ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی زمر آیهی 7-1
فی ظلال القرآن
جزء بیست و چهارم
سوره زمر، سوره غافر و سوره فصلت
سورهی زمر مکی و مشتمل بر ٧٥ آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ (1) إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ (2) أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ (3) لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَّاصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (4) خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (5) خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ (6) إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (7)
این سوره تقریباً محدود به توضیح مساله توحید و یگانهپرستی است. دل انسان را به گردشهای پیاپی میبرد، و بر تارهای دل آهنگهای متصل را مینوازد، و دل را از ژرفا، تکانهای سخت و پیاپی میدهد تا حقیقت توحید و یگانهپرستی را بر دل بنگارد و آن را در دل جایگزین گرداند، و از دل هرگونه شبههای را و هرگونه شبحی را دورگرداندکه این حقیقت را بیالاید و آن را آغشته بنماید. بدین خاطر این سوره دارای یک موضوع یگانه استکه از آغاز تا به انجام متصل به هم است و به شکلهایگوناگون عرضه میگردد.
از سرآغاز این سوره، این مساله یگانهای که نزدیک است سوره تنها بدان محدود شود و به چارهجوئی آن بپردازد، خودنمائی میکند و جلوهگر میآید:
«تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ . إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ . أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ... » ... الخ ...
نزول کتاب (قرآن) از سوی خداوند با عزت و با حکمت انجام پذیرفته است. (ای پیغمبر!) ما این کتاب را که دربرگیرنده حق و حقیقت است، بر تو فرو فرستادهایم. خدا را پرستش کن و پرستش خود را سره وخاص او گردان. هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس ... تا آخر ... (زمر/1-3)
این مساله در بندهای خود و در بخشهای نزدیک به یکدیگر تکرار میگردد، چه به صورت نص، و چه به شکل مفهوم.
صورت نص مانند این فرموده خداوند بزرگوار:
(قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ . وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ . قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ .قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَّهُ دِینِی . فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ...)..الخ ...
بگو: اگر من از (اوامر) پروردگارم سرکشی کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم. (چرا که من باید اولین مومن به آئین خویش و پیشگامترین مسلمانان در انجام وظائف مکتب آسمانی باشم، و هرکس در هر مقامی که باشد اگر در برابر مقام الوهیت، عبودیت خود را نشان ندهد، باید به عذاب الهی بسوزد). بگو: تنها خدا را میپرستم و بس، و عـبادت و طاعتم را خاص او میکنم و (پـرستش او را از هرگونه کفر و شرک میزدایم و) میپالایم. امّا شما هرچه و هرکه را جز او را میخواهید بپرستید ... ... تا آخر ... (زمر/11-15)
یا این فرموده خدای بزرگوار:
(قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ ؟ وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ . بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَکُن مِّنْ الشَّاکِرِینَ)
به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک ورزی کردارت (باطل و بیپاداش میگردد و) هیچ و نابود میشود، و از زیانکاران خواهی بود. پس در این صورت تنها خدا را بپرست و از زمره سپاسگزاران باش. (زمر/64-66)
به صورت مفهوم همچون این فرموده خداوند بزرگوار:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِیهِ شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلاً سَلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ).
خداوند مثالی زده است: مردی را که برده شریکانی است که پیوسته در باره اوبه مشاجره ومنازعه مشغولند (و هر کدام او را به کاری دستور میدهد و او در میان دستورهای ضد و نقیض ایشان سرگردان و ویلان است). و مردی را که تنها تسلیم یک نفر است (و تحت سرپرستیاو خط و برنامهاش مشخص است و لذا سرگردان و حیران در میان این وآن نیست). آیا این دو (برده که نمونه مشرک و موحدند) برابر و یکسانند؟ (هرگز). حمد وسپاس تنها خدا را سزا است (نه بتها و انبازها و معبودهای دروغین را) ولیکن بیشتر آنان نمیدانند (و این حقیقت را فراموش کردهاند). (زمر/29)
یا این فرموده خداوند بزرگوار:
( أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ . وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انتِقَامٍ ).
آیا خداوند برای (حفاظت و حمایت از) بندهاش کافی نیست؟ آنان تو را از کسانی جز خدا میترسانند. (مگر بتها و معبودهای دروغین و عداوت کافران و دشمنان و طوفان حوادث زمان، میتوانند کمترین زیانی به کسی برسانند که خدا پشتیبان او است؟). هرکس را خدا رهنمود کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت. مگر خدا چیره انتقامگیرنده نیست؟ (پس ای مومنان! تکیه بر لطف خدا کنید و از انبوه دشمنان نهراسید و از کمی همراهان باک مدارید). (زمر/36-37)
درکنار حقیقت توحید و یگانهپرستیای که این سوره میخواهد آن را در دل بنگارد و جایگزین سازد، میبینیم که در این سوره رهنمودها و اشارههائی برای بیدارکردن این دل و به جوش و خروش انداخـتن آن و برانگیختن حساسیت وگوش به زنگ شدن آن برای دریافت و تاثیر پذیری و پاسخگوئی، موجود است. مثال آن همچون این فرمودههای خداوند بزرگوار:
(وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ . الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ).
کسانی که از عبادت طاغوت دوری میگزینند، و (با توبه و استغفار) به سوی خدا بازمیگردند، ایشان را بشـارت باد (به اجر و پاداش عظیم خداوندی). مژده بده به بندگانم، آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است، و ایشان واقعاً خردمندند. (زمر/17-18)
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُّتَشَابِهاً مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَن یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ».
خداوند بهترین سخن را (به نام قرآن) فرو فرستاده است، کتابی را که (از لحاظ کاربرد و گیرائی الفاظ، و والائی و همآوائی معانی، در اعجاز) همگون و (مطالبی چون مواعظ و براهین و قصص، و مسائل مقابل و مختلفی همانند: ایمان و کفر، حق و باطل، هدایت و ضلالت، خیر و شر، حسنات و سیئات، بهشت و دوزخ؛ البته هربار به شکلی تازه و به شیوهای نو، در آن) مکرر است. از (شنیدن آیات) آن لرزه بر اندام کسانی میافتد که از پروردگار خود میترسند، و از آن پس پوستهایشان و دلهایشان (و همه وجـودشان) نرم و آماده پذیرش قرآن خدا میگردد (و آن را تصدیق و بدان عمل میکنند). این (کتاب مشتمل بر) رهنمود الهی است و خدا هرکه را بخواهد در پرتو آن راهیاب میسازد، و خدا هرکه را گمراه سازد، اصلاً راهنما و راهبری نخواهد داشت. (زمر/23)
(وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَاداً لِّیُضِلَّ عَن سَبِیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلِیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ).
هنگامی که گزندی متوجه انسان میگردد، پروردگار خود را به فریاد میخواند و تضرعکنان رو به درگاه او میآورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد (و شقاوت او را به سعادت و ناخوشی وی را به خوشی میبرد و به ترک دعا میگوید) و خداگونههائی را برای خدا میسازد تا (هم خود را و هم مردمان را بدان) از راه او به در برد و گمراه کند. (ای پیغمبر! به چنین فردی) بگو: اندک روزگاری از کفر خود بهرهمند شو (و با آن خوش بگذران، امّا بـدان که) تو از دوزخیانی. (زمر/8)
پدیده نمایانی در فضای سوره دیده میشود . . . سایه آخرت از اول سوره تا آخر آن را میپوشاند. روند سوره دل بشری را در هر مرحلهای از مراحلکوتاه آن به گشت و گذار درمیاندازد، و دل بشری را اغلب اوقات به زندگی در زیر سایههای جهان دیگر میبرد!
این جولانگاه نمایش نخستین در سوره استکه برجسته و مکرر در لابلای آن به میان میآید. بدین خاطر استکه صحنههای قیامت یا اشاره بدانها در هر بخش و بندی از بخشها و بندهای فراوان آن پیاپی ذکر میشود و به همدیگر میییوندد. مثل این اشارهها:
( أَم مَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِداً وَقَائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ؟). (زمر/٩)
یا کسی که در اوقات شب سجده کنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و(خویشتن را)از (عذاب) آخرت به دور میدارد. ورحمت پروردگار خود را خواستار میگردد؟
( قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
بگو: اگر من از (اوامر) پروردگارم سرکشی کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم (چرا که من باید اولین مومن به آئین خویش و پیشگامترین مسلمانان در انجام وظائف مکتب آسمانی باشم، و هرکس در هر مقامی که باشد اگر در برابر مقام الوهیت، عبودیت خود را نشان ندهد، باید به عذاب الهی بسوزد). (زمر/١٣)
( أَفَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِی النَّارِ ؟ ) .
آیا کسی که (به خاطر ارتکاب معاصی و اصرار بر ظلم و فساد، روح ایمان و تشخیص برای همیشه در او مرده است و وجودش یکپارچه وجود جهنمّی شده است، و لذا) فرمان عذاب درباره او قطعی و محقق گشته است (تو میتوانی وی را از عذاب برهانی؟) آیا تو میتوانی کسی را نجات دهی که در آتش دوزخ قرار گرفته است؟. (زمر/19)
(أَفَمَن یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؟).
آیا کسی که عذاب بد (و سوزناک دوزخ) را در روز قیامت با چهره و صورت از خود دور مـیسازد (زیرا دست و پای وی در غل و زنجیر است، همانند کسی است که درآن روز در نهایت امنیت و خوشی بسر میبرد؟). (زمر/٢٤)
(وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ).
و قطعاً عذاب آخرت (انسان از عذاب ذلت و پستی همین جهان ایشان، بسیار سختتر و) بزرگتر است اگر بدانند (و اهل سنجش و بینش باشند). (زمر/26)
(أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْکَافِرِینَ ).
آیا منزل و ماوای کافران در دوزخ نخواهد بود؟. (زمر/32 )
«وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ ».
اگر ستمکاران (مشرک) تمام چیزهائی که در زمین است و همچندان آن مال ایشان باشد، حاضر خواهند بود همه آنها را در برابر رهائی خود از عذاب شدید روز قیامت بپردازند . . . و از جانب خدا چیزی (از شکنجه و عذاب) برای ایشان جلوهگر و پدیدار میشود که گمانش نمیبردند (و به فکرشان هم نمیرسید). (زمر/47)
(وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ (54) وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (55) أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ وَإِن کُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ (56) أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِی لَکُنتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (57) أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (58)
و به سوی پروردگار خود برگردید (و با ترک سیئات و انجام حسنات به سوی آفریدگارتان تغییر مسیر دهید) و تسلیم او شوید (و خاضعانه و خاشعانه از اوامرش فرمانبرداری کنید) پیش از این که عذاب (خانهبرانداز و ریشهکن کننده دنیوی و سخـت و دردناک و سرمدی اخروی) ناگهان به سوی شما تاخت آرد و دیگر کمک و یاری نشوید (و کسی نتواند شما را از عذاب خدا برهاند) و از زیباترین چیزی که از سوی پروردگارتان برای شما فرو فرستاده شده است (که قرآن است) پیروی کنید پیش از این که عذاب (دنیوی یا اخروی) ناگهان به سوی شما تاخت آرد، در حالی که شما بیخبر باشید. (به درگاه خدا برگردید و تسلیم فرمان او شوید و از تعالیم وی پیروی کنید) تا روز قیامت کسی نگوید: دردا و حسرتا! چه کوتاهیها که در حق (طاعت و عبادت) خدا کردهام. دریغا و فسوسا! من از زمره مسخرهکنندگان (آئین یزدانی) بودهام. (وای بر من! سرمایه وجودم را باختهام و گرفتار خشم خدا شدهام. یا این که نگوید: اگر خداوند راهنمائیم میکرد از زمره نیکوکاران گردم!. (زمر/54-58)
اینها گذشته از صـحنههای کاملی است که گستره فراخی از سوره را فرا میگیرند، و با سایههای آخرت بر آن سایه میافکنند.
و امّا صحنههای جهانی راکه بسیار و به شیوههای گوناگون در سورههای مکی دیدهایم بدانگاه که حقائق عقیده را بیان میدارند، در این سوره اندک هستند. یک صحنه جهانی استکه در سرآغاز سوره بیان میگردد:
(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ).
خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است (نه به بازیچه). شب را بر روز، و روز را بر شب میپیچد، و خورشید و ماه را فرمانبردار (دستور خود) کرده است (و برای مصلحت بندگان به گردش و چرخش انداخته است). هریک از آنها تا مدت معین و مشخصی (که خدا میداند) در حرکت خواهد بود. هان! خدا بسیار مقتدر و بخشنده است (و هرچه را بخواهد میکند و هرکه را بخواهد میبخشد). (زمر/5)
صـحنه دیگری هم در میانه سوره است:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ یَنَابِیعَ فِی الْأَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُّخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِأُوْلِی الْأَلْبَابِ » .
