تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ فرقان

سورۀ فرقان

مکی است؛ ترتیب آن 25؛ شمار آیات آن 77

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِیَکُونَ لِلۡعَٰلَمِینَ نَذِیرًا ١.

خیر حق‌تعالی بسیار و برکاتش بس بزرگ است؛ فضایلش بس خجسته، اوصافش بس کامل و احسانش عام و فراگیر است که قرآن کریم را به عنوان کتاب جدا کنندۀ حق از باطل و هدایت از گمراهی، بر بنده و پیامبر امّیش محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد تا آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر خاتمش برای ثقلین (انس و جنّ) بوده و آنان را از خشم و عذاب و کیفر دردناکش بیم دهند.

﴿ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِیرٗا ٢.

همان ذات متعالی که ملک آسمان‌ها و زمین در آفرینش، فرمانروایی و تدبیر از آن اوست؛ همو که فرزندی ندارد زیرا نه کسی را زاده و نه هم زاده شده است؛ همو که به یگانگی خلق را آفریده و هیچ‌کس با وی در این امر مشارکت نداشته است. پس چون وی را در ملکش شریکی نیست، بدین جهت سزاوار عبودیّت است و معبودی جز وی وجود ندارد. اوست که خلق را به استوارترین شیوه و کامل‌ترین شکل آفریده است؛ از صورت‌گری خلق، تا برنامه ریزی به اندازه و تدبیر آن و تا کارگردانی امور آن، همه را بر پایه حکمت، استواری، نظم و انسجام قرار داده است. بنابراین در آفرینش و صنع و در حکم و شرعش هیچ‌گونه عیب، نقص یا خللی وجود ندارد. پاکا که تویی ای آفریدگار بزرگ!

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡ‍ٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا ٣.

اما کفّار به جای خدای یگانه قهّار خدایانی را به پرستش گرفته‌اند که بر آفرینش هیچ چیز توانا نیستند، بلکه این خدای سبحان است که خود آن خدایان پنداری را آفریده است. همچنین خدایان دروغین‌شان نه منفعتی را برای خود و پرستش‌گران خویش جلب توانند کرد و نه زیانی را از آنان دفع، نه زنده‌ای را میرانده توانند، نه مرده‌ای را زنده توانند کرد و نه هم توانند کسی را از قبرش برانگیزند؛ زیرا آن‌ها موجوداتی جامد و بی‌جان و عاجز و ناتوان هستند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ إِفۡکٌ ٱفۡتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَیۡهِ قَوۡمٌ ءَاخَرُونَۖ فَقَدۡ جَآءُو ظُلۡمٗا وَزُورٗا ٤.

و کسانی که کفر ورزیده‌اند گفتند: قرآن دروغ و افترایی است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم آن را بر ساخته است و گروهی دیگر نیز وی را بر این کار یاری کرده‌اند! قطعاً با این نسبتی که دادند ستمی بزرگ، اشتباهی فاحش و غلطی آشکار به میان آوردند؛ زیرا قرآن حقّی بی‌شبهه از نزد خدای سبحان است. این کلام خود اوست که آن را بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده است.

﴿وَقَالُوٓاْ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٱکۡتَتَبَهَا فَهِیَ تُمۡلَىٰ عَلَیۡهِ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلٗا ٥.

و کافران گفتند: قرآن افسانه‌هایی برساخته و سخنانی نوشته در کتاب‌های پیشینیان است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را نسخه برداری نموده و همین نسخه‌ها، صبح و شام بر وی تکرار می‌شود!!

﴿قُلۡ أَنزَلَهُ ٱلَّذِی یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ٦.

ای پیامبر! به این گروه کافر بگو: بیشک تنها خدای یگانه است که قرآن را بر پیامبرش فرود آورده است. او ذاتی است که علم وی به همه چیز محیط است و هیچ رازی در آسمان‌ها و زمین از وی پنهان نمی‌ماند. او بر توبه کاران آمرزگار و بر باز آمدگان مهربان است. به عاصیان مهلت داده و به شتاب مجازات‌شان نمی‌کند و بر باز آمدگان به سوی خویش، به رحمت باز می‌گردد.

﴿وَقَالُواْ مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ یَأۡکُلُ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشِی فِی ٱلۡأَسۡوَاقِ لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَلَکٞ فَیَکُونَ مَعَهُۥ نَذِیرًا ٧.

و کافران گفتند: چرا این مرد که دعوای نبوت می‌کند ـ منظورشان محمد صلی الله علیه و آله و سلم است ـ مانند ما غذا می‌خورد و به خاطر داد و ستد به بازارها می‌رود؟ چرا خداوند عزوجل با وی فرشته‌ای را بر نینگیخته است که وی را در سخنانش تصدیق نماید؟

﴿أَوۡ یُلۡقَىٰٓ إِلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ تَکُونُ لَهُۥ جَنَّةٞ یَأۡکُلُ مِنۡهَاۚ وَقَالَ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٨.

یا چرا گنجی از آسمان بر وی نیامده تا از کار و کسب بی‌نیازش گرداند؟ یا چرا باغی خرم و رامشگر ندارد که از میوه‌های آن بهره گیرد؟ همچنین آن ستمگران به مؤمنان گفتند: شما جز مردمی افسون شده را که عقلش از بین رفته است پیروی نمی‌کنید!!

﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَٰلَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا ٩.

تعجب‌کنان بنگر که چسان کافران این سخنان دروغین عجیب و غریب را بر زبان آوردند؟ سخنانی که از منتهای دوری از حق، گویی به مَثَل می‌ماند. آنان می‌خواهند تا بدین‌گونه تو را در دعوتت تکذیب نمایند؛ ولی بی‌گمان آن‌ها دورترین خلق از حق بوده و راهی به سوی آن نمی‌یابند که از ظلمت دروغ‌های برساخته خود بیرون آیند.

﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِیٓ إِن شَآءَ جَعَلَ لَکَ خَیۡرٗا مِّن ذَٰلِکَ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَیَجۡعَل لَّکَ قُصُورَۢا ١٠.

برکات الهی بزرگ و خجسته، نامش مقدّس، فضایلش عام، خیرش بسیار و جلالش عظیم است؛ همان ذاتی که هرگاه بخواهد ـ ای پیامبر ـ بهتر از آنچه را که کافران نام بردند برایت ارزانی می‌دارد. آری! باغ‌های رامشگر و بوستان‌هایی فراخ برایت ارزانی می‌دارد که از میان آن‌ها جوی‌باران جاری است؛ جمال مناظر آن‌ها دلگشا و بها و رونق آن‌ها روح افزاست و در آن‌ها کاخ‌های وسیع و منازلی پر ابهت قرار دارد.

﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِٱلسَّاعَةِۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِمَن کَذَّبَ بِٱلسَّاعَةِ سَعِیرًا ١١.

ای پیامبر! کافران به این علت که تو غذا نمی‌خوری و در بازراها راه می‌روی، تکذیبت نکرده‌اند بلکه آن‌ها در حقیقت حساب و روز بازگشت را تکذیب کرده‌اند. و خداوند عزوجل برای هر کس که رستاخیز را تکذیب کند آتشی همیشه فروزان آماده کرده است که اجسام‌شان را می‌سوزاند و چهرهایشان را بریان می‌کند.

﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا ١٢.

چون در روز هنگامه بزرگ دوزخ کافران را از جایی دور ببیند، آن‌ها در حالی خشم و خروش و جوشش آن را می‌شنوند که بعضی از دوزخ بعضی دیگر آن را از شدّت غیظ علیه دشمنان خدا می‌خورد.

﴿وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا ١٣.

و چون کافران را ـ در حالی که دستهای‌شان با زنجیرها به گردنهای‌شان است ـ در تنگنایی سخت از دوزخ بیندازند آن‌ها از شدّت هول و هراس فریاد می‌کشند: ای وای بر ما! ای مرگ بر ما! و چنین است که مرگ خویشتن را می‌طلبند.

﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا ١٤.

پس آن‌ها در دوزخ به زاری می‌‌گریند. به آنان گفته می‌شود: امروز یکبار مرگ خود را نخواهید بلکه آن را بارهای بسیار بخواهید؛ زیرا هرگز گرفتاری‌تان را گشایشی روی نمی‌دهد و ابداً غم و پریشانی‌تان از بین نمی‌رود.

﴿قُلۡ أَذَٰلِکَ خَیۡرٌ أَمۡ جَنَّةُ ٱلۡخُلۡدِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۚ کَانَتۡ لَهُمۡ جَزَآءٗ وَمَصِیرٗا ١٥.

ای پیامبر! به کافران بگو: آیا آتش جهنمی که خداوند عزوجل برای شما وصف کرده است بهتر از بهشت جاودانی است که حق‌تعالی به بندگان شایسته، با اخلاص و با انابت خود به پاداش عمل نیک‌شان وعده داده است تا قرارگاه ابدی و نعمت پایدار سرمدی ایشان باشد؟

﴿لَّهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَ خَٰلِدِینَۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ وَعۡدٗا مَّسۡ‍ُٔولٗا ١٦.

هرچه این گروه ابرار اخلاص کیش در بهشت‌های پر ناز و نعمت بخواهند دارا می‌باشند؛ از هر آنچه که دل‌های‌شان بدان کشش یابد، چشم‌های‌شان را بنوازد و جان‌های‌شان را به خرمی و طراوت آورد. ورود این گروه ابرار به بهشت جاودان، وعده‌ای از سوی خدای سبحان است که بندگان بر گزیده با تقوایش تحقق آن را از وی می‌طلبند.

﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِی هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِیلَ ١٧.

خدای متعال کافران را با درختان و سنگ‌هایی که می‌پرستیدند. یکجا محشور می‌سازد. سپس از آن معبودان باطل می‌پرسد: آیا شما بودید که بندگانم را از شاهراه هدایت به بیراهه کشانده و ایشان را به سوی پستی و گمراهی فرا خواندید؟ یا که آن‌ها خود از راه هدایت منحرف شدند و بی‌آنکه شما دستورشان دهید به پرستش‌تان گرفتند؟

﴿قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ مَا کَانَ یَنۢبَغِی لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّکۡرَ وَکَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا ١٨.

خدایان پنداری می‌گویند: پروردگارا! ما تو را از کار زشت و ننگین این گروه مشرک، تنزیه و تقدیش می‌کنیم؛ تو برتر و والاتر از آنی که ما به جای تو مورد پرستش قرار گیریم یا ما جز تو دوستانی بگریم؛ ولی تو خود این گروه کافر را از انواع نعمت‌ها ـ همچون مال، جاه، فرزندان، سلامتی و تندرستی برخوردار گردانیدی تا بدانجا که دینت را فراموش کرده و از یادت غافل شدند. آنان در حقیقت قومی هلاک شده بودند که خواری و خذلان از طاعت رحمان بازشان داشت، در نتیجه دچار زیان و خسران شدند.

﴿فَقَدۡ کَذَّبُوکُم بِمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسۡتَطِیعُونَ صَرۡفٗا وَلَا نَصۡرٗاۚ وَمَن یَظۡلِم مِّنکُمۡ نُذِقۡهُ عَذَابٗا کَبِیرٗا ١٩.

پس به کافران گفته می‌شود: اینک آن خدایان‌تان که به ناروا مورد پرستش قرار داده‌اید، شما را در ادعا و افترای‌تان تکذیب کرده‌اند در نتیجه شما اکنون نه توان آن را دارید تا خود را از عذاب برهانید و نه اینکه به خود یاری برسانید. قطعاً هر کس بر کفر بمیرد و به علت شرک ورزی بر خویشتن ستم کند، او را در آتش جهنم عذاب سختی است.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّآ إِنَّهُمۡ لَیَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَیَمۡشُونَ فِی ٱلۡأَسۡوَاقِۗ وَجَعَلۡنَا بَعۡضَکُمۡ لِبَعۡضٖ فِتۡنَةً أَتَصۡبِرُونَۗ وَکَانَ رَبُّکَ بَصِیرٗا ٢٠.

ای پیامبر! پیش از تو نیز خداوند عزوجل هیچ پیامبری را نفرستاده جز اینکه آن پیامبر از بشر بوده است نه از فرشتگان. همچنان که پیامبران نیز مانند دیگر افراد بشر هم غذا می‌خوردند و هم در بازارها راه می‌رفتند. و خداوند عزوجل بعضی از بشر را برای بعضی دیگر به وسیله ایمان و کفر، توانگری و فقر، سلامتی و بیماری، عافیت و بلا؛ مایه آزمون و امتحانی قرار داده است که آیا بر آنچه مقدّر کرده، شکیبایی می‌ورزید و در نتیجه وی را آنگونه که سزاوار پرستش اوست عبادت می‌کنید، به اوامرش عمل کرده و نواهیش را فرو می‌گذارید یا خیر؟ پس خوشا به حال بنده‌ای که وقتی بر وی نعمتی ارزانی شود شکر نموده، آنگاه که به مصیبتی مبتلا شود صبر می‌کند و هرگاه که مرتکب گناه و خطایی شد آمرزش می‌طلبد. این همان کسی است که به حقوق عبودیّت آنگونه که شایسته آن است قیام کرده و به شرف ولایت رسیده است. و پروردگارت به کسانی که در مصایب بی‌قرار یا شکیبا هستند و به کسانی که ناسپاس یا شکرگزار می‌باشند، بیناست.

﴿۞وَقَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَکۡبَرُواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا کَبِیرٗا ٢١.

کافرانی که به لقای خدای  عزوجل  در روز قیامت باور نداشته و آن موعد را انتظار نمی‌برند گفتند: چرا خداوند عزوجل فرشتگان را بر ما نازل نکرد تا بر راستگویی پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم گواهی دهند؟ چرا پروردگار خود را به چشم سر نمی‌بینیم تا پیام رسالت را از خود وی بشنویم؟ قطعاً این گروه بد کار، بسیار از خود راضی و در تجاوز از حدّ بسی طغیانگر و سرکش اند؛ زیرا برای خویش مقام و منزلتی را خواستند که اصلاً شایستگی‌اش را ندارند.

﴿یَوۡمَ یَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ لَا بُشۡرَىٰ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا ٢٢.

و آنگونه که کافران در خواست کردند به زودی در روز قیامت فرشتگان را خواهند دید اما نه برای آنکه به بهشت بشارت داده شوند بلکه به آنان خبر داده می‌شود که بهشت بر آنان حرام است و ابداً وارد آن ساخته نمی‌شوند.

﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣.

و به آن اعمالی که در دنیا انجام داده‌اند و در نمای بیرونی خود چنان می‌نماید که اعمال خیر و صلاح و نیکی و تقوی است، می‌پردازیم و آن را نابود و مضمحل می‌گردانیم و به گونه‌ای که همانند گردی پراکنده در هوا ـ یعنی همان ذرات غباری که در شعاع خورشید مشاهده می‌کنیم ـ هیچ اثر، نفع و سودی برای‌شان دربر ندارد؛ از آن جهت که عمل جز به دو شرط پذیرفتنی نیست: که یکی از آن‌ها اخلاص و دیگری، متابعت از خط شریعت می‌باشد. بنابراین هر عمل پذیرفته شده‌ای لابد دو برچسب استاندارد را باید داشته باشد تا مورد قبول قرار گیرد؛ یکی اینکه خالصانه برای رضای حق‌تعالی انجام گرفته باشد ـ یعنی برچسب اخلاص ـ و دیگر اینکه منطبق با سنّت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم باشد ـ یعنی برچسب متابعت.

﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ یَوۡمَئِذٍ خَیۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِیلٗا ٢٤.

اصحاب بهشت در آخرت جایگاه بهتر و منزلتی نیکوتر دارند؛ آن‌ها در بهشت از نعمت و سرور و بهجت و نور برخوردارند. نه رنجی دارند، نه خستگی‌ای، نه ترسی، نه اندوهی، نه زحمتی و نه گرفتاریی.

﴿وَیَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلسَّمَآءُ بِٱلۡغَمَٰمِ وَنُزِّلَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ تَنزِیلًا ٢٥.

و روز قیامت را به یاد آورد که در آن آسمان شکافته شده و از شکاف‌های آن، ابر سپید رقیقی بیرون می‌آید و خدای متعال فرشتگان را فرود می‌آورد و ایشان در عرصات قیامت بر مردم احاطه می‌کنند.

﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِۚ وَکَانَ یَوۡمًا عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ عَسِیرٗا ٢٦.

فرمانروایی راستین در روز قیامت تنها برای خدای رحمان است. او در این موقف حاکم و مالک جزا می‌باشد و کسی دیگر با وی همراه نیست. آن روز به خاطر هول و هراس‌های بسیار و خطر عظیمی که دربر دارد بر کفّار بسیار سخت و دشوار است.

﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا ٢٧.

یاد کن روزی را که کافر؛ یعنی همان کس که با شرک بر خویشتن ستم نموده، دستان خود را از روی پشیمانی و افسوس و حسرت و زیان زدگی می‌گزد و می‌گوید: ای کاش از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کرده و به هدایتش چنگ می‌زدم. ای کاش به پیامش ایمان آورده و به راهش پایبند می‌شدم.

﴿یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا ٢٨.

و انسان کافر در آن روز حسرت خوران می‌گوید: ای کاش فلان شخص کافر را به دوستی نگرفته، گوهر اخلاص و محبّت و سرمایه انس و الفت را به پای آن پلید نمی‌ریختم؛

﴿لَّقَدۡ أَضَلَّنِی عَنِ ٱلذِّکۡرِ بَعۡدَ إِذۡ جَآءَنِیۗ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِلۡإِنسَٰنِ خَذُولٗا ٢٩.

