مکی و ۱۱۲ آیه است.
آیهی ۱-۴:
﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١﴾[الأنبیاء: ۱]. «برای مردم (هنگام) حسابشان نزدیک شده است، در حالی که آنان در غفلت و بیخبری روی گردانند».
﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢﴾[الأنبیاء: ۲]. «هیچ پند تازهای بهسوی پروردگارشان بدیشان نمیرسد مگر آنکه بازی کنان به آن گوش میدهند».
﴿لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٣﴾[الأنبیاء: ۳]. «(در حالیکه) دلهایشان غافل است و ستمکاران در نهان به نجوی و سخن در گوشی پرداختند که این (شخص) جز انسانی همچون شما نیست، آیا به سراغ جادو میروید؟ حال آنکه (حقیقت را) میبینید».
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٤﴾[الأنبیاء: ۴]. «بگو: پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، میداند، و او شنوای داناست».
این ابراز تعجب و شگفتی از حالت مردم است، و اینکه پند دادن آنها فایدهای ندارد، و به هشداردهنده توجه نمیکنند درحالیکه زمان محاسبه و مجازاتشان نزدیک شده است، اما آنان در غفلت روی گردانند، یعنی از هدفی که برای آن آفریده شدهاند غافلاند و از آنچه که با آن بیم داده شدهاند روی گردانند، آنگاه برای دنیا آفریده شدهاند و برای است،اده و بهرهمندی از ان به دنیا آمدهاند، خداوند همواره آنها را تذکر و پند میدهد اما آنان همچنان در غفلت و رویگردانی به سر میبرند.
بنابر این فرمود: ﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ﴾هیچ پند و اندرز تازهای به آنها را به منافعشان راهنمایی کند و از مضار و مکروهائی برحذر دارد، به انان نمیرسید، ﴿إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ﴾مگر اینکه به آن گوش میدادند و با شنیدن آن حجت را بر خود اقامه میکردند، ﴿وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢ لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡ﴾و در حالی که به آن گوش میدادند که دلهایشان از آن غافل و روی گردان، و متوجه خواستههای دنیوی اشان بود و جسمهایشان مشغول بازی و سرگرمی. آنها به شهوت و باطل و گفتههای زشت و ناپسند مشغول بودند، در حالی نمیبایست چنین میبودند، بلکه میبایست دلهایشان به امر و نهی الهی روی میآورد و طوری به قران و پندهای خدا گوش میداند که دلهایشان منظور آن را درک میکرد، و اعضایشان برای عبادت پروردگار که برای آن آفریده شدهاند تلاش مینمودند، و قیامت و حساب و سزا و جزا را به خاطر میآوردند، آنگاه حال و احوالشان درست میشد و کارهایشان سامان مییافت. در مورد ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ﴾دو قول وجود دارد:
یکی این که منظور از «ناس» آخرین امت است، و پیامبرش آخریت پیامبرهاست، و قیامت بر این امت برپا میشود. پس زمان محاسبۀ آنها از امتهای پیشین نزدیکتر است، چون پیامبر صفرموده است: من و قیامت چون این دو (به انگشت سبابه و انگشت کنار آن اشاره کرد) نزدیک هستیم.
دوم اینکه مراد از نزدیک شدن زمان محاسبه، مرگ است، و هرکس که بمیرد قیامت او برپا شده است و به جهانی وارد گشته که سزای اعمالش را میبیند. پس و اعجبا از فرد غافل و رویگردان که نمیداند چه وقت مرگ به سراغش میآید، صبح میآید یا شام؟! پس این حالت همۀ مردم است. مگر کسی که مرود عنایت خداوند باشد و خود را برای مرگ و محاسبۀ پس از آن آماده کند.
سپس به بیان عناد و سرکشی کافران ستمگر با حق پرداخت، و اینکه آنها با یکدیگر در گوشی و پنهانی گفتگو کردند و توافق نمدند تا در مورد پیامبر صبگویند: او نیز مانند شما یک انسان است، پس چه چیزی سبب شده تا خدا وی را بر شما برتری دهد و برگزیند؟! چرا که یک نفر از شما هم میتواند همان ادعای او را بکند! چه فرق میکند! زیرا هدف وی این است که خود را از شما برتر بداند و بر شما ریاست کند، بنابر این از او اطاعت نکنید و وی را تصدیق ننمایید، زیرا او یک جادوگر است و قرآنی که آورده است جادو میباشد، پس، از آن (قرآن) دور شوید و مردم را از آن بگریزانید و بگویید: ﴿أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾آیا آگاهانه به جادو روی میآورید؟!.
این گفتهها در حالی بر زبان میآوردند که به سبب معجزات و نشانههای اشکاری که مشاهده میکردند و دیگران مشاهده نکرده بودند، میدانستند او پیامبر به حق خداوند است، اما شقاوت و ستمگری و عناد، آنها را به گفتن این چیزها واداشت، و خداوند به آنچه به صورت پنهانی و درگوشی میگفتند کاملاً آگاه است، و به زودی آنها را بر آن مجازات خواهد کرد. بنابر این فرمود:
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: پروردگارم هر سخن پنهان و آشکاری را که در هر جای زمین و آسمان گفته شود، میداند، ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و او همۀ صداها را به هر زبانی که با شد و با هر هدف و نیازی که گفته شود، میشنود و او به آنچه در دلها است آگاه میباشد.
آیهی ۵-۶:
﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ٥﴾[الأنبیاء: ۵]. «بلکه گفتند: خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، بلکه آن را از پیش خود ساخته است بلکه او شاعری است، پس چنان که پیشینیان (با نشانههایی) فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد».
﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ٦﴾[الأنبیاء: ۶]. «پیش از آنان (نیز مردمِ) هیچ شهری که (اهلِ) آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند، آیا اینان ایمان میآورند؟!».
خداوند متعال تهمت زدن تکذیب کنندگان را به محمد صو قرآنی که آورده است، بیان داشته و میفرماید: آنها در مورد او سخنان دروغینی گفتند، بلکه گفتههای پوچ گوناگونی در مورد وی قران بافتند. پس گاهی میگفتند: ﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ﴾قرآن خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، و مانند سخن کسی است که در خواب است و نمیداند چه میگوید. و گ اهی میگویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُ﴾(محمد) قرآن را خود ساخته و پرداخته کرده است. و گاهی میگویند: او شاعری است و آنچه را آورده شعر میباشد.
و هرکس کوچکترین شناختی از وضعیت پیامبر داشته باشد و به پیامش بیاندیشد به طور قطع خواهد دانست که قرآن بزرگترین و بالاترین کلام است و از جانب خداست و هیچ انسانی نمیتواند همانند بخشی از آن را بیاورد. چنان که خداوند دشمنانش را به مبارزه طلبید تا همانند آن را بیاورند. و با اینکه انگیزههای مخالف و دشمنی با قرآن در وجود آنها زیاد و فراوان بود، اما نتوانستند چیزی مانند آن را بیاروند و با آن مبارزه کنند، و آنها خود را میدانستند و همین امر آرام و قرار را از آنها گرفتند و خواب را از چشمانشان ربوده و زبانهایشان را به یاوه گویی گشود. اما هیچ چیز نمیتواند در برابر حق بایستند آنها این سخنان را در مورد قرآن میگفتند، چون به آن ایمان نداشتند و میخواستند کسی را که با آن آشنایی ندارد از آن دور و گریزان کنند. قرآن بزرگترین معجزهای است که بر حت آنچه پیامبر صآورده و بر صداقت او دلالت مینماید، و همین امر برای تصدیق حقانیت پیامبر کافی است.
پس هرکس دلیلی غیر از قرآن بخواهد و معجزهای دیگر را پیشینهاد نماید نادان وستمگر است، و مانند این مخالفان کینه توز است که آن را تکذیب کردند و معجزاتی را طلب نمودند که خود پیشنهاد میکردند، معجزاتی که برایشان مضر بود و هیچ مصلحتی برای آنها در بر نداشت، چون اگر هدف آنها این بود که حق را همراه با دلیلش بشناسند، دلیل حق بدون معجزاتی که آنها پیشنهاد میکردند روشن شده بود، و اگر هدفشان این بود که پیامبر را ناتوان کنند، و چنانچه پیامبر معجزات و نشانههایی را که آنان پیشنهاد کردهاند ارائه ندهد خود را معذور بدانند، در این صورت نیز به فرض اینکه نشانههای مورد نظر آنان آورده شود به طور قطع ایمان نخواهند آورد. واگر نشانههای فراوانی نیز برایشان بیابد، تا وقتی که عذاب دردناک را نبینند ایمان نخواهند آورد. بنابر این خداوند متعال در مورد آنها فرموده است ﴿فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾پس چنان که پیشینیان با نشانههایی فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد. یعنی چرا معجزهای مانند شتر صالح و عصای موسی و امثال آن را نمیآورد؟
خداوند متعال فرمود: ﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ﴾پیشینیان به این نشانهها و معجزاتی که پیشنهاد کردند ایمان نیاوردند، و سنت خداوند اینگونه است که هرکس مجزاتی را طلب کند سپس بدان ایمان نیاورد در این دنیا از گرفتار شدن به عذاب الهی ایمن نخواهد بود.
پس امتهای گذشته به این مجعزات ایمان نیاوردند، آیا اینها به آن ایمان میآوردند؟ اینها چه برتری بر آنان دارند! و چه خیری در اینهاست که آنان را به هنگام وجود معجزات به ایمان واردارد؟ این است،هام به معنی نفی است. یعنی هرگز ایمان نخواهند آورد.
آیهی ۷-۹:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧﴾[الأنبیاء: ۷]. «و پیش از تو جز مردانی را نفرستادیم که به آنان وحی میکردیم، پس اگر شما نمیدانید از اهل کتاب بپرسید».
﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ٨﴾[الأنبیاء: ۸]. «و ما پیامبران را به صورت پیکرهایی که غذا نخورند، و جاودانه نبودند».
﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩﴾[الأنبیاء: ۹]. «سپس وعدۀ (خویش) را (دربارۀ) آنان راست گردانیدیم، و آنان و همۀ کسانی را که خواستیم نجات دادیم، و اسرافکاران را نابود کردیم».
این پاسخ شبهۀ تکذیب کنندگان پیامبر است، آنهایی که میگفتند: چرا پیامبران فرشتگانی نبودهاند که به خوراک و نوشیدنی و خرید و فروش در بازارها نیازی نداشته باشند؟ و چرا پیامبر جادوانه نیست؟ پس وقتی که چنین نیست او پیامبر نمیباشد.
و این شبهه همواره در دل تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است و آنها در کر ورزیدن همانند یکدیگرند. بنابر این گفتههایشان مشابه و همگون است، پس خداوند این شبهۀ تکذیب کنندگان را جواب میدهد ـ تکذیب کنندگان که به پیامبران پیش از پیامبر اسلام صاقرار داشتند، و اگر دیگر پیامبران را نپذیرند به نبوت ابراهیم ÷اقرار میکنند که همۀ طوائف به نبوت وی اقرار دارند. و مشرکان نیز گمان میبردند که آنها بر دین و آیین ابراهیم هستند ـ که همه پیامبران پیش از محمد صانسان بوده و غذا میخورده و در بازارها راه میرفتهاند، و آنها نیز دچار بیماری، مرگ و. . . شدهاند و خداوند آنها را بهسوی اقوام و امتهایشان فرستاد، پس افرادی آنها را تصدیق کردند و گروهی آنها را تکذیب نمودند و خداوند به عهد و پیمان خود که به آنها داده بود مبنی بر اینکه آنان و پیروانشان را نجات داده و خوشبخت خواهد کرد وفا نمود، و اسرافکاران تکذیب کننده را نابود ساخت.
پس چرا برای انکار رسالت محمد شبهات باطلی ایجاد میشود، در حالی که همین شبهات (باطلی که آنان اقامه میکنند) در رابطه با دیگر برادران پیامبرش که تکذیب کنندگان محمد به نبوت آنها اعتراف مینمایند وجود دارد؟ پس این امر به صورت بسیار واضح برای آنان الزام آور است، و اگر آنان به یکی از پیامبران که بشر بوده است ایمان بیاورند در حالی که به پیامبری که از غیر بشر باشد هرگز ایمان نمیآ ورند به درستی که شبههی آنان باطل است و خودشان با اقرار کردن به فساد آن، و با تناقض گوییشان در این رابطه، آن را باطل کردهاند. و اگر فرض کنیم که آنان از این موضوع به انکار قطعی نبوت بشر برسند و بگویند: رسول اگر فرشتهای نباشد که همیشه زنده بماند و نیاز به خوردن غذا نداشته باشد، نمیتواند پیامبر باشد، خداوند در جواب این شبه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗا لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا یُنظَرُونَ٨ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩﴾[الأنعام: ۸-۹]. «و میگویند: چرا فرشتهای بر او نازل نشده است؟ اگر ما فرشتهای را فرو میفرستادیم کار تمام میشد، و سپس به آن مهلت داده نمیشود. و اگر پیامبر را فرشتهای قرار میدادیم، او را مردی قرار میدادیم، و آنچه را که برایشان مشتبه است بر آنان مشتبه میکردیم».
و جواب دیگر اینکه انسانها نمیتوانند مفاهیم وحی را از فرشتگان فرا بگیرند. [الإسراء: ۹۵]. ﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا٩٥﴾[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بود که در آن راه میرفتند و سکونت میگزیدند، ما از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر برایشان فرو میفرستادیم».
و اگر شما حالت پیامبران گذشته را نمیدانید و در آن شک دارید، ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ﴾از اهل کتاب بپرسید که به شما خبر میدهند و شما را خواهند گفت که همۀ پیامبران گذشته انسان بودهاند.
گرچه سبب نزول این آیه مخصوص سوال کردن از اهل کتابهای اسمانی (اهل علم و دانش) در رابطه با حالت پیامبران گذشته است، اما هر مسئلهای از مسائل دین را فرا میگیرد، اما هر مسئلهای از مسایل دین را فرا میگیرد، و شامل اصول و فروع آن میشود، و اگر انسان آنر ا نداند، باید از کسی بپرسد که اهل علم و دانش است. پس در این آیه به فرا گرفتن و پرسیدن از اهل علم دستور داده شده، و بدان جهت امر شده است که از آنان سوال شود که یاد دادن، و جواب دادن آنها طبق علمی که دارند واجب است.
و پرسیدن را به اهل علم و دانش اختصاص داد، و این بیانگر آن است که نباید از فردی سوال کرد که به جهالت و نادانی معروف است، و نباید چنین فردی درصدد پاسخ دادن بر آید. و این آیه دلیلی بر این است که هیچ زنی پیامبر نبوده است، نه مریم و نه غیر از اوف به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِلَّا رِجَالٗا﴾مگر مردانی.
آیهی ۱۰:
﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠﴾[الأنبیاء: ۱۰]. «به راستی برایتان کتابی نازل کردهایم که آوازۀ شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟!».
ای کسانی که محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب بهسوی آنها فرستاده شده است! ما برایتان کتاب بزرگ و قرآنی روشن فرو فرستادهایم که، ﴿فِیهِ ذِکۡرُکُمۡ﴾مایۀ شرافت و افتخار و وسیلۀ بزرگواری شماست، و اگر از اخبار راستینی که در آن هست پند پذیرند و به آن باور داشته باشید و به دستورات آن عمل کنید و از آنچه نهی کرده پرهیز نمایید، مقاماتتان بالا میرود و از جایگاهی مهم برخوردار خواهید شد. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا آنچه را که به سود شماست و آنچه را که به زیانتان است نمیفهمید؟ و چگونه به آنچه که وسیلۀ بیداری و شرافت شما در دنیا و آخرت است عمل نمیکنید؟ پس اگر شما عقل دارید باید این راه را در پیش گیرید. و اگر آن را در پیش نگرفتید و راهی دیگر را انتخاب نمایید، در دنیا و آخرت زیانمند و بدبخت خواهید شد، و این بیانگر آن است که عقل درست و نظری شایسته ندارید.
و مصداق این آیه مشخص است، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها آمدند، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها پند پذیرفتند و به برتری و مقام و شهرت بزرگی دست یافتند و شرافت آنها از پادشاهان بیشتر شد، و این چیزی است که برای همه معلوم و مشخص است.
هم چنانکه زیان و بدبختی و فلاکت کسانی که به قرآن توجه نکردند و هدایت نشدند و خود را با قرآن پاک نگرداندند معلوم و مشخص است. پس چز پند گرفتن با این کتاب راهی برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت وجود ندارد.
آیهی ۱۱-۱۵:
﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ١١﴾[الأنبیاء: ۱۱]. «و چه بسیار (اهالی) آبادیهای ستمگر را نابود کردیم، و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم!».
﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ١٢﴾[الأنبیاء: ۱۲]. «پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان پا به فرار گذاشتند».
﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾[الأنبیاء: ۱۳]. «(به آنان گفته میشود:) فرار نکیند! و به خانهها و آسایشگاهتان بازگردید، باشد که از شما (چیزی) خواسته شود».
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤﴾[الأنبیاء: ۱۴]. «گفتند: وای بر ما! همانا ما ستمگر بودهایم».
﴿فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾[الأنبیاء: ۱۵]. «و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود تا اینکه آنان را مانند گیاهانی درو شده میگردانیم».
خداوند متعال این تکذیب کنندگان ستمگر را از آنچه که با دیگر امتهای تکذیب کننده انجام شده است بر حذر میدارد: ( ﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ﴾و بسیار بودهاند آبادیهایی که به سبب کفر ساکنانش، آن را با عذابی ریشه کن کننده نابود کردهایم. به گونهای که به طور کامل تلف شده و از بین رفتهاند. ﴿وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ﴾و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم و این هلاک شدگان وقتی عذاب و مجازات الهی را حس کردند و آنها را به طور مستقیم فرا گرفت، بازگشت برایشان ممکن نشد و راهی برای فرار نداشتند و به خاطر پشیمانی و اضطراب و حسرت بر کارهایی که کرده بودند پا به فرار گذاشتند.
به صورت تمسخر و استهزا بدیشان گفته میشود: ﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾نگریزید! به جایی که در آن آسایش یافتهاید و به خانههایتان باز گردید باشد که بازخواست شوید. یعنی گریختن و ندامت فایدهای به شما نمیرساند. اما اگر توانایی دارید بهسوی زندگانی پر ناز و نعمت خود و لذتها و شهوتهایی که در آن به سر میبردید و به قصرهای پر زرق و برق خود و بهسوی دنیا و معبودهایتان که شما را فریب داد، برگردید، و در آن قرار بگیرید و از لذتهای آن است،اده کنید و در خا نههایتان با آرامش و شکوه بنشینید، شاید برای انجام کارهایتان به شما نیاز باشد، آن طور که قبلاً چنین بودید. و شاید از خواستههای دنیا چیزی از شما خواسته شود. اما بسیار بعید است که آنها به آن برسند! زیرا وقت تمام شده و عذاب و خشم خدا آنها را فرا گرفته و عزت و شرافت و دنیایشان را از دست دادهاند، و ندامت و حسرت جانکاهی به آنها دست دادهاست.
بنابراین: ﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾میگویند: وای بر ما! ما ستمگر بودهایم. و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود و همواره برای نابودی و از بین رفتن یکدیگر دعا خواهند کرد، و حسرت و پشیمانی آنان را فرا میگیرد و به ستم خود اقرار نموده و اعتراف میکنند عذابی را که خداوند آنها را به آن گرفتار نموده است عادلانه میباشد.
سپس آنان را همانند گیاهانی درو شده میگردانیم، بیحرکتاند و صدایی از آنها شنیده نمیشود. پس ای مخاطبان! از ادامه دادن تکذیب پیامبران بپرهیزید زیرا به عذابی گرفتار میشوید که آنها بدان گرفتار شند.
آیهی ۱۶-۱۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦﴾[الأنبیاء: ۱۶]. «و آسمان و زمین و آنچه را که در میان آن دو است برای بازی و شوخی نیافریدهایم».
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧﴾[الأنبیاء: ۱۷]. «اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم قطعاً چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم».
خداوند متعال خبر میدهد که او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده و برای بازی نیافریده بلکه آن را به حق و برای حق آفریده است تا بندگان از این طریق پی ببرند که او آفرینندۀ بزرگ و مدبر حکیم، بخشنده و مهربان است، کمال مطلق از آن اوست، و ستایش او را سزاست، و عزت همه از آن اوست، گفتارش راست است، و پیامبرانش در آنچه از او خبر میدهند راست میگویند. و خداوندی که آسمان و زمین را با آن همه عظمت و بزرگی آفریده است قطعاً میتاند انسانها را بعداز مرگشان زنده کند تا به نیکوکار پاداش نیک بدهد و بدکاری را به سزای بدیاش برساند.
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا﴾و به فرض محال اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، ﴿لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم. و شما را از بازیچه بودن آن آگاه نمینمودیم، چون این نقص و کاستی است و دوست نداریم آن را به شما نشان دهیم. پس امکان ندارد که هدف از آفرینش آسمانه وزمینی که همواره آن را میبینید بازی و سرگرمی باشد. در مباحثی که گذشت خداوند عقلهای ضعیف را اقناع کرد و در حد و اندزاهای آن سخن گفت. پس پاک است خداوند بردبار و مهربان و فرزانه که هر چیزی را در جایش قرار دادهاست.
آیهی ۱۸-۲۰:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را در هم میشکند، و به ناگاه باطل محو و نابود میشود. و وای بر شما به سبب توصیفی که میکنید».
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ١٩﴾[الأنبیاء: ۱۹]. «و از اوست هر چه در آسمانها و زمین است، و آنان که در نزد وی هستند از پرستش او سرباز نمیزنند و خسته نمیشوند».
﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ٢٠﴾[الأنبیاء: ۲۰]. «شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند».
خداوند متعال خبر میدهد که تثبیت نمودن حق و از بین بردن باطل را به عهده گرفته است، و اگر باطلی در میان باشد و در آن مجادلۀ شود، خداوند حق و علم و بیانی را میآورد که باطل را در هم شکند، پس باطل نابود شده و از بین میرود و بطلان آن برای هر کسی روشن میشود.
﴿فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾و ناگهان باطل محو و نابود میشود. و از بین میرود، و این عام است و همۀ مسائل دینی را شامل میشود. بنابر این چنانچه باطل گرایان شبههای عقلی یا نقلی برای احقاق باطل یا رد کردن حق وارد کنند دلایل قطعی و عقلی و نقلی خداوند این سخن باطل را از بین برده و ریشه کن مینماید، و به زودی باطل بودن آن برای همه روشن و آشکار میشود. و با بررسی یکایک مسائل میبینی که چنین است.
سپس فرموئد : ﴿وَلَکُمُ﴾ای کسانی که خداوند را آنگونه که شایستۀ او نیست توصیف میکنید، و میگویید او همسر و فرزند دارد، و شریکان و همتایانی برای او قرار میدهید! بهرهای که از این کار به شما میرسد، ﴿ٱلۡوَیۡلُ﴾هلاکت و زیان و ندامت است، و در آنچه که گفتهاید برایتان فایدهای نیست، و سودی که به آن امید دارید و برای رسیدن به آن میکوشید، به شما نمیرسد، آنچه که عاید شما میشود ناکامی و زیانمندی است.
سپس خبر داد که پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن اوست، و همه بندگان و ملک اویند و هیچکس از انان بهرهای از فرمانروایی ندارد و خداوند را کمک و یاری نمیدهد، و هیچکس بدون اجازۀ او نمیتواند برای کسی شفاعت کند. پس چگونه اینها به خدایی گرفته شده و چگونه یکی از اینها فرزند خداوند قرار داده میشود؟!.
پس پاک و منزه و برتر است پادشاه و فرمانروای بزرگ که همه در برابرش گردن خم کرده و تمامی دشواریها در برابر عظمت او همواره شده، و فرشتگان مقرب در برابر او فروتن بوده و همواره به پرستش وی مشغولاند.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَنۡ عِندَهُ﴾و آنان که در نزد او هستند، یعنی فرشتگان، ﴿لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ﴾از پرستش او سرباز نزده و خسته نمیشوند، چون به شدت به عبادت خداوند علاقه دارند و به خاطر کمال محبتشان و به دلیل قدرت بدنشان هرگز خسته نمیگردند. ﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ﴾شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند. یعنی همواره و در همۀ اوقاتشان به عبادت و تسبیح مشغولاند، و هیچ بخشی از وقتشان خالی از عبادت و تسبیح نیست، و تمامی آنان اینگونهاند. و این بیان عظمت خداوند و بزرگی سلطنت او و کمال علم و حکمت اوست، که ایجاب میکند جز او کسی عبادت نشود و پرستش برای غیر او انجام نگیرد.
آیهی ۲۱-۲۵:
﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ٢١﴾[الأنبیاء: ۲۱]. «آیا خدایانی از (موجودات) زمین را به خدایی گرفتهاند که (ایشان را) برانگیزند؟!».
﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٢٢﴾[الأنبیاء: ۲۲]. «اگر در آسمانها و زمین غیر از خداوند معبودها و خدایانی وجود داشت، قطعاً آسمانها و زمین تباه میشدند، پس پاک و منزه است خداوند پروردگار عرش و فراتر است از آنچه بیان میکنند».
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ٢٣﴾[الأنبیاء: ۲۳]. «(خداوند) در برابر آنچه انجام میدهد باز خواست نمیشود و آنها بازخواست میگردند».
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٤﴾[الأنبیاء: ۲۴]. «آیا غیر از او معبودانی را به خدایی گرفتهاند؟ بگو: دلیل خود را بیان دارید، این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. بلکه بیشتر آنان حق را نمیدانند، این است که روی گردانند».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید».
وقتی خداوند کمال توانایی و عظمت خویش، و فروتنی تمام پدیدهها را در مقابل عظمت خویش بیان کرد، بر مشرکانی که موجودات ناتوان زمین را عبادت کردند اعتراض نمود و فرمود: ﴿هُمۡ یُنشِرُونَ﴾آیا میتوانند به آنان زندگی دوباره ببخشند؟ استفهام به معنی نفی است. یعنی آنها توانایی برانگیختن و زنده کردنشان را ندارند. و این فرمودۀ الهی این آیه را تفسیر مینماید که فرموده است: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾[الفرقان: ۳]. «و به جز خداوند معبودانی را عباد کردند که هیچ چیزی نمیآفرینند، و خودشان آفریده میشوند. و مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیستند». ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ٧٤ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥﴾[یس: ۷۴-۷۵]. «و به غیر از خداوند معبوداتی را عبادت کردند که شاید یاری کرده شوند، آنها نمیتوانند آنان را یاری نمایند، و اینان برایشان لشکر آمادهای هستند».
پس مشرک مخلوقی را عبادت میکند که نمیتواند فایده بدهد، و نمیتواند ضرری برساند، و اخلاص عبادت خداوندی که همۀ کمالات از آن اوست و فایده و زیان و همه چیز در دست اوست رها مینماید.
و این ناشی از عدم توفیق و بیبهره گی و جهالت فراوان و شدت ستمگری آنان است، زیرا شایسته نیست که جز مبعودی یگانه در آنها باشد، هم چنانکه جهان هستی توسط پروردگاری یگانه به وجود آمده است. بنابر این فرمود: ﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ﴾اگر در آسمانها و زمین، ﴿ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾غیر از خداوند معبودها و خدایانی بودند، آسمانها و زمین تباه میشدند، و از بین میرفتند، و مخلوقاتی که در آنهاست تباه و نابود میگشتند.
جهان بالا و پایین آنگونه که دیده میشود در کاملترین انتظام و ساختار قرار دارد، و خل و عیب و تضاد و تعارضی در آن وجود ندارد، پس این دلالت مینماید که مدبر و آفریننده و پروردگار و معبودش یکی است، و اگر دو آفریننده و خداوند داشت نظام آن مختل میشد و ارکان آن از هم میپاشید، زیرا اگر دو خدا بودند با یکدیگر مخالفت میکردند، و یکی آفریدن چیزی را اراده میکرد و دیگری نبودن آن را میخواست. و این غیر مکن است که خواستۀ هر دو محقق شود. و اگر خواستۀ یکی تحقق یابد و خواستۀ دیگری محقق نشود، این بر ناتوانی دیگر خدای دلالت میکند، و اتفاق کردن هر دو در همۀ کارها امکان پذیر نیست.
پس مشخص شد خداوند توانایی که تنها آنچه او میخواهد انجام میپذیرد و مخالفی ندارد و کسی نمیتواند از کارش جلوگیری نماید، پروردگار یگانه و تواناست. بنابر این خداوند متعال در این آیه دلیل تمانع را بیان کرده و میفرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ٩١﴾[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند فرزندی برنگرفته است، وهمراه بااو معبودی نیست، زیراگر معبود دیگری بود هر خدایی آنچه را که آفریده است با خود میبرد، و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری میجستند. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه بیان میکنند».
و طبق یکی از تفسیرها این آیه نیز دلیل تمانع است: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤٣﴾[الإسراء: ۴۲-۴۳]. «بگو: اگر همراه او خدایانی بودند آنگونه که میگویند، آنگاه برای غلبه بر خداوند صاحب عرش عظیم راهی میجستند. پاک و منزه و بسی بالاتر است از آنچه میگویند».
بنابراین در اینجا فرمود: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ﴾او مال مطلق است و از هرعیب و نقصی پاک و منزه و بسی برتر و بالاتر است، ﴿رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ﴾پروردگار عرش، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و بزرگترین و گستردهترین مخلوق میباشد، پس وقتی این پروردگار عرش است به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقات میباشد. ﴿عَمَّا یَصِفُونَ﴾پاک است پروردگار عرش از آنچه که منکران و کافران بیان کرده و میگویند فرزند و همسر دارد. و پاک است از اینکه شریکی داشته باشد.
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ﴾خداوند به خاطر عظمت و عزت و کمال و قدرتش در مقابل آنچه انجام میدهد بازخواست نمیشود و هیچکس توانایی آن را ندارد که با او مخالفت نماید. و به خاطر کمال حکمتش و محکم ساختن هر چیزی به بهرتین صورت، کار او سوال برانگیز نخواهد بود، چون در آفرینش وی خلل یا کمبودی وجود ندارد. ﴿وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ﴾و همۀ آفریدهها به خاطر ناتوانی و نیازمند بودنشان در رابطه با کارها و گفتههایشان مورد بازخواست قرار میگیرند، چون همه بنده هستند و در رابطه با حرکت و کارهایشان بازخواست میشوند، آنها نه میتوانند در وجود خودشان تصرف کنند و نه میتوانند به اندازۀ ذرهای در دیگران تصرف نمایند.
سپس مجدداً به تقبیح مشرکین پرداخت و فرمود: آنها به غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفتهاند، پس آنها را نکوهش و ملامت کن و به آنان بگو: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ﴾آیا غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفته اند؟ بگو: دلیل خود را بیاورند. یعنی حجت و دلیل خود را بر صحت آنچه بدان باور دارند، بیاورند و مسلماً حجت و دلیلی ندارند، بلکه بر باطل بودن عملشان حجت و براهین وجود دارد. بنابر این فرمود: ﴿هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِی﴾این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. یعنی کتابها و شریعتها بر صحت آنچه به شما گفتهام مبنی بر این که شرکت باطل و بیاساس است اتفاق دارند. پس این کتاب خداست که در آن هر چیزی همراه با دلایل عقلی و نقلیاش بیان شده است، و همۀ کتابهای گذشته نیز دلایل و حجتهایی بر آنچه که گفتیم میباشند. پس معلوم شد که حجت بر آنها اقامه شده، و به طور یقین هیچ دلیلی توان مخالفت با آن دلایل را ندارد و هر دلیلی در مقابل آن شکست خواهد خورد. و اگر مخالفتهایی یافت شود شبهاتی است که نمیتواند جای حق و حقیقت را بگیرد.
﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه بیشتر آنان حق را نمیشناسند، و به علت تقلید از نیاکان خود بر باورهای پوچشان پافشاری میکنند، و بدون علم و دانش به مجادله میپردارند. آنها حق را نمیشناسند، اما این بدان خاطر نیست که حق پوشیده و پیچیده است، بلکه آنها خود از آن روی گردانند، وگرنه چنانچه اندکی به آن توجه کنند و بدان روی آورند به طور واضح و آشکار حق را از باطل تشخیص میدهند. بنابر این فرمود: ﴿فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾این است که آنها روی گردان هستند.
پس از آنکه خداوند متعال جهت روشن شدن این موضوع دستور داد که در سرگذشت امتهای پیشین اندیشه کنیم، خود به طور کامل قضیه را باز کرده و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبود به حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید. بنابر این همۀ پیامبران پیش از تو چکیده پیامشان این بوده است که تنها خداوند پرستش شود، خدایی که شریکی ندارد و او معبود راستین است، و پرستش دیگر چیزها باطل میشود.
آیهی ۲۶-۲۹:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ٢٦﴾[الأنبیاء: ۲۶]. «و گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است! خداوند پاک و منزه است (فرشتگان فرزندان خدا نبوده) بلکه بندگانی گرامی هستند».
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ٢٧﴾[الأنبیاء: ۲۷]. «در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و آنان به فرمان وی کار میکنند».
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۸]. «خداوند اعمال گذشته و حال و آیندۀ ایشان را میداند، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد، و آنان از بیم او ترسان و هراسانند».
﴿وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩﴾[الأنبیاء: ۲۹]. «و هرکس از آنان بگوید غیر از خدا من نیز معبود هستم، جهنم را سزای او میگردانیم، بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم».
خداوند متعال از بیخردی مشرکان سخن به میان میآورد که پیامبر را تکذیب کرده و ادعا کردند خداوند خوارشان کند. پروردگار فرزندی برای خود بر گرفته است، پس گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. بسی پاک و برتر است خداوند از گفتۀ آنان.
و خداوند خبر داد که فرشتگان فرزندان خدا نبوده، بلکه بندگانی هستند که آفریده شدهاند و اختیاری ندارند، و آنها نزد پروردگار محترو و گرامی هستند، چون آنها را با خوبیها و پاکیها آراسته و از زشتیها پاکیزه داشته است و آنان نهایت ادب را در مقابل با خداوند رعایت کرده و از فرمان او پیروی میکنند.
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ﴾از پیش خود سخنی در رابطه با ادارۀ امور نمیگویند مگر این که خداوند بگوید، چون در کمال ادب قرار دارند و به کمال حکمت و علم الهی آگاه هستند. ﴿وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ﴾آنها را به هر چیزی دستور بدهد، از فرمانش اطاعت میکنند، و به هر کاری آنها را بگمارد آن را انجام میدهند. پس آنها به اندازۀ یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمیکنند، بدون فرمان الهی به دلخواه خود کاری را انجام نمیدهند، با وجود این، علم الهی آنها را احاطه کرده است.
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾خداوند کارهای گذشته و آینده آنان را میداند، پس آنها نمیتوانند از دایرۀ علم الهی بیرون روند، چنان که نمیتوانند از فرمان و تدبیر او بیرون روند.
یکی دیگر از صفاتشان این است که آنها در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و برای هیچ کسی بدون اجازۀ خداوند شفاعت نمیکنند، و چون به آنها اجازه دهد، و کسی را که در مورد او شفاعت مینمایند بپسندد برایش شفاعت میکنند، اما خداوند هیچ گفتار و کرداری را نمیپسندد مگر آنچه که خالصانه برای وی انجام شده، ودر آن کار از پیامبر اطاعت شده باشد. و این آیه بیش از هر چیزی بر اثبات شفاعت دلالت مینماید و بیانگر آن است که فرشتگان شفاعت میکنند. ﴿وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾و آنان از بیم خداوند ترسان و هراسانند و همه در برابر شکوه و عظمت وی فروتن بوده، و در برابر عزت و جمال الهی تسلیم میباشند.
وقتی تصریح کرد که آنان حقی در الوهیت ندارند و سزاوار هیچ بندگی و پرستشی نیستند، چون صفاتی که دارند چنین اقتضا مینماید، بیان نمود که آنها حتی حق چنین ادعایی هم ندارند، و چنانچه ـ فرض کنیم و کوتاه بیاییم ـ یکی از آنها بگوید، ﴿إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِ﴾من به جای او معبود هستم، ﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ﴾چنین کسی جهنم را سزایش میگردانیم. بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم و چه ستمی بزرگتر از این است که انسانی که از هر جهت محتاج خداوند است ادعا کند در الوهیت و ربوبیت با خداوند مشارکت دارد؟!.
آیهی ۳۰:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ٣٠﴾[الأنبیاء: ۳۰]. «آیا کافران ننگریستهاند که آسمانها و زمین (ابتدا) صاف و فروبسته بودند، سپس آنها را از هم بازگشودیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟!».
آیا این کافران که به پروردگارشان کفر ورزیده و بندگی و عبادت را تنها برای او انجام نمیدهند به وضوح نمیبینند که خداوند پروردگار ستوده و بزرگوار و معبود راستین است؟ پس اگر بنگرند آسمان و زمین را مشاهده مینمایند، آسمان و زمین را به هم پیوسته میبینند، این یکی ابر و بارانی در آن نیست، و آن یکی خشک و پژمرده است و هیچ گیاهی در آن وجود ندارد، پس ما آسمان را میگشاییم (و از آن باران فرو میریزیم) و زمین را میشکافیم و از آن گیاهان زیادی بیرون میآوریم. آیا کسی که از آسمان صاف ابر پدید میورد، و بارانی فراوان از آن سرازیر میکند سپس آن را به سرزمینی خشکیده و قحطی زده میرساند و در آنجا میباراند، سپس به دنبال باران انواع گیاهان گوناگون سبز شده و رشد میکنند، آیا اینها دلیلی نیست و اینکه او حق است است و غیر از او باطل، و او زنده کنندۀ مردهها و بخشنده و مهربان است؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ﴾آیا ایمان نمیآورند، ایمانی درست که شرک و شکی در آن نباشد؟!.
سپس خداوند آیات و نشانههای موجود در جهان آفرینش و آفاق را بر شمرد و فرمود:
آیهی ۳۱-۳۳:
﴿وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ٣١﴾[الأنبیاء: ۳۱]. «و در زمین کوههای استوار و ریشهداری پدید آوردیم تا (مبادا) آنان را بجنباند، و درمیان کوهها راههای گشاده بوجود آوردیم تا که آنان راه یابند».
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ٣٢﴾[الأنبیاء: ۳۲]. «و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، (ولی) آنان از نشانههایش رویگردانند».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ٣٣﴾[الأنبیاء: ۳۳]. «و او خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک در مداری (معین) شناورند».
یکی از دلایلی که بر قدرت و کمال و یگانگی و رحمت خدا دلالت مینماید این است که خداوند زمین را به وسیلۀ کوهها محکم و استوار گرداند و کوهها را به عنوان میخ بر آن کوبید تا انسانها را مضطرب نسازد و نجنباند، که در صورت اضطراب و جنبش، بندگان نمیتوانند در آن سکونت کنند، و نمیتوانند در آن کشاورزی نمایند و در آن استقرار یابند.
پس خداوند زمین را با کوهها استوار و پابرجا نمود و به وسیلۀ این عمل منافع زیادی برای انسانها فراهم آورد، و از آنجا که کوهها بسیار به هم پیوسته بودند، اگر به حالت قلهها و کوههای سر به فلک کشیدهای باقی میماندند، برقراری ارتباط میان بسیاری از شهرها غیر ممکن میشد، پس خداوند بنابر حکمت و رحمت خویش در لابلای این کوهها راههای هموار و فراخی را به وجود آورد تا انسانها برای رسیدن به شهرها مشکلی نداشته باشند و بتوانند به اهدافی که در دیگر مناطق دارند، برسند. و تا از این طریق یگانگی خداوند را دریابند و هدایت گردند.
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗا﴾و آسمان را سقف زمینی قرار دادیم که شما بر آن هستید و آن را از سقوط محفوظ داشتهایم: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَا﴾[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیافتند». و نیز آسمان از استراق سمع شیطانها محفوظ قرار داده است. ﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ﴾و آنان از نشانههایش روی گرداند. یعنی غافل و بیخبر هستند. و این شامل همۀ نشانههای آسمان از قبیل بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفتانگیزش میباشد و از دیگر نشانههای آن از قبیل ستارگان و سیارهها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر میآیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگردانند.
و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصلها برای بندگان پدید میآید و حساب عبادت و معادلاتشان را میدانند. در شب استراحت میکنند و آرام میگیرند و در روز پراکنده میشوند، و برای کسب معاش خود تلاش مینمایند.
گر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیاندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور مینماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواستههایشان از آن بدست میآورند و از آن بهرهمند میشوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی میشود، و خداوندی که آنرا به وجود آورده است، همو آن را از بین میبرد و نابود میکند، و کسی که آن را به حرکت در آورده است از حرکت باز میدارد. و انسانها را به سرایی غیر از جهان منتقل میکند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل مییابند و (فرد هوشیار) متوجه میشود که مقصود از این جهان آن است که مزرعهای برای آخرت باشد، نیز متوجه میشود که این دنیا سرای سفر است نه محل اقامت.
آیهی ۳۴-۳۵:
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤﴾[الأنبیاء: ۳۴]. «و پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی مقرر نداشتهایم، آیا اگر تو بمیری ایشان جاودانه میمانند؟!».
﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ٣٥﴾[الأنبیاء: ۳۵]. «و هر انسانی مزۀ مرگ را میچشد، و شما را به سختی و آسایش میآزماییم، و بهسوی ما بازگردانده میشوید».
از آنجا که دشمنان پیامبر میگفتند: ﴿نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَیۡبَ ٱلۡمَنُونِ﴾[الطور: ۳۰]. منتظر پیامبر هستیم تا گرفتار حوادث تلخ روزگار شود و بمیرد، خداوند متعال فرمود: راه مرگ راهی است که هر انسانی باید آن را در پیش گیرد، ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَ﴾و ای محمد! ما پیش از تو برای هیچ انسانی در دنیا جاودانگی مقرر نداشتهایم، پس اگر بمیری، مرگ راهی است که پیامبران و اولیاء و غیره آن را طی کردهاند. ﴿أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ﴾آیا اگر بمیری ایشان بعد از تو جاودانه میمانند؟پس اگر چنین است، جاودانگی، آنها را مبارک باد! اما چنین نیست، بلکه هرکس روزی فنا میشود و از بین میرود. بنابر این فرمود: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾هر نفسی مرگ را میچشد. و این قانون همۀ خلائق را شامل میشود، و مرگ جامی است که هرکس آن را بنوشد، گرچه بنده مهلت زیاد و عمر طولانی داشته باشد. اما خداوند بندگانش را به وجود آورده و آنها را امر و نهی نموده، و با خیر و شر، و ثروتمندی و فقر، و عزت و ذلت، و زندگی و مرگ آزموده است. ﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾[الکهف: ۷]. «تا آنها را بیازماییم، که کدام یک عمل بهتری انجام میدهد»، و چه کسی در مواقع آزمایش دچار فتنه میشود و چه کسی نجات مییابد؟ ﴿وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ﴾و بهسوی ما بازگردانده میشوید. پس شما را به سبب اعمالتان مجازت میکنیم، اگر اعمالتان نیک و خوب باشد به شما پاداش نیک میدهیم. و اگر بد باشد سزای بد میدهیم. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ﴾[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان ستم نمیکند».
و این آیه بر باطل بودن سخن کسی دلالت مینماید که میگوید: خضر زنه است و در دنیا جاودان است. و این سخن که خضر برای همیشه زنده است سخن بیدلیلی است و با دلایل شرعی مخالف است.
آیهی ۳۶-۴۱:
﴿وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٣٦﴾[الأنبیاء: ۳۶]. «و هرگاه کافران تو را ببیند حتماً شما را مسخره و ریشخند میگیرند (و میگویند:) آیا این همان کسی است که معبودانتان را (به بدی) یاد میکند؟ و آنان یاد (خداوند) رحمان را انکار میکنند و به آن ایمان ندارند».
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ٣٧﴾[الأنبیاء: ۳۷]. «انسان از شتاب آفریده شده است. نشانههای خود را به شما خواهیم نمود، پس به شتابم نیاندازید و عجله نکنید».
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٨﴾[الأنبیاء: ۳۸]. «و میگویند: فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟».
﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٣٩﴾[الأنبیاء: ۳۹]. «اگر کافران میدانستند هنگامی که نمیتوانند آتش را از پس و پیش خود باز دارند و آنان یاری نمیگردند، (در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند)».
﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ٤٠﴾[الأنبیاء: ۴۰]. «بلکه (آتش) ناگهان به سراغ ایشان میآید، و آنگاه حیرانشان میسازد، و نمیتوانند آن را دفع کنند، و بدیشان مهلت داده نمیشود».
﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾[الأنبیاء: ۴۱]. «و به راستی پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند، پس عذابی که مسخره کنندگان آن را به شوخی گرفته بودند ایشان را فرا گرفت».
و این ناشی از شدت کفرشان است، زیرا مشرکان وقتی پیامبر صرا میدیدند او را به استهزاء و تمسخر گرفته و میگفتند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا این همان کسی است که خدایان شما عیبجویی و بدگویی میکند؟ به گمان خود وی را ناچیز و حقیر میانگاشتند که خدایان آنان را مذمت میکند. پس توصیه میکردند که به او توجه نکنند.
اینگونه پیامبر را مسخره کرده و او را تحقیر میکردند، با اینکه پیامبر در اوج کمال و انسانیت قرار داشت، و او کاملترین و برترین انسان بود. یکی از خوبیها و فضیلتهایش این بود که یکتاپرست بود و عبادت را فقط برای خداوند انجام میداد و هر آنچه را که با خدا پرستش میشد مذمت و نکوهش کرده و جایگاه و مقام پست آن را بیان نموده است.
در حقیقت این کافران باید مورد تمسخر قرار بگیرند و تحقیر شوند که تمام رفتارها و عادتهای زشت و ناپسنتد را دارا هستند، و برای زشتی و فساد کاری آنان همین بس که به پروردگار جهانیان کفر ورزیدند و رسالت پیامبران را نپذیرفتند. آنان در بهترین حالتشان که عبارت از ذکر و یاد خداوند مهربان است، کفر میورزند، زیرا خداوند را یاد نمیکنند، و به او ایمان نمیآورند مگر اینکه چیزهایی را انباز و شریک او سازند، پس اگر ذ کر و یادشان کفر و شرک باشد دیگر احوالشان چگونه خواهد بود؟ بنابر این فرمود: ﴿وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾آنان از پیامبر صایراد میگیرند و او را مورد استهزا قرار میدهند، در حالی که آنان خداوند رحمان را یاد نمیکنند و به او و وحدانیتش کفر میورزند و اصلاً وی را باور ندارند.
و بیان اسم ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾در اینجا مبین زشتی حالت کافران است، زیرا به خداوند مهربان که همۀ نعمتها را سرازیر نموده و بلاها را دور کرده است، و تمامی نعمات بندگان از جانب اوست و بدی را جز او کسی دور نمینماید کفر و شرک میورزند.
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖ﴾انسان آن چنان شتابگر است که انگار از شتاب آفریده شده است. آدمی موجود عجول است و با شتاب بهسوی هر کاری میرود و در انجام آن شتاب میورزد، پس مومنان در رسیدن عذاب خداوند به کافران عجله دارند، و احساس میکنند که خیلی دیر کافران گرفتار عذاب میشوند، و کافران نیز از روی عناد و تکذیب، عذاب را به شتاب میطلبند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود؟
اما خداوند مهلت میدهد و بردباری مینماید ولی فراموش نمیکند و برای آنها وقت مقرری تعیین کرده است: ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ﴾[الأعراف: ۳۴]. «و هر گاه مدت معین آنها فرا برسد یک لحظه پس و پیش نمیشوند». بنابر این فرمود: ﴿سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی﴾نشانههای خود را در انتقام گرفتن از کسانی که به من کفر ورزیده و نافرمانیام را روا داشتهاند به شما نشان خواهم داد، ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ﴾پس در آمدن این کار شتاب نکنید. همچون کافران میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟ آنها روی غرور و از آنجا که فریب خورده بودند این سخن را گفتند، اما ﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾اگر کافران حالت وحشتناک و ناگوار خود را میدانستند، ﴿حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ﴾هنگامی که آنان نمیتوانند آتش را از چهرههایشان و از پشتهایشان باز دارند و آتشی از هر سو آنان را احاطه نموده و از هر جهت فرا گرفته است، ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و نه کسی آنها را یاری میکند، پس نه یاری میکنند و نه یاری میشوند. ﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ﴾بلکه آتش جهنم آنها را ناگهان فرا میگیرد و از شدت ترس و وحشت مات و مبهوت میشوند، ﴿فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا﴾و نمیتوانند آن را دفع کنند و برگردانند چون آنها کوچکتر و ناتوانتر از آن هستند که بتوانند آن را از خود دور کنند. ﴿وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ﴾و مهلت داده نمیشوند و عذاب از آنها دور نخواهد شد. پس اگر کافران از این حالت واقعاً آگاهی داشتند، در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند، و به شدت از عذاب میترسیدند اما چون این شناخت را ندارند، چنان سخنهای یاوه ای میگویند. و وقتی بیان نمود که آنها پیامبر را به تمسخر میگیرند و میگویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا همین شخص است که از خدایان شما بدگویی میکند؟ پیامبر را دلجویی داد و فرمود: شیوۀ رفتار امتهای گذشته با پیامبرانشان همینگونه بوده است پس فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾و همانا پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند و سرانجام عذابی که مسخره کنندگان آنرا بازیچه و شوخی میدانستند ایشان را فرا گرفت. یعنی عذاب بر آنها فرود آمد و راه گریزی از آن نداشتند، پس اینها نیز باید از عذابی که به تکذیب کنندگان رسید برحذر باشند.
آیهی ۴۲-۴۴:
﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ٤٢﴾[الأنبیاء: ۴۲]. «بگو: چه کسی شما را درشب و روز (از عذاب خداوند رحمان) نگاه میدارد؟ بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند».
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ٤٣﴾[الأنبیاء: ۴۳]. «یا اینکه آنان معبودانی دارند که آنها را در برابر (عذاب) ما حفظ میکنند؟! (این معبودان ساختگی) نه میتوانند خود را یاری کنند، و نه آنان یاری داده میشوند».
﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾[الأنبیاء: ۴۴]. «بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم تا عمر بر آنان طولانی شد. آیا نمیبینند که ما آهنگ زمین میکنیم و از دامنههایش میکاهیم، آیا اینان پیروز خواهند شد».
خداوند با بیان ناتوانی کسانی که به جای او معبودانی را به خدایی گرفتهاند، و اینکه آنان به پروردگار مهربانشان نیازمندند، خداوندی که رحمت او هر فاسق و مومنی را در شب و روز فرا گرفته است، میفرماید: ﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ﴾بگو: «چه کسی درشب، آنگاه که بر رخت خوابهایتان خوابیده و حواس و فکرتان در عالم رویا است، ﴿وَٱلنَّهَارِ﴾و در روز، آنگاه که بیرون میروید و غافل هستید، شما را ﴿مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾از (عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون میدارد؟ آیا کسی دیگر غیر از او شما را محافظت مینماید؟ هرگز، زیرا هیچ محافظ و نگهبانی جز او نیست.
﴿بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه آنها از یاد پروردگارشان رویگردانند، بنابران به او شرک ورزیدهاند، وگرنه آنها به پروردگارشان روی میآوردند و اندرزهای او را میپذیرفتند و به راه راست هدایت میشدند و سر عقل میآمدند، و کارشان سامان مییافت.
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَا﴾اگر ما بخواهیم آنان را به عذابی گرفتار سازیم، آیا از معبودانشان کسی هست که آنها را از عذاب نجات بدهد. ﴿لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ﴾این خدایان ساختگی نه میتوانند خود را یای کنند و نه بر کارهایشان از سوی ما کمک کرده میشوند. ووقتی از جانب خدا کمک کرده نشوند پس آنها در کارهایشان خوار و شکست خورده خواهند شد و نمیتوانند سودی را جلب کنند یا زیانی را دور نمایند.
و خداوند سببی را که موجب استمرار آنها بر کفر و شرکشان شد ذکر میکند و میفرماید: ﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ﴾بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم و عمر طولانی بر آنان ارزانی دادیم و با اموال دنیا بهرهمند شدند و بدان مشغول و سرگرم گشته و به سبب آن از غایت خلقت خویش غافل گردیدند. روزگار زیادی زیستند، پس سنگدل شده و سرکشی آنها فزونی گرفت و کفران و نا سپاسی آنان فراوانتر گردید. پس اگر به آنان که در چپ و راستشان در روی زمین قرار دارند، بنگرند جز نابود شدگان را نمییابند، و جز صدای ناله و درد چیزی را نمیشنوند، و جز نسلهایی که پی در پی هلاک شدند نمییابند، و خواهند دید که مرگ در هر راهی دامهایش را برای شکار جانداران و اشخاص پهن کرده است.
بنابراین فرمود: ﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآ﴾آیا نمیبینند که ما با نابود کردن اهالی زمین کم کم از آن میکاهیم تا آنکه خداوند وارث زمین و ساکنان آن شود و او بهترین وارثان است؟ پس اگر این حالت را ببیند فریب نمیخورند و به کفر خود ادامه نمیدهند. ﴿أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾آیا ایشان غالب و پیروزند؟ و میتوانند از دایرۀ تقدیر الهی بیرون روند؟ و توانایی امتناع ورزیدن و نپذیرفتن مرگ را دارند؟ آیا چنین توانایی را دارند که فریب ماندگاری را بخورند؟ یا اینکه وقتی فرستادۀ پروردگارشان برای گرفتن جانشان به نزد آنها بیاید به یقین رسیده و خوار میشوند، و نمیتوانند کوچکترین مخالفتی اظهار نمایند.
آیهی ۴۵-۴۶:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ٤٥﴾[الأنبیاء: ۴۵]. «بگو: شما را با وحی بیم میدهم، و اشخاص کر هنگامی که بیم داده شوند ندا را نمیشنوند».
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٤٦﴾[الأنبیاء: ۴۶]. «و اگر شمّهای از عذاب پروردگارت بدیشان برسد خواهند گفت: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودهایم».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر ص! به همۀ مردم بگو: ﴿إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِ﴾تنها شما را با وحی بیم میدهم، یعنی من فرستاده هستم و از طرف خود چیزی را برای شما نمیآورم، و نمیگویم که من فرشته هستم، و نمیگویم که گنجینهها و خزانههای زمین نزد من است، و غیب نمیدانم، بلکه فقط شما را با چیزی بیم میدهم که خداوند بر من وحی کرده است. پس اگر بپذیرید به راستی فرمان الهی را پذیرفته اید، و خداوند به شما پاداش خواهد داد و اگر روی بگردانید و مخالفت کنید من اختیاری ندارم و فرمان و اختیار و تقدیر همه از آن خداست. ﴿وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ﴾و شخصی که کر و ناشنوا است صدایی را نمیشنود، چون حس شنوایی او مختل شده و از کار افتاده است. و گوشی میشنود که قابلیت شنیدن را داشته باشد.
همچنین وحی سبب زندگی دلها و ارواح و بیدار شدن است، اما اگر دل قابلیت پذیرش هدایت را نداشته باشد، نسبت به هدایت و ایمان مانند شخص کری است که صداها را نمیشنود. پس این مشرکان از شنیدن هدیات کر هستند، به همین جهت هدایت نشدن اینها جای تعجب نیست، به خصوص در این حالت که عذاب به سراغشان نیامده و درد عذاب آنها را فرا نگرفته است.
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ﴾و اگر اندکی از عذاب پروردگارت بدیشان برسد، ﴿لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾میگویند: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودیم. یعنی آنها جز اعتراف به ندامت و ستمکاری و کفر و سزاوار بودنشان به عذاب و دعا کردن برای هلاک شدن و نابود گشتن چیزی دیگر نخواهند گفت:
آیهی ۴۷:
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ٤٧﴾[الأنبیاء: ۴۷]. «و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و کسی هیچ ستمی نمیبیند و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد آن را (به میان) میآوریم، و بس است که ما حسابرس و حسابگر باشیم».
خداوند متعال از داوری عادلانه و قضاوت منصفانهاش در میان بندگان، وقتی که آنها را در روز قیامت گرد میآورد خبر داده و میفرماید: ترازوهای عادلانه مینهد که با آن هر ذرهای از عمل نیک و بد مشخص میشود، و با آن نیکیها و بدیها وزن میگردد. ﴿فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا﴾و بر هیچ کسی، خواه مسلمان باشد یا کافر، کوچکترین ستمی نمیشود، به این صورت که از نیکیهایش کاسته، یا به بدیهایش اضافه شود. ﴿وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ﴾و اگر به اندازۀ دانۀ خردل که کوچکترین چیز است، نیکی یا بدی انجام شده باشد، ﴿أَتَیۡنَا بِهَا﴾آن را در میان میآوریم، و حاضر و آماده میسازیم تا انجام دهندهاش را به آن اساس سزا و جزا دهیم. همچنان که میفرماید: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸]. «پس هرکس به اندازۀ ذرهای نیکی کرده باشد آن را خواهد دید و هرکس به اندازۀ ذرهای بدی کرده باشد آن را خواهد دید».
﴿وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و میگویند: ای وای بر ما! چه شده این کتاب را که نه گناه کوچکی را گذاشته و نه گناه بزرگی را مگر اینکه آن را برشمرده است و آنچه را کردهاند حاضر و آماده میبینند». ﴿وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ﴾خداوند میفرماید : ما حسابرسی را کفایت میکنیم، و بسنده خواهد بود که ما حسابگر و حسابرس باشیم. یعنی او تمامی اعمال بندگان را میداند و آنها را در کتابی ثبت و ضبط نموده است، و اندازۀ آن و مقدار پاداش سزای آن را میداند و جزای آن را به انجام دهندگان میدهد.
آیهی ۴۸-۵۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾[الأنبیاء: ۴۸]. «و همانا به موسی و هارون فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران دادیم».
﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ٤٩﴾[الأنبیاء: ۴۹]. «کسانی که در نهان از خداوند میترسند و آنان از قیامت هراس کنند».
﴿وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٠﴾[الأنبیاء: ۵۰]. «و این (قرآن) پند با برکتی است که آن را نازل کردهایم، آیا شما منکر آن هستید؟».
در بسیاری جاها خداوند این دو کتاب بزرگ «تورات و قرآن» را در کنار هم ذکر میکند که در دنیا کتابی بهتر و با برکتتر و هدایت کنندهتر از آنها وجود ندارد. پس خداوند خبر داد که او فرقان را در اصل به موسی و به تبع وی به هارون داده است و فرقان، تورات بود که حق را از باطل و هدایت را از گمراهی جدا مینمود. و تورات ﴿وَضِیَآءٗ﴾روشنایی و نوری بود که راهیافتگان با آن راهیاب میشدند، و سالکان راه به آن اقتدا مینمودند، و به وسیلۀ آن احکام شناخته میشد، و حلال و حرام از یکدیگر مشخص میگشت. و ﴿وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ﴾و پندی برای پرهیزگاران بود که آنچه را به سود و زیانشان بود از آن فرا میگرفتند، و در پرتو آن خیر و شر را از هم تشخیص میدادند. ﴿لِّلۡمُتَّقِینَ﴾پرهیزگاران را به طور ویژه بیان کرد، چون فقط آنها از این کتاب بهرهمند میشوند، و آن را میآموزند، و به آن عمل مینمایند. سپس متقین را چنین تفسیر نمود: «کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند»، پس در صورت مشاهدۀ مردم به طریق اولی از وی میترسند و از آنچه حرام نموده است پرهیز مینمایند، و آنچه را که واجب و لازم قرار داده است انجام میدهند.
﴿وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ﴾و آنها از قیامت در ترس و هراس به سر میبرند، چون کاملاً پروردگارشان را میشناسند. پس هم نیکوکاری میکنند و هم از خداوند میترسند. عطف در اینجا از باب عطف صفتهای گوناگون میباشد که بر یک چیز و بر یک موصوف وارد میشوند.
﴿وَهَٰذَا﴾و این قرآن، ﴿ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُ﴾قرآن را به دو صفت بزرگ متصف نمود، یکی اینکه پندی است که یادآور همۀ خوبیها و چیزهایی است که برایتان مفید است از قبیل شناخت خداوند از طریق نامها و صفات و کارهایش، و شناخت پیامبران و اولیا و حالاتشان، همچنان که احکام شرع از قبیل عبادات و معاملات و غیره، و احکام پاداش و بهشت و جهنم به وسیلۀ این قرآن یادآور میشود. پس به وسیلۀ این قرآن مسایل و دلایل عقلی و نقلی یادآوری میشود. و پروردگار قرآن را ذکر نامید چون یادآور چیزهایی است که خداوند در عقلها و سرشتها به ودیعه نهاده است، از قبیل تصدیق اخبار راست و امر به آنچه که از نظر عقل خوب و نیکوست، و نهی از آنچه که از نظر عقل زشت ناپسند است و با برکت بودن قرآن مقتضی افزون شدن خیر و رشد یافتن آن میباشد، و هیچ چیزی با برکتتر از این قرآن نیست، زیرا هر خیر و نعمت دینی و دنیوی و اخروی در سایۀ تمسک به آن به دست میآید.
پس وقتی قرآن پندی با برکت است باید آن را پذیرفت و تسلیم آن شد و خداوند را به خاطر این بخشش بزرگ ستایش نمود، و دستورات آن را انجام داد، و با آموختن کلمات و معانیاش از برکت آن استفاده کرد. و روی گردانی از قرآن و انکار آن و ایمان نیاوردن به آن بزرگترین کفر و شدیدترین جهالت و ستم است. بنابر این خداوند بر کسانی که آن را انکار کردهاند، اعتراض نموده و میفرماید: ﴿أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ﴾آیا شما منکر آن هستید.
آیهی ۵۱-۷۳:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ٥١﴾[الأنبیاء: ۵۱]. «و بیگمان پیش از این به ابراهیم هدایت و راهیابی دادیم و به (حال او) دانا بودیم».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾[الأنبیاء: ۵۲]. «آنگاه که به پدر و قومش گفت: این تندیسها چیست که همواره به عبادت آنها مشغول هستید؟».
﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ٥٣﴾[الأنبیاء: ۵۳]. «گفتند: ما پدران خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردند».
﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾[الأنبیاء: ۵۴]. «گفت: به راستی شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید».
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ٥٥﴾[الأنبیاء: ۵۵]. «گفتند: آیا برایمان حق آوردهای یا از افراد شوخی کننده و بازیگر هستی؟».
﴿قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٥٦﴾[الأنبیاء: ۵۶]. «گفت: بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان پررودگاری که آنها را آفرید، و من بر این (سخن) گواهم».
﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ٥٧﴾[الأنبیاء: ۵۷]. «و سوگند به خداوند پس از آنکه پشت کردید و رفتید نسبت به بتهایتان تدبیری خواهم اندیشید».
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ٥٨﴾[الأنبیاء: ۵۸]. «آنگاه آنها را تکه تکه کرد، مگر بت بزرگشان را تا به پیش آن باز گردند».
﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾[الأنبیاء: ۵۹]. «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است».
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾[الأنبیاء: ۶۰]. «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته میشود از آنها (به بدی) یاد میکرد».
﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ٦١﴾[الأنبیاء: ۶۱]. «گفتند: او را به حضور مردم بیاورید باشد که آنان گواهی دهند».
﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ٦٢﴾[الأنبیاء: ۶۲]. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کردهای؟».
﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ٦٣﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «(ابراهیم) گفت: بلکه این بت بزرگ چنین کاری را کرده است، پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید».
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤﴾[الأنبیاء: ۶۴]. «پس آنان به خود آمدند و گفتند: بیگمان شما ستمگرید».
﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ٦٥﴾[الأنبیاء: ۶۵]. «سپس سرافکنده شدند (و گفتند:) بیشک تو میدانی که آنها سخن نمیگویند».
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ٦٦﴾[الأنبیاء: ۶۶]. «(ابراهیم) گفت: آیا به غیر از خداوند چیزی را میپرستید که هیچ سود و زیانی را به شما نمیرساند؟».
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾[الأنبیاء: ۶۷]. «وای بر شما، و وای بر چیزهایی که به جای خدا میپرستید! آیا خرد نمیورزید؟!».
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾[الأنبیاء: ۶۸]. «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید».
﴿قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶۹]. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ٧٠﴾[الأنبیاء: ۷۰]. «و خواستند (در حق او) نیرنگ ورزند، پس ما آنان را زیباترین مردم نمودیم».
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ٧١﴾[الأنبیاء: ۷۱]. «و او و لوط را رهایی بخشیدیم و به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ٧٢﴾[الأنبیاء: ۷۲]. «و اسحاق را به او بخشیدیم و (افزون بر خواستههایش) یعقوب را نیز به او بخشیدیم، و همه را شایسته قرار دادیم».
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ٧٣﴾[الأنبیاء: ۷۳]. «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری میکردند، و انجام دادن نیکیها و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم و آنان تنها ما را میپرستیدند».
وقتی که خداوند متعال از موسی و محمد صو کتابهایشان سخن به میان آورد، و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُ﴾پیش از فرستادن موسی و محمد و نازل شدن کتابهایشان، وسیلۀ هدایت و راهیابی را به ابراهیم دادیم.
خداوند ملکوت آسمانها و زمین را به او نشان داد و به مقامی از هدایت و رشد رساند که با آن به کمال رسید و مردم را بهسوی آن فراخواند، هدایت و رشدی که خداوند جز محمد به هیچکس نداده است. خداوند متعال رشد و راهیابی را به ابراهیم نسبت داد چون بر حسب جایگاه بلندی که از آن برخوردار بود از رشد و هدایت بهرهمند بود، و هر مومنی بر حسب ایمانی که دارد از هدایت و رشد برخوردار است.
﴿وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ﴾و ما به احوال او آگاه بودیم. یعنی وسیلۀ رشد و راهیابی را به او دادیم، و به ایشان رسالت بخشیدم و وی را دوست خویش قرار دادیمف و او را در دنیا و آخرت برگزیدیم، چون میدانستیم که او شایستۀ آن است، زیرا هشیاری و فهیمده و پاکیزه بود. بنابراین، به مجادلۀ ابراهیم با قومش، و نهی کردن آنها از شرک و شکستن بتها و محکوم کردنشان با دلیل و برهان پرداخت و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾آنگاه که به پدر و قومش گفت: این مجسمها که خودتان آنها را ساخته و با دستهایتان تراشیده و به شکل برخی از مخلوقات درآوردهاید چه هستند که همواره به عبادت آن مشغول هستید؟ و چه برتری دارند؟ عقلهایتان را از دست داده اید، چرا که اوقات خود را با رپستش این بتها ضایع نموده اید، حال آنکه خودتان با دستان خود آنها را ساخته و تراشیده اید، این بسیار چیز عجیبی است که آنچه را خود میسازید و میتراشید عبادت میکنید.
آنها مانند فرد درماندهای که کوچکترین شبهه و دلیلی ندارد، پاسخی بیدلیل آوردند و گفتند: ﴿وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا﴾ما پدران خویش را دیدهایم که چنین میکردند، پس ما هم راه آنها را در پیش گرفته و در عبادت بتها از آنها پیروی میکنیم.
مشخص است که کار کسی دیگر غیر از پیامبران حجت نبوده و جایز نیست الگو و اسوه قرار داده شود، به خصوص در اصل دین و توحید و یگانه دانستن پروردگار جهانیان، بنابر این ابراهیم بیان داشت که همه گمراه بوده و هستید: ﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده و هستید، گمراهی آشکار و روشن! و چه گمراهی بالاتر از گمراه شدن آنها در شرک و ترک توحید است؟ یعنی آنچه شما گفتید مبنی بر این که پدران ما چنین میکردند نمیتواند مجوزی برای توجیه اعمالتان باشد، و شما و آنها در گمراهی روشن و آشکاری هستید. ﴿قَالُوٓاْ﴾با تعجب از گفتۀ ابراهیم و بزرگ جلوه دادن آن، و اینک چگونه آنها و پدرانشان بیخرد و نادان قرار میدهد، گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ﴾آیا سخنی که برای ما آوردهای حقیقت دارد؟ یا اینکه شوخی و مسخره میکنی و نمیدانی چه میگویی؟ هدفشان از این گفته این بود که تو نمیدانی چه میگویی. و آنان دو محمل برای عمل ابراهیم قرار دادند، هر چند که آنها بر اساس گمان خود مطمئن بودند سخن ابراهیم سخن فرد نادانی است که نمیداند چه میگوید اما ابراهیم جوابی به آنها داد که بیخردی و کم عقلی آنها را مشخص کرد.
ابراهیم گفت: ﴿بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ﴾من اهل شوخی و مزاح نیستم و آنچه میگویم حقیقت دارد، و این بتها خدایان نیستند، بلکه پروردگار شما پروردرگار آسمانها و زمین است، همان پروردگاری که آنها را آفریده است.
پس ابراهیم برای آنها هم دلیل عقلی ارائه داد و هم دلیل نقلی بیان کرد. دلیل عقلی این بود که هرکس حتی شما که با من مجادله میکنید، میدانید که تنها خداوند آفرینندۀ همۀ مخلوقات از قبیل انسانها و فرشتگان و جن و حیوانات و آسمانها و زمین میباشد، و او به تدبیر امورشان میپردازد، پس هر مخلوقی تحت تدبیر و تصرف او قرار دارد، و او آن را آفریده است، و همۀ چیزهایی که به غیر از خداوند پرستش میشوند د راین دایره داخلاند، پس کسانی که کمترین بهرهای از عقل و تشیخص دارند جایز نمیبینند که پرستش آفریننده، روزی دهنده و مدبر حقیقی را رها کنند و به عبادت مخلوقی بپردازند که نمیتواند سود و زیانی به کسی برساند، و مرگ و زندگانی و زنده شدن پس از مرگ در اختیار اوست.
اما دلیل نقلی مطالبی است که از پیامبران †نقل شده است، زیرا آنچه آوردهاند از اشتباه به دور میباشد و آنها حرف ناحق نمیگویند، و از جملۀ آن شهادت و گواهی دادن یکی از پیامبران بر این قضیه است. بنابر این ابراهیم گفت: ﴿وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم﴾و من بر اینکه خداوند تنها معبود حقیقی است و پرستش غیر او باطل است، ﴿مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾از گواهانم. و بعد از گواهی خداوند چه شهادت و گواهی از شهادت و گواهی پیامبران بالاتر است؟ به خصوص گواهی پیامبران اوالعزم، و به خصوص گواهی خلیل الرحمان.
پس از آن که ابراهیم بیان کرد بتهای آنان هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند، خواست به صورت عملی ناتوانی بتها را به آنان نشان بدهد، و چارهای بیاندیشد تا به ناتوانی و عدم کمک رسانی بتها اقرار نمایند. بنابر این گفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم﴾و سوگند به خدا برای نابودی بتهایتان چارهای خواهم اندیشید، یعنی آنها را میشکنم. ﴿بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ﴾آنگاه که پشت کردید و برای مراسم عید از شهر بیرون رفتید و از آنها دور شدید. وقتی آنها رفتند، ابراهیم به صورت پنهانی بهسوی بتها رفت.
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا﴾و آنها را تکه تکه کرد. مجموعۀ بتها در یک خانه بودند، و ابراهیم همۀ آنها را شکست. ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾به جز بت بزرگشان، که آن را به منظوری که به زودی بیان میشود سالم گذاشت.
در این احتراز و استثنای عجیب بیاندیشید! زیرا هر چیزی که مورد خشم خداوند باشد کلمات «کبیر» و بزرگ بر آن اطلاق نمیشود مگر به صورتی که به اصحاب و اهل آن نسبت داده شود، چنان که پیامبر صوقتی به پادشاهان مشرک دنیا نامه نوشت فرمود: «به بزرگ فارس»، «به بزرگ روم»، و امثال این، و نفرمود: «به بزرگوار». و در اینجا خداوند متعال فرمود ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾مگر بت بزرگشان، و نفرمود: «بزرگی از بتهایشان»، این چیزی است که باید به آن آگاه بود، و از تعظیم و بزرگداشت چیزی که خداوند آن را حقیر و ناچیز قرار داده است پرهیز کرد، مگر اینکه به کسانی نسبت داده شود که آن را تعظیم میکنند.
﴿لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ﴾باشد که بهسوی آن بازگردند. یعنی ابراهیم شکستن بت بزرگشان را به این خاطر ترک کرد تا بهسوی آن باز گردند، و به دلیل او توجه نمایند و از آن اعراض نکنند. بنابر این در آخر فرمود: ﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾به خودشان باز آمدند.
ولی توهین و ذلتی را که بر بتهایشان رفته بود مشاهده کردند، ﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است». ابراهیم را به ستمگری متهم کردند، حال آنکه خود به این اتهام سزاوارتر بودند. آنها ابراهیم را به خاطر اینکه بتهای را شکسته بود به ستمگری متهم کردند و ندانستند که شکستن بتها از بهترین فضایل و دادگری و یگانه پرستی اوست، و ستمگر کسی است که بتها را به خدایی گرفته، و میبیند که چه بلایی بر سر بتها آمده است، اما باز آنها را به خدایی میگیرد.
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾گفتند: شنیدیم جوانی که ابراهیم نامیده میشود از بتها عیبجویی میکرد، و آنها را مذمت مینمودو کسی که چنین گفته است باید همو بتها را شکسته باشد. یا اینکه بخری شنیده بودند که ابراهیم گفته بود: برای نابودی بتها چارهای خواهد اندیشید. وقتی ثابت کردند که ابراهیم بتها را شکسته است، ﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ﴾گفتند: ابراهیم را به حضور مردم بیاورید و در جایی که مردم ببینند و بشنند حاضر کنید. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ﴾تا آنها حضور داشته باشند و خود بینند با فردی که خدایان انها را شکسته است چگونه برخورد میشود و این چیزی بود که ابراهیم میخواست، زیرا هدفش این بود که در حضور مردم حق بیان شود، و مردم حق را مشاهده نمایند و حجت بر آنها اقامه گردد.
چنان که موسی وقتی با فرعون وعده کرد، گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾[طه: ۵۹]. «موعد شما روز جشن است، و اینکه مردم به هنگام چاشت گرد آورده شوند». پس هنگامی که مردم حضور یافتند و ابراهیم احظار گردید، به او گفتند: ﴿ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ﴾آیا توای ابراهیم! بتها و خدایان ما را شکسته ای؟ و این استفهام برای تقریر و اثبات است، یعنی چه چیزی به تو جرأت داد تا چنین کاری را بکنی، و چه چیز باعث شد تا به این کار اقدام نمایی؟
در حالی که مردم نظارهگر بودند، ابراهیم گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا﴾نه، بلکه بت بزرگشان این کار را کرده است. یعنی بر بتهای کوچک خشم گرفته که چرا همراه او عبادت میشوند؟ و آنها را شکسته است تا شما فقط بت بزرگتان را پرستش کنید. هدف از این سخن ابراهیم محکوم کردن مخاطبان و اقامۀ حجت بر آنان بود. بنابر این گفت: ﴿فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ﴾پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید. منظورش این بود که از بتهای شکسته شده بپرسید که پرا شکسته شدهاند، از بتی که شکسته نشده است، بپرسید که چرا دیگر بتها را شکسته است؟ پس اگر حرف بزنند جواب شما را خواهند داد. اما همۀ ما میدانیم که بتها سخن نمیگویند، و فایده و ضرری نمیدهند، حتی اگر کسی بخواهد به آنها اسیبی برساند نمیتوانند از خود دفاع نمایند و خود را یاری کنند.
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾و آنان به خود آمدند و به عقلهایشان باز آمدند و دریافتند که در عبادت کردن بتها به بیراهه و اعتراف کردند که مشرک و ستمگرند. ﴿فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾پس به (همدیگر) گفتند: حقیقتاً شما ستمگرید.
پس مقصود حاصل شد، و حجت بر آنها تمام گردید، زیرا خودشان اقرار و اعتراف کردند که آنچه بر آن هستند باطل بوده، و کارشان کفر و ستمگری است.
آنان در حالت اعتراف به گواهی خود باقی نماندند، بلکه ﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ﴾چرخشی زدند به عقب برگشتند یعنی حالتشان دگرگون شد و عقلهایشان به جای اولیهاش برگشت و گمراه شدند و به ابراهیم گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ﴾تو میدانی که اینها سخن نمیگویند، پس چگونه ما را مسخره کرده و دستور میدهی که تا از آنها بپرسیم! حال آنکه میدانی بتها حرف نمیزنند؟
ابراهیم با نکوهش و سرزنش آنها، و با بیان اینکه دچار شرک شدهاند، و اینکه خدایانشان سزاوار پرستش نیستند، گفت: ﴿أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ﴾آیا به جای خداوند چیزهایی را میپرستید که کمترین سود و زیانی را به شما نمیرسانند؟ پس نمیتوانند سودی برسانند و نمیتوانند زیان و بلایی را از شما دور کنند.
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ﴾یعنی چقدر در زیان هستید و چه معاملۀ زیانمندی کرده اید؟ و چیزهایی که به جای خدا میپرستید چقدر حقیر هستند! ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا خرد نمیورزید تا به این حالت واقف شوید! پس چون عقل را از دست داده و از روی آگاهی مرتکب جهالت و گمراهی شدهاید حیوانات از شما بهترند.
وقتی ابراهیم آنها را جواب کوبنده داد، و ساکت کرد، و هیچ دلیلی برایشان باقی نماند، در سزا دادن او از قدرت خود استفاده کردند و ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید. یعنی او را به بدترین شیوه به قتل بر سانید، و اینگونه خدایانتان را یاری کنید. هلاک باشند! باز هم هلاک باشند، زیرا چیزی را عبادت کردند و به خدایی گرفتند که خودشان اعتراف نمودند به کمک آنها نیاز دارند.
پس خداوند از خلیل خود وقتی او را در آتش انداختند حمایت نمود و به آتش گفت: ﴿یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ﴾ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت شو. پس آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد، و هیچ آسیبی به او نرسید و کمترین رنجی را احساس نکرد.
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا﴾و برای نابودی او نیرنگ ورزیدند و تصمیم گرفتند وی را بسوزانند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ﴾پس ما آنان را در آخرت زیبارترین مردم نمودیم، چنان که خلیل و پیروانش را رستگار و سودمند گردانید.
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا﴾و ایشان و لوط را رهایی بخشیدیم، چون از قومش کسی جز لوط ÷ایمان نیاورده بود. گفته شد که لوط برادرزادهاش بوده است. پس خداوند ابراهیم را نجات داد، ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ﴾و او به سرزمینی هجرت نمود که در آن برای جهانیان خیر و برکت نهادهایم. یعنی به شام رفت و قومش را در بابل عراق رها کرد. ﴿وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾[العنکبوت: ۲۶]. «و گفت: همانا من دیار قومم را ترک خواهم کرد و به جایی میروم که پروردگارم را عبادت کنم».
یکی از برکتهای شام این است که بسیاری از پیامبران در شام سر بر آوردند، و خداوند آن را به عنوان محل هجرت خلیل خود انتخاب کرد، و یکی از سه خانۀ مقدس خداوند که بیت المقدس است در این سرزمین قرار دارد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗ﴾وقتی ابراهیم از قومش کنارهگیری کرد اسحاق را به او ببخشیدیم و یعقوب فرزند اسحاق را افزون بر خواستههایش در دوران پیری و نازایی هسمرش به او دادیم و فرشتگان او را به اسحاق مژده دادند: ﴿وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ﴾[هود: ۷۱]. «و به دنبال اسحاق، یعقوب»، اسراییل است که امت بزرگی از نسل او پدید آمد و یکی از فرزند ابراهیم، اسماعیل بود که امت بزرگوار عرب از نسل اویند، و سردار گذشتگان وآیندگان محمد از فرزندان اوست.
﴿وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ﴾و هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب را شایسته قرار دادهایم، چرا که حققو خدا و حقوق بندگانش را به جای میآوردند. و از جملۀ صلاحیت و شایستگی آنها این بود که خداوند آنان را پیشوایانی قرار داد که با فرمان او مردم را هدایت میکردند، و این از بزرگترین نعمتهای خدا بر بنده است که پیشوا باشد و راهیافتگان به وسیلۀ او راهیاب شوند و سالکان به دنبال او حرکت کنند. و این بدان سبب بود که آنها صبر کردند و به آیات الهی یقین داشتند.
﴿یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾مردم را برابر دستوراتمان به دین ما راهنمایی میکردند. آنها طبق امیال و هوای نفس خودشان دستور نمیدادند، بلکه به فرمان خدا و بهسوی دین خدا و پیروی از خشنودی الهی راهنمایی میکردند. و بنده پیشوا نمیشود تا وقتی که به فرمان خدا دعوت نکند. ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾و انجام دادن خوبیها را به آنان وحی نمودیم، آن را انجام میدادند، و مردم را بهسوی آن فرا میخواندند. و این شامل همۀ خوبیهاست از قبیل انجام دادن حقوق خدا و حقوق بندگان خدا.
﴿وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِ﴾و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی کردیم. این از باب عطف خاص بر عام است، چون این دو عبادت شرافت و فضیلت بیشتری دارند، و چون هرکس نماز و زکات را به طور کامل انجام دهد آنگونه که خداوند دستور داده دینش را برپا داشته است. و هرکس نماز و زکات را ضایع کند دیگر امور دینی را نیز ضایع خواهد کرد. نماز برترین اعمال است، چرا که حق خداوند در آن است، و زکات (نیز) برترین اعمال است که در آن با مردم نیکی کرده میشود. ﴿وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ﴾و آنها فقط ما را میپرستیدند. یعنی همواره عبادتهای قلبی و قولی و بدنی را در بیشتر اوقاتشان انجام میدادند، پس عبادت و بندگی تبدیل به صفت و شخصیت آنها شده بود، و به آنچه خداوند مردم را بدان دستور داده و به خاطر آن آفریده است متصف بودند.
آیهی ۷۴-۷۵:
﴿وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ٧٤﴾[الأنبیاء: ۷۴]. «و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم، و او را از شهر و دیاری که (مردمانش) کارهای زشت میکردند، رهایی بخشیدیم، بیگمان آنان مردمان گناهکاری بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٧٥﴾[الأنبیاء: ۷۵]. «و او را به رحمت خود درآوردیم، به راستی او از شایستگان بود».
در اینجاخداوند پیامبرش لوط را ستایش مینماید که دارای علم شرعی و حکم و داوری درست در میان مردم بود. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و آنها را به عبادت پروردگار فرا خواند، و از کارهای زشتی که انجام میدادند نهی نمود. و د رمیان آنها ماند و آنان را دعوت کرد اما دعوتش را نپذیرفتند. بنابر این خداوند سرزمین آنها را زیر و رو کرد و همۀ آنان را عذاب داد، زیرا ﴿کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ﴾قومی بد و گناهکار بودند، دعوتگر را تکذیب کردند و او را به اخراج از شهر تهدید نمودند. و خداوند لوط و خانوادهاش را نجات داد و او را فرمان داد تا به همراه خانوادهاش شب هنگام حرکت نماید تا از آبادی دور شوند. پس لوط و خانوادهاش شب هنگام بیرون رفتند و نجات پید کردند و این از فضل خدا و منت الهی بر آنها بود.
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآ﴾و او را به رحمت خود در آوردیم، رحمتی که هرکس وارد آن شود از نجات یافتگان خواهد بود، و از همۀ خطرها ایمن گشته و از کسانی میشود که هر خوبی و نیکی و شادی و سعادتی را به دست میآورند، و اعمالشان صالح گشته و احوالشان سامان یافته، و خداوند احوالشان را اصلاح مینماید. و صلاح و شایستگی سبب داخل شدن بنده و درآمدن او به رحمت الهی میگردد، همانطور که فساد و گناه سبب محروم شدن بنده از رحمت و خیر میشود. و پیامبران †از همه بیشتر دارای صلاحیت هستند، بنابر این خداوند آنها را به صلاح و شایستگی توصیف نموده است. وسلیمان گفت: ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾[النمل: ۱۹]. «و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایستهات داخل کن».
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ٧٦﴾[الأنبیاء: ۷۶]. «و نوح را (به یادآور) آنگاه که پیشتر دعا کرد و ما هم دعای وی را پذیرفتیم، پس او و خانوادهاش را از اندوه بزرگ رهانیدیم».
﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ٧٧﴾[الأنبیاء: ۷۷]. «و او برابر قومی که آیات ما را دروغ انگاشتند، یاری و مدد دادیم، بیگمان آنان گروهی بد بودند، بنابر این همۀ ایشان را غرق کردیم».
بنده و پیامبر ما نوح ÷را با ستایش و تمجید یاد کن. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و نهصد و پنجاه سال در میانشان ماند و آنها را به عبادت خداوند دعوت کرد و از شرک ورزیدن به وی نهی نمود، و دعوت خود را بارها تکرار کرد، و آنان را پنهانی و آشکار، و شب و روز دعوت داد. پس وقتی متوجه شد که موعظه برای آنان مفید نیست و هشدار دادن فایدهای برای آنان دربر ندارد، پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿. . . لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا٢٦ إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا کَفَّارٗا٢٧﴾[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! کسی از کافران را روی زمین زنده مگذار، زیرا اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان فاسق و کافر به دنیا نمیآورند».
پس خداوند دعای او را پذیرفت و آنها را غرق نمود،و هیچکس ا ز آنها را زنده نگذاشت. و خداوند نوح و خانوادهاش، و مومنای را که همراه او بودند در کشتی نجات داد، و فرزندان او باقی گذاشت، و او را بر قومش که وی را مسخره میکردند، یاری کرد.
آیهی ۷۸-۸۲:
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ٧٨﴾[الأنبیاء: ۷۸]. «و (یاد کن) داود و سلیمان را هنگامی که دربارۀ کشتزاری که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داوری کردند، و ما بر داوری آنان حاضر (و ناظر) بودیم».
﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ٧٩﴾[الأنبیاء: ۷۹]. «پس آن (شیوۀ قضاوت درست را) به سلیمان فهماندیم، و هر یک از آن دو را داوری و دانش اموختیم، و کوهها را برای داود رام ساختیم که با او تسبیح میگفتند و مرغان را (نیز رام کردیم) و بر آن (کار) توانا بودیم».
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ٨٠﴾[الأنبیاء: ۸۰]. «و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از (آسیب) کارزارتان حفظ کند. آیا سپاسگذار هستید؟!».
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ٨١﴾[الأنبیاء: ۸۱]. «و ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان نمودیم، و به فرمان او بهسوی سرزمینی روان میشد که در آن برکت نهاده بودیم، و همه چیز را میدانستیم».
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ٨٢﴾[الأنبیاء: ۸۲]. «و از شیطانها کسانی را (نیز برای او رام ساختیم) که برای او غواصی میکردند، و (همچنین) کاری جز این انجام میدادند، و ما حافظ آنها بودیم».
سلیمان و داود این دو پیامبر بزرگوار را با ستایش و بزرگداشت یاد کن، چرا که خداوند به آنها دانش وسیع و داوری میان بندگان را عطا کرده بود. به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ﴾آنگاه که صاحب کشتزاری که گوسفندان گروهی شب هنگام در کشتزارش چریده و آن را تباه کرده بودند و به درختان و کشتزارش آسیب رسانده بودند، برای داوری به نزد وی آمدند. پس داود ÷چنین قضاوت کرد که گوسفندان باید در مقابل از بین رفتن درختان و مزرعه به صاحب کشتزار داده شوند، چون صاحب گوسفندان سهل انگاری کرده است و این سزای اوست، و سلیمان در این قضیه داوری درستی نمود، به این صورت که صاحبان گوسفندان، گوسفندانشان را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم آن استفاده نماید و در باغ صاحب کشتزار مشغول کار شوند تا آن را به حالت اولیه برگردانند، و وقتی باغ به حالت اولیهاش برگشت صاحب کشتزار گوسفندان آنها را باز پس دهد، و آنها نیز باغ را تحویل داده و هر یک مال خودش را ببرد و این از کمال فهم و زیرکی سلیمان ÷بود. بنابر این فرمود: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ﴾شیوۀ درست قضاوت را در این قضیه به سلیمان فهماندیم. و این بدان معنی نیست که در دیگر موارد به داود فهم و بینش نداده است، بلکه این را به طور ویژه بیان کرد، به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾و به هر یک از آن داود و سلیمان دانش و حکمت آموختیم، این بیانگر آن است که حاکم و قاضی گاهی درست قضاوت مینماید، و به حق میرسد، و گاهی اشتباه میکند، و اگر اشتباه کند مورد ملامت و سرزنش نیست، به شرطی که کوشش خود را کرده باشد.
سپس آنچه را که به هر یک از آنها اختصاص داد، بیان نمود و فرمود: ﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَ﴾و کوهها را در ذکر و تسبیح با او همراه کردیم. و بیان نمود که داود بیش از همۀ مردم عبادت میکرد و ذکر و تسبیح و تمجید خدا را میگفت، و خداوند آنچنان صدای زیبا و دلکشی را به او داده بود که به هیچ یک از مردم نداده بود، پس وقتی تسبیح میگفت و ستایش خود را میکرد کوههای جامد و پرندگان زبان بسته را با او همصدا میشدند، و این فضل و احسان خدا بر او بود. بنابر این فرمود: ﴿وَکُنَّا فَٰعِلِینَ﴾وما این کار را میکردیم.
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ﴾و خداوند ساختن زره را به داود آموخت، و او اولین کسی بود که آن را ساخت، و دانش و شیوۀ ساخت آن به کسانی که بعد از او آمدند رسید، پس خداوند آهن را برای او نرم نمود و به او آموخت که چگونه آن را درست نماید. و فایدۀ آن فراوان است، ﴿لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡ﴾تا این لباس جنگی شما را در جنگها حفظ کند و به هنگام شدت گرفتن کارزار محافظ شما باشد. ﴿فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ﴾آیا نعمتهای خداوند را که از داود برایتان فراهم نمود سپاسگذار هستید، آنگونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ﴾[النحل: ۸۱]. «و برایتان لباسهایی قرار داد که شما را از گرما محافظت مینماید، و لباسهایی قرار داد که شما را در جنگ محافظت میکند. بدینسان نعمت خویش را بر شما کامل میگرداند، باشد که بپذیرید».
احتمال دارد که نحوۀ ساختن زره و نرم شدن آهن برای داود امری خارق العاده بوده باشد، و آن طور که مفسرین گفتهاند خداوند آهن را برای او نرم نموده، طوری که مانند خمیر و خاک و بدون اینکه آن را در اتش ذوب نماید آن را ببار میآورد.
و احتمال دارد که خداوند به صورت مرسوم به او آموخته، و آهن را از طریقی که خداوند به او نشان داده بود ذوب میکرد، و این چیزی است که از ظاهر آیه بر میآید. چون خداوند بر بندگان منت گذارده و آنها را به شکرگذاری دستور داده است، و اگر ساختن زره در توان بندگان نبود، خداوند بر آنها منت نمیگذاشت. و فایده زره را بیان مینماید، چون خداوند به خاطر عین زرههایی که داود ساخته است بر مردم منت نگذاشته بلکه به خاطر جنس زره بر بندگان منت گذارده است و جز این فرمودۀ خداوند هیچ توجیهی برای احتمالی که مفسرین بیان کردهاند وجود ندارد که میفرماید: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ﴾[سبأ: ۱۰]. «و آهن را برای او نرم نمودیم»، و در این آیه چیزی نیست که بیانگر آن باشد او بدون سبب و وسیلۀ آهن را نرم کرده باشد.
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ﴾و باد تند و سریع را برای سلیمان رام کردیم، به گونهای که ﴿تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ﴾و به فرمان او روان میشد، و به هر سو که برگردانده میشد از فرمان او اطاعت میکرد، و در یک صبحگاه مسافت یک ماه را طی مینمود و مسافتی که در یک شامگاه طی میکرد نیز به اندازۀ یک ماه بود. ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا﴾(و به فرمان او) و بهسوی سرزمینی که در آن برکت نهادهایم، یعنی سرزمین شام که مقر سلیمان بود، حرکت میکرد. پس سلیمان سوار بر تند باد رو به شرق و غرب میرفت و محل بازگشت او بهسوی سرزمین پر خیر و برکت بود.
﴿وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ﴾و همه چیز را میدانستیم چرا که علم و آگاهی ما همه چیز را احاطه کرده است. و به داود و سیلمان چیزهایی آموختیم که آنها را به آنچه گفتیم: رساند.
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَ﴾و از شیطانها کسانی را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم که برایش غواصی میکردند و کارهایی غیر از این نیز انجام میدادند. این هم از خصوصیتهای سلیمان ÷بود که خداوند شیطانها و جنهای بزرگ را فرمانبردار او کرده و به او قدرت داده بود تا از شیطانها در بسیاری از کارهایی که غیر از آنان کسی نمیتوانست آن را انجام دهد استفاده نماید. بنابر این برخی از شیاطین در امر بیرون آوردن مرواردی و گوهر و لولو و غیره از دریا برای سلیمان و غواصی میکردند، و کارهایی دیگر نیز انجام میدادند.
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍ﴾[سبأ: ۱۳]. «آنان هر چه سلیمان که میخواست برایش درست میکردند از قبیل قلعهها و مجسمهها و کاسههای بزرگی چون حوضها و دیگهای ثابت». و گروهی را برای ساختن بیت المقدس گمارد، و سلیمان فوت کرد در حالی که آنها کار میکردند، و بعد از مرگ او تا یک سال کار کردند تا اینکه دانستند. او فوت کرده است. چنانکه خواهد آمد إن شا الله.
﴿وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ﴾و ما حافظ آنها بودمی. یعنی توانایی نافرمائی و سرباز زدن از دستور او را نداشتند، بلکه خداوند آنها را با قدرت و عزت و فرمانرواییاش برای او نگاه داشته بود.
آیهی ۸۳-۸۴:
﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣﴾[الأنبیاء: ۸۳]. «و ایوب را (یاد کن) بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند (و گفت): بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «پس دعای او را پذیرفتیم و رنجی را که در خود داشت از او دور ساختیم، و خانوادهاش و (نیز) مانند آنان را همراه با آنان به او دادیم تا رحمتی از جانب خویش و پندی برای عبادت کنندگان باشد».
بنده و پیامبر ما ایوب را با ستایش و بزرگداشت و جایگاهی والا یاد کن، هنگامی که خداوند او را به بلا و بیماری سختی مبتلا نمود، و مورد آزمایش قرار داد. و خداوند او را بردبار و خشنود یافت. شیطان بر جسم او مسلط شده بود، و این آزمایشی از جانب خداوند بود، پس شیطان در جسم او دمید و بر اثر آن دملهای بزرگی بیرون میآمد، و تا مدتها ماند. بلا و مصیبت او شدت گرفت و خانوادهاش مردند، و مالش از دست رفت. پس پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی. ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾ایوب به رحمت گستردۀ خداوند متوسل شد و حالت خویش را برای وی بیان کرد، و اینکه بیماری و رنج همۀ وجود او را فرا گرفته است، و خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: ﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «با پایت (بر) زمین بزن، این محل شستن و نوشیدنی خنکی است».
پس او با پایش زمین را کوبید، و از کوبیدن او چشمهای سرد جوشید، پس او خود را در آن شست و از نوشید، در نتیجه خداوند بیماریاش را دور نمود.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُ﴾و خانواده و مالش را به او باز گردانیدیم، ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و به جای اموال و اولادی که از دست داده بود دو چندان به او دادیم، به این صورت که خداوند سلامتی و تندرستی به او بخشید و فرزند و مال فراوانی به او داد. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا﴾و این مرحمت و مهربانی محض ما در حق ایوب بود که صبر کرد و خشنود بود. پس خداوند قبل از پاداش جهان آخرت در همین دنیا به او پاداش داد. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ﴾و او مایۀ عبرت و پند عبادتگذاران نمودیم، کسانی که از صبر توشه بر میگیرند، بنابر وقتی آنها ایوب ÷را ببینند که به بلایی عظیم گرفتار امد و پس از مدتی آن بیماری و رنج از وی دور شد و خداوند به او پاداشی نیک داد، وقتی علت را نگاه کنند میبینند که به وضوح علت آن صبر و بردباری است. بنابر این وقتی خداوند ایوب را به خاطر صبر و بردباریاش ستایش نمود و فرمود: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾[ص: ۴۴]. «بدون شک ما او را بردبار یافتیم، بسیار بندۀ خوبی بود، او توبه کننده و رجوع کننده بهسوی خدا بود». پس عبادتگذاران به هنگام دچار شدن به مصایب او را اسوه و الگوی خود قرار دادند.
آیهی ۸۵-۸۶:
﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ٨٥﴾[الأنبیاء: ۸۵]. «و (نیز یاد کن) اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که هر یک از بردباران بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٦﴾[الأنبیاء: ۸۶]. «و آنان را در رحمت خویش در آوردیم بیگمان آنان از شایستگان بودند».
بندگان برگزیده و پیامبران ما اسماعیل بن ابراهیم و ادریس و ذالکفل را به بهترین صورت یاد کن، و آنها را به کاملترین وجه ستایش کن. ادریس و ذالکفل از انبیای بنی اسرائیل بودند. ﴿کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾هر یک از این افراد بردبار بودندو صبر یعنی کنترل نفس و بازداشتن آن از چیزی که به آن گرایش دارد، و این شامل انواع سه گانۀ صبر میشود: صبر بر طاعت خداوند، صبر بر بازداشتن نفس از ارتکاب نافرمانی خدا، و صبر در برابر تقدیرات دردناک الهی و مشکلات. پس بنده تا وقتی که از تمامی انواع صبر و بردباری به طور کامل برخوردار نباشد صابر به حساب نمیآید.
خداوند این پیامبران را به صبر و بردباری توصیف نموده است، و این دلالت مینماید که آنها به گونهای شایسته بردبار بودهاند و نیز آنها را به شایسته بودن توصیف نمود که شامل صلاح و شایستگی قلب، زبان و سایر اعضا میشود، چرا که قلبی داشتند سرشار از شناخت خداوندو محبت او و بازگشتن بهسوی او، و زبانی داشتند که همواره با آن ذکر و یاد خداوند را انجام میدادند، و سایر اعضا و جوارح را به اطاعت الهی و دوری از گناهان در آورده بودند. پس خداوند آنها را به سبب بردباری و شایستگی اشان به رحمت خویش در آورد و آنها را همراه با دیگر برادران پیامبرشان در دنیا و آخرت پاداش نیک داد. و اگر خداوند هیچ پاداشی نیز به آنها نمیداد، همین نام نیکی که از آنها بر جای مانده و در میان جهانیان زنده است برای آنان کافی بود، و این شرافت و افتخاری بس بزرگ است.
آیهی ۸۷-۸۸:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «و (یاد کن) ذالنون را وقتی که خشمگین بیرون رفت و گمان برد که بر او سخت و تنگ نمیگیریم، و در تاریکیها ندا در داد که معبود (راستینی) جز تو نیست، تو پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودم».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾[الأنبیاء: ۸۸]. «پس دعایشان را پذیرفتیم و از غم رهاییاش دادیم، و ما اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم».
و بنده و پیامبرمان ذالنون را به خوبی یاد کن و او یونس است. ذالنون یعنی صاحب ماهی. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، اما آنان ایمان نیاوردند، پس آنها را تهدید کرد که در فلان زمان عذاب به سراغشان خواهد آمد.
پس عذاب بر آنان فرود آمد و با چشمان خود آشکارا آن را مشاهده کردند، و با آه و ناله و زاری بهسوی خدا برگشتند و توبه کردند، و خداوند عذاب را از آنها دور نمود. چنان که فرموده است: ﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «اهل هیچ آبادی نبوده که [مردمش] ایمان بیاورند و ایمانشان برایشان سودمند باشد به جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور نمودیم، و تا مدت مقرری بهرهمندشان ساختیم». و فرموده است: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ١٤٧ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را بهسوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدت معینی بهرهمند ساختیم».
ایمان آوردن این ملت بزرگ به یونس از بزرگترین فضیلتهای اوست، اما وی خشمگین بیرون رفت و به خاطر گناهی که خداوند آن را در کتابش برای ما بیان نکرده است بدون دستور پروردگارش از آنجا فرار کرد و نیازی نیست که ما حتماً بدانیم چه گناهی را مرتکب شده بود،زیرا خداوند در رابطه با گناه ایشان فقط میفرماید: . ﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ. . . . وَهُوَ مُلِیمٞ﴾[الصافات: ۱۴۰]. «آنگاه که بهسوی کشتی گریخت. . . و او از ملامت شدگان بود». یعنی کاری کرده بود که بهخاطر آن مورد سرزنش قرار میگرفت. و از ظاهر امر چنان بر میآید که شتاب ورزیدن وی، وخشم گرفتنش بر قومش و خارج گشتن وی ازمیان آنان قبل از آن صورت گرفته است که خداوند او را بدان امر نماید. ﴿فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ﴾و گمان برد که خداوند بر او سخت و تنگ نمیگیرد، و او را در شکم ماهی و در جایی تنگ قرار نمیدهد و یاگمان برد از دست خداوند در میرود. البته چنان گمانی برای بندگان کاملی چون یونس اشکالی ندارد، به شرطی که این گمان به صورت ناپایدار برایش پیش آید و پایدار نباشد.
پس از آنکه یونس خشمگین شد و تصمیم گرفت فرار نماید با گروهی از مردم سوار کشتی شد، آنها قرعه کشی کردند که چه کسی در دریا بیاندازند؟ چون میترسیدند اگر همه در کشتی باشند کشتی غرق شود، وتقی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس افتاد او را به دریا انداختند و ماهی او را فرو بلعید، و وی را به اعماق تاریکیهای دریا برد و او در تاریکیها ندا داد که ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾هیچ معبودی به حق جز تو نیست، پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودهام.
پس او به کمال الوهیت خداوند و پاک بودن او از هر کمبود و عیبی اقرار نمود، و به ستمکاری و گناه خود اعتراف کرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ١٤٣ لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤٤﴾[الصافات: ۱۴۳-۱۴۴]. «اگر از تسبیح گویان نبود تا روزی که برانگیخته میشود (یعنی تا روز قیامت) در شکم ماهی باقی میماند».
بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ﴾پس دعایشان را پذیرفتیم و او را از سختی و رنجی که در آن افتاده بود نجات دادیم، ﴿وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و اینگونه مومنان را نجات میدهیم. و این نوید و مژدهای است برای هر مومنی که به خاطر ایمانش به سختی وا ندوه و گرفتار شده باشد، پس خداوند او را از آن نجات خواهد داد، و بلا را از وی دور مینماید، و یا آن را بر وی سبک میکند، چنانکه با یونس ÷کرد.
آیهی ۸۹-۹۰:
﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٨٩﴾[الأنبیاء: ۸۹]. «و زکریا را (یاد کن) بدانگاه که پروردگارش را به فریاد خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ٩٠﴾[الأنبیاء: ۹۰]. «پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او شایسته و اصلاح گردانیدیم، بیگمان آنان در (انجام) نیکوکاری میشتافتند و با امید و بیم ما را به فریاد میخواندند و برای ما فروتن بودند».
بنده و پیامبر ما، زکریا را یاد کن، و یادش را گرامی بدار، و فضیلتهای او را بیان کن، از جمله اینکه خیر خواه مردم بود و بدین سبب خداوند او را مورد مرحمت قرار داد. پس ﴿نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾پروردگارش را ندا داد و گفت: « پروردگارا! مرا تنها مگذار، یعنی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦﴾[مریم: ۴-۶]. «پروردگارا! استخوانهای من سست شده، و شعلههای پیری (تمام موهای) سمر را فرا گرفته است. پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کردهام ناامید و محروم بازنگشتهام. و من از بستگانم بیمناکم، و همسرم نیز از اول نازا بوده است، پس، از فضل خدا جانشینی به من ببخش که از من میراث بر و نیز از آل یعقوب میراث ببرد، و پروردگارش او را پسندیده قرار ده».
از این آیهها در مییابیم که گفتۀ او ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾مبین آن است که وقتی اجل و زمان مرگش نزدیک شد ترسید که کسی بعد از او در خیر خواهی و اندرزگویی و فراخوانی بندگان بهسوی خدا جانشین او نباشد، و از این بیمناک بود که تنهاست و کسی را ندارد که او را در آنچه به آن بپا خواسته است یاری نماید. ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ﴾و تو بهترین وارثانی. یعنی تو بهترین کسی هستی که بعد از من باقی میمانی، و از من به بندگانت مهربانتر هستی. اما میخواهم که دلم اطمینان یابد و آرام گیرد، و پاداش کار جانشین من در ترازوی اعمالم قرار بگیرد.
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ﴾پس دعایش را پذیرفتم و یحیی را که پیامبری بزرگوار بود و پیشتر نام او را بر کسی ننهاده بودیم به او بخشیدیم. ﴿وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُ﴾و همسرش را بعد از آنکه نازا و عقیم بود و بچه دار نمیشد شایستۀ زاد و ولد گرداندیم. و خداوند به خاطر زکریا یا صلاحیت باردار شدن را به همسرش داد، و این از فواید همنشین و همراه صالح است که همنشینی و همراهی او با برکت است، پس خداوند به زکریا و همسرش یحیی را بخشید.
پس از اینکه همۀ این پیامبران را تک تک یاد کرد، به طور کلی همه را ستایش نمود و فرمود ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾آنها به نیکوکاری اقدام نموده و در انجام دادن کارهای نیک میشتافتند و آن را در وقتهای با فضیلت انجام میدادند. و به صورت شایسته و مناسب آن را کامل میگرداندند، و فضیلتی را که بر آن توانایی داشتند ترک نمیکردند، بلکه فرصت را غنیمت شمرده و آن را انجام میدادند، ﴿وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗا﴾و چیزهای مورد علاقهاشان را از قبیل منافع دنیوی و اخروی از ما میخواستند و از امور ناگوار و چیزهایی که در هر دو جهان به انسان زیان میرساند به ما پناه میبردند. و آنها علاقهمند و امیدوار بودند و خدا را فراموش نمیکردند. ﴿وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ﴾و همواره برای ما فروتن بودند. و این به خاطر کمال شناختشان از پروردگار بود.
آیهی ۹۱-۹۴:
﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ٩١﴾[الأنبیاء: ۹۱]. «و (یاد کن) زنی را که پاکدامنی ورزید، آنگاه از روح خویش در آن دمیدیم، و او و فرزندش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم».
﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ٩٢﴾[الأنبیاء: ۹۲]. «همانا این است امت شما که امت یگانهای است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید».
﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ٩٣﴾[الأنبیاء: ۹۳]. «و (آنان) کار خویش را درمیان خود پاره پاره نمودند، و همگی بهسوی ما بر میگردند».
﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ٩٤﴾[الأنبیاء: ۹۴]. «پس هرکس از کارهای شایسته انجام دهد در حالیکه ایمان داشته باشد، برای کوشش او ناسپاسی نخواهد بود، و ما (نیکیهایش) را برای او مینویسیم».
مریم را یاد کن و پاکی و شرافت او را بیان نما، ﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا﴾زنی که دامان خویش را از آلوده شدن و نزدیک شدن به حرام بلکه حتی از نزدیک شدن به حلال نیز پاک نگاه داشت. و به خاطر مشغول شدن به عبادت و خدمت به بندگان خدا ازدواج نکرد. و هنگامی که جبرئیل در شکل یک انسان کامل و خوش قیافه به نزد وی آمد، و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا﴾[مریم: ۱۸]. «من از تو به خداوند مهربان پناه میبرم، اگر پرهیزگار هستی». پس خداوند به پاداش پاکی و پاکدامنیاش فرزندی بدون پدر به او بخشید، چرا که جبرئیل ÷در او دمید و به فرمان الهی حامله شد.
﴿وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾و او و فرزندش را نشانۀ بزرگی برای جهانیان قرار دادیم، زیرا بدون اینکه کسی به او دست زده باشد باردار شد، و بچهاش را به دنیا آورد. و در گهواره سخن گفت، و او را از تهمت اتهام زنندگان تبرئه نمود. و فرزندش در حالی که در گهواره بود از خودش خبر داد و مردم را آگاه کرد و خداوند معجزات و امور خارق العادهای را که توسط او اجرا نمود. پس مریم و فرزندش نشانهای برای جهانیان شدند و نسل به نسل از آن سخن میگویند، و عبرت آموزان از آن عبرت میگیرند.
پس از اینکه از پیامبران سخن به میان آورد خطاب به مردم فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾پیامبرانی که ذکر شدند امت و پیشوایان شما هستند، پس به آنها اقتدا کنید و از رهنمودهای آنان پیروی نمایید، زیرا همگی بر یک دین و بر یک راه بودهاند و نیز پروردگار همۀ آنان یکی است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ﴾و من پروردگار شما هستم، شما را آفریده و با نعمتهای دینی و دنیوی خویش پرورش دادهام. پس چون پروردگار یکی است و پیامبر یکی است و دین یکی است و آن عبارت است از اینکه همۀ عبادتها تنها برای خدایی انجام شود که هیچ شریکی ندارد بنابراین، وظیفۀ شما است که عبادت خدا را انجام دهید، بنابر این فرمود: ﴿فَٱعۡبُدُونِ﴾پس تنها مرا بپرستید. و به وسیلۀ «فا» عبادت را بر آنچه که گذشت مترتب کرد، ه هم چنانکه مسبب بر سبب متقدم است.
و شایسته بود که آنها بر این امر (= دین خدا) جمع شوند، و در آن اختلاف نورزند. اما تجاوز و سرکشی، آنها از هم گسیختن و جدایی کشاند. بنابر این فرمود: ﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم﴾احزاب و گروههایی که ادعای پیروی کردن از پیامبران را داشتند گروه گروه و پراکنده شدند، و هریک ادعا میکردند که حق با اوست و گروه دیگر باطل است. ﴿کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾[المؤمنون: ۵۳]. «و هر گروه به آنچه دارند شادمان هستند». و از این گروهها، گروهی بر حق است که دین درست و راه راست را در پیش بگیرد و از پیامبران تبعیت کند. و این زمانی است که پردهها کنار رود و پنهانیها آشکار، و مردم برای داوری قاطع الهی در روز قیامت راستگو و دروغگو مشخص میشوند، بنابر این فرمود: ﴿کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ﴾گروههای متفرق شده و غیره همگی همگی بهسوی ما باز میگردند و به آنان سزا و جزای کامل میدهیم.
سپس با تصریح به آنچه که به صورت ضمنی فهمیده میشود، رفتار و جزای الهی را در مورد آنان به صورت مفصل بیان کرد و فرمود: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾وهر کس از کارهای شایسته انجام دهد، یعنی کارهایی را انجام دهد که پیامبران مشورع کرده و کتابهای آسمانی مردم را به انجام آن واداشتهاند، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾در حالی که او به خدا و پیامبرانش، و آنچه که آنان آوردهاند ایمان داشته باشد، ﴿فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِ﴾کوشش او مورد ناسپاسی نخواهد شد. یعنی تلاش او را ضایع نمیکنیم و آن را نادیده نمیگیریم، بلکه آنرا برایش چند برابر مینماییم.
﴿وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ﴾و ما در لوح محفوظ، و در نامههایی که فرشتگان اعمال را در آن ثبت و ضبط مینمایند نیکیهایشان را مینویسیم. یعنی هرکس کارهای شایسته انجام ندهد و یا آنها را انجام دهد ولی ایمان نداشته باشد او محروم است و در دین و دنیایش زیانبار میباشد.
آیهی ۹۵:
﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ٩٥﴾[الأنبیاء: ۹۵]. «و (مردم) شهری که آن را نابود ساختهایم محال است (به دنیا) بازگردند».
یعنی غیر ممکن است مردمان آبادیهای که نابود شده، و به عذاب (الهی) گرفتار شدهاند، به دنیا بازگردند تا تقصیرات خود را جبران نمایند، پس کسی که هلاک گشته و عذاب داده شده است راهی برای بازگشت به دنیا ندارد. بنابر این مخاطبان باید از چیزی که باعث نابود شدن آنها میگردد بپرهیزند، تا به عذاب گرفتار نشوند، زیرا هرگاه عذاب بر آنها فرود بیاید دور کردنش از آنان محال است. پس اکنون که میتوان گذشته را جبران کرد باید از گناهان دست بکشند.
آیهی ۹۶-۹۷:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ٩٦﴾[الأنبیاء: ۹۶]«تا اینکه (راه) یاجوج و ماجوج گشوده شود و ایشان شتابان از هر بلندی و ارتفاعی بتازند».
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ٩٧﴾[الأنبیاء: ۹۷]. «(در این هنگام) وعدۀ راستین نزدیک گردد، آنگاه یکباره چشمان کافران به بالا دوخته شود، ای وای بر ما! ما ازاین (روز) غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم».
خداوند مردم را برحذر میدارد که به کفر و گناهان ادامه ندهند، و میفرماید زمان رها شدن یاجوج و ماجوج که دو قبیله از انسانها هستند و روزگاری از فساد کاری آنها شکایت شد و ذوالقرنین در برابر آنها سدی را بست نزدیک شده است، و در آخر زمان سد شکسته میشود، و آنها آنچنان که خداوند بیان کرده است شتابان از هر سبلندی و راتفاعی میگذرند و بهسوی مردم میآیند. این آیه دلالت مینماید که آنها بسیار زیادند و در زمین با شتاب راه میروند. پس یا با سرعت راه میروند، یا اینکه به وسیلۀ اسباب و وسایلی که خداوند برای آنها آفریده است مسافتهای دور را در مینوردند و ناهمواریها و دشواریها را پشت سر میگذارند و با سرعت زبان راهها را طی میکنند، و آنها بر مردم چیره میشوند و هیچکس توان جنگیدن با آنها را ندارد.
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ﴾و در این هنگام وعدۀ راستین نزدیک میگردد، و در روز قیامت که خداوند آمدن آن را وعده داده بود فرا میرسد، و وعدۀ الهی حق و راست است، پس در این روز چشمهای کافران از شدت وحشت و پریشانی از حرکت باز ایستاده و خیره میشوند، و فریادشان بلند گشته و میگویند: وای بر ما!کاش به دنیا نیامده بودیم! و بر گذشته حسرت میخوردند و پشیمان میشوند و میگویند: ﴿قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا﴾ما ازاین روز بزرگ غافل بوده، و همواره در غفلت و بیخبری به سر میبردیم، و در سرگرمیهای دنیا غرق شده بودیم، تا اینکه مرگ به سراغ ما آمد و وارد قیامت شویم. و اگر کسی از پشیمانی و حسرت میمرد آنها میمردند. ﴿بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾بلکه ما ستمکار بودیم. آنها به ستم خویش و عدل الهی در مورد خویش اعتراف میکنند، پس در این هنگام دستور داده میشود تا آنها و آنچه را که میپرستیدند به جهنم برده شوند. بنابر این فرمود:
آیهی ۹۸-۱۰۳:
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «همان شما (هیزم جهنم هستید) و چیزهایی که به غیر از خدا میپرستید افزوزینۀ آتش جهنم است، شما به آن وارد خواهید شد».
﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ٩٩﴾[الأنبیاء: ۹۹]. «اگر اینها معبودها و خدایانی بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند، و همگی در آن جا جاودانهاند».
﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ١٠٠﴾[الأنبیاء: ۱۰۰]. «برای آنان در جهنم نالۀ غمانگیز است و در آن جا چیزی را نمیشنوند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾[الأنبیاء: ۱۰۱]. «بدون شک آنانی که بیشتر از (سوی) ما نیکویی برایشان مقرر شده است آنان از (دوزخ) دور نگاه داشته میشوند».
﴿لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ١٠٢﴾[الأنبیاء: ۱۰۲]. «آنان حتی صدای اتش دوزخ را (هم) نمیشنوند و در میان (نعمتهای) دلخواهشان جاودانهاند».
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣﴾[الأنبیاء: ۱۰۳]. «هراس بزرگ ایشان را غمگین نمیسازد، و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
و شما که چیزهایی دیگر به جای خداوند پرستش میکردید! ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾هیزم دوزخ خواهید بود. ﴿أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾شما و بتهایتان حتماً وارد آن میگردید. حکمت از وارد شدن بتهای جامد و بیجان به جهنم که چیزی نمیدانند و گناهی ندارند این است تا دروغگویی کسانی که بتها را به خدایی گرفتهاند روشن شود، و عذابشان بیشتر گردد. به همین جهت فرموده: ﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَا﴾اگر آنها معبودان راستین بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند.
این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید. ﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ٣٩﴾[النحل: ۳۹]. «تا برای آنان آنچه را که در آن اختلاف میورزیدند بیان کند و کافران بدانند که آنها دروغگو بودهاند».
و هر یک از عبادت کنندگان و عبادت شوندگان در جهنم جاودانهاند و از آن بیرون آورده نشده و از آن به جایی دیگر برده نمیشوند. ﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ﴾از شدت و سختی عذاب، آنان در جهنم نالۀ غمانگیز دارند، ﴿وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ﴾و آنها در آن جا چیزی را نمیشوند، و کر و لال و کور هستند. و یا اینکه صدایی جز صدای جهنم را نمیشنوند، چون جهم به شدت به جوش میآید و صدای آن بلند است. و معبودهای مشرکین که به جهنم وارد میشوند بتها هستند و یا کسانی میباشند که عبادت شده، و به معبود شدن خود راضی بودهاند.
و اما مسیح و عزیز و فرشتگان و اولیای که پرستش شدهاند آنان در جهنم عذاب داده نمیشوند، بلکه در این فرموده الهی داخل اند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ﴾همانان کسانی که بیشتر (در علم الهی و در لوح محفوظ) سعادت برایشان مقرر گشته است. . . ، و خداوند مقرر داشته که آنها را برای انجام کارهای شایسته بگمارد و در این راه موفق نماید. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ﴾چنین کسانی از جهنم دور نگاه داشته میشوند و وارد آن نمیگردند، و به آن نزدیک نمیشوند، بلکه تا آخرین حد از آن دور نگاه داشته میشوند، تا جایی که حتی صدای جهنم را نمیشنوند و خود آن را نمیبینند.
﴿وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ﴾و آنان در میان خوردنیها و نوشیدنیها و همسران و منظرههای دلخواه که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن ر ا نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است و جاودانهاند، و این ناز و نعمت همواره برایشان ادامه دارد و در طی روزگاران به زیبایی آن افزوده میشود.
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ﴾در روز قیامت بدانگاه که جهنم نزدیک میگردد و بر کافران و گناهکاران خشم میگیرد و مردم را هراس بزرگ پریشان و اندوهگین میسازد، اینها اندوهگین نمیشوند، چون میدانند به کجا برده میشوند و خداوند آنها را از هر ترسی ایمن میدارد.
﴿وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾وقتی از قبرهایشان برانگیخته شده و به صورت سواره گروه گروه آورده میشوند، فرشتگان به استقبال آمده و با تبریک گفتن به آنها میگویند: ﴿هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ﴾این همان روزی است که به شما وعده داده میشد، پس آنچه را که خداوند به شما وعده داده است مبارکتان باد، و به خوبیهایی که در پیش دارید شاد شوید، و به خاطر اینکه خداوند شما را از ناگواریها در امان قرار داده است، شادی و سرورتان بیشتر باشد.
آیهی ۱۰۴-۱۰۵:
﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ١٠٤﴾[الأنبیاء: ۱۰۴]. «روزی که آسمان را همچون (صفحۀ) نامهها درهم میپیچیم، همانگونه که نخستین (بار) آفرینش را آغاز کردیم (دیگر بار) آن را تکرار میکنیم. و عدهای لازم بر ماست، بیگمان ما انجام دهندۀ (آن) میباشیم».
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥﴾[الأنبیاء: ۱۰۵]. «و به راستی در کتابهای نازل شده نوشتهایم ـ پس از آنکه در لوح المحفوظ نوشته شد ـ که همانا زمین، بندگان صالح و شایستۀ من آن را به ارث میبرند».
خداوند متعال خبر میدهد که در روز قیامت آسمانها را با این همه بزرگی و گستردگی، مانند طومار و نامهها در هم میپیچد، پس ستارگان پراکنده میشوند و خورشید و ماه درهم پیچیده میشود و از مدارشان خارج میشوند.
﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾همانگونه که نخستین بار، سهل و ساده آفرینش را آغاز کردیم، آن را از نو باز میگردانیم. این وعده ایست بر ما، چرا که قدرت الهی بینهایت است و هیچ کاری برایش ناممکن نیست.
یعنی آفرینش دوبارۀ مردم از سوی ما همچون نخستین بار است که آنها را آفریدیم، پس همانطور که نخستین بار آنها را آفریدیم، در حالی که وجود نداشتند، پس از مرگشان نیز دوباره آنها را میآفرینیم.
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ﴾منظور از زبور کتابهای نازل شده چون تورات و امثال آن است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ﴾یعنی بعد از آنکه آن را در لوح محفوظ نوشتیم که همۀ تقدیرات الهی در آن نوشته شده است، در کتابهای نازل شده بر پیامبران نوشتیم که ﴿أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ﴾بندگان شایستۀ من وارث سرزمین بهشت میشوند، کسانی که به آنچه خداوند دستور داده است عمل کرده و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمودهاند. پس خداوند آنها را وارث بهشت میگردنند. مانند گفتۀ اهل بهشت که میگویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَیۡثُ نَشَآءُ﴾[الزمر: ۷۴]. «سپاس خداوندی را که وعدهای که به ما داده بود راست گرداند و ما را وارث زمین نمود و در هر مکان از بهشت که بخواهیم جای میگیریم».
و احتمال دارد که منظور جانشین شدن و به دست گرفتن قدرت در زمین باشد، و اینکه خداوند صالحان را در زمین قدرت میدهد و آنان را حاکم میگرداند. مانند فرموده خداوند: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را در زمین جانشین خواهد کرد، هم چنانکه کسانی را که پیش از ایشان بودهاند در زمین جانشین کرد».
آیهی ۱۰۶-۱۱۲:
﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾[الأنبیاء: ۱۰۶]. «بیگمان در این، ابلاغی (کافی) برای عبادتگذاران است».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷]. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٨﴾[الأنبیاء: ۱۰۸]. «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما مسلمان هستید؟».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ١٠٩﴾[الأنبیاء: ۱۰۹]. «پس اگر پشت کردند (و رویگردان شدند)، بگو: همۀ شما را یکسان خبر دادم، و نمیدانم که آنچه به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور».
﴿إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ١١٠﴾[الأنبیاء: ۱۱۰]. «همانا خداوند میداند سخنانی را که آشکارا میگویید، و میداند آنچه را که پنهان میدارید».
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾[الأنبیاء: ۱۱۱]. «و نمیدانم، شاید آن را برایتان آزمودنی (بوده) و تا مدتی مایۀ بهرهمندیتان باشد».
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١١٢﴾[الأنبیاء: ۱۱۲]. «گفت: پروردگارا! به حق و راستی (میان ما و اینان) داوری کن، و پروردگار مهربانمان در آنچه بیان میکنید یاریگر ماست».
خداوند کتاب بزرگش قرآن را ستایش مینماید و بیان میدارد که (برای سعادت هر دو سرا) کافی است و (آدمی را) از هر چیزی بینیاز میکند و هرگز نمیتوان از آن بینیاز بود. پس فرمود: ﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾آنها را کفایت میکند و با آن به پروردگارشان و بهشت میرسند، پس قرآن عبادت پیشه گان را به بزرگترین خواستهها و برترین آرزوها میرساند، به گونهای که عبادتگذاران که شریفترین مردم میباشند بالاتر از این هدفی ندارند، چون قرآن خداوند را به وسیلۀ ا سما و صفات و افعالش به آنها میشناساند. قرآن اخبار راستین غیب را برایشان بازگو میکند، و حقایق ایمان و شواهد رسیدن به یقین را بیان میدارد، و همۀ چیزهایی که به آن امر شده و همۀ آنچه که از آن نهی شده است بیان مینماید، و عیبهای نفس و نواقص عمل را معرفی میکند، و راههایی را که به آدمی نشان میدهد که در تمامی امورات دین باید آنها را در پیش گرفت. و انسان را از راههای شیطان بر حذر میدارد، و راه ورود شیطان را بیان میکند. پس هرکس به قرآن کفایت نکند خداوند او را به خودکفایی نرساند.
سپس خداوند پیامبرش را که مبلغ قرآن است ستایش نمود و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. پس پیامبر رحمت الهی است که بندگان به وسیلۀ او هدایت میشوند. بنابر این کسانی که به او ایمان آورده این رحمت را پذیرفته و سپاس آن را به جای آوردهاند. اما دیگران نعمت خداوند را ناسپاسی کرده و رحمت او را نپذیرفتهاند.
﴿قُلۡ﴾ای محمد! بگو: ﴿إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾جز این نیست که به من وحی میشود که معبودتان معبود یگانه است و هیچ چیزی جز او سزاوار پرستش نیست. بنابر این فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾آیا شما تسلیم خداوند یگانه میگردید، و برای بندگی کردن او گردن مینهید؟ پس اگر چنین کردند پروردگارشان را به خاطر ارزانی کردن این نعمت که بزرگترین نعمتها است ستایش بگویند.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از تسلیم شدن و گردن نهادن برای بندگی خداوند روی گردان شدند، آنها را به گرفتار شدن به عذاب الهی هشدار بده و، ﴿فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ﴾بگو: همۀ شما را به طور یکسان از عذاب خدا باخبر کردم، و آگاهی عذاب بر شما نازل شد، نگویید: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖ﴾[المائدة: ۱۹]. «هیچ مژدهدهنده و بیمدهندهای به نزد ما نیامده است». و اکنون آگاهی من و شما برابر است چون شما را بیم داده و بر حذر داشتهام، و شما را از سرانجام و عاقبت کفر ورزیدنتان آگاه کردهام، و هیچ چیزی را از شما پنهان نساختهام.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ﴾و نمیدانم عذابی که به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور، چون علم آن نزد خداوند است و آمدن عذاب به دست اوست، و من هیچ اختیاری ندارم.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾و شاید به تأخیر افتادن عذابی که شما برای آمدن آن شتاب دارید، برایتان بد باشد، و احتمالاً بدان علت باشد که تا مدت معینی در دنیا بهرهمند شوید و باعث شود عذابتان شدیدتر گردد.
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّ﴾گفت: پروردگارا! میان ما و گروه کافران به حق داوری کن. خداوند این دعا را پذیرفت و در دنیا میانشان داوری کرد که در واقعۀ بدر و دیگر جاها کافران را مجازات نمود.
﴿وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ﴾و اینکه میگویید ما بر شما پیروز میشویم و دینتان را نابود میکنیم از پروردگار بخشایندۀ خود یاری میجوییم، و مغرور نشده و به قدرت و توانایی خود تکیه نمیکنیم، بلکه از خداوند مهربان یاری میجوییم که هر مخلوقی در اختیار اوست.
و امیدواریم آنچه را که از او خواستهایم انجام دهد، و خداوند چنین کرد. و سپاس خدای را.
پایان تفسیر سورهی أنبیاء