مدنی و ۱۲۰ آیه است.
آیهی ۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ أُحِلَّتۡ لَکُم بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌۗ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُ١﴾[المائدة: ۱].«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! به پیمانها و قراردادها وفا کنید. (گوشتِ) چهارپایان برای شما حلال گردیده است، جز آنچه (حکمش) بر شما خوانده میشود، در حالت احرام صید را حلال ندانید، همانا خداوند هرچه بخواهد حکم مینماید».
این دستوری است از جانب خدا به بندگان مومنش که به پیمانها وفا کنند، دستوری که ایمان آن را اقتضا میکند. یعنی پیمانها و قراردادها را کامل بگردانید و آنها نشکنید، و نقض نگردانید.
و این، شامل پیمانهایی است که میان بنده و خدا است، از قبیل پایبندی به بندگی پروردگار و انجام دادن عبادت وی به کاملترین صورت، و نکاستن ازحقوق بندگی. هم چنانکه شامل پیمانهایی است که میان بنده و پیامبر میباشد، که باید از او اطاعت و پیروی کند. و شامل پیمانهایی است که بین او و پدر و مادر و خویشاوندانش است، که باید به آنها نیکی کند و پیوند خویشاوندی را برقرار دارد و با آنها قطع رابطه نکند.
نیز پیمانهایی را در بر میگیرد که میان بنده و دوستان و همراهانش است، که باید حقوق همراهی را در نیازمندی و توانگری، و آسانی و سختی انجام دهد. نیز پیمانهایی را شامل میشود که میان او و مردم وجود دارد، مانند قراردادهای معاملاتی از قبیل خرید و فروش و اجاره و امثال آن، و قراردهای تبّرع و بخشش مانند هبه و غیره، و ادای حقوق مسلمین که خداوند بر عهده آنها قرار داده و فرموده است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾[الحجرات: ۱۰]. «همانا مؤمنان برادر (آن یکدیگر) هستند». (و باید در مسیر حق یکدیگر را یاری کنند و میان مسلمین دوستی بیاورند و از همدیگر قطع رابطه نکنند).
پس این دستور، اصول و فروع دین را در بر میگیرد، و تمامی این اصول و فروع جزو پیمانهایی هستند که خداوند دستور داده است به آنها وفا شود. سپس خداوند با منت نهادن بر بندگانش میفرماید: ﴿أُحِلَّتۡ لَکُم﴾به خاطر مهر و محبتی که خداوند نسبت به شما دارد، چهارپایان را برایتان حلال گردانیده است، ﴿بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾از قبیل شتر و گاو و گوسفند.
بلکه نوعِ وحشی این حیوانات نیز در این داخل هستند، مانند آهو و گورخر و امثال آن. و برخی از اصحاب با استناد به این آیه بر حلال بودن جنینی که در شکم مادرش میمیرد و مادرش ذبح میشود استدلال کردهاند.
﴿إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾جز آنچه که حرام بودن آن بر شما خوانده میشود، که در این آیه بیان شدهاند ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌ﴾[المائدة: ۳]. «بر شما حرام شده است (خوردن حیوان) مردار، خون، گوشت خوک، و حیوانی که به نام غیر خدا سربریده شده باشد، وحیوانی که خفه شده باشد، و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده باشد، و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده باشد، و حیوانی که از بالا پرت شده باشد، و حیوانی که بر اثر شاخ زدن حیوانات دیگر مرده شده باشد، و آنچه که درنده از آن خورده باشد، مگر اینکه آنها را (زنده یافته و) سر بریده باشید، همچنین بر شما حرام است خوردن گوشت حیواناتی که ذبح آنها برای غیر خدا بوده و روی صخرههایی یا چیزهایی دیگر صورت گرفته که به عبادت غیر خدا نصب گشتهاند. و حرام است به وسیلهی تیرهای قرعه به پیشگویی بپردازید، این امر موجب فسق و بیرون رفتن از دایرهی اطاعت خداست». موارد مذکور هرچند اگر از چهارپایان هم باشد حرام است.
و از آن جا که خوردنِ گوشت چهارپایان در همه حالات و اوقات مباح است، شکار کردن در حالت احرام را استثنا نمود و فرمود: ﴿غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌ﴾چهارپایان در هر حالی برایتان حلال هستند، مگر در حالتی که صفت و ویژگی شما چنان است که حلالکنندهی صید نیستید، و آن زمانی است که در حال احرام هستید. یعنی زمانی که در حا ل احرام هستید یا در سرزمین حرم به سر میبرید، حیواناتی را از قبیل آهو و غیره شکار نکنید زیرا برایتان حلال نیست، و صید به معنی حیوان وحشی است که گوشتش خورده میشود.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُ﴾بدون شک خدا هرچه را بخواهد مطابق با حکمت خویش به آن حکم مینماید، همانطور که شما را به وفا کردن به پیمانها دستور داد، زیرا وفای به پیمان منافع شما را تامین میکند و زیانها را از شما دور مینماید.
و از آنجا که خدا نسبت به شما بسیار مهربان است، چهارپایان را برایتان حلال کرد، و از میان چهارپایان حلال گوشت، ان دسته را استثنا نمود که بنا به دلایلی عارضی از قبیل مردار شدن، نام غیرخدا بر آن بودن به هنگام ذبح و خفه شدن و یا مضروب شدن مرده باشند تا شما را محفوظ نگاه دارد. و شما را از صید در حالت احرام نهی نمود، و این به خاطر بزرگداشت و تکریم احرام است.
آیهی ۲:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢﴾[المائدة: ۲].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! شعائر خدا را حلال ندانید، و نه ماه حرام را، و نه قربانیهای بینشان، و نه قربانیهای نشاندار را، و نه کسانی را که قصد آمدن به خانۀ خدا را دارند و به دنبال فضل و خشنودی پروردگارشان هستند، و هرگاه از احرام بیرون آمدید، شکار کنید. و دشمنی قومی که شما را از آمدن به مسجد الحرام بازداشتند شما را وادار نسازد که تعدّی و تجاوز کنید و یکدیگر را بر نیکی و پرهیزگاری کمک نمایید و همدیگر را بر انجام گناه و تجاوز یاری نکنید. و از خدا بترسید، همانا خدا کیفر شدیدی دارد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! آنچه را که خدا حرام نموده و به تعظیم آن دستور داده و شما را از ارتکاب آن برحذر داشته است، حلال ندانید. پس این نهی، شامل نهی از انجام دادن آن، و نهی از اعتقاد به حلال بودن آن نیز میگردد. هم چنانکه این نهی شامل انجام ندادن کار زشت و عقیده نداشتن به آن میباشد. و این نهی شامل «محرّماتِ احرام» و «محرّمات حرم» میشود. نیز آنچه خداوند بدان تصریح نموده، در این نهی داخل است، آنجا که میفرماید: ﴿وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ﴾حرمت ماه حرام را با جنگ و ستم و انجام دادن دیگر منهّیات نشکنید. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ یَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡ﴾[التوبة: ۳۶]. «بیگمان تعداد ماهها نزد خدا، در کتاب تقدیر الهی (لوح المحفوظ)، از روزی که آسمانها وزمین را آفریده، دوازده ماه است، چهارتا از آن ماه حراماند، این است آئین استوار و محکم، پس در آن بر خود ستم نکنید».
جمهور علما بر این باور هستند که حرمت جنگ در ماههای حرام با این فرموده الهی منسوخ است که میفرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ﴾[التوبة: ۵]. «پس هرگاه ماههای حرام به پایان رسیدند مشرکان را هرکجا یافتید، بکشید». همچنین به دلیل نصوص کلی و عام دیگری که در آن به طور مطلق به پیکار با کافران دستور داده شده، و برای نجنگیدن با آنها تهدیداتی صورت گرفته است. و همچنین به دلیل اینکه پیامبر صبا اهل طائف در ماه ذی القعده که یکی از ماههای حرام است، جنگید.
گروهی دیگر میگویند: نهی از پیکار در ماههای حرام با این آیه و دیگر آیاتی که به طور ویژه از جنگ در ماههای حرام نهی میکنند، منسوخ نگردیده است. آنان نصوص مطلقی را که در این رابطه وارد شدهاند بر این آیه و امثال آن حمل کرده و گفتهاند: «مطلق بر قید حمل میشود». و برخی در این مورد به تفکیک قضیه پرداخته و گفتهاند: آغاز کردن جنگ در ماههای حرام جایز نیست، اما ادامه جنگی که از قبل آغاز شده، و تکمیل کردن آن جایز است. و پیکار پیامبر صرا با اهل طائف بر این صورت حمل نمودهاند، زیرا جنگ با اهل طائف در «حنین» و در ماه شوال آغاز شد. همه اینها در مورد جنگی است که تدافعی نباشد، بلکه مسلمانان جنبه تهاجمی داشته باشند.
اما در جنگ تدافعی که کفار آن را آغاز میکنند به اجماع همه علما برای مسلمین جایز است به منظور دفاع، در ماههای حرام و دیگر ماهها به جنگ با کفار بپردازند.
﴿وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ﴾و قربانیی را که در حج، عمره و دیگر موارد بهسوی بیت الله برده میشود، حلال نکنید، و قربانی را از طریق دزدیدن و غیره نگیرید و در مورد آن کوتاهی نورزید، و باری را که توان حملِ آن را ندارد بر دوش آن نگذارید، مبادا قبل از رسیدن به جایگاهش تلف شود، بلکه هم قربانی را، و هم کسی که آن را میآورد احترام کنید.
﴿وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ﴾این نوعی خاص از قربانی است که زنجیر یا گردن بندی برای آن بافته شده و در گردنش آویخته میشود تا معلوم گردد این حیوان مخصوص قربانی است، از این طریق مردم برای انجام چنین کاری تشویق شوند و سنت و روش رسول اکرم صبه آنها آموخته شود و معلوم گردد این حیوان مخصوص قربانی است و مورد احترام قرار گیرد. بنابر این آویختن گردن بند به گردن قربانی، سنّت، و از شعائر مسنونه است.
﴿وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ﴾و کسانی را که آهنگ خانه خدا را دارند (مورد تعرّض قرار ندهید). ﴿یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗا﴾یعنی هرکس که قصد زیارت بیت الحرام را نمود و از طریق تجارت ومعاملات ِ جایز در صدد به دست آوردن سود و منفعت مادی بود، و با انجام حج، عمره، و طواف خانه خدا، ونماز گذاردن در آن، و دیگر انواع عبادت در پی جلب خشنودی خدا بود، به او تعرض و توهین نکنید، بلکه او را احترام کنید، و همه زائران خانه خدا را مورد تکریم قرار دهید.
تامین امنیت راههایی که انسان را به خانه خدا میرساند نیز در این مقوله داخل است، زیرا کسانی که آهنگ خانه خدا را دارند باید اطمینان و آرامش بهسوی کعبه بیایند، بدون اینکه ترسی از کشته شدن یا آسیب رسیدن به جان و اموالشان از طریق دزدی و چپاول و غیره داشته باشند. و این آیه شریفه با فرموده الهی تخصیص مییابد که میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا﴾[التوبة: ۲۸]. «ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا مشرکان پلیدند، پس، بعد از این سال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند».
بنابراین به مشرک اجازه داده نمیشود که به «حرم» وارد گردد. ما گفتیم این آیه با نهی از تعرض به کسی که قصد خانه خدا را نموده و به دنبال فضل و خشنودی خداست تخصیص یافته است، و این بیانگر آن است که هرکس به قصد انجام گناه به کعبه برود باید از ورود به خانه خدا و فسادانگیزی در آن بازداشته شود.
چون یکی از روشهایی که با آن احترام و اکرام بیت الله کامل میگردد آن است که ک سانی را که دارای چنین حال و وضعی هستند از فسادکاری در آن بازداشته شوند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ﴾[الحج: ۲۵]. «و هر کس بخواهد در کعبه به الحاد و ستم بپردازد به او عذابی دردناک میچشانیم».
پس از آنکه خداوند متعال آنها را از شکر کردن در حالت احرام نهی نمود، و فرمود: ﴿وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ﴾و هرگاه از احرامِ حج یا عمره بیرون آمدید و از سرزمین حرم بیرون شدید، شکار کردن برایتان حلال است، و این تحریم از بین میرود. و دستوری که پس از تحریم صادر میشود، حکم مساله را به حالتی که قبل از تحریم داشته است باز میگرداند.
﴿وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ﴾و نفرت و دشمنی قومی، و تجاوز آنها بر شما که شما را از مسجد الحرام باز داشتهاند، وادارتان نکند که بر آنها تجاوز کنید، و از آنها انتقام بگیرید، و دلتان را خنک کنید، زیرا بنده باید به دستور خدا پایبند باشد و راه عدالت و تجاوز شده باشد. پس برای او جایز نیست که برکسی دروغ ببندد که بر وی دروغ بسته است، و یا به کسی خیانت کند که با او خیانت کرده است.
﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ﴾و باید برخی از شما برخی دیگر را بر کارهای نیک یاری کنند. و «برّ» اسمی است جامع که در برگیرندهی تمامی اعمال ظاهری و باطنی است اعم از حقوق خدا و حقوق انسانهاست که خداوند آنها را دوست دارد و میپسندد. و «تقوی» در اینجا اسمی است جامع و در برگیرندهی ترک تمام اعمال ظاهری و باطنی است که خدا و رسولش آن را دوست نمیدارند. هم چنانکه در برگیرندهی آراسته شدن به تمام خصایل و ویژگیهای خیری است که به انجام دادن آن امر شده است، نیز پرهیز از هر ویژگی از ویژگیهای شر را در بر میگیرد که به ترک آن امر شده است، پس بنده مامور است خود این کارها را انجام دهد، و دیگر برادران مومنش را بر انجام آن یاری نماید با هر قول و گفتاری که آنان را بر آن تشویق وتحریک کند.
﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ﴾و همدیگر را بر گناه یاری ندهید. و «اثم» به معنی جرات پیدا کردن بر انجام گناهان است، امری که صاحبش را گناهکار میکند و او را در موقعیت حرج قرار میدهد. ﴿وَٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾یعنی تجاوز به جان و مال و آبروی مردم. پس واجب است که آدمی از هر گناه و ستمی دوری بجوید، سپس دیگران را بر ترک آن کمک نماید. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾و از خداوند بترسید، همانا خداوند کسی را که بر انجام گناه و هتک حرمت محارم خدا جسارت نماید به شدت عذاب میدهد. پس، از محارم بپرهیزید تا عذاب دنیوی و اخروی خدا بر شما نازل شود.
آیهی ۳:
﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣﴾[المائدة: ۳]. «بر شما حرام شده است خوردن حیوان مرده، و خون، و گوشت خوک، و حیوانی که به نام غیر خدا سر بریده شده، و حیوانی که خفه شده و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده، و حیوانی که از بالا پرت شده، و حیوانی که بر اثر شاخ زدن حیوانات دیگر مرده، و آنچه که درنده از آن خورده باشد، مگر اینکه آنها را (زنده یافته و) سر بریده باشید، و حیواناتی که برای غیر خدا بر سنگ یا چیز دیگری که برای عبادت (غیر خدا) نصب میشود ذبح گردد. و حرام است که به وسیلۀ تیرهای قرعه به پیشگویی بپردازید. این امر موجب فسق و بیرون رفتن از دایرهی اطاعت خداست. امروز کافران از دین شما ناامید گشتهاند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز برایتان کامل، و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم، و اسلام را به عنوان آیین برایتان پسندیدم. اما کسی که در حال گرسنگی ناچار شود و تمایلی به انجام گناه نداشته باشد (اگر از منهیات مذکور بخورد) همانا خداوند بخشنده و مهربان است».
این همان محرماتی است که خداوند در فرمودهی: ﴿إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾«جز آنچه که بر شما خوانده میشود». به ما وعده داد آنها را بر ما تلاوت کنند. و بدان که خداوند تبارک و تعالی چیزهایی را که حرام میکند بدان خاطر است تا بندگانش را از زیانی که در آنها نهفته است حفاظت نماید، و خداوند این زیانها را گاهی برای بندگان بیان نموده و گاهی بیان نمیکند.
پس خداوند خبر داد که مرده را بر شما حرام کرده است: ﴿ٱلۡمَیۡتَةُ﴾و منظور از حیوان مردار حیوانی است که بدون ذبح شرعی حیات خود را از دست داده باشد، چنین حیوانی به خاطر ضرری که دارد حرام است، و زیان آن، به سبب ماندن خون در شکم و گوشت آن است و خوردنش مضر میباشد.
شایان ذکر است که حیوانات مردار بیشتر به خاطر بیماری میمیرند، پس خوردن آن زیان دارد. ملخ و ماهی از این قضیه مستثنی هستند و حلالند.
﴿وَٱلدَّمُ﴾و خون جاری. همانطور که در آیهای دیگر به صورت مقّید بیان شده است. ﴿وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ﴾و گوشت خوک، و این، همه اجزای آن را شامل میشود. از بین سایر درندگانِ پلید فقط خوک را بیان نمود، زیرا گروهی از اهل کتاب از قبیل نصاری ادعا میکنند که خداوند خوک را برایشان حلال نموده است. یعنی شما فریب آنها را نخورید، چرا که خوک حرام است و از جمله پلیدیهاست. ﴿وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِ﴾و حیوانی که به هنگام سربریدن، نام غیر خدا، از قبیل بتها و اولیا و ستارگان و دیگر مخلوقات بر آن برده شده است. پس همانطور که بردن نام خدا، ذبیحه را پاک میگرداند، بردن نام غیر خدا آنرا از نظر معنوی آلوده میکند، چون ذکر نام غیر خدا بر آن شرک است.
﴿وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ﴾و حیوانی که به سبب خفگی مرده، و با دست یا ریسمانی خفه شده باشد، یا اینکه سرش را به جای تنگ و باریکی فرو برده باشد که نتوان آن را بیرون آورد، در نتیجه حیوان بمیرد.
﴿وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ﴾و حیوانی که به سبب کتک زدن با چوب یا سنگ، یا فرو رفتن چیزی بر آن عمدا یا بدون عمد مرده باشد. ﴿وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ﴾و حیوانی که از بالا پرت شده باشد، مانند اینکه از بالای کوه یا دیوار، یا از سقفی افتاده باشد و بمیرد.
﴿وَٱلنَّطِیحَةُ﴾و آن حیوانی است که به سبب شاخ زدن حیوان دیگری بمیرد. ﴿وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ﴾و آنچه حیوانات درّنده از قبیل گرگ، شیر یا پلنگ از بدن آنها بخورند، یا پرندگان درنّدهای که شکار را میخورند، از آن بخورند. پس چنین حیوانی که به سبب خوردن پرندگان مرده باشد حلال نیست.
﴿إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ﴾این استثنا راجع به این موارد است، یعنی حیوان خفه شده، حیوانی که بر اثر کت ک مرده است، حیوانی که از بالا افتاده و مرده است، حیوانی که به سبب شاخ زدن حیوانی دیگر مرده است و آنچه که درندگان از آن خوردهاند، در همه این موارد اگر حیوان به صورت حتم و مسلّم زنده باشد و سربریده شود حلال است.
بنابراین، فقها گفتهاند: «اگر حیوان درنده یا غیر آن روده و شکم حیوانی را پاره کند، یا حلقومش را قطع نماید زنده بودن آن مانند مرده بودنش است، زیرا سر بریدنش فایدهای ندارد». و برخی جز وجود حیات چیز دیگری را در آن معتبر ندانستهاند، پس هرگاه آن را سر برید و حیوان زنده بود، حلال است اگر چه رودهها و شکمش از آن جدا شده باشد. و از ظاهر آیه شریفه چنین استنباط میشود.
﴿وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِ﴾و تقسیم کردن و پیشگویی نمودن با چوبههای تیر بر شما حرام است. «استقسام» شیوهای برای تقسیم کردن و اندازهگیری، و معیاری برای اقدام به کاری یا ترک آن بود. «ازلام» سه چوب تیر مانندی بودند که عربها در جاهلیت برای این منظور از آنها استفاده میکردند که بر یکی نوشته شده بود «بکن»، و بر دومی نوشته شده بود«نکن» و بر سومی چیزی نوشته نشده بود. پس هرگاه کسی از آنان آهنگ سفر یا عروسی یا امثال آن را میکرد این سه تیر را در کیسهای میانداختف سپس یکی از آن را بیرون میآورد، پس اگر تیری بیرون میآمد که روی آن نوشته بود «بکن» او کارش را میکرد، و اگر تیری بیرون میآمد که روی آن نوشته شده بود «نکن»، کارش را انجام نمیداد، و اگر تیری بیرون میآمد که چیزی بر آن نوشته نشده بود باز کارش را تکرار میکرد تا یکی از دو چوبهای بیرون میآمد که روی آن چیزی نوشته شده بود، و طبق آن عمل میکرد.
پس خداوند این کار و امثال آن را بر آنها حرام نمود و بهجای آن، آنها را به نماز استخاره در همه کارها راهنمایی کرد.
﴿ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌ﴾اشاره به همه امور حرامی است که از آن سخن رفت، و خداوند به منظور حفاظت بندگانش آنها را حرام نمود. این امور موجب فسق، و بیرون رفتن از دایره اطاعت خدا و وارد شدن به اطاعت شیطانند.
سپس خداوند بر بندگانش منت نهاد و فرمود: ﴿ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ﴾امروز کافران از دینتان مایوس شدهاند. روزی که به آن اشاره شده است روز عرفه است، روزی که خداوند دینش را تکمیل کرد و بنده و پیامبرش را نصرت نمود و مشرکین را بینهایت خوار گردانید، در حالیکه آنها به پشیمان کردن مومنان از دینشان بسیار رغبت داشتند، اما وقتی که عزت و قدرت اسلام و پیروزی آن را مشاهده کردند کاملا ناامید شدند که مومنان به دین آنها باز گردند. بنابر این در این سال، یعنی سال دهم که پیامبر حج وداع نمودند، و آخرین حج پیامبر بود، هیچ مشرکی حج نکرد و هیچ آدم لخت و عریانی چون گذشته اطراف کعبه طواف ننمود.
بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِ﴾و از مشرکان نترسید، بلکه از خداوندی بترسید که شما را بر آنها پیرو گردانید و آنان را خوار کرد و توطئههایشان را به خودشان برگرداند.
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ﴾امروز با کامل کردن پیروزی و تکمیل شرائع ظاهری و باطنی، اصول و فروع دینتان را کامل نمودم، بنابراین، کتاب و سنت در حوزه احکام دینی، و اصول و فروع آن کاملا شما را کفایت میکنند. پس هرکس ادعا کند که مردم در شناختن عقاید و احکامشان به علومی غیر از کتاب و سنت از قبیل علوم کلام و غیره نیاز دارد، جاهل است و ادعای باطلی در سر میپروراند، زیرا گمان میبرد که دین کامل نمیشود مگر به وسیله آنچه که او میگوید، و بهسوی آن دعوت میکند و این از بزرگترین ستم در حق خدا و رسولش به حساب میآید و نسبت دادن جهل است به خدا و رسولش.
﴿وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی﴾و نعمت ظاهری و باطنی را برای شما تکمیل کردم. ﴿وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾و اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب نمودم، همانطور که شما را برای اسلام پسندیدم.
پس با به جا آوردن دستورات اسلام شکر پروردگارتان را به جای آورید و کسی را که برترین و شریفترین و کاملترین دین را به شما ارزانی داشته است ستایش کنید.
﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ﴾بنابر این کسی که ضرورت و نیاز، او را به خوردن چیزهای حرام که در ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ﴾بیان شد، مجبور کرد، ﴿فِی مَخۡمَصَةٍ﴾در حالت گرسنگی، ﴿غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ﴾به شرطی که متمایل به گناه نباشد، و تا زمانی که مجبور نشده است، از آن نخورد و بیش از اندازهای که او را کفایت میکند، نخورد، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾همانا خداوند بخشنده و مهربان است، و خوردن (گوشت، خون و....) حرام را در این حال برای او مباح کرده، و بر او رحم نموده که از حرام به اندازهای که وی را نگاه دارد، بخورد بدون اینکه کمبود و نقصی در دینش حاصل آید.
آیهی ۴:
﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٤﴾[المائدة: ۴].«از تو میپرسند: چه چیزی برایشان حلال شده است؟ بگو: چیزهای پاکیزه برایتان حلال شده است، و نیز صید پرندگان و حیوانات شکارگر که شما به عنوان مربیان از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم دادهاید. پس بخورید از آنچه که حیوانات شکاری برای شما نگاه میدارند، و نام خدا را بر آن ببرید، و از خدا بترسید که خدا سریع الحساب است».
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡ﴾از تو میپرسند: چه خوراکیهایی برای آنان حلال شده است. ﴿قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ﴾بگو: چیزهای پاکیزه برایتان حلال شده است. و چیزهای پاکیزه هر آن چیزی است که در آن فایده یا لذتی باشد، بدون اینکه زیانی برای بدن و عقل در بر داشته باشد. پس همه دانهها و میوهها که در روستاها و صحراها یافت میشوند، و نیز همه حیوانات دریایی و خشکی در این داخل است، جز آنچه که شارع استثنا نموده است مانند حیوانات درنّده و پلید.
بنابراین، مفهوم آیه بر حرام بودن پلیدیها دلالت مینماید، همانطور که خداوند به حرمت پلیدیها تصریح کرده و میفرماید: ﴿وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ﴾[الأعراف: ۱۵٧]. «و پاکیزهها را برای آنان حلال مینماید و پلیدیها را برایشان حرام میگرداند».
﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ﴾و شکاری که پرندگان و حیوانات شکارگر صید میکنند برایتان حلال است. این آیه بر چند چیز دلالت مینماید: اول: لطف و مهربانی خدا نسبت به بندگانش که راههای حلال را برای آنان گسترده است و حیواناتی را که سر نبریدهاند بلکه پرندگان و حیوانات شکاری آن را شکار کردهاند برای آنان حلال نموده است. منظور از «جوارح» سگهای شکاری و یوزپلنگ و شاهین و دیگر حیواناتی است که با چنگال و دندان شکار میکنند.
دوم: شرط است که حیوان شکاری تعلیم یافته باشد، به طوری که در عرف تعلیم شمرده شود، به این صورت که هرگاه بخواهد حیوان را به حرکت درآورد و رها کند، حرکت نماید، و هرگاه بخواهد آن را از شکار باز دارد با صدای او باز گردد. و هرگاه حیوانی را گرفت آن را نخورد. بنابر این فرمود: ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ﴾از صیدی که به خاطر شما گرفته و نگاه داشتهاند، بخورید. و چنانچه حیوان شکاری بخشی از آن صید را بخورد، معلوم نیست که بقیه آخر را برای صاحبش نگاه بدارد، زیرا احتمال دارد که درصدد خوردن نصف باقیمانده هم باشد.
سوم: شرط است که سگ یا پرنده شکاری و امثال آن، شکار را زخمی کرده باشد. به دلیل اینکه فرموده است: ﴿مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ﴾و قبلا گفتیم که حیوان خفه شده حرام است. پس اگر سگ یا دیگر حیوان شکاری، صید را خفه کرد یا بر اثر سنگینی وزنش آن را کشت، حیوان شکار شده حلال نیست. این نظر مبنی بر آن است که پرندگان و حیوانات شکاری، شکار را با چنگال با دندان خود زخمی کنند. و بنا به قول مشهور که میگوید: جوارح به معنی «کواسب» میباشد، منظور حیونات شکارگری است که خود شکار را به دست میآورند و آن را در مییابند. پس اگر به این معنی باشد، در آن دلالتی بر مطلب گذشته نیست. و الله اعلم.
چهارم: جایز بودن پرورش و نگهداری سگ شکاری است، همانطور که در حدیث صحیح آمده که نگهداری و پرورش سگ شکاری جایز است. با اینکه در اصل، نگهداری سگ و پرورش آن حرام است، اما نگهداری سگ شکاری جایز است، زیرا اگر شکار و تعلیم دادن سگ جایز باشد به طور قطع نگهداری آن نیز جایز است.
پنجم: پاک بودن قسمتی از شکار که سگ با دهان گرفته است، چون خداوند آن را جایز قرار داده و نگفته است آن را بشوئید. پس این برپاکی محلی که دهان سگ شکاری به آن خورده است دلالت مینماید.
ششم: در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است، و اینکه سگ و حیوان تعلیم یافته به خاطر تعلیمی که دیده است شکارش حلال است، و حیوان شکارگری که تعلیم نیافته شکارش حلال نیست.
هفتم: مشغول شدن به تعلیم دادن سگ یا پرنده یا امثال آن مذموم و ناپسند نبوده و کار بیهوده و باطلی نیست، بلکه امری است مطلوب، چون تعلیم، وسیلهای برای حلال شدن شکارِ حیوان شکارگر و استفاده از آن است.
هشتم: این آیه دلیلی است برای کسی که فروختن سگ شکارگر را جایز میداند، زیرا جز از طریق خرید و فروش نمیتوان به سگ شکاری دست یافت.
نهم: در این آیه «بسم الله» گفتن به هنگام رها کردن حیوان شکاری شرط قرار داده شده است، و اگر به طور عمد و قصد «بسم الله» نگوید شکاری را که حیوان شکاری کشته است حلال نمیباشد.
دهم: خوردن آنچه حیوان شکارگر صید کرده حلال است، خواه حیوان شکارگر صید را کشته باشد یا نه. و اگر صاحبش آن را دریافت و شکار به طور حتم و مسلّم زنده بود حلال نیست مگر اینکه آن را ذبح کند.
سپس خداوند متعال مردم را به تقوا و پرهیزگاری تشویق نمود و آنان را از آمدن روز قیامت و محاسبه آن روز، برحذر داشت و به آنان گوشزد کرد که حسابرسی روز قیامت نزدیک است: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ﴾.
آیهی ۵:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ وَطَعَامُکُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٥﴾[المائدة: ۵].«امروز برای شما چیزهای پاک حلال شده، و ذبیحهی اهل کتاب برای شما حلال است، و ذبیحهی شما برای آنان حلال است، و زنان پاکدامنِ مؤمن، و زنان و پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، (برایتان) حلال است، به شرطی که مهریۀ آنان را بپردازید و قصدتان ازدواج و پاکدامنی باشد، و منظورتان زناکاری و انتخاب دوست نباشد، و هرکس به ایمان (احکام شریعت) کفر ورزد بیگمان عمل او نابود شده و او در آخرت از ریان کاران است».
خداوند حلال کردن چیزهای پاکیزه را تکرار نمود تا منّت و لطف خویش را بیان دارد و بندگانش را به سپاسگزاری فراوان و ذکر پروردگار فرا بخواند، و چیزهایی را که بدان نیاز دارند برایشان حلال نمود، به گونهای که میتوانند از چیزهای پاکیزه استفاده کنند.
﴿وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ﴾ای مسلمین! حیواناتی که یهودیان نصارا را سر میبرند برای شما حلال است، نه حیواناتی که دیگر کافران سر میبرند، زیرا ذبیحه آنها برای مسلمین حلال نیست. چون اهل کتاب به پیامبران و کتابهای آسمانی منتسب هستند، و همه پیامبران بر حرام بودن حیوانی که برای غیر خدا ذبح شده باشد متفق میباشند، زیرا ذبح حیوان برای غیر خدا شرک است.
پس یهودیان و نصارا به حرام بودن ذبح حیوان برای غیر خداوند معتقد هستند، بنابر این ذبیحه آنان حلال است، اما ذبیحه دیگر کفار نه. و منظور از طعام اهل کتاب حیواناتی است که سر میبرند، زیرا خوراکهای دیگر از قبیل دانهها و میوهها، خواه متعلق به اهل کتاب باشد یا نه حلال میباشند. نیز به دلیل اینکه خداوند طعام را به آنها نسبت دادهاست. پس این دلالت مینماید که آن چیز بدان سبب که آنها ذبح کردهاند خوراک قرار داده شده است، و نباید گفت که «اضافه طعام» به اهل کتاب به معنی تملیک است، یعنی خوراکی که در ملکیت آنهاست، زیرا خوراکی که در ملکیت آنان است به دست آوردنش به طریقهی غصب صحیح نیست، حتی اگر این کار از جانب مسلمانان هم صورت گیرد.
﴿وَطَعَامُکُمۡ﴾و ذبیحهی شما مسلمانان ﴿حِلّٞ لَّهُمۡ﴾برای آنها حلال است، و شما میتوانید از خوراک خود به آنان بدهید ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾و زنان آزاده پاکدامن مومن برای شما حلالاند. ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ﴾و زنان آزاده پاکدامنی که پیش از شما، کتاب (آسمانی) به آنان داده شده است. یعنی یهودیان و نصارا. و این فرموده الهی را که میفرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّ﴾[البقرة: ۲۲۱]. «و با زنان مشرک ازدواج نکنید مگر اینکه ایمان بیاورند تخصیص میگرداند». و مفهوم آیه چنین است که ازدواج با زنان بردهی مومن برای مردان آزاده حلال نیست.
اما زنان برده اهل کتاب هیچگاه مباح نبوده و بطور مطلق نمیتوان آنان را به عقد مردان آزاده در آورد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿مِّن فَتَیَٰتِکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾[النساء: ۲۵]. «از کنیزان مومن و مسلمان». اما زنان مسلمان اگر برده باشند ازدواج با آنها اول، توانایی نداشتن برای ازدواج با آزاده. و دوم، ترس از گرفتار شدن به فساد و گناه، اما ازدواج با زنان فاسق و زناکار جایز نیست خواه مسلمان باشند یا اهل کتاب، مگر اینکه توبه کنند، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِکَةٗ﴾[النور: ۳]. «مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نکنند».
﴿إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ازدواج با آنها را برای شما حلال قرار دادهایم، هرگاه مهریه آنها را بپردازید. پس هرکس تصمیم به ندادن مهریه زن بگیرد، برای او حلال نیست. و خداوند متعال به پرداختن مهریه زن دستور داد، و آن زمانی است که زن عاقل و رشید، و صلاحیتِ پذیریشِ مهریه را داشته باشد، در غیر این صورت شوهر مهریه را به سرپرست زن میدهد. و نسبت دادن مهریه به زنان بر این دلالت مینماید که زن مالک تمام مهریهاش است و هیچکس حقی در آن ندارد مگر آنچه که به زن شوهر ببخشد یا به سرپرست خودش یا به کسی دیگر بدهد.
﴿مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ﴾در حالی که شما زنانتان را پاکدامن نگه دارید و شرمگاهتان را از دیگر زنان مصون بدارید.
﴿غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ﴾و با هیچ کس زنا نکنید. ﴿وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖ﴾و دوست نگیرید. و دوست گرفتن یعنی زنا کردن با معشوقهها، زیرا در جاهلیت زنا اینگونه بود که عدهای با هرکس زنا میکردند، چنین فردی «مُسَافح» زناکار نامیده میشد. و بعضی فقط با دوست و معشوقه خود زنا میکردند. خداوند خبر داد که این کار با عفت و پاکدامنی متضاد است، و شرط ازدواج این است که شوره پاکدامن باشد. ﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُ﴾و هرکس به خدا کفر ورزد و به کتابها و پیامبرانش که ایمان آوردن بدانها واجب است، یا به چیزی از شرایع و آیین الهی کفر ورزد، بیگمان عملش نابود گشته است، و آن زمانی است که بر حالت کفر بمیرد. همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾[البقرة: ۲۱٧]. «و هر کس از شما از دین خود مرتد شود، و در حالی که کافر است بمیرد پس ایشان اعمالشان در دنیا و آخرت نابود میشود».
﴿وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾و او در آخرت از زمره کسانی خواهد بود که در مورد خود و اموال و خانوادههایشان دچار زیان شده و به شقاوت همیشگی گرفتار آمدهاند.
آیهی ۶:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦﴾[المائدة: ۶].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرگاه برای نماز برخواستید چهرههایتان را بشویید، و دستهایتان را با آرنج بشویید، و سرتان را مسح کنید، و پاهایتان را با قوزک بشویید. و اگر جُنُب بودید خود را پاک کنید، و اگر بیمار یا در مسافرت بودید و یا یکی از شما از پیشاب برگشت و یا با زنان آمیزش کردید و آبی را نیافتید، پس با هر آنچه که بر سطح زمین ارتفاع پیدا کند به شرطی که پاک باشد تیمم کنید، و با آن بر صورتها و دستهایتان بکشید، خداوند نمیخواهد که بر شما مشقتی بیندازد، بلکه میخواهد شما را پاکیزه کند، و نعمت خود را بر شما کامل گرداند تا شکر گزارید».
این آیه بزرگی است که مشتمل بر احکام زیادی میباشد، و ما آنچه را از این احکام که خداوند برایمان آسان و مقدور نموده است بیان میکنیم:
۱- اطاعت کردن از آنچه در این آیه ذکر شده و عمل کردن به آن از لوازم ایمان است و ایمان جز با آن کامل نمیشود، چون خداوند آیه را با ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ﴾آغاز کرده است. یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! به مقتضای ایمانتان به آنچه برای شما مشروع نمودهایم عمل کنید.
۲- امر به بپاخاستن برای نماز، زیرا فرموده است: ﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ﴾یعنی هر وقت برای نماز بپاخاستید.
۳- امر به نیت کردن برای نماز، زیرا ﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ﴾یعنی هرگاه به قصد و نیت نماز بپاخاستید.
۴- وضو شرط صحّت نماز است، زیرا خداوند به هنگام بلند شدن برای نماز به وضو دستور دادهاست، و اصل این است که «امر» برای وجوب است.
۵- وضو با داخل شدن وقت نماز واجب نمیشود، بلکه هنگام اراده کردن برای نماز واجب میگردد.
۶- هر آنچه که اسم نماز بر آن اطلاع شود از قبیل فرض، و نفل، و فرض کفایه و نماز جنازه، برای همه آنها وضو شرط است. حتی بسیاری از علما برای سجده خالی، از قبیل سجده تلاوت و سجده شکر نیز وضو را لازم میدانند.
٧- امر به شستن چهره و صورت که طول آن از ابتدای محل روییدن موی سر تا زیر چانه است، وعرض آن از گوش تا گوش است. و مضمضه آب در دهان کردن و استنشاق آب در بینی ک ردن با سنّت ثابت شده و در شستن صورت داخل میگردد. و موهای چهره بخشی از چهره میباشند. اگر این موها کم باشند رسانیدن آب به زیر آنها لازم است، ولی اگر پرپشت و زیاد باشند فقط شستن سطح ظاهری آن کافی است.
۸- امر به شستن دستها، و اینکه باید با آرنج شسته شوند. و کلمه «الی» آنطور که جمهور مفسرین گفتهاند به معنی «مع» است، مانند این فرموده الهی که میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَهُمۡ إِلَىٰٓ أَمۡوَٰلِکُمۡ﴾[النساء: ۲]. «یعنی اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید». از طرفی نیز شستن دست که واجب است کامل نمیشود مگر با شستن تمام آرنج.
٩- امر به مسح سر.
۱۰- مسح تمام سر واجب است، زیرا «باء» در ﴿بِرُءُوسِکُمۡ﴾برای تبعیض نیست، بلکه برای ملاصقه است و تمام سر باید مسح شود.
۱۱- مسح هرگونه انجام شود کافی است خواه با هر دو دست،یا با یک دست، یا با پارچهای، یا با تکه چوبی و یا امثال آن مسح صورت گیرد، زیرا خداوند مسح را به طور مطلق بیان نموده وآن را با یک صفت و ویژگی مقید نکرده است، پس به همان صورت بر اطلاق خود دلالت میکند.
۱۲- مسح سر واجب است. پس اگر سرش را شست و بر آن دست نکشید کافی نیست چون او کاری را که خداوند بدان دستور داده انجام نداده است.
۱۳- آنچه در مورد شستن دستها با آرنج گفته شد در مورد شستن پاها با هر دو قوزک صدق میکند.
۱۴- در این آیه به مسح خف «موزه» و اشاره شده، و آن زمانی است که ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡ﴾را با قرائت جر بخوانیم. و هر کدام از هر دو قرائت نصب و جر به معنی خاصی حمل میشود، پسش اگر به قرائت نصب خوانده شود دستور به شستن پاهاست، و آن زمانی است که پاها پوشیده نباشند. و اگر به قرائت جر خوانده شود دستور به مسح پاهاست اگر با موزه پوشیده شده باشند.
۱۵- رعایت ترتیب در وضو واجب است، زیرا خداوند آن را به ترتیب بیان کرده است. نیز خداوند عضوی را که در وضو مسح میشود بین دو عضو که باید شسته شوند ذکر نمود، و این فایدهای را جز ترتیب نمیرساند.
۱۶- ترتیب مخصوص اعضای چهارگانهی است که در این آیه نام برده شدهاند. اما رعایت ترتیب میان مضمضه و استنشاق و تقدیم این اعمال بر شستن چهره، و اینکه دست راست و پای راست قبل از دست چپ و پای چپ شسته شوند، و اینکه سر قبل از گوشها مسح شود، واجب نیست، بلکه مستحب میباشد.
۱٧- تازه کردن وضو برای هر نماز، تا صورتی که به آن دستور داده است تحّقق یابد.
۱۸- امر به غسل جنابت.
۱٩- شستن تمام بدن در صورت جنابت واجب است، زیرا خداوند، پاک کردن را به بدن نسبت داده و آن را ویژه قسمتهایی از بدن قرار نداده است.
۲۰- امر به شستن ظاهر و باطن موها در جنابت.
۲۱- حدث اصغر در حدث اکب رمندرج است، و اگر کسی هم جنب بود، و هم وضو نداشت، کافی است که نیت رفعِ هر دو را بکند و تمام بدنش را بشوید. چون خداوند جز پاک کردن چیز دیگری را بیان نکرده و نفرموده است که دوباره باید وضو بگیرید.
۲۲- جنابت بر هر کسی صدق پیدا میکند که در حالت خواب یا بیداری از او «منی» بیرون بیاید، و یا اینکه آمیزش کند و آبی نیز از او خارج نشود.
۲۳- هر کس به یادآوری که احتلام شده است اما خیسی و تری ندید، غسل بر او واجب نیست چون او جنب نشده است.
۲۴- خداوند احسان خود را بر بندگانش با مشروع قرار دادن تیمم بیان میدارد.
۲۵- یکی از اسباب جایز بودن تیمم، بیماری است که بکار بردن آب برای آن زیان آور باشد. پس برای چنین بیماریی تیمّم جایز است.
۲۶- از جمله اسباب جایز بودن تیمم، سفر و آمدن از قضای حاجت است، و آن زمانی مجوِّز تیمم است هرچند آب نیز وجود داشته باشد، زیرا در صورت استفاده از آب فرد مریض زیان میبیند، اما در بقیهی موارد مذکور، آنچه که سبب تجویز تیمم میگردد نبودن آب است، گرچه آدمی در حضر هم باشد.
۲٧- آنچه که از پس یا پیش انسان بیرون بیاید، ادرار باشد یا مدفوع، وضو را نقض میکند.
۲۸- کسانی به این آیه استدلال کردهاند که گفتهاند: «جز آنچه از راه جلو و عقب خارج میشود مانند ادرار، مدفوع و باد چیزی وضو را نقض نمیکند». پس وضو با دست زدن به شرمگاه و دیگر چیزها نقض نمیشود.
۲٩- مستحب است چیزی که تلفظ به آن زشت است به صورت کنایه گفته شود، به دلیل اینکه خداوند فرمود: ﴿أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ﴾.
۳۰- دست زدن به زن به قصد لّذت جویی و شهوت، وضو را نقض میکند.
۳۱- برای صحت تیمم شرط است که آب وجود نداشته باشد.
۳۲- در صورت موجود بودن آب، تیمم باطل میشود، حتی اگر آدمی در نماز باشد، زیرا خداوند تیمم را در صورت نبودن آب جایز قرار دادهاست.
۳۳- هرگاه وقت نماز فرا رسید و آدمی آب همراه نداشت، بر او لازم است که در میان اسباب و اثاثیه خود و همسفرانش به جستجوی آب بپردازد، زیرا کسی که چیزی را جستجو نکند، گفته نمیشود که آن چیز را نیافته است و خداوند میفرماید زمانی برایتان جایز است تیمم کنید که هیچ آبی را نیابید.
۳۴- کسی که آبی را بیابد که برای وضو کافی نباشد، باید از آن تا هر جا که رسید استفاده کند، سپس برای بقیه اعضا تیمم کند.
۳۵- آبی که به وسیله مخلوط شدن با چیزهای پاک تغییر کرده است بر تیمّم مقدم است. یعنی آن آب پاک و پاککننده است و به وسیله آن میتوان وضو گرفت، زیرا آبی که تغییر کرده است آب به حساب میآید و در فرموده خدا ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا﴾داخل است.
۳۶- برای صحت تیمم نیت لازم است زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿فَتَیَمَّمُواْ﴾یعنی قصد و آهنگ کنید.
۳٧- تیمم با هر آنچه از خاک و غیره که از سطح زمین سر برآورده باشد جایز میباشد، بنابر این خداوند که میفرماید: ﴿فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُ﴾از آن بر صورتها و دستهایتان بکشید، یا از باب تغلیب و اکثریت است، چرا که اغلب اینگونه است که از روی زمین غبار متصاعد شده و بر دست و صورت کشیده شده و روی دست و صورت میماند، و یا از باب راهنمایی برای استفاده از «بهتر» است و اینکه استفاده از خاکی که غبار داشته باشد بهتر است.
۳۸- تیمّم با خاک آلوده صحیح نیست، چون خاک آلوده پاک شمرده نمیشود بلکه نجس و آلوده است.
۳٩- در تیمم فقط صورت و دستها مسح میشوند نه دیگر اعضا.
۴۰- ﴿بِوُجُوهِکُمۡ﴾تمام چهره را در بر میگیرد و باید همه آن مسح شود، اما لازم نیست که خاک را به دهان و بینی داخل کند. و لازم نیست که خاک، زیر موها داخل شود، حتی لازم نیست که م قدار کمی خاک وارد زیر موها شود.
۴۱- دستها فقط تا مچ مسح میشوند، زیرا وقتی که به طور مطلق از دست نام برده شود تا مچ مورد نظر است. پس اگر مسح تا هر دو ساعد لازم بود خداوند آن را ذکر مینمود، همانطور که در وضو ذکر نموده است.
۴۲- این آیه عام است و از آن استنباط میشود که تیمم برای رفع همه ناپاکیها اعم از بی وضویی و جنابت و نجاست بدن جایز است. چون خداوند آن را به جای طهارت با آب قرار داده و آیه را به طور مطلق ذکر نموده است، پس نمیتوان آن را به موردی خاص مقید کرد، و ممکن است گفته شود: ناپاکی بدن با تیمم رفع نمیشود، چون عبارت و سیاق آیه در مرود بیوضویی و جنابت است، و قول جمهور علما هم همین است.
۴۳- محل تیمم در ناپاکی کوچک بیوضویی و ناپاکی بزرگ جنابت یکی است و آن صورت و دستها میباشند.
۴۴- کسی که هم جنب بود و هم وضو نداشت و به نیت هر دو تیمم کرد، با توجه به عام و مطلق بودن آیه جایز و کافی است.
۴۵- مسح کردن به هر طریقی که باشد کفایت میکند، خواه با دستش انجام شود یا با چیزی دیگر، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱمۡسَحُواْ﴾یعنی مسح کنید، و آنچه را که به وسیله آن مسح شود بیان نکرده است، پس این دلالت مینماید که با هر چیزی مسح شود جایز است.
۴۶- ترتیب در تیمم شرط است، همانطور که ترتیب در وضو شرط است. چون مسح کردن چهره قبل از مسح کردن دستها بیان شده است.
۴٧- هدف خداوند از تشریع احکام، آن نیست که ما را در سختی و دشواری و تنگنا قرار بدهد، بلکه احکام، آثاری از مهربانی و رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا آنها را پاک نموده و نعمت خویش را بر آنان کامل بگرداند.
۴۸- پاک کردن ظاهر با آب و خاک، مکّمل پاکی باطن با توحید و توبه راستین است.
۴٩- گر چه ظاهرا نظافت و پاکی از تیمم بدست نمیآید، اما قطعا نوعی تحصیل پاکی باطنی است که از بجا آوردن دستور خدا حاصل میگردد.
۵۰- شایسته است که بنده در حکمت و اسرار شرایع و احکام الهی در رابطه با پاکی و وضو و سایر موارد تامل کند، تا بر معرفت و دانش او افزوده گردد، و سپاس خدا را به خاطر احکامی که مشروع نموده است بیشتر به جای آوَرَد، و وی را بیشتر دوست بدارد، که سپاس و تشکر بنده را به مقامهای بلند و رفیع میرساند.
آیهی ٧:
﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمِیثَٰقَهُ ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِۦٓ إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٧﴾[المائدة: ٧].«و نعمتی را به یاد آورید که خدا به شما ارزانی داشته، و پیمانی را یاد کنید که با شما بسته است، آنگاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. و از خدا بترسید، همانا خداوند به آنچه در سینههاست آگاه میباشد».
خداوند متعال بندگانش را دستور میدهد تا نعمتهای دینی و دنیوی او را با قلب و زبان به خاطر بیاورند. زیرا به یاد آوردن نعمتهای الهی به صورت مستمر انگیزهای است برای شکر خدا، و محبت ورزیدن به وی، و سرشار گشتن قلب از احسان خداوند و به یاد آوردن نعمتهای دینی و دنیوی خدا خودپسندی و به خود بالیدن را از بین برده، وفضل و احسان الهی را افزون میگرداند. ﴿وَمِیثَٰقَهُ﴾و پیمان خدا را به یاد آورید. ﴿ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِ﴾پیمانی که از شما گرفت.
منظور این نیست که آنها آن پیمان را بر زبان جاری کرده و به آن اقرار نمودهاند، بلکه به منظور این است که آنان با ایمان آوردنشان به خدا و پیامبرش در حقیقت خود را به اطاعت از خدا و پیامبر پایبند نمودهاند. بنابر این فرمود: ﴿إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾آنگاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. یعنی آنچه از آیات قرآنی و نشانههای هستی که ما را بهسوی آن فراخواندی، شنیدیم و فهمیدیم و به آن یقین کرده و از آن فرمان بردیم، و از آنچه که ما را به آن فرمان دادی اطاعت نمودیم و از آنچه که ما را نهی کردی پرهیز کردیم. و این تمامی شرایع و قوانین ظاهری و باطنی دین را شامل میشود. و مومنان در این مورد پیمان و عهد خود را با خدا به یاد میآورند، و همواره آن را به خاطر دارند و همواره برای انجام آنچه به آن دستور داده شدهاند نهایت سعی و تلاش خود را مبذول میدارند.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و در همه حالات از خدا بترسید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾همانا خداوند به رازها و افکاری که در سینهها وجود دارد و به آنچه در آن خطور میکند آگاه است. پس بپرهیزید از اینکه خداوند به چیزی از دلهایتان آگاه شود که آن را نمیپسندد. و بپرهیزید از اینکه چیزی از شما سر بزند که آن را نمیپسندد. و دلهایتان را با شناخت خدا و محبت او و خیرخواهی برای بندگانش آباد کنید، زیرا اگر شما این چنین باشید خداوند گناهانتان را میآمرزد و به خاطر صلاح و شایستگی دلهایتان نیکیهای شما را چند برابر مینماید.
آیهی ۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٨﴾[المائدة: ۸].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر انجام واجبات الهی مواظبت داشته باشید، و به دادگری گواهی دهید، و دشمنی گروه و قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید، دادگری کنید که دادگری به پرهیزگاری نزدیکتر است، و از خدا بترسید، همانا خدا به آنچه میکنید آگاه است».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! لوازمات ایمانتان را انجام دهید، به گونهای که ﴿قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِ﴾بر انجام واجبات خدا مواظبت داشته باشید، و به دادگری گواهی دهید. یعنی در ظاهر و باطن و با تمام قدرت و نشاط به دادگری قیام کنید. و این کارتان فقط برای رضای خدا باشد نه به خاطر هدفی از اهداف دنیوی. و آهنگ عدالت را داشته باشید، و در کار و گفتارتان راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید، و در مورد دور و نزدیک و دوست و دشمن دادگری پیشه کنید.
﴿وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ﴾و دشمنی و نفرت قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید، همانطور کسی که انصاف و عدالت ندارد چنین میکند، بلکه همانطور که به نفع دوست و فامیل خود گواهی میدهید به ضرر او نیز گواهی دهید، و همانطور که به زیان دشمنِ خود گواهی میدهید به نفع او نیز گواهی دهید. گرچه کافر یا بدعت گذار هم باشد واجب است در مورد او عدالت پیشه کنید، و حقی را که میگوید بپذیرید، و نباید به خاطر اینکه او چنین میگوید و این سخن از دهان او بیرون آمده است، رد شود، زیرا این ستمی محض است و روا نیست. ﴿ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾و هر اندازه برای تحقق دادگری کوشش کنید و برای عمل به آن تلاش نمایید این به پرهیزگاریِ دلهایتان نزدیکتر است، پس اگر دادگری و عدالت کامل باشد تقوا و پرهیزگاری نیز کامل میگردد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾بدون شک خداوند به آنچه میکنید آگاه است، پس شما را طبق اعمالتان، خیر باشد یا شر، کوچک باشد یا بزرگ هم در این دنیا و هم در آخرت سزا و جزا میدهد.
آیهی ۱۰-٩:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٞ٩﴾[المائدة: ٩].«خداوند به کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند وعده داده است که برای آنان مغفرت و پاداش بزرگی است».
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١٠﴾[المائدة: ۱۰].«و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند ایشان اهل دوزخند».
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾خداوندی که خلاف وعده نمیکند و راستگوترینِ راستگویان است، کسانی را که به او و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان آوردهاند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کارهای شایسته از قبیل انجام واجبات و مستحبات انجام دادهاند، به آمرزش گناهان وعده دادهاست، گناهانشان را عفو میکند و آنان را به پاداشی نایل میگرداند که جز خدا کسی آن را نمیداند:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱٧]. «هیچ کس نمیداند به پاس آنچه انجام میدادند چه چیز از نعمتهایی که روشنی بخش دیدگان است برای آنان پنهان شده است».
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ﴾و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را که بر حقِ آشکار دلالت نموده و حقایق را آشکار مینمایند، تکذیب کردند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ﴾اینان یاران دوزخند و مانند دوستی که همواره با رفیق و دوستش میباشد با دوزخ همراهند.
آیهی ۱۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ هَمَّ قَوۡمٌ أَن یَبۡسُطُوٓاْ إِلَیۡکُمۡ أَیۡدِیَهُمۡ فَکَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١﴾[المائدة: ۱۱].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! نعمتی را که خداوند به شما بخشیده است به یاد آورید، آنگاه که گروهی خواستند بهسوی شما دست درازی کنند، اما خداوند دست آنها را از شما کوتاه کرد، و از خدا بترسید، و مؤمنان باید بر خدا تؤکل کنند».
خداوند بندگان مومن خود را به نعمتهای بزرگش یاد آور شده، و آنان را تحریک مینماید تا نعمتهای الهی را با قلب و زبان به یاد آورند، و اینکه آنان همانطور که کشتن دشمنان و به غنیمت گرفتن اموال آنها و اسیر کردنشان را نعمتی بزرگ میشمارند، این را نیز نعمتی بزرگ بدانند که خداوند دست دشمنان را از آنان کوتاه نموده و دسیسههایشان را به خودشان باز گرداند.
زیرا دشمنان تصمیم به انجام کاری گرفتند، و گمان بردند توانایی انجام آن را دارند، پس آنان به هدف خود که همانا ضربه زدن به مومنان بود، نرسیدند، و این همان یاری خداست برای بندگان مومن و شایستهاش، و باید سپاس خدا را بر این نعمت بزرگ به جای آورند، و او را پرستش نمایند و همواره او را یاد کنند، و این شامل هرکسی است که درصدد باشد با مومنان بدی کند، اعم از کافر و منافق و شورشگر، و خداوند شر همه آنها را از مسلمین دور کند.
سپس خداوند آنها را به انجام چیزی دستور داد که از آن برای پیروز شدن بر دشمنان خود، و در همه کارهایشان کمک بگیرند. پس فرمود: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾و مومنان باید به منظور جلب منافع دینی و دنیوی خود بر خدا توکل کنند، و قدرت و حرت خود را ناچیز دانسته و به آن توجهی ننمایند، و در کسب آنچه دوست دارند به خدا اعتماد کنند. و توکل بنده برحسب ایمانش است، و به اتفاق همه اهل فن توکل از واجبات قلب است.
آیهی ۱۳-۱۲:
﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مَعَکُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ١٢﴾[المائدة: ۱۲].«و بیگمان خداوند از بنیاسراییل پیمان گرفت و دوازده سردار برای آنان تعیین کرد، و خداوند فرمود: من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به پیامبران من ایمان بیاورید، و آنان را یاری کنید، و به خداوند قرضی نیکو دهید، از گناهانتان درمیگذرم و شما را وارد باغهایی (در بهشت) میکنم که رودها از زیر آن روان است، پس هر کس از شما بعد از این کفر بورزد بهراستی که راه راست را گم کرده است».
﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣﴾[المائدة: ۱۳].«پس به خاطر اینکه پیمانشان را شکستند آنان را نفرین کردیم، و دلهایشان را سخت گردانیدیم. سخن را از جایگاهش تحریف میکنند، و بخشی از آنچه را که بدان تذکر داده شده بودند فراموش کردند. و تو همواره خیانتی را از آنها میبینی، غیر از تعداد اندکی از آنان. پس، از آنها درگذر و چشمپوشی کن، همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
خداوند متعال خبر میدهد که از بنیاسرائیل پیمان موکد و محکم گرفت. و صفت و کیفیت پیمان، و پاداش آنها را اگر بدان وفا کنند بیان کرد، و سزای گناهشان را در صورتی که پیمان شکنی کنند ذکر نمود. سپس بیان کرد که آنها به پیمان و عهد خود وفا نکردند. و سزایی را که خداوند به سبب پیمان شکنی به آنها میدهد، بیان کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و خداوند پیمانی موّکد و محکم از بنی اسراییل گرفت.
﴿وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗا﴾و دوازده رئیس و سردار از میان آنها تعیین کردیم تا هر رئیسی ناظر بر زیر دستان خود باشد و آنها را بر انجام کارهایی که به آن دستور داده شدهاند تحریک کند، و از آنها بخواهد که وظیفه خود را انجام دهند و آنان را بدان سمت و سو فرا بخواند.
﴿وَقَالَ ٱللَّهُ﴾و خدوند به پیغمبرانی که مسئولیت را بر دوش گرفت بودند، فرمود: ﴿إِنِّی مَعَکُمۡ﴾بدون شک من با شما هستم. یعنی شما را یاری و کمک میکنم، و به اندازه زحمت و تلاشی که مبذول میدارید، شما را یاری خواهیم کرد.
سپس خداوند پیمانی را که از آنها گرفته بود بیان داشت و فرمود: ﴿لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ﴾اگر نماز را در ظاهر و باطن برپا دارید، و چیزهایی را که در نماز لازم است بطور شایسته انجام دهید، و بر نماز مداومت داشته باشید، ﴿وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکات اموال خود را به مستحقان بپردازید، ﴿وَءَامَنتُم بِرُسُلِی﴾و به همه پیامبرانم که برترین و کاملترین آنان محمد صاست ایمان بیاورید، ﴿وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ﴾و آنان را بزرگ بدارید، و آنچه از احترام و اطاعت برای آنان لازم است به جای آورید.
﴿وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا﴾و صادقانه و مخلصانه از درآمد پاک و حلال صدقه بدهید، و نیکوکاری کنید. پس هرگاه این کارها را انجام دادید ﴿لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾از گناهانتان در میگذرم و شما را وارد باغهایی از بهشت مینمایم که رودها از زیر درختان آن روان است.
پس خداوند امری محبوب که بهشت و نعمتهای آن است به آنان میبخشد، و امری منفور که عقوبت گناهانشان است از آنان دور میکند و گناهانشان را میبخشاید.
﴿فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾و هر کس پس از این عهد و پیمان و وظایفی که با سوگند مستحکم گشته و نیز با ذکر پاداش و ثواب آن بر آن ترغیب شده است، کفر بورزد، ﴿فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ﴾به راستی که از روی قصد و آگاهی راه راست را گم کرده است. پس او سزاوار چیزی خواهد بود که گمراهان سزاوار آن هستند، از قبیل محروم شدن از پاداش و حاصل شدن عذاب. شاید عدهای بگویند: کاش که میدانستم آنها چکار کردند؟ آیا به پیمانی که با خدا بستند وفا نمودند یا پیمان شکنی ورزیدند؟ خداوند بیان نمود که آنها پیمان را شکستند، پس فرمود: ﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ﴾به سبب پیمان شکنی، آنها را به روشهای گوناگون مجازات کردیم:
۱- ﴿لَعَنَّٰهُمۡ﴾آنان را نفرین نمودیم و از رحمت خود دور کردیم، چون درهای رحمت را به روی خود بستند، و به پیمانی که از آنها گرفته شده بود وفا نکردند، که بزرگترین سبب برای برخورداری از رحمت خدا وفا کردن به آن پیمان بود.
۲- ﴿وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗ﴾و دلهایشان را سخت کردیم، به گونهای که پند و اندرز و سخنرانیها اثر مفیدی در دلهایشان برجای نمیگذاشت و آیات و تهدیدات سودی به آنان نمیبخشید و هیچ تشویقی آنها را به انجام کارهای نیک وادار نمیکرد. و هیچ ترس و تهدیدی آنها را از انجام کارهای زشت باز نمیداشت. و بزرگترین سزا برای بنده این است که قلبش اینگونه باشد، زیرا از هدایت و خیر محروم شده و به شر و بدی نایل میآید.
۳- ﴿یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ﴾سخنان خدا را تحریف و تبدیل میکنند. پس معنی و مفهومی را که خدا و پیامبرش از سخنی در نظر دارند دگرگون کرده، و معنی دیگری برای آن دست و پا میکنند.
۴- ﴿وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ﴾و بخش فراوانی را از آنچه بدان اندرز داده شده بودند فراموش کردند. آنان به تورات و به آنچه بر موسی نازل شده بود اندرز داده شده بودند، اما بخشی از آن را به فراموشی سپردند. و این شامل فراموش کردن علم و دانش آن است، و آنان دانش آن را فراموش کرده و از دست دادند. و این شامل نسیان علم و دانش آن است، و اینکه آنان تورات را فراموش کردند و آن را از دست دادند، به گونهای که بسیاری از آنچه که خداوند از یادشان برد دیگر یافت نشد. و این عقوبتی از جانب خدا برای آنان بود. و شامل فراموش کردن عمل نیز میشود، که فراموشی عمل، ترک عمل است. پس آنان به انجام آنچه بدان دستور داده شده بودند، توفیق نیافتند. در پرتو این بیانات در مییابیم که اهل کتاب برخی از آنچه در کتابهایشان ذکر شده یا در زمانشان به وقوع پیوسته است، انکار کردهاند، و از جمله آن چیزهایی است که آنها فراموش کردهاند.
۵- خیانت همیشگی و مداوم: ﴿وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ﴾و همواره خیانتی را از آنها نسبت به خدا و بندگان مومنش مشاهده میکنی. و بزرگترین خیانتشان این بود که از کسی که آنها را موعظه میکرد و به آنان گمان نیک داشت حق را کتمان کردند، و بر کفرشان باقی ماندند، که این خیانتی بس بزرگ بود. و هرکس صفات آنها را دارا باشد به این خصلتهای مذموم و زشت گرفتار میشود. پس هرکس به دستور خدا و آنچه که پروردگار ما را بدان ملزم نموده است انجام ندهد، بهرهای فراوان از نفرین و سنگدلی خواهد داشت و به مرض تحریف کلام مبتلا میشود، وبخشی از آنچه را که به وی تذکر داده شده است فراموش میکند و به راه راست و نیک توفیق نمییابد. و حتما دچار خیانت خواهد شد. از خداوند میخواهیم که ما را از این آفات مصون بدارد.
خداوند آنچه را که به آنان تذکر داد «حفظ» یعن بهره و نصیب نامیده است، چون آن بزرگترین بهره است، و دیگر بهرهها، بهرههای دنیوی هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِی زِینَتِهِۦۖ قَالَ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا یَٰلَیۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٧٩﴾[القصص: ٧٩]. «پس قارون با کوکبه خود بهسوی قومش بیرون آمد، کسانی که زندگی دنیا را میخواستند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده شده است ما هم داشتیم، بیگمان او دارای بهرۀ بزرگی است». و خداوند در مورد بهره مفید فرموده است: ﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾[فصلت: ۳۵]. «این (بردباری و چشم پوشی) را مگر صابران نمییابند، و آن را جز کسانی که دارای سهم و بهره بزرگی هستند نخواهند یافت».
﴿إِلَّا قَلِیلٗا﴾جز تعداد اندکی از آنان که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، و خداوند آنها را توفیق داد و به راه راست هدایت کرد. ﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡ﴾پس آنان را به خاطر آزاری که به تو میرساند مواخذه نکن، بلکه آنها را به ببخش و از آنان درگذر، زیرا عفو و بخشش از نیکوکاری و احسان است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. احسان یعنی اینکه خدا را طوری عبادت کنی که انگار او را میبینی، و اگر او را نبینی او ترا میبیند. و احسان در حق مخلوق و مردم یعنی رساندن نفع و استفاده دینی و دنیوی به آنان.
آیهی ۱۴:
﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ١٤﴾[المائدة: ۱۴].«و از کسانی که گفتند: ما نصاری هستیم، پیمان گرفتیم. اما آنان بخش قابل توجهی را از آنچه به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند، پس میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم، و خداوند ایشان را به آنچه ساختهاند آگاه خواهد کرد».
همچنان که از یهودیان عهد و پیمان گرفتیم، از کسانی هم پیمان گرفتیم که به مسیح پسر مریم گفتند: ﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ﴾«از کسانی که گفتند: ما یاور و یاران هستیم»، و با متصف نمودن خویشتن به ایمان به خدا و پیامبرانش، و آنچه پیامبران آوردهاند خود را پاک میشمردند، اما آنها پیمان را شکستند.
﴿فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ﴾و آنان بخش قابل توجهی از آنچه را که به آن تذکر داده شده بودند، هم از نظر علمی و هم از نظر عملی به دست فراموشی سپردند. ﴿فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾و برخی را بر برخی دیگر مسلط گرداندیم، و شرارتی در میان آنان درگرفت که تا قیامت موجب جنگ و کینه و دشمنی در میان آنها خواهد بود. و این مسئلهای است که هم اکنون به وضوح مشاهده میشود، زیرا نصارا همواره در کینه و بغض و دشمنی و تفرقه به سر میبرند. ﴿وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ﴾و خداوند آنان را به آنچه میکردند آگاه میکند، و آنان را به خاطر کارهایشان مجازات خواهد کرد.
آیهی ۱۶-۱۵:
﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ١٥﴾[المائدة: ۱۵].«ای اهل کتاب! براستی که پیامبر ما پیش شما آمده است، (و) بسیاری از آنچه از کتاب پنهان میکردید برای شما بیان میکند، و از بسیاری صرفنظر مینماید، همانا از طرف خدا برای شما نور و کتاب روشنگری آمده است».
﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ١٦﴾[المائدة: ۱۶]. «خداوند به وسیلۀ آن (کتاب)کسانی را که جویای خوشنودی او هستند به راههای امن و امان هدایت مینماید، و آنان را به فرمان خود از تاریکیها بهسوی نور بیرون میآورد، و آنان را به راه راست هدایت میکند».
وقتی خداوند بیان فرمود که از یهود و نصارا پیمان گرفت، و جز تعداد اندکی همگی پیمان را شکستند، همه را دستور داد تا به محمد صایمان بیاورند، و نشانه قاطعی را که بر صحت نبوت پیامبر دلالت مینماید، برای آنان ارائه داد. و آن این است که محمد بسیاری از چیزهایی که آنان از مردم عوام از همکیشان خود پنهان میکنند برای آنان بیان میدارد. پس فقط آنها در آن زمان به عنوان اهل علم شناخته میشدند، و جز آنان کسی دیگر از این علم برخوردار نبود. بنابر این آنهایی که به علم و دانش علاقمند بودند، چارهای نداشتند جز اینکه از آنان فرا بگیرند.
پیامبر صاین قرآن بزرگ را آورد که آنچه را آنان از یکدیگر پنهان میکردند از قبیل ویژگیهای پیامبر که در کتابهایشان بیان شده بود، و نیز بشارتی که در کتابهایشان در رابطه با آمدن حضرت رسول آمده بود، و نیز آیهی رجم و مواردی از این قبیل را بیان میکند، حال آنکه پیامبر بیسواد بود، نه میتوانست بخواند و نه میتوانست بنویسد، و این بزرگترین دلیل بر رسالت پیامبر صاست. ﴿وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖ﴾و از بیان چیزهایی که حکمتی در آن نیست صرف نظر میکند.
﴿قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ﴾به راستی که از جانب خدا روشنایی و نوری پیش شما آمده است، و آن قرآن است که بوسیله آن تاریکیهای جهالت و راههای گمراهی روشن میشود.
﴿وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ﴾و کتابی روشنگر که همه امور دینی و دنیوی مردم را روشن میسازد، از قبیل آگاهی یافتن از اسما و صفات و کارهای خدا، و علم به احکام شرعی و احکام جزایی که مردم به همهی این امور نیاز دارند.
سپس بیان کرد که چه کسی به وسیله این قرآن هدایت میشود و راه مییابد، و بنده باید چکار کند تا این هدایت را دریابد؟ پس فرمود: ﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ﴾خداوند کسی را که برای رسیدن به خشنودی وی تلاش کند، و قصد و نیتش خوب باشد، به راههایی که او را از عذاب مصون داشته و به سرای امن و آسایش میرساند هدایت مینماید. و هدایت به معنی شناخت حق و عمل کردن به تمامی مجمل و تفاصیل آن است.
﴿وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾و آنان را از تاریکیهای کفر و بدعت و گناه و جهل و غفلت بهسوی روشنایی ایمان و سنّت و اطاعت و علم و ذکر بیرون میآورد. و این هدایت به فرمان و مشیت خداوند صورت میگیرد، که هر آنچه او بخواهد پدید میآید، و آنچه او نخواهد انجام نمیپذیرید. ﴿وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾و آنان را به راه راست هدایت میکند.
آیهی ۱۸-۱٧:
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧﴾[المائدة: ۱٧].«به راستی کسانی که میگویند: خدا مسیح پسر مریم است، کفر ورزیدند. بگو: اگر خدا بخواهد مسیح، پسر مریم و مادرش و همۀ کسانی را که در روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی میتواند در مقابل خدا کاری بکند؟ و فرمانروایی آسمانها و زمین، و آنچه بین آسمانها و زمین است از آن خداست. هرچه بخواهد میآفریند، و خداوند بر هر چیزی تواناست».
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ١٨﴾[المائدة: ۱۸].«و یهودیان و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم، بگو: پس چرا شما را به خاطر گناهانتان عذاب میدهد؟ بلکه شما (نیز) بشرید (و) از جملۀ کسانی (هستید) که خدا آفریده است. هرکس را که بخواهد میآمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب میدهد، و پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو میباشد از آن خداست و بازگشت (همه) بهسوی اوست».
وقتی خداوند بیان کرد که او از اهل کتاب (یهود و نصارا) پیمان گرفت، و آنها به پیمان خود وفا نکرده و آن را شکستند، سخنان زشت آنها را نیز بیان نمود. پس گفته نصارا را که جز آنان کسی چنین نگفته است، بیان کرد که میگفتند: خدا، مسیح پسر مریم است. و دلیل و شبهه آنان این بود که عیسی بدون پدر بدنیا آمده است، بنابر این چنین عقیده باطلی در مورد او پیدا کردند.
البته حوا هم که شبیهِ عیسی است بدون مادر به دنیا آمده است، و آدم نیز به طریق اولی بدون پدر و مادر به دنیا آمده است. پس چرا نصارا آدم و حوا را خدا نمیدانند، آن چنانکه عیسی را خدا میدانند؟! پس این دلالت مینمایدکه سخنشان تابع هوی و هوسی و خواستهای خودشان است، و هیچ دلیل و حجت قانعکنندهای ندارند. و خداوند با دلایل عقلی واضح ادعای آنها را رد نمود و فرمود: ﴿قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾بگو: «اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش، و همه کسانی را که روی زمین هستند هلاک نماید، چه کسی میتواند کاری بکند؟!» پس اگر خدا بخواهد هلاکشان میکند و نمیتوانند کاری بکنند و خود را برهانند. و کسی که نتواند از هلاکت خود جلوگیری کند و قدرت و توانایی نجات دادنِ خویش را نداشته باشد، نمیتواند معبود باشد. و از دلایل الوهیت خدا این است که ﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾پادشاهی زمین و آسمانها و آنچه میان آن دو است فقط از آن خدای یگانه میباشد، و به حکم کُونی و شرعی و جزایی خود در آنها تصرف مینماید، و آنها همه مملوک، و تحت تدبیر او هستند. پس آیا شایسته است که بنده نیازمند و فقیر را خدای معبود و بینیاز قرار داد؟! این غیر ممکن است و نباید آنانرا از اینکه خداوند عیسی پسر مریم را بدون پدر به دنبا آورده است تعجب کنند، زیرا هرچه بخواهد میآفریند: ﴿یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ﴾اگر بخواهد از مادر و پدر میآفریند بدون اینکه مادری در کار باشد، مانند حوا که بدون مادر آفریده شده است، و اگر بخواهد فقط از مادر میآفریند بیآنکه پدری در میان باشد مانند عیسی.
و اگر بخواهد بدون پدر و بدون مادر میآفریند، مانند آدم که نه پدری داشت و نه مادری. پس نوع آفرینش خداوند متعال به خواست و مشیت نافذ او بستگی دارد، که هیچ چیزی نمیتواند از اراده و خواست او سرپیچی کند، بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾و خداوند بر هرچیزی تواناست.
و از جمله گفتارهای یهودیان و نصارا این بود که هریک از آنها ادعای باطلی داشت و از این طریق خودشان را پاک قرار میدادند، و میگفتند: ﴿نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُ﴾ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم.
«ابن» در زبان یهود به معنی دوست و محبوب است. آنان منظورشان این نبود که حقیقتا فرزند خدا هستند، زیرا مذهب آنان چنین نبود، اما نصارا در مورد عیسی معتقدند که او فرزند خداست. خداوند در رد ادعای باطل آنها فرمود: ﴿قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم﴾بگو:اگر شما دوستان خدا بودید هرگز عذابتان نمیداد، زیرا خداوند جز کسی که خشنودی او را فراهم نماید دوست ندارد. ﴿بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَ﴾بلکه شما از جمله انسانهایی هستید که خداوند آفریده است و احکام سرشار از عدالت و فضل خود را بر آنان جاری میکند.
﴿یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ﴾هر کس را که بخواهد میآمرزد، آنانی که اسباب مغفرت را فراهم کنند. و هر کس را که بخواهد عذاب میدهد، آنهایی که موجبات عذاب را فراهم نمایند.
﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ﴾و برای خداست پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آسمانها و زمین است، و بازگشت همه بهسوی اوست.
شما هم ملکِ خدا و از جمله کسانی هستید که در سرای آخرت بهسوی پروردگار باز میگردید و خداوند شما را براساس اعمالتان مجازات مینماید. پس ای یهود و نصارا! چه چیزی باعث شده است که این فضیلت دوستی خدا به شما اختصاص یابد؟!.
آیهی ۱٩:
﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٩﴾[المائدة: ۱٩].«ای اهل کتاب! بهراستی پیامبر ما پیش شما آمده که در دوران فترت پیغمبران (مسایل و حقایق را) برای شما بیان میکند تا نگویید: مژده دهنده و بیم دهندهای پیش ما نیامد، براستی که مژده دهنده و بیم دهندهای پیش شما آمده است، و خداوند بر هر چیزی تواناست».
خداوند اهل کتاب را به سبب کتابی که به آنها ارزانی داشته است فرا میخواند تا به محمد صایمان بیاورند و خداوندی را سپاسگزار باشند که ﴿عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ﴾بعد از مدت زمانی که پیامبری مبعوث نشده بود و آنها به شدّت به وی نیازمند بودند، پیامبر را بهسوی آنها فرستاد. و این انقطاع وحی و نبوت برای مدت زمانی، و احساس نیاز عاملی بود که مردم را به ایمان آوردن به او فرا میخواند. نیز عاملی بود برای اینکه پیامبر همه مطالب الهی و احکام شرعی را برای آنان بیان نماید. و خداوند از طریق «ارسال رسل» حجّت را به اتمام رساند تا نگویند: ﴿جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗ﴾مژده دهنده و بیم دهندهای نزد ما نیامده است، به راستی که مژده دهنده و بیم دهندهای نزدتان آمده است که شما را به پاداش دنیا و آخرت، و بر انجام اعمالی که موجب پاداش هستند مژده میدهد. نیز ویژگی کسانی که آن اعمال را انجام میدهند، بیان مینماید و مردمان را از عذاب دنیا و آخرت و اعمالی که موجب آن میگردند، و از متصف شدن به صفات کسانی که آن اعمال را انجام میدهند برحذر میدارد.
﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾و خداوند بر هر چیزی تواناست. همه اشیا در مقابل قدرت او تسلیم هستند و هیچ چیزی از فرمان او سرپیچی نمیکند. و از جمله قدرت خداوند این است که پیامبران را فرستاده و کتابها را نازل کرده است، و هرکس را که از پیامبران اطاعت کند ماجور میسازد، و هرکس را که از آنان سرپیچی نماید عذاب میدهد.
آیهی ۲۶-۲۰:
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗا وَءَاتَىٰکُم مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٠﴾[المائدة: ۲۰].«و آنگاه که موسی به قومش گفت: ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را فرمانروایانی ساخت و به شما چیزهایی داد که به هیچ یک از جهانیان نداده است».
﴿یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَ ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَ٢١﴾[المائدة: ۲۱]. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند وارد شدن به آن را برایتان مقرر نموده است، وارد شوید و به عقب برنگردید، که زیانکار خواهید گشت».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَ٢٢﴾[المائدة: ۲۲]. «گفتند: ای موسی! در آنجا قومی زورمند و سرکش هست و ما هرگز به آنجا داخل نمیشویم تا آنها از آن بیرون نروند، پس اگر آنها بیرون بروند ما بدانجا وارد خواهیم شد».
﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٣﴾[المائدة: ۲۳].«دو نفر از مردانِ خدا ترس که خداوند به آنها نعمت داده بود، گفتند: شما از دروازه بر آنان وارد شوید، که اگر از آن درآمدید پیروز خواهید شد، و اگر مؤمن هستید بر خدا توکّل کنید».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ٢٤﴾[المائدة: ۲۴].«گفتند: ای موسی! تا وقتی که آنها در آن هستند ما هرگز وارد آن نخواهیم شد پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما اینجا نشستهایم».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیۖ فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٥﴾[المائدة: ۲۵].«گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خود و برادرم را دارم، پس میان ما و میان قوم فاسق داوری کن».
﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٦﴾[المائدة: ۲۶].«(خدا به موسی) فرمود: (وارد شدن به) آن (سرزمین و مملکت) چهل سال بر آنان حرام شد، (و) در بیابان سرگردان خواهند ماند، پس تو بر گروه فاسق و نافرمان غم مخور».
پس از آنکه خداوند بر موسی وقومش منّت نهاد و آنان را از فرعون و قومش، و از بردگی و اسارت فرعونیان نجات داد، آنها به سمت وطن و مملکت خود که بیت المقدس و اطراف آن بود، رفتند و به نزدیکیهای بیت المقدس رسیدند. آنگاه خداوند جهاد با دشمنان را بر آنها فرض کرد تا دشمن را از سرزمین خود بیرون برانند. بنابر این موسی ÷برای آنها موعظه کرد و به آنها تذکر داد و نعمتهای الهی را بر آنان یادآوری نمود تا عزم آنان برای جهاد تقویت گردد. پس موسی گفت: ﴿ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ﴾نعمت خدا را با دل و زبانتان یادآوری کنید، زیرا یادآوری نعمت خدا به محبت وی میانجامد و در مسیر عبادت خدا به آدمی نیرو میبخشد.
﴿إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَ﴾آنگاه که در میان شما پیامبرانی را قرار داد که شما را بهسوی نور و هدایت فرا خواندند، و از زشتیها برحذر داشتند، و شما را برای بدست آوردن سعادتِ جاودانگی تشویق و تحریک کردند، و چیزهایی را به شما آموختند که نمیدانستید.
﴿وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗا﴾و شما را پادشاهانی قرار داد که اختیارتان در دست خودتان است، و دشمن نمیتواند شما را برده خود قرار دهد. و اکنون اختیارات در دست خودتان است و میتوانید دینتان را اقامه نمایید.
﴿وَءَاتَىٰکُم﴾و به شما نعمتهای دینی و دنیوی فراوانی بخشیده است، ﴿مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾که به هیچ یک از جهانیان نداده است، زیرا بنی اسرائیل در آن زمان برگزیدهترین و بهترین و محترمترین مردم نزد خدا بودند، و خداوند به آنها نعمتهایی بخشیده بود که دیگران نداشتند.
پس نعمتهای دینی و دنیوی را به آنان یادآور شد، نعماتی که شایسته بود نهال ایمان و استقامت و پایداری بر جهاد را در دل آنان بکارد. بنابر این فرمود: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَ﴾ای قوم من! به سرزمین مقدّس و پاکی وارد شوید،﴿ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ﴾که خداوند آن را برایتان مقّرر نموده است. پس خداوند خبری اطمینان بخش به آنان داد اگر مومن واقعی باشند و خبر خدا را تصدیق کنند، و به آن ایمان داشته باشند و آن خبر عبارت است از اینکه خداوند به آنان وعده داده است که به سرزمین مقّدس وارد خواهند شد و بر دشمنان پیروز خواهند گشت.
﴿وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَ﴾و برنگردید، که زیانکار خواهید گشت. زیرا با از دست دادن پیروزی بر دشمنان، و فتح شدن سرزمینتان، در دنیا دچار زیان شدید، و پاداش و ثواب اخروی را از دست دادید و با ارتکاب گناهان، مستحق عقاب و عذاب گشتید.
اما آنها سخنی را بر زبان آوردند که بر ضعف دلهایشان و سستی آنها و عدم اهتمامشان به دستور خدا و پیامبرش دلالت مینمود. پس گفتند: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَ﴾ای موسی! در آن سرزمین قومی سرکش و زورمند و دلیر وجود دارد. یعنی وجود چنین قومی یکی از موانعی است که ما نمیتوانیم وارد آن شویم.
﴿وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَ﴾و ما تا آنها از آن بیرون نهند وارد آن جا نمیشویم، پس اگر بیرون روند ما داخل خواهیم شد. و این به خاطر بزدلی و عدم یقین آنان بود، و اگر آنان بینش و بصیرتی داشتند، در مییافتند که همه آنها فرزندان آدم، و انسان هستند، و نیرومند و قوی کسی است که خداوند او را با قدرت خویش یاری کند زیرا هیچ توانایی و حرکتی جز با کمک خدا انجام نمیشود. و میدانستند که آنها بر دشمن پیروز خواهند شد، چون خدا به آنان وعده پیروزی داده بود.
﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا﴾دو نفراز مردان خداترس که خداوند نعمت گفتار حق را در جایی به آنها داده بود که به اینگونه اظهارات بسیار نیاز بود. و نعمت صبر و یقین را به آنها داده بود، در حالی که قومشان را بر جنگیدن با دشمن و اشغال شهرهایشان تشویق و تحریک میگردند، گفتند: ﴿ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَ﴾یعنی پیروزیتان مشروط به این است که قاطعانه به رویارویی با آنها تصمیم بگیرید، و از دروازه بر آنها وارد شوید، پس هرگاه شما وارد شدید آنها شکست خواهند خورد.
پس آنها را دستور دادند که بهترین آمادگی را داشته باشند و گفتند: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾و بر خدا توکل کنید اگر شما مومن هستید. زیرا توکل بر خدا، به خصوص در چنین موقعی کار را آسان مینماید، و باعث پیروزی بر دشمن میشود. و این بر واجب بودن توکلِ بر خدا دلالت میکند. نیز دلالت مینماید که توکلِ بنده به اندازه ایمانش خواهد بود.
این سخن در آنها اثر مفیدی بر جای نگذاشت، و سرزنش در مورد آنها کارساز واقع نشد، پس آنان سخن خوارترین مردمان را بر زبان آوردند و گفتند: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ﴾ای موسی! تا وقتی که آنها در آن جا هستند ما هرگز وارد آن نمیشویم. پس تو وپروردگارت برویدو بجنگید، ما اینجا نشستهایم.
چه سخن زشتی است که بر زبان آوردند! و در این تنگنا و موقعیت بحرانی که میبایست پیامبرشان را یاری کرده و عزت و افتخار را برای خود رقم بزنند، چه زشت با پیامبرشان روبرو شدند!.
از اینجا تفاوت امت محمد صو سایر امتها آشکار میگردد، چرا که پیامبر صوقتی که با یاران خود در مورد جنگ بدر مشورت کرد، با وجود اینکه ایشان نفرمودند حتما باید در این جنگ مرا همراهی کنید. گفتند: «ای رسول خدا! اگر ما را از این دریا عبور دهی عبور خواهیم کرد؟، اگر به سمت «برک غماد» شهر حبشه حرکت کنی همراه شما خواهیم آمد، و هیچ یک از ما از تو جدا نخواهد شد. ما هرگز سخن قوم موسی را که به او گفتند: «بروید شما و خدایتان بجنگید، ما اینجا نشستهایم» به شما نخواهیم گفت، بلکه میگوییم: «تو و پروردگارت برویید بجنگید، و ما هم همراه شما میجنگیم، و از جلو وعقب و چپ و راست به جنگ و دفاع خواهیم پرداخت».
وقتی که موسی ÷سرکشی و عناد آنان را مشاهده کرد، ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِی﴾گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خود و برادرم را دارم. و ما توان پیکار با آنها را نداریم و نمیتوانیم آنان را با زور به میدان جنگ بکشانیم.
﴿فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ﴾پس خدایا! میان ما و آنها داوری کن، به این صورت سزا و عقوبتی را که حکمت تو اقتضا مینماید بر آنها فرود آر. و این دلالت مینماید که سخن و کردار آنها از گناهان کبیره و موجب فسق است.
﴿قَالَ﴾خداوند دعای موسی را پذیرفت و فرمود: ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آن سرزمین چهل سال بر آنها ممنوع است و در بیابانها سرگردان میگردند. یعنی سزای آنها این است که وارد شدن به این شهر، که ورود به آن را به آنان وعده داده بودیم به مدت چهل سال برای آنان حرام و ممنوع گردید. و آنها در این مدت در بیابانها سرگردان میشوند و راهی نمییابند و آسایش و اطمینان خاطر ندارند. این سزای دنیوی است و شاید خداوند این سزا را کفاره گناهان آنان قرار داده و سزای بزرگتری را از آنان دور نموده است.
این دلیلی است بر اینکه سزا و مجازات گناه، گاهی با از بین رفتن برخی از نعمتهای موجود خواهد بود و گاهی با دفع یا به تاخیر انداختن بلایی صورت میگیرد که سبب انعقاد آن بلا فراهم شده است و شاید فلسفه و حکمت سرگردانی چهل ساله آنان این است که در این مدت بیشتر کسانی که این سخن را گفته بودند، بمیرند دلهایی که هیچ صبر و استقامتی در آن نبود، بلکه به بردگی برای دشمن انس گرفته، و همّت و ارادهای در آن نبود که آنها را به جایگاهی از سربلندی و مجد و عظمت برساند، و به ظهور و سر برآوردن نسل جدیدی بیانجامد که خرد و اندیشهی آنان بر چیره شدن بر دشمنان، و عدم پذیرش بردگی که مانع رسیدن به خوشبختی است پرورش یابد.
و از آنجا که خداوند میدانست موسی نسبت به مردم به ویژه نسبت به قوم خودش بینهایت مهربان است و چه بسا دلش به حال آنها بسوزد، و مهربانی و عطوفتش او را وادار کند به خاطر گرفتاری به این عقوبت و سزا، برای آنها غم بخورد، یا دست دعا بلند نماید که خدا این عقوبت و عذاب را از آنها دور کند، با وجود اینکه خداوند این عقوبت را بر آنان قطعی نمود و قابل برگشت نمیباشد فرمود: ﴿فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ﴾برای قوم فاسق متاسف مباش، و غم مخور، زیرا آنان فساد و تباهی کرده و گناه و فسقشان مقتضی آن است که به چنین عذابی گرفتار شوند، و این ستمی از جانب خدا نیست.
آیهی ۳۱-۲٧:
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَیۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّکَۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ٢٧﴾[المائدة: ۲٧].«و داستان دو پسر آدم را برای آنان آنگونه که هست، بخوان، آنگاه که آن دو، عملی را برای تقرب به خدا انجام دادند. اما از یکی از آنها پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. گفت: ترا خواهم کشت، او گفت: همانا خداوند فقط از پرهیزگاران میپذیرد».
﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٨﴾[المائدة: ۲۸]. «اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من بهسوی تو دست دراز نمیکنم تا ترا بکشم، من از خداوند پروردگار جهانیان میترسم».
﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَ فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩﴾[المائدة: ۲٩].«من میخواهم تا با گناه من و گناه خودت (به سوی پروردگار) برگردی، و از دوزخیان باشی، و این سزای ستمکاران است».
﴿فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٣٠﴾[المائدة: ۳۰]. «پس نفسش کم کم کشتن برادرش را برای وی آراست و او را کشت و از زیانکاران شد».
﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِۚ قَالَ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِثۡلَ هَٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَٰرِیَ سَوۡءَةَ أَخِیۖ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِینَ٣١﴾[المائدة: ۳۱].«پس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را بکاود و به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را دفن کند. گفت: ای وای بر من! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم، و جسد برادرم را دفن کنم؟ پس ایشان زا پشیمان شدگان گردید».
مردم را از قضیه ایی که برای دو فرزند آدم پیش آمد به درستی آگاه کن و این داستان را برای آنها بخوان، تا پند پذیران از آن پند پذیرند و در یابند که این جریان راست بوده و دروغ نیست و عینِ واقعیت است.
و ظاهرا دو فرزند آدم، پسران صلیبی وی بودند. همانطور که ظاهر و سیاق آیه بر این دلالت مینماید. و قول جمهورِ مفسرین نیز همین است. یعنی داستان دو فرزند آدم را برای آنان بخوان، آنگاه که هر دو برای خدا قربانی کند و این قربانی، ماجرای آنان را به چنین حالتی کشاند. ﴿إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا﴾آنگاه که هریک از مال خود چیزی را به قصد تقرب و نزدیک جستن به خدا کنار گذاشت.
﴿فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ﴾پس، از یکی از آنان پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. پذیرفته شدن قربانی یکی از آنان از طریق خبر آسمانی، یا بنابر عادتی که در امتهای گذشته بود، دانسته شد. و علامت پذیرفته شدن قربانی از سوی خداوند این بود که آتشی از آسمان پایین آمد و آن قربانی را به آتش کشید.
﴿قَالَ﴾پسری که قربانیاش پذیرفته نشده بود از روی حسادت و کینه توزی و تجاوزگری به دیگری گفت:﴿لَأَقۡتُلَنَّکَ﴾ترا خواهم کشت. آنگاه دیگری با دلسوزی به او گفت: ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾«خداوند تنها از پرهیزگاران میپذیردم چه گناه و جنایتی مرتکب شدهام که تو باید مرا بکشی، جز اینکه از خدا ترسیدهام، که تقوا و ترس الهی برمن و تو، و بر هرکسی واجب است؟ و صحیحترین قول در مورد «متقین» چنین است: متقین کسانی هستند که عملشان خالصانه برای خدا انجام میگیرد و در انجام آن عمل از سنت پیامبر صپیروی میکنند.
سپس به او گفت: من نمیخواهم تو را بکشم، نه بر تو حمله ور شده، و دست خود را جلو میاندازم، و نه در قالب دفاع، به کشتن تو مبادرت میورزم، پس گفت: ﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَ﴾اگر برای کشتن من دست دراز کنی، من بهسوی تو دست دراز نمیکنم تا ترا بکشم. و این به خاطر بزدلی و ترس و ناتوانیام نیست، بلکه به این سبب است که ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾«من از خداوند، پروردگار جهانیان میترسیم». و کسی که از خدا میترسد اقدام به انجام گناه نمیکند، خصوصا گناهان بزرگ. و این هشداری است برای کسی که میخواهد مرتکب قتل شود که شایسته است از خدا بترسد.
﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَ﴾من میخواهم تو با گناهان من و گناهان خود بهسوی خدا برگردی. یعنی اگر قرار باشد که یا تو را بکشم، یا تو مرا به قتل برسانی، ترجیح میدهم که تو مرا بکشی، و گناه من و گناه خود را بر دوش بگیری، ﴿فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾پس، از دوزخیان شوی، و این سزای ستمکاران است. این دلالت مینماید که قتل از گناهان کبیره است، و باعث داخل شدن به جهنم میگردد.
اما آن جنایت کار از آن کار باز نیامد و همواره عزم خود را بر انجام این کار بیشتر جزم میکرد، تا اینکه کشتن برادرش که شریعت و سرشت برادر را محترم میشمارد برای او آراسته شد.
﴿فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾پس او را کشت و از زمره زیانکاران گردید. از کسانی شد که در دنیا و آخرت دچار زیان میشوند. و او قتل، این بدعت زشت و ناپسند را برای هر قاتلی بنیانگذاری کرد. پیامبر فرموده است: «وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلَی یومِ القِیامة». «هر کس که سنت و طریقه زشتی را بنیان نهد، گناه آن وگناه کسی که تا قیامت به آن سنت زشت عمل کند بر گردن اوست». بنابر این در حدیث صحیح آمده است «ما مِنْ نَفْسٍ تُقْتَلُ ظُلْمًا إِلَّا کَانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الْأَوَّلِ شَطرُ مِنْ دَمِهَا لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ». «هیچ انسانی کشته نمیشود مگر اینکه بخشی از گناه و خون او بر گردن فرزند اول آدم است، چون او اولین کسی است که سنت قتل را بنیان نهاد».
وقتی که برادرش را کشت، نمیدانست با آن چکار کند، چون او اولین نفر از فرزندان آدم بود که مرده بود، ﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾پس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را میکاورید، تا کلاغ دیگری را دفن کند. ﴿لِیُرِیَهُ﴾تا با این کار به او نشان دهد که﴿کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِ﴾چگونه جسد برادرش را دفن کند. منظور از ﴿سَوۡءَةَ﴾جسد است، زیرا بدن میت عورت است و ﴿سَوۡءَةَ﴾در اصل به معنی عورت است.
﴿فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِینَ﴾پس او از زمره پشیمان شدگان گشت. و عاقبت و سرانجام گناه پشیمانی و زیان است.
آیهی ۳۲:
﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ٣٢﴾[المائدة: ۳۲].«بدین خاطر بر بنیاسراییل مقرر داشتیم که هرکس انسانی را به قتل برساند بدون اینکه کسی را کشته باشد و یا اینکه فسادی را در زمین برپا کرده باشد، چنان است که همۀ مردم را کشته باشد. و هر کس انسانی را زنده بگذارد و او را نکشد، مانند آن است که همۀ مردم را زنده نگه داشته باشد. و پیامبران ما با معجزات آشکار پیش آنها آمدند، سپس بسیاری از آنها راه اسراف را در زمین درپیش گرفتند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ﴾به خاطر آنچه ما در داستان دو پسر آدم و کشته شدن یکی از آنان توسط برادرش بیان کردیم، و به دلیل پایه ریزی شدنِ بدعت قتل و آدم کشی برای کسانی که پس از او میآیند، و به جهت اینکه سرانجام قتل زیان دنیا و آخرت است، ﴿کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾بر بنی اسرائیل، صاحبان کتابهای آسمانی مقرر نمودیم که ﴿أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾هر کس انسانی را بدون کشتن انسانی، یا بدون اینکه در زمین فساد کند به قتل برساند. یعنی انسانی را به ناحق بکشد، ﴿فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا﴾مانند آن است که همه مردم را کشته باشد، چون در وجود او انگیزهای برای تحقق و روشنگری وجود ندارد که او را وادار نماید جز به حق، به قتل کسی اقدام نکند. پس وقتی او به کشتن انسانی مبادرت نماید که مستحق کشتن نیست، مسلما بین مقتول و کسی دیگر فرق نمیگذارد، و برحسب دستور نفس اماره عمل میکند. پس قتل یک نفر به ناحق مانند کشتن همه مردم است.
همچنین هرکس انسانی را زنده بگذارد، و او را نکشد با اینکه نفس، او را به کشتن آن فرد فرا میخواند، اما ترس خدا او را از کشتن وی باز دارد، مانند آن است که همه مردم را زنده کرده باشد، زیرا ترس خداوند که در وجود اوست وی را از کشتن انسان بیگناهی که مستحق قتل نیست باز داشته است. و آیه دلالت مینماید که کشتن در دو صورت جایز است:
اینکه یک نفر، کسی را بدون حق و بصورت عمد به قتل برساند. کشتن چنین فردِ قاتلی جایز است. این در حالی است که قاتل مکلّف، و با مقتول مساوی بوده، و پدرِ مقتول نباشد.
یا اینکه در زمین فساد بکند و دین مردم، و جسم واموال آنان را به فساد و تباهی بکشاند. مانند کافران مرتد و آنهایی که با اسلام میجنگند، و دعوتگرانِ بهسوی بدعت و نوآوری در دین که شرّ آنها جز با کشتن، از سر مسلمین دور نمیشود. همچنین راهزنان و امثال آنها که به مردم حمله ور شده و آنها را میکشند و مالهایشان را به غارت میبرند.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾و به تحقیق پیامبران ما با نشانهها و دلایل روشن پیش آنان آمدند، به طوری که در سایه آن دلایل و معجزات برای هیچ کسی شبهه و حجتی باقی نمیماند. ﴿ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم﴾سپس بسیاری از آنان ﴿بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾پس از بیان دلایل قاطع و حجت درخشان که موجب استقامت و پایداری در زمین است، ﴿لَمُسۡرِفُونَ﴾با ارتکاب گناهان و مخالفت ورزیدن با پیامبران، کسانی که همراه با دلایل و نشانههای روشن نزد آنان آمدهاند، راه اسراف را در پیش میگیرند.
آیهی ۳۴-۳۳:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣﴾[المائدة: ۳۳].«همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبرانش میجنگند، و در روی زمین دست به فساد میزنند، این است که کشته، یا به دار آویخته شوند، یا دستها و پاهایشان در جهت عکس یکدیگر قطع گردد، و یا اینکه تبعید شوند. این رسوایی آنان در دنیاست، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤﴾[المائدة: ۳۴].«مگر کسانی که قبل از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند، پس بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است».
محاربین خدا و پیامبر کسانیاند که با خدا و پیامبر مبارزه کرده، و از طریق کفر ورزیدن و قتل و غارت و ناامن کردن راهها در زمین فساد و تباهی میکنند. و مشهور است که این آیه کریمه در مورد احکام راهزنان است، کسانی که در آبادیها و بیابانها بر مردم حمله ور میشوند و مالهایشان را به زور از دست آنها میگیرند و مردم را میکشند، و مردم از رفتن به راهی که آنها در آن جا هستند امتناع میورزند، در نتیجه راهها قطع میشوند. خداوند خبر داد که سزا و مجازاتشان به هنگام اقامه حد برآنها این است که یکی از این کارها با آنان انجام شود.
و مفسرین اختلاف ِ نظر دارند که آیا امام یا خلیفه مسلمین مختار است که یکی از کیفرهای مذکور را در مورد آنان انجام دهد؟ و آیا او مختار است با هر راهزنی هریک از این کیفرها را که مصلحت میداند انجام دهد؟ که از ظاهر عبارت چنین استنباط میشود.
یا اینکه کیفرشان برحسب جنایتشان خواهد بود، و هر جنایتی، کیفری به اندازه آن دارد. همانطور که حکم آیه و حکمت خدای متعال این بینش را به ما میدهد. و اگر آنها کسی را بکشند و مالی را بگیرند، قطعا کشته شده و به دار آویخته میشوند، تا برای دیگران معلوم شوند و خوار و رسوا گردند، و دیگران از چنین کارهایی بازآیند. و اگر کسی را کشته بودند اما مالی را به غارت نبرده بودند، فقط کشته میشوند.
و اگر مالی را گرفته بودند و کسی را نکشته بودند به طور حتم باید دست و پاهایشان در جهت خلاف یکدیگر قطع میگردد، دست راست و پای چپ، و اگرمردم را به ترس و وحشت اندازند بدون اینکه کسی را بکشند، از جایی به جایی دیگر تبعید میشوند. و نباید آنها را به حال خود رها کرد که در شهری جای گیرند مگر اینکه توبهشان آشکار گردد. و این گفته ابن عباس بو بسیاری از ائمه است، که در بعضی جزئیات با هم اختلافی دارند.
﴿ذَٰلِکَ﴾این سزا و کیفر، ﴿لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَا﴾برای آنها در دنیا رسوایی و ننگ است، ﴿وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾و برای آنان در آخرت عذابی بس بزرگ میباشد.
پس این دلالت مینماید که راهزنی از گناهان کبیره است و باعث رسوایی در دنیا و عذاب آخرت میگردد. و راهزن، محاربِ با خدا و پیامبرش است، یعنی با خدا و پیامبرش میجنگد. و چون این جنایت بسیار بزرگ است، پاکسازی زمین از فساد کنندگان و تامین امنیت راهها و جادهها از قتل و دزدی و ارعاب مردم، بزرگترین نیکی و عبادت، و همچنین اصلاح در زمین است. همانطور که ضد آن فسادانگیزی در زمین است.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡ﴾مگر کسانی از این محاربین که قبل از دست یافتن شما بر آنها، توبه کنند. ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾پس بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است. یعنی آنچه «حق الله» است از قبیل کشته شدن و به دار آویختن و قطع دست و پا و تبعید، از او ساقط میشود به شرطی که توبه کند.
و نیز «حق الناس» از او ساقط میشود، اگر محارب، کافر باشد و سپس مسلمان شود. و اگر محارب مسلمان باشد، «حق الناس» از قبیل کشتن و خوردن مال مردم از او ساقط نمیشود. و مفهوم آیه دلالت مینماید که توبه محارب پس از دست یافتن بر او، چیزی را از او ساقط نمیکند. و حکمتِ این آشکار است. بنابر این چون توبه قبل از دست یافتن بر محارب از اقامه حد و مجازات جلوگیری میکند، اگر محارب قبل از دستگیر شدن توبه کند، دیگر حدود و مجازاتها به طریق اولی از او ساقط میشوند.
آیهی ۳۵:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِی سَبِیلِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٣٥﴾[المائدة: ۳۵].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا بترسید و برای تقرب به او وسیله بجویید، و در راه خدا جهاد کنید تا رستگار شوید».
این دستور خدا به بندگان مومنش است و آن عبارت است از این که به مقتضای ایمان عمل کنند، تقوای خدا را داشته باشند و خویشتن را از خشم و غضب وی دور بدارند. به این صورت که بنده تلاش کند و آنچه را در توان دارد در راستای پرهیز از خشنودی خدا از قبیل گناهانی که با قلب یا زبان و یا دیگر جوارح انجام میشوند، و پرهیز از گناهان ظاهری و باطنی، مبذول دارد. و برای ترک گناهان، از خداوند یاری بجوید تا از خشم وی نجات یابد. ﴿وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ﴾و برای تقرب به خدا و بهرهمند شدن از خشنودی او و برخورداری از ولایت و محبّتش وسیله بجویید. این «وسیله» عبارت است ازانجام فرائض قلبی مانند دوست داشتن خدا، و دوست داشتن در راه خدا، و ترس از او و امید به او و توبه و توکل.
نیز وسیله عبارت است از انجام فرائض و واجبات بدنی مانند پرداختن زکات و حج، و انجام فرائضی که هم قلبی هستند و هم بدنی مانند نماز و خواندن قرآن و ذکر، و نیکوکاری از طریق مال و علم و مقام و بدن و خیرخواهی برای بندگان خدا.
پس همه این اعمال تقرب و نزدیکی جستن به خدا و وسیلهای برای رسیدن به این هدف میباشند. و بنده با انجام این اعمال همواره به خدا نزدیک میشود تا اینکه خداوند او را دوست میدارد، پس هرگاه خداوند او را دوست داشت. کمکش میکند که تمام اعضایش از قبیل گوش و چشم دست و پا را در مسیر رضایت و خشنودی خدا بکار ببرد و آنها را در جهت ناخشنودی خداوند بکار نبرد. و خداوند دعای او را میپذیرد.
سپس خداوند از میان عبادتهایی که انسان را به او نزدیک مینمایند، جهاد را به طور ویژه بیان نمود. جهاد یعنی مبذول داشتن نهایت تلاش در جنگ با کافران، و فدا کردن مال و جان، و بهرهگیری از فکر و زبان، و یاری کردن دین خدا، زیرا این نوع عبادت از بزرگترین عبادات و برترین آن است. چون هرکس این عبادت را انجام دهد، دیگر عبادتها را به طریق اولی انجام خواهد داد.
﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾هرگاه با ترک گناهان از خدا ترسیدید و پرهیزگار شدید و با انجام طاعات برای تقرب به خدا وسیله جستید و برای طلب خشنودی خدا در راه وی جهاد کردید رستگار میشوید. «فلاح» یعنی موفقیت و پیروزی و دست یافتن به هر امر مطلوب و مرغوب، و نجات یافتن از هر امر ناگوار و ناخوشایند. و حقیقت رستگاری و فلاح، سعادت جاودانگی و نعمت پایدار است.
آیهی ۳٧-۳۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٣٦﴾[المائدة: ۳۶].«بیگمان کسانی که کفر ورزیدهاند، اگر همۀ آنچه در زمین است و همانند آن، مال آنها باشد (و) آن را برای نجات از عذاب روز قیامت بپردازند، از آنان پذیرفته نمیشود، و برای آنان عذابی دردناک است».
﴿یُرِیدُونَ أَن یَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٣٧﴾[المائدة: ۳٧].«میخواهند از جهنم بیرون بروند ولی نمیتوانند از آن بیرون بروند، و برای آنان عذابی همیشگی است».
خداوند از حالت و اوصاف زشت کافران، و از عذاب وحشتناکی که در روز قیامت به آن دچار میشوند خبر داده و میفرماید: اگر کافران برای نجات خود از عذاب، پُرِ زمین طلا و همانند آن را بپردازند، از آنها پذیرفته نمیشود و فایدهای برای آنان ندارد. چون زمان و مکان فدیه دادن، و خود را رهاندن، از دست رفته و چیزی جز عذاب دردناک و همیشگی باقی نمانده است که آنها هیچ زمان از آن بیرون نمیآیند و برای همیشه در آن هستند.
آیهی ۴۰-۳۸:
﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٣٨﴾[المائدة: ۳۸].«و دستٍ مردِ و زنِ را به کیفر عملی که انجام دادهاند به عنوان مجازات الهی قطع کنید. و خداوند عزیز و حکیم است».
﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩﴾[المائدة: ۳٩].«بنابراین هر کس پس از ستم کردنش توبه کند، و به اصلاح بپردازد، همانا خداوند توبۀ او را میپذیرد. بیگمان خداوند آمرزنده و مهربان است».
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٤٠﴾[المائدة: ۴۰].«آیا نمیدانی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست؟ هرکس را که بخواهد عذاب میدهد و هرکس را که بخواهد میآمرزد، و خداوند بر هر چیزی تواناست».
سارق کسی است که مال ارزشمند دیگران را پنهانی و بدون رضایت صاحبش بر میدارد. دزدی از گناهان کبیره است و موجب میشود سزای سختی که عبارت از قطع دست راست است آن طور که در قرائت بعضی از اصحاب آمده است بر آن مترّتب شود.
دست وقتی که به طور مطلق بیان شود، تا مچ دست را در بر میگیرد، پس هرگاه کسی دزدی کرد دستش از مچ قطع، و در روغن ِ داغ فرو برده میشود تا خونِ رگها بند بیاید. اما سنّت پیامبر، عام بودن آیه را از چند جهت مقید کرده است: اول: دزدی باید از مکان مورد نگهداری اموال انجام شده، و مال باید «محرز» باشد، پس اگر دزد، مال غیرِ «محرز» را دزدید دستش قطع نمیگردد. و «مال محرز» به مالی گفته میشود که در جایی نگهداری گردد که معمولا چنین جایی مال مصون است.
دوم: باید مال دزدیده شده به اندازه یک چهارم دینار یا سه درهم، و یا آنچه که برابر با یک چهارم دینار یا سه درهم است، باشد. پس اگر کمتر از این را دزدید دستش قطع نمیگردد. شاید این مفهوم از لفظ سرقت و معنی آن استنباط میشود، زیرا کلمه سرقت به معنی دزدیدنِ چیزی است که از آن نگهداری میشود. پس اگر مال نگهداری ن شد و کسی آن را برداشت از نظر شرع دزدی محسوب نمیشود.
سوم: امری حکیمانه و به جا است که به خاطر دزدیده شدن مالِ بیارزش و کم، دست قطع نگردد، پس باید اندازه آن مشخص شود، بنابر این اندازه شرعی که در سنّت ثابت است، حکم قرآن درباره دزد را تخصیص مینماید. و حکمت در قطع کردن دست این است که باعث حفظ اموال میگردد، و باید عضوی قطع شود که جنایت از آن سرزده است. و اگر دزد دوباره دزدی کرد، پاش چپش قطع میگردد و چنانچه باز هم دزدی کند گفته شده است که دست چپش قطع میشود. اگر باز هم دزدی کرد پای راستش قطع میگردد. و گفته شده است که به زندان انداخته میشود تا اینکه در زندان بمیرد.
﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا﴾قطع دست دزد کیفر دزدی او است، چرا که اموال مردم را دزدیده است. ﴿نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِ﴾و مجازات و عبرتی است از جانب خدا برای دزد و دیگران تا از دزدی بازآیند. زیرا، وقتی بدانند که هرگاه دزدی کنند دستشان قطع خواهد شد دیگر به این کار اقدام نمیکنند.
﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾و خداوند چیره و با حکمت است. و از چیرگی و حکمت اوست که به قطع دست دزد دستور دادهاست.
﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾و هر کس پس از ستمی که مرتکب شده است توبه کند، و به اصلاح خود بپردازد، همانا خداوند توبه او را میپذیرد، بیگمان خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هرکس که توبه کرد و گناهان را ترک گفت و اعمال و عیوب خود را اصلاح کرد، خداوند توبه او را میپذیرد. و این بدان جهت است که پادشاهی آسمانها و زمین از آنِ خداست و به هر صورت که بخواهد در آن تصرف قدری و شرعی میکند، براساس حکمت و رحمت گستردهاش هر کس را که بخواهد عذاب میدهد، و هرکس را که نخواهد مورد عفو و بخشش قرار میدهد.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا یَحۡزُنکَ ٱلَّذِینَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡکُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛ سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ٤١﴾[المائدة: ۴۱].«ای پیامبر! ترا غمگین نسازند کسانی که در کفر بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنهایی که به زبان میگویند: مؤمن هستیم ولی در دل مؤمن نیستند، و کسانی که یهود هستند و همواره به گفتههای دروغ گوش فرا میدهند، و از گروه دیگری سخن میپذیرند که پیش تو نمیآیند. سخنان را از جایگاه آن تحریف میکنند، (و) میگویند: اگر این (حکم) به شما داده شد آن را بپذیرد، و اگر آن به شما داده نشد خود را برحذر دارید، و هر کس که خدا بخواهد او را به فتنه مبتلا کند، نمیتوانی برایش کاری بکنی. ایشان کسانیاند که خداوند نمیخواهد دلهایشان را پاک بگرداند، بهرۀ ایشان در دنیا، خواری و رسوایی است، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است».
﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٤٢﴾[المائدة: ۴۲].«همواره به دروغ گوش فرا میدهند و بسیار مال حرام میخورند، اگر پیش تو آمدند پس میان آنها داوری کن یا از آنها روی بگردان، و اگر از آنان روی بگردانی به تو هیچ زیانی نمیرسانند، و اگر داوری کردی پس میان آنان به دادگری داوری کن. همانا خداوند دادگران را دوست میدارد».
﴿وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٣﴾[المائدة: ۴۳].«و چگونه ترا داور قرار میدهند حال آنکه تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداست، سپس گروهی بعد از این (درخواستِ داوری و قضاوت) روی بر میتابند، و ایشان مؤمن نیستند».
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٤﴾[المائدة: ۴۴].«همانا ما تورات را نازل کردهایم که در آن هدایت و روشنایی است. پیامبرانی که تسلیم خدا بودند بر اساس آن برای یهودیان حکم میکردند، و (نیز) خداپرستان و دانشمندانی بدان حکم میکردند به سبب اینکه خداوند آنان را به عنوان نگهبان و امانتدار کتابش قرار داده بود و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسید و از من بترسید، و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و هرکس طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند پس ایشان کافرانند».
پیامبر صوقتی میدید کسی اظهار ایمان میکند، سپس به کفرِ باز میگردد از فرط علاقهاش به آنان شدیدا غمگین میشد. خداوند او را راهنمایی کرد که برای چنین افرادی نباید تاسف بخورد، و اندوهگین شود، زیرا اینها به هیچ دردی نمیخورند، و به هیچ کاری نمیآیند. اگر حضور داشته باشند سودی نمیرسانند، و اگر حضور نداشته باشند هیچ کسی در پی آنان نیست. بنابر این علت اندوه نخوردن برای آنها را بیان کرد و فرمود: ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡ﴾کسانی که با زبان میگویند: «مومن هستیم» ولی در دلهایشان ایمان وجود ندارد. زیرا باید برای کسانی متاسف و اندوهگین شد که در ظاهر و باطن مومن بوده و هرگز از دینشان برنگشته و مرتد نمیشوند. چون هرگاه لطافت و درخشندگی ایمان با دلها در آمیزد، صاحب آن، چیزی دیگر را به جای ایمان نمیپذیرد، و به دنبال چیزی دیگر نمیرود.
﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛ﴾و گروهی از یهودیان، ﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَ﴾به سخنان دروغ گوش فرا میدهند، و از سران خود که کارشان دروغ و گمراهی و فساد است پیروی کرده، و از آنان اطاعت میکنند. و این روسا که مردم از آنها اطاعت میکنند پیش تو نمیآیند، بلکه از تو روی گردانده و به باطلی که دارند خوشحال هستند. و آن عبارت است از اینکه الفاظ طوری معنی گردند که موجب گمراهی مردم و نادیده گرفته شدن حق گردد.
پس ایشان فرمانبردار دعوتگرانِ بهسوی گمراهی هستند، کسانی که هر دروغی را میبافند، و نه عقل دارند، و نه همت و اراده. پس وقتی که از شما پیروی نکردند شما نیز به آنان توجه مکن، و از آنان پروا نداشته باش، چون آنها بینهایت نقص و کم عقلند، و به چنین افرادی نباید توجه کرد.
﴿یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ﴾آنان هنگامی که برای داوری پیش تو میآیند هدفی جز پیروی از هوی و هوس ندارند. و به یکدیگر میگویند: اگر داورِی محمد با خواست و میل شما موافق بود حکم و داوری او را بپذیرید، در غیر این صورت از وی بپرهیزید و از ایشان اطاعت نکنید. و این فتنه، و پیروی از خواست و هوای نفس است. ﴿وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیًۡٔا﴾و هر کس خدا بخواهد او را به بلا و فتنهای مبتلا کند، نمیتوانی کاری را برایش انجام دهی.
هم چنانکه خداوند فرموده است: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ﴾[القصص: ۵۶]. «همانا تو نمیخوانی هر کس را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هرکس را که بخواهد هدایت مینماید».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡ﴾ایشان کسانیاند که خداوند نمیخواهد دلهایشان را پاک گرداند. یعنی چون خداوند دلهایشان را پاک نکرده است چنین کارهایی از آنان سر میزند.
پس این دلالت مینماید هر کس هدفش از گردن نهادن به داوری شرع، پیروی از هوی و هوس باشد، اگر به نفع او حکم شود راضی گردد و اگر به نفع وی حکم نشود ناراضی شود، این بر اثر آلودگی دلش است، هم چنانکه اگر کسی به حکم و داوری شرع گردن نهد، خواه با امیال و آرزوی وی موافق باشد یا نه، این بیانگر طهارت و پاکی قلب اوست، و پاکی دل سبب هر خیر و نیکی است، و بزرگترین انگیزه برای هر سخن و کردار درست میباشد.
﴿لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ﴾بهره آنان در دنیا رسوایی وننگ است. ﴿وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و بهره آنان در آخرت عذاب بزرگی است، و آن آتش جهنم و ناخشنودی خداوند جبار است.
﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ﴾و گوش دادن در اینجا به معنی گوش دادن پذیرفتن است. یعنی یکی از آثار کمبود دین و عقلشان این است که دعوت کسی را اجابت میکنند که آنها را بهسوی سخن دروغ فرا میخواند. ﴿أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِ﴾و بسیار مال حرام میخورند و آن را در قالب حقوق و سهمیههای مقرر از بیخردان و مردمان نادان به ناحق میگیرند. پس هم از دروغ پیروی میک نند و هم مال حرام میخورند.
﴿فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ﴾بنابر این اگر پیش تو آمدند، مختار هستی که میان آنان داوری نمایی یا از آنان روی بگردانی. و این منسوخ نیست، و به هنگام آمدن این گروه برای داوری، قاضی اختیار دارد که میان آنان داوری نماید یا از داوری کردن میان آنان روی برگرداند، چون آنها حکم شرعی را زمانی میپذیرند که با خواست آنها موافق باشد.
بنابراین هر کس که استفتا کند، و برای داوری پیش عالمی برود، و معلوم گردد که اگر به ضرر او حکم کند راضی نخواهد بود، واجب نیست برای چنین کسی داوری شده، و به پرسش وی پاسخ داده شود. پس اگر میانشان حکم نمود واجب است به دادگری حکم نماید. بنابر این فرمود: ﴿وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ﴾اگر از آنان روی بگردانی، نمیتوانند هیچ ضرری به تو برسانند، و اگر حکم نمودی، پس میان آنان به دادگری حکم کن، همانا خداوند دادگران را دوست دارد. حتی اگر آنان ستمگر و دشمن بودند، ستمگری و دشمنی آنان ترا از عدالت و حکم و داوری باز ندارد.
و این بیان فضیلت عدالت و دادگری در داوری میان مردم است، و اینکه خداوند متعال دادگری و عدالت را دوست دارد.
سپس با ابراز تعجب از آنها فرمود: ﴿وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ﴾و چگونه تو را به داوری میگیرند....؟ زیرا اگر آنان مومن بودند، و به مقتضای ایمان عمل میکردند، از حکم خدا که در تورات و پیش آنهاست روی نمیگرداندند. آنها فقط بدان جهت تو را داور قرار میدهند که شاید طبق میل آنها قضاوت و داوری کنی، و هرگاه طبق حکم خدا که موافق با چیزی است که در کتاب آنهاست داوری کنی، از آن راضی نمیشوند، بلکه اعراض کرده و آن را نمیپسندند.
خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و کسانی که این کارها را میکنند مومن نیستند. یعنی این شیوه و عادت مومنان نمیباشد، و شایسته نیست که آنان را مومن نامید، چو آنها هوی و خواستهای خود را معبود و خدای خویش قرار داده و احکام خود را پیرو خواست و امیال نفسانی خود گردانیدهاید.
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ﴾ما تورات را بر موسی پسر عمران ÷ نازل نمودیم. ﴿فِیهَا هُدٗى﴾در آن رهنمودی است که بهسوی ایمان و حق هدایت میکند و از گمراهی نجات میدهد. ﴿وَنُورٞ﴾و در آن روشنایی است که تاریکیهای جهالت و حیرت و تردید و شبهات و شهوات را روشن میکند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾[الأنبیاء: ۴۸]. «و به راستی که به موسی و هارون و فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران بخشیدیم».
﴿یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ﴾که پیامبرانی با آن در میان یهودیان و در قضایا و فتاوا حکم میکنند، پیامبرانی که تسلیم خدا شده و از دستورات او فرمان میبرند، کسانی که اسلام آنها از اسلام دیگران بهتر است، و بندگانی برگزیده هستند.
پس وقتی که پیامبران بزرگوار و سروران مردم به تورات اقتدا نموده و به دنبال آن راه افتادهاند، چه چیزی این فرومایگاه یهودی را از اقتدا کردن به آن باز داشته است؟ و چه چیزی باعث شده تا آنان شریفترین دستوری که در تورات است مبنی بر ایمان آوردن به محمد صدور بیاندازند که هیچ عمل ظاهر و باطنی جز با این عقیده پذیرفته نمیشود؟ آیا آنان در این مورد پیشوایی دارند؟ آری! آنان پیشوایانی دارند که شیوه و عادتشان تحریف، و بدست آوردن ریاست و مقام در میان مردم، و بدست آوردن مال از راه کتمام حق و اظهار باطل است. اینان ائمه و پیشوایان گمراهی هستند که همواره مردم را به آتش جهنم فرا میخوانند.
﴿وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ﴾همچنین کسانی که پیشوایان دین هستند و در میان یهودیان براساس تورات حکم میکنند، انسانهای خداپرست و علمایی که به علم خود عمل مینمایند، و آن را به دیگران میآموزند و مردم را به بهترین صورت تربیت میکنند، و راه پیامبرانِ مهربان را در رفتار با مردم در پیش میگیرند. «احبار» یعنی دانشمندان بزرگ که مردم از سخنانشان پیروی کرده و به دنبالشان حرکت میکنند، ودر بین ملتهایشان ستایش و تمجید میشوند، و حکم صادر شده از جانب آنها موافق حق است. ﴿بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَ﴾به سبب اینکه خداوند آنان را نگهبان و پاسدار و امانتدار کتابش قرار دادهاست، و کتاب خدا امانتی است نزد آنها، که حفاظت آن را بر آنان واجب گردانیده و از کاستن یا افزودن بر آن ممانعت بعمل میآورد، و آن را به کسی که نمیداند، میآموزند. آنان گواهِ بر آن هستند که مردم باید در مورد کتاب و آنچه بر آنان مشتبه است به آنها مراجعه کنند.
خداوند چیزی را بر دوش علما گذارده که آن را به دوش جاهلان نگذاشته است، پس بر علما واجب است تا مسئولیتی را که بر دوش دارند انجام دهند. و از انسانهای جاهلی تبعیت نکنند که به تنبلی و مسئولیت گریزی گراییدهاند. و نباید فقط به عبادتهای فردی از قبیل ذکر و نماز و زکات و حج و روزه و دیگر کارها اکتفا کنند که هرگاه غیر اهل علم نیز آن را انجام دهند در امان خواهند بود و نجات پیدا خواهند کرد، بلکه همچنان که بر آنان واجب شده است که مردم را تعلیم دهند، و آنان را از امور دینیشان به ویژه مسایل اعتقادی و موضوعاتی که زیاد به آن نیاز دارند، آگاه سازند. نیز از آنها خواسته شده تا از مردم نهراسند، بلکه از پروردگارشان بترسند. بنابر این فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗا﴾از مردم نترسید و از من بهراسید، و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید، و به خاطر کالای اندک دنیا حق را پنهان نکنید و باطل را آشکار ننمایید.
و هرگاه عالم از این آفتها سالم بماند او توفیق یافته است. و خوشبختی وی در این است که اراده و فکرش را در راه کسب علم و تعلیم آن صرف کند، و بداند علمی که دارد خدا به وی عطا کرده، او را پاسدار آن قرار داده و بر آن گواه نموده است. و باید از پروردگارش بترسد. و نباید ترس از مردم او را از انجام آنچه باید انجام دهد باز دارد و دنیا را بر دین ترجیح دهد.
همانطور که نشانه شقاوت و بدبختی عالم این است که همواره وقتِ خود را به بطالت و بیکاری سپری کند، و آنچه را که بدان دستور داده شده است انجام ندهد، و به آنچه که به صورت امانت به ا و سپرده شده است توجه نکند، و آن را ضایع نماید و دین را به دنیا بفروشد و در داوری و قضاوتهایش رشوه بگیرد، و بندگان خدا را جز در برابر مزد و حقوق تعیین شده تعلیم ندهد.
پس خداوند نعمت بزرگی را به چنین فردی ارزانی نموده که شکر آن را به جای نیاورده است، و بهره بزرگی را نصیب او کرده که دیگران را از آن محروم نموده است. بار خدایا! علمی مفید و عملی پذیرفته شده از تو میخواهیم، و از تو میطلبیم که ما را بیامرزی و عافیت و سلامتی را نصیبمان گردانی.
﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾و هر کس برابر آنچه خدا نازل فرموده است حکم نکند و به خاطر هدف فاسدی که دارد به باطل حکم نماید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾پس ایشان کافرانند، چون حکم به غیر آنچه خدا نازل نموده از اعمال کافران است، و گاهی این امر به جایی میرسد که تبدیل به کفری شده که انسان را از دین خارج میکند. و این زمانی است که حکمِ غیر خدا را حلال و جایز بداند. و گاهی حکم به غیر آنچه خدا نازل فرموده، گناه کبیره و از اعمالِ کفر آمیزی خواهد بود که آدمی به سبب آن سزاوار عذاب سخت میشود.
آیهی ۴۵:
﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٥﴾[المائدة: ۴۵].«و در تورات بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان میباشد، و زخمها (نیز به همان صورت) قصاصی دارند. و هر کس از آن (قصاص) گذشت کند، پس آن، گفارۀ (گناهانش) خواهد بود، و هر کس بر اساس آنچه خدا نازل نموده است حکم نکند پس ایشان ستمکارانند».
این از جمله احکامی است که در تورات وجود دارد، و پیامبرانی که تسلیم خدا بودند و دانشمندان و خداپرستان براساس آن برای یهودیان حکم صادر میکردند. خداوند در تورات بر آنها مقرر نموده بود که هرگاه انسانی کشته شود، در برابرِ آن انسانی کشته شود، به شرطی که او را قصدا کشته و با او برابر باشد.
و اگر کسی چشم کسی را در آورد، چشم او درآورده میشود. و در برابر گوش، گوش قطع میگردد. و اگر کسی دندان کسی را در آورد، دندانش در آورده میشود، هم چنانکه میتوان در سایر موارد نیز بدون تجاوز از حد، مجرم را قصاص کرد.
﴿وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞ﴾و در جراحتها قصاص است. یعنی در زخمها نیز همان کاری که طرف کرده است با او انجام میشود. پس هرکس فردی را عمدا زخمی کند، به اندازه همان زخم قصاص، و زخمی میشود. و باید به همان اندازه و در همان جا و به همان طول و عرض و عمق مجروح شود. و باید دانست شریعتِ کسانی که قبل از ما بودهاند برای ما نیز شریعت است، به شرطی که در شریعت ما چیزی خلاف آن نیامده باشد.
﴿فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ﴾پس هرکس در قصاص، اعم از قصاصِ کشتن یا زخمی کردن گذشت کند و فرد جنایتکار را ببخشد و قبل از بخشیدن، حق او ثابت گردیده باشد، ﴿فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُ﴾این عفو و بخشش کفارهای است برای گناهان فردی که مرتکب جنایت شده است، چون آدمی حق خود را بخشیده است، و خداوند نیز به طریق اولی حق خود را میبخشد. و نیز باعث بخشوده شدن گناهان کسی میشودکه حق خود را بخشیده است. پس همانطور که او جنایتکار را بخشیده است خداوند نیز لغزش و جنایتهای او را میبخشد.
﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾و کسانی که به آنچه خدا نازل نموده است حکم نکنند پس ایشان ستمگرانند. ابن عباس در رابطه با تفسیر «کفر» و «ظلم» ای که در این دو آیه به آن پرداخته شده، نیز در رابطه با «فسق»ی که در آیهی بعدی به آن پرداخته میشود، و میفرماید: مراد از «کفر و ظلم و فسق دراینجا کفر و ظلم و فسق اصغر است». پس اگر کسی حکم به غیر آنچه خدا نازل نموده است را حلال و جایز بداند، ظلم او ظلم اکبر یعنی کفر است. و اگر آن را حلال و جایز نداند، اما آن را انجام بدهد مرتکب گناه کبیره شده است.
آیهی ۴٧-۴۶:
﴿وَقَفَّیۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٦﴾[المائدة: ۴۶].«و به دنبال آنان عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق کنندۀ توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود، و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود، و تصدیق کنندۀ توراتی بود که پیش از آن نازل شده بود، و هدایت و پندی برای پرهیزگاران بود».
﴿وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤٧﴾[المائدة: ۴٧].«و اهل انجیل باید بر اساس آنچه خدا در آن نازل کرده است حکم کنند، و هر کس به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکند او فاسق است».
به دنبال پیرامونی که به تورات حکم میکردند، بنده و پیامبرمان، عیسی پسر مریم، روح خدا و کلمهای که خدا آن را بهسوی مریم فرستاد در آوردیم. خداوند او را مبعوث نمود در حالی که تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق کرد، پس او گواهی داد که موسی و آنچه از تورات آورده حق است، و دعوت موسی را تایید و برابر شریعت او حکم نمود. و در اکثر امور شرعی با شریعت موسی موافق بود.
و گاهی عیسی ÷در برخی احکام نرمتر و آسانتر میگرفت، همانطور که خداوند متعال از او میگوید که به بنی اسرائیل گفت: ﴿وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی حُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ﴾[آل عمران: ۵۰]. «و تا پارهای از چیزهایی را که بر شما حرام شده بود برایتان حلال نمایم».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ﴾و به عیسی کتاب بزرگ انجیل که کاملکننده تورات بود، دادیم. ﴿فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ﴾در انجیل رهنمودی است که به راه راست هدایت مینماید، و نوری است که حق را از باطل روشن میگرداند. ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ﴾و تصدیقکننده تورات است که پیش از آن بوده است، و آن را تحکیم مینماید، و بر صحت آن گواهی میدهد، و با آن موافق است.
﴿وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ﴾و هدالت و پندی است برای پرهیزگاران، زیرا پرهیزگاران از هدایت و رهنمود بهرهمند میشوند و از مواعظ پند میگیرند و از آنچه که شایسته نیست باز میآیند.
﴿وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِ﴾و پیروان انجیل باید طبق آنچه در انجیل آمده است حکم کنند. یعنی بر آنان لازم است تا به کتابشان مقید و پایبند باشند. و برای آنها جایز نیست که از آن عدول کنند.
﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾و هرکس طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند پس ایشان فاسقاند.
آیهی ۵۰-۴۸:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨﴾[المائدة: ۴۸].«و ما این کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که ملازم حق، و تصدیق کنندۀ کتابهای پیشین، و مشتمل بر چیزهایی است که کتابهای گذشته دربر داشتهاند، پس برابر آنچه خدا نازل کرده است میان آنان داوری کن، و از خواستهایشان پیروی مکن، و از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. برای هریک از شما شریعت و برنامهای قرار دادهایم. و اگر خداوند میخواست همۀ شما را یک امت مینمود ولی (خواست) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس بهسوی نیکیها بشتابید. بازگشت همۀ شما بهسوی خداست و شما را در رابطه با آنچه که در آن اختلاف میورزیدید آگاه میسازد».
﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩﴾[المائدة: ۴٩].«و در میان آنان طبق آنچه خدا بهسوی تو فرستاده است حکم کن، و از خواستها و آرزوهایشان پیروی مکن، و از آنان برحذر باش، مبادا که تو را از برخی چیزهایی که خدا بر شما نازل کرده است منحرف و دور کنند، پس اگر روی گرداندند، بدان که خدا میخواهد آنها را به سبب پارهای از گناهانشان دچار عذاب و مصیبت نماید، و بیگمان بسیاری از مردم سرپیچی میکنند».
﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠﴾[المائدة: ۵۰].«آیا حکم جاهلیت را میجویند؟ و داوری چه کسی از (داوری) خدا بهتر است برای قومی که یقین دارند؟».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ﴾و ما این کتاب را که قرآن است و برترین و بزرگترین کتابهاست، بهسوی تو فرستادیم.
﴿بِٱلۡحَقِّ﴾آن را به حق نازل کردهایم و اخبار و دستورات و نواهی آن مشتمل بر حق است.﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ﴾و کتابهایی را که پیش از آن آمدهاند، تصدیق میکند، چون قرآن بر صحت کتابهای پیشین گواهی میدهد و اخبارش با اخبار آنها موافق و برابر، و آیین و قوانین بزرگ آن با شرایع و قوانین کتابهای گذشته موافق است. پس مصدّق کتابهای پیشین است. ﴿وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِ﴾و مطالبی را در بر دارد که کتابهای گذشته در برداشتند، و حتی مطالب الهی و اخلاقی بیشتری را نیز در بردارد. قرآن کتابی است که از هر حقی که کتابهای گذشته آورده باشند پیروی مینماید، به آن دستور داده و آدمی را بر انجام آن تحریک و تشویق مینماید، و برای رسیدن به آن راههای زیادی را بیان میکند. قرآن کتابی است که خبر گذشتگان و آیندگان، و حکمت و احکامی که کتابهای پیشین آوردهاند در آن وجود دارد.
پس آنچه که قرآن بر صحت آن گواهی دهد راست است و پذیرفته میشود. و آنچه را نپذیرد و تصدیق نکند، مردود میباشد، زیرا حتما دستخوش تحریف و تبدیل شده است، و اگر از جانب خدا بود قرآن با آن مخالفت نمیکرد.
﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾پس میان آنها طبق شرعی که خدا بر تو نازل کرده است داوری کن. ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾و به جای حقی که پیش خود داری، از خواستها و امیال فاسد آنان که با حق مخالف است پیروی نکن، و چیزی فرومایه و حقیر را به جای چیزی ارزشمند قرار مده. ﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗا﴾برای هر یک از شما امتها راه و روشی قرار دادهایم. و این شریعتهای مختلف که برای ملتهای مختلف آمدهاند، شریعتهایی هستند که برحسب تفاوت حال و زمان تغییر هستند که برحسب تفاوت حال و زمانی تغییر میکنند، و همه در زمانی که آیین زندگانی مردم بودهاند دادگرانه و منصفانه حکم کردهاند.
اما اصول کلی تمامی شریعتها که در هر زمان و مکانی برای مردمان حاوی م صلحت و حکمت بودهاند فرق نکرده و در همه شریعتها وجود داشتهاند. ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾و اگر خدا میخواست همه شما را یک ملت، و پیرو یک شریعت قرار میداد، به گونهای که پیشینیان و پسینیانتان با هم اختلافی نداشته باشند.
﴿وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡ﴾ولی خداوند میخواهد شما را در آنچه که به شما داده است بیازماید، و معلوم سازد که چگونه عمل میکنید. و هرامتی را طبق حکمت خویش مورد آزمایش قرار داده و به هریک چیزی را میدهد که شایسته اوست، تا ملتها با یکدیگر به رقابت بپردازند، و هر ملتی تلاش کند که از دیگری سبقت بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾پس بهسوی خوبیها و نیکیها بشتابید و آن را کامل بگردانید. نیکیها هر فرض و مستحبی را اعم از حقوق خدا و حقوق بندگان در بر میگیرد، و انجام دهنده آن جز با دو چیز از دیگران پیشی نمیگیرد:
۱- شتافتن برای انجام نیکی و غنیمت شمردن زمان مناسب.
۲- تلاش برای اینکه آن را به صورت کامل و آنگونه که بدان دستور داده شده است انجام دهد.
و از این استنباط میشود که باید سعی نمود نماز و دیگر عبادتها را در اول وقت انجام داد. نیز از این آیه بر میآید که بنده نباید فقط به انجام نماز و دیگر عبادات مفروض اکتفا کند، بلکه شایسته است مستحبات را نیز انجام دهد تا عبادتش تکمیل گردد، و پیشی گرفتن حاصل شود. ﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا﴾بازگشت همه شما امتهای گذشته و آینده بهسوی خداست، و شما را در روزی که هیچ شکی در آن نیست جمع خواهد کرد.
﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ﴾پس در رابطه با شرایع و اعمالی که در آن اختلاف داشتید شما را آگاه میسازد و به اهل حق و کارهای شایسته آنان پاداش میدهد، و اهل باطل و کارهای بد آنان را مجازات مینماید.
﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ﴾و در میان آنها طبق آنچه خدا نازل نموده است داوری کن. گفته شده است که این آیه، آیه: ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ﴾[المائدة: ۴۲]. را منسوخ کرده است. اما صحیح آن است که این آیه، آیه مذکور را منسوخ نمیکند. و این آیه دلالت مینماید که پیامبر صاختیار دارد بین آنها داوری کند یا داوری نکند، چون منظور آنان از آمدن برای قضاوت به نزد پیامبر تبعیت از حق نیست.
و این دلالت مینماید که هرگاه پیامبر حکمی را صادر نماید طبق آنچه خدا از کتاب و سنت نازل نموده حکم کرده، و حکمش دادگرانه و منصفانه است. چرا که خداوند قبلا فرمود: ﴿وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ﴾[المائدة: ۴۲]. «و اگر داوری کردی، میان آنان دادگرانه داوری کن».
در این آیه بر رعایت عدالت تاکیده شده، و اینکه دادگری و عدالت در تمامی احکام خداوند مشهود است، زیرا احکامی که خداوند مشروع نموده است عین عدل و انصاف است، و هر آنچه با آن مخالف باشد ظلم و ستم است.
﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ﴾و از خواست و آرزوهایی آنان پیروی نکن. باز از پیروی از خواستهای آنان نهی کرد تا به شدت از این کار برحذر دارد. البته نهی قبلی در مقام حکم و فتواست، و آن گستردهتر میباشد، اما این فقط در مورد داوری است، و در هر دو لازم است که از خواستهای آنان که مخالف حق است پیروی نشود. بنابر این فرمود: ﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَ﴾و مبادا فریب آنها را بخوری و ترا به فتنه مبتلا کنند، و ترا از برخی از آنچه خدا بهسوی تو فرستاده است باز دارند. پس پیروی از خواستهایشان به ترک حق که پیروی از آن واجب است، میانجامد.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از پیروی کردن از تو، و از تبعیت از حق روی گرداندند، ﴿فَٱعۡلَمۡ﴾بدان که این عدم تبعیت برای آنها سزا و مجازاتی سخت در بردارد، و همانا خداوند میخواهد ﴿أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡ﴾که آنان را به سبب پارهای از گناهانشان دچار مصیبت و عذاب نماید، چون گناه، هم سزای دنیوی دارد، و هم سزای اخروی. و از بزرگترین سزاها این است که بنده به فتنه مبتلا گردد، و ترکِ تبعیت از پیامبر برای وی آراسته میشود. و این به سبب فسق و تمرد و سرپیچی اوست. ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ﴾و همانا بسیاری از مردم فاسقند. یعنی سرشت آنان چنین است که از اطاعت خدا و پیروی کردن از پیامبرش سرپیچی میکنند. ﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَ﴾آیا با روی گرداندن از تو جویای حکم جاهلیت هستند؟ و حکم جاهلیت هر حکمی است که با آنچه خدا بر پیامبرش نازل نموده است مخالف باشد. پس راه سومی وجود ندارد، یا حکم خدا و پیامبر، و یا حکم جاهلیت. پس هرکس از اولی روی بگرداند، به راه دوم که براساس جهل و ستم و گمراهی بنا شده است گرفتار میآید. بنابر این خداوند آن را به جاهلیت نسبت دادهاست. و اما حکم خدا براساس دانش و آگاهی و عدالت و دادگری و نور و هدایت بنا شده است.
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ﴾و برای قومی که معتقدند و باور دارند، چه کسی بهتر از خدا حکم مینماید؟ پس اهل یقین تفاوت هر دو حکم را دانسته و با یقین خود ارزش حکم خ دا را دریافته و از نظر عقلی و شرعی به این نتیجه میرسند که باید از آن پیروی کرد. یقین یعنی آگاهی و شناخت کامل که آدمی را به عمل و رفتار وا میدارد.
آیهی ۵۳-۵۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥١﴾[المائدة: ۵۱].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! یهودیان و نصارا را به دوستی نگیرید، برخی از آنان دوستان برخی دیگرند، و هرکس آنان را به دوستی بگیرد همانا او از آنان است. بدون شک خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند».
﴿فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یُسَٰرِعُونَ فِیهِمۡ یَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞۚ فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَ٥٢﴾[المائدة: ۵۲].«پس کسانی را که در دلهایشان بیماری است، میبینی که در دوستی با آنان بر یکدیگر سبقت میگیرند، میگویند: میترسیم که بلایی به ما برسد نزدیک است که خداوند فتح را بیاورد یا از جانب خود کاری کند، آنگاه آنان بر آنچه در دلهایشان پنهان کرده بودند پشیمان میشوند».
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡۚ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَ٥٣﴾[المائدة: ۵۳].«و مؤمنان میگویند: آیا اینان بودند که مؤکّدانه به خدا سوگند میخوردند و میگفتند: قطعاً ما با شما هستیم؟ اعمال و کردارشان تباه شد و از زیانکاران گردیدند».
خداوند پس از آنکه حالات یهودیان و نصارا و صفات زشت آنان را بیان کرد،بندگان مومنش را هدایت نمود تا آنها را به دوستی نگیرند، زیرا ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖ﴾آنان دوستان یکدیگرند و یکدیگر را یاری میکنند و علیه دیگران یکدست و یکپارچه میشوند. پس آنها را به دوستی نگیرید، زیرا دشمنان حقیقی شما بوده و زیان و ضررتان، آنها را خوشحال میکند و برای گمراه کردن شما از هیچ کوششی فرو گذار نمیکنند. پس با آنان دوستی نمیکند مگر کسی که مانند آنهاست. بنابر این فرمود: ﴿وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡ﴾و هرکس از شما، آنان را به دوستی بگیرد، از آنان است. زیرا دوستی کامل با آنان باعث میشود تا فرد به دین آنها منتقل شود، و دوستی کم با آنان، به دوستی زیاد منجر میشود، تا جایی که کم کم انسان از آنها میگردد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾همانا خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند. یعنی کسانی که ستم، تبدیل به صفت آنها شده و به آن گراییده و بر آن پافشاری میکنند، هر نشانه و معجزهای را برای آنها بیاوری از تو پیروی نمیکنند و تسلیم فرمان تو نمیشوند.
پس از آنکه خداوند از دوستی با آنان نهی نمود، خبر داد گروهی از کسانی که ادعای ایمان میکنند آنان را به دوستی میگیرند. پس فرمود: ﴿فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾کسانی که شک و نفاق در دلهایشان بوده و ایمانشان ضعیف است، میگویند: ما بدان خاطر با آنها دوستی میکنیم که مبادا به آنها نیازمند شویم، زیرا ﴿نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞ﴾میترسیم به بلایی گرفتار شویم. یعنی اگر یهود و نصارا پیروز شوند ما به سبب پیمانی که با آنها بستهایم از شر آنان در امان خواهیم بود. و این تفکر از گمان بد آنها نسبت به اسلام نشات گرفته بود.
خداوند متعال بدگمانی آنان را رد نمود و فرمود: ﴿فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِ﴾نزدیک است خداوند فتحی را بیاورد که به اسلام قدرت دهد و مسلمانان را بر یهود و نصارا چیره بگرداند. ﴿أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِ﴾یا امر دیگری را از جانب خودش پیش اورد که منافقان از پیروز شدن کفار اعم از یهود و دیگران ناامید شوند. ﴿فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَ﴾پس به خاطر آنچه در وجود خود پنهان کردهاند پشیمان میشوند. آنان از آنچه که دامنشان را گرفته است، و از ضرری که به آنان روی آورده است نادم و پشیمان میشوند.
پس فتحی که خداوند به وسیله آن اسلام و مسلمین را یاری نمود و کفر و کافران را خوار و ذلیل کرد، پیش آمد و منافقان پشیمان شدند، و خدا میداند که چقدر اندوهگین گشتند!.
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ﴾و مومنان با ابراز تعجب از حال کسانی که در دلهایشان بیماری است، میگویند: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡ﴾آیا اینها کسانیاند که به خدا سوگند خوردند، و سوگند خود را محکم و موکد کردند و گفتند: ما هم مثل شما مومن هستیم و با شما میباشیم، اهل ایمان را یاری میدهیم و با آنان از درِ دوستی و مودّت وارد میشویم؟!.
اما آنچه که در دل پنهان کرده بودند آشکار گردید، و رازهای نهان آنان روشن شد و مکر و دسیسه، و گمان بد آنها به اسلام و مسلمین باطل گردید، پس ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ﴾کارها و اعمالشان در دنیا تباه و ضایع گشت، ﴿فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَ﴾واز زمره زیانکاران گردیدند و به هدف خود نرسیدند و شقاوت و عذاب آنها را در بر گرفت.
آیهی ۵۴:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤﴾[المائدة: ۵۴].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرکس از شما از دینش برگردد و مرتد شود، خداوند قومی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، و نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و نسبت به کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای نمیترسند. این فضل و بخشش خداست، به هرکس که بخواهد آن را میبخشد و خداوند گشایشگر داناست».
خداوند متعال خبر میدهد که از جهانیان بینیاز است، و هرکس از دینش برگردد و مرتد شود نمیتواند هیچ ضرری به وی برساند، بلکه به خودش زیان وارد میکند. و خداوند بندگان مخلص و مردانی صادق و راستین دارد که آنها را هدایت نموده، و وعده داده است که آنان را خواهد آورد. آنها از همه مردم کاملتر هستند و از همه قویترند و اخلاقشان از همه نیکوتر است.
بزرگترین صفت و ویژگی آنها این است که ﴿یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُ﴾خداوند آنها را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند، به راستی که دوست داشتن خدا و محبت ورزیدن خداوند نسبت به بنده بزرگترین نعمت و بزرگترین فضیلتی است که خداوند به او بخشیده است. و هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد اسباب را برای او فراهم کرده و هر کار سختی را برای او آسان میکند و او را بر انجام کارهای خوب و نیکو، و ترک کارهای زشت و منکر توفیق میدهد، و دلهای بندگان را شیفته او میگرداند، به گونهای که همه او را دوست میدارند و با او محبت میورزند. یکی از لوازم محبت بنده نسبت به پروردگارش این است که در ظاهر و باطن و گفتار و کردار و همه حالاتش از پیامبر صپیروی نماید. همانطور که خداوند فرموده است: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ﴾[آل عمران: ۳۱]. «بگو: اگر شما خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد».
یکی از لوازم دوست داشتن بنده از سوی خدا این است که بنده با انجام دادن فرائض و نوافل خودش را به وی خیلی نزدیک نماید، همانطور که پیامبر صدر حدیث صحیح از قول خدا فرموده است: «بندهام با هیچ چیزی به من نزدیکی نمیجوید که برای من محبوبتر باشد از انجام دادن آنچه بر او فرض کردهام، و بندهام همواره با انجام نوافل به من نزدیک میشود تا اینکه او را دوست میدارم، و هرگاه او را دوست بدارم کمکش میکننم تا گوش و دست و پایش را بدارم کمکش میکنم تا گوش و دست و پایش را در مسیر خشنودی من بکار ببردو از آنها در مسیر معصیت من بهره نبرد. و اگر چیزی از من بخواهد قطعا به او میدهم، و اگر به من پناه بجوید او را پناه میدهم». و از لوازم محبت خدا، شناخت و کثرت ذکر و یاد اوست. زیرا محبت بدونِ شناخت خدا بسیار ناقص است، بلکه اصلا وجود ندارد، گرچه آدمی ادعای وجود آن را داشته باشد. و هر کس خدا را دوست بدارد او را یاد میکند، و هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد عمل کم او را میپذیرد، و بسیاری از لغزشهایش را میآمرزد.
و از جمله صفاتِ کسانی که خداوند آنها را دوست دارد این است که آنها ﴿أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾با مومنان فروتن، و در برابر کافران سخت و سرفرازند. پس آنها مومنان را دوست دارند و خیرخواهشان هستند، و با آنان نرم و مهربان، و در مورد آنها آسان گیر میباشند، و منکران خدا و کسانی که آیات الهی را به تمسخر میگیرند و پیامبرانش را تکذیب میکنند، سخت و نیرومند هستند. تصمیم و اراده آنان برای دشمنی با آنها قاطع است و تمام تلاش و توان خود را برای دست یابی به آنچه که سبب پیروز شدن بر کافران میگردد، مبذول میدارند.
خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ﴾[الأنفال: ۶۰]. «و برای جنگ با آنها آمادگی حاصل کنید و نیرو جمع نمایید، و اسبها را پرورش دهید که با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». و خداوند متعال فرموده است: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲٩]. «بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربان هستند».
پس درشت خویی و سختگیری با دشمنان خدا از جمله صفاتی است که بنده را به الله نزدیک میکند و بنده با خداوند در اینکه وی نیز از آنان خشنود است هماهنگ میشود. و درشتی نمودن با کافران نباید مانع از دعوت نمودن آنها به دین اسلام گردد. پس هم باید بر آنان سخت گرفت، و هم به نرمی دعوتشان کرد، و هر دو کار به مصلحت آنان خواهد بود و فایدهاش به آنها برخواهد گشت.
﴿یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾با مالها و جانها، و با گفتار و کردارشان در راه خدا جهاد میکنند ﴿وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖ﴾و از ملامت و سرزنش هیچ سرزنشکنندهای نمیهراسند، بلکه آنها رضایت و خشنودی پروردگار و ترس از سرزنش الهی را اراده و عزم آنان دلالت مینماید، زیرا کسی که قلبش ضعیف است، هّمت و ارادهاش نیز به هنگام سرزنش سرزنش کنندگان ضعیف خواهد بود و عزم او به هنگام سرزنش سرزنش کنندگان در هم میشکند، و قوّت و نیرویش سست میگردد. در دلهای چنین کسانی نوعی بندگی برای غیر خدا وجود دارد، و میزان این عبودیت و بندگی به میزان رعایت مردم و ترجیح دادن رضایت و خشنودی آنان بر انجام اوامر خدا بستگی دارد. پس هیچ گاه قلب از بندگی غیر خدا سالم نمیماند مگر اینکه در راه وی از ملامت هیچ ملامتکنندهای نهراسد.
وقتی خداوند صفتهای زیبا و فضیلتهای عالی آنان را ستود، صفات و فضایلی که مستلزم کارهای نیک دیگری است که در اینجا بخشی از آن به میان نیامده است، خبر داد که این ناشی از آن به میان نیامده است، خبر داد که این ناشی از فضل و احسان خدا برآنهاست، تا دچار خودپسندی نشوند و شکر پروردگارشان را به خاطر نعمتی که بدانان ارزانی کرده است به جای آورند، و از فضل خود بیشتر به آنان ببخشد. و تا دیگران بدانند که فضل خدا پوشش و حجابی ندارد. بنابر این فرمود: ﴿ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ﴾خداوند دارای فضل و بخشش گسترده و احسان فراوان است، و رحمت او هر چیزی را در برگرفته، و فضل و بخشش خود را بر دوستانش میگستراند، اما به دیگران آن اندازه را نمیدهد، چرا که او میداند چه کسی سزاوار فضل و بخشش است، پس به او میبخشد، و خداوند بهتر میداند که اصل و فرع رسالت خود را کجا قرار بدهد.
آیهی ۵۶-۵۵:
﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥﴾[المائدة: ۵۵].«تنها خدا و پیامبر او، و مؤمنان یاور شما هستند، کسانی که نماز را خاشعانه برپا میدارند و زکات را میپردازند».
﴿وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾[المائدة: ۵۶].«و هر کس خدا و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی بگیرد، بیگمان حزب و گروه خدا پیروز است».
پس از آنکه خداوند متعال از دوستی با کفار، یهودیان و نصارا و دیگران نهی نمود و سرانجام زیانبار این کار را بیان کرد، خبر داد که باید با چه کسی دوستی کرد. و خداوند فایده و مصلحت آن را بیان داشت و فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُ﴾دوست شما فقط خدا و پیغمبرش هستند، پس دوستی خدا بوسیله ایمان و پرهیزگاری به دست میآید. و هرکس که مومن و پرهیزگار باشد دوست خدا خواهد بود، و هر کس دوست خدا باشد دوست پیامبر نیز است، و هر کس که خدا و پیامبرش را به دوستی بگیرد باید کسانی را دوست بدارد که خدا و پیامبر را دوست دارند، و آنها مومنانی هستند که در ظاهر و باطن مومن بوده و با اقامه نماز همراه با شرایط و فرایض و سایر مکملات آن، خالصانه خدا را عبادت کرده، و با مردم نیکی مینمایند، و زکات اموال خود را به مستحقان آن میپردازند.
﴿وَهُمۡ رَٰکِعُونَ﴾و در برابر خدا فروتن هستند. پس حصر در ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾دلالت مینماید که دوستی فقط باید با کسانی که ذکر شدهاند صورت پذیرد، و باید از دوستی غیرآنان پرهیز شود. سپس فایده این دوستی را بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦﴾و هر کس خدا و پیامبرش، و مومنان را به دوستی بگیرد، بیگمان «حزب الله» پیروز است. یعنی چنین کسی از گروهی است که به خدا منسوب هستند و خدا را میپرستند و محبت او را در دل دارند، و حزب خدا پیروز است. و آنان کسانی هستند که سرانجام و عاقبتِ نیک دنیا و آخرت از آنها خواهد بود.
همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣﴾[الصافات: ۱٧۳]. و لشکریان ما پیروزند. و این مژده بزرگی است برای کسی که دستور خدا را انجام دهد، و از حزب و لشکر خدا گردد. او پیروز خواهد شد و پیروزی از آن اوست، گرچه بنا به حکمتی که خدا میداند، در بعضی وقتها شکست میخورد اما آخر کارش پیروز است، و چه کسی از خدا راستگوتر است.
آیهی ۵۸-۵٧:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَکُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَٱلۡکُفَّارَ أَوۡلِیَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٥٧﴾[المائدة: ۵٧].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! کسانی! کسانی را از کافران و اهل کتاب که دین شما را مسخره میکنند و به بازی میگیرند، به دوستی نگیرید، و از خدا بترسید اگر شما مؤمن هستید».
﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ٥٨﴾[المائدة: ۵۸].«و هرگاه شما برای نماز ندا دهید آنان نماز را به مسخره و بازی میگیرند، این بدان سبب است که آنان قومی بیخرد هستند».
خداوند بندگان مومنش را نهی میکند از این که اهل کتاب یهودیان ونصارا و سایر کفار را به دوستی بگیرند، و با آنها محبت کنند، و آنان را دوست بدارند، و اسرار مومنان را برای آنها فاش کنند، و آنان را در برخی از کارهایشان که به زیان اسلام و مسلمین است یاری دهند. زیرا ایمانی که در وجود مومنان است ایجاب میکند تا دوستی ایشان را ترک نمایند و از درِ دشمنی با آنها درآیند.
نیز پایبندی مومنان به تقوای الهی که عبارت است از اطاعت از دستورهای خدا و پرهیز از نواهیاش، آنان را به دشمنی با کفار فراخواند. مشرکان و کفار و مخالفان، از دین مسلمین عیب گرفته و آن را به مسخره و بازی میگیرند و بدان توهین میکنند، به ویژه نماز که آشکارترین شعار مسلمین و بزرگترین عبادت آنان است که هرگاه مسلمین برای آن ندا دهند آن را به بازیچه و تمسخر میگیرند، و این به خاطر بیخردی و جهالت فراوان آنهاست. و اگر آنان عقل داشتند در مقابل این ندا سر تسلیم فرود آورده، و به فضیلتهایی که نماز دارد پی میبرند.
پس شما ای مومنان! حالت و شدت دشمنی آنها را با خودتان و دینتان دانستید، بنابر این دستِ کم گرفته است و اینکه برایش مهم نیست که آنان اسلام را مورد طعنه و تنقیص قرار دادهاست، همان کسانی که از سوی خدا وپیامبر به کافر و گمراه از آنان نام برده شده است. و چنین فردی بهرهای از انسانیت و جوانمردی ندارد.
پس چگونه ادعای داشتن بنی اسرائیل دارید، دینی که حق است و دیگر دینها باطل هستند، اما به دوستی با کسانی از جاهلان و احمقان که اسلام را به مسخره و بازی گرفته، و دین و اهل دین را با دیده حقارت مینگرند، راضی میشوید؟! در این آیه انسانِ مسلمان بر دشمنی با کفار تحریک شده است، و این موضوع کاملا واضح و روشن است.
آیهی ۶۳-۵٩:
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩﴾[المائدة: ۵٩].«بگو: ای اهل کتاب! آیا جز این از ما خرده میگیرید که ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پیشتر نازل شده ایمان آوردهایم و بدون شک بیشتر شما فاسق هستید؟».
﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَۚ أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٦٠﴾[المائدة: ۶۰].«بگو: آیا شما را خبر دهم که چه صفاتی از ـ از نظر سزای خداوند ـ بدتر از آن چیزی است که ما را بدان متهم نمودهاید؟ آن صفات، صفات کسانی است که خداوند آنان را نفرین، و از رحمت خود دور نموده و بر آنان خشم گرفته است، و از آنان میمونها و خوکها و طاغوت پرستانی ساخته است، آنان جایگاه بدتری دارند و از راه راست گمراهترند».
﴿وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَ٦١﴾[المائدة: ۶۱].«و هرگاه پیش شما بیایند، گویند ایمان آوردهایم، حال آنکه با کفر وارد شده و با همان کفر بیرون میروند، و خدا به آنچه پنهان میکنند آگاهتر است».
﴿وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٦٢﴾[المائدة: ۶۲].«و بسیاری از آنان را میبینی که در گناهکاری و تجاوز و دشمنانگی و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت میجویند. واقعاً کار (بسیار) بدی انجام میدادند!».
﴿لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ٦٣﴾[المائدة: ۶۳].«چرا رهبران و علمای نصرانی، آنان را از سخنان گناه (آلود) و خوردن مال حرام باز نمیدارند؟ راستی چه بد است آنچه آنان انجام میدادند».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! بگو ﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ﴾به طریق الزام آور به آنان بگو: ای اهل کتاب! دین اسلام دین حق است و عیب جویی شما در آن عیب گرفتن از چیزی است که شایسته ستایش و تمجید میباشد. ﴿هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ﴾آیا به نظر شما ما جز این عیبی داریم که به خدا و به کتابهای پیشین و پسینِ او، به پیامبران گذشته و متاخرین ایمان آوردهایم؟ و آیا جز این عیبی داریم که معتقدیم هرکس چنین ایمانی نداشته باشد کافر و فاسق است؟!.
و آیا خردهگیری شما جز این چیز دیگری است که ما به مسایلی که بر همه مکلفین واجب است ایمان آورده ایم؟! و بدانید که بیشتر شما فاسق هستید. یعنی از اطاعت الهی بیرون رفته و بر ارتکاب گناه جرات کرده اید. پس ای فاسقان! برای شما بهتر است که سکوت کنید. اگر شما فاسق نبودید و عیب میگرفتید، زشتی کارتان کمتر از آن بود که فاسق باشید و از ما عیب بگیرید.
و از آنجا که آنها از مسلمین عیب جویی میکردند، این امر مقتضی آن بود که آنان بر این باور باشند که مسلمین بر شر و بدی قرار دارند، پس خداوند متعال فرمود: ﴿قُلۡ﴾آنان را از زشتی آنچه بر آن قرار دارند خبر بده، و بگو: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِ﴾آیا شما را خبر دهم که چه صفاتی از نظر سزای خداوند بدتر از آن چیزی است که ما را بدان متهم نموده اید. حال آنکه از صفات در شما موجود میباشد؟ آن صفات، ﴿مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ﴾صفات کسی است که خدا نفرینش نموده و او را از رحمت خویش دور کرده است، ﴿وَغَضِبَ عَلَیۡهِ﴾و بر او خشم گرفته و در دنیا و آخرت او را سزا دادهاست، ﴿وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَ﴾و از آنان میمونها و خوک و طاغوت پرستانی ساخته شده است. شیطان و هر آنچه به جای خدا پرستش شود طاغوت است.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾افراد مذکوری که این صفات زشت را دارند، ﴿شَرّٞ مَّکَانٗا﴾نسبت به کسانی که رحمت خدا به آنان نزدیک است، و خداوند از آنان خشنود و راضی میباشد، و در دنیا و آخرت به آنان پاداش میدهد جایگاه بدتری دارند، چون آنها دین را برای خدا خالص گردانیدهاند. و این ﴿شَرّٞ مَّکَانٗا﴾از باب «استعمال افعل التفضیل» در غیر جایگاه آن است، ﴿وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ﴾و از راستای راه دورترند. ﴿وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا﴾و هرگاه پیش شما بیایند و از روی نفاق و مکر میگویند: ایمان آوردهایم. ﴿وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِ﴾حال آنکه آنان با کفر وارد شده و با آن بیرون میروند. پس ورود و خروج آنها با کفر است، و آنها ادعا میکنند که مومن هستند. آیا حالت کسی بدتر و زشتتر از حالت اینهاست؟!
﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَ﴾و خداوند به آنچه پنهان میکنند آگاهتر است، و آنان را طبق اعمال و کارهای خوب و بدشان مجازات مینماید. سپس خداوند به برشمردن عیبهای آنان ادامه داد تا از عیب جویی آنها از بندگان مومنش انتقام بگیرد، پس فرمود: ﴿وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ﴾و بسیاری از یهودیان را میبینی که ﴿یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾در انجام گناه و تجاوز از یکدیگر سبقت میگیرند و برای آن تلاش میکنند، «حق خدا» و «حق مردم» را زیرپا میگذارند، ﴿وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَ﴾و در خوردم مال حرام از یکدیگر سبقت میگیرند. سپس خداوند فقط به این اکتفا نکرد که خبر دهد آنان این کارها را انجام میدهند، بلکه خبر داد که آنها در انجام این کارها از یکدیگر پیشی میگیرند. و این پلیدی و زشتی آنها دلالت مینماید، و اینکه آنان به گناه و ستمگری خوی گرفتهاند. این در حالی است که آنها برای خود جایگاههای بلندی را ادعا میکنند. ﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾و چه زشت است آنچه انجام میدهند! و این نهایت مذمّت و نکوهش و عیب جویی از آنهاست.
﴿لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَ﴾چرا علمایی که برای فایده رساندن به مردم گماشته شدهاند، و خداوند با ارزانی داشتن دانش و فرزانگی به آنان بر آنها منت نهاده است، ایشان را از گناهانشان باز نمیدارند تا جهالتشان دور گردد و حجت خدا بر آنان اقامه شود؟ زیرا بر علما لازم است که مردم را امر و نهی کنند، و اموراتِ شرعی را بیان دارند، و آنان را بر انجام کارهای خوب تشویق نمایند، و از کارهای بد برحذر دارند. ﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ﴾چه کار زشتی میکنند!.
آیهی ۶۶-۶۴:
﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٦٤﴾[المائدة: ۶۴]. «و یهودیان میگویند: دست خدا بسته است. دستهای خودشان بسته باد! و به سبب آنچه گفتند نفرینشان باد (و از رحمت خدا دور شوند)! بلکه هردو دست خدا باز است و هرطور که بخواهد میبخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان میافزاید. و در میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه توزی افکندهایم. هرگاه آتشی برای جنگ افروختند خداوند آن را خاموش کرد. و در زمین برای فساد میکوشند. و خداوند فساد کنندگان و تبهکاران را دوست ندارد».
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٦٥﴾[المائدة: ۶۵].«و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری میکردند گناهانشان را میبخشیدیم و آنان را به باغهای بهشت داخل مینمودیم».
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ٦٦﴾[المائدة: ۶۶].«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه بر آنان از جانب پروردگارشان نازل شده است عمل کنند، از بالای سرشان و از زیر پاهایشان روزی میخورند، گروهی از آنان عادل و میانهروند و بسیاری از آنها بدترین کار را میکنند».
خداوند متعال از گفته و عقیده بسیار زشت یهودیان خبر داده و میفرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌ﴾و یهودیان گفتند: دست خدا بسته است. یعنی خدا نمیتواند خوبی و نیکی انجام دهد. ﴿غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ﴾این دعا و نفرین علیه آنهاست که از نوع سخنشان است، دستهایشان بسته باد، و به سزای آنچه گفتند نفرینشان باد، زیرا آنها خداوند بزرگوار و بخشنده را به بخل و عدم احسان و نیکوکاری توصیف میکنند، پس آنان را مجازات کرد و این ویژگی را بر آنان منطبق ساخت.
بنابراین آنان بخیلترین مردم شدند، و از همه کمتر احسان و نیکوکاری کردند، و از همه مردم نسبت به خدا بدگمانتر هستند و از رحمت الهی که هر چیزی را فرا گرفته، و جهان بالا و عالم پایین را در برگرفته است دورترند. بنابر این فرمود: ﴿بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُ﴾بلکه هر دو دست او باز است و هرگونه که بخواهد میبخشد، هیچ محدودیتی برای او نیست، و هیچ مانعی وجود ندارد که او را از آنچه که میخواهد باز دارد. و خداوند متعال بخشش و فضل و احسان دینی و دنیوی را گسترانده، و بندگان را دستور داده است تا خود را در معرض نسیم روحبخش سخاوت و بخشندگی او قرار دهند، و به سبب گناهانشان دروازههای احسان وی را به روی خود نبندند.
پس شبانه روز دست او باز است، و خیر او در همه اوقات فراوان است، هرمشکلی را دور میکند و هر اندوهی را برطرف مینماید، و فقیر را توانگر میکند، و اسیر را آزاد مینماید، و شکسته را پیوند میدهد، و درخواستکننده را اجابت میکند. و به فقیر میبخشد و درماندگان و سوال کنندگان را جواب میدهد. و به کسی که از وی چیزی را نخواسته است نعمت میبخشد، و به کسی که عافیت و تندرستی را طلب کند، سلامتی و تندرستی میدهد، و هیچ گاه گناهکاری را از خیر و نعمت خود محروم نمیگرداند، بلکه نیکوکار و فاسد در گلزار خیر و برکت او به سر میبرند.
و به دوستانش توفیق انجام کارهای شایسته میدهد، سپس آنان را به خاطر انجام کارهای شایسته ستایش میکند واین کارها را بدانان نسبت میدهد، و این از بخشندگی اوست. و به آنان در دنیا و آخرت پاداشی وصف ناپذیر میبخشد که در ذهن انسان نمیگنجد و در همه کارهایشان به آنان مهربانی میورزد، و بسیاری از خوبیها را نصیب آنان میگرداند، و بسیاری از رنجها و زشتیها را از آنان دور مینماید، که آنان به بسیاری از آن پی نمیبرند. پس پاک است خدایی که همه نعمتهایی که بندگان از آن برخوردارند از اوست، و برای دور شدن ناگواریها و سختیها به او پناه میبرند.
پس با برکت است خدایی که هیچکس نمیتواند نعمتهایش را بشمارد و او را بر آنها ستایش کند و حق مطلب را ادا نماید، بلکه خداوند آنگونه است که خویشتن را ستوده است. و پاک و بلند مرتبه است خدایی که بندگان از بخشش و احسان او یک لحظه هم دور نیستند، بلکه دوام و قوامشان جز با بخشش و احسان او ممکن نمیباشد. و خداوند زشت و خوار بگرداند کسی را که به سبب نادانیاش خود را از پروردگارش بینیاز میداند و به ا و چیزهایی نسبت میدهد که شایسته شکوه و عظمت او نیست. و اگر با یهودیان و امثال آنها به خاطر برخی از سخنان ناروایشان برخورد نماید، در دنیا هلاک و تباه و بدبخت میشوند. آنها این سخنان را بر زبان میآورند، ولی پروردگار متعال بردباری مینماید و از آنها چشم پوشی میکند و آنان را مهلت داده و تباه و هلاک نمیسازد.
﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا﴾«و آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بر کفر و سرکشی بسیاری از آنان میافزاید». و این بزرگترین سزا و عقوبت برای بندگانی است که قرآن به گمراهی و کفر و سرکشی آنان بیافزاید، قرآنی که حیات قلب، و سعادت دنیا و آخرت، و رستگاری هر دو جهان در آن نهفته است، و بزرگترین احسانی است که خداوند بر بندگانش منت نهاده و میبایست به سرعت آن را بپذیرند، و در برابر خدا تسلیم شوند، و شکر خدا را به خاطر آن بجای آورند. اما از بس که بدبخت و سرگردان هستند چنین قرآنی به گمراهی و کفر و سرکشی آنان میافزاید. واقعا به بزرگترین سزا گرفتار آمدهاند. و این به سبب اعراض و روی گردانی آنان از قرآن، و رد کردن آن، و مخالفت با آن و طرح شبهات باطل است.
﴿وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾و در میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه توزی افکندهایم. پس آنان با یکدیگر محبت نمیورزند و یکدیگر را یاری نمیکنند و بر حالتی که بر نفع آنهاست متحد نمیشوند، بلکه همواره در دلهایشان نسبت به یکدیگر متنفرند، و در کارهایشان با یکدیگر دشمنی میورزند، و تا روز قیامت چنیناند.﴿کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ﴾هرگاه آتش جنگ را برافروزند تا با آن علیه اسلام و مسلمین دسیسه کنند و دشمنی خویش را اظهار نمایند، و تمام توان و تلاش خود را در این زمینه مصروف دارند، ﴿أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُ﴾خداوند آن را خاموش میکند، آنان را خوار و رسوا میگرداند و لشکریانشان را متفرق مینماید و مسلمانان را بر آنان پیروز میگرداند. ﴿وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗا﴾و آنان تلاش میکنند با ارتکاب گناهان و دعوت کردن مردم بهسوی دین باطلشان و جلوگیری از وارد شدن آنان به اسلام، در روی زمین فساد کنند. ﴿وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾و خداوند فسادکنندگان را دوست ندارد، بلکه به شدت از آنان متنفر است و آنان را به خاطر کارشان مجازات خواهد کرد.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیَِّٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٦٥﴾و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و پرهیزگاری را پیشه کنند، بدیهایشان را از آنان دور میکنیم و آنان را وارد باغهای بهشت میسازیم. این از بخشش و بزرگواری خداوند است، زیرا پس از آنکه زشتیهای اهل کتاب و عیبها و سخنان باطلشان را بیان کرد، آنها را به توبه فرا خواند و فرمود: اگر به خداوند و فرشتگانش و همه کتابها و پیامبرانش ایمان بیاورند و از گناهان بپرهیزند، گناهانشان را هر اندازه که فراوان باشد عفو خواهد کرد، و آنها را وارد باغهای بهشت مینماید که در آن هر چه نفس انسان بخواهد و چشم از آن لذت ببرد وجود دارد.
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ﴾و اگر آنها به دستورات تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان بر آنها نازل شده است عمل میکردند، و آنگونه که خداوند آنان را بر این کار تشویق و تحریک نموده است آن را در پیش میگرفتند. و از جمله برپاداشتن تورات و انجیل این است که به محمد صو قرآن ایمان بیاورند، زیرا تورات و انجیل آنان را فرا خواند تا به نبوت محمد صو به قرآن ایمان بیاورند. پس اگر آنها این نعمت بزرگ را که خداوند بر آنها ناز ل نموده، برپا دارند، به خاطر آنها و به خاطر توجه به آنها ﴿لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِم﴾از بالای سرشان و از زیر پاهاشان روزی خواهند خورد. یعنی خدا دروازه روزی خود را به روی آنها میگشاید: آسمان بر آنها میبارد و زمین برای آنان گیاه میرویاند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الأعراف: ٩۶]. «و اگر اهل آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند برکتهای آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم».
﴿مِّنۡهُمۡ﴾از میان اهل کتاب، ﴿أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞ﴾گروهی میانه رو و معتدل هستند و به تورات و انجیل عمل میکنند، اما عمل کردن آنها به تورات و انجیل با قوت و نشاط نیست، ﴿وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ﴾و بسیاری از آنان بدترین کارها را انجام میدهند، و به ندرت در میان آنان افرادی یافت میشود که در کار خیر بر یکدیگر سبقت بگیرند.
آیهی ۶٧:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٧﴾[المائدة: ۶٧].«ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن، و اگر چنین نکنی پیام او را نرساندهای، و خداوند ترا از گزند مردم محافظت خواهد کرد، همانا خدا قوم کافر را هدایت نمیکند».
در اینجا خداوند دستور بسیار مهمی به پیامبرش میدهد و آن رساندن پیامی است که خدا بر او نازل نموده است. و این شامل هر چیزی است که امت از ایشان دریافت کرده باشد، از قبیل عقاید و اعمال و گفتهها و احکام شرعی و مطالب الهی. پس پیامبر صبه کاملترین صورت ممکن پیام الهی را تبلیغ کرد و به مردم رساند و آنان را بدان سوی دعوت کرد، و بیم داد و مژده داد و با نرمی و آرامی جاهلانِ بیسواد را علم آموخت تا سرانجام تبدیل به علمای ربانی و خداپرست شدند، و با سخن و عملش و نیز از طریق ِ نامهها و فرستادن قاصدان پیام خدا را رسانید.
پس هیچ خوبی و نیکی نیست مگر اینکه امتش را به آن راهنمایی کرده است، و هیچ زشتی و کار بدی نیست مگر اینکه امتش را از آن برحذر داشته است. و برگزیدگان و افراد برتر امت از قبیل اصحاب و ائمه دین و مردان بزرگ که پس از آنها آمدهاند بر تبلیغ و پیام رسانی پیامبر خدا گواهی دادهاند.
﴿وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ﴾و اگر چنین نکنی، و آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، نرسانی، ﴿فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُ﴾تو از دستور خدا فرمان نبرده ای، و رسالت الهی را نرساندهای، ﴿وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِ﴾این حمایت و حفاظت خداوند از پیامبرش است. خداوند به او خبر میدهد که ما ترا از گزند مردمان محفوظ میداریم. و اینکه باید بر تعلیم و رساندن رسالت الهی کوشا و حریص باشی، و ترس از مردم تو را از آن باز ندارد، زیرا مخلوقات همه در قبضه خدا هستند و خداوند ضامن حفاظت تو میباشد. پس بر تو فقط رساندن پیام و روشنگر است، و هرکس هدایت شود برای خودش هدایت میشود. و اما کسانی که هدفی جز پیروی از خواستهایشان را ندارند، خداوند آنها را هدایت نخواهد کرد و آنها را به سبب کفرشان به انجام اعمال خیر و نیک توفیق نمیدهد.
آیهی ۶۸:
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍ حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡۗ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٨﴾[المائدة: ۶۸].«بگو: ای اهل کتاب! شما بر هیچ چیزی از امور دینی نیستید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است را برپا دارید، و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به سرکشی و کفر بسیاری از آنها میافزاید، پس برای قوم کافر اندوهگین مباش».
ای پیامبر! بطلان و گمراهی اهل کتاب را اعلام کن و به آنان بگو: ﴿لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍ﴾شما بر هیچ چیزی از امور دینی نیستید، چون شما نه به قرآن و محمد ایمان آورده اید، و نه پیامبر و کتابتان را تصدیق کرده، و نه برحقی تمسک جسته، و نه براساس و اصلی تکیه کردهاید. ﴿حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ﴾مگر اینکه تورات و انجیل را برپای دارید، یعنی با ایمان آوردن به این دو کتاب و پیروی کردن از آنها و تمسک جستن به هر آنچه که آن دو کتاب در بردارد، آنها را برپای دارید.
﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ﴾و برپای دارید آنچه را که از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است، پروردگاری که شما را پرورش داده و نعمتهای خود را بر شما ارزانی داشته است. و بزرگترین نعمت خود را فرو فرستادن کتاب بهسوی شما قرار دادهاست. پس بر شما واجب است تا شکر خدا را به جای آورید، و به احکام خدا پایبند باشید و امانت خدا، و پیمانی را که بستهاید برپای دارید.
﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾و قطعا آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان میافزاید، پس بر قوم کافر اندوهگین مباش.
آیهی ۶٩:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبُِٔونَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٩﴾[المائدة: ۶٩].«بیگمان کسانی که ایمان آوردهاند (مسلمین)، و کسانی که یهودی و صائبی و نصرانی گشتهاند هرکس از آنها که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام دادهاست، نه ترسی بر آنها است و نه آنان اندوهگین میگردند».
خداوند متعال از پیروان کتابهای آسمانی از قبیل پیروان قرآن و پیروان تورات و انجیل خبر میدهد که سعادت و نجاتشان در یک راه است و آن ایمان آوردن به خدا و روز آخرت و انجام عمل صالح میباشد.
پس هرکس از آنها به خدا و روز آخرت ایمان آورده، و عمل شایسته انجام دادهاست، نجات یافته و از امور ترسناکی که در آینده پیش روی دارد هراسناک نشده و به خاطر آنچه در گذشته از دست داده است اندوهگین نمیشود.
آیهی ٧۱-٧۰:
﴿لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗاۖ کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡ فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ٧٠﴾[المائدة: ٧۰].«به راستی که ما از بنیاسرائیل پیمان گرفتیم، و پیامبرانی را بهسوی آنها فرستادیم، (اما) هرگاه پیامبری چیزی برخلاف دلخواهشان برای آنان آورد، دستهای را تکذیب میکردند و دستهای را میکشتند».
﴿وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ٧١﴾[المائدة: ٧۱].«و گمان بردند که گناه و تکذیب آنها عذابی دربر ندارد، پس کور و کر شدند. سپس خداوند توبۀ آنها را پذیرفت. سپس بسیاری از آنها کور و کر شدند، و خداوند به آنچه انجام میدهند بیناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾از بنی اسراییل پیمان موکّد و محکم گرفتیم تا به خدا ایمان بیاورند و واجباتی را که پیشتر در آیه ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗا...﴾[المائدة: ۱۲]. از آن سخن رفت، انجام دهند. ﴿وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗا﴾و بهسوی آنها پیامبرانی را فرستادیم، و یکی پس از دیگری پیش آنها آمدند و آنان را راهنمایی کردند، اما این کار در میان آنها اثر مفیدی برجای نگذاشت و سودی به آنان نبخشید.
﴿کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡ﴾هر بار پیامبری چیزی از حق بر خلاف دلخواهشان را برای آنان میآورد، او را تکذیب، و با او مخالفت ورزیده و با او بدترین و زشتترین برخورد را میکردند. ﴿فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ٧٠ وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞ﴾دستهای را تکذیب کرده و دستهای را میکشند. و گمان بردند که گناه و تکذیب آنها عذابی برای آنان در برندارد، و به باطل خود ادامه دادند. ﴿فَعَمُواْ وَصَمُّواْ﴾پس، از دیدن حق کور و از شنیدن آن کر شدند. ﴿ثُمَّ﴾سپس خداوند احوالشان را اصلاح نمود ﴿تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ﴾و وقتی که توبه کردند و بهسوی او بازگشتند توبه آنها را پذیرفت.
﴿ثُمَّ﴾سپس بر این راه باقی نماندند تا اینکه بیشتر آنها به حالت زشت اولیه برگشتند،﴿عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ﴾بسیاری از آنان کور و کر شدند، و تعداد اندکی از آنها بر توبه و ایمانشان باقی ماندند. ﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنند بیناست، پس هرکس را طبق عملش مجازات مینماید، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک میدهد، و اگر عملش بد باشد او را سزا میدهد.
آیهی ٧۵-٧۲:
﴿لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢﴾[المائدة: ٧۲].«به راستی کسانی که گفتند: خدا، مسیح پسر مریم است کفر ورزیدند، و مسیح گفت: ای بنیاسرائیل! خدراکه پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید، بیگمان هرکس برای خدا شریکی قرار دهد همانا خداوند بهشت را بر او حرام نموده، و جایگاهش جهنم است، و ستمکاران یاوری ندارند».
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٣﴾«به راستی کسانی که گفتند: خدا سومین (شخص از) سه (اقنوم) است کفر ورزیدهاند، و هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه وجود ندارد، و اگر آنان از آنچه که میگویند باز نیایند به کافرانشان عذابی دردناک خواهد رسید».
﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٧٤﴾«آیا بهسوی خدا باز نمیگردند، و از او طلب آمرزش نمیکنند؟ و خداوند آمرزگار و مهربان است».
﴿مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّیقَةٞۖ کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٧٥﴾«مسیح، پسر مریم جز پیغمبری نبود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده بودند، و مادرش نیز زنی بسیار راستکار و راستگو بود. هردو غذا میخوردند. بنگر که چگونه آیات را برای آنان روشن میکنیم، سپس بنگر که چگونه (از حقیقت و راستی) دور میشوند؟!».
خداوند متعال از کفر نصارا خبر میدهد که گفتند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ﴾همانا خدا، مسیح پسر مریم است. این اعتقاد فقط به خاطر شبههای بودکه او بدون پدر و مادر و برخلاف آفرینش معمولی پدید آمده است. حال آنکه او علیه الصلاۀ و السلام آنها را در این ادعا تکذیب کرد و به آنان گفت: ﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡ﴾ای بنی اسراییل! خدا را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست. پس او بندگی کامل خود را ثابت نمود، و برای پروردگارش ربوبیت فراگیری که همه آفریدگان را در بر میگیرد، ثابت کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ﴾هرکس یکی از مخلوقات عیسی یا کسی دیگر را با خدا شریک بگیرد. ﴿فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ﴾به درستی که خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش جهنم است.
و این بدان خاطر است که او آفریده را با آفریننده برابر قرار داده، و عبادت خالصانهاش را که خداوند به خود اختصاص داده، برای کسی دیگر که شایسته عبادت نیست، انجام دادهاست. بنابر این مستحق آن است که برای همیشه در جهنم بماند.
﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ﴾و ستمکاران یاوری ندارند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، و یا بخشی از عذابی که بر آنان فرود آمده است دور نماید.
﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖ﴾بیگمان کسانی که گفتند: «خدا سومین شخص از سه شخص است، و آنان گمان میبردند که خداوند سومینِ سه تاست: خدا، عیسی و مریم. خداوند از این اتهام پاک و مبّرا است. و این بزرگترین دلیل بر کمبود عقل نصارا است، چرا که این گفتار و عقیده زشت را پذیرفته اند!!.
چگونه آفریننده و آفریده بر آنها متشبه شده است؟! و چگونه پروردگار جهانیان از آنان پنهان شده است؟! خداوند متعال در رد آنها و امثالشان میفرماید: ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾و هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه وجود ندارد، او به تمام صفات کمال متصف است و از هر نقص و عیبی پاک است و در آفرینش و تدبیر یگانه است. مردم از هیچ نعمتی برخوردار نیستند مگر اینکه از جانب اوست، پس چگونه با او خدایی دیگر شریک گرفته میشود؟!.
خداوند از آنچه ستمکاران میگویند به مراتب بلندتر است. سپس خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود: ﴿وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾و اگر از آنچه میگویند باز نیایند به کافرانِ آنان عذابی دردناک خواهد رسید. سپس خداوند آنها را به توبه کردن از آنچه از آنها سرزده فراخواند و بیان نمود که او توبه را از بندگانش میپذیرد.
﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ﴾آیا بهسوی آنچه خدا دوست دارد و میپسندد از قبیل اقرار به توحید واعتراف به یگانگی خدا، و به اینکه عیسی بنده خدا و پیامبر او است، بر نمیگردند؟ ﴿وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُ﴾و از آنچه از آنها سرزده آمرزش نمیطلبند؟ ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾و خداوند آمرزنده و مهربان است. و همه گناهان کسانی را که توبه میکنند، میبخشد هرچند که آن گناهان به اوج آسمان هم برسند، و خداوند با پذیرفتن توبه آنان و تبدیل کردن بدیهایشان به نیکی بر آنها رحم مینماید. خداوند در نهایت مهربانی و نرمی آنها را بهسوی توبه فراخوانده و میفرماید: ﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ﴾آیا بهسوی خدا باز نمیگردند؟!.
سپس حقیقت مسیح و مادرش را که حق آشکار بود بیان کرد و فرمود: ﴿مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ﴾بلندترین مرتبهای که عیسی در آن قرار دارد این است که او بنده و پیامبر خداست، هیچ اختیاری ندارد، و نمیتواند از جانب خود قانون گذاری کند مگر آنچه را که خدا همراه با او فرستاده است. و عیسی از نوع پیامبران پیشین است، و برترین خاصی بر آنها ندارد که او را از دایره انسان بودن فراتر ببرد و به مقام ربوبیت و خدایی برساند. ﴿وَأُمُّهُ﴾و مادرش مریم ﴿صِدِّیقَةٞ﴾زنی بسیار راستگو بود. تنها چیزی که در رابطه با او میتوان گفت این است که او از راستگویان و صدیقین بود، که بعد از پیامبران از همه مردم بالاتر، و رتبه و مقام رفیعتری دارند. و صدیق بودن یعنی داشتن علم مفید و مثمرِ یقین و عمل صالح. و این بیانگر آن است که مریم پیامبر نبوده است، بلکه صدیق و راستکار بوده است، و همین برتری و شرافت برای او کافی است، و در میان زنان دیگر نیز، پیامبری مبعوث نشده است، چون خداوند نبوت را در میان کاملترین نوع انسانها که همان مردان هستند قرار دادهاست، همانطور که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم﴾[یوسف: ۱۰٩ و- النحل:۴۳- و الانبیاء:٧]. «و پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی نمودیم، نفرستادهایم». بنابر این عیسی ÷از نوع پیامبران پیشین است و مادرش نیز راستکار و صدیقه است.
پس به خاطر چه چیزی نصارا آنها را همراه با خدا، به خدایی گرفتهاید؟
﴿کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَ﴾آنها غذا میخوردند. این دلیل روشنی است بر این که آنها دو بنده نیازمند بودند، و همانطور که انسانها به خوراک و آشامیدنی نیاز دارند آنها نیز به آن نیازمند بودند، پس اگر آنها خدا بودند از خوراک و نوشیدنی بینیاز میشدند و به چیزی احتیاج نمیداشتند، زیرا خدا بینیاز و ستوده است.
خداوند برای اثبات این حقیقت دلیل ارائه کرد و فرمود: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾بنگر که چگونه آیاتی را که حق را روشن مینمایند و یقین میآورند برایشان بیان میکنیم. اما فایدهای ندارد، بلکه آنان همواره بر دروغ و تهمت خود قرار دارند. و این ناشی از ستم و کینه توزی آنهاست.
آیهی ٧۶:
﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٧٦﴾[المائدة: ٧۶].«بگو: آیا جز خدا چیزهایی را میپرستید که مالک هیچ زیان و سودی برای شما نیستند؟ و خداوند شنوا و آگاه است».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! به آنها بگو: ﴿أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾آیا جز خدا، مخلوقات نیازمند و محتاج را میپرستید؟ ﴿مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا﴾که مالک هیچ زیان و سودی برای شما نیستند، و کسی را رها میکنید که زیان، سود، بخشیدن و محروم کردن فقط در دست اوست؟ ﴿وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ﴾و خداوند علی رغم اختلاف زبانها و تنوع نیازمندیها صداها را میشنود.
﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾و به درون و بیرون و پنهان و آشکار و امور گذشته و آینده آگاه است.پس خداوندِ کاملی که از این صفات برخوردار میباشد سزاوار است تا همه عبادتها تنها برای او انجام گردید و دین برای او خالص گردانده شود.
آیهی ۸۱-٧٧:
﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٧٧﴾[المائدة: ٧٧].«بگو: ای اهل کتاب! در دینتان به ناحق زیادهروی نکنید و از خواستهای قومی که پیش از این گمراه شدهاند و بسیاری را (نیز) گمراه کرده و از راه مستقیم منحرف شدهاند پیروی نکنید».
﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ٧٨﴾[المائدة: ٧۸].«کسانی از بنیاسراییل که کفر ورزیدند، بر زبان داود و عیسی پسر مریم نفرین شدند، این بدان خاطر بود که آنان سرکشی میکردند و از حد میگذشتند».
﴿کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٧٩﴾[المائدة: ٧٩].«آنان یکدیگر را از منکری که انجام میدادند باز نمیداشتند، چه کار زشتی میکردند!؟».
﴿تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَفِی ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ٨٠﴾[المائدة: ۸۰].«بسیاری از آنان را میبینی که کافران را به دوستی میگیرند، چه چیز بدی برای خود پیشاپیش میفرستند! در نتیجه خدا بر آنان خشم گرفت، و برای همیشه در عذاب میمانند».
﴿وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ٨١﴾[المائدة: ۸۱].«و اگر آنان که به خدا و یپامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان میآوردند، کافران را به دوستی نمیگرفتند، اما بسیاری از ایشان فاسقاند».
خداوند متعال به پیامبرش صمیفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ﴾بگو: ای اهل کتاب! در دینتان از حق فراتر نروید و به باطل نگرایید، مانند سخنانی که در مورد مسیح گفتند که حکایت آن سخن گذشت. و مانند مبالغه و زیاده روی آنها در مورد برخی مشایخ، به پیروی کردن از ﴿أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ﴾خواست و امیال قومی که پیش از این گمراه شدند.
﴿وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا﴾و با دعوت مردم بهسوی دین خود، بسیاری از آنان را گمراه کردند، ﴿وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ﴾و خود نیز از راه راست منحرف شدند. پس هم خودشان گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند. ایشان پیشوایان گمراهی هستند که خداوند، مردمان را از پیروی کردن از خواستهای فرومایه و نظرهای گمراهکننده آنان برحذر داشته است.
سپس خداوند فرمود: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾کافران بنی اسراییل از رحمت خدا طرد و دور شدند،﴿عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ﴾به سبب شهادت دادن داود و عیسی پسر مریم و اقرار نمودن آنان بر اینکه حجت بر بنی اسراییل اقامه گشته است. اما آنها با آن حجت مخالفت ورزیدند. ﴿ذَٰلِکَ﴾آن کفر و نفرین، ﴿بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ﴾به سبب سرکشی و نافرمانی آنها از خدا، و ستمشان نسبت به بندگان خدا بود. پس کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور شدند، زیرا ارتکاب گناهان و در پیش گرفتن راه ستمگری، مجازاتهای شدیدی در بردارد.
و از جمله گناهانی که آنان را به عذاب گرفتار کرد این است که ﴿کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُ﴾آنان منکر را انجام میدادند و یکدیگر را از آن منع نمیکردند. بنابر این فردی که مستقیما گناه را انجام میداد با کسی که گناه را انجام نداده بود و میتوانست از آن نهی کند اما نهی نمیکرد، شریک میشود.
و این بیانگر آن است که آنان دستورات خدا را دستِ کم میگیرند و معصیت و نافرمانی او را سبک میانگارند. و چنانچه بادیده تعظیم و بزرگداشت به پروردگارشان نگاه میکردند، به هنگامیکه حریم الهی زیرپا نهاده میشد، به هنگامی که حریم الهی زیرپا نهاده میشد، خشمگین شده و غیرت آنان به جوش میآمد. و دلیل اینکه سکوت در برابر منکر در صورتی که آدمی قدرت نهی از آن را داشته باشد عقوبت و مجازات خدا را در پی دارد این است که مفاسد بسیار زیادی از این امر نشات میگیرد که به آنها اشاره میکنیم:
۱- سکوت، گناه محسوب میشود، هرچند که سکوتکننده خود مرتکب گناهی نشده باشد. هم چنانکه باید از گناه دوری جست باید گناهکاران را نیز نصیحت نمود و از ارتکاب گناه بازداشت.
۲- هم چنانکه قبلا نیز اشاره شد، سکوت در برابر گناهف به منزله سبک نمودن آن است.
۳- سکوتِ آحاد جامعه سبب میشود که اهل معصیت و بزهکاران بر ارتکاب گناهان و نابهنجاریها جرات و جسارت پیدا کنند. و چنانچه از این اعمال نهی نشود فتنه و فساد ازدیاد یافته و مصایب د ینی و دنیوی فراوانی ببار میآید، و افراد گناهکار شکوه و عظمت پیدا کرده و بیشتر از گذشته خود را نشان میدهند، و به گناه و عصیان مبادرت میورزند. و اهل خیر نیز از مقابله با آنان باز مانده و نمیتوانند جلوی انحرافات آنان را بگیرند، و روز به روز بر ضعف و ناتوانی آنان افزوده میشود.
۴- چنانچه انسانها در مقابل تبهکاران سکوت کنند، به تدریج چراغ علم و اندیشه به خاموشی گراییده و جهالت و نادانی مستولی میشود، چرا که گناه و معصیب اگر تکرار شود، و بسیاری از مردم به آن بگرایند، و اهل علم و دین به مقابله با آن نپردازند، گمان میرود که گناه محسوب نمیشود، و چه بسا جاهل تصور کند که این گناه عبادتی نیکو است. و چه مفسدهای بزرگتر از آن است که آدمی حرام را حلال بداند؟! و چه فسادی خطرناکتر از آن است که انسان، باطل را حق بداند؟!.
۵- سکوت در برابر گناه، بسیاری اوقات موجب میشود که گناه در نظر گناهکاران آراسته گردد و دیگران نیز به آنان اقتدا نمایند، چرا که آدمی دوست دارد به هم نوعان خود تاسی کند. البته سکوت در برابر گناه، مفاسد بسیار زیاد دیگری را در بردارد که به همین مقدار اکتفا میشود.
پس چون سکوت این پیامدها را در پی دارد، خداوند به صراحت اعلام نمودکه کافرانِ بنی اسرائیل به سبب گناهانی که مرتکب شدند مورد لعن و نفرین پروردگار قرار گرفتند، به ویژه به سبب گناهِ بزرگ سکوت در مقابل ارتکاب گناه.
﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ﴾چه عمل بدی را انجام دادند! ﴿تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ﴾بسیاری از آنان را مییابی که کافران را به دوستی میگیرند، و محبت آنان را در دل دارند، و به یاری و نصرت آنان میشتابند، و ولایت و رهبری آنان را میپذیرند. ﴿لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ﴾این کالای بیرواج و این معامله خسارت دیده، بد چیزی است که از پیش فرستادند، چرا که خشم و غضب خدا را در پی دارد، و موجب میشود برای همیشه در آتشِ جهنم باقی بمانند.
آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند، و این مهمانی نامبارک و شوم را برای خود تدارک دیدند، و خویشتن را از نعمت پایدار و همیشگی محروم نمودند. ﴿وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَ﴾و اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است ایمان میآوردند، آنان را به دوستی نمیگرفتند، زیرا ایمان به خدا و پیامبر و به آنچه بر او نازل شده است بر بنده واجب میگرداند تا پروردگار و دوستا پروردگارش را دوست بدارد، و با کسی که به خدا کفر ورزیده و با وی دشمنی کررده و در ارتکاب گناه و نافرمانی خدا شتاب میکند، دشمنی ورزد. پس شرط ولایت خدا و ایمانِ به او، آن است که دشمنان خدا به دوستی گرفته نشوند. و اینها فاقد این شرط بودند، پس مشروط نیز منتفی است. ﴿وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ﴾اما بسیاری از آنان فاسق هستند، یعنی از اطاعت پروردگار و ایمان به خدا و پیامبر بیرون رفتهاند. و از جمله فاسق آنها این است که با دشمنان خدا دوستی میکنند.
آیهی ۸۶-۸۲:
﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٨٢﴾[المائدة: ۸۲]«بدون شک خواهی دید که دشمنترین مردم برای مؤمنان یهودیان و مشرکان هستند، و خواهی دید که مهربانترین مردم برای مؤمنان کسانیاند که خود را نصرانی مینامند، این بدان خاطر است که در میان نصارا، کشیشان و راهبانی هستند که تکبر نمیورزند».
﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡیُنَهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣﴾[المائدة: ۸۳].«و هرگاه چیزی را که بر پیامبر نازل میشود، بشنوند، چشمهایشان را میبینی که بر اثر شناخت حق پر از اشک میشود (و) میگویند: پروردگارا! ما ایمان آوردهایم، پس ما را از زمرۀ گواهان بشمار».
﴿وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن یُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٤﴾[المائدة: ۸۴].«و چرا نباید به خدا و آنچه از حق پیش ما آمده است ایمان نیاوریم؟! حال آنکه امیدواریم پروردگارمان ما را همراه با قوم صالح و شایسته (به بهشت) درآورد».
﴿فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٥﴾[المائدة: ۸۵].«پس به پاداش آنچه گفتند، خدا باغهایی به آنان داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است. در آن جاودانه میمانند، و این پاداش نیکوکاران است».
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٨٦﴾[المائدة: ۸۶].«و آنان که کافر شدند و آیات ما را تکذیب نمودند، پس آنها یاران آتش میباشند».
خداوند متعال در بیان نزدیکترین گروه به مسلمین و نزدیکترین آنها در دوستی و محبت با مومنان، و دورترین آنها میفرماید: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ﴾مسلما سر سختترین دشمن مومنان را یهودیان و مشرکان خواهی یافت. پس این دو گروه به طور مطلق بزرگترین دشمنان اسلام و مسلمیناند، و بیش از همه مردم برای ضرر رساندن به مسلمانان تلاش میکنند. و این به خاطر شدّت تنفر و دشمنی آنها نسبت به مسلمانان و حسد و کینه و کفر آنها است.
﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰ﴾و مسلما مهربانترین افراد را نسبت به مومنان کسانی خواهی یافت که گفتند: «ما نصارا هستیم». خداوند برای این امر چند سبب را بیان کرده است:
۱- ﴿مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗا﴾در میان آنها دانشمندانی است که از دنیا بریدهاند. و دیرنشینانی وجود دارند که در صومعهها مشغول عبادت هستند. و علم همراه با زهد و عبادت، دل را مهربان و نرم میکَند و خشونت و سختی را از آن دور مینماید. بنابر این سرسختی و خشونتی که در یهودیان و مشرکان وجود دارد در آنان یافت نمیشود.
۲- ﴿وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ﴾و آنان تکبر نمیورزند. یعنی در آنها تکبر و سرکشی در برابر حق وجود ندارد، و این باعث میشود که آنها به مسلمانان نزدیکتر شوند، و بیشتر با آنها دوستی کنند. زیرا فرد فروتن از فردِ خودخواه و متکبر به خیر و خوبی نزدیکتر است.
۳- ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ﴾هرگاه آنچه را که بر پیامبر صنازل میشود، بشنوند، در دلهایشان تاثیر میگذارد، و در مقابل آن فروتنی میکنند، و به خاطر حقّی که شنیده و به آن یقین کردهاند چشمهایشان پر از اشک میگردد. بنابر این ایمان آورده و به آن اعتراف نموده و میگویند: ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾پروردگارا! ایمان آوردهایم، پس ما را در زمره گواهان یعنی امّت محمد صقرار بده، چرا که آنها بر یگانگی خدا گواهی داده، و بر رسالت پیامبران و صحت آنچه که آوردهاند شهادت میدهند، و بر امتهای پیشین گواهی میدهند که برخی را تصدیق و گروهی را تکذیب نمودند. و آنان عادل و دادگرند، و شهادت آنها پذیرفته میشود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳]. «و این چنین شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد».
پس انگار آنان به خاطر ایمان آوردن و شتافتن بهسوی ایمان سرزنش شدهاند. بنابر این گفتند: چه چیزی ما را از ایمان آوردن به خدا باز میدارد، حال آنکه از جانب پروردگارمان حق پیش ما آمده است، حقی که هیچ شک و تردیدی را نمیپذیرد. و ما با ایمان آوردن و پیروی کردنمان از حق امید آن را داریم که خداوند ما را همراه با قوم شایسته و صالح وارد بهشت نماید. پس چه مانعی ما را از این کار باز میدارد؟ آیا این موجب شتافتن بهسوی ایمان و تسلیم شدن در مقابل آن نیست؟!.
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ﴾به سبب ایمانی که آوردند و اعترافی که به حق کردند، ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾خداوند باغهایی را به عنوان پاداش به آنان داد که از زیر درختان آن رودها روان است و آنان برای همیشه در آن میمانند و این پاداش نیکوکاران است.
این آیات در مورد نصارایی نازل شده است که به حضرت محمد صایمان آوردند، مانند نجاشی و نصارای دیگری که ایمان آوردند. و هنوز در میان نصارا کسانی یافت میشوند که دین اسلام را انتخاب میکنند و باطل بودن دینی که بر آن بودهاند برایشان روشن است، و آنها از یهودیان و مشرکین به دین اسلام نزدیکترند.
وقتی که پاداش نیکوکاران را بیان کرد، سزا و عذاب بدکاران را نیز ذکر نمود و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٨٦﴾و کسانی که کفر ورزیدند، و آیات ما را تکذیب کردند، ایشان اهل دوزخند. چون آنها به خدا کفر ورزیده و آیات او را که مبین حق است تکذیب کردهاند.
آیهی ۸۸-۸٧:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٨٧﴾[المائدة: ۸٧].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزهای را که خدا برایتان حلال نموده است حرام ننمایید، و تجاوز نکنید همانا خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد».
﴿وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ٨٨﴾[المائدة: ۸۸].«و از نعمتهای حلال و پاکی که خداوند به شما روزی دادهاست، بخورید، و از خداوندی بترسید که شما به او ایمان دارید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! خوردنیها و آشامیدنیها پاکیزهای که خدا برایتان حلال نموده است، حرام نکنید، زیرا اینها نعمتهایی هستند که خداوند به شما ارزانی داشته است، پس خدا را ستایش کنید که آن نعمتها را برایتان حلال نموده و شکر او را به جای آورید، و نعمت او را با ناسپاسی و تحریم نمودن آن برنگردانید. که آنگاه هم بر خدا دروغ بسته و هم کافران نعمت کرده، و روزی حلال و پاکیزه را حرام و ناپاک دانسته اید، و این یک نوع تجاوزگری است. وخداوند از تجاوزگری نهی کرده و میفرماید: ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ﴾و تجاوز نکنید، که خداوند متجاوزان را دوست ندارد، بلکه از آنان متنّفر است و آنها را به خاطر تجاوزشان مجازات خواهد کرد.
سپس خداوند به ضد آنچه که مشرکان بر آن قرار دارند همانهایی که آنچه خدا حلال نموده است تحریم میکنند دستور داد و فرمود: ﴿وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا﴾و از روزی و رزق حلالی بخورید که خدا برایتان فراهم نموده، و اسباب به دست آوردن آن را برایتان آسان نموده است، رزق حلالی که از راه دزدی و غصب و دیگر راههای نامشروع بدست نیامده باشد. و نیز باید پاکیزه باشد، و آن رزقی است که آلودگی در آن نیست، پس با این قید، حیوانات نجس از قبیل درندگان، و پلیدیها خارج میشوند. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾و در اطاعت از دستورات خدا و پرهیز از آنچه او نهی کرده است، از خدا بترسد. ﴿ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ﴾خداوندی که شما به او ایمان دارید، زیرا ایمان داشتن به خدا ترس از خدا و رعایت حقوق الهی را بر شما واجب میگرداند. زیرا ایمان جز با پرهیزگاری و رعایت حق خدا تکمیل نمیگردد.
آیه کریمه دلالت مینماید که هرکس حلالی را از قبیل خوراک یا نوشیدنی و کنیز و امثال آن بر خود حرام کند، با حرام کردن او حرام نمیشود. اما اگر او آن کار را کرد بر او کفاره قسم لازم میآید همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَ﴾[التحریم: ۱]. «ای پیامبر! چرا چیزی را حرام میکنی که خدا برایت حلال کرده است؟». اما در حرام کردن زن، کفاره ظهار لازم میآید. و از این آیه استنباط میشود که برای انسان شایسته نیست از پاکیها پرهیز کند و آن را بر خود حرام بگرداند، بلکه از آن استفاده نماید، و برای عبادت پروردگارش از آن کمک بگیرد.
آیهی ۸٩:
﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٨٩﴾[المائدة: ۸٩].«خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهودهای که بدون اراده از زبانتان بیرون میآید مؤاخذه نمیکند، ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد و اراده بر زبان جاری میکنید مؤاخذه مینماید، کفارۀ اینگونه سوگندها غذا دادن به ده مستمند است از خوراکهای معمولی و متوسطی که به خانوادۀ خودتان میدهید، و یا پوشانیدن آنان، و یا آزاد کردن بندهای، و کسی که (چیزی از اینها را) نیافت پس سه روز، روزه بگیرد. این کفارۀ سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید و سوگندهایتان را پاس بدارید. این چنین خداوند آیات خود را برای شما بیان میکند، باشد که سپاسگزار باشید».
خداوند شما را به سبب سوگندهایی که به صورت لهو و بیهوده از زبانتان بیرون میآید، محاسبه نمیکنند. و آن سوگندهایی است که بدون قصد و نیت بر زبان جاری میشود، و یا اینکه شخصی سوگند میخورد و گمان میبرد که او راست میگوید اما خلاف آنچه او گفته است ثابت میشود: ﴿وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَ﴾ولی شما را به سبب سوگندهایی که از روی قصد و با اراده قلبی میخورید مواخذه میکند. همانطور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡ﴾[البقرة: ۲۲۵]. «ولی شما را به سبب آنچه دلهایتان انجام داده است مواخذه میکند». ﴿فَکَفَّٰرَتُهُ﴾پس کفاره سوگندهایی که از روی قصد و اراده میخورید، ﴿إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ﴾این است که به ده مستمند غذا بدهید، و این غذا ﴿مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ﴾باید از غذای معمولی و متوسطی باشد که شما به خانوادههایتان میدهید، یا به ده مستمند لباس بپوشانید. و پوشاک، لباسی است که برای اقامه نماز کفایت میکند. ﴿أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖ﴾یا بردهای مومن آزاد کنید، همانطور که در جاهای دیگر با این قید «مومن» ذکر شده است. پس هرگاه یکی از این سه کار را انجام داد، کفاره سوگندش را دادهاست. ﴿فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ﴾و هرکس چیزی از این سه کار را نیافت، ﴿فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖ﴾باید سه روز روزه بگیرد. ﴿ذَٰلِکَ﴾این امور مذکور، ﴿کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ﴾کفاره سوگندهایتان است، آنگاه که سوگند خوردید. این اعمال، سوگند را میپوشاند و آن را از بین میبرد. و از گناهکار شدن شما جلوگیری مینماید. ﴿وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡ﴾و سوگندهایتان را پاس دارید، طوری که سوگندِ دروغ یاد نکنید و از زیاد سوگند خوردن خودداری نمایید، و وقتی سوگند خوردید از شکستن آن خودداری کنید، مگر اینکه شکستن سوگند بهتر باشد، پس حفاظت کامل از سوگند این است که کار خیر انجام بگیرد، و نباید سوگند او مانع انجام آن کار خیر بگردد.
﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِ﴾ اینگونه خداوند آیات خود را برای شما بیان مینماید، و آیاتی که حلال را از حرام مشخص مینماید و احکام را توضیح میدهند، ﴿لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾تا سپاس خدا را به جای آورید، خدایی که به شما چیزهایی آموخت که نمیدانستید. پس بنده به خاطر آنچه که خداوند از شناخت احکام شرع و توضیح آن به وی ارزانی نموده است، باید شکرش را به جای آورد.
آیهی ٩۱-٩۰:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾[المائدة: ٩۰].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! همانا شراب و قمار و بتها و تیرهای فالگیری پلیدند، و از کار شیطان میباشند، پس، از آن بپرهیزید تا رستگار شوید».
﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١﴾[المائدة: ٩۱].«همانا شیطان میخواهد از طریق شراب و قمار یمان شما دشمنی و کینهتوزی بیاندازد، و شما را از یاد خدا و از نماز باز بدارد، پس آیا دست میکشید؟!».
خداوند این اعمال زشت را نکوهش میکند، و خبر میدهد که از عمل شیطان، و پلید میباشند. ﴿فَٱجۡتَنِبُوهُ﴾آن را ترک کنید، ﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾شاید رستگار شوید، زیرا رستگاری کامل نمیشود مگر با ترک آنچه خدا حرام کرده است، به ویژه ترک این زشتیهای مذکور، که عبارتند از «خمر»، و آن به هرچیزی گفته میشود که عقل را با مستی و بیهوشی بپوشاند. و «میسر»، عبارت است از رقابتی که در آن دو طرف عوضی گذاشتهاند، مانند شرط بندی و غیره. و «انصاب» بتها و همتایانی هستند که به جز خدا پرستش میشوند. و «ازلام» تیرهایی است که با آن قرعه کشی میکردند، و فال میگرفتند. پس خداوند از این چهارچیز نهی کرده است و از مفاسد آن خبر دادهاست، مفاسدی که آدمی را به ترک آن خبر داده این چهار چیز نهی کرده و از مفاسد آن خبر دادهاست، مفاسدی که آدمی را به ترک و دوری از آن فرا میخواند.
از جمله مفاسد این اعمال یکی این است که این کارها از حیث معنوی پلید و نجس هستند، گرچه در ظاهر پلید نیستند، و امور خبیث از جمله مواردی هستند که باید از آنها پرهیز نمود و خویشتن را به پلیدیهای آنان نیالود.
همچنین این کارها از عمل شیطانند، که بزرگترین و سرسختترین دشمن انسان است. و مشخص است که از دشمن و دامها و کارهایش باید پرهیز کرد، به خصوص از توطئههایی که او میچیند تا دشمن را در آن بیفکند، زیرا اگر در آن بیافتد هلاک میشود. پس باید قاطعانه تصمیم گرفت که از عمل دشمن برحذر بود وکاملا از وی پرهیز کرد، مبادا در دام توطئههایش گیر کرد. از سوی دیگر موفقیت و رستگاری بنده جز با پرهیز از آن ممکن نیست. زیرا رستگاری به معنی رسیدن آن ممکن نیست. زیرا رستگاری به معنی رسیدن به اهداف و دوست داشتنی، و نجات یافتن از امور ناگوار است، و این امور، مانع به دست آوردن رستگاری و حائل میان آن هستند.
همچنین این کارها باعث دشمنی و کینه توزی بین مردم میگردد،و شیطان برای منتشر کردن آن بسیار علاقمند است، به ویژه در پخش کردن شراب و قمار، تا میان مومنان دشمنی و کینه توزی بیفکند. زیرا به علت اینکه شراب عقل را فاسد میکند، و ادراک را از بین میبرد، باعث میشود تا میان شرابخوار و برادران مومنش دشمنی به وجود بیاید. به ویژه هرگاه با فحش و ناسزا همراه باشد که از ویژگیهای شرابخوار است. و در بسیاری اوقات شرابخواری منجر به قتل میشود. و در قمار یکی پیروز میشود و دیگری میبازد، و آنکه پیروز میشود مال فراوانی را بدست میآورد بدون اینکه در عوض آن چیزی را بدهد.
و این کار بزرگترین سبب برای دشمنی و کینه توزی است. همچنین این چیزها قلب را آلوده کرده و جسم را از یاد خدا و از نماز باز میدارد که اسنان برای این دو چیز آفریده شده، و سعادتش در این دو کار است.
بنابراین شراب و قمار انسان را از این چیزها به شدت بازداشته، و قلب و ذهن را به خود مشغول میدارد، و بعد از مدتی نمیداند او کجا قرار دارد. پس چه معصیتی بزرگتر و زشتتر از گناهی ا ست که آدمی را آلوده میکند، و او را از اهل پلیدیها میگرداند، و در کارهای شیطان و در دامهای او میافکند، و او از شیطان فرمان میبرد، همانطور که گوسفند رام شده از چوپانش اطاعت میکند. این کارها میان بنده و موفقیت او حائل میگردند، و میان مومنان دشمنی و کینه ورزی میافکنند و از ذکر خدا و از نماز باز میدارند. پس آیا مفاسد بزرگتری از اینها وجود دارد؟!.
بنابراین خداوند متعال این پیشنهاد را بر عقلهای سالم عرضه داشت و فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾آیا شما دست میکشید؟چون مرد عاقل وقتی که به این مفاسد بنگرد، از آن باز میآید و خودش را کنترل میکند و نیازی به وعظ وپند زیاد و نهی فراوان ندارد.
آیهی ٩۲:
﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٩٢﴾[المائدة: ٩۲].«و از خدا اطاعت کنید و اطاعت پیامبر را به عمل آورید و ( از نافرمای) بپرهیزید، و اگر روی برتافتید، بدانید که تنها رساندنِ (پیام) آشکار بر پیامبر ما است».
اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر یکی است. پس هرکس از خدا اطاعت نماید به راستی که از پیامبر اطاعت کرده است و هرکس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خدا اطاعت کرده است. و اطاعت از خدا و پیامبر شامل اموری است که خدا و پیامبرش به آن فرمان دادهاند از قبیل اعمال و اقوال ظاهری و باطنی واجب و مستحب که متعلق به حقوق خدا و بندگانش میباشند. همچنین اطاعت از خدا و پیامبر به معنی اجتناب از چیزی است که خدا و پیامبر از آن نهی کردهاند. و این دستور، کلیترین و فراگیرترین دستور است، و هر امر و نهی ظاهر و باطنی در آن داخل است، ﴿وَٱحۡذَرُواْۚ﴾و از نافرمانی خدا و نافرمانی پیامبرش بپرهیزید، زیرا نافرمانی خدا و پیامبرش باعث خسران و زیان آشکار خواهد شد. ﴿فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ﴾پس اگر از آنچه که به آن دستور داده شده اید، و یا از آن نهی شده اید، روی گرداندید، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ﴾بدانید که فقط رساندنِ آشکار بر پیامبر است، و او این وظیفه را انجام دادهاست، پس اگر هدایت شوید به سود خودتان است، و اگر بد کنید به زیان خودتان میباشد، و خداوند از شما حساب میگیرد. و پیامبر آنچه را بر دوش وی گذاشته شده بود و آنچه را که وظیفهاش بود ادا نمود.
آیهی ٩۳:
﴿لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٣﴾[المائدة: ٩۳].«بر کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام دادهاند گناهی نیست به سبب آنچه نوشیدهاند، اگر پرهیز کرده و ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده، سپس پرهیز کرده و ایمان داشته، سپس پرهیز کرده و کارهای نیک انجام دادهاند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
وقتی که آیه تحریم شراب نازل شد، و به شدت از آن نهی گردید، مردمانی از مومنان آرزو کردند حال برادرانشان را بدانند که قبل از تحریم شراب بر دین اسلام بودهاند و در آن وقت شراب مینوشیدند، پس آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود و خبر داد که ﴿لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْ﴾بر کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام دادهاند گناهی در آنچه از شراب نوشیدهاند و از قمار انجام دادهاند، نیست.
و از آنجا که نفی گناه شامل امور مذکور و غیر از آن نیز میشود، خداوند آن را مقید نمود و فرمود: ﴿إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾به شرطی که آنها گناهان را ترک کرده و به خدا ایمانی درست و صحیح داشته باشند، ایمانی که باعث شود عمل صالح انجام دهند، سپس این روند را تا آخر ادامه داده باشند. نه اینکه گاهی بنده چنین باشد و گاهی نه، این حالت کافی نیست مگر اینکه تا دم مرگ و فرارسیدن اجلش چنین باشد و نیکوکاری خود را ادامه دهد، همانا خداوند احسان کنندگان در عبادت، و نیکوکارانی را که به مردم سود میرسانند دوست میدارد. و این آیه کریمه شامل حال کسی است که غذای حرام را خورده، یا پس از تحریمِ کاری، آن را انجام داده باشد، سپس به گناهش اعتراف کند، و بهسوی خدا بازگردد، و توبه نماید و تقوا پیشه کند، و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، پس خداوند او را میآمرزد و گناهش را از وی دور میکند.
آیهی٩۶-٩۴:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ٩٤﴾[المائدة: ٩۴].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! خداوند شما را به چیزی از شکار که دست و نیزههایتان بدان میرسد آزمایش خواهد کرد، تا روشن شود چه کسی در نهان از خدا میترسد، و هر کس پس از آن تجاوز کند برای او عذابی دردناک است».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥﴾[المائدة: ٩۵].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! شکار را نکشید در حالیکه شما در احرام هستید، و هرکس از شما آن را قصداً و از روی عمد بکشد باید کفارهای برابر آن از چهارپایان بدهد، کفارهای که دو نفر عادل از میان شما به برابر بودن آن قضاوت کنند، چنین حیوانی باید به کعبه برسد، (یعنی در حرم ذبح شود) یا به کفارۀ آن به فقرا خوراک دهد، و یا برابر آن روزه بگیرد، تا کیفر کارش را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته رخ داده است درمیگذرد، و هر کس دوباره برگردد خداوند از او انتقام میگیرد، همانا خداوند توانا و انتقام گیرنده است».
﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٩٦﴾[المائدة: ٩۶]. «شکار دریا و خوراک آن برایتان حلال است تا شما و مسافران از آن بهرهمند شوید، و برای شما شکار خشکی تا وقتی که در احرام هستید حرام است، و بترسید از خداوندی که بهسوی او محشور میشوید».
این از جمله منت و احسان خدا بر بندگانش است که آنها را از آنچه بنابر تقدیر و قضای الهی در آینده انجام میپذیرد مطلع کرده است تا از او اطاعت کند، و از روی بینش اقدام نمایند، و کسی که باید هلاک شود از روی حجت و برهان هلاک شود، و کسی که باید زنده بماند از روی دلیل و برهان زنده بماند. پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! حتما خداوند ایمان شما را آزمایش خواهد کرد. خداوند شما را به مقدار کمی از شکار میآزماید، پس آزمایش آسانی خواهد بود، چون خداوند میخواهد بر شما آسان بگیرد و نسبت به بندگانش مهربان است.
﴿تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ﴾شکاری که خداوند شما را با آن میآزماید، میتوانید آن را شکار کنید تا آزمایش کامل بگردد، نه شکاری که دست شما و نیزههایتان بدان نرسد، زیرا اگر چنین باشد آزمایش فایدهای نخواهد داشت. سپس خداوند حکمت این آزمون را بیان نمود و فرمود: ﴿لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ﴾تا خداوند آنچه را که پاداش و سزا بر آن مترتب میشود برای مردم مشخص نماید، و معلوم گرداند، ﴿مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِ﴾چه کسی در نهان از او میترسد و از آنچه او نهی کرده است و توانایی انجام آن را دارد دست نگاه میدارد، پس خداوند بر او پاداش فراوان میدهد. و کسی که در نهان از او نمیترسد گناهی را که برای او پیش آمده است ترک نمیکند، و هر اندازه که مقدور باشد شکار میکند، به عذاب شدید دچار میشود.
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾پس هرکس از شما بعد از این بیان قاطع که عذری را باقی نمیگذارد و راه را روشن میگرداند، تجاوز کند، ﴿فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾برای او عذابی دردناک است، و کسی جز خدا نمیتواند وصف آن را بیان دارد، و این عذاب دردناک بدان جهت است که این متجاوز عذری ندارد. و مهم آن است که آدمی در نهان، و هنگامی که مردم پیش او نیستند از خدا بترسد. اما کسی که در نزد مردم ترس از خدا را ابراز میداد، چه بسا به خاطر مردم است، پس پاداشی به او نمیرسد.
سپس از کشتن شکار در حالت احرام نهی نمود و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! در حالی که شما در احرام هستید شکار را نکشید. یعنی در حالیکه برای حج یا عمره احرام بستهاید.
نهی از کشتن شکار شامل نهی از مقدمات کشتن، و از مشارکت در کشتن، و راهنمایی کردن و نشان دادن آن، و کمک برکشتن میشود، حتی فردی که در حالت احرام است، از خوردن آنچه برای ا و کشته یا شکار شده است نهی شده است. و این به خاطر بزرگداشت این عبادت بزرگ است. و برای فردی که در حالت احرام است، کشتن و شکار کردن چیزی که قبل از احرام برای او حلال بوده، حرام است. ﴿وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ﴾و هرکس از شما شکار را قصدا و عمدا بکشد، بر او لازم است که کفاره آنچه را کشته است از چهارپایان بدهد. یعنی از شتر یا گاو یا گوسفند. پس واجب است آنچه را که با شکار مشابهت دارد ذبح کند و صدقه نماید.
و برای مقایسه بین شکار و کفارهاش باید ﴿یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ﴾دو نفر از شما به آن حکم نمایند، یعنی دو نفر عادل که حکمیت را میدانند و جهت مشابهت را نیز میدانند. همانطور که اصحاب شچنین کردهاند و به خاطر کشتن کبوتر، شترمرغ و گاو وحشی به ترتیب به کشتن گوسفند، شتر و گاو خانگی قضاوت نمودند. بدین صورت هر چیزی که با نمونه مشابه آن از چهارپایان شبه باشد کفارهاش همان خواهد بود.
پس اگر با چیزی مشابهت نداشت، باید قیمت آن را بپردازد، همانگونه که قاعده در مورد شیء تلف شده اینگونه است که باید قیمت آن پرداخت شود. و این قربانی باید ﴿هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ﴾در حرم ذبح شود. ﴿أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ﴾یا به کفاره آن مستمندان را غذا داد، و معادل آن حیوان، خوراک به مستمندان داد. بسیاری از علما گفتهاند: کفاره باید تخمین شود و با قیمت آن خوراکی خریده شود و به هر مسکین به اندازه یک مد گندم، یا نصف مصاع غیر از گندم به وی داد.
﴿أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ﴾و یا به اندازه آن ﴿صِیَامٗا﴾روزه بگیرد. یعنی به جای غذا دادن به هر مستمند، یک روز روزه بگیرد. ﴿لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ﴾تا با سزای مذکور سزای کارش را بچشد. خداوند از آنچه قبلا تحقق یافته، در گذشته است و هر کس بعد از آن دوباره بازگردد، ﴿فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ﴾خداوند از وی انتقام میگیرد، و خداوند توانا و انتقام گیرنده است.
پروردگار تصریح نموده که این سزا برای کسی است که از روی شکار را بکشد، و نیز بر کسی که به صورت اشتباه شکار را کشته است لازم میشود، همانطور که قاعده شرعی میگوید: کسی که اموال و جان محترمی را تلف کند، اگر تلف کردن او به ناحق باشد در هر شرایطی باید وجه الضمان و معادل آن را بپردازد، چون خداوند کفاره و عقوبت و انتقام را بر آن مترتب کرده است، و این چیزها برای کسی است که از روی قصد و عمد چنین کرده باشد، اما کسی که از روی اشتباه چنین کند بر او عقوبتی نیست، بلکه فقط کفاره بر او لازم است. این گفته جمهورِ علما است، و صحیح و درست همان چیزی است که آیه به صراحتِ بیان کرده است مبنی بر اینکه کسی که قصدا چنین نکرده است کفارهای بر وی لازم نیست. همانطور که گناهی نیز بر او نیست.
و از آنجا که واژه «صید» شامل شکار در دریا و خشکی میگردید، شکار دریا را استثنا کرد و فرمود: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُ﴾برای شما در حال احرام شکار دریا حرام شده است، و آن حیوانات زندهای هستند که از دریا صید میشوند. و خوراک دریا، حیوانات مرده دریایی هستند، پس این دلالت مینماید که مرده دریا حلال است.
﴿مَتَٰعٗا لَّکُمۡ﴾فایده مباح بودن آن این است که تا شما از آن بهرهمند شوید و همسفران شما از آن بهرهمند گردند. ﴿وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗا﴾و شکار خشکی تا زمانی که در احرام هستید برایتان حرام است، و از کلمه «صید» چنین استنباط میشود که شکار باید وحشی باشد، چون حیوان اهلی شکار محسوب نمیشود و باید خوردنی باشد، زیرا آنچه خوردنی نیست شکار نشده است و آن را شکار نمینامند.
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾و از خدایی بترسید که نزد او محشور میشوید، یعنی با انجام آنچه او بدان دستور داده و با ترک آنچه از آن نهی کرده است از وی بترسید. و از شناخت و بینشی که در خصوص لقای خدا و حضور در پیشگاه او دارید در راستای پرهیزگاری و تقوای الهی کمک بگیرد، چرا که وقتی در پیشگاه او جمع شوید شما را مجازات خواهد کرد، پس اگر تقوای الهی را پیشه کرده باشید به شما پاداش فراوان میدهد، و اگر در مسیر تقوای الهی گام برنداشته باشید شما را سزا میدهد.
آیهی ٩٩-٩٧:
﴿جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَۚ ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٩٧﴾[المائدة: ٩٧].«خداوند کعبه ـ بیت الحرام ـ و ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای نشاندار را مایۀ به پاداشتن (منافع و مصالح) مردم قرار دادهاست، این بدان خاطر است تا بدانید خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است میداند، و بدانید که خداوند به هر چیزی آگاه است».
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٨﴾[المائدة: ٩۸].«بدانید که خداوند دارای کیفر سخت است و در عین حال آمرزنده و مهربان است».
﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ٩٩﴾[المائدة: ٩٩].«بر پیامبر چیزی جز ابلاغ (رسالت) نیست و خداوند آنچه را که آشکار میکنید و آنچه را که پنهان میدارید، میداند».
خداوند متعال خبر میدهد که ﴿جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِ﴾او کعبه بیت الحرام را مایه سامان بخشیدن امور مردم قرار دادهاست، که با بزرگداشت آن دین و دنیای مردم پایدار میشود، و اسلامشان کامل میگردد، و گناهانشان آمرزیده میشود و با زیارت کعبه بخشش و نیکی فراوانی را به دست میآورند. چرا که در این مسیر اموال زیادی انفاق میشود و سختیها و مخاطر فراوانی پشت سر گذاشته میشود. و مسلمین از راههای دور میآیند و در آن جمع گشته و با یکدیگر آشنا میشوند و از یکدیگر کمک میگیرند و در رابطه با مصالح و منافع عمومی مسلمانان به رایزنی و مشورت میپردازند و با یکدیگر در مصالح دینی و دنیوی خود گفتگو میکنند. خداوند متعال در این راستا فرموده است:
﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾[الحج: ۲۸]. «تا شاهد منافع خویش باشند، و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بستهای که روزی آنان کرده است ببرند». و به خاطر اینکه کعبه مایه قیام و به پا داشتن مصالح مردم است برخی از علما گفتهاند: حجِ خانه خدا در هر سال فرض کفایی است، پس اگر همه مردم حج کعبه را ترک کنند، هرکس که توانایی رفتن به آنجا را داشته باشد گناهکار میشودو اگر مردم حج کعبه را ترک کنند آنچه که مایه بر پاداشتن مصالح آنها است از بین میرود و قیامت برپا خواهد شد. ﴿وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَ﴾همچنین قربانیهای بینشان و نشاندار که شریفترین انواع قربانی هستند مایه قیام و برپا داشتن منافع مردم میباشند، چرا که از آن استفاده میبرند و به خاطر آن از پاداش الهی بهرهمند میشوند.
﴿ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ﴾این بدان خاطر است تا بدانید خداوند به تمامی آنچه در آسمانها و زمین میباشد. آگاه است. و بدانید که خداوند به هر چیزی آگاه است از جمله آگاهی خداوند این است که زیارت این خانه را برایتان مقرر ساخت، چون میدانست بسیاری از منافع دینی و دنیوی شما در آن تامین میشود.
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٨﴾بدانید که خداوند سخت کیفر است، و در عین حال خداوند بسی آمرزگار و مهربان است. پس باید این آگاهی در دلهای شما وجود داشته باشد و دو چیز را به صورت قطعی و یقین بدانید، یکی اینکه خداوند سخت کیفر است و کیفر او، هم در دنیا و هم در آخرت سخت میباشد، و او کسی را که از فرمانش سرپیچی کند به شدت مجازات میکند، و بدانید او نسبت به کسی که به سویش باز گردد و توبه کند و از او اطاعت نماید آمرزنده و مهربان است. این علم و آگاهی برای شما دو منفعت دارد، یکی ترس از مجازات و سزای خدا، و دیگری امیدواری به آمرزش و پاداش او و عمل کردن به مقتضای خوف و رجاء.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ﴾بر پیامبر چیزی جز رساندن پیام نیست و او طبق دستور پیام خدا را رسانده و وظیفهاش را انجام دادهاست، و دیگر وظیفهای ندارد. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ﴾و خداوند آنچه را شکار میکنید و آنچه را پنهان میدارید، میداند، و بر این اساس شما را مجازات مینماید.
آیهی ۱۰۰:
﴿قُل لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠٠﴾[المائدة: ۱۰۰].«بگو: ناپاک و پاک برابر نیستند گرچه زیادیِ ناپاک ترا به شگفتی بیاندازد، پس ای خردمندان! از خدا بترسید از خدا بترسید باشد که رستگار شوید».
﴿قُل﴾مردم را از بدی برحذر دار و بر انجام اعمال نیک تشویق کن و به آنان بگو: ﴿لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُ﴾هیچ ناپاک و پاکی برابر نیست، پس ایمان و کفر و طاعت و نافرمانی برابر نیستند، و اهل بهشت و اهل جهنم برابر نیستند و اعمال زشت و کارهای پاک و مال حرام و مال حلال با هم برابر نیستند. ﴿وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِ﴾گرچه زیادی ناپاک ترا شگفت زده کند، زیرا ناپاک هرچند زیاد باشد به صاحب خود فایدهای نمیدهد بلکه او را در دین و دنیایش دچار زیان میکند. ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾پس ای خردمندان! از خدا بترسید تا رستگار شوید. خداوند صاحبان خرد و اندیشه کامل را مورد خطاب قرار دادهاست، چرا که آنها مورد اهتمام هستند، و امید خیر و خوبی از آنان میرود. سپس خداوند خبر داد که رستگاری مبتنی بر پرهیزگاری است و پرهیزگاری به معنی موافقت و همراهی با امر و نهی خداست، پس هرکس از او بترسد و پرهیزگاری را پیشه نماید کاملا به رستگاری دست مییابد. و هرکس تقوای الهی را ترک نماید دچار زیان میشود و فایده و سود فراوانی را از دست میدهد.
آیهی ۱۰۲-۱۰۱:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسَۡٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ١٠١﴾[المائدة: ۱۰۱].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برایتان آشکار شود شما را ناراحت و بد حال میکند، و اگر هنگامی که قرآن نازل می شود در رابطه با آنها سؤال کنید برایتان روشن میشود، خداوند از این (چیزها) گذشته است، و خداوند آمرزگار و بردبار است».
﴿قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡ ثُمَّ أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَ١٠٢﴾[المائدة: ۱۰۲].«به درستی که قومی پیش از شما این (نوع) پرسشها را پرسیدند، سپس به آن کافر گشتند».
خداوند بندگان مومنش را از پرسیدن درباره چیزهایی نهی میکند که چون برایشان بیان شود ناراحت و اندوهگین میگردند. مانند پرسش برخی از مسلمانان از پیامبر صدر مورد پدرانشان، و اینکه آنها در جهنماند یا در بهشت؟
چنین موردی اگر برای پرسشگر بیان شود چه بسا در آن خیری نباشد. و یا مانند پرسش آنها در مورد کارهایی که هنوز پیش نیامده است. و مانند سوالهایی که در شریعت سختگیریهایی به دنبال دارد و امت را در تنگنا قرار میدهد.
و مانند پرسش در مورد امور بیربط و بیفایده. پس از این پرسشها و امثال آن نهی شده است. و امال سوالی که چیزی از این امور را به دنبال نداشته باشد ایرادی ندارد و به آن امر شده است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾[النحل: ۴۳]. «اگر نمیدانید از دانایان به کتاب و سنّت بپرسید».
﴿وَإِن تَسَۡٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ﴾و اگر زمانی که قرآن نازل میشود در این موارد پرسش کنید برایتان روشن میشود. یعنی اگر سوالتان به جا باشد، به گونهای که زمانی دربارهی آن سوال کنید که قرآن بر شما نازل میشود، پس در رابطه با فهم آیهای که برایتان مشکل است، یا علت حکمی که بر شما پوشیده مانده است، سوال نمایید، از آسمان وحی فرود میآید و حقیقت را برایتان روشن میگرداند. در غیر این صورت در مورد چیزی که خداوند از آن سکوت کرده است ساکت باشید. ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَا﴾خداوند به خاطر آنکه بندگانش را از آن معاف کند در مورد آن چیزها سکوت کرده است، پس هرچیزی که خداوند در مورد آن سکوت کرده باشد از جمله اموری است که پروردگار آن را جایز قرار داده، و از آن در گذشته است.
﴿وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ﴾و خداوند آمرزنده و بردبار است، و به آمرزش و بخشیدن متصف بوده، و همواره به بردباری و نیکوکاری معروف است. پس خویشتن را در معرض آمرزش و احسان او قرار دهید و رحمت و خشنودی وی را بجویید.
مسائلی که شما از پرسش درباره آن نهی شدهاید، ﴿قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡ﴾از جنس سوالاتی است که اقوام پیش از شما از روی سختگیری نه از روی طلب راهنمایی، پرسیدهاند، اما وقتی برای آنان بیان شد، ﴿أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَ﴾بدان کافر شدند. همانطور که پیامبر صدر حدیث صحیح فرموده است: «مَا نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَاجْتَنِبُوهُ، وَمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَافْعَلُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ الَّذِینَ مِنْ قِبَلِکُمْ بِکَثْرَةِ مَسَائِلِهِمْ، وَاخْتِلافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ»، «آنچه شما را از آن نهی کردهام از آن بپرهیزید و آنچه شما را بدان دستور دادهام آن را به اندازه توانتان انجام دهید، همانا پیشینیان شما را سوالهای زیا د و اختلافشان با پیامبرانشان هلاک ساخت».
آیهی ۱۰۴-۱۰۳:
﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٣﴾[المائدة: ۱۰۳].«خدا (چیزهایی ممنوعی از قبیل:) بحیره و سائبه و وصیله و حام را (جایز) قرار نداده است، ولی کسانی که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ میبندند و بیشترشان تعقل نمیکنند».
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ شَیۡٔٗا وَلَا یَهۡتَدُونَ١٠٤﴾[المائدة: ۱۰۴].«و هرگاه به آنان گفته شود: بیایید بهسوی آنچه که خدا نازل کرده است، و بیایید بهسوی پیامبر، میگویند: چیزی که ما پدران و نیاکان خویش را بر آن یافتهایم ما را بس است، آیا هر چند پدرانشان چیزی از عقل نداشته و راه نیافته باشند (باز هم آنان را بس است)؟».
این نکوهش و مذمتِ مشرکان است، کسانی که در دین خدا چیزهایی را پدید آوردند که خداوند به آن دستور نداده، و آنچه را که خدا حلال کرده بود حرام کردند. پس طبق نظرات فاسد خود که با وحی خدا مخالف بود و برخی از اغنام و احشامشان را بر خویشتن حرام کردند.
بنابراین خداوند فرمود: ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ﴾خداوند بحیرهای را قرار نداده است. بحیره به معنی شتر مادهای است که عربها گوش آن را میشکافتند، سپس سوار شدن ِ آن را حرام شمرده و آن حیوان را محترم میدانستند. ﴿وَلَا سَآئِبَةٖ﴾سائبه، شتر، گاو یا گوسفندی بود که وقتی به سن مخصوصی میرسید وی را نام نهاده و آن را رها میکردند، پس نه کسی بر آن سوار میشد و نه با آن باری حمل میکردند، و نه گوشت آن خورده میشد. و عدهای، قسمتی از مال خود را نذر میکردند و آن را سائبه قرار میدادند. ﴿وَلَا حَامٖ﴾و حام شتر نری بودکه هرگاه به حالت خاصی میرسید که خودشان آن حالت را تشخیص میدادند بر آن سوار نشده و باری بر آن نمینهادند.
مشرکان همه اینها را بدون دلیل حرام کرده بودند و این افترا و دروغ بستن بر خدا بود و از جهالت و بیخردی آنان سرچشمه میگرفت. بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ﴾اما کافران بر خدا دروغ میبندند و بیشترشان عقل ندارند. پس در این مورد هیچ دلیل نقلی و عقلی ندارند، با وجود این به نظرات خود که بر جهالت و ظلم بنا شده بود راضی شده و به آن میبالیدند.
پس هرگاه فراخوانده شوند، ﴿إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ﴾بهسوی آنچه خدا نازل کرده و بهسوی پیامبر، همه روی گردانده و نمیپذیرند، ﴿قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآ﴾و میگویند: آیینی که پدرانمان را بر آن یافتهایم ما را بس است، هرچند دین و عقیده پدرانشان درست نباشد و هرچند که آنان را از عذاب خدا نرهاند. و اگر پدرانشان شناخت و درایت داشتند مسئله حل بود، اما آنان چیزی نمیفهمیدند، و بهرهای از عقل و شعور و دانش و هدایت نداشتند. پس مرگ بر آن مقلّدی که از کسی تقلید میکند که نه دارای دانش درستی است و نه دارای عقلی روشنگر، و از آنچه خدا نازل کرده، و از پیامبرانش که دلها را از علم و ایمان و هدایت و یقین سرشار گرداندند، تبعیت نمیکند!.
آیهی ۱۰۵:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡۖ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَیۡتُمۡۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٠٥﴾[المائدة: ۱۰۵].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! مراقب خودتان باشید، هنگامی که هدایت یافتید کسی که گمراه شده است به شما زیانی نخواهد رساند، بازگشت همۀ بهسوی خداست، و شما را از آنچه که کردهاید آگاه میسازد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡ﴾ای کسانی که ایمان آورده اید! مواظب خودتان باشید. یعنی در اصلاح و شکوفا کردن نفس و در پیش گرفتن راه راست بکوشید، زیرا اگر خود را اصلاح کنید گمراهی کسی که از راه راست منحرف شده و به دین درست واستوار رهنمود نگردیده است به شما زیانی نخواهد رساند، بلکه او به خودش زیان میرساند.
این بدان معنی نیست که ترک امر به معروف ونهی از منکر به بنده ضرری نمیرساند، زیرا هدایت بنده کامل نیم شود مگر آنچه از امر به معروف و نهی از منکر که بر او واجب است، انجام دهد. آری! اگر آدمی از انکار منکر با دست و زبان ناتوان شد، و آن را با قلبش انکار کرد، گمراهی دیگران به او زیانی نخواهد رساند. ﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا﴾بازگشت همه شما در روز قیامت بهسوی خداست، و همه پیش او جمع میشوید. ﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و شما را از خوب و بدی که کردهاید آگاه میسازد.
آیهی ۱۰۸-۱۰۶:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِینَ ٱلۡوَصِیَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَ١٠٦﴾[المائدة: ۱۰۶].«ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگِ یکی از شما فرا رسید باید هنگام وصیت، دو نفرِ دادگر از میان خودتان را به شهادت فرا خوانید، یا اگر در سفر بودید و مصیبتِ مرگ شما را درگرفت، از میان غیر (همکیشان) خود دو تن را به گواهی بگیرید. و اگر (در صداقت آنان) شک کردید بعد از نماز آن دو را نگاه دارید، و آنها باید سوگند بخورند که ما سوگندمان را نمیفروشیم، هرچند (پای) خویشاوندانمان (درمیان) باشد، و گواهی الهی را پنهان نمیکنیم، اگر چنین کنیم ما از زمرۀ گناهکاران خواهیم بود».
﴿فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا فََٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠٧﴾[المائدة: ۱۰٧].«اگر اولیای مرده اطلاع یافتید که این دو گواه دروغ گفته و گناهکار شده و در شهادت خیانت کردهاند، دو نفر دیگر از کسانی که بر آنها ستم رفته است و هردو (به میت) نزدیکترند، به جای آن دو قیام کنند، پس به خدا قسم میخورند که گواهیِ ما از گواهی این دو نفر درستتر است، و ما در این گواهی از حق تجاوز نکردهایم، چرا که (اگر چنین کنیم) از ستمکاران خواهیم بود».
﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡمَعُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ١٠٨﴾[المائدة: ۱۰۸].«این (روش) برای اینکه گواهی را به صورت درست ادا کند، یا بترسند که پس از سوگند خوردنشان، سوگندهایی (به وارثان میت) برگردانده شود، (به صواب) نزدیکتر است. و از خدا بترسید، و (این اندرزها را) بشنوید، و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند».
خداوند متعال خبر میدهد خبری که متمن امر است که دو نفر بر وصیت گواه باشند. و هرگاه نشانهها و مقدمات مرگِ انسان فرا رسید شایسته است وصیت خود را بنویسد، و دو گواه دادگر را که گواهیشان اعتبار دارد بر آن گواه بگیرد، ﴿أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡ﴾یا دو نفر از کسانی که پیرو دین شما نیستند، از یهودیان و نصارا و یا غیر آنان. و این به هنگام نیاز و ضرورت و عدم وجود مسلمین است.
﴿إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾اگر شما در سفر بودید، ﴿فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾و مصیبتِ مرگ دامنگیرتان باشد، پس دو نفر را که از دین شما نیستند گواه بگیرید. و چون گفته آنها در این حالت پذیرفتنی است دستور داد که آنها را گواه بگیرند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ﴾و بعد از نماز نگاه داشته شوند، نمازی که آن را بزرگ میدارند. ﴿فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ﴾و باید به خدا سوگند بخورند که آنها راست گفته، و گواهی را تغییر ندادهاند.
این در صورتی است که ﴿إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ﴾شما در شهادت آنها دچار شک و تردید شوید. اما اگر آنها را تصدیق نمودید نیازی به سوگند دادن نیست. و باید آنان بگویند: ﴿لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗا﴾ما سوگندهایمان را به بهای کمی از دنیا عوض نمیکنیم، به گونهای که به خاطر به دست آوردن کالایی از دنیا سوگند دروغ یاد کنیم. ﴿وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰ﴾هر چند که خویشاوند ما باشد. ما به خاطر خویشاوندی، رعایت حال او را نخواهیم کرد، ﴿وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ﴾و ما گواهی الهی را کتمان نمیکنیم، بلکه آن را آنگونه که شنیدهایم ادا خواهیم کرد. ﴿إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَ﴾ما اگر آن را پنهان کنیم آن وقت از زمره گناهکاران خواهیم بود. ﴿فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا﴾پس اگر اطلاع حاصل شد که آن دو گواه، ﴿ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا﴾مرتکب گناهی شدهاند، به این صورت که قرائتی یافت شد که بیانگر آن بود آنها دروغ گفته، و خیانت کردهاند، ﴿فََٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِ﴾در این صورت دو نفر دیگر جانشین آنان شوند که از همه وارثان به میت نزدیکترند. ﴿فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا﴾و باید به خدا سوگند بخورند که گواهی ما قطعا از گواهی آنان درستتر است، و آن را تغییر نداده و تحریف نکردهاند.
﴿وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾و ما تجاوز نکردهایم، و اگر تجاوز کنیم و به ناحق گواهی دهیم از زمره ستکاران خواهیم بود. خداوند در بیان سبب این شهادت و تاکید بر آن و باز گرداندن آن به اولیا و وارثان میت به هنگام بروز خیانت از دو گواه، فرموده است: ﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ﴾این نزدیکتر است، ﴿أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ﴾که گواهی را به صورتی که هست ادا کنند، ﴿أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ﴾یا بترسند از اینکه سوگندهایشان پذیرفته نشود سپس شهادت به وارثان میت برگردانده شود.
﴿وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ﴾و خداوند قوم فاسقان را هدایت نمیکند، کسانی که فسق تبدیل به صفت آنها شده است و هدایت را نمیپذیرند و راه راست را در پیش نمیگیرند. خلاصه مطلب اینکه هرگاه مرگ کسی در سفر و جایی که گمان میرود شاهدِ معتبر یافت نشود، فرا رسید، شایسته است دو شاهد عادلِ مسلمان را گواه بگیرد. پس اگر دو شاهد مسلمان وجود نداشت و دو شاهد کافر یافت شدند، جایز است در حضور آنها وصیت کند و آنها را شاهد بگیرد. اما اگر وارثان به خاطر کافر بودن آن دو شاهد در مورد آنها شک داشتند، آنها را بعد از نماز سوگند بدهند که در گواهی د ادن خیانت نکرده و دروغ گفته، و گواهی را تغییر ندادهاند، پس در این صورت آنها تبرئه میشوند.
و اگر وارثان میت آنها را تصدیق نکردند، و قرینهای یافتند که بر دروغگویی آن دو دلالت مینمود، اگر خواستند دو نفر از آنان بپا خیزند و به خدا سوگند بخورند که گواهی آنها از گواهی دو گواه اول راستتر و درستتر است، و سوگند بخورند که آن دو گواه خیانت کرده و دروغ گفتهاند، پس وقتی چنین کردند شایسته گواهی دادن میشوند.
این آیات در مورد داستان معروف «تمیمداری» و «عدی بن بداء» نازل شدهاند، آنگاه که عدی برای آنها وصیت کرد. از این آیات چندین احکام استنباط میشود که در زیر به آن اشاره میکنیم:
۱- وصیت، یک امر شرعی است و کسی که به حالت احتضار رسیده باشد باید وصیت بکند.
۲- وصیت معتبر است هرچند که آدمی به لحظات آخر زندگی رسیده و در حال احتضار باشد، البته به شرطی که عقلش ثابت و استوار باشد.
۳- دو شاهد عادل باید بر وصیت میت گواهی بدهند.
۴- گواهی دادن کافر در رابطه با وصیت و امثال آن به خاطر ضرورت پذیرفته میشود. و این مذهب امام احمد است. و بسیاری از اهل علم گمان بردهاند که این حکم منسوخ است. اما این ادعایی است که دلیلی بر آن نیست.
۵- شاید بتوان از این حکم و معنای آن چنین برداشت نمود که گواهی کافران در صورتی که غیر از آنها کسی وجود نداشته باشد حتی در غیر این مورد نیز پذیرفته میشود، همانطور که شیخ الاسلام بر این باور است.
۶- جایز بودن مسافرت مسلمانان با کافر به شرطی که مانعی وجود نداشته باشد.
٧- جایز بودن مسافرت به قصد تجارت.
۸- اگردر شهادت گواهان شک شود، و قرینهای دال بر خیانت آنها وجود نداشته باشد، اولیا آنها را بعد از نماز نگاه داشته، و به آن صورت که خدا بیان فرموده است آنها را سوگند بدهند.
٩- اگر اتهام یا شکی وجود نداشته باشد، نیازی به نگاه داشتن آنها بعد از نماز و قسم دادنشان نیست.
۱۰- بزرگداشت امر شهادت، چرا که خداوند آن را به خود نسبت دادهاست، و باید به گواهی دادن توجه کرد و آن را دادگرانه انجام داد.
۱۱- هنگامی که شهادت دو شاهد مورد شک و تردید قرار گرفت، جایز است که از یکدیگر جدا شوند، و هر کدام به تنهایی مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند تا مشخص شود که آیا در شهادت دادنشان راست میگویند یا نه؟
۱۲- هرگاه قرائنی یافت شود که بر دروغ بودن گواهان دلالت نماید، دو نفر از وارثانِ میت قیام کنند و سوگند بخورند که سوگند ما از سوگند آنها راستتر است و آن دو خیانت کرده و دروغ گفتهاند، سپس آنچه را که این دو وارث ادعا کردهاند به آنها داده میشود، و قرینه همراه با سوگندشان به جای دلیل و مدرک پذیرفته میشود.
آیهی ۱۱۰-۱۰٩:
﴿یَوۡمَ یَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١٠٩﴾[المائدة: ۱۰٩].«(یاد کن) روزی را که خداوند پیامبران را گرد میآورد و میفرماید: به شما چه پاسخی داده شد؟ میگویند: ما را هیچ آگاهی و دانشی نیست، همانا تو به تمام امور پنهان آگاه هستی».
﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَ إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗاۖ وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَۖ وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیَۡٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ١١٠﴾[المائدة: ۱۱۰].«آنگاه که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: ای عیسی! به یادآور نعمت مرا که بر تو و مادرت ارزانی داشتم، و آنگاه که تو را توسط جبرئیل نیرو بخشیدم و یاری کردم، در گهواره با مردم سخن میگفتی، و در میانسالی، و آنگاه که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم. و به یادآور آنگاه که به دستور من از گل چیزی به شکل پرنده میساختی و در آن میدمیدی، پس به فرمان خدا پرنده میشد و کور مادر زاد و فرد مبتلا به بیماری پیسی را به اذن من شفا میدادی، و آنگاه که مردگان را به فرمان زنده از قبر من بیرون میآوردی، و آنگاه که نگذاشتم دست بنیاسرائیل به تو برسد، آنگاه که با معجزات روشن پیش آنها آمدی. پس کسانی از آنان که کافر شده بودند، گفتند: اینها جز جاودی آشکار نیست».
خداوند متعال از روز قیامت و از وحشتهای بزرگی که در آن روز ایجاد میشود خبر میدهد، و اینکه خداوند در روز قیامت همه پیامبران را گرد میآورد و از آنها میپرسد: ﴿مَاذَآ أُجِبۡتُمۡ﴾امتهایتان به شما چه پاسخی دادند؟
﴿قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآ﴾میگویند: ما هیچ آگاهی و دانشی نداریم، و تو آگاهی ای پروردگار ما! پس تو از ما بهتر میدانی، ﴿إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ﴾همانا تو امور پنهان و آشکار را میدانی. ﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَ﴾آنگاه که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمتهای مرا که به تو و مادرت ارزانی داشتیم با قلب و زبانت یادآور شو، و شکر و سپاس پروردگارت را به جای آور، زیرا نعمتهایی را به تو ارزانی نموده که به کسی دیگر نداده است. ﴿إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾به یادآور هنگامی که ترا توسط وحی تقویت نمودم، و پاک و پاکیزه گرداندم، و از نیرویی برخوردار شدی که به وسیله آن توانستی اوامر خدا را انجام دهی، و به راه او دعوت نمایی. و گفته شده است که منظور از ﴿بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ﴾جبرئیل ÷است و خداوند عیسی را توسط جبرئیل یاری نمود، و او را همراه و ملازم او ساخت و در تنگناها و شداید او را استوار نمود. ﴿تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗا﴾که با مردم در گهواره و در میان سالی سخن میگفتی. منظور از سخن گفتن فقط سخنِ تنها نیست، بلکه منظور از آن سختی است که گوینده و مخاطب از آن فایده میبرد، و آن دعوت و فراخوانی بهسوی خداست.
و سخن گفتن در میانسالی امتیازی است که عیسی و پیامبران اولوالعزم از آن برخوردار بودند، که در میانسالی بهسوی خدا دعوت میکردند و مردمان را به خیر دستور داده و از منکرات باز میداشتند. اما عیسی با سخن گفتن در گهواره بر آنان برتری یافت. او در گهواره گفت: ﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا٣٠ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا٣١﴾[مریم: ۳۰-۳۱]. «من بنده خدا هستم، کتاب را به من داده و هرکجا که باشم مرا پیامبر و مبارک گردانیده، و تا زندهام مرا به نماز و زکات دستور دادهاست».
﴿وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾و آنگاه که کتاب و حکمت را به تو آموختیم، پس کتاب، کتابهای گذشته و به ویژه تورات را در بر میگیرد. و عیسی بعد از موسی از همه پیامبران بنی اسرائیل به تورات عالمتر بود. نیز شامل انجیل میشود که خداوند آن را بر او نازل فرمود.
حکمت یعنی شناخت اسرار شریعت و فواید و حکمتهای آن، و فراخوانی مردم به نحو احسان بهسوی خدا، و تعلیم آنان و رعایت کردن آنچه لازمه بر امر است. ﴿وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیَۡٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِی﴾و به یادآور هنگامی را که از گل چیز بیجانی به شکل پرنده میساختی. ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِی﴾و در آن میدمیدی، پس به فرمان من پرنده میشد، و کور مادرزاد را که چشم و بینایی نداشت شفا میدادی.
و به فرمان من فرد مبتلا به بیماری پیسی را شفا میدادی. و آنگاه که مردگان را به اذن من زنده از قبر بیرون میآوردی. پس اینها نشانههای روشنی و معجزاتی بودکه پزشکان و دیگران از انجام آن ناتوان بودند و خداوند به وسیله آن عیسی را یاری کرد، و دعوت او را تقویت نمود. ﴿وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ﴾و به یادآور آنگاه که شرّ بنی اسرائیل را از سر تو کوتاه کردم، آنگاه که با معجزات روشن پیش آنها آمدی، پس کسانی از آنها که کافر شده بودند وقتی حق پیش آنان آمد و با معجزات ت ایید شد، و میبایست به آن ایمان بیاورند، گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾این جز جادویی آشکار نیست. و خواستند عیسی را به قتل برسانند، و در این مورد تلاش کردند، پس خداوند نگذاشت دست بنی اسرائیل به او برسد و او را از شرّ آنان مصون داشت. پس اینها نعمتهایی است که خداوند بر بنده و پیامبرش عیسی پسر م ریم ارزانی نمود و از او خواست تا شکر آن را به جای آورد. بنابر این به کاملترین صورت آن را انجام داد و مانند دیگر پیامبران اولوالعزم بردباری پیشه کرد.
آیهی ۱۲۰-۱۱۱:
﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ١١١﴾[المائدة: ۱۱۱].«و به یادآور هنگامی که به حواریون وحی کردم به من و فرستادهام ایمان آورید. گفتند: ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم».
﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِۖ قَالَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١١٢﴾[المائدة: ۱۱۲].«و به یادآور هنگامی که حواریّون گفتند ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگارت میتواند از آسمان بر ما سفرهای نازل کند؟ گفت: از خدا بترسید اگر مؤمن هستید».
﴿قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَا وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ١١٣﴾[المائدة: ۱۱۳].«گفتند: میخواهیم از آن بخوریم و دلهایمان اطمینان پیدا کند، و بدانیم که به ما راست گفتی، و تا بر آن از گواهان باشیم».
﴿قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤﴾[المائدة: ۱۱۴].«عیسی پسر مریم گفت: پروردگارا! سفرهای از آسمان بر ما فرودآر تا جشنی برای ول و آخر ما، و معجزهای از جانب تو باشد، و ما را روزی بده و تو بهترین روزی دهندگانی».
﴿قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١١٥﴾[المائدة: ۱۱۵].«خداوند فرمود: من آن را بر شما فرو میفرستم، و هرکس از شما بعد از آن کفر بورزد به او عذابی میدهم که کس دیگری از جهانیان را بدانگونه عذاب نداده باشم».
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١٦﴾[المائدة: ۱۱۶].«و به یادآور آن هنگام که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتهای که من و مادرم را همچون دو معبود به جای خداوند بپرستید؟ عیسی گفت: تو پاک و منزّه هستی. مرا نزیبد چیزی بگویم که حق من نیست، اگر من آن را گفته بودم بیگمان تو آن را میدانستی، تو از درون من با خبری و من از آنچه در ذات توست بیخبرم، همانا تو دانندۀ امر پنهان هستی».
﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۚ وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ١١٧﴾[المائدة: ۱۱٧].«من به آنان چیزی نگفتهام جز آنچه که مرا به گفتن آن دستور دادهای، (گفتهام) که: خدا را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست و تا زمانی که در میانشان بودم بر آنان گواه بودم، و هنگامی که زندگی مرا بر روی زمین پایان دادی و مرا زنده به آسمان بالا بردی تو خود بر آنان گواه بودی، و تو بر هر چیزی گواه هستی».
﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١١٨﴾[المائدة: ۱۱۸].«اگر آنان را عذاب دهی پس آنان بندگان تو هستند، و اگر آنان را بیامرزی بیگمان تو عزیز و حکیم هستی».
﴿قَالَ ٱللَّهُ هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١٩﴾[المائدة: ۱۱٩].«خداوند فرمود: این روزی است که راستگویان را راستی گفتار و کردارشان سود میرساند، برای آنها باغهایی است که رودها از زیر آن روان است، برای همیشه در آن میمانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند. این است پیروزی بزرگ».
﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠﴾[المائدة: ۱۲۰].«پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آن خداست و او بر هر چیزی تواناست».
﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا﴾به یادآور نعمت مرا که به تو ارزانی نمودم، آنگاه که پیروان و یاورانی که برای تو فراهم نمودم. پس به حواریون الهام کردم و دلهایشان را برای ایمان آوردن به من و پیامبرم مهّیا نمودم، و بر زبان تو بهسوی آنها وحی کردم. یعنی آنها را توسط وحیی که از جانب خدا به سویت آمده بود، دستور دادم، و آن را اجابت نمودم و تسلیم فرمان من شدند و گفتند: ایمان آوردیم، و گواه باش که مسلمانیم. پس آنان هم در ظاهر تسلیم شدند و با انجامِ اعمال شایسته فرمان بردند، و هم در باطن ایمان آوردند، ایمان باطنی که صاحب خود را از نفاق و ضعف ایمان نجات میدهد. «حواریون» یعنی یاوران، همانطور که عیسی پسر مریم به حواریون گفت: ﴿مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ﴾[آل عمران: ۵۲]. «یاوران من در راه خدا چه کسانی هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم». ﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾و به یادآور آنگاه که حواریون گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگارت میتواند سفرهای از آسمان بر ما نازل کند؟ سفرهای که در آن غذا باشد. این خواسته آنها بدان خاطر نبود که در قدرت خدا شک داشته باشند، بلکه این را در قالب خواهش ادب بیان کردند. و از آنجا که درخواست و پیشنهاد معجزات با انقیاد و تسلیم شدن در برابر حق منافی و متضاد بود، و این کلام که از حواریون صادر شده بود احتمالا چنین چیزی را میرساند، عیسی ÷آنها را اندرز داد و گفت: ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾از خدا بترسید اگر مومن هیستید. زیرا ایمانی که مومن دارد همیشه او را به پرهیزگاری و تسلیم شدن در برابر فرمان خدا و عدم پیشنهاد معجزات، امری که نمیداند چه چیزی را به دنبال خواهد داشت وا میدارد.
پس حواریون خبر دادند که منظورشان این نیست، بلکه آنها از این پیشنهاد مقاصد و اهداف نیکویی مدنظر دارند، چون به آن نیازمند بودند، ﴿قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَا﴾گفتند: ما میخواهیم از آن بخوریم. و این بیانگر آن است که آنها به آن نیاز داشتند. ﴿وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا﴾و دلهایمان به وسیله ایمان، اطمینان پیدا کند و با مشاهده نشانهها و معجزات آشکار ایمان و باور ما به یقین تبدیل گردد. همانطور که ابراهیم خلیل ÷از پروردگارش خواست که به او نشان بدهد چگونه مردگان را زنده مینماید. ﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِی﴾[البقرة: ۲۶۰]. «فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: آری! ولی تا دلم مطمئن گردد». پس بنده در هر زمان و مکانی به آگاهی و یقین و ایمان و باور بیشتر نیاز دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا﴾و بدانیم که به ما راست گفته ای. یعنی تا راست بودن آنچه را که پیش ما آوردهای بدانیم، و برایمان معلوم گردد که آن حق و راست است. ﴿وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾و بر آن از گواهان باشیم. پس به نفع و مصلحت کسانی باشد که بعد از ما میآیند، و ما بر آن گواهی میدهیم که تو چنین کردهای، بنابر این دلیل و حجت اقامه میگردد و دلیل بیشتری بر قدرت و توانایی پروردگار بدست میآید.
وقتی عیسی ÷این را از آنان شنید و از منظورشان آگاه شد، خواسته آنان را در این مورد پذیرفت و گفت ﴿ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَ﴾پروردگارا! بر ما از آسمان سفرهای فرو بفرست که جشنی برای متقدمین و متاخرین شود، و نشانهای از جانب تو باشد. یعنی زمانِ فرود آمدن آن، جشن و موسمی باشد که در آن این نشان و معجزه بزرگ یاد گردد، تا به خاطر سپرده گردد و در گذر زمان و مرور سالها فراموش نشود. همانطور که خداوند متعال جشنها و اعیاد مسلمین و مناسک آنان را یادآور آیات و نشانههای خویش، و یادآور سنت و روشهای استوار پیامبران، و یادآور فضل و احسان خود بر آنان قرار دادهاست. ﴿وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ﴾و به ما روزی بده، و تو بهترین روزی دهندگانی. یعنی آن را روزی ما بگردان، پس عیسی ÷به خاطر این دو مصلحت از خداوند خواست تا سفره را فرو فرستد، یکی مصلحت دین که تبدیل به نشانه و معجزهای ماندگار شود، و دیگری مصلحت دنیا و آن اینکه رزق و روزی آنان باشد.
﴿قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١١٥﴾خداوند فرمود: آن را بر شما فرو میفرستیم. و هرکس از شما بعد از آن کفر بورزد او را به عذابی گرفتار میکنم که هیچکس از جهانیان را اینگونه عذاب نداده باشم. چون او معجزه آشکار را مشاهده کرده و از روی عناد و ستمگری کفر ورزیده است، بنابر این سزاوار عذاب دردناک و کیفر سخت میباشد. و بدان که خداوند وعده داد که آن را فرو خواهد فرستاد و نیز هشدار داد که اگر کفر بورزند به این وعید سخت گرفتار میشوند. و خداوند ذکر نکرد که او این سفره را نازل کرده است. پس احتمال دارد که خداوند آن را فرو نفرستاده باشد، به علت اینکه آنها این پیشنهاد را قبول نکردند. نیز در انجیلی که در دست نصارا است این سفره ذکر نشده است و در آن بحثی در این رابطه وجود ندارد.
و احتمال دارد که این سفر فرو فرستاده شده باشد، همانطور که خداوند وعده دادهاست، و او خلاف وعده نمینماید. و اینکه در انجیلهای آنان ذکر نشده از آن دسته اندرز و مطالبی است که به آنان تذکر داده شد اما آن را فراموش کردند. و یا اینکه اصلا در انجیل ذکر نشده است، بلکه آنان این ماجرا را نسل به نسل نقل کردهاند، و چون آن را نسل به نسل نقل میکردند خداوند به همین بسنده نمود و در انجیل ذکر نکرد. و آیه ﴿وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾و ما بر آن گواه خواهیم بود، بر همین مفهوم دلالت مینماید. و خداوند حقیقت امر را بهتر میداند.
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و به یادآور هنگامی که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را به عنوانِ دو معبود به جای خدا بپرستید؟ این توبیخ و سرزنش نصارا است، آنهایی که گفتند: خداوند سومینِ سه شخص یا سه اقنوم است. پس خداوند این سوال را از عیسی میپرسد، و عیسی از آن تبّری کرده و میگوید: ﴿سُبۡحَٰنَکَ﴾بار خدایا! تو از این سخنِ زشت و از آنچه که شایسته تو نیست پاک هستی. ﴿مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّ﴾مرا نسزد که چیزی بگویم که گفتن آن حق من نیست. زیرا هیچ یک از آفریدگان و فرشتگان مقرب و پیامبران و دیگران سزاوار مقام خدایی و الوهیت نیستند، بلکه همه بندگانی هستند که تحت تدبیر و تصرف خدا هستند، و آفریدگانی رام شده و مسخر، و نیازمندانی ناتوانند. ﴿إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَ﴾اگر من آن را گفته باشم بیگمان تو آن را میدانی، تو از درون من با خبر هستی و من از آنچه که از ذات توست آگاه نیستم.پس تو چیزی را که از من سزده است بهتر میدانی. ﴿إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ﴾بیگمان تو داننده و رازها و امور پنهان هستی. و این بیانگر کمال ادب مسیح ÷در مخاطب قرار دادنِ پروردگارش است. پس او ÷نگفت: من چیزی از این موارد را نگفتهام، بلکه او هر گفتاری را که با مقام شریف خود منافات دارد نفی میکند، و همانا این از امور محال است، و پروردگارش را به طور کامل پاک ومنزه میدارد، و آگاهی و دانش را به داننده پنهان و آشکار بر میگرداند.
سپس به ذکر مطالبی پرداخت که بنی اسرائیل را بدان دستور داده بود، و فرمود: ﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِ﴾چیزی به آنان نگفتهام جز آنچه مرا به گفتن آن دستور داده ای. پس من بندهای پیرو و فرمانبردار تو هستم و نسبت به شکوه و بزرگیات جسارت نکردهام. ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡ﴾گفتهام خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است. یعنی آنان را جز به پرستش خدای یگانه، و اخلاص در دین به چیزی دیگر دستور ندادهام، و این امر متضمن آن است که آنان را از اینکه من و مادرم را به خدایی بگیرند نهی کنم. نیز متضمن آن است که من بنده خداوند و آفریده او باشم.
پس همانطور که خداوند پروردگار شماست پروردگار من نیز هست. ﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا﴾و تا زمانی که در میانشان مردم بر آنان گواه بودم. و گواهی میدهم که چه کسی از آنان این امر را برپا داشته و چه کسی آن را برپا نداشته است. ﴿فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡ﴾و هنگامی که زندگی مرا بر روی زمین پایان دادی و مرا زنده بهسوی آسمان بالا بردی تو بر آنان مراقب بودی. یعنی تو از رازها و درون آنان اطلاع داشتی. ﴿وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ﴾و تو بر هر چیزی حاضر و ناظر و آگاه هستی، و آن را میدانی و میشنوی و میبینی. پس همه شنیدنیها را، و بیناییات همه دیدنیها را احاطه نموده است.
بنابراین تو بندگانت را طبق نیکی و انحرافی که در آنها وجود دارد سزا و جزا میدهی. ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَ﴾اگر آنان را عذاب دهی پس آنان بندگان تو هستند، و تو از خودشان نسبت به آنان مهربانتری، و حالات آنها را بهتر میدانی. و اگر بندگانی سرکش نبودند آنان را عذاب نمیدادی. ﴿وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و اگر آنان را بیامرزی، پس همانا تو توانا و با حکمت هستی. یعنی آمرزش تو از کمال توانایی و قدرتت سرچشمه میگیرد، نه مانند کسی که به خاطر ناتوانی میآمرزد و میبخشد.
تو حکیمی، و از مقتضای حکمتت این است که هرکس اسباب آمرزش را فراهم نماید او را میآمرزی. ﴿قَالَ ٱللَّهُ﴾خداوند متعال حالت بندگانش را در روز قیامت و اینکه چه کسانی از آنان در آن روز رستگار است، و چه کسی هلاک میشود، و چه کسی خوشبخت و چه کسی بدبخت خواهد بود، بیان داشته و میفرماید: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡ﴾این، روزی است که راستگویان را راستیشان سود میرساند. و «صادقین» کسانی هستند که کردار و گفتار و نیاتشان درست و راست است، و بر راه اُستوار و درست قرار دارند. پس آنان در روز قیامت نتیجه و ثمره این راستی رامی یابند، آنگاه که خداوند آنها را در جایگاه خوب و نیک نزد پادشاه قدرتمند جای میدهد. بنابر این فرمود: ﴿لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ﴾برای آنان باغهایی است که رودها از زیر درختان آن روان است، و در آن جاودانه میمانند، خداوند از آنان خشنود است، و آنان از خداوند خشنودند، و این است موفقیت و پیروزی بزرگ. اما دروغگویان بر عکس اینها هستند، و آنان ثمره اعمال زشت خود را مییابند. ﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّ﴾پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه در آنها است از آن خداست. چون آسمانها و زمین را آفریده، و با حکم قَدری و شرعی و جزایی در آن تصرف مینماید. بنابر این فرمود: ﴿وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُ﴾و او بر هر چیزی توانا است. پس هیچ چیزی او را ناتوان نمیکند، بلکه همه تسلیم خواست و اراده او بوده و در برابر فرمان او سر تسلیم فرود میآورند.
پایان تفسیر سورهی مائده