تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ حجر

سورۀ حجر

مکی است؛ ترتیب آن 15؛ شمار آیات آن 99

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است و خداوند عزوجل به مراد خود از آن‌ها داناتر می‌باشد اما قطعا این حروف را برای معانی ارجمندی نازل کرده است.

این آیات کریمه، آیات کتاب بزرگی است که از سوی الله عزوجل بر پیامبر بزرگوارش نازل شده است، این قرآن سخن خداوند عزوجل است که در الفاظ و معانی خود واضح بوده، به زیبا ترین‌بیان و ظریف‌ترین اشاره همراه با بشارت و انذار فرود آمده است، سعادت دنیا و رستگاری آخرت در آن می‌باشد.

﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ ٢.

وقتی کافران خروج گنه‌کاران مؤمن را از دوزخ مشاهده کنند یقیناً آرزو می‌برند که کاش به خدای یگانۀ قهار مؤمن بودند تا از خشم خدای جبار نجات یابند ولی هیهات! که فرصت از دست رفته است و زیانی همه جانبه بر آن‌ها فرود آمده است.

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٣.

کافران را رها کن تا در دنیای گذرای خویش بخورند، از لذت‌های زندگی مادی‌شان بهره‌مند شده و به شهوات پست خویش دست یابند، کشش‌ها و غریزه‌های مادی درونی‌شان را اشباع نمایند و آزمندی و اشتهای سیری ناپذیرشان بر باقی ماندن در لجن بهره‌وری‌های زیاده روانه و نپرهیزی‌های تبه کارانه، آنان را از پرستش خدای یگانه به خود مصروف سازد، اما وقتی پرده‌ها کنار زده شود و آفتاب حقیقت بی‌حجاب بتابد آن‌ها زیان آنچه را کرده‌اند، پستی و حقارت آنچه را بر بام آروز‌های خود بر نشانده بودند و زشتی عملکرد خویش را درخواهند یافت.

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ ٤.

و اگر کفار از سر دور انگاری، عذاب را در دنیا به شتاب طلبیدند پس به آنان اعلام کن که خداوند عزوجل هیچ شهری را جز آنگاه که میعاد مقدر آن فرا رسید، هلاک نمی‌سازد پس هلاکت‌شان وقت معینی دارد و تابع میل و خواستۀشان نیست.

﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ ٥.

هیچ امتی از اجل معین خود نه پیش می‌افتد تا از میعادش چیزی کاسته شود و نه پس می‌افتد تا بر آن افزوده شود؛ بلکه هر امّت اجلی معین دارد.

﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ ٦.

و کفار به پیامبر برگزیده گفتند: ای کسی که مدعی نزول قرآن بر خویشتن هستی، به یقین عقل و خردت از بین رفته است و اگر عاقل می‌بودی ادعای پیامبری نمی‌کردی، این سخن را از روی استهزا و تکذیب می‌گویند.

﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٧.

اگر راست می‌گویی چرا فرشتگان آسمان را برای ما نیاوردی تا برایت گواهی دهند که فرستاده‌ای از نزد خدا عزوجل هستی؟ زیرا ما بدون گواهی فرشتگان باورت نمی‌داریم! حال آنکه اگر فرشتگان هم گواهی می‌دادند آن‌ها تصدیق نمی‌کردند!!

﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ ٨.

خدای متعال در پاسخ‌شان فرمود که: او فرشتگان را جز به خاطر نابود ساختن تکذیب پیشگان فرود نمی‌آورد، همان فرودی که پس از آن برای کسانی که به خدا عزوجل ایمان نیاورده‌اند دیگر هیچ مهلت و فرصتی نیست؛ زیرا انگاه که هلاک بر آنان فرود آمد خداوند عزوجل حتی به مدّت یک چشم به هم زدن نیز دیگر مهلت‌شان نمی‌دهد.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩.

تنها الله عزوجل است که قرآن عظیم را بر نبی کریم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده است، خود او حفظ قرآن از کاستی و فزونی را نیز تعهد و تضمین کرده است. پس قرآن درگذار زمان‌ها و گذشت عصرها و نسل‌ها از بازیگری بازیگران انس و جن و از بیهوده گویی‌های عرافان و کاهنان محفوظ بوده و در حفظ و نگهبانی خدای منان قرار دارد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٠.

