تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

رهنمودهای سوره‌ی رعد

 

 

رهنمودهای سوره‌ی رعد

 

سوره‌رعد مکی‌ و دارای ٤٣ آیه است

 مدتهای زیادی در برابر آیه‌های قر‌آن می‌ایستم و می‌ترسم‌که با شیوه نارسای آدمی بدانها بپردازم و آنها را آشفته سازم‌. هراسم از این است‌که نکند با تعبیر انسان فناپذیر چون خود، آیه‌ها را بپالایم و از عهده آنها برنیایم.

این سو‌ره سراسر آن - بسان سوره انعام است‌که قبلا گذشت -‌از زمره نصوصی است‌که جسارت نمی‌کنم بدانها بپردازم و تفسیری یا توضیحی راجع بدانها بدهم.

امّا چه ‌کار کنم‌. ما در میان نسلی هستیم ‌که باید قرآن را همراه با توضیحهای زیادی از سرشت و موضوع و همچنین رویکرد آن بدیشان تقدیم نمود و پیشکش کرد. چراکه مردمان از فضائی به دور افتاده‌اند که قرآن در آن نازل ‌گردیده است‌. و از توجیهات و اهدافی به دور گردیده‌اند که قرآن برای آنها فرود آمده است‌، و مدلولها و مفهومها و ابعاد و زوایای حقیقی قرآن در ذهن و شعور و اندیشه و تنور مردمان ذوب گردیده است و به تحلیل رفته است و ضعیف و نحیف شده است و اصطلاحات قرآن در ذهن و شعو‌ر مردمان از معانی خود منحرف‌گردیده و به دور افتاده است‌. مردمان در جاهلیتی بسان جاهلیتی زندگی می‌کنندکه قرآن نازل می‌گردید تا با آن مقابله و مبارزه‌کند. با این فرق‌که مردمان امروزی نمی‌جنبند و این قرآن را به پیکار وکارزار جاهلیت نمی‌برند، ولی مردمان زمان نزول قرآن جنبیدند و این قرآن را به پیکار وکارزار جاهلیت بردند ... معلوم است بدون همچون جنبش و جهشی مردمان نی‌توا‌نند چیزی از اسرار و رموز این قران را درک و فهم‌کنند. چه‌کسی‌که نشسته است اسرار و رموز این قران را درک و فهم نمی‌کند، و مدلولها و مفهومهای آن جز انسانی نمید‌اندکه بدان ایمان می‌آورد و با آن می‌جنبد و آن را به پیکار و کارزار جاهلیت می‏برد تا مدلولها و مفهومها و نگرشها و رویکردهای قرآن تحقق یابد و ییاده شود.

من هم اینک ژرف وعمیق فرق میان نسل معاصری را که با آ‌نان زندگی می‌کنیم و میان نسلی‌که این قرآن را مستقیم و بدون واسطه دریافت داشته‌اند درک و فهم می‌کنم‌. نسلی‌که این قرآن را مستقیم و بدون واسطه دریافت می‌داشتند، و آ‌هنگها و نواها، و تصویرها و سایه‌روشنها، و الهامها و اشاره‌های آن را در ذهن و شعو‌ر خود دریافت می‌کردند و به‌گوش جان و دل می‌سپردند، و مستقیم و بدون واسطه با آن آهنگها و نواها و تصویرها و سایه‌روشنها و الهامها و اشاره‌ها می‌زیستند و منقلب و متحول می‌گردیدند و قالب می‌گرفتند و مستقیم و بدون واسطه آنها را می‌پذیرفتند و بدانها پاسخ می‌گفتند. آنان با این قرآن به پیکار جاهلیت می‌رفتند تا مدلولها و مفهومهای قرآن را در جهان‌بینی و اندیشه خود پیاده کنند. ایشان توانستند در عمرکو‌تاه بشری آن همه‌کارهای خارق‌العاده را تحقق بخشند و پیاده‌کنند، در سایه انقلاب و دگرگونی مطلقی که در دلها و در خردها و در زندگی ایشان صورت پذ‌یرفته است‌، و بعد از آن با انقلاب و دگرگونی دیگری‌که در زندگی پیرامون خود، و در زندگی نواحی همه جهان آن روزی‌، و در خط سیر تاریخ تا آن زمان که یزدان زمین و زمینیان را به ارث خواهد برد، انجام گرفته است و انجام خواهدگرفت‌.

آنان مستقیم و بدون واسطه از سرچشمه این قرآن آب برمی‌گرفتند و می‌نوشیدند، و از آهنگها و نواهائی‌که از آن به گوش جانشان می‌خواند فورا متاثر و منقلب می‌گردیدند و ازگیرنده گوش به بلندگوی دهان می‏بردند، و در برابرگرمی و پرتو و الهام آن پخته و رسیده می‌شدند، و بعد از آن طبق حقائق و ارزشها و جهان‌بینیها و اندیشه‌های آن منقلب و دگرگون می‌گردیدند.

اما ما امروزه منقلب و دگرگون می‌گردیم طبق جهان‌بینیها و اندیشه‌های فلانی و فلانی که درباره هستی و زندگی و معیارها و ارزشها و اوضاع و احوال دارد. معلوم است فلانی و فلانی هم از زمره انسانها هستند و انسانها دارای دانش و بینش محدود و ناتمام هستند و فرزندان فنا و نیستی می‏باشند.

گذشته از این‌، ما می‌نگریم‌که نسل نخستین مسلمین در زندگی خود چه خوارق عاداتی به‌وجود آوردند، هم در خود خودشان و هم در زندگی پیرامون خودشان‌. آنگاه تلاش می‌کنیم این خوارق عادات را با منطق خودمان تفسیر و تعبیر و توجیه و ریشه‌یابی‌کنیم و اسباب و علل آن را بیان داریم‌، منطقی که معیارها و مقیاسهای آن از ارزشها و اندیشه‌ها و جهان‌بینی و انگیزه‌هائی مدد و یاری می‌طلبدکه جدای از ارزشها و اندیشه‌ها و جهان‌بینیها و انگیزه‌های آنان است‌. این است بی‏گمان در ارزیابی خواستها و انگیزه‌ها و ریشه‌یابی عوامل و محرکها و تفسیر و تعبیر نتائج ‌کارها، راه خطا می‌پوئیم ... زیرا آنان آفریده‌ها و ساخته‌های دیگری از ساختار این قرآن هستند.

من خوانندگان‌کتاب «‌فی ظلال القرآن‌» را فریاد می‌دارم‌که هدف آنان تنها فهم خود مطالب و مقاصد این‌کتاب نباشد و بس‌. بلکه «‌فی ظلال القرآن‌» را بد‌انند تا به خود قرآن نزدیک شوند. آن‌گاه قرآن را به دست‌گیرند و در مسیر حقیقی قرآن از آن استفاده کنند و با آن همراه و همگام شوند، و سپس «‌فی ظلال القرآن‌» را از خود دورکنند. امّا بدانندکه آنان قرآن را در مسیر حقیقی قرآن به دست نمی‌گیرند و مورد استفاده قرار نمی‌دهند تا زمانی‌که همه زندگی خود را وقف پیاده‌کردن مدلولها و مفهومهای قرآن نکنند، و تا زمانی‌که به نام قرآن و زیر پرچم قرآن به پیکار و کارزار جاهلیت نپردازند و سر و جان خویش را در راه آن نبازند.

*

در ادامه این سخنانی‌که بدان پریدم‌، این سوره را پیش روی دارم‌، سوره رعد. انگار برای اولین بار است‌که آن را می‌خوانم‌. در حالی‌که قبلا بارها و بارها آن را خوانده‌ام و بدان گوش داده‌ام‌، آن اندازه که نمی‌توانم آن را بشمارم. ولیکن این قرآن بدان اندازه به تو بهره می‌دهدکه تو بدان‌گوش جان فرا می‌دهی‌، و هر بار دریچه پرتوها و درخششها و الهامها و نواهائی را برای تو باز می‌کند، بدان اندازه‌که تو دریچه دل خود را برای آن باز می‌کنی‌، و هر بار در برابر دیدگانت تازه و نو جلوه‌گر می‌آید، انگارکه تو همین لحظه است‌که آن را می‌بینی، و قبل از این آن را نخوانده‌ای یا آن را نشنیده‌ای و یا بدان نپرداخته‌ای‌!

این سوره از شگفتیهای سوره‌های قرآنی است‌. سوره‌ای است‌که از آغاز تا به انجام با شخصیت یگانه‌ای‌، آهنگ و نوای یگانه‌ای‌،‌[1] فضای یگانه‌ای‌، و با عطر و عبیر یگانه‌ای‌، تو را شیفته خود می‌کند و به خود مشغول می‌دارد. سوره‌ای است‌که با تصویرها و سایه‌روشنها و صحنه‌ها و دل‌شوره‌ها و خاطره‌ها درون انسان را لبریز می‌کند وگستره احساس او را فرامی‌گیرد و زیر سیطره خود می‌دارد. سوره‌ای است که سراپای هستی انسان را از هر سو و جهتی یکجا فرامی‌گیرد، و ناگهان جشنی از تصویرها و احساسها و آهنگها و نواها و نورها و پرتوها تشکیل می‌شود و شور و غوغائی درمی‌گیرد. سوره‌ای است که دل را به افقها و جهانها و دنیاها و زمانها می‌برد و در میان آنها می‌گرداند. دل در این گشت وگذار، بیدار، بینا، دانا، فهمیده‌، و آگاه از صحنه‌ها و الهامها و اشاره‌هائی است که پیرامون او موج می‌زند.

سوره‌ای است که واژه‌ها و عبارتها نیست‌. بلکه مضرابها و نواهائی است از تصویرها، سایه‌روشنها، صحنه‌ها، موسیقیها و پسوده‌های درونی‌که پنهان می‌شوند و اینجا و آنجا پخش می‌گردند.

موضوع اصلی این سوره تقریبا همانند موضوع همه سوره‌های مکی است‌[2]... موضوع اصلی این سوره عقیده و مسائل مربوط بدان است ... از قبیل‌: توحید الوهیت و توحید ربوبیت، و توحیدکرنش بردن و پرستش‌کردن برای یزدان یگانه جهان در هر دوی دنیا و آخرت‌. بعد از آن مساله وحی و مسأ‌له رستاخیز ... و چیزهای دیگری از این قبیل‌، مطرح می‌شود ...

امّا این موضوع یگانه دارای مسائل یگانه‌ای است که هرگز عرضه آن با یک شیوه یگانه در سراسر سوره‌های مکی و همچنین در سوره‌های مدنی تکرار نمی‌گردد. چه در هر باری به شیوه تازه‌ای عرضه می‌گردد و از نورها و پرتوهای تازه‌ای برخوردار می‌شود، و عرضه کردن آن انگیزه‌هائی و الهامهائی دربر دارد که دارای موسیقی و نوای نوین و الهامها و اشاره‌های نوین است.

این مسائل به صورت مجادله سرد و بی‌مزه با واژه‌هائی عرضه نمی‌گردد و همچون هر مساله ذهنی سرد و بی‌مزه پایان بپذیرد. بلکه این مسائل عرضه می‌شوند و چهارچوبی در اطراف خود دارند. این چهارچوب عبارت است از جهان و هرچه در آن است‌. همه جهان است با همه شگفتیهائی‌که دلائل و براهین و نشانه‌های این مسائل برای فهم و درک بینا و باز بشری هستند.

این شگفتیها هم پایان نمی‌گیرند، وکهنه نمی‌شوند و رونق آنها از میان نمی‌رود. زیرا هر روز پرده از چیز تازه‌ای به‌کنار می‌رود و در پرتو فهم بشری چیز تازه‌ای کشف می‌شود، ولی آنچه قبل از این کشف گردیده است در پرتو چیز جدیدی‌که کشف شده است کهنه نمی‌شود و بلکه باز هم تازه است‌. بدین خاطر است‌که این مسائل در جشن شگفتیهای هستی‌، زنده و نوین می‌مانند، شگفتیهائی که پایان نمی‌پذیرند وکهنه نمی‌شوند!

این سوره دل انسان را در جولانگاه‌ها و افقها و زمانها و فرازها و نشیبها و ژرفاها می‌گرداند و بدو نشان می‌دهد سراسر هستی را در جولانگاه‌های گوناگون دلربائی که دارد، اعم از: آسمانهای برافراشته بدون ستون‌، خورشید و ماهی‌که هریک تا مدت زمانی در گشت وگذارند، شب‌که روز آن را می‌پوشاند، زمین گسترده‌ای که دراز کشیده است و لمیده است‌، کوه‌های بلندی که در آن است‌، رودخانه‌هائی که در آن روان است‌، باغها وکشتزارها و نخلستانهائی‌که ثمره آنها به شکلها و مزه‌ها و رنگهای مختلف وگوناگون است‌، در قطعه‌های مجاور همدیگر زمین می‌رویند، و با آب واحدی آبیاری می‌گردند، آذرخش می‌ترساند و امیدوار هم می‌گرداند، رعد به حمد و سپاس و تسبیح و تقدیس یزدان می‌پردازد، فرشتگان می‌ترسند و خشوع و خضوع می‌کنند، صاعقه‌ها را به هرکس‌که بخواهد می‌رساند و دامنگیرش می‌گرداند، ابرهای سنگین باری که‌گستره آسمان را می‌سپرند، بارانهائی‌که در دشتها و بیابانها می‌بارند، کفهای دریاها و رودبارها بیهوده می‌روند و بیفائده می‌شوند، و در زمین چیزی ماندگار می‌ماند که به مردم سود می‌رساند، و ...

همه اینها آن دل را می‌پسایند، و هرجاکه رود آن را ملاقات می‌کنند. آن را با آگاهی و اطلاع و د‌انش خدا روبرو می‌کنند، اگاهی و اطلاع و دانشی‌که ساری و جاری است و پرده از همه چیز برمی‌دارد و همه چیز را فرامی‌گیرد، و دررونده و درآینده را می‌پاید، و پنهان‌شنونده و به سوراخها خزنده را می‌پساید، و هر زنده‌ای را دنبال می‌کند و همه اندیشه‌ها و خاطره‌های دل او را سرشماری می‌نماید و به حساب او می‌نگارد و نگاه می دارد.

آن غیب نهان‌که گمان بدان نمی‌رسد، برای علم و دانش یزدان آشکار و هو‌یدا و پیدا است‌. هر ماده‌ای هرچه را که در رحم خود بردارد و به هرچه باردار شود، و رحمها هرآنچه راکه فروبرند و هرآنچه راکه بیفزایند، علم و دانش یزدان مشتمل بر آن و مطلع از آن است‌.

این چیزها به درک و فهم انسانها مقداری از حقیقت بزرگ محیط بر جهان‌، چه پیدا و چه ناپیدای آن‌، و چه درشت و بزرگ و چه ریز وکوچک آن‌، و چه آنچه هست و چه آنچه خواهد بود، نزدیک می‌گرداند، و این مقداری راکه به درک و فهم انسانها نزدیک می‌گرداند، تصور آ‌ن هراس‌انگیز و بیمناک است و دلها از آ‌ن به لرزه درمی‌آ‌یند.

اینها و مثالهای به تصویرکشنده دیگری در صحنه‌های زنده لبریز از جنبش وکنش‌، همراه با صحنه‌های قیامت‌، و تصویرهائی از نعمتهای بهشت و عذابهای دوزخ‌، و درکنار آنها چیزهائی‌که درباره این یا آن بر دلها می‌گذرد و زوایای درونها را می‌سپرد، و همراه با ایستاد‌نها و نگاه‌هائی بر جایگاه‌های نقش زمین شدنهای گذشتگان و مهلکه‌های پیشینیان، و اندیشه‌هائی درباره چگو‌نگی کوچ کوچندگان و نحوه کار رهسپاران و روندگان به سرا‌ی جاویدان‌، و تامّل و تفکر راجع به سنت یزدان‌که درباره ایشان‌گذشته است و دامنگیرشان شده است‌، و زمان چندانی نگذشته است که آنان فرسوده‌اند و تکه‌تکه گردیده ‌اند ... اینها موضوعهائی است‌که در این سوره وجود دارد.

*

اینها چیزهائی درباره موضوعها و مسائل این سوره‌، و اشاره‌هائی به افقها وکرانه‌های جهان هستی و پهنه و گستره آن بود ... درکنار آنها به ویژگیهای طرز ادای هنری شگفت‌انگیز سوره نگاه گذرائی افکنده شد. گفتیم چهارچوب عامی که این مسائل در آن نمایش داده می‌شود جهان هستی است‌، و صحنه‌ها و شگفتیهای این چهارچوب در زوایای درون انسان و در آفاق بیرون جهان قرار دارد. این چهارچوب هم دارای فضای ویژه است:

این فضا، فضای صحنه‌های طبیعت است‌که متقابل یکدیگرند: آسمان و زمین‌، خورشید و ماه، شب و روز، شخصیتها و سایه‌ها، کوه‌های استوار و پایدار و رودبارهای جاری و روان‌، کفی که از میان می‌رود و آبی که جای می‌ماند، قطعه‌های مجاور و مختلف زمین‌، و درختان خرمائی‌که یک پایه و دو پایه‌اند ... بدین جهت این تقابلها در همه معانی و در همه حرکات و در همه سرنوشتها، در این سوره ییاپی یکدیگر قرار می‏گیرند و استمرار می‏یابند، و تقابلهای معنوی با تقابلهای محسوس هماهنگ می‌شوند، و در فضای عام و عمومی همآوا و همنوا می‌گردند ... مثلا استعلاء و والا شدن با استواء و بر زبر تخت نشستن‌، متقابل می‌گردد با تسخیر و به زیر فرمان‌کشاندن خورشید و ماه‌، و چیزهائی‌که رحمها به درون خود فرومی‌برند و می‌کاهند با چیزهائی‌که رحمها بر آنها می‌افزایند و افزون می‌شوند، متقابل است‌. کسی که‌گفتار را نهان می‌دارد با کسی‌که‌گفتار را آشکار می‌سازد متقابل است‌. کسی‌که در شب نهان می‌گردد باکسی‌که در روز پنهان می‌شود متقابل است‌. ترس از آذرخش با امید به آذرخش متقابل است‌. تسبیح و تقد‌یس سپاسگزاری رعد با تسبیح و تقدیس هراس فرشتگان متقابل است‌.

دعوت راستینی‌که به سوی خدا می‌شود با دعوت دروغینی که به سوی انبازها می‌گردد متقابل است‌. کسی که می‌داند با کسی‌که نابینا است متقابل است‌. کسانی از اهل‌کتاب‌که از نزول قرآن شادمانی می‌کنند با کسانی‌که از اهل‌کتاب برخی از قرآن را نمی‌پذیرند متقابل است‌. محو ازکتاب و ثبت درکتاب متقابل است ... خلاصه معانی متقابل می‌شوند، و حرکات متقابل می‌گردند، و رویکردها متقابل قرار می‌گیرند ... تا فضای عام ادای مطالب و مقاصد، هماهنگ و همآوا گردد!

پدیده دیگری از پدیده‌های هماهنگی و همآوائی در فضای ادای مطالب و مقاصد نهفته است ... چه در فضای طبیعت آسمان و زمین‌، و خورشید و ماه‌، و رعد و برق، و صاعقه‌ها و بارانها، و حیات و رویش‌، سخن می‌رود از چیزهائی که رحمهای جانداران در خود نهان و پنهان می‌دارند. در این راستا آمده است‌:

(و ما تغیض الأرحام و ما تزداد).

چه چیزهائی رحمها فرو می‌برند و می‌کاهند، و چه چیزهائی رحمها می‌افزایند.

کاهش رحمها و افزایش آنها، با سیلاب آبها در دشتها و بیابانها و دره‌ها، و با رویش‌گیاهان‌، هماهنگ و همنوا است ... این هم از زیبائیهای هماهنگی و همنوائی در این قرآن است‌.[3]

اینها برخی از چیزهای است‌که به خاطر آنها در برابر این سوره می‌ایستم - همان‌گونه که در بسیاری از اوقات در برابر سوره‌های دیگری ایستاده‌ام - در حالی که می‌ترسم با شیوه‌کوتاه و نارسای بشری خود بدان بپردازم‌، و می‌ترسم با تعبیر بشری فناپذیر خود آن را بپالایم و ناقص و نارسا از آن صحبت نمایم‌.

ولکن نیاز نسل است‌، نسلی‌که در فضای این قرآن نمی‌زید ... از خدا در این راستا کمک و یاری می‌طلبیم ... خدا یار و مددکار است‌.

*


 

1- آهنگها و نواهای موسیقی در قرآن‌، از عناصر گوناگونی فراهم می‌آید، از قبیل‌: مخارج حروف در واژه یگانه‌ای، همآوائی نواها میان واژه‌های بندها و بخشها، رویکردهای‌کشش در واژه‌ها، رویکردهای‌کششها در پایان فاصله‌های پیاپی در آیات‌، و از خود حرف فاصله - از این موضوع در کتاب التصویر الفنی فی‌القرآن بسیار سخن‌گفته‌ام و داد سخن داده‌ام - همه عناصری‌که آهنگها و نواها در این سوره از آنها فراهم می‌آید یکسان است مگر رویکرد کشش و حرف فاصله در قسمت اول آن تا آیه پنجم‌. چه‌کشش فاصله و حرف فاصله عبارتند از: «‌یومنون‌، توقنون‌، یتفکرون‌، یعقلون‌، خالدون‌»‌. در بقیه سوره چنین است‌: «‌العقاب‌، هاد، بمقدار، المتعال‌،‌بالنهار ...»‌و چیزهای دیگری‌...

2- سوره رعد یک سوره مکی است‌. هرچندکه در قرآن امیری و برخی از قرآنهای دیگر - با تکیه بر برخی از روایات - مدنی قلمداد گردیده است ... مکی بودن این سوره بسیار آشکار است‌، چه در سرشت موضوع آن‌، یا در شیوه اداء‌، و یا در فضای عمومی آن‌. فضائی‌که ناپیدا نمی‌ماند برای‌کسی که مدتی در سایه قرآن بیاساید و زندگی نماید.

3 - مراجعه شود به کتاب‌: «‌التصویر الفنی فی‌القرآن‌» فصل‌: ‌«‌التناسق الفنی‌»‌.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد