سورة هود - سورة 11 - عدد آیاتها 123
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ الر (الف. لام. را) این کتابی است که آیاتش استوار، سپس روشن شده، از نزد حکیم آگاه (نازل گردیده) است. ﴿1﴾
أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ که جز«الله» را نپرستید، که من از سوی او هشدار دهنده و بشارتدهنده برای شما هستم. ﴿2﴾
وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ و اینکه: از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به سوی او توبه کنید، تا شما را تا مدت معینی به بهرهی خوبی بهرهمند سازد، و هر صاحب فضلی را بهاندازه فضلش ببخشد، و اگر روی بگردانید، پس من بر شما از عذاب روز بزرگ بیمناک هستم. ﴿3﴾
إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ باز گشت شما به سوی «الله» است، و او بر همه چیز تواناست. ﴿4﴾
أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ آگاه باشید آنها سینههایشان را خم میکنند (و سرها به هم نزدیک میکنند) تا خود را از او پنهان دارند، آگاه باشید، وقتی که آنها لباسهای خویش را به سر میکشند، (الله) میداند آنچه را (در دل) پنهان میکنند و آنچه را آشکار میسازند، بیتردید او به راز دلها آگاه است. ﴿5﴾
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ و هیچ جنبندهای در زمین نیست؛ مگر اینکه روزی اش بر (عهدهی) الله است، و (او) قرار گاه و مکان دفنش را میداند، همهی اینها در کتابی روشن (ثبت) است. ﴿6﴾
وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّکُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ و او کسی هست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، و عرش او بر آب بود([1])، تا شما را بیازماید که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است، و اگر (به آنها) بگویی: «شما پس از مرگ برانگیخته میشوید» مسلماً کافران میگویند: «این (سخن) جز جادوی آشکار نیست». ﴿7﴾
وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ و اگر تا زمان محدودی عذاب را از آنها به تأخیر اندازیم، البته (از روی تمسخر) میگویند: «چه چیزی مانع آن شده است؟!» آگاه باشید، روزیکه (عذاب) به سراغشان آید، از آنها برگردانده نخواهد شد، و آنچه را به مسخره میگرفتند، آنان را در بر خواهد گرفت. ﴿8﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ و اگر از جانب خویش رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، همانا او بسیار نا امید (و) ناسپاس خواهد شد. ﴿9﴾
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ و اگر پس از رنج و سختی که به او رسیده است؛ نعمت و آسایشی به او بچشانیم، البته میگوید: «سختیها از من دور شد». همانا او شادمان (و) خودستا میشود. ﴿10﴾
إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ مگر کسانیکه صبر کردند، و کارهای نیک انجام دادند، آنان برایشان آمرزش و پاداش بزرگی است. ﴿11﴾
فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ پس (ای پیامبر!) شاید برخی از آنچه که به تو وحی میشود، وا گذاری، و سینهات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که گویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده، یا فرشتهای همراه او نیامده است؟!» تو تنها هشدار دهندهای، و الله بر همه چیز نگاهبان است. ﴿12﴾
أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ آیا میگویند: «این (قرآن) را از خود بافته (و به الله نسبت داده) است» بگو: «اگر راست میگویید، شما هم ده سورهی به هم بافته مانند آن بیاورید، و غیر از الله هر که میتوانید (به یاری) بطلبید». ﴿13﴾
فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید که (قرآن) فقط به علم الله نازل شده است، و اینکه هیچ معبودی (به حق) جز او نیست، پس آیا شما مسلمان میشوید؟! ﴿14﴾
مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ کسیکه زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهد، (پاداش) اعمالش را در این (دنیا) به طور کامل و تمام به آنها میدهیم، و چیزی از آنها کم و کاست نخواهند شد. ﴿15﴾
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَبَاطِلٌ مَّا کَانُواْ یَعْمَلُونَ اینان کسانی هستند که در آخرت، جز آتش (جهنم، نصیبی) نخواهند داشت، و آنچه را در دنیا انجام دادهاند، بر باد رفته است، و آنچه را عمل میکردند؛ باطل است. ﴿16﴾
أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ آیا کسیکه از سوی پروردگارش دلیل روشن دارد، و به دنبال آن شاهدی از سوی او باشد، و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (بر صحت آن گواهی دارد، همانند کسی است که دلیلی ندارد؟!). اینان به آن (قرآن) ایمان میآورند، و از گروهای مختلف هر کس به آن کافر شود؛ پس آتش وعده گاه اوست، پس تردیدی در آن نداشته باش، بیگمان آن حق است، از (جانب) پروردگارت (نازل شده است)، و لیکن بیشتر مردم ایمان نمیآورند. ﴿17﴾
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أُوْلَئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَیَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ و چه کسی ستمکارتر است؛ از کسیکه بر الله دروغ میبندد؟! آنان (روز قیامت) بر پروردگارشان عرضه میشوند، و گواهان میگویند: «اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستهاند» هان، لعنت الله بر ستمکاران باد. ﴿18﴾
الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ (همان) کسانیکه (مردم را) از راه الله باز میدارند، و آن را کج و منحرف میجویند، و آنان به آخرت کافرند. ﴿19﴾
أُوْلَئِکَ لَمْ یَکُونُواْ مُعْجِزِینَ فِی الأَرْضِ وَمَا کَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاء یُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا کَانُواْ یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَمَا کَانُواْ یُبْصِرُونَ اینان (هیچ گاه) نمیتوانند در زمین (الله را)عاجز کنند (و بگریزند) و جز الله (دوستان و) یاورانی ندارند، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد، توان شنیدن (حق) را نداشتند، و (حقیقت را) نمیدیدند. ﴿20﴾
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ اینان کسانی هستند که به خود شان زیان زدهاند (و سرمایهی وجود و عمر خویش را از دست دادهاند) و آنچه بر میبافتند از (نظر) آنها گم (و دور) شدند. ﴿21﴾
لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ بدون شک آنها در آخرت ازهمه زیان کارترند. ﴿22﴾
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ بیگمان کسانیکه ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، (و توجه کنان) به سوی پروردگارشان فروتنی کردند، آنها اهل بهشتند، آنان در آن جاودان خواهند ماند. ﴿23﴾
مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ مثل این دو گروه (مؤمنان و کافران) مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا این دو در وصف یکسانند؟! آیا پند نمیگیرید؟! ﴿24﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، (و به آنها گفت:)«همانا من برای شما هشدار دهنده آشکار هستم. ﴿25﴾
أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ جز الله را نپرستید، همانا من از عذاب روز درد ناک بر شما میترسم». ﴿26﴾
فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَى لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ پس اشراف کافر قومش گفتند: «ما تو را جز بشری همانند خودمان نمیبینیم، و نمیبینیم کسانیکه از تو پیروی کردهاند؛ مگر (گروهی) ارازل (= فرومایگان) ساده لوح (قوم) ما هستند، و ما برای شما فضیلتی بر خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم». ﴿27﴾
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّیَ وَآتَانِی رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ (نوح) گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید، اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از نزد خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس (آن) بر شما پوشیده مانده است، آیا میتوانیم شما را به (پذیرش) آن اجبار کنیم، در حالیکه شما از آن کراهت دارید؟! ﴿28﴾
وَیَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ و ای قوم من! بر (رساندن) این (دعوت) از شما مالی نمیطلبم، پاداش من تنها برالله است، و من (هرگز) کسانی را که ایمان آوردهاند، (از خود) طرد نمیکنم، همانا آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد، و لیکن من شما را قومی نادان میبینم. ﴿29﴾
وَیَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ و ای قوم من! اگر من آنها را طرد کنم، چه کسی من را در برابر (عقوبت) الله یاری میکند؟! آیا پند نمیگیرید؟! ﴿30﴾
وَلاَ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِینَ و من به شما نمیگویم که گنجهای الله نزد من است، و غیب هم نمیدانم، و نمیگویم که من فرشتهام، و (نیز) نمیگویم کسانیکه در نظر شما حقیر میآیند، الله به آنها خیری نخواهد داد، الله به آنچه در دلهای آنان است آگاهتر است، (و اگر آنها را طرد کنم) قطعاً آنگاه از ستمکاران خواهم بود». ﴿31﴾
قَالُواْ یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (قوم) گفتند: «ای نوح! به راستی که با ما جدال (و بحث) کردی، و زیاد هم جدال و بحث کردی، پس اگر از راستگویانی آنچه را که به ما وعده میدهی؛ بیاور». ﴿32﴾
قَالَ إِنَّمَا یَأْتِیکُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ (نوح) گفت: «اگر الله بخواهد آن را برای شما میآورد، و شما (عاجز کننده نیستید و) از آن نتوانید گریخت. ﴿33﴾
وَلاَ یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ و اگر الله بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را نصیحت کنم، نصیحت من سودی برای شما نخواهد داشت، او پروردگار شماست، و (همه) به سوی او بازگردانده میشوید». ﴿34﴾
أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرَامِی وَأَنَاْ بَرِیءٌ مِّمَّا تُجْرِمُونَ آیا (مشرکان) میگویند: (پیامبر) آن قرآن را بافته (و به الله نسبت داده)است؟ (ای پیامبر!) بگو: «اگر من آن را بافته باشم، پس گناهم بر عهدهی من است، و من از گناهانی که شما میکنید؛ بیزارم». ﴿35﴾
وَأُوحِیَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن یُؤْمِنَ مِن قَوْمِکَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ و به نوح وحی شد که: از قوم تو جز آنهای که ایمان آوردهاند، دیگر هیچ کسی ایمان نخواهد آورد، پس بر آنچه که میکردند؛ غمگین مباش. ﴿36﴾
وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ و (اکنون) به دیدگان ما و به وحی ما، کشتی را بساز، و در (بارهی) کسانیکه ستم کردند، با من سخن مگو، که آنان غرق شدنی هستند». ﴿37﴾
وَیَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُمْ کَمَا تَسْخَرُونَ و (نوح) کشتی را میساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند، (نوح) میگفت: «اگر ما را مسخره میکنید، پس ما (نیز) شما را مسخره خواهیم کرد؛ همین گونه که مسخره میکنید، ﴿38﴾
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ پس به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغش میآید که خوارش سازد، و عذاب جاودان بر چه کسی وارد خواهد شد».. ﴿39﴾
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ (این حالت همچنان ادامه داشت) تا زمانی که فرمان فرا رسید، و (آب از) تنور جوشیدن گرفت (به نوح) گفتیم: «از هر جفتی (از حیوانات) دوتا (نر ماده) در آن (کشتی) برگیر، و (همچنین) خاندانت را؛ جز کسیکه وعدهی (هلاک) قبلاً بر او مقرر شده است، و (نیز) کسانیکه ایمان آوردهاند (را برگیر)» و جز عدهی اندکی همراه او ایمان نیاوردند. ﴿40﴾
وَقَالَ ارْکَبُواْ فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ (نوح) گفت: «در آن (کشتی) سوار شوید، حرکت آن و توقف آن به نام الله است، همانا پروردگارم آمرزندهی مهربان است». ﴿41﴾
وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَب مَّعَنَا وَلاَ تَکُن مَّعَ الْکَافِرِینَ و آن (کشتی) آنها را در موجی همچون کوهها میبرد و در آن هنگام نوح فرزندش را که در کنارهای بود؛ صدا زد: «ای فرزندم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش». ﴿42﴾
قَالَ سَآوِی إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ گفت: «به زودی به کوهی پناه میبرم که مرا از آب حفظ میکند!» (نوح) گفت: «امروز هیچ نگه دارندهای در برابر فرمان الله نیست، مگر کسیکه الله به او رحم کند» و (ناگاه) موج در میان آن دو حائل شد، پس (او) ازغرق شدگان گردید. ﴿43﴾
وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءَکِ وَیَا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِیَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ و گفته شد: «ای زمین آبت را فرو بر، و ای آسمان (بارانت را) فرو بند. و آب فرو نشست، و کار به انجام رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی قرار گرفت، و گفته شد: «دوری (و هلاکت) باد بر گروه ستمکاران». ﴿44﴾
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ و نوح پروردگارش را ندا داد، پس گفت: «پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است، و بیگمان وعدهی تو (در بارهی نجات خاندانم) حق است، و تو بهترین داورانی». ﴿45﴾
قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ فرمود: «ای نوح! همانا او از خاندان تو نیست، بیگمان او عمل غیر صالحی است. پس چیزی که به آن علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز میدهم (مبادا) که از جاهلان باشی». ﴿46﴾
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ الْخَاسِرِینَ (نوح) گفت: «پروردگارا! همانا من به تو پناه میبرم، که از توچیزی بخواهم که به آن علم ندارم، و اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود». ﴿47﴾
قِیلَ یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِّنَّا وَبَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَکَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ گفته شد: «ای نوح به سلامتی از سوی ما و (همراه با) برکتهای ( فراوان) بر تو و بر امتهای که با تواند؛ فرود آی، و امتهایی (نیز) هستند که به زودی آنها را (از نعمتها) بهرمند سازیم، سپس عذاب دردناکی از سوی ما به آنها خواهد رسید». ﴿48﴾
تِلْکَ مِنْ أَنبَاء الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ اینها از خبرهای غیب است که آن را به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم، نه تو آنها را پیش از این میدانستی و نه قوم تو؛ پس صبر کن، بیگمان عاقبت از آن پرهیزگاران است. ﴿49﴾
وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ و (ما) به سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید که معبودی جز او برای شما نیست، و شما جز افترا زن نیستید (که بتها راشریک او قرار میدهید). ﴿50﴾
یَا قَوْمِ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى الَّذِی فَطَرَنِی أَفَلاَ تَعْقِلُونَ «ای قوم من! بر (رساندن) این (دعوت) از شما پاداشی نمیطلبم، پاداش من تنها بر (عهدهی) ذاتی است که مرا آفرید، آیا خرد نمیورزید؟! ﴿51﴾
وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) تا (باران) آسمان را پی در پی بر شما بفرستد، و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید، و گناهکارانه روی نگردانید». ﴿52﴾
قَالُواْ یَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَیِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِکِی آلِهَتِنَا عَن قَوْلِکَ وَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ گفتند: «ای هود! برای ما دلیل روشنی نیاوردهای و ما به (خاطر) گفتار تو معبودهایمان را رها نمیکنیم، و ما به تو ایمان نمیآوریم. ﴿53﴾
إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاکَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ ما (چیزی) جز این نمیگویم که« بعضی از معبودانمان آسیبی به تو رساندهاند». (هود) گفت: «همانا من الله را گواه میگیرم، و شما (نیز) گواه باشید، که من از آنچه شریک (الله) قرار میدهید، بیزارم، ﴿54﴾
مِن دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ غیر از او، پس همگی برای من نقشه بکشید، آنگاه مرا مهلت ندهید. ﴿55﴾
إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ همانا من بر الله که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم، هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه او (= الله) گیرنده پیشانیاش است (و برآن چیره است) بیگمان پرودگارم بر راه راست است. ﴿56﴾
فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَیَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَیْئًا إِنَّ رَبِّی عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ پس اگر روی برگردانید، به راستی که (من) آنچه را که با آن به سوی شما فرستاده شده بودم به شما رساندم، و پروردگارم گروه دیگری را جانشین شما خواهد کرد، و (شما)هیچ زیانی به او نمیتوانید برسانید، بیگمان پروردگارم بر همه چیز نگهبان است». ﴿57﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا هُودًا وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّیْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ و هنگامیکه فرمان ما فرا رسید، هود و کسانیکه با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خویش نجات دادیم، و آنها را از عذاب سخت رهاندیم. ﴿58﴾
وَتِلْکَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ و این (قوم) عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند، و از پیامبران او نافرمانی کردند، و از فرمان هر سرکش دشمن حق، پیروی کردند. ﴿59﴾
وَأُتْبِعُواْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا کَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ آنها در این دنیا و (نیز) روز قیامت، لعنت به دنبال دارند، آگاه باشید که (قوم) عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند، هان! بر عاد، قوم هود دوری (و هلاکت) باد. ﴿60﴾
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُّجِیبٌ و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم) گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، او شما را از زمین پدید آورد، و شما را در آن به آباد کردنش گمارد، پس از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم نزدیک (و) اجابت کننده است» ﴿61﴾
قَالُواْ یَا صَالِحُ قَدْ کُنتَ فِینَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ گفتند: «ای صالح! پیش از این ما به تو امید میداشتیم، آیا ما را از پرستش آنچه نیاکانمان میپرستیدند، باز میداری؟ و به راستی ما ازآنچه ما را به سوی آن دعوت میکنی سخت در شک و تردید هستیم». ﴿62﴾
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَیِّنَةً مِّن رَّبِّی وَآتَانِی مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید که اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از جانب خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس اگر نافرمانی او کنم، چه کسی مرا در برابر الله یاری میکند؟! پس شما جز زیان بر من نخواهید افزود. ﴿63﴾
وَیَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ قَرِیبٌ ای قوم من! این ماده شترِ الله است، که برای شما نشانهای است، پس بگذاریدش در زمین الله بچرد، و هیچ آزاری به آن نرسانید، که (آنگاه) عذابی نزدیک شما را فرا گیرد». ﴿64﴾
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ پس آنها، آن (ماده شتر) را پی کردند، آنگاه (صالح به آنها) گفت: «سه روز در خانههایتان بهرهمند گردید، (و بعد از آن عذاب خواهد آمد) این و عدهای است که دروغ نخواهد بود». ﴿65﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ پس چون فرمان (عذاب) ما فرا رسید، صالح و کسانیکه با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خویش (از آن عذاب) و از رسوایی آن روز نجات دادیم، بیگمان پروردگار تو همان قوی پیروزمند است. ﴿66﴾
وَأَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ و کسانیکه ستم کرده بودند، صیحهای (= بانگی مرگبار) فرو گرفت، پس در خانههای خود به روی افتادند و مردند. ﴿67﴾
کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ چنان که گویی در آن (دیار) نبودهاند، آگاه باشید که (قوم) ثمود به پروردگارشان کفر می ورزیدند، هان! بر (قوم) ثمود دوری (و هلاکت) باد. ﴿68﴾
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلامًا قَالَ سَلامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ به راستی فرستادگان ما با بشارت نزد ابراهیم آمدند، گفتند: «سلام»، (ابراهیم نیز در پاسخ) گفت: «سلام» پس طولی نکشید که گوسالهای بریان (برای آنان) آورد. ﴿69﴾
فَلَمَّا رَأَى أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ پس چون دید دستانشان به سوی آن نمیرسد (و نمیخورند) به آنها گمان بد برد، و (در دل) از آنان احساس ترس کرد، (فرشتگان) گفتند: «نترس، بیشک ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم». ﴿70﴾
وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ و همسرش (ساره) ایستاده بود، پس (از خوشحالی) خندید، آنگاه او را به اسحاق، و بعد از او به یعقوب بشارت دادیم. ﴿71﴾
قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ (ساره) گفت: «ای وای بر من! آیا من میزایم، در حالیکه پیرزنم و این شوهرم (نیز) پیر است؟! به راستی این چیز عجیبی است!» ﴿72﴾
قَالُواْ أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ (فرشتگان) گفتند: «آیا از فرمان الله تعجب میکنی؟! رحمت الله و برکاتش بر شما اهل بیت باد، همانا او ستودهی بزرگوار است». ﴿73﴾
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى یُجَادِلُنَا فِی قَوْمِ لُوطٍ پس چون ترس از (دل) ابراهیم (بیرون) رفت، و بشارت به او رسید، در بارهی قوم لوط با ما مجادله (و گفت گو) شروع کرد. ﴿74﴾
إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُّنِیبٌ بیگمان ابراهیم، برد بار، لابه گر بازگشت کننده (به سوی الله) بود. ﴿75﴾
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ای ابراهیم! از این (سخن) بگذر، که به راستی فرمان (عذاب) پروردگارت فرا رسیده است، و مسلماً عذابی بدون برگشت برایشان خواهد آمد. ﴿76﴾
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَذَا یَوْمٌ عَصِیبٌ و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از (آمدن) آنان نگران و دلتنگ شد، و گفت: «این روز بسیار سختی است». ﴿77﴾
وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِن قَبْلُ کَانُواْ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ و قوم او شتابان به سوی او آمدند، و پیش از این کارهای زشت مرتکب میشدند، (لوط) گفت: «ای قوم من! اینها دختران من هستند، (با آنها ازدواج کنید) آنان برای شما پاکیزه ترند، و از الله بترسید و مرا در (مورد) مهمانانم رسوا نکنید، آیا در میان شما یک مرد عاقلی وجود ندارد؟!». ﴿78﴾
قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِیدُ گفتند: «به راستی تو میدانی که ما به دختران تو نیازی نداریم، و تو خوب میدانی که ما چه میخواهیم». ﴿79﴾
قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَى رُکْنٍ شَدِیدٍ (لوط) گفت: «کاش در برابر شما قدرتی داشتم، و یا به تکیه گاه محکمی پناه میبردم». ﴿80﴾
قَالُواْ یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُواْ إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ (فرشتگان) گفتند: «ای لوط! ما فرستادگان، پروردگار تو هستیم، (آنها) هرگز به تو نخواهند رسید، پس در پاسی از شب گذشته خانوادهات را (از این شهر) ببر، و هیچ یک از شما روی بر نگرداند جز همسرت، که به او خواهد رسید آنچه که به آنها رسد، بیگمان وعدهگاهشان (وقت) صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟!». ﴿81﴾
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ مَّنضُودٍ پس چون فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و سرزمین) را زیر و رو کردیم، و بر (سر) آنها سنگهای از سنگ و گِل متراکم روی هم فرو باریدیم. ﴿82﴾
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ وَمَا هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ (سنگهای که) نزد پروردگارت نشاندار بود، و این (سنگها و عذاب) از (سایر) ستمگران دور نیست. ﴿83﴾
وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّیَ أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ و به سوی (قوم) مدین([2]) برادرشان شعیب را (فرستادیم). گفت: «ای قوم من! الله را بپرستید، که معبودی جز او برای شما نیست، و پیمانه و میزان را کم نکنید، من شما را در نعمت میبینم، و من بر شما از عذاب روز فراگیر میترسم. ﴿84﴾
وَیَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ و ای قوم من! پیمانه و میزان را با عدالت، تمام (و کامل) دهید، و اشیاء مردم را کم ندهید، و در زمین به فساد (و تباهی) نکوشید. ﴿85﴾
بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ اگر ایمان داشته باشید، باقی گذاشته الله (از مال حلال) برای شما بهتر است، و من بر شما نگهبان نیستم». ﴿86﴾
قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَن نَّتْرُکَ مَا یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّکَ لَأَنتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان میدهد که آنچه را که نیاکانمان میپرستیدند، رها کنیم، یا آنچه را میخواهیم در اموالمان انجام دهیم؟! بیگمان تو (مردی) بردبار عاقلی هستی!». ﴿87﴾
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِن کُنتُ عَلَىَ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّی وَرَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ (شعیب) گفت: «ای قوم من! به من خبر دهید؛ اگر من دلیل (و حجت) آشکاری از پروردگارم داشته باشم، و از سوی خود رزق نیکوی به من عطا کرده باشد، (آیا نباید از او اطاعت کنم؟!)و من نمیخواهم با شما مخالفت کنم، در بارهی چیزی که شما را از آن نهی میکنم، (و خود مرتکب شوم) من جز اصلاح؛ - تا آنجا که توانای دارم- نمیخواهم، و توفیق من جز به (فضل) الله نیست، بر او توکل کردم، و به سوی او باز میگردم. ﴿88﴾
وَیَا قَوْمِ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شِقَاقِی أَن یُصِیبَکُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنکُم بِبَعِیدٍ وای قوم من! دشمنی (و مخالفت) با من سبب نشود که به شما (نیز، عذابی) برسد، همانند آنچه که به قوم نوح یا قوم هود، یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما چندان دور نیست. ﴿89﴾
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ و از پروردگارتان آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید (و توبه کنید) همانا پروردگارم مهربان دوستدار است». ﴿90﴾
قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاکَ فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ وَمَا أَنتَ عَلَیْنَا بِعَزِیزٍ گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آنچه را که میگویی، نمیفهمیم، و به درستی که ما تو را در میان خود ناتوان میبینیم، و اگر (احترام) قبیلهات نبود؛ مسلماً تو را سنگسار میکردیم، و تو نزد ما گرانقدر نیستی» ﴿91﴾
قَالَ یَا قَوْمِ أَرَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءکُمْ ظِهْرِیًّا إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ (شعیب) گفت: «ای قوم من! آیا قبیلهی من نزد شما گرامی تر از الله است؟! و (فرمان) او را پشت سر خویش انداختهاید! بیگمان پروردگارم به آنچه انجام میدهید احاطه دارد. ﴿92﴾
وَیَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَمَنْ هُوَ کَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ و ای قوم من! شما به روش خودتان عمل کنید، من هم (به روش خود) عمل میکنم، به زودی خواهید دانست، چه کسی عذاب به سراغشان میآید که رسوایش کند، و چه کسی خود دروغگو است! شما انتظار بکشید و من (نیز) با شما در انتظارم!» ﴿93﴾
وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ و چون فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانی را که با او ایمان آورده بودند، به رحمتی از (سوی) خود نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند؛ صیحهای (= بانگی مرگبار) فرو گرفت، پس در دیار خود به رو افتادند (و مردند). ﴿94﴾
کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْیَنَ کَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ چنان که گویی هرگز در آن (دیار) نبودند! آگاه باشید! دوری (و هلاکت) باد بر (قوم) مدین، همان گونه که (قوم) ثمود دور (و هلاک) شدند! ﴿95﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِینٍ و به راستی موسی را با آیات خود و دلیلی آشکار فرستادیم. ﴿96﴾
إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ به سوی فرعون و اطرافیانش؛ پس (آنها) از فرمان فرعون پیروی کردند، و فرمان فرعون درست (و بخردانه) نبود. ﴿97﴾
یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ (فرعون) روز قیامت پیشرو قومش است، پس آنها را وارد آتش (جهنم) کرد، و (جهنم) چه بد آبشخور (و جایگاهی) است که بر آن وارد شدند. ﴿98﴾
وَأُتْبِعُواْ فِی هَذِهِ لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ و در این (دنیا) و روز قیامت لعنتی به دنبال دارند، چه بد عطایی است (لعنت) که (به آنها) داده شد. ﴿99﴾
ذَلِکَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِیدٌ این (برخی) از اخبار (آبادیها و) شهرهاست که آن را برای تو باز گو میکنیم، که برخی از آنها (هنوز) باقی است، و برخی (دیگر) درو شده (و از بین رفته) است. ﴿100﴾
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مِن شَیْءٍ لَّمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَمَا زَادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ و (ما) به آنها ستم نکردیم، و لیکن آنها خود بر خویشتن ستم کردند، پس هنگامیکه فرمان پروردگارت فرا رسید، معبودان شان که به جای الله میخواندند؛ پس چیزی از آنان دفع نکردند (و یاریشان ندادند) و آنها را جز هلاکت (و نابودی) نیفزودند. ﴿101﴾
وَکَذَلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِیَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ و این چنین است (مجازات و) گرفت پروردگارت، هنگامیکه فرو گیرد و مجازات کند آبادیها و شهرها را که (مردمش) ستمکار باشند، بیگمان (مجازات و) گرفت او دردناک سخت است. ﴿102﴾
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِکَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ یقیناً در این، (پند و) نشانهای است برای کسیکه از عذاب آخرت بترسد، آن (روز) روزی است که مردم (همه) در آن گرد آورده شوند، و آن (روز) روزی است که (همگی) حاضر شوند. ﴿103﴾
وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لأَجَلٍ مَّعْدُودٍ و ما آن را جز تا مدتی معین به تأخیر نمیاندازیم. ﴿104﴾
یَوْمَ یَأْتِ لاَ تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ روزی بیاید که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید، پس بعضی از آنها بدبختند، و (بعضی دیگر) خوشبخت. ﴿105﴾
فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُواْ فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ اما کسانیکه بدبخت شدند، پس در آتش (دوزخ) اند، برای آنها در آن ناله و فریاد (= دم و بازدم) است. ﴿106﴾
خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِّمَا یُرِیدُ در آن جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمین (باقی) است، مگر آنچه پروردگارت بخواهد، بیگمان پروردگارت آنچه را که بخواهد؛ انجام دهد. ﴿107﴾
وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّکَ عَطَاء غَیْرَ مَجْذُوذٍ و اما کسانیکه خوشبخت (و سعادتمند) شدند، پس جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین (باقی) است. مگر آنچه پروردگارت بخواهد، عطایی است قطع نشدنی. ﴿108﴾
فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّمَّا یَعْبُدُ هَؤُلاء مَا یَعْبُدُونَ إِلاَّ کَمَا یَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنقُوصٍ پس از (باطل بودن) آنچه اینان میپرستند در شک مباش. آنها نمیپرستند جز همانگونه که نیاکانشان از پیش میپرستیدند، و مسلماً ما نصیب آنان را بی کم و کاست خواهیم داد. ﴿109﴾
وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَلَوْلاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مُرِیبٍ و به راستی (ما) به موسی کتاب دادیم، پس در آن اختلاف شد، و اگر فرمان پیشین پروردگارت نبود، قطعاً در میان آنان داوری میشد، و همانا آنها در این (قرآن) سخت در شک و تردید هستند. ﴿110﴾
وَإِنَّ کُلاًّ لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ و بیگمان هر کدام (چون بر انگیخته شوند) پروردگارت (پاداش) اعمالشان را قطعاً بطور کامل و تمام خواهد داد، زیرا که او به آنچه میکنند؛ آگاه است. ﴿111﴾
فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ پس (ای پیامبر!) همانگونه که فرمان یافتهای، (در برابر مشرکان) استقامت کن، و (نیز) کسیکه با تو (به الله) رو آورده است (باید استقامت کند) و سرکشی نکنید، بیگمان او به آنچه که میکنید؛ بیناست. ﴿112﴾
وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ به کسانیکه ستم کردند تمایل (و تکیه) نکنید، که آتش (جهنم) به شما خواهد رسید، و برای شما (سرپرست و) دوستانی جز الله وجود ندارد، آنگاه یاری نمیشوید. ﴿113﴾
وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ و (ای پیامبر!) در دو طرف روز، و ساعاتی از شب، نماز را بر پادار، بیشک نیکیها بدیها را از بین میبرند، این پندی برای پند پذیران است. ﴿114﴾
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ و (ای پیامبر!) صبر کن، پس بیگمان الله پاداش نیکو کاران را ضایع نخواهد کرد. ﴿115﴾
فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُوْلُواْ بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجْرِمِینَ پس چرا از امتهایی پیش از شما، خردمندانی نبودند که (مردمان را) از فساد در زمین باز دارند؟! مگر اندکی از آنان که نجاتشان دادیم، و کسانیکه ستم کردند، از لذات (دنیوی) و آسودگی پیروی کردند، و گناهکار بودند (و نابود شدند). ﴿116﴾
وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ و (ای پیامبر!) پروردگارت چنین نبود که شهرها (و آبادیها) را به ظلم نابود کند، در حالیکه اهل آن (افرادی شایسته و) نیکوکار باشند. ﴿117﴾
وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ و اگر پروردگارت میخواست، (همهی) مردم را یک امت قرار میداد، ولی (آنها) همواره مختلف اند. ﴿118﴾
إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ مگر کسیکه پروردگارت (بر او) رحم کند، و برای همین آنها را آفریده است، و سخن پروردگار تو محقق شد که: مسلماً جهنم را از همهی (عاصیان و مجرمان) جن و انس پر خواهم کرد. ﴿119﴾
وَکُلاًّ نَّقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ و ما هر یک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیلهی آن، دلت را استوار گردانیم، و در این (قرآن) برای تو حق، و برای مؤمنان موعظه و تذکری آمده است. ﴿120﴾
وَقُل لِّلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنَّا عَامِلُونَ و به کسانیکه ایمان نمیآورند، بگو: «بر روش خودتان عمل کنید، ما (نیز بر روش خود) عمل میکنیم، ﴿121﴾
وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ و منتظر باشید، ما هم منتظریم!». ﴿122﴾
وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین، از آن الله است، و همهی کارها به سوی او باز گردانده میشود، پس او را بپرست و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه میکنید؛ (هرگز) غافل نیست. ﴿123﴾
سورة هود
[1]- رسول الله صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: «دست الله پر است و انفاق چیزی آن را کم نمیکند، او شب و روز میبخشد آیا نمیبینید که از بدو آفرینش آسمانها و زمین چقدر انفاق کرده ولی چیزی از آنچه دست دارد کم نشده و عرش او بر روی آب قرار دارد... (صحیح بخاری: 4684)
[2]- مدین در اصل نام یکی از فرزندان یا نوههای ابراهیم بود، سپس پس از گستردهشدن نسل آنها قبیله و نیز شهری که وی در آنجا زندگی میکرد، مدین نامیده شد.
سورة یوسف - سورة 12 - عدد آیاتها 111
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ الر (الف. لام. را) این آیات کتاب روشنگر است. ﴿1﴾
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ همانا ما آن را قرآن عربی نازل کردیم؛ شاید شما دریابید. ﴿2﴾
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ (ای پیامبر!) ما بهترین داستانها را با وحی کردن این قرآن بر تو بازگو میکنیم، و مسلماً تو پیش از آن از بیخبران بودی (و آگاهی نداشتی). ﴿3﴾
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (به یاد آور) هنگامی را که یوسف به پدرش یعقوب گفت: «پدرم! همانا من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم، آنها را برای خود سجدهکنان دیدم».﴿4﴾
قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (یعقوب) گفت: «ای پسرکم! خواب خود را برای برادرانت بازگو نکن، که برای تو نقشهی بدی میاندیشند، بیگمان شیطان برای انسان دشمن آشکار است. ﴿5﴾
وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ و این گونه پروردگارت تو را بر میگزیند، و از تأویل احادیث (= تعبیر خوابها) میآموزد، و نعمتش را بر تو و بر آل یعقوب تمام میکند، همان گونه که پیش از این بر اجدادت ابراهیم و اسحاق تمام کرد، یقیناً پروردگارت دانای حکیم است». ﴿6﴾
لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ بیشک در (داستان) یوسف و برادرانش برای سوال کنندهگان نشانهها و (عبرتها) است. ﴿7﴾
إِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ هنگامیکه با خود گفتند: «یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدرمان از ما محبوبتر اند، در حالیکه ما گروهی (نیرومند) هستیم، بیتردید پدرمان در اشتباهی آشکار است. ﴿8﴾
اقْتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ یوسف را بکشید، یا او را به سرزمینی (دور دست) بیفکنید، تا توجه پدرتان فقط به (سوی) شما باشد، و بعد از آن (توبه کنید و) افرادی صالح باشید». ﴿9﴾
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَةِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَةِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ یکی از آنها گفت: «یوسف را نکشید، و اگر میخواهید (کاری) انجام دهید، او را به قعر چاه بیندازید، تا بعضی از کاروآنها ی (رهگذر) او را بر گیرد (و به جای دوری ببرد)». ﴿10﴾
قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا لَکَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ (و آنگاه نزد پدر آمدند) و گفتند: «پدرجان! تو را چه شده است که ما را بر (برادرمان) یوسف امین نمیشماری، در حالیکه ما خیر خواه او هستیم؟! ﴿11﴾
أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ فردا او را با ما (به صحرا) بفرست، تا (از میوهها) بهره برد و بازی کند، همانا ما نگهبان او هستیم». ﴿12﴾
قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ (یعقوب) گفت: «آنکه او را ببرید مرا اندوهگین میکند، و از این میترسم که گرگ او را بخورد، در حالیکه شما از او غافل باشید!». ﴿13﴾
قَالُواْ لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ گفتند: «با اینکه ما گروهی (نیرومند) هستیم، اگر گرگ او را بخورد، براستی آنگاه ما زیانکار خواهیم بود». ﴿14﴾
فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَةِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ پس چون او را با خود بردند، و تصمیم گرفتند که او را در قعر چاه قرار دهند، و (تصمیم خود را عملی نمودند) به او وحی کردیم که قطعاً آنها را از این کارشان آگاه خواهی کرد، در حالیکه آنها نمیدانند. ﴿15﴾
وَجَاؤُواْ أَبَاهُمْ عِشَاء یَبْکُونَ و (برادران) شبانگاه گریان به نزد پدرشان آمدند. ﴿16﴾
قَالُواْ یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ گفتند: «ای پدرما! همانا ما رفتیم که مسابقه دهیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاشتیم، پس گرگ او را خورد، و تو (هرگز سخن) ما را باور نخواهی کرد، هر چند راستگو باشیم». ﴿17﴾
وَجَاؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ و پیراهن او را با خونی دروغین (برای یعقوب) آوردند، (او) گفت: «(چنین نیست) بلکه (هوای) نفس شما کاری (ناشایست) را برای شما آراسته است، پس (کار من) صبر جمیل است، و بر آنچه میگویید، الله مددکار (من) است». ﴿18﴾
وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَا بُشْرَى هَذَا غُلامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ و کاروانی فرا رسید، و پس آنها آبآورشان را فرستادند، و (او) دلو خود را در (چاه) انداخت (پس چون بیرون آورد، یوسف را در آن دید، صدا زد و) گفت: «مژده باد! این کودکی است» و او را بعنوان یک کالا (از دیگران) پنهان داشتند، و الله به آنچه میکردند، آگاه است. ﴿19﴾
وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکَانُواْ فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ و (سر انجام) او را به بهای اندک – چند درهم – فروختند، و در (بارهی) او بیرغبت بودند. ﴿20﴾
وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ و کسی از (اهل) مصر که او را خرید؛ به همسرش گفت: «جای او را گرامی دار، امید است برای ما سودمند باشد، یا او را به فرزندی گیریم» و این چنین یوسف را در (آن) سرزمین متمکن ساختیم، و تا از تأویل احادیث (= تعبیر خواب) به او بیاموزیم، و الله بر کارش چیره است، و لیکن بیشتر مردم نمیدانند. ﴿21﴾
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ و چون (یوسف به مرحلهی بلوغ و) کمال قوت رسید، به او حکم (= نبوت) و علم عطا کردیم.، و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم. ﴿22﴾
وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ و آن زنی که او (یوسف) در خانهاش بود، از او در خواست کامجویی کرد، و درها را بست و گفت: «بیا، (در اختیار تو هستم)». (یوسف) گفت: «به الله پناه میبرم! بیگمان او (عزیز مصر) سرور من است، جایگاه مرا گرامی داشته است (پس چگونه به او خیانت کنم؟!) مسلماً ستمکاران رستگار نمیشوند». ﴿23﴾
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ و به راستی آن زن قصد او (= یوسف) کرد، و او نیز اگر برهان پروردگارش ندیده بود؛ قصد وی میکرد، این چنین (کردیم) تا بدی و فحشا از او دور سازیم، بیگمان او از بندگان مخلص ماست. ﴿24﴾
وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءًا إِلاَّ أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ و هردو به طرف درشتافتند، و (همسر عزیز) پیراهن او را از پشت پاره کرد، و (در این هنگام) شوهرش را نزد در یافتند. (آن) زن گفت: «کیفر کسیکه خواسته باشد به خانوادهی تو بدی (و خیانت) کند چیست؟، جز اینکه زندان شود، یا عذاب دردناکی (ببیند). ﴿25﴾
قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ (یوسف) گفت: «او با اصرار مرا به سوی خود خوانده است!» و (درآن هنگام) شاهدی از بستگان آن زن شهادت داد، اگر پیراهن او ازجلو پاره شده باشد، پس آن زن راست میگوید، و او از دروغگویان است. ﴿26﴾
وَإِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِینَ و اگر پیراهن اش از پشت پاره شده باشد، (آن) زن دروغ میگوید، و او از راستگویان است». ﴿27﴾
فَلَمَّا رَأَى قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ پس چون (عزیز مصر) دید که پیراهن او از پشت پاره شده است، گفت: «این از مکر شما (زنان) است، بیگمان مکر شما زنان بزرگ است. ﴿28﴾
یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِکِ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ ای یوسف! از این (ماجرا) صرف نظر کن، و (تو ای زن) برای گناه خود آمرزش بخواه، همانا تو از خطاکاران بودهای». ﴿29﴾
وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ و (این خبر به شهر رسید) زنانی در شهر گفتند: «همسر عزیز، برای کامجویی غلام (جوان) خود را به سوی خود میخواند، به راستی محبت (و عشق این جوان) در قلبش نفوذ کرده است، مسلماً ما او را در گمراهی آشکار میبینیم. ﴿30﴾
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ پس چون (همسر عزیز) سخنان مکرآمیز شان را شنید، (کسی را) به دنبال آنها فرستاد (و آنها را دعوت نمود) و برای آنها مجلس (با شکوه و با پشتیهای زیبا) فراهم کرد، و به (دست) هر کدام چاقویی (برای بریدن میوه) داد، و به یوسف گفت: «بر آنان بیرون شو». پس زنان چون او را دیدند، بزرگش یافتند، و دستهای خود را بریدند، و «گفتند: پناه بر الله! این بشر نیست، این جز فرشتهی بزرگوار نیست». ﴿31﴾
قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ (همسر عزیز) گفت: «این هست همان کسیکه مرا در (بارهی) او سرزنش کردید، (آری) به راستی من او را برای کامجویی به خود دعوت کردم، پس او خود داری کرد، و اگر آنچه را که به او دستور میدهم، انجام ندهد؛ قطعاً زندانی میشود و مسلماً خوار و زبون خواهد بود». ﴿32﴾
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ (یوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من از آنچه (اینها) مرا به سوی آن میخوانند، محبوبتر است، و اگر مکر آنها را از من نگردانی، به سوی آنان متمایل میشوم، و از نادانان خواهم بود». ﴿33﴾
فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ پس پروردگارش (دعای) او را اجابت کرد، و مکر آنان را از او باز گردانید، بیگمان او شنوای داناست. ﴿34﴾
ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ سپس بعد از آنکه نشانههای (پاکی یوسف) را دیدند؛ تصمیم گرفتند تا مدتی او را زندانی کنند. ﴿35﴾
وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ و دو جوان همراه او وارد زندان شدند، یکی از آن دو گفت: «من خواب دیدهام که (انگور برای) شراب میفشارم» و دیگری گفت: «من خواب دیده ام که نان بر سر حمل میکنم، پرندگان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن آگاه کن، بیگمان ما تو را از نیکوکاران میبینیم». ﴿36﴾
قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیَکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ (یوسف) گفت: «پیش از آنکه (جیره) طعام شما را بیاورند و تناول کنید، شما را از تعبیر خوابتان آگاه میسازم، این (تعبیر خواب) چیزهای است که پروردگارم به من آموخته است، همانا من کیش قومی را که به الله ایمان نمیآورند، و آنان به (سرای) آخرت (نیز) کافرند، ترک کرده ام. ﴿37﴾
وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللَّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ و از کیش نیاکانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام، برای ما سزاوار نیست که چیزی را شریک الله قرار دهیم، این از فضل الله بر ما و بر (همه) مردم است، و لیکن بیشتر مردم شکر نمیگذارند. ﴿38﴾
یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ای رفقای زندانی من! آیا معبودان پراکنده (متعدد) بهترند یا الله یکتای قهار؟ ﴿39﴾
مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ شما به جای الله (چیزی را) نمیپرستید، مگر نامهایی را که خود و نیاکانتان به آنها دادهاید، الله هیچ دلیلی بر (اثبات) آنها نازل نکرده است([1])، فرمانروایی تنها از آن الله است، فرمان داده است که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار، و لیکن بیشتر مردم نمیدانند. ﴿40﴾
یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ ای رفقای زندانی من! اما یکی ازشما (آزاد میشود) پس سرور خویش را شراب خواهد نوشانید، و اما دیگری پس به دار آویخته میشود، آنگاه پرندگان از (گوشت) سر او خواهند خورد، امری که در (بارهی) آن از من نظر خواستید، (چنین) مقدر شده است». ﴿41﴾
وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ و (یوسف) به آن کسی از دو نفر که دانست رهایی مییابد، گفت: «مرا نزد سرورت (= حاکم) یاد کن». ولی شیطان یاد کردن (او را نزد) سرورش از خاطر او برد، پس (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند. ﴿42﴾
وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِن کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ و پادشاه گفت: «همانا من (در خواب) هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشهی سبز، و (هفت خوشهی) دیگر را خشک (می بینم). ای بزرگان! در (بارهی) خوابم نظر دهید؛ اگر خواب را تعبیر میکنید. ﴿43﴾
قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الأَحْلامِ بِعَالِمِینَ «(اینها) خوابهای (آشفته و) پریشان است، و ما از تعبیر خوابهای پریشان آگاه نیستیم». ﴿44﴾
وَقَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَاْ أُنَبِّئُکُم بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْسِلُونِ و یکی از آن دو نفر که نجات یافته بود، بعد از مدتی (یوسف) را به یاد آورد، گفت: «من شما را از تأویل (= تعبیر) آن خبر میدهم، پس مرا (به سوی جوان زندانی) بفرستید». ﴿45﴾
یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَّعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ (چون نزد یوسف آمد، گفت:) «یوسف، ای (مرد) راستگو! در (بارهی این خواب که:) هفت گاو چاق، هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشهی سبز و (هفت خوشهی) دیگر خشک، برای ما نظر بده (و تعبیر کن) تا من به سوی مردم باز گردم، شاید آنان (از تعبیر این خواب) با خبر شوند». ﴿46﴾
قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدتُّمْ فَذَرُوهُ فِی سُنبُلِهِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّا تَأْکُلُونَ (یوسف) گفت: «هفت سال پی درپی (با جدیت) زراعت کنید، پس آنچه را درو کردید، جز اندکی که میخورید، (بقیه) در خوشهاش باقی بگذارید. ﴿47﴾
ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ سَبْعٌ شِدَادٌ یَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ سپس بعد از آن هفت (سال) سخت (قحطی) میآید، که آنچه را برای آن سالها ذخیره کردهاید، میخورید، جز اندکی از آنچه که (برای بذر) ذخیره خواهید کرد. ﴿48﴾
ثُمَّ یَأْتِی مِن بَعْدِ ذَلِکَ عَامٌ فِیهِ یُغَاثُ النَّاسُ وَفِیهِ یَعْصِرُونَ سپس بعد از آن هفت (سال) سالی فرا میرسد که باران فراوانی نصیب مردم میشود، و درآن (سال، مردم افشردنیها را) میفشارند». ﴿49﴾
وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ الَّلاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ و پادشاه (چون این تعبیر را شنید) گفت: «او را نزد من بیاورید». پس چون فرستادهی (پادشاه) نزد او آمد، (یوسف) گفت: «به سوی سرورت باز گرد، پس از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟! قطعاً پروردگارم به نیرنگ آنها آگاه است». ﴿50﴾
قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِیزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَاْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ (پادشاه آن زنان را خواست و) گفت: «جریان کارتان چه بود؛ هنگامیکه یوسف را به سوی خود دعوت دادید؟!». گفتند: «پناه بر الله! ما هیچ گناهی بر او ندانستهایم» (در این هنگام) همسرعزیز گفت: «اکنون حق آشکار شد، من (بودم که) او را به سوی خود خواندم، (و خواهش مرا رد کرد) و بیگمان او از راستگویان است. ﴿51﴾
ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ این (سخن) بدین خاطر است تا (عزیز) بداند که من در پنهان به او خیانت نکردهام، و اینکه الله مکر خائنان را به هدف نمیرساند. ﴿52﴾
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ من هرگز نفس خود را تبرئه نمیکنم، بیشک نفس (اماره، انسان) پیوسته به بدی فرمان میدهد، مگر آنچه را پروردگام رحم کند، بیگمان پروردگارم آمرزندهی مهربان است». ﴿53﴾
وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ و پادشاه گفت: «او (= یوسف) را نزد من بیاورید، (تا) او را مخصوص خود گردانم» پس چون (یوسف نزد او آمد و) با او صحبت کرد، (پادشاه) گفت: «تو امروز نزد ما صاحب مقام والا (و) امین هستی». ﴿54﴾
قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (یوسف) گفت: «مرا بر (سرپرستی) خزائن زمین (مصر) قرار بده، که من نگهدارندهی آگاهم». ﴿55﴾
وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاء نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ و این گونه به یوسف در آن سرزمین تمکن (و قدرت) دادیم، از آن (سرزمین) هر جا که میخواست منزل میگرفت، ما رحمت خود را به هرکس که بخواهیم میرسانیم، و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم. ﴿56﴾
وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ و یقیناً پاداش آخرت، برای کسانیکه ایمان آوردند و پرهیزگاری میکردند، بهتر است. ﴿57﴾
وَجَاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنکِرُونَ و (چون سرزمین کنعان را خشک سالی فرا گرفت) برادران یوسف (برای تهیهی گندم به مصر) آمدند، پس بر او وارد شدند، آنگاه او آنان را شناخت، در حالیکه آنها او را نشناختند. ﴿58﴾
وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَّکُم مِّنْ أَبِیکُمْ أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَأَنَاْ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ پس چون بارهایشان را آماده کرد، (به آنان) گفت: «آن برادری که از پدرتان دارید، (نوبت آینده) نزد من بیاورید، آیا نمیبینید که من پیمانه را تمام میدهم، و من بهترین میزبان هستم؟ ﴿59﴾
فَإِن لَّمْ تَأْتُونِی بِهِ فَلاَ کَیْلَ لَکُمْ عِندِی وَلاَ تَقْرَبُونِ پس اگر او را نزد من نیاوردید، نه پیمانهی نزد من خواهید داشت، و نه به من نزدیک شوید». ﴿60﴾
قَالُواْ سَنُرَاوِدُ عَنْهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَاعِلُونَ گفتند: «ما در (بارهی) او با پدرش با اصرار گفتگو خواهیم کرد، و مسلماً این کار را میکنیم». ﴿61﴾
وَقَالَ لِفِتْیَانِهِ اجْعَلُواْ بِضَاعَتَهُمْ فِی رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُواْ إِلَى أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ و (یوسف) به غلامانش گفت: «سرمایه شان را در بارهایشان بگذارید، شاید هنگامیکه به سوی خانوادهی خود، باز گشتند، آن را بشناسند، شاید باز آیند». ﴿62﴾
فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَى أَبِیهِمْ قَالُواْ یَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَکْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ پس چون به سوی پدرشان بازگشتند: « گفتند: ای پدرما! پیمانه (غله) از ما باز داشته شده است، پس برادرمان (بنیامین) را با ما بفرست تا سهمی (از غله) بگیریم، و بیگمان ما نگهبان اوخواهیم بود». ﴿63﴾
قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلاَّ کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَى أَخِیهِ مِن قَبْلُ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یعقوب) گفت: «آیا شما را بر او امین دانم، همانگونه که پیش از این نسبت به برادرش (یوسف) امین داشتم، پس الله بهترین نگهبان است، و او مهربانترین مهربانان است». ﴿64﴾
وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی هَذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا وَنَمِیرُ أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ و چون بار خود را گشودند، سرمایهشان را یافتند که به آنها بازگردانده شده است. گفتند: «ای پدرما! (ما دیگر) چه میخواهیم؟ این سرمایه ماست که به ما باز گردانده شده است، (پس او را با ما بفرست) و برای خانوادهی خود آذوقه میآوریم، و برادرمان را حفظ میکنیم، و یک بار شتر افزون خواهیم آورد؛ این پیمانه (برای عزیز مصر، کار) آسانی است. ﴿65﴾
قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلاَّ أَن یُحَاطَ بِکُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَکِیلٌ (یعقوب) گفت: «هرگز او را با شما نمیفرستم؛ تا آنکه به نام الله به من پیمان دهید که حتماً او را به نزد من باز خواهید آورد، مگر اینکه قدرت از شما گرفته شود (و خودتان گرفتار آیید) پس چون (تعهد و) پیمان استوار به او دادند، (یعقوب) گفت: «الله بر آنچه میگوییم نگهبان است». ﴿66﴾
وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ و (همچنین به آنها) گفت: «ای پسران من! از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرق داخل شوید، و (من) نمیتوانم چیزی از (قضای) الله (که مقرر کرده است) از شما دفع کنم، حکم تنها از آن الله است، بر او توکل کردهام، و (همهی) متوکلان بر او توکل کنند. ﴿67﴾
وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ إِلاَّ حَاجَةً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ و چون به همان گونه که پدرشان به آنها دستور داده بود، داخل شدند، ـ (این کار) نمیتوانست چیزی از (قضای) الله را از آنان دفع کند ــ جز حاجتی (و خواهشی) که در دل یعقوب بود که آن را برآورده کرد، و بیگمان او علمی داشت که ما به آموخته بودیم، و لیکن بیشتر مردم نمیدانند. ﴿68﴾
وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّی أَنَاْ أَخُوکَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ و چون (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش (بنیامین) را نزد خود جای داد، (و) گفت: «بدون شک من برادر تو (یوسف) هستم، پس ازآنچه آنها انجام میدادند، اندوهگین مباش». ﴿69﴾
فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ پس هنگامیکه بارهای آنها را مهیا کرد، جام (آبخوری پادشاه) را در بار برادرش گذاشت، سپس ندا دهندهی ندا داد: «ای کاروانیان، بدون شک شما دزد هستید». ﴿70﴾
قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَیْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ به طرف آنها روکرده و گفتند: «چه چیز گم کردهاید؟!» ﴿71﴾
قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِکِ وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِیمٌ گفتند: «پیمانهی پادشاه را گم کردهایم، و هر کس آن را بیاورد یک بار شتر (جایزه) دارد، و من ضامن این (وعده) هستم. ﴿72﴾
قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الأَرْضِ وَمَا کُنَّا سَارِقِینَ گفتند: «به الله سوگند، شما میدانید که ما نیامدهایم تا در این سرزمین فساد کنیم، و ما (هرگز) دزد نبودهایم». ﴿73﴾
قَالُواْ فَمَا جَزَاؤُهُ إِن کُنتُمْ کَاذِبِینَ (آنها) گفتند: «پس اگر دروغگو باشید؛ کیفرش چیست؟» ﴿74﴾
قَالُواْ جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ کَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ گفتند: «کیفر کسیکه (آن پیمانه) در بارش پیدا شود، پس خودش کیفر آن خواهد بود (که بردهی شما خواهد بود) ما این گونه ستم کاران را کیفر میدهیم». ﴿75﴾
فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِیهِ کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَن یَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ پس شروع به (جست و جوی) بارهای آنها، پیش از بار برادرش پرداخت، آنگاه آن را از بار برادرش بیرون آورد، این گونه برای یوسف چارهاندیشی کردیم، او (هرگز) نمیتوانست در آیین پادشاه برادرش را بگیرد، مگر آنکه الله بخواهد، درجات هرکس را بخواهیم بالا میبریم، و بالاتر از هر صاحب علمی، دانا تری است. ﴿76﴾
قَالُواْ إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَلَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمْ بِمَا تَصِفُونَ (برادران) گفتند: «اگر او دزدی کرده است (تعجب ندارد)؛ برادرش (نیز) پیش از این دزدی کرده بود، پس یوسف آن (سخن) را در دل خود پنهان داشت، و برای آنها آشکار نکرد، (در دل خود) گفت: «شما از نظر منزلت بدترین (مردم) هستید، و الله به آنچه توصیف میکنید، آگاهتراست». ﴿77﴾
قَالُواْ یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ گفتند: «ای عزیز! همانا او پدر پیری دارد، (که از دوری او سخت ناراحت میشود) لذا یکی ازما را به جای او بگیر، بیگمان ما تو را از نیکو کاران میبینیم». ﴿78﴾
قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ (یوسف) گفت: «پناه بر الله، که ما جز آن کسیکه کالایمان را نزد او یافتهایم، (دیگری را) بگیریم، بیگمان در آن صورت ستم کار خواهیم بود». ﴿79﴾
فَلَمَّا اسْتَیْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِیًّا قَالَ کَبِیرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاکُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَیْکُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ یَأْذَنَ لِی أَبِی أَوْ یَحْکُمَ اللَّهُ لِی وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ پس چون (برادران) از او نا امید شدند، نجوا کنان به گوشهای رفتند، (برادر) بزرگشان گفت: «آیا نمیدانید که پدرتان از شما به نام الله پیمان (استوار) گرفته است و پیش از این (نیز) در بارهی یوسف کوتاهی کردهاید؟! پس من هرگز از این سرزمین (مصر) بیرون نمیشوم، تا پدرم به من اجازه دهد، یا الله دربارهی من داوری کند، و او بهترین داوران است. ﴿80﴾
ارْجِعُواْ إِلَى أَبِیکُمْ فَقُولُواْ یَا أَبَانَا إِنَّ ابْنَکَ سَرَقَ وَمَا شَهِدْنَا إِلاَّ بِمَا عَلِمْنَا وَمَا کُنَّا لِلْغَیْبِ حَافِظِینَ (شما) به سوی پدرتان باز گردید، و بگویید: «ای پدر جان! بیگمان پسرت دزدی کرد، و ما جز به آنچه میدانستیم گواهی ندادیم، و ما از غیب آگاه نبودیم. ﴿81﴾
وَاسْأَلِ الْقَرْیَةَ الَّتِی کُنَّا فِیهَا وَالْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنَا فِیهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ و از (مردم) شهری که در آن بودیم، و از کاروانی که با آن بودیم بپرس، و بدون شک ما راستگو هستیم». ﴿82﴾
قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ عَسَى اللَّهُ أَن یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (یعقوب) گفت: «(حقیقت چنین نیست) بلکه (هوای) نفس شما، کاری (ناشایست) را برای شما آراسته است؛ پس (کار من) صبر جمیل است، امید است الله همهی آنها را به من باز گرداند، بیگمان او دانای حکیم است». ﴿83﴾
وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ و از آنها روی بر گرداند و گفت: «افسوس بر یوسف» و چشمان او از اندوه سفید شد، در حالیکه (سرشار از غم بود) اندوه خود را فرو میبرد. ﴿84﴾
قَالُواْ تَاللَّه تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ گفتند: «به الله سوگند، پیوسته یوسف را یاد میکنی، تا آنکه سخت بیمار گردی یا بمیری». ﴿85﴾
قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (یعقوب) گفت: «من شرح غم و پریشانی خود را تنها به الله میگویم، (و به سوی او شکایت میبرم) و از (سوی) الله چیزهای میدانم که شما نمیدانید». ﴿86﴾
یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ای پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید، و از رحمت الله ناامید نشوید، چرا که جز گروه کافران کسی از رحمت الله ناامید نمیشود»([2]). ﴿87﴾
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ پس چون (به مصر رفتند و) بر او (= یوسف) وارد شدند، گفتند: «ای عزیز! به ما و خاندان ما سختی (و ناراحتی) رسیده است، و (اینک) کالای نا چیز (و اندکی) با خود آوردهایم؛ پس پیمانه را برای ما کامل کن، و بر ما صدقه (و بخشش) کن، بیگمان الله بخشندگان را پاداش میدهد». ﴿88﴾
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ (یوسف) گفت: «آیا دانستید با یوسف چه کردید، هنگامیکه نادان بودید؟!». ﴿89﴾
قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَنَّ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (برادران) گفتند: «آیا به راستی تو همان یوسفی؟!». (یوسف) گفت: «(آری) من یوسفم، و این برادر من است، یقینا ً الله بر ما منّت گذاشت، همانا هر کس پرهیزگاری کند و صبر نماید، بیگمان الله پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند». ﴿90﴾
قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ (برادران) گفتند: «به الله سوگند، یقیناً الله تو را بر ما برتری داده، و حقاً ما خطا کار بودیم». ﴿91﴾
قَالَ لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (یوسف) گفت: «امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، الله شما را میآمرزد، و او مهربانترین مهربانان است». ﴿92﴾
اذْهَبُواْ بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیرًا وَأْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ این پیراهن مرا ببرید، و بر چهرهی پدرم بیندازید تا بینا گردد، و همهی خانوادهی خود را نزد من بیاورید». ﴿93﴾
وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ و چون کاروان (از سرزمین مصر) جدا شد (و حرکت کرد) پدرشان (به اطرافیان) گفت: «یقیناً من بوی یوسف را مییابم، اگر مرا به کم عقلی نسبت ندهید». ﴿94﴾
قَالُواْ تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ (آنها) گفتند: «به الله سوگند، بیگمان تو در همان اشتباه دیرینهات هستی». ﴿95﴾
فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ پس چون بشارتدهنده آمد و آن (پیراهن) را برچهرهی او افکند، نا گهان بینا شد، گفت: «آیا به شما نگفتم که من از (سوی) الله چیزهای میدانم که شما نمیدانید؟!». ﴿96﴾
قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ گفتند: «ای پدر (جان) ما! برای ما (در بارهی) گناهانمان آمرزش بخواه، بیگمان ما خطا کار بودیم». ﴿97﴾
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (یعقوب) گفت: «به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، بدون شک او آمرزندهی مهربان است». ﴿98﴾
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِینَ پس چون بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادرش را (در آغوش گرفت و) نزد خود جای داد و گفت: «(همگی) به مصر درآیید؛ اگر الله بخواهد در امن (و امان) خواهید بود». ﴿99﴾
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند، و (همگی) برای او به سجده افتادند، و (یوسف) گفت: «ای پدرجان! این تعبیرخوابم است، که از پیش دیده بودم، پروردگارم آن را راست گرداند (و تحقق بخشید)، یقیناً به من نیکی کرد هنگامیکه مرا از زندان بیرون آورد، و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد، بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم (فتنه و) فساد کرد، بیگمان پروردگارم به آنچه که میخواهد (تدبیر کند) باریک بین است، همانا او دانای حکیم است. ﴿100﴾
رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ پروردگارا! (بهرهی عظیمی) از فرمانروایی به من عطا کردی، و از علم (تأویل احادیث =)تعبیر خوابها به من آموختی، ای پدید آورندهی آسمانها و زمین! تویی کار ساز من در دنیا و آخرت، مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحق فرما». ﴿101﴾
ذَلِکَ مِنْ أَنبَاء الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ (ای پیامبر!) این از خبرهای غیب است که به تو وحی میکنیم، و هنگامیکه (برادران یوسف) بد اندیشی میکردند و تصمیم (قطعی)گرفتند، تو نزد آنها نبودی. ﴿102﴾
وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ و بیشتر مردم – و اگر چه (برایمانشان) حرص ورزی – مؤمن نخواهند بود. ﴿103﴾
وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ و تو بر این (دعوت) از آنها پاداشی نمیطلبی، آن جز پندی برای جهانیان نیست. ﴿104﴾
وَکَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ و چه بسا نشانهی در آسمانها و زمین وجود دارد که آنها از کنارش میگذرند و از آن روی میگردانند. ﴿105﴾
وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ و بیشتر آنها به الله ایمان نمیآورند؛ مگر اینکه آنان (به نوعی) مشرک اند. ﴿106﴾
أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِیَهُمْ غَاشِیَةٌ مِّنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ آیا ایمن هستند از اینکه عذاب فراگیری از سوی الله به سراغ آنها بیاید، یا ناگهان قیامت به سراغشان آید، در حالیکه آنان بیخبرند. ﴿107﴾
قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (ای پیامبر!) بگو: «این راه من است، من با بصیرت (کامل) به سوی الله دعوت میکنم، و کسانیکه از من پیروی کردند (نیز چنین میکند) و الله پاک و منزه است، و من از مشرکان نیستم». ﴿108﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ و ما پیش از تو نفرستادیم، جز مردانی از اهل قریهها که به آنها وحی میکردیم، آیا (مشرکان) در زمین سیر نکردند؛ تا ببیند عاقبت کسانیکه پیش از آنها بودند، چگونه بود؟! و یقیناً سرای آخرت برای کسانیکه پرهیزگاری کردند، بهتر است، آیا نمیاندیشید؟! ﴿109﴾
حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَاء وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ (کافران پیوسته به انکار خود ادامه دادند) تا آنگاه که پیامبران (از قومشان) نا امید شدند، و (مردم) پنداشتند([3]) که به آنها دروغ گفته شده است، (در این هنگام) یاری ما به سراغشان آمد، پس هر کس را که خواستیم نجات یافت، و عذاب ما از قوم گنهکار باز نخواهد گشت. ﴿110﴾
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ یقیناً در داستانهایشان عبرتی برای خردمندان است، این (قرآن) سخنی نبود که (به دروغ) بافته شود، بلکه تصدیقکنندهی کتابهای است که پیش از آن است، و بیانکننده (و شرح) هر چیز است، و هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان میآورند. ﴿111﴾
سورة یوسف
[1]- مطلب این است که خود شما آنها را معبود پنداشتهاید در حالیکه نه آنها معبودی هستند و نه الله متعال دلیلی بر اثبات آنها نازل کرده است. مطلب دیگری این است که این نامهایی که برای معبودان اختصاص دادهاید مانند: غریبنواز، گنج بخش، شکر گنج و غیره همه خود ساختۀ خود شماست و از طرف الله دلیلی بر اثبات آنها نازل نشده است.
[2]- رحمت الله متعال بسیار و گسترده است، رسول الله صل الله علیه و آله و سلم میفرماید: «همانا الله متعال روزیکه رحمت را آفرید، آن را صدا (بخش) رحمت آفرید... (صحیح بخاری: 6469)
[3]- به تفسیر ابن کثیر رجوع کنید.
سورة الرعد - سورة 13 - عدد آیاتها 43
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِیَ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ المر (الف. لام. میم. را) اینها آیات کتاب (قرآن) است، و آنچه از (سوی) پروردگارت بر تو نازل شده، حق است، و لیکن بیشتر مردم ایمان نمیآورند. ﴿1﴾
اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ الله کسی است که آسمانها را بدون ستون بر افراشت که میبینید، آنگاه بر عرش مستقر شد، و خورشید و ماه را مسخر ساخت، که هر کدام تا مدت معینی روان است، کار (و امور هستی) را تدبیر میکند، نشانههای را (روشن) بیان میکند، شاید شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید. ﴿2﴾
وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ و او کسی است که زمین را گسترد، و در آن کوهها و نهرها قرار داد، و در آن از هر نوع میوهها دو قسم (ترش و شیرین و...) پدید آورد، شب را بر روز میپوشاند، بیگمان در این (امور) نشانهها (و عبرتها) است برای گروهی که میاندیشند. ﴿3﴾
وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُکُلِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ و در زمین قطعههای (گوناگون) کنارهم (قرار دارد) و باغهایی از انگور و کشتزار و نخلهای که گاه از یک بن میرویند و گاهی از چند بن، (در صورتی) که از یک آب سیراب میشوند، و (با این حال) میوهی بعضی از آنها را بعضی (دیگر) برتری دادیم، بدون شک در این (امور) نشانهها (و عبرتها) است برای گروهی که خرد میورزند. ﴿4﴾
وَإِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَئِذَا کُنَّا تُرَابًا أَئِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ الأَغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ و (ای پیامبر!) اگر (از ایمان نیاوردن کفار) تعجب میکنی، پس سخن آنان عجیب (تر) است، که (میگویند:) «آیا هنگامیکه (مردیم و) خاک شدیم (بار دیگر زنده میشویم و) به آفرینش نوینی باز میگردیم؟!» اینان کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدهاند، و اینان غلها (و زنجیرها) در گردنهایشان است، و اینان اهل آتش (جهنم) اند، و جاودانه درآن خواهند ماند. ﴿5﴾
وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِّلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ الْعِقَابِ و آنها پیش از نیکی (و رحمت) بدی (و عذاب) را به شتاب از تو میخواهند، با اینکه (بر امتها) پیش از آنها بلاها (و عقوبتهای عبرت انگیز) گذشته است، و بیگمان پروردگار تو نسبت به مردم – با وجود ستمکار بودنشان – دارای مغفرت است (و میآمرزد) و همانا پروردگار تو سخت کیفراست. ﴿6﴾
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ و کسانیکه کافر شدند میگویند: «چرا نشانهها (و معجزهی) از (سوی) پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» (ای پیامبر!) تو فقط هشدار دهند هی، و برای هر قومی هدایت کنندهی است. ﴿7﴾
اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِیضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَکُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ الله میداند آنچه را که هر مادهی بدان بار دار میشود، و آنچه را که رحمها میکاهند و آنچه افزون میکنند، و هر چیز نزد او مقدار معینی دارد. ﴿8﴾
عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ (او) دانای غیب و آشکار، بزرگ بلند مرتبه است. ﴿9﴾
سَوَاء مِّنکُم مَّنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَن جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ (برای الله) یکسان است که کسی از شما پنهانی سخن بگوید، و کسیکه آن را آشکار سازد، و کسیکه در (تاریکی) شب پنهان میشود، یا در (روشنایی) روز (آشکارا) راه میرود. ﴿10﴾
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ برای او (= انسان) فرشتگانی است که پی درپی (صبح و شام) از پیش رویش و از پشت سرش او را به امر الله حفظ میکنند، بیگمان الله حالت (و سرنوشت) هیچ قومی را تغیر نمیدهد، تا وقتی که آنان آنچه را که در ضمیرشان است، تغیر دهند. و هنگامیکه الله برای قومی (بخاطر اعمالشان) بدی را اراده کند، پس هیچ چیز مانع آن نخواهد شد، و آنان را جز او هیچ کارسازی نیست. ﴿11﴾
هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ او کسی است که برق را برای ترساندن، و امیدوار شدن به شما مینمایاند، و ابرهای سنگین (بار) را پدید میآورد. ﴿12﴾
وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلائِکَةُ مِنْ خِیفَتِهِ وَیُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَاء وَهُمْ یُجَادِلُونَ فِی اللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ الْمِحَالِ و رعد به ستایش او و فرشتگان از ترس او تسبیح میگویند. و صاعقهها را میفرستد، پس هر کس را که بخواهد بدان آسیب میرساند، و آنها (با وجود مشاهده این همه آیات الهی همچنان) در بارهی الله مجادله میکنند، و او بسیار نیرومند (و سختگیر) است. ﴿13﴾
لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلاَّ کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاء لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاء الْکَافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلالٍ دعوت حق از آن اوست، و کسانی را که (مشرکان) به جای او میخوانند، (هرگز) دعوتشان را اجابت نمیکنند، مگر مانند کسیکه کف دستش را به سوی آب میگشاید تا (آب) به دهانش برسد، و (هرگز) به آن نخواهد رسید، و دعای کافران جز در گمراهی نیست. ﴿14﴾
وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ (تمام) کسانیکه در آسمانها و زمین هستند – از روی اطاعت (و دل خواه) یا اکراه (و نا خواه) – و (همچنین) سایههایشان؛ صبحگاهانه و شامگاهان برای الله سجده میکنند. ﴿15﴾
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِیَاء لاَ یَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَاء خَلَقُواْ کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (ای پیامبر! به مشرکان) بگو: «پروردگار آسمانها و زمین کیست؟» بگو: «الله» (سپس به آنها) بگو: «آیا به جای او اولیاء (و معبودانی) بر گزیدهاید که مالک سود و زیان خود نیستند». بگو: «آیا نابینا و بینا برابرند، یا تاریکیها و نور یکسان است؟ آیا آنها شریکانی برای الله قرار دادهاند که همچون آفرینش او آفریدهاند، پس (این) آفرینش (ها) بر آنها مشبه شده است؟!». بگو: «الله آفرینندهی همه چیز است، و او یگانهی چیره است. ﴿16﴾
أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاء حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ (الله) از آسمانها آب را فرو فرستاد، پس رودخانهها بهاندازهی (ظرفیت) خویش روان شد، آنگاه سیل بر روی خود کفی بالا آمده برداشت، و ازآنچه (در کورهها) برای بدست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی آتش روی آن روشن میکنند، کفی مانند آن به وجود میآید، الله (مثال) حق و باطل را این گونه بیان میکند، پس اما کفها کنار افتاده، از بین میرود، و آنچه به مردم سود میبخشد در زمین (باقی) میماند، این گونه الله (برای روشن شدن حق از باطل) مثال میزند. ﴿17﴾
لِلَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَالَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُواْ لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُوْلَئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ برای کسانیکه (دعوت) پروردگارشان را اجابت کردند، پاداش نیک (= بهشت) است و کسانیکه (دعوت) او را اجابت نکردند، اگر تمام آنچه در زمین است و (نیز) همانندش، از آن آنها باشد برای رهایی خود (از عذاب) فدیه بدهند، (از آنها پذیرفته نخواهد شد) آنها حساب سختی خواهند داشت، و جایگاهشان جهنم است، و چه بد جایگاهی است!. ﴿18﴾
أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ آیا کسیکه میداند آنچه از (طرف) پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که او نابیناست؟! تنها خردمندان پند میگیرند. ﴿19﴾
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلاَ یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ (همان) کسانیکه به پیمان الله وفا میکنند، و عهد (و پیمان) را نمیشکنند. ﴿20﴾
وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ و کسانیکه آنچه را الله به پیوستن آن فرمان داده؛ پیوند میدهند، و از پروردگارشان میترسند، و از سختی حساب بیم دارند. ﴿21﴾
وَالَّذِینَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً وَیَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ و کسانیکه به طلب روی پروردگارشان صبر کردند، و نماز را بر پا داشتند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکارا انفاق کردند، و بدی را با نیکی دفع میکنند، فرجام (نیک) سرای آخرت از آن آنهاست. ﴿22﴾
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن کُلِّ بَابٍ (همان) باغهای جاویدان (بهشتی) که وارد آن میشوند، و (همچنین) هر کس از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که نیکو کار بودهاند، و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند. ﴿23﴾
سَلامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (و به آنها میگویند:) «سلام بر شما به (خاطر) آنچه صبر نمودهاید، پس چه خوب است عاقبت آن سرای (جاویدان)». ﴿24﴾
وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ و کسانیکه پیمان الله را پس از استوار کردنش میشکنند، و آنچه را که الله به پیوستن آن فرمان داده؛ قطع میکنند، و در زمین فساد مینمایند، لعنت برای آنهاست، و برای آنها سختی (و بدی) آن سرای (آخرت) است. ﴿25﴾
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاء وَیَقْدِرُ وَفَرِحُواْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ مَتَاعٌ الله روزی را برای هرکسیکه بخواهد وسیع میگرداند، و (برای هر کس که بخواهد) تنگ میدارد، و (کافران) به زندگی دنیا شاد شدند، در حالیکه زندگی دنیا در (برابر) آخرت جز متاعی (ناچیز) نیست. ﴿26﴾
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ و کسانیکه کافر شدند میگویند: «چرا نشانه (و معجزهی) از (سوی) پروردگارش بر او نازل نشده است؟!». (ای پیامبر!) بگو: «بیگمان الله هرکس را بخواهد گمراه میکند، و هر کس که باز گردد (و توبه کند) به سوی خویش هدایت میکند». ﴿27﴾
الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (همانا) کسانیکه ایمان آوردند، و دلهای شان به یاد الله آرام میگیرد، آگاه باشید! (تنها) با یاد الله دلها آرام میگیرند. ﴿28﴾
الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ و کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، برایشان خوشی است، و بازگشتگاه نیکو (دارند). ﴿29﴾
کَذَلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِیَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ (ای پیامبر!) این گونه تو را در (میان) امتی فرستادیم که پیش از آنها امتهای (دیگر، بودند و) رفتند، تا آنچه را به تو وحی کردیم بر آنها بخوانی، در حالیکه آنها به (الله) رحمان کفر میورزند. بگو: «او پروردگار من است، معبودی (به حق) جز او نیست، بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوی اوست». ﴿30﴾
وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلَّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُواْ أَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّى یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ اگر (چنین) قرآنی بود که کوهها به آن به حرکت آیند یا زمین به آن پاره پاره شود یا مردگان را به سخن آرد، (باز هم ایمان نمیآورند) بلکه همه امور از آن الله است، آیا کسانیکه ایمان آوردهاند (هنوز) ندانستهاند که اگر الله میخواست؛ قطعاً همهی مردم را هدایت میکرد؟!و پیوسته به کسانیکه کفر ورزیدند به سزای کارهایکه کردهاند مصیبت کوبندهی میرسد یا آن مصیبت به نزدیک خانهی آنان فرو میآید تا آنگاه وعدهی الهی فرا رسد، یقینا الله متعال وعدهی که داده خلاف نمیکند﴿31﴾
وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ و به راستی به پیامبرانی پیش از تو (نیز) تمسخر (و استهزاء) کرده شد، پس (من) به کسانیکه کفر ورزیدند مهلت دادم؛ آنگاه آنان را (فرو) گرفتم، پس (بنگر) مجازات من چگونه بود؟! ﴿32﴾
أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَاء قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی الأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ بَلْ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ مَکْرُهُمْ وَصُدُّواْ عَنِ السَّبِیلِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ آیا کسی که بر همه نفوس (جهانیان) با آنچه به دست آوردهاند مراقب (و نگهبان) است (سزاوار پرستش است یا مخلوقات عاجز و ناتوان و از همه جا بىخبر)؟! و برای الله شریکانی قرار دادند، (ای پیامبر!) بگو: «آنها را نام ببرید! آیا او را به چیزیکه در زمین نمیداند، آگاه میکنید؟! یا سخن بیهوده (و بیمحتوا) میگویید؟!» بلکه (حق این است که) برای کسانیکه کافر شدند؛ مکرشان آراسته شده است، و از راه (راست) باز داشته شدهاند، و کسی را که الله گمراه کند، پس هیچ راهنمایی برای او وجود نخواهد داشت. ﴿33﴾
لَّهُمْ عَذَابٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَشَقُّ وَمَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ در زندگی دنیا برای آنها عذاب (دردناکی) است و قطعاً عذاب آخرت سختتر است، و آنها را هیچ نگه دارندهای از (عذاب) الله نیست. ﴿34﴾
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ أُکُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا تِلْکَ عُقْبَى الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّعُقْبَى الْکَافِرِینَ النَّارُ وصف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، (چنین است که:) نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، میوههایش همیشگی، و (نیز) سایهاش (دائمی است)، این است سرانجام کسانیکه پرهیزگاری کردند، و سرانجام کافران آتش (جهنم) است. ﴿35﴾
وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُو وَإِلَیْهِ مَآبِ و کسانیکه به آنها کتاب (آسمانی) دادیم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحال میشوند، و از احزاب (و گروهها) کسانی هستند که قسمتی از آن را انکار میکنند، (ای پیامبر!) بگو: «من مأمورم که «الله» را بپرستم، و به او شرک نیاورم، و تنها به سوی او دعوت میکنم، و بازگشت من به سوی اوست». ﴿36﴾
وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ وَاقٍ و این گونه این (قرآن) را (به عنوان) حکم (و فرمانی به زبان) عربی نازل کردیم، و اگر بعد از آن که آگاهی برای توآمده، از هوسهای آنها پیروی کنی، در برابر (عذاب) الله هیچ کارساز و نگهدارندهای نخواهی داشت. ﴿37﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ و به راستی پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و برای آنها همسران و فرزندانی قرار دادیم، و هیچ پیامبری حق نداشت، که جز به فرمان الله معجزهای بیاورد، برای هر (امر و) زمانی، نوشتهای مقرر است. ﴿38﴾
یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ الله هرچه را که بخواهد محو و (هرچه را بخواهد) اثبات میکند و ام الکتاب (= لوح محفوظ) نزد اوست. ﴿39﴾
وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ و اگر برخی از آنچه را که به آنها وعده میدهیم به تو نشان دهیم، یا (بیش از فرا رسیدن آنها) تو را بمیرانیم، در هر حال بر (عهدهی) تو تنها تبلیغ (رسالت) است، و حساب (آنها) بر ماست. ﴿40﴾
أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الأَرْضَ نَنقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَهُوَ سَرِیعُ الْحِسَابِ آیا ندیدهاند که ما پیوسته به سراغ (این سر) زمین (کفر) میآییم، که آن را از اطراف (و دامنههایش) میکاهیم؟! (و به سرزمین اسلام میافزاییم؟) و الله حکم میکند، و هیچ کس نمیتواند حکم او را رد کند، و او سریع الحساب (= زود شمار) است. ﴿41﴾
وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعًا یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ و به راستی کسانیکه پیش از آنها بودند مکر ورزیدند (و نقشه کشیدند) پس (باید دانست که) تمام مکرها (و نقشهها) از آنِ الله است، میداند آنچه را که هر کس انجام میدهد، و به زودی کافران خواهند دانست که سر انجام (نیک) سرای (آخرت) از آنِ کیست. ﴿42﴾
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ و کسانیکه کافر شدند میگویند: «تو پیامبر (الله) نیستی» بگو: «کافی است که الله و کسیکه علم (پیشین) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند». ﴿43﴾
سورة رعد
سورة إبراهیم - سورة 14 - عدد آیاتها 52
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
الر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ الر (الف. لام. را) این (قرآن) کتابی است که برتو (ای پیامبر) نازل کردیم، تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکها (ی شرک و جهالت) به سوی روشنایی (ایمان و دانش) در آوری، به سوی راه (الله) پیروزمند ستوده. ﴿1﴾
اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَوَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ (همان) الله که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست، و وای بر کافران از عذاب سخت. ﴿2﴾
الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ (همانا) کسانیکه زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند، و (مردم را) از راه الله باز میدارند، و کجی (و انحراف) آن راه را میخواهند، اینان در گمراهی دوری هستند. ﴿3﴾
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ما هیچ پیامبری را، مگر به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) برای آنها بیان کند، پس الله هر کس را بخواهد گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میکند، و او پیروزمند حکیم است. ﴿4﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ و به راستی ما موسی را با نشانههای خود فرستادیم، (و به او دستور دادیم) که: قومت را از تاریکیها به روشنای بیرون آر، و ایام الله (= روزهای پیروزی حق بر باطل) را به یادشان آور، بیگمان در این (امر) برای هر صبر کنندهی شکر گزاری نشانههای است. ﴿5﴾
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ وَفِی ذَلِکُم بَلاء مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ و (ای پیامبر! به یاد آور) هنگامیکه موسی به قومش گفت: «نعمت الله را بر خود بیاد آورید، چون شما را از (چنگال) فرعونیان نجات داد، که به بدترین عذابها شما را عذاب میکردند، پسرانتان را سر میبریدند، و زنانتان را (برای خدمتکاری) زنده میگذاشتند، و در این (امر) از جانب پروردگارتان برای شما آزمایش بزرگ بود». ﴿6﴾
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ و (و به یاد آورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که: «اگر شکر گزاری کنید، یقیناً (نعمت خود را) به شما افزون میدهم، و اگر کفران کنید، بیگمان عذاب من سخت است». ﴿7﴾
وَقَالَ مُوسَى إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ و موسی به (آنها) گفت: «اگر شما و همهی مردم روی زمین کافر شوید، پس (به الله هیچ زیانی نمیرسد) بیگمان الله بینیاز ستوده است». ﴿8﴾
أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ آیا خبر کسانیکه پیش از شما بودند، (مانند) قوم نوح و عاد و ثمود، به شما نرسیده است؟! و (خبر) کسانیکه پس از ایشان بودند، که جز الله آنان را نمیشناسد؟! پیامبران شان با دلایل (و معجزات) روشن به سوی آنها آمدند، پس آنها دستانشان در دهانهای شان گرفتند، و گفتند: «ما به آنچه شما فرستاده شدهاید، کافریم، و ما نسبت به آنچه ما را به سوی آن فرا میخوانید، سخت در شک و تردید هستیم». ﴿9﴾
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ پیامبران شان گفتند: «آیا در (و جود) الله آفرینده آسمانها و زمین شک است؟ (او) شما را فرا میخواند تا گناهانتان را برایتان بیامرزد، و شما را تا مدت معینی مهلت دهد». (آنها) گفتند: «شما جز بشری همانند ما نیستید، میخواهید ما را از آنچه که نیاکانمان میپرستیدند باز دارید، پس معجزه (و دلیل) آشکاری برای ما بیاورید». ﴿10﴾
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَى مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ پیامبران شان گفتند: «ما جز بشری همانند شما نیستیم، و لیکن الله بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به پیامبری بر میگزیند) و ما (هرگز) نمیتوانیم (و حق نداریم) که معجزهای جز به فرمان الله برایتان بیاوریم. و مؤمنان باید بر الله توکل کنند. ﴿11﴾
وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ و ما را چه شده است که بر الله توکل نکنیم، در حالیکه ما را به راههای (سعادت بخش) مان هدایت فرموده است؟! و مسلماً ما بر آزارهای که به ما میرسانید صبر خواهیم کرد، (و رسالت خود را خواهیم رساند) و توکلکنندگان باید تنها بر الله توکل کنند». ﴿12﴾
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ و کسانیکه کافر شدند به پیامبران شان گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد، یا اینکه به آیین ما باز گردید». پس پروردگارشان به آنها وحی فرستاد که: «یقیناً ستمگران را نابود خواهیم کرد، ﴿13﴾
وَلَنُسْکِنَنَّکُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِکَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ و شما را بعد از آنها در زمین سکونت خواهیم داد، این (وعده) برای کسی است که از و قوف در پیشگاه من بترسد، و از وعید (عذاب) من بیمناک باشد». ﴿14﴾
وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ و (پیامبران از خدا) طلب فتح و پیروزی (بر کفار) کردند، و (سرانجام) هر گردنکش و ستیزه جوی ناکام (و نابود) شد. ﴿15﴾
مِّن وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَیُسْقَى مِن مَّاء صَدِیدٍ پشت سرش جهنم است، و از آب چرک و خون (بد بو) نوشانده شود. ﴿16﴾
یَتَجَرَّعُهُ وَلاَ یَکَادُ یُسِیغُهُ وَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٍ وَمِن وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِیظٌ که جرعه جرعه آن را مینوشد، و نمیتواند آن را (به آسانی) فرو برد (و گوارایش نیست) و مرگ از هر سو به سراغ او میآید، در حالیکه او نخواهد مرد، و عذاب سختی در پیش رو دارد. ﴿17﴾
مَّثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَى شَیْءٍ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ و صف کسانیکه به پروردگارشان کافر شدند، اعمالشان همچون خاکستر است که تند بادی در یک روز طوفانی سخت برآن وزیده باشد، توان نگه داشتن آنچه را که به دست آوردهاند؛ ندارند، و این همان گمراهی دور (و دراز) است. ﴿18﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (ای انسان) آیا ندیدی که الله آسمانها و زمین را به حق آفریده است؟! اگر بخواهد شما را میبرد و خلق جدیدی (به جای شما پدید) میآورد. ﴿19﴾
وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ و این (کار) بر الله دشوار نیست. ﴿20﴾
وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَیْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاء عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِیصٍ و (در روز قیامت) همگی در پیشگاه الله حاضر (و آشکار) شوند، پس (در این هنگام) ضعیفان به مستکبران میگویند: «همانا ما پیرو شما بودیم، پس آیا میتوانید چیزی از عذاب الله را از ما دفع کنید؟». (آنها) گویند: «اگر الله ما را هدایت کرده بود، ما (نیز) شما را هدایت میکردیم، چه بیتابی کنیم و چه صبر نماییم، برای ما یکسان است، (هیچ) گریز گاهی برای ما نیست». ﴿21﴾
وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَاْ بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ و چون (داوری و) کار تمام شود، شیطان گوید: «بیگمان الله به شما وعدهی حق (و راستین) داد، و من به شما وعده دادم، آنگاه خلاف وعده کردم، من بر شما هیچ تسلطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم، و شما (دعوت) مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش نکنید، و (بلکه) خویش را سرزنش کنید، نه من فریاد رس شما هستم، و نه شما فریاد رس من، همانا من از اینکه مرا پیش از این شریک (الله) ساختید، بیزارم» بیگمان برای ستمکاران عذاب دردناکی است. ﴿22﴾
وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلامٌ و کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند به باغهای (بهشتی) در آورده میشوند، که نهرها از زیر (درختان) آن جاری است، به فرمان پروردگارشان جاودانه در آن میمانند، و تحیت آنها در آن سلام است. ﴿23﴾
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء آیا ندیدی که الله چگونه مثل زده است؟ کلمهی طیبه (= توحید، و گفتار پاکیزه) همچون درخت طیبه و پاکی است که ریشهی آن (در زمین) ثابت، و شاخهاش در آسمان است. ﴿24﴾
تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ هر زمان (و فصلی) میوهی خود را به فرمان پروردگارش میدهد، و الله برای (هدایت) مردم مثلها میزند، باشد که متذکر شوند (و پند گیرند). ﴿25﴾
وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ و مثل کلمهی خبیثه (= شرک، و گفتار پلید) همچون درخت پلید (و ناپاکی) است که از زمین برکنده شده، (و هیچ) قرار و ثباتی ندارد. ﴿26﴾
یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَةِ وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاء الله کسانی را که ایمان آوردند، با گفتار ثابت (کلمه توحید) در زندگی دنیا و (هم) آخرت پایدار (و ثابت قدم) میدارد، و ستمکاران را گمراه میسازد، و الله هر چه بخواهد؛ انجام میدهد. ﴿27﴾
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ آیا ندیدی آن کسانی را که (شکر) نعمت الله را به کفران تبدیل کردند، و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند؟! ﴿28﴾
جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ که (همان) جهنم است، (که آنها) به آن در آیند، و بد قرار گاهی است. ﴿29﴾
وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادًا لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ (آنها) برای الله همتایانی قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه کنند، بگو: «(چند روزی) بهره گیرید، پس یقیناً باز گشتتان به سوی آتش (دوزخ) است». ﴿30﴾
قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُواْ یُقِیمُواْ الصَّلاةَ وَیُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خِلالٌ به بندگان من که ایمان آوردهاند؛ بگو: نماز را بر پا دارند، و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار انفاق کنند، پیش از آن که روزی فرار رسد که در آن نه خرید و فروش است و نه دوستی. ﴿31﴾
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ الله (همان) کسی است که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان، آبی (گوارا) نازل کرد، پس با آن (آب) میوهها(ی گوناگون) برای روزی شما (از زمین) بیرون آورد، و کشتی (ها) را برای شما مسخر گرداند، تا به فرمان او در دریا روان باشد، و نهرها (نیز) برای شما مسخر گرداند، ﴿32﴾
وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ و خورشید و ماه را که پیوسته در گردش اند برای شما مسخر ساخت، و شب و روز را (نیز) برای شما مسخر گرداند. ﴿33﴾
وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ و از هر چه از او خواستید به شما ارزانی داشت، و اگر (بخواهید) نعمت (های) الله را بشمارید، نمیتوانید آن را بشمارید، بیشک انسان ستمگری ناسپاس است. ﴿34﴾
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ و (به یاد آورید) چون ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر (مکه) را مکان امن قرار بده، و مرا و فرزندانم را از آنکه بتها را پرستش کنیم دور بدار. ﴿35﴾
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ پروردگارا! بیگمان آنها (= بتها) بسیاری از مردم را گمراه ساختند، پس کسیکه از من پیروی کند، بدون شک او از من است، و کسیکه از من نافرمانی کند، بیگمان تو آمرزندهی مهربانی. ﴿36﴾
رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ پروردگارا! من (برخی) از فرزندانم را در وادی (خشک) و بی آب و بی گیاه، نزد خانه گرامی تو ساکن ساختم. پروردگارا! تا نماز را بر پا دارند، پس تو دلهای (گروهی) از مردم را به آنها مایل بگردان و از میوهها به آنها روزی ده، باشد که آنان سپاس گزارند. ﴿37﴾
رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ وَمَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِن شَیْءٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ فِی السَّمَاء پروردگارا! تو میدانی آنچه را که ما پنهان میکنیم و آنچه را که آشکار میسازیم، و چیزی نه در زمین و نه در آسمان بر الله پوشیده نمیماند. ﴿38﴾
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء ستایش از آن الله است که در (سن) پیری، اسماعیل و اسحاق به من عطا فرمود، مسلماً پروردگار من شنوندهی دعاست. ﴿39﴾
رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء پروردگارا! مرا بر پا دارندهی نماز قرار بده، و از فرزندانم (چنین فرما)، پروردگارا! و دعای مرا بپذیر! ﴿40﴾
رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا، و مؤمنان را (در) روزیکه حساب بر پا میشود بیامرز». ﴿41﴾
وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الأَبْصَارُ و گمان مبر که الله، از آنچه ستمکاران میکنند غافل است، (نه، بلکه کیفر) آنها را برای روزیکه چشمها در آن خیره میشوند، به تأخیر میافکند. ﴿42﴾
مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُوسِهِمْ لاَ یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاء شتابان سرها رو به بالا گرفته و چشم برهم نمیزنند، و دلهای شان (فرو ریخته و) خالی است. ﴿43﴾
وَأَنذِرِ النَّاسَ یَوْمَ یَأْتِیهِمُ الْعَذَابُ فَیَقُولُ الَّذِینَ ظَلَمُواْ رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَکَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَکُونُواْ أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَکُم مِّن زَوَالٍ و (ای پیامبر!) مردم را از روزیکه عذاب به سراغشان میآید؛ بترسان، آنگاه آنان که ستم کردهاند، گویند: «پروردگارا! ما را تا یک مدت نزدیک (و کمی) مهلت بده، (تا) دعوت تو را اجابت کنیم، و پیامبران را پیروی نماییم». (به آنان گفته میشود:) آیا شما نبودید که پیش از این سوگند یاد میکردید که هیچ (فنا و) زوال برایتان نیست. ﴿44﴾
وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ وَتَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَکُمُ الأَمْثَالَ و در مسکن کسانیکه به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید، و برای شما روشن شد که با آنها چگونه رفتار کردیم، و برای شما مثلها (از سر گذشت پشینیان) زدیم. ﴿45﴾
وَقَدْ مَکَرُواْ مَکْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ و به راستی آنها (نهایت) مکر خود را بکار بردند، و (همهی) مکرشان نزد الله (آشکار) است، و هر چند که با مکرشان کوهها از جا کنده شود. ﴿46﴾
فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ پس گمان مبر که الله (وعدهای را که) به پیامبرانش (داده)، خلف وعده کند، بیگمان الله پیروزمند انتقام گیر است. ﴿47﴾
یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ روزیکه (این) زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به گونهای دیگر) مبدل میشود، و آنها (همگی) به پیشگاه الله یکتای قهار ظاهر و (آشکار) میشوند. ﴿48﴾
وَتَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِینَ فِی الأَصْفَادِ و در آن روز مجرمان را (دست و پا) به هم بسته در غلها میبینی. ﴿49﴾
سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّارُ جامهایشان از قطران است و چهرههایشان را آتش (جهنم) میپوشاند. ﴿50﴾
لِیَجْزِی اللَّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ تا الله هر کس را به (سزای) آنچه کرده است؛ کیفر دهد، همانا الله سریع الحساب (= زود شمار) است. ﴿51﴾
هَذَا بَلاغٌ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِ وَلِیَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ این (قرآن) پیامی برای مردم است، و تا بدان هشدار یابند، و تا بدانند که او معبودی یکتاست، و تا خردمندان پندگیرند. ﴿52﴾
سورة ابراهیم
سورة الحجر - سورة 15 - عدد آیاتها 99
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله بخشندة مهربان
الرَ تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ
الر (الف. لام. را) این آیات کتاب و قرآن روشنگر است. ﴿1﴾
رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ چه بسا کسانیکه کافر شدند دوست دارند (و آرزو میکنند) که ای کاش مسلمان بودند. ﴿2﴾
ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها (ی دراز) سرگرم (و غافل) شان سازد، پس بزودی خواهند دانست. ﴿3﴾
وَمَا أَهْلَکْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلاَّ وَلَهَا کِتَابٌ مَّعْلُومٌ و ما (اهل) هیچ دیار (و شهر) ی را هلاک نکردیم؛ مگر اینکه (مهلت و) اجلی معین (و معلوم) داشت. ﴿4﴾
مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ هیچ امتی بر اجل خود پیش نمیگیرد، و از آن عقب نخواهد افتاد. ﴿5﴾
وَقَالُواْ یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ و (کافران) گفتند: «ای کسیکه قرآن بر تو نازل شده است، بیتردید تو دیوانهای! ﴿6﴾
لَّوْ مَا تَأْتِینَا بِالْمَلائِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را برای ما نمیآوری؟». ﴿7﴾
مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَمَا کَانُواْ إِذًا مُّنظَرِینَ ما فرشتگان را جز به حق نازل نمیکنیم، و (هر گاه نازل شوند) آنگاه به آنها مهلت داده نمیشود، (و کارشان یکسره میشود). ﴿8﴾
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ همانا ما قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما نگهبان آن هستیم. ﴿9﴾
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الأَوَّلِینَ و یقیناً ما پیش از تو (پیامبرانی) در (میان) گروها (و امتها) ی نخستین فرستادهایم. ﴿10﴾
وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ هیچ پیامبری به (سوی) آنها نمیآمد مگر آن که مسخرهاش میکردند. ﴿11﴾
کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ این چنین آن (تکذیب و استهزاء) را در دلهای مجرمان راه میدهیم. ﴿12﴾
لاَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِینَ آنها به آن (قرآن) ایمان نمیآورند، و به راستی سنت (و روش) پیشینیان (نیز چنین) گذشته است. ﴿13﴾
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَیْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِیهِ یَعْرُجُونَ و اگر دری از آسمان به روی آنها بگشاییم که پیوسته در آن بالا روند، ﴿14﴾
لَقَالُواْ إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ باز هم میگویند: «یقیناً ما را چشم بندی کردهاند، بلکه ما گروهی سحر شدهایم!». ﴿15﴾
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ و به راستی ما در آسمان برجهایی قرار دادیم، و آنها را برای بینندگان آراستیم. ﴿16﴾
وَحَفِظْنَاهَا مِن کُلِّ شَیْطَانٍ رَّجِیمٍ و آن را از هر شیطان رانده شدهای حفظ کردیم. ﴿17﴾
إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِینٌ مگر آن کسیکه دزدانه گوش فرا دهد، پس (در آن صورت) شهابی آشکار دنبالش کند. ﴿18﴾
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ و زمین را گستردیم، و در آن کوههای استواری افکندیم، و از هر چیز سنجیده (و مناسب) در آن رویاندیم. ﴿19﴾
وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ و برای شما (انواع) وسایل زندگی، و (همچنین برای) کسانیکه روزی دهندهی آنها نیستید، در آن قرار دادیم. ﴿20﴾
وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینههایش نزد ماست، و ما جز بهاندازهای معین آن را نازل نمیکنیم. ﴿21﴾
وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ و ما بادها را بارور کنندهی (ابرها و گیاهان) فرستادیم، پس از آسمانها آبی نازل کردیم و با آن (آب) شما را سیراب ساختیم، در حالیکه شما خازن (و نگهدارندهی) آن نیستید. ﴿22﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ و یقیناً ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم، و ما وارث (همهی جهانیان) هستیم. ﴿23﴾
وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنکُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ و به یقین (حال) گذشتگان شما را دانستهایم، و به یقین (حال) آیندگان را (هم به خوبی) دانستهایم. ﴿24﴾
وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ و (ای پیامبر!) بیگمان پروردگار تو، (همهی) آنها را (در قیامت) محشور میکند، همانا او حکیم داناست. ﴿25﴾
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ و به راستی ما انسان را از گِل خشکیدهای، که از گِل بویناک تیرهای (گرفته شده) بود آفریدیم. ﴿26﴾
وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ و جن را پیش از آن از آتش سوزان آفریدیم. ﴿27﴾
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ و (به یاد آور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «همانا من آفرینندهی بشری از گِل خشکیدهای که از گِل بویناک تیرهای (گرفته شده)، هستم. ﴿28﴾
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ پس چون (او را آفریدم و) به او سامان دادم، و از روح خود در آن دمیدم، (همگی) برای او سجده کنید». ﴿29﴾
فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ پس همهی فرشتگان با همدیگر سجده کردند. ﴿31﴾
إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ جز ابلیس، که سر پیچی کرد از آنکه با سجدهکنندگان باشد. ﴿31﴾
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلاَّ تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (الله) فرمود: «ای ابلیس! تو را چه شده که با سجدهکنندگان (همراه) نیستی؟!» ﴿32﴾
قَالَ لَمْ أَکُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ گفت: «من هرگز برای بشری که او را از گِل خشکیدهای که از گِل بویناک تیرهای (گرفته شده) آفریدهای، سجده نخواهم کرد». ﴿33﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ (الله) فرمود: «از آن (بهشت) بیرون شو، بیگمان تو رانده شدهای، ﴿34﴾
وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ و همانا تا روز قیامت بر تو لعنت خواهد بود». ﴿35﴾
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (ابلیس) گفت: «پروردگارا! مرا تا روزیکه (مردم) برانگیخته میشوند مهلت ده». ﴿36﴾
قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ (الله) فرمود: «یقیناً تو از مهلت یافتگانی، ﴿37﴾
إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ تا (آن) روز وقت مقرر (و معین شده)». ﴿38﴾
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ گفت: «پروردگارا! به سبب اینکه مرا گمراه ساختی، قطعاً من (گناه و بدیها) در زمین در نظرشان زینت میدهم، و همگی آنها را گمراه خواهم کرد، ﴿39﴾
إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ مگر بندگان مخلص تو را از (میان) آنها ». ﴿40﴾
قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ (الله) فرمود: «این (اخلاص) راه مستقیم است که به من میرسد. ﴿41﴾
إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ یقیناً تو را بر بندگانم تسلطی نیست، مگر (بر آن) گمراهانی که از تو پیروی میکنند. ﴿42﴾
وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ و بیگمان جهنم میعادگاه برای همهی آنهاست. ﴿43﴾
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ برای آن هفت در هست، برای هر دری گروهی از آنها تقسیم (و معین) شدهاند». ﴿44﴾
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ یقیناً پرهیزگاران در باغها (ی بهشت) و در (کنار) چشمهها هستند. ﴿45﴾
ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ آمِنِینَ (به آنها گفته میشود:) به سلامت و ایمنی به آن (باغها) وارد شوید. ﴿46﴾
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ آنچه در دلهای شان از کینه (و حسد) بود، بیرون کشیدیم، برادرانه بر تختها رو بروی یکدیگر قرار دارند. ﴿47﴾
لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ در آنجا هیچ خستگی و رنجی به آنها نمیرسد، و هیچ گاه از آنجا بیرونشان نرانند. ﴿48﴾
نَبِّىءْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (ای پیامبر!) بندگانم را خبر ده که یقیناً من آمرزندهی مهربانم. ﴿49﴾
وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ الْعَذَابُ الأَلِیمَ و آنکه عذاب من همان عذاب دردناک است! ﴿50﴾
وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ و آنها را از مهمانان ابراهیم خبر ده. ﴿51﴾
إِذْ دَخَلُواْ عَلَیْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنکُمْ وَجِلُونَ چون بر او وارد شدند، و سلام گفتند. (ابراهیم) گفت: «همانا ما از شما میترسیم» ﴿52﴾
قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ گفتند: «نترس، بیگمان ما تو را به پسری دانا بشارت میدهیم» ﴿53﴾
قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ (ابراهیم) گفت: «آیا به من (این) بشارت میدهید با اینکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه چیز بشارت میدهید؟!». ﴿54﴾
قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ گفتند: «تو را به حق بشارت دادیم، پس از نا امیدان نباش». ﴿55﴾
قَالَ وَمَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ (ابراهیم) گفت: «و چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش نا امید میشود؟!». ﴿56﴾
قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ (آنگاه) گفت: «پس ای فرستادگان (الله) مقصود شما چیست؟». ﴿57﴾
قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ گفتند: «همانا ما به سوی قوم گنهکار فرستاده شدهایم (تا آنها را هلاک کنیم). ﴿58﴾
إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِینَ جز خاندان لوط که ما حتماً همهی آنها را نجات خواهیم داد. ﴿59﴾
إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ مگر همسر او که مقدر داشتیم او قطعاً از بازماندگان (و هلاکت شوندگان) باشد». ﴿60﴾
فَلَمَّا جَاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ پس هنگامیکه فرستادگان (الله) نزد خاندان لوط آمدند. ﴿61﴾
قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ مُّنکَرُونَ (لوط) گفت: «همانا شما گروهی نا شناس هستید!» ﴿62﴾
قَالُواْ بَلْ جِئْنَاکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمْتَرُونَ (فرشتگان) گفتند: «بلکه، ما (همان) چیزی را برای تو آوردهایم که آنها در آن تردید داشتند. ﴿63﴾
وَأَتَیْنَاکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ و ما حق را برای تو آوردهایم، و ما قطعاً راستگویانیم. ﴿64﴾
فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّیْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ یَلْتَفِتْ مِنکُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَیْثُ تُؤْمَرُونَ پس پاسی از شب گذشته خانواده ات را با خود بردار، (و از این جا) ببر، و (خودت) به دنبال آنها برو، و کسی از شما پشت سرش ننگرد، و به آن جایی که فرمان یافتهاید بروید. ﴿65﴾
وَقَضَیْنَا إِلَیْهِ ذَلِکَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِینَ و ما این امر را به او (= لوط) وحی کردیم که همانا صبحگاهان همهی آنها ریشه کن خواهند شد. ﴿66﴾
وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ و اهل شهر شادی کنان (به طرف خانهی لوط) آمدند. ﴿67﴾
قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَیْفِی فَلاَ تَفْضَحُونِ (لوط) گفت: «به راستی اینها مهمانان من هستند، پس مرا رسوا (و شرمنده) نکنید، ﴿68﴾
وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ و از الله بترسید و مرا خوار نسازید». ﴿69﴾
قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعَالَمِینَ (آنها) گفتند: «مگر ما تو را از (مهمانی و حمایت) مردمان نهی نکرده بودیم؟!» ﴿70﴾
قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِی إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ (لوط) گفت: «اینها دختران (قوم) من هستند، (با آنها ازدواج کنید) اگر انجام دهندهی کاری (مشروع) هستید». ﴿71﴾
لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ سوگند به جان تو (ای پیامبر) که آنها در مستی خود سر گردانند. ﴿72﴾
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ پس هنگام طلوع آفتاب صیحه (= بانگ مرگبار) آنها را فرو گرفت. ﴿73﴾
فَجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّیلٍ آنگاه بالای آن (آبادیها) را پایین قرار دادیم. (و زیر رو کردیم) و بر (سر) آنان سنگهای از سنگ گل بارانیدیم. ﴿74﴾
إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِینَ بیگمان در این (سر گذشت) نشانههای برای هوشیاران است. ﴿75﴾
وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٍ مُّقِیمٍ و همانا آن (شهرهای ویرانه) بر سر راه (کاروانیان) پا برجاست. ﴿76﴾
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ بیگمان در این نشانهای برای مؤمنان است. ﴿77﴾
وَإِن کَانَ أَصْحَابُ الأَیْکَةِ لَظَالِمِینَ و بیشک اصحاب أیکه (= قوم شعیب) ستمکار بودند. ﴿78﴾
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ پس (ما) از آنها انتقام گرفتیم، و (شهرهای ویرانه شده) این دو (قوم) بر سر راه آشکار است. ﴿79﴾
وَلَقَدْ کَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ و به راستی اصحاب حجر (= قوم ثمود) پیامبران را تکذیب کردند. ﴿80﴾
وَآتَیْنَاهُمْ آیَاتِنَا فَکَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِینَ و (ما) آیات خود را به آنها دادیم، پس آنها از آنان روی گردان بودند. ﴿81﴾
وَکَانُواْ یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا آمِنِینَ آنها با خاطری مطمئن و آسوده از کوهها خانههایی (برای خود) میتراشیدند. ﴿82﴾
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ پس صبحگاهان صیحه (= بانگ مرگبار) آنها را فرو گرفت. ﴿83﴾
فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ و آنچه را به دست آورده بودند (عذاب الهی را) از آنها دفع نکرد. ﴿84﴾
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ و (ما) آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، جز به حق نیافریدیم، و قیامت قطعاً خواهد آمد، پس (ای پیامبر) بطرز شایستهای گذشت کن (و از آنها صرف نظر فرما) ﴿85﴾
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِیمُ بیگمان پروردگار تو، همان آفرینندهی داناست. ﴿86﴾
وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ و به راستی (ما) به تو سبع المثانی (= سورهی فاتحه) و قرآن عظیم دادیم. ﴿87﴾
لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ (پس) هرگز چشم خود را به (سوی) آنچه (از نعمتها و متاع دنیوی) که گروههایی از آنان را از آن بهرمند ساختهایم، نیندوز، و بر آنها غمگین نباش، و بال (شفقت) خود را برای مؤمنان فرود آر (و نسبت به آنها فروتن باش). ﴿88﴾
وَقُلْ إِنِّی أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ و بگو: «همانا من هشدار دهندهی آشکارم». ﴿89﴾
کَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِینَ (و آنها را از عذابی بترسان) همانگونه که بر تقسیمکنندگان (آیات الهی) نازل کردیم. ﴿90﴾
الَّذِینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِینَ (همان) کسانیکه قرآن را تقسیم (و بخش، بخش) کردند. ﴿91﴾
فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ پس سوگند به پروردگارت، قطعاً (در قیامت) از همه آنها سوال خواهیم کرد. ﴿92﴾
عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ از آنچه میکردند. ﴿93﴾
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ پس (ای پیامبر!) به آنچه مأمور شدهای آشکارا ابلاغ کن، و از مشرکان روی بگردان. ﴿94﴾
إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ بیگمان ما (شر) مسخره کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد. ﴿95﴾
الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ کسانیکه معبود دیگری با الله قرار میدهند، پس بزودی خواهند دانست. ﴿96﴾
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ و به راستی ما میدانیم که سینه تو (ای پیامبر) از آنچه آنها میگویند تنگ میشود (و تو را آزرده و نا راحت میکند). ﴿97﴾
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ پس به ستایش پروردگارت تسبیح گوی و از سجده کنندگان باش. ﴿98﴾
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ و پروردگارت را عبادت کن تا هنگامیکه یقین (= مرگ) به سراغت آید. ﴿99﴾
سورة حجر