاه و حیوان و انسان به پیش می راند.

(ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).

آن (‌چیزهائی که در آیات پیشین درباره مراحل مختلف آفرینش انسان و جهان گیاهان بازگو شد) بدان خاطر است که (‌بدانید) خدا حق است و (‌لذا نظامی را که آفریده نیز حق بوده و بیهوده و بی‌هدف نیست‌، و به زبان حال به شما می‌گوید:‌) او مردگان را زنده می‏گرداند، و وی بر هر چیزی توانا است‌. و (‌این که بدانید) بدون شک قیامت فرامی‌رسد و جای هیچ گونه تردیدی نیست‌، و خداوند تمام کسانی را که در گورها آرمیده‌اند دوباره زنده می‏گرداند.

«ذلک‌: آن ...» یعنی پدید آوردن انسان از خاک‌، و تغییر و دگرگونی جنین در مراحل پیدایش خود، و تبدیل و تغییرکودک در مراحل حیات خویش‌، و برجوشیدن و دمیدن حیات از زمین پس از خشک و خاموش بودن ... اینها به خدائی متعلق است‌که حق است‌. این‌کارها و چیزها نشات می‌گیرد از قوانین مستمری‌که دال بر حقانیت آفریدگار راستینی است که این قوانین را آفریده است و قوانین او خلل نمی‌پذیرد و تخلف نمی‌ورزد. رویکرد حیات بدین جهت در این مراحل و اوضاع بر اراده‌ای دلالت می‌کندکه حیات را به پیش می‌راند وگامهای آن را هماهنگ می‌گرداند و مراحل آن را نظم و ترتیب می‌بخشد. ارتباط محکمی است میان این‌که خدا حق است‌، و میان این استمرار و ثبات و رویکردی‌که‌کژراهه نمی‌رود و انحراف پیدا نمی‌کند.

(وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى).

و خداوند تمام کسانی را که در گورها آرمیده‌اند دوباره زنده می‏گرداند.

آنان را دیگرباره زنده می‌گرداند تا سزا و جزای سزاوار خود را دریافت دارند، و به پاداش و پادافره خود برسند. حکمت آفرینش و فلسفه اداره جهان مقتضی این رستاخیز و زندگی دوباره است‌.

این مراحلی‌که جنین طی می‌کند، و همچنین این مراحلی‌که کودک سپری می‌نماید، پس از این که نور را می‏بیند، اینها اشاره دارند به این که اراده‌ای که این مراحل را ترتیب می‌دهد و اداره می‌کند، هم او است‌که انسان را تا بدانجا پیش می‌بردکه به‌کمال ممکن خود در سرای کمال برسد. چه انسان در زندگی زمین به کمال خود نمی‌رسد. چراکه انسان در زندگی زمین در نقطه‌ای متوقف می‌شود، و سپس به عقب برمی‌گردد و عقبگرد می‌کند.

(لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا).

تا بدانجا که چیزی از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت.

پس به ناچار باید سرای دیگری باشدکه انسان در آنجا به کمال انسانی خود برسد.

دلالت این مراحل بر زنده گرداندن‌، دلالت مزدوج و دوجانبه‌ای است ... این مراحل از یک سو بر زنده گرداندن مردگان توسط یزدان قادر متعالی دلالت دارد که می‌توانند زندگی را اعاده دهد. و از دیگر سو این مراحل بر زنده گرداندن مردگان دلالت دارد، برای این که اراده خدای اداره‌کننده جهان‌، مراتب حیات انسان را در سرای آخرت تکمیل می‌کند و به‌کمال می‌رساند ... بدین وسیله قوانین آفریدن و عودت دادن‌، و قوانین زندگی و رستاخیز و قوانین حساب و سزا و جزا، به هم می‌رسد، و همه آنها بر وجود آفریدگار و اداره‌کننده جهان و قادر متعالی دارندکه در بودن او جای جدال و ستیزی نیست‌.

با وجود این همه دلائل مرتبط و استوار،‌کسانی هستند که درباره خدا به جدال و ستیز می‌پردازند:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا کِتَابٍ مُنِیرٍ. ثَانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ. ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ).

گروهی از مردم درباره (یگانگی آفریدگار و صفات و افعال و اعمال‌) خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله می‏پردازند. مستکبرانه دوشهایشان را بالا می‌اندازند و مغرورانه رویشان را برمی‌گردانند تا (‌بدین وسیله مردمان را از راه خدا) گمراه سازند. بهره آنان در این جهان خواری و رسوائی است‌، و در روز قیامت عذاب آتش سوزان (‌دوزخ‌) را بدیشان می‌چشانیم‌. (‌بدیشان گفته می‌شود: خواری و عذابی را که می‌بینید) این نتیجه همان کارهائی است که خودتان قبلا انجام داده‌اید و پپشاپیش فرستاده‌اید، و اصلا خداوند کم‌ترین ستمی نسبت به بندگان روا نمی‌دارد. (‌نه کسی را بی‌جهت کیفر می‌دهد، و نه بر میزان مجازات کسی بدون دلیل می‌افزاید، و بلکه برنامه او سراسر عدالت و دادگری است‌)‌.

جدال و ستیز، بعد از این همه دلائل‌، شگفت و زشت بشمار می‌آید. چه رسد به جدال و ستیزی‌که بدون علم و دانش و اطلاع و آگاهی صورت بگیرد، و مستند به دلیلی نباشد، و بر معرفت و شناخت استوار نبوده‌، و از کتابی استمداد نگیردکه دل و خرد را منور و روشن گرداند، و حق و حقیقت را توضیح دهد، و به سوی یقین و اطمینان رهنمود نماید.

تعبیر سخن در اینجا تصویری از این‌گروه از مردمان را ترسیم می‌کند، تصویری‌که در آن تکبر خود بزرگ‌بین لاابالی‌، پیدا و هویدا است‌:

(ثَانِیَ عِطْفِهِ).

مستکبرانه دوشهایشان را بالا می‌اندازند.

پهلوی خود را پیچ می‌دهند و رویگردان می‌شوند. آنان بر حق و حقیقتی تکیه ندارند، و به جای تکیه بر حق و حقیقت‌، تکبر می‌ورزند و خودبزرگ‌بینی مینمایند.

(لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).

تا (‌بدین وسیله مردمان را از راه خدا) گمراه سازند.

به این هم بسنده نمی‌کنند که خودشان گمراه گردند و بس. بلکه دیگران را نیز به‌گمراهی می‌کشانند.

این تکبرگمراه وگمراه ساز بایدکه ریشه‌کن و نابود گردد، و باید که درهم کوبیده شود:

(لَهُ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ).

بهره آنان در این جهان خواری و رسوائی است‌.

خواری و رسوائی جزا و سزای تکبر و خودبزرگ‌بینی است‌. خداوند منکران لاابالی گمراه و گمراهساز را به حال خودشان رها نمی‌کند. بلکه چنین تکبر ناروا و نابجائی را درهم می‌کوبد و آن را بعد از مدتی واژگون و سرنگون می‌گرداند. خداوند ایشان را گاهی مهلت و فرصت می‌دهد تا خواری و رسوائی ایشان بیشتر شود، و تحقیر آنان موثرتر گردد. و امّا عذاب و عقاب آخرت ایشان‌، سخت‌تر و دردناک‌تر خواهد بود:

(وَنُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَذَابَ الْحَرِیقِ).

و در روز قیامت عذاب آتش سوزان (‌دوزخ‌) را بدیشان می‌چشانیم‌.

در یک لحظه‌، این تهدیدی که انتظار می‌رود، به واقعیتی تبدیل می‌گردد ‌که دیده می‌شود، آن هم با نگرش‌کوتاهی ‌که در روند قرآنی از حکایت به خطاب می‌شود:

(ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِیدِ).

(‌بدیشان گفته می‌شود: خواری و عذابی را که می‌بینید) این نتیجه همان کارهائی است که خودتان قبلا انجام داده‌اید و پیشاپیش فرستاده‌اید، و اصلا خداوند کم‌ترین ستمی نسبت به بندگان روا نمی‌دارد. (‌نه کسی را بی‌جهت کیفر می‌دهد، و نه بر میزان مجازات کسی بدون دلیل می‌افزاید، و بلکه برنامه او سراسر عدالت و دادگری است‌)‌.

انگار همین لحظه‌، همراه با عذاب دیدن و سوختن‌، سرزنش و سرکوب می‌شوند.

*

روند قرآنی به پیش می‌رود و نمونه دیگری از مردمان را ذکر می‌کند. این نمونه از مردمان هرچندکه در زمان خود با دعوت رویاروی‌گشتند و در صدر اسلام زیسته‌اند، امّا در میان هر نسلی تکرار می‌گردند و وجود پیدا می‌کنند. اینان عقیده را با ترازوی سود و زیان می‌سنجند، و عقیده را معامله‌ای در بازار گمان می‌برند:

(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ. یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ. یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ).

بعضی از مردم هم‌، خدا را در حاشیه و کناره می‌پرستند (‌و دارای عقیده سستی هستند. ایمانشان بر پایه مصالحشان استوار است‌، و لذا) اگر خیر و خوبی بدیشان برسد، به سبب آن شاد و آسوده‌خاطر و (‌بر دین‌) استوار و ماندگار می‌شوند، و اگر بلا و مصیبتی بدیشان برسد، (‌به سوی کفر برمی‌گردند و) عقب‏گرد می‌کنند. بدین ترتیب هم (‌آرامش ایمان به قضا و قدر و مدد و یاری خداوند را در) دنیا و هم (‌نعمت و سعادت‌) آخرت را از دست می‌دهند، و مسلما این زیان روشن و آشکاری است (‌که انسان هم دنیا و هم آخرتش بر باد فنا رود) آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که نه زیانی می‌توانند بدیشان برسانند و نه سودی را. این‌، سرگشتگی فراوان‌، و گمراهی بسیار دور (‌از حق و حقیقت‌) است‌. کسانی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که زیانشان بیش از سودشان می‌باشد. چه یاوران و سروران بدی‌، و چه همدمان و دوستان بدی هستند!.

عقیده پایه استواری در زندگی مومن است‌. دنیای پیرامون مومن به لرزه و تکان درمی ‌آید ولی او بر این پایه ثابت می‌ماند. حوادث و وقائع و دافعه‌ها و انگیزه‌ها مومن را به سوی خود می‌کشد، امّا او چنگ می‌زند به صخره سنگ ثابتی‌که تکان نمی‌خورد و از جای نمی‌جنبد. تکیه‌گاه‌های پیرامون او سقوط می‌کنند، ولی او به ستونی تکیه می‌کندکه نمی‌جنبد و زوال نمی‌پذیرد.

این است ارزش عقیده در زندگی مومن‌. بدین جهت واجب است که او بر آن استوار باشد و پایدار بماند و بر آن ماندگار گردد، و بدان اطمینان داشته باشد. در عقیده خود تزلزل پیدا نکند، و در برابر آن پاداشی نخواهد، چه عقیده خودش پاداش است‌. چه عقیده پناهگاهی است‌که مومن بدان پناه می‌بر‌د، و تکیه‌گاهی است‌که بر او تکیه می‌زند. بلی عقیده خودش پاداش باز شدن دریچه دل به سوی نور، و پاداش جستجوی هدایت است‌. بدین خاطر خدا عقیده را به انسان مومن می‌دهد تا بدان پناه ببرد، و بدان اطمینان یابد. عقیده خودش پاداش است و مومن ارزش آن را می‌داند زمانی‌که سرگشتگان‌گریزپای پیرامون خود را می‏بیند که چگونه بادها آنان را بازیچه خود قرار می‌دهد، و گردباد چگونه ایشان را بدین سو و آن سو پرت می‌کند، و پریشانی آنان را بازیچه خود می‌سازد. در حالی که او با داشتن عقیده‌، مطمئن و دارای دل برجا، ثابت‌قدم‌، خاطرجمع مرتبط به خدا، و ایمن از این ارتباط است‌.

و اما آن صنف از مردمانی که روند قرآنی از ایشان صحبت میدارد، و آنان عقیده را معامله‌ای در بازا‌ر می انگارند:

(فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ).

اگر خیر و خوبی بدیشان برسد، به سبب آن شاد و آسوده‌خاطر و (‌بر دین)‌ ا‌ستوار و ماندگار می‏شوند.

روند قرآنی گفته است‌: ایمان خیر و خوبی ا‌ست‌. ها‌ن‌! این ایمان است که سود را عائد می‌کند، و پستان را می‌دوشد، و کشتزار را رشد و نمو می‌بخشد، و بازرگانی را پر سود می‌کند، و رواج و رونق را تضمین می نماید.

(وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ).

اگر بلا و مصیبتی بدیشان برسد، (‌به سوی کفر برمی‌گردند و عقب‌گرد می‌کنند. بدین ترتیب هم (‌آرامش ایمان به قصا و قدر و مدد و یاری خداوند را در) دنیا و هم (‌نعمت و سعادت‌) آخرت را از دست می دهند.

دنیا را از دست می‌دهند به وسیله بلائی که بر سرشان می‌آید و بر آن شکیبایی نمی‌ورزند، و خویشتنداری نمی‌کنند، و در آن به سوی خدا برنمی‌گردند و پشیمان نمی‌شوند و توبه نمی‌کنند. آخرت را از دست می‌دهند به علت این که عقب‌گرد می‌کنند، و از عقیده خودشان دست می‌کشند، و از هدایتی روی می‌گردانند که برایشان میسر می‌شود و در دسترسشان قرار می‌گیرد. تعبیر قرآنی ایشان را در عبادتشان برای یزدان چنین به تصویر می کشد.

(عَلَى حَرْفٍ).

در حاشیه و بر کناره ... بر لبه ...

آنان بر عقیده ماندگار نمی‌‌مانند، و به عبادت چنگ نمی‌زنند. تعبیر قرآنی ایشان را در یک حرکت بدنی متزلزلی به تصویر می‌کشدکه قابل سقوط و آماده فروافتادن با نخستین هل دادن هستند. بدین خاطر آنان هنگام فرارسیدن بلا و در رسیدن مصیبت بر سرشان می‌چرخند و دور می‌زنند. موقعیت متزلزل ایشان پیشاپیش آمادگی این واژگونی و سرنگونی را تهیه دیده است و مقدمه این چرخش را فراهم آورده است‌. حساب سود و زیان سزاوار بازرگانی است‌. ولی حساب سود و زیان سزاوار عقیده نیست و با عقیده نمی‌خواند. چه عقیده به خاطر خود عقیده پذیرفته می‌شود، وقتی‌که دل دگرگون می‌گردد و آماده دریافت نور و هدایتی می‌شودکه دل نمی‌تواند با دریافت آن دگرگون نشود دلی که نور و هدایت را دریافت می‌دارد تاب مقاومت نمی‌آورد و قطعاً منفعل و منقلب می‌شود. عقیده پاداش خود را با خود حمل می‌کند و پاداش خویش را در ذات خویشتن دارد، و آن آرامش و آسایش و خشنودی است‌که در خود عقیده نهفته است‌. لذا عقیده پاداش خود را بیرون از ذات خویش نمی‌جوید.

مومنان پروردگار خود را پرستش می‌کنند برای سپاس از او در برابر این‌که ایشان را به سوی خویش هدایت بخشیده است و رهنمودکرده است‌، و به قرب خویشتن اطمینانشان عطاء نموده است و انس و الفتشان مبذول فرموده است‌. اگر افزون بر این‌، بدیشان پاداشی داده شود، فضل و لطف وکرم و بزرگواری خدا است و به سبب ایمان یا عبادت استحقاق آن را پیدا کرده‌اند.

مومنان پروردگار خودشان را امتحان نمی‌کنند. چه مومنان پیشاپیش خویشتن را سزاوار هر آن چیزی می‌دانند که خدا برایشان مقدر می‌فرماید، و پیشاپیش تسلیم هر آن چیزی می‌کنندکه خدا ایشان را با آن امتحان می‌فرماید، و خشنود از هر آن چیزی هستندکه از خوشی و ناخوشی بدیشان دست می‌دهد. این هم معامله‌ای در بازار میان فروشنده و خریدار نیست‌. بلکه تسلیم آفریده در برابر آفریدگار است‌، آفریدگاری که فرمانروای مطلق او است‌، و خدا است که دراصل سرچشمه وجود او است‌.

آن‌کسانی‌که عقب‌گرد می‌کنند و بر پاشنه‌های خود می‌چرخند، بدانگاه که بلائی بدیشان می‌رسد و مورد آزمایش قرار می‌گیرند، به زیانی دچار می‌آیندکه شک و شبهه‌ای در آن نیست‌:

(ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ).

مسلما این زیان روشن و آشکاری است (‌که انسان هم دنیا و هم آخرتش بر باد فنا رود)‌.

همچون کسانی آرامش و اطمینان و آسایش و خشنودی را بر باد می‌دهند، گذشته از این که اموال‌، یا اولاد، یا تندرستی‌، و یا اهداف زندگی اخروی را می‌بازند. اینها چیزهائی است که یزدان بندگان خود را بدانها می‌آزماید، و یقین و اعتمادشان را بدانها درباره خود امتحان مینماید. صبر و شکیبائی ایشان را در برابر آزمون خود می‌سنجد، و اخلاص ایشان را نسبت به خود مشخص می‌نماید، و آمادگی آنان را برای پذیرش قضا و قدرش معلوم می‌فرماید ... آخرت را و نعمتهائی را که در آن است و نزدیکی به خدا و خشنودی او را نیز از دست می‌دهند. وای چه زیانی‌! این کسانی که خدا را در حاشیه و کناره می‌پرستند به کجا رو می‌کنند و می‌روند؟ دور از خدا به‌کجا رو می‌کنند و می‌روند؟ آنان‌:

(یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ).

آنان جز خدا چیزهائی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که نه زیانی می‌توانند بدیشان برسانند و نه سودی را.

بتی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند به همان شیوه دوره جاهلیت پیشین‌. شخصی یا ناحیه‌ای و یا مصلحتی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند برابر همان طریقه جاهلیتهای پخش و پراکنده در همه زمانها و مکانها، هر وقت‌که مردمان از روی‌کردن به خدای یگانه‌، و حرکت در راه او و برابر برنامه او، منحرف گردیده‌اند و به کژراهه افتاده‌اند ... همه اینا چه هستند؟ اینها گمراهی و انحراف از جهت یگانه‌ای است‌که به فریاد طلبیدن و پرستیدن در آن سودمند می‌افتد:

(ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ).

این سرگشتگی فراوان‌، و گمراهی بسیار دور (‌از حق و حقیقت‌) است‌.

بسی دور از هدایت و راهیابی است ...

(یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ).

کسانی را به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند که زیانشان بیش از سودشان می باشد.

چیزهاتی را که به فریاد می‌خوانند و می‌پرستند، بتی، یا اهریمنی‌، و یا تکیه گاهی از آدمیزادگان است ... همه اینها نه مانع زیانی و نه قادر بر سودی هستند. زیان آنها چه‌بسا از سود آنها بیشتر باشد. زیان آنها در جهان درون این است که دل را پراکنده می‌د‌ارند، و بارهای گمان و بارهای خواری را بر دل می‌نشانند و آن را سنگین بار می‌گردانند. زیان آنها هم در جهان بیرون همین بس که ضلالت و خسارت آخرت را به دنبال دارند.

(لَبِئْسَ الْمَوْلَى).

چه همدمان و دوستان بدی هستند!.

آن کسانی که زیان و سروران‌، و این همدمان و دوستان‌، بتها و آدمیزادگان هستند، آن کسان و آن چیزهایی که مردمان آنها را در هر زمانی و مکانی خدایان یا خداگونگان می‌انگارند! خداوند برای کسانی که بدو ایمان دارند چیزی را اندوخته می‌فرمایدکه از همه کالاها و نعمتهایی ‌که در زندگی دنیا است بهتر است‌، حتی اگر همه این کالاها و نعمتها را در بلا و آزمون از دست بدهند:

(إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ).

خداوند کسانی را که ایمان بیاورند و کارهای پسندیده بکنند، داخل باغهای بهشت می‌کند که رودبارها در زیر (‌درختان و کاخهای‌) آنها روان است‌. بی‏گمان خداوند هرچه را اراده کرده و بخواهد به انجام می‌رساند (‌چه عذاب و عقاب مفسدان‌، و چه جزا و سزای مومنان باشد).

کسی‌که زیان و ضرری در آزمونی از آزمونها، و در بلائی از بلاها، بدو رسد، بایدکه ثابت‌قدم بماند و متزلزل نگردد، و یقین و اعتماد خود را به رحمت و یاری خدا بیفزاید و پیش چشم بدارد، و قدرت خدا را بر زدودن و از میان بردن زیان و ضرر، و بر جبران و پاداش آن درنظر بگیرد.

کسی‌که یقین و اعتماد خود را به یاری خدا در دنیا و آخرت از دست میدهد، و از مدد وکمک خدا بدو در غم و محنت ناامید می‌گردد، بدان هنگام‌که غم و محنت شدت می‌گیرد، هرچه می‌خواهند بکند و هرچه دل تنگش می‌خواهد بگوید، و هر راهی را بپیماید و جائی که می‌خواهد برود، ولی بداند هیچ یک از این‌کارها و رفتارها بلائی را تغییر نمی‌دهدکه بدو رسیده است و گریبانگیرش گردیده است‌:

(مَنْ کَانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ مَا یَغِیظُ).

کسی که (‌از میان کفار) گمان می‌برد خدا پیغمبرش را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد و پیروز نمی‌گرداند، (بداند که خداوند به کوری چشم او وی را در هر دو سرا پیروز می‏گرداند. لذا از خشم بترکد و بمیرد و هر کاری که از دستش ساخته است انجام دهد. مثلا) او ریسمانی به سقف خانه بیاویزد و سپس (‌خویشتن را حلق‌آویز و راه نفس را) قطع نماید و (‌تا سر حد مرگ پیش رود و بدین هنگام بنگرد و) ببیند آیا این کار خشم او را فرو می‌نشاند (‌و خودکشی پیروزی را از محمّد بازمی‌گرداند؟‌)‌.

صحنه‌ای است‌که خشم درون را می‌جنباند و می‌نمایاند، و حرکات همراه با آن خشم را نیز نشان می‌دهد. آن حالتی را مجسم می‌د‌اردکه دل در آن‌کاملا تنگ شده است و درون از خشم مالامال و لبالب گردیده است‌، در آن هنگام‌که زیان و ضرر بر نفس تاخته است‌، و او هم در آن حال با خدا نبوده است و از خدا گسیخته است‌!

کسی‌که درگرداب زیان و ضرر از یاری یزدان مایوس و ناامید می‌گردد، همه پنجره‌ها و دریچه‌های روشن را بر خود بسته می‌بیند، و همه نسیمهای ملایم و خوشایند را از دست می‌دهد، و همه امیدهائی را بریده می‏یابد که رو به‌گشایش و آسایش دارند. تنگی و افسردگی او را بازیچه دست خود می‌سازد. غم و اندوه بر سینه او سنگینی می‌کند و‌گلوی او را می‌فشارد. همه اینها بر سختی وگرفتاری بلا می‌افزایند و آن را توفنده‌تر مینمایند.

کسی‌که‌گمان می‌بردکه خدا او را در دنیا و آخرت کمک نمی‌کند و پیروز نمی‌گرداند، با ریسمانی خود را به آسمان بیاویزد یا حلق‌آویز نماید. سپس ریسمان را ببرد تا بیفتد یا خفه شود ... آن‌گاه بنگردکه این تدبیر و چاره‌اندیشی او را می‌رهاند از این چیزی که وی را خشمگین می‌گرداند!

هان‌! هیچ راهی برای تحمّل بلا جز امید به یاری و کمک خدا نیست‌. و هیچ راهی برای غمزدائی جز رو کردن به خدا نیست‌. و هیچ راهی برای چیره شدن بر زیان و ضرر، و مبارزه برای نجات وجود ندارد، مگر با استمداد از خدا. هر حرکت مایوسانه و ناامیدوارانه‌ای‌، جز افزایش غم و اندوه‌، و چندان برابر احساس غم و اندوه کردن‌، و درمانده شدن از دفع غم و اندوه بدون یاری و کمک خداوند باری تعالی‌، نتیجه‌ای ندارد ... پس شخص غمگین و بلازده باید هرچه زودتر پیشی بگیرد به سوی آن پنجره و دریچه تابان و درخشانی‌که عطر رحمت خدا را از آنجا می‌بوید، و نسیم مهر خدا از آنجا به سوی او می‌وزد.

*

با بیان همچون حالتهای هدایت و ضلالتی‌، و ذکر نمونه‌هائی از هدایت و ضلالت‌، خدا این قرآن را نازل فرموده است تا در پرتو آن رهنمود شود و هدایت یابد آن‌کسی‌که دریچه دل خود را به سوی آن می‌گشاید، و خدا هم هدایت را نصیب او می‌فرماید:‌

(وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یُرِیدُ).

اینگونه روشن‌، ما قرآن را به صورت آیه‌های کاملا واضح و آشکار فرو فرستاده‌ایم (‌تا وضوح و سادگی قرآن‌، حجتی بر مردم شود) و بی‏گمان خداوند (با این قرآن‌) هرکه را بخواهد هدایت و راهنمائی می‌کند.

اراده خداوند سابقه هدایت و ضلالت را مقرر داشته است‌. هرکس هدایت را بجوید اراده خدا بر هدایت او تحقق حاصل می‌کند، و او را برابر قانون و سنت خود هدایت می‌بخشد. همچنین هرکسی که ضلالت را بخواهد اراده خدا بر ضلالت او تحقق پیدا می‌کند، و او را برابر قانون و سنت خود به ضلالت می‌افکند وگمراه می‌کند. ولی در اینجا تنها از حالت هدایت سخن رفته است‌، به مناسبت محتوای آیاتی که مقتضی ایمان دل سالم است‌.

و امّا فرقه‌ها و دسته‌هائی که دارای عقائدگوناگونند،‌کار ایشان در روز قیامت به خدا واگذار است‌. او بس آگاه از همه چیزهائی است که در عقائد ایشان است‌، اعم از حق یا باطل، و هدایت یا ضلالت‌:

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ).

قطعا خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مومنان و یهودیان و ستاره‌پرستان و مسیحیان و زردشتیان و مشرکان‌، (‌و بر حق و ناحق را بدانان می‌شناساند)‌. مسلما خداوند حاضر و ناظر بر هر چیزی است.

معرفی این‌گروه‌ها و دسته ها قبلاگذشت‌. در اینجا و دیگر باره از ایشان سخن می‌رود به مناسبت این‌که خدا هرکس راکه بخواهد هدایت می‌دهد و رهنمود می‌کند، و او از حال راه یافتگان و گمراهان بسی آگاه است و بهتر از هرکسی ایشان را می‌شناسد، و حساب وکتاب همگان با او است‌، و کار و بار مردمان در نهایت بدو برمی‏گردد، و او حاضر و ناظر بر هر چیزی است‌.

اگرچه مردمان با اندیشه‌ها و خواستها و آرزوها و گرایشهای خود رو به خدا می‌دارند، ولی تمام هستی - بجز انسانها - با فطرت و سرشت خود رو به آفریدگار خود می‌دارند، و از قانون و سنت او فرمان می‏برند، و برای ذات او سجده وکرنش می‌برند:

(أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ).

آیا ندیده‌ای و ندانسته‌ای که تمام کسانی که در آسمانها بوده و همه کسانی که در زمین هستند، و خورشید و ماه و ستاره‌ها و کوه‌ها و درختان و جانوران و بسیاری از مردمان‌، برای خدا سجده می‌برند (‌و به تسبیح و تقدیس او مشغول و سرکرمند؟‌) و بسیاری از مردمان هم (‌غافل بوده و برای خدا سجده نمی‌برند و) عذاب ایشان حتمی است (‌و مستحق عقابند، و اینها در نزد پروردکارشان بی ارزش می‌باشند) و خدا هرکه را بی‌ارزش کند، هیچ کسی نمی‌تواند او را گرامی دارد (‌و مشمول عنایت و سعادت آسمانی کند. چرا که تنها این‌) خدا است که هر چیزی را که بخواهد انجام می‌دهد.

دل این نص را ورانداز می‌کند و درباره‌اش می‌اندیشد. ناگهان می‌بیند که جمع آفریده‌هائی که انسان با آنها آشنا است یا با آنها آشنا نیست‌، و مجموعه‌های سیارات و ستارگان و افلاک و احرامی‌که انسان با آنها آشنا است یا با آنها آشنا نیست‌، و این همه‌کوه‌ها و درختان و جنبندگان و جانورانی‌که در این زمین هستند، زمینی‌که انسانها بر روی آن زندگی می‌کنند ... این همه گروه‌ها و دسته‌ها و مجموعه‌ها، همگی آنها در کاروان وکوکبه خاشع و خاضعی هستند و جملگی بر‌ای خدا سجده می‌برند، و فقط بدو رو می‌کنند و بس. همگی با اتحاد و هماهنگی تنها بدو رو می‌کنند، مگر انسانهاکه دو دسته می‌شوند و دسته‌ای از آنان از این کاروان وکوکبه جهانی‌کنار می‌روند و دچار عذاب می‌شوند:

(وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ).

و بسیاری از مردمان‌، برای خدا سجده می‌برند (‌و به تسبیح و تقدیس او مشغول و سرگرمند؟‌) و بسیاری از مردمان هم (‌غافل بوده و برای خدا سجده نمی‌برند و) عذاب ایشان حتمی است (‌و مستحق عقابند).

این‌گونه انسانها در این کاروان وکوکبه هماهنگ جهانی‌، شگفت‌انگیز هستند.

در اینجا روند قرآنی مقرر می‌داردکسانی‌که مستحق عذاب می‌گردند، سزاوار خواری و زبونی نیز می‌باشند:

(وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ).

و خدا هرکه را بی‌ارزش کند، هیچ کسی نمی‌تواند او را گرامی دارد (‌و مشمول عنایت و سعادت آسمانی کند)‌. هیچ بزرگواری و ارجی در میان نیست جز با بزرگداشت و ارجگذاری خدا، و هیچ عزتی و عظمتی در میان نیست جز با عزت نهادن و عظمت بخشیدن خدا. قطعاً خوار و زبون می‌گردد هرکه در برابر جز خداوند دادار کرنش برد و پرستش کند.

*

سپس صحنه دیگری از صحنه‌های قیامت به میان می‌آید. در این صحنه تکریم و تعظیم و توهین و تحقیق جلوه‌گر می‌شود، به شکل واقعیتی که دیده می‌شود، به گونه‌ای‌که انگار چشمها آن را مشاهده می‌کنند:

(هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ فَالَّذِینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیَابٌ مِنْ نَارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِیمُ. یُصْهَرُ بِهِ مَا فِی بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ. وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِیدٍ. کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ. إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ).

اینان که دو دسته مقابل هم (‌مردمان‌، به نام مومنان و کافران‌) می‌باشند (‌و در آیه‌های متعدد ذکری از ایشان رفته است‌) درباره (‌ذات و صفات‌) خدا به جدال پرداخته‌اند و به کشمکش نشسته‌اند. کسانی که کافرند، (‌خداوند برایشان آتش دوزخ را تهیه دیده‌، و انگار آتش آن‌) جامه‌هائی (‌است که به تن آنان چست بوده و) برای آنان از آتش بریده (‌و دوخته‌) شده است‌. (‌علاوه بر آن‌) از بالای سرهایشان (‌بر آنان‌) آب بسیار گرم و سوزان ریخته می‌شود. (‌این آب جوشان آن چنان در بدنشان نفوذ می‌کند که‌) آنچه در درونشان است بدان گداخته و ذوب می‏گردد، و هم پوستهایشان‌. و تازیانه‌هائی از آهن برای (‌زدن و سرکوبی‌) ایشان (‌آماده شده‌) است‌. هر زمان که دوزخیان بخواهند خویشتن را از غم و اندوه عظیم آتش برهانند، بدان برگردانده شوند (‌و آمرانه بدیشان گفته شود:‌) بچشید عذاب سوزان را (‌این حال گروه اول‌، یعنی کافران در قیامت است‌. امّا گروه دوم که مومنانند) خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، به باغهائی (‌از بهشت‌) داخل می‏گرداند که در زیر (‌درختان و کاخهای‌) آن رودبارها جاری است‌. آنان با دستبندهائی از طلا و مروارید زینت می‌یابند، و جامه‌هایشان در آنجا از حریر است‌.

صحنه‌ای است مالامال از سختیها و درشتیها، و لبالب از صداها و فریادها، و لبریز از حرکت و جنبش‌. شیوه تعبیر خیالهائی را در دل برمی‌انگیزدکه صحنه را به طول می‌کشاند. هنوز مرغ خیال بخش تازه‌ای از صحنه را به پایان نمی‌رساندکه بخش تازه دیگری جلوه‌گر می آید.

اینها جامه‌هائی از آتش است که بریده و دوخته می‌شود! و این آب بسیارگرم و سوزان و جوشان است که بر بالای سرها ریخته می‌شود. وقتی‌که بر بالای سرها ریخته می‌شود آنچه در درونها است و پوستهای بدنها بدان‌گداخته و ذوب می‌گردد! اینها تازیانه‌هائی از آهن است‌که با آتش تافته گردیده‌اند ... این است عذابی‌که پیوسته فزونی و شدت می‌گیرد، و فراتر از تاب و توان انسان می‌شود! این تازیانه‌ها بر سر کسانی فرود می‌آید، و این عذاب‌گریبانگیرکسانی می‌شودکه کافر گردیده‌اند:

(الَّذِینَ کَفَرُوا).

کسانی که کافرند.

کسانی‌که‌کافر بوده‌اند از این آتش شعله ور و آب داغ وکتک دردناک برمی‌خیزند و می‌خواهند از این «‌غم‌» بیرون روند و بگریزند! هان‌که این آنانندکه با درشتی برگردانده میشوند، و توبیخ و تهدید را می‌شنوند:

(ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ) .

بچشید عذاب سوزان را.

مرغ خیال این صحنه‌ها را از نخستین حلقه‌ها تا واپسین حلقه‌ها بارها ورانداز و بازنگری می‌کند، تا به حلقه‌ای از صحنه می‌رسدکه حلقه تلاش برای بیرون رفتن و سخت برگرداندن است‌، تا دیگر باره به نشان دادن صحنه بیاغازد!

مرغ خیال هنوز در این سو به ترک این صحنه جدید و هولناک نگفته است‌که به سوی دیگری می‌نگرد و متوجه جانب دیگری می‌شود، سمتی‌که روند قرانی به نشان دادن مستمر و پیاپی آن می‌پردازد. اصل موضوع این است که دوگروه طرفین دعاوی حاضر و آماده‌اند، دوگروهی که درباره پروردگارشان به جدال و ستیز پرداخته‌اند و جنگ و دعو‌ا راه انداخته‌اند. گروهی که کفر را انتخاب کرد‌ه‌اند و کافر گردیده‌اند، سرنوشت دردناک و فرجام ناگوار ایشان را لحظه‌ای پیش دیدیم! و امّا گروهی‌که ایمان آورده‌اند و مومن بوده‌اند، آنان در انجا هستند، آنجاکه باغهای بهشت است و رودبارها در زیر درختها وکاخهای آن روان است‌. لباسهایشان از آتش بریده و دوخته نشده است‌، بلکه از حریر بریده و دوخته شده است‌. فراتر از این جامه‌های ابریشمین‌، زیورهائی از طلا و مروارید دارند. خدا ایشان را به گفتن سخنان خوب رهنمود کرده است‌، و آنان را به راه خداوند ستوده رهبری نموده است‌. دیگر هیچ مشقت و رنجی حتی در سخن یا در راه ندارند ... راهیابی به سخنان خوب‌، و راهیابی به راه خداوند ستوده‌، نعمت بزرگی است‌که در صحنه بهشت مالامال و لبالب از نعمت ذکر می‌شود، یعنی نعمت آرامش و آسایش و دارائی و توفیق یافتن‌.

این سرانجام جنگ و ستیز درباره خدا است‌. این گروهی‌، و آن دیگر گروهی است ... کسی که آیه‌های روشن او راکافی و بسنده نیست‌، وکسی‌که درباره خدا بدون علم و آگاهی‌، و بدون رهنمود، و بدون‌کتاب روشن و روشنگری‌، به جدال و ستیز می‌پردازد، دست کم بدین عاقبت و فرجام بنگرد.


 

[1] - حج / 38-41

[2] - حج/ 60

تفسیر سوره‌ی حج آیه‌ی 41-25

 

سورهی حج آیهی 41-25

 

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (٢٥)وَإِذْ بَوَّأْنَا لإبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (٢٦)وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ (٢٧)لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ (٢٨)ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ (٢٩)ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الأنْعَامُ إِلا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ (٣٠)حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ (٣١)ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (٣٢)لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ (٣٣)وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ (٣٤)الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (٣٥)وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (٣٦)لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ (٣٧)إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (٣٨)أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (٣٩)الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ (٤٠)الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ (٤١)).

 

درس گذشته به پایان آمد با به تصویرکشیدن عاقبت جدال و ستیز درباره خدا، و با صحنه دوزخ سوزان برایکافران، و نعمت بهشت خوش و جاویدان برای مومنان‌.

 به پایانه این درس، درس تازهای میپیوندد، و از  کسانی صحبت میدارد که کفر را برگزیدهاند وکافر گردیدهاند و دیگران را از راه خدا و از مسجدالحرام بازداشتهاند. آنان همان کسانیند که با دعوت اسلام در مکه مقابله و مبارزه میکردند، و مردمان را از این دعوت بازمیداشتند، و با پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) و با مومنان پیکار میکردند و ایشان را از ورود به مسجدالحرام منع مینمودند و از دخول بدانجا جلوگیری به عمل می آوردند.

بدین مناسبت این درس از پایهای سخن میگویدکه آن مسجد بر آن بنا گردیده است در آن زمانکه خدا ابراهیم (علیه السلام) را مامور ساختن مسجدالحرام فرموده است، و بدو دستور داده است که مردمان را برای حج آن و رفتن بدان نداء دردهد. خدا ابراهیم را مکلف و موظف میسازدکه این خانه را بر توحید و یکتاپرستی بناکند، و شرک را از آن نفی نماید و به دور سازد، و آن را برای جملگی مردمان قرار دهد، چه کسانیکه در آنجا زندگی میکنند و چه کسانیکه بدانجا میآیند. نباید کسی از آن بازداشته شود، و کسی صاحب و مالک آن نمی‏باشد ... این درس برخی از مراسم و مناسک حج را پیجوئی میکند و چیزهائی را بیان میدارد که در فراسوی حج قرار دارد، از قبیل: به جوش و خروش درافکندن دلها برای تقوا و برای یاد خدا و پیوند بدو ... این درس به پایان میآید با ضرورت حمایت و حفاظت مسجدالحرام از تجاوز و تعدی متجاوزان و متعدیانی که مردمان را از مسجدالحرام بازمی دارند و پایه و اساسی را تغییر میدهندکه بر آن پایدار و استوار گردیده است. به مدافعان از دعوت اسلام و از مسجدالحرام هم خدا وعده پیروزی میدهد هر زمانکه آنان به وظائف و تکالیفی برخیزندکه حمایت و حفاظت از عقیده آن را میطلبید.

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ).

بی‏گمان کسانی که کفر میورزند و (مردمان را) از راه خدا (که دین اسلام است) و (مومنان را) از (ورود به) مسدالحرام بازمیدارند که (مکه است و) ما آن را برای همه مردمان، اعم از کسانی که در آنجا زندگی میکنند و یا از نقاط دیگر بدان وارد میشوند، یکسان (حرم امن و امان و محل مراسم حج و عمره) نمودهایم. همچنین کسانی که با توسل به ظلم (از حد اعتدال خارج میشوند و) در آن سرزمین مرتکب خلاف میگردند، عذاب دردناکی بدیشان میچشانیم)‌.

این کار را قریشیان مشرک انجام میدادند. قریشیان مردمان را (ز دین خدا بازمیداشتند، آئینی که راه رسیدن به خدا است. راهی است که یزدان آن را برای مردمان تعیین کرده است، و برنامهای استکه یزدان آن را برای بندگان برگزیده است. قریشیان مسلمانان را از حج و عمره بازمیداشتند، و در زمان معین حج، و در سائر اوقات عمره، نمیگذاشتند مسلمانان به مسجدالحرام بیایند و حج یا عمره نمایند. همانگونهکه سال حدیبیه چنینکردند. در صورتیکه خدا مسجدالحرام را برای جملگی مردمان منطقه امن و امان، و سرزمین صلح و صفا، و شهرک آرمیدن و آسوده خاطر بودن، کرده است، و کسیکه ساکن مکه است وکسیکه بدانجا میآید سهم برابری در آن دارند و یکسان بشمارند. مسجدالحرام خانه خدا است، خانهایکه بندگان یزدان در آن مساوی و برابرند. کسی از ایشان مالک مسجدالحرام نیست، و فردی از آنان در آن امتیاز بیشتری از دیگران ندارد:

(سَوَاءً الْعَاکِفُ).

ما آن را برای همه مردمان، اعم از کسانی که در آنجا زندگی میکنند و یا از نقاط دیگر بدان وارد میشوند، یکسان (حرام امن و امان و محل مراسم حج و عمره) نمودهایم‌.

این برنامهای که خدا در مسجدالحرام مقرر فرموده است، و تمام تلاشها و کوشش‏های مردمان در ایجاد منطقه امن پیشیگرفته است. منطقه امنیکه حرمت و کرامت در آن محفوظگردد، و اسلحه بر زمینگذاشته شود، و دشمنان در آن در امن و امان بسر برند، و خونها در آن ریخته نگردد و قصاصگرفته نشود، و هر کسی در آن منزل و ماوی پیدا کند، و هیچ‌‌گونه برتری برای کسی درنظرگرفته نشود، و آنجا حقی باشدکه همگان در آن یکسان و برابر سهم داشته باشند.

در میان فقهاء اختلاف است درباره این که مالکیت شخصی خانههای غیر مسکونی و خالی از صاحبان آنها جائز است یا خیر. و آیا درست است در صورت جائز بودن مالکیت شخصی، آن خانهها اجاره و کرایه داده شوند؟ امام شافعی که معتقد بود که خانههای غیرمسکونی مکه به ارث برده نمیشود و اجاره و کرایه داده نمیشود. اوگفته است: پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) و ابوبکر و عمر وفاتکردند، هنوز خانهها آزاد و بدون حفاظ بودند. هرکس نیاز پیدا میکرد در آنها سکونت میگزید، وکسیکه نیاز پیدا نمیکرد در آنها سکونت نمیگزید. عبدالرزاق از مجاهد و از پدرش، و وی نیز از عبدالله پسر عمر (رضی الله عنهم) روایتکرده استکه عمر (رضی الله عنه)گفته است: خرید و فروش وکرایه دادن خانههای مکه حلال و آزاد نیست. همچنین از ابنجریج روایت کرده است کهگفته است: عطاء ازکرایه دادن در حرم نهی میکرد. مرا آگاه کردهاندکه عمر پسر خطاب نهی میکرد از اینکه در برای خانههای مکه ساخته شود، تا حاجیان بتوانند در حیاطها و فضای آنها سکونت گزیند و بیاسایند. نخستین کسی که در برای خانه ساخت سهیل پسر عمرو بود. عمر پسر خطاب کسی را به نزد او فرستاد و در این باره با او صحبت کرد. پاسخ داد: ای امیرالمومنین مرا مهلت بده. من مرد بازرگانی هستم. خواستهام دو در برای خود بسازمکه مرکبهای مرا در داخل منزل نگاه دارند. عمر پسر خطاب بدوگفت: در این صورت تو اجازه همچون کاری را داری. عبدالرزاق از معمّر و او از منصور و وی از مجاهد روایتکرده استکهگفته است: عمر پسر خطابگفته است: ای اهالی مکه برای خانههای خود در نسازید تاکسانیکه از جاهای دیگر به مکه میآیند هرکجاکه خواستند سکونتگزینند و بیاسایند ... امام احمد (رحمه الله) میانهروی را درپیش گرفته است و فرموده است: خانههای مکه تملک میگردند و به ارث برده میشوند ولی کرایه داده نمیشوند ... این کار با توجه به جمع میان ادله است‌.

بدین منوال اسلام در ساختن شهرک صلح و صفا، و منطقه امن و امان، و خانه در گشوده انسان برای یکایک آدمیزادگان، بر همگان سبقتگرفته است‌.

قرآن مجید کسانی را به عذاب دردناک تهدید میکند که بخواهند در این برنامه راست و درستکجی وکژی پدید آورند:

(وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ).

در آن سرزمین مرتکب خلاف میگردند، عذاب دردناکی بدیشان میچشانیم)‌.

(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ).

بی‏گمان کسانی که کفر میورزند و (مردمان را) از راه خدا (که دین اسلام است) و (مومنان را) از (ورود به) مسجدالحرام بازمیدارند که (مکه است) ....

دیگر ذکر نمیکند سزا و جزای ایشان چیست؟کار و بارشان کدام و حال و احوالشان چگونه است؟ انگار ذکر این صفت ایشان، انسان را از هر چیز دیگری راجع بدیشان بینیاز میکند، و بیان کار و ذکر فرجام و سرنوشت آنان ضرورتی ندارد!

*

آنگاه روند قرآنی برمیگردد به مساله پیدایش این خانه بزرگواریکه مشرکان آن را بازیچه دست خود میکنند، و در آن بتپرستی مینمایند، و یکتاپرستان یزدانپرست و پاک از شرک را از آن بازمیدارند ... روند قرآنی برمیگردد به مساله ساخته شدن این خانه توسط ابراهیم (علیه السلام) با رهنمود و راهنمائی پروردگارش‌.

برمیگردد به اساس و پایهای که این خانه بر آن بنا گردیده است و استوار و پایدار مانده است، و آن توحید و یگانهپرستی است. بیان میدارد که هدف از برجا و برپا داشتن این خانه پرستشکردن و عبادت نمودن خدای یکتا است. و این خانه به کسانی تعلق داردکه آن را طواف میکنند و برای خدا در آن به نماز میایستند:

(وَإِذْ بَوَّأْنَا لإبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ. وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ. لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ. ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ).

(ای پیغمبر! به خاطر بیاور) زمانی را که محل خانه کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و (پایههای قدیمی) آن را بدو نمودیم (و دستور دادیم به بازسازی آن بپردازد. هنگامی که خانه کعبه آماده شد، به ابراهیم خطاب کردیم که این خانه را کانون توحید کن و) چیزی را انباز من منمای و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعبرندگان و سجدهبرندگان (از وجود بتان و مظاهر شرک و از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی دیگر) تمییز و پاکیزه گردان. (ای پیغمبر!) به مردم اعلام کن که (افراد مسلمان و مستطیع)، پیاده، یا سواره، بر شتران باریکاندام (ورزیده و چابک و پرتحمّل، و مرکبها و وسائل خوب دیگری) که راههای فراخ و دور را طی کنند، و به حج کعبه بیایند (و ندای تو را پاسخ گویند. آنان به این سرزمین مقدس بیایند) تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حج باشند)، و در ایام معینی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجاج) خودتان از (گوشت) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید. بعد از آن باید آلودگیها (و چرک و کثافت، و زوائد بدن همچون مو و ناخن) را از خود برطرف سازند، و به نذرهای خویش (اگر نذر کردهاند) وفا کنند، و خانه قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند.

این خانه برای توحید و یکتاپرستی ساخته شده است از نخستین لحظهای که بنا گردیده است. خدا مکان آن را به ابراهیم (علیه السلام) نشان داده است و کار آن را بدو واگذار کرده است تا آن را بر این اساس بسازد و بر این پایه بنیاد نهد:

(أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا).

چیزی را انباز من منما.

چه این خانه، خانه خدای یگانه است و بس، و خانه دیگران نیست. باید آن را برای حاجیان، وکسانیکه در آن به نماز میایستند، پاک و پاکیزه دارد:

(وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ).

و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوعبرندگان و سجدهبرندگان (از وجود بتان و مظاهر شرک و از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی دیگر) تمییز و پاکیزه گردان.

اینان هستند که خانه خدا برای ایشان ساخته شده است. خانه خدا برای کسانی ساخته نگردیده استکه برای خدا انباز قرار میدهند، و برای غیر خدا عبادت و پرستش میکنند.

آنگاه به ابراهیم (علیه السلام) که بنیانگذار این خانه است، خدا دستور میدهد هرگاه از ساختن این خانه بر پایهای که بدان موظف و مکلف گردیده است، فارغ شد، به مردم اعلام کند که برای حج بیایند. بدو دستور میدهد که مردمان را به سوی خانه مورد احترام خدا دعوت کند. به ابراهیم وعده میدهد که مردمان دعوت او را پاسخ میگویند، و به سوی خانه خدا سرازیر میشوند از راههای فراخ و دور. برخیها پیاده میآیند و به تلاش میایستند. برخیها هم سواره می آیند:

(وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ).

سواره بر شتران باریکاندام (ورزیده و چابک و پرتحمّل، و مرکبها و وسائل خوب دیگر)‌.

سواره بر شتران باریکاندام و ورزیده و چابکی که سیر و سفر آنها را خسته و فرسودهکرده است، و از سعی و تلاش وگرسنگی لاغراندام گردیدهاند:

(وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ).

به مردم اعلام کن که پیاده و سواره بر شتران باریکاندام که راههای فراخ و دور را طی کنند، و به حج کعبه بیایید (و ندای تو را پاسخ گویند).

همیشه وعده خدا تحقق پیدا میکند از آن زمانکه ابراهیم بوده است تا به امروز و تا فردا و فرداهای دیگر. همیشه دلهای مردمان به سوی این خانه مورد احترام خدا بال و پر میگشاید و بدانجا میآید، و عاشقانه به دیدن و طواف کردن این خانه بار سفر برمیبندد و پرواز میکند ... دارایی که توانائی دارد بر پشت شتران و سائر مرکبها و وسائل سواریگوناگون دیگر مینشیند و سواره به سوی این خانه میآید. ناداریکه جز پاهای خود را نمییابد پیاده به سوی آن روان میشود. هزاران نفر از اینان و از آنان از راههای فراخ و از جادههای دور سرزمینهایگوناگون به سوی این خانه سرازیر میشوند و دعوت خدا را پاسخ میگویند، دعوتی که توسط ابراهیم (علیه السلام) هزاران سال است اعلام و اعلان گردیده است‌.

روند قرآنی درکنار برخی از مراسم و شعائر و نشانهها و هدفهای حج میایستد:

(لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ. ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ).

(آنان به این سرزمین مقدس بیایند) تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حج باشند)، و در ایام معینی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجاج) خودتان از (گوشت) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید. بعد از آن باید آلودگیها (و چرک و کثافت، و زوائد بدن همچون مو و ناخن) را از خود برطرف سازند، و به نذرهای خویش (اگر نذر کردهاند) وفا کنند، و خانه قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند.

منافعیکه حاجیان آنها را میبینند فراوان است. چه حج هنگام همایش وکنگره است. حج همایش بازرگانی و زمان پرستش و عبادت است. حجکنگره اجتماعکردن و با یکدیگر آشنا شدن است. کنگره هماهنگ و همآوا گردیدن و همیاری و همکاریکردن است. حج واجبی است که دنیا و آخرت در آن به هم میرسد، همانگونه که در آن یادها و خاطرههای دور و نزدیک عقیده به یکدیگر میپیوندد ... صاحبان کالا و بازرگانی در موسم حج بازار پر رونقی را می‏یابند. زیرا حج زمانی است که در آن میوهها و فرآوردههایگوناگون به شهر مقدس مکه آورده میشود ... از همه جا و از همه نواحی زمین محصولات و ثمرات بدانجا آورده میشود. حاجیان از راههای فراخ و دور و از ناحیهها و سرزمینهای جهان رهسپار آنجا میگردند، و خیرات و برکات کشورهای خود را با خویشتن بدانجا میآورند، خیرات و برکاتیکه در نواحی زمین پراکنده است و در زمانهای مختلفی به معرض دید همگانگذاشته میشود. امّا همه اینها در شهر مقدس در موسم یگانه حجگرد میآید. لذا حج هم زمان تجارت و بازرگانی است، و هم نمایشگاه فرآوردهها و محصولها. حج یک بازار جهانی است که هرساله برگزار میگردد.

حج موسم عبادتی استکه جانها در آن صاف میگردند، و خود را نزدیک به خدا در خانه مقدس خدا احساس میکنند. جانها پیرامون این خانه به پرواز درمیآیند، و از یادها و یادآوریهائی که پیرامون این خانه است شاد و شنگول میگردند، و بسان خیالهای نزدیک و دور اوج میگیرند و بال و پر میزنند.

خیال ابراهیم خیل (علیه السلام) به تصویر درمیآیدکه دارد از جگرگوشهاش اسماعیل و مادر او در خانه کعبه خداحافظی میکند، و دل ترسان و لرزان خود را رو به خدا میکند:

(رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ).

 

پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را (به فرمان تو) در سرزمین بدون کشت و زرعی، در کنار خانه تو، که (تجاوز و بیتوجهی نسبت به) آن را حرام ساختهای سکونت دادهام. خداوندا تا این که نماز را برپای دارند؛ پس چنان کن که دلهای گروهی از مردمان (برای زیارت خانهات) متوجه آنان گردد و ایشان را از میوهها (و محصولات سائر کشورها) بهرهمند فرما، شاید که (از الطاف و عنایات تو با نماز و دعا) سپاسگزاری کنند. (ابراهیم/37)

شبح هاجر به تصویر درمیآید، در آن حالکه به دنبال آب برای خود و برایکودک شیرخوار خود میگردد در ریگزار تافتهای که در پیرامون کعبه قرار دارد، و در میان صفا و مروه به پویه و هروله ایستاده است، و تشنگی او را نیمه جانکرده است، وکوشش و تلاش او را درهم شکسته است، و دلسوزی برکودک او را رنجور نموده است ... در رفت و برگشت هفتمکه یاس و ناامیدی او را از پای درآورده است چشمهای را می‏یابد که در نزد کودک شیرخوار زیبا قلقل میزند. آب زمزم برمیجوشد. چشمه رحمت در بیابان ناامیدی و خشکی‌.

شبح ابراهیم (علیه السلام) به تصویر درمیآید، در آن حالکه خواب میبیند، و در قربانیکردن این جگرگوشه تردید به خود راه نمیدهد. در اطاعت مومنانه به سوی آن افق دوردست حرکت میکند و به پیش میرود:

(قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى).

(ابراهیم بدو) گفت: فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟. (صافات/102)

فرمانبرداری خشنودانه اسماعیل بهگوش او میرسد و از او کاملا اطاعت میکند:

(قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)‌.

گفت: ای پدر! کاری که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت. (صافات/102)

ناگهان رحمت خدا در فدیه جلوهگر میشود:

(وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ. وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ).

فریادش زدیم که: ای ابراهیم! تو خواب را راست دیدی و دانستی (و برابر فرمان آن عمل کردی و ماموریت خود را بجای آوردی. دست نگهدار که در این آزمایش بزرگ موفق شدی. بیش از این رنج تو و فرزندت را نمیخواهیم). ما اینگونه به نیکوکاران سزا و جزا میدهیم. این (آزمایش بزرگ که ذبح فرزند با دست پدر است) مسلمّا آزمایشی است که بیانگر (ایمان کامل و یقین صادق به خداوند هستی) است. ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را فدا و بلا گردان او کردیم‌. (صافات/104-107)

خیال ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) به تصویر درمیآید، در آن حالکه پایههایکعبه را بالا میبرند و فروتنانه و توبهکارانه میگویند:

(رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ. رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ).

و (به یاد آورید) آنگاه را که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند (و در اثنای آن دست دعا به سوی خدا برداشته و میگفتند:) ای پروردگار ما! (این عمل را) از ما بپذیر، بی‏گمان تو شنوا و دانا (به گفتار و نیات ما) هستی. ای پروردگار ما! چنان کن که ما دو نفر مخلص و منقاد (فرمان) تو باشیم، و از فرزندان ما ملت و جماعتی پدید آور که تسلیم (فرمان) تو باشند، و طرز عبادات خویش را (در کعبه و اطراف آن) به ما نشان بده و (اگر نسیان و لغزشی از ما سرزد) بر ما ببخشای (و در توبه را بر رویمان باز گذار). بی‏گمان تو بس توبهپذیر و مهربانی‌. (بقره/127و128)

این شبحها و این یادها پیوسته بال و پر میزنند و پیاپی میشوند، تا آنگاهکه شبح عبدالمطلب به تصویر درمیآید، در آن حال که نذر میکند اگر خدا بدو ده پسر ببخشد دهمی را برای خدا قربانی میکند. پسر دهم او عبدالله است. عبدالمطلب بر وفای به نذر خود آزمند و حریص است. خویشان و اطرافیان پیرامون او اندیشه فدیه و بلاگردان را بدو پیشنهاد میکنند و به ذهن او میاندازند. او تیرهای قمار را در پیرامون کعبه میگرداند و هر بار بر مقدار فدیه و بلاگردان میافزاید و دوچندان مینماید. امّا هر بار تیر قمار به نام عبدالله درمیآید، تا آن وقتکه پس از ده بار بالا و پائین انداختن تیرهای قمار تعداد شتران به صد میرسد. این بار تیر قمار به نام عبدالله بیرون نمیآید. صد شتر، فدیه و بلاگردان معروف و مشخص میگردد. این فدیه و بلاگردان از او پذیرفته میشود. صد شتر سر بریده میشود، و عبدالله رهائی پیدا میکند. رهائی مییابد تا در رحم آمنه پاکترین نطفه و بزرگوارترین آفریده در پیشگاه خدا راکه محمّد (صلی الله علیه و سلم) است به ودیعت بگذارد، و آن آگاه بمیرد) انگار خدا بلاگردانی از شتران قربانی را جایگزین او میسازد، و او را برای این هدف یگانه والا و بزرگ میرهاند!

آنگاه خیالها به تصویر درمیآید و یادها و یادمانها پیاپی مینماید از محمد (صلی الله علیه و سلم) پیغمبر خدا، در آن حال که او درکودکیش پا به پا میرود و بزرگتر و بزرگتر میشود و دوران کودکی خود را بالای این خاک و پیرامونکعبه سپری میکنند ... و در آن حالکه او دارد حجرالاسود را با دستهای بزرگوارانه خویش بالا می‏برد و آن را در جای خودش میگذارد و نصب میکند تا آتش آشوبی بخوابدکه نزدیک بود میان قبائل فروزان شود ... و در آن حالکه او دارد نماز میخواند ...کعبه را طواف میکند ... خطبه میخواند و برای مردم سخن میراند ... اعتکاف میکند و درگوشه کعبه میلمد ... گامهای مبارک او حرکت میکند و انگار هم اینک زنده است ... بر پرده خیال میافتد ... مشخص و معین در دل مجسم میشود ... تا آنجا که حاجیان در آنجا نزدیک است او را ببینند، در آن حالکه آنان در این یادها و یادمانها غرق میشوند ... گامهای گروه اصحاب بزرگوار او، و شبحهایشان بال و پر میزند و بر بالای این خاک به پویه درمیآید و میخرامد، و پیرامون این خانه میچرخد و میگردد و به هروله میافتد. نزدیک است گوشها صداهایشان را بشنود، و چشمها سیماهایشان را بنگرد!..

حجگذشته از همه این خاطرهها و یادمانها، کنگره همایش همه مسلمانان جهان است. کنگرهای است که مسلمانان جهان در آن حسب و نسب اصیل خود را مییابندکه از زمان ابراهیم خلیل ریشه در ژرفاهای زمان فروبرده است و دوانده است‌:

(مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا).

(این دین) آئین پدرتان ابراهیم است. خدا شما را قبلا (در کتابهای پیشین) و در این (واپسین کتاب) مسلمین نامیده است (و افتخار تسلیم در برابر فرمانهای الهی را به شما داده است و شما را الگو و اسوه حسنه ملتهای دیگر کرده است).                       (حج/٨٧)

مسلمانان محور خود را می‏یابند، محوریکه همگی ایشان را به یکدیگر سخت پیوند میدهد: این قبلهای استکه همگان بدان رو میکنند، و جملگی پیرامون آن به یکدیگر میرسند ... و پرچم خود را مییابند، پرچمی که در زیر آن گرد میآیند و در سایه آن میآسایند ... آن پرچم، پرچم عقیده یگانهای است که جنسها و رنگها و کشورها در سایه آن از میان برمیخیزند. نیروی خود را مییابند، نیروئی که گاهی آن را فراموش میکنند، نیروی تجمّع و تشکل و اتحاد و اتفاق و ارتباطیکه میلیونها نفر را دربر میگیرد و پشتیبان همدیگر مینماید، میلیونها نفریکه کسی در برابر آنان تاب مقاومت و ایستادگی ندارد، اگر ایشان به زیر پرچم یگانه خود برگردد، پرچمیکه یکی بیش نیست و دوگانه و چندگانه نمیباشد، و آن پرچم عقیده و توحید است‌.

حجکنگرهای است برای شناسائی یکدیگر، و رایزنی با همدیگر، و هماهنگکردن خط و خطوط و پروژهها و نقشهها، و یکدست و یکجا نمودن قدرتها و شوکتها و نیروها و انرژیها، و معاوضه و تبادل منافع و مصالح و کالاها و آگاهیها و معارف و علوم و تجربهها و آزمودهها، و نظم و نظام و سر و سامان دادن به جهان یکتا و یکپارچه اسلامی، سالی یک بار، در سایه پروردگار، نزدیک خانه خداوند دادار. و در سایه طاعتها و عبادتهای دور و نزدیک، و یادها و یادمانهای غائب و حاضر و ناپیدا و پیدا. آن هم در مناسبترین مکان، و در مناسبترین فضا، و در مناسبترین زمان. این استگوشهای از آن چیزهائی که یزدان سبحان بدان اشاره میکند، آنجا که میفرماید:

(لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ).

(آنان به این سرزمین مقدس بیایند) تا منافع خویش را با حشم خود ببینند.

هر نسلی برحسب شرائط و ظروف و تجارب و مقتضیات خود، ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حج باشند.

اینها برخی از چیزهائی استکه خدا از حج خواسته است، در آن روزیکه حج را بر مسلمانان واجب فرموده است، و به ابراهیم (علیه السلام) دستور داده است که در میان مردمان حج را اعلام و اعلان دارد.

روند قرانی به پیش میرود و به برخی از مناسک و شعائر حج و اهداف آنها اشاره میکند:

(وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ).

و در ایام معینی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است‌.

این چیز کنایه از ذبح چهارپایان در روز عید و در روزهای ایام التشریق یعنی سه روز بعد از عید است. قرآن ذکر نام خدا راکه همراه با ذبح چهارپایان به میان آمده است، مقدم میآورد، به خاطر اینکه فضا فضای عبادت است، و هدف از ذبح هم نزدیکی به خدا است. این است که نمایانترین چیزی که در کار ذبح صورت میپذیرد ذکر نام خدا بر قربانی به هنگام ذبح است. انگار ذکر نام خدا هدف مقصود قربانی است نه خود قربانی.

قربانی کردن یادآوری فدیه و بلاگردان اسماعیل (علیه السلام) است. چه فدیه و بلاگردان نشانهای از نشانههای شناخت خدا و طاعتی از طاعتهای دو بنده خدا ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) است، گذشته از اینکه صدقه و تقرب به خدا با خوراک دادن فقراء است. چهاریایان عبارتند از: شتر وگاو وگوسفند و بز ...

(فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ).

پس (از دبح حیوانات، ای حجاج) خودتان از (گوشت) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید. دستور به خوردن از قربانی در روز قربانیکردن، برای جائز بودن یا دوست داشتن است. ولی دستور به خورانیدن از آن به درمانده تنگدست برای وجوب است و باید چنینکرد. چهبسا مقصود از خوردن صاحب قربانی از قربانی این باشدکه به فقراء فهمانده شود قربانی پاک و تمییز و ارزشمند است‌.

با قربانی کردن احرام پایان میپذیرد، و برای حاجی تراشیدن مو یاکوتاهکردن و اصلاح نمودن مو حلال و آزاد است، و میتواند موی زیر بغل را بچیند و زائل کند، و ناخنها را بگیرد وکوتاه سازد، و حمّامکند. اینها از جمله کارهائی بوده است که در زمان احرام برای حاجی ممنوع و قدغن بوده است. در این باره استکه قرآن میفرماید:

(ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ).

بعد از آن باید آلودگیها (و چرک و کثافت، و زوائد بدن همچون مو و ناخن) را از خود برطرف سازند، و به نذرهای خویش (اگر نذر کردهاند) وفا کنند.

به نذرهائیکه کردهاند از قبیل قربانی وفا بکنند. البته مراد قربانی جدای از هدی یعنی چهارپایانی است که برای قربانی در موسم حج به مکهگسیل میگردند. چه این نوع قربانی از جمله ارکان حج است‌.

(وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ).

و خانه قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند. مراد طواف افاضه استکه بعد از وقوف در عرفات و از احرام به درآمدن انجام میپذیرد، و با انجام آن مناسک و شعائر حج به پایان میآید. طواف افاضه جدای از طواف وداع است‌.

بیت عتیق، مسجدالحرام استکه خدا آن را آزاد گردانده است، و جبار و زورمداری بر آن غلبه پیدا نکرده است. خدا همچنین آن را از ویرانی و خرابی و کهنگی و فرسودگی رهانیده است. پیوسته از روزگار ابراهیم (علیه السلام) آباد بوده و آباد خواهد بود.

*

این داستان ساختن خانه خدا کعبه بود. آن هم اساس و پایهای است که کعبه بر آن بنیاد گردیده است ... کعبه آن جائی استکه خدا به دوست خود ابراهیم (علیه السلام) دستور فرمود آن را بر توحید و یکتاپرستی برقرار و استوار دارد، و بدو دستور داد که در میان مردم حج را اعلام کند. تا نام خدا را - نه نامهای خداگونگان و بتهای ادعائی را - یادکنند بر حیوان قربانیایکه خدا نصیب آنان کرده است، و خودشان از آن بخورند و به درمانده تنگدست بخورانند، و به نام خدا نه به نام دیگران از آن استفاده کنند. کعبه بیتالله الحرام است و مقدسات خدا در آن مصون است ... نخستین چیز از این مقدسات عقیده توحید و یکتاپرستی است. درهای آنجا را برای طوافکنندگان و به نماز ایستادگان و به رکوعروندگان و به سجدهافتادگان باز گذاشته است. حرمت خونها محفوظ، و حرمت عهدها و پیمانها مصون، و حرمت صلح و صفا، برجای و برپای میماند.

(ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الأنْعَامُ إِلا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ. حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ).

آن (چیزی که گذشت، برنامه و مناسک حج بود) و هرکس اوامر و نواهی خدا را (بهویژه در مراسم و امور مربوط به حج) بزرگ و محترم دارد، از نظر خدا چنین کاری (در دنیا و آخرت) برای او بهتر است. (خوردن گوشت) چهارپایان (همچون شتر و گاو و بز و گوسفند) برای شما حلال گشته است، مگر (گوشت) آن چهارپایانی که (در قرآن) برایتان بیان میشود (همچون مردار و غیره). و از (پرستش) پلیدها، یعنی بتها دوری کنید، و از گفتن افتراء (بر مردم و بر خدا) بپرهیزید. حقگرا و مخلص خدا باشید، و هیچگونه شرکی برای خدا قرار ندهید. زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکههای بدن) او را میربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب می‏کند (و وی را آن چنان بر زمین میکوبد که بدنش متلاشی و هر قطعهای از آن به نقطهای پرت میشود)‌.

بزرگداشت مقدسات، دوری گزیدن از رخنه رساندن و پسودن نادرست آنها را به دنبال دارد. بزرگداشت مقدسات، در پیشگاه خدا خوب و پسندیده است. خوب و پسندیده در جهان دل و درون و در دنیای احساسات و مشاعر است. خوب و پسندیده در جهان زندگی و در دنیای واقعیت است. آن دلی که پرهیزگاری میورزد، دلی استکه راه پاکی وپاکیزگی را درپیش میگیرد. آن زندگیکه در آن مقدسات مراعات میگردد، آن زندگی استکه در آن انسانها از ظلم و ستم و تعدی و تجاوز در امن و امان میمانند، و مردمان در آن مرجع امن و امان، و شهرک صلح و صفا، و منطقه اطمینان و اعتماد را مییابند.

چون مشرکان برخی از چهارپایان چون بحیره و سائبه و وصیله و حامی[1] را حرام و قدغن میکردند، و برای آنها حرمت قائل میشدند، در صورتیکه آنها جزو حرمان، یعنی مقدسات خدا نبودند، نص قرآن از حلال بودن چهارپایان صحبت میکند و همه آنها را حلال میشمارد مگر مردار و خون وگوشت خوک وگوشت حیوانیکه بر ذبح آن نام غیر خدا برده شده باشد، و به نام غیرخدا ذبح گردیده باشد:

(وَأُحِلَّتْ لَکُمُ الأنْعَامُ إِلا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ).

(خوردن گوشت) چهارپایان (همچون شتر و گاو و بز و گوسفند) برای شما حلال گشته است، مگر (گوشت) آن چهارپایانی که (در قرآن) برایتان بیان میشود (همچون مردار و غیره)‌.

این بدان خاطر استکه مقدساتی در میان نباشد مگر آن مقدساتیکه خدا تعیین میکند، وکسی قانونگذاری نکند مگر با اجازه خدا، وکسی داوری نکند مگر برابر شریعت خدا.

به مناسبت حلال بودن چهارپایان، خدا دستور میفرماید از ناپاکیها و آلودگیهائی که بتان هستند دوری گزیده شود. مشرکان قربانیها را بالای بتها ذبح میکردند. اینکار پلشتی و ناپاکی است. مراد پلشتی و ناپاکی درون است. شرک ورزیدن به خدا پلشتی و ناپاکی است، پلشتی و ناپاکیای که دچار دل و درون میشود و دلها را آلوده میسازد، و پاکی و پاکیزگی دلها را آلوده میکند و میآلاید، بدانگونه که نجاست جامه و مکان را آلوده میکند و میآلاید.

زیرا شرک افتراء بستن و تهمت زدن به خدا است، و نادرست و ناروا است. خدا همگان را ازگفتار نادرست و ناروا برحذر میدارد:

(فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ).

و از (پرستش) پلیدها، یعنی بتها دوری کنید، و از گفتن افتراء (بر مردم و بر خدا) بپرهیزید.

نص قرآنی افتراء بستن و تهمت زدن را سخت زشت میشمارد و نسبت بدان حدت و شدت میورزد تا آنجا که آن را با شرک همراه و همردیف میآورد ... بدین علت امام احمد، با اسنادیکه دارد، از فاتک اسدی روایتکرده استکهگفته است: پیغمبر خدا (صلی الله علیه و سلم) نماز صبح را خواند. وقتیکه سلام نماز را داد برخاست و ایستاد و فرمود:

(عدلت شهادة الزور الإشراک بالله عز وجل).

گواهی دروغ با شرک ورزیدن به خداوند بزرگوار برابر نهاده شده است‌.

سپس این آیه را تلاوت فرمود ...

خداوند از مردمان میخواهد که از هرگونه شرکی دوریکنند، و از هر نوع افتراء و تهمتی اجتناب نمایند، و بر توحید و یکتاپرستی درست و خالص ماندگار شوند:

(حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ).

حقگرا و مخلص خدا باشید، و هیچگونه شرکی برای خدا قرار ندهید.

آنگاه نص قرآنی صحنه دردناک و دشواری را ترسیم میکند، و در آن حال و احوال کسی را به تصور میکشدکه پاهای او از افق توحید و یکتاپرستی فرومیلغزد و فرومیافتد، و به ته دره شرک سقوط میکند، و در دم میمیرد و هدر میرود و تکهتکه میگردد. انگار قبلا هرگز وجود نداشته است‌:

(وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ).

کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکههای بدن) او را میربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب میکند (و وی را آن چنان بر زمین میکوبد که بدنش متلاشی و هر قطعهای از آن به نقطهای پرت میشود)‌.

صحنه سقوطی است از بلندائی‌:

(فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ).

انگار از آسمان فرو افتاده است‌.

در زمانی به اندازه یک لحظه تکهتکه میگردد و از هم میپاشد:

(فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ).

و پرندگان (تکههای بدن) او را میربایند. یا اینکه باد او را به مکان دور از دیدگان میاندازد.

(أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ).

یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب میکند.

او را به دره ژرفی میاندازدکه ته آن پیدا نیست! آنچه در میان است و دیدنی است سرعت حرکت همراه با درشتی و سختگیری است، و پیاپیگامها و مراحل آن استکه با حرف «ف» در واژه «فکانما» استکه برای تعقیب و فوری بودن است، و این دیدگاه دال بر سرعت پنهان و نهانگردیدن است ... این نیز شیوه قرآن مجید در تعبیر با به تصویر زدن است‌.

این صحنه، شکل درستی از حال و احوال کسی استکه برای خدا انباز ترتیب میدهد و شرک میورزد، در نتیجه از افق بلند و سر به فلککشیده ایمان به جائی سقوط میکند و فرومیافتد که در آنجا نابودی و طومار زندگی درهم پیچیدن است. چراکه او پایه ثابت و استواری را از دست میدهدکه میتواند بدان اطمینان پیدا کند و با ماندگاری بر آن استوار و پایدار بماند. پایه توحید و یکتاپرستی را از دست میدهد. محل استقراری را از دست میدهدکه جایگاه امن و امان است و میتواند بدان تکیه بدهد و بلمد و ایمن باشد. ولی از آن دور میشود وکناره میرود. درنتیجه فرومیافتد و تکه و پاره میشود و پرندگان هواها و هوسها بسان پرندگان شکاری قطعههای بدن او را میربایند، و اوهام و خیالات، او را بدینجا و بدانجا پرت و پراکنده میکند بدانسان که تندبادها چیزها را پرت و پراکنده میکند و بدینگوشه و بدانگوشه میاندازد. او به دستاویز محکم قرآن چنگ نمیزند، و بر پایه استوار ماندگار نمیماند، پایه استوار توحیدی که او را با جهانی ربط و پیوند میدهدکه در آن زندگی میکند.

*

آنگاه روند قرآنی از سخن گفتن درباره بزرگداشت مقدسات خدا با پرهیزکردن و دوری گزیدن از رخنه رساندن بدانها و رفتار نادرست دربرابر آنها دست برمی‏دارد، و به بزرگداشت مناسک و شعائر خدا روی میآوردکه قربانیهای حج است. بزرگداشت قربانیها هم با چاقکردن و چاقگزیدن و بالا بودن قیمت آنها انجام میپذیرد:

(ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. لَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ).

