ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 10-8
وَإِذَا مَسَّ الإنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیبًا إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلا إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ (٨)أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الألْبَابِ (٩)قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ (١٠)
در چرخش وگردش نخستین، خداوند بزرگوار دلهای مردمان را پسود و لمس نمود با ذکر داستان وجودشان، و آفرینش ایشان از یککس، و آفرینش یک زن از جنس خودش، و زوجیت انسان، و همچنین آفرینش حیوان و زوجیت بخشیدن بدان. اشاره شد به آفرینش انسانها در شکمهای مادرانشان و قرارگرفتن آنان در تاریکیهای سهگانه. بدیشان فهماندکه دست قدرت خدا استکه ویژگیهای جنس بشری را اولین بار بدانان داده است، و ویژگیهای ماندگاری و رشد و نمو و ترقی و تعالی را بدیشان ارزانی داشته است.
در اینجا دجر باره دلهایشان را مـیپساید و لمس مینماید، بدان گاهکه هیئت و وضع ایشان را وقت خوشی و ناخوشی و داشتن و نداشتن بدیشان نشان میدهد، و دگرگونی و سستی و ادعاء و ناپایداریشان را بر یک روال و یک منوال پیش چشمانشان میدارد. بدیشان اطلاع میدهد تنها وقتی نیرومند و پایدار می مانند و ضعف و زبونی بدانان دست نمیدهدکه با پروردگارشان در تماس باشند و بدو چشم امید بدوزند و برایشکرنش برند و تسلیم فرمانش شوند. آن وقت استکه راه را میشناسند، و حقیقت را میدانند، و از ویژگیهای انسان که خدا بدیشان داده است بهرهمند میشوند و سود میبرند.
*
( وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَاداً لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِأَم.)
هنگامی که گزندی متوجه انسان میگردد، پروردگار خود را به فریاد میخواند و تضرعکنان رو به درگاه او میآورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد (و شقاوت او را به سعادت و ناخوشی وی را به خوشی میبرد و به ترک دعا می گوید) و خداگونههائی را برای خدا میسازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او به در برد و گمراه کند. (ای پیغمبر! به چنین فردی) بگو: اندک روزگاری از کفر خود بهرهمند شو (و با آن خوش بگذران، امّا بدان که) تو از دوزخیانی.
وقتیکه زیان و ضرر و بلا و مصیبتی به انسان میرسد، فطرت انسان لخت و آشکار جلوهگر و پدیدار میگردد، و تودهها و انباشتهها از روی فطرت فرو میافتند وکنار میروند، و پردهها از روی آن دور میگردند، و اوهام و خیالبافیها از آن دور میشوند، در این وقت فطرت تنها رو به پروردگار خود میکند، و تنها به سوی او برمیگردد، و فقط از او یاری و مدد میطلبد. چون بدین هنگام فطرت میداند و درک و فهم میکندکه جز خداکسی و چیزی زیان و ضرر و بلا و مصیبت را دفع و برطرف نمیکند، و آگاه میگرددکه انبازها و میانجیگرانیکه قبلا بهکمک خواسته است و از ایشان مدد طلبیده است، همه پوچ و نقش بر آب هستند.
ولی زمانیکه زیان و ضرر و بلا و مصیبت از میان میرود، و زمان رفاه و خوشی در میرسد، و خدا نعمتی از جانب خود بدو میدهد، و درد و رنج و زبونی وگرفتاری را از او میزداید و به دور مینماید، آن انسانیکه در وقت زیان و ضرر و بلا و مصیبت فطرتش لخت و زدوده شده بود برمیگردد و تودهها و انباشتهها را بر فطرتش مـیگذارد و آن را آغشته و آلوده میدارد، و تضرع و زاری و توبه و بازگشت به سوی خدا و یگانهپرستی پروردگارش را فراموش مینماید، و چشم دوختن خود به آستانه الهی در وقت محنت و زحمت را از یاد میبرد، در آن وقتکه دفع درد و رنج و بلا و مصیبت را فقط از خدا میخواست و جز خدا نمیتوانست محنت و زحمت را از دوش او بردارد و شر بلا و مصیبت را از سر او کوتاه کند . . . همه اینها را فراموش میکند و انبازها و شریکهائی برای خدا ترتیب میدهد، چه خداگونههائیکه آنـها را میپرستد بدانگونهکه در جاهلیـت پیشین خود آنها را میپرستید، و یا ارزشها و اشخاص و اوضاعیکه برای آنها در درون خود با خدا شرکتشان میدهد، بدانسان که در جاهلیتهای فراوانش چنین میکند. ناگهان دیده میشود او هواها و هوسها، آرزوها وگرایشها، آزها، ترسها و بیمها، اموال و اولاد، و فرمانروایان و بزرگانـش را عبادت و پرستش میکند، بدانگونهکه خدا را میپرستد، یا حتی عبادت و پرستش مخلصانهتری برای آنها انجام میدهد، و آنها را دوست میدارد و یا بیشتر از خدا هم دوستشان میدارد! . . . شرک انواع و اقسامی دارد. در میان انواع شرک یکی شرک خفی یا نهان است و مردمان آن را شرک نمیانگارند. زیرا این نوع شرک، شکل شرک معروف وشناخته شده را به خود نمیگیرد، ولی در اصل خود شرک بشمار میآید. چنین کاری سرانجام گمراهی و دور شدن از راه خدا است. چه راه خدا ی بیش نیست و چند تا نمیشود. تنها خدا را عبادت و پرستشکردن، و تنها رو به درگاه او آوردن و سر بر آستانهاش. سودن، و فقط عشق و محبت او را داشتن، راه او است و بس. عقیده به خدا تاب تحمّل شرکتکسی با خدا در دل را ندارد، و شرکت مال، فرزند، میهن، زمین، صدیق، خویشاوند و غیره را با خدا نمیپذیرد. هرگونه شرک با خدا از این چیزها و امثال آنها، انباز ورزیدن و شریک نمودن است، وگمراهی بشمار میآید و راه خدا را گم کردن است، و بعد از مدت زمان اندکی بهرهوری و استفاده از
خوشیها وکالاها بر روی این زمین است:
( قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ ) ٠
بگو: اندک روزگاری از کفر خود بهرهمند شو (و با آن خوش بگذران، امّا بدان که) تو از دوزخیانی.
هرگونه بهرهمندی و لذتی در این زمین اندک بشمار است هرچند هم زیاد و فراوان باشد و به طول بینجامد. روزهائی کـه انسان بر روی این زمین دارد قابل شمارش و اندک است، هر اندازه هم عمرکرده باشد و سالهای سال را پشت سرگذاشته باشد. بلکه زندگانی جنس بشری رویهمرفتهکوتاه است و بهرهمندی اندک محسوب میگردد، وقتیکه با روزها و روزگاران خدا مقایسه میشود و با آخرت سنجیده و مقایسه میگردد.
*
روند قرآنی درکنار این سیمای بدبیار و نکبتبار انسان، سیمای دیگری را نشان میدهد . . . سیمای دلی که از خدا میترسد و از عذاب او میهراسد. خدا را به یاد دارد و به ذکرش در خروش است، و خدا را در شادی و خوشی و ناشادی و ناخوشی و در هنگام داشتن و نداشتن، فراموش نمیکند، و در سراسر زندگی خود بر روی این زمین، آخرت را به یاد دارد و خویشتن را از عذاب آن میپاید، و به مرحمت و محبت و لطف وکرم خدا چشم امید میدوزد، و از تماس و پیوندیکه با خدا دارد دانش درست و آگاهی صحیحی از حقائق هستی خواهد داشت و در راستای راه راست گام برمیدارد:
(أَم مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِداً وَقَائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ )
(آیا چنین شخص مشرکی که بیان کردیم، بهتر است) یا کسی که در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و (خویشتن را) از (عذاب) آخرت به دور میدارد، و رحمت پروردگار خود را خواستار میگردد؟ بگو: آیا کسانی که (وظیفه خود را در قبال خدا) میدانند، بـا کسانی که (چنین چیزی را) نمیدانند، برابر و یکسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخـیص میدهند، و از آن) پند و اندرز میگیرند.
این تصویر درخشان و رخشان و لطیف و ظریفی است. کرنش بردن و اطاعتکردن و توجه نمودن - در حالی که انسان بر سجده افتاده است و به پا خاسته است - و این حساسیت تیزبینانه و هوشمندانه - در حالی که انسان خویشتن را از عذاب آخرت میپاید و رحمت پروردگارش را چشم میدارد - و این پاکی و این شفافیتیکه بینش را باز میکند، و به دل نعمت دیدار و تماس و دریافت را میبخشد، همه اینها تصویری را ترسیم میکنندکه متعلق به انسانی است دارای چـهره درخشان و نورانیکه در برابر آن تصـویر زشت و پلشت و واژگونه و بدشگونی قرار داردکه آیه پیشین ترسیمکرده بود. به ناچار اینکار مقایسه و سنجش را دشوار و پیچیده میسازد:
« قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ؟».
بگـو: آیا کسانی که (وظیفه خودرا در قبال خدا) میدانند، با کسانی که (چنین چیزی را) نمیدانند، برابر و یکسانند؟!.
دانش راستین، آشنائی و شناخت است. آشنائی و شناخت هم درک و فهم حقیقت است. درک و فهم حقیقت نیز باز شدن بینش است. باز شدن بینش هم تماس و پیوند با حقائق ثابت و پایدار در این جهان است. دانش عبارت از معلومات مجرد و منقطعی نیست که در ذهن انباشته میشوند، و به حقائق جهان بزرگ منتهی نمیگردند، و از ظواهر محسوسات فراتر نمیروند.
راه رسیدن به دانش راستین و راه دستیابی به شناخت روشن و روشنگر همین است ... این همان راه است ... تسلیم خدا شدن و برایش کرنش بردن، حساسیت دل، هوشیار و بیدار از عذاب آخرت پرهیزکردن، چشم امید به رحمت و فضل خدا دوختن و به لطف وکرمش امیدوار بودن، و خدا را ترسان وکرنشکنان مراقب اوضاع و احوال خود دیدن، راه این است. کسی که این صفات را داشته باشد عقل و مغز را میشناسد. دانش و شناخت دارد. میداند چه میکند. از آنچه میبیند سود میبرد. از آنچه میآزماید بهرهمند میگردد. و سرانجامکارش به جائی میکشدکه حقائق بزرگ و ثابت جهان را با دوربین کوچک مشاهدات اندک و تجارب کم خود میبیند و درک و فهم میکند. و امّا کسانی در حد و مرز تجارب مجرد و مشاهدات ظاهر
میایستند، آنان گردآورندگان معلومات هستند و عالم و فرزانه بشمار نمیآیند.
( إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ).
تنها خردمندان پند و اندرز میگیرند.
تنها و تنها صاحبدلان هوشیار و بینا و دارای بینش باز و درک و فهم فراخ با حقائقی آشنائی پیدا میکنندکه در فراسوی ظواهر است، آن صاحبدلانیکه سود میبرند و استفاده میکنند از آنچه میبینند و از آنچه آگاهی پیدا میکنند. آنکسانیکه هر چیزی راکه ببینند و هرچیزی راکه لمس کنند با آن به یاد خدا میافتند و خدا را به یاد میآورند، و خدا را فراموش نمیکنند، و خدا هم در روزیکه او را ملاقات مینمایند ایشان را فراموش نمیفرماید.
*
روند قرآنی پس از نشان دادن این دو تـصویر، به کسانی رو میکند که ایمان آوردهاند. ایشان را فریاد میدارد از خدا بترسند و پرهیزگاریکنند و نیکی و نیکوکاری در پیشگیرند. زندگانی کوتاهی راکه بر روی این زمین دارند وسیله فراچنگ آوردن اندوخته فراوان آخرت کنند:
( قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ ) .
(ای پیغمبر! از سوی من به مردمان) بگو: ای بندگان مومن من! از (عذاب) پروردگارتان (خویشتن را) بپرهیزید. کسانی کهنیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی میشود. (در مراکز کفر و شرک و ظلم و غرق در گناه زندگی نکنید و پستی و خواری را نپذیرید و هجرت را پیشه سازید). زمین خداوند وسیع و فراخ است (و در دیار غربت شکیبائی کنید). قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششـان به تمام و کمال و بدون حساب داده میشود.
در این تعبیر نگرش ویژهای است:
( قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا) .
بگو: ای بندگان مومن من!.
در اصل چنین است: بگو به بندگان من، آنکسانیکه ایمان آوردهاند . . . بگو بدیشان: از پروردگار خود بترسید و نهراسید. ولیکن آن را به شکل منادا بیان فرموده است. ایشان را فریاد میدارد، چون در فریاد داشتن اعلان و اعلام و بیدارباش و هوشیارباش است. پیغمبر (ص) بدیشان نمیگوید:
( یا عبادی )
ای بندگانمن.
زیرا آنان بندگان خدایند. این نگرشی استکه در اینجا آمده است و در لابلای انجام وظیفهاش صنعت التفات به کار رفته است، وظیفهاشکه تبلیغ فرمان و از جمله فریاد داشتن ایشان به نام یزدان است. این نداء در حقیقت از سوی خدا است. محمّد (ص)جز رساننده نداء بدیشان نیست.
(قُلْ : یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ ) .
بگو: ای بندگان مومن من! از (عذاب) پروردگارتان (خویشتن را) بپرهیزید.
تقوا و پرهیزگاری حساسیتی در دل است. چشم دوختن به خدا است همراه با ترس و هراس از او ، و امیدوار بودن بهکرم و لطف او، و طمع ورزیدن به نعمت و فضل او. درضمن خویشتن را از خشم خدا دور نگاه داشتن و به اوامر و نواهی او تن دردادن و خشنود بودن با آمادگی و هوشیاری لازم . . . این تصویر درخشان و رخشانی استکه آیه پیشین از آنگروه فروتن و مطیع بندگان خدا ترسیمکرده است.
(لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ).
کسانی که نیکی کنند، در همین جهان بدیشان نیکی میشود.
چه سزا و جزای فراوانی است! حسنهای که در این جهان گناه و دارای روزهای ماندگاری اندک انجام بگیرد، در برابرش حسنهای در آخرت دارد که سرای ماندگاری و جاودانگی است. ولیکن این فضل و لطف خدا در حق این انسان است. خدائیکه ضعف و عجز انسان را میداند و از ناچیزی تلاش و پویش او آگاه است. این است که در حق انسان اکرام و انعام میفرماید و او را تحت رعایت و عنایت خود قرار میدهد.
(وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ) .
زمین خداوند وسیع و فراخ است.
عشق به زمین، و انس و الفت به مکان، و روابط خویشاوندی و نزدیکی و دوستی در سرزمینی، شما را از هجرت از آنجا بازندارد، زمانیکه از لحاظ دین بر شما تنگ گرفتند، و شما را از نیکی و نیکوکاری بازداشتند. در همچون حالتی چسبیدن به زمین راهی از راههای نفوذ اهریمن است، و نوعی از انتخاب انبارها برای خدا در دل است.
این هم یک نگرش ظریف و لطیف قرآنی است. انسان را توجه میدهد به محلهای نهانی شرک در دل آدمی . این نگرش وقتی انداخته میشودکه از توحید و یکتائی خدا و از ترس و هراس از او سخن میرود. این نگرش خبر از چشمه این قرآن میدهد. به معالجه و چارهجوئی این دل بشری این چـنین نمیپردازد مگر آفریننده این دل و بیننده این دل و آگاه از اسرار و نهانیهای این دل.
خدا که آفریدگار مردمان است، میداند که کوچیدن و هجرتکردن از سرزمینی برای دل و درون آدمی چه اندازه مشکل و دشوار است. بریدن از همه آن پیوندها و خویشاوندیهاکار سخت و سنگینی است. به ترک عادات و زندگی مانوسگفتن، و وسائل و ابزار رزق و روزی را رهاکردن، و پذیرای زندگی در سرزمین تازهای رفتن، تکلیف و وظیفه دشوار و سختی برای آدمیزادگان است. بدین خاطر خدا در اینجا به صبر کردن و پاداش مطلق و بدون حساب آن در نزد خـدا اشاره می فرماید .
(إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ).
قطعاً به شکیبایان اجر و پاداششان به تمام و کمال و بدون حساب داده میشود.
خدا دلهای شکیبایان را با این پسوده در جای مناسب خـود لمس مینماید، و به چارهجوئی آن دلهای ضعیف میپردازد، و اینگونه به تمام و بهکمال آن دلها را معالجه و مداوا میفرماید، و در جایگاه سختی و دشواری نسیم قربت و رحمت را بر آن دلها وزان میکند، و درهای عوض میهن و زمین و اهل و انس و الفت را برایشان باز میگرداند، به عنوان عطای بدون حسابی از سوی خود . . . پاک و منزه خداوندگاری است که از این دلها کاملاً آگاه است، و از جایگاههای ورود و نفوذ اهریمن دقیقاً خبر دارد، و میداند چه اسرار نهانی به دلها میخزد و در آنها چه چیزهائی در غوغا است.