(ای مخاطب!) مگر نمیبینی که خداوند از آسمان آب را میباراند و آن را به آبانبارهای زیرزمینی زمین وارد و مستقر میگرداند، و سپس به وسیله آن انواع سبزهزارها و کشتزارها را بـا رنگهای گوناگون میرویاند، و آنگاه سبزهزارها و کشتزارها میبالند و لبریز از جوش و خروش میشوند و بعداً آنها را پژمرده و زردرنگ میبینی، و آن وقت خدا آنها را خشک و پرپر میسازد؟ واقعاً در این (چرخه آب و گیاه، درس) عبرتی برای خردمندان است. (زمر/21)
بجز این دو صحنه برجسته و پیدا اشارههای تند و سریعی به آفرینش آسمانها و زمین میگردد.
همچنین این سوره پسودههائی از واقعیت زندگانی انسانها و ژرفاهای درونشان را دربر داردکه در لابلای آن پخش و پراکندهاند.
در سرآغاز سخن از پیدایش انسان آمده است:
(خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ؟)
خداوند شما را از یک تن (به نام آدم) بیافرید، سپس از جنس او همسرش را (به نام حواء) خلق کرد، و برای شما هشت جفت چهارپا گسیل داشت. او شما را در شکمهای مادرانتان، در میان تاریکیهای سهگانه، آفرینشهای جوراجور و پیاپی میبخشد (و جنین را هردم به گونهای درآورده و به پلهای از خلقت میرساند). کسی کـه چنین (نعمتهائی را میبخشد و اینگونه نقشآفرینی) میکند، الله است که پروردگار شما است و حکومت و مملکت (سراسر عالم هستی) ازآن او است. پس چگونه (با وجود این همه موجبات و دواعی عبادت از حق منحرف میگردید، و از پـرستش خدا بـه پرستش چیزهای دیگر) برگردانده میشوید؟. (زمر/٦)
در این سوره از سرشت نفس بشری در وقت زیان و ضرر و درد و رنج، و در وقت سود و نفع و خوشی و شادی، سخن میرود:
« وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِیباً إِلَیْهِ . ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِیَ مَا کَانَ یَدْعُو إِلَیْهِ مِن قَبْلُ. . . » . . . الخ . . .
هنگامی که گزندی متوجه انسان میگردد، پروردگار خود را به فریاد میخواند و تضرعکنان رو به درگاه او میآورد. سپس هنگامی که نعمت بزرگی از جانب خود بدو داد (و شقاوت او را به سعادت و ناخوشی وی را به خوشی تبدیل کرد) خدا را که قبلاً به فریاد میخواند فراموش میکند (و گزند را از یاد میبرد و به ترک دعا میگوید) ... تا آخر ... (زمر/٨)
(فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ...)
هنگامی که به انسان گزند و آزار و زیان و ضرری برسد، ما را به فریاد میخواند، و هنگامی که از سوی خود نعمتی بدو عطاء میکنیم، خواهد گفت: این نعمت در پرتو آگاهی و کاردانیم به من داده شده است. چنین نیست؛ بلکه این نعمت وسیله آزمایش است ... (زمر/49)
در به تصویرکشیدن اینکه جان انسانها در همه آن و همه حال در قبضه تصرف خدا است، آمده است:
(اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ )
خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فـرا نرسیده به تن) بازمیگرداند تا سرآمد معینی (و وقت مشخصی که پایان عمر است). در این مساله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانهای روشنی (از مبدا و معاد و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است. (زمر/21)
ولیکن سایه آخرت و فضای آن پیوسته بر سراسر این سوره چیره است - همانگونهکه قبلاً گفتیم - تا بدانجا که این سوره با صحنه فروتنانهایکه سایه آن روز و فضای آن را ترسیم میکند، به پایان میرسد:
( وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ).
(در آن روز، ای مخاطب!) فرشتگان را خواهی دید که گرداگرد عرش خدا حلقه زدهاند و به سپاس و ستایش پروردگار خود مشغولند. در میان (بندگان خدا داوری مـیشود) و دادگرانه و واقعی در میانشان داوری میگردد، (و از سوی همه هستی فریاد برآورده مـیشود) و گفته میشود: حمد و سپاس خداوند جهانیان را سزا است!. (زمر/75)
این سایه هماهنگ با فضای سوره، و با نوع پسودههائی استکه سوره دل بشری را با آنها فرا میگیرد. این پسودهها به فنای ترس و هراس و لرزش و تپش نزدیکترند. بدین خاطر حالتهائی راکه مییابیم، حالتهای لرزش و تپش و تکان و جنبش و ترس و هراس دل است. این امر را در تصویرکسی مییابیمکه در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و خویشتن را از عذاب آخرت به دور میدارد و رحمت پروردگار خود را خواستار میگردد.[1] و آن را همچنین در تصویرکسانی مییابیم که از پروردگار خود میترسند و در برابر این قرآن پوستهایشان به لرزه به افتد، و آنگاه پوستهایشان و دلهایشان نرم و آماده پذیرش قوانین و احکام قرآن و تسلیم حقائق و معانی آن میگردد.[2] همچنین این امر را دررهنمون و رهنمود به تقوا وپرهیزگاری وترس و هراس از عذاب، و در بیم دادن و برحذر داشتن از عذاب، خواهیم یافت:
( قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
بگو: اگر من از (اوامر) پروردگارم سرکشی کنم، از عذاب روز بزرگ (قیامت) میترسم. (زم/13)
(لَهُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَمِن تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذَلِکَ یُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ یَا عِبَادِ فَاتَّقُونِ) .
بالای سرشان سایبانهائی از آتش و در زیر پاهایشان سایبانهائی از آتش دارند (و بلکه از هر سو آتش بر آنان خیمه زده است وطبقات آتش ایشان را فراگرفته است). این چیزی است که خداوند بندگان خود را از آن میترساند (و برحذر میدارد). پس ای بندگانم! خویشتن را از (عذاب من بپرهیزید و با انجام طاعت و عبادت خود را از آتش دوزخ در امان دارید). (زمر/16)
گذشته از این، همچون امری را خواهیم یافت در صحنههای قیامت و در جزع و فزع و ترس و هراسیکه در آنها جلوهگر میآید، و در توبه و گشت و پشیمانی و خشوع و خضوعیکه در آنها پدیدار میگردد.
*
این سوره به یک موضوع اساسی با خشها و گردشهای کوتاه و پیاپی میپردازد. هر چرخش و گردشی تقریباً با صحنهای از صحنههای قیامت، و یا با سایهروشنی از سایهروشنهای آن، به اتمام میرسد و خاتمه مـیپذیرد. خواهیمکوشید این خشها و گردشهای پیاپی را بدانگونهکه در روند قرآنی آمده است بررسی و وارسیکنیم و نشان دهیم. چراکه تقسیم این سوره به درسهای طولانی مشکل مینماید. هـر مجموعه اندکی از آیات سوره، حلقهای را تشکیل میدهدکه در جای مناسب آن آیات نشان داده میشود، و همه این حلقهها هم به حقیقت واحدی میپردازندکه حقیقت بزرگ توحید و یگانهپرستی است.
*
(تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّینَ . أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ).
نزول کتاب (قرآن) از سوی خداوند با عزت و باحکمت انجام پذیرفته است. (ای پیغمبر!) ما این کتاب را که دربرگیرنده حق و حقیقت است، بر تو فرو فرستادهایم. خدا را پرستش کن و پرستش خود را سره وخاص او گردان. هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرب و توسل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداونـد روز قیامت میان ایشان (و مومنان) در باره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهـد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند).
این سوره با همچون بیان قاطعانهای آغاز میگردد:
(تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ) .
نزول کتاب (قرآن) از سوی خداوند با عزت و با حکمت انجام پذیرفته است.
خداوند با عزّتیکه بر فرو فرستادن قرآن توانا است. حکیم وکاربجا است و میداند در باره چه چیز و برای چه آن را نازل میگرداند. اینکار را با حکمت و تدبیر و تقدیر انجام میدهد.
روند قرآنی در حد و مرز این حقیقت زیاد نمیایستد. چه این حقیقت دیباچه مساله اصیلی استکه نزدیک است این سوره وقف آن شود، و قرآن نازلگردیده است تا آن را بیانکند و موکدش دارد. این مساله، توحید یزدان و یگانهپرستی ایزد سبحان، و تنها او را پرستیدن، و فقط از او اطاعتکردن و فرمان بردن، و او را از هرگونه شرکی در هر شکلی از اشکال شرک زدودن و مبرا دانستن، و مستقیم و بدون واسطه و میانجی رو بدوکردن است:
(إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ).
(ای پیغمبر!) ما این کتاب را که دربرگیرنده حـق و حقیقت است، بر تو فرو فرستادهایم.
بنیاد حقیکهکتاب قرآن را با خود به ارمغان آورده است، وحدانیت مطلقی استکه جهان هستی بر آن استوار و پایدار است. در آیه پنجم همین سوره آمده است:
( خلق السماوات و الارض بالحق) .
خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است (نه به بازیچه).
این حق همان استکه آسمانها و زمین بر آن استوار و پایدار است، و اینکتاب قرآن نام بدان ناطق و بیانگر آن است. حق واحد و یگانهای استکه وحدت نظام هستی بدان گواهی میدهد، نظامی که آسمانها و زمین را میگرداند، و اینکتاب آسمانی گویای آن است. حقی استکه هرچه در وجود است و از ساختار سازنده نو آفرین و زیبانگار است نشاندار بدان است.
( فاعبدالله مخـلصاً له الدین ) .
خدا را پرستش کن و پرستش خود را سره وخاص او گردان.
خطاب به پیغمبر خدا (ص) است که اینکتابکه دربرگیرنده حق و فرماندهنده به حق است بر او نازل گردیده است. این کتاب برنامه او است، برنامهای که جملگی مردمان را به سوی آن میخواند . . . محتوای آن خدا را به یگان پرستیدن، و پرستش و اطاعت خود را سره و خاص اوکردن، و سراسر زندگی را - بنیاد این توحید و یگانهپرستی استوار و پایدار داشتن است.
خدا را به یگانگی پرستیدن و اطاعت و پرستش را سره و خاص اوکردن، تنها سخنی نیستکه با زبانگفته شود و بس، بلکه برنامه کامل زندگی است. از جهانبینی و باور درون میآغازد، و به سیستم و نظامی منتهی میشودکه شامل زندگی فرد و اجتماع است.
دلیکه خدا را به یگانگی میپرستد، تنها او را پرستش میکند، و فقط از او اطاعت مینماید و فرمان میبرد، و سرش را در برابرکسی جز او خم نمیکند، و چیزی از غیر او نمیطلبد، و برکسی از آفریدگانش تکیه نمیکند، و بهکسی جز او پشت نمیبندد. زیرا تنها خدا به عقیده او توانا و نیرومند است، و فقط او بر بندگانش چیره و مسلط است. بندگان هم ضعیف و ناتوانند. آنان نه مالک سودی و نه مالک زیانی هستند. پس نیازی ندارد به اینکه سرش را در برابرکسی از ایشان خمکند و برای او کرنش برد. آنان جملگی هـمسان اویند، نه مالک سودی و نه مالک زیانی برای خودشان هستند. تنها خدا استکه بخشنده و بازدارنده است. هیچ نیازی بدین ندارد که متوجهکسی شود و به سوی کسی جز خدا روی آرد. خدا استکه بینیاز و دارا است، و آفریدگان همه نیازمند و نادارند.
دلی که خدا را به یگانگی میشناسد، به وحدت قانون الهی ایمان میآورد، قانونی که سراسر جهان هستی را اداره میکند، و در این صورت ایمان میآورد به اینکه سیستم و نظامیکه خدا آن را برای انسانها برگزیده است بخشی از آن قانون یگانه است، و زندگانی انسانها خوب و رو به راه نمیگردد و با جهان هستیای که انسانها در آن زندگی میکنند راست و درست درنمیآید مگر با پیروی از این قانون. بدین خاطر همچون دلی چیزی را برنمیگزیند مگر آن چیزی راکه خدا از مقررات برگزیده است، و از چیزی پیروی نمیکند مگر از شریعت خدا، شریعتیکه با سیستم و نظام کل هستی و با سیستم و نظام حیات هماهنگ است.
دلیکه خدا را به یگانگی میشناسد، میان خود و میان همه چیزهائیکه دست خدا در این جهان از زندهها و غیر زندهها آفریده است و به جهانگسیل داشته است، قرابت و نزدیکی را احساس میکند، و در جهانی زندگی میکندکه دوست او بشمار میآید. نسبت بدین جهان مهر میورزد و با آن همآوا میشود، و دست خدا را در همه چیزهائی احساس میکندکه پیرامون او هستند. ایـن است که در انس و الفت با خدا و آفریدههای او زندگی میکند، آفریدههائیکه دستهایش آنها را میپساید و لمس مینماید و چشمانش بر آنها میافتد و آنها را مشاهده میکند. همچنین همچون دلی میفهمدکه باید از اذیت و آزار رساندن به افراد دوری بگزیند، و چیزی را تلف نکند و نابود نسازد، و در باره کسی یا چیزیکاری نکند مگر بدانگونه و بدان شیوه که خدا دستور داده است و اجازه فرموده است، خدائی که آفریدگار هر چیزی، و زندگیبخش هر زندهای، و پروردگار او و پروردگار هر چیزی و هر زندهای است. همچنین آثار توحید جلوهگر میآید در جهانبینیها و اندیشهها و بینشها و احساسها، بدانگونهکه آثار توحید جلوهگر میآید در رفتار وکردار و اعمال و افعال. برای سراسر زندگی هم برنامهکامل و واضح و ممتازی را ترسیم میکند. آن وقت استکه توحید و یگانهپرستی تنهاکلمهای نخواهد بودکه بر زبان رود و بس. از همین جا است این همه عنایت و توجه میشود به بیان عقیده توحید و توضیح آن و تکرار سخن از آن درکتابیکه خدا آن را نازل فرموده است. هرکسی هم نیاز به تدبر و تفکر این سخن دارد، در هر عصر و زمانی و در هر محیط و مکانیکه باشد. چه توحید و یگانهپرستی در معنی واقعی خود دارای مفهوم بزرگ و فراگیری است و نیاز به درک و فهم دارد.
(أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ) .
هان! تنها طاعت و عبادت خـالصانه برای خدا است و بس.
عقیده توحیدی و یگانهپرستی را بدینگونه طنینانداز و بلند در این تعبیر بلندآوای قرآنی اعلان میدارد، و آن را با واژه افتتاح (الا: هان) و به شیوه کوتاه ذکر میفرماید:
( لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ).
تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس.
و با ساختار واژگانی عبارت، معنی انحصار را موکّد میفرماید . . . این هم قاعدهای استکه زندگی به طور کلی بر آن استوار میگردد، و بلکه سراسر هستی بر آن پایدار میشود. بدین خاطر لازم است به ژرفای دلها فرو رود و واضح و آشکار شود و بدین شیوه موکد و قاطعانه اعلام و اعلان گردد:
(أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ).
هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس.
آنگاه روند قرآنی به چارهجوئی افسانة گنگ و پیچیدهای میپردازد که مشرکان آن را در برابر عقیدة توحیدی و یگانهپرستی اظهار میداشتند و به پیکار آن میرقتند:
(وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)
کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرب و توسل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مومنان) در باره چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمی گرداند).
مشرکان اعلان میداشتند که خدا آفریدگار ایشان و آفریدگار آسمانها و زمین است ... ولیکن آنان با منطق فطرت راه نمیرفتند در اینکه آفریدگار را تنها عبادت کنند، و اطاعت و عبادت را فقط به خدا اختصاص دهند و برای او شریک و انباز درست نکنند. بلکه ایشان افسانه فرزند بودن فرشتگان برای یزدان سبحان را بـه هم میبافتند، و فرشتگان را فرزندان خدا میدانستند. بدین لحاظ مجسمههائی را از فرشتگان میساختند و آنها را پرستش میکردند.گمان هم میبردندکه عبادت مجسمههای فرشتگان - همان چیزهائی که آنها را آلهه مینامیدند، از قبیل: لات، و عزّی، و منات -عبادت آن مجسمهها نیست. بلکه عبادت مجسمهها عبادت خدا است، و این مجسمهها وسیله قربت و نزدیک شدن به خدا میگردند و در پیشگاه خدا برایشان شفاعت مینمایند و میانجیگری میکنند!
این کار انحراف از سادگی و درستی فطرت، به سوی پیچیدگی و خیالبافی و خرافهگرائی است. چه نه فرشتگان دختران یزدانند، و نه بتها مجسمههای فرشتگانند، و نه یزدان سبحان از این انحراف خشنود میگردد، و نه شـفاعت و میانجیگری را برایشان میپذیرد، و نه ایشان را از این راه به خود نزدیک میفرماید و عزیزشان مینماید.
انسانها از منطق فطرت منحرف میگردند هر زمانکه از توحید خالص سادهای منحرف میشوندکه اسلام آن را با خود آورده است، و هر عقیدهای از عقائد یگانه الهی هم فقط آن را به همراه آورده است و به مردمان ارمغان داشته است. ما امروزه در هر مکانی میبینیمکه مردمان مقدسان و پاکان و اولیاء یزدان را عبادت میکنند! عبادتیکه شبیه به عبادت عربهای نخستین برای فرشتگان - یا برای مجسمههای فرشتگان - است و مراد از آن -بهگمان ایشان -قربت و نزدیک شدن به خدا، و طلب شفاعت از آن مقدسان و پاکان و اولیاء یزدان در پیشگاه ایزد منان است! در حالی که یزدان سبحان راه رسیدن به آستانه خود را مشخص و معین فرموده استکه راه توحید خالصانه و یگانهپرستی ساده و بیآلایشی است که با وساطتی یا شفاعتی بسان آن افسانه شگفت و شگرف آمیخته و آلوده نگردد.
( إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)
قطعا خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند).
مشرکان از زبان خدا دروغ میگفتند، و فرزندی فرشتگان را به یزدان سبحان نسبت میدادند، و از زبان خدا دروغ میگفتند و اظهار میداشتندکه این عبادت در پیشگاه خدا وسیله شفاعت و نجاتشان میگردد! در صورتیکه با همچون عبادتیکافر میشدند، و با آن از راه یزدان منحرف میگردیدند و با فرمان واضح و صریح او مخالفتمیورزیدند.
خدا کسی را هدایت عطاء نمیفرماید و به راستای راه حق رهنمود نمینمایدکه از زبان او دروغ بگوید، و بدوکافر شود. چه هدایت و راهیابی، پاداش رو به خدا کردن و مخلص فرمان او بودن و دوری ازگناه نمودن، و همچنین عشق و علاقه به هدایت و راهیابی و برگزیدن راه توحید و یگانهپرستی است. و امّا کسانی که از زبان خدا دروغ میگویند وکافر میگردند، آنان مستحق هدایت خدا و سزاوار رعایت و عنایت او نیستند. ایشان خودشان دوری از راه خدا را برای خویشش برمیگزینند، پسکی وکجا هدایت را به خود میبینند؟
آنگاه روند قرآنی پرده از این هرزهدرائی و یاوهسرائی و بیارجی اندیشه و جهانبینی برمیدارد:
(لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَّاصْطَفَى مِمَّا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) .
اگر خـداوند میخواست فرزندی داشته باشد، میبایست از میان چیزهائی که خود میآفریند کسی یا چیزی را برگزیند. (در صورتی که فرزند باید از جنس پدر بوده و همچون او قدیم باشد. این هم ناممکن است). خداوند پاک و منزه (از همه عیبها بهویژه از نیاز به فرزند) است. او خداوند یگانه پیروزمند است (و فرزند داشتن مخالف با یگانگی، و نیاز به فرزند بیانگر عدم پیروزمندی و چیرگی است).
این یک فرض جدلی برای تصحیـح جهانبینی است. چه اگر خدا میخواست فرزندی را برگزیند، از میان آفریدگان خود چیزی یا کسی را برمیگزید. اراده و مشیت خدا مطلق و نامقید است. ولیکن یزدان سبحان خود را ازگزینش فرزند منزه و مبرا فرموده است. لذا کسی را نسزدکه بدو فرزندی را نسبت دهد. این اراده او است. این مشیت او است. این تقدیر و تدبیر او است. و این هم منزه و مبرا فرمودن خدا از فرزند و انباز است:
( سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) .
خداوند پاک و منزه (از همه عیبها بـهویژه از نیاز به فرزند) است. او خداوند یگانه پیروزمند است (و فرزند داشتن مخالف با یگانگی، و نیاز به فرزند بیانگر عدم پیروزمندی و چیرگی است).
او را به برگزیدن فرزند چه نیاز است؟ اوکه همه چیز را از نیستی به هستی آورده است. او آفریدگار هر چیزی است. اوگرداننده و ادارهکننده هر چیزی است. همه چیز و همهکس ازآن او است. او هر چیزی راکه بخواهد انجام میدهد:
(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ)
خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است (نه به بازیچه). شب را بر روز، و روز را بر شب میپیچد، و خورشید و ماه را فرمانبردار (دستور خود) کرده است (و برای مصلحت بندگان به کردش و چرخش انداخته است). هریک از آنها تا مدت معین و مشخصی (که خدا میداند) در حرکت خواهد بود. هان! خدا بسیار مقتدر و بخشنده است (و هرچه را بخواهد میکند و هرکه را بخواهد میبخشد).
این نگاه گذرا به ملکوت آسمانها و زمین، و به پدیده شب و روز، و به تسخیر خورشید و ماه، حقیقت الوهیتی را به فطرت الهام میکندکه با آن سزاوار نیست فرزندی یا انبازی باشد. چه کسیکه این مخلوقات را میآفریند و آنها را از نیستی به هستی میآورد، نیاز به فرزند ندارد و انبازی با او نیست. نشانه وحدانیت پدیدار و نمایان است در نحوه آفرینش آسمانها و زمین، و در قانونیکه بـر جهان فرمانروا است. تنها نگاهی به آسمانها و زمین انداختن،
الهامبخش وحدت اراده آفریننده ادارهکننده جهان هستی است. چیزیکه انسانها تا به امروز از دلائـل وحدت کشف کردهاند و بدان رسیدهاند کافی و بسنده است. روشن شده استکه جهان شناخته شده برای انسان، سراسر آن از اتمهائی ساخته و پرداخته گردیده استکه همه آنها در ماهیت یکسانند.
همه آنها در نقشیکه بر عهده دارند از پرتوهائی فراهم آمدهاند که دارای سرشت واحدی هستند. روشن هم شده استکه همه اتمها و همه ستار٥هائی که از اتمها تشکیلگردیدهاند، چه زمینی که روی آن زندگی میکنیم یا ستارگان و سیارگان دیگر همه در حرکت دائم هستند و پیوسته میگردند، و این حرکت وگردش قانون ثابتی است و حتی در اتم کوچ و همچنین در ستاره بزرگی تخلف نمیپذیرد. روشن هم شده استکه این حرکت وگردش دارای سیستم و نظام ثابتی استکه این هم به نوبه خود بیانگر وحدت آفرینش و وحدت تدبیر و تقدیر وگرداندن و ادارهکردن جهان هستی است . . . انسانها هر روز به کشف جدیدی از دلائل وحدت نائل میآیند، وحدتیکه در طرح و نقشه جهان هستی است. و هر روز حق ثابتی راکشف میکنندکه در این طرح و نقشه است و با آرزوها وگرایشهای این و آن دگرگون نمیگردد، و بدین سو و بدان سو منحرف نمیشود، و یک لحظه هم تخلف نمیکند وکناره نمیرود.
(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است (نه به بازیچه).
کتاب قرآن را به حق نازلکرده است و دربرگیرنده حق است . . . این حق، حق واحدی در جهان و در قرآن است ٠ . . هم جهان و هم قرآن از سرچشمه یگانهای بر دمیدهاند و سرچشمه گرفتهاند. هردوتای جهان و قرآن نشانهای بر وحدت هستیبخش توانای فرزانه کاربجا هستند.
(یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ )
شب را بر روز، وروزرا برشب میپیچد.
تعبیر شگفـتی است. کسیکه بدین تغییر بنگرد وادار میشودکه به چیزی توجهکند و اهمّیت بدهدکه به تازگی در بارهکروی بودن زمینکشف شده است. من هرچند در «فی ظلال القرآن» آزمندم بر اینکه قرآن را در پرتو نظریههائی دنبال نکنم که انسانها به کشف آنها نائل میآیند، زیرا نظریهها گاهی به خطا میروند و گاهی درست درمیآیند. چه بسا امروز نظریهای درست باشد و فردا نادرست قلمداد شود. ولی قرآن حق ثابت و پابرجائی است و نشانه صدق خود را در ضمن خود دارد و با خود برمیدارد، و از موافقت یا از مخالفت چیزیکمک نمیگیردکه انسانهای ضعیف و ناچیز بهکشف آن نائل میآیند.
ولی با وجود این آزمندی، این تعبیر مرا بر آن وامیداردکه به موضوعکروی بودن زمین بنگرم و توجهکنم. چه این موضوع یک حقیقت مادی محسوس و ملحوظی را در سطح زمین به تصویر میکشد. زمین کروی است و پیرامون خود روبروی خورشید میگردد. بحث از سطحکروی زمینکه روبروی خورشید قرار میگیرد، نور بدان میتابد و آن را فرا میگیرد و روز بشمار میآید. ولیکن این بخش ثابت و بر دوام نمیماند چون زمین پیرامون خود دور میزند. هر وقت که زمین حرکت میکند و دور میزند، شبکمکم از ناحیه دیگری در میرسد و تاری سطحی را میپوشاند که در آنجا روز بود. این سطح نیز درهم پیچیده میشود. چه روز درهم پیچیده میشود و شب به دنبالش میآید و آن را درهم میپیچد و بساط آن را جمع میگرداند. بعد از زمانی روز از ناحیه دیگری میآغازد و بر شب میپیچد و بساط آن را جمع میکند. اینکار شب و روز، همیشگی و پیوسته در چرخش وگردش است. واژهایکه در اینجا به کار رفته است[3] شکل را ترسیم شکند، و وضعیت را مشخص میگرداند، و نوع سرشت زمین و حرکت آن را معین میسازد. کروی بودن زمین وگردش آن این تفسیر را دقیقتر از هر تفسیر دیگریکه با این نظریه همراه نباشد به تصویر میکشند.
(وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى)
و خورشید و ماه را فرمانبردار (دستور خود) کرده است (و برای مصلحت بندگان بـه گردش و چرخش انداخته است). هریک از آنها تا مدت معین و مشخصی (که خدا میداند) در حرکت خواهد بود.
خورشید در مدار خود حرکت میکند. ماه در مدار خود حرکت میکند. هر دوی آنها مسخر فرمان یزدانند. هیچ کسیگمان نبرده است وگمان نمیبردکه او خورشید و ماه را به حرکت در میاندازد. منطق فطرت هـم نمیپذیرد خورشید و ماه بدون حرکتدهنده حرکت بکند، و آن دو را بگرداند و بچرخاند ویار و بارشان را رو به راه سازد با این نظـم و نظامیکه در میلیونها سال به اندازه موئی خلل نپذیرفته و خلل نمیپذیرد. خورشید حرکت خواهدکرد، و ماه حرکت خواهدکرد تا:
«لاجل مسمّی » ٠
تا مدت معین و مشخصی (که خدا میداند).
تا مدت معین و مشخصیکهکسی جز یزدان سبحان از آن آگاه نیست.
( أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ)
هان! خدا بسیار مقتدر و بخشنده است (و هرچـه را بخواهد میکند و هرکه را بخواهد میبخشد).
خدا با وجود داشش قدرت و قوت و عزت، بخشنده کسی استکه توبهکند و به سوی او برگردد، از آن کسانیکه از زبان خدا دروغ میگویند وکافر میشوند و با او خداگونههائی را برمیگزینند، وگمان میبرندکه یزدان دارای فرزند است - بدانگونه که گفته شد - در جلوشان راه باز است تا برگردند به سوی خداوند چیره و توانا و بخشنده و آمرزنده.
*
روند قرآنی از این نگاهگذرا به افقهای جهان بزرگ، منتقل میشود به پسودن دلها و درونهای بندگان، و به نشانه زندگی نزدیک خودشانکه در خویشش خودشان و در چهارپایان مسخر ایشان، وجود دارد:
( خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ)
. خداوند شما را از یک تن (به نام آدم) بیافرید، سپس از جنس او همسرش را (به نام حواء) خلق کرد. و برای شما هشت جفت چهارپا گسیل داشت. او شما را در شکمهای مادرانتان، در میان تاریکیهای سهگانه، آفرینشهای جوراجور و پیاپی میبخشد (و جنین را هردم به گونهای درآورده و بـه پلهای از خلقت میرساند). کسی که چنین (نعمتهائی را میبخشد و اینگونه نقشآفرینی) میکند، الله است کـه پروردگار شما است و حکومت و مملکت (سراسر عـالم هستی) ازآن او است. جز او معبودی وجود ندارد. پس چگونه (با وجود این همه موجبات و دواعی عبادت از حق منحرف میگردید، و از پرستش خدا به پرستش چیزهای دیگر) برگردانده میشوید؟.
وقتیکه انسان درباره وجود خود بیندیشد میبیندکه خودش وجودش را نیافریده است. از آفرینش وجودش چیزی نمیداند مگر آنچه راکه خدا برای او روایت میفرماید. وجودش منحصر به فرد است. سرشت یگانهای دارد. دارای ویژگیهای خاص خود است. ویژگیهائی داردکه او را از سائر آفریدگان جدا میسازد، هر چند هم که این ویژگیها در تمام همنوعان او هست و همه همنوعانش را در چهارچوبی گرد میآورد. نفس بشری در جملگی میلیونها افراد پراکنده در زمین و در میان همه نسلها و در همه سرزمینها یکسان است. همسرش نیز از جنس او است. زن با مرد در ویژگیهای عمومی بشری شرکت دارد - با وجود اختلافکلی در تفصیلات این ویژگیها - همه اینها بیانگر وحدت طرح و نقشه بنیادین این پدیده بشری است، اعم از زن و مرد، و بیانگر وحدت ارادهای است که این نفس واحده را با دو نیم آن -که زن و مرد است - آفریده است.
هنگام اشاره به خاصیت زوجیت در نفس بشری، بدین خاصیت که در چهارپایان نیز موجود است اشارهای به میان میآید. این هم بیانگر وحدت قانون در جمل زندهها است:
« زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَکُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ » ٠
و برای شما هشت جفت چهارپا گسیل داشت.
چهارپایان هشتگانه - همانگونه که در آیه دیگری هم آمده است[4] -عبارتند از:گوسفند و بز وگاو و شتر ... نر و ماده اینها. هریک از نر و ماده جفت همدیگر نامیده میشوند، وقتی که درکنار یکدیگر قرار میگیرند. چهار نوع حیوان نر و چهار صنف حیوان ماده، رویهمرفته هشت تا میگردند . . . تعبیر قرآنی بیانگر مسخرکردن حیوان برای انسان است، چون میفرماید از سوی خدا روانهکردن وگسیل داشتن آنها صورت پذیرفته است. معلوم است این تسخیر از جانب خدا صورتگرفته است، و از آستانه والای او اجازه استفاده انسان از حیوان صادر گردیده است.
روند قرآنی بعد از این اشاره به وحدت خاصیت زوجیت در انسانها و همچنین در چهارپایان، به پیگیری مراحل آفـرینش جنینها در شکمهای مادرانشان برمیگردد:
(یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِن بَعْدِ خَلْقٍ).
او شما را در شکمهای مادرانتان، در میان تاریکیهای سهگانه، آفرینشهای جوراجور و پیاپی میبخشد (و جنین را هردم به گونهای درآورده و به پلهای از خلقت میرساند).
مراد تطورات جنین و تحولات عجیب آن در مراحل مختلف است، از قبیل: نطفه، علقه، مضغه، عظام[5] و آنگاه مخلوق شکلگرفته و پدیداریکه در آن عنصر بشری هویدا و پیدا است.
ِ(فی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ.)
در میان تاریکیهای سهگانه.
این سه تاریکی عبارتند از: تاری مشیمه یا بچهدان که جنین را فرا میگیرد. تاری رحمکه مشیمه یا بچهدان درآن قرار میگیرد. تاری شکمکه رحم در آن جایگزین میشود.[6] دست قدرت خدا این سلول کوچک را آفرینشهای پیاپی میبخشد و هردم آن را به شکلی درمیآورد. چشم خدا این آفریده را میپاید و قدرت رشد و نمو در او به ودیعت میگذارد، و توانائی تحول و ترقی بدو میبخشد. بدو قدرت میدهد ببالد و گام بهگام در راه انسان شدن حرکتکند و پیشرفت نماید بدانگونه که آفریدگارش برای او مقدر و مقرر فرموده است.
دنبال کردن این کوچ کوتاه مدتی که دارای فاصلهها و مرحلههای دور از یکدیگر است، و اندیشیدن در باره این تغییرات و تحولات، و تدبر و تفکر درباره آن ویژگیهای شگفـتی که گامهای این سلول ضعیف را در کوچ شگرفیکه دارد رهبری و راهنمائی میکند در داخل تاریکیهائی که فراتر از دانش انسان و قدرت انسان و چشم انسان است، همه اینها میطلبدکه دل بشری را به دیدن دست آفریدگار زیبانگار بکشاند، دیدن دست آفریننده دادار از دریچه مشاهده آثار زنده روشن و برجسته و پدیدار و نمودار. همچنین همه اینها میطلبدکه دل بشری ایمان بیاورد به وحدانیتیکه اثر آن درکار آفرینش و ییدایش هویدا و پیدا است. با وجود همه اینها چگونه دلی یافته میشودکه از دیدن این حقیقت منصرف و رویگردان میگردد؟:
(ثَلَاثٍ ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ )
الله است که پروردگارشما است و حکومت ومملکت (سراسر عالم هستی) ازآن او است. جز او معبودی وجود ندارد. پس چگونه (با وجود این همه موجبات و دواعی عبادت از حق منحرف میگردید، و از پرستش خدا به پرستش چیزهای دیگر) برگردانده میشوید؟.
*
روند قرآنی پس از نگاه داشش مردمان در پیشگاه مشاهده آشکار نشانه وحدانیت مطلق، و نشانه قدرت کامل، مردمان را در پـیشگاه وجود خودشان نگاه میدارد، و دوراه جدائی کفر و شکر را بدیشان نشان میدهد، و آنان را به مسوولیت فردی و مستقیم در گزینش راه آشنا میگرداند، و پایان کوچ را دورادور بدیشان نشان میدهد، و بدانان میگوید که حساب و کتابی در انتظارشان است، حساب وکتابی که کسی عـهدهدار آن است که ایشان را در آن تاریکیهای سهگانه میآفریند، و مطلع و آگاه از همه اسرار و رموزی استکه در سینهها نهان و پنهان میشود:
( إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ).
اگر کافر گردید، خدا بینیاز از (ایمان و عبادت) شما است، ولیکن کفر را از بندگان خود نمیپسندد، و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خشنود میگردد. هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد (و گناهان دیگری را به گردن نمیگیرد). بعدها بازگشت همه شماها بـه سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که میکردهاید آگاهتان خواهد ساخت. چرا که او آگاه از اسـرار و افکار نهفته در سینهها است.
کوچ درون شکمهای مادران مرحلهای از راه دور و دراز است. به دنبال این مرحله، مرحله زندگی بیرون از شکمهای مادران میآغازد. بعدها به دنبال این مرحله هم مرحله واپسین میآیدکه مرحله حساب وکتاب و سزا و جزا است. این مراحل با تدبیر و تقدیر خداوند هستیبخش بس دانا و بس آگاه صورت میپذیرد. یزدان سبحان بینیاز از بندگان ضعیف و ناچیز است. امّا فضل و مرحمت او میطلبدکه بندگانش را تحت عنایت و رعایت خود بگیرد. آنان همان ضعف و ناچیزی را دارند که دارند.
(إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ).
اگر کافر گردید، خدا بینیاز از (ایـمان و عبادت) شما است.
ایمان شما چیزی بر ملک و مملکت خدا نمیافزاید.کفر شما هم از ملک و مملکت خدا چیزی نمیکاهد. ولیکن خدا ازکفرکافران راضی نیست و آن را دوست نمیدارد:
( وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ).
کفر را از بندگان خود نمیپسندد.[7]
« وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ ».
و اگر (با انجام عبادت و طاعت خدا را) سپاسگزاری کنید، از این کارتان خشنود میگردد.
از شکر و سپاس شما خشنود میشود و آن را دوست میدارد، و پاداش خوبی در برابر آن به شما میدهد. هرکسی درگرو عمل خویش است، و در برابرکار و کسب و رفتار وکردارش محاسبه میگردد و مورد پرس و جو قرار میگیرد. هیچکسی بارگناهانکس دیگری را برنمیدارد و بر دوش نمیکند. بلکه هرکسی بار خود
را خودش برمیدارد و مسوولکار خود است.
( وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى).
(هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد (و گناهان دیگری را به گردن نمیگیرد).
بازگشت همگان سرانجام به سوی یزدان است نه به سوی دیگران. هیچ گریزی وگزیری از حضور در پیشگاه خدا نیست، و هیچگونه پناهگاهی در نزد غیر او پیدا نمیشود:
(ثُمَّ إِلَى رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ )
بعدها بازگشت همه شماها به سوی پروردگارتان خواهد بود و از چیزهائی که میکردهایـد آگاهتان خواهد ساخت.
هیچ چیزی ازکار و بار شما بر خدا پوشیده نمیماند:
(تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ).
او آگاه از اسرار و افکار نهفته در سینهها است.
این، سرانجام کار است. آن هم دلائل هدایت و راهیابی است. این هم دو راهه جدائی است . . . هرکسی هرچه میخواهد میتواند برگزیند، ولی این گزینش باید از روی دلیل و حجت و تدبر و تکفرباشد و در پرتو دانش و بینش صورت پذیرد.
*
[1] مراجعه شود به زمر/9 (مترجم)
[2] مراجعه شود به زمر/23 (مترجم)
[3] این واژه «یکور» است به معنی میییچد . . . خداوند زمین را کروی آفریده است و به دور خود به گردش انداخته است. بر اثر این گردش، قسمتی از کره زمین روز و قسمتی شب است. گوئی از یک سو نوار سفید بر سیاه، و از سوی دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده میشود. مصدر آن «تکویر» است که به معنی پیچیدن عمامه و دستار به دور سر است. (مترجم)
[4] سوره انعام آیه ١٤٣٠ (مترجم)
[5] «نطفة»: مراد موجود زنده حاصل در منی است. «علقة»: خون بسته زالوگونه. «مضغة» قطعه گوشتی بدان شکل و اندازه که جویده شود. «عظام» استخوانها... مراجعه شود به سوره حج آیه 5. (مترجم)
[6] «ظلمات ثلاث»: چه بسا مراد ظلمت شکم مادر، و ظلمت رحم، و ظلمت مشیمه یا بچهدان باشد. یامراد لایههای جنینی اکتودرم ومزودرم و اندودرم باشد. و یا اینکه مراد تخمدان و لوله فالوپ و رحم باشد. (مترجم)
[7] - واژه کفر در این آیه میتواند به معنی الحاد و بیدینی، و به معنی ناشکری وکفران نعمت هم باشد. (مترجم)