(مطلب) چنین است (که گفته شد)، و هرکس مراسم و برنامههای الهی را بزرگ دارد (و از جمله مناسک حج را گرامی شمارد)، بی‏گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است. در این حیوانات قربانی، منافع (دنیوی از قبیل سوار شدن و بار کردن و استفاده از شیر و پشم و تولیدمثل آنها برایتان آزاد) است تا زمان معین (که روز ذبح آنها است) و بعد هم که در کنار خانه قدیمی و گرامی (کعبه، یعنی در قربانگاه منی و دیگر جاهای حرم) آماده گردیدند (و ذبح شدند، شما میتوانید از منافع مادی و معنوی آنها برخوردار شوید)‌.

روند قرآنی میان حیوانات قربانیای که حاجیان آنها را ذبح میکنند، و میان تقوا و پرهیزگاری دلها پیوند میدهد. چه تقوا و پرهیزگاری دلها هدف اصلی مناسک و شعائر حج است، و این مناسک و شعائر جز رمزهای تعبیر از روکردن به خداوندگار بیتالحرام، و اطاعت از او نیستند. در لابلای مناسک و شعائر حج، یادها و یادمانهای قدیمی از روزگار ابراهیم پلا و بعد از او، نهفته است. این یادها و یادمانها، یادها و یادمانهای طاعت و عبادت، و توبه و برگشت، و روکردن به خدا است، از همان زمانیکه این ملت مسلمان و تسلیم فرمان یزدان پدید آمده است. این یادها و یادمانها و دعاها و نمازها یکسان و برابرند.

این چهارپایانی که قربانی حاجیان میشوند و در پایان روزهای حرام سر بریده میشوند، جائز است صاحبان آنها از آنها استفاده بکنند. اگر نیازی به سواری آنها باشد حاجیان میتوانند بر آنها سوار شوند، یا اگر به شیرهای آنها نیاز داشته باشند میتوانند از شیرهای آنها بنوشند، تا حیوانات قربانی به محل قربانگاه میرسند که بیتالحرام است. آنگاه در آنجا ذبح میشوند تا ازگوشت آنها خودشان بخورند و به فقراء و درماندگان بخورانند.

مسلمانان در روزگار پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) در حیوانات قربانی حاجیان غلو و زیادهروی میکردند. گرانبهاترین و چاقترین حیوانات را برمیگزیدند، و بدین وسیله بزرگداشت خود را درباره مناسک و شعائر حج اعلام و اعلان میداشتند، و تقوا و پرهیزگاری و ترس از خدا را نشان میدادند. عبدالله پسر عمر - رضیالله عنهما - روایت کرده است وگفته است: عمر بهترین شتر را برای قربانی حج برگزید. آن را با سیصد دینار خریداریکرده بود. به خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) رفت و عرضکرد: ای فرستاده خدا من بهترین شتر را برای حج انتخاب کردهام و آن را با سیصد دینار خریداری نمودهام. آیا میتوانم آن را بفروشم و با پول آن چند شتر ماده یاگاو بخرم و بجای آن قربانیکنم؟ فرمود: ( لا . انحرها إیاها)‌.

نه. خود همان شتر را ذبح و قربانی کن.

بهترین شتریکه عمر (رضی الله عنه) آن را برای قربانی حج برگزیده بود و سیصد دینار قیمت داشت، عمر (رضی الله عنه) نمیخواستکه بخل ورزد و بخشی از بهای آن را برای خود نگاه دارد. بلکه میخواست آن را بفروشد و با پول آن چندین شتر ماده یاگاو را برای قربانی حج خریداری کند. پیغمبر خدا (صلی الله علیه و سلم) هم خواستکه عمر همان بهترین شتر را قربانیکند، چون ارزشمند بود و بهای زیادی داشت، و آن را با شتران ماده زیادی عوض نکند، هرچند شتران ماده زیادی گوشت بیشتری داشتند، ولی از ناحیه معنوی کمتر بشمار میآمدند. هدف از قربانی هم بهای معنوی است‌:

(فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ).

بی‏گمان بزرگداشت آنها نشانه پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است‌.

این همان معنی و مقصودی استکه پیغمبر خدا (صلی الله علیه و سلم) آن را در نظر داشته است، در آن حالکه به عمر (رضی الله عنه) میفرموده است‌:

(انحرها إیاها).

خود همان شتر را ذبح و قربانی کن‌.

خود همان شتر را ذبح و قربانیکن، نه حیوان دیگری را!

*

قرآن مجید این قربانیها را به عنوان یکی از مناسک و شعائر معروف در میان ملتهایگوناگون معرفی میکند. تنها چیزیکه هست این استکه اسلام آن را به راه صحیح خود انداخته است، بدانگاه که آن را متوجه خدای یگانهکرده است و بس‌:

(وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ. الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ).

(قربانی تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده، و بلکه) ما برای هر ملتی (که پیش از شما به خدا ایمان داشتهاند) قربانی را (که سمبول آمادگی انسان برای فدا شدن در راه خدا است) مقرر کردهایم، تا به نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطاء نموده است. خدای شما و ایشان خدای واحدی است (و برنامه او هم برنامه واحدی است. حال که چنین است) پس تسلیم (فرمان) او بوده، و (اعمالتان خالصانه برای او باشد. ای پیغمبر) مژده بده مخلصان متواضع (در برابر فرمان خدا) را (به بهشت و پاداش فراوان آفریدگارشان). آنان کسانی هستند که چون نام خدا برده شود (به خاطر درک مقام باعظمت یزدان) دلهایشان به هراس میافتد، و در برابر مصائبی که گریبانگیرشان می‏گردد، شکیبائی پیش می‏گیرند (و ایستادگی میکنند، چرا که تسلیم فرمان قضا و قدرند)، و نماز را چنان که باید میخوانند، و از اموالی که بدیشان عطاء کردهایم (در کارها و راههای خیر) مصرف می‏کنند.

اسلام احساسها و رویکردها را وحدت می‏بخشد، و جملگی اندیشهها و روشها را متوجه خدا میسازد. بدین خاطر استکه عقل و شعور و عمل و کار را، و تلاش و پویش و عبادت و پرستش را، و حرکت و عبادت را رو بدان جهت یگانه میدارد، و بدین وسیله سراسر زندگی را با رنگ عقیده رنگآمیزی میکند و میآراید.

بر این اساس است که اسلام قربانیهائی را حرام کرده استکه برای غیر خدا و به نام غیر خدا ذبح میشوند، و حتمی و قطعیکرده استکه نام خدا بر قربانیها برده شود و بس، تا بردن نام خدا هدف برجسته باشد، به گونهای که انگار قربانی با هدف بردن نام خدا ذبح میشود:

(وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَکًا لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأنْعَامِ).

(قربانی تنها منحصر به شما مسلمانان نبوده، و بلکه) ما برای هر ملتی (که پیش از شما به خدا ایمان داشتهاند) قربانی را (که سمبول آمادگی انسان برای فدا شدن در راه خدا است) مقرر کردهایم، تا به نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطاء نموده است‌.

آنگاه پیروی با بیان وحدانیت میزند:

(فَإِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ).

خدای شما و ایشان خدای واحدی است (و برنامه او هم برنامه واحدی است)‌.

پیرو را با تسلیم خود به خدای واحد ادامه میدهد:

(فَلَهُ أَسْلِمُوا).

(حال که چنین است) پس تسلیم (فرمان) او شوید.

این تسلیم شدن، تسلیم شدن اجباری و اضطراری نیست. بلکه تسلیم شدن فرمانبردارانه و هوشیارانه است‌:

(وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِینَ. الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).

مژده بده مخلصان متواضعی که چون نام خدا برده شود (به خاطر درک مقام باعظمت یزدان) دلهایشان به هراس میافتد.

همینکه نام خدا برده شود، هراس به دلها و درونها و خردهایشان میافتد.

(وَالصَّابِرِینَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ).

و در برابر مصائبی که گریبانگیرشان می‏گردد، شکیبائی پیش می‏گیرند (و ایستادگی میکنند، چرا که تسلیم فرمان قضا و قدرند).

اصلا هیچگونه اعتراضی در برابر قضا و قدر یزدان درباره خویشتن ندارند.

(وَالْمُقِیمِی الصَّلاةِ).

و نماز را چنان که باید میخوانند.

آنان خدا را چنان که باید میپرستند، و برای او عبادت لازم را میکنند.

(وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ).

و از اموالی که بدیشان عطاء کردهایم (در کارها و راههای خیر) مصرف میکنند.

آنان از صرف اموالی که در دست دارند در راه خدا دریغ نمیورزند، و بخل نشان نمیدهند.

قرآن این چنین میان عقیده و مناسک و شعائر پیوند میدهد. چه مناسک و شعائر برجوشیده و برگرفته از عقیده و استوار و پایدار بر آن است. مناسک و شعائر بیانگر این عقیده و رمز آن است. مهم این استکه سراسر زندگی، و همه تلاشها وکوششها با این رنگ آراسته و پیراسته و رنگآمیزی شود، و نیروها و انرژیها متحد، و جهتها و رویکردها متفقگردد، و ذات انسان در راهها و رویکردهایگوناگون متفرق و پراکنده نشود و هرز و هدر نرود.[2]

روند قرآنی در توضیح و بیان این معنی و تاکید آن به پیش میرود، بدانگاهکه شعائر و مناسک حج را با ذبح شترها وگاوها روشن میکند:

(وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیهَا خَیْرٌ فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا وَلَکِنْ یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).

ما (ذبح) شتران (چاق و فربه، و دیگر چهارپایان) را (در حج) برای شما از جمله مراسم و مناسک (دین و نشانههای آئین) الهی قرار دادهایم، و در چنین حیواناتی خیر (دنیا و اجر آخرت) شما است. پس در حالی که به صف ایستادهاند (و دستها و پاها را جفت هم کردهاند و آماده ذبح میباشند) نام خدا را بر آنها ببرید (و به نام خدا ذبحشان کنید)، و هنگامی که (نقش زمین شدند و) بر پهلوهایشان افتادند، خودتان (اگر خواستید) از گوشت آنها بخورید و به مستمند (غیر گدا) و به فقیر (گداپیشه) بخورانید. اینگونه (که میبینید) شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا این که (از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانه آفریدگار خود) سپاسگزاری کنید. گوشت‏ها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچوجه مورد توجه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو میرسد (و رضا و خشنودی را کسب میکند). اینگونه که (میبینید) خداوند حیوانات را مسخر شما کرده است تا خدا را به خاطر این که هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید. ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده‌.

واژه «بدن: شتران. گاوها»[3] مخصوصا ذکر میشود چون بزرگترین حیوانات قربانی هستند. روند قرآنی بیان میدارد که خدا آنها را وسیله خیر و صلاح شما ساخته است. بدانگاه که زندهاند مایه خیر و صلاح هستند. بر آنها سوار میشوید و آنها را میدوشید. در آن وقت همکه قربانی میگردند مایه خیر و صلاح هستند. چون هدیه میشوند و به فقراء داده میشوند. پاداش این که خدا آنها را خیر برای مردمان کرده است این استکه نام آنها را بر آنها ببرند، و آنها را برای خدا ذبح کنند، بدانگاه که برای ذبح پاهایشان را جفت یکدیگر و راست و ریز میکنند:

(فَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ) .

پس در حالی که به صف ایستادهاند (و دستها و پاها را جفت هم کردهاند و آماده ذبح میباشند) نام خدا را بر آنها ببرید (و به نام خدا ذبحشان کنید)‌.

شتر ایستاده ذبح میشود. بدینگونهکه پای چپ جلوی یا پای راست جلوی آن را میبندند و بر سه پای دیگر خود میایستد.[4]

(فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا ...).

و هنگامی که (نقش زمین شدند و) بر پهلوهایشان افتادند ...

وقتیکه بر زمین افتادند و مردند، صاحبانشان سنت است از آنها بخورند، و بایدکه به مستمندان تنگدستی که گدائی نمیکنند، و به فقیرانیکه گدائی میکنند، از آنها بخورانند. خداوند شتران را مسخر مردمان کرده است تا از او سپاسگزاریکنند در برابر این که ایشان را توانائی استفاده از خیر و برکت زنده و قربانی شده آنها را داده است‌:

(فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

اینگونه (که میبینید) شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا این که (از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانه آفریدگار خود ) سپاسگزاری کنید.

وقتیکه به مردمان دستور داده میشودکه آنها را به نام خدا ذبح کنند.

(لَنْ یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلا دِمَاؤُهَا).

گوشت‏ها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچوجه مورد توجه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد)‌.

گوشتها و خونها به خداوند سبحان نمیرسد. بلکه تقوا و پرهیزگاری دلها و توجه آنها به خدا میرسد. دیگر آن کاری که مشرکان قریش میکردند مقبول و خداپسند نیست. مشرکان قریش بتها و خداگونههای خود را با خون قربانیها طبق شیوه منحرف و زشت شرک، آلوده و رنگین میکردند!

(کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ).

اینگونه که (میبینید) خداوند حیوانات را مسخر شما کرده است تا خدا را به خاطر این که هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید.

شما را رهنمودکرده است به اینکه او را به یگانگی بپرستید، و بدو روکنید، و حقیقت راطه موجود میان خدا و بندگان را درک و فهم نمائید، و حقیقت ارتباط کار و رویکرد را بشناسید.

(وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ).

(ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده‌.

نیکوکاران کسانیند که نیکو میاندیشند، و نیکو احساس میکنند، و زیبا و پسندیده عبادت و پرستش را انجام میدهند، و زیبا و پسندیده پیوند خود را با خدا در همه تلاشها و پویشهای زندگی حفظ میکنند و مراعات میدارند.

بدین منوال روشن میگرددکه مسلمان در زندگی خود گامی را برنمیدارد، و در شب خود یا در روز خود حرکتی نمیکند و تکانی نمیخورد، مگر اینکه خدا را در آنگام و در آن حرکت و تکان، ناظر و شاهد بر خویش میبیند، و دلش در هرکاری و در هر تلاشی از خدا میترسد و به جوش و خروش میافتد، و چشم به خدا میدوزد و خشنودی او را میجوید. در این صورت سراسر زندگی عبادت میشود، و بدین وسیله خواست خدا از آفرینش بندگان که عبادت است تحقق پیدا میکند، و زندگی زمین با عبادت اصلاح میشود، و حیات زمینی با وسیله مناسب خودکه عبادت است به آسمان میپیوندد.

*

از این مناسک و شعائر و عبادات باید حمایت و حفاظت بشود و دست کسانی را از سر آنها کوتاه کرد که مردمان را از راه خدا بازمیدارند، و جلو ایشان را گرفت و نگذاشتکه به حریت عقیده و حریت عبادت تعدیکنند، و بر قداست معابد و حرمت مناسک و شعائر بشورند. نگذارند همچون کسانی مومنان پرستشگر تلاشگر را بازدارند از پیاده کردن برنامه زندگی، برنامهای که بر عقیده استوار است، و با خدا پیوند دارد، و ضامن تحقق بخشیدن خیر و صلاح انسانها در دنیا و آخرت است‌.

بدین خاطر استکه خدا به مسلمانان بعد از هجرت اجازه داد با مشرکان بجنگند تا از خویشتن و از عقیده خویشتن دفاعکنند و تعدی و تجاوز آنان به سرحد خود رسیده بود. و بدینوسیله برای خود و برای دیگران حریت عقیده و حریت عبادت را در سایه دین خدا تامینکنند. خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی و دستیابی به مقصود را داده بود، به شرط اینکه به وظائف و تکالیف عقیدهای که دارند و در آیات زیر برایشان روشن نموده است عملکنند.

(إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ. أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ. الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ).

خداوند دفاع میکند از مومنان (و به سبب ایمانشان پیروزشان میگرداند). چرا که مسلما خداوند خیانتپیشگان کافر را دوست نمیدارد (و دوستان مومن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمیسازد). اجازه (دفاع از خود) به کسانی داده میشود که به آنان جنگ (تحمیل) می‏گردد. چرا که بدیشان ستم رفته است (و آنان مدتهای طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیدهاند و خون دل خوردهاند) و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند. همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شدهاند (و از مکه وادار به هجرت گشتهاند) و تنها گناهشان این بوده است که میگفتهاند پروردگار ما خدا است! اصلا اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند (و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همهجاگیر می‏گردد و صدای حق را در گلو خفه میکند، و آن وقت) دیرهای (راهبان و تارکان دنیا) و کلیساهای (مسیحیان) و کنشهای (یهودیان)، و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد میشود، تخریب و ویران می‏گردد. (امّا خداوند بندگان مصلح و مراکز پرستش خود را فراموش نمیکند) و بهطور مسلم خدا یاری میدهد کسانی را که (با دفاع از آئین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است (و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می‏گرداند، و چیزی نمیتواند او را درمانده کند و از تحقق وعدههایش جلوگیری نماید. آن مومنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است) کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف، و نهی از منکر مینمایند، و سرانجام همه کارها به خدا برمی‏گردد (و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد، همانگونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است)‌.

نیروهای شر و شرارت وگمراهی و ضلالت در این زمین به کار مشغولند و دستاندرکارند. پیکار میان خیر و شر و هدایت و ضلالت مستمر و متداوم است. مبارزه نیروهای ایمان و نبروهای طغیان از آن زمانکه یزدان انسان را آفریده است برپا و برجا است‌.

شر سرکش است و باطل مسلح است ... بزهکارانه میتازد و یورش میآورد، و ناپرهیزگارانه ضربت میزند. اگر مردمان راهیاب گردند ایشان را از خیر و صلاح پشیمان میکنند، و اگر دلهای مردم به سوی حق بازگردد، ایشان را از حق بازمیگردانند. پس لازم است نیروئی باشد از ایمان و خیر و حق به دفاع برخیزد، و ایمان و خیر و حق را ازفتنه و بلا بپاید و ایمان و خیر و حق را از خارها و زهرها حراست و نگبانی نماید. خداوند نخواسته استکه ایمان و خیر و حق را خلع سلاح رهاکند، تا نتوانند با نیروهای طغیان و شر و باطل بجنگند، و بر نیروی ایمان در درونها، و بر ژرفای حق در درونها، و بر عمق خیر در دلها تکیهکنند. زیرا نیروی مادیای که باطل دارد گاهی دلها را متزلزل میکند، و درونها را از ایمان برمیگرداند، و فطرتها را کج و منحرف میسازد. صبر نیز حد و مرزی دارد، و تحمّل هم اندازه و مقداری دارد، و نیروی بشری نیز مرز و نهایتی داردکه در آنجا به پایان میآید و به سر میرسد. یزدان بهتر از دیگران از دلها و از درونهای مردمان آگاه است. بدین لحاظ است که خدا نخواسته است مومنان را در دست فتنه و آشوب رها سازد، مگر تا آن حد و تا آن اندازه برای مقاومت آماده شوند، و آمادگی دفاع را حاصلکنند، و بتوانند از وسائل جهاد سود ببرند ... بدینهنگام است که به مومنان اجازه میدهدکه برای پاسخ به تعدی و تجاوز برزمند و تعدی و تجاوز را برگردانند و سر جای خود بنشانند. پیش از اینکه خدا بدیشان اجازه حرکت به سوی پیکار را بدهد بدانان اعلام میکند که او دفاع از ایشان را برعهده میگیرد، و ایشان در پناه حفاظت و حمایت وی هستند:

(إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا).

حداوند دفاع میکند از مومنان (و به سبب ایمانشان پیروزشان میگرداند)‌.

خدا بدیشان هم اعلام میکندکه او دشمنانشان را به خاطر کفرشان و خیانتشان دوست نمیدارد و از آنان ناخشنود است و قطعا آنان خوار میگردند:

(إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ).

قطعا خداوند خیانتپیشگان کافر را دوست نمی‏دارد (و دوستان مومن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمیسازد)‌.

خدا به نفع مومنان داوری میکند و فرمان میراند و اعلان میفرماید که مومنان از ناحیه اخلاقی هم حق دفاع از خود و حق حفظ سلامت خود را دارند. چراکه ایشان ستمدیدهاند و متجاوز نیستد و مغرور و متکبر و قلاش نمیباشند:

(أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا).

اجازه (دفاع از خود) به کسانی داده میشود که به آنان جنگ (تحمیل) می‏گردد. چرا که بدیشان ستم رفته است (و آنان مدتهای طولانی در برابر ظلم ظالمان شکیبائی ورزیدهاند و خون دل خوردهاند )‌.

مومنان هم بدانند و مطمئن باشند که خدا از ایشان حمایت و حفاظت میکند و آنان را یاری و مدد میرساند و پیروزشان میگرداند:

(وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ).

و مسلما خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند.

مومنان دلیلی در دست دارند که فرورفش به پیکار را برای ایشان آزاد میسازد. آنان نمایندگان دیگران برای انجام یک وظیفه بزرگ بشریت هستند. خیر و برکت آنکار تنها به خودشان برنمیگرد و بس. بلکه نفع و سود آن عائد جبهه همه مومنان میشود. انجام این مهم حریت عقیده و حریت عبادت را تضمین میکند.گذشته از این، مومنان ستمدیده هستند. از شهر و دیار خود به ناحق بیرون کرده شدهاند:

(الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ).

همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شدهاند (و از مکه وادار به هجرت گشتهاند) و تنها گناهشان این بوده است که میگفتهاند پروردگار ما خدا است‌!.

این سخن، راستترین سخنی استکهگفته میشود، و شایستهترین سخنی است که بر زبان رانده میشود. تنها به خاطر همین سخن از مکه اخراج شدهاند. این ستمی استکه متعدیان و متجاوزان نیز در ستم بودن آن شبههای ندارند. این ستم به خاطر هدف شخصی ستمدیدگان، و به خاطر خود کسانی صورت نمیگیرد که بدیشان تعدی و تجاوز میشود. بلکه آنچه به خاطرش مورد ستم و تجاوز قرار میگیرند و به سبب آن اخراج میشوند، تنها عقیده است و بس. پیکار بر سر کالائی ازکالاهای این زمین نیست. کالاهائی که آزها و طمعها به خاطر آن درمیگیرد، و مصالح بر سر آنها تناقض و برخورد پیدا میکند؛ و درباره آنها رویکردها مختلف میشود، و منافع بر سر آنها اختلاف پیدا مینماید و ناهمگون میافتد)

فراتر از همه اینها آن اصل همگانی است ... عقیده نیاز به دفاع دارد:

(وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا).

اصلا اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند (و با دست مصلحان از مفسدان جلوگیری ننماید، باطل همهجاگیر می‏گردد و صدای حق را در گلو خفه میکند، و آن وقت) دیرهای (راهبان و تارکان دنیا) و کلیساهای (مسیحیان) و کنشهای (یهودیان)، و مسجدهای (مسلمانان) که در آنها خدا بسیار یاد میشود، تخریب و ویران می‏گردد.

صوامع: اماکن دورافتاده، یعنی دیرهای عبادت راهبان و تارکان دنیا است ... بیع: کلیساهای مسیحیان به طور عام است، و فراگیرتر از صوامع و دیرها است. صلوات: اماکن عبادت یهودیان، یعنی کنشتها است. مساجد اماکن عبادت مسلمانان است‌.

همه این اماکن در معرض انهدام قرار میگیرد -با وجود قداست آنها و تخصیص آنها به عبادت خدا - از نظر باطل مهم نیستکه نام خدا در آنها برده میشود و خدا در آنها پرستش میگردد. همچون اماکن و جایگاههائی محفوظ و مصون نمیماند مگر اینکه خدا بعضی را با بعضی دفع کند و از میان بردارد. یعنی حامیان و نکاهبانان عقیده دشمنان عقیده را دفع و از میان بردارند، دشمنانی که احترام عقیده را پایمال میکنند، و بر معتقدان بدان میتازند و تعدی میکنند. باطل متکبر و مغرور است و دست از تعدی و تجاوز نمیکشد و از آن باز نمیایستد، مگر زمانی که با نیروئی همسان نیروئیکه آنان با آن یورش میآورند و میتازند جلو ایشانگرفته شود و بر آنان تاخت برده شود و یورش رود. برای حق اینکافی نیستکه حق است تا تعدی و تجاوز باطل بدو متوقف شود، بلکه لازم است نیروئی باشد از آن حفاظت و حمایت کند و به دفاع از آن بپردازد و بر باطل بتازد و باطل را از پای فرواندازد. این هم قانونکلی و عامّی استکه تا انسان انسان است تغییر و تبدیل پیدا نمیکند!

لازم است اندکی در برابر این نصوص ایستاد و به وراندازی آنها پرداخت، نصوصی واژگان آنها اندک و معانی آنها ژرف است، و اسرار و رموزی را پژوهش و بررسی کرد که در فراسوی آنها نهفتهاند و در جهان نفس و در جهان زندگی تاثیر دارند.

خداوند اجازه به جنگ را میآغازد و به کسانی اجازه جنگ میدهد که مشرکان با ایشان جنگیدهاند، و باطلگرایان به آنان تعدی نمودهاند. اجازه بدینگونه صادر میگردد که خدا ازکسانی دفاع میکند که ایمان آورده باشند، و او کافران خیانتپیشهای را دوست نمیدارد که به مومنان دست تعدی درازکرده باشند:

(إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ).

خداوند دفاع میکند از مومنان (و به سبب ایمانشان پیروزشان میگرداند). چرا که مسلمّاً خداوند خیانتپیشگان کافر را دوست نمیدارد (و دوستان مومن خود را در دست خیانتکاران ملحد رها نمیسازد)‌.

در این صورت خداوند بزرگوار برای مومنان تضمین فرموده است که از ایشان دفاعکند. کسی همکه خدا از او دفاع بکند او حتما از دشمنش ایمن میماند، و قطعا بر دشمنش چیره میشود ... پس چرا در این صورت خدا بدیشان اجازه جنگ میدهد؟ و چرا در این صورت جهاد را بر ایشان واجب میگرداند؟ و چرا در این صورت مومنان میجنگد وکشته شدن و زخمی گردیدن را بر خود هموار میکنند و درد و رنج و جاننثاری و دردها را به جان میپذیرند؟.. در حالیکه عاقبت معروف و معلوم است، و خدا توانا بر محقق ساختن عاقبت ایشان، بدون جد و جهد و درد و رنج و جاننثاری وکشته شدن و جنگیدن آنان است!

پاسخ این است که حکمت خدا در این باره والاتر و بالاتر است، و دلیل محکم و حجت استوار از آن خدای دادار است ... آنچهکه ما انسانها از این حکمت درک و فهم میکنیم و برای خردهایمان و برداشتهایمان از تجارب و معارف و آزمودهها و آموختههایمان روشن و جلوهگر میآید این است که یزدان سبحان نخواسته استکه حاملان دعوتش و مدافعان آن از میان «تنبلها» و سستهائی باشدکه به استراحت بنشینند و راحتطلبی بگزینند، و با وجود این خدا سهل و ساده و بدون درد و رنج پیروزی را نصیب ایشانگرداند، تنها بدان خاطرکه آنان نماز میخوانند و قران تلاوت میکنند، و رو به درگاه خداوند باری مینمایند هر زمانکه اذیت و آزار بدیشان میرسد، و تعدی و تجاوزگریبانگیرشان میسود.

بلیکه بر آنان واجب است نماز بخوانند، و قران تلاوتکنند، و با دعا و زاری رو به درگاه خداوند باری نمایند در زمان غم و شادی و خوشی و ناخوشی. ولی تنها این عبادت، ایشان را سزاوار حمل دعوت خدا و حفاظت و حمایت از آن نمیسازد. بلکه این عبادت توشهای استکه آن را باید برایکارزار بیندوزند، و ذخیرهای است که باید آن را برای پیکار ذخیرهکنند، و اسلحهای استکه باید بر آن تکیه و از آن استفادهکنند در آن هنگامکه هنگامه کارزار درمیرسد و با باطل روبرو میشوند و با همان اسلحهای به جنگ باطلگرایانی میروند که از اسلحه استفاده کنند و میرزمند، امّا افزون بر آن، اسلحه تقوا و ایمان و ارتباط با خدا را بر اسلحه ایشان میافزایند.

خداوند بزرگوار خواسته استکه دفاع خود را از راه کسانی انجام دهدکه ایمان آوردهاند. دفاع خدا با دست مومنان انجام میپذیرد تا خودشان نیز در گیراگیر پیکار و در جرگه کارزار پخته و رسیده گردند وکمال ایشان بهکمال رسد. چه همه نیروهای اندوخته در بنیه آدمی بیدار نمیگردد و به پویش درنمیآید، بدانگونه که بیدار میگردد و به پویش درمیافتد در آن حال و احوالی که انسان با خطر روبرو میشود، و درکارزار شاخ به شاخ وگلاویز میگردد، و هماورد را میراند، و هماورد او را میراند، و چکاچاک برمی‏خیزد و درمیافتد. او همه نیروی خود را جمع میکند تا با تمام قدرت و قوت با نیروی مهاجم و تازنده رویاروی شود و به دفاع برخیزد و بداندیش را به عقب براند و بر سر جای خودش بنشاند ... بدین هنگام استکه هر سلولی از پیکره آدمی با تمام نیروهائیکه در وجودش به ودیعت گذارده شده است آماده پیکار در هنگامه کارزار میشود تا نقش خود را بازی بکند، و با همه سلولهای دیگر در عملیات مشترک، همسنگر و همپشت گردد، و تا آنجاکه میتواند بکوشد و بر سر بداندیش فریاد زند و بخروشد، و آنچه در توان دارد فدا کند، و خودش به نهایت مقدور برسد، و به تمام وکمال، بذل موجود کند.

