ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورۀ کوثر مکّی و ٣ آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
(إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (١)فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ (٢)إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ) (٣)
این سوره دربست در بارۀ پیغمبر خدا صلّی الله علیه واله وسلّم است، بسان سورۀ «ضحی« و سورۀ «شرح«. پروردگار در این سوره از پیغمبرش غمزدائی مـیکند، و دشمنانش را تهدید به بینام و نشان و بیخیر و برکت بودن میفرماید. او را به راه شکر و سپاس رهنمود و رهنمون میگرداند.
بدین خاطر این سوره تصویری از زندگی دعوت را، و از زندگی دعوتگر در روزهای نخستین دعوت در مکّه را ترسیم میکند. تصویری که از مکر و کید و اذیّت و آزار پیغمبر صلّی الله علیه واله وسلّم و از دعوت خدا، دعوتی که بدان مژده میدهد، و از رعایت و عنایت مستقیم خدا در حقّ بندهاش، و از پریشانی و نابسامانی گروه اندک همراه او، و از استوار و پایدار داشتن پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و اطمینان بخشیدن بدو، و از وعدۀ زیبای خدا به پیغمبرش، و از بیم دادن و هراسان کردن دشمن کینهتوز او کشیده و پیش چشم داشته میشود.
همچنین این سوره حقیقت هدایت و خیر و ایمان را، و حقیقت ضلالت و شرّ و کفران را به تصویر میکشد . . .
حقیقت نخستین فزونی نعمت و لطف و فیض و برکت زندگی را به دنبال میآورد، و حقیقت دوم سبب کاستی نعمت و حسرت و قطع خیر و برکت میشود. هر چند که بیخبران و غفلتزدگان جز این و جز آن را بیندیشند ...
*
نقل است که بیخردان قریش، آنان که پیغمبر صلّی الله علیه واله وسلّم و دعوت او را با مکر و کید و تمسخر و استهزاء تعقیب میکردند، تا عامّۀ مردمان را از گوش دادن به حقّ و حقیقتی بازدارند که پیغمبر صلّی الله علیه واله وسلّم با خود برایشان به ارمغان آورده بود. از قبیل: عاص پسر وائل، عقبه پسر ابو معیط، ابولهب، ابوجهل، و جز آنان . . . ایشان در بارۀ پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم میگفتند: او بینام و نشان و بیخیر و برکت است. با واژۀ «أبتر» اشاره میکردند به وفات پسرانش. یکی از آنان میگفت: او را رها کنید، او هر چه زودتر خواهد مرد و پسری از خود برجای نمیگذارد، و لذا کارش به پایان می آید!
این نوع مکر و کید پست و حقیر، در محیط عربی آن روزی که با افزایش فرزندان به خود میبالیدند، آوازۀ بلند و تأثیر شگفتی داشت. این نیش پست، کسانی از دشمنان پیغمبر و کینهتوزان او را پیدا میکرد که از این نیش شادی کنند و خوشحال گردند. چه بسا این نیش پست، دل مبارک و بزرگوار پیغمبر صلّی الله علیه واله وسلّم را به درد آورده است و غم و اندوه بدان رسانده است.
بدین علّت این سوره نازل میگردد و بر دل مبارک و بزرگوار پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مرهم مینهد، و آن را آسوده و خرّم میگرداند. این سوره همچنین حقیقت خیر و خوبی باقی و دامنهداری را بیان میدارد، و حقیقت گسیختن و بینام و نشان ماندن مقدّر برای دشمنان پیغمبر صلّی لله علیه وآله وسلّم را ترسیم میکند.
(إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ) (١)
ما به تو خیر و خوبی بینهایت فراوانی را عطاء کردهایم (که نبوّت و دین حقّ و هدایت، و هر آن چیزی است که سعادت دو جهان را به همراه دارد).
«کوثر»: مبالغۀ در کثرت است. (یعنی خیر و خوبی بینهایت فراوان). مبالغۀ مطلق نامحدودی است. اشاره دارد به عکس معنیای که چنان بیخردانی اظهار میداشتند . . . ما به تو چیزی دادهایم که فراوان و ریزان و جوشان است. نه قطع میگردد و نه گسیخته میشود ... اگر کسی بخواهد این خیر و خوبی بینهایت فراوانی را تعقیب کند که خدا به پیغمبرش داده است، هر کجا رو بکند و به هر جا بنگرد، یا بیندیشد و تصوّر کند، آن را مییابد و میبیند.
او چنان خیر و خوبی بینهایت فراوان را مییابد و میبیند در نبوّتی که بدو مبذول داشته است، و در تماس و پیوندی که با حقّ تعالی و مقام والا، و با وجود بزرگ و سترگی مییابد و میبیند، وجودی که وجودی جز او وجود ندارد، و در حقیقت هیچ چیزی جز او در میان نمیباشد. کسی که خدا را یافته باشد چه چیزی را از دست داده است؟
این خیر و خوبی بینهایت فراوان را مییابد و میبیند در این قرآنی که بر او نازل گردیده است. سورهای از قرآن کوثر است که کثرت آن پایان ندارد و پایان نمیشناسد، و چشمۀ فراخ و بزرگی است که جوشش و ریزش آن پایان نمییابد و نهایت ندارد!
این خیر و خوبی بینهایت فراوان را مییابد و میبیند در جهان والای فرشتگانی که بر او درود میفرستند، و بر کسی هم درود میفرستند که در زمین بر او درود بفرستد،[1] آنجاکه نام او با نام خدا در زمین و آسمان درکنار یکدیگر ذکر میشود.[2]
این خیر و خوبی بینهایت فراوان را در سنّت او مییابد و میبیند، سنّتی که در طول قرون و اعصار و در میان نسلهای پیاپی، و در گوشه و کنار زمین، و در میان میلیونها و میلیونها اشخاصی که بعد از او به دنبال یکدیگر بر زمین پای میگذارند، و در میان میلیونها میلیون زبان و لب که نام او را میبرند، و در میان میلیونها میلیون دلی که شیفتۀ تاریخ زندگانی و یاد او تا دامنۀ قیامت هستند، ادامه مییابد.
این خیر و خوبی بینهایت فراوان را مییابد و میبیند در خیر و برکت فراوانی که در میان همۀ نسلها به سبب او و از راه او بر انسانها ریزان و فیضان گردیده است، چه انسانهائی که این خیر و برکت فراوان را شناختهاند و بدان ایمان آوردهاند، و چه انسانهائی که این خیر و برکت فراوان را نشناختهاند ولی بر آنان ریزان و فیضان گردیده است همراه با چیزی که بر آنان ریزان و فیضان شده است.
این خیر و خوبی بینهایت فراوان را مییابد و میبیند در نمادها و سیماها و پدیدههای فراوانی که بر شمردن و سرشماری کردن آنها کاستن و کوچک کردن آنها است. این کوثر است، کوثری که جوشش و ریزش آن نهایت ندارد، و خوبیهایش شماره نمیشناسد، و مدلول و مفهومش حدّ و مرزی ندارد. بدین خاطر نصّ قرآنی بدون تعیین به ترک آن گفته است. لذا شامل هر چیزی از خیر و خوبی میشود که پیوسته بیشتر و بیشتر میگردد و فزونی و افزایش پیدا میکند.
روایتهائی از راههای زیادی نقل گردیده است مبنی بر این که کوثر رودباری در بهشت است و به پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم عطاء گردیده است. و لیکن ابن عبّاس پاسخ داده است و گفته است که این رودبار یکی از خیرها و خوبیهای زیادی است کـه به پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم مبذول گردیده است. کوثر کوثری از کوثرها است! در این روند و در این شرائط و ظروف این نظریّه مناسبتر به نظر می آید.
*
(فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ) (٢)
حال که چنین است تنها برای پروردگار خود نماز بخوان و قربانی بکن.
پس از تأکید این عطای زیاد و فراوان، آن هم بر عکس آنچه دروغگویان و اراجیفبافان شائع میکردند، و نیرنگبازان میگفتند و پخش مینمودند، یزدان سبحان پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را متوجّه شکر نعمت همراه با نخستین حقّ آن میفرماید. نخستین حقّ نعمت، در عبادت و رویکرد، اخلاص داشتن و تنها رضای خدا را طلبیدن است . . . در نماز و در قربانی کردن اخلاص داشتن، و فقط برای خدا و به نام خدا نماز خواندن و قربانی کردن و برای خدا بودن:
(فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ) (٢)
حال که چنین است تنها برای پروردگار خود نماز بخوان و قربانی بکن.
هیچ گونه توجّهی به شرک و انباز مشـرکان مکن، و هیچ گونه مشارکتی در عبادت و پرستش ایشان، یا در ذکر نام غیر خدا بر قربانیهایشان نداشته باش.
در تکرار اشاره به ذکر نام خدای یگانه بر قربانیها و ذبیحهها، و تحریم آنچه نام غیر خدا هنگام ذبح بر آنها برده شود، چیزی است که بیانگر عنایت این آئین به خلاص کردن و آزاد کردن زندگی به طور کلّی از سدّها و مانعهای شرک و آثار آن است. دیگر تنها اندیشه و درون را نجات دادن از شرک و آثار آن نیست. بلکه گفتار و کردار را نیز باید از شرک و آثار آن زدود، و در همه حال و همه چیز خالصانه از آن خدا بود. این آئین وحدت در هر معنی از معانی آن، و در هر سایه روشنی از سایه روشنهای آن است. همچنین این آئین یگانهپرستی خالص و زدوده و روشن است. بدین خاطر این آئین شرک را میراند و میزداید در هر نمادی از نمادهائی که داشته باشد، و در هر کمینگاهی از کمینگاهها کمین نموده باشد. آن را با شدّت و دقّت میراند و تعقیب میگرداند، چه در دل و درون، نهان و پنهان گردیده باشد، و چه در عبادت و پرستش خودنمائی کرده باشد، و چه به میان آداب و رسوم زندگی خزیده باشد. زیرا زندگی یک وحدت است، چه آنچه از آن پدیدار و نمودار است، و چه آنچه از آن نهان و پنهان است. اسلام زندگی را یک کلّ غیرقابل تجزیه و تفکیک میشمارد، و زندگی را به طور کلّی از آلایشها و زنگارهای شرک میپالاید و میزداید، و زندگی را خالص و واضح و روشن به سوی خدا جهت میدهد و متوجّه مینماید، همان گونه که در مسألۀ ذبیحهها و قربانیها، و در شعائر و مراسم عبادت جز آن، یا در آداب و رسوم زندگی میبینیم.
*
(إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ) (٣)
بدون شکّ، دشمن کینهتوز تو بیخیر و برکت و بینام و نشان خواهد بود.
در آیۀ نخستین بیان فرمود که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بی نام و نشان و بیخیر و برکت نیست، بلکه او دارای خیر و خوبی بینهایت فراوان است. در این آیه مکر و کید نیرنگبازان را به خودشان برمیگرداند، و تأکید میفرماید بی نام و نشان و بیخبر و برکت، محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم نیست، بلکه کینهتوزان او و بدخواهان او بی نام و نشان و بیخیر و برکت هستند.
وعدۀ خدا در بارۀ ایشان صدق پیدا کرد. نام و نشان ایشان گسیخت و درهم پیچید. در صورتی که نام و نشان محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم امتداد پیدا کرد و اوج گرفت. ما امروزه مصداق این فرمودۀ بزرگوار را به شکل چشمگیر و گستردهای میبینیم، بدان گونه که شنوندگان نخستین این فرموده، آن را ندیدهاند!
قطعاً ایمان و حقّ و خیر، ممکن نیست بی نام و نشان و برکت گردند. بلکه شاخههای دراز و ریشههای فرورفته به ژرفاها دارند. این کفر و باطل و شرّ است که بی نام و نشان و بیخیر و برکت هستند، هر اندازه هم که ببالند و خودبزرگی کنند و زورگوئی نمایند.
معیارها و مقیاسهای خدا جدای از معیارها و مقیاسهای انسانها است. ولی انسانها گول مـیخورند و مغرور میشوند، در نتیجه معیارها و مقیاسهای خود را بیانگر حقائق امور میانگارند! جلو چشمان ما این مثال گویای جاودانه است: کجایند کسانی که راجع به محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم این سخن زشت و پلشت را میگفتند، و با آن دلهای عامّۀ مردمان را میفریفتند، و آن زمان گمان میبردند که کار محمّد صلّی الله علیه وآله وسلّم را به پایان بردهاند و راه را بر او گرفتهاند؟ آنان کجایند؟ نام و نشان ایشان، و آثار آنان کجا است؟ در برابر خیر و خوبی بینهایت فراوان از هر آن چیزی که تصوّر شود، آن خیر و خوبی بینهایت فراوانی که داده شده است به کسی که در بارهاش میگفتند: او بینام و نشان و بیخیر و برکت است؟! قطعاً دعوت به سوی خدا و حقّ و خیر و خوبی ممکن نیست بی نام و نشان و بیخیر و برکت گردد، و دارندۀ آن نیز بینام و نشان و بیخیر و بـرکت گردد. آخر چگونه ممکن است بی نام و نشان و بیخیر و برکت گردد آن کسی که با خداوند زندۀ جاویدان و ازلی و ابدی تماس و پیوند داشته باشد؟ بلکه تنها و تنها کفر و باطل و شرّ بینام و نشان و بیخیر و برکت میگردد، و صاحبان آنها بی نام و نشان و بیخیر و برکت خواهند گشت، هر اندازه هم در لحظهای از لحظات چنین جلوهگر آید که مدّت طولانی خواهد بود و خواهد زیست و در ژرفاها ریشههایش را میدواند . . .
خداوند بزرگوار راست فرموده است، و نیرنگبازان مکّار دروغ گفتهاند . . .