تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ صف

سوره‌ صف

مدنی‌ است‌ و دارای‌ (14) آیه‌ است‌.

وجه‌ تسمیه: این‌ سوره‌ بدان‌ سبب‌ «صف‌» نامیده‌ شد که‌ خداوند متعال‌ در مطلع‌ آن‌ فرموده‌ است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِهِۦ صَفّٗا کَأَنَّهُم بُنۡیَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ٤ [الصف: 4] از دیگر نامهای‌ این‌ سوره «حواریین‌» و «عیسی‌» می‌باشد.

﴿سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١

«آنچه‌ در آسمان‌ها و آنچه‌ در زمین‌ است‌ خدا را تسبیح‌ گفت» این‌ تعبیر، بر مشروعیت‌ تسبیح‌ گفتن‌ در همه‌ اوقات‌؛ اعم‌ از گذشته‌، حال‌ و آینده‌ ارشاد می‌کند. حرف «ما» به‌کار برده‌ شد نه‌ حرف «من‌» زیرا اکثر تسبیح‌ گویندگان‌ غیرعقلایند «و اوست‌ عزیز» یعنی: غالبی‌ که‌ مغلوب‌ نمی‌شود «حکیم» است‌ و در تمام‌ افعال‌ و سخنان‌ خویش‌ با حکمت‌ و فرزانه‌ می‌باشد.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢

«ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید! چرا چیزی‌ می‌گویید که‌ انجام‌ نمی‌دهید» ابن‌ عباس‌ رضی الله عنه  در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ می‌گوید: گروهی‌ از مؤمنان‌ قبل‌ از آن‌که ‌جهاد فرض‌ شود می‌گفتند: ای‌ کاش‌ خداوند عزوجل  ما را به‌ دوست‌ داشته‌ترین‌ اعمال ‌در نزد خود آگاه‌ می‌کرد تا به‌ آن‌ عمل‌ می‌کردیم‌. پس‌ خداوند متعال‌ به ‌پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم  خبر داد که‌ دوست‌ داشته‌ترین‌ اعمال‌ نزد وی‌، ایمان‌ راستین‌ و بی‌شک ‌و شبهه‌ و بعد از آن‌ جهاد با اهل‌ معصیتی‌ است‌ که‌ ایمان‌ نیاورده‌ و با عقیده‌ حق‌ می‌ستیزند. و چون‌ مؤمنان‌ آگاه‌ شدند که‌ دوست‌داشته‌ترین‌ اعمال‌ نزد حق‌ تعالی‌ جهاد است‌، گروهی‌ از آنان‌ این‌ فریضه‌ را ناخوش‌ داشتند و کار جهاد برایشان‌ دشوار آمد پس‌ خداوند عزوجل  فرمود: ﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ [الصف: 2]. «چرا چیزی ‌می‌گویید که‌ انجام‌ نمی‌دهید» لذا آنان‌ را بر این‌ کار نکوهش‌ نمود و افزود:

﴿کَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣

«نزد خداوند بس‌ منفور است‌ که‌ چیزی‌ بگویید که‌ انجام‌ نمی‌دهید» به‌قولی: این ‌آیه‌ درباره‌ گروهی‌ نازل‌ شد که‌ نزد رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  می‌آمدند و یکی‌ از آنان ‌می‌گفت: در صحنه‌ پیکار با شمشیرم‌ به‌ جولان‌ پرداخته‌ و دشمن‌ را چنین‌ و چنان ‌کوبیدم‌ ... در حالی‌که‌ این‌ سخنی‌ گزاف‌ بود.

شایان‌ ذکر است‌ که‌ این‌ آیه‌ بر هرکس‌ که‌ طاعتی‌ را به‌ گردن‌ می‌گیرد، وفا به‌ آن‌ را واجب‌ می‌گرداند و آنچه‌ انسان‌ به‌گردن‌ می‌گیرد بر دو قسم‌ است:

1-  نذر: که‌ خود بر دو نوع‌ است: ـ نذر تقرب‌ مانند این‌ سخن‌ انسان: برای‌ رضای‌ خداوند عزوجل  روزه‌، نماز، صدقه‌ و مانند آن‌ از اعمال‌ نیک‌ را به‌ گردن‌ می‌گیرم‌ و به‌ انجام‌ دادن‌ آن‌ متعهد می‌شوم‌. پس‌ وفا به‌ این‌ نذر اجماعا لازم‌ است‌. ب‌ ـ نذر مباحی‌ که‌ به‌ شرط متعلق‌ است‌، مثل‌ این‌که‌ بگوید: اگر مسافرم‌ آمد، بر من‌ صدقه‌ای‌ است‌، یا اگر خداوند عزوجل  شر فلان‌ کس‌ را از سرم‌ دفع‌ کرد پس‌ بر من ‌صدقه‌ای‌ است‌. که‌ از نظر اکثر علما، وفا به‌ این‌ نذر نیز لازم‌ است‌.

2-  وعده: از چیزهایی‌ که‌ انسان‌ به‌ گردن‌ می‌گیرد، یکی‌ هم‌ وعده‌ است‌. وعده‌ اگر به‌ سببی‌ متعلق‌ بود، وفا به‌ آن‌ اجماعا لازم‌ است‌، مثل‌ این‌که‌ بگوید: اگر ازدواج‌ کردم‌، یک‌ دینار به‌ تو کمک‌ می‌کنم‌ ... اما اگر وعده‌ با تعلیق‌ و شرط همراه‌ نبود، لزوم‌ عمل‌ به‌ آن‌ مورد اختلاف‌ است‌. ابن‌عربی‌ و قرطبی‌ می‌گویند: «صحیح‌ در نزد ما این‌ است‌ که‌ وفا به‌ وعده‌ در هر حال‌ واجب‌ است‌ مگر به‌ علت‌ وجود عذری‌».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلَّذِینَ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِهِۦ صَفّٗا کَأَنَّهُم بُنۡیَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ٤

مفسران‌ در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ مؤمنان‌ گفتند: ای‌ کاش‌ خداوند متعال‌ محبوب‌ترین‌ اعمال‌ نزد خود را به‌ ما خبر می‌داد تا بدان‌ عمل ‌می‌کردیم‌، هرچند جان‌ها و مال‌هایمان‌ بر سر آن‌ می‌رفت‌. پس‌ خداوند عزوجل  در اینجا به‌ آنان‌ بیان‌ فرمود که‌ محبوب‌ترین‌ عمل‌بندگان‌ در نزد وی‌ جنگیدن‌ در راه‌ وی ‌است‌.

«در حقیقت‌ خدا کسانی‌ را که‌ در راه‌ او صف‌ زده» یعنی: صف‌ در صف‌ و به‌ هم ‌فشرده‌ «جهاد می‌کنند دوست‌ دارد» چنان‌ که‌ در حدیث‌ شریف‌ آمده‌ است‌: «رأس‌ الأمر الإسلام‌ وعموده‌ الصلاة، وذروة‌ سنامه‌ الجهاد فی‌ سبیل‌ الله». «رأس‌ کار اسلام‌ است‌، ستون‌ آن‌ نماز است‌ و قله‌ کوهان‌ آن‌ جهاد در راه‌ خدا عزوجل  است‌». آری‌! خداوند عزوجل  مجاهدانی‌ را دوست‌ دارد که‌ در راهش‌ «چنان» صف‌ می‌کشند «که ‌گویی‌ عمارتی‌ محکم‌ به‌ هم‌ چسبیده‌ هستند» یعنی: برخی‌ از آن‌ها در صف‌ جهاد به‌برخی‌ دیگر چنان‌ درهم‌ چسبیده‌اند که‌ گویی‌ پیکر واحدی‌ هستند همچون ‌ساختمانی‌ که‌ از سرب‌ ریخته‌ شده‌ باشد. البته‌ این‌ درهم‌ فشرده‌گی‌ به‌ سبب‌ صلابت‌ و نیرومندی‌شان‌ در راه‌ خدا عزوجل  است‌ به‌ طوری‌ که‌ در کارشان‌ هیچ‌ گونه‌ سستی‌ وشکافی‌ وجود نداشته‌ و دشمن‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌تواند در صفوف‌ و سنگرهایشان ‌نفوذ کند. خاطر‌نشان‌ می‌شود که‌ خروج‌ مجاهد از صف‌ جهاد جایز نیست‌؛ مگر به‌سبب‌ ضرورتی‌ که‌ به‌ وی‌ عارض‌ می‌شود، یا برای‌ انجام‌ مأموریتی‌ که‌ از سوی‌ فرمانده‌ به‌ وی‌ محول‌ می‌شود، یا برای‌ هدف‌ جنگی‌ای‌ مانند بیرون ‌شدن‌ برای ‌کمین‌ و مبارزه‌ با دشمن‌ چنان‌که‌ در جنگ‌های‌ بدر و خیبر چنین‌ بود.

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ لِمَ تُؤۡذُونَنِی وَقَد تَّعۡلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡۖ فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡۚ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ٥

بعد از آن‌که‌ خدای‌ سبحان‌ به‌ ذکر این‌ حقیقت‌ پرداخت‌ که‌ او جنگجویان‌ در راهش‌ را دوست‌ دارد، در اینجا بیان‌ می‌دارد که‌ موسی‌ و عیسی‌ علیهماالسلام نیز از جمله‌ کسانی‌ بودند که‌ به‌ یکتاپرستی‌ فرمان‌ داده‌ و در راه‌ وی‌ جهاد کردند و بر کسانی‌ که ‌به‌ مخالفت‌ با ایشان‌ برخاستند عذاب‌ نازل‌ شد تا با بیان‌ این‌ حقایق‌ امت‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم  را از این‌ امر بر حذر دارد که‌ مبادا با پیامبرشان صلی الله علیه و آله و سلم  همان‌ کاری‌ را انجام‌ دهند که ‌قوم‌ موسی‌ و عیسی‌ علیهماالسلام با آن‌ها انجام‌ دادند.

«و یاد کن‌ هنگامی‌ را که‌ موسی‌ به‌ قومش‌ گفت: ای‌ قوم‌ من‌! چرا مرا می‌آزارید» با سر پیچی‌ از قوانین‌، احکام‌ و فرمان‌هایی‌ که‌ خداوند متعال‌ بر شما فرض‌ نموده‌ و من ‌شما را به‌ آن‌ها امر می‌کنم‌. یا مرا می‌آزارید؛ با دشنام‌ دادن‌، طعنه ‌زدن‌ و عیب‌ جویی ‌من‌. شایان‌ ذکر است‌ که‌ بیان‌ این‌ گونه‌ آزارهایشان‌ در سوره «احزاب/‌69» گذشت‌« و حال‌ آن‌که‌ می‌دانید که‌ من‌ پیامبر خداوند به‌سوی‌ شما هستم» یعنی: چگونه‌ مرا می‌آزارید درحالی‌که‌ به‌ این‌ حقیقت‌ که‌ من‌ فرستاده‌ خداوند عزوجل  هستم‌ دانایید و فرستاده‌ او مورد تعظیم‌ و احترام‌ قرار می‌گیرد، نه‌ مورد آزار و اذیت‌. از سوی ‌دیگر برای‌ شما در صحت‌ رسالت‌ من‌ شکی‌ هم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ به‌ سبب‌ معجزاتی‌ که‌ از من‌ مشاهده‌ کرده‌اید، معجزاتی‌ که‌ اعتراف‌ به‌ رسالتم‌ را بر شما اجتناب‌ ناپذیر گردانیده‌ و نسبت‌ به‌ آن‌ برای‌ شما علمی‌ یقینی‌ افاده‌ کرده‌ است‌؟ «پس‌ چون‌ کجروی‌ کردند، خدا دل‌هایشان‌ را برگردانید» یعنی: چون‌ با آزار دادن‌ پیامبرشان‌ حق ‌را فرو گذاشتند، خداوند عزوجل  به‌ عنوان‌ جزای‌ آنچه‌ که‌ مرتکب‌ شده‌ بودند، دل‌هایشان‌ را از حق‌ و هدایت‌ کج‌ و متمایل‌ گردانید «و خداوند قوم‌ فاسقان‌ را» یعنی: کسانی‌ را که‌ علم‌ وی‌ بر فاسق‌ بودنشان‌ سبقت‌ گرفته‌ است «هدایت‌ نمی‌کند» که‌ این‌ گروه‌ نیز از جمله‌ آنانند.

﴿وَإِذۡ قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِی ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ فَلَمَّا جَآءَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٦

«و یاد کن‌ هنگامی‌ را که‌ عیسی‌ پسر مریم‌ گفت: ای‌ بنی‌اسرائیل» و نگفت: ای ‌قوم‌ من‌! زیرا عیسی ‌ علیه السلام  با بنی‌اسرائیل‌ نزدیکی‌ نسبی‌ای‌ نداشت‌ «هرآینه‌ من‌ فرستاده‌ خداوند به‌سوی‌ شما هستم‌، تصدیق ‌کننده‌ آنچه‌ پیش‌ روی‌ من‌ است‌ از تورات» یعنی: من‌ فرستاده‌ خداوند عزوجل  هستم‌ به‌سوی‌ شما با انجیل‌ و چیزی‌ را به‌ شما نیاورده‌ام‌ که ‌با تورات‌ مخالف‌ باشد بلکه‌ تورات‌ هم‌ متضمن‌ بشارت‌ به‌ بعثت‌ من‌ است‌ پس‌ چگونه‌ از من‌ می‌رمید و با من‌ مخالفت‌ می‌کنید؟ «و به‌ پیامبری‌ بشارت ‌دهنده‌ام‌ که‌بعد از من‌ می‌آید و نامش‌ احمد است» و هرگاه‌ پیام‌ و مرام‌ من‌ این‌ است‌ پس‌ هیچ ‌دلیل‌ و موجبی‌ برای‌ تکذیب‌ من‌ وجود ندارد. احمد نام‌ پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم  و بدین‌ معنی ‌است: کسی‌ که‌ به‌ سبب‌ وجود خصلت‌های‌ خوب‌ در وی‌، بیشتر از دیگران‌ مورد ستایش‌ قرار می‌گیرد. یا احمد؛ یعنی‌ ستایشگرترین‌ مردم‌ برای‌ پروردگارش‌. در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ جیبر بن‌ مطعم‌ رضی الله عنه  آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  فرمودند: «من‌ نام‌هایی‌ دارم: من‌ محمدم‌، من‌ احمدم‌، من‌ ماحی‌ای‌ هستم‌ که‌ خداوند به ‌وسیله‌ او کفر را محو می‌کند، من‌ حاشری‌ هستم‌ که‌ مردم‌ به‌ قدم‌ من‌ ـ یعنی‌ بعد از من‌ ـ گردآورده‌ می‌شوند و من‌ عاقب‌ هستم‌» یعنی: آخرین‌ پیامبری‌ هستم‌ که‌ بعد از انبیا  علیهم السلام  می‌آید. در فصل‌ پانزدهم‌ از انجیل‌ یوحنا آمده‌ است: «یسوع‌ مسیح‌ گفت: فارقلیط روح‌ حقی‌ است‌ که‌ خدای‌ من‌ او را می‌فرستد، او همه‌ چیز را به ‌شما تعلیم‌ می‌دهد». فارقلیط: لفظی‌ است‌ که‌ بر حمد دلالت‌ می‌کند و به‌ احمد و محمد دو نام‌ پیامبر ما صلی الله علیه و آله و سلم  اشاره‌ دارد. شایان‌ ذکر است‌ که‌ در تورات‌ و انجیل ‌تصریحات‌ دیگری‌ نیز در همین‌ باب‌ آمده‌ است‌. «پس‌ چون‌ با معجزه‌ها پیش‌ آنان‌ آمد، گفتند: این‌ سحری‌ آشکار است» یعنی: چون‌ عیسی‌ علیه السلام ، یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم  با معجزه‌ها نزد آنان‌ آمد، گفتند: آنچه‌ او برای‌ ما آورده‌، جادویی‌ واضح‌ و آشکار است‌.

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ وَهُوَ یُدۡعَىٰٓ إِلَى ٱلۡإِسۡلَٰمِۚ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٧

«و کیست‌ ستمکارتر از آن‌ کس‌ که‌ بر خدا دروغ‌ بربست‌ و حال‌ آن‌که‌ او به‌سوی‌ اسلام‌ فراخوانده‌ می‌شود» اسلامی‌ که‌ بهترین‌ ادیان‌ و شریفترین‌ آن‌هاست‌؟ یعنی: ستمکارترین‌ مردم‌ کسانی‌اند که‌ پروردگارشان‌ آن‌ها را بر زبان‌ پیامبرش‌ به‌سوی ‌اسلامی‌ که‌ سعادت‌ هردو سرا در آن‌ است‌ فرامی‌خواند اما آنان‌ به‌جای‌ اجابت ‌دعوت‌ بر خدای‌  عزوجل ‌ دروغ‌ برمی‌بندند و مثلا می‌گویند: قرآن‌ سحر است‌، یا خداوند عزوجل  به‌ چنین‌ امری‌ فرمان‌ نداده‌ است‌، یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم  رسول‌ خدا نیست‌... و امثال‌ این‌ از افتراها. «و خداوند قوم‌ ستمکار را هدایت‌ نمی‌کند» زیرا سنت‌ وی‌ بر آن ‌است‌ که‌ کسانی‌ را که‌ سزاوار هدایت‌ نیستند هدایت‌ نکند و اینان‌ نیز از آن ‌جمله‌اند.

﴿یُرِیدُونَ لِیُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨

«می‌خواهند که‌ نور الله را با دهآن‌های‌ خویش‌ خاموش‌ کنند» یعنی: حال‌ آنان‌ در تلاش‌ و تکاپوی‌ باطل‌شان‌ برای‌ سرکوب‌ اسلام‌ و جلوگیری‌ از نفوذ هدایت‌ آن‌ در دل‌ها به‌وسیله‌ سخنان‌ دروغین‌ همچون‌ حال‌ کسی‌ است‌ که‌ می‌خواهد نور عظیمی‌ را با پف‌ دهان‌ خویش‌ خاموش‌ گرداند «و حال‌ آن‌که‌ خداوند تمام‌کننده‌ نور خویش ‌است» با پیروز ساختن‌ دین‌ اسلام‌، برتر ساختن‌ آن‌ بر غیر آن‌ از راه‌ و روش‌ها و گستراندن‌ آن‌ در قلمروها «هر چند کافران‌ خوش‌ نداشته‌ باشند» این‌ انتشار فراگیر دعوت‌ اسلامی‌ را. بدین‌سان‌ خدای‌  عزوجل ‌ حال‌ آنان‌ در تلاش‌ برای‌ براندازی ‌اسلام‌ را به‌ حال‌ کسی‌ تشبیه‌ کرد که‌ در نور آفتاب‌ پف‌ می‌کند، به‌ خیال‌ آن‌که ‌می‌تواند آن‌ را خاموش‌ گرداند! پس‌ چنان‌که‌ این‌ کار مستحیل‌ است‌، آن‌ کار نیز مستحیل‌ می‌باشد.

ابن ‌عباس‌ رضی الله عنه  در بیان‌ سبب‌ نزول‌ آیه‌ کریمه‌ می‌گوید: مدت‌ چهل‌ روز بررسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم وحی‌ نیامد پس‌ کعب‌ بن‌ اشرف‌ گفت: «ای‌ جماعت‌ یهود! مژده‌تان ‌باد که‌ خداوند نور محمد را در آنچه‌ که‌ بر وی‌ فرومی‌فرستاد، خاموش‌ گردانید پس‌ مطمئن‌ باشید که‌ کارش‌ به‌ سرانجام‌ نمی‌رسد». رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  از سخن‌ آن ‌دشمن‌ دین‌ اندوهگین‌ شدند، آن‌ گاه‌ خداوند عزوجل  این‌ آیه‌ را نازل‌ فرمود و پس‌ از آن‌ وحی‌ بر ایشان‌ بلاانقطاع‌ فرود می‌آمد.

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٩

«اوست‌ آن‌که‌ پیامبرش‌ را با هدایت‌ و دین‌ حق‌ فرستاد تا آن‌ را بر همه‌ ادیان‌ پیروز گرداند» یعنی: آن‌ را بر همه‌ ادیان‌ مخالف‌ آن‌ برتر و غالب‌ گرداند «هر چند کافران‌ خوش‌ نداشته‌ باشند» این‌ پیروزی‌ و برتری‌ را، لیکن‌ این‌ پیروزی‌ خواه‌ ناخواه ‌تحقق‌ یافتنی‌ است‌. از این‌ جهت‌ ناگزیر باید برای‌ برتر ساختن‌ دین‌ خدا عزوجل  جنگید و فتنه‌ کفر و باطل‌ را ازمیان‌ برداشت‌ و این‌ نه‌ به‌معنی‌ اجبار مردم‌ بر پذیرش‌ اسلام ‌بلکه‌ برای‌ برداشتن‌ موانع‌ از سر راه‌ دعوت‌ اسلامی‌ است‌.

﴿تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١١

«ای‌ مؤمنان‌! آیا شما را به‌ تجارتی‌ رهنمون‌ شوم‌ که‌ شما را از عذاب‌ دردناک ‌می‌رهاند؟» اینک‌ شما را به‌ این‌ تجارت‌ رهنمون‌ می‌شوم: «به‌ خداوند و پیامبر او ایمان‌ آورید» یعنی: بر ایمان‌ پایداری‌ ورزید «و با اموال‌ و جآن‌های‌ خود در راه‌ خدا جهاد کنید» این‌ جمله‌ مستأنفه‌ای‌ است‌ که‌ نوع‌ تجارت‌ را ـ که‌ عبارت‌ از جمع ‌نمودن‌ میان‌ ایمان‌ و جهاد است‌ ـ بیان‌ می‌کند گویی‌ مؤمنان‌ گفتند: این‌ تجارت ‌چیست‌ و ما چه‌کار کنیم‌ که‌ به‌ این‌ سود کلان‌ دست‌ یابیم‌؟ پس‌ فرمود: ایمان ‌آورید و جهاد کنید. آری‌! خداوند متعال‌ از آن‌ رو ایمان‌ و جهاد را به‌ منزله ‌تجارت‌ قرار داد که‌ مؤمنان‌ در آن‌ سود می‌برند چنان‌که‌ در دادوستد و تجارت ‌سود می‌برند و به‌دست‌ آوردن‌ این‌ سود با ورود آن‌ها به‌ بهشت‌ و نجات‌ آن‌ها از دوزخ‌ است‌. همچنین‌ خدای‌ متعال‌ سود این‌ تجارت‌ را در دو آیه‌ بعدی‌ بیان ‌نموده‌ است‌ زیرا معنای‌ دو آیه‌ بعدی‌ این‌ است‌ که: بهای‌ ایمان‌ و جهاد بهشت ‌است‌. «این» ایمان‌ و جهاد «بهتر است‌ برای‌ شما» از تجارت‌ محض‌ دنیا و قبول‌ رنجها و زحمت‌های‌ بی‌حاصل‌ برای‌ آن‌؛ «اگر بدانید» یعنی: در صورتی‌ که‌از اهل‌ علم‌ و درک‌ و دریافت‌ باشید چراکه‌ جاهلان‌ به‌ بهتر بودن‌ این‌ نوع‌ از تجارت ‌پی‌ نمی‌برند.

از سعید بن‌ جبیر رضی الله عنه  در بیان‌ سبب‌ نزول‌ این‌ آیه‌ روایت‌ شده‌ است‌ که‌ فرمود: چون ‌آیه‌ ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ [الصف: 10] نازل‌ شد، مسلمانان‌ گفتند: اگر ما می‌دانستیم‌ که‌ این‌ تجارت‌ چیست‌، قطعا در راه‌ آن‌ مالها و جان‌هایمان‌ را نثار می‌کردیم‌! پس‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شد.