ملتیکه عهدهدار دعوت خدا است نیاز دارد به بیدار شدن همه سلولهای وجودش، و به همایش همه نیروهایش، و به آمادهباش همه استعدادهایش، و جمعآوری همه انرژیها و توانهایش. تا رشد و نمو این ملت به اتمام رسد، و پختگی اوکمال یابد، و بدین وسیله برای حمل امانت بزرگ و سترگ دین، و ماندگاری بر آن مهیا و مجهز شود.

پیروزی سریعیکه رنج و زحمتی نطلبد، و از آسمان رایگان نازل شود و سهل و ساده به دست نشستگان راحتطلب برسد، این نیروها و انرژیها را بیکاره و بیفائده میکند و نمیگذارد جلوهگر و پدیدار شوند، زیرا آنها را بیدار و هوشیار نمیسازد، و آنها را فرانمیخواند و به کار نمیگیرد.

گذشته از این، پیروزی سریعیکه آسان و ارزان به دست آید، آسان و ارزان هم از دست میرود و ضائع و هدر میشود. نخست بدان سببکه همچون فتح و ظفری ارزان به دست آمده است و قربانیها و فداکاریها و جاننثاریهای قیمتی و گرانبهائی صرف آن نشده است و بذل آن نگردیده است. دوم بدان علت کسانی که این پیروزی را به دست آوردهاند نیروهایشان برای حفظ این پیروزی تمرین ندیده است و آزموده نگردیده است، و توانها و انرژیهایشان برای به دست آوردن آن جمع و تیز و چابک نشده است. پس همچون نیروها و توانهائی مجهز و آماده برای دفاع نمیگردد و گرد نمیآید تا جلو بداندیشان را بگیرد و تاخت و تاز بدسگالان را سد کند.

تربیت روانی و مهارت عملی نیز از پیروزی و شکست، و از حمله وگریز، و از ضعف و قوت، و از پیشروی و پسروی، برمیخیزد و سرچشمه میگیرد ... همچنین تربیت روانی و مهارت عملی از احساسات و عواطفی همچون آرزو و درد، و شادی و غم، و آرامش و پریشانی سرچشمه میگیرد ... از احساس ضعف و احساس قدرت نیز سرچشمه میگیرد ... با این تربیت روانی و مهارت عملی، اتحاد و اتفاق، و نیستی و نابودی در راه عقیده و انسانها، و هماهنگی میان رویکردها در لابلایکارزار و پیش از آن و پس از آن، و کشف نقطههای ضعف و نقطههای قدرت، و اداره امور در همه حالات، همراه است ... همه اینها هم برای ملتی ضروری استکه دعوت را برعهده میگیرد و بدان عمل میکند و مردمان را نیز بدان فرامیخواند و به عمل به آن وامیدارد.

به خاطر همه اینها، و به خاطر چیزهای دیگری جز اینها که تنها خدا از آنها مطلع است، خداوند متعال دفاع خود را از راه کسانی قرار داده است که ایمان آوردهاند، و دفاع خود را فرزند سر راهی نکرده است تا از آسمان بدون رنج و زحمت به سویشان افکنده شود و مفت بدیشان داده شود.[5]

پیروزی چهبسا برای کسانی به کندی دست میدهد که به ناحق مورد ظلم و ستم قرارگرفتهاند و از خانه و کاشانه خود اخراج شدهاند به جرم این که میگویند: پروردگار ما خدا است. این کندی چهبسا برای حکمتی باشدکه خدا آن را خواسته است‌.

چهبسا کندی پیروزی بدان خاطر باشدکه بنیه ملت با ایمان با وجود رشد و نمو پیداکردن هنوز پخته و رسیده نگردیده است، و با وجود رسیدن بهکمال هنوز کامل نشده است، و هنوز نیروهایشان جمع و جور نگردیده و رویهم اندوده و انباشته نشده است، و همه سلولهایشان آماده و مجهز نگردیده است تا نیروها و استعدادهای ذخیره شده در آنها شناخته شود. اگر در این وقت همچون ملتی به پیروزی دسترسی پیدا کند آن را هرچه زودتر از دست میدهد، بدان سبب که قدرت حفاظت و حمایت طولانی آن را ندارد!

گاهی پیروزی به کندی فراچنگ میآید تا ملت مسلمان آخرین نیروئی راکه در توان دارد، و آخرین اندوختهای که دارد، بذل این کار کند، و همه چیزهای قیمتی وگرانبها را در راه خدا سهل و ساده فدا کند و ناچیز و بی ارزش انگارد.

.............................(صفحه 679 قسمت اول موجود نیست).............................

فرمود :

(من قاتل لتکونکلمة الله هی العلیا فهو فی سبیل الله).[6]

کسی که بجنگد تا سخن خدا والائی و برتری گیرد، او در راه خدا گام برمیدارد.

همچنینگاهی پیروزی کندی میگیرد، چون در شریکه ملت مسلمانان با آن میجنگد هنوز چیزی از خیر و خوبی در لابلای آن مانده است، و خدا میخواهد آن اندک خیر را نیز در شر بپالاید و شر جدا شود و تک و تنها نابودگردد، و ذرهای از خیر با شر نماند و در وسط آن هدر نرود و بیهوده نابود نشود.

گاهی پیروزی بهکندی صورت میپذیرد، بدان علتکه باطلیکه ملت مسلمان با آن میرزمد هنوز انحراف آن کاملا برای مردمان روشن و واضح نگردیده است. اگر در این وقت مسلمانان بر آن غلبهکنند و چیره شوند کسانی که گول آن باطل را خوردهاند آن را کمک نمایند و یار و مددکارش شوند، چون هنوز قانع نگردیدهاند و روشن نشدهاند که آن باطل دارای فساد است و باید از میان برداشته شود. درنتیجه ریشههایی هم در دلها و درونهای افراد پاکی بدواندکه حقیقت برایشان پیدا و هویدا نگردیده است‌.

گاهی هم پیروزی دیر حاصل میگردد، بدان خاطرکه محیط هنوز شایان استقبال از حق و خیر و عدلی را نداردکه ملت مسلمان آنها را ترسیم و جلوهگر میسازد و مجسم میدارد. اگر ملت مسلمان در این وقت پیروز گردد با دشمنانگی و آشوب محیط رویاروی میشود، دشمنانگی و آشوبیکه با آن برای ملت مسلمان آرام و قراری نخواهد بود. لذا مبارزه بر دوام میماند تا دلها و درونهای مردمان پیرامون آن آمادگی استقبال از حق مظفر و معزز را پیدا میکنند، و توانائی پذیره حق رفتن و قدرت ماندگاری بر آن را خواهند داشت‌.

به خاطر همه این چیزها و چیزهای دیگری استکه تنها خدا از آنها آگاه است، پیروزی به تاخیر میافتد و دیر به دست میآید، و جاننثاریها و فداکاریها چندین برابر میگردد، و دردها و رنجها فزونتر و بیشتر میشود. و خدا از کسانی دفاع خواهد کرد که ایمان آوردهاند، و درنهایت پیروزی سر میرسد و تحقق پیدا میکند. پیروزی وظائف و تکالیف و سختیها و دشواریهائی را میطلبد بدان هنگام که یزدان جهان اجازه میفرماید پیروزی حاصل شود و روی بنماید پس از مهیا شدن اسباب آن و پرداخت بهای آن، و آمادگی فضای محیط پیروزی برای استقبال از پیروزی و ماندگاری آن:

(وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ. الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ).

و مسلمّا خدا یاری میدهد کسانی را که (با دفاع از آئین و معابد) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است (و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز می‏گرداند، و چیزی نمیتواند او را درمانده کند و از تحقق وعدههایش جلوگیری نماید. آن مومنانی که خدا بدیشان وعده یاری و پیروزی داده است) کسانی هستند که هرگاه در (زمین ایشان را قدرت بخشیم، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند، و امر به معروف، و نهی از منکر مینمایند، و سرانجام همه کارها به خدا برمی‏گردد (و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد، همانگونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است)‌.

وعده موید و محکم و محقق و تخلفناپذیر خدا این استکه خدا یاری میدهد کسانی را که او را یاری بدهند ... چهکسانیند آن کسانیکه خدا را یاری میدهند، و درنتیجه سزاوار یاری خدای توانای مقتدری میشوندکه هرکه را سرپرستیکند و هرکه را به دوستی گیرد، شکست نمیخورد؟ آنان چنین کسانیند:

(الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ ...).

آن کسانی هستند که هرگاه در زمین ایشان را قدرت بخشیم ....

هرگاه پیروزی را برای آنان محقق سازیم، و کار، و بار را برایشان برقرار و استوار نمائیم ...

(أَقَامُوا الصَّلاةَ).

نماز را برپا میدارند.

نماز را میخوانند، و خدا را پرستش میکنند، و پیوند خود را با او محکم میدارند، و بدو مطیعانه و متواضعانه و فرمانبردارانه رو میکنند ...

(وَآتَوُا الزَّکَاةَ).

و زکات را میپردازند.

زکات را میدهند، و حق ثروت و دارائی را اداء میکنند، و بر بخل درون چیره میشوند، و خویشتن را از حرص و طمع پاکیزه میدارند، و بر وسوسه اهریمن غالب میآیند، و نیاز مردمان را برآورده میسازند، و افراد ضعیف و نیازمند را سرپرستی میکنند، و صفت پیکر زنده جامعه را محقق میدارند و سلامت تن آن را محفوظ و مصون مینمایند. همانگونهکه پیغمبر خدا (صلی الله علیه و سلم) فرموده است:

(مثل المؤمنین فی توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثل الجسد إذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر والحمى).[7]

صفت مومنان در محبت به یکدیگر، و در مهربانی به یکدیگر، و در عطف توجه و پائیدن همدیگر، همچون صفت بدن است. هر زمان که اندامی از بدن به ناله و فغان درآید، همه اندامهای تن با آن همدرد میشود و با شب زندهداری و تب و لرز با آن همآوا می‏گردد.

(وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ).

و امر به معروف میکنند.

دیگران را به خیر و صلاح فرامیخوانند، و مردمان را به کارهای نیک تشویق و ترغیب مینمایند ...

(وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ).

و از منکر نهی مینمایند.

با شر و فساد مبارزه میکنند، و بدینکار و بدانکار صفت ملت مسلمانی را برای خود محقق میسازندکه بر منکر نمیماند، در حالیکه توانا بر تغییر و تبدیل آن باشند، و ازکار پسندیده دست برنمیدارند و دوری نمیگزینند، وقتیکه بر انجام و محققکردن آن توانا باشند.

اینان همان کسانیند که خدا را یاری میدهند، وقتی که برنامه او را یاری میدهند، برنامهای که خدا برای مردمان در زندگی خواسته است. تنها به خدای یگانه افتخار میکنند و مینازند و خویشتن را بزرگ میبینند نه به کس دیگری. اینان همانکسانیندکه خدا ایشان را به طور مسلم و قطعی و بهگونه یقین و اطمینان وعده پیروزی میدهد.

این پیروری، پیروزی مبتنی بر اسباب و علل و شرائط و مقتضیات است. مشروط به وظایف و تکالیف و رنجها و دشواریهائی است ... پس از حصول این چیزها و انجام این وظیفهها، کار به خدا واگذار است. هرگونه که بخواهد کار را شکل میدهد و حاصل میگرداند. شکست را به پیروزی، و پیروزی را به شکست، تبدیل میکند، اگر ارکان و اصول کار مختل شود و خلل بپذیرد، یا وظائف و تکالیف مهملگذارده شود و نادیده گرفته شود:

(وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأمُورِ).

و سرانجام همه کارها به خدا برمی‏گردد (و بدانها رسیدگی و درباره آنها داوری خواهد کرد، همانگونه که آغاز همه کارها از ناحیه خدا است)‌.

این پیروزی، آن پیروزی استکه به پیاده کردن برنامه الهی در زندگی منتهی میگردد. حق و عدل و حریت گرائیدن به خیر و صلاح راکمک میکند و یاری میدهد، تا بدانجا که در راه پیاده شدن آنها اشخاص و افراد و مطامع و شهوات فدا میگردد و نادیدهگرفته میشود.

این پیروزی، آن پیروزی استکه سبب خود را دارد، و بهای خود را دارد، و وظائف و تکالیف خود را میطلبد، و دارای شروطی است. این پیروزی به کسی ناسنجیده و سرسری، یا به کسی به خاطر جانبداری و دوستی و تمایل داده نمیشود. این پیروزی برای کسی هم نمیماندکه هدف این پیروزی و مقتضیات آن را محقق و پیاده نمیگرداند.


 


[1] - مراجعه شود به مائده/103. (مترجم)

[2] - برای آشنائی بیثشر مراجعه شود به کتاب: «السلام العالمی والاسلام» فصل: عقیده و حیات‌.

[3] - «بدن» جمع بدنة است. بدنه، شتر ماده یا گاو است، و در حج برای هشت نفر بسنده است‌.

[4] - مراجعه شود به تفسیرهای روحالمعانی و قاسمی. (مترجم)

[5] - اسلام با وجود این، جنگ را به خاطر جنگ هدف نمیشمارد، و به جنگ اجازه نمیدهد مگر برای هدفیکه بزرگتر از صلح و صفاو آتشبس و همدیگر را رهاکردن است ... صلح و صفا هدف اسلام است، همانگونهکه بسیاری از آیات دیگر در قرآن بیان میدارند. ولیکن صلح و صفائیکه در آن تعدی و تجاوز و ظلم و ستم و دستدرازی و دشمنانگی نباشد. ولی زمانیکه ظلم و ستم و تعدی و تجاوز شود به هریک از ارکان و اصول والای انسانیت، از قبیل حریت عقیده، و حریت عبادت، عدالت و دادگری در قضاوت و داوری و فرماندهی و فرمانروائی، عدالت و دادگری در پخش غنائم و فرآوردهها، عدالت و دادگری در حقوق و وظائف، رفتار فردی و گروهی برابر قوانین و مقررات خدا، ... هر زمانکه ظلم و ستم و تعدی و تجاوز شود به یکی از این ارکان و اصول به شکلی از اشکال و از راهی از راهها، چه از فردی بر فردی، یا از فردی برگروهی، یا از گروهی بر فردی یا برگروهی، یا از دولتی بر دولتی، انجام بگیرد، فرقی ندارد. ظلم و ستم و تعدی و تجاوز، همان ظلم و ستم و تعدی و تجاوز است. چه اسلام از صلح و صفائی راضی و خشنود نیستکه بر ظلم و ستم و تعدی و تجاوز استوار و پایدار باشد. زیرا صلح و صفا در اسلام تنها آرامش و ترک جنگ نیست. بلکه صلح و صفا پیادهکردن خیر و برکت و عدالت و دادگری مبتنی بر برنامهای استکه یزدان آن را برای بندگان ترسیم و تدوینکرده است ... (برای اطلاع بیشتر به کتاب: «السلام العالمی والاسلام» مراجعه شود)‌.

[6] - شیخین، یعنی مسلم و بخاری آن را روایت کردهاند.

[7] - بنی آدم اعضای یکدیگرند     که در آفرینش ز یکگوهرند

    چو عضوی به درد آورد روزگار     دگر عضوها را نماند قرار (سعدی)