ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سورهی سبأ آیهی 9-1
سورۀ سبأ مکّی و شامل 54 آیه است
بسم الله الرحمن الرحیم
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1) یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ (2) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ (5) وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (6) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ (7) أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ (8) أَفَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّکُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ) (9)
موضوعهای این سورۀ مکّی همان موضوعهای اصلی عقیده است: توحید و یگانهپرستی، و ایمان به وحی، و اعتقاد به رستاخیز. در کنار ایـن مـوضوعهای اصلی عقیده تصحیح برخی از ارزشها و معیارهای اسـاسی متعلّق به موضوعهای اصلی عقیده قرار میگیرد، و بیان میگردد که ایمان و عمل صالح - نه اموال و نه اولاد - این دو تا بنیاد حکم و فرمان و سزا و جزا در پـیشگاه خدا است. همچنین ذکر میشود که هیچ نیروئی وجود ندارد که بتواند جلو تاخت و خشم خدا را بگیرد، و هیچ گونه شفاعتی در پیشگاه خدا انجام نمیپذیرد مگر با اجازۀ خدا.
در این سوره بیشتر بر مسألۀ رستاخیز و پاداش و کیفر، و بر فراگیری و دربرگیری دانش خدا و دقّت و تیزبینی آن تکیه میشود. همچنین در این سوره پیاپی به ایـن مسألۀ مرتبط به یکدیگر از راههای گوناگون و به شیوههای مختلف اشاره میگردد. و این اشاره بر سراسر سوره از آغاز تا انجام سایه میافکند.
دربارۀ مسألۀ رستاخیز میگوید:
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ ).
کافران میگویند: قیامت هرگز برای (حساب و کتاب و سـزا و جـزای) مـا بـرپا نـمیشود. بگـو: چــرا، بـه پروردگارم سوگند! قیامت به سراغ شما میآید (و خدا به اعمال شمـا رسیدگی مینماید).(سبأ/٣)
(لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ) (5)
(برپائی قیامت و ضبط اعمال برای این است) تا خداوند پاداش کسانی را بدهد که ایمان آوردهانـد و کارهای بایسته و شایسته کردهاند. آنان آمرزش (خدا) و روزی ارزشمند و فراخی دارند. (خداوند آمـرزش خـود را شامل لغزشهایشان میگرداند، و نعمت فراوان و خوب بهشت را بـهرۀ آنـان مـیسازد). کسـانی کـه (در دنیا پیوسته) تلاش میکردند آیات ما را تکذیب و انکار کنند، و تصوّر میکردند که (پیغمبر را شکست مـیدهند و او را) درمـانده میسازند (و جلو پـخش قرآن و فرمان یــزدان را مــیگیرند). آنــان عـذابــی از بـدترین و دردناکترین عذابها را خواهند داشت. (سبأ/4و5)
در جای دیگری نزدیک بدین آیات، در روند سـوره آمده است:
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ (7) أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ) (8)
کافران (برخی به برخی دیگر، تمسخرکنان) مـیگویند: آیا مردی را به شما بنمائیم که شـما را خبر مـیدهد از این که هنگامی که پیکرهایتان کـاملاً مـتلاشی شـد (و ذرّات وجـودتان در جـهان پـخش و پـراکنده گـردید، دوباره زنده میشوید و) آفرینش تازهای پیدا میکنید؟ آیا او بر خدا دروغ میبندد؟ یا نوعی دیوانگی دارد؟ (و گر نه انسان صادق و عاقل چگونه لب به چنین سخنی میگشاید؟ چنین نـیست کـه ایشـان تـصوّر مـیکنند. نخیر!) بلکه کسانی که به آخرت ایمان ندارنـد، گرفتار عـذاب (یک نوع نگرانی جـانکاه) و گمراهـی عـجیب (زندگی نامفهوم و بیمحتوا) هستند (و با وجود ظـاهر آراسته، آرام و قرار ندارند، و در حقیقت ایشان دیوانه و سرگردانند. غـافلوار بــه مسـیر نـادرست و گناه آلودشان ادامه مـیدهند تـا طومار زندگی نـنگینشان درهم پیچیده میشود و به دوزخ درمیآیند).
چـند صحنهای از قیامت را ذکر میکند، و تنبیه تکذیب کنندگان قیامت را در قیامت بیان میدارد، و بخشهائی از شکلهای عذابی را ذکر مینماید که بدان ایمان نداشتند، یـا دربـارۀ وقوع آن شکّ و تـردید داشتند، بسان این صحنه:
(وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (31) قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءکُم بَلْ کُنتُم مُّجْرِمِینَ (32) وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّکْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَاداً وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ) (33)
اگر برایت ممکن بود که ببینی (حال چنین ستمگرانی را) در آن زمان در پیشگاه پروردگارشان (برای حساب و کـتاب) نگاه داشـته شدهاند (از کـارشان در شگـفت میماندی. چرا که) همه با یکدیگر در گفتگویند و هر یکی گناه را بـه گـردن دیگری مـیانـدازد. مسـتضعفان و زیردستان، به مستکبران و بـالادستان مـیگویند: اگر شـما نـبودید (و مــا را گمراه نمیکردید) مـا ایـمان میآوردیم (و اکنون رستگار میشدیم). مستکبران هم بـه مستضعفان مـیگویند: آیـا مـا شما را از هـدایـتی بازداشتهایم که برایتان آمـده بـوده است؟! (هـرگز مـا چنین کاری را نکردهایـم و) بـلکه خود شـما گناهکار بودهاید (و به کفر و الحاد گرائیدهاید). مسـتضعفان بـه مستکبران (بار دیگر) میگویند: بلکه توطئهها و تبلیغات مکّارانۀ شما در شب و روز سبب شد که ما از هـدایت بازمانیم، در آن هنگامی که شما به ما دستور میدادید که خدا را بـه یگانگی نشـناسیم و انبازها و هـمتاهائی برای او قرار دهیم. (سـرانـجام هر دو گروه از شـدّت وحشت، نــفسهایشان در سـینهها حبس مـیشود) و پشیمانی خود را پنهان میدارند، بدانگاه کـه عذاب را مشاهده میکنند و ما غل و زنجیرها را به گردن کافران میاندازیم (و ایشان را روانۀ دوزخ میسازیم). آیـا بـه آنان جزائی جز (جزای) کارهائی کـه مـیکردهاند داده میشود؟. (سبأ/ ٣١-33)
این صحنهها در سوره تکرار میگردد و پخش میشود و بدانها نیز پایان میپذیرد:
(وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکَانٍ قَرِیبٍ (51) وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ (52) وَقَدْ کَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَیَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ (53) وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ) (54)
اگر برایت ممکن بود ببینی (حال ستمگران را) در آن دم که به وحشت مـیافتند و راه گریزی نـدارنـد و اصلاً مهلتی بدیشان داده نمیشود، و از مکان نزدیکی گرفتار (و روانــۀ آتش مــیگردند، (صحنۀ هـراسانگـیزی را خواهی دید که انسان از آن بر خود مـیلرزد و بـیتاب میشود) و (به هنگام گرفتار شدن در چنگال مـجازات الهی) خواهند گفت: به «حقّ» ایمان داریم. آنان چگونه میتوانند از فاصلۀ دور (از جهان که جای پذیرش ایمان و مزرعۀ آخرت بـود) سهل و سـاده حقّ را فراچنگ آورند (و از مزایای ایمان بـدان بـرخوردار شـوند؟) و حال این که قبلاً (در زمان حیات که از عقل و اختیار و اراده برخوردار بودهانـد) حقّ را نـپذیرفتهانـد، و بـلکه دورادور به جهان غیب نسـبتهای نـاروائـی زدهانـد (و نبوّت و قیامت و بهشت و دوزخ و بالأخره جهان ماوراء طبیعت را به تمسخر گرفتهاند). مـیان ایشـان و آنـچه آرزو دارند (که پذیرش ایمان ایشان و نجات از عـذاب است) جدائی افکنده میشود، همانگونه که با گروههای همسان و همکیش آنان قبلاً چنین عمل شده است. آخر ایشان (در جهان) سراپا در شکّ بودهانـد (و زندگی را پیوسته با ظنّ و گمان بـه سـر بـردهاند و ایـنک چنین سرنوشتی باید داشتـه باشند). (سبأ/51-54)
دربارۀ مسألۀ علم فراگیر الهی در سرآغاز سوره چنین می آید:
(یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ).
میداند آنچه را که به زمین وارد میشود، و آنچه را که از آن خارج مـیشود، و آنـچه را که از آسـمان پـائین میآید، و آنچه را که به سوی آن بالا میرود. (سبأ/٢)
پیروی بر تکذیب فرارسیدن قیامت چنین میآید:
(قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) (3)
بگو: چرا، به پروردگارم سوگند! آن کسی که دانای راز (نهان در گسترۀ جـهان) است، قیامت بـه سـراغ شما میآید (و خدا به اعمال شـما رسیدگی مـینماید). بـه اندازۀ سنگینی ذرّهای، در تمـام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از انـدازۀ ذرّه و نـه بزرگتر از آن، چیزی نـیست مگـر ایـن کـه در کـتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود. (سبأ/٣)
در نزدیکی پایان سوره چنـین میآید:
(قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ) (48)
بگو: پروردگار من، حقّ را آشکارا بیان میدارد (و با آن باطل را از میان برمیدارد . . او) دانای نهانیها و کاملاً آگاه از پنهانیها است.(سبأ/48)
در موضوع یگانهپرستی و توحید، این سوره با حمد و سپاس خدا می آغازد:
(لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ) (1)
خداوندی که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است، و هم در آن جهان سپاس او را سزا است، (چرا که حاکمیّت و مالکیّت هر دو جهان از آن او است) و او کاربجا و بس آگاه است. (سبأ/1)
قرآن بارها و بارها دربارۀ انبازهائی که بجز خدا به فریاد میخوانند و به کمک میطلبند، آنان را به مبارزه دعوت میکند:
(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ) (22)
(ای پـیغمبر! بـه مشـرکان) بگو: کسـانی را بـه فریاد بخوانید که بجز خدا (مـعبود خود) مـیپنداریـد. (امّـا بدانید آنها هرگز گرهی از کارتان نمیگشایند و سودی و زیانی به شما نمیرسانند. چرا که) آنها در آسمانها و زمین کمترین حـقّ مشارکت (در خلقت و مالکیّت و ادارۀ جهان) نداشته (و انباز خدا نمیباشند)، و خداونـد در میانشان یاور و پشـتیبانی نـدارد (تا در ادارۀ مـملکت کائنات بدو نیازمند باشد). (سبأ/22)
آیاتی به پرستش ایشان از فرشتگان و پـریان اشـاره میکنند. این اشاره در صحنهای از صحنههای قـیامت می آید:
(وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاء إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ (40) قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ) (41)
(یادآور شو) روزی را که خداوند جملگی آنـان را گرد مــــیآورد و ســپس بــه فرشتگان (رو در روی فرشته پرستان) میگوید: آیا اینان شما را (به جای من) پرستش مـیکردهاند؟! مـیگویند: تـو منزّهی (از ایـن نسبتهای ناروائی که به ساحت مقدّست دادهاند، ما بـه هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشتهایم) و تنها تو یار و یــاور مــا بـودهای نــه آنــان. بـلکه ایشـان جنّیان را مـــیپرستیدهاند، و اکــثر آنـان بـدیشان ایـمان داشتهاند. (سبأ/40و41)
(وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ) (23)
هـیچ گونه شـفاعتی در پیشگاه خدا سودمند واقــع نمیگردد، مگـر شـفاعت کسـی که خدا بـدو اجـازۀ (میانجیگری) دهد (و آن هم جز خوب و پسندیده نگوید. در آن روز اضطراب و وحشـــتی بـــر دلهـــای شفاعت کنندکان و شفاعت شوندکان چیره مـیشود، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند بـه چه کسـانی اجازۀ شفاعت میدهد و برای چه کسانی باید شـفاعت بشود. این حـالت اضـطراب و نگرانی هـمچنان ادامـه مـییابد) تـا زمانی کـه (فرمان از ناحیۀ خدا صـادر مــیشود و) فـزع و اضــطراب از دلهـای آنـان زائـل میگردد. (گروهی رو بـه گروه دیگر کـرده شـادان و خندان مـیپرسند:) آیا پـروردگارتان چـه (دسـتوری صـادر) فـرمود (کـه اجـازۀ شـفاعت است) و او والا و بزرگوار است. (سبأ/23)
به مناسبت پرستش شـیاطین توسّط ایشـان، داسـتان سلیمان علیه السّلام و مسخّر شدن جنّیان برایش، و نـاتوانـی جنّیان از تشخیص مرگ او، به میان میآید:
(فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ) (14)
زمانی که بر سلیمان (که سمبول قدرت و عظمت بـود) مرگ مقرّر داشتیم، جنّیان را از مرگ او نیاگاهانید مگر چوبـخوارههائی که (مدّتها بود به عصای سلیمان رخنه کرده بودند و) عصای وی را میخوردند. هنگامی که سلیمان (که در میان جنّیان بر عصای خود تکیه زده بود و کارهای ایشان را میپائید) فرو افتاد، فهمیدند که اگر آنان از غیب مطّلع میبودند، در عذاب خوارکنندۀ (بیکاری و اسارت) بـاقی نمیماندند (و راه خود را در پیش میگرفتند). (سبأ/14)
دربارۀ موضوع وحى و رسالت هم این فرموده به میان می آید:
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ ).
کافران میگویند: ما هرگز به این قرآن و دیگر کتابهای پیش از آن ایمان نـخواهیم آورد. (سبأ/31)
این فرموده هم در این راستا است:
(وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ یُرِیدُ أَن یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْکٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ) (43)
و هنگامی که آیـههای روشـن مـا بر آنـان خوانـده میشود، میگویند: او مردی است که میخواهد شما را بازدارد از چیزهائی که پدرانتان پرستش میکردهاند. و میگویند: این (قرآن) جز دروغ بزرگی نیست که (بـه خدا) نسبت داده شده است. همچنین کافران هنگامی که قرآن برایشان میآید، دربارۀ آن میگویند: این جادوی آشکاری بیش نیست. (سبأ/43)
(وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) (6)
کسـانی کـه فرزانـه و آگاهند، چیزی را که از سـوی پروردگارت بر تو نـازل شده است، حقّ مـیبینند، و راهنمای راه خدای چیره و ستوده میدانند.(سبأ/6)
(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ) (28)
مــا تـو را بــرای جملگی مـردمان فـرستادهایـم تـا مـژدهرسان (مـؤمنان بـه سعادت ابـدی) و بیمدهندۀ (کافران به شقاوت سرمدی) باشی، و لیکن اکثر مردم (از این معنی) بیخبرند (و همگانی بـودن نـبوّت تو را باور نمیدارند). (سبأ/28)
دربارۀ موضوع ارزشها و معیارها ایـن فرموده ذکر میشود:
(وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ (34) وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلَاداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ (35) قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (36) وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُم بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (37) وَالَّذِینَ یَسْعَوْنَ فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ) (38)
ما به هر شهر و دیـاری که پـیغمبری را فرستادهایـم، سران و متنعّمان آنجا گفتهاند: ما بدانچه آوردهاید باور نداریم. و گفـتهاند: ما که (در دنیا) اموال و اولاد بیشتری داریم و (این نشانۀ علاقه و محبّت خدا به مـا است، و در آخـرت هــم) مــا هرگز عـذاب نمیبینیم و شکنجه نمیشویم. بگو: پروردگارم روزی را برای هر کس که خود بخواهد فراخ یا تنگ میگرداند (اعـم از عاصی و مطیع، داشتن و نداشتن، نشانۀ محبّت و خشنودی، و یا نفرت و ناخشنودی خدا از بنده نیست) و لیکن بیشتر مردم (چنین چیزی را) نـمیدانند. اموال و اولاد شما چیزهائی نـیستند که شما را بـه مـا نزدیک و مقرّب سـازند، بـلکه کسـانی که ایـمان بیاورند و کـارهای شایسته و بایسته بکنند آنان (مقرّب درگاه الهی بوده و) در برابر اعمالی کـه انجام دادهاند پـاداش مـضاعف دارند، و ایشان در طبقات بالا (یعنی در برترین منازل بهشت) در امن و امان بسر میبرند. کسانی که (در دنیا پیوسته) تلاش میکنند آیات ما را تکذیب و انکار کنند، و تصوّر میکنند که (پیغمبر را شکست میدهند و او را) درمانده میسازند (و جلو پخش قرآن و فرمان یـزدان را میگیرند) آنان به عذاب احضار شدگانند (و جاودانه در آن ماندگار میمانند). (سبأ/34-38)
قرآن بر این امر مثالهائی از واقعیّت تاریخی موجود در این زمین میآورد: داسـتان آل داوود که شکرگزار نعمتهای خدا بودند، و داستان مردمان سبأ که سرمست و مغرور بودند و شکر نعمتهای خدا را نمیگزاردنـد. آنچه برای ایـنان و برای آنان روی داد و نصیبشان گردید و بر سرشان آمد، در سرنوشت و فرجام کارشان مصداق مشهود و محسوس وعد و وعید خدا است.
*
این مسائل و قضایائی که سورههای مکّی به شکلهای گوناگون بدانها میپردازد، در هر سورهای که دربارۀ جـولانگاه هستی عرضه مـیگردد، با انگـیزههای گوناگونی همراه میشود که هر بار برای دل تـازه مینماید. جولانگاه عرضۀ این انگیزهها در سورۀ سبأ همان جولانگاه است و در پهنۀ آسمانها و زمین فراخ، در جهان غیب ناپیدای هراسانگیز، در گسـترۀ مـحشر هولناک بزرگ، در ژرفاهای درون پـیچیدۀ دقیق، در صفحات معلوم و مجهول تـاریخ، و در صحنههای عجیب و غریب تاریخ، مجسّم میگردد، و در هر یک از اینها انگیزهای است کـه به دل انسان الهام و پـیام میدهد، و دل انسان را از خواب غفلت بیدار میگرداند و از تنگی و جمود و رکود میرهاند.
این مسأله از همان زمانی میآغازد که سـوره شروع میگردد و از این جـهان هـولناک سخن میگوید، و صفحات جهان را پیش چشم باز میکند، و نشـانههای شناخت خدا را نشان مـیدهد، و جـولانگاههای دانش دقیق و فراگیر و فراوان و شگرف خدا را مینمایاند:
(یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ).
میداند آنچه را که به زمین وارد میشود، و آنچه را که از آن خارج مـیشود، و آنچه را که از آسـمان پـائین میآید، و آنچه را که به سوی آن بالا میرود. (سبأ/٢)
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) (3)
کافران میگویند: قیامت هرگز برای (حساب و کتاب و سـزا و جـزای) مـا بـرپا نـمیشود. بگو: چـرا، بـه پروردگـارم سوگند! آن کسـی که دانـای راز (نهان در گسترۀ جهان) است، قیامت به سراغ شما میآید (و خدا به اعمال شما رسیدگی مـینماید). بـه انـدازۀ سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازۀ ذرّه و نه بزرگتر از آن، چیزی نیست مگر این که در کتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود. (سبأ/٣)
قرآن کسانی را به حوادث بزرگ جهانی تهدید میکند که آخرت را دروغ میپندارند:
(أَفَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّکُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ) (9)
آیا به چیزهائی که پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نمیکنند (تا ببینند زیـر پـایشان کرۀ مذاب و سوزان و در حال فورانـی است، و بـالای سرشان اشعۀ کیهانی و سنگهای سرگردانی است، و انسانها در میان دو منبع خطر زندگی مـیکنند؟). اگر بخواهیم ایشـان را به دل زمین فرو میبریم، یا ایـن که قطعههائی از آسمان بر سرشان فرو میافکنیم. قطعاً در این (چیزهائی کـه مـیبینند) نشـانهای (از عظمت و قدرت خدا) است برای هر بندهای که بخواهد به سـوی خدا برگردد.
کسانی را که بجز خدا فرشتگان یا پریان را میپرستند رو در روی غیب هـراسناک جـهان فـرشتگان نگاه میدارد و بدیشان میگوید:
(وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّکُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ) (23)
هـیچ گونه شـفاعتی در پیشگاه خدا سـودمند واقـع نمیگردد، مگـر شـفاعت کسـی کـه خدا بـدو اجازۀ (میانجیگری) دهد (و آن هم جز خوب و پسندیده نگوید. در آن روز اضـطراب و وحشـتی بـــر دلهـــای شفاعتکنندگان و شفاعت شوندگان چیره مـیشود، و در انتظار این هستند که ببینند خداوند بـه چه کسـانی اجازۀ شفاعت میدهد و برای چه کسانی باید شـفاعت بشود. این حـالت اضطراب و نگرانی هـمـچنان ادامه مـییابد) تـا زمـانی کـه (فـرمان از نـاحیۀ خدا صـادر مــیشود و) فـزع و اضـطراب از دلهــای آنــان زائـل میگردد. (گروهی رو بـه گروه دیگر کرده شـادان و خندان مـیپرسند:) آیـا پـروردگارتان چه (دستوری صادر) فرمود؟ میگویند: حقّ را (صـادر) فرمود (که اجازۀ شفاعت است) و او والا و بزرگوار است.(سبأ/23)
یا ایشان را با فرشتگان رو به رو میکند در گسترۀ محشر، در آنجائی که جای نیرنگ و ستیزی نیست:
(وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاء إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ) (40)
(یادآور شو) روزی را که خداوند جملگی آنـان را گرد مـــیآورد و ســـپس بـــه فــرشتگان (رو در روی فرشتـه پرستان) میگوید: آیا اینان شما را (به جای من) پرستش میکردهاند؟!. (سبأ/40)
تا آخر . . .
تکذیب کنندگان پـیغمبر خـدا صلّی الله علیه وآله وسلّم را نـیز در برابر فطرتشان، و در برابر منطق دلهایشان، دور از هر گونه پردهها و انگیزههای ساختگی نگاه میدارد، یـعنی آن کسانی که پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را متّهم میکردند به ایـن که قرآن را از پیش میسازد و به نام خدا ارائه میدهد، یا میگفتند او جنّزده و دیوانه است:
(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ) (46)
بگو: من شما را تنها یک نصیحت میکنم، و آن این است که: خالصانه برای خدا، دو نفر دو نفر، و یا یک نـفر یک نفر، برخیزید (و اندیشههای خفته را زنده کنید). سپس (دربارۀ محمّد که سالها با او بسر بردهاید فکر خود را بـه کـار گیرید و) بـیندیشید (تـا پاکی و امـانتداری و سلامت جسمانی و روحـانی او، در خاطرهها مـجسّم شود . . . این) همدم و همنشین (دیرینۀ) شما، جنّزده و دیوانه نیست. بلکه او بیمدهندۀ شما از عذاب ســختی است که در پیش است. (سبأ/46)
بدین منوال و بر این روال، این سوره دل انسان را در آن جولانگاههای گوناگون به گشت و گذار میبرد، و دل را با آن انگیزههای الهامبخش و بیدارکننده رو به رو میسازد، تا آنجا که آن انگیزهها با صحنهای به پایان میآیند که یکی از صحنههای سخت و هراسناک قیامت است و سراپای انسان را از ترس و خوف لبریز میکند، همانگونه که قبلاً گفتیم.
*
روند سوره در عرضه کردن موضوعات خود در آن جولانگاهها و تحت آن انگیزهها پیش میرود، و گشت و گذارهای کوتاه و پـیاپی و چسبیده به همی را میآغازد که میتوان آنها را به پنج مرحله تقسیم کرد، تا عرضۀ سوره و شرح آن آسان گردد. چون مـیان آن جولانگاهها و گشت و گذارها فاصلهای نیفتاده است که هر یک از آنها را از دیگری کاملاً جدا و مشخّص سازد . . . این هم قالب این سوره است، قالبی که این سوره را از سورههای دیگر جدا میگرداند.
این سوره با حمد و ثنای خدا میآغازد، خدائی که مالک آسمانها و زمین است، و ستوده در آخرت است، و بس فرزانه و کاربجا و آگاه و مطّلع است. این سوره سخن میگوید از آگاهی همه جا گستر و فراگیر و دقیق خـدا از چیزهائی کـه به زمـین وارد میگردند و از چیزهائی که از زمین بالا میروند. از انکـار کسـانی صحبت میدارد که به فرارسیدن قیامت باور ندارند. پاسخ خدا بدیشان را با تأکید ذکر میکند، پاسخی که فرا رسیدن قیامت را مؤکّد میدارد. از آگاهی و علم خدا سخن میگوید، آگاهی و علمی که به اندازۀ ذرّهای در آسمانها و زمین، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، از دیـد آن درنـمیگذرد و دور نـمیرود. جزای مؤمنان، و سزای کسانی که دربـارۀ آیـههای خدا به تلاش مذبوحانه میایسـتند و در ایـن راه درمانده و ناتوان میگردند، از روی آگاهی و علم دقیق داده میشود. رأی و نظر دانایانی را ثبت و ضبط میدارد که آگاهی و علم حقیقی دارند و گواهی میدهند که آنچه خدا برای پیغمبرش نـازل فرموده است حقّ است. از تعجّب کسانی سخن میگوید که کافرند و از قضیّۀ رستاخیز درشگفتند. بدیشان پاسخ میدهد که آنان به عذاب گرفتار میآیند و در گمراهی سختی بسر میبرند. ایشان را به فرو رفتن زمین در زیر پایشان یا فرو انداختن تکّههائی از آسمان بر سرشان، تـهدید میکند، و بیم میدهد . . . بدین قرار مرحلۀ اوّل پایان میگیرد.
و امّا مرحلۀ دوم میپردازد به گوشهای از داسـتان آل داوود که سـپاسگزار خدا و شکر گزار نـعمتهای او بودهاند. خداوند نیروهای زیـادی را مسـخّر داوود و سلیمان کرده است. آنان نه سرمست و مغرور شدهاند و نه تکبّر و خود بزرگ بینی کردهاند. از جملۀ این نیروهای زیادی که با اجازۀ یزدان به زیر فرمان ایشان درآمدهاند جنّیان بودهاند، جنّیانی که برخی از مشـرکان آنـان را پـرستش کردهانـد، و در کار غیب از ایشـان فـتوا درخواست کردهاند و حکم طلبیدهاند. در حالی که جنّیان غیب را ندانستهاند، و برای سلیمان کارهای سخت و خوارکنندهای میکردند بعد از این که سلیمان وفات کرده بود و ایشان از مرگ او بیخبر و به کارهای دشوار بیگاری ادامه می دادند . . . در برابر داستان شکرگزاری داستان سرمستی به میان میآید. از داستان مردمان سبأ سخن میرود. بیان میگردد که مردمان سبأ در میان چه نعمتهائی بسر میبردند و شکر نـعمت نمیکردند:
(فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ ).
(ما چنان زندگانی ایشـان را پـریشان کردیم و درهـم پیچیدیم که) آنان را سخنانی (بر سر زبانها) نمودیم، و سخت متلاشیشان ساختیم (و هر کدام را به گوشهای از جهان پرت کردیم). (سبأ/19)
این بدان خاطر بوده است که آنان از اهریمن پیروی کردهاند، هر چند که اهریمن بر آنان سلطه و قدرتی نداشته است. ولی ایشان زمام اختیار خود را به اختیار خود به دست او دادهاند و به دنبال او رفتهاند!
مرحلۀ سوم میآغازد با به مبارزه طلبیدن مشرکان. از ایشان خواسته میشود کسانی را به فریاد بخوانند و به کمکشان بطلبند که گمان میبرند که جدای از خدا آنان هم خدایان و معبودهایند. در صورتی که آنان:
(لَا یَمْلِکُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ) (22)
آنها در آسمانها و زمین به اندازۀ ذرّهای مـالک چیزی نیستند و در آسمانها و زمین کمترین حقّ مشارکت (در خلقت و مالکیّت و ادارۀ جـهان) نـداشته (و انـباز خدا نمیباشند). (سبأ/22)
آنان در پیشگاه یزدان نمیتوانـند برایشان شفاعت بکنند - اگر هم از زمرۀ فرشتگان باشند - چه فرشتگان فرمان یزدان را کرنشکنان و لرزان دریافت میدارند، و صحبتی نمیکنند تا زمانی که جزع و فـزع و ترس و هراس فراوانشان فروکش میکند و از میان برمیخیزد ... و خدا از ایشان دربارۀ کسانی مـیپرسد که در آسمانها و زمین بدانان روزی میرساند. خدا مـالک آسمانها و زمین است، و او است که به مردمان بدون هر گونه انبازی روزی میرساند . . . آن گاه روند سوره کار پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و کار ایشان را به خدا واگـذار میگرداند، خدائی که دربارۀ چیزی داوری میفرماید که آنان در آن اختلاف دارند . . . سپس این مرحله را با مبارزه طلبی پایان می بخشد، هـم بـدان گونه که ایـن مرحله را بدان آغاز کرده بود، تا کسانی آن را ببینند که انبازهائی را برای خدا تراشیده و بدو ملحق مینمایند.
(کَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (27)
نه، هرگز! (چنین چیزی ممکن نیست. آخر این یک مشت سنگ و چوب خاموش و بـیجان، که آنـها را سـمبول ارواح و فرشتگان میدانید، سـاخته و پـرداختۀ دست خودتان بوده و مرتبۀ خدائی را نشایند) بلکه تنها الله (که آفریدگار آسمانها و زمین) و چیره و کاربجا است، خدا است و بس. (سبأ/٢٧)
مرحلۀ چهارم و پنجم با یکدیگر، به مسألۀ وحی و رسالت میپردازند، و از موضعگیری مشرکان در قبال رسالت، و از موضعگیری خوشگذرانان و مستان ناز و نعمت و قدرت در برابر هر دعوتی سخن میگوید. بیان مى دارد که زورمداران و متنعّمان به اموال و اولاد خود مینازند. سـرنوشت مؤمنان و تکذیبکنندگان را در چند صحنۀ گوناگون از صحنههای قیامت عـرضه میدارد. در این چند صحنه، پیروان از پیروی شـدگان تبرئه میجویند و بیزاری نشان میدهند. همچنین در آنها فرشتگان نیز از پرستش گمراهان مشرک خویشتن را تبرئه میکنـد و از ایشـان بیزاری میجویند . . . خداوند در میان ایـن صحنهها از مشـرکان گمراه میخواهد به سوی فطرتشان گردند و از فطرتشان خالصانه و بر کار از هواها و هوسها، و دور از غوغاها و سر و صداهای خاسته پیرامون این پیغمبری که بدون دلیل به تکذیبش برمیخیزند، الهـام بگیرند. ایـن پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم هیچ گونه اجر و مزدی در برابر رهنمود و رهنمون خود نمیگیرد، و نه دروغگو است و نه دیوانه ... هر یک از این دو مرحله با صحنهای از صـحنههای قیامت خاتمه مییابد. خود این سوره هم با آهنگها و نواهای کوتاه و نیرومند به پایان میرسد:
(قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ (48) قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ (49) قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ) (50)
بگو: پروردگار من، حقّ را آشکارا بیان میدارد (و با آن باطل رآ از میان برمیدارد، او) دانـای نــهانیها و کاملاً آگاه از پنهانیها است. بگو: حقّ به میان آمد و باطل (در پرتو نور حقّ، اثری از آن نـماند و مـرد، و لذا) نـه کـار تازهای را میتواند انجام دهد، و نه کار گذشتهای را میتواند از سر گیرد. (به مشرکان بتپرست) بگو: اگر من (با تـرک بـتها و دوری از آئین شما) گمراه شـده باشم، به زیان خود گمراه شدهام (و کیفر آن را میبینم) و اگر راهیاب بوده باشم، در پـرتو چیزهائی است کـه پروردگارم به من وحی مـیفرماید. او شنوا و نزدیک است او اقوال و افعال ما بر او پنهان نمیماند).(سبأ/48-50)
این سوره با صحنهای از صحنههای قیامت پایان داده میشود، صحنهای که دارای گامهای کوتاه و نیرومند و استوار است.
*
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1) یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ) (2)
(در همین جهان) سپاس خداوندی را سزا است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است، و هـم در آن جهان سپاس او را سزا است، (چرا کـه حاکمیّت و مالکیّت هر دو جهان از آن او است) و او کاربجا و بس آگاه است. میداند آنچه را که به زمین وارد میشود، و آنچه را که از آن خارج میشود، و آنچه را که از آسمان پائین می آید و آنچه را که به سوی آن بالا میرود، و او مهربان و بخشاینده است.
سرآغاز سورهای که دربارۀ انبازورزی مشرکان برای یزدان، و پیغمبر را تکذیب کردن، و شکّ و تردیدشان دربارۀ آخرت، و بعید دانسـتن رستاخیز و همایش آخرت و حساب و کتاب، صحبت میکند، با حمد و ثنای خدا شروع میگردد. خدا خود به خود سـتوده است - هر چند که کسی از انسانها به حمد و ثنای او نپردازد -و او در سراسر جهان ستوده است و همۀ هستی به تسبیح و تقدیس او میپردازد. خدا از سـوی آفـریدههای گوناگون ستوده میشود، هر چن کـه انسانها از سـائر آفریدههای خدا کنار روند و از راسـتای کـار هـمگان منحرف شوند.
همراه با حمد و ثـنای خدا صفت مـالکیّت آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است به میان میآید. کسی با خـدا چیزی نـدارد. کـسـی در آسمانها و در زمین مشارکتی با خدا ندارد. در آسمانها و زمین همه چیز از آن خدا است . . . این قضیه نخستین در عقیده است، قضیۀ توحید و یگانهپرستی. مالک هر چیزی خدا است، خدائی که کسی در سراسر این جهان فراخ مالک چیزی نیست جز او.
(وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ).
و در آن جهان هم سپاس او را سزا است.
حمد ذاتی، و حمدی که از سوی بندگان خدا انـجام میگیرد، حتّی از سوی کسانی که در دنیا خدا را انکار میکردهاند، یا از روی گـمراهی، چـیزی یـا کسـی را شریک او مینمودهاند، در آخرت همه چیز معلوم میگردد، و حمد و ثنا خالصانه به خدا اختصاص پـیدا می کند.
(وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ).
و او کاربجاو بس آگاه است.
حکیم کسی است که هر چیزی را که میکند از روی حکمت میکند، و او کار دنیا و آخرت را از روی حکمـت میگرداند و اداره مینماید، و یار و بار سراسر هستی را از روی حکمـت میگرداند و می چرخاند . . . خبیـر کسی است که هر چیزی را میداند، و از هرکاری آگاه است، و با دانش فراگیر و کامل و شامل و عمیق، به اداره کردن و رو به راه نمودن هر عملی توانائی دارد. آنگاه صفحهای از صفحات علم خدا را نشان میدهد، صفحهای که جولانگاه آن زمین و آسمان است:
(یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا).
میداند آنچه را که به زمین وارد میشود، و آنچه را که از آن خـارج مـیشود، و آنـچه را که از آسـمان پـائین میآید و آنچه را که به سوی آن بالا میرود.
انسان در برابر این صفحۀ نشان داده شده در چند واژه مــیایسـتد، و نـاگـهان خود را در برابر چـیزهای هراسانگیز فراوانی، حرکتها، حجمها، شکلها، معنیها، و سیماهای زیادی میبیند که مرغ خیال تاب ایسـتادن و نگریستن بدانها را ندارد!
اگر اهل زمین همگی تمام عمر خود را وقف دنبال کردن و سرشماری نمودن چیزهائی کنند کـه در یک لحظه روی میدهند، چیزهائی که ایـن آیه بدانها اشـاره مینماید، قطعاً از دنبال کردن و سرشماری نمودن آنها عاجز و درمانده میگردند!
در همین یک لحظه، چه چیزهای زیادی که به زمین فرو میرود؟ چه چیزهای زیادی که از زمین بیرون میآید؟ چه چیزهای فراوانی که در همین یک لحظه به زمـین وارد میشود و فرو میرود! و چه چیزهای فراوانی که در همین یک لحظه از زمـین بیرون میآید و فرا میرود!
چه چیزهای فراوانی که به زمین وارد میگردد و بدان داخل میشود؟ چند دانه در زمین نهان میشود یـا در گوشه و کنار این زمین پنهان میگردد؟ چند کرم، حشره، مگس، پشّه، خزنده، و . . . در نواحی فراخ زمین به زمین فرو میروند؟ چند قطرۀ آب، ذرّه غبار، پـرتو برق، و . . . در گسترۀ زمین به زمین میافتد و آمیزۀ آن میگردد؟ چند و چند چیزها به زمـین وارد و داخل میشود و چشم خدا بیدار است و آنها را میپاید؟ چه چیزها که از زمین بیرون میآید؟ چند گیاه از زمین برمیدمد؟ چند چشمه از زمین برمیجوشد؟ چـند آتشفشان منفجر میگردد و فوران میکند؟ چه گازها و بخارها که بالا میرود؟ چه چیزهای پنهانی که آشکار میگردد؟ چند حشره از لانه و سوراخهای نـهان خود بیرون می آیند؟ چند و چند چیزهائی که دیده میشوند یا دیده نمیشوند؟ چه چیزهائی که انسانها بدانها پـی میبرند؟ و چه چیزهائی که انسانها بدانها پی نمیبرند؟ و . . . همۀ اینها بسیار بسیارند؟
چه چیزها که از آسمان نازل میگردند؟ چه قطرههائی که میبارند و به زمین میافتند؟ چـه شـهابهائی که میدرخشـند؟ چه پـرتوهائی که میسوزانـند؟ چه نورهانی که میدرخشند؟ چه قضاها و قدرهائی کـه اجراء میگردند؟ چه قضاها و قدرهائی که مـقرّر و منظور میشوند؟ چه رحمتهای فراوانی که شامل هستی میشود و برخی از بندگان را دربر میگیرد؟ چه رزقها و روزیهائی که خدا آنها را برای بعضی از بندگانش میگستراند و فراوان میگرداند؟ یا آنها را برمیچـیند و کم و اندک میگرداند؟ . . . و چند؟ . . و چه؟ . . شمار آنها را جز خدا نمیداند!
چه چیزها که از زمین به سوی آسمان صعود کند و برمیخیزد؟ چه نفسهائی که از گیاهان یا حیوانـات یـا انسانها، و دیگر چیزهائی که انسانها با آنــها آشـنائی ندارند و از آنها بیاطّلاع هستند برمیخیزد؟ چه دعاها و تمنّاهائی که آشکارا یا نهان در پیشگاه یزدان جـهان سر داده شده است و جز خداوند بزرگوار آنها را نشنیده است.
چند روح و روان از ارواح و روانهای آفریدهها مردهاند که ما آنها را میشناسیم یا نـمیشناسیم؟ چند فرشته به فرمان جبرئیل بالا میروند؟ و چند روح به سوی جهان فرشتگان بال و پر میگشایند و در کرانههای آسمانها به پرواز درمیآیند و جز خدا کسی از آنها آگاهی و اطّلاعی ندارد؟ باز هم بگوئیم چه اندازه ذّرات بخارها از دریاها برمیخیزد؟ حه اندازه ذرّات گازها از اجسام بلند میشود و بالا میرود؟ و چند؟ . . و چه؟ . .که از آنها جز خدا اطّلاع و آگاهی ندارد؟!
چه اندازه و چه چیزها در یک لحظه رخ می دهد و شکل میگیرد؟ دانش انسانها دربارۀ همین چیزهائی که در یک لحظه رخ میدهد و شکل میگیرد کجا و این همه چیز کجا؟ اگر انسانها تمام عمر طولانی خود را صرف سرشماری چیزهائی کنند که در یک لحظه پـدیدار و نمودار میگردند و رخ میدهند و شکل میگیرند، کی از عهدۀ سرشماری آنها برمیآیند؟ علم فراگیر و فراوان و دقیق و تیزبین و ژرف خدا بر همۀ این چیزها احاطه دارد در هر مکانی و در هر زمانی که باشند . . . هر دلی و هر آنچه از رازها و خاطرهها که در آن است، و هر حرکات و هر سکناتی که در آن است، در پیشگاه چشم خدا روشن و عیان است. خدا با وجود این، بزهها وگناهها را میپوشاند و میبخشاید . . .
(وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ).
و او مهربان و بخشاینده است.
تنها یک آیۀ قرآن بسان همـین آیه، بیانگر این واقعیّت است که این قرآن سخن انسانها نیست. مثل این تصوّر جهانی طبیعی است که بر دل کسی از انسانها نمیگذرد. مثل این تصوّر جهانی، انگیزهای از سرشت جهانبینی انسانی ندارد. همـچون احاطهای که در یک پسوده دیده میشود، بیانگر ساختار آفریدگار ایـن هستی است و بس، ساختاری که ساختار بندگان بدان نمیماند.
*
بعد از بیان چنین حقیقتی آن هم در قالب تصویر زیبا و دلانگیزی که گسترۀ فراخی بدین سان را دربرگرفته است، منکر شدن فرا رسیدن قیامت توسّط کافران را بیان میدارد، کافران کوتاهبینی که نمیدانند فردا چه چیز بر سرشان میآید و چه بازی کند روزگار. خدا است که با غیب آشنا است، خدائی که هیچ چیزی در آسمانها و زمین از دانش او نهان و پنهان نمیشود و از گسترۀ آن به در نمیرود. قیامت بناچار باید بیاید، تـا نیکوکار به پاداش و جزای خود نائل گردد، و بدکار به پادافره و سزای خود برسد، پاداش و جزا و پـادافره و سزای کارهائی که در این جهان کردهاند:
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ) (5)
کافران میگویند: قیامت هرگز برای (حساب و کـتاب و سـزا و جــزای) مـا بـرپا نـمیشود. بگـو: چـرا، بـه پروردگارم سوگند! آن کسـی کـه دانـای راز (نـهان در گسترۀ جهان) است، قیامت به سراغ شما میآید (و خدا به اعمال شما رسیدگی مـینماید). بـه انـدازۀ سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازۀ ذرّه و نه بزرگتر از آن، چیزی نیست مگر این که در کتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود. (برپائی قیامت و ضبط اعمال برای این است) تا خداوند پاداش کسـانی را بدهد کـه ایمان آوردهاند و کارهای بایسته و شایسته کردهانـد. آنان آمـرزش (خـدا) و روزی ارزشمند و فـراخـی دارند. (خـداونـد آمـرزش خـود را شــامل لغـزشهایشان میگرداند، و نعمت فراوان و خوب بهشت را بهرۀ آنان میسازد). کسانی که (در دنیا پیوسته) تلاش میکردند آیات ما را تکذیب و انکار کنند، و تـصوّر مـیکردند کـه (پیغمبر را شکست میدهند و او را) درمانده مـیسازند (و جلو پخش قرآن و فرمان یزدان را مـیگیرند). آنـان عذابی از بدترین و دردناکترین عذابها را خواهـند داشت.
انکار آخرت توسّط کافران بدین خاطر است که آنـان حکمت خدا و تقدیر و تدبیر او را درک و فهم نمیکند. حکمت خدا مردمان را بیهوده به خود رها نمیکند، تـا کسی که از ایشان بخواهد نیکو کند، و کسی که از ایشان بخواهد بدی کند، و آنگاه نیکوکار به پاداش و جـزای نیکی خود، و بدکار به پادافره و سزای بدی خود نرسد! خداوند بزرگوار بر زبان پیغمبرانش رانده است و توسّط ایشان اعلام داشته است: جزا و سزا همه یا بخشی از آن برای آخرت میماند. آن کس که حکمت خدا را در آفریدگان یزدان درک و فهم میکند، میداند که آخرت برای پیاده کردن و تحقّق بخشیدن وعدۀ خدا و خبری که از آخرت داده است، لازم و ضروری است. ولی کسانی که کافرند از این حکمت در پس پردهاند و چیزی از آن نمیدانند، و بدین علّت است که همچون گفتهای را میگویند:
(لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ ).
قیامت هرگز برای (حساب و کتاب و سزا و جزای) ما برپا نمیشود.
خداوند با تأکید و تأیید قاطعانه بدیشان پاسخ میدهد:
(قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ ).
بگو: چرا، به پروردگارم سوگند، قیامت بـه سـراغتان می آید.
خداوند بزرگوار و پیغمبرش صلّی الله علیه وآله وسلّم راست فرمودهاند. کافران غیب نمیدانند و با وجود این بیهوده دم میزنند و برای خدا تعبیر و تفسیر کنند! و دربارۀ چیزی صحبت میدارند که از آن هیچ گونه علم و آگاهی ندارند! خدائی که فرارسیدن قیامت را با تأکید بیان میدارد، او:
(عَالِمِ الْغَیْبِ).
آن کسی است که دانـای راز (نـهان در گسترۀ جـهان) است.
سخن خدا حقّ است و برخاسته از آگاهی و اطّلاع بر چیزهائی است که در آنجا است و فرمودۀ او قطعی و یقنی است.
آن گاه این آگهی و اطّلاع را به شکل جـهانی عرضه میدارد همان گونه که در سرآغاز سوره گذشت. ایـن شکل جهانی نیز به نوبۀ خود گواهی میدهد که ایـن قرآن ساختۀ انسـان نمیباشد، زیـرا خیال انسان - بدان گونه که مشهور و معروف است - بسان این شکلها و تصویرها در آن نمیگنجد و همسان چنین شکلها و تصویرهائی بر دل انسان نمیگذرد:
(لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) (3)
به اندازۀ سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازۀ ذرّه و نه بزرگتر از آن، چیزی نـیست مگـر ایـن کـه در کـتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود.
بار دیگر میگوئیم: سرشت این تصوّر، بشری نیست. همچون تصوّری سابقهای در سخنان بشری چه شعر و چه نثر ندارد. هنگامی که انسانها از فراگیری دانش و دقت و احاطۀ آن سخن میگویند بر دلهابشان نمیگذرد که بدین شکل و صورت شگفت جهانی آن را به تصویر بکشند:
(لَا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرُ ).
به اندازۀ سنگینی ذرّهای، در تمام آسمانها و در زمین از او پنهان و نهان نمیگردد، و نه کمتر از اندازۀ ذرّه و نه بزرگتر از آن ...
من که در سخنان انسانها رویکرد و جهتیابی به سوی مثل همچون تصوّری برای علم دقیق و فراگیر سـراغ ندارم. این خداوند سبحان است که خویشتن را توصیف میکند، و دانش خویشتن را به تصویر میزند با اوصاف و شیوههائی که بر دل انسانها نمیگذرد و به خیال آنان درنمیآید! بدین وسیله تصوّر مسلمانان را دربارۀ خدائی که میپرستند بالا میبرد و اوج میدهد، و آنان به هر حال خدا را با اوصاف شـایستهاش در حدود توان محدود بشری میشناسند.
نزدیکترین تفسیر این فرمودۀ خداوند بزرگوار:
(إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ) .
مگر این که در کتاب آشکاری ثبت و ضبط و نگهداری میشود.
این است که همچون کتابی علم خدا است، علمی که هر چیزی را فرا میگیرد، و به اندازۀ ذرّهای در آسمانها و زمین، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، از دائرۀ علم یزدان به در نمیرود و خارج نمیشود.
اندکی در برابر نگرش این فرمودۀ خـداونـد بزرگوار میایستیم که میفرماید:
(مِثْقَالُ ذَرَّةٍ . . . وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِکَ).
به اندازۀ ذرّهای . . . و نه کوچکتر از آن.
ذرّه یا اتم تا چندی قبل معروف و مشـهور بود که کوچکترین جسم از اجسـام است. ولی هم ایـنک انسانها - بعد از شکافتن اتم - میدانند که کوچکتر از ذرّه، یعنی اتم نیز وجود دارد، و آنها اجزاء اتم هستند که در آن روز و روزگار کسی از آنها سراغ نداشت و آنها را به حساب نمیآورد! والامقام خداوندی است که به بندگان خود می آموزد از اسرار و رموز صفت خود، و از اسرار و رموز آفریدههای خود، هر چه که بخواهد و هر وقت که بخواهد.
فرارسیدن قیامت حتمی و قطعی است. دانش خدا هم چیزی از دائرۀ آن به در نمیرود و خارج نمیشود چه کوچک باشد و چه بزرگ:
(لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ) (5)
(برپائی قیامت و ضبط اعمال برای این است) تا خداوند پاداش کسانی را بدهد که ایـمان آوردهانـد و کارهای بایسته و شایسته کردهاند. آنان آمرزش (خدا) و روزی ارزشمند و فراخی دارنـد. (خداونـد آمـرزش خود را شامل لغزشهایشان میگرداند، و نعمت فراوان و خوب بهشت را بـهرۀ آنـان مـیسازد). کسانی که (در دنـیا پیوسته) تلاش میکردند آیات ما را تکذیب و انکار کنند، و تصوّر میکردند که (پیغمبر را شکست مـیدهند و او را) درمـانده مـیسازند (و جلو پـخش قرآن و فرمان یــزدان را مــیگیرند). آنان عـذابـی از بــدترین و دردناکترین عذابها را خواهند داشت.
حکمت و قصد و تدبیری در میان است. اندازهگیری و سنجشی و تقدیری در آفرینش است تا جزا و پـاداش کسانی داده شود که ایمان آوردهاند و کارهای نیکو و پسندیده کردهاند، و تا سزا و پادافره کسانی داده شود که در دنیا پیوسته تلاش میکردهاند آیات خدا را تکذیب و انکار کنند، و تصوّر میکردهانـد که میتوانـند پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را شکست بدهند و درمانده بسازند و جلو پخش قرآن و فرمان یزدان را بگیرند!
کسانی که ایمان آوردهاند و ایمان خـود را با انجام کارهای پسندیده عملاً پیاده کردهاند، آنان «مغفرت» و آمرزش خطاها و اشتباهاتی دارنـد که از ایشـان سر مـیزند، و دارای «رزق کـریم» و روزی ارزشمـند هستند. واژۀ رزق در این سوره بسیار ذکر آن میرود و از آن یاد میگردد. پس مناسبت دارد که از نـعمتهای آخرت با واژۀ رزق تعبیر گردد. چه به هر حال نعمتهای بهشت رزقی از ارزاق خدا است.
کسانیکه به تلاش میایستند و تمام توان خود را برای جلوگیری از آیات خدا به کار میبرند، عذابی از عذابهای سخت خدا را دارند. رجز[1] ، عذاب سخت و بد است. همچون عذابی سـزای تلاش و کوشش و مبارزه و رنج ایشان در راه بد و ناپسند است.
با دادن پاداش و پادافره بدینان و بدانان حکمت و تدبیر خدا تحقّق حاصل میکند، و حکمت وجود قیامت در میرسد که قاطعانه میگفتند که هرگز قیامتی نمیآید و دامنگیرشان نمیگردد. قیامت قطعاً فرا میرسد.
*
به مناسبت قاطعانه سخن گفتن ایشان از نیامدن قیامت به سراغشان - در حالی که قیامت غیب است و به خدا اختصاص دارد - و تأکید خدا بر فـرارسیدن قیامت، خدائی که دانای غیب است، و به مناسبت تبلیغ پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به مردمان آنچه را که یزدان سبحان بدو دستور تبلیغ آن را صادر فرموده است، قرآن مقرّر میدارد:
(الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ...). کسانی که فرزانه و آگاهند میدانـند و گواهی میدهند که آنـچه بر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از سوی پروردگارش نازل گردیده است حقّ است و به راه خداونـد چیره و ستوده رهنمود میدارد و هدایت میکند:
(وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) (6)
کسانی کـه فرزانـه و آگاهند، چیزی را کـه از سـوی پروردگارت بر تو نـازل شده است، حـقّ مـیبینند، و راهنمای راه خدای چیره و ستوده میدانند.
چنین روایت کردهاند که مقصود این آیه از کسانیکه فرزانه و آگاهند اهل کتاب است، آن کسانی که از روی کتابشان میدانند این قرآن حقّ است، و ایـن قرآن انسانها را به سوی راه خدای چیره و ستوده راهنمائی مى کند.
جولانگاه این آیه فراختـر و فـراگـیرتر از ایـن است. کسانی که فرزانه و آگاه باشند، در هر زمانی و در هر مکانی که زندگی کنند، و از هر نسل و از هر قبیلهای که باشند، حقّانیّت خدا را میبینند، اگر دانش ایشان راست و درست باشد، و سزاوار ایـن بـاشد کـه به دانش و آگاهی ایشان «علم» گفت. قرآن کتاب باز و گشودهای در برابر همۀ نسلها است. حقّی در لابلای قرآن است که از خود سخن میگوید و خـویشتن را معرّفی مـیکند برای هر کسی که دارای عـلم و دانش راست و درست باشد. قرآن از حقّی سخن میگوید که در وجود سراسر این هستی است. قرآن صادقترین مترجم این هستی، و توصیفکنندهترین توصیفکنندۀ حقّ اصیلی است که در آن وجود دارد.
(وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) .
و به راه خدای چیره و ستوده راهنمائی میکند.
راه خدای چیره و ستوده، همان برنامهای است که خدا آن را برای هستی خواسته است، و آن را برای انسانها برگزیده است تا گامهایشان را با گامهای این هستی که در آن زندگی میکنند هماهنگ گرداند. این برنامه همان قانونی است که بر همۀ اندازهها و سنجیدهها و مقدّرات این هستی، از جمله زندگی انسانها محافظت و مراقبت دارد، زندگی انسانها هم در اصل خود و در پـیدایش خود، و در نظام و حرکت خود، از این جهان هستی و از آنچه در گسترۀ آن است، جدا و گسیخته نیست.
قرآن به راه خدای چیره و ستوده راهنمائی مـیکند با جهانبینیای که در فهم و شعور مؤمن دربارۀ هستی و ارتباطها و پیوندها و ارزشـهای آن ایـجاد میکند، و انسان در پرتو قرآن میداند چه مکانی در هستی دارد، و چه نـقشی از آن بر عـهدۀ او است، و همکاری و همیاری اجــزاء جهان پیرامونش به چه شکلی و به چه شیوهای است، و او و اجزاء جهان پیرامونش در پیاده کردن و تحقّق بخشیدن اراده و مشیّت خدا و حکمت او از آفرینش جهان، و هماهنگی حرکات همگان، و توافق و همسفری آنها در رو کردن به آفریدگار این هسـتی، چگونه است و چگونه باید باشد.
قران به راه خدای چیره و ستوده راهنمائی مـیکند با تصحیح بـرنامۀ انـدیشیدن، و اسـتوار داشتن آن بـر پایههای سالمی که همآوا و همنوا با آهنگهای جهانیای است که بر تارهای فطرت بشری نواخته میشود، به گونهای که این برنامه اندیشۀ بشری را به درک و فهم سرشت این جهان فراخ و با خواصّ و قوانین آن آشـنا میسازد، و اندیشۀ بشری را به کمک گرفتن از خواصّ و قوانین آن آشنا میسازد، و اندیشۀ بشری را به کمک گرفتن از خواصّ و قوانین جـهان، و هماهنگی با آن خواصّ و قوانین وامیدارد، و کاری میکند کـه با خواصّ و قوانین جهان هسـتی دشـمنی و بـرخوردی نداشته باشد و در صدد جلوگیری و ممانعت از آنـها برنیاید.
قرآن به راه خدای چیره و ستوده راهنمائی میکند با بـرنامۀ تـربیتیای که فرد را آمـاده میسازد برای پاسخگوئی و هماهنگی با گروه انسانها، و گروه انسانها را آماده میسازد برای پاسخگوئی و هماهنگی - فـرد فرد و دسته دستۀ آنان - با مجموعۀ آفریدههائی که این جهان هستی را آبادان میگردانند، و همۀ این آفریدهها را آماده میسازد برای پاسخگوئی و هماهنگی با سرشت جهانی که در آن زیست میکنند . . . تمام اینها هم سهل و ساده و آرام صورت میپذیرد.
قرآن به راه خدای چیره و ستوده راهنمائی میکند با قوانین و مقرّراتی که در آن است و با فطرت انسان و با شرائط و ظروف زندگی و زندگانی اصیل او راست و درست درمیآید، و با قوانین و سـنن کلّی هماهنگی دارد که بر سائر زندهها و بر همۀ آفریدههای دیگر حاکم و فرمانروا است و انسانها و قوانین و مقرّرات ایشان نیز از این قوانین و مقرّرات بر کنار نیستند. انسانها هم ملّتی از این ملّتهائی هستند که در دائرۀ این جهان بزرگ بسر میبرند.
این کتاب راهنمای بدین راه است. راهنمائی است که آفریدگار انسان و آفریدگار راه آن را تهیّه کرده است و آشنای بدین و بدان است. اگر تو در راهی به مسافرت بپردازی و راهنمائی از مـهندس آن راه را پـیدا کنی خوشبخت و خوششانس خواهـی بود. پس اگـر تـو ایجادکنندۀ راه و آفـریدگار روندۀ راه را پیدا کنی چگونه خواهی بود؟!
*
پس از این پسودۀ بیدارکنندۀ جهتدهنده، نقل گفتارشان را از سر میگیرد دربارۀ رسـتاخیز، و هراس فراوان ایشان از این کاری که آن را شگفت و ناشدنی میبینند، و میگویند کسی از همچون چیزی دم نمیزند مگر این که دیوانه و جنّزده است، چون فقط دیـوانهها و جنّزدهها همچون کار ناشدنی و شگفتی را میگویند، یا بر خدا دروغ میبندند، و زبان به چیزی میگشایند که وقوع آن ممکن نیست.
(وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ (7) أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ) (8)
کافران (برخی به برخی دیگر، تمسخرکنان) مـیگویند:
آیا مردی را به شما بنمائیم که شـما را خبر مـیدهد از این که هنگامی که پـیکرهایتان کاملاً مـتلاشی شـد (و ذرّات وجـودتان در جهان پخش و پراکنده گردید، دوباره زنده میشوید و) آفرینش تازهای پیدا میکنید؟ آیا او بر خدا دروغ میبندد؟ یا نـوعی دیوانگی دارد؟ (و گر نه انسان صادق و عاقل چگونه لب به چنین سخنی میگشاید؟ چنین نیست که ایشـان تصوّر مـیکنند. نـخیر!) بلکه کسانی که به آخرت ایمان ندارنـد، گرفتار عـذاب (یک نـوع نگرانی جانکاه) و گمراهی عـجیب (زندگی نامفهوم و بیمحتوا) هستند (و با وجود ظـاهر آراسته، آرام و قرار ندارند، و در حقیقت ایشان دیوانه و سرگردانند. غـافلوار بــه مسـیر نـادرست و گناه آلودشان ادامه مـیدهند تا طومار زندگی نـنگینشان درهم پیچیده میشود و به دوزخ درمیآیند).
تا بدین اندازه اظهار شگفت میکردند و هراس خود را نشان میدادند و به مقابلۀ مسألۀ رستاخیز میپرداختند، و مردمان را از کار کسی به شگفت میانـداختند که مـیگوید رسـتاخیز فرا میرسد و زنـدگی نوین میآغازد. به مقابله و مبارزه همچون سخنی با شیوۀ تند ریشخند برمیخاستند و نـنگین و نـامعقولش جلوه میدادند:
(هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ) (7)
آیا مردی را به شما بنمائیم که شـما را خبر مـیدهد از این که هنگامی که پیکرهایتان کاملاً مـتلاشی شـد (و ذرّات وجـودتان در جـهان پــخش و پـراکنده گردید، دوباره زنده میشوید و) آفرینش تازهای پیدا میکنید؟. آیا شما را با مرد عجیب و غریبی آشنا سازیم که سخن زشت و دور از عقلی را میگوید؟ او حتّی میگوید: شما پس از مرگ و فرسودن و کاملاً پخش و پراکنده شدن، آفرینش نوینی را پـیدا مـیکنید، و به زندگی مجدّد برمیگردید!
بدین شگفت کردن و شگفت گرداندن ادامه میدهند، و این زشت دیدن و زشت نمودن و ننگین و بدنام کردن را پی میبرید:
(أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَم بِهِ جِنَّةٌ ).
آیا او بر خدا دروغ میبندد؟ یا نـوعی دیوانگی دارد؟ (و گر نه انسان صادق و عاقل چگونه لب به چنین سخنی میگشاید!).
کسی همچون سخنی را - به گمان ایشان - نمیگوید مگر ایـن که دروغگو است و از زبان خدا دروغ میگوید و چیزی را از خدا نقل میکند که خدا گفته است، یا این که جنّزده است و هذیان و یاوه میگوید یا چیز شگفت و ناشدنی را بیان میدارد!
این همه چیزها را چرا میگویند؟ بدان خاطر میگویند چون پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم بدیشان میفرماید: شـما دوباره زنده میشوید و آفرینش نوینی را پیدا میکنید! آخر آنان چرا باید تعجّب بکنند؟ مگر ایشان قبلاً از خاک آفریده نشدهاند؟ آنان آفرینش نخستین را شگفت و شگرف نمیبینند! ایشان گمراهند و راهیاب نمیگردند. بدین جهت قرآن بر ننگین کردن و شگفت زده نـمودن ایشان پیرو سخت و تند و هراسناکی میزند:
(بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ) (8)
بلکه کسانی که به آخرت ایمان ندارنـد، گرفتار عذاب (یک نوع نگرانی جـانکاه) و گمراهی عـجیب (زندگی نامفهوم و بیمحتوا) هستند (و با وجود ظاهر آراسته، آرام و قـرار نـدارنـد، و در حقیقت ایشـان دیـوانـه و سرگردانند. غافلوار به مسیر نادرست و گناه آلودشان ادامه میدهند تا طومار زندگی ننگینشان درهم پیچیده میشود و به دوزخ درمیآیند).
چه بسا مراد از عذابی که در آن هستند، عذابی باشد که در آخرت گریبانگیرشان میشود. ولی به سبب قطعیّت فرارسیدن آن انگار هم اینک بدان افتادهاند، بسان فرو افتادنشان به گمراهی شگفتی که با وجود آن به هدایت و راهیابی ایشان امیدی نمیرود ... چه بسا این تعبیر بیانگر معنی دیگری باشد، و آن این که: کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، در نـوعی عذاب زندگی را سپری میکنند، هم بدان سان که در نوعی گـمراهی زندگی را طیّ میکنند. این هم حقیقت ژرف و اصیلی است. چه کسی که بدون ایمان به آخرت زندگی میکند، در یک نوع عذاب روانی زنـدگی را بسر میبرد. هیچ گونه امیدی نـدارد، و کمترین انتظار انصاف و عدالت و سزا و جزا و پاداش و پـادافره را در برابر کارهائی که در دنیا میکند در آخرت ندارد. در زندگی هم موقعیّتهائی پیش مـیآید و بلاها و گرفتاریهائی دست میدهد که انسان تاب و توان رویاروئی با آنها را ندارد مگر این که در درونش امید به آخرت باشد، و به پاداش نیکوکار و به عذاب زشتکار در قیامت عقیده داشته باشد، و مگر این که برای رضای خدا کار بکند و به خشنودیش در آن جهان چشم بدوزد، جهانی که در آنجا هیچ گونه کار کوچکی و کار بزرگی هدر نمیرود و بدون سزا و جزا نمیماند، و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی کاری صورت بگیرد و در میان صخره سـنگی یـا در آسمانها و یا در نهانگاه زمین باشد، خدا آن را حاضر میآورد و بدان رسیدگی میکند. کسی که از این پنجرۀ تابان و شادی آور و آرامبخش محروم است، بدون شکّ در عذاب بسر میبرد همان گونه که در گمراهی بسر میبرد. او در هر دو تای عذاب و گمراهی زندگی را سپری میکند، در حالی که هنوز زنده است و روی زمـین بسـر میبرد، پـیش از آن که عذاب آخـرت گریبانگرش گردد، به عنوان کیفر همین عذابی که در دنیا بدان گرفتار است!
اعتقاد به آخرت رحمت و نعمت است، رحمت و نعمتی که خدا آن دو را به کسی از بندگانش عطاء میفرماید که در پرتو اخلاص دل، و برگزیدن حقّ، و عشق به هدایت، سزاوار آن میگردد.
من این معنی را ترحیح میدهم و به گمانم این آیه بدان اشاره مینماید. این آیه عذاب و گمراهی شگفت را بهرۀ کسانی میسازد و در کسانی گرد می آورد که به آخرت ایمان نمیآورند.
*
قرآن تکذیبکنندگان آیات را با به تصویر کشیدن صحنهای از صحنههای جهانی که ایشان در آن خواهند بود و به گمراهی سخت خود گرفتار خواهند آمد - اگر خدا بخواهد - بیدار میگرداند. این صحنه، صحنۀ زمین است که ایشان را در خود فرو میبرد، و صحنۀ آسمان است که بر آنان سقوط میکند و بر سـرشان فرو میریزد:
(أَفَلَمْ یَرَوْا إِلَى مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیْهِمْ کِسَفاً مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّکُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ) (9)
آیا به چیزهائی که پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نمیکنند (تا ببینند زیر پایشان کرۀ مذاب و سوزان و در حال فـورانـی است، و بـالای سرشان اشعۀ کیهانی و سنگهای سرگردانی است، و انسانها در میان دو منبع خطر زندگی مـیکنند؟). اگر بخواهیم ایشان را به دل زمین فرومیبریم، یا این که قطعههائی از آسمان بر سرشان فرو میافکنیم. قطعاً در این (چیزهائی که مـیبینند) نشانهای (از عظمت و قدرت خدا) است برای هر بندهای که بخواهد به سـوی خدا برگردد.
این یک صحنۀ حهانی هولناک است، و در عین حال از جملۀ صحنههائی است که آنها را میبینند یا درک و فهم میکنند. چه به زمـین فـرو رفتن رخ مـیدهد و مردمان آن را مشاهده میکنند، و داستانها و روایتها نیز آن را نقل مینمایند. سقوط تکّههائی از آسمان نیز روی میدهد بدان هنگام که شهابها فرو میافتند و صاعقه ها درمیگیرند. آنان که چیزی از اینها را دیدهاند یا شنیدهاند. این است که چنین پسودهای بیهوشان غافل را بیدار میگرداند، بیهوشان غافلی که فرارسیدن قیامت را بعید و دور از ذهن میشمارند. عذاب، بسیار بدیشان نزدیک است اگر خدا بخواهد در همین زمین پیش از قیامت بدانان برساند. ممکن است خدا عذاب را از همین زمین زیر پایشان و از همین آسمان بالای سرشان گریبانگیرشان گرداند، زمین و آسمانی که از هر سو ایشان را در بر گرفته است، و گذشته از قیامت که در علم خدا پیدا و در دانش غیر او ناپیدا است، زمـین و آسمان که از ایشان دور و نهان نیست. از عذاب خدا کسی که در امن و امان و غفلت و بیخبری بسر نمیبرد مگر مردمان فاسق.
در این چیزی که مـردمان آن را میبینند و آسمان و زمین نام دارد، و در این چیزی که انتظار میرود و فرو رفتن به زمین در هر لحظهای یا سـقوط تکّههائی از آسمان است، نشانهای برای دلی است که مى خواهد به سوی خدا برگردد و از سـرکشی و بزهکاری دست بردارد:
(إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّکُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ) .
قطعاً در این (چیزهائی که میبینند) نشانهای (از عظمت و قدرت خدا) است برای هر بندهای که بخواهد به سوی خدا برگردد.
آن بندهای که بدان گمراهی ژرف و سخت گرفتارنمیآید.