﴿یَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ وَیُدۡخِلۡکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٢

بعد از آن‌که‌ خدای‌ متعال‌ کالایی‌ را که‌ باید با آن‌ تجارت‌ کنند ذکر کرد اینک ‌در اینجا بهایی‌ را که‌ در قبال‌ آن‌ برایشان‌ وعده‌ داده‌ است‌، ذکر می‌کند: «تا گناهان‌ شما را برای‌ شما بیامرزد» یعنی: اگر ایمان‌ آورید و در راه‌ ایمان‌ جهاد کنید، گناهان‌ شما را می‌آمرزد «و شما را در باغ‌هایی‌ که‌ جویباران‌ از فرودست‌ آن‌ها جاری‌ است‌ و در خانه‌هایی‌ پاک‌ و پسندیده‌ در بهشت‌های‌ عدن‌ در آورد» بهشت‌های‌ عدن: یعنی‌ بهشت‌های‌ اقامت‌ همیشگی‌ و ماندگار که‌ نه‌ مرگ‌ آن‌ها را از شخص‌ بهشتی ‌می‌گیرد و نه‌ هم‌ او از آن‌ها بیرون‌ آمدنی‌ است‌ «این‌ است‌ فوز عظیم» یعنی: آنچه ‌از آمرزش‌ و وارد کردنتان‌ به‌ این‌ بهشت‌های‌ ماندگار ذکر شد، همانا رستگاری‌ بس ‌بزرگی‌ است‌ که‌ ورای‌ آن‌ رستگاری‌ بیشتری‌ سراغ‌ نمی‌شود و کامیابی‌ای‌ است‌ که‌ هیچ‌ کامیابی‌ دیگری‌ همانند آن‌ نیست‌.

﴿وَأُخۡرَىٰ تُحِبُّونَهَاۖ نَصۡرٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتۡحٞ قَرِیبٞۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٣

«و نعمتی‌ دیگر که‌ آن‌ را دوست‌ می‌دارید» یعنی: بجز آنچه‌ ذکر شد، برای‌ شما نعمتی‌ دیگر عنایت‌ می‌کند که‌ شما را به‌ اعجاب‌ و خوشحالی‌ وا دارد؛ «نصرتی‌ از جانب‌ الله و فتحی‌ است‌ نزدیک» یعنی: این‌ نعمت‌، یاری‌ و نصرتی‌ از جانب ‌خداوند متعال‌ برای‌ شما با پیروزی‌ بر قریش‌ و فتح‌ مکه‌ است‌ که‌ به‌ زودی‌ آن‌ را به‌ شما ارزانی‌ می‌دارد. عطاء می‌گوید: «مراد از آن‌ فتح‌ فارس‌ و روم‌ است‌». «و مؤمنان‌ را مژده‌ بده» یعنی: ای‌ محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! مؤمنان‌ را به‌ فتح‌ و پیروزی‌ در دنیا و بهشت‌ در آخرت‌ مژده‌ بده‌.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُوٓاْ أَنصَارَ ٱللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ لِلۡحَوَارِیِّ‍ۧنَ مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِۖ فَ‍َٔامَنَت طَّآئِفَةٞ مِّنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَکَفَرَت طَّآئِفَةٞۖ فَأَیَّدۡنَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَىٰ عَدُوِّهِمۡ فَأَصۡبَحُواْ ظَٰهِرِینَ١٤

«ای‌ مؤمنان‌! انصارالله باشید» یعنی: بر یاری ‌دادن‌ دین‌ خدا عزوجل  که‌ هم‌ اکنون‌ بر آن‌ کمر بسته‌اید، استمرار ورزید «چنان‌که‌ عیسی‌ پسر مریم‌ به‌ حواریون‌ گفت: چه‌ کسانی‌ در راه‌ دین‌ خدا نصرت‌ دهندگان‌ من‌اند» یعنی: دین‌ خدا عزوجل  را نصرت‌ دهید مانند نصرت‌ دادن‌ حواریون‌؛ آن‌ گاه‌ که‌ عیسی ‌ علیه السلام  به‌ ایشان‌ گفت: ﴿مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ [الصف:14] چه‌ کسانی‌ عهده‌دار یاری‌ دادن‌ من‌ در جهت‌ امری‌ هستند که‌ انسان‌ را به ‌خدا عزوجل  نزدیک‌ می‌کند؟ یا چه‌ کسانی‌ یاری‌دهندگان‌ من‌اند در جهت‌ یاری‌ دادن ‌الله عزوجل  ؟ «حواریون‌ گفتند: ماییم‌ نصرت‌ دهندگان‌ الله» حواریون‌ یاران‌ خاص‌ و خالص‌ و نصرت‌دهندگان‌ راستین‌ عیسی‌ علیه السلام  و اولین‌ کسانی‌ بودند که‌ به‌ او ایمان‌ آوردند و جمعا دوازده‌ مرد بودند. همین‌ طور رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در ایام‌ مناسک‌ که ‌مردم‌ از دور و نزدیک‌ برای‌ ادای‌ حج‌ به‌ مکه‌ می‌آمدند، به‌ میان‌ گروه‌های‌ مردم ‌رفته‌ آنان‌ را چنین‌ مورد خطاب‌ قرار می‌دادند: «من‌ رجل‌ یؤوینی‌ حتی‌ أبلغ‌ رسالة‌ ربی‌ فإن‌ قریشا قد منعونی‌ أن‌ أبلغ‌ رسالة ربی». «کدام‌ مرد هست‌ که‌ مرا جای‌ دهد (واز من‌ پشتیبانی‌ کند) تا رسالت‌ پروردگارم‌ را به‌ مردم‌ برسانم‌ زیرا قریش‌ مرا از ابلاغ ‌رسالت‌ پروردگارم‌ بازداشته‌اند؟». تا این‌که‌ خداوند عزوجل  اوس‌ و خزرج‌ از اهل ‌مدینه‌ را برای‌ این‌ مهم‌ آماده‌ کرد و ایشان‌ با پیامبرش‌ صلی الله علیه و آله و سلم بر نشر دینش‌ در سرزمین‌ خود بیعت‌ کردند.

«پس‌ گروهی‌ از بنی‌اسرائیل‌ ایمان‌ آوردند» به‌ عیسی‌ علیه السلام  «و گروهی» به‌ او «کفر ورزیدند» و نبوتش‌ را انکار کرده‌ و مادرش‌ را به‌ فحشا متهم‌ ساختند؛ «پس‌ مؤمنان ‌را بر دشمنان‌شان‌ یاری‌ دادیم» یعنی: اهل‌ حق‌ را بر اهل‌ باطل‌ یاری‌ و نصرت‌ دادیم ‌«پس‌ غالب‌ شدند» بر اهل‌ باطل‌؛ و این‌ تأیید و نصرت‌ به‌ وسیله‌ انواع‌ کرامات‌ و خوارق‌ عادات‌ بود. عبدالرزاق‌ و عبد بن ‌حمید از قتاده‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ در تفسیر آیه: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُوٓاْ أَنصَارَ ٱللَّهِ [الصف:14] گفت: «به‌ حمد الله که‌ این‌ نصرت‌ تحقق ‌یافت‌ زیرا هفتاد مرد از انصار نزد رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  آمدند و با ایشان‌ در محل‌ عقبه ‌بیعت‌ کردند و سپس‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  را جای‌ داده‌ و یاری‌ کردند تا آن‌که‌ خداوند عزوجل  دین‌ خویش‌ را پیروز گردانید». در حدیث‌ شریف‌ به‌ روایت‌ ابن‌ اسحاق‌ و ابن‌ سعد آمده‌ است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ جمعی‌ که‌ با ایشان‌ در عقبه‌ ملاقات ‌نمودند، فرمودند: «دوازده ‌تن‌ از میان‌ خود را به‌سوی‌ من‌ بیرون‌ آورید (و انتخاب‌ کنید) تا کفیل‌ و نماینده‌ قوم‌ خویش‌ باشند چنان‌که‌ حواریون‌ کفالت‌ عیسی‌ بن‌ مریم‌ را عهده‌دار گردیدند». آن‌ها دوازده‌ تن‌ را از میان‌ خود انتخاب‌ کردند، سپس ‌رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم  به‌ آن‌ نمایندگان‌ برگزیده‌ فرمودند: «شما بر قوم‌ خویش‌ کفیل ‌هستید چون‌ کفالت‌ حواریون‌ برای‌ عیسی‌بن‌مریم‌ و من‌ نیز کفیل‌ قوم‌ خود هستم‌. انصار گفتند: بسیار خوب‌؛ پذیرفتیم‌».