به راستی آن دوست کافر بود که مرا از قرآن ـ پس از آنکه از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من رسید ـ به بیراهه کشانده بود. قطعاً از خوی و صفت شیطان است که انسان را در هر حال خوار می‌سازد.

این هشداری است در مورد همدمی و همراهی با اشرار و دوستی بافجّار؛ زیرا چه بسا آنان رفیق خود را به پرتگاه نار و خشم خدای جبّار وارد کنند.

﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ یَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِی ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا ٣٠.

و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکوه کنان از اعمال قومش گفت: پروردگارا! در حقیقت قومم از قرآن بر گردانده و آن را در تصدیق، تلاوت، تدبّر، عمل، تبلیغ و مرجع داوری رها کرده‌اند و فرو گذاشته‌اند. این هشداری است در مورد فرو گذاشتن قرآن. البته مردم هم اکنون در این امر بر درجاتی متفاوت قرار دارند و هر کس بر حسب حالش به قرآن جفا روا می‌دارد.

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِینَۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ هَادِیٗا وَنَصِیرٗا ٣١.

و آنگونه که خداوند عزوجل برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم از اشرار قومش دشمنانی قرار داده است، قبل از وی نیز برای هر پیامبر از اشرار اقوام‌شان دشمنانی قرار داده بود. پس بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که شکیبایی ورزد آنسان که ایشان شکیبایی ورزیدند. همین بس که خداوند عزوجل راهبر و راهنمای دوستانش بوده، ایشان را به راه صواب دلالت می‌نماید و همین بس که او علیه دشمنان، یاورشان است. پس ولایت با هدایت حاصل است و حمایت و یاری، با پیروزی و نصرت.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ کَذَٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَکَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِیلٗا ٣٢.

کافران گفتند: چرا قرآن بسان کتاب‌های پیشین، یکجا بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل نشده است؟ حقیقت این است که خداوند عزوجل قرآن را بر پیامبرش به تدریج و بخش بخش نازل کرده است تا قلب پیامبرش را نیرومند و استوار گردانیده، وی را به آهستگی تربیت نماید و در عین حال بر طمأنینه و تدبّرش در کتاب مولایش بیفزاید. همانا خداوند عزوجل کتابش را برای پیامبرش در یک آهنگ با ثبات و یک روند زمان بر تبیین نموده است.

این آیه بر لزوم تدبّر در قرآن، عنایت و اهتمام به آن و دریافت تدریجی آن دلالت دارد تا در دل‌ها رسوخ یافته و موجب بهره‌مندی صحیح انسان مؤمن گردد.

﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا ٣٣.

ای پیامبر! و کافران سخن یا حجّتی برایت نمی‌آورند مگر اینکه خداوند عزوجل پاسخی استوار که در اسلوب و بیان از سخنان‌شان نیکوتر و شیواتر و در دلیل و برهان، از آن استوارتر و نیرومندتر می‌باشد، برایت آورده است.

﴿ٱلَّذِینَ یُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ سَبِیلٗا ٣٤.

این گروه کفّار بر چهره‌های‌شان به دوزخ کشانده می‌شوند؛ از آن‌رو که به یگانه قهّار کفر ورزیده‌اند. آنان نزد خدا بدترین خلق، دورترین آن‌ها از نظر رشد و پست‌ترین آن‌ها در امر گمراهی و انحراف اند.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَا مَعَهُۥٓ أَخَاهُ هَٰرُونَ وَزِیرٗا ٣٥.

به یقین خداوند عزوجل تورات را به موسی علیه السلام داد و برادرش هارون علیه السلام را نیز با وی همراه گردانید تا وی را بر تکالیف رسالت یاری نماید.

﴿فَقُلۡنَا ٱذۡهَبَآ إِلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَدَمَّرۡنَٰهُمۡ تَدۡمِیرٗا ٣٦.

سپس خداوند عزوجل به موسی و هارون دستور داد تا به سوی فرعون و قومش بروند. اما فرعون و کسانش راه راستی را تکذیب نموده، به حق کفر ورزیده برهان‌های ربوبیّت را انکار و ادله الوهیّت را بی‌اعتبار شمردند. در نتیجه خداوند عزوجل آنان را از صحنه روزگار برانداخت و عبرتی برای عبرت اندوزان گردانید.

﴿وَقَوۡمَ نُوحٖ لَّمَّا کَذَّبُواْ ٱلرُّسُلَ أَغۡرَقۡنَٰهُمۡ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ لِلنَّاسِ ءَایَةٗۖ وَأَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ عَذَابًا أَلِیمٗا ٣٧.

و خداوند عزوجل قوم نوح علیه السلام را ـ آنگاه که کفر ورزیدند ـ به وسیلۀ طوفان نابود ساخت. و هر کس پیامبری را تکذیب نماید، گویی تمام پیامبران را تکذیب کرده است. خداوند عزوجل غرق نمودن قوم نوح را اندرزی برای پند اندوزان گردانید و در آخرت نیز برای‌شان عذاب خفّت بار دردناکی را در آتش جهنم آماده ساخت.

﴿وَعَادٗا وَثَمُودَاْ وَأَصۡحَٰبَ ٱلرَّسِّ وَقُرُونَۢا بَیۡنَ ذَٰلِکَ کَثِیرٗا ٣٨.

و خداوند عزوجل عاد ـ قوم هود  علیه السلام ، ثمود ـ قوم صالح  علیه السلام ، اصحاب رسّ (چاه) و امت‌های بسیار دیگر را که در فاصله میان امّت‌های یاد شده به سر می‌بردند و جز خدا هیچ‌کس از حال آن‌ها آگاهی ندارد، نابود گردانید؛ زیرا آن‌ها طغیان و سرکشی پیشه کردند؛ در نتیجه عذابی سخت گریبانگرشان شد.

﴿وَکُلّٗا ضَرَبۡنَا لَهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَۖ وَکُلّٗا تَبَّرۡنَا تَتۡبِیرٗا ٣٩.

همچنان خدای متعال ادله حق را برای همه امّت‌های پیشین و پسین روشن ساخته، برهان‌ها را اقامه کرد و حجّت‌ها را برپا داشت تا هیچ عذر آوری بهانه‌‌‌ای پیش نیفکند. اما با وجود این بیان همه جانبه از سوی پروردگار رحمان، بازهم آن‌ها حق را تکذیب نموده و از شیطان پیروی کردند. پس حق‌تعالی آنان را به سختی گرفتار عذاب ساخت و از عرصه روز گار برانداخت.

﴿وَلَقَدۡ أَتَوۡاْ عَلَى ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِیٓ أُمۡطِرَتۡ مَطَرَ ٱلسَّوۡءِۚ أَفَلَمۡ یَکُونُواْ یَرَوۡنَهَاۚ بَلۡ کَانُواْ لَا یَرۡجُونَ نُشُورٗا ٤٠.

یقیناً کفّار قریش در سفرهای تجارتی خود بر شهر قوم لوط (شهر سدوم) گذر کرده‌اند؛ همان شهری که اهالی‌اش با سنگ درهم تکانده و پاره پاره ساخته شدند. اما آن‌ها از دیدنی‌های خود درس عبرت نگرفته بلکه رستاخیز پس از مرگ را باور نمی‌کردند؛ از این رو آن‌ها در طغیان از حد گذشتند.

﴿وَإِذَا رَأَوۡکَ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی بَعَثَ ٱللَّهُ رَسُولًا ٤١.

ای پیامبر! و چون کافران تو را ببینند، تمسخر‌کنان می‌گویند: آیا این است همان کسی که ادعا می‌کند خدا وی را به سوی ما فرستاده است؟

﴿إِن کَادَ لَیُضِلُّنَا عَنۡ ءَالِهَتِنَا لَوۡلَآ أَن صَبَرۡنَا عَلَیۡهَاۚ وَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ حِینَ یَرَوۡنَ ٱلۡعَذَابَ مَنۡ أَضَلُّ سَبِیلًا ٤٢.

چیزی نمانده بود که این مدعی رسالت، ما را با نیروی برهان و انوار بیانش از پرستش بتان بازگرداند؛ لیکن ما بر پرستش آن‌ها ثابت قدم باقی ماندیم.

پس به زودی ـ آنگاه که عذاب جبّار بر کافران فرود آید ـ برای‌شان روشن خواهد شد که چه کسی رهرو راه رشد و هدایت بوده و چه کسی گمراه است؟ آن‌ها یا پیامبر اکرم ج؟!

﴿أَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیۡهِ وَکِیلًا ٤٣.

ای پیامبر! بنگر و از حال کسانی در شگفت باش که هوای نفس خود را مانند طاعت الله عزوجل به پیروی گرفته‌اند، پرستش مولای خود را ترک نموده و از شیطان که گمراه‌شان کرده است پیروی کرده‌اند. آیا تو می‌توانی آنان را از گمراهی باز داشته، به سوی هدایت بر گردانی و ضامن و وکیل آنان باشی؟

﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَسۡمَعُونَ أَوۡ یَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِیلًا ٤٤.

آیا می‌پنداری که بیشتر کافران آیات قرآن را به سمع قبول و بهره‌گیری می‌شنوند، یا عبرت‌ها و اندرزهایی را که در آن است می‌فهمند؟ آن‌ها در نفهمی و بهره‌ نگرفتن از آنچه می‌شنوند بسان ستوران، بلکه از ستوران نیز گمراه‌تراند؛ زیرا آن‌ها از عقل و خردی که بهره‌گیری از آن را به تعطیل کشانده‌اند بر خوردار می‌باشند؛ به خلاف چهارپایان که اساساً عقلی برای تفکر و تأمّل ندارند!!

﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَىٰ رَبِّکَ کَیۡفَ مَدَّ ٱلظِّلَّ وَلَوۡ شَآءَ لَجَعَلَهُۥ سَاکِنٗا ثُمَّ جَعَلۡنَا ٱلشَّمۡسَ عَلَیۡهِ دَلِیلٗا ٤٥

آیا ندیدی که خداوند عزوجل چسان سایه هر چیز را از طلوع بامداد تا طلوع خورشید گسترانده است؟ اگر او می‌خواست آن سایه را چنان ثابت و ساکن می‌گردانید که طلوع خورشید نتواند آن را تغییر دهد اما او خورشید را نشانه‌ای گردانید که بدان بر احوال سایه راه برده می‌شود.

﴿ثُمَّ قَبَضۡنَٰهُ إِلَیۡنَا قَبۡضٗا یَسِیرٗا ٤٦.

سپس آن سایه اندک اندک دامن برمی‌چیند و هر قدر که خورشید بالا رود، کاستی سایه هم فزونی می‌گیرد. بدون شک این برهانی است تابان بر قدرت خدای رحمان و بر اینکه فقط او سزاوار آن می‌باشد تا از سوی انس و جنّ به نیایش خوانده شود.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ لِبَاسٗا وَٱلنَّوۡمَ سُبَاتٗا وَجَعَلَ ٱلنَّهَارَ نُشُورٗا ٤٧.

و تنها خداوند عزوجل است که شب را برای شما آفرید که خود را به تاریکی آن می‌پوشانید آنگونه که خود را به لباس درمی‌پوشانید. و اوست که خواب را راحت‌بخش بدن‌های‌تان و انقطاعی دوره‌ای برای کسب و کارتان گردانید در حالی که روز را بدین منظور آفرید تا در آن برای کار و کسب روزی، گشت‌و‌گذار کنید.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦۚ وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ طَهُورٗا ٤٨.

و تنها خداوند عزوجل است که بادها را فرستاد تا ابرها را برداشته و با قدوم خویش، مردم را نوید باران دهند. و خداوند عزوجل از ابر، آبی فرو فرستاد که مردم در غسل و وضو، خود را بدان پاک می‌سازند.

﴿لِّنُحۡـِۧیَ بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّیۡتٗا وَنُسۡقِیَهُۥ مِمَّا خَلَقۡنَآ أَنۡعَٰمٗا وَأَنَاسِیَّ کَثِیرٗا ٤٩.

تا خداوند عزوجل پس از آنکه زمین مرده بود و هیچ رویشی در آن وجود نداشت، رویاندن گیاه سبز را به وسیله آب، بهره بخش انسان و حیوان قرار دهد. بناء این خداوند عزوجل است که زمین خشک را به وسیله آب به چمنزاری سبز تبدیل می‌کند و خلق بسیاری از انسان و حیوان را با آن سیراب می‌سازد.

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَٰهُ بَیۡنَهُمۡ لِیَذَّکَّرُواْ فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا ٥٠.

در حقیقت خدای متعال باران را از سرزمینی به سرزمینی دیگر متحوّل گردانیده، برخی را از آن آب رسانیده و برخی دیگر را از آب باز داشته است تا بندگان نعمتش بر خود را یاد کرده و در نتیجه وی را شکر گزارند و چنان‌چه باران را از آنان بازداشت، وی را به توبه و استغفار یاد کنند. ولی بیشتر مردم راهی جز انکار و ناسپاسی به نشانه‌ها و نعمت‌های الله عزوجل را نپذیرفتند؛ چنان‌که نزول باران را به فلان و فلان ستاره نسبت دادند.

﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَبَعَثۡنَا فِی کُلِّ قَرۡیَةٖ نَّذِیرٗا ٥١.

و اگر خدا عزوجل می‌خواست یقیناً در هر شهر پیامبری می‌فرستاد که مردم را به سوی توحید فراخوانده و از عذاب الهی بیم دهد. لیکن او محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی همه جهانیان فرستاده و رسالتش را عام و فراگیر گردانید.

﴿فَلَا تُطِعِ ٱلۡکَٰفِرِینَ وَجَٰهِدۡهُم بِهِۦ جِهَادٗا کَبِیرٗا ٥٢.

پس ای پیامبر! از کافران در ترک چیزی از امر تبلیغ که حق‌تعالی تو را بدان دستور داده است، اطاعت نکن و چیزی از پیام الله عزوجل را پنهان نساز بلکه در دعوت و نصیحت سخت بکوشی و به وسیله این قرآن با کافران به جهادی بزرگ که هیچ گسست و سستی‌ای در آن نباشد، بپرداز.

﴿۞وَهُوَ ٱلَّذِی مَرَجَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞ وَجَعَلَ بَیۡنَهُمَا بَرۡزَخٗا وَحِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا ٥٣.

و تنها خداوند عزوجل است که دو دریا را طوری با هم درآمیخت که این یکی شیرین و زلال است و مردم از آن می‌نوشند و آن یکی بس شور و تلخ مزه است که قابل نوشیدن نیست. و اوست که در میان دو دریا مانع و پرده‌ای استوار قرار داد که هر کدام را از آمیزش با دیگری بازمی‌دارد؛ به طوری که نه آب این دریا به آن می‌رسد و نه آب آن دریا به این، بلکه هر دریا بر طبیعت مخصوص خود باقی می‌ماند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ مِنَ ٱلۡمَآءِ بَشَرٗا فَجَعَلَهُۥ نَسَبٗا وَصِهۡرٗاۗ وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرٗا ٥٤.

و تنها خداوند عزوجل است که از آب منی مرد و زن، انسان‌هایی از مردان و زنان آفرید و در میان ایشان نزدیکی نسبی و ـ از راه خویشاوندی ـ نزدیکی سببی قرار داد. البته خداوند عزوجل بر آفرینش هر چه که بخواهد توناست و هیچ بر گرداننده‌ای برای حکمش وجود ندارد.

﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُهُمۡ وَلَا یَضُرُّهُمۡۗ وَکَانَ ٱلۡکَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِۦ ظَهِیرٗا ٥٥.

اما با وجود روشنی و کثرت این برهان‌ها و همچنان دلالت آن‌ها بر قدرت حق تعالی، بازهم کافران ـ جز خدای یگانه قهّار ـ هر چه را از درختان و سنگ‌ها که خواستند به پرستش گرفتند؛ بتانی را که نه جلب کننده نفعی هستند و نه دفع کننده زیانی. در واقع انسان کافر، شیطان را بر دشمنی با خدا و پرستش غیروی یاری و پشتیبانی می‌کند و دیگر شیاطین انسی و جنّی را نیز بر نافرمانی حق‌تعالی مدد می‌رساند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا ٥٦.

خداوند عزوجل پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را جز بشارتگر بندگان صالحش به بهشت‌های پر ناز و نعمت و بیم دهنده دشمنان کافرش به عذاب جحیم، نفرستاده است.

﴿قُلۡ مَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا ٥٧.

ای پیامبر! به مردم بگو: من از شما در قبال دعوت خود مزدی نمی‌طلبم زیرا پاداشم بر خداوند متعال است لیکن هر کس می‌خواهد تا به خدا عزوجل ایمان آورده، از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کند و در راه خدا صدقه دهد بداند که ثوابش نزد وی برایش محفوظ بوده و خیر این کارها به خودش برمی‌گردد.

﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡحَیِّ ٱلَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِهِۦۚ وَکَفَىٰ بِهِۦ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرًا ٥٨.

و در تمام امورت بر یکتای یگانه تکیه کن. کار را بدو بسپار، به دوستی او اعتماد کن، او را از عیب و نقص تنزیه نموده و به صفات کمال و مجد، ستایش کن. همین بس که خدای سبحان بر گناهان بندگانش اگاه است و هیچ چیز بر او پنهان نمی‌ماند؛ زیرا او اعمال خلق را به شمار آورده و به زودی آن‌ها را در قبال آن محاسبه خواهد کرد.

﴿ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَسۡ‍َٔلۡ بِهِۦ خَبِیرٗا ٥٩﴾.

تنها خداوند عزوجل است که آسمان‌ها و زمین و مابین آن‌ها را آفرید و تنها اوست که مالک هر مخلوقی است. پس تدبیر مطلق از آن اوست. او این آفرینش را در شش روز سامان داد و سپس بر عرش خویش یعنی بر فراز آن، به چنان علو و ارتفاعی که شایسته جلال وی است، استوار یافت. و اوست ذات رحمانی که رحمتش عام، خیرش در فیضان و جوشش و دریای جود و کرمش در همه جا گسترده است. پس ای پیامبر! در مورد این صفات کمال و ذات ذوالجلال، از کسی خبره و آگاه بپرس؛ و او کسی جز خود خدای سبحان نیست؛ زیرا اوست که به صفات کمال و عظمت و جلالی که بر وی واجب است، داناست.

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱسۡجُدُواْۤ لِلرَّحۡمَٰنِ قَالُواْ وَمَا ٱلرَّحۡمَٰنُ أَنَسۡجُدُ لِمَا تَأۡمُرُنَا وَزَادَهُمۡ نُفُورٗا۩ ٦٠.

و چون از کافران خواسته شود که تنها برای الله عزوجل سجده کنید؛ همو که رحمان است و رحمتش عام و فراگیر می‌باشد، آن‌ها این حقیقت را انکار نموده، از سجده عبودیّت برایش ابا می‌ورزند و می‌گویند: ما «رحمان» را نمی‌شناسیم! چسان ما را برای اطاعت از فرمان خود، به سجده دستور می‌دهی؟ بدین‌گونه است که درخواست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ایشان به سجده برای حق تعالی، بر کبر و گردنکشی‌شان می‌افزاید.

﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی جَعَلَ فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَٰجٗا وَقَمَرٗا مُّنِیرٗا ٦١.

برکات الله عزوجل بزرگ، نامش مقدّس، جلالش خجسته و خیرش بسیار است؛ زیرا اوست که در آسمان ستارگانی را آفرید که منازل و برج‌هایی عظیم دارند و در آن خورشیدی روشنگر و ماهی نوربخش و تابان قرارداد. بیشک این‌ها همه بر عظمت، قدرت و یگانگی الله عزوجل دلالت می‌کند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ خِلۡفَةٗ لِّمَنۡ أَرَادَ أَن یَذَّکَّرَ أَوۡ أَرَادَ شُکُورٗا ٦٢.

و تنها باری‌تعالی آفریننده شب و روز در هیئتی است که هریک از آن‌ها بعد از دیگری می‌آید و جانشین آن است؛ با نظامی دقیق و استوار و حکمتی متین و نهایت پایدار. البته در این امر دلالتی است روشن بر عظمت و حکمت آفریدگار؛ برای کسی که بخواهد پند گیرد، تدبّر نماید و خدای  عزوجل  را در قبال احسان‌هایش سپاس گذاشته و بر نعمت‌هایش حمد و ثنا گوید.

﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِینَ یَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا ٦٣.

بندگان با تقوا و نیک خداوند عزوجل کسانی اند که چون بر زمین راه روند؛ با تواضع، آرامش و نرمی گام برمی‌دارند. و چون نابخردان سفیه با ایشان به زشتی سخن گویند، به نرمی و لطف و ملایمت و گفتار زیبا پاسخ می‌دهند؛ چنان پاسخی که در آن هم از گناه و هم از آزار آن شخص نادان به سلامت مانند. از آن روی که خدای سبحان ایشان را در راه رفتن، در سخن گفتن، در معامله با مردم و در سایر احوال‌شان ادب نیک آموخته است.

﴿وَٱلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِیَٰمٗا ٦٤.

و ایشان‌ اند که شب را در نماز و تلاوت و دعا و گریه؛ زاری‌کنان و خاشع، فروتن و آرام، در حال سجده و قیام به روز می‌آورند.

﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا ٦٥.

ایشان وصف کثرت عبادت و اخلاص و سخت کوشی در طاعت اما از عذاب خداوند عزوجل نگران‌اند. بی‌گمان عذاب خداوند عزوجل گریبانگیر کسانی است که سزاوار آن می‌باشند؛ همان‌سان که طلبکار گریبانگیر قرضدارش می‌باشد تا حقّ خویش را از وی بازستاند.

﴿إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٦٦.

بی‌گمان جهنم بسیار بد اقامتگاه و بسیار بد قرار گاهی است؛ عذاب آن چه سخت و گرفتاری و بلای آن چه سنگین و سهمگین است ـ پناه بر خدا عزوجل از آن محنت سرا.

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا ٦٧.

آن گروه مؤمنان با تقوی چون از اموال خویش انفاق کنند، راهی میانه و معتدل را در پیش می‌گیرند؛ نه در انفاق اسراف و ولخرجی می‌کنند و نه در بخشش، بخل و تنگ چشمی می‌ورزند بلکه شیوه ایشان میانه روی میان اسراف و بخل است. سیرت‌شان چه زیبا و راه و روش‌شان چه رعناست!! به راستی که آنان در هر حال دنبال کننده صراط مستقیم اند.

﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا یَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا یَزۡنُونَۚ وَمَن یَفۡعَلۡ ذَٰلِکَ یَلۡقَ أَثَامٗا ٦٨.

همچنان ایشان کسانی اند که به خدای متعال شریک نیاورده، غیر او را نمی‌پرستند و جز او کسی را نمی‌خوانند بلکه فقط او را در عبودیّت یگانه و یکتا قرار می‌دهند. همچنان ایشان انسان بی‌گناه را که خداوند عزوجل قتلش را حرام گردانیده است، جز به یکی از سه دلیل آتی نمی‌کشند: 1- کفر بعد از ایمان. 2- یا زنا بعد از احصان (همسرداری). 3- یا کشتن نفس به تجاوز و عدوان. همین‌گونه ایشان اعضای جنسی خود را از ارتکاب زنا نگهبانند و جز از راه حلال با همسران یا کنیزان خود نزدیکی نمی‌کنند. و هر کس چیزی از این گناهان کبیره را انجام دهد، خداوند عزوجل وی را در آخرت به عذابی پر درد و نکبت بار مجازات خواهد کرد.

﴿یُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَیَخۡلُدۡ فِیهِۦ مُهَانًا ٦٩.

خداوند عزوجل برای انجام دهنده این گناهان کبیره، عذاب روز قیامت را دو چندان می‌سازد و وی را در ذلّت و حقارت، زمانی دراز در عذاب باقی می‌گذارد.

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ وَکَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ٧٠.

لیکن کسی که از خطاها و گناهان خود به درگاه خدا عزوجل توبه نصوح کرده، ایمانی راسخ آورد و سپس آن توبه و ایمان را با اعمال صالح دنبال کند، پس خداوند عزوجل از خطاهایش در گذشته، بدی‌هایش را می‌بخشاید و آن را به حسنات تبدیل می‌کند. بدان شرط که از گناهانش کاملاً دست شسته و بر آنچه از وی گذشته است پشیمان باشد. و خدا بر توبه کاران بسیار آمرزگار و رحمتش بر بازآمدگان بسی وسیع است.

 ﴿وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَإِنَّهُۥ یَتُوبُ إِلَى ٱللَّهِ مَتَابٗا ٧١.

و هر کس از ارتکاب گناهان توبه کرده و با انابت به سوی پروردگارش باز گردد و از اعمال شایسته بسیار انجام دهد بی‌گمان باز گشتش به سوی الله عزوجل صحیح و توبه‌اش صادقانه است؛ بنابراین یقیناً او توبه‌اش را پذیرفته و گناهانش را به آب رحمت خود شستشو می‌دهد.

﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ کِرَامٗا ٧٢.

همچنان آن گروه مؤمن پرهیزگار کسانی اند که بر دروغ گواهی نداده و به مجالس دروغ حاضر نمی‌شوند. پس ایشان نه دوزخ می‌گویند، نه دروغ می‌شنوند و نه به دوزخ راضی اند. و چون بر باطل‌گرایان و سبک مغزان و اهل لغو بگذرند، از این کارها روی گردانیده و وارستگی و پاکیزه منشی برمی‌گزینند. بناء نه با اهالی فساد و لغو و اراذل و اوباش درمی‌آمیزند و نه به کارهای‌شان راضی اند.

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ لَمۡ یَخِرُّواْ عَلَیۡهَا صُمّٗا وَعُمۡیَانٗا ٧٣.

همچنان ایشان کسانی اند که چون به کلام خدا عزوجل و کلام پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم بیم و تذکر داده شوند، تقوا و خشوع ورزیده بیمناک می‌شوند، نه روی می‌گردانند و نه خود را چنان به تغافل می‌زنند که گویی گوش‌های‌شان از شنیدن، کر و چشم‌های‌شان از دیدن، کور است بلکه دل‌های‌شان هشیار، گوش‌های‌شان شنوا، دیده‌های‌شان پویا و بینا و حواس‌شان جوینده و بیدار است. ایشان با فروتنی و نرمی، مطیعانه و خاشعانه برای پروردگار خود سجده می‌کنند.

﴿وَٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّیَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡیُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِینَ إِمَامًا ٧٤.

و بالاخره ایشان کسانی اند که به بارگاه الله عزوجل چنین دعا می‌کنند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندان‌مان، آن ببخش که پاک و پرهیزگار و شایسته و نیکوکار باشد. و ما را الگویی برای گزیدگان و مقتدایی برای پاکان و نیکان قرار ده که دیگران در خیر و فضیلت به ما اقتدا کنند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَیُلَقَّوۡنَ فِیهَا تَحِیَّةٗ وَسَلَٰمًا ٧٥.

خداوند عزوجل این گروه از بندگان صالح را که به اوصاف زیبای یاد شده در این آیات موصوف اند با نیل‌شان و برترین درجات بهشت، گرامی می‌دارد. بدان جهت که هم بر طاعت صبر کردند، هم از گناهان و مخالفت‌ها شکیبایی ورزیدند و هم بر مقدّرات دردناک صابر بودند. و به زودی در بهشت برین با خوش آمد گویی‌ها، درودها، سلام و بشارت از سوی فرشتگان رو به رو می‌شوند همراه با زندگانیی مشحون از امنیّت، سلامت، بهجت و با شادمانیی پیوسته و مستدام.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ حَسُنَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٧٦.

آن گروه اولیای ابرار برای همیشه ابد در بهشت رضوان ماندگار اند بی‌آنکه بمیرند و از آن خارج شوند. سوگند به خدای ذوالجلال که بهشت چه خوش قرارگاه و چه خجسته منزلی است! جایگاهی که از بس زیبا و دلکش است، از آن خواهان انتقال نمی‌شوند؛ و از بس معطّر و پاکیزه است، هرگز طالب کوچیدن از آن نمی‌گردند. پس چه نیکوست اقامت در دارالسلام در جوار شاهنشاه ذوالجلال و الاکرام.

﴿قُلۡ مَا یَعۡبَؤُاْ بِکُمۡ رَبِّی لَوۡلَا دُعَآؤُکُمۡۖ فَقَدۡ کَذَّبۡتُمۡ فَسَوۡفَ یَکُونُ لِزَامَۢا ٧٧.

خدای متعال چنین خبر می‌دهد که: اگر خلق وی را نخوانند و بندگان وی را نپرستند، او به آنان هیچ اعتنائی نداشته و هیچ بهایی قایل نیست. پس با دعای عبادت و دعای درخواست و مسالت است که باری‌تعالی عذاب را برداشته و ثواب را نازل می‌کند. و ای کافران! شما آیات یگانه قهار را تکذیب کردید پس به زودی عذاب خفّت‌بار بر شما آنگونه لازم خواهد شد که طلبکار، گریبانگیر قرضدارش می‌باشد. بنابراین نه عذاب از شما جدایی دارد و نه شما از عذاب.