مکی و ۱۳۵ آیه است.
آیهی ۱-۸:
﴿طه١﴾[طه: ۱]. «از جملۀ حروف مقطّعۀ قرآنی است که بسیاری از سورهها بدان آغاز گشتهاند، و نام پیامبر نمیباشد».
﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢﴾[طه: ۲]. «ما قرآن را بر تو نازل نکردهایم که به رنج افتی».
﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣﴾[طه: ۳]. «(آن را نازل نکردهایم) چز برای یادآوری کسانی که از خدا میترسند».
﴿تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤﴾[طه: ۴]. «از سوی خداوند نازل شده که زمین و آسمانهای بلند را آفریده است».
﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۵]. «خداوند مهربان بر بالای عرش است».
﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ٦﴾[طه: ۶]. «از آن اوست آنچه که در آسمانها، و آنچه که در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه که زیر خاک است».
﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧﴾[طه: ۷]. «و اگر آشکارا سخن بگویی (یا آن را نهان داری) بدان که او نهان و نهانتر را میداند».
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ٨﴾[طه: ۸]. «او خداست و جز او معبود به حق و شایستهای نیست، دارای نیکوترین و زیباترین نامها است».
﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢﴾هدف از وحی و فرستادن قرآن و شریعت آن نیست که خود را به رنج افکنی، و ما شریعت را بدان جهت برای تو و پیروانت نفرستادهایم تا شما را در مشقت و دردسر اندازیم. به گونهای که نتوانید آنرا ادا کنید، بلکه خداوند «رحیم» و «رحمن» دین و آیین را برایتان نهاده است تا پل ارتباطی برای نیل به خوشبختی و رستگاری و سرافرازیتان باشد و آن را برایتان بسیار سهل و میسور نموده، و تمامی ابواب و راههای آنرایتان آسان گردانده، و غذای دلها و جانها و مایۀ آسایش جسمتان قرار داده است. پس فطرت سالم و خرد و اندیشههای راست و پویا آنرا پذیرا شده و با جان و دل میپذیرند، چرا که به وضوح میدانند، «دین» متضمن خیر و برکت دنیا و آخرت آنهاست. ﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ٣﴾(ما قرآن را بر شما نازل کردهایم) تا آن کس که ترس خدا را در دل دارد یادآور شود، و از تشویق و ترغیبهایی که در قرآن آمده است برای نیل به مقاصد والا بهره گیرد، و به آن عمل نماید، و از هشدارهایی که در قرآن آمده و آدمی را از شقاوت و بدبختی برحذر داشته است پند پذیرد، و بترسد، و احکام نیکوی شرع را به طور مشروح فرا گیرد، حال آنکه آن را به طور خلاصه در ذاکره و فطرت خود داشته و این تفصیل را مطابق با عقلش مییابد، بنابر این خداوند متعال آن را ﴿تَذۡکِرَةٗ﴾نامید.
و ﴿تَذۡکِرَةٗ﴾به معنی یادآوری امری است که موجود میباشد اما صاحبش از آن غافل مانده است، یا اینکه آن را به طور مشروح به خاطر ندارد. سپس بیان کرد که قرآن فقط برای یادآوری کسانی است که از خدا میترسند، زیرا آنهایی که از خدا نمیترسند از آن بهره نمیگیرند، و چگونه کسی که به بهشت و جهنم ایمان ندارد و در دلش ذرهای ترس از خدا نیست میتواند از قرآن بهره ببرد؟ چنین چیزی امکان ندارد. ﴿سَیَذَّکَّرُ مَن یَخۡشَىٰ١٠ وَیَتَجَنَّبُهَا ٱلۡأَشۡقَى١١ ٱلَّذِی یَصۡلَى ٱلنَّارَ ٱلۡکُبۡرَىٰ١٢﴾[الأعلى: ۱۰-۱۲]. «کسیکه میترسد و یادآور میشود و از آن پند خواهد گرفت، و نگون بخت که در آتش بزرگ سوزانده خواهد شد از آن دوری میجوید».
سپس عظمت این قرآن را بیان نمود و فرمود: قرآن را آفرینندۀ آسمانها و زمین و مدبر همه مخلوقات نازل کرده است، پس با اذعان کامل و محبت و تسیلم، آن را بپذیرید و آنرا بسیار بزرگ بدارید.
در جاهای بسیاری، قرآن «خلق» و «امر» یعنی موضوع آفرینش و فرمان را در کنار هم ذکر کرده است، چنان که در این آیه آمده، و در جایی دیگر نیز آمده است: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُ﴾[الأعراف: ۵۴]. «هان! آفرینش و فرمان از آن اوست».
و یا میفرماید: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ﴾[الطلاق: ۱۲]. «خداوند آن ذاتی است که هفت آسمان، و از زمین مانند آن را آفریده است و فرمان (خدا) در میان آنها فرود میآید». زیرا خداوند، آفریننده، فرمان دهنده، و نهی کننده است، پس همان طور که آفرینندهای غیر از او وجود ندارد، الزام و نهی و فرمانی مگر از جانب آفرینندهشان بر بندگان نیست، و نیز آفرینش و خلق از تدبیر قدری و تکوینی اوست، و فرمانش حاوی تدبیر دینی است، پس همان طور که آفریدههای خداوند از دایرۀ حکمت وی بیرون نیستند و او هیچ چیزی را بیهوده نیافریده است، نیز جز به عدالت و حکمت و احسان امر و نهی نمینامید. و چون بیان نمود که او آفرینندۀ مدبر، فرمان دهنده و نهی کننده است، از عظمت و کبریایی خودش خبر داده و فرمو: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۵]. خداوند مهربان بر بالای عرش است که بالاترین مخلوقات و بزرگترین و گستردهترین آنها میباشد. ﴿ٱسۡتَوَىٰ﴾خداوند بر عرش، بلند و مرتفع گردید، مرتفع نمودنی که شایستۀ شکوه او و متناسب با عظمت و جمالش میباشد، پس او بر بالای عرش میباشد و مالک و فرمانروای هستی است.
﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا﴾فرشته و انسان و جن و حیوان و جمادات و نباتاتی که در آسمانها و زمین و میان آن دو است از آن او میباشد. ﴿وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ﴾و آنچه که زیرزمین است، پس همه ملک خداوند متعال و بندگان اویند و تحت تدبیر او و مسخر وی هستند، و همه تحت قضا و تدبیر او میباشند، و هیچ اختیاری ندارند، و مالک فایده و زیان و مرگ و زندگی نیستند.
﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُ﴾ای پیامبر! اگر آشکارا سخن بگویی یا پنهان، برای خداوند فرقی نمیکند، چرا که او ﴿یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ﴾گفتار و کلام مخفی را میدانید. ﴿وَأَخۡفَى﴾و پنهانتر از کلام مخفی (نیز) میداند، و آن عبادت از چیزی است که در دل میباشد و تلفظ نشده است یا ﴿ٱلسِّرَّ﴾چیزی است که به دل خطور میکند، ﴿وَأَخۡفَى﴾یعنی چیزی که به دل هم خطور نکرده است اما خداوند میداند که به دل هم خطور نکرده است اما خداند میداند چه زمانی و چگونه خطور مینماید. یعنی علم خداوند همۀ چیزهای کوچک و بزرگ و پنها و پیدا را احاطه نموده است. پس خواه آشکار سخن بگویی یا آن را پنهان بداری برای علم الهی فرق نمیکند و برابر است.
هنگامیکه خداوند متعال کمال مطلق خود را از طریق آفرینش و امر و نهی و رحمت فراگیر و عظمت گسترده و فرمانروایی مطلق وعلم فراگیرش بیان کرد، این نتیجه حاصل میشود که فقط او سزاوار عبادت است و عبادت او حق است و شرع و عقل و فطرت آن را واجب مینماید، و عبادت غیر او باطل و کاری بیهوده میباشد، پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾او خداست و جز او معبودی به حق نیست. یعنی معبود راستینی به جز خدا وجود ندارد، و جز خداوند یکتا هیچ خدایی وجود ندارد که مورد محبت و کرنش قرار گیرد و بیم و امید و محبت و انابت و دعا برای او انجام شود.
﴿لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾نامهای کامل نیکو فقط از آن اوست. از حسن و زیبایی این نامها این است که جملگی بر مدح و ستایش آن دلالت میکند، و در میان آنها اسمی وجود ندارد که بر مدح و ستایش دلالت نکند. و از حسن و زیبایی آنها این است که این نامها علم محض نیستند بلکه اسم و صفت میباشند. و از حسن و زیبایی این نامها این است که بر صفات کمال دلالت میکنند و خداوند از هر صفتی کاملترین و شاملترین و والاترین آن را دارا میباشد و از حسن و زیبایی این نامها این است که خداوند بندگانش را دستور داده تا او را با این نامها فرا بخوانند، چون این نامها وسیلهای هستند که انسان را به خدا نزدیک میکنند، و خداوند این نامها را دوست دارد وهرکس آنان را دوست میدارد. همچنین کسی را دوست میدارد که آنها را حفظ کند. و کسی که به جستجوی معانی و مفاهیم آن بپردازد و خداوند را با این نامها عبادت نماید، پروردگار وی را دوست میدارد. خداوند متعال فرموده است: [الأعراف: ۱۸۰]. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَا﴾[الأعراف: ۱۸۰]. «و خداوند را نامهایی نیکوست پس او را با آن بخوانید».
آیهی ۹-۱۲:
﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩﴾[طه: ۹]. «و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟».
﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى١٠﴾[طه: ۱۰]. «آنگاه که آتشی دید و به خانوادهاش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیدهام، امیدوارم از آن آتش شعلهای برایتان بیاورم یا در اطراف آتش راهنمایی را بیابم».
﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ١١﴾[طه: ۱۱]. «پس چون به آن نزدیک گردید ندا داده شد که ای موسی!».
﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢﴾[طه: ۱۲]. «بیگمان من پروردگار تو میباشم، کفشهایت را بیرون بیاور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی».
خداوند متعال به صورت استفهام تقریری و به منظور بزرگرداشت و تعظیم این داستان به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ٩﴾و آیا خبر موسی در آن حالت که مبدأ سعادت و منشا نبوت او بود به تو رسیده است؟ وی بعد از اینکه راه را گم کرد و وسیلهای نداشت که در مقابل سرمای شدید خود را گرم نماید، آتشی را از دور دید. ﴿فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾پس به خانوادهاش گفت: درنگ کنید، واقعاً من آتشی دیدهام، و آن در طرف راست طور بود. ﴿لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ﴾امیدوارم از آن آتش شعلهای برایتان بیاورم که خو را با آن گرم کنید. ﴿أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى﴾یا در اطراف آتش کسی را بیابم که راه را به من نشان دهد، و مرا راهنمایی کند. موسی به دنبال روشنایی حسی و راه یافتن حسی بود، اما در آن جا نور معنوی یعنی نور وحی که ارواج و دلها از آن نور و روشنایی میگیرند، هدایت حقیقی یعنی هدایت شدن به راه راست را یافت که آدمی را به بهشت میرساند، پس او چیزی به دست آورد که فکرش را نمیکرد.
﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا﴾و هنگامی که به کنار آتش رسید که آن را از دور دیده بود. . . د رحقیقت آن نور بود که عبارت است از آتشی که هم میسوزاند و هم روشنی میبخشد. گفتۀ پیامبر صنیز بر این دلالت مینماید که فرمو: «چیزی که مانع دیده شدن خداوند است نور است، یعنی نور وحی که ارواح و دلها از آن نور و روشنایی میگیرند، و هرگاه آن را کنار بزند، شکوه و عظمت ذات الهی همۀ خلایق را خواهد سوزاند». وقتی موسی به آتش رسید از آن سو ندا داده شد. یعنی خداوند او را صدا زد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢﴾[مریم: ۵۲]. «و از سوی راست کوه طور او را نداد دادیم، و او را نزدیک ساختیم و با مناجات خود مشرف ساختیم».
﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى١٢﴾خداوند او را خبر د اد که پروردگارش میباشد، و بدان اهتمام دهد و کفشهایش را در بیاورد، چون او در وادی مقدس و پاک و معظم «طوی» میباشد. و برای مقدس بودن آن سرزمین همین کافی است که خداوند آن را باری مناجات با کلیم خود موسی انتخاب کرد. و بسیاری از مفسرین گفته اند: خداوند موسی را دستور داد تا کفشهایش را در آورد چون کفشهایش از پوست الاغ بود وخداوند بهتر میداند.
آیهی ۱۳-۱۴:
﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ١٣﴾[طه: ۱۳]. «و من تو را برگزیدهام، پس به آنچه که وحی میشود گوش فرا ده».
﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤﴾[طه: ۱۴]. «همانا من «الله» هستم، و معبودی بر حق جز من نیست، پس مرا پرستش کن و نماز را بخوان تا به یاد من باشی».
﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ﴾و من تو را از میان مردم انتخاب نمودهام، و این بزرگترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود، بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ﴾پس به آنچه که وحی میشود گوش فرا ده و باید به وحی گوش داد، زیرا اصل و مبداء دین و ستون دعوت اسلامی است. سپس آنچه را که به او وحی کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠﴾همان من خدا هستم و معبودی بر حقی جز من نیست، من الله هستم و سزاوار و الوهیت و بدان متصف هستم، چون در نامها و صفاتم کامل و در کارهایم تک و تنها میباشم و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم ﴿فَٱعۡبُدۡنِی﴾پس مرا با همۀ انواع عبادت ظاهری و با طنی و اصول و فروع عبادات پرستش کن. سپس نماز را به طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادتها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز و برای اینکه نماز عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را دربر دارد آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِکۡرِیٓ﴾یعنی نماز را بر پا دارد تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند بزرگترین مقصود (بندگان راستین) است، و عبودیت قلب و سعادت آن به وسیلۀ نماز محقق میشود، و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران میباشد. پس خداوند برای بندگان انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند میباشد مشروع نموده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۗ وَلَذِکۡرُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ٤٥﴾[العنکبوت: ۴۵]. «بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است و نماز را بر پای دارد، بیگمان نماز از زشتی و منکر باز میدارد، و ذکر خداوند بالاتر است». یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهمتر و بالاتر است، و به این توحید الوهیت و توحید عبادت گفته میشود. پس الوهیت، صفت خداوند، و عبودیت صفت بندهاش میباشد.
آیهی ۱۵-۱۶:
﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ١٥﴾[طه: ۱۵]. «بیگمان قیامت آمدنی است، نزدیک است آن را از خود نیز پنهان دارم تا هرکس برابر تلاش و کوشش خود جزا و سزا داده شود».
﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦﴾[طه: ۱۶]. «پس کسی که به آن ایمان ندارد و از هوی و هوس خود پیروی کرده است تو را از (باور داشتن به) آن باز ندارد، پس آنگاه هلاک میشوی».
﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ﴾قیامت حتماً خواهد آمد، ﴿أَکَادُ أُخۡفِیهَا﴾نزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائتها است که میفرماید: «اکاد اخفیها عن نفسی» مانند اینکه فرموده است: ﴿یَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی﴾[الأعراف: ۱۸۷]. «تو را از قیامت میپرسند: قیامت کی برپا میشود؟ بگو: علم آن نزد خداوند است». ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾[الزخرف: ۸۵]. «و نزد اوست علم و آگاهی از قیامت»، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب وپیامبری آنرا نمیداند.
و حکمت در قرار دادن روز قیامت این است که: ﴿لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ﴾تا هرکس برابر تلاش و کوشش نیک و بد خو سزا و جزا داده شود. پس قیامت دروازۀ سرای سزا و جزا میباشد. ﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾[النجم: ۳۱]. «تا بدکاران را سزا کارهایشان بدهد و نیکوکاران را پاداش نیک».
﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ١٦﴾پس کسیکه به قیامت کافر است و به وقوع آن باور ندارد و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به نحاق در مورد آن مجادله مینما ید، و شبهههایی را در این زمینه ایجاد میکند، و دراین مورد از هوی و هوس خود پیروی میکند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواستههای نفس پیروی مینماید، نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید از گفتهها و کارهایشان را که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه میگیرد، بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسهها و نیرنگهایشان برای مومن خرناک است، نیز انسانها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفتهاند. این اشاره است به اینکه انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت میکند، و آدمی را ز ایمان یا تکامل آن باز میدراد، و یا در دل شبهه و شک میاندازد، پرهیز کند، و از کتابهایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند باید دوری نماید. و در اینجا از ایمان به خدا و عبادت پروردگار و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است، زیرا این سه امر، اصول ایمان و اساس دین میباشند، و هرگاه اینها به طور کا مل انجام شوند، امر دین کامل میگردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ دین ـ با ناقص بودن آن ـ سه امر ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی میدهد.
و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوت فرقههای اهل کتاب خبر داده و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِِٔینَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾[البقرة: ۶۲]. «بی گمان کسانیکه ایمان آوردهاند «مسلمین» و کسانیکه یهودی و صابئی و نصرانی بودهاند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند». ﴿فَتَرۡدَىٰ﴾یعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز میدارد، هلاک و بدبخت میشوی.
آیهی ۱۷-۲۳:
﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧﴾[طه: ۱۷]. «و ای موسی! در دست راست تو چیست؟».
﴿قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ١٨﴾[طه: ۱۸]. «گفت: این عصای من است، بر آن تکیه میکنم و با آن برای گوسفندانم برگ میریزم، و به آن نیازهای دیگری نیز دارم».
﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩﴾[طه: ۱۹]. «گفت: ای موسی! آن را بیانداز».
﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠﴾[طه: ۲۰]. «پس آنرا انداخت که ناگهان ماری شد که میشتافت».
﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ٢١﴾[طه: ۲۱]. «(خداوند) فرمود: آن را بگیر و مترس، به زودی آن را به حالت اولیهاش بر میگردانیم».
﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ٢٢﴾[طه: ۲۲]. «و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، تا به عنوان نشانهای دیگر سفید و درخشان بیرون بیاید».
﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣﴾[طه: ۲۳]. «تا از آیات بزرگ خود به تو نشان دهیم».
وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانهها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد و باور ایمان او به اینکه خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد قوی شود.
پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ١٧﴾ای موسی! در دست راست توچیست؟ با اینکه خداوند میدانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت است،هام بیان کرد. پس موسی گفت: ﴿هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی﴾این عصای من است، بر آن تکیه میکنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را میریزم. دو فایده برای آن بیان نمود، فایدهای برای خود انسان و آن اینکه در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه مینماید، و عصا او را یاری میدهد، و فایدهای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند میچراند وبا عصا و درختان را میزد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند.
این بیانگر اخلاق خوب موسی ÷است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوانات زبان بسته خوشرفتاری و نیکی میکرد. و این دلالت مینماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا میکرد. ﴿وَلِیَ فِیهَا مََٔارِبُ أُخۡرَىٰ﴾و غیر از این دو کار، نایزهای دیگری دارم که با این عصا آنها را براورده میسازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سوال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا از منافع آن؟ پس موسی هم ماهیت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود.
پس خداوند به او گفت: ﴿أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ١٩ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ٢٠﴾ای موسی! عصا را بیانداز، و موسی آن را نداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد، موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود بدان خاطر بود که توهمی را برطر فاسازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنهها خیالی است و حقیقت ندارد، پس حرکت مار این توهم و پندار را از ذهن دور کرد، خداوند به موسی گفت: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡ﴾آنرا بگیر و مترس، یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ﴾ما آنرا به همان هیئت نخستنیش که عصا بود بر میگردانیم، موسی از دستور خداوند فرمان برد و به آن باور آورد و تسیلم آن شد، پس آن را گرفت و به همان عصایی تبدیل شد که آن را میشناخت.
سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود: ﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ﴾و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ﴾(تا دستت) سفید و درخشان بیرون میآید، بیآنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَایَةً أُخۡرَىٰ﴾و این نشانه و معجزهای دیگر است خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِکَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ﴾[القصص: ۳۲]. «این دو دلیل از جانب پروردگارت بهسوی فرعون و فرعونیان میباشند، بیگمان آنان قومی فاسق بودند». ﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى٢٣﴾یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحت رسالت تو و حقیقت داشتن آنچه که آوردهای دلالت نماید، و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهیات افزون شود و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است اعتماد کنی، و تا دلیل برهانی باشند برای کسانی که بهسوی آنها فرستاده شدهای.
آیهی ۲۴-۳۶:
﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤﴾[طه: ۲۴]. «به سوی فرعون برو، همانا او طغیان و سرکشی کرده است».
﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی٢٥﴾[طه: ۲۵]. «گفت: پروردگارا! سینهام را برایم بگشا».
﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦﴾[طه: ۲۶]. «و کارم را برای من آسان بگردان».
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧﴾[طه: ۲۷]. «و گره از زبانم بگشای».
﴿یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨﴾[طه: ۲۸]. «تا سخنم را بفهمند».
﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩﴾[طه: ۲۹]. «و یاوری از خانوادهام برای من قرار بده».
﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠﴾[طه: ۳۰]. «هارون برادرم را».
﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی٣١﴾[طه: ۳۱]. «تواناییام را با او استوار بدار».
﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢﴾[طه: ۳۲]. «واو را در کارم شریک کن».
﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣﴾[طه: ۳۳]. «تا تو را بسیار تسبیح بگوییم».
﴿وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤﴾[طه: ۳۴]. «و بسیار تو را یاد کنیم».
﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥﴾[طه: ۳۵]. «بیگمان تو به حال ما آگاه هستی».
﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦﴾[طه: ۳۶]. «(خداوند) گفت: ای موسی! بیشک خواستهات برآورده شد».
پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد و او را پیامبر گرداند و آیات روشن را به او نشان داد، وی را بهسوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٢٤﴾برو بهسوی فرعون، او سرکشی کرده. یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین و ستم به ضعیفان از حد گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی میکند و طغیان و سرکشیاش سبب هلاکتش شد.
اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچکس را عذاب نمیدهد مگر بعد از اینکه با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید. در این هنگام موسی ÷که بهسوی این جبار سرکش فرستاد شد، جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بر دوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود و زمانی در آنجا مرتکب قتلی شده بود، پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، واز خداوند خواست که او را یاری نماید و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن دعوتش کامل گردد، پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی﴾پروردگارا! سینهام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزار دهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینهام تنگ نگردد، زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد ص فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِکَ﴾[آل عمران: ۱۵۹]. «پس به سبب (رحمت و برکت) خداوند برایشان مهربان شدی، و اگر سنگدل و درشت خوی بودی قطعاً از پیرامونت پراکنده میشدند»، و بدون شک مردم حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر میپذیرند.
﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی٢٦﴾هر کار و راهی را که در راه تو در پیش میگیرم برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعیاش آغاز کند، و هرکس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است، و او را به نزدیکترین راهی که وی را به پذیرش حق میرساند دعوت کند.
﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی٢٧ یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی٢٨﴾و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفتهاند موسی لکنت زبان داشت و سخنانش خوب فهمیده نمیشد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِی هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّی﴾[القصص: ۳۴]. «و برادرم هارون (را با من بفرست، چرا که) زبانش از من شیواتر است». پس از خداوند خواست که گره زبانش را بگشاید، تا آنچه را که میگوید، بفهمن، و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. ﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی٢٩﴾و فردی از خانوادهام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شدهام یاری کن. و از خداوند خواست که این یاور از خانوادهاش باشد، چون کمک و یاری یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِی٣٠﴾به وسیلۀ برادرم هارون پشت مرا استوار بدار و بر نیرو و تواناییام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾[القصص: ۳۵]. «تو را به وسیلۀ برادرت تقویت میکنم و برایتان قدرتی قرار میدهم». ﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی٣٢﴾یعنی او در نوبت شریک بساز، و وی را نیز مانند پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤﴾تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ÷دانست که مدار دین و همۀ عبادتها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری و نیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادتها را بسیار انجام دهند. ﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا٣٥﴾همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها میدانی، و تو از خود ما به ما آگاهتر و مرهبانتر میباشی. پس آنچه را از تو خواستهایم به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن.
خداوند متعال فرمود: ﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ٣٦﴾همۀ آنچه که خواستهای به تو داده شد، چس ما سینهات را گشاده میداریم، و کارهایت را آسان میکنیم، و گره زبانت را میگشاییم، به گونهای که آنان سخن تو را میفهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی میکنیم.
﴿وَنَجۡعَلُ لَکُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیۡکُمَا بَِٔایَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَکُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾[القصص: ۳۵]. «و به شما قدرتی (فراوان) میدهیم، پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمیرسند، و شما و پیروانتان غالب پیروز هستید».
و این درخواست موسی از خداوند، بر کمال و شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزیاش دلالت مینماید. و کسی که بهسوی خدا دعوت میکند، و راهنمایی مردم است به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او میرسد با زبان شیوا آنچه میخواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت میشود از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد.
فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازمترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام میدهد، زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آنرا در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنانکه باید قبح و مضرات باطل را بیان کند و مردم را از آن بر حذر دارد.
با وجود این دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او اسان شود، تا به هر کاری از مجرای طبیعیاش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هر یک از مردم بر حسب حالتش رفتار نماید.
علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری نمایند، چون هرگاه مدافعان فکری بیشتر شوند حتماً اثربخش خواهند بود. بنابر این موسی ÷این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی اینگونه بودهاند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صو او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانیکه بعد از آنان آمدند، داشت که او را بر حق یاری میکردند.
آیهی ۴۱-۳۷:
﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧﴾[طه: ۳۷]. «و به راستی باری دیگر پیش از این برتو منت نهادهایم».
﴿إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ٣٨﴾[طه: ۳۸]. «بدانگاه که آنچه لازم بود به مادرت الهام کردیم».
﴿أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ٣٩﴾[طه: ۳۹]. «که او را در صندوقی قرار ده، آنگاه او را در دریا بیافکن تا دریا او را به ساحل افکند، و دشمن من و او، وی را برگیرد، و من محبت خود را بر تو افکندم، و خواستم زیر نظر من پرورش یابی».
﴿إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ٤٠﴾[طه: ۴۰]. «آنگاه که خواهرت میرفت و میگفت: آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را به عهده گیرد؟ سپس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود، و اندوهگین نگردد، و تو کسی را کشتی و ما شما را از غم و اندوه رهانیدیم، و تو را بارها و بارها آزمودیم، و سالهایی را در میان مردمان مدین ماندی، سپس ای موسی! در موعدی که مقدر شده بود بازگشتی».
﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١﴾[طه: ۴۱]. «و تو را برای خویش پروردهام».
وقتی منت و احسان خود را بر بنده و فرستادهاش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواستههایش بیان کرد، و نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگیاش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ٣٧﴾و ما پیش از این باری دیگر بر تو منت نهادیم، آنگاه به مادرت الهام کردیم تا تو را در صندوق قرار دهد. چون فرعون دستور داده بود فرزندهای پسر بنی اسرائیل سربریده شوند، بناراین مادرش او را پنهان کرد و به شدت بر او میترسید، و او را در صندوق گذاشت و سپس صندوق را در دریا انداخت. یعنی در دریا نیل انداخت، و خداوند دریا را دستور داد تا آن را به ساحل ببرد. و خداوند مقرر نموده بود که بزرگترین دشمن او و بزرگترین دشمن موسی آن را بر گیرد، و موسی در میان فرزندان او رشد کند، و موجب شادی کسانی شود که وی را میبینند. بنابر این فرمود: ﴿وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی﴾و از سوی خود محبتی بس بزرگ به تو دادم، پس هرکس او را میدید دوستش میداشت، ﴿وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ﴾و تا تحت نظارت و رعایت من چنانکه باید پرورش یابی.
و کدام نظارت و سرپرستی میتواند از سرپرستی خداوند مهربان و توانا برای تأمین منافع بنده و دور کردن مضار از او بزرگترین و کاملتر باشد؟ پس موسی ازحالتی به حالت دیگر در نمیآمد مگر اینکه خداوند آن را برای مصلحت او سامان داده بود.
و از حسن تدبیر و کارسازی خداوند این بود که وقتی موسی به دست دشمن افتاد مادرش به شدت آشفته و پریشان شد و دلش تکان خورد و اگر خداوند او را ثابت قدم و استوار نمیگرداند نزدیک بود که خبر دهد موسی فرزند اوست.
پس در این حالت خداوند شیر دیگران را بر موسی حرام کرد به گونهای که موسی پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت تا سرانجام به مادرش برگردد، و او موسی را شیر دهد و نزد او به آرامش برسد و مادرش شاد و خوشحال شو. پس خواهر موسی آمد و به آنها گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَیۡتٖ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ﴾[القصص: ۱۲]. «آیا شما را به خانوادهای راهنمایی کنم که از او سرپرستی کنند، و آنها خیر خواه او هستند».
﴿فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا﴾و تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن شود و اندوهگین نگردد، و تو بعد از بزرگ شدن، کسی را کشتی، و آن یک قبطی بود. موسی بدون آنکه مردم متوجه باشند وارد شهر شد، و دید که دو مرد با هم دعوا میکنند، یکی از گروه موسی بود، و دیگری قبطی و از افراد دشمنش بود. ﴿فَٱسۡتَغَٰثَهُ ٱلَّذِی مِن شِیعَتِهِۦ عَلَى ٱلَّذِی مِنۡ عَدُوِّهِ﴾[القصص: ۱۵]. پس آن کس که از گروه موسی بود از موسی در برابر آن فرد کمک خواست ﴿فَوَکَزَهُۥ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَیۡهِ﴾[القصص: ۱۵]. «و موسی یک سیلی به او زد و آن مرد را کشت».
موسی به درگاه خداوند دعا کرد و از او طلب آمرزش نمود، و خداوند او را بخشید. سپس موسی وقتی دید که فرعونیان به دنبالش هستند تا او را بکشند از آنجا گریخت و فرار کرد. ﴿فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ﴾پس خداوند او را از غم و اندوه حاصل از عقوبت گناه و قتل نجات داد، ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗا﴾یعنی تو را آزمودیم و به مشکلات گرفتار کردیم و تو در تمام حالات خود راست و استوار بودی. یا معنی ﴿وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗا﴾این است که احوال و وضعیت تو را دگرگون ساختیم تا اینکه به اینجا رسیدی. ﴿فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ﴾پس سالهایی را در میان مردمان اهل مدین ماندگار شدی. وقتی موسی از دست فرعون و سران قومش که میخواستند او را بکشند فرار کرد، بهسوی مدین رفت و در ان جا ازدواج نمود، و ده یا هشت سال در ان جا ماند. ﴿ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ﴾سپس از موسی! در موعدی که مقرر شده بود بازگشتی. یعنی آمدن تو اتفاقی نبود که بدون هدف و تدبیر بیایی، بلکه بر اساس تقدیر و لطف ما برگشتی، و این دلالت مینماید که خداوند کاملاٌ کلیم خودش موسی ÷را مورد عنایت قرار داده بود.
﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی٤١﴾و تو را از نعمت و عادتهای خوب و تربیت الهی برخوردار نمودم تا مورد پسند من و از خالصان و برگزیدگان باشی، و در این زمینه به جایی برسی که جز افراد اندکی به آن نرسیدهاند.
و چون کسی بخواهد از میان مردم دوستی را برای خود برگزیند و بخواهد او به کمال مطلوب برسد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن به آن کمال صرف مینماید. پس در مورد پروردگار توانا و بزرگوار چه فکر میکنی، آنگاه که بخواهد به کسی رسیدگی کند! و به گمان شما، خداوند در مورد کسی که میخواهد او را برای خودش تربیت نماید و او را از میان مردم برگزیند چه اقدامی خواهد کرد؟
آیهی ۴۲-۴۶:
﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بَِٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی٤٢﴾[طه: ۴۲]. «تو و برادرت همراه با آیات من بروید و در یاد کردن من سستی نورزید».
﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣﴾[طه: ۴۳]. «بهسوی فرعون بروید که سرکشی و طغیان کرده است».
﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ٤٤﴾[طه: ۴۴]. «و با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند پذیرد یا بهراسد».
﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ٤٥﴾[طه: ۴۵]. «گفتند: پروردگارا! به راستی که میترسیم بر ما تعدّی کند یا از حدّ بگذرد».
﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ٤٦﴾[طه: ۴۶]. «(خدا) فرمود: نترسید، همانا من با شما هستم بیگمان میشنوم و میبینیم».
پس از آنکه خداوند نعمتهای دینی و دنیوی به موسی ارزانی کرد، به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بَِٔایَٰتِی﴾تو و برادرت هارون همراه با نشانههای من که بر حق و حقیقت و نیک بودن آن و زشتی باطل دلالت مینمایند و بهسوی فرعون و فرعونیان بروید با نه آیت و نشانه، نشانههایی چون دست سفید و درخشان، و عصا و امثال آن.
﴿وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی﴾و در یاد کردن من سستی و تنبلی نورزید، و همواره مرا یاد کنید، و به ذکر و یاد من پایبند باشید، چنانکه وعدۀ این کار دادهاید: ﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا٣٣ وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا٣٤﴾[طه: ۳۳-۳۴]. زیرا ذکر خداوند انسان را بر همۀ کارها یاری میکند، و کارها را آسان مینماید و بار آن را سبک میگرداند.
﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ٤٣﴾بهسوی فرعون بروید، زیرا او در کفر و گمراهی و ستم و تجاوزش از حد گذشته است. ﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا﴾و با نرمی و مهربانی، و مودبانه با او سخن بگویید، بدون اینکه ناسزا بگویید، و گزافه گویی کنید، و بدون اینکه سخن تند، و حرکت تنفر آمیزی انجام دهید.
﴿لَّعَلَّهُ﴾شاید او به سبب این گفتار نرم، ﴿یَتَذَکَّرُ﴾یادآور شود، و هر آنچه را که به او فایده میدهد فراگیرد، و آن را انجام دهد، ﴿أَوۡ یَخۡشَىٰ﴾و یا بهراسد و از آنچه او را زیان میدهد، بپرهیزد، و آن را ترک کند، زیر گفتار نرم انسان را به این فرا میخواند، و گفتار تند و درشت انسان را ازگ وینده متنفر میکند، و گفتار نرم به این تفسیر شده است: ﴿فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩﴾[النازعات: ۱۸-۱۹]. «پس بگو: آیا میخواهی پاکیزه شوی، و تو را بهسوی پروردگارت راهنمایی کنم، پس بهراسی؟».
این سخن از نرمی و آسانگیری فراوانی بر خوردار است، که اگر کسی در آن بیاندیشد بر او پوشیده نخواهد بود. و کلمۀ: ﴿هَل﴾ را آورده است که بر پیشنهاد و مشاوره دلالت مینماید، و هیچکس از آن متنفر نمیشود، و او را به پاک شدن از آلودگی گناهان فرا خوانده است که اصل آن پاک کردن خویشتن از شرک است، و پاک کردن خویشتن از شرک را هر عقل سالمی میپذیرد. و نگفت: من تو را پاکیزه میکنم، بلکه گفت: خودت را پاکیزه کن.
سپس او را به راه پروردگارش که او را پرورش داده و نعمتهای باطنی و ظاهری به وی بخشیده بود فرا خواند، پروردگاری که باید در مقابل آن همه احسان بیپایانش شکرش را به جای آورد و او را یاد کند. ﴿وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ١٩﴾[النازعات: ۱۹]. «و تو را بهسوی پروردگارت هدایت کنم»، پس پرهیزگار شوی؟ وقتی فرعون این سخن را نرم را که در دلها جای میگیرد، نپذیرفت، مشخص شد که تذکر دادن در مورد او مفید واقع نمیشوذ، پس خداوند او را به عذاب سخت گرفتار کرد.
﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ﴾گفتند: پروردگارا! میترسیم بر ما تعدی کند، یعنی بلافاصله و قبل از اینکه پیام تو را به او برسانیم و بر وی اقامۀ حجت کنیم، ما را شکنجه کند، ﴿أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ﴾و یا از پذیرفتن حق سرباز زند، و تمرد نماید، و به سبب پادشاهی و قدرت و یاورانش سرکشی کند.
﴿قَالَ لَا تَخَافَآ﴾فرمود: از اینکه بر شما تعدی کند، نترسید، ﴿إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ﴾همانا من با شما هستم، میشنوم و میبینیم. یعنی شما تحت حفاظتی و رعایت من هستید، گفتههای شما را میشنوم، و تمام حالات شما را میبینم. بنابر این از او نترسید، آنگاه ترس از آنها دور شد و دلهایشان به وعدۀ پروردگارشان اطمینان یافت.
آیهی ۴۷-۴۸:
﴿فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بَِٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ٤٧﴾[طه: ۴۷]. «پس به نزد او بروید و بگویید: همانا ما فرستادگان پروردگارمان هستیم، پس بنیاسرائیل را همراه ما بفرست، و آنان را اذیت و آزار مکن. به درستی که ما معجزهای از سوی پروردگارت برایت آوردهایم، و به سلامت باد کسی که از هدایت پیروی کند».
﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ٤٨﴾[طه: ۴۸]. «بیگمان به ما وحی شده است که عذاب بر کسی واقع میشود که (آیات آسمانی و معجزات) را تکذیب نماید، و روی بگرداند».
یعنی با این دو فرمان پیش او بروید، دعوت دادن او به اسلام و آزاد کردن این ملت شریف یعنی بنی اسراییل از اسارت و بردگی فرعون و فرغونیان، تا آزاد شوند و اموراتشان به دست خودشان باشد، و موسی شریعت و دین خدا را در میان آنان بر پا دارد.
﴿قَدۡ جِئۡنَٰکَ بَِٔایَةٖ﴾نشانه و معجزههایی را از پروردگارت برایت آوردهایم که بر راستگویی ما دلالت مینماید. (سپس موسی عصایش را انداخت که ناگهان به مار بزرگی تبدیل شد، و دستش را بیرون کشید و سفید و درخشان گردید). و دیگر بیابانی که خداوند در مورد آنها گفته است. ﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ﴾یعنی کسی که از راه راست پیروی نماید و به شریعت روشن راهیاب شود و در دنیا و آخرت سلامت و در امان خواهد بود.
﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ﴾همانا از جانب خدا خیر داده شدهایم، و از طرف خودمان نمیگوییم، ﴿أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ﴾عذاب بر کسی واقع میشود که پیام پروردرگار و پیامبرش را تکذیب کند، و از تسلیم شدن در برابر آن و پیروی از آن روی بگرداند. در اینجا فرعون به ایمان آوردن و تصدیق نمودن و پیروی کردن از موسی و هارون تشویق شده است و از تکذیب آیات و عصیان در برابر خدا بر حذر داشته شده است. اما موعظه و پند دادن در مورد فرعون مفید واقع نگردید، و او پروردگارش را انکار کردبه وی کفر ورزیدف و دراین مورد از روی ستمگری و عناد مجادله کرد.
آیهی ۴۹-۵۵:
﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ٤٩﴾[طه: ۴۹]. «(فرعون) گفت: پروردگارتان کیست ای موسی؟».
﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠﴾[طه: ۵۰]. «(موسی) گفت: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را هستی بخشیده و سپس آن را (در راستای آن چیزی که برایش آفریده شده) هدایت کرده است».
﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ٥١﴾[طه: ۵۱]. «(فرعون) گفت: پس حال (و سرنوشت) نسلهای نخستین چه میشود؟».
﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى٥٢﴾[طه: ۵۲]. «(موسی) گفت: علم نزد پروردگارم در کتابی است، پروردگارم (هرگز) به خطا نمیرود و فراموش نمیکند».
﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ٥٣﴾[طه: ۵۳]. «پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت و در آن راههایی برایتان به وجود آورد، و از اسمان آبی فرو فرستاد، و آنگاه با آن انواع گیاهان را برآوردیم».
﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ٥٤﴾[طه: ۵۴]. «بخورید و چهارپایانتان را بچرانید، بیگمان در این امر برای خردمندان نشانهها است».
﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ٥٥﴾[طه: ۵۵]. «ما شما را از زمین آفریدیم، و شما را در آن باز خواهیم گرداند، و بار دیگر شما را از آن بیرون خواهیم آورد».
فرعون در قالب انکار به موسی گفت: ﴿فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ﴾پس پروردگار شما دو نفر کیست ای موسی، موسی به او پاسخی کافی و روشن داد و گفت: ﴿رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُ﴾پروردگار ما کسی است که همه مخلوقات را آفریده، و به هر مخلوقی آفرینش سزاوار آن را بخشیده و آن را زیبا آفریده، به گونهای که جثۀ برخی را بزرگ و برخی را کوچک، و برخی متوسط خلق کرده و همۀ ویژگیهای لازم را به آن داده است. ﴿ثُمَّ هَدَىٰ﴾سپس آن را در راستای چیزی که برایش آفریده شده، هدایت کرده است. واین هدایت عام در همۀ مخلوقات و آفریدهها مشاهده میشود، بنابر این هر موجودی برای منافع خود تلاش مینماید، و در دفع نمودن زیانها از خویشتن میکوشد. حتی خداوند به حیوان زبان بسته هم به اندازهای عقل داده که با آن میتواند برای منافع خود بکوشدو خود را از زیانها دور نماید و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُ﴾[السجدة: ۷]. «خداوندی که هر چیزی را زیبا آفریده است»، پس خداوندی که موجودات را آفریده و هر یک را چنان زیبا آفریده است که عقلها زیباتر از آن را نمیتوانند پیشنهاد کنند، و هر یک از موجودات را در راستای منافعش هدایت کرده است، پروردگار حقیقی است و انکار آن انکار بزرگترین حقیقت است، بلکه خود بزرگ بینی و دروغ آشکار است. پس چنانکه تصور شود که آدمی یکی از امور معلوم را انکار نماید، انکار خداوندی از سوی وی به مراتب بزرگتر از این است.
بنابر این وقتی فرعون نتوانست با این دلیل قاطع مخالفت کند، غوغا به پا کرد و به جنجال روی آورد و از مقصود اصلی خارج شد و به موسی گفت: ﴿فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ﴾و حال نسلهای گذشته چه میشود، و آنها در چه حالی قرار دارند، چون آنها پیش از ما انکار کرده و کفر ورزیدهاند، و دست به ستمگری و مخالفت زدهاند، و آنها الگوی ما هستند؟
پس موسی گفت: ﴿عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى﴾خداوند اعمال نیک و بدشان را بر شمرده است و آنرا در کتابش که لوح محفوظ است نوشته، و از آن آگاه و باخبر است، و در هیچ چیزی از آن به خطا نمیرود، و احوال گذشتگان را میداند و آن را فراموش نمیکند. یعنی آنها به نزد آنچه که ازپیش فرستادهاند برده شده و عمل خود را ملاقات کرده، و بر آن مجازات خواهند شد. و ای فرعون! سوال و پرسیدن تو از آنها معنی ندارد، زیرا آنها امتی هستند که گذشتهاند، برای آنهاست آنچه که انجام دادهاند، و شما نیز هر چه میکنید برای خود میکنید، زیرا دلایل و معجزات و نشانههای را به تو نشان دادهایم، و صدق و یقینی بودن آن محقق شده است، پس به حق روی آور، و کفر و ستمری و مجادلۀ به باطل را رها کن. و اگر در آن معجزات شک داری و آن را یقین نمیدانی، پس راه باز است و دروازۀ بحث و گفتگو بسته نشده است، (و شما هم) دلیل و حجت بیاور، و هرگز پاسخی در برابر دلایل و آیات ما نخواهی یافت، تا زمانی که شب و روز و جهان پایدار است. چگونه او در حقانیت دلایل شک داشت، حال آنکه خداوند از او خبر داده است که معجزات و دلایل را با اینکه به آنها یقین داشت انکار کرد. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾[النمل: ۱۴]. «و آن را از روس ستمگری و خود بزرگ بینی انکار کردند، درحالیکه نفسهایشان بدان یقین داشت».
و موسی گفت: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ﴾[الإسراء: ۱۰۲]. «بدون شک تو میدانی که خداوند این نشانهها را جز برای (پیدایش) بینش فرو نفرستاده است». پس موسی دانست که او ر مجادلهاش ستمگر است و هدفش تکبر و فرمانروایی در روی زمین است.
سپس دلایل قاطعی را که برای فرعون بر شمرده بود با بیان بسیاری از نعمتها وا حسان خدا ادامه داد و فرمود: ﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا﴾پروردگاری که زمین را برای شما زیرانداز ساخت تا بتوانید در آن سکونت ورزید، و آرامش یابید و در ان ساخت و ساز کنید، و نهال بکارید. و خدا زمین را برای بذر افشانی و ذرع و کشت آماده نموئده، و آن طوری خلق نکرده است که به دست آوردن منافع انسانها از آن مشکل باشد. ﴿وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا﴾و راههایی در آن به وجود آورد که شما را از سرزمینی به سرزمینی دیگر، و از کشوری به کشور دیگر میرسانند، تا جایی که انسانها خیلی راحت میوانند به تمام زمین دسترسی داشته باشند و از سفر و اقامت در آن لذت ببرند. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ﴾، و از اسمان آبی فرو فرستاد، آنگاه با آن آب انواع گیاهان و اقسام درختان نر و ماده را آفریدیم و رویانیدیم. یعنی باران را فرو فرستادیم، ﴿فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا﴾[البقرة: ۱۶۴]«و زمین پس از آن خشکیده و مرده بود»، سبز و خرم گشت و به وسیلۀ آن گیاهان مختلف و گوناگون روئید. خداوند گیاهان و درختان را جهت روزی ما و چهارپایان فراهم آورده است، واگر این درختان و گیاهان نبودند انسانها و حیوانات روی زمین نابود میشدند.
بنابر این فرمود: ﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡ﴾خودتان (از نعمات روی زمین) بخورید، و چهارپایانتان را (در آن) بچرانید، این عبارت را به عنوان بیان منت خویش ذکر کرد، تا بر این دلالت نماید که اصل در همۀ گیاهان این است که خوردن آنها مباح و جایز است، پس از گیاهان جز گیاهی که خوردن آن مضر است حرام نیست، مانند گیاهان سمی وغیره که خوردن آن حرام است. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ﴾ بیگمان در این امور برای خردمندان و کسانی که فکرشان درست کار میکند نشانههایی است که بر فضل خداوند و احسان و رحمت و گستردگی بخشش و کمال عنایت او دلالت میکند، واینکه او پروردگار و معبود و مالک ستوده است، کسی که جز او سزاوار عبادت نیست، و جز او شایستۀ حمد و ستایش نمیباشد، و اینکه خداوند بر همه چیز تواناست، پس همانطور که او زمین را پس از آن خشکیده و مرده بود، زنده و خرم نمود، مردگان را نیز زنده میکند.
و خداوند خردمندان را به صورت ویژه بیان نمود، چون آنها هستند که از این نشانهها استفده میبرند و با چشم عبرت و پند آموزی به آن مینگرند. و غیر آنها همچون حیوانات زبان بسته هستند و با چشم عبرت به این نشانهها نمینگرند، و چشم و نگاهشان این هدف و مقصد را نمیبیند، بلکه بهرۀ آنان از این نشانهها بهرۀ حیوانات است، میخورند و مینوشند و دلهایشان غافل و جسم و بدنشان از آن روی گردان است. ﴿وَکَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یَمُرُّونَ عَلَیۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥﴾[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار آیاتی در آسمانها و زمین است که آنان بر آن میگذرند و آنان از ان رویگردانند».
وقتی که نیکی و سخاوت و حسن سپاس زمین را در برابر بارانی که خداوند بر آن رو میفرستد بیان کرد، و متذکر شد که زمین به فرمان پروردگارش انواع گیاهان را میرویاند، خبر داد که او ما را از زمین آفریده است، و به هنگام مرگ در زمین دفن میشویم و ما را به زمین بر میگرداند، و باری دیگر ما را از آن بیرون میاورد، پس همچنانکه خداوند ما را از عدم به وجود اورده است، و به یقین این امر را میدانیم و برایمان محقق گشته است، پس بعد ازمرگ نیز ما را زنده خواهد کرد و دوباره از زمین بیرون میآورد تا سزای جزای اعمالی را که انجام دادهایم به ما نشان بدهد و این دو دلیل عقلی و واضح برای زندگی پس از مرگ است، بیرون آوردن گیاهان از زمین پس از مرگش، و زنده کردن انسانهای مکلف و سر بر آوردن آنان از زمین.
آیهی ۵۶-۶۱:
﴿وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ٥٦﴾[طه: ۵۶]. «و بیشک همۀ آیات خود را به او (=فرعون) نشان دادیم، ولی او تکذیب کرد و نپذیرفت».
﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ٥٧﴾[طه: ۵۷]. «(فرعون) گفت: ای موسی! آیا به نزد ما آمدهای که ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟».
﴿فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى٥٨﴾[طه: ۵۸]. «ما نیز جادویی مانند آن برای تو میآوریم، پس بین ما و خودت در مکانی صاف و مسطح وعدهای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم».
﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩﴾[طه: ۵۹]. «(موسی) گفت: وعدهگاهتان روز جشن است، و آنکه مردمان به وقت چاشت گردآورده میشوند».
﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ٦٠﴾[طه: ۶۰]. «پس فرعون بازگشت و همۀ مکر و فریب خود را جمع کرد، سپس آمد».
﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ٦١﴾[طه: ۶۱]. «موسی به آنان گفت: وای بر شما! بر خداوند دروغ نبندید، که خدا شما را با عذاب نابود و ریشه کن خواهد کرد، و کسیکه بر خدا دروع بندد ناکام میگردد».
خداوند متعال خبر میدهد که انواع نشانههای و عبرتها و دلائل آشکاری که در وجود انسان است به فرعون نشان داد، اما به راه نیامد و توبه نکرد و بازنگشت، بلکه تکذیب کرد و رویگردان شد. او خبر را تکذیب کرد و از امر و نهی روی برتافت، و حق را باطل، و باطل را حق انگاشت، و درباطل مجادله نمود تا مردم را گمراه کند. پس گفت: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ﴾ای موسی! آیا به نزد ما آمدهای که تا ما را با جادوی خویش از سرزمین خودمان بیرونی کنی؟ فرعون ادعا کرد معجزاتی که موسی به او نشان داده است جادوگری و فریب است، و هدف از آن این است که آنها از سرزمینشان بیرون کرده شده و موسی بر آن حاکم شود. فرعون اینطور گفت: تا قومش را متأثر کند و سخنش در دل آنان اثر بگذارد، زیرا طبیعت انسانها به وطنگرایش دارد و بیرون رفتن و جدا شدن از وطن برای آنها دشوار است.
پس فرعون به آنها خبر داد که هدف موسی این است که آنها را از وطنشان خارج کند تا آنها را علیه موسی بشوراند، و آنان را بر مبارزه و جنگ با موسی تحریک کند. پس گفت: ما نیز جادویی همانند جادوی تو میآوریم، بنابر این به ما مهلت بده. ﴿فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ﴾و بین ما و خودت وعدهای بگذار که نه ما و نه تو از آن تخلف نکنیم. ﴿مَکَانٗا سُوٗى﴾یعنی در جایی وعده بگذار که هم برای ما و هم برای تو معلوم باشد. و یا منظور جای هموار و صافی است که آنچه در آن انجام میشود قابل رویت باشد.
پس موسی گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ﴾وعده ما و شما روز جشن است، و آن عیدی بود که در آن روز کارها و شغلهایشان را ترک میکردند. ﴿وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾و باید مردم در چاشتگاه گردآورده شوند. موسی این را خواست چون در روز عید و وقت چاشت مردم زیاد جمع میشوند، و حقیقت را آنگونه که هست میبینند، و در غیر این وقت مردم زیاد جمع نمیشوند وصحنه هم خوب دیده نمیشود. ﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُ﴾پس فرعون مکرها و حیلههایی را که میتوانست با آن علیه موسی نیرنگ کند جمع کرد، و او کسانی را به شهرها فرستاد تا جادوگری رونق داشت، و دانش آن مورد علاقه بود، بنابراین، تعداد زیادی از جادوگران جمع شدند و همه به میعادگاه آمدند و مردم برای مشاهدۀ ماجرا جمع شدند. جمع زیادی بود، مردان و زنان و اشراف و سران وعوام و کوچک و بزرگ همه و همه جمع شده بودند، و آنها مردم را برای جمع شدن تشویق میکردند، و به مردم میگفتند: ﴿. . . هَلۡ أَنتُم مُّجۡتَمِعُونَ٣٩ لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ ٱلسَّحَرَةَ إِن کَانُواْ هُمُ ٱلۡغَٰلِبِینَ٤٠﴾[الشعراء: ۳۹-۴۰]. «جمع شوید تا از جادوگران پیروی کنیم اگر آنان پیروز شوند».
وقتی مردم از همۀ شهرها و آبادیها جمع شدند، موسی آنان را موعظه نمود و بر آنها حجت اقامه کرد، و به آنان گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖ﴾وای بر شما! از جادویتان کمک نگیرید، شما با حق مبارزه میکنید و بر خدا دروغ میبندیدد، پس خداوند شما را با عذابی از جانب خود ریشه کن و نابود خواهد کرد، و تلاش و دروغ بستن شما ناکام خواهد ماند، و به پیروزی، و مقام والا در نزد فرعون که به دنبال آن هستید نخواهید رسید، و از عذاب خدا در امان نخواهید بود.
آیه ۶۲-۶۷:
﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ٦٢﴾[طه: ۶۲]. «پس درمیان خود دچار اختلاف شدند، و مخفیانه در گوش هم به سخن پرداختند».
﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ٦٣﴾[طه: ۶۳]. «گفتند: اینها دو جادوگر هستند که میخواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، و آیین برتر و بهتر شما را از میان بردارند».
﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ٦٤﴾[طه: ۶۴]. «پس تمام حیلهتان را به کار بندید، آنگاه صف بسته (و) بازآیید، بیگمان امروز هرکس که چیره گردد کامیاب شده است».
﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ٦٥﴾[طه: ۶۵]. «گفتند: ای موسی! آیا تو اول (عصایت را) میاندازی یا ما نخستین کسانی باشیم که میافکنیم؟».
﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ٦٦﴾[طه: ۶۶]. «موسی گفت: بلکه شما اول بیاندازید، پس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان (در نظر موسی) چنان به نظر رسید که تند راه میروند».
﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧﴾[طه: ۶۷]. «و در این هنگام موسی در درون خود اندکی احساس ترس کرد».
و سخن حق باید در دلها اثر بگذارد، بنابر این جادوگران وقتی سخن موسی را شندیدند، کشمکش و اختلاف میان آنها بروز کرد و دچار تردید شدند، و از جملۀ اختلافات آنها این بود که در مورد موسی تردید داشتند که آیا او بر حق است یا نه؟ که هنوز هم در رابطه با او به یک نظر واحد و قطعی نرسیدهاند تا خداوند کاری را که شدنی است انجام دهد، ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا هرکس که هلاک میشود از روی دلیل هلاک شود، و هرکس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند». پس در این هنگام مخفیانه و در گوشی با هم صحبت کردند، و آنها میخواستند تا همه بر یک سخن اتفاق کنند تا در گفتهها و کارهایشان موفق شوند و مردم به دین آنها چنگ بزنند.
و خداوند متعال در گوشی و رازگویی آنها را چنین تفسیر و تعبیر کرد. ﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا﴾[طه: ۶۳]. اینها دو جادوگر هستند که میخواهند با جادوی خویش شما را از سرزمینتان بیرون کنند، همچنان که پیشتر فرعون نیز همین سخن را گفته بود. پس جادوگران و فرعون بدون قصد و تصمیم قبلی در این سخن هماهنگ بوند. نیز احتمال دارد که فرعون گفتۀ خودش را بر آن مصمم بود به مردم دیکته کرده باشد. و جادوگران بر گفتۀ فرعون این رااضافه کردند و گفتند: ﴿وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ﴾(موسی و هارون) به خاطر جادویتان بر شما حسد ورزیده و میخواهند بر شما غالب شوند تا افتخار و شهرت از آن آنها باشد، و در این علم (= علم جادوگری)که وقت خود را در آن صرف کرده اید، شهره و آوازه برای آن دو باشد. آنان میخواهند اسباب معیشت و اسباب فخر و شایستگی را از دست شما بگیرند. ساحران با این سخن یکدیگر را تشویق میکردند تا در شکست دادن موسی بکوشند. بنابرای گفتند: ﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ﴾همگی مکر و کید خود را روی هم بریزید و یکپارچه بیابید، و یکدیگر را یاری کنید و رای وسخنتان یکی باشد. ﴿ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗا﴾پس در یک صف قرار بگیرید تا کارتان را بهتر انجام دهید، و ابهت بیشتری در دلها داشته باشید، و از تمام ظرفیت و تواناییهایتان است،اده کنید، و بدانید که امروز کسی کامیاب میشود که پیروز گردد، و بدانید که آینده از آن او و به سود او خواهد بود.
چقدر در مسیر باطل خود سرسخت بودند! زیرا هر سبب و وسیلۀ، و هر آنچه را که در توانشان بود، و هر نوع مکر و فریبی که با آن علیه حق مبارزه میکردند آورده بودند، اما خداوند جز این که نورش را کامل کند و حق را بر باطل پیروز نماید چیزی را نمیپذیرد. پس وقتی که کید و نیرنگشان به اوج رسید و قصد و هدف خود را همسو کردند، ﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ﴾گفتند: ای موسی! تو اول عصای خود را میاندازی، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ﴾یا ما نخستین کسانی باشیم که میاندازیم؟
آنها موسی را مختار نمودند، زیرا یقین داشتند که به هر حال بر او پیروز خواهند شد.
موسی به آنان گفت: ﴿بَلۡ أَلۡقُواْ﴾بلکه شما بیاندازید پس آنان ریسمانها و عصاهایشان را انداختند، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ﴾پس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان بر اثر سحر آنان در نظر موسی چنان به نظر آمد که مار شدهاند و میخزند و تند راه میروند، ﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ٦٧﴾وقتی موسی چنین به نظر آمد، چنانکه متقضای طبیعت بشری است در دل خود اندکی احساس هراس کرد، و گرنه او به وعدۀ خدا و کمک او یقین داشت.
آیهی ۶۸-۷۱:
﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨﴾[طه: ۶۸]. «ما گفتیم: نترس! به راستی که تو چیره و غالب هستی».
﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ٦٩﴾[طه: ۶۹]. «و آنچه را که در دست راست داری بیفکن تا هر چه را که ساختهاند ببلعد، بیشک آنچه را که ساختهاند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا باشد پیروز نمیشود».
﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ٧٠﴾[طه: ۷۰]. «آنگاه جادوگران سجدهکنان در افتادند و گفتند: به پروردگار جهانیان، پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم».
﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ٧١﴾[طه: ۷۱]. «(فرعون) گفت: آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ بیگمان او بزرگ شماست که به شما جادو آموخته است، پس دستهایتان و پاهایتان را برخلاف یکدیگر قطع میکنم، و شما را به تنههای درخت خرما به دار میآویزم، و بیشک خواهید دانست کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدار است».
و ما برای تثبیت و آرامش موسی به او گفتیم: ﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ٦٨﴾مترس! بدون شک تو بر آنان چیره خواهی شد، و آنانرا شکست خواهی داد، و در برابر تو ذلیل و فروتن میشوند. ﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ﴾و چیزی را که در دست راست داری بیافکن یعنی عصایت را بیانداز، ﴿تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ﴾تا مکر ون نیرنگهای ساختگیشان را که ساختهاند فرو ببلعد، چرا که آنچه ساختهاند نیرنگ جادوگر است، و جادوگر هر کجا برود پیروز نمیشود. یعنی مکر و نیرنگشان برای آنها نتیجه و ثمرهای نخواهد داشت و موفق نخواهد بود، زیرا کار آنها نیرنگ جادوگران است، کسانی که مردم را فریب داده و باطل را چنان نشان میدهند که گویا حق است. پس موسی عصایش را انداخت و همۀ آنچه را که درست کرده بودند، خورد. مردم این عمل شگفتانگیز را مشاهده کردند. پس ساحران به یقین دانستند که این جادو نیست و این از طرف خداوند است، پس بلافاصله ایمان آوردند بنابراین، حق پیروز و چیره شد و سحر و مکر نیرنگ در ان مجمع بزرگ باطل و نابود گشت.
این ماجرا دلیل و رحمتی برای مومنان و حجتی علیه مخالفان شد، پس فرعون به ج ادوگران گفت: ﴿ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡ﴾آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم بدو ایمان آوردید؟ یعنی چگونه به اقدام به ایمان آوردن به او نمودید بدون اینکه به من مراجعه کنید و از من اجازه بگیرید؟ فرعون از این کار آنها تعجب کرد، زیرا آنها در مقابل او مودب بودند ودر هر کاری از او فرمان میبردند، و فرعون ایمان آوردن آنها را مانند دیگر کارها قرار داد و تصورش این بود که میبایست این بار هم از او اجازه بگیرند.
پس بعد از مشاهدۀ این دلیل، فرعون باز بر کفر و سرکشی خود اصرار ورزید و قومش را نادان قرار داد، و اظهار داشت که پیروز شدن موسی بر جادوگران به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این نیست که آنچه او دارد حق است، بلکه به خاطر این است که او و جادوگران (پنهانی) توافق کرده، و نیرنگ ورزیده و نقشه کشیدهاند تا فرعون وقومش را از سرزمینشان بیرون کنند، پس قوم فرعون این مکر او را قبول کردند و گمان بردند که او راست میگوید. ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٤﴾[الزخرف: ۵۴]. «قومش را نادان قرار داد، پس، از او اطاعت کردند، بیگمان آنها قوم فاسقی بودند».
هر چند که سخن فرعون در عقل کسی که کمترین بهره از خرد و شناخت داشته باشد، نمیگنجد، زیر موسی تنها از مدین آمده و با هیچ یک از جادوگران دیدار نکرده بود، و کسی از جادوگران را ندیده بود، بلکه او وقتی از مدین آمد بلافاصله فرعون و قومش را دعوت کرد و معجزات را به آنها نشان داد، پس فرعون خواست با آنچه موسی آورده است مبارزه کن، بنابر این آنچه در توان داشت انجام داد، و افرادی را به شهرها فرستاد تا هر جادوگر ماهری را به نزد او بیاورند. جادوگران به نزد او آمدند و فرعون به آنها وعده داد که اگر پیروز شوند به آنها پاداش و مقام بدهد و جادوگران بسیار کوشیدند و آخرین مکرشان را برای شکست دادن موسی به کار بستند، و آنچه میتوانستند انجام دادند، پس آیا میوان تصور کرد که آنها با موسی نقشه کشیده، و بر آنچه روی داد اتفاق کرده باشند؟ بدون شک این از محالترین محالها است. سپس فرعون جادوگران را تهدید کرد و گفت: ﴿فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ﴾بیگمان دستهایتان و پاهایتان را بر عکس یکدیگر قطع میکنم، آنگونه که با محارب و «مفسد فی الارض» رفتار میشود، که دست راست و پای چپش قطع میشود.
﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ﴾و شما را بر تنههای درخت خرما به دار میآویزیم، تا همه شما را ببیند و رسوا شوید. ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾بیشک خواهید دانست کدام یک از ما سخت کیفرتر و پایدار است. یعنی به گمانش کیفر او از عذاب خدا سخت تر، است و فرعون حقیقتها را دگرگون نمود و کسانی را که عقل نداشتند، میترسان.
آیهی ۷۲-۷۶:
﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ٧٢﴾[طه: ۷۲]. «(جادوگران به فرعون) گفتند: هرگز تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده، و بر کسی که ما را آفریده است بر نمیگزینیم، پس هر فرمانی که میخواهی صادر کنی صادر کن، تو فقط در این زندگانی دنیا میتوانی فرمان بدهی و حکم صادر کنی».
﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ٧٣﴾[طه: ۷۳]. «به راستی که ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا گناهان و جادوگریهایی را که بدان وادارمان کردی، ببخشاید و خداوند بهتر و پایدارتر است».
﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤﴾[طه: ۷۴]. «بیگمان هرکس که گناهکار به پیش پروردگارش بیاید (کیفر) جهنم برای اوست، نه در آنجا میمیرد و نه زنده میماند».
﴿وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ٧٥﴾[طه: ۷۵]. «و هر که با ایمان و عمل صالح به پیش پروردگارش رود، آنها دارای درجات بلندی هستند».
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ٧٦﴾[طه: ۷۶]. «باغهای (بهشت جاویدان) است که از زیر (درختان) آن جویبارها روان است، و جاودانه در آنجا میمانند و این پاداش کسی است که خویشتن را پاک و پاکیزه دارد».
بنابراین وقتی جادوگران حق را شناختند و خداوند به آنها عقی داد که با آن حقیقت را درک کردند، در پاسخ فرعون گفتند: ﴿لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾هرگز تو و آنچه را که از تقرب و پاداش به ما وعده دادهای، بر دلایل روشنی که بیانگر آنند خداوند تنها پروردگار و معبود است، و تنها او بزرگ و معظم است، و غیر از او هر چه هست باطل میباشد، ترجیح نمیدهیم و تو را بر کسی که ما را آفریده است بر نمیگزینیم، چنین چیزی امکان ندارد. ﴿فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍ﴾پس هر جه میخواهی بکن و در انجام آنچه که ما را بدان تهدید میکنی مبنی بر اینکه دست و پایمان را قطع میکنی و ما را به دار میآویزی و شکنه میدهی دریغ مکن.
﴿إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ﴾زیرا آنچه ما را بدان تهدید میکنی نهایتش این است که در این دنیا بدان گرفتار میشویم، و آن از بین میرود و به ما ضرر نمیرساند، اما کسی که بر کفر خود ادامه دهد عذابش بزرگ و همیشگی است.
و این پاسخِ سخنِ فرعون بود که گفت: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾[طه: ۷۱]. و خواهید دانست که کدامیک از ما سخت کیفرتر و پایدارتر است. و این سخن جادوگران مبین این موضوع است که فرد عاقل باید لذتهای دنیا و آخرت، و عذاب دنیا و آخرت را با هم مقایسه کند.
﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا﴾ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا (خداوند) کفر و گناهانمان را بیامرزد، زیرا ایمان کفارۀ گناهان است و توبهی گناهان گذشته را محو و نا بود میکند. ﴿وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِ﴾و تا جادوگریهایی که ما را به آن وادار کردی، و با آن به مبارزۀ با حق برخواستیم (نیز محو کند و ببخشاید). و این دلیلی است بر این که آنها در کار گذشتۀ خود مختار نبودند، بلکه فرعون آنها را بدان مجبور کرده بود.
ظاهراً چنین به نظر میآید و خداوند بهتر میداند وقتی که موسی آنها را موظعه کرد ـ و گفت: ﴿وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖ﴾[طه: ۶۱]. «وای بر شما! بر خداوند دروغ میبندید، که شما را با عذابی سخت نابود و ریشه کن خواهد کرد» ـ این موعظه تأثیر به سزایی در وجودشان گذاشت، بنابر این بعد از موعظه با یکدیگر اختلاف کردند، سپس فرعون آنها را بر نیرنگی که اجرا کردند وادار نمود. و قبل از اینکه موسی به نزدشان بیاید سخن گذشتۀ فرعون را بر زبان آوردند. ﴿إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا﴾[طه: ۶۳]. «این دو جادوگرند و میخواهند شما را از سرزمینتان به وسیلۀ جادوی خود بیرون کنند». پس جادوگران برنامهای را که فرعون برایشان تدارک دیده بود و آنها را بر اجرای آن مجبور ساخته بود اجرا کردند.
آنان مخالفت و مبارزۀ خود با حق را باطل میدانستند و آن را نمیپسندیدند، و آنچه را که انجام دادند از روی چشم پوشی (از حقایقی) بود (که آنها بدان یقین حاصل کرده بودند) و شاید همین امر سبب شد که خداوند آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد و به آنها توفیق ایمان و توبه ارزانی کند. و گفتند: ﴿وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ﴾خداوند از پاداش و مقامی که تو به ما وعده دادهای بهتر است، و پاداش او نیکوتر و ماندگارتر است. و آن طور نیست که فرعون میگوید: ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ﴾و خواهید دانست که کدامیک ازما عذابش سختتر و دردناکتر و پایدارتر است. در همۀ جاهایی که داستان فرعون و موسی بیان شده است، وقتی خداوند به داستان جادوگران میرسد، میفرماید: فرعون آنها را به قطع کردن دستها و پاهایشان، و به دار آویختن تهدید کرد، و بیان نکرده ا ست که فرعون این کار را کرده باشد، و هیچ حدیث صحیحی وارد نشده که فعرن دست و پاهایشان را قطع کرده و آنها را به دار آویخته باشد. یقین داشتن به اینکه این کار انجام شده یا نشده نیاز به دلیل دارد. و خداوند این را بهتر میداند.
﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ٧٤﴾[طه: ۷۴]. خداوند متعال خبر میدهد که هرکس که به صورت مجرم و گناهکار پیش او آید، یعنی از هر جهت گناهکار و مجرم باشد، و این مستلزم کفر است، جهنم از آن اوست، که شکنجۀ آن سخت، و زنجیرهایش بزرگ، و ژرفای آن بسیار عمیق است و گرمای آن دردناک میباشد. جهنمی که انواع عذاب در آن وجود دارد، و فردی که در آن عذاب داده میشود نه میمیرد و نه زنده میماند، نه میمیرد که راحت شود و نه چنان زندگی میک ند که لذت ببرد، بلکه زندگیاش آکنده از عذاب قلب و روح و بدن است، و اندازۀ آن را کسی نمیداند. لحظهای عذاب از او دور نمیشود، کمک میخواهد اما به دادش نمیرسند، دعا میکند اما اجابت نمیشود.
آری! وقتی فرد جهنمی کمک بجوید با آبی چون فلز گداخته شده که چهرهها را بریان میکند، به دادش میرسند، و چون دعا کند اینگونه پاسخ داده میشود. ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ﴾[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرکید در آن و حرف نزنید». و هرکس با ایمان عمل صالح و واجب و مستحب و در حالیکه پیامبران را تصدیق نموده و از کتابهایش پیروی کرده است، به نزد پروردگارش بیاید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ﴾اینان درجات بلند دارند، یعنی در منزلهای بلند و اتاقهای مزین و لذتهای پیوسته و جویبارهای روان خواهند ماند، که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی ان را نشنیده و به ذهن هیچ انسانی خطور نکرده است.
﴿وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ﴾و این پاداش کسی است که خویشتن را از شر و کفر و فسق و گناهان پاکیزه داشته است، یا این کار را اصلاً انجام نداده باشد، و اگر انجام داده باشد توبه نموده و خودش را پاک نموده، و با ایمان و عمل صالح وجودش را رشد داده باشد، زیرا پاک کردن دو معنی دارد: پاکیزه کردن، و دور کردن پلیدی. و با انجام کارهای نیک بر پاکیاش بیافزاید. و زکات به خاطر این دو چیز زکات نامیده شده است، که از ریشۀ تزکیه است.
آیهی ۷۷-۷۹:
﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ٧٧﴾[طه: ۷۷]. «و به موسی وحی کردیم که بندگانم را در شب ببر، و راهی خشک برای آنان در دریا بگشا، که نه از رسیدن (لشکر دشمن) بترسی و نه (از غرق شدن در آن) بیمناک باشی».
﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ٧٨﴾[طه: ۷۸]. «آنگاه فرعون با سپاهیانش آنان را دنبال کرد، و از دریا آنچه را که فرو پوشانید فرو پوشانید».
﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩﴾[طه: ۷۹]. «و فرعون و قومش را گمراه نمود و هدایت نکرد».
وقتی موسی با دلیل بر فرعون وقومش پیروز شد. در مصر باقی ماند و آنها را به اسلام فرا خواند و برای آزاد کردن بنی اسراییل از دست فرعون کوشید. فرعون، سرکش و قدرتمند، و فرمانش بر بنی اسراییل سخت بود. خداوند به فرعون نشانه و عبرتهایی را نشان داد که در قرآن برای ما بیان کرده است.
بنی اسراییل نمیتوانستند ایمان خود را اظهار و آشکار بکنند. آنها خانههای خود را سجده گاه کرده و در آن عبادت میکردند، و در برابر فرعون و اذیت و آزار او بردباری میورزیدند. پس خداوند خواست آنها را از شر دشمنان نجات دهد و در زمین به آنها قدرت ببخشد تا او را آشکارا عبادت کنند و دستورش را اجرا نمایند. بنابر این خداوند به پیامبرش موسی وحی کرد که مخفیانه با بنیاسراییل وعده بگذارد و در اول شب حرکت کنند. و به او خبر داد که فرعون و قومش به زودی او را دنبال خواهند کرد، پس بنی اسراییل همراه با زنان و کودکان و فرزندانشان در اول شب بیرون رفتند. وقتی اهل مصر شب را پشت سر نهادند، صبح فردا ناگهان دیدند که از بنی اسراییل هیچکس در مصر وجود ندارد. فرعون بر آنها خشمگین شد و افرادی را به شهرها فرستاد تا آنان را از رفتن منع کنند، و مردم را بر دنبال کردن بنی اسراییل تحریک نمایند. پس به وقت صبح آنها را دنبال کردند.
﴿فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١﴾[الشعراء: ۶۱]. «وقتی دو گروه روبرو شدند، یاران موسی گفتند: بدون تردید ما را گرفتند»، و به ما رسیدند، و آشفته و پریشان شدند، و میترسیدند. دریا جلویشان بود و فرعون پشت سرشان قرار داشت که به شدت بر آنان خشمگین بود. اما موسی اطمینان و آرامش داشت. و به وعدل پروردگارش مطمئن بود. پس فرمود: ﴿قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢﴾[الشعراء: ۶۲]. «نه! بیگمان پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد». پس خداوند به موسی وحی نمود که عصایش را به دریا بزند، و مویس آن را به دریا زد، آنگاه دروازه راه در دریا شکافته شد، و آب از چپ و راست چون کوه بلند شده بود. خداوند راههای آنان را خشک کرد، و آنان را فریاد داد که نهراسند، و به آنان اطمینان داد که فرعون نمیتواند آنها را دستگر کند. پس راهها را در پیش گرفته و در ان حرکت نمودند، تا اینکه قوم موسی به طور کامل از دریا بیرون رفتند و گروه فرعون به طور کامل وارد دریا شدند، آنگاه دریا جمع شد و آنها را فرو پوشانید و همه غرق شدند و هیچکس از آنها نجات پیدا نکرد. بنی اسراییل با چشم سر نابودی دشمن را نظاره کردند و خداوند با نابود کردن دشمنشان چشم آنان را روشن کرد.
و این سرانجام کفر و گمراهی و رهنمود نشدن به راهنمایی خداوند است. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ٧٩﴾فرعون با آراسته کردن کفر بر آنها و بیارزش جلوه دادن آنچه موسی آورده بود، و فریب دادنشان، آنان را گمراه نمود، و هیچ وقت آنها را هدایت نکرد. پس آنها را به گمراهی و انحراف کشاند، سپس آنها را در مرض عذاب و شکنجه قرار داد.
آیهی ۸۰-۸۲:
﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ٨٠﴾[طه: ۸۰]. «ای بنیاسراییل! ما شما را از دشمنتان نجات دادیم، و طرف راست کوه طور را میعادگاه شما مقرر کردیم و بر شما (مَن) و (سَلوَی) فرو فرستادیم».
﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ٨١﴾[طه: ۸۱]. «از (رزقهای) پاکیزهای که روزیتان کردهایم، بخورید و در آن تجاوز نکنید، آنگاه خشم من دامنگیرتان خواهد شد، و هرکس که خشم من او را فرا گیرد به راستی که نابود شده است».
﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢﴾[طه: ۸۲]. «و به راستی من بسیار آمرزنده هستم برای کسی که توبه کند و ایمان آوَرَد و کار شایسته انجام دهد، آنگاه راه یابد».
خداوند منت و احسان بزرگ خویش را بر بنی اسراییل یادآور میشود، که دشمنشان را هلاک کرد، و موسی را در طرف راست کوه طور وعده داد تا کتابی را که احکام بزرگ و اخبار زیبا در آن هست بر وی نازل نماید، و نعمت دینی را بعداز تکمیل نمودن نعمت دنیوی بر آنان کامل بگرداند. نیز منت خویش را بر آنها بیان مینماید آنگاه که در آن میدان بر هوت «تیه ﴿مِّنۡ﴾یعنی ترنجین و ﴿سَّلۡوَىٰ﴾یعنی پرندۀ بلدرچین آسمانی، و روزی آماده و گوارا که بدون مشقت به دست میآید بر آنان فرو فرستاد و به آنها فرمود:
﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ﴾از روزیهای پاکی که به شما دادهایم، بخورید، و سپاس نعمتهایی که بهسوی شما سرازیر کردهایم به جای آورید. ﴿وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ﴾و در آن از حد تجاوز نکنید، و آن را در نافرمانی خداوند به کار نگیرید و به سبب برخورداری از نعمتها مغرور نشوید، زیرا اگر چنین کنید خشم من بر شما محقق شده و دامنگیرتان میشود. یعنی بر شما خشم میگیرم، سپس عذابتان خواهم داد. ﴿وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ﴾و هرکس که خشم من او را فرا بگیرد به راستی که نابود شده است. یعنی هلاک و ناکام و زیانمند میگردد، چون او خشنودی و احسان را از دست داده است. با وجود این، دروازۀ توبه باز است، گرچه بنده گناهان زیادی را انجام داده باشد. بناراین فرمود: ﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ﴾و بدون شک امرزش و رحمت من نبت به کسی که از کفر و بدعت و فسق توبه نماید و به خدا و فرشتگانش و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان بیاورد، و اعمال قلبی و بدنی و گفتارهای شایسته انجام دهد، زیان و فراوان است. ﴿ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ﴾سپس راه یابد، یعنی راه راست را در پیش بگیرد، و از پیامبر بزرگوار و از دین استوار اطاعت نماید، خداوند گناهان چنین کسی را میآمرزد و گناهان گذشته و اصرار او بر آنها را میبخشد، چون او بزرگترین اسباب آمرزش و رحمت را فراهم کرده است، چرا که همۀ اسباب آمرزش و رحمت دراین امور منحصر میشود، زیرا توبه تمام گناهان گذشته را از میان میبرد، و ایمان و اسلام، پروندۀ گذشته را میبندد، و عمل صالح و نیکیها، بدیها را از بین میبرند، و در پیش گرفتن راههای هدایت از قبیل آموختن علم و اندیشیدن در مفاهیم ایات و احادیث و دعوت کردن مردم بهسوی دین حق، و مبارزه با بدعت و کفر و گمراهی، و جهاد و هجرت و دیگر جزییات، همۀ گناهان را از بین میبرند و انسانها را به هدف و مطلوب میرسانند.
آیهی ۸۳-۸۶:
﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣﴾[طه: ۸۳]. «و ای موسی! چه چیز تو را (واداشت که) از قومت پیشی بگیری».
﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ٨٤﴾[طه: ۸۴]. «(موسی) گفت: آنان به دنبال من هستند، و ای پروردگار! بهسوی تو شتافتم تا خشنود شوی».
﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ٨٥﴾[طه: ۸۵]. «فرمود: به راستی که ما بعد از تو قومت را آزمایش کردیم، و سامری آنان را گمراه ساخت».
﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی٨٦﴾[طه: ۸۶]. «پس موسی خشمگین و اندوهناک بهسوی قومش بازگشت و گفت: ای قوم من! مگر پروردگارتان وعدۀ نیکویی به شما نداد؟ آیا مدت جدایی من و شما به طول انجامید، یا خواستید که خشمی از سوی پروردگارتان دامنگیرتان شود که در وعدهام خلاف کردید؟».
خداوند با موسی وعده گذارده بود که به نزد او بیاید تا در مدت سی شب تورات را بر او نازل کند، و آن را با ده روز دیگر تکمیل کرد. پس وقتی روز موعد فرا رسید، و از آنجا که موسی مشتاق دیدار پروردگارش بود پیش از موعد بدانجا شتافت، خداوند به او گفت: ﴿وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ٨٣﴾[طه: ۸۳]. چه چیز باعث شده تا پیش از آنها بیایی؟ و چرا صبر نکردی تا با هم بیاید؟گفت: ﴿هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی﴾آنها به دنبال من هستند، یعنی به من نزدیک بوده، و به زودی از پشت سر من خواهند رسید. و آنچه مرا وادار کرد تا پیش از دیگران بهسوی میعاد تو بشتابم طلب نزدیکی و شتاب در جستن خشنودی و علاقمندی به تو بود.
خداوند به او گفت: ﴿فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ﴾قطعاً ما بعد از تو قومت را دچار فتنه کردیم و آنان را آزمودیم. یعنی با عبادت گوساله آنان را آزمودیم، پس صبر نکردند و چون آزمایش و بلا به آنها رسید، کفر ورزیدند. ﴿وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ﴾و سامری آنها را گمراه ساخت. ﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨﴾[طه: ۸۸]. «پس مجسمه گوساله را برای آنها ساخت و صدایی مانند صدای گاو داشت و به آنان گفت: این خدای شما و خدای موسی است، و موسی آن را فراموش کرده است». بنابر این بنیاسرائیل گمراه شدند و آن را پرستش کردند. و هارون آنها را نهی کرد اما باز نیامدند.
موسی در حالی که خشمگین و اندوهناک بود بهسوی قومش بازگشت و کارشان را نکوهش و تقبیح نمود و به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًا﴾ای قوم من! مگر پروردگارتان به شما وعدهای نیکو نداد که تورات را بر شما نازل نماید. ﴿أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ﴾آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامید و غیبت من را طولانی احساس کردید؟ حال آنکه مدتی کوتاه بود؟ این گفتۀ بسیاری از مفسران است.
او احتمال دارد که معنیاش این باشد که آیا از دوران نبوت و رسالت، مدتی طولانی بر شما گذشته است در نتیجه شما هیچ علم و آگاهی نسبت به نبوت ندارید؟ جهالت، و آگاهی نداشتن به آثار رسالت چیزی دیگر به جز خداوند را عبادت کردید؟ یعنی چنین نیست، بلکه نبوت در میان شماست، و بدان علم و آگاهی دارید، و هیچ عذری از شما پذیرفته نیست. بلکه با این کارتان خواستهاید خشمی از جانب خداوند شما را فرا بگیرد. یعنی اسباب حلول خشم الهی را فراهم آورید و آنچه موجب عذاب الهی است انجام دادید.
﴿فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی﴾و از وعدهام تخلف کردید، آنگاه که شما را به استقامت توصیه کردم و هارون را در مورد شما سفارش نمودم، و رعایت حال مرا نکردید و برای هارون که در میانتان بود احترامی قایل نشدید.
آیه ۸۷-۸۹:
﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ٨٧﴾[طه: ۸۷]. «گفتند: ما به اختیارخود در وعدهات خلاف نکردیم، بلکه بارهای سنگینی از زر و زیور قوم (قبط) بار ما شده بود، ما آنها را از خود دور افکندیم، و سامری نیز از خود دور افکند».
﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ٨٨﴾[طه: ۸۸]. «سپس مجسّمۀ گوسالهای را برای آنان بیرون آورد که (همچون) صدای گوساله داشت، آنگاه گفتند: این معبود شما و معبود موسی است وموسی آن را فراموش کرد».
﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا٨٩﴾[طه: ۸۹]. «آیا نمیبینید که پاسخی به آنان نمیدهد، و زیانی از آنان دور نمیگرداند و به سودی برایشان فراهم نمیآورد؟».
قومش به او گفتند آنچه که ما انجام دادیم از روی قصد و اختیار نبود، بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلات زیاد قبطیها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم پرهیز کرده و آن را دور انداختیم.
گفته میشود آنها زیور الات زیادی را از قبطیها به امانت گرفته بودند و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت در مورد آن گفتگو نمایند.
سامری روز غرق شدن از فرعون و فرعونیان رد پای رسول خدا بهسوی موسی را دید و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی میپاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده میشد، پس یک مشت را روی این مجسمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بیعقلی و بیخردی آنها بود، زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت در حالیکه جامد و بیجان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمانها همین است.
﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا﴾آیا آنان نمیبینید که این گوساله پاسخی به آنان نمیدهد، یعنی سخن نمیگوید و با آنها گفتگو نمیکند و آنها با آن به گفتگو نمیپردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش کنندگان ناقصتر است سزاوار پرستش نیست. آنان سخن میگویند و توانایی برخی کارها را دارند، و میتوانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد، اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست و از خود آنها ناقصتر و ضعیفتر است.
آیهی ۹۰-۹۴:
﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی٩٠﴾[طه: ۹۰]. «و پیش از این هارون به آنان گفت: ای قوم من! شما با این (گوساله) دچار ابتلا وآزمون شدهاید، پروردگار شما خداوند مهربان است، پس، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید».
﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ٩١﴾[طه: ۹۱]. «گفتند: ما پیوسته به پرستش این (گوساله) ادامه میدهیم تا موسی بهسوی ما برگردد».
﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢﴾[طه: ۹۲]. «(وقتی موسی آمد) گفت: ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شدهاند چه چیزی تو را بازداشت؟».
﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی٩٣﴾[طه: ۹۳]. «از آنکه دنبال من بیایی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی؟».
﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی٩٤﴾[طه: ۹۴]. «گفت: ای پسر مادرم! نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، من ترسیدیم که بگویی بین بنیاسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی».
یعنی آنها را پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصل عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان خداوند مهربان است که همۀ نعمتهای ظاهری و باطنی شما از جا نب اوست، و او بلاها و مصیبتها را دور مینماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند، پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ﴾ما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه میدهیم تا موسی بهسوی ما برگردد.
موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِ﴾ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شدهاند په چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان بهسوی آنها باز گرد؟
﴿أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی﴾آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِی وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾[الأعراف: ۱۴۲]. «در میان قومم جانشین من باش، و کار خوب انجام بده. و اصلاح کن و از راه فساد کاران پیروی مکن؟».
موسی از آن جا که خشمگین بود و میخواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿یَبۡنَؤُمَّ﴾ای پسر مادرم! تا مهربانیاش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی﴾نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که بگویی بین بنی اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم، پس اگر دنبال شما میآمدم آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی ترک میکردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و اینکه بگویی میان بنی اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی میان بدون اینکه نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند، زیرا اینکار آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین میبرد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده و دشمنان را شاد مکن.
موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود پشیمان شد. پس گفت:
﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِی وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٥١﴾[الأعراف: ۱۵۱]. «پرودگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربانترین مهربانانی».
آیهی ۹۵-۹۷:
﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥﴾[طه: ۹۵]. «(موسی) گفت: ای سامری! مقصود تو چه بود؟».
﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی٩٦﴾[طه: ۹۶]. «گفت: به چیزی آگاه شدم که (مردم) به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش پای فرستادۀ (خداوند) برگرفتم، آنگاه آن را افکندم. این چنین نفس من (این کار را) در نظرم آراست».
﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا٩٧﴾[طه: ۹۷]. «گفت: پس برو، بیگمان در زندگی (این کفر) را دارای که خواهی گفت: (به من) دست نزنید، به راستی وعدهای داری که هرگز در حق تو خلاف آن (رفتار) نشود، و به آن معبودت که پیوسته وی را عبادت میکردی، بنگر و ببین که چگونه آن را میسوزانیم، آنگاه در دریا پخش و پراکندهاش میسازیم».
سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ٩٥﴾ای سامری! تو راچه شد که این کار را کردی؟
پس سامری گفت: ﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِ﴾به چیزی آگاه شدم که بنی اسرائیل به آن آگاهی نیافتند، مشتی خاک از نقش رد پای فرستادۀ خدا برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند و فرعون و لشکریانش غرق شدند سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش را برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آنطور که مفسران گفتند.
﴿وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی﴾و این چنین نفس من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم سپس آن را بیافکنم و چنین شد. پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡ﴾برو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ﴾، بیگمان کیفر و مجازات تو در دنیا این است که هیچکس به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند،و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید، و این کیفر به خاطر کار زشتت میباشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود.
﴿وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥ﴾به راستی وعدهای دارد که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود، پس در برابر عمل خوب و بد خود مجازات خواهی شد.
﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗا﴾و به معبودت، یعنی گوساله که پیوسته به عبادت آن میپرداختی بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا﴾قطعاً آن را میسوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا میریزیم، و پراکنده میسازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود نمیگذاشت اذیت و آزاری به او برسد، و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت نابود میکرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند و خاکسترش را دریا انداخت تا محبت گوساله از دلهای بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت، زیرا در وجود انسانها انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را بهسوی باطل فرا میخواند.
آیهی ۹۸:
﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨﴾[طه: ۹۸]. «واقعاً معبود بر حق شما تنها الله است، همان خدایی که جز او معبودی نیست، دانش او همه چیز را فرا گرفته است».
وقتی باطل بودن گوساله برایشان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت: ﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا٩٨﴾هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیز نباید به خدایی گرفته شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت و به کسی دیگر امیدوار بود و از کسی دیگر ترسید و کسی دیگر را فراخواند، چون او ذات کاملی است که نامهای نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فرا گرفته است، خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر اینکه از جانب اوست، و کسی جز او بدی و شر را دور نمینماید، پس هیچ خدایی جز او نیست و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد.
آیهی ۹۹-۱۰۱:
﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا٩٩﴾[طه: ۹۹]. «این چنین اخبار گذشته را برای تو باز میگوییم، و به راستی از نزد خویش پندی به تو دادهایم».
﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا١٠٠﴾[طه: ۱۰۰]. «هر کس که از آن روی گردان شود در روز قیامت بار سنگینی از گناه بر دوش خواهد داشت».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا١٠١﴾[طه: ۱۰۱]. «جاودانه در آن خواهند ماند و در روز قیامت چه بد باری خواهند داشت».
خداوند متعال به سبب اینکه پیامبرش صرا برای پیشینیان بازگو میکند، و جریانات گذشتگان را برای او تعریف مینماید، مانند این داستان عظیم و احکام و چیزهای دیگری که در آن است که هیچ یک از اهل کتاب آن را انکار نمیکند، و بر پیامبرش منت میگذارد. پس تو ای پیامبر! اخبار پیشینیان را نخواندهای و آن را از کسی یاد نگرفته ای. بنابر این اخبار یقینی و درستی که تو بازگو میکنی بیانگر آن است که تو پیامبر بر حق خداوند هستی و آنچه آوردهای راست و درست است.
پس فرمود: ﴿وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا﴾و بهراستی از نزد خویش پند و اندرزی به تو دادهایم. که ببخشی گرانبها و ارجمند است. ﴿ذِکۡرٗا﴾و آن این قرآن کریم است که اخبار پیشینیان و پسینیان را بیان مینماید، و اسما و صفات کامل الهی و احکام وا وامر و نواهی و جزا را ذکر مینماید تا از آن عبرت گرفته شود. و این بیانگر آن است که قرآن بهترین احکام و فرمانها را دربردارد، که عقلها وس رشتها به نیکی و کمال آن گواهی میدهند، و قرآن هر آنچه را خداوند در آن نهاده است بازگو مینماید.
و قرآن پندی است برای پیامبر و امتش، پس باید آن را بپذیرند و در مقابل آن سر تسلیم فرود آورند، و از آن اطاعت نمایند، و آن را تعظیم کنند، و در پرتو نور قرآن به راه راست راهیاب شوند و به یاد گرفتن و یاد دادن آن روی بیاورند.
اما اعراض و روی گردانی از قرآن یا آنچه که از روی گردانی بزرگتر است که آن هم عبارت است از انکار آن، کفر ورزیدن به این نعمت است، و هرکس چنین کند سزاوار عذاب و کیفر است.
بنابر این فرمود: ﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ﴾و هرکس که از قرآن روی گردان شود و به آن ایمان نیاورد یا اوامر و نواهیاش را نپذیرد، یا در آموختن مفاهیم واجب آن سستی ورزد. ﴿فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا﴾و به درستی که در روز قیامت سنگینی بر دوش خواهد داشت، و آن بار گناهانش میباشد که به سبب آن از قرآن روی بر تافته و به کفر و هجران روی آورده است. ﴿خَٰلِدِینَ فِیهِ﴾در (جهنم) گناهانش جاودانه میمانند، زیرا عذاب همان اعمال است که به عذابی برای صاحبان خود تبدیل میشوند، و کوچک بودن و بزرگ بودن عذاب بر حسب گناهان است. ﴿وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا﴾و چه بسیار بار بدی است که در روز قیامت (بر دوش) خواهند داشت! و چه بد است عذابی که در روز قیامت با آن عذاب داده میشوند!.
آیهی ۱۰۲-۱۰۴:
﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا١٠٢﴾[طه: ۱۰۲]. «روزی که در صور دمیده میشود و گناهکاران را در آن روز کبود رنگ گرد میآوریم».
﴿یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا١٠٣﴾[طه: ۱۰۳]. «در میان خویش آهسته به هم میگویند: جز ده شبانه روز نماندهاید».
﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا١٠٤﴾[طه: ۱۰۴]. «ما به آنچه میگویند داناتریم، آنگاه که نیک آیین ترینشان بگوید: جز یک روز نماندهاید».
سپس خداوند متعال ادامه داده و احوال روز قیامت و وحشتهای آن را بیان کرده و میفرماید: ﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِ﴾وقتی که در صور دمیده شد مردم هر یک طبق حالتش از قبرهایشان بیرون آمده، و پرهیزگاران به صورت مهمان در نزد پروردگاران گرد آورده میشوند، و گناهکاران در حالی که از ترس و اضطراب و تشنگی، چهره و اندامی کبود دارند، گرد آورده میشوند، و در مورد کوتاهی زندگی دنیا و سرعت آمدن قیامت آهسته حرف میزنند، پس بعضی میگویند: جز ده روز در دنیا بیشتر نماندیم، و برخی چیزی دیگر میگویند، و خداوند حرفهای آهستۀ آنها را میداند، و آنچه را که میگویند و میشنود: ﴿إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً﴾آنگاه کسیکه در به تصویر کشیدن کوتاهی زندگی دنیا به حقیقت نزدیکتر است، میگوید: ﴿إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا﴾شما جز یک روز در دنیا به سر نبردهاید!.
منظور از این، پشیمانی بزرگ است، آنان پشیمان میشوند که چگونه اوقات کوتاه دنیا را ضایع کردند، و در غفلت و فراموشی به سر بردند و از آنچه که به آنها فایده میداد روی گردان شدند و به چیزهایی روی آوردند که به زیانشان بود. پس اینک روز سزا فرا رسیده و وعید ثابت شده و چیزی جز پشیمانی و دعا برای هلاک و نابود شدنشان نمانده است.
چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَالَ وَمَا عِلۡمِی بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٢ إِنۡ حِسَابُهُمۡ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّیۖ لَوۡ تَشۡعُرُونَ١١٣ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٤﴾[الشعراء: ۱۱۲-۱۱۴]. «میگویند: چند سال در زمین ماندهاید؟ میگویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندهایم. از شمارشگران بپرس میگوید: نماندهاید مگر اندکی، اگر میدانید».
آیهی ۱۰۵-۱۱۲:
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا١٠٥﴾[طه: ۱۰۵]. «و از تو دربارۀ کوهها میپرسند، بگو: پروردگارم آنها را از جا میکند و پراکنده میسازد».
﴿فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا١٠٦﴾[طه: ۱۰۶]. «سپس زمین را به صورت هامونی صاف و همواره رها میسازد».
﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا١٠٧﴾[طه: ۱۰۷]. «در آن هیچ نشیب و فرازی را نمیبینی».
﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا١٠٨﴾[طه: ۱۰۸]. «در آن روز از فراخواننده پیروی میکنند، و در آن هیچ کژی نباشد و صداها در برابر خداوند مهربان فروکش میکنند و جز صدای آهسته نمیشنوی».
﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩﴾[طه: ۱۰۹]. «در آن روز شفاعت (هیچ احدی) سودی نمیبخشد مگر کسی که خداوند مهربان به او اجازه داده است و گفتارش را بپسندد».
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠﴾[طه: ۱۱۰]. «خدا میداند آنچه را که از پیش فرستاده و آنچه را که پشت سر گذاشتهاند، ولی (انسانها) از آفریدگار آگاهی ندارند».
﴿وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا١١١﴾[طه: ۱۱۱]. «و چهرهها در برابر خداوند زنده و پاینده فروتن میشوند و کسی که بار ستم را بر دوش داشته باشد ناکام میگردد».
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢﴾[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد از هیچ ستم و کاسته شدن (از حقش) نمیترسد».
خداوند متعال از صحنههای وحشتناک قیامت و از زلزلهها و آشفتگیهای آن روز خبر میدهد. پس فرمود: ﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ﴾و از تو دربارۀ کوهها میپرسند که در روز قیامت خداوند با آنها چکار میکند؟ آیا کوهها به حال خود باقی میمانند یا نه؟ ﴿فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا﴾بگو: پروردگارم آنها را از جا میکند و چون پنبه و ریگ میشوند، سپس آنها را در هم میکوبد و تبدیل به غباری پراکنده میگردند و خداوند آنها را با زمین یکسان مینماید، و زمین را هامونی صاف و هموار میگرداند که بیننده ﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا﴾بس که صاف است در آن نشیبی نمیبیند، ﴿وَلَآ أَمۡتٗا﴾و در آن درهها و پستیها یا بلندیهایی مشاهده نمیکنید. پس زمین هموار میشود و برای خلائق پهن میگردد و خداوند آنها را چون سفره میگشاید و همۀ مردم در یک جا قرار میگیرند. بنابر این فرمود: ﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ﴾در آن روز وقتی از قبرهایشان برانگیخته میشوند، منادی آنها را برای حضور و جمع شدن در جایگاه فرا میخواند، پس در حالی که به او چشم دوختهاند و به چپ و راست منحرف نمیشوند و از او پیروی میکنند، ﴿لَا عِوَجَ لَهُ﴾یعنی فراخوان دعوتگری برای همۀ مخلوقات حق و روشن است، و هیچ کژی و خلافی در آن وجود ندارد، و همه صدای او را میشنوند، و همه را فریاد میزند. پس در جایگاه قیامت حاضر میشوند، در حالی که صداهایشان در باربر خداوند مهربان فروکش کرده و رو به کاستی نهاده است.
﴿فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا﴾و جز صدای آهسته نمیشنوی. یعنی جز صدای پاها یا صدای آهسته و پنهان زیر لبان چیزی نمیشنوی، و همه منتظر صدور حکم الهی هستند، سکوت و فروتنی و سر به زیرند. و ثروتمندان و فقرا و مردان و زنان و آزادگان و بردگان وپادشاهان و عموم مردم را میبینی که همه ساکت و چشمهایشان پایین است و فروتناند و بر زانواهایشان افتاده اند، نمیدانند در مورد آنان چگونه قضاوت میشود و با آنها چه خواهد شد، هرکس به خودش مشغول است و به فکر پدر و برادر و دوستش نیست.
﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧﴾[عبس: ۳۷]. «هر شخصی از آنان در آن روز مشغولیتی دارد که او را (از اندیشیدن به دیگران) بینیاز میکند».
و سرانجام، حاکم عادل و جزا دهنده حکم مینماید، و نیکوکار را در برابر نیکیاش پاداش میدهد و بدکار را محروم و ناکام میگرداند. اما همۀ مخلوقات از پروردگار بزرگوار و بخشنده و مهربان امید دارند که آنان را از فضائل و احسان و آمرزش خود که زبانها نمیتوانند آن را تعبیر نمایند و افکار، توان تصور آن را ندارند بهرهمند سازد، و در آن روز همه خلائق به رحمت او چشم میدوزند، پس او کسانی را که به وی و به پیامبرانش ایمان آوردهاند به رحمت خویش اختصاص میدهد. پس او گفته شود چگونه چنین امیدی را دارند؟ و یا از کجا میدانید که چنین میشود؟ میگوییم: چون میدانیم که رحمت خداوند فراوان است و رحمتش بر خشم او غالب است. نیز از گستردگی بزرگواری و بخشش او که همۀ خلائق را فرا گرفته است، واز نعمتهای فراونی که در این دنیا وجود دارد مشاهده میکنیم که چقدر اهل فضا و کرم است! به ویژه فضل الهی در روز قیامت بسیار گستردهتر است، زیرا فرمودهی الهی که میفرماید: ﴿وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾و صداها در برابر خداوند رحمان فروکش میکند، ﴿إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾مگر کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده باشد و میفرماید: ﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّ لِلرَّحۡمَٰنِ﴾[الفرقان: ۲۶]. «فرمانروایی حقیقی در آن روز از آن خداوند رحمان است». و فرموده پیامبر صکه میفرماید: «خداوند را صد رحمت است که برای بندگانش یک رحمت فرو فرستاده است تا با آن بر یکدیگر رحم نمایند و با یکدیگر مهربانی ورزند، حتی حیوان زبان بسته سم خود را بلند میکند تا مبادا فرزندش را لگد مال کند، و این از رحمتی است که خداند در دلش نهاده است، پس وقتی که روز قیامت میآید این رحمت با نود و نه حرمت دیگر میپیوندد و خداوند با آن بر بندگان رحم مینماید». و میفرماید: «خداوند نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است». همهای اینها دلیلی است بر فضل و احسان و رحمت خدا نسبت به بندگانش، به ویژه در روز قیامت.
پس هر چه میتوانی از رحمت او بگو، و رحمت خدانود بالاتر از آن پیزی است که میگویی، و تا آنجا که میتوانی رحمت الهی را تصور کن، باز هم رحمت الهی بالاتر از آن است. پس پاک است خداوندی که در دادگری و کیفرش به خلایق رحم میکند، همچنانکه در فضل و احسان و پاداش دادن خود به آنان رحم مینماید.
و بسی بلند و بالا و بزرگ و با شکوه و مهربان است خدایی که رحمت او همه چیز را فرا گرفته و بخشش او هر موجود زندهای را دربرگرفته، و آنان همواره و همیشه و در همۀ احوال به او نیازمندند. پس بندگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن نمیتوانند از او بینیاز باشند.
﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا١٠٩﴾در آن روز هیچ کسی از مردم نزد او شفاعت نمیکند مگر اینکه به او اجازۀ شفاعت داده شود، و خداوند اجازۀ شفاعت را به کسی نمیدهد مگر اینکه سخنش را بپسندد، یعنی شفاعتش را بپسندد، از قبیل پیامبران و بندگان مقربش که به آنها اجازه میدهد تا در مورد کسی که سخن و کردارش پسندیده است شفاعت کنند، و آن مومن مخلص است. پس اگر در یکی از این کارها خلل ایجاد شود، هیچکس راهی برای شفاعت کردن ندارد.
و مردم در آن جایگاه به دو گروه تقسیم میشوند: آنان که به سبب کفر ورزیدنشان ستم کردهاند، پس اینها بهرهای جز ناکامی و محرومیت، و عذاب دردناک جهنم و ناخشنودی خداوند ندارند.
گروه دوم کسانی هستند که ایمان آورده اند، ایمانی که بدان امر شه است، و کار شایسته از قبیل اعمال واجب و مسنون انجام دادهاند. ﴿فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا﴾پس چنین کسانی از هیچ ستمی یعنی از هیچ افزوده شدنی بر گناهانش ﴿وَلَا هَضۡمٗا﴾و اینکه از نیکیهایشان کاسته شود نمیهراسند، بلکه همۀ گناهانشان بخشوده شده، و از عیبهایشان پاک میگردند و نیکیهایشان چند برابر میشود.
﴿وَإِن تَکُ حَسَنَةٗ یُضَٰعِفۡهَا وَیُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِیمٗا﴾[النساء: ۴۰]. «و اگر نیکی باشد آن را چند برابر مینماید و از جانب خود پاداشی بزرگ میدهد».
آیهی ۱۱۳:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا١١٣﴾[طه: ۱۱۳]. «و بدینسان آن را قرآنی عربی نازل کردیم و در آن بیم دادن و ترساندن را به (شیوههایی گوناگون) بازگو کردیم، تا بپرهیزند، یا باعث یادآوری و بیداری ایشان شود».
و این چنین قرآن را به زبان خوب عربی نازل کردیم و آن را میفهمید، و درک میکنید و کلمات و معنای آن بر شما پوشیده نمیماند. ﴿وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ﴾و هشدارها را به شیوههای گوناگون در آن بازگو نمودیم، گاهی با ذکر نامهای خداوند که ب رعدالت و انتقام دلالت مینمایند، و گاهی با ذکر عذابهای عبرت آموز که امتهای گذشته به آن گرفتار شدند، نیز با سفارش امتهایی که بعد از آنان آمدند تا از آن عبرت بگیرند. و گا هی با بیان پیامدهای گناهان و زشتیهایی که دارند. و گاهی با ذکر صحنههای وحشتناک و اضطراب آور قیامت، و گاهی با ذکر جهنم و انواع عذابهایی که در آن وجود دارد. همۀ این موارد ناشی از رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا از او بترسند و گناهان و بدیهایی را که به آنان زیان میرساند رها سازند. ﴿أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا﴾یا باعث یادآوری و بیداریشان شود. و آنچه از طاعت و نیکی که به آنان سود میرساند، انجام میدهند. پس عربی بودن قرآن و بیان وعیدها به شیوههای گوناگون در آن، بزرگترین سبب و انگیزه برای پرهیزگاری وع مل صالح میباشد، پس اگر به زبان عربی نمیبود یا وعده، و وعید در آن به شیوههای گوناگون بیان نمیشد چنین اثری نداشت.
آیهی ۱۱۴:
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا١١٤﴾[طه: ۱۱۴]. «پس خداوند فرمانروای راستین بزرگ و برتر است، و پیش از آنکه وحی قرآن بر تو انجام پذیرد در (خواندن) آن عجله مکن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیافزای».
پس از آنکه خداوند فرمان جزای خود و حکم دستوری و دینیاش را در مورد بندگانش در کتاب نازل نمود و بیان کرد که این از آثار فرمانروایی او میباشد، فرمود: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ﴾خدا والا مقام و بلند و با شکوه است و از هر عیب و کاستی پاک است. خداوند ﴿ٱلۡمَلِکُ﴾فرمانروا و پادشاه است، پادشاهی و فرمانروایی صفت اوست و خلایق همه مملوک او هستند، و احکام تقدیری و شرعی وی در آن نافذ و جاری است. ﴿ٱلۡحَقُّ﴾یعنی وجود و پادشاهی و کمالش حق است، پس صفات کمال جز برای خداوند با شکوه ثابت نمیشوند، و از جملۀ این صفتها پادشاهی و فرمانروایی است، و دیگر آفریدهها گرچه در بعضی اوقات شاید بهرهای از فرمانروایی بر بعضی چیزها داشته باشند، اما این فرمانروایی کوتاه و باطل است و از بین میرود، اما فرمانروایی پروردگار از بین نمیرود، و او پادشاهی زنده و پایدار و بزرگوار است. ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُ﴾و در خواندن قرآن پیش از آنکه بر تو وحی شود عجله مکن. یعنی وقتی جبرئیل قرآن را بر تو میخواند در فرا گرفتن آن شتاب مکن، بلکه صبر کن تا او تمام کند و چون او وحی را تمام کرد آن را بخوان، زیرا خداوند جمع کردن قرآن را در سینه و دل تو و خواندن آن را توسط تو تضمین کرده است. چنانکه خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ١٦ إِنَّ عَلَیۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَیۡنَا بَیَانَهُۥ١٩﴾[القیامة: ۱۶-۱۹]. «زبانت را حرکت مده تا به خواندن و فراگیری آن شتاب کنی، بیشک جمع کردن و خواندن آن بر ماست، پس وقتی ما آن را خواندیم از خواندن فرشته پیروی کن، سپس بیان کردن آن بر ماست».
و از ان جا که شتاب ورزیدن پیامبر برای فراگیری وحی بر این دلالت مینماید که او علم و دانش را بسیار دوست داشت و به آن علاقهمند بود، خداوند متعال به او فرمان داد که از وی بخواهد بر دانشش بیافزاید، زیرا علم خیر است، و فزونی و فراوانی و افزون شدن علم ازجانب خداوند است و راه آن کوشش و علاقهمند شدن به آن و خواستن از خداوند و کمک گرفتن از او، و نیازمند بودن به وی در هر وقتی است. و از این آیه چنین استنباط میشود که باید در فراگیری دانش ادب داشت، و کسی که در پی علم و دانش است باید حوصله کند و صبر داشته باشد تا وقتی که معلم سخنانش را تمام نماید، و هرگاه معلم سخنش را تمام کرد اگر سوالی داشت آنرا بپرسد، و نباید سخن معلم را قطع نماید، و شتابان سوال کند، زیرا با این کار سبب محروم شدن ازعلم میشود. و نیز کسی که مورد سوال واقع میشود باید خوب گوش کند و منظور سوال کننده را قبل از اینکه پاسخ بدهد، بداند، چون این کار باعث میشود تا او پاسخ درستی بدهد.
آیهی ۱۱۵:
﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا١١٥﴾[طه: ۱۱۵]. «و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس (آن را) فراموش کرد و در او عزمی استوار نیافتیم».
آدم را سفارش کردیم و او را فرمان دادیم و با وی پیمان بستیم تا آن را انجام دهد، پس او بدان پایبند شد، و آن را پذیرفت و از آن اطاعت نمود، و تصمیم گرفت آن را نجام دهد، اما با این وجود آنچه را که بدان دستور داده شده بود فراموش کرد، و ارادۀ استوارش از هم پاشید، و ماجرایی برایش پیش آمد، پس او عبرتی برای فرزندانش گردید، و طبیعت آنان هم مانند آدم شد. او فراموش کرد، پس فرزندانش فراموش میکنند. او اشتباه کرد پس فرزندانش نیز اشتباه میکنند. او بر تصمیم و ارادۀ استوار و طعی پابرجا نماند، و فرزندانش نیز چنین هستند، آدم ÷بلافاصله از اشتباه خود توبه کرد و به آن اقرار و اعتراف نمود، و بخشیده شد و هرکس بسان پدرش آدم کند ستم نکرده است. سپس تفصیل آنچه را که به صورت اجمال و خلاصه فرموده بود بیان کرد و فرمود:
آیهی ۱۱۶-۱۲۲:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ١١٦﴾[طه: ۱۱۶]. «و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده ببرید، پس سجده بردند به جز ابلیس که سرباز زد».
﴿فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ١١٧﴾[طه: ۱۱۷]. «پس گفتیم: ای آدم! این دشمن تو و همسرت است، پس شما را از بهشت بیرون نکند، تا به رنج درافتی».
﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨﴾[طه: ۱۱۸]. «و تو در آن بهشت نه گرسنه میشوی، و نه برهنه میمانی».
﴿وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩﴾[طه: ۱۱۹]. «و تو در آن نه تشنه میشوی و نه گرمای خورشید میبینی».
﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ١٢٠﴾[طه: ۱۲۰]. «پس شیطان او را به وسوسه انداخت، گفت: آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم؟».
﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١﴾[طه: ۱۲۱]. «سرانجام هر دو نفر از آن درخت خورند، و شرمگاهاشان آشکار شد و شروع کردند از برگ (درختان) بهشت بر خودشان میچسپاندند، و آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد».
﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢﴾[طه: ۱۲۲]. «سپس پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و هدایتش کرد».
وقتی خداوند آفرینش آدم را با دست خودش کامل گردانی و نامها را به او آموخت و او را برتری و بزرگواری داد، به فرشتگان امر نمود تا به مقصد بزرگداشت و تعظیم، او را سجده کنند، فرستگان نیز فرمان الهی را امتثال نموده و بلافاصله سجده کردند. شیطان هم در میان فرشتگان بود، پس شیطان از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و از سجده بر آدم امتناع ورزید و گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ﴾[ص: ۷۶]. «من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را از خاک».
پس دراین وقت دشمنی وی با آدم و همسرش آشکار شد، چون شیطان دشمن خدا بود و حسادت او آشکار گردید که سبب دشمنیاش بود. پس خداوند آدم و همسرش را از بر حذر داشت و فرمود: ﴿فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ﴾زینهارشیطان شما را از بهشت بیرون نکند، آنگاه به رنج خواهی افتاد. یعنی وقتی از بهشت بیرون کرده شوی به رنج و زحمت خواهی افتاد، زیرا در بهشت روزی گوارا و راحتی کامل وجود دارد.
﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ١١٨ وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ١١٩﴾و تو در آن بهشت گرسنه نشده و برهنه نمیمانی و در آن تشنه و آفتاب زده نمیشوی. یعنی گرمای خورشید و سوزش آن به تو نمیرسد، پس خداوند استوار، خوراک و نوشیدنی و لباس و آب و عدم رنج و خستگی را برای او تضمین کرد.
اما او را از خوردن یک درخت مشخص باز داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾[البقرة: ۳۵]. «و به این درخت نزدیک نشوید که آنگاه از ستمکاران خواهید شد»، پس شیطان آنها را وسوسه کرد و خوردن میوۀ آن درخت را برایشان آراست و گفت: ﴿هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ﴾آیا تو را به درخت جاودانگی ر هنمود کنم؟ یعنی درختی که هرکس از آن بخورد برای همیشه در بهشت خواهد ماند، ﴿وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ﴾و آیا تو را به ملک فناناپذیری رهنمود کنم؟
یعنی ملک و فرمانرواییای که هر اندازه از آن است،اده شود تمام نمیگردد، پس شیطان در قالب دلسوزی و نصیحت پیش او آمد و با مهربانی با وی سخن گفت، آن وقت آدم فریبش را خورد و او و هسرش از آن درخت خوردند، پس پشیمان شدند و لباسهایشان از تنشان بیرون آمد و گناهشان روشن شد و هر یک شرمگاه دیگر را مشاهده کرد، بعد از اینکه قبلاً پوشیده بودند. و آنها شروع به چسباندن و پیچیدن برگ درختان برخورد کردند تا اینگونه خود را بپوشند، و چنان خجالت زده شدند که خدا میداند!.
﴿وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ﴾آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد، اما شتابان توبه نمود و بازگشت و با همسرش گفتند: ﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣﴾[الأعراف: ۲۳]. «پروردگارا! ما بر خویش ستم کردهایم اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی از زیانکاران خواهیم شد».
پس پروردگارش او را برگزید و توبه را برایش اسان کرد، ﴿فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ﴾و توبهاش را پذیرفت و او را هدایت کرد. و بعد از توبه کردن احوالش به مراتب بهتر شد و مکر دشمنی به خودش بازگشت، و نیرنگش باطل شد، و نعمت بر آدم و فرزندانش کامل گردید، و آنها باید نعمت الهی را در مسیر خشنودی وی بکار برده و به آن اعتراف نمایند، و از این دشمن که همواره به دنبال انها و در کمین آنهاست و شب و روز آنان را دنبال میکند برحذر باشند، ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ کَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَیۡکُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ یَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ یَرَىٰکُمۡ هُوَ وَقَبِیلُهُۥ مِنۡ حَیۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٧﴾[الأعراف: ۲۷]. «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبند و دچار فتنه نکنید، آنگونه که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون کرد، (و چون آدم و همسرش از آن درخت خوردند) لباسشان را بیرون آورد تا شرگاهشان را به آنان بنمایاند. شیطان و گروهش شما را از جایی میبینند که شما آنها را نمیبینید. ما شیطان را دوست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند».
آیهی ۱۲۳-۱۲۷:
﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ١٢٣﴾[طه: ۱۲۳]. «(خداوند) فرمود: هر دو گروه با هم از آن فرود آیید، در حالی که دشمن همدیگر هستید، پس اگر برای شما از جانب من رهنمودی رسد، هرکس از هدایتم پیروی کند گمراه نمیشود، و به رنج نمیافتد».
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ١٢٤﴾[طه: ۱۲۴]. «و هرکس از یاد من روی بگرداند زندگی تنگی خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا حشر خواهیم کرد».
﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا١٢٥﴾[طه: ۱۲۵]. «میگوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی حال آنکه (در دنیا) بینا بودهام؟!».
﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ١٢٦﴾[طه: ۱۲۶]. «(خداوند) میفرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی، همانگونه تو (نیز) امروز فراموش میشوی».
﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ١٢٧﴾[طه: ۱۲۷]. «و اینگونه کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده است سزا و عذاب میدهیم و عذاب آخرت سختتر و ماندگارتر است».
خداوند متعال خبر میدهد که آدم و شیطان را دستور داد تا از بهشت به زمین فرود بیایند، و آدم و فرزندانش شیطان را دشمن خود قرار بدهند، و از آن بر حذر باشند و برای رویارویی با وی آمادگی پیدا کرده و با او مبارزه کنند و خبر داد که کتابهایی بر آنان نازل خواهد کرد و پیامبرانی به سویشان خواهد فرستاد تا راه راستی که انسان را به خدا و به بهشت الهی میرساند بیان کرده، و آنها را از این دشمن آشکار بر حذر دارند. و هر وقت این هدایت که عبارت از کتابها و پیامبران میباشند به نزد آنان آمد، هرکس از آن پیروی نماید و از آنچه به آن دستور داده شده فرمان برد، و از آنچه که از آن نهی شده است پرهیز کند، او نه در دنیا و نه در آخرت گمراه نمیشود، و درهر دو جهان به رنج و زحمت نمیافتد، بلکه او در دنیا و آخرت به راه راست هدایت شده و سعادت و امنیت آخرت از آن اوست.
و در آیهای دیگر آمده که هیچ ترس و اندوهی ندارد: ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾[البقرة: ۳۸]. «پس هرکس از هدایت من پیروی نماید ترس و اندوهی بر آنان نیست». و پیروی از هدایت یعنی تصدیق آن، و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ ایجاد شبهه و تردید، و فرمان بردن از دستورات و مخالفت نکردن با آن به وسیلۀ تبعیت از شهوت. ﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی﴾و هرکس از کتاب من که هر مضمون عالی با آن یادآوری میشود، روی بگرداند و آن را رها سازد، یا مرتکب بزرتر از این شود، یعنی آن را انکار نماید و به آن کفر بورزد، ﴿فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا﴾کیفرش این است که زندگیاش را تنگ و مشقت بار خواهیم کرد، و این عذاب اوست. وزندگی تنگ به عذاب قبر تفسیر شده است، قبرش تنگ شده و در آن محاصره گشته و عذاب داده میشود. و این کیفر روی گردانیاش از ذکر پروردگار میباشد. و این یکی از آیههایی است که بر عذاب قبر دلالت مینماید. و آیۀ دیگری که بر عذاب قبر دلالت میکند این است: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ﴾[الأنعام: ۹۳]. «و چون ستمکاران را ببینی آنگاه که در سختیهای مرگ هستند و فرشتگان دستهایشان را (به قصد تعذیب آنان) دراز میکنند».
و آیۀ سوم اینکه ﴿وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَدۡنَىٰ دُونَ ٱلۡعَذَابِ ٱلۡأَکۡبَرِ﴾[السجدة: ۲۱]. «و قطعاً پیش از عذاب بزرگتر عذاب کمتر را به آنها میچشانیم».
و آیۀ چهارم، فرمودۀ خداوند در مورد فرعونیان است که میفرماید: ﴿ٱلنَّارُ یُعۡرَضُونَ عَلَیۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِیّٗا﴾[غافر: ۴۶]. «صبح و شام بر آتش عرضه میشوند». آنچه برخی از سلف را واداشته تا این را فقط به عذاب قبر تفسیر نمایند آخر آیه است که خداوند در آن، عذاب روز قیامت را بیان کرده است.
از نظر برخی از مفسرین «زندگی تنگ» عدم است و شامل رنجها و دردها و غمها است و فردی که از ذکر خداوند روی گردان شود به آن گرفتار میآید، و این عذاب دنیاست، و در جهان برزخ و در جهان آخرت نیز زندگی تنگی خواهد داشت، چون زندگی تنگ به طور مطلق ذکر شده و به امری مقید نشده است.
﴿وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ﴾و خداوند در روز قیامت این فرد را که از ذکر پروردگارش اعراض نموده است نابینا بر میانگیزد، چنان که فرموده است: ﴿وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗا﴾[الإسراء: ۹۷]. «و روز قیامت آنان را بر چهرههایشان کور و لال و کر گرد میآوریم». پس در حالی که احساس ذلت و خواری نموده و از وضعیت موجود اظهار درد و رنج میکند، میگوید: ﴿رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا﴾پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختگی حال آنکه در دنیا بینا بوده؟ پس چه چیزی مرا به این حالت زشت و نامطلوب کشاند؟
﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَا﴾خداوند میفرماید: بدینسان آیات ما به تو رسید و از آنها اعراض نموده و آنها را فراموش کردی و نادیده گرفتی. ﴿وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ﴾امروز تو نیز فراموش میشوی، و در عذاب رها میگردی.
پس به او پاسخ داده میشود که این عین عمل تو میباشد، و جزا از جنس عمل است، پس همانطور که تو از یاد پروردگارت غافل شدی و از آن چشم فروبستی، و آن را فراموش کردی، و بهرهای از آن نبردی، خداوند نیز چشمهایت را در آخرت نابینا میکند و در حالی که کور و کر و لال هستی به جهنم برده میشوی، و خداوند از تو روی برتافته و تو را در عذاب فراموش مینماید.
﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ﴾و اینگونه سزارا به کسی میدهیم که زیاده روی کند، به این صورت که از حدود و مرزهای الهی تجاوز کرده و مرتکب کارهای حرام شده و از محدودۀ مجاز فراتر رود. ﴿وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِ﴾و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده و آیات الهی را که به طور واضح و صریح بر مفاهم ایمان دلالت مینمایند باور نداشته باشد. پس خداوند بر او ستم نکرده است بلکه سبب کیفرش تجاوزگری و اصرار بر کفر میباشد.
﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ﴾و عذاب آخرت از عذاب دنیا چندین برابر سختتر و ماندگارتر است، قطع نمیشود و تمام نمیگردد، به خلاف عذاب دنیا که تمام میشود. پس باید از عذاب آخرت ترسید و از آن بر حذر بود.
آیهی ۱۲۸:
﴿أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ١٢٨﴾[طه: ۱۲۸]. «آیا به آنان ننمود (و برای آنان بیان نکرد) که پیش از ایشان بسیاری از مردمان را نابود کردیم که (اکنون آنان) در محل سکونتشان راه میروند؟ بیگمان در این (امر) نشانههایی برای خردمندان است».
آیا عذابهایی که تکذیب کنندگان پیش از اینها بدان گرفتار شدند، کسانی که داستانهایشان را میدانند و قصههایشان را برای یکدیگر بازگو میکنند، و با چشمهای خود پس از آنها مسکنهایشان را میبینند مانند قوم هود و صالح ولوط و دیگران این تکذیب کنندگان و رویگردانان را هدایت نمیکند، و راه رشد و هدایت را به آنان نشان نمیدهد؟ و نمیدانند امتهای گذشته که پیامبران ما را تکذیب کردند از کتابهای ما روی گردان شدند، به چه عذاب دردناکی گرفتار آمدند؟
پس چه چیزی آنان را از گرفتار شدن به آنچه آن امتها بدان گرفتار شدند ایمن کرده است؟ ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣ أَمۡ یَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِیعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤﴾[القمر: ۴۳-۴۴]. «آیا کافران شما از آنان بهتراند، یا برائت و نجات شما در کتابهای ثبت و ضبط شده است؟ یا میگویند: ما همه پیروز هستیم؟». هیچ چیزی از این موارد نیست، و این کافران از آنها بهتر نیستند تا به خاطر خوبی و بهتر بودنشان عذاب خدا از آنها دور شود، بلکه از آنها بدترند، چون اینها به بزرگترین و شریفترین پیامبر و بهترین کتاب کفر ورزیدهاند، و برائت و نجات آنها در هیچ کتابی نیامده است، و پیمانی نزد خداوند برای نجات خود ندارند، و آنگونه نیست که میگویند: گروهمان به ما سود میرساند و عذاب را از مادور مینماید! بلکه آنها خوارتر و کوچکتر از این میباشند.
پس هلاک شدن نسلها و امتهای گذشته به علت گناهانشان، یکی از اسباب اندرز و هدایت مردم است، چون این نشانهای است بر صحت و درست بودن رسالت پیامبرانی که به نزد آنها آمدهاند، و مبین بطلان چیزی است که بر آن بودند. اما هرکس از آیات خدا است،اده نمیبرد، بلکه فقط خردمندان و صاحبان فطرتهای درست و عقلهای سالم و خردههای که صاحبان خود را از کارهای ناشایست باز میدارند بهرهمند میشوند.
آیهی ۱۲۹-۱۳۰:
﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى١٢٩﴾[طه: ۱۲۹]. «و اگر از پیش وعدهای از پروردگارت صورت نگرفته و موعدی مشخص مقرر نشده بود، بدون شک (عذاب آنها در همین دنیا) محقق میشد».
﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ١٣٠﴾[طه: ۱۳۰]. «پس در برابر آنچه میگویند شکیبایی ورز، و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، و در ساعاتی از شب و در بخشهایی از روز به پرستش و ستایش پروردگارت مشغول باش، باشد که راضی و خشنود گردی».
این دلگرم کردن پیامبر و توصیه به شکیبایی اوست. و اینکه در خصوص هلاک شدن تکذیب کنندگان اعراض کننده عجله نکنند، چرا که کفر تکذیب آنها سبب مناسبی است برای اینکه عذاب بر آنها واقع شود، و آنانرا فرا بگیرد، چون خداوند کیفرها را برآمده از گناهان و جزء لاینفک آن قرار دادهاست.
و آنان سبب عذاب را فراهم آوردهاند، اما چیزی که وقوع عذاب را بر آنها به تاخیر انداخته است سخن پروردگارت میباشد مبنی بر مهلت دادن به آنها و تأخیر عذاب از آنان، چرا که خداوند برای این کار مدت معینی را مقرر کرده است، پس تعیین شدن مدت و موعدی مقرر و نفوذ سخن الهی در این زمینه، عذاب را تا آن زمان معین از آنها به تأخیر انداخته است، شاید بهسوی فرمان الهی برگردند، وخداوند توبۀ ایشان را بپذیرد و عذاب را از آنها دور نماید و این زمانی است که وعدۀ الهی مبنی بر گرفتار شدن آنها به عذاب تحقق نیافته باشد.
بنابراین خداوند پیامبرش را دستور داد تا در برابر آزار وا ذیت آنها شکیبایی ورزد، و او را فرمان داد تا برای مابله با اذیت آنها در این اواقت نیک وی را تحمید و تسبیح کند، قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن و در بخشهایی از ابتدای روز و آخر آن ـ و این از باب ذکر عام بعداز خاص میباشد ـ نیز در اوقات و ساعاتی از شب (به تحمید و تسبیح پروردگار بپردازد( و از این ذکر و عبادت علیه آنان کمک بگیرد، باشد به پاداشی که خداوند در دنیا و آخرت به او میدهد خشنود شود و تا دلت با پرستش پروردگارت ارام بگیرد، و چشمهایت روشن شود و در برابر اذیت آنها تسکین یابی، پس آنگاه شکیابیی کردن برایت آسانتر میشود.
آیهی ۱۳۱:
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ١٣١﴾[طه: ۱۳۱]. «و به زینت زندگی دنیا که گروههایی از آنان را از آن بهرهمند ساختهایم تا آنان را در آن بیازماییم چشم مدوز، و روزی پروردگارت بهتر و ماندگارتر است».
یعنی شگفت زده و با اعجاب به بهرهمند شدن انان از خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ، و لباسهای فاخر و خانههای مزین و زنان زیبا چشم مدوز، زیرا همۀ اینها زیباییهای زندگی دنیا هستند که فریب خوردگان یا برخورداری از آن شادمان میشوند، و چشمهای اعراض کنندگان را خیره مینماید، و ستمگران از آخرت قطع نظر کرده و از ان بهرهمند میشوند، سپس با سرعت از بین میرود، و همه چیز آن تمام میشود. دنیا، دوستداران و عاشقان خود را میکشد، و زمانی پشیمان میشوند که پشیمانی سودی ندارد، و چون در روز قیامت حاضر شوند، میدانند که بر چه چیزی بوده اند؟ و خداوند دنیا را فتنه و آزمایشی قرار داده تا مشخص نماید چه کسی در آن اقامت گزیده و فریب آن را میخورد، و چه کسی کار نیک انجام میدهد؟ چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧ وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا٨﴾[الکهف: ۷-۸]. «بدون شک ما آنچه را روی زمین است زینتی قرار دادهایم تا آنان را بیازماییم که کدام یک عملش بهتر سات. و قطعاً ما همۀ آن چیزی را که بر آن است (تبدیل به) میدانی صاف و هموار میکنیم».
﴿وَرِزۡقُ رَبِّکَ﴾و روزی پروردگارت از قبیل علم و ایمان و اعمال صالح که در این دنیا کسب میشوند، و پاداش خداوند در روز قیامت از قبیل نعمتهای پایدار و زندگی سالم در کنار پروردگار مهربان. ﴿خَیۡرٞ﴾از آنچه گروههایی از آنان را از آن بهرهمند ساختهایم بهتر است، ﴿وَأَبۡقَىٰ﴾و پایدارتر میباشد، چون روزی و پاداش خداوند قطع نمیشود و از بین نمیرود، میوۀ بهشت همیشگی و سآیهاش نیز جاودانه است. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧﴾[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را بر میگزینند، حال آنکه اخرت بهتر و ماندگارتر است».
این آیه به این نکته اشاره میکند که هرگاه بنده احساس کرد به زینت دنیا چشم دوخته و به آن روی آورده است باید روزیهای پروردگارش را در بهشت یاد کند و این دو را با هم مقایسه نماید.
آیهی ۱۳۲:
﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسَۡٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ١٣٢﴾[طه: ۱۳۲]. «و خانوادهات را به اقامۀ نماز فرمان بده، و (خودت نیز) بر آن شکیبایی ورز، ما از تو روزی نمیخواهیم، ما تو را روزی میدهیم و سرانجام از آن پرهیزگاری است».
خانودهات را بر خواندن نماز تشویق کن و آنها را به خواندن نمازفرض و نقل فرمان ده. و دستور دادن به انجام چیزی به مثابۀ دستور به همۀ چیزهایی است که بدون آنها آن کار تکمیل نمیشود. پس بر اساس این دستور باید آنچه نماز را صحیح (و شرعی) کرده و آنچه آن را فاسد مینماید، و آنچه نماز را کامل میگرداند، به خانواده یاد داده میشود.
﴿وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَا﴾و نماز را با شرایط و ارکانش، و با خشوع و فروتنی اقامه کن و بر آن شکیبایی ورز، زیرا انجام این کار بر نفس سخت است، اما باید آن را بر این کار مجبور کرد، و همواره بر انجام آن شکیبا بود، زیرا هرگاه بنده نمازش را به صورتی که به آن فرمان داده شده بر پای بدارد دیگر امور دینیاش را بیشتر حفظ و نگهداری نموده و انجام میدهد، و اگر نماز را ضایع کند دیگر امور دینی رانیز ضایع خواهد کرد. سپس خداوند روزی پیامبرش را تضمین نمود، تا فکر کردن به موضوع معیشت او را از اقامۀ دینش باز ندارد. پس فرمود: ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَ﴾ما تو را روزی میدهیم. یعنی روزی تو بر عهدۀ ماست، ما آن را به عهده گرفتهایم، آنگونه که ضامن و عهده دار روزی همۀ خلائق هستیم. پس چگونه کسی را فراموش میکنیم که فرمان ما را انجام داده و به ذکر ما مشغول شده است؟
و خداوند هم به پرهیزگار روزی میدهد و هم به غیر او، اما آنچه که سعادت همیشگی را فراهم میآورد پرهیزگاری است. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾و سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاری است. پرهیزگاری یعنی انجام آنچه که بدان فرمان داده شده، و ترک آنچه که از ان نهی بعمل امده است. پس هرکس این حریم را رعایت کند سرانجام نیک از آن او خواهد بود. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ﴾[الأعراف: ۱۲۸]. و سرانجام نیک ازآن پرهیزگاران است.
آیهی ۱۳۳-۱۳۵:
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بَِٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٣٣﴾[طه: ۱۳۳]. «و گفتند: چرا معجزهای از سوی پروردگارش برای ما نمیآورد؟ آیا معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟!».
﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ١٣٤﴾[طه: ۱۳۴]. «و اگر ما آنان را پیش از او به عذابی نابود میکردیم، میگفتند: پروردگارا! چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه خوار و رسوا گردیم؟».
﴿قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ١٣٥﴾[طه: ۱۳۵]. «بگو: همه چشم به راهند پس (شما نیز) چشم به راه باشید، و به زودی خواهید دانست چه کسانی بر راه راست بوده و چه کسانی راه یافتهاند».
تکذیب کنندگان پیامبر صگفتند: چرا معجزه ونشانهای از سوی پروردگار ش برای ما نمیآوردی؟» منظورشان معجزه و نشانههایی بود که پیشنهاد میکردند. مانند اینکه میگفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠ أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا٩٢﴾[الإسراء: ۹۰-۹۲]. «هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه باری ما چشمهای از زمین بجوشانی، یا باغی از خرما و انگور داشته ب اشی که نهرها در آن بجوشد، یا آسمان را آنگونه که ادعا میکنی تکه تکه بر ما بیاندازی، یا خدا و فرشتگان را روبرو بیاوری».
و این ناشی از لجاجت و عناد و ستم آنها بود، پس آنان و پیامبران، انسان و بندگان خدا هستند بنابر این پیشنهاد کردن معجزه طبق خواستههایشان برای آنها مناسب نیست، و این خداوند است که آن را نازل مینماید، و از میان معجزات گوناگون آنچه را که حکمتش ایجاب نماید انتخاب میکند.
و از گفتۀ آنان که میگفتند: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بَِٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِ﴾چرا نشانهها و معجزاتی از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ چنین بر میآید که پیامبر، نشانه و معجزهای دال بر صداقت و حقانیت خود به آنان ارائه ن مداده است، اما این دروغ و افترا میباشد، زیرا او معجزات آشکار و نشانههای قوی آورده است که با برخی از آن هدف و مقصود حاصل میشود. به همین جهت فرمود: اگر راست میگویند و حق را با دلیلش میجویند، ﴿أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ﴾مگر دلیل و معجزۀ کتابهای پیشین نزد آنان نیامده است؟ مگر این قرآن بزرگ نزد آنان نیامده است که تصدیق کنندۀ کتابهای گذشته از قبیل تورات و انجیل و دیگر کتابهای گذشته است که مطابق با قرآن بوده و از چیزهایی که از آن خبر دادهاند قرآن نیز خقبر داده است؟ نیز قرآن در آن کتابها تایید شده و در آنها به بعثت پیامبر مژده داده شده است: ﴿أَوَ لَمۡ یَکۡفِهِمۡ أَنَّآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَرَحۡمَةٗ وَذِکۡرَىٰ لِقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٥١﴾[العنکبوت: ۵۱]. «آیا آنان را کافی نیست که ما این کتاب را بر تو فرو فرستادهایم که بر آنها خوانده میشود؟ بیگمان در آن رحمت و پندی است برای قومی که ایمان میآورند».
پس نشانهها و معجزات تنها به مومنان فایده میدهند و ایمان و یقینشان با آن افزوده میشود. اما کسانی که از آن روی گردانند و با آن مخالفت میکنند، به آن ایمان نمیآورند و از آن بهرهمند نمیشوند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ حَقَّتۡ عَلَیۡهِمۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ٩٦ وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ کُلُّ ءَایَةٍ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٩٧﴾[یونس: ۹۶-۹۷]. «بیشک کسانی که سخن پروردگارت بر آنها ثابت شده است ایمان نمیآورند، گرچه هر نشانهای به نزد آنها بیاید، مگر اینکه عذاب دردناک را ببینند».
و فایدۀ آوردن نشانهها برای آنان این است که تا حجت بر آنها اقامه شود، نیز وقتی که عذاب بر آنها فرود میآید، نگویند: ﴿لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ﴾چرا پیامبری را برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم پیش از آنکه با گرفتار شدن به عذاب خوار و رسوا شویم؟ به راستی که پیامبر ما نزد شما آمد و نشانه و دلایل ما همراه اوست، پس اگر شما آنگونه هستید که میگویید، او را تصدیق کنید.
ای محمد! خطاب به کسانی که تو را تکذیب میکنند و میگویند دربارۀ او منتظر حوادث زمان باشید، بگو: ﴿کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ﴾همه چشم به راه و منتظر هستیم، شما منتظر مردن من باشید، و من نیز منتظر گرفتار شدن شما به عذاب هستم. [التوبة: ۵۲]. ﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَا﴾[التوبة: ۵۲]. «بگو: دربارۀ ما مگر جز یکی از دو خوبی منتظر پیز دیگری هستید؟ ما یا پیروز میشویم یا شهید میگردیم. و ما در مورد شما منتظریم که خداوند یا شما را به عذاب خود گرفتار نماید یا به دستد ما عذابتان دهد».
﴿فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ﴾پس شما نیز چشم به راه و منتظر باشید و به زودی خواهید دانست که چه کسانی پیرو راه راست بوده و با در پیش گرفتن راه راست موفق و رستگار میشوند؟ و هرکس از راه راست منحرف شود زیانکار و ناکام گشته و به عذاب الهی گرفتار میشود، و معلوم است که پیامبر بر راه راست، و رستگار بود و دشمنانش منحرف و زیانکار بودند.
والله أعلم
پایان تفسیر سورهی طه
مکی و ۱۱۲ آیه است.
آیهی ۱-۴:
﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١﴾[الأنبیاء: ۱]. «برای مردم (هنگام) حسابشان نزدیک شده است، در حالی که آنان در غفلت و بیخبری روی گردانند».
﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢﴾[الأنبیاء: ۲]. «هیچ پند تازهای بهسوی پروردگارشان بدیشان نمیرسد مگر آنکه بازی کنان به آن گوش میدهند».
﴿لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ٣﴾[الأنبیاء: ۳]. «(در حالیکه) دلهایشان غافل است و ستمکاران در نهان به نجوی و سخن در گوشی پرداختند که این (شخص) جز انسانی همچون شما نیست، آیا به سراغ جادو میروید؟ حال آنکه (حقیقت را) میبینید».
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٤﴾[الأنبیاء: ۴]. «بگو: پروردگارم هر سخنی را که در آسمان و زمین باشد، میداند، و او شنوای داناست».
این ابراز تعجب و شگفتی از حالت مردم است، و اینکه پند دادن آنها فایدهای ندارد، و به هشداردهنده توجه نمیکنند درحالیکه زمان محاسبه و مجازاتشان نزدیک شده است، اما آنان در غفلت روی گردانند، یعنی از هدفی که برای آن آفریده شدهاند غافلاند و از آنچه که با آن بیم داده شدهاند روی گردانند، آنگاه برای دنیا آفریده شدهاند و برای است،اده و بهرهمندی از ان به دنیا آمدهاند، خداوند همواره آنها را تذکر و پند میدهد اما آنان همچنان در غفلت و رویگردانی به سر میبرند.
بنابر این فرمود: ﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ﴾هیچ پند و اندرز تازهای به آنها را به منافعشان راهنمایی کند و از مضار و مکروهائی برحذر دارد، به انان نمیرسید، ﴿إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ﴾مگر اینکه به آن گوش میدادند و با شنیدن آن حجت را بر خود اقامه میکردند، ﴿وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٢ لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡ﴾و در حالی که به آن گوش میدادند که دلهایشان از آن غافل و روی گردان، و متوجه خواستههای دنیوی اشان بود و جسمهایشان مشغول بازی و سرگرمی. آنها به شهوت و باطل و گفتههای زشت و ناپسند مشغول بودند، در حالی نمیبایست چنین میبودند، بلکه میبایست دلهایشان به امر و نهی الهی روی میآورد و طوری به قران و پندهای خدا گوش میداند که دلهایشان منظور آن را درک میکرد، و اعضایشان برای عبادت پروردگار که برای آن آفریده شدهاند تلاش مینمودند، و قیامت و حساب و سزا و جزا را به خاطر میآوردند، آنگاه حال و احوالشان درست میشد و کارهایشان سامان مییافت. در مورد ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ﴾دو قول وجود دارد:
یکی این که منظور از «ناس» آخرین امت است، و پیامبرش آخریت پیامبرهاست، و قیامت بر این امت برپا میشود. پس زمان محاسبۀ آنها از امتهای پیشین نزدیکتر است، چون پیامبر صفرموده است: من و قیامت چون این دو (به انگشت سبابه و انگشت کنار آن اشاره کرد) نزدیک هستیم.
دوم اینکه مراد از نزدیک شدن زمان محاسبه، مرگ است، و هرکس که بمیرد قیامت او برپا شده است و به جهانی وارد گشته که سزای اعمالش را میبیند. پس و اعجبا از فرد غافل و رویگردان که نمیداند چه وقت مرگ به سراغش میآید، صبح میآید یا شام؟! پس این حالت همۀ مردم است. مگر کسی که مرود عنایت خداوند باشد و خود را برای مرگ و محاسبۀ پس از آن آماده کند.
سپس به بیان عناد و سرکشی کافران ستمگر با حق پرداخت، و اینکه آنها با یکدیگر در گوشی و پنهانی گفتگو کردند و توافق نمدند تا در مورد پیامبر صبگویند: او نیز مانند شما یک انسان است، پس چه چیزی سبب شده تا خدا وی را بر شما برتری دهد و برگزیند؟! چرا که یک نفر از شما هم میتواند همان ادعای او را بکند! چه فرق میکند! زیرا هدف وی این است که خود را از شما برتر بداند و بر شما ریاست کند، بنابر این از او اطاعت نکنید و وی را تصدیق ننمایید، زیرا او یک جادوگر است و قرآنی که آورده است جادو میباشد، پس، از آن (قرآن) دور شوید و مردم را از آن بگریزانید و بگویید: ﴿أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ﴾آیا آگاهانه به جادو روی میآورید؟!.
این گفتهها در حالی بر زبان میآوردند که به سبب معجزات و نشانههای اشکاری که مشاهده میکردند و دیگران مشاهده نکرده بودند، میدانستند او پیامبر به حق خداوند است، اما شقاوت و ستمگری و عناد، آنها را به گفتن این چیزها واداشت، و خداوند به آنچه به صورت پنهانی و درگوشی میگفتند کاملاً آگاه است، و به زودی آنها را بر آن مجازات خواهد کرد. بنابر این فرمود:
﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: پروردگارم هر سخن پنهان و آشکاری را که در هر جای زمین و آسمان گفته شود، میداند، ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾و او همۀ صداها را به هر زبانی که با شد و با هر هدف و نیازی که گفته شود، میشنود و او به آنچه در دلها است آگاه میباشد.
آیهی ۵-۶:
﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ٥﴾[الأنبیاء: ۵]. «بلکه گفتند: خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، بلکه آن را از پیش خود ساخته است بلکه او شاعری است، پس چنان که پیشینیان (با نشانههایی) فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد».
﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ٦﴾[الأنبیاء: ۶]. «پیش از آنان (نیز مردمِ) هیچ شهری که (اهلِ) آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند، آیا اینان ایمان میآورند؟!».
خداوند متعال تهمت زدن تکذیب کنندگان را به محمد صو قرآنی که آورده است، بیان داشته و میفرماید: آنها در مورد او سخنان دروغینی گفتند، بلکه گفتههای پوچ گوناگونی در مورد وی قران بافتند. پس گاهی میگفتند: ﴿أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ﴾قرآن خوابهای آشفته و پراکندهای بیش نیست، و مانند سخن کسی است که در خواب است و نمیداند چه میگوید. و گ اهی میگویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُ﴾(محمد) قرآن را خود ساخته و پرداخته کرده است. و گاهی میگویند: او شاعری است و آنچه را آورده شعر میباشد.
و هرکس کوچکترین شناختی از وضعیت پیامبر داشته باشد و به پیامش بیاندیشد به طور قطع خواهد دانست که قرآن بزرگترین و بالاترین کلام است و از جانب خداست و هیچ انسانی نمیتواند همانند بخشی از آن را بیاورد. چنان که خداوند دشمنانش را به مبارزه طلبید تا همانند آن را بیاورند. و با اینکه انگیزههای مخالف و دشمنی با قرآن در وجود آنها زیاد و فراوان بود، اما نتوانستند چیزی مانند آن را بیاروند و با آن مبارزه کنند، و آنها خود را میدانستند و همین امر آرام و قرار را از آنها گرفتند و خواب را از چشمانشان ربوده و زبانهایشان را به یاوه گویی گشود. اما هیچ چیز نمیتواند در برابر حق بایستند آنها این سخنان را در مورد قرآن میگفتند، چون به آن ایمان نداشتند و میخواستند کسی را که با آن آشنایی ندارد از آن دور و گریزان کنند. قرآن بزرگترین معجزهای است که بر حت آنچه پیامبر صآورده و بر صداقت او دلالت مینماید، و همین امر برای تصدیق حقانیت پیامبر کافی است.
پس هرکس دلیلی غیر از قرآن بخواهد و معجزهای دیگر را پیشینهاد نماید نادان وستمگر است، و مانند این مخالفان کینه توز است که آن را تکذیب کردند و معجزاتی را طلب نمودند که خود پیشنهاد میکردند، معجزاتی که برایشان مضر بود و هیچ مصلحتی برای آنها در بر نداشت، چون اگر هدف آنها این بود که حق را همراه با دلیلش بشناسند، دلیل حق بدون معجزاتی که آنها پیشنهاد میکردند روشن شده بود، و اگر هدفشان این بود که پیامبر را ناتوان کنند، و چنانچه پیامبر معجزات و نشانههایی را که آنان پیشنهاد کردهاند ارائه ندهد خود را معذور بدانند، در این صورت نیز به فرض اینکه نشانههای مورد نظر آنان آورده شود به طور قطع ایمان نخواهند آورد. واگر نشانههای فراوانی نیز برایشان بیابد، تا وقتی که عذاب دردناک را نبینند ایمان نخواهند آورد. بنابر این خداوند متعال در مورد آنها فرموده است ﴿فَلۡیَأۡتِنَا بَِٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾پس چنان که پیشینیان با نشانههایی فرستاده شدند باید نشانهای برای ما بیاورد. یعنی چرا معجزهای مانند شتر صالح و عصای موسی و امثال آن را نمیآورد؟
خداوند متعال فرمود: ﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ﴾پیشینیان به این نشانهها و معجزاتی که پیشنهاد کردند ایمان نیاوردند، و سنت خداوند اینگونه است که هرکس مجزاتی را طلب کند سپس بدان ایمان نیاورد در این دنیا از گرفتار شدن به عذاب الهی ایمن نخواهد بود.
پس امتهای گذشته به این مجعزات ایمان نیاوردند، آیا اینها به آن ایمان میآوردند؟ اینها چه برتری بر آنان دارند! و چه خیری در اینهاست که آنان را به هنگام وجود معجزات به ایمان واردارد؟ این است،هام به معنی نفی است. یعنی هرگز ایمان نخواهند آورد.
آیهی ۷-۹:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧﴾[الأنبیاء: ۷]. «و پیش از تو جز مردانی را نفرستادیم که به آنان وحی میکردیم، پس اگر شما نمیدانید از اهل کتاب بپرسید».
﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ٨﴾[الأنبیاء: ۸]. «و ما پیامبران را به صورت پیکرهایی که غذا نخورند، و جاودانه نبودند».
﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ٩﴾[الأنبیاء: ۹]. «سپس وعدۀ (خویش) را (دربارۀ) آنان راست گردانیدیم، و آنان و همۀ کسانی را که خواستیم نجات دادیم، و اسرافکاران را نابود کردیم».
این پاسخ شبهۀ تکذیب کنندگان پیامبر است، آنهایی که میگفتند: چرا پیامبران فرشتگانی نبودهاند که به خوراک و نوشیدنی و خرید و فروش در بازارها نیازی نداشته باشند؟ و چرا پیامبر جادوانه نیست؟ پس وقتی که چنین نیست او پیامبر نمیباشد.
و این شبهه همواره در دل تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است و آنها در کر ورزیدن همانند یکدیگرند. بنابر این گفتههایشان مشابه و همگون است، پس خداوند این شبهۀ تکذیب کنندگان را جواب میدهد ـ تکذیب کنندگان که به پیامبران پیش از پیامبر اسلام صاقرار داشتند، و اگر دیگر پیامبران را نپذیرند به نبوت ابراهیم ÷اقرار میکنند که همۀ طوائف به نبوت وی اقرار دارند. و مشرکان نیز گمان میبردند که آنها بر دین و آیین ابراهیم هستند ـ که همه پیامبران پیش از محمد صانسان بوده و غذا میخورده و در بازارها راه میرفتهاند، و آنها نیز دچار بیماری، مرگ و. . . شدهاند و خداوند آنها را بهسوی اقوام و امتهایشان فرستاد، پس افرادی آنها را تصدیق کردند و گروهی آنها را تکذیب نمودند و خداوند به عهد و پیمان خود که به آنها داده بود مبنی بر اینکه آنان و پیروانشان را نجات داده و خوشبخت خواهد کرد وفا نمود، و اسرافکاران تکذیب کننده را نابود ساخت.
پس چرا برای انکار رسالت محمد شبهات باطلی ایجاد میشود، در حالی که همین شبهات (باطلی که آنان اقامه میکنند) در رابطه با دیگر برادران پیامبرش که تکذیب کنندگان محمد به نبوت آنها اعتراف مینمایند وجود دارد؟ پس این امر به صورت بسیار واضح برای آنان الزام آور است، و اگر آنان به یکی از پیامبران که بشر بوده است ایمان بیاورند در حالی که به پیامبری که از غیر بشر باشد هرگز ایمان نمیآ ورند به درستی که شبههی آنان باطل است و خودشان با اقرار کردن به فساد آن، و با تناقض گوییشان در این رابطه، آن را باطل کردهاند. و اگر فرض کنیم که آنان از این موضوع به انکار قطعی نبوت بشر برسند و بگویند: رسول اگر فرشتهای نباشد که همیشه زنده بماند و نیاز به خوردن غذا نداشته باشد، نمیتواند پیامبر باشد، خداوند در جواب این شبه میفرماید: ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗا لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا یُنظَرُونَ٨ وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩﴾[الأنعام: ۸-۹]. «و میگویند: چرا فرشتهای بر او نازل نشده است؟ اگر ما فرشتهای را فرو میفرستادیم کار تمام میشد، و سپس به آن مهلت داده نمیشود. و اگر پیامبر را فرشتهای قرار میدادیم، او را مردی قرار میدادیم، و آنچه را که برایشان مشتبه است بر آنان مشتبه میکردیم».
و جواب دیگر اینکه انسانها نمیتوانند مفاهیم وحی را از فرشتگان فرا بگیرند. [الإسراء: ۹۵]. ﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا٩٥﴾[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بود که در آن راه میرفتند و سکونت میگزیدند، ما از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر برایشان فرو میفرستادیم».
و اگر شما حالت پیامبران گذشته را نمیدانید و در آن شک دارید، ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ﴾از اهل کتاب بپرسید که به شما خبر میدهند و شما را خواهند گفت که همۀ پیامبران گذشته انسان بودهاند.
گرچه سبب نزول این آیه مخصوص سوال کردن از اهل کتابهای اسمانی (اهل علم و دانش) در رابطه با حالت پیامبران گذشته است، اما هر مسئلهای از مسائل دین را فرا میگیرد، اما هر مسئلهای از مسایل دین را فرا میگیرد، و شامل اصول و فروع آن میشود، و اگر انسان آنر ا نداند، باید از کسی بپرسد که اهل علم و دانش است. پس در این آیه به فرا گرفتن و پرسیدن از اهل علم دستور داده شده، و بدان جهت امر شده است که از آنان سوال شود که یاد دادن، و جواب دادن آنها طبق علمی که دارند واجب است.
و پرسیدن را به اهل علم و دانش اختصاص داد، و این بیانگر آن است که نباید از فردی سوال کرد که به جهالت و نادانی معروف است، و نباید چنین فردی درصدد پاسخ دادن بر آید. و این آیه دلیلی بر این است که هیچ زنی پیامبر نبوده است، نه مریم و نه غیر از اوف به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِلَّا رِجَالٗا﴾مگر مردانی.
آیهی ۱۰:
﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠﴾[الأنبیاء: ۱۰]. «به راستی برایتان کتابی نازل کردهایم که آوازۀ شما در آن است، آیا خرد نمیورزید؟!».
ای کسانی که محمدبن عبدالله بن عبدالمطلب بهسوی آنها فرستاده شده است! ما برایتان کتاب بزرگ و قرآنی روشن فرو فرستادهایم که، ﴿فِیهِ ذِکۡرُکُمۡ﴾مایۀ شرافت و افتخار و وسیلۀ بزرگواری شماست، و اگر از اخبار راستینی که در آن هست پند پذیرند و به آن باور داشته باشید و به دستورات آن عمل کنید و از آنچه نهی کرده پرهیز نمایید، مقاماتتان بالا میرود و از جایگاهی مهم برخوردار خواهید شد. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا آنچه را که به سود شماست و آنچه را که به زیانتان است نمیفهمید؟ و چگونه به آنچه که وسیلۀ بیداری و شرافت شما در دنیا و آخرت است عمل نمیکنید؟ پس اگر شما عقل دارید باید این راه را در پیش گیرید. و اگر آن را در پیش نگرفتید و راهی دیگر را انتخاب نمایید، در دنیا و آخرت زیانمند و بدبخت خواهید شد، و این بیانگر آن است که عقل درست و نظری شایسته ندارید.
و مصداق این آیه مشخص است، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها آمدند، زیرا اصحاب و کسانی که بعد از آنها پند پذیرفتند و به برتری و مقام و شهرت بزرگی دست یافتند و شرافت آنها از پادشاهان بیشتر شد، و این چیزی است که برای همه معلوم و مشخص است.
هم چنانکه زیان و بدبختی و فلاکت کسانی که به قرآن توجه نکردند و هدایت نشدند و خود را با قرآن پاک نگرداندند معلوم و مشخص است. پس چز پند گرفتن با این کتاب راهی برای سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت وجود ندارد.
آیهی ۱۱-۱۵:
﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ١١﴾[الأنبیاء: ۱۱]. «و چه بسیار (اهالی) آبادیهای ستمگر را نابود کردیم، و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم!».
﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ١٢﴾[الأنبیاء: ۱۲]. «پس چون عذاب ما را احساس کردند ناگهان پا به فرار گذاشتند».
﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾[الأنبیاء: ۱۳]. «(به آنان گفته میشود:) فرار نکیند! و به خانهها و آسایشگاهتان بازگردید، باشد که از شما (چیزی) خواسته شود».
﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤﴾[الأنبیاء: ۱۴]. «گفتند: وای بر ما! همانا ما ستمگر بودهایم».
﴿فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾[الأنبیاء: ۱۵]. «و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود تا اینکه آنان را مانند گیاهانی درو شده میگردانیم».
خداوند متعال این تکذیب کنندگان ستمگر را از آنچه که با دیگر امتهای تکذیب کننده انجام شده است بر حذر میدارد: ( ﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ﴾و بسیار بودهاند آبادیهایی که به سبب کفر ساکنانش، آن را با عذابی ریشه کن کننده نابود کردهایم. به گونهای که به طور کامل تلف شده و از بین رفتهاند. ﴿وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ﴾و پس از آنان گروهی دیگر پدید آوردیم و این هلاک شدگان وقتی عذاب و مجازات الهی را حس کردند و آنها را به طور مستقیم فرا گرفت، بازگشت برایشان ممکن نشد و راهی برای فرار نداشتند و به خاطر پشیمانی و اضطراب و حسرت بر کارهایی که کرده بودند پا به فرار گذاشتند.
به صورت تمسخر و استهزا بدیشان گفته میشود: ﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسَۡٔلُونَ١٣﴾نگریزید! به جایی که در آن آسایش یافتهاید و به خانههایتان باز گردید باشد که بازخواست شوید. یعنی گریختن و ندامت فایدهای به شما نمیرساند. اما اگر توانایی دارید بهسوی زندگانی پر ناز و نعمت خود و لذتها و شهوتهایی که در آن به سر میبردید و به قصرهای پر زرق و برق خود و بهسوی دنیا و معبودهایتان که شما را فریب داد، برگردید، و در آن قرار بگیرید و از لذتهای آن است،اده کنید و در خا نههایتان با آرامش و شکوه بنشینید، شاید برای انجام کارهایتان به شما نیاز باشد، آن طور که قبلاً چنین بودید. و شاید از خواستههای دنیا چیزی از شما خواسته شود. اما بسیار بعید است که آنها به آن برسند! زیرا وقت تمام شده و عذاب و خشم خدا آنها را فرا گرفته و عزت و شرافت و دنیایشان را از دست دادهاند، و ندامت و حسرت جانکاهی به آنها دست دادهاست.
بنابراین: ﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥﴾میگویند: وای بر ما! ما ستمگر بودهایم. و پیوسته این فریاد ایشان خواهد بود و همواره برای نابودی و از بین رفتن یکدیگر دعا خواهند کرد، و حسرت و پشیمانی آنان را فرا میگیرد و به ستم خود اقرار نموده و اعتراف میکنند عذابی را که خداوند آنها را به آن گرفتار نموده است عادلانه میباشد.
سپس آنان را همانند گیاهانی درو شده میگردانیم، بیحرکتاند و صدایی از آنها شنیده نمیشود. پس ای مخاطبان! از ادامه دادن تکذیب پیامبران بپرهیزید زیرا به عذابی گرفتار میشوید که آنها بدان گرفتار شند.
آیهی ۱۶-۱۷:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ١٦﴾[الأنبیاء: ۱۶]. «و آسمان و زمین و آنچه را که در میان آن دو است برای بازی و شوخی نیافریدهایم».
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ١٧﴾[الأنبیاء: ۱۷]. «اگر میخواستیم بازیچهای بگیریم قطعاً چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم».
خداوند متعال خبر میدهد که او آسمانها و زمین را بیهوده و بیفایده و برای بازی نیافریده بلکه آن را به حق و برای حق آفریده است تا بندگان از این طریق پی ببرند که او آفرینندۀ بزرگ و مدبر حکیم، بخشنده و مهربان است، کمال مطلق از آن اوست، و ستایش او را سزاست، و عزت همه از آن اوست، گفتارش راست است، و پیامبرانش در آنچه از او خبر میدهند راست میگویند. و خداوندی که آسمان و زمین را با آن همه عظمت و بزرگی آفریده است قطعاً میتاند انسانها را بعداز مرگشان زنده کند تا به نیکوکار پاداش نیک بدهد و بدکاری را به سزای بدیاش برساند.
﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا﴾و به فرض محال اگر میخواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، ﴿لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾چیزی مناسب خود انتخاب میکردیم. و شما را از بازیچه بودن آن آگاه نمینمودیم، چون این نقص و کاستی است و دوست نداریم آن را به شما نشان دهیم. پس امکان ندارد که هدف از آفرینش آسمانه وزمینی که همواره آن را میبینید بازی و سرگرمی باشد. در مباحثی که گذشت خداوند عقلهای ضعیف را اقناع کرد و در حد و اندزاهای آن سخن گفت. پس پاک است خداوند بردبار و مهربان و فرزانه که هر چیزی را در جایش قرار دادهاست.
آیهی ۱۸-۲۰:
﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ١٨﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه حق را بر باطل میافکنیم، پس آن را در هم میشکند، و به ناگاه باطل محو و نابود میشود. و وای بر شما به سبب توصیفی که میکنید».
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ١٩﴾[الأنبیاء: ۱۹]. «و از اوست هر چه در آسمانها و زمین است، و آنان که در نزد وی هستند از پرستش او سرباز نمیزنند و خسته نمیشوند».
﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ٢٠﴾[الأنبیاء: ۲۰]. «شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند».
خداوند متعال خبر میدهد که تثبیت نمودن حق و از بین بردن باطل را به عهده گرفته است، و اگر باطلی در میان باشد و در آن مجادلۀ شود، خداوند حق و علم و بیانی را میآورد که باطل را در هم شکند، پس باطل نابود شده و از بین میرود و بطلان آن برای هر کسی روشن میشود.
﴿فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾و ناگهان باطل محو و نابود میشود. و از بین میرود، و این عام است و همۀ مسائل دینی را شامل میشود. بنابر این چنانچه باطل گرایان شبههای عقلی یا نقلی برای احقاق باطل یا رد کردن حق وارد کنند دلایل قطعی و عقلی و نقلی خداوند این سخن باطل را از بین برده و ریشه کن مینماید، و به زودی باطل بودن آن برای همه روشن و آشکار میشود. و با بررسی یکایک مسائل میبینی که چنین است.
سپس فرموئد : ﴿وَلَکُمُ﴾ای کسانی که خداوند را آنگونه که شایستۀ او نیست توصیف میکنید، و میگویید او همسر و فرزند دارد، و شریکان و همتایانی برای او قرار میدهید! بهرهای که از این کار به شما میرسد، ﴿ٱلۡوَیۡلُ﴾هلاکت و زیان و ندامت است، و در آنچه که گفتهاید برایتان فایدهای نیست، و سودی که به آن امید دارید و برای رسیدن به آن میکوشید، به شما نمیرسد، آنچه که عاید شما میشود ناکامی و زیانمندی است.
سپس خبر داد که پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن اوست، و همه بندگان و ملک اویند و هیچکس از انان بهرهای از فرمانروایی ندارد و خداوند را کمک و یاری نمیدهد، و هیچکس بدون اجازۀ او نمیتواند برای کسی شفاعت کند. پس چگونه اینها به خدایی گرفته شده و چگونه یکی از اینها فرزند خداوند قرار داده میشود؟!.
پس پاک و منزه و برتر است پادشاه و فرمانروای بزرگ که همه در برابرش گردن خم کرده و تمامی دشواریها در برابر عظمت او همواره شده، و فرشتگان مقرب در برابر او فروتن بوده و همواره به پرستش وی مشغولاند.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَنۡ عِندَهُ﴾و آنان که در نزد او هستند، یعنی فرشتگان، ﴿لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ﴾از پرستش او سرباز نزده و خسته نمیشوند، چون به شدت به عبادت خداوند علاقه دارند و به خاطر کمال محبتشان و به دلیل قدرت بدنشان هرگز خسته نمیگردند. ﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ﴾شب و روز تسبیح میگویند، و سستی نمیورزند. یعنی همواره و در همۀ اوقاتشان به عبادت و تسبیح مشغولاند، و هیچ بخشی از وقتشان خالی از عبادت و تسبیح نیست، و تمامی آنان اینگونهاند. و این بیان عظمت خداوند و بزرگی سلطنت او و کمال علم و حکمت اوست، که ایجاب میکند جز او کسی عبادت نشود و پرستش برای غیر او انجام نگیرد.
آیهی ۲۱-۲۵:
﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ٢١﴾[الأنبیاء: ۲۱]. «آیا خدایانی از (موجودات) زمین را به خدایی گرفتهاند که (ایشان را) برانگیزند؟!».
﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ٢٢﴾[الأنبیاء: ۲۲]. «اگر در آسمانها و زمین غیر از خداوند معبودها و خدایانی وجود داشت، قطعاً آسمانها و زمین تباه میشدند، پس پاک و منزه است خداوند پروردگار عرش و فراتر است از آنچه بیان میکنند».
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ٢٣﴾[الأنبیاء: ۲۳]. «(خداوند) در برابر آنچه انجام میدهد باز خواست نمیشود و آنها بازخواست میگردند».
﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ٢٤﴾[الأنبیاء: ۲۴]. «آیا غیر از او معبودانی را به خدایی گرفتهاند؟ بگو: دلیل خود را بیان دارید، این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. بلکه بیشتر آنان حق را نمیدانند، این است که روی گردانند».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵]. «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که هیچ معبود بر حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید».
وقتی خداوند کمال توانایی و عظمت خویش، و فروتنی تمام پدیدهها را در مقابل عظمت خویش بیان کرد، بر مشرکانی که موجودات ناتوان زمین را عبادت کردند اعتراض نمود و فرمود: ﴿هُمۡ یُنشِرُونَ﴾آیا میتوانند به آنان زندگی دوباره ببخشند؟ استفهام به معنی نفی است. یعنی آنها توانایی برانگیختن و زنده کردنشان را ندارند. و این فرمودۀ الهی این آیه را تفسیر مینماید که فرموده است: ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا٣﴾[الفرقان: ۳]. «و به جز خداوند معبودانی را عباد کردند که هیچ چیزی نمیآفرینند، و خودشان آفریده میشوند. و مالک هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی و برانگیختنی نیستند». ﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یُنصَرُونَ٧٤ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَهُمۡ وَهُمۡ لَهُمۡ جُندٞ مُّحۡضَرُونَ٧٥﴾[یس: ۷۴-۷۵]. «و به غیر از خداوند معبوداتی را عبادت کردند که شاید یاری کرده شوند، آنها نمیتوانند آنان را یاری نمایند، و اینان برایشان لشکر آمادهای هستند».
پس مشرک مخلوقی را عبادت میکند که نمیتواند فایده بدهد، و نمیتواند ضرری برساند، و اخلاص عبادت خداوندی که همۀ کمالات از آن اوست و فایده و زیان و همه چیز در دست اوست رها مینماید.
و این ناشی از عدم توفیق و بیبهره گی و جهالت فراوان و شدت ستمگری آنان است، زیرا شایسته نیست که جز مبعودی یگانه در آنها باشد، هم چنانکه جهان هستی توسط پروردگاری یگانه به وجود آمده است. بنابر این فرمود: ﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ﴾اگر در آسمانها و زمین، ﴿ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَا﴾غیر از خداوند معبودها و خدایانی بودند، آسمانها و زمین تباه میشدند، و از بین میرفتند، و مخلوقاتی که در آنهاست تباه و نابود میگشتند.
جهان بالا و پایین آنگونه که دیده میشود در کاملترین انتظام و ساختار قرار دارد، و خل و عیب و تضاد و تعارضی در آن وجود ندارد، پس این دلالت مینماید که مدبر و آفریننده و پروردگار و معبودش یکی است، و اگر دو آفریننده و خداوند داشت نظام آن مختل میشد و ارکان آن از هم میپاشید، زیرا اگر دو خدا بودند با یکدیگر مخالفت میکردند، و یکی آفریدن چیزی را اراده میکرد و دیگری نبودن آن را میخواست. و این غیر مکن است که خواستۀ هر دو محقق شود. و اگر خواستۀ یکی تحقق یابد و خواستۀ دیگری محقق نشود، این بر ناتوانی دیگر خدای دلالت میکند، و اتفاق کردن هر دو در همۀ کارها امکان پذیر نیست.
پس مشخص شد خداوند توانایی که تنها آنچه او میخواهد انجام میپذیرد و مخالفی ندارد و کسی نمیتواند از کارش جلوگیری نماید، پروردگار یگانه و تواناست. بنابر این خداوند متعال در این آیه دلیل تمانع را بیان کرده و میفرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ٩١﴾[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند فرزندی برنگرفته است، وهمراه بااو معبودی نیست، زیراگر معبود دیگری بود هر خدایی آنچه را که آفریده است با خود میبرد، و برخی از خدایان بر برخی دیگر برتری میجستند. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه بیان میکنند».
و طبق یکی از تفسیرها این آیه نیز دلیل تمانع است: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا٤٢ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤٣﴾[الإسراء: ۴۲-۴۳]. «بگو: اگر همراه او خدایانی بودند آنگونه که میگویند، آنگاه برای غلبه بر خداوند صاحب عرش عظیم راهی میجستند. پاک و منزه و بسی بالاتر است از آنچه میگویند».
بنابراین در اینجا فرمود: ﴿فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ﴾او مال مطلق است و از هرعیب و نقصی پاک و منزه و بسی برتر و بالاتر است، ﴿رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ﴾پروردگار عرش، عرشی که سقف همۀ مخلوقات بوده و بزرگترین و گستردهترین مخلوق میباشد، پس وقتی این پروردگار عرش است به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقات میباشد. ﴿عَمَّا یَصِفُونَ﴾پاک است پروردگار عرش از آنچه که منکران و کافران بیان کرده و میگویند فرزند و همسر دارد. و پاک است از اینکه شریکی داشته باشد.
﴿لَا یُسَۡٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ﴾خداوند به خاطر عظمت و عزت و کمال و قدرتش در مقابل آنچه انجام میدهد بازخواست نمیشود و هیچکس توانایی آن را ندارد که با او مخالفت نماید. و به خاطر کمال حکمتش و محکم ساختن هر چیزی به بهرتین صورت، کار او سوال برانگیز نخواهد بود، چون در آفرینش وی خلل یا کمبودی وجود ندارد. ﴿وَهُمۡ یُسَۡٔلُونَ﴾و همۀ آفریدهها به خاطر ناتوانی و نیازمند بودنشان در رابطه با کارها و گفتههایشان مورد بازخواست قرار میگیرند، چون همه بنده هستند و در رابطه با حرکت و کارهایشان بازخواست میشوند، آنها نه میتوانند در وجود خودشان تصرف کنند و نه میتوانند به اندازۀ ذرهای در دیگران تصرف نمایند.
سپس مجدداً به تقبیح مشرکین پرداخت و فرمود: آنها به غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفتهاند، پس آنها را نکوهش و ملامت کن و به آنان بگو: ﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡ﴾آیا غیر از خداوند معبودانی را به خدایی گرفته اند؟ بگو: دلیل خود را بیاورند. یعنی حجت و دلیل خود را بر صحت آنچه بدان باور دارند، بیاورند و مسلماً حجت و دلیلی ندارند، بلکه بر باطل بودن عملشان حجت و براهین وجود دارد. بنابر این فرمود: ﴿هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِی﴾این کتاب امت من و (اینها هم) کتابهای امتهای قبل از من است. یعنی کتابها و شریعتها بر صحت آنچه به شما گفتهام مبنی بر این که شرکت باطل و بیاساس است اتفاق دارند. پس این کتاب خداست که در آن هر چیزی همراه با دلایل عقلی و نقلیاش بیان شده است، و همۀ کتابهای گذشته نیز دلایل و حجتهایی بر آنچه که گفتیم میباشند. پس معلوم شد که حجت بر آنها اقامه شده، و به طور یقین هیچ دلیلی توان مخالفت با آن دلایل را ندارد و هر دلیلی در مقابل آن شکست خواهد خورد. و اگر مخالفتهایی یافت شود شبهاتی است که نمیتواند جای حق و حقیقت را بگیرد.
﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه بیشتر آنان حق را نمیشناسند، و به علت تقلید از نیاکان خود بر باورهای پوچشان پافشاری میکنند، و بدون علم و دانش به مجادله میپردارند. آنها حق را نمیشناسند، اما این بدان خاطر نیست که حق پوشیده و پیچیده است، بلکه آنها خود از آن روی گردانند، وگرنه چنانچه اندکی به آن توجه کنند و بدان روی آورند به طور واضح و آشکار حق را از باطل تشخیص میدهند. بنابر این فرمود: ﴿فَهُم مُّعۡرِضُونَ﴾این است که آنها روی گردان هستند.
پس از آنکه خداوند متعال جهت روشن شدن این موضوع دستور داد که در سرگذشت امتهای پیشین اندیشه کنیم، خود به طور کامل قضیه را باز کرده و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبود به حقی جز من نیست. پس مرا بپرستید. بنابر این همۀ پیامبران پیش از تو چکیده پیامشان این بوده است که تنها خداوند پرستش شود، خدایی که شریکی ندارد و او معبود راستین است، و پرستش دیگر چیزها باطل میشود.
آیهی ۲۶-۲۹:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ٢٦﴾[الأنبیاء: ۲۶]. «و گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است! خداوند پاک و منزه است (فرشتگان فرزندان خدا نبوده) بلکه بندگانی گرامی هستند».
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ٢٧﴾[الأنبیاء: ۲۷]. «در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و آنان به فرمان وی کار میکنند».
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ٢٨﴾[الأنبیاء: ۲۸]. «خداوند اعمال گذشته و حال و آیندۀ ایشان را میداند، و شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که (خداوند) بپسندد، و آنان از بیم او ترسان و هراسانند».
﴿وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩﴾[الأنبیاء: ۲۹]. «و هرکس از آنان بگوید غیر از خدا من نیز معبود هستم، جهنم را سزای او میگردانیم، بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم».
خداوند متعال از بیخردی مشرکان سخن به میان میآورد که پیامبر را تکذیب کرده و ادعا کردند خداوند خوارشان کند. پروردگار فرزندی برای خود بر گرفته است، پس گفتند: فرشتگان دختران خداوند هستند. بسی پاک و برتر است خداوند از گفتۀ آنان.
و خداوند خبر داد که فرشتگان فرزندان خدا نبوده، بلکه بندگانی هستند که آفریده شدهاند و اختیاری ندارند، و آنها نزد پروردگار محترو و گرامی هستند، چون آنها را با خوبیها و پاکیها آراسته و از زشتیها پاکیزه داشته است و آنان نهایت ادب را در مقابل با خداوند رعایت کرده و از فرمان او پیروی میکنند.
﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ﴾از پیش خود سخنی در رابطه با ادارۀ امور نمیگویند مگر این که خداوند بگوید، چون در کمال ادب قرار دارند و به کمال حکمت و علم الهی آگاه هستند. ﴿وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ﴾آنها را به هر چیزی دستور بدهد، از فرمانش اطاعت میکنند، و به هر کاری آنها را بگمارد آن را انجام میدهند. پس آنها به اندازۀ یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمیکنند، بدون فرمان الهی به دلخواه خود کاری را انجام نمیدهند، با وجود این، علم الهی آنها را احاطه کرده است.
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ﴾خداوند کارهای گذشته و آینده آنان را میداند، پس آنها نمیتوانند از دایرۀ علم الهی بیرون روند، چنان که نمیتوانند از فرمان و تدبیر او بیرون روند.
یکی دیگر از صفاتشان این است که آنها در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند، و برای هیچ کسی بدون اجازۀ خداوند شفاعت نمیکنند، و چون به آنها اجازه دهد، و کسی را که در مورد او شفاعت مینمایند بپسندد برایش شفاعت میکنند، اما خداوند هیچ گفتار و کرداری را نمیپسندد مگر آنچه که خالصانه برای وی انجام شده، ودر آن کار از پیامبر اطاعت شده باشد. و این آیه بیش از هر چیزی بر اثبات شفاعت دلالت مینماید و بیانگر آن است که فرشتگان شفاعت میکنند. ﴿وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾و آنان از بیم خداوند ترسان و هراسانند و همه در برابر شکوه و عظمت وی فروتن بوده، و در برابر عزت و جمال الهی تسلیم میباشند.
وقتی تصریح کرد که آنان حقی در الوهیت ندارند و سزاوار هیچ بندگی و پرستشی نیستند، چون صفاتی که دارند چنین اقتضا مینماید، بیان نمود که آنها حتی حق چنین ادعایی هم ندارند، و چنانچه ـ فرض کنیم و کوتاه بیاییم ـ یکی از آنها بگوید، ﴿إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِ﴾من به جای او معبود هستم، ﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ﴾چنین کسی جهنم را سزایش میگردانیم. بدینسان به ستمکاران سزا میدهیم و چه ستمی بزرگتر از این است که انسانی که از هر جهت محتاج خداوند است ادعا کند در الوهیت و ربوبیت با خداوند مشارکت دارد؟!.
آیهی ۳۰:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ٣٠﴾[الأنبیاء: ۳۰]. «آیا کافران ننگریستهاند که آسمانها و زمین (ابتدا) صاف و فروبسته بودند، سپس آنها را از هم بازگشودیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟!».
آیا این کافران که به پروردگارشان کفر ورزیده و بندگی و عبادت را تنها برای او انجام نمیدهند به وضوح نمیبینند که خداوند پروردگار ستوده و بزرگوار و معبود راستین است؟ پس اگر بنگرند آسمان و زمین را مشاهده مینمایند، آسمان و زمین را به هم پیوسته میبینند، این یکی ابر و بارانی در آن نیست، و آن یکی خشک و پژمرده است و هیچ گیاهی در آن وجود ندارد، پس ما آسمان را میگشاییم (و از آن باران فرو میریزیم) و زمین را میشکافیم و از آن گیاهان زیادی بیرون میآوریم. آیا کسی که از آسمان صاف ابر پدید میورد، و بارانی فراوان از آن سرازیر میکند سپس آن را به سرزمینی خشکیده و قحطی زده میرساند و در آنجا میباراند، سپس به دنبال باران انواع گیاهان گوناگون سبز شده و رشد میکنند، آیا اینها دلیلی نیست و اینکه او حق است است و غیر از او باطل، و او زنده کنندۀ مردهها و بخشنده و مهربان است؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ﴾آیا ایمان نمیآورند، ایمانی درست که شرک و شکی در آن نباشد؟!.
سپس خداوند آیات و نشانههای موجود در جهان آفرینش و آفاق را بر شمرد و فرمود:
آیهی ۳۱-۳۳:
﴿وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ٣١﴾[الأنبیاء: ۳۱]. «و در زمین کوههای استوار و ریشهداری پدید آوردیم تا (مبادا) آنان را بجنباند، و درمیان کوهها راههای گشاده بوجود آوردیم تا که آنان راه یابند».
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ٣٢﴾[الأنبیاء: ۳۲]. «و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم، (ولی) آنان از نشانههایش رویگردانند».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ٣٣﴾[الأنبیاء: ۳۳]. «و او خدایی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفریده است و هر یک در مداری (معین) شناورند».
یکی از دلایلی که بر قدرت و کمال و یگانگی و رحمت خدا دلالت مینماید این است که خداوند زمین را به وسیلۀ کوهها محکم و استوار گرداند و کوهها را به عنوان میخ بر آن کوبید تا انسانها را مضطرب نسازد و نجنباند، که در صورت اضطراب و جنبش، بندگان نمیتوانند در آن سکونت کنند، و نمیتوانند در آن کشاورزی نمایند و در آن استقرار یابند.
پس خداوند زمین را با کوهها استوار و پابرجا نمود و به وسیلۀ این عمل منافع زیادی برای انسانها فراهم آورد، و از آنجا که کوهها بسیار به هم پیوسته بودند، اگر به حالت قلهها و کوههای سر به فلک کشیدهای باقی میماندند، برقراری ارتباط میان بسیاری از شهرها غیر ممکن میشد، پس خداوند بنابر حکمت و رحمت خویش در لابلای این کوهها راههای هموار و فراخی را به وجود آورد تا انسانها برای رسیدن به شهرها مشکلی نداشته باشند و بتوانند به اهدافی که در دیگر مناطق دارند، برسند. و تا از این طریق یگانگی خداوند را دریابند و هدایت گردند.
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗا﴾و آسمان را سقف زمینی قرار دادیم که شما بر آن هستید و آن را از سقوط محفوظ داشتهایم: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَا﴾[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیافتند». و نیز آسمان از استراق سمع شیطانها محفوظ قرار داده است. ﴿وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ﴾و آنان از نشانههایش روی گرداند. یعنی غافل و بیخبر هستند. و این شامل همۀ نشانههای آسمان از قبیل بلند بودن و گسترده بودن و بزرگی و رنگ زیبای آن و ساختار محکم و شگفتانگیزش میباشد و از دیگر نشانههای آن از قبیل ستارگان و سیارهها و خورشید و ماه تابان و شب و روز که از پی یکدیگر میآیند، و نیز شناور بودن ماه و خورشید و ستارگان در این فضای بیکران، غافل و رویگردانند.
و بدین سبب منافعی از قبیل گرما و سرما و پیدایش فصلها برای بندگان پدید میآید و حساب عبادت و معادلاتشان را میدانند. در شب استراحت میکنند و آرام میگیرند و در روز پراکنده میشوند، و برای کسب معاش خود تلاش مینمایند.
گر فرد هوشیار و خردمند در این کارها بیاندیشد و خوب به آن بنگرد، به طور قطع باور مینماید که خداوند نظام هستی را تا وقت معینی قرار داده است، و بندگان فواید و خواستههایشان از آن بدست میآورند و از آن بهرهمند میشوند، سپس این انتظام از بین رفته و متلاشی میشود، و خداوندی که آنرا به وجود آورده است، همو آن را از بین میبرد و نابود میکند، و کسی که آن را به حرکت در آورده است از حرکت باز میدارد. و انسانها را به سرایی غیر از جهان منتقل میکند که در آنجا پاداش و سزای اعمالشان را به طور کامل مییابند و (فرد هوشیار) متوجه میشود که مقصود از این جهان آن است که مزرعهای برای آخرت باشد، نیز متوجه میشود که این دنیا سرای سفر است نه محل اقامت.
آیهی ۳۴-۳۵:
﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ٣٤﴾[الأنبیاء: ۳۴]. «و پیش از تو برای هیچ انسانی جاودانگی مقرر نداشتهایم، آیا اگر تو بمیری ایشان جاودانه میمانند؟!».
﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ٣٥﴾[الأنبیاء: ۳۵]. «و هر انسانی مزۀ مرگ را میچشد، و شما را به سختی و آسایش میآزماییم، و بهسوی ما بازگردانده میشوید».
از آنجا که دشمنان پیامبر میگفتند: ﴿نَّتَرَبَّصُ بِهِۦ رَیۡبَ ٱلۡمَنُونِ﴾[الطور: ۳۰]. منتظر پیامبر هستیم تا گرفتار حوادث تلخ روزگار شود و بمیرد، خداوند متعال فرمود: راه مرگ راهی است که هر انسانی باید آن را در پیش گیرد، ﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَ﴾و ای محمد! ما پیش از تو برای هیچ انسانی در دنیا جاودانگی مقرر نداشتهایم، پس اگر بمیری، مرگ راهی است که پیامبران و اولیاء و غیره آن را طی کردهاند. ﴿أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ﴾آیا اگر بمیری ایشان بعد از تو جاودانه میمانند؟پس اگر چنین است، جاودانگی، آنها را مبارک باد! اما چنین نیست، بلکه هرکس روزی فنا میشود و از بین میرود. بنابر این فرمود: ﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾هر نفسی مرگ را میچشد. و این قانون همۀ خلائق را شامل میشود، و مرگ جامی است که هرکس آن را بنوشد، گرچه بنده مهلت زیاد و عمر طولانی داشته باشد. اما خداوند بندگانش را به وجود آورده و آنها را امر و نهی نموده، و با خیر و شر، و ثروتمندی و فقر، و عزت و ذلت، و زندگی و مرگ آزموده است. ﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾[الکهف: ۷]. «تا آنها را بیازماییم، که کدام یک عمل بهتری انجام میدهد»، و چه کسی در مواقع آزمایش دچار فتنه میشود و چه کسی نجات مییابد؟ ﴿وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ﴾و بهسوی ما بازگردانده میشوید. پس شما را به سبب اعمالتان مجازت میکنیم، اگر اعمالتان نیک و خوب باشد به شما پاداش نیک میدهیم. و اگر بد باشد سزای بد میدهیم. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ﴾[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان ستم نمیکند».
و این آیه بر باطل بودن سخن کسی دلالت مینماید که میگوید: خضر زنه است و در دنیا جاودان است. و این سخن که خضر برای همیشه زنده است سخن بیدلیلی است و با دلایل شرعی مخالف است.
آیهی ۳۶-۴۱:
﴿وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٣٦﴾[الأنبیاء: ۳۶]. «و هرگاه کافران تو را ببیند حتماً شما را مسخره و ریشخند میگیرند (و میگویند:) آیا این همان کسی است که معبودانتان را (به بدی) یاد میکند؟ و آنان یاد (خداوند) رحمان را انکار میکنند و به آن ایمان ندارند».
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ٣٧﴾[الأنبیاء: ۳۷]. «انسان از شتاب آفریده شده است. نشانههای خود را به شما خواهیم نمود، پس به شتابم نیاندازید و عجله نکنید».
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٨﴾[الأنبیاء: ۳۸]. «و میگویند: فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟».
﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ٣٩﴾[الأنبیاء: ۳۹]. «اگر کافران میدانستند هنگامی که نمیتوانند آتش را از پس و پیش خود باز دارند و آنان یاری نمیگردند، (در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند)».
﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ٤٠﴾[الأنبیاء: ۴۰]. «بلکه (آتش) ناگهان به سراغ ایشان میآید، و آنگاه حیرانشان میسازد، و نمیتوانند آن را دفع کنند، و بدیشان مهلت داده نمیشود».
﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾[الأنبیاء: ۴۱]. «و به راستی پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتهاند، پس عذابی که مسخره کنندگان آن را به شوخی گرفته بودند ایشان را فرا گرفت».
و این ناشی از شدت کفرشان است، زیرا مشرکان وقتی پیامبر صرا میدیدند او را به استهزاء و تمسخر گرفته و میگفتند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا این همان کسی است که خدایان شما عیبجویی و بدگویی میکند؟ به گمان خود وی را ناچیز و حقیر میانگاشتند که خدایان آنان را مذمت میکند. پس توصیه میکردند که به او توجه نکنند.
اینگونه پیامبر را مسخره کرده و او را تحقیر میکردند، با اینکه پیامبر در اوج کمال و انسانیت قرار داشت، و او کاملترین و برترین انسان بود. یکی از خوبیها و فضیلتهایش این بود که یکتاپرست بود و عبادت را فقط برای خداوند انجام میداد و هر آنچه را که با خدا پرستش میشد مذمت و نکوهش کرده و جایگاه و مقام پست آن را بیان نموده است.
در حقیقت این کافران باید مورد تمسخر قرار بگیرند و تحقیر شوند که تمام رفتارها و عادتهای زشت و ناپسنتد را دارا هستند، و برای زشتی و فساد کاری آنان همین بس که به پروردگار جهانیان کفر ورزیدند و رسالت پیامبران را نپذیرفتند. آنان در بهترین حالتشان که عبارت از ذکر و یاد خداوند مهربان است، کفر میورزند، زیرا خداوند را یاد نمیکنند، و به او ایمان نمیآورند مگر اینکه چیزهایی را انباز و شریک او سازند، پس اگر ذ کر و یادشان کفر و شرک باشد دیگر احوالشان چگونه خواهد بود؟ بنابر این فرمود: ﴿وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾آنان از پیامبر صایراد میگیرند و او را مورد استهزا قرار میدهند، در حالی که آنان خداوند رحمان را یاد نمیکنند و به او و وحدانیتش کفر میورزند و اصلاً وی را باور ندارند.
و بیان اسم ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾در اینجا مبین زشتی حالت کافران است، زیرا به خداوند مهربان که همۀ نعمتها را سرازیر نموده و بلاها را دور کرده است، و تمامی نعمات بندگان از جانب اوست و بدی را جز او کسی دور نمینماید کفر و شرک میورزند.
﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖ﴾انسان آن چنان شتابگر است که انگار از شتاب آفریده شده است. آدمی موجود عجول است و با شتاب بهسوی هر کاری میرود و در انجام آن شتاب میورزد، پس مومنان در رسیدن عذاب خداوند به کافران عجله دارند، و احساس میکنند که خیلی دیر کافران گرفتار عذاب میشوند، و کافران نیز از روی عناد و تکذیب، عذاب را به شتاب میطلبند و میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید فرا رسیدن این وعده کی خواهد بود؟
اما خداوند مهلت میدهد و بردباری مینماید ولی فراموش نمیکند و برای آنها وقت مقرری تعیین کرده است: ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ﴾[الأعراف: ۳۴]. «و هر گاه مدت معین آنها فرا برسد یک لحظه پس و پیش نمیشوند». بنابر این فرمود: ﴿سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی﴾نشانههای خود را در انتقام گرفتن از کسانی که به من کفر ورزیده و نافرمانیام را روا داشتهاند به شما نشان خواهم داد، ﴿فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ﴾پس در آمدن این کار شتاب نکنید. همچون کافران میگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟ آنها روی غرور و از آنجا که فریب خورده بودند این سخن را گفتند، اما ﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾اگر کافران حالت وحشتناک و ناگوار خود را میدانستند، ﴿حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ﴾هنگامی که آنان نمیتوانند آتش را از چهرههایشان و از پشتهایشان باز دارند و آتشی از هر سو آنان را احاطه نموده و از هر جهت فرا گرفته است، ﴿وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ﴾و نه کسی آنها را یاری میکند، پس نه یاری میکنند و نه یاری میشوند. ﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ﴾بلکه آتش جهنم آنها را ناگهان فرا میگیرد و از شدت ترس و وحشت مات و مبهوت میشوند، ﴿فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا﴾و نمیتوانند آن را دفع کنند و برگردانند چون آنها کوچکتر و ناتوانتر از آن هستند که بتوانند آن را از خود دور کنند. ﴿وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ﴾و مهلت داده نمیشوند و عذاب از آنها دور نخواهد شد. پس اگر کافران از این حالت واقعاً آگاهی داشتند، در رابطه با آمدن عذاب شتاب نمیورزیدند، و به شدت از عذاب میترسیدند اما چون این شناخت را ندارند، چنان سخنهای یاوه ای میگویند. و وقتی بیان نمود که آنها پیامبر را به تمسخر میگیرند و میگویند: ﴿أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ﴾آیا همین شخص است که از خدایان شما بدگویی میکند؟ پیامبر را دلجویی داد و فرمود: شیوۀ رفتار امتهای گذشته با پیامبرانشان همینگونه بوده است پس فرمود: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٤١﴾و همانا پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند و سرانجام عذابی که مسخره کنندگان آنرا بازیچه و شوخی میدانستند ایشان را فرا گرفت. یعنی عذاب بر آنها فرود آمد و راه گریزی از آن نداشتند، پس اینها نیز باید از عذابی که به تکذیب کنندگان رسید برحذر باشند.
آیهی ۴۲-۴۴:
﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ٤٢﴾[الأنبیاء: ۴۲]. «بگو: چه کسی شما را درشب و روز (از عذاب خداوند رحمان) نگاه میدارد؟ بلکه آنان از یاد پروردگارشان رویگردانند».
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ٤٣﴾[الأنبیاء: ۴۳]. «یا اینکه آنان معبودانی دارند که آنها را در برابر (عذاب) ما حفظ میکنند؟! (این معبودان ساختگی) نه میتوانند خود را یاری کنند، و نه آنان یاری داده میشوند».
﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٤٤﴾[الأنبیاء: ۴۴]. «بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم تا عمر بر آنان طولانی شد. آیا نمیبینند که ما آهنگ زمین میکنیم و از دامنههایش میکاهیم، آیا اینان پیروز خواهند شد».
خداوند با بیان ناتوانی کسانی که به جای او معبودانی را به خدایی گرفتهاند، و اینکه آنان به پروردگار مهربانشان نیازمندند، خداوندی که رحمت او هر فاسق و مومنی را در شب و روز فرا گرفته است، میفرماید: ﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ﴾بگو: «چه کسی درشب، آنگاه که بر رخت خوابهایتان خوابیده و حواس و فکرتان در عالم رویا است، ﴿وَٱلنَّهَارِ﴾و در روز، آنگاه که بیرون میروید و غافل هستید، شما را ﴿مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾از (عذاب) خداوند مهربان محفوظ و مصون میدارد؟ آیا کسی دیگر غیر از او شما را محافظت مینماید؟ هرگز، زیرا هیچ محافظ و نگهبانی جز او نیست.
﴿بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ﴾بلکه آنها از یاد پروردگارشان رویگردانند، بنابران به او شرک ورزیدهاند، وگرنه آنها به پروردگارشان روی میآوردند و اندرزهای او را میپذیرفتند و به راه راست هدایت میشدند و سر عقل میآمدند، و کارشان سامان مییافت.
﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَا﴾اگر ما بخواهیم آنان را به عذابی گرفتار سازیم، آیا از معبودانشان کسی هست که آنها را از عذاب نجات بدهد. ﴿لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ﴾این خدایان ساختگی نه میتوانند خود را یای کنند و نه بر کارهایشان از سوی ما کمک کرده میشوند. ووقتی از جانب خدا کمک کرده نشوند پس آنها در کارهایشان خوار و شکست خورده خواهند شد و نمیتوانند سودی را جلب کنند یا زیانی را دور نمایند.
و خداوند سببی را که موجب استمرار آنها بر کفر و شرکشان شد ذکر میکند و میفرماید: ﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُ﴾بلکه ما ایشان و پدرانشان را از انواع نعمتها بهرهمند ساختیم و عمر طولانی بر آنان ارزانی دادیم و با اموال دنیا بهرهمند شدند و بدان مشغول و سرگرم گشته و به سبب آن از غایت خلقت خویش غافل گردیدند. روزگار زیادی زیستند، پس سنگدل شده و سرکشی آنها فزونی گرفت و کفران و نا سپاسی آنان فراوانتر گردید. پس اگر به آنان که در چپ و راستشان در روی زمین قرار دارند، بنگرند جز نابود شدگان را نمییابند، و جز صدای ناله و درد چیزی را نمیشنوند، و جز نسلهایی که پی در پی هلاک شدند نمییابند، و خواهند دید که مرگ در هر راهی دامهایش را برای شکار جانداران و اشخاص پهن کرده است.
بنابراین فرمود: ﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآ﴾آیا نمیبینند که ما با نابود کردن اهالی زمین کم کم از آن میکاهیم تا آنکه خداوند وارث زمین و ساکنان آن شود و او بهترین وارثان است؟ پس اگر این حالت را ببیند فریب نمیخورند و به کفر خود ادامه نمیدهند. ﴿أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾آیا ایشان غالب و پیروزند؟ و میتوانند از دایرۀ تقدیر الهی بیرون روند؟ و توانایی امتناع ورزیدن و نپذیرفتن مرگ را دارند؟ آیا چنین توانایی را دارند که فریب ماندگاری را بخورند؟ یا اینکه وقتی فرستادۀ پروردگارشان برای گرفتن جانشان به نزد آنها بیاید به یقین رسیده و خوار میشوند، و نمیتوانند کوچکترین مخالفتی اظهار نمایند.
آیهی ۴۵-۴۶:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ٤٥﴾[الأنبیاء: ۴۵]. «بگو: شما را با وحی بیم میدهم، و اشخاص کر هنگامی که بیم داده شوند ندا را نمیشنوند».
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٤٦﴾[الأنبیاء: ۴۶]. «و اگر شمّهای از عذاب پروردگارت بدیشان برسد خواهند گفت: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودهایم».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر ص! به همۀ مردم بگو: ﴿إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِ﴾تنها شما را با وحی بیم میدهم، یعنی من فرستاده هستم و از طرف خود چیزی را برای شما نمیآورم، و نمیگویم که من فرشته هستم، و نمیگویم که گنجینهها و خزانههای زمین نزد من است، و غیب نمیدانم، بلکه فقط شما را با چیزی بیم میدهم که خداوند بر من وحی کرده است. پس اگر بپذیرید به راستی فرمان الهی را پذیرفته اید، و خداوند به شما پاداش خواهد داد و اگر روی بگردانید و مخالفت کنید من اختیاری ندارم و فرمان و اختیار و تقدیر همه از آن خداست. ﴿وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ﴾و شخصی که کر و ناشنوا است صدایی را نمیشنود، چون حس شنوایی او مختل شده و از کار افتاده است. و گوشی میشنود که قابلیت شنیدن را داشته باشد.
همچنین وحی سبب زندگی دلها و ارواح و بیدار شدن است، اما اگر دل قابلیت پذیرش هدایت را نداشته باشد، نسبت به هدایت و ایمان مانند شخص کری است که صداها را نمیشنود. پس این مشرکان از شنیدن هدیات کر هستند، به همین جهت هدایت نشدن اینها جای تعجب نیست، به خصوص در این حالت که عذاب به سراغشان نیامده و درد عذاب آنها را فرا نگرفته است.
﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ﴾و اگر اندکی از عذاب پروردگارت بدیشان برسد، ﴿لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾میگویند: وای بر ما! به راستی که ما ستمگر بودیم. یعنی آنها جز اعتراف به ندامت و ستمکاری و کفر و سزاوار بودنشان به عذاب و دعا کردن برای هلاک شدن و نابود گشتن چیزی دیگر نخواهند گفت:
آیهی ۴۷:
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ٤٧﴾[الأنبیاء: ۴۷]. «و ما ترازوی عدل و داد را در روز قیامت خواهیم نهاد و کسی هیچ ستمی نمیبیند و اگر به اندازۀ دانۀ خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد آن را (به میان) میآوریم، و بس است که ما حسابرس و حسابگر باشیم».
خداوند متعال از داوری عادلانه و قضاوت منصفانهاش در میان بندگان، وقتی که آنها را در روز قیامت گرد میآورد خبر داده و میفرماید: ترازوهای عادلانه مینهد که با آن هر ذرهای از عمل نیک و بد مشخص میشود، و با آن نیکیها و بدیها وزن میگردد. ﴿فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا﴾و بر هیچ کسی، خواه مسلمان باشد یا کافر، کوچکترین ستمی نمیشود، به این صورت که از نیکیهایش کاسته، یا به بدیهایش اضافه شود. ﴿وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ﴾و اگر به اندازۀ دانۀ خردل که کوچکترین چیز است، نیکی یا بدی انجام شده باشد، ﴿أَتَیۡنَا بِهَا﴾آن را در میان میآوریم، و حاضر و آماده میسازیم تا انجام دهندهاش را به آن اساس سزا و جزا دهیم. همچنان که میفرماید: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧ وَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا یَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸]. «پس هرکس به اندازۀ ذرهای نیکی کرده باشد آن را خواهد دید و هرکس به اندازۀ ذرهای بدی کرده باشد آن را خواهد دید».
﴿وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و میگویند: ای وای بر ما! چه شده این کتاب را که نه گناه کوچکی را گذاشته و نه گناه بزرگی را مگر اینکه آن را برشمرده است و آنچه را کردهاند حاضر و آماده میبینند». ﴿وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ﴾خداوند میفرماید : ما حسابرسی را کفایت میکنیم، و بسنده خواهد بود که ما حسابگر و حسابرس باشیم. یعنی او تمامی اعمال بندگان را میداند و آنها را در کتابی ثبت و ضبط نموده است، و اندازۀ آن و مقدار پاداش سزای آن را میداند و جزای آن را به انجام دهندگان میدهد.
آیهی ۴۸-۵۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨﴾[الأنبیاء: ۴۸]. «و همانا به موسی و هارون فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران دادیم».
﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ٤٩﴾[الأنبیاء: ۴۹]. «کسانی که در نهان از خداوند میترسند و آنان از قیامت هراس کنند».
﴿وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٠﴾[الأنبیاء: ۵۰]. «و این (قرآن) پند با برکتی است که آن را نازل کردهایم، آیا شما منکر آن هستید؟».
در بسیاری جاها خداوند این دو کتاب بزرگ «تورات و قرآن» را در کنار هم ذکر میکند که در دنیا کتابی بهتر و با برکتتر و هدایت کنندهتر از آنها وجود ندارد. پس خداوند خبر داد که او فرقان را در اصل به موسی و به تبع وی به هارون داده است و فرقان، تورات بود که حق را از باطل و هدایت را از گمراهی جدا مینمود. و تورات ﴿وَضِیَآءٗ﴾روشنایی و نوری بود که راهیافتگان با آن راهیاب میشدند، و سالکان راه به آن اقتدا مینمودند، و به وسیلۀ آن احکام شناخته میشد، و حلال و حرام از یکدیگر مشخص میگشت. و ﴿وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ﴾و پندی برای پرهیزگاران بود که آنچه را به سود و زیانشان بود از آن فرا میگرفتند، و در پرتو آن خیر و شر را از هم تشخیص میدادند. ﴿لِّلۡمُتَّقِینَ﴾پرهیزگاران را به طور ویژه بیان کرد، چون فقط آنها از این کتاب بهرهمند میشوند، و آن را میآموزند، و به آن عمل مینمایند. سپس متقین را چنین تفسیر نمود: «کسانی که در نهان از پروردگارشان میترسند»، پس در صورت مشاهدۀ مردم به طریق اولی از وی میترسند و از آنچه حرام نموده است پرهیز مینمایند، و آنچه را که واجب و لازم قرار داده است انجام میدهند.
﴿وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ﴾و آنها از قیامت در ترس و هراس به سر میبرند، چون کاملاً پروردگارشان را میشناسند. پس هم نیکوکاری میکنند و هم از خداوند میترسند. عطف در اینجا از باب عطف صفتهای گوناگون میباشد که بر یک چیز و بر یک موصوف وارد میشوند.
﴿وَهَٰذَا﴾و این قرآن، ﴿ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُ﴾قرآن را به دو صفت بزرگ متصف نمود، یکی اینکه پندی است که یادآور همۀ خوبیها و چیزهایی است که برایتان مفید است از قبیل شناخت خداوند از طریق نامها و صفات و کارهایش، و شناخت پیامبران و اولیا و حالاتشان، همچنان که احکام شرع از قبیل عبادات و معاملات و غیره، و احکام پاداش و بهشت و جهنم به وسیلۀ این قرآن یادآور میشود. پس به وسیلۀ این قرآن مسایل و دلایل عقلی و نقلی یادآوری میشود. و پروردگار قرآن را ذکر نامید چون یادآور چیزهایی است که خداوند در عقلها و سرشتها به ودیعه نهاده است، از قبیل تصدیق اخبار راست و امر به آنچه که از نظر عقل خوب و نیکوست، و نهی از آنچه که از نظر عقل زشت ناپسند است و با برکت بودن قرآن مقتضی افزون شدن خیر و رشد یافتن آن میباشد، و هیچ چیزی با برکتتر از این قرآن نیست، زیرا هر خیر و نعمت دینی و دنیوی و اخروی در سایۀ تمسک به آن به دست میآید.
پس وقتی قرآن پندی با برکت است باید آن را پذیرفت و تسلیم آن شد و خداوند را به خاطر این بخشش بزرگ ستایش نمود، و دستورات آن را انجام داد، و با آموختن کلمات و معانیاش از برکت آن استفاده کرد. و روی گردانی از قرآن و انکار آن و ایمان نیاوردن به آن بزرگترین کفر و شدیدترین جهالت و ستم است. بنابر این خداوند بر کسانی که آن را انکار کردهاند، اعتراض نموده و میفرماید: ﴿أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ﴾آیا شما منکر آن هستید.
آیهی ۵۱-۷۳:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ٥١﴾[الأنبیاء: ۵۱]. «و بیگمان پیش از این به ابراهیم هدایت و راهیابی دادیم و به (حال او) دانا بودیم».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾[الأنبیاء: ۵۲]. «آنگاه که به پدر و قومش گفت: این تندیسها چیست که همواره به عبادت آنها مشغول هستید؟».
﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ٥٣﴾[الأنبیاء: ۵۳]. «گفتند: ما پدران خویش را دیدهایم که اینها را پرستش میکردند».
﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾[الأنبیاء: ۵۴]. «گفت: به راستی شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید».
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ٥٥﴾[الأنبیاء: ۵۵]. «گفتند: آیا برایمان حق آوردهای یا از افراد شوخی کننده و بازیگر هستی؟».
﴿قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٥٦﴾[الأنبیاء: ۵۶]. «گفت: بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است، همان پررودگاری که آنها را آفرید، و من بر این (سخن) گواهم».
﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ٥٧﴾[الأنبیاء: ۵۷]. «و سوگند به خداوند پس از آنکه پشت کردید و رفتید نسبت به بتهایتان تدبیری خواهم اندیشید».
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ٥٨﴾[الأنبیاء: ۵۸]. «آنگاه آنها را تکه تکه کرد، مگر بت بزرگشان را تا به پیش آن باز گردند».
﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾[الأنبیاء: ۵۹]. «گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است».
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾[الأنبیاء: ۶۰]. «گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته میشود از آنها (به بدی) یاد میکرد».
﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ٦١﴾[الأنبیاء: ۶۱]. «گفتند: او را به حضور مردم بیاورید باشد که آنان گواهی دهند».
﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ٦٢﴾[الأنبیاء: ۶۲]. «گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با خدایان ما کردهای؟».
﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ٦٣﴾[الأنبیاء: ۶۳]. «(ابراهیم) گفت: بلکه این بت بزرگ چنین کاری را کرده است، پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید».
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٦٤﴾[الأنبیاء: ۶۴]. «پس آنان به خود آمدند و گفتند: بیگمان شما ستمگرید».
﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ٦٥﴾[الأنبیاء: ۶۵]. «سپس سرافکنده شدند (و گفتند:) بیشک تو میدانی که آنها سخن نمیگویند».
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ٦٦﴾[الأنبیاء: ۶۶]. «(ابراهیم) گفت: آیا به غیر از خداوند چیزی را میپرستید که هیچ سود و زیانی را به شما نمیرساند؟».
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٦٧﴾[الأنبیاء: ۶۷]. «وای بر شما، و وای بر چیزهایی که به جای خدا میپرستید! آیا خرد نمیورزید؟!».
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾[الأنبیاء: ۶۸]. «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید».
﴿قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ٦٩﴾[الأنبیاء: ۶۹]. «گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش».
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ٧٠﴾[الأنبیاء: ۷۰]. «و خواستند (در حق او) نیرنگ ورزند، پس ما آنان را زیباترین مردم نمودیم».
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ٧١﴾[الأنبیاء: ۷۱]. «و او و لوط را رهایی بخشیدیم و به سرزمینی بردیم که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ٧٢﴾[الأنبیاء: ۷۲]. «و اسحاق را به او بخشیدیم و (افزون بر خواستههایش) یعقوب را نیز به او بخشیدیم، و همه را شایسته قرار دادیم».
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ٧٣﴾[الأنبیاء: ۷۳]. «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری میکردند، و انجام دادن نیکیها و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم و آنان تنها ما را میپرستیدند».
وقتی که خداوند متعال از موسی و محمد صو کتابهایشان سخن به میان آورد، و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُ﴾پیش از فرستادن موسی و محمد و نازل شدن کتابهایشان، وسیلۀ هدایت و راهیابی را به ابراهیم دادیم.
خداوند ملکوت آسمانها و زمین را به او نشان داد و به مقامی از هدایت و رشد رساند که با آن به کمال رسید و مردم را بهسوی آن فراخواند، هدایت و رشدی که خداوند جز محمد به هیچکس نداده است. خداوند متعال رشد و راهیابی را به ابراهیم نسبت داد چون بر حسب جایگاه بلندی که از آن برخوردار بود از رشد و هدایت بهرهمند بود، و هر مومنی بر حسب ایمانی که دارد از هدایت و رشد برخوردار است.
﴿وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ﴾و ما به احوال او آگاه بودیم. یعنی وسیلۀ رشد و راهیابی را به او دادیم، و به ایشان رسالت بخشیدم و وی را دوست خویش قرار دادیمف و او را در دنیا و آخرت برگزیدیم، چون میدانستیم که او شایستۀ آن است، زیرا هشیاری و فهیمده و پاکیزه بود. بنابراین، به مجادلۀ ابراهیم با قومش، و نهی کردن آنها از شرک و شکستن بتها و محکوم کردنشان با دلیل و برهان پرداخت و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ٥٢﴾آنگاه که به پدر و قومش گفت: این مجسمها که خودتان آنها را ساخته و با دستهایتان تراشیده و به شکل برخی از مخلوقات درآوردهاید چه هستند که همواره به عبادت آن مشغول هستید؟ و چه برتری دارند؟ عقلهایتان را از دست داده اید، چرا که اوقات خود را با رپستش این بتها ضایع نموده اید، حال آنکه خودتان با دستان خود آنها را ساخته و تراشیده اید، این بسیار چیز عجیبی است که آنچه را خود میسازید و میتراشید عبادت میکنید.
آنها مانند فرد درماندهای که کوچکترین شبهه و دلیلی ندارد، پاسخی بیدلیل آوردند و گفتند: ﴿وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا﴾ما پدران خویش را دیدهایم که چنین میکردند، پس ما هم راه آنها را در پیش گرفته و در عبادت بتها از آنها پیروی میکنیم.
مشخص است که کار کسی دیگر غیر از پیامبران حجت نبوده و جایز نیست الگو و اسوه قرار داده شود، به خصوص در اصل دین و توحید و یگانه دانستن پروردگار جهانیان، بنابر این ابراهیم بیان داشت که همه گمراه بوده و هستید: ﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٥٤﴾قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بوده و هستید، گمراهی آشکار و روشن! و چه گمراهی بالاتر از گمراه شدن آنها در شرک و ترک توحید است؟ یعنی آنچه شما گفتید مبنی بر این که پدران ما چنین میکردند نمیتواند مجوزی برای توجیه اعمالتان باشد، و شما و آنها در گمراهی روشن و آشکاری هستید. ﴿قَالُوٓاْ﴾با تعجب از گفتۀ ابراهیم و بزرگ جلوه دادن آن، و اینک چگونه آنها و پدرانشان بیخرد و نادان قرار میدهد، گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ﴾آیا سخنی که برای ما آوردهای حقیقت دارد؟ یا اینکه شوخی و مسخره میکنی و نمیدانی چه میگویی؟ هدفشان از این گفته این بود که تو نمیدانی چه میگویی. و آنان دو محمل برای عمل ابراهیم قرار دادند، هر چند که آنها بر اساس گمان خود مطمئن بودند سخن ابراهیم سخن فرد نادانی است که نمیداند چه میگوید اما ابراهیم جوابی به آنها داد که بیخردی و کم عقلی آنها را مشخص کرد.
ابراهیم گفت: ﴿بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ﴾من اهل شوخی و مزاح نیستم و آنچه میگویم حقیقت دارد، و این بتها خدایان نیستند، بلکه پروردگار شما پروردرگار آسمانها و زمین است، همان پروردگاری که آنها را آفریده است.
پس ابراهیم برای آنها هم دلیل عقلی ارائه داد و هم دلیل نقلی بیان کرد. دلیل عقلی این بود که هرکس حتی شما که با من مجادله میکنید، میدانید که تنها خداوند آفرینندۀ همۀ مخلوقات از قبیل انسانها و فرشتگان و جن و حیوانات و آسمانها و زمین میباشد، و او به تدبیر امورشان میپردازد، پس هر مخلوقی تحت تدبیر و تصرف او قرار دارد، و او آن را آفریده است، و همۀ چیزهایی که به غیر از خداوند پرستش میشوند د راین دایره داخلاند، پس کسانی که کمترین بهرهای از عقل و تشیخص دارند جایز نمیبینند که پرستش آفریننده، روزی دهنده و مدبر حقیقی را رها کنند و به عبادت مخلوقی بپردازند که نمیتواند سود و زیانی به کسی برساند، و مرگ و زندگانی و زنده شدن پس از مرگ در اختیار اوست.
اما دلیل نقلی مطالبی است که از پیامبران †نقل شده است، زیرا آنچه آوردهاند از اشتباه به دور میباشد و آنها حرف ناحق نمیگویند، و از جملۀ آن شهادت و گواهی دادن یکی از پیامبران بر این قضیه است. بنابر این ابراهیم گفت: ﴿وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم﴾و من بر اینکه خداوند تنها معبود حقیقی است و پرستش غیر او باطل است، ﴿مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ﴾از گواهانم. و بعد از گواهی خداوند چه شهادت و گواهی از شهادت و گواهی پیامبران بالاتر است؟ به خصوص گواهی پیامبران اوالعزم، و به خصوص گواهی خلیل الرحمان.
پس از آن که ابراهیم بیان کرد بتهای آنان هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند، خواست به صورت عملی ناتوانی بتها را به آنان نشان بدهد، و چارهای بیاندیشد تا به ناتوانی و عدم کمک رسانی بتها اقرار نمایند. بنابر این گفت: ﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم﴾و سوگند به خدا برای نابودی بتهایتان چارهای خواهم اندیشید، یعنی آنها را میشکنم. ﴿بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ﴾آنگاه که پشت کردید و برای مراسم عید از شهر بیرون رفتید و از آنها دور شدید. وقتی آنها رفتند، ابراهیم به صورت پنهانی بهسوی بتها رفت.
﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا﴾و آنها را تکه تکه کرد. مجموعۀ بتها در یک خانه بودند، و ابراهیم همۀ آنها را شکست. ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾به جز بت بزرگشان، که آن را به منظوری که به زودی بیان میشود سالم گذاشت.
در این احتراز و استثنای عجیب بیاندیشید! زیرا هر چیزی که مورد خشم خداوند باشد کلمات «کبیر» و بزرگ بر آن اطلاق نمیشود مگر به صورتی که به اصحاب و اهل آن نسبت داده شود، چنان که پیامبر صوقتی به پادشاهان مشرک دنیا نامه نوشت فرمود: «به بزرگ فارس»، «به بزرگ روم»، و امثال این، و نفرمود: «به بزرگوار». و در اینجا خداوند متعال فرمود ﴿إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ﴾مگر بت بزرگشان، و نفرمود: «بزرگی از بتهایشان»، این چیزی است که باید به آن آگاه بود، و از تعظیم و بزرگداشت چیزی که خداوند آن را حقیر و ناچیز قرار داده است پرهیز کرد، مگر اینکه به کسانی نسبت داده شود که آن را تعظیم میکنند.
﴿لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ﴾باشد که بهسوی آن بازگردند. یعنی ابراهیم شکستن بت بزرگشان را به این خاطر ترک کرد تا بهسوی آن باز گردند، و به دلیل او توجه نمایند و از آن اعراض نکنند. بنابر این در آخر فرمود: ﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾به خودشان باز آمدند.
ولی توهین و ذلتی را که بر بتهایشان رفته بود مشاهده کردند، ﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٩﴾گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کره است؟ بیگمان او از ستمکاران است». ابراهیم را به ستمگری متهم کردند، حال آنکه خود به این اتهام سزاوارتر بودند. آنها ابراهیم را به خاطر اینکه بتهای را شکسته بود به ستمگری متهم کردند و ندانستند که شکستن بتها از بهترین فضایل و دادگری و یگانه پرستی اوست، و ستمگر کسی است که بتها را به خدایی گرفته، و میبیند که چه بلایی بر سر بتها آمده است، اما باز آنها را به خدایی میگیرد.
﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ٦٠﴾گفتند: شنیدیم جوانی که ابراهیم نامیده میشود از بتها عیبجویی میکرد، و آنها را مذمت مینمودو کسی که چنین گفته است باید همو بتها را شکسته باشد. یا اینکه بخری شنیده بودند که ابراهیم گفته بود: برای نابودی بتها چارهای خواهد اندیشید. وقتی ثابت کردند که ابراهیم بتها را شکسته است، ﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ﴾گفتند: ابراهیم را به حضور مردم بیاورید و در جایی که مردم ببینند و بشنند حاضر کنید. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ﴾تا آنها حضور داشته باشند و خود بینند با فردی که خدایان انها را شکسته است چگونه برخورد میشود و این چیزی بود که ابراهیم میخواست، زیرا هدفش این بود که در حضور مردم حق بیان شود، و مردم حق را مشاهده نمایند و حجت بر آنها اقامه گردد.
چنان که موسی وقتی با فرعون وعده کرد، گفت: ﴿مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى﴾[طه: ۵۹]. «موعد شما روز جشن است، و اینکه مردم به هنگام چاشت گرد آورده شوند». پس هنگامی که مردم حضور یافتند و ابراهیم احظار گردید، به او گفتند: ﴿ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بَِٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ﴾آیا توای ابراهیم! بتها و خدایان ما را شکسته ای؟ و این استفهام برای تقریر و اثبات است، یعنی چه چیزی به تو جرأت داد تا چنین کاری را بکنی، و چه چیز باعث شد تا به این کار اقدام نمایی؟
در حالی که مردم نظارهگر بودند، ابراهیم گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا﴾نه، بلکه بت بزرگشان این کار را کرده است. یعنی بر بتهای کوچک خشم گرفته که چرا همراه او عبادت میشوند؟ و آنها را شکسته است تا شما فقط بت بزرگتان را پرستش کنید. هدف از این سخن ابراهیم محکوم کردن مخاطبان و اقامۀ حجت بر آنان بود. بنابر این گفت: ﴿فَسَۡٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ﴾پس اگر سخن میگویند از آنان بپرسید. منظورش این بود که از بتهای شکسته شده بپرسید که پرا شکسته شدهاند، از بتی که شکسته نشده است، بپرسید که چرا دیگر بتها را شکسته است؟ پس اگر حرف بزنند جواب شما را خواهند داد. اما همۀ ما میدانیم که بتها سخن نمیگویند، و فایده و ضرری نمیدهند، حتی اگر کسی بخواهد به آنها اسیبی برساند نمیتوانند از خود دفاع نمایند و خود را یاری کنند.
﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ﴾و آنان به خود آمدند و به عقلهایشان باز آمدند و دریافتند که در عبادت کردن بتها به بیراهه و اعتراف کردند که مشرک و ستمگرند. ﴿فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾پس به (همدیگر) گفتند: حقیقتاً شما ستمگرید.
پس مقصود حاصل شد، و حجت بر آنها تمام گردید، زیرا خودشان اقرار و اعتراف کردند که آنچه بر آن هستند باطل بوده، و کارشان کفر و ستمگری است.
آنان در حالت اعتراف به گواهی خود باقی نماندند، بلکه ﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ﴾چرخشی زدند به عقب برگشتند یعنی حالتشان دگرگون شد و عقلهایشان به جای اولیهاش برگشت و گمراه شدند و به ابراهیم گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ﴾تو میدانی که اینها سخن نمیگویند، پس چگونه ما را مسخره کرده و دستور میدهی که تا از آنها بپرسیم! حال آنکه میدانی بتها حرف نمیزنند؟
ابراهیم با نکوهش و سرزنش آنها، و با بیان اینکه دچار شرک شدهاند، و اینکه خدایانشان سزاوار پرستش نیستند، گفت: ﴿أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ﴾آیا به جای خداوند چیزهایی را میپرستید که کمترین سود و زیانی را به شما نمیرسانند؟ پس نمیتوانند سودی برسانند و نمیتوانند زیان و بلایی را از شما دور کنند.
﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ﴾یعنی چقدر در زیان هستید و چه معاملۀ زیانمندی کرده اید؟ و چیزهایی که به جای خدا میپرستید چقدر حقیر هستند! ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا خرد نمیورزید تا به این حالت واقف شوید! پس چون عقل را از دست داده و از روی آگاهی مرتکب جهالت و گمراهی شدهاید حیوانات از شما بهترند.
وقتی ابراهیم آنها را جواب کوبنده داد، و ساکت کرد، و هیچ دلیلی برایشان باقی نماند، در سزا دادن او از قدرت خود استفاده کردند و ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٦٨﴾گفتند: ابراهیم را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید. یعنی او را به بدترین شیوه به قتل بر سانید، و اینگونه خدایانتان را یاری کنید. هلاک باشند! باز هم هلاک باشند، زیرا چیزی را عبادت کردند و به خدایی گرفتند که خودشان اعتراف نمودند به کمک آنها نیاز دارند.
پس خداوند از خلیل خود وقتی او را در آتش انداختند حمایت نمود و به آتش گفت: ﴿یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ﴾ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت شو. پس آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد، و هیچ آسیبی به او نرسید و کمترین رنجی را احساس نکرد.
﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا﴾و برای نابودی او نیرنگ ورزیدند و تصمیم گرفتند وی را بسوزانند، ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ﴾پس ما آنان را در آخرت زیبارترین مردم نمودیم، چنان که خلیل و پیروانش را رستگار و سودمند گردانید.
﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا﴾و ایشان و لوط را رهایی بخشیدیم، چون از قومش کسی جز لوط ÷ایمان نیاورده بود. گفته شد که لوط برادرزادهاش بوده است. پس خداوند ابراهیم را نجات داد، ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ﴾و او به سرزمینی هجرت نمود که در آن برای جهانیان خیر و برکت نهادهایم. یعنی به شام رفت و قومش را در بابل عراق رها کرد. ﴿وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾[العنکبوت: ۲۶]. «و گفت: همانا من دیار قومم را ترک خواهم کرد و به جایی میروم که پروردگارم را عبادت کنم».
یکی از برکتهای شام این است که بسیاری از پیامبران در شام سر بر آوردند، و خداوند آن را به عنوان محل هجرت خلیل خود انتخاب کرد، و یکی از سه خانۀ مقدس خداوند که بیت المقدس است در این سرزمین قرار دارد.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗ﴾وقتی ابراهیم از قومش کنارهگیری کرد اسحاق را به او ببخشیدیم و یعقوب فرزند اسحاق را افزون بر خواستههایش در دوران پیری و نازایی هسمرش به او دادیم و فرشتگان او را به اسحاق مژده دادند: ﴿وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ﴾[هود: ۷۱]. «و به دنبال اسحاق، یعقوب»، اسراییل است که امت بزرگی از نسل او پدید آمد و یکی از فرزند ابراهیم، اسماعیل بود که امت بزرگوار عرب از نسل اویند، و سردار گذشتگان وآیندگان محمد از فرزندان اوست.
﴿وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ﴾و هر یک از ابراهیم و اسحاق و یعقوب را شایسته قرار دادهایم، چرا که حققو خدا و حقوق بندگانش را به جای میآوردند. و از جملۀ صلاحیت و شایستگی آنها این بود که خداوند آنان را پیشوایانی قرار داد که با فرمان او مردم را هدایت میکردند، و این از بزرگترین نعمتهای خدا بر بنده است که پیشوا باشد و راهیافتگان به وسیلۀ او راهیاب شوند و سالکان به دنبال او حرکت کنند. و این بدان سبب بود که آنها صبر کردند و به آیات الهی یقین داشتند.
﴿یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾مردم را برابر دستوراتمان به دین ما راهنمایی میکردند. آنها طبق امیال و هوای نفس خودشان دستور نمیدادند، بلکه به فرمان خدا و بهسوی دین خدا و پیروی از خشنودی الهی راهنمایی میکردند. و بنده پیشوا نمیشود تا وقتی که به فرمان خدا دعوت نکند. ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾و انجام دادن خوبیها را به آنان وحی نمودیم، آن را انجام میدادند، و مردم را بهسوی آن فرا میخواندند. و این شامل همۀ خوبیهاست از قبیل انجام دادن حقوق خدا و حقوق بندگان خدا.
﴿وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِ﴾و بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنها وحی کردیم. این از باب عطف خاص بر عام است، چون این دو عبادت شرافت و فضیلت بیشتری دارند، و چون هرکس نماز و زکات را به طور کامل انجام دهد آنگونه که خداوند دستور داده دینش را برپا داشته است. و هرکس نماز و زکات را ضایع کند دیگر امور دینی را نیز ضایع خواهد کرد. نماز برترین اعمال است، چرا که حق خداوند در آن است، و زکات (نیز) برترین اعمال است که در آن با مردم نیکی کرده میشود. ﴿وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ﴾و آنها فقط ما را میپرستیدند. یعنی همواره عبادتهای قلبی و قولی و بدنی را در بیشتر اوقاتشان انجام میدادند، پس عبادت و بندگی تبدیل به صفت و شخصیت آنها شده بود، و به آنچه خداوند مردم را بدان دستور داده و به خاطر آن آفریده است متصف بودند.
آیهی ۷۴-۷۵:
﴿وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ٧٤﴾[الأنبیاء: ۷۴]. «و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم، و او را از شهر و دیاری که (مردمانش) کارهای زشت میکردند، رهایی بخشیدیم، بیگمان آنان مردمان گناهکاری بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٧٥﴾[الأنبیاء: ۷۵]. «و او را به رحمت خود درآوردیم، به راستی او از شایستگان بود».
در اینجاخداوند پیامبرش لوط را ستایش مینماید که دارای علم شرعی و حکم و داوری درست در میان مردم بود. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و آنها را به عبادت پروردگار فرا خواند، و از کارهای زشتی که انجام میدادند نهی نمود. و د رمیان آنها ماند و آنان را دعوت کرد اما دعوتش را نپذیرفتند. بنابر این خداوند سرزمین آنها را زیر و رو کرد و همۀ آنان را عذاب داد، زیرا ﴿کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ﴾قومی بد و گناهکار بودند، دعوتگر را تکذیب کردند و او را به اخراج از شهر تهدید نمودند. و خداوند لوط و خانوادهاش را نجات داد و او را فرمان داد تا به همراه خانوادهاش شب هنگام حرکت نماید تا از آبادی دور شوند. پس لوط و خانوادهاش شب هنگام بیرون رفتند و نجات پید کردند و این از فضل خدا و منت الهی بر آنها بود.
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآ﴾و او را به رحمت خود در آوردیم، رحمتی که هرکس وارد آن شود از نجات یافتگان خواهد بود، و از همۀ خطرها ایمن گشته و از کسانی میشود که هر خوبی و نیکی و شادی و سعادتی را به دست میآورند، و اعمالشان صالح گشته و احوالشان سامان یافته، و خداوند احوالشان را اصلاح مینماید. و صلاح و شایستگی سبب داخل شدن بنده و درآمدن او به رحمت الهی میگردد، همانطور که فساد و گناه سبب محروم شدن بنده از رحمت و خیر میشود. و پیامبران †از همه بیشتر دارای صلاحیت هستند، بنابر این خداوند آنها را به صلاح و شایستگی توصیف نموده است. وسلیمان گفت: ﴿وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾[النمل: ۱۹]. «و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایستهات داخل کن».
آیهی ۷۶-۷۷:
﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ٧٦﴾[الأنبیاء: ۷۶]. «و نوح را (به یادآور) آنگاه که پیشتر دعا کرد و ما هم دعای وی را پذیرفتیم، پس او و خانوادهاش را از اندوه بزرگ رهانیدیم».
﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ٧٧﴾[الأنبیاء: ۷۷]. «و او برابر قومی که آیات ما را دروغ انگاشتند، یاری و مدد دادیم، بیگمان آنان گروهی بد بودند، بنابر این همۀ ایشان را غرق کردیم».
بنده و پیامبر ما نوح ÷را با ستایش و تمجید یاد کن. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، و نهصد و پنجاه سال در میانشان ماند و آنها را به عبادت خداوند دعوت کرد و از شرک ورزیدن به وی نهی نمود، و دعوت خود را بارها تکرار کرد، و آنان را پنهانی و آشکار، و شب و روز دعوت داد. پس وقتی متوجه شد که موعظه برای آنان مفید نیست و هشدار دادن فایدهای برای آنان دربر ندارد، پروردگارش را فراخواند و گفت: ﴿. . . لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا٢٦ إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا کَفَّارٗا٢٧﴾[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! کسی از کافران را روی زمین زنده مگذار، زیرا اگر آنها را زنده بگذاری بندگانت را گمراه میسازند، و جز فرزندان فاسق و کافر به دنیا نمیآورند».
پس خداوند دعای او را پذیرفت و آنها را غرق نمود،و هیچکس ا ز آنها را زنده نگذاشت. و خداوند نوح و خانوادهاش، و مومنای را که همراه او بودند در کشتی نجات داد، و فرزندان او باقی گذاشت، و او را بر قومش که وی را مسخره میکردند، یاری کرد.
آیهی ۷۸-۸۲:
﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ٧٨﴾[الأنبیاء: ۷۸]. «و (یاد کن) داود و سلیمان را هنگامی که دربارۀ کشتزاری که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند داوری کردند، و ما بر داوری آنان حاضر (و ناظر) بودیم».
﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ٧٩﴾[الأنبیاء: ۷۹]. «پس آن (شیوۀ قضاوت درست را) به سلیمان فهماندیم، و هر یک از آن دو را داوری و دانش اموختیم، و کوهها را برای داود رام ساختیم که با او تسبیح میگفتند و مرغان را (نیز رام کردیم) و بر آن (کار) توانا بودیم».
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ٨٠﴾[الأنبیاء: ۸۰]. «و ساختن زره را به او آموختیم تا شما را از (آسیب) کارزارتان حفظ کند. آیا سپاسگذار هستید؟!».
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ٨١﴾[الأنبیاء: ۸۱]. «و ما باد تند و سریع را فرمانبردار سلیمان نمودیم، و به فرمان او بهسوی سرزمینی روان میشد که در آن برکت نهاده بودیم، و همه چیز را میدانستیم».
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ٨٢﴾[الأنبیاء: ۸۲]. «و از شیطانها کسانی را (نیز برای او رام ساختیم) که برای او غواصی میکردند، و (همچنین) کاری جز این انجام میدادند، و ما حافظ آنها بودیم».
سلیمان و داود این دو پیامبر بزرگوار را با ستایش و بزرگداشت یاد کن، چرا که خداوند به آنها دانش وسیع و داوری میان بندگان را عطا کرده بود. به دلیل اینکه فرمود: ﴿إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ﴾آنگاه که صاحب کشتزاری که گوسفندان گروهی شب هنگام در کشتزارش چریده و آن را تباه کرده بودند و به درختان و کشتزارش آسیب رسانده بودند، برای داوری به نزد وی آمدند. پس داود ÷چنین قضاوت کرد که گوسفندان باید در مقابل از بین رفتن درختان و مزرعه به صاحب کشتزار داده شوند، چون صاحب گوسفندان سهل انگاری کرده است و این سزای اوست، و سلیمان در این قضیه داوری درستی نمود، به این صورت که صاحبان گوسفندان، گوسفندانشان را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم آن استفاده نماید و در باغ صاحب کشتزار مشغول کار شوند تا آن را به حالت اولیه برگردانند، و وقتی باغ به حالت اولیهاش برگشت صاحب کشتزار گوسفندان آنها را باز پس دهد، و آنها نیز باغ را تحویل داده و هر یک مال خودش را ببرد و این از کمال فهم و زیرکی سلیمان ÷بود. بنابر این فرمود: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ﴾شیوۀ درست قضاوت را در این قضیه به سلیمان فهماندیم. و این بدان معنی نیست که در دیگر موارد به داود فهم و بینش نداده است، بلکه این را به طور ویژه بیان کرد، به دلیل اینکه فرمود: ﴿وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾و به هر یک از آن داود و سلیمان دانش و حکمت آموختیم، این بیانگر آن است که حاکم و قاضی گاهی درست قضاوت مینماید، و به حق میرسد، و گاهی اشتباه میکند، و اگر اشتباه کند مورد ملامت و سرزنش نیست، به شرطی که کوشش خود را کرده باشد.
سپس آنچه را که به هر یک از آنها اختصاص داد، بیان نمود و فرمود: ﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَ﴾و کوهها را در ذکر و تسبیح با او همراه کردیم. و بیان نمود که داود بیش از همۀ مردم عبادت میکرد و ذکر و تسبیح و تمجید خدا را میگفت، و خداوند آنچنان صدای زیبا و دلکشی را به او داده بود که به هیچ یک از مردم نداده بود، پس وقتی تسبیح میگفت و ستایش خود را میکرد کوههای جامد و پرندگان زبان بسته را با او همصدا میشدند، و این فضل و احسان خدا بر او بود. بنابر این فرمود: ﴿وَکُنَّا فَٰعِلِینَ﴾وما این کار را میکردیم.
﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ﴾و خداوند ساختن زره را به داود آموخت، و او اولین کسی بود که آن را ساخت، و دانش و شیوۀ ساخت آن به کسانی که بعد از او آمدند رسید، پس خداوند آهن را برای او نرم نمود و به او آموخت که چگونه آن را درست نماید. و فایدۀ آن فراوان است، ﴿لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡ﴾تا این لباس جنگی شما را در جنگها حفظ کند و به هنگام شدت گرفتن کارزار محافظ شما باشد. ﴿فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ﴾آیا نعمتهای خداوند را که از داود برایتان فراهم نمود سپاسگذار هستید، آنگونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ﴾[النحل: ۸۱]. «و برایتان لباسهایی قرار داد که شما را از گرما محافظت مینماید، و لباسهایی قرار داد که شما را در جنگ محافظت میکند. بدینسان نعمت خویش را بر شما کامل میگرداند، باشد که بپذیرید».
احتمال دارد که نحوۀ ساختن زره و نرم شدن آهن برای داود امری خارق العاده بوده باشد، و آن طور که مفسرین گفتهاند خداوند آهن را برای او نرم نموده، طوری که مانند خمیر و خاک و بدون اینکه آن را در اتش ذوب نماید آن را ببار میآورد.
و احتمال دارد که خداوند به صورت مرسوم به او آموخته، و آهن را از طریقی که خداوند به او نشان داده بود ذوب میکرد، و این چیزی است که از ظاهر آیه بر میآید. چون خداوند بر بندگان منت گذارده و آنها را به شکرگذاری دستور داده است، و اگر ساختن زره در توان بندگان نبود، خداوند بر آنها منت نمیگذاشت. و فایده زره را بیان مینماید، چون خداوند به خاطر عین زرههایی که داود ساخته است بر مردم منت نگذاشته بلکه به خاطر جنس زره بر بندگان منت گذارده است و جز این فرمودۀ خداوند هیچ توجیهی برای احتمالی که مفسرین بیان کردهاند وجود ندارد که میفرماید: ﴿وَأَلَنَّا لَهُ ٱلۡحَدِیدَ﴾[سبأ: ۱۰]. «و آهن را برای او نرم نمودیم»، و در این آیه چیزی نیست که بیانگر آن باشد او بدون سبب و وسیلۀ آهن را نرم کرده باشد.
﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ﴾و باد تند و سریع را برای سلیمان رام کردیم، به گونهای که ﴿تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ﴾و به فرمان او روان میشد، و به هر سو که برگردانده میشد از فرمان او اطاعت میکرد، و در یک صبحگاه مسافت یک ماه را طی مینمود و مسافتی که در یک شامگاه طی میکرد نیز به اندازۀ یک ماه بود. ﴿إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا﴾(و به فرمان او) و بهسوی سرزمینی که در آن برکت نهادهایم، یعنی سرزمین شام که مقر سلیمان بود، حرکت میکرد. پس سلیمان سوار بر تند باد رو به شرق و غرب میرفت و محل بازگشت او بهسوی سرزمین پر خیر و برکت بود.
﴿وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ﴾و همه چیز را میدانستیم چرا که علم و آگاهی ما همه چیز را احاطه کرده است. و به داود و سیلمان چیزهایی آموختیم که آنها را به آنچه گفتیم: رساند.
﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَ﴾و از شیطانها کسانی را فرمانبردار سلیمان کرده بودیم که برایش غواصی میکردند و کارهایی غیر از این نیز انجام میدادند. این هم از خصوصیتهای سلیمان ÷بود که خداوند شیطانها و جنهای بزرگ را فرمانبردار او کرده و به او قدرت داده بود تا از شیطانها در بسیاری از کارهایی که غیر از آنان کسی نمیتوانست آن را انجام دهد استفاده نماید. بنابر این برخی از شیاطین در امر بیرون آوردن مرواردی و گوهر و لولو و غیره از دریا برای سلیمان و غواصی میکردند، و کارهایی دیگر نیز انجام میدادند.
﴿یَعۡمَلُونَ لَهُۥ مَا یَشَآءُ مِن مَّحَٰرِیبَ وَتَمَٰثِیلَ وَجِفَانٖ کَٱلۡجَوَابِ وَقُدُورٖ رَّاسِیَٰتٍ﴾[سبأ: ۱۳]. «آنان هر چه سلیمان که میخواست برایش درست میکردند از قبیل قلعهها و مجسمهها و کاسههای بزرگی چون حوضها و دیگهای ثابت». و گروهی را برای ساختن بیت المقدس گمارد، و سلیمان فوت کرد در حالی که آنها کار میکردند، و بعد از مرگ او تا یک سال کار کردند تا اینکه دانستند. او فوت کرده است. چنانکه خواهد آمد إن شا الله.
﴿وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ﴾و ما حافظ آنها بودمی. یعنی توانایی نافرمائی و سرباز زدن از دستور او را نداشتند، بلکه خداوند آنها را با قدرت و عزت و فرمانرواییاش برای او نگاه داشته بود.
آیهی ۸۳-۸۴:
﴿وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٨٣﴾[الأنبیاء: ۸۳]. «و ایوب را (یاد کن) بدانگاه که پروردگار خود را به فریاد خواند (و گفت): بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ٨٤﴾[الأنبیاء: ۸۴]. «پس دعای او را پذیرفتیم و رنجی را که در خود داشت از او دور ساختیم، و خانوادهاش و (نیز) مانند آنان را همراه با آنان به او دادیم تا رحمتی از جانب خویش و پندی برای عبادت کنندگان باشد».
بنده و پیامبر ما ایوب را با ستایش و بزرگداشت و جایگاهی والا یاد کن، هنگامی که خداوند او را به بلا و بیماری سختی مبتلا نمود، و مورد آزمایش قرار داد. و خداوند او را بردبار و خشنود یافت. شیطان بر جسم او مسلط شده بود، و این آزمایشی از جانب خداوند بود، پس شیطان در جسم او دمید و بر اثر آن دملهای بزرگی بیرون میآمد، و تا مدتها ماند. بلا و مصیبت او شدت گرفت و خانوادهاش مردند، و مالش از دست رفت. پس پروردگارش را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا! بیگمان بیماری به من رسیده است و تو مهربانترین مهربانان هستی. ﴿أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾ایوب به رحمت گستردۀ خداوند متوسل شد و حالت خویش را برای وی بیان کرد، و اینکه بیماری و رنج همۀ وجود او را فرا گرفته است، و خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود: ﴿ٱرۡکُضۡ بِرِجۡلِکَۖ هَٰذَا مُغۡتَسَلُۢ بَارِدٞ وَشَرَابٞ٤٢﴾[ص: ۴۲]. «با پایت (بر) زمین بزن، این محل شستن و نوشیدنی خنکی است».
پس او با پایش زمین را کوبید، و از کوبیدن او چشمهای سرد جوشید، پس او خود را در آن شست و از نوشید، در نتیجه خداوند بیماریاش را دور نمود.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُ﴾و خانواده و مالش را به او باز گردانیدیم، ﴿وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ﴾و به جای اموال و اولادی که از دست داده بود دو چندان به او دادیم، به این صورت که خداوند سلامتی و تندرستی به او بخشید و فرزند و مال فراوانی به او داد. ﴿رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا﴾و این مرحمت و مهربانی محض ما در حق ایوب بود که صبر کرد و خشنود بود. پس خداوند قبل از پاداش جهان آخرت در همین دنیا به او پاداش داد. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ﴾و او مایۀ عبرت و پند عبادتگذاران نمودیم، کسانی که از صبر توشه بر میگیرند، بنابر وقتی آنها ایوب ÷را ببینند که به بلایی عظیم گرفتار امد و پس از مدتی آن بیماری و رنج از وی دور شد و خداوند به او پاداشی نیک داد، وقتی علت را نگاه کنند میبینند که به وضوح علت آن صبر و بردباری است. بنابر این وقتی خداوند ایوب را به خاطر صبر و بردباریاش ستایش نمود و فرمود: ﴿إِنَّا وَجَدۡنَٰهُ صَابِرٗاۚ نِّعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾[ص: ۴۴]. «بدون شک ما او را بردبار یافتیم، بسیار بندۀ خوبی بود، او توبه کننده و رجوع کننده بهسوی خدا بود». پس عبادتگذاران به هنگام دچار شدن به مصایب او را اسوه و الگوی خود قرار دادند.
آیهی ۸۵-۸۶:
﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ٨٥﴾[الأنبیاء: ۸۵]. «و (نیز یاد کن) اسماعیل و ادریس و ذالکفل را که هر یک از بردباران بودند».
﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٦﴾[الأنبیاء: ۸۶]. «و آنان را در رحمت خویش در آوردیم بیگمان آنان از شایستگان بودند».
بندگان برگزیده و پیامبران ما اسماعیل بن ابراهیم و ادریس و ذالکفل را به بهترین صورت یاد کن، و آنها را به کاملترین وجه ستایش کن. ادریس و ذالکفل از انبیای بنی اسرائیل بودند. ﴿کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾هر یک از این افراد بردبار بودندو صبر یعنی کنترل نفس و بازداشتن آن از چیزی که به آن گرایش دارد، و این شامل انواع سه گانۀ صبر میشود: صبر بر طاعت خداوند، صبر بر بازداشتن نفس از ارتکاب نافرمانی خدا، و صبر در برابر تقدیرات دردناک الهی و مشکلات. پس بنده تا وقتی که از تمامی انواع صبر و بردباری به طور کامل برخوردار نباشد صابر به حساب نمیآید.
خداوند این پیامبران را به صبر و بردباری توصیف نموده است، و این دلالت مینماید که آنها به گونهای شایسته بردبار بودهاند و نیز آنها را به شایسته بودن توصیف نمود که شامل صلاح و شایستگی قلب، زبان و سایر اعضا میشود، چرا که قلبی داشتند سرشار از شناخت خداوندو محبت او و بازگشتن بهسوی او، و زبانی داشتند که همواره با آن ذکر و یاد خداوند را انجام میدادند، و سایر اعضا و جوارح را به اطاعت الهی و دوری از گناهان در آورده بودند. پس خداوند آنها را به سبب بردباری و شایستگی اشان به رحمت خویش در آورد و آنها را همراه با دیگر برادران پیامبرشان در دنیا و آخرت پاداش نیک داد. و اگر خداوند هیچ پاداشی نیز به آنها نمیداد، همین نام نیکی که از آنها بر جای مانده و در میان جهانیان زنده است برای آنان کافی بود، و این شرافت و افتخاری بس بزرگ است.
آیهی ۸۷-۸۸:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٧﴾[الأنبیاء: ۸۷]. «و (یاد کن) ذالنون را وقتی که خشمگین بیرون رفت و گمان برد که بر او سخت و تنگ نمیگیریم، و در تاریکیها ندا در داد که معبود (راستینی) جز تو نیست، تو پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودم».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾[الأنبیاء: ۸۸]. «پس دعایشان را پذیرفتیم و از غم رهاییاش دادیم، و ما اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم».
و بنده و پیامبرمان ذالنون را به خوبی یاد کن و او یونس است. ذالنون یعنی صاحب ماهی. خداوند او را بهسوی قومش فرستاد، اما آنان ایمان نیاوردند، پس آنها را تهدید کرد که در فلان زمان عذاب به سراغشان خواهد آمد.
پس عذاب بر آنان فرود آمد و با چشمان خود آشکارا آن را مشاهده کردند، و با آه و ناله و زاری بهسوی خدا برگشتند و توبه کردند، و خداوند عذاب را از آنها دور نمود. چنان که فرموده است: ﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «اهل هیچ آبادی نبوده که [مردمش] ایمان بیاورند و ایمانشان برایشان سودمند باشد به جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور نمودیم، و تا مدت مقرری بهرهمندشان ساختیم». و فرموده است: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ١٤٧ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را بهسوی صد هزار نفر یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدت معینی بهرهمند ساختیم».
ایمان آوردن این ملت بزرگ به یونس از بزرگترین فضیلتهای اوست، اما وی خشمگین بیرون رفت و به خاطر گناهی که خداوند آن را در کتابش برای ما بیان نکرده است بدون دستور پروردگارش از آنجا فرار کرد و نیازی نیست که ما حتماً بدانیم چه گناهی را مرتکب شده بود،زیرا خداوند در رابطه با گناه ایشان فقط میفرماید: . ﴿إِذۡ أَبَقَ إِلَى ٱلۡفُلۡکِ. . . . وَهُوَ مُلِیمٞ﴾[الصافات: ۱۴۰]. «آنگاه که بهسوی کشتی گریخت. . . و او از ملامت شدگان بود». یعنی کاری کرده بود که بهخاطر آن مورد سرزنش قرار میگرفت. و از ظاهر امر چنان بر میآید که شتاب ورزیدن وی، وخشم گرفتنش بر قومش و خارج گشتن وی ازمیان آنان قبل از آن صورت گرفته است که خداوند او را بدان امر نماید. ﴿فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ﴾و گمان برد که خداوند بر او سخت و تنگ نمیگیرد، و او را در شکم ماهی و در جایی تنگ قرار نمیدهد و یاگمان برد از دست خداوند در میرود. البته چنان گمانی برای بندگان کاملی چون یونس اشکالی ندارد، به شرطی که این گمان به صورت ناپایدار برایش پیش آید و پایدار نباشد.
پس از آنکه یونس خشمگین شد و تصمیم گرفت فرار نماید با گروهی از مردم سوار کشتی شد، آنها قرعه کشی کردند که چه کسی در دریا بیاندازند؟ چون میترسیدند اگر همه در کشتی باشند کشتی غرق شود، وتقی قرعه کشی کردند و قرعه به نام یونس افتاد او را به دریا انداختند و ماهی او را فرو بلعید، و وی را به اعماق تاریکیهای دریا برد و او در تاریکیها ندا داد که ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾هیچ معبودی به حق جز تو نیست، پاک و منزهی، به راستی من از ستمکاران بودهام.
پس او به کمال الوهیت خداوند و پاک بودن او از هر کمبود و عیبی اقرار نمود، و به ستمکاری و گناه خود اعتراف کرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَوۡلَآ أَنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلۡمُسَبِّحِینَ١٤٣ لَلَبِثَ فِی بَطۡنِهِۦٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤٤﴾[الصافات: ۱۴۳-۱۴۴]. «اگر از تسبیح گویان نبود تا روزی که برانگیخته میشود (یعنی تا روز قیامت) در شکم ماهی باقی میماند».
بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ﴾پس دعایشان را پذیرفتیم و او را از سختی و رنجی که در آن افتاده بود نجات دادیم، ﴿وَکَذَٰلِکَ نُۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و اینگونه مومنان را نجات میدهیم. و این نوید و مژدهای است برای هر مومنی که به خاطر ایمانش به سختی وا ندوه و گرفتار شده باشد، پس خداوند او را از آن نجات خواهد داد، و بلا را از وی دور مینماید، و یا آن را بر وی سبک میکند، چنانکه با یونس ÷کرد.
آیهی ۸۹-۹۰:
﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٨٩﴾[الأنبیاء: ۸۹]. «و زکریا را (یاد کن) بدانگاه که پروردگارش را به فریاد خواند: پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثانی».
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ٩٠﴾[الأنبیاء: ۹۰]. «پس دعایش را اجابت کردیم و یحیی را به او بخشیدیم، و همسرش را برای او شایسته و اصلاح گردانیدیم، بیگمان آنان در (انجام) نیکوکاری میشتافتند و با امید و بیم ما را به فریاد میخواندند و برای ما فروتن بودند».
بنده و پیامبر ما، زکریا را یاد کن، و یادش را گرامی بدار، و فضیلتهای او را بیان کن، از جمله اینکه خیر خواه مردم بود و بدین سبب خداوند او را مورد مرحمت قرار داد. پس ﴿نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾پروردگارش را ندا داد و گفت: « پروردگارا! مرا تنها مگذار، یعنی گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا٤ وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا٥ یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦﴾[مریم: ۴-۶]. «پروردگارا! استخوانهای من سست شده، و شعلههای پیری (تمام موهای) سمر را فرا گرفته است. پروردگارا! من هرگز در دعاهایی که کردهام ناامید و محروم بازنگشتهام. و من از بستگانم بیمناکم، و همسرم نیز از اول نازا بوده است، پس، از فضل خدا جانشینی به من ببخش که از من میراث بر و نیز از آل یعقوب میراث ببرد، و پروردگارش او را پسندیده قرار ده».
از این آیهها در مییابیم که گفتۀ او ﴿رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا﴾مبین آن است که وقتی اجل و زمان مرگش نزدیک شد ترسید که کسی بعد از او در خیر خواهی و اندرزگویی و فراخوانی بندگان بهسوی خدا جانشین او نباشد، و از این بیمناک بود که تنهاست و کسی را ندارد که او را در آنچه به آن بپا خواسته است یاری نماید. ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ﴾و تو بهترین وارثانی. یعنی تو بهترین کسی هستی که بعد از من باقی میمانی، و از من به بندگانت مهربانتر هستی. اما میخواهم که دلم اطمینان یابد و آرام گیرد، و پاداش کار جانشین من در ترازوی اعمالم قرار بگیرد.
﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ﴾پس دعایش را پذیرفتم و یحیی را که پیامبری بزرگوار بود و پیشتر نام او را بر کسی ننهاده بودیم به او بخشیدیم. ﴿وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُ﴾و همسرش را بعد از آنکه نازا و عقیم بود و بچه دار نمیشد شایستۀ زاد و ولد گرداندیم. و خداوند به خاطر زکریا یا صلاحیت باردار شدن را به همسرش داد، و این از فواید همنشین و همراه صالح است که همنشینی و همراهی او با برکت است، پس خداوند به زکریا و همسرش یحیی را بخشید.
پس از اینکه همۀ این پیامبران را تک تک یاد کرد، به طور کلی همه را ستایش نمود و فرمود ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾آنها به نیکوکاری اقدام نموده و در انجام دادن کارهای نیک میشتافتند و آن را در وقتهای با فضیلت انجام میدادند. و به صورت شایسته و مناسب آن را کامل میگرداندند، و فضیلتی را که بر آن توانایی داشتند ترک نمیکردند، بلکه فرصت را غنیمت شمرده و آن را انجام میدادند، ﴿وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗا﴾و چیزهای مورد علاقهاشان را از قبیل منافع دنیوی و اخروی از ما میخواستند و از امور ناگوار و چیزهایی که در هر دو جهان به انسان زیان میرساند به ما پناه میبردند. و آنها علاقهمند و امیدوار بودند و خدا را فراموش نمیکردند. ﴿وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ﴾و همواره برای ما فروتن بودند. و این به خاطر کمال شناختشان از پروردگار بود.
آیهی ۹۱-۹۴:
﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ٩١﴾[الأنبیاء: ۹۱]. «و (یاد کن) زنی را که پاکدامنی ورزید، آنگاه از روح خویش در آن دمیدیم، و او و فرزندش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم».
﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ٩٢﴾[الأنبیاء: ۹۲]. «همانا این است امت شما که امت یگانهای است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها مرا پرستش کنید».
﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ٩٣﴾[الأنبیاء: ۹۳]. «و (آنان) کار خویش را درمیان خود پاره پاره نمودند، و همگی بهسوی ما بر میگردند».
﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ٩٤﴾[الأنبیاء: ۹۴]. «پس هرکس از کارهای شایسته انجام دهد در حالیکه ایمان داشته باشد، برای کوشش او ناسپاسی نخواهد بود، و ما (نیکیهایش) را برای او مینویسیم».
مریم را یاد کن و پاکی و شرافت او را بیان نما، ﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا﴾زنی که دامان خویش را از آلوده شدن و نزدیک شدن به حرام بلکه حتی از نزدیک شدن به حلال نیز پاک نگاه داشت. و به خاطر مشغول شدن به عبادت و خدمت به بندگان خدا ازدواج نکرد. و هنگامی که جبرئیل در شکل یک انسان کامل و خوش قیافه به نزد وی آمد، و گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا﴾[مریم: ۱۸]. «من از تو به خداوند مهربان پناه میبرم، اگر پرهیزگار هستی». پس خداوند به پاداش پاکی و پاکدامنیاش فرزندی بدون پدر به او بخشید، چرا که جبرئیل ÷در او دمید و به فرمان الهی حامله شد.
﴿وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ﴾و او و فرزندش را نشانۀ بزرگی برای جهانیان قرار دادیم، زیرا بدون اینکه کسی به او دست زده باشد باردار شد، و بچهاش را به دنیا آورد. و در گهواره سخن گفت، و او را از تهمت اتهام زنندگان تبرئه نمود. و فرزندش در حالی که در گهواره بود از خودش خبر داد و مردم را آگاه کرد و خداوند معجزات و امور خارق العادهای را که توسط او اجرا نمود. پس مریم و فرزندش نشانهای برای جهانیان شدند و نسل به نسل از آن سخن میگویند، و عبرت آموزان از آن عبرت میگیرند.
پس از اینکه از پیامبران سخن به میان آورد خطاب به مردم فرمود: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾پیامبرانی که ذکر شدند امت و پیشوایان شما هستند، پس به آنها اقتدا کنید و از رهنمودهای آنان پیروی نمایید، زیرا همگی بر یک دین و بر یک راه بودهاند و نیز پروردگار همۀ آنان یکی است.
بنابراین فرمود: ﴿وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ﴾و من پروردگار شما هستم، شما را آفریده و با نعمتهای دینی و دنیوی خویش پرورش دادهام. پس چون پروردگار یکی است و پیامبر یکی است و دین یکی است و آن عبارت است از اینکه همۀ عبادتها تنها برای خدایی انجام شود که هیچ شریکی ندارد بنابراین، وظیفۀ شما است که عبادت خدا را انجام دهید، بنابر این فرمود: ﴿فَٱعۡبُدُونِ﴾پس تنها مرا بپرستید. و به وسیلۀ «فا» عبادت را بر آنچه که گذشت مترتب کرد، ه هم چنانکه مسبب بر سبب متقدم است.
و شایسته بود که آنها بر این امر (= دین خدا) جمع شوند، و در آن اختلاف نورزند. اما تجاوز و سرکشی، آنها از هم گسیختن و جدایی کشاند. بنابر این فرمود: ﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم﴾احزاب و گروههایی که ادعای پیروی کردن از پیامبران را داشتند گروه گروه و پراکنده شدند، و هریک ادعا میکردند که حق با اوست و گروه دیگر باطل است. ﴿کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ﴾[المؤمنون: ۵۳]. «و هر گروه به آنچه دارند شادمان هستند». و از این گروهها، گروهی بر حق است که دین درست و راه راست را در پیش بگیرد و از پیامبران تبعیت کند. و این زمانی است که پردهها کنار رود و پنهانیها آشکار، و مردم برای داوری قاطع الهی در روز قیامت راستگو و دروغگو مشخص میشوند، بنابر این فرمود: ﴿کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ﴾گروههای متفرق شده و غیره همگی همگی بهسوی ما باز میگردند و به آنان سزا و جزای کامل میدهیم.
سپس با تصریح به آنچه که به صورت ضمنی فهمیده میشود، رفتار و جزای الهی را در مورد آنان به صورت مفصل بیان کرد و فرمود: ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾وهر کس از کارهای شایسته انجام دهد، یعنی کارهایی را انجام دهد که پیامبران مشورع کرده و کتابهای آسمانی مردم را به انجام آن واداشتهاند، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾در حالی که او به خدا و پیامبرانش، و آنچه که آنان آوردهاند ایمان داشته باشد، ﴿فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِ﴾کوشش او مورد ناسپاسی نخواهد شد. یعنی تلاش او را ضایع نمیکنیم و آن را نادیده نمیگیریم، بلکه آنرا برایش چند برابر مینماییم.
﴿وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ﴾و ما در لوح محفوظ، و در نامههایی که فرشتگان اعمال را در آن ثبت و ضبط مینمایند نیکیهایشان را مینویسیم. یعنی هرکس کارهای شایسته انجام ندهد و یا آنها را انجام دهد ولی ایمان نداشته باشد او محروم است و در دین و دنیایش زیانبار میباشد.
آیهی ۹۵:
﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ٩٥﴾[الأنبیاء: ۹۵]. «و (مردم) شهری که آن را نابود ساختهایم محال است (به دنیا) بازگردند».
یعنی غیر ممکن است مردمان آبادیهای که نابود شده، و به عذاب (الهی) گرفتار شدهاند، به دنیا بازگردند تا تقصیرات خود را جبران نمایند، پس کسی که هلاک گشته و عذاب داده شده است راهی برای بازگشت به دنیا ندارد. بنابر این مخاطبان باید از چیزی که باعث نابود شدن آنها میگردد بپرهیزند، تا به عذاب گرفتار نشوند، زیرا هرگاه عذاب بر آنها فرود بیاید دور کردنش از آنان محال است. پس اکنون که میتوان گذشته را جبران کرد باید از گناهان دست بکشند.
آیهی ۹۶-۹۷:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ٩٦﴾[الأنبیاء: ۹۶]«تا اینکه (راه) یاجوج و ماجوج گشوده شود و ایشان شتابان از هر بلندی و ارتفاعی بتازند».
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ٩٧﴾[الأنبیاء: ۹۷]. «(در این هنگام) وعدۀ راستین نزدیک گردد، آنگاه یکباره چشمان کافران به بالا دوخته شود، ای وای بر ما! ما ازاین (روز) غافل بودیم، بلکه ما ستمکار بودیم».
خداوند مردم را برحذر میدارد که به کفر و گناهان ادامه ندهند، و میفرماید زمان رها شدن یاجوج و ماجوج که دو قبیله از انسانها هستند و روزگاری از فساد کاری آنها شکایت شد و ذوالقرنین در برابر آنها سدی را بست نزدیک شده است، و در آخر زمان سد شکسته میشود، و آنها آنچنان که خداوند بیان کرده است شتابان از هر سبلندی و راتفاعی میگذرند و بهسوی مردم میآیند. این آیه دلالت مینماید که آنها بسیار زیادند و در زمین با شتاب راه میروند. پس یا با سرعت راه میروند، یا اینکه به وسیلۀ اسباب و وسایلی که خداوند برای آنها آفریده است مسافتهای دور را در مینوردند و ناهمواریها و دشواریها را پشت سر میگذارند و با سرعت زبان راهها را طی میکنند، و آنها بر مردم چیره میشوند و هیچکس توان جنگیدن با آنها را ندارد.
﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ﴾و در این هنگام وعدۀ راستین نزدیک میگردد، و در روز قیامت که خداوند آمدن آن را وعده داده بود فرا میرسد، و وعدۀ الهی حق و راست است، پس در این روز چشمهای کافران از شدت وحشت و پریشانی از حرکت باز ایستاده و خیره میشوند، و فریادشان بلند گشته و میگویند: وای بر ما!کاش به دنیا نیامده بودیم! و بر گذشته حسرت میخوردند و پشیمان میشوند و میگویند: ﴿قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا﴾ما ازاین روز بزرگ غافل بوده، و همواره در غفلت و بیخبری به سر میبردیم، و در سرگرمیهای دنیا غرق شده بودیم، تا اینکه مرگ به سراغ ما آمد و وارد قیامت شویم. و اگر کسی از پشیمانی و حسرت میمرد آنها میمردند. ﴿بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ﴾بلکه ما ستمکار بودیم. آنها به ستم خویش و عدل الهی در مورد خویش اعتراف میکنند، پس در این هنگام دستور داده میشود تا آنها و آنچه را که میپرستیدند به جهنم برده شوند. بنابر این فرمود:
آیهی ۹۸-۱۰۳:
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ٩٨﴾[الأنبیاء: ۹۸]. «همان شما (هیزم جهنم هستید) و چیزهایی که به غیر از خدا میپرستید افزوزینۀ آتش جهنم است، شما به آن وارد خواهید شد».
﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ٩٩﴾[الأنبیاء: ۹۹]. «اگر اینها معبودها و خدایانی بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند، و همگی در آن جا جاودانهاند».
﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ١٠٠﴾[الأنبیاء: ۱۰۰]. «برای آنان در جهنم نالۀ غمانگیز است و در آن جا چیزی را نمیشنوند».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ١٠١﴾[الأنبیاء: ۱۰۱]. «بدون شک آنانی که بیشتر از (سوی) ما نیکویی برایشان مقرر شده است آنان از (دوزخ) دور نگاه داشته میشوند».
﴿لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ١٠٢﴾[الأنبیاء: ۱۰۲]. «آنان حتی صدای اتش دوزخ را (هم) نمیشنوند و در میان (نعمتهای) دلخواهشان جاودانهاند».
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ١٠٣﴾[الأنبیاء: ۱۰۳]. «هراس بزرگ ایشان را غمگین نمیسازد، و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این همان روزی است که به شما وعده داده میشد».
و شما که چیزهایی دیگر به جای خداوند پرستش میکردید! ﴿حَصَبُ جَهَنَّمَ﴾هیزم دوزخ خواهید بود. ﴿أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ﴾شما و بتهایتان حتماً وارد آن میگردید. حکمت از وارد شدن بتهای جامد و بیجان به جهنم که چیزی نمیدانند و گناهی ندارند این است تا دروغگویی کسانی که بتها را به خدایی گرفتهاند روشن شود، و عذابشان بیشتر گردد. به همین جهت فرموده: ﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَا﴾اگر آنها معبودان راستین بودند هرگز وارد دوزخ نمیگشتند.
این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید. ﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ٣٩﴾[النحل: ۳۹]. «تا برای آنان آنچه را که در آن اختلاف میورزیدند بیان کند و کافران بدانند که آنها دروغگو بودهاند».
و هر یک از عبادت کنندگان و عبادت شوندگان در جهنم جاودانهاند و از آن بیرون آورده نشده و از آن به جایی دیگر برده نمیشوند. ﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ﴾از شدت و سختی عذاب، آنان در جهنم نالۀ غمانگیز دارند، ﴿وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ﴾و آنها در آن جا چیزی را نمیشوند، و کر و لال و کور هستند. و یا اینکه صدایی جز صدای جهنم را نمیشنوند، چون جهم به شدت به جوش میآید و صدای آن بلند است. و معبودهای مشرکین که به جهنم وارد میشوند بتها هستند و یا کسانی میباشند که عبادت شده، و به معبود شدن خود راضی بودهاند.
و اما مسیح و عزیز و فرشتگان و اولیای که پرستش شدهاند آنان در جهنم عذاب داده نمیشوند، بلکه در این فرموده الهی داخل اند: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ﴾همانان کسانی که بیشتر (در علم الهی و در لوح محفوظ) سعادت برایشان مقرر گشته است. . . ، و خداوند مقرر داشته که آنها را برای انجام کارهای شایسته بگمارد و در این راه موفق نماید. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ﴾چنین کسانی از جهنم دور نگاه داشته میشوند و وارد آن نمیگردند، و به آن نزدیک نمیشوند، بلکه تا آخرین حد از آن دور نگاه داشته میشوند، تا جایی که حتی صدای جهنم را نمیشنوند و خود آن را نمیبینند.
﴿وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ﴾و آنان در میان خوردنیها و نوشیدنیها و همسران و منظرههای دلخواه که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن ر ا نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است و جاودانهاند، و این ناز و نعمت همواره برایشان ادامه دارد و در طی روزگاران به زیبایی آن افزوده میشود.
﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ﴾در روز قیامت بدانگاه که جهنم نزدیک میگردد و بر کافران و گناهکاران خشم میگیرد و مردم را هراس بزرگ پریشان و اندوهگین میسازد، اینها اندوهگین نمیشوند، چون میدانند به کجا برده میشوند و خداوند آنها را از هر ترسی ایمن میدارد.
﴿وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾وقتی از قبرهایشان برانگیخته شده و به صورت سواره گروه گروه آورده میشوند، فرشتگان به استقبال آمده و با تبریک گفتن به آنها میگویند: ﴿هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ﴾این همان روزی است که به شما وعده داده میشد، پس آنچه را که خداوند به شما وعده داده است مبارکتان باد، و به خوبیهایی که در پیش دارید شاد شوید، و به خاطر اینکه خداوند شما را از ناگواریها در امان قرار داده است، شادی و سرورتان بیشتر باشد.
آیهی ۱۰۴-۱۰۵:
﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ١٠٤﴾[الأنبیاء: ۱۰۴]. «روزی که آسمان را همچون (صفحۀ) نامهها درهم میپیچیم، همانگونه که نخستین (بار) آفرینش را آغاز کردیم (دیگر بار) آن را تکرار میکنیم. و عدهای لازم بر ماست، بیگمان ما انجام دهندۀ (آن) میباشیم».
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ١٠٥﴾[الأنبیاء: ۱۰۵]. «و به راستی در کتابهای نازل شده نوشتهایم ـ پس از آنکه در لوح المحفوظ نوشته شد ـ که همانا زمین، بندگان صالح و شایستۀ من آن را به ارث میبرند».
خداوند متعال خبر میدهد که در روز قیامت آسمانها را با این همه بزرگی و گستردگی، مانند طومار و نامهها در هم میپیچد، پس ستارگان پراکنده میشوند و خورشید و ماه درهم پیچیده میشود و از مدارشان خارج میشوند.
﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ﴾همانگونه که نخستین بار، سهل و ساده آفرینش را آغاز کردیم، آن را از نو باز میگردانیم. این وعده ایست بر ما، چرا که قدرت الهی بینهایت است و هیچ کاری برایش ناممکن نیست.
یعنی آفرینش دوبارۀ مردم از سوی ما همچون نخستین بار است که آنها را آفریدیم، پس همانطور که نخستین بار آنها را آفریدیم، در حالی که وجود نداشتند، پس از مرگشان نیز دوباره آنها را میآفرینیم.
﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ﴾منظور از زبور کتابهای نازل شده چون تورات و امثال آن است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ﴾یعنی بعد از آنکه آن را در لوح محفوظ نوشتیم که همۀ تقدیرات الهی در آن نوشته شده است، در کتابهای نازل شده بر پیامبران نوشتیم که ﴿أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ﴾بندگان شایستۀ من وارث سرزمین بهشت میشوند، کسانی که به آنچه خداوند دستور داده است عمل کرده و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمودهاند. پس خداوند آنها را وارث بهشت میگردنند. مانند گفتۀ اهل بهشت که میگویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی صَدَقَنَا وَعۡدَهُۥ وَأَوۡرَثَنَا ٱلۡأَرۡضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ ٱلۡجَنَّةِ حَیۡثُ نَشَآءُ﴾[الزمر: ۷۴]. «سپاس خداوندی را که وعدهای که به ما داده بود راست گرداند و ما را وارث زمین نمود و در هر مکان از بهشت که بخواهیم جای میگیریم».
و احتمال دارد که منظور جانشین شدن و به دست گرفتن قدرت در زمین باشد، و اینکه خداوند صالحان را در زمین قدرت میدهد و آنان را حاکم میگرداند. مانند فرموده خداوند: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند وعده داده است که آنها را در زمین جانشین خواهد کرد، هم چنانکه کسانی را که پیش از ایشان بودهاند در زمین جانشین کرد».
آیهی ۱۰۶-۱۱۲:
﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾[الأنبیاء: ۱۰۶]. «بیگمان در این، ابلاغی (کافی) برای عبادتگذاران است».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷]. «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم».
﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٨﴾[الأنبیاء: ۱۰۸]. «بگو: جز این نیست که به من وحی میشود که خدای شما خدای یگانه است، پس آیا شما مسلمان هستید؟».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ١٠٩﴾[الأنبیاء: ۱۰۹]. «پس اگر پشت کردند (و رویگردان شدند)، بگو: همۀ شما را یکسان خبر دادم، و نمیدانم که آنچه به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور».
﴿إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ١١٠﴾[الأنبیاء: ۱۱۰]. «همانا خداوند میداند سخنانی را که آشکارا میگویید، و میداند آنچه را که پنهان میدارید».
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾[الأنبیاء: ۱۱۱]. «و نمیدانم، شاید آن را برایتان آزمودنی (بوده) و تا مدتی مایۀ بهرهمندیتان باشد».
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١١٢﴾[الأنبیاء: ۱۱۲]. «گفت: پروردگارا! به حق و راستی (میان ما و اینان) داوری کن، و پروردگار مهربانمان در آنچه بیان میکنید یاریگر ماست».
خداوند کتاب بزرگش قرآن را ستایش مینماید و بیان میدارد که (برای سعادت هر دو سرا) کافی است و (آدمی را) از هر چیزی بینیاز میکند و هرگز نمیتوان از آن بینیاز بود. پس فرمود: ﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ١٠٦﴾آنها را کفایت میکند و با آن به پروردگارشان و بهشت میرسند، پس قرآن عبادت پیشه گان را به بزرگترین خواستهها و برترین آرزوها میرساند، به گونهای که عبادتگذاران که شریفترین مردم میباشند بالاتر از این هدفی ندارند، چون قرآن خداوند را به وسیلۀ ا سما و صفات و افعالش به آنها میشناساند. قرآن اخبار راستین غیب را برایشان بازگو میکند، و حقایق ایمان و شواهد رسیدن به یقین را بیان میدارد، و همۀ چیزهایی که به آن امر شده و همۀ آنچه که از آن نهی شده است بیان مینماید، و عیبهای نفس و نواقص عمل را معرفی میکند، و راههایی را که به آدمی نشان میدهد که در تمامی امورات دین باید آنها را در پیش گرفت. و انسان را از راههای شیطان بر حذر میدارد، و راه ورود شیطان را بیان میکند. پس هرکس به قرآن کفایت نکند خداوند او را به خودکفایی نرساند.
سپس خداوند پیامبرش را که مبلغ قرآن است ستایش نمود و فرمود: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٧﴾و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. پس پیامبر رحمت الهی است که بندگان به وسیلۀ او هدایت میشوند. بنابر این کسانی که به او ایمان آورده این رحمت را پذیرفته و سپاس آن را به جای آوردهاند. اما دیگران نعمت خداوند را ناسپاسی کرده و رحمت او را نپذیرفتهاند.
﴿قُلۡ﴾ای محمد! بگو: ﴿إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾جز این نیست که به من وحی میشود که معبودتان معبود یگانه است و هیچ چیزی جز او سزاوار پرستش نیست. بنابر این فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾آیا شما تسلیم خداوند یگانه میگردید، و برای بندگی کردن او گردن مینهید؟ پس اگر چنین کردند پروردگارشان را به خاطر ارزانی کردن این نعمت که بزرگترین نعمتها است ستایش بگویند.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از تسلیم شدن و گردن نهادن برای بندگی خداوند روی گردان شدند، آنها را به گرفتار شدن به عذاب الهی هشدار بده و، ﴿فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖ﴾بگو: همۀ شما را به طور یکسان از عذاب خدا باخبر کردم، و آگاهی عذاب بر شما نازل شد، نگویید: ﴿مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖ﴾[المائدة: ۱۹]. «هیچ مژدهدهنده و بیمدهندهای به نزد ما نیامده است». و اکنون آگاهی من و شما برابر است چون شما را بیم داده و بر حذر داشتهام، و شما را از سرانجام و عاقبت کفر ورزیدنتان آگاه کردهام، و هیچ چیزی را از شما پنهان نساختهام.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ﴾و نمیدانم عذابی که به شما وعده داده میشود نزدیک است یا دور، چون علم آن نزد خداوند است و آمدن عذاب به دست اوست، و من هیچ اختیاری ندارم.
﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ١١١﴾و شاید به تأخیر افتادن عذابی که شما برای آمدن آن شتاب دارید، برایتان بد باشد، و احتمالاً بدان علت باشد که تا مدت معینی در دنیا بهرهمند شوید و باعث شود عذابتان شدیدتر گردد.
﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّ﴾گفت: پروردگارا! میان ما و گروه کافران به حق داوری کن. خداوند این دعا را پذیرفت و در دنیا میانشان داوری کرد که در واقعۀ بدر و دیگر جاها کافران را مجازات نمود.
﴿وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ﴾و اینکه میگویید ما بر شما پیروز میشویم و دینتان را نابود میکنیم از پروردگار بخشایندۀ خود یاری میجوییم، و مغرور نشده و به قدرت و توانایی خود تکیه نمیکنیم، بلکه از خداوند مهربان یاری میجوییم که هر مخلوقی در اختیار اوست.
و امیدواریم آنچه را که از او خواستهایم انجام دهد، و خداوند چنین کرد. و سپاس خدای را.
پایان تفسیر سورهی أنبیاء
گفته میشود که مکی است و عدهای نیز میگویند: مدنی میباشد و ۷۸ آیه است.
آیه ۱-۲:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ١﴾[الحج: ۱]. «ای مردم! از پروردگارتان بترسید، بیگمان زلزلۀ قیامت چیز بزرگی است».
﴿یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ٢﴾[الحج: ۲]. «روزی که آن را ببینید، هر شیردهی از آنچه که شیرش میدهد غافل میشود، و هر (مادر) بارداری سقط جنین میکند، و مردم را مست میبینی حال آنکه مست نیستند، بلکه عذاب خدا بسیار سخت است».
خداوند همۀ مردم را مورد خطاب قرار میدهد که از پروردگارشان که نعمتهای ظاهری و باطنی به آنها بخشیده است بترسند. پس شایسته است آنها با دوری از شرک و گناه و نافرمانی، از خدا بترسند و تا جایی که میتوانند از فرمانهای او اطاعت کنند. سپس آنچه ار که از آنها را به پرهیزگاری وا میدارد، بیان نمود، و آن خبر دادن از وحشتهای قیامت است. و آنان را به تقوی و پرهیزگاری سفارش نمود، پس فرمود: ﴿إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ﴾، بیگمان زلزلۀ قیامت حادثه بزرگی است که به اندازه و عمق آن نمیتوان پی برد. چون وقتی قیامت بر پا میشود زمین به لرزه میافتد و تکان میخورد و کوهها از جا کنده شده و تکه تکه گشته و به تودهای از شن تبدیل میشوند، سپس غبار شده و به هوا میروند. در آن روز مردم به سه گروه تقسیم میشوند. پس در آن وقت آسمان میشکافد و خورشید و ماه در هم پیچیده میشود و ستارگان پراکنده میگردند و پریشانی و اضطراب شدیدی که دلها را از جا میکند بر دلها مستولی میشود، و کودکان از شدت آن پیر میشوند، و چیزهای سخت از هیبت آن ذوب میشوند، و چیزهای سخت از هیبت آن ذوب میشوند. بنابر این فرمود:
﴿یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ﴾روزی که زلزله قیامت ار میبینید آن چنان هول و هراس سراپای مردمان را فرا میگیرد که همۀ زنان شیردهی که پستان به دهان طفل شیرخوار خود نهادهاند کودک خویش را رها میکنند، با اینکه، با اینکه مادر به شدت کودکش را دوست دارد، به خصوص در این حالت که او در آن به سر میبرد ﴿وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا﴾و از شدت وحشت و هراس آن روز همۀ بارداران سقط جنین مینمایند. ﴿وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ﴾و مردمان را مست میبینی، ولی آنان مست نیستند، ﴿وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ﴾بلکه عذاب خدا بسیار سخت است، بنابر این عقلهایشان پریده و دلهایشان از جا برکنده شده و به گلو رسیده است، و در این روز پدران برای فرزندان کاری نمیکنند و فرزندان نیز نمیتوانند برای پدرانشان کاری بکنند.
و در این روز ﴿یَوۡمَ یَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ٣٦ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧﴾[عبس: ۳۴-۳۷]. «انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش میگریزد. و هر کس در آن روز به خود مشغول است».
و در چنین روزی ﴿وَیَوۡمَ یَعَضُّ ٱلظَّالِمُ عَلَىٰ یَدَیۡهِ یَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی ٱتَّخَذۡتُ مَعَ ٱلرَّسُولِ سَبِیلٗا٢٧ یَٰوَیۡلَتَىٰ لَیۡتَنِی لَمۡ أَتَّخِذۡ فُلَانًا خَلِیلٗا٢٨﴾[الفرقان: ۲۷-۲۸]. «ستمگر انگشتانش را گاز میگیرد و میگوید: ای کاش راه پیامبر را در پیش میگرفتم، ای وای بر من! کاش فلانی را دوست خود قرار نمیدادم».
و در آن وقت چهرههایی سفید و چهرههایی سیاه میشوند. و در ترازوهایی که با آن کارهای خوب و بد حتی اگر به اندازۀ ذرهای هم باشند وزن میشوند، نصب شده، و نامههای اعمال گشوده میشوند، و همۀ اعمال و اقوال و نیتهای کوچک و بزرگ حاضر نمایان میگردند، و پل صراط روی جهنم نصب میشود، و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک میگردد. و ﴿إِذَا رَأَتۡهُم مِّن مَّکَانِۢ بَعِیدٖ سَمِعُواْ لَهَا تَغَیُّظٗا وَزَفِیرٗا١٢ وَإِذَآ أُلۡقُواْ مِنۡهَا مَکَانٗا ضَیِّقٗا مُّقَرَّنِینَ دَعَوۡاْ هُنَالِکَ ثُبُورٗا١٣﴾[الفرقان: ۱۲-۱۳]. «جهنم برای گمراهان آشکار گردانده میشود. و چون جهنم از دور آنها را ببیند، غرش و صدای آن را میشنوند، و وقتی دست و پا بسته در جای تنگی از آن انداخته شوند برای نابود شدن و از بین رفتتن خود دعا مینمایند» و به آنان گفته میشود: ﴿لَّا تَدۡعُواْ ٱلۡیَوۡمَ ثُبُورٗا وَٰحِدٗا وَٱدۡعُواْ ثُبُورٗا کَثِیرٗا١٤﴾[الفرقان: ۱۴]. «امروز یک بار واویلا سر ندهید، بلکه واویلاهای زیادی بگویید». و وقتی پروردگاراشان را ندا میزنند تا آنها را از آن بیرون آورد، میفرماید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ﴾[المؤمنون: ۱۰۸]. «بتمرگید در آن و سخن نگویید».
خداوند مهربان و بخشاینده بر آنها خشم گرفته و عذاب دردناکی را بر آنها مستولی کرده است، و از هر خیر و خوبی نامید میشوند، و همۀ اعمال خود را میبینند و کوچکترین چیزی از آن ناپدید نمیشود.
از طرفی پرهیزگاران در باغهای بهشت شاد و مسرور به سر میبرند و در انواع لذتهای و شادیهای بهرهمند میشوند، و در میان نعمتهای دلخواهشان جاودانه میمانند.
پس برای عاقل که میداند چنین روزی را در پیش دارد شایسته است برای آن روز آمادگی داشته باشد و آروزهای دنیایی او را غافل نکند، پس عمل صالح را ترک ننماید، و پرهیزگاری و تقوای الهی را شعار خود قرار دهد، و ترس از خداوند را لباس خویش گرداند و محبت الهی و ذکر خداوند را اساس و مبنای اعمالش قرار دهد.
آیه ۳-۴:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیۡطَٰنٖ مَّرِیدٖ٣﴾[الحج: ۳]. «و گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی دربارۀ خداوند به مجادله برمیخیزند، و از هر شیطان سرکشی پیروی میکنند».
﴿کُتِبَ عَلَیۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ یُضِلُّهُۥ وَیَهۡدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ٤﴾[الحج: ۴]. «(در قضای الهی) بر او مقرر شده است که هرکس شیطان را بدوستی بگیرد، گمراهش میکند و او را بهسوی عذاب آتش سوزان هدایت مینماید».
گروهی از مردم راه گمراهی را در پیش گرفتهاند، و به وسیلۀ باطل به مجادلۀ با حق برمیخیزند، و میخواهند باطل را حق جلوه دهند و حق را باطل بگردانند. حال آنکه آنها در نهایت نادانی قرار داشته و هیچ علم و دانشی ندارند، و تنها چیزی که دارند این است که از پیشوایان گمراه و از هر شیطان سرکشی که از خدا و پیامبرش فرمان نمیبرد و با آنها مخالف است، و از پیشوایانی که بهسوی جهنم فرا میخوانند تقلید نمایند.
﴿کُتِبَ عَلَیۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ﴾در قضا و تقدیر الهی بر این شیطان سرکش مقرر شده که هر کس آن را به دوستی بگیرد و از وی پیروی نماید، ﴿فَأَنَّهُۥ یُضِلُّهُ﴾شیطان او را گمراه میکند، ﴿وَیَهۡدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ﴾او را بهسوی عذاب آتش سوزان سوق میدهد و حقیقتا چنین کسی نائب شیطان است. و خداوند در مورد شیطان فرموده است: ﴿إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ﴾[فاطر: ۶]. «همانا او و گروهش را فرا میخواند تا از اهل آتش گردند».
پس کسی که در مورد خداوند به مجادله برمیخیزد خود گمراه شده و نیز به گمراه کردن دیگران میپردازد، و او از هر شیطان سرکشی پیروی مینماید، (کار او همانند) تاریکیهایی است که بر روی هم انباشته شدهاند. و تمام اهل کفر و بدعت در این داخلاند چون بیشتر آنها مقلداند و بدون علم و دانش به مجادله برمیخیزند.
آیهی ۵-۷:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَیۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَیِّنَ لَکُمۡۚ وَنُقِرُّ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُکُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّکُمۡۖ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّىٰ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡلَا یَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَیۡٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن کُلِّ زَوۡجِۢ بَهِیجٖ٥﴾[الحج: ۵]. «ای مردم! اگر از رستاخیز در شک هستید (بدانید که) ما شما را از خاک آفریدهایم، سپس از نطفه، آنگاه از خونی بسته، سپس از پاره گوشتی نقش یافته و نقش نایافته آفریدهایم، (همۀ اینها) بدین خاطر است که برای شما روشن سازیم، و هر چه بخواهیم تا زمان معینی در رحمها نگاه میداریم، و آنگاه شما را به صورت کودک بیرون میآوریم، سپس تا به حد رشدتان برسید. و از شما کسی هست که جانش گرفته میشود، و از شما کسی هست که به نهایت فرتوتی و پیری باز برده میشود تا پس از (آن همه) دانستن چیزی نداند. و زمین را خشکیده میبینی اما هنگامیکه بر آن باران باراندیم حرکت و جنبش بدان میافتد و رشد میکند و انواع گیاهان زیبا و خرم را میرویاند».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٦﴾[الحج: ۶]. «این بدان خاطر است که خداوند بر حق است و اینکه مردگان را زنده میکند، و او بر هر چیزی توانا است».
﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٞ لَّا رَیۡبَ فِیهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡعَثُ مَن فِی ٱلۡقُبُورِ٧﴾[الحج: ۷]. «(و اینکه بدانید) قیامت آمدنی است (و) شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در گورها آرمیدهاند زنده میگرداند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ﴾ای مردم! اگر در مورد قیامت شک و تردید دارید و نمیدانید که چه وقت روی میدهد، با اینکه باید پروردگارتان و پیامبرش را تصدیق نمایید- اما چون شک و تردید دارید دو دلیل عقلی ارائه میشود که آنها را مشاهده میکنید و به صورتی قطعی بر ثبوت آنچه شما در آن تردید دارید دلالت مینماید، و شک را از دلهایتان دور میکند.
یکی از آن دو دلیل استدلال کردن بر آفرینش نخستین انسان است و اینکه کسی که ابتدا آن را آفریده است او را باز میآفریند. و در این مورد فرمود: ﴿فَإِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن تُرَابٖ﴾من شما را از خاک آفریدهام، زیرا که آدم ÷را از خاک آفرید. ﴿ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ﴾سپس شمار از نطفه آفرید، و این ابتدای آفرینش است. ﴿ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ﴾و نطفه به حکم خداوند به خون بسته قرمز رنگی تبدیل میشود. ﴿ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ﴾و خون بسته تبدیل به یک قطعه گوشت به اندازهای گوشتی که جوییده میشود. و این پاره گوشت گاهی، ﴿مُّخَلَّقَةٖ﴾نقش یافته و به صورت انسان آفریده میشود و کاملر و تامالخلقه است، ﴿وَغَیۡرِ مُخَلَّقَةٖ﴾و گاهی ناتمام و ناقص الخلقه است، به این صورت که قبل از آفریده شدن سقط میشود. ﴿لِّنُبَیِّنَ لَکُمۡ﴾تا اصل آفرینش شما را بیان نماییم. با اینکه خداوند م تعالر بر آفرینش شما را بیان نماییم. با اینکه خداوند متعال بر آفرینش کامل آن در یک لحظه تواناست، اما کمال حکمت و بزرگی قدرت و گستردگی رحمت خویش را برای شما بیان مینماید. ﴿وَنُقِرُّ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾و ما جنینهایی را در رحم باقی میگذارد تا وقتی که خداوند بخواهد و آن مدت، زمان بارداری است. ﴿ثُمَّ نُخۡرِجُکُمۡ طِفۡلٗا﴾سپس شما را از شکم مادرتان به صورت کودک بیرون میآوریم، که چیزی نمیدانید و هیچ توانایی ندارید.
و مادران شما را فرمانبردار و خدمتگزارتان گردانیدیم، و در پستانهایشان برایتان شیر قرار دادیم، سپس از مرحلهای به مرحلهای دیگر در میآیید تا اینکه به سن رشد میرسید و آن کمال قوت و عقل است. ﴿وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّىٰ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ﴾و برخی از شما قبل از آن که به سن رشد برسد میمیرند، و برخی سن رشد را پشت سر گذاشته و به سن فرتوتی و پیری سالخوردگی میرسند. ﴿أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ﴾یعنی پستترین مرحلۀ عمر و آن پیری و فرتوتی است که در آن مرحله عقل انسان از دست میرود، آن طور که دیگر تواناییهایش تحلیل شده و ضعیف میگردد. ﴿لِکَیۡلَا یَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَیۡٔٗا﴾تا کسی که به این مرحله از عمر رسیده است چیزی از آنچه قبلا میدانسته است نداند، چون عقلش ضعیف میشود. و توانایی انسان را دو ناتوانی فرا میگیرد، یک ناتوانی دوران کودکی و دیگری ناتوانی و نقص دوران پیری چنانکه خداوند متعالر فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ٥٤﴾[الروم: ۵۴]. «خداوند آن ذاتی است که شما را نیرومند گردانیده است، سپس شما را ضعیف میگرداند، و به پیری میرساند، و هر چه میخواهد میآفریند و او دانای تواناست».
دلیل دوم زنده کردن و سبز نمودن زمین بعد از خشکیدن و پژمرده شدن آن است. ﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ﴾و زمین را خشکیده و پژمرده میبینی به گونهای که گیاه سبزی در آن نیست. ﴿فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ﴾اما هنگامی که بر آن آب باران باراندیم، با روییدن گیاهان به جنبش میافتد و سبز میشود. ﴿وَرَبَتۡ﴾یعنی پس از دوران فرو نشستگی، ارتفاع پیدا میکند، و این به سبب ازدیاد گیاهانش است. ﴿وَأَنۢبَتَتۡ مِن کُلِّ زَوۡجِۢ بَهِیجٖ﴾و انواع گیاهان زیبا و دلکش در آن میروید. و این دو دلیل بر پنج مطلب دلالت مینمایند:
﴿ذَٰلِکَ﴾خداوند آن ذاتی است که انسان را از آنچه بیان شد آفرید و زمین را پس از خشکیده شدنش زنده و خرم نمود ﴿بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾چون خداوند پروردگار و معبودی است که عبادت جز برای او شایسته نیست، و فقط پرستش او حق است و پرستش دیگران باطل میباشد. ﴿وَأَنَّهُۥ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾و خداوند همانگونه که ابتدا مردم را آفریده و زمین را پس از خشکیدن زنده نمود مردگان را نیز زنده مینماید. ﴿وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾و او بر هر چیزی تواناست، هم چنانکه قدرت شگفت و صنعت بزرگش را به شما نشان داده است.
﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٞ لَّا رَیۡبَ فِیهَا﴾و اینکه بدانید بدون شک قیامت فرا میرسد و جای هیچگونه تردیدی نیست، پس راهی برای بعید دانستن آن وجود ندارد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡعَثُ مَن فِی ٱلۡقُبُورِ﴾و خداوند کسانی را که در گورها آرمیدهاند زنده میکند، و شما را بر کارهای نیک و بدتان سزا و جزا خواهد داد.
آیهی ۸-۹:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ٨﴾[الحج: ۸]. «و گروهی از مردم دربارۀ خداوند بدون (هیچ) دانش و هدایت و کتاب روشنی مجادله میکنند».
﴿ثَانِیَ عِطۡفِهِۦ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَنُذِیقُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ٩﴾[الحج: ۹]. «مستکبرانه شانههایش را بالا میاندازد و مغرورانه رویش را بر میگرداند تا (مردم را) از راه خدا گمراه سازد، او در دنیا رسوایی (بزرگی) دارد، و روز قیامت عذاب آتش را به او میچشانیم».
مجادلهای که پیشتر بیان شد برای مقلد است، و این مجادله برای شیطان سرکش است که به بدعتها فرا میخواند. پس خداوند خبر داد که ﴿یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ﴾با پیامبران خدا و پیروانشان به وسیله باطل مجادله مینماید تا با آن حق را در هم بشکند ﴿بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى﴾و بدون هیچ دانش درستی و بدون اینکه رهنمودی داشته باشد مجادله میکند. یعنی در مجادلۀ خود از کسی پیروی نمیکند که عقل درستی دارد، و راهیافته است. ﴿وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ﴾و بدون کتاب روشنی مجادله میکند، پس او نه دلیلی عقلی دارد و نه دلیلی نقلی.
این همان شبهات و تردیدهایی است که شیطان به او الهام میکند: ﴿وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡ﴾[الأنعام: ۱۲۱]. «و همانا شیطان به دوستانشان الهام میکنند تا با شما مجادله نمایند». با وجود این ﴿ثَانِیَ عِطۡفِهِ﴾مستکبرانه رویش را بر میگرداند، و ای کنایه از آن است که او از روی خود بزرگیبینی حق را نمیپذیرد، و مردم را حقیر و ناچیز میداند و از دانش غیرمفیدی که دارد شاد شده و اهل حقی را که همراهشان هست حقیر میشمارد ﴿لِیُضِلَّ﴾تا مردم را گمراه سازد. یعنی تا از دعوتگران بهسوی گمراهی باشد. و تمام پیشوایان کفر و گمراهی در این داخل هستند. سپس کیفر آنها را در دنیا و آخرت بیان کرد و فرمود: ﴿لَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞ﴾او در دنیا رسوایی (بزرگی) دارد. یعنی قبل از آخرت و در همین دنیا خوار و رسوا میشود، و این از نشانههای عجیب الهی است، و هیچ دعوتگری از دعوتگران کفر و گمراهی را نمیبینی مگر اینکه جهانیان از او متنفرند، و او را نکوهش و مذمت میکنند، و هر یک طبق حالتش مورد نفرت و نکوهش قرار میگیرد. ﴿وَنُذِیقُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ﴾و روز قیامت عذاب سوزان را به او. میچشانیم یعنی گرمای سخت جهنم و آتش سوزان آن را به کیفر آنچه از پیش فرستاده و انجام داده است به او میچشانیم.
آیهی ۱۰:
﴿ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ یَدَاکَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ١٠﴾[الحج: ۱۰]. «این به سزای کردار پیشین توست. و (گرنه) خداوند بر بندگان ستمگر نیست».
﴿ذَٰلِکَ﴾آن عذاب دنیوی و اخروی که بیان شد. ﴿ذَٰلِکَ﴾مفهوم دور بودن را دارد، که لام ﴿ذَٰلِکَ﴾بر بعد و دوری دلالت میکند، و این بیانگر آن است که کافر در نهایت وحشت و بدبختی و بدحالی قرار دارد. ﴿بِمَا قَدَّمَتۡ یَدَاکَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ﴾کیفر کفر و گناهی است که مرتکب شدهای، و خداوند بر بندگان ستمگر نیست.
یعنی خداوند بندگانش را بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشند عذاب نمیدهد. خلاصۀ معنی چنین است: به کافری که دارای صفتهایی باشد که در دو آیۀ گذشته باین شدند، گفته میشود: این عذاب و رسوایی که بدان دچار شدهای به سبب افترا و تهمت زدن و تکبر ورزیدنت میباشد، چون خداوند عادل است و ستم نمیکند، و مؤمن و کافر و صالح و فاسق را یکسان قرار نمیدهد، بلکه هر یک را به سبب عملش مجازات میکند.
آیهی ۱۱-۱۳:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ١١﴾[الحج: ۱۱]. «و از میان مردم کسی هست که با دو دلی خدا را میپرستد، پس اگر خیر و خوبی به او برسد بدان آرام گیرد، و اگر بلایی به او برسد به عقب برگردد، در دنیا و آخرت زیانکار شده، و این همان زیان روشن و آشکار است».
﴿یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُۥ وَمَا لَا یَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ١٢﴾[الحج: ۱۲]. «به جای خداوند چیزی را که زیانی به او نمیرساند و سودی به او نمیبخشد به فریاد میخواند. این همان گمراهی بسیار دور است».
﴿یَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦۚ لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِیرُ١٣﴾[الحج: ۱۳]. «کسی را میخواند که زیانش از سودش نزدیکتر است، چه یاوران و سروران بد، و چه همدمان و دوستان بدی هستند!».
برخی از مردم، ایمانشان ضعیف است و ایمان وارد دلهایشان نگردیده و نور و صفای ایمان با دلهایشان در نیامیخته است، بلکه یا از روی ترس و یا بنابر عرف و عادت ایمان آورده است، و به هنگام آزمایش و مشکلات استوار و ثابت قدم نمیماند، و متزلزل و مذبذب است. ﴿فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِ﴾پس اگر خوبی و خیری به او برسد بدان آرام میگیرد. یعنی اگر همواره روزی گوارایی داشته باشد و در خوشی به سر ببرد و هیچ ناگواری و رنجی به او نرسد، به سبب این خیر خوبی آسوده خاطر و شادمان میشود، اما آرامش او بر اثر ایمانش نیست، چرا که ممکن است خداوند چنین فردی را در امان قرار دهد و او را به فتنهها و بلاهایی مبتلا نکند که او را از دینش برگرداند ﴿وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ﴾اما اگر بلایی به او برسد به این صورت که امر ناپسندی برایش پیش بیایید، یا چیز دوست داشتنی و مورد پسندی را از دست بدهد، ﴿ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِ﴾رویگردان میشود. یعنی از دینش برمیگردد و مرتد میشود. ﴿خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَ﴾سعادت دنیا و آخرت را از دست داده است. در دنیا به امید اینکه مال مورد نظرش را به دست آورده، و به گمان اینکه آنچه او میخواهد جز با ارتداد به دست نمیآید، از دین برمیگردد، حال آنکه چیزی اضافه بر آنچه درتقدیر خدا برایش مقرر گشته است به او نمیرسد، پس در حقیقت او ناکام و ناموفق گردیده و زیانکار شده است.
و بسیار ظاهر و روشن است که در آخرت از بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمانها و زمین است محروم میشود، و سزاوار آتش جهنم میگردد. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ﴾و این همان زیان آشکار و روشن است.
کسی که به عقب برگشته است، ﴿یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُۥ وَمَا لَا یَنفَعُهُ﴾به جای خداوند چیزی را به فریاد میخواند که نمیتواند به او زیانی برساند و سودی به وی ببخشد.
و هر معبود و هر چیزی که به جای خداوند فرا خوانده شود نمیتواند به خودش یا به دیگران سود و زیانی برساند. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ﴾این، سرگشتگی فراوان و بسیار دوری است، و گمراهیای است که به آخرین حد رسیده است، و گمراهیای است که به آخرین حد رسیده است، چون او از پرستش کسی که سودرسان و زیان دهنده و بینیاز و برآورده کنندۀ نیازهاست روی گردان شده و به پرستش بندهای مانند خود یا پایینتر از خویش روی آورده که هیچ اختیاری ندارد، بلکه زیان آن از سودش بیشتر است.
بنابر این فرمود: ﴿یَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِ﴾کسی را به فریاد میخواند که زیانش از سودش بیشتر است، زیرا پرستش و فراخواندن آن برای عقل و جسم و دنیا و آخرت مشخص است. ﴿لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ﴾چه یاور و سرور بدی است این معبود ﴿وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِیرُ﴾و چه همدم و دوست بدی هستند! سرور و همدم اصولاً باید به آدمی سود برساند و زیانرا از وی دور کند، پس وقتی سودی به دست نمیآید و زیانی دور نمیشود، همدم و سرور قرار دادن اینها نکوهش شده و زشت به حساب آمده است.
آیهی ۱۴:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ١٤﴾[الحج: ۱۴]. «همانا خداوند کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند به باغهایی درمیآورد که رودها در زیر (درختان و کاخهای) آن روان است. بیگمان خداوند آنچه را میخواهد انجام میدهد».
خداوند از مجادله کنندگان در باطل سخن به میان آورد و فرمود: این گروه بر دو نوع هستند، یکی مقلد و دیگری دعوتگر، و نیز بیان کرد آنهایی که مؤمن نامیده میشوند نیز دو نوع میباشند، گروهی هستند که ایمان به قلبشان وارد نشده است، چنانکه پیشتر بیان شد، و نوع دوم مؤمن واقعی و حقیقی هستند که ایمانشان را با اعمال صالح تصدیق میکنند. پس خداوند خبر داد که آنها را به باغهایی وارد مینماید که رودها از زیر درختان و کاخهای آن روان است و بهشت «جنت» نامیده شده است، چون در آن کاخها و قصرها و درختان و گیاهانی وجود دارد که ساکنانش را میپوشاند به گونهای که در آن پنهان میشوند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ﴾بدون شک خداوند آنچه را که میخواهد انجام میدهد، پس خداوند هر چه بخواهد بدون اینکه کسی بتواند مانع کارش شود و با او مخالفت نماید انجام میدهد. و از جمله کارهایی که میکند این است که اهل بهشت را به بهشت میرساند. خداوند با منت و فضل خویش ما را از اهل بهشت بگرداند.
آیهی ۱۵:
﴿مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡیَقۡطَعۡ فَلۡیَنظُرۡ هَلۡ یُذۡهِبَنَّ کَیۡدُهُۥ مَا یَغِیظُ١٥﴾[الحج: ۱۵]. «کسی که گمان میبرد خدا پیامبرش را در دنیا و آخرت یاری نمیدهد، ریسمانی به آسمان بیاویزد، سپس آن (یاری خداوند) را قطع نماید، آنگاه بنگرد آیا این تدبیرش خشم او را از میان میبرد؟».
هرکس گمان میبرد که خداوند پیامبرش را یاری نمیکند، و دین وی نابود خواهد شد، بداند که یاری و کمک خداوند از آسمان میرسد. ﴿فَلۡیَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡیَقۡطَعۡ﴾و چنین گمان برندهای ریسمانی را بیاویزد، و به وسیلۀ آن به آسمان برود تا یاری خداوند را قطع کند، و نگذرد به پیامبر برسد. ﴿فَلۡیَنظُرۡ هَلۡ یُذۡهِبَنَّ کَیۡدُهُۥ مَا یَغِیظُ﴾آنگاه بنگرد آیا این تدبیرش خشم او را از میان برود؟
یعنی بنگرد گه آیا تدبیر او و توطئهای که علیه پیامبر طراحی میکند و برای مبارزۀ با او به کار میبرد و برای باطل کردن دینش میکوشد خشم او را که به خاطر پیروزی دینش شعلهور شده است از بین میبرد؟ و این استفهام برای نفی است. یعنی او نمیتواند با کارهایی که میکند خشم خود از بین ببرد.
و معنی آیه کریمه چنین است: ای کسی که با پیامبر صدشمنی میورزی و برای خاموش کردن دینش تلاش مینمایی! و به سبب نادانیات گمان میبری که این تلاشهای نافرجام به تو فایدهای میرساند! بدان که هر وسیلهای را به کارگیری، و برای نیرنگ ورزیدن بر ضد پیامبر تلاش نمایی، خشم و رنج تو را از میان نمیبرد. پس بر این کار توانایی نداری. ولی ما کاری را به تو پیشنهاد میکنیم که با این روش شاید بتوانی خشم خود را خاموش نموده، و از رسیدن کمک به پیامبر جلوگیری کنی.
از در وارد شو و با استفاده از ابزار و وسایل مناسب بهسوی هدف پیش برو، ریسمانی از برگ درختان خرما یا سایر درختان بیاور و به آسمان آویزان کن، سپس از آن بالا برو تا اینکه به درههایی برسی که از آن کمک و یاری فرود میآید، آنگاه آن درهها را ببند و راهشان را قطع کن، پس با این کار خشم تو فرو مینشیند. چاره و نیرنگ همین است، چرا که از دیگر راههای نمیتوانی خشم خود را فرو بنشانی گرچه تمام مردم تو را یاری دهند.
این آیۀ کریمه نوید و مژدهایست مبنی بر اینکه خداوند دینش را یاری میدهد، و نویدی است برای پیامبر خدا و بندگان مؤمن، و کافرانی را که میخواهند با دهان خود نور الهی را خاموش نمایند ناامید مینماید، و خداوند نورش را کامل میگرداند گرچه کافران نپسندند. یعنی گرچه آنها تمام تلاش خود را برای خاموش کردن نور الهی به کار بگیرند.
آیهی ۱۶:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یُرِیدُ١٦﴾[الحج: ۱۶]. «و اینگونه آن (قرآن) را (به صورت) آیات روشن نازل کردیم و خداوند هر کس را بخواهد هدایت میکند».
و این چنین امور را به شیوههای گوناگون در قرآن بیان نموده و آن را آیات روشن و واضح قرار دادهایم تا بر همۀ مطالب و مسائل مفید دلالت نماید، اما هدایت در دست خداوند است و هر کس را که بخواهد هدایت کند به وسیلۀ این قرآن راهیاب مینماید، و خداوند قرآن را پیشوا و الگوی او قرار میدهد، و به وسیلۀ نور آن راهش را روشن میگرداند. و هر کس را که خداوند بخواهد هدایت نکند- گرچه نشانهها و معجزات زیادی برای او بیاید- ایمان نمیآورد، و قرآن هیچ فایدهای به او نمیرساند، بلکه حجت و دلیلی علیه او خواهد بود.
آیهی ۱۷-۲۴:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِِٔینَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡصِلُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ١٧﴾[الحج: ۱۷]. «به راستی (خداوند در میان) مؤمنان و یهودیان، و صائبین، و نصارا، و مجوس، و کسانی که شرک ورزیدند، همانا خداوند در روز قیامت داوری خواهد کرد. بیگمان خداوند بر همه چیز آگاه است».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یَشَآءُ۩١٨﴾[الحج: ۱۸]. «آیا ندیدهای تمام کسانیکه در آسمانها و زمین هستند، و خورشید و ماه و ستارهها و کوهها و درختان و چهارپایان و بسیاری از مردم برای خدا سجده میبرند؟ و بسیارند کسانی که عذاب بر آنان تحقق یافته است. و هر که را خداوند خوار سازد، گرامی دارندهای ندارد. بیگمان خداوند هر آنچه را بخواهد انجام میدهد».
﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِی رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِیَابٞ مِّن نَّارٖ یُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِیمُ١٩﴾[الحج: ۱۹]. «این دو دسته که دشمن همدیگر میباشند دربارۀ خدا به جدال پرداخته و به کشمکش نشستهاند. پس آنان که کفر ورزیدهاند بر ایشان لباسهایی از آتش بریده شده است، از بالای سرشان آب داغ و سوزان ریخته میشود».
﴿یُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِی بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠﴾[الحج: ۲۰]. «(این آب جوشان آن چنان در بدنشان نفوذ میکند که) آنچه در درونشان است و (نیز) پوستهایشان بدان گداخته و ذوب میگردد».
﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِیدٖ٢١﴾[الحج: ۲۱]. «و برای (عذاب دادن) آنان گرزهای آهنین مهیاست».
﴿کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِیدُواْ فِیهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ٢٢﴾[الحج: ۲۲]. «هرگاه بخواهند از غم و اندوه آتش بیرون بیایند به آنجا بازگردانده میشوند (و به آنان گفته میشود:) بچشید عذاب سوزان را».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ٢٣﴾[الحج: ۲۳]. «بیگمان خداوند آنان را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند به باغهایی داخل میگرداند که از زیر (درختان) آن رودبارها جاری است، در آن جا با دستبندهای زرّین و مروارید آراسته میشوند، و لباسشان در آنجا ابریشم است».
﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ٢٤﴾[الحج: ۲۴]. «و به سخن پاکیزه راه یافتند و به راه پسندیده رهنمود شدند».
خداوند از گروههای اهل زمین خبر میدهد، از اهل کتاب از مؤمنان و یهودیان و نصارا و صابئین و آتش پرستان، و مشرکان خبر میدهد که همۀ آنها را در روز قیامت گرد خواهد آورد، و با فرمان دادگرانهاش میان آنها داوری مینماید، و به سبب اعمالشان که خداوند ثبت نموده و بر آن حاضر و ناظر بوده است سزا و جزایشان میدهد. بنابر این فرمود : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ﴾همانا خداوند بر همه چیز حاضر و ناظر است.
سپس در میان آنها چنین داوری میکند که ﴿هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِی رَبِّهِمۡ﴾این دو دسته دشمن همدیگر میباشند. و در بارۀ خداوند به جدال پرداخته و به کشمکش نشسته و هر یک ادعا مینماید که او بر حق است. ﴿فَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾پس آنان که کفر ورزیدهاند. هر کافری را از قبیل یهودیها و نصارا و صابئین و آتشپرستان و مشرکین شامل میشود، ﴿قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِیَابٞ مِّن نَّارٖ﴾برایشان لباسهایی از آتش دوخته میشود. یعنی لباسهایی از قطران برایشان دوخته میشود سپس آن را آتش میزنند تا از هر طرف، عذاب آنان را فرا بگیرد. ﴿یُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِیمُ﴾و از بالای سرشان آب بسیار داغ و سوزان بر روی آنان را ریخته میشود. ﴿یُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِی بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠﴾که گوشت و چربی و رودهایشان از شدت گرمای آن در داخل شکمشان ذوب میگردد.
﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِیدٖ٢١﴾و برای شکنجه کردن آنان تازیانهها و گرزهای آهنینی است که فرشتگان تندخو و سختگیر آنها را با آن میزنند.
﴿کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِیدُواْ فِیهَا﴾هر زمان که دوزخیان بخواهند از غم و اندوه بزرگ آتش بیرون بیایند، به آنجا باز گردانده میشوند، پس نه عذاب از آنها کاسته شده و نه به آنان مهلت داده میشود. و با اهانت به آنان گفته میشود: ﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ﴾عذاب سوزان را بچشید که دلها و جسمها را میسوزاند.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾بیگمان خداوند آنان را را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند به باغهایی داخل میگرداند که از زیر درختان و کاخهای آن رودبارها جاری است. و مشخص است تنها مسلمانان که به همۀ کتابها و پیامبران ایمان آوردهاند چنین صفتی را دارند. ﴿یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗا﴾زنان و مردان بهشتی با دستبندهایی از طلا آراسته میشوند، و دستبندهای سیمین به دست دارند. ﴿وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ﴾حریر و لباسشان در آن جا ابریشم است.
پس نعمتهایشان کامل است، و از انواع خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ که کلمه: ﴿جَنَّٰتٖ﴾«باغها» در بر گیرندۀ آن است، بهرهمند میشوند. رودبارهای جاری و روان را ذکر کرد و آن رودهای آب و شیر و عسل و شراب است و در آن جا انواع لباس و زیورآلات زیبا وجود دارد.
این بدان سبب است که آنها ﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾به سخن پاکیزه را یافتند که برترین و پاکیزهترین آن کلمۀ اخلاص است. سپس همۀ گفتههای پاکیزهای را در بر میگیرد که با آن خداوند یاد میشودیا به وسیله آن عبادت الهی به بهترین وجه انجام شده یا نیکی و خیری به بندگان خدا رسانده میشود.
﴿وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ﴾و به راه پسندیده راهنمایی شدند، زیرا تمام احکام شریعت سرشار از نیکی و حکمت است، و به بهترین چیزها دستور داده و از زشتیها نهی کرده است. در شریعت افراط و تفریطی وجود ندارد، و در برگیرندۀ علم مفید و عمل صالح میباشد. یا چنین است: و به راه پسندیدۀ خدا هدایت شدند، زیرا خداوند در بسیاری مواقع راه را به خودش نسبت میدهد، چون آن راه صاحبش را به خداوند میرساند.
و ذکر ﴿ٱلۡحَمِیدِ﴾در اینجا به خاطر این است که تا بیان نماید که آنها در سایۀ سپاس پروردگارشان و به منت و فضل او هدایت شدند، بنابر این در بهشت میگویند:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ﴾[الأعراف: ۴۳]. «ستایش خداوندی ار سزاست که ما را به این راه راهنمایی کرد، و اگر او ما را هدایت نمیکرد ما هدایت نمیشدیم».
و خداوند در لابلای این آیات بیان کرد که همۀ آفریدهها برای او سجده میبرند، همۀ آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد، و ماه و خورشید و ستارگان و کوهها و درختان و چهارپایان، و همۀ حیوانات، و بسیاری از مردم -که مؤمنان هستند- برای خداوند سجده میبرند. ﴿وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُ﴾و بر بسیاری نیز گرفتار شدن به عذاب الهی قطعی و حتمی شده است. یعنی به علت کفرورزیدن و ایمان نیاوردنشان عذاب بر آنها لازم گردیده است. آنان موفق نشدهاند ایمان بیاورند و چون خداوند آنها را خوار کرده است. ﴿وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍ﴾و هر کس را که خداوند خوار گرداند هیچ گرامی دارندهای ندارد. و کسی نمیتواند آنچه را که خداوند خواسته است برگرداند،. کسی نیست که بتواند با خواست الهی مخالفت نماید. پس وقتی که همۀ مخلوقات برای پروردگارشان سجده، میبرند و در برابر شکوه او فروتن و سر به زیر هستند، و در برابر قدرت و عزت او سر تسلیم و فروتنی بر خاک مینهند این دلالت مینماید که تنها او فرمانروا و پادشاه ستوده است، و هر کس عبادت او را رها کند و به پرستش دیگر چیزها روی بیاورد بسیار سرگشته و گمراه شده و به زیان آشکاری گرفتار آمده است.
آیهی ۲۵:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ٢٥﴾[الحج: ۲۵]. «بیگمان کسانی که کفر ورزیدهاند و (مردم را) از راه خدا، و (پیامبر و مؤمنان را در سال حدیبیه) از مسجد الحرام باز میدارند که ما آن را - برای همۀ مردم اعم از کسانی که در آن جا زندگی میکنند و یا از نقاط دیگر بدان وارد میشوند - یکسان (حرم امن و امان و محل مراسم حج) نمودهایم (برای آنان عذابی سخت دردناک است)، و کسی که ار روی ستم در آن جا مرتکب خلاف گردد عذاب دردناکی به او میچشانیم».
خداوند متعال از زشتی آنچه که مشرکان کافر بر آن هستند خبر داده و میفرماید: آنها هم به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و هم مردم را از راه خدا باز میدارند، و مردم را از اینکه ایمان بیاورند منع میکنند، و نیز مردم را از ورود به مسجدالحرام باز میدارند که نه ملک آنها و نه مال پدرانشان است بلکه مردم اعم از کسانی که از بیرون بدانجا میآیند و کسانی که در آنجا زندگی میکنند در آن یکسان میباشند.
حتی بهترین انسان محمد صو اصحباش را از ورود به مسجدالحرام باز داشتند، حال آنکه حرمت و احترام و عظمت مسجدالحرام مقتضی آن است که هر کس با توسل به ظلم بخواهد در آن کجروی کند و مرتکب خلاف شود به او عذاب دردناکی بچشانیم. پس فقط ارادۀ ستم کردن و الحاد نمودن در حرم باعث عذاب میگردد، گرچه در غیر حرم هر گاه انسان ارادۀ گناه و ستم ار داشته باشد، تا وقتی که آن را انجام نده مجازات نمیشود. پس کسی که در حرم بزرگترین ستم یعنی کفر و شرک را انجام دهد و زائران کعبه را از آن باز دارد خداوند به بدترین نوع با وی برخورد خواهد کرد.
و این آیۀ کریمه تأکید مینماید که احترام حرم و تعظیم فراوان آن واجب است، و از ارادۀ گناه و انجام آن در حرم باید به شدت پرهیز کرد.
آیهی ۲۶-۲۹:
﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ٢٦﴾[الحج: ۲۶]. «و به یادآور آنگاه که جایگاه خانۀ (کعبه) را برای ابراهیم معین ساختیم (و به او گفتیم:) که چیزی را با من شریک میاور، و خانهام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده برندگان پاکیزهدار».
﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ٢٧﴾[الحج: ۲۷]. «و در (میان) مردم به حج ندا برآور، و آنها را صدا کن تا پیاده و (سوار) بر هر شتر لاغری که از هر راه دور رهسپارند بهسوی تو بیایند».
﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِیرَ٢٨﴾[الحج: ۲۸]. «تا شاهد منافع خود باشند، و در روزهای معینی نام خدا را بر چهارپایانی ببرند که خداوند روزیشان کرده است. پس، از آن بخورید و بینوایان و مستمندان را نیز بخورانید».
﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٢٩﴾[الحج: ۲۹]. «سپس باید آلودگیهای بدنشان را بزدانید و به نذرهایشان وفا کنند،. خانۀ قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند».
خداوند عظمت بیتالحرام و شکوه سازندۀ آن را که ابراهیم خلیلالرحمان است بیان میدارد. پس فرمود: ﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ﴾و آنگاه که محل و جایگاه خانۀ کعبه را برای ابراهیم معین ساختیم، و او را به آن جا ساکن نمودیم، و خداوند به ابراهیم فرمان داد تا خانۀ کعبه را بسازد، پس ابراهیم آن را براساس پرهیزگاری و طاعت خداوند بنا نهاد، و او و فرزندش اسماعیل آن را ساختند، و خداوند به ابراهیم دستور داد تا چیزی را شریک او نسازد به این صورت که اعمالش را خالصانه برای خدا انجام دهد، و خانۀ کعبه را بر نام خداوند بنا نماید. ﴿وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ﴾و خانهام را از شرک و گناهان، و از آلودگیها، پاکیزه بدار. و خداوند خانه را به خودش نسبت داد، و این به خاطر شرافت و فضیلتی است که خانۀ کعبه دارد، و تا بیشتر محبت کعبه در دلها جای بگیرد، و از هر طرف مردم به آن دلبسته شوند. و تا بیشتر به پاکیزه داشتن آن اهتمام ورزند، زیرا کعبه خانۀخداوند است برای طواف کنندگان و افرادی که در کنار آن مشغول عبادت هستند و اعتکاف میکنند و به انجام عباداتی از قبیل ذکر و خواندن قران و آموختن علم به یاد دادن آن به دیگران میپردازند، و دیگر انواع عبادتها را انجام میدهند. ﴿وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾و نمازگزاران یعنی خانۀکعبه را برای این افراد با ارزش و برتر که هدفشان اطاعت پروردگار و نزدیکی جستن به خدا در کنار خانهاش میباشد پاکیزه بدار، زیرا این افراد شایسته هستند و باید مورد بزرگذاشت قرار بگیرند. و یکی از مصادیق تکریم آنها این است که خانۀ کعبه باید برای آنان پاکیزه داشته شود. و پاکسازی کعبه از صداهای بیهوده و بلند که نماز و طواف مردم را مشوش مینماید از جمله پاک کردن و پاکیزه داشتن آن به حساب میآید. طواف را بر اعتکاف و نماز مقدم کرد، چون طواف فقط ویژه خانه کعبه است، سپس اعتکاف را بیان نمود، چون در هر مسجدی میتوان آن را انجام داد.
﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ﴾و به مردم اعالم کن که به حج بیایند و آنها را به حج فرابخوان و فرض بویدن و فضیلت حج فرا بخوان و فرض بودن و فضیلت حج را به همۀ آنان، و به دور و نزدیکشان خبر بده. و هرگاه آنها را به حج و عمره فرا بخوانی از بس که علاقه دارند با پای پیاده میآیند، ﴿وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ﴾و سوار بر شتران باریک اندام راههای دور و دراز و بیابانها را طی میکنند تا به بهترین مکان و جایگاه برسند، ﴿یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ﴾و از هر سرزمین و راه دوری به قصد حج رهسپار میشوند. و ابراهیم خلیل ÷چنین کرد و بعد از فرزندش محمد صنیز چنین نمود، پس هر دو مردم را به حج خانۀ کعبه فرا خواندند و این ندا را تکرار کردند، و آنچه خداوند به او وعده داده بود محقق شدد و مردم پیاده و سوار از شرق و غرب دنیا بهسوی او آمدند. سپس فواید زیارت بیتالله الحرام را بیان نمودند و بر زیارت آن تشویق کرد و فرمود: ﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ﴾تا به سبب حضور در بیتالله منافع معنوی و دینیاش را از قبیل عبادتهای با فضیلت که جز در بیتالله انجام نمیشود به دست بیاورند، و نیز از سود و منافع دنیوی از قبیل به دست آوردن سودهای مادی بهرهمند شوند. و همۀ اینها امور مشخص و معلومی هستند و هر کس (به حج مشرف شده باشد آنها را) میداند. ﴿وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾و این نیز از منافع دینی و دنیوی است. یعنی تا هنگام سربریدن و ذبح قربانیها نام خدا را ببرند، تا سپاس او را به خاطر آنچه روزی و نصیب آنها نموده و برایشان فراهم کرده است به جای آورند. و وقتی که قربانیها را سر بریدند، ﴿فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِیرَ﴾از آن بخورید و نیز به بینوایان مستمند بخورانید.
﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ﴾سپس اعمالشان را به پااین برسانند و چرکها و آلودگیهایی را که در حالت احرام و به آن آلوده شدهاند از خود برطرف سازند، ﴿وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ﴾و نذرهایی ا زقبیل حج و عمره و قربانی را که بر خود واجب کردهاند، انجام دهند و به آن وفا نمایند. ﴿وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ﴾و خانۀقدیمی (کعبه) را که به طور مطلق از همۀ مساجد برتر است طواف نمایند، خانهای که از چیره شدن ستمگران بر آن در امان است. در اینجا فرمان داده شده تا به طور عموم همۀ مناسک انجام شود، و به طور ویژه به طواف دستور داده شده است، چون طواف فضیلت فراوانی دارد، چرا که (در سفر حج) طواف مطلوب و مقصود است و دیگر چیزها وسیلهای برای نیل به این فضیلت میباشند. و شاید دستور به طواف فایدهای دیگر داشته باشد و آن این است که طواف در هر وقت جایز است، چه طواف در اثنای حج یا عمره باشد، چه بدون حج یا عمره این امر در هر حالتی جایز است.
آیهی ۳۰-۳۱:
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَکُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ٣٠﴾[الحج: ۳۰]. «این است (حکم خداوند) هر کس مقدسات و شعایر خداوند را بزرگ و محترم بدارد آن برایش در نزد پروردگار بهتر است، و چهارپایان برایتان حلال گشتهاند مگر آنچه بر شما خوانده میشود، و از پلیدیها که بعضی از آن بتها هستند دوری کنید و از سخن دروغ بپرهیزید».
﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ٣١﴾[الحج: ۳۱]. «حقگرا و مخلص خدا باشید، و هیچگونه شریکی برای خدا قرار ندهید. و هر کس به خداوند شرک ورزد انگار از آسمان فرو افتاده، و آنگاه مرغان او را ربودهاند، یا اینکه باد او را به جای بسیار دوری افکنده است».
﴿ذَٰلِکَۖ﴾احکامی را که برایتان بیان کردیم و آنچه را از تعظیم و بزرگ داشت شعایر خداوند بیان کردیم پاس بدارید، زیرا بزرگذاشت و تعظیم حرمات و مقدسات خداوند جزو چیزهایی است که پروردگار آن را دوست دارد و آدمی را به آن نزدیک میگرداند، و هر کس مقدسات و شعایر خداوند را بزرگ و محترم بدارد، خداوند به چنین فردی پاداشی فراوانی میدهد، و مایۀ خیر دین و دنیا و آخرتش به نزد پروردگارش خواهد بود. و حرمات خداوند تمامی چیزهایی هستند که دارای حرمت میباشند، و به محترم داشتن آن دستور داده شده است، از طریق عبادت و مانند همه مناسکها، و مانند حرم و احرام، و قربانی و عبادتهایی که خداوند بندگان را دستور داده تا آن را انجام دهند. پس بزرگداشت مقدسات و حرمتهای الهی اینگونه انجام میشود که در دل محترم و بزرگ شمرده شوند، و این عبادتها به طور کامل و بدون سستی و تنبلی انجام شوند. سپس منت و احسان خیوش را بر بندگان بیان نمود که برای آنان چهارپایان از قبیل شتر و گاو و گوسفند را حلال قرار داده، و قربانی کردن آن را از جملۀ مناسک و عبادتهایی به حساب آورده که به وسیله آن بنده به خداوند نزدیک میشود. پس منت و احسان او از دو جهت بزرگ و بیکران است.
﴿إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾مگر آنچه در قرآن تحریم آن بر شما خوانده میشود از قبیل فرمودهی خداوند ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ. . . ﴾[المائدة: ۳]. «حیوان مردار و خون و گوشت خوک. . . بر شما حرام شدهاند». اما خداوند چون نسبت به بندگانش مهربان است، محرمات مذکور را بر آنان حرام نمود، تا آنها را از آلودگیها و از شرک و سخن دروغ پاک بدارد. بنابر این فرمود: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ﴾و از پلیدیها بپرهیزید که برخی از آن بتهایی هستند که آن را همراه با خداوند به خدایی گرفتهاید، چون به راستی این بتها بزرگترین انواع پلیدی میباشند.
و ظاهر آن است که مِن در اینجا برای بیان جنس نیست، آن طور که بسیاری از مفسران گفتهاند، بلکه مِن برای تبعیض است، زیرا «رجس» و آلودگی عام است و همه امور حرامی را که از آن نهی شده است شامل میشود، پس، از همهی محرمات به طور عموم نهی شده است و به طور خاص نیز از بتها که برخی از پلیدیها میباشند نهی شده است. ﴿وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ﴾و از سخن دروغ بپرهیزید. یعنی از همۀ گفتههای حرام دوری کنید، زیرا از جملۀ دروغ میباشند. و از آن جمله است شهادت دروغ.
هنگامی که خداوند آنان را از شرک و پلیدی و شهادت دروغ نهی کرد، آنها را فرمان داد تا ﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ﴾مخلص و پاکدین بشاند، یعنی به خدا و عبادت او روی آورده و از غیر او روی بر تابند. ﴿غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ﴾و هیچگونه شریکی برای خدا قرار ندهید و هر کس چیزی را شریکخداوند سازد، ﴿فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ﴾مانند این است که از آسمان فرو افتاده باشد، ﴿فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ﴾پس پرندگان به سرعت او را بربایند، ﴿أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ﴾یا اینکه باد او را به جای بسیاری دوری افکند. مشرکین اینگونه هستند، و یامان به مانند آسمان بلند و محفوظ است، و هر کس ایمان را از دست بدهد مانند کسی است که از آسمانها فرو افتاده باشد، و در معرض آسیبها و بلاها قرار گیرد، و یا پرندگان او را بربایند و او را تکه تکه کنند. همینطور مشرک وقتی تمسک به ایمان را رها کند شیطانها از هر سو او را میربایند و او را تکه تکه میکنند، و دین و دنیایش را از او میگیرند، و یا اینکه تند بادی او را به هوا میبرد و بعد از تکه تکه شدن او را در جای دوری میافکند.
آیهی ۳۲-۳۳:
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ٣٢﴾[الحج: ۳۲]. «چنین است، و هر کس شعایر خداوند را بزرگ شمارد بیگمان بزرگداشت آن نشانۀ پرهیزگاری دلهاست».
﴿لَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى ٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ٣٣﴾[الحج: ۳۳]. «در آن (حیوانات قربانی) تا مدتی معین فایدهها میباشد، سپس محل قربانی کردن آنها خانۀ قدیمی و گرامی (کعبه) است».
آنچه از تعظیم و بزرگداشت مقدسات و شعایر خداوند برایتان بیان نمودیم بیانگر تقوای دلهاست. و منظور از «شعائر» علامات و نشانههای ظاهری دین است، و برخی از آن عبارت است از همهی دستورات حج. هم چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۱۵۸]. همانا صفا و مروه از شعایر خداوند میباشند، و قربانیها نیز از شعایر الهی هستند، و پیشتر گذشت که تعظیم شعایر الهی به معنی بزرگداشت و محترم قرار دادن آن و انجام دادن آن و کامل نمودن آن به بهترین وجهی است که انسان توانایی آن را دارد. یکی از شعایر الهی قربانی است، و تعظیم و بزرگداشت آن عبارت است از اینکه با حیوان قربانی به خوبی و نیکی رفتار شود، چاق کرده شود، و از هر جهت بدون عیب و کامل باشد. پس بزرگداشت و تعظیم شعایر خداوند از پرهیزگاری دلهاست، و از آن سرچشمه میگیرد، و هر کس آن را بزرگ و محترم بدارد بیانگر آن است که او پرهیزگار است و ایمان درستی دارد، چون بزرگداشت و محترم داشتن شعایر الهی برخاسته از بزرگداشت و تعظیم خداوند است.
﴿لَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ﴾برایتان در حیوانات قربانی منافعی هست. این در قربانیهایی از قبیل شتر و غیره است که حجاج همراه با خود میبرند و از آنها سود میبرند، سوار آنها شده و شیرشان را میدوشند. نیز به روشهای دیگری از آنها سود میبرند که برایشان زیانی ندارد ﴿إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾(منافعی وجود دارد) تا مدتی معین، و آن زمان ذبح است، وقتی که به ﴿مَحِلُّهَآ﴾قربانگاهش برسد، و آن ﴿ٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ﴾خانهقدیمی و گرامی کعبه است. یعنی تمام حرم، متی و دیگر جاهها محل قربانی است. و چون قرانی ذبح شوئد از آن بخورند و به بینوایان مستمند نیز بخورانند.
آیهی ۳۴-۳۵:
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکٗا لِّیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ٣٤﴾[الحج: ۳۴]. «و برای هر امتی قربانی کردن را مقرر داشتهایم تا با نام خدا چهارپایانی را ذبح کنند که خدا بدیشان عطا نموده است. معبودتان معبود یگانه است، پس برای او تسلیم شوید، و فروتنان را نوید ده».
﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣٥﴾[الحج: ۳۵]. «(آنان) کسانی (هستند) که چون نام خدا برده شود دلهایشان ترسان گردد، و در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد شکیبایی میروزند، و (همواره) نماز را بر پا میدارند، و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند».
برای هر یک از امتهای گذشته قربانی کردن را مقرر نمودهایم. یعنی برای انجام خوبیها بشتابید، تا ما بنگریم که کدام یک از شما کار بهتری را انجام میدهد. و حکمت در اینکه خداوند برای هر امتی قربانی کردن را مقرر نموده این است تا او را یاد کنند و به شکر او بپردازند. بنابر این فرمود: ﴿لِّیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾تا نام خدا را بر چهارپایان حلال گوشتی که روزی آنان کرده است یاد کنند. پس معبودتان خداوند یگانه است. گر چه شریعتها با یکدیگر فرق دارند، اما همۀ شریعتها بر این اصل متفقاند که معبود واقعی خداوند است، و باید تنها او پرستش شود، و برای او شریک قرار نداد. بنابر این فرمود: ﴿فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْ﴾پس تسلیم او شوید و از او فرمان برید و از کسی دیگر اطاعت نکنید زیرا تسلیم شدن در برابر فرمان او تنها راه رسیدن به بهشت است. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ﴾مخلصان فروتن را به نیکی دنیا و آخرت مژده بده. «مخبت» کسی است که در برابر بندگانش متواضع میباشد.
سپس صفات فروتنان را بیان نمود و فرمود. ﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾آنانکسانی هستند که چون نام خدا برده شود از ترس او هراسان میگردند. بنابر این به سببب هراسی که از خداوند یگانه دارند آنچه را که حرام نموده است ترک میکنند. ﴿وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ﴾و در برابر مصیبتها و سختیها و انواع آزارهایی که به آنان میرسد شکیبایی میورزند، و از تقدیر الهی اظهار نارصایتی نمیکنند، بلکه به خاطر طلب رضایت خداوند و چشم داشت پاداش الهی شکیبایی میورزند ﴿وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ﴾و کسانی که نماز را به طور کامل و درست بر پا میدارند، به این صورت که امور لازم و مستحب نماز را به جای میآورند و در ظاهر و باطن (خدا را) پرستش مینمایند، ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ﴾و از آنچه روزی ایشان کردهایم انفاق مینمایند. و این، همۀ نفقات واجب مانند زکات و کفاره و انفاق بر همسران و بردهها و خویشاوندان را شامل میشود. نیز شامل همۀ نفقات مستحب میشود و ا زواژه مِن که به معنی بعضی است دانسته میشود آنچه خداوند به ما ارزانی داشته است، و بنده برای به دست آوردن آن قدرتی ندارد، مادامی که خداوند برایش فراهم نسازد و به او روزی ندهد. پس ای کسی که از فضل خداوند به تو روزی داده است انفاق کن، تا خداوند نیز بر تو انفاق نماید و از فضل خویش به تو بیشتر دهد.
آیهی ۳۶-۳۷:
﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٣٦﴾[الحج: ۳۶]. «و (قربانی کردن) شتران (چاق و فربه) را برایتان از شعایر خدا قرار دادیم، در آنها برایتان خیر (فراوانی) است، پس در حالی که برپای ایستادهاند نام خدا را بر آنها ببرید، و هنگامی که بر پهلویشان افتادند از گوشت آنها بخورید، و به بینوایانِ سائل و غیر سائل بخورانید، اینگونه آنها را برایتان رام و مطیع کردهایم تا سپاسگزاری کنید».
﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٣٧﴾[الحج: ۳۷]. «هرگز گوشتهای و خونهای قربانیان به خداوند نمیرسد، بلکه پرهیزگاریتان به او میرسد، اینگونه آنها را برایتان مسخر نمود تا خداوند را به خاطر آنکه شما را هدایت کرده است به بزرگی یاد کنید، و نیکوکاران را مژده بده».
این بیانگر آن است که شعایر شامل عبادات آشکار دین میشود. و پیشتر گذشت که خداوند خبر داده است هر کس شعایر او را محترم بدارد از پرهیزگار دلهاست. و در اینجا خبر داد که از جملۀ شعایر او شتران درشت اندام و فربه است که قربانی میشوند. و طبق یکی از دو قول، منظور از آن گاو است، پس اینها باید محترم و بزرگ شمرده شده، و باید چاق گردانده شوند و به خوبی با آنها رفتار شود. ﴿لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞ﴾برای قربانی کننده و دیگران در آن خیر و خوبی است چرا که از آن میخورند، و آن را صدقه میدهند، و از آن استفاده میبرند، و پاداش و مزد (خدا) به آنان میرسد. ﴿فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا﴾پس به هنگام سربریدن و ذبح، نام خدا را بر آنها ببرید. یعنی «بسمالله» بگویید و آنها را ذبح کنید. ﴿صَوَآفَّ﴾یعنی در حالی که بر پا ایستاده باشند، سپس پای چپ آن بسته شده و گردنش بریده میشود.
﴿فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا﴾و هنگامی که آن را بر زمین و به پهلو میاندازید در این وقت برای خوردن آماده شده است. ﴿فَکُلُواْ﴾و این خطاب به قربانی کننده است. پس برای او جایز است که از آن بخورد. ﴿وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّ﴾و از گوشت آن به فقیری که گدایی نمیکند و از روی قناعت و استغنا چیزی را طلب نمینماید، بدهید، و او را بخورانیدو به فقیر گدا پیشه که سؤال میکند نیز بخورانید، پس هر یک از اینها در آن حق دارند.
﴿کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾اینگونه شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا پروردگارتان را سپاسگذار باشید که آنها را برایتان رام و فرمانبر کرده است. و اگر خداوند شتران را مطیع شما نمیکرد دست شما به آنها نمیرسید، آما خداوند آنها را برایتان رامکرده است، چون نسبت به شما مهربان است، و تا به شما احسان نماید. پس او را ستایش کنید.
﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا﴾هرگز گوشتها و خونهای قربانیان به خداوند نمیرسد. یعنی منظور از قربانی فقط ذبح کردن آن نیست. و از خونها و گوشتهایشان چیزی به خداوند نمیرسد، چون خداوند بینیاز و ستوده است، تنها چیزی که به او میرسد اخلاص شما و چشم امید داشتن به پاداش و نیت درست شماست. بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡ﴾بلکه پرهیزگاریتان به او میرسد در اینجا به اخلاص در قربانی کردن، و اینکه هدف از آن باید فقط جلب رضای خداوند باشد، و نباید به خاطر ریا و شهرت یا به عنوان یک عادت ذبح شود، فرمان شده است، و سایر عبادتها اگر خالصانه و بر مبنای پرهیزگاری صورت نگیرند پوچ و بیمغز خواهند بود، و تبدیل به جسمی میشوند که روحی در آن نیست. ﴿کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡ﴾اینگونه خداوند آنها را برایتان رام و مطیع نموده تا خداوند را به خاطر اینکه شما را هدایت کرده است بزرگ دارید، چون سزاوار کاملترین و بزرگترین ستایش و بالاترین بزرگداشت است.
﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و نیکوکاران را مژده بده، آنهایی که عبادت خداوند را به نیکویی انجام میدهند، به این صورت که او را طوری میپرستند انگار که او را میبینن، و اگر نماز و سایر عبادتهایشان در این سطح نباشد، باید او را طوری عبادت نمایند که به وقت عبادت خود چنین باور دشاته باشند که خداوند از حال آنها آگاه است و آنان را میبیند. و آنهایی که با تمام وجود با بندگان خداوند نیکوکاری میکنند و با مال و دانش و مقام و خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر و سخن خوب و. . . نیکی میکنند، نیکوکاران را از جانب خداوند به سعادت دنیا و آخرت مژده باد، و خداوند با آنها نیکی خواهد کرد. همانگونه که آنها به نیکویی او را عبادت نمودند با بندگان نیکی کردند. ﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ٦٠﴾[الرحمن: ۶۰]. «آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟!».﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾[یونس: ۲۶]. «برای کسانی که نیکویی نمودند پاداش نیک، و افزون بر آن است».
آیهی ۳۸:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ٣٨﴾[الحج: ۳۸]. «به راستی خداوند از مؤمنان دفاع میکند، چرا که خداوند هیچ خیانت پیشۀ کافری را دوست نمیدارد».
در اینجا پروردگار به مؤمنان خبر داده و به آنان نوید میدهد که هر چیز ناپسندی را از آنها دور میکند، و شر کافران و وسوسۀ شیطان و شر نفس خودشان و بدیهای اعمالشان را به سبب ایمانشان از آنها دور مینماید و به هنگام فرود آمدن مشکلاتی که توان تحملش را ندارند بارشان را سبک میکند. هر مومنی به اندازۀ ایمانش از این دفاع و فضیلت برخوردار است، پس بهرۀ برخی زیاد است و بهرۀ برخی اندک میباشد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ﴾بدون شک خداوند هیچ خیانت پیشهای را دوست ندارد، آن کس که در امانتی که خداوند بر دوش او گذاشته است خیانت مینماید. یعنی حقوق خداوند را که بر اوست انجام نمیدهد و به آن خیانت نموده و به مردم نیز خیانت میکند، و خداوند چنین کسی ار دوست نمیدارد. ﴿کَفُورٍ﴾خیانت پیشۀ ناسپاس که سپاس نعمتهای خداوند را به جای نمیآورد. خداوند بر او احسان و نعمت پی در پی فرو میریزد اما او همواره ناسپاسی میکند و گناه انجام میدهد. بلکه بر او خشمگین و از او ناخشنود است، و به زودی او را به خاطر ناسپاسی و خیانتش مجازات خواهد کرد. مفهوم آیه این است که خداوند هر امانتداری که امانتش را حفظ نماید و سپاس پروردگارش را به جای آورد، دوست میدارد.
آیهی ۳۹-۴۱:
﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ٣٩﴾[الحج: ۳۹]. «به کسانی که از روی ستم (با آنان) جنگ میشود اجازۀ (جهاد) داده شده و خداوند تواناست بر اینکه ایشان را پیروز گرداند».
﴿ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ٤٠﴾[الحج: ۴۰]. «همان کسانی که از سرزمینشان به ناحق، بلکه از آن روی که میگفتند: خداوند پروردگار ماست بیرون رانده شدند، اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی (دیگر) دفع نمیکرد صومعهها و کلیساها و کنیسهها ومسجدهایی که در آنها خدا بسیار یاد میشود، ویران میشدند، و به راستی خداوند کسیکه او را یاری دهد یاری میکند، همانا خداوند نیرومند و چیره است».
﴿ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ٤١﴾[الحج: ۴۱]. «کسانی که اگر در زمین آنها را قدرت ببخشیم نماز را برپای میدارند و زکات (اموال) را میپردازند و به کار خوب فرمان میدهند و از کار زشت باز میدارند، و سر انجام کارها به خدا باز میگردد».
براساس حکمت الهی، جنگیدن با کافران در آغاز اسلام برای مسلمانها ممنوع بود، و آنها دستور داده شده بودند تا شکیبایی ورزند. وقتی که به مدینه هجرت کردند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، و دارای قدرت و توان گشتند به آنها اجازه داده شد تا جنگ کنند، چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ﴾به کسانی که با آنان جنگ میشود اجازۀ جهاد داده شده است. از این فهمیده میشود که پیشتر جنگیدن برایشان ممنوع بود، پس خداوند به آنها اجازه داد تا با کسانی بجنگد که با آنها میجنگند و بدان خاطر بهآنها اجازۀ جهاد داده شد که مورد ستم قرار گرفته و از عمل کردن به دینشان بازداشته میشدند. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ﴾و بدون شک خداوند بر یاری کردن و پیروز گرداندن آنها تواناست، پس باید از او یاری و کمک بجویند.
سپس بیان کرد که چگونه آنها مورد ستم قرار گرفتهاند. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم﴾کسانیکه از سرزمینشان بیرون رانده شدهاند. یعنی بر اثر اذیت و فتنۀ کافران مجبور شدهاند از سرزمین خود بیرون روند. ﴿بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ﴾به ناحق بیرون شدهاند، بلکه از آن روی آواره گشتند که میگفتند: خداوند پروردگار ماست. یعنی آنها گناهی نداشتند مگر اینکه خداوند را یگانه دانسته و فقط او را میپرستیدند. به همین دلیل کافران آنان را مورد آزار و اذیت قرار دادند. پس اگر این، گناه و جرم است آنها این گناه ار داشتند مانند اینکه خداوند متعال فرموده: ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨﴾[البروج: ۸]. «شکنجه گران هیچ عیب و ایرادی بر مؤمنان نمیدیدند جز اینکه ایشان به خداوند توانا و ستوده ایمان آورده بودند». و این فلسفه و حکمت جهاد را بیان میکند، و هدف از جهاد اقامۀ دین خدا، و دور کردن آزار کافرانی است که مؤمنان را آزار میدهند، و به آنان تجاوز میکنند، که جهاد برای دفع ستم و تجاوز آنها و انجام عبادت خدا و اقامۀ شرایع دیم به طور آشکار است. بنابر این فرمود: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ﴾و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد، ﴿لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ﴾صومعهها و کلیساها و مسجدها ویران میشد. پس خداوند به وسیلۀ کسانی که در راه او جهاد میکنند زیان کافران را دفع مینماید، و اگر کافران را به وسیله مؤمنان دفع نمیکرد عبادتگاههای بزرگ یهودیان و نصارا و مساجد مسلمین ویران میگشت. ﴿یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗا﴾عبادتگاههایی که در آن نام خداوند بسیار زیاد برده میشود، و در آن نماز خوانده میشود، و کتاب خدا در آن تلاوت میگردد و با انواع ذکر، خداوند یاد میشود. پس اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀبرخی دیگر دفع نمیکرد کافران بر مسلمانان غالب و چیره میشدند، و عبادتگاههایشان را ویران میکردند و آنها را در دینشان دچار فتنه مینمودند. پس این دلالت مینماید که هدف از مشروعیت جهاد ذات جهاد نیست، یعنی هدف ذات کشتن و اذیت و آزار رساندن نیست، بلکه هدف از جهاد مقاصدی است که به وسیلهی آن تحقق مییابد مانند دفع تهاجم دشمن تجاوزگر و دفع آزار و اذیت از مسلمانان و پیروز گرداندن دین خدا و از بین بردن کفر و شرک و معاصی و این دلالت مینماید شهرهایی که مردم در آن با آرامش میتوانند خدا را پرستش نمایند و مساجد آن شهرها آباد است و همۀ شعایر خدا در آن برپا است به برکت و فضیلت مجاهدین است، و خداوند به وسیلۀ جهاد کافران را از آن شهرها دفع نموده است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّفَسَدَتِ ٱلۡأَرۡضُ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾[البقرة: ۲۵۱]. «و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ برخی (دیگر) دفع نمیکرد زمین تباه میشد اما خداوند بر جهانیان فضل و حسان دارد».
اگر کسی سؤآل کند و بگوید: امروز مساجد مسلمانان در دیارشان آبادند، و تخریب نشدهاند، در حالیکه در بسیاری از سرزمینهای مسلمین کشورهای کوچک و حکومتهایی نامنظمی شکل گرفته است که توانایی جنگیدن با کشورهای کافر ندارند. حتی در کشورهای تحت سلطهی کفار نیز مساجد آباد میباشند و تخریب نشدهاند، و مردم آن دیار نیز با آرامش زندگی میکنند، با اینکه فرمانروایان کافر آن ممالک میتوانند آن مساجد را منهدم و تخریب نمایند، در حالی که خداوند خبر داده است که اگر بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمیکرد این عبادتگاههای ویران میشدند. و اگر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که در آن دیار آن دفع وجود ندارد و مساجدشان نیز تخریب نشدهاند.
در پاسخ چنین سؤالی میگوییم که جواب این سؤال در بطن عموم آیه است، و جزئی از معنای آن میباشد. زیرا هر کس حالات و نظام حکومتهای فعلی را بشناسد، پی خواهد برد که هر ملت و طایفهای در داخل قلمرو آن حکومتها بخشی از آن کشور و حکومت شمرده میشود که تحت فرمانروایی آن قرار دارد، و عضوی از اعضای آن مملکت و بخشی از اجزای آن حکومت به حساب میآید، و توانایی آن ملت چه از نظر تعداد، یا لشکر و ساز و برگ نظامی، یا ثروت یا علم، یا خدمات رسانی فرق نمیکند. حکومتهای منافع مادی و مذهبی و طوایف و ملل تحت سلطۀ خود را مورد توجه قرار میدهند، چرا که اگر چنین نکنند در نظام و حکومتها به امور دینی میپردازند و به ویژه مساجد را آباد میکنند. و مساجد به لطف خداوند در نهایت نظم و سامان قرار دارند، حتی در پایتخت کشورهای بزرگ غیرمسلمان بهترین مسجدها ساخته شده است. و این دولتها رعایت حال حکومتهای مستقل را میکنند تا رعایت حال مردم مسلمان تحت سلطهی آن حکومتها را کرده باشند. دولتهای نصرانی با یکدیگر در حسدورزی و کینهتوزی به سر میبرند، هم چنانکه خداوند متعال خبر داده است که آنها تا روز قیامت با یکدیگر به کینهتوزی میپردازند، در نتیجه حکومت ملیمانی که نمیتواند شر آنها را از خود دفع نماید از بسیاری زیانها و آسیبهایشان سالم میماند، چون آنها با یکدیگر کشمکش دارند.
بنابر این هیچ کس از آنها نمیتواند بهسوی آن حکومتهای اسلامی دست تعدی دراز نماید، چون میترسد که مبادا این کشور مسلمان با کشور دیگری پیمان ببندد و مورد حمایت قرار بگیرد، خداوند نیز حتماً اسلام و مسلمین را پیروز مینماید و در کتابش به این امر وعده داده است.
و «الحمدلله» اسباب پیروزی مهیا شده است چون مسلمین احساس مینمایند که باید به دین خود بازگردند، و احساس، آغاز کار و فعالیت است. و از خداوند میخواهیم که نعمت خویش را بر ما کامل بگرداند. بنابراین، خداوند در وعدۀ راستین خود که مطابق با واقعیت است فرمود: ﴿وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُ﴾و هر کس دین خدا را یاری کند و این کار را خالصانه برای خدا انجام دهد و در راه خدا جهاد کند تا پیام خدا بالاتر باشد قطعاً خداوند او را یاری خواهد کرد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾بدومن شک خداوند توانا و پیروزمند است، بر همۀ خلایق چیره و غالب است و همه در اختیار اویند. پس ای مسلمانان! مژده باد شما را، زیرا اگر چه لشکر و ساز و برگ دشمن زیاد قوی است اما پشتیبان شما خداوند توانای نیرومند است، و بر کسی تکیه کردهاید که شما و کارهایتان را آفریده است. پس، از اسباب و وسیلههایی که به آن امر شده است استفاده کنید، سپس از او یاری بخواهید که حتماً شما را یاری خواهد کرد: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ یَنصُرۡکُمۡ وَیُثَبِّتۡ أَقۡدَامَکُمۡ٧﴾[محمد: ۷]. «ای مومنان! اگر خداوند را یاری کنید (او نیز) شما را یاری خواهد کرد، وقدمهایتان را استوار خواهد گرداند». پس ای مسلمانان! به گونهای شایسته ایمان بیاورید و عمل صالح انجام دهید.
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمۡ دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡٔٗا﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که آنها را در زمین جانشین (و خلیفه و حاکم) گرداند، و دینشان را که برای آنها پسندیده است حاکم نماید، و بعد از ترس به آنها امنیت خواهد داد، مرا میپرستد و چیزی را شریک من نمیسازند».
سپس علامت و نشانههای کسانی را که او را یاری میدهند بیان کرد، و هر کس ادعا کند دین خدا را یاری مینماید و این صفتها را نداشته باشد دروغ میگوید. پس فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾کسانیکه اگر در زمین ایشان را قدرت بخشیم، یعنی آنها را حاکم و مالک زمین بگردانیم، و آنان را در آن مسلط کنیم بدون اینکه مخالفی داشته باشند که با آنها به کشمکش و ستیز بپردازند، ﴿أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾نماز را در اوقات مشخص شده و با رعایت خدود و ارکان و شرایط آن و در قالب جمعه و جماعت برپا میدارند ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکات اموال خود را که بر آنها و بر مردمان تحت سلطهشان واجب است به مستحقین آن میپردازند. ﴿وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾و امر به معروف میکنند. و این هر معروف و امر خوبی که از دیدگاه شرع و عقل خوب به حساب آید از قبیل حقوق خدا و حقوق انسانها را شامل میشود. ﴿وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ﴾و از هر منکری که شرعاً و عقلاً زشت است و زشتی آن آشکار است باز میدارند. و آنچه امر به معروف و نهی از منکر جز با آن کامل نمیگردد در این حکم داخل است، پس اگر شناخت معروف و منکر جز با تعلیم و تعلم محقق نشود باید مردم را به یاد گرفتن و یاددادن واداشت. و اگر امر به معروف و نهی از منکر جز با تنبیه و ادبکردن کامل نگردد که در شریعت اندازۀ آن مقرر شده است، یا کم و کیف آن به انسانهای منخصص واگذار شده است، مانند انواع تعزیزها، باید این کار را بکنند. و اگر نیاز باشد که برای امر به معروف و نهی از منکر تعدادی از مردم را بگمارند، این کار لازم است و باید انجام شود، و دیگر اموری که امر به معروف و نهی از منکر جز با آن به مرحلۀ اجرا نمیرسد. ﴿وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ﴾و سرانجام همۀ کارها به خدا باز میگردد، و خداوند خبر داده است که عاقبت و سرانجام نیک از آن پرهیزگاری است، پس هر فرمانروا و پادشاهی که خداوند او را بر مردم حاکم و مسلط نموده است، چنانچه دستور خداوند را اجرا نماید سرانجام نیک وشایسته از آن او خواهد بود.
و هر کس با ظلم و ستم بر مردم حکمرانی نماید و هر چه دلش بخواهد انجام دهد گرچه برای مدت کمی فرمانروایی و پادشاهی کند اما سرانجام او نیک و پسندیده نخواهد بود، و مردم از حکومت او بیزا و متنفر شده و سرانجام بد و ناپسندی در انتظار او خواهد بود.
آیهی ۴۲-۴۶:
﴿وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدۡ کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ٤٢﴾[الحج: ۴۲]. «و اگر تو را تکذیب کنند، به راستی که پیش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود (پیامبرانشان) را دروغگو انگاشتند».
﴿وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِیمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ٤٣﴾[الحج: ۴۳]. «و (همچنین) قوم ابراهیم و قوم لوط».
﴿وَأَصۡحَٰبُ مَدۡیَنَۖ وَکُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَیۡتُ لِلۡکَٰفِرِینَ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ٤٤﴾[الحج: ۴۴]. «و اهل دین (نیز پیامبر خود را تکذیب نمودند) و موسی (نیز) دروغگو انگاشته شد، پس به کافران مهلت دادم، آنگاه ایشان را گرفتار نمودیم. پس (بنگر) عقوبت من چگونه است!».
﴿فَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِیدٍ٤٥﴾[الحج: ۴۵]. «و چه بسیار شهرهایی را در حالیکه (اهلش) ستمگر بودند نابود کردهایم، و (اینک) سقفهایشان بر دیوارهایشان فرو ریخته است، و چه بسیار چاههایی که بیاستفاده رها گشته است و کاخهای برافراشته و استواری که بیصاحب و متروک مانده است».
﴿أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَتَکُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ یَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ٤٦﴾[الحج: ۴۶]. «آیا در زمین به سیر و سفر نپرداختهاند تا دلهایی داشته باشند که با آن دریابند و گوشهایی داشته باشند که با آن بشنوند، بیگمان چشمها نابینا نمیگردند، بلکه دلهای درون سینهها نابینا میشوند».
خداوند به پیامبرش میفرماید اگر این مشرکان تو را تکذیب میکنند کار تازهای نیست، و تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شدهای، و آنها نیز اولین امت نیستند که پیامبرشان را تکذیب کرده و دروغگو انگاشتهاند، بلکه ﴿فَقَدۡ کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ٤٢ وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِیمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ٤٣ وَأَصۡحَٰبُ مَدۡیَنَۖ﴾پیش از اینان قوم نوح و قوم عاد و قوم ثمود، و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط و اهل مدین (=قوم شعیب نیز) پیامبرانشان را تکذیب کردهاند. ﴿وَکُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَیۡتُ لِلۡکَٰفِرِینَ﴾و موسی نیز تکذیب شد، پس به کافران تکذیب کننده مهلت دادم و فوراً آنانرا به جرم گناهانشان مجازات نکردم تا اینکه سرگشته و حیران به سرکشی خود ادامه دادند و بر کفر و بدی خود افزودند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودم، ﴿فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ﴾پس بنگر که سرانجام تکذیب آنها را غرق نمود و برخی با تند باد و طوفان هلاک شدند، و برخی در زمین فرو رفتند، و برخی از آنها درس عبرت بیاموزند، و بترسند که مبادا به آنچه آنها بدان گرفتار شدند گرفتار آیند، زیرا اینها از آنان بهتر نیستند، و در کتابهایی که از سوی خداوند نازل شده است نیز مصونیت و نجاتشان ثبت نشده است. افراد هلاک شدهای که مانند اینها بودهاند زیادند. بنابر این فرمود:
﴿فَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ﴾و چه بسیار شهرها و آبادیهایی که ساکنان آن به سبب کفر ورزیدن به خدا و دروغ انگاشتن پیامبرانشان ستمگر گشته و ما آن را با عذاب سخت و خوار کنندهای ویران و نابود کردهایم. و عقوبت و عذابی که ما بر آنها نهادهایم ستمی از جانب ما نبوده است بلکه آنها خودشان ستمگر بودهاند. ﴿فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا﴾و شههرای و قصر و دیوارهای آن فرو تپیده و بر هم ریخته و ویران شده است، در حالیکه پیش از آن آباد بود و مردمان زیادی با آرامش در آن زندگی میکردند. ﴿وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِیدٍ﴾و چه چاههایی که مردم برای نوشیدن آب و سیراب کردن حیوانات خود بر آن جمع میشدند اما اکنون بیاستفاده مانده و اهالی خود را از دست داده و کسی بر سر آن نمیآید. و چه بسیار کاخهایی که صاحبان آن با رنج و زحمت آنها را برافراشته و آنها را آراسته و محکم کردهاند، پس آنگاه که فرمان خدا سر رسید اموال و کاخهایشان نتوانست آنها را نجات دهد، و سرزمین و کاخهایشان از ساکنان خالی مانده و عبرتی شدهاند برای کسی که عبرت میگیرد، و مثال و نمونهای گشتهاند برای کسی که فکر میکند و میاندیشید.
بنابراین خداوند بندگانش را به گشت و گذار در زمین فرا میخواند تا بنگرد و عبرت بگیرند. پس فرمود: ﴿أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آیا با جسم و دلهایشان در زمین به سیر و سفر نپرداختهاند. ﴿فَتَکُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ یَعۡقِلُونَ بِهَآ﴾بِهَا تا با دیدن آثار گذشتگان و مشاهدۀ کاخهای ویران شدۀ ستمگران دلهایی داشته باشند و با آن آیات خدا را بفهمد و در عبرتهای آن بیاندیشند؟! ﴿أَوۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَا﴾یا گوشهایی داشته باشند که با آن اخبار امتهای گذشته و اخبار ملتهایی که عذاب داده شدهاند را بشنوند؟! و اگر نگاه کردن و شنیدن صرف، و سیر و سفر، بدون تفکر و عبرت آموختن باشد، فایدهای ندارد و آدمی را به هدف نمیرساند.
بنابر این فرمود: ﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ﴾بیگمان چشمها نابینا نمیگردند، بلکه این دلهای درون سینهها هستند که نابینا میشوند. یعنی کوری که در دین مضر به حساب آمده عبارت است از کوری قلب در برابر دین حق، و همانطور که فرد نابینا چیزهایی را نمیبینند که مردم میبینند کسی که قلبش کور است نیز حق را نمیبیند. اما کوری چشم تنها آدمیرا از منافع دنیوی محروم میکند.
آیهی ۴۷-۴۸:
﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ یَوۡمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ٤٧﴾[الحج: ۴۷]. «و با شتاب عذاب را از تو میطلبند، و خداوند هرگز خلاف وعده نمیکند، و نزد پروردگارت یک روز مانند هزار سالی است که (شما میشمارید و) به حساب میآرید».
﴿وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ٤٨﴾[الحج: ۴۸]. «و آبادیها و شهرهای بسیاری بودهاند که علی رغم اینکه (مردمانشان) ستمگر بودهاند (ولی) ما بدیشان مهلت دادیم، سپس (به موقع) ایشان را به عذاب گرفتار نمودیم، و بازگشت (همگی) بهسوی من است».
تکذیب کنندگان به علت جهالت و ستمگری خود از تو میخواهند که هر چه زودتر عذاب را بر سر ایشان فرود آوری تا به گمان خود ثابت کنند که خداوند توانایی چنین کاری را ندارد، سپس پیامبرش را تکذیب نمایند. وخداوند هرگز وعدهاش را خلاف نخواهد کرد، پس عذابی را که به ایشان وعده داد است حتماًآنها را فرا خواهد گرفت، و هیچ مانعی نمیتواند عذاب را از آنها باز دارد. اما اینکه هر چه زودتر بیاید این در اختیار تو نیست. ای محمد! شتاب ورزیدن آ»ها و ناتوان انگاشتن ما از سوی آنها تو را پریشان نکند، زیرا آنها روز قیامت را در پیش دارند که در آن روز اولین و آخرینشان گردهم میآیند و طبق اعمالشان سزا و جزا داده میشوند، و به عذاب دردناک و همیشگی گرفتار میگردند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِنَّ یَوۡمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ﴾ویک روز خدا را از بس که طولانی و سخت و و حشتناک است بسان هزار سالی است که شما میشمارید و به حساب میآورید، پس خواه عذابی در دنیا به آنها برسد یا اینکه در دنیا گرفتار عذاب نشوند، این روز حتماً آنها را فرا خواهد گرفت. و احتمال دارد که منظور این باشد که خداوند بردبار است و اگر آنها در آمدن عذاب شتاب ورزند یک روز نزد خداوند بسان هزار سالی است که شما میشمارید. پس گرچه احساس میکنید که مدتی طولانی است و احساس میکنید که عذاب دیر میآید اما خداوند مدتهای زیادی به انسان مهلت میدهد اما فراموششان نمیکند تا اینکه ناگهان ستمگران را به عذابش گرفتار مینماید و آنها را رها نمیکند.
﴿وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ﴾چه آبادیها وشهرهای زیادی وجود داشتهاند که با وجود اینکه ساکنان ان ستمگار بودهاند خداوند مدتی طولانی به آنان مهلت داده است، پس ارتکاب ستم ا زسوی آنان مهلت دادهاست، پس ارتکاب ستم از سوی آنان باعث نشد تا ما فوراً آنها را به عذاب گرفتار کنیم، ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهَا﴾سپس ایشان را به عذاب گرفتار نمودیم، ﴿وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ﴾و شاکنان این آبادیها که مردمانشان ستمگر بودند در دنیا گرفتار عذا میشوند سپس بهسوی خدا باز خواهند گشت و خداوند آنها را به خاطر گناهانی که مرتکب شدند عذاب میدهد. پس این ستمگران باید از آمدن عذاب الهی بترسند و نباید از اینکه خداوند به آنها مهلت میدهد مغرور شوند.
آیهی ۴۹-۵۱:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٞ٤٩﴾[الحج: ۴۹]. «بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم دهندهای آشکارم».
﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٥٠﴾[الحج: ۵۰]. «پس آنان که ایمان آورده و کارهای شایستهای کردهاند از آمرزش گناهان و رزق و روزی پاک و خوبی برخوردارند».
﴿وَٱلَّذِینَ سَعَوۡاْ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٥١﴾[الحج: ۵۱]. «و کسانیکه در (انکار) آیات ما کوشیدند آنان ساکنان دوزخاند».
خداوند متعال بنده و پیامبرش محمد صرا فرمان میدهد که همۀ مردم را خطاب نماید و به آنها بگوید او پیامبر بر حق خداست، پیامبری که مؤمنان را به پاداش خداوند مژده میدهد و کافران و ستمگران را از عذاب الهی برحذر میدارد. و فرمودهی خداوند: ﴿مُّبِینٞ﴾یعین بیم و هشدارش آشکار است، و آن عبارت است از ترساندن همراه توضیح آنچه که مایهی ترس است، زیرا دلایل روشن را بر راست بودن آنچه که آنان را بدان ترسانده است اقامه نموده است.
سپس بیم دادن و مژده دادن را به تفصیل بیان نمود و فرمود: ﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٥٠﴾آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند گناهانشان مورد بخشش و آمرزش قرار میگیرد و از رزق کریم و روزی پاک و فراوانی که همان بهشت است برخوردار خواهند شد.
حاصل معنی آیه چنین است: کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، و ایمان در دلهایشان جای گرفته و تبدیل به ایمانی. واقعی و حقیقی شده است، به همین خاطر کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش الهی شامل حالشان میشود، و خداوند گناهانی را که مرتکب شدهاند میآمرزد. همچنین در بهشت روزی پاک و ارزشمند خواهند داشت که این روزی دارای همۀ خوبیها وکمالات میباشد.
﴿وَٱلَّذِینَ سَعَوۡاْ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ﴾و کسانی که در راه مبارزه با قرآن و نادرست و ناچیز جلوه دادن آیههای ما کوشیدهاند به گمان اینکه نیرنگ و مکر آنها علیه اسلام نتیجه خواهد داد و موفق خواهد بود، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾اینان که در انکار آیات ما کوشیدهاند، ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ﴾همواره در آتشسوزان جهنم قرار دارند، و در همۀ اوقات در آن خواهند بود. پس، از عذاب دردناک از آنها دور نمیشود. حاصل معنی آیه چنین است: کسانی که در راه مبارزه با قرآن میکوشند. و با مؤمنان به رقابت میپردازند و با آنها مخالفت مینمایند به گمان اینکه میتوانند به هدف خود برسند. این افراد در عذاب آتش جهنم جاودانه خواهند بود.
آیهی ۵۲-۵۴:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِۦ فَیَنسَخُ ٱللَّهُ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ ثُمَّ یُحۡکِمُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٥٢﴾[الحج: ۵۲]. «و هیچ رسول و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هنگامی که چیزی را تلاوت میکرد شیطان در تلاوت و خواندن او (شبهه) القا مینمود، پس خداوند آنچه را که شیطان القا میکرد از بین میبرد، سپس خداوند آیاتش را استوار میدارد، و خداوند بس آگاه و با حکمت است».
﴿لِّیَجۡعَلَ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ٥٣﴾[الحج: ۵۳]. «تا خداوند آنچه را که شیطان میافکند برای بیمار دلان، و آنان که دلهایشان سخت است آزمونی قرار دهد. بیگمان ستمگران در عداوت عمیق و مخالفت سختی به سر میبرند».
﴿وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٥٤﴾[الحج: ۵۴]. «و تا دانش یافتگان بدانند که آن (وحی) از سوی پروردگارت حق است، و به آن ایمان آورند، تا دلهایشان بدان آرام گیرد، و در برابرش تسلیم و خاضع شوند و بیگمان خداوند مؤمنان را به راه راست هدایت میکند».
خداوند از اوج حکمت خویش صحبت میکند، و اینکه چه چیزی را برای بندگانش انتخاب نموده است. و میفرماید: ای محمد! ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ﴾ما هیچ پیامبر و رسولی را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه وقتی آیات و احکام خداوند را برای مردم میخواند تا آنها را پند دهد وآنها را پند دهد و آنها را به معروف امر، و از منکر نهی کند، ﴿أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِ﴾شیطان از راههای ویرانگرش وارد خواندن او شده و چیزهایی در خواندن او میافکند که با تلاوت و خواندن او متضاد بود، با اینکه خداوند متعال پیامران را معصوم و مصون قرار داده است و آنها در آنچه که از سوی خداوند به مردم میرسانند معصوماند، خداوند وحی خویش را از اینکه مشتبه گردد یا با چیزی دیگر مخلوط شود محفوظ و مصون میدارد. اما این القا و شبههافکنی شیطان پابرجا نیست و ادامه نخواهد داشت، بلکه عارضی است، و سپس از بین میرود، و عوارض احکامی جداگانه دارند. بنابر این فرمود: ﴿فَیَنسَخُ ٱللَّهُ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ ثُمَّ یُحۡکِمُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِ﴾پس خداوند آنچه را که شیطان میافکند از بین میبرد، سپس خداوند آیاتش را استوار میدارد. یعنی خداوند آنچه را که شیطان میافکند از بین میبرد و باطل مینماید و بیان میکند که آن از آیات خدا نیست، سپس آیات خود را محکم و استوار میدارد و آنرا خالص نموده و محافظت میکند. بنابر این آیات خداوند از آمیخته شدن با آنچه شیطان القا میکند همواره خالص و ناب باقی میماند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾و خداوند، آگاه و دانا و فرزانه و با حکمت است و هر چیزی را در جایش قرار میدهد. پس، از کمال حکمت خداوند این است که شیطان را توانایی داده تا چنین القایی را بنماید تا آنچه را که در این بخش از آیه بیان نموده است تحقق یابد. آنجا که میفرماید: ﴿لِّیَجۡعَلَ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ﴾تا القا و وسوسههای شیطان را برای دو گروه از مردم که خداوند به آنها توجهی نمیکند آزمونی قرار دهد، و آن دو گروه عبارتند از: ﴿لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ﴾کسانی که در دلهایشان بیماری است، یعین ایمانشان ضعیف است و کامل نمیباشد و تصدیق و یقین قطعی در دلهایشان نیست، پس کوچکترین شبههای در آنها اثر میگذارد. و چون آنچه را که شیطان میافکند، بشنوند شک و تردید وارد دلهایشان میشود و موجب فتنه و آزمایش آنها میگردد.
﴿وَٱلۡقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمۡ﴾و سنگدلان. یعنی آنها که دلهایشان سخت است و هشدار و اندرز در آ» اثر نمیگذارد، و به خاطر قساوتی که دارند آنچه را که خدا و پیامبرش میگویند، نمیفهمند. اینها وقتی آنچه را که شیطان القا میکند، بشنوند آن را دلیلی برای باطل خود قرار میدهند و در پرتو آن مجادله مینماید و با خدا و پیامبرش به مخالفت میپردازند.
﴿وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ﴾و بیگمان ستمگران در عداوت عمیق و مخالفت سختی قرار دارند، و آنچه شیطان الق میکند برای این دو گروه از مردم مایۀ فتنه و آزمایش میگردد، و پلیدی که در دلهایشان پنهان است آشکار میشود. و اما گروه سوم که مورد مرحمت قرار میگیرند کسانیاند که در این آیه ذکر شدهاند: ﴿وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾و تا عالمان و دانش آموختگان بدانند که آن وحی حق و از سوی پروردگارت است. خداوند به آنان دانش داده است و به وسیلۀ آن حق را از باطل، و هدایت را از گمراهی تشخیص میدهند. پس آنان با توجه به شواهد و دلایل موجود، حق پایدار را که خداوند آن را استوار مینماید از باطل و عارضی که خداوند آن را از بین میبرد تشخیص میدهند، تا بدانند که خداوند حکیم و فرزانه است، و ابتلا و آزمایشات را برای انسان پیش میآورد تا امور نیک نیک و بدی را که در وجود او پنهان است آشکار نماید، ﴿فَیُؤۡمِنُواْ بِهِ﴾تا به سبب آن ایمان بیاورند، و پس از دفع شبهه ایمانشان افزون گردد. ﴿فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡ﴾و دلهایشان خاضع و تسلیم خدا شود. و این از هدایت الهی است که به آنها بخشیده است. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾و خداوند مومنان را به سبب ایمانشان به راه راست هدایت مینماید. و راه راست یعنی دانستن حق و عملکردن به مقتضای آن، پس خداوند مؤمنان را با سخن استوار در زندگی دنیا و آخرت ثابت قدم مینماید، و این نوعی از تثبیت خداوند برای بندگان است. و این آیات بیان مینمایند که سایر پیامبران برای پیامبر اسلام الگو و سرمشق میباشند. وقتی که به هنگام خواندن و تلاوت آیۀ: ﴿وَٱلنَّجۡمِ﴾[النجم: ۱]. تا به ﴿أَفَرَءَیۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ٢٠﴾[النجم: ۱۹-۲۰]. رسید، شیطان در تلاوت او این را افکند «تِلکَ الغَرانِیقُ العُلَی وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرتَجَی» یعنی «لات» و «عزّی» و «منات» بتها بسوالا مقام هستند و شفاعت کردن آنها جای امید است. به این سبب پیامبر غمگین شد و فتنهای برای مردم گردید، هم چنانکه خداوند متعال بیان نمود. پس خداوند این آیات را نازل کرد [۱].
آیهی ۵۵-۵۷:
﴿وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِین کَفَرُواْ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَقِیمٍ٥٥﴾[الحج: ۵۵]. «و کافران پیوسته دربارۀ آن تردید دارند تا اینکه ناگهان قیامت به آنان در رسد، یا عذاب روز نازل و عقیم گریبانشان را بگیرد».
﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٥٦﴾[الحج: ۵۶]. «ملک و فرمانروایی در آن روز از آن خداست، میان آنان داوری میکند، پس کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، در باغهای پرناز و نعمت خواهند بود».
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ٥٧﴾[الحج: ۵۷]. «و کسانی که کفر ورزیده و آیات مرا تکذیب کردهاند، اینان عذابی خوار کننده دارند».
خداوند متعال از حالت کافران خبر میدهد که آنها همواره در آنچه پیامبر آورده است شک و تردید دارند، به سبب اینکه عناد و کینه دارند و روی گردانند، و آنها همواره بر این حالت خواهند بود، ﴿حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً﴾تا اینکه ناگهان قیامت به سراغ آنها میآید، ﴿أَوۡ یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَقِیمٍ﴾یا اینکه ناگهان عذاب روز نازا و عقیم گریبانشان را میگیرد. یعنی عذاب روزی که هیچ خبر و خوبی در آن نیست، و آن روز قیامت است. پس وقتی قیامت بیاید کافران میدانند که آنها دروغگو بودهاند، و پشیمان میشوند، که پشیمانی در آن روز برایشان فایدهای ندارد. و از هر خوبی و خیری ناامید میشوند، و آرزو خواهند کرد که ای کاش به پیامبر ایمان آورده و راه او را در پیش میگرفتند! در این جا کافران از ادامه دادن شک و تردید برحذر داشته شدهاند. ﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٖ﴾فرمانروایی و ملک در روز قیامت، ﴿لِّلَّهِ﴾فقط برای خداوند و از آن او است. ﴿یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ﴾و با قضاوت دادگرانه وقاطع خویش در میانشان داوری مینماید، ﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾پس کسانیکه به خدا و پیامبر و آنچه آوردهاند، ایمان آورند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کارهای شایسته انجام داده و با انجام آن ایمانشان را تصدیق نمایند، ﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ﴾در باغهای پرناز و نعمتاند. یعنی در ناز و نعمت و شادی قلبی و روحی و جسمی وصفناپذیری که توصیف کنندگان نمیتوانند آنرا توصیف نمایند و عقل حقیقت آنرا درک نمیکند به سر میبرند.
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا﴾و سکانی که به خدا و پیامبرش کفر ورزیده و آیات خداوند را که انسان را به حق و راه درست رهنمون مینمایند دروغ انگاشته و از آن روی برتافته یا با آن مخالفت کردهاند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ﴾ایشان عذابی خوار کننده دارند، که از بس سخت و دردناک است و به دلها سرایت میکند ایشان را خوار و ذلیل میگرداند، چرا که به پیامبر و آیاتش توهین نمودند و خداوند نیز آنها را به وسیلۀ عذاب خویش مورد توهین قرارداد، و خوار نمود.
آیهی ۵۸-۵۹:
﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَیَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ٥٨﴾[الحج: ۵۸]. «و کسانیکه در راه خدا هجرت کرده و سپس کشته شده یا مردهاند، بدون شک خداوند به آنان روزی نیک میدهد و به یقین خداوند بهترین روزی دهندگان است».
﴿لَیُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا یَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٞ٥٩﴾[الحج: ۵۹]. «قطعاً خداوند آنان را به جایگاهی که آن را میپسندند وارد خواهد کرد، و بیگمان خداوند دانا و شکیبا است».
این مژده و نویدی بزرگ است برای کسانی که در راه خدا هجرت کرده و از سرزمین و وطن خود بیرون رانده شده و فرزندان و اموالشان را برای رضای خدا و یاری کردن دینش ترک نمودهاند، و مزد چنین کسانی بر خداوند است، خواه بر بستر خویش بمیرند یا در میدان جهاد کشته شوند. ﴿لَیَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗا﴾بدون شک خداوند به آنان جزا و نعمت نیکویی در جهان برزخ و در روز قیامت خواهد داد و آنها را وارد بهشت خواهد کرد که هر نوع خیر و برکت و هر نیکی و احسان و نعمتهای قلبی و بدنی در آن وجود دارد. و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: کسی که در راه خدا هجرت کند خداوند روزی او را در دنیا به عهده گرفته، و به او روزی گسترده و نیکویی خواهد داد، خواه او بر بستر خود بمیرد یا شهید شود، و خداوند ضامن روزی او است. پس نباید گمان کرد که هرکس از سرزمنی خود بیرون رود و اموالش را ترک نماید، فقیر و نیازمند خواهد شد، چون روزی دهندۀ او بهترین روز دهندگان است. و همانطور که خداوند خبر داده است پیش آمد، و مهاجرین سرزمین و فرزندان و مالهایشان را در راستای یاریکردن دین خدا رها کردند، اما دیری نپایید که خداوند کشورها را برایشان فتح کرد و آنها را حاکم گرداند و اموالی از آن کشورها و شهرها به غنیمت گرفتند که با آن از ثروتمندترین مردم گردیدند. بنابر این احتمال فرمودهی: ﴿لَیُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا یَرۡضَوۡنَهُ﴾یا به این معنا است که خداوند فتح ممالک را به خصوص فتح مکۀ مکرمه را نصیب آنان میگرداند، که - واقعاً - مسلمانان در حالت خوشحالی و خشنودی وارد شدند. یا به منظور از آن روزی آخرت است که عبارت است از داخل شدن به بهشت. پس آیه هر دو روزی، روزی دنیا و روزی آخرت را در بر دارد، و مانعی نیست که نعمت دنیا و آخرت هر دو مورد نظر باشند، و این معنی نیز صحیح است. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِیمٌ﴾و خداوند به ظاهر و باطن و گذشته و آینده آگاه است. ﴿حَلِیمٞ﴾بردبار و شکیباست، مردم از فرمان وی سرپیچی میکنند، و با گناهان بزرگ به مبارزۀ با او برمیخیزند، اما او فوراً آنها را به عذاب گرفتار نمیسازد، با اینکه بر این کار توانایی کامل دارد، بلکه روزی آنها را پیوسته و پی در پی میدهد، و فضل خویش را بر آنان سرازیر مینماید.
آیهی ۶۰:
﴿ذَٰلِکَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیۡهِ لَیَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ٦٠﴾[الحج: ۶۰]. «(حکم بر) این است، و هر کس (دیگری را) به مانند آنچه خود به آن عقوبت داده شده است عقوبت دهد، سپس مورد ستم واقع شود، حتماًخداوند او را یاری خواهد کرد، به راستی خداوند بخشاینده و آمرزگار است».
مسئله به این منوال است که هر کس مورد ستم قرار بگیرد برای او جایز است به اندازهای که به او ستم شده است بر جنایتکار ستم نماید، و اگر چنین کرد مورد ملامت قرار نمیگیرد، و مقصر نیست و اگر دوباره به او ستم شد خداوند حتماً او را یاری خواهد کرد، چون او ستمدیده و مظلوم است، پس جایز نیست به خاطر اینکه حق خودش را گرفته است مورد ستم قرار بگیرد. بنابر این کسی که دیگری را چون بر او ستم کرده است مجازات نماید خداوند چنین کسی را یاری میکند. پس کسی که هیچ احدی را مورد ستم و مجازات قرار نداده است اگر مورد ستم قرار بگیرد و بر او جنایت شود، یاری خداوند به او نزدیکتر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ﴾بدون شک خداوند بخشایندۀ آمرزگار است. یعنی گناهکاران را میآمرزد، و فوراً آنها را عذاب نمیدهد، و گناهانشان را از بین میبرد و آثارشان را از آنها دور مینماید. آمرزش و بخشایش، صفت ذاتی خداوند است، و بندگانش را در هر زمانی میآمرزد. پس برای شما مظلومان که مورد جنایت قرار گرفتهاید شایسته است که ببخشد و گذشت کنید تا خداوند نیز با شما چنین رفتار نماید. ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ۴۰]. «پس هرکس ببخشد و به اصلاح بپردازد پاداش او بر خداوند است».
آیهی ۶۱-۶۲:
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ٦١﴾[الحج: ۶۱]. «این از آن جهت است که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل میگرداند، و خداوند شنوای بینا است».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٦٢﴾[الحج: ۶۲]. «این از آن جهت است که خداوند بر حق است و آنچه را که به جز او فریاد میخوانند و پرستش مینمایند باطل است، و خداوند والا و بزرگوار است».
خداوند ذاتی است که این احکام نیکو و دادگرانه را برایتان مشروع نموده و در تقدیر و تدبیرش به خوبی و نیکویی عمل مینماید. خداوندی که ﴿یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ﴾شب را در روز داخل میگرداند، و روز را بعد از شب میآورد، و بر یکی از آن دو میافزاید، و از دیگری میکاهد و برعکس، و بر اثر آن فصلها به وجود میآیند و منافع شب و روز و خورشید و ماه محقق میشود که از بزرگترین نعمتهای الهی برای بندگان است، و این برای آنان ضروری و لازم میباشد. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ﴾و خداوند شنوا است و همۀ صداها را علیرغم اینکه به زبانهای مختلفی هستند، و هر یک نیاز مختلفی دارند، میشنود. ﴿بَصِیرٞ﴾بینا است و خیزش و حرکت مورچۀ سیاه را در زیر صخره سنگ و در شب تاریک میبینند. ﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠﴾[الرعد: ۱۰]. «(برای او) یکسان است کسی که پنهانی سخن بگوید و آن کس که آشکارا بگوید و آنکه خویشتن را در شب پنهان گرداند و در روز آشکارا حرکت نماید».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾آن همه قدرت و حکم و احکامی که خداوند از آن برخوردار است بدان جهت است که خداوند از آن برخوردار است بدان جهت است که خداوند حق است. یعنی پایدار است و همواره بوده و هست. اول است و پیش از او هیچ چیزی نبوده است، و آخر است و بعد از او چیزی نیست. اسماء و صفاتش کامل است و وعدهاش حق و ملاقات و دیدارش حق، و دین او حق و عبادتش حقث، و دین او حق و هبادتش حق، و همیشه ماندگار است.
﴿وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾و بتها و انبازان و حیوانات و جماداتی که به جز او به فریاد خوانده شده و پرستش میشوند، باطلاند، خودشان باطل و عبادتشان نیز باطل است، چون آنها به چیزی دست انداختهاند که نابود شدنی و از بین رفتنی است، در نتیجه عبادت و پرستش آن بیهوده و باطل است. عبادت و پرستش آن بیهوده و باطل است. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ﴾و همانا خداوند والا و بزرگوار است ﴿ٱلۡعَلِیُّ﴾یعنی هم در ذات والا است و بر بالای همۀ مخلوقات قرار دارد، و هم در منزلت و مقام، و دارای صفات کامل است. و هم در قدرت و تسلط، والاست و بر همۀ مخلوقات چیره و غالب است. ﴿ٱلۡکَبِیرُ﴾و نیز هم در ذات عظیم است و هم در اسما و صفاتش و از مظاهر عظمت و بزرگیاش این است که آسمانها و زمین در روز قیامت در قبصۀ اویند، و آسمانها را با دست راستش درهم میپیچید. کرسی و قلمرو فرمانرواییاش آسمان و زمین را در بر گرفته است، و همۀ بندگان در اختیار او هستند، پس جز با خواست و مشیت خداوند تصرف نمیکنند و کاری انجام نمیدهند، و جز با خواست و ارادۀ او حرکت نمیکنند و از حرکت باز نمیایستند. حقیقت کبریا و بزرگی خدا را جز او کسی نمیداند، و هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ پیامبری آن را نمیداند، و هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ پیامبری آن را نمیداند. از هر صفت کمال و کبریا و شکوهی برخوردار است، و او هر یک از این صفتها را به طور کامل داراست. از کبریایی او این است که اهل آسمانها و زمین هر عبادتی را برای او انجام میدهند و هدف از آن بزرگداشت و تعظیم خداوند است. به همین جهت «تکبیر» شعار و نشانۀ عبادتهای بزرگ مانند نماز و غیره است.
آیهی ۶۳-۶۴:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ٦٣﴾[الحج: ۶۳]. «آیا ندیدهای که خداوند از آسمانها آب فرو فرستاده، آنگاه زمین سرسبز و خرم میگردد، بیگمان خداوند باریک بین و آگاه است».
﴿لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ٦٤﴾[الحج: ۶۴]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و خداوند بینیاز و ستوده است».
در اینجا خداوند آدمی را به نگریستن در آیاتی که بر یگانگی و کمال او دلالت مینماید تشویق میکند، پس فرمود: ﴿أَلَمۡ تَرَ﴾آیا با چشمان و بینش خود مشاهده نکردهای که ﴿أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ﴾خداوند از آسمان آبی را فرو میفرستد، و بر زمین خشک که تمام درختان و گیاهانش خشک شدهاند میبارند ﴿فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةً﴾آنگاه زمین را بعد از خشکی و مرگش زنده مینماید، مردگان را نیز بعد از آنکه تبدیل به استخوانهایی پوسیده شدند زنده میگرداند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ﴾بیگمان خداوند باریک بین است و درون اشیا و امور پوشیده و پنهان را میبیند، و با لطف است و خیر و خوبی را به بندگان میرساند، و شر و بدیرا از آنها دور مینماید، و همۀ اینها را طوری انجام میدهد که در بسیاری مواقع بر بندگانش پوشیده میماند و از لطف خداوند (نسبت به بندگان) این است که توانایی و کمال اقتدارش را در انتقام گرفتن، به بندهاش نشان میدهد، اما بعد از آنکه در آستانۀ نابودی قرار گرفت به داد او میرسد و لطفش را برای او آشکار میکند. و از لطف خداوند این است که محل فرود قطرات باران و جای رویش بذرهای زمین را میداند. پس آب را به محل همان بذر میبرد - بذری که خلائق و مردم پنهان است - سپس انواع گیاهان میرویند ﴿خَبِیرٞ﴾و به امور پنهان و پوشیده آگاه است.
﴿لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه آفریده و بندگان اویند، و خداوند با فرمانروایی و حکمت و کمال اقتدار خود در آنها تصرف مینماید، و کسی دیگر در این میان اختیاری ندارد. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِیُّ﴾و او بینیاز است و دارای بینیازی مطلق میباشد و از هر جهت مستغنی میباشد. و از بینیازی او این است که به هیچ کدام از آفریدههایش نیاز ندارد، و از سر ناتوانی و خواری به آنها پناه نمیبرد، و کمبودی ندارد که آن را به وسیلۀ آنان جبران نماید. او نیازی ندارد که کسی را به همسری و فرزندی گیرد. و از بینیازیاش این است که نمیخورد و نمینوشد و به آنچه مردم بدان نیاز دارندبه هیچ وجهی نیاز ندارد. پس او دیگران را خوراک میدهد، ولی خوراک داده نمیشود. و از بینیازیاش این است که آفریدگان همه در آفرینش و زندگی دینی و دنیایی خود به او نیاز دارند. و یکی از مصادیق بینیازیاش این است که اگر همۀ موجودات آسمانها و زمین، آنهایی که زندهاند و آنهایی که مردهاند در یک میدان جمع شوند و هر یک از آنها تا آنجا که دلش بخواهد از خداوند طلب نماید، و خداوند به هر یک از آنها بیش از آنچه بخواهد، ببخشد، این کار از ملک و پادشاهی او چیزی نمیکاهد. و از بینیازیاش این است که دست سخاوت و خیر و برکتش را در شب و روز گشوده است، و چیزهایی را در بهشت قرار داده که هیچ چشمی مانند آنرا ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.
﴿ٱلۡحَمِیدُ﴾در ذات و در نامهایش پسندیده و ستوده است، چون همه صفتهای او صفات کمالاند. و در کارهایش پسندیده میباشد. چون کارهای او سرشار از عدل و احسان و رحمت و حکمت است. و نیز در شرع و قانون خویش ستوده است، چون جز به آنچه مصلحت است فرمان نمیدهد، و جز از آنچه که فساد محض است یا فسادش بیشتر است، نهی نمینماید. تنها خداوند شایستۀ ستایش است، ستایشی که آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، و بندگانش توان ادای آن را ندارند، ستایشی که خود گویندۀ آن است، و برتر است از آنچه که نبدگان وی را ستایش میکنند. و او به خاطر توفیقاتی که به بندگان موفقش ارزانی میدارد، نیز به خاطر خوارکردن کسانی که خوارشان نموده است قابل ستایش است. و او در ستایش و حمد خویش بینیاز است، و در بینیازیاش ستوده و پسندیده میباشد.
آیهی ۶۵-۶۶:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَیُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ٦٥﴾[الحج: ۶۵]. «مگر نمیبینی که خداوند آنچه را در زمین است، و کشتیها را که به فرمان او رواناند برایتان مسخر گردانید، و (خداوند) نمیگذارد آسمان بر زمین فرو ریزد، مگر به اذن و خواست خودش؟! همانا خداوند نسبت به مردم بخشاینده و مهربان است».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ٦٦﴾[الحج: ۶۶]. «و او خداوندی است که شما را زندگی داد، آنگاه شما را میمیراند، سپس شما را زنده میکند. بیگمان انسان (بسیار) ناسپاس است».
آیا با چشم سر و دل نعمت فرایگر و فراوان پروردگارت را مشاهده نکردهای که ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾همانا خداوند حیوانات و گیاهان و جماداتی را که در زمین هستند فرمانبردارتان نموده است، پس همۀ آنچه در زمین است فرمانبردار انسان میباشد، حیوانات مسخر و مطیع انساناند، تا بر آنها سوار شوند و بارهایشان را بر آنها حمل نمایند، و کارهایشان را با کمک آنها انجام دهند، و از گوشت آنها بخورند و انواع استفادهها را از آنها ببرند. و درختان و میوههایش مسخر انساناند، از آن تغذیه مینمایند، و خداوند به انسان توانایی کاشتن و استفاده کردن از آن را داده است، و معدنهایی را مسخر انسان نموده تا آن را استخراج کند و از آن استفاده نماید.
﴿وَٱلۡفُلۡکَ﴾و کشتیها را برایتان رام و مسخر کرده است، ﴿تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ﴾به فرمان او در دریا شناورند، و کالاهای تجاری شما را حمل میکنند، و شما را از جایی به جایی دیگری میرسانند، و از دریا زیورآلاتی بیرون میآورید که میپوشید، ﴿وَ﴾و از جملۀ رحمت و مهربانیاش نسبت به شما انت است که او ﴿یُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ﴾آسمان را نگاه میدارد و نمیگذارد بر زمین فرو افتد، پس اگر رحمت و قدرت الهی نبود آسمان بر زمین میافتاد و همۀ آنچه را که بر روی زمین است هلاک و نابود میکرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا٤١﴾[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمانها و زمین ار نگاه میدارد تا از جای کنده نشوند. و چنانچه کنده شوند کسی جز او نمیتواند آنها را نگاه دارد. بیگمان او بردبار و آمرزنده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾بدون شک خداوند نسبت به بندگان بخشایندۀ مهربان است، و از پدر و مادرشان و از خودشان نسبت به آنان مهربانتر است. بنابر این برای آنان خیر و خوبی را میخواهد، اما انسانها برای خودشان بدی و زیان را میطلبند. و از جملۀ رحمت الهی این است که همۀ این چیزها را برای آنان مسخر و فرمانبردار نموده است.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاکُمۡ﴾و خداوند ذاتی است که شما را زندگی بخشیده و شما را از عدم و نیستی به وجود آورده است، ﴿ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ﴾و بعد از آنکه شما را زنده گرداند (دوباره) شما را میمیراند، ﴿ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡ﴾و پس از مردنتان شما را زنده مینماید، و نیکوکار را به نیکیاش پاداش میدهد و بدکار را به خاطر بدکاریاش سزا میدهد. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ﴾بیگمان انسان در برابر نعمتهای خدا ناسپاس است، و به احسان او اعتراف نمینماید، بلکه چه بسا به رستاخیز و قدرت و توانایی پروردگارش کفر میورزد.
آیهی ۶۷-۷۰:
﴿لِّکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکًا هُمۡ نَاسِکُوهُۖ فَلَا یُنَٰزِعُنَّکَ فِی ٱلۡأَمۡرِۚ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَۖ إِنَّکَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِیمٖ٦٧﴾[الحج: ۶۷]. «برای هر ملتی آیینی مقرر داشتهایم تا آنان بدان عمل کنند، پس باید دربارۀ این امر با تو ستیز نکنند. و بهسوی پروردگارت دعوت کن، بیگمان تو بر راه راست هستی».
﴿وَإِن جَٰدَلُوکَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ٦٨﴾[الحج: ۶۸]. «و اگر با تو مجادله کردند، بگو: خداوند به آنچه میکنید آگاهتر است».
﴿ٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٦٩﴾[الحج: ۶۹]. «خداوند میان شما در روز قیامت دربارۀ آنچه اختلاف میورزیدید داوری میکند».
﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٧٠﴾[الحج: ۷۰]. «آیا ندانستهای که خداوند (همه) آنچه را در زمین و آسمان است میداند، بدون شک تمام اینها در کتابی ثبت و ضبط است، و این کار برای خدا آسان است».
خداوند متعال خبر میدهد که او برای هر ملتی آیین و عبادتی را مقرر داشته است، ﴿مَنسَکًا﴾به گونهای که در برخی امور با یکدیگر فرق دارند، با اینکه همه از عدل و حکمت او برخوردارند. چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡ﴾[المائدة: ۴۸]. «برای هر یک از شما آیین و برنامهای مقرر داشتهایم، و اگر خداوندی میخواست شما را ملت واحدی قرار میداد، اما تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید». ﴿هُمۡ نَاسِکُوهُ﴾که آنها برابر آن آیین عمل میکنند، پس نباید بیسوادان مشرک و جاهل آشکارا اعتراض کنند، زیرا وقتی رسالت پیامبر با دلایل متقن ثابت گردید همه باید آنچه را که آورده است بپذیرند و اتراض نکنند. بنابر این فرمود: ﴿فَلَا یُنَٰزِعُنَّکَ فِی ٱلۡأَمۡرِ﴾پس نباید دربارۀ این امور با تو ستیز کنند. یعنی تکذیب کنندگان نباید با تو به مجادله و ستیز بپردازند، و بر آنچه برایشان آوردهای به عقلهای فاسدشان استناد کرده و اعتراض نمایند. هم چنانکه در رابطه با حلال بودن حیوان مرداری که خود کشتهاید میخورید و آنچه را که خداوند کشته است نمیخورید؟! و مانند اینکه گفتند: ﴿إِنَّمَا ٱلۡبَیۡعُ مِثۡلُ ٱلرِّبَوٰاْ﴾[البقرة: ۲۷۵]. «خرید و فروش همانند رباست». و دیگر اعتراضاتی که لازم نیست برای همهی آنها جوابی آورده شود، در حالی که آنان اصل رسالت را نمیپذیرند در حالیکه جای هیچ مجادله و اعتراضی نیست، چرا که هر سخن جای دارد و هرنکته مقامی پس کسیکه اعتراض میکند و منکر رسالت پیامبر است، اگر میپندارد با مجادله راهیاب میگردد به او گفته میشود: ما با تو فقط در مورد اثبات رسالت و عدم آن سخن میگوییم، و گرنه، پافشاری بر نکتهای خاص در میان رسالت، بیانگر آن است که مقصد او سرسختی و لجاجت و ناتوان ساختن است. بنابر این خداوند پیامبرش را فرمان داد تا با حکمت و پند نیکو بهسوی پروردگارش دعوت دهد، و این راه را ادامه دهد، خواه کساین اعتراض کنند یا نه و خداوند به وی فرمود: شایسته است که هیچ چیزی تو را از دعوت دادن دور نکند، چون تو ﴿لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِیمٖ﴾بر راه راست هستی، راهی که انسان را به هدف و مقصد میرساند، و این راه شناخت حق و عمل کردن به آن را دربر دارد، پس تو به کارت و به راه خویش اعتماد و یقینداری، و این اعتماد و یقین باعث صلابت تو در انجام فرمان پروردگارت میشود. و تو چیزی مشکوکی قرار نداری و یا سخن دروغی نیاوردهای تا همراه با مردم و در راستای تأمین خواستهها و نظرهایشان حرکت کنی و اعتراض آنها تو را باز ایستادند. خداوند متعال در فرمودهای دیگر نیز پیامبر را به همین امر سفارش میکنند: ﴿فَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۖ إِنَّکَ عَلَى ٱلۡحَقِّ ٱلۡمُبِینِ٧٩﴾[النمل: ۷۹]. «پس بر خداوند توکل کن، بیگمان تو بر حق آشکار هستی». فرمودۀ الهی: ﴿إِنَّکَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِیمٖ﴾پاسخی است به کسانی که به امور جزئی شریعت اعتراض مینمایند، زیرا همه آنچه پیامبر آورده است هدایت و رهنمون است. و هدایت بصیرتی است که آدمی به وسیلۀ آن در اصول و فروع راهیاب میشود، و آن مسائلی هستند که خوبی و عدل و حکمت آن باعقل و فطرت سالم شناخته میشود و این با اندیشیدن در جزء جزء آنچه بدان امر شده و یا از آن نهی بعمل آمده است شناخته میشود.
بنابر این خداوند او را دستور داد تا در این حالت از مجادله با آنها دوری نماید، پس فرمود:
﴿وَإِن جَٰدَلُوکَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ٦٨﴾و اگر با تو به مجادله پرداختند، بگو: خداوندا به آنچه میکنید آگاهتر است. یعنی اهداف و نیتهای شما را میداند، و شما را بر آن مجازات خواهد کرد، و او ﴿یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ﴾روز قیامت در میان شما دربارۀ آنچه اختلاف میروزید داوری میکند. پس هر کس بر راه راست باشد از اهل بهشت است، و هرکس از راه راست منحرف گردد اهل جهنم است. و آنچه که موجب کمال داوری خداوند میگردد این است که آگاهی و شناخت او بیکران است. بنابر این آگاهی بیحد و حصر و احاطۀ کتابش را بیان نمود و فرمود: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آیا ندانستهای که خداوند آنچه را در زمین و آسمان است میداند و هیچ چیزی از امور ظاهری و باطنی، کوچک و بزرگ، گذشته و آینده بر او پوشیده نیست؟! خداوند این علم و آگاهی را که همۀ آنچه را در آسمانها و زمین است احاطه نموده در لوح محفوظ ثبت و ضبط کرده است. وقتی خداوند قلم ر آفرید به او فرمود: بنویس گفت چه بنویسم؟ فرمود: همۀ آنچه را که تا روز قیامت انجام میشود، بنویس. ﴿إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ﴾بیگمان این کار برای خداوند آسان و ساده است، گرچه شما نمیتوانید آن را تصور نمایید، ولی برای خداوند آسان است که علم و دانش او همه چیز را فرا بگیرد، و آن را در کتابی مطابق با واقعیت بنویسد.
آیهی ۷۱-۷۲:
﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَیۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٖ٧١﴾[الحج: ۷۱]. «(و مشرکان) بجز خداوند چیزهایی را میپرستند که خداوند دلیلی بر (صحت) پرستش آنها بیان ننموده است، و چیزی را میپرستند که به آن علمی ندارند، و برای ستمکاران هیچ یاوری نیست».
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمُنکَرَۖ یَکَادُونَ یَسۡطُونَ بِٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٧٢﴾[الحج: ۷۲]. «و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده میشود در چهرۀ کافران ناخوشی را میبینی، بلکه نزدیک است به کسانی حملهور شوند که آیات ما را بر آن میخوانند. بگو: آیا شما را به بدتر از این خبر دهم، به (آن) آتشی که خداوند آن را به کافران وعده دادهاست، و بد سرانجامی است».
خداوند حالات کسانی را که به او شرک میروزند و چیزهایی را با او برابر میدارند، بیان کرده و میفرماید: دارای زشتترین حالت میباشند و آنها دلیلی بر آنچه کردهاند ندارند، پس به کار خود آگاهی ندارند، بلکه از روی تقلید چنین میکنند، کارشان تقلید محض است و آنرا از پدران و نیاکان گمراهشان فرا گرفتهاند. گاهی انسان کاری را انجام میدهد اما نمیداند دلیلی بر صحت آن وجود دارد یا خیر، ولی در واقع بر صحت آن دلیل هست، اما او نسبت به آن بیخبر است و در اینجا خبر داد که خداوند در این مورد حجت و دلیلی نازل نفرموده است. یعنی حجتی که بر صحت پرستش غیر خدا دلالت نماید، و آن را جایز قرار دهد نازل نفرموده، بلکه دلایل و حجتهای قاطعی بر فاسد و باطل بودن آن نازل نموده است. سپس ستمکارانشان را که با حق مخالفت میورزند، تهدید نمود و فرمود: ﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٖ﴾و ستمکاران هیچ یاوری ندارند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد. پس آیا کسانی که نمیدانند چکار میکنند قصد پیروی از آیات و هدایت خدایی را دارند، آنگاه که به نزد آنها میآید، یا به باطلی که بر آن هستند راضی و خشنود میگردند؟!.
این مطالب را در فرمودۀ خویش بیان کرد و فرمود ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ﴾و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده شود که آیات بزرگ الهی در برگیرنده حق، و روشنگر حقیقت از باطل میباشند، به آن توجه نمیکنند، ﴿تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمُنکَرَ﴾و ناخوشی را در چهره کافران میبینی، و چون از آن نفرت دارند اخم و تخم وآثار خشم و کینه در چهرههایشان هویدا است. ﴿یَکَادُونَ یَسۡطُونَ بِٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَا﴾بلکه نزدیک است به کسانی حملهور شوند که آیات ما را بر آنان میخوانند. یعنی نزدیک است از شدت نفرت و دشمنی با حق، به کشتن و زدن آنها اقدام نمایند. پس این است حالت بد کافرارن، و شر آنان بسیار فراوان است، ولی شر بزرگتر حالت و شرانجام آنهاست که به آن دچار میشوند، بنابراین، فرمود: ﴿قُلۡ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ﴾بگو: آیا شما را به بدتر از آن خبر دهم؟آن آتش دوزخ است که خداوند به کافران و عده دادهاست، و بد سرانجام یاست! و شر و بدی جهن پایانناپذیر است، و بر ناگواری و زشتی آن همواره اضافه میشود.
آیهی ۷۳-۷۴:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ٧٣﴾[الحج: ۷۳]. «ای مردم! مثلی زده شده، پس به آن گوش فرا دهید، کسانی را که به غیر از خدا به کمک میخوانید (و پرستش مینمایید) هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند، هر چند که همگان (برای آفرینش آن) دست به دست یکدیگرند دهند، و اگر آن مگس چیزی را از آنان برباید نمیتوانند آنرا از او باز پس گیرند، (و برهانند،) هم طالب و هم مطلوب درمانده و ناتواناند».
﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ٧٤﴾[الحج: ۷۴]. «آنان خداوند را آنگونه که باید بشناسند نشناختهاند، بیگمان خداوند توانای پیروزمند است».
این مثالی است که خداوند برای زشتی پرستش بتها و بیان نقصها عقلهای عبادت کنندگان و ناتوان همگان زده است، پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ﴾خطاب به مؤمنان و کافران است، و در این رهگذر به علم و بینش مؤمنان افزوده میگردد و بر کافران حجت ا قامه میشود. ﴿ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُ﴾مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید، و آنچه را در بر دارد بفهمید، و نباید با دلهای غافل و گوشهای رویگردان با آن روبرو شوید، بلکه با جان و دل به آن گوش بسپارید، ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾همانا کسانی را که شما به جز خدا به کمک میخوانید و پرستش میکنید، ﴿لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا﴾هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند، مگسی که یکی از حقیرترین و پستترین مخلوقات است، پس آنها توانایی آفریدن این مخلوق ضعیف را ندارند، و به طریق اولی توان آفرینش بالاتر از آن را ندارند. ﴿وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُ﴾و اگر همگان برای آفرینش آن دست به دست یکدیگر بدهند نخواهند توانست چنین کاری را بکنند، و اگر مگس چیزی را از آنها بستاند، نمیتوانند آن را از او باز پس بگیرند و برهانند، و این نهایت ناتوانی و ضعف است. ﴿ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ﴾هم طالب - که عبارت است از آنچه به غیر از خدا پرستش میشود - ناتوان است، ﴿وَٱلۡمَطۡلُوبُ﴾و هم مطلوب که مگس است. پس هردو ضعیفاند، و ضعیفتر از هر دو کسانی هستند که بهسوی این ناتوانان دست کمک دراز نمایند و آنان را به جای پروردگار جهانیان قرار دهند.
پس ایشان ﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِ﴾خدا را آنگونه که باید بشناسند، نشناختهاند، زیرا فقیری را که از هر جهت تواناست برابر دانستهاند. کسی را که اختیاری ندارد و نمیتواند مرگ و زندگی و رستاخیز بیاورد. با کسی که فایده دهنده و زیان رساننده، بخشنده و محروم کننده و مالک و پادشاه و صاحب هر نوع تصرف است برابر قرار دادهاند.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ﴾بیگمان خداوند توانای پیروزمند است. یعنی قدرت و تواناییاش کامل است، و از کمال قدرت و قوت او این است که بندگان در اختیار او هستند، و هیچ حرکت و سکونی جز با خواست و ارادۀ او صورت نمیپذیرد، پس هرچه خدا بخواهد میشود و هر چه نخواهد نمیشود. و از کمال قدرتش این است که آسمانها و زمین را ثابت نگاه داشته، و همۀ آفریدگان را با یک فریاد بر میانگیزد. و از کمال قدرتش این است که ستمگران و ملتهای سرکش را به چیزی ساده و اندکی از عذابش هلاک و نابود میکند.
آیهی ۷۵-۷۶:
﴿ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ٧٥﴾[الحج: ۷۵]. «خداوند از میان فرشتگان رسولانی را انتخاب میکند، و از میان مردم نیز، بیگمان خداوند شنوای بیناست».
﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ٧٦﴾[الحج: ۷۶]. «آینده و گذشتۀ آنان را میداند، و همۀ کارها بهسوی خدا بازگردانده میشود».
وقتی خداوند کمال قدرت خویش، و ضعف و ناتوانی بتها را بیان نمود و فرمود او معبود راستین است، فضل و امتیاز پیامبران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِ﴾خداوند از میان فرشتگان و از میان مردم رسولانی را بر میگزیند. یعنی از میان فرشتگان پیامآوران و رسولانی را بر میگزیند، نیز از میان مردم رسولانی ر انتخاب میکند که بهترین آن نوع هستند، و بیش از همه دارای صفات والا، و بیش از دیگران سزاوار گزینش و انتخاب میباشند، پس پیامبران به طور مطلق برگزیدهترین بندگاناند، و خداوند که آنها را برگزیده و انتخاب کرده است از حقیقت اشیاءآگاه است، و اینطور نیست که چیزی را بداند و چیزی را نداند. و کسی که آنها را برگزیده است شنوای بینا است، و او ذاتی است که علم و شنوایی و بیناییاش همه چیز را احاطه کرده است، پس انتخاب او از روی علم و آگاهی صورت گرفته است و آنها شایستگی رسیدن به این مقام را دارند، و صلاحیت آن را دارند که به آنان وحی شود. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَیۡثُ یَجۡعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[الأنعام: ۱۲۴]. «خداوند بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد».
﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ﴾و کارها بهسوی خدا بازگردانده میشود. یعنی او پیامبران را میفرستد تا مردم را بهسوی خدا دعوت کنند، پس برخی از مردم اجابت مینماید و برخی دعوت پیامبران را نمیپذیرند. برخی عمل مینمایند و برخی سر باز میزنند. پس وظیفۀ پیامبران همین است، اما سزا و جزا دادن بر این عملها در دست خداست و هیچ فضل و عدلی از جانب او از بین نمیرود.
آیهی: ۷۷-۷۸:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧﴾[الحج: ۷۷]. «ای مؤمنان! رکوع کنید، و سجده برید و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید».
﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیۡکُمۡ وَتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ٧٨﴾[الحج: ۷۸]. «و در راه خدا جها کنید، آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست. او شما را برگزیده، و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است. آیین پدرتان ابراهیم را (برای شما تشریع کرده است)، او شما را پیش از این مسلمان نام نهاده است، تا پیامبر بر شما گواه باشد و (شما نیز) بر مردم گواه باشید، پس نماز را بر پای دارید و زکات مال را پرداخت کنید، و به خدا تمسک نمایید که او یار و سرپرست شما است. چه سرور و یاور نیک، و چه مددکار و کمک کنندۀ خوبی است!».
خداوند بندگان مومن خویش را به برپاداشتن نماز فرا میخواند، و رکوع و سجده را به طور ویژه بیان کرد، چرا که دارای فضیلت، و رکن نماز میباشند. و بندگانش را به پرستش خویش دستور داد که پرستش او روشنی بخش چشمان و تسلی دهندۀ دلهای غمگین است، و میفرماید: او پروردگار بندگان است، و بر آنها احسان مینماید، و این اقتضا میکند که عبادترا خالصانه برای او انجام دهند، و آنها را به طور عموم به کار خوب و نیک فرمان داد. و خداوند رستگاری را به انجام این کارها منوط کرد و فرمود: ﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾تا رستگار شوید. یعنی تا به امر مطلوب و مورد علاقه دست یازید، و از امر ناگوار و ترسناک نجات یابید. پس به جز اخلاص در پرستش آفریننده و تلاش در رساندن قایده به بندگان راهی برای رستگاری وجود ندارد، و هر کس به این فهم توفیق یابد او به اوج سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافته است.
﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾و در راه خدا جهاد کنید آنگونه که شایستۀ جهاد در راه اوست. و جهاد به معنی بذل نهایت توانایی و تلاش برای رسیدن به هدف است. پس جهاد در راه خدا آنگونه که شایسته جهاد در راه اوست یعنی انجام دادن کامل دستور خدا و دعوت نمودن مردم به راه او به هر وسیلهای که انسان را به خدا میرساند، از قبیل اندرز گفتن، تعلیم، جنگ، گفتگو، توسل به زور، وعظ و غیره ﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ﴾او شما را - ای گروه مسلمانان - از میان مردم برگزیده و دین را برای شما انتخاب نموده، و آن را برایتان پسندیده، و بهترین کتابها و بهترین پیامبران را برایتان انتخاب نموده است. پس در مقابل این عطیه و بخشش، آنگونه که شایسته است در راه خدا جهاد کنید. و از آنجا که شاید کسی گمان ببرد فرمودۀ الهی: ﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ﴾از باب مکلف کردن انسان به چیزی است که طاقت آن را ندارد، یا از باب مکلف کردن انسان به چیزی است که انجام آن بر او دشوار و سنگین میباشد، برای اینکه چنین توهم و گمانی پیش نیاید، فرمود: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ﴾و در دین هیچکار دشوار و سنگینی و دشواری نمیکند دستور نداده است. و هر گاه اسبابی پیش بیاید که ایجاب کند امورات دین تخفیف یابد و آسانتر شود، یا آن را کاملاً ساقط نموده، و یا آن را سبکتر کرده است. و از این است که مشقفت، آسانی را میطلبد، و به هنگام ضرورت انجام امور ممنوع جایز خواهد بود. پس بسیاری از احکام فرعی که در کتابهای احکام معروفاند در این قاعده داخل میباشند. ﴿مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَ﴾آیین و اوامری که ذکر شد، آیین پدرتان ابراهیم است که همواره بر آن چنگ بزنید ﴿هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ﴾او قبلاً شما را مسلمان نامید است. یعنی پیش از این و در کتابهای گذشته معروف و مشهور است که ابراهیم شما را مسلمان نامیده است ﴿وَفِی هَٰذَا﴾و در این کتاب و در این شریعت نیز مسلمان نامیده شدهاید. یعنی در گذشته و حال همواره نامتان همین بوده است. ﴿لِیَکُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیۡکُمۡ﴾تا این پیامبر بر اعمال خوب و بدتان بر شما گواه باشید ﴿وَتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾و شما هم گواهان بر مردم باشید، چون شما بهترین امت هستید و برای پیامبران گواهی میدهید که آنها پیام الهی را به ملتهای خود رساندهاند، و بر ملتها گواهی میدهید که پیامبرانشان پیام خدا را به آنها رساندهاند، و براساس آنچه که خداوند در کتابش شما را ازآن آگاه کرده است این گواهی را میدهید. ﴿فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾پس نماز را با همۀ ارکان وشرایط و حدود و لوازماتش بر پا دارید. ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ﴾و زکات اموالتان را که بر شما فرض است به مستحقان بپردازید، تا با این کار سپاس خداوند را به خاطر نعمتهایی که به شما داده است به جای آورید ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ﴾و به خدا چنگ زنید. یعنی به او پناه ببرید، و در این راه بر او توکل کنید، و هرگز بر قدرت و حرکت خود تکیه ننماید. ﴿هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡ﴾او یاور و سرپرست شما و امورات شماست. پس به تدبیر شئون شما میپردازد، و به بهترین وجه امورات شما را میگرداند.
﴿فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ﴾چه یاور و سرور نیک، و چه مددکار و کمک کنندۀ خوبی است! یعنی خداوند بهترین یاور است برای کسی که او را یاری کند و چنین کسی حتماً به هدفش میرسد. ﴿وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ﴾و خدا را هر کس را یاری کند، او بهترین یاری کننده و مددکار است و هر امر ناگواری را از او دور مینماید.
پایان تفسیر سورهی حج
[۱] مؤلف کتاب «نصب الـمجانیق لنسف قصه الغرانیق» به طور مفصل و علمی در این کتاب به این حدیث میپردازند و ثابت میکند که این حدیث، حدیثی موضوع است. و از این مطلب نیز سخن به میان میآورد که معنای صحیح آیهی: +وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِ_چنین است: «و هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادهایم مگر اینکه هنگامیکه چیزی را تلاوت میکرد شیطان وسوسههای و شبهاتی را در دل کافران میانداخت. «و».
مکی و ۱۱۸ آیه است.
آیهی ۱-۱۱:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١﴾[المؤمنون: ۱]. «مسلّماً مؤمنان پیروز و رستگارند».
﴿ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ٢﴾[المؤمنون: ۲]. «کسانیکه در نمازشان فروتن و خاشع هستند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾[المؤمنون: ۳]. «و کسانی که از کردار بیهوده و گفتار یاوه و پوچ روی گردانند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِلزَّکَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤﴾[المؤمنون: ۴]. «و کسانیکه زکات را پرداخت میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥﴾[المؤمنون: ۵]. «و آنانکه شرمگاههایشان را پاک نگاه میدارند».
﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ٦﴾[المؤمنون: ۶]. «مگر در مورد همسران یا کنیزان خود، که در این صورت سزاوار نکوهش نیستند».
﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ٧﴾[المؤمنون: ۷]. «پس هر کس فراتر از این را بجوید، اینان همان تجاوز کارانند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨﴾[المؤمنون: ۸]. «و کسانی که امانتها و پیمانهایشان را رعایت میکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ٩﴾[المؤمنون: ۹]. «و کسانیکه به نمازهایشان پایبنداند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠﴾[المؤمنون: ۱۰]. «آنان همان وارثان هستند».
﴿ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١١﴾[المؤمنون: ۱۱]«کسانیکه بهشت برین را به دست میآورند، و آنان در آن جاودانهاند».
خداوند با یاد کردن بندگان مؤمن خود و بیان موفقیت و رستگاری آنها، و اینکه چگونه به آن میرسند، یاد آنها را گرامی میدارد، و آنانرا ستایش مینماید، و در ضمن مردم را تشویق و تحریک میکند تا خود را به صفتهای آنان متصف کنند، پس بنده باید وضعیت خود و دیگران را با این آیات بسنجد، که از این طریق ضعف و قوت ایمان خود و دیگران را میداند.
پس خداوند فرمود: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١﴾مؤمنان که به خداوند ایمان آوردهاند و پیامبران را تصدیق نمودهاند، رستگار و موفق شده و همۀ آنچه را که یک انسان سعادتنمد به دنبال آن است، به دست آوردهاند. یکی از صفتهای کمال آنان این است که ﴿فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ﴾. در نمازشان فروتن هستند. خشوع و فروتنی در نماز یعنی حضور قلب در برابر خداوند، و به خاطر آوردن نزدیکی او، که از این طریق دل مؤمن و جانش آرام میگیرد، و سکونت مییابد، و کمتر به این سو و آن سو توجه مینماید، و مؤدبانه در پیشگاه پروردگارش میایستد، و همۀ آنچه را که میگوید انجام میدهد، و به خاطر میآورد، و از اول نمازش تا آخر آن بدان توجه دارد، و با این کار وسوسهها و افکار بیارزش را از خود دور میگرداند، و این روح نماز، است و مقصود و هدف از نماز همین است. و این چیزی است که برای بنده نوشته میشود. پس نمازی که خشوع و فروتنی و حضور قلب در آن نباشد چنانچه قابل قبول باشد و صاحبش بر آن پاداش یابد، پاداش آن به اندازهای است که قلب از آن تعقل کند و بفهمد.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ٣﴾و کسانی که از گفتن سخن بیفایده و بیهوده روی میگردانند چون به آن علاقه ندارند، و میخواهند نفس خود را از آن پاک بدارند، و هر گاه بر گفتار و کردار بیهودهای گذر کنند با کرامت و به بهترین وجه از کنار آن میگذرند. و وقتی آنها از گفتار بیهوده روی گردان هستند از حرام نیز به طریق اولی روی میگردانند، و هر گاه انسان بتواند زبانش را کنترل کند قطعاً میتواند کارش را نیز کنترل نماید، و اختیارش در دست خودش خواهد بود، چنانکه پیغمبر صبه معاذ بن جبل آنگاه که او را به چند چیز توصیه نمود، فرمود: آیا تو را به ملاک همۀ اینها خبر دهم؟ گفتم: «آری، ای پیامبر خدا!» پس پیامبر زبان خودش را گرفت و فرمود: «این زبانت را کنترل کن». پس یکی از صفات پسندیدۀ مؤمنان این است که زبان خود را از گفتههای بیهوده و سخنهای حرام کنترل نمایند.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِلزَّکَوٰةِ فَٰعِلُونَ٤﴾و کسانی که زکات همۀ اموالشان را میپردازند و با پرداخت زکات، خودشان را از آلودگیهای اخلاقی و کارهای زشت که نفس با ترک گفتن و پرهیز کردن از آن پاکیزه میگردد پاکیززه مینمایند. پس آنان عبادت پروردگار را به خوبی و نیکی و با فروتنی در نماز انجام میدهند و با پرداخت زکات با بندگان خدا نیکی میکنند.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ٥﴾و کسانیکه شرمگاههایشان را از ارتکاب زنا پاک میدارند. و از کمال حفاظت شرمگاه این است که انسان از آنچه آدمی را به زنا فرا میخواند مانند نگاه کردن و دست زدن و غیره پرهیز نماید. پس آنها شرمگاههایشان را حفظ مینمایند. ﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ٦﴾مگر از همسران یا کنیزان خود، که با آنان همبستر شده و نزدیکی میکنند، و در این رهگذر سزاوار ملامت و نکوهشی نیستند، چون خداوند همسران و کنیزان را برایشان حلال نموده است.
﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ﴾پس هرکس غیر از همسر و کنیز را برای اشباغ غریزۀ جنسی خود بجوید ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ﴾چنین افرادی از آنچه خداوند حلال نموده است تجاوز کرده و بهسوی حرام رفته، و بر ارتکاب محارم الهی جرأت نمودهاند. این آیه بر حرمت «متعه» دلالت مینماید، چون زنی که با ازدواج موقت همسر قرار میگیرد، همسر حقیقی نیست که هدف نگاه داشتن و زندگی کردن با وی باشد، و کنیز هم نمیباشد، و حرام بودن ازدواج با زنی که به قصد حلال کردن وی برای شوهر قبلیاش انجام میگیرد، به همین خاطر است. و ﴿أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ﴾بر این دلالت مینماید که شرط حلال بودن کنیز این است که شش دانگ کنیز در ملکیت او باشد. پس اگر نیمی یا بعضی از کنیز در ملکیت او بود برایش حلال نیست، چون در ملکیت او قرار ندارد، بلکه این کنیز در ملکیت او و کسی دیگر قرار دارد. پس همانطور که جایز نیست یک زن آزاد دو تا شوهر داشته باشد، نیز جایز نیست با یک کنیز دو آقا و ارباب رابطۀ زناشویی مشترک داشته باشند.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ٨﴾و کسانی که امانتها و پیمانهایشان را رعایت میکنند. یعنی آن را حفاظت میکنند و به آن پایبند هستند، و برای اجرای آن میکوشند. این شامل همۀ امانتها است، امانتهایی که حق خداوند هستند، و امانتهایی که حق بندگان خدا میباشند. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُ﴾[الأحزاب: ۷۲]. «بدون شک ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه نمودیم، پس ابا ورزیدند و از آن هراسیدند، و انسان آن را به دوش گرفت».
پس همۀ چیزهایی که خداوند بر بندهاش واجب نموده امانت است و باید کاملاً آنها را انجام دهد و حفظ نماید. همچنین امانتهایی که انسانها بر دوش یکدیگر میگذارند، مانند مالهایی که به امانت داده میشود، و رازهایی که بطور امانت با کسی در میان نهاده میشود، و امثال آن. پس بنده باید هر دو امانت را ادا نماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُکُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا ﴾[النساء: ۵۸]. «همانا خداوند به شما فرمان میهد که امانتها را به اهل آن بسپارید». همچنین شامل عهد و پیمانی است که به بندگان با یکدیگر میبندند و بنده باید به آن وفادار باشد، که عهدشکنی حرام است.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ٩﴾و کسانی که همواره و همیشه نمازهایشان را در اوقات معین و با شرایط و ارکان آن انجام میدهند. پس خداوند آنها را ستایش نمود که در نماز فروتنی مینمایند و بر آن مواظبت میکنند، و اصولا نماز بدون این دو حالت نماز محسوب نمیشود. پس کسی که همیشه نماز میخواند اما بدون فروتنی و حضور قلب، یا اینکه نمار را با فروتنی و خشوع میخواند اما بدون محافظت و مواظبت بر آن، چنین کسانی قابل نکوهش و سرزنش میباشند، و کارشان ناقص است.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾کسانیکه دارای این صفتها هستند، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ١٠ ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ﴾وارثاناند که بهشت برین، و فردوس را که بالاترین و بهترین جای بهشت است به دست میآورند، چون آنها دارای بالاترین صفات نیک و خیر بودهاند. و بیا منظور از فردوس همۀ بهشت است، تا عموم مؤمنان با درجات و مراتب مختلفشان هر یک به اندازۀ خودش در آن داخل شوند. ﴿هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾آنان در آن جاودانهاند، از آن رنجیده و خسته نمیشوند، و دلشان نمیخواهد که به جای دیگر برده شوند، چون بهشت کاملترین و برترین نعمتهای را در بر دارد، و هیچ چیزی در آن نیست که صفا و زیبایی آن را مکدر نماید.
آیهی ۱۲-۱۶:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِینٖ١٢﴾[المؤمنون: ۱۲]. «و بهراستی که انسان را از گلی برداشته شده از تمام زمین آفریدهایم».
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِی قَرَارٖ مَّکِینٖ١٣﴾[المؤمنون: ۱۳]. «سپس او را به صورت نطفهای در قرارگاه استوار قرار دادیم».
﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَکَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ١٤﴾[المؤمنون: ۱۴]. «سپس نطفه را به خونی بسته تبدیل کردیم، و آنگاه خون بسته را به شکل قطعه گوشتی به اندازهی آنچه که جویده میشود در آوردیم، و از این تکه گوشت جویده شده استخوانهایی ساختیم، و بعد بر استخوانها گوشت پوشانیدیم، و از آن پس او را (به) آفرینش دیگری آفریدیم، پس بزرگ است خداوند بهترین آفرینندگان».
﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ١٥﴾[المؤمنون: ۱۵]. «بعد از آن قطعاً شما خواهید مُرد».
﴿ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦﴾[المؤمنون: ۱۶]. «سپس شما در روز قیامت حتماً برانگیخته خواهید شد».
خداوند در این آیات مراحل آفرینش انسان را از ابتدای خلقتش تا جایی که سرنوشتش به آن منتهی میگردد بیان مینماید، پس ابتدا از خلقت پدر بشریت آدم ÷سخن گفت و اینکه او را از ﴾یعنی از گلی آفرید که از تمام زمین برداشته شده است. بنابر این فرزندانش همانند زمین برخی پاکیزه و خوب، و برخی بد هستند، و برخی نرم و برخی سخت میباشند، و برخی در میان این دو قرار دارند. ﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ﴾سپس انسان را به صورت نطفه قرار دادیم، نطفهای که از میان سینۀ زن و کمر مرد بیرون میآید. سپس ﴿فِی قَرَارٖ مَّکِینٖ﴾در قرارگاهی استوار و محکم که رحم مادر است قرار گیرد که از فاسد شدن مصون میماند.
﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ﴾سپس نطفهای را که قبلاً در رحم قرار داده بودیم بعد از گذشت چهل روز به شکل خون بستهای در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ﴾سپس خون بسته را بعد از گذشت چهل روز به صورت قطعه گوشتی کوچک به اندازهی آنچه که جویده میشود در آوردیم. ﴿فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا﴾سپس مضغه را تبدیل به استخوان سختی نمودهایم و به میزان نیاز بدن گوشت را در لابلای آن قرار دادیم. «فَکسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًـا» سپس گوشت را پوششی برای استخوانها قرار دادیم، و این در چهل روز سوم انجام میشود. ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَ﴾و از آن پس او را به آفرینش دیگری آفریدیم که روح در آن دمیده میشود، پس آن موجود جامد و بیجان تبدیل به موجود زنده میگردد.
﴿فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ﴾پس والا و دارای خیر فراوان است خداوند، که بهترین آفریننده میباشد. ﴿ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ کُلَّ شَیۡءٍ خَلَقَهُۥۖ وَبَدَأَ خَلۡقَ ٱلۡإِنسَٰنِ مِن طِینٖ٧ ثُمَّ جَعَلَ نَسۡلَهُۥ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن مَّآءٖ مَّهِینٖ٨ ثُمَّ سَوَّىٰهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِۦۖ وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ٩﴾[السجدة: ۷-۹]. «خدایی که هر چیزی را نیکو آفریده، و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد، سپس نسل او را از چکید، آبی پست مقرر نمود، آنگاه او را از اندامی درست برخوردار کرد، و از روح خود در وی دمید، و برای شما گوش و چشمان و دلها قرار داد، چه اندک سپاس میگذارید!».
پس همۀ آفرینش او زیباست، و انسان بهترین و زیباترین آفریدههای اوست، بلکه به طور مطلق از همۀ مخلوقات بهتر است، چنان که خداوند متعال فرموده است: [التین: ۴]. ﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِیٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِیمٖ٤﴾[التین: ۴]. «بهراستی که انسان را در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریدهایم».
﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ١٥﴾بعد از آفرینش و دمیده شدن روح در بدن شما، در مرحلهای دیگر خواهید مرد.
﴿ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦﴾سپس شما در روز قیامت برانگیخته شده و طبق اعمال بد و نیکتان سزا و جزا خواهید شد خداوند متعال میفرماید: ﴿أَیَحۡسَبُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَن یُتۡرَکَ سُدًى٣٦ أَلَمۡ یَکُ نُطۡفَةٗ مِّن مَّنِیّٖ یُمۡنَىٰ٣٧ ثُمَّ کَانَ عَلَقَةٗ فَخَلَقَ فَسَوَّىٰ٣٨ فَجَعَلَ مِنۡهُ ٱلزَّوۡجَیۡنِ ٱلذَّکَرَ وَٱلۡأُنثَىٰٓ٣٩ أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ٤٠﴾[القیامة: ۳۶-۴۰]. «آیا انسان چنین میپندارد که رها میشود؟ آیا او قبلاً نطفهای نبود که در رحم ریخته میشود؟ سپس به خون بستهای تبدیل شد، سپس خداوند بعد از آن او را آفریده و مرتب نمود، و از آن دو نر و ماده را قرار داد. آیا این (آفریننده و خالق) توانایی ندارد که مردهها را زنده گرداند».
آیهی ۱۷-۲۰:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِینَ١٧﴾[المؤمنون: ۱۷]. «و به راستی بر فرازتان هفت آسمان آفریدیم، و ما هرگز از آفرینش غافل نبودهایم».
﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَسۡکَنَّٰهُ فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ١٨﴾[المؤمنون: ۱۸]. «و از آسمان آبی را به اندازه فرو فرستادیم، و آنرا در زمین ماندگار نمودیم، و بیگمان ما بر از میان بردنش تواناییم».
﴿فَأَنشَأۡنَا لَکُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ لَّکُمۡ فِیهَا فَوَٰکِهُ کَثِیرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ١٩﴾[المؤمنون: ۱۹]. «ما به وسیلۀ این آب نخلستانها و تاکستانها را برای شما پدید آوردیم، و شما در آنجا میوههای بسیاری دارید، و از آن میخورید».
﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَیۡنَآءَ تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓکِلِینَ٢٠﴾[المؤمنون: ۲۰]. «و همچنین با آن درختی پدیدار کردیم که در کوه طور سینا میروید (و) روغن و نان خورشی برای خورندگان بر میآورد».
وقتی خداوند آفرینش انسان را بیان کرد، جایگاه وی و فراوانی نعمتهایی را که به او ارزانی داشته است بیان داشت و فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ﴾و بر فرازتان هفت آسمان قرار دادیم. هفت آسمان که هر یک برفراز دیگری است، و آسمان با ستارگان و خورشید و ماه آراسته شده، و منافع و مصالح زیادی برای بندگان در آن نهفته است. ﴿وَمَا کُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِینَ﴾و ما از آفرینش غافل نبودهایم، پس همانطور که همۀ پدیدهها را آفریدهایم، علم و آگاهی ما نیز همۀ آنچه ر که آفریدهایم احاطه نموده است. پس ما از هیچ مخلوقی غافل نیستیم و آنرا فراموش نخواهمی کرد، و مخلوقی را نمیآفرینیم که آن را ضایع کرده و به فراموشی بسپاریم. و از آسمان غافل نیستیم که بر زمین بیافتند و ذرهای را در تاریکیها و میان امواج دریاها و در گوشههای فلاتها فراموش نمیکنیم. و هیچ جنبدهای نیست مگر اینکه روزی او به عهدۀ خدا میباشد، و محل زیست و محل دفن آن را میداند.
در بسیاری از جاها خداوند از آفرینش و آگاهی و علم خویش یکجا سخن گفته است. مانند اینکه میفرماید: ﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤﴾[الملک: ۱۴]. «آیا کسی که آفریده است، نمیداند، حال آنکه او باریک بین و آگاه است؟!».
﴿بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ﴾[یس: ۸۱]. «آری! و او آفرینندۀ آگاه است»، چون آفرینش مخلوقات از بزرگترین دلایل عقلی است که بر علم و آگاهی آفریننده و فرزانگی او دلالت مینماید.
﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ﴾و از آسمان آبی را به اندازه فرو فرستادیم که روزی شما و چهارپایانتان در آن است. آن را به اندازه فرو میفرستد که شما را کفایت کند، پس آن را چنان کم نازل نمیکند که ساکنان زمین تلف شوند، و بر اثر کبمود آن درختان و گیاهان پژمرده گردند، بلکه به مقدار نیاز آن را فرو میفرستد. سپس آن را بند میآرد، زیرا اگر همیشه ببارد زیانآور خواهد بود.
﴿فَأَسۡکَنَّٰهُ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و آن را در زمین ماندگار نمودیم. یعنی آب را بر زمین فرو فرستادیم، پس آب در آن جای گرفت و ماندگار شد، و به قدرت خداوند گیاهان همگون از زمین بیرون میآیند. و نیز آن را در بطن زمین آمادۀ شرب و بهرهبرداری میکند، آب چنان به قعر زمین فرو نمیرود که قابل دسترسی نبوده و رسیدن به آن ممکن نباشد. ﴿وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ﴾و بیگمان ما بر از میان بردنش تواناییم، به این صورت که آن را از آسمان فرو نفرستیم، یا آن را فرو بفرستیم اما آب به عمق زمین فرو رود، به گونهای که دسترسی به آن ممکن نباشد، یا هدف از آن محقق نشود. و در اینجا خداوند بندگانش را آگاه نمود و تذکر میدهد که سپاس او را ر نعمتش به جای آورند و فقدان آب را تصور کنند که در آن حالت چه زیانی متوجه انسانها میشود! مانند اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَصۡبَحَ مَآؤُکُمۡ غَوۡرٗا فَمَن یَأۡتِیکُم بِمَآءٖ مَّعِینِۢ٣٠﴾[الملک: ۳۰]. «بگو: به من خبر دهید، اگر آبتان فرو نشیند چه کسی برایتان آبی روان میآورد؟».
﴿فَأَنشَأۡنَا لَکُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ﴾و به وسیلۀ این آب باغهایی از انگور و خرما آفریدهایم و پدید آوردهایم. خداوند متعال این دو نوع درخت را به طور ویژه بیان کرد، با اینکه به وسیلۀ آب درختانی دیگر نیز پدید میآیند، اما درخت خرما و انگور دارای فضیلت و منافعی هستند که از دیگر درختان بالاترند، بنابر این به صورت عام نیز فرمود: ﴿لَّکُمۡ فِیهَا﴾برای شما در این باغها، ﴿فَوَٰکِهُ کَثِیرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ﴾میوههای زیادی هست، و از آن میخورید، میوههایی از قبیل انجیر و لیمو و انار و سیب و غیره.
﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَیۡنَآءَ﴾و درختی که در کوه طور سینا میروید، و آن درخت زیتون است. و به صورت ویژه بیان شده است، چون در جای خاصی در سرزمین شام میروید، و منافعی دارد که برخی از آن در فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓکِلِینَ﴾دارای روغن است، که بیشتر برای روشن کردن چراغها از آن استفاده میشود، و نان خورشی برای خورندگان است و نیز منافعی دیگر دارد.
آیهی ۲۱-۲۲:
﴿وَإِنَّ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ کَثِیرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ٢١﴾[المؤمنون: ۲۱]. «و به راستی برایتان در چهارپایان عبرتی است، از آنچه در شکم آنهاست به شما مینوشانیم، و در آنها برایتان منافعی فراوان است، و از آن میخورید».
﴿وَعَلَیۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡکِ تُحۡمَلُونَ٢٢﴾[المؤمنون: ۲۲]. «و بر آنها و بر کشتیها حمل میشوید».
یکی از نعمتهای خداوند بر شما این است که چهارپایانی از قبیل شتر و گاو و گوسفند را برایتان مسخر نموده است، و در آنان عبرتی است برای آنان که عبرت میآموزند، و منافعی است برای آنها که عبرت میآموزند، و منافعی است برای آنها که فایده میگیرند. ﴿نُّسۡقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا﴾از شکم آن چهارپایان شیر به شما خالص و گوارا برایتان بیرون میآوریم. ﴿وَلَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ کَثِیرَةٞ﴾و در آن برایتان منافع فراوان است، که از پشم و مو و کرک آن استفاده میکنید، و از پوست و موی آنها خانه میسازید که در حضر و سفر، نقل و انتقال آن راحت و سبک است. ﴿وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ﴾و از آن بهترین خوردنیها را از قبیل گوشت و چربی میخورید.
﴿وَعَلَیۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡکِ تُحۡمَلُونَ﴾و حیوانات خشکی به مثابۀ کشتی شما هستند، در اختیار شما قرار دارند و بارهای سنگین خود را توسط آنها از سرزمینی به سرزمین دیگر حمل نموده، و میرسانید، که اگر حیوانات نبودند جز با سختی و دشواری نمیتوانستید آن را بدانجا برسانید. و نیز در دریا کشتیها را قرار داده که شما و کالاهایتان را حمل مینماید.
پس خداوندی که این نعمتها را به شما بخشیده و انواع احسان و نیکی را در حق شما نمودۀ، و خیر فراوان را بهسوی شما سرازیر کرده است، سزاوار است تا کمال سپاس و شکرش به جای آورده شود و بهطور کامل مورد ستایش قرار گیرد. شایستۀ است که در پرستش او بکوشید و نعمتهایش را در راستای ارتکاب گناه و نافرمانی به کار نبرید.
آیهی ۲۳-۳۰:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ٢٣﴾[المؤمنون: ۲۳]. «و به راستی نوح را بهسوی قومش فرستادیم پس گفت:ای قوم من! خداوند را بپرستید، شما هیچ معبود حقیقی جز او ندارید. آیا (از عذاب خداوند و زوال نعمت او) نمیترسید؟!».
﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیۡکُمۡ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ٢٤﴾[المؤمنون: ۲۴]. «پس اشرافی از قومش که کافر بودند، گفتند: این مرد جز انسانی همچون شما نیست، میخواهد بر شما برتری یابد، اگر خداوند میخواست حتماً فرشتگانی میفرستاد، ما چنین چیزی را از پدران پیشین خود نشنیدهایم».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِینٖ٢٥﴾[المؤمنون: ۲۵]. «او جز شخصی نیست که در خود جنونی دارد، پس تا مدتی دربارۀ او صبر کنید».
﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ٢٦﴾[المؤمنون: ۲۶]. «(نوح) گفت: پروردگارا! چون مرا تکذیب میکنند یاریام کن».
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ فَٱسۡلُکۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ مِنۡهُمۡۖ وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٢٧﴾[المؤمنون: ۲۷]. «پس به او وحی کردیم که زیر نظر و فرمان ما کشتی را بساز، پس هرگاه فرمان ما صادر شد و آب از تنور بر جوشید، بلافاصله از همۀ حیوانات از هر نوعی جفتی (نر و ماده) را سوار کشتی کن و خانوادهات را نیز سوارکن، مگر کسی از آنان که وعدۀ (حق) از پیش بر او مقرر شده است، و دربارۀ کسانی که ستم ورزیدهاند با من سخن مگو، بیگمان آنان غرق شدنیاند».
﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى ٱلۡفُلۡکِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٨﴾[المؤمنون: ۲۸]. «پس چون تو و همراهانت بر کشتی (سوار شدید) و استقرار یافتید، بگو: ستایش خداوندی را سزا است که ما را از گروه ستمکاران رهایی بخشید».
﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ٢٩﴾[المؤمنون: ۲۹]. «و بگو: پروردگارا! مرا در منزلی پرخیر و برکت فرود آور، و تو بهترین فرود آورندگانی».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ وَإِن کُنَّا لَمُبۡتَلِینَ٣٠﴾[المؤمنون: ۳۰]. «قطعاً در این نشانههایی است، و به طور مسلم (ما بندگان خود را) آزمایش مینماییم».
خداوند متعال از رسالت بنده و پیامبرش نوح ÷سخن به میان میآورد که اولین پیامبری است که خداوند بهسوی اهل زمین فرستاده است. پس خداوند او را بهسوی قومش فرستاد که بتهایی را پرستش میکردند، و آنها را به پرستش و عبادت خداوند یکتا دستور داد و فرمود: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾[الأعراف: ۵۹]. ای قوم من! عبادت را خالصانه برای خداوند انجام دهید، چون تنها عبادت خالص مورد قبول خداوند میباشد.
﴿مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُ﴾شما معبود به حقی جز او ندارید. در اینجا خداوند معبودهای دیگر را باطل قرار داده و الوهیت را برای خویش ثابت مینماید، زیرا او آفریننده و روزی دهنده است، خدایی که کمال مطلق از آن اوست و غیر از او هر کس که باشد بر سر خوان کریمانۀ او روزی میخورد. ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از پرستش بتها باز نمیآیید؟ بتهایی به شکل و سیمای مردمان صالح درست شده بودند و آنها به همراه خداوند آنان را عبادت میکردند، پس نوح آشکارا و پنهانی و شب و روز به دعوت دادن آنها پرداخت و دعوتش را تا نهصد و پنجاه سال ادامه داد، اما این کار جز به سرکشی و نفرت قوم او نمیافزود.
﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیۡکُمۡ﴾اشراف و سران کافر قوم در قالب مخالفت با پیامبرشان نوح و بر حذر داشتن مردم از پیروی از او گفتند:این مرد جز انسانی همچون شما نیست، و هدفش از ادعای نبوت و پیامبری این است که بر شما برتری یابد و از او پیروی کنید، و گرنه او چه برتری بر شما دارد، حال آنکه از نوع شما و یک انسان است؟! و این مخالفت همواره در میان تکذیب کنندگان پیامبران وجود داشته است.
و خداوند بر زبان پیامبرانش جواب کاملی به این اعتراض داده است، آنجا که آنها به پیامبرانشان گفتند: ﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ١٠ قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾[إبراهیم: ۱۰-۱۱]. «شما جز انسانهایی همانند ما نیستید، و میخواهید ما را از آنچه که پدران و نیاکانمان پرستش میکردند باز دارید، پس اگر راست میگویید دلیل آشکاری برای ما بیاورید. پیامبرانشان گفتند: (درست است) ما جز انسانهایی مانند شما نیستیم، اما خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت میگذارد».
پس آنها خبر دادند که این رسالت و نبوت، فضل و منت خداوند است، و شما نمیتوانید دایرۀ فضل و منت خداوند است، و شما نمیتوانید دایرۀ فضل او را تنگ کنید و او را از رساندن فضلش به ما بازدارید. و در اینجا گفتند: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ﴾اگر خداوند میخواست فرشتهای را فرو میفرستاد و این نیز با مشیت خدا تعارض دارد و باطل است، چون خداوند اگر میخواست فرشتهای را فرو میفرستاد، اما خداوند فرزانه و مهربان است، و حکمت و رحمت او اقتضا مینماید که پیامبر از جنس و نوع انسانها باشد، و چون مردم توانایی گفتگو با فرشتگان را ندارند باید فرستادۀ خدا از جنس مردم باشد، زیرا در غیر این صورت کار بر ایشان مشتبه میشد.
و آنها میگفتند: ﴿مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ﴾ما در میان پدران و نیاکان خود نشنیدهایم که پیامبری فرستاده شود. آنها گفتند: نشنیدهایم که در میان پدران و پیشینیانمان پیامبری فرستاده شده باشد. و این جای تعجب ندارد، زیرا از گذشته آگاهی ندارند، پس آنها نباید بیخبری و جهالت خویش را دلیلی برای خود قرار بدهند. به فرض اینکه خداوند پیامبری را به میان گذشتگان آنان نفرستاده باشد، دو حالت متصور است: یا آنها بر هدایت بودهاند، که در این صورت نیازی به فرستادن پیامبر نبوده است، و یا گمراه بودهاند، پس در این صورت باید خداوند را ستایش نمایند که چنین نعمتی را به آنها اختصاص داده، نعمتی که به پدرنشان نرسیده است. و نباید عدم احسان به دیگران سبب شود تا به احسانی که خداوند به آنان ارزانی داشته است کفر ورزند.
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ﴾او جز مردی نیست که به نوعی از دیوانگی و جنون مبتلا شده است ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِینٖ﴾حِینٍ پس چشم به راه و منتظرش باشید تا مرگش فرا رسد. شبهاتی را که ایراد کردند به منظور ابراز مخالفت با نبوت پیامبرانشان بود، که بر شدت کفر و کینه توزی آنها دلالت مینماید. نیز بیانگر آن است که آنها در نهایت جهالت و گمراهی قرار دارند و این شبهات به هیچ وجه صلاحیت و شایستگی آن را ندارند که با آنها مخالفت کرد، چرا که این شبهات متناقض و با یکدیگر مخالفند. پس آنها که میگویند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیۡکُمۡ﴾ثابت کردند که پیامبر عقل و اندیشهای دارد که از این طریق توطئه مینماید تا بر آنها برتری یابد، و ریاست کند، پس باید از او پرهیز کرد، تا کسی فریب او را نخورد. و این گفته با ادعای قبلی آنان که میگفتند: ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ﴾او فقط مردی است که به نوعی از دیوانگی مبتلا میباشد، مطابقت ندارد، و این جز از فرد گمراه و وسوسهگری که قضیه بر او مشتبه گردیده و هدفش آن است که به هر طریقی حق را نپذیرد، و رسالت را انکار نماید، سر نمیزند، فردی که نمیداند چه میگوید، و خداوند هرکس را که با او و پیامبرانش دشمنی ورزد خوار میگرداند.
وقتی نوح دید که دعوت کردن وی آنها را سودی نمیبخشد، جز اینکه بر فرار و رویگردانی آنها میافزاید، ﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ٢٦﴾گفت: «پروردگارا! چون مرا تکذیب میکنند یاریام کن».
نوح از پروردگارش علیه آنها، و برای هلاکتشان و در راستای خشمگین شدن به خاطر خدا کمک خواست، چون آنها فرمان خداوند را پشت سر نهادند و پیامبرشان را تکذیب کردند. و نوح گفت: ﴿رَّبِّ لَا تَذَرۡ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ مِنَ ٱلۡکَٰفِرِینَ دَیَّارًا٢٦ إِنَّکَ إِن تَذَرۡهُمۡ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوٓاْ إِلَّا فَاجِرٗا کَفَّارٗا٢٧﴾[نوح: ۲۶-۲۷]. «پروردگارا! بر روی زمین هیچ کس از کافران باقی مگذار زیرا اگر تو آنها را باقی بگذاری بندگانت را گمراه میسازند، و جز بدکار و ناسپاس به بار نخواهند آورد. خداوند متعال فرمود و لقد نائنا نوح فلنعم المحیبون و همانا نوح ما را صدا زد، و چه بسیار اجابت کنندۀ خوبی هستم!».
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ﴾و وقتی دعای او را پذیرفتیم، فراهم نمودن وسیلۀ نجات را قبل از فرا رسیدن زمان استفادۀ از آن به وی وحی نمودیم. ﴿أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا﴾که زیر نظر ما و با رهنمود و فرمانمان کشتی را بساز، و تو زیر نظر ما هستی، ما تو را میبینیم و صدایت را میشنویم. ﴿فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾پس هرگاه فرمان ما مبنی بر فرستادن طوفانی که با آن عذاب داده میشوند در رسید و آب از تنور برجوشید. یعنی زمین پر از آب شد، و چشمههایی از آن جوشید، حتی محل آتشدانه که معمولاً از آب دور است پر از آب شد، ﴿فَٱسۡلُکۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ﴾(در چنین شرایطی) بلافاصله از حیوانات و از هر نوع نر و مادهای سوار کشتی کن تا نسل سایر حیواناتی که حکمت الهی اقتضا نموده در زمین باشند باقی بماند.
﴿وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾و خانوادهات را سوار کن، مگر کسی از آنان که وعدۀ حق از پیش بر او مقرر شده است، مانند فرزند نوح. ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ﴾و در بارۀ کسانی که ستم ورزیدهاند با من سخن مگوی. یعنی از من مخواه که آنها را نجات دهم زیرا تقدیر و قضای الهی به طور قطع بر این رفته است که آنها غرق شوند.
﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى ٱلۡفُلۡکِ﴾و هر گاه تو و همراهانت بر کشتی سوار شدید و بر آن استقرار یافتید، و در میان امواج حرکت کردید، خداوند را به خاطر اینکه شما را نجات بخشیده و سلامتی داده است ستایش کنید. پس بگو: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾«ستایش خداوندی را سزاست که ما را از گروه ستمگران رهایی بخشید». در اینجا خداوندی به نوح و همراهانش آموخت که این جمله را به عنوان شکر و ستایش خداوند و به پاس اینکه آنها را از عمل و عذاب ستمکاران رهایی بخشید، بگویند.
﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا﴾و بگو «پروردگار! مرا در جایگاه و منزلی خجسته فرود بیاور، ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ﴾و تو بهترین فرود آوردندگانی» یعنی دیگر هست و از خداوند بخواهید تا آن را به شما بدهد، و آن این است که منزل و جایگاه شما را خجسته و با برکت نماید. پس خداوند دعای نوح را پذیرفت: ﴿وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّۖ وَقِیلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾[هود: ۴۴]. «و کار تمام شد، هلاکت باد برای گروه ستمگران». ﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَ﴾[هود: ۴۸]. «گفته شد: ای نوح! با سلامتی از جانب ما و برکتهایی که برتو و بر مردمانی که همراه نو هستند، فرود بیا».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ﴾بدون شک در این داستان نشانههایی است دال بر این که تنها خداوند معبود است، و نوح پیامبر راستگوی اوست، و قومش دروغ میگویند، و اینکه خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و انسانها را در صلب و کمر پدرشان نوح و در کشتی نگاه داشت، آنگاه که تمام اهل زمین غرق شدند.
و کشتی نیز از آیات و نشانههای خداوند است: ﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ١٥﴾[القمر: ۱۵]. «و آن را به عنوان نشانهای به جای گذاشتیم، آیا پند پذیرندهای هست؟». بنابر این آیات را به صورت جمع ذکر نمود چون بر چندین نشانه و مطلب دلالت مینمایند. ﴿وَإِن کُنَّا لَمُبۡتَلِینَ﴾و به طور مسلم ما آزمایش مینماییم.
آیهی ۳۱-۴۱:
﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَ٣١﴾[المؤمنون: ۳۱]. «آنگاه پس از آنان مردمانی دیگر پدید آوردیم».
﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣٢﴾[المؤمنون: ۳۲]. «و پیامبری از خودشان به (میان) آنان فرستادیم که فقط خداوند را بپرستید، زیرا جز او معبود به حقی ندارید. آیا نمیپرهیزید؟!».
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یَأۡکُلُ مِمَّا تَأۡکُلُونَ مِنۡهُ وَیَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ٣٣﴾[المؤمنون: ۳۳]. «و اشرافیان قومش که کفر ورزیدند و فرا رسیدن قیامت را قبول نداشتند، و به آنان در زندگانی دنیا آسایش داده بودیم، گفتند: این جز انسانی همانند شما نیست، از آنچه میخورید، میخورد، و از آنچه مینوشید، مینوشد».
﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَکُمۡ إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ٣٤﴾[المؤمنون: ۳۴]. «و اگر از انسانی مانند خود پیروی کنید آنگاه شما زیانکار خواهید بود».
﴿أَیَعِدُکُمۡ أَنَّکُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَکُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّکُم مُّخۡرَجُونَ٣٥﴾[المؤمنون: ۳۵]. «آیا به شما وعده میدهد که چون بمیرید و تبدیل به خاک و استخوان گردید شما (بار دیگر زنده میگردید، و) از گورها خارج گردانده میشوید؟!».
﴿هَیۡهَاتَ هَیۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ٣٦﴾[المؤمنون: ۳۶]. «آنچه به شما وعده داده میشود دورِ دور است».
﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ٣٧﴾[المؤمنون: ۳۷]. «جز زندگانی این جهانِ ما (هیچ زندگی و حیاتی) وجود ندارد (گروهی از ما) زنده میشویم، و ما برانگیخته نخواهیم شد».
﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا وَمَا نَحۡنُ لَهُۥ بِمُؤۡمِنِینَ٣٨﴾[المؤمنون: ۳۸]. «و او جز مردی نیست که بر خدا دروغ بسته است و ما به او ایمان نمیآوریم».
﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ٣٩﴾[المؤمنون: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! یاریام کن به سبب اینکه مرا دروغگو انگاشتند».
﴿قَالَ عَمَّا قَلِیلٖ لَّیُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِینَ٤٠﴾[المؤمنون: ۴۰]. «فرمود: پس از اندک زمانی پشیمان میشوند».
﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗۚ فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٤١﴾[المؤمنون: ۴۱]. «ناگهان صدای بلند (و مرگبار، آنان را به سبب استقامتی که در برابر حق داشتند) فرا گرفت و آنان را (مانند) خاشاکی که بر آب افتاده است گردانیدیم، پس نفرین بر گروه ستمکاران».
وقتی خداوند از نوح و قومش و اینکه آنها را هلاک کرد سخن به میان آورد، فرمود: ﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَ٣١﴾آنگاه پس از آنان مردمانی دیگر پدید آوردیم. ظاهراً این نسل «ثمود» همان قوم صالح ÷میباشند، چون این داستان مشابه و همانند داستان آنهاست. ﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ﴾پس پیغمبری از خودشان که نسب و نژاد و صداقتش را میشناختند به میان آنها فرستادیم، چون وقتی که پیامبر از خودشان باشد زودتر فرمان میبرند و موجب گریز آنها نمیشود. و آن پیامبر ملت خویش را به آنچه که پیامبران ملتهای خود را بهسوی آن دعوت کردند دعوت داد، و چنین گفت: ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ﴾خدا را بپرستید، زیرا جز او معبود به حقی ندارید. پس همۀ پیامبران بر این دعوت اتفاق نمودهاند و این اولین چیزی بوده است که امتهای خود را بهسوی آن دعوت کردهاند، اینکه فقط خدا را پرستش نمایید، و از عبادت غیر او نهی نموده و خبر دادهاند که پرسستش غر خدا باطل و پوچ است. بنابر این فرمود: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از پروردگارتان نمیهراسید تا از پرستش این بتها پرهیز کنید!.
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾و سران و اشرافی که کفر ورزیده و سر ستیز داشتند و قیامت و جزا را قبول نداشتند، و آنها را در زندگانی دنیا ناز و نعمت داده بودیم، به منظور مخالفت با پیامبرشان و تکذیب وی و بر حذر داشتن مردم از او، گفتند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ﴾این پیامبر انسانی همچون شما میباشد، که ﴿یَأۡکُلُ مِمَّا تَأۡکُلُونَ مِنۡهُ وَیَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ٣٣﴾از چیزهایی میخورد که شما میخورید و از همان چیزهایی مینوشد که شما مینوشید. پس چه برتری و فضیلتی بر شما دارد؟ رسول میبایست فرشتهی باشد که غذا نخورد و آب ننوشد.
﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَکُمۡ إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ٣٤﴾و اگر از پیامبر پیروی کنید و او را رئیس خود قرار دهید، حال آنکه او همانند شما انسان است، بیگمان عقلهایتان را از دست دادهاید، و از کارتان پشیمان خواهید شد. عجب است! زیرا در حقیقت زیامندی و پشیمانی بهرۀ کسانی است که از او پیروی نکرده و فرمانش نبردند. و نادانی و بیخردی بزرگ از کسی سرزده که از اطاعت انسانی که خداوند وی را برگزیده و او را با رسالت خود برتری داده امتناع ورزیده و به پرستش درخت و سنگ گرفتار شده است. این همانند گفتۀ ایشان است که گفتند: ﴿. . . أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِی ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ٢٤ أَءُلۡقِیَ ٱلذِّکۡرُ عَلَیۡهِ مِنۢ بَیۡنِنَا بَلۡ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٞ٢٥﴾[القمر: ۲۴-۲۵]. «آیا از انسانی از خودمان پیروی کنیم؟! همانا ما آنگاه در گمراهی و دیوانگی خواهیم بود. آیا از میان همهی ما وحی بر او فرو فرستاده شده است؟ خیر، بلکه او دروغگویی خودپسند است». پس وقتی رسالت پیامبر را انکار کردند و نپذیرفتند، آنچه را که پیامبر میگفت مبنی بر اینکه پس از مرگ زنده میشوند و طبق اعمالشان مورد مجازات قرار میگیرند را نیز انکار کردند و نپذیرفتند، آنچه را که پیامبر میگفت مبنی بر اینکه پس از مرگ زنده میشوند و طبق اعمالشان مورد مجازات قرار میگیرند را نیز انکار نموده و نپذیرفتند. پس گفتند. ﴿أَیَعِدُکُمۡ أَنَّکُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَکُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّکُم مُّخۡرَجُونَ٣٥ هَیۡهَاتَ هَیۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ٣٦﴾آیا به شما وعده میدهد که چون بمیردو تبدیل به خاک و استخوان گردید شما بار دیگر زنده میشوید و از گورها بدر آورده شده و برانگیخته میگردید؟! زنده شدن پس از مرگ بعد از اینکه تکه تکه شده و تبدیل به خاک و استخوان گشتید بسیار بعید، و دور از عقل است. دایرۀ دید آنها بسیار کوتاه بود، و این امر را غیرممکن میدیدند، و قدرت آفریننده را با قدرت و توانایی خود مقایسه میکردند. و پاک و منزه است خداوند از اینکه توانایی خداوند را بر زنده کردن مردگان انکار کردند، خداوند را ناتوان میشمردند، و آفرینش نخستین خود را فراموش کرده و از یاد برده بودند، خداوندی که آنها را از نیستی به هستی آورده است، زندهکردن دوبارۀ آنها بعد از آن که خشکیدند و از بین رفتند، برای او آسانتر است. هر دو کار برای خداوند آسان است. پس آنها چرا آفرینش نخستین خود را انکار نمیکنند و امور محسوس را بزرگ و غیرممکن دانسته و میگویند: ما همواره موجود بودهایم. این را میگویند تا بهتر بتوانند رستاخیز را انکار نمایند، و در مورد وجود خداوند آفریننده به مجادله بپردازند.
و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد و آن این است که خداوند زمین را پس از پژمرده شدن و خشک شدنش سبز و خرم و زنده و شاداب میگرداند مردگان را نیز زنده مینماید و او بر هر کاری تواناست. و دلیلی دیگر نیز بر زنده شدن وجود دارد و آن پاسخی است که به منکران رستاخیز در این آیه فرموده است: ﴿بَلۡ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ فَقَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ هَٰذَا شَیۡءٌ عَجِیبٌ٢ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗاۖ ذَٰلِکَ رَجۡعُۢ بَعِیدٞ٣﴾[ق: ۲-۳]. «بلکه از اینکه بیم دهندهای از خود آنان به نزدشان آمد تعجب کردند. پس کافران گفتند: آیا وقتی مردیم و تبدیل به خاک شدیم دوباره زنده میشویم؟ این بازگشتی بعید است». ﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا تَنقُصُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۡهُمۡۖ وَعِندَنَا کِتَٰبٌ حَفِیظُۢ٤﴾[ق: ۴]. «پس خداوند در پاسخ آنها فرمود: وقتی آنها خشک شده و از بین رفتند آنچه را زمین از آنها میکاهد، میدانیم. و نزد ما کتابی است که همه چیز را ثبت و ضبط مینماید».
﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا﴾زندگانی و حیاتی جز زندگانی این جهان وجود ندارد، برخی از مردم میمیرند، و برخی زندگی میکنند، ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ﴾و ما برانگیخته نخواهیم شد. او جز مردی نیست که دچار جنون و دیوانگی شده است، بنابر این سخنانی از قبیل یگانه بودن خداوند، و جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را به زبان میآورد. ﴿فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِینٖ﴾[المؤمنون: ۲۵]. «پس تا مدتی عقوبت قتل و غیره را از او بردارید»، تا احترامی برای او باشد، و چون دیوانه است و به سبب آنچه که میگوید مؤاخذه نمیشود. یعنی - طبق ادعای باطل آنها- جای مجادلهای با او نیست و با در رابطه با صحت و سقم آنچه میگوید مجادله نکنید. آنها ادعا میکردند که سخنان او باطل و پوچ است،و فقط این مانده بود که آیا او را سزا بدهند یا نه؟ نبابراین به خیال خودشان عقلهایشان چنین اقتضا کرد که او را سزا ندهند، با اینکه مستحق سزا میباشد. آیا کفر و عنادی بالاتر از این هست؟!.
بنابراین وقتی که کفرشان شدت گرفت و بیم دادن در مورد آنها مفید واقع نشد، پیامبرشان آنان را نفرین نمود و گفت: ﴿رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ﴾ای پروردگارم! به سبب آنکه مرا دروغگو انگاشتند آنان را نابود کن و خوارشان بگردان، و در همین دنیا یاریام کن. پس خداوند دعایش را اجابت کرد و فرمود: ﴿عَمَّا قَلِیلٖ لَّیُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِینَ٤٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ﴾بالحق به زودی پشیمان میشوند، پس به سبب استقامتی که در برابر حق داشتند ناگهان صدای بلند و مرگبار آنان را فرا گرفت، و این ستمی از جانب خدا بر آنان نبود، بلکه از روی عدالت به عذاب گرفتار شدند، و چون ستم کرده بودند صدای بلند و مرگبار آنها را فرا گرفت و همهرا نابود کرد. ﴿فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗ﴾ما ایشان را همچون خس و خاشاکی نمودیم که روی سیلاب در گوشههای رودخانه پرت شده است. و در آیه دیگر میفرماید: ﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ صَیۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَکَانُواْ کَهَشِیمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ٣١﴾[القمر: ۳۱]. ما بر آنان فریاد (مرگباری) فرستادیم پس همانند گیاه خشکیدۀ (کومهها) ریز و خرد شدند. ﴿فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾پس همراه با عذاب، دوری از رحمت خدا و نفرین و نکوهش جهانیان بدرقۀ راه آنان است. ﴿فَمَا بَکَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا کَانُواْ مُنظَرِینَ٢٩﴾پس آسمان و زمین بر آنان گریه نکردند و مهلت داده نشدند. این تعبیر، کنایه از آن است که نابودی آنها مورد توجه نبوده، هم چنانکه وجودشان نیز مورد عنایت و توجه نبوده است. استهزا و تمسخری است به آنان، چرا که آنها مانند کسی نبودند که فقدانش امر مهم و بزرگی شمرده شده و در بارهی او چنین گفته میشود: «آسمان و زمین بر فقدان او گریختند». و از همین قبیل است آنچه که روایت شده است: «به درستی که هر گاه مؤمن فوت کرد جایگاه نماز و محل عبادت و جایی که عملش بدانجا بلند گردانده میشود و جایی که روزیاش از آنجا نازل میشود، و رد پایش در زمین، برایش گریه میکنند». ﴿وَمَا کَانُواْ﴾[البقرة: ۱۶]. و هنگامی که زمان هلاکتشان فرا رسید، نبودند از ﴿ٱلۡمُنظَرِینَ﴾[الأعراف: ۱۵]. مهلت داده شدگان یعنی به آنان تا وقتی دیگر مهلت داده نشد، بلکه عذاب آنان را در همین دنیا فراهم ساخت. خلاصۀ مطلب اینکه وقتی آنها به عذاب گرفتار شدند اهل آسمان و زمین برایشان غمگین نشدند،چون ارزشی نداشتند و در حالی مردن که کافر بودند، و فرصت توبه کردن نداشتند و به آنها مهلت داده نشد تا کوتاهی خود را جبران نمایند، زیرا حقیر و بیارزش بودند.
آیهی ۴۲-۴۴:
﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قُرُونًا ءَاخَرِینَ٤٢﴾[المؤمنون: ۴۲]. «آنگاه بعد از ایشان نسلهایی دیگر پدید آوردیم».
﴿مَا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ٤٣﴾[المؤمنون: ۴۳]. «هیچ امتی از اجلش پیشی نمیگیرد، و باز پس نمیماند».
﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا تَتۡرَاۖ کُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةٗ رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُۖ فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِیثَۚ فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ٤٤﴾[المؤمنون: ۴۴]. «سپس پیامبرانی خود را یکی پس از دیگری روانه کردیم، هر گاه پیامبری به نزد امتش میآمد، او را تکذیب میکردند، ما هم (ملتهای سرکش را نابود و) یکی را پس از دیگری روانۀ (دیار نیستی) کردیم، و آنان را افسانه ساختیم. آری! نفرین بر گروهی که ایمان نمیآورند».
بعد از تکذیب کنندگان مخالف نسلهایی دیگر پدید آوردیم. هر ملتی وقت و زمانی مشخص دارد که از آن پیش و پس نمیشود، و پشت سرهم بهسوی آنها پیامبرانی فرستادیم تا ایمان بیاورند و بهسوی خدا باز گردند.
پس کفرورزیدن و تکذیب کردن پیامبران هموار شیوۀ ملتهای مجرم و سرکش و کافر بوده است، هر گاه پیامبری به نزد امت خویش میآمد او را تکذیب میکردند و دروغگو مینامیدند، با اینکه هر پیامبری همراه با نشانهها و معجزاتی انسان باید ایمان بیاورد، بلکه دعوت پیامبر و شریعت و آیین او بر حقیقت آنچه آورده است دلالت مینماید.
﴿فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا﴾پس ما هم این ملتهای سرکش را نابود و یکی را به دنبال دیگری روانۀ دیار نیستی نمودیم، و هیچ چیزی از آنان باقی نماند، و خانههایشان خالی و ویران شد، ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِیثَ﴾و ایشان را زبانزد مجالس و مایۀ عبرت دیگران نمودیم. و کسانی که پس از آنان آمدند در مورد آن سخن میگفتند. و پندی برای پرهیزگاران و درسی عبرتی برای تکذیب کنندگان گشتند، و با عذاب خدا رسوا شدند.
﴿فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ﴾پس نابود باد گروهی که ایمان نمیآورند. راستی اینها چقدر بدبخت و چقدر زیانکارند!! در اینجا سخن یکی از علما را به یاد میآورم که اکنون اسمش را به خاطر ندارم. ایشان میفرمودند: پس از موسی و نزول تورات خداون عذاب را از ملتها رفع نمود، یعنی عذابی که آنها را ریشه کن نماید مرتفع کرد، و جهاد با تکذیب کنندگان مخالفت را مشروع نمود. من نمیدانستم که این عالم سخن را از چه منبعی گرفته بود. اما وقتی در این آیهها و آیاتی که در سورۀ قصص هستند تأمل نمودم، دلیل سخن او را فهمیدم. در این آیات خداوند از امتهایی که پی در پی هلاک و نابود شدهاند سخن گفته، سپس خبر داده است که پس از آنها موسی را فرستاده و تورات را بر او نازل کرده است که موجب هدایت مردم میباشد. و اما اینکه فرعون را هلاک نموده اعتراضی بر این مطلب وارد نمیشود، زیرا فرعون را پیش از نزول تورات هلاک کرده است. و اما آیههایی که در سوره قصص هستند بسیار صریح میباشند، و وقتی که در لابلای آنها هلاک شدن و نابودی فرعون را بیان میکند، میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ ٱلۡأُولَىٰ بَصَآئِرَ لِلنَّاسِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٤٣﴾[القصص: ۴۳]. «پس از آنکه امتهای پیشین را هلاک نمودیم کتاب را به موسی دادیم که موجب هدایت و رحمتی برای مردم بود، تا شاید پند پذیرند». پس این آیه به صراحت میگوید که خداوند بعد از هلاک کردن ملتهای متجاوز و سرکش به موسی کتاب داد، و خبر داد که تورات رهنمود و هدایت و رحمتی برای مردم است. و از همین مقوله است آنچه که خداوند در سورۀ یونس بیان مینماید: آنگاه بعد از نوح ﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ کَذَٰلِکَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٧٤ ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ﴾[یونس: ۷۴-۷۵]. «پیامبرانی را بهسوی قومشان فرستادیم که با نشانههای روشن نزد آنان آمدند، اما آنها به آنچه که پیشتر تکذیب کرده بودند ایمان نیاوردند، اینگونه بر دلهای متجاوزان مهر میزنیم، آنگاه پس از آنها موسی و هارون را فرستادیم». والله أعلم.
آیهی ۴۵-۴۹:
﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بَِٔایَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ٤٥﴾[المؤمنون: ۴۵]. «سپس موسی و برادرش هارون را همراه با نشانههای خود، و دلیلی آشکار فرستادیم».
﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمًا عَالِینَ٤٦﴾[المؤمنون: ۴۶]. «بهسوی فرعون و اشراف (قوم) او، ولی آنان تکبر ورزیدند، و گروهی برتری جو بودند».
﴿فَقَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَیۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ٤٧﴾[المؤمنون: ۴۷]. «پس گفتند: آیا به دو انسانی همچون خودمان ایمان آوریم، حال آنکه قوم آنها خدمتگذار ما هستند؟!».
﴿فَکَذَّبُوهُمَا فَکَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَکِینَ٤٨﴾[المؤمنون: ۴۸]. «پس آن دو (موسی و هارون) را تکذیب کردند و در نتیجه هلاک و نابود شدند».
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ لَعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ٤٩﴾[المؤمنون: ۴۹]. «و به موسی کتاب دادیم تا شاید راهیاب گردند».
سپس موسی بن عمران کلیم و برادرش هارون را - آنگاه که موسی از خداوند خواست هارون را در کارش شریک وینماید، و خداوند خواستۀ او را پذیرفت - همان با آیاتی که بر راستگویی آنان و صحت آنچه آورده بودند دلالت مینمود، و همراه با دلیلی آشکار فرستادیم، دلیلی قوی که به خاطر قوتش بر دلها چیره میشود و مؤمنان از آن فرمان میبرند، و حجت آشکار را بر مخالفان اقامه میکند. همچنانکه در جایی دیگر فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ﴾[الإسراء: ۱۰۱]. «و به موسی نه نشانه آشکار دادیم». بنابر این سرکردۀ مخالفان، حق را شناخت اما مخالفت کرد، ﴿. . . فَسَۡٔلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا١٠١ قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا١٠٢﴾[الإسراء: ۱۰۱-۱۰۲]. «از بنیاسرائیل بپرسید آنگاه که موسی با نشانههای روشن به نزد آنان آمد، پس فرعون به او گفت:ای موسی! گمان میبرم تو را جادو کردهاند. موسی گفت: تو میدانی که این نشانهها را جز پروردگار آسمانها و زمین برای راهنمایی نازل نکرده است، و من تو را ای فرعون! هلاک شده میدانم». و خداوند متعال فرمود: ﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗا﴾[النمل: ۱۴]. «و آنان نشانهها را از روی ستمگری و برتریجویی انکار کردند، حال آنکه به حقانیت آن یقین داشتند». و در اینجا فرمود: ﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بَِٔایَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ٤٥ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِ﴾سپس موسی و برادرش هارون را با نشانههای خودمان و (همراه با) دلیلی آشکار بهسوی فرعون و اشراف قومش از قبیل هامان و دیگر سران آنها فرستادیم. ﴿فَٱسۡتَکۡبَرُواْ﴾اما انان نیاوردند و از روی تکبر خدا را انکار کردند، و خود را از آنها برتر دانستند. ﴿وَکَانُواْ قَوۡمًا عَالِینَ﴾و آنها قومی برتریجو و خود بزرگ بین بودند. یعنی برتریجویی و سلطهطلبی و تباهی و فساد در زمین تبدیل به صفت و نشانۀ آنها شده بود. بنابر این تکبر ورزیدند و از آنها بیش از این انتظار نمیرفت.
﴿فَقَالُوٓاْ﴾و از روی تکبر و سرکشی و بر حذر داشتن کم خردان و فریب دادن آنها گفتند: ﴿أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَیۡنِ مِثۡلِنَا﴾آیا به دو انسان همانند خودمان ایمان آوریم؟سخنی را گفتند که پیش از آنها دیگر نادانان آن را گفته بودند، پس دلهایشان در کفر همانند یکدیگر میباشد و گفته و کارهایشان همگون است. آنان رسالت الهی را که بر آن دو برادر ارزانی نموده بود انکار کردند ﴿وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ﴾در حالی که قوم آنان یعنی بنیاسراییل خدمتگزار ما هستند و با انجام کارهای سخت و طاقتفرسا زیر دست ما میباشند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ١٤١﴾[الأعراف: ۱۴۱ و البقرة: ۴۹]. «و به یاد آورید آنگاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که بدترین عذاب را به شما میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنهایتان را برای خدمت زنده میگذاشتند و در این آزمایش و عذابی بزرگ از جانب پروردگارتان بود». پس فرعونیان گفتند: چگونه ما پیرو میشده است؟! و چگونه اینها رئیس و رهبر ما باشند؟!.
و گفته قوم نوح مانند گفتۀ آنهاست: ﴿أَنُؤۡمِنُ لَکَ وَٱتَّبَعَکَ ٱلۡأَرۡذَلُونَ﴾[الشعراء: ۱۱۱]. «آیا به تو ایمان بیاورم در حالی که انسانهای حقیر و طبقۀ پایین از تو پیروی کردهاند؟!».﴿وَمَا نَرَىٰکَ ٱتَّبَعَکَ إِلَّا ٱلَّذِینَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ ٱلرَّأۡیِ﴾[هود: ۲۷]. «و جز کسانی که آنها فرومایگان و بیخردان ما هستند کسی از تو پیروی نکرده است». معلوم است که چنین سخن پوچی دلیلی برای رد کردن حق نمیباشد، و چنین سختی عین لجاجت و مخالفت کور کورانه است.
بنابر این فرمود: ﴿فَکَذَّبُوهُمَا فَکَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَکِینَ٤٨﴾[المؤمنون: ۴۸]. فرعونیان، موسی و هارون را تکذیب کردند، و در نتیجه در دریا غرق و نابود شدند، درحالیکه بنیاسرائیل (آنها را) نگاه میکردند.
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى﴾بعد از اینکه خداوند فرعون را هلاک کرد و بنیاسرائیل را به همراه موسی نجات داد، و موسی توانست دستور خدا را در میان آنها اجرا نماید، و شعایر الهی را اظهار کند، خداوند به او وعده داد که تورات را در مدت چهل شب نازل نماید، پس موسی به میعادگاه پروردگارش رفت. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَکَتَبۡنَا لَهُۥ فِی ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ﴾[الأعراف: ۱۴۵]. «و در الواح، در مورد هر چیزی پندی برای او نوشتیم و هر چیزی را به شیوههای گوناگون بیان داشتیم». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿لَعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ﴾تا شاید راهیاب گردند. یعنی با شناخت جزئیات امر و نهی، و ثواب و عقاب هدایت شوند، و پروردگارشان را با نانها و صفتهایش بشناسند.
آیهی ۵۰:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَایَةٗ وَءَاوَیۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِینٖ٥٠﴾[المؤمنون: ۵۰]. «و پسر مریم و مادرش را نشانهای گردانیدیم، و آن دو را در تپهای استوار و برخوردار از آب روان جای دادیم».
یعنی بر عیسی پسر مریم منت نهادیم و او و مادرش رانشانۀ شگفانگیز خداوند قرار دادیم، و چرا که مادرش وی را بدون پدر به دنیا آورد، و عیسی در گهواره سخن گفت و خداوند معجزات و نشانههایی را به دست او نمایان نمود. ﴿وَءَاوَیۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِینٖ﴾و آن دو را به هنگام وضع حمل- در تپهای استوار و برخوردار از آب روان جای دادیم. یعنی در پایین محلی که آنها در آن به سر میبردند آبی روان و جاری قرار داشت، زیرا خداوند متعال میفرماید قد جعل ربک تحتک سریا خداوند در پایین شما چشمهای قرار داده است. زیرا محل استقرار آنان مرتفع بود. ﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا٢٥ فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗا﴾[مریم: ۲۵-۲۶]. «و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا خرمای نورس و دست چین بر تو فرو بارد. پس (از این خرمای شیرین) بخور و (از آن آب گورا) بیاشام، و چشمت را روشن بدارو».
آیهی ۵۱-۵۶:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٥١﴾[المؤمنون: ۵۱]. «ای پیامبران! از خوراکیهای پاکیزه و حلال بخورید، و کارهای شایسته بکنید، بیگمان من از آنچه انجام میدهید آگاهم».
﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱتَّقُونِ٥٢﴾[المؤمنون: ۵۲]. «و همانا این است امت شما که امتی یگانه است، و من پروردگار شما هستم، پس تنها از من بهراسید».
﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ٥٣﴾[المؤمنون: ۵۳]. «(اما مردمان) کار و بار خود را به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به آنچه نزد آنها است شادمان هستند».
﴿فَذَرۡهُمۡ فِی غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِینٍ٥٤﴾[المؤمنون: ۵۴]. «پس بگذارتا مدت زمانی در غرقاب (جهالت و گمراهی) خود بسر ببرند».
﴿أَیَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِینَ٥٥﴾[المؤمنون: ۵۵]. «آیا میپندارند با مال و فرزندانی که به آنان مدد میرسانیم».
﴿نُسَارِعُ لَهُمۡ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ بَل لَّا یَشۡعُرُونَ٥٦﴾[المؤمنون: ۵۶]. «شتابان نیکیها و خوبیها را نصیبشان میکنیم؟ (چنین نیست) بلکه نمیدانند».
در اینجا خداوند پیامبرانش را فرمان میدهد. تا از پاکیزهها بخورند، و آن روزی پاکیزه و حلال میباشد. و آنها را دستور میدهد تا با انجام کارهای شایسته که قلب و جسم با انجام آن سامان مییابد و دنیا و آخرت آدمی نیکو میشود، شکر و سپاس خداوند را به جای آورند. و آنها را خبر میدهد که خداوند به آنچه انجام میدهند آگاه است، پس هر کاری که بکنند به درستی که خداوند آن را میداند و به طور کامل و به بهترین صورت پاداش مییابند.
و این دلالت مینماید که پیامبران همه بر حلال بودن خوراکیهای پاکیزه، و بر حرام بودن پلیدیها و خوردنیهای ناپاک اتفاق دارند، و آنها بر انجام هر عمل صالحی اتفاق دارند گرچه برخی از چیزهایی که به انجام آن امر شدهاند متفاوت است، و حکم شریعتها در مورد آن مختلف است، اما همه عمل صالح هستند ولی تفاوت شرایط زمانی، و مکانی، این اختلاف جزئی را پیش آورده است.
بنابراین کارهای شایستهای که در همۀ زمانها شایسته و صالحاند همۀ پیامبران و همۀ شریعتها بر آن متفق میباشند، مانند دستور به یگانه دانستن خداوند، و انجام عبادت فقط برای خداوند و محبت خدا و ترس از او، و امید داشتن به او، و نیکوکاری و راستگویی و وفای به عهد وبرقرار داشتن پیوند خویشاوندی، و نیکی کردن با پدر و مادر، و نیکی کردن با ضعیفان و بینوایان و یتیمان و مهربانی و نیکوکاری با مردم و امثال آن، بنابر این اهل علم و کتابهای گذشته و اهل عقل، از آنچه محمد به آن دستور میداد و از آنچه نهی میکرد بر نبوت و پیامبری او استدلال میکردند، چنانکه «هرقل» پادشاه روم و دیگران چنین کردند. پس رسول خدا به آنچه پیامبران گذشته به آن دستور دادند فرمان داد، و از آنچه پیامبران پیشین نهی کردند نهی نمود. و این دلالت مینماید که او پیامبر است. به خلاف کسیکه ادعای دروغین دارد، چنین کسی به بدی و شر دستور میدهد و از خوبی باز میدارد.
بنابراین، خداوند به پیامبران فرمود: ﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾ای پیامبر! جماعت ﴿فَٱتَّقُونِ﴾پس با بجا آوردن فرمانهای من و پرهیز از آنچه از آن نهی نمودهام از من بهراسید. و خداوند مؤمنان را به آنچه که پیامبران بدان دستور داده است دستور میدهد، چون مؤمنان به آنان اقتدا میکنند و به دنبال آنها حرکت مینمایند. پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَٱشۡکُرُواْ لِلَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾[البقرة: ۱۷۲]. «ای مومنان! از روزیهای پاکیزهای که به شما دادهایم، بخورید، و شکر خداوند را به جای آورید، اگر شما تنها او را میپرستید». پس بر همۀ کسانی که خود را به پیامبر منسوب مینمایند لازم است این فرمان را به جای آورند، و به آن عمل نمایند، اما ستمگران منکر جز سرکشی چیزی را نمیپذیرند. بنابر این فرمود: ﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ٥٣﴾و کسانی که خود را به پیروی از پیامبر منسوب میکردند کار و بار دین خود را به پراکندگی کشاندند. و هر گروهی به راهی رفتند، و هر گروهی به دانش و دینی که داشتند شادمان شده و گمان بردند که آنها برحقاند، و دیگران بر باطل، حال اینکه کسی از آنها برحق است که بر راه پیامبران باشد. یعین روزی حلال بخورد و عمل صالح انجام دهد، و غیر از اینها بر باطلاند.
﴿فَذَرۡهُمۡ فِی غَمۡرَتِهِمۡ﴾پس آنانرا بگذار تا مدت زمانی در بحبوحۀ جهالت و ادعاهای باطلشان بمانند. ﴿حَتَّىٰ حِینٍ﴾تا زمانی که عذاب بر آنها فرود بیاید، زیرا پند و موعظه و ترساندن در مورد آنان مفید واقع نمیشود، و چگونه این چیزها در مورد کسی مفید واقع میشودکه گما میبرد بر حق است و در این خیال است که دیگران را نیز به آنچه خودش بر آن است فرا بخواند؟
﴿أَیَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِینَ٥٥ نُسَارِعُ لَهُمۡ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾آیا گمان میبرند اموال و فرزندان فراوانی که به آنها دادهایم دلیلی بر آن است که آنان اهل خیر و سعادت و خوشبختی هستند، و خوبی دنیا و آخرت از آن آنهاست؟ آنها چنین فکر میکنند اما در حقیقت چنین نیست. ﴿بَل لَّا یَشۡعُرُونَ﴾بلکه نمیدانند که ما آنان را مهلت میدهیم و کمکشان میکنیم تا بیشتر گناه کنند و عذابشان در آخرت کامل و فراوان شود، و تا به آنچه داده شدهاند شادمان شوند و دیگران به آن رشک برند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ﴾[الأنعام: ۴۴]. «پس زمانی که به آنچه داده شدهاند شاد شدند ناگاه آنان را به عذاب گرفتار میکنیم».
آیهی ۵۷-۶۲:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ هُم مِّنۡ خَشۡیَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ٥٧﴾[المؤمنون: ۵۷]. «بیگمان آنان که از خوف خدا هراسانند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُم بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ٥٨﴾[المؤمنون: ۵۸]. «و کسانیکه با آیات پروردگارشان ایمان میآورند».
﴿وَٱلَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا یُشۡرِکُونَ٥٩﴾[المؤمنون: ۵۹]. «و کسانیکه آنان به پروردگارشان کفر نمیورزند».
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ٦٠﴾[المؤمنون: ۶۰]. «و کسانی که آنچه را باید (در راه خدا) بدهند، میدهند، در حالیکه دلهایشان ترسان و هراسان است از اینکه بهسوی پروردگارشان باز خواهند گشت».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ٦١﴾[المؤمنون: ۶۱]. «چنین کسانی برای انجام خوبیها میشتابند و در انجام آن پیشتازند».
﴿وَلَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ وَلَدَیۡنَا کِتَٰبٞ یَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٦٢﴾[المؤمنون: ۶۲]. «و هیچ کس را مگر به اندازۀ توانش تکلیف نمیکنیم و نزد ما کتابی است که به حق سخن میگوید، و هیچ ظلم و ستمی بدیشان نمیشود».
وقتی خداوند از کسانی که سخن به میان آورد که هم گناه کرده و هم احساس ایمنی میکنند و گمان میبرند نعماتی که خداوند در دنیا به آنها ارزانی دادهاست دلیلی بر خوبی و برتری آنهاست، از کسانی یاد کرد که هم نیکوکاری مینمایند و هم از پروردگارشان میترسند. پس فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ هُم مِّنۡ خَشۡیَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ٥٧﴾بیگمان آنان که از خوف خدا هراسانند. یعنی دلهایشان از ترس پروردگارشان هراسان بوده و میترسند که خداوند با آنها طبق عدالت خویش رفتار نماید، و آنگاه هیچ نیکی برایشان باقی نماند، و نسبت به خویش بدبین هستند که مبادا نتوانسته باشند حق خداوند را ادا نموده باشند. و میترسند که مبادا ایمانشان از بین برود، و چون پروردگارشان را میشناشند و میدانند که تا چه حد او سزاوار بزرگداشت میباشد از او میهراسند و خوف و ترس آنها باعث میشود تا از گناهان دست بردارند و در انجام واجبات کوتاهی نورزند.
﴿وَٱلَّذِینَ هُم بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ٥٨﴾و کسانیکه به آیات پروردگارشان ایمان میآورند. یعنی هر گاه آیات خداوند بر آنها خوانده شود ایمانشان افزوده میشود. و نیز در آیات قرآنی میاندیشند و در آن تدبیر مینمایند، پس مفاهیم قرآن و شکوه و انجام آن برایشان روشن میگردد، و آنچه قرآن به آن فرا میخواند از قبیل شناخت خدا و ترس از او و امید داشتن به او برایشان معلوم میگردد، در نتیجه به درجاتی از ایمان میرسند که نمیتوانند به زبان آن را تعبیر نمایند. و نیز در آیات آفاق تدبر مینمایند و میاندیشند، چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠﴾[آل عمران: ۱۹۰]. «بیگمان در آفریشن آسمانها و زمین و در گردش شب و روز برای خردمندان نشانهها است».
﴿وَٱلَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا یُشۡرِکُونَ٥٩﴾و کسانی که برای پروردگار خود انباز و شریک قرار نمیدهند. یعنی نه مرتکب شرک جلی و آشکار میشوند مانند به خدایی گرفتن غیر الله که آن را به فریاد بخوانند، و به آن امید داشته باشند، و نه مرتکب شرک خفی میشوند از قبیل ریا و امثال آن. آنها گفتهها و کارها و سایر حالاتشان را مخلصانه برای خدا انجام میدهند.
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ﴾و کسانی که (از طرف خود) عطا میکنند (و میبخشند) آنچه را که به دادن آن دستور داده شدهاند، و هر آنچه را که در توان دارند از قبیل نماز و زکات و حج و صدقه و غیره انجام میدهند.
﴿وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ﴾با وجود این دلهایشان ترسان و هراسان است، ﴿أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ﴾و از این که اعمالشان پیش خدا میرود و در پیشگاه او میایستند، میترسند که مبادا اعمالشان آنها را از عذاب خدا نجات ندهد، چون آنها پروردگارشان را میشناسند و میدانند او سزاوار انواع عبادتهاست.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ﴾چنین کسانی در انجام کارهای خوب با یکدیگر مسابقه میدهند و هدفشان این است کارهایی انجام دهند که آنان را به خدا نزدیک نماید. و به اموری مشغول میشوند که آنها را از عذاب خداوند نجات دهد، پس هرگاه چیز خوبی را بشنوند و یا فرصت انجام آن برایشان مهیا شود فرصت را غنیمت شمرده وشتابان آن را انجام میدهند. آنها به اولیا و برگزیدگان خدا که در اطرافشان هستند نگاه کرده و میبینند که در انجام هر کار خوبی میشتابند، و در نزدیک شدن به پروردگارشان با یکدیگر به رقابت میپردازند. اینان نیز با آنها به رقابت میپردازند. و از آنجا که هر مسابقه دهندهای گاهی به خاطر تلاش و آمادگیاش پیشی میگیرد، و گاهی به سبب کوتاهیاش باز میماند، خداوند متعال خبر داده است که اینها همواره از نوع سابقین و پیشتازان هستند.
﴿وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ﴾و آنهایی در انجام کارهای خوب پیشتازند، و به اوج خوبیها رسیدهاند. آنها گرچه با نسلهای مخلص نخستین مسابقه دادهاند. اما با وجود این خداوند آنها را خوشبخت و پیشتاز گردانده است. وقتی که پیشی گرفتن آنها بر یکدیگر در انجام کارهای خوب را بیان کرد، شاید کسی گمان برد که آنچه از آنها و از دیگران خواسته شده امری است که از توانایی ما انسانهای امروزه خارج و یا مشکل است. بنابر این خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾و هیچ کس را مگر به اندازۀ توانش مکلف نمیکنیم. یعنی به اندازهای که تواناییاش بیشتر از آن است، و رحمت و حکمت الهی چنین است که انسان را به چیزهایی مکلف نماید که توانایی و قدرتش آن را به طور کامل قرار گیرد، و چنین نمود تا راه رسیدن به او نزدیک، و همواره جاده و راه کسانی که راه او را در پیش میگیرند آباد و پر راهرو باشد.
﴿وَلَدَیۡنَا کِتَٰبٞ یَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ﴾و نزد ما کتابی است که به حق سخن میگوید، و آن کتاب نخستین یعنی «لوح المحفوظ» است که هر چیزی در آن ثبت و ضبط گردیده و هر آنچه صورت میپذیرد مطابق آنچه در آن نوشته شده است انجام میشود. ﴿وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ﴾و بر آنان هیچ ظلم و ستمی نمیشود. یعنی از نیکیهایشان کاسته نشده و به عقوبت و عذاب نافرمانیهایشان افزوده نمیگردد.
آیهی ۶۳-۶۷:
﴿بَلۡ قُلُوبُهُمۡ فِی غَمۡرَةٖ مِّنۡ هَٰذَا وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِکَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ٦٣﴾[المؤمنون: ۶۳]. «بلکه دلهایشان غافل از این (قرآن) است، و آنان غیر از این (کار زشت) کارهای زشت دیگری دارند که انجامش میدهند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِیهِم بِٱلۡعَذَابِ إِذَا هُمۡ یَجَۡٔرُونَ٦٤﴾[المؤمنون: ۶۴]. «(در این حالت) سران خوشگذران ایشان را به عذاب گرفتار میکنیم، پس ناگهان فریاد بر میآورند».
﴿لَا تَجَۡٔرُواْ ٱلۡیَوۡمَۖ إِنَّکُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ٦٥﴾[المؤمنون: ۶۵]. «(بدیشان خواهیم گفت:) امروز فریاد و واویلا سر ندهید، شما از سوی ما یاری و کمک نمیشوید».
﴿قَدۡ کَانَتۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَکُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡ تَنکِصُونَ٦٦﴾[المؤمنون: ۶۶]. «(چرا که) آیات من بر شما خوانده میشد ولی شما به عقب بر میگشتید».
﴿مُسۡتَکۡبِرِینَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ٦٧﴾[المؤمنون: ۶۷]. «در حالیکه ـ در برابر مردم به سبب خانهی کعبه ـ تکبر ورزیدید، شبها در جلسات و مراسم خود از قرآن بدگویی میکردید».
خداوند متعال خبر میدهد که تکذیب کنندگان در میان جهالت و ستمگری و غفلت و رویگردانی قرار دارند و این امر آنها را از رسیدن به این قرآن باز میدارد، پس آنان قرآن را راهنمایی خویش قرار نمیدهند، و با آن راهیاب نمیشوند، و چیزی از قرآن به دلهایشان نمیرسد: ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَکَرۡتَ رَبَّکَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦﴾[الإسراء: ۴۵-۴۶]. «و هنگامی که قرآن خواندی میان تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند پردۀ پوشید شدهای قرار دادیم، و بر دلهایشان پرده افکندیم که مانع فهم و درک قرآن میباشد». و در گوشهایشان کری هست پس وقتی که دلهایشان در غفلت از قرآن قرار دارد، برحسب این حالت اعمال و کارهای کفرآمیز انجام داده و با شریعت مخالفت میکنند که سبب مجازات و سزایشان میگردد.
﴿وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِکَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ﴾[المؤمنون: ۶۳]. و آنها کارهایی غیر از این نیز دارند که انجامش میدهند. یعنی از اینکه خداوند آنها را به عذاب گرفتار مینماید تعجب نکنید، زیرا خداوند آنها را مهلت میدهد تا اعمالی که بر آنها مقرر شده است انجام دهند، پس هر گاه آن را به طور کامل انجام دهند، به بدترین حالت به خشم و عذاب خداوند گرفتار میشوند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِیهِم بِٱلۡعَذَابِ﴾کافران به کارهای زشت خود ادامه دادند تا اینکه نازپروردههایشان را و آنان که جز با خوشگذرانی و رفاه و آسایش عادت نکرده بودند و ناگواری و ناراحتی به آنان دست نداده بود به عذاب گرفتار نمودیم، و آنها عذاب را احساس کردند، ﴿إِذَا هُمۡ یَجَۡٔرُونَ﴾آنگاه ناگهان فریاد برآورده و واویلا سر داده و دردمند میشوند، چون چیزهایی به آنها رسیده که آرامش و راحتی آنها را به هم میزند.
و کمک میجویند پس به آنها گفته میشود: ﴿لَا تَجَۡٔرُواْ ٱلۡیَوۡمَۖ إِنَّکُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ﴾امروز فریاد و واویلا سر ندهید، شما از سوی ما یاری و کمک نمیشوید. و چون از طرف خداوند یاری و کمک نگردند و به دادشان رسیده نشود، نمیتوانند خودشان را یاری نمایند و هیچ کس آنها را یاری نخواهند کرد.
گویا گفته میشود چه چیزی باعث شده تا آنها به این وضعیت گرفتار شوند؟ پس فرمود: ﴿قَدۡ کَانَتۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾به راستی که آیات من بر شما خوانده میشد تا به آن ایمان بیاورید، و آن را بپذیرید، اما شما چنین نکردید، بلکه ﴿فَکُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡ تَنکِصُونَ﴾شما به عقب باز میگشتید. چرا که آنها در صورت پیروی از قرآن پیش میرفتند، و با اعراض و رویگردانی از آن به عقب برگشته و به پایینترین درجه سقوط نمودند.
﴿مُسۡتَکۡبِرِینَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ٦٧﴾مفسرین گفتهاند که معنی آیه چنین است: آنها به سبب خانۀ کعبه یا حرم بر مردم تکبر ورزیده و میگفتند: ما اهل حرم هستیم، پس ما از دیگران برتر و بهتر میباشیم، ﴿سَٰمِرٗا﴾یعنی به صورت گروهی و شبانه در اطراف کعبه افسانهسرایی میکردند. ﴿تَهۡجُرُونَ﴾و سخن بیهوده سر داده و میگفتند: قرآن زشت و نادرست است. شیوۀ تکذیب کنندگان دربارۀ قرآن این بود که از آن رویگردانی میکردند و یکدیگررا به اعراض و رویگردانی از آن توصیه مینمودند: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ٢٦﴾[فصلت: ۲۶]. «و آنان که کافر شده بودند گفتند: «به این قرآن گوش فرا ندهید، (و به هنگام تلاوت آن) سروصدا به راه اندازید، شاید پیروز شوید». و خداوند در مورد آنها فرموده است ﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ تَعۡجَبُونَ٥٩ وَتَضۡحَکُونَ وَلَا تَبۡکُونَ٦٠ وَأَنتُمۡ سَٰمِدُونَ٦١﴾[النجم: ۵۹-۶۱]. «آیا از این گفتار قرآن تعجب میکنید، و میخندید، اما به حال خود گریه نمیکنید؟! و پیوسته در غفلت و هوسرانی به سر میبرید؟!». ﴿أَمۡ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُۥۚ بَل لَّا یُؤۡمِنُونَ٣٣﴾[الطور: ۳۳]. «آیا میگویند: قرآن را خودش به دروغ بر بسته است؟».
آیهی ۶۸-۷۱:
﴿أَفَلَمۡ یَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ یَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ٦٨﴾[المؤمنون: ۶۸]. «آیا در این سخن نیاندیشیدهاند، یا چیزی برایشان آمده که برای نیاکان نخستینشان نیامده است؟».
﴿أَمۡ لَمۡ یَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٦٩﴾[المؤمنون: ۶۹]. «یا اینکه آنان پیامبرشان را نمیشناسند، از این رو او را انکار میکنند؟».
﴿أَمۡ یَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢۚ بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَکۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ٧٠﴾[المؤمنون: ۷۰]. «یا میگویند: او دیوانه است؟ (چنین نیست) بلکه حق را برایشان آورده است. و بیشترشان خواهان حق نیستند».
﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ بَلۡ أَتَیۡنَٰهُم بِذِکۡرِهِمۡ فَهُمۡ عَن ذِکۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ٧١﴾[المؤمنون: ۷۱]. «و اگر حق و حقیقت از خواستهای ایشان پیروی میکرد، آسمانها و زمین و هر آنچه که در زمین است تباه میشدند. بلکه پندشان را برایشان آوردهایم ولی آنان از پندشان روی میگردانند».
و چون همۀ این زشتیها را دارا بودند به عذاب گرفتار گردیدند، و چون گرفتار عذاب شدند یاری کنندهای نداشتند که آنها را یاری نماید و فریادرسی نداشتند که آنها را نجات دهد. پس به سبب این اعمال زشت مورد سرزنش قرار میگیرند: ﴿أَفَلَمۡ یَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ﴾آیا در قرآن تفکر نمیکنند و نمیاندیشند؟! یعنی اگر آنها در قرآن بیندیشند حتماً ایمان میآورند، زیرا تفکر و اندیشه در قرآن آنها را از کفر باز خواهد داشت. مصیبتی که بدان گرفتار شدهاند به خاطر رویگردانی از قرآن است، و این دلالت مینماید که اندیشیدن در قرآن آدمی را به خیر و خوبی فرا میخواند و از هر شر و بدی مصون میدارد، و آنچه که آنان را از اندیشیدن در قرآن باز داشت این بود که دلهایشان بسته شده بود.
﴿أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ یَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾یا چیزی که آنها را از ایمان آوردن باز داشته این است که پیامبر و کتابی به نزد آنها آمده که برای پدران نخستین آنها نیامده است؟ پس به در پیش گرفتن راه نیاکان گمراهشان خشنود و راضی شده و با هر آنچه که با شیوه و راه نیاکانشان مخالفت کردند، بنابر این آنان و آن دسته از کفار که همانند آنان بودند، چیزی را گفتند که خداوند از آن خبر داده است: ﴿وَکَذَٰلِکَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣﴾[الزخرف: ۲۳]. «در هیچ آبادی و شهری، بیم دهندهای را نفرستادیم مگر اینکه خشوگذرانان آن گفتند: ما نیاکان خود را بر آیینی یافتهایم، و قطعاً ما دنبالهرو راه آنان میباشیم».
پس (رسولشان) آنها را پاسخ داد و ﴿قَٰلَ أَوَلَوۡ جِئۡتُکُم بِأَهۡدَىٰ مِمَّا وَجَدتُّمۡ عَلَیۡهِ ءَابَآءَکُمۡ﴾[الزخرف: ۲۴]. «گفت: آیا من برایتان چیزی نیاوردهام که از آنچه پدرانتان را بر آن یافتهاید بهتر و بیشتر موجب راهیابی است؟».
پس اگر هدف شما رسیدن به حق میباشد، از من پیروی کنید. کافران به حقیقت اعتراف کرده و ﴿قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ﴾[الزخرف: ۲۴]. «گفتند: ما به آنچه شما با آن فرستاده شدهاید کافر هستیم».
﴿أَمۡ لَمۡ یَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٦٩﴾یا اینکه پیامبرشان محمد صدر میانشان ناشناخته است و او را نمیشناسند، و این امر آنها را از پیروی کردن از حق باز داشته است؟
میگویند: ما او را نمیشناسیم، و راستگویی او را نمیدانیم، بگذارید ما حالت و وضعیت او را نگاه کنیم، و در مورد وی از کسی که به او آگاه است پرس و جو نماییم. یعنی چنین نیست، بلکه کوچک و بزرگشان پیامبر صرا به طور کامل میشناسند، و به تمام اخلاق و عادتهای زیبایی او واقف هستند، و راستگویی او را میدانند. حتی آنها قبل از بعثت او را امین مینامیدند، پس چرا وقتی با حق بزرگ و راستی و حقیقت آشکار به نزد آنها آمد وی را تصدیق نکردند؟!.
﴿أَمۡ یَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢ﴾یا میگویند او دیوانه است؟ در حالی که حرفهای دیوانه شنیده نمیشود و سخنش اعتباری ندارد، چون سخنان پوچی را میگوید. خداوند در رد این سخن آنان فرمود: ﴿بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ﴾چنین نیست که میانگارند، بلکه او حق، و یک امر ثابت و مسلم که سرشار از صداقت و عدل است و اختلاف و تناقضی در آن نیست، برای آنها آورده است. پس چگونه کسی که چنین چیزی را آورده است دیوانه میباشد؟ و آیا در مورد چنی کسی جز اینکه گفته شود او در بالاترین درجات کمال و علم و درایت و اخلاق خوب قرار دارد چیزی دیگری را میتوان گفت؟ نیز در این شیوهی گفتار به وسیلهی استعمال واژهی «بل» انتقال از آنچه که ذکر شد، صورت گرفته است. یعنی: حقیقی که آنان را از ایمان آوردن منع کرد این است که ﴿بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَکۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ﴾او حق را برایشان آورده است، ولی بیشترشان از حق بیزارند و آن را نمیخواهند.
و بزرگترین حقی را که برای آنان آورده است یگانهپرستی و انجام دادن عبادت خالص برای خدا، و پرهیز از پرستش غیر او میباشد؟ و علت بیزار بودن آنها از این امر، و تعجب کردنشان از آن معلوم است. پس پیامبر حق را آورد و آنها از اصل حق گریزان و بیزار بودند، و همین امر باعث شد تا آنها حق را دروغ انگاشته و تکذیب کنند، نه اینکه در حقانیت پیامبر شک و تردید داشته باشند، یا اینکه وی را تکذیب کنند. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ﴾[الأنعام: ۳۳]. «همانا آنان تو را تکذیب نمیکنند، بلکه در حقیقت ستمگران آیات خداوند را تکذیب مینمایند». اگر گفته شود که چرا حق با خواسته و امیال آنها موافق نبود تا ایمان بیاورند یا شتابان فرمان ببرند؟ خداوند متعال جواب میده که ﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ﴾و اگر حق از خواستههایشان پیروی نماید آسمانها و زمین به تباهی میروند. چون خواستههای آنان ناشی از اخلاق و کارهای ظالمانه و کافرانه و فسادآمیز است، پس اگر حق از خواستههایشان پیروی میکرد آسمان و زمین تباه میشد فاسد بود، چرا که ستمگری و جور حاکم میشد، و آسمانها و زمین جز به وسیلۀ حق و عدل پابرجا نمیمانند.
﴿بَلۡ أَتَیۡنَٰهُم بِذِکۡرِهِمۡ﴾بلکه این قرآن را به آنان دادهایم که هر نیکی و خیری را به آنها یادآور میشود و مایۀ فخر و عزت و شرافت آنها میباشد، تا آن را اجرا نمایند، آنگاه سرور و رهبر مردم قرار میگیرند. ﴿فَهُمۡ عَن ذِکۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ﴾اما آنها به علت شقاوت و بدبختی و عدم توفیق از پندشان روی گردانند. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِیَهُمۡ﴾[التوبۀ: ۶۷]. «خداوند را فراموش کرده» و خداوند هم آنان را از یاد برد. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡ﴾[الحشر: ۱۹]. «خداوند را فراموش کردند، پس خداوند آنان را از یاد خودشان برد». پس قرآن و کسی که آن را آورده است بزرگترین نعمتی هستند که خداوند بهسوی آنان روانه کرده است. اما انها با نپذیرفتن و رویگردانی از این نعمت استقبال کردند. پس آیا بعد از این، محرومیتی وجود دارد؟ و آیا سرانجام این کار جز زیان و ضرر چیز دیگری است؟.
آیهی ۷۲:
﴿أَمۡ تَسَۡٔلُهُمۡ خَرۡجٗا فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیۡرٞۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ٧٢﴾[المؤمنون: ۷۲]. «آیا از آنان مزدی میطلبی؟پس پاداش پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزی دهندگان است».
یا چون از آنها مزد میطلبی از تو پیروی نمیکنند؟ ﴿فَهُم مِّن مَّغۡرَمٖ مُّثۡقَلُونَ﴾[الطور: ۴۰]. و چون از آنها مزد و مالیات میگیری دادن این غرامت بر آنها سنگین آمده و پیروی کردن از تو برایشان سخت میباشد؟! در صورتی که چنین نیست؟ و تو از آنها مزد نمیخواهی، ﴿فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیۡرٞۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ﴾پس پاداش پروردگارت بهتر است، و او بهترین روزیدهندگان است. همانطور که پیامبران میگفتند: ﴿وَیَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾[هود: ۲۹]. «ای قوم! من از شما مزدی نمیطلبم، و مزد من جز بر خدا نیست». یعنی پیامبران مردم را به طمع و امید آنکه از طرف آنان چیزی به آنها برسد دعوت نمیکردند، بلکه از خود مردم نسبت به آنان دلسوزتر بودند، و فقط برای تامین منافع آنها میکوشیدند. خداوند از طرف امتها به آنان پاداش نیک بدهد، و به ما نیز توفیق دهد تا در همۀ حالالت از آنها پیروی کنیم.
آیهی ۷۳-۷۴:
﴿وَإِنَّکَ لَتَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٧٣﴾[المؤمنون: ۷۳]. «و بیگمان تو آنان را به راه راست هدایت مینمایی».
﴿وَإِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰکِبُونَ٧٤﴾[المؤمنون: ۷۴]. «و حقیقتاً کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند از راه راست منحرف گشتهاند».
خداوند در این آیات مبارک سببی را که باعث ایمان آوردن میشود بر شمرده و موانع ایمان را نیز بیان نموده، و باطل بودن موانعی که آدمی را از ایمان آوردن باز میدارند یک به یک ذکر کرده است. پس یکی از موانع ایمان آوردن آن بود که دلهایشان در جهالت و غفلت به سر میبرد؟ و آنها در قرآن تدبر و اندیشه نمیکردند، و اینکه آنها نیاکان خود را الگوی خویش قرار میدادند. و اینکه آنها میگفتند: پیامبرمان دیوانه است، چنانکه پیشتر، از این موارد سخن به میان آمد.
و از اموری که باعث میشد تا آنها ایمان بیاورند، میتوان به اندیشیدن و تدبر در قرآن و پذیرفتن نعمتهای خدا و شناخت پیامبر رحمت صو کمال صداقت و امانتداری او و اینکه از آنها مزدی نمیطلبد و برای منفعت و خوشبختی آنها میکوشد اشاره میشود این است که پیامبر آنها را بهسوی راه راست، راهی هموار و صاف فرا میخواند که آنها را به هدف میرساند، راهی راست و آسان که ادامۀ همان توحید پاک ابراهیمی و اعمال سهل و آسان است. پس ای پیامبر! دعوت دادن تو به راه راست، بر کسیکه حق را میطلبد ایجاب مینماید تا از تو پیروی کند، چون پیروی کردن از حق چیزی است که عقل و سرشت سالم به خوبی آن و سازگار بودنش با منافع و مصالح آدمی گواهی میدهند. پس اگر از نو پیروی نکنند به کجا میروند؟ آنه چیزی ندارند که آنان را از پیروی از تو بینیاز نماید. چون آنان ﴿عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰکِبُونَ﴾از راه راست، و از راهی که انسان را به خدا و به بهشت میرساند منحرف هستند، و جز گمراهی و جهالت چیز دیگری ندارند. و این چنین هر کس که با حق مخالفت کند. قطعاً در همۀ کارهایش دچار انحراف و کژ روی میباشد. خداوند متعال فرموده است: اگر دعوت تو را نپذیرفتند پس بدان که آنان از خواستهها و هوسهایشان پیروی میکنند. و کیست گمراهتر از کسی که بدون رهنمودی از سوی خدا از هوس و خواستههایش پیروی نماید؟!.
آیهی ۷۵-۷۷:
﴿وَلَوۡ رَحِمۡنَٰهُمۡ وَکَشَفۡنَا مَا بِهِم مِّن ضُرّٖ لَّلَجُّواْ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ٧٥﴾[المؤمنون: ۷۵]. «و اگر بدیشان رحم میکردیم، و رنج و زحمتی را که بدان گرفتار آمدهاند برطرف میساختیم، در سرکشی خود کورکورانه دست و پا میزدند».
﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَکَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ٧٦﴾[المؤمنون: ۷۶]. «و آنان را به عذاب گرفتار ساختیم، پس برای پروردگارشان فروتنی و زاری نکردند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِیدٍ إِذَا هُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ٧٧﴾[المؤمنون: ۷۷]. «تا هنگامی که دری از عذاب شدید بهسوی آنان گشودیم، پس آنان بناگاه در آن درمانده و ناامید شوند».
در اینجا میخواهد شدت بدی و سرکشی آنها را بیان نماید، که دچار زیان و مصیبت و بلا میگردند و از خداوند میخواهند که بلا را از آنها دور نماید، و خداوند آنها را به این مصیبت گرفتار نمود تا ایمان بیاورند و بهسوی او باز گردند. اما وقتی که خداوند مصیبت را از آنها برطرف میسازد و کورکورانه در سرکشی و طغیان خود دست و پا میزنند. همانطور که خداوند حالت آنها را به هنگام سوار شدن بر کشتی بیان نمود، که آنها در دریا خالصانه او را فرا میخوانند، و آنچه را که با وی شریک میسازند فراموش مینمایند، اما وقتی آنها را نجات دهد و به خشکی برسند به شرک ورزیدن و دیگر گناهان میپردازند.
﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ﴾و آنان را به عذاب گرفتار نمودیم. مفسرین گفتهاند: منظور از عذاب، گرسنگی است که هفت سال بدان گرفتار شدند. خداوند آنها را به این مصیبت مبتلا نمود تا بهسوی او بازگردند، و در برابر او فروتنی نمایند، و تسلیم شوند. اما گرفتار شدنشان به عذاب در مورد آنان کارساز و مفید واقع نشد، و هیچ کس از آنان راه راست را در پیش نگرفت، ﴿فَمَا ٱسۡتَکَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ﴾پس آنان در برابر پروردگارشان سر تسلیم فرود نیاوردند، و کرنش نبردند و تضرع و زاری نکردند و خود را نیازمند او ندانستند، و انگار به عذابی گرفتار نشده بودند. و همچنان به سرکشی و کفر خود ادامه دادند. اما در آن سویشان عذابی دارند که از آنان دور کرده نمیشود. و خداوند در مورد آن فرموده است:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِیدٍ﴾تا اینکه دری از عذاب سخت بر روی آنان گشودیم مانند کشته شدن در روز جنگ بدر و غیره ﴿إِذَا هُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ﴾و به ناگاه در آن درمانده شدند و از هر چیزی ناامید گشتند. و شر و بدی از هر سو آنها را فراگرفت. پس باید قبل از فرارسیدن عذاب سخت خداوند که برگردانده نمیشود، باز آیند. به خلاف عذاب معمولی که ممکن است از آنها برطرف شود، مانند سزا و عذابهای دنیوی که خداوند به وسیلۀ آن بندگانش را ادب مینماید.
پروردگار متعال در مورد عذاب دنیوی فرموده است: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤١﴾[الروم: ۴۱]. «به سبب آنچه مردم انجام دادهاند تباهی و فساد در خشکی و دریا پدیدار شده است، (چنین شده) تا خداوند سزای برخی از کارهایشان را به آنها بچشاند، شاید باز گردند».
آیهی ۷۸-۸۰:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ٧٨﴾[المؤمنون: ۷۸]. «او خدایی است که برای شما گوش و چشمان و قلبها را آفریده است، اما اندکی سپاس میگذارید».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی ذَرَأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٧٩﴾[المؤمنون: ۷۹]. «و او خدایی است که شما را در زمین پدید آورد. و در پیشگاه او گردآوری میشوید».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٨٠﴾[المؤمنون: ۸۰]. «و او خدایی است که زنده میکند، و میمیراند، و رفت و آمد و شب و روز به فرمان اوست. آیا خرد نمیورزید؟».
خداوند متعال از لطف و احسان خویش بر بندگانش خبر میدهد، منت و احسانی که بندگان را به شکرگزاری و به جای آوردن سپاس خداوند و ادای حقوق الهی فرا میخواند. پس فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ﴾خداوند ذاتی است که برای شما گوش و شنوایی قرار داده است تا شنیدنیها را بشنوید و از دین و دنیای خود بهرهمند شوید. ﴿وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾و به شما بینایی و چشم داد تا دیدنیها را ببینید و از آن در جهت منافعتان استفاده نمایید. ﴿وَٱلۡأَفِۡٔدَةَ﴾و عقلها را برایتان آفریده است تا به وسیله آن اشیا را درک نمایید. و با عقل است که از حیوانات تمایز پیدا میکنید. پس اگر شنوایی و بینایی و عقل نداشتید، و کرولال بودید آنگاه چه حالتی داشته و چه قدر از ضروریات و از کمالتان را از دست میدادید؟
آیا سپاس کسی را به جای نمیآورید که این نعمتها را به شما ارزانی کرده است؟ و سپاس او این است که وی را یگانه بدانید و از او فرمان ببرید، ﴿قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ﴾شکرگزاری شما اندک است، با اینکه نعمتهای خداوند فراوان و پیاپی بهسوی شما سرازیر میشود.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی ذَرَأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و خداوند متعال ذاتی است که شما را در مناطق و اطراف زمین پراکنده کرده، و به شما توانایی استخراج منابع زمین را داده، و منافع و مصالح زمین را به حدی که زندگی و مسکن شما را تأمین کند در اختیارتان قرار داده است ﴿وَإِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ﴾و بعد از مرگتان در پیشگاه او گرد آورده میشوید، و آنگاه شما راطبق عمل خوب و بدی که در زمین انجام دادهاید مجازات مینماید، و زمینی که در آن زندگی میکردید اخبار خودش را بازگو میکند.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ﴾و تنها خداوند زنده میکند و میمیراند. یعنی کسی که در زندگی و مرگ تصرف مینماید فقط خداوند است. ﴿وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ﴾و رفت و آمد شب و روز به فرمان خداوند میباشد. پس اگر او بخواهد روز را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که شب را برای شما بیاورد که در آن آرام گیرید؟! و اگر خداوند بخواهد شب را همیشگی نماید، آیا خدای دیگری هست که روشنایی برای شما بیاورد؟ آیا نمیبینید؟! و از جمله رحمت خداوند این است که شب و روز را برای شما آفریده است تا در شب آرام گیرید،و در روز فضل خداوند را بجویید، باشد که سپاس بگذراید.
بنابراین در اینجا فرمود: ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا خرد نمیورزید، تا خداوند را که این همه نعمت از قبیل نعمت شنوایی و بینایی و خرد را به شما داده و شما را در زمین پراکنده نموده، و زنده میگرداند و میمیراند، و تنها او شب و روز را میچرخاند، بشناسید؟ و این باعث میگردد تا عبادت را خالصانه وفقط برای او انجام بدهید، و پرستش و عبادت کسی دیگر که فایدهای را نمیرساند و زیانی را دفع نمیکند، و در چیزی تصرف نمیکند و از هر جهت ناتوان است رها کنید. و اگر شما ذرهای عقل داشتید چنین میکردید.
آیهی ۸۱-۸۳:
﴿بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ٨١﴾[المؤمنون: ۸۱]. «بلکه سخنانی همچون سخنان پیشینیان گفتند».
﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢﴾[المؤمنون: ۸۲]. «گفتند: آیا چون بمیریم و به خاک و استخوانهایی تبدیل شویم، آیا برانگیخته خواهیم شد؟!».
﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٨٣﴾[المؤمنون: ۸۳]. «این وعده به ما، و در گذشته به نیاکان ما داده شده است، اما این، چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست».
تکذیب کنندگان، مسلک و شیوۀ پیشینیانی را که رستاخیز را انکار نموده و آن را بینهایت بعید تصور میکردند، و در پیش گرفتند و ﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ٨٢﴾گفتند: آیا هنگامی که مردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم آیا واقعاًبرانگیخته خواهیم شد؟! یعنی چنین چیزی ممکن و قابل تصور نیست، و به گمان آنها در عقل نمیگنجد. ﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ﴾همواره ما وعده داده میشویم که رستاخیز خواهد آمد، و این وعده به پدران ما نیز داده شده است، ولی ما آن را ندیدهایم، و هنوز نیامده است. ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾این چیزی جز افسانههای پیشینیان نیست، برای سرگرمی بیان میگردد، و حقیقتی ندارد. آنها دروغ گفتند، چون خداوند نشانههای بزرگتر از زنده شدن پس از مرگ را به آنها نشان دادهاست، مانند اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿لَخَلۡقُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَکۡبَرُ مِنۡ خَلۡقِ ٱلنَّاسِ﴾[غافر: ۵۷]. «بدون شک آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است». ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلٗا وَنَسِیَ خَلۡقَهُۥۖ قَالَ مَن یُحۡیِ ٱلۡعِظَٰمَ وَهِیَ رَمِیمٞ٧٨﴾[یس: ۷۸]. «و مثالی برای ما زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی استخوانهای فرسوده را زنده مینماید؟!». ﴿وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ﴾[الحج: ۵]. «و زمین را خشکیده و بیجان میبینی، و چون آب را بر آن فرو فرستیم سرسبز و زنده میشود».
آیهی ۸۴-۸۹:
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤﴾[المؤمنون: ۸۴]. «بگو: زمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست، اگر میدانید؟».
﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٨٥﴾[المؤمنون: ۸۵]. «خواهند گفت: همه از آن خدایند. بگو: آیا پند نمیپذیرید و یادآور نمیشوید؟».
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ٨٦﴾[المؤمنون: ۸۶]. «بگو: چه کسی پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ است؟».
﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧﴾[المؤمنون: ۸۷]. «خواهند گفت: از آن خداست. بگو:پس چرا پرهیزگاری پیشه نمیکنید؟».
﴿قُلۡ مَنۢ بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیۡهِ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨﴾[المؤمنون: ۸۸]. «بگو: چه کسی است که ملکوت هر چیزی در دست اوست؟ و او خداوندی است که پناه میدهد، و در برابر (عذاب) او (از کسی) نتوان پناه گرفت اگر شما میدانید؟».
﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩﴾[المؤمنون: ۸۹]. «خواهند گفت: (همۀ اینها) از آن خداست. بگو: پس چگونه دستخوش افسون شدهاید؟».
با استدلال به توحید ربوبیتی که منکران به آن اقرار کردهاند با آنان به گفتگو بپرداز و برایشان روشنساز که براساس این اعتراف نباید توحید الوهیت و انجام عبادت برای خدا را انکار نمایند، و با استدلال به اینکه آنها قبول دارند که تمامی پدیدههای کوچک و بزرگ را خدا آفریده است به آنان بگو که نباید زنده شدن پس از مرگ را انکار نمایند، چرا که این امر، بسیار آسان است، پس به کسانی که زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز را تکذیب میکنند، و چیزهای دیگری را با خدا برابر میدانند، بگو: ﴿لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ﴾زمین و کسانی که در آن هستند از آن کیست؟ یعنی چه کسی زمین و کسانی را که روی آن هستند از قبیل حیوانات و نباتات و جمادات و دریاها و رودبارها و کوهها را آفریده است، و مالک و مدبر این چیزها کیست؟ پس وقتی که از آنان در این باره بپرسید، باید بگویند: فقط خداوند اینها را آفریده و همه از آن او هستند. و آنگاه که به این اقرار کردند به آنان بگو ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا پند نمیپذیرید؟ یعنی آیا به آنچه که خداوند شما را به آن پند داده است بر نمیگردید؟ چرا که حقیقت امر برایتان مشخص است، و در سرشت و فطرت شما قرار دارد. ولی گاهی اوقات اعراض و رویگردانی شما آن را پنهان مینماید.
حقیقت این است که وقتی شما به اندیشه و حافظۀ خود برگردید خواهید دانست که تنها باید مالک این چیزها را معبود دانست، و معبود بودن چیزهایی که مملوک هستند باطلترین امر است. سپس به امری بزرگتر روی آورد و فرمود ﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ﴾بگو: چه کسی صاحب و پروردگار ستارهها و سایهها و چراغهای فروزان آسمان است؟ ﴿وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ﴾و پروردگارش عرشی بزرگ که بزرگترین و گستردهترین مخلوق است، چه کسی است؟ پس چه کسی آن را آفریده و انواع تدابیر را در آن به کار برده است؟
﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِ﴾خواهند گفت: از آن خداست. یعنی اقرار خواهند کرد که پروردگار همۀ اینها خداست. و چون به این اقرار نمایند، به آنان بگو: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾پس چرا از پرستش مخلوقات و آفریدههای ناتوان پرهیز نمیکنید، و از پروردگار بزرگ نمیهراسید، پروردگاری که قدرتش کامل و فرمانرواییاش برزگ است. و در فرموده ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾و ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾[النحل: ۱۷]. لطافت گفتاری خاصی وجود دارد، چرا که خداوند با بکارگیری کلماتی که بیانگر تشویق و تحریک بوده دلها را جذب نموده و آنان را اندرز گفته است. سپس به اقرار بزرگترشان پرداخت و فرمود: ﴿قُلۡ مَنۢ بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ﴾[المؤمنون: ۸۸]. بگو: کیست که ملکوت هر چیزی است، و عالم بالا و پایین و آنچه را میبینیم و آنچه را نمیبینیم همه در دست اوست؟ ﴿مَلَکُوتُ﴾صیغۀ مبالغۀ و به معنی سلطنت و فرمانروایی است.
﴿وَهُوَ یُجِیرُ﴾و او بندگانش را از هر شری پناه میدهد، و ناگواریها را از آنان دور مینماید، و از آنچه که به آنها زیان میرساند آنان را محافظت میکند. ﴿وَلَا یُجَارُ عَلَیۡهِ﴾و هیچ کس نمیتواند شری را که خداوند مقدر نموده است دور کند، بلکه هیچکس نزد خدا جز با اجازهاش شفاعت و سفارش نمیکند.
﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِ﴾اقرار خواهند کرد که خداوند مالک و صاحب هر چیزی است، و او پناه دهنده میباشد، و کسی را در برابر او نمیتوان پناه داد. ﴿قُلۡ﴾وقتی به آن اقرار نمودند به طور لزوم به آنان بگو: ﴿فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ﴾پس چگونه گول میخورید؟ یعنی پس عقلهایتان کجا میرود، و کسانی را پرستش میکنید که میدانید آنان پادشاهی و اختیاری نداشته و بهرهای از فرماندهی و پادشاهی را ندارند، و آنها از هر جهت ناتوان میباشند، و شما اخلاص و بندگی مالک بزرگ و توانای مدبر را ترک کردهاید، پس خود و اندیشهای که شما را به این راهنمایی نموده است، خردی فریب و افسون شده است، و بدون تردید شیطان عقلهایتان را با زیبا جلوه دادن و واژگون کردن حقایق افسون کرده است. پس عقلهای آنان مسحور شده است، چنانکه جادوگران چشمهای مردم را جادو مینمایند.
آیهی ۹۰-۹۲:
﴿بَلۡ أَتَیۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ٩٠﴾[المؤمنون: ۹۰]. «بلکه برای ایشان حق را آوردهایم، و قطعاً آنان دروغگو هستند».
﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ٩١﴾[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته و هیچ معبودی با او نبوده است، اگر چنین میبود، هر معبودی آفریدههای خود را با خود میبرد، و برخی بر دیگری برتری میجستند، خدا از آنچه که آنان توصیف میکنند مبراست».
﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٩٢﴾[المؤمنون: ۹۲]. «(خداوند یگانه) آگاه به پنهان و آشکار است، (و) از آنچه (با او) شریک میپندارد برتر است».
خداوند متعال میفرماید: بلکه ما برای این تکذیب کنندگان حق را آرودهایم که اخبار راستین و امر و نهی عادلانه را در بر دارد. پس چرا آنها به آن اعتراف نمیکنند، در حالی که سزاوارتر است از حق پیروی نمایند. آنها نزد خود چیزی جز دروغ و ستم ندارند که به جای حق قرار دهند. بنابر این فرمود: ﴿وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ﴾و آنان دروغگو هستند.
﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍ﴾خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته و هیچ معبودی با او نبوده است، و اینکه میگویند: «خداوند دارای فرزندی است و خدایی دیگر با او هست»، دروغ است که غیرواقعی بودن آن با شهادت خداوند و پیامبرانش و با عقل درست و سالم اثبات میشود. بنابر این خداوند بر ناممکن بودن وجود خدایی دیگر دلیلی عقلی بیان کرد و فرمود: ﴿إِذٗا﴾اگر همراه خداوند - آنگونه که آنها میگویند - دیگرخدایانی بودند، ﴿لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ﴾هر خدایی به آفریدگان خود میپرداخت، و از دیگران جدا میشد، و برای بازداشتن و شکست دادن خدایان دیگر میکوشید.
﴿وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾عَلَى بَعْضٍو برخی از خدایان بر برخی دیگر چیزه میشدند، و آن که چیره و غالب میگشت خداوند میشد. بنابر این چنانچه خدایان متعددی وجود داشتند وجود جهان ممکن نبود، و چنین نظم شگفتانگیزی که عقلها را حیران کرده است در جهان حاکم نمیگشت. و نظم سرسامآوری که بر چرخش خورشید و ماه و ستارگان ثابت و متحرک حاکم است، این را اثبات مینماید. این دریای آکنده از ستارهها و سیارهها از زمانی که آفریده شدهاند براساس یک نظام در حرکت میباشند، و همه در اختیار قدرت الهی میباشند، و با حکمت خاص خدا در راستای تأمین منافع آفریدهها حرکت کرده، و هیچ خلل و تضادی در آن نمیبینی، و هرگز کوچکترین تضاد و کنتاکتی در آنها نخواهی دید. پس آیا میتوان تصور کردکه چنین نظم متقنی از صنع و تقدیر دو خدا باشد؟ ﴿سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ﴾منزه است خداوند از آنچه میگویند. جهان آفرینش با زبان حال و شگفتانگیز به ما میفهماند که مدبر آن یک خداست، که نامها و صفاتش کاملاند، و همۀ مخلوقات نیازمند ربوبیت و الوهیت او هستند. پس هم چنانکه بدون ربوبیت خداوند، مخلوقات وجود و دوامی ندارند، استوار ماندن و سامان یافتن اوضاع آنها نیز جز در پرتو پرستش او و مخصوص گرداندن عبادت برای او امکانپذیر نیست. بنابر این بزرگی صفاتش و یکی از مصادیق بارز آن را که عم فراگیر اوست، یادآور شد و فرمود: ﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ﴾دانندۀ چیزهایی پنهانی است که از دید ما و علم ما پنهان میباشند، از قبیل چیزهایی که وجودشان قطعی است، اعم از واجبا و ممکنات و محالات ﴿وَٱلشَّهَٰدَةِ﴾و دانندۀ چیزهایی پیدا و آشکاری است که ما مشاهده میکنیم. ﴿فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾پس خداوند از آنچه آنان برایش شریک قرار میدهند بسی برتر و بالاتر است، شریکی که هیچ علم و آگاهی ندارد جز آنچه خداوند به آن آموخته است.
آیهی ۹۳-۹۵:
﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ٩٣﴾[المؤمنون: ۹۳]. «بگو: پروردگارا! اگر از آنچه که بدان وعده داده میشوند به من بنمایی».
﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٩٤﴾[المؤمنون: ۹۴]. «پروردگارا! مرا از زمرۀ کافران ستمگر مگردان».
﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ٩٥﴾[المؤمنون: ۹۵]. «و به راستی ما بر آن تواناییم که آنچه را به آنان وعده میدهیم به تو بنمایانم».
وقتی خداوند دلایل بزرگش را بر تکذیب کنندگان اقامه کرد، و آنان به آن توجهی ننموده و در برابر آن منقاد نشدند، آمدن عذاب بر آنها قطعی گردید، و به فرود آمدن عذاب وعده داده شدند. و خداوند پیامبرش را راهنمایی کرد که بگوید: ﴿رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ﴾پروردگارا! هر گاه آنان را به عذاب خودت گرفتار کردی، و مرا بر آن شاهد گرفتی، ﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٩٤﴾پروردگارا! مرا از گناهانی که آنها را بدان مبتلا نموده و موجب عذاب میشود، مصون بدار، و بر من رحم بفرما. نیز از عذابی که بر آنان فرود میآید مرا در پرتو رحمت خویش بدار، چون وقتی که عقوبتی فراگیر فرود آید گناهکاران و بیگناهان را فرا میگیرد.
خداوند برای نزدیک جلوه دادن عذاب آنان فرمود: ﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ٩٥﴾و به راستی ما بر آن تواناییم که آنچه را بدان وعده میدهیم به تو بنمایانیم. و اگر آن را به تاخیر انداختهایم به خاطر حکمتی است، و گرنه، ما بر فرود عذاب بر سر آنان قدرت و توانایی کامل داریم.
آیهی ۹۶-۹۸:
﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ ٱلسَّیِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَصِفُونَ٩٦﴾[المؤمنون: ۹۶]. «بدی را به روشی که آن بهتر است دفع کن، ما از چیزهایی که میگویند آگاهتر هستیم».
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ٩٧﴾[المؤمنون: ۹۷]. «و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم».
﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ٩٨﴾[المؤمنون: ۹۸]. «و خویشتن را در پناه تو میدارم، پروردگارا! از آنکه شیطانها نزد من حاضر شوند».
این از محامد اخلاقی است که خداوند پیامبرش را به آن فرمان داده است، ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ ٱلسَّیِّئَةَ﴾یعنی هرگاه دشمنانت با گفتار یا کردار بد با تو برخورد کردند، با آنها بدی مکن، گرچه میتوان در مقابل کسی که بدی میکند به اندازۀ بدی او بدی کرد، اما تو در مقابل بدی آنها با آنان نیکی کن، زیرا این نشانۀ برتری تو بر بدی کننده میباشد. و از منافع و خوبیهای این کار یکی این است که در آیندۀ نسبت به تو کمتر بدی میکند. و نیکی کردن در مقابل بدی سبب میشود تا فرد خطاکار به حق باز گردد، و چه در بسا پشیمان شده و متأسف گشته و توبه نماید.
و عفو کننده به صفت نیکوکاری متصف میگردد،و با این کار بر دشمن خود و بر شیطان چیره میگردد، و از جانب خداوند مستحق پاداش میشود. خداوند متعال میفرماید: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ۴۰]. «و هرکس عفو کند و اصلاح نماید، اجرش بر خداست». و میفرماید: ﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥﴾[فصلت: ۳۴-۳۵]. «با روشی که بهتر است دفع کن، پس آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی بود چنان میشود که گویا دوستی صمیمی است، و کسی این را در نمییابد. (و توفیق دست یافتن به این صفت زیبا را نمییابد) مگر کسی که بردباری کرده است، و آن را در نمییابد مگر کسی که بهرهای بزرگ داشته باشد». . فرمود: ﴿نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَصِفُونَ﴾ما به گفته آنها که کفر تکذیب است، آگاهتر هستیم، و علم ما آن را احاطه نموده است، اما بردباری مینماییم و آنها را مهلت میدهیم و با اینکه ما را تکذیب کرده و نپذیرفتهاند صبر میکنیم. پس ای محمد صشایسته است در برابر آنچه میگویند بردباری نمایی، و با آنها نیکی کنی و این وظیفۀ بنده در مقابل انسانی است که بدی میکند. اما شیطانهایی که کارشان بدی کردن است احسان و نیکی کردن با آنها فایدهای ندارد، و شیطان همواره گروهش را فرا میخواند تا از اهل دوزخ سوزان باشند.
پس وظیفه انسان در مقابله کردن با شیطان این است که به همان چیزی که خداوند پیامبرش را به آن راهنمایی نموده است تأسی کند. پس فرمود: ﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ٩٨﴾و بگو: پروردگارا! به تو پناه میبرم، یعنی به «حول» و «قوهی» تو چنگ میزنم و از قدرت و توانایی خودم بیزارم میجویم و از شری که به سبب وسوسه و دست زدن شیطانها به من میرسد و به آن دچار میگردم. و به تو پناه میبرم از شری که به سبب حضور وسوسههای شیطانها به وجود میآید. و این پناهبردن از اصل شر میباشد، و پناهبردن به خدا از همۀ وسوسههای شیطان در این داخل است. پس وقتی که خداوند بندهاش را از این شر در پناه خویش قرار داد و دعایش را پذیرفت، از هر شر و بدی سالم میماند، و بر انجام هر کار خوبی توفیق مییابد.
آیهی ۹۹-۱۰۰:
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩﴾[المؤمنون: ۹۹]. «تا آنگاه که مرگ بهسوی یکی از آنان آید، میگوید: پروردگارا! مرا باز گردانید».
﴿لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّآۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٠٠﴾[المؤمنون: ۱۰۰]. «تا اینکه کار شایسته بکنم و فرصتهایی را که از دست دادهام جبران نمایم، هرگز! بیگمان آن سخنی است که او آن را میگوید، و در برابر آنان حایلی است تا روزی که برانگیخته میشوند».
خداوند از حالت فرد ستمکار و مجرمی که مرگش فرا رسیده، خبر میدهد، که او را در این موقع پشیمان میشود. وقتی که سرانجام وجایگاهش را ببیند و اعمال زشتش را مشاهده نماید بازگشتش به دنیا را میطلبد، نه بدان خاطر که از لذتهای آن بهرهمند شود، و از شهوتهای آن استفاده کند، بلکه به گفتهی خود برای اینکه: ﴿لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُ﴾کاری شایسته بکنم، و فرصتهایی را که از دست دادهام و در آنجا دستورات الهی کوتاهی ورزیدهام، جبران نماییم. ﴿کَلَّآ﴾نه، هرگز او بازگشتی ندارد، و فرصت و مهلت مجددی به او داده نخواهد شد. و خداوند به طور قطع چنین حکم نموده که آنها به دنیا باز نمیگردند.
﴿إِنَّهَا﴾بدون شک سخن او. که در آن بازگشتن به دنیا را آرزو مینماید، ﴿کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا﴾فقط سخنی است که وی بر زبان میآورد، و جز حسرت و پشیمانی به گویندهاش فایدهای نمیبخشد. و نیز او در این سخن راست نمیگوید، زیرا اگر به دنیا باز گردانده شود دوباره کارهایی را انجام میدهد که از آن نهی شده است.
﴿وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ﴾فرارویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته میشوند. برزخ یعنی آنچه میان دو چیز حایل و مانع میگردد. و در اینجا برزخ یعنی حایل میان دنیا و آخرت و در چنین برزخی فرمانبرداران از نعمتها برخوردار شده و گناهکاران عذاب داده میشوند، از ابتدای مردن و قرار گرفتنشان در قبرهایشان تا روز قیامت عذاب داده میشوند. یعنی باید خود را برای زندگی برزخ آماده کرده و ساز و کار آن را مهیا نماید.
آیهی ۱۱۰-۱۱۴:
﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ وَلَا یَتَسَآءَلُونَ١٠١﴾[المؤمنون: ۱۰۱]. «آنگاه چون در صور دمیده شود هیچگونه خویشاوند و نسبتی در میان آنان نمیماند و در آن روز از همدیگر نمیپرسند».
﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٠٢﴾[المؤمنون: ۱۰۲]. «پس کسانیکه کفۀ کارهای نیکشان سنگین باشد، اینان قطعاًرستگارانند».
﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فِی جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ١٠٣﴾[المؤمنون: ۱۰۳]. «و کسانی که کفّۀ کارهای نیکشان سبک باشد، اینان خویشتن را زیانمند نمودهاند، و در جهنم جاودانه خواهند ماند».
﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِیهَا کَٰلِحُونَ١٠٤﴾[المؤمنون: ۱۰۴]. «شعلههای آتش چهرههایشان را فرا میگیرد، و آنان در آنجا (بر اثر شدت حرارت) رخ در هم کشیده و لب چروکیدهاند».
﴿أَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ١٠٥﴾[المؤمنون: ۱۰۵]. «مگر آیات من بر شما خوانده نمیشد، ولی شما آنها را دروغ میانگاشتید؟».
﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَیۡنَا شِقۡوَتُنَا وَکُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّینَ١٠٦﴾[المؤمنون: ۱۰۶]. «میگویند: پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شد، و گروهی گمراه بودیم».
﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧﴾[المؤمنون: ۱۰۷]. «پروردگارا! ما را از آنجا بیرونآور، پس اگر به (کفر بازگشتیم) آنگاه به حقیقت ستمکار خواهیم بود».
﴿قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ١٠٨﴾[المؤمنون: ۱۰۸]. «(خداوند بدیشان) میفرماید: بتمرکید و با من سخن نگویید».
﴿إِنَّهُۥ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩﴾[المؤمنون: ۱۰۹]. «همانا گروهی از بندگان من میگفتند: پروردگارا! ایمان آوردهایم، پس ما را بیامرز و به ما رحم فرما، و تو بهترین رحم کنندگان هستی».
﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِیًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡکُمۡ ذِکۡرِی وَکُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَکُونَ١١٠﴾[المؤمنون: ۱۱۰]. «آنگاه آنان را به ریشخند گرفتید تا آنجا (که سرگرم شدید) و به تمسخر گرفتن ایشان، ذکر و عبادت مرا از یادتان برد، و شما به آنان میخندیدید».
﴿إِنِّی جَزَیۡتُهُمُ ٱلۡیَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ١١١﴾[المؤمنون: ۱۱۱]. «همانا من امروز در برابر بردباریشان به آنان (چنین) پاداش دادم و آنان رستگارانند».
﴿قَٰلَ کَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِینَ١١٢﴾[المؤمنون: ۱۱۲]. «(خداوند بدیشان میفرماید:) چند سال در روی زمین ماندگار بودید؟».
﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖ فَسَۡٔلِ ٱلۡعَآدِّینَ١١٣﴾[المؤمنون: ۱۱۳]. «میگویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندگار بودیم، از فرشتگان شمارشگر بپرس».
﴿قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗاۖ لَّوۡ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ١١٤﴾[المؤمنون: ۱۱۴]. «(خداوند) میفرماید: جز مدتی اندک درنگ نکردید، کاش شما میدانستید».
خداوند متعال از اضطرابهای روز قیامت خبر داده و میفرماید: وقتی که برای زنده شدن پس از مرگ در صور دمیده میشود، همه مردم در آن روز که از پیش تعیین شده است گرد میآیند، و چنان وحشتی به آنان دست میدهد که آنان خویشاوندان بسیار نزدیک خود را فراموش مینمایند. و دیگر علایق و پیوندها رابه طریق اولی فراموش میکنند. و در آن روز کسی از حال کسی نمیپرسد، چون هر کس به خودش مشغول است، و نمیداند که آیا نجات مییابد، نجاتی که هیچ بدبختی و شقاوتی بعد از آن وجود ندارد؟ یا به شقاوت و بدبختی گرفتار میشود که سعادتی بعد از آن نیست؟ خداوند متعال میفرماید: ﴿یَوۡمَ یَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِیهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِیهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِیهِ٣٦ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُمۡ یَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ یُغۡنِیهِ٣٧﴾[عبس: ۳۴-۳۷]. «آن روز انسان از برادرش میگریزد، و از مادر و پدر و از همسر وفرزندانش (نیز) میگریزد، هر کس از آنان در آن روز کار و بار و گرفتاریای دارد که برایش کافی است، و هر کس گرفتار حال خودش میباشد». و در قیامت مواضع و جایگاههایی است که اندوه آدمی در آن شدت میگیرد، و هول و هراس بسیار سنگین و شدیدی را بر انسان مستولی میگرداند. مانند ترازویی که اعمال بنده با آن وزن میشود، و آنچه به نفع اوست و آنچه به زیان اوست عادلانه با آن سنجیده میشود، و خوبیها و بدیهایش هر چند که به اندازه ذرهای باشد با آن ترازو مشخص میگردد. ﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُ﴾و هر کس کفۀ ترازوی نیکیاش سنگین باشد به این صورت که نیکیهایش از بدیهایش سنگینتر باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾اینان قطعاً رستگارانند، چون از آتش جهنم نجات یافته و سزاوار بهشت گردیده و به ستایش زیبا دست یازیدهاند. ﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُ﴾و هر کس که اعمال و اقوال نیک دنیویاش کم باشد، به این صورت که بدیهایش سنگینتر از نیکیهایش بوده و گناهانش او را احاطه کرده باشند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾اینان خویشتن را زیانمند نموده و دچار زیان کامل گردیدهاند. و تحمل آثار هر زیانی نسبت به این زیان آسان است، اما تبعات این زیان بسیار دشوار و سخت میباشد، و به هر کس که برسد جبران نمیشود، و هر چه را از دست آدمی بگیرد نمیتوان آن را جبران کرد، زیانی همیشگی و بدبختی همیشگی است، چرا که خودش را باخته و از دست داده است. او که میتوانست به سعادت همیشگی دست یابد، اما خویشتن را از این نعمت پایدار و همیشگی، و زندگی در کنار پروردگار بزرگوار محروم کرده است.
﴿فِی جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ﴾و در جهنم جاودانه خواهند ماند و هرگز از آن بیرون نمیآیند. این هشدار همانطور که گفتیم در مورد کسی است که بدیهایش نیکیهای او را احاطه کرده است، و جز کافر کسی چنین نخواهد بود. بنابر این از کافر به مانند کسیکه نیکی و بدی دارد حساب گرفته نمیشود، زیرا کافران نیکی ندارند، اما اعمال و کارهایشان شمرده شده و آنها میایستند و به آن اعتراف مینمایند، و رسوا میگردند. و اما کسی که ایمان در وجودش بوده ولی بدیهایش بزرگ و زیاد است، در جهنم برای همیشه نمیماند، چنانکه قرآن و سنت بر این دلالت مینمایند.
سپس خداوند متعال سرنوشت بدی را که کافران بدان دچار میگردند بیان کرد و فرمود: ﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ﴾آتش چهرههای آنان را از هر طرف فرا میگیرد، تا اینکه به همه اعضای آنان میرسد و شعلههای آتش از چهرههایشان بلند میشود. ﴿وَهُمۡ فِیهَا کَٰلِحُونَ﴾و آنان در آنجا ترشرو و عبوس هستند، و لبهایشان از شدت حرارت و سختی آنچه که در آن به سر میبرند چروکیده است.
و به صورت سرزنش و نکوهش به آنان گفته میشود ﴿أَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ﴾مگر آیات من بر شما خوانده نمیشد؟ بهسوی آن فرا خوانده میشدید تا به آن ایمان بیاورید و آیات من بر شما عرضه میشد تا در آن بنگرید. ﴿فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ﴾اما شما از روی ستمگری و عناد آنها را دروغ میانگاشتید، حال آنکه آنها آیات و نشانههایی روشن بودند که حق را از باطل معلوم میکردند و اهل حق و اهل باطل را مشخص مینمودند.
پس در این هنگام به ستم خویش اقرار میکنند اما اقرار کردن دیگر فایدهای ندارد. بنابر این میگویند: ﴿رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَیۡنَا شِقۡوَتُنَا﴾پروردگارا! شقاوت و بدبختی برآمده از ستم، و رویگردانی از حق و روی آوردن به آنچه زیان میرساند و ترک کردن آنچه فایده میدهد، بر ما چیره شده بود. ﴿وَکُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّینَ﴾و ما گروهی گمراه بودیم و میدانستیم که ستمگریم. یعنی ما در دنیا کار انسانهای سرگشته و گمراه و بیخرد را انجام میدادیم. چنانکه در آیههای دیگر سخن آنها حکایت شده است. آنگاه که میگویند: ﴿لَوۡ کُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا کُنَّا فِیٓ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ﴾[الملک: ۱۰]. «اگر گوش (شنوا) و خرد داشتیم از یاران آتش سوزان نبودیم».
﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ١٠٧﴾پروردگارا! مرا از آتش دوزخ بیرون بیاور و اگر به کفر و گناهان برگشتیم همانا ستمکار خواهیم بود. حال آنکه آنها در وعده و قولی که میدهند دروغگویند، زیرا چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ﴾[الأنعام: ۲۸]. «و اگر بازگردانده شوند، دوباره کارهایی انجام میدهند که از آن نهی شدهاند». و خداوند حجتی برای آنها باقی نگذاشته، بلکه عذرهای آنان را قطع نموده و در دنیا آنها را به اندازهای فرصت داده است که پند پذیرند و از گناهانشان باز آیند.
پس خداوند در پاسخ آنها میفرماید: ﴿ٱخۡسَُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ﴾این سخن- پناه بر خدا- بزرگترین سخنی است که مجرمان در باب ناامید شدن و سرزنش و ذلت و مأیوس شدن از هر خیری و مبتلا شدن به هر شری، میشنوند و این سخن بیانگر خشم پروردگار مهربان است و برای آنان شکنجهای سختتر از عذاب جهنم است.
سپس آن حالتشان را که آنان را به عذاب واصل گرداند و از رحمت خدا محروم کرد بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّهُۥ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٠٩﴾همانا گروهی از بندگان من میگفتند: «پروردگارا! ایمان آوردهایم، پس ما را بیامرز و به ما رحم فرما و تو بهترین رحمکنندگان هستی».
پس آنان هم ایمان آورده و هم اعمال صالح انجام داده و هم از پروردگارشان طلب آمرزش و رحمت نمودند و به ربوبیت الهی و احسان خداوند بر آنها مبنی بر ایمان آوردن و خبر دادن از گستردگی رحمت و احسان فراگیر وی متوسل شدند. و این بر فروتنی و کرنش آنها برای پروردگارشان و هراس و امید آنها دلالت مینماید.
پس اینها سروران و اشراف مردم بودند و شما ای کافران فرومایه و کم خرد! ﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِیًّا﴾آنها را به باد تمسخر گرفته و آنها را تحقیر کردید و چنان به تمسخر ایشان مشغول شدید که ﴿حَتَّىٰٓ أَنسَوۡکُمۡ ذِکۡرِی وَکُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَکُونَ﴾مشغول شدن به آنها و به ریشخند گرفتنشان ذکر و عبادت مرا از یادتان برد. و چیزی که موجب فراموش شدن آنان شد مشغول شدنشان به مسخره کردن مؤمنان بود و این فراموش نمودن آنان را به استهزا و ریشخند وا میدارد. پس هر یک از این دو حالت (فراموش کردن یاد خدا و به تمسخر گرفتن مؤمنان) دیگری را تقویت مینماید و آیا جسارتی بالاتر از این وجود دارد؟!.
﴿إِنِّی جَزَیۡتُهُمُ ٱلۡیَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ﴾من امروز به خاطر صبر و استقامتی که بر طاعت من و در برابر اذیت و آزار شما نشان دادند، به آنان پاداش دادم، ﴿أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾و آنان بردباری کردند تا اینکه به اینجا رسیدند و به نعمت پایدار و نجات از جهنم دست یافتند. در آیهای دیگر فرموده است: ﴿فَٱلۡیَوۡمَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡکُفَّارِ یَضۡحَکُونَ٣٤﴾[المطففین: ۳۴]. «امروز مؤمنان به کافران میخندند».
﴿قَٰلَ﴾و از آنجا که آنها بیخرد هستند و در این مدت کوتاه مرتکب هر گناه و شری شدهاند که آنها را به خشم و عذاب خدا گرفتار نموده و کارهای خوبی را که مؤمنان انجام دادهاند و آنها را به سعادت همیشگی و خشنودی پروردگارشان رسانده است، انجام ندادهاند، خداوند به صورت سرزنش به آنها میفرماید: ﴿کَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِینَ﴾چقدر در دنیا ماندهاید؟
﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖ فَسَۡٔلِ ٱلۡعَآدِّینَ١١٣﴾میگویند: یک روز یا بخشی از یک روز ماندگار بودهایم. پس از فرشتگان شمارشگر بپرس. این سخنشان مبتنی بر آن است که آنها مدت ماندگاری خود را در دنیا بسیار اندک میدانند، اما مقدار آن مشخص نیست. بنابر این میگویند: ﴿فَسَۡٔلِ ٱلۡعَآدِّینَ﴾از شمارشگران بپرس. اما آنان آنقدر مشغول هستند و در عذابی به سر میبرند که تعداد و شمار سالهایی را که در دنیا زیستهاند نمیدانند. پس خداوند به آنها میفرماید: ﴿قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا﴾جز مدت کمی ماندگار نبودهاید، خواه عدد و شمار آنرا تعیین نمایید یا تعیین نکنید. ﴿لَّوۡ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾کاش (این را در دنیا) میدانستید.
آیه ۱۱۵-۱۱۶:
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ١١٥﴾[المؤمنون: ۱۱۵]. «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم، و بهسوی ما برگردانده نمیشوید؟».
﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ١١٦﴾[المؤمنون: ۱۱۶]. «خداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبود به حقی جز او نیست و صاحب عرش عظیم میباشد، بسی برتر از آن است (که جهان را بیهوده بیافریند)».
﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا﴾ای مردم! آیا گمان بردهاید ما شما را بیهوده و بیهدف آفریدهایم، میخورید و میآشامید و تفریح میکنید و از لذتهای دنیا بهرهمند میشوید و ما شما را به حال خودتان رها مبکنیم؟ و به شما امر و نهی نمیکنیم و در برابر بدیها شما را سزا نمِدهیم؟ بنابر این فرمود: ﴿وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ﴾و پنداشتهاید که برای حساب و کتاب بهسوی ما بازگردانده نمیشوید؟. بنابر این چیزی را به خاطر بسپارید، (و آن اینکه)، ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ﴾خداوند بسی برتر و بالاتر از این گمان باطل میباشد و چنین گمان زشتی، حکمت و فرزانگی او را معیوب میکند. ﴿ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ﴾خداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبود به حقی جز او نیست و او صاحب عرش عظیم است. پس وقتی که او فرمانروای راستین همۀ آفریدههاست، و وعده و وعید او راست و حق است، خداوند معبود حقیقی اوست، چون دارای کمال مطلق و صاحب عرش عظیم و پروردگار و صاحب دیگر پدیدهها میباشد. پس چنین خداوندی امکان ندارد شما را بیهوده آفریده باشد.
آیه ۱۱۷- ۱۱۸:
﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ١١٧﴾[المؤمنون: ۱۱۷]. «و هر کس جز خدا معبود دیگری را فرا بخواند که هیچ دلیلی بر حقانیت آن ندارد. حساب او با خداست. بیگمان کافران رستگار نمیشوند».
﴿وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ١١٨﴾[المؤمنون: ۱۱۸]. «و بگو: پروردگارا! (مرا) بیامرز و ببخشای و تو بهترین مهربانانی».
و هر کس همراه با خدا معبودان دیگری را به فریاد بخواند، بدون اینکه دلیلی برای صحت کارش داشته باشد که او را به آنچه انجام میدهد راهنمایی کند، - و این قید یک قید لازم و غیر قابل اجتناب است، زیرا هر کس چیزی غیر از خدا را به نیایش بخواند حتماً دلیلی بر صحت این کار ندارد- بلکه دلایلی بر باطل بودن آنچه او انجام میدهد دلالت نماید، اما از روی ستمگری و عناد از آن دلایل روی گرداند، چنین کسی به نزد پروردگارش خواهد رفت و خداوند او را به سبب اعمالش مجازات خواهد کرد، و هیچ بهرهای از رستگاری به او نمیرسد، چون او کافر است. ﴿إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾همانا کافران رستگار نمیشوند، پس کفرشان آنها را از رستگاری دور نموده و بازداشته است.
﴿وَقُل﴾و مخلصانه پروردگارت را بخوان و بگو: ﴿خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾پروردگارا! مرا بیامرز و از امورات ناگوار و ناپسند برهان و بر ما رحم بفرما، و با رحمت خویش ما را به هر چیز خوبی برسان و تو بهترین مهربانانی. پس خداوند از هر کس نسبت به بندهاش از مادر مهربانتر میباشد و از خود بنده برای وی مهربانتر است.
پایان تفسیر سورهی مؤمنون
مدنی و ۶۴ آیه است.
آیهی۱:
﴿سُورَةٌ أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِیهَآ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ لَّعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ١﴾[النور: ۱]. «این سورهای است که آن را نازل کرده، و آنرا واجب نمودهایم، و آیههای روشنی در آن فرستادهایم، شاید یادآور شوید و پند پذیرید».
﴿سُورَةٌ﴾یعنی این سورهای مهم و گرانقدر است و َأَنزَلْنَا از آنجا که نسبت به بندگان خود مهربان هستیم آن را نازل کرده و از شر هر شیطانی محافظت کرده، وَفَرَضْنَاو حدود و شهادت و غیره را در آن معین و مشخص نمودهایم. ﴿أَنزَلۡنَٰهَا وَفَرَضۡنَٰهَا وَأَنزَلۡنَا فِیهَآ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ﴾و آیههای روشنی را در آن فرو فرستادهایم. یعنی احکامی بزرگ و اوامر بازدارنده، و حکمتهای بزرگی را در آن بازل نمودهایم ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ﴾تا با چیزهایی که به شما میآموزیم یادآور شوید و پند گیرید سپس به بیان این احکام که به آنها اشاره شد، پرداخت و فرمود:
آیهی ۲-۳:
﴿ٱلزَّانِیَةُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡکُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِی دِینِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡیَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢﴾[النور: ۲]. «به هر یک از مرد و زن زناکار صد تازیانه بزنید، و اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید نباید در (اجرای) دین خدا دربارۀ آنان دچار دلسوزی شوید، و باید گروهی از مؤمنان بر شکنجۀ ایشان حاضر باشند».
﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِکَةٗ وَٱلزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوۡ مُشۡرِکٞۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٣﴾[النور: ۳]. «مرد زناکار مگر با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند، و زن زناکار نیز جز با مرد زنا پیشه و یا مرد مشرک ازدواج نمیکند، این بر مؤمنان حرام شده است».
این حکم در مورد زن و مرد زناکاری است که مجرد باشند، و درصورت ارتکاب زنا به هر یک صد تازیانه زده میشود. و اما زن و مرد زناکار که متأهل باشند سنت صحیح و مشهور دلالت مینماید که مجازات آن سنگسار است. و خداوند نهی فرموده که در اجرای قوانین دین در مورد آنان دلسوزی کنیم، و نسبت به آنان رحم و رأفت داشته باشیم و این دلسوزی و مهربانی ما را از اجرای حد و قانون بر آنان باز بدارد، خواه رأفت و دلسوزی طبیعی باشد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی و غیره باشد. و ایمان موجب میشود تا این دلسوزی و مهربانی که مانع اجرای قانون خدا میگردد متنفی شود، و دلسوزی حقیقی نسبت به فرد زناکار این است که قانون خدا بر او اجرا شود، پس ما گرچه نسبت به او دلسوزی میکنیم که چرا به چنین سرنوشتی گرفتار شده است اما نباید در راستای اجرای حد بر او برایش دلسوزی کنیم،و خداوند دستور داده تا به هنگام عذاب زناکار گروهی از مؤمنان حضور داشته باشند، و این کار باید در ملا عام انجام بگیرد، و به سبب آن زناکار رسوا شود، و دیگران نیز عبرت گرفته و باز آیند، و تا مردم اجرای قانون خدا را به صورت عملی مشاهده کنند، زیرا مشاهدۀ عملی احکام شریعت آگاهی و دانش را تقویت مینماید، و برای همیشه در ذهن جای میگیرد و روش صحیح انجام کار آموزش داده میشود. پس نه چیزی بر آن اضافه شده و نه از اندازهاش کاسته میگردد.
﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً﴾در اینجا زشتی زنا بیان شده است و اینکه زنا آبروی زناکار را مخدوش و آلوده مینماید، و حیثیت هر کس را که با زناکار همراهی نماید و با وی اختلاط داشته باشد نیز خدشهدار و معیوب میسازد، طوری که دیگر گناهان چنین نیستند. خداوند خبر داده که مرد زناکار حق ندارد جز با زنی زناکار که وضعیتی مانند او دارد، یا با زنی مشرک که به رستاخیز و جزا پاداش ایمان ندارد و پایبند دستور خدا نیست ازدواج کند. و زن زناکار نیز جز با مرد زناپیشه و یا با مرد مشرک ازدواج نمیکند، ﴿وَحُرِّمَ ذَٰلِکَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و بر مؤمنان حرام شده که با زنی زناکار یا مردی زناکار ازدواج نمایند.
معنی آیه این است هر زن و مردی که به زناکاری متصف باشند و از آن توبه نکنند، و کسی برای ازدواج با آنان اقدام نماید، با اینکه خداوند ازدواج با فرد زناکار را حرام نموده است، از دو حال خالی نیست، یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمیتوان باشد، و یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست، پس چنین کسی جز مشرک نمیتواند باشد، و یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند است اما با اینکه میداند او زناکار است اقدام به ازدواج با او مینماید، پس چنین ازدواجی زنا شمرده میشود و ازدواج کننده زناکار میباشد، پس اگر به طور حقیقی به خدا ایمان داشت اقدام به چنین کاری نمیکرد. و این به طور صریح بر حرام بودن ازدواج با زن زناکار دلالت مینماید. مگر اینکه توبه نماید. و همچنین ازدواج با مرد زناکار حرام میباشد مگر اینکه توبه نماید، زیرا نزدیکی و همراهی زن و شوهر از مهمترین نزدیکی و آمیختنها میباشد.
و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ﴾[الصافات: ۲۲]. «ستمگران و همسرانشان را گرد بیاورید». یعنی همراهان و رفیقانشان را پس خداوند ازدواج با زناکار را حرام نموده است چون در آن شر بزرگی وجود دارد، و نشانۀ بیغیرتی، و باعث منسوب شدن فرزندانی به شوهر میشود که در حقیقت متعلق به او نیستند. مرد زناکار با زنان دیگر مشغول است و به پاکدامنی زن خود فکر نمیکند، و این دلیل برای حرام بودن ازدواج با زناکار کافی میباشد. و نیز بیانگر آن است که فرد زناکار مؤمن نیست، چنانکه پیامبر صفرموده است: «زناکار وقتی که زنا میکند مؤمن نیست». پس او گرچه مشرک نباشد اما اسم مدح که همان ایمان مطلق است بر او اطلاق نمیشود.
آیهی ۴-۵:
﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤﴾[النور: ۴]. «و کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرید، و چنین کسانی فاسقاند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾[النور: ۵]. «مگر آنان که پس از این توبه کردند و (کار را) به صلاح آوردند. بیگمان خداوند آمرزگار و مهربان است».
پس از آنکه خداوند گناه زناکار را خیلی بزرگ به حساب آورد و تازیانه یا سنگسار کردنش را در صورت متأهل بودن- واجب قرار داد، و فرمود: نزدیکی و همراهی با زناکار جایز نیست، تا بنده از شر وی در امان باشد، بیان کرد که متهم کردن مردم به زنا امری بسیار خطرناک است و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ﴾و کسانیکه زنان آزادۀ پاکدامن و همچنین مردان پاکدامن را به زنا متهم میکنند، ﴿ثُمَّ لَمۡ یَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ﴾سپس چهار مرد عادل که به طور صریح بر آن گواهی دهند برای اثبات تهمتی که زدهاند نمیآورند، ﴿فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِینَ جَلۡدَةٗ﴾با تازیانه و شلاقی متوسط هشتاد تازیانه به آنان بزنید تا دردمند شوند. و در زدن چنین کسانی آنقدر مبالغه نکنید که بمیرند و تلف شوند، چون هدف ادب کردن است نه از بین بردن و در اینجا مجازات و تهمت زنا مشخص گردیده است اما به شرط اینکه فردی که متهم واقع شده است متأهل نیست موجب تعزیز میباشد. ﴿وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗا﴾و هرگز گواهی دادن آنان را نپذیرند، یعنی آنها سزا و عقوبتی دیگر هم دارند، و آن این است که گواهی به خاطر تهمت زدن شلاق هم خورده باشد، مگر آنکه توبه نماید. چنان که بیان خواهد شد.
﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾و چنین کسانی فاسقاند. یعنی از فرمان خدا منحرف هستند و بدی و شرشان فزونی یافته است، زیرا دستور خدا و حرمت برادر خود را شکسته، و مردم را به گفتن آنچه که خودش میگوید وادار نموده، و پیوند برادری را که خداوند میان مؤمنان قرار داده است از بین برده و زشتی و بدی را در میان مؤمنان اشاعه دادهاست. و این دلیلی است بر اینکه تهمت زدن از گناهان کبیره میباشد.
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥﴾توبه در اینجا به این معنی است که تهمت زننده حرف خود را تکذیب نماید و اقرار کند که او در آنچه گفته است دروغگو میباشد. و بر او واجب است که خودش را تکذیب نماید، گرچه وقوع زنا را به طور یقین بداند، اما نتواند چهار گواه را بیاورد. پس وقتی که تهمت زننده توبه نمود و عمل خویش را اصلاح کرد و آن را به نیکوکاری تبدیل نمود، فسق از او دور میشود. و همچنین طبق گفتۀ صحیح گواهی دادن او پذیرفته میشود، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است و هرکس را که توبه نماید و باز گردد همۀگناهانش را میآمرزد، و تهمت زننده اگر چهار گواه نیاورد تازیانه زده میشود، و این در صورتی است که تهمت زننده شوهر نباشد، پس اگر شوهر، زنش را به زنا متهم کرد حکم او چنین خواهد بود:
آیهی ۶-۱۰:
﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ وَلَمۡ یَکُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٦﴾[النور: ۶]. «و کسانی که به زنانشان زنا نسبت میدهند و جز خودشان گواهانی ندارند، هر یک از ایشان باید چهار مرتبه خدای را به شهادت بطلبد که او از راستگویان است».
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٧﴾[النور: ۷]. «و پنجمین (گواهی چنین است) که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد».
﴿وَیَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٨﴾[النور: ۸]. «و عذاب را از آن (زن) بر میدارد اینکه چهار بار (به خدا سوگند بخورد) و گواهی دهد که شوهرش از دروغگویان است».
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةَ أَنَّ غَضَبَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَآ إِن کَانَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٩﴾[النور: ۹]. «و در مرتبۀ پنجم آن زن باید بگوید: لعنت خدا بر او باد اگر او (=شوهرش) از راستگویان باشد».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ١٠﴾[النور: ۱۰]. «و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نمیبود و اینکه خداوند توبهپذیر و حکیم است (بر آن کس از دو لعنت کننده که دروغ گفته است آنچه را وارد میکرد که برای خویشتن خواسته است)».
گواهی دادن شوهر به اینکه زنش مرتکب زنا شده است حد قاف را از او دور مینماید، چون اغلب چنین است که شوهر زنش را به زنا متهم نمیکند، زیرا بدنام شدن زن، بد نام شدن شوهر است، مگر اینکه شوهر راستگو باشد. و دلیل دوم اینکه شوهر در این باره حق دارد، و از این میترسد که فرزندانی به او نسبت داده شوند که متعلق به او نیستند، و دیگر حکمتهایی که در غیر شوهر وجود ندارد. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ أَزۡوَٰجَهُمۡ﴾و آن کسانی که همسران آزادهای خود (نه کنیزان) را به زنا متهم مینمایند، ﴿وَلَمۡ یَکُن لَّهُمۡ شُهَدَآءُ إِلَّآ أَنفُسُهُمۡ﴾و برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات این اتهام گواهانی جز خودشان ندارند، به این صورت که گواهانی برای اثبات اتهام نیاورند، ﴿فَشَهَٰدَةُ أَحَدِهِمۡ أَرۡبَعُ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾از آنان خواسته میشود که هر یک از ایشان چهار مرتبه به نام خدا سوگند یاد کند که او از راستگویان است. و آن را شهادت نامید چون به جای شهود میباشد. به این صورت که بگوید: خدا را گواه میگیرم که من در سخنی که در مورد او زدهام از راستگویانم.
﴿وَٱلۡخَٰمِسَةُ أَنَّ لَعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٧﴾و در مرتبه پنجم به شهادت مذکور این را اضافه نموده، و گواهیها را مؤکد مینماید. به این صورت که علیه خودش دعا کند و خویشتن را لعنت و نفرین کند که اگر دروغگو است لعنت بر او باد. پس وقتی لعان او کامل شد، حد قذف ومجازات تهمت از او ساقط میگردد.
و از ظاهر آیات چنین به نظر میآید که اگرشوهر مردی را نام برد و زن را متهم نمود که با آن مرد زنا کرده است، حق آن مرد در حد قذف به تبع ساقط شدن حق زن ساقط میشود. آیا به محض لعان مرد، و انکار زن، حد بر او جاری میشود، یا زن را زندانی میکنند؟ در این مورد علما دو قول دارند، یکی از دو قول بیانگرآن است که حد بر او جاری میگردد، چون خداوند فرمود است: ﴿وَیَدۡرَؤُاْ عَنۡهَا ٱلۡعَذَابَ. . . ﴾«او عذاب را از زن دور میگرداند. . .» و اگر عذاب که همان حد است با لعان شوهر واجب نمیگردید، لعان زن آن را دفع نمیکرد، پس حد واجب شده است که لعان زن آن را دفع مینماید.
اگر زن در مقابل سوگندههای شوهر، سوگندهایی از همان نوع بخورد عذاب از وی دفع میگردد. ﴿أَن تَشۡهَدَ أَرۡبَعَ شَهَٰدَٰتِۢ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ﴾چهار بار با سوگند به خدا گواهی بدهد که شوهرش از دروغگویان است. و در مرتبۀ پنجم به عنوان تأکید علیه خودش دعا کند که اگر دروغ بگوید خشم و نفرین خداوند بر او باد. و چون لعان میان آنها انجام یافت برای همیشه میان آنان جدایی افکنده میشود، از هم جدا میشوند و فرزندی که در مورد وی لعان صورت گرفته است به پدر تعلق نمیگیرد.
و ظاهر آیات بر این دلالت مینمایند که به کاربردن این کلمات به هنگام لعان برای زن و مرد شرط است، ونیز تربیت در لعان شرط است، و نباید از این کلمات چیزی کم شده و به جای آن چیزی دیگر آورده شود. و لعان به شوهر اختصاص دارد وقتی که زنش را به زنا متهم نماید، و عکس آن درست نیست. یعنی اگر زن، شوهرش را به زنا متهم کرد، لعان انجام نمیشود، و شباهت فرزند در صورت لعان اعتباری ندارد، همانطور که در صورت فراش و همبستری شباهت بچه به کسی غیر از پدر اعتباری ندارد، بلکه شباهت زمانی اعتبار دارد که جز آن دیگر ترجیح دهندهای نباشد. ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ حَکِیمٌ١٠﴾جواب شرط محذوف است و سیاق کلام بر آن دلالت مینماید. یعنی اگر بزرگواری و مرحمت خدا شامل حال شما نمیشد، و او بس توبهپذیر و حکیم نبود، یکی از دو فرد که لعان میکنند به دعا و نفرینی که علیه خود میکند، گرفتار میشد. و از رحمت و فضل خداوند این است که چنین حکم ویژهای را برای زن و شوهر قرار داد، چون به شدت مورد نیاز است. و از رحمت و فضل اوست که قباحت و زشتی زنا و زشتی تهمتزدن را برایتان بیان نمود. و نیز از فضل و مرحمت اوست که توبه کردن از این گناهان کبیره و غیره را مشروع نموده است.
آیهی ۱۱-۲۱:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡکِ عُصۡبَةٞ مِّنکُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّکُمۖ بَلۡ هُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۚ لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱکۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِی تَوَلَّىٰ کِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِیمٞ١١﴾[النور: ۱۱]. «همانا کسانی که این تهمت بزرگ را عنوان کردند گروهی از خود شما هستند، این را برای خود بد نپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، و هر کدام از آنان به گناهکاری که کرده است گرفتار میآید، و کسی از آنان که بخشی عظیمی از آن (ماجرا) را به عهده داشته است عذابی بزرگ دارد».
﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَیۡرٗا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفۡکٞ مُّبِینٞ١٢﴾[النور: ۱۲]. «چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردند و نگفتند: این دروغی آشکار است؟!».
﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَیۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَۚ فَإِذۡ لَمۡ یَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِکَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ١٣﴾[النور: ۱۳]. «چرا برای اثبات آن چهار گواه نیاوردند؟ پس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ لَمَسَّکُمۡ فِی مَآ أَفَضۡتُمۡ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ١٤﴾[النور: ۱۴]. «و اگر فضل خدا و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، بیگمان به سبب فرو رفتن در کار تهمت (به عائشه ل) عذابی بزرگ به شما میرسید».
﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِکُمۡ وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِکُم مَّا لَیۡسَ لَکُم بِهِۦ عِلۡمٞ وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَیِّنٗا وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمٞ١٥﴾[النور: ۱۵]. «آنگاه که آن (شایعۀ زشت) را دهان به دهان فرا گرفته و با زبان خود چیزی میگفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید. آن را سبک و ساده میپنداشتید در حالیکه آن نزد خداوند (بسیار) بزرگ است».
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَکَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِیمٞ١٦﴾[النور: ۱۶]. «چرا وقتی آن (اتهام ناروا) را شنیدید، نگفتید: ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، تو را به پاکی یاد میکنیم، این بهتان بزرگی است؟!».
﴿یَعِظُکُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٧﴾[النور: ۱۷]. «خداوند شما را اندرز میدهد که اگر مؤمن هستید هرگز به (انجام گناهی) مانند آن باز نگردید».
﴿وَیُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۚ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ١٨﴾[النور: ۱۸]. «و خداوند آیات خود را برای شما بیان میدارد، و خداوند بس آگاه و حکیم است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩﴾[النور: ۱۹]. «به راستی کسانی که دوست دارند زشتیها و بیعفتیها درمیان مؤمنان پخش گردد، ایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند، و خداوند میداند و شما نمیدانید».
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ٢٠﴾[النور: ۲۰]. «و اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود و اینکه خداوند بخشاینده و مهربان است (در اسرع وقت به بلا و مصیبت دچار میشدید)».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٢١﴾[النور: ۲۱]. «ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید، و هرکس از گامهای شیطان پیروی کند (بداند) که او به (کارهای) ناشایست و ناپسند فرمان میدهد، و اگر فضل و رحمت الهی شامل نمیشد هرگز فردی از شما پاک نمیگردید، ولی خداوند هر کس را که بخواهد پاک میگرداند، و خدا شنوای آگاه است».
آنچه که در گذشته به طور کلی بیان کردیم که اتهام به زنا چیز بزرگی است،مقدمهای بود برای پرداختن به حادثهای که برای شریفترین زنان، امالمؤمنین عایشه لپیش آمد. و این آیات در مورد داستان معروف «افک» که در کتابهای صحاح و سنن و اسانید ثابت است نازل شدهاند. خلاصۀ مطلب این است که پیامبر صبه یکی از جنگها رفت و در این جنگ همسرش عایشه دختر ابوبکر صدیق را به همراه داشت. به هنگام بازگشت، در جایی عایشه گردنبندش را گم کرد، و او در جستجوی گردن بندش عقب ماند، و کجاوه و شترش را حرکت دادند و متوجه عدم حضور وی نشدند. و لشکربه حرکتش ادامه داد و عایشه به محل اتراق برگشت، و دانست هرگاه آنها متوجه شوند که او نیست به سویش باز میگردند. کاروانیان به حرکت خود ادامه دادند. صفوان بن معطل سْلمی سیکی از بزرگان اصحاب که شب را در قسمت منتهیالیه اتراق کاروان گذرانده بود عایشه را دید و او را شناخت، بنابر این شترش را خواباند و عایشه بر شتر سوار شد، بدون اینکه با صفوان حرفی بزند، و بدون اینکه صفوان با او حرفی بزند. سپس صفوان او را در حالی که بر شتر سوار بود بعد از آن که لشکر به هنگام استراحت توقف کرده بود به کاروان ملحق کرد. وقتی برخی از منافقان که در این سفر همراه پیامبر بودند صفوان را دیدند، چیزهایی را شایع کردند وسخن در هر جا پخش شد و دهان به دهان گشت، تا اینکه برخی از مؤمنان نیز فریب خوردند و این سخن را برای یکدیگر نقل میکردند. مدتی طولانی وحی بر پیامبر صنیامد، و بعد از مدتی خبر شایعه به عایشه نیز رسید، او به شدت غمگین و ناراحت شد تا اینکه خداوند پاک دامنی او را در این آیهها نازل نمود، و مؤمنان را اندرز گفت، و این خطا و شایعهسازی را اشتباه بزرگی قلمداد کرد و نصایح ارزشمندی را نیز بر مؤمنان عرضه کرد. ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡکِ﴾بدون شک کسانی که این تهمت بزرگ و دروغ زشت، تهمت زدن به امالمؤمنین را ساخته و پرداخته کردهاند، ﴿عُصۡبَةٞ مِّنکُمۡ﴾گروهی هستند که خود را به شما مؤمنان نسبت میدهند، بعضی مؤمن راستین و واقعی هستند، اما چون منافقان این سخن را شایعه کردند. فریب خوردند، و برخی مؤمن واقعی نیستند، بلکه منافق میباشند.
﴿لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّکُمۖ بَلۡ هُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾این را برای خود بد مپندارید، بلکه آن برایتان خیر است، چون باعث شد تا پاکدامنیام المؤمنین ثابت شود، و مورد ستایش قرار بگیرد، و خاطرهاش زنده بماند، و این مدح و ستایش، همۀ زنان پیامبر صرا در بر گیرد. و نیز باعث شد تا آیههایی بیان شوند که بندگان به آن نیاز دارند، و تا روز قیامت به آن عمل میشود. پس همۀ اینها خیر بزرگی میباشند، و اگر سخن و گفتار اهل افک نبود این چیزها انجام نمیشد.
و هر گاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد برای آن سببی قرار میدهد، بنابر این همۀ مؤمنان را به طور عموم مخاطب قرار داد و خبر داد که تخریب کند. پس در اینجا اشاره شد که مؤمنان در دوستی و مهربانی با یکدیگر و جلب منافع برای یکدیگر مانند یک تن وجسد هستند، و مؤمن برای مؤمن مانند ساختمانی است که برخی از قسمتهای آن برخی دیگر را محکم میدارد. پس همانطور که کسی نمیپسندد به آبرو و حیثیت او لطمه زده شود، نیز در مورد برادر مؤمن خود نباید راضی شود که کسی به آبروی او خدشه وارد نماید، زیرا آبروی برادر مؤمنش آبروی خود او میباشد، و تا وقتی بنده به این حالت نرسیده باشد ایمانش ناقص است، و از نصح و دلسوزی برخوردار نمیباشد. ﴿لِکُلِّ ٱمۡرِیٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱکۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِ﴾هر کدام از آنان به گناه کاری که کردهاند گرفتار میآید. این هشدار و وعیدی است برای کسانی که تهمت را ساخته و پرداخته کردند و آنها به کیفر آنچه گفتند مجازات خواهند شد. و پیامبر صگروهی از آنان را تازیانه زد و حد را بر آنها اجرا نمود.
﴿وَٱلَّذِی تَوَلَّىٰ کِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ﴾و کسی که بخش عظیمی از آن را به عهده داشت، و تهمت را بزرگ کرد، و او منافق و خبیثعبدالله بن ابی بن رسول (لعنت خداوند بر او باد) بود، ﴿لَهُۥ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾عذابی بزرگ دارد، و برای همیشه در پایینترین مقام جهنم میماند.
سپس خداوند بندگانش را راهنمایی کرد که به هنگام شنیدن سخنی از این قبیل چگونه موضعگیری کنند: ﴿لَّوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَیۡرٗا﴾چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید مردان و زنان مؤمن در حق خویش گمان نیک نبردید؟! یعنی باید زنان و مردان مؤمن نسبت به خود گمان نیک ببرند، و (برادر یا خواهر مسلمان خود) را از تهمتی که به وی زده شده است سالم و مبرا بدانند. چون ایمانشان تهمت باطلی را که در مورد آنان بر زبان جاری شده است دور مینماید. ﴿وَقَالُواْ﴾و چرا نگفتند: سْبحُنکُبار خدایا! تو پاک و منزهی از اینکه بندگان برگزیدۀ خویش را به امور زشت مبتلا نمایی؟ ﴿هَٰذَآ إِفۡکٞ مُّبِینٞ﴾و این دروغ و تهمتی آشکار است؟ و پوچ بودن آن از همه چیز روشنتر است؟ پس لازم است که وقتی مؤمن دربارۀ برادر (یا خواهر) مؤمنش چنین سخنی را بشنود او را تبرئه نماید و گوینده را تکذیب کند.
﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَیۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ﴾چرا تهمت زنندگان برای اثبات تهمت خود چهار گواه عادل و پسندیده نیاوردند ؟! ﴿فَإِذۡ لَمۡ یَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِکَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ﴾پس چون گواهان را نیاوردند آنان در نزد خدا دروغگو هستند، گرچه به آن یقین داشته باشند، اما طبق دستور و قانون الهی دروغگو هستند، چون خداوند سخن در این مورد را بدون آوردن چهار گواه حرام نموده است. بنابر این فرمود: ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ﴾نفرمود که اینان دروغگو هستند، بلکه فرمود اینها برابر حکم خدا دروغگو هستند. و این تعظیم و بزرگداشت حرمت مسلمان است، چرا که تهمت زدن به وی جایز نیست، مگر اینکه چهار شاهد وجود داشته باشد.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾و اگر فضل خداوند و رحمت او در دنیا و آخرت بر شما نبود، و احسان او در امر دنیا و دینتان شما را فرا نگرفته بود، ﴿لَمَسَّکُمۡ فِی مَآ أَفَضۡتُمۡ فِیهِ﴾به سبب فرورفتنتان در کار تهمت، ﴿عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾عذابی بزرگ به شما میرسید، چون به علت آنچه گفتید مستحق آن عذاب گردیده بودید، اما فضل خداوند و رحمت او بر شما بود، و توبه را برایتان مشروع نمود، و عقوبت و سزا را پاک کنندۀ گناهان قرار داد.
﴿إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِکُمۡ﴾هنگامی که آنرا دهان به دهان فرا میگرفتید. یعنی برای یکدیگر بازگو میکردید، و (در قالب تخریب شخصیت آن انسان وارسته) آن را برای یکدیگر نقل مینمودید،در حالی که سخنی پوچ و باطل بود. ﴿وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِکُم مَّا لَیۡسَ لَکُم بِهِۦ عِلۡمٞ﴾و با دهان خود سخنی میگفتید که علم و اطلاعی از آن نداشتید، و این دو چیز ممنوع میباشند، بر زبان آوردن سخن باطل، و سخن گفتن بدون اطلاع و آگاهی.
﴿وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَیِّنٗا﴾و آن را سبک و ساده میانگاشتید، به همین جهت برخی از مؤمنان - که بعداً توبه کردند و خود را از آن گناه پاک نمودند - به آن اقدام نموده و در ترویج آن سهیم شدند. ﴿وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِیمٞ﴾حال آنکه نزد خداوند (گناهی بسیار) بزرگ است. در اینجا به صورت واضح از ارتکاب برخی گناهان و ساده انگاشتن و ناچیز شمردن آن نهی شده است. و باید دانست که گمان وظن آدمی به او فایدهای نمیدهد، و از عقوبت و کیفر گناه نمیکاهد، بلکه گناه را بیشتر و چند برابر مینماید، و ارتکاب گناه را برای دفعات بعد برای او آسان میکند.
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ﴾چرا شما ای مومنان! وقتی سخن کسانی که تهمت را سرهم کرده بودند، شنیدید، ﴿قُلۡتُم﴾با نپذیرفتن و انکار آن نگفتید ﴿مَّا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَٰذَا﴾ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم، و برای ما شایسته نیست که چنین تهمتی را برر زبان بیاوریم ؟! چون مؤمن را ایمانش از ارتکاب زشتیها باز میدارد، ﴿هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ﴾و چرا نگفتند: این دروغی بزرگ است؟!.
﴿یَعِظُکُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِ﴾خداوند شما را اندرز میدهدکه هرگز چنین گناهی را تکرار نکنید. یعنی هرگز به گناهی مانند این از قبیل تهمت زنا به مؤمنان باز نگردید، و آن را تکرار نکنید. پس خداوند شما را اندرز میدهد و نصیحتتان میکند که چنین گناهی را تکرار نکنید. و چه اندرزها و نصیحتهای خوبی از جانب پروردگار به ما عرضه شد! پس برماست که آنها را بپذیریم و به آنها یقین حاصل کنیم و در برابر آنها تسلیم شویم و شکر خدا را به جای آوریم. و پروردگار بیان کرده است که [النساء: ۵۸]. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ﴾[النساء: ۵۸]. «بیگمان خداوند بهترین انردز را به شما میدهد».
﴿إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اگر شما مؤمن هستید. این دلالت مینماید که ایمان راستین و واقعی صاحبش را از اقدام به انجام کار حرام باز میدارد.
﴿وَیُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾و خداوند آیات را که مشتمل بر بیان احکام، و موعظه، و هشدار، و تشویق، و ترساندن میباشند برایتان بیان مینماید، و آنرا به صورت روشن برایتان توضیح میدهد ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾و خداوند بس آگاه و دارای دانش کامل است. و حکیم است و حکمت او فراگیر میباشد. از جملۀ علم و حکمتش این است که از علم و دانش خویش به شما میآموزد، و هر زمان که مصالح شما اقتضا نماید آنچه که به نفع شما باشد آن را به شما میآموزد.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾بیگمان کسانی که دوست دارند کارهای زشت در میان مؤمنان پخش گردد، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾دردناکی دارند، عذابی که قلب و جسمشان را به درد میآورد، چون چنین کسی نسبت به برادر مسلمانش خیانت ورزیده و بدی و زشتی را برای وی خواسته است. پس وقتی که خشنود بودن به پخش شدن زشتی در میان مسلمانان چنین هشدار و وعیدی را در پی داشته باشد اظهار و اشاعۀ زشتی و دهان به دهان گرداندن آن چگونه خواهد بود؟! و فرقی نمیکند زشتی انجام شده باشد یا نه.
و اینها به خاطر رحمت و مهربانی خداوند نسبت به بندگان مؤمن و حفاظت از حرمت و آبرویشان میباشد. زیرا خداوند از آبروی مسلمانان همانند خون. و مالهایشان محافظت کرده و آن را مصون داشته است. و آنها را به چیزی دستور داده که باعث صفا و صمیمت گردد، و مسلمانان باید هر آنچه برای خود میپسندد برای برادرش نیز بپسندد. و آنچه برای خود نمیپسندد. برای بردارش نیز نپسندد. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾و خداوند میداند و شما نمیدانید، بنابر این شما را یاد داد و آنچه را که نمیدانید برایتان بیان کرد.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُ﴾اگر فضل و رحمت الهی برشما نبود که از هر سوی شما را احاطه نموده و در بر گرفته است، ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾و خداوند بخشنده و مهربان نبود، این احکام و مواعظ و حکمتهای بزرگ را برای شما بیان نمیکرد، و کسی را که با دستورش مخالفت مینمود مهلت نمیداد. اما فضل و رحمت دو صفت همیشگی اویند، و به همین خاطر نیکی و خوبی دنیوی و اخروی آنچنان فراوانی به شما داده که هرگز نمیتوانید آنرا بشمارید.
پس از آنکه خداوند متعال از این گناه به طور مخصوص نهی کرد، از دیگرگناهان نیز به طور عموم نهی کرد و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ﴾ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی مکنید. یعنی از راههای و وسوسههای شیطان پیروی مکنید، و در آن گام برمدارید. و همۀ گناهان مربوط به قلب و زبان و جسم در گامهای شیطان داخل هستند و از حکمت الهی این است که حکم پیروی کردن از گامهای شیطان را بیان میکند، و آن نهیکردن از پیروی کردن از گامهای شیطان است، و حکمت آن را نیز بیان مینماید، و آن بیان شری است که مقتضی ترک آن میگردد. پس فرمود: ﴿وَمَن یَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ﴾و هرکس از گامهای شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به کارهای زشت و منکر از قبیل گناهان بزرگ که عقلها و آیینها آن را زشت میدارند - هرچند که برخی نفسها به آن گرایش دارند- فرمان میدهد، ﴿وَٱلۡمُنکَرِ﴾آن چیزهایی است که عقل آن ار نمیپسندد، و نمیشناسد. پس گناهان که گامهای شیطان هستند از (دایره) منکر بیرون نمیباشد، و خداوند بندگان را از آن نهی نموده است. و این نعمت الهی بر بندگان است، و بر آنهاست که سپاس او را به جای بیاورند، و او را یاد کنند، چون این کار آنها را از آلوده شدن به زشتیها و منکرات مصون میدارد. پس، از جملۀ احسان خداوند نسبت به بندگان این است که آنها را از کارهای زشت نهی کرده است، همانگونه که آنان را از خوردن سمهای کشنده و امثال آن نهی کرده و بازداشته است.
﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَکَىٰ مِنکُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا﴾و اگر فضل و رحمتالهی شامل حال شما نمیشد، هرگز فردی از شما پاک نمیگردید. یعنی از پیروی کردن از گامهای شیطان پاک نمیگردید، و به دور نمیماند، چون شیطان و لشکریانش برای دعوت کردن انسانها بهسوی راهها و گامهای شیطانی میکوشند، و آنرا زیبا جلوه میدهند، و نفس بسیار به بدی تمایل دارد و بدان امر میکند و بنده از هر جهت دارای نقص وکمبود است، و از ایمان آن چنان قوی برخوردار نیست. پس اگر انسانها در میان این انگیزهها رها شوند، هیچ کس نمیتواند از آلودگی گناهان و بدیها پاک شده، و با انجام نیکیها پاکیزه گردد، و رشد نماید. اما فضل و رحمت خداوند باعث شد تا کسانی از شما که خود را پاک میدارند، پاک شوند. و یکی از دعاهای پیامبر این بود که میگفت: «بار خدایا! به نفس من پاکیزگیاش را بده، و آن را پاکیزه بگردان، تو بهترین کسی هستی که آن را پاکیزه مینمایی، تو یاور و سرپرست آن میباشی». بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یُزَکِّی﴾ولی خداوند هر که را بخواهد پاک میگرداند، هر آن کس که بداند با تزکیه پاک میگردد، او را پاک میگرداند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾و خداوند شنوای آگاه است.
آیهی۲۲:
﴿وَلَا یَأۡتَلِ أُوْلُواْ ٱلۡفَضۡلِ مِنکُمۡ وَٱلسَّعَةِ أَن یُؤۡتُوٓاْ أُوْلِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ وَلۡیَعۡفُواْ وَلۡیَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٢٢﴾[النور: ۲۲]. «و کسانی از شما که اهل فضیلت و فراخی نعمتاند نباید سوگند بخورند که به خویشاوندان و بینوایان و مهاجران در راه خدا چیزی ندهند، و باید که ببخشند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزگار و مهربان است».
یکی از افرادی که در قضیه افک (تهمت زدن به عایشه) مشارکت داشت،و در پرداختن به آن فرو رفته بود «مسطح بن اثاثه» یکی از خویشاوندان ابوبکر صدیق سبود. او فردی فقیر و از زمرۀ کسانی بود که در راه خدا از سرزمین و وطن خویش هجرت کرده بود. ابوبکر سوگند خورد که چون او در مورد عایشه چنان سخن گفته است بر وی انفاق نکند، و به او چیزی ندهد، پس این آیه نازل شد و مسلمانان را از این سوگند خوردن که متضمن قطع کردن هزینه و نفقه بود، نهی نمود، و ابوبکر را به گذشت و عفو تشویق، و او را به آمرزش خداوند وعده داد، که اگر مسطح را ببخشد خدا هم او را میبخشد. پس فرمود: ﴿أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٌ﴾آیا دوست ندارید که خداوند شما با بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است و هر گاه شما بندگان خدا را مورد گذشت و عفو قرار دهید، خداوند نیز با شما چنین رفتار خواهد کرد. ابوبکر وقتی این آیه را شنید، گفت: آری! سوگند به خدا من دوست دارم که خداوند مرا بیامرزد. پس دوباره نفقه دادن به مسطح را آغاز کرد. در این آیه دلیلی میبابیم مبنی بر آنکه نفقه بر فامیل نزدیک واجب است، و نباید به خاطر گناه انسانی، نیکوکاری و انفاق بر او ترک شود. نیز در این آیه به گذشت و عفو تشویق شده است، هر چند که آن کس مرتکب گناهی شده باشد.
آیهی ۲۳-۲۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ٢٣﴾[النور: ۲۳]. «همانا کسانیکه زنان پاکدامن و بیخبر و مؤمن را به زنا متهم میسازند در دنیا و آخرت نفرین شدهاند، و عذابی بزرگ دارند».
﴿یَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَیۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٤﴾[النور: ۲۴]. «روزی که زبانها و دستها و پاهایشان بر کارهایی که کردهاند گواهی میدهند».
﴿یَوۡمَئِذٖ یُوَفِّیهِمُ ٱللَّهُ دِینَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَیَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِینُ٢٥﴾[النور: ۲۵]. «در آن روز خداوند جزای واقعی آنان را بیکم و کاست بدیشان میدهد، و خواهند دانست که خداوند همان حق آشکار است».
﴿ٱلۡخَبِیثَٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٢٦﴾[النور: ۲۶]. «زنان ناپاک از آن مردان ناپاکاند، و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک میباشند، و زنان پاکیزه سزاوار مردان پاکاند، و مردان پاکیزه سزاوار زنان پاکاند، اینان از آنچه میگویند مبرا و منزّه هستند، آنان آمرزش و روزی نیکو دارند».
سپس وعید سخت را برای متهم کردن زنان پاکدامن به زنا بیان کرد، و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ﴾همانا کسانی که زنان پاکدامن و بیخبر از هرگونه آلودگی را به زنا متهم میکنند، که چنین چیزی به دلشان هم خطور نکرده است، ﴿ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾زنان مؤمن را به زنا متهم میکنند، ﴿لُعِنُواْ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾در دنیا و آخرت لعنت و نفرین شدهاند. و آدمی جز به خاطر ارتکاب گناه بزرگ لعنت در هر دو جهان بر انها ادامه دارد. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و عذابی بزرگ در پیش دارند. و این اضافه بر لعنت است، آنها را از رحمت خویش دور نموده و عذاب شدید خویش را بر آنها فرو نازل میکند.
﴿یَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَیۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٢٤﴾روزی که زبانها و دست و پاهایشان بر کارهایی که کردهاند گواهی میدهند، پس هر عضوی علیه آنها گواهی میدهد، و خداوند که همه چیز را به سخن آورده است آن را به سخن میآورد. پس انسان نمیتواند انکار کند. و به راستی که خداوند در مورد بندگان به عدالت رفتار نموده و شاهدان و گواهان آنانرا از خودشان قرار دادهاست.
﴿یَوۡمَئِذٖ یُوَفِّیهِمُ ٱللَّهُ دِینَهُمُ ٱلۡحَقَّ﴾در آن روز خداوند جزای واقعی اعمالشان را به عدل و انصاف و بدون کم و کاست به آنان میدهد، جزایی کامل که چیزی از آن کم نشده است. ﴿وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «و میگویند: «وای بر ما! این چه کتابی است که کوچک و بزرگی را رها نکرده، بلکه همه چیز را نوشته است». و آنان تمام کارهایی را که کردهاند حاضر مییابند، و پروردگارت به هیچکس ظلم نمیکند».
و در این جایگاه بزرگ میدانند که خداوند همان حق آشکار است، و صفتهای خداوند و افعالش حق است، و عبادت او و لقای او حق میباشد، و وعید او حق است و حکم دینی و جزایی او حق است، و پیامبرانش حق هستند. پس هیچ حقی جز در راه خدا و از طرف خدا نیست.
﴿ٱلۡخَبِیثَٰتُ لِلۡخَبِیثِینَ وَٱلۡخَبِیثُونَ لِلۡخَبِیثَٰتِۖ وَٱلطَّیِّبَٰتُ لِلطَّیِّبِینَ وَٱلطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَٰتِ﴾زن و سخن و کار ناپاک سزاوار مرد ناپاک است و با وی تناسب و همخوانی دارد. و مرد و سخن و کار پاک مناسب و لایق زن پاک میباشد. این کلمهای عام است و هیچ استثنایی ندارد. و مطلب مهم این است که پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم و به خصوص سرور پیامبران به ویژه پیامبران، محمد صکه برترین و پاکیزهترین سزاوارشان است. بنابر این تهمت زدن به عایشه لتهمت زدن به پیامبر میباشد و هدف منافقین از این تهمت و بهتان خود پیامبر صبود.
پس برای اثبات پاکی عایشه همین کافی است که همسر پیامبر صاست، و دانسته میشود که عایشه حتماً از این امر زشت، پاک و پاکیزه بوده است. در حالی که او از آن معالم رفیع ایمانی برخوردار است، صدیقه زنان، و برترین وعالمترین و پاکترین آنان است، محبوب پیامبر، که در بستر و لحاف هیچ زنی جز عایشه بر پیامبر وحی نازل نشده است! پس این را به صراحت بیان کرد، تا برای باطلگرایان جای سخنی باقی نماند، و مجالی برای شک و تردید نباشد، و فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ﴾اینان از آنچه میگویند منزه هستند. در اصل اشاره به عایشه لاست، و به تبع ایشان تمام زنان مؤمن و پاکدامن را نیز در بر میگیرد. ﴿لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ﴾آنان از آمرزش فراوانی برخوردار هستند، آمرزشی که همۀ گناهان آنان را فرا میگیرد، و در بهشت از جانب پروردگار بزرگوار از روزی نیک و ارزشمندی برخوردار خواهند شد.
آیهی ۲۷-۲۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٢٧﴾[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانههایی غیر از خانههای خود مشوید مگر آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آن سلام گویید، این کار برای شما بهتر است، تا شاید پند پذیرید و یادآور شوید».
﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِیهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤۡذَنَ لَکُمۡۖ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ٢٨﴾[النور: ۲۸]. «پس اگر در آنجا کسی را نیافتید، وارد آنجا نشوید، تا اینکه به شما اجازه داده شود. و اگر به شما گفته شود: برگردید، پس برگردید که برایتان سزاوارتر است. و خداوند به آنچه میکنید داناست».
﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ مَسۡکُونَةٖ فِیهَا مَتَٰعٞ لَّکُمۡۚ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ٢٩﴾[النور: ۲۹]. «بر شما گناهی نیست که به خانههای غیر مسکونی وارد شوید که در آنجا کالایی دارید، و خداوند میداند آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میدارید».
خداوند باری تعالی بندگان مؤمن خویش را راهنمایی مینماید تا بدون اجازه وارد خانههای دیگران نشوند، چون بدون اجازه وارد شدن به خانۀ دیگران دارای چند فساد و تباهی است. از آن جمله یکی این است که پیامبر صفرموده است: «اجازه گرفتن به خاطر فرو نگاهداشتن چشم قرار داده شده است. پس به سبب اخلال در اجازه گرفتن توجهی به آن عورتهای داخل خانهها هویدا میگردد، زیرا خانه پرده و لباس انسان است، مانند لباسی که عورت انسان را میپوشاند.
و دیگر اینکه بدون اجازه وارد شدن باعث میشود تا افرادی که در داخل خانهها هستند به فردی که وارد میشود مشکوک شوند و او را به کار بد از قبیل دزدی و غیره متهم کنند، زیرا وارد شدن پنهانی بر شر و بدی دلالت مینماید و خداوند مؤمنان را از داخل شدن به خانۀ دیگران منع کرده است، مگر اینکه اجازه بگیرند. ﴿حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾تا اجازه بگیرید. «استئذان» را «استئاس» نامید، چون با اجازه گرفتن انس و الفت حاصل میشود، و در صورت عدم اجازه گرفتن وحشت به وجود میآید. ﴿وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾و بر اهل آن سلام کنید. و کیفیت آن همان است که در حدیث آمده است: «السلام علیکم، آیا وارد شوم؟ ﴿ذَٰلِکُمۡ﴾این اجازه گرفتن ﴿ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ﴾برای شما بهتر است، شاید یادآور شوید. چون اجازه گرفتن منافع و مصالح زیادی را در بر دارد و یکی از فضایل اخلاقی واجب میباشد. پس اگر صاحب خانه اجازه داد، اجازه گیرنده میتواند وارد شود.
﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِیهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤۡذَنَ لَکُمۡۖ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْ﴾و اگر در خانهها کسی را نیافتید پس وارد آنجا نشوید، تا به شما اجازه داده شود، و اگر به شما اجازه داده نشد، و گفتند: «برگردید» پس برگردید. یعنی از برگشتن امتناع نورزید، و خشمگین نشوید، چون صاحب خانه شما را از رسیدن به حق واجبتان منع نکرده است، بلکه صاحب خانه احسان مینماید، و اگر بخواهد اجازه میدهد، و اگر هم نخواهد اجازه نمیدهد پس در صورت عدم اجازه نباید حالت نفرت و تکبر به شما دست بدهد. ﴿فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡ﴾این کار، یعنی برگشتن، بیشتر مایۀ پاک شدن شما از بدیها و رشدتان به وسیلۀ نیکیها میگردد. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ﴾و خداوند به آنچه میکنید آگاه است، پس هر فردی را طبق عملش- کم باشد یا زیاد، خوب باشد یا بد- سزا و جزا میدهد. این حکم در مورد خانههای مسکونی است، خواه انسان در آنجا اثاثیه و کالایی داشته باشد یا نه، و نیز در مورد خانههایی است که مسکونی نیستند و انسان در آنجا کالایی ندارد.
و اکا خانههای غیرمسکونی که کسی در آن نیست و کالای انسان در آن قرار دارد و آدمی نیازمند آن است که وارد آن شود، و کسی در آن نیست که بتوان از او اجازه گرفت، مانند خانهی اجارهای و غیره در چنین جاهای ﴿لَّیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ﴾بر شما گناهی نیست که بدون اجازۀ وارد آن شوید. این دلالت مینماید که وارد شدن بدون اجازه در دیگر خانهها که پیشتر ذکرشان به میان آمد حرام و گناه میباشد. ﴿أَن تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ مَسۡکُونَةٖ فِیهَا مَتَٰعٞ لَّکُمۡ﴾و این از احتراز واستثناهای شگفتانگیز قرآن میباشد، چون وقتی فرمود: ﴿لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ﴾[النور: ۲۷]. بدون اجازه وارد خانههای دیگران نشوید، عام است و شامل هر خانهای میشود که به خود انسان متعلق نباشد، و خداوند خانهای را که مال او نیست اما کالایش در آن قرار دارد و در آن کسی ساکن نیست استثنا کرد، و فرمود: بدون اجازه وارد شدن به چنین خانههایی گناه نیست.
﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ﴾و خداوند میداند آنچه را که آشکارا میکنید و آنچه را که پنهان میدارید. یعنی خداوند احوال آشکار و پنهان، و منافع شما را میداند. بنابر این آن دسته از احکام شرعی را که به آن نیاز دارید برایتان بیان کرد.
آیهی۳۰:
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ٣٠﴾[النور: ۳۰]. «به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و پاکدامنی ورزند، این برایشان پاکیزهتر است، بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهند آگاه است».
مؤمنان را راهنمایی کن و به آنان که ایمان دارند، ایمانی که آنها را از انجام آنچه خللی به اعتقاد و باورشان وارد مینماید، بگو: ﴿یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ﴾چشمهایشان را از نگاه به عورتها، و رنان بیگانه، ونوجوانانی «امرد» که نگاه کردن به آنها باعث فتنه میگردد، و نگاه کردن به زینت و زخارف دنیا که باعث فتنه میشود و انسان را به چیزی مبتلا مینماید که ممنوع است، فرو گیرند.
﴿وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ﴾و شرمگاههای خویشتن را از آمیزش جنسی حرام با زنان، و یا همجنسبازی مصون بدارند، و از دست زدن به شرمگاه و نگاه کردن به آن دوری نموده، و پاکدامنی ورزند. ﴿ذَٰلِکَ﴾(آن) حفاظت چشمان و شرمگاهها، ﴿أَزۡکَىٰ لَهُمۡ﴾برایشان سزاوارتر است و باعث رشد اعمالشان میگردد، زیرا هرکس شرمگاه و چشمان خود را از حرام حفظ نماید، از پلیدیهایی که بدکاران و اهل معاصی بدان آلوده میشوند محفوظ میماند، و اعمالش به سبب ترک امور حرامی که نفس به آن طمع دارد و آدمی را به انجام آن فرا میخواند رشد میکند. پس هرکس چیزی را به خاطر خداوند ترک کند، خداوند در عوض به او چیزی بهتری میدهد، و هر کس چشمان خود را فرو بگیرد، خداوند به او بینش و روشنایی میدهد، زیرا هر گاه بنده شرمگاه و نگاهش را از حرام و مقدمات آن حفظ نماید علیرغم اینکه انگیزههای شهوت در وجود او باشد- بر دیگر اعضا و جوارحش کنترل کاملتر و بهتری خواهد داشت. بنابر این خداوند کنترل شرمگاه را «حفظ» نامیده است، پس هر چیزی که قرار است محفوظ نگاه داشته شود اگر حفظ کنندهاش در مراقبت و نگاهداری آن نکوشد، و از اسبابی که باعث حفظ آن میگردد بهره نگیرد آن چیز محفوظ باقی نمیماند. همچنین چشم و شرمگاه اگر بنده در حفاظت و کنترل آنها نکوشد او را دچار مصیبت و مشکلاتی خواهند کرد. و بنگر چگونه خداوند متعال بهطور مطلق دستور داده است شرمگاه حفظ شود، چرا که در هیچ حالتی استفاده از آن در راه حرام جایز نیست. اما در مورد چشم فرمود: ﴿یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ﴾و چشمان خود را فرو بگیرند، و کلمۀ: مِن را بکار برد که بر تبعیض دلالت مینماید، زیرا در بعضی اوقات اگر نیاز باشد نگاه کردن جایز است، مانند نگاه کردن شاهد و کارگر و خواستگار و امثال آن. سپس خداوند بندگان را یادآور شد که به یاد داشته باشند خداوند به اعمال و کارهایشان آگاه است، تا در نزدیک نشدن به چیزهای حرام بکوشند.
آیهی ۳۱:
﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِینَ غَیۡرِ أُوْلِی ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ وَلَا یَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِیُعۡلَمَ مَا یُخۡفِینَ مِن زِینَتِهِنَّۚ وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٣١﴾[النور: ۳۱]. «و به زنان مؤمن بگو: چشمان خود را (از نامحرمان) فرو بگیرند، و پاکدامنی کنند و از زینت خود مگر آنچه از آن که آشکار است. آشکار نکنند، و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند، و زینت خود را آشکار است آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، پدارنشان، پدران شوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرنشان، پسران برادرانشان، پسران خواهرانشان، زنان (همکیش) خودشان، بردگانشان، مردان بیرغبت (به زنان) که پیرو شمایند، و کودکانی که بر شرمگاه زنان اطلاع نیافتهاند. و نباید با پاهایشان (زمین) را بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان میدارند آشکار شود. ای مومنان! همگی بهسوی خدا برگردید تا رستگار شوید».
وقتی مردان مؤمن را به حفظ چشم از نگاه به نامحرمان، و حفظ شرمگاه دستور داد، زنان مؤمن را نیز به این دستور داد و فرمود: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ﴾و به زنان مؤمن (نیز) بگو: «چشمان خود را از نگاه شهوتآمیز به نامحرمان و شرمگاهها و مردان فرو بگیرند. ﴿وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ﴾و شرمگاههای خود را از آمیزش و لمس شدن و اینکه در معرض نگاه دیگران قرار گیرد حفظ نمایند. ﴿وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾و زینت خود را از قبیل لباسهای زیبا و زیورآلاتشان آشکار نکنند. و همۀ بدن زینت میباشد، و از آنجا که لباسهای آشکار و ظاهر بناچار دیده میشود، فرمود: ﴿إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾مگر آنچه که از آن آشکار است. یعنی لباسهای آشکار که معمولا زنان آن را میپوشند، در صورتی که باعث فتنه نشود. ﴿وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ﴾و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند تا کاملاً پوشیده شوند. و این دلالت مینماید زینتی که آشکار کردن آن حرام است شامل تمام بدن میشود، چنان که بیان نمودیم. سپس نهی از آشکار نمودن زینت را تکرار کرد تا موارد ذیل را از آن استثنا نماید، ﴿إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ﴾مگر برای شوهرانشان ﴿أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ﴾یا برای پدرانشان یا پدران شوهرانشان، که شامل پدر و پدر بزرگ و پدر پدربزرگ میگردد. ﴿أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ﴾یا برادرنشان یا پسران برادرنشان، خواه برادران تنی باشند یا برادران ناتنی. ﴿أَوۡ بَنِیٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ﴾یا پسران خواهرانشان یا زنان همکیش خودشان یعنی برای زنان به طور مطلق جایز است که به یکدیگر نگاه کنند. و احتمال دارد منظور از اضافه کردن زنان به آنان که فرمود: «زنانشان» جنسیت باشد. یعنی زنان مسلمان که از جنس خودشان هستند، پس این دلیلی است برای کسی که میگوید جایز نیست زن ذمی به زن ذمی به زن مسلمان نگاه کند. ﴿أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّ﴾و یا بردگانشان پس بردهای که ششدانگ متعلق به زن است میتواند بانوی خودش را نگاه کند. اما اگر از ملکیت او خارج شد یا بخشی از مالکیت را از دست داد نگاه کردنش جایز نیست. ﴿أَوِ ٱلتَّٰبِعِینَ غَیۡرِ أُوْلِی ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ﴾یا مردانی که پیرو شمایند، و وابسته به شما هستند، و نیاز جنسی در آنها نیست، مانند افراد ابله و دیوانه که چیزی نمیدانند، و مانند فردی که ناتوانی جنسی دارد، و در شرمگاه و قلب او شهوتی وجود ندارد، نگاه کردن چنین کسانی به زنان اشکالی ندارد.
﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ﴾یا کودکانی که هنوز بر عورت زنان آگاهی پیدا نکردهاند. یعنی کودکانی که به حد تمییز و تشخیص نرسیدهاند، پس نگاه کردن چنین کودکانی به زنان بیگانه جایز است، و خداوند علت جایز بودن آن را چنین بیان کرده است که آنها از عورت زنان آگاهی ندارند و هنوز شهوت در آنها به وجود نیامده است. و این دلالت مینماید که زن باید در برابر کودکی که به حد تشخیص و تمییز رسیده است حجاب را رعایت نماید و خود را بپوشاند، چون از عورت زنان آگاهی دارد.
﴿وَلَا یَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِیُعۡلَمَ مَا یُخۡفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ﴾و پای خود را به هنگام راه رفتن به زمین نزنند تا زینتی که پنهانش میدارند آشکار شود. یعنی با پای خود نباید زمین را بکوبند تا زیورآلات پاهایشان از قبیل خلخال به صدا در آید و جلب توجه کند، و به سبب آن زینتش آشکار شود، و در نتیجه وسیلهای برای فتنه گردد. و از این موضوع و امثال آن، قاعدۀ سد ذرائع به دست میآید، و این که اگر چیزی ذاتاً جایز باشد ولی به حرام منتهی شود، مانند کوبیدن پا به زمین که در اصل یک کار جایز میباشد، اما از آنجا که وسیلهای برای پیبردن پیبردن به زینت زن میگردد از آن منع شده است.
وقتی خداوند به این دستورات نیکو و توصیههای خوب فرمان داد، و اینکه حتماً در این موارد از مؤمن کوتاهی سر میزند، فرمان داد تا توبه بنمایند. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ای مؤمنان! همگی بهسوی خدا برگردیده، چرا که ایمان مؤمن او را فرا میخواند تا بهسوی خدا برگردد. سپس رستگاری را منوط به توبه نمود و فرمود: ﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾تا رستگار شوید، پس برای رسیدن به رستگاری راهی جز توبه وجود ندارد. و توبه یعنی اینکه آدمی از همۀ چیزهای ظاهری و باطنی که خداوند دوست ندارد دست بکشد. و این دلالت مینماید که هر مؤمنی نیازمند توبه میباشد، چون خداوند همۀ مؤمنان را خطاب نموده است. و در اینجا تشویق شده است که توبه باید خالصانه برای خدا باشد. پس فرمود: ﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ﴾و بهسوی خدا برگردید و توبه کنید. یعنی هدفتان از توبه غیر از رضای خداوند چیزی دیگر از قبیل سالم ماندن از آفتهای دنیوی یا ریا و شهرت وامثال آن نباشد.
آیه ۳۲- ۳۳:
﴿وَأَنکِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنکُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡۚ إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ٣٢﴾[النور: ۳۲]. «و مردان و زنان بیهمسر و بردگان و کنیزان خود را که سزاوار (ازدواج هستند) به همسری (دیگران) در آورید، اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خویش دارا و بینیاز میگرداند و خداوند دارای خیر فراوان، و آگاه است».
﴿وَلۡیَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغۡنِیَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱلَّذِینَ یَبۡتَغُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِمَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗاۖ وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ ءَاتَىٰکُمۡۚ وَلَا تُکۡرِهُواْ فَتَیَٰتِکُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَمَن یُکۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِکۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٣﴾[النور: ۳۳]. «و آنان که امکان ازدواج ندارند باید پاکدامنی پیشه کنند، تا آنکه خداوند آنانرا از فضل خویش توانگر میسازد. و کسانی از بردگانتان که خواستار قرار داد «کتابت» برای آزاد شدن هستند، اگر خیری در ایشان سراغ دارید با آنان قرارداد ببندید، و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید، و همچنین کنیزان خود را وادار به زنا نکنید اگر آنان خواستند عفیف و پاکدامن باشند، و از این رهگذر خواهان مال و دارایی زودگذر دنیا باشید. و هرکس آنانرا وادار سازد خداوند پس از وادار کردنشان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است».
خداوند متعال اولیا و اربابان را فرمان میدهد تا مردان و زنان مجردی را که زیردست آنها هستند به عقد ازدواج دیگران در آورند، پس بر خویشاوند و سرپرست یتیم واجب است تا کسانی را که مخارجشان بر عهدۀ اوست و نیاز به ازدواج دارند شوهر بدهد، و چون دستور داده شدهاند تا زیردستان خود را به عقد و ازدواج درآورند به طریق اولی باید خودشان اقدام به ازدواج نمایند.
﴿وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِکُمۡ وَإِمَآئِکُمۡ﴾و کنیزان و غلامان صالح خود را به همسری دیگران درآورید احتمال دارد که منظور از صالحین صلاح و شایستگی دینی باشد و همانا سید بردگان و کنیزان شایسته و صالح و آن کسانی هستند که زناکار و فاجر نباشند موظف است که این برده یا کنیز صالح را به پاداش صلاح و شایستگیاش به نکاح کسی در بیاورد و دیگران را در رابطه ازدواج با وی ترغیب نماید چون ازدواج با کنیز یا بردهای که به سبب زنا دچار فساد شده است ممنوع میباشد. پس این آیه آنچه را که در آغاز سوره بیان شد مبنی بر اینکه ازدواج با زن و یا مرد زناکار حرام است مگر اینکه توبه نماید، تأیید میکند. و پاکدامنی و صلاح در مورد بردگان و کنیزان به طور ویژه بیان شده است، چون معمولاً عمل زشت بیشتر در میان کنیزان و بردگان وجود دارد. و احتمال دارد که منظور از صالحین این باشد که کنیزان و بردگان شایستگی ازدواج و صلاحیت آن را داشته، و به ازدواج نیازمند باشند. این مفهوم را این اصل کلی تأیید مینماید «سید» قبل از آن که کنیز یا برده نیازی به ازدواج داشته باشد موظف به شوهر دادن یا زن گرفتن برای وی نیست. البته مد نظر قرار دادن هر دو معنی هم بعید نیست ولله اعلم
﴿إِن یَکُونُواْ فُقَرَآءَ﴾اگر فقیر باشند، یعنی اگر همسران و ازدواج کنندگان تنگدست و فقیر باشند، ﴿یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾خداوند آنانرا از فضل خویش دارا و بینیاز مینماید. پس اگر گمان میبرید که چنانچه ازدواج نمائید به علت مخارج تشکیل خانواده تنگدست میشوید و از عهده آن بر نمیآید، (بدانید که خداوند شما را یاری میدهد، و هرگز این گمان) شما را از مهیا کردن شرایط ازدواج آنها باز ندارد. و این تشویق برای ازدواج میباشد و وعدهایست به فردی که درصدد آن میباشد، و این که خداوند او را بعد از فقر و تنگدستی توانگر و دارا خواهد کرد.
﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ﴾و خداوند دارای خیر فراوان و فضل بزرگ است، و میداند چه کسی شایسته برخورداری از فضل دینی و دنیوی خداست، یا سزاوار یکی از آن دو میباشد، پس به هرکس آنچه را صلاح میداند و حکمتش اقتضا مینماید، میبخشد.
﴿وَلۡیَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّىٰ یُغۡنِیَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾و آنان که امکانات ازدواج را ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند آن را از فضل خویش توانگر کند. این، حکم کسی است که توانایی ازدواج را ندارد. یعنی حکم این است که از آنچه حرام است دست بکشد و کاری بکند که او را از حرام دور بدارد، و با وسوسههای قلبیاش که او را به ورطه ارتکاب حرام میکشاند، مبارزه نماید. نیز همان کاری را بکند که پیامبر صفرموده است: «ای گروه جوانان! هر کس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج نماید. و هر کس توانایی ازدواج را ندارد، باید روزه بگیرد، چرا که روزه برای او بازدارنده، و سپری در برابر گناه است». ﴿ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا﴾و کسانی که به خاطر اینکه فقیر و تنگدست هستند نمیتوانند ازدواج بکنند، یا چون اولیا و اربابانشان فقیر و نادار هستند ازدواج برایشان میسر نمیباشد، و یا اینکه از ازدواج آنها امتناع میورزند، باید راه عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرند. و این تفسیر بهتر از تفسیر کسی است که در این آیه مضافی منصوب که کلمهی «مهر» است، مقدار مینماید، «مضاعفالیه» را که کلمهی «نکاح» است جانشین آن میسازد، که در آن صورت تقدیر آیه اینگونه خواهد بود: «الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مهر نِکَاحًا» آنانکه قادر به پرداخت مهریه نیستند. زیرا در این تقدیر دو اشکال وجود دارد: یکی اینکه: در کلام حذف صورت میگیرد و اصل عدم حذف میباشد. دوم اینکه: معنی منحصر به کسی میگردد که دو حالت دارد، یا توانگر است و یا تنگدست. پس بردگان و کنیزان و کسانی که باید ولی یا سرپرستشان باید آنها زن یا شوهر بدهند خارج شده و آیه شامل آنها نمیگردد. ﴿حَتَّىٰ یُغۡنِیَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾تا آنکه خداوند آنان را از فضل خویش توانگر کند. به کسی که پاکدامنی پیشه نماید وعده داده شده که بزودی خداوند او را توانگر خواهد کرد، و کارش را آسان خواهد نمود. و به او دستور داده شده تا منتظر فرج و حل مشکل باشد، تا وضعیتی که دارد بر او دشوارتر نیاید. ﴿وَٱلَّذِینَ یَبۡتَغُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِمَّا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ فَکَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗا﴾و کسانی از برندگانتان که خواستار آزادی خود با عقد قرارداد شدن با ایشان عقد قرارداد ببندید اگر خیری را در ایشام سراغ دیدید. یعنی هر کس از بردگان و کنیزانتان که از شما طلب کتابت نمود و خواست خودش را بازخرید نماید خواسته او را بپذیرید و با او عقد قرارداد ببندید و بازخریدش نمایید، ﴿إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِیهِمۡ خَیۡرٗا﴾اگر در کسانی که خواستار بازخرید خود هستند توانایی کسب و کار و صلاحیت دینی را سراغ دیدید. چون بازخرید و عقد قرارداد دو منفعت دارد، یکی منفعت آزادی، و دیگری مبلغی که در مقابل آزادی پرداخت شده، و برده آن را میپردازد تا خویشتن را از بردگی آزاد نماید. و چه بسا در مدت عقد قرار داد تلاش نماید و بتوانند مال و سرمایهای را برای اربابش جمع کند که در دوران بردگی قادر به جمعآوری و بدست آوردن آن نباشد. پس آقا و ارباب در این که بردهاش خود را بازخرید نماید متضرر نمیشود. ضمناً برده نیز به فایده بزرگی دست مییازد. بنابر این فرمان خداوند مبنی بر عقد کتابت به صورتی که از آن سخن رفت فرمان و دستوری لازم و واجب میباشد. و این یک امر ظاهر میباشد یا حداقل از این فرمان الهی معنی «استحباب» را درک میکنیم، (و اینکه مستحب است با «عبد» قرارداد نوشته شود تا بر طبق آن خود را آزاد کند) و خداوند دستور دادهاست اربابانشان آنها را در عقد کتابت یاری دهند، چون به آن نیاز دارند، زیرا آنان مالی ندارند. پس فرمود: ﴿وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ ءَاتَىٰکُمۡ﴾و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. آقای برده در این امر داخل است، و باید چیزی از آنچه که در قرارداد ثبت شده است به وی بدهد، یا بخشی از آن را کم نماید. نیز خداوند مردم را فرمان میدهد تا به آنها کمک نمایند، بنابر این برای بردگانی که از طریق عقد کتابت خود را بازخرید مینمایند بهرهای از ذکات قرار داده، و مردم را تشویق نموده است که به آنها کمک کنند، که میفرماید: ﴿مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِیٓ ءَاتَىٰکُمۡ﴾از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است به آنان بدهید. یعنی همانطور که مال از آن خداست و آنچه در دست شماست بخششی از جانب خداوند است، پس شما هم با بندگان خدا نیکی نمایید، همانگونه که خداوند با شما نیکی و احسان کرده است. مفهوم آیه کریمه این است که برده وقتی کتابت را طلب نکند آقایش موظف نیست با او عقد کتابت ببندد. و اگر آقا خیری را در او سراغ نداشت و میدانست که توانایی کسب و کار را ندارد و به سبب آن باری بر گردن مردم میشود و ضایع میگردد، یا ترس آن را داشت که اگر این برده آزاد شود دچار فساد میگردد، پس نباید به چنین بردهای اجازه داده شود که خود را بازخرید نماید. و آقا موظف به بستن عقد کتابت با وی نیست، بلکه از چنین کاری نهی شده است.
﴿وَلَا تُکۡرِهُواْ فَتَیَٰتِکُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ﴾کنیزانتان را وادار به زنا نکنید، إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا اگر خواستند پاکدامن باشند، چون فقط زمانی «وادار کردن» قابل تصور است که آنان خواهان پاکدامنی نباشند. . و اگر کنیز نخواهد پاکدامن باشد قطعاًزناکار خواهد بودو بر آقایش واجب است او را از زناکاری باز بدارد. و بدین جهت خداوند از وادار کردن کنیز به زنا نهی کرده است که در جاهلیت این کار را میکردند، و سید و آقا کنیزش را به زنا وادار مینمود تا پول و مزد این کار را بگیرد. یعنی هر چه کنیز به دست میآورد مال ارباب میشد. بنابر این فرمود: ﴿لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾تا بهره زندگان دنیا را بدست آورید: یعنی شایسته نیست و شما بخاطر برخورداری از کالای زندگی دنیا که کالای اندک است از بین میرود، آنها را وادار به زنا نمایید. پس بدست آوردن پاکی و جوانمردی - قطع نظر از پاداش آخرت و سزای آن- از بدست آوردن کالای اندک دنیا که فرومایگی و ناجوانمردی را بهره شما مینماید برایتان بهتر است. سپس کسانی را که کنیزتان را به زنا وادار میکنند فرا خوانده تا توبه نمایند، و فرمود: ﴿وَمَن یُکۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِکۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾و هر کس آنان را بر این کار وادار بنماید، خداوند پس از وادار کردنشان (نسبت به آنها) آمرزگار و مهربان است. یعنی چنین کسی باید توبه نماید و بهسوی خداون باز گردد و از گناهی که از وی سرزده است دست بکشد. و وقتی چنین کرد خداوند گناهانش را میآمرزد، و بر او رحم مینماید، همانطور که با او نجات دادن خویشتن از عذاب الهی به خودش رحم نمود، و به کنیزش نیز رحم نمود و او را به انجام آنچه به وی زیان میرساند وادار نکرد.
آیهی ۳۴:
﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ ءَایَٰتٖ مُّبَیِّنَٰتٖ وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۡ وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ٣٤﴾[النور: ۳۴]. «و به راستی که آیاتی روشن و مثلی از (حال) کسانی که پیش از شما به سر بردهاند، و پندی برای پرهیزگاران بهسوی شما نازل کردهایم».
این، تعظیم و بیان مقام والا و اهمیت آیاتی است که خداوند بر بندگان خویش عرضه کرده است، تا قدر آن را بدانند، و حق آنرا ادا نمایند. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ ءَایَٰتٖ مُّبَیِّنَٰتٖ﴾و براستی آیاتی بهسوی شما نازل کردهایم که بر اصول و فروعی که به آن نیاز دارید، دلالت مینمایند، طوری که هیچ اشکال و شبههای در آن باقی نمیماند. ﴿وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِکُمۡ﴾و نیز سرگذشت و اخبار پیشینیان صالح و ناصالح، و چگونگی اعمالشان، و آنچه برایشان اتفاق افتاده است را برایتان فرو فرستاده، و بیان نمودهایم تا از آن عبرت آموزید، و اینکه هر کس کارهای همانند کارهای آنان انجام بدهد به مجازات و سزای گرفتار خواهد شد که آنان بدان گرفتار شدند ﴿وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ﴾و پندی برای پرهیزکاران فرو فرستادیم، موعظهی که شامل وعده و وعید و تشویق و ترساندن است و پرهیزگاران از آن پند میگیرند، بنابر این از آنچه خداوند نمیپسندد دست میکشند و به کارهایی رو میآورند که خداوند دوست میدارد.
آیهی ۳۵:
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ مَثَلُ نُورِهِۦ کَمِشۡکَوٰةٖ فِیهَا مِصۡبَاحٌۖ ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖۚ یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُۚ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ٣٥﴾[النور: ۳۵]. «خداوند نور آسمانها و زمین است. نور او مانند چراغدانی است که در آت چراغی باشد و آن چراغ نیز در حبابی قرار گیرد. حباب درخشانی که انگار ستارهای فروزان است و این چراغ (با روغنی) افروخته شود (که) از درخت پر برکت زیتونی (بدست آید) که نه شرقی و نه غربی میباشد، نزدیک است که روغنشگر چه آتشی به آن نرسیده باشد- روشنی بخشد. نوری است بر فراض نور. خداوند هر که را بخواهد به نور خود رهنمود میکند. و خداوند برای مردم مثلها میزند، و خداوند به همه چیز داناست».
﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند نور آسمانها و زمین است. نور حسی و معنوی آسمانها و زمین است، چون ذات خداوند نور است و حجابش نور میباشد پیامبر صمیفرماید: چیزی که مانع آن است خداوند از سوی بندگان دیده شود، نور است. و اگر این مانع را بردارد و خود را به مخلوقاتش بنمایاند، شکوه عظمت ذاتش همه آفریدگانش را میسوزاند. با نور خدا عرش و کرسی و خورشید و ماه و روشنایی، نورانی شدهاند، و با نور او بهشت منور گشته است. و همچنین نور معنوی به خدا برمیگردد، پس کتاب خدا نور است، و شریعت او نور میباشد و ایمان و معرفت در قلبهای پیامبران و بندگان مومنش نور است. پس اگر نور الهی نبود تاریکی و ظلمتها روی هم انباشته میشد، و هر جا نور نباشد در آن تاریک و تنگی خواهد بود. ﴿مَثَلُ نُورِهِ﴾نور خدا که مردم را بهسوی آن راهنمایی مینماید و آن همان نور ایمان و قرآن میباشد که در دلهای مؤمنان است، ﴿کَمِشۡکَوٰةٖ﴾مانند چراغدانی است ﴿فِیهَا مِصۡبَاحٌ﴾که در آن چراغی است چون چراغدان نور چراغ را جمع مینماید تا پراکنده نشود. ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِی زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوۡکَبٞ دُرِّیّٞ﴾و آن چراغ در حباب و آبگینهای قرار دارد که از بس صاف و درخشان است گویای ستارهای فروزان میباشد، ﴿یُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَکَةٖ زَیۡتُونَةٖ﴾و این چراغ با روغنی افروخته شود که از درخت پر برکت زیتون بدست آید. آتش روغن درخت زیتون روشنترین و نورانیترین روشنایی میباشد. ﴿لَّا شَرۡقِیَّةٖ وَلَا غَرۡبِیَّةٖ﴾نه شرقی است و نه غربی، پس شرقی نیست که در آخر روز خورشید به آن بتابد، و غربی هم نیست که در اول روز خورشید بر آن بتابد. نه غربی است و نه شرقی، بلکه در وسط زمین قرار دارد. مانند زیتون شام که در اول و آخر روز آفتاب بر آن میتابد بنابراین، روغن چنین درختی بهتر و صافتر است. پس فرمود: ﴿یَکَادُ زَیۡتُهَا یُضِیٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞ﴾نزدیک است که روغن از بس که صاف است - گرچه آتشی به آن نرسیده است- روشنی بخشد. پس وقتی آتش بدان برسد روشنایی کاملتری میبخشد. ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ﴾نوری است بر فراز نور. یعنی نور آتش و نور روغن و تطبیق مثالی که خداوند زده است با حالت مومن در حالی که نور خدا در قلبش باشد اینگونه است: فطرت و سرشتی که مؤمن بر آن سرشته شده است به منزلۀ این روغن صاف میباشد، پس فطرت و سرشت وی صاف میباشد و آماده فراگیری تعالیم الهی و کار نیک و مشروع است. بنابر این وقتی علم و ایمان به فطرتش برسد نور قلبش مانند چراغ، روشن و مشتعل میگردد، و قلب از هر نوع بدی و فهم بد در مورد خدا پاک میشود. هر گاه ایمان به قلبش برسد روشنایی فراوان میبخشد، از آلودگیها پاک شده است. مانند صفای حباب از و آبگینه درخشان، پس نور فطرت و نور ایمان و نور علم و صفای معرفت همه در او جمع شده و این نورها بر یکدیرگ انباشته میشود. و از آنجا که این نورها بخشی از نور خداوند متعال بوده، و هر کس شایستگی برخورداری از چنین نوری را ندارد، فرمود: ﴿یَهۡدِی ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن یَشَآءُ﴾خداوند هر کس را که بخواهد بهسوی نور خود رهنمون میکند، کسانی که خداوند پاکی و پاکیزیگی آنان را میداند، و خویشتن را با این نور پاکیزه میدارند و خود را با آن رشد میدهند.
﴿وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِ﴾و خداوند برای مردم مثلها میزند، تا درک نمایند و بفهمند. و این لطف خداوند نسبت به بندگان است، و احسانی از جانب او بر آنان میباشد تا حق از باطن مشخص و روشن بگردد، زیرا مثال، مفاهیم معقول را به محسوس نزدیک مینماید، در نتیجه بندگان آن را به طور واضح و روشن میفهمند. ﴿وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ﴾و خداوند به هر چیزی داناست، و علم و آگاهیاش همه چیز را احاطه کرده است. پس باید بدانید که مثال زدن خداوند مثال زدن کسی است که حقیقت چیزها و تفاصیل آن را میداند. و مثال زدن الهی به نفع و مصلحت بندگان است. پس باید در این مثالها اندیشید و با آنها مخالفت نکرد، چرا که خداوند میداند و شما نمیدانید. و از آنجا که اسباب نور ایمان و قرآن بیشتر در مساجد وجود دارد، با اشاره به بزرگ داشت.
مساجد فرمود:
آیهی ۳۶-۳۸:
﴿فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُۥ یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ٣٦﴾[النور: ۳۶]. «خانههایی که خداوند اجازه داده است برافراشته شوند، و نام او در آنجا یاد شود، و او را صبح و شام در آنجا تسبیح میگویند».
﴿رِجَالٞ لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ٣٧﴾[النور: ۳۷]. «مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا، و خواندن نماز، و دادن زکات غافل نمیسازد، از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن دگرگون و پریشان میگردد».
﴿لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ٣٨﴾[النور: ۳۸]. «تا خداوند بر (مبنای) بهترین کارهایشان آنان را پاداش بدهد، و از فضل خویش افزون به آنان ببخشد، و خداوند هر که را بخواهد بیحساب روزی میدهد».
﴿فِی بُیُوتٍ﴾در مساجدی که خانههای بزرگ و باارزش و بهترین جا در نزد خداوند سهتند خداوند عبادت میشود. ﴿أَذِنَ ٱللَّهُ﴾خداوند فرمان داده و توصیه نموده که، ﴿أَن تُرۡفَعَ وَیُذۡکَرَ فِیهَا ٱسۡمُهُ﴾برآفراشته شوند و نام او در آنجا یاد شود. در این دو جمله تمام احکام متعلق به مساجد وجود دارد. زیرا برافراشته شدن مساجد در برگیرنده ساختن و تعمیر کردن و تمیز نمودن آن از آلودگیها و حفاظت آن از دیوانهها و کودکانی است که از پلیدیها و آلودگیها پرهیز نمیکنند. نیز شامل آن است که آن را از ورود کافر و اینکه در آن یاوهگویی و بلند صحبت نکرد، و جز ذکر خدا چیزی در آن گفته نشود. و یاد کردن نام خداوند در آنجا در برگیرندهی نماز قرض و نفل و خواندن قرآن و تسبیح و تحلیل و دیگر انواع ذکر، و آموختن علم و آموزش آن به دیگران، و مذاکره علم، و اعتکاف و دیگر عبادتهایی است که در مساجد انجام میشوند. بنابر این آبادانی مسجد به دو صورت انجام میگیرد: آباد کردن ساختمان و محکم کردن آن، و آباد کردن مسجد با ذکر خدا از قبیل نماز و غیره، که این شریفترین دو قسم است. و نزد اکثر علما واجب است که نمازهای پنجگانه و جمعه در مسجد انجام شوند. و گروهی دیگر گفتهاند که خواند نمازها در مسجد مستحب است. سپس خداوند کسانی را که مساجد را با عبادت آباد مینمایند، ستایش کرد و فرمود: ﴿یُسَبِّحُ لَهُۥ فِیهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾مردانی که خدا را صبح و شام در آنجا مخلصانه تسبیح میگویند. خداوند این دو وقت- صبح و شام- را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای شرافت و عظمت میباشند، و حرکت کردن و رفتن بهسوی خدا در این دو وقت آسان است. و تسبیح گفتن در نماز و خارج از آن در این آیه داخل است. بنابر این ذکرهای صبحگاهان و شامگاهان مشروع قرارداده شده است. یعنی در این مساجد مردانی صبح و شام مخلصانه خدا را تسبیح میگویند، آن هم چه مردانی! مردانی که دنیا را بر پروردگارشان ترجیح نمیدهند، و تجارت و کسب وکار آنها را از خداوند غافل نکرده و به خود مشغول نمیسازد.
﴿لَّا تُلۡهِیهِمۡ تِجَٰرَةٞ وَلَا بَیۡعٌ﴾مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنان را از یاد خدا غافل نمیکند. تجارت شامل هر معاملهای میباشد، پس فرمودهی خداوند ﴿وَلَا بَیۡعٌ﴾از باب عطف خاص خاص بر عام خواهد بود، و این بخاطر کثرت اشتغال به بیع و غافل ماندن از غیر آن است. پس این مردان چنانچه به تجارت و خرید و فروش بپردازند اشکالی ندارد، چون تجارت و خرید و فروش آنها را غافل نمیسازد. به این صورت که آن را ﴿عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَإِقَامِ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءِ ٱلزَّکَوٰةِ﴾در ذکر خدا و خداوند نماز و دادن ذکات مقدم نمیدارند، و آنرا بر این چیزها ترجیح نمیدهند بلکه آنها طاعت خداوند و عبادت و پرستش او را آخرین هدف، و مقصد نهای خود قرار دادند. پس هر چیزی که میان آنها و عبادت حایل و مانع قرار بگیرد آن را ترک مینمایند. و از آنچه که ترک گفتن دنیا برای بسیاری انسانها سخت است،و کسب و تجارت برایشان دوست داشتنی است. و غالباً ترک گفتن آن بر نفس دشوار است، و از مقدم نمودن حق خداوند بر آن احساس سختی و دشواری میکنند به ذکر موضوعی پرداخت که نفس انسان را به مقدم داشتن ذکر الهی فرا میخواند. پس در قالب تشویق و ترهیب فرمود: ﴿یَخَافُونَ یَوۡمٗا تَتَقَلَّبُ فِیهِ ٱلۡقُلُوبُ وَٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾از روزی میترسند که دلها و دیدگان در آن روز از شدت وحشت و اضطراب دگرگون شده و دلها و جسمها پریشان میگردد. بنابر این از آن روز میترسند، در نتیجه ترک گفتن آنچه انسان را از عمل صالح باز میدارد بر ایشان آسان میشود. ﴿لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا عَمِلُواْ﴾تا خداوند بر مبنای بهترین کارهایشان آنان را پاداش دهد. منظور از بهترین کارهایشان اعمال و کارهای نیک و شایستهاشان است، چون کارهای نیک آنان بهترین کاری است که کردهاند، زیرا آنها امور جایز و غیره را انجام میدهند، اما پاداش فقط در برابر عمل نیک داده میشود. همچنانکه فرموده است: ﴿لِیُکَفِّرَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ أَسۡوَأَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ وَیَجۡزِیَهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ ٱلَّذِی کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٣٥﴾[الزمر: ۳۵]. «تا بدترین کارهایی را که کردهاند از آنها بزداید، دور نماید، و پاداش بهترین کارهای را که میکردند به آنان بدهد». ﴿وَیَزِیدَهُم مِّن فَضۡلِهِ﴾و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید و پاداشی بیشتر از آنچه که در برابر اعمال خود سزاوارش هستند به آنان بدهد. ﴿وَٱللَّهُ یَرۡزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیۡرِ حِسَابٖ﴾و خداوندهر که را که بخواهد بیحساب روزی میدهد، و چنان پاداشی به او میدهد که عملش سزاوار آن پاداش نمیباشد. و در خیال و آرزوی او نمیگنجد. و بیحساب و بیشمار به او مزد میدهد. و این کنایه از آن است که خداوند پاداش بسیار زیاد و فراوانی به بندگانش میدهد.
آیهی ۳۹-۴۰:
﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَعۡمَٰلُهُمۡ کَسَرَابِۢ بِقِیعَةٖ یَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ یَجِدۡهُ شَیۡٔٗا وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُۥۗ وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٣٩﴾[النور: ۳۹]. «و کافران اعمالشان به سرابی میماند که (فرد) تشنه در بیابان بیآب و علفی آن را آبی میپندارد، تا چون به آن نزدیک شود آن را چیزی نیابد، و خداوند را نزد خود بیابد و حسابش را تمام و کمال به او بدهد، و خداوند در حسابرسی سریع است».
﴿أَوۡ کَظُلُمَٰتٖ فِی بَحۡرٖ لُّجِّیّٖ یَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ یَدَهُۥ لَمۡ یَکَدۡ یَرَىٰهَاۗ وَمَن لَّمۡ یَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ٤٠﴾[النور: ۴۰]. «یا مانند تاریکیهایی در دریایی ژرف است که آن را موجی فرو پوشانده که برفرازش موجی است و بر فراز آن نیز ابری است، تاریکیهایی است که بر هم انباشته است، هر گاه دستش را بیرون آورد نزدیک است آن را نبیند و کسی که خدا نوری بهرۀ او نکرده باشد او را نوری نیست».
خداوند این دو مثال را برای اعمال کافران زده است مبنی بر اینکه اینگونه اعمالشان بیهوده و باطل از بین خواهد رفت، و انجام دهندگان از آن حسرت میبرند. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ﴾و کسانی که به پروردگارش کفر ورزیدند، و پیامبرانشان را تکذیب کردند، ﴿أَعۡمَٰلُهُمۡ کَسَرَابِۢ بِقِیعَةٖ﴾اعمالشان به سرابی میماند که در بیابانی بیآب و علف شخص تشنه آنرا آب میپندارد. ﴿یَحۡسَبُهُ ٱلظَّمَۡٔانُ مَآءً﴾فرد تشنهای که از شدت تشنگی گمان میبرد آن سراب آب است. و این پنداری باطل است که فرد تشنه بهسوی سراب میرود تا به وسیلۀ آن تشنگی خود را برطرف نماید. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَهُۥ لَمۡ یَجِدۡهُ شَیۡٔٗا﴾تا چون به آن رسد اصلاً چیزی نیابد، در نتیجه به شدت پشیمان میشود و چون امید دست یافتن به آب را از دست میدهد تشنگیاش بیشتر میشود. اعمال کافران نیز مانند سراب است، و فرد نادانی که چیزی نمیداند اعمال کافران را مفید میپندارد و اعمالشان وی را میفریبد و او نیز همانند کافران گمان مییبرد که این اعمال آرزوهایش را محقق خواهد ساخت و او نیز به مانند آنان بدان نیاز دارد، آنگونه که انسان تشنه به آب نیازمند است. تا آنگاه که کافر در روز قیامت به نزد اعمال خود میآید میبیند که همهِ آنها باطلاند و هیچ سودی به او نمیرسانند، بلکه ﴿وَوَجَدَ ٱللَّهَ عِندَهُۥ فَوَفَّىٰهُ حِسَابَهُ﴾خداوند را نزد اعمالش مییابد و حسابش را تمام و مال به او میدهد و هیچ چیزی ازط عملش بر خداوند پوشیده و پنهان نمانده و هیچ چیزی از اعمالش از نگاه الهی به دور نمیماند. ﴿وَٱللَّهُ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ﴾و خداوند در حسابرسی سریع است. پس نباید جاهلان، میعاد قیامت را دور بپندارند، بلکه قطعاً قیامت فرا خواهد رسید.
خداوند اعمال کافران را به سرابی تشبیه نموده که در بیابان بیآب و علفی شخص تشنه آنرا آب میپندارد و این مثال دلهای کافران است که در آن هیچ خیر و نیکی وجود ندارد که به سبب آن اعمالشان پاکیزه گردد، چون کفر ورزیدن مانع نیکوکاری آنها میشود.
و مثال دوم برای بطلان اعمال کافران ﴿کَظُلُمَٰتٖ فِی بَحۡرٖ لُّجِّیّٖ﴾بسان تاریکیهایی در دریای ژرف مواج است، ﴿یَغۡشَىٰهُ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ مَوۡجٞ مِّن فَوۡقِهِۦ سَحَابٞۚ ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ﴾که آن را موجی فرو پوشانده و بر فرازش موجی (دیگر) است و بر فراز آن نیز ابری است. تاریکیهایی است که بر هم انباشته شده است، تاریکی دریای ژرف و عمیق، سپس بر فراز آن تاریکی امواج انباشته و بالای آن (نیز) ابرهای تیره و تار خیمه زده و بر فراز آن (هم) تاریکی شب سیاه و ظلمانی است. بنابر این تاریکی بسیار شدیدی است و فردی که در این تاریکی قرار دارد، ﴿إِذَآ أَخۡرَجَ یَدَهُۥ لَمۡ یَکَدۡ یَرَىٰهَا﴾هرگاه دست خود را بیرون بیاورد با اینکه به آن نزدیک است اما ممکن نیست دست خود را ببیند پس چگونه میتواند چیز دیگزی را مشاهده نماید؟! کافران نیز تاریکیها بر دلهایشان انباشته شده و روی هم قرار گرفته است تاریکی طبیعت و سرشت که خیری در آن نیست و بر فراز آن تاریکی کفر و بر بالای آن تاریکی جهل و نادانی و برفراز آن ظلمت و تاریکی اعمال و کارهایی است که برآمده از ظلمتهای مذکور میباشد. در نتیجه آنها در تاریکی مطلق حیران مانده و در سرکشی و طغیان خود سرگردانند و به راه راست و صراط مستقیم پشت کردهاند و سرگشته در راههای گمراهی رفت و آمد میکنند. و این به خاطر آن است که خداوند آنان را خوار نموده و از نور خویش بیبهرهشان کرده است.
﴿وَمَن لَّمۡ یَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ﴾و کسی که خدا نوری بهره او نکرده باشد، او را نوری نیست. چون نفسش ستمگر و نادان است، و در آن خیر و نوری وجود ندارد، مگر نوری که خداوند بهره او کرده و به او بخشیده باشد.
احتمال دارد که این دو مثال برای تبیین اعمال کافران ذکر شده باشند و هر یک از این دو مثال با اعمال کافران منطبق است و چون اوصاف و حالات فرق میکند چند مثال را بیان نمود. پس مثال اول بیان حالت سران کفار است که دیگر کافران از آنها پیروی میکنند و مثال دوم بیان حالت پیروان آنان است. والله اعلم.
آیهی ۴۱-۴۲:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّیۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ کُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِیحَهُۥۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِمَا یَفۡعَلُونَ٤١﴾[النور: ۴۱]. «آیا ندانستهای تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند، خداوند را به پاکی یاد میکنند؟! و پرندگان نیز که (در حال پرواز) بال میگشایند (او را تسبیح میگویند؟!) همگی به نماز و تسبیح خود آشنایند و خداوند به آنچه میکنند آگاه است».
﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِیرُ٤٢﴾[النور: ۴۲]. «و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خدا است و بازگشت (همۀ شما) بهسوی او است».
خداوند بندگانش را از عظمت خویش و کمال قدرت و فرمانرواییاش و نیازمندی همۀ آفریدهها به او و بندگی کردن همۀ مخلوقات برای وی آگاه مینماید. پس میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آیا نمیدانی که همۀ انسانها و همۀ موجوداتی که در آسمانها و زمین به سر میبرند از قبیل جاندار و بیجان، خداوند را به پاکی یاد میکنند و او را تسبیح میگویند؟! ﴿وَٱلطَّیۡرُ صَٰٓفَّٰتٖۖ﴾و همۀ پرندگانی که در حال پرواز در آسمان بال گستردهاند سرگرم تسبیح او هستند؟! ﴿کُلّٞ﴾هر یک از این مخلوقات و آفریدههای الهی ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِیحَهُ﴾نیایش و تسبیح خود را میداند. یعنی هر یک بر حسب حالتی که مناسب او است نیایش و عبادتی دارد و این نیایش و عبادت را خداوند به وی الهام کرده، یا به وسیلۀ پیامبران به آنها آموخته شده است، مانند انسانها و جنها و ملائکه که روش عبادت را به وسیلۀ پیامآوران خویش آموختهاند. و یا روش عبادت به آنها الهام شده است مانند سایر مخلوقات الهی که خداوند به آنها الهام نموده چگونه به نیایش و پرستش او بپردازند. و این احتمال قویتر و راجحتر است، به دلیل اینکه فرموده است: ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِمَا یَفۡعَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکنند دانا است. یعنی همۀ کارهایشان را میداند و هیچ چیزی از کارهایشان بر او پوشیده نیست و آنها را طبق کارهایی که انجام میدهند سزا و جزا خواهد داد. بنابر این خداوند اعمالشان را میداند، چون آن اعمال را او به آنها آموخته است. و نیز به اهداف و مقاصدشان که پاداش و سزا را در بر دارد آگاه است.
و احتمال دارد که ضمیر در ﴿قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِیحَهُ﴾به خداوند برگردد، و معنی اینطور شود: خداوند نیایش و تسبیح هر یک از آنان را میداند، گرچه شما بندگان از آن چیزی نمیدانید، مگر آنچه که خداوند شما را به آن آگاه نموده است. و این آیه مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا٤٤﴾[الإسراء: ۴۴]. «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانیکه در آن هستند او را تسبیح میگویند و هیچ چیزی نیست مگر اینکه او را ستایش میگوید، اما شما ستایش آنها را نمیدانید. بیگمان او بردبار آمرزنده است».
وقتی بندگی و نیازمند بودن مخلوقات را برای خداوند بیان کرد، و اینکه آنها در پرستش خداوند و یگانه دانستن وی محتاج پروردگار هستند، نیز بیان نمود که آفریدهها در راستای پرورش یافتن و سامان گرفتن اموراتشان نیازمند خداوند میباشند، فرمود: ﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خدا است، خداوند آفریننده و روزی دهنده آنها است و با فرمان شرعی و تقدیری خویش در آسمان و زمین تصرف مینماید.
و در جهان آخرت نیز با فرمان جزایی خویش در آسمانها و زمین تصرف مینماید. چون میفرماید: ﴿وَإِلَى ٱللَّهِ ٱلۡمَصِیرُ﴾و بازگشت بهسوی خدا است. یعنی بازگشت همۀ مخلوقات و سرانجام آنها بهسوی خداوند است و آنان را بر حسب کارهایشان مجازات مینماید.
آیهی ۴۳-۴۴:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُزۡجِی سَحَابٗا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیۡنَهُۥ ثُمَّ یَجۡعَلُهُۥ رُکَامٗا فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ یَخۡرُجُ مِنۡ خِلَٰلِهِۦ وَیُنَزِّلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن جِبَالٖ فِیهَا مِنۢ بَرَدٖ فَیُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ وَیَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن یَشَآءُۖ یَکَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ یَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٣﴾[النور: ۴۳]. «آیا ندیدهای که خداوند ابری را روان میسازد، آنگاه اجزای آن را به هم میآورد، سپس آنرا در هم میفشرد، آگاه میبینی که باران از لابلای آن بیرون میریزد و از (ابرهای مانند) کوه تگرگ فرود میآورد، آنگاه آن را به هر کس بخواهد میرساند و آن را از هر کس که بخواهد باز میدارد. نزدیک است درخشش برقش دیدگان را از بین ببرد».
﴿یُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٤﴾[النور: ۴۴]. «خداوند شب و روز را میگرداند، بیگمان در این (کار) عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند».
آیا با چشمان خود عظمت و قدرت الهی را مشاهدت نکردهای که چگونه ﴿یُزۡجِی سَحَابٗا﴾قطعههای پراکندۀ ابرها را بهسوی هم روان میسازد ﴿ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیۡنَهُ﴾سپس این قطعهها را گرد میآورد و آن را همچون کوه تبدیل به ابرهایی متراکم میسازد، ﴿فَتَرَى ٱلۡوَدۡقَ﴾آنگاه میبینی که از لابلای آن رگبار تند و باران آرام فرود میریزد، تا به سبب آن نفع و فایده حاصل شود، بدون اینکه زیانی به بار آورد. و آبراهها و گودالها پر میشوند، و رودها جاری میگردند و از زمین هر نوع گیاهی میروید. و گاهی خداوند از آن ابر تگرگی فرود میآورد که به هر چیزی برخورد نماید آن را تلف میکند و از بین میبرد ﴿فَیُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ وَیَصۡرِفُهُۥ عَن مَّن یَشَآءُ﴾و هر کس را بخواهد با آن زیان میرساند، و هر کس را که بخواهد از زیان آن بدور میدارد. یعنی بر حسب حکم و تقدیر الهی و حکمت قابل ستایش او چنین میشود.
﴿یَکَادُ سَنَا بَرۡقِهِۦ یَذۡهَبُ بِٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾نزدیک است درخشش این ابر چشمها را از بین ببرد. آیا کسی که این ابر را پدید آورده و بهسوی بندگان نیازمندش فرستاده، و آن را به صورتی بر زمین فرو میفرستد که فایده و سود (فراوانی) عایدشان شود، و به وسیلۀ آن زیان زیادی از آن دور گردد، دارای قدرت کامل نیست؟! و آیا خواست او نافذ نمِابشد؟! و آیا او دارای حجتی گسترده نمیباشد.
﴿یُقَلِّبُ ٱللَّهُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ﴾خداوند شب و روز را دگرگون مینماید، آن را از گرما به سرما و از سرما به گرما و از شب به روز و از روز به شب تغییر میدهد، و روزگار را در بین مردم دست به دست میگرداند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَعِبۡرَةٗ لِّأُوْلِی ٱلۡأَبۡصَٰرِ﴾واقعاً در این کار و تغییر احوال عبرت بزرگی است برای کسانی که چشم داشته باشند، و بنگرند، و بیاندیشند. و برای کسانیکه عقلهای تیزبین داشته باشند. همانطور که چشمها امور محسوس را مشاهده مینماید پس فردی که دارای بصیرت باشد با نگاهی عبرتآموز و با تفکر به این مخلوقات مینگرد، و در آن تدبر مینماید که برای چه منظوری آفریده شدهاند؟ و فردی که رویگردان و جاهل است همچون حیوان از روی غفلت و بیخبری به مخلوقات مینگرد.
آیهی ۴۵:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَآبَّةٖ مِّن مَّآءٖۖ فَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ بَطۡنِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ رِجۡلَیۡنِ وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖۚ یَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٤٥﴾[النور: ۴۵]. «و خداوند هر جنبدهای را از آب آفریده است، برخی از آنها بر شکم خود راه میروند، و برخی از آنها بر روی دو پا راه میروند، و برخی از آنها بر روی چهار پا راه میروند. خداوند هرچه را بخواهد میآفریند. بیگمان خداوند بر هر کاری توانا است».
خداوند بندگانش را آگاه مینماید و توجهشان را به تأمل در آنچه مشاهده مینمایند معطوف میدارد، و این که او همۀ جنبندگان روی زمین را ﴿مِّن مَّآءٖ﴾از آب آفریده است. یعنی عنصر اصلی همه آب است. همانگونه که خداوند فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّ﴾[الأنبیاء: ۳۰]. و هر چیز زندهای ار از آب آفریدهایم. پس حیواناتی که تولید مثل مینمانید مادهی آنها نطفهای است که به هنگام جفتگیری نر و ماده حاصل میآید. و حیواناتی که از زمین به وجود میآیند با استفاده از شرایط حاصل از نمناکی و مرطوبی زمین تکثیر مییابند مانند حشراتی که بدون آب هرگز چیزی از آنها به وجود نمیآید. پس عنصر اولیه همۀ موجودات یکی است اما خلقت و آفریشن آنها از جهان زیادی فرق مینماید ﴿فَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ بَطۡنِهِ﴾گروهی از آنها بر شکم خود راه میروند، مانند مار و غیره ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰ رِجۡلَیۡنِ﴾و برخی از آنها بر روی دو پا راه میروند، مانند انسانها و بسیاری از پرندگان. ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَمۡشِی عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖ﴾و برخی بر روی چهار پا راه میروند، مانند حیوانات چهارپا و غیره پس تفاوت حیوانات- با آن که اصل و مادۀ آنها یکی است- بر مشیت الهی و فراگیر بودن قدرت او دلالت مینماید، بنابر این فرمود: ﴿یَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ﴾خداون هر مخلوقی را با هر صورت و حالتی که بخواهد میآفریند ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾همانند خداوند بر هر کاری توانا است، چنان که باران را بر زمین فرو میریزد و یک نوع باروری صورت میگیرد و مادر یکی است و آن زمین میباشد و فرزندان نیز دارای گونهها و ویژگیهای مختلف میباشند (که عبارتند از درختان و گیاهان گوناگون). [الرعد: ۴]. ﴿وَفِی ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِیلٞ صِنۡوَانٞ وَغَیۡرُ صِنۡوَانٖ یُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلۡأُکُلِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٤﴾[الرعد: ۴]. «و در زمین قطعاتی است کنار هم، و باغاتی از انگور و کشتزارها و درختان خرما، چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه، که با یک آب سیراب میگردند، و برخی از آنها را در میوه بر برخی دیگر برتری میدهیم. بدون شک در این برای مردمی که تعقل میکنند دلایلی (واضح و روشن) وجود دارد».
آیهی ۴۶:
﴿لَّقَدۡ أَنزَلۡنَآ ءَایَٰتٖ مُّبَیِّنَٰتٖۚ وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٤٦﴾[النور: ۴۶]. «به راستی که آیات روشنی را نازل کردهایم، و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمود میکند».
ما به بندگان خود رحم نموده، و بهسوی آنان آیههای روشن و روشنگری را فرو فرستادهایم، آیاتی که به وضوح و روشنی انسان را به همۀ اهداف شرعی و آداب پسندیده و معارف و دانستنیهای درست و مفید رهنمایی میکنند، و به وسیلۀ آن راه روشن گشته، و هدایت از گمراهی روشن میگردد، و کوچکترین شبههای برای باطلگرایان باقی نخواهد گذاشت که آنرا دستاویز خویش قرار دهند. نیز کمترین اشکالی برای انسان حق طلب باقی نمیماند. چون این آیات را کسی فرو فرستاده است که دانش و علم و رحمت و بیان او کامل است. و بعد از بیان روشنگر او بیانی نیست. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «تا پس از این تبیینات خدا هر کس که هلاک میشود از روی دلیل و حجت هلاک شود»، و هر کس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند. ﴿وَٱللَّهُ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾و خداوند کسانی را که در تقدیرش سعادت بهرۀ آنها شده است به راه راست هدایت مینماید. یعنی آنا را به راه روشن و کوتاه که انسان را به خدا و بهشت میرساند هدایت مینماید، راهی که شناخت حق و ترجیح دادن و عملکردن به آنرا در بر دارد.
خداوند متعال به طور عموم برای همۀ خلق روشنگری نموده است، اما هر که را بخواهد هدایت مینماید. پس این فضل و بخشش خداوند بزرگوار است که قطعناشدنی است و ناشی از عدل اوست. نیز دلایل کسانی را ابطال میکند که برای توجیه اعمال خود همواره دلایلی را ارائه میدهند و خداوند بهتر میداند احسان خویش را در چه جایی قرار دهد.
آیهی ۴۷-۵۰:
﴿وَیَقُولُونَ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلرَّسُولِ وَأَطَعۡنَا ثُمَّ یَتَوَلَّىٰ فَرِیقٞ مِّنۡهُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٧﴾[النور: ۴۷]. «و میگویند: به خدا و به پیامبر ایمان آورده، و اطاعت کردهایم، سپس گروهی از ایشان روی میگردانند و ایشان مؤمن نیستند».
﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ٤٨﴾[النور: ۴۸]. «و چون بهسوی خدا و پیامبرش فراخوانده شوند تا در میانشان داوری کند، آنگاه گروهی از آنان رویگردانند».
﴿وَإِن یَکُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ یَأۡتُوٓاْ إِلَیۡهِ مُذۡعِنِینَ٤٩﴾[النور: ۴۹]. «و اگر حق با آنان باشد با نهایت تسلیم بهسوی آن میآیند».
﴿أَفِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ أَمۡ یَخَافُونَ أَن یَحِیفَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَرَسُولُهُۥۚ بَلۡ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٥٠﴾[النور: ۵۰]. «آیا در دلهایشان بیماری است یا به شک افتادهاند؟ یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ (نه) بلکه ایشان ستمگرند».
خداوند متعال از حالت ستمکاران خبر میدهد، کسانی که در دلهایشان بیماری و ضعف ایمان است، یا در دلهایشان نفاق و شک و ضعف علم و دانایی است. آنها با زبانهایشان میگویند ایمان آوردهایم، و طوری وانمود میکنند که گویا به ایمان و اطاعت پایبند هستند، سپس به آنچه میگویند عمل نمیکنند. و گروهی از ایشان به شدت از اطاعت روی میگردانند، هم چنانکه خداوند فرموده است: ﴿مُّعۡرِضُونَ﴾و آنان روی گردانند. فرد رویگردان گاهی قصد بازگشتن دارد، و بهسوی آنچه که از آن روی برتافته است بر میگردد. اما این رویگردانان سرسخت پشت نموده و به آنچه که از آن روی گرداندهاند توجه نمیکنند. و این حالت بسیاری از کسانی است که ادعای ایمان و اطاعت از خدا را دارند، در حالی که ایمانشان ضعیف است. و انجام دادن بسیاری از عبادتها برای چنین افرادی بسیار سخت است، مانند زکات و نفقات واجب و مستحب، و جهاد در راه خدا و امثال آن.
﴿وَإِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ﴾و هر گاه میان آنها و کسی اختلاف و دعوایی باشد و بهسوی خدا و پیامبر فرا خوانده شوند تا در میانشان داوری کند، ﴿إِذَا فَرِیقٞ مِّنۡهُم مُّعۡرِضُونَ﴾آنگاه گروهی از آنان رویگردان میشوند، و قضاوت و داوری جاهلیت را میجویند، و دستورات و قوانین غیر شرعی را بر احکام شرع ترجیح میدهند، چون میدانند که حق با آنها نیست، و اگر به شریعت مراجعه نمایند محکوم خواهند شد، چرا که شریعت طبق واقعیت داوری مینماید.
﴿وَإِن یَکُن لَّهُمُ ٱلۡحَقُّ یَأۡتُوٓاْ إِلَیۡهِ مُذۡعِنِینَ﴾ولی اگر حق با آنان با فروتنی وشتاب بهسوی حکم شرع میآیند. آنها به خاطر حکم شرع بدان روی نمیآورند، بلکه چون به نفع آنها و موافق با خواستههایشان است به آن روی میآورند. پس در این حالت قابل ستایش نیستند، گرچه با نهایت تسلیم به آن روی آورند، چون بندۀ حقیقی کسی است که در آنچه میپسندد و در آنچه که برخلاف میل اوست، و در آنچه که او را شاد مینماید، و در آنچه که او را ناراحت میکند از حق پیروی نماید. اما کسی که به هنگام مطابق بودن شریعت با خواست و هوای نفسش از آن پیروی مینماید، و به هنگام مخالفت آن با خواسته و میل او آن را ترک میکند و امیال خود را بر شریعت ترجیح میدهد، و بندۀ حقیقی خدا نیست.
خداوند متعال به خاطر اینکه از حکم شرعی رویگردان شدهاند، آنان را نکوهش کرده و میفرماید: ﴿أَفِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾آیا در دلهایشان بیماری است؟ یعنی آیا در دلهایشان مرضی است که تندرستی و شعور قلب را از آنان گرفته است، در نتیجۀ به منزلۀ بیمار گشته و از آنچه که به سود آنان است روی بر میتابند، و به آنچه که آنها را زیان میرساند روی میآورند؟ ﴿أَمِ ٱرۡتَابُوٓاْ﴾یا در شک افتادهاند و دلهایشان در حکم خدا و پیامبرش تردید دارد، و حکم خدا و پیامبرش را متهم مینمایند که به حق قضاوت و داوری نمیکنند؟! ﴿أَمۡ یَخَافُونَ أَن یَحِیفَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَرَسُولُهُ﴾یا میترسند که خدا و پیامبرش بر آنان ستم کنند؟ یعنی حکمی ستمگرانانه علیه آنان صادر نمایند؟ نه، چنین نیست. ﴿بَلۡ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾بلکه ایشان خودشان ستمگرند، و حکم خدا وپیامبرش در نهایت عدل و انصاف قرار دارد و با حکمت موافق است. ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ﴾[المائدۀ: ۵۰]. «و چه کسی برای قومی که یقین دارد در داوری از خداوند بهتر است؟!».
و این آیات بیانگر آنند که ایمان تنها گفتن نیست، بلکه باید عمل را به همراه داشته باشد. بنابر این خداوند کسانی را که از اطاعت وی روی گردانده، و تسلیم شدن در برابر حکم الهی و پیامبر را در هر حالی واجب نمیدانند، بیایمان به حساب آورده است. و هر کس تسلیم حکم خدا و پیامبرش نشود، به بیماری قلب مبتلا شده و در ایمانش دچار شک و تردید گشته است. و بدگمانی نسبت به احکام شریعت حرام است، و نباید کسی گمان ببرد که احکام شریعت با عدل و حکمت مخالفت است.
آیهی ۵۱-۵۲:
﴿إِنَّمَا کَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ أَن یَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٥١﴾[النور: ۵۱]. «مؤمنان هنگامی که بهسوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند. تا میان آنان داوری کند سخنشان تنها این است که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم و اینانند که رستگارند».
﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَخۡشَ ٱللَّهَ وَیَتَّقۡهِ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٥٢﴾[النور: ۵۲]. «و هر کس از خدا و پیامبرش پیروی کند، و از خدا بترسد و از او پروا بدارد، اینانند که کامیابند».
وقتی حالت کسانی را بیان کرد که از حکم شرع رویگردانند، حالت مؤمنان را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّمَا کَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾مؤمنان راستینی که صدق ایمان خود را با اعمالشان ثابت نمودهاند، ﴿إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِیَحۡکُمَ بَیۡنَهُمۡ﴾هنگامی که بهسوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنان داوری کنند، خواه داوری آنان با خواستههایشان موافق باشد یا مخالف، سخنشان تنها این است، ﴿أَن یَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾که میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم» یعنی حکم خدا و پیامبرش را شنیدیم و ندای کسی که ما را بهسوی آن فرا خواند اجابت نمودیم، و به طور کامل اطاعت میکنیم، و هیچ مشکل. و ناراحتی نداریم. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾و تنها ایشان رستگارانند. فلاح و رستگاری را در این گروه منحصر نمود، چون رستگاری یعنی دست یافتن به آنچه که مطلوب است، و نجات یافتن از آنچه که ناخوشایند است. و جز کسی که خدا و پیامبرش را داور قرار دهد و از خدا و پیامبرش اطاعت نماید هیچ کسی رستگار نخواهد شد.
وقتی فضیلت اطاعت (از خدا و رسول) به خصوص در قضیۀ حکمیت و داوری را بیان نمود فضیلت اطاعت را به طور عموم در همۀ حالتها بیان داشت و فرمود: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾و هرکس از خدا و پیامبرش پیروی نماید، و خبر آنها راتصدیق کند، و دستوراتشان را اطاعت نماید، ﴿وَیَخۡشَ ٱللَّهَ﴾و از خدا بترسد، ترسی که همراه با معرفت و شناخت باشد، و آنچه را که خداوند از آن نهی نموده است ترک گوید و نفس خود را از آنچه که آرزویش کرده است باز دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَیَتَّقۡهِ﴾آنچه را که ممنوع است ترک نماید، چون تقوا به طور مطلق یعنی انجام دادن چیزی که به انجام دادن آن دستور داده شده، و ترککردن چیزی که از ارتکاب آن نهی شده است. و اگر تقوا به همراه نیکی و اطاعت ذکر شود – چنانکه در اینجا آمده است - در این صورت به معنی پرهیز از عذاب خدا به وسیلۀ ترک گناهان میباشد.
﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ﴾پس اینان کسانی هستند که هم از خداوند وپیامبرش اطاعت کرده و هم ترس الهی را دارند بنابر این رستگار هستند، چرا که با پرهیز از عواملی که آدمی را به عذاب الهی دچار میکنند، خود را از آتش جهنم رهانیده و پاداش اخروی را به دست آوردهاند. پس رستگاری منحصراً مال اینهاست. اگر کسی حالت اینان رانداشته باشد بر حسب کوتاهی او در این صفات پسندیده رستگاری را از دست میدهد. در این آیه حقی که میان خدا و پیامبرش مشترک است و آن اطاعت و فرمانبرداری که مستلزم ایمان میباشد بیان شده است. نیز حقی که مختص خداوند میباشد در این ذکر شده است، و آن ترس از خدا و تقوای الهی است. و حق سوم که مختص پیامبر است باقی میماند و آن احترام گذاشتن و یاری کردن پیامبر است، همانطور که در سوره فتح هر سه حق را بیان نموده است: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُکۡرَةٗ وَأَصِیلًا٩﴾[الفتح: ۹]. «تا به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید، و پیامبر را یاری کنید، و احترامش بگذارید، و خداوند را صبح و شام به پاکی یاد کنید».
آیهی ۵۳-۵۴:
﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡ لَیَخۡرُجُنَّۖ قُل لَّا تُقۡسِمُواْۖ طَاعَةٞ مَّعۡرُوفَةٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٥٣﴾[النور: ۵۳]. «و با سختترین سوگندهایشان به خداوند سوگند یاد کردند که اگر بدیشان دستور دهی (که برای جهاد بیرون روند) بیرون میروند. بگو: سوگند یاد نکنید، اطاعت شما معروف و شناخته شده است، بیگمان خداوند از آنچه میکنید با خبر است».
﴿قُلۡ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَیۡهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیۡکُم مَّا حُمِّلۡتُمۡۖ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهۡتَدُواْۚ وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٥٤﴾[النور: ۵۴]. «بگو: از خدا فرمان برید، و از پیامبر (نیز) فرمان برید، اگر روی گردانند بر او چیزی واجب است که بر دوش وی نهاده شده است، و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده شده است. اما اگر از او فرمان برید، راه خواهید یافت. و بر پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست».
خداوند متعال از حالت منافقانی که با پیامبر صدر جهاد شرکت نکرده بودند، و از حالت کسانی که در دلهایشان بیماری و ضعف ایمان بود خبر میدهد، که آنها به خدا سوگند یاد میکنند: ﴿لَئِنۡ أَمَرۡتَهُمۡ﴾اگر آنان را در آینده دستور دهی، یا به هنگام حرکت و بیرون رفتن خود فرمانشان بدهی، ﴿لَیَخۡرُجُنَّ﴾حتماً بیرون میروند. و معنی اول بهتر است. خداوند با رد سخن آنها میفرماید : ﴿قُل لَّا تُقۡسِمُواْ﴾بگو: «سوگند یاد نکنید، یعنی ما به سوگند خوردن و عذرهایتان نیازی نداریم، چون خداوند ما را از اخبار و حالات شما خبر داده، و اطاعت شما معروف و شناخته شده است، و بر ما پوشیده نمیباشد. ما که میدانیم شما بدون اینکه عذری داشته باشید تنبلی کردید. پس دلیلی برای عذر آوردن و سوگند خوردنتان وجود ندارد. و کسی به سوگند احتیاج دارد که احتمال داشته باشد اطاعت نماید اما حالت او مشتبه و نامشخص باشد، پس برای چنین کسی شاید عذر آوردن و خود را تبرئه نمودن مفید باشد. اما شما هرگز، بلکه بیم آن میرود که به عذاب الهی گرفتار شوید. بنابر این آنها را تهدید نمود و فرمود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾بیگمان خداوند از آنچه میکنید با خبر است، و سزای شما را به طور کامل خواهد داد. در واقع این است حالت و وضعیت آنها.
اما وظیفۀ پیامبر صاین است که شما را امر و نهی کند. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَۖ فَإِن﴾بگو: از خدا و پیامبر فرمان برید، پس اگر فرمان بردند کامیاب و خوشبخت شدهاند. و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَیۡهِ مَا حُمِّلَ﴾روی گرداندند چیزی بر پیامبر خدا واجب است که بر دوش او نهاده شده است، و آن رساندن پیام خدا است، و ایشان آن را ادا نمودهاند. ﴿وَعَلَیۡکُم مَّا حُمِّلۡتُمۡ﴾و بر شما هم انجام چیزی واجب است که بر دوشتان نهاده دشه است، و آن اطاعت و فرمانبرداری است. تکلیف شما روشن و آشکار است، و گمراهی و سزاواری آنان برای گرفتار شدن به عذاب خدا نیز آشکار است.
﴿وَإِن تُطِیعُوهُ تَهۡتَدُواْ﴾اما اگر از او فرمان برید، در گفتار و کردار به راه راست هدایت خواهدی شد. پس شما جز اینکه از پیامبر اطاعت کنید راهی بهسوی هدایت ندارید، و بدون اطاعت از پیامبر، دسترسی به هدایت نه تنها ممکن نیست بلکه محال است. ﴿وَمَا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ﴾و بر پیامبر خدا چیزی جز پیامرسانی و تبلیغ آشکار نیست. یعنی وظیفۀ پیامبر فقط این است که پیام الهی را به صورت روشن و آشکار به شما برساند، طوری که برای هیچ کسی شک و شبههای باقی نگذارند. و پیامبر هم چنین کرد، و به صورت آشکار و روشن پیام الهی را به مردم رساند. و کسی که شما را محاسبه و مجازات مینماید خداوند متعال است، و پیامبر صاختیاری ندارد، و او به وظیفه خود عمل کرده است.
آیهی ۵۵:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَیَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ کَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمۡ دِینَهُمُ ٱلَّذِی ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ یَعۡبُدُونَنِی لَا یُشۡرِکُونَ بِی شَیۡٔٗاۚ وَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥﴾[النور: ۵۵]. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده دادهاست که قطعاً آنان را در زمین جانشین خواهد کرد، چنانکه کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین ساخت، و دینشان را که برایشان پسندیده است پا برجا و برقرار خواهد ساخت، و بیمشان را به ایمنی تبدیل خواهد نمود (به گونهای که) مرا بپرستید و چیزی را با من شریک نسازند، و کسانی که پس از این کفر ورزند اینانند که فاسقند».
این یکی از وعدههای راستین است که تاویل و صورت عملی آن مشاهده شده است. خداوند به افراد این امت که ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را جایگزین پیشینیان و وارث فرماندهی و حکومت زمین کند، و آنان در زمین جانشین خواهند بود و به تدبیر امور آن خواهند پرداخت. و به آنان وعده داده است دینی را که برایشان پسندیده است پا برجا و استوار سازد، و آن دین اسلام است که از همۀ ادیان برتر میباشد. و خداوند آن را برای این امت برگزیده است، چون این امت دارای برتری و شرافت و از نعمتالهی بهرهمند است، تا بتوانند دین را بر پا دارند و قوانین ظاهری و باطنی آن را در میان خود و دیگران پیاده کنند. چون پیروان دیگر ادیان و سایر کفار مغلوب و خوار میباشند، و خداوند وعده داده است که خوف و هراس مؤمنان را به امنیت و آرامش مبدل سازد، حال آنکه قبلاً فرد مؤمن نمیتوانست دین و عقیدهاش را اظهار دارد مگر اینکه از سوی کافران با اذیت و آزار زیادی مواجه میشد. و مسلمین نسبت به دیگران بسیار اندک بودند و همۀاهل زمین به صورت متحد و یکپارچه بهسوی آنان نشانه گرفته بودند و بر آنها یورش میبرند. پس به هنگام نزول این آیه خداوند این چیزها را به آنان وعده داد، و در آن وقت مسلمین قدرت و حکومتی نداشتند و نمیتوانستند دین اسلام را بر پا دارند. و امنیت کامل نداشتند تا بتوانند خداوند را به یگانگی پرستش نموده و از کسی به جز خداوند هراس و بیمی نداشته باشند. پس نخستین افراد این امت ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند و در این زمینه از دیگران پیش قدم بودند، در نتیجه خداوند آنها را بر شهرها و مردم مسلط نمود به گونهای که شرق و غرب را فتح کردند و به قلمرو خود در آوردند، و امنیت و قدرت کامل به دست آوردند. و این یکی از نشانههای شگفتانگیز و آشکار الهی است و تا قیامت چنین خواهد بود، و به شرطی که مسلمین ایمان داشته باشند و کار شایسته انجام دهند حتماً آنچه را که خداوند به آنها وعده داده است خواهند یافت. اما اگر میبینیم که خداون کفار و منافقین را بر مسلمین مسلط مینماید و بعضی وقتها مسلمین مغلوب میشوند به خاطر کوتاهی آنان در قبال ایمان و عمل صالح است. ﴿وَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ﴾و کسانی که پس از آن قدرت و سلطهی کامل شما ای مسلمانان! کفر ورزند ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾اینان هستند که فاسقند و از طاعت الهی بیرون رفته و دست به فساد و تباهی زدهاند، و شایستۀ کارهای نیک و پسندیده نیستند، و لیاقت برخورداری از خیر و خوبی را ندارند، چون کسیکه در حالت قدرت و توانایی و متنفی بودن اسباب بازدارنده، ایمان را ترک گوید، این بیانگر نیت فاسد و سرشت پلید اوست، چون جز ترک دین قصد دیگری ندارد. و این دلالت مینماید که خداوند قبل از ما کسانی را در زمین جانشین و حاکم قرار داده و به آنها قدرت داده است، همانگونه که موسی به قونش گفت: ﴿وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ﴾[الأعراف: ۱۲۹]. «خداوند شما را در زمین جانشین میگرداند، آنگاه مینگرد که چگونه عمل میکنید».
و خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ٥ وَنُمَکِّنَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾[القصص: ۵-۶]. «و نمکن لهم فی الارض و میخواهیم بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شدهاند منت بگذاریم، و آنان را رهبران و وارثان (زمین) بگردانیم. و آنها را در زمین قدرت بخشیم».
آیهی ۵۶-۵۷:
﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٥٦﴾[النور: ۵۶]. «و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و از پیامبر اطاعت کنید تا بر شما رحم شود».
﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٥٧﴾[النور: ۵۷]. «گمان مبر کسانی که کافر شدهاند (ما را) درمانده میکنند، جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است».
خداوند به بر پا داشتن نماز و رعایت ارکان و شرایط و آداب ظاهری و باطنی آن فرمان میدهد که بندگان فقیر را وارث آن قرار داده است، و اینکه زکات را به فقرا و دیگر کسانی که خداوند آنها را به عنوان اصناف زکات ذکر نموده است بپردازند. زیرا این دو عبادت (=نماز و زکات) بزرگترین عبادت هستند، چرا که هم حق خدا و هم حق بندگان خدا را در بر دارند و در آن هم اخلاص برای خدا وجود دارد و هم نیکی با بندگان خدا سپس دستور کلی و فراگیر را در کنار امر به نماز و پرداختن زکات بیان کرد و فرمود: ﴿وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ﴾و از پیامبر اطاعت کنید، دستورات او را به جای آورید، و از آنچه نهی نموده است پرهیز کنید، ﴿مَّن یُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾[النساء: ۸۰]. «و هر کس از پیامبر پیروی نماید، به راستی که از خدا پیروی کرده است». ﴿لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ﴾تا با انجام این کارها مورد مرحمت قرار گیرید. پس هر کس میخواهد رحمت خدا شامل حال او شود، راهش این است. و هر کس بدون خواندن نماز و پرداختن زکات و اطاعت از پیامبر صبه رحمت الهی امیدوار است، آرزو کنندهای دروغگو است و نفسش آرزوهای دروغگین به او القا مینماید.
﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾گمان مبر که کافران درمانده کنندگان (خدا) در زمین میباشند. پس آنچه در زندگی دنیا به آنان داده شده تو را فرب ندهد، خداوند گرچه آنها را مهلت میدهد اما آنان را از یاد نخواهد برد. ﴿نُمَتِّعُهُمۡ قَلِیلٗا ثُمَّ نَضۡطَرُّهُمۡ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِیظٖ٢٤﴾[لقمان: ۲۴]. «اندک زمانی آنان را بهرهمند میسازیم، سپس به عذاب سختی دچارشان میکنیم». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿وَمَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُۖ وَلَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ﴾و جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامی است، زیرا سرانجام آنها شر و حسرت و عذاب همیشگی است.
آیهی ۵۸-۵۹:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٥٨﴾[النور: ۵۸]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! باید بردگان و کنیزاتان و کسانی از شما که به (سن) بلوغ نرسیدهاند در سه وقت از شما اجازه بگیرند، پیش از نماز صبح، و نیمروز به هنگامی که لباسهای خود را در میآورید، و بعد از نماز عشاء. (ین) سه وقت برایتان (اوقات) خلوت است. بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست، چرا که ایشان در اطراف شما در رفت و آمدند، و شما نیز با ایشان در رفت و آمد هستید خداوند آیات را بدینسان برایتان روشن میسازد، و خداوند دانای فرزانه است».
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٥٩﴾[النور: ۵۹]. «و چون کودکان شما به سن (بلوغ) رسیدند باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه گرفتند، اجازه گیرند، خداوند آیاتش را بدینسان برایتان روشن میسازد، و خداوند بس آگاه و دارای حکمت است».
خداوند مؤمناان را دستور داده که بردگان و کنیزانشان و کودکانی که به حد بلوغ نرسیدهاند در این سه وقت از آنها اجازه بگیرند آنگاه وارد شوند. و خداوند حکمت آن را بیان نمود و فرمود: این سه وقت، اوقات خلوت و استراحت شما میباشد، بعد از عشاء هنگام خوابیدن، و قبل از نماز صبح که وقت بیدار شدن شما میباشد، چون غالباًفردی که در شب میخوابد لباسهای غیرعادی را میپوشد. اما خوابیدن روز از آنجا که غالباً کم میباشد، گاهی اوقات انسان با لباسهای معمولی میخوابد. پس به همین جهت آن را مقید نمود به: ﴿وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ﴾و وقتی که برای خوابیدن نیمروز لباسهایتان را در میآورید.
پس در این سه وقت بردگان و کودکان نیز مانند دیگران نمیتوانند بدون اجازه وارد شوند. اما در رابطه با غیر از این سه وقت فرموده است: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بر شما و آنان گناهی نیست که در غیر از این سه وقت بدون اجازه وارد شوند. یعنی در غیر این سه وقت آنها مانند دیگران نیستند که برای وارد شدن اجازه بگیرند، زیرا مردم به آنها نیاز دارند و هر بار اجازه گرفتن مشکل میباشد. ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم بَعۡضُکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾آنها برای انجام کارهایتان در دور و بر شما رفت و آمد مینمایند. ﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾بدینسان خداوند آیات را برایتان بیان میدارد و فلسفۀ آن را نیز بیان میکند تا رحمت و حکمت کسی که این قانون را وضع نموده است شناخته شود.
﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾و خداوند دانایی حکیم است، دانش او واجبات و مستحبات و امور ممکن را احاطه نموده، و دارای حکمت است و هر چیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد. پس به هر مخلوقی آفرینش شایستۀ آن را داده است. و به هر حکم شرعی حکمت شایستهی آن را بخشیده است، و از آن جمله است این احکام که آن را به طور کامل بیان نمود و محاسن آن را توضیح داد.
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ﴾و چون کودکان شما به بلوغ رسیدند. به سن بلوغ ایت است که از فرد در حالت بیداری یا خواب منی بیرون بیاید. ﴿فَلۡیَسۡتَٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ﴾پس باید در سایر اوقات برای وارد شدن اجازه بگیرند، همانگونه اشخاصی که پیش از آنان بودهاند اجازه گرفتهاند، و آنها همان کسانی هستند که خداوند در رابطه با آنان فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾[النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! وارد خانههایی نشوید که متعلق به شما نیست مگر بعد از اجازه گرفتن»، ﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِ﴾بدینسان خداوند آیاتش را برایتان روشن میسازد و احکام آن را به طور مشروح برای شما بیان مینماید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾و خداوند بس آگاه و دارای حکمت است.
این دو آیه دارای فواید و آموختنیهای مفید و فراوانی میباشند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- آقا، ولی و بزرگترها موظف هستند که به بردگان و کوچکترها و کسانی که تحت سرپرستی آنان قرار دارند، علم و آداب شرعی بیاموزند، چون خداوند آنها را مخاطب قرار داده و فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ﴾«ای کسانی که ایمان آوردهاید! باید بردگان و کنیزان و کسانی از شما که به سن بلوغ نرسیدهاند در سه وقت از شما اجازه بگیرند». و این جز با یاد دادن و ادب کردن ممکن نیست. و چون فرموده است: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.
۲- خداوند به حفظ عورت سفارش کرده و دستور داده است تا هر چه بیشتر در راستای حفظ عورت بکوشیم، و انسان در جایی که گمان میرود عورت وی را مشاهده خواهند کرد نباید در آنجا غسل بکند و طهارت بگیرد.
۳- جایز است عورت در صورت وجود نیاز ظاهر گردد، مانند آنکه به هنگام خواب و رفتن به دستشویی و توالت و. . . کشف عورت صورت گیرد.
۴- مسلمین به خوابیدن هنگام ظهر عادت داشتند، همانطور که به خواب شب عادت داشتند، چون خداوند با بیان حالاتشان آنها را مورد خطاب قرار داده است.
۵- کودکی که به سن بلوغ نرسیده است نباید اجازه داده شود عورت آدمی را ببیند، و نباید عورت و شرمگاه او را کسی ببیند، چون دستور دادن الهی به اجازه گرفتن آنان به معنی این است که این امر (مشاهدهی عورت دیگران) جایز نیست.
۶- جایز نیست که برده عورت آقا و مالکش را ببیند، همانگونه که برای آقا و اربابش نیز جایز نیست که عورت او را ببیند. همچنانکه در مورد کودک بیان کردیم.
۷- برای واعظ و معلم و کسانی که در مورد مسائل شرع سخن میگویند بهتر است که همراه با بیان حکم، مأخذ و علت آن را نیز بگوید، و بدون بیان دلیل و علت، آن را بیان نکند، چون خداوند وقتی این حکم را بیان نمود، علتش را نیز بیان کرد و فرمود: ﴿ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّکُمۡ﴾این سه وقت برایتان اوقات خلوت است.
۸- کودک و برده نیز مورد خطاب خدا هستند. همانطور که ولی آنها مورد خطاب قرار گرفته است، چون خداوند متعال فرموده است: ﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ وَلَا عَلَیۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّ﴾بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست.
۹- آب دهان کودک پاک است گرچه بعد از آلودگی مانند استفراغ بیاید، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم﴾(چرا که ایشان) در اطراف شما در رفت و آمدند. پیامبر صنیز هنگامی که در رابطه با پاکی و نجاست گربه از ایشان سؤال شد. فرمود: «گربه نجس نیست، زیرا جزو کسانی است که در اطراف شما در رفت و آمد هستند» [۲].
۱۰- جایز است انسان زیردستان خود را از قبیل کودکان طبق عرف و عادت بکار گیرند، نه آنگونه که بر کودک دشوار آید، زیرا خداوند میفرماید: ﴿طَوَّٰفُونَ عَلَیۡکُم﴾.
۱۱- این حکم که به طور مشروح بیان شد در مورد کسانی است که به سن بلوغ نرسیدهاند، و اما بعد از رسیدن به سن بلوغ باید اجازه بگیرند.
۱۲- زمانی فرد به سن بلوغ میرسد که انزال وی صورت گیرد، سپس تمام احکام شرع که مترتب بر بلوغ هستند، با فرا رسیدن زمان انزال تحقق مییابند. و این چیزی است که بر آن اتفاق شده است، و اختلاف در این است که آیا با رسیدن به سن مشخصی و یا با در آمدن موی زیر ناف بلوغ محقق میشود یا نه؟!.
آیهی ۶۰:
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِی لَا یَرۡجُونَ نِکَاحٗا فَلَیۡسَ عَلَیۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعۡنَ ثِیَابَهُنَّ غَیۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِینَةٖۖ وَأَن یَسۡتَعۡفِفۡنَ خَیۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٦٠﴾[النور: ۶۰]. «و بر زنان از کار افتادهای که امید ازدواج ندارند گناهی نیست که لباسهایشان را فرونهند در حالیکه زینتی آشکار نکنند، و چنانچه پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است، و خداوند شنوای داناست».
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ﴾و زنان از کار افتادهای که به سن و سال نازایی رسیده و میل زناشویی و جاذبۀ جنسی را کاملاً از دست دادهاند، ﴿ٱلَّٰتِی لَا یَرۡجُونَ نِکَاحٗا﴾آنانی که میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج ندارند، و کسی نیز میل ازدواج با آنها را ندارند، چون زنان پیر و سالخوردهای هستند که نه خودشان میل جنسیدارند و نه دیگران با این دید به آنان نگاه میکنند، یا قیافۀ زشتی دارند که کسی با دیدن آنها تحریک نمیشود. ﴿فَلَیۡسَ عَلَیۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعۡنَ ثِیَابَهُنَّ﴾(اینان) اگر لباسهای خود را از قبیل روسری که خداوند به زنان دستور دادهاست آن را بپوشند ﴿وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ﴾[النور:۳۱]. «و باید روسریهایشان را بر گریبانهایشان فرو گذارند» بیرون بیاورند گناهی بر آنان نیست.
چنین زنانی میتوانند چهرههایشان را ظاهر نمایند، چون خطری برای ابتلای آنان و دیگران به فتنه وجود ندارد. و از آنجا که بیان شد چنانچه لباسهایشان را فرو نهند گناهی بر آنان نیست، گمان آن میرود که پیرزن میتواند هر کاری را انجام دهد، برای دفع این توهم فرمود: ﴿غَیۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِینَةٖ﴾در صورتی که زینتی آشکار نکنند، مانند اینکه خویشتن را با پوشیدن لباسهای زیبا بیارایند- گرچه روی خود را بپوشانند- و یا پایکوبی کنند، تا آنچه از زینتشان که پنهان میدارند آشکار شود زیرا صرف خودآرایی زن با پوشیدن لباس- هر چند که محجبه هم باشد و صورت خود را نیز بپوشاند و از آن دسته از زنان نیز نباشد که دیگران نسبت به او تمایل از خود نشان دهند- سبب فتنه خواهد شد و مرد را دچار حرج و وسوسههای شیطانی میگرداند. ﴿وَأَن یَسۡتَعۡفِفۡنَ خَیۡرٞ لَّهُنَّ﴾و اگر پاکدامنی ورزند برایشان بهتر است. استعفاف یعنی عفت پیشهکردن، و اینکه آدمی با انجام اموری که به پاکدامنی میانجامد از قبیل ازدواج و دوری از چیزهایی که از آن بیم گناه میرود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ﴾و خداوند شنوا است و همۀ صداها را میشنود، و آگاه است و همۀ نیتها و مقاصد را میداند. پس زنان باید از هر گفتار و نیت فاسدی پرهیز کنند، و بدانند که خداوند آنها را به خاطر گفتارها و نیتهای فاسدشان مجازات خواهد کرد.
آیهی ۶۱:
﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِیقِکُمۡۚ لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗاۚ فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٦١﴾[النور: ۶۱]. «بر کور گناهی نیست، و بر لنگ (هم) گناهی نیست بر بیمار (نیز) گناهی نیست، و (نیز) بر خودتان گناهی نیست، که از خانههای فرزندان خود، یا خانههای پدران، مادران، برداران، خواهران، عموها، عمهها، داییها و خالههای خود و یا آن (خانههایی) که کلیدشان را در اختیار دارید، یا خانههای دوستانتان غذا بخورید. همچنین بر شما گناهی نیست که به طور دستهجمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمائید. پس چون به خانهها در آیید بر خویش به درودی مبارک و پاکیزه که رسمی است الهی سلام گویید. خداوند بدینسان آیات (خود) را برایتان روشن میسازد تا خرد ورزید».
خداوند متعال از منت و احسان خویش بر بندگانش خبر میدهد و بیان میدارد که دین را برای آنان دشوار و مشکل نکرده است بلکه آن را بینهایت ساده و آسان نموده است. پس فرمود: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِیضِ حَرَجٞ﴾بر کور و لنگ و بیمار گناهی نیست امور واجبی را ترک کنند که انجام آن جز برای افراد بینا و افرادی که پاهایشان سالم است و افرادی که مریض نیستند ممکن نمیباشد، مانند جهاد در راه خدا و امثال آن که بر لنگ و کور و بیمار واجب نیست. و خداوند متعال به خاطر این مفهوم کلی که بیان نمودیم سخن را در این مورد به طور مطلق و بدون قید بیان کرد. اما ﴿وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ﴾ـ همچنین بر شما گناهی نیست ـ را به ﴿أَن تَأۡکُلُواْ مِنۢ بُیُوتِکُمۡ﴾ـ که از خانههای فرزندانتان غذا بخورید ـ مقید نمود، و این مطابق با حدیث صحیحی است که پیامبر صفرموده است: «أَنْتَ وَمَالُکَ لأَبِیکَ». «تو و مالت از آن پدرت میباشید». «إنَّ أطیبَ ما أکلتم من کسبکم ، وإنّ أولادَکم من کسبکم» «بیگمان بهترین چیزی که میخورید همان است که حاص دسترنج خودتان میباشد، و فرزندانتان درآمد شما میباشند».
و منظور از ﴿مِنۢ بُیُوتِکُمۡ﴾خانۀ انسان نیست، چون چنین مفهومی بیان یک امر بدیهی، و تحصیل حاصل است که کلام الهی منزه و بدور از اینگونه امور است، و چون در اینجا گناه نبودن چیزهایی بیان شده است که گمان آن میرود گناه میباشند. اما خانۀ شخصی انسان کوچکترین گمانی نمیرود که خوردن از آن گناه باشد.
﴿أَوۡ بُیُوتِ ءَابَآئِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أُمَّهَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ إِخۡوَٰنِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخَوَٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَعۡمَٰمِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ عَمَّٰتِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ أَخۡوَٰلِکُمۡ أَوۡ بُیُوتِ خَٰلَٰتِکُمۡ﴾و نیز بر شما گناهی نیست که از خانههای پدران، مادران، برادران، خواهران، عموها، عمهها، دائیها و خالههای خود بخورید. و اینها معروف و شناخته شده هستند. ﴿أَوۡ مَا مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُ﴾و یا از خانههایی بخورید که کلیدهای آن را در اختیار دارید. یعنی خانههایی که شما به نمایندگی و وکالت از صاحبانشان در آن تصرف مینمایید، یا به عنوان سرپرست آن تعیین شدهاید. اما تفسیر ﴿مَلَکۡتُم مَّفَاتِحَهُ﴾بلکه گفته میشود: «ملکتموه» یا «ملکت أیمانکم» چون آنها مالک تمام آن هستند، نه انیکه فقط کلید آن در اختیار داشته باشند.
دوم اینکه: خانۀ بردهها چیزی جدا از خانۀ انسان نیست، زیرا برده و تمامی داراییاش از آن آقا و صاحب وی میباشد. پس نیازی به بیان این نکته نیست که خوردن از خانۀ او گناه نمیباشد.
﴿أَوۡ صَدِیقِکُمۡ﴾و نیز بر شما گناه نیست که از خانههای دوستانتان غذا بخورید. و خوردن بدون اجازه از این خانهها گناه نیست. و حکمت آن از سیاق آیه معلوم است، زیرا طبق عادت و عرف و به خاطر خویشاوندی و یا دوستی،آدمی اجازه دارد از خانۀ نامبردگان بخورد. و اگر اتفاق افتاد که یکی از اینها اجازه نداد که از خانهی وی غذا خورده شود و بخل ورزید، نباید آن غذا خورده شود، و چنانچه خورده شود،حرام است، چرا که حکمت مقتضی آن است و معنای آیه نیز بیانگر همین مطلب است.
﴿لَیۡسَ عَلَیۡکُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡکُلُواْ جَمِیعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗا﴾همچنین بر شما گناهی نیست که به طور دستهجمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمایید. و جایز است که اهل یک خانه همه با هم غذا بخورند، یا اینکه هر یک به تنهایی غذا بخورد، و این نفی گناه است نه نفی فضیلت تا مردم در تنگنا قرار نگیرند، و گرنه بهتر آن است که همه به طور دستهجمعی غذا بخورند.
در ﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا﴾کلمۀ: ﴿بُیُوتٗا﴾نکره و در سیاق شرط است، که هم شامل خانۀ انسان و هم خانۀ دیگران میشود. پس وقتی. وارد میشود باید سلام بگوید، خواه کسی در خانه باشد یا نباشد. بنابر این فرمود: وقتی انسان وارد خانه میشود، ﴿فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ﴾به یکدیگر سلام کنید، چون مسلمین از بس که با همدیگر محبت و دوستی دارند گویا یک جسم و جان هستند. پس هرگاه انسان وارد خانهای شد باید سلام بگوید، و در این راستا خانهها فرق نمیکنند.
و در مورد اجازه گرفتن پیشتر گذشت که احکام آن دارای تفضیل است. سپس خداوند این سلام را ستود و فرمود: ﴿تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗ﴾سلام شما به هنگام ورود به خانهها که میگویید: «السلام علیکم ورحمهالله وبرکاته» یا میگویید: «السلام علیکم ورحمة الله» یا میگویید: «السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین»، ﴿تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾سلام پر برکتی است که خداوند آن را از سوی خود برایتان مشروع نموده است. ﴿مُبَٰرَکَةٗ﴾(سلام) با برکت و پاک است، چون دوری از کمبود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. ﴿طَیِّبَةٗ﴾پاک است. چون دوری از کبمود، و حصول رحمت و برکت و رشد و افزونی را در بر دارد. طَیبَۀ پاک است. چون از کلمههای پاکیزه و محجوب در نزد خدا تشکیل یافته است و باعث شادمانی فرد شده و محبت و دوستی را به بار میآورد.
پس از آنکه این احکام بزرگ را برای ما بیان کرد، فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾بدینگونه خداوند آیاتش را که در بر گیرندۀ احکام شرعی خداوند است برایتان روشن میسازد. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾تا خرد ورزید، و آن را بفهمید، و با دلهایتان آن را دریابید، و از خردمندان باشید، چون شناخت احکام شرعی خداوند به صورت درست، بر عقل و خرد انسان میافزاید، و هوش و عقل آدمی را رشد میدهد، زیرا مفاهیم این احکام، و آداب آن بزرگترین مفاهیم و آداب هستن و پاداش از نوع عمل است، و اگر انسان در آیات او بیاندیشد، آیاتی که خداوند او را به اندیشیدن در آن فرا خوانده است، به پاس این کار به خرد و عقل او میافزاید.
و این آیات مبنای یک قاعدۀ کلی هستند و آن این است که: «عرف وعادت کلمات را تخصیص مینماید». مثلاً اصل بر این است که انسان از خوردن خوراک دیگران منع شده است، اما خداوند خوردن از خانههای افراد مذکور را جایز قرار داده است، چون عرف و عادت بر همین است. پس هر گاه استفاده از چیزی با تصرف نمودن در آن منوط به اجازه گرفتن از صاحب آن باشد، و صاحبش به طور شفاهی یا براساس عرف بدان اجازه داد، میتوان از آن استفاده کرد و یا در آن تصرف نمود.
نیز بیانگر آنست که برای پدر جایز است از مال فرزندش بردارد، و آن را در ملکیت خویش قرار دهد، به صورتی که زیانی بر فرزند وارد نشود، چون خداوند خانۀ فرزند را خانۀآدمی قرار داده است. و این آیه بیانگر آنست کسی که در خانۀ انسان تصرف مینماید از قبیل همسر و خواهر و امثال اینها، بر ایشان جایز است که از مال وی بخورند، و به سائل و گدا از آن خوراک بدهند. و دلیل براینکه مشارکت در خوراک جایز است، خواه به طور دستهجمعی یا جداگانه غذا بخورند، گرچه در این رهگذر بعضی بیشتر بخورند.
آیهی ۶۲-۶۴:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَإِذَا کَانُواْ مَعَهُۥ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ جَامِعٖ لَّمۡ یَذۡهَبُواْ حَتَّىٰ یَسۡتَٔۡذِنُوهُۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَٔۡذِنُونَکَ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوکَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٦٢﴾[النور: ۶۲]. «مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند، و چون در کار مهمی با او باشند بدون اجازۀ (وی) به جایی نمیروند، بیگمان آنان که از تو اجازه میخواهند، اینان کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. پس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که میخواهید اجازه بده، و از خداوند برایشان آمرزش بخواه. بیگمان خداوند آمرزگار مهربان است».
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَیۡنَکُمۡ کَدُعَآءِ بَعۡضِکُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٦٣﴾[النور: ۶۳]. «فراخواندن پیامبر را در میان خویش همچون فراخواندن همدیگر بشمار نیاورید، بدون شک خداوند کسانی از شما را که پنهانی بیرون میروند، میشناسد. پس آنانکه با فرمانش مخالفت میکند باید از این بترسد که بلای به آنان برسد یا اینکه عذاب دردناکی دچارشان شود».
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قَدۡ یَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ وَیَوۡمَ یُرۡجَعُونَ إِلَیۡهِ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْۗ وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُۢ٦٤﴾[النور: ۶۴]. «هان! بیشک آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است، او آگاه است از آنچه شما بر آن هستید، و روزی که بهسوی او بازگردانده میشوند آنان را به آنچه کردهاند آگاه میسازد، و خداوند به همه چیز دانا است».
در اینجا خداوند بندگان مؤمن خویش را رهنمایی میکند که هر گاه در کار مهمی همراه پیامبر باشند، یعنی کاری که نیاز به همدستی و همکاری داشته باشد، مانند جهاد و مشاوره و امثال آن از کارهای که مؤمنان در آن مشارکت میجویند باید همه جمع شده و متفرق نشوند. پس کسی که واقعاً به خداوند و پیامبرش ایمان دارند در چنین مواقعی برای انجام کاری معمولی به جایی نمیرود و به نزد خانوادهاش برنمیگردد، و از جمع جدا نمیشود، مگر اینکه از پیامبر، و بعد از پیامبر از جاشنین وی اجازه بگیرد. پس خداوند متعال فرموده است بدون اجازه از نزد پیامبر نباید رفت. و آنها را بر این کارشان و رعایت ادب در محضر پیامبر صو ولی امر ستوده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَٔۡذِنُونَکَ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾بیگمان آنان که از تو اجازه میگیرند، اینان کسانیاند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند. ولی چنانچه اجازه گرفتند آیا به آنان اجازه میدهد یا نه؟ خداوند متعال برای اجازه دادن به آنان دو شرط را بیان کرده است: یکی اینکه بیرون رفتن آنها برای انجام کاری از کارهایشان باشد. اما کسی که بدون عذر اجازه میگیرد به او اجازه داده نمیشود.
دوم اینکه: مصلحتی ایجاب نماید که به وی اجازه داده شود. بدون اینکه اجازه دادن به او زیانی را متوجه اجازه دهند بکند. بنابر این فرمود: ﴿فَإِذَا ٱسۡتَٔۡذَنُوکَ لِبَعۡضِ شَأۡنِهِمۡ فَأۡذَن لِّمَن شِئۡتَ مِنۡهُمۡ﴾پس هرگاه از تو برای انجام بعضی از کارهای خود اجازه خواستند به هر کس از آنان که میخواهی اجازه بده.
پس هرگاه یکی از آنان اجازه خواست و با توجه به این دو شرط به او اجازه داد، خداوند پیامبرش را دستور میدهد تا برای او آمرزش بخواهد، چون ممکن است او در اجازه خواستن مقصر باشد. بنابر این فرمود: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمُ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾و از خداوند برایشان آمرزش بخواه، بیگمان خداوند آمرزگار مهربان است، گناهان آنها را میآمرزد و بر آنان رحم میکند، چرا که اجازه خواستن را - در صورت داشتن عذر - برای آنان جایز قرار داده است.
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَیۡنَکُمۡ کَدُعَآءِ بَعۡضِکُم بَعۡضٗا﴾فرا خوانده شدن شما را از سوی پیامبر و فرا خواندن پیامبر را در میان خویش همچون فرا خواندن همدیگر به شمار نیاورید. پس هرگاه شما را فرا خواند، باید او را اجابت نمایید، حتی اجابت پیامبر صدر حالت نماز نیز واجب است. پذیرفتن سخن، و عمل کردن به حرف هیچ کسی جز پیامبر صواجب نیست، چون او معصوم است و به ما امر شده است از وی اطاعت کنیم: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمۡ لِمَا یُحۡیِیکُمۡ﴾[الأنفال: ۲۴]. «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اجابت کنید (دعوت) خدا و رسول خدا را، هرگاه شما را فرا خواند بهسوی آنچه که شما را زنده میدارد».
همچنین صدا زدن پیامبر صرا همچون صدا زدن افراد معمولی بشمار نیاورید، پس وقتی که او را صدا میزنید، نگویید: «ای محمد»، و نگویید: «ای محمد پسر عبدالله» آنگونه که همدیگر را این طور فرا میخوانید، بلکه به خاطر احترام و شرافت و فضیلت او و تفاوتی که با دیگران دارد، باید گفت: «ای پیامبر خدا».
﴿قَدۡ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمۡ لِوَاذٗا﴾خداوند کسانی را ستود که به او و پیامبرش ایمان آوردهاند، همانهایی که هرگاه در کار مهمی با ایشان باشند (به جایی) نمیروند، مگر اینکه از ایشان اجازه بگیرند. سپس به تهدید کسی پرداخت که اینگونه عمل نکرده و بدون اجازه رفته است. پس چنین کسی گرچه به شیوهای مخفیانه رفتنش را از شما پنهان داشته باشد. و مراد خدا نیز در این آیه ﴿یَتَسَلَّلُونَ مِنکُمۡ لِوَاذٗا﴾همین است، که در آن بیان میدارد آنان به هنگام در رفتن خود طوری عمل میکنند که خویشتن را از شما پنهان دارند، اما خداوند میفرماید که ما به حال آنان آگاهیم. و آنان را بر این کارشان بطور کامل مجازات خواهیم کرد. بنابراین، به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِ﴾پس آنان که با فرمان او مخالفت میکنند و دستور خدا و پیامبر را ترک کرده و به انجام کارهایشان میپردازند، و به خاطر کارهایشان فرمان خدا و رسول را ترک میکنند، باید بر حذر باشند. پس اگر کسی بدون اینکه کاری داشته باشد فرمان خدا و پیامبر را ترک گوید، حالش چطور خواهد بود؟! چنین افرادی باید بترسند، ﴿أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ﴾از اینکه گرفتار شرک و شری شوند، ﴿أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾یا اینکه به عذابی دردناک دچار گرداند.
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾هان! بیشک آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است، ملک او بوده، و بندۀ اویند، و با فرمان تقدیری و شرعی خودش در آنها تصرف مینماید ﴿قَدۡ یَعۡلَمُ مَآ أَنتُمۡ عَلَیۡهِ﴾او آگاه است از آنچه شما بر آن هستید. یعنی علم و آگاهی خداوند بر خیر و شری که شما بر آن هستید احاطه دارد، و همۀ کارهایتان را میداند، و قلم الهی بر آن رفته است، و نگهبانانی از فرشتگان که پیش خداوند مقرب و محترم هستند کارهایتان را مینویسند. ﴿وَیَوۡمَ یُرۡجَعُونَ إِلَیۡهِ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ﴾و روزی که بهسوی او بازگردانده میشوند آنانرا به آنچه کردهاند آگاه میسازد. یعنی آنها را از همۀ کارهای کوچک و بزرگی که از آنان سرزده است آگاه میسازد، و اعضای بدنشان را بر آنان گواه میگیرد، و کوچکترین ستمی بر آنها نمیشود، و کاملاً تحت فضل و عدل الهی قرار دارند. و هنگامی که خداوند علم خود را به اعمال آنان مقید گرداند، عام را بعد از خاص ذکر کرد و فرمود: ﴿وَٱللَّهُ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُۢ﴾و خداوند به همه چیز داناست.
پایان سورهی نور
[۲] ظاهراً مؤلف با این حدیث میخواهد بر پاکی آب دهان گربه استدلال نماید. انگار ایشان میگویند: مادامی که آب دهان گربه پاک است ـ وگربه جزو آن دسته از کسانی است که در داخل خانه رفت و آمد میکنند، و کودک نیز جزو همان دسته است ـ پس آّ دهان بپه نیز پاک میباشد. «و».