تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی حاقه


مکی و ۵۲ آیه است.

آیه‌ی ۸-۱:

﴿ٱلۡحَآقَّةُ١[الحاقة: ۱]. «رخداد راستین».

﴿مَا ٱلۡحَآقَّةُ٢[الحاقة: ۲]. «رخداد راستین چگونه رخدادی است».

﴿وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٣[الحاقة: ۳]. «و تو چه می‌دانی رخداد راستین چیست»؟.

﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُ وَعَادُۢ بِٱلۡقَارِعَةِ٤[الحاقة: ۴]. «ثمود و عاد قیامت را دروغ انگاشتند».

﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ٥[الحاقة: ۵]. «پس امّا ثمود به (وسیلۀ) فریادی مرگبار نابود شدند».

﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦[الحاقة: ۶]. «و امّا عاد به (وسیلۀ) تندبادی سرکش نابود شدند».

﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاۖ فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰ کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖ٧[الحاقة: ۷]. «(خداوند) آن‌را هفت شب و هفت روز به غایت نحس بر آنان گماشت آن‌گاه مردمان را می‌دیدی که روی زمین افتاده‌اند و انگار تنه‌های پوک و توخالی درختان خرمایند».

﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖ٨[الحاقة: ۸]. «پس آیا می‌بینی که اثری از آن‌ها باقی مانده باشد»؟!.

﴿ٱلۡحَآقَّةُیکی از نام‌های قیامت است چون قطعا فرا می‌رسد و مردم را فرا می‌گیرد و در آن حقائق امور و رازهای دل‌ها آشکار می‌گردد. پس خداوند با تکرار کردن آن قیامت را مهم خواند: ﴿ٱلۡحَآقَّةُ١ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا ٱلۡحَآقَّةُ٣رخداد راستین. رخداد راستین چگونه رخدادی است. و تو چه می‌دانی رخداد راستین چیست؟ حاقه و رخداد راستین بسیار مهم و عظیم است. سپس نمونه‌ای از حالات موجود قیامت را که در دنیا مشاهده می‌شود بیان کرد، و آن عقوبت‌ها و عذاب‌های خطرناکی است که خداوند امت‌های سرکش را بدان گرفتار کرده است. پس فرمود: ﴿کَذَّبَتۡ ثَمُودُثمود قبیله معروفی بود که در حجر سکونت داشتند و خداوند پیامبرش صالح÷را به‌سوی آن‌ها فرستاد. صالح آنان را از شرکی که بر آن بودند نهی کرد و آنان را به یکتاپرستی فرا خواند اما آنان دعوت او را نپذیرفتند و وی را تکذیب کردند، و وقتی که از آمدن قیامت خبر داد او را تکذیب کردند، حال آنکه حوادث و احوال قیامت مردمان را فرا می‌گیرد و آنان را در هم می‌کوبد.

همچنین قبیله عاد نخستین که ساکنان حضرموت بودند وقتی که خداوند پیامبرش هود÷را به‌سوی آن‌ها فرستاد و آنان‌را به عبادت خداوند یگانه فرا خواند، او را تکذیب کردند و رستاخیزی را که او از آن خبر می‌داد انکار کردند، آنگاه خداوند هر دو گروه عاد و ثمود را دردنیا هلاک کرد.

﴿فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهۡلِکُواْ بِٱلطَّاغِیَةِ٥و اما قبیله ثمود با صدای بزرگ و وحشتناکی که دل‌هایشان را پاره پاره کرد و روحشان را از تن به درآورد هلاک شدند، و چیزی جز خانه‌ها و اجسادشان از آنان باقی نماند. ﴿وَأَمَّا عَادٞ فَأُهۡلِکُواْ بِرِیحٖ صَرۡصَرٍ عَاتِیَةٖ٦و قبیله‌ی عاد به وسیله‌ی تندبادی شدید که صدای تندتری از رعد داشت هلاک شدند. ﴿عَاتِیَةٖبه گفته‌ی بسیاری از مفسران عبارت از تندبادی است که بر نگهبانانش از حد معمول در گذرد و سرکشی کند. و صحیح آن است که به معنی بادی است که بیش از حد بر عاد تجاوز کرد.

﴿سَخَّرَهَا عَلَیۡهِمۡ سَبۡعَ لَیَالٖ وَثَمَٰنِیَةَ أَیَّامٍ حُسُومٗاخداوند آن تندباد را هفت شب و روز بر آنها گمارد و این روزهای شوم و بدی برای آنان بود و تندباد آن‌ها را هلاک و نابود کرد. ﴿فَتَرَى ٱلۡقَوۡمَ فِیهَا صَرۡعَىٰپس مردمان را می‌دیدی که نابود شده و مرده بودند.

﴿کَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٍ خَاوِیَةٖانگار آن‌ها تنه‌های درختان خرما هستند که سرهایشان قطع شده و روی هم افتادند. ﴿فَهَلۡ تَرَىٰ لَهُم مِّنۢ بَاقِیَةٖآیا می‌بینی که اثری از آن‌ها باقی مانده باشد. این استفهام به معنی نفی موکد است. یعنی چیزی و کسی از آن‌ها باقی نماند.

آیه‌ی ۱۲-۹:

﴿وَجَآءَ فِرۡعَوۡنُ وَمَن قَبۡلَهُۥ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِ٩[الحاقة: ۹]. «و فرعون و کسانی‌که پیش از او بودند و همچنین اهالی شهرهای زیر و رو شده مرتکب گناه شدند».

﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً١٠[الحاقة: ۱۰]. «آنان از (فرمان) فرستادۀ پروردگارشان سرپیچی کردند، و خداوند ایشان را به سختی فرو گرفت».

﴿إِنَّا لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُ حَمَلۡنَٰکُمۡ فِی ٱلۡجَارِیَةِ١١[الحاقة: ۱۱]. «همانا ما هنگامی‌که آب طغیان کرد شما را بر کشتی روان سوار کردیم».

﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗ وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞ١٢[الحاقة: ۱۲]. «تا آن‌را برایتان پندی قرار دهیم و گوش‌هایی فراگیر آن‌را به خاطر بسپارند».

همچنین غیر از این دو گروه سرکش عاد و ثمود سرکشان و متجاوزان دیگری نیز آمده‌اند، همانند فرعون مصر که خداوند بنده و پیامبرش موسی بن عمران÷را به‌سوی او فرستاد و معجزات روشنی به آن‌ها ارائه داد که به وسیله آن حق را به یقین شناختند اما از روی ستمگری و برتری جوئی آن را انکار کردند و بدان کفر ورزیدند. و دیگر تکذیب کنندگانی که پیش از او بودند.

﴿وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتُ بِٱلۡخَاطِئَةِو اهل آبادی‌های زیر و رو شده. یعنی همه‌ی آبادی‌هایی که قوم لوط در آن می‌زیستند مرتکب کفر و تکذیب و ستمگری و مخالفت و انواع گناهان و فساد گشتند.

﴿فَعَصَوۡاْ رَسُولَ رَبِّهِمۡ فَأَخَذَهُمۡ أَخۡذَةٗ رَّابِیَةً١٠این اسم جنس است. یعنی هرکدام از این قوم و دسته‌ها پیامبری را تکذیب کردند که خداوند به‌سوی آنان فرستاده بود، و خداوند همه‌ی آنان را با عذاب فرو گرفت و به شدت آن‌ها را مواخذه کرد و هلاک ساخت.

از جمله کسانی‌که خداوند آن‌ها را گرفتار عذاب نمود قوم نوح هستند که خداوند آن‌ها را در طوفان غرق کرد. ﴿لَمَّا طَغَا ٱلۡمَآءُوقتی که آب روی زمین طغیان کرد و از جاهای بلند زمین فراتر رفت. اما خداوند بر مردمانی که مانده بودند منّت گذارد و آن‌ها را در کشتی روان سوار کرد درحالیکه در کمرهای پدران و مادرانشان بودند و خداوند پدران و مادران آن‌ها را نجات داد. پس خداوند را ستایش کنید و او را سپاس گزارید، خداوندی که شما را نجات داد آنگاه که سرکشان راهلاک و نابود ساخت.

و از آیات الهی که بر یگانگی او دلالت می‌نمایند درس عبرت بیاموزید. بنابراین فرمود: ﴿لِنَجۡعَلَهَا لَکُمۡ تَذۡکِرَةٗتا جنس کشتی را برایتان پندی قرار دهیم که شما را یادآوری نماید که اولین کشتی ساخته شده چگونه ساخته شد و حکایت آن چگونه بود و خداوند چگونه کسانی را که به او ایمان آورده و از پیامبرش پیروی کرده بودند به وسیله‌ی آن کشتی نجات داد و تمام اهل زمین را هلاک کرد! چون نوع هر چیزی انسان را به یاد اصل و اساس آن می‌اندازد.

﴿وَتَعِیَهَآ أُذُنٞ وَٰعِیَةٞو این را خردمندان می‌فهمند و منظور از آن را درک می‌نمایند. به خلاف کسانی که غافل و روی گردان می‌باشند و کودن هستند، چنین کسانی‌که از آیات الهی سود نمی‌برند چون آن‌ها نمی‌فهمند و در آیات الهی نمی‌اندیشند.

آیه‌ی ۱۸-۱۳:

﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣[الحاقة: ۱۳]. «و هنگامی‌که یک بار در صور دمیده شود».

﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤[الحاقة: ۱۴]. «و زمین و کوهها برداشته شوند، سپس یک‌باره درهم کوبیده شوند».

﴿فَیَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١٥[الحاقة: ۱۵]. «پس در آن روز واقعه رخ می‌دهد».

﴿وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِیَ یَوۡمَئِذٖ وَاهِیَةٞ١٦[الحاقة: ۱۶]. «و آسمان از هم می‌شکافد و در آن روز سست و نااستوار است».

﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞ١٧[الحاقة: ۱۷]. «و فرشتگان بر کناره‌های آن خواهند بود و هشت تن (از ملائکه) عرش پروردگارت را در آن روز بر فرازشان برمی‌دارند».

﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞ١٨[الحاقة: ۱۸]. «در آن روز پیش آورده می‌شوید، از (کارهای) شما هیچ نهفته‌ای نهان نمی‌ماند».

وقتی خداوند آنچه را که با تکذیب کنندگان کرده بود بیان کرد و فرمود که «چگونه آن‌ها را مجازت کرده و آنها را در دنیا به سزای اعمالشان رسانده و خداوند پیامبران و پیروان آن‌ها را نجات داده‌است»، این مقدمه‌ای بود برای بیان جزای جهان آخرت که در آن روز پاداش اعمالِ به تمام و کمال داده می‌شود.

پس خداوند چیزهای خطرناکی را که پیش از وقوع قیامت اتفاق می‌افتد بیان کرد و فرمود: اولین چیزی که اتفاق می‌افتد این است که اسرافیل در صور می‌دمد، آنگاه که اجساد از نو زنده می‌شوند. ﴿نَفۡخَةٞ وَٰحِدَةٞیک بار در صور دمیده می‌شود و ارواح بیرون می‌آیند و هر روحی در جسد خودش داخل می‌شود و ناگهان مردم می‌ایستند و نگاه می‌کنند.

﴿وَحُمِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَٱلۡجِبَالُ فَدُکَّتَا دَکَّةٗ وَٰحِدَةٗ١٤و زمین و کوه‌ها برداشته می‌شوند و کوه‌ها در هم کوبیده و نابود می‌گردند و با زمین مخلوط می‌شوند. و زمین از بین رفته و به میدانی صاف و هموار تبدیل می‌گردد که هیچ فراز و نشینبی در آن دیده نمی‌شود. این کاری است که با زمین و اهل زمین می‌شود.

و آنچه با آسمان می‌شود این است که آسمان به تکان و جنبش در می‌آید و پاره می‌گردد و رنگ آن تغییر می‌کند و بعد از این صلابت و قدرت بزرگ، سست و نااستوار می‌گردد. به راستی که امر بزرگی آن را آشفته می‌کند و اندوه خطرناکی آن را سست و ضعیف می‌گرداند.

﴿وَٱلۡمَلَکُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاو فرشتگان بزرگوار بر کناره‌های آسمان خواهند بود در حالی که در برابر عظمت خداوند فروتن‌اند. ﴿وَیَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّکَ فَوۡقَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِیَةٞو هشت تن از فرشتگان که بی‌نهایت قوی هستند در آن روز عرش پروردگار را حمل می‌کنند، آنگاه که خداوند برای قضاوت و داوری با عدالت و فضل خویش می‌آید.

بنابراین فرمود: ﴿یَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَدر آن روز پیش خدا آورده می‌شوید ﴿لَا تَخۡفَىٰ مِنکُمۡ خَافِیَةٞو هیچ چیزی از اجساد و کارها و حالات شما نهان نمی‌ماند، چون خداوند دانای پیدا و پنهان است. و بندگان را در آن روز با سر و پای برهنه و به صورت ختنه نشده، در زمینی هموار و صاف حشر می‌گرداند، که صدای صدا کننده به آن‌ها می‌رسد و همه با چشم دیده می‌شوند. در این هنگام که آن‌ها را طبق کارهایی که کرده‌اند جزا و سزا می‌دهد. بنابراین، کیفیت جزا را بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ۲۴-۱۹:

﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَیَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ١٩[الحاقة: ۱۹]. «پس امّا کسی‌که کارنامه‌اش به دست راست او داده شود می‌گوید: بگیرید، کارنامه‌ام را بخوانید».

﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ٢٠[الحاقة: ۲۰]. «من یقین داشتم که همانا من به حسابم خواهم رسید».

﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ٢١[الحاقة: ۲۱]. «پس او در زندگانی پسندیده‌ای خواهد بود».

﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ٢٢[الحاقة: ۲۲]. «در بهشتی (بسیار) بلند خواهد بود».

﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ٢٣[الحاقة: ۲۳]. «که میوه‌اش در دسترس است».

﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِیٓ‍َٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِ٢٤[الحاقة: ۲۴]. «گوارا بخورید و بیاشامید به (پاداش) آنچه در روزگاران گذشته انجام می‌دادید».

این‌ها اهل سعادت و خوشبختی هستند و نامه‌های اعمالشان که در آن کارهای درستشان ثبت شده به دست راستشان داده می‌شود تا از دیگران مشخص گردند و بیانگر این باشد که آن‌ها گرامی و بزرگوار هستند. هرکدام از این‌ها در این هنگام از سر شادی و از آنجا که دوست دارد مردم از احسانی که خداوند به او نموده آگاه شوند، می‌گوید: ﴿هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡبگیرید نامه‌ی اعمال مرا بخوانید، نامه اعمال من به باغ‌های بهشت و انواع خوبی‌ها و بخشوده شدن گناهان و پوشیده شدن عیب‌ها مژده می‌دهد.

و آنچه مرا به اینجا رساند، ایمان به زنده شدن پس از مرگ و کسب آمادگی برای آن با انجام دادن اعمالی بود که می‌توانستم آنها را انجام دهم. ﴿إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ٢٠من یقین داشتم که با حساب و کتاب خود روبرو می‌شود.

﴿فَهُوَ فِی عِیشَةٖ رَّاضِیَةٖ٢١او در زندگانی‌ای خواهد بود که همه آنچه را دل‌ها دوست دارند و چشم‌ها ازدیدن آن لذّت می‌برند دربر دارد، درحالیکه آن‌را پسندیده است و حاضر نیست چیزی دیگر را به جای آن انتخاب کند. ﴿فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٖ٢٢در منازل و کاخ‌های بلند و مرتفع خواهد بود.

﴿قُطُوفُهَا دَانِیَةٞ٢٣میوه‌های متنوّع این باغ‌ها به راحتی در دسترس است و اهل بهشت آن را در حال نشسته و ایستاده و درحالیکه لمیده‌اند می‌توانند بچینند و بردارند.

و به صورت گرامیداشت به آن‌ها گفته می‌شود: ﴿کُلُواْ وَٱشۡرَبُواْاز هر نوع غذای لذیذ بخورید و از هر نوشیدنی گوارا بنوشید. ﴿هَنِیٓ‍َٔۢاکامل و بدون آن که آلاینده‌ای در این خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها باشد. ﴿بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡأَیَّامِ ٱلۡخَالِیَةِاین به پاداش کارهای شایسته است است که انجام می‌دادید.

از قیبل نماز و روزه و صدقه و حج و نیکی کردن با مردم و ذکر خدا و روی آوردن به او و ترک کردن کارهای بد. پس خداوند اعمال را سببی برای ورود به بهشت گردانده و آن را اساس نعمت‌ها و سعادت قرار داده‌است.

آیه‌ی ۳۷-۲۵:

﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ٢٥[الحاقة: ۲۵]. «و امّا کسی‌که کارنامه‌اش به دست چپ او داده شود می‌گوید: ای کاش! کارنامه‌ام به من داده نمی‌شد».

﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ٢٦[الحاقة: ۲۶]. «و (ای کاش!) نمی‌دانستم که حساب من چیست».

﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ٢٧[الحاقة: ۲۷]. «ای کاش مرگ یکسره کننده(ی کار من) بود».

﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ٢٨[الحاقة: ۲۸]. «دارائی من مرا سودی نبخشید».

﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ٢٩[الحاقة: ۲۹]. «قدرت من از دست من برفت».

﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠[الحاقة: ۳۰]. «(خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد که) او را بگیرید و به بند و زنجیرش کشید».

﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ٣١[الحاقة: ۳۱]. «سپس او را به دوزخ افکنید».

﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ٣٢[الحاقة: ۳۲]. «آن‌گاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است در بند کشید».

﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ٣٣[الحاقة: ۳۳]. «بی‌گمان او به خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد».

﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ٣٤[الحاقة: ۳۴]. «و (مردم را) بر خوراک دادن بینوا ترغیب نمی‌کرد».

﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ٣٥[الحاقة: ۳۵]. «پس او امروز در این‌جا یار مهربانی ندارد».

﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ٣٦[الحاقة: ۳۶]. «و خوراکی هم جز زردابه ندارند».

﴿لَّا یَأۡکُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطِ‍ُٔونَ٣٧[الحاقة: ۳۷]. «جز گناهکاران آن‌را نمی‌خورند».

این‌ها اهل شقاوت و بدبختی هستند که نامه اعمال آنان که کارهای بدشان در آن‌ها ثبت شده است به دست چپشان داده می‌شود تا مشخّص گردند و خوار و رسوا شوند. پس هرکدام از آن‌ها به خاطر غم و اندوه و ناراحتی می‌گوید: ﴿یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡای کاش کارنامه‌ام به من داده نمی‌شد! چون این کارنامه به وارد شدن به دوزخ و زیانمندی همیشگی مژده می‌دهد.

﴿وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ٢٦کاش چیزی نمی‌بودم و برانگیخته نمی‌شدم و مورد حساب و بازخواست قرار نمی‌گرفتم. بنابراین می‌گوید: ﴿یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَةَ٢٧ای کاش مرگ من پایان بخش عمرم بود و بعد از آن دوباره زنده نمی‌شدم!.

سپس متوجه دارایی و قدرت خویش می‌شود و ناگهان می‌بینید که مال و قدرت او آفت جانش گشته، چون او از این مال و قدرت برای آخرت خود استفاده نکرده است و برای او در روز قیامت سودی ندارد، و اگر بخواهد مال خود را به عنوان بلاگردان خویش بدهد به او فایده نمی‌رساند. پس می‌گوید: ﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ٢٨مال و دارائی‌ام در دنیا به من سودی نرساند چون من از آن چیزی برای آخرت خود پیش نفرستادم. همچنین در آخرت به من سودی نبخشید چون زمان فایده رساندن آن گذشته است.

﴿هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ٢٩فرمانروایی و قدرت من از دستم رفت و نابود گشت، پس لشکریان و کثرت ساز و برگ و مقام و جایگاه بزرگ به من سودی نرساند بلکه همه از بین رفتند و به سبب همین مال و مقام سود (واقعی) را از دست دادم و به جای آن غم‌ها و رنج‌ها مرا فرا گرفت. پس در این وقت دستور داده می‌شود که او را عذاب دهند و به نگهبانان تندخو و سخت گیر جهنّم گفته می‌شود: ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ٣٠او را بگیرید و در گردنش طوقی بیندازید که او را خفه کند.

﴿ثُمَّ ٱلۡجَحِیمَ صَلُّوهُ٣١سپس او را بر اخگرها و شعله‌های آتش بغلطانید. ﴿ثُمَّ فِی سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُکُوهُ٣٢سپس او را در زنجیری از زنجیرهای بسیار داغ جهنّم که طولش هفتاد گز است به بند کشید. یعنی زنجیر را از مقعد او فروبرید و از دهانش بیرون کنید تا در آن به بند کشیده شود و آویزان گردد.

و او همواره به این عذاب وحشتناک گرفتار می‌شود. چه بد عذاب و چه بد کیفری است! و چقدر جای حسرت و تأسّف است. چون سببی که او را به اینجا رسانده این است که او:

﴿إِنَّهُۥ کَانَ لَا یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِیمِ٣٣بی‌گمان من خداوند بزرگ ایمان نمی‌آورد و به پروردگارش کفر می‌ورزید و با پیامبران خدا به مخالفت بر می‌خواست و حقّی را که آن‌ها با خود آورده بودند رد کرد.

﴿وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡکِینِ٣٤و مردم را بر خوراک دادن به بینوا ترغیب نمی‌کرد. یعنی در دلش مهربانی و رحم نبود که بر فقرا و بینوایان رحم کند. پس او آن‌ها را از مال خود خوراک نمی‌داد و دیگران را نیز تشویق نمی‌کرد که به آن‌ها خوراک دهند چون انگیزه‌ای در دلش برای این کار وجود نداشت.

باید دانست که مدار خوشبختی دو چیز است: یکی اخلاص برای خدا که اصل آن ایمان آوردن به خداست، و دیگری نیکی کردن با مردم است، و بزرگترین نیکی برآورده کردن نیاز مستمندان و دادن غذا به آن‌هاست. اما این‌ها نه اخلاص داشتند و نه نیکوکاری کردند، بنابراین، سزاوار چیزی می‌گردند که مستحق آن هستند.

﴿فَلَیۡسَ لَهُ ٱلۡیَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِیمٞ٣٥او در روز قیامت خویشاوند یا دوستی ندارد که برایش سفارش کند تا از عذاب خدا نجات یابد و یا به پاداش الهی دست یازد. ﴿وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُ[سبأ: ۲۳]. «و شفاعت نزد او (خدا) برای هیچ کسی فایده نخواهد داشت، مگر شفاعت کسی که خداوند به او اجازه دهد». ﴿مَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ حَمِیمٖ وَلَا شَفِیعٖ یُطَاعُ[غافر: ۱۸]. «ستمگران هیچ یار مهربان و شفاعت کننده‌ای ندارند که اطاعت شود».

﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِینٖ٣٦و خوراکی جز خون و چرکی که از بدن دوزخیان بیرون می‌آید ندارند. این چرک و خونابه به شدت داغ و تلخ و بدبو و مزه است. این خوراک زشت را ﴿إِلَّا ٱلۡخَٰطِ‍ُٔونَجز کسانی که از راه راست منحرف شده و راه‌هایی را در پیش گرفته‌اند که آن‌ها را به جهنم می‌رساند نمی‌خورند، بنابراین، مستحق عذاب دردناک شده‌اند.

آیه‌ی ۵۲-۳۸:

﴿فَلَآ أُقۡسِمُ بِمَا تُبۡصِرُونَ٣٨[الحاقة: ۳۸]. «پس به آنچه می‌بینید سوگند می‌خورم».

﴿وَمَا لَا تُبۡصِرُونَ٣٩[الحاقة: ۳۹]. «و (نیز به) آنچه که نمی‌بینید».

﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ کَرِیمٖ٤٠[الحاقة: ۴۰]. «این (قرآن) گفتار فرستاده‌ای گرانقدر است».

﴿وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِیلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ٤١[الحاقة: ۴۱]. «و آن گفتۀ شاعری نیست، اندکی ایمان می‌آورید».

﴿وَلَا بِقَوۡلِ کَاهِنٖۚ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٤٢[الحاقة: ۴۲]. «و گفتۀ هیچ غیبگو و کاهی نیست، اندکی پند می‌پذیرید».

﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٣[الحاقة: ۴۳]. «از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است».

﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤[الحاقة: ۴۴]. «و اگر پیغمبر پاره‌ای از سخنان را به دروغ بر ما می‌بست».

﴿لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥[الحاقة: ۴۵]. «بی‌گمان از او به سختی انتقام می‌گرفتیم».

﴿ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦[الحاقة: ۴۶]. «سپس رگ دلش را پاره می‌کردیم».

﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ٤٧[الحاقة: ۴۷]. «پس هیچ‌کس از شما بازدارندۀ (کیفر ما) از او نیست».

﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨[الحاقة: ۴۸]. «و بی‌گمان آن پندی برای پرهیزگاران است».

﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ٤٩[الحاقة: ۴۹]. «و ما به یقین می‌دانیم که برخی از شما تکذیب کننده‌اید».

﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠[الحاقة: ۵۰]. «و آن بر کافران مایۀ حسرتی است».

﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ٥١[الحاقة: ۵۱]. «و این (قرآن) حقیقتی راستین است».

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٥٢[الحاقة: ۵۲]. «پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن».

خداوند متعال به همه‌ی آنچه مردم می‌بینند و به آنچه که نمی‌بینند سوگند می‌خورد.

پس همه‌ی خلق در این داخل‌اند و ذات مقدّس خدا هم داخل است که مردم آن‌را نمی‌بینند. خداوند بر آنچه مردم می‌بینند و بر آنچه که نمی‌بینند بر صداقت پیامبر و در خصوص قرآنی که آورده است سوگند خورده و اینکه پیامبر بزرگوار آن را از جانب خدا به مردم رسانده است. و خداوند پیامبرش را از آنچه دشمنانش او را به شاعر یا جادوگر بودن متهم کردند منزه و پاک قرار داد و بیان داشت که آنچه آن‌ها را به این اتهام واداشت عدم ایمان آوردن و پندپذیرفتن آن‌هاست. پس اگر ایمان می‌آوردند و پند می‌پذیرفتند آنچه را که به سود و زیان آن‌هاست می‌دانستند.

آن‌ها باید به حالت محمدصو اوصاف و اخلاق او بنگرند تا چیزی را مثل خورشیدِ آشکار مشاهده کنند که آن‌ها را راهنمایی می‌کند که محمد پیامبر بر حق خداوند است. و آنچه او با خود آورده است ﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٣از سوی پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده است و شایسته نیست که سخن انسانی باشد، بلکه سخنی است که بر عظمت و بزرگی اوصاف و کمال و رفعت مقام کسی دلالت می‌نماید که این سخنان را گفته است. نیز این محصول گمان آنهاست و هرگز شایسته‌ی خدا و حکمت او نیست.

﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦و اگر پیغمبر پاره‌ای از سخنان را به دروغ بر ما می‌بست، با دست راست او را می‌گرفتیم و رگ دلش را پاره می‌کردیم، «وتین» رگی است که به قلب متصل است و هرگاه قطع شود انسان می‌میرد و هلاک می‌گردد.

پس به فرض این که پیغمبر سخنانی را به دروغ به خداوند نسبت می‌داد خداوند بلافاصله او را عذاب می‌داد و به سختی او را مواخذه می‌کرد چون خداوند با حکمت و بر هر چیزی تواناست.

و حکمت او اقتضا می‌کند که به کسی مهلت ندهد که بر او دروغ می‌بندد و ادعا می‌کند خداوند خون و مالِ مخالفانش را برای او مباح قرار داده و او و پیروانش نجات یافته‌اند و مخالفانش هلاک شوندگانند.

خداوند پیغمبرش را به وسیله معجزات تأیید نمود و بر راست بودن آنچه او آورده نشانه‌های روشنگر را دلیل قرار داد، و او را بر دشمنانش پیروز گرداند، و به او قدرت داد تا آن‌ها را تسلیم کند، و این بزرگترین گواه از جانب خدا بر رسالت اوست.

﴿فَمَا مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِینَ٤٧و اگر خداوند پیغمبر را هلاک کند او نمی‌تواند خودش را نجات دهد و نه کسی دیگر می‌تواند او را از عذب خدا برهاند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَذۡکِرَةٞ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨و این قرآن کریم پندی است برای پرهیزگاران که به وسیله آن منافع دینی و دنیوی خود را به یاد می‌آورند و آن را می‌شناسند و به آن عمل می‌نمایند. قرآن عقائد و باورهای دینی و اخلاق پسندیده و احکام شرعی را به آن‌ها تذکر می‌دهد و آنگاه آنان از علمای ربانی و عبادت کنندگان عارف و پیشوایان هدایت یافته خواهند شد.

﴿وَإِنَّا لَنَعۡلَمُ أَنَّ مِنکُم مُّکَذِّبِینَ٤٩و ما به یقین می‌دانیم که برخی از شما، آن‌را تکذیب می‌کنید در اینجا تکذیب کنندگان تهدید شده‌اند و به آن‌ها هشدار داده شده است که خداوند آنان را به علت تکذیبشان کیفری سخت خواهد داد.

﴿وَإِنَّهُۥ لَحَسۡرَةٌ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠و این قرآن برای کافران، مایه حسرت است. چون آن‌ها وقتی بدان کفر ورزند و آنچه را که خداوند به آن‌ها وعده داده‌است مشاهده کنند حسرت می‌خورند که چرا به وسیله قرآن راهیاب نشدند و از فرامین آن اطاعت نکردند، در نتیجه به علت اطاعت نکردن، پاداش خدا را از دست داده و به سخت‌ترین عذاب گرفتار آمده‌اند.

﴿وَإِنَّهُۥ لَحَقُّ ٱلۡیَقِینِ٥١قرآن بالاترین مراتب دانش و آگاهی است، چون بالاترین مراتب علم، یقین است. و یقین علم و دانش ثابت و استواری که متزلزل نمی‌شود و از بین نمی‌رود. یقین سه مرحله دارد که هریک از قبلی بالاتر است:

اول: علم الیقین و آن دانشی است که از خبر و آگاهی می‌آید.

دوم: عین الیقین و آن علم و دانشی است که به وسیله حس بینایی به دست می‌آید.

سوم: حق الیقین و آن آگاهی و دانشی است که به وسیله حس چشایی و لامسه به دست آید. این قرآن ارجمند که دارای اوصاف بسیار عالی و عظیمی است، به واسطه‌ی علومی که در بر دارد و مستند به براهین و دلایل قطعی است، نیز به واسطه‌ی حقایق و معارف ایمانی ای که دارد، برای هرکسی «حق الیقین» حاصل می‌گردد، به شرط آن که لذت این علوم و حقایق را چشیده باشد.

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ٥٢پس پروردگارت را از آنچه شایسته شکوه او نیست پاک و منزه بدان و با ذکر اوصاف شکوه و جمال و کمالش وی را تقدیس کن.

پایان تفسیر سوره‌ی حاقه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد