ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی یس آیهی 68-30
یَحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون (30) أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ (31) وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ (32) وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ (33) وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیُونِ (34) لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ (35) سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ (36) وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ (37) وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (38) وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ (39) لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (40) وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ (41) وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ (42) وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنقَذُونَ (43) إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ (44) وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (45) وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ (46) وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ (47) وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ (48) مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ (49) فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ (50) وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ (51) قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ (52) إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ (53) فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (54) إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ (55) هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ (56) لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ (57) سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ (58) وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ (59) أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (60) وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ (61) وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلّاً کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ (64) الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (65) وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ (66) وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیّاً وَلَا یَرْجِعُونَ (67) وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ (68)
بعد از آنکه در درس اول سخن از مشرکانی رفتکه با تکذیبکـردن و دروغ نامیدن با دعـوت اسلام رویاروی گردیدند و به مقابله برخاستند، و مثالی برایشان آورده شد در داستان ساکنان شهر (انطاکیه)که پیغمبران را تکذیب کردند و دروغگو نامیدند، و ذکر
گردید که کار و بارشان سرانجام به کجا کشید:
( فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ).
ناگهان جملگی خاموش شدند (و بر جای سرد گشتند و مردند).
در این درس سخن آغاز میشود از همگانی بودن موقعیت تکذیبکنندگان در میان هر ملتی و آئینی که باشند. این درس تصویر بشریت گمراه را در طول قرون و اعصار نشان میدهد. بندگان را فریاد میدارد و بر ایشان آه و ناله سر میدهدکه آهای چهکار میکنید و کجا میروید! ولی آنان از جایگاههای نابودی و بر باد فنا رفتن گذشتگان عبرت و اندرز نمیگیرند، گذشتگانی که پیش از ایشان رفتهاند و برنمیگردند مگر در روز سزا و جزای قیامت:
(وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ ).
همه آنان (بدون استثناء در روز قیامت) نزد ما گرد میآیند و حاضر میگردند.
آنگاه روند قرآنی به نشان دادن نشانههای جـهانی میپردازد، نشانههائی که مردمان از کنار آنها غافل و بیخبر میگذرند و بدانها پشت میکنند. این نشانهها در درونهایشان و در همه چیز پیرامونشان و در تاریخ کهنشان پخش و پراکنده است. آنان با وجود این همه نشانهها به حق و حقیقت پی نمیبرند و راه نمییابند، و هنگامیکه بدانها توجه و تذکر داده میشوند پند و اندرز نمیگیرند و یادآور نمیشوند:
« وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ ».
هیچ آیهای از آیات پروردگارشان نمیآید، مگر این که از آن رویگردان میشوند. (یس/46)
آنان عذاب را با شتاب میخواهند و در فرارسیدن آن عجله میکنند، چه به عذاب و عقاب ایمان ندارند:
(وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ).
خواهند گفت: اگر راست میگوئید (که رستاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کی تحقق مییابد؟!. (یس/48)
به مناسبت همین شتاب در فرارسیدن عذاب، و تکذیب کردن رستاخیز و قیامت، روند قرآنی صحنه دور و درازی از صحنههای قیامت را نمایش میدهد و پیش چشم میدارد. در این صحنه طولانی، آنان سرنوشت خود را میبینند، سرنوشتی که در فرارسیدن آن شتاب دارند. این صحنه آنگونه به نمایش درمیآید که گوئی چشمها آن را مشاهده میکنند.
*
(یَحَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ) .
فسوسا و دریغا بندگان را! هیچ پیغمبری به سوی ایشان نمیآید مگر این که او را مسخره میکنند و به باد استهزاء میگیرند. مگر نمیدانند که در روزگاران پیش از ایشان چه ملتهای فراوانی را (به گناهانشان گرفتهایم و) نابودشان نمودهایم، که هرگز به سویشان باز نمیگردند (و دیگر به دنیا گام نمیگذارند؟!). همه آنان (بدون استثناء در روز قیامت) نزد ما گرد میآیند و حاضر میگردند.
«حسرة: درد و افسوس . . . یک دگرگونی روانی است بر حال اسفانگیزی که انسان نمیتواند در برابر آن به هیچ وجه خویشتنداری کند. تنها کاری که میتواند بکند این استکه آه بکشد و ناله سر دهد و دردمند گردد. یزدان سبحانکه دریغا و فسوسا بر بندگان سر نمیدهد و آه و ناله ندارد. بلکه خداوند بزرگوار مقرر میفرماید که حال و وضع این بندگان به گونهایکه سزاوار است غم و اندوه خورندگان بر آن دریغا و فسوسا سر دهند) چون همچون بندگانی حال و وضعی دارندکه مایه تاسف است و آنان را به شـر و بدی ناگوار و به مصیبت و بلای نابهنجاری میرساند و منتهی میگرداند! دریغا و فسوسا بر بندگانیکه فرصت نجات بـدانان بخشیده میشود، ولی از آن سود نمیبرند و بلکه بدان پشت میکنند. دردا و حسرتا بر ایشان که بر سر راهشان جایگاههای هلاکشدگان و نابودگشتگان پیشین است و در این باره نمیاندیشند و درس عبرت نمیآموزند و بهره نمیبرند! یـزدان مهربان درهای رحمت خود را برایشان میگشاید با فرستادن پیغمبران به سویشان پیاپی و زمان به زمان، ولیکن آنان با درهای رحمت جفاپیشگی و با خدا بیادبی میکنند:
« مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون »
هیچ پیغمبری به سوی ایشان نمیآید مگر این که او را مسخره میکنند و به باد استهزاء میگیرند.
« أَلَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لاَ یَرْجِعُونَ» .
مگر نمیدانند که در روزگاران پیش از ایشان چه ملتهای فراوانی را (به گناهانشان گرفتهایم و) نابودشان نمودهایـم، که هرگز به سویشان بازنمیگردند (و دیگر به دنیا گام نمیگذارند؟!).
در هلاک شدن و بر باد فنا رفتن گذشتگان و پیشینیانی که برنمیگردند، و در طول اعصار و قرون سر خود گرفتهاند و مردهاند، پند و اندرز بزرگی برای کسانی استکه بیندیشند و با چشم خرد بنگرند. ولیکن بندگان بدبخت و بدبیار نمیاندیشند و نمینگرند، و به همان سرنوشتی دچار میآیند کـه گذشتگان و پیشینیان داشتهاند. مگر چه حال و وضعی مثل این حال و وضع اسفناک انسان را به آه و ناله سر دادن و دریغا و فسوسا گفتن فرامیخواند؟»
حیوان به لرزه درمیآید وقتیکه جلو خود همجنس خویش را نقش بر زمین میبیند. تلاش میکند تا آنجا که میتواند خویشتن را از همچون سرنوشتی به دور دارد. پس انسان را چه شده است که جایگاههای نقش زمین شدن را یکی پس از دیگری میبیند، سپس همان خط سیر را شتابان میسپرد؟ غرور ریسمان فریب را برای او شل میکند و وی را از مشاهده سرنوشت طی شده غافل و فریفته مینماید) این خط سیر دور و دراز جایگاههای نقش زمین شدنها و مهلکهها پیدا و هویدا برای دیدگان است، ولیکن بندگان انگار کورند و نمیبینند!
وقتیکه نابودشدگان و رفتگان به پیش جانشینان آینده خود برنمیگردند، جانشینان ایشان هم بدانندکه به حال خود رها نمیشوند و بعد از مدتی به حساب وکتاب خداگرفتار میآیند و نمیتوانند از آن بگریزند.
(وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ ).
همه آنان (بدون استثناء در روز قیامت) نزد ما گرد میآیند و حاضر میگردند.
*
« وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ وَجَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ وَفَجَّرْنَا فِیهَا مِنْ الْعُیُونِ لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلَا یَشْکُرُونَ سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ »٠
نشانهای (از قدرت خدا بر رستاخیز) برای آنان، زمین مرده است که آن را حیات بخشیدهایم و از آن دانههائی را بیرون آوردهایم که ایشان از آن تغذیه میکنند. و در زمین باغهای خرما و انگور (و سائر درختان و گیاهان دیگر) پدیدار کردیم، و چشمهسارانی از آن بیرون آوردیم، تا از میوههای آن درختان که (بـه صورت غذای آماده و بستهبندی شده بر شاخسارها ظاهر میشوند و) دست انسانها در ساختن آنها کمترین دخالتی نداشته است، تناول کنند. آیا انسانها (در برابر این همه خوراکیهای لذیـذ و بینیاز از پخت و پز) سپاسگزاری نخواهند کرد؟! تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نر و مادهها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین میروید، و از خود آنان، و از چیزهائی که ایشان نمیدانند.
آنان پیغمبران را تکذیب میکنند و دروغگویشان مینامند. در باره جایگاههای نابود شدن تکذیبکنندگان نمیاندیشند. معنی و مفهوم این را درک و فهم نـمیکنندکه چرا از میان میروند و برنمیگردند. پیغمبران ایشان را به سوی خدا میخوانند و دعوت میکنند. هرآنچه در هستی است و پـیرامون آنان است با ایشان از وجود خدا سخن میگوید، و بر خدا دلالت دارد، و گواه وجود او است. این زمین نزدیک بدیشان است. آن را مرده میبینند، مردهای که هیچگونه حیاتی در آن نیست، و هیح آبی در میان نیستکه بدان زندگی ببخشد. آنگاه آن زمین را میبینندکه زنده است و دانه را میرویاند، و از باغهای خرما و انگور زینت میگیرد، و چشمهسارها در آن برمیجوشند، هرکجا جاری شوند حیات را به جریان میاندازند.
حیات معجزهای استکه دست انسانها نمیتواند آن را پدیدار و جاریگرداند. بلکه این دست خدا استکه آن را پدید میآورد و ساری و جاری مـینماید، همان دستیکه معجزهها را پدیدار و نمودار و ساری و جاری میسازد، و روح حیات در موات میدمد. دیدنکشتزار بالیده و نموکرده، و باغهای پر از درختان گشن و سبز و خرم، و میوههای رسیده، چشم و دل را بـرای دیدن دست نوآفرین و معجزهگر خدا باز میکند، در آن هنگام که خاک را از روی گیاهکی کنار میزندکه به سوی آزادی و نور برمیدمد، و شاخه را سبز و خرم میکند، شاخهایکه به سوی خورشید و نور سر مـیکشد، و شاخه ترد و نرم را با برگها و میوهها میآراید، و شکوفه را باز میکند، و میوه را میرساند و آن را آماده چیدن میگرداند:
( لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَمَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ).
تا از میوههای آن درختان که (به صورت غذای آماده و بستهبندی شده بر شاخـسـارها ظاهر میشوند و) دست انسانها در ساختن آنها کمترین دخالتی نداشته است، تناول کنند.
دست خدا استکه مردمان را برکارکردن تواناکرده است، همانگونه که کشتزارها را بر حیات و نمو قدرت بخشیده است)
(أَفَلَا یَشْکُرُونَ ).
آیا انسانها (در برابر این همه خوراکیهای لذیذ و بینیاز از پخت و پز) سپاسگزاری نخواهند کرد؟.
روند سخن بعد از این پسوده دلانگیز و مهربانانه به ترک ایشان میگوید تا به تسـبیح و تـقدیس خدائـی بپردازد که گیاهها و باغها را برایشان رویانیده است و پدیدار گردانیده است، و کشت و زرع را زوجیت بخشیده است و به صورت نر و ماده بسان انسـانها و سائر آفریدههای دیگر دراورده است، آفریدههائی که جز خداکسی از آنها اطلاع و آگاهی ندارد:
( سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ ).
تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نرها و مادهها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین میروید، و از خود آنان، و از چیزهائی که ایشان نمیدانند.
این تسبیح و تقدیـس در وقت مناسب و در جایگاه فراخور خود در میرسد، و همراه با خود حقیقت سترگی از حقانی این هستی را ترسیم میکندکه حقیقت وحدت آفریدگان، و وحدت بنیاد و آفرینش جهان است . . . یزدان سبحان زندگان را به صورت نر و ماده آفریده است، و بلکه مثل انسانها گیاهان را نیز زوجیت بخشیده است، و بلکه گذشته از انسانها و زندهها وگیاهها همه چیز دیگر دارای نر و ماده است و مبتنی بر زوجیت است:
« وَمِمَّا لَا یَعْلَمُونَ » .
و از چیزهائی که ایشان نمیدانند.
این وحدت، اشاره به وحدت دست نوآفرین زیـبانگار دارد، دستی که قانون زوجیت ساختار را در همه زندهها با وجود اختلاف شکلها و حجمها و نوعها وجنسها، و با وجود دگرگونی ویژگیها و سیماها و نشانهها، پدید میآورد، زندههائیکه تعداد آنها را جز خدا نمیداند . . .کسی چه میداند، شاید این قانون زوجیت ساختار، در همه چیز جهان حتی جمادات باشد) معلوم گردیده است که اتم - کوچکترین چیزیکه پیش از این از اجزاء ماده شناخته شده است - از دو جفت مختلف پرتوهای الکتریسیته فراهم آمده است، الکتریسیته منفی و مثبت که جذب یکدیگر میشوند و اتحاد پیدا میکنند! حتی هزاران ستاره دوگانه مشاهده گردیده است که از دو ستاره مرتبط به یکدیگر تشکیل شده است و یکی دیگری را برجای و استوار میدارد، و در مدار واحدی میگردند و انگار با نغمه هماهنگی همراه و همردیف میشوند)
*
این نشانه شناخت خدا و پی بردن به قدرت او استکه در زمین مرده حیات برمیدمد و برمیجوشد . . . از آن پس به نشانه دیگری از نشانههای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او میپردازد که آسمان و سیماها و نمادهای متعلق بدان است، سیماها و نمادهائی که بندگان آشکارا آنها را میبینند، و کاملا متوجه میشوندکه دست خدا این سیماها و نمادها را میچرخاند و آنها را با خوارق عادات و معجزات همراه میگرداند:
(وَآیَةٌ لَّهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ) .
و نشانهای (دال بر قدرت ما) شب است. ما روز را از آن برمیگیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا میگیرد. و (نشانه دیگری بر قدرت خدا، این است که) خورشید به سوی قرارگاه خود در حرکت است. این، محاسبه و اندازهگیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است. برای ماه نیز منزلگاههائی تعیین کردهایم که (پس از طی کردن آنها) به صورت تهمانده کهنه (خوشه خرما بر درخت) درمیآید (قوسی شکل و زرد رنگ). نه خورشید را سزد (در مدار خود سریعتر شود و) به (مدار) ماه رسد، و نه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد (و مانع پیدایش آن شود). هـریک در مداری شناورند (و مسیر خود را بدون کمترین تغییر ادامه میدهند).
صحنه فرارسیدن شب درمیرسد، بدان هنگامکه نور از دیدگان نهان میگردد، و تاری فراگیر و همه جاگستر میشود . . . این هم صحنة مکرری است. مردمان آن را در هر جائی در مدت بیست و چهار ساعت میبینند - مگر در جاهائی که روز در آنجاها دراز میگردد همانگونهکه شب در آنجاها به طول میانجامد، و هرروز یا هرشب هفتهها و ماهها طول میکشد. چـنین جاهائی نزدیک دو قطب شمال و جنوب است - همچون صحنهای که گرچه روزانه مکـرر است، ولیکن شگفتانگیز است و انسان را به شگرف وامیدارد و به تامّل و تدبّر فرامیخواند.
تعبیر قرآن درباره این پدیده - در این جایگاه - تعبیر نادری است. این تعبیر قرآنی روز را به تصویر میکشد در حالیکه آمیزه شب میشود. آنگاه روز را از شب بیرون میکشند، و ناگهان مردمان به تاریک میافتند. چه بسا ما چیزی از راز این تعبیر نادر درک و فهمکنیم وقتیکار را در حقیقتیکه هست تـورکنیم. زمین کروی درگردش خود به دور خویش در برابر خورشید هر نـقطهای از آن رو به خورشید مـیافتد، و نور خورشید بر هر نقطهای از زمین میتابد. این نقطهایکه روبروی خورشید قرارگرفته است روز است تا وقتی که زمین دور میزند و این نقطه از مقابل خورشیدکنار میرود. در این وقت، روز از این نقطه برچیده میشود و تاری آن نقطه را فرامیگیرد، و در خود میپیچد. به همین منوال این پدیده یکایک نقطههای زمین را با نظم و نظام و پشت سرهم فرو میگیرد، و انگار نور روز بیرونکشیده میشود، یا نور روز پوست است از تن زمین بیرون آورده میشود و تاریکی جایگزین روشنائی میگردد و شب بر جای روز مینشیند. این تعبیر، حقیقت هستی را با دقیقترین تصویر پیش چشم میدارد.
(وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا).
و (نشانه دیگری بر قدرت خدا، این است که) خورشید به سوی قرارگاه خود در حرکت است.
خورشید پیرامون خود دور میزند. گمان میرفت که خورشید در جایگاه خود ثابت است، جایگاهیکه در آنجا پیرامون خود میگردد. و لیکن به تازگی دانسته شده استکه خورشید در جایگاه خود ثابت نیست. بلکه خورشید در حرکت است، و واقعاً به پیش میرود. در سمت یگانهای از فضای هراسانگیز جهانی پیش میتازد با سرعتی که ستارهشناسان آن را حساب کردهاند و دوازده مایل در ثانیه دانستهاند![1]
خداوند بزرگوارکه خداوندگار آگاه از خورشید و حرکت خورشید و سرنوشت آن است مـیفرماید: خورشید به سوی قرارگاه خود حرکت میکند. این قرارگاهی که خورشید بدان خواهد رسید، جز خدای سبحان کسی از آن آگاه نیست، و همچنین جز یزدان جهان کسی نمیداند چه وقت بدانجا خواهد رسید و موعد آنکی خواهد بود.
وقتیکه به تصور درآوریمکه حجم خورشید حدود یک میلیون برابر حجم زمین ما است، و این توده هراسانگیز حرکت میکند و در فضا جریان دارد و چیزی تکیهگاه آن نیست،گوشهای از صفت قدرتی را درمییابیمکه این هستی را با توان و دانش اداره میکند و میگرداند و میچرخاند:
( ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
این، محاسبه و اندازهگیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است.
« وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ » .
برای ماه نیز منزلگاههائی تعیین کردهایم که (پس از طی کردن آنها) به صورت تهمانده کهنه (خوشه خرما بر درخت) درمیآید (قوسی شکل و زرد رنگ).
بندگان، ماه را در این منزلگاههای خود میبینند. آنان مشاهده میکنندکه ماه به شکل هلال رویت میگردد. سپس هرشب بزرگ و بزرگتر میشود، تا به شکل بدر تمام درمیآید و کره کاملی میگردد. آنگاه رو به کاستی میگذارد تا وقتیکه دیگر باره به شکل هلال درمیآید و قوسی میشود بسان پایه خوشه خرماکه پس از چیدن خوشه بر درخت میماند و زرد رنگ و قوسی شکل است. «عرجون» به خوشهایگفته میشود که میوه نارس خرما در آن قرار میگیرد.
کسیکه ماه را وراندازکند و هرشب آن را زیر نظر بدارد، متوجه سایه روشن تعبیر شگفت قرآنی میگردد:
(حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ) .
تا بدان گاه که به صورت تهمانده کهنه (خوشه خرما بر درخت) درمیآید (قوسی شکل و زرد رنگ).
مخصوصاً چنین شبی متوجه سایه روشن واژه (قدیم) یعنی کهنه، میشود. چه ماه در شبهای اول به شکل هلال است، و در شبـهای آخر نیز به شکل هلال است . . . ولیکن ماه در شبهای اول تازه و جوان و تمییز بـه نظر میآید، ولی در شبهای آخر میدرخشد بدانگونهکه انگار غمها و اندوهها بدو روی کردهاند و سیلیها خورده است و لاغریها و پژمردگیها دیده است و زرد رنگ و افسره بسان تهمانده خوشهکهنه بر درخت خرما گردیده است) این تصادفی نیست که قرآن مجید چنین تعبیر الهام بخش شگفتی از ماه داشته باشد!
زیستن با ماه شب به شب، در ذهن و شعورمان احساسها و خاطرههای تازه و خوشایند و الهامگرانه و ژرفی را برمیانگزد. دل انسانی که یک دور کامل با ماه بماند و با آن زیستکند، از تاثیرها و پاسخگوئیها و پذیرشها و همآوائیها رهائی نمییابد، و چارهای جز این نخواهد داشت به تسبیح و تقدیس دست زیبانگار و نوآفرینی بپردازد که جمال و جلال میآفریند، وکرات و افلاک را با نظم و نظام خاص میگرداند، و جهان و کیهان را روبراه و اداره میکند. چه چنین دلی راز همچون منزلگاهها و شکلـهایگوناگون ماه را بداند و چه چـیزی از آنها را نداند. زیرا نگریستن خودش به تنهائی برای به جنبش درآوردن دل، و به جوش و خروش انداختن عقل و شعور، و برانگیختن تدبر و تفکر، کافی و بسنده است.
هم اینک دقت نظم و نظام جهانی را بیان میفرماید، نظم و نظامیکه این کرات و افلاک هراسانگیز فرمانروا است، و پدیدهها را مترتب بر نظم و نظام یگانه و دقیق میشمارد:
(لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ).
نه خورشید را سزد (در مدار خود سریعتر شود و) به (مدار) ماه رسد، و نه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد (و مانع پیدایش آن شود). هریک در مـداری شناورند (و مسیر خود را بدون کمترین تغییر ادامه میدهند).
هر ستارهای یا هر سیارهای فلکی یا مداری دارد و در حرکت خود یا درگردش خود از آن تخطی و تجاوز نمیکند. مسافتها و فاصلههای میان ستارگان و سیارگان مسافتها و فاصلههای زیاد و هراسانگیز است. چه مسافت و فاصله میان زمین ما و میان خورشید حدود نود و سه میلیون مایل برآورد میگردد. ماه از زمین حدود دویست و چهل هزار مایل فاصله دارد . . . این مسافتها و فاصلهها با وجود دوری، چیز قابل ذکری نیست وقتیکه با مسافت و فاصله منظومه شمسی ما با نزدیکترین ستاره از ستارگان آسمان دیگر سنجیده میشود. نزدیکترین ستاره آسمان دیگر حدود چهار سال نوری برآورد میگردد! سرعت نور در یک ثانیه صد و هشتاد و شش هزار مایل برآورد میشود! یعنی نزدیکترین ستاره به ما حدود صد و چهار بیلیون مایل از ما دور است)
یزدان سبحان آفریدگار این جهان هراسانگیز مقدر و مقرر فرموده است همچون مسافتها و فاصلههائی در میان مدارات ستارگان و سیارگان باشد، و نقشه و طرح جهان را بدینگونه درآورده است و ریخته است تا جهان را در پرتو دانش و آگاهی خود از برخوردن و درهم شکستن محفوظ و مصون دارد، تا آن وقتکه سررسید زمان معلوم فرامیرسد. چه خورشید نباید به ماه برسد، و شب نباید بر روز پیشیگیرد، و در راه برای آن مزاحمت تولیدکند. زیراگردش و چرخشیکه شب و روز را پدید میآورد، هرگز عیب و نقص وکم و کاستی پیدا نمیکند، و لذا هیچ یک از آن دو بر دیگری سبقت نمیگیرد یا در حرکت مزاحمت تولید نمیکند!
(وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ ).
هریک در مداری شناورند.
حرکت این افلاک وکرات در فضایگسترده هولناک، بسان حرکتکشتیها در میان امواج آبهای فراخ دریاها و اقیانوسها است. امّا این افلاک وکرات با وجود بزرگی و سترگی خود بیش از نقطههائی نیستندکه در گستره عظیم و هولناک فضا شناورند.
انسان وقتیکه به میلیونها و میلیونها ستاره گردنده و سیاره خنده بیش از شمار خیره میشود و میاندیشد، خودش راکوچک و ناچیز میبیند، ستارگان و سیارگانی که درگستره فضا پراکندهاند، و در اقیانوس بیکران آسمان شناورند، و فضای پیرامون آنها گسترده و فراخ است، و حجمهای ستبر و سترگ آنها سرگردان در آن فضای وسیع وگشاد است!!!
«وَآیَةٌ لَّهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا یَرْکَبُونَ وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنقَذُونَ إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ ».
و نشانهای (دیگر بر قـدرت ما، این که برابر وزن مخصوص اجسام و خواص ویژه آب) ما آدمیزادگان را در کشتی مملو (از ایشان و کالاهایشان) حمل میکنیم. (کشتیهائی که حرکت آنها در دل اقیانوسها، بیشباهت به حرکت کواکب در گستره آسمانها نیست). و برای ایشان همسانکشتی چیزهائی را آفریدهایم که بر آنها سوار میشوند. و اگر بخواهیم آنان را غرق خواهیم کرد، به گونهای که هیچ فریادرسی نداشته باشند، و اصلا نجات داده نشوند. مگر این که رحمت ما باشد (و نسیم لطف ما وزیدن گیرد) و تا زمانی (که اجل ایشان درمیرسد، آنان را از زندگی) بهرهمند سازیم.
در روند سخن مناسبت لطیف و ظریفی است میان ستارگان و سیارگانی که در مدارها شناورند، و میان کشتیهای پُری که در آب شناورند و نسل و نـژاد آدمیزادگان را در خود برمیدارند! مناسبتی در شکل، و مناسبتی در حرکت، و مناسبتی در تسخیر این و آن به فرمان یزدان، و مناسبتی در حفظ هم آسمانها و هم زمین است.
این نشانه را بسان آن نشانه، بندگان میبینند و در باره آن نمیاندیشند. بلکه این نشانه بدیشان نزدیکتر و برایشان سادهتر استکه دربارهاش بیندیشند و به تدبر و تفکرش بنشینند، اگر دلهایشان را در برابر نشانهها باز کنند.
چه بسا کشتی پر، همانکشتی نوح استکه در اینجا از آن سخن رفته است، نوحکه پدر دوم آدمیزادگان است، و نژاد انسانها را درکشتی خود برداشت. بعدها خداوند کشتیهائی بسان اینکشتی را برای آدمیان ترتیب دادکه بر سطح آبها شناور میگردیدند و سینههای امواج را میشکافتند و به پیش میتاختند. چه سواران کشتی نوح مراد باشد و چه سوارانکشتیهای دیگر، قدرت و قوانین خدا استکه اینان و آنان را سوار بـر کشتی برداشته است و بدینجا و آنجا حرکت داده است، قدرت و قوانینیکه بر جهان هستی فرمانروائی میکند و آن را اداره میگرداند، وکشتیها را به گونهای درمیآورد و شرائط آنها را مهیا میسازدکه بر سطح آبها طبق خواص و ویژگیهائیکهکشتیها دارند، و برابر خواص و ویژگیهائی که آب، باد، یا بخار، یا انرژیای که از اتم آزاد میگردد، و یا انرژیهای دیگری غیر از آن، شناور میگردند . . . همه اینها هم به فرمان خدا و برابر آفرینش و سنجش و ارزیابی او است.
(وَإِن نَّشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِیخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ یُنقَذُونَ إِلَّا رَحْمَةً مِّنَّا وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ).
اگر بخواهیم آنان را غرق خواهیم کرد، به گونهای که هیچ فریادرسی نداشته باشند، و اصلاً نجات داده نشوند. مگر این که رحمت ما باشد (و نسیم لطف ما وزیدن گیرد) و تا زمانی (که اجل ایشان درمیرسد، آنان را از زندگی) بهرهمند سازیم.
کشتی در میان امواج آبهای فراوان بسان پر پرندهای استکه بادها آن را بردارند و بدین سو و بدان سو پرتکنند، وزنکشتی هر اندازه هم زیاد، و حجمکشتی هر اندازه بزرگ، و ساختارکشتی هر اندازه محکم و استوار باشد. اگر رحمـت خدا کشتی را در نیابد قطعاً نابود میشود و بر باد فنا میرود چه در لحظهای از شب باشد و چه در لحظهای از روز. کسانی که سوار کشتی شدهاند و بر سطح آبها مسافرت نمودهاند، چه با قایق بادبانی، و چه باکشتیهای بزرگ اقیانوسپیما، میدانند که دریا چه اندازه دارای هول و هراس است. میدانندکه محفوظ ماندن از خطر دریای هراسانگیز و رهائی از خشم تند و قدرتمند آن، چه اندازه ناچیز و چه اندازه اندک است! همچونکسانی معنی رحمت خدا را احساس میکنند، و میدانند تنها رحمت خدا پناه و پشتیبان و رهائیبخش از طوفانها وگردبادها و امواج در میان این آفریده هولناک و خوفناکی استکه دست رحمت خدا زمام سرکش آن را میگیرد، و هیچ دستی جز آن دست در زمین یا در آسمان نمیتواند آن را بگیرد و نگاه دارد. این امر تا بدان هنگام استکه موعد مقرر خدا درمیرسد، و زمان مقرر آن در وقت خود سر برمیزند، برابر چیزیکه خداوند حکیم و خبیر مقرر و مقدر فرموده است:
(وَمَتَاعاً إِلَى حِینٍ).
و تا زمانی (که اجل ایشان درمیرسد، آنان را از زندگی) بهرهمند سازیم.
*
با وجود این نشانههای روشن و آشکار، بندگان در غفلت بسر میبرند، و چشمانشان بازنمیگردد، و دلهایشان بیدار نمیشود، و از تمسخرشان و تکذیبشان دست نـمیکشند و دوری نمیکنند، و باز هـم در فرارسیدن عذاب شتاب میورزند، عذابی که پیغمبران آنان را از آن بیم میدهند و میترسانند:
(وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؟ ). هنگامی که بدانان گفته شود: بپرهیزید از عذاب و مجازات دنیوی که پیش رو دارید، و از عذاب و مجازات اخروی که در پشت سر دارید، تا به شما رحـم شود، (اعتنا نـمیکنند). هیچ آیهای از آیـات پـروردگارشان برای آنان نمیآید، مگر این کـه از آن رویگردان میشوند. و هنگامی که به آنان گفته شـود: از چیزهائی که خدا به شما داده است، انفاق و احسان کنید. کافران به مومنان میگویند: آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا میخواست خوراک بدو میداد (و فقیرش نمیکرد؟ مگر مشیت الهی چنین نخواسته است؟ ما بـا مشیت الهی مخالفت نمیورزیم) شما در گمراهی آشکار و روشنی هستید. و خواهند گفت: اگر راست میگوئید (که رستاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کی تحقق مییابد؟!.
این نشانهها به تنهائی در دلهایشان نگرش و اندیشه و بینش و پرهیزگاری را برنمیانگیزد. در حالیکه این نشانهها به تنهائی بسنده استکه در دل باز لرزش و چندش و ترس و تکان برانگیزد، و دل را آمیزه جهان هستی سازد. اینکتاب باز و گشودهای که هر صفحهای از صـفحات آن به عظمت آفریدگاره و به لطف تدبیر و تقدیرش اشاره دارد، این افراد کوردل آن را نمیبینند، و اگر هم آن را ببینند در بارهاش نمیاندیشند. خداوند - به سبب رحمت فراوان - آنـان را با وجود این رها نمیسازد و بدون پیغمبرشان نمیگذارد، پیغمبری که ایشان را بترساند و برحذرشان گرداند و رهـنمودشان سازد، و به سوی خداوندگار این هستی و آفریدگار این کیهان و جهان دعوتشان نماید، و در دلهایشان بینش و ترس و پرهیزگاری برانگیزد، و ایشان را از چیزهائی حذر داردکه موجب خشم و عذاب خدا مـیگردند. اینگونه چیزها همکه مـوجب خشم و عذاب خدا میگردند، ایشان را احاطهکرده است و در برشانگرفته است، از روبرویشان و از پشت سرشان و از هر سو و از هر جهت دیگرشان. اگر بیدار و هوشیار نشوند در هر گامی ازگامهایشان به خشم خداگرفتار میآیند و به عذاب خدا در میافتند. نشانههای قدرت خداگذشته از نشانههای جهانی، ایشان را دربر میگیرد به هرسوکه رو بکند. ولی با وجود این آنان درکوری خود ماندگار میمانند و در آن غرق میگردند و بدان فرومیافتند:
(وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ وَمَا تَأْتِیهِم مِّنْ آیَةٍ مِّنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ).
هنگامی که بدانـان گفته شـود: بپرهیزید از عذاب و مجازات دنیوی که پیــش رو دارید، و از عذاب و مجازات اخروی که در پشت سر دارید، تا به شما رحم شود، (اعتنا نمیکنند). هیح آیهای از آیات پروردگارشان برای آنان نمیآید، مگر این کـه از آن رویگردان میشوند.
وقتیکه به بخشش چیزی از مالشان برای خوراک دادن به فقیران دعوت میشوند، مسخرهکـنان و طـعنهزنان میگویند:
(أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ ؟) .
آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا میخواست خوراک بدو میداد (و فقیرش نمیکرد؟ مگر مشیت الهی چنین نخواسته است؟ ما با مشیت الهی مخالفت نمیورزیم).
آنان سرکشی میکردند برکسانیکه ایشان را به سوی نیکیکردن و خرج کردن دعوت مینمودند. میگفتند:
« إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ » .
شما در گمراهی آشکار و روشنی هستید.
اندیشیدن ایشان بدین شیوه ماشینی، اشاره دارد به عدم درک و فهم آنان از قوانین و سننیکه خدا در زندگی بندگان پدید آورده است. خدا روزیرسان هـمگان و خوراکدهنده ایشان است هرچیزی از رزقها و روزیهائیکه در زمین است و مردمان آن را به دست میآورند، از جمله آفریدههای خدا است. چه مردمان برای خود چیزی از آن رزقها و روزیها را نیافریدهاند، و آنان بر آفرینش چیزی به هیچ وجه توانائی ندارنـد. ولیکن خواست خدا در آبادکردن این زمین بر این بوده است و بر این رفته استکه مردمان احتیاجها و نیازهائی داشته باشند و بدانها نرسند جز باکارکردن و رنج بردن، شخمکردن وکشت نمودن این زمین، دست بردن به مواد خام و هنرنمائیکردن در مواداولیه زمین، بردن خیرات و برکات زمین از جائی به جای دیگر. دست بردن و بر دستگرفتن این خیرات و زکات و دریافت چیزهائی در مقابل آنها، از قبیلکالاها و پولها و ارزشهاکه با اختلاف زمان و مکان، اختلاف پیدا میکنند. این امر هم مقتضی است که نحوه استفاده مردمان از خیرات و برکات جهان، و استعدادهای ایشان درگردآوری و فراچنگ آوردن نعمتها مـطابق نیازمندیهای خلافت کاملشان در این زمین، متفاوت و جوراجور وگوناگون شود. این خلافت تنها نیازمند دادهها و آمادگیهائی نیست که مربوط به گـردآوری اموال و ارزاق است و بس. بلکه به دادهها و آمادگیهای دیگری نیازمند استکه نیازهای بنیادین خلافت جنس بشری را در زمین پیاده و برآورده میسازد، هرچندکه گردآوری اموال و ارزاق از دست انسانها به در رفته باشد و ایشان را به فقر و فاقه کشانده باشد!
در میان این امواج بلند و فراخ نیازمندیها و خواستهای خلافت، و دادهها و آمادگیهای لازم برای خـلافت، و چیزهائیکه بر این و بر آن مترتب میشود، از قبیل: منافع و ارزاق، وکشاکش و پیکار برای فراچنگ آوردن سهمها و بهرهها، در میان یک نسل، بلکه در میان نسلهای فراوانیکه نزدیک یا دور، و یاگذشته یا حاضر و یا آیندهاند، اموال و ارزاق در دست بندگان متفاوت و مختلف خواهد بود . . . برای اینکـه این تفاوت و اختلاف به تباهی زندگی و جامعه منتهی نشود و سر نکشد، تفاوت و اختلافیکه در اصل از حرکت زندگی برای پیادهکردن و تحقق بخشیدن خلافت انسان در زمین ناشی میگردد و سرچشمه میگیرد، اسلام برابر اصل ضمانت اجتماعی، حالتهای فردی ضروری را چارهسازی میسازد با صرف نظرکردن صاحبان ثروت از مقداری از دارائیشان و بخشیدن آن به فقراء و تنگدستان، و بدین وسیله برآورد کردن خوراکشان و برطرف نمودن نیازهایشان . . . با همین مقدار، جانها و درونهای بسیاری از اشخاص نادار و اشخاص دارا یکسان صلح و صفا میگیرد و اصلاح و رو به راه میگردد. اسلام این مقدار به ظاهر اندک را زکات نامیده است و زکات قرار داده است. در زکات پاکی را منظور داشته است، و زکات را عبادت کرده است، و با زکات فقیران و ثروتمندان را در جامعه برتر خودکه آن را بیمثال و نمونه پدیدار میگرداند، میان فقیران و ثروتمندان انس و الفت برقرار میگرداند.
سخن آن اشخاصیکه حکمت خدا را در زندگی نمیفهمند و درک نمیکنند:
(أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ ؟) .
آیا به کسی خوراک بدهیم که اگر خدا میخواست خوراک بدو میداد (و فقیرش نمیکرد؟).
و سخنان ایشان در برابرکسانیکه آنان را به صدقه دادن و بذل و بخششکردن فرامیخواندند:
(إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ).
شما در گمراهی آشکار و روشنی هستید.
اینگونه سخنان گمراهی آشکار و حقیقی و به دور افتادن از درک و فهم سرشت قوانین و سنن خدا، و از درک و فهم حرکت حیات، و از سترگی این حرکت، و از بزرگی هدفی است که به خاطر آن عطاها و استعدادها متنوع و مختلف میگردند، و اموال و ارزاق متفاوت و متفرق میشوند.
اسلام سیستم و نظامی را مقرر میدارد که فرصتهای عادلانه را برای هرکسی تضمین میکند. آنگاه میگذارد فعالیت و تلاشگوناگون انسانی لازم برای خلافت در زمین راه پاک خود را بپیماید. درکنار آن، آثار بد و ناپسند را با وسائل پیشگیرانه و بازدارنده خود چارهجوئی میکند.
هم اینک از شک و تردیدشان درباره وعده خدا، و از تمسخرشان به تهدید و بیم او، سخن میرود:
(وَیَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ).
و خواهند گفت: اگر راست میگوئید (که رسـتاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کی تحقق مییابد؟!.
وعده خدا به خاطر شتاب مردمان جلو نمیافتد، و به سبب درخواست آنان مبنی بر به تاخیر انداختن آن، به تاخیر انداخته نمیشود. چه هر چیزی در پیشگاه خدا دارای اندازه مشخص و دارای وقت معین است. هر کاری درگرو زمان مقرر خود است.کارها در وقت خود انجام میپذیرند مطابق حکمت ازلی خدا، حکمتیکه هر چیزی را در جای خود، و هر حادثهای را در وقت خود پدیدار میگرداند، و در اداره این جهان و راه بردن آنچه و هرکه در آن است مطابق نظم و نظام مقدر و مقرریکه درکتاب آشکار لوح محفوظ است به پیش میرود.
پاسخ این درخواست زشت ایشان، در صحنهای از صحنههای قیامت میآید. در این صحنه میبینندکه چه میشود و چگونه میشود، نه اینکه چه وقت روی میدهد و چه زمانی میشود.
*
(مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ
وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ) .
(پاسخ استهزاء ایشان، این است که آنان، چندان) انتظار نمیکشند مگر صدائی را که (ناگهان طنینانداز میگردد و موج آن) ایشان را دربر میگیرد (و نابودشان میگرداند) در حالی که با یکدیگر (به معامله و کار و بار روزمره زندگی، سرگرم و) درگیرند. (این حادثه به قدری سریع و برقآسا و غافلگیرانه است که) حتی توانائی وصیت نمودن و سفارش کردن پیدا نخواهند کرد. (برای بار دوم) در صور دمیده میشود و بناگاه همه آنان از گورها بیرون آمده و به سوی (دادگاه حـساب و کتاب) پروردگارشان شتابان رهسپار میگردند. خواهند گفت: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابمان (بیدار کرد و) برانگیخت؟! این همان چیزی است که خداوند مهربان وعده داده بود، و فرستادگان (خدا در سخنها و پیامهای خـود) راست گفته بودند. صدای واحدی بیش نخواهد بود (که ایشان را دعوت به خروج از گورها میکند) و ناگهان ایشان در پپشـگاهمان (برای دادگاهی) گرد آورده میشوند و حاضر میگردند.
تکذیبکنندگان میپرسند:
« مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ » .
اگر راست میگوئید (که رستاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کی تحقق مییابد؟!.
پاسخ آن، صحنه ناگهانی و تند و سریعی است . . . صدائی استکه هر زندهای را میمیراند و نابود میگرداند، و با همچون صدائی، زندگی و زندگانی پایان میپذیرد:
(مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَى أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ).
(پاسخ استهزاء ایشان، این است که آنان، چندان) انتظار نمیکشند مگر صدائی را که (ناگهان طنینانداز میگردد و موج آن) ایشان را دربر میگیرد (و نابودشان میگرداند) در حالی که با یکدیگر (به معامله و کار و بار روزمره زندگی، سرگرم و) درگیرند. (این حادثه به قدری سریع و برقآسا و غافلگیرانه است که) حتی توانائی وصیت نمودن و سفارش کردن پیدا نخواهند کرد و حتی فرصت مراجعت به سوی خانواده و فرزندانشان را پیدا نخواهند کرد.
این صدای طنینانداز ایشان را ناگهانی فرا میگیرد، در حالیکه آنان به جدال و ستیز و دشمنانگی خود در پیکار زندگی سرگرم هستند، و اصـلاً انتظار همچون صدائی را نمیکشند و برای آن حسابی باز نمیکنند. ناگهانی زندگی ایشان به پایان میآید و درجا نابود میشوند. هرکسی همچون حالی را دارد و به همان مرگ ناگهانی گرفتار میآید. این است که کسی نمیتواند بهکس دیگری توصیه و سفارشی بکند. نمیتواند به سوی اهل و عیال خود برگردد و بدیشان یککلمه بگوید . . . اهل و عیال اوکجایند؟ آنان نیز مثل او در جای خود ناگهانی مردهاند و به ترک دنیا گفتهاند)
بعدها در صور دمیده میشود، ناگهانی از گورها برمیخیزند و به جنب و جوش میافتند، و سریع و شتابان رهسپار میشوند. در حالیکه به وحشت و دهشت و ترس و هراس بزرگی افتادهاند، از همدیگر میپرسند:
(مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا ؟).
چه کسی ما را از خوابمان (بیدار کرد و) برانگیخت؟!.
سپس اندکی از وحشت و دهشت و ترس و هراسشان کاسته میشود، و میفهمند و میدانندکه:
(هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ) .
این همان چیزی است که خداوند مهربان وعده داده بود؛ و فرستادگان (خدا در سخنها و پـیامهای خود) راست گفته بودند!.
بعد از آن صدای واپسین طنینانداز میگردد، یک صدای بلند . . . ناگهانی این مردمان پراکنده هراسناکی که بیهوش و شتابانگام میزنند و راه میروند، به خود میآیند و به خویشتن برمیگردند و در پیشگاه خدا حاضر و آماده میشوند:
( فَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ).
ناگهان ایشان در پیشگاهمان (برای دادگاهی) گرد آورده میشوند و حاضر میگردند.
صفها تشکیل و سر و سامان میگیرد. سان همگان در مدت زمان چشم به هم زدنی، و بدان اندازهکه پژواک درکوهسار بپیچد، آماده میگردد، و جملگی شق و رق میایستند. ناگهانی فرمان الهـی در فضای جایگاه، همخوان با سرشت حساب وکتاب و سزا و جزا، به همگان اعلام و اعلان میشود.
(فَالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ).
در چنین روزی به هیچ کس کمترین ستمی نمیگردد، و به شما چز پاداش و پادافره کارهائی که در دنیا میکردهاید داده نمیشود.
در این شتاب ناگهانی و تندیکه آن صحنههای سهگانه صورت میپذیرد، هماهنگی است در پاسخ بدان کسانی که در باره روز وعده آشکار، شک و تردید داشتهاند! سپس روند قرآنی جایگاه حساب وکتاب با مومنان را درهم میپیچد و چیزی از آن نمیگوید، و شتابان یک راست به بیان چیزی میپردازد که مومنان بدان رسیدهاند و آن چنان نعمتهائی را فراچنگ آوردهاند:
«إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِؤُونَ لَهُمْ فِیهَا فَاکِهَةٌ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ سَلَامٌ قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ ».
بهشتیان در چنین روزی، سخت سرگرم خوشی، و شادانند (و بیخبر از غم و اندوه دیگران، و خندان از نعمتهای یزدانند). آنان و همسرانشان در زیر سایههای پر و فراخ، بر تختها تکیه زدهاند. برای آنان در بهشت، میوههای لذتبخش و فراوانی است. و هرچه بخواهند در اختیار ایشان خواهد بود. از سوی پروردگاری مهربان، بدیشان درود و تهنیت گفته میشود.
مومنان در میان نعمتهای بهشت غوطهور و سرگرم هستند. لذت میبرند و خوش میگذرانند. آنان در زیر سایههای خوشایند بسر میبرند و از نسیم عطرآگین و
خوشبوی آنجا بهره میبرند . . . آنان و همسرانشان آسوده خاطر و غوطهور در نعمتها بر تختها میلمند و تکیه میزنند. در آنجا میوهها دارند، و هرچه بخواهند و آرزو کنند برایشان آماده است. آنان شاهان و امیرانند و هرچه طلب و ادعاءکنند برایشان آماده و آورده میشود. آنان افزون بر لذتهای شـایستگی و بزرگداشت، برخودارند از:
«سلام ».
درود.
این سلام و درود را از سوی پروردگار بزرگوارشان دریافت میدارند:
« قَوْلاً مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ » .
از سوی پروردگار مهربان (بدیشان) گفته میشود. ولی روند قرآنی موقعیت حساب وکتاب دیگران را درهم نمیپیچد. بلکه موقعیت ایشان را نشان میدهد، و سرکوب و تنبیه آنانرا برجسته و آشکار مینمایاند:
(وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ
وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلّاً کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ) .
ای بزهکاران امروز (از مومنان) جدا و بدور شوید . . . ای آدمیزادگان! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما است؟ و (آیا به شما دستور ندادم) این که مرا بپرستید و بس که راه راست همین است. اهریمن گروههای فراوانی از شما انسانها را گمراه کرده است. آیا (تاریخ جباران گمراه پیشین را خوانـدید، و آثـار سـرنوشت گول خوردگان ابلیس را دیدید و) نیندیشیدید؟ این (کــه در پیش رو دارید و بدان مینگرید) همان دوزخی است که به شما وعده داده میشد. به سبب کفری که میورزیدید، امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید.
آنان تحقیر میشوند و خواری میبینند:
( وَامْتَازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ) .
ای بزهکاران امروز (از مومنان) جدا و بدور شوید. گوشهگیریکنید وکنار بکشید، و اینگونه از مومنان دور شوید و فاصله گیرید!
(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ).
ای آدمیزادگان! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما است؟.
اینجاکه اینگونه فریاد زده میشوند:
« یا بنی آدم » .
ای آدمیزادگان!.
در این فریاد زدنشان سرکوبی و توسری و توبیخی استکه هست. اهریمن پدرشان را از بهشت بیرون کرده است، آنگاه اینان اهریمن را میپرستند، در حالی که اهریمن دشمن آشکار ایشان است!
(وَأَنْ اعْبُدُونِی) .
و این که مرا بپرستید و بس.
( هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ) .
راه راست همین است.
این راه به من منتهی میگردد و به خشنودی من واصل میشود.
امّا شما از دشمن خودتان برحذر نشدید و دوری نگرفتید، دشمنیکه نسلهای زیادی از شمـا را گمراه کرده است.
(أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ ؟ ) .
آیا نیندیشیدید و نفهمیدید؟.
روند قرآنی در پایان این جایگاه سخت و دشوار و خوارکننده، جزای دردناک را اعلام و اعلان میدارد، به صورت ریشخند و تنبیه:
( هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ).
این (که در پیش رو دارید و بـدان مـینگرید) همان دوزخی است که به شما وعده داده میشد. بـه سبب کفری که میورزیدید، امروز به دوزخ وارد شوید و بدان بسوزید.
صحنه درکنار این جایگاه آزاردهنده باز نمیایستد و بساط خود را در هم نمیپیچد. بلکه به نشان دادن ادامه میدهد و ناگهان پرده تازه شگفتی پدیدار میآید:
(الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ) .
امروز بر دهانهایشان مهر مینهیم، و دستـهایشان با ما سخن میگویند، و پاهایشان بر (کارهائی که انجام میدادهاند و) چیزهائی که فراچنگ میآوردهاند، گواهی میدهند.
بدین شکل برخی بعضی را خوار میدارند، و اندامهایشان بر آنان گواهی میدهند، و شخصیت ایشان از هم میپاشد و تکه تکه و جدا جدا میشود، و یکی دیگری را تکذیب میکند و دروغگو میخـواند. هر اندامی از اندامها جداگانه به پیشگاه پروردگارش برمیگردد، و تسلیم آفریدگارش میشود)!
*
بدین روال و بدین منوال صحنه به پایان رسید، در حالی که زبانهایشان بسته است و دستهایشان سخن میگوید، و پاهایشان گواهی میدهد، برعکس چیزیکه عادت معمولی و روال عادی ایشان بر آن بوده است، و برعکس چیزیکه انتظارش میکشیدند و چشم به راهش بودند. اگر خدا میخواستکاری جز این کار را در حق ایشان انجام میداد و روا میدید، و برسرشان بلائی میآوردکه خود میخواست . . . در اینجا روند قرآنی دو نوع از همچون بلائی را ذکر میکند، بلائیکه اگر خدا میخواست هرکسی را بدانگرفتار میکردکه خود میخواست: .
(وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ وَلَوْ نَشَاء لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیّاً وَلَا یَرْجِعُونَ).
اگر ما بخواهیم ایشان را (در دنیا مجازات کنیم، میتوانیـم. از جمله) کورشان مینمائیم، به گونهای که اگر آنان بخواهند در راه بر یکدیگر پیشی گیرند، به هیج وجه نتوانند راه را ببینند. و اگر ما بخواهیم، ایشان را با وجود مکانت و منزلتشان، در جای خود مسخ مینمائیم و (آنان را به شکل انسان افلیج یا زمینگیر درمیآوریم.) به گونهای که نه بتوانند به جلوحرکت کنند ونه به عقب برگردند.
این دو صحنه، صحنههائی هستندکه در آنهاگذشته از بلا و مصیبت، تـمسخر و استهزاء است، تمسخر تکذیبکنندگان و استهزاء استهزءکنندگان، آن کسانی که میگفتند:
« مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ؟».
اگر راست میگوئید (که رستاخیز و قیامتی در میان است) این وعده کی تحقق مییابد؟!.
آنان در صحنه اول کور و نابینا هستند. ایشان با وجود این کوری و نابینائی در راه میخواهند بر یکدیگر پیشیگیرند، و در عبورکردن برای یکدیگر مزاحمت تولید میکنند و فشار وارد میآورند. بسان کوران و نابینایان دست و پا میزنند، هنگامیکه با یکدیگر به مسابقه میپردازند و میخواهند بر یکدیگر پیشی گیرند) زمانی بر یکدیگر پیشی میگیرند و به مسابقه مینشینند بسان کوران و نابینایان فرو میافتند و
سکندری میخورند.
« فَأَنَّى یُبْصِرُونَ » .
به هیچ وجه نمیتوانند راه را ببینند.
آنان در صحنه دوم ناگهانی در جای خود خشکیدهاند. و تبدیل به مجسمههائی گردیدهاندکه نه راه میروند و نه برمیگردند، به دنبال اینکه لحظهای قبل کورها و نابینایانی بودند و به مسابقه در رفتن مـیپرداختند و تکان و جنبشی داشتند)
آنان در هر دو صحنه همانند عروسکها و اسباببازیها به نظر میآیند، و وضع و حالی را دارندکه موجب تمسخر و استهزاء قرار میگیرند. در صورتیکه چندی پیش بیم و تهدید خدا را سبک میانگاشتند و آن را به تمسخر و استهزاء میگرفتند!
*
همه این چیزها در هنگامه موعدی استکه شتابان آن را درخواست میکردند و هم اینک فرا رسیده است ... اگر مردمان در زمین رها میگردیدند و به حال خود و واگذاشته میشدند، و طول عمر میداشتند و اجل مقرر « تا مدت زمانی بدیشان مهلت میداد و یقه ایشان را در وقت معین خود نمیگرفت، آنان به شر و بلائی دچار میآمدندکه شتابان مرگ را خواستن از ایشان ، پسندیده و زیبا مینمود . . . چه آنان پیر و فرتوت( میگشتند و اندک انـدک مشوش و پریشان حال و روزگار میشدند و ذهن و شعور و اندیشه و خردشان سر در نشیب مینهاد: . . (وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ ؟ ).
به هرکس که طول عمر بدهیم، او را از لحاظ خلقت و آفرینش وارونه و واژگونه میکنیم. آیا متوجه نیستند ، (که سیر صعودی، سیر نـزولی به دنبال دارد، و این ، جهان سرای فنا است نه سرای بقا؟).
پیری سر در نشیب نهادن به سوی کودکی است، آن کودکی که شیرینی کودکانه و پاکی محبوبانه آن را به همراه ندارد) پیر پیوسته سر در نشیب مینهد و به سوی کودکی خود برمیگردد. آنچه راکه یادگرفته است و دانسته است فراموش میکند) اعصاب او خسته و خستهتر مـیگردد! اندیشهاش سستی و ضعف میپذیرد! تحمّل او کم وکمتر میشود) تا بدانجاکه به کودکی خویش برمیگردد. ولیکن کودک، تازه زبان گرفتن وگنگ و نامفهومگفتن او دوست داشتنی است. هرکار ابلهانهایکه بکند از آن دلها شاد میگردد و لبها میخندد و چهرهها میگشاید و شادی مینماید. ولی پیر، زشت وگندیده است. اشتباه او بخشیده نمیشود و از او صرف نظر نمیگردد، مگر اینکه در حق او مهربانی و دلسوزی بکنند و از سر ترحم از او درگذرند. پیر مسخره میگردد هـر وقت نشانههای کودکی بر او پدیدار و از وی صادرگردد، و نادانی و ابلهیکند بدان هنگامکه سالها پشت او را کمانی و خمیده کرده است» این فرجام بسان آن فرجام چشم به راه تکذیبکنندگان است، آن کسانیکه خدا ایشان را با اعطاء ایمانگرانبها و والا، مکرم و معزز نمیدارد.
*
[1] خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره دوردستی به نام «وگا» با سرعت 700کیلومتر در ثانیه حرکت میکند. (مترجم)