و ای پیامبر! به یقین پیش از تو نیز پیامبرانی از جانب الله عزوجل گذشته‌اند که ایشان را با پیام یگانگی پروردگار جهانیان به سوی گروه‌های پیشین و اقوام و طوایف گذشته فرستاده است.

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ١١.

و برای آن اقوام و امت‌های پیشین هیچ پیامبری از بارگاه رب العالمین نیامد جز اینکه وی را به مسخره گرفته، آزارها می‌دادند و رسالتش را به باد استهزا می‌گرفتند.

این تسلیت و تعزیتی برای رسول خدا عزوجل است با این که: آزارها و دشمنی‌ها فقط برای تو نیست بلکه برای پیامبران پیش از تو نیز دست داده است پس آرام باش و از ایشان الگو بگیر.

﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ١٢.

و آنگونه که خداوند عزوجل انکار و تکذیب را در دل‌های کفار پیشین وارد کرد، همینسان کفر را در دل‌های مشرکان این امّت که رسول خدا عزوجل را به تمسخر و تکذیب گرفتند وارد می‌کند. پس در حقیقت خدا عزوجل با آنان همان کاری را انجام می‌دهد که با پیشینیان‌شان – آنگاه که روی بر تافتند – انجام داد.

﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣.

کافران به قرآنی که حق‌تعالی بر پیامبرش نازل کرده ایمان نمی‌آورند. البته سنّت الله عزوجل در مورد نابودسازی همه کافران انکارگر پیامبرانش پیوسته چنین بوده است.

﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ ١٤.

و اگر خدا عزوجل دری از آسمان را برای کفار مکه می‌گشود و آن‌ها از آن وارد شده و تا بدانجا صعود می‌کردند که فرشتگان را می‌دیدند، بازهم یقینا تکذیب پیشه کرده و به کفر خود ادامه می‌دادند!!

﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ ١٥.

و قطعا آن کفار بعد از صعود به آسمان و مشاهدۀ فرشتگان می‌گفتند: در حقیقت ما افسون و چشم بندی شده و فرشتگان را به طور تخیلی می‌دیدیم و کسی هم که ما را جادو کرده، همانا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است!! بنابراین آن‌ها تکذیبگراند؛ چه معجزه‌ای را مشاهده کنند و چه نکنند.

﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ ١٦.

و از براهین قدرت الله عزوجل وصنع بدیعش این است که در آسمان دنیا برای ستارگان برج‌هایی را قرار داده است که در آن فرود می‌آیند، این برج‌ها راهنمایی برای مسافران و مؤرخان و شناخت اوقات قحطی و باران‌اند. و خداوند عزوجل آسمان را با ستارگان بیار است که هر نظاره‌‌گری از مشاهده و تأمل در آن‌ها بر حکمت وی و زیبایی آفرینش راه می‌برد.

﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ ١٧.

و خدای سبحان آسمان را به وسیلۀ شهاب سنگ‌های سوزان از هر شیطان رانده شده‌ای که از رحمت وی مطرود است حفظ کرده است تا دزدانه به آن گوش فرا ندهند و چیزی از وحی را نگیرند.

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ ١٨.

مگر کسی از آنان‌که احیاناً بعضی از سخنان را از ملأ اعلی برباید که قطعا ستارگان روشنگر سوزان، او را دریافته و می‌سوزانند و گاه شیطان جنی پیش از آنکه سوزانده شود، دوستان کاهن و فال‌بین خویش را به بعضی از آنچه که دزدانه گوش فرا داده، خبر می‌دهد.

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ ١٩.

و خداوند عزوجل زمین را گسترانید، آن را هموار و مسطح ساخت، در آن کوه‌های نیرومند را میخکوب کرد تا زمین به اضطراب و جنش در نیاید و در زمین انواع گیاهان را از هر جفت بهجت‌آور به طور سنجیده، با اندازه‌ها و مقادیری معین که بشر و دیگر جانداران بدان نیاز دارند، رویانید.

﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ ٢٠.

و خداوند عزوجل در زمین برای انسان‌ها و حیوانات – که انسان‌ها روزی دهندۀشان نیستند – وسایل و سرچشمه‌های روزی و زیست را قرار داد که با بهره‌گیری از دانه‌های گیاهی، میوه‌ها، سبزیجات و انواع فراورده‌های معدنی، امکانات زندگی را فراهم می‌یابند و تنها اوست روزی دهنده که تغذیۀ همۀ مخلوقات خویش را متکفل و عهده‌دار گردیده است.

﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢١.

و هیچ چیزی در جهان که بندگان و حیوانات از آن بهره‌مند می‌شوند نیست مگر آنکه گنجینه‌های آن با انواع و اصناف مختلف نزد خدا عزوجل است و آن را هرزمان که بخواهد به مقداری معین و بخش‌های مشخص فرود می‌آورد، پس اوست که به حکمت بالغه و رحمت واسعۀ خود به هر کس که بخواهد می‌دهد، و از هر کس که بخواهد بازمی‌دارد، هر که را بخواهد توانگر ساخته و هر که را بخواهد فقیر می‌گرداند.

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢.

و خداوند عزوجل بادها را فرستاد و آن‌ها را به گونه‌ای قرار داد که بارور کنندۀ ابرها هستند و در نتیجه ابرها به اذن الله عزوجل آبی مبارک را می‌بارانند که بندگان خدا أ، شهرها و آبادی‌ها، حیوانات، گیاهان و درختان را سیراب می‌سازند، پس این خداوند عزوجل است که آب را ذخیره می‌کند نه بندگان؛ و چون مردم دچار قحطی شوند، به زاری از او درخواست باران می‌کنند.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ٢٣.

و بی‌تردید این خداوند عزوجل است که مردگان را با آفرینش از عدم و با تجدید حیات پس از مرگ، زنده می‌سازد و زندگان را هنگامی که اجل‌شان فرا رسد می‌میراند، پس اوست وارث زمین و هر که و هرچه بر روی آن است؛ زیرا او بعد از فنای خلقش باقی است.

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِینَ ٢٤.

و قطعاً خداوند عزوجل به کسانی از پیشینیان که مرده‌اند و به خلقی که هم اکنون زنده‌اند، به همگی‌شان داناست و به کسانی هم که تا روز قیامت به دنیا می‌آیند، دانا می‌باشد.

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ ٢٥.

و تنها خداوند عزوجل است که تمام عالم را در روز قیامت برای حساب گرد می‌آورد؛ پس او در تدبیر و تقدیر و تصویر خویش صاحب حکمت است، به احوال، اقوال، اعمال و به آغاز و انجام امور داناست.

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٦.

و در حقیقت تنها خداوند عزوجل است که آدم را از گِلی خشک که چون بر آن کوبیده شود از آن آوازی برمی‌خیزد آفرید، از گِلی سیاه که بر اثر طول ماندن رنگ و بویش دگرگون شده است، پس کسی که اصل و خمیره‌اش از گل بدبو است، بر پروردگار عالمیان تکبر نمی‌ورزد.

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ ٢٧.

و خدا عزوجل پدر جنیان (ابلیس) را از شعلۀ آتش سوزان بی‌دود آفرید، از این جهت شیطان همانند طبع آتش موجودی عجول، موذی، سبک مغز و نسنجیده‌کار است در حالی که آدم مانند طبیعت خاک، نرم، متواضع، ملایم و اهل کرم می‌باشد.

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨.

روزی را به یادآور که خداوند عزوجل به فرشتگان گفت: من آفرینندۀ انسانی هستم از گل خشک. و این إعلام جایگاه و منزلت آدم از سوی وی به فرشتگان است تا ایشان را به سجده در برابرش آماده گرداند.

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٢٩.

و چون حق‌تعالی پیکر آدم را سرشت و آفرینشش را به استحکام و زیبایی آراست، فرشتگان از روی شادباش و تکریم نه پرستش برایش به سجده افتادند زیرا سجدۀ پرستش مخصوص خدای متعال و لاشریک است و بس.

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٣٠.

پس فرشتگان همگی به امتثال امر خدا عزوجل و إکرام آدم سجده کردند و کسی از ایشان تخلف نکرد، به همین دلیل نزد حق‌تعالی به قرب بیشتر دست یافتند، چرا که از فرمانش اطاعت کردند.

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣١.

ولی ابلیس از فرمان خدا عزوجل سرپیچیده از روی تکبر و حسد از سجده برای آدم امتناع ورزید و با فرشتگان در سجده مخالفت کرد در نتیجه خداوند عزوجل او را مورد لعنت قرار داد و از رحمتش طرد نمود.

﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣٢.

حق‌تعالی ابلیس را به علت سجده نکردنش برای آدم همراه با فرشتگان، سخت محکوم کرد و مورد ملامت قرار داد، از آن‌رو که کبر او را به سرپیچی از فرمان پروردگار واداشت، پس معصیت ابلیس از شبهات است در حالی که معصیت آدم در خوردن از درخت ممنوعه، از شهوات می‌باشد که این معصیت سبکتر است.

﴿قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٣٣.

ابلیس از خاستگاه عناد و حسد نسبت به آدم گفت: هرگز برای آفریده‌ای که وی را از گل خشک سیاه بدبو مصور ساخته‌ای سجده نمی‌کنم حال آنکه من خود از آتش آفریده شده‌ام و آتش از گِل شریف‌تر است. البته این قیاس، قیاس مفسدان و شبهه انگیزان است.

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٣٤.

پس خداوند عزوجل به اخراج ابلیس لعین از بهشت فرمان داد، حال آنکه ناکام و بدنام، طرد شده و نفرین شده بود از آن‌رو که او کبر ورزیده بود. بنابراین مستکبران و حسد ورزان از هر خیری محروم‌اند.

﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٣٥.

و خداوند عزوجل تا روز معاد لعنت و طرد و دورسازی از رحمتش را گریبانگیر ابلیس ساخت، زیرا او خالق را عصیان نموده و با مخلوق حسد ورزید و او نخستین کسی بود که با موجودیت نص، به قیاس پرداخت.

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٣٦.

پس ابلیس از پروردگارش خواست که وی را تا روز قیامت مهلت دهد، تا زنده باقی مانده و به گمراه‌سازی و فتنه‌گری بندگان بپردازد از آنکه در وجودش کژی بود و فساد، و حسد بود و عناد.

﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٣٧.

پس خدای متعال به وی خبر داد که: هلاکش را تا وقتی که خلق در آن بعد از دمیدن اول در صور می‌میرند، به تأخیر اندخته است. بناءً حق‌تعالی از روی حکمتی بزرگ به وی مهلت داد.

﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨.

به تأخیر افکندن هلاک ابلیس تا میعادی معین، استدراج و مهلتی برای وی، ابتلایی برای جن و انس و آزمونی برای جهانیان بود تا مؤمن از کافر در عینّیت نمایان و متمایز گردد.

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٣٩.

ابلیس گفت: پروردگارا! به خاطر آنکه مرا گمراه ساخته‌ای، پس من هم گناهان را برای فرزندان آدم در زندگی دنیای‌شان خواهم آراست و ایشان را با اغوا از راه هدایت بی‌راه خواهم ساخت.

﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠.

اما من بندگانی از میان آن‌ها را که در ایمان خویش راستین و در طاعت اهل اخلاصند گمراه ساخته نخواهم توانست، زیرا این گروه به عنایت و رعایت الله عزوجل از گمراه‌سازی‌ام محفوظ اند؛ بناءً مرا بر ایشان راهی نیست.

﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ ٤١.

خدای متعال فرمود: این راه راست و میانه، راه هدایت و ایمان است که به من و بهشتم منتهی می‌شود و این همانا راه انبیا و مرسلین است.

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ ٤٢.

بیگمان شیطان را بر بندگان شایستۀ با اخلاصم تسلطی نیست، او راهی به سوی گمراه‌سازی و بازداشتن‌شان از جادۀ استوار ما ندارد، پس آن‌ها با حفظ و نگهداشت الله عزوجل همیشه مصون و محفوظ‌اند. بنابراین سلطۀ بر کسانی است که پروردگار رحمان را عصیان کرده و بتان را به پرستش گرفته‌اند پس شیطان دوست آن‌هاست، گمراه‌شان ساخته و آن‌ها را از خط راست می‌لغزاند.

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٣.

و بیگمان آتش سوزان و فروزان جهنم، وعده‌گاه شیطان و پیروانش می‌باشد پس همۀ رهروان راه شیطان تا روز قیامت به دوزخ افتاده در آن گرد می‌آیند و در آن عذاب ماندگار و همیشه، دست و پا می‌زنند.

﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ ٤٤.

دوزخ هفت دروازه دارد که از هر دری بخشی معین از پیروان شیطان بر وفق اعمال خود وارد آن می‌شوند و هر دری فرودین‌تر از دروازۀ دیگر است.

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ٤٥.

در حقیقت کسانی که با انجام اوامر و پرهیز از نواهی، از خدای متعال پروا کرده‌اند، بازگشت‌شان به سوی باغ‌های خرامان و نهر‌های روان است و در کمال آرامش و آسایش در آن به سر می‌برند.

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ ٤٦.

به تقوا پیشگان گفته می‌شود: با سلامت از هرگونه آفتی، و با امنیت از هر خوف و ملامتی به باغ‌ها وارد شوید، پس سلامت از آن ابدان است و امنیت از آن دل‌ها و روح و روان.

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٧.

و در آن سرای سلامتی و شادکامی، آنچه از حسد و کینه و شائبه و غش و ناخالصی و دشمنی در دل‌های ابرار است برمی‌کنیم و بیرون می‌آوریم، پس برادرانه و مشفقانه بر تخت‌های بلند رو به روی یکدیگر نشسته‌اند، در چهره‌های‌شان دوستی و الفت نسبت به همدیگر موج می‌زند، این درخشش جلوه‌های مهر و محبت به منظور افزودن بر نعمت‌ها و کامل سختن تکریم آن‌هاست.

﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ ٤٨.

در آنجا به آنان رنج و خستگی و ملالی نمی‌رسد و در جاودانگی همیشه و نعمت‌های مستمر و پیوسته، در بهشت ماندگار اند.

﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٤٩.

ای پیامبر! به بندگانم خبر ده که خداوند عزوجل بر توبه کاران از اهل گناه بسیار آمرزگار و بر بازآمدگان بسیار مهربان است، گناهان بزرگ را بر کسانی که با توبۀ صادقانه، یک‌رنگی و عجز پیش آورده‌اند می‌آمرزد.

﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ ٥٠.

و به بندگانم خبر ده که عذاب خداوند عزوجل سخت‌ترین عذاب‌ها و نیرومندترین کیفرهاست بناءً عذابش بر کسانی که توبه و انابت نیاورده‌اند بسیار دردناک، بس سهمگین و غیرقابل تحمل است، پس مغفرتش بر توبه‌کاران بس وسیع و گسترده و عقوبتش برپای فشارندگان بر گناه، بس شدید است بناءً باید خوف از خدا عزوجل را با امید به عفو و کرمش باهم جمع کرد.

﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٥١.

و ای پیامبر! به مردم از مهمانان ابراهیم علیه السلام خبر ده که فرشتگان بودند و او را به تولد اسحاق و هلاک قوم لوط بشارت دادند.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ ٥٢.

هنگامی که فرشتگان بر ابراهیم علیه السلام وارد شدند به او گفتند: بر شما سلامی باد که بدان از همۀ آفات به سلامت هستید. ابراهیم علیه السلام سلام را جواب گفت و به ایشان غذا تقدیم کرد و در گرامیداشت‌شان هرچه در توان داشت انجام داد، اما چون آن‌ها از خوردن غذا امتناع کردند ابراهیم علیه السلام گفت: ما از شما بیمناکیم!

﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ ٥٣.

فرشتگان به ابراهیم علیه السلام گفتند: از ما نترس زیرا ما با خود مژدۀ پسری دانا، خدا شناس و شریعت آشنا را که اسحاق است برایت آورده‌ایم، بناءً بزرگ‌ترین صفت برای بنده بعد از ایمان، همانا علم سودبخش است.

﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ٥٤.

ابراهیم علیه السلام به ایشان گفت: چگونه مرا به فرزند مژده می‌دهید حال آنکه بیشتر عمرم سپری شده، استخوان‌هایم نرم گردیده و اجلم نزدیک گشته است، از آن گذشته همسرم نیز همچنین است. پس مرا به کدام اعجوبه مژده می‌دهید در حالی که همچو منی را فرزند به دنیا نمی‌آید.

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ ٥٥.

گفتند: مژدۀ ما به تو حق و یقینی است تردید ناپذیر و این مژده از جانب پروردگار جهانیانی است که وعده‌اش را خلاف نمی‌کند، پس با وجود کبر سن از فرزند ناامید مباس چرا که قدرت خداوند عزوجل به طور قطع نافذ می‌شود.

﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ ٥٦.

ابراهیم علیه السلام گفت: نه! من ناامید نمی‌شوم زیرا از رحمت الله عزوجل ناامید نمی‌شود جز کسی که از دینش انحراف ورزیده و راه هدایت را گم کرده باشد.

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٧.

ابراهیم علیه السلام به فرشتگان گفت: ای فرشتگان بزرگوار! خبر بزرگی که خدای متعال شما را به خاطر آن فرستاده است چیست؟

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ ٥٨.

گفتند: خداوند عزوجل ما را برای نابودسازی قوم کافر و فاجر لوط که به کارهای زشت روی آورده‌اند، فرستاده است.

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥٩.

مگر لوط و خانواده‌اش از این هلاک در امانند و هرگز به ایشان آسیبی نخواهد رسید، زیرا ایشان در حفظ و حمایت الله عزوجل قرار دارند.

﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٦٠.

جز زن کافرش که حکم خداوند عزوجل بر آن رفته است تا همراه با هلاک شدگان باشد زیرا با موجودیت کفر، هیچ حسب و قرابتی ثمربخش و کارساز نیست.

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٦١.

پس چون فرشتگان برای نابودسازی قوم لوط و نجات دادن خودش نزد لوط علیه السلام آمدند.

﴿قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ ٦٢.

لوط به ایشان گفت: شما قومی ناشناس هستید پس خود را به من معرفی کنید که کیستید؟

﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٦٣.

گفتند: نترس ای لوط! زیرا ما فرشتگانی هستیم که خداوند عزوجل ما را با عذابی که قومت در آن تردید داشته و منکر آن بودند، فرستاده است.

﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٦٤.

و ما حقی را برایت آورده‌ایم که نجات تو و هلاک قومت در آن است و قطعا در آنچه گفتیم راستگوییم.

﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ ٦٥.

پس ای لوط! پاسی از شب گذشته خودت همراه با کسانی که به تو ایمان آورده‌اند بیرون روید و تو خود پشت سر مؤمنان حرکت کن و ایشان پیش روی تو باشند تا کسی از آنان تخلف نکرده و هلاک نشود و هیچ‌یک از شما نباید به عقب بنگرد و دنبال بماند و هرجا که خداوند عزوجل به شما دستور داده بروید تا از عذاب ایمن بمانید.

﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ ٦٦.

و خداوند عزوجل به لوط وحی فرستاد که عذاب به زودی همراه با طلوع صبح، تمام قومت را از ریشه بر خواهد کند و نابود خواهد ساخت.

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ ٦٧.

مردم شهر لوط وقتی شنیدند که نزد لوط مهمانانی آمده‌اند، شادی‌کنان روی آوردند در حالی که به همدیگر مژده می‌دادند تا با مهمانانش عمل فحشا (لوط) را انجام دهند!!

﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ ٦٨.

لوط به قومش گفت: اینان مهمانانم هستند و تحت حمایت و حفاظتم قرار دارند پس مرا با این عمل زشت خود رسوا نسازید.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ ٦٩.

و از عذاب خدا عزوجل پروا کرده مهمانانم را واگذارید و مرا با اذیت آنان به خواری و خفّت نکشانید.

﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٠.

قوم لوط به وی گفتند: آیا پیش از این تو را از این امر که نباید هیچ‌یک از جهانیان را از ما بازداری زنهار ندادیم؟ پس مردم را به حال‌شان واگذار و در امورشان دخالت نکن.

﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٧١.

لوط به قومش گفت: اینان دختران منند پس با آنان ازدواج کرده و به زنان بسنده کنید و این کار بدتان را که به مردان نزدیکی می‌کنید، فرو گذارید.

﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٢.

خدای متعال به زندگی محمد صلی الله علیه و آله و سلم سوگند خورده و می‌گوید: به جان تو سوگند که قوم لوط در جهالتی بزرگ و غفلتی سنگین، در نابینایی از حق و در حیرت و مستی خود سرگردان بودند.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ ٧٣.

پس به هنگام طلوع آفتاب، صاعقۀ عذاب قوم لوط را – پس از آنکه لوط و خانواده‌اش در شب قبل آن از شهر بیرون رفته بودند – فرا گرفت.

﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ ٧٤.

و خداوند عزوجل شهرشان را به گونه‌ای زیر و زبر ساخت که بلندای آن را زیرین آن و زیرین آن را به بلندایش واژگون گردانید و بر آن‌ها از آسمان سنگ‌هایی از گل سخت بسیار محکم فروبارانید که اجسام‌شان را پاره پاره و تکه تکه ساخت.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ ٧٥.

به یقین در عذابی که به قوم لوط رسید پندی برای عبرت اندوزان و عبرتی برای هوشیاران است؛ زیرا آن عذاب از سخت‌ترین و سهمگین‌تر عذاب‌های الهی بود.

﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ ٧٦.

و همانا شهرهای ویران شدۀ قوم لوط بر سر راه پیدایی قرار دارند که مسافران و رهگذران آن را می‌بینند، پس آیا کسی هست که عبرت گیرد؟

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧.

بیگمان در نابود سازی قوم لوط، برای کسانی که آیات الله عزوجل را تصدیق کرده و از آن‌ها بهره می‌برند، دلیل روشنی است.

﴿وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ ٧٨.

و به راستی قوم شعیب مردم شهر بیشه‌زار (اَیکَه)، با کفر و رویگردانی از راه خدا عزوجل بر خویشتن ستمگر بودند.

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ ٧٩.

پس خدای  عزوجل  از قوم شعیب با زمین‌لرزه و عذاب روز «ظلَه» [که ابری سیاه و عذاب‌آور بود] انتقام گرفت. و همانا شهرهای قوم و شعیب بر سر راهی آشکار در معرض دید مردم رهگذر و مسافر قرار دارند پس باید درس عبرت بگیرند.

﴿وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٨٠.

و در حقیقت قوم ثمود، صالح علیه السلام را تکذیب کردند. آنان مردم وادی حجر بودند [که سرزمینی است میان مدینه و شام]. پس وقتی صالح علیه السلام را تکذیب کردند گویی تمام پیامبران را تکذیب نمودند از این جهت تکذیب‌شان به همۀ «مرسلین» به صیغۀ جمع نسبت داده شد.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٨١.

و خداوند عزوجل به قوم صالح علیه السلام آیات خود را که دلیل یگانگی‌اش و راهنمای درستی پیام رسالت صالح علیه السلام بود ارائه کرد و از آن جمله ماده شتر را؛ اما آن‌ها از آن آیات و نشانه‌های نفع نبرده و از تأمل و اندیشه در آن‌ها رویگردان و از حق دوری می‌جستند.

﴿وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ ٨٢.

قوم صالح علیه السلام صخره سنگ‌های بزگ را در کوه‌ها به شکل خانه‌هایی تراشیده و برای خود در اندرون آن‌ها منازلی امن می‌ساختند که از خرابی و سقوط محفوظ بود اما آن نیروی‌شان برای‌شان سودی به همراه نداشت و چون به پروردگار خویش کفر ورزیدند امنیت‌شان استمرار پیدا نکرد.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ ٨٣.

پس صبحدم صاعقۀ عذاب آن‌ها را سوخت و جملگی هلاک شدند.

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨٤.

و آنچه از اموال گردآورده بودند و آن خانه‌های مستحکمی که بنا کرده بودند هیچ کدام آنان را از عذاب خدا عزوجل باز نداشت؛ زیرا نیروی خداوند عزوجل بزرگتر و عذابش سخت‌تر است.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ ٨٥.

و خداوند عزوجل آسمان‌ها و زمین را جز به حق نیافرید، حقی که آیینه‌دار کمال آفرینشش، نیکویی و استواری صنعش و برهان روشن این امر است که تنها او سزاوار پرستش بوده و شریکی ندارد و اینکه روز قیامت خواه مخواه آمدنی است تا هر بنده‌ای در قبال آنچه کرده است جزا یابد، پس ای پیامبر! از این تکذیب پیشگان درگذر و از برخورد بد با آنان صرف‌نظر کن؛ زیرا خداوند عزوجل خود عهده‌دار حال‌شان است و به زودی به حساب‌شان می‌رسد.

﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨٦.

زیرا خدای یگانه، تنها آفرینشگر هر آفریده‌ای است، خلق را از عدم ایجاد کرده و به نیکوترین صورت مصور ساخته است، اوست دانای آشکار و نهان و پیدا و پنهان، هیچ امر نهانی بر وی مخفی نمانده و هیچ غایبی از ساخت علمش دور نیست.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ ٨٧.

و به راستی خداوند عزوجل با دادن فاتحة الکتاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی و عزیز داشت، زیرا فاتحة الکتاب شفابخش و بسنده است و از این رو در هر نماز تکرار می‌شود. همچنان به وی قرآن عظیم را که در لفظ، معنی، اعجاز و بلاغت خود بزرگ و بیمانند است عطا کرد و این بی‌شک از بزرگ‌ترین نعمت‌ها و شریفترین احسان‌هاست.

﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨.

ای پیامبر! به بهره‌های ناپایداری همچون حیوانات که کفار را بدان برخوردار ساخته‌ایم چشم مدوز و مانند آن را تمنا نکن چه آن‌ها از هدایت به سوی اسلام محروم ساخته شده‌اند و با قوت این نعمت‌های باقی آن بهره‌های فانی به چیزی نمی‌ارزد. و بر کفرشان نیز محزون مباش؛ زیرا گناهان‌شان بردوش خودشان است و برای مؤمنان مهر و عنایت خویش را فرو گستر و با تواضع و تعامل مهرورزانه و گفتن سخنان نرم و ملایم به آنان، برای‌شان متواضع باش.

﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ ٨٩.

و ای پیامبر! به مردم بگو: من همان هشدارگر بیم دهنده از عذاب الهی هستم، من همان راهنما به سوی الله عزوجل هستم، من روشنگر آیاتش و خیرخواه و دلسوز بندگانش و امانتدار وحیش هستم.

﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ ٩٠.

و همانگونه که بر تقسیم کنندگان قرآن عذاب را نازل کردیم؛ همانان که قرآن را بخش بخش کرده به بعضی از آن ایمان آورده و به بعضی دیگر کفر ورزیدند، پیش از آن بر یهود و نصاری و غیر ایشان نیز که در کتاب الهی اختلاف کرده به بعضی از آن ایمان آوردند و به بعضی دیگر کفر ورزیدند نیز عذاب را نازل نمودیم.

﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ ٩١.

آنان همان کسانی‌اند که در داوری خود نسبت به قرآن متفرق شده بعضی گفتند: قرآن سحر، یا شعر یا کهانت است، که البته این رجزگویی‌ها بهتانی است ساخته و پرداختۀ خودشان تا بشریت را از ذکر حکیمانۀ قرآن و پیامبر بزرگوار خدای منان بازدارند.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩٢.

پس سوگند به پروردگار بزرگت که او بر آنچه گفتند و کردند، از همۀشان در روز هنگامۀ بزرگ حساب خواهد گرفت.

﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٣.

و به زودی از افترای‌شان نسبت به قرآن و اختلاف نظرشان پیرامون آن و از کوبیدن ناروا و دروغین حق به وسیلۀ باطل، از آنان خواهد پرسید.

﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٩٤.

پس ای پیامبر! دعوتت به سوی حق را که پروردگارت تو را به ابلاغ آن مأمور ساخته است، آشکار کن و از کفار هیچ ترس و هراسی به دل راه نده؛ زیرا تو بر حق هستی و آن‌ها بر باطل. این آیه درس آموز شجاعت در تبلیغ حق، مقید بودن به اوامر شریعت و ترس و هراس به دل راه ندادن از بشر است.

﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ ٩٥.

ای پیامبر! خداوند عزوجل تو را از شر ریشخندگران کفر پیشه حمایت خواهد کرد، بدینسان که آنان را به هزیمت کشانده و نیرنگ‌شان را بی‌اثر می‌گرداند سپس در آخرت نیز به سختی گرفتارشان می‌سازد.

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٩٦.

این گروه کافرانی که غیر از خدا عزوجل شریکانی بر گرفته و او را به پرستش یگانه ساخته‌اند به زودی – آنگاه که به سوی پروردگار خود بازگردند – فرجام کارشان را خواهند دانست.

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ٩٧.

و قطعا می‌دانیم که سینه‌ات از آنچه می‌گویند تنگ می‌شود پس سخنان هرزۀ این ریشخندگران توطئه‌گر که دلت را به درد آورده و روحت را آزرده است هرگز بر ما پنهان نیست.

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٩٨.

پس سخنان‌شان تو را اندوهگین نسازد و با ستایش پروردگارت تسبیح گوی با این عبارت: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ» و از نمازگزاران با تواضع باش و بدان که تسبیح و حمد و نماز، شفای آن علت‌هایی است که دل‌ها در سرای فریب و دنیای پر از نیرنگ بدان تنگ می‌شود.

﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ ٩٩.

و پروردگارت را پرستش نموده او را چنان بندگی و اطاعت کن که این روحیه تا پایان زندگی همراهت باقی بماند، تا آنگاه که مرگت فرا رسد، یعنی همان حقیقتی که بدان یقین کامل داری.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد