تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ فاطر

سورۀ فاطر

مکی است؛ ترتیب آن 35؛ شمار آیات آن 45

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلًا أُوْلِیٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ یَزِیدُ فِی ٱلۡخَلۡقِ مَا یَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١.

ستایش نیکو، شکران بزرگ و سپاس بیش از حد مخصوص پروردگار یگانه‌ای است که آسمان‌ها و زمین را با صُنع بدیع و انشای بی‌همانندی آفریده است. خداوندی که فرشتگان را به عنوان فرستادگانش موظّف داشت تا وحیش را به انسان‌های برگزیده‌اش برسانند و امر و نهیش را فرود آورند. از جملۀ قدرت بی‌نهایت الله عزوجل این است که برای فرشتگان بال‌های متعدّدی: دو بال، سه بال، چار بال یا بال‌های بیشتر از این بخشیده تا به وسیلۀ آن‌ها در آسمان پرواز کنند و رسالت الهی را به بندگانش برسانند. اوتعالی به هر کاری تواناست، هیچ امری بر او دشوار نیست و هیچ چیزی از فرمان کَونی‌اش سرپیچی نمی‌کند.

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢.

آنچه را پروردگار از نعمت‌های ظاهری و باطنی چون اموال و فرزندان، تندرستی و دانش، هدایت و فهم امور، قبول حق و سایر چیزها برای بندگانش عطا کرده کسی توان منع آن‌ها را ندارد و نمی‌تواند رحمت اوتعالی را رد نماید. به همین‌گونه آنگاه که با ارادۀ محرومیت بندگان نعمت‌ها را از ایشان باز دارد، هیچ‌کس توان اعطای آن را به کسی ندارد. بنابراین جز خداوند عزوجل هیچ کسی نمی‌تواند خیری را جلب یا شرّی را دفع نماید. پس هر که عزّت و پیروزی، تأیید و رفعت و هدایت و توفیق را می‌خواهد، باید از پروردگار طلب نماید که مالک این‌هاست؛ زیرا مردم نعمت‌ها را بخشیده و بازداشته نمی‌توانند؛ به جلب نفع و دفع ضرر قدرت ندارند؛ زنده کردن و میراندن در قدرت‌شان نیست و کسی را عزیز و ذلیل نمی‌سازند. تنها حق‌تعالی است که بخشنده و بازدارندۀ نعمت‌هاست، نفع و ضرر در قدرت اوست و زنده کردن و میراندن را در توان دارد.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡۚ هَلۡ مِنۡ خَٰلِقٍ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ ٣.

ای مردم! با شکرگزاری دل و زبان و خدمتگزاری اعضای وجود از نعمت خداوند متعال بر خویشتن یاد آورید. آری شکر گزاری نعمت‌ها با اطاعت از الله عزوجل تحقّق پذیر است و کفران نعمت‌ها با نافرمانی اوتعالی صورت می‌گیرد. ای مردم! آیا جز پروردگار منّان برای خود آفریدگاری را می‌شناسید که از آسمان با فرود آوردن باران، و از زمین با خیزش آب‌ها، پیدایش میوه‌ها، رویاندن کشت‌ها و ذخیره کردن معادن برای‌تان روزی دهد؟ جز خداوندی که شریک ندارد و پروردگاری جز او نیست، هیچ‌کس سزاوار عبادت نمی‌باشد. پس چگونه بعد از شناخت فضل و احسان اوتعالی از طاعت، توحید و عبادتش رو می‌گردانید.

﴿وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٤.

ای پیامبر! اگر این کافران تو را تکذیب می‌کنند، امّت‌های پیشین نیز به تکذیب پیامبران خویش پرداختند، پس تو هم مانند آن پیامبران صبر و استقامت کن. همه امور به اوتعالی باز می‌گردد تا از اعمال همه مردم حساب گرفته برای مؤمنان پاداش نیکو دهد و کافران را به عذاب گرفتار سازد.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ ٥.

ای مردم! آنچه را خداوند عزوجل از زنده شدن بعد از مرگ و برپایی قیامت برای شما وعده داده حقّ است و در آن شک و تردیدی وجود ندارد، پس با تهیۀ توشه‌ای از اعمال نیکو برای آن روز آماده‌گی بگیرید. زندگی دنیا با زرق و برق و لذّت‌های شهوانی‌اش شما را فریب ندهد و شیطان رانده شده شما را از طاعت پروردگار باز ندارد؛ زیرا شیطان بسیار فریب دهنده است، گناهان را محبوب‌تان می‌سازد و طاعات را در نظر شما بد نمایش می‌دهد.

﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ ٦.

ای مردم! به راستی که شیطان دشمن‌تان است، شما هم برای دشمنی با او آمادگی گرفته از فتنه‌هایش بر حذر باشید، به مخالفتش پرداخته و از او اطاعت ننمایید؛ زیرا او پیروانش را به سرکشی فرا می‌خواند تا از اهل آتش برافروختۀ دوزخ باشند.

﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٞۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٌ ٧.

کسانی که به خداوند عزوجل کافر شده به تکذیب پیامبران پرداختند و با دوستانش ستیزه و جنگ کردند، عذاب سختی در آتش دوزخ برای‌شان آماده شده است. اما آمرزش گناهان، پوشانیدن عیب‌ها و پاداش بزرگی در بهشت که دار امن و نعمت‌های جاودانی است، برای کسانی تهیّه شده که ایمان آوردند و اعمال نیکو انجام دادند.

﴿أَفَمَن زُیِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ فَإِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۖ فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُکَ عَلَیۡهِمۡ حَسَرَٰتٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ ٨.

آیا کسی که شیطان کارهای زشتی چون کفر، تکذیب و سایر گناهان را در نظرش نیکو جلوه داده و در نتیجه این اعمال زشت را نیکو و زیبا دانسته مانند کسی است که خداوند عزوجل او را هدایت کرده باشد؛ طوری که کارهای پسندیده را نیکو و امور زشت را ناپسند دانسته و حقّ و باطل را از هم باز شناخته است؟ الله عزوجل از بندگانش هر که را بخواهد گمراه می‌سازد و هر که را دوست داشته باشد به مسیر راهیابی رهنمون می‌گرداند. پس ای پیامبر! با اندوهناکی از تکذیب کافران خود را به هلاکت نیفگن؛ زیرا حق‌تعالی به زشتی کارهای آنان داناست و قطعاً از اعمال‌شان حساب می‌گیرد.

﴿وَٱللَّهُ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّیَٰحَ فَتُثِیرُ سَحَابٗا فَسُقۡنَٰهُ إِلَىٰ بَلَدٖ مَّیِّتٖ فَأَحۡیَیۡنَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَاۚ کَذَٰلِکَ ٱلنُّشُورُ ٩.

الله عزوجل خداوندی است که بادها را می‌فرستد تا ابرها را به حرکت آورد و به وسیلۀ باد، ابرها را به شهرهایی رساند که قحطی و خشکسالی اهل آن را فرا گرفته است. در نتیجه سبزیجات آن سرزمین‌ها را به وسیلۀ آب زنده می‌گرداند و زمین را با رویاندن سبزه‌ها بعد از خشکی سرسبز می‌سازد. آری! همچنان که پروردگار سبحان زمین را به آب زنده می‌کند، مرده‌گان را نیز از قبرهای‌شان برمی‌انگیزد و حیات دوباره می‌بخشد.

﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعِزَّةَ فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِیعًاۚ إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُۥۚ وَٱلَّذِینَ یَمۡکُرُونَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدٞۖ وَمَکۡرُ أُوْلَٰٓئِکَ هُوَ یَبُورُ ١٠.

هر که عزّت دنیا و آخرت را آرزو دارد، باید آن را از نزد پروردگار مالک آن با طاعت اوتعالی و رسولش دریابد. آری! همه عزّت برای حق‌تعالی است، مطیعانش را عزّت می‌بخشد و عصیانگرانش را ذلیل می‌سازد؛ یعنی هر که از او عزّت جوید عزیزش داشته یاری‌اش می‌کند و هر که از غیرش عزّت حوید خوار و ذلیلش ساخته توفیقش نمی‌دهد. ذکر الله عزوجل به سویش بالا می‌رود و عمل صالح وسیلۀ تعالی ذکرش می‌گردد، یا خداوند عزوجل عمل صالح را بالا می‌برد و آن را می‌پذیرد. کسانی که مرتکب گناهان می‌شوند عذاب شدیدی در نزد آفریدگار سبحان برای آنان آماده شده، آنگاه مکر و تدبیرشان محو و بی‌اثر می‌شود و فایده‌ای به آنان نمی‌رساند؛ زیرا حق‌تعالی بهترین تدبیر کننده‌ای است و مکر و تدبیر مکّاران را باطل می‌سازد.

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ جَعَلَکُمۡ أَزۡوَٰجٗاۚ وَمَا تَحۡمِلُ مِنۡ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلۡمِهِۦۚ وَمَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٖ وَلَا یُنقَصُ مِنۡ عُمُرِهِۦٓ إِلَّا فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ ١١.

ای مردم! الله عزوجل پدر شما آدم را از خاک آفرید، بعد از آن فرزندانش را از سلاله‌ای از منی که آب بی‌ارزشی است خلق نمود، باز شما را به گونۀ مردان و زنانی پدید آورد. هیچ زنی باردار نمی‌شود و وضع حمل نمی‌کند، مگر اینکه خداوند عزوجل بدان داناست. اندازۀ حیات هر صابح عُمر – دراز باشد یا کوتاه همه در نزد اوتعالی در لوح محفوظ ثبت و نوشته است. پروردگار سبحان همه این امور را می‌داند و برمی‌شمارد، به همه آگاه است و زیادت و نقصان همه چیزها را پیش از آفرینش مخلوقات مقدّر کرده است. آری! آفرینش شما، شناخت مدت‌های عمر شما، اندازۀ اعمال و تمام احوال‌تان بر پروردگار سهل و آسان است.

﴿وَمَا یَسۡتَوِی ٱلۡبَحۡرَانِ هَٰذَا عَذۡبٞ فُرَاتٞ سَآئِغٞ شَرَابُهُۥ وَهَٰذَا مِلۡحٌ أُجَاجٞۖ وَمِن کُلّٖ تَأۡکُلُونَ لَحۡمٗا طَرِیّٗا وَتَسۡتَخۡرِجُونَ حِلۡیَةٗ تَلۡبَسُونَهَاۖ وَتَرَى ٱلۡفُلۡکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٢.

دو دریای شور و شیرین با هم برابر نیستند، یکی آب بسیار گوارا دارد که به آسانی در حلق فرو رفته تشنگی را مرفوع ساخته سیرابی را به ارمغان می‌آورد. امّا یکی دیگر دریایی است که سخت نمکین است. شما از ماهی‌های لذّتبخش و تازۀ هردو دریا استفاده می‌کنید و از هردو دریا مروارید و مرجان به دست می‌آورید که به گونۀ زینت و وسایل تجملّی مورد استفاده قرار می‌گیرند. آری! مشاهده می‌کنی که کشتی‌های بزرگ آب دریا را می‌شکافد تا با مسافرت و تجارت به وسلیه‌اش روزی و دیگر چیزها را به دست آورید. همه این امور دلایلی است که به قدرت، عظمت و یگانگی خداوند عزوجل دلالت می‌کند و برای این است که با لزوم طاعت و اخلاص عبادت الله تعالی را در برابر نعمت‌هایش شکر گزاری نمایید.

﴿یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡکُۚ وَٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا یَمۡلِکُونَ مِن قِطۡمِیرٍ ١٣.

الله عزوجل لحظات شب را در روز داخل می‌کند و در نتیجه روز به اندازۀ کوتاهی شب دراز می‌شود. همچنان از اوقات روز در شب داخل می‌کند تا از اثرش شب به اندازۀ کوتاهی روز بلند شود. اوتعالی هریک از خورشید و ماه را رام ساخته چنان‌که هر کدام تا وقت محدود و زمان معلومی به سیر و حرکت خود ادامه می‌دهند. این همه را خداوندی به انجام می‌رساند که پروردگار شماست. او آفریدگاری است که روزی دهنده و تدبیر کنندۀ همگان است و فقط او مستحقّ عبادت است؛ پس چیزهای دیگری را که شما عبادت می‌کنید و شریک اوتعالی می‌دانید، همه باطل‌اند و مالک قطمیری – یعنی پوست نازکی که بر روی خستۀ خرما قرار دارد – در آسمان‌ها و زمین نمی‌باشند.

﴿إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا یَسۡمَعُواْ دُعَآءَکُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَکُمۡۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُونَ بِشِرۡکِکُمۡۚ وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثۡلُ خَبِیرٖ ١٤.

ای بندگان! اگر به پیشگاه معبودان خویش به منظور درخواست منفعت یا دفع ضرری دعا کنید، دعای شما را نمی‌شنوند و اگر فرضاً بشنوند، خواستۀ شما را برآورده نمی‌توانند. در روز قیامت معبودان از عبادتگران خود بیزاری می‌جویند. هیچ کسی در هر امری که برایت خبر دهد، از خداوند دانا و خبیر، راستگوتر و داناتر نیست.

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ١٥.

ای مردم! شما در همه امور به پروردگار سبحان نیازمند هستید و از او یک چشم به هم زدن بی‌نیاز نمی‌باشید. شما را روزی می‌دهد و تدبیر امور و تصرّف در شؤون زندگی شما تنها به دست اوست؛ نه به دست دیگری. خداوند پاک از شما و از هر کس دیگر بی‌نیاز است و به هیچ مخلوقی محتاج نیست، طاعت افراد مطیع برایش نفعی ندارد و گناه گنه‌کاران به او ضرری نمی‌رساند، کمال مطلق برای اوست و از عیب و نقص منزّه است.

﴿إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِیدٖ ١٦.

ای بندگان! اگر خداوند عزوجل بخواهد وقتی که از او نافرمانی کنید شما را هلاک و نابود می‌کند. آنگاه قوم دیگری را می‌آفریند که از اوامرش اطاعت و از نواهی‌اش اجتناب نمایند.

﴿وَمَا ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِیزٖ ١٧.

ای مردم! آنگاه که از خداوند عزوجل نافرمانی کنید، هلاک ساختن شما و آفریدن قومی دیگر که فرمانبردارتر از شما باشند بر اوتعالی کار سخت و دشواری نیست، بلکه آسان و ساده است؛ زیرا حق‌تعالی قدرت کامل دارد.

﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ وَإِن تَدۡعُ مُثۡقَلَةٌ إِلَىٰ حِمۡلِهَا لَا یُحۡمَلۡ مِنۡهُ شَیۡءٞ وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰٓۗ إِنَّمَا تُنذِرُ ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَۚ وَمَن تَزَکَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّىٰ لِنَفۡسِهِۦۚ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِیرُ ١٨.

هیچ شخصی گناه دیگری را برنمی‌دارد؛ یعنی کسی که از گناه برائت دارد گناه گنه‌کار را به دوش نمی‌کشد، بلکه هر که از عمل خویش مورد بازپرس قرار می‌گیرد. اگر شخص گناه به دوش خواستار کم شدن بار گناهش باشد، کسی را نمی‌یابد که چیزی از بارش را بگیرد، اگرچه از خویشاوندان و اعمال نیکو نجات میسّر است نه با قرابت و نسب. ای پیامبر! تو تنها کسانی را با قرآن بیم می‌دهی که از عذاب نادیدۀ الله عزوجل می‌ترسند و نماز را به کامل‌ترین طریق مشروع ادا می‌نمایند. هر که از کفر و سایر گناهان خود را پاک سازد، برای خویشتن فایده رسانده است. همه خلایق در روز قیامت به سوی خداوند یگانه باز می‌گردند و هر کس را به اعالی که انجام داده محاسبه می‌نماید؛ یعنی برای اعمال خیر، پاداش نیکو و برای اعمال بد، جزای سختی مقرّر می‌دارد.

﴿وَمَا یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُ ١٩.

کسی که از دیدن حق نابینا باشد و راه هدایت را نبیند، برابر با کسی نیست که بیناست و حق را می‌بیند، راه هدایت را در پیش گرفته و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی می‌کند.

﴿وَلَا ٱلظُّلُمَٰتُ وَلَا ٱلنُّورُ ٢٠.

تاریکی‌های کفر و ظلمات گمراهی و گناه، با نور ایمان به هدایت و طاعت برابر نمی‌باشند.

﴿وَلَا ٱلظِّلُّ وَلَا ٱلۡحَرُورُ ٢١.

همچنان سایۀ ایمان که فراخ و سرد است، با بوی کفر که گرم و سوزان است برابر نیستند.

﴿وَمَا یَسۡتَوِی ٱلۡأَحۡیَآءُ وَلَا ٱلۡأَمۡوَٰتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُسۡمِعُ مَن یَشَآءُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِی ٱلۡقُبُورِ ٢٢.

کسی که الله عزوجل دلش را زنده کرده و بینش او را با تقوا روشن ساخته باشد، با کسی که دلش را با کفر بمیرانده و چشم‌هایش را از درک هدایت نابینا ساخته است برابر نیست. خداوند عزوجل برای هر که از بندگانش که بخواهد حق را می‌شنواند؛ به گونه‌ای که آن را با آگاهی و قبول بشنود. اما تو – ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم – مردگان قبرها را شنوانده نمی‌توانی؛ یعنی آنچه را از حق آورده‌ای نمی‌توانی برای کافران بشنوانی؛ زیرا دل‌های مرده و چشم‌های نابینا دارند.

﴿إِنۡ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ ٢٣.

ای پیامبر! تو تنها بیم دهنده‌ای هستی که کافران را از خشم و عذاب خداوند عزوجل بیم می‌دهی.

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ بَشِیرٗا وَنَذِیرٗاۚ وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٞ ٢٤.

ای پیامبر! خداوند عزوجل تو را با دین حق فرستاده تا مردم را به سوی آن فرا خوانی و بدان عمل کنی، مؤمان را به بهشت‌های پر از نعمت مژده دهی و کافران را به آتش دوزخ بیم دهی. هیچ امتی نبوده مگر اینکه حق‌تعالی برای‌شان پیامبری فرستاده تا آنان را از عذاب الهی بترساند، از کفر به اوتعالی و تکذیب پیامبرانش بر حذر دارد و به عبادت پروردگار یگانه مأمور سازد.

﴿وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدۡ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَبِٱلزُّبُرِ وَبِٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُنِیرِ ٢٥.

ای پیامبر! اگر کافران تو را تکذیب می‌کنند دلتنگ مباش؛ زیرا امّت‌های گذشته نیز پیامبران خویش را تکذیب کردند. آری! پیامبران پیشین با براهین واضح و معجزه‌های آشکاری آمدند که بر یگانگی خداوند عزوجل و راستگویی‌شان دلالت می‌کرد، دستورهایی را آوردند که حقّ و شریعت را در خود جمع کرده بود و کتاب روشنگر، بیان کننده و واضحی را آوردند که به حق دلالت می‌کرد و آنان را از باطل بدحذر می‌ساخت.

﴿ثُمَّ أَخَذۡتُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ ٢٦.

بعد از آن الله عزوجل کافران را به عذاب‌های متعددی مؤاخذه کرد. اکنون بیندیش که چگونه خداوند عزوجل عملکردشان را تقبیح کرد، چگونه عذاب بر آنان فرود آمد و با دشوارترین طریق از آنان انتقام گرفت.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ ثَمَرَٰتٖ مُّخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهَاۚ وَمِنَ ٱلۡجِبَالِ جُدَدُۢ بِیضٞ وَحُمۡرٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهَا وَغَرَابِیبُ سُودٞ ٢٧.

آیا ندیدی که خداوند عزوجل آب را از آسمان فرستاد و زمین را به وسیله‌اش آب داد، سبزی‌ها را رویاند و میوه‌هایی را پدید آورد که رنگ‌ها، مزّه‌ها و شکل‌های مختلف دارد. حق‌تعالی از کوه‌ها راه‌هایی را با رنگ‌های مختلف سفید و سرخ پدید آورد همچنان که برخی کوه‌ها را سیا و تیره رنگ آفرید. پاک است ذاتی که رنگ‌ها را متنوّع ساخت و با قدرتش بین صنف‌های متعدّد تنوّع را مقرّر داشت.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ وَٱلدَّوَآبِّ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مُخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ کَذَٰلِکَۗ إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ ٢٨.

خداوند عزوجل انسان‌ها، خزندگان روی زمین و حیواناتی چون شتر، گاو و گوسفند را به رنگ‌های مختلفی چون سفید، سیاه سرخ آفرید؛ همچنان که نباتات، میوه‌ها و کوه‌ها را با چنین اختلافی در رنگ‌ها آفریده است. پاک است خداوند ابداعگر بزرگی که این همه را به وجود آورده است. اما تنها دانشمندانی که در علم‌شان راسخ‌اند به گونۀ شایسته تقوای الهی را در پیش گرفته از اوتعالی می‌ترسند و قدر وی را می‌دانند؛ زیرا ایشان به نام‌ها، صفات، افعال و شریعت پروردگار منّان و به روش مشروع تعظیم او دانا هستند. الله عزوجل ذات با عزّتی است که دوستانش را عزّت می‌بخشد و دشمنانش را خوار می‌سازد، هر که با وی زورآزمایی کند شکستش می‌دهد و هر که با وی ستیزه کند قهرش می‌نماید. او به بندگانش بسیار آمرزنده است؛ یعنی از گناهان‌شان گذشت می‌کند و خطاهای‌شان را می‌بخشد.

یاد آوری دانشمندان بعد از مخلوقاتی که در اول یادآوری شد بدین سبب است که ایشان بیشتر از دیگران در مظاهر قدرت و عجایب مخلوقات تفکّر و تأمّل می‌نمایند؛ یعنی که به نشانه‌های کَونی و تشریعی خداوند عزوجل می‌اندیشند و دانایی دارند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ یَرۡجُونَ تِجَٰرَةٗ لَّن تَبُورَ ٢٩.

به راستی کسانی که با تلاوت قرآن کریم در معانی‌اش می‌اندیشند و بدان عمل می‌کنند، به ادای نماز با کامل‌ترین وجه و با بهترین روش مشروعش مداومت دارند و از نعمت‌هایی که خداوند عزوجل برای‌شان داده در راه اوتعالی به گونۀ پوشیده تا مردم نبینند و به گونۀ آشکار تا به ایشان اقتدا شود به مصرف می‌رسانند، آرزو دارند مزد و نتیجۀ این اعمال نیکو در نزد پروردگار بزرگ محفوظ و ذخیره باشد؛ چنان‌که طور کامل و با ارزشمندی خاصی برای‌شان نگهداری شود تا در روز قیامت آن را دریابند.

﴿لِیُوَفِّیَهُمۡ أُجُورَهُمۡ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ غَفُورٞ شَکُورٞ ٣٠.

تا خداوند عزوجل در برابر اعمال نیکی که پیش فرستاده‌اند، نیکوترین و بزرگ‌ترین پاداش برای‌شان عطا کند و با چند برابر ساختن اعمال حسنه برای‌شان احسان نماید؛ زیرا او گناهان‌شان را می‌آمرزد و خطاهای‌شان را می‌بخشاید، ایشان را با پاداش اعمال به رضوانش نایل می‌سازد و در بهشتش سکنی گزین می‌گرداند.

﴿وَٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ هُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِعِبَادِهِۦ لَخَبِیرُۢ بَصِیرٞ ٣١.

ای پیامبر! آنچه را حق‌تعالی به تو از آیات قرآن کریم وحی فرستاده حقّ است و کتاب‌های پش از خود مانند تورات و انجیل را تصدیق می‌نماید. خداوند بزرگ به احوال بندگان آگاه است، به گفته‌ها و کارکردهای‌شان بیناست، هیچ امر پوشیده‌ای از او پنهان نیست و همه اعمال پوشیده و آشکار را می‌داند.

﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِینَ ٱصۡطَفَیۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَیۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡکَبِیرُ ٣٢.

بعد از آنکه خداوند عزوجل اهل قرن‌های پیشین از هلاک ساخت، قرآن را به برگزیدگانش که امّت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اند عطا کرد، ایشان را به راه خوشی هدایت نمود و به طاعتش توفیق بخشید. شماری از این گروه با ترک واجبات و ارتکاب محرّمات بر خویشتن ستم روا داشتند، اما برخی دیگر به خوبی‌ها سبقت جستند و ایشان کسانی‌اند که واجبات و مستحبّات را ادا نمودند و با ترک حرام‌ها و امور مکروه به انجام اعمال نیکو سبقت جستند. گزینش این امّت و اعطای قرآن برای‌شان فضل بزرگی از جانب حق‌تعالی است؛ زیرا این امر سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان می‌آورد و هریک از این اصناف به اندازۀ اعمال‌شان از سعادت و نیکبختی بهره‌مند می‌شوند.

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ ٣٣.

خداوند عزوجل صنف‌های سه گانۀ مذکور را به بهشت‌های پر از نعمتش، با اقامتی جاودانه و نعمت‌های همیشگی داخل می‌سازد، با دستبندهای از طلا و مروارید کسب زیبایی می‌کنند و جامه‌های نازک ابریشمین را می‌پوشند. آنان‌که بر خویش ستم کردند با انجام توبه، با حسناتی که گناهان را محو می‌کند و با مصیبت‌هایی که کفارۀ گناهان شده به بهشت درمی‌آیند.

﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَذۡهَبَ عَنَّا ٱلۡحَزَنَۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٞ شَکُورٌ ٣٤.

این گروه از بهترین‌ها هنگامی که به بهشت داخل می‌شوند می‌گویند: ثنا و ستایش خداوندی را سزاوار است که همه غم‌های ما را دور ساخته است. این بدان سبب است که شادمانی و شادکامی، با سرور و شادابی ایشان را پوشانیده است. یقیناً پروردگار ما بسیار آمرزنده است؛ چنان‌چه گناهان ما را آمرزیده و خطاهای ما را بخشیده است. او شکور است؛ چنان‌چه حسنات ما را پذیرفته و مزد آن را چندین برابر کرده است.

﴿ٱلَّذِیٓ أَحَلَّنَا دَارَ ٱلۡمُقَامَةِ مِن فَضۡلِهِۦ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٞ وَلَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٞ ٣٥.

اوتعالی خداوندی است که با فضل و کرمش ما را در سرای اقامت جاودان و همیشگی داخل کرده و با دخول در بهشت جاودان هیچ خستگی و مشقّتی نمی‌بینیم و کدام دشواری و ناآرامی یا درد و آزاری به ما نمی‌رسد.

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمۡ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقۡضَىٰ عَلَیۡهِمۡ فَیَمُوتُواْ وَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَاۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی کُلَّ کَفُورٖ ٣٦.

اما برای کافران آتش برا فروخته و شعله‌وری در آخرت آماده است که چهره‌ها و بدن‌های آنان را بریان می‌کند و می‌سوزاند. خداوند عزوجل مرگ را بر آنان مقدّر نمی‌کند تا راحت یابند و عذاب آنان تخفیف نمی‌یابد تا استراحت کنند. با چنین عذاب و مجازاتی پروردگار بزرگ هر کافری را که پیامبرش را تکذیب کند و به آیاتش انکار ورزد عذاب می‌کند.

﴿وَهُمۡ یَصۡطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا غَیۡرَ ٱلَّذِی کُنَّا نَعۡمَلُۚ أَوَ لَمۡ نُعَمِّرۡکُم مَّا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَن تَذَکَّرَ وَجَآءَکُمُ ٱلنَّذِیرُۖ فَذُوقُواْ فَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٍ ٣٧.

کافران را شدّت هول، دشواری مجازات و سختی زنجیرها در آتش دوزخ با فریاد و استغاثه می‌گویند: پروردگارا! ما را از آتش بیرون آور و به زندگی دنیا باز گردان تا توبه کنیم، از اعمال نیکو توشه بگیریم و اعمالی چون کفر، تکذیب و گناهان را ترک نماییم. برای‌شان گفته می‌شود: آیا برای‌تان در زندگی دنیا وقت کافی از عمر داده نشده بود تا هر که می‌خواست از آن عبرت بگیرد و نصیحت پذیر شود؟ آری! برای شما پیامبر بزرگوار محمد صلی الله علیه و آله و سلم همراه با دلایل واضحی از جانب پروردگار آمد، اما نپذیرفتید و ایمان نیاوردید. اکنون از عذاب دوزخ که بد جایگاهی است بچشید و جز حق‌تعالی یاری دهنده‌ای نیست که عذابش را از شما دفع کند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَٰلِمُ غَیۡبِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ٣٨.

خداوند عزوجل به موجوداتی که در آسمان‌ها و زمین از چشم‌ها غایب‌اند دانا و به امور پوشیده آگاه است. هیچ امر پوشیده‌ای بر او مخفی نیست و او رازهای دل‌ها را می‌داند. پس با انجام طاعات از عذابش بترسید؛ زیرا هیچ امر غایبی از اعمال شما از او پنهان نیست؛ اگرچه آن را در دل‌های خود پوشیده نگه دارید.

﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَمَن کَفَرَ فَعَلَیۡهِ کُفۡرُهُۥۖ وَلَا یَزِیدُ ٱلۡکَٰفِرِینَ کُفۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ إِلَّا مَقۡتٗاۖ وَلَا یَزِیدُ ٱلۡکَٰفِرِینَ کُفۡرُهُمۡ إِلَّا خَسَارٗا ٣٩.

ای انسان‌ها! الله عزوجل خداوندی است که شما را در روی زمین خلیفه ساخت؛ طوری که در عمارت زمین از یک دیگر به خلافت می‌پردازید. پس هر که به خداوند عزوجل کافر شود زیان کفرش به خودش برمی‌گردد و کفر کافران جز کینه و خشم خدا چیزی را برای آنان نمی‌افزاید. به همین‌گونه کفر کافران جز گمراهی، هلاکت، خواری و ندامت چیزی را برای آنان افزون نمی‌سازد.

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ شُرَکَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِی مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡکٞ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَمۡ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ کِتَٰبٗا فَهُمۡ عَلَىٰ بَیِّنَتٖ مِّنۡهُۚ بَلۡ إِن یَعِدُ ٱلظَّٰلِمُونَ بَعۡضُهُم بَعۡضًا إِلَّا غُرُورًا ٤٠.

ای پیامبر! برای کافران بگو: شریکان شما که به عبادت آن‌ها می‌پردازید، چه چیزی را در زمین آفریده‌اند؟ آیا آن‌ها در آفرینش آسمان‌ها نصیب و حصه‌ای با الله تعالی دارند؟ و آیا خداوند عزوجل به سوی آنان کتابی نازل کرده و با اتّکا به دلیلی از جانب او سخن می‌زنند؟ چنین نیست، بلکه کافران برای یک دیگر جز غروری عاری از حقیقت و فریبی دور از صداقت نوید نمی‌دهند.

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا ٤١.

به یقین که خداوند چاک آسمان‌ها و زمین را نگه می‌دارد تا از بین نروند. اوست که آن‌ها را به تنهایی ثابت ساخته است. اگر آسمان‌ها و زمین نابود شوند در توان هیچ‌کس جز خداوند عزوجل نیست که آن‌ها را نگه دارد و حفظ کند. بدون شک اوتعالی در مهلت دادن گنه‌کاران بردبار است و برای کسی که از گناهانش توبه کند آمرزنده است.

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَئِن جَآءَهُمۡ نَذِیرٞ لَّیَکُونُنَّ أَهۡدَىٰ مِنۡ إِحۡدَى ٱلۡأُمَمِۖ فَلَمَّا جَآءَهُمۡ نَذِیرٞ مَّا زَادَهُمۡ إِلَّا نُفُورًا ٤٢.

کافران با بزرگ‌ترین سوگند به شدّت قسم یاد کردند که اگر از جانب خداوند عزوجل پیامبری بیاید و آنان را از عذاب الهی بر حذر دارد، بیشتر از یهود و نصاری به وی ایمان می‌آورند، هدایت می‌شوند و استقامت می‌ورزند. اما چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم به سوی‌شان فرستاده شد، بعثتش جز سرکشی، گمراهی و دوری از حق چیزی بر آنان نیفزود.

﴿ٱسۡتِکۡبَارٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَکۡرَ ٱلسَّیِّیِٕۚ وَلَا یَحِیقُ ٱلۡمَکۡرُ ٱلسَّیِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِۦۚ فَهَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا سنّت ٱلۡأَوَّلِینَۚ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗاۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ ٱللَّهِ تَحۡوِیلًا ٤٣.

سوگند کافران با حسن نیّت و از روی حرص و علاقه به دریافت هدایت صورت نپذیرفته بود، بلکه از ستیزه جویی و استکبار بود. آنان با سوگند خویش تدبیر زشتی را سنجیده بودند و فریب مردم را قصد داشتند؛ زیرا ظاهر امر چنین می‌نمود که به قبول حق حریص‌اند. اما در حقیقت اهل باطل دروغ بودند؛ از این رو عواقب این تدبیر زشت به خود آنان برگشت و به دیگران ضرری نرساند. اکنون این گروه معاند و متکّبر، جز عذابی که به امثال آنان در قرن‌های گذشته رسیده نباید انتظاری داشته باشند. آری! این سنّت الهی دربارۀ هر معاند و متکبّر است و در روش خداوندی تبدیل و تغییری پدید نمی‌آید و هیچ‌کس نمی‌تواند سنّت الهی را از مجرایش تغییر دهد و از طریقش بگرداند؛ زیرا به طور همیشه ادامه دارد و جاودانی است.

﴿أَوَ لَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَکَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعۡجِزَهُۥ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَلِیمٗا قَدِیرٗا ٤٤.

آیا کافران به مسافرت نپرداختند تا ببینند چگونه خداوند عزوجل تکذیب کنندگان پیشین، مانند قوم عاد و ثمود و دیگران را مجازات نمود و آنگاه که به جنگ پرداختند و مردم را از راه خدا باز داشتند، منازل آنان را زیر و رو کرد و خانه‌های آنان را خراب نمود؛ با وجودی که گروه تکذیب کنندگان پیشین، از کافران مکّه نیروی جسمی و امکانات زندگی بیشتری داشتند. بر الله عزوجل هیچ امری دشوار نیست و هیچ چیزی در آسمان‌ها و زمین از او غایب نمی‌ماند، بلکه قدرتش نافذ است و حکمش را کسی رد نمی‌کند. او به گفتار و کردار کافران داناست و تواناست که آنان را به هلاکت رساند و خوار سازد.

﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِمَا کَسَبُواْ مَا تَرَکَ عَلَىٰ ظَهۡرِهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِۦ بَصِیرَۢا ٤٥.

اگر خداوند عزوجل مردم را به سبب گناهان و خطاهایی که انجام می‌دهند مجازات کند، از عذابش هیچ خزندۀ روی زمین نجات نمی‌یابد. امّا حق‌تعالی عذابش را از کافران به تأخیر می‌اندازد و اهل گناه را تا زمانی که در علمش معیّن و محدود است مهلت می‌دهد. آنگاه که زمان عذاب مجرمان فرا رسید آنان را در حالی که مستحقّ مجازات‌اند به عذاب گرفتار می‌کند. او فرمانبرداران و سرکشان را می‌داند و می‌شناسد و هر کدام را بر مبنای اعمالش جزا می‌دهد. این در حال است که الله تعالی به بندگانش بیناست، کارکردها و اعمال آنان را می‌داند و می‌شمارد و هیچ چیزی از عمال آنان بر او پوشیده نیست.


سورۀ یس

سورۀ یس

مکی است؛ ترتیب آن 36؛ شمار آیات آن 83

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿یسٓ ١.

یا. سین؛ از حروف مقطّعات‌اند که خداوند متعال به معنای آن‌ها داناتر می‌باشد؛ هرچند می‌دانیم که معناهای ارزنده دارند.

﴿وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَکِیمِ ٢.

خداوند عزوجل به قرآن کریم سوگند یاد می‌کند؛ قرآنی که الفاظ و معناهای آن را مُحکم ساخته و با موجودات حکمت‌ها، احکام شرعی و براهین، آن را مشرّف و بلند مرتبه ساخته است.

﴿إِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٣.

ای پیامبر! شکّی نیست که تو از فرستاده شدگان خداوند عزوجل هستی که با وحی‌اش به سوی بندگان آمده‌ای.

﴿عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٤.

ای پیامبر! تو بر راه راستینی استوار می‌باشی که راه اسلام است؛ راهی که در آن کجی و نااستواری وجود ندارد.

﴿تَنزِیلَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ ٥.

قرآن کریم کتابی است که خداوند عزیز آن را با سلطه حکم خویش نازل کرده است؛ خداوندی که هر که با وی زورآزمایی کند قهرش می‌کند و هر که با وی بستیزد شکستش می‌دهد. او که از دشمنانش انتقام می‌گیرد و به کسی که با توبه به سویش باز گردد رحمت می‌نماید.

﴿لِتُنذِرَ قَوۡمٗا مَّآ أُنذِرَ ءَابَآؤُهُمۡ فَهُمۡ غَٰفِلُونَ ٦.

ای پیامبر! پروردگار سبحان قرآن را بر تو نازل کرده تا به وسیلۀ آن کافران را بیم بدهی؛ کافرانی را که برای پدران پیشین آنان از جانب خداوند عزوجل بیم دهنده‌ای نیامده بود تا آنان را از عذابش بترساند. از این رو از ایمان و عمل صالح در لهو و بیراهه‌روی مصروف بودند، چون هر گروه یا جماعتی که دعوت به سوی پروردگار را درنیابد و بدان دسترسی نداشته باشد، به غفلت دچار می‌شود.

این آیه می‌رساند که بر دانشمندان دینی و دعوتگران راه خدا واجب است به آموزش، نصیحت و پندآموزی مردم اقدام کنند.

﴿لَقَدۡ حَقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَىٰٓ أَکۡثَرِهِمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٧.

به یقین که خداوند عزوجل بر بیشتر کافران عذاب را واجب نمود؛ البته بعد از اینکه حجّت را بر آنان اقامه داشت و مطلوب آن را واضح ساخت. اما آنان به حق یقین نکردند و راستی را نپذیرفتند، بلکه به اوتعالی کافر شدند و رسولش را تکذیب نمودند.

﴿إِنَّا جَعَلۡنَا فِیٓ أَعۡنَٰقِهِمۡ أَغۡلَٰلٗا فَهِیَ إِلَى ٱلۡأَذۡقَانِ فَهُم مُّقۡمَحُونَ ٨.

هر آینه خداوند عزوجل گروه کافران را که ارمغان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خدا را رد نمودند و با حق عناد ورزیدند، مانند کسانی مقدّر داشته که در گردن‌های آنان زنجیرهایی انداخته شده و دست‌های آنان نیز با گردن‌های‌شان در زیر زنخ‌های آنان جمع شده باشد و بعد از آن سرهای خود را به سوی آسمان بالا کنند. حق‌تعالی دست‌های این کافران را نیز از هر خیری به زنجیر بسته و دیدگان آنان را از دیدن هدایت نابینا کرده است؛ از این رو کار خیری را انجام نمی‌دهند و حق را نمی‌بینند.

﴿وَجَعَلۡنَا مِنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ سَدّٗا وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ سَدّٗا فَأَغۡشَیۡنَٰهُمۡ فَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ ٩.

خداوند عزوجل پرده‌ای از تاریکی را در پیش رو و پشت سر آنان ایجاد کرده است؛ یعنی صفت آنان مانند کسی است که با حایلی از پیش رو و از پشت سر در حجاب شده باشد و از اثرش چیزی را نبیند و به راهی هدایت نشود. حق‌تعالی چشم‌های‌شان را نابینا ساخته و بینش آنان را محو نموده است. هریک از دشمنان اسلام بدون شک به چنین عذابی گرفتار است؛ از همین است که حیرت‌زده، متردّد و راه گم کرده‌اند.

﴿وَسَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ ءَأَنذَرۡتَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تُنذِرۡهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ١٠.

ای پیامبر! اگر اهل کفر و سرکشان را به عذاب الهی بیم دهی یا بیم ندهی برابر است؛ زیرا در هردو صورت ایمان نمی‌آورند و نمی‌پذیرند.

﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلذِّکۡرَ وَخَشِیَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَیۡبِۖ فَبَشِّرۡهُ بِمَغۡفِرَةٖ وَأَجۡرٖ کَرِیمٍ ١١.

ای پیامبر! ترساندن و بیم دادنت تنها به کسی فایده می‌دهد که به کتاب الله عزوجل ایمان آورد و از آن پیروی کند، به قرآن عمل نماید و از خداوند رحمان – بدون اینکه او را دیده باشد – بترسد و نیز در غیاب مردم، حق‌تعالی را مراقب خویش بداند. کسی که عملکردش چنین است، او را به آمرزشی که گناهان را محو می‌کند و به پاداش بزرگ حسناتش که بهره‌مندی از رضای خداوند عزوجل و داخل شدن به بهشت است مژده بده.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَنَکۡتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَءَاثَٰرَهُمۡۚ وَکُلَّ شَیۡءٍ أَحۡصَیۡنَٰهُ فِیٓ إِمَامٖ مُّبِینٖ ١٢.

خداوند عزوجل مرده‌ها را زنده می‌کند و از قبرها برای حساب دهی برمی‌انگیزد. اعمال نیک و پاداش کارهای خیری را که سبب شده‌اند می‌نویسد؛ چنان‌چه علم نافع، فرزند صالح و صدقۀ جاریه از آن جمله است. همچنان گناهان و اعمال بدی را که انجام دادند یا سبب انجام آن شده‌اند می‌نویسد؛ چنان‌چه کفر و بدعت از آن جمله است. این در حالی است که الله عزوجل هر کار فساد و صلاحی را در لوح محفوظ با بیان و وضاحت نوشته است، پس باید بنده با ترس از پروردگارش از گناه حذر داشته باشد و بداند که گفتار و کردارش نوشته می‌شود و بعد از آن مورد محاسبه قرار می‌گیرد.

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلًا أَصۡحَٰبَ ٱلۡقَرۡیَةِ إِذۡ جَآءَهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٣.

ای پیامبر! برای کافران که تو را تکذیب کردند، اصحاب قریه را مثال بیاور که حق‌تعالی پیامبرانی را به سوی آنان روان کرد تا آنان را به عبادت خداوند یگانه فرا خوانند و از شرک به اوتعالی باز دارند.

﴿إِذۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱثۡنَیۡنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزۡنَا بِثَالِثٖ فَقَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَیۡکُم مُّرۡسَلُونَ ١٤.

آنگاه که الله عزوجل دو تن از پیامبران را فرستاد تا آنان را به عبادت خداوند یگانه و به ترک شرک فرا خوانند و اهل قریه آن دو پیامبر را تکذیب کردند، پروردگار آن دو نفر را با پیامبری دیگر مورد تأیید قرار داد و نیرو بخشید. هرسه نفر اهل قریه را خبر دادند که خداوند سبحان ایشان را برای دعوت به سوی توحید فرستاده است.

﴿قَالُواْ مَآ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا وَمَآ أَنزَلَ ٱلرَّحۡمَٰنُ مِن شَیۡءٍ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَکۡذِبُونَ ١٥.

اهل قریه سخن پیامبران را رد کردند و برای‌شان گفتند: شما فقط کسانی مانند ما می‌باشید و بر ما برتری ندارید و خداوند بر کسی از مردم وحیی را نازل نکرده است؛ از این رو شما بر اوتعالی دروغ می‌بندید. خداوند عزوجل پیامبرانش را از چنین بهتانی نگه داشته است.

﴿قَالُواْ رَبُّنَا یَعۡلَمُ إِنَّآ إِلَیۡکُمۡ لَمُرۡسَلُونَ ١٦.

آن پیامبران برای قوم‌شان گفتند: خداوند عزوجل که پروردگار ماست و ما را مبعوث کرده می‌داند که ما به سوی شما فرستاده شده‌ایم و موظّف هستیم و می‌داند که ما بر او دروغ نبستیم و این کار را از خود ادّعا نکرده‌ایم.

﴿وَمَا عَلَیۡنَآ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ ١٧.

آنچه بر ما واجب است دساندن پیام الهی با بیان کامل و کافی است و کار ما تنها همین است و بس. اما هدایت شما در توان ما نیست، بلکه اگر خداوند عزوجل بخواهد کار اوست.

﴿قَالُوٓاْ إِنَّا تَطَیَّرۡنَا بِکُمۡۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهُواْ لَنَرۡجُمَنَّکُمۡ وَلَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ ١٨.

اهل قریه سخن پیامبران را رد کردند و گفتند: ما شما و پیام‌تان را به فال بد گرفته‌ایم، اگر از دعوت و بیم دادن ما دست نکشید شما را سنگباران می‌کنیم و به قتل می‌رسانیم و از جانب ما عذاب سختی به شما خواهد رسید.

﴿قَالُواْ طَٰٓئِرُکُم مَّعَکُمۡ أَئِن ذُکِّرۡتُمۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ١٩.

پیامبران گفتند: بد فالی شما در خود شما و در اعمال بدشما مانند شرک و گناهان‌تان خلاصه شده و شما را فرا گرفته است. آیا وقتی شما را نصیحت کردیم و به چیزی فراخواندیم که صلاح و فلاح شماست، ما را به فال بد می‌گیرید و به سنگباران و مجازات وعده می‌دهید؟ به یقین که شما در گناه و سرکشی از حد گذشته‌اید.

﴿وَجَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ رَجُلٞ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٢٠.

از دورترین ناحیۀ شهر مردی که به او خبر رسیده بود که اصحاب قریه به کشتن و مجازات پیامبران اقدام کردند شتابان آمد و قومش را بر حذر ساخت و گفت: ای قوم! به پیامبران تصدیق کنید و از ایشان پیروی کنید؛ زیرا با شواهدی از جانب پروردگارشان آمدند.

﴿ٱتَّبِعُواْ مَن لَّا یَسۡ‍َٔلُکُمۡ أَجۡرٗا وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٢١.

ای قوم من! از پیام آوردن خداوند عزوجل که در برابر رسالت و دعوت خویش از شما مزدی نمی‌خواهند پیروی کنید. ایشان در فرا خوانی شما به سوی اخلاص عبادت برای خدا و نهی از شرک، با هدایت و حق همراه هستند.

بیان این آیه فضیلت دعوتگران به سوی دین حق را آشکار می‌سازد و یقیناً مرتبۀ دعوت به سوی دین الهی از بالاترین مراتب بندگی است.

﴿وَمَا لِیَ لَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٢٢.

چه چیزی مرا از عبادت الله یگانه، اخلاص عبادت برای اوتعالی و پرهیز از شرک بازمی‌دارد؟ در حالی که خداوند عزوجل مرا آفریده است و همه مردم به سوی او باز می‌گردند.

﴿ءَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةً إِن یُرِدۡنِ ٱلرَّحۡمَٰنُ بِضُرّٖ لَّا تُغۡنِ عَنِّی شَفَٰعَتُهُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یُنقِذُونِ ٢٣.

چه گونه غیر از الله عزوجل خدایان دیگری چون بت‌ها و مجسمّه‌ها را پرستش کنم که نه نفعی برای من می‌رسانند و نه ضرری را از من دفع می‌کنند. اگر خداوند رحمان به من ارادۀ امر ناخوشایندی را داشته باشد، این خدایان ساختگی از من دفع کرده نمی‌توانند و از گرفتاری بدان نجاتم نمی‌دهند.

﴿إِنِّیٓ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ ٢٤.

اگر من جز خداوند یگانه خدایان دیگری را برایم برگزینم در گمراهی واضح، خطای آشکار و دوری از حق به سر خواهم برد.

﴿إِنِّیٓ ءَامَنتُ بِرَبِّکُمۡ فَٱسۡمَعُونِ ٢٥.

من به پروردگار شما، یعنی به خداوندی که جز او معبود بر حقی نیست ایمان آوردم و عبادت را برای او خالص ساختم. اکنون سخن مرا با پذیرش و قبول بشنوید و از دعوتم به سوی توحید باری‌تعالی و اخلاص عبادت برای او پیروی نمایید. وقتی سخنش به پایان رسید برخواستند و او را کشتند. خداوند عزوجل شهادتش را پذیرفت و او را به بهشت داخل کرد.

﴿قِیلَ ٱدۡخُلِ ٱلۡجَنَّةَۖ قَالَ یَٰلَیۡتَ قَوۡمِی یَعۡلَمُونَ ٢٦.

بعد از اینکه در راه خدا و برای بلندبردن دین اوتعالی به شهادت رسید، برایش گفته شدک با عزّت و سرافرازی و با شادمانی و سرور به بهشت داخل شو. او در حالی که در بهشت در آمده بود گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند که من چه سعادت و کرامتی را دریافته‌ام.

﴿بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ ٱلۡمُکۡرَمِینَ ٢٧.

ای کاش قومم می‌دانستند که پروردگارم گناهان مرا آمرزیده است، به من کرامت بخشیده و مرتبۀ بلندی عطا کرده است؛ زیرا من به او ایمان آوردم، عبادت را برای او خالص ساختم و از پیامبرانش پیروی کردم. شاید آنگاه که این امر را می‌دانستند از پیامبران الهی اطاعت می‌نمودند و همچون من در بهشت داخل می‌شدند. خداوند عزوجل به او جزای خیر دهد! چه اندازه به قوم خود در هنگام زندگی و بعد از مرگ خیررسان بود. آری! باید دعوتگران نیز همچنین باشند و خوبی‌ها را برای همگان دوست داشته باشند.

﴿۞وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِن جُندٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا کُنَّا مُنزِلِینَ ٢٨.

این امر که به تکذیب و قتل دعوتگر اقدام کردند، تقاضا نمی‌کرد که برای سرکوب آنان لشکری از آسمان بفرستیم، بلکه امر از این آسان‌تر بود و آنان ناچیزتر از این بودند که لشکر آسمانیی برای مقابله با آنان فرود آید. خداوند عزوجل برای هلاک ساختن تکذیب کنندگان فرشتگان را نفرستاد، بلکه با ارسال عذابی آنان را نابود کرد.

﴿إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ خَٰمِدُونَ ٢٩.

مؤاخذه و هلاک ساختن کافران جز یک آواز بیش نبود که به وسیله‌اش همه مردند و آنگاه نه حرکتی داشتند و نه از آنان اثری ماند.

﴿یَٰحَسۡرَةً عَلَى ٱلۡعِبَادِۚ مَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٣٠.

در روز رستاخیز بزرگ، حسرت و ندامت بر این مردم باد! آنگاه که هول انگیزی‌هایش را مشاهده کنند؛ زیرا هیچ پیامبری از نزد پروردگار به منظور فراخوانی آنان به سوی توحید نیامد، مگر اینکه او را به مسخره گرفتند و استهزا کردند.

﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَیۡهِمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ٣١.

آیا کافران به منظور پندگرفتن مشاهده نکردند که چه اندازه خداوند عزوجل اهل قرن‌های گذشته را هلاک ساخته است و دیگر به سوی زندگی دنیا باز نگشتند؟

﴿وَإِن کُلّٞ لَّمَّا جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ ٣٢.

همه اهل قرن‌هایی که خداوند عزوجل آنان را هلاک و نابود کرد بطور قطعی در روز قیامت و حسابدهی حاضر آورده می‌شوند تا ایشان را مطابق اعمالی که انجام دادند جزا دهد.

﴿وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلۡأَرۡضُ ٱلۡمَیۡتَةُ أَحۡیَیۡنَٰهَا وَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهَا حَبّٗا فَمِنۡهُ یَأۡکُلُونَ ٣٣.

زنده کردن این زمین خشک و بی‌آب و علف که سرسبزیی در آن نیست دلیلی برای گروه کافران است که بر قدرت الله عزوجل دلالت می‌کند. خداوند بزرگ آن را بعد از فرود آوردن باران از آسمان، با رویاندن سبزیجات زنده می‌سازد و به وسیلۀ آب، انواع میوه‌ها و دانه‌ها از زمین بیرون می‌شود و انسان و حیوانات از آن‌ها مستفید می‌شوند. کسی که زمین را با چنین رویاندنی حیات بخشد، مخلوقات را نیز بعد از مردن آنان زنده می‌گرداند.

﴿وَجَعَلۡنَا فِیهَا جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ وَفَجَّرۡنَا فِیهَا مِنَ ٱلۡعُیُونِ ٣٤.

خداوند عزوجل در روی زمین دو نوع باغ سرسبز: نخلستان‌های خرما و باغ‌های انگوری را به وجود آورد و چشمه‌های آب را جاری ساخت تا آن‌ها را سیراب سازد.

﴿لِیَأۡکُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦ وَمَا عَمِلَتۡهُ أَیۡدِیهِمۡۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ ٣٥.

حق‌تعالی همه این‌ها را آفرید تا مردم از میوه‌های آن بخورند و با استفاده از این نعمت‌ها به شکرانش بپردازند. آفرینش این نعمت‌ها رحمتی از جانب خداوند بزرگ است که به سبب سعی و تلاش مردم و با نیرو و زحمتکشی‌شان به وجود نیامده است. پس چرا و به چه سبب اوتعالی را در برابر نعمت‌هایش، با ترک شرک و اخلاص عبادت شکر گزاری نمی‌کنند؛ در حالی که شکر گزاری نعمت دهنده واجب است و منعم حقیقی تنها اوتعالی است و بس.

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنۢبِتُ ٱلۡأَرۡضُ وَمِنۡ أَنفُسِهِمۡ وَمِمَّا لَا یَعۡلَمُونَ ٣٦.

خداوند بزرگ و با عظمت، پاک و مقدّس است و نام‌های با برکت دارد. او پروردگاری است که انواع گوناگونی از درخت‌ها، میوه‌ها و حبوبات را آفریده است، از جنس انسان مرد و زن را خلق کرده و از سایر مخلوقات و کائناتی که مردم بدان علم ندارند اصناف متعدّدی را پدید آورده است. آری! پروردگاری که در آفرینش یگانه است، سزاوار است که تنها او عبادت شود و هیچ چیزی به او شریک آورده نشود.

﴿وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلَّیۡلُ نَسۡلَخُ مِنۡهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظۡلِمُونَ ٣٧.

آفرینش و وجود شب به گونه‌ای که الله عزوجل روز را با غروب خورشید از آن بیرون می‌کشد و مردم در تاریکی و سیاهی تیره‌ای قرار می‌گیرند، نشانه و برهانی برای کافران است که به قدرت خداوند یگانۀ قهّار دلالت می‌کند.

﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨.

خورشید در مداری که الله عزوجل برایش مقدّر کرده به حرکت ادامه می‌دهد، از آن تجاوز نمی‌کند و متوقّف نمی‌شود. وجود این پدیدۀ بزرگ، برهان و دلیلی برای کافران است که به قدرت خداوند یگانۀ قهّار دلالت می‌نماید. حرکت مقدّر و موقّت خورشید از حکمت پروردگار عزیزی صدور یافته که دوستانش را عزّت می‌بخشد و دشمنانش را ذلیل می‌سازد. او ذات غالبی است که مغلوب نمی‌شود و خدای دانایی است که همه چیزها را با علم و حکمتش مقدّر کرده است.

﴿وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩.

از جملۀ براهین دلالت کننده بر قدرت خداوند یگانۀ قهّار وجود ماه است؛ ماهی که خداوند بزرگ برای سیر و حرکتش منازلی را مقدّر داشته که هر شب به یکی از این منازل جایگزین می‌شود. ماه به گونۀ هلال پدید می‌آید و اندک اندک بزرگ می‌شود تا به ماهی روشن و دایروی شکل مبدّل می‌گردد، باز اندک اندک سیر کوچک‌شدن را می‌پیماید تا در باریکی، ناچیزی، زردی و خشکی خود مانند چوبکِ خشک و منحنیی از درخت خرما می‌شود.

﴿لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠.

برای خورشید ممکن نیست به ماه یکجا شود و نورش را نابود کند؛ زیرا برای آن مجرایی غیر از مجرای ماه و منازلی غیر از منازل ماه مقدّر شده است؛ یعنی هرکدام از خورشید و ماه به وقت معیّن و محدودی حرکت می‌کنند. برای شب نیز ممکن نیست از روز سبقت جوید و پیش از اینکه وقت و لحظه‌های آن به نهایت رسد، در روز داخل شود. بنابراین لحظات روز و شب با حسابی از جانب خداوند عزوجل معلوم و محدود است که کم و زیاد نمی‌گردد و هریک از خورشید، ماه، ستاره‌گان و سیاره‌گان در مدار معلومی جریان می‌یابند؛ چنان‌که هیچ کدام به دیگری تصادم نمی‌کند. آری! الله عزوجل مسیر حرکت و اندازۀ منازل هر کدام را می‌داند.

﴿وَءَایَةٞ لَّهُمۡ أَنَّا حَمَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُمۡ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ٤١.

این نیز برای کافران برهان و دلیلی بر ربوبیت، الوهیت و استحقاق عبودیت خداوند عزوجل است که اوتعالی کسانی از فرزندان آدم علیه السلام را به وسیلۀ کشتی نوح علیه السلام که اصناف مخلوقات در آن جای گرفته بود از غرق نجات داد تا حیات نوع مخلوقات بعد از طوفان ادامه یابد. از این رو نگهداری‌شان از غرق شدن و هدایت آنان به سوی ایمان، احسان الهی برای‌شان است.

﴿وَخَلَقۡنَا لَهُم مِّن مِّثۡلِهِۦ مَا یَرۡکَبُونَ ٤٢.

خداوند عزوجل مانند کشتی نوح علیه السلام کشتی‌ها و وسایل سواری بسیاری را برای انسان‌ها آفرید تا هم مسافرت خودشان و هم حمل و تقل مواد غذایی‌شان از جایی دیگر آسان شود.

﴿وَإِن نَّشَأۡ نُغۡرِقۡهُمۡ فَلَا صَرِیخَ لَهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنقَذُونَ ٤٣.

و هرگاه که خداوند عزوجل بخواهد، کشتی‌ها و سرنشینان آن‌ها را غرق می‌کند. در آن وقت راه نجات از غرق و پناه‌گاهی از هلاکت ندارند و خود آنان نیز خویشتن را نجات داده نمی‌توانند.

﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ ٤٤.

مگر آنکه خداوند عزوجل به آنان رحمت کند، از غرق و هلاکت نجات‌شان دهد و تا وقت محدودی که نهایت عمرهاست، آنان را بهره‌مند سازد؛ برای اینکه شاید توبه کنند و ایمان آورند.

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ٱتَّقُواْ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیکُمۡ وَمَا خَلۡفَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٤٥.

و آنگاه که برای کافران گفته می‌شود: با ایمان و انجام اعمال نیکو از عذاب آخرت بترسید و از آمد و شد دنیا و مصیبت‌های آن بر حذر باشید، شاید خداوند عزوجل با گشتاندن عذاب از شما در وقتی که به آن عرضه شوید و پاسخی نداشته باشید رحمت‌تان کند.

﴿وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٤٦.

برای این کافران هیچ برهان واضحی از جانب خداوند عزوجل نمی‌آید که آنان را به حقّ و راهیابی دلالت کند؛ مگر اینکه به آن نمی‌اندیشند و از آن غفلت می‌ورزند.

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنُطۡعِمُ مَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ أَطۡعَمَهُۥٓ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٤٧.

و آنگاه که برای کافران گفته می‌شود: از آنچه خداوند عزوجل برای شما از نعمت‌ها احسان کرده نفقه کنید با ستیز و عناد، سخن مؤمنان را رد می‌کنند و می‌گویند: چگونه برای مردمی طعام بدهیم که پروردگار آنان را آفریده است و اگر بخواهد برای‌شان روزی می‌دهد و او بی‌نیاز است؟ شما ای مؤمنان! جز در دوری از حقّ و راهیابی قرار ندارید؛ زیرا ما را به چنین کاری دستور می‌دهید.

﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٤٨.

کافران در حالی که منکر قامت‌اند و از آن انکار دارند می‌گویند: ای مؤمنان! اگر در سخن‌تان راستگوی هستید، پس قیامت چه وقت می‌آید؟ ما را از وقت قیام آن خبر دهید.

﴿مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ تَأۡخُذُهُمۡ وَهُمۡ یَخِصِّمُونَ ٤٩.

برای کافران که وقوع قیامت را دور می‌شمردند مهلت داده نمی‌شود؛ مگر تا آنگاه که صور هول انگیز نخستین، در هنگام قیام قیامت دمیده شود. آنگاه آنان را با مغروریت و در حالی که در امور دنیا در حال خصومت‌اند هلاک می‌سازد.

﴿فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ تَوۡصِیَةٗ وَلَآ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ یَرۡجِعُونَ ٥٠.

کافران در وقت دمیدن صور توان ندارند که برای فرزندان و خویشاوندان خود چیزی را وصیت کنند؛ از آن‌رو که وقت، تنگ و واقعه، هولناک است. همچنان توان ندارند که به خانواده‌ها و خانه‌های خود بر گردند، بلکه در حالی که در راه‌ها و بازارها قرار دارند مرگ به سراغ آنان می‌آید.

﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یَنسِلُونَ ٥١.

فرشتۀ موظّف، در صور که شاخی است برای بار دوم می‌دمد و از اثرش ارواح به بدن‌ها باز می‌گردد و در این هنگام مردم از قبرهای خود شتابان برمی‌خیزند تا به موقف حشر حاضر آیند.

﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٢.

کافران با حسرت و ندامتی که بر آنان مستولی شده می‌گویند: وای بر ما باد! چه کسی ما را از قبرهای ما بیرون آورد؟ برای آنان گفته می‌شود: این همان امری است که خداوند رحمان بدان وعده کرده بود و وعده‌اش را خلاف نمی‌کند و همان امری است که پیامبران بدان خبر داده‌اند و در خبرشان راست گفته بودند.

﴿إِن کَانَتۡ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ جَمِیعٞ لَّدَیۡنَا مُحۡضَرُونَ ٥٣.

برانگیختن و زنده ساختن مردم از قبرها، تنها با یک بار دمیدن در صور انجام می‌شود و به دیگر کاری نیاز ندارد، و چون دمیده شود همه مردم برای جزا و سؤال ایستاده‌اند.

﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٥٤.

در این روز، جزا دادن مردم بر مبنای عدل است و بر هیچ کسی با کم شدن حسنات، یا با زیادشدن گناهان ستم روا داشته نمی‌شود. همچنان در آن روز، جزا و پاداشی برای بندگان مقرّر داشته نمی‌شود؛ مگر در برابر عمل خیر یا کار بدی که شخصی آن را انجام دهد یا سبب انجام آن شده باشد.

﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡیَوۡمَ فِی شُغُلٖ فَٰکِهُونَ ٥٥.

اهل بهشت با لذیذترین عیش، بزرگ‌ترین نعمت‌ها و کامل‌ترین سعادت در تنعّم مصروف‌اند؛ در حالی که با خورسندی، آرامش، تازگی و شادمانی زندگی‌شان را می‌گذرانند.

﴿هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِی ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ مُتَّکِ‍ُٔونَ ٥٦.

اهل بهشت و همسران‌شان در زیر سایه‌های پهناور، بر تخت‌های زیبا و راحت بخش تکیه زده‌اند و از نعمت‌ها بهره می‌گیرند.

﴿لَهُمۡ فِیهَا فَٰکِهَةٞ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ ٥٧.

برای اهل بهشت میوه‌های متنوّعی در آنجا آماده شده که بدان اشتها دارند. همچنان از سایر چیز‌های پاکیزه، هرچه بخواهند و اشتها داشته باشند برای‌شان حاضر است.

﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِیمٖ ٥٨.

بزرگ‌ترین بهره و بالاترین کرامت برای اهل بهشت وقتی میسّر است که خداوند رحمان و رحیم با ایشان سخن می‌گوید و برای‌شان با سلام تحیه می‌فرستد. این سلام از جانب پروردگاری است که برای‌شان نعمت ارزانی نموده، رحمت‌شان کرده و عذاب را از ایشان دفع کرده است، پس برای‌شان چه قدر جای شادمانی است!!

﴿وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡیَوۡمَ أَیُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٥٩.

برای کافران در روز قیامت گفته می‌شود: از مؤمنان جدا شوید و همراه‌شان نباشید؛ چون شما حال دیگر و ایشان حال دیگر دارند.

﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ ٦٠.

خداوند عزوجل با ملامت و توبیخ برای بندگانی که کافر شده‌اند می‌فرماید: آیا با فرود آوردن کتاب‌هایم بر پیامبران، بر شما واجب نکردم که شیطان را عبادت نکنید و از او فرمان برداری ننمایید؟ زیرا او دشمن آشکار شماست که با شما سخت بغض و کینه دارد.

﴿وَأَنِ ٱعۡبُدُونِیۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٦١.

و بر شما واجب آوردم که مرا به یگانگی بشناسید، تنها مرا عبادت کنید و طاعت را مخصوص من سازید. این طریقی استوار و راه مستقیمی است که شما را به رضای خدا و بهشت الهی پیوست می‌سازد.

﴿وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنکُمۡ جِبِلّٗا کَثِیرًاۖ أَفَلَمۡ تَکُونُواْ تَعۡقِلُونَ ٦٢.

شیطان انسان‌های زیادی را از ایمان اغوا کرده و به بیراهه برده است. آیا عقل ندارند که به وسیلۀ آن بیندیشند و آنان را از سرکشی و گمراهی باز دارد؟

﴿هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٦٣.

این آتش افروخته که اکنون در پیش روی شما قرار دارد، همان آتشی است که در دنیا برای‌تان وعده داده شد. برای‌تان گفته شده بود که اگر کافر شوید و تکذیب نمایید بدان گرفتار می‌شوید.

﴿ٱصۡلَوۡهَا ٱلۡیَوۡمَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ ٦٤.

در آتش در آیید، در قعر آن داخل شوید و از حرارت آن بچشید که این جزای تکذیب و کفر شماست.

﴿ٱلۡیَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَتُکَلِّمُنَآ أَیۡدِیهِمۡ وَتَشۡهَدُ أَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٦٥.

خداوند عزوجل در روز قیامت بر دهن‌های کافران مُهر می‌نهد؛ چنان‌که سخن زده نمی‌توانند. آنگاه دست‌های آنان به کارهایی که انجام داده به سخن درمی‌آید و پاهای آنان به هرجایی که رفته و به هر کاری که کرده سخن می‌گوید.

﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَطَمَسۡنَا عَلَىٰٓ أَعۡیُنِهِمۡ فَٱسۡتَبَقُواْ ٱلصِّرَٰطَ فَأَنَّىٰ یُبۡصِرُونَ ٦٦.

اگر خداوند عزوجل بخواهد چشم‌های کافران را همچنان که بر دهن‌های آنان مُهر کرده نابینا می‌سازد. اکنون سبقت می‌جویند و سبقت به خرج می‌دهند تا از صراط بگذرند. اما وقتی خداوند عزوجل چشم‌های آنان را نابینا کرده چگونه توان گذشتن از آن را دارند؟

﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَمَسَخۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ مَکَانَتِهِمۡ فَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ مُضِیّٗا وَلَا یَرۡجِعُونَ ٦٧.

اگر خداوند عزوجل بخواهد خلقت و آفرینش کافران را تغییر می‌دهد، شکل‌های آنان را تبدیل می‌نماید و آنان را جامانده می‌سازد. بعد از آن نه توان رفتن به جانب پیش رو را دارند و نه توان بازگشت به جانب پشت سر را دارند، بلکه حیرت زده و خاموش باقی می‌مانند.

﴿وَمَن نُّعَمِّرۡهُ نُنَکِّسۡهُ فِی ٱلۡخَلۡقِۚ أَفَلَا یَعۡقِلُونَ ٦٨.

کسی را که خداوند عزوجل عمر طولانی عطا کند، پیروی و کم خردی به سراغش می‌آید، او را در ضعف عقل و ناتوانی جسمی به نخستین مراحل عمر باز می‌گرداند؛ مثل اینکه کودکی باشد. آیا عقل‌های خویش را به تفکّر وا نمی‌دارند تا بدانند که هر که در مخلوقش چنین کند، تواناست که انسان‌ها را از قبرهای‌شان زنده نماید.

﴿وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا یَنۢبَغِی لَهُۥٓۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِینٞ ٦٩.

خداوند عزوجل برای رسولش شعر نیاموخته و برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز مناسب نیست که شاعر باشد؛ زیرا شاعر در وادی‌های باطل فرو می‌رود، مبالغه می‌کند، به خیالپردازی دست می‌زند و گاهی دروغ می‌گوید. اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبی معصوم و راستگویی است که الله عزوجل شنوایی، بینایی و دلش را پاک ساخته است. او از خواهش‌هایش سخن نمی‌زند و آنچه می‌آورد وحیی از جانب پروردگار است. وحیی که بر آن حضرت فرود آمده جز تذکّری برای صاحبان عقل‌های سلیم و فطرت‌های مستقیم چیز دیگری نمی‌باشد و آیات قرآنی که برای‌شان نازل شده بیانگر احکام، آداب و اخلاق شریعت اسلامی است.

﴿لِّیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّٗا وَیَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٧٠.

وحی الهی فرود آمده تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وسیلۀ آن کسانی را که زنده‌دل، روشن‌بین و دارای فطرت مستقیم‌اند بترساند و خداوند عزوجل نزول عذابش را بر کسانی ثابت گرداند که به او کافر شده‌اند؛ زیرا اوتعالی دلایلش را با نازل کردن کتاب و فرستادن رسولش اقامه داشته و عذری برای آنان باقی نمانده است.

﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَیۡدِینَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِکُونَ ٧١.

آیا انسان‌ها ندیدند که خداوند عزوجل چارپایانی را آفریده و آن‌ها را به منظور مصلحت‌های‌شان رام ساخته است؛ چنان‌که مالک و متصرّف آن‌ها هستند و این فضل و احسانی از جانب پروردگار سبحان است؟

﴿وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَکُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا یَأۡکُلُونَ ٧٢.

خداوند عزوجل این چارپایان را برای بندگان رام ساخته است؛ چنان‌که از گوشت برخی می‌خورند، از شیر بعضی استفاده می‌کنند، بر عدّه‌ای سوار می‌شوند و بر بعضی دیگر مال و متاع‌شان را بار می‌کنند. پس پاک است خداوندی که این‌ها را برای بندگانش عطا کرده و رام ساخته است.

﴿وَلَهُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ وَمَشَارِبُۚ أَفَلَا یَشۡکُرُونَ ٧٣.

در آفرینش چارپایان برای مردم منفعت‌های زیادی است، چنان‌چه از گوشت، شیر پشم، کُرک و موی آن‌ها فایده می‌برند. آیا خداوند عزوجل را در برابر این نعمت‌ها با اخلاص عبادت و التزام طاعتش شکر گزاری نمی‌کنند؟

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ ٧٤.

کافران غیر از خداوند عزوجل خدایان دیگری مانند بت‌ها و مجسمه‌ها را برگزیدند و عبادت می‌کنند؛ به امید آنکه این خدایان، یاری‌شان کنند و به دفاع از آنان بپردازند.

﴿لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ ٧٥.

این بت‌ها و مجسمه‌ها عبادت کنندگان خود را یاری کرده نمی‌توانند؛ چنان‌چه توان ندارند به خویشتن هم کاری انجام دهند. کافران با بت‌هایی که به عبادت آن‌ها می‌پرداختند در روز قیامت به حضور خداوند عزوجل برای عذاب شدن حاضر آورده می‌شوند و در این هنگام بعضی از بعضی دیگر برائت می‌جویند.

﴿فَلَا یَحۡزُنکَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّا نَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَ ٧٦.

ای پیامبر! سخن کافران که تو را تکذیب و استهزا می‌کنند و به تمسخر می‌گیرند اندوهناکت نسازد. حق‌تعالی به امور پنهان و آشکار و به امور سرّی و علنی آنان داناست و به زودی از آنان حساب می‌گیرد.

﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ ٧٧.

آیا انسان منکر روز قیامت و منکر زنده‌شدن بعد از مرگ، ندیده است که چگونه خداوند عزوجل آفرینش وی را از نطفه‌ای آغاز کرده است، بعد از آن احوالش ترقّی یافت تا انسانی گردید، سپس به شخص منکر و ستیزه‌جویی تبدیل شد که بسیار عناد می‌ورزد و سخت جدال می‌نماید؟

﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِیَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن یُحۡیِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِیَ رَمِیمٞ ٧٨.

شخص منکر، برای خداوند عزوجل و رسولش مَثَلی را ارئه کرده که ارائۀ آن برایش روا نیست؛ زیرا او قدرت خداوند رحمان را مانند قدرت انسان دانسته است، از اصل نشأتش غفلت ورزیده و با انکار از زنده شدن بعد از مرگ گفته است: کی استخوان‌ها را آنگاه که بپوسد و پارچه پارچه شود زنده می‌نماید؟

﴿قُلۡ یُحۡیِیهَا ٱلَّذِیٓ أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّةٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ خَلۡقٍ عَلِیمٌ ٧٩.

ای پیامبر! برای این منکر (عاص بن وائل) پاسخ ارائه دار و بگو: این استخوان‌های پوسیده و پارچه پارچه را کسی زنده می‌کند که بار نخست به وجود آورده است و زنده کردن بعد از مرگ، از پدید آوردن چیزی از عدم آسان‌تر است. اوتعالی به همه مخلوقاتش داناست و از گفتار و کردار آنان چیزی بر او پوشیده نیست.

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلشَّجَرِ ٱلۡأَخۡضَرِ نَارٗا فَإِذَآ أَنتُم مِّنۡهُ تُوقِدُونَ ٨٠.

خداوند عزوجل ذاتی است که از درخت سبز و خرّم و تر و تازه، آتش سوزان و برافروخته‌ای را بیرون آورده است. ببین که چگونه دو چیز ضدّ یکدیگر را باهم جمع کرده است و مردم با استفاده از این آفرینش الهی از درخت سبز، آتشی را برمی‌افروزند. اکنون باید اندیشید که هر که چنین کاری را انجام دهد، به بیرون آوردن چیزی از ضدّ آن تواناست.

بیان این آیه دلالت می‌کند که خداوند متعال به زنده کردن مردگان از قبرهای‌شان تواناست.

﴿أَوَ لَیۡسَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨١.

آیا خداوندی که آسمان‌ها، زمین و مخلوقات موجود میان آن دو را آفریده توانا نیست که کافران را بیافریند؛ یعنی که آنان را دوباره به مانند آفرینش نخستین به حیات باز گرداند؟ بدون شک تواناست. الله تعالی به حکمتش همه مخلوقات را آفریده است، به آفریده‌هایش داناست، به امور پوشیده و آکارشان آگاه است و هیچ امر پوشیده‌ای از او مخفی نیست.

﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیۡ‍ًٔا أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٨٢.

امر خداوند عزوجل طوری است که چون انجام کاری، انفاذ امری، یا آفرینش چیزی را اراده کند، برایش می‌گوید: (کن = پیدا شو) و از اثرش پدید می‌آید. همه امور آفرینش و تقدیر، زندگی و مرگ، زنده کردن و برانگیختن به همین طریق تحقّق می‌یابد.

﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٨٣.

خداوند بزرگ از گفته‌های مشرکان منزّه است، از عیب و ناتوانی پاک است و از شرک و شریکان بالاتر است. او مالک همه کائنات، تصرّف کننده در همه مخلوقات و تقدیر کنندۀ حادثات است. هیچ کسی در آفرینش با او منازعه نمی‌کند و هیچ انسانی در حکم با او شریک نیست. معجزه‌های او شگفت آور، نشانه‌هایش آشکار، قدرتش بی‌نهایت و نعمت‌هایش کامل است. همه بندگان در روز قیامت به سوی او برمی‌گردند تا اعمال خوب و بدشان را جزا و پاداش دهد.


سورۀ صافّات

سورۀ صافّات

مکی است؛ ترتیب آن 37؛ شمار آیات آن 182

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿وَٱلصَّٰٓفَّٰتِ صَفّٗا ١.

خداوند بزرگ به فرشتگانی که در عبادت پروردگارشان برابر و پیوسته صف کشیده‌اند سوگند یاد می‌کند.

﴿فَٱلزَّٰجِرَٰتِ زَجۡرٗا ٢.

و نیز به فرشتگانی که ابرها را به اذن و ارادۀ پروردگار از شهری به شهر دیگر می‌رانند و سوق می‌دهند سوگند یاد کرده است.

﴿فَٱلتَّٰلِیَٰتِ ذِکۡرًا ٣.

همچنان حق‌تعالی به فرشتگانی که کتاب بزرگوار و ذکر ارزشمندش را تلاوت می‌کند سوگند یاد کرده است.

﴿إِنَّ إِلَٰهَکُمۡ لَوَٰحِدٞ ٤.

ای بندگان! هر آینه خدای شما آفریدگار یگانه‌ای است که پروردگاری جز او نیست و شریکی ندارد، پس او را به یگانگی بشناسید و عبادت را برای او خالص سازید.

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَرَبُّ ٱلۡمَشَٰرِقِ ٥.

او خداوندی است که فقط وی آفریدگار آسمان‌ها و زمین، آفریدگار موجودات زمین و آسمان، آفریدگار مواضع طلوع خورشید و آفریدگار ماه و ستارگان ثابت و سیّار است.

﴿إِنَّا زَیَّنَّا ٱلسَّمَآءَ ٱلدُّنۡیَا بِزِینَةٍ ٱلۡکَوَاکِبِ ٦.

به یقین که خداوند عزوجل آسمان دنیا را با ستارگان ثابت و سیّار زیبا ساخته و زینت بخشیده است.

﴿وَحِفۡظٗا مِّن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ مَّارِدٖ ٧.

حق‌تعالی ستارگان را مقرّر داشته که آسمان را از استراق سمع هر شیطان متمرّد و سرکشی محفوظ دارند.

﴿لَّا یَسَّمَّعُونَ إِلَى ٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰ وَیُقۡذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٖ ٨.

خداوند عزوجل شیطان‌ها را از شنیدن سخن ملأ اعلی منع کرده تا وحیی که به پیامبرانش فرو فرستاده محفوظ باشد؛ بدین‌گونه که شیطان‌ها با شهاب‌های سوزنده از گوشته گوشۀ آسمان زده و رانده می‌شوند تا نشود که چیزی از وحی الهی را به دست آورند و در آن دخل و تصرّف کنند.

﴿دُحُورٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ وَاصِبٌ ٩.

شیطان‌ها از اینکه وحی را بشنوند، طرد و رانده ‌می‌شوند و عذاب درد آور، همیشگی و سختی برای‌شان در آتش دوزخ آماده است؛

﴿إِلَّا مَنۡ خَطِفَ ٱلۡخَطۡفَةَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ ثَاقِبٞ ١٠.

مگر شیطانی که کلمه‌ای از وحی را به سرعت دزدی کند و آن را به دیگری خبر دهد. باز نفر دوم به سوم خبر دهد و همچنین به دیگران انتقال یابد. گاهی پیش از اینکه خبر را به دیگری برساند، شهاب او را می‌سوزاند، اما برخی اوقات پیش از اینکه او را شهاب بسوزاند خبر را انتقال می‌دهد و به تدریج این امر را به کاهنان می‌رسانند و کاهنان با آن صدها دروغ را علاوه می‌نمایند.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَهُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَم مَّنۡ خَلَقۡنَآۚ إِنَّا خَلَقۡنَٰهُم مِّن طِینٖ لَّازِبِۢ ١١.

ای پیامبر! اکنون از منکران زنده‌شدن بعد از مرگ بپرس که آیا آفرینش آنان مهم‌تر و قوی‌تر است، یا آفرینش آسمان‌ها، زمین و سایر مخلوقات؟ به راستی که خداوند عزوجل پدر آنان آدم علیه السلام را از گِل نرم و ملایمی آفریده که اجزای آن به هم می‌چسپد.

﴿بَلۡ عَجِبۡتَ وَیَسۡخَرُونَ ١٢.

ای پیامبر! بلکه تو از انکار آنان به زنده شدن بعد از مرگ تعجّب نمودی، حال آنکه استهزای آنان به تو و رسالتت از این هم تعجّب آورتر است.

﴿وَإِذَا ذُکِّرُواْ لَا یَذۡکُرُونَ ١٣.

و آنگاه که کافران به وحی الهی نصیحت می‌شوند، از آن فایده نمی‌گیرند و در معناهای آن نمی‌اندیشند؛ زیرا در غفلت به سر می‌برند و از حق رو گردان‌اند.

﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ ءَایَةٗ یَسۡتَسۡخِرُونَ ١٤.

و چون کافران برهان و معجزه‌ای را ببینند که به راستگویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دلالت کند، بدان استهزا می‌نمایند و مسخره‌اش می‌کنند.

﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٌ ١٥.

و کافران می‌گویند: ای محمد! آنچه را آورده‌ای چیزی جز جادوی آشکار نمی‌باشد و جادوبودنش بر کسی پنهان نیست.

﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ١٦.

کافران می‌گویند: آیا آنگاه که بمیریم، جسدهای ما خاک شود، استخوان‌های ما بپوسد و پارچه پارچه شود، دوباره زنده می‌گردیم و از قبرهای خویش برانگیخته می‌شویم؟

﴿أَوَ ءَابَآؤُنَا ٱلۡأَوَّلُونَ ١٧.

و حتی پدران پیشین ما بعد از اینکه بمردند سر از نو زنده می‌شوند؟ این امر دور از واقعیت خواهد بود!

﴿قُلۡ نَعَمۡ وَأَنتُمۡ دَٰخِرُونَ ١٨.

ای پیامبر! برای آنان بگو: آری! خداوندی که شما را بار نخست آفرید، در حالی که شما خوار و ناچیز و حقیر بودید، به زودی دوباره شما را برمی‌انگیزد و زنده می‌نماید.

﴿فَإِنَّمَا هِیَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ فَإِذَا هُمۡ یَنظُرُونَ ١٩.

زنده ساختن دوبارۀ شما تنها با یک بار دمیدن انجام می‌شود، آنگاه از قبرهای خویش بیرون می‌شوید و هولناکی روز قیامت را انتظار می‌کشید.

﴿وَقَالُواْ یَٰوَیۡلَنَا هَٰذَا یَوۡمُ ٱلدِّینِ ٢٠.

و کافران در آن هنگام می‌گویند: ای وای بر ما، هلاکت و زیان بر ما باد! این همان روز حساب است که در دنیا به ما وعده داده شد، اما به آن تکذیب کرد.

﴿هَٰذَا یَوۡمُ ٱلۡفَصۡلِ ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ ٢١.

بعد از آن برای آنان گفته می‌شود: این همان روزی است که میان خلایق حکم و فیصلۀ الهی صادر می‌شود و روزی است که شما در دنیا بدان تکذیب کرده و از آن انکار می‌نمودید.

﴿۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٢٢.

ای فرشتگان! کافران را با شریکان باطل و خدایان ساختگیی که به عبادت‌شان می‌پرداختند جمع آورید.

﴿مِن دُونِ ٱللَّهِ فَٱهۡدُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡجَحِیمِ ٢٣.

ای فرشتگان! کافران را با شریکان باطل و خدایان ساختگی آنان به شدّت و با توبیخ به سوی آتش سوق دهید.

﴿وَقِفُوهُمۡۖ إِنَّهُم مَّسۡ‍ُٔولُونَ ٢٤.

و ای فرشتگان! کافران را با خدایان باطل آنان پیش از وارد شدن به بهشت، فرمان ایست دهید؛ زیرا خداوند عزوجل با توبیخ و تهدید از اعمالی که در دنیا انجام دادند و از سخنانی که گفتند از آنان سؤال می‌کند.

﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنَاصَرُونَ ٢٥.

در حین گرفتاری به عذاب برای آنان گفته می‌شود: شما را چه شده که در این روز دشوار، یکدیگر را یاری نمی‌کنید؟

﴿بَلۡ هُمُ ٱلۡیَوۡمَ مُسۡتَسۡلِمُونَ ٢٦.

آری! کافران در روز قیامت به امر خداوند عزوجل تسلیم‌اند، به حکمش منقاداند و مالک رساندن نفع و ضرری برای خویشتن نیستند.

﴿وَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٢٧.

بعضی از کافران به برخی دیگر در روز قیامت رو می‌آورند، همدیگر را ملامت می‌سازند و با یکدیگر به مخاصمه می‌پردازند.

﴿قَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَأۡتُونَنَا عَنِ ٱلۡیَمِینِ ٢٨.

ناتوانان برای سرکردگان می‌گویند: شما – به زعم خویش – خیر و حقّانیت را به ما می‌آوردید و ما گمان کردیم که شما به ما خیررسان هستید. در نتیجه سرکشی و گمراهی را به ما نیکو معرفی داشتید و ما را به هدایت بدبین ساختید.

﴿قَالُواْ بَل لَّمۡ تَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ ٢٩.

سرکردگان کفر برای ناتوانان می‌گویند: مسأله طوری که شما می‌گویید نیست، بلکه شما خودتان پذیرندۀ گمراهی و منتفّر از ایمان بودید.

﴿وَمَا کَانَ لَنَا عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢۖ بَلۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا طَٰغِینَ ٣٠.

ما بر شما سلطه و حجّتی نداشتیم که شما را از هدایت بازداریم، بلکه شما خودتان از حد تجاوز کردید و با قبول کفر بر خویشتن اسراف ورزیدید.

﴿فَحَقَّ عَلَیۡنَا قَوۡلُ رَبِّنَآۖ إِنَّا لَذَآئِقُونَ ٣١.

در نتیجه همگی را عذاب خداوند عزوجل فرا گرفت و همه ما و شما به سبب اعمال کافر و تکذیبی که قبلاً انجام داده‌ایم از آن می‌چشیم.

﴿فَأَغۡوَیۡنَٰکُمۡ إِنَّا کُنَّا غَٰوِینَ ٣٢.

و سبب گمراهی و کفرتان به خداوند شدیم. از آن‌رو که پیش از شما گمراه بودیم، شما هم با پذیرش کفر از ما پیروی کردید و همه ما زیانمند شدیم.

﴿فَإِنَّهُمۡ یَوۡمَئِذٖ فِی ٱلۡعَذَابِ مُشۡتَرِکُونَ ٣٣.

در آن روز ناتوانان و سرکردگان در عذاب شریک‌اند و به هر گروهی بخشی از جزا داده می‌شود؛ همچنان که در کفر و گمراهی در دنیا شریک و سهیم بودند.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَفۡعَلُ بِٱلۡمُجۡرِمِینَ ٣٤.

سنّت الهی دربارۀ کافران و بدکاران این است که کارهای بدشان را جزا می‌دهد و از آنان انتقام می‌گیرد.

﴿إِنَّهُمۡ کَانُوٓاْ إِذَا قِیلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ یَسۡتَکۡبِرُونَ ٣٥.

آری! وقتی کافران به سوی کلمۀ لا إله إلا الله و به سوی پذیرش و تحقیق معنی این کلمه و عمل به مقتضایش فرا خوانده می‌شدند نافرمانی می‌کردند، ستیزه می‌نمودند و از آن ابا می‌آوردند.

﴿وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦.

وقتی کافران به سوی توحید فرا خوانده می‌شوند، می‌گویند: چگونه عبادت بت‌ها و خدایان خویش را به خاطر سخن مرد شاعر دیوانه‌ای ترک کنیم؟ آنان با این سخن خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را اراده داشتند – خداوند عزوجل وی را از مدلول سخن آنان نگه دارد – ببین که چگونه در سخن خود متردّد اند و با ارائۀ یک وصف ثابت نمی‌ماند.

﴿بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٣٧.

بلکه به راستی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستادۀ معصومی است که قرآن و ایمان را برای شما به ارمغان آورده است. او نه شاعر است نه دیوانه؛ نه جادوگر است نه کاهن؛ بلکه شریعتی را آورده که با شرایع پیامبران پیشین موافقت دارد.

﴿إِنَّکُمۡ لَذَآئِقُواْ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَلِیمِ ٣٨.

ای کافران! به یقین که شما به سبب کفر، تکذیب و ستیزه‌جویی خود با خدا و رسولش طور قطعی از عذاب دردآور و هول انگیز دوزخ خواهید چشید.

﴿وَمَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٩.

عذابی را که اکنون می‌چشید، به سبب اعمال بدی است که در دنیا انجام داده‌اید و خداوند عزوجل بر شما هیچ ظلم تکرده است.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠.

اما بندگان راستکار خداوند عزوجل که در عبادت‌شان اخلاص‌مند اند، از عذاب الهی نجات یافته‌اند و در نعمت‌ها جاودانه به سر می‌برند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١.

برای این گروه راستکار و اخلاص‌مند، روزی معیّنی در بهشت‌های پر از نعمت آماده شده چنان‌که قطع نمی‌شود؛ زیرا از جانب خداوند عزوجل است.

﴿فَوَٰکِهُ وَهُم مُّکۡرَمُونَ ٤٢.

اینک رزقی معین و معلوم، خوردنی‌های متنوّع و میوه‌های متعدّدی آماده است و ایشان در جایگاهی با کرامت و آسایش، و در شادمانی و سرور به سر می‌برند.

﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٤٣.

این گروه که ابرارند، در بهشت‌های پر از نعمت جاودان و دایمی، در نشستگاهی با کرامت و به جوار خداوند رحمان و رحیم همیشه جایگزین می‌باشند.

﴿عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٤.

ایشان به منظور اُنس و اُلفت با یک دیگر و زیادت لذّتیابی از نعمت‌ها، بر تخت‌های بهشت روبروی یک دیگر قرار می‌گیرند.

﴿یُطَافُ عَلَیۡهِم بِکَأۡسٖ مِّن مَّعِینِۢ ٤٥.

برای گروه ابرار در مجالس انس و خوشنودی، جام‌هایی از شراب طهور که از جوی‌های بهشت است دَور داده می‌شود. این نعمت ماندگار نه تمام می‌شود و نه قطع می‌گردد.

﴿بَیۡضَآءَ لَذَّةٖ لِّلشَّٰرِبِینَ ٤٦.

این شراب مانند شراب دنیا نیست، بلکه رنگش سفید است و در نوشیدن آن لذّت فراوانی وجود دارد.

﴿لَا فِیهَا غَوۡلٞ وَلَا هُمۡ عَنۡهَا یُنزَفُونَ ٤٧.

دیگر این شراب، عقل را مانند شراب دنیا نمی‌رباید؛ یعنی حافظه را مختل نمی‌سازد و جسم را آزار نمی‌دهد.

﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ عِینٞ ٤٨.

در نزد گروه ابرار در باغ‌های پر نعمت بهشت زن‌های زیباروی، پاک دامن، فراخ چشم و پسندیده‌ای هستند که جز به سوی همسران‌شان به دیگری چشم نمی‌دوزند.

﴿کَأَنَّهُنَّ بَیۡضٞ مَّکۡنُونٞ ٤٩.

گویا که زن‌های بهشت مانند تخم سفید پرنده‌ای هستند که نه دست خورده و نه چشمی بدان افتاده است.

﴿فَأَقۡبَلَ بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ یَتَسَآءَلُونَ ٥٠.

آنگاه که ابرار در بهشت‌اند، به یک دیگر رو می‌آورند و از روزهای گذشتۀشان در دنیا می‌پرسند که چگونه خداوند عزوجل ایشان را از عذاب نجات داد و با بهرۀ بزرگی کرامت بخشید. این امر از کمال اُنس و اُلفت با یک دیگرشان است.

﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ إِنِّی کَانَ لِی قَرِینٞ ٥١.

یکی از جمع گروه ابرار نیکوکار که در بهشت قرار دارد می‌گوید: به راستی من در دنیا رفیق همنشینی داشتم؛

﴿یَقُولُ أَءِنَّکَ لَمِنَ ٱلۡمُصَدِّقِینَ ٥٢.

رفیقی که از روز قیامت و زنده‌شدن بعد از مرگ انکار می‌کرد و به من می‌گفت: آیا تو به این سخن تصدیق می‌داری؟

﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَدِینُونَ ٥٣.

چگونه ممکن است، بعد از مردن و پس از اینکه جسم‌های ما خاک شود، پارچه پارچه و متلاشی گردد، برای محاسبۀ اعمال خویش زنده شویم؟

﴿قَالَ هَلۡ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ ٥٤.

آن شخص مؤمن برای یاران بهشتی‌اش می‌گوید: آیا می‌خواهید جای بازگشت رفیق دنیوی مرا ببینید؟

﴿فَٱطَّلَعَ فَرَءَاهُ فِی سَوَآءِ ٱلۡجَحِیمِ ٥٥.

آنگاه نظر می‌اندازد و رفیق کافرش را در میان دوزخ می‌بیند که به گرمی آن گرفتار آمده و می‌سوزد.

﴿قَالَ تَٱللَّهِ إِن کِدتَّ لَتُرۡدِینِ ٥٦.

او برای رفیق کافرش می‌گوید: سوگند به خدا که نزدیک بود با زینت دهی باطل، مرا گمراه سازی و با خود به آتش دوزخ داخل نمایی.

﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّی لَکُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِینَ ٥٧.

اگر خداوند عزوجل با هدایت و ایمان به من رحمت و احسان نمی‌کرد، اکنون از کسانی می‌بودم که آنان را در روز قیامت برای عذاب حاضر آورده است.

﴿أَفَمَا نَحۡنُ بِمَیِّتِینَ ٥٨.

آیا حقیقت دارد که ما در بهشت برای همیشه ماندگار هستیم و در آن نمی‌میریم، بلکه همیشه به ما نعمت داده می‌شود؛

﴿إِلَّا مَوۡتَتَنَا ٱلۡأُولَىٰ وَمَا نَحۡنُ بِمُعَذَّبِینَ ٥٩.

جز مرگ نخستینی که در زندگی دنیا چشیدیم، دیگر ما را مرگ فرا نمی‌گیرد و به عذاب گرفتار نمی‌شویم و این واقعاً سعادت بزرگی است.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ ٦٠.

به راستی نعمت‌هایی که به ما ارزانی شده است کرامت بزرگ، کامیابی ارزشمند و سعادت دایمی است.

﴿لِمِثۡلِ هَٰذَا فَلۡیَعۡمَلِ ٱلۡعَٰمِلُونَ ٦١.

برای به دست آوردن چنین کامیابی بزرگ، بهرۀ ارزشمند و نعمت جاودانی در جوار پروردگار بخشایشگر، باید عمل کنندگان در زندگی دنیا به انجام عبادات بپردازند و کوشش نمایند تا این مراتب بلند را حاصل کنند.

﴿أَذَٰلِکَ خَیۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ ٦٢.

آیا این نعمت‌ها، بهره‌مندی، کرامت و نجات بهتر است یا درخت زقّوم که تلخ مزّه و بد منظر است، منشأ پلید دارد و طعام کافران در آتش دوزخ است؟

﴿إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِینَ ٦٣.

خداوند عزوجل درخت زقّوم را فتنه‌ای برای کافران مقرّر داشته است؛ زیرا آنان در دنیا با انکار از یکدیگر می‌پرسیدند: چگونه محمد صلی الله علیه و آله و سلم خبر می‌دهد که در آتش درختی است؛ در حالی که آتش درخت را می‌سوزاند؟

﴿إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِیٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِیمِ ٦٤.

زقّوم، درختی است که خداوند عزوجل آن را در قعر دوزخ می‌رویاند؛ زیرا پروردگار سبحان قدرت دارد دو چیز ضدّ یک دیگر، یعنی سر سبزی و آتش را باهم جمع گرداند.

﴿طَلۡعُهَا کَأَنَّهُۥ رُءُوسُ ٱلشَّیَٰطِینِ ٦٥.

میوۀ درخت زقّوم در آتش دوزخ، بدمنظر و زشت است و مانند سر شیطان می‌باشد. وقتی شکل میوه چنین باشد، مزّه و طعمش چه قدر بد خواهد بود.

﴿فَإِنَّهُمۡ لَأٓکِلُونَ مِنۡهَا فَمَالِ‍ُٔونَ مِنۡهَا ٱلۡبُطُونَ ٦٦.

همانا کافران در آتش دوزخ از این درخت ملعونه و پلید می‌خورند و شکم‌های خویش را از آن پر می‌نمایند و این مجازاتی برای آنان است.

﴿ثُمَّ إِنَّ لَهُمۡ عَلَیۡهَا لَشَوۡبٗا مِّنۡ حَمِیمٖ ٦٧.

بعد از اینکه کافران از زقّوم می‌خورند از نوشیدنی پلید، تلخ و داغی می‌نوشند؛ یعنی در اینجا از طعام زقّوم، آب نوشیدنی حمیم و هوای مسمومی استفاده می‌نمایند.

﴿ثُمَّ إِنَّ مَرۡجِعَهُمۡ لَإِلَى ٱلۡجَحِیمِ ٦٨.

بعد از گرفتاری به این عذاب، به سوی آتش دوزخ باز گشتانده می‌شوند؛ آتشی که از آن دیگر نجاتی ندارند.

﴿إِنَّهُمۡ أَلۡفَوۡاْ ءَابَآءَهُمۡ ضَآلِّینَ ٦٩.

کافران پدران گمراه خویش را در مسیر شرک یافتند و از آنان در گمراهی تقلید نمودند.

﴿فَهُمۡ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ یُهۡرَعُونَ ٧٠.

اکنون از راه و روش پدران خود بدون حجّت و دلیل پیروی می‌نمایند؛ همچنان که شأن هر جاهل مقلّد در باب پیروی گمراهان به همین‌گونه است.

﴿وَلَقَدۡ ضَلَّ قَبۡلَهُمۡ أَکۡثَرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٧١.

پیش از کافران مکّه که قوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند، بیشتر اهل قرن‌های گذشته نیز گمراه شدند.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ ٧٢.

و یقیناً خداوند عزوجل در آن قرن‌ها پیامبرانی را فرستاده بود تا آنان را از آتش دوزخ و خشم خداوند جبّار بترسانند، اما به تکذیب‌شان پرداختند.

﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ ٧٣.

بنگر و بیندیش که انجام سرنوشت کافران این قرن‌ها چه شد و آنگاه که کافر شدند و تکذیب نمودند چگونه به هلاکت رسیدند و ضرب المثلی برای جهانیان شدند.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٧٤.

اما آن بندگانی که در عبادت اخلاص ورزیدند و تنها از خداوند پاک اطاعت نمودند، حق‌تعالی ایشان را به فضل و رحمتش مخصوص ساخت و به بهشتش کرامت بخشید.

﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ ٧٥.

همانان نوح علیه السلام در حالت سختی و دشواری به پروردگارش دعا کرد و از اوتعالی خواست تا او را در برابر قومش یاری کند. آری! خداوند بهترین پذیرندۀ دعاست؛ زیرا او بهترین دوست و نیکوترین یاری کننده‌ای است.

﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦.

خداوند عزوجل هم نوح علیه السلام و هم کسانی را که از اهلش مؤمن بودند، همه را از اذیت کافران و از هلاکت و تباهی نجات داد و در نتیجه به فوز و فلاح دنیا و آخرت نایل آمدند.

﴿وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ ٧٧.

الله عزوجل به نوح علیه السلام احسان کرد و کرامت بخشید. به اینگونه که بعد از هلاکت قومش، تنها ذرّیه‌اش را در روی زمین باقی گذاشت.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٧٨.

پروردگار سبحان برای نوح علیه السلام در دنیا ذکر خیر و ستایش نیکویی را ماندگار ساخت؛ چنان‌چه بهترین و تیکوکارترین مردم او را می‌ستایند.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ نُوحٖ فِی ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٩.

از جانب خداوند رحمن و پروردگار دیّان، امن و سلامتی برای نوح علیه السلام میسّر است و از اینکه توسط آیندگان به بدی یاد شود محفوظ است؛ بلکه همه جهانیان او را به خوبی ستایش می‌نمایند.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٨٠.

همچنان که خداوند عزوجل برای نوح علیه السلام کرامت بخشید، به همه کسانی که در طاعت مولای خویش اخلاص ورزند و در عبادت پروردگارشان راستکار باشند کرامت می‌بخشد.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨١.

به راستی که نوح علیه السلام از بندگان راستکار و اخلاصمند خداوند بزرگ بود.

﴿ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ٨٢.

بعد از آن خداوند بزرگ کسانی را که از قوم نوح علیه السلام کافر شدند به هلاکت رساند و نابودشان ساخت.

﴿۞وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِۦ لَإِبۡرَٰهِیمَ ٨٣.

همانا ابراهیم خلیل علیه السلام از یاری کنندگان و هواداران نوح علیه السلام بود و طریقه، روش و آیین او را در پیش گرفت.

﴿إِذۡ جَآءَ رَبَّهُۥ بِقَلۡبٖ سَلِیمٍ ٨٤.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام با دلی پاک از هر اعتقاد باطل و اخلاق بد حاضر شد؛ طوری که در خاطرش جز یاد خدا و طاعت و محبتش نبود.

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَاذَا تَعۡبُدُونَ ٨٥.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام با انکار و عیب جویی برای پدر و قومش گفت: چه مفهومی دارد که شما این بت‌ها را عبادت می‌کنید در حالی که به شما نفع ضرری رسانده نمی‌توانند؟!

﴿أَئِفۡکًا ءَالِهَةٗ دُونَ ٱللَّهِ تُرِیدُونَ ٨٦.

آیا شما خدایان ساختگی و موهومی را عبادت می‌کنید و از عبادت پروردگاری که جز او معبود بر حقّی وجود ندارد و تنها او مستحقّ عبادت است رو می‌گردانید؟

﴿فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٨٧.

پس وقتی به خداوند پروردگار جهانیان کافر می‌شوید و جز او دیگر چیزها را پرستش می‌کنید، گمان می‌کنید که با شما چه خواهد کرد؟

﴿فَنَظَرَ نَظۡرَةٗ فِی ٱلنُّجُومِ ٨٨.

ابراهیم علیه السلام با تأمّل به ستاره‌ها نظر انداخت؛ مانند کسی که ارادۀ عذر جویی را داشته باشد. او می‌خواست از بیرون رفتن با قومش در مراسم عید آنان عذر آورد.

﴿فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٞ ٨٩.

آنگاه ابراهیم علیه السلام برای قومش گفت: من بیمار هستم و این عذری بود که در آن تعریضی وجود دارد.

﴿فَتَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ مُدۡبِرِینَ ٩٠.

آنان ابراهیم علیه السلام را به عقب خویش باقی گذاشتند و همه باهم به مراسم عید خود رفتند.

﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمۡ فَقَالَ أَلَا تَأۡکُلُونَ ٩١.

آنگاه ابراهیم علیه السلام با شتاب همراه تبرش به سوی بت‌های قومش رفت و به گونۀ استهزا برای آن‌ها گفت: چرا از این طعام‌ها که مشرکان برای شما گذاشته‌اند نمی‌خورید؟!

﴿مَا لَکُمۡ لَا تَنطِقُونَ ٩٢.

به شما چه رسیده که سخن نمی‌گویید و چرا پرسش مرا پاسخ نمی‌دهید اگر توان سخن گفتن دارید؟

﴿فَرَاغَ عَلَیۡهِمۡ ضَرۡبَۢا بِٱلۡیَمِینِ ٩٣.

ابراهیم علیه السلام به طرف بت‌ها آمد و آن‌ها را با دست راستش می‌زد و می‌شکست، تا برای کافران ثابت سازد که این بت‌ها نفع و ضرری نمی‌رسانند و حتی از خود هم دفاع کرده نمی‌توانند.

﴿فَأَقۡبَلُوٓاْ إِلَیۡهِ یَزِفُّونَ ٩٤.

قوم ابراهیم علیه السلام شتابان و خشمناک به سویش آمدند؛ در حالی که عملکرد ابراهیم علیه السلام آنان را به هول انداخته بود.

﴿قَالَ أَتَعۡبُدُونَ مَا تَنۡحِتُونَ ٩٥.

ابراهیم علیه السلام با شجاعت و ثبات از آنان پرسید: چگونه بت‌هایی را عبادت می‌کنید که خود شما آن‌ها را به دست‌های خویش ساخته‌اید و چگونه چیز خودساخته می‌تواند معبود باشد؟

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ ٩٦.

شما عبادت خداوند عزوجل را ترک می‌نمایید؛ در حالی که شما و عملکرد دست‌های شما را او آفریده است.

﴿قَالُواْ ٱبۡنُواْ لَهُۥ بُنۡیَٰنٗا فَأَلۡقُوهُ فِی ٱلۡجَحِیمِ ٩٧.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام آنان را با دلیل مغلوبش ساخت به نیروی خویش رو آوردند و گفتند: برای او بنایی بسازید، سپس آن را پر از هیزم کرده آتش برافروزید و ابراهیم را در آن اندازید.

﴿فَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَسۡفَلِینَ ٩٨.

قوم ابراهیم علیه السلام تدبیری را به کار بردند تا وی را به هلاکت رسانند، اما خداوند عزوجل آنان را خوار و زیانمند ساخت، چنان‌چه آنان را با حجّت مغلوب نمود و تدبیر و حیلۀ آنان را بی‌نتیجه و بی‌اثر کرد.

﴿وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّی سَیَهۡدِینِ ٩٩.

ابراهیم علیه السلام گفت: من به سوی خداوند عزوجل هجرت می‌کنم؛ یعنی از وطن کافران به وطنی که به عبادت و طاعت اوتعالی پرداخته بتوانم هجرت می‌نمایم. سپس گفت: به یقین که پروردگارم مرا در امر دین و دنیای من به بهترین راه هدایت خواهد کرد.

این آیه به مشروعیت هجرت از دار کفر به سوی دار اسلام دلالت دارد؛ البته آنگاه که شخص مؤمن توان انجام عبادت الله عزوجل را نداشته باشد.

﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٠٠.

بعد از آن ابراهیم علیه السلام به حضور پروردگارش دعا کرد که برایش فرزند صالحی عطا کند تا علم و دعوت را از وی به ارث برد.

﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ ١٠١.

خداوند عزوجل دعای ابراهیم علیه السلام را پذیرفت و اسماعیل علیه السلام را برایش عطا کرد؛ فرزندی که در خوردسالی هوشیار و در همه امورش با برکت بود.

﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ ٱلسَّعۡیَ قَالَ یَٰبُنَیَّ إِنِّیٓ أَرَىٰ فِی ٱلۡمَنَامِ أَنِّیٓ أَذۡبَحُکَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰۚ قَالَ یَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٠٢.

آنگاه که اسماعیل علیه السلام جوان شد و به سنّ رشد رسید، پدرش برای او گفت: از جانب خداوند عزوجل به خواب دیدم و مرا به ذبح تو مأمور ساخته است، رأی تو در این باره چیست؟ (در حالی که خواب پیامبران حق است) اسماعیل علیه السلام با تسلیم و رضا به امر پروردگار و با خوشنودی از پدرش پاسخ داد: به امر الهی در زمینۀ سربریدنم اقدام کن و قطعاً مرا در برابر حکم خدا، اطاعت از فرمانش و طلب ثواب از بارگاه وی صابر خواهی یافت.

﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ ١٠٣.

چون ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام هردو به امر خداوند بزرگ منقاد شدند و ابراهیم علیه السلام فرزند خود اسماعیل علیه السلام را بر جبینش بر زمین خواباند تا ذبح کند؛

﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ أَن یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ١٠٤.

خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را در آن حالت هولناک و بزرگ مخاطب قرار داد و ندایش کرد:

﴿قَدۡ صَدَّقۡتَ ٱلرُّءۡیَآۚ إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٠٥.

ای ابراهیم! به راستی که آنچه را خداوند عزوجل به تو در خواب فرمان داده بود انجام دادی. حق‌تعالی همچنان که در برابر تصدیق و اطاعت امرش به تو پاداش داد، به همه کسانی که دستورش را به نیکویی بپذیرند و از وی اطاعت کنند پاداش عطا می‌کند؛ یعنی که ایشان را از سختی‌ها نجات می‌دهد و از بلاها سلامتی می‌بخشد.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ ١٠٦.

به یقین که فرمان الهی بر ابراهیم علیه السلام به ذبح فرزندش، بلای عظیم و امتحان بزرگی است؛ چنان‌که جز صاحبان عزم به انجام چنین کاری استقامت نمی‌کنند.

﴿وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ ١٠٧.

خداوند عزوجل به عوض اسماعیل علیه السلام گوسفند قوچ بزرگی را فدیه داد تا ابراهیم علیه السلام آن را به جای فرزندش ذبح کند و در نتیجه این امر از جملۀ سنّت‌های مؤکّد در عید قربان شد.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٠٨.

خداوند عزوجل برای ابراهیم علیه السلام در قرن‌های بعد از وی، یاد نیکو و ستایش پسندیده‌ای را ماندگار ساخت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ١٠٩.

تحفۀ مبارک، سلامتی از همه آفات و امان از هر ترسناکی نثار ابراهیم علیه السلام باد که خلیل خداوند رحمان بود.

﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١١٠.

همچنان که خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را به خاطر حسن پذیرش فرمانش پاداش عطا کرد، به همه بندگانی که دستورش را به وجه نیکو بپذیرند پاداش نیکو عطا می‌نماید.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١١.

به راستی که ابراهیم علیه السلام از بندگان راستکار و اخلاصمند خداوند عزوجل است؛ از بندگانی که به گونۀ شایسته از اوتعالی اطاعت کردند.

﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١١٢.

خداوند بزرگ، ابراهیم علیه السلام را به فرزندش اسحق مژده داد؛ به فرزندی که وی را در نهایت از پیامبران صالح مقرّر داشت. این مژده پاداشی برای ابراهیم علیه السلام بود که در برابر پایداری، انجام اوامر پروردگار و تسلیم به حکم مولایش به وی عطا شده بود.

﴿وَبَٰرَکۡنَا عَلَیۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّیَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِینٞ ١١٣.

خداوند عزوجل برکت و شاستگی را بر ابراهیم و اسحق علیهما السلام فرود آورد و از ذرّیۀشان دو گروه را مقرّر داشت: گروهی نیکوکار که از پروردگارشان می‌ترسند و گروهی دیگر که با شرک و گناهان بر خویشتن ستم روا می‌دارند.

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١١٤.

به راستی که خداوند عزوجل بر موسی و هارون علیهما السلام با اعطای نبوت و رسالت، و با نصرت و تأییدش فضل و احسان کرد.

﴿وَنَجَّیۡنَٰهُمَا وَقَوۡمَهُمَا مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ١١٥.

حق‌تعالی موسی و هارون علیهما السلام و قوم همراه‌شان را از شرّ بنی‌اسرائیل، یعنی از غرق شدن و از بردگیی که از طرف فرعون بر ایشان تحمیل می‌شد نجات داد.

﴿وَنَصَرۡنَٰهُمۡ فَکَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ ١١٦.

پروردگار سبحان موسی و هارون علیهما السلام و قوم‌شان را یاری کرد، چنان‌که پیروزی و قدرت بر فرعون و قومش را به دست آوردند و دین‌شان تعالی حاصل کرد.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمَا ٱلۡکِتَٰبَ ٱلۡمُسۡتَبِینَ ١١٧.

الله عزوجل برای موسی و هارون علیهما السلام تورات را عطا کرد که عقاید و احکام به گونۀ واضح و آشکار در آن بیان شده بود.

﴿وَهَدَیۡنَٰهُمَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ١١٨.

حق‌تعالی موسی و هارون علیهما السلام را به سوی راه راست رهنمایی کرد؛ آیینی که دین اسلام است و همه پیامبران به تبلیغش مبعوث شده بودند.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِمَا فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١١٩.

خداوند بزرگ برای موسی و هارون علیهما السلام در قرن‌های آینده برای همیشه ذکر خیر و ستایش نیکویی را ماندگار ساخت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ١٢٠.

تحفۀ مبارک و پاکیزه، سلامتی از همه آفات، با رضا و کرامتی از جانب خداوند متعال نثار موسی و هارون علیهما السلام باد.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٢١.

همچنان که خداوند عزوجل برای موسی و هارون علیهما السلام پاداش اعمال نیکوی‌شان را عطا کرد، به همانگونه همه بندگانی را که در طاعت‌شان اخلاص داشته باشند پاداش می‌دهد.

﴿إِنَّهُمَا مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٢٢.

به راستی که موسی و هارون علیهما السلام از بندگان صاحب یقین پروردگار و راسخ در ایمان‌شان بودند.

﴿وَإِنَّ إِلۡیَاسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٢٣.

به یقین که حضرت الیاس علیه السلام از جملۀ پیامبران الهی است. او که خداوند عزوجل به وسیلۀ رسالت و نبوّت برایش شرف و کرامت بخشید.

﴿إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَلَا تَتَّقُونَ ١٢٤.

آنگاه که الیاس علیه السلام برای قومش که از بنی‌اسرائیل بودند گفت: با اخلاص عبادت، ترک شرک و یگانه شناختن خداوند عزوجل تقوای الهی را در پیش گیرید.

﴿أَتَدۡعُونَ بَعۡلٗا وَتَذَرُونَ أَحۡسَنَ ٱلۡخَٰلِقِینَ ١٢٥.

چگونه بتی را عبادت می‌کنید که نفع و ضرری رسانده نمی‌تواند و عبادت خداوندی را کنار می‌گذارید که احسن الخالقین است، موجودات را از عدم آفریده و بعد از مردن زنده می‌گرداند، در آفرینش استحکام بخشیده و صنُع نیکو دارد؟

﴿ٱللَّهَ رَبَّکُمۡ وَرَبَّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٢٦.

الله عزوجل خداوندی است که تنها وی پروردگار، آفریدگار و روزی دهندۀ شماست، اوست که پدران پیشین شما را آفریده و روزی داده است. بنابراین جز او معبود بر حقّی وجود ندارد.

﴿فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٢٧.

در نتیجه قوم الیاس علیه السلام پیامبر خویش را تکذیب کردند و یقیناً خداوند عزوجل آنان را در روز قیامت جمع می‌کند و موافق اعمالی که انجام دادند جزا می‌دهد.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٢٨.

مگر آن بندگانی را که در عبادت اخلاص ورزیدند و در طاعتش صداقت داشتند که خداوند عزوجل با فضل و کرمش چنین افرادی را قطعاً از عذاب نجات می‌دهد.

﴿وَتَرَکۡنَا عَلَیۡهِ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ١٢٩.

خداوند عزوجل برای الیاس علیه السلام در جوامعی که بعد از وی می‌آیند، ذکر خیر و ستایش پسندیده‌ای را باقی گذاشت.

﴿سَلَٰمٌ عَلَىٰٓ إِلۡ یَاسِینَ ١٣٠.

تحفۀ مبارک و امان از هر ترسناکی و غمگینی، از جانب خداوند متعال نثار الیاس علیه السلام باد.

﴿إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ ١٣١.

همچنان که خداوند عزوجل برای الیاس علیه السلام پاداش عطا کرد و کرامت بخشید، به همه بندگانی که در طاعت‌شان اخلاص داشته باشند و از اوتعالی بترسند پاداش و کرامت می‌بخشد.

﴿إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١٣٢.

به یقین که الیاس علیه السلام از آن بندگان خداوند عزوجل است که در ایمان خویش راستگوی و در دین‌شان اخلاص‌مند‌ند و به پروردگار خود یقین دارند.

﴿وَإِنَّ لُوطٗا لَّمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٣.

همانا لوط علیه السلام از پیامبران است. خداوند عزوجل او را به رسالتش برگزید و به نبوّتش کرامت بخشید.

﴿إِذۡ نَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ ١٣٤.

خداوند عزوجل لوط علیه السلام و همه خانواده‌اش را از عذاب سختش نجات داد و از مجازاتش سالم نگه داشت.

﴿إِلَّا عَجُوزٗا فِی ٱلۡغَٰبِرِینَ ١٣٥.

اما خداوند عزوجل با کسانی که عذاب شدند زن پیر و ناتوان لوط علیه السلام را هلاک ساخت؛ زیرا او در سرکشی و فساد با آن مردم شرکت داشت.

﴿ثُمَّ دَمَّرۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ ١٣٦.

بعد از آن خداوند عزوجل تکذیب کنندگان قوم لوط را هلاک ساخت، نابودشان نمود و آنان را مایۀ عبرت جهانیان گردانید.

﴿وَإِنَّکُمۡ لَتَمُرُّونَ عَلَیۡهِم مُّصۡبِحِینَ ١٣٧.

ای کافران مکّه! واقعاً شما در سفرهای خود از دیار قوم لوط علیه السلام و از جایگاه آنان در صبحگاهان می‌گذرید.

﴿وَبِٱلَّیۡلِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٣٨.

همچنان از دیار آنان شب هنگام نیز می‌گذرید. پس چرا در آنچه بدان گرفتار شدند نمی‌اندیشید تا از عذاب خداوند عزوجل بترسید.

﴿وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٣٩.

بدون شک یونس علیه السلام از جملۀ پیامبران الهی است که خداوند عزوجل او را به رسالتش برگزید و به نبوّتش کرامت بخشید.

﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١٤٠.

آنگاه که یونس  علیه السلام ، پیش از آنکه خداوند عزوجل به او اجازه دهد، از دیار قومش گریخت و سپس در کشتیی که پر از مسافران و اموال بود سوار شد.

﴿فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُدۡحَضِینَ ١٤١.

کشتی به خطر غرق روبرو شد، اهل کشتی قرعه انداختند تا به منظور سبکساختن کشتی هر که قرعه به نامش آمد به دریا انداخته شود و قرعه به نام یونس علیه السلام بالا آمد.

﴿فَٱلۡتَقَمَهُ ٱلۡحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٞ ١٤٢.

در نتیجه یونس علیه السلام از کشتی به دریا افگنده شد و او را ماهیی بلعید. یونس علیه السلام با گریختن پیش از اجازه، عملی را انجام داده بود که قابل ملامت بود.

﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ ١٤٣.

اگر یونس علیه السلام قبلاً از اهل صلاح نمی‌بود، بسیار عبادت نمی‌کرد و نیز با تسبیحش به دوام ذکر در شکم ماهی ادامه نمی‌داد و نمی‌گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»،

﴿لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ١٤٤.

در شکم ماهی تا زمانی که قیامت به وقوع پیوستی و مردم زنده می‌شدند ماندگار می‌شد.

﴿۞فَنَبَذۡنَٰهُ بِٱلۡعَرَآءِ وَهُوَ سَقِیمٞ ١٤٥.

اما خداوند عزوجل او را از شکم ماهی بیرون آورد و در زمین صحرای بی‌آب و علفی که درخت و آبادی نداشت انداخت؛ در حالی که از هول آنچه بر او گذشته بود، بدنی ضعیف و وجود بیمار داشت.

﴿وَأَنۢبَتۡنَا عَلَیۡهِ شَجَرَةٗ مِّن یَقۡطِینٖ ١٤٦.

خداوند عزوجل برای یونس علیه السلام در حالی که در صحرا بود، درخت کدو را رویاند تا در سایه‌اش قرار گیرد و از میوه‌اش بخورد.

﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ ١٤٧.

بعد از آنکه خداوند عزوجل یونس علیه السلام را نجات داد به سوی صدهزار نفر از مردم قومش فرستاد؛ بلکه از این هم بیشتر بودند.

﴿فَ‍َٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ ١٤٨.

قومش او را تصدیق کردند و متابعتش نمودند. در نتیجه خداوند عزوجل ایشان را تا آخر مدّت عمرهای‌شان از نعمت‌هایش بهره مند ساخت.

﴿فَٱسۡتَفۡتِهِمۡ أَلِرَبِّکَ ٱلۡبَنَاتُ وَلَهُمُ ٱلۡبَنُونَ ١٤٩.

ای پیامبر! از قومت بپرس: چگونه دختران را که از آن‌ها بد می‌برند به خداوند عزوجل و پسران را که دوست دارند به خود نسبت می‌دهند، این تحکّم باطل و بی‌عدالتی در حکم چیست؟

﴿أَمۡ خَلَقۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِنَٰثٗا وَهُمۡ شَٰهِدُونَ ١٥٠.

ای پیامبر! از کافران بپرس: آیا در روزی که خداوند عزوجل فرشتگان را (به گمان آنان) دختر آفرید حضور داشتند و اکنون بر مبنای معرفتی گواهی می‌دهند؟

﴿أَلَآ إِنَّهُم مِّنۡ إِفۡکِهِمۡ لَیَقُولُونَ ١٥١.

آگاه باش که پندار و ابراز نظر کافران بر اندیشۀ دروغین، افترای بزرگ و خیال‌های ناپسندی استوار است.

﴿وَلَدَ ٱللَّهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ ١٥٢.

می‌گویند که خداوند عزوجل فرزندی دارد، امّا الله تعالی از این امر منزّه است. آنان دروغ می‌گویند و خداوند عزوجل نه زاده شده و نه کسی را زاده است.

﴿أَصۡطَفَى ٱلۡبَنَاتِ عَلَى ٱلۡبَنِینَ ١٥٣.

به چه دلیلی خداوند عزوجل برایش دخترانی را بر گزیده نه پسرانی را و چرا به گمان آنان فرشتگان را دختران مقرّر داشته است؟! خداوند متعال از این برتر است.

﴿مَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ ١٥٤.

این حکم و گزینش نادرست شما بسیار بد است، زیرا دختران را که خود دوست ندارید به خداوند پاک نسبت داده‌اید و پسران را که مورد پسندتان است به خویشتن نسبت می‌دهید.

﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ١٥٥.

آیا نمی‌دانید که روا نیست برای خداوند عزوجل فرزندی باشد؛ زیرا او بی‌نیاز است، کسی را نزاده، از کسی زاده نشده و برایش همتایی وجود ندارد.

﴿أَمۡ لَکُمۡ سُلۡطَٰنٞ مُّبِینٞ ١٥٦.

آیا برهان واضحی برای درستی ادّعای خویش به دست دارید که دختران را به خداوند عزوجل نسبت می‌دهید؟

﴿فَأۡتُواْ بِکِتَٰبِکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٥٧.

اگر برهان واضحی در کتابی از جانب خداوند عزوجل دارید و راست می‌گویید پس مرا بدان آگاه سازید.

﴿وَجَعَلُواْ بَیۡنَهُۥ وَبَیۡنَ ٱلۡجِنَّةِ نَسَبٗاۚ وَلَقَدۡ عَلِمَتِ ٱلۡجِنَّةُ إِنَّهُمۡ لَمُحۡضَرُونَ ١٥٨.

کافران بین خداوند عزوجل و فرشتگان رابطۀ نسبی و خویشاوندی مقرّر داشته‌اند، اما فرشتگان یقیتاً می‌دانند که خداوند متعال در روز قامت آنان را برای عذاب حاضر می‌آورد. و گفته شده که مراد از «اَلجِنَّة» گروه جنّ است، بنابراین معنی چنین است: یقیناً گروه جنّ می‌دانند که خداوند عزوجل حتماً کافران را در روز قیامت برای محاسبۀ اعمال زنده‌می‌سازد.

﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٥٩.

خداوند بزرگ از اوصافی که دشمنان کافرش او را بدان وصف می‌کنند منزّه و مقدّس است، بلکه اوتعالی تنها و تنها به اوصافی موصوف است که خویشتن را بدان وصف کرده یا پیامبرش او را بدان توصیف نموده است.

﴿إِلَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٠.

اما بندگان اخلاصمند خداوند عزوجل از اوصافی که کافران مشرک اوتعالی را بدان وصف می‌کنند برائت می‌جویند.

﴿فَإِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ ١٦١.

ای کافران! به راستی که شما با بت‌ها و تماثل‌هایی که به عبادت و پرستش آن‌ها مصروف هستید.

﴿مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ بِفَٰتِنِینَ ١٦٢.

بدون اینکه خداوند عزوجل بخواهد توانایی ندارید که کسی را گمراه سازید؛

﴿إِلَّا مَنۡ هُوَ صَالِ ٱلۡجَحِیمِ ١٦٣.

مگر کسی را که خداوند متعال او را از اهل دوزخ مقدّر کرده باشد و خودش از گمراهان پیروی‌کند.

﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٞ مَّعۡلُومٞ ١٦٤.

فرشتگان می‌گویند: هیچ فرشته‌ای موجود نیست مگر اینکه جایگاه ویژه و معلومی در آسمان دارد و برای هر کدام وظفه‌ای است.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥.

و همانا ما فرشتگان در عبادت و طاعت پروردگار خویش با نظم و ترتیبی ویژه صف می‌زنیم.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦.

و ما گروه فرشتگان از اموری که سزاوار شأن خداوند عزوجل نیست، به تقدیس و تنزیه اوتعالی می‌پردازیم و وی را به اوصاف بزرگ ستایش می‌نماییم؛

﴿وَإِن کَانُواْ لَیَقُولُونَ ١٦٧.

اگر چه کافران پیش از آنکه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به رسالت مبعوث شوند بدون علم و دانشی می‌گفتند:

﴿لَوۡ أَنَّ عِندَنَا ذِکۡرٗا مِّنَ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٦٨.

اگر مانند اهل قرن‌های پیشین، برای ما کتاب‌هایی می‌آمد و پیامبرانی برای هدایت ما مبعوث می‌شد؛

﴿لَکُنَّا عِبَادَ ٱللَّهِ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ١٦٩.

ما به پروردگار خویش ایمان می‌آوردیم و در عبادت و طاعت مولای خویش اخلاص می‌ورزیدیم؛

﴿فَکَفَرُواْ بِهِۦۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ١٧٠.

اما وقتی آیات کتاب حکیم و پیامبری کریم آمد و آنان به راه راست هدایت نمود، به خدای بزرگ کافر شدند. در نهایت قطعاً خواهند دانست که در آتش دوزخ چه عذابی برای آنان آماده شده است.

﴿وَلَقَدۡ سَبَقَتۡ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٧١.

به یقین که حکم خداوند عزوجل که وقوعش حتمی است و رد شدنی نیست، به نفع پیامبران الهی از پیش صدور یافته است؛

﴿إِنَّهُمۡ لَهُمُ ٱلۡمَنصُورُونَ ١٧٢.

بر اینکه سرانجام نیکو از آن ایشان است. توفیق الهی، کامیابی و رستگاری همراه‌شان است و خداوند عزوجل آنان را با حجّت و قوّت نیرومند می‌سازد.

﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ١٧٣.

و همانا فتح و پیروزی از نگاه غلبۀ معنوی و ظاهری در هر جایی که باشد، به ارادۀ خداوند عزوجل نصیب لشکریان الهی است؛ یعنی نصیب مجاهدانی است که در راه خدا و برای بلند بردن دینش جهاد می‌کنند؛ زیرا سرانجام نیکو برای پرهیزگاران است.

﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٤.

ای پیامبر! اکنون از کسانی که کافر شدند و از انقیاد امر الهی ابا آوردند، صرف نظر کن تا مهلتی که خداوند بزرگ برای آنان داده بگذرد و هنگام عذاب و گرفتاری آنان فرا رسد.

﴿وَأَبۡصِرۡهُمۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٥.

انتظار بکش و مراقب باش که به زودی خداوند عزوجل با آنان چه می‌کند. خود آنان نیز حتماً انجام اعمال و جزای کفر خویش را خواهند دید.

﴿أَفَبِعَذَابِنَا یَسۡتَعۡجِلُونَ ١٧٦.

آیا در نزول عذاب خداوند عزوجل بر خویشتن عجله می‌کنند و عذابی را که خواهی نخواهی بر آنان فرود می‌آید و برمی‌شمارند؟

﴿فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمۡ فَسَآءَ صَبَاحُ ٱلۡمُنذَرِینَ ١٧٧.

اما آنگاه که عذاب خداوند عزوجل بر دشمنانش فرود آید، به صبحگاه بدی مواجه می‌شوند که بسیار نا پسند است.

﴿وَتَوَلَّ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ حِینٖ ١٧٨.

ای پیامبر! از کافران صرف نظر کن تا مهلتی که برای آنان داده شده بگذرد و هنگام عذاب‌شان فرا رسد.

﴿وَأَبۡصِرۡ فَسَوۡفَ یُبۡصِرُونَ ١٧٩.

انتظار بکش و مراقب باش که خداوند بزرگ به زودی با آنان چه می‌کند، خود آنان نیز عاقبت کارها و نتیجۀ اعمال خویش را خواهند دید.

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠.

خداوند با نام‌هایش پاک و منزّه است. او صاحب عزّت است و از هر وصف ناشایسته‌ای که دشمنانش او را بدان وصف کنند بلندتر و پاکتر است.

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١.

ستایش بزرگ خداوند سبحان، تحفۀ جاودانی و امان الهی نثار پیامبرانش باد که بزرگوار و بر گزیده‌اند.

﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢.

و حمد و سپاس از ابتدا تا انتها مخصوص پروردگار جهانیان است، تنها او مستحقّ ستایش و حمد است، از آن‌رو که صفات قایل مدح و کمال برای اوست و به دلیل اینکه نعمت‌های بزرگ و بخش‌های پسندیده‌اش بسیار است و او شکر گزاری در دنیا و آخرت سزاوار است.


سورۀ ص

سورۀ ص

مکی است؛ ترتیب آن 38؛ آیات آن 88

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿صٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ذِی ٱلذِّکۡرِ ١.

صاد؛ از جملۀ حروف مقطّعات است و خداوند متعال به معنایش داناتر می‌باشد؛ هر چند می‌دانیم که معناهای ارزنده دارد. الله پاک به کتاب بزرگش که در آن موضوعاتی چون موعظۀ بندگان، یادآوری از روز بازگشت، نصیحت و تشویق به توشه‌گرفتن و آمادگی برای روز رستاخیز آمده سوگن یاد کرده است.

﴿بَلِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی عِزَّةٖ وَشِقَاقٖ ٢.

اما کافران از هدایت الهی در کبر و غرور به سر می‌برند، زیرا با خداوند بزرگ و رسولش مخالفت می‌ورزند، از حدود اوتعالی تجاوز می‌کنند و از شریعتش روگردانند.

﴿کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ فَنَادَواْ وَّلَاتَ حِینَ مَنَاصٖ ٣.

خداوند عزوجل امّت‌های بسیاری را پیش از این امّت به سبب کفر به هلاکت رساند. آنان در هنگام نزول عذاب ناله و زاری کردند، به پروردگار یقین نمودند و توبۀ خویش را اعلان داشتند، اما زمان توبه گذشته بود و راه نجات و فرار از عذابی که آنان را گرفته بود وجود نداشت.

﴿وَعَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡۖ وَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا سَٰحِرٞ کَذَّابٌ ٤.

کافران از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعجّب کردند و گفتند: چرا انسانی چون ما است و فرشته‌ای نیست؟! باز علاوه کردند که او در سخنانش دروغگوست، قومش را جادو کرده و از جانب خداوند عزوجل مبعوث نشده است.

﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ ٥.

چگونه این پیامبر، خدایان متعدّد را یک خدا مقرّر داشته است؟! بدون شک آنچه که که آورده و فرا خوانیش به سوی خداوند عزوجل کار عجیبی است که عقل آن را به علّت غرابتش نمی‌پذیرد.

﴿وَٱنطَلَقَ ٱلۡمَلَأُ مِنۡهُمۡ أَنِ ٱمۡشُواْ وَٱصۡبِرُواْ عَلَىٰٓ ءَالِهَتِکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٞ یُرَادُ ٦.

بزرگان و سرکرده‌های کافران رفتند و برادران خویش را که اهل شرک و تکذیب بودند به شرک ورزیدن، استقامت بر دین باطل و عبادت خدایان متعدّد تشویق کردند. آنان استدلال می‌نمودند که آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سویش فرا می‌خواند مطلب برنامه‌ریزی شده‌ای است که با آن برتری و سرکردگی روی زمین را اراده دارد.

﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِی ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ ٧.

ما در نزد پدران و اجداد پیشین خود و در آیین نصرانیت چنین دعوتی را نشنیده‌ایم که به سوی توحید در عبادت خداوند عزوجل فراخواند. بناءً این دعوت جز دروغ، بهتان و افترا چیز دیگری نیست.

﴿أَءُنزِلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ مِنۢ بَیۡنِنَاۚ بَلۡ هُمۡ فِی شَکّٖ مِّن ذِکۡرِیۚ بَل لَّمَّا یَذُوقُواْ عَذَابِ ٨.

چگونه محمّد از میان ما به رسالت مخصوص شده است، در حالی که او هم مانند ما انسانی است که بر ما امتیازی ندارد و از ما پایین‌تر است؟ بلکه کافران از فرود آمدن وحی از جانب خداوند عزوجل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در شکّ و تردید قرار دارند. این طرز فکر آنان بدین سبب بود که از عذاب الهی نچشیدند و از این رو رسالتش را حقیر شمردند و اگر به عذاب گرفتار می‌شدند به کتاب الهی تکذیب نمی‌کردند.

﴿أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّکَ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡوَهَّابِ ٩.

آیا خزانه‌های فضل و رحمت خداوند عزوجل در نزد کافران قریش است؟ خزانه‌های خداوندی که در پادشاهی‌اش با عزّت و در قهر خویش غالب است، خدای بخشنده‌ای که به هر یک از بندگانش که بخواهد از فضل و احسانش بی‌حساب بخشش می‌کند؛ حال آنکه اگر آنان مالک خزانه‌ها می‌بودند بخالت می‌ورزیدند؟

﴿أَمۡ لَهُم مُّلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ فَلۡیَرۡتَقُواْ فِی ٱلۡأَسۡبَٰبِ ١٠.

آیا گروه کافران به امور آسمان‌ها و زمین سیطره دارند و در رحمت و روزی دادن، صاحب حکم‌اند؛ یعنی به هر که اراده کنند می‌بخشند و از هر که بخواهند باز می‌دارند؟ اگر چنین است پس به راه‌هایی که به آسمان منتهی می‌شود بالا روند و فرشتگان را از فرود آوردن قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازدارند.

﴿جُندٞ مَّا هُنَالِکَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ ١١.

این کافران، لشکری هستند که به تکذیب رسالت می‌پردازند و در برابر حق شکست خورده‌اند؛ همچنان که امّت‌های تکذیب کنندۀ پیشین شکست خوردند و مغلوب شدند.

﴿کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ ١٢.

پیش از تکذیب کافران قریش، مردم دیگری چون قوم نوح، قوم عاد و فرعون که دارای لشکر نیرومند و وسایل فراون بودند پیامبران را تکذیب کردند.

﴿وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لۡ‍َٔیۡکَةِۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَحۡزَابُ ١٣.

قبل از آنان قبیلۀ ثمود یعنی قوم صالح  علیه السلام ، قوم لوط علیه السلام و صاحبان درخت بزرگ، یعنی قوم شعیب به تکذیب پیامبران پرداختند. این اقوام همه با همدیگر در ادامه بر کفر تعاون داشتند و در جنگ با پیامبران و دشمنی با حق هم‌یاری می‌کرند.

﴿إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ١٤.

هر یک از این اقوام، پیامبر خویش را تکذیب کردند و در نتیجه از جانب خداوند عزوجل به خاطر کفر خویش مستحقّ مجازات شدند و عذاب آنان را فرا گرفت.

﴿وَمَا یَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ ١٥.

کافران نزول هلاکت را انتظار نمی‌کشند مگر فرا رسیدن یک بار دمیدن را که بازگشتی ندارد و چون فرا رسد برای آنان توبه و رجوع از گناهان وجود ندارد.

﴿وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ١٦.

کافران با استهزا و تمسخر گفتند: پروردگارا! نصیبی که از عذاب برای ما در نظر است، پیش از قیام قیامت طور عاجل در دنیا بر ما مقرّر دار؛ زیرا آنان عذاب الهی را دور می‌شمردند.

﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ١٧.

ای پیامبر! در برابر سخنانی که کافران دربارۀ تو و دعوتت می‌گویند صبر نما؛ مثل آنکه تو را شاعر و کاهن معرفی می‌دارند. الله تعالی تو را از چنین اوصافی نگه‌دارد از بندۀ خدا و پیامبر صالحش داود علیه السلام یاد آور و تسلّی شو؛ او که در اجرای امر خداوند عزوجل نیرومند بود، در مقابل دشمنان پروردگار دلیر بود و بر طاعت الهی استقامت داشت. همانا او به آفریدگار و مولایش بسیار رجوع می‌کرد و از گناهانش همیشه توبه می‌نمود.

﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨.

خداوند عزوجل کوه‌ها را برای داود علیه السلام مسخر ساخت و مطیع نمود؛ چنان‌که هر صبح و شام با وی تسبیح می‌گفتند.

﴿وَٱلطَّیۡرَ مَحۡشُورَةٗۖ کُلّٞ لَّهُۥٓ أَوَّابٞ ١٩.

همچنان پرندگان را برای داود علیه السلام رام و مطیع ساخت؛ چنان‌که در نزد او برای تسبیح گفتن جمع می‌شدند و به امرش منقاد بودند.

﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡکَهُۥ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحِکۡمَةَ وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ ٢٠.

خداوند پاشاهی داود علیه السلام را با هیبت و شکوه و با وسایل و لشکر، نیرومند ساخت و او را با نبوّت و علم و با سخن فیصل که حسن خطابه و عدالت در حکم را شامل بود کرامت بخشید.

﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ ٢١.

ای پیامبر! آیا خبر داستان دو نفر متخاصم به تو نرسید؛ آنان‌که بر بلندی محراب داود علیه السلام بالا رفتند در حالی که او به عبادت پروردگارش مصروف بود.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَىٰ دَاوُۥدَ فَفَزِعَ مِنۡهُمۡۖ قَالُواْ لَا تَخَفۡۖ خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فَٱحۡکُم بَیۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ ٢٢.

آنگاه که بطور ناگهانی به نزد داود علیه السلام رفتند و او از ایشان ترسید؛ زیرا آن دو نفر از وی اجازه نخواسته بودند. آنگاه برای داود علیه السلام گفتند: از ما نترس که ما کار بد و آزار تو را اراده نداریم، بلکه ما دو فرد متخاصم هستیم که یکی از ما حقّ یک دیگر را تلف کرده است. اکنون از تو می‌خواهیم که میان ما به عدل حکم کنی و در حکم خود ظلم ننمایی. ما را به نیکوترین راه و استوارترین مسیر رهنمایی کن.

﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِی لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ وَلِیَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ فَقَالَ أَکۡفِلۡنِیهَا وَعَزَّنِی فِی ٱلۡخِطَابِ ٢٣.

یکی از آن دو نفر گفت: این برادر من است که نود و نه گوسفند دارد، امّا من فقط یک گوسفند دارم. او توقّع دارد که گوسفند مرا هم با گوسفندانش یکجا سازد و برایم می‌گوید: این را به من بده و بر من با زبانش غالب شده است.

﴿قَالَ لَقَدۡ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِکَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦۖ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَیَبۡغِی بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ إِلَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَقَلِیلٞ مَّا هُمۡۗ وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاکِعٗاۤ وَأَنَابَ ٢٤.

داود علیه السلام گفت: به راستی که برادرت بر تو ستم روا داشته که از تو خواسته گوسفندت را برایش ببخشی بسیار شریکان بر یک دیگر ستم روا می‌دارند، حقّ شریک خود را تلف می‌کنند و انصاف ندارند مگر کسی که به خداوند عزوجل ایمان داشته باشد و از مولایش بترسد. چنین کسی عادل است نه جور می‌کند و نه بر کسی ستم روا می‌دارد. این گروه در میان مردم کمتر پیدا می‌شوند چون بیشتر مردم ستمگر و متجاوز‌اند. داود علیه السلام یقین کرد که خداوند عزوجل او را امتحان نمود تا با این خصومت بر موضوع دیگری استدلال شود. در این وقت داود علیه السلام از پروردگارش آمرزش خواست؛ برای مولایش سجده نمود و با ندامت، توبه گاری و رجوع به سوی وی برگشت.

﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِکَۖ وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ ٢٥.

خداوند عزوجل برای داود علیه السلام گناهش را آمرزید و توبه‌اش را پذیرفت، او را برگزید و مقرّبش ساخت و برایش نیکوترین جایگاه را در بهشت‌های پر از نعمت مهیّا نمود.

﴿یَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰکَ خَلِیفَةٗ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱحۡکُم بَیۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا نَسُواْ یَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ ٢٦.

ای داود! خداوند عزوجل تو را در روی زمین خلافت بخشید و ولایت حکم میان مردم را به تو سپرد، پس در میان بندگان خدا به شریعت الهی حکم کن، در حکم میان مردم عدالت نما و در این امر خویشتن را از متابعت خواهش‌های نفسانی دور دار و چنان مباش که خویشاوند را بر بیگانه دوست را بر دشمن ترجیح دهی، بلکه عمل به شریعت الهی بر تو لازم است؛ زیر اگر از خواهش‌های نفس پیروی کنی تو را از راه مستقیم و از طریق حق بازمی‌دارد. به راستی که برای گمراهان و گمراه کنندگانی که مردم را از راه خدا و طاعت و هدایتش باز می‌دارند عذاب شدید و دردآوری در آتش دوزخ مهیّا شده است؛ زیرا آنان لقای حق‌تعالی را فراموش کردند، از روز قیامت غفلت ورزیدند و مراقبت پروردگار را از یاد بردند.

این آیه به حاکمان توصیه می‌دارد که از خداوند عزوجل بترسند، به شریعت اوتعالی حکم کنند و در حکم میان مردم حق‌تلفی ‌ننمایند؛ زیرا در چنین صورتی از گمراهان و سرکشان به حساب می‌آیند.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِکَ ظَنُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧.

خداوند متعال آسمان و زمین و همه چیزهای میان آن دو را براساس حکمت بزرگی آفریده است و طبق پندار کافران بازی و بیهوده نیست. پس وای به حال کافران باد که بر الله عزوجل پندارهای نادرست دارند؛ زیرا آنان گمان‌های بدی به حق‌تعالی دارند، به آیات الهی کافر شدند و پیامبرش را تکذیب کرند.

﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَٱلۡمُفۡسِدِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِینَ کَٱلۡفُجَّارِ ٢٨.

چگونه خداوند عزوجل مؤمنان نیکوکار را مانند بدکاران مفسد در روی زمین قرار می‌دهد؟! یا چگونه حق‌تعالی پرهیزگاران نیکوکار را مانند بدکاران اشرار قرار می‌دهد؟! هرگز چنین نیست و این برابری عادلانه نمی‌باشد، بلکه عدل آن است که برای پرهیزگاران بر حسب اعمال‌شان پاداش داده شود و بد اعمالان مجازات شوند.

﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ مُبَٰرَکٞ لِّیَدَّبَّرُوٓاْ ءَایَٰتِهِۦ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩.

قرآن کریم کتابی است که از جانب خداوند عزوجل بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است. تلاوت آیات، تدبُر در مفاهیم و عمل به هدایاتش با برکت است و نفع بسیار و فواید بی‌شمار دارد. الله عزوجل آن را نازل کرده تا بندگان در آیاتش بیندیشند و با دلایلش هدایت شوند، و تا اینکه صاحبان عقل‌های سلیم و فطرت‌های معتدل در آیات این کتاب که به هر خیری دلالت می‌کند تفکّر نمایند.

﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَیۡمَٰنَۚ نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ ٣٠.

خداوند سبحان برای داود علیه السلام به گونۀ امتنان و اکرام فرزندش سلیمان علیه السلام را عطا کرد تا با آن خورسند شود. سلیمان علیه السلام بنده‌ای صالح و پیامبری با کرامت بود؛ زیرا به سوی پروردگار رجوع می‌نمود، بسیار آمرزش می‌خواست و توبه می‌کرد.

﴿إِذۡ عُرِضَ عَلَیۡهِ بِٱلۡعَشِیِّ ٱلصَّٰفِنَٰتُ ٱلۡجِیَادُ ٣١.

یاد آور آنگاه که در هنگام عصر اسپان اصیل چراگاهی به سلیمان علیه السلام عرضه شد. در حالی که بر سه دست و پا ایستاده بودند و پای دیگر خود را به منظور زیبایی، و آمادگی برای تیزروی بالا گرفته بودند. سلمیان علیه السلام به آن‌ها مصروف بود تا اینکه خورشید در افق غایب شد.

﴿فَقَالَ إِنِّیٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَیۡرِ عَن ذِکۡرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ ٣٢.

آنگاه سلیمان علیه السلام گفت: من دوستی اسپان و مال‌ها را بر نماز برای پروردگارم مقدّم داشتم تا خورشید غروب کرد و وقت نماز گذشت.

﴿رُدُّوهَا عَلَیَّۖ فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ ٣٣.

سلیمان علیه السلام امر کرد اسپان یادشده‌ای که بر او عرضه شده بود، دوباره عرضه شوند و بگذرند، خودش ساق پا و گردن‌های آن‌ها را مسح نمود و همه را در راه خدا وقف کرد و گفته شده که آن‌ها را ذبح نمود.

﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَیۡمَٰنَ وَأَلۡقَیۡنَا عَلَىٰ کُرۡسِیِّهِۦ جَسَدٗا ثُمَّ أَنَابَ ٣٤.

به یقین که خداوند عزوجل سلیمان علیه السلام را مورد امتحان قرار داد و نیمۀ وجود طفل ناقص الخلقتی را که از همسرش تولد شده بود بر تختش انداخت. این کار هنگامی صورت گرفت که او سوگند یاد کرده بود با همه همسرانش نزدیکی کند تا هر کدام پیکارجویی به دنیا آورد که در راه خدا به جهاد بپردازد، اما فراموش کرد که ان‌شاءالله بگوید: وقتی با همه همسرانش نزدیکی نمود جز یکی از آن‌ها هیچ کدام باردار نشدند، آن‌هم طفل نیمۀ ناقصی را به دنیا آورد. بعد از آن سلیمان علیه السلام از فراموشی نام پروردگار آمرزش خواست و به حق‌تعالی توبه نمود.

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ ٣٥.

سلیمان علیه السلام گفت: پروردگارا! گناهم را بیامرز و برایم پادشاهیی بزرگی عطا کن که در آن هیچ‌کس با من شریک نباشد و کسی بعد از من چنین پادشاهیی نداشته باشد؛ زیرا تو عطای فراگیر و احسان بزرگ داری و بسیار بخشنده‌ای.

﴿فَسَخَّرۡنَا لَهُ ٱلرِّیحَ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦ رُخَآءً حَیۡثُ أَصَابَ ٣٦.

خداوند عزوجل دعای سلیمان علیه السلام را قبول کرد و برایش پادشاهیی را که خواسته بود عطا کرد. باد را برایش رام ساخت؛ چنان‌که با شدّت و سرعت موافق امرش به هر جایی که اراده می‌کرد جریان می‌یافت.

﴿وَٱلشَّیَٰطِینَ کُلَّ بَنَّآءٖ وَغَوَّاصٖ ٣٧.

همچنان خداوند عزوجل شیطان‌ها را تحت تسخیرش در آورده بود که در کارها از آنان استفاده می‌کرد چناچه بعضی خانه‌ها و کاخ‌ها را عمارت می‌کردند و شماری به شناوری در دریا مهارت داشتند.

﴿وَءَاخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٣٨.

امّا گروه دیگری از شیطان‌ها که متمرّد و سرکش بودند در زنجیرها و حلقه‌ها بسته شده بودند.

﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا فَٱمۡنُنۡ أَوۡ أَمۡسِکۡ بِغَیۡرِ حِسَابٖ ٣٩.

این سلطنت بزرگ؛ پادشاهی باشکوه و عطای ویژه بخششی از جانب خداوند عزوجل برای سلیمان علیه السلام بود. برایش گفته شد که ای سلیمان! از این نعمت‌ها برای هر که از مردم می‌خواهی ببخش و از هر که می‌خواهی باز دار. در عطا و بخشش از تو حساب گرفته نمی‌شود؛ زیرا عطا کنندۀ واقعی پروردگار بخشندۀ جوّاد است.

﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ ٤٠.

به راستی که برای سلیمان علیه السلام در نزد خداوند رحمن نیکوترین مرتبه و مقرّب‌ترین منزلتی در بهشت که دار رضوان است میسّر می‌باشد.

﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَآ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ ٤١.

ای پیامبر! از بندۀ صالح و پیامبر بزرگوار حضرت ایّوب یاد آور، او که در برابر بلا صبر نمود و با اخلاص‌مندی به پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارم! شیطان سبب اذیت و بیماری‌ام شده و ضرر و زیانی را متوجه بدن و اهل و ثروتم کرده است.

﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ ٤٢.

خداوند متعال ایّوب علیه السلام را دستور داد که پای خویش را بر زمین بزن و از اثر آن آب سرد و زلالی فواره کرد تا ایّوب علیه السلام از آن بخورد و خود را شستشو‌ دهد. در نتیجه حق‌تعالی درد وجودش را دور ساخت و بدین‌گونه بیماری‌اش را به تندرستی و غم و اندوهش را به شادمانی مبدّل ساخت.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنَّا وَذِکۡرَىٰ لِأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٤٣.

آنگاه که خداوند عزوجل بدن ایّوب علیه السلام را شفا داد و بیماری‌اش را دور نمود، به او کرامت عطا کرد و خانواده، همسران و فرزندانش را بدو باز بخشید و به اندازۀ شان فرزندان و نواده گان دیگری را نیز به وی عطا نمود. همه این بخشش‌ها، رحمت و لطف الهی برای ایوب علیه السلام است که به عنوان پاداش صبر و جزای خوشنودی وی در برابر تقدیر خداوندی به وی داده شد. همچنان سرگذشت ایوب علیه السلام پند و موعظه‌ای برای صاحبان عقل‌های سلیم و فطرت‌های قویم است تا بدانند که بعد از هر سختی آسانی است و بعد از هر دشواری راحتی نهفته است.

﴿وَخُذۡ بِیَدِکَ ضِغۡثٗا فَٱضۡرِب بِّهِۦ وَلَا تَحۡنَثۡۗ إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ ٤٤.

خداوند متعال به ایّوب علیه السلام دستور داد تا دسته‌ای از چوب درخت خرما را که دارای شاخه باشد بگیرد و با آن همسرش را بزند تا از سوگندی که از پیش خورده بود رها شود و حانث نشود؛ زیرا وی به سبب خطایی که از همسرش صادر شده بود به این امر سوگند خورده بود. حق‌تعالی ایّوب علیه السلام را امتحان نمود و او را در برابر بلاها صابر و در برابر قضا با ایمان یافت. آری! او در تقوا و عمل به طاعت مولایش بهترین بنده‌ای بود و با توبه و توکّل همه امور را به الله عزوجل می‌سپرد و به اوتعالی رجوع می‌نمود.

﴿وَٱذۡکُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ أُوْلِی ٱلۡأَیۡدِی وَٱلۡأَبۡصَٰرِ ٤٥.

ای پیامبر و ای فرستادۀ من! از بندگان صالح و پیامبران راستگوی خداوند عزوجل چون: ابراهیم، اسحاق و یعقوب یاد آور؛ از ایشان که در طاعت و بینش دنیا صاحب قوّت بودند، از این رو با نیرومندی در منع منکرات می‌کوشیدند و در انجام امور معروف بینایی داشتند.

﴿إِنَّآ أَخۡلَصۡنَٰهُم بِخَالِصَةٖ ذِکۡرَى ٱلدَّارِ ٤٦.

خداوند بزرگ ایشان را با گزینشی عظیم برگزید و اختیار کرد؛ بدین‌گونه که یاد آخرت را نصب‌العین‌شان قرار داد و آن را در دل‌های‌شان چنان مستقر کرد که جدایی ناپذیر است و این امر باعث شده که با عمل‌های نیکو برای آخرت آماده باشند.

﴿وَإِنَّهُمۡ عِندَنَا لَمِنَ ٱلۡمُصۡطَفَیۡنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٧.

یقیناً این گروه از پیامبران نیکوکار در نزد خداوند عزوجل از بهترین و محترم‌ترین مردم‌اند، حق‌تعالی ایشان را به نبوّت برگزید و به رسالت اختیار نمود.

﴿وَٱذۡکُرۡ إِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ وَکُلّٞ مِّنَ ٱلۡأَخۡیَارِ ٤٨.

ای پیامبر! از بندگان نیکوکار و رسولان ابرار خداوند عزوجل چون اسماعیل، الیسع و ذالکفل یادآور که یادشان نیکوترین ذکرها و سیرت‌شان زیباترین سیرت‌هاست. هر یک خیراندیش، نیکوکار و هدایتگر بودند، الله عزوجل ایشان را به تبلیغ رسالتش بر گزیده بود و بهترین صفات را برای‌شان عطا کرده بود.

﴿هَٰذَا ذِکۡرٞۚ وَإِنَّ لِلۡمُتَّقِینَ لَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ ٤٩.

قرآن عظیم، پند و کرامتی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امّت‌شان است. به راستی که نیکوترین جایگاه در بهشت‌های پر از نعمت برای کسانی میسّر است که از پروردگارشان بترسند، یعنی به اوامرش عمل کنند و از نافرمانی‌اش پرهیز نمایند.

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٖ مُّفَتَّحَةٗ لَّهُمُ ٱلۡأَبۡوَٰبُ ٥٠﴾.

بهشت‌هایی که در آن‌ها اقامت ماندگار، دوام جاودانه و نعمت‌های همیشگی میسّر است و دروازه‌های آن به منظور پذیرایی و احترام به روی‌شان باز است.

﴿مُتَّکِ‍ِٔینَ فِیهَا یَدۡعُونَ فِیهَا بِفَٰکِهَةٖ کَثِیرَةٖ وَشَرَابٖ ٥١.

بهشتیان ابرار، با راحت و آسایش و در نعمت‌هایی بسیار بر تخت‌های بهشت تکیه زده‌اند و از آنچه اشتها دارند از خوشمزّه‌ترین غذاها، نیکوترین نوشیدنی‌ها و گواراترین میوه‌ها طلب می‌کنند.

﴿وَعِندَهُمۡ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرۡفِ أَتۡرَابٌ ٥٢.

در نزد ابرار در بهشت، زن‌های زیباروی و بسیار پسندیده وجود دارد که جز به همسران خویش به کسی دیگر ندیده‌اند، در سنّ و سال با هم برابر‌اند و عفّت و زیبایی را درخود جمع کرده‌اند.

﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِیَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٥٣.

این نعمت و پاداش ابرار است که همین اکنون در دنیا برای‌شان وعده شده و خداوند عزوجل و عده‌اش را عملی می‌کند. این وعده، پرهیزگاران را به دریافت نعمت‌های پروردگار در روز قیامت منتظر می‌سازد.

﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤.

این عطای مبارک و بزرگ که برای دوستان نیکوکار خداوند عزوجل آماده شده، روزیی از جانب اوتعالی است که به نهایت نمی‌رسد، قطع نمی‌شود و کم نمی‌گردد.

﴿هَٰذَاۚ وَإِنَّ لِلطَّٰغِینَ لَشَرَّ مَ‍َٔابٖ ٥٥.

این نعمت‌ها برای پرهیزگاران است، اما برای متجاوزانی که با انجام کفر و گناه از حد می‌گذرند، بدترین بازگشت و زشت‌ترین جایگاه آماده است.

﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا فَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ ٥٦.

برای‌شان از جانب خداوند متعال عذاب دوزخ آماده شده که در آن می‌سوزند. آتش دوزخ جایگاه بدی است که آنان را از زیر و رو می‌گدازد.

﴿هَٰذَا فَلۡیَذُوقُوهُ حَمِیمٞ وَغَسَّاقٞ ٥٧.

برای آنان گفته می‌شود: از این عذاب سخت و درد آور باید بچشید؛ یعنی از آب بسیار داغی که زردآب و چرک بدن‌های کافران با آن یکجاست در داخل آتش جبراً می‌نوشند.

﴿وَءَاخَرُ مِن شَکۡلِهِۦٓ أَزۡوَٰجٌ ٥٨.

برای کافران بدکار در آتش دوزخ عذاب دیگری از همین نوع آماده است. این نوع عذاب، اشکال و اصناف متعدّد دارد که سرزنش، به زنجیر افتادن، بسته شدن و سایر امور ناخوشایند از آن جمله است.

﴿هَٰذَا فَوۡجٞ مُّقۡتَحِمٞ مَّعَکُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِهِمۡۚ إِنَّهُمۡ صَالُواْ ٱلنَّارِ ٥٩.

در آن وقت که بدکاران در دروازه‌های دوزخ ازدحام می‌کنند، هرگروه گروه دیگر را دشنام می‌دهد و برخی برای دیگران می‌کویند: اینان جماعتی از اهل دوزخ اند که با شما داخل می‌شوند و شما را مزاحمت می‌نمایند، به جواب آنان می‌گویند: ورودشان خوشایند مباد! جایگاه آنان فراخ مباد! و منازل‌شان آنان را نگه ‌نمی‌دارد! آنان نیز مانند ما گرمی دوزخ را حتماً می‌چشند و به آتش آن وصل می‌گردند.

﴿قَالُواْ بَلۡ أَنتُمۡ لَا مَرۡحَبَۢا بِکُمۡۖ أَنتُمۡ قَدَّمۡتُمُوهُ لَنَاۖ فَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ ٦٠.

پیروان برای سرکردگان طغیانگر می‌گویند: بلکه قدوم شما مبارک مباد! و اکنون برای شما کرامتی نیست. شما سبب فریب خوردن ما شدید و ما را از هدایت باز داشتید. اکنون آتش دوزخ بد جایگاه و نشیمن‌گاهی است.

﴿قَالُواْ رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَٰذَا فَزِدۡهُ عَذَابٗا ضِعۡفٗا فِی ٱلنَّارِ ٦١.

سرکردگان طغیانگر در برابر پیروان می‌گویند: پروردگارا! هر که از ما سبب گمراهی و بازداشت از حق بوده عذاب آتش دوزخ را بر او دوچند بگردان. با این سخن، گمراه‌گران متبوع از پیروان گمراه در روز قیامت برائت می‌جویند.

﴿وَقَالُواْ مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالٗا کُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ ٱلۡأَشۡرَارِ ٦٢.

سرکردگان طغیانگر می‌گویند: از چه رو کسانی را که در دنیا از جملۀ اشرار بدکار می‌پنداشتیم اکنون در آتش دوزخ نمی‌بینیم؟

﴿أَتَّخَذۡنَٰهُمۡ سِخۡرِیًّا أَمۡ زَاغَتۡ عَنۡهُمُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ ٦٣.

آیا ما در مسخره کردن و خوار شمردن‌شان خطاکار بودیم، یا این گروه بدکار در آتش با ما هستند، اما چشم‌های ما به آنان نمی‌افتد؟

﴿إِنَّ ذَٰلِکَ لَحَقّٞ تَخَاصُمُ أَهۡلِ ٱلنَّارِ ٦٤.

بدون شک این خصومت و جدال که در میان اهل دوزخ پدید می‌آید حقّ است و حتماً واقع می‌شود.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٦٥.

ای پیامبر! برای کافران بگو: واقعیت این است که من بیم دهنده‌ای هستم و فرستاده شدم تا شما را از عذاب سخت و نزدیکی بترسانم. در آنجا جز پروردگار یگانۀ یکتا که در ذات، نام‌ها، صفات و افعالش یگانه است و بر دیگران قهر و غلبه دارد خدای دیگری وجود ندارد. بنابراین بندگی برای کسی جز او سزاوار نمی‌باشد.

﴿رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ ٦٦.

او خداوندی است که آفریدگار، صاحب اختیار و تدبیر کنندۀ آسمان‌ها، زمین و همه موجودات است. ذاتی است که در پادشاهی‌اش عزیز و غالب است؛ یعنی هر که از او بترسد عزّتش می‌دهد و هر که با او دشمنی ورزد خوارش می‌سازد، گناه توبه کنندگان را می‌آمرزد و خطاهای رجوع کنندگان را می‌پوشاند.

﴿قُلۡ هُوَ نَبَؤٌاْ عَظِیمٌ ٦٧.

ای پیامبر! برای کافران بگو: این کتاب بزرگ، یعنی قرآن کریم خبر عظیم الشّأن و بزرگ مقداری را با خود آورده است.

﴿أَنتُمۡ عَنۡهُ مُعۡرِضُونَ ٦٨.

اما ای کافران! شما از قرآن غافل هستید؛ از ایمان به این کتاب دوری جستید و از عمل به احکامش رو می‌گردانید.

﴿مَا کَانَ لِیَ مِنۡ عِلۡمِۢ بِٱلۡمَلَإِ ٱلۡأَعۡلَىٰٓ إِذۡ یَخۡتَصِمُونَ ٦٩.

من به گفتگو و اختلافی که میان فرشتگان دربارۀ آفرینش آدم جریان یافته بود دانا نبودم، اما خداوند عزوجل به وسیلۀ وحیی که بر من فرود آورد، مرا بدان آگاهی بخشید.

﴿إِن یُوحَىٰٓ إِلَیَّ إِلَّآ أَنَّمَآ أَنَا۠ نَذِیرٞ مُّبِینٌ ٧٠.

خداوند عزوجل به این منظور برخی از علوم پوشیده را به من وحی کرده و چیزهایی را که نمی‌دانستم به من آموزش داده است تا شما را از عذاب الهی بیم دهم و دین حق را برای‌تان بیان کنم.

﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ ٧١.

ای پیامبر! از آن هنگام یاد آور که پروردگارت برای فرشتگان گفت: من آدم را از گِل خلق می‌کنم.

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٧٢.

و ای فرشتگان! آنگاه که اعضای وجودش را برابر ساختم، بدنش را قوام بخشیدم، خلقتش را کامل نمودم، از روحم در او دمیدم و زنده شد، برایش به گونۀ احترام و اکرام، نه برای عبادت و تعظیم، سجده کنید؛ زیرا عبادت جز برای خداوند رحمان و رحیم سزاوار نیست و شریعت اسلام سجده به پیشگاه غیر پروردگار یگانه را حرام داشته است.

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٧٣.

فرشتگان با اطاعت از خداوند، به منظور بزرگداشت آدم، همه برایش سجده کردند و هیچ‌کس از فرشتگان از این فرمان تخلّف نورزید.

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ ٱسۡتَکۡبَرَ وَکَانَ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ٧٤.

امّا ابلیس با تکبّر و ستیز و با خود بزرگ‌بینی و حسد از این دستور ابا آورد و در علم خداوند عزوجل از پیش مقرّر بود که او از جملۀ کافران و سرکشان امر الهی می‌باشد.

﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّۖ أَسۡتَکۡبَرۡتَ أَمۡ کُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِینَ ٧٥.

خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: چه باعث شد که از سجده برای آدم که من او را با دستانم آفریدم و به این طریق او را بزرگ داشتم ابا آوردی؟ آیا بر آدم کبر ورزیدی، یا در برابر امر خداوند تکبّر نمودی؟

این آیه وجود دو دست را برای خداوند عزوجل ثابت می‌سازد؛ البته به گونه‌ای که سزاوار بزرگی و کمال اوست.

﴿قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ ٧٦.

ابلیس با سرکشی از امر پروردگارش چنین پاسخ داد: آنچه مرا از سجده برای آدم باز داشت آن بود که من از او بهتر و برتر هستم؛ یعنی من اصل من از اصل او کرامت بیشتر دارد، از آن رو که مرا از آتش و او را از گِل آفریدی و آتش از گِل بهتراست.

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٧٧.

خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: از بهشت بیرون شو؛ زیرا تو از رحمت دور گشتی و از بهشت محروم شده‌ای.

﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ لَعۡنَتِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٧٨.

ای ابلیس! لعنت‌های پی‌درپی خداوند عزوجل بر تو تا روز قیامت ادامه دارد و تو مطرود و سنگسار شده باقی خواهی‌ماند.

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٧٩.

ابلیس برای پروردگارش گفت: پروردگارم! مرا نمیران و وفاتم را تا مردم از قبرهای‌شان بیرون می‌شوند به تأخیر انداز تا آنان را به فتنه ‌اندازم.

﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٨٠.

خداوند عزوجل برای ابلیس گفت: من مدّت عمر تو را به تأخیر انداختم. تأخیر عمر ابلیس، ابتلا و امتحانی برای بندگان است تا راستگوی و دروغگوی از هم باز شناخته شوند.

﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٨١.

تأخیر زندگی ابلیس تا وقت معیّن و مشخّصی است که وقت دمیدن صور نخستین است و با آن همه زندگان می‌میرند.

﴿قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٢.

ابلیس گفت: پروردگارم! به عزّت تو سوگند که همه مردم را از طاعتت باز می‌دارم و به گمراهی سوق می‌دهم.

﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٨٣.

اما کسانی را که به طاعتت برگزیدی، از بیراهه روی نگهداشتی و با هدایت خویش حفظ‌شان کردی، گمراه کرده نمی‌توانم.

﴿قَالَ فَٱلۡحَقُّ وَٱلۡحَقَّ أَقُولُ ٨٤.

خداوند عزوجل گفت: من حق را می‌گویم، سخنم حقّ است، وعده‌ام حقّ است و جز سخن حق چیزی را نمی‌گویم.

﴿لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکَ وَمِمَّن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٥.

هر آینه خداوند عزوجل دوزخ را با ابلیس و ذرّیه‌اش، و با کسانی از فرزندان آدم که گمراه شده‌اند پُر می‌سازم.

﴿قُلۡ مَآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُتَکَلِّفِینَ ٨٦.

ای پیامبر! برای کافران بگو: من از شما مزد و پاداشی را در برابر تبلیغ پیام الهی و خیر رسانی برای‌تان نمی‌خواهم، چیزی را که در نزدم نباشد ادّعا نمی‌کنم و خود را به اموری که در توانم نباشد به تکلّف نمی‌اندازم. آنچه انجام می‌دهم به من از جانب پروردگارم دستور داده شده و از نزد خود چیزی را بطور تکلّف و افترا نمی‌آورم.

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٨٧.

قرآن عظیم چیزی جز پند و نصیحت برای انسان‌ها و جنّیان نمی‌باشد، این کتاب ایشان را به اموری که مایۀ نجات‌شان است دلالت می‌کند و از اسباب هلاکت برحذر می‌دارد.

﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِینِۢ ٨٨.

ای کافران! به زودی آنگاه که اسلام نصرت یابد و بت‌ها نابود شود، و نیز در آن هنگام که مجازات روز قیامت فرا رسد و عذاب شما را فراگیرد، مرتبۀ بلند، راستی و درستی پیام قرآن را درخواهید یافت.