مدنی و ۴۳ آیه است. و گفته میشود مکی میباشد.
آیهی ۱:
﴿الٓمٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِۗ وَٱلَّذِیٓ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یُؤۡمِنُونَ١﴾[الرعد: ۱]. «الف، لام. میم، راء. این آیات کتاب (قرآن) است، و آنچه که از سوی پروردگارت بهسوی تو نازل شده حق است، ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
خداوند متعال خبر میدهد که این قرآن نشانهها و آیاتی را دربردارد که بندگان را به تمام اصول و فروع دین راهنمایی مینماید. قرآن کتابی است که از سوی پروردگار نازل شده، و حق آشکار است، زیرا تمامی آنچه را که از آن خبر داده راست است و دستورات و نواهی آن مبتنی بر عدل میباشد و با دلیل و حجتهای قاطع مورد تایید قرار گرفته است. پس هرکس به فراگرفتن و علوم آن روی بیاورد از زمرۀ کسانی خواهد بود که به حق اگاهی دارند، حقی که آگاهی یافتن از آن باعث میشود تا آدمی به آنچه خداوند دوست دارد عمل نماید.
﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یُؤۡمِنُونَ﴾ولی بیشتر مردم از روی نادانی و اعراض و بیمبالاتی و یا از روی عناد و ستمگری به این قرآن ایمان نمیآورند، پس بیشتر مردم از آن بهرهمند نمیشوند، چون ایمان که باعث بهره بردن از آن است در دوران آنان وجود ندارد.
آیهی ۴-۲:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَاۖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ یُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّکُم بِلِقَآءِ رَبِّکُمۡ تُوقِنُونَ٢﴾[الرعد: ۲]. «خداوند ذاتی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برپا داشت، آنگاه بر عرش بلند و مرتفع گردید، و خورشید و ماه را رام کرد، هر یک تا زمان معین روان است، خداوند کار هستی را تدبیر میکند و او آیات را بیان میدارد تا شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی مَدَّ ٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۡهَٰرٗاۖ وَمِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِیهَا زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِۖ یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٣﴾[الرعد: ۳]. «و او ذاتی است که زمین را گسترانید و در آن کوهها و رودها قرار داد و از هر میوهای جفتی دوگانه آفرید، شب را بر روز میپوشاند، بیگمان در این (امور) نشانههایی است برای آنان که میاندیشند».
﴿وَفِی ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِیلٞ صِنۡوَانٞ وَغَیۡرُ صِنۡوَانٖ یُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلۡأُکُلِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٤﴾[الرعد: ۴]. «و در روی زمین قطعه زمینهای به هم پیوسته و باغهایی از درختان انگور و کشتزارها وجود دارد، و درختان خرمای هم ریشه و نا هم ریشه که با یک آب آبیاری میشوند، اما برخی را از لحاظ طعم بر برخی دیگر برتری میدهیم، بیگمان در این نشانههایی است برای کسانی که خرد میورزند».
خداوند متعال خبر میدهد که او در آفرینش و تدبیر امور جهان یگانه است و در شکوه و فرمانروایی یکتاست. پس تنها او معبود است و عبادت جز برای او شایسته نیست. بنابر این فرمود: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی رَفَعَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ﴾خداوند ذاتی است که آسمانها را با وجود بزرگی و گستردگی آنها با قدرت بیکران خویش بر پا داشت. ﴿بِغَیۡرِ عَمَدٖ تَرَوۡنَهَا﴾بدون اینکه زیر آسمانها ستون وجود داشت باشد، زیرا اگر ستونی بود شما آن را میدیدید. ﴿ثُمَّ﴾پس از اینکه خداوند آسمانها و زمین را آفرید، ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾بر عرش که بزرگترین آفریدهها است بلند و مرتفع گردید، آنگونه که شایستۀ بزرگی اوست و آن طور که مناسب کمال او میباشد.
﴿وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ﴾و خورشید و ماه را در راستای منافع بندگان و چهارپایان، و به منظور فراهم شدن میوههایشان رام کرد، ﴿کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾هر یک از خورشید و ماه بر حسب تدبیر خداوند توانا و دانا تا مشخص در گردش و حرکت منظم به سر میبرند، و آنها سست و خسته نمیشوند تا آن وقت که زمان مشخص فرا میرسد، و آن زمانی است که خداوند بساط جهان هستی را بر میچیند و مردم را به جهان آخرت میبرد که سرای همیشگی است. پس در آن وقت خداوند آسمانها را درهم میپیچد و زمین را دگرگون میسازد. و خورشید و ماه بیفروغ گشته و هر دو را در آتش میاندازد تا کسانی که خورشید و ماه را میپرستیدند بدانند که این دو سزاوار عبادت نیستند و آن وقت به شدت حسرت میخورند، و کافران به دروغگویی خود پی میبرند.
﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ یُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾خداوند کار هستی را تدبیر مینماید و آیات را بیان میدارد، هم جهان هستی را آفریده و هم به تشریع احکام میپردازد. یعنی خداوند بزرگ بر تخت پادشاهی بلند و مرتفع گردید و امور جهان بالا و پائین را تدبیر مینماید، پس میآفریند و روزی میدهد و عدهای را ثروتمند مینماید و برخی را فقیر میکند، و مقام گروهی را بالا میبرد، و کسانی را ذلیل میکند و منزلت آنان را پایین میآورد، و از لغزش چشم پوشی مینماید، مشکلات و سختیها را دور میکند و قضا و قدر خود را در اوقات مناسب جاری مینماید، قضا و قدری که از پیش به آن آگاهی دارد و قلمش بر انجام آن جاری شده است، و فرشتگان بزرگوار خود را برای تدبیر آنچه که آنان را مامور اجرای آن گردانده است میفرستد.
کتابهای خود را بر پیامبران فرو میفرستد و قوانین و نواهی و اوامری را که بندگان به آن نیاز دارند بیان مینماید و آنرا تا آخرین حد شرح و توضیح میدهد. ﴿لَعَلَّکُم﴾تا به سبب نشانههای آفاقی و آیات قرآنی که برایتان فرستاده است، ﴿بِلِقَآءِ رَبِّکُمۡ تُوقِنُونَ﴾به ملاقات پروردگارتان یقین حاصل کنید. زیاد بودن دلیل و روشن و واضح بودن آن سبب حاصل شدن یقین در همهی امور الهی میشود، به خصوص در امور عقیدتی مهم، مانند رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و بیرون آمدن از قبرها.
مسلماً خداوند با حکمت است و مخلوقات را بیهوده نیافریده و آنها را رها نمیکند، پس همانطور که خداوند پیامبرانش را فرستاده و کتابهایش را نازل کرده است تا بندگان را امر و نهی کند، باید آنها را به جهانی ببرد که در آنجا نیکوکارانش را پاداش و جزا دهد و بدکاران را به سبب کارهای بدشان مجازات نماید.
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی مَدَّ ٱلۡأَرۡضَ﴾و او ذاتی است که زمین را برای بندگان آفریده و آن را گسترادنیده و برکات فراوانی در آن قرارداده و آن را برای زندگی آماده ساخته و منافع زیادی را برای بندگان در آن به ودیعت نهاده است، ﴿وَجَعَلَ فِیهَا رَوَٰسِیَ﴾و در آن کوههای بزرگی قرار داده تا مردم تکان نخورند و بر اثر لرزش زمین به این سو و آن سو نروند، زیرا اگر کوهها نبودند ساکنان زمین بر اثر تکان و لرزههای شدیدش به این سو و آن سو میافتادند، چون زمین بر امواج آب قرار دارد و ثبات و پابرجایی ندارد مگر به وسیلهی کوههای بزرگ که خداوند آنها را میخ زمین قرار دادهاست.
﴿وَأَنۡهَٰرٗا﴾و در زمین رودها و جویبارهایی قرار داد تا انسانها و چهارپایانشان و کشتزارها و میوهها را سیراب کند که در آن خیر و برکت فراوان نهفته است. به همین منظور فرمود: ﴿وَمِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ جَعَلَ فِیهَا زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ﴾و از هر میوهای که بندگان به آن نیاز دارند دو نوع آفریده است. ﴿یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَ﴾شب را بر روز میپوشاند و با آمدن شب، جهان تاریک میشود و هر حیوانی در کاشانه و جایگاه خود آرام میگیرد، و خستگی و رنج روز را از تن بیرون میکند، و چون زمان خوابشان تمام شود روز را بر شب میپوشاند و بار دیگر صبح میشود و همۀ موجودات در پی منافع و کارهایشان پخش میشوند.
﴿وَمِن رَّحۡمَتِهِۦ جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٧٣﴾[القصص: ۷۳]. «و از رحمت الهی این است که شب و روز را برایتان قرار داده تا در شب آرام بگیرید و در روز از فضل الهی بجویید، و تا سپاس گذارید».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾قطعاً در این امر نشانههایی است دال بر قدرت و عظمت الهی برای قومی که میاندیشند و در آن تفکر مینمایند، و به منظور کسب عبرت و پند گرفتن در آن مینگرند، پس در مییابند کسی که این مجموعۀ عظیم را آفریده است و به تدبیر امور آن میپردازد و آن را میگرداند خداوند است که جز او هیچ معبود به حقی وجود ندارد و او دانای پنهان و آشکار و بخشنده و مهربان است و بر هر کاری تواناست و فرازنه با حکمت است و بر آنچه آفریده، و بر دستوراتش ستایش میشود، و او با برکت و بلند مرتبه است.
﴿وَ﴾از جمله نشانههایی که بر کمال قدرت و شگفتی صنعت او دلالت مینماید این است که ﴿فِی ٱلۡأَرۡضِ قِطَعٞ مُّتَجَٰوِرَٰتٞ وَجَنَّٰتٞ مِّنۡ أَعۡنَٰبٖ وَزَرۡعٞ وَنَخِیلٞ صِنۡوَانٞ وَغَیۡرُ صِنۡوَانٖ یُسۡقَىٰ بِمَآءٖ وَٰحِدٖ وَنُفَضِّلُ بَعۡضَهَا عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلۡأُکُلِ﴾در زمین قطعه زمینهای به هم پیوسته و باغهایی از درختان انگور و کشتزارها، و نیز درختان خرما و دیگر انواع درختان وجود دارد، و درختان خرمای هم ریشه، یعنی چند درخت که ریشههایشان یکی است، و درختان خرمای ناهم ریشه، به این صورت که پآیه و ریشۀ هر درختی جدا است (همۀ اینها در روی زمین قرار دارند) و با یک آب آبیاری میشوند و در یک زمین میرویند، اما از لحاظ رنگ و طعم و فایده و لذت برخی را بر برخی دیگر برتری داده است.
بنابراین زمینی مرغوب را داریم که در آن گیاه و علف زیادی میروید و درختان و کشتزارها در آن سبز میشوند، و در کنار آن زمینی وجود دارد که نه گیاهی را میرویاند و نه آبی را فرو میبرد و در خود نگاه میدارد. و زمینی هست که آب را فرو میبرد اما علف در آن نمیروید. و زمینی هست که کشتزارها و درخت در آن سبز میشود اما گیاه و علف در آن نمیروید، و میوهای هست که شیرین است و میوهای دیگر تلخ، میوهای دیگر هست ک نه شیرین و نه تلخ میباشد. پس آیا این تنوع و گوناگونی در خود این چیزهاست؟ یا اینکه خداوند دانا و توانا آن را چنین تقدیر نموده است؟
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾بیگمان در این چیزها نشانههایی است که برای کسانی که خرد میورزند، کسانی که دارای عقلهایی هستند که آنان را هدایت و راهنمایی میکند و بهسوی رستگاری سوق میدهد، به گونهای که توصیهها و دستورات و نواهی خداوند را میفهمند. ولی کسانی که روی میگردانند و اهل حماقت و نادانی هستند در تاریکیهایشان سرگردان و در گمراهی خود سرگشته میمانند و بهسوی پروردگارشان راه نمیبرند و هیچ سخنی از سخنانش را نمیفهمند.
آیهی ۵:
﴿وَإِن تَعۡجَبۡ فَعَجَبٞ قَوۡلُهُمۡ أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدٍۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِیٓ أَعۡنَاقِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٥﴾[الرعد: ۵]. «و اگر به شگفت میآیی، شگفتانگیز سخن آنان است که میگویند: آیا هنگامی که خاک شدیم آفرینش تازهای پیدا میکنیم؟ اینان کسانیاند که به پرروردگارشان کفر ورزیدند و بندها و زنجیرها در گردنهایشان خواهد بود. اینان دوزخیاند و در آن جاودانه میمانند».
احتمال دارد که معنی ﴿وَإِن تَعۡجَبۡ﴾این باشد که اگر تو از عظمت خداوند متعال و از کثرت دلایل توحید به شگفت آمدهای، شگفتانگیزتر این است که آنها رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار و تکذیب کرده و میگویند : ﴿أَءِذَا کُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِی خَلۡقٖ جَدِیدٍ﴾آیا هنگامیکه خاک شدیم (دوباره) آفرینش تازهای پیدا میکنیم؟ به گمان آنها غیر ممکن و بسیار بعید است پس از اینکه خاک شدند خداوند آنها را دوباره زنده گرداند. آنها ب خاطر نادانی و جهالت خود قدرت خالق و آفریننده را با توانایی و قدرت مخلوق مقایسه میکردند. پس وقتی دیدند که مخلوق توانایی چنین کاری را ندارد و گمان بردند که کار در توان خدا هم نیست و فراموش کردند که خداوند آنها را نخستین بار آفریده است، و در حالیکه چیزی نبودند.
نیز احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد اگر تو از سخن آنها و از اینکه زنده شدن پس از مرگ را دروغ میانگارند به تعجب آمدهای، حق به جانب تو میباشد زیرا کسی که نشانها و آیات برای او توضیح داده شود و دلایل قاطعی را که بر زنده شدن پس ازمرگ دلالت مینماید مشاهده کند که شک و تردید در آن راهی ندارد، سپس زنده شدن پس از مرگ را انکار کند و به حقیقت که سخن او بسیار تعجب برانگیز است.
اما چنین چیزی از کافران بعید نیست، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ﴾(زیرا) اینان کسانیاند که به پروردگارشان کفر ورزیدند و یگانگی او را تکذیب کردند، که یگانگی او بیسار روشن و آشکار است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلۡأَغۡلَٰلُ فِیٓ أَعۡنَاقِهِمۡ﴾و آنان بندها و زنجیرههایی در گردنشان دارند و از هدایت باز میمانند، چرا که به ایمان فراخوانده شدند اما ایمان نیاوردند، و هدایت بر آنها عرضه شد اما هدایت نشدند پس دلهایشان به سزای این که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند دگرگون شد. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾و اینان اهل دوزخاند و در آن جاودانه میمانند و هرگز از آن بیرون نمیروند.
آیهی ۶:
﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلسَّیِّئَةِ قَبۡلَ ٱلۡحَسَنَةِ وَقَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِمُ ٱلۡمَثُلَٰتُۗ وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ لِّلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلۡمِهِمۡۖ وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٦﴾[الرعد: ۶]. «و پیش از خوبی، بدی و عذاب را با شتاب از تو میخواهند، حال اینکه پیش از ایشان کیفرها (بر بیباوران) رفته است و پروردگارت نسبت به مردم - با وجود ستمهایی که میکنند - آمرزنده است و پروردگارت سخت کیفر میباشد».
خداوند متعال از جهالت کسانی خبر میدهد که پیامبرش را تکذیب میکردند و به خدا شرک میورزیدند، آنان که اندرز داده شدند اما پند نپذیرفتند، و دلایل زیادی برای آنان اقامه شد اما تسلیم نگردیدند، بلکه آشکارا انکار کردند و از گذشت و بردباری خداوند قهار و اینکه خداوند در دنیا آنان را به عذاب گرفتار ننمود چنین استنباط کردند که آنها بر حق هستند و با شتاب از پیامبر خواستند که هر چه زودتر عذاب را بیاورد و گفتند: ﴿ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ﴾[الأنفال: ۳۲]. «بار خدایا! اگر این حق از جانب توست ما را از آسمان سنگباران کن و یا عذابی دردناک بر ما بیاور».
﴿وَ﴾حال آنکه، ﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِمُ ٱلۡمَثُلَٰتُ﴾کیفرها پیش از ایشان بر مردمان خدا نشناس رفته است. یعنی عذاب خدا بر امتهای تکذیب کننده فرود آمده است. آیا در احوال آنها نمیایشند و جهالت خود را رها نمیکنند؟ ﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ لِّلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلۡمِهِمۡ﴾و پرودرگات با وجود ستمهایی که مردم میکنند نسبت به آنها آمرزنده است. یعنی مردم همواره از خیر و احسان و نیکی و بخشش خداوند بهرهمند هستند ولی پاسخ او را با شرک ورزیدن و نافرمانی میدهند، و آنها را فرمانش سرپیچی مینمایند اما او آنانرا به درگاهش فرا میخواند. مرتکب جنایت و گناه میشوند ولی آنها را از خیر و احسان خویش محروم نمیکند، و اگر به سویش باز گردند پس او دوست آنها است چون توبه کنندگان را دوست میدارد، آنهایی که میخواهند خود را پاک دارند و اگر بندگان توبه نکنند خداوند طبیب آنهاست و آنان را به مصیبتهایی گرفتار مینماید تا آنها را از عیبها پاکیزه گرداند. ﴿قُلۡ یَٰعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٥٣﴾[الزمر: ۵۳]. «ای بندگانی که بر اثر ارتکاب گناه به خود ستم کرده اید! از رحمت خدا ناامید نشوید، همانا خدا تمامی گناهکاران را عفو میکند، زیرا او بس آمرزندۀ مهربان است».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ﴾پروردگارت سخت کیفر است. یعنی کسی را که همواره بر گناه پافشاری نماید و از توبه کردن و طلب آمرزش و پناه بردن به خداوند توانا و آمرزنده، سرباز زند سخت کیفر میدهد. پس بندگان باید از کیفر او پرهیز کنند زیرا عذاب خداوند دردناک و سخت است.
آیهی ۷:
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِۦٓۗ إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرٞۖ وَلِکُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ٧﴾[الرعد: ۷]. «و کافران میگویند: چرا نشانهای از سوی پروردگارت بر او فرستاده نشده است؟. تو تنها بیم دهنده هستی و هر قومی راهنمایی دارد».
کافران که معجزات و نشانههایی را که خود تعیین میکردند به محمد پیشنهاد نموده و میگفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِ﴾چرا نشانهای از سوی پروردگارش بر او فرستاده نشده است؟ و این سخن را عذری برای نپذیرفتن پیام پیامبر قرار میدادند، حال آنکه پیامبر فقط بیمدهنده است و هیچ کاری در دست او نیست، بلکه خداوند است که معجزه و نشانهها را فرو میفرستد، و پیامبر را با نشانهها و دلایلی تایید مینماید که بر خردمندان پوشیده نیست، و کسی که در پی حق باشد با این دلایل راه مییابد و هدایت میشود. ماما کافری که از روی ستمگری و نادانی نشانهها یی را از خدا درخواست میکند، این عمل او دروغ و تهمت است، زیرا به هیچ نشانهای ایمان نمیآورد، و هیچگاه فرمان نمیبرد، چون دلیل نیاوردنش این نیست که چیزی وجود ندارد که او را بر درستی ایمان راهنمایی کند، بلکه امتناع ورزیدن او از ایمان آوردن به خاطر پیروی از هوای نفس و امیال و خواستههایش میباشد.
﴿وَلِکُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ﴾و هر قومی راهنمایی دارد. یعنی هر قومی دعوت دهندهای از پیامبران و پیروانش دارد که آنها را بهسوی هدایت فرام میخواند، واین دعوتگران دلایلی همراه دارند که بر صحت دین و هدایتی که با آنهاست دلالت مینماید.
آیهی ۱۱-۸:
﴿ٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ کُلُّ أُنثَىٰ وَمَا تَغِیضُ ٱلۡأَرۡحَامُ وَمَا تَزۡدَادُۚ وَکُلُّ شَیۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨﴾[الرعد: ۸]. «خداوند میداند که هر جاندار ماده چه چیزی را حمل میکند و آنچه را که رحمها میکاهند و میافزایند، و هر چیزی در نزد او به اندازه است».
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ٩﴾[الرعد: ۹]. «به پنهان و پیدا داناست و بزرگوار و والاست».
﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠﴾[الرعد: ۱۰]. «کسی از شما که سخن را پنهان میدارد و کسی که آن را آشکار میسازد و آنکه در شب نهان است و کسی که در روز داخل مخفیگاه خویش است یکسان میباشند».
﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا فَلَا مَرَدَّ لَهُۥۚ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ١١﴾[الرعد: ۱۱]. «برای وی فرشتگانی است که پیاپی از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند، خداوند احول هیچ قومی را دگرگون نمیسازد مگر اینکه آنان احول خود را تغییر دهند و هنگامی که خدا بخواهد بلائی به قومی برساند هیچکس و هیچ چیز نمیتواند آن را بر گرداند و آنان جز او هیچ کارسازی ندارند».
خداوند متعال از دانش و آگاهی فراگیر خویش و گستردگی آگاهی و اطلاع خود و احاطهاش بر هر چیزی خبر داده و میفرماید: ﴿ٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تَحۡمِلُ کُلُّ أُنثَىٰ﴾خداوند میداند که هر مادینهای از انسان و غیره چه چیزی را حمل میکند، ﴿وَمَا تَغِیضُ ٱلۡأَرۡحَامُ﴾و آنچه را که رحمها میکاهند، یعنی آنچه که در آن ناقص میشود به این صورت که یا حمل از بین میرود و یا دچار نقص میگردد، ﴿وَمَا تَزۡدَادُ﴾و آنچه که رحمها میافزایند، و جنینی که در آن است بزرگ میشود. ﴿وَکُلُّ شَیۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ﴾و هر چیزی در نزد او به اندازه است و از آن اندازه پس و پیش نمیشود، و از آن اندازه اضافه و کم نمیگردد، مگر به همان اندازهای که حکمت و علم او اقتضا نماید. پس خداوند ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ ٱلۡکَبِیرُ ٱلۡمُتَعَالِ﴾به پنهان و پیدا است و دارای ذات و اسماء و صفات بزرگی است، ذات و قدرت و مهر او والاتر و بالاتر از همۀ آفریدهها یش میباشد. ﴿سَوَآءٞ مِّنکُم مَّنۡ أَسَرَّ ٱلۡقَوۡلَ وَمَن جَهَرَ بِهِۦ وَمَنۡ هُوَ مُسۡتَخۡفِۢ بِٱلَّیۡلِ وَسَارِبُۢ بِٱلنَّهَارِ١٠﴾برای علم و سمع و بصر وی یکسان است کسی از شما که سخن را پنهان دارد و کسی که آن را آشکار میسازد و آنکه در شب نهان است و در مکانهای پنهان مستقر است و کسی که در روز وارد مخفی گاه خود از قبیل خانه یا غار یا امثال آن شود، و هیچ چیز از دید و علم و شنوایی خداوند پنهان نمیماند.
﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ﴾انسان دارای فرشتگانی است که به نوبت در شب و روز عوض میشوند. ﴿مِّنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ یَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾و پیاپی از روبرو و پشت سر به فرمان خدا از او مراقبت مینمایند، یعنی جسم و روح او را از هر آسیبی محافظت مینمایند و اعمال او را ثبت و ضبط میکنند و آن فرشتگان همواره همراه انسان هستند.
پس همانگونه که علم خداوند انسان را احاطه نموده است خداوند این محافظات را بر بندگان قرار داده است به صورتی که حالات و کارهای انسان پوشیده نمیماند و هیچ چیز از آن فراموش نمیشود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوۡمٍ﴾همانا خداوند نعمت و احسان و زندگی و راحتی هیچ قومی را تغییر نمیدهد، ﴿حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ﴾مگر اینکه آنان احول خود را تغییر بدهند، به این صورت که از دایرۀ ایمان بیرون آمده و به کفر روی بیاورند، و از طاعت به معصیت و یا از شکرگزاری نعمتهای خدا به ناسپاسی و مغرور شدن بگرایند، پس آنگاه خداوند آن نعمتها را از دستشان میگیرد.
و همچنین هرگاه بندگان حالت گناه ورزی را که بدان مبتلا هستند تغییر دهند و به اطاعت خدا روی بیاورند، خداوند حالت ناگواری را که در آن به سر میبرند دگرگون میسازد و شقاوت آنها را به نیکی و شادی و رحمت مبدل مینماید.
﴿وَإِذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ سُوٓءٗا﴾و هنگامیکه خدا بخواهد عذاب و سختی را به قومی برساند حتماً ارادۀ الهی در رابطه با آنها محقق میشود، ﴿فَلَا مَرَدَّ لَهُ﴾زیرا هیچ چیز و هیچکس نمیتواند آن را بر گرداند، ﴿وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَالٍ﴾و جز او هیچ کار سازی ندارند که امر پسندیده و دوست داشتنی را برایشان بیاورند و امور ناگوار را از آنها دور نماید. پس باید از قرار گرفتن در دایرۀ آنچه که خدا نمیپسندد بپرهیزند تا مبادا عذابی بر آنها بیاید که از قوم گناهکار برگردانده نمیشود.
آیهی ۱۳-۱۲:
﴿هُوَ ٱلَّذِی یُرِیکُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَیُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ١٢﴾[الرعد: ۱۲]. «او کسی است که برق (آسمان) را به شما مینمایاند که هم باعث بیم و هم مایۀ امید شما میگردد، و نیز ابرهای سنگین بار را پدید میآورد».
﴿وَیُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِۦ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ مِنۡ خِیفَتِهِۦ وَیُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَآءُ وَهُمۡ یُجَٰدِلُونَ فِی ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ ٱلۡمِحَالِ١٣﴾[الرعد: ۱۳]. «و رعد به ستایش او و فرشتگان نیز از ترسش تسبیح میکنند، و صاعقهها را میفرستد و هرکس را که بخواهد بدانها گرفتار میکند در حالیکه آنان دربارۀ خدا به مجادله میپردازند، او بس قدرتمند است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِی یُرِیکُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا﴾او ذاتی است که رعد و برق آسمان را به شما نشان میدهد که هم باعث بیم و هم مایۀ امید شما میگردد، یعنی با دیدن آذرخش آسمان ترس از فرود صاعقه و انواع آفات بر میوهها و نباتات مردم را فرا میگیرد، و نیز از طرفی آذرخش آسمان مایۀ امید و خیر و فایده هم میباشد.
﴿وَیُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ﴾و ابرهای سنگین بار را که باران فراوان دربر دارند و سبب بهرهمند شدن بندگان و شهرها میشود پدید میآورد. ﴿وَیُسَبِّحُ ٱلرَّعۡدُ بِحَمۡدِهِ﴾و رعد ستایش او او را به جای آورده و او را به پاکی میستاید. و آن صدایی است که از ابرها شنیده میشود و بندگان را آشفته مینماید، پس رعد در مقابل پروردگارش فروتن و فرمانبردار است و زبان به ستایش و پاکیاش میگشاید. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ مِنۡ خِیفَتِهِ﴾و فرشتگان نیز از بیمش پاکی او را بیان میکنند. یعنی فرشتگان در برابر خداوند فروتن هستند و از قدرت الهی میترسند. ﴿وَیُرۡسِلُ ٱلصَّوَٰعِقَ﴾و صاعقهها را میفرستد و آن آتشی است که از ابرها بیرون میجهد، ﴿فَیُصِیبُ بِهَا مَن یَشَآءُ﴾و هرکس از بندگانش را بر حسب مشیت خویش بدان گرفتار میکند. ﴿وَهُمۡ یُجَٰدِلُونَ فِی ٱللَّهِ وَهُوَ شَدِیدُ ٱلۡمِحَالِ﴾و آنان دربارۀ خدا به مجادله میپردازند، او بس قدرتمند است، هر چه بخواهد میکند و هیچ چیز نمیتواند از قدرت او سرپیچی نماید وهیچ فرار کنندهای از دست او در نمیرود.
و تنها اوست که برای بندگانش باران و ابر را میفرستد که روزیهایشان در آن نهفته است، و اوست که به تدبیر امور میپردازد. و آفریدههای بزرگ که بندگان از آن به هراس میافتند در برابر او فروتن بوده و سر تسلیم فرود میآورند، وا و قدرتمند و دارای توانایی زیاد است، پس همو سزاوار است که پرستش شود و شریکی برایش قرار داده نشود، بنابر این فرمود:
آیهی ۱۴:
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَسۡتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیۡءٍ إِلَّا کَبَٰسِطِ کَفَّیۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ١٤﴾[الرعد: ۱۴]. «خداست که شایستۀ عبادت و دعاست و کسانی را که به جای او به فریاد میخوانند به هیچ وجه دعایشان را اجابت نمینمایند، مگر مانند کسی که دستهایش را بهسوی آب بگشاید تا به دهانش برسد ولی هرگز آب به دهانش نخواهد رسید، و دعای کافران جز در گمراهی نیست».
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّ﴾دعوت حق تنها از آن خداست، و آن عبارت است از: انجام دادن عبادت برای او، خدایی که هیچ شریکی ندارد، واینکه دعای عبادت و دعای مسالت خالصانه رای او صورت پذیرد. (یعنی ستایش و تمجید، و طلب و مسالت فقط از او بعمل میآید) و خداوند سزاوار هر دو نوع دعا میباشد، و شایستۀ ترس و امید و محبت و علاقه و بیم است. و شایسته است که انسان بهسوی او باز گردد، زیرا تنها الوهیت او حق است، و الوهیت دیگران باطل میباشد.
﴿وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ﴾و کسانی که بهجای او بتها و انبازهایی را که شریک خدا کردهاند به فریاد میخوانند، و آنها را پرستش میکنند، ﴿لَا یَسۡتَجِیبُونَ لَهُم﴾به هیچ وجه آنها را اجابت نمیکنند و کمترین نیازی از نیازهایشان را از کارهای دنیا و امور آخرت بر آورده نمینمایند. ﴿إِلَّا کَبَٰسِطِ کَفَّیۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ﴾مگر مانند کسیکه هر دو دستش را بهسوی آب دراز کرده است و به خاطر دوری آب دستهایش به آن نمیرسد، ﴿لِیَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِ﴾تا با گشودن دستهایش آب به به دهانش برسد، زیرا او تنشه است و از شدت تشنگی میخواهد با دستش آب را بگیرد، آبی که امکان ندارد به آن برسد. همین طور کافران که همواره خدایان دیگری را به فریاد میخوانند به هیچ وجه آنها را اجابت نخواهند کرد و کمترین نیازی از نیازهایشان را برآورده نخواهند ساخت، و در اوقاتی که آنها به شدت به آن معبودان نیاز دارند به آنها سودی نمیبخشند، چون آنها خود نیازمند هستند، و آن معبودان به اندازه ذرهای در آسمانها و زمین اختیاری ندارند و آنها هیچ مشارکتی در آن ندارند و هیچ یک از آنها پشتیبان و یاور خدا نیست. ﴿وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ﴾و دعای کافران جز گمراهی نیست، چون آنچه که به جای خدا میخوانند باطل است، پس عبادت و دعایشان نیز باطل میباشد، زیرا با باطل گشتن هدف و مقصود، وسیله نیز باطل میگردد. و از آنجا که خداوند پادشاه و فرمانروای به حق و آشکار است پرستش و عبادت او نیز حق است، و کسی که او را پرستش مینماید در دنیا و آخرت سود میبیند.
و تشنه کردن دعایی که کافران و مشرکان از غیر خدا بعمل میآورند به کسی که دستهایش را بهسوی آب دراز میکند تا آب به دهانش برسد از بهترین مثالها است. زیرا این، تشبیه دادن به کار غیر ممکن است، پس همانگونه که این کار ممکن نیست آنچه که بدان تشبیه شده است نیز محال و غیر ممکن است. و منوط کردن چیزی به امری محال و غیر ممکن به بهترین و رساترین صورت بیانگر محال بودن آن میباشد، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِ﴾[الأعراف: ۴۰]. «بیگمان کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در مقابل آن تکبر ورزیدند دروازههای آسمان برای آنها گشوده نمیشود و به بهشت وارد نمیگردند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن عبور کند».
آیهی ۱۵:
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ طَوۡعٗا وَکَرۡهٗا وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ۩١٥﴾[الرعد: ۱۵]. «و آنچه که در آسمانها و زمین است خواسته و ناخواسته برای خدا سجده میکنند، و همچنین سایههایشان صبحگاهان و شامگاهان برای خدا سجده میکنند».
همۀ آنچه که آسمانها و زمین در بردارند در مقابل پروردگارشان فروتناند و از روی اختیار یا اجبار برای او سجده میبرند، پس سجده و فروتنی از روی اختیار از سوی مومنان است، و کرنش و سجدۀ از روی اکراه از سوی کسی است که از پرستش پروردگارش سرباز میزند، در حالیکه سرشتش او را در این کار تکذیب مینماید. ﴿وَظِلَٰلُهُم بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ﴾و سآیههای مخلوقات در اول روز و [ر روز برای خدا سجده میبرند و سجدۀ هر چیزی بر حسب حالت آن است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡ﴾[الإسراء: ۴۴]. «و هر چیزی حمد و تسبیح خداوند را به جای میآورد اما شما آن تسبیح را نمیفهمید».
آیهی ۱۶:
﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ قُلِ ٱللَّهُۚ قُلۡ أَفَٱتَّخَذۡتُم مِّن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ لَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗاۚ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُ أَمۡ هَلۡ تَسۡتَوِی ٱلظُّلُمَٰتُ وَٱلنُّورُۗ أَمۡ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ خَلَقُواْ کَخَلۡقِهِۦ فَتَشَٰبَهَ ٱلۡخَلۡقُ عَلَیۡهِمۡۚ قُلِ ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُوَ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّٰرُ١٦﴾[الرعد: ۱۶]. «بگو: چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟ در (پاسخ آنان)، بگو: «الله» بگو: آیا جز خدا دوستانی گرفتهاید که برای خودشان سود و زیانی ندارند؟ بگو: آیا کور و بینا برابرند؟ آیا تاریکیها و روشنی برابرند؟ آیا شریکانی برای خدا قائل میشوند که همچون آفریدگان او (چیزی را) آفریده باشند و آنگاه کار آفرینش بر آنها مشتبه شده باشد؟ بگو: خداوند آفرینندۀ همه چیز و یگانهی قهار است».
پس وقتی که تمامی مخلوقات خواه ناخواه برای پروردگارشان سجده مینمایند، او معبود راستین است و معبود شایسته و به حق است و الوهیت دیگر چیزها باطل میباشد. بنابر این باطل بودن آن را بیان کرد و بر بطلان آن دلیل آورد و فرمود: به کسانی که بتها و همتایانی را شریک خدا میسازند و آنها را مانند خدا دوست میدارند و انواع تقرب و عبادتها را برای آنان انجام میدهند: بگو : آیا عقلهایتان را از دست دادهاید که دوستانی را به خدایی گرفتهاید و با پرستش آنها به آنان ابراز عشق و علاقه میکنید، در صورتی که آنها شایستهی عبادت نیستند؟ زیرا آنها ﴿لَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ نَفۡعٗا وَلَا ضَرّٗا﴾برای خودشان سود وز یانی ندارند اما شما آنها را به دوستی برگرفتهاید و ولایت و دوستی کسی را ترک میکنید که دارای نامها و صفات کامل است، و مالک مردگان و زندگانی میباشد، و آفرینش تدبیر و سود و زیان بدست اوست، در حا لی که پرستش خداوند یگانه و عبادت کسانی که شریک او میسازید برابر نیست. همچنانکه کور و بینا برابر نیستند، و تاریکیها و روشنی هم برابر نمیباشند؟
و اگر آنها دچار شک و اشتباه شدند و برای او شریکانی قرار دادند و گمان بردند چیزهایی که آنها شریک خدا میسازند مانند او میآفرینند و کار انجام میدهند، پس این التباس و اشتباه را با دلیل و برهانی که بر یگانگی خداوند دلالت مینماید برطرف کن و به آنها بگو: ﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ﴾خداوند آفرینندۀ هر چیزی است، پس محال است که چیزی خود به خود آفریده شده باشد. و نیز غیر ممکن است که بدون آفریننده به وجود آمده باشد، پس مشخص شد که هر چیزی آفریننده و خدایی دارد که در آفرینش شریکی ندارد و یگانه تواناست. و یگانی و توانمندی را جز خداوند نشاید، و بالاتر از هر مخلوق توانمندی مخلوقی قویتر و توانمندتر وجود دارد و این سلسله همچنان تداوم مییابد تا به خداوند یگانه و توانمند میرسد. پس توانمندی و یگانگی همزاد یکدیگرند و هر دو ویژهی خداوند یگانه هستند. پس با دلیل عقلی روشن شد که آنچه به جای خدا خوانده میشود کوچکترین پیزی از آفریدن مخلوقاتی در دست او نیست، بنابر این پرستش آن باطل میباشد.
آیهی ۱۷:
﴿أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَالَتۡ أَوۡدِیَةُۢ بِقَدَرِهَا فَٱحۡتَمَلَ ٱلسَّیۡلُ زَبَدٗا رَّابِیٗاۖ وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیۡهِ فِی ٱلنَّارِ ٱبۡتِغَآءَ حِلۡیَةٍ أَوۡ مَتَٰعٖ زَبَدٞ مِّثۡلُهُۥۚ کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ وَٱلۡبَٰطِلَۚ فَأَمَّا ٱلزَّبَدُ فَیَذۡهَبُ جُفَآءٗۖ وَأَمَّا مَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ فَیَمۡکُثُ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ١٧﴾[الرعد: ۱۷]. «خداوند از آسمان آب فرو فرستاد و رودخانههایی به اندازۀ گنجایش خویش روان گشت، سیل کف بلندی با خود برداشت. همچنین آنچه از طلا و نقره و غیره که جهت تهیهی زینت آلات روی آتش ذوب مینمایند (از آن نیز کفی بالا میآید)، خداوند بدینسان حق و باطل را بیان میکند، اما کف از میان میرود و اما آنچه به مردم سود میبخشد در زمین ماندگار میگردد، خداوند بدینسان مثلها را بیان میکند».
خداوند هدایتی را که توسط پیامبر برای زنده کردن دلها و ارواح فرو فرستاده است به آبی تشبیه میکند که مایۀ حیات اجسام است، و فایدۀ فراگیر و زیادی که د رهدایت وجود دارد و بندگان به آن نیازمندند را به سود و فایدهی فراگیری که در باران است تشبیه میکند. و تفاوت دلهایی که هدایت را میپذیرند به درههایی تشبیه کرده که رودها در آن روانند، پس برخی از رودخانهها بزرگ بوده و آب زیادی در خود جای میدهند، هم چنانکه دلهایی بزرگ وجود دارند که دانش فراوانی را در خود جای میدهند، و رودخانهای داریم که آب کمی در آن جاری است، مانند دلی کوچک که دانش کمی در خود جای میدهد.
و شهوات و شبهات دلها را به هنگام تعامل با حق به کفی تشبیه میکند که بر بالای آب قرار میگیرد، و یا به کفی تشبیه میکند که به هنگام ذوب کردن زیور آلات و پالایش و گداختن و قالبگیری بر بالای آن قرار میگیرد، کف همواره بر بالای آب قرار دارد و آن را مکدر مینماید تا اینکه از بین میرود و آب صاف و زلال و زیور آلاتی که به مردم فایده میرساند، باقی میماند. قلب نیز همواره شبهات و شهوات را ناپسند میداند و با دلایل راستین و ارادهای قاطع با آن مبارزه مینماید تا اینکه از بین رفته و نابود میشود، و قلب پالایش یافته و صاف شده و آنچه که به مردم فایده یم رساند از قبیل دانستن حق و ترجیح دادن آن و علاقهمند بودن به آن باقی میماند. پس باطل از بین میرود و حق آن را نابود میگرداند. ﴿إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا﴾[الإسراء: ۸۱]. «همانا باطل رفتنی و نابود شدنی است». ﴿کَذَٰلِکَ یَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾خداوند این چنین مثالها را بیان مینماید تا حق از باطل روشن شود و هدایت از گمراهی مشخص گردد.
آیهی ۱۸:
﴿لِلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُۥ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡحِسَابِ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ١٨﴾[الرعد: ۱۸]. «کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت میکنند سرانجام نیک دارند، و کسانی که دعوت پروردگار خود را اجابت نمیکنند اگر همۀ آنچه که در زمین است و مانند آن همراه دشته باشند قطعاً همگی را بلاگردان خود میکنند، آنان حساب بدی دارند و جایگاهشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است!».
وقتی خداوند حق را از باطل مشخص نمود، بیان کرد که مردم دو گروه هستند: گروهی دعوت پروردگارشان را اجابت مینمایند، پس به ذکر ثواب پروردگار برای آنان پرداخت، و گروهی نیز از پذیرش دعوت خدا امتناع میورزند، و به بیان کیفرش در رابطه با آنان پرداخت و فرمود: ﴿لِلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمُ﴾کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت میکنند، یعنی دلهایشان برای علم و ایمان منقاد گردید و اعضا و جوارحشان تسلیم امر و نهی پروردگارشان از آنها خواسته شد، و مطابق آنچه که پروردگارشان از آنها خواسته است عمل نمودند، پس برای آنها ﴿ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾حالت نیکو و پاداش نیک است و آنان دارای بزرگترین صفات و برترین فضایل هستند و پاداش دنیا و آخرت را در مییابند، پاداشی که هیچ چشمی تاکنون مانند آنرا ندیده و هیچ گوشی (اخبار آن را) نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.
﴿وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُ﴾و کسانی که دعوت خدا را بعد از مثالهایی که برایشان آورده شده و حقی که برایشان بیان گردید، نپذیرفتند دارای حالتی بد خاهند بود، ﴿لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾و اگر همۀ آنچه که در زمین است از قبیل طلا، نقره و غیره، داشته باشند، ﴿وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِ﴾و نیز مانند آن را داشته باشند، برای رهایی از عذاب روز قیامت خواهند پرداخت ولی از آنها پذیرفته نمیشود. آنها چگونه میتوانند این اندازه را داشته باشندو آن را از کجا خواهند آورد؟ ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡحِسَابِ﴾آنان حساب بدی دارند، و آن حسابی است که در مقابل همۀ کارهای زشتی که در گذشته انجام دادهاند، و آنچه از حقوق خدا که بندگان ضایع کردهاند نوشته شده و از آنها حساب گرفته میشود، و میگویند: ﴿یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا﴾[الکهف: ۴۹]. «ای وای بر ما! این کتاب (= نامهی اعمال) را چه شده که هیچ گناه کوچک و بزرگی را نگذاشته مگر اینکه آن را بر شمرده است! و آنچه را که کردهاند حاضر مییابند و پروردگارت بر هیچکس ستم نمیکند».
﴿وَ﴾و بعد از اینکه عذاب سخت و بد چشیدند، ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ﴾جایگاهشان دوزخ است که در آنجا هر عذای از قبیل گرسنگی شدید و تشنگی دردناک و آتش داغ و سوزان و درخت زقوم و ضریع (گیاه خوارداری که شبرق نایمده میشود و خوراک جهنمیان است) و همهی انواع عذابی که خداوند بیان کرده است وجود دارد ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمِهَادُ﴾و (دوزخ) بد جایگاهی است.
آیهی ۲۴-۱۹:
﴿أَفَمَن یَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ کَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓۚ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩﴾[الرعد: ۱۹]. «آیا کسی که میداند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی که او کور است؟ همانا فقط خردمندان پند میپذیرند».
﴿ٱلَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا یَنقُضُونَ ٱلۡمِیثَٰقَ٢٠﴾[الرعد: ۲۰]. «کسانی که به عهد خداوند وفا مینمایند و پیمان را نمیشکنند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَیَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ٢١﴾[الرعد: ۲۱]. «و کسانی که آنچه را خداوند به پیوسته نگاه داشتن آن امر فرموده پیوسته نگاه میدارند و از پروردگارشان بیمناک هستند و از محاسبۀ بد میترسند».
﴿وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٢﴾[الرعد: ۲۲]. «و کسانی که به خاطر پروردگارشان بردباری کردند و نماز را بر پا داشتند و از آنچه که به آنها روزی دادیم به صورت پنهان و آشکار بخشیدند و خرج کردند، و بدی را به نیکی دفع میکنند اینان هستند که پاداش نیکِ آن سرای از آن ایشان است».
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡۖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ٢٣﴾[الرعد: ۲۳]. «باغهای بهشت که جای ماندگاری است، آنان همراه پدران و فزندان و همسران شایستۀ خود بدان جا وارد میشوند و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند».
﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٢٤﴾[الرعد: ۲۴]. «(به آنان میگویند:) سلام بر شما باد به سبب صبر و شیکبایی که داشتید، پس آن سرا چه نیکو است!».
خداوند میان کسانی که علم دارند و بدان عمل مینمایند و کسانی که علم دارند اما بدان عمل نمیکنند و یا اصلاً علم و دانشی ندارند فرق گداشته و میفرماید: ﴿أَفَمَن یَعۡلَمُ أَنَّمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ ٱلۡحَقُّ﴾آیا کسی که میداند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است و آن را فهمیده و به آن عمل مینماید، ﴿کَمَنۡ هُوَ أَعۡمَىٰٓ﴾، مانند کسی که او کور است و حق را نمیشناسد و به آن عمل نمیکند؟ پس این دو فرد زمین تا آسمان با هم فرق دارند، و شایسته است که بنده بیندیشد و دریابد که حالت کدام یک از دو گروه بهتر و سرانجام کدام یک خوبتر است، و آنگاه راه وی را برگزیند و به دنبال آن گروه حرکت نماید. ولی هرکس به سود و زیان خودش نمیاندیشد.
﴿إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾بلکه فقط خردمندان و کسانی که دارای عقلها و آرای کامل هستند، میاندیشند، آنان که مغز و هستۀ جهان و برگزیدگان فرزندان آدم میباشند.
اگر بپرسی که آنان دارای چه صفاتی میباشند و چگونه کسانی هستند، زیباتر از آنچه که خداوند در توصیف آنان بیان داشته است نخواهی یافت، آنجا که فرموده است:
﴿ٱلَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ﴾آنان که به عهد خدا وفا مینمایند، و به عهد و پیمانی که خداوند از آنها گرفته و آنان را متعهد نموده است که حقوق الهی را به طور کامل انجام دهند، وفا میکنند پس وفای به عهد مقتضی آن است که عهد را به طور کامل ادا کرد و در آن خیر خواهی نمود. ﴿وَ﴾و کمال وفاداری آنان این است که، ﴿لَا یَنقُضُونَ ٱلۡمِیثَٰقَ﴾پیمان را نمیشکنند. یعنی پیمانی را که با خدا بستهاند نمیشکنند. پس همۀ پیمانها و عهدها و سوگندها و نذرهایی که بندگان میبندند در این داخل است. بنابر این بنده از خردمندان و کسانی که دارای پاداش بزرگ هستند نخواهد بود مگر اینکه این پیمانها را به طور کامل ادا کند و آنها را نشکند، و نیز به طور ناقص آنها را انجام ندهد.
﴿وَٱلَّذِینَ یَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ﴾و کسانی که آنچه خداوند به پیوستن داشتن آن فرمان داده است پیوسته میدارند. این حکم عام است و همۀ آنچه را که خداوند به پیوسته داشتن آن امر کرده است از قبیل ایمان به خدا و رسولش و محبت خدا و پیامبرش، و پرستش خدای یگانه، و اطاعت از پیامبر را دربر میگیرد، و با رفتار و کردار نیک با پدران و مادرانشان پیوند نیک را برقرار میدارند و از فرمان آنها سرپیچی نمیکنند، و با رفتار و گفتار نیک، پیوند خویشاوندی را برقرار میدارند.
و با ادای حقوق دینی و دنیوی همسران و همراهان و بردگان، به طور کامل پیوند نیک را با آنان برقرار میدارند.
و چیزی که سبب میشود بنده چنین عمل کند و دستورات خداوند را انجام دهد، ترس از خدا و روز قیامت است. بنابر این فرمود: ﴿وَیَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ﴾و از پروردگارشان میترسند و ترس از خداوند و ترس از روز قیامت و این که برای حساب و کتاب پیش وی حاضر میشوند آنها را از ارتکاب گناه، و انجام ندادن چیزی که خداوند به آن دستور داده است باز میدارد، چون آنها از عذاب الهی میترسند و به پاداش او امیدوارند.
﴿وَٱلَّذِینَ صَبَرُواْ﴾و کسانی که بر اطاعت و فرمانبرداری از دستورات خدا و دوری کردن از آنچه پروردگار متعال از آن نهی فرموده است شکیبایی میورزند. و یا در هنگام مصیبت و بلا بردبارند، و این صبر و شیکبایی، ﴿ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِمۡ﴾برای خشنودی و رضای پروردگارشان است، نه برای دیگر اهداف و اغراض فاسد.
و چنانچه بنده خودش را کنترل نماید و برای خشنودی پروردگارش و به امید نزدیک شدن به او و بهرهمند شدن از پاداش وی بردباری نماید برایش سودمند است، و این صبر از ویژگیهای اهل ایمان است و چنانچه هدف از آن کسب شهرت باشد، در حقیقت این کار ستودنی نیست زیرا چنین صبری از انسان عابد و انسان فاسق و مومن و کافر برمیآید.
﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و نماز را بر پا داشتند یعنی آن را همراه با تمام ارکان و شرایط و آنچه که نماز در ظاهر و باطن تکمیل مینماید انجام دادند. ﴿وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ﴾و از آنچه که به آنها روزی دادهایم در پنهان و آشکار بخشیدند. نفقات واجب از قبیل زکات و کفارهها، و نفقات مستحب در این بخشش و اتفاق داخل میباشند و آنها هر جا نیاز به انفاق باشد به صورت پنهان و آشکار انفاق مینمایند.
﴿وَیَدۡرَءُونَ بِٱلۡحَسَنَةِ ٱلسَّیِّئَةَ﴾و بدی را با نیکی دفع میکنند. یعنی هرکس با گفتار و یا کردار نسبت به آنها بدی نماید با او مقابله به مثل نکرده و همان کار را با او انجام نمیدهند، بلکه با او نیکی مینمایند.
پس هرکس از دادن و بخشیدن به آنها دریغ بورزد آنان به او میبخشند، و هرکس بدانها ستم روا بدارد، عفوش میکنند،و هرکس پیوند خویشاوندی را با آنها قطع نماید پیوند خیوشاوندی را با او برقرار میدارند، و هرکس که با آنان بدی کند با وی نیکی میکنند. پس با کسی که با آنان بدی نمیکند چگونه رفتار خواهند کرد! ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾کسانی که دارای این صفتهای بزرگ و فضیلتهای زیبا هستند، ﴿لَهُمۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ﴾پاداش نیک آن سرارا دارند و پاداش نیک را چنین تفسیر نمود: ﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ﴾باغهای بهشت که جای ماندگاری است و از آن دور نمیشوند و نمیخواهند به جای دیگری برده شوند، زیرا به خاطر نعمتهای فراونی که بهشت دربر دارد و شادیای که در آنجا هست، همۀ خواستهها و اهداف آدمی در آن برآورده میشود، به گونهای که آنها بالاتر از آن چیزی را نمیبینند. و از جمله چیزهایی که نعمت و شادی انها را کامل میکند این است که، ﴿یَدۡخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡ﴾همراه با پدران و فرزندان و همسران صالح و شایستۀ خود بدانجا وارد میشوند. و دوستان و یاران نیز از زمرۀ همسران و فرزندان به شمار میروند.
﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَدۡخُلُونَ عَلَیۡهِم مِّن کُلِّ بَابٖ﴾و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میشوند و آنها را گرامی میدارند و مراتب خشنودی خداوند را به آنها تبریک گفته و میگویند: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُم﴾درودتان باد و سلام خدا بر شما باد. و این کلام بیانگر دور شدن آنان از هر امر ناپسندی است و مستلزم حصول هر امر پسندیده و دوست داشتنی برای آنان است.
﴿بِمَا صَبَرۡتُمۡ﴾به سبب شکیباییتان، و صبور بودنی که شما را به این منازل عالی و باغهای گرانبها رساندیم. ﴿فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ﴾پس جزای آنان سراچۀ نیک است.
بنابر این شایسته است کسیکه خیر خواه خودش میباشد و برای خویشتن ارزش قایل است با نفس خود مبارزه و جهاد نمایند تا از صفات خردمندان برخوردار شود و از نعمتهای آن جهان بهرهمند گردد، نعمتهایی که شادی بخش ارواح است و همهی لذات و شادیها را دربر میگیرد. پس آدمی باید برای رسیدن به چنین چیزی بکوشد و دراین زمینه با دیگران به رقابت بپردازد.
آیهی ۲۵:
﴿وَٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِۦ وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ وَیُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ٢٥﴾[الرعد: ۲۵]. «و آنان که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند، و پیوندی را میگسلند که خداوند به حفظ آن دستور داده است، و در زمین فساد میکنند، لعنت و نفرین بهرۀ ایشان است و سختی آن سرای را (نیز) دارند».
وقتی خداوند حالت اهل بهشت را بیان نمود، بیان داشت که اهل جهنم بر عکس بهشتیان میباشند، پس در مورد اهل جهنم فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِیثَٰقِهِ﴾و آنان که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند. یعنی بعد از اینکه خداوند پیمانش را به وسیلۀ پیامبرانش بر آنان محکم نمود آنها منقاد نشدند و تسلیم نگشتند، بلکه با روی گردانی و پیمان شکنی با آن برخورد کردند.
﴿وَیَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن یُوصَلَ﴾و پیوندی را میگسلند که خداوند به حفظ و نگاه داشتن آن دستور داده است، پس رابطۀ خود و پروردگارشان را با ایمان آوردند و انجام عمل صالح نگه نداشته و پیوند خویشاوندی را گسستند، و حقوق آنان را به جای نیاوردند، بلکه با کفر و زیدن و انجام گناهان و بازداشتن مردم از راه خدا و کج نشان دادن دین او، در زمین فساد و تباهی کردند.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ﴾اینان نفرین بهرۀ ایشان است. یعنی دوری از رحمت خدا و مذمت و نکوهش از جانب وی و فرشتگان و بندگان مومن بهرۀ ایشان است. ﴿وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ﴾و بدی و سختی آن سرای را نیز دارند. و آن جهنم و عذابهای دردناک آن است.
آیهی ۲۶:
﴿ٱللَّهُ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞ٢٦﴾[الرعد: ۲۶]. «خداوند روزی را برای هرکس که بخواهد فراغ و فراوان میگرداند و آن را برای هرکس که بخواهد تنگ و کم قرار میدهد و آنها به زندگی دنیا شاد و خشنودند درحالیکه زندگی دنیا در برابر آخرت کالای ناچیزی بیش نیست».
یعنی فقط خداوند است که روزی را برای هرکس بخواهد فراخ و فراوان میگرداند و آن را برای هرکس که بخواهد تنگ میدارد. ﴿وَفَرِحُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾و کافران به زندگی دنیا شاد و خشنودند، خشنودیی که باعث شده تا به زندگی دنیا بچسبند و از آخرت غافل نشوند و این به سبب نقصان عقلشان است. ﴿وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا مَتَٰعٞ﴾و زندگی دنیا در برابر آخرت چیز اندکی است و مدت کمی از آن بهرهمند میشوند، چرا که عاقبت از خانواده و یارانشان جدا میشوند و عذاب دراز مدتی را پیش روی خواهند داشت.
آیهی ۲۹-۲۷:
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ٢٧﴾[الرعد: ۲۷]. «و کافران میگویند: چرا بر او نشانهای از جانب پروردگارش فرو فرستاده نشده است؟ بگو: خداوند هرکس را بخواهد گمراه میکند و هرکس را که توبه کند بهسوی خودش هدایت مینماید».
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨﴾[الرعد: ۲۸]. «آن کسانی که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش پیدا میکند، بدانید که دلها با نام خدا آرام میگیرند».
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ٢٩﴾[الرعد: ۲۹]. «آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند خوشا به حال ایشان و آنان سرانجام نیکی دارند».
خداوند متعال خبر میدهد کسانی که به آیات وی کفر ورزیدند و بر پیامبر سخت گرفتند و به او پیشنهاد کرده و گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِ﴾چرا نشانهای از سوی پروردگارش بر او نازل نشده است؟ و آنها ادعا میکردند که اگر معجزه و نشانهای بر پیامبر فرو فرستاده میشد آنها به وی ایمان میآوردند. پس خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِیٓ إِلَیۡهِ مَنۡ أَنَابَ﴾بگو: خداوند هرکس را بخواهد گمراه میکند و هرکس را که توبه نماید و خشنودی پروردگار را بجوید و بهسوی خویش هدایت میکند. پس هدایت و گمراهی در دست آنان نیست تا آن را منوط به معجزهها و نشانهها کنند. آنها دروغگویند، ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١﴾[الأنعام: ۱۱۱]. «حتی اگر ما فرشتگان را بهسوی آنها فرو بفرستیم و مردگان با آنها سخن بگویند و همه چیز را پیش چشم آنها محشور کنیم ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه خدا بخواهد، ولی بیشتر آنان نمیدانند».
و لازم نیست پیامبر نشانه و معجزهای بیاورد که آنان تعیین و پیشنهاد مینمایند، بلکه هر معجزهای را که پیامبر پیش آنها بیاورد و حق را روشن نماید کفایت میکند و مقصود حاصل میشود، و این برایشان بهتر است، زیرا اگر معجزات آنچنان که آنها میخواهند و پیشنهاد میکنند نزدشان بیاید و به آن ایمان نیاورند بلافاصله و در همین دنیا عذاب خدا آنها را فراموش خواهد گرفت. سپس خداوند علامت مومنان را بیان نمود و فرمود:
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِ﴾کسانی که ایمان آورده، و دلهایشان با یاد خدا آرامش پیدا میکند و اضطراب و نگرانیهایش برطرف میشود و لذت و شادی بدان روی میآورد، ﴿أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ﴾یعنی شایسته است که دلها جز به یاد خدا سکون و آرامش پیدا نکند، زیرا هیچ چیزی برای دلها از محبت آفریننده لذت بخشتر و شیرینتر نیست و هیچ چیز از انس گرفتن به خدا و شناخت او شیرینتر نیست. و دلها به اندازۀ شناختی که از خداوند دارند و به اندازه محبتی که به خدا دارند به یاد و ذکر او میپردازند، پس ذکر خدا یعنی یاد کردن بنده پروردگارش را با تسبیح و تهلیل و تکبیر و. . . .
و گفته شده که منظور از ذکر خدا کتابش است که آن را به منظور پند پذیری مومنان فرا فرستاده است، بنابر این معنی آرامش یافتن قلب با ذکر خدا این است که دل معانی وا حکام قرآن را بفهمد تا با آن آرام گیرد، زیرا معانی و احکام قرآنی روشن است و با دلایل و حجت فراوانی مورد تایید قرار گرفته است. و از این طریق دلها آرام میگیرند، زیرا دلها جز با یقین و علم ارامش نمییابند و یقین و علم به کاملترین صورت در لابلای آیان قران نهفته است و قطعاً دلها به غیر از قرآن آرام نمیگیرند، اما دیگر کتابها که بر مبنای قران تدوین نشدهاند، دلها به آنها سکون و آرامش پیدا نمیکنند، زیرا به خاطر تعارض دلایل و تضاد احکامی که در انها وجود دارد دچار اشفتگی و اضطراب میشود.
﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا٨٢﴾[النساء: ۸۲]. «و اگر قرآن از جانب کسی دیگر غیر از خدا بود در ان تضاد و اختلاف زیادی مییافتند». و اگر در اخبار کتاب خدا تامل شود و با سایر علوم و تألیفات مقایسه گردد میان آن دو فرق بزرگی مشاهده خواهد شد.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾آنان که قلباً به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش و به روز قیامت ایمان آوردند، و این ایمان را با انجام کارهای شایسته، کارهای قلبی از قبیل محبت و ترس از او و امید به او، و کارهای جوارح از قبیل نماز دیگر کارهای پسندیده تصدیق کردند. ﴿طُوبَىٰ لَهُمۡ وَحُسۡنُ مََٔابٖ﴾خوشا به حال ایشان، و آنان سرانجام نیکی دارند. یعنی آنان دارای حالتی خوش و سرانجامی نیک هستند.
و آنان در سایۀ خشنودی و گرامیداشت خداوند در دنیا و آخرت خوشحال خواهند بود. و کمال آسایش و آرامش را در خواهند یافت. از جملۀ آن درخت طوبی است که در بهشت است و سواره در سایۀ آن حرکت مینماید و صد سال طول میکشد تا آن را بپیماید، همانونه که در احادیث صحیح آمده است.
آیهی ۳۰:
﴿کَذَٰلِکَ أَرۡسَلۡنَٰکَ فِیٓ أُمَّةٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ لِّتَتۡلُوَاْ عَلَیۡهِمُ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ قُلۡ هُوَ رَبِّی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ مَتَابِ٣٠﴾[الرعد: ۳۰]. «بدینگونه تو را به میان امتی فرستادیم که امتهای فراوانی پیش از آن آمده و رفتهاند، تا آنچه را به تو وحی کردهایم بر آنان - هر چند که منکر خداوند مهربانند - بخوانند. بگو: خداوند پروردگار من است، جز او معبود به حقی نیست، بر او توکل نمودهام و بازگشت من بهسوی اوست».
خداوند متعال به پیامبر محمد صمیفرماید: ﴿کَذَٰلِکَ أَرۡسَلۡنَٰکَ فِیٓ أُمَّةٖ﴾بدینگونه تو را بهسوی قومت فرستادیم تا آنان را بهسوی راه هدایت فرا بخوانی، ﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهَآ أُمَمٞ﴾که پیش از آنان امتهای فراوانی آمده و رفتهاند، و ما پیامبران خود را به میان آنها فرستادیم، پس شما نخستین رسول و پیامبر نیستی تا رسالتت برای انها ناآشنا جلوه کند. و شما از جانب خود سخن نمیگویی بلکه آیات خداوند را برای آنان میخوانی که بر تو وحی میشود، آیاتی که دلها را پاک مینماید و نفسها را پاکیزه میگرداند، اما قوم تو به خداوند مهربان کفر میورزند، پس آنان با پذیرش و شکر به استقبال رحمت و احسان خدا نرفتند، رحمت وا حسانی که بزرگترین نوع آن عبارت بود از اینکه شما را به عنوان فرستاده بهسویشان روانه کردیم و کتاب را بر تو نایل نمودیم. بلکه با انکار و عناد با مهربانی و احسان خداوند برخورد کردیم. پس آنان از ملتهایی که پیش ازایشان بودند و پیامبران را تکذیب کردند عبرت نگرفتند که چگونه خداوند آنان را به سمت گناهانشان به عذاب سخت خویش گرفتار ساخت. ﴿قُلۡ هُوَ رَبِّی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾بگو: او پروردگار من است و هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد. و این کلام، هر دو قسم توحید را در بردارد، هم توحید الوهیت، و هم توحید ربوبیت. پس او پروردگار من است و از همان ابتدا مرا با نعمتهایش پرورش داده، و معبود و خدایم است. ( ﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ﴾و در همهی کارهایم بر او توکل نموده، ﴿وَإِلَیۡهِ مَتَابِ﴾و در تمام عبادتهایم و در همهی احوالم بهسوی او بر میگردم.
آیهی ۳۱:
﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا سُیِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ کُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰۗ بَل لِّلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ جَمِیعًاۗ أَفَلَمۡ یَاْیَۡٔسِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَهَدَى ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۗ وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ أَوۡ تَحُلُّ قَرِیبٗا مِّن دَارِهِمۡ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ وَعۡدُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ٣١﴾[الرعد: ۳۱]. «و اگر قرآنی باشد که کوهها بدان به حرکت در آیند و یا زمین به وسیلهی آن پاره پاره گردد و یا مردگان بدان به سخن درآورده شوند (این قرآن خواهد بود)، بلکه همۀ کارها در دست خداست. آیا مؤمنان نمیدانند که اگر خداوند میخواست همۀ مردم را هدایت میکرد؟ کافران پیوسته به سبب کاری که میکنند دچار بلا و مصیبت کوبنده میگردند. یا آن بلا و مصیبت نزدیک خانه آنها فرود میآید، تا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد، بیگمان خداوند خلاف وعده نمیکند».
خداوند متعال با بیان فضیلت و برتری قرآن کریم بر سایر کتابهایی که فرو فرستاده شدهاند، میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا﴾و اگر قرآنی در میان کتباهای الهی یافت شود) که ﴿سُیِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ﴾کوهها بدان از جای خود روان میشد و به حرکت در میآمد. ﴿أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ﴾یا زمین به وسیلۀ آن پاره پاره میگردید، و نهرها بدان روان میگشت و باغها بدان شکفته میشد، ﴿أَوۡ کُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾و یا مردگان بدان به سختی در میآمدند این قرآن میبود. ﴿بَل لِّلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ جَمِیعًا﴾بلکه همۀ کارها در دست خداست و خداوند نشانههایی را میآورد که حکمت او اقتضا میکند. پس تکذیب کنندگان چرا معجزات و نشانههایی را پیشنهاد مینمایند، آیا آنان اختیاری دارند و کاری در دست آنان است؟
﴿أَفَلَمۡ یَاْیَۡٔسِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن لَّوۡ یَشَآءُ ٱللَّهُ لَهَدَى ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا﴾آیا مومنان نمیدانند که اگر خداوند میخواست همۀ مردم را هدایت میکرد؟ پس مومنان باید بدانند که خداوند بر هدایت کردن همۀ مردم تواناست، اما پروردگار این را نمیکند، بلکه هرکس را که بخواهد هدایت مینماید و هرکس را که بخواهد گمراه میسازد ﴿وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و کافران پیوسته بر کفرشان قرار دارند و عبرت نمیگیرند و پند نمیپذیرند، و خداوند مصیبتهای کوبندهای را یکی پس از دیگری در خانههاشان بر آنان و یا بر اطرافیانشان فرود میآورد اما باز هم بر کفر خود اصرار میورزند. ﴿حَتَّىٰ یَأۡتِیَ وَعۡدُ ٱللَّهِ﴾تا آنگاه که وعدۀ خداوند فرا رسد، و عدهای که به آنها داده شده است مبنی بر اینکه پیوسته عذاب خدا بر آنان وارد میشود، و هیچ راه گریزی از آن نیست. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخۡلِفُ ٱلۡمِیعَادَ﴾بیگمان خداوند خلاف وعده نمیکند. و این تهدید و ترسان آنهاست و بیانگر عذابی است که خداوند به سبب کفر و مخالفت و ستمگری اشان به آنان و عده دادهاست و بر آنها نازل خواهد شد.
آیهی ۳۲:
﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَأَمۡلَیۡتُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَکَیۡفَ کَانَ عِقَابِ٣٢﴾[الرعد: ۳۲]. «و به راستی که پیامبرانی پیش از تو مورد استهزا قرار گرفتهاند، و من کافران را مدتی مهلت دادهام، سپس ایشان را گرفتار ساختهام، پس (بنگر) کیفرم چگونه بود؟».
خداوند متعال در راستای دلجویی دادن پیامبر و استوار گرداندن وی میفرماید: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ﴾براستی پیامبرانی پیش از تو نیز به ریشخند و تسمخر گرفته شدهاند، پس تو اولین پیامبری نیستی که تکذیب شده و مورد اذیت قرار گرفتهای.
﴿فَأَمۡلَیۡتُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾پس کسانی را که به پیامبرانشان کفر ورزیدند مدتی مهلت دادم تا گمان بردند عذاب داده نمیشوند. ﴿ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡ﴾سپس ایشان را با انواع عذابها گرفتار ساختم، ﴿فَکَیۡفَ کَانَ عِقَابِ﴾پس کیفرم چگونه بود؟ کیفری سخت و عذابی دردناک بود. بنابراین، کسانی که تو را تکذیب کرده و مسخره میکنند ازاینکه آنان را مهلت داده امی فریب نخوردند ومغرور نشوند، و امتهای گذشته الگو و نمونۀ آنها هستند، و بپرهیزند از اینکه بلایی بر سر آنها بیاید که بر سر امتهای گذشته آمده است.
آیهی ۳۳:
﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ کُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡۗ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ قُلۡ سَمُّوهُمۡۚ أَمۡ تُنَبُِّٔونَهُۥ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِۗ بَلۡ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ مَکۡرُهُمۡ وَصُدُّواْ عَنِ ٱلسَّبِیلِۗ وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ٣٣﴾[الرعد: ۳۳]. «آیا کسی که حافظ و مراقب همه است و اعمال ایشان را میپاید (چون بتان است)؟! و برای خداوند شریکانی قرار دادهاند. بگو: (آنها را نام ببرید، آیا خداوند را به آنچه که در زمین نمیداند خبر میدهید؟ یا اینکه با سخنان ظاهری فریفته میشوید؟ بلکه برای کافران مکرشان آراسته شده است و از راه راست باز داشته شدهاند، و هرکس را که خدا گمراه سازد هیچ راهنمایی ندارد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَمَنۡ هُوَ قَآئِمٌ عَلَىٰ کُلِّ نَفۡسِۢ بِمَا کَسَبَتۡ﴾آیا کسی که حافظ و مراتب همه است و اعمال ایشان را میپاید و با عدل و دادگری سزا و جزای کارهایشان را در دنیا و آخرت میدهد و او خداوند تبارک و تعالی است مانند کسانی که این چنین نیستند؟ بنابر این فرمود: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ﴾و برای خداوند یگانه و یکتا و بینیاز که شریک و همتا و نظیری ندارد شریکانی قرار دادند. ﴿قُلۡ﴾به آنان بگو: اگر راست میگویید ﴿سَمُّوهُمۡ﴾آنانرا نام ببرید تا حالشان را بدانیم، ﴿أَمۡ تُنَبُِّٔونَهُۥ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آیا خداوند را از آنچه که در زمین است و احوال آن را نمیداند، خبر میدهید؟ اما او دنای پیدا و پنهان است و شریکی ندارد و ادعایتان در خصوص شریک قرار دادن برای وی باطل است و با قرار دادن شریک برای خداوند انگار به وی خبر میدهید که او شریکی دارد اما ایشان از آن خبری ندارد، و این باطلترین سخن است. بنابر این فرمود: ﴿أَم بِظَٰهِرٖ مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ﴾یا اینکه با سخنی و ظاهر بیانه بر زبان میرانید؟ یعنی ادعای شما مبنی بر اینکه گویا خداوند شریکی دارد، تنها سخنی ظاهری است که بر زبانتان جاری میشود، چرا که در حقیقت هیچ معبودی جز خدا وجود ندارد و هیچ فردی جز او سزوار عبادت و پرستش نیست. ﴿بَلۡ زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ مَکۡرُهُمۡ﴾بلکه برای کافران مکرشان اراسته شده است و مکرشان کفر و شرک ورزیدنشان و دروغ انگاشتن آیات خداست.
﴿وَصُدُّواْ عَنِ ٱلسَّبِیلِ﴾و راه راست که انسان را به خدا و بهشت میرساند باز داشته شدهاند، ﴿وَمَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِنۡ هَادٖ﴾و هرکس را که خدا گمراه سازد هیچ راهنمایی ندارد. چرا که هیچ احدی مالک چیزی نیست.
آیهی ۳۴:
﴿لَّهُمۡ عَذَابٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَقُّۖ وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ٣٤﴾[الرعد: ۳۴]. «آنان در زندگانی دنیا عذابی دارند و عذاب آخرت سختتر است، واز (عذاب) خداوند باز دارندهای ندارند)».
﴿لَّهُمۡ عَذَابٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَقُّ﴾آنان در زندگانی دنیا عذابی دارند و عذاب آخرت سختتر از عذاب دنیاست، زیرا عذاب آخرت شدیدتر و همیشگی است. ﴿وَمَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن وَاقٖ﴾و برای آنان بازدارندهای نیست که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، پس هرگاه عذاب خود را بهسوی آنها فرود آورد هیچکس نمیتواند آن را از آنها دور نماید.
آیهی ۳۵:
﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ أُکُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَاۚ تِلۡکَ عُقۡبَى ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْۚ وَّعُقۡبَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٱلنَّارُ٣٥﴾[الرعد: ۳۵]. «صفت بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است (چنین است که) رودخانهها و جویبارها در زیر درختان آن جاری است، میوههایش همیشگی و سایهاش (نیز) دایمی است. این است سرانجام کسانی که پرهیزگارند و سرانجام کافران آتش (جهنم) است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿مَّثَلُ ٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی وُعِدَ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾صفت و حقیقت بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، کسانی که از ارتکاب منهیات دوری گزیده و به انجام دستورات و مأمورات خداوند مبادرت میورزند، چنین است که ﴿تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾رودها و جویبارها علس و شراب و شیر و آب بدون اینکه در شیار و جدولهایی جاری شوند در آن روان است، این جویبارها، باغها و درختان را آبیاری میکنند و درختان انواع میوهها را به بار میآورند. ﴿أُکُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَا﴾میوه و سایۀ این درختان همیشگی است. ﴿تِلۡکَ عُقۡبَى ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْۚ﴾و سرانجام و عاقبت کسانی که پرهیزگارند ﴿وَّعُقۡبَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٱلنَّارُ﴾و سرانجام کافران جهنم است. پس سرنوشت این دو گروه بسیار متفاوت است.
آیهی ۳۶:
﴿وَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَفۡرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَۖ وَمِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ مَن یُنکِرُ بَعۡضَهُۥۚ قُلۡ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَلَآ أُشۡرِکَ بِهِۦٓۚ إِلَیۡهِ أَدۡعُواْ وَإِلَیۡهِ مََٔابِ٣٦﴾[الرعد: ۳۶]. «و کسانی که به ایشان کتاب دادهایم از آنچه بهسوی تو فرو فرستاده شده است شاد میشوند، و از میان دستههای (کافران) کسانی هستند که بخشی از آن را انکار میکند. بگو: «من تنها و تنها فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و به او شرک نورزم. بهسوی او فرا میخوانم و بازگشت من بهسوی اوست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ﴾و کسانی که با نازل کردن کتاب و شناخت آن بر آنها منت نهادهایم، ﴿یَفۡرَحُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ﴾از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است شاد میشوند، و به آن ایمان میآورند، و آن را تصدیق مینمایند، و از اینکه کتابهای آسمانی با یکدیگر موافقت و مطابقت دارند خوشحالند، و این حالت کسانی از اهل کتاب است که ایمان آوردهاند. ﴿وَمِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ﴾و از میان دستههای کافران که از حق منحرف گشتهاند کسانی هستند که بخشی از این قرآن را نمیپذیرند و آن را تصدیق نمیکنند. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَا﴾[الزمر: ۴۱]. «پس هرکس هدایت شود به سود خودش میباشد»، و هرکس که گمراه گردد گمراهیاش به زیان اوست و تو ای محمد ÷فقط بیم دهنده هستی و بهسوی خدا دعوت مینمایی. ﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَلَآ أُشۡرِکَ بِهِ﴾بگو: من تنها و تنها فرمان یافتهام که خداوند را بپرستم و شریکی برای او قرار ندهم. یعنی من فرمان یافتهام که عبادت را تنها برای خدا انجام دهم. ﴿إِلَیۡهِ أَدۡعُواْ وَإِلَیۡهِ مََٔابِ﴾بهسوی او فرا میخوانم و بازگشت من بهسوی اوست و او در برابر دعوتی که بهسوی دینش انجام میدهم مرا پاداش میدهد.
آیهی ۳۷:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ حُکۡمًا عَرَبِیّٗاۚ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا وَاقٖ٣٧﴾[الرعد: ۳۷]. «و اینگونه قرآن را به عنوان کتابی روشن و با زبان عربی فرو فرستادیم، و اگر از آرزوها و خواستههایشان پیروی کنی بعد از اینکه دانش به تو رسیده است تو را از (عذاب) خداوند هیچ کار ساز و بازدارندهای نیست».
یعنی این قرآن را به اسلوبی محکم و سنجیده و به روشنترین و فصیحترین زبانها فرو فرستادهایم تا شک و تردیدی در آن نباشد و تنها از آن پیروی کنی، و فریبکاری در آن روی ندهد، و از آنچه که با قرآن مخالف و متضاد است از قبیل خواستۀ کسانی که چیزی نمیدانند پیروی ننمایی.
بنابراین خداوند پیامبرش را با اینکه معصوم است تهدید کرد تا بر او منت نهد که به او عصمت داده است و تا در احکام برای امت خود الگو باشد. بنابراین، فرمود: ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ مَا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾و اگر از آرزوها و خواستههایشان پیروی کنی بعد از اینکه علم و دانش به تو رسیده است، آگاهی و دانش روشنی که تو را از پیروی از خواستههای آنان باز میدارد، ﴿مَا لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا وَاقٖ﴾هیچ کار سازی نیست که تو را از (عذاب) خداوند حمایت نماید، و به امر مورد علاقهی خودت دست بیابی. و هیچ بازدارندهای نیست که تو را از امر ناگوار و ناخوشایند مصون بدارد.
آیهی ۳۹-۳۸:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗۚ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأۡتِیَ بَِٔایَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ لِکُلِّ أَجَلٖ کِتَابٞ٣٨﴾[الرعد: ۳۸]. «و به راستی پیش از تو پیامبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی را بدیشان دادهایم، و برای هیچ پیامبری ممکن نیست که جز به اجازۀ خدا معجزهای بیاورد، و هر وعدهای سرآمدی معین دارد».
﴿یَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ وَیُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡکِتَٰبِ٣٩﴾[الرعد: ۳۹]. «خداوند هر چه را که بخواهد از میان میبرد و هر چه را که بخواهد بر جای میدارد، و ام الکتاب (= لوح محفوظ) به نزد اوست».
تو اولین پیامبری نیستی که بهسوی مردم فرستاده شدهای تا از این موضوع به شگفت آیند، بلکه ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗ﴾پیش از تو پیامبرانی را فرستاده و زنان و فرزندانی را بدیشان دادهایم، پس دشمنانت نمیتوانند این را بر تو عیب بگیرند که همچون برادران پیامبرت داری زن و فرزند هستی. پس آنان چرا دارا بودن زن و فرزند را بر شما عیب میگیرند در حالی که پیامبران پیش از تو نیز چنین بودهاند. آنها جز به خاطر اهداف فاسد و خواستههای پلید خود از تو عیب نم گیرند و از تو معجزه بخواهد و نوع آنرا پیشنهاد میکنند در حالی که اختیاری ندارد و چیزی در دست تو نیست. ﴿وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأۡتِیَ بَِٔایَةٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾و هیچ پیامبری را نسزد که جز به اجازه خداوند معجزهای بیاورد، و خداوند آوردن معجزه را اجازه نمیدهد مگر در آن وقت که مقدر فرموده است.
﴿لِکُلِّ أَجَلٖ کِتَابٞ﴾و هر اجلی را سرآمدی معین است که از آن پس و پیش نمیشود، پس عجله کردن و شتاب ورزیدن آنها در رابطه با آمدن معجزات یا فرا رسیدن عذاب سبب نمیشود که خداوند آنچه را مقدر نموده است بعداً رخ دهد پیشتر از موعد مقرر بنمایاند، با اینکه خداوند هرچه را بخواهد انجام میدهد.
﴿یَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ وَیُثۡبِتُ﴾خداوند هر چه از تقدیرات الهی را که خواهد از میان میبرد و هر چه را که بخواهد پا بر جا میدارد، و این از میان برداشتن و بر جا گذاشتن مربوط به چیزهایی نیست که علم و قلم الهی آن را نگاشته و ثبت کرده است، زیرا آنچه را که خداوند ثبت نموده است قابل تغییر و تبدیل نیست، زرا چنین چیزی برای خداوند محال است که در آگاهی و علم وی نقص و خللی واقع شود. بنابر این فرمو: ﴿وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡکِتَٰبِ﴾و لوح محفوظ که همه چیز به آن بر میگردد، و آن اصل، و سایر چیزها فرعاند، نزد اوست. پس تغییر و تبدیل در فرع واقع میگردد، مانند کارهای شبانه روزی که فرشتگان آن را ثبت مینمایند و خداوند برای ثبت و یا از میان بردن آن اسبابی قرار داه است، و این اسباب از دایرۀ آنچه که در لوح المحفوظ نگاشته شده است فراتر نمیرود، مانند اینکه نیکوکاری و صلۀ رحم و احسان را از اسباب طول عمر و فراوان شدن روزی قرار داده، و گناهان را به سبب از میان رفتن برکت عمر و روزی گردانیده است. و مانند اینکه اسباب نجات از مهلکه را سبب سلامتی قرار داده، و قرار دادن خویشتن در معرض هلاکت را سبب هلاک شدن قرار داده است. پس اوست که بر حسب قدرت و ارادهاش به تدبیر امور میپردازد و آنچه را او تدبیر نماید با آنچه که آن را دانسته و در لوح محفوظ نوشته است تضادی ندارد.
آیهی ۴۱-۴۰:
﴿وَإِن مَّا نُرِیَنَّکَ بَعۡضَ ٱلَّذِی نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ وَعَلَیۡنَا ٱلۡحِسَابُ٤٠﴾[الرعد: ۴۰]. «و اگر برخی از آنچه را که بدان وعده میدهیم به تو بنمایانیم و یا اینکه تو را بمیرانیم، در هر حال تنها رسیدن بر (عهدۀ) تو است و حساب بر عهدۀ ما میباشد».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَاۚ وَٱللَّهُ یَحۡکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکۡمِهِۦۚ وَهُوَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٤١﴾[الرعد: ۴۱]. «آیا ندیدهاند که ما از اطراف زمین میکاهیم و خداوند حکم میکند و فرمان و حکمش هیچگونه رد و مانعی ندارد، و او سریع الحساب است؟!».
خداوند به پیامبرش محمد ص میفرماید: برای فرا رسیدن عذابی که به آنان و عده داده شده است شتاب مکن، زیرا اگر آنان همچنان به سرکشی و کفر و ناسپاسی خود ادامه بدهند حتماً عذابی که به آنان وعده داده شده است به آنان میرسد. پس یا آن را ﴿مَّا نُرِیَنَّکَ﴾در دنیا به تو مینمایانیم، و آنگاه خشنود و چشم روشن میشوی، ﴿أَوۡ نَتَوَفَّیَنَّکَ﴾و یا قبل از اینکه آنان دچار عذاب شوند تو را میمیرانیم، پس مبتلا کردن آنان به عذاب وظیفۀ تو نیست ﴿فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ﴾زیرا تنها رساندن پیام خدا به مردم و روشنگری برای آنان بر عهدۀ تو است، ﴿وَعَلَیۡنَا ٱلۡحِسَابُ﴾و حساب بر عهدۀ ما است، و ما مردم را در مورد اینکه آیا آنچه که بر گردنشان بوده انجام داده و یا آن را ضایع کرده و انجام ندادهاند مورد بازخواست قرارمی دهیم، پس یا آنان را پاداش عطا میکنیم و یا مورد عقوبت و انتقام قرار میدهیم.
سپس خداوند متعال تکذیب کنندگان را تهدید نموده و میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَا﴾آیا کافران نمیبینند که ما همواره از اطراف زمین میکاهیم؟ گفته شده که منظور این است که خداوند با هلاک کردن تکذیب کنندگان و رشه کن کردن ستمگران، از سرزمین آنها میکاهد. و گفته شده این کاهش اشاره به فتوحات اسلامی و از دست رفتن شهرهای مشرکین و زیانمند شدن آنها در اموال و جانهایشان است. و سخنان دیگری نیز گفته شده است، اما به ظاهر والله اعلم منظور این است که خداوند به تدریج سرزمین تکذیب کنندگان و کافران را از دستشان میگیرد و از آن میکاهد و مصیبتها را در گوشه و اطراف آن ایجاد میکند، تا آنان را بیدار سازد، قبل از اینکه نقص و کمبود دامانشان را بگیرد، و بلاهایی را بر آنان فرو میفرستد که هیچکس نمیتواند آن را دفع کند بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ یَحۡکُمُ لَا مُعَقِّبَ لِحُکۡمِهِ﴾و خداوند فرمان میدهد و فرمانش هیچ ردکنندهای ندارد.
هیچکس نمیتواند فرمان شرعی و تقدیری، و جزای الهی را رد نماید. پس دستورات و فرمانهایی که خداوند صادر میکند در نهایت سنجیدگی و متانت و استحکام قرار داشته و هیچ خللی و نقصی در آن وجود ندارد، و بر پآیه عدالت و انصاف و نیکی استوار میباشد، و هیچکس نمیتواند فرمانهای او را مورد بازجویی قرار دهد، و اعتراضی بر ان وارد نیست. بر خلاف فرمان غیر خدا که گاهی درست و گاهی نادرست خواهد بود. ﴿وَهُوَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ﴾و او سریع مانعی ندارد، و او سریع الحساب است پس کافران نباید در رابطه با آمدنی است نزدیک میباشد.
آیهی ۴۳-۴۲:
﴿وَقَدۡ مَکَرَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَلِلَّهِ ٱلۡمَکۡرُ جَمِیعٗاۖ یَعۡلَمُ مَا تَکۡسِبُ کُلُّ نَفۡسٖۗ وَسَیَعۡلَمُ ٱلۡکُفَّٰرُ لِمَنۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ٤٢﴾[الرعد: ۴۲]. «به راستی کسانی که پیش از اینان بودند مکر ورزیدند ولی مکر و نقشهها همگی از آن خداست، میداند آنچه را که هرکس انجام میدهد، و کافران میخواهند دانست که سرانجام نیکوی این جهان از آن کیست».
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗاۚ قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡکِتَٰبِ٤٣﴾[الرعد: ۴۳]. «و کافران میگوید: تو پیامبر (خدا) نیستی، بگو: کافی است خدا و کسی که علم کتاب نزد او است میان من و شما گواه باشد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقَدۡ مَکَرَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾به راستی کسانی که پیش از اینان بودند دربارۀ پیامبران و پیام حقی که آورده بودند مکر ورزیدند و توطئه کردند. اما توطئه ومکرشان چیزی از آنان دور نکرد و فایدهای برای آنان نداشت و نتوانستند کاری از پیش ببرند. آنان با خداوند مبارزه میکنند. ﴿فَلِلَّهِ ٱلۡمَکۡرُ جَمِیعٗا﴾ولی مکر و نقشهها همگی از آن خداست یعنی هیچکس نمیتواند مکری بورزد و چارهای بیاندیشد مگر به اجازۀ خدا و حسب تقدیر او، پس وقتی آنان علیه دین خداوند توطئه میکنند بدون شک مکر و توطئههایشان به خودشان بر خواهد گشت و ناکام و پشیمان خواهند شد، زیرا خداوند ﴿یَعۡلَمُ مَا تَکۡسِبُ کُلُّ نَفۡسٖ﴾میداند آنچه را که هرکس انجام میهد، و خداوند خواست و اراده و اعمال ظاهری و باطنی هرکس را میداند و توطئه و مکر ورزیدن بخشی از کارهای آنان است، بنابر این بر خداوند پنهان نمیباشد. از این رو ممکن است که توطئه، به حق و اهل حق زیانی برسانند و برای کفار مفید باشد. ﴿وَسَیَعۡلَمُ ٱلۡکُفَّٰرُ لِمَنۡ عُقۡبَى ٱلدَّارِ﴾و کافران خواهند دانست که پایان نیکوی این جهان از آن آنهاست یا از آن پیامبران خدا؟ و مشخص است که سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است نه از کفر و کافران.
﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَسۡتَ مُرۡسَلٗا﴾و کافران میگوید: تو پیامبر نیستی یعنی شما و آنچه را که همراه با شما فرستاده شده است تکذیب میکنند. ﴿قُلۡ﴾اگر آنان در این رابطه گواه خواستند، به آنها بگو: ﴿کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡ﴾کافی است خدا میان من و شما گواه باشد و گواهی خداوند به سه صورت است، قول، عمل و اقرار. اما قول خدا وحی اوست که به راستگوترین بندهاش وحی نموده است. و رسالت و آیین خود را با آن استوار میدارد و اما گواهی عملی خداوند این است که پیامبرش را کمک و یاری نمود، چنان کمکی که از توان او و یاران و پیروانش خارج بود، و این یاری خداوند گواهی عملی خداوند است در خصوص صدق رسالت پیامبرش. و اما اقرار خداوند نیز گواه بر صدق رسالت پیامبر است. زیرا پیامبر از جانب خداوند خبر داده است که او پیامبر خداست و خداوند مردم را دستور داده تا از او پیروی نمایند، پس هرکس از او پیروی کند خشنودی خداوند و بهشت از آن اوست، و هرکس از او پیروی نکند سزاوار جهنم است و ناخشنودی خداوند از آن اوست، و خون و مالش برای پیامبر حلال است. و خداوند پیامبر را بر این کار تایید میکند. و اگر به دروغ به خداوند چیزی را نسبت میداد بلافاصله و در دنیا او را به عذاب گرفتار مینمود. ﴿وَمَنۡ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡکِتَٰبِ﴾و کسیکه نزد او علم کتاب است میان من و شما گواه باشد. و این علما و دانشمندان تورات و انجیل را دربر میگیرد، کسانی از آنان که ایمان آوردند و از حق پیروی کردند و به رسالت پیامبر گواهی دادند، و صداقت آن را به صراحت بیان کردند.
و هرکس از اهل کتاب این شهادت را کتمان کرده و خبر نداده باشد که چنین شهادتی را به نزد خود دارد (بداند که) خبر دادن خدا از شهادتی که نزد وی میباشد بیبلیغتر است از خبر دادن وی. و چنانچه شهادتی نزد وی نبود با حجت و دلیل اثبات مینمود که نباید از او خواسته شود که شهادت بدهد.
و علت اینکه خداوند دستور داده است اهل کتاب بر رسالت پیامبر گواه گرفته شوند این است که آنها اهل این کار هستند و در هر کاری باید کسانی گواه گرفته شوند که اهلیت و شایستگی داشته باشند، و در این کار از دیگران آگاهتر باشند؟ اما کسی که نسبت به این مسئله بیگانه است، مانند بیسوادان و مشرکین عرب و دیگران، گواه گرفتن آنان فایدهای ندارد، زیرا آنها آگاهی و شناختی در مورد این قضیه ندارد و الله اعلم.
پایان تفسیر سورهی رعد.
مکی و ۱۲۸ آیه است.
آیهی ۲-۱:
﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ١﴾[النحل: ۱]. «فرمان خداوند در رسیده، پس در آن شتاب مکنید. او پاک است و برتر از چیزهایی است که شریک او میسازید».
﴿یُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ٢﴾[النحل: ۲]. «به ارادۀ خویش فرشتگان را همراه با وحی بر هرکس از بندگانش که بخواهد نازل میکند (تا این پیام را به مردم برسانند) که جز من معبود بر حقی نیست. پس از من بپرهیزید و تقوا پیشه کنید».
خداوند متعال ـ در حالی که آنچه را وعده داده است نزدیک و وقوع آن را محقق میداند ـ میفرماید: ﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُ﴾فرمان خداوند «قیامت» به زودی میآید، پس در آن شتاب نورزید، زیرا هر آنچه که میآید نزدیک است. ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾او پاک و برتر از انباز و شرکایی است که شریک وی میسازید. پاک است از اینکه شریک و فرزند و همسر و همتایی داشته باشد، و پاک است از دیگر چیزهایی که شایستۀ شکوهش نیست یا با کمال او منافات داشته باشد.
هنگامیکه خویشتن را از آنچه که مشرکان او را بدان توصیف مینماید مبرا ساخت، به بیان وحی پرداخت که بر پیامبرانش نازل مینماید، و این امری است که موجب میشود در رابطه با بیان صفات کمالی که به خداوند نسبت داده میشوند، از او تعبیت نمود. پس فرمود: ﴿یُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِ﴾فرشتگان را با وحی میرستد که مایۀ حیات ارواح است، ﴿عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾بر هرکس از بندگانش که صلاحیت بر دوش کشیدن بار رسالت او را داشته باشد و چکیده و محور دعوت همۀ پیامبران این است که، ﴿أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠﴾به مردم بیاموزند هیچ معبودی به حقی جز «الله» وجود ندارد. یعنی اساس دعوت پیامبران شناخت خدا و یگانه دانستن او در صفات الوهیت است. و اینکه خداوند به یگانگی پرستش شود. و پروردگار متعال این مطلب را در تمامی کتابهایش و توسط همۀ پیامبرانش به صورت جدی تذکر داده است. و همۀ آیینها را چنان تدوین نموده است که بهسوی آن دعوت نمایند و با مخالفان این طریقه مبارزه کنند، سپس دلایل این امر را بیان نمود و فرمود:
آیهی ۹-۳:
﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ تَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣﴾[النحل: ۳]. «آسمانها و زمین را به حق آفریده است. او از آنچه شریکش میسازند برتر و والاتر است».
﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ٤﴾[النحل: ۴]. «انسان را از نطفهای آفریده است، آنگاه ستیزهجویی آشکار است».
﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاۖ لَکُمۡ فِیهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ٥﴾[النحل: ۵]. «و چهارپایان را برای شما آفریده که در آنها برایتان وسیلۀ گرما و بهرههایی دیگر است، واز آنها میخورید».
﴿وَلَکُمۡ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسۡرَحُونَ٦﴾[النحل: ۶]. «و برایتان در آنها زیبایی است وقتیکه آنها را (شامگاهان از چرا) باز میآورید و آنگاه که آنها را (بامدادن به چرا) روانه میکنید».
﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَکُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَکُونُواْ بَٰلِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ إِنَّ رَبَّکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ٧﴾[النحل: ۷]. «و بارهایتان را به شهر و سرزمینی حمل میکنند که جز با رنج فراوان بدان نمیرسید، بیگمان پروردگارتان رئوف و مهربان است».
﴿وَٱلۡخَیۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِیرَ لِتَرۡکَبُوهَا وَزِینَةٗۚ وَیَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨﴾[النحل: ۸]. «و اسبها و قاطرها و الاغها را آفریده تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (برای شما)، و چیزهایی (دیگر) میآفریند که شما نمیدانید».
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِیلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰکُمۡ أَجۡمَعِینَ٩﴾[النحل: ۹]. «(و هدایت مردمان به) راه راست بر خدا است، و برخی از آن (راهها) بیراهه و کژ است، و اگر (خدا) میخواست همۀ شما را هدایت میکرد».
این سوره، سورۀ نعمتها نامیده میشود،زیرا خداوند در آغاز آن اصول و پآیههای برخورداری از نعمتها را بیان نموده و در آخر نیز مکمل نعمتها را ذکر کرده است. پس خبر داده که او آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا بندگان از راه تأمل در آفرینش آسمانها و زمین به عظمت آفرینندۀ آن و صفتهای کمالی که دارد پی برده، و بدانند که او آسمانها و زمین را آفریده است تا بندگانش در آن سکنی گزیده و طبق آموزههای شریعت و رهنمودهای پیامبران وی را پرستش نمایند. بنابر این خودش را از شرک مشرکان مزه قرار داده و فرمود: ﴿تَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾او از آنچه شرک مشرکان منزه و بالاتر و برتر است، زیرا او معبود به حق و خدای راستین است که عبادت و محبت و کرنش فقط سزاوار اوست. و چون آفرینش آسمانها و زمین را بیان کرد آنچه را که در زمین و آسمانها آفریده است نیز بیان نموده، و نخست از شریفترین و بهترین آنها آغاز کرد و فرمود: ﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ﴾انسان را از نطفهای آفرید و او را پرورش داد تا تبدیل به انسان کاملی شد و تمام اعضای ظاهری و باطنیاش کامل گردید و او را از نعمتهای فراوانش برخوردار ساخت تا به کمال مطلوب برسد. اما بناگاه به خود مینازد و افتخار میکند. ﴿فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ﴾احتمال دارد که معنیاش این باشد که انسان ناگهان دشمن پروردگارش میشود و به او کفر میورزد و با پیامبرانش مجادله مینماید و آیات خدا را تکذیب میکند، و آفرینش نخستین، نعمتهایی را که خداوند به او ارزانی نموده است فراموش میکند، و از نعمتهایی که خداوند به او داده است در راستای نافرمانی وی است، اده مینماید. و احتمال دارد که معنیاش این باشد که خداوند انسان را از نطفه پدید آورده و او را همچنان از حالتی به حالتی دیگر در میآورد تا اینکه عاقل و سخنگو و دارای ذهن و فکر میگردد و مجادله و جر و بحث مینماید. پس انسان باید سپاسگزار پروردگارش باشد که او را به این مرتبه از کمال و تعالی رسانیده است، مرتبهای که برای او ممکن نبود بدان دست یابد.
﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَا﴾و چهارپایان را برای شما آفریده و به خاطر منافع و مصلحتهایتان آفرسده است. از جمله منافع بزرگ چهارپایان یکی این است که ﴿لَکُمۡ فِیهَا دِفۡءٞ﴾در آن برای شما وسیلۀ گرماست، چرا که از پشم و مو و پوست آن برای خود لباس و رختخواب تهیه میکنید. ﴿وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ﴾و برایتان در آن بهرههایی دیگر است، واز گوشت آنها میخورید. ﴿وَلَکُمۡ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسۡرَحُونَ٦﴾و برایتان در حرکت و سکون آنها و هنگامی که به چرا میروند و هنگام غروب که از صحرا باز میگردند زیبایی است، و این زیبایی عابد حیوانات نمیشود. به درستی که شما با آن خود را میآرایید، همچنانکه به وسیلهی لباسها و اولاد و مالهایتان خود را میآرایید، و از این کار به شگفتی در میافتید.
﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَکُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَکُونُواْ بَٰلِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِ﴾و شما و باورهایتان را به شهر و سرزمینی حمل میکنند که جز با رنج دادن فراوان خویشتن به آن نمیرسیدید اما خداوند آنها را برایتان رام کرد، پس برخی از این چهارپایان را سوار میشوید و با برخی بارهایتان را حمل میکنید، تا خود را به شهرهای دور و سرزمینهای پهناور برسانید. ﴿إِنَّ رَبَّکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾بیگمان پروردگارتان رئوف و مهربان است، زیرا آنچه را که بدان نیاز دارید برایتان مسخر نموده است، پس آنگونه که شایستۀ شکوه و عظمت و گستردگی جود و احسانش است او را ستایش میگوییم.
﴿وَٱلۡخَیۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِیرَ لِتَرۡکَبُوهَا وَزِینَةٗ﴾و اسبها و قاطرها و الاغها را برایتان آفریده و مسخر شما نمود تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند برایتان. یعنی گاهی از آنها برای سواری استفاده کنید، و گاهی برای زیبایی به کار گیرید. و نفرمود: تا از آنها برای خوردن است،اده کنید، زیرا خوردن الاغ و قاطر حرام است. و اغلب از اسب برای خوردن است،اده بعمل نمیآید، و از ذبح آن نهی میشود تا نسل آن منقرض نگردد. در صحیحین (مسلم و بخاری) آمده است که پیامبر صخوردن گوشت اسب را مجاز شمرده است.
﴿وَیَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾و برای حمل و نقل و طی کردن مسافت شما چیزهایی میآفریند که نمیدانید و آن عبارت از ابزار و وسایلی است که بعد از نزول قرآن آفریده شده است و انسانها از آن برای حمل و نقل در دریا و خشکی و هوا است،اده مینمایند، و آنها را در راستای منافع و مصلحتهای خود به کار میگیرند. خداوند آن چیزها را به طور مشخص در کتاب خود نام نبرد، زیرا پروردگار فقط چیزهایی را از کتابش نام میبرد که بندگان آنها را میشناسد، و یا مانند آن را دیده و میشناسند، اما چیزی که مشابه ندارد، چنانچه خداوند به ذکر آن در قرآن مبادرت میورزید بندگان آن را نمیشناختند و مراد آن را درک نمیکردند، بنابر این خداوند اصلی جامع را ذکر میکند که هر آنچه بندگان آن را میدانند و یا نمیدانند در آن داخل میگردد. برای نمونه در قرآن از نعمات بهشت سخن رفته و فقط از چیزهای سخن به میان آمده است که ما آن و یا مشابهش را میشناسیم، مانند خرما، انگورو انار. اما زیباترین چیزی که شبیه و مانندی برای آن نمییابیم در فرمودهی خداوند است: [الرحمن: ۵۲]. ﴿فِیهِمَا مِن کُلِّ فَٰکِهَةٖ زَوۡجَانِ٥٢﴾[الرحمن: ۵۲]. «در آن دو (بهشت) از هر میوهای دو نوع وجود دارد». پس همچنین در اینجا سواریهایی را بیان کرد که ما آنها را میشناسیم مانند اسب و قاطر و الاغ و شتر و کشتیها، اما بقیۀ سواریها در این گفتۀ خویش خلاصه نمود: ﴿وَیَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾.
وقتی خداند راه حسی را بیان کرد و فرمود: خداوند بر بندگانش سواریهایی از قبیل شتر و غیره آفریده که مسافتها را با آن طی مینمایند، راه معنوی را نیز بیان کرد که بندگانش را به او میرساند و فرمود: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِیلِ﴾و بیان راه راست که نزدیکترین و کوتاهترین راه است و مردم را به خدا و به پاداش الهی میرساند بر خداست، اما راهی که با «صراط مستقیم» مخالف باشد، عقیده و اعمال آدمی را به کژی و انحراف کشانده و انسان را از خدای بیگانه نموده و به سرای بدبختی و شقاوت میرساند. پس هدایت یافتگان به حکم خداوند راه راست را در پیش گرفته، اما گمراهان از آن منحرف شده و به بیراهه میروند. ﴿وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰکُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾و اگر میخواست همۀ شما را هدایت میکرد. او به فضل و کرم خویش برخی را هدایت نموده و برخی دیگر را هدایت نکرده است. و این بر اساس حکمت و انصاف اوست.
آیهی ۱۱-۱۰:
﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗۖ لَّکُم مِّنۡهُ شَرَابٞ وَمِنۡهُ شَجَرٞ فِیهِ تُسِیمُونَ١٠﴾[النحل: ۱۰]. «او کسی است که از آسمانها آبی برایتان فرو فرستاده است که از آن مینوشید و به سبب آن درختان و گیاهان میرویند (و) حیوانات خود را در آنجا میچرانید».
﴿یُنۢبِتُ لَکُم بِهِ ٱلزَّرۡعَ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلنَّخِیلَ وَٱلۡأَعۡنَٰبَ وَمِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ١١﴾[النحل: ۱۱]. «خداوند به وسیلۀ آن، کشت و زیتون و خرما و انگور از همه نوع میوه میرویاند، بیگمان در این نشانۀ روشنی است برای کسانیکه اندیشه میکنند».
خداوند با این آیه انسان را از عظمت و قدرت خویش آگاه ساخته و او را به اندیشیدن تشویق مینماید، چون آیه را با ﴿لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾به پایان رساند. یعنی برای کسانی مایۀ عبرت است که کمال قدرت خدا را با چشم سر ملاحظه میکنند، چرا که این آب را از ابر سبک و لطیف فرو فرستاده و دراین ابر اب فراوان قرار داده است که انسانها از آن مینوشند و حیواناتشان را از آن سیراب میکنند و کشتزارهای خود را با آن آبیاری مینمایند و آنگاه میوههای زیاد و نعمتهای فراوانی به بار میآورند.
آیهی ۱۲:
﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ وَٱلنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتُۢ بِأَمۡرِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ١٢﴾[النحل: ۱۲]. «و شب و روز و خورشید و ماه را برایتان رام کرد و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند. بیگمان در این کار برای گروهی که خرد میورزند عبرتهای فراوانی است».
این چیزها را برای منافع و مصالح شما مسخر نموده است، به صورتی که هرگز نمیتوانید از اینها بینیاز باشیدف در شب آرامی میگیرید و میخوابید و استراحت مینمایید و در روز به دنبال زندگیتان و منافع دینی و دنیوی خود این سو و آن سو میروید، و خورشید و ماه مآیه روشنایی و رشد و نمو درختان و میوهها و گیاهان خشک شدن رطوبت و دور شدن سرما است که برای زمین و بدن مضر است. همچنانکه خورشید و ماه نیازهای دیگری را نیز بر طرف میکنند. ستارگان نیز باعث زینت و زیبایی آسمان میباشند و آدمی در پرتو آنها در تاریکیهای دریا راهیاب میشود، و اوقات و حساب زمان به وسیلهی آنان معلوم گردد، و فوائد و راهنماییهای گوناگون دیگری نیز دارند بنابر این خداوند این فواید را جمع بندی نمود و فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾بیگمان در این امر برای گروهی که خرد و اندیشه میورزند نشانههایی است. یعنی برای کسانی که عقل دارند و به اندیشه و تأمل فرو میروند و هر آنچه را که میبینند و میشنوند، میفهمند، و مانند کسانی نیستند که بیخبر بوده و بهرۀ آنان از نگاه کردن به اندازۀ بهرۀ حیواناتی است که عقل ندارند.
آیهی ۱۳:
﴿وَمَا ذَرَأَ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَ١٣﴾[النحل: ۱۳]. «و چیزهایی را که در زمین با رنگهای مختلف و در انواع گوناگون آفریده مسخر و رام شما گردانیده است. بیگمان در این امر برای گروهی که پند میپذیرند نشانۀ روشنی است».
آنچه خداوند پدید آورده و برای بندگان منتشر نموده است از قبیل حیوانات، و درختان و گیاهان و دیگر چیزهایی که رنگهای آن متفاوت و منافع آن مختلف است، دال بر کمال قدرت خداو احسان فراگیر و گستردگی بخشش اوست، و اینکه عبادت فقط شایستۀ اوست و او یگانه و یکتا است. ﴿لِّقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَ﴾برای گروهی که آنچه را از علم مفید که به آنان سود میرساند در ذهن خود تداعی میکنند، و در آنچه که خداوند آنان را به تأمل در آن فرا خوانده است، تأمل و اندیشه میکنند تا با این تداعی و تأمل چیزی (= خدایی) را به یاد آورند که این پدیدهها دلیل و نشانهای بر وجود او هستند. یعنی کسانی که دانش مفید دارند و در آنچه که خداوند از آنها خواسته است تا در آن بیندیشیدند، اندیشه میکنند تا در پرتو قدرت الهی و نیروی لایزال ایشان راهیاب شوند.
آیهی ۱۴:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَ لِتَأۡکُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِیّٗا وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡیَةٗ تَلۡبَسُونَهَاۖ وَتَرَى ٱلۡفُلۡکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ١٤﴾[النحل: ۱۴]. «و اوست که دریا را مسخر و رام ساخته است تا از آن گوشت تازه بخورید و از آن زیور آلاتی بیرون بیاورید که آن را میپوشید. و کشتیها را در آن شکافنده میبینی، و تا از فضل او بجویید و باشد که سپاسگزاری کنید».
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَ﴾و تنها اوست که دریا را مسخر شما ساخته است و آن را برای منافع گوناگون شما آماده کرده است. ﴿لِتَأۡکُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِیّٗا﴾تا از آن گوشت تازه بخورید. و آن ماهی است که دریا شکار میکنید. ﴿وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡیَةٗ تَلۡبَسُونَهَا﴾و از آن زیوری بیرون بیاورید که آنرا میپوشانید. و بر زیبایی خودتان میافزایید. ﴿وَتَرَى ٱلۡفُلۡکَ﴾کشتیها را میبینی، ﴿مَوَاخِرَ فِیهِ﴾که در دریا روانند و دریای متلاطم و طوفانی را با پیشانی و نوک خود میشکافند و از کشوری به کشور دیگری میروند و مسافران و روزیهایشان و کالاها و جنسهای تجارتی ایشان را حمل میکنند، کالاهایی که با آن رزق و فضل خدا را برای خود طلب میکنند. ﴿وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾باشد که سپاس کسی را به جای آورید که این چیزها را برایتان میسر و مهیا کرده، و چنین چیزهایی را به شما ارزانی نموده است. پس خداوند تعالی را شکر و ستایش میکنیم که منافع و مصالح بندگان را بالاتر از آنچه که میخواهند به آنها بخشیده و هر آنچه را که خواستهاید به آنها داده است. ما نمیتوانیم او را ستایش کنیم آنگونه که شایستهی اوست. ستایشی که شایستهی اوست عبارت است از ستایشی که ایشان از خود بعمل آورده است.
آیهی ۱۶-۱۵:
﴿وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمۡ وَأَنۡهَٰرٗا وَسُبُلٗا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥﴾[النحل: ۱۵]. «و در زمین کوهها استوار و پابرجایی قرار داد تا (زمین) شما را نلرزاند. و رودخانهها و راههایی را پدیدار کرد باشد که راه یابید».
﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ یَهۡتَدُونَ١٦﴾[النحل: ۱۶]. «و نشانههایی را قرار داد، و آنان به وسیلۀ ستاره راه مییابند».
﴿وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ﴾و خداوند برای بندگانش در زمین کوههای بزرگی قرار داد تا زمین آنها را نلرزاند و بتواند کشاورزی نمایند و ساخت و ساز کنند و روی زمین راه بروند و از رحمت الهی این است که در زمین رودخانههایی پدید آورد که آنها را از سرزمین دور دست به سرزمینی میآورد که به آن نیاز دارد تا از آن بنوشید و چهارپایانتان نیز از آن بنوشند و کشتزارهایتان به وسیلۀ آن آبیاری شوند. رودخانههایی روی زمین پدید آورده و رودخانههایی در درون زمین قرار داده است که برای بیرون آوردن آن، زمین را حفر مینمایید، و چون به آب برسد آن را به وسیلۀ ادواتی که خداوند برایتان مسخر نموده است بیرون میآورید. و از رحمت الهی این است که در روی زمین راههایی قرار داده است که انسان به وسیلۀ آن به سرزمینهای دور میرسد. ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾تا راه یابید. حتی خداوند در زمینی که کاملاً کوهستانی است و کوهها به صورت زنجیرهای به هم پیوستهاند راهها و گذرگاههایی قرار دادهاست.
آیهی ۲۳-۱۷:
﴿أَفَمَن یَخۡلُقُ کَمَن لَّا یَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ١٧﴾[النحل: ۱۷]. «آیا کسی که میآفریند همچون کسی است که نمیآفریند؟ آیا پند نمیپذیرید».
﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٨﴾[النحل: ۱۸]. «و اگر بخواهید نمعتهای خداوند را بشمارید نمیتوانید آن را بشمارید، بیگمان خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ١٩﴾[النحل: ۱۹]. «و خداوند آنچه را که پنهان میدارید و آنچه را که آشکار میکنید، میداند».
﴿وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ٢٠﴾[النحل: ۲۰]. «و کسانی که جز خدا به فریاد میخوانند چیزی نمیآفرینند و خودشان آفریده میشوند».
﴿أَمۡوَٰتٌ غَیۡرُ أَحۡیَآءٖۖ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ٢١﴾[النحل: ۲۱]. «(آنچه میپرستند) مردهاند و بیجان، و نمیدانند چه وقت زنده و برانگیخته میشوند».
﴿إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَکۡبِرُونَ٢٢﴾[النحل: ۲۲]. «و خدای شما خدای یکتایی است، و آنان که به آخرت ایمان نمیآورند دلهایشان منکر بوده و خودشان متکبر هستند».
﴿لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَکۡبِرِینَ٢٣﴾[النحل: ۲۳]. «بدون شک خداوند آنچه را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میکنند، میداند. همانا او مستکبران را دوست نمیدارد».
پس از آنکه خداوند به بیان مخلوقات بزرگ و نعمتهای فراگیر خود پرداخت، فرمود: هیچکس مانند او نیست و هیچ همتا و نظیری ندارد: ﴿أَفَمَن یَخۡلُقُ﴾آیا کسی همۀ مخلوقات را میآفریند و او هر چیزی که بخواهد انجام میدهد ﴿کَمَن لَّا یَخۡلُقُ﴾مانند کسی است که هیچ چیزی را نه کم و نه زیاد نمیآفریند؟ ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا پند نمیپذیرید و تشخیص نمیدهید کسی که همو آفریننده است سزوار پرستش است؟ پس همانطور که او در آفریدن و تدبیر یگانه است، در الوهیت و توحید و پرستش نیز یگانه است.
و همانطور که خداوند در آفرینش شما و دیگران شریکی ندارد، در عبادت و پرستش وی نیز شریک و همتا قرار ندهید، بلکه عبادت را تنها برای او انجام دهید. ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ﴾و اگر بخواهید نمعتهای الهی را بشمارید، به جای سپسا وی را به جای آورید، ﴿لَا تُحۡصُوهَآ﴾نمیتوانید آن را بشمارید، گذشته از اینکه سپاس آن را به جای آورید، به درستی که نعمتهای ظاهری و باطنی خداوند که به بندگانش عطا نموده و به اندازۀ نفسها و لحظهها است، و انواع نعمتها (را به بندگان داده است)، نعمتهای فراوانی که بندگان برخی از آنها را میشناسند و هنوز از بقیه سر در نیاوردهاند، و مصیبتهای زیادی را نیز از آنان دفع کرده است، (در مجموع نعمتهای خداوند) بیشتر از آنند که به شمارش در آیند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾بیگمان خداوند آمرزندۀ مهربان است. و چنانچه مقداری شکرگزار باشید از شما خشنود میشود، با وجود این که نعمتهای بسیار زیادی را به شما دادهاست.
و همانطور که رحمت خدا گسترده و احسان او فراگیر است و آمرزش او همۀ بندگان را فرا گرفته است، دانش او نیز همه را احاطه کرده است. ﴿یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ﴾آنچه را که پنهان میدارید و آنچه را که آشکار میسازید، میداند. بر خلاف بتنها و کسانی که به جای خدا پرستش میکنید، زیرا آنها، ﴿لَا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا﴾کوچکترین چیزی را نمیآفرینند، ﴿وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ﴾بلکه خودشان آفریده میشوند. پس چگونه میتوانند چیزی را بیافرینند در حالی که آنها در آفرینش خود نیازمند خداوند متعال هستند؟
هیچ چیزی از صفتهای کمال در آنها وجود ندارد، نه آگاهی دارند و نه شعور، ﴿أَمۡوَٰتٌ غَیۡرُ أَحۡیَآءٖ﴾ردهاند و بیجان، و نمیشنوند و نمیبینند، و چیزی نمیفهمند، آیا چنین چیزهایی به جای پروردگار جهانیان به خدایی گرفتار میشوند، پس وای بر عقل مشرکان؟ چقدر عقلهایشان فاسد و سرگشته است! زیرا موجودات پوچی را به خدایی گرفته و آنچه را که از هر جهت ناقص است و نه صفات کمالی دارد و نه کاری را انجام میدهد با ذاتی که از هر جهت کامل است و دارای هر صفت کمالی است و در هر صفتی کاملترین و بزرگترین آن را دارا است برابر قرار دادهاند! پس خداوند دارای علم و دانش فراگیر و رحمت گسترده است و رحمت او همۀ دنیا را پر کرده است، ستوده و بزرگوار و دارای عظمت و کبریا است و هیچکس نمیتواند برخی از اوصاف او را به خود اختصاص دهد. بنابر این فرمود: ﴿إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾معبود بر حق شما معبود یکتایی است، و آن خداوند یگانه و بینیاز است که نه فرزندی دارد و نه از کسی متولد شده است، و هیچ همتایی ندارد. پس اهل ایمان و عقل و دل، او را بزرگ میدانند و وی را به شدت دوست میدارند، و تمام عبادتهای بدنی و مالی، و قلبی را برای او انجام داده و او را با نامهای نیکو و صفات و افعال مقدسش ستایش میکنند. ﴿فَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٞ﴾و آن کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند قلباً این امر بزرگ را توحید است انکار میکنند، در حالی که جز نا دانترین و جاهلترین مخلوق کسی آن را انکار نمیکند، ﴿وَهُم مُّسۡتَکۡبِرُونَ﴾و آنها با خود بزرگ بینی از عبادت او سرباز میزنند.
﴿لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَۚ﴾قطعاً خداوند کارهای زشتی را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند، میداند. ﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَکۡبِرِینَ﴾همانا او مستکبران را دوست ندارد. بلکه به شدت مورد نفرت الهی هستند و به زودی انها را به سزایی از نوع عملشان خواهد رساند. [المؤمن: ۶۰]. ﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ٦٠﴾[غافر: ۶۰]. «و بیگمان کسانی که با خود بزرگ بینی از دعا و عبادت من سرباز میزنند وارد جهنم خواهند شد و در آن میمانند».
آیهی ۲۹-۲۴:
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡ قَالُوٓاْ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٤﴾[النحل: ۲۴]. «و چون به آنان گفته شود: پروردگار شما چه چیزهایی را نازل کرده است؟ میگوید: افسانههای پیشینیان را (نازل کرده است)».
﴿لِیَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ کَامِلَةٗ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٍۗ أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَ٢٥﴾[النحل: ۲۵]. «(آنان) باید در روز قیامت به طور کامل بار گناهان خویش و برخی از بار گناهان کسانی را حمل نمایند که ایشان را بدون آگاهی گمراه ساختهاند، و چه بد است آنچه حمل مینمایند!».
﴿قَدۡ مَکَرَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡیَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَشۡعُرُونَ٢٦﴾[النحل: ۲۶]. «همانا کسانی که پیش از ایشان بودهاند مکر ورزیدند، پس خداوند بنیادشان را از پآیه برانداخت و سقف از بالای سرشان بر آنان فرو افتاد و عذاب (خدا) از جایی که نمیدانستند به آنان رسید».
﴿ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُخۡزِیهِمۡ وَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِیهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ إِنَّ ٱلۡخِزۡیَ ٱلۡیَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٧﴾[النحل: ۲۷]. «سپس روز قیامت آنان را خوار و رسوا میسازد و میفرماید: کجا هستید شریکهای من که شما به خاطر آنها به ستیز و نزاع بر میخواستید؟ علما(ی ربانی) میگویند: به راستی خواری و بدی امروز نصیب کافران است».
﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِمۡۖ فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَ مَا کُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٨﴾[النحل: ۲۸]. «کسانی که فرشتگان در حالی جانشان را میستانند که ستم کارانند، پس تسلیم میشوند (و میگویند:) ما کار بدی نکردهایم، آری! به راستی که خداوند به آنچه میکردند داناست».
﴿فَٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۖ فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَکَبِّرِینَ٢٩﴾[النحل: ۲۹]. «پس از درهای جهنم وارد شوید در حالیکه در آنجا جاودانه خواهید بود. چه بد است جایگاه متکبران».
خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان به شدت آیات خدا را تکذیب میکنند: ﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡ﴾و هنگامی که در رابطه با قرآن و وحی از آنها سوال شود، قرآنی که بزرگترین هدیۀ خداوند برای بندگان است، و گفته شود شما در مورد قرآن چه میگویید؟ آیا شکر این نعمت را به جای میآورید و آن را میپذیرید یا به آن کفر میورزید و با آن مخالفت میکنید؟ آنها زشتترین پاسخ را داده و میگویند: ﴿أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ﴾این قرآن دروغی است که محمد آنرا به خدا نسبت میدهد و آن را از پیش خود ساخته است، و قرآن چیزی جز داستانهای گذشتگان نیست که نسل به نسل مردم آن را به یکدیگر منتقل مینمایند و برخی از این افسانهها راست و برخی دروغاند. پس این را گفته و پیروانشان را بهسوی آن فرا خواندهاند، و در روز قیامت بار گناه خود و گناه کسانی را که از آنها پیروی کردهاند به دوش خواهند کشید. ﴿وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٍ﴾بار گناهان تقلید کنندگانی را حمل خواهند کرد که علم و آگاهی ندارند، پس آنها گناه کسانی را به دوش میکشند که آنان را بهسوی کفر دعوت کردند، و اما کسانی را به دوش میکشند که آنان را بهسوی کفر دعوت کردند، و اما کسانیکه میدانند و با آگاهی از کفر و گناه پیروی میکنند هر یک جرم و گناهی مستقل دارد، چون از روی شناخت و آگاهی عمل کردهاند. ﴿أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَ﴾و چه بد است بار سنگین گناهانشان و گناه کسانی که گمراه ساختهاند، پس آن را بر پشت خود حمل مینمایند.
﴿قَدۡ مَکَرَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾همانا کسانی که پیش از ایشان بودهاند علیه پیامبران توطئه کرده و انواع نیرنگها را برای رد کردن آنچه آورده بودند به کار گرفتند و از نیرنگهایشان قصرهای بلندی ساختند. ﴿فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡیَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِ﴾ولی فرمان خداوند به سراغ بنیاد آنان رفته و آن را از اساس ویران کرد. ﴿فَخَرَّ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡ﴾و سقف از بالای سرشان بر آنان فرو افتاد و آنچه که آنها ساخته بودند برای آنان تبدیل به عذابی شد. ﴿وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَشۡعُرُونَ﴾و عذاب از جایی که نمیدانستند به آنان رسید. زیرا گمان میبردند که بنیادشان به آنها فایده خواهد داد و آنان را از عذاب مصون میدارد، اما آنچه ساخته بودند واصل و اساسش محکم بنا نهاده بودند. مایۀ عذابشان شد. و این بهترین مثال است برای باطل شدن نیرنگ دشمن خدا، زیرا آنها آنچه را پیامبران آورده بودند تکذیب کردند و برای خود اصول و قواعدی از باطل پآیه ریزی نموده و به آن مراجعه میکردند، و بدین وسیله آنچه را پیامبران آورده بودند رد مینمودند. و نیز برای زیان رساندن به پیامبرانانشان توطئهها کردند اما توطئه و نیرنگشان عذابی برای آنها شد و تدبیر و نقشۀ آنها مایۀ هلاکت و نابودیشان گشت، چون مکر آنها بد بود، ﴿وَلَا یَحِیقُ ٱلۡمَکۡرُ ٱلسَّیِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِ﴾[فاطر: ۴۳]. «و مکر و نیرنگ بد جز به صاحبش بر نمیگردد». این در دنیاست، و عذاب آخرت از این خوار کنندهتر میباشد. بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُخۡزِیهِمۡ﴾سپس روز قیامت در ملاء عام آنان را رسوا میکند و دروغ پردازی وافتراهایشان را بر ملا میسازید. ﴿وَیَقُولُ﴾و به آنها میفرماید: ﴿أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِیهِمۡ﴾کجا هستید شریکان من که شما به خاطر آن با خداوند و حزب و گروه و جنگیده و دشمنی میکردید، و ادعا میکردید شریکان خدا هستید؟ خداوند این سوال را از آنها میپرسد، اما جز اعتراف به گمراهی و عناد خود پاسخی ندارند، پس میگویند: ﴿ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَ﴾[الأعراف: ۳۷]. «(خدایا دروغین) از پیش ما گم شدند، و بر خود گواهی میدهند که آنان کافر بودهاند». ﴿قَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ﴾علمای ربانی میگویند: ﴿إِنَّ ٱلۡخِزۡیَ ٱلۡیَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾همانا خواری و رسوایی، عذاب و بدی روز قیامت نصیب کا فران است. این اشاره به فضیلت اهل علم است، زیرا آنها در این دنیا و در روز قیامت سخن حق را بر زبان میآورند و سخن آنها نزد خدا و خلق خدا دارای اعتبار و ارزش است.
سپس خداوند آنچه را که در حالت مرگ و در روز قیامت با آنها انجام میشود بیان نمود و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِمۡ﴾آنان در حالی که به خود ستم کردهاند ستم و گمراهیشان زیاد است، فرشتگان جانشان را میستانند و ستمگران در این حالت با انواع عذاب و رسوایی و اهانت مواجه میشوند ﴿فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَ﴾پس تسلیم میشوند و آنچه را که به جای خدا پرستش میکرند انکار نموده و میگویند: ﴿مَا کُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢ﴾ما کار بدی نکردهایم، پس به آنان گفته میشود: ﴿بَلَىٰٓ﴾آری شما کار بد میکردید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و خداوند به آنچه میکردید داناست. پس انکارتان به شما سودی نیم رساند. آنان در روز قیامت آنچه را که در دنیا بر آن بودند انکار مینمایند، چون گمان میبرند این کار به آنها سود میبخشد، اما آنگاه اعضای بدنشان علیه آنها شهادت داده و آنچه را که میکردهاند آشکار میسازد و به گناه خود اقرار و اعتراف مینمایند. بنابر این تا وقتی که به گناهانشان اعتراف نکنند وارد جهنم نمیشوند.
پس وقتی که وارد درهای جهنم شدند هرکس از دری که شایستۀ حالات و عمل اوست وارد میشود. ﴿فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَکَبِّرِینَ﴾و چه بد است جایگاه متکبران و آن آتش جهنم است! جهنمی که جایگاه حسرت و ندامت و منزل بدبختی و درد، و محل غم و ناراحتی و خشم خداوند است. عذاب جهنم بر آنان تخفیف نمییابد و حتی یک روز از عذاب دردناک جهنم در استراحت نخواهند بود. پروردگار مهربان از آنها روی گردانده و عذاب بزرگ را به آنان میچشاند.
آیهی ۳۲-۳۰:
﴿وَقِیلَ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡۚ قَالُواْ خَیۡرٗاۗ لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِینَ٣٠﴾[النحل: ۳۰]. «و به پرهیزگاران گفته میشود: پروردگارتان چه چیزی را نازل کرده است؟ میگویند: خیر و خوبی را. برای نیکوکاران در همین دنیا نیکی است و سرای آخرت بهتر خواهد بود. و چه خوب است سرای پرهیزگاران!».
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَۚ کَذَٰلِکَ یَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِینَ٣١﴾[النحل: ۳۱]. «باغهای بهشت که به آن وارد میشوند جویبارها در زیر درختان آن روان است، در آنجا هر چه بخواهند دارند. خداوند این چنین به پرهیزگاران پاداش میدهد».
﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٣٢﴾[النحل: ۳۲]. «آنان که فرشتگان در حالی جانشان را میگیرند که پاکاند. میگویند: سلام بر شما باد به خاطر کارهایی که میکردید به بهشت وارد شوید».
وقتی خداوند سخن کسانی را ذکر کرد که آنچه را او نازل نموده بود تکذیب کردند، به بیان سخن پرهیزگاران پرداخت که اعتراف میکنند آنچه خداوند نازل نموده است نعمت و خیر بزرگی است و خداوند با دادن آن به بندگان، بر آنها منت نهاده است. پس پرهیزگاران این نعمت را پذیرفتند و تسلیم فرمان پروردگار شدند و شکر خدا را به خاطر آن به جای آوردند، و آن را شناختند و به آن عمل نمودند، ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ﴾برای کسانی که عبادت خدا را به خوبی و نیکی انجام داده و با بندگان خدا نیکی کردهاند، ﴿فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞ﴾روزی زیاد و زندگی خوب و آرامش و امنیت و شادی این دنیا پاداش آنها خواهد بود. ﴿وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ﴾و جهان آخرت از همۀ لذتها و نعمتهای آن بهتر است، زیرا نعمتهای این جهان اندک و همراه با آفتها و مشکلات است. تمام میشوند. به خلاف نعمتهای آخرت که چنین نیستند. بنابر این فرود: ﴿وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾و چه خوب است سرای پرهیزگاران!.
﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَ﴾و سرای پرهیزگاران باغهای بهشت که به آن وارد میشوند و جویبارها از زیر درختان آن جاری است، و هر چه دلشان بخواهد و آرزو کنند به کاملترین صورت به آنان میرسد. پس هر گاه نعمتی را بخواهند که باعث شادی ارواح و دلها شود، در برابرشان حاضر میگردد. بنابر این خداوند به اهل بهشت هر آنچه را که بخواهند میبخشد، حتی خداوند به آنها نعمتهایی میدهد که به خاطرشان نیامده است. پس با برکت است خداوندی که کرم و احسان او بینهایت است، و اقیانوس جود و بخشش او بیکران است، خداوندی که هیچ در صفات ذاتش و در صفات افعالش مانند او نبوده و هیچ چیزی در عظمت و پادشاهی شبیه او نیست. ﴿کَذَٰلِکَ یَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾خداوند این چنین به پرهیزگارانی که با انجام دادن آنچه از فرایض و واجبات قلبی و بدنی و زبانی در حق او و حق بندگانش بر آنان واجب نموده است، و با ترک کردن آنچه که خداوند آنان را از آن نهی کرده است، از خشم و عذاب او میپرهیزند، پاداش میدهد.
﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾آنان که فرشتگان در حالی جانشان را میگیرند که بر تقوای خود پایدار بودهاند. ﴿طَیِّبِینَ﴾و در حالی که از هر نقص و آلودگی که به ایمانشان خلل وارد کند، پاک وپاک داشته شده هستند. پس دلهایشان با شناخت و محبت خدا و زبانهایشان با ذکر و ستایش خدا و اعضای بدنشان با طاعت و توجه به خدا پاک شده است.
﴿یَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمُ﴾میگویند: درود بر شما باد! و از هر آفت و بلایی بدور باشید و شما از هر آنچه که نمیپسندید در امان هستید. ﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾به خاطر کارهایی خوبی که میکردید از قبیل ایمان به خدا و فرمان بردن از دستورات وارد بهشت شوید. به درستی که عمل و رفتار علت اصلی وارد شدن به بهشت و رهایی یافتن از آتش جهنم است، وچنین عمل و رفتاری در سآیه رحمت و منت خداوند بر آنان برایشان حاصل گشته است، نه با قوت و توانایی خودشان.
آیهی ۳۴-۳۳:
﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ أَمۡرُ رَبِّکَۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٣٣﴾[النحل: ۳۳]. «آیا کافران جز این انتظاری دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند، یا اینکه فرمان پروردگارت فرا رسد، همانطور کسانی که پیش از ایشان بودند این چنین کردند؟ و خداوند بر آنان ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ستم کردد».
﴿فَأَصَابَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٣٤﴾[النحل: ۳۴]. «پس بدیهایی که میکردند بدیشان رسید و آنچه مسخرهاش میکردند آنان را دربر گرفت».
خداوند متعال میفرماید: آیا کسانی که نشانهها و معجزات (فراوان) پیش آنان آمد و ایمان نیاوردند، و پند داده شدند و نپذیرفتند، انتظاری دارند، ﴿إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾جز اینکه فرشتگان برای ستاندن روحشان به سراغشان بیایند، ﴿أَوۡ یَأۡتِیَ أَمۡرُ رَبِّکَ﴾یا فرمان پروردگارت مبنی بر عذابی که آنها را فرا خواهد گرفت در رسد، در حالی که آنان مستحق مبتلا شدن به عذاب هستند؟ ﴿کَذَٰلِکَ فَعَلَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾کسانی که پیش از ایشان بودند نیز اینچنین کردند: پیامبران را تکذیب نمودند و کفر ورزیدند و ایمان نیاوردند، تا اینکه عذاب بر آنها فرود آمد. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾و خداوند که آنها را عذاب داد بر آنها ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ستم کردند. زیرا آنها برای عبادت خداوند آفریده شدند تا به بهشت درآیند، اما آنها بر خویشتن ستم کرده و آنچه را که آن آفریده شده بودند رها کردند و خویشتن را در معرض اهانت همیشگی و بدبختی پیوسته قرار دادند. ﴿فَأَصَابَهُمۡ سَیَِّٔاتُ مَا عَمِلُواْ﴾پس کیفر و محجازات گناهانی که میکردند به آنان رسید، ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾و چیزی را که به تمسخر گرفته بودند آنان را دربر گرفت. زیرا هر گاه پیامبرانشان آنان را عذاب خدا میترساندند، آنان را و آنچه را که از آن خیر داده بودند به تمسخر میگرفتند، پس چیزی را که به تمسخر گرفته بودند آنان را فرا گرفت.
آیهی ۳۵:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٣٥﴾[النحل: ۳۵]. «و مشرکان گفتند: اگر خدا میخواست نه ما و نه پدران ما به جای او هیچ چیزی را نمیپرستیدیم، و چیزی را بدون فرمان او حرام نمیکردیم، کسانی هم که پیش از ایشان بودند این چنین میکردند. مگر بر پیامبران وظیفهای جز تبلیغ و رساندن آشکار است؟».
مشرکان، شرک خود را توجیه کرده و گفتند: اگر خواست خدا نبود آنها شرک نمیورزیدند، و هیچ چیز را از چهارپایانی که خداوند حلال نموده حرام نمیشمردند، مانند «بحیره» و «حام» و «وسیله» و امثال آن. و این دلیل باطلی است، زیرا اگر این دلیل درست بود خداوند کسانی را که پیش از ایشان بودهاند مجازات نمیکرد، زیرا پیشینیان وقتی که شرکت ورزیدند خداوند آنها را به شدت مجازات نمود. و اگر خداوند این کار آنها را میپسندید هرگز آنان را عذاب نمیداد. و مشرکان از این سخن هدفی جز رد کردن حقی که پیامبران آوردهاند، ندارند. و گرنه آنها میدانند که هیچ دلیلی برای شرک ورزیدنشان ندارند، زیرا خداوند آنان را امر و نهی نموده و به آنها توانایی انجام چیزی را داده است که بدان مکلف شدهاند، وکارهایشان از توانایی و خواستشان سرچشمه میگیرد. پس متوسل شدن به تقدیر و قضای الهی از پوچترین دلایل است. و همه میدانند که انسان توانایی انجام هر کاری را دارد، و هر چه که بخواهد انجام میدهد. و این قضیه جای هیچ نزاع و جدلی نیست. پس مشرکان هم خدا و هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم امور عقلی و حسی را. ﴿فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ﴾پس آیا پیامبران وظیفهای جز تبلیغ روشن و آشکار که به دلها میرسد و برای هیچکس دلیلی باقی نمیگذارد، دارند؟ پس وقتی پیامبران امر و نهی پروردگارشان را به آنان رساندند اما آنها برای مشرک شدن خود تقدیر خدا را بهانه کردند، وظیفۀ پیامبران انجام شده و مسئولیت دیگری ندارند، و حساب مشرکان با خداست.
آیهی ۳۷-۳۶:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ٣٦﴾[النحل: ۳۶]. «و به یقین ما به میان هر امتی پیامبری را فرستادیم (تا به مردم بگویند): خداوند را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. پس از، میان ایشان کسانی بودند که خداوند آنها را هدایت کرد، و دستهای دیگر نیز بودند که گمراهی بر آنها واجب گردید. پس در زمین گردش کنید و بنگرید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه شد».
﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی مَن یُضِلُّۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ٣٧﴾[النحل: ۳۷]. «اگر بر هدایت آنان آزمند باشی بدان که خداوند کسی را که گمراه نماید هدایت نمیکند، و آنان یاورانی ندارند».
خداوند متعال خبر میدهد که حجت او بر همۀ ملتها اقامه شده و هیچ امت پسین یا پیشینی نبوده است مگر اینکه خداوند در میان آنان پیامبری را مبعوث نموده است، و همۀ پیامبران بر تبلیغ یک پیام و یک دین اتفاق داشتهاند و آن پرستش خداوند یگانه است که شریکی ندارد، ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾اینکه خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید. ملتها بر حسب پذیرفتن دعوت پیامبران و نپذیرفتن آن به دو گروه تقسیم شدهاند: ﴿فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ﴾گروهی بودند که خداوند آنان را هدایت نمود و از پیامبران پیروی کردند و تعالیم آنها را آموخته و بدان عمل نمودند. ﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُ﴾و کسانی هم بودند که گمراهی بر آنها واجب گردید و به بیراه رفتند. ﴿فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾پس با جسم و قلبهایتان در زمین گردش کنید. ﴿فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ﴾و بنگرید و ببینید که سرانجام تکذیب کنندگان چگونه شد. زیرا چیزهای عجیبی خواهید دید، و هیچ تکذیب کنندهای را نمیبینید. مگر اینکه سرانجام او نابودی و هلاکت بوده است.
﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ﴾اگر بر هدایت آنان آزمند باشی و تمام کوشش خود را در این مورد مبذول داری، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی مَن یُضِلُّ﴾بدان که خداوند کسی را که گمراه نماید هدایت نمیکند، و چنانچه هر سببی را فراهم نماید، جز خدا او را هدایت نمیکند. ﴿وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ﴾و آنان یاورانی ندارند که آنها را از عذاب خداوند نجات دهد.
آیهی ۴۰-۳۸:
﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَا یَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن یَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٨﴾[النحل: ۳۸] «و به طور جدی به خدا سوگند خوردند که خداوند کسی را که میمیراند زنده نمیگرداند، آری! این وعدۀ راستین خداست ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ٣٩﴾[النحل: ۳۹]. «تا آنچه را که در آن اختلاف میورزند برای ایشان روشن گرداند و تا کافران بدانند که آنان دروغگو بودهاند».
﴿إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَیۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٤٠﴾[النحل: ۴۰]. «ما هرگاه چیزی را بخواهیم فقط بدان میگوییم: «باش»، پس فوراً میشود».
خداوند متعال از مشرکان تکذیبکنندۀ پیامبرش خبر داده و میفرماید: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ﴾و برای تکذیب خداوند و اینکه وی نمیتواند مردگان را پس از اینکه خاک شدند زنده نماید، موکدانه سوگند خوردند، خداوند نیز ادعای آنها را تکذیب نموده و میفرماید: ﴿بَلَىٰ﴾آری! خداوند مردگان را بر خواهد انگیخت و آنها را در روزی که در آن شکی نیست گرد میآورد. ﴿وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا﴾زنده گرداندن مردگان وعدۀ راستین خدا است و آن را تغییر نمیدهد. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشتر مردم نمیدانند. و به سبب ن ادانی بزرگشان رستاخیز و روز جزا را انکار مینمایند.
سپس حکمت جزا و زنده گرداندن مردگان را بیان نمود و فرمود: ﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ﴾تا مسایل کوچک و بزرگی را که در آن اختلاف میورزند برای آنان بیان کند و حقایق را روشن گرداند. ﴿وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ﴾و تا کافران در آن هنگام که اعمالشان را میبینند که مایۀ حسرتشان شده است، و در آن هنگام که فرمان پروردگارت فرا میرسد میبینند معبودانی که به جای خدا میپرستیدند هیزم جهنم میشند، و در آن هنگام که درهم پیچیده شدن خورشید و ماه و از هم پاشیدگی ستارگان را مشاهده مینمایند، کسانی که ماه و خورشید و ستارگان را میپرستیدند در مییابند که اینها بندگان مسخر هستند و در همۀ حالتها به خداوند نیازمندند، (تا در این اوقات) دریابند که دروغگو بودهاند. و این کارها برای خدا سخت و مشکل نیست، زیرا خداوند وقتی بخاهد چیزی را انجام دهد به آن فرمان میدهد که بشو، پس آن چیز میشود و پدید میآید، بدون اینکه نیاز به کشمکش باشد، و بدون اینکه آن چیز از انجام یافتن امتناع ورزد. بلکه طبق آنچه خداوند خواسته است انجام مییابد.
آیهی ۴۲-۴۱:
﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ٤١﴾[النحل: ۴۱]. «و آنان که در راه خدا هجرت کردند پس از اینکه مورد ستم قرار گرفتند، در این دنیا جایگاه خوی به آنان میدهیم و پاداش آخرت بزرگتر است اگر بدانند».
﴿ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٤٢﴾[النحل: ۴۲]. «کسانیکه شکیبایی ورزیده، و بر پروردگارشان توکل میکنند».
خداوند از فضیلت مومنانی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند خبر داده میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ﴾و کسانی که در راه خدا و برای طلب خشنودی وی هجرت کردند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ﴾پس از آنکه مورد ظلم و ستم و شکنجۀ قومشان قرار گرفتند تا آنها را به کفر و شرکت باز گردانند، پس آنان وطن و دوستان خود را ترک نمودند و به خاطر فرمانبرداری از خدا، از دیار و دوستانشان جدا شدند، خداوند برای آنان دو پاداش در نظر گرفته است: یک پاداش را در دنیا به آنان میدهد از قبیل روزی فراوان و زندگی مرفه. و آن را با چشمان خود مشاهده کردند، زیرا پس از اینکه هجرت نمودند بر دشمنان خود پیروز شدند و شهرها را فتح کردند و غنیمتهای بزرگی را بدست آوردند و سرمآیه دار شدند و خداوند در دنیا به آنان خیر و برکت فراوانی داد. ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُ﴾و البته پاداش آخرت که خداوند توسط پیامبرش به آنان وعده داده است از پاداش دنیا بزرگتر است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠ یُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِیهَا نَعِیمٞ مُّقِیمٌ٢١ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞ٢٢﴾[التوبة: ۲۰-۲۲]. «کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با مالها و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند نزد خدا دارای مقام بزرگتر و برتری هستند و ایشان رستگارانند. پروردگارشان آنان را به رحمتی از جانب خویش و خشنودی و باغهایی مژده میدهد که آنان را در این باغها نعمتهای پایداری است و برای همیشه در بهشت جاودانند، به راستی نزد خداوند پاداش بزرگی است». ﴿لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ﴾یعنی اگر آنها از پاداش واجری که پروردگار برای کسی که به او ایمان آورده و در راهش هجرت نموده است مهیا کرده، آگاهی یقین بخش داشته باشند، احدی از آن تخلف نمیورزید.
سپس خداوند صفت دوستانش را بیان نمود و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ﴾(دو ستان من) کسانی هستند که بر اطاعت خدا و انجام دستورات او شکیبایی ورزیده، و خویشتن را از نواهی الهی باز داشته و هنگام پیش آمدن مصیبتها صبر کرده و در مسیر اذیت و رنجهایی که در راه خدا برایشان پیش میآید بردباری کنند. ﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ﴾و در مسیر اجرای آنچه خداوند دوست دارد بر او توکل مینمایند نه بر خودشان، زیرا با بردباری و توکل است که کارهایشان موفق میشوند و حالاتشان سامان مییابد. صبر و توکل رمز موفقیت همۀ کارهاست، و هرگاه آدمی خیر و برکتی را از دست بدهد این بدان خاطر است که در راستای آنچه که از او خواسته شده است صبر پیشه نکرده و تلاش مبذول نداشته و بر خدا توکل ننموده است.
آیهی ۴۴-۴۳:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٤٣﴾[النحل: ۴۳]. «و پیش از تو جز مردانی را که به آنان وحی نمودیم روانه نکردهایم، پس از آگاهان بپرس اگر نمیدانید».
﴿بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴]. «آنان را با دلایل روشن و کتابهایی فرستادیم، و قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم چیزی را که برای آنان نفرستاده شده است روشن سازی، و تا آنان بیندیشند».
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا﴾و پیش از تو جز مردانی را که به آنان وحی کردیم، نفرستادهایم. یعنی تو پیامبر تازهای نیستی و ما پیش از تو فرشتگانی را به عنوان پیامبر نفرستادهایم، بلکه پیامبران پیش از تو مرده بودند و زن نبودهاند. ﴿نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡ﴾شرایع و احکام را به آنان وحی نمودیم، که قوانین و احکام الهی فضل و احسان خدا بر بندگان است. و پیامبران آنچه را بر آنان وحی میشد تبلیغ کردند بدون اینکه از طرف خودشان چیزی بگویند. ﴿فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ﴾در این زمینه از اهل کتابهای پیشین بپرسید، ﴿إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾اگر شما اخبار گذشتگان را نمیدانید، و شک دارید که خدا مردانی را به عنوان پیامبر فرستاده است یا نه؟ پس در این مورد از اهل علم بپرسید، کسانی که کتابها و آیات روشنگر الهی بر آنان نازل شده است و آن را شناخته و فهمیدهاند، و برای آنان ثابت شده است که خداوند جز مردانی از اهل آبادیها که بر آنان وحی فرستاده میشد روانه نکرده است. این آیه اهل علم را مورد ستایش قرار میدهد و بالاترین نوع علم و دانش، دانستن کتاب خداوند است، زیرا خداوند به کسی که بهرهای از علم ندارد دستور داده تا در همۀ اتفاقات به اهل علم مراجعه نماید. در این آیه به صورت ضمنی از اهل علم به عنوان انسانهای عادل و پاکیزه سخن رفته است، زیرا خداوند دستور داده از آنها پرسیده شود، و اینکه جاهل و نادان با سوال از دانا از مسئولیت و عاقبت بد، رهایی مییابد. و این آیه دلالت مینماید که خداوند علما را امانت دار وحی و قرآن خویش قرار داده است، و به آنان دستور داده است که به خود سا زی و پاکیزه کردن نفس خویش و متصف شدن به صفتهای کمال بپردازند.
و بهترین اهل علم کسانی هستند که از این قرآن بزرگ آگاهی داشته باشند. و در حقیقت عالمان قرآن اهل علم حقیقی هستند، و از دیگران به این نام (اهل علم) اولیترند. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ﴾و قرآن را بر تو فرو فرستاده شده است تا امور ظاهری و باطنی، دینی و دنیایی مورد نیاز بندگان در آن وجود دارد. ﴿لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ﴾تا چیزی را که برای مردم فرو فرستاده شده روشن سازی. و این شامل روشنگری کلمات و مفاهیم قرآن میباشد. ﴿وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ﴾شاید که در قرآن بیاندیشند و برحسب استعداد و توانایی خود گنجها و علوم آن را بیرون بیاورند.
آیهی ۴۷-۴۵:
﴿أَفَأَمِنَ ٱلَّذِینَ مَکَرُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ أَن یَخۡسِفَ ٱللَّهُ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَشۡعُرُونَ٤٥﴾[النحل: ۴۵]. «آیا کسانی که بد اندیشی میکنند از آنکه خداوند آنان را به دل زمین فرو بَرَد یا اینکه عذاب الهی از جایی که نمیدانند به سراغشان بیاید ایمن گشتهاند؟!».
﴿أَوۡ یَأۡخُذَهُمۡ فِی تَقَلُّبِهِمۡ فَمَا هُم بِمُعۡجِزِینَ٤٦﴾[النحل: ۴۶]. «یا اینکه آنان را درآمد و شدشان عذاب دهد، پس آنان نمیتوانند خدا را درمانده کنند».
﴿أَوۡ یَأۡخُذَهُمۡ عَلَىٰ تَخَوُّفٖ فَإِنَّ رَبَّکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٌ٤٧﴾[النحل: ۴۷]. «یا آنان را در حالت بیم و هراس عذاب دهد، پس به راستی پروردگارتان رئوف و مهربان است».
در اینجا خداوند کافران و تکذیب کنندگان و گناهکاران را تهدید نموده و از عذاب ناگهانی خود بر حذر میدارد، زیرا بعید نیست که عذاب خداوند آنان را فراگیرد، در حالی که آنان نمیدانند. یا خداوند آنان را از بالای سرشان به عذاب خویش گرفتار نماید، یا با فروبردنشان در دل زمین آنها را عذاب دهد، و یا د رحال رفت و آمدشان و زمانی که از عذاب الهی در بیم و هراس نیستند یا زمانی که از عذاب خدا بیمناک و هراسانند آنان را عذاب دهد. پس آنان در هیچ حالتی از این حالتها نمیتوانند از دست خداوند بگریزند، و او درمانده کنند، بلکه پیشانیهایشان به دست خدا است، اما خداوند رئوف و مهربان است و گناهکاران را فوراً عذاب نمیدهد، بلکه به آنها مهلت، سلامتی و روزی میدهد، در حالی که آنها او و دوستانش را اذیت میکنند. با وجود این، خداوند درهای توبه را به روی آنها میگشاید و از آنان میخواهد تا از گناهان و بدیهایی که به ایشان زیان میرساند دست بکشند، و در مقابل توبه و دست کشیدن از گناهان بهترین نعمتها را به آنان وعده داده و گناهانی را که از آنان سرزده است میآمرزد. پس مجرم و گناهکار باید از پروردگارش شرم نماید چرا که نعمتهای خود را در همۀ حالتها بر او فرو میریزد، اما گناهان او در همه حالات بالا میرود و بداند که خداوند مهلت میدهد اما فراموش نمیکند، و هرگاه گناهکاران را بگیرد آنان را رسوا خواهد کرد. پس گناهکاران باید توبه نمایند و بهسوی او باز گردند، زیرا او مهربان و توبه پذیر است. پس بشتابید بهسوی رحمت گسترده و احسان فراگیر الهی، و راهی را در پیش گیرید که انسان را به فضل پروردگار مهربان میرساند. آری راه پرهیزگاری و ترس از خدا وعمل کردن به فرامین او را در پیش گیرید.
آیهی ۵۰-۴۸:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٖ یَتَفَیَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَٱلشَّمَآئِلِ سُجَّدٗا لِّلَّهِ وَهُمۡ دَٰخِرُونَ٤٨﴾[النحل: ۴۸]. «آیا به چیزهایی که خداوند آفریده است نمینگرند که چگونه سآیههایش از راست و چپ سجده کنان و فروتنانه برای خداوند میگردند».
﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٤٩﴾[النحل: ۴۹]. «و آنچه در آسمانها وجود دارد و جنبده(هایی که) در زمین هستند برای خدا سجده میبرند و (نیز) فرشتگان (برای خداوند سجده میبرند) و آنان تکبر نمیکنند».
﴿یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۩٥٠﴾[النحل: ۵۰]. «از پروردگارشان که بر بالای سرشان است میترسند و آنچه را که به آنان دستور داده میشود، انجام میدهند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ﴾آیا کسانی که در یگانگی و عظمت و کمال پروردگارشان شک دارند، ﴿إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٖ یَتَفَیَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَٱلشَّمَآئِلِ﴾به همۀ آفریدهای خداوند نمینگرند و اینکه سآیههایش به راست و چپ میگرداند؟! ﴿سُجَّدٗا لِّلَّهِ﴾همه در برابر پروردگارشان سجده میبرند و در برابر عظمت و شکوه الهی فروتناند. ﴿وَهُمۡ دَٰخِرُونَ﴾آنان فروتن و خاضع هستند و تحت تسخیر وتدبیر قدرت الهی سرکرنش فرو آوردهاند. و پیشانی همۀ آنان در دست خداوند است. ﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ﴾و آنچه در آسمانها است و حیوانات ناطق و غیر ناطقی که در زمین هستند، خدا را سجده میبرند، ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ﴾و فرشتگان نیز برای خدا سجده میکنند.
بعد از بیان عموم سجده کنندگان، فرشتگان را به خاطر فضیلت و شرافتشان، و به خاطر کثرت و زیادی عبادتشان به طور خاص بیان نمود. بنابر این فرمود: ﴿وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ﴾و آنها از انجام عبادت الهی تکبر نمیورزند، با این تعدادشان زیاد است، و بزرگ و قوی هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَّن یَسۡتَنکِفَ ٱلۡمَسِیحُ أَن یَکُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ﴾[النساء: ۱۷۲]. «مسیح و فرشتگان مقرب از اینکه بندۀ خدا باشند هرگز ابا نورزیدهاند».
﴿یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ﴾پس از آنکه خداوند متعال فرشتگان را به خاطر کثرت طاعت، و فروتنی در مقابل خدا ستایش نمود، آنان را به خاطر ترس از خدا ستود، خداوندی که از حیث ذات و چیره گی بر بالای آنان قرار دارد، پس آنان در برابر قدرت او همواره فروتناند.
﴿وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ﴾و خداوند آنان را به هر چه فرمان دهد، فرمانش را از روی رغبت و اختیار اطاعت مینمایند.
سجدۀ مخلوقات برای خداوند دو نوع است. یکی سجدهی اضطراری است که بر صفات کمال خداوند دلالت مینماید. و این برای مومن و کافر نیکوکار و فاسق، حیوان ناطق و غیره عام است و دیگری سجدۀ اختیاری که ویژۀ بندگان مومن و دوستان خدا و فرشتگان و دیگر مخلوقات است.
آیهی ۵۵-۵۱:
﴿وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ٥١﴾[النحل: ۵۱]. «و خداوند فرمود: دو معبود برنگیرد، بلکه خدا معبودی یگانه است، پس از من بترسید».
﴿وَلَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّینُ وَاصِبًاۚ أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ٥٢﴾[النحل: ۵۲]. «و آنچه در آسمانها و زمین است از آنِ اوست، و دین ماندگار نیز از آن اوست، پس آیا از غیر خدا میترسید؟».
﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ٥٣﴾[النحل: ۵۳]. «و آنچه از نعمتها دارید همه از سوی خدا است، سپس چون زیانی به شما برسد او را با ناله و زاری به فریاد میخوانید».
﴿ثُمَّ إِذَا کَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنکُمۡ إِذَا فَرِیقٞ مِّنکُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ٥٤﴾[النحل: ۵۴]. «سپس هنگامی که خداوند زیان را از شما دور کرد آنگاه گروهی از شما به پروردگارشان شرک میورزند».
﴿لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٥٥﴾[النحل: ۵۵]. «(بگذار) تا در حق آنچه به آنان دادهایم ناسپاسی کنند. پس بهرهمند شوید، سپس به زودی خواهید دانست (که چه سرنوشت سیاهی دارید)!».
خداوند متعال دستور میدهد تا تنها او به یگانگی پرستش شود، در این راستا چنین استدلال مینماید که تنها اوست نعمتها را میدهد، پس فرمود: ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ﴾دو معبود بر میگیرید، یعنی درعبادت هیچ شریکی را برای خدا قرار ندهید، چرا که ﴿إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾او تنها معبود یگانه و یکتاست، و در صفتهای بزرگش و در همۀ کارهایش یگانه و یکتاست. پس همانطور که او در ذات و اسما وصفات و کارهایش یکتاست، در عبادت نیز باید او را یکی بدانید، بنابر این فرمود: ﴿فَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ﴾پس، از من بترسید و دستور مرا اطاعت کنید، و از آنچه نهی نمودهام بپرهیزید و چیزی از مخلوقات را با من شریک نکنید، زیرا مخلوقات همه مملوک خدا میباشند.
﴿وَلَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّینُ وَاصِبًا﴾و آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، و دین ماندگار نیز از آن اوست، یعنی دین و عبادت و کرنش در همۀ اوقات برای خدای یگانه است. پس دین را فقط از آن خدا بدانید و عبادت را فقط برای خدا انجام دهید و به عبادت و بندگی پروردگار متعال بپردازید. ﴿أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ﴾آیا از غیر خدا، از اهل زمین و آسمان میترسید؟ آنها نمیتوانند به شما سود یا زیانی برسانند، و خداوند در بخشیدن و دادن یگانه و یکتاست، ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ﴾و نعمتهای ظاهری و باطنی از آن برخوردار هستید، ﴿فَمِنَ ٱللَّهِ﴾همه از سوی خدا است، و هیچکس در آن با خداوند شریک نیست. ﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ﴾سپس چون زیانی از قبیل فقر و بیماری و سختی به شما برسد، ﴿فَإِلَیۡهِ تَجَۡٔرُونَ﴾او را با ناله و زاری به فریاد میخوانید. چون میدانید هیچکس جز او زیان و سختی را دور نمیکند. پس عبادت تنها شایستۀ خدایی است که آنچه را دوست دارید به شما بخشیده و آنچه را که دوست ندارید از شما دور نموده است.
اما بیشتر مردم بر خود ستم مینمایند و نعمت الهی را که بر آنان انعام نمود است انکار میکنند، و چون در حالت آسایش قرار بگیرند برخی از مخلوقات و آفریدههای خداوند را که خودشان محتاج اندف شریک او میسازند. بنابر این فرمود:
﴿لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡ﴾تا در حق آنچه به آنان بخشیدهایم، از قبیل اینکه آنها را از سختیها نجات دادیم و از مشقت رهانیدیم ناسپاسی نمایند. ﴿فَتَمَتَّعُواْ﴾پس اندکی از دنیای خود بهرهمند شوید، ﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ﴾بالاخره سرانجام کفرتان را خواهید داشت.
آیهی ۶۰-۵۶:
﴿وَیَجۡعَلُونَ لِمَا لَا یَعۡلَمُونَ نَصِیبٗا مِّمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡۗ تَٱللَّهِ لَتُسَۡٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ٥٦﴾[النحل: ۵۶]. «و از آنچه به آنان روزی دادهایم بهرهای برای بتهایی که (چیزی) نمیدانند مقرر میکنند. سوگند به خدا از آنچه به دروغ برمیتافتید، سوال خواهید شد».
﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا یَشۡتَهُونَ٥٧﴾[النحل: ۵۷]. «و برای خداوند دخترانی قرار میدهند، (پاک است او) و برای خود آنچه دوست دارند (قرار میدهند)».
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٞ٥٨﴾[النحل: ۵۸]. «و هرگاه به یکی از آنان مژده تولد دختر داده شود ـ در حالیکه خشم و اندوهش را فرو میخورد ـ چهرهاش سیاه میگردد».
﴿یَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَیُمۡسِکُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ یَدُسُّهُۥ فِی ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ٥٩﴾[النحل: ۵۹]. «به خاطر مژده بدی که به او داده میشد خویشتن را از قوم و قبیله پنهان میکرد، (با خودش میگفت): آیا با خواری او را نگاه دارد یا وی را زنده به گور سازد؟ هان که چه قضاوت بدی میکردند».
﴿لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِۖ وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٦٠﴾[النحل: ۶۰]. «کسانی که به آخرت باور ندارند از وصف بدی برخوردارند، و صفت برتر از آن خداست، و او پیروزمند فرزانه است».
خداوند متعال از جهالت مشرکین و ستمگریشان و دروغ بستن آنها بر خدا خیر داده و میفرماید: آنها برای بتهایشان که چیزی نمیداند و فایده و ضروری نمیتوانند به کسی برسانند از روزیهایی که خداوند به ایشان داده بهرهای قرار میدهند، پس مشرکان از رزق الهی برای شرک ورزیدن به خدا کمک میگیرند، و به وسیلۀ روزی الهی به بتهایی که خود تراشیدهاند تقریب و نزدیکی میجویند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِیبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَکَآئِنَاۖ فَمَا کَانَ لِشُرَکَآئِهِمۡ فَلَا یَصِلُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَا کَانَ لِلَّهِ﴾[الأنعام: ۱۳۶]. «و مشرکان از آنچه خداوند از کشتزارها و چهارپایان پدید آورده است برای وی بهرهای مقرر کرده و به گمان خودشان گفتند: این برای خداست، و این برای بتهای ما، پس آنچه که آنها برای بتهای خود مقرر میداشتند به خدا نمیرسید».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿تَٱللَّهِ لَتُسَۡٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ﴾سوگند به خدا که از این دروغ و بهتانهایتان سوال خواهد شد خداوند میفرماید: ﴿. . . ءَآللَّهُ أَذِنَ لَکُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ٥٩ وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ. . .﴾[یونس: ۵۹-۶۰]. «آیا خداوند شما را به این فرمان داده یا بر خدا دروغ میبندید؟ و کسانی که بر خدا دروغ میبندند دربارهی عذابی که خداوند در روز قیامت به آنان میچشاند چه گمان میدارند؟ بدون شک خدا در روز قیامت آنها را به خاطر افترا و دروغ بستنشان به شدت مجازات مینماید».
﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُ﴾و برای خداوند دخترانی قرار میدهند، خداوند پاک و منزه است. مشرکان در مورد فرشتگان که بندگان مقرب الهی هستند، میگفتند: فرشتگان دختران خدا هستند. ﴿وَلَهُم مَّا یَشۡتَهُونَ﴾و برای خود آنچه دوست داشتند قرار میدادند. آنان پسران را برای خود قرار میدادند و به شدت دختران را ناپسند میداشتند.
﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٞ٥٨﴾[النحل: ۵۸]. و هرگاه به یکی از آنان مژده تولد دختر داده شود از شدت ناراحتی که به او دست میداد چهرهاش سیاه میگردید. و حزن و تاسفی را که به هنگام مژده داده شدن به او دست میداد، فرو میخورد، و پیش هم نوعان خود احساس رسوایی و خواری میکرد و به علت مژده بدی که به او دادهع میشد خویشتن را از آنان پنهان میکرد.
سپس از فکر و اندیشۀ فاسدش بهره میگرفت که با این دختر چکار کند؟ ﴿أَیُمۡسِکُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ﴾آیا او را نکشد و با سرشکستگی نگاهش دارد؟ ﴿أَمۡ یَدُسُّهُۥ فِی ٱلتُّرَابِ﴾یا او ر ازنده به گور نماید؟ و خداوند به خاطر زنده به گور کردن دختران، مشرکین را مذمت و نکوهش نموده است، ﴿أَلَا سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ﴾هان چه قضاوت بدی میکردند. زیرا داشتن فرزندی را شایستۀ شکوه و عظمت خدا نیست به وی نسبت میدادند.
سپس به این اکتفا نکردند، تا اینکه آنچه را که بدترین قسمت بود به خداوند نسبت دادند، و آن دختران بودند که آنها را برای خود ننگ و عار میپنداشتند و از آنها بیزار بودند. پس چگونه چیزی را که برای خود نمیپسندند به خدا نسبت میدهند؟ پس قضاوت آنها بسیار قضاوت بدی است.
و از آن جا که این صفت از صفتهای بدی بود که مشرکین به خداوند نسبت میدادند، فرمود: ﴿لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِ﴾کسانی که به آخرت باور ندارند دارای صفت بد و زشتی هستند. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ﴾و صفت برتر از آن خداست، و آن تمام صفتهای کمال است، زیرا کمال مطلق از آن خداست، و خداوند از هرگونه نقص و کمبودی مبرا است، و چون در دل بندگانش از جایگاه والایی برخوردار است همگی بهسوی او بر میگردند و او را دوست میدارند و سر توبه و انابت را بر آستانش میسایند. ﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ﴾و او پیروزمند و با قدرت است و بر هر چیزی چیره است و همۀ مخلوقات منقاد اویند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾فرزانه و با حکمت است، هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد، پس به هیچ چیز امر نمیکند و از هیچ چیز نهی نمینماید مگر اینکه بر آن ستایش میشود و بر کمال او در آن مورد حمد و ثنا قرار میگیرد.
آیهی ۶۱:
﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٦١﴾[النحل: ۶۱]. «و اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کیفر میداد هیچ جنبدهای را بر روی زمین باقی نمیگذاشت، ولی آنان را تا مدت معینی مهلت میدهد، پس چون وقت مقرر آنان فرا رسد (اجلشان) به تاخیر نمیافتد، و لحظهای نیز تقدیم نمیشود».
پس از آنکه خداوند آنچه را که ستمگران به دروغ به او نسبت داده بودند، بیان کرد، کمال بردباری و صبر خویشتن را بیان نمود و فرمود: ﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم﴾و اگر خداوند مردمان را به سبب ستمشان کیفر میداد، ﴿مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ﴾بر روی زمین هیچ جنبدهای باقی نمیگذاشت، یعنی اضافه بر کسانی که دست به ارتکاب گناه میزدند چهارپایان و حیوانات را نیز نابود میساخت، زیرا بر اثر شومی گناه کشتزارها و نسلها نیز نابود میشود.
﴿وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ﴾اما آنها را تا مدت معینی مهلت میدهد، و به عذاب گرفتارشان نمیسازد، و آن موعد قیامت است. ﴿فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ﴾پس چون وقت مقرر آنان فرا رسد لحظهای باز پس نمیمانند و لحظهای پیش نمیروند، پس باید بپرهیزند و بهراسند از زمانی که در آن به کسی مهلت داده نمیشود.
آیهی ۶۳-۶۲:
﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا یَکۡرَهُونَۚ وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَ٦٢﴾[النحل: ۶۲]. «و برای خداوند چیزی مقرر میکنند که خود نمیپسندند، و زبانهایشان دروغ پردازی کرده و میگوید: سرانجام نیک از آنِ آنان است. بدون شک آتش دوزخ بهرۀ ایشان است و آنان پیش از دیگران بدانجا رانده و افکنده میشوند».
﴿تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٦٣﴾[النحل: ۶۳]. «سوگند به خداوند! پیامبرانی را پیش از تو بهسوی امتهایی فرستادیم. پس شیطان کارهایشان را در نظر آنان آراست و امروز شیطان یاورشان است و عذاب دردناکی دارند».
خداوند متعال خبر میدهد که مشرکان ﴿یَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا یَکۡرَهُونَ﴾چیزهایی را که برای خود نمیپسندید، (از قبیل دختران و صفتهای زشت) به خداوند نسبت میدهند، و آن شرک ورزیدن وا نجام عبادت برای برخی از مخلوقات و بندگان خدا بود، پس آنها نمیپسندیدند بردگانشان در صورتی که با آنان از یک نوع هستند در روزهایی که خداوند به آنان داده است شریک آنها باشند، چگونه بردگان، و بندگان خدا را شریک وی قرار میدهند؟
﴿وَ﴾و با وجود این کردار زشت، ﴿وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾(بر) زبانهایشان دروغ رانده و میگویند: آنها در دنیا و آخرت دارای حالتی نیکو خواهند بود، خداوند سخن آنها را رد نموده و فرمود: ﴿لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَ﴾بدون شک آتش دوزخ بهرۀ ایشان است و آنها بهسوی آن برده میشوند و در آن برای همیشه باقی میمانند و هرگز از آن بیرون نخواهند شد.
خداوند برای پیامبرش بیان نمود که او اولین پیامبر تکذیب شده نیست، ﴿تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ﴾سوگند به خداوند که بهسوی امتهای پیش از تو (نیز) پیامبرانی فرستادیم که آنها را به توحید و یکتاپرستی دعوت میکردند. ﴿فَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾و شیطان کارهایشان را در نظر ایشان زیبا جلوه داد، پس پیامبران را تکذیب کردند و گمان بردند آنچه آنها بر آن هستند حق است، و آنان را از هر چیز ناپسندی نجات میدهد، و گمان بردند که آنچه پیامبران آنها را بهسوی آن را میخوانند باطل است، پس چون شیطان کارهایشان را در نظر ایشان زیبا جلوه داد، ﴿فَهُوَ وَلِیُّهُمُ﴾آنها را در دنیا و آخرت یاور و سرپرست است و از شیطان پیروی کردند و او را به دوستی برگرفتند. ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا﴾[الکهف: ۵۰]. «آیا شیطان و فرزندانش را به جای خدا به دوستی بر میگیرید، حال آنکه آنان دشمنان شما هستند؟ آنچه ستمگران به جای خدا انتخاب کردهاند بد چیزی است». ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾و آنان در آخرت عذاب دردناکی دارند، زیرا از دوستی با خدا اعراض نموده و به دوستی و یاوری شیطان خشنود شدهاند، بنابراین، سزاوار عذاب خوار کننده شدهاند.
آیهی ۶۵-۶۴:
﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٦٤﴾[النحل: ۶۴]. «و ما کتاب را بر تو نازل نکردهایم مگر بدان خاطر که چیزی را برای مردم بیان و روشن نمایی که در آن اختلاف ورزیدهاند و تا هدایت و رحمتی باشد برای مؤمنان».
﴿وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ٦٥﴾[النحل: ۶۵]. «و خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد و با آن زمین را پس از مردنش زنده ساخت، بیگمان در این دلیل روشنی است برای گروهی که میشنوند». خداوند متعال میفرماید: ای محمد! ما این قرآن را بر تو نازل نکردهایم مگر به خاطر اینکه در آنچه دارند از قبیل توحید و قدر و احکام و حالات معاد حق را بیان نمایی، و قران را نازل نکردهایم مگر به خاطر اینکه هدایت کامل و رحمت فراگیری باشد پس برای گروهی که به خداوند و به کتابی که نازل کرده است ایمان دارند.
﴿وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ﴾خداوند در این آیه یکی از بزرگترین نعمتها را بیان میدارد تا (مردمان) پندها و تذکرهای الهی را درک نمایند، و یقین حاصل کنند که خداوند معبود به حق است و عبادت جز برای او شایسته نیست، زیرا خداوند با فرو فرستادن باران و رویاندن انواع گیاهان بندگان را مورد آنعام قرار میدهد، تا دریابند که او بر هرچیز تواناست، و پی ببرند خداوندی که زمین را پس از خشک شدن و مردن زنده مینماید بر زنده کرن مردگان نیز تواناست، و پی ببرند که خداوند دارای رحمت گسترده و بخشش فراوان است.
آیهی ۶۷-۶۶:
﴿وَإِنَّ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِۦ مِنۢ بَیۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ لَّبَنًا خَالِصٗا سَآئِغٗا لِّلشَّٰرِبِینَ٦٦﴾[النحل: ۶۶]. «و بیگمان در وجود چهارپایان برای شما عبرتی است، (زیرا) از آنچه در شکمهایشان است از میان سرگین و خون، شیری خالص به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گوارا است».
﴿وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِیلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَکَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ٦٧﴾[النحل: ۶۷]. «و از میوههای درختان خرما و انگور شراب درست میکنید و روزری پاک و حلال از آن میگیرید، بیگمان در این نشانهای است برای کسانی که خرد میورزند».
﴿وَإِنَّ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗ﴾بدون شک چهارپایانی که خداوند در راستای منافع شما برایتان مسخر نموده مایۀ عبرت است و باید از آن درس بیاموزید و از این رهگذر به کمال قدرت خداوند و گستردگی احسان او پی ببرید، چرا که خداوند از شکم این چهارپایان که مشتمل بر سرگین و خون است شیری خالص بیرون میآورد که برای نوشندگان لذیذ و گوارا است، و این کار جز از قدرت الهی از هیچ قدرت دیگری ساخته نیست. چه نیرویی در جهان هستی علفی را که چهارپایان خورده و آب شیرین و شوری را که مینوشند به شیر خالص و گوارا تبدیل مینماید؟
و خداوند متعال از میوههای درختان خرما و انگور منافع و مصالحی از قبیل انواع روزیهای نیکو که بندگانش آن را به صورتتر و تازه و آماده و ذخیره شده، و به صورت غذا و نوشیدنی استفاده میکنند، قرار دادهاست، نوشیدنیای که از عصارۀ و نبیذ این میوهها برگرفته میشود، نیز نوشیدنی مست کنندهای از این میوهها به دست میآید که قبلاً حلال بود، اما خداوند آن را حرام نمود و در عوض انواع نوشیدنیهای لذیذ و جایز را حلال نمود. بنابر این برخی گفته اند: منظور از «سکر» در این آیه خوردنیها و نوشیدنیهای لذیذ است و این از گفتۀ اول بهتر است که میگوید: «شراب مست کننده در ابتدا حلال بود، و بعداً حکم حلال بودن آن نسخ شده است».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ﴾بیگمان در این نشانهای است برای کسانی که خرد میورزند. و به کمال اقتدار خداوند میاندیشیند، خداوندی که این میوههای لذیذ و خوشمزه را از درختانی شبیه چوب خشک بیرون آورده است. (آری) این میوهها نشانهای است برای بندگانی که به شمول و فراگیری رحمت الهی پی برده و به آن میاندیشند، خدایی که این میوهها را در دسترس عموم بندگانش قرار داده است. سپس درمییابند که خداوند معبود یگانه است چون او به تنهایی اینها را آفریده است.
آیهی ۶۹-۶۸:
﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّکَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِی مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا یَعۡرِشُونَ٦٨﴾[النحل: ۶۸]. «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از پارهای از کوهها خانه بسازد و (نیز) از برخی از درختان و (نیز) از آنچه مردم داربست میکنند».
﴿ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسۡلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلٗاۚ یَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ فِیهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٦٩﴾[النحل: ۶۹]. «سپس از همۀ میوهها بخور و فرمانبردارانه راههای پروردگارت را در پیش بگیر. از شکمهای زنبوران مایهای میتراود، که رنگهای مختلفی دارد. در آن برای مردمان شفا است، بیگمان دراین، نشانۀ روشنی است برای کسانی که میاندیشند».
آنچه که ذکر شد آیاتی است دال بر عظمت خدا، برای کسانی که در آفرینش این زنبور کوچک که خداوند آن را به صورتی شگفتانگیز رهنمون کرده و مکانهای مکیدن شهد و سپس بازگشت به کندوها را برای آنها آسان نموده است میاندیشند. خداوند به او آموخته و وی را هدایت کرده است. سپس از شکم آن عسل لذیذی که بر حسب اختلاف سرزمین و چراگاهها دارای انواع مختلفی است، بیرون میآید، عسلی که مایۀ شفا و بهبودی بیماریهای مختلف است. پس این دلیلی بر کمال عنایت خداوند و لطف او نسبت به بندگانش میباشد و دلیلی است بر اینکه شایسته نیست کسی غیر از خداوند خوانده شود و مورد محبت قرار بگیرد.
آیهی ۷۰:
﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ ثُمَّ یَتَوَفَّىٰکُمۡۚ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡ لَا یَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٞ قَدِیرٞ٧٠﴾[النحل: ۷۰]. «و خداوند شما را آفریده است، سپس شما را میمیراند و برخی از شما به خوارترین (حدّ) فرتونی و پیری برگردانده میشوند به گونهای که پس از (آن همه) علم و آگاهی چیزی نخواهند دانست و همه چیز را فراموش میکنند، بیگمان خدا آگاه و تواناست».
خداوند متعال خبر میدهد که او بندگان را آفریده است، و آنان را از حالتی به حالتی دیگر بر میگرداند، و پس از آنکه مدت زندگانی آنان به پایان رسید آنها را میمیراند. و برخی از بندگان هستند که خداوند عمرشان را بالا میبرد تا به خوارترین حد فرتونی برسند، که در آن سنین نیروهای ظاهر و باطنی انسان ضعیف میشوند، حتی عقل او ضعیف میگردد، عقلی که جوهر انسان است، و به ضعف آن افزوده میشود تا جایی که انسان همۀ معلوماتش را فراموش مینماید و عقل او همانند عقل کودکی شیرخوار میشود. بنابر این فرمود: ﴿لِکَیۡ لَا یَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٞ قَدِیرٞ﴾تا جایی که پس از علم و آگاهی پیزی نخواهد دانست و خداوند دانای تواناست. یعنی علم و آگاهی و توانایی او همه چیز را احاطه کرده است. از جمله قدرت الهی این است که انسان را در مراحل آفرنیش از حالتی به حالتی دیگر میبرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ٥٤﴾[الروم: ۵۴]. «خداوند ذاتی است که شما را به گونهای ضعیف و ناتوان آفریده است، سپس بعد از آن ضعف و ناتوانی به شما نیرو بخشید و بعد از قدرت و نیرو باز شما را ناتوان و پیر میگرداند. هرچه بخواهد میآفریند و او دانای تواناست».
آیهی ۷۱:
﴿وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِینَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّی رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِیهِ سَوَآءٌۚ أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ٧١﴾[النحل: ۷۱]. «و خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر در روزی برتری داده است، آنان که برتری داده شدهاند حاضر نیستند که روزی خود را به بردگان خود بدهند و ایشان را با خود در دارایی مساوی گردانند، آیا نعمت خدا را انکار میکنند؟».
این از دلایل یگانگی پروردگار، و به دلیلی بر زشتی شرکت ورزیدن به خداست. خداوند متعال میفرماید: همۀ شما مخلوق او هستید و به شما روزی میدهد، اما خداوند ﴿فَضَّلَ بَعۡضَکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلرِّزۡقِ﴾برخی از شما را بر برخی دیگر از نظر روزی برتری داده است، بنابر این برخی شما را آزادگانی قرار داد که دارای مال و ثروت هستند و برخی دیگر را بردگانی قرار داد که مالک چیزی از دنیا نمیباشند. پس آقایان که خداوند آنها را بر بردگانشان در رزق و روزی برتری داده است حاضر نیستند. ﴿بِرَآدِّی رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ﴾ثروت و دارایی خود را به بردگان خود بدهند و آنها را شریک قدرت و ثروت خود بسازند و این کار را ناممکن میدانند. نیز کسانی را که شما شریک خدا قرار میدهید، بردگان هستند و به اندازۀ ذرهای مالک چیزی نیستند، پس چگونه شما آنها را شریک خدا قرار میدهید؟ آیا شریک قراردادن آنها برای خدا بزرگترین ستم و انکار نعمت الهی نیست؟ بنابر این فرمود: ﴿أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ﴾آیا نعمت خدا را انکار میکنند؟ پس اگر به نعمت خد اقرار میکردند و آن را به خداوند نسبت میدادند هیچکس را با او شریک نمیساختند.
آیهی ۷۲:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ٧٢﴾[النحل: ۷۲]. «خداوند از جنس خودتان برای شما همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان آفرید و از پاکیزهها به شما روزی داد، آیا به باطل ایمان میآورند و به نعمت خداوند ناسپاسی میکنند».
خداوند متعال از منت بزرگش بر بندگان خود خبر میدهد که برای آنها همسرانی قرار داد تا در کنارشان بیاسایند و آرام بیگرند، و از همسرانشان برای آنان فرزندانی آفرید که به آنان دل خوش کنند و فرزندانشان به آنها خدمت نمایند، و کارهایشان را انجام دهند و در زیر سایۀ آنان بیارامند. و خوردنیها و نوشیندنیهای پاکیزه و نعمتهای فراوان دیگری را به آنها بخشیده است، به طوری که بندگان نمیتوانند آن همه نعمت را بشمارند.
﴿أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ﴾آیا به باطلی ایمان میآورند که هیچ اصل و اساسی ندارد و نابود شده و از بین میرود و بهرهای چز نابودی ندارد، نمیآفریند و روزی میدهد و هیچ کاری را انجام نمیدهد؟ و این شامل همۀ چیزهایی است که به جای خداوند پرستش میشود. بنابر این همۀ معبوداتی که به جای خدا پرستش میشوند باطلاند. پس چگونه مشرکین آنها را به جای خداوند میپرستند.
﴿وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ﴾و به نعمت خداوند ناسپاسی میکنند. و آن را انکار مینمایند، و نعمت الهی را در راستای نافرمانی خدا و کفر ورزیدن به او به کار میگیرند؟ آیا این بزرگترین ستم و بزرگترین فساد و بیخردی نیست؟!.
آیهی ۷۶-۷۳:
﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَیۡٔٗا وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ٧٣﴾[النحل: ۷۳]. «و به جای خداوند چیزهایی را پرستش میکنند که مالک کمترین رزقی در آسمانها و زمین برای آنان نیستند و نمیتوانند (کاری را انجام دهند)».
﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧٤﴾[النحل: ۷۴]. «پس برای خدا شبیه و نظیر قرار میدهد، بیگمان خداوند میداند و شما نمیدانید».
﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوکٗا لَّا یَقۡدِرُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ یُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ یَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٧٥﴾[النحل: ۷۵]. «خداوند بردۀ مملوکی را به عنوان مثال ذکر میکند که بر (انجام) هیچ چیز توانا نیست، و نیز کسی را مثل میزند که از سوی خویش به او روزی پاکیزه و حلالی داده است، پس او در پنهان و آشکار از آن میبخشد، آیا این دو برابرند؟ ستایش خدا را سزاست، بلکه بیشتر آنان نمیدانند».
﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلَیۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡکَمُ لَا یَقۡدِرُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ أَیۡنَمَا یُوَجِّههُّ لَا یَأۡتِ بِخَیۡرٍ هَلۡ یَسۡتَوِی هُوَ وَمَن یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٧٦﴾[النحل: ۷۶]. «و خداوند دو مرد را مَثَل میزند که یکی از آنان گنگ است و بر انجام چیزی توانایی ندارد، واو سربار خواجۀ خویش بوده و هر جا او را بفرستد خیری به بار نمیآورد. آیا او برابر با کسی است که به عدل و داد فرمان میدهد و در راه راست قرار دارد؟».
خداوند متعال از جهالت و ستمشان خبر میدهد که به جای او معبودانی را میپرستند و آنها را شریک خدا قرار میدهند در حالی که آن معبودان باطل در آسمانها و زمین اختیار روزی دادن را ندارند، و آنها باران و رزقی را فرو نمیفرستند، و هیچ چیزی از گیاهان زمین را نمیرویانند به اندازۀ ذرهای در آسمانها و زمین مالک چیزی نیستند، و اختیاری ندارند و نمیتوانند این کارها را بکنند، زیرا کسی که چیزی در اختیار ندارد، بعضی اوقات قدرت و توانایی دارد که هرکس با او ارتباط برقرار نماید به او فایده برساند، اما اینها نه چیزی در اختیار دارند و نه قدرتی دارند.
این است صفت معبودان آنها. پس چگونه آنها چنین معبودان باطلی را در ردیف خدا قرار داده و آنها را مالک آسمانها و زمین که تمام فرمانروایی از آن اوست و ستایش کاملاً از آن اوست و تمام قدرت از آن اوست تشبیه کردهاند؟!.
بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾برای خداوند مثلها نزنید و برای او تشبیه و نظیر قرار مدهید، مثلهایی که بیانگر تساوی او و آفریدههایش باشد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾همانا خداوند میداند و شما نمیدانید.
پس بر ماست که بدون علم و آگاهی چیزی دربارۀ خدا نگوییم، و مثالهایی را که خداوند دانا بیان نموده است مد نظر قرار بدهیم. بنابر این خدا دو مثال برای خود و برای کسانی که به جای او پرستش میشوند بیان کرده است، یکی بردۀ مملوکی که اختیار خودش را ندارد و دارای هیچ مال و ثروتی در دنیا نیست، و دومی که آزاد و ثروتمند است و خداوند از جانب خویش به او روزی فراوان بخشیده است. این فرد، نیکوکار است و از آن مال آشکارا و پنهان میبخشد. آیا این فرد با آن برده برابر است؟ قطعاً برابر نیستند، با اینکه هر دو مخلوقاند، اما برابر بودنشان غیر ممکن است. پس اگر این دو یکسان نیستند چگونه مخلوق و بندهای که ملک و قدرتی ندارد و از هر جهت نیازمند پروردگاری است که مالک همۀ داراییهاست و بر هر چیزی توانا میباشد با خداوند آفریننده که مالک تمام مالک است و بر هر چیزی تواناست برابر است؟!.
بنابراین خداوند از مقام والای خویش تجلیل بعمل آورده و هر نوع حمد و ستایش را خاص خود قرار داد و فرمود: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾هر نوع حمد و ستایش مخصوص خداست. انگار د راین سوال مطرح میشود که اگر اینطور است پس پرا مشرکان معبودان خود را با «الله» برابر قرار میدهند؟ به همین جهت فرمود: ﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾بلکه بیشتر آنها نمیدانند، زیرا اگر واقعاً میدانستند بر ارتکاب شرک جرأت نمیکردند. و مثال دوم، ﴿رَّجُلَیۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡکَمُ لَا یَقۡدِرُ عَلَىٰ شَیۡءٖ﴾مثال دو مرد است که یکی از آن دو گنگ است، نه میشنود و نه حرف میزند و بر انجام کمترین کاری تونایی ندارد. ﴿وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ﴾و او سربار صاحب و خواجۀ خویش است. پس خواجهاش به وی خدمت میکند و او نمیتواند کارهای خود را انجام دهد، پس چنین کسی از هر جهت کمبود دارد، آیا او با کسی است که به عدل و داد فرمان میدهد و بر راه راست قرار دارد و گفتارش عادلانه و درست است برابر میباشد؟ پس همانگونه که این دو مرد با هم برابر نیستند. کسی که به جای خدا پرستش میشود و توانایی انجام دادن کوچکترین کاری را ندارد و اگر خداوند به او قدرت ندهد هیچ کاری را نخواهد توانست انجام بدهد. با خداوند برابر نیست که جز عقل چیزی نمیفمراید و جز کاری که به خاطر آن مورد ستایش قرار میگیرد انجام نمیدهد.
آیهی ۷۷:
﴿وَلِلَّهِ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا کَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ أَوۡ هُوَ أَقۡرَبُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٧٧﴾[النحل: ۷۷]. «و فقط خدا غیب آسمانها و زمین را میداند و بس، و کار قیمت به اندازۀ چشم برهم زدن یا کمتر از آن است، بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست».
فقط خداوند غیب آسمانها و زمین را میداند، و جز او کسی پوشیدهها و نهانها و رازها را نمیداند. از جمله امور ناپیدا و پنهان دانستن قیامت است، پس هیچکس جز خدا نمیداند قیامت کی بر پا میشود، و وقوع قیامت به اندازۀ چشم بر هم زدن و یا کمتر از آن است، پس مردم از قبرهایشان بهسوی محشر و رستاخیز بلند میشوند و دیگر مهلتی داده نمیشود. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ﴾بیگمان خداوند بر انجام هر کاری تواناست. پس زنده کردن مردگان از دایرۀ قدرت فراگیر الهی خارج نیست.
آیهی ۷۸:
﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَکُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِکُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡٔٗا وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٧٨﴾[النحل: ۷۸]. «و خداوند شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد که چیزی نمیدانستید و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاسگزاری کنید».
یعنی فقط خداوند این نعمتها را دادهاست، ﴿أَخۡرَجَکُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِکُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡٔٗا﴾و شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید و توانایی انجام کاری را نداشتید، سپس او، ﴿جَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَ﴾به شما گوش و چشم و دل داد. این سه عضو را به خاطر برتری و اهمیتشان بیان نمود، چون این اعضا کلید هر آگاهی و دانشی میباشند، زیرا هر آگاهی و دانشی که به انسان میرسد از طریق یکی از این سه وارد میشود،و گرنه سایر عضوها و تواناییهای ظاهری و با طنی را خداوند بخشیده است، و هریک را رفته رفته رشد میدهد تا به حالت تکامل خود برسند، و این بدان خاطر است که بندگان با به کار گرفتن این اعضا در راستای طاعت خدا عمل کنند و شکر او را به جای آورند و هرکس این عضوها را در مسیر معصیت خدا به کار ببرد حجتی علیه او خواهند بود. و چنین فردی نعمتهای خدا را با قبیحترین روش پاسخ داده است.
آیهی ۷۹:
﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّیۡرِ مُسَخَّرَٰتٖ فِی جَوِّ ٱلسَّمَآءِ مَا یُمۡسِکُهُنَّ إِلَّا ٱللَّهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٧٩﴾[النحل: ۷۹]. «آیا به پرندگان رام شده در فضای آسمان ننگریستهاند؟ آنها را کسی جز خدا نگاه نمیدارد، بیگمان در این (قدرت نمایی) برای کسانی که ایمان دارند نشانههاست».
این مایۀ عرت مومنان است، چون آنها از نشانهها و آیات الهی بهرهمند میشوند و در هر نشانهای میاندیشند، و اما غیر از مومنان به چنین نشانههایی از روی سرگرمی و غفلت مینگرند.
و آیه این مطلب را گوشزد میکند که خداوند پرندگان را طوری آفریده است که میتوانند پرواز نمایند سپس خداوند این هوای لطیف را برایشان مسخر نموده و به آنها توانایی حرکت در هوا را داده است و این دلیلی بر حکمت و آگاهی و علم گستردۀ الهی و کمال اقتدار اوست. فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان!.
آیهی ۸۳- ۸۰:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۢ بُیُوتِکُمۡ سَکَنٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُیُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا یَوۡمَ ظَعۡنِکُمۡ وَیَوۡمَ إِقَامَتِکُمۡ وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ٨٠﴾[النحل: ۸۰]. «و خداوند از خانههایتان برای شما آسایشگاه قرار داد، و از پوست چهارپایان چادرهایی برایتان قرار داده است که آنها را در روز جابجا شدنتان و در روز ماندنتان سبک مییابید، و از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسیاش شما را فراهم کرده است، تا مدتی از آنها استفاده کنید».
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَکۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ٨١﴾[النحل: ۸۱]. «و خداوند از چیزهایی که آفریده سایههایی را برایتان قرار داد، و از کوهها برای شما غارها قرار داد، و برایتان تن پوشهایی پدید آورد که شما را از گرما حفظ کند و تن پوشهایی که در جنگ محفوظتان میدارد، بدینگونه خدا نعمتش را به طور کامل به شما عطا میکند تا تسلیم و مطیع شوید».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٨٢﴾[النحل: ۸۲]. «پس اگر آنان روی برتابند، وظیفۀ تو تنها تبلیغ آشکار است».
﴿یَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨٣﴾[النحل: ۸۳]. «نعمت خدا را میشناسند (اما) سپس آن را انکار میکنند و بیشترشان کافر هستند».
خداوند نعمتهای خویش را به بندگان خود یادآور میشود و از آنها میخواهد تا سپاس وی را به جای بیاورند، و به آن اعتراف نمایند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۢ بُیُوتِکُمۡ سَکَنٗا﴾و خداوند از خانه و قصرها و منزلهایتان را محل آسایش شما قرار داده است، شما را از سرما و گرما محافظت نموده، و شما و فرزندان و کالاهایتان را میپوشانند، و دیگر فوایدی که خانهها دارند. ﴿وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾و از پوست چهارپایان یا از موی و پشم و کرکی که بر پوست میروید، ﴿بُیُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا﴾چادرهایی برایتان ساخته است که آن را، ﴿یَوۡمَ ظَعۡنِکُمۡ وَیَوۡمَ إِقَامَتِکُمۡ﴾در سفر و حضرتان سبک مییابید، و به آیانی جابجا میکنید، و در جاهایی که قصد اقامت همیشگی را در آن ندارید به آسانی بر پا میکنید، و شما را از گرما و سرما و باران در امان داشته، و اثاثهایتان را از گزند باران محافظت میکند.
﴿وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا﴾و از پشم و کرک و موی چهارپایان وسائل منزل و موجبات رفاه و آسایش شما را فراهم کرده است، و این همۀ چیزهایی که از پشم و کرک و مو ساخته میشود از قبیل ساک و چمدانها، زیراندازها، لباسها، زینها و غیره را شامل میشود.
﴿وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ﴾تا مدتی در این دنیا از آنها بهرهمند شوید. پس آنچه ذکر شده از جملۀ چیزهایی هستند که خداوند توفیق ساخت و تهیۀ آنرا به بندگان داده است.
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا﴾و خداوند از چیزهایی که آفریده است و شما در آفرینش آن نقشی ندارید برایتان سآیهها قرار داد. مانند سایۀ درختان و کوهها و تپهها و امثال آن که انسانها از این سآیهها استفاده مینمایند ﴿وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَکۡنَٰنٗا﴾و از کوهها برایتان غارها قرار داد که شما را از سرما و گرما و باران و دشمن مصون میدارند، ﴿وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ﴾و برایتان تن پوشها و لباسهایی پدید آورد که شما را از گرما محافظت میکنند. و خداوند سردی را بیان نکرد، زیرا در دل اول این سوره نعمتهای اصلی بیان شدهاند و در پایان آن متمم و مکمل نعمتهای اصلی بیان میشوند، و حفاظت از سرما و از نعمتهای اصلی است، زیرا یک نیاز و ضرورت اساسی است، و خداوند در اول سوره آن را بیان نمود و فرمود: ﴿لَکُمۡ فِیهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ﴾[النحل: ۵]. مایۀ گرمای شما هستند و در آن منافعی دارید.
﴿وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡ﴾و تن پوشها و لباسهایی برایتان پدید آورد که هنگام جنگ شما را از آسیب ضربات اسلحه مصون میدارد، مانند زرهها و امثال آن، و این چنین خداوند نعمت خویش را به طور کامل به شما عطا میکند. ـ چرا که نعمتهای بیشماری را به شما ارزانی نموده است ـ . ﴿لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ﴾تا وقتی نعمتهای خدا را یاد کردید و دیدید که نعمات و برکات الهی از هر سو شما را دربر گرفته است تسلیم شکوه و عظمت خدا شوید، و از دستور و فرمان او اطاعت کنید و نعمتهای خدا را در راستای اطاعت و فرمانبرداری از وی به کار بگیرد. پس فراوان بودن نعمتها موجب شکرگزاری بیشتر و ستایش خداوند بر این نعمتها است. اما ستمگران جز سرکشی و مخالفت چیزی را نمیدانند.
بنابراین خداوند در مورد ستمگران فرموده است: ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و چنانچه پس از اینکه به نعتمها و آیات خداوند تذکر داده شدند، روی گردان شوند، ﴿فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ﴾وظیفه تو تنها تبلیغ آشکار است. یعنی هدایت کردن و توفیق دادن آشکار بر تو لازم نیست، بلکه فقط از تو خواسته میشود که آنها را پند و اندرز بدهی، و آنها را بترسانی و ازن نافرمانی خدا بر حذر بداری، پس اگر وظیفهات را انجام دهی حساب آنها با خداست. زیرا آنان احسان را میبینند و نعمت خدا را میشناسند اما آن را انکار میکنند. ﴿وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و بیشترشان کافراند، و خیری در آنها وجود ندارد، و پی در پی آمدن نشانهها و آیات به آنها فایدهای نمیرساند، زیرا ضمیر و احساساتشان فاسد شده و اهدافی نادرست دارند و آنان خواهند دید که خداوند آدمهای سرکش، و کسانی را که شکر نعمتهایش را بهجای نمیآورند و از خدا و پیامبرش سرپیچی میکنند، چگونه سزا میدهد!.
آیهی ۸۷-۸۴:
﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا ثُمَّ لَا یُؤۡذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ٨٤﴾[النحل: ۸۴]. «و روزی که از هر امتی گواهی بر میانگیزیم، آنگاه که به کافران اجازه(ی عذر آوردن) داده نشده و از آنان خواسته نمیشود که با توبه و عمل صالح پروردگارشان را خشنود گردانند».
﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ٨٥﴾[النحل: ۸۵]. «و هنگامیکه ستمگران عذاب را ببینند (عذابشان) از آنان کاسته نمیشود و آنان مهلت نمییابند».
﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ شُرَکَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَکَآؤُنَا ٱلَّذِینَ کُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِکَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّکُمۡ لَکَٰذِبُونَ٨٦﴾[النحل: ۸۶]. «و هنگامیکه مشرکان انبازهایشان را میبینند، میگویند: پروردگارا! اینان انبازهای ما هستند که آنان را به جای تو میخواندیم، (انبازان) به آنان پاسخ داده و میگویند: به راستی شما دروغگوئید».
﴿وَأَلۡقَوۡاْ إِلَى ٱللَّهِ یَوۡمَئِذٍ ٱلسَّلَمَۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٨٧﴾[النحل: ۸۷]. «و آن روز در برابر خداوند تسلیم شوند و آنچه را که میبافتند از آنان گم و ناپیدا میشود».
خداوند از حالت کافران در روز قیامت خبر داده و میفرماید عذری از آنها پذیرفته نمیشود، و عذاب از آنان رفع نمیگردد، و همانا کسانیکه شریک خدا ساخته بودند از آنان بیزای میجویند، و ایشان به کفر و دروغ بستن به خدا اعتراف مینمایند. پس خداوند فرمود: ﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا﴾و روزی که از هر امتی شاهدی بر میانگیزیم، که بر آنها و بر کارهایشان گواهی میدهد. این شاهد گواهی میدهد که آنها دعوتگر هدایت را چه پاسخی دادند و گواهانی را که خداوند بر میانگیزد، پاکترین و عادلترین گواهاناند، و آنها پیامبران هستند، همان کسانی که چون شهادت دهند حجت خداوند بر مردم پایان مییابد. ﴿ثُمَّ لَا یُؤۡذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و به کافران اجازۀ عذر آوردن داده نمیشود، زیرا عذر آوردن آنها دروغنی است و به آنها فایدهای نمیرساند، و نیز اگر بخواهند به دنیا برگردند تا آنچه را که از دست دادهاند جبران نمایند، خواستۀ آنان مورد پذیرش خدا واقع نمیشود، بلکه بیدرنگ به عذاب سختی گرفتار میگردند که از آن کا سته نمیشود. نی زبه آنها مهلت داده نمیشود که در راستای رهانیدن خود از عذاب الهی دست به اقدامی بزنند، چون اعمال نیک آنها آنقدر اندک و ناچیز ا ست که میتوان آن را در چند موردی خلاصه کرد و بر شمرد، و خود نیز به ناچیز بودن آن اقرار مینمایند و رسوا میشوند.
﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ شُرَکَآءَهُمۡ﴾و در روز قیامت هنگامیکه مشرکان شریکها و انبازهایشان را میبینند، و باطل بودن آنها محرز میگردد، به گونهای که نمیتانند این حقیقت را انکار کنند، ﴿قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَکَآؤُنَا ٱلَّذِینَ کُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِکَ﴾میگویند: پروردگارا! اینان شریکان ما هستند که آنان را به جای تو میپرستیدیم، و به فریاد میخواندیم. اینک نمیتوانند هیچ سودی به ما برسانند و نمیتوانند شفاعتی بکنند، پس خودشان باطل بودن آنها را خاطرنشان میکنند و به آنها کفر میورزند، و دشمنی و نقرت میان آنها و معبودانشان آشکار میگردد. ﴿فَأَلۡقَوۡاْ إِلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ﴾شریکانشان در پاسخ به آنها میگویند: ﴿إِنَّکُمۡ لَکَٰذِبُونَ﴾شما دروغ میگفتید که ما را شریک خدا قرار دادید، و ما را همراه خدا پرستش کردید، ما شما را به این کار فرمان ندادیم و چنین نپنداشتیم که شایستۀ عبادت هستیم. پس سرزنش و ملامت بر شما بادا!.
در این هنگام در پیشگاه خدا سر تسلیم فرود میآورند و در برابر حکم او سر مینهند و میدانند که آنها سزاوار عذاب هستند. ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ﴾و آنچه به افترا میبستند از آنان گم و ناپیدا میشود، پس وارد جهنم میشوند. در حالی که از خود بیزارند و دلهایشان سرشار از ستایش پروردگار است، و میدانند که آنها جز به خاطر کارهایی که کردهاند مجازات نشدهاند.
آیهی ۸۸:
﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفۡسِدُونَ٨٨﴾[النحل: ۸۸]. «کسانی که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند به سزای آنکه فساد میکردند عذابی بر عذابشان میافزاییم».
خداوندمتعال در این آیه عاقبت و سرانجام مجرمان را بیان میدارد، آنها که کفر ورزیدند و آیات خدا را تکذیب کردند و با پیامبران خدا مبارزه نمودند، و مردم را از راه خدا بازداشتند و دعوتگرانی بهسوی گمراهی گردیدند، پس سزاوار عذابی چند برابر شدند، چرا که جرمشان بسیار زیاد بود و در زمین خدا فساد کردند.
آیه ۸۹:
﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدًا عَلَیۡهِم مِّنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَجِئۡنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ٨٩﴾[النحل: ۸۹]. «و روزی که درمیان هر امتی گواهی از خودشان بر آنان بر میانگیزیم و تو را بر اینان گواه میگیریم، و کتاب را بر تو نایل کردیم که بیانگر همه چیز و وسیلۀ هدایت و مایۀ رحمت و مژده رسان مسلمانان است».
خداوند متعال در آیات قبل بیان کرد که در میان هر امتی گواهی را بر میانگیزد، اینجا نیز همان مطلب را بیان کرد و از میان گواهان، پیامبر گرامی اسلام را بهطور ویژه بیان نمود و فرمود : ﴿وَجِئۡنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ﴾و تو را بر امتت گواه میگیریم تا بر خیر و شر آنها گواهی دهی. و این از کمال عدل الهی است که هر پیامبری بر امتش گواهی دهد، چون هر یک در مورد اعمال امتش بیشتر از دیگران آگاهی دارد و در مورد امتش مهربانتر و منصفتر از دیگران است، و از آن جا که نسبت به آنها مهربان است به آنچه که نکردهاند گواهی نمیدهد، و این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗا﴾[البقرة: ۱۴۳]. «و این چنین شما را امتی میانه قرار دادهایم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه خواهد بود».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِیدٖ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِیدٗا٤١ یَوۡمَئِذٖ یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَعَصَوُاْ ٱلرَّسُولَ لَوۡ تُسَوَّىٰ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضُ﴾[النساء: ۴۱-۴۲]. «پس چگونه است آنگاه که از هر امتی گواهی آوردیم و تو را به اینها گواه گیریم، در آن روز کسانی که کفر ورزیده و از پیامبر فرمان نبردهاند دوست دارند که با خاک یکسان شوند».
﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ﴾و کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی در اصول و فروع دین و احکام هر دو جهان است و همۀ آنچه که بندگان بدان نیاز دارند در آن و به طور کامل و با کلماتی واضح و مفاهیمی بزرگ بیان شده است.
حتی خداوند در این کتاب امور بزرگی را ـ که قلب به آن نیاز دارد و در هر زمانی باید آن را یاد کند و در هر لحظهای آن را تکرار نماید ـ با کلمات مختلف و دلایل متنوعی بازگو مینما ید تا در دلها جای گیرد و خیر و نیکی را بر حسب ثبوت آن ر دل به بار آورد.
و خداوند در کلمات اندکی، مفاهیم زیادی را جمع مینماید به گونهای که کلمه به مانند قاعده و اساس قرار گرفته و مفاهیم فراوانی از آن متفرع میشود. شما به آیهای که بعد از این آیه میآید دقت کنید که در آن انواع فرمانها و ناهی جمع شده است. پس چون این قرآن بیانگر هر چیزی است، حجت خدا بر همۀ بندگان است و بر همین اساس ستمگران دیگر دلیلی نخواهند داشت، و مسلمین از آن منتفع میگردند. پس مایۀ هدایت آنها شده و به وسیلۀ آن به امور دینی و دنیایی خود راهیاب میشوند. و رحمتی است برای آنان ایمان و به وسیلۀ آن تمام خیر و خوبیهای دنیا و آخرت را به دست میآورند.
و هدایت همان علم مفید و عمل صالحی است که مسلمین بدان دست یافتهاند، و رحمت همان پاداش نیک دنیا و آخرت است که در نتیجۀ علم مفید و عمل صالح به دست میآورند، مانند صلاح قلب و آرامش آن و نیز مانند عقل کامل که جز با تربیت پرورش آن در پرتو مفاهیم قرآن که بزرگترین و برترین مفاهیم هستند به کمال نمیرسد، و نیز مانند اعمال درست و اخلاق نیکو و روزی زیاد و پیروزی بر دشمنان در سخن و در عمل، و به دست آوردن رضای خدا و بهشت الهی که نعمتهایی که جز پروردگار مهربان کسی آن را نمیداند و همگی در سایۀ علم مفید و عمل صالح به دست میآیند.
آیهی ۹۰:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ۹۰]. «به راستی خداوند به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کار زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد و شما را اندرز میدهد تا اینکه پند بگیرید».
عدالت و دادگری که خداوند به آن دستور میدهد شامل دادگری در حق او و در حق بندگانش میباشد. و بنده باید تمام حقوق مالی و بدنی را که خداوند در حق خود و بندگانش بر او واجب نموده است، ادا کند و با مردم به عدالت کامل رفتار نماید. پس هر حاکم و فرمانروایی باید تمام حقوق ملت و رع یت خود را بپردزاد، خواه فرمانروا حکومت باشد یا ریاست قضاوت را به دست داشته، یا نیات و نمایندگی حاکم یا قاضی را عهده دار باشد.
خداوند عدالت و دادگری را در کتابش و نیز توسط پیامبرش بر مردم فرض نموده و به آنان دستور داده تا عدالت را پیشه کنند. و از جمله عدالت این است که در خرید و فروش وسایل داد و ستدها، تمام حقی را که برگردن توست بپردازی. و نباید از حق مردم بکاهی و آنها را فریب بدهی و به آنها ستم کنی.
پس رعایت عدالت در تمامی کارها واجب است و احسان، فضیلت و ارزشی مستحب میباشد. مانند فایده و رساندن به مردم با مال و بدن و بهرهمند ساختن آنها به وسیلۀ علم و دانش و دیگر انواع خدمات و فایدهها، و حتی نیکی با چهارپایانی که گوشتشان خورده میشود و دیگر حیوانات در زمرۀ احسان است و خداوند بخشیدن و کمک کردن به خویشاوندان را به طور ویژه بیان کرد، گرچه به صورت کلی خویشاوندان هم شاملاند، ولی خداوند خواسته است بر حقوق آنها تأکید کرده و بیان نماید که باید صلۀ رحم آنها را برقرار داشت و با آنها به نیکی رفتار نمود و در این زمینه کوشا بود.
و دراین امر همۀ نزدیکان و خویشاوندان داخلاند، اما هرکس که نزدیکتر است به نیکی کردن سزوارارتر است. ﴿وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ﴾و از زشتیها باز میدارد، و آن هر گناه بزرگی است که شریعتها و سرشتها آن را زشت قرار دادهاند، مانند شرک ورزیدن به خدا و کشتن مردم به ناحق، و زنا و سرقت و خود بزرگ بینی و تکبر و حقیر دانستن مردم، و دیگر زشتیها. و هر گناه و معصیتی در حق خدا در این داخل است.
و خدا آدمی را از تجاوز باز میدارد، و تجاوز هر نوع پایمال کردن حقوق مردم را شامل میشود. ریختن خون و آبروی مردم و خوردن مال آنان به ناحق ار مصادیق تجاوز میباشد.
پس ای آیه تمامی دستورات و نواهی را دربرگرفته، و هیچ چیزی باقی نمانده مگر در آن داخل است، و این قاعدهای است که سایر جزئیات را دربر میگیرد. پس هر مسئلهای که مشتمل بر دادگری، احسان، یا بخشش به خویشان باشد از جمله چیزهایی است که خداوند به آن فرمان داده است. و هر مسئلهای که مشتمل بر منکر یا تجاوز باشد خداوند از آن باز میدارد. و به وسیلۀ آن این، خوبی آنچه که از آن نهی کرده است معلوم میشود و گفتههای مردم در پرتو این قاعده سنجیده میشوند، و سایر حالات به آن برگردانده میشود پس با برکت است آن ذاتی که سخنش هدایت و شفا و نور و فرقان هر چیزی است. بنابر این فرمود: ﴿یَعِظُکُمۡ﴾و به وسیلۀ آنچه در کتابش برایتان بیان نموده است شما را اندرز میدهد، و شما را به آنچه که صلاح و بهبودیتان در آن نهفته است دستور میدهد، و از آنچه به زیان شماست باز میدارد. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ﴾تا آنچه را که به شما اندرز میدهد به یاد آورید و بفهیمد و در آن بیاندیشید. پس هرگاه آن را به یاد آورید و فهمیدید و به مقتضای آن عمل کردید، به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت دست مییابید، چنان سعادتی که هیچ شقاوت و بدبختی با آن همراه نیست. پس چون به آنچه که در اصل شرع واجب است، امر نمود، دستور داد به آنچه که بنده بر خود واجب گردانده است وفا شود و فرمود.
آیه ۹۲-۹۱:
﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَیۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡکِیدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَیۡکُمۡ کَفِیلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ٩١﴾[النحل: ۹۱]. «و به پیمان خدا چون عهد بستید وفا کنید و سوگندها را پس از تأکید آن نشکنید در حالیکه خدا را بر خود نگهبان ساختهاید، خداوند آنچه را که میکنید، میداند».
﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّتِی نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنکَٰثٗا تَتَّخِذُونَ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا یَبۡلُوکُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٩٢﴾[النحل: ۹۲]. «و مانند آن (زنی) نباشید که رشتۀ خود را پس از محکم تایبدن از هم وا میکرد، شما نباید سوگندهایتان را درمیان مایۀ فریب سازید تا گروهی از گروهی دیگر (از لحاظ داشتن امکانات) فزونتر گردد. جز این نیست که خداوند شما را به آن میآزماید، و به یقین روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف میورزیدید برایتان روشن خواهد ساخت».
این دو آیه همۀ عهدهایی را که بنده با پروردگارش بسته، از قبیل عبادتها و نذرها و سوگندهای که مبنی بر انجام دادن کار نیک خورده است شامل میشود. و نیز پیمانی را که بنده با کسی دیگر میبندد و عدهای که بنده به کسی دیگر میدهد و آن را بر خود استوار میگرداند شامل میشود. پس بر بنده لازم است که در همۀ این موارد به عهد و سگوند خود وفا کند، و در صورت توانایی آنرا به طور کامل به اتمام رساند. بنابر این خداوند از شکستن عهد و سوگند نهی کرده و فرموده است: ﴿وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَیۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡکِیدِهَا﴾و پس از آنکه به نام خدا سوگند خوردید آن را نشکنید. ﴿وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَیۡکُمۡ کَفِیلًا﴾در حالیکه شما ای دو طرفی که پیمان بستهاید خدا را بر خود نگهبان و مراقب قرار داده اید. پس برای شما جایز نیست به آنچه که خداوند را در آن ضامن قرار دادهاید عمل نکنید، زیرا اگر به آن پایبند نباشید و بدان وفا نکنید این کار باعث ترک تعظیم خداوند را کفیل و نگهبان خویش قرار دادهای رضایت داده و قانع شده است. پس همانطور که طرف دیگر شما را امین قرارداده و نسبت به شما حسن ظن دارد شما نیز باید به آنچه گفتهای و برخود استوار و موکد نمودهای وفا بکنی. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ﴾بیگمان خداوند میداند آنچه را که میکنید، پس هر عمل کنندهای را طبق عملش و بر حسب نیت و هدفش سزا و جزا میدهد. ﴿وَلَا تَکُونُواْ﴾و در شکستن پیمانهایشان از شتترین الگو پیروی نکنید، الگویی که بر زشتی و نادانی انجامدهندۀ آن دلالت مینماید، و آن نمونه ﴿کَٱلَّتِی نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ﴾زنی است که رشتههای خود را محکم میتابیدو پس از آن کاملاً تابیده شده و محکم میگردیدند، رشتۀ خود را از هم وامی کرد، پس هم در تابیدن خسته شد و هم در واکردن رشتهها. پس جز ناکامی و خستگی و بر خردی سودی نبرد. همچنین کسی که پیمان خود را بشکند ستمگر و جاهل و بیخرد است و در دین و جوانمردی کمبود دارد، و همانند این زن میباشد. ﴿تَتَّخِذُونَ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ﴾شما نباید سوگندهایتان را درمیان مایۀ فریب سازید تا گروهی از گروهی دیگر فزونتر گردد. یعنی شایسته نیست که سوگند موکد بخورید و برای شکستن آن منتظر فرصت باشید، به گونهای که کسی که سوگند خورده است، اگر از نظر امکانات مادی و ضعیف باشد به سوگند خود وفا کند، اما نه به خاطر تعظیم سوگندی که خورده است، بلکه به خاطر ناتوانی در پرداخت جریمۀ نقض کردن سوگندش به ان وفا میکند اما چنانچه کسی که سوگند خورده است از نظر امکانات مادی قوی باشد، و ببیند که شکستن سوگند به سود اوست بدون توجه به پیمان خدا و سوگند خود آن را میشکند. همهی این کارها به تبعیت از هواهای نفس و تقدیم آن بر آنچه خدا از آنان خواسته است صورت میگیرد. نیز این کار بدان جهت صورت میگیرد که هوای نفسانی بر مروت انسانی و اخلاقی پسندیده تقدیم داشته شده است، تا گروهی بر گروهی دیگر در تعداد و نیرو بیشتر گردد. ﴿إِنَّمَا یَبۡلُوکُمُ ٱللَّهُ بِهِ﴾بدون شک خداوند با وفای به عهد، شما را مورد آزمایش قرار میدهد، زیرا خداوند اسبابی را تدارک دیده است که به وسیلۀ آن راستگویی وفادار را مورد آزمایش قرار میدهد و او را از فاسق بدبخت متمایز مینماید. ﴿وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ﴾و قطعاً خداوند در روز قیامت آنچه را که در آن اختلاف میورزید برایتان آشکار میسازد. پس هرکس را طبق عملش مجازات مینماید و عهد شکن و فریبکار را خوار میگرداند.
آیهی ۹۳:
﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَلَتُسَۡٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٣﴾[النحل: ۹۳]. «و اگر خداوند میخواست شما را امتی واحد قرار میداد، ولی هرکس را که بخواهد گمراه مینماید و هرکس را که بخواهد هدایت میکند، و به طور قطع از آنچه میکردید پرسیده خواهید شد».
﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ﴾و اگر خداوند میخواست همه مردم را بر هدایت جمع مینمود و آنان را ﴿أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾یک امت قرار میداد، اما تنها خداست که هدایت مینماید و گمراه میسازد و هدایت کردن و گمراه نمودن کار اوست و تابع حکمت و عمل او میباشد، به فضل خویش، هدایت را به کسی میبخشد که مستحق آن است و کسی را که سزاوار هدایت نیست بر اساس عدالت خویش از آن محروم مینماید. ﴿وَلَتُسَۡٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾واز خیر و شری که میکردید پرسیده خواهید شد، و خداوند به طور کامل و به منصفانهترین وجه شما را بر آن سزا و جزا میدهد.
آیه ۹۴:
﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ فَتَزِلَّ قَدَمُۢ بَعۡدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَ بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَکُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ٩٤﴾[النحل: ۹۴]. «و سوگندهایتان را در میان خود وسیلۀ فریب قرار ندهید تا (مبادا) قدمی پس از استواریاش بلغزد، و به سبب جلوگیری از راه خدا عذاب بزرگی را بچشید و در آخرت عذاب بزرگی داشته باشید».
﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ﴾و سوگندها و پیمانهایتان را تابع خواستها خود مسازید، هرگاه خواستید به آن وفا کنید و هرگاه دلتان خواست آن را بکشنید، زیرا اگر چنین کنید گامهایتان پس از استوار شدن بر راه راست میلغزد. ﴿وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَ﴾و عذابی را بچشید که شما را ناگوار آید و به غم و اندوه اندازد ﴿بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾به سبب جلوگیری شما از راه خدا، بدانگاه که گمراه شدید و دیگران را گمراه نمودید، ﴿وَلَکُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و در آخرت عذابی بزرگ و چند برابر خواهید داشت.
آیهی ۹۷-۹۵:
﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلًاۚ إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩٥﴾[النحل: ۹۵]. «و پیمان خدا را به بهای اندک نفروشید، بیگمان آنچه نزد خداست همان برای شما بهتر است اگر بدانید».
﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِیَنَّ ٱلَّذِینَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٦﴾[النحل: ۹۶]. «آنچه نزد شماست از میان میرود و آنچه نزد خداست ماندگار و باقی است و به شکیبایان به (حسب) نیکوترین آنچه میکردند پاداش میدهیم».
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٧﴾[النحل: ۹۷]. «هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد بدو زندگی پاکیزه و خوشایندی میبخشیم و پاداششان را طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد».
خداوند متعال بندگانش را از شکستن پیمانها و سوگندهایشان به خاطر برخورداری از منافع دنیا بر حذر داشته و میفرماید: ﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلًا﴾و پیمان خدا را به بهای اندک نفروشید، و به خاطر دنیا آن را نشکنید، بلکه به آن وفادار باشید. ﴿إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِ﴾همانا پاداشی که در دنیا و آخرت نزد خداست برای کسی که خشنودی خدا را بر هر چیز ترجیح داده و به پیمان خدا وفا نموده است، ﴿هُوَ خَیۡرٞ﴾اگر متاع فانی دنیا بهتر است ﴿إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾اگر شما بدانید.
نعمتهای که نزد شماست فانی و ناپایدار است و آنچه نزد خدا میباشد ماندگار و باقی است، بنابر این آنچه را که ماندگار و باقی است بر آنچه که از بین میرود ترجیح دهید، زیرا آنچه شما دارید گرچه خیلی زیاد هم باشد، ﴿یَنفَدُ﴾از میان میرود و فنا میشود ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖ﴾و آنچه نزد خداوند است باقی میماند و از بین نمیرود. پس هرکس چیز فانی و بیارزش را بر آنچه که ماندگار و با ارزش است ترجیح میدهد عاقل نیست. و این مانند فرمودۀ الهی است که فرموده است: ﴿بَلۡ تُؤۡثِرُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا١٦ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ١٧﴾[الأعلى: ۱۶-۱۷]. «بلکه زندگی دنیا را ترجیح میدهید حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است». ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ﴾[آل عمران: ۱۹۸]. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است». دراین آیات آدمی به زهد و بیتوجهی به دنیا تشویق شده، به ویژه زهدی که بر بندگان لازم است و آن زهد در اموری است که به زیان بنده میباشد، و باعث میشود بنده بدان مشغول شود و خداوند را فراموش کند، و آن را بر حق خدا مقدم دارد. پس چنین زهدی واجب است.
و از اسباب زهد یکی این است که بنده لذتهای دنیا و شهوتهای آن را با خوبیهای آخرت مقایسه نماید، و چون دنیا و آخرت را با یکدیگر مقایسه نماید چنان فرقی و تفاوتی میان این دو بیند که او را وادار کند تا آنچه را که برتر است ترجیح دهد.
زهدی که در مورد پسند خدا و پیامبر است آن نیست که آدمی تنها به عبادتهایی از قبیل نماز و روزه و روی آورد که نفع و سودشان فقط عادی انجام دهنده میگردد، بلکه زاهد واقعی کسی است که به اندازۀ توانایی خود دستورات ظاهری و باطنی شریعت را انجام دهد و با گفتار و کردار بهسوی خدا و دین خدا دعوت دهد.
پس زهد حقیقی به معنی فاصله گرفتن از چیزی است که نه به سود د ین است و نه به سود دنیا، و اینکه آدمی به چیزی علاقهمند باشد و در مسیرش تلاش کند که برای او مفید است.
﴿وَلَنَجۡزِیَنَّ ٱلَّذِینَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾و به کسانیکه بر طاعت خدا بردباری کردند و خویشتن را از نافرمانی و معصیت او باز داشتند و به شهوات نیالودند، پادششان را بهتر و زیباتر از آنچه میکردند میدهیم، یک نیکی ده برابر میشود و تا هفتصد برابر افزایش مییابد و بیش از آن نیز افزایش مییابد. و خداوند پاداش کسی را که عملی خوب انجام دهد ضایع نمیکند. بنابراین، پاداش دنیوی و خروی کسانی را که عمل نیک انجام دهند بیان نموده و فرمود:
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾هرکس ـ چه زن و چه مرد ـ کار شایسته انجام دهد و مومن باشد به او زندگی پاک و گوارایی میبخشیم. پس ایمان برای صحت و پذیرفته شدن اعمال صالح شرط است، بلکه اعمال بدون ایمان، صالح و شایسته نامیده نمیشود، زیرا ایمان اقتضا مینماید تا انسان کار شایسته انجام دهد. ایمان یعنی تصدیق قطعی و باور راستین، که ثمرهی آن اعمال واجب و مستحب جوارح است. پس هرکس ایمان داشته باشد و کار شایسته انجام دهد، ﴿فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗ﴾به او زندگی گوارا و خوشایندی میبخشیم و به گونهای که قلب او سرشار از آرامش میگردد و از هر تشویق و پریشانی مصون خواهد بود و خداوند روزی پاکی را از جایی که گمان نمیبرد به او میدهد.
﴿وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾و در روز قیامت پاداششان را بر حسب بهترین عملی که انجام میدادند، میدهیم و آنها را با انواع لذتها و شادیهایی که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی اخبار آنرا نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است پاداش میدهیم پس خداوند به چنین کسی در دنیا و آخرت خوبی و نیکی میکند.
آیه ۱۰۰-۹۸:
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ٩٨﴾[النحل: ۹۸]. «پس هنگامیکه خواستی قرآن بخوانی از (شر) شیطان رانده شده به خدا پناه ببر».
﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩﴾[النحل: ۹۹]. «بیگمان شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل مینمایند هیچگونه تسلطی ندارد».
﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ١٠٠﴾[النحل: ۱۰۰]. «یک سلطۀ او فقط بر کسانی است که او را به دوستی میگیرند، و بر کسانی است که آنها به او (= خداوند) شرک میورزند».
هرگاه خواستی کتاب خدا را بخوانی که بهترین و بزرگترین کتابهاست و صلاح دلها و علوم فراوانی در آن نهفته است به خدا پناه ببر، زیرا هر گاه انسان بخواهد کار خوبی را شروع کن شیطان برای منصرف کردن وی بسیار تلاش مینماید تا او را از فهمیدن و پرداختن به مفاهیم و معانی آن باز دارد.
پس راه در امان ماندن از شر شیطان این است که انسان به خدا پنان برد. بنابر این خوانندۀ قران باید بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و باید به معنی این جمله فکر کند و در دل به خدا توکل نماید و کوشش کند تا وسوسهها و افکار بد شیطان را دفع نماید و سعی کند قویترین سبب دفع وسوسه را دارا باشد و آن خود آرایی با زینت ایمان و توکل است.
شیطان ﴿لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ﴾هیچگونه تسلطی ندارد، ﴿عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ﴾بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگار یگانه توکل مینمایند پس خداوند شر شیطان را از کسانی که ایمان دارند و بر او توکل میکنند، دور مینماید، و شیطان راهی برای تسلط بر آنان ندارد.
﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ﴾بلکه تسلط شیطان تنها بر کسانی است که او را دوست خود قرار میدهند و دوست قرار دادن شیطان بدین صورت انجام میشود که آدمی خود را از خداوند دور نماید و از شیطان پیروی کند و به حزب و گروه او بپیوندد. پس آنها کسانیاند که شیطان را یاور و سرپرست خود قرار داده و در نتیجه شیطان آنها را بهسوی ارتکاب گناهان کشانده و به طرف جهنم سوق میدهد.
آیهی ۱۰۲-۱۰۱:
﴿وَإِذَا بَدَّلۡنَآ ءَایَةٗ مَّکَانَ ءَایَةٖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ١٠١﴾[النحل: ۱۰۱]. «و چون آیهای را به جای آیهای دیگر جایگزین کنیم ـ و خداوند خود بهتر میداند که چه چیز را نازل میکند ـ میگویند: تو بر خدا دروغ میبندی، بلکه بیشترشان نمیدانند».
﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّ لِیُثَبِّتَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ١٠٢﴾[النحل: ۱۰۲]. «بگو: روح القدس آن را به حق از سوی پروردگارت نازل کرده است تا مؤمنان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتی باشد برای مسلمانان».
خداوند متعال بیان میکند کسانی که قرآن را تکذیب میکنند از چیزی پیروی مینمایند که گمان میکنند دلیلی است برای (صحت ادعای) آنان و آن این که خداوند متعال که حاکم و حکیم و قانون گزار است و بر اساس حکمت و رحمتش حکمی را جایگزین حکمی دیگر مینماید. پس تکذیب کنندگان وقتی این را میبینند از پیامبر و آنچه آورده است خرده میگیرند و ﴿قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢۚ﴾میگویند: «تو بر خدا دروغ میبندی». خداوند متعال میفرماید: ﴿بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾بلکه بیشتر آنها نمیدانند. پس آنان نادان هستند و پروردگار خود و شریعت او را نمیشناسند و مشخص است خرده گرفتن جاهلی که بدون علم و دانش صورت میگیرد اعتباری ندارد، زیرا نقد کردن چیزی مستلزم آن است که آدمی بدان چیز علم کافی داشته باشد. یعنی باید شخص چیزی را به خوبی بداند آنگاه از آن عیب بگیرد یا به ستایش آن بپردزاد.
بنابراین خداوند حکمت آن را بیان نمود و فرمود: ﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّکَ﴾بگو: قرآن را جبریل مقدس که از هر عیب و خیانت و آفتی پاک است، از سوی پروردگارت نازل کرده است، ﴿ٱلۡقُدُسِ﴾یعنی نازل شدن آن از جانب خدا به حق است و قرآن مشتمل بر اخبار، اوامر و نواهی حق است و هیچکس راهی برای اتقاد صحیح در آن ندارد، چون وقتی بداند که قرآن حق است خواهد دانست که آنچه با قرآن معارض و مخالف باشد باطل است. ﴿لِیُثَبِّتَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾تا مؤمنان را هنگام نزول آیات قرآن بر آنها ثابت قدم گرداند. پس همواره حق به تدریج به دلهایشان میرسد تا ایمانشان از کوههای محکم استوارتر شود. نیز آنها میدانند که قرآن حق است، و هرگاه خداوند حکمی از احکام را مشروع نماید، سپس آن را منسوخ کند مومنان میدانند که خداوند به جای آن، حکمی دیگر مانند آن یا بهتر از آن را جایگزین مینماید و میدانند که منسوخ شدن آن با حکمت الهی و اقتضای عقل تناسب دارد. ﴿وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ﴾و هدایت و بشارتی برای مسلمانان است. یعنی آنها را به حقایق اشیا راهنمایی میکند و برای آنها حق را از باطل و هدایت را از گمراهی مشخص مینماید، و به آنان مژده میدهد که پاداش نیکی دارند و همواره در آن باقی میمانند.
بنابراین نزول تدریجی قرآن مایۀ هدایت و بشارت بیشتر آنها میگردد و اگر قرآن یک دفعه بر آنان نازل میشد، فکر آنها پراکنده میشد، بلکه ابتدا خداوند حکم و بشارتی را نازل میکند، سپس چون آن را فهمیدند درک نمودند و منظور آنرا دانستند و از آن سیراب شدند مجدداً حکمت دیگر را نازل مینماید و این روند را ادامه میدهد. بنابر این اصحاب شبه وسیلۀ قرآن به جایگاه والایی رسیدند و اخلاق و سرشت آنها تغییر کرد و از فضایل و مکارم شایستهای برخوردار شدند به گونهای که از گذشتگان و آیندگان گوی سبقت را ربودند. و برای کسانی که بعد از اصحاب میآیند برتر و بهتر این است که با اخلاق آن خوی بگیرند و در تاریکیهای گمراهی و جهالت به وسیله نور آن راهشان را روشن نمایند و در همۀ حالتها قرآن را پیشوای خود قرار دهند و با این کار امور دینی و دنیوی خود را سامان بخشند.
آیهی ۱۰۵-۱۰۳:
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِی یُلۡحِدُونَ إِلَیۡهِ أَعۡجَمِیّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیّٞ مُّبِینٌ١٠٣﴾[النحل: ۱۰۳]. «و به راستی میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که انسانی این قرآن را به او میآموزد. زبان کسی که به او نسبت میدهند گنگ و غیر عربی است و این قرآن به زبان عربی روشن است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ لَا یَهۡدِیهِمُ ٱللَّهُ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ١٠٤﴾[النحل: ۱۰۴]. «بیگمان کسانی که به آیات خدا ایمان نمیآورند خداوند آنان را هدایت نمیکند و عذاب دردناکی دارند».
﴿إِنَّمَا یَفۡتَرِی ٱلۡکَذِبَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ١٠٥﴾[النحل: ۱۰۵]. «فقط آنان دروغ میبندند که به آیات خدا ایمان ندارند و ایشانند که دروغگویانند».
خداوند متعال از گفتۀ مشرکانی خبر میدهد که پیامبر را تکذیب میکردند و اینکه، ﴿أَنَّهُمۡ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞ﴾آنها میگویند: قرآنی که پیامبر آورده است انسان به او میآموزد. اما انسانی که مد نظر آنان است عجمی زبان و غیر عرب است، ﴿وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیّٞ مُّبِینٌ﴾و این قرآن به زبان روشن عربی است. آیا این امکان دارد؟ آیا چنین سخنی صادق است؟ اما دروغگو، دروغ میگوید و به دروغش فکر نمیکند که نتیجهاش به کجا میرسد. بنابر این سخن او دارای تناقض و فساد میگردد و این تضاد و فساد باعث میشود تا سخنش رد شود.
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ﴾بدو شک کسانی که به آیات خدا که به صراحت بر حق روشن دلالت مینمایند ایمان نمیآورند و آن را رد کرده و نمیپذیرند، ﴿لَا یَهۡدِیهِمُ ٱللَّهُ﴾خداوند آنها را هدایت نمیکند چرا که هدایت پیش آنها آمد، اما آن را نپذیرفتند. پس به سزا و کیفر نپذیرفتن هدایت از آن محروم شدند و خداوند خوارشان گردانید. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾و در آخرت عذابی دردناکی پیش رو دارند. ﴿إِنَّمَا یَفۡتَرِی ٱلۡکَذِبَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ﴾همانا دروغ بستن کار کسانی است که به آیات خدا ایمان ندارند، مانند کسانی که پس از اینکه نشانه اهی روشن پیش آنها آمد با پیامبر خدا مخالفت ورزیدند. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ﴾در حقیقت خود ایشانند که دروغگویند، و دروغگویی در آنها منحصر است و آنها بیش از دیگران سزاوارند که دروغگو نامیده شوند.
اما محمد صکه به آیات خدا ایمان دارد و در برابر پروردگارش فروتن میباشد محال است که بر خدا دروغ ببندد، و به دروغ چیزهایی را به او نسبت دهد که خداوند نگفته است. دشمنانش او را به دروغگویی ـ که صفت خودشان است ـ متهم کردند، اما خداوند خوارشان نمود و رسوایشان کرد. و ستایش از آن خداست.
آیهی ۱۰۹-۱۰۶:
﴿مَن کَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُکۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَٰکِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡکُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَیۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ١٠٦﴾[النحل: ۱۰۶]. «هر کس که پس از ایمان آوردنش به خدا کفر ورزد (به عذاب دردناکی گرفتار خواهد شد) مگر کسی که وادار به اظهار کفر شود و در همان حال دلش به ایمان مطمئن باشد، ولی کسانی که برای پذیرش کفر سینه بگشایند خشم خداوند بر آنان است و عذاب بزرگی دارند».
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٠٧﴾[النحل: ۱۰۷]. «این بدان خاطر است که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٠٨﴾[النحل: ۱۰۸]. «ایشان کسانیاند که خداوند بر دلها و گوشها و چشمانشان مهر نهاده است و اینان بیخبرانند».
﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٠٩﴾[النحل: ۱۰۹]. «بدون شک آنان در آخرت همان زیان کارانند».
خداوند از زشتی حالت کسی که خبر میدهد که ﴿مَن کَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِهِۦٓ﴾پس از ایمان آوردنش کافر شود. چنین کسی پس از اینکه بینا شده کور گشته و بعد از اینکه هدایت شده به گمراهی بازگشته و سینهاش را برای پذیرش مجدد کفر گشوده و به آن راضی و مطمئن شده است. خداوند میفرماید: چنین کسانی به خشم شدیدی از سوی پروردگار مهربان گرفتار میشوند خداوند هرگاه به خشم بیاید هیچ چیزی در برابر خشم او توان مقاومت را ندارد و همه چیز بر چنین کسانی خشمگین میشود. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ﴾و ایشان عذاب بزرگ و مستمری در پیش روی دارند. ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ﴾این بدان خاطر است که آنان زندگانی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و به طمع متاع دنیا، و به سبب علاقه نداشتن به آخرت به عقب برگشتند، پس وقتی که کفر را بر ایمان ترجیح دادند خداوند آنها را از هدایت محروم نمود، چون کفر تبدیل به صفت و حالت همیشگی آنها شد. بنابر این خداوند بر دلهایشان مهر نهاد به گونهای که هیچ خیری به دلهایشان وارد نمیشد، وبر گوش و چشمانشان مهر نهاد، به نحوی که نمیتوانستند چیزی را بشنوند یا ببینند که به آنها فایده برساند.
پس غفلت و خواری آنها را دربرگرفت و از رحمت خدا ـ که هر چیزی را در گسترۀ خود جای داده است ـ محروم شدند چون رحمت الهی به نزد آنها آمد ولی آن را نپذیرفتند.
﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٠٩﴾بدون شک آنان در آخرت همان زیان کارانند. که خود و اموال و خانوادۀ خود و نعمت پایدار و همیشگی را از دست میدهند و به عذاب دردناک گرفتار میشوند. به خلاف کسانی است که مجبور به اظهار کفر میشوند، اما دلهایشان سرشار از ایمان است و به ایمان علاقه دارند، برای چنین افرادی که بناچار اظهار کفر میکنند اشکالی ندارد و بر آنها گناهی نیست و در صورتی که مجبور شوند میتوانند کلمۀ کفر را بر زبان بیاورند و این دلالت مینماید کسی که از روی اجبار زنش را طلاق میدهد یا بردهاش را ازاد میکند یا مجبور به خریدن یا فروختن چیزی میشود و یا سایر عقدها و معاملاتی که به زور و اجبار میبندد، اعتباری ندارد و هیچ حکم شرعی بر آن مترتب نمیشود. چون اگر انسان از روی اکراه و اجبار کلمۀ کفر را بر زبان بیاورد مورد مواخذه قرار نگیرد، در دیگر موارد به طریق اولی مواخذه نمیشود.
آیه ۱۱۱-۱۱۰:
﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١١٠﴾[النحل: ۱۱۰]. «سپس پروردگارت نسبت به کسانیکه پس از آنکه شنکنجه شدند هجرت کردند، سپس به جهاد پرداختند و شکیبایی ورزیدند آمرزندۀ مهربان است».
﴿یَوۡمَ تَأۡتِی کُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا وَتُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ١١١﴾[النحل: ۱۱۱]. «(به یاد آر) روزی را که هر شخصی جدال کنان به دفاع از خود میپردازد و به هر کسی پاداش آنچه کرده است به تمام و کمال داده میشود و ایشان ستم نمیبینند».
پروردگارت نسبت به بندگان مخلص خویش که آنها را با لطف واحسان خود پرورانده است آمرزندۀ مهربان است، کسانیکه در راه او هجرت نموده و سرزمین و اموالشان را برای طلب رضای خدا رها کرده،و بر دینش مورد شکنجه قرار گرفتهاند تا به کفر بازگردند، اما همچنان بر ایمان و یقین استوار و ثابت قدم بوده و با دشمنان خدا با زبان و دست خویش جهاد نموده تا آنان را وارد دین خدا نمایند، و بر این عبادتها که برای بیشتر مردم سخت و دشوارند شکیبایی نمودند، بیگمان خداوند برای چنین کسانی آمرزنده و مهربان است.
و این بزرگترین سببی است که به وسیلۀ آن میتوان به بزرگترین و بهترین بخشش دست یازید، و آن مغفرت و آمرزش الهی است که تمام گناهان کوچک و بزرگ را دربر میگیرد. و از هر چیز ناگواری در امان میمانند، و به وسیلۀ رحمت الهی حالات آنها و امور دینی و دنیایشان سامان مییابد و در روز قیامت از رحمت خداوند بهرهمند میشوند.
﴿یَوۡمَ تَأۡتِی کُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا﴾روزی (خواهد آمد) که هر شخصی از خود به دفاع بر میخیزد و هر یک به نجات خویش میاندیشد و هیچ چیزی جز خودش برای او مهم نیست. در چنین روزی بنده محتاج ذرهای از نیکی خواهد بود، ﴿وَتُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ﴾به هر کسی پاداش آنچه از خیر و شر انجام دادهاست به تمام و کمال داده میشود. ﴿وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ﴾و ایشان ستم نمیبینند، پس به گناهان و بدیهایشان افزوده نشده و نیز از نیکیهایشان کاسته نمیشود. [یس: ۵۴].
﴿فَٱلۡیَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤﴾[یس: ۵۴]. «پس امروز بر هیچکس ستمی نمیشود و جز آنچه که میکردید پاداش نمیبینید».
آیهی ۱۱۳-۱۱۲:
﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا قَرۡیَةٗ کَانَتۡ ءَامِنَةٗ مُّطۡمَئِنَّةٗ یَأۡتِیهَا رِزۡقُهَا رَغَدٗا مِّن کُلِّ مَکَانٖ فَکَفَرَتۡ بِأَنۡعُمِ ٱللَّهِ فَأَذَٰقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ١١٢﴾[النحل: ۱۱۲]. «خداوند (مردمان) شهری را مثال میزند که ایمن و آسوده بودند و از هر طرف روزیشان به گونۀ فراوان به سویشان سرازیر میشد، اما کفران نعمت خدا کردند و خداوند به خاطر کاری که انجام دادند لباس گرسنگی و هراس را (به تن آنان کرد و طعم گرسنگی را) بدیشان چشانید».
﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡهُمۡ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ١١٣﴾[النحل: ۱۱۳]. «و به راستی پیامبری از خودشان بهسوی آنان آمد و او را دروغگو انگاشتند و آنگاه در حالی که ستمکار بودند عذاب ایشان را فرا گرفت».
این شهر، مکه معظمه بود که در امن و امان به سر میبرد، هیچکس در آن مورد حمله قرار نمیگرفت و جاهلان به آن احترام میگذاشتند تا جایی که اگر کسی قاتل پدر و برادرش را در مکه میدید علی رغم اینکه شد غیرت و تعصب جاهلانهای که در وی بود به او حمله ور نمیشد، پس آنها در مکه از امنیت کامل و روزی فراوان برخوردار بودند طوری که چنین امنیت و روزی فراوان در جایی دیگر یافت نمیشد. مکه شهری بود ک هکشتزار و درختی در آن وجود نداشت اما خداوند روزی را از هر طرف بهسوی ساکنانش سرازیر نمود. پس پیامبری از خود اهل مکه پیش آنان آمد که به امانتداری و راستگویی او واقف بودند، سپس آنها را بهسوی بهترین کارها فرا خواند و از کارهای بد بازداشت اما آنها او را تکذیب کرند و نعمت خدا را ناسپاسی نمودند. بنابراین، خداوند آنها را به عکس آنچه که در آن به سر میبردند گرفتار نمود و آنها را دچار ناامنی و هراس و فقر و تنگدستی کرد و این به خاطر عملکرد و ناسپاسی و کفر آنها بود: [آلعمران: ۱۱۷]. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰکِنۡ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾[آل عمران: ۱۱۷]. «و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنها خودشان بر خود ستم میکردند».
آیهی ۱۱۸-۱۱۴:
﴿فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَٱشۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ١١٤﴾[النحل: ۱۱۴]. «و از روزی حلال و پاکیزهای بخورید که خداوند به شما داده است، و شکر نعمت خدا را به جای آ ورید اگر او را میپرستید».
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١١٥﴾[النحل: ۱۱۵]. «خداوند فقط مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا (به هنگام ذبح) بر آن گفته شده باشد بر شما حرام نموده است، ولی کسی که مجبور شود، در صورتی که علاقمند نبوده و متجاوز نباشد (بر وی ایرادی نیست ) همانا خداوند آمرزندۀ مهربان است».
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ١١٦﴾[النحل: ۱۱۶]. «و برای آنچه که زبانتان به دروغ بیان میکند مگویید این حلال است و آن حرام تا بر خداوند دروغ ببندید، همانا کسانی که بر خدا دروغ میبندد رستگار نمیگردند».
﴿مَتَٰعٞ قَلِیلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ١١٧﴾[النحل: ۱۱۷]. «کالای اندکی است و عذابی دردناک دارند».
﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا مَا قَصَصۡنَا عَلَیۡکَ مِن قَبۡلُۖ وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ١١٨﴾[النحل: ۱۱۸]. «و (ما) بر یهودیان چیزهایی را حرام کردیم که قبلاً برای تو حکایت نمودیم، و ما به آنان ستم نکردیم بلکه خودشان به خویشتن ستم میکردند».
خداوند بندگانش را دستور میدهد تا از چهارپایان و دانها و میوهها و چیزهای دیگری که ب آنها داده است بخورند، ﴿حَلَٰلٗا طَیِّبٗا﴾و در حالی که این روزها دارای این دو صفت اند: حلال و پاکیزه. یعنی حرام نبوده و آن را به زور از دیگران نگرفته باشند. پس، از آنچه که خداوند برایتان آفریده است بدون اسراف و تجاوز است،اده کنید. ﴿وَٱشۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ﴾و شکر نعمت خدا را به جای آ ورید، و با اعتراف به نعمتهایش و با به کارگیری آنها در مسیر طاعت خدا، شکر آن را به جای آورید. ﴿إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ﴾اگر عبادت و پرستش را خالصانه و فقط برای او انجام میدهید. پس سپاس او را به جای آورید، و نعمتهایش را فراموش نکنید.
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ﴾خداوند تها چیزهای مضر را برای شما حرام نموده است تا شما را از آن دور بدارد. این اشیای مضر مانند: ﴿ٱلۡمَیۡتَةَ﴾مردار، و آن شامل هر چیزی است که به صورت غیر شرعی ذبح شده باشد. اما در این میان ملخ و ماهی مستثنی هستند. ﴿وَٱلدَّمَ﴾و خون جاری، اما آنچه در رگها و گوشت باقی میماند زیانی ندارد. ﴿وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ﴾و گوشت خوک به خاطر آلودگیاش حرام است، و این شامل گوشت و چربی و تمام اجزای آن میباشد. ﴿وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ﴾و هر آنچه که به نام ذبخ نام غیر خدا بر آن برده شده باشد، مانند حیوانی که برای بتها و قبرها و امثال آن ذبح میشود، زیرا هدف از این ذبیحه شرک ورزیدن است. ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ﴾پس هرکس مجبور گردد تا از چیزی از این موارد حرام بخورد، به این صورت شود، یا بترسد که اگر نخورد هلاک گردد، بر او ایرادی نیست، ﴿غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ﴾اما به شرطی که علاقهمند نبوده و متجاوز نباشد. یعنی به شرطی که خوردن حرام در حالتی که مجبور نیست قصد نکند و از حلال به حرام تجاوز ننماید، یا اینکه از اندازهای نیاز بیشتر نخورد. اینها چیزهایی هستند که خداوند حرام نموده است.
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ﴾و با نسبت دادن دروغ به خداوند از جانب خود چیزی را حرام یا حلال نکنید. ﴿لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ﴾تا بر خداوند دروغ ببندید، بدون شک کسانی که بر خدا دروغ میبندد نه در دنیا رستگار میشوند و نه در آخرت، و حتماً خداوند آنها را رسوا خواهد کرد گرچه در دنیا بهرهمند شوند، زیرا دنیا. ﴿مَتَٰعٞ قَلِیلٞ﴾کالای اندک است و سرنوشت و سرا نجام آنها بهسوی جهنم است. ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾و آنان عذابی دردناکی دارند. پس خداوند جز چیزهای آلوده را بر ماحرام نکرده است، و این فضل اوست تا از هر آلودگی مصون بمانیم.
خداوند به سبب کفر و ستم یهودیان چیزهای پاکی را که برایشان حلال بود بر آنان حرام نمود، آنگونه که در سورۀ انعام آمده است: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٖۖ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَایَآ أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖۚ ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِبَغۡیِهِمۡۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ١٤٦﴾[الأنعام: ۱۴۶]. «و هر (حیوان) ناخن داری را بر یهودیان حرام کردیم. و از گاو و گوسفند پیهها و چربیهای آنها را بر آنان حرام نمودیم، مگر پیهها و چربیهایی که بر پشت آنها قرار دارد، یا پیهای که با آنچه در داخل شکم است مخلوط شده است، بدینسان نظر به سرکشی آنان مجازاتشان کردیم و بیگمان ما راستگوییم».
آیهی ۱۱۹:
﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٌ١١٩﴾[النحل: ۱۱۹]. «سپس پروردگارت نسبت به کسانیکه از روی نادانی کارهای بد انجام دهند و بعد از آن توبه نمایند و به اصلاح بپردازند بس آمرزنده و مهربان است».
در اینجا خداوند بندگانش را به توبه کردن تشویق مینمیاد و آنها را به بازگشت بهسوی خود فرا میخواند. پس خداوند خبر داده است که هرکس از روی نادانی کار بدی انجام بدهد و نداند عواقب آن چیست اگر چه قصداً آن گناه را مرتکب شده باشد حتماً به هنگام ارتکاب گناه از آگاهی او نسبت به زشتی و عواقب گناه کاسته میشود. پس وقتی که توبه کند و به درستکاری و اصلاح بپردازد، گناه را ترک نماید و از آن پشیمان شده و اعمالش را اصلاح کند خداوند او را میآمرزد، و بر او رحم مینماید و توبهاش را میپذیرد و او را به حالت اولیاش یا به حالت بهتر از آن بر میگرداند.
آیهی ۱۲۳-۱۲۰:
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِیفٗا وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٢٠﴾[النحل: ۱۲۰]. «به راستی ابراهیم پیشوایی مطیع و علاقهمند به توحید بود و از مشرکان نبود».
﴿شَاکِرٗا لِّأَنۡعُمِهِۚ ٱجۡتَبَىٰهُ وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ١٢١﴾[النحل: ۱۲۱]. «سپاسگزار نعمتهای وی (= خدا) بود، او را برگزید و به راه راست هدایتش کرد».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١٢٢﴾[النحل: ۱۲۲]. «و در دنیا به او نیکی دادیم و در آخرت هم از زمرۀ شایستگاه خواهد بود».
﴿ثُمَّ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٢٣﴾[النحل: ۱۲۳]. «سپس بهسوی تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم حقگرا پیروی کن (زیرا) وی از مشکرکان نبود».
خداوند متعال از آنچه به ابراهیم ارزانی نموده و از فضایل و مناقب عالی و کاملی به وی اختصاص داده بود خبر داده و میفرماید: ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّةٗ﴾به راستی ابراهیم پیشوایی بودکه همۀ خصلتهای خوب را داشت و هدایتگر بود ﴿قَانِتٗا لِّلَّهِ﴾مطیع و بر طاعت پروردگارش مداوم بود و دین و عبادت را خالصانه برای خدا انجام میداد، ﴿حَنِیفٗا﴾از سر محبت و توبه و بندگی روی آورنده به خدا بود و از غیر او روی گردان بود. ﴿وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و در گفتار و کردار و تمام حالاتش از مشرکان بیزار بود، چون ابراهیم امام و پیشوای موحدان و یکتاپرستان است. ﴿شَاکِرٗا لِّأَنۡعُمِهِ﴾او سپاس گزار نعمتهای خدا بود، یعنی خداوند در دنیا به او خوبی و نیکی داده و او شکر آن را به جای آورد. پس در نتیجه برخورداری از این عادتهای زیبا و عالی ﴿ٱجۡتَبَىٰهُ﴾پروردگارش او را برگزید و دوست و خلیل خود قرار داد، و ایشان را از برگزیدگان خلق خدا و از منتخبان و از بهترین بدنگان مقربش گرداند.
﴿وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾و او را در علم و عمل به راه راست هدایت نمود، پس او حق را شناخت و هر چیزی ترجیح داد. ﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ﴾و در دنیا با او نیکی کردیم. روزی زیاد و همسر زیبا و فرزندان صالح و شایسته و اخلاق پسندیده از جملۀ نیکیهایی بود که به او دادیم. ﴿وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ﴾و بیگمان در آخرت هم از زمرۀ صالحان خواهد بود، کسانی که دارای مقامهای عالی، و مقرب خداوند متعال هستند و از بزرگترین فضیلتهای ابراهیم این است که خداوند به کاملترین انسان و سرور انسانیت (حضرت محمد ص) و حی نمود که از آیین ابراهیم پیروی نماید و او و امتش ایشان را پیشوای خود قرار دهند.
آیهی ۱۲۴:
﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١٢٤﴾[النحل: ۱۲۴]. «(گرامیداشت) روز شنبه بر کسانی واجب گردید که دربارۀ آن اختلاف ورزیدند، و بیگمان پروردگارت روز قیامت میان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف میورزیدند داوری خواهد کرد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ﴾بزرگداشت شنبه بر کسانی واجب گشت که دربارۀ آن اختلاف ورزیدند، آنگها که در مورد جمعه گمراه شدند. و آنها یهودیان بودند. پس اختلاف ورزیدن آنان سبب شد تا بزرگرداشت روز شنبه بر آنها واجب شود، وگرنه در حقیقت روز جمع برتر و با فضیلتتر است، و جمعه روزی است که خداوند این امت را به بزرگداشت آن رهنمون کرده است.
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ﴾و بیگمان پروردگارت روز قیامت میان آن دربارۀ آنچه در آن اختلاف میورزیدند داوری خواهد کرد. و اهل حق را از اهل باطل، نیز آنان که سزاوار پاداشاند و آنهایی که سزاوار عذاب هستند از یکدیگر جدا مینماید.
آیهی ۱۲۵:
﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِٱلۡحِکۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ١٢٥﴾[النحل: ۱۲۵]. «(مردم را) با حکمت و اندرز نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان و با ایشان به شیوهی نیکوتر و بهتر گفتگو کن. بیگمان پروردگارت به حال کسیکه از راه او گمراه و منحرف میشود آگاهتر، و او به راه یافتگان داناتر است».
دعوت و فراخوانی مردم چه مسلمان و چه کافر به راه راست پروردگار که مشتمل بر علم مفید و عمل صالح میباشد باید ﴿بِٱلۡحِکۡمَةِ﴾با حکمت باشد. یعنی هر یک را طبق حالت و فهم و پذیرش و اطاعت او دعوت کن. و از جملۀ حکمت در دعوت این است که دعوت آگاهانه و از روی دانش انجام شود نه از روی نادانی و جهالت. و نیز حکمت این است که باید از آنچه مهمتر و به ذهن مردم نزدیکتر است و بیشتر آن را میپذیرند آغاز کرد، و با نرمی مهربانی دعوت داد. اگر مخاطب به وسیلۀ و اندرز فراخوانی حکیمانه منقاد شد چه بهتر، و اگر حکمت کارساز نشد باید با وی از باب، ﴿وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِ﴾در آید، و آن عبارت است از امر و نهی همراه با تشویق و ترهیب. پس یا منافع بیشمار چیزهایی که خداوند به آن دستور داده است و مضرات فراوان چیزهایی که از آن نهی کرده است بیان کند، و یا به ذکر تکریم و رفعت مقام کسی بپردازد که دین خدا را اقامه نماید که دین خدا را اقامه ننموده است. و یا به ذکر ثواب دنیوی و اخرویی بپردازد که خداوند برای فرمانبرداران آماده نموده است و به عذاب دنیوی و اخرویی که برای گناهکاران در نظر گرفته است بپردازد.
چنانچه فردی که دعوت داده میشود خود را بر حق بداند. و یا انگیزه و علتی موجود باشد که او را بهسوی باطل فرا خواند، در این صورت دعوتگر باید ﴿بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾به شیوۀ نیکوتر و بهتر با او گفتگو و مجادله نماید. و این راههایی است که عقلاً و نقلاًٌ باعث میشود تا مخاطب دعوت و پیام را بپذیرد.
از جملۀ مجادله و گفتگو به شیوهی بهتر این است با دلایلی که منکر به آن معتقد است علیه او استدلال شود، زیرا با این کار بهتر میتوان به هدف دست یافت. و نباید مجادله و گفتگو به ناسزاگویی و دشمنی منجر شود، زیرا در آن صورت مجالده از هدف و مقصود خود خارج شده و فایدهای در بر نخواهد داشت، چرا که هدف از مجادله و گفتگو هدایت کردن مردم بهسوی حق است نه هدف شکست دادن و پیروز شدن.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ﴾بیگمان پروردگارت به حال کسیکه از راه او گمراه منحرف میشود آگاهتر است یعنی سببی را باعث شده او گمراه شود بهتر میداند، و اعمالی را که از گمراهیاش ناشی میشوند بهتر میداند، و خداوند او را مجازات خواهد کرد. ﴿وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ﴾و او به راه یافتگان داناتر است، و میداند که آنها شایستۀ هدایتند، بنابر این آنانرا هدایت نموده، سپس بر آنها منت گذارده و آنان را بر میگزیند.
آیهی ۱۲۸-۱۲۶:
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَیۡرٞ لِّلصَّٰبِرِینَ١٢٦﴾[النحل: ۱۲۶]. «و هرگاه خواستید مجازات کنید بدان اندازه مجازات کنید (و کیفر دهید) که مانند آن کیفر یافتهاید، و اگر صبر کنید قطعاً بردباری برای صبر کنندگان بهتر است».
﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُ فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ١٢٧﴾[النحل: ۱۲۷]. «و شکیبایی کن و شکیباییات مگر به (توفیق) خداوند نیست، و بر آنان اندوهگین مشو و از آنچه مکر میورزند تنگدل مباش».
﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾[النحل: ۱۲۸]. «بیگمان خداوند با پرهیزگاران است و با آنانکه نیکوکارانند».
خداوند متعال در حالی که عدالت را امری مباح میشمارد و فضل و احسان را بهتر میستاید، میفرماید: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ﴾و اگر کسی را که با گفتار و کردار با شما بدی کرده است مجازات کردید، ﴿فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِ﴾به همان اندازه که کیفر یافتهاید او را کیفر دهید و مجازات کنید، بدون اینکه بیشتر از آنچه با شما کرده با او انجام دهید، ﴿وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ﴾و اگر از مجازات دادن خودداری کنید و جنایت آنها را ببخشید، ﴿لَهُوَ خَیۡرٞ لِّلصَّٰبِرِینَ﴾قطعاً گذشت و صبر کردن، برای بردباران از انتقام بهتر است. و آنچه نزد خداوند برای شما هست بهتر میباشد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ۴۰]. «پس هرکس عفو کرد و اصلاح نمود پاداشش بر خداست».
و سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا در دعوت دادن مردم بهسوی او صبر پیشه کند، و در این مورد از خداوند یاری بجوید و بر خودش تکیه ننماید. پس فرمود. ﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾و شکیبایی و بردباری پیشه کن و شکیباییات جز در پرتو لطف و یاری و توفیق خداوند میسر نیست، و اوست که تو را بر بردباری نمودن یاری مینماید و ثابت قدم و استوار میگرداند. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ﴾و چون آنها را دعوت دادی و دعوت تو را نپذیرفتند غمگین مشو، زیرا اندوهگین شدن چیزی را برای تو ببار نمیآورد. ﴿وَلَا تَکُ فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ﴾و در برابر مکر و نیرنگی که میورزند تنگدل و ناراحت مباش، زیرا توطئه و مکرشان به خودشان بر میگردد و تو از پرهیزگاران نیکوکار هستی. و بدون شک خداوند با یاری و توفیق استوار داشتن با پرهیزگاران و نیکوکاران است، و آنان کسانیاند که از کفر و معاصی پرهیز نموده و عبادت خدای خود را به بهترین وجه انجام داده اند، او را طوری پرستش کردهاند که انگار وی را میبیندن و اگر وی را نمیبینند، میدانند که او آنان را میبیند و با بندگان خدا نیز نیکی نموده و به هر طریق ممکن به آنان نفع رساندهاند.
از خداوند متعال مسئلت مینماییم که ما را از زمرۀ پرهیزگاران و نیکوکاران فرار دهد.
تفسیر سورهی نحل تمام شد سپاس خدای را
مکی و ۱۱۱ آیه است.
آیهی ۱:
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ١﴾[الإسراء: ۱]. «پاک و منزّه است آن (خدایی) که بندۀ خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد که در پیرامونش برکت نهادهایم، تا برخی از نشانههای خود را بدور بنمایانیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست».
خداوند متعال در این آیه پاکی و بزرگی ذات پاکش را بیان میدارد، خدایی که کارهای بسیار بزرگ را انجام میدهد و نعمتهای بزرگ از آن اوست. از جمله نعمتهای او یکی این است که ﴿أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا﴾در شبی، بنده و پیامبرش محمد را از مسجد الحرام که به طور مطلق بزرگترین و شریفترین مسجد است به مسجد الاقصی برد که یکی از سه مساجد فاضلی است که دارای فضیلت ویژه میباشند و جایگاه بسیاری از پیامبران میباشد.
پس خداوند در یک شب پیامبرش را تا مسافت دوری برد، و در همان شب او را به جایش برگرداند، و از نشانهها و آیات خود چیزهایی را به او نشان داد که هدایت و بصیرت و ثبات خرد او را بیشتر گردانید. و این بیانگر توجه و لطف خداوند نسبت به او بود، چرا که هۀ کارهایش را آسان نمود و نعمتهایی را به او ارزانی دارد که به وسیلۀ آن نعمتها مقامش از مقام تمامی گذشتگان و آیندگان برتر شد.
از ظاهر آیه چنین برمیآید که اسرا در اول شب بوده و از مسجد الحرام شروع شده است. اما در روایت صحیح ثابت شده که پیامبر از خانۀ امهانی به اسرا رفته است. فضیلت مجسد الحرام شامل تمامی منطقهی حرم میشود، پس همچنانکه پاداش عبادت در داخل مسجد مضاعف است، در سایر منطقهی حرم نیز پاداش مضاعف دارد.
نیز از ظاهر آیه بر میآید که پیامبر با روح و جسد به اسرا رفته است، وگرنه نشانهای بزرگ و فضیلتی عظیم به حساب نمیآمد.
احادیث فراوانی از پیامبر در مورد اسرا ثابت شده، که آنچه را در این سفر دیده بود به طور مشروح بیان مینماید. ایشان طبق این احادیث ابتدا به بیت المقدس برده شد، سپس از آنجا به آسمانها عروج کرد تا اینکه به بالای آسمانها رسید، و بهشت و جهنم و پیامبران را با مراتب مختلفی که دارند مشاهده نمود، و پنجاه نماز بر او فرض شد. سپس او به اشاره و پیشنهاد موسی چندین بار به پروردگارش مراجعه نمود تا اینکه نمازها در پنج فرض خلاسه شدند،ولی با پاداش همان پنجاه نماز. و در این شب پیامبر و امتش به افتخاراتی نایل آمدند که مقدار و اندازۀ آن را فقط خدا میداند.
خداوند در سه جا پیامبرش را به صفت بندگی متصف میسازد و از او به عنوان «عبد» نام میبرد: اول در مقام اسرا، دوم در مقام نازل کردن قرآن بر وی، سوم در مقام مبارزه مطلبی با کافران تا همانند این قرآن را بیاورند، چون او به خاطر بندگی پروردگارش به ا ین مقامهای بزرگ نایل شد.
﴿ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ﴾مسجد الاقصی، جایی است که اطرافش را مبارک گرداندهایم. یعنی با رویش درختان زیاد و جاری ساختن نهرها و پیدایش آبادانی، به آنجا برکت دادهایم. و از جمله برکت الهی برتر قرار دادن مسجد الاقصی بر دیگر مساجد به جز مسجد الحرام و مسجد النبی است و نیز از جملۀ برکتهایی که خداوند به مسجد الاقصی داده این است که در روایات از مسلمانان خواسته شده تا برای عبادت و نماز خواندن در مسجد الاقصی بهسوی آن درخت سفر بر بندد، و خداوند آن را به عنوان جایگاه بسیاری از پیامبران اختصاص داده است.
آیهی ۲-۸:
﴿وَءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلٗا٢﴾[الإسراء: ۲]. «و به موسی کتاب دادیم و آنرا مایهی هدایت بنیاسرائیل گردانیدیم که جز من کارسازی نگیرید».
﴿ذُرِّیَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا٣﴾[الإسراء: ۳]. «ای فرزندان کسانیکه آنها را با نوح سوار کشتی کردهایم، به راستی که او بندهای سپاسگذار بود».
﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَیۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤﴾[الإسراء: ۴]. «و در کتاب (= تورات) به بنیاسراییل اعلام کردیم که دوبار در سرزمین تباهی میورزید و با سرکشی بزرگی سر به طغیان بر خواهید داشت».
﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا٥﴾[الإسراء: ۵]. «پس چون وعدۀ نخستین آن دو فرا رسد، بندگان بس پیکارگر خود را بر شما انگیخته میدارم، پس خانهها را تفتیش میکنند، و این وعده، انجام پذیرفتنی است».
﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا٦﴾[الإسراء: ۶]. «سپس شما را بر آنان چیره گردانیدیم و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم و تعداد نفراتتان را افزونتر گردانیدیم».
﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا٧﴾[الإسراء: ۷]. «اگر نیکی کنید برای خودتان نیکی میکنید، و اگر بدی کنید به خودتان بدی میکنید، پس چون وعدۀ دیگر فرا رسد (باز بندگانمان را میفرستیم) تا شما را بد حال سازند و وارد مسجد شوند چنان که بار نخست بدان داخل شدند و بر هر که هر چه دست یابند بکشند و درهم کوبند».
﴿عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یَرۡحَمَکُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ حَصِیرًا٨﴾[الإسراء: ۸]. «امید است پروردگارتان به شما رحم کند، و اگر برگردید ما هم بر میگردیم و جهنم را زندانی برای کافران ساختهایم».
در بسیاری جاها خداوند نبوت محمد صو نبوت موسی ÷و کتاب و شریعت او دو پیامبر را با هم مقایسه مینماید، چون کتابهای این دو پیامبر بهترین کتاب، و شریعت آنان کاملترین شریعت میباشند، و نبوت این دو پیامبر برترین نبوت است، و بیشترین مومنان پیروان این دو پیامبر میباشند. بنابر این در این جا فرمود:
﴿وَءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ﴾و به موسی کتاب تورات را دادیم، ﴿وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و آن را مآیهی هدایت بنیاسرائیل گردانیدیم که با استفاده از آن در تاریکیهای جهالت بهسوی آگاهی بر حق راه مییابند و هدایت میشوند ﴿أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلٗا﴾و به آنان گفتیم که جز من کار سازی نگیرد. و به همین هدف کتاب را بهسوی آنها فرو فرستادیم تا تنها خدا را بپرستند، و بهسوی او باز گردند و تنها او را وکیل و کارساز و مدبر خویش در امر دین و دنیای خود قرار دهند، و به کسی دیگر غیر از او که نمیتواند کاری بکند و به آنها سودی برساند دست به دامان نشوند.
﴿ذُرِّیَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍ﴾ای فرزندان کسانیکه ما بر آنها منت گذاردییم و همراه نوح آنان را سوار کشتی نمودهایم، ﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا﴾به راستی که او (= نوح) بندهای سپاسگذار بود. در اینجا خداوند نوح را میستاید، چون او شکر خدا را به جای آورد و شکر گذاری متصف بود و خداوند فرزندان او را تشویق مینماید که در شکر گذاری از او پیروی کنند و وی را پیشوای خود قرار دهند، و نعمتهایی را که خداوند به آنان ارزانی نموده است، یاد کنند، چرا که آنها را باقی گذارد و خلیفهی زمین قرار داد، و دیگران را غرق نمود.
﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و بنیاسرائیل را در کتابشان با خبر ساختیم و به آنان وعده نمودیم که دوباره در زمین تباهی و فساد ارتکاب گناهان، و ناسپاسی نعمتهای خدا، و سرکشی و برتریجویی و تکبر ورزیدن از آنها سر خواهد زد، و چون یک بار تباهی و سرکشی از آنان سر زد خداوند دشمنان را بر آنها مسلط گرداند و از آنان انتقام گرفت و خداوند با این عمل، آنها را ترساند و برحذر داشت تا شاید بر گردند و پند پذیرند. ﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا﴾و هنگامی که نخستین آن دوبار فساد فرا رسد و فساد کنند، ﴿بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ﴾بر حسب تقدیر و مبر مبنای قانون ما در جهان هستی و به علت مجازات فسادتان بندگانی قدرتمند را بر شما مسلط میکنیم. ﴿أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ﴾بندگانی بس پیکارگر را به که دارای شحجاعت و لشکر فراوان و اسلحه و سازو کار نظامی هستند بر شما مسلط و غالب میگردانیم، شما را میکشند و فرزندانتان را به اسارت میگیرند و اموالتان را غارت مینمایند.
﴿فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِ﴾آنها خانهها را تفتیش و هر جایی را جستجو مینمایند، و حرمت خانهها را هتک کرده و وارد مسجد الحرام میشوند و در آن فساد و تباهی میورزند. ﴿وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا﴾و این وعده انجام پذیرفتنی است و حتماً به وقوع میپیوندد، چون علتش در آنها وجود دارد. مفسرین در تعیین کسانی که مسلط میشوند اختلاف نمودهاند، اما همه در این اتفاق دارند که گروهی کافر و اهل عراق، یا شبه جزیرۀ عربستان یا جایی دیگر (از همین نواحی) هستند. و هنگامی که گناهان به کثرت در میان بنی اسرائیل رواج یافت و بسیاری از دستورات شریعت خود را ترک نمودن و در زمین فساد و سرکشی کردند خداوند کافران را بر آنها مسلط نمود.
﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ﴾سپس شما را بر کسانی که بر شما مسلط شده بودند چیره گرداندیم و آنها را از سرزمین خود بیرون راندید. ﴿وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ﴾و با اموال و فرزندان یاریتان دادیم. یعنی روزیهایتان را زیاد نمودیم و تعدادتان را افزون گرداندیم و شما را از آنها قویتر و قدرتمندتر نمودیم. ﴿وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا﴾و تعداد نفراتتان شما را از آنها بیشتر نمودیم. و این به خاطر نیکوکاری و تسلیم شدن شما به درگاه خداوند و فروتنیتان بود. (﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ﴾اگر نیکی کنید برای خودتان نیکی میکنید، چرا که فایدهاش ب خود شما بر میگردد، حتی در دنیا نیز همانطور که مشاهده نمودید بر اثر نیکوکاری بر دشمانتان پیروز شدید. ﴿وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَا﴾و اگر بدی کنید به خودتان بدی میکنید،و زیان آن به خودتان بر میگردد، همانطور که خداوند به شما نشان داد، آنگاه که بدی کردید و دشمنانتان را بر شما مسلط گرداند.
﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾و چون وعدۀ دیگر فرا رسد یعنی هنگامی که برای بار دوم فساد کنید، دشمنان را (دگربار) بر شما مسلط میکنیم، ﴿لِیَسُُٔواْ وُجُوهَکُمۡ﴾تا با پیروز شدن بر شما و به اسارت گرفتنتان حال شما را بگیرند، ﴿وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾و تا وارد مسجد الاقصی شوند چنانکه بار نخست بدان داخل شدند. ﴿وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا﴾و تا بر هر چه چیره گردند آن را یکسره نابود و تخریب کنند، ÷پچس خانهها و مساجد و کشتزارهایتان خراب و ویران نمایند.
﴿عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یَرۡحَمَکُمۡ﴾امید است پروردگارتان به شما رحم کند و شما را بر آنها پیروز بگرداند. خداوند به آنها رحم کرد و حکومت و قدرت را به آنان داد. و آنها را تهدید نمود که اگر دست به ارتکاب گناه بزنید، ﴿وَإِنۡ عُدتُّمۡ﴾و به تباهکاری و فساد کردن باز گردید، (عُدْنَا)ما هم به مجازات و کیفر رساندن شما بر میگردیم و بنی اسرائیل به فساد و تباهکاری بازگشتند بنابراین، پیامبرش محمد صرا بر آنها مسلط نمود و خداوند به خاطر فساد کردن از آنها انتقام گرفت، و این سزای دنیاست. و عذابی که نزد خداوند برای آنهاست بزرگتر و سختتر است. بنابر این فرمود: ﴿وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ حَصِیرًا﴾و جهنم را زندانی برای کافران گرداندهایم که وارد آن میشوند و در آن برای همیشه باقی میمانند و هرگز از آن بیرون نمیشند واین هشداری است برای مسلمانان که از ارتکاب گناه بپرهیزند تا به آنچه بنی اسرائیل بدان گرفتار شدند دچار نشوند، زیرا سنّت و قانون خداوند یکی است و دگرگون نمیشود.
و هرکس در مسلط شدن و چیره گشتی کافران و ستمگران بر مسلمین تأمل کند، میداند که کافران و ستمگران به خاطر گناهانی که مسلمانان مرتکب شدهاند و بر آنان مسلط شده ان و این انتقام بدیهای است که مرتکب شدهاند و هرگاه به قران و سنت پیامبرش عمل نمایند خداوند به آنها در زمین قدرت میدهد و آنان را بر دشمنانشان پیروز میگرداند.
آیهی ۹-۱۰:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا٩﴾[الإسراء: ۹]. «همانا این قرآن به راهی هدایت میکند که آن استوارتر است، و به مؤمنانی که کارهای شایسته و پسندیده میکنند مژده میدهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».
﴿وَأَنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا١٠﴾[الإسراء: ۱۰]. «(و نیز خبر میهد) کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند برایشان عذاب دردناکی آماده کردهایم».
خداوند متعال از شرافت و عظمت قرآن خبر میدهد که، ﴿یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ﴾آدمی را به استوارترین و برترین و مستقیمترین عقاید و اعمال و اخلاق هدایت میکند، پس هرکس به آنچه قرآن بهسوی آن فرا میخواند عمل نماید د ر همۀ کارها کاملترین و هدایت شدهترین و استوارترین مردمان خواهد بود. ﴿وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و به مومنانی که کارهای شایسته و پسندیده از قبیل واجبات و مستحبات انجام میدهند مژده میدهد که، ﴿أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا﴾آنان پاداش بزرگی دارند، پاداشی که خداوند آنرا در بهشت برایشان تهیه نموده و حالت و کیفیت آن را کسی جز خداوند نمیداند. ﴿وَأَنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا١٠﴾و به مومنان مژده میدهد کسانی که به قیامت ایمان نمیآورند عذاب دردناکی خواهند داشت. پس قرآن مشتمل بر بشارت و بیم دادن است، و اسبابی که به وسیلۀ آن مژده به دست میاید در قرآن بیان شده و آن ایمان و عمل صالح است، و آنچه که به سبب آن انسان سزاوار بیم و تهدید میگردد کارهای منافی ایمان و عمل صالح میباشد.
آیهی ۱۱:
﴿وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا١١﴾[الإسراء: ۱۱]. «و انسان دعای شر میکند، همانگونه که دعای خیر میکند، و انسان شتابکار است».
و این به خاطر جهالت و نادانی انسان و شتابگری وی است که به هنگام خشم، علیه خود و فرزندان و مالش دعای بد میکند، همانگونه که برای کارهای خوب شتاب دست به دعا بر میدارد، اما خداوند به لطف خویش دعای خیر او را میپذیرد و دعای بد او را نمیپذیرد. ﴿وَلَوۡ یُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَیۡرِ لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡ﴾[یونس: ۱۱]. «و اگر خداوند شر و بدی را زود بر انسان فرود میآورد آنگونه که انسانها برای آمدن خیر شتابزده هستند، وقت و مدتشان تمام میشد».
آیهی ۱۲:
﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَایَتَیۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَایَةَ ٱلَّیۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَایَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡ وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ وَکُلَّ شَیۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِیلٗا١٢﴾[الإسراء: ۱۲]. «و شب و روز را دو نشانه قرار دادهایم، و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم و نشانه روز را روشن گردانیدیم تا از فضل پروردگارتان بهرهمند گردید، و تا شمار سالها و حساب را بدانید، و ما هر چیزی را به تفصیل بیان نمودهایم».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَایَتَیۡنِ﴾و شب و روز را دو نشانه قرار دادهایم، که بر کمال قدرت خدا گستردگی رحمت او دلالت نموده و دال بر این هستند که عبادت جز برای خدا شایستۀ کسی نیست.
﴿فَمَحَوۡنَآ ءَایَةَ ٱلَّیۡلِ﴾و نشانۀ شب را ناپیدا ساختیم. یعنی آن را تاریک نمودیم تا مردمان در شب بیاسایند و آرام بگیرند.
﴿وَجَعَلۡنَآ ءَایَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ﴾و نشانه روز را روشن گردانیدیم، ﴿لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡ﴾تا از فضل پروردگارتان بهرهمند گردید، و به زندگی و کارها وتجارتها و سفرهایتان بپردازید، ﴿وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَ﴾و در پرتو پیاپی آمدن شبها و روزها و منازل مختلفی که ماه میپیماید شمار سالها و حساب را بدانید، و منافع وامور زندگی خود را بر مبنای آن قرار دهید.
﴿وَکُلَّ شَیۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِیلٗا﴾و ما هر چیزی را به تفصیل بیان نمودهایم. یعنی آیات را به شیوههای مخلتف بیان کردهایم. تا هر حکمی مشخص شود، و حق از باطل روشن گردد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖ﴾[الأنعام: ۳۸]. «ما در این کتاب در رابطه با بیان هیچ چیزی کوتاهی نکردهایم».
آیهی ۱۳-۱۴:
﴿وَکُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِی عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ کِتَٰبٗا یَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا١٣﴾[الإسراء: ۱۳]. «و ما اعمال هر کسی را به گردنش آویختهایم و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون میآوریم که آن را بازگشوده ببیند».
﴿ٱقۡرَأۡ کِتَٰبَکَ کَفَىٰ بِنَفۡسِکَ ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکَ حَسِیبٗا١٤﴾[الإسراء: ۱۴]. «(در آن روز به او گفته میشود): کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی».
و دراین جا خداوند از کمال دادگری خویش خبر میدهد واینکه نامۀ اعمال هر کسی به گردنش آویخته میشوند. یعنی خیر و شری که انجام داده است خداوند آن را همراه او قرار میدهد، و از او به کسی دیگر سرایت نمیکند و اندازه به خاطر کار و عمل کسی دیگر مورد محاسبه قرار نمیگیرد، و کسی دیگر نیز به خاطر عمل او محاسبه نمیشود.
﴿وَنُخۡرِجُ لَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ کِتَٰبٗا یَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا١٣﴾و روز قیامت کتابی را برای وی بیرون میآوریم که آن را باز گشوده میبیند و خیر و شر و اعمال کوچک و بزرگ او در آن وجود دارد، و به وی گفته میشود.﴿ٱقۡرَأۡ کِتَٰبَکَ کَفَىٰ بِنَفۡسِکَ ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکَ حَسِیبٗا١٤﴾کارنامۀ خود را بخوان، کافی است که خود امروز حسابگر خویشتن باشی. و این بزرگترین دادگری و انصاف است که به بنده گفته شود: خود حسابگر خویشتن باش تا آنچه را که سبب مجازات او میشود بداند.
آیهی ۱۵:
﴿مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا١٥﴾[الإسراء: ۱۵]. «هر کس که راه یابد به سود خودش راه مییابد، و هرکس گمراه شود به زیان خودش گمراه میشود، و هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد، و ما عذاب نخواهیم داد مگر اینکه پیامبری را بفرستیم».
یعنی هدایت هر کسی به سود خودش میباشد و گمراهی هر کسی به زیان خودش است و هیچکس بار گناه کسی دیگر را به دوش نمیکشد، و به اندازۀ ذرهای از شر و بدی را نمیتواند از او دور نماید. و خداوند عادلترین عادلان است. هیچکس راعذاب نمیدهد تا وقتی که به وسیلۀ پیامیری بر او اقامۀ حجت شود، سپس آن حجت را نپذیرد و اما هرکس که از حجت پیروی نماید یا اینکه حجت بر او اقامه نشده باشد، خداوند متعال او را عذاب نمیدهد واز این آیه استدلال شده است کسانی که در برههای زیستهاند که پیامبری در آن مدت مبعوث نشده «اهل فتره»، و کودکان مشرکین که در کودکی کردهاند، خداوند آنان را عذاب نمیدهد، چرا که پیامبری بهسوی آنها فرستاده نشده است و خداوند از ظلم و ستم پاک و مبرا است.
آیهی ۱۶-۱۷:
﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِکَ قَرۡیَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِیرٗا١٦﴾[الإسراء: ۱۶]. «و چون بخواهیم (مردمان) شهری را هلاک کنیم خوشگذرانان و سرکشان آن شهر را وا میداریم تا در آن به فسق و فجور بپردازند، پس فرمان (عذاب) بر آن (شهر) محقق میشود و سخت آن (شهر) را نابود سازیم».
﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا١٧﴾[الإسراء: ۱۷]. «و چه نسلها را پس از نوح هلاک و نابود گرداندهایم، و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بیناست».
خداوند متعال خبر میدهد که هرگاه بخواهد شهری از شهرهای ستمگران را نابود و هلاک نماید و به وسیلۀ عذاب آن را ریشه کن کند سرنوشت خوشگذرانان و سرکشان آن جا را چنین رقم میزند که در آن به فسق و فجور بپردازند و سرکشی آنان شدت یابد، ﴿فَحَقَّ عَلَیۡهَا ٱلۡقَوۡلُ﴾و فرمان و نوع عذاب بر آنها واجب قطعی گردد، فرمانی که رد شدنی نیست. ﴿فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِیرٗا﴾و سخت آن را نابود میسازیم. و در هم میکوبیم.
ملتهای زیادی بعد از قوم نوح زیستهاند مانند قوم عاد و ثمود و لوط و دیگر کسانی که آنگاه سرکشی آنان شدت یافت و ناسپاسی و کفرشان فزونی گرفت خداوند به وسیلهی عذاب بزرگ خود آنان را مجازات نمود و نابود گرداند. ﴿وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا﴾و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش آگاه و نسبت بدانها بیناست. پس بندگان بیم این را ندارند که خداوند بر آنها ستم کند و یا اینکه آنها را به خاطر کاری که نکردهاند مجازات نماید.
آیهی ۱۸-۲۱:
﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِیهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ یَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا١٨﴾[الإسراء: ۱۸]. هرکس که (دنیای) زودگذر را بخواهد، در آن هرچه را بخواهیم زود به او میدهیم، سپس جهنم را برایش مقرر میداریم که در آن (آتش به صورت) خوار و رانده شده درمیآید.
﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡیَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ کَانَ سَعۡیُهُم مَّشۡکُورٗا١٩﴾[الإسراء: ۱۹]. و هر کس که آخرت را بخواهد و برای آن تلاش سزاوار انجام دهد در حالی که مومن است. این چنین کسانی کوشش و تلاششان مورد سپاس و تقدیر قرار میگیرد.
﴿کُلّٗا نُّمِدُّ هَٰٓؤُلَآءِ وَهَٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّکَۚ وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا٢٠﴾[الإسراء: ۲۰]. «و (پیاپی) به هر یک از اینان و آنان از بخشش پروردگارت میدهیم، و بخشایش پروردگارت (از هیچ کس) منع نگشته است».
﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَکۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلٗا٢١﴾[الإسراء: ۲۱]. «بنگر که چگونه برخی را بر برخی دیگر برتری دادهایم، و بیگمان درجات آخرت به مراتب افزونتر و بزرگتر است».
خداوند متعال خبر میدهد که ﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعَاجِلَةَ﴾هرکس دنیای زودگذر را بخواهد، برای آن تلاش نماید و آغاز و پایان خلقت را به فراموشی بسپارد، از بهرهها و کالاهای دنیا آنچه را که خداوند میخواهد از آنچه که در «لوح محفوظ» برایش مقدور نموده است هر چه زودتر به او میدهد، اما کالای دنیا فایدهای برای آدمی ندارد و ماندگار نیست.
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا﴾سپس در جهان آخرت جهنم را برای او مقرر میدارد و بهرۀ او میسازد، و در حالی که رسوا و رانده شده و از جانب خداو مخلوقش مورد نکوهش است و از رحمت الهی دور است به آن در میآید و خداوند او را رسوا میسازد و عذاب میدهد. ﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡیَهَا﴾و هرکس آخرت را بخواهد و برای آن تلاش شایسته انجام دهد، تلاشی که کتابهای آسمانی و احادیث نبوی به آن فرا خواندهاند، و به اندازۀ توانش برای رسیدن به آن عمل نماید، ﴿وَهُوَ مُؤۡمِنٞ﴾درحالیکه به خدا و فرشتگان، و کتابها و پیامبران و روز قیامت ایمان داشته باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ کَانَ سَعۡیُهُم مَّشۡکُورٗا﴾این چنین کسانی تلاششان بیاجر نمیماند. یعنی تلاش آنها مورد قبول واقع میگردد، و رشد داده میشود، و برایشان ذخیره میگردد، و پاداش و ثواب آنها در نزد پروردگارشان خاهد بود. با این وجود آنان بهرۀ خویش را از دنیا هم از دست نمیدهند و خداوند (بهرۀ دنیوی را نیز) به هر یک از آنان میدهد، چون دنیا (نیز) بخشش و احسان خداوند است.
﴿وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا﴾و بخشایش پروردگارت هرگز از کسی منع نگشته است، بلکه تمام خلق از سر فضل واحسان خداوند از آن بهرهمند میشوند. ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾بنگر که چگونه در دنیا برخی از مردم را بر برخی دیگر به وسیلۀ فراوانی و کمی روزی و دارایی تنگدستی و علم و جهل و عقل و بیخردی و دیگر چیزهایی که خداوند به وسیلۀ آن برخی از بندگانش را بر برخی دیگر برتری داده است، برتری دادهایم، ﴿وَلَلۡأٓخِرَةُ أَکۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلٗا﴾و آخرت دارای بزرگتر و برتری است و نعمتها و لذایذ دنیا به هیچ صورت با نعمتهای آخرت قابل مقایسه نیستند و کسانی که در کاخهای بلند و لذتهای متنوع و شادیها و خوبیهای فراوان قرار دارند، با کسانی که در آتش سوزان جهنم میغلتد و عذاب دردناکی دارند و خداوند از آنها خشنود نیست خیلی تفاوت دارند، بیتفاوتی که هیچکس نمیتواند آنرا محاسبه نماید.
آیه ۲۲:
﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا٢٢﴾[الإسراء: ۲۲]. «با خداوند معبود دیگری قرار مده تا نکوهش شده (و) بییاور بنشینی».
این چنین معتقد مباش که یکی از مخلوقها سزاور چیزی از عبادت است و هیچ کدام از مخلوقات را با خداوند شریک مگردان، زیرا چنین چیزی سبب مذمت و رسوایی میگردد و خداوند و فرشتگان و پیامبرانش از شرک نهی کردهاند و عمل شرکت به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است و برای شرک نمهای زشت و صفتهای زشتی قرار دادهاند، و فردی که دست به شرک میزند زشتترین مخلوق میبا شد، و به اندازهای که رابطهاش را با خداوند قطع نموده است در امر دین و دنیای خود رسوا میگردد. پس هرکس که دست به دامان غیر خدا شود او بییاور است و به همان چیزی سپرده میشود که دست به دامان آن شده است. و هیچ مخلوقی نمیتواند دیگران را سودی ببخشد مگر اینکه خداوند بخواهد. و هرکس معبودی دیگر با خداوند شریک بگرداند مورد نکوهش قرار میگیرد و خوار و رسوا میشود و هرکس خداوند را یکی بداند و دین و عبادت را تنها برای او انجام دهد و فقط به وی روی آورد، چنین فردی مورد ستایش است و در همۀ حالات یاری میشود.
آیهی ۲۳-۲۴:
﴿وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا کَرِیمٗا٢٣﴾[الإسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را مپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. اگر یکی از آنها یا هر دوی ایشان در نزد تو به سن پیری رسیدند، به آنان «أف» مگو، و بر سر ایشان فریاد مزن و محترمانه با آن دو سخن بگو».
﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرٗا٢٤﴾[الإسراء: ۲۴]. «و از روی مهربانی بال فروتنی را برای آنان بگستران و بگو: پروردگارا! به آنان رحم کن همانگونه که آنان در کوچکی مرا تربیت و بزرگ نمودند».
وقتی که خداوند از شرک نهی کرد به توحید و یکتاپرستی نیز دستور داد و فرمود: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ﴾و پروردگارت در قالب فرمان دینی و شرعی حکم نمود که کسی از اهل زمین و آسمانها را، خواه زنده باشند یا مرده نپرستید، ﴿إِلَّآ إِیَّاهُ﴾مگر او یعنی تنها را و را بپرستید، چون یگانه و یکتا و بینیاز است و دارای تمام صفتهای کمال میباشد، و از هر صفتی، بزرگترین و برترین آنرا داراست، به صورتی که هیچ کدام از مخلوقاتش در آن صفت با او مشابهتی ندارند. اوست که نعمتهای ظاهری و باطنی را داده و همۀ آفتها را دور مینماید. آفریننده و روزی دهنده است و تنها اوست که به تدبیر تمام امور میپردازد. پس او همۀ این کارها را تنها انجام میدهد و کسی دیگر با او مشارکتی ندارد.
سپس خداوند بعد از بیان حق خویش، به بیان حق پدر ومادر پرداخت و فرمود: ﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًا﴾و با انواع نیکیها به پدر و مادر نیکی کنید و گفتار و کردارتان با آنها نیکو باشد. چون پدر و مادر سبب به وجود آمدن آدمی هستند، و نسبت به فرزند محبت فراوان دارند، که این امور ایفای حق آنها را واجب میکند، و اینکه با آنها به نیکی رفتار شود.
﴿إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا﴾و هر گاه پدر ومادر به سن پیری رسیدند، که انرژی و قدرت انسان در این سن ضعیف میشود و نیازمند مهربانی و نیکی میشوند، ﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ﴾حتی اف به آنان مگو، و کلمۀ «اف» پایینترین مراتب اذیت و آزار است. یعنی کوچکترین آزاری به آنها نرسانید. ﴿وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا﴾و بر سر ایشان فریاد مزن و به خشونت با آنها سخن مگوی، ﴿وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا کَرِیمٗا﴾و با سخنان محترمانه با آن و سخن بگو و در سخن گفتن با آنها کلماتی را بر زبان بیاور که آن کلمات را دوست میدارند. و مودبانه و با مهربانی با پدر و مادر سخن بگوی، و سخنان نرم بگوی که دل آنان را شاد کند و به آنان آرامش بخشد. و این با توجه به حالتها و عادتها وزمانها فرق مینماید.
﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ﴾و از روی مهربانی، بال فروتنی برای آنان بگستران. یعنی با چشمداشت ثواب و پاداش آخرت، در برابر آنها فروتن باش، نه به خاطر ترس از آنها یا به خاطر امید داشتن به ثروت و دارایی آنان، و دیگر اهدافی که انسان به خاطر آن پاداش آخرت را از دست میدهد ﴿وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا﴾و در مقابل ایکه تو را در کودکی تربیت نموده و بزرگ کردهاند، آنها را مرده یا زنده دعا کن تا مورد مرحمت خدا قرار بگیرد.
از این آیه چنین فهمیده میشود که هر اندازه پدر و مادر در امر تربیت فرزندان بیشتر بکوشند حقشان بیشتر است. و همچنین غیر از پدر ومادر نیز که انسان را به صورت شایسته در امور دین یا دنیا تربیت نمایند بر آدمی حق دارند.
آیهی ۲۵:
﴿رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمۡۚ إِن تَکُونُواْ صَٰلِحِینَ فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا٢٥﴾[الإسراء: ۲۵]. «پروردگارتان به آنچه در دلهایتان است آگاه است. اگر نیکوکار باشید، بدانید که او در حق توبه کاران همیشه بخشنده است».
پروردگارتان به خوبی و بدیی که آن را در دل پنهان میدارید آگاه است و او به چسمها و مالیتان نمینگرد، بلکه به اعمال و دلهایتان و خیر و شری که در آن است نگاه میکند. ﴿إِن تَکُونُواْ صَٰلِحِینَ﴾اگر افراد شایسته و بایستهای باشید، به این صورت که اراده و اهداف شما بر محور خشنودی خداوند دور بزند و به آنچه که شما را به او نزدیک مینماید علاقهمند باشید و اهداف غیر خدایی در دلهایتان نباشد، ﴿فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا﴾او برای کسانی که در همۀ اوقات بهسوی او باز میگردند آمرزنده است.
پس هرکس که خداوند از قلبش اطلاع یافت و دانست که در آن چیزی جز اثابت و بازگشت بهسوی خدا و محبت او و محبت آنچه که وی را به خدا نزدیک مینماید وجود ندارد، چنین کسی گرچه در بعضی اوقات به اقتضای سرشت اسنان گناهانی از او سر بزند اما خداوند او را میآمرزد و اشتباهات گذرا و عارضی وی را میبخشاید.
آیه ۲۶-۳۰:
﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِیرًا٢٦﴾[الإسراء: ۲۶]. «و حق خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپردازد و به هیچ وجه اسراف مکن».
﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِینَ کَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّیَٰطِینِۖ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ کَفُورٗا٢٧﴾[الإسراء: ۲۷]. «بیگمان تبذیرکنندگان برادران شیاطین هستند، و شیطان پروردگارش را ناسپاس بود».
﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّکَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّیۡسُورٗا٢٨﴾[الإسراء: ۲۸]. «و اگر از آنان به خاطر طلب رحمت پروردگارت که بدان امید داری، رویگردان میشوی، پس با آنان سخنی نرم بگوی».
﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا٢٩﴾[الإسراء: ۲۹]. «و دست خود را بر گردنت بسته مدار و به تمامی آنرا گشاده مساز که آنگاه ملامتزده (و) درمانده بنشینی».
﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا٣٠﴾[الإسراء: ۳۰]. «بیگمان پروردگارت روزی را برای هرکس که بخواهد فراخ و گسترده مینماید و روزی هرکس را که بخواهد کم و تنگ میگرداند، چرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ﴾و به خویشاوند حقش را بده، یعنی نیکی و احسان واجب و سنت را در حق او انجام بده، و این حق با تفاوت حالات خویشاوندان و نیاز و عدم نیاز آنان فرق مینماید. ﴿وَٱلۡمِسۡکِینَ﴾و حق بینوا اعم از زکات و غیره به او بده تا بیتوانییاش برطرف شود. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ﴾و حق فرد در راه مانده را بپرداز. ﴿وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِیرًا﴾و تبذیرمکن. یعنی به همۀ نیازمندان طوری بدهد که خودش ضرر نکند، و از اندازۀ مناسب بیشتر نباشد، زیرا چنین کاری تبذیر و باد دستی است که خداوند از آن نهی کرده و فرموده است.
﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِینَ کَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّیَٰطِینِ﴾بیگمان باد دستان برادران شیطان جز به خصلتهای زشت دعوت نمیدهد، پس انسان را به بخل دعوت میکند، و هرگاه انسان از او سرپیچی نماید او را به اسراف و باد دستی و ولخرجی فرا میخواند. و خداوند متعال به منصافهترین و میانه روانهترین کارها دعوت میکند و انسان را به خاطر آن میستاید. همانطور که در مورد بندگان رحمن فرموده است: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا٦٧﴾[الفرقان: ۶۷]. «و کسانیکه وقتی انفاق نمایند اسراف نمیکنند و بخل نیز نمیورزند و میان این دو حالت پایدار هستند».
و در اینجا فرمود: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ﴾و دست خود را بر گردنت بسته مدار و این کنآیه از شدت بخل است. ﴿وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ﴾و به تمامی آن را گشاده مساز، که آنگاه در آنچه که شایسته نیست، و افزون از اندازۀ لازم انفاق میکنی. ﴿فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا﴾و آنگاه ملامت زده و درمانده خواهی بود. یعنی به خاطر کاری که کردهای ملامت شده، و دست خالی میمانی، نه مالی در دست داری و نه به خاطر از دست دادن مال مورد ستایش قرار میگیری.
دستوری که در اینجا در رابطه با انفاق به خویشاوندان داده شده در صورتی است که انسان توانایی ان را داشته باشد، اما اگر مالی نداشت یا خرج خودش سنگین و مشکل بود خداوند متعال دستور دادهاست که در آن صورت خویشاوندان و غیره را به صورت زیبایی پاسخ بدهد. پس فرمود:
﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّکَ تَرۡجُوهَا﴾و اگر از بخشیدن و دادن به آنها روی بگردانی و آن را برای وقتی دیگر و به امید اینکه خداوند به تو توانایی بخشش را بدهد، به تأخیر بیاندازی، ﴿فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّیۡسُورٗا﴾به نرمی و مهربانی با آنان سخنی بگوی. و به آنان وعده بده که در فرصت مناسب و چنانچه امکان کمک فراهم شود آنان را کمک خواهی کرد، و از اینکه در حال حاضر نمیتوانی کمکشان بنمایی از آنان عذر خواهی کن تا با آسایش خاطر از پیش تو بروند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَوۡلٞ مَّعۡرُوفٞ وَمَغۡفِرَةٌ خَیۡرٞ مِّن صَدَقَةٖ یَتۡبَعُهَآ أَذٗى﴾[البقرة: ۲۶۳]. «سخن نیکو و بخشش، از صدقهای که به دنبال آن منت گذاردن فرد مورد اذیت قرار میگیرد بهتر است»، و این نیز از لطف خداوند نسبت به بندگان میباشد که به آنها دستور داده است تا منتظر رحمت و رزق و روزی وی باشند، زیرا انتظار چنین چیزی عبادت است و همچنین وعده دادن به بینوایان و خویشاوندان مبنی بر این که به آنها صدقه خواهد داد، عبادت است، چون اراده کردن انجام کار نیک نیز نیکی به حساب میآید. بنابر این شایسته است که انسان آنچه از کار خیر که در توانایی اوست انجام دهد، و آنچه را که نمیتواند انجام دهد نیت انجام دادنش را داشته باشد تا به او پاداش برسد، چه بسا خداوند به خاطر انتظار و امید وی آن کار را برایش آسان بگرداند.
سپس خداوند متعال فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُ﴾بیگمان پروردگارت روزی را برای هرکس که بخواهد فراخ و گسترده مینماید و روزی هرکس را که بخواهد کم و تنگ میگرداند، و این عین حکمت الهی است. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا﴾چرا که خدا به بندگانش آگاه و بیناست. پس آنچه که به صلاح بندگان است به آنها میدهد و به لطف و احسان خود به تدبیر امور آنها میپردازد.
آیهی ۳۱:
﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡٔٗا کَبِیرٗا٣١﴾[الإسراء: ۳۱]. «و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی نکشید، ما به آنان و (به) شما روزی میدهیم، به راستی که کشتن آنان گناه بزرگی است».
و این بیانگر رحمت الهی نسبت به بندگان میباشد، چرا کهاو از پدر و مادر نسبت به بنده مهربانتر است، پس پدر و مادر را از کشتن فرزندانشان به خاطر ترس فقر و تنگدستی نهی نموده، و روزی همه را بر عهده گرفته، و خبر داده که کشتن فرزندان گناه بزرگی است یعنی از بزرگترین گناهان کبیره میباشد، چون کسی که به خود جرأت میدهد و کودکان بیگناه را به قتل میرساند هیچ مهر و شفقتی در دل ندارد.
آیهی ۳۲:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا٣٢﴾[الإسراء: ۳۲]. «و به زنا نزدیک نشوید، که زنا گناه بسیار زشت، و بد راهی است».
نهی از نزدیک شدن به زنا از نیه از انجام زنا بلیغتر است، چون این نهی شامل نهی از تمام مقدمات و انگیزههای زناست. زیرا «هرکس در کنار و اطراف مزرعه و محل قرق شده بچرخد، به زودی در آن میافتد»، به ویژه این که در بسیاری از نفسها انگیزۀ بسیار قوی برای انجام این کار وجود دارد. و خداوند زنا را چنین توصیف نموده است: ﴿کَانَ فَٰحِشَةٗ﴾زنا گناه بسیار زشتی است که از دیدگاه عقل و شریعت و سرشت زشت خوانده میشود، چون زنا شکستن حرمت حق خدا و حق زن و حق خانواده و همسر و از هم پاشیدن کانون خانواده و اختلاط نسبت و نژادها و دیگر مفاسد را در بر دارد. ﴿وَسَآءَ سَبِیلٗا﴾و راه کسی که بر ارتکاب این گناه بزرگ جرأت نموده است بسیار راه بدی میباشد.
آیه ی۳۳:
﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِیِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا یُسۡرِف فِّی ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ کَانَ مَنصُورٗا٣٣﴾[الإسراء: ۳۳]. «و کسی را نکشید که خداوند کشتن او را حرام کرده است مگر به حق، و هرکس که از روی ستم کشته شود برای صاحب خون او قدرتی مقرر داشتهایم، ولی او نباید در کشتن زیاده روی نماید، بیگمان او یاری شونده است».
﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ﴾و کسی را نکشید. و این شامل هر نفسی است که خداوند کشتن آن را حرام نموده است، خاه کوچک باشد یا بزرگ، زن باشد یا مرد، برده باشد یا آزاد، مسلمان باشد یا کافری که پیمان دارد، ﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾مگر در برابر حقی، م انند کشتن نفس در برابر نفس، و کشتن کسی که ازدواج کرده اما مرتکب زنا شده است، و یا مانند کشتن کسی که مرتد گشته و به آیین کفر در آمده است. و یا مانند کشتن انسان تجاوزگر در حالت انجام دادن تجاوزش، به شرطی که به جز قتل وی هیچ راه دیگری برای دفع تجاوز او وجود نداشته باشد. ﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِیِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا﴾و هرکس مظلومانه و به ناحق کشته شود برای صاحب خونش که نزدیکترین وارثان و فامیلهایش میباشد حجت و دلیل آشکاری برای قصاص نمودن قاتل قرار دادهایم. نیز تسلطی تقدیری مبنی بر کشتن قاتل به او دادهایم. و این قصاص زمانی است که شرایط آن فراهم شود، مانند قاتلی که از روز قصد و تجاوز کسی را بکشد، و وجود کفائت در میان قاتل و مقتول.
﴿فَلَا یُسۡرِف فِّی ٱلۡقَتۡلِ﴾و ولی نبایددر کشتن زایده روی و از حد تجاوز نماید، مانند اینکه گوش و بینی قاتل را ببرد یا او را با چیزی به قتل برساند که وی مقتول را با آن وسیله نکشته است، و یا اینکه کسی دیگر غیر از قاتل را بکشد. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ مَنصُورٗا﴾بیگمان او یاری شونده است.
و این آیه بیانگر آن است که حق کشتن از آن ولی است. بنابر این از قاتل قصاص گرفته نمیشود مگر به اجازۀ ولی خون، و اگر صاحب خداوند ولی مقتول را برای قصاص گرفتن از قاتل و کسی که او را کمک کرده است یاری مینماید تا قاتل را بکشد.
آیهی ۳۴:
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا٣٤﴾[الإسراء: ۳۴]. «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به شیوهای که نیکوتر است، تا اینکه (یتیم) به (دوران) رشدش برسد، و به عهد و پیمان خود وفا کنید، چرا که از پیمان سؤال خواهد شد».
این لطف و رحمت خدا نسبت به یتیمی است که پدرش را از دست داده، و کوچک است و هنوز مصلحت خودش را تشخیص نمیدهد. خداوند به اولیای یتیم دستور داده است تا او و مالش را حفاظت نمایند، و به اصلاح آن بپردازند. و با نیت بد به مال یتیم نزدیک نشوند، و در آن تصرف نکنند. ﴿إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾مگر به شیوهای که آن بهتر است، مانند اینکه با مال یتیم تجارت نمایند و آن را در معرض خطر قرار ندهند و بکوشند تا مالش رشد کند و زیاد شود، و این حالت باید ادامه یابد تا اینکه ﴿یَبۡلُغَ أَشُدَّهُ﴾یتیم به سن بلوغ و دوران عقل و رشد برسد، وچون او سن رشد خود رسید دیگر کسی سرپرست او نیست و خودش سرپرست خود میباشد ومالش به او برگردانده میشود.
همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَإِنۡ ءَانَسۡتُم مِّنۡهُمۡ رُشۡدٗا فَٱدۡفَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ أَمۡوَٰلَهُمۡ﴾[النساء: ۶]. «پس اگر احساس کردید که آنها به سن رشد رسیدهاند مالهایشان را به آنان بدهید»، ﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِ﴾و به عهد و پیمانی که با خدا و مردم بستهاید وفاد کنید. ﴿إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا﴾به درستی که شما از وفای به پیمان پرسیده میشوید. پس اگر به آن وفا کنید پاداش بزرگی دارید و اگر به پیمان خود وفا نکنید گناه بزرگی بر شماست.
آیهی ۳۵:
﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ إِذَا کِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلٗا٣٥﴾[الإسراء: ۳۵]. «و هنگامی که پیمانه میکنید آن را به تمام و کمال پیمانه کنید و با ترازوی درست وزن نمایید که این کار سرانجام نیکوتر و بهتری دارد».
در اینجا به دادگری و به تمام و کمال دادن پیمانهها و وزنها دستور داده شده است، و اینکه بدون کم و کاست پیمانهها و وزنها باید داده شوند. و از هر نوع تقلب در قیمت یا کالا یا معامله نهی شده و به خیر خواهی و صداقت در آن دستور داده شده است. ﴿ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلٗا﴾این کار بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد، و از این راه، بنده از عقوبت خدا در امان میماند و این کار باعث برکت میشود.
آیهی ۳۶:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا٣٦﴾[الإسراء: ۳۶]. «و از پی چیزی مرو که به آن آگاهی نداری، بیگمان گوش و چشم و دل هر یک مورد سوال واقع خواهند شد».
و از آنچه که به آن آگاهی نداری پیروی مکن، بلکه در همۀ گفتار و کردارت تحقیق کن، و گمان مبر که هر چه از روی ناآگاهی بگویی یا انجام دهی اشکالی بدان وارد نیست، ﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا﴾همانان گوش و چشم و دل هر یک اینها مورد بازخواست واقع خواهند شد. پس بندهای در رابطه با آنچه گفته و انجام داده است باید پاسخگو باشد، و از وی پرسیده میشود که اعضا و جوارحی را که خداوند برای عبادت آفریده در چه راهی به کار گرفته است، باید پاسخی برای این پرسش الهی آماده نماید، و این جواب جز با بکارگیری اعضا و جوارح در پرستش خداوند نمیپسندد مقبول نخواهد شد.
آیهی ۳۷-۳۹:
﴿وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّکَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا٣٧﴾[الإسراء: ۳۷]. «و خرامان در زمین راه مرو، چرا که تو نمیتوانی زمین را بشکافی و به بلندای کوهها برسی».
﴿کُلُّ ذَٰلِکَ کَانَ سَیِّئُهُۥ عِندَ رَبِّکَ مَکۡرُوهٗا٣٨﴾[الإسراء: ۳۸]. «همۀ اینها، بدیهایش نزد پروردگارت ناپسند است».
﴿ذَٰلِکَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَیۡکَ رَبُّکَ مِنَ ٱلۡحِکۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِی جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا٣٩﴾[الإسراء: ۳۹]. «این (سفارشات) از امور حکمت آمیزی است که پروردگارت به تو وحی کرده است، و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که سرزنش شده و مطرود به جهنم افکنده خواهی شد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا﴾و در روی زمین متکبرانه و مغرورانه راه مرو، و در برابر حق خود را بزرگ مپندار و با دیدۀ تحقیر به مردم منگر. ﴿إِنَّکَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا﴾چرا که تو با این کارت نمیتوانی زمین را بشکافی، و نمیتوانی از نظر عظمت و والایی به بلندای کوهها برسی، بلکه با اینکار نزد خدا خوار و بیارزش میشوی، و ینز مورد نفرت مردم قرار میگیرد، و نزد آنان خوار و بیارزش خواهی شد. و با تکبر ورزیدن، در حقیقت بدترین روش اخلاقی و زشتترین خوی را به خود میگیری و بدون اینکه بتوانی به برخی از اهداف خود دست یابی. ﴿کُلُّ ذَٰلِکَ﴾همۀ امور مذکوری که خداوند در آیات گذشته از آنها نهی نمود از قبیل: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾و با خداوند معبودی دیگر قرار مده، و نهی از نافرمانی پدر و مادر، و آنچه که بعد از آن بیان شد، همۀ این کارها ﴿کَانَ سَیِّئُهُۥ عِندَ رَبِّکَ مَکۡرُوهٗا﴾و به زیان کسانی است که آن را انجام میدهند و خداوند این کارها را نمیپسندد.
﴿ذَٰلِکَ﴾احکام بزرگی که بیان نمودیم و آنرا توضیح دادیم، ﴿مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَیۡکَ رَبُّکَ مِنَ ٱلۡحِکۡمَةِ﴾از امور حکمتآمیزی است که پروردگارت به تو وحی نموده است، زیرا حکمت یعنی فرمان دادن به کارهای خوب و اخلاق شایسته، و نهی نمودن از زشتیهای اخلاقی و کارهای بد، و کارهایی که در این آیات ذکر شدند سرشار از حکمت عالی و فضایلی هستند که پروردگار جهانیان آن را به سرور پیامبران در شرفتترین کتاب خود وحی نموده است تا بهترین امت را بدان دستور دهد، پس اینها حکمت هستند و هرکس که حکمت بدو داده شود خیر فراوانی بدو داده شده است.
سپس با نهی کردن از پرستش غیر خداوند آیه را به پایان رساند. همانطور که این امور را با همین مطلب آغاز کرده بود، پس فرمود: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِی جَهَنَّمَ﴾و با خداوند معبودی دیگر قرار مده که در جهنم افکنده میشوی و برای همیشه در آن باقی میمانی، زیار هرکس برای خداوند شریک بگیرد، خداوند بهشت را بر او حرام نموده،و جایگاهش آتش جهنم است. ﴿مَلُومٗا مَّدۡحُورًا﴾یعنی چنانچه چیزی را شریک خدا سازی مورد سرزنش قرار گرفته و لعنت و نفرین و نکوهش خدا و فرشتگان و تمام مردم برتوست و به جهنم افکنده میشوی.
آیهی ۴۰:
﴿أَفَأَصۡفَىٰکُمۡ رَبُّکُم بِٱلۡبَنِینَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنَٰثًاۚ إِنَّکُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِیمٗا٤٠﴾[الإسراء: ۴۰]. «آیا پروردگارتان شما را به داشتن پسران اختصاص داده و خود از فرشتگان دخترانی را برگرفته است؟ واقعاً شما سخن بسیار بزرگی بیان میدارید».
این، انکار و اعتراض شدیدی است بر کسی که گمان میبرد برخی از آفریدههای خداوند دختران او هستند. بنابر این فرمود: ﴿أَفَأَصۡفَىٰکُمۡ رَبُّکُم بِٱلۡبَنِینَ﴾آیا بهرۀ کامل را به شما داده و پسران را ویژه شما قرار داده است، و برای خودش از فرشتگان دخترانی برگرفته است؟ چون آنها گمان میبردند که فرشتگان دختران خداوند هستند.
﴿إِنَّکُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِیمٗا﴾واقعاً شما سخن بسیار بزرگی میگویید که بزرگترین جسارت در حق خداوند است، چرا که شما فرزند را به او نسبت دادید، که داشتن فرزند متضمن نیازمندی خدا به فرزند و بینیاز بودن برخی مخلوقات از اوست، و شما به آن بهرهای که از دیدگاهتان ناقصتر و بیارزشتر است که دختران میباشند برای خداوند حکم نمودید، و در همان حال ادعا کردید که خداوند پسرها را به شما اختصاص داده است. پس خداوند بسی برتر و والاتر است از آنچه ستمگران میگویند.
آیهی ۴۴-۴۱:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا٤١﴾[الإسراء: ۴۱]. «و به راستی در این قرآن (حق را به روشهای) گوناگون بیان کردیم تا پند بگیرند (ولی) جز بر نفرت و گریزشان نمیافزاید».
﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا٤٢﴾[الإسراء: ۴۲]. «بگو: اگر با او ـ چنان که میگویند ـ خدایانی بودند، آنگاه هر یک بهسوی صاحب عرش راهی میجستند».
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا٤٣﴾[الإسراء: ۴۳]. «خداوند از آنچه آنان میگویند (بسیار منزّه و) خیلی والاتر و بالاتر است».
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا٤٤﴾[الإسراء: ۴۴]. «آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند او را به پاکی یاد میکنند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه حمد وثنای وی میگوید ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید، بیگمان او بردبار و آمرزنده است».
خداوند متعال خبر میدهد که در قرآن به طرق و فنون مختلف حق را بیان داشته است. یعنی به صورت گوناگون احکام را بیان نموده و آنرا روشن کرده، و دلایل و حجتهای زیادی بر آنچه که مردم را بهسوی آن فراخوانده، آورده، و موعظه و پند ارائه داده است و تا آنچه را که به سود آنهاست بپذیرند. و همان راه را در پیش بگیرند و آنچه را که به زیانشان است بشناسند، و آن را ترک گویند. اما بیشتر مردم از آیات خدا گریزانند، چرا که از حق نفرت دارند و باطلی را که بر آن قرار دارند دوست میدارند. به همین جهت برای آن تعصبشان میدهند، و جز گریز از آیات الهی راهی دیگر را انتخاب ننمودید، و به آیات الهی گوش ندادند و به آن توجه نکردند.
و بزرگترین موضوعی که به شیوههای مختلف بیان شده و برای اثبات ان دلیل آورده شده است توحید است که اصل و اساس همۀ اصول میباشد. و خداوند به یکتاپرستی و توحید دستور داده و از ضد آن نهی نموده است، و دلایل عقلی و نقلی زیادی را بر این مطلب اقامه کرده است، طوری که اگر کسی به برخی از این دلایل گوش فرا بدهد کوچکترین شک و تردیدی در قلب او برای پذیرش توحید باقی نمیماند.
و از جمله دلایل توحید، این دلیل عقلی است که آن را در اینجا بیان نموده است: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ﴾به مشرکان که همراه با خداوند معبودی دیگر قرار میدهند، بگو: اگر بر حسب گمان و دروغ آنها مبعودانی با خداوند بودند، ﴿إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا﴾آنگاه راهی بهسوی خدا به وسیلۀ پرستش او و بازگشت بهسوی او و تقرب جستن به او میجستند، پس چگونه بندهای که به شدت نیازمند عبادت پروردگارش میباشد معبودی دیگر با خداوند قرار میدهد؟ آیا این جز بزرگترین ستم و بیخردی چیزی دیگر است؟!!.
بر اساس این معنا این آیه، مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ﴾[الإسراء: ۵۷]. یامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد میخوانند، برای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت مینمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک میکند و توانایی انجام آن را دارند، انجام میدهند. و مانند اینکه فرموده است: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِی هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِیلَ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ مَا کَانَ یَنۢبَغِی لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ﴾[الفرقان: ۱۷-۱۸]. «و روزی که آنها و آنچه را که به جای خدا میپرستیدند گرد میآورد و میگوید: «آیا شما این بندگانم را گمراه کردید یا خود راه را گم کردند؟» میگویند: خداوندا تو پاکی! هیچ احدی را نسزد که ما را به غیر از تو پرستش کند، چرا که ما بندگان تو هستیم و نیازمندان بهسوی (لطف و کرم) تو».
و احتمال دارد که معنی این آیه اینگونه باشد: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا٤٢﴾بگو: اگر با او آن چنان که میگویند خدایانی بود در این صورت حتماً درصدد بر میآمدند که بر خداوند صاحب عرش چیره شوند و راهی برای شکست دادن خداوند میجستند و در پی غلبه بر پروردگار متعال میشدند، پس یا بر او چیره میشدند یا نه، و چنانچه غالب میشدند، ربوبیت و الوهیت از آن کسی میشد که پیروز میگردید. اما آنها میدانند و اقرار میکنند معبودانشان که به جای خدا میخوانند، شکست خورده و مغلوباند و هیچ اختیاری ندارند، پس با این وجود چرا آنها را به خدایی گرفتهاند؟
و این مانند فرمودۀ خداوند است که میفرماید: ﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾[المؤمنون: ۹۱]. «خداوند هیچ فرزندی را برنگرفته است و خدایی با او وجود ندارد، زیرا اگر چنین بود هر خدایی آنچه را که آفریده است، میبرد و برخی از خدایان بر برخی دیگر چیره میشدند».
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ﴾پاک و منزه است خداوند، ﴿عَمَّا یَقُولُونَ﴾از شرک و قرار دادن همتایایی برای او، ﴿عُلُوّٗا کَبِیرٗا﴾و بسیار بالا و برتر است، پس جایگاه او بلند است و کبریایی او با شکوه است و نمیتوان خدایانی را همتای او قرار داده، و هرکس چنین بگوید به گمراهی آشکار مبتلا گشته و ستم بزرگی مرتکب شده است.
به راستی که مخلوقات بزرگ در برابر عظمت او بس حقیراند و در برابر شکوه و بزرگیاش اسمانهای هفت گانه و آنچه در آنهاست و زمینهای هفت گانه و آنچه در آنهاست بس کوچک و ناچیزند! ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِیعٗا قَبۡضَتُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِیَّٰتُۢ بِیَمِینِهِ﴾[الزمر: ۶۷]. «و تمام زمین در روز قیامت در قبضۀ اوست و آسمانها به دست راست او در هم پیجیده میشوند، و جهان بالا و پایین برای بقا هستی خود نیازمند اوست». و این نیاز هیچ زمانی از آنها برطرف نمیشود و همیشه نیازمند خدا هستند و این نیازمندی، همه جانبه است چرا کهدر آفرینش و رزق و روزی و تدبیر نیازمند او هستند، پس ناچارند او را بپرستند و دوست بدارند به هنگام ناملایمات به او پناه ببرند.
﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِ﴾آسمانهای هفتگانه و زمین و تمام جانداران و درختان و گیاهان و جمادات و مردگانی که در این میان قرار دارند همگی با زبان «حال» و «قال» خداوند را به پاکی یاد میکنند. ﴿وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡ﴾اما شما تسبیح آنها را نمیفهمید. یعنی شما نحوۀ تسبیح دیگر مخلوقاتی که همزبانتان نیستند را نمیدانید، بلکه خداوند که آگاه به پنهانیهاست و به همه چیز احاطه دارد شیوۀ تسبیح آنان را میداند. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا﴾بیگمان او بردبار آمرزنده است، کسانی را که در مورد او سخن باطلی میگویند که نزدیک است از زشتی آن آسمانها تکه و پاره گردند و کوهها از بیخ برکنده شوندف در این دنیا و با شتاب به عذاب گرفتار نمیکند، بلکه به آنان مهلت داده و به آنها نعمت ارزانی داشته و به آنان روزی و سلامتی عنایت فرموده و آنان را به درگاهش فراخوانده است تا از این گناه بزرگ توبه نمایند، تاپاداش بزرگ و فراوان به آنان بدهد و گناهانشان را بیامرزد. پس اگر شیکبایی و آمرزش او نبود آسمانها بر زمین میافتادند و خداوند هیچ جنبدهای را روی زمین باقی نمیگذاشت.
آیهی ۴۸-۴۵:
﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا٤٥﴾[الإسراء: ۴۵]. «و هنگامی که قرآن را میخوانی میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمیآورند پردهای پوشیده قرار میدهیم».
﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَکَرۡتَ رَبَّکَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦﴾[الإسراء: ۴۶]. «و بر دلهایشان پوششهایی قرار میدهیم تا آن (= قرآن) را نفهمند و در گوشهای آنان سنگینی ایجاد میکنیم و هنگامیکه پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد میکنی با نفرت پشت کرده و برمیگردند».
﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ یَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٤٧﴾[الإسراء: ۴۷]. «ما بهتر میدانیم که آنان به چه منظوری به سخنان تو گوش فرا میدهند، هنگامی که پای سخنانت مینشینند و هنگامی که با هم درِ گوشی صحبت میکنند، آن زمان که ستمکاران میگویند: جز از مرد جادو زدهای پیروی نمیکنید».
﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا٤٨﴾[الإسراء: ۴۸]. «بنگر چگونه برای تو مثلها میزنند، پس گمراه شدند و نمیتوانند راهی پیدا کنند».
خداوند متعال از کیفر کسانی خبر میدهد که حق را تکذیب نموده و آن را رد کرده و از روی بر میتابند، و این که میان آنها و ایمان آوردنشان مانع ایجاد میکند، پس فرمود: ﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾و هنگامیکه قرآن را میخوانی که در آن موعظه و پند و هدایت و ایمان و خیر و دانش فراوان موجود است ﴿جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا﴾میان تو و آنان که به قیامت ایمان نمیآورند پردهای پوشیده قرار میدهیم. به گونهای که آنها را از فهمیدن حقیقت قرآن باز میدارد و آنانرا از درک حقایق، و از تسلیم شدن در برابر خیری که آنان را به سویش فرا میخواند باز میدارد.
﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً﴾و بر دلهای آنان پرده و پوششهایی قرار میدهیم که بر اثر آن قرآن را نمیفهمند، بلکه فقط آن را میشنوند، و حجت بر آنها اقامه میشود. ﴿وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗا﴾و در گوشهایشان سنگینی ایجاد میکنیم. یعنی آنها را کر میکنیم تا آن را نشنوند، ﴿وَإِذَا ذَکَرۡتَ رَبَّکَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُ﴾و هگامی که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی و به یگانگی او دعوت دهی و آنان را از شرکت ورزیدن به وی باز داری، ﴿وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا٤٦﴾از بس که توحید را نمیپسندند و باطلی را بر آن هستند دوست دارند، با نفرت پشت کرده و میگریزند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَحۡدَهُ ٱشۡمَأَزَّتۡ قُلُوبُ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِۖ وَإِذَا ذُکِرَ ٱلَّذِینَ مِن دُونِهِۦٓ إِذَا هُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ٤٥﴾[الزمر: ۴۵]. «و هرگاه تنها خداوند یاد شود، آنان که به آخرت ایمان ندارند ناراحت و متنفر میشوند، و هنگامی که خدایان پنداری ایشان نام برده شوند شاد میگردند».
﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَسۡتَمِعُونَ بِهِ﴾ما آنها را از بهرهمند شدن از قرآن به هنگام شنیدن آن باز میداریم، چرا که میدانیم اهداف بدی دارند و میخواهند دستاویزی برای طعنه زدن، و عیبجویی از قرآن به دست آورند. و گوش فرا دادن آنها به خاطر این نیست که رهنمون شوند و حق را بپذیرند، بلکه آنها تصمیم گرفتهاند که از قرآن پیروی نکنند. و هرکس که چنین باشد گوش فرادادنش به قرآن سودی به او نمیبخشد. بنابر این فرمود: ﴿إِذۡ یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ﴾هنگامی که پای سخنانت مینشینند و هنگامی که با هم در گوشی صحبت میکنند، ﴿إِذۡ یَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا٤٧﴾آن زمان که ستمکاران با هم در گوشی صحبت میکنند و میگویند : «جز از مرد جادوزدهای پیروی نمیکنید». پس وقتی چنین ستمگرانه با خود در گوشی صحبت مینمایند و ادعا میکنند که پیامبر جادوزده است قطعاً آنان تصمیم دارند که به سخنانش بها ندهند، چرا که از دیدگاه آنان پیامبر یاوهگو است و خودش نمیداند که چه میگوید.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾با تعجب بنگر که چه مثلهایی برای تو میزنند، که از حقیقت بسی دور است، ﴿فَضَلُّواْ﴾آنها در زدن این مثلها به بیراهه رفتهاند، یا زدن این مثلها سبب گمراهی آنان شده است. چون آنها کار خود را بر اساس این مثلهای فاسد و پوچ قرار دادهاند، و مسلم است هر چیزی را که بر امری فاسد استوار باشد نیز از اساس فاسد و تباه میباشد ﴿فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا﴾پس نمیتوانند راهی (به سوی حق و هدایت) پیدا کنند. یعنی به هیچسویی راهیاب نمیشوند، بلکه به گمراهی محض و ستم خالص گرفتار میآیند.
آیهی ۵۲-۴۹:
﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدٗا٤٩﴾[الإسراء: ۴۹]. «و گفتند: آیا هنگامی که ما (تبدیل به) استخوانها و تکههای خشکیده شدیم، آیا دیگر بار به آفرینش نوینی برانگیخته خواهیم شد».
﴿قُلۡ کُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِیدًا٥٠﴾[الإسراء: ۵۰]. «بگو: سنگ یا آهن باشید».
﴿أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا یَکۡبُرُ فِی صُدُورِکُمۡۚ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِی فَطَرَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖۚ فَسَیُنۡغِضُونَ إِلَیۡکَ رُءُوسَهُمۡ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَۖ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَرِیبٗا٥١﴾[الإسراء: ۵۱]. «یا اینکه آفریدۀ دیگری باشید که در نظرتان بزرگ مینماید، خواهند گفت: چه کسی ما را باز میگرداند؟ بگو: (همان) خدایی که نخستین بار شما را آفرید. پس سرهایشان را به سویت تکان داده و میگوید: آن کی خواهد بود؟ بگو: شاید که نزدیک باشد».
﴿یَوۡمَ یَدۡعُوکُمۡ فَتَسۡتَجِیبُونَ بِحَمۡدِهِۦ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا٥٢﴾[الإسراء: ۵۲]. «روزی که شما را فرا میخواند، پس در حالیکه او را ستایش میکنید، پاسخش میدهید، و گمان میبرید که جز مدت اندکی ماندگار نبودهاید».
خداوند از سخن آنانی که منکر رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ هستند، و آن را تکذیب میکنند، خبر میدهد که میگویند: ﴿أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا﴾آیا هنگامی که ما تبدیل به استخوانها و تکههای خشکیده شدیم، ﴿أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدٗا﴾آیا دوباره آفرینش تازهای خواهیم یافت و برانگیخته خواهیم شد؟ یعنی چنین نمیشود. و این کار به گمان آنها غیر ممکن بود. پس آنان به شدت گرفتار جهالت و نادانی شده و پیامبر خدا را تکذیب کرده و آیات الهی را انکار نموده و قدرت آفرینندۀ آسمانها و زمین را با قدرت ضعیف و ناتوان خود مقایسه نمودند. و هنگامیکه دیدند آنها توانایی چنین کاری را ندارند قدرت خدا را نیز چنین انگاشتند.
پاک است خداوندی که خلقی از آفریدههایش را که خود را خردمند و اهل عقل میپندارد و نمونهای برای ندانستن آشکارترین و روشنترین چیز (= قیامت) و آنچه دلایلش از همه چیز واضحتر و بالاتر است قرار داده است، تا به بندگانش نشان دهند که دو راه بیشتر وجود ندارد، یا اینکه توفیق و مدد خدا یاور انسان باشد، و یا اینکه هلاک و گمراه شود. ﴿رَبَّنَا لَا تُزِغۡ قُلُوبَنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَیۡتَنَا وَهَبۡ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةًۚ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ٨﴾[آل عمران: ۸]. «پرورگارا پس از اینکه ما را هدایت نمودی دلهای ما را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما ببخشای، بیگمان فقط تو بخشندهای».
بنابراین خداوند به پیامبرش صدستور داد تا به کسانی که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکنند و یا آن را بعید میدانند، بگوید:
﴿قُلۡ کُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِیدًا٥٠ أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا یَکۡبُرُ فِی صُدُورِکُمۡ﴾بگو: «سنگ یا آهن باشید یاغیر از این دو، چیز دیگری باشید که در نظرتان از اینها سختتر و بزرگتر است» تا ـ به گمان خود ـ از اینکه قدرت الهی شما را دریابد و ارادۀ خداوند در مورد شما اجرا شود، در امان بمانید. شما هر طور که باشید و به هر کیفیتی دربیابید نمیتوانید خدا را ناتوان کنید، نه در زندگی دنیا و نه پس از مرگ نمیتوانید چارهای بیاندیشید، پس تدبیر و تصرف را برای کسی بگذارید که بر هرچیز و هر کاری تواناست و هر چیزی را احاطه نموده است، ﴿فَسَیَقُولُونَ﴾وقتی که دلایلی بر زنده شدن پس از مرگ برای آنها اقدامه شود، میگویند: ﴿مَن یُعِیدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِی فَطَرَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾چه کسی ما را باز میگرداند؟ بگو: خدایی که نخستین بار شما را آفرید، آنگاه که چیزی نبودید، پس همان کس شما را دوباره خواهد آفرید. ﴿کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُ﴾[الأنبیاء: ۱۰۴]. «همانطور که نخستین بار جان آفریدیم دوباره آن را باز میآفرینیم».
﴿فَسَیُنۡغِضُونَ إِلَیۡکَ رُءُوسَهُمۡ﴾پس سرهایتان را به علامت تعجب و انکار و نپذیرفتن سخنانت تکان میدهند، ﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ﴾و میگویند: وقت زنده شدن پس از مرگ که تو آن را نزدیک میپنداری کی هست؟ در حقیقت این نشانۀ بیخردی آنهاست، چرا که قدرت خداوند را باور نکرده و میگویند: چنین چیزی امکان ندارد، و آنها اصل زنده شدن را پس از مرگ را قبول ندارند. ﴿قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَرِیبٗا﴾بگو: شاید نزدیک باشد و در تعیین زمان آن فایدهای نیست، بلکه آنچه فایده دارد و مدار موفقیت است پذیرش زنده شدن پس از مرگ و تایید و اثبات آن است و هر آنچه که میآید نزدیک است.
﴿یَوۡمَ یَدۡعُوکُمۡ﴾روزی که خداوند شما را برای رستاخیز و حشر فرا میخواند، و در صور دمیده میشود، ﴿فَتَسۡتَجِیبُونَ بِحَمۡدِهِ﴾و شما با حمد و سپاس پاسخ میگویید، یعنی تسلیم فرمان او میشوید و از فرمانش سرپیچی نمیکنید. ﴿بِحَمۡدِهِۦ﴾یعنی خداوند بر کلیۀ کارهایش مورد ستایش قرار میگیرد، و روز محشر که انسانها را گرد میآورد، آنها را سزا و جزا میدهد و بر این کار هم ستایش میشود.
﴿وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا﴾و از بس که رستاخیز به سرعت خواهد آمد و نعمتهایی که در آن قرار داشتهاید سریع پایان مییابند، چنان احساس میکنید که گویا اصلاً در چنین ناز و نعمتی نبوده اید. پس این همان روزی است که شما را بر آن داشت بگویید: ﴿مَتَىٰ هُوَ﴾آن کی خواهد بود؟ و در هنگام تحقق آن روز به شدت پشیمان میشوند، و به آنها گفته میشود: ﴿هَٰذَا ٱلَّذِی کُنتُم بِهِۦ تُکَذِّبُونَ﴾[المطففین: ۱۷]. «این همان روزی است که شما آن را تکذیب میکردید».
آیهی ۵۵-۵۳:
﴿وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ ٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ یَنزَغُ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِینٗا٥٣﴾[الإسراء: ۵۳]. «و به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که بهتر است. بیگمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه میاندازد، به راستی که شیطان برای انسان دشمنی آشکار است».
﴿رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِکُمۡۖ إِن یَشَأۡ یَرۡحَمۡکُمۡ أَوۡ إِن یَشَأۡ یُعَذِّبۡکُمۡۚ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ وَکِیلٗا٥٤﴾[الإسراء: ۵۴]. «پروردگارتان از حال شما آگاهتر است، اگر (خدا) بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار میهد، و اگر (خدا) بخواهد شما را عذاب میدهد، و تو را نگهبان بر آنان نفرستادهایم».
﴿وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِمَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِیِّۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا٥٥﴾[الإسراء: ۵۵]. «و پروردگارت به حال هر آنچه که در آسمانها و زمین است آگاهتر است، ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و به داود زبور را بخشیدیم».
و این مبین لطف خداوند به بندگانش است که آنها را به زیباترین اخلاق و اعمال و گفتارهایی که باعث خوشبختی دنیا و آخرت آنان است دستور میدهد. پس فرمود: ﴿وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ ٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ﴾و به بندگانم بگو: سخنی را بگویند که آن بهتر است و این دستور به هر سخنی است که انسان را به خدا نزدیک مینماید، از قبیل خواندن قرآن، ذکر، آموزش علم، امر به معروف و نهی از منکر و گفتار نیک و مهربانی با مردم بر حسب جایگاه انسانها. پس به همۀ این موارددستور داده شده است.
و اینکه هرگاه دو کار خوب وجود داشت، چنانچه آدمی نتواند هر دو کار خوب را انجام دهد، آن را برگزیند که خوبتر است.
و گفتار زیبا و نیک باعث توسعه و ترویج اخلاق زیبا و عمل صالح میشود، زیرا هرکس بتواند زبانش را کنترل نماید او میتواند تمام کارهایش را کنترل نماید.
﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ یَنزَغُ بَیۡنَهُمۡ﴾بیگمان شیطان در میان ایشان فساد و تباهی راه میاندازد، ینی چیزهایی را در میان بندگان اشاعه میدهد که دین و دنیایشان را به فساد و تباهی بکشد. و علاج این مشکل در این است که بندگان در تلفظ به سخنان نازیبا و ناشایستی که شیطان آنها را به سویش فرا میخواند، از وی پیروی نکنند.
نیز باید با یکدیگر به نرمی و خوبی رفتار کنند تا شر شیطانی که میان آنها فساد و تباهی به راه میاندازد از بین برود، و ناکام شود، زیرا شیطان دشمن واقعی آنهاست، و باید با او مبارزه کنند، چون آنها فرا میخواند [فاطر: ۶]. ﴿لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ﴾[فاطر: ۶]. تا از اهل جهنم شوند و چنانچه شیطان میان آنها اختلاف و فساد به وجود آورد و برای ایجاد دشمنی میان آنها تلاش نماید باید قاطعانه برای مبارزه ومخالفت با دشمن خود بکوشند، و نفسهای سرکش خود را که شیطان از راه آن وارد میشود اطاعت مینمایند و کارشان سامان مییابد و هدایت میشوند.
﴿رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِکُمۡ﴾پروردگارتان از خودتان به حال شما آگاهتر است، بنابر این جز آنچه که خیر است برایتان نمیخواهند، و جز به آنچه که به مصلحت و فایدۀ شما است دستور نمیدهد، و چه بسا شما چیزی را میخواهید درحالیکه خیری در آن نیست.
﴿إِن یَشَأۡ یَرۡحَمۡکُمۡ أَوۡ إِن یَشَأۡ یُعَذِّبۡکُمۡ﴾اگر بخواهد شما را مشمول رحمت خود قرار میهد، و هرکس را که بخواهد توفیق میدهد که اسباب برخورداری از رحمت الهی را بدست آورد، و هرکس را که بخواهد خوار میگرداند و او را از فراهم نمودن اسباب رحمت الهی باز میدارد، و سزاوار عذاب میگردد. ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ وَکِیلٗا﴾و تو را نگهبان بر آنان نفرستادهایم که به تدبیر امورشان بپردازی و آنها را مجازات کنی، بلکه نگهبان و مراقب، خداوند است، و تو مبلغ، و راهنمای بهسوی راه راست هستی.
﴿وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِمَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند به حال تمام خلایقی که در آسمانها و زمین هستند آگاهتر است، پس به هر یک از آنان آنچه را که سزاوارش است و حکمت الهی آن را اقتضا میکند میبخشد و بخری را بر برخی دیگر برتری میدهد، همانطور که برخی از پیامبران را در فضایل و ویژگیهایی از قبیل اوصاف پسندیده و اخلاق و کارهای شایسته و پیروی زیاد از خداوند، نازل شدن کتابهایی که شامل احکام شرعی و عقاید پسندیدهاند، بر برخی از آنان برتری دادهاست، و همۀ امور از منتهای الهی بر آنهاست. هر چند که همه در اینکه از جانب خداوند بر آنها وحی میشود، مشترکاند، همانطور که زبور را بر داود نازل کرد.
پس مادامی که خداوند متعال برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم و به برخی از آنان کتاب دادهاست. پس پرا کسانیکه محمد صرا تکذیب میکنند، آنچه را که خداوند بر او نازل نموده و نبوت و کتابی را که به وسیلۀ آن خداوند وی را برتری داده است انکار میکنند؟!.
آیهی ۵۷-۵۶:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ وَلَا تَحۡوِیلًا٥٦﴾[الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که به جز خدا میپندارید، فراخوانید. پس نه میتوانند بلایی را از شما برطرف کنند و نه (می توانند آن را) دگرگون سازند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحۡذُورٗا٥٧﴾[الإسراء: ۵۷]. «پیامبران و صالحانی که آنان به فریاد میخوانند، برای تقرب جستن به پروردگارشان، آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک میکند، انجام میدهند و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او میترسند، بیگمان باید از عذاب پروردگارت برحذر بود».
خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلِ﴾ای پیامبر! به مشرکانی که جز خدا همتایایی را برای وی گرفتهاند و آنها را میپرستند همانطور که خدا را پرستش میکنند، و همانطور که خدا را میخوانند آنها را نیز میخوانند، بگو: اگر آنچه باور دارید درست است و راست میگویید: ﴿ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِ﴾کسانی را که به جز خدا معبود میپندارید، فرابخوانید. و بنگرید آیا سودی به شما میرسانند، یا میتانید زیانی را از شما دور نمایند؟ ﴿فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ﴾اما خواهید دید که نه توانایی دفع زبانی از قبیل بیماری یا فقر یا سختی امثال آن را از شما دارند، ﴿وَلَا تَحۡوِیلًا﴾و نه میتوانند آن را دگرگون سازند و از شخصی به شخصی دیگر منتقل نمایند، و نه توانایی کاستن از شدت اندوه و درد را دارند.
پس وقتی که معبودان شما چنین هستند، چرا به جای خدا آنها را میخوانید؟ آنها نمیتوانند کاری بکنند و فایدهای به شما برسانند، پس چنین چیزهایی را به خدایی گرفتن، نشانۀ بیعقلی و بیخردی است.
و جای بسی تعجب است که آدمی چنین تفکری پوچ و سخیف را از پدران گمراه خود به ارث ببرد و آنرا درست و مفید بپندارد، و اخلاص در عبادت را برای خداوند یگانه و یکتا که همۀ نعمتهای ظاهری و باطنی را به ما داده است، بیخردی و امری شگفتانگیز انگارد، همانطور که مشرکان گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَةَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ٥﴾[ص: ۵]. «آیا همۀ معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیز عجیبی است».
سپس خداوند خبر داد کسانی را که به جای خدا عبادت میکنند، به کاری مشغولاند و از آنها بیخبراند، زیرا برای نزدیک شدن به خدا وسیله میچویند و به او نیازمند هستند پس فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ﴾پیامبران و صالحان و فرشتگانی که ایشان به فریاد میخوانند، ﴿یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ﴾برای نزدیک شدن به خدا با یکدیگر رقابت مینمایند و آنچه از کارهای شایسته که انسان را به خدا نزدیک میکند، و توانایی انجام آن را میدهند، ﴿وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُ﴾و به رحمت خدا امیدوارند و از عذاب او میترسند، بنابر این از چیزی که (آدمی را) به عذاب میرساند پرهیز مینمایند. ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحۡذُورٗا﴾بیگمان باید خویشتن را از عذاب پروردگارت دور بر حذر داشت، و از موجبات عذاب وی پرهیز کرد. و این امور سه گانه، ترس و امید و محبت که خداوند مقربان درگاهش را بدان متصف نمود اساس و بنیان هر خیری هستند و هرکس این سه ویژگی را به طور کامل داشته باشد فواید و برکات فراوانی نصیب او میشود. و هرگاه دل از این سه چیز خالی شد خوبیها از آن درخت بر بسته و بدیها آنرا احاطه مینماید. و علامت محبت چیزی است که خداوند ذکر نموده است: به وی نزدیک میکند، بکوشد، و تلاش نامید در همۀ اعمال و کارهایش اخلاص داشته باشد، و ازاین طریق به خدا تقرب جوید، و در مسیر بندگی، با دیگر بندگان به رقابت بپردازد. پس هرکس ادعا کند که راه محبت خداوند چیزی غیر از این است، دروغ میگوید.
آیهی ۵۸:
﴿وَإِن مِّن قَرۡیَةٍ إِلَّا نَحۡنُ مُهۡلِکُوهَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَوۡ مُعَذِّبُوهَا عَذَابٗا شَدِیدٗاۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَسۡطُورٗا٥٨﴾[الإسراء: ۵۸]. «و هیچ شهری نیست (که ساکنانش ستمکار باشند) مگر اینکه ما پیش از روز قیامت نابودش میگردانیم، یا آن را به عذاب سختی گرفتار مینماییم. این در کتاب نگاشته شده است».
یعنی هیچ شهری از شهرهایی که پیامبران را تکذیب کردهاند وجود ندارد مگر اینکه حتماً باید گرفتار نابودی یا عذاب سختی شود، و این چیزی است که خداوند در لوح محفوظ ثبت نموده، و حکمی قطعی است و باید انجام شود. پس تکذیب کنندگان باید هر چه زودتر بهسوی خدا باز گردند و پیامبرانش را تصدیق نمایند قبل ازاینکه فرمان عذاب، آنها را فرا بگیرد.
آیهی ۶۰-۵۹:
﴿وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّآ أَن کَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ وَءَاتَیۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا٥٩﴾[الإسراء: ۵۹]. «و (چیزی) ما را از فرستادن معجزات بازنداشت مگر اینکه گذشتگان آن را تکذیب کردند، و به ثمود ماده شتر دادیم که نشانهای روشن بود، پس به آن ستم روا داشتند و ما معجزات را جز برای بیم دادن نمیفرستیم».
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡیَا ٱلَّتِیٓ أَرَیۡنَٰکَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا طُغۡیَٰنٗا کَبِیرٗا٦٠﴾[الإسراء: ۶۰]. «و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: بیگمان پروردگارت به مردم احاطۀ کامل دارد. و رؤیا و خوابی را که به تو نشان دادیم، و درخت نفرین شده در قرآن را جز (مایۀ) آزمایش برای مردم قرار ندادیم، ما ایشان را بیم میدهیم، ولی جز سرکشی وعصیان فراوان چیزی بر آنان نمیافزاید».
خداوند متعال از رحمت گستردۀ خوش خبر میدهد، و این که معجزاتی را که تکذیب کننگان پیشنهاد میکردند نفرستاده است، و میفرماید چیزی او را از فرستادن آن معجزات درخواستی بازنداشت مگر اینکه خداوند نمیپسندد آنها آنرا تکذیب کنند، زیرا وقتی معجزات را تکذیب کنند بلافاصله آنها را شکنجه میدهد و بدون درنگ، عذاب، آنان را فرا خواهد گرفت. همانطور که خداوند با پشتیبانی که معجزات را تکذیب کردند چنین رفتار نمود.
یکی از معجزات بزرگی که خداوند فرستاد، معجزهای بود که برای قوم ثمود فرستاد و آن ماده شتری بزرگ و شگفتانگیزی بود که تمام قبیلۀ ثمود روزی که آن شتر برای نوشیدن آب به چشمهی آنان میرفت، آنان به خاطر ارج نهادن به آن به سرچشمه نمیرفتند و از آن آب نمیآوردند. ولی با این وجود آن را تکذیب کردند، و در نتیجه به عذابی که خداوند در کتابش برای ما تعریف نموده است گرفتار شدند.
و اینها هم چنانچه معجزات بزرگی نیز به نزدشان میامد، ایمان نمیآورند، زیرا دلیل ایمان نیاوردشان این نبود که آنچه پیامبر آورده است پوشیده و پنهان، و حق و باطل بودنش بر آنان مشتبه میباشد، بلکه پیامبر با دلایل زیادی پیش آنها آمده که بر صحت آنچه آورده است دلالت مینماید، دلایلی که موجب هدایت کسی است که خواهان هدایت باشد. طبعاً معجزات و نشانههای دیگر نیز مانند همین نشانهها و دلایل هستند که آنها حتماً با آن همان رفتاری را در پیش خواهند گرفت که با دیگر دلایل در پیش گرفتند، پس دراین حالت فرو نفرستادن معجزات برایشان بهتر و مفیدتر است.
﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا﴾و هدف از فرستادن معجزات این نیست که انگیزه و سبب ایمان آوردن باشد، زیرا ایمان بدون مشاهدۀ نشانه و معجزه محقق نمیشود، بلکه هدف از فرستادن نشانهها و معجزات (دراین مورد مخصوص) ترساندن و بیم دادن است، تا آنها از آنچه که بر آن هستند باز آیند.
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِ﴾و به یاد آر آنگاه که به تو گفتیم: پروردگارت با آگاهی و قدرت خویش مردم را از هر جهت در احاطه دارد. آنها پناهی ندارند که به آن پناه ببرند و این برای کسی که عقل دارد کافی است تا از آنچه که خداوند نمیپسندد، باز آید ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡیَا ٱلَّتِیٓ أَرَیۡنَٰکَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ﴾بیشتر مفسرین بر این باورند که منظور شب اسرا است. یعنی ما دیدای را که در شب معراج برای تو میسر و ممکن کردیم، و (نیز) درخت نفرین شده (زقّوم) که در ته دوزخ میروید و در قرآن ذکر شده است، را جز وسیلۀ آزمایش مردم قرار ندادهایم.
این دو چیز مایۀ فتنۀ مردم قرار گرفتند تا جیای که کافران بر کفر خود پافشاری کردند و شر آنان بیشتر شد، و برخی از افرادی که ایمانشان ضعیف بود از ایمان خود برگشتند، زیرا اموری که پیامبر آنها را خبر داده بود مبنی بر این که در یک شب از مسجد الاقصی بهسوی آسمانها رفته است، حسب ظاهر و با توجه به امکانات مادی غیر ممکن بود. و نیز پیامبر از وجود درختی خبر داده بود که در اعماق جهنم میروید، این نیز از چیزهای خلاف عادت بود و باعث شد تا آنها پیامبر را تکذیب کنند. پس چطور بود اگر آیات و امور خارق العادۀ بزرگ را مشاهده میکردند؟ آیا [در چنین شرایطی] نیاوردن معجزات بهتر نیست؟ البته که بهتر است، زیرا آوردن معجزات بزرگ سبب میشود که شر و بدی آنان بشتر شود. بنابر این خداوند بر آنها رحم نمود و معجزات بزرگ را برای آنها نیاورد.
و از اینجا میتوان دریافت که عدم تصریح به چیزهای بزرگ در قرآن و سنت که در زمانهای اخیر پدیدار شده است، بسی بهتر است، زیرا ممکن بود که مردم آن زمان چنین چیزهایی را نپذیرند، و این باعث میشد تا دلهای برخی از مومنان دچار تردید شود و نیز مانعی میشد تا کسانی که اسلام نیاوردهاند آنها را از ورود به اسلام باز دارد و از اسلام گریزان شوند. خداوند کلمات عام و فراگیری را بیان نموده که تمام آنچه را که رخ میدهد دربر میگیرد.
﴿وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا طُغۡیَٰنٗا کَبِیرٗا﴾و ما آنها را با نشانهها و معجزات بیم میهیم ولی این ترساندن و بیم دادن جز سرکشی عصیان فراوان چیزی بر آنان نمیافزاید. و این بیانگر آن است که آنان بینهایت به شر منصف بودند و آن را دوست میداشتند، و بینهایت از حق متنفر بودند و به آن پایبند نبودند.
آیهی ۶۵-۶۱:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا٦١﴾[الإسراء: ۶۱]. «و به یادآور وقتی که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده برید آنگاه همه سجده بردند مگر ابلیس، گفت: آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریدهای؟!».
﴿قَالَ أَرَءَیۡتَکَ هَٰذَا ٱلَّذِی کَرَّمۡتَ عَلَیَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَأَحۡتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٗا٦٢﴾[الإسراء: ۶۲]. «(شیطان) گفت: به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گرامی داشتهای؟ (این جای بسی تعجب است!) اگر مرا تا روز قیامت مهلت دهی همگی فرزندان او را ـ جز اندکی ـ نابود میگردانم».
﴿قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا٦٣﴾[الإسراء: ۶۳]. «(خدا) فرمود: برو، هرکس از آنان از تو پیروی کند، سزای همۀ شما جهنم است که سزایی فراوان (و تمام) است».
﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا٦٤﴾[الإسراء: ۶۴]. «و هرکس از آنان را که میتوانی با آوای خویش تحریک کن و لشکر سواره و پیاده را بر سرشتان بتازان و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و آنان را وعده بده، و وعدۀ شیطان به مردم جز نیرنگ و قریب نیست».
﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا٦٥﴾[الإسراء: ۶۵]. «بیگمان تو را بر بندگانم سلطهای نیست و همین کافی است که پروردگارت حافظ و حمایتگر است».
خداوند متعال بندگانش را به دشمنی شدید شیطان و تلاش او برای گمراه کردنشان آگاه ساخته و میفرماید: وقتی که خداوند آدم را آفرید شیطان از سر تکبر و عناد از سجده کردن برای او امتناع ورزید و با تکبر گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا﴾آیا برای کسی سجده کنم که او را از گل آفریدهای؟ و شیطان گمان میبرد که به دلیل اینکه او از آتش آفریده شده است از آدم بهتر است. و پیشتر بطلان این قیاس از چند جهت بیان شد.
پس وقتی برای شیطان روشن شد که خداوند آدم را بر او برتری داده است، خطاب به خداوند گفت: ﴿أَرَءَیۡتَکَ هَٰذَا ٱلَّذِی کَرَّمۡتَ عَلَیَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَأَحۡتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٗا﴾به من بگو: آیا این همان کسی است که او را بر من ترجیح داده و گراهی داشته ای؟ جای تعجب است اگر مرا تا روز قیامت زنده بداری فرزندان او را آنان را نابود میکنم و گمراهشان خواهم کرد. مگر تعداد اندکی از آنان. شیطان پلید دانست که حتماً از میان فرزندان او کسانی خواهند بود که با وی دشمنی میورزند و از فرمانش سرپیچی میکنند.
خداوند هب شیطان فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ﴾برو، هرکس از آنان از تو پیروی کند، و تو را بر پروردگار و کار ساز حقیقیاش ترجیح دهد، ﴿فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا﴾بیگمان سزای همۀ شما جهنم است که برایتان آماده شده است و سزای اعمالتان را در آن به طور کامل خواهید دید.
سپس خداند شیطان را دستور داد (این دستور یک دستور تقدیری است نه شرعی) تا برای گمراه کردن بندگان هر چه میتواند انجام بدهد، و فرمود ﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ﴾و هرکس از آنانرا که میتوانی با ندای خود از راه بدر کن و بترسان و خوار بگردان. و در این هر دعوت دهندهای بهسوی گناه داخل است. ﴿وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ﴾و لشکر سواره و پیاده را بر سرشان بشوران و بتازان. و در این راه هر پیاده و سواری که بهسوی معصیت و نافرمانی خدا (در حرکت است) داخل میباشد، و کسی که برای انجام گناه، پیاده در حرکت است یا سوار است و پیش میرود، از لشکر یا پیاده یا سوارۀ شیطان است. و منظور این است که خداوند بندگان را با این دشمن آشکار مورد آزمایش قرار میدهد، و دشمنی که با سخنان و کارهایش آنان را به نافرمانی خدا فرا میخواند.
﴿وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ﴾و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و این شامل هر گناهی است که متعلق به فرزندان و اموالشان میشود، از قبیل ندادن زکات و کفاره و عدم پرداخت حقوق واجب و عدم تربیت فرزندان بر کار خیر، و ترک شر، و گرفتن مال دیگران به ناحق، یا قراردادن و خرج کردن آن در جایی که حق آن نیست، یا ثروت اندوزی از راههای نامشروع و شغلهای نادرست. همۀ موارد مذکور در این باب داخلاند.
بسیاری از مفسران گفتهاند: اگر هنگام خوردن غذا و آب و هنگام آمیزش با همسر اسم خدا برده نشود شیطان در اموال و فرزندان آدمی مشارکت میجوید. هر گا ه در این کارها اسم خدا را نبرد شیطان با و شریک میشود و همانطور که در حدیث آمده است.
﴿وَعِدۡهُمۡ﴾و به آنان وعده بده، وعدههایی که به ظاهر آراسته و فریبندهاند، اما حقیقتی ندارند. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا﴾و شیطان به آنان جز فریب وعده نمیدهد. یعنی و عدههای باطل و نابود شدنی به آنان میدهد، مانند اینکه گناهان و عقاید فاسد را برایشان زیبا جلوه میدهد و به آنان و عده میدهد که اگر این کارها را بکنند پاداش خواهند داشت، چون آنها گمان میبرند که بر حق هستند.
و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُکُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُکُم بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغۡفِرَةٗ مِّنۡهُ وَفَضۡلٗا﴾[البقرة: ۲۶۸]. «شیطان شما را به فقر و تنگدستی تهدید میکند، و شما را به زشتیها فرمان میدهد و خداوند به شما وعدۀ آمرزش از جانب خود و وعدۀ فضل و بخشش میدهد».
و چون خداوند از آنچه شیطان میخواهد با بندگان انجام دهدف خبر داد، چیزی را که به وسیلۀ آن میتوان از فتنۀ شیطان در امان بود و آن همان بندگی خدا و ایمان آوردن و توکل بر اوست، بیان نمود فرمود: ﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞ﴾بیگمان تو هیچ تسلطی بر بندگانم نداری، بلکه چنانچه عبودت و بندگی او را انجام دهند خداوند هر شری را از آنها دور مینماید، و آنان را ازشیطان رانده شده در امان میدارد، و پشتیبان آنان خواهد بود. ﴿وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا﴾و کافی است که پروردگارت حافظ و پشتیبان (آنان) است، او کسی را حفاظت و پشتیبانی مینماید که بر وی توکل کند و آنچه را که خداوند او را به انجام آن دستور دادهاست، انجام دهد.
آیهی ۶۹-۶۶:
﴿رَّبُّکُمُ ٱلَّذِی یُزۡجِی لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ فِی ٱلۡبَحۡرِ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا٦٦﴾[الإسراء: ۶۶]. «پروردگارتان آن (خدایی) است که کشتیها را در دریا برایتان روان میکند تا از فضل او بجویید، بیگمان او (نسبت) به شما مهربان است».
﴿وَإِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فِی ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِیَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰکُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ کَفُورًا٦٧﴾[الإسراء: ۶۷]. «و هنگامی که در دریا سختیها به شما رسد، جز خدا همۀ کسانی که به فریاد میخوانید از نظرتان ناپدید میگردند، اما وقتی که (خدا) شما را برهاند و به خشکی برساند روی میگردانید. و انسان (یک موجود بسیار) ناسپاس است».
﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن یَخۡسِفَ بِکُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗا ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ وَکِیلًا٦٨﴾[الإسراء: ۶۸]. «آیا ایمن شدهاید از اینکه شما را در گوشهای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ آنگاه برای خود کارسازی نمییابید».
﴿أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن یُعِیدَکُمۡ فِیهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَیُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّیحِ فَیُغۡرِقَکُم بِمَا کَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ عَلَیۡنَا بِهِۦ تَبِیعٗا٦٩﴾[الإسراء: ۶۹]. «آیا ایمن شدهاید از اینکه شما را به دریا بازگرداند، آنگاه تند بادی بر شما بفرستد، سپس به سبب آنکه کفر ورزیدهاید شما را غرق نماید؟! آنگاه در این خصوص (و) در برابر ما (برای خود) بازخواست کنندهای نیابید».
خداوند نعمت خود را بر بندگانش یادآور میشود که کشتیها را برایشان مسخر کرده، و به آنها الهام نموده که چگونه کشتی بسازند، و دریای خروشان و پر تلاطم را برایشان مسخر نموده که کشتیها در آن حرکت مینمایند، تا بندگان با سوار شدن بر آن و حمل کالاهای تجاری خود بر آن، و حمل کالاهای تجارتی خود بر آن، بهرهمند شوند، و این رحمت و مهربانی خداونددر حق بندگانش است، و او همواره نسبت به بندگان مهربان بوده و هرچه به سودشان است به آنها میدهد.
و از جمله رحمتهای الهی دال بر این که تنها او معبود حقیقی است نه آنچه غیر از او معبود خوانده میشوند، این است که هرگاه سختی و ناراحتی در دریا به آنها برسد و گرفتار طوفانها و امواج شوند و از نابودی و هلاک شدن بترسند، مردهها و زندههایی را که در حالت آسایش و راحتی به فریاد میخواندند از نظرشان ناپدید میگردد، و انگار هیچ زمانی آنها را به کمک و فریاد نخواندهاند. چون میدانند که آنها ضعیفاند و توانایی دور ساختن هیچ مشکل و سختی را ندارند. و اینجاست که آفرینندۀ آسمانها و زمین را که همه مخلوقات در سختیها از او یاری میجویند به فریاد میخوانند، و خالصانه به درگاه اقدسش به نیایش و دعا میپردزاند، و در محضرش خاشع و فروتن میشوند.
اما وقتی سختی را از آنها دور نماید و آنان را از غرق شدن نجات دهد، و به خشکی برسان، خدا را پیشتر به فریاد خوانده بودند، فراموش میکنند و با او کسی را که شریک میسازند که هیچ فایدهای را نمیرساند، و هیچ ضرری را دفع نمیکند، و کسی را محروم نمیگرداند. بنابر این از یگانه پرستی و اخلاص در عبادت و دعا برای پروردگارشان اعراض نموده و روی برمیتابند.
و این بر اثر جهالت انسان و ناسپاسی اوست، زیرا انسان شکر نعمتها را نمیگذارد. مگر کسی که خداوند او را هدایت نموده و به وی عقل سلیم عطا کرده، او را به راه راست رهنمود کرده است. پس چنین فردی میداند کسی که سختی ا را دور مینماید و آدمی را از وحشتها و امور هولناک نجات میدهد خداست که سزاوار آن است تنها پرستش شود، و در سختی و آسایش و در فراخنا و تنگناف هر عبادتی فقط برای او انجام شود.
اما هرکس که خوار شود و سرنوشت خود را به عقل ناتوان خو بسپارد، در هنگام سختی و شداید جز به مصلحت و منفعت و نجات خود نمیاندیشد، بنابر این وقتی که نجات یافت و مشقت و سختی از او دور شد به سبب جهالت و نادانی گمان میبرد که خداوند نتوانسته او را مجازات نماید. و عقوبت دنیوی شرک به ذهن او خطور نمیکند، گذشته از اینکه به عواقب وخیم آن در قیامت بیاندیشد.
بنابراین خداوند آنها را متذکر شد و فرمود: ﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن یَخۡسِفَ بِکُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗا﴾آیا ایمن شدهاید از اینکه شما را در کنارهای از خشکی در زمین فرو ببرد، یا طوفانی بر شما بفرستد که شما را سنگباران کند؟ یعنی خداوند بر هر چیز و هر کاری تواناست، اگر بخواهد عذابی از بالای سرتان فرود میآورد و شما را سنگباران خواهد کرد و آن عذابی است که آنها را هلاک و نابود میسازد. بنابر این گمان نکنید که نابودی و هلاک شدن جز در دریا در جایی دیگر صورت نمیگیرد.
و اگر چنین گمان برید، پس ایمن نیستید از اینکه ﴿أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن یُعِیدَکُمۡ فِیهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَیُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّیحِ﴾شما را به دریا بازگرداند، آنگاه تند باد در هم شکنندهای بر شما بفرستد، ﴿فَیُغۡرِقَکُم بِمَا کَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ عَلَیۡنَا بِهِۦ تَبِیعٗا﴾و به سبب آنکه کفر ورزیدهاید شما را غرق نماید؟ و کسی را نیابید که در برابر این کار، ما را تعقیب و مورد پیگرد قرار دهد، زیرا خداوند به اندازۀ ذرهای بر شما ستم نکرده است.
آیهی ۷۰:
﴿وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا٧٠﴾[الإسراء: ۷۰]. «و به راستی فرزندان آدم را گرامی داشته، و آنان را در خشکی و دریا حمل کرده، و از پاکیزهها به آنان روزی عطا نموده و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان دادهایم».
و این بیانگر کرم و احسان الهی بر بندگان است که نمیتوان مقدار وا ندازهی آن حساب کرد. چرا که خداوند بندگانش را به صورتهای گوناگون مورد تکریم قرار داده، پس آنان را با علم و عقل و فرستادن پیامبران و کتابها گرامی داشته، و از آنان اولیا و برگزیدگانی قرار داده، و نعمتهای ظاهری و باطنی را به آنها بخشیده است. ﴿وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ﴾و آنها را در خشکی بر مرکبهایی از قبیل شتر و قاطر و الاغ و ماشینهای سواری حمل نمودهایم، ﴿وَٱلۡبَحۡرِ﴾و در دریا با کشتیها آنها را حمل نمودهایم، ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ﴾و خوردنیها و نوشیدنیها و پوشاک و همسران پاکیزهای را روزیشان نمودهایم، و هیچ چیز پاکیزهای نیست که به آن نیاز داشته باشند مگر اینکه خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بدان گرامی داشته، و تهیۀ آن را برایشان آسان کرده است.
﴿وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا﴾و بر بسیاری از آفریدگان خویش کاملاً برتریشان دادهایم. یعنی با فضیلتهایی که به آنان اختصاص داده آنها را برتری داده است، به گونهای که دیگر مخلوقات آن خصوصیتها را ندارند. پس آیا سپاس کسی را که نعمتها را به سویشان سرازی نموده و رنجها را از آنان دور نموه به جای میآورند؟ آنها را از خالق و عطاء کنندۀ نعمتها مشغول دارد، و با مشغول شدن به نعمتها و خوشیها از عبادت پروردگارشان غافل شوند، و از نعمتها در مسیر نافرمانی خدا است،اده نمایند.
آیهی ۷۲-۷۱:
﴿یَوۡمَ نَدۡعُواْ کُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ فَمَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَقۡرَءُونَ کِتَٰبَهُمۡ وَلَا یُظۡلَمُونَ فَتِیلٗا٧١﴾[الإسراء: ۷۱]. «روزی (فرا خواهد رسید) که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم، آنگاه هرکس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، آنان نامۀ اعمالشان را میخوانند و کمترین ستمی نمیبینند».
﴿وَمَن کَانَ فِی هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلٗا٧٢﴾[الإسراء: ۷۲]. «و هرکس در این (دنیا) کور باشد، او در آخرت (نیز) کور و گمراهتر است».
خداوند از حالت مردم در روز قیامت خبر داده و میفرماید: هر گروه از مردم را در حالی فرا میخواند که پیشوا و راهنمایشان همراه آنهاست، و آنان پیامبران و جانشینان هستند، پس هر امتی در حالی چیش میروند که پیامبرشان، همان که آنها را در دنیا بهسوی خیر دعوت میکرد، حاضر میگردد. و اعمالشان بر کتابی که پیامبر مردم را بهسوی آن دعوت میکرد عرضه میشود تا معلوم گردد که کارها و اعمال آنان با کتاب وی موافق است یا نه؟ و بر این اساس به دو گروه تقسیم میشوند: ﴿فَمَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِ﴾پس هرکس نامۀ اعمالش به دست راستش داده شود، چون از پیشوای خود که به راه را ست هدایت مینمود پیروی کرده و با پیروی از کتابهایش هدایت یافته اس نیکیهایش زیاد و بدیهایش کم میگردد ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ یَقۡرَءُونَ کِتَٰبَهُمۡ﴾و ایشان به سبب آنچه در نامۀ اعمال خود میبینند شاد میشوند و با شادی و سرور آنرا میخوانند. ﴿وَلَا یُظۡلَمُونَ فَتِیلٗا﴾و به اندازۀ رشته نازکی که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد ستم نمیبینند. یعنی به اندازه ذرهای ستم نمیبیند.
﴿وَمَن کَانَ فِی هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ﴾و هرکس در این دنیا از دیدن حق کور باشد، و آن را نپذیرد و از آن پیروی نکند و راه گمراهی را در پیش گیرد، ﴿فَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ﴾پس او در آخرت از حرکت در راه بهشت بازمانده و کور خواهد شد. همانطور که در دنیا آن را در پیش نگرفته است. ﴿وَأَضَلُّ سَبِیلٗا﴾و گمراهتر است، زیرا جزا از نوع عمل است و آدمی هرطور رفتار نماید به همان صورت سزا و جزا میبیند.
و این آیه دلیلی است بر ای که هر امتی به دین و کتابش فراخوانده میشود که آیا به آن عمل کرده است یا نه؟ و دلیلی است بر این که مردم بر اساس شریعت پیامبری که ب هپیروی از او امر نشدهاند مورد بازخواست قرار نمیگیرند، و خداوند هیچکس را عذاب نمیدهد مگر اینکه حجت بر او اقامه شود و او با حجت به مخالفت بر خیزد. و نیز در این آیه میفرماید: نامۀ اعمال اهل خیر و نیکوکاران به دست راستشان داده میشود و شادی بزرگی به آنها دست میدهد. و برعکس، بدکاران از بس که اندوهگین و ناراحتاند، نمیتوانند نامۀ اعمالشان را بخوانند.
آیهی ۷۷-۷۳:
﴿وَإِن کَادُواْ لَیَفۡتِنُونَکَ عَنِ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ لِتَفۡتَرِیَ عَلَیۡنَا غَیۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوکَ خَلِیلٗا٧٣﴾[الإسراء: ۷۳]. «و نزدیک بود که تورا از آنچه به سویت وحی کردهایم منصرف گردانند تا غیر آن را به دروغ به مان نسبت بدهی و آنگاه تو را به دوستی گیرند».
﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰکَ لَقَدۡ کِدتَّ تَرۡکَنُ إِلَیۡهِمۡ شَیۡٔٗا قَلِیلًا٧٤﴾[الإسراء: ۷۴]. «و اگر ما تو را استوار و پا برجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی».
﴿إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰکَ ضِعۡفَ ٱلۡحَیَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیۡنَا نَصِیرٗا٧٥﴾[الإسراء: ۷۵]. «آنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو میچشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمییافتی».
﴿وَإِن کَادُواْ لَیَسۡتَفِزُّونَکَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِیُخۡرِجُوکَ مِنۡهَاۖ وَإِذٗا لَّا یَلۡبَثُونَ خِلَٰفَکَ إِلَّا قَلِیلٗا٧٦﴾[الإسراء: ۷۶]. «و به راستی نزدیک بود که تو را از آن سرزمین بلغزانند تا تو را از آن بیرون کنند دراین صورت بعد از تو جز مدت کوتاهی نمیماندند».
﴿سُنَّةَ مَن قَدۡ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِن رُّسُلِنَاۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحۡوِیلًا٧٧﴾[الإسراء: ۷۷]. «این سنت خدا در مورد به هلاکت رساندن مردمانی است که پیامبرشان را از میانشان بیرون میکنند، و در روش و شیوۀ ما تغییر و تبدیلی نخواهی دید».
خداوند متعال منت خویش را بر پیامبرش محمد صبیان میدارد که او را از دشمنانی که برای ضربه زدن به وی و منصرف گرداندنش از هر راهی وارد شدند، حفاظت نمود. پس فرمود: ﴿وَإِن کَادُواْ لَیَفۡتِنُونَکَ عَنِ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ لِتَفۡتَرِیَ عَلَیۡنَا غَیۡرَهُ﴾و دست به انجام کاری زدند که از عاقبت وخیم آن غافل بودند، آنان توطئه کردند تا یغر از آنچه بر تو نازل نمودهایم به خدا نسبت دهی، و آنگاه آنچه را ک میل و خواست آنهاست به میان آوری و آنچه را که خداوند بر تو نازل نموده است رها کنی. ﴿وَإِذٗا﴾و اگر آنچه را که دوست دارند، انجام دهی ﴿لَّٱتَّخَذُوکَ خَلِیلٗا﴾آنگاه تو را دوست خود قرار میدهند و از همۀ دوستانشان نزد آنها عزیزتر خواهی بود، چرا که خداوند خوبیهای اخلاقی و آداب نیکو را به تو عنایت نموده که باعث میشود دور و نزدیک و دوست و دشمن تو را دوست بدارند.
اما بدان که آنها با تو دشمنی نکرده و طرح دشمنی را با تو نریختهاند، مگر به خاطر حقی که آوردهای، و آنها با شخص خودت دشمنی ندارند، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَیَحۡزُنُکَ ٱلَّذِی یَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ٣٣﴾[الأنعام: ۳۳]. «قطعاً ما میدانیم که آنچه آنها میگویند تو را اندوهگین میسازد، آنان تورا تکذیب نمیکنند، بلکه ستمگران آیات خدا را انکار مینمایند».
﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰکَ﴾و با وجود این، اگر ما تو را بر حق استوار و پابرجا نمیداشتیم، ونعمت عدم اجابت فراخوانی آنها را بر تو نمیدادیم، ﴿لَقَدۡ کِدتَّ تَرۡکَنُ إِلَیۡهِمۡ شَیۡٔٗا قَلِیلًا﴾از بس که برای هدایت آنان راه حلهای فراونی ارائه میکردی، و از بس که دوست داشتنی آنها هدایت شوند، نزدیک بود به آنان گرایش پید کنی.
اما اگر بهسوی آنان گرایش یابی و خواستۀ آنها را بر آورده سازی، ﴿إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰکَ ضِعۡفَ ٱلۡحَیَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ﴾تو را به عذابی چند برابر، در دنیا و آخرت گرفتار میسازیم، و این به خاطر کمال نعمتی است که خداوند به تو داده، و نیز به خاطر کمال معرفتی است که شما از آن برخوردار میباشید.
﴿ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیۡنَا نَصِیرٗا﴾سپس برای خود در برابر ما یاری نمییافتی که تو را از عذاب خدا نجات دهد، اما خداوند تو را از اسباب شر مصون و در امان نگاه داشت، و تو را پابرجا و استوار نمود، و بر راه راست هدایت کرد، و به هیچ صورت بهسوی آنان گرایش نیافتی. و به هیچ صورت بهسوی آنان گرایش نیافتی. پس خداوند بزرگترین بخشش و نعمت خویش را به تمام و کمال به تو دادهاست.
﴿وَإِن کَادُواْ لَیَسۡتَفِزُّونَکَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِیُخۡرِجُوکَ مِنۡهَا﴾و به راستی نزدیک بود تو را از آن سرزمین برکنند تا تو را از ان بیرون نمایند. یعنی به خاطر نفرتی که از جایگاه تو در میان خود داشتند نزدیک بود تو را از آن سرزمین بیرون کنند و از آن آوارهات نمایند و اگر چنین میکردند بعد از تو جز مدت کوتاهی باقی نمیماندند، و عذاب خدا آنها را فرا میگرفت. همانطور که سنت و شیوۀ الهی در میان همۀ ملتها اینگونه بوده و هرگز تغییر نمییابد. و هر امتی که پیامبرش را تکذیب نموده و او را از سرزمین خود بیرون کردهاند خداوند فوراً آنها را به عذاب گرفتار کرده است.
وقتی کفار مکه علیه پیامبر اسلام توطئه کردند و او را بیرون نمودند، مدت کوتاهی نگذشت که خداوند عذاب خویش را در جنگ بدر بر آنها نازل نمود و سردارانشان کشته شدند و قدرت آنان از هم پاشید.
این آیات مبین آنند که بنده به شدت به خداوند نیازمند است تا او را استوار و پابرجا بدارد، و باید همواره از خداوند بخواهد که او را بر ایمان استوار گرداند، و به هر راهی که انسان را پابر جایی میرساند متوسل شود، زیرا پیامبر صدرحالیکه کاملترین بنده بود، خداوند به او فرمود: ﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰکَ لَقَدۡ کِدتَّ تَرۡکَنُ إِلَیۡهِمۡ شَیۡٔٗا قَلِیلًا٧٤﴾و اگر ما تو را پا برجا و استوار نمیداشتیم نزدیک بود اندکی بهسوی آنان گرایش پیدا کنی. پس دیگران چگونه خواهند بود؟!.
و خداوند در اینجا نعمت خویش را بر پیامبرش یادآور میشود، و اینکه او را از شر مصون داشته است. این دلالت مینماید که خداوند دوست بدارد بندگانش به هنگام وجود اسباب شر و بدی بیشتر نعمات او را به یادآورند و با این کار خود را از شر مصون دارند، و همواره بر ایمان پابرجاو استوار باشند.
نیز آیه به این مطلب اشاره مینماید که بر حسب بلندی مقام بنده و نعمتهایی که خداوند به وی ارزانی داشته است، گناهش بزرگتر و جرمش چندین برابر محسوب میگردد، آنگاه که کاری انجام دهد که به خاطر آن مورد نکوهش قرار گیرد، چون خداوند به پیامبرش تذکر دادهاست که اگر چنین کند ـ که او هرگز چنین نخواهد کرد ﴿لَّأَذَقۡنَٰکَ ضِعۡفَ ٱلۡحَیَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیۡنَا نَصِیرٗا﴾آنگاه عذاب دنیا و عذاب آخرت را چندین برابر به تو میچشانیم و برای خود در برابر ما یاری نمییابی.
و نیز آیه میفرماید: هرگاه خداوند بخواهد ملتی را هلاک و نابود نماید، جرم آن چندین برابر میشود و سزاوار عذاب الهی شده و عذاب بر آن واقع میگردد. همانطور که سنت و شیوه الهی در میان امتهای پیشین نیز همین بوده است. و وقتی پیامبرشان را بیرون کردند آنها را به عذاب گرفتار نمود.
آیهی ۸۱-۷۸:
﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا٧٨﴾[الإسراء: ۷۸]. «به هنگام زوال آفتاب تا تاریکی شب نماز را برپای دار و نماز صبح را بخوان، بیگمان نماز صبح (توسط فرشتگان) بازدید میگردد».
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا٧٩﴾[الإسراء: ۷۹]. «و در پاسی از شب برخیز و نماز تهجد بخوان، این یک فرضیۀ اضافی برای توست، باشد که پروردگارت تو را به مقامی پسندیده برساند».
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا٨٠﴾[الإسراء: ۸۰]. «و بگو: پروردگارا! مرا به طور پسندیده در (هر کاری) وارد کن و به نحو پسندیده (از آن) بیرون آور، و از جانب خود قدرتی به من عطا فرما که یار و مددکار(م) باشد».
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا٨١﴾[الإسراء: ۸۱]. «و بگو: حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت، بیگمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است».
خداوند به پیامبرش محمد صدستور میدهد تا نماز را به صورت ظاهری و باطنی و به طور کامل و در اوقات آن بر پا بدارد، ﴿لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ﴾به هنگام زوال آفتاب بهسوی افق غربی که نماز ظهر و عصر را شامل میگردد. ﴿إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ﴾تا تاریکی شب نماز که نماز مغرب و عشا را دربر میگیرد. ﴿وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ﴾و نماز صبح را (نیز) بخوان، نماز صبح قرآن نامیده شده است، چون قرائت در نماز صبح از دیگر نمازها طولانیتر است، نیز خواندن نماز صبح فضیلت بیشتری دارد، چرا که خداوند شاهد آن است و فرشتگان شب و روز در آن حضور دارند.
و در این آیه اوقات پنجگانۀ نمازهای فرض بیان شده، نیز بیان شده است نمازهایی که در این اوقات قرار دارند فرض میباشند، چون به انجام آن دستور داده شده است. نیز آیه به این مطلب اشاره مینماید که شرط صحت نماز فرا رسیدن زمان آن است و «فرا رسیدن زمان»، سبب وجوب نماز میباشد، زیرا خداوند دستور داده است که نماز در این اوقات بر پا شود، و در صورت عذر میتوان ظهر و عصر را جمع نمود، و نیز مغرب و عشا را جمع کرد، زیرا خداوند تمام ظهر و عصر را با هم ذکر کرده است، نیز وقت مغرب و عشا را با هم ذکر نموده است.
نیز آیه به فضیلت نماز صبح و فضیلت خواندن قرآن به صورت طولانی در آن اشاره نموده و اینکه قرائت قرآن رکن نماز است، چون هرگاه عبادت با بخشی از اجزای خود نامگذاری شود دلالت مینماید که آن بخش فرض است.
﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ﴾و به غیر از نماز مغرب و عشا در سایر اوقات شب نماز بخون تا نماز شب بر مقام تو بیافزاید، به خلاف دیگران که نماز شب کفارۀ گناهانشان است.
و احتمال دارد که معنیاش این باشد که نمازهای پنجگانه بر تو و بر مومنان فرض هستند، به خلاف نماز شب که فقط بر تو فرض میباشد، و چون تو پیش خداوند دارای ارزش والاتری هستی وظیفهات را از دیگران بیشتر نموده است تا پاداشت نیز بیشتر شود و از این طریق به مقام ستوده و پسندیده ای برسی. و آن مقامی است که پیشینیان و پسینیان، تو را بر آن مقام خواهند ستود و آن مقام شفاعت بزرگ است. آنگاه که مردم از آدم میخواهند تا برای آنان شفاعت کند، سپس از نوح، سپس ابراهیم، سپس از موسی، سپس از عیسی میخواهند تا برای آنها شفاعت کنند، اما همه عذر میآورند و خود را عقب میکشند، تا اینکه مردم از سرور آدمیزادگان میخواهند به نزد خداوند شفاعت نماید تا خداوند آنها را از وحشت و هراس روز محشر نجات دهد و بر آنان رحم نماید. آنگاه محمد صپیش پروردگارش شفاعت مینماید، و خداوند او را به عنوان شفیع پذیرفته، او او را در جایگاه و مقامی قرار میدهد که پیشینیان و پسینیان به او رشک میبرند، و با پذیرش شفاعت حضرت محمد صبر همۀ مردم منت خواهد نمود.
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ﴾یعنی تمام وارد شدنها و همۀ بیرون آمدنهای مرا در مسیر طاعت، و آنچه که میپسندی قرار بده، و آغاز کارها و ورود به آن و خروج از آن را همراه با اخلاص و مطابق دستور خود قرار بده. ﴿وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا﴾وحجتی آشکار و دلیلی قاطع بر همۀ آنچه که انجام میدهم و تمامی آنچه ترک میکنم به من عطا بفرما.
و این بالاترین حالتی استکه خداوند بنده را در آن قرار میدهد، به گونهای که همۀ حالات او تبدیل به خیر و خوبی میشود، و همۀ کارها و حالاتش وی را به پروردگارش نزدیک مینماید، و بر هر کار و حالتی دلیلی اشکار دارد. و این بیانگر آن است که آدمی در چنین ح التی به مقام علم مفید و عمل صالح نایل میآید.
﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُ﴾و بگو: حق آمد و باطل از میان رفت و نابود گشت. حق همان چیزی است که خداوند به پیامبرش محمد صوحی نمود، و او را دستور داد تا اعلام کند که به راستی حق آمد و هیچ چیزی توان مقابلۀ با آن را ندارد و باطل متلاشی و نابود خواهد گشت. ﴿إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا﴾بیگمان باطل همیشه از میان رفتنی و نابود شدنی است. و این صفت همیشگی باطل است، اما گاهی باطل دارای قدرت و پیشرفت میشود، و آن زمانی است که حق با آن مقابله نکند، اما به هنگام فرا رسیدن حق، باطل از هم میپاشد و نابود میشود و حرکتی نخواهد داشت، بنابر این باطل جز در زمانها و مکانهایی که خالی از دانش به آیات الهی و دلایل اوست، رواج پیدا نمیکند.
آیهی ۸۲:
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا٨٢﴾[الإسراء: ۸۲]. «و از قرآن آنچه را که مایۀ بهبودی و رحمت مؤمنان است فرو میفرستیم، ولی بر ستمگران جز زیان و خسارت نمیافزاید».
قرآن مشتمل بر شفا و رحمت است، ولی برای هرکس مایۀ شفا و رحمت نیست، بلکه برای کسانی سبب شفا و ر حمت است که به آن ایمان دارند و آیاتش را تصدیق مینمایند، و به آن عمل میکنند. اما کسانیکه با عدم تصدیق قرآن و عمل نکردن به آن به خود ستم ورزیدهاند.
آیات قرآن جز زیان به آنها چیزی نمیافزاید. زیرا به وسیلۀ قرآن حجت بر آنان اقامه میشود و شفایی که قرآن در بر دراد این است که دلها را از شبهات و جهالت و آرای فاسد، و انحراف و اهداف زشت و پاکسازی میکند، زیرا قرآن مشتمل بر عمل یقینی است که هر شبهه و جهلی به وسیلۀ آن از میان میرود، و شامل موعظه و اندرز است و هرگونه شهوت پرستی را با فرمان الهی مخالف باشد از میان میبرد، و جسمها را نیز از دردها و بیماریهای مختلف شفا میبخشد.
قرآن رحمت است زیرا آدمی را به اتخاذ اسباب رحمت و سعادت دنیوی و اخروی تشویق مینماید. به طوری که هرگاه بنده آنها را انجام دهد به سعادت همیشگی وپاداش نیک در دنیا و آخرت دست مییابد.
آیهی ۸۳:
﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنََٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ کَانَ یَُٔوسٗا٨٣﴾[الإسراء: ۸۳]. «و چون به انسان نعمت عطا کنیم، روی گردان شده و خویشتن را کنار میکشد و تکبّر میورزد، و چون سختی به او برسد مایوس و ناامید میشود».
طبیعت و سرشت انسان چنین میباشد، مگر کسی که خداوند او را هدایت کرده باشد. زیرا انسان هنگامی که خداوند به او نعمت دهد شاد میشود، و به خود میبالد و تکبر میورزد، و از پروردگارش رویگردان میشود، و شکر او را به جای نمیآورد و او را یاد نمیکند. ﴿وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ کَانَ یَُٔوسٗا﴾و چون شر و بلا گریبانگیرش شود و تنگدستی و بیماری او را فرا بگیرد، از هر خیر و خوبی ناامید میشود و گمان میبرد حالتی که او در آن قرار دارد همیشگی است.
و اما کسی که خداوند او را هدایت نموده است هنگامی که پروردگار به او نعمت دهد در مقابل وی فروتنی مینماید، و شکر نعمتش را به جای میآورد. و هنگامی که سختی به او برسد ناله و زاری سر داده، و از خداوند عافیت وبهبودی میطلبد و امیدوار است که خداوند آنچه را که او را بدان گرفتار کرده است از وی دور نماید، و با این کار بلا و مصیبت بر وی آسان میگردد.
آیهی ۸۴:
﴿قُلۡ کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ فَرَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِیلٗا٨٤﴾[الإسراء: ۸۴]. «بگو: هرکس به روش خودش کار میکند، و پروردگارتان بهتر میداند که چه کسی راهیانهتر است».
﴿قُلۡ کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ﴾یعنی هرکس متناسب با حالات و وضعیت خود کار میکند، پس اگر از برگزیدگان نیکوکار باشد جز عمل برای پروردگار جهانیان چیزی را انجام نمیدهد، و اگر از رسوا شده گان باشد جز برای مردم کاری را انجام نمیدهد و هیچ چیز مورد پسندش نخواهد بود. مگر آنچه که با اهداف و خواستههایش مطابق باشد. ﴿فَرَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِیلٗا﴾و پروردگارتان بهتر میداند که چه کسی راهش درستتر است، پس هرکس را صلاحیت و شایستگی هدایت داشته باشد، هدایت مینماید، و هرکس را که شایستگی هدایت نداشته باشد خوار میگرداند.
آیهی ۸۵:
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا٨٥﴾[الإسراء: ۸۵]. «و از تو دربارۀ روح میپرسند، بگو: روح چیزی است که تنها پروردگار من از آن آگاه است، و از دانش جز اندکی به شما داده نشده است».
این آیه به کسانی را که سوال میکنند و هدفشان لجاجت و به بن بست رساندن طرف است، از این کار باز میدارد، چرا که آنان مسایل مهم را نمیپرسند، بلکه از «روح» سوال میکنند که از امور پنهان است و هیچکس نمیتواند صفت و کیفیت آن را درست بیان کند، زیرا دانشی که بندگان از آن برخوردارند دارای کمبود و نقص میباشد بنابر این خداوند پیامبرش را فرمان داد که پاسخ آنها را اینگونه بدهد: ﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی﴾بگو: روح از جملۀ مخلوقات پروردگارم میباشد که به آن دستور داده پدیده بیاید و آن پدید آمده است. پس، پرسش از آن فایدۀ زیادی ندارد، با اینکه شما چیزهایی زیادی غیر از آن را نمیدانید.
و این آیه دلیلی است بر اینکه هرگاه کسی از چنین مسایلی مورد سوال واقع شد از پاسخ دادن به آن رویگردان شود، و سوال کننده را به چیزی راهنمایی کند که به آن نیاز دارد و به سود اوست.
آیهی ۸۷-۸۶:
﴿وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِۦ عَلَیۡنَا وَکِیلًا٨٦﴾[الإسراء: ۸۶]. «و اگر ما بخواهیم آنچه را که به تو وحی کردهایم از میان برمیداریم، آنگاه کسی را نخواهی یافت که در این رابطه علیه ما از تو دفاع کند».
﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّ فَضۡلَهُۥ کَانَ عَلَیۡکَ کَبِیرٗا٨٧﴾[الإسراء: ۸۷]. «مگر رحمتی از سوی پروردگارت (به دادت برسد) بیگمان فضل او در حق تو همواره بسیار است».
خداوند متعال خبر میدهد که قرآن و وحی که بر پیامبرش فرو فرستاده، رحمتی از جانب خدا بر او و بندگان خداست. و این بزرگترین نعمت الهی بر پیامبر است و فضل و کرم خداوند در حق پیامبر بزرگ است و نمیتوان اندازۀ آن را بیان کرد. پس خداوندی که این نعمت را از سر فضل خویش به تود دادهاست، میتواند آنرا از میان بردارد، آنگاه کسی را نمییابد که آن را برگرداند. و وکیلی را نیز نخواهی یافت که در این رابطه با خداوند سخن بگوید. پس باید به این نعمت شاد و خوشحال بود و تکذیب کنندگان، و مسخره کردن گمراهان نباید تو را اندوهگین کند، زیرا تو بزرگترین حجت را به آنها ارائه نمودی، اما آن را نپذیرفتند، و چون نزد خداوند ارزشی ندارند، خداوند آنان را خواب نموده است.
آیهی ۸۸:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا٨٨﴾[الإسراء: ۸۸]. «بگو: اگر انس و جن گرد آیند و متفق شوند بر اینکه مانند این قرآن را بیاورند هرگز نمیتوانند مانند آنرا بیاورند، هرچند برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند».
این دلیلی قاطع و حجتی آشکار بر صحت و راست بودن چیزی است که پیامبر صآورده است. زیرا خداوند همۀ انسانها و جنها را به مبارزه طلبیده و از آنها خواسته است که مانند این قرآن را بیاورند، و خبر داده است که آنها نمیتوانند مانند این قران را بیاورند، و اگر همه برای این کار همدیگر را کمک کنند بازتوانایی آوردن مانند قرآن را ندارند.
و همانطور که خداوند خبر داده پیش آمده است، زیرا انگیزۀ رد کردن قرآن به طور کامل در وجود دشمنان قرآن و تکذیب کنندگان وجود داشت، و آنها نیز اهل زبان و اهل فصاحت و شیوایی بیان بوده و هستند، پس اگر کوچکترین چاره و توانی برای این کار داشتند، انجام میدادند، پس آنها خواسته یا ناخواسته به حقانیت قرآن یقین داشته و از مخالفت و مبارزۀ با آن درماندهاند.
و چگونگی انسان که از خاک آفریده شده و از هرسو و نقص و کا ستی وی را احاطه کرده است، و هیچ علم و قدرت و اراده و مشیت و کلام کمالی جز از ناحیهی پروردگارش ندارد، میتواند با سخنان پروردگار زمین و آسمانها که بر تمام خفایا و نهانها مطلع است و کمال و ستایش مطلق و مجد و سرافرازی عظیم از آن او میباشد مبارزه کند؟ سخنانی که هرگز تمام نمیشوند، هر چند که تمام دریاها تبدیل به مرکب، و تمام درختان تبدیل هب قلم شوند و کلمات خدا را بنویسند! چرا که در این صورت هم مرکب تمام میگردد و قلمها نابود میشوند، ولی کلمات خدا هنوز به پایان نرسیدهاند.
پس همانطور که هیچ مخلوقی مانند خدا نیست، و در هیچ صفاتی همتایی ندارد، کلام او نیز جزو صفتهایش میباشد و هیچکس نمیتواند در کلامش با او برابری بکند.
پس هیچ چیزی در ذات و نام و صفات و کارهای خداوند مانند او نیست. هلاک باد کسی که کلام خالق را با کلام مخلوق اشتباه گرفته و گمان میبرد قرآن را محمد به دروغ به خدا نسبت میدهد و آن را از جانب خود آورده است!.
آیهی ۹۶-۸۹:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا٨٩﴾[الإسراء: ۸۹]. «و به راستی که در این قرآن هر مثلی را برای مردم به شیوههای گوناگون بیان داشتهایم ولی بیشتر مردم جز انکار و ناسپاسی نپذیرند».
﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠﴾[الإسراء: ۹۰]. «و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین چشمهای را برای ما روان سازی».
﴿أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا٩١﴾[الإسراء: ۹۱]. «یا اینکه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در آن روان کنی».
﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا٩٢﴾[الإسراء: ۹۲]. «یا اینکه آسمان را چنان که ادعا میکنی تکه تکه بر ما فرود آری، و یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما آوری».
﴿أَوۡ یَکُونَ لَکَ بَیۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیۡنَا کِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّی هَلۡ کُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا٩٣﴾[الإسراء: ۹۳]. «یا اینکه خانهای از زر و زیور داشته باشی، و یا اینکه بهسوی آسمان بالا روی، و به بالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمیآوریم مگر اینکه کتابی همراه خود برای ما بیاوری که آن را بخوانیم. بگو: پروردگارم پاک و منزه است! آیا من چیزی فراتر از بشری پیام آور هستم؟».
﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا٩٤﴾[الإسراء: ۹۴]. «و مردم را بازنداشت از آنکه ایمان آورند آنگاه که هدایت بهسوی آنان آمد مگر آنکه گفتند: آیا خداوند انسانی را که به عنوان پیامبر فرستاده است؟!».
﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا٩٥﴾[الإسراء: ۹۵]. «بگو: اگر در زمین فرشتگانی بودند که آرام و آسوده راه میرفتند، ما از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر به سویشان میفرستادیم».
﴿قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا٩٦﴾[الإسراء: ۹۶]. «بگو: خداوند به عنوان گواه بین من و شما بس است، بیگمان او از حال بندگانش بسیار آگاه و بیناست».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖ﴾و به تاکید مواعظ و مثلها را در قرآن به شیوههای گوناگون بیان داشتهایم و مفاهیمی را که بندگان به آن نیاز دارند بارها بیان کردهایم تا آنها پند بپذیرند و باز آیند، اما جز تعداد اندکی از آنها که خداوند سعادت را برایشان رقم زده و با توفیق خود آنان را یاری کرده است، آن را نپذیرفتند. و بیشتر مرم جز ناسپاسی و کفران این نعمت، که از بزرگترین نعمتهاست نپذیرفتند، و از روی عناد و لجاجت معجزات و نشانههایی غیر از آیات قرآن را از جانب خود پیشنهاد نمودند.
پس آنها به پیامبر خدا که این قرآن را آورده و شامل هر دلیل و برهانی است، میگوید: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا﴾وما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه از زمین چشمهای را برای ما روان سازی.
﴿أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ﴾یا اینکه باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی تا به وسیلۀ آن از رفتن به بازارها و رفت آمد بینیاز باشی. ﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا﴾یا اینکه آسمان را چنان که ادعا میکنی تکه تکه بر ما فرود آری، ﴿أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا﴾یا اینکه خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری که آنها را ببینیم و به آنچه آورهای گواهی بدهند. ﴿أَوۡ یَکُونَ لَکَ بَیۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ﴾و یا اینکه خانهای زرنگار و منقوش به طلا داشته باشی، ﴿أَوۡ تَرۡقَىٰ فِی ٱلسَّمَآءِ﴾و یا به صورت طبیعی و محسوس به آسمان بالا بروی، ﴿وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیۡنَا کِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُ﴾با این وجود، به بالا رفتنت ایمان نمیآوریم مگر اینکه همراه خود کتابی برای ما بیاوری که آن را بخوانیم.
و از آنجا که این گفتهها از سر لجاجت و به قصد ناتوان کردن پیامبر، و سخنانی بیخردانه و ستمگرانه، و متضمن نپذیرفتن حق و بیادبی در برابر خداوند بود، و با توجه به اینکه از این سخنها چنین بر میآید که پیامبر از جانب خویش معجزات را میآورد، خداوند به وی دستور داد تا خدا را پاک و منزه بدارد. پس فرمود، ﴿قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّی﴾بگو: پاک است پروردگارم و بسی برتر و بالاتر است از آنچه که شما میگویید. و پاک است خداوند از اینکه رمانها و آیات او پیرو خواستههای فاسد و نظرهای گمراه شما باشد. ﴿هَلۡ کُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا﴾آیا من جز فرستادهای از سوی خداوند برای هدایت مردمان هستم؟ من فقط فرستاد شدهام و چیز در دست من نیست.
و عاملی که باعث شد بیشتر مردم ایمان نیاورند این بود که پیامبرانی که بهسوی آنها فرستاده میشدند از خود آنها و انسان بودند و این رحمت الهی و لطف خداوندی در حق آنان بود که برای آنها انسانی از میان آنان فرستاده بود، زیرا اگر فرشتگان به میانشان میآمدند. نمیتوانستند چیزی از آنان فرا بگیرند.
﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ﴾بگو: اگر بهجای انسان فرشتگانی مستقر بوند و همچون انسانها در آن راه میرفتند و در روی زمین سکونت و اقامت میگزیندند و انسانها نیز میتوانستند آنها را ببینند و از آنان بیاموزند. ﴿لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا﴾ما قطعاً از آسمان فرشتهای را به عنوان پیامبر به سویشان میفرستادیم تا بتوانند از او فرا بگیرند.
﴿قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا٩٦﴾بگو: کافی است که خدا میان من و شما گواه باشد، او به بندگانش بسیار آگاه و بیناست. و از جمله گواهی خداوند برای پیامبرش این است ک او را با معجزات تأیید کرد و آیات را بر او نازل نمود، و او را برکسانی که با وی دشمنی کرده و او را از خانه و کاشانهاش بیرون رانده بودند پیروز گردانید. و چنانچه چیزی خلاف واقعیت را به خدا نسبت دهد بیگمان از او به سختی انتقام میگرفت، سپس رگ دلش را پاره میکرد، زیرا خداوند آگاه و بیناست و هیچ چیزی از احوال بندگان بر او پوشیده نمیماند.
آیهی ۱۰۰-۹۷:
﴿وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا٩٧﴾[الإسراء: ۹۷]. «و هرکس که خداوند هدایتش کند، راهیافته اوست، و هرکس را گمراه سازد به غیر از او برای آنان یاور و دوستانی نیابی. و روز قیامت آنانرا کور و لال و کر به روی چهرهاشان درافتاده بر میانگیزیم. جایگاهشان دوزخ است، هرگاه که زبانۀ آتش فروکش کند بر زبانۀ آتششان میافزاییم».
﴿ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا٩٨﴾[الإسراء: ۹۸]. «این است سزای آنان، بدان خاطر که به آیههای ما کفر ورزیده و گفتند: آیا زمانی که (ما تبدیل به) استخوانهایی گشته و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازهای پیدا کرده و برانگیخته میشویم؟!».
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَیۡبَ فِیهِ فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا کُفُورٗا٩٩﴾[الإسراء: ۹۹]. «آیا نمینگرند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است (همو) تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ و برای آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، اما ستمگران جز کفر و انکار را پذیرا نمیباشند».
﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّیٓ إِذٗا لَّأَمۡسَکۡتُمۡ خَشۡیَةَ ٱلۡإِنفَاقِۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا١٠٠﴾[الإسراء: ۱۰۰]. «بگو: اگر شما مالک گنجینههای بخشایش پروردگار بودید باز هم از ترس فقر، بخل میورزیدید، و انسان بسیار بخیل است».
خداوند متعال خبر میدهد که تنها او را هدایت مینماید و تنها اوست که گمراه مینماید، پس هرکس را که هدایت نماید او را توفیق میدهد و راه هدایت وی را آسان کرده و از گمراهی دور میدارد. پس در حقیقت این خداوند است که هدایت مینماید، و هرکس را که گمراه کند او را خوار میگرداند و به حال خودش رها میسازد. پس جز خدا هیچ هدایت کنندهای برای او نیست و یاور مددکاری ندارد که وی را از عذاب او نجات دهد، آنگاه که خداوند آنها را بر چهرهیشان، کور و کر و لال حشر نماید. پس آنها نمیبینند و حرف نمیزنند و کر هستند و نمیشوند. ﴿مَّأۡوَىٰهُمۡ﴾جایگاه آنان ﴿جَهَنَّمُ﴾جهنم است که سراسر اندوه و غم و عذاب است. ﴿کُلَّمَا خَبَتۡ﴾هرگاه که زبانه آتش فرو کش کند و بخواهد خاموش شود. ﴿زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا﴾به وسیلهی آنان بر زبانهی آتش میافزاییم و عذاب از آنها کاسته نمیشود، نه کارشان به پایان میرسد تا بمیرند و نه از عذابشان کاسته میگردد. و خداوند بر آنها ستم نکرده، بلکه آنان را به سبب کفر ورزیدن به آیات الهی و انکار رستخیز که پیامبران از آن خبر داده و کتابها از آن سخن گفتهاند، و به خاطر اینکه خداوند را ناتوان دانستند و قدرتش را انکار کردند، مجازات مینماید.
﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا﴾آنان گفتند: زمانی که ما تبدیل به استخوانهایی گشتیم و از هم پاشیده شدیم، آفرینش تازهای پیدا میکنیم و برانگیخته میشویم؟. یعنی چنین چیزی که محقق نخواهد شد، چون از دیدگاه فاسد آنان تحقق چنین چیزی بعید است.
﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾تواناست که مانند ایشان را بیافریند؟ آری! او بر کار تواناست.
﴿وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَیۡبَ فِیهِ﴾و خداوند بر آنان میعادی مقرر کرده است که شکی در آن نیست، و اگر خدا میخواست، ناگهان آن را میآورد. و با اینکه خداوند دلایل و حجتهایی را برای رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ به آنان ارائه اده است اما ﴿فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا کُفُورٗا﴾ستمگران از روی ستم و افترا جز کفر از در انکار در نمیآیند. ﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّیٓ﴾بگو: اگر شما مالک گنجینههای نعمت پروردگارم که تمام شدنی نیست بودید ﴿إِذٗا لَّأَمۡسَکۡتُمۡ خَشۡیَةَ ٱلۡإِنفَاقِ﴾باز هم از ترس اینکه مبادا آنچه میبخشد تمام شود، بخل میورزیدید، با اینکه تمام شدن گنجینههای نعمت الهی محال است، اما انسان طبعاٌ موجود بخیلی است.
آیهی ۱۰۴-۱۰۱:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ فَسَۡٔلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا١٠١﴾[الإسراء: ۱۰۱]. «و بهراستی موسی را نُه معجزۀ آشکار دادیم. پس، از بنیاسرائیل بپرس بدانگاه که موسی بهسویشان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده میبینم».
﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا١٠٢﴾[الإسراء: ۱۰۲]. «(موسی به فرعون) گفت: تو که (خوب) میدانی این معجزههای روشنی بخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است، و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میپندارم».
﴿فَأَرَادَ أَن یَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِیعٗا١٠٣﴾[الإسراء: ۱۰۳]. «پس (فرعون) خواست که آنان را از سرزمین (مصر) بیرون براند، و ما او و کسانی را که با وی بودند همگی غرق نمودیم».
﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱسۡکُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِکُمۡ لَفِیفٗا١٠٤﴾[الإسراء: ۱۰۴]. «و پس از او به بنیاسرائیل گفتیم: در آن سرزمین سکونت جویید، آنگاه چون وعدۀ آخرت فرا رسد همۀ شما را با همدیگر خواهیم آورد».
ای پیامبری که با معجزات و نشانههای(ی قرآن) مورد تایید قرار گرفته ای! تو اولین پیامبری نیستی که مردم وی را تکذیب کردهاند. بلکه پیش از تو موسی کلیم را بهسوی فرعون و قومش فرستادیم و به او ﴿تِسۡعَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ﴾نه معجزه روشن و آشکار دادیم که یکی از آن معجزات برای کسی که هدفش پیروی از حق باشد، کافی بود، مانند معجزۀ اژدها و عصا و طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون و دست درخشان، و شکافته شدن دریا. و اگر چیزی از اینها تردید دارید از بنیاسرائیل بپرس، ﴿إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ﴾وقتی که موسی به سویشان آمد و با وجود این همه مجعزات فرعون به او گفت: ﴿إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا﴾ای موسی ! من تو را جادو زده میبینم.
﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ﴾موسی به فرعون گفت: تو که خوب میدانی این معجزههای روشنی بخش را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است، پس آنچه را که میگویی دور از حقیقت است، و به خاطر فریب دادن قومت و توهین به آنها چنین میگویی، ﴿وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا﴾و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میپندارم، به عذاب گرفتار خواهی شد و هلاک میشوی و هلاکت و مذمت و نفرین بدرقۀ راه توست.
﴿فَأَرَادَ أَن یَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِیعٗا١٠٣﴾پس فرعون خواست که موسی و پیروانش را از سرزمین مصر بیرون نماید، و آوارهشان کند، پس او و همگی کسانی را که همراهش بودند غرق نمودیم، و بنیاسرائیل را وارث سرزمین و دیارشان کردیم.
بنابراین فرمود: ﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱسۡکُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِکُمۡ لَفِیفٗا١٠٤﴾پس از آنکه فرعون را غرق کردیم به بنی اسرائیل گفتیم: در سرزمین مقدسی که به شما وعده داده شده است سکوت گزینید و هنگامیکه وعده آخرت فرا رسد همۀ شما را در پای حساب و کتاب حاضر میگردانیم تا به هرکس طبق عملش سزا و جزا بدهیم.
آیهی ۱۰۵:
﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَۗ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا١٠٥﴾[الإسراء: ۱۰۵]. «و آن (= قرآن) را به حق فرو فرستادیم و به حق فرود آمده است، و تو را جز نویدرسان و بیمدهنده نفرستادهایم».
ما قرآن را به حق نازل کردیم تا بندگان را امر و نهی نماید. و پاداش و سزایشان را بیان کند، ﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ﴾و به راستی، و در حالی که از هر شیطان رانده شدهای محفوظ مانده، نازل شده است. ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا﴾و تو را جز نوید دهنده و ترساننده نفرستادهایم، تا هرکس را که از خداوند پیروی مینماید به پاداش دنیا و آخرت نوید دهی، و هرکس را که از خداوند سرپیچی میکند، از عذاب دنیا و آخرت بر حذر داری. و از این مطلب، بیان چیزی لازم میآید که به وسیلۀ آن مژده و بیم داده میشود.
آیهی ۱۰۹- ۱۰۶:
﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا١٠٦﴾[الإسراء: ۱۰۶]. «و قرآن را جزء جزء فرو فرستادیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی، و آنرا کم کم و بهره بهره فرستادهایم».
﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧﴾[الإسراء: ۱۰۷]. «بگو: به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید (باکی نیست)، همانا کسانی که پیش از نازل شدن قرآن دانش و آگاهی بدیشان داده شده است هنگامیکه قرآن بر آنان خوانده میشود سجدهکنان بر چهره میافتند».
﴿وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا١٠٨﴾[الإسراء: ۱۰۸]. «و میگویند: پروردگارمان پاکی و منزه است! به راستی وعدۀ پروردگارمان انجام شدنی است».
﴿وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩﴾[الإسراء: ۱۰۹]. «و بر چهرهها فرو میافتند، و میگریند، و بر تواضع آنان میافزاید».
این قرآن را بخش بخش فرستادیم تا حق و باطل و هدایت و گمراهی را از یکدیگر جدا نماید، ﴿لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ﴾تا با درنگ آن را بر مردم بخوانی و در آن بیاندیشند و در معانی آن تأمل کنند و علوم و دانشهای آنرا استخراج نمایند.
﴿وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا﴾و آن را کم کم و به تدریج و در مدت بیست و سه سال نازل نمودیم. [الفرقان: ۳۳]. ﴿وَلَا یَأۡتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَأَحۡسَنَ تَفۡسِیرًا٣٣﴾[الفرقان: ۳۳]. «و برای تو ای محمد صحجت و شبههای نمیآورند مگر اینکه جواب آنرا به حق برایت آورده و تفسیر بهتری (از آن) ارائه میدهیم». و هرگاه روشن شد که قرآن حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، پس ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ﴾به کسانیکه قرآن را تکذیب نموده و از آن روی میگردانند، بگو: به قرآن ایمان بیاورید، یا ایمان نیاورید خداوند به شما نیازی نداردف و اگر ایمان نیاورید هیچ زیانی به خداوند نمیرسانید، بلکه زیان آن به خودتان بر میگردد، زیرا خداوند بندگانی دیگر غیر از شما را دارد که او را میپرستند، و آنها کسانی هستند که خداوند دانش مفید را به آنها داده است. ﴿إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ﴾هنگامیکه قرآن بر آنان خوانده شود سجده کنان بر چهره میافتند. یعنی بیش از حد از قرآن متأثر میشوند و در برابر خدا کرنش میکنند.
﴿وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ﴾و میگویند: پاک و منزه است پروردگارمان از چیزهایی که مشرکان به او نسبت میدهند، و از چیزهایی که شایستۀ شکوه او نیست. ﴿إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا﴾به راستی که وعدۀ پروردگارمان در خصوص تحقق روز رستاخیز و جزای اعمال، انجام شدنی است و خلاف آن نخواهد شد، و تردیدی در وقوع آنچه او وعده داده است وجود ندارد.
﴿وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩١٠٩﴾و بر چهرههایشان به سجده میافتند، و میگویند، و قرآن بر تواضع آنان میافزاید. مانند کسانی از اهل کتاب که ایمان آوردند، همچون عبدالله بن سلام و دیگر کسانی که در زمان پیامبر یا بعد از او ایمان آوردند.
آیهی ۱۱۱-۱۱۰:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا١١٠﴾[الإسراء: ۱۱۰]. «بگو: خداوند را بخوانید یا رحمن را بخوانید، خدا را به هر کدام از نامهایش بخوانید او دارای نامهای زیباست، و نمازت را (با صدای) بلند مخوان و آن را آهسته نیز مخوان، بلکه میان آن دو راهی پیشگیر».
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا١١١﴾[الإسراء: ۱۱۱]. «و بگو: ستایش خداوندی را سزاست که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، و یاوری از سرِ ناتوانی نداشته است، بنابر این او را چنان که سزاوار است به بزرگی یاد کن».
خداوند متعال به بندگانش میفرماید: ﴿ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ﴾خدا را بخوانید یا رحمن را، فرقی نمیکند. ﴿أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾خدا را به هر کدام از اسمای حسنی بخوانید مانعی ندارد. یعنی همۀ نامهای او نیکوست، بنابر این از فراخواندن به هیچ یک از نامهایش نهی نکرده است، و با هر اسمی از اسمهایش او را بخوانید هدف برآورده میشود و آنچه شایسته است این است که در هر خواستهای با اسمی خوانده شود که با آن خواسته مناسبت دارد.
﴿وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا﴾و در نماز، قرائت را بلند مخوان و آن را نیز آ]سته مخوان. چون اگر با صدای بلند خوانده شود، مشرکانی که آن را تکذیب مینمایند، وقتی آن را بشنوند به آن ناسزا میگویند، و کسی را که آنرا آورده است نیز دشمنامی میدهند، و اگر آهسته نیز خوانده شود کسیکه میخواند به آن گوش کند نمیتواند خوب گوش فرا دهد.
﴿وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا﴾بلکه راهی میان قرائت بلند و آهسته در پیش بگیر، واعتدال و میانه روی را رعایت کن.
﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ﴾و بگو: ستایش خداوندی را سزاست که از هر لحاظ دارای کمال و مجد و ستایش است و از هر آفت و نقصی پاک است. ﴿ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ﴾خدایی که فرزندی بر نگرفته، و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست، بلکه تمام پادشاهی و فرمانروایی از آن خداوند یکتا و قهار است، پس جهان بالا و پایین همه در اختیار اوست، و هیچکس دارای کوچکترین بهرهای از فرمانروایی نمیباشد.
﴿وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّ﴾و هیچکدام از آفریدههایش را به دوستی نمیگیرد تا او را کمک و یاری نماید. بلکه او بینیاز و پسندیده است. او خدایی است که به هیچ یک از مخلوقات نیاز ندارد، نه در زمین و نه در آسمان، ولی از سر احسان و منت مومنان را دوست میدارد و آنها را از تاریکیها بهسوی روشنایی بیرون میآورد:
﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾[البقرة: ۲۵۷].
﴿وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا﴾بنابراین، با بیان صفتهای بزرگش و ورد زبان دادن نامهای زیبایش و ستودن او به خاطر کارهای حکیمانهاش و تعظیم و پرستش وی و شریک قرار ندادن برای او اخلاص در عبادت، او را به بزرگی یاد کن.
پایان تفسیر سورهی إسراء
مدنی و ۹۸ آیه است.
آیهی ۱-۶:
﴿کٓهیعٓصٓ١﴾[مریم: ۱]. «کاف. ها. یا. عین. صاد».
﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ٢﴾[مریم: ۲]. «(این) یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بندهاش زکریا».
﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا٣﴾[مریم: ۳]. «آنگاه که پروردگارش را آهسته (و آرام) ندا کرد».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا٤﴾[مریم: ۴]. «گفت: پروردگارا! استخوانم سست شده است. و شعلههای پیری سر مرا فرا گرفته است و پروردگارا! هرگز در دعایت ناامید نبودهام».
﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا٥﴾[مریم: ۵]. «و من پس از خود از بستگانم بیمناکم، و همسرم نازا بوده است، پس از نزد خویش جانشینی به من ببخش».
﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦﴾[مریم: ۶]. «که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و ای پروردگار! او را پسندیده قرار ده».
﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ٢﴾این یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بندهاش زکریا، آن را برای تو حکایت میکنیم و به تفصیل بیان میداریم تا حالت پیامبرش زکریا و آثار شایسته و مناقب زیابی او شناخته شود. داستان او پند و عبرتی است برای عبرت آموزان، و الگویی است برای کسانی که پیروی میکنند. نیز توضیح و بیان رحمت خداوند نسبت به دوستانش، و اینکه این رحمت را به چه صورت به دست آوردهاند، محبت خداوند را ببار میآورد و باعث میشود که ذکر و معرفت الهی در دل جای گیرد، و انسان را به خدا برساند. خداوند زکریا ÷را برای رسالت و وحی خویش برگزید و او چون دیگر پیامبران انجام وظیفه نمود، و بندگان را بهسوی پروردگارش فراخواند و آنچه خدا به او آموخته بود به آنها آموخت، و در زندگی خود برای آنان خیر و صلاح میخواست و در پی آن بود که بعد از مرگش نیز در خیر و صلاح زندگی کنند، مانند دیگر برادران پیامبرش و پیروانشان که خیر خواه مردم بودند. اما وقتی زکریا دید که ناتوان و ضعیف شده است و ترسید کسی را پس از مرگش نیابد که در دعوت مردم بهسوی پروردگار، و اندرز گفتن آنها جانشین او باشد، به درگاه پروردگارش از ضعف و ناتوانی ظاهری و باطنیاش شکایت کرد و پروردگارش را پنهانی ندا داد تا ندا و دعایش کاملتر و بهتر و مخلصانهتر باشد. پس گفت: ﴿رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی﴾پروردگارا! استخوانم ضعیف و سست شده است. و هنگامیکه استخوان که ستون بدن است سست شود بدن نیز ضعیف و سست میگردد. ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا﴾و شعلههای پیری سر مرا فرا گرفته است زیرا موی سفید دلیل ناتوانی و پیری است و پیام آور مرگ و هشدار دهندۀ آن است.
زکریا از ضعف و ناتوانیاش به خدا متوسل شد. و این از بهترین وسیلهها برای تضرع و زاری به درگاه خداوند میباشد، چون اظهار ضعف و متوسل شدن به نا توانی بر این دلالت مینماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبری میجوید و به قدرت الهی دل بسته است. ﴿وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا﴾و پروردگارا! هرگز چنین نبوده که در دعاهایی که کردهام مرا محروم و ناکام نمایی، بلکه همواره نسبت به من مهربان بوده، و دعایم را اجابت نمودهای، و همواره الطافت شامل حال من شده و احسانت به من رسیده است. و این، توسیل به خدا به وسیلۀ نعمتهایی است که خداوند به بنده داده، و نیز توسل به اجابت دعاهای گذشته میباشد، بنابر این از کسی که قبلاً احسان نموده درخواست نمود که احسان خویش را بر او تکمیل نماید.
﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی﴾و همانا من میترسم کسانی که بعد از مرگ من سرپرستی بنی اسرائیل را به عهده میگیرند، دینت را بر پا ندارند و بندگانت را (به سوی تو دعوت) نکنند.
به ظاهر چنین بر میآید که او کسی را در میان بنی اسرائیل نمیدید که شایستگی حمل امانت دین را داشته باشد و این بیانگر مهربانی و دلسوزی زکریا ÷است و فرزند خواستن او مانند دیگران نبود که فقط برای مصلحت دنیوی فرزند میخواهند، بلکه هدفش مصلحت دین، و ترس از این بود که دین ضایع شود، چون کسی دیگر که این شایستگی را داشته باشد وجود نداشت.
و خاندان او به عنوان سرچشمه رسالت و دینداری معروف بود، و گمان خیر خواهی از آن میرفت، پس زکریا به درگاه خداوند دعا کرد که به او فرزندی بدهد تا پس از او امور دینی را انجام دهد، شکایت کرد که زنش نازا است، یعنی اصلاً بچه دار نمیشود، و خودش هم به سن فرتونی رسیده است که در چنان سن و سالی وجود شهرت و صاحب فرزند شدن تقریباً غیر ممکن به نظر میآید ﴿فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا﴾و از نزد خویش جانشینی به من ببخشف که منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدن در دین و گرفتن میراث نبوت و علم و عمل است.
بنابراین، گفت: ﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا٦﴾که از من و از آل یعقوب ارث ببرد، و پروردگار! او را بندهای شایسته و نیکوکار بگردان که مورد پسندیدتو باشد و آن را محبوب بندگانت قرار ده. خلاصه اینکه از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد. و این نوع فرزند بهترین فرزند است، و از جمله رحمتهای الهی نسبت به بنده این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همۀ خوبیهای اخلاقی و عادتهای پسندیده باشد.
آیهی ۷-۱۱:
﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا٧﴾[مریم: ۷]. «ای زکریا! ما تو را به کودکی نوید میدهیم که نام او یحیی است و پیش از این کسی را همنام او نکردهایم».
﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا٨﴾[مریم: ۸]. «گفت: پروردگارا! مرا چگونه پسری خواهد بود حال آنکه همسرم نازا است و (خود نیز) به غایت پیری رسیده و فرتوت شدهام».
﴿قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡٔٗا٩﴾[مریم: ۹]. «فرمود: همینگونه است، پروردگار تو گفته است که این (کار) بر من آسان است و به راستی پیش از این تو را در حالی آفریدم که هیچ چیزی نبودی».
﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا١٠﴾[مریم: ۱۰]. «گفت: پروردگارا! نشانهای برایم بگذار، فرمود: نشانهات آن است که سه شبانه روز تمام نمیتوانی با مردم سخن بگویی با وجود اینکه سالم و تندرستی».
﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا١١﴾[مریم: ۱۱]. «پس از محراب نماز بیرون آمد، آنگاه به آنان اشاره کرد که صبح و شام تسبیح گویید».
پس پروردگارش او را مورد مرحمت قرار داد و دعوتش را اجابت نمود و توسط فرشتگان به او مژده داد که صاحب فرزندی به نام یحیی خواهد شد. و خداوند اسم او را یحیی گذاشت، و با مسمایش موافق بود، چرا که از یحیی محسوس برخوردار بود و دارای حیات معنوی نیز میباشد، و حیات معنوی به معنی زنده بودن قلب و روح به وسیلۀ وحی و علم دین میباشد.
﴿لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا﴾پیش از او کسی را با این اسم نامگذاری نکردهایم. و احتمال دارد منیاش این باشد که پیش از او فردی را همانند و هم طراز او قرار ندادهایم.
پس مژده داد که دارای کمالات زیادی است و به صفات پسندیده متصف میباشد و از کسانی که پیش از او بودهاند برتر است. طبق این احتمال ابراهیم و موسی و نوح ÷و امثال آنها و کسانی که قطعاً از یحیی برتر هستند از این عموم مستثنی هستند.
و هنگامی که خداوند او را به فرزندی مژده داد که درخواست کرده بود، تعجب کرد و گفت: ﴿رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ﴾پروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود در حالی که مانع را به خاطر نیاورده بود، چون به شدت علاقه داشت که صاحب فرزند بشود. و در این حال که دعایش قبول شد، بسیار شگفتزده گردید، اما خداوند او را جواب داد و فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ﴾گفت: تحقق این کار طبق عادت و سنت خداوند در جهان هستی امری عجیب و غریب به نظر میآید. اما قدرت الهی میتواند اشیا را بدون سببها یشان به وجود بیاورد، و این کار را برای خدا آسان است، و از آفرینش نخستین که چیزی نبود و خداوند او را به وجود آورد دشوارتر نیست.
﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗ﴾گفت: پروردگارا! نشانهای برایم قرار بده که به وسیلۀ آن دلم آرامش یابد. این بیانگر تردید در خبر الهی نیست، بلکه مانند این است که ابراهیم خلیل ÷گفت: ﴿رَبِّ أَرِنِی کَیۡفَ تُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِی﴾[البقرة: ۲۶۰]. «پروردگارا! به من نشان بده که مردهها را چگونه زنده مینمایی؟ فرمود: مگر باور نداری؟ گفت: بله، ولی تا دلم اطمینان یابد».
پس خواستار آگاهی بیشتر و رسیدن به عین یقین بعد از برخورداری از علم یقین شد. خداوند از روی مرحمتی که نسبت به او داشت خواستهاش را اجابت نمود و فرمود: ﴿ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا﴾نشانهات آن است که در عین تندرستی سه شبانه روز تمام نمیتوانی با مردم سخن بگویی و در آیهای دیگر آمده است که سه روز تمام جز با اشاره نمیتوانی سخن بگویی.
و معنی یکی است، چون سه شبانه روز را گاهی به سه روز تعبیر میکنند و گاهی به سه شب. و این را نشانههای عجیب پروردگار است، زیرا با داشتن یحیی از سخن گفتن به مدت سه روز، و عدم توانایی او بر سخن گفتن در نهایت صحت و تندرستی، بدون اینکه لال بوده و آفتی در کار باشد، از دلایلی است که بر قدرت خارق العادۀ الهی دلالت مینماید.
با وجود این توانایی حرف زدن با انسانها را نداشت، اما تسبیح و ذکر و امثال آن را میتوانست انجام دهد. بنابر این در آیهای دیگر فرمود: ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ کَثِیرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِبۡکَٰرِ﴾[آلعمران: ۴۱]. «و پروردگارت را بسیار یاد کن و شامگاهان و صبحگاهان او را به پاکی بستای».
پس دل زکریا اطمینان پیدا کرد و از این نوید بزرگ شادمان شد و با به جای آوردن شکر خدا در قالب عبادت و ذکر الهی از دستور خدا فرمان برد و در محرابش به اعتکاف نشست، و از محراب عبادت بهسوی قومش بیرون آمد و با رمز و اشاره به آنان گفت: ﴿أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا﴾صبح و شام تسبیح گویید. چون مژدۀ تولد یحیی برای همه یک مصلحت دینی به حساب میآمد.
آیهی ۱۲-۱۵:
﴿یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا١٢﴾[مریم: ۱۲]. «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر، و به او در کودکی حکمت دادیم».
﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا١٣﴾[مریم: ۱۳]. «و از فضل خود به او مهر و محبت فراوان دادیم، و برکت و پاکی نصیبش کردیم، و پرهیزگار بود».
﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا١٤﴾[مریم: ۱۴]. «و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و گردنکش و نافرمان نبود».
﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا١٥﴾[مریم: ۱۵]. «و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود».
سخن گذشته بر تولد یحیی و دوران جوانی و پرورش یافتنش دلالت مینماید. وقتی یحیی به حالتی رسید که میتوانست خطاب و سخن را بفهمد خداوند او را فرمان د اد تا کتاب را با جدیت و جهد بگیرد. یعنی در حفظ کردن کلماتش و فهمیدن معانیاش و عمل کردن به اوامر و نواهی آن بکوشد. حفظ کردن و فهمیدن و عمل کردن به امر و نهی، از مصادیق گرفتن با قوت است. یحیی فرمان پروردگارش را اطاعت کرد و به کتاب روی آورد و آن را حفظ کرد و در آن تدبیر نمود. و خداوند هوشیاری و ذکاوتی به او داد که در دیگران یافت نمیشود. بنابر این فرمود: ﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا﴾یعنی ما در دوران کودکی شناخت احکام خدا و حکم کردن را به او دادیم.
﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا﴾و نیز ازجانب خویش به او مهربانی و رحمت دادیم که کارهایش به وسیلۀ آن آسان گردید، واحوالش بهبود یافت و رفتارش با آن ثبات یافت.
﴿وَزَکَوٰةٗ﴾و به او پاکی دادیم، یعنی او را از آفتها و گناهان پاک نمودیم، پس دلش تنها شد و عقلش رشد کرد و این متضمن آن است که صفتهای زشت و اخلاق نادرست از وی دور گردد و اخلاق نیکو و صفتهای پسندیده در وی ریشه بدواند. بنابر این فرمود: ﴿وَکَانَ تَقِیّٗا﴾و پرهیزگار بود، یعنی آنچه را که به آن فرمان داده میشود انجام میداد، و از آنچه نهی میشد دوری میکرد، و هرکس مومن و پرهیزگار باشد دوست خدانود خواهد بود و اهل بهشت میباشد، و بهشتی را که به پرهیزگاران وعده داده شده، و پاداشی که خداوند برای پرهیزگاری قرار دادهاست به دست خواهد آورد.
﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ﴾و نیز او نسبت به پدر و مادرش نیک رفتار و نیکوکار بود، یعنی از فرمان پدر و مادر سرپیچی نکرده و با آنها بدی نمیکرد، بلکه در سخن و رفتار با آنها به نیکی رفتار مینمود. ﴿وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا﴾و از عبادت پروردگارش سرباز نمیزود و گردنکشی نمیکرد و خودش را از بندگان خدا و از پدر و مادرش بالاتر نمیپنداشت، و تکبر نمیورزید، پس او هم حق خدا را به جای میآورد و هم حق بندگان خدا را، بنابر این او در همۀ احوالش از سلامت و عافیتی که خداوند بهرۀ او نموده بود برخوردار بود، هم در آغا و هم در سرانجام کارها از سلامتی بهرهمند بود. بنابر این فرمود: ﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا١٥﴾و سلام بر او روزی که به دنیا آمد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود. و این بدان معنی است که ایشان در این حالات سه گانه از شر و عقاب در امان است. یعنی او از اهل بهشت میباشد. درود و سلام خدا بر او و بر پدرش و بر همۀ پیامبران باد، و خداوند ما را از آن پیروان آنها بگرداند. و او بخشنده و بزرگوار است.
آیهی ۱۶-۲۱:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا١٦﴾[مریم: ۱۶]. «و در این کتاب از مریم یاد کن، آنگاه که در ناحیۀ شرقی (بیت المقدس) از خانوادهاش کناره گرفت».
﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا١٧﴾[مریم: ۱۷]. «و در برابر آنان پوششی برگرفت، آنگاه روح خویش را بهسوی او فرستادیم که در شکل انسانی کامل بر او ظاهر شد».
﴿قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا١٨﴾[مریم: ۱۸]. «گفت: من از تو به خدای مهربان پناه میبرم اگر پرهیزگار هستی».
﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا١٩﴾[مریم: ۱۹]. «(جبرئیل) گفت: من فرستادۀ پروردگارت هستم تا به تو پسر پاکیزهای ببخشم».
﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا٢٠﴾[مریم: ۲۰]. «گفت: چگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار (هم) نبودهام؟».
﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا٢١﴾[مریم: ۲۱]. «گفت: بدینسان است، پروردگارت فرموده است که این (کار) برای من آسان است، و تا او را معجزهای برای مردمان گردانیم و رحمتی از سوی خود سازیم و (این تصمیم) کاری انجام یافتنی است».
وقتی داستان زکریا و یحیی را که از نشانههای عجیب الهی بود بیان کرد به بیان داستان عجیب تری پرداخت و به تدریج از پایین تا به بالا شروع کرد. پس فرمود: ﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ﴾ای پیامبر ! در کتاب (= قرآن) از مریم علیها السلام سخن بگوی، و این از بزرگترین فضیلتهای مریم است که در کتاب بزرگی که مسلمانان در شرق وغرب آن را تلاوت مینمایند از او یاد شده است. و از او به بهترین صورت یاد شده و مورد ستیاش قرار گرفته است. و این پاداش عمل خوب و تلاش کامل او است.
یعنی حالت نیکوی مریم را بیان کن، آنگاه که ﴿إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا﴾در ناحیۀ شرق از خانوادهاش کناره گرفت و از آنها دور شد. ﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا﴾و میان خود و ایشان پرده و پوششی افکند، و این کنارهگیری و افکندن پوشش میان خود و آنها بدان خاطر بود تادر گوشهای تنها باشد و به عبادت پروردگارش بپردازد و با اخلاص و فروتنی او را عبادت نماید. و این اطاعت از فرمان الهی بود که فرموده بود: ﴿وَإِذۡ قَالَتِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَٰمَرۡیَمُ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰکِ وَطَهَّرَکِ وَٱصۡطَفَىٰکِ عَلَىٰ نِسَآءِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٢ یَٰمَرۡیَمُ ٱقۡنُتِی لِرَبِّکِ وَٱسۡجُدِی وَٱرۡکَعِی مَعَ ٱلرَّٰکِعِینَ٤٣﴾[آل عمران: ۴۲-۴۳]. «و به یادآور آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! بیگمان خداوند تو را برگزیده و پاک نموده و تو را بر زنان جهان برگزیده است، ای مریم! پروردگارت را عبادت کن و سجده ببر و با رکوع کنندگان رکوع کن».
﴿فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا﴾پس روح خویش یعنی جبرئیل ÷را بهسوی او فرستادیم، ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا﴾و جبرئیل در شکل مردی کامل و خوش قیافه وکه عیب و نقصی نداشت بر مریم ظاهر شد، چون مریم توان دیدن جبرئیل را در قالب صورت و شکل واقعیاش نداشت، در حالی که از خانواده و جامعه دور شده و از عزیزترین مردمان که خانوادهاش بودند خود را در پوشش قرار داده بود، ترسید که مبادا این مرد چشم طمع به او دوخته باشد. پس به خدا پناه برد و به وی گفت: ﴿إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ﴾از سوء قصد تو، به رحمت الهی پناه میبرم، ﴿إِن کُنتَ تَقِیّٗا﴾اگر تو از خدا میترسی و پرهیزگار هستی، پس بهسوی من دست دراز نکن. مریم، هم به خدا پناه برد و هم او را ترساند و بر حذر داشت، و او دستور داد تا تقوای الهی را رعایت کند حال آنکه وی در آن حالت تنهایی و جوانی و دوری از مردم به سر میبرد، و آن مرد از آن زیبایی آشکار و هیت کامل انسانی برخوردار بود. آن مرد با او سخن بدی نگفت و به و دست درازی نکرد، و این برخورد مریم تنها به علت ترس از خدا بود و این نهایت پاکدامنی و دوری از شر و ر اههای منتهی به آن میباشد.
و این عفت ـ به ویژه با وجود انگیزهها و فقدان موانع ـ از بهترین اعمال است. از این رو خداوند مریم را ستوده و فرموده است: ﴿وَمَرۡیَمَ ٱبۡنَتَ عِمۡرَٰنَ ٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتۡ بِکَلِمَٰتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِۦ وَکَانَتۡ مِنَ ٱلۡقَٰنِتِینَ١٢﴾[التحریم: ۱۲]. ﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ٩١﴾[الأنبیاء: ۹۱]. و به مریم دختر عمران که دامن خود را به گناه نیالوده، پس، از روح خود در او دمیدیم، و او و پسرش را نشانهای برای جهانیان قرار دادیم.
بنابراین خداوند به سبب پاکدامنیاش به او فرزندی بخشید که معجزۀ الهی و از همان اوان کودکی، پیامبر بود. وقتی جبرئیل دید که مریم میترسد و هراسان است، گفت: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ﴾من فرستادۀ پروردگارت هستم. یعنی وظیفۀ من این است که رسالت الهی را در مورد تو اجرا کنم. ﴿لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا﴾تا به تو پسر پاکیزهای ببخشم.
و این مژدۀ بزرگی مبنی بر داشتن فرزند و پاکیزگی وی میباشد، زیرا پاکیزگی مستلزم آن است که وی از عادتهای زشت و ناپسند پاک بوده، و به خصلتهای پسندیده متصف باشد. مریم از پدید آمدن فرزند بدون پدر تعجب کرد وگفت: ﴿أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا﴾چگونه پسری خواهم داشت حال آنکه بشری به من دست نزده و زناکار هم نبودهام؟و فرزند جز از این طریق بوجود نمیآید!.
﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ﴾گفت: بدنیسان است، پروردگارت فرموده است که این کار برای من آسان است، و میخواهم او را معجزهای برای مردمان کنم که بر قدرت خداوند دلالت نماید، و اینکه اسباب به طور مستقل تأثیرگذار نیستند، بلکه تأثیر آنها به تقدیر الهی است.
پس برخی اوقات بندگان خدا برخی از اسباب را تأثیر گذار نمییابند، (به عبارت دیگر اینگونه نیست که هرگاه سببی وجود داشته باشد حتماً مسبب هم به وجود خواهد آمد) و این بدان جهت است تا بندگان نگاهشان فقط به اسباب معطوف نباشد، به گونهای که به آن بنگرند و از خدایی که آن را سبب قرار دادهاست غافل بمانند.
﴿وَرَحۡمَةٗ مِّنَّا﴾و تا وی را از سوی خویش رحمتی قرار دهیم، و این کار را مرحمتی نبت به او و مادرش و عموم مردم قرار دهیم. اما رحمت خداوند نسبت به مریم این بود که خداوند او را با وحی خویش برگزید و آنچه را به پیامبران اولوالعزم ارزانی نموده بود به او نیز ارزانی کرد. و رحمت خدا نسب به مادرش این بود که ستایش نیکو و منافع بزرگ و افتخار فراوان بهرۀ او شد. و رحمت خدا و بزرگترین نعمت وی نسبت به مردم این بود که در میانشان پیامبری مبعوث نمود که آیات خدا را بر آنان تلاوت نمود و آنها را پاکیزه گرداند و کتاب و حکمت را به آنان آموخت، و مردم به او ایمان آوردند و از او اطاعت کردند و به سعادت دنیا و آخرت دست یافتند.
﴿وَکَانَ﴾و پدید آمدن عیسی ÷به این صورت ﴿أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا﴾کاری بود انجام یافته. یعنی پیشتر خداوندی چنین حکم نموده بود، و باید تقدیر و قضای الهی اجرا میشد. پس جبرئیل ÷در گریبان مریم دمید.
آیهی ۲۲-۲۶:
﴿فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا٢٢﴾[مریم: ۲۲]. «پس به او باردار و حامله گشت، سپس او را با خود به جای دور دستی برد».
﴿فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا٢٣﴾[مریم: ۲۳]. «آنگاه درد زایمان او را در کنار تنۀ خرمایی کشاند. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یادها فراموش شده بودم».
﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا٢٤﴾[مریم: ۲۴]. «آنگاه (فرشته) از پایین او، ندا داد که اندوهگین مباش، به راستی پروردگارت پایینتر از تو چشمهای پدید آورده است».
﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا٢٥﴾[مریم: ۲۵]. «و تنۀ درخت خرما را بجنبان و تکان بده تا بر تو خرمای تازه چیده شده فرو ریزد».
﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا٢٦﴾[مریم: ۲۶]. «پس بخور و بنوش وچشم را روشن دار، و هرگاه کسی از آدمیان را دیدی، بگو: من برای خداوند مهربان روزی نذر کردهام بنابر این امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت».
وقتی مریم به عیسی ÷باردار شد از رسوایی ترسید، بنابر این از مردم کنارهگیری کرد و به ﴿مَکَانٗا قَصِیّٗا﴾جای دوری رفت، و هنگامیکه زمان زایمانش فرا رسید، درد زایمان او را به کنارۀ تنۀ درخت خرما کشاند، و چون درد زایمان و درد بیخوراکی و بیآبی او را به ستوه آورد قلبش از گفتههای مردم دردمند شد و ترسید که مبادا نتواند شکیبایی ورزد، آرزو کرد که کاش قبل از این حادثه مرده بود، و چیز ناقابل و فراموش شدهای بود، و از یاد و خاطرهها محو میشد.
این آرزوی مریم به خاطر آن حالت پریشان کننده بود، و این آرزو هیچ خیر و مصلحتی برای او دربر نداشت، بلکه خیر و مصلحت در آنچه بود که اتفاق افتاد، پس در این هنگام فرشته او را دلداری داد ﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ﴾و از پایین او را صدا زد. شاید در آن زمان جبرئیل در مکانی قرار داشته است که پایینتر از مکانی بود که مریم در آن قرار داشته است. و به او گفت: ﴿أَلَّا تَحۡزَنِی﴾ناراحت و پریشان مباش، زیرا ﴿قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا﴾پروردگارت پایینتر از تو چشمهای پدید آورده است. که از آن مینوشی.
﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا٢٥﴾و تنۀ درخت خرما را بجنبان تا بر تو خرمای لذیذ و تازه فرو بریزد. ﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗا﴾پس، از آن خرما بخور و از چشمۀ آب بنوش و از تولد عیسی چشم روشن دار، و شاد باش، خداوند به او آرامش داد که از درد زایمان درامان خواهد بود و خوراک و نوشیدنی گوارا به دست خواهد آورد.
و برای درامان ماندن از گفتههای مردم به او دستور داد که هرگاه انسانی را دید به صورت اشاره به او بگوید. ﴿إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا﴾من برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کردهام، ﴿فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا﴾بنابر اینامروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت. یعنی با مردم سخن نگو تا از گفتهها و حرفهایشان در امان باشی.
و نزد آنها معروف بود که سکوت یکی از عبادتهای شرعی است، و علت اینکه خداوند او را دستور نداد که تهمت را از خود دور کند دو چیز بود: اول اینکه مردم او را تصدیق نمیکردند، و این سخن فایدهای نداشت. دوم اینکه تبرئهی مریم با سخن گفتن عیسی در گهواره که بزرگترین شاهد بر تبرئه و پاکدامنیاش بود محقق شود، زیرا فرزند آوردن زن بدون اینکه شوهری داشته باشد و ادعا کند که بدون پدر این فرزند را به دنیا آورده است ادعای بسیار بزرگی است که اگر حتی چندین گواه بر آن گواهی دهند باز هم تصدیق نخواهند شد.
پس مریم حجت این امر خارق العاده را امری از جنس آن قرار داد.
آیهی ۲۷-۳۳:
﴿فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡٔٗا فَرِیّٗا٢٧﴾[مریم: ۲۷]. «آنگاه او را برداشت و پیش اقوام و خویشان خود برد، گفتند: ای مریم! عجب کار زشتی کردهای؟».
﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا٢٨﴾[مریم: ۲۸]. «ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود، و نه مادرت بدکاره بود؟».
﴿فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا٢٩﴾[مریم: ۲۹]. «(مریم) به آن (کودک) اشاره کرد، گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!».
﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا٣٠﴾[مریم: ۳۰]. «(عیسی) گفت: من بندۀ خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است».
﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا٣١﴾[مریم: ۳۱]. «و مرا هر جا که باشم خجسته و مبارک داشته، و مرا به خواندن نماز و دادن زکات تا وقتی که زنده باشم سفارش کرده است».
﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا٣٢﴾[مریم: ۳۲]. «و به نیک رفتاری با مادرم (مرا سفارش نموده). و مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است».
﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا٣٣﴾[مریم: ۳۳]. «و روزی که به دنیا آمدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم از هر آفت و کیدی در امانم».
وقتی مریم وضع حمل کرد، همراه با عیسی به نزد قومش آمد، در حالیکه عیسی در آغوشش بود، چون او میدانست که بیگناه و پاک است، پس بدون اینکه به چیزی توجه نماید به نزد آنان آمد. اقوامش گفتند: ﴿لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡٔٗا فَرِیّٗا﴾ای مریم! عجب کار زشتی کرده و کار بسیار بزرگ و ناپسندی انجام داده ای؟ منظورشان زنا بود، که او از آن پاک بود. ﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ﴾ای خواهر هارون! ظاهراً برادر حقیقی مریم بوده است بنابر این او را به هارون نسبت دادند، ﴿مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا﴾پدرت مرد بدی نبود، و مادرت نیز نابکار نبود یعنی پدر و مادرت انسانهای صالح و از شر سالم بودند. به ویژه از این زشتی ـ که به آن اشاره میکردند ـ به دور بودند. منظورشان این بود که تو چگونه مانند پدر ومادرت نیستی و کاری کردهای که آنها نمیکردند؟ زیرا فرزندان اغلب در خوبی و بدی مانند پدر و مادرشان میباشند، پس بر حسب آنچه تصور میکردند تعجب نمودند که چگونه چنین کاری زشتی از مریم سرزده است.
مریم به نوزادش عیسی اشاره کرد. یعنی اشاره کرد که با او حرف بزنید، و به این خاطر به کودک اشاره کرد چون به وی دستور داده شده بود که وقتی مردم با او سخن گفتند: بگوید ﴿إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا﴾من برای خدای مهربان روزۀ سکوت نذر کردهام، بنابر این امروز با هیچکس سخن نخواهم گفت. وقتی بهسوی او اشاره کرد تا با وی سخن بگویند آنها تعجب کردند و گفتند: ﴿کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا﴾ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم! چون چنین چیزی معمولی نبود و هیچکس در آن سن و سال سخن نگفته بود در این هنگام عیسی ÷که کودکی در گهواره بود، گفت: ﴿إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا﴾من بندۀ خدایم، برای من کتاب خواهد فرستاد و مرا پیامبر خواهد کرد. پس آنها را چنین خطاب نمود که او بنده است و دارای چنان اوصاف خدایی نمیباشد، و فرزندی خدا هم نیست.
از این گفتۀ عیسی که فرمود: ﴿إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ﴾من بندۀ خدایم، ثابت میشود که خداوند از گفتۀ نصارا پاک و بری است که بر خلاف عیسی سخن میگویند، و ادعا میکنند با او موافق هستند. ﴿ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ﴾یعنی چنین مقدر نموده که به من کتاب بدهد. ﴿وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا﴾و مرا پیامبر گردانیده است. عیسی آنها را خبر داد که او بندۀ خداست و خداوند کتاب را به او آموخته و وی را از جملۀ پیامبران گردانیده است. پس این بیانگر کمال اوست.
سپس بیان نمود که دیگران را نیز به کمال میرساند و گفت: ﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ﴾و مرا هر جا و در هر زمانی که باشم با برکت و سودمند نموده است، بنابر این خداوند در وجودم برکت قرار داده، و خیر را تعلیم میدهم، و بهسوی آن دعوت میکنم و از شر باز میدارم. پس در گفتهها و کارهایش بهسوی خدا دعوت میکرد و هرکس که با او هم نشینی مینمود از برکت وی بهرهمند میشد، و سعادتمند میگشت.
﴿وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا﴾و مرا سفارش نوده تا حقوق خدا و حقوق بندگانش را به جای آورم، که بزرگترین آن نماز وزکات است، و تا زمانی که زنده باشم مرا به این دو سفارش کرده است. پس من فرمان و سفارش او را به جای میآورم و به آن مل میکنم و آن را اجرا مینمایم.
و نیز مرا سفارش نموده که با مادرم به نیکوکاری رفتار کنم، و عیسی تا آخرین حد با مادرش به نیکی رفتار نمود. و آنچه شایستۀ او بود برایش انجام داد، چون از شرافت و فضیلت برخوردار است و بر وی حق مادری دارد. ﴿وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا﴾و مرا زورگو و بد رفتار قرار نداده است که در مقابل خداوند گردنکشی کنم، و خودم را از بندگانش بالاتر قرار دهم. ﴿شَقِیّٗا﴾و مرا در دنیا و آخرت نگون بخت نکرده است.
پس مرا چنان نموده که در برابر خداوند فرمانبردار و فروتن و گردن کج و ذلیل باشم. و در برابر بندگان خدا نیز فروتن هستم و من و پیروانم در دنیا و آخرت خوشبخت میباشیم. و چون کمال و خصلتهای پسندیده را به طور کامل دارا بود گفت:
﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا٣٣﴾و به فضل واحسان پروردگارم از روزی که به دنیا آمدهام و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم، از شر شیطان، و عذاب درامان خواهم بود، و این اقتضا مینماید که او از وحشتهای قیامت و سرای فاسقان در امان، و از اهل بهشت باشد. پس این معجزهای بزرگ و دلیلی آشکار بر این است که او پیامبر خدا و به حق بندۀ اوست.
آیهی ۳۴-۳۶:
﴿ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ٣٤﴾[مریم: ۳۴]. «این است عیسی پسر مریم، سخن درستی که در آن تردید میکنند».
﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ٣٥﴾[مریم: ۳۵]. «خداوند را نسزد که فرزندی داشته باشد، او پاک است از تهمتهای ناروا، هرگاه ارادۀ انجام کاری بکند تنها کافی است که به او بگوید: بشو! آنگاه موجود میشود!».
﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ٣٦﴾[مریم: ۳۶]. «و بیگمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید، این است راه راست».
کسی که این صفتها را دارا بود، عیسی پسر مریم است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، بلکه سخنی راستین و کلام خداست که از آن راستتر سخنی وجود ندارد، و گفتهای نیکوتر از آن وجود ندارد. پس خبر یقینی و واقعی در مورد عیسی این است و آنچه د رمورد وی گفته شده و با این مخالف است، قطعاً باطل و پوچ میباشد، و شک و شبههای است که ناآگاهانه بر زبان رانده میشود. بنابر این فرود: ﴿ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ﴾که در آن تردید میکنند، و با تخمین و شک خود مجادله مینمایند، پس برخی میگویند: عیسی خداست، یا پسر خداست یا سومین سه تاست. پاک است خداوند از دروغ پردازی و تهمت آنها.
﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖ﴾شایسته و سزاوار خداوند نیست که فرزندی داشته باشد، چون این غیر ممکن است، زیرا او بینیاز و ستوده، و مالک همۀ هستی است. پس چگونه کسی از بندگان و مملوکهای خود را به فرزندی میگیرد؟
﴿سُبۡحَٰنَهُ﴾خداوند پاک و منزه است از داشتن فرزند و عیب، ﴿إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا﴾هرگاه ارادۀ پدید آوردن چیزی و انجام هیچ کاری برایش ناممکن و دشوار نیست، ﴿فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ﴾بلکه به آن میگوید: پدید آی، و آن پدید میآید، پس وقتی تقدیر و خواست او در عالم بالا و پایین نافذ و جاری است چگونه فرزندی خواهد داشت؟ پس وقتی او چنین است که هرگاه پدید آوردن چیزی را اراده نماید و به آن بگوید: ﴿کُن فَیَکُونُ﴾چگونه به وجود آوردن عیسی بدون پدر بعید محسوب میشود؟
پس عیسی خبر داد که او نیز همانند سایر بندگان تحت پرورش خداوند میباشد، و گفت: ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ﴾خداوندی که ما را آفریده و صورتگری نموده و تدبیر او در ما نافذ است، و تقدیرش ما را میچرخاند، پروردگار من و پروردگار شماست. +_ ﴿فَٱعۡبُدُوهُ﴾پس عبادت را تنها برای او انجام دهید، و در رجوع و انابت بهسوی او بکوشید. و این اقرار به توحید ربوبیت و توحید الوهیت است. و با توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال نمود، بنابر این گفت: ﴿هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ﴾این است راه راست. یعنی راه درست و میانه که انسان را به خدا میرساند، چون این راه، راه پیامبران و پیروانش میباشد و غیر از این راه، گمراهی است.
آیهی ۳۷-۳۸:
﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ٣٧﴾[مریم: ۳۷]. «آنگاه گروهها در میان خود اختلاف ورزیدند، پس وای بر کسانی که کافر شدند از مشاهدۀ روز بزرگ».
﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاۖ لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٣٨﴾[مریم: ۳۸]. «چقدر شنوا و چقدر بینا میباشند روزی که به پیش ما میآیند، اما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر میبرند».
وقتی خداوند حالت عیسی را بیان کرد، حالتی که در آن شک و تردیدی نیست، خبر داد که گروهها و دستههای گمراه یهود نصاری و دیگران در مورد عیسی ÷در میان خود اختلاف ورزیدند، برخی در مورد او افراط نموده و برخی در حق او تفریط کردند، پس بخری از ایشان گفتند: عیسی خداست، و برخی گفتند: عیس پسر خداست، و برخی گفتند: او سومین سه تاست. و برخی دیگر مانند یهودیان او را به پیامبر به حساب نیاورده بلکه او را متهم کردند که حرام زاده است!.
سخنان همۀ اینها باطل و پوچ است و نظرشان فاسد، و آن را بر اساس شک و عناد و دلائل فاسد و شبهات بیارزش بیان میکردند و همگی سزاوار وعید سخت خدا هستند و بنابر این فرمود:
﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾پس وای بر کسانی که به خدا و پیامبران و کتابهایش کفر ورزیدند. یهودیان و نصارا که در مورد عیسی سخن کفر میگویند در اینها داخلاند.
﴿مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ﴾وای بر آنها به هنگام مشاهدۀ روز بزرگ. یعنی هنگام روز قیامت که پیشینیان و اهل آسمانها و اهل زمین در آن گرد میآیند. روزی که آکنده از زلزلهها و وحشتها میباشد، و در آن روز سزا و جزای اعمال داده میشود. پس در این وقت خداوند آنچه را که پنهان و آشکار میکردند روشن میسازد.
﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَا﴾چه گوش شنوا و چه چشم بینا پیدا میکنند در آن روز که به نزد ما میآیند؟!.
پس به کفر خود و شرکشان اقرار مینمایند، و به گفتههایشان اعتراف میکنند، و میگویند: ﴿رَبَّنَآ أَبۡصَرۡنَا وَسَمِعۡنَا فَٱرۡجِعۡنَا نَعۡمَلۡ صَٰلِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾[السجدة: ۱۲]. «پروردگارا! دیدیم و شنیدیم، ما را به عقب باز گردان تا عمل شایسته انجام دهیم»، بدون شک ما یقین داریم، پس در قیامت به حقیقت آنچه بر آن هستند یقین حاصل میکند.
﴿لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾اما ستمکاران امروز در گمراهی آشکاری به سر میبرند، و آنها برای این گمراهیشان عذری ندارند، زیرا برخی از آنان از روی بینش، گمراهی را اختیار نمودهاند، و حق را میشناسند، اما ازآن روی گردان شدهاند. و برخی راه حق را گم کرده و از آن منحرف شدهاند، و میتوانند حق و حقیقت را بشناسند، اما به گمراهی خود و ک ارهای بدی که انجام میدهند راضی هستند، و برای شناخت حق از باطل تلاش نمینمایند. فکر کن چگونه خداوند بعد از ﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡ﴾و فرمود: ﴿فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و نفرمود (فویل لهم) تا ضمیر به احزاب برگردد، زیرا از میان دستههایی که با هم اختلاف دارند گروهی هستند که به حقیقت رسیده و با حق موافق هستند و در مورد عیسی میگویند: او بندۀ خدا و پیامبرش میباشد، و به او ایمان اورده و از او پیروی میکنند. پس اینها مومن هستند و دراین وعید و هشدار داخل نمیب اشند. بنابر این خداوند فقط کافران را مورد تهدید و وعید قرار داد.
آیهی ۳۹-۴۰:
﴿وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٣٩﴾[مریم: ۳۹]. «و آنان را که (اینک) در غفلت به سر میبرند، و ایمان نمیآورند از روز حسرت بترسان، آنگاه که کار از کار میگذرد».
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ٤٠﴾[مریم: ۴۰]. «بیگمان ما زمین و همۀ کسانی را که بر روی آن هستند به ارث میبریم و بهسوی ما برگردانده میشوند».
انذار: یعنی بر حذر داشتن از آنچه که ترسناک است، به صورت بیم دادن و خبر دادن از صفات آن، و آنچه که باید بندگان از آن ترسانده شوند روز قیامت است، روزی که کار از کار میگذرد، و پیشینیان و پسینیان در یک محل جمع میشوند، و از کارهایشان پرسیده میشود، پس هرکس به خدا ایمان آورده و از پیامبرانش پیروی کرده باشد به چنان سعادتی نایل میآید که بعد از آن هرگز بدبخت نخواهد شد، و هرکس که به خدا ایمان نیاورده و از پیامبرانش پیروی نکرده باشد به چنان شقاوت و بدبختی گرفتار میشود که پس از آن سعادتمند نخواهند شد، و خود و خانوادهاش را از دست میدهد و در آن هنگام حسرت میخورد و چنان پشیمان میشود که دل او از شدت حسرت و تأسف از جا کنده میشود، و چه حسرتی از این بزرگتر است که انسان خشنودی خدا و بهشت او را از دست دهد و سزاوار خشم پروردگار و جهنم گرددف به صورتی که بازکشت به دنیا برایش امکان پذیر نباشد تا از نو عمل کند، و حال خود را عوض نماید!.
این چیزی است که پیش رو دارند، اما آنها از این امر غافلاند و به ذهنشان نمیآید، غفلت آنها را احاطه نموده و مستی آنها را فرا گرفته است، پس آنان به خدا ایمان نمیآورند و از پیامبرانش پیروی نمیکنند، دنیا آنها را غافل کرده و میان آنها و ایمان، شهوتها و هوسهای زودگذر حائل شده است، پس دنیا و همۀ آنچه در آن است از اول تا آخر از دستشان خواهد رفت، و آنها نیز از دنیا جدا خواهند شد، و خداوند وارث زمین و کسانی که روی آن زندگی میکنند، میگردد و آنها را بهسوی خود بر میگرداند، و آنان را به سبب اعمالشان سزا و جزا خواهد داد. پس هرکس عمل خیری انجام داده باشد خداوند را ستایش میگوید، و هرکس عمل بدی انجام داده باشد جز خودش کسی را سرزنش نخواهد کرد.
آیهی ۴۱-۵۰:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا٤١﴾[مریم: ۴۱]. «و در این کتاب ابراهیم را یاد کن، بیگمان او راست کردار و پیامبر بود».
﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡٔٗا٤٢﴾[مریم: ۴۲]. «هنگامی که به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را پرستش میکنی که نمیشنود و نمیبیند و چیزی را از تو دور نمیکند؟».
﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا٤٣﴾[مریم: ۴۳]. «ای پدر! از دانش چیزی به من رسیده که به تونرسیده است، پس، از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم».
﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا٤٤﴾[مریم: ۴۴]. «ای پدر! شیطان را پرستش مکن، به راستی که شیطان خدای مهربان را عصیانگر است».
﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا٤٥﴾[مریم: ۴۵]. «ای پدرم! من از این میترسم که عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد و آنگاه همدم شیطان شوی».
﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا٤٦﴾[مریم: ۴۶]. «(پدر ابراهیم) گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من رویگردانی؟ اگر بازنیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد، و برای مدت مدیدی از من دور شو و با من صحبت مکن».
﴿قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا٤٧﴾[مریم: ۴۷]. «(ابراهیم) گفت: سلام بر تو، من از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست، که او در حق من مهربان است».
﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا٤٨﴾[مریم: ۴۸]. «و از شما و از آنچه به جز خدا میپرستید، کنارهگیری و دوری میکنم، و پروردگارم را (به نیایش) میخوانم، باشد که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نباشم».
﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا٤٩﴾[مریم: ۴۹]. «پس چون از آنان و از آنچه به جای خدا میپرستیدند دوری کرد اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و هر یک پیامبری بود».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا٥٠﴾[مریم: ۵۰]. «و از رحمت خویش به ایشان بخشیدم و آنان را نیکونام و بلند آوازه گردانیدیم».
بزرگترین و ذبرترین و بالاترین کتابها قرآن است که کتاب روشن و پند و اندرز است، چرا که اخبار و سرگذشت و داستانهایی که در آن بیان شده است راستترین و شایستهترین و مفیدترین اخبار است، و امر و نهی آن بزرگترین و عادلانهترین و منصفانهترین اوامر و نواهی هستند و اگر در آن جزا و وعده و عید بیان شده راستترین و حقترین وعده و وعید هستند، و بیش از هر چیز بر حکمت و عدالت و فضل دلالت دارند، و پیامبران و انباییی که در آن ذکر شدهاند از دیگر پیامبران و کاملترین و برتر میباشند، بنابر این در قرآن از پیامبرانی یاد شده است که به خاطر عبادت الهی و محبت و بازگشت بهسوی او، و ادای حقوق خدا و بندگانش، و دعوت مردم بهسوی خدا، و مقاومت، و شکیبایی، به مقامهای افتخار آمیز و منازل عالی و جایگاهی برتر دست یافتهاند، و در آن قرآن خیلی زیاد از آنان سخن به میان آمده و داستانهایشان تکرار شده است. خداوند در این سوره از تعدادی از پیامبران یاد نمود و پیامبرش را دستور میدهد تا آنها را یاد کند، زیرا یاد آنها به مثابۀ ستایش خدا بر آنان و بیان فضل و احسان خداوند بر آنهاست. نیز یاد و خاطرۀ پیامبران، آدمی را تحریک مینماید که به آنها ایمان آورد و بدانان محبت ورزد، و به آنها اقتدا کند. پس فرمود: ﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا٤١﴾و دراین کتاب قرآن گوشهای از سرگذشت ابراهیم را بیان کن، که او بسیار راست کردار، و پیامبر خدا بود و خداوند، راست کرداری، راست گفتاری، و پیامبری را به او داد.
صدیق: یعنی کسی که بسیار راست میگوید، پس او در گفتهها و در کارهایش راست است، و هر آنچه را که دستور داده شده است آن را تصدیق نماید، تصدیق میکند، و این مستلزم علم فراوانی است که به قلب راه یابد و در آن اثر نماید و موجب یقین و عمل صالح و کامل شود. و ابراهیم ÷بعد از محمد صاز همۀ پیامبران برتر است. و او پدر سوم طائفههای برتر میباشد و خداوند نبوت و کتاب را در میان فرزندانش قرار داد. او کسی است که مردم را بهسوی خدا فرا خواند و بر شکنجۀ بزرگی که در این راه به او رسید شکیبایی ورزید، پس او خویش و بیگانه را دعوت داد و در دعوت دادن پدرش به اندازۀ توان خود کوشید.
و خداوند اصرار ابراهیم بر ایمان آوردن پدرش را بیان کرد و فرمود: ﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ﴾آنگاه که ابراهیم پدرش را به خاطر پرستش بتها مورد انتقاد و نکوهش قرار داد و گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡٔٗا﴾ای پدر جان! چرا چیزی را پرستش میکنی که نمیشنود و نمیبیند و شر و بلایی را از تو دور نمیکند؟ یعنی چرا بتهایی را میپرستی که خودشان ناقص هستند و کا ری از دستشان ساخته نیست؟ پس این بتها نمیشوندو نمیبینند و به کسی که آنها را پرستش نماید هیچ سود و زیانی نمیرسانند، بلکه به خودشان هم نمیتواند فایدهای بدهند، و توانایی دور کردن کوچکترین زیان و بلایی را ندارند. پس این روشن و آشکار مینماید که عبادت چیزی که خودش ناقص است و کاری نمیتواند بکند از دیدگاه عقل و شرح ناپسند و زشت است.
و از استدلال ابراهیم میتوان این نکته را استنباط نمود که کسی را باید پرستید که دارای کمال است، و بندگان هیچ نعمتی را مگر از جانب او بدست نمیآورند و جز او هیچکس نمیتواند بلایی را از آنها دور کند، و از همان خداوند متعال است.
﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ﴾ای پدر! مرا تحقیر نکن، و نگوی: تو پسر من هستی، چطور شما چیزی را نمیدانی که من نمیدانم! زیرا خداوند از دانش بهرهای به من بخشیده که به تو نداده است. پس ﴿فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا﴾از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمون کنم. یعنی به راه درست و میانه که همان راه عبادت خدای یگانه است ک شریکی ندارد. و راه راست یعنی اطاعت از خداوند در همۀ حالتها.
مهربانی و لطافت از لابلای سخنان ابراهیم به چشم میخورد، زیرا او نگفت: «ای پدر! من عالم هستم و تو جاهل» بلکه گفت: من و تو هر دو دانش داریم، اما دانشی که به من رسیده به تو نرسیده است، پس شایسته است از دلیل پیروی و اطاعت کنی.
﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَ﴾پدر جان ! شیطان را پرستش مکن، زیرا هر کسی غیر از خدا را پرستش نماید به راستی که شیطان را پرستش کرده است. همانگونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠﴾[یس: ۶۰]. «ای فرزندان آدم! مگر از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، همانا او دشمن آشکار شماست؟».
﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا﴾به راستی که شیطان نافرمان خداست، پس هرکس از گامهای شیطان پیروی نماید به درستی که وی را یاور و دوست خود قرار داده، و او نافرمان خدا و به منزلۀ شیطان است. و اضافه کردن عصیان به اسم رحمان اشاره به این دارد که گناهان، بنده را از رحمت خداوند دور میکند. و درهای رحمت را به روی او میبندد، چنانکه طاعت و فرمانبرداری بزرگترین سبب برای به دست آوردن رحمت خداوند است. بنابر این گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾ای پدرم! به سبب اصرار ورزیدنت بر کفر و ادامه دادن سرکشیات میترسم عذابی از سوی خداوند مهربان به تو برسد. ﴿فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا﴾و در دنیا و آخرت همدم و قرین شیطان شوی، و در جایگاههای زشت شیطان اقامت کنی و پای در جای او نهی. پس ابراهیم خلیل ÷آهسته آهسته و به تدریج پدرش را دعوت داد. از آنچه آسانتر بود شروع نمود، او را از عملش خبر داد، و گفت: علم و دانش من باعث میشود تا از من پیروی نمایی، و اگر از من اطاعت کنی به راه راست رهنمون میشوی، سپس او را از پرستش شیطان نهی کرد، و از زیانهای عبادت شیطان آگاه ساخت. سپس او را از عذاب خداوند بر حذر داشت و گفت: اگر به این حالت ادامه دهی دوست و همدم شیطان خواهی شد. اما این دعوت در مورد آن بدبخت، مفید و کارساز واقع نشد، و پدر ابراهیم پاسخی جاهلانه داد و گفت: ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ﴾پدر ابراهیم به خدایانش که از سنگ بودند، بالید و به آنها افتخار کرد، و ابراهیم را به خاطر رویگردانی از انها سرزنش نمود. و این جهالتِ بیش از حد و کفر خطرناکی است که آدمی به پرستش بتها افتخار نماید و مردم را به سوی آن دعوت کند.
﴿لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَ﴾و ای ابراهیم! اگر تو از ناسزا گفتن به معبودانم، و از دعوت دادنم بهسوی عبادت خدا باز نیایی قطعاً تو را سنگسار خواهم کرد. ﴿وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا﴾و برو برای مدت مدیدی از من دور شو و زمانی طولانی با من سخن مگوی.
ابراهیم خیل او را به مانند پاسخ دهندگان رحمان وقتی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار میدهند پاسخ داد و ناسزا نگفت، بلکه صبر نمود و کاری نکرد که ناراحت شود، و گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکَ﴾من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست، و همواره به درگاه خداوند دعا خواهم کرد تا تورا هدایت کند و بیامرزد و تو را به اسلام رهنمون نماید که موجب آمرزش گناهان میشود. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا﴾بدون شک او به حال من مهربان است. و مرا مورد عنایت قرار میدهد. پس ابراهیم همیشه از خداوند برای پدرش طلب آمرزش مینمود به امید اینکه خداوند او را هدایت نماید، اما وقتی روشن شد که او دشمن خداست و هیچ چیزی در مورد وی کارساز نیست آمرزش خواستن برای او را ترک نموده و از وی بیزاری جست.
خداوند ما را به پیروی از ایین ابراهیم دستور داده است، و از جملۀ پیروی از آیین او این است که در دعوت دادن بهسوی خدا روش او را در پیش گیریم، و از راه علم و حکمت، و با نرمی و سهولت مردم را به تدریج دعوت کنم، و بر آن شکیبایی ورزیم. و نباید از دعوت دادن خسته شد. بلکه باید در مقابل اذیت و آزاری که مردم با زبان و کردارشان به دعوتگر میرسانند شکیبایی ورزید، و از آن گذشت نمود، و با زبان و کردار با آنها نیکی کرد.
وقتی ابراهیم از (ایمان آوردن) قوم و پدرش ناامید شد، گفت: ﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾و از شما و از بتهایی که به جای خدا میپرستید کنارهگیری میکنم، ﴿وَأَدۡعُواْ رَبِّی﴾و پروردگارم را میخوانم و این شامل دعای عبادت و دعای خواستن میشود. ﴿عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا﴾امید است که در پرستش پروردگارم ناامید و ناکام نشوم. یعنی امیدوارم که خداوند با پذیرفتن دعایم و قبول کردن اعمالم مرا خوشبخت نماید. و این است وظیفۀ دعوتگری که در مسیر دعوت مردم بهسوی حق ناامید شده است. پس آنان از هوی و آرزوهای خود پیروی کردند، و مواعظ در آنها کارساز و مفید واقع نشد، بنابر این بر سرکشی خود اصرار ورزیده و در آن سرگشته و حیران ماندند.
پس دعوتگر در چنین حالتی باید به اصلاح خویشتن بپردازد، و امید داشته باشد که خداوند از او بپذیرد، و از شر، و اهل شر کنارهگیری نماید و طبعاً جدا شدن انسان از وطن و خانواده و قومش و از آنچه دوست دارد بسیار دشوار است، زیرا آدمی از کسانی ور میشود که به آنها افتخار میورزد، و در جمع آنها زندگی مینماید، به همین جهت هرکس چیزی را به خاطر خدا ترک نماید خداوند به عوضش بهتر از آن به او میدهد. ابراهیم از قومش کنارهگیری کرد، و خداوند در مورداو فرمود: ﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا٤٩﴾وقتی ابراهیم از آنان و از آنچه به جای خدا میپرستیدند دوری کرد به او اسحاق و یعقوب بخشیدم و هر یک از آنان را پیامبر قرار دادیم. پس او صاحب فرزندانی صالح و نیکوکار شد که به عنوان پیامبر بهسوی مردم فرستاده شدند و خداوند آنها را از میان جهانیان برای رسالت و وحی خویش برگزید.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا﴾و از رحمت خویش به ابراهیم و فرزندانش اسحاق و یعقوب، بخششها عطا نمودیم. و این شامل تمامی رحمتهایی میشوند که خداوند به آنان بخشید از قبیل علوم مفید، و اعمال صالح، و فرزندان و دودمان زیاد که در هر جا منتشر شدند و پیامبران و صالحان زیادی در میان آنها به وجود آمد.
﴿وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا﴾و آنان را نیکونام و بلند آوازه کردیم. این نیز رحمتی است که خداوند به آنها بخشید، زیرا خداوند به هر نیکوکاری وعده داده است که بر حسب نیکوکاریاش از او نام نیک و آوازۀ بلد منتشر نماید. و اینها از پیشوایان نیکوکاران میباشند، پس خداوند از آنها نام نیک و آوازۀ راستینی به یادگار گذاشته است، نه شهرت و آوازۀ دروغین، پس یاد و آوازۀ آنان جهان را پر کرده، و تمجید و ستایش و محبت آنان دلها را ملامال نموده است، و زبانها در هرجا به ستایش و تمجید آنها گشوده میشوند. پس آنها الگوی پیروان و پیشوایان هدایت یافتگان میباشند، و همواره در تمام دوران یاد و خاطره آنها زنده است، و این فضل خداست که به هرکس بخواهد میبخشد، و خداوند دارای فضل بزرگ است.
آیهی ۵۱-۵۳:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا٥١﴾[مریم: ۵۱]. «و در این کتاب از موسی یاد کن، به راستی که او خلوص یافته، و فرستادهای پیامبر بود».
﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢﴾[مریم: ۵۲]. «و ما او را از طرف راست کوه طور ندا دادیم و او را نزدیک گرداندیم و با او سخن گفتیم».
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا٥٣﴾[مریم: ۵۳]. «و ما از سرِ رحمت خوش، برادرش هارون پیامبر را به او دادیم».
و دراین قرآن بزرگ موسی بن عمران را یاد کن و برای تکریم و بزرگداشت و معرفی مقام والای او و اخلاق کاملش از او سخن بگو. ﴿إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا﴾همانا او از جانب پروردگارت برگزیده شهد و خداوند او را از نقائص زدوده، و برای خویشتن برگزیده بود. و ﴿مُخۡلَصٗا﴾با کسر لام نیز خوانده شده است، و به این معنی که او همۀ کارها و گفتهها و نیاتش را برای خدا خالص گردانده بود، پس توصیف نمود که در تمامی حالاتش دارای اخلاص بود. و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا خداوند او را به خاطر اخلاصش برگزید، و از نقائص دور کرد، و اخلاص او باعث شد تا خداوندی وی را برگزیند. و بزرگترین حالتی که بنده با آن توصیف میشود اخلاص است، و این که خداوند عیبها را از او دور نماید و وی را برگزیند. ﴿وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا﴾و او فرستاده و پیامبر بود. یعنی خداوند هم رسالت و هم نبوت را به او داده بود.
رسالت میطلبد که رسول، سخن مرسل را ابلاغ کند، و همۀ امور کوچک و بزرگ شریعت را به مردم برساند. و نبوت یعنی اینکه خداوند به او وحی نماید و وی را با فرستادن وحی برگزیند، پس «نبوت» رابط میان او و پروردگارش میباشد، و «رسالت» رابط میان او و مردم، خداوند بزرگترین و برترین نوع وحی را به موسی اختصاص داد، و آن این بود که با وی سخن گفت و او را به خودش نزدیک نمود، به گونهای که با خداوند مناجات کرد و از میان همۀ پیامبران، مقام «کلیم الرحمن» به او اختصاص یافت. بنابر این فرمود: ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ﴾و ما از طرف راست کوه طور او را در حالت راه رفتنش ندا دادیم و با اینکه «أیمن» به معنی با برکتتر استو گفتۀ الهی: ﴿أَنۢ بُورِکَ مَن فِی ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾[النمل: ۸] «مبارک گردید کسی ک در کنار این آتش است، و کسی که پیرامون آن میباشد»، بر همین معنی دلالت مینماید.
﴿وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا﴾و او را نزدیک ساختیم وو با او سخن گفتیم. فرق ندا دادن و مناجات کردن این است که ندا به صدای بلند گفته میشود، و مناجات به صدای آهسته. و در این آیه برای خداوند سخن گفتن و انواع آن اعم از ندا و مناجات ثابت میگرد، آن طور که مذهب اهل سنت و جماعت بر آن است، به خلاف منکرین کلام خداوند از قبیل معتزله و جهمیه و کسانی که مانند آنها فکر میکنند.
﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا٥٣﴾این بزرگترین فضیلت موسی، و احسان و دلسوزی او نسبت به برادرش هارون است، چرا که از خداوند خواست تا هارون را در کارش شریک او سازد و مانند او پیامبر بگرداند. خداوند دعای موسی را پذیرفت. و برادرش هارون را که پیامبر بود به وی بخشید. پس پیامبر هارون تابع پیامبری موسی، بود و هارون، موسی را در کارش یاری نمود.
آیهی ۵۴-۵۵:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا٥٤﴾[مریم: ۵۴]. «و در این کتاب اسماعیل را یاد کن، همانا او در وعدههایش راست بود و فرستاده و پیامبر خدا بود».
﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا٥٥﴾[مریم: ۵۵]. «و او خانوادهاش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان میداد و در پیشگاه پروردگارش پسندیده بود».
در قرآن کریم این پیامبر بزرگ را یاد کن، پیامبری که بزرگترین و برترین ملتها یعنی ملت عرب که سرور و فرزندان آدم حضرت محمد صنیز از آنان است، از او سرچشمه گرفته است. ﴿إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ﴾او در وعدههایش راست بود، و هیچ وعدهای نمیداد مگر اینکه به آن وفا مینمود، و این شامل وعدهای میشود که با خدا و با بندگان خدا میبست. بنابر این وقتی با خودش وعده کرد که اگر پدرش او را ذبح نماید صبر کند، به او گفت: ﴿سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِینَ﴾[الصافات: ۱۰۲]. «به زودی ان شاء الله مرا از بردباران خواهی یافت».
و به این وعده وفا نمود و پدرش را اجازه داد تا او را ذبح کند، در حالی که بریده شدن سر بزرگترین مصیبتی است که انسان دچار آن میشود. سپس خداوند او را به رسالت و نبوت متصف نمود که بزرگترین احسان الهی بر بندگانش میباشد، و خداوند او را از قشر برتر مردم قرار داد.
﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ﴾و او خانوادهاش را به اقامۀ نماز و پرداختن زکات فرمان میداد. یعنی دستور خداوند را در مورد خانوادهاش اجرا مینمود، و آنها را به اقامۀ نماز خالصانه فرمان میداد، و آنها را به پرداخت زکات که یکی از مصادیق احسان نسبت به بندگان میباشد، فرمان میداد. پس او و خودش و دیگران را به کمال رسانید، به ویژه نزدیکترین مردمان به خود که خانوادهاش بودند، چون خانوادهاش از دیگران به دعوت او سزاوارتر بودند. ﴿وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا﴾و نزد خداوند پسندیده بود. چون کارهایی که رضایت الهی را ر پی داشت انجام میداد، و در انجام اموری میکوشید که باعث خشنودی خدا میشد، خداوند نیز او را پسندید، و از خواص بندگان و دوستان نزدیکش قرار داد. پس خداوند از او خشنود بود و از پروردگارش راضی.
آیهی ۵۶-۵۷:
﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا٥٦﴾[مریم: ۵۶]. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن، همانا او بسیار راست کردار، و پیامبری بزرگ بود».
﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا٥٧﴾[مریم: ۵۷]. «و او را منزلتی بلند فرا بردیم».
یعنی به صورت بزرگداشت و تکریم، در قرآن از ادریس یاد کن، او را به صفتهای کمال توصیف نما، ﴿إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا﴾خداوند او را صدیق قرار داد که متضمن برخورداری از تصدیق کامل و علم کامل و یقین استوار و عمل صالح است. و خداوند بیان نمود که او را برای وحی و رسالت خود انتخاب کرد. ﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا﴾و در میان آوازۀ او را بلند کرد و جایگاهش را درمیان مقربین بالا برد. پس او بلند آوازۀ و عالی رتبه بود.
آیه ۵۸:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩٥٨﴾[مریم: ۵۸]. «آنان پیامبرانی بودند که خداوند نعمت برایشان ارزانی داشت، از سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم، و از دودمان ابراهیم و یعقوب، و از زمرۀ کسانی که آنان را رهنمود کرده و برگزیده بودیم، هرگاه آیات خداوند مهربان بر آنان خوانده میشد سجدهکنان و گریان (به زمین) میافتادند».
وقتی این پیامبر بزرگوار و پیامبران برگزیده و فضایل و مقامهایشان را بیان کرد، فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ﴾اینان کسانی از پیامبراناند که خداوند بدیشان نعمت داده است، یعنی خداوند نعمتهای بینظیری از قبیل نبوت و رسالت به آنان داده است، و ما فرمان یافتهایم تا دعا کنیم و از خداوند بخواهیم ما را به راه کسانی که به آنان نعمت بخشیده است هدایت نماید، و هرکس از خداوند اطاعت نماید با کسانی خواهد بود که خداوند به آنها نعمت داده است: ﴿مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ﴾[النساء: ۶۹]. و برخی از ایشان، ﴿مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ﴾از سلالۀ آدم، و از فرزندان کسانی که با نوح سوار کشتی کردیم.
﴿وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ﴾و از دودمان ابراهیم و یعقوب هستند. پس اینها بهترین خانوادههای دنیا هستند که خداوند آنها را برگزیده است. و آنها به هنگامی که آیات خداوند مهربان بر انان تلاوت شود که مشمل بر اخبار پنهانیها و صفت خداوند دانا، و اسرار و اخبار روز قیامت، و وعده و وعید است ﴿خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا﴾سجده کنان و گریان به زمین میافتند. و در برابر ایات آنان الهی فروتن میشوند و ایمان و بیم و امید در دلهایشان رسوخ میکند، و به همین امر باعث میشود تا بنگرند و بهسوی خدا توبه نمایند، و در برابر پروردگارشان به سجده بیافتند. آنان از کسانی نیستند که چون آیات الهی را بشوند کر و کور از کنار آن میگذرند.
و نسبت دادن آیات به اسم الهی «رحمان» بر این دلالت مینماید که آیات خداوند از جملۀ رحمت و احسان او نسبت به بندگانش میباشند، چرا که آنها را بهسوی حق هدایت نموده و از کوری و گمراهی نجات داده و از گمراهی و جهالت رهانیده و بهسوی علم و دانش رهنمود کرده است.
آیهی ۵۹-۶۳:
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا٥٩﴾[مریم: ۵۹]. «آن گاه پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین شدند که نماز را هدر دادند و از خواستهها(ی نفسانی) پیروی کردند و (مجازات) گمراهی را خواهند یافت».
﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡٔٗا٦٠﴾[مریم: ۶۰]. «مگر کسانی که توبه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند، پس ایشان وارد بهشت میشوند و هیچ ستمی نمیبینند».
﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا٦١﴾[مریم: ۶۱]. «باغهای جاودانی که خداوند در جهان غیب به بندگانش وعده داده است، و وعدۀ خدا حقاً تحقق میپذیرد».
﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا٦٢﴾[مریم: ۶۲]. «در آن جا [هیچ] سخن بیهودهای نمیشنوند، بلکه سلام (می شنوند)، صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است».
﴿تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا٦٣﴾[مریم: ۶۳]. «این است آن بهشتی که به هرکس از بندگان ما که پرهیزگار باشد به میراث میدهیم».
پس از آنکه خداوند متعال از این پیامبران سخن به میان آورد و ذکر نمود که آنان مخلص و در جستجوی خشنودی پروردگارشان بودند، و بهسوی او بازگشتند، از کسانی که پس از آنان آمدند سخن گفت، کسانی که آنچه را به آن دسور داده شده بودند تحریف کردند، و بیان داشت که پس از آنان فرزندان ناخلفی جانشین آنها شدند و به عقب برگشتند، پس نماز را که به محافظت و اقامۀ آن دستور داده شده بودند ترک کردند، و در مورد آن سستی ورزیده و آن را ضایع نمودند، و چون نماز را ضایع کردند که ستون دین و تراوزی ایمان و اخلاص برای پروردگار جهانیان است، و بیش از همۀ اعمال بر آن تاکید شده، و بهترین اعمال است، دیگر امور دینی را نیز ضایع و ترک نمودند. و چیزی که آنها را به این امر فرا میخواند این بود که آنها از خواستههای نفسانی خود پیروی کردند، بنابر این توجه آنان به شهوتهای نفسانی معطوف شد و آنرا بر حقوق خداوند مقدم داشتند و این امر سبب ضایع کردن حقوق خدا، و روی آوردن به شهواتشان شد. بنابر این هرگاه شهوتی برایشان پدیدار میشد آن را حاصل میکردند و به هر شیوهای برایشان روی میداد آن را انجام میدادند، ﴿فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا﴾یعنی به زودی با عذابی مضاعف و شدید روبرو میشوند، سپس خداوند متعال استثنا قایل شد و فرمود: ﴿إِلَّا مَن تَابَ﴾مگر آن کسانی که از شرک و بدعت گناهان توبه کنند و از آن دست کشیده و از آن پشیمان شوند، و تصمیم قاطع بگیرند که آن را تکرار نکنند، ﴿وَءَامَنَ﴾و به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان داشته باشند، ﴿وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾و کار شایسته انجام دهند، و آن کاری است که خداوند آن را بر زبان پیامبرانش مشروع قرار داده است، به شرط اینکه برای رضای خدا انجام شود. ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ﴾پس کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ﴿یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ﴾وارد بهشت میشوند، که شامل نعمتهای پایدار و زندگی سالم و همسایگی پروردرگار بزرگوار میباشد. ﴿وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡٔٗا﴾و در مورد اعمالشان هیچ ستمی نمیبینند، اعمالشان را به طور کامل مییابند و به طور کامل به آنان پاداش داده میشود.
سپس بیان نمود بهشتی که وعده داده آنها بدان وارد شوند مانند دیگر باغهایی نیست، بلکه ﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ﴾باغهای بهشت باغهایی برای اقامت و ماندن بوده و هیچ رنج و ناراحتی در آن وجود ندارد، و انسان از آن به جایی دیگر برده نمیشود و هیچ گاه از بین نمیروند، و این به خاطر پهناور بودن آن باغها و فراوانی خوبیها و شادیهایی است که در آن وجود دارد. ﴿ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِ﴾باغهایی که خداوند مهربان به آن وعده داده است، آن را به «رحمان» نسبت داد، چون رحمت و احسانی در آن باغها وجود دارد که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچ گوشی مانند آن را نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. و خداوند بهشت را رحمت خویش نامیده و فرموده است: ﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱبۡیَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِی رَحۡمَةِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ١٠٧﴾[آل عمران: ۱۰۷]. «و اما کسانی که چهرههایشان سفید میشو در رحمت خداوند هستند و آنها در آن جاودانهاند». و همچنین نسبت دادن بهشت به رحمت خدا بر این دلالت مینماید که شادی بهشت استمرار دارد و همواره باقی خواهد ماند، چون رحمت الهی که بهشت اثری از آن میباشد همواره باقی است.
و منظور از ﴿عِبَادَهُۥ﴾بندگانی است که او را عبادت کرده، به شرایع وی پایبند بوده و عبودیت بندگانی تبدیل به صفت آنها شده است. همچنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾و بندگان رحمان و امثال آن به خلاف بندگانی که فقط آفریدۀ او هستند و وی را عبادت ن کردهاند، پس ایشان گرچه بندگان ربوبیت خداوند میباشند ـ زیرا خداوند آنها را آفریده و روزی داده و به تدبیر امورشان پرداخته است ـ اما از زمرۀ آن بندگانی نیستند که وارد دایرهی بندی الویهت و پرستش و بندگی اختیاری شده اند، و پرستشی که آدمی به خاطر آن مورد ستایش قرار میگیرد. بلکه پرستش آنان پرستش اضطراری است و به خاطر این بندگی مورد ستایش قرار نمیگیرند.
﴿بِٱلۡغَیۡبِ﴾احتمال دارد که متعلق ﴿وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ﴾باشد. پس در این صورت معنی این طور میشود: خداوند آنان را به بهشتی وعدۀ داده است که آن را ندیدهاند، اما به آن نادیده ایمان آورده و آن را تصدیق کردهاند که آن بهشت در غیب وجود دارد، و برای رسیدن به آن تلاش کردهاند با اینکه آن را ندیده بودند، پس چگونه بود اگر آن را میدیدند؟ بنابر این حتماً بیشتر آن را طلب میکردند و بیشتر به آن علاقهمند میشدند، و برای رسیدن به آن بشتر میکوشیدند. و در اینجا آنها چون به غیب و به آنچه ندیدهاند ایمان دارند مورد ستایش قرار گرفتهاند، و چنین ایمانی مفید است.
و احتمال دارد که ﴿بِٱلۡغَیۡبِ﴾متعلق به ﴿عِبَادَهُ﴾باشد، یعنی کسانی که او را عبادت کردند بدون اینکه او را دیده باشند. پس آنان خدا را عبادت کردند، حال آنکه او را ندیدهاند، پس اگر او را میدیدند بیشتر وی را عبادت میکردند و بیشتر توبه مینمودند، و بیشتر او را دوست میداشتند و اشتیاق آنها بیشتر میشد.
نیز احتمال دارد که معنی اینطور باشد: باغهایی که خداوند مهربان به بندگانش وعده داده است از اموری است که نمیتوان توصیف آن را بیان کرد، و هیچکس جز خدا آن را نمیداند. پس این نوعی تشویق به تلاش برای برخورداری از بهشت، و توصیف اجمالی ان است، و انسانها را به حرکت درمی آورد تا در طلب آن برخیزند و این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧﴾[السجدة: ۱۷]. «هیچ کس نمیداند در برابر کارهای نیکی که کردهاند چه چیزهایی برایشان پنهان داشته شده است، چیزهایی که مایۀ شادی و سرورشان شده و از نگاهشان پنهان شده است».
و این معانی همه درست و ثابت است، اما احتمال اول بهتر است به دلیل اینکه خداوند فرموده است ﴿إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا﴾و آن وعده محقق و شدنی است، زیرا خداوند خلاف وعده نمیکند و راستگوترین است.
﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا﴾در آن جا سخن بیهوده و بیفایدهای که انسان را گناهکار نماید، نمیشنوند، پس آنها در آنجا ناسزا و عیبی نمیشوند و سخنی که انسان را به ورطۀ گناه و عصیان بکشاند و نیز هیچ گفتۀ نامناسبی را نمیشنوند ﴿إِلَّا سَلَٰمٗا﴾فقط گفتههایی میشوند که از هر نوع عیبی مبرا است، از قبیل ذکر خدا، درود، سخن شادی آفرین و مژده و گفتههای نیک، و شنیدن خطاب خداوند مهربان و صداهای دلانگیز حوریهای بهشتی و فرشتگان و نوجوانان، و ترانههای شاد و کلمات گهربار، چون بهشت سرای لامتی است و در آن جز سلامتی چیزی دیگر وجود ندارد.
﴿وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا﴾و صبحگاهان و شامگاهان خوراک و طعام ایشان آماده است. یعنی روزی آنان از قبیل خوردنیها و نوشیدنیها و انواع لذتها همواره موجود است، و هر کجا که بخواهند و در هر وقتی که میل داشته باشند حاضر است. و از کمال لذت و زیبایی آن این است که در اوقات مشخصی یافت شود، ﴿بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا﴾صبحگاهان و شامگاهان، تا خوب بچسبد و کاملاً مفید باشد. پس بهشتی که توصیف نمودیم، ﴿ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا﴾کسی از بندگان در آن قرار میدهیم که پرهیزگار باشد. یعنی پرهیزگاران را در آن جای داده و آن را جایگاه همیشگی آنها قرار میدهیم، از آن جا اخراج نمیشوند و به جای آن چیز دیگری را نمیخواهند. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِینَ١٣٣﴾[آل عمران: ۱۳۳]. «و بشتابید بهسوی آمرزشی از جانب پروردگارتان، و بهشتی که پهنای آن به اندازۀ آسمانها و زمین است، که برای پرهیزگاران آماده شده است».
آیهی ۶۴-۶۵:
﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا٦٤﴾[مریم: ۶۴]. «و (ما فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمیآییم، از آنِ اوست آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، و پروردگارت فراموشکار نبوده است».
﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا٦٥﴾[مریم: ۶۵]. «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه درمیان این دو است، پس او را پرستش کن، و بر عبادت او پایداری ورز، آیا همتایی برای او میشناسی؟».
مدتی جبرئیل نز پیامبر نیامد، وقتی جبرئیل مجدداً نازل شد (پیامبر ص) به او گفت: «اگر بیشتر از این نزد ما میآمدی بهتر بود» چون پیامبر به او علاقه داشت و از جدایی او غمگین میشد، و قلبش با فرود آمدن او مطمئن میشد، پس خداوند بر زبان جبرئیل به پیامبر فرمود: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَ﴾و ما جز به فرمان پروردگارت فرود نمیآییم، یعنی ما اختیاری نداریم، اگر دستور داده شویم شتابان فرمان را اجرا میمی کنیم، و هرگز از دستور خدا سرپیچی نمیکنیم، چنان که خداوند متعال در مورد فرشتگان فرموده است: ﴿لَّا یَعۡصُونَ ٱللَّهَ مَآ أَمَرَهُمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ﴾[التحریم: ۶]. «از فرمانی که خداوند به آنها میدهد سرپیچی نمیکنند و آنچه را که به آن دستور داده میشوند انجام میدهند»، پس ما بندگانی مأمور هستیم.
﴿لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَ﴾از آن اوست آنچه پیش روی ما و آنچه میان این دو است. یعنی کارهای گذشته و آینده و حال، اینجا و آن جا و همه جا از آن خداوند متعال است پس روشن شد که همۀ امور از آن خداوند میباشد و مابندگانی هستیم که دراختیار او قرار درایم. بنابر این مسئلۀ اصلی این است که آیا حکمت الهی این کار را اقتضا مینماید یا نه؟ پس اگر حکمت او کاری را اقتضا نماید آن را اجار میکند، و اگر حکمت الهی آن کار را اقتضا نکند آن را به تأخیر میاندازد بنابر این فرمود: ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا﴾و پروردگارت فراموشکار نبوده و نیست تا تو را فراموش کن. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ٣﴾[الضحى: ۳]. «پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نداشته است»، بلکه همواره امور تو را مورد توجه قرار داده و بهترین بهرهها و تدابیر بزرگش را به تو اختصاص میدهد. یعنی چنانچه جبرئیل از موعد همیشگی تأخیر کند نباید تو غمگین شوی، و نباید این امر بر شما سنگینی کند، و بدان که خداوند این را خواست است، چون در این حکمتی وجو دارد.
سپس بر این که علم الهی فراگیر است، و فراموشکار نیست، دلیل ارائه کرد و فرمود: ﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾او پروردگار آسمانها و زمین است، پس ربوبیت او آسمانها و زمین را فرا گرفته است. واینکه بر آسمانها و زمین بهترین و کاملترین نظم حکمفرماست و هیچ غفلت و فراموشکاری و بیهودگی در آنها دیده نمیشود دلیل قاطعی بر علم و آگاهی فراگیر الهی است. پس به سود توست که خودت را به این دلیل مشغول نکنی، چرا که بهرهای از آن عائدت نمیگردد، و آن چیز که باید خود را بدان مشغول نمایی و برایت مفید میباشد عبادت خدای یگانه است که همتا و شریکی ندارد.
﴿وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِ﴾و بر عبادت او شکیبا باش، یعنی نفس خود را بر آن استوار گردان و با آن مجاهده کن و عبادت را به کاملترین صورت و در حد توان خویش انجام بده. زیرا پرداختن به عبادت خدا سبب میشود که آدمی رشتۀ وابستگیاش با همۀ خواستهها قطع گردد و به عبادت سرگرم شود. چنان که خداوند متعال فرموده است: [طه: ۱۳۱]. ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِ﴾[طه: ۱۳۱]. «و به زیباییهای دنیا که آنان را از آن بهرهمند ساختهایم تا به عذاب و فتنهاشان مبتلا کنیم چشم مدوز». و در ادامه میفرماید ﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَا﴾[طه: ۱۳۲]. «و خانوادهات را به خواندن نماز فرمان ده و بر آن شکیبایی کن».
﴿هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا﴾آیا برای خداوند همتا و همنام همانندی از میان مخلوقات میشناسی؟ و این است،هام به معنی نفی است و عقلاً جواب آن معلوم است، یعنی برای خداوند همنام و همتایی نخواهی یافت، و او از همه جهات بینیاز است. و دیگران از هر جهت نیازمنداند، و کامل کسی است که از تمام جهات دارای کمال مطلق است. و غیر از او ناقص هستند، و کمالی در آنها یافت نمیشود به جز آنچه که خداوند به آنها بخشیده است. پس این دلیل قاطعی است که بر این که تنها خداوند سزاوار عبادت و بندگی است، و پرستش و بندگی او حق است و عبادت و پرستش افراد و چیزهای دیگر باطل میباشد. بنابر این دستور داد تا تنها و فقط او پرستش شود، و بر آن شکیبایی و مداومت صورت گیرد، زیرا او تنها و یکتا است، و بسیار با عظمت بوده و از نامهای نیکو برخوردار است.
آیهی ۶۶-۶۷:
﴿وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا٦٦﴾[مریم: ۶۶]. «و انسان میگوید: آیا هنگامی که مُردم، زنده برانگیخته خواهم شد؟».
﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡٔٗا٦٧﴾[مریم: ۶۷]. «آیا انسان به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این در حالی آفریدیم که او هیچ چیزی نبود؟!».
منظور از انسان در اینجا هر آن کسی است که منکر زنده شدن پس از مرگ میباشد، و وقوع چنین چیزی را بعید میداند، پس به صورت نفی کردن و از روی عناد و کفر میگوید: ﴿أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا﴾آیا هنگامی که بمیرم، دوباره زنده برانگیخته خواهم شد، یعنی خداوند پس از مرگ و بعد از اینکه نابود شدم چگونه مرا زنده خواهد کرد؟!.
چنین چیزی شدنی نیست و نمیتواند آن را تصور کرد، و این را بر حسب عقل فاسد و نیت بد و دشمنیاش با پیامبران خدا و کتابهایش میگوید، و اگر کمی بیاندیشد و نگاه کند، خواهد دید که بعید دانستن زنده شدن پس از مرگ نهایت حماقت و بیخردی است، بنابر این خداوند دلیلی قاطع و برهانی آشکار بر ممکن بودن زنده شدن، پس از مرگ اقامه کرد که هرکس آن را میفهمد و میداند، پس فرمود: ﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡٔٗا٦٧﴾آیا انسان نمینگرد و آفرینش اولیۀ خود را به خاطر نمیآورد که نخست خداوند او را آفرید در حالی که هیچ چیزی نبود؟پس کسی که توانایی داشته باشد که انسان را از هیچ بیافریند، آیا بعد از تکه که شدنش نمیتواند دوباره او را پدید بیاورد، و بعد از متلاشی شدن، وی را جمع نماید؟ و این مانند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٢٧﴾[الروم: ۲۷]. «و خداوند ذاتی است که آفرینش را آغاز مینماید، سپس آن را باز میگرداند، و آن را برای او آسانتر است».
و این فرمودۀ الهی ﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ﴾به صورتی زیبا آدمی را فرا میخواند که از منظر دلیل عقلی (به موضوع زنده شدن) نگاه کند، و کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار میکند از خلقت اولیهاش غافل میباشد، زیرا اگر او آفرینش اولیۀ خود را به خاطر میآورد، زنده شدن پس از مرگ را انکار نمیکرد.
آیهی ۶۸-۷۰:
﴿فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا٦٨﴾[مریم: ۶۸]. «پس سوگند به پروردگارت! آنان را همراه با شیاطین گرد میآوریم، آنگاه همه را در حالی که به زانو درآمدهاند در اطراف دوزخ حاضر خواهیم کرد».
﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا٦٩﴾[مریم: ۶۹]. «سپس از میان هر گروهی افرادی را بیرون میکشیم که در برابر خداوند مهربان از همه سرکشتر بودهاند».
﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا٧٠﴾[مریم: ۷۰]. «سپس ما به آنان که برای درآمدن به آتش سزاوارترند داناتریم».
خداوند به ربوبیت و پروردگار بودن خویش قسم خورده است و او راستگوترین است. که منکران زنده شدن پس از مرگ را به همراه شیطانهایشان گرد خواهد آورد، سپس آنها را برای میعاد روزی معلوم جمع خواهد نمود:
﴿ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا﴾سپس ایشان را در حالی که از شدت سختیهای روز قیمت و زلزلههای زیاد و اوضاع و حشتناک به زانو درافتاده و منتظر حکم خداوند بزرگ و متعال هستند، گرداگرد جهنم حاضر میکنیم. بنابر این حکم خویش را در مورد آنان بیان فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا٦٩﴾سپس از هر گروه و فرقهای از ستمگران که در ظلم و کفر و سرکشی مشترکاند افرادی را بیرون میکشیم که از دیگران ستمگرتر و سرکشتر و کافرتر بودهاند، سپس آنها را بهسوی عذاب پیش میبریم، سپس انهایی که گناهان بزرگتری را انجام داده باشند جلوتر انداخته میشوند، و به دنبال آنان کسانی که گناهانشان از گروه اولی کوچکتر است و آنها در این حالت یکدیگر را نفرین میکنند، و آخرینشان به اولینشان میگوید: ﴿. . . رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فََٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨ وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا کَانَ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلٖ. . . ﴾[الأعراف: ۳۸-۳۹]. «پروردگارا! اینها ما را گمراه کردند، پس به آنان عذابی چند برابر از آتش بده. خداوند میفرماید: برای هر یک عذابی دو چندان هست، اما شما نمیدانید. و گروه نخستین آنان به آخرینها میگویند: شما بر ما برتری ندارید. و همۀ اینها تابع عدات الهی و حکمت و علم گستردۀ اوست». بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا٧٠﴾سپس ما از کسانی که برای سوختن در آتش اولویت دارند به خوبی آگاهیم و ما آنها را میشناسیم، و کارهایشان و سزاوار بودنشان را برای آتش، و سهم آنان را از عذاب به خوبی میدانیم.
آیهی ۷۱-۷۲:
﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا٧١﴾[مریم: ۷۱]. «و کسی از شما نیست مگر اینکه وارد آن (دوزخ) میشود. این امر، حتمی و فرمانی قطعی است. بر پروردگارتان».
﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا٧٢﴾[مریم: ۷۲]. «سپس پرهیزگاران را نجات میدهیم و ستمگران را به زانو افتاده در آن رها میسازیم».
این خطاب به همۀ خلائق و مردمان است، به نیکوکار و بدکار، مومن و کافر. خداوند همه را خطاب مینماید که همۀ آنان وارد جهنم میشوند، این حکمی است قطعی که خداوند آن را انجام میدهد و بندگانش را به آن وعده داده است، پس باید اجرا شود و راهی برای به وقوع نه پیوستن آن وجود ندارد.
اما در معنی وارد شدن اختلاف شده است، گفته شده که ورود به معنی حاضر شدن جهنم در برابر همۀ خلائق و مردمان است، تا هر یک پریشان و هراسان شود، سپس خداوند پرهیزگاران را نجات میهد. و گفته شده ورود یعنی عبور و گذر بر صراط که روی جهنم است، پس مردم بر حسب اعمال خود از آن عبور میکنند، بعضی در یک چشم به هم زدن از آن عبور مینماید، و بعضی چون باد از آن میگذرند، و بعضی چون اسبهای تیزرو میگذرند، و بعضی چون شتران تیزرو از آن عبور مینمایند، و برخی میدوند و از آن عبور مینمایند، و برخی راه میروند، و برخی میخزند، و برخی ربوده میشوند، و در جهنم میافتند، و هر یک به اندازۀ پرهیزگاریاش از آن عبور میکند.
بنابراین فرمود: ﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ﴾سپس کسانی را نجات میدهیم که با انجام آنچه بدان فرمان یافتهاند، و با پرهیز از آنچه از ارتکاب آن نهی شدهاند تقوای الهی را رعایت کردهاند. ﴿وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا﴾و کسانیکه با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان ستم کردهاند، در حالی که به زانو افتاده در جهنم رها میکنیم، و به سبب ستمگری و کفرشان همیشه در جهنم میمانند و عذاب بر آنها واقع میشود، و راه چارهای ندارند.
آیهی ۷۳-۷۴:
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا٧٣﴾[مریم: ۷۳]. «و چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شود، کافران به مؤمنان میگویند، کدامیک از دو گروه جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند؟!».
﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا٧٤﴾[مریم: ۷۴]. «و چه نسلها را که پیش از آنان میزیستند و از آنان خوشساز و برگتر و خوش قیافهتر بودند نابود کردیم».
یعنی آیات روشن ما بر این کافران خوانده میشود، آیاتی که به روشنی بر یگانگی خداوند و راستگویی پیامبرانش دلالت مینمایند، و کسیکه آن را میشنود باید به آن ایمانی راستین بیاورد، و یقین محکمی نسبت بدان حاصل کند، اما کافران بر عکس، به هنگام شنیدن آن، آیات خدا و مومنان را به یاد تمسخر میگیرند، و از نیکی حالت خویش در دنیا استدلال میکنند که آنها از مومنان بهتراند، پس کافران در قالب مخالفت با حق میگویند: ﴿أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا﴾کدامیک از ما دو گروه در دنیا جایگاهی بهتر، و فرزندان و اموال فراوان و لذتهای گوناگون، برخوردار است. ﴿وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا﴾و مجلس زیباتری دارد؟ پس آنها از این مقدمۀ فاسد که فرزندان و اموال زیادی دارند و قسمت اعظم خواستههایشان در دنیا برآورده شده، و مجالس آنان پر رونق و زیباست، و مومنان این چنین نیستند، نتیجهگیری کردند که از مومنان بهترند.
و این بینهایت دلیلی پوچ میباشد، و از باب دگرگون کردن حقائق است، وگرنه کثرت اموال و فرزندان، و زیبایی چشم انداز، بسیاری وقتها سبب هلاکت و نابودی و بدبختی صاحبش میشود بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا﴾و چه اقوام بیشماری را نابود کردیم که پش از آنان میزیستند و مال و ثروت و وسائل زندگی بهتر، و کالاها و ظروف و فرشها و خانههای بهتری داشتند. ﴿وَرِءۡیٗا﴾و ظاهر و هیئت و سیمایشان نیز آراستهتر و زیباتر از اینها بوده است. پس وقتی که این هلاک شدگان از اینها ثروت و وسائل زندگی و چهرۀ بهتری داشتهاند و داشتن این چیزها مانع گرفتار شدنشان به عذاب خدا نشده، چگونه اینها که از آنان کمتر و خوارترند از عذاب الهی درامان خواهند بود؟ ﴿أَکُفَّارُکُمۡ خَیۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِکُمۡ أَمۡ لَکُم بَرَآءَةٞ فِی ٱلزُّبُرِ٤٣﴾[القمر: ۴۳]. «آیا کافران شما از ایشان بهتراند، یا برائت شما در کتابها ثبت شده است؟».
و از این جا دانسته میشود که نمیتوان از خوب بودن زندگی دنیا بر خوب بودن سرا و زندگی آخرت استدلال کرد، و این نوع استدلال پوچترین و فاسدترین استدلال بوده، و از شیوههای کافران میباشد.
آیهی ۷۵:
﴿قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا٧٥﴾[مریم: ۷۵]. «بگو: هرکس که در گمراهی باشد خداوند مهربان بدیشان مهلت میدهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده داده شده است: یا عذاب، یا روز آخرت را ببینند، آنگاه خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیفتر و ناتوانتر است».
پس از اینکه دلیل باطلشان را که بر شدت دشمنی و قوت گمراهیشان دلالت مینماید، بیان کرد، خبر داد که هرکس در گمراهی باشد، به این صورت که گمراهی را برای خودش بپسندد، و برای آن تلاش نماید، خداوند به کیفر اینکه گمراهی را برای هدایت برگزیده است، به او مهلت میدهد، و محبت او را نسبت به گمراهی افزون میکند. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا زَاغُوٓاْ أَزَاغَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ﴾[الصف: ۵]. «پس چون منحرف شدند خداوند دلهایشان را کج و منحرف گردانید». ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠﴾[الأنعام: ۱۱۰]. «و دلها و چشمایشان را بر میگردانیم همانگونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنها را رها میکنیم تا در طغیانشان سرگردان بمانند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ﴾تا آنگاه کسانیکه میگویند: «چه کسانی جایگاه بهتر و مجلس زیباتری دارند». آنچه را که به آنان وعده داده شده است میبینند: یا عذاب را که به صورت کشته شدن و غیره بر آنها واقع میگردد، و یا قیامت را که روز سزا و جزای اعمال است. ﴿فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا﴾پس خواهند دانست که چه کسی جایگاهش بدتر و لشکرش ضعیفتر و ناتوانتر است. در این وقت باطل بودن ادعایشن برای آنها روشن میشود، و میدانند که ادعای آنها ادعایی پوچ بوده است، و یقین میکنند که آنها اهل بدی و زشتی هستند. اما این دانستن فایده یا برای آنها ندارد، چون نمیتوانند به دنیا برگردند و کارهایی غیر از آنچه انجام دادهاند انجام دهند.
آیهی ۷۶:
﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا٧٦﴾[مریم: ۷۶]. «و خداوند بر هدایت کسانی که هدایت یافتهاند، میافزاید و نیکیهای ماندگار در نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش سرانجامتر است».
وقتی بیان کرد که بر گمراهی ستمگران میافزاید و به آنها مهلت میدهد، این را نیز بیان داشت که خداوند از فضل و رحمت خویش بر هدایت کسانی که در راه هدایت گام بر میدارند، میافزاید. و هدایت شامل علم مفید و عمل صالح است. پس هرکس راه کسب علم و ایمان و عمل صالح را در پیش گیرد، خداوند آنرا ابرایش افزودن و سهل و آسان میگرداند، و چیزهای دیگری به او عطا میگرداند که با کسب و علم خود نمیتواند آن را به دست آورد و این دلیلی است بر اینکه ایمان اضافه و کم میشود، آن طور که سلف صالح گفته اند: و نیز این فرمودۀ الهی: ﴿وَیَزۡدَادَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِیمَٰنٗا﴾[المدثر: ۳۱]. «تا ایمان مومنان افزوده گردد»، ﴿وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا﴾[الأنفال: ۲]. «و هنگامی که آیات خداوند بر آنها تلاوت شود ایمانشان افزون میگردد». بر اضافه و کم شدن ایمان دلالت مینماید.
واقعیت نیز بر کم و زیاد شدن ایمان دلالت میکند، زیرا ایمان عبارت است از اعقتاد قلب و اقرار به زبان و عمل به ارکان. و مومنان در این امور با یکدیگر تفاوت بسیار بزرگی دارند.
سپس فرمود: ﴿وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ﴾و اعمالی که باقی هستند، و همواره ماندگارند و از بین نمیروند اینها اعمال شایستهاند، که میتوان از آن جمله به نماز و زکات و روزه و حج و عمره و خواندن قرآن و تسبیح و تکبیر و تمجید و تهلیل و نیکوکاری با مردم و اعال قلبی و بدنی را ذکر کرد.
پس این اعمال ﴿خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا﴾در پیشگاه پروردرگارت پاداش و مزد بهتری دارند، و فایده و بازده آن برای انجام دهندگانش زیاد و فراوان است. و از این باب به کار بردن فعل تفضیل در غیر جایش میباشد، زیرا غیر از اعمال نیکوی ماندگار هیچ عملی وجود ندارد که مفید باشد و پاداش آن برای صاحب باقی بماند، وجه تناسب پرداختن به «باقیات صالحات» در اینجا ـ خداوند بهتر میداند ـ این است که از آنجا ستمگران مال و فرزند و جایگاه خوب و امثال آن را در علامتی برای خوب بودن حالت صاحبش قرار دادند، در اینجا خبر داد که آن طور نیست که آنها گمان میبرند، بلکه آنچه نشان سعادت و منشور رستگاری میباشد عملی است که خداوند آن را دوست میدارد و میپسندد.
آیهی ۷۷-۸۰:
﴿أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بَِٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا٧٧﴾[مریم: ۷۷]. «آیا در کار کسی نگریستهای که آیات ما را انکار کرده و میگوید: قطعاً به من مال و فرزندی داده خواهد شد».
﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٧٨﴾[مریم: ۷۸]. «آیا او از غیب آگاه شده است؟ یا از سوی خداوند مهربان عهدی گرفته است؟».
﴿کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا٧٩﴾[مریم: ۷۹]. «چنین نیست که او میگوید، ما آنچه را که او میگوید خواهیم نوشت و عذاب او را میافزاییم».
﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا٨٠﴾[مریم: ۸۰]. «و آنچه را که میگوید، از او میگیریم و تنها پیش ما خواهد آمد».
آیا از حالت این کافر تعجب نمیکنی. که هم آیات الهی را انکار کرده و هم ادعای بزرگی نموده مبنی بر اینکه در آخرت به او مال و فرزندی داده خواهد شد و از اهل بهشت خواهد بود؟ این از شگفتانگیزترین چیزهاست؟ واگر او به خدا ایمان داشت و این ادعا را میکرد کارش آسان میشد.
و این آیه گرچه در مورد کافر مشخصی نازل شده است، اما هر کافری را شامل میشود که گمان برد اهل بهشت است و بر راه حق قرار دارد. خداوند با نکوهش و تکذیب او میفرماید: ﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ﴾آیا از غیب آگاه شده و از چیزهایی که اتفاق میافتد خبر دارد، و روز قیامت به او مال و فرزند داده میشود؟
﴿أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا﴾یا اینکه در این زمینه از پیشگاه خدای مهربان عهدی گرفته است که آنچه میطلبد به او میرسد؟ یعنی هیچ چیزی از این امور وجود ندارد. پس دانسته شد که او دروغگو است، و چیزی میگوید که به او آگاهی ندارد. و این تقسیم که عبارت است از آگاهی یافتن از غیب یا گرفتن عهد از خدا، و این رد کردن به وسیلۀ لفظ ﴿کَلَّا﴾بسیار الزام آور است و به بهترین وجه اقامهی حجت میکند، زیرا کسی که گمان میبرد روز قیامت نزد خداوند خیری به او میرسد از دو حال خالی نیست، یا بر اساس آگاهی از غیب و آینده چنین میگوید، و دانسته شد که دانستن غیب تنها ویژۀ خداوند است و هیچکس چیزی از امور غیبی و آینده را نمیداند، مگر کسانی که از پیامبران که خداوند آنها را از برخی امور مطلع کرده است. با فردی که چنین ادعایی مینماید در پیشگاه خداوند عهدی گرفته مبنی بر اینکه به خداوند ایمان بیاورد واز پیامبرانش پیروی نماید، و تبدیل به مسلمانی متعهد شود، مسلمانی که در آخرت از رستگاران است پس وقتی این دو چیز منتفی شد، باطل بودن ادعا نیز مسجل گشت. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿کَلَّا﴾آن طور نیست که او گمان میبرد، و از غیب آگاهی ندارد، چون او کافر است و از دانش پیامبران کوچکترین چیزی ندارد و نزد خداوند عهدی نگرفته است، چرا که او کفر ورزیده و ایمان نیاورده است.
بلکه بر عکس سزاوار چیزی است که به دروغ میگوید، و سخن او نوشته میشود و ثبت و ضبط میگردد، تا بر آن مجازات شود و کیفر ان را ببیند. بنابر این فرمود: ﴿سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا﴾آنچه را که میگوید مینویسیم و عداب را بر او خواهیم افزود و بر انواع عذابهایش میافزاییم، هم چنانکه او بر گمراهی و انحرافش افزود. ﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ﴾و مال و فرزندش را از او میگیریم، و او تک و تنها بدون هیچ مال و فرزندی و یاوری به جهان آخرت میرود. ﴿وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا﴾و تنها پیش ما میآید. و عذابهای ناگوار و سختیهای فراوانی میبیند، و جزای ستمکاران و امثال او نیز همین میباشد.
آیهی ۸۱-۸۴:
﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا٨١﴾[مریم: ۸۱]. «و به جای خداوند معبودانی گرفتند تا برایشان مایۀ عزت باشند».
﴿کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا٨٢﴾[مریم: ۸۲]. «نه، چنین نیست، معبودهایی را که میپرستند، پرستش آنان را انکار خواهند کرد، و دشمن آنان خواهند شد».
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا٨٣﴾[مریم: ۸۳]. «آیا ندانستهای که ما شیطانها را بهسوی کافران فرستادهایم تا سخت آنان را (برانجام گناه) تحریک کنند؟».
﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا٨٤﴾[مریم: ۸۴]. «پس بر ضد آنان شتاب مکن، که ما (زمان و ایام اجلشان را) برای آنان میشماریم».
و این مجازات کافران است که وقتی به خدا پناه نبردند و به ریسمان خدا چنگ نزدند، بلکه برای خدا شریک گرفتند و با شیاطین دوستی نمودند، خداوند شیطانها را بر آنان مسلس نمود تا آنان را بهسوی گناهان بکشانند، و تحریک نمایند و بهسوی کفر سوق دهند. پس ایشان را وسوسه میکنند و باطل را برایشان میآرایند، و نیکی را برایشان زشت جلوه میدهند، پس محبت باطل در دلهایشان وارد میشود و در آن جای میگیرد و در راستای باطل چنان تلاش میکنند که صاحب حق برای حقش میکوشد، بنابر این باطل را با تمام کوشش خود یاری مینمایند و با اهل حق مبارزه میکنند.
و این سزای او میباشد، چرا که از پروردگارش روی بر تافته و دشمن خداوند را به دوستی گرفته است. بنابر این خداوند شیطان را بر او مسلط مینماید و اگر به خدا ایمان میآورد و بر او توکل میکرد کسی بر او مسلط نمیشد. چنان که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ١٠٠﴾[النحل: ۹۹-۱۰۰] «بدون شک شیطان بر کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل میکنند تسلطی ندارد، بلکه تسلط او بر کسانی است که وی را بر دوستی گرفتهاند». و نیز برای کسانی است که برای او شریک قرار میدهند.
﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡ﴾پس برای نزول عذاب بر این کافران که در تعجیل آن شتاب میکنند، شتاب مکن. ﴿إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا﴾آنها چند روز مقرری در این دنیا باقی میمانند که از آن پس و پیش نمیشوند، ما به آنان مهلت میدهیم و مدتی صبر میکنیم، تا پیام خدا مجدداً به آنها ابلاغ شود، و چون دربارۀ آنها مفید واقع نشود آنان را بسان گرفتن توانای قدرتمندی خواهیم گرفت.
آیهی ۸۵-۸۷:
﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا٨٥﴾[مریم: ۸۵] «روزی که پرهیزگاران را حشر میکنیم و سواره و با تکریم و شوکت بهسوی خداوند رحمان روانه میسازیم».
﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا٨٦﴾[مریم: ۸۶]. «و گناهکاران را تشنه کام بهسوی جهنم گسیل میداریم».
﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا٨٧﴾[مریم: ۸۷]. «نمیتوانند شفاعت بکنند، مگر کسی که از نزد خداوند مهربان عهدی گرفته باشد».
خداوند متعال از تفات دو گروه پرهیزگاران و مجرمان خبر داده و بیان مینماید آنان که تقوای الهی را با پرهیز از شرک و بدعت و گناهان رعایت کردهاند، با احترام و بزرگداشت در جایگاه قیامت گرد آورده میشوند، و میفرماید: مقصود آنها خداوند مهربان است و به مهمانی او میروند، و مهمان باید به [کرامت و پذیرایی] میزبان امیدوار باشد، و این امری طبیعی است.
پس پرهیزگاران بهسوی خدا برده میشوند در حالی که به رحمت و احسان فراگیر، و دست یابی به بخشهایی خداوندی در سرای رضوانش امیدوارند، و این به سبب پرهیزگاری و پیروی از خشنودی خداوند میباشد. و خداوند با آنان عهد نموده که چون پرهیزگار باشند و به آنها پاداش خواهد داد، و این وعده را بر زبان پیامبرانش بیان کرده است. پس آنان را با اطمینان و اعتماد به فضل الهی بهسوی پروردگارشان میبرند.
و اما گناهکاران، تشنه کام بهسوی جهنم برده میشوند، و این بدترین حالت است که در آن قرار میگیرند، زیرا با ذلت و حقارت بهسوی بزرگترین زندان و بدترین مجازات در حالت تشنگی و خستگی برده میشوند، کمک میطلبند اما کمک نمیشوند، دعا میکنند اما دعایشان اجابت نمیشود، و طلب شفاعت میکنند اما کسی برایشان شفاعت نمیکند. بنابر این فرمود: ﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ﴾شفاعت در اختیار آنها نیست، و از آن بهرهای ندارند، بلکه شفاعت در اختیار خداوند و از آن اوست (قل لله الشفعه جمیعا) و شفاعت شفاعت کنندگان سودی به آنان نمیرسانند، چون آنها با ایمان آوردن به خدا و پیامبرانش نزد خداوند عهد و پیمان بسته و به خدا و پیامبرانش ایمان آورده، و از آنها پیروی کرده باشد، خداوند از او خشنود گشته و از شفاعت برخوردارش خواهد کرد، چنانکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾[الأنبیاء: ۲۸]. «و (شفاعت کنندگان) شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خداوند از وی خشنود باشد»، و پروردگار، ایمان به خدا و پیامبرانش را عهد و پیمان نامیده است، چون در کتابها بر زبان پیامبرانش وعده داده است که هرکس به او و پیامبرانش ایمان بیاورد و از آنها پیروی نماید پاداش نیکو خواهد داشت.
آیهی ۸۸-۹۵:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا٨٨﴾[مریم: ۸۸]. «و گفتند: خداوند مهربان فرزندی برگرفته است».
﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیًۡٔا إِدّٗا٨٩﴾[مریم: ۸۹]. «به راستی که سخن بسیار زشت و زنندهای در میان آوردید».
﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا٩٠﴾[مریم: ۹۰]. «نزدیک است آسمانها از این سخن پاره پاره شوند، و زمین بشکافد، و کوهها به شدّت در هم فرو ریزد».
﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١﴾[مریم: ۹۱]. «از اینکه به خداوند مهربان فرزندی نسبت میدهند».
﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢﴾[مریم: ۹۲]. «و برای خداوند مهربان سزاوار نیستکه فرزندی برگیرد».
﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾[مریم: ۹۳]. «تمامی آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد، جزو بنده وار بهسوی (پروردگار) رحمان نمیآید».
﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤﴾[مریم: ۹۴]. «او همۀ آنان را سرشماری کرده و تعدادشان را میداند».
﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥﴾[مریم: ۹۵]. «و هریک از آنان روز قیامت تک و تنها به پیشگاه او خواهد آمد».
این بیان قباحت و زشتی سخن مخالفان و منکران است، کسانی که گمان میبرند خداند فرزندی دارد مانند سخن نصاری که میگفتند: ﴿ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾[التوبة: ۳۰]. «مسیح پسر خداست». و یهودیان که میگویند: ﴿عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ﴾«عزیر پسر خداست». و سخن مشرکین که میگفتند: «الملائکه بنات الله» فرشتگان دختران خدا هستند. پاک و منزه است خداوند و بسی بالاتر از ای گفتهها است.
یعنی سخن بسیار زشت و خطرناکی گفتهاند ﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ﴾از بس که این سخن خطرناک و زشت است نزدیک است آسنها با وجود استحکام و عظمتی که دارند متلاشی گشته و پاره پاره شوند، ﴿وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا﴾و زمین از زشتی این سخن بشکافد و کوهها در هم شکسته و فرو ریزد ﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا٩١﴾به خاطر این دعای زشت، نزدیک است این مخلوقات چنان شود که ذکر شد، در حالی ﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا٩٢﴾برای خداوند مهربان سزاوار نیست که فرزندی برگیرد. زیرا فرزند بر گرفتن او بر نقص و نیازمندی وی دلالت مینماید، در صورتی که او بینیاز و ستوده است و فرزند نیز از جنس پدرش میباشد، و خداوند شبیه و نظیر و همتایی ندارد.
﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا٩٣﴾همۀ آنچه که در آسمانها و زمین هستند بندۀ خداوند مهربان میباشند، و در برابر او فرمانبرداری و فروتناند، و متمرد و سرکش نیستند، و فرشتگان و انسانها و جنها و دیگران همۀ مملوک اویند، و خداوند در انها تصرف میکند، و یک ذره از پادشاهی و فرمانروایی و تدبیر امور را در اختیار ندارند. پس چگونه او که دارای چنین سلطنتی بزرگ و شکوهی عظیم میباشد دارای فرزند خواهد بود؟!!.
﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا٩٤﴾علم و آگاهی خداوند همۀ خلائق و اهل آسمانها و زمین را احاطه کرده و اعمالشان را بر شمرده است، پس او فراموش نمیکند و هیچچیز پنهانی بر او پنهان نمیمان.
﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا٩٥﴾و همۀ آنان روز قیامت تک و تنها در محضر او حاضر میشوند یعنی بدون فرزند و مال و یاور به پیشگاه او میآیند و هیچ چیزی جز عمل خویش به همراه ندارند. پس هر یک از سزا و جزا داده و حسابش را به طور کامل میدهد، پس اگر عملش خیر بوده باشد پاداش نیک میبیند، و اگر شر باشد شر و بدی خواهد دید. آنگونه که خداوند متعال فرموده است.
[الأنعام: ۹۴]. ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾[الأنعام: ۹۴]. «و به راستی تک و تنها به نزد ما میآیندف آنطور که نخستین بار شما را آفریدیم».
آیهی ۹۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا٩٦﴾[مریم: ۹۶]. «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند برای آنان محبتی قرار خواهد داد».
این از نعمتهای خداوند بر آن دسته از بندگانش میباشد که هم ایمان آورده و هم عمل صالح انجام دادهاند، به گونهای که محبت و دوستی ایشان را درر دل دوستان خود و اهل آسمان و زمین میاندازد، و آنها را عزیز و دوست داشتنی میگرداند، و آنها کارهای خیر و هدایت و امامت و پیشوایی به دست میآورند. بنابر این در حدیث صحیح آمده است : «هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد جبرئیل را صدا میزند که من فلانی را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار، پس جبرئیل آن بنده را دوست میدارد، سپس در میان اهل آسمانها ندا میدهد که خداوند فلانی را دوست دارد، پس او را دوست بدارید، پس اهل آسمانها او را هم دوست میدارند، سپس در زمین مورد قبول واقع میشود». و خداوند او را عزیز و دوست دشتنی میگرداند، چون آنها او را دوست داشتهاند، پس خداوند آنها را باری دوستانش عزیر و دوست داشتنی میگرداند.
آیهی ۹۷-۹۸:
﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا٩٧﴾[مریم: ۹۷]. «در حقیقت ما این (قرآن) را بر زبان تو آسان نمودیم تا به وسیلۀ آن پرهیزگاران را نوید دهی و ستیزه جویان را با آن بترسانی».
﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا٩٨﴾[مریم: ۹۸]. «و پیش از اینان نسلها و نژادهای فراوانی را نابود کردهایم، آیا کسانی از آنان را میبینی، یا کوچکترین صدایی از آنان میشنوی؟».
خداوند متعال از نعمت خود خبر داده، و میفرماید: ما این قرآن کریم را بر زبان پیامبر صساده و آسان نمودیم تا مقصود از آن حاصل شود و از آن است،اده گردد. ﴿لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾تا پرهیزگاران با تشویق برای به دست آوردن پاداش و آخرت، بیان اسبابی که موجب برخورداری از مژده میگردد، نوید دهی. ﴿وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا﴾و ستیزه جویان و کسانی را که در باطلشان سرسختی میروزند، و بر کفرشان پافشاری میکنند، بترسانی، و بر آنان حجت اقامه نمایی، و راه روشن را برایشان بیان داری، پس آن وقت هرکس که هلاک شود از روی دلیل هلاک میگردد، و هرکس که نجات یابد از روی دلیل نجات مییابد. سپس آنها را به هلاکت تکذیب کنندگانی که پیش از آنان بودهاند هشدار داد و فرمود ﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ﴾پیش از اینان چه نسلها و نژادهای فراوانی از قوم نوح و عاد و ثمود ودیگر مخالفان تکذیب کننده را آنگاه که به سرکشی خود ادامه دادند هلاک و نابود کردیم! پس خداوند آنها را نابود نمود و هیچ آثاری را از آنها باقی نگذاشت. ﴿هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا﴾آیا کسی از آنانرا میبینی، یا کوچکترین صدایی از آنان میشنوی؟
هیچ اثری از آنها باقی نمانده است، بلکه حکایت آنها مایۀ عبرت دیگران شده و قصههایشان پند و اندرزی برای پند آموزان گشته است.
پایان تفسیر سورهی مریم
مکی و ۱۱۰ آیه است.
آیه ۶-۱:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ١﴾[الکهف: ۱]. «ستایش خداوندی را سزاست که کتاب را به بندهاش فرو فرستاده و در آن هیچگونه کژی و انحرافی قرار نداده است».
﴿قَیِّمٗا لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا٢﴾[الکهف: ۲]. «(کتابی) که مستقیم و پابرجاست تا (مردمان را) از عذاب سخت خود بترساند، و مؤمنانی را که کارهای شایسته میکنند بشارت دهد به اینکه پاداش خوبی دارد».
﴿مَّٰکِثِینَ فِیهِ أَبَدٗا٣﴾[الکهف: ۳]. «جاودانه در آن خواهند ماند».
﴿وَیُنذِرَ ٱلَّذِینَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا٤﴾[الکهف: ۴]. «و بترساند کسانی را که گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است».
﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡۚ کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا٥﴾[الکهف: ۵]. «نه ایشان و نه پدرانشان از آن هیچگونه آگاهی ندارند، سخنی که از زبانشان برمیآید بس گران است، آنان جز دروغ نمیگویند».
﴿فَلَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَسَفًا٦﴾[الکهف: ۶]. «پس چه بسا که جان خویش را در پی ایشان از غم و خشم اینکه آنان به این کلام ایمان نمیآورند هلاک سازی».
حمد یعنی ستایش خداوند بر صفتهایش که همه صفت کمالاند، و بر نعمتهای ظاهری و باطنی و دینی و دنیوی او، و به طور مطلق بزرگترین نعمت او فرو فرستادن کتاب بزرگ قرآن بر بنده و پیامبرش محمد ص است. پس خداوند خویشتن را ستده و در ضمن آن بندگان را راهنمایی میکند تا او را به خاطر اینکه پیامبری را بهسوی آنها فرستاده و کتاب را برایشان نازل نموده است بستایند. سپس این کتاب را به دو صفت متصف نموده که مبین آنند این کتاب را هر جهتی کامل، است: اینکه کژی و انحراف در آن وجود ندارد، و اینکه خداوند ثابت نموده این قرآن راست و درست است. پس نفی کردن کژی و انحراف از قرآن بدان معنی است که در اخبار آن دروغ وجود ندارد و اوامر و نواهیاش ستمگرانه و دستوراتی بیهوده نیستند.
و اثبات راست بودن قرآن مقتضی آن است که قرآن خبر نمیدهد مگر از بزرگترین خبرها، و آنها خبرهایی هستند که قلبها را مملو از شناخت و ایمان و عقل مینمایند، مانند اینه خداوند از نامها و صفات و کارهایش خبر دادهاست. و از جمله اخبار قرآن امور پنهان گذشته و آینده است. و اوامر و نواهی قرآن نیز نفسها را پاک نموده و رشد داده و به کمال میرساند، چون اوامر و نواهی قرآن کمال عدالت و انصاف و اخلاص و بندگی کردن برای پروردگار جهانیان را که شریکی ندارد دربر دارند. و چون قرآن چنین کتابی است باید خداوند خویشتن را به خاطر فرو فرستادن آن بستاید.
﴿لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ﴾تا مردم را با این قرآن از عذابش بترساند، عذابی که آن را برای کسانی مقدر نموده است که با دستورش مخالفت میورزند. و این عذاب دنیا و عذاب آخرت را شامل میشود. و از نعمتهای الهی این است که بندگانش را بیم داده، و از آنچه که به آنه زیان میرساند و آنها را هلاک میکند بر حذر داشته است، همچنانکه خداوند متعال وقتی در قرآن حالت جهنم را بیان مینماید، میفرماید: ﴿ذَٰلِکَ یُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ یَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ﴾[الزمر: ۱۶]. «این چیزی است که خداوند بندگانش را با آن میترساند پس ای بندگانم برحذر باشید».
و از مهربانی خداوند نسبت به بندگان این است که کیفرهای سختی برای کسانی که با دستورات او مخالفت نمایند مقرر کره است. و آن را برایشان بیان نموده، و اسبابی که انسان را به آن کیفرهای سخت گرفتار مینماید بیان داشته است.
﴿وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا﴾و مومنانی را که کارهای شایسته میکنند مژده میدهد به اینکه پاداش خوبی دارند. یعنی خداوند کتاب را بر بندهاش نازل نموده تا کسانی را که به او و پیامبران و کتابهایش ایمان دارند، آنانی که ایمانشان کامل گشته و کارهای شایسته از قبیل امور واجب و مستحب را با اخلاص و از روی پیروی از کتاب و سنت انجام میدهند، مژده بدهد. ﴿أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا﴾که پاداش خوبی دارند، و آن پاداشی است که خداوند برای ایمان و عمل صالح قرار داده است. و بزرگترین آن دست یافتن به خشنودی خدا و ورود به بهشت است، بهشتی که هیچ چشمی نمونۀ آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و اینکه خداوند پاداش را به «نیکو» متصف نموده است، و بر این دلالت مینماید هر چیزی که صفای نیکو بودن بهشت را تیره نماید، و ناراحت کننده باشد،وجود ندارد، زیرا اگر چنین باشد آن پاداش کاملاًٌ پاداش نیکو خواهد بود.
﴿مَّٰکِثِینَ فِیهِ أَبَدٗا﴾و آنها همواره در این پاداش نیکو به سر میبرند و آن را از دست نمیدهند، بلکه همیشه بر نعمتهایشان افزوده میگردد. و بیان مژده، مقتضی بیان اعمال است که آدمی را به آن مژده میرساند. پس این قران هر نوع عمل صالحی را در بر دارد و انسان را به چیزی میرساند که جانها را راحت و روحها را شاد میکند.
﴿وَیُنذِرَ ٱلَّذِینَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا٤﴾و تا یهود و نصارا و مشرکانی را بترسان که گفتند: خداوند فررزندی را برگرفته است. کسانی که این سخن زشت را گفتند آن را از روی علم و یقین نگفتند، و پدرانشن نیز از آن آگاهی نداشتند. و آنها با تقلید از جهالت پدرانشان چنین سخنی را بر زبان آورده و از آنها پیروی نمودند، بلکه آنها فقط از گمان و خواستههای خود پیروی میکنند.
﴿کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾چه سخن درشت و زشتی از دهانهایشان بیرون میآید که عذابی سخت برایشان دربر دارد. و چه زشتی بزرگتر از این که خداوند را صاحب فرزند قرار دهند! این توصیف مقتضی آن است که خداوند دارای کمبود میباشد، و در ربودیت و الوهیت دارای شریک است! همچنانکه این توصیف مقتضی دروغ بستن بر خداست: ﴿مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا﴾[الأنعام: ۱۴۴]. «پس کیست ستمگرتر از کسی که به دروغ به خداوند افترا ببندد».
بنابراین در اینجا فرمود: ﴿إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا﴾آنان جز دروغ نمیگویند. یعنی سخن آنها دروغ محض است و هیچ راستی در آن نیست. و بنگرید که چگونه خداوند این سخن را به تدریج باطل نمود، پس ابتدا خبر دارد که ﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡ﴾نه ایشان و نه پدرانشان هیچ آگاهی از آن ندارند، و شکی نیست که سخن گفتن بر خداوند بدون علم پوچ و باطل است. سپس در مرحلۀ دوم خبر داد که این، سخنی زشت است. پس فرمود: ﴿کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾سخنی که از زبانشان بر میآید بس گران و زشت است. و در مرحلۀ سوم جایگاه آن را در زشتی بیان کرد و آن دروغ بودنش است که با راستی متضاد است.
از آن جا که پیامر صبر هدایت شدن مردم بسیار مصر بود، و در این زمینه نهایت کوشش را مبذول میداشت، از هدایت شدن کسانی که هدایت میشدند شاد و خوشحال میشد، و به حال تکذیب کنندگان گمراه تأسف میخورد و ناراحت میشد، چون او صدلسوز آنها، و نسبت به آنان مهربان بود. خداوند او را راهنمایی نمود که با تأسف خوردن به حال کسانی که به این قرآن ایمان نمیآورند خودش را مشغول نکند. هانطور که در آیهی دیگر فرموده است: ﴿لَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٣﴾[الشعراء: ۳]. «نزدیک است به خاطر اینکه ایمان نمیآورند خودت را از ناراحتی هلاک سازی». و فرمود: ﴿فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُکَ عَلَیۡهِمۡ حَسَرَٰتٍ﴾[فاطر: ۸]. «با تأسف خوردن برای آنها خودت را تباه نکن».
و در اینجا فرمود: ﴿فَلَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ﴾نزدیک است که خویشتن را از غم و ناراحتی هلاک سازی. بدان که پاداشی تو پیش خداوند ثبت شده است و اگر خداوند خیری در اینها سراغ میداشت آنها را هدایت میکرد، اما خداوند میداند که جز آتش جهنم شایستۀ آنان نیست، بنابر این آنها را خوار نموده و هدایت نمیکند. پس فایدهای ندارد که خودت را به غم و اندوه آنان مشغول نمایی. در این آیه و امثال آن عبرت مردم بهسوی خدا مأمور شده است وظیفهاش رساندن پیام الهی با هر وسیلۀ ممکن به گوش مردم، و بستن راههای گمراهی است و باید در این راه نهایت سعی و تلاش خود را بکند، و به خدا توکل نماید. پس اگر هدایت نشدند غم و تأسف نخورد، زیراغم خوردن و متأسف شدن، انسان را ضعیف مینماید، و انرژی و توان وی را از بین میبرد، و برای آدمی فایدهای در بر ندارد، بلکه باید به کارش ادامه بدهد، و فراتر از آن که از توانش بیرون است، بر عهدۀ او نیست.
و وقتی خداوند به پیامبر صمیفرماید: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ﴾[القصص: ۵۶]. «تو کسی را که دوست داری نمیتوانی هدایت کنی». و موسی ÷میگوید: ﴿رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِی﴾[المائدة: ۲۵]. «پروردگارا! من جز خودم و برادرم اختیار کسی را ندارم». پس دیگران به طریق اولی نمیتوانند کسی را هدایت نمایند، مگر اینکه خدا بخواهد و خداوند متعال فرموده است:
﴿فَذَکِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَکِّرٞ٢١ لَّسۡتَ عَلَیۡهِم بِمُصَیۡطِرٍ٢٢﴾[الغاشیة: ۲۱-۲۲]. «پند بده، همانا تو پند دهنده هستی و بر آنان مسلط و گمارده شده نیستی».
آیهی ۸-۷:
﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧﴾[الکهف: ۷]. «بدون شک ما همۀ چیزهای روی زمین را زینت آن کردهایم تا آنان را بیازماییم که کدامیک از آنها کار نیکوتر میکند».
﴿وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا٨﴾[الکهف: ۸]. «و به راستی ما هر آنچه را که روی زمین است قطعاً به میدانی مسطّح (و) بیعلف تبدیل خواهیم نمود».
خداوند خبر میدهد که همۀ آنچه روی زمین است از قبیل خوردنتیهای لذیذ و نوشیدنیهای گوارا و پوشاکهای خوب و درختان و جویبارها و کشتزارها، میوهها، منظرههای زیبا و باغهای قشنگ صداهای هیجان برانگیز و چهرهها و نماهای زیبا و طلا و نقره و اسب و شتر و امثال آن را خداوند مایۀ زینت و آرایش این دوجهان قرار داده است، تا بدین وسیله این چیزها مردم را بیازماید.
﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾تا آنان را بیازماییم که کدام یک کار مخلصانهتر و درستتر انجام میدهد، با وجود این، خداوند همۀ چیزهایی را که ذکر شده نابود میکند و از بین میبرد، و زمین به میدانی مسطح و بیگیاه تبدیل میشود، همۀ لذتهای ان از بین رفته و جویبارهای آن خشکیده، و نشانههای آن محو شده و نعمتهایش از بین میرود.
و این حقیقت دنیاست که خداوند آن را برای ما روشن نموده است، انگار که با چشمهای خویش آن را مشاهده میکنیم. و ما را از قریب خوردن بدان برحذر داشته، و به روی آوردن به جهانی تشویق نموده که نعمتهایش همیشگی است، و کسی که در آن قرار میگیرد خوشبخت میشود. همه این چیزها را خداوند برای ما بیان نموده چون نسبت به ما مهربان است.
پس هرکس که به ظاهر دنیا و زینت آن نگاه کند و به باطن آن نظری نیافکند قریب آنرا میخورد، و چنین فردی چون چهارپایان و حیوانات از آن بهرهمند میشود، و به حق پروردگارش که بر وی است توجهی نمیکند، و برای شناخت آن اهتمام نمیورزد، بلکه تمام هم و غم وی این است که از لذتها بهرهمند شود و آن را به هر صورتی که به دست میآید به دست بیاورد. پس هرگاه مرگ چنین کسی فرا برسد از اینکه میمیرد و لذت و شادیهایش را از دست میدهد آشفته و مضطرب میگردد، اما اضطراب او به خاطر گناهان و زیاده رویهای نیست که کرده است، بلکه به خاطر پایان زندگی و لذتهاست.
ولی هرکس که به درون و باطن دنیا بنگرد، و هدف از خلقت آن، و افزایش خود را درک کند، چنین کسی به اندازهای از دنیا استفاده میکند که او را بر انجام وظیفهای که برای آن آفریده شده است کمک نماید، و عمر و زندگی خود را غنیمت میشمارد، و دنیا را سفری آکنده از سختی و رنج میداند نه منزلی که اقامتگاه دایمی او باشد، بنابر این تمام تلاش خود را برای شناخت پروردگار و اجرای دستوراتش، و انجام کار نیک مبذول میدارد.
و چنین کسی بهترین جایگاه را پیش خداوند خواهد داشت، و سزاوار هرگونه پاداش و بزرگداشت و شادی از جانب خداست. پس او به باطن دنیا نگاه میکند، در حالی که فرد فریب خورده به ظاهر دنیا مینگرد، و این فرد برای آخرت خود کار میکند، اما فرد باطل گرا برای دنیای خود میکوشد. پس، این دو گروه تفاوت بزرگی با هم دارند، و با هم فرق میکنند!.
آیهی ۱۲-۹:
﴿أَمۡ حَسِبۡتَ أَنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡکَهۡفِ وَٱلرَّقِیمِ کَانُواْ مِنۡ ءَایَٰتِنَا عَجَبًا٩﴾[الکهف: ۹]. «آیا پنداشتهای که اصحاب کهف و رقیم در میان عجایب و غرایب ما (که در این گیتی پراکندهاند) چیز شگفتی است؟».
﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَةُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا١٠﴾[الکهف: ۱۰]. «آنگاه که آن جوانان به غار پناه برده و گفتند: پرودگارا! از جانب خود رحمتی به ما ببخش و در کارمان راه نجاتی برایمان فراهم فرما».
﴿فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِی ٱلۡکَهۡفِ سِنِینَ عَدَدٗا١١﴾[الکهف: ۱۱]. «پس، چندین سال در آن غار بر گوشهایشان پرده افکندیم».
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَیُّ ٱلۡحِزۡبَیۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا١٢﴾[الکهف: ۱۲]. «سپس ایشان را برانگیختیم تا بدانیم کدام یک از دو گروه مدت زمانی را که درنگ کردهاند بهتر به خاطر دارد».
این استفهام به معنی نفی و نهی است. یعنی گمان مبر که داستان اصحاب کهف و آنچه برایشان اتفاق افتاد در میان نشانههای قدرت خدا چیزی عجیب و غریب است، و در گسترۀ حکمت الهی همانند و مشابهی ندارد، بلکه خداوند دارای عجایب و غرایبی زیاد از نوع اصحاب کهف است، و حتی از آن نیز بزرگتراند. و خداوند همواره نشانههایی در آفاق و انفس به بندگان نشان میدهد تا به وسیلۀ آن حق را از باطل و هدایت را از گمراهی باز شناسند. البته منظور این نیست که داستان اصحاب کهف از نشانههای عجیب الهی به شمار میآید. ولی منظور این است که چنین چیزهایی بسیار زیاد ایت، و تنها از یک مورد آن شگفتزده شدن و تعجب کردن نوعی کمبود در علم و عقل است. وظیفۀ مومن این است که به همۀ نشانههای الهی که خداوند از بندگان خواسته تا در آن فکر کنند، بیاندیشند، زیرا اندیشیدن در نشانههای قدرت الهی کلید و راهگشای ایمان و علم و یقین است.
و نسبت دادن این دسته از مسلمانان به کهف «اصحاب کهف» به خاطر غاری است که در آن بودند و «رقیم» یعین لوحهای که نام و داستانشان در آن نوشته شده و سالها این لوحه ملازم آنان بود.
سپس داستان آنها را به طور خلاصه بیان نمود و بعد از آن داستانشان را به طور مفصل ذکر کرد، و فرمود: ﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَةُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ﴾آنگاه که جوانان به قصد مصون ماندن از فتنهای که قومشان برایشان تدارک دیده بودند به غار پناه بردند. ﴿فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ﴾و گفتند: پروردگارا! ما را از رحمت خویش بهرهمند کن. یعنی ما را با رحمت خویش پابرجا بنما و از شرشان محافظت کن. و با رحمت خویش ما را بر انجام خیر و خوبی توفیق بده. ﴿وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا﴾و در کارمان راه نجاتی برایمان فراهم فرما.
یعنی هر سببی که انسان را به هدایت میرساند برای ما فراهم و میسر ساز، و کار دین و دنیا ما را درست کن. پس آنها کوشش نموده و به جایی که میتوان در آن از فتنه پنهان شد، گریختند، و به درگاه خداوند زاری و فروتنی نموده و از او خواستند تا کارهایشان را برای آنان آسان نماید. پس برخویشتن و بر مردم تکیه نکردند.
بنابراین خداوند دعایشان را پذیرفت و بر ایشان کاری کرد که گمانش را نمیبردند، پس فرمود: ﴿فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِی ٱلۡکَهۡفِ سِنِینَ عَدَدٗا١١﴾و دعایشان را برآوردیم و پردههای خواب را چندین سال بر گوشهایشان فرو افکندیم. یعنی آنها را به خواب فرو بردیم، و (۳۰۹) سال در خواب بسر بردند، و این خواب موجب حفظ شدن دلهایشان از ترس و اضطراب و محفوظ ماندن آنان از قومشان شد، تا نشانهای روشن (از قدرت و توانایی خداوند) باشد.
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ﴾پس از آن سالها که در خواب بودند ایشان را از خوابشان برانگیختیم و بیدارشان کردیم. ﴿لِنَعۡلَمَ أَیُّ ٱلۡحِزۡبَیۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا﴾تا بدانیم کدام یک از دو گروه، مدت زمانی را که درنگ کردهاند بهتر به خاطر میآورد.
همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡ﴾[الکهف: ۱۹]. «و اینگونه آنانرا برانگیخیتم تا از یکدیگر بپرسند».
و دانستن مدتِ ماندن آنها در غارف آدمی را بر محاسبه و اندازهگیری دقیق زمان، و شناخت کمال قدرت الهی و حکمت و رحمت او وام میدارد. پس اگر انها همچنان به خوابشان ادامه میدادند و در آن میماندند چیزی از این معلومات از داستان آنها به دست نمیآید.
آیهی ۱۴-۱۳:
﴿نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى١٣﴾[الکهف: ۱۳]. «ما داستان آنان را بگونهای راستین برای تو بازگو میکنیم. آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و بر هدایت آنان افزودیم».
﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا١٤﴾[الکهف: ۱۴]. «و به دلهایشان قدرت دادیم، آنگاه که بپا خواستند و گفتند: پروردگارمان، پروردگار آسمانها و زمین است، هرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، در این صورت سخنی دور از حق گفتهایم».
از اینجا داستان آنها به طور مشروح آغاز میشود و خداوند داستان آنها را به حق و به گونهای راستین و بدون کم و کاست و بدون هیچ تردید و شبهای برای پیامبرش بازگو میکند.
﴿إِنَّهُمۡ فِتۡیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ﴾کلمۀ: ﴿فِتۡیَةٌ﴾جمع قله است و بر این دلالت مینماید که آنها کمتر از ده نفر بودهاند. آنان جوانانی بودند که به پروردگار یگانه و بیشریک خود ایمان آوردند، اما قومشان به خدای یکتا ایمان نداشتند، پس خداوند به سپاس ایمانشان بر هدایت آنان افزود. یعنی به سبب اینکه به ایمان رهنمود شده بودند خداوند بر هدایت آنها که همان علم مفید و عمل شایسته است افزود. همانطور که خداوند میفرماید: ﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى﴾[مریم: ۷۶]. «و خداوند همواره بر هدایت کسانی که هدایت شدهاند میافزاید».
﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾و بدیشان دل و جرأت دادیم و آنها را شکیبا و پا برجا نمودیم، و در آن حالت پریشان کننده دلهایشان را استوار و مطمئن ساختیم. و این لطف و احسان خداوند در حق آنان بود که به آنها توفیق ایمان و هدایت و شکیبایی و ثابت قدمی و آرامش را ارزانی نمود. ﴿إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آنگاه که بپا خواستند و گفتند: پروردگار آسمانها و زمین است، یعنی کسیکه ما را آفریده و روزی داده و به تدبیر امور ما پرداخته و ما را پرورش دادهاست، آفرینندۀ آسمانها و زمین است و همۀ این پدیدههای بزرگ را به تنهایی آفریده است. اما بتها که شما آنها را میپرستید هیچ چیزی نمیآفرینند، و روزی نمیدهند، و مالک هیچ سود و زیانی نیستند، و هیچ مرگ و زندگی و رستاخیزی در دست آنها نیست. پس آنها از توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال کردند، میگفتند: ﴿لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗا﴾هرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، ﴿لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا﴾و چنانچه بعد از اینکه دانستهایم جز پروردگار کسی شایستۀ عبادت نیست، چنین چیزی بگوییم و کسی را جز او معبود بدانیم در این صورت سخنی گزاف و باطل و بسیار بدور از حق گفته، و راهی که خیلی از واقعیت دور است در پیش گرفتهایم. پس آنها هم به توحید ربوبیت و هم به توحید الوهیت اقرار، و خود را بدان پایبند نمودند، و نیز بیان کردند که آنچه به آن معتقدند حق و غیر از آن باطل است و این دلیلی است بر این که آنها کاملاً پروردگار خود را شناخته بودند و خداوند نیز بر هدایتشان میافزود.
آیهی ۱۵:
﴿هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا یَأۡتُونَ عَلَیۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَیِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا١٥﴾[الکهف: ۱۵]. «این قوم ما، جز خدا معبودهایی را به خدایی گرفتهاند. چرا دلیل روشنی بر (خدایی) آنها نمیآورند؟ پس کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد؟!».
پس از آنکه اصحاب کهف ایمان و هدایت و پرهیزگاری را که بر آن بودند، بیان کردند. به آنچه که قومشان بر آن بودند نیز اشاره نمودند، و اینکه معبوداتی را جز خدا پرستش میکردند. پس آنها را نکوهش کرده و بیان نمودند کارشان از روی یقین و دانش نیست، بلکه آنها در نهایت نادانی و گمراهی به سر میبرند. پس گفتند ﴿لَّوۡلَا یَأۡتُونَ عَلَیۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَیِّنٖ﴾چرا دلیل و حجتی بر حقانیت باروری که بر آن هستند ارائه نمیدهند. البته که آنها نمیتوانند دلیلی بیاورند. زیرا کارشان دروغی است که بر خدا میبندد؟ و این بزرگترین ستم است، بنابر این فرمود: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا﴾پس کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد؟.
آیهی ۱۶:
﴿وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ یَنشُرۡ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَیُهَیِّئۡ لَکُم مِّنۡ أَمۡرِکُم مِّرۡفَقٗا١٦﴾[الکهف: ۱۶]. «و چون از آنان و از چیزهایی که به جز خدا میپرستند کناره گرفتید، به آن غار پناه ببرید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و در کارتان برای شما گشایشی فراهم آورد».
یعنی برخی از ایشان به برخی دیگر گفتند: قومتان از شما بریدهاند و دین دیگری دارند، پس راهی جز نجات و فرار از شر آنها ندارید و باید از اسباب و راههایی که به نجات از آنها منتهی میشود است،اده کنید، چون راهی برای جنگیدن با آنها نیست، و نیز نمیتوانید در میان آنها باقی بمانید در حالی که دین دیگری دارند.
﴿فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ یَنشُرۡ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَیُهَیِّئۡ لَکُم مِّنۡ أَمۡرِکُم مِّرۡفَقٗا﴾پس به غار پناهنده شوید و در آن پنهان گرید، تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگسترداند و وسایل رفاه و رهایی شما را از این کار مشکلی که در پیش رو دارید مهیا و آسان سازد.
و پیشتر گذشت که آنها چنین پیش خداوند دعا کردند: ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا﴾[الکهف: ۱۰]. «پروردگارا از جانب خود رحمتی به ما ببخش و در کارمان راهیابی را برایمان فراهم فرما». پس آنان اظهار داشتند که قدرت و توانایی ندارند و برای سامان یافتن کارشان به خدا پناه بردند، و نیز به خدا اعتماد داشتند که چنین میکند، پس خداوند رحمت خویش را بر آنها گسترداند و وسایل رفاه و رهایی آنان را مهیا و آسان نمود، و آنان و دینشان را محفوظ کرد و آنها را نشانههایی برای آفریدگانش قرار داد. و نام نیکی از آنها بر جای گذاشت تا مورد ستایش قرار گیرند. و این رحمت الهی نسبت به آنهاست. و هر وسلهای را برایشان میسر نمود و جایی که در آن خوابیدند، بینهایت مکانی امن و محفوظ بود. بنابر این فرمود:
آیهی ۱۸-۱۷:
﴿وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن کَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ وَهُمۡ فِی فَجۡوَةٖ مِّنۡهُۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِۗ مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا١٧﴾[الکهف: ۱۷]. «و خورشید را میبینی که چون برمیآید به طرف راست غارشان میگرایید، و چون غروب میکرد به طرف چپشان میگرایید، درحالیکه آنان در محل وسیع غار قرار داشتند، این از نشانههای خداست، هرکس که خداوند او را هدایت کند راه یافته است، و هر که را گمراه نماید برای او دوست و راهنمایی نمییابی».
﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَیۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞۚ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِۖ وَکَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَیۡهِ بِٱلۡوَصِیدِۚ لَوِ ٱطَّلَعۡتَ عَلَیۡهِمۡ لَوَلَّیۡتَ مِنۡهُمۡ فِرَارٗا وَلَمُلِئۡتَ مِنۡهُمۡ رُعۡبٗا١٨﴾[الکهف: ۱۸]. «و آنان را بیدار میپنداری، حال آنکه آنان خفتهاند. و ما آنان را به راست و چپ میگرداندیم، و سگشان دو دستش را به آستانۀ در گشاده بود، اگر بدیشان مینگریستی از آنان میگریختی و به راستی سرتا پای از ترس و وحشت آکنده میشدی».
عنی خداوند آنها را از تابش نور خورشید محافظت نمود، زیرا غار اینگونه بود که خورشید به هنگام طلوع به طرف راست میگرایید. و به هنگام غروب به طرف چپشان میگرایید، پس گرمای خورشید به آنها برخورد نمیکرد که بدنهایشان را خراب کند.
﴿وَهُمۡ فِی فَجۡوَةٖ مِّنۡهُ﴾و خودشان در محل بسیار وسیع غار قرار داشتند، یعنی در جایی گشاده و وسیع. و این به خاطر آن بود تا هوا و نسیم باد بر آنها بوزد و هوای آلوده را از آنها دور نماید، و تا از تنگ بودن جا رنج نبرند، و اذیت نشوند، و به خصوص که آنها مدت طولانی در آن غار ماندند. و این از نشانههای الهی است که بر قدرت و رحمت او دلالت مینمید که خداوند دعایشان را پذیرفت و حتی در این چیزها آنها را هدایت و را هنمایی کرد. بنابر این فرمود: ﴿مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِ﴾هرکس که خداوند او را هدایت کند راه یافته است، یعنی برای بدست آوردن هدایت، راهی جز از سوی خداوند نیست، و اوست که انسان را به منفعت هر دو جهان هدایت مینماید. ﴿وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا﴾و هر که را گمراه نماید برای او دوست و راهنمایی نمییابی. یعنی کسی را نمییابی که او را سرپرستی کند و کارهایش را به گونهای سامان دهد که به صلاح اوست، و وی را به خیر و رستگاری راهنمایی کند، چون خداوند بر گمراه شدن او حکم نموده است و حکم او را هیچکس نمیتواند رد کند.
﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَیۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞ﴾و اگر بدیشان مینگریستی آنان را بیدار میانگاشتی، حال آنکه آنان خفته بودند.
مفسرین گفتهاند این بدان خاطر بود که چشمهایشان باز بود تا تباه و ضایع نشودف بنابر این کسب که به آنها نگاه میکرد آنان را بیدار میپنداشت حال آنکه خواب بودند. ﴿وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِ﴾و ما آنانرا به راست و چپ میگرداندیم، و این ینز به خار آن بود تا بدنهایشان محافظت شود، زیرا طبیعت زمین اینگونه است که بدنهایی را که با آن چسبیده باشد از بین میبرد. بنابر این خداوند چنین مقدر ن موده بود که آنها را به راست و چپ و بر پهلوهایشان به اندازهای که بدنشان را زمین خراب نکند، بگرداند و خداوند میتوانست بدون اینکه آنها را به چپ و راست بگرداند بدنهایشان را محافظت نماید، اما او حکیم است و خواست که سنت او در جهان هستی اجرا شود، و خداوند اسباب را به مسببانشان ربط میدهد.
﴿وَکَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَیۡهِ بِٱلۡوَصِیدِ﴾و سگشان دو دستش را به آستانۀ در غار گشاده بود، سگ اصحاب کهف که از آنها نگهبانی میکرد مانند آنها به خواب فر رفت، بنابر این هر دو دستش بر آستانۀ در دراز کشیده بود، خداوند اینگونه آنها را از آفت زمین حفاظت کرد. اما چگونه آنها را از گزند انسانها محافظت نمود؟ در این زمینۀ فرموده است: آنها را به وسیلۀ رعب و ترسی که از دیدنشان انسان را فرا میگرفت محافظت نمود، پس اگر کسی آنها را میدید ترس سراپای او را فرا میگر فت و از آنها روی میگرداند و پا به فرار میگذاشت، و این چیزی بود که باعث شد تا آنها مدت مدیدی در غار بمانند. و هیچکس آنها را ندید، با اینکه خیلی با شهر فاصلۀ نزدیکی داشتند. و چیزی که مبین آن است آنان از شهر نزدیک بودند این است وقتی آنها بیدار شدند یکی از خودشان را فرستادند تا از شهر غذایی خریداری کند و بقیه منتظرش ماندند. پس این دلالت مینماید که آنها به شهر خیلی نزدیک بودهاند.
آیهی ۲۰-۱۹:
﴿وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ کَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا١٩﴾[الکهف: ۱۹]. «و اینچنین ایشان را برانگیخیتم تا از یکدیگر بپرسند. گویندهای از آنان گفت: چه مدتی ماندهاید؟ گفتند: یک روز یا بخشی از روز؟ گفتند: پروردگارتان بهتر میداند که چقدر ماندهاید، پس کسی از خودتان را با این سکه پول به شهر بفرستید، و باید بنگرد کدامیک از آنان غذای پاکتری دارد، پس روزی و خوراکی از آن برایتان بیاورد، اما باید نهایت دقت را به خرج دهد و هیچکس را از حال شما آگاه نسازد».
﴿إِنَّهُمۡ إِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ یَرۡجُمُوکُمۡ أَوۡ یُعِیدُوکُمۡ فِی مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا٢٠﴾[الکهف: ۲۰]. «بیگمان اگر آنان بر شما دست یابند شما را سنگسار میکنند، یا اینکه به دین خود بر میگردانند، و آنگاه هرگز رستگار نخواهید شد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡ﴾این چنین ایشان را ز خواب طولانی برانگیخیتم، تا مدت خواب را از یکدیگر بپرسند، و از مقدار واقعی زمانی که در غار ماندهاند از یکدیگر پرس و جو کنند. ﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ کَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖ﴾یکی از آنان گفت: چه مدتی ماندهاید؟ گفتند: یک روز یا بخشی از روز؟ و این بر اساس گمان گوینده بود. گویا در مقدار مدتی که مانده بودند دچار اشتباه شدند، بنابر این گفتند: ﴿رَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ﴾پروردگارتان بهتر میداند که چقدر مانده اید، پس آگاهی از مدت سپری نشده را به کسی برگرداند که آگاهی و علم او همه چیز را کاملاً احاطه نموده است، و شاید خداوند بعد از این آنها را از مدتی که مانده بودند آگاه نمود، چون آنها را از مدتی که مانده بودند آگاه نمود، چون آنها برانگیخت تا از یکدیگر بپرسند، و خبر داد که آنها در مورد مقداری که در غار ماندهاند از یکدیگر پرسیدند، و به اندازۀ آگاهی خود سخن گفتند، و نتیجۀ کارشان این شد که دچار اشتباه شدند. بنابر این باید اینگونه باشد که خداوند اشتباه آنان را رفع کرده و آنها را از مدت زمانی که مانده بودند آگاه کرده باشد و ما این را از حکمت الهی در برانگیختن آنها در مییابیم، و او هیچ کاری را بیهوده انجام نمیدهد.
و از رحمت الهی است که هرکس بخواهد در اموری که دانستنش مطلوب است، به اندازهای که برای آن تلاش نماید حقیقت را برای او روشن و آشکار میکند و دلیلی دیگر بر اینکه خداوند آنها را از مدتی که در غار ماندهاند آگاه کرده این است که از این پس میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَعۡثَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ لِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَیۡبَ فِیهَآ﴾[الکهف: ۲۱]. «و اینگونه (مردم) را متوجه حالشان کردیم تا بدانند که وعدۀ خدا حق است، و بدون شک قیامت فرا میرسد». پس اگر مردم از حال آنان ومدت زمان ماندنشان در غار بارخبر نمیشدند، آنها دلیلی برای آنچه بیان شد قرار نمیگرفتند. سپس وقتی آنها از یکدیگر پرسیدند و سخنانی در میان آنان رد و بدل شد که خداوند آنها را ذکر کرده است، یکی از خودشان را با سکههای نقرهای که داشتند به شهری که از آن رانده شده بودند، فرستادند تا برایشان غذا بخرد، و او را دستور دادند تا پاکیزهترین و لذیذترین غذا را انتخاب نماید، و نیز به او گفتند که در خرید و رفتن و برگشتن خود نهایت دقت را به خرج دهد و کسی را از حال برادرانش آگاه نسازد، و هیچکس متوجه آنان نشود.
و گفتند: اگر از حال آنها کسی اطلاع یافته و مردم به آنها دست یابند، آنها را سنگسار کرده و به بدترین وضع به قتل میرسانند، چون کینۀ آنها و کینۀ دینشان را در دل دارند. و یا آنها را دچار فتنه مینمایند و به آیین خود بر میگردانند. و اگر به دین آنها برگردند هرگز رستگار نخواهند شد، بلکه به دین و دنیا و آخرت خود را از دست خواهند داد.
این دو آیه بر چند چیز دلالت مینمایند:
۱- تشویق به فراگیری دانش و مباحثه در آن، چون خداوند اصحاب کهف را به این منظور برانگیخت.
۲- کسی که در مورد موضوعی دچار اشتباه میگردد، ادب آن است که آن را به کسی برگرداند که آن را میداند، و باید در همان حدود و اندازه توقف کند و جایگاه خود را بشناسد.
۳- وکالت در خرید و فروش و شرکت در خرید و فروش صحیح باشد.
۴- خوردن پاکیزهها و خوراکیهای لذیذ جایز است، به شرطی که به حد اسراف نرسد، زیرا از اسراف نهی شده است. به دلیل اینکه خداوند متعال فرموده است:
﴿فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ﴾پس باید بنگرد کدامین ایشان غذای پاکتری دارد تا روزی و خوراکی از آن برایتان بیاورد.
به ویژه وقتی که انسان جز چنین غذایی به بدنش سازگار نباشد. و شاید این دلیل بسیاری از مفسران باشد که گفته اند: اصحاب کهف شاهزادگانی بودند، چون دوست خود را دستور دادند تا پاکیزهترین غذا را بیاورد که عادت ثروتمندان بزرگ این است که همواره بهترین غذا را تناول کنند.
۵- تشویق به پنهان کاری و احتیاط و دور شدن از جایگاههایی که انسان را در امر دین دچار فتنه میکند، و آدمی باید در مورد حفظ جان برادرانش نهایت تلاش را به خرج دهد.
۶- شدت علاقۀ این جوانان به دین، و فرارشان از تمام فتنههایی که دینشان را مورد تهدید قرار میداد، و ترک وطن و در راه خدا.
۷- بیان ضرر و مفاسدی که شر در بر دارد، امری که موجب آن میشود که از آن متنفر بود، و آن را ترک کرد. و به درستی که این روش (بیان ضرر و مفاسدی که شر در بردارد)، روش مومنان گذشته و آینده بوده و هست، به دلیل اینکه گفتند: ﴿وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا﴾و اگر به دین خود برگردید هرگز رستگار نخواهید شد.
آیهی ۲۱:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَعۡثَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ لِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَیۡبَ فِیهَآ إِذۡ یَتَنَٰزَعُونَ بَیۡنَهُمۡ أَمۡرَهُمۡۖ فَقَالُواْ ٱبۡنُواْ عَلَیۡهِم بُنۡیَٰنٗاۖ رَّبُّهُمۡ أَعۡلَمُ بِهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِمۡ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیۡهِم مَّسۡجِدٗا٢١﴾[الکهف: ۲۱]. «و بدینسان (مردم را) به (حال) آنان آگاه ساختیم تا بدانند که وعدۀ خدا حق است و قطعاً هیچ شکی در تحقق روز قیامت نیست. بدانگاه که میان خود کشمکش داشتند و گفتند: بر (غار) آنان بنایی بسازید. پروردگارشان از حال ایشان آگاهتر است، و کسانی که بر کاروبارشان دست یافتند، گفتند: بر غار ایشان مسجدی میسازیم».
خداوند متعال خبر میدهد که او مردم را از حال اصحاب کهف مطلع نمود، و این خدا بهتر میداند بعد از آن بود که بیدار شدند و یکی از خودشان را فرستادند تا برایشان غذایی بخرد، و او را دستور دادند تا خود را پنهان نماید، اما خداوند چیزی را خواست که مایۀ صلاح مردم و پاداشی بیشتر برای آنان بود، و آن اینکه مردم با دیدن آنها نشانهای از نشانههای قدرت خداوند را با چشم و به طور آشکار مشاهده کردند و دانستند که وعدۀ خداوند حق است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. در حالی که همین مردمان چندی قبل در مورد رستاخیز و قیامت با یکدیگر کشمکش داشتند، برخی میگفتند قیامت و سزا و جزا حق است است و خواهد آمد، و برخی آن را نفی میکردند، پس خداوند داستان آنها را باعث رشد بیشن و یقین مومنان، نیز حجتی بر انکار کنندگان قرار داد، و پاداش این کار به اصحاب کهف رسید.
و خداوند جریان آنها را مشهور و جایگاهشان را بلند کرد، به گونهای که کسانی که گفتند: ﴿ٱبۡنُواْ عَلَیۡهِم بُنۡیَٰنٗا﴾بر غار بنایی بسازید. خداوند به عاقبت و سرانجام آنها آگاهتر است و کسانی که زمامدار امور مردم بودند، و بزرگان قوم بشمار میآمدند، گفتند: ﴿﴿لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیۡهِم مَّسۡجِدٗا﴾بر در غار مسجدی و پرستشگاهی میسازیم و خدا را در آن عبادت میکنیم، بدین وسیله همواره به یاد آنان خواهیم بود.
ساختن عبادتگاه بر سر قبرها ممنوع است، و پامبر صاز آن نهی کرده و کسانی را که چنین کاری میکنند مدمت نموده است. و ذکر این کار در اینجا دلیلی برعدم مذمت و نکوهش آن نیست، زیرا موضوع ساختن مسجد بر سر در غار، در رابطه با واقعۀ اصحاب کهف و تعریف و تمجید از موضعگیری شجاعانۀ آنان بیان شده است، تا جایی که اقوامشان گفتند: بر آنها مسجدی بسازید این در حالی بود که اصحاب کهف قبلاً به شدت از قومشان میترسیدند و از اینکه از وضعیت آنان باخبر شوند پرهیز میکردند. پس، از ان موضع خصمانۀ خود در قبال آنان کوتاه آمده و گفتند: مسجدی بر در آن بسازید.
و این دلیلی است بر اینکه هرکس دینش را مصون دارد و از فتنها بگریزد خداوند او را سالم و مصون میدارد. و هرکس برای تندرستی و سلامتی بکوشد خداوند او را سلامت میگرداند، و هرکس به خدا پناه ببرد خداوند او را پناه داده و او را مایۀ هدایت دیگران قرار میدهد. و هرکس در راه خدا و برای طلب رضای الهی فروتنی کند سرانجام خداوند عزت و بزرگی به او ببخشد. ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ﴾[آل عمران: ۱۹۸]. «و آنچه نزد خداوند است برای نیکوکاران بهتر است».
آیهی ۲۲:
﴿سَیَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ وَیَقُولُونَ خَمۡسَةٞ سَادِسُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ رَجۡمَۢا بِٱلۡغَیۡبِۖ وَیَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ کَلۡبُهُمۡۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِیلٞۗ فَلَا تُمَارِ فِیهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِیهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا٢٢﴾[الکهف: ۲۲]. «خواهند گفت: آنان سه نفرند، که چهارمین ایشان سگشان است. و (گروهی) خواهند گفت: پنج نفرند که ششمین ایشان سگشان است. همۀ اینها از روی حدس و گمان است. و میگویند، هفت نفرند که هشتمین ایشان سگشان است. بگو: پروردگارم از تعدادشان آگاهتر است. جز گروهی کمی تعدادشان را نمیدانند، بنابر این جز بر اساس علم و یقین در مورد آنان مجادله مکن و دربارۀ آنان از هیچکس مپرس».
خداوند متعال خبر میدهد که اهل کتاب در رابطه با تعداد افراد اصحاب کهف با هم اختلاف داشتند و این اختلاف از حدس و گمانشان سرچشمه میگیرد، زیرا به دروغ چیزهایی میگویند که نمیدانند آنها در مورد تعداد اصحاب کهف سه گروه بودند: برخی میگفتند آنان سه نفراند و چهارمین ایشان سگشان است. و برخی میگفتند: پنج نفر بوده و ششمین ایشان سگشان است، و خداوند بعد از این سخن بیان داشته است که اینها سخنهای بیدلیلی است، و آنها از روی ظن و گمان این را میگویند، پس بیدلیل بودن این سخنان دلیلی بر بطلان آن میباشد.
و گروهی میگفتند: «اصحاب کهف هفت نفرند و هشمین ایشان سگشان است». و این ـ خدا بهتر میداند ـ درست است چون خداوند دو قول پیش از این را باطل قرار داد اما این را باطل قرار نداد، پس باطل قرار ندادن این قول بر این دلالت مینماید که آن درست است.
و در این اختلاف نظر فایده یا وجود ندارد، و اگر تعداد افراد اصحاب کهف دانسته شود هیچ منفعت دینی و معنوی برای مردم ندارد. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِیلٞ﴾بگو: پروردگارم به تعدادشان آگاهتر است. جز اندکی تعدادشان را نمیدانند، و گروه کمی که تعدادشان را میدانند کسانی هستند که به حقیقت رسیده، و میدانند آنچه بدان رسیدهاند درست است.
﴿فَلَا تُمَارِ فِیهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا﴾بنابراین، جز بر اساس علم و یقین دربارۀ آنان مجادله مکن، و اگر مجادلۀ تو بر این اساس باشد مفید فایده خواهد بود. اما مماشات و همسوییاش که بر اساس ناندانی و از روی ظن و گمان باشد، و یا بیفایده باشد، یعنی طرف مجادله کننده مخالفت و کینه توزی ورزد، و یا اینکه مسئله اهمیتی نداشته و دانستن آن فایدهای دینی دربر نداشته باشد مانند دانستنِ تعداد اصحاب کهف و امثال آن، به درستی که مناقشه زیادی در اینگونه موارد باعث ضایع شدن وقت میگردد، و تأثیر منفی بر همدلی و دوستیها میگذارد.
﴿وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِیهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا﴾و در مورد اصحاب کهف از هیچ کسی از اهل کتاب سوال مکن، چون سخنان آنها بر اساس حدس و گمان است و انسان را به حق نمیرساند. پس این بیانگر آن است نباید از کسی که صلاحیت فتوان دادن را ندارد است،تا کرد، چون یا او در مسئلهای که از وی پرسیده میشود توان پاسخگویی را نداشته، و یا اینکه باکی ندارد که چه میگوید، و تقوای آن چنانی ندارد که او را از گفتن سخن غیر واقعی باز بدارد.
و مادامی که از است،تاء و پرسیدن از چنین کسانی نهی شده است، به طریق اولی چنین افرادی از دادن فتوا منع میشوند. و نیز آیه بیانگر آن است که ممکن است فردی در یک چیز ممنوع الاست،تاء باشد، اما در موردی دیگر از او است،تاء کرد. پس در آن قسمت که صلاحیت دارد فتوا میدهد، به خلاف قسمتهای دیگر که صلاحیت فتوا دادن در آن را ندارد، به دلیل اینکه خداوند از است،تاء اهل کتاب به طور مطلق نهی نکرده است، بلکه فقط از استفتاء از آنان در مورد اصحاب کهف و امثال آن نهی کرده است.
آیهی ۲۴-۲۳:
﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا٢٣﴾[الکهف: ۲۳]. «و دربارۀ هیچ چیزی مگو که من فردا آن را انجام میدهم».
﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا٢٤﴾[الکهف: ۲۴]. «(مگر اینکه بگویی:) اگر خدا بخواهد (آن را انجام میدهم) و پروردگارت را هنگامی که فراموش کردی یاد کن، و بگو: امید میرود که پروردگارم مرا به (راهی) درستتر از این رهنمود کند».
این نهی مانند دیگر نواهی گرچه متوجه پیامبر صاست، اما متوجه عموم مردم نیز میباشد، و همۀ مکلفین را دربر میگیرد، بنابر این خداوند بنده را از این نهی مینماید که در رابطه با آینده بگوید: من فلان کار را انجام میدهم، و نگوید: اگر خدا بخواهد، زیرا چنانچه نگوید ان شاء الله فلان کار را در آینده انجام میدهم، از دو جهت مرتکب حرام میگردد:
اول، به صورت ناآگاهانه نسبت به غیبت آینده اظهار نظر میکند و میگوید: در آینده کاری را انجام میدهم یا چیزی به وقوع میپیوندد. حال آنکه نمیداند آیا آن کار را انجام میدهد و این شیء به وقوع میپیوندد یا نه.
دوم، سخن او بیانگر آن است که انجام دادن آن کار فقط متلعق به مشیت اوست و بس، حال آنکه متعلق ساختن کاری، تنها به مشیت بنده امری محور و ممنوع میباشد، چرا که تمامی مشیت برای خداست: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٩﴾[التکویر: ۲۹]. «و شما نمیخواهید مگر اینک خداوند پروردگار جهانیان بخواهد».
و از آن جا که بیان خواست خداوند باعث آسان شدن کار و حصول برکت در آن میشود و «ان شاء الله» گفتن به مثابۀ کمک خواستن بنده از پروردگارش میباشد، و چون انسان گاهی اوقات «ان شاء الله» گفتن را فراموش مینماید، خداوند او را دستور داد که هر گاه به یادش آمد بگوید « ان شاء الله» تا مطلوب وی حاصل، و آنچه محذور است از دور شود.
و از فرمودۀ الهی: ﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ﴾چنین بر میآید که خداوند دستور داده است به هنگام فراموشی، خدا را یاد کنند، زیرا یاد کردن خداوند، نسیان و فراموشی را دور مینماید و آنچه را که بنده فراموش نموده است به یاد میآورد. و به کسی که ذکر پروردگارش را فراموش نموده، دستور داده است که پروردگارش را یاد کند و از غافلان نباشد. و از آنجا که بنده در توفیق یافتن به صدق، و دوری جستن از اشتباه در گفتار و کردارش به خداوند نیازمند است، خداوند او را فرمان داد تا بگوید: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا﴾امید است که پروردگارم مرا به راهی درستتر از این رهنمون کند.
پس خداوند بنده را دستور داده تا او را بخواند و به وی امید و اعتماد داشته باشد، چرا که مسلماً خدا او را به نزدیکترین راهی رهنمود میکند که وی را به رشد و تکامل میرساند، و بندهای که چنین است و تمام تلاش خود را در طلب هدایت مبذول میدارد، سزاوار است که موفق شود، و یاری پروردگارش او را در یابد و خداوند او را در همۀ کارهایش به راه راست رهنمود نماید.
آیهی ۲۶-۲۵:
﴿وَلَبِثُواْ فِی کَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِینَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا٢٥﴾[الکهف: ۲۵]. «و (اصحاب کهف) مدت سیصد و نه سال در غارشان ماندند».
﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا٢٦﴾[الکهف: ۲۶]. «بگو: خداوند به مدتی که در غار ماندهاند آگاهتر است، تنها اوست که غیب آسمانها و زمین را میداند، چقدر بینا و چقدر شنواست! آنان جز او هیچ کارسازی ندارند و در فرماندهی و حکم خود کسی را شریک خود نمیسازد».
خداوند پیامبر را از پرستش از اهل کتاب در مورد اصحاب کهف نهی کرد، چون اهل کت اب در این مورد چیزی نمیدانستند، اما خداوند که دانای پیدا و پنهان است و همه چیز را میداند، پیامبر را از مدت زمانی که اصحاب کهف در غار سر بردند آگاه نمود، و آگاهی این موضوع مختص خداست، زیرا این از غیب آسمانها و زمین است و آگاهی از غیب آسمانها و زمین ویژۀ خداوند است، پس آنچه را خداوند از غیب آسمانها و زمین توسط پیامبرانش خبر داده، حقیقت یقینی است و هیچ شکی در آن نیست. و آنچه را که پیامبرانش از آن اطلاع ندارند هیچکس از مردم نیز آن را نمیداند.
﴿أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡ﴾تعجب کن از کمال بینا بودن و شنوا بودن خدا که شنوایی و بینایی خداوند همۀ شنیدنیها و دیدنیها را احاطه نموده است، همچنانکه دانش او همۀ دانستنیها را دربر دراد.
سپس خداوند خبر داد که ولایت عام و خاص تنها برای اوست، و اینکه او به تنهایی امور هستی و بندگان مومنش را سرپرستی و تدبیر مینماید، و آنها را از تاریکیها بهسوی نور هدایت مینماید و کارشان را آسان میسازد و آنها را از سختی دور مینماید، بنابر این فرمود: ﴿مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ﴾به جز او هیچ کار سازی ندارند. یعنی او بود که اصحاب کهف را به لطف و کرم خویش حمایت و یاری نموده و آنها را به هیچ فردی از مخلوقاتش نسپرد.
﴿وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا﴾و خداوند هیچ کسی را در فرمانش شریک نمیسازد. و این شامل فرمان کونی: تقدیری، و فرمان شرعی، دینی میشود، زیرا تنها خداوند فرمانروای جهان هستی و مخلوقاتش میباشد و در آن حکم و قضاوت مینماید، و سرنوشت آنها را رقم میزند و آنها را میآفریند و به تدبیر امورشان میپردازد. و اوست که حاکم آنهاست و آنها را امر و نهی مینماید و سزا و جزایشان میدهد.
آیهی ۲۷:
﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا٢٧﴾[الکهف: ۲۷]. «و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحی شده است، بخوان، و هیچکس نمیتواند سخنانش را دگرگون کند، و هرگز پناهی جز او نخواهی یافت».
و هنگامی که خداوند خبر داد که آگاهی از غیب آسمانها و زمین از آن اوست، و هیچ مخلوقی راهی بهسوی آگاهی یافتن و دانستن غیب آسمانها و زمین ندارد مگر از راهی که خداوند به بندگانش خبر میدهد. و بسی واضح است که این قرآن بسیاری از مسایل غیبی را دربر دارد، خداوند متعال دستور داد تا مردمان به آن راه (= راه قرآن) روی آورند. پس فرمود: ﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا٢٧﴾و تلاوت کن، یعنی پیروی کن از آنچه که بر تو وحیمی شود، مفاهیمش را بشناس و اخبارش را تصدیق کن و دستورات آن را گردن نه، و از نواهی آن پرهیز نما، زیرا این، قرآن بزرگی است که کلماتش دگرگون کنندهای ندارد. یعنی به خاطر راست بودن و منصفانه بودن آن و بخاطر اینکه در اوج شیوایی و زیبایی قرار دارد، دگرگون نمیشود. ﴿وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗا﴾[الأنعام: ۱۱۵]. «و سخن پروردگارت از نظر راستی و عدالت به تمام و کمال رسیده است». پس به خاطر کمالی که از آن برخوردار است تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. و چنانچه نقص و خللی داشت در معرض تغییر و دگرگونی قرار میگرفت. و این بزرگداشت و تعظیم قرآن و نیز تشویق به روی آوردن به آن میباشد.
﴿وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا﴾و به جز خدا هیچ پناهی وجود ندارد که به آن پناه ببری. پس مشخص شد که فقط خداوند در همۀ کارها پناهگاه است، و خداوند معبودی است که در خوشی و ناخوشی بهسوی او باید روی آورد. و بنده در همۀ حالتهایش نیازمند اوست، و همۀ خواستههایش را باید از او طلب کند.
آیهی ۲۸:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا٢٨﴾[الکهف: ۲۸]. «و با کسانی شکیبا باش که صبحگاهان و شامگاهان خدای خود را در حالی که خشنودی او را میجویند به فریاد میخوانند، و نباید در طلب زینت زندگانی دنیا دو دیدهات را از آنان برگیری، و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساختهایم، و او از هوای خود پیروی کرده و کارش ضایع و معطّل شده است».
خداوند پیامبرش محمد صو کسانی دیگر را که رسول خدا در اوامر و نواهی الگویشان است دستور میدهد با مؤمنان باشند که خدا را زیاد عبادت میکنند و بهسوی او باز میگردند:
﴿ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ﴾کسانی که پروردگارشان را در آغاز روز و در آخر آن به فریاد میخوانند و هدفشان رضای اواست. خداوند چنین کسانی را به عبادت، و اخلاص در عبادت توصیف نمود. و در اینجا به مبارزۀ با نفس و همنشینی با خوبان و مومنان دستور داده شده است گرچه آنها فقیر باشند، زیرا همراهی آنان فواید بیشمار دارد. ﴿وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾و به قصد جستن زینت حیات دنیوی چشمانت را از ایشان برنگردان. زیرا چنین چیزی مطلوب نیست، و انسان را از مصلحتهای دینی دور میسازد، زیرا اینکار باعث میشود تا انسان به دنیا دل ببندد و افکار و خیالات زیادی به دلش راه یابد، و علاقۀ به آخرت از دل او زدوده شود، زیرا نیا برای بیننده بسیار زیبا جلوه مینماید، و دل را مسحور خود میکند. در نتیجه قلب از ذکر خداوند غافل میشود و به لذتها و شهوتها روی میآورد. در چنین حالتی است که وقت آدمی ضایع شده و کارش از هم میپاشد و به زیان همیشگی و ندامت جاودانگی گرفتار میآید. بنابر این فرمود:﴿وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا﴾و از کسی فرمان مبر که دل او را از یاد خود غافل ساختهایم.
کسی که از خدا غافل شود، خداوند به مجازات غفلتش او را از یاد و ذکر الهی غافل میگرداند، ﴿وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ﴾و او از هوی و آرزوهایش پیروی کرده، به گونهای که هر چه نفس او بخواهد انجام میدهد و برای بدست آوردن آن تلاش مینماید، گرچه آن کار مایۀ نابودی و زیانمند شدن او باشد، پس او هوایش را به خدایی میگیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است. ﴿أَفَرَءَیۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ﴾[الجاثیة: ۲۳]. «آیا دیدهای کسی را که هوای خودش را خدای خود گرفته و خداوند او را از روی آگاهی گمراه نموده است؟».
﴿وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا﴾و مصالح دینی و دنیوی او ضایع و مطلع شده است. خداوند از اطاعت و فرمانبرداری از چنین کسی نهی کرده است زیرا اطاعت از او به اقتدار کردن به او میانجامد، و او آدمی را به چیزی فرا نمیخواند. مگر به آنچه که خود بدان متصف است. و آیه دلالت مینماید کسی که شایسته است از او پیروی شود و پیشوای مردم باشد همان کسی است که قلب او سرشار و آکنده از محبت خدا باشد، و حب الهی در دلش جای گیرد، و زبان او همواره ذکر و یاد الهی را زمزمه نماید، و از خشنودیهای پروردگارش پیروی کند، و آن را بر هوای خود مقدم دارد. پس او با این کار وقت خود را ضایع نمیکند و حالاتش بهبود مییابد و کا رهایش سامان میگیرد. و او مردم را بهسوی آنچه که خداوند به وی ارزانی نموده است دعوت میکند. پس چنین کسی سزاوار است از او پیروی شود و پیشوای مردم قرار گیرد. و صبری که در این آیه بیان شده است، صبر کردن بر طاعت الهی است، که بالاترین انواع صبر و شکیبایی است. و اگر صبر بر طاعت الهی کامل باشد دیگر انواع صبرها کامل میگردند.
و آیه به این مطلب اشاره مینماید که ذکر و دعا و عبادت در اول و آخر روز مستحب است، چون خداوند آنها را به خاطر ذکر و عبادت در صبح و شام ستوده است. و هر کاری که خداوند انجام دهندۀ آن را ستوده باشد مبین آن است که آنرا دوست میدارد، ووقتی خداوند آن را دوست بدارد به آن دستور میدهد، و مردم را بر انجام آن تشویق مینماید.
آیهی ۳۰-۲۹:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا٢٩﴾[الکهف: ۲۹]. «و بگو: حق از سوی پروردگارتان است، پس هرکس که میخواهد، ایمان بیاورد و هرکس که میخواهد، کافر شود همانا ما برای ستمگران اتشی را آماده کردهایم که سرا پردههایش آنانرا فرا میگیرد. و اگر کمک بخواهند با آبی همچون مسِ گداخته شده به فریادشان رسند، که چهرهها را بریان میکند. چه بد نوشیدنی و چه بد جایگاهی است».
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا٣٠﴾[الکهف: ۳۰]. «بدون شک کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، ما پاداش کسانی را هدر نمیدهیم که کار نیکو کردهاند».
ای محمد! به مردم بگو: حق همان چیزی است که از سوی پروردگارتان آمده است»، یعنی هدایت از گمراهی مشخص شده، و صفات اهل سعادت و صفات اهل شقاوت را توسط پیامبرش بیان داشته، و هیچ شک و شبههای در کار نمانده و همه چیز روشن و آشکار شده است، ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡ﴾پس هرکس که میخواهد، ایمان بیاورد و هرکس که میخواهد، کافر شود. یعنی جز در پیش گرفتن یکی از این و راه بر حسب توفیق یافتن یا عدم توفیق بنده باقی نمانده است، و خداوند به وی اختیار داده که ایمان بیاورد یا کافر شود. و میتواند کار خوب یا بد انجام بدهد. پس هرکس که ایمان بیاورد، به راه راست توفیق یافته است، و هرکس کافر شود حجت بر او اقامه شده، و او بر ایمان آوردن مورد اجبار و اکراه قرار نمیگیرد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ قَد تَّبَیَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَیِّ﴾[البقرة: ۲۵۶]. «هیچ اجباری در دین نیست، به راستی که هدایت از گمراهی مشخص شده است». و در فرمودهی خداوند: ﴿فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡ﴾«پس هرکس که خواست ایمان بیاورد و هرکس که خواست کافر شود». اجازهی هر دو کار صادر نشده است، بلکه این تهدید و وعیدی است برای کسی که بعد از آنکه بیانات کافی دریافت کرد کفر را انتخاب نماید. نیز به این بیانگر آن نیست که جنگ با کافران تعطیل و ترک شود.
سپس خداوند سرانجام هر دو گروه را بیان نموده و فرمود: ﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَا﴾ما به سبب کفر و فسق و گناه ستمگران برای آنان آتشی را آماده کردهایم که سرا پردههایش آنان را فرا میگیرد. یعنی آتش آنانرا احاطه مینماید، به گونهای که هیچ راه گریز و نجاتی نمییابند، و آتش سوزان به آنان میرسد.
﴿وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ﴾و اگر کمک بخواهد با آب طلب کنند تا تشنگی شدیدی را که بآنها دست داده است خاموش کنند، ﴿یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ﴾با آبی که از شدت داغ بودنش همچون مس گذاخته، و درد ته نشین و آلودۀ روغن است به فریادشان میرسند، ﴿یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَ﴾(آب داغی) که چهرهها را بریان میکند. پس وای به حال شکم و رودهاها. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿یُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِی بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ٢٠ وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِیدٖ٢١﴾[الحج: ۲۰-۲۱]. «آنچه در شکمهایشان است با پوست (بدنشان) گداخته میشود، و برای آنان چکشهایی آهنین است که با آن زده میشوند».
﴿بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ﴾بدنوشابه ای است که میخواهند با آن تشنگی خود را رفع کنند، چرا که عذابشانت را بیشتر و شدیدتر میگردان. ﴿وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا﴾و آتش جهنم بدجایگاهی است. و این مذمت حالت آتش است که آتش بدجایگاهی است برای کسانی که در آن آرام میگیرند، البته در آن آرامشی نیست، بلکه سراپا عذاب و سخت است، و لحظهای از آن کاسته نمیشود، و آنها همیشه در آن میمانند و از هر خوبی ناامید میگردند، و خداوند مهربان آنها را داخل عذاب فراموش مینماید، همانطور که در دنیا او را فراموش کرده بودند.
سپس گروه دوم را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، یعنی هم به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت و تقدیر خیر و شر خدا ایمان آوردهاند و هم کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات را انجام دادهاند. ﴿إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا﴾بیگمان ما پاداش کسانی را هدر نمیدهیم که کار نیکو کردهاند، و نیکوکاری یعنی اینکه هدف بنده از کاری که انجام میدهد رضای خداوند باشد و در انجام دادن کار از شریعت خدا پیروی کند. پس چنین عملی را هرکس انجام دهد خداوند آن را ضایع نمیکند، و کوچکترین چیزی را از آن هدر نمیدهد، بلکه چنین عملی را برای صاحبش محفوظ نگاه میدارد، و پاداش وی را به طور کامل و بر حسب عمل و فضیلت و نیکو انجام دادن آن میدهد. و خداوند پاداش انها را بیان نموده و میفرماید:
آیهی ۳۱:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا٣١﴾[الکهف: ۳۱]. «آنان کسانیاند که بهشت جاویدان از آن ایشان است، بهشتی که در زیر آن جویبارها روان است، در آن جا با دستبندهای زرین آراسته میشوند و لباسهای ابریشم سبز و نازک و ضخیم میپوشند، در حالی که بر تختها تکیه زدهاند، چه پاداش خوبی است و چه آرامگاه زیبایی است!».
کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، بهشت و باغهای پر درختش از آن ایشان است که جویبارهای آن فراوان است و از زیر درختان زیبا و کاخهای بلند آن روانند. و زیور آنها در بهشت طلاست، و لباسشان ابریشم سبز نازک و لطیف و ابریشم ضخیم است، و آنان در آن جا بر تختها و مبلمانها تکیه میزنند، و از آن تختهایی است که آراسته شده، و با پارچههای زیباتزیین شدهاند.
و تکیه زدن آنها بر تختها بر این دلالت مینماید که آنها در کمال راحتی و آسایش به سر میبرند و رنج و خستگی از آنان دور میشود، و غلامان برای آوردن آنچه دوست دارند، میکوشند، واقامت جاودانه در این بهشت نعمتی است که آنها از آن برخوردارند.
پس این سرای بزرگ ﴿نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ﴾پاداش بسیار خوبی است برای کسانی که کارهای نیک انجام دادهاند، ﴿وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا﴾و آرامگاه خوبی است که در آن اقامت میگزینند و از نعمتهایی که در آن هست، از هر آنچه که دلشان بخواهد و چشمها از دیدن آن لذت ببرند، و از شادی و سرور دائم و لذتهای پی در پی و نعمتهای فراوان بهرهمند میشوند و چه منزل و آرامگاهی بهتر از سرایی است که پایین تین ساکنانش در چنان پادشاهی و نعمت و برکتی قرار دارند، که قصرها و باغها گستردهتر از مسافت دو هزار سال است، به گونهای که هیچ نعمتی را بالاتر از آنچه آنان از آن برخوردارند، نمیبینند، به همۀ آرزوها و خواستههایشان دست یافته، و بیش از خواستههایشان به آنان بخشیده شده است، به گونهای که حتی آرزوی برخورداری از این نعمات را در خیال خود نیز نمیپرورانند.
با وجود این، نعمتهایی که از آن برخوردار هستند همیشگی است و همواره به اوصاف و زیبایی آن افزوده میشود.
پس، از خداوند مهربان میخواهیم ما را به سبب بدی و تقصیر و گناهانی که داریم از خیر و برکتی که نزد اوست محروم نکند.
این آیۀ کریمه و امثال آن دلالت مینماید که زیور آلات در بهشت، هم برای مردان است و هم برای زنان. همانطور که در احادیث صحیح آمده است، چون خداوند به طور مطلق فرموده است: ﴿یُحَلَّوۡنَ﴾با زیور آرسته میشوند و نیز ابریشم و امثال ان هم برای مردان است و هم برای زنان.
آیهی ۳۴-۳۲:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلٗا رَّجُلَیۡنِ جَعَلۡنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیۡنِ مِنۡ أَعۡنَٰبٖ وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمَا زَرۡعٗا٣٢﴾[الکهف: ۳۲]. «و آن دو شخص را برای آنان مثل بزن که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و گرداگرد باغها را با درختان خرما پوشاندیم، و میان باغها را کشتزاری قرار دادیم».
﴿کِلۡتَا ٱلۡجَنَّتَیۡنِ ءَاتَتۡ أُکُلَهَا وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَیۡٔٗاۚ وَفَجَّرۡنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرٗا٣٣﴾[الکهف: ۳۳]. «هر دو باغ، میوههایش را (به موقع) میداد، و چیزی از صاحبش فروگذار نمیکرد و ما در میان آنها جویباری روان ساخته بودیم».
﴿وَکَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا٣٤﴾[الکهف: ۳۴]. «و او میوههای (فراوانی) داشت، پس به دوست خود در حالی که با وی گفتگو میکرد، گفت: من از تو ثروتمندتر و از لحاظ نفرات از تو نیرومندترم».
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید که برای مردم مثل این دو مرد را بیان کند، یکی سپاسگزار نعمتهای خدا بود، و دیگری کفران نعمت میکرد. نیز گفتهها و کا رهایی را که هر یک از انجام میدادند برای مردم بیان کرده، و عذابی را که در دنیا و آخرت بدان گفتار میشوند بازگو نماید. و پاداش آن یکی را نیز که نیکوکار بود برای مردم بازگوی، تا از حالت آن دو نفر درس عبرت بگیرند. شناختن اسم این دو نفر و اینکه در چه زمانی بودهاند و در چه جایی میزیستهاند فایدهای برای ما ندارد. بلکه هدف، از کلیات داستان این دو مرد به دست میآید، و چنانچه درصدد بررسی اموری غیر از این اسم باشیم، خود را به تکلف انداختهایم. یکی از این دو نفر که شکر نعمتهای خدا را به جای نمیآورد خداوند به او دو باغ زیبای انگور داده بود ﴿وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ﴾و گرداگرد باغهایش را با درختان خرما احاطه کرده بودیم. یعنی در این باغها هر نوع میوهای وجود داشت، به ویژه بهترین رختان، یعنی درخت انگور و خرما در آن وجود داشت، درختان انگور در وسط باغها بود، و در ختان خرما در گرداگرد باغ قرار داشت و این چشم انداز زیبایی به باغ داده، و به زیبایی آن افزوده بود. و درختان انگور و درختان خرما در معرض تابش خورشید وباد بوند، و این امر در رسیدن میوهها اثر به سزایی دارد، و با وجود این، میان درختان کشتزاری قرار داده بودیم، و چیزی کم نداشتند جز اینکه بگویند: میوههای این دو باغ چگونه است؟ و آیا آبی که این باغها را کفایت نماید وجود دارد؟
خداوند متعال خبر میدهد که هر یک از آن دو باغ میوه و ثمر خود را دو برابر به بار میآورد ﴿وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَیۡٔٗا﴾و از میوه و ثمر آن باغها چیزی کم نبود. با وجود این جویبارهای بزرگ در کنارههای باغها روان بود.
﴿وَکَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ﴾و آن شخص دارای فراوردههای فراوانی بود. یعنی هر دو باغش به طور کامل میوه داده، و کوچکترین آفت و کمبودی به آنها نرسیده بود، پس این نهایت زیبایی دنیای کشاورزی است. بنابر این آن مرد مغرور شد و به خود بالید و فخر فروشی کرد و آخرت خود را فراموش نمود.
صاحب آن دو باغ مغرورانه و با فخر فروشی در حالی که با دوست مومن خود گفتگو میکرد، گفت: ﴿أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا﴾من از تو ثروتمندتر هستم و از لحاظ نفرات از تو نیرومندترم. او به فراوان بود مال و قدرت بردگان و خدمتگزاران و خویشاوندانش افتخار کرد و این ناشی از جهالت او بود و گرنه چگونه میتوان به چیزی افتخار نمود که از وجود انسان خارج است و هیچ فضیلت ذاتی ندارد و از هر صفت معنوی تهی است؟ و این به مانند آن است که کودکی به آرزوها و خیالات خود که حقیقتی ندارند، ببالد و افتخار نماید.
آیهی ۳۶-۳۵:
﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا٣٥﴾[الکهف: ۳۵]. «و در حالی که بر خویشتن ستمگر بود به باغش درآمد و گفت: گمان نمیکنم که این (باغ) هیچگاه نابود شود».
﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦﴾[الکهف: ۳۶]. «و گمان نمیکنم که قیامت برپا شود. و اگر (هم) بهسوی پروردگارم برگردانده شوم، بیگمان سرانجام بهتر و جایگاه خوبتری خواهم یافت».
سپس او به فخر فروشی بر دوست خود بسنده نکرد و بر اساس جهالت و گمان خود حکم نمود، و وقتی که وارد باغش شد، گفت: ﴿مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا﴾گمان نمیکنم که هرگز این باغها نابود شده و از بین بروند. پس او به این دنیا مطمئن و راضی شد و رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار کرد، و گفت: ﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا٣٦﴾و گمان نمیکنم که قیامت بر پا شود. و اگر به فرض اینکه قیامتی بر پا شده و من بهسوی پروردگارم برگردانده شوم، مسلماً سرانجام بهتری خواهم یافت. یعنی چیزی بهتر از این دو باغ را به من خواهد داد. و این از دو حالی خالی نیست، یا اینکه او حقیقت را میدانست و این سخنش را در قالب تمسخر میگفت، پس این سخن کفری است که بر کفر او میافزاید. و یا حقیقتاً چنین گمان میکرد، د راین صورت او نادانترین فرد به شمار رفته و بیعقلترین مردم است، زیرا اگر کسی در دنیا صاحب ثروت و دارایی باشد، آیا در آخرت هم به او ثروت و دارایی داده میشود؟ آری غالباً خداوند بهرۀ دوستان و برگزیدگانش را در دنیا کم میدهد، و دنیا را بر دشمنان خود میگستراند، اما در آخرت بهرهای ندارند. و ظاهراً چنین به نظر میرسد که صاحب باغ واقعیت امری را میدانسته، اما این سخن را از روی غرور و تمسخر میگفته است، به دلیل اینکه خداوند فرموده است: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِ﴾و در حالی که بر خویشتن ستمگر بود وارد باغش شد، پس اثبات اینکه ستمگرانه وارد باغش شده و چنین سخنانی را گفته است بر سرکشی و عناد او دلالت میکند.
آیهی ۴۱-۳۷:
﴿قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَکَفَرۡتَ بِٱلَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰکَ رَجُلٗا٣٧﴾[الکهف: ۳۷]. «دوستش در حالی که با او گفتگو میکرد به وی گفت: آیا منکر کسی شدهای که تو را از خاک و سپس از نطفهای آفریده و بعداً تو را مرد کاملی کرده است».
﴿لَّٰکِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا٣٨﴾[الکهف: ۳۸]. «ولی من (میگویم) او (خدا) پروردگار من است و کسی را با پروردگارم شریک نمیسازد».
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا٣٩﴾[الکهف: ۳۹]. «چرا وقتی که وارد باغت شدی، نگفتی: «ماشاءالله» هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیۀ خدا نیست، اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود میبینی».
﴿فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرۡسِلَ عَلَیۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَتُصۡبِحَ صَعِیدٗا زَلَقًا٤٠﴾[الکهف: ۴۰]. «امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد و بر آن عذابی از آسمان بفرستد و (این باغ) به سرزمین لخت همواری تبدیل شود».
﴿أَوۡ یُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا فَلَن تَسۡتَطِیعَ لَهُۥ طَلَبٗا٤١﴾[الکهف: ۴۱]. «یا اینکه آب این باغ فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازجویی».
دوست مومنش او را نصیحت کرد و آفرینش نخستینش را به او تذکر داد و گفت: آیا منکر کسی میشوی که تو را از خاک و سپس از نطفهای افریده، و آنگاه تو را مرد کاملی گردنده است؟ پس اوست که تو را پدید آورده و به تو زندگی و عمر بخشیده، و نعمتهایش را پی در پی به تو ارزانی داشته و از حالتی به حالتی دیگر درآورده تا اینکه تو را کامل نموده و همۀ اعضا و جوارح حسی و عقلی تو را کامل گردانده، و نعمتهای دنیا را برایت میسر و فراهم نموده است. تو دنیا را با قدرت و توان خود به دست نیاوردهای، بلکه به فضل خداوند از نعمتها برخوردار گشتهای، پس چگونه به خداوندی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفریده سپس تو را مرد کاملی گردانده است، کفر میورزی، و کفران نعمت کرده و گمان میبری که تو را پس از مرگ زنده نمیکند، و اگر زنده کند بهتر از باغت به تو میدهد! پس سزاوار نیست که چنین بگویی.
بنابراین وقتی که دوست مومنش دید که او بر کفر و طغیانش اصرار میورزند، او نیز از وضعیت خودش خبر داد و شکر پروردگارش را به جای آورد و اعلام کرد که به هنگام قار گرفتن در مسیر شبهات نیز همواره بر دین خود باقی میماند، و گفت: ﴿لَّٰکِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا٣٨﴾ولی من میگویم: خداوند، پروردگارم است، و کسی را با پروردگارم شریک نمیسازد. پس به ربوبیت پروردگار و یگانگی او و التزام به طاعت و عبادتش، و اینکه هیچ یک از مخلوقاتش را شریک خدا نمیسازد، اقرار نمود.
سپس خبر داد که گرچه از نظر مال و فرزند از دیگران کمتر هستم اما خداوند نعمت ایمان و اسلام را به من ارزانی نموده و به درستی که این نعمت، نعمت حقیقی است، و او را گوش زد کرد که غیر از ایمان و اسلام دیگر داراییها در معرض نابودی قرار گرفته و باعث عذاب الهی میشوند، پس گفت : ﴿تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا﴾گرچه به وسیلۀ کثرت مال و فرزندت بر من افتخار میکنی و من را از لحاظ مال و فرزند از خودت کمتر میبینی، اما بدان که آنچه نزد خداوند است بهتر و ماندگارتر است، و خیر و برکتی که از ناحیۀ خداوند به آن امیدوارم از تمام دنیای که مردمان در آن به رقابت میپردازند برایم بهتر است.
﴿فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرۡسِلَ عَلَیۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾و امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد و بر باغ تو که به خاطر آن سرکشی نمودهای عذابی در قالب بارانی سیل آسا و سایر آفات بفرستد، ﴿فَتُصۡبِحَ صَعِیدٗا زَلَقًا﴾و این باغ به وسیلۀ آن عذاب به سطحی لغزنده که درختان آن از بیخ درآمده و میوههایش تلف شده و کشتزارش فرو رفته و از بین رفته است، تبدیل شود.
﴿أَوۡ یُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا﴾یا اینکه آب این باغ که شکوفایی و فراوردههایش به وسیلۀ این آب به دست آمده است به اعماق زمین فرو رود، ﴿فَلَن تَسۡتَطِیعَ لَهُۥ طَلَبٗا﴾و دیگر هرگز نتوانی به آن دسترسی پیدا کرده و با کلنگ و دیگر وسیلهها آن را بیرون آوری. و علت اینکه مرد مومن برای نابودی باغ او دعا کرد، این بود که او به خاطر پروردگارش خشمگین شده بود، زیرا باغ، دوستش را مغرور و سرکش نموده، و به آن دل بسته بود. (بنابراین مؤمن برای نابودی آن دعا کرد) تا شاید دوستش برگردد و به عقل بیاید و در کارش تجدید نظر کند.
آیهی ۴۴-۴۲:
﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصۡبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُشۡرِکۡ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا٤٢﴾[الکهف: ۴۲]. «و میوههایش را (آفت آسمانی) فرا گرفت، پس برای هزینههایی که صرف آن کرده بود دست تحسّر و تأسف به هم مالید، درحالیکه باغ بر داربستها و چوب بندها فرو ریخته بود، و میگفت: ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمیکردم!».
﴿وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ فِئَةٞ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا٤٣﴾[الکهف: ۴۳]. «و گروهی را جز خدا نداشت که او را یاری دهند، و خودش هم توانایی دفع بلا را نداشت».
﴿هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا٤٤﴾[الکهف: ۴۴]. «در آن مقام (و در آن حال معلوم شد که) یاری و کمک از آن معبود راستین است. او بهترین پاداش را دارد و در جزا دادن بهترین است».
خداوند دعای مومن را پذیرفت، ﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ﴾و عذاب الهی محصولات و میوههای باغ را فرا گرفت و هیچ چیزی از آن باقی نماند، و درختان و میوهها و کشتزارهای باغ تلف شد، و صاحب آن سخت پشیمان و به شدت متأسف گردید. ﴿فَأَصۡبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِیهَا﴾به گونهای که صاحب باغ بر هزینههایی که صرف آن کرده بود دست تسحر به هم مالید، چرا که باغ نابود و ویران شد. صاحب باغ نیز از اینکه برای خدا شریک قرار داده بود و همچنین از شرارت و بدکاری خود پشیمان شد. بنابر این گفت: ﴿یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُشۡرِکۡ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا﴾ای کاش کسی را با پروردگارم شریک نمیکردم.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ فِئَةٞ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا٤٣﴾وقتی که عذاب خداوند بر باغ او فرود آمد آنچه که بدان افتخار میکرد برایش کا ری نکرد، چرا که میگفت: ﴿أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا﴾[الکهف: ۳۴]. «من از تو ثروتمندتر و از لحاظ نفرات نیرومندترم»، پس مال و نفرات او در زمانی که به شدت به آنها نیاز داشت، نتوانست چیزی از عذاب الهی را از او دور نماید، و خودش نیز نتوانست خویشتن را کمک، و بلا را دفع کند. و چگونه میتواند عذاب و بلا را از خود دفع نماید؟ و چگونه میتواند بر تقدیر و قضای الهی چیره شود؟ تقدیری که اگر تمام اهل آسمان و زمین جمع شوند تا کوچکترین چیزی از آن را دور نمایند نخواهند توانست. و بعید نیست که خداوند صاحب باغ را به لطف و عنایت خود دریافته باشد، به گونهای که بهسوی خدا بازگشته و به عقل آمده و از طغیان و سرکشیاش دست کشیده باشد، زیرا از اینکه باری خدا شریک قرار داده بود اظهار ندامت کرد، و خداوند چیزی که باعث غرور و سرکشیاش شده بود از دستش گرفت، و او را در دنیا مجازات کرد. و هرگاه خداوند نسبت به بندهای ارادۀ خیر داشته باشد وی را در دنیا عذاب میدهد. وفضل و کرم الهی در خیالات و عقلها نمیگنجد و جز ستمگر نادان کسی آن را انکار نمیکند.
﴿هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا٤٤﴾در این وضعیت که خداوند کسانی را عقوبت کرد که دنیا را بر آخرت ترجیح دادهاند، و کسانی را که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده و شکر خدا را به جای آورده و دیگران را به ایمان و عمل صالح دعوت کردهاند، مورد بزرگرداشت قرار داد، روشن گردید که یاری و کمک فقط از آن معبود راستین است. پس هرکس مؤمن و پرهیزگار باشد، خداوند سرپرست اوست و او را با انواع خوبیها مورد تکریم قرار داده و بدیها و بلاها را از او دور مینماید. و هرکس به او ایمان نیاورد و وی را دوست نداشته باشد دین و دنیایش را از دست داده است. پس پاداش خداوند در دنیا و آخرت بهترین پاداش است. و این داستان بزرگ درس عبرتی است برای کسی که خداوند نعمتهای دنیوی را به او داده، اما این نعمتها وی را از خداوند و از روز قیامت غافل و مغرور کرده و از فرمان خدا سرپیچی مینماید. او باید بداند که سرانجام این نعمتها از بین میرند و نابود میشوند و او اگرچه مدت اندکی از آن بهرهمند شود اما مدتی طولانی از آن محروم خواهد بود. این داستان به ما میآموزد که هرگاه چیزی از مال یا فرزند مورد پسند واقع شد و باعث اعجاب آدمی گردید، باید آنرا از خداوند بداند، و این نعمتها را به کسی نسبت دهد که به وی ارزانی نموده است. و باید بگوید: «ماشاءالله لا قوه الا بالله» این چیزی است که خدا خواسته است، هیچ قدرت و قوتی جز از ناحیۀ خدا نیست.
تا اینگونه شکر نعمت خدای را به جای آورده باشد، و همواره نعمتهایش تداوم یابد. زیرا خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾[الکهف: ۳۹]. «چرا وقتی که وارد باغ شدی، نگفتی: «ماشاء الله، هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیه خدا نیست».
نیز این داستان ما را راهنمایی میکند که اگر کسی فاقد لذت و شهوتهای دنیا بود باید با به یاد آوردن خوبیهایی که نزد خداوند است خوشتن را دلداری بدهد، زیرا فرموده است: ﴿. . . إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا٣٩ فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ. . . ﴾[الکهف: ۳۹-۴۰]. «هر چند که از نظر مال و فرزند از شما کمترم اما امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت را به من بدهد».
و این داستان به ما میآموزد که مال و فرزند چنانچه انسان را در مسیر طاعت و عبادت خدا کمک نکنند هیچ خیر و فایدهای ندارند، همانگونه که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُکُم بِٱلَّتِی تُقَرِّبُکُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾[سبأ: ۳۷]. «و اموال و فرزندانتان شما را به ما نزدیک نمیکنند مگر کسی که ایمان آورده باشد و کار شایسته بکند». در این واقعه به این مطلب نیز اشاره شده است که دعا کردن برای از بین رفتن مال کسی که سبب سرکشی و کفر و بدبختی اشت شده، درست است، به ویژه اگر او به سبب آن مال خودش را از مومنان بهتر و برتر بداند و بر آنها فخر فروشی نماید. مطلب دیگر اینکه دوستی و یاوری خداوند، و عدم کمک و یاوری او در آن روز مشخص میشود که روز سزا و جزا است و نیکوکاران پااش خود را مییابند. پس فرمود: ﴿هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا٤٤﴾در آن مقام و در آن حال معلوم شد که یاری و کمک از آن معبود راستین است، او بهترین پاداش و بهترین سرانجم را فراهم میسازد.
آیهی ۴۶-۴۵:
﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا٤٥﴾[الکهف: ۴۵]. «و برای آنان بیان کن که مثال زندگی دنیا همچون آبی است که آن را از آسمان فرو فرستادیم، سپس گیاهان زمین به وسیلۀ آن در میآمیزند، سپس خشک شده و بادها آن را پراکنده میسازند، و خداوند بر هر چیزی تواناست».
﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَةُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا٤٦﴾[الکهف: ۴۶]. «مال و فرزند زینت زندگی دنیایند. اما اعمال شایستهای که پاداش و نتیجۀ آنها باقی و ماندگار است بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگارت دارد، و بهترین امید و آرزوست».
خداوند متعال پیامبرش، و کسانی را که وارث او قرار میگیرند مورد خطاب قرار داده و میفرماید: مثال زندگی دنیا را برای مردم بیان کن تا به طور شایسته به آن فکر کنند و در آن بیاندیشند و ظاهر و باطن آن را بشناسند، و آنگاه دنیا وجهان آخرت را با هم مقایسه کنند، و هر کدام را که شایستهتر میبینند ترجیح میدهند.
به آنان بگو که مثال زندگی این دنیا مانند بارانی است که بر زمینی فرود میآید و گیاهان به وسیله آن رشد کرده و در میآمیزند، و از هر نوع گیاهی جفتی میروید، و در این حال که شکوفایی و زیبایی زمین بینندگان را شاد میکند و به سرور آنان میافزاید و چشمهای افراد غافل از خیره مینماید، ناگهان خشک و پرپر شده و بادها آن را پراکنده میسازد و تمامی آن گیاهان سر سبز و گلهای شکوفا و منظرۀ زیبا از بین رفته و زمین به خاک خالی تبدیل میشود، به گونهای که دیگر توجه کسی را جلب نمیکنند و کسی به آن نمینگرد.
مثال دنیا نیز این چنین است، زیرا کسی که به آفت آن گرفتار شود، از جوانی خود دچار خودپسندی شده، و در جمع آوری ثروت و سامان از هم سن و سالهایش پیشی گرفته، و پول فراوانی را به دست آورده، و شادمان و خندان از شهد شیرین دنیا چشیده و در همۀ اوقات در شهوتها غوطه ور شده، و گمان میبرد که همواره در این ناز و نعمت خواهد بود اما ناگهان مرگ به سراغش میآید، و یا اینکه تمام دارایی و ثروتش تلف شده و از بین میرود. پس شادیاش را از دست میدهد و لذت و سرورش از بین میرود و قلبش مالامال از درد و هراس و وحشت میگردد، و از جوانی و نیورمندی و مال و ثروتش جدا میشود و تک و تنها با اعمال شایسته یا ناشایستهاش باقی میماند.
اینجاست که ستمگر انگشت حسرت به دندان میگیرد و هنگامی که حقیقت آنچه را که در آن هست، دریافت، آرزو میکند که به دنیا باز گردد، اما نه برای اینکه شهوت و لذتهایش را تکمیل میکند، بلکه تا کاستیهایش را با توبه و اعمال صالح جبران نماید.
بنابر این فرد عاقل این حالت را بر خود عرضه کرده و میگوید: «چنان فرض ن که تو مردهای، و حتماً روزی خواهی مرد، پس کدام یک از این دو حالت را بر میگزینی، فریب خوردن به زیباییهای دنیا و همچون حیوانات از آن بهرهمند شدن، یا تلاش کردن برای دنیای که لذتها و سآیهاش دلپذیرتر و گوارا و دایمی است، و هر آنچه که دل بخواهد و چشم از دیدن آن لذت ببرد در آن وجود دارد؟».
با این محاسبه و مقایسه میتوان خسران و خذلان، سود و زیان و میزان موفقیت افراد را تعیین کرد.
بنابراین خداوند متعال خبر داد که دارایی و فرزندان زینت زندگی دنیا هستند. یعنی جز این چیزی بیش نیستند و آنچه که برای انسان باقی میماند و به او فایده میدهد و وی را شاد مینماید کارهای شایستهای است که ثمره و ثواب آنها باقی و ماندگار است، و این تمام طاعتهای واجب و مستحب از قبیل حقوق خدا و حقوق بندگان خدا را شامل میشود، مانند نماز و زکات، حج، عمره و «سبحان الله»، «الحمدلله»، «لا اله الاالله»، «الله اکبر» گفتن قرآن خواندن، طلب علم مفید، امر به معروف و نهی از منکر، صلۀ رحمف نیکی با پدر و مادر، ادای حقوق همسران و بردگان و حیوانات و. . . همۀ اینها باقیات صالحاتاند، پس اینها در پیشگاه خداوند پاداش بهتری دارند و میتوان بدان چشم امید و آرزو دوخت و پاداش آن برای همیشه باقی میماند و دو چندان میشود. پس شایسته است که رقابت کنندگان در این موارد به رقابت بپردازند، و در انجام آن از کیدگیر سبقت بگیرند، و در به دست آوردن آن بکوشند. و بنگر که چگونه زمانی که خداوند مثال دنیا و نابودی آن را بیان کرد، فرمود: هر آنچه که در دنیا است به دو دسته تقسیم میشود: دستهای که مآیهی زینت آن است و اندک زمانی از آن است،اده میشود، سپس بدون اینکه به صاحبش فایدهای برساند بلکه ممکن است به وی ضرر نیز برساند، از بین میرود. و این همان دارایی و فرزندان میباشند. و دستهای دیگر برای صاحبش باقی میماند و همواره به او سود میرساند و اینهان باقیات صالحات است.
آیهی ۴۹-۴۷:
﴿وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا٤٧﴾[الکهف: ۴۷]. «و به یادآور روزی که کوهها را به حرکت درمیآوریم، و زمین را نمایان میبینی و همۀ آنان را گرد میآوریم، و کسی از ایشان را فرو نمیگذاریم».
﴿وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّکَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا٤٨﴾[الکهف: ۴۸]. «و (مردم) به صف بر پروردگارت عرضه میشوند، به راستی همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم به نزد ما آمدید، بلکه (شما) ادعا میکردید که هرگز موعدی برای شما قرار نمیدهیم».
﴿وَوُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا٤٩﴾[الکهف: ۴۹]. «و کتاب (= نامۀ اعمال) نهاده میشود، و مجرمان را میبینی که از دیدن آنچه در آن است ترسان و لرزان را رها میشوند، و میگویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده و همه را برشمرده است؟. و آنچه را که کردهاند حاضر و آماده میبینید و پروردگارت به هیچکس ستم نمیکند».
خداوند متعال از حالت روز قیامت و از وحشت و اضطراب و سختیهای پریشان کنندۀ آن خبر داده و میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ﴾و روزی که کوهها را از جایشان بر کنده و به تودههای ریگ تبدیل مینمایم. سپس کوهها را چون پشم حلاجی شده میگردانم. پس کوهها از بین رفته و متلاشی میشوند و به صورت گرد و غبار پراکنده در میآیند. و زمین نمایان میشود و به میدانی صاف و هموار تبدیل میگردد که هیچ کژی و فراز نشیبی در آن نیست. و خداوند همۀ خلق را بر آن زمین گرد میآورد و هیچ یک از آنان را فرو نمیگذارد، بلکه پیشینیان و پسینیان را از شکم و لایۀ بیابانها و اعماق دریاها بیرون میآورد، و بعد از اینکه متفرق و پراکنده بودند و آنها را جمع میکند، و پس از اینک خشکیده و از هم پاشیده بودند آنها را از نو میآفریند. پس به صف بر او عرضه میشوند تا با اعمالشان بنگرد و در مورد آنان با حکم عادلانۀ خود که هیچ ظلم و ستمی در آن نیست قضاوت نماید. و به آنها بگوید: ﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢ﴾همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم، پیش ما برگشتهاید. یعنی بدون مال و بدون خانواده، و بدون طایفه و قبیله پیش خداوند حاضر میشوند و چیزی جز اعمالی که انجام داده و کارهای خوب و بدی که کردهاند همراه ندارند.
همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَتَرَکۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰکُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِکُمۡۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚ﴾[الأنعام: ۹۴]. «و به راستی که تک و تنها پیش ما آمدهاید، همانگونه که نخستین بار شما را آفریدیم، و ناز و نعمتی را که به شما دادیم پشت سر خود رها کرده، و شفاعت کنندگانی که آنها را شریک خدا میانگاشتید به همراه شما نمیبینیم». در اینجا خداوند خطاب به کسانی که منکر روز قیامت هستند، آنگاه که آن را با چشمان خود مشاهده کردند، میفرماید: ﴿بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا﴾بلکه شما ادعا کردید که هرگز موعدی برای شما قرار نمیدهیم. یعنی شما جزای اعمال و وعده و وعید الهی را انکار کردید، و اکنون آن را با چشمان خود دیده، و میچشید. پس در این هنگام نامۀ اعمالی که فرشتگان، نیکو آن را نوشتهاند آماده شده، و از وحشت آن دلها از جای کنده بر میشود. و بر غمها افزودهی گردد و نزدیک است که صخرهها از شدت آن وضعیت ذوب شوند. و گناهکاران را با دیدن نامۀ اعمال، هراسان و لرزان میشوند، و چون میبینند که علیه آنها نوشته شده و تمام گفتارها و کردارهایشان ثبت است، میگویند: ﴿یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَا﴾ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را رها نکرده و همه را بر شمرده است؟.
هیچ گناه کوچک و بزرگی نیست مگر اینکه در نامۀ اعمال آنان نوشته شده، و در آن محفوظ است. و هیچ عملی که در پنهان و آشکار و یا در شب و روز انجام شده باشد فراموش نشه است. ﴿وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا﴾و آنچه را که کردهاند حاضر و آماده میبینید و نمیتوانند آن را انکار نمایند، و پروردگارت بر هیچکس ستم نمیکند. پس در این هنگام بر کارهایشان محاکمه میشوند، و به آن اقرار میکنند و خوار گشته و عذاب بر آنان واقع میگردد. ﴿ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّامٖ لِّلۡعَبِیدِ١٨٢﴾[آل عمران: ۱۸۲ و الأنفال: ۵۱]. «این به خاطر چیزهایی است که از پیش فرستاده اید، و خداوند بر بندگان ستم نمیکند، بلکه همواره در دایرۀ عدل و فضل الهی به سر میبرند».
آیه ۵۰:
﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا٥٠﴾[الکهف: ۵۰]. «و به یاد آور آنگاه که ما به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس آنان همگی سجده کردند، مگر ابلیس که از جن بوده و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد. آیا به غیر از من او و فرزندانش را سرپرست و مددکار خود میگیرید، حال آنکه ایشان دشمنان شما هستند؟ ستمگران چه عوض بدی دارند!».
خداوند از دشمنی ابلیس با آدم و فرزندانش خبر داده و میفرماید، خداوند فرشتگان را فرمان داد تا برای احترام و بزرگرداشت آدم و به منظور امتثال فرمان الهی، برای وی سجده کنند. فرشتگان جملگی دستور خداوند را اطاعت کردند. ﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِ﴾مگر ابلیس که از جنها بوده و از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گفت: ﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا﴾[الإسراء: ۶۱]. «آیا برای کسی سجده کنم که او را از خاک آفریدهای؟». او گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ﴾[الأعراف: ۱۲ و ص:۷۶]. «من از آدم بهترم». پس با این کارش دشمنی او با خدا و با پدرتان آدم و با شما مشخص گردید، ﴿أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢ﴾پس چگونه شیطان و فرزندانش را به دوستی و مددکاری خود میگیرید حال آنکه انان دشمنان شما هستند؟ ﴿بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا﴾بد چیزی است آنچه که از ولایت شیطانی برای خود برگزیدند، شیطانی که آنان را جز به فساد و فحشا دستور نمیدهد. (آری! بد چیزی است این ولایت که آنرا ترجیح دادند) بر ولایت خداوند مهربان که تمامی سعادت و رستگاری و سرور در ولایت و سرپرستی اوست.
این آیه انسان را تشویق مینماید که شیطان را دشمن خود بگرد، و فریب او را نخورد. نیز سببی را که باعث میشود انسان، شیطان را به دوستی بگیرد بیان نمود و میفرماید: این کار را جز ستمگر انجام نمیدهد. و چه ظلم و ستمی بالاتر از این است که کسی دشمن حقیقیاش را به دوستی بگیرد و از دوستی خداوند یاور و کارساز چشم پوشی نماید؟
خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَوۡلِیَآؤُهُمُ ٱلطَّٰغُوتُ یُخۡرِجُونَهُم مِّنَ ٱلنُّورِ إِلَى ٱلظُّلُمَٰتِ﴾[البقرة: ۲۵۷]. «خداوند یاور و مددکار مومنان است، آنان را از تاریکیها بهسوی نور بیرون میآورد. و دوست و یاور کافران (انسانهای) طاغوت (صفتاند) که آنها را روشنایی بهسوی تاریکی بیرون میآورند».
و خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾[الأعراف: ۳۰]. «آنان شیطانها را به جای خداوند به دوستی و مددکاری گرفتند».
آیهی ۵۲-۵۱:
﴿مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّینَ عَضُدٗا٥١﴾[الکهف: ۵۱]. «آنان را نه در آفرینش آسمانها وز مین و نه در آفرینش خودشان به شاهد نگرفته، و گمراهان را دستیار و مددکار خود نساختهایم».
﴿وَیَوۡمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُم مَّوۡبِقٗا٥٢﴾[الکهف: ۵۲]. «و (یاد کن) روزی را که خداوند میفرماید: شریکهایی را که برای من گمان میبردید صدا بزنید و آنان شریکها را صدا میزنند، و آنها به ندای ایشان پاسخ نمیدهند، و میانشان مهلکهای قرار میدهیم که آنان را از یکدیگر جدا مینماید».
خداوند متعال میفرماید شیطان و گمراهان را به هنگام آفرینش آسمانها و زمین و به هنگام آفرینش خودشان حاضر نکردهام. یعنی نه آنها را بر افرینش مخلوقات گواه گرفته و نه در این خصوص با آنها مشورت کردهام، پس چگونه آنها میتوانند آفرینندۀ چیزی باشند؟ بلکه تنها خداوند است که میآفریند و به تدبیر امور میپردازد. حکمت و تقدیر تنها از آن اوست، و او آفریندۀ همه چیز است، و طبق حکمت خود در آن تصرف مینماید. پس چگونه شیاطین شریک او قرار داده شده، و همانند خداوند مورد محبت قرار میگیرند و از آنها اطاعت میشود؟ حال آنکه شیطانها چیزی نیافریده و شاهد هیچ آفرینشی نبوده و خداوند را کمک نکرده اند؟ بنابر این فرمود: ﴿وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّینَ عَضُدٗا﴾و گمراهان را معاون و یاور خود نساختهایم. که در کاری از کارها با من همکاری داشته باشند. یعنی چنین چیزی شایسته و سزاوار خداوند نمیباشد که به آنها بهرهای از تدبیر امور بدهد، چون آنها در گمراه کردن مردم و دشمنی با پروردگارشان تلاش میکنند، پس سزاوار است که آنها را به کلی طرد نماید.
پس از آنکه خداوند از حالت فردی خبر داد که در دنیا به خدا شرک ورزیده است و این عمل را باطل گرداند و به جالت و بیخردی صاحب آن حکم نمود، از حال مشرکان در روز قیامت، و آنچه را که شریک خدا نمودهاند، خبر داد، آنگاه که خداوند به آنها میفرماید: ﴿نَادُواْ شُرَکَآءِیَ﴾آنهایی که به گمان فاسد خود انباز و شریک من میکردید صدا بزنید، چرا که در حقیقت خداوند هیچ شریکی در اسمان و زمین ندارد. آنها را صدا بزنید، تا به شما فایدهای برسانند و شما را از سختیها برهانند. ﴿فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ﴾پس آنها را صدا میزنند، اما ندایشان را پاسخ نمیدهند، چون فرمانروایی و حکمرانی در آن روز فقط از آن خداوند است، و هیچکس به اندازۀ ذرهای نمیتواند برای خود و دیگران نفعی بیاورد.
﴿وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُم مَّوۡبِقٗا﴾و میان مشرکان و آنچه انباز خدا کرده بودند مهلکهای قرار میدهیم که آنها را از هم جدا نموده، و از یکدیگر دور میکند و در این هنگام دشمنی شرکا با کسانی که آنها را انباز و همتای خدا قرار داده و به پروردگارشان کفر ورزیده بودند مشخص میشود و از یکدیگر بیزاری میجویند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ کَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَکَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ کَٰفِرِینَ٦﴾[الأحقاف: ۶]. «و هنگامی که مردم حشر شوند، کسانی که شریک خدا قرار داده شده بودند دشمنان آنها (= مشرکان) خواهند شد، و عبادت آنها را انکار میکنند».
آیهی ۵۳:
﴿وَرَءَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٱلنَّارَ فَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمۡ یَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا٥٣﴾[الکهف: ۵۳]. «و گناهکاران آتش دوزخ را میبینند و میدانند که ایشان بدان میافتند اما جایی را نمییابند که بدان رو کنند».
وقتی که روز قیامت و زمان حساب و کتاب فرا میرسد، و مردم بر حسب اعمالی که انجام دادهاند به گروههایی تقسیم میشوند، و گناهکاران به عذاب گرفتار میآیند، مجرمان جهنم را میبینند و قبل از اینکه وارد آن بشوند به شدت پریشان و مضطرب میگردند، چون میدانند که به آن در میافتند. و مفسرین گفتهاند: «ظن» در اینجا به معنی یقین است. پس آنها یقین میکنند که به جهنم میروند، ﴿وَلَمۡ یَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا﴾و راه گریز نمییابند که بدان رو کنند، و هیچکس جز با اجارۀ خدا نمیتواند برای آنها سفارش و شفاعت نماید. به راستی که دلها از خوف و وحشت چنین جایگاهی به لرزه میافتد.
آیهی ۵۴:
﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا٥٤﴾[الکهف: ۵۴]. «و به راستی که در این قرآن برای مردمان هرگونه مثلی را به شیوههای گوناگون بیان داشتهایم، وانسان بیش از هر چیز و (هرکس) مجادلهگر است».
خداوند متعال از عظمت و شکوه قرآن و فراگیری آن خبر داده و بیان مینماید که در قرآن هرگونه مثلی را به شیسوههای گوناگون بیان داشته است. یعنی هر راهی که انسان را به دانشهای مفید و سعادت جاودانگی میرساند، و هر راهی که انسان را از بدی و هلاکت مصون میدارد، در آن بیان کرده است. و در قرآن مثالهای حلال و حرام، و سزای اعمال، و تشویق و بیم دادن، و اخبار راستینی که به دلها باور و آرامش و نور میبخشد بیان کرده است. و این ایجاب میکند که انسان در برابر قرآن تسلیم شود و از آن اطاعت نماید، و با قرآن در هیچ چیزی به ستیز برنخیزد. با وجود این بسیاری از مردم بعد از اینکه حق برایشان روشن شد دربارۀ آن به مجادله میپردازند و در باطل فرو میروند تا حق را در هم بکشنند. بنابر این فرمود: ﴿وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا﴾و انسان بیش از هر چیز به مجادله و مشاجره میپردازد، با اینکه جرو بحث و مشاجره شایستۀ آنان نیست و کاری منصفانه و دادگرانه نمیباشد. و آنچه باعث شده تا انسان به مشاجره و مجادله بپردازد و به خداوند ایمان نیاورد ستم و کینه توزی است، نه اینکه بیان و حجت الهی ناقص باشد و اگر عذاب به سراغ آنها بیاید و به مصایبی گرفتار شوند. که پیشینیان به آن گرفتار شدهاند، حالتشان چنین نخواهد بود. بنابر این فرمود:
آیهی ۵۵:
﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّهُمۡ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ قُبُلٗا٥٥﴾[الکهف: ۵۵]. «و (چیزی) مردم را باز نداشت از اینکه ایمان آورند ـ آنگاه که هدایت بهسوی آنان آمد ـ، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، مگر اینکه سرنوشت پیشینیان بر سر آنان بیاید. و یا اینکه آشکارا عذاب بدینشان برسد».
چیزی که مانع ایمان آوردن مردم شد حال آن که بر آنان اقامهی حجت شده بود، و نور و هدایتی که با آن هدایت از گمراهی و حق از باطل تشخیص داده میشوند و به آنان رسیده بود عدم بیان حقیقت نبود، بلکه ستم و تجاوزگری آنان بود. پس چیزی باقی نمانده مگر اینکه سنت و قاعدۀ خداوند که در مورد گذشتگان جاری شد و آن عبارت بود از اینکه هرگاه ایمان نیاوردند در این دنیا آنان را به عذاب گرفتار نماید، دامنگیرشان گردد، و یا با دو چشم خود مشاهده کنند که عذاب به استقبالشان میآید یعنی : بنابر این مردم باید بترسند از اینکه چنین وضعیتی برایشان پیش آید، و باید دست از کفر و بیایمانی بردارند، قبل از اینکه عذابی به سراغشان بیاید که قابل برگشت نیست.
آیهی ۵۶:
﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۚ وَیُجَٰدِلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِیُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّۖ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُوٗا٥٦﴾[الکهف: ۵۶]. «و ما پیامبران را جز مژده رسان و بیم دهنده نمیفرستیم، و کافران به باطل مجادله میکنند تا با آن حق را از میان ببرند، و آیات مرا و چیزی که از آن بیم داده شدهاند به استهزا میگیرند».
ما پیامبران را بیهوده نفرستادهایم، و نیز آنها را نفرستادهایم تا مردم آنانرا به خدایی بگیرند، و آنانرا نفرستادهایم که (دیگران را) بهسوی خودشان دعوت نمایند، بلکه برای این فرستادهایم تا مردم را بهسوی خوبی فرا خوانند و از بدی باز دارند، و آنها را مژده دهند که اگر از امر و نهی آنها فرمان ببرند در این دنیا و در آن جهان پاداش خواهند داشت. و آنها را بیم دهند که اگر سرپیچی کنند، در این دنیا و در آن جهان به عذاب گرفتار خواهند شد. پس به این طریق حجت خدا بر بندگان اقامه میگردد. با وجود این، ستمگران کافر، بیهوده در باطل مجادله کرده، و میخواهند با این روش حق را از میان ببرند. بنابر این کافران تا جایی که میتوانند برای کمک کردن باطل و شکست دادن حق میکوشند، و آنها پیامبران خدا و آیات الهی را به مسخره گرفته، و به دانش انکی که دارند شادمان هستند اما خداوند نور خویش را کمال مینماید گرچه کافران نپسندند، و خداوند حق را بر باطل چیره میگرداند. ﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞ﴾[الأنبیاء: ۱۸]. «بلکه به وسیلۀ حق، باطل را در هم میکوبیم، و (سرانجام) حق، باطل را در هم میشکند، و باطل از بین میرود».
و از جمله حکمت و رحمت الهی این است که مقدر نموده باطلگرایان که به وسیلۀ باطل با حق به ستیز و مجادله میپردازند. یکی از بزرگترین اسباب روشن شدن حق و مشخص شدن شواهد و دلایل آن، و یکی از بزرگترین اسباب برای روشن شدن باطل و فساد آن میباشند، زیرا هر چیزی با ضدش شناخته میشود.
آیهی ۵۹-۵۷:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُۚ إِنَّا جَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۖ وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن یَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا٥٧﴾[الکهف: ۵۷]. «و کیست ستمکارتر از کسی که با آیات پروردگارش پند داده شود، آنگاه از آن روی گرداند، و آنچه را که از پیش فرستاده است فراموش کند؟ ما بر دلهای آنان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار دادهایم، و اگر آنها را بهسوی هدایت بخوانی هرگز راه نیابند».
﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا٥٨﴾[الکهف: ۵۸]. «و پروردگار تو بس آمرزنده و صاحب رحم است، اگر آنان را در برابر آنچه بدست آوردهاند مجازات میکرد، عذاب را به شتاب برایشان میفرستاد، ولی موعدی دارند که (با فرا رسیدن) در برابرش پناهی نمییابند».
﴿وَتِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا٥٩﴾[الکهف: ۵۹]. «و (مردمان) این شهرها را چون ستم کردند، نابود کردیم، و برای هلاکشان میعادی مقرر نمودیم».
خداوند خبر میدهد که هیچکس ستمگر و مجرمتر از بندهای نیست که به آیات خدا پند داده شود و برای او حق از باطل و هدایت از گمراهی روشن شده، و از عذاب الهی بر حذر داشته شده و به پاداش او تشویق شود، اما باز از آن روی بگرداند، و پند نپذیرد، و از آنچه بر آن بوده است برنگردد، و گناهانی را که مرتکب شده است فراموش کند، و خداوند دانا به پنهان را مد نظر نداشته باشد. پس چنین کسی ستمگرتر است از آن کس که آیات الهی به او نرسیده و به آن پند داده نشده و روی گردان شده است. چنین فردی گرچه ستمگر است اما آن یکی از روی علم و آگاهی روی گردانده است ستمگرتر میباشد، زیرا کسی که از روی دانش و بینش مرتکب گناه میشود مجرمتر از کسی است که چنین نیست. خداوند متعال چنین کسی را به سبب روی گردانیاش از آیات خدا و به سبب اینکه گناهانش را فراموش کرده و به سبب اینکه علی رغم این که شر را میشناسد اما آنرا برای خود بر میگزیند و به آن خشنود میگردد، مجازات مینماید و درهای هدایت را به روی او میبندد، به این صورت که بر دلش پردههای محکمی میافکند که او را از اینکه آیات الهی را بفهمد باز میدارد، پس او گرچه آیات را بشنود نمیتواند آنرا بفهمد و بر دلش تأثیر بگذارد.
﴿وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗا﴾و در گوشهایشان ناشنوایی و کری قرار دادهایم، به گونهای که نمیگ ذارد آیات خدا را طوری بشنوند که از آن بهرهمند شوند. پس راهی برای هدایت آنها نیست.
﴿وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن یَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا﴾و اگر آنانرا بهسوی هدایت بخوانی هرگز راهیاب نمیشوند. زیرا که امید میرود به ندای دعوتگر هدایت لبیک بگوید کسی است که شناختی ندارد، اما اینان که حق را دیدهاند، سپس چشم فروبستهاند و راه حق را شناخته، سپس آن را رها کردهاند، و راه گمراهی را دانسته و آن را در پیش گرفتهاند، و خداوند به سزای کارهایشان، بر دلهایشان مهر زده و دلهایشان را بسته است. پس برای هدیات شدن چنین کسانی راه و چارهای نیست. و این آیه هشداری است برای کسانیکه حق را بعد از شناخت آن ترک گفتهاند که مبادا میان آنان و حق چیزی حایل گردد که دیگر نتوانند به آن برسند.
سپس خداوند متعال از گستردگی آمرزش و رحمت خویش، و اینکه گناهان را میآمرزدف و توبۀ کسانی را که توبه مینمایند، میپذیرد. و آنان را با رحمت خویش میپوشاندف و احسان خود را شامل حالشان میگرداند، خبر داد و فرمود: اگر بندگان را به خاطر گناهانی که انجام میدهند مجازات نماید هر چه زودترعذاب را به سراغشان میفرستد، اما چنین نمیکند، بلکه آنان را مهلت میدهد، اما فراموششان نمیکند، و پیامدهای گناهان حتماً باید رخ بنمایاند، هرچه از زمان ارتکاب آن مدتی گذشته باشد. بنابر این فرمود: ﴿بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا﴾و آنها موعد و زمانی دارند که در موعد به سزای اعمالشان میرسند، و حتماً بدان روز گرفتار خواهند شد و هیچ پناهگاه و گریزی از آن ندارند. و این قانون خداوند در مورد پیشینیان و پسینیان است که آنها را فوراً به عذاب گرفتار نمیکند، بلکه آنها را به توبه نمودن و بازگشت بهسوی خود دعوت میکند، پس اگر توبه نمودند و باز گشتند، آنها را میآمرزد و به آنان رحم مینماید و عذاب را از آنها دور میکند. و اگر به ستم و عناد و مخالفت خود ادامه دهند، و زمان موعد فرا برسد، در آن هنگام خدا عذاب خویش را بر آنان فرود میآورد. بنابر این فرمود: ﴿وَتِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ﴾و این شهرها را چون اهالی آن ستم کردند، به سبب ستمشان نابود کردیم، و ما بر آنها ستم ننمودیم ﴿وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا﴾و برای نابودیشان وقتی را معین نمودیم که از آن وقت پس و پیش نمیشوند.
آیهی ۷۰-۶۰:
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا٦٠﴾[الکهف: ۶۰]. «و به یادآور آنگاه که موسی به جوان (همراه) خود گفت: پیوسته به پیش میروم تا اینکه به محل برخورد دو دریا برسم، یا اینکه روزگاران زیادی را بپیمایم».
﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَیۡنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا٦١﴾[الکهف: ۶۱]. «پس هنگامی که به محل تلاقی دو دریا رسیدند ماهیشان را فراموش کردند، و ماهی راهش را سرازیر به دریا پیش گرفت».
﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا٦٢﴾[الکهف: ۶۲]. «و هنگامی که (از آنجا) گذشتند به خدمتکارش گفت: صبحانۀ ما را برایمان بیاور، به درستی که در این سفرمان دچار خستگی و رنج زیادی شدهایم».
﴿قَالَ أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا٦٣﴾[الکهف: ۶۳]. «(خدمتکارش) گفت: به یاد داری وقتی را که به آن صخره پناه جستیم، همانا من ماهی را از یاد بردم، و جز شیطان آن را از خاطرم نبرد، پس ماهی به طور شگفتانگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت».
﴿قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا٦٤﴾[الکهف: ۶۴]. «(موسی) گفت: این همان بود که ما میجستیم. پس جستجوکنان ردپای خود را گرفته و برگشتند».
﴿فَوَجَدَا عَبۡدٗا مِّنۡ عِبَادِنَآ ءَاتَیۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا٦٥﴾[الکهف: ۶۵]. «پس بندهای از بندگان ما را یافتند که از نزد خود رحمتی به او داده و از جانب خویش علمی به او آموخته بودیم».
﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا٦٦﴾[الکهف: ۶۶]. «موسی بدو گفت: آیا تو را پیروی کنم به این شرط که از آنچه به تو آموخته شده و مایۀ رشد است به من بیاموزی؟».
﴿قَالَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا٦٧﴾[الکهف: ۶۷]. «گفت: تو هرگز نمیتوانی همپای من شکیبایی ورزی».
﴿وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨﴾[الکهف: ۶۸]. «و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از راز و رمز آن آگاه نیستی شکیبایی کنی؟!».
﴿قَالَ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِی لَکَ أَمۡرٗا٦٩﴾[الکهف: ۶۹]. «(موسی) گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری از تو نافرمانی نمیکنم».
﴿قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِی فَلَا تَسَۡٔلۡنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَکَ مِنۡهُ ذِکۡرٗا٧٠﴾[الکهف: ۷۰]. «گفت: اگر از من پیروی میکنی، دربارۀ چیزی از من مپرس، تا آنکه خودم از آن با تو سخن بگویم».
خداوند متعال از پیامبرش موسی ÷و از شدت علاقهمندی او به خیر و طلب علم و دانش خبر میدهد. او به جوان همراهش که خدمتگزارش بود و در سفر و اقامت همواره با او بود، ـ و آن جوان یوشع بن نون بود ـ، گفت: ﴿لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ﴾همواره در سفر خواهم بود. گرچه دچار مشقت و سختی بشوم تا اینکه به محل برخورد دو دریا برسم. و آن جا یی بود که خداوند به موسی وحی کرده بود در آنجا یکی از بندگان دانشمند را خواهند دید که دانش فراوانی دارد که وی آن دانش و علم را ندارد. ﴿أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا﴾یا اینکه مسافتی طولانی را بیپمایم. یعنی شوق وعلاقه به دانش، موسی را واداشت تا این سخن را به خدمتگزاش بگوید و این تصمیم قاطع او بود، بنابراین، تصمیم خود را عملی کرد.
﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَیۡنِهِمَا﴾و چون موسی ببه جوانی که هموارهش بود، به محل تلاقی دو دریا رسیدند، ﴿نَسِیَا حُوتَهُمَا﴾ماهیشان را فراموش کردند. آنها ماهی به همراه داشتند تا از آن بخورند. و به موسی وعده داده شده بود هر جا که ماهی را گم کرد، بندهای که طلبش میباشی همان جا میباشد. آنها ماهی را فراموش کردند، و ماهی در دریا راه خود را در پیش گرفت و به درون دریا خزید و این از معجزات بود.
مفسران گفتند: چون موسی و همراهش به آنجا رسیدند، آب دریا به ماهی ای که توشۀ خود کرده بود اصابت کرد و ماهی به حکم خداوند به درون دریا خزید و به حیوانات زندۀ دریا پیوست.
و هنگامی که موسی و خدمتکارش از محل تلاقی دو دریا گذشتند و دور شدند، موسی به خدمتکارش گفت: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا﴾صبحانۀ ما را برایمان بیاور، واقعاً در این سفرمان ـ که عبادت بود از دور شدن از محل تلاقی دو دریا ـ خسته شدهایم، زیرا راه درازی را که تا رسیدن به محل تلاقی دو دریا پیموده بودند آنان را خسته نکرده بود و این از نشانههایی بود که موسی را راهنمایی کرد که آنچه به دنبالش هست در اینجا میباشد. نیز علاقهای که برای رسیدن بدانجا داشت راه را برای آنها آسان کرد، اما آنگاه که از مقصد خود گذشتند و دور شدند احساس خستگی کردند. و زمانی که موسی این سخن را به جوان همراهش گفت، جوان به او گفت: ﴿أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ﴾آیا به یاد نمیآوری آنگاه که شب ما را در کنار آن صخرهی معروف در میان دو دریا پناه داد ﴿فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾همانا من ماهی را از یاد بردم، و جز شیطان آن را از خاطرم نبرد، ﴿وَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا﴾و جزو شگفتیها این بود که ماهی وارد بحر شد و در درون آن خزید.
مفسرین گفتهاند: راهی را که ماهی در دریا در پیش گرفت، پشت سر او تبدیل به تونل میگشت و این امر برای موسی و خدمتکارش شگفتانگیز بود.
و هنگامی که خدمتکارش این سخن را گفت، و خداوند به وی وعده داده بود که هر جا ماهی را گم کند همان جا خضر را خواهد دید، موسی فرمود: ﴿ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِ﴾این همان چیزی است که ما میخواستیم، ﴿فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا﴾پس جستجو کنان برای ردپای خود بازگشتند. یعنی ردپاهای خود را بهسوی جایی که ماهی را فراموش کرده بودند در پیش گرفته و بازگشتند و چون به آنجا رسیدند بندهای از بندگان ما را یافتند و او خضر، آن بندۀ صالح بود و طبق قول صحیح پیامبر نبوده است.
﴿ءَاتَیۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا﴾خداوند رحمت ویژهای به او داده بود که به سبب آن دانش و عملش زیاد شد و کردار نیکو گشته بود. ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا﴾و از جانب خویش علمی به او آموخته بودیم. و علم و دانش به او داده شده بود که موسی از آن برخوردار نبود، گرچه موسی در بیشتر چیزها از او عالمتر بود، به ویژه در علوم ایمانی و اصولی، زیرا موسی از پیامبران اولوالعزمی است که خداوند آنها را در علم و عمل و غیره بر سایر مخلوقات برتری داده بود. و هنگامی که موسی به او رسید، در قالب پیشنهاد، و بسیار مودبانه خواستهاش را مطرح کرد و گفت: ﴿هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا﴾آیا میپذیری که من همراه تو شوم و از تو پیروی کنم بدان شرط که از آنچه خداوند به تو آموخته است به من بیاموزی، تا مایۀ صلاح و رشد و هدایت من شود، و در این قضایا حق را به وسیلۀ آن بشناسم؟ خداوند الهام و کرامتی فراوان به خضر داده بود که به وسیلۀ آن چیزهای زیادی که حتی برای موسی پنهان و پوشیده بود، میدانست. پس خضر به موسی گفت: از اینکه با من همراه شوی امتناع نمیورزم، اما ﴿لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا﴾تو هرگز توان شکیبایی با من را نداری. یعنی تو نمیتوانی از من پیروی کنی و همراه من بایستی، زیرا کارهایی میبینی که به ظاهر منکر و نادرست میباشند و در باطن چنین نیستند، و تو نمیتوانی این کارها را مشاهده و تحمل کنی. بنابر این گفت: ﴿وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨﴾چگونه میتوانی در برابر چیزی شکیبایی کنی که ظاهر و باطن و هدف و سرانجام آن را نمیدانی؟ پس موسی گفت: ﴿سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِی لَکَ أَمۡرٗا﴾اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچکاری از تو نافرمانی نمیکنم. البته این تصمیم موسی بود، قبل از اینکه موردی پیش آید و مورد امتحان قرار گیرد، اما عزم و اراده چیزی است و وجود صبر چیزی دیگر. بنابر این در میدان عمل صبر نکرد و شکیبایی نورزید. پس در این هنگام خضر به او گفت: ﴿قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِی فَلَا تَسَۡٔلۡنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَکَ مِنۡهُ ذِکۡرٗا٧٠﴾اگر از من پیروی کردی دربارۀ چیزی که انجام میدهم اما در نظرت ناپسند میباشد، از من مپرس، و اعتراض مکن، و بگذار تا خودم در زمانی مناسب راجع به آن برایت سخن بگویم و تو را از آن آگاه سازم. پس خضر، موسی را از سوال کردن بازداشت و به وی وعده داد که او را از حقیقت کار آگاه خواهد کرد.
آیهی ۷۶-۷۱:
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَکِبَا فِی ٱلسَّفِینَةِ خَرَقَهَاۖ قَالَ أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَیًۡٔا إِمۡرٗا٧١﴾[الکهف: ۷۱]. «پس به راه افتادند تا آنکه سوار کشتی شدند، (و خضر) آن را سوراخ کرد. (موسی) گفت: آیا آن را سوراخ کردی تا سرنشینان را غرق کنی؟ بیگمان کار بسیار بدی کردی».
﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا٧٢﴾[الکهف: ۷۲]. «(خضر) گفت: آیا نگفته بودم که تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی؟».
﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِی مِنۡ أَمۡرِی عُسۡرٗا٧٣﴾[الکهف: ۷۳]. «(موسی) گفت: مرا به خاطر آنچه فراموش کردم بازخواست مکن، و در کارم بر من سخت مگیر».
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِیَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَکِیَّةَۢ بِغَیۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡٔٗا نُّکۡرٗا٧٤﴾[الکهف: ۷۴]. «پس به راه خود ادامه دادند، آنگاه که به نوجوانی برخورد کردند و (خضر) او را کشت. (موسی) گفت: آیا انسان بیگناه و پاکی را کشتی؟ بیگمان کار زشت و ناپسندی کردی».
﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا٧٥﴾[الکهف: ۷۵]. «(خضر) گفت: مگر به تو نگفتم که همانا تو با من توان شکیبایی را نخواهی داشت».
﴿قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا٧٦﴾[الکهف: ۷۶]. «(موسی) گفت: اگر بعد از این از تو دربارۀ چیزی پرسیدم، با من همراهی مکن، بیگمان از سوی من معذور هستی».
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَکِبَا فِی ٱلسَّفِینَةِ خَرَقَهَاۖ﴾موسی و خضر به راه افتادند تا آنگاه سوار کشتی شدند، خضر تختهای از تختههای کشتی را بیرون آورد و از این کار هدفی داشت و آن را آخر کار برایش بیان میکرد، اما موسی صبر نکرد، چون این کار را منکر و زشت میپنداشت، زیرا سوراخ کرن کشتی باعث معیوب شدن آن، و سبب غرق شدن سرنشینانش میشد. بنابر این موسی گفت: ﴿أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَیًۡٔا إِمۡرٗا﴾آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ و اقعاً کار بسیارز بدی کردی. این بدان خاطر بود که موسی صبر نداشت. پس خضر به او گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا﴾آیا نگفته بودم که تو هرگز نمیتوانی همراه من شکیبایی کنی؟ یعنی همانطور شد که به تو گفته بودم، و اینجا موسی فراموش کرده بود که نباید چیزی بگوید. بنابر این گفت: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِی مِنۡ أَمۡرِی عُسۡرٗا﴾سخت نگیر و مرا ببخش، زیرا این کار را از روز فراموشی کردم، پس در ابتدای کار مرا بازخواست مکن. موسی به تقصیر خویش اقرار کرد و عذرخواهی نمود، و به خضر گفت شایسته نیست که بر همراهت سخت بگیری، بنابر این خضر از او درگذشت.
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِیَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ﴾موسی و خضر همچنان به راه خود ادامه دادند تا آنگاه که به کودکی رسیدند و خضر او را کشت. موسی به شدت خشمگین شد، آنگاه که دید خضر نوجوان بیگناهی را کشت. پس غیرت دینیاش به جوش آمد و ﴿قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَکِیَّةَۢ بِغَیۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡٔٗا نُّکۡرٗا﴾گفت: «آیا انسان بیگناه و پاکی را کشتی؟ بیگمان کار زشت و ناپسندی کردی».
و چه کاری زشتتر از کشتن کودکی است که هیچ گناهی نکرده، و هیچکس را نکشته است؟! در حادثۀ اول، موسی از روی فراموشی از خضر سوال کرد، ولی در اینجا فراموش نکرده بلکه توان و شکیبایی را نداشت. بنابر این خضر او را مورد ملامت و نکوهش قرار داد و به او یادآور شد که ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا﴾مگر به تو نگفتم توان شکیبایی با من را نخواهی داشت؟!.
موسی به او گفت : ﴿قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۢ بَعۡدَهَا﴾اگر بعد از این از تو دوباره از تو دربارۀ چیزی پرسیدم، ﴿فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا﴾با من همراهی مکن، زیرا تو معذور خواهی بود و میتوانی از من جدا شوی.
آیهی ۷۸-۷۷:
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا٧٧﴾[الکهف: ۷۷]. «پس به راه خود ادامه دادند تا به روستیای رسیدند، از اهالی آن غذا خواستند، ولی آنان از مهمان کردن آن دو خودداری ورزیدند، و در آن جا دیواری یافتند که میخواست بیفتد، پس (خضر) آن را راست (و درست) کرد. (موسی) گفت: اگر میخواستی میتوانستی در برابر این کار مزدی بگیری».
﴿قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا٧٨﴾[الکهف: ۷۸]. «(خضر) گفت: این (دیگر زمان) جدایی من و توست، من تو را از حکمت و راز کارهایی که در برابر آن نتوانستی شکیبایی کنی آگاه میسازم».
﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا﴾به راه خود ادامه دادند تا به روستایی رسیدند، و از اهالی آن غذا خواستند، ﴿فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ﴾ولی آن روستا از مهمان کردن آن دو خودداری کردند، و در آن جا دیواری یافتند که میخواست و منهدم شود، پس خضر آن را از نو ساخت پس موسی به او گفت: ﴿لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا﴾اگر میخواستی میتوانستی در برابر این کار از اهالی این آبادی که ما را مهمانی نکردند با اینکه ضیافت ما بر آنان واجب بود مزد بیگری. ولی تو بدون مزد گرفتن دیوار را ساختی.
پس در این هنگام موسی به آنچه گفته بود وفادار نماند و خضر از او عذر خواست و به وی گفت:
﴿هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَ﴾تو بر خودت شرط گذاشتی، و اینکه عذری نداری و جایی برای همراهی نمانده است. ﴿سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا﴾و من تو را از حکمت و راز کارهایی که در برابر آن نتوانستی شکیبایی ورزی آگاه میسازم. یعنی تو را از آنچه که بر من خرده میگرفتی آگاه میکنم. و به تو خبر میدهم که ازا ین کارها چه اهدافی داشتهام، و اینکه اگر این کارها را انجام نمیدادم عاقبت و سرنوشت این موارد سه گانه چه میشد؟
آیهی ۸۲-۷۹:
﴿أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا٧٩﴾[الکهف: ۷۹]. «اما آن کشتی از آن مستمندانی بود که در دریا کار میکردند، و (من) خواستم آن را معیوب سازم، چون سر راهشان پادشاهی بود که هر کشیت (سالمی) را غصب میکرد».
﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا٨٠﴾[الکهف: ۸۰]. «و اما آن نوجوان، پدر ومادرش با ایمان بودند، پس ترسیدیم که سرکشی و کفر را به آنها تحمیل کند».
﴿فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا٨١﴾[الکهف: ۸۱]. «پس خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزند پاکتر و مهربانتری به ایشان عطا فرماید».
﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِیۚ ذَٰلِکَ تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا٨٢﴾[الکهف: ۸۲]. «و اما دیوار از آنِ دو کودک یتیم بود، و زیر دیوار گنجی وجود داشت که مال ایشان بود، و پدرشان (مردی) نیکوکار بود و پروردگارت خواست که آن دو به سن بلوغ برسند و گنج خود را بیرون بیاورند و من به دستورخود این کارها را نکردم، این است تأویل آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی».
﴿أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ﴾کشتیای که من آن را سوراخ کردم متعلق به گروهی مستمندان بود که با آن در دریا کار میکردند، و باید نسبت به آنها دلسوز و مهربان بود، از این رو ﴿أَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا﴾خواستم کشتی را سوراخ کنم تا عیبی داشته باشد و از دست آن پادشاه ستمگری عبور میکردند که هر کشتی سالمی را غصب میکرد.
﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا٨٠﴾و اما نوجوانی که او را کشتم، پدر ومادرش با ایمان بودند، و چنین مقدر شده بود که اگر این کودک بزرگ شود آنان را به سرکشی و کفر بکشاند، و آنها یا به خاطر محبت او به کفر کشیده میشدند و یا نیازی که به او داشتند آنها را به کفر و سرکشی وادار میکرد، و من چون از این امر آگاه بودم او را کشتم تا دین پدر و مادرش در امان بماند. و این کار فایده یا بزرگ در بر دارد. گرچه به ظاهر، کشتن فرزندشان نوعی بدی کردن در حق آنهاست، و با کشته شدن فرزندشان نسل آنها از بین میرود، اما خداوند به آنها فرزندی بهتر از این خواهد بود.
بنابراین فرمود: ﴿فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا٨١﴾خواستیم که پروردگارشان به جای او فرزندی صالح و پاک که پیوند خویشاوندی را برقرار دارد، به آنان عطا فرماید، زیرا کودکی که کشته شد اگر به سن رشد میرسید به شدت از فرمان آنها سرپیچی مینمود، و چه نافرمانی بزرگتر از این که آنان را به کفر و سرکشی وادار کند!.
﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا﴾و اما آن دیوار که آن را بدون مزد برپا داشتم از آن دو کودک یتیم در شهر بود، و زیر دیوار گنجی وجود داشت که مال ایشان بود، و پدرشان مرد صالح و نیکوکاری بود، و از آنجا که کوچک بودند و پدر نداشتند و پدرشان پارسا و نیکوکاری بود میبایست نسبت به آنان مهربانی و دلسوزی مینمودیم.
﴿فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا﴾و پروردگارت خواست آن دو کودک به نهایت رشدشان برسند و گنج خود را بیرون بیاورند. یعنی بدین خاطر بود که دیوار را خراب کردم و گنج آنها را بیرون آورده و دیوار را بدون مزد بازسازی نمودم. ﴿رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ﴾کاری که انجام دادم رحمتی از جانب خداوند بود که به نبدهاش خضر داده است. ﴿وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِی﴾و هیچ کاری را از سوی خودم و بر مبنای خواست و ارادۀ خودم انجام ندادهام، بلکه این از حمت خداوند، و به دستور وی میباشد. ﴿ذَٰلِکَ﴾آنچه برایت بیان و تفسیر نمودم، ﴿تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا﴾راز و رمز کارهایی بود که آنها را برنتابیدی.
این داستان زیبا و مهم، فواید و احکام و قواعد زیادی را در بر دارد که به یاری خداوند برخی از آنها را به آگاهی شما میرسانیم.
۱- در این داستان به فضیلت علم و رخت سفر بربستن برای طلب علم، و اینکه علم از همۀ امور مهمتر است اشاره شده است. موسی مسافتی طولانی را طی نموده و در پی کسب علم مرارتها چشید، و به ماندن در نزد بنی اسرائیل، و تعلیم و راهنمایی آنها اکتفا نکرد، و به منظور افزودن بر دانش خود راه سفر را در پیش گرفت.
۲- ابتدا باید به چیزی پرداخت که مهمتر است، زیرا فزونی علم و دانش مهمتر از آن است که انسان به تعلیم مشغول شود بدون آنه توشهای (وافر) از دانش داشته باشد، البته هر دو کار را با هم انجام دادن بهتر است.
۳- میتوان در سفر و حضر برای انجام کارها و آسایش بیشتر از خدمتگذار است،اده کرد، چنان که موسی چنین نمود.
۴- مسافری که برای طلب علم یا جهاد و امثال آن رخت سفر برسته است اگر مصلحت ایجاب کرد میتواند هدف و مقصد خود را بیان کند، زیرا اینکار از مخفی داشتن آن بهتر است، چون وقتی او اظهار میدارد که به کجا و برای چه میرود، میتواند برای آن خود را آماده نماید و ار را از روی بینش انجام دهد، و جایگاه این عبادت بزرگ را برای دیگران بیان کند. چنانکه موسی گفت: ﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا٦٠﴾[الکهف: ۶۰]. «(من هرگز) از پای نمینشینم تا اینکه به محل برخورد دو دریا برسم هر چند که مدت زمان طولانی حرکت کنم».
پیامبر صنیز وقتی به جنگ تبوک رفت اصحابش را خبر داد که به کجا میرود با اینکه عبادتش توریه و پنهان کای بود، و این به مصلحت بستگی دارد.
۵- شر، و اسباب آن را باید به شیطان نسبت داد، چرا که او ایجاد وسوسه میکند و کارهای زشت را زیبا جلوه میدهد، گرچه همه چیز به تقدیر و قضای الهی انجام میشود، زیرا خدمتگزار موسی گفت: ﴿وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُ﴾«و جز شیطان (کسی) آنرا از یاد من نبرد».
۶- انسان میتواند از خستگی و گرسنگی یا تشنگی که طبیعتاً نفس دچار آن میشود، خبر دهد به شرطی که در قالب اظهار نارضایتی از تقدیر الهی نبوده، بلکه بیان حقیقت باشد، به دلیل اینکه موسی گفت: ﴿ لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا﴾[الکهف: ۶۲]. «به راستی که در این سفررنج بسیار دیدهایم».
۷- مستحب است که خدمتگزار هوشیار و فهمیده و زیرک باشد تا کاری را که از او خواسته میشود به طور کامل انجام دهد.
۸- مستحب است انسان از خوراکی که خودش میخورد به خدمتگذارش نیز بدهد، و با هم غذا بخورند، زیرا ظاهراً گفتۀ موسی چنین است: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا﴾«خوراکمان را بیاور، یعنی هر دو با هم میخورند».
۹- به اندازهای که آدمی وظیفهاش را انجام دهد به همان اندازه از سوی خدا یاری میشود، و کسی که طبق دستور خداوند کار کند قطعاً از کمک و مساعدت الهی برخوردار میشود، به دلیل اینکه موسی فرمود: ﴿لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا﴾«به راستی که در این سفر خسته شدیم». «هَذَا» اشاره به مرحلهای از سفر است که طی آن از محل برخورد دو دریا گذشتند.
و موسی از مرحله اول سفر با اینکه طولانی بود شکایت نکرد، چون در حقیقت سفر هما مرحلۀ اول بود، و اما در مرحلۀ دوم چنین به نظر میآید که بخشی از یک روز را در سفر بودهاند، چون آنه وقتی که در کنار صخرهای جای گرفتند، ماهی را گم کردند، و ظاهراً در کنار آن شب را به سر آوردند و فردا حرکت کردند تا اینکه وقت ناهار رسید وموسی به خدمتگذارش گفت: ﴿ءَاتِنَا غَدَآءَنَا﴾«خوراکمان را بیاور»، پس در این وقت خدمتگذار به یاد آورد در جایی که مقصد آنها بوده است آن را فراموش کرده است.
۱۰- بندهای که موسی و خدمتگذارش با او ملاقات کردند پایمبر نبود، بلکه بندهای صالح و نیکوکار بود، زیرا خداوند او را به عنوان یک بنده ذکر نموده، و این که به او علم داده و مورد مرحمت قرار دادهاست، و خداوند رسالت و نبوت او را ذکر نکرده است، و اگر او پیامبر بود خداوند پیامبر بودنش را بیان میداشت هم چنانکه به پیامبر بودن غیر او اشاره کرده است. اما اینکه در آخر داستان گفته است: ﴿وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِی﴾«و آن را به دستور خودم انجام ندادم»، بر این دلالت نمیکند که او پیامبر است، بلکه بر الهام و احساس قلبی که غیر از پیامبران نیز از آن برخوردارند دلالت مینماید، چنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَرۡضِعِیهِ﴾[القصص: ۷]. «و به مادر موسی الهام نمودییم که او را شیر بدهد». ﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّکَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِی مِنَ ٱلۡجِبَالِ﴾[النحل: ۶۸]. «و به زنبور عسل الهام کردیم که در کوهها برای خودش خانه بسازد».
۱۱- از این داستان استنباط میشود دانش و علمی که خداوند به بندگانش میآوزود دو نوع است، یکی علمی است که بنده با کوشش و تلاش خود به دست میآورد، و نوع دوم علم لدنی است که خداوند به هرکس از بندگانش که بخواهد میبخشد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا﴾«و به او از جانب خود علمی آموختیم».
۱۲- در مقابل معلم باید ادب را رعایت کرد و با بهترین صورت وی را مورد خطاب قرار داد، زیرا موسی ÷گفت: ﴿هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا﴾«آیا از تو پیروی کنم بدان شرط که از آنچه مایۀ رشد و صلاح است و به تو آموخته شده است به من بیاموزی؟».
موسی با مهربانی با او سخن گفت و از ایشان اجازه خواست تا از وی بیاموزد، و اعتراف کرد که میخواهد از او یاد بگیرد، به خلاف اهل جفا و تکبر، کسانی که در مقابل معلم اظهار نمیکنند که به علم او نیازمندند، بلکه ادعا میکنند که آنها با او همکاری مینمایند، و حتی گاهی یکی از آنان چنین گمان میبرد که او معلم خود را تعلیم میدهد، در حالی که او بسیار نادان است، زیرا فروتنی در برابر معلم و اظهار نیاز به تعلیم او، مفیدترین چیز برای دانش آموز است.
۱۳- فردی که میخواهد چیزی از کسی یاد بگیرد که مقامش از او پایینتر است باید در مقابل او فروتن باشد، زیرا بدون شک موسی از خضر برتر بود.
۱۴- عالم فاضلی که در بخشی از زمینهها آگاهی لازم را ندارد باید از کسی که در آن مهارت دارد یاد بگیرد. هر چند که تا حد زیادی از نظر علم از او پایینتر باشد. موسی ÷از پیامبران اولوالعزم بود، کسانی که خداوند به آنها علم و دانشی عطا فرموده که به دیگران نداده است، اما در این زمینۀ خاص، خضر چیزهایی میدانست که موسی فاقد آن بود. بنابر این موسی علاقه داشت از او یاد بگیرد. پس اگر فقیه محدث در علم صرف یا نحو یا دیگر علوم کمبود داشت، باید از کسیکه در آن زمینهها ماهر است یاد بگیرد، گرچه آن فرد محدث و فقیه نباشد.
۱۵- علم و دیگر فضائل را باید به خدا نسبت داد، و باید اعتراف کرد که خداوند آن را داده است و شکر خداوند را بر آن به جای آورد، زیرا موسی گفت: ﴿تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ﴾«مرا بیاموزی از آنچه که خداوند به تو آموخته است».
۱۶- علم مفید علمی است که انسان را بهسوی خیر و خوبی راهنمایی کند. پس هر علم و دانشی که آدمی را به راه خیر هدایت کند و از راه بد باز بدارد، یا وسیلهای برای رسیدن به خیر، و دور شدن از زیان باشد، مفید است، و غیر از این هر چه باشد یا مضر است و یا (حداقل) فایدهای در آن نیست، به دلیل اینکه فرمود: ﴿أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا﴾«از آنچه که مایۀ رشد و صلاح است و به تو آموخته شده به من بیاموزی؟».
۱۷- کسی که توانایی همراهی با عالم را نداشته باشد و بر این کار ثابت نباشد شایستگی فراگیری علم را ندارد، زیرا هرکس که صبر و شکیبایی نداشته باشد بسیاری از مسایل علمی را از دست میدهد، و هرکس که اهل صبر و شکیبایی باشد، هر کاری که برای آن کوشش نماید بدست خواهد آورد، به دلیل اینکه خضر ضمن بیان مانعی که موسی به سبب آن نمیتوانست از وی یاد بگیرد، از همراهی با او معذرت خواست، و آن مانع این بود که او نمیتوانست بر همراهیاش شکیبایی ورزد.
۱۸- بزرگترین عامل صبر و شکیبایی بر کاری که انسان به انجام آن دستور داده شده است آگاه بودن از جزئیات آن است، زیرا کسی که نسبت به کاری آگاهی ندارد و هدف و نتیجۀ آن را نمیداند، و از فایده و ثمرۀ آن بیخبر است، انگیزهای برای شکیبایی ورزیدن در او وجود نخواهد داشت. ﴿وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا٦٨﴾«و چگونه بر چیزی شکیبایی میورزی که به آن آگاه نیستی؟». پس عدم شکیباییاش نتیجۀ عدم آگاهی کامل او به قضیه بود.
۱۹- باید در انجام کارها تأمل نمود، و تحقیق کرد، و نباید بلافاصله قضاوت و داروی نمود، بلکه باید هدف از آن کار را بداند و منظور از آن را بفهمد.
۲۰- کارهایی را که بنده در آینده میخواهد انجام دهد و باید آنها را به خواست خداوند معلق سازد، و نگوید فلان کار را فردا انجام میدهم مگر اینکه بگوید: ﴿إِن شَآءَ ٱللَّهُ﴾«اگر خداوند بخواهد».
۲۱- تصمیم گرفتن به انجام کاری به منزلۀ انجام دادن آن کار نیست، زیرا موسی گفت: ﴿سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا﴾«با خواست خدا مرا شکیبا خواهی یافت». پس خودش را برای شکیبایی ورزیدن آماده کرد اما نتوانست آن را عملی سازد.
۲۲- اگر معلم صلاح دانش آموز را در آن دید که از برخی چیزها از وی سوال نکند، تا خودش او را از آن آگه سازد، مصلحت است که دانش آموز پیروی کند. نیز چنانکه فهم دانش آموز قاصر باشد، یا اگر معلم دانش آموز را از پرسیدن از چیزهای ریز و کم ارزش منع کرد که برای وی اولویتی ندارند و سوالات دیگر برای وی اهمیت بیشتری دارند، یا اینه دانش اموز را از مطرح کردن سوالهای بیربط با موضوع درس نهی کرد، در تمامی این موارد باید به سخن معلم گوش کند و از وی اطاعت نماید.
۲۳- جایزه بودن سفر دریایی در حالتی که از آن ترسی نباشد.
۲۴- فردی که فراموشکار است، به خاطر فراموشکاریاش مورد مواخذه قرار نمیگیرد، نه در حق خداوند و نه در حق بندگان، زیرا فرمود: ﴿لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ﴾«به سبب آنچه که فراموش کردهام مرا مواخذه مکن».
۲۵- انسان باید در رفتار با مردم گذشت را پیشه نماید و بر آنان سخت نگیرد، و شایسته نیست که آنه را به انجام چیزی مکلف کند که توان آن را ندارند، یا بر آنها دشوار است، زیرا چنین کاری باعث نفرت و خسته شدن میگردد. بلکه آنچه را که آسان است پیشه کند تا ک ار آسان شود.
۲۶- احکام بر ظاهر امور صادر میشود، و احکام دنیوی در رابطه با مالها و خونها و غیر از آن به ظاهر این امور بستگی دارد، زیرا موسی ÷بر خضر اعتراض کرد که چرا کشتی را سوراخ نمودی، و نیز به کشتن کودک اعتراض کرد، و این کارها به ظاهر منکر هستند، و چنانچه موسی در جایی این مسایل را میدید نمیتوانست سکوت کند، بنابر این بلافاصله حکم نمود و به این موضوع که او با خضر همره است و باید شکیبابی ورزد و اعتراض نکند، توجه نکرد.
۲۷- از جمله چیزهایی که از این داستان ثابت میشود قاعدۀ مهم و بزرگی است و آن این است که «شر بزرگ با شر کوچک دفع میشود» و از میان دو مصلحت هر کدام که بزرگتر است باید لحاظ شود، و آنکه مهمتر است باید رعایت گردد. کشتن کودک شر است، اما زنده ماندن وی که سبب منحرف گرداندن پدر و مادرش از دینشان میشود شر بزرگتری است، و زنده ماندن کودک و نکشتن او گرچه کار خوبی به نظر میآید اما این که پدر ومادرش مصون بماند از ان بهتر است، پس بدین خاطر خضر او را کشت. فروع بیشمار دیگری نیز تحت این قاعده وجود دارد. پس بر این اساس باید مصلحتها و مفاسد را از هم تشخیص داد.
۲۸- نیز قاعدۀ بزرگ دیگری از این داستان آموخته میشود و آن این است که تصرف انسان در مال دیگری اگر در قالب مصلحت و دور کردن ضرر و زیان باشد جایز است، اگر چه بدون اجازه باشد، و گرچه به سبب عمل او برخی از این مال تلف شود، هم چنانکه خضر کشتی را سوراخ کرد تا معیوب شود، تا پادشاه ستمگر آن را غصب نکند.
بنابراین اگر خانه یا مال انسانی دچار حریق شد، یا در معرض غرق شدن قرار گرفت، تلف کردن بخشی از مال یا خراب کردن قسمتی از خانه باعث سلامتی بخشی از آن میشد، برای انسان جایز است که چنین کند، بلکه باید چنین کند تامال محفوظ بماند. همچنین اگر ستمگری خواست مال را به زور بگیرد، و خیر خواهی بخشی از مال را به او داد تا بقیه نجات یابد، جایز است، گرچه بدون اجازۀ مالک باشد.
۲۹- کار در دریا جایز است همانطور که در خشکی جایز است، به دلیل اینکه فرمود: ﴿یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ﴾«در دریا کار میکنند و کار آنان را ناپسند ندانست».
۳۰- مستمند گاهی اوقات دارای مالی میباشد که او را کفایت نمیکند، و با داشتن این مال از مستمندی بیرون نمیآید، زیرا خداوند خبر از مستمندانی داده است که کشتی داشتند.
۳۱- کشتن انسان، یکی از بزرگترین گناهان است زیرا در مورد کشتن کودک فرمود: ﴿لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡٔٗا نُّکۡرٗا﴾«به راستی که کار زشتی انجام دادی».
۳۲- کشتن از روی قصاص، کار زشت و ناپسندی نیست، زیرا خداوند میفرماید: . ﴿بِغَیۡرِ نَفۡسٖ﴾.
۳۳- خداوند بندۀ صالح و فرزندانش را محافظت مینماید.
۳۴- خدمت کردن به نیکوکاران و بستگانشان از خدمت به دیگران بهتر است، زیرا علت بیرون آوردن گنج، و تعمی رکردن دیوار این بود که پدر آن دو یتیم مرد صالح و پارسایی بود.
۳۵- در به کار بردن کلمات، ادب الهی را باید رعایت نمودف زیرا خضر معیوب و سوراخ کردن کشتی را به خودش نسبت داد و گفت: ﴿فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا﴾«خواستم آن را معیوب سازم»، ولی خوبی را به خداوند نسبت داد و گفت: ﴿فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَ﴾«و پروردگارت خواست آن دو کودک به نهایت رشدشان برسند و گنج خود را بیرون بیاورند و این مرحمت پروردگارت بود»، چنان که ابراهیم ÷گفت: ﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ٨٠﴾[الشعراء: ۸۰]. «و هرگاه بیمار شوم او مرا شفا میدهد».
و جنها گفتند: ﴿وَأَنَّا لَا نَدۡرِیٓ أَشَرٌّ أُرِیدَ بِمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ أَرَادَ بِهِمۡ رَبُّهُمۡ رَشَدٗا١٠﴾[الجن: ۱۰]. «و ما نمیدانیم که برای اهل زمین شری خواسته شده، یا پروردگارشان صلاح آنها را خواسته است»؟ با اینکه هر کاری با تقدیر و قضای الهی انجم میشود، اما در تمام این موارد بدی به خداوند نسبت داده نشده است.
۳۶- همسفر نباید به هیچ وجه از همراهش جدا شود، و او را رها کند و هر وقت خواست از او جدا شود باید از همراهیاش عذر بخواهد، آن طور که خضر با موسی چنین کرد.
۳۷- موافقت با دوست، و همسویی با او در غیر از امور ممنوع چیزی است مطلوب، و سبب بقای دوستی و همسفری و محکم شدن آن میگردد، همانطور که عدم موافقت سبب قطعی شدن رفاقت و همراهی میشود.
۳۸- همانا قضایایی را که خضر اجرا نمود، تقدیرات محض خداوند بود که خداوند آنها را اجرا نمود و بر دست این بندهی صالح علمی کرد تا بندگانان بدین وسیله در هر کار و قضیهای بر الطاف او استدلال کنند، و اینکه بدانند خداوند کارهایی را بر بنده مقدر میکند که جداً آنها را ناپسند میدارد اما خیر و صلاح دین او در آنهاست، هم چنانکه در قضیهی پسر بچه چنین بود و یا خیر و صلاح دنیای او در آن است هم چنانکه در قضیهی کشتی روی داد. پس خداوند نمونههایی از لطف و کرم خود را بر آنان نشان داد تا هدف از تقدیرات ناگوار خدا را بشناسند و به آن خشنود گردند.
آیهی ۸۸-۸۳:
﴿وَیَسَۡٔلُونَکَ عَن ذِی ٱلۡقَرۡنَیۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا٨٣﴾[الکهف: ۸۳]. «و دربارۀ ذی القرنین از تو میپرسند، بگو: گوشهای از سرگذشت او را برایتان بازگو خواهم کرد».
﴿إِنَّا مَکَّنَّا لَهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِن کُلِّ شَیۡءٖ سَبَبٗا٨٤﴾[الکهف: ۸۴]. «همانا به او در زمین قدرت و حکومت دادیم و از هر چیزی به او وسیلهای بخشیدیم».
﴿فَأَتۡبَعَ سَبَبًا٨٥﴾[الکهف: ۸۵]. «پس او و هم سببی را دنبال کرد».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِی عَیۡنٍ حَمِئَةٖ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗاۖ قُلۡنَا یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمۡ حُسۡنٗا٨٦﴾[الکهف: ۸۶]. «تا آنکه به غروبگاه خورشید رسید، آن را چنان یافت که (انگار خورشید) در چشمهای سیاه فرو میرود، و در آن نزدیکی گروهی را یافت. گفتیم: ای ذوالقرنین! (اختیار در دست توست) یا عذاب(شان) میدهی و یا نسبت به ایشان خوبی میکنی؟».
﴿قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَیُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّکۡرٗا٨٧﴾[الکهف: ۸۷]. «گفت: اما کسی که ستم کند او را عذاب خواهی داد سپس در آخرت بهسوی پروردگارش برگردانده میشود و او (نیز) سخت عذابش میدهد».
﴿وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا یُسۡرٗا٨٨﴾[الکهف: ۸۸]. «و اما کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد پاداش نیکو خواهد داشت و ما به فرمان خود او را به کاری آسان وا خواهیم داشت».
اهل کتاب با مشرکین دربارۀ داستان ذی القرنین از پیامبر صپرسیدند، خداوند پیامبر را دستور داد تا بگوید: ﴿سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا﴾گوشهای از سرگذشت او را برایتان بازگو خواهم کرد. یعنی برخی از حالات او را که مایۀ پند و عبرت است برایتان بازگو میکنم، و دیگر حالات او را برایشان بازگو نگرد.
﴿إِنَّا مَکَّنَّا لَهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾خداوند به او پادشاهی داد، و به وی در سرزمینهای دنیا قدرت و نفوذ داد و مردم را مطیع او نمود.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ مِن کُلِّ شَیۡءٖ سَبَبٗا﴾و ابزار هر چیزی را در اختیار او قرار دادیم. یعنی خداوند اسبابی را که در پی به دست آوردن آن بود و از آن برای پیروز شدن بر شهرها است،اده مینمود و رسیدن به آبادیهای دور دست را برای او آسان میکرد، به وی داد،، ﴿فَأَتۡبَعَ سَبَبًا٨٥﴾و او نیز از این وسایلی که خداوند به وی بخشیده بود به بهترین شیوه است،اده کرد. یعنی آنها را در راستای رسیدن به هدف خود به کار برد. چرا که هرکس نمیتواند از وسائل به نحو مطلوب استفاده نماید، و یا نمیتواند وسیلۀ واقعی را به دست آود. و اگر این دو چیز وجود نداشته باشد یا یکی از آنها نباشد مقصود حاصل نمیگردد.
وسایلی که خداوند به او بخشیده بود ما را از آن آگاه نساخته، و پیامبر نیز ما را به آن آگاهی نکرده است.
در روایت نیز به طوری که مفید علم باشد از آن ذکر به میان نیامده است. بنابر این جز این که در این مورد سکوت کنیم کاری از دست ما ساخته نیست، و نباید به آنچه روایتهای اسراییلی نقل میکنند توجه کرد. ولی به طور کلی میدانیم که آنها وسایل زیاد، قوی، داخلی و خارجی بودهاند که از این طریق توانسته است لشکر بزرگی را با سرباز و اسلحه و سازو کار نظامی گسترده سامان دهد، و با این لشکر و ارتش مسلح توانست دشمنان را شکست دهد، و به شرق و غرب و اطراف دنیا دسترسی پیدا کند. پس خداوند به او چیزی بخشید که با آن به غروبگاه خورشید رسید، تا اینکه خورشید را مشاهده کرد، انگار در چشمهای سیاه غروب مینماید لازم به ذکر است که هرکس بین او و افق غربی خورشید، آبی قرار گیرد چنین میپندارد که گویا خورشید به داخل آب غروب میکند، گرچه خورشید نسبت به آب ارتفاع بسیار بلندی داشته باشد. و ذوالقرنین در مغرب زمین قومی را یافت.
﴿قُلۡنَا یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمۡ حُسۡنٗا﴾و گفتیم: «یا آنها را با کشتن و زدن و اسیر کردن و امثال آن عذاب ده و یا اینکه با آنها به نیکی رفتار کن. و به ذوالقرنین اختیار داده شد که یکی از این دو راه را انتخاب نماید، چون ظاهراً آنها یا کافر بودهاند و یا فاسق، و یا نوعی از کفر و فسق در آنها وجود داشته است، زیرا اگر مومن غیر فاسق بودند به ذوالقرنین اجازه داده نمیشد که آنها را شکنجه دهد و ذوالقرنین در قبال آنها چنان سیاستی را در پیش رگفت که سزاوار ستایش گردید، زیرا خداوند به او چنین توفیقی را داد. پس گفت: من آنها را به دو گروه تقسیم میکنم:
﴿أَمَّا مَن ظَلَمَ﴾اما کسی که با کفر ورزیدن، ظلم و ستم کند، ﴿فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَیُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّکۡرٗا﴾او را عذاب خواهیم داد، سپس در آخرت بهسوی پروردگارش باز برگردانده میشود و او نیز سخت عذاب میدهد. یعنی به عذاب دنیا و آخرت گرفتار میشود. ﴿وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾و اما کسی که ایمان آورد و کار شایسته انجام دهد پاداش او در نزد خداوند پاداشی نیکو خواهد بود. ﴿وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا یُسۡرٗا﴾و با او به نیکی رفتار میکنیم، و با نرمی با وی سخن میگوییم، و کار را برایش آسان مینماییم. و این دلالت میکند که ذوالقرنین از پادشاهان صالح و ازاولیای خدا، وپادشاهی عادل و عالم بوده است، زیرا در رفتار با هر کسی طبق رضای خداوند عمل میکرد.
آیهی ۹۸-۸۹:
﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٨٩﴾[الکهف: ۸۹]. «سپس وسیلهای را دنبال کرد».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا٩٠﴾[الکهف: ۹۰]. «تا اینکه به محل طلوع و خورشید رسید (و) دید که آفتاب بر مردمانی میتابد که برای آنها در برابر آن پوششی ننهاده بودیم».
﴿کَذَٰلِکَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَیۡهِ خُبۡرٗا٩١﴾[الکهف: ۹۱]. «اینگونه (به پیش میرفت) و ما از آنچه میکرد کاملاً آگاه بودیم».
﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٩٢﴾[الکهف: ۹۲]. «سپس از وسیلهای (دیگر) استفاده کرد».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیۡنَ ٱلسَّدَّیۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا یَکَادُونَ یَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا٩٣﴾[الکهف: ۹۳]. «تا آنگاه که به یمان دو کوه رسید، و در فراسوی آن دو کوه گروهی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند».
﴿قَالُواْ یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِنَّ یَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَکَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَهُمۡ سَدّٗا٩٤﴾[الکهف: ۹۴]. «گفتند: ای ذوالقرنین! همان یأجوج و مأجوج در این سرزمین تباهکارند، پس آیا (راضی هستی) که برای تو هزینهای مقرر کنیم به شرط آنکه میان ما و ایشان سدی بسازی؟».
﴿قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیۡرٞ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُمۡ رَدۡمًا٩٥﴾[الکهف: ۹۵]. «گفت: آنچه پروردگارم (از ثروت و نیرو و قدرت) در اختیار من گذاشته، بهتر است. پس مرا یاری کنید تا میان شما و ایشان سد بزرگ و محکمی بسازم».
﴿ءَاتُونِی زُبَرَ ٱلۡحَدِیدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَیۡنَ ٱلصَّدَفَیۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِیٓ أُفۡرِغۡ عَلَیۡهِ قِطۡرٗا٩٦﴾[الکهف: ۹۶]. «قطعات آهن را برای من بیاورید، تا آنگاه که بین دو کوه را برابر کرد، گفت: در آن بدمید، تا آنکه (آهن) را آتش نمود، گفت: مس گداخته شده بیاورید تا بر آن بریزیم».
﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن یَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧﴾[الکهف: ۹۷]. «پس نتوانستند از آن بالا رون و (نیز) نتوانستند سوراخی در آن پدید آورند».
﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّیۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی جَعَلَهُۥ دَکَّآءَۖ وَکَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا٩٨﴾[الکهف: ۹۸]. «گفت: این رحمتی از سوی پروردگار من است، و هرگاه وعدۀ پروردگارم فرا رسد آن را ویران و با زمین یکسان میکند، و وعدۀ پروردگارم حق است».
وقتی که به غروبگاه خورشید رسید به قصد یافتن محل طلوع خورشید بازگشت، و از وسائل و راههایی که خداوند دراختیار او قرار داده بود است،اده کرد، پس به محل طلوع خورشید رسید و ﴿وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا﴾دید که خورشید بر مردمانی میتابد که در برابر آن ندارند. شاید عدم وجود پوشش به سبب وحشیگری و بیتمدنی آنها بود، و یا بدان خاطر بود که خورشید در نزد آنان حالتی دایمی داشت. آن چنان باید، غروب نمیکرد، چنانکه در شرق آفریقای جنوبی چنین است. پس ذوالقرنین به نقطهای از زمین رسید که اهل زمین در رابطه با آن هیچ آگاهی نداشتند، چه رسد به اینکه خودشان به آنجا برسند، با این وجود خداوند این کارها را برای ذوالقرنین میسر نمود و هر آنچه را که بدان دسترسی پیدا میکرد بر اساس تقدیر و علم الهی صورت میگرفت بنابر این فرمود: ﴿وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَیۡهِ خُبۡرٗا﴾و ما به خوبی از اسباب بزرگی که او را در اختیار داشت، و به هرجا که میرفت، از او آگاه بودیم.
﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا٩٢ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیۡنَ ٱلسَّدَّیۡنِ﴾سپس از وسیلهای است،اده کرد تا آنکه به میان دو کوه رسید.
مفسرین گفتهاند: از مشرق بهسوی شمال حرکت کرد تا آنگاه به میان دو کوه رسید که در آن زمان معروف بودند، و دو رشته کوه بودند که به چپ و راست امتداد یافته، و به دریا منتهی میشدند. این کوهها سدی میان یأجوج و مأجوج و مردم بودند. در آن سوی این ود کوه ذوالقرنین قومی را یافت که به خاطر گنگی زبانشان و پایین بودن میزان درک و هوششان سخنی را نمیفهمیدند، و خداوند به ذوالقرنین علمی داده بود که به وسیلۀ آن زبان این قوم را فهمید و با آنها گفتگو نمود. و آنان ذوالقرنین را از ضرر و زیانی که یأجوج و مأجوج به آنها وارد میکرد آگاه نموده و به او شکایت کردند. یأجوج و مأجوج دو طایفۀ بزرگ از انسانها هستند. بنابر این گفتند: ﴿إِنَّ یَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾همان یأجوج و مأجوج در این سرزمین با کشتن و گرفتن اموال مردم و دیگر کارهای ناروا تباهی میکنند. ﴿فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَکَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَهُمۡ سَدّٗا﴾آیا راضی هستی که برای تو هزینهای مقرر کنیم که میان و ما و ایشان سدی بسازی؟ و این دلالت مینماید که آنها خودشان نمیتوانستند سد را بسازند، اما میدانستند که ذوالقرنین توانایی چنین کاری را دارد، بنابر این به او مزدی دادند تا این کار را انجام دهد، و سبب این کار را برای ذوالقرنین ذکر کردند، و آن تباهکاری یأجوج و مأجوج در زمین بود، و آنان میدانستند که ذوالقرنین چشم طمع به سرزمینشان ندوخته و نسبت به اصلاح حال مردم بیتفاوت نبوده و هدش ساماندهی اوضاع مردم است. پس خواستۀ آنان را اجابت کرد، چون مصلحت در آن بود، و ذوالقرنین از آنها مزدی نگرفت و شکر قدرت و حکومتی که خداوند به او داده بود به جای آورد. پس به آنان گفت: ﴿مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیۡرٞ﴾توانایی و قدرتی که خداوند در اختیار من نهاده است از آنچه شما به من میبخشید بهتر است، و من فقط این را از شما میخواهم که با نیرو و با دستهایتان مرا یاری کنید، ﴿أَجۡعَلۡ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُمۡ رَدۡمًا﴾تا میان شما و ایشان سد بزرگ و محکمی بسازم. که مانع از عبور آنان بهسوی شما شود.
﴿ءَاتُونِی زُبَرَ ٱلۡحَدِیدِ﴾قطعات بزرگ آهن را برای من بیاورید، و آنها برایش آوردند، ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَیۡنَ ٱلصَّدَفَیۡنِ﴾تا آنگاه که میان دو کوه را که سد را بین آنان ساخته بود برابر کرد. ﴿قَالَ ٱنفُخُواْ﴾گفت: آتش بزرگی روشن کنید، و برای روشن کردن آن از دمهای آهنگری است،اده کنید، و در آن بدمید تا آتش بیشتر روشن شود و مس، ذوب گردد. وقتی مسهایی که او درخواست کرده بود تا آهن پارهها را با آن به هم بچسباند گداخته و ذوب شد، ﴿قَالَ ءَاتُونِیٓ أُفۡرِغۡ عَلَیۡهِ قِطۡرٗا﴾گفت: مس گداخته شده بیاورید تا بر آن بریزیم. پس او مس گداخته شده را بر آن ریخت و سد بسیار محکم شد و به وسیلۀ آن مردمی که این سوی سد بودند از ضرر یأجوج و مأجوج مصون ماندند.
﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن یَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا٩٧﴾پس آنان نتوانستند از آن بالا روند زیرا بلند و مرتفع بود، نتوانستند آن را سوراخ کنند چون خیلی محکم و سخت بود. وقتی که ذوالقرنین این کار زیبا و شاهکار بزرگ را انجام داد آن را به پروردگارش نسبت داد و گفت: این از فضل و احسان خدا بر من است. و خلفا و فرمانروایان صالح اینگونه هستند که هر گاه خداوند نعمتی را به آنان ارزانی نماید شکر، و اقرار به نعمت آنان بیشتر میشود و بیش از پیش به نعمت خدا اعتراف میکنند، همانگونه که سلیمان ÷وقتی که تخت ملکۀ سبا از مسافت خیلی دور نزد او حاضر شد، گفت: ﴿هَٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی لِیَبۡلُوَنِیٓ ءَأَشۡکُرُ أَمۡ أَکۡفُرُ﴾[النمل: ۴۰]. «این از فضل پروردگارم است تا مرا بیازماید که آیا شکر را به جا میآورم یا ناسپاسی میکنم».
به خلاف سرکشان و متکبران و کسانی که در دنیا سرکشی میکنند و نعمتهای دنیوی غرور و سرکشی آنها را میافزاید، آنگونه که قارون وقتی خداوند به او گنجهائی داد که کلیدهای آن بر گروه نیرومند سنگینی میکرد، گفت: ﴿إِنَّمَآ أُوتِیتُهُۥ عَلَىٰ عِلۡمٍ عِندِیٓ﴾[القصص: ۷۸]. «آن را تنها بر اساس دانشی از نزد خود به دست آوردهام».
﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی﴾و هرگاه وعدۀ پروردگارم برای بیرون آمدن یأجوج و مأجوج فرا رسد، ﴿جَعَلَهُۥ دَکَّآءَ﴾آن سد محکم و بزرگ را منهدم و هموار میسازد، ﴿وَکَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا﴾و وعدۀ پروردگارم حق است.
آیهی - ۱۰۱-۹۹:
﴿وَتَرَکۡنَا بَعۡضَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ یَمُوجُ فِی بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا٩٩﴾[الکهف: ۹۹]. «و در آن روز ما آنان را رها میسازیم تا برخی در برخی موج زنند، و در صور دمیده شود، و آنان را کاملاً گرد میآوریم».
﴿وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡکَٰفِرِینَ عَرۡضًا١٠٠﴾[الکهف: ۱۰۰]. «و جهنم را آن روز به طرز شگفتی به کافران نشان میدهیم».
﴿ٱلَّذِینَ کَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکۡرِی وَکَانُواْ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا١٠١﴾[الکهف: ۱۰۱]. «کسانیکه چشمانشان از (دیدن) آیات من در پرده بود و نمیتوانستند (حق) را بشنوند».
﴿وَتَرَکۡنَا بَعۡضَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ یَمُوجُ فِی بَعۡضٖ﴾و در آن روز ما آنانرا رها میسازیم تا برخی در برخی موج زنند، احتمال دارد که ضمیر او (در یَمُوجُ) به یأجوج و مأجوج برگردد، یعنی آنها از بس که زیادند و تمام زمین را فرا میگیرند وقتی که بهسوی مردم بیرون میآیند برخی در برخی موج میزنند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ٩٦﴾[الأنبیاء: ۹۶]. «تا اینکه سد یأجوج و مأجوج باز شد و آنها از هر بلندی بیرون آمده و سرازیر میشود».
و احتمال دارد که ضمیر به مردم برگردد، که روز قیامت جمع میشوند و چون زیادند به هنگام رویارویی با سختیها و زلزلههای بزرگ (به این سو و آن سو دویده و) موج میزنند. به دلیل اینکه میفرماید:
﴿وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا﴾و وقتی اسرافیل در صور میدهد خداوند روحها را به جسمها بر میگرداند سپس آنها را گرد میآورد و آنان را برای حضور در محل ایستادن جمع مینماید و پیشینیان و کافران و مومنان را گرد میاورد تا مورد سوال قرار گیرند و محاسبه شوند و مجازات اعمالشان را ببینند، اما کافران با توجه به اختلاف حالتشان سزایشان جهنم است. و برای همیشه در آن باقی میمانند.
بنابراین فرمود: ﴿وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡکَٰفِرِینَ عَرۡضًا١٠٠﴾و جهنم را آن روز به طرز شگفتی به کافران نشان میدهیم. آنگونه که خداوند متعال فرمود: ﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِیمُ لِلۡغَاوِینَ٩١﴾[الشعراء: ۹۱]. «و جهنم و گمراهان نشان داده میشود»، یعنی برایشان عرضه میشود تا جایگاه و منزل خود را مشاهده کنند، و از زنجیرهها و آتش سوزان و آب داغ و سرمای شدید آن بهرهمند شوند، و عذابی را بچشند که دلها را گنگ مینماید و گوشها را کر میکند، این پیامها اعمال و سزای کارهایشان است، زیرا آنها در دنیا ﴿کَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکۡرِی﴾چشمهایشان را از خواندن و دیدن آیات خداوند و قرآن کریم میبستند و از آن روی بر تافته و میگفتند: ﴿قُلُوبُنَا فِیٓ أَکِنَّةٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ﴾[فصلت: ۵]. «دلهای ما از آنچه ما را به آن فرا میخوانی در پرده است»، و در برابر چشهایشان پردههایی است که آنان را از دیدن آیات خداوند باز میدارد. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَعَلَىٰٓ أَبۡصَٰرِهِمۡ غِشَٰوَةٞ﴾[البقرة: ۷]. «و بر چشمهایتان پردهای است».
﴿وَکَانُواْ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا﴾و توانایی شنیدن آیات خداوند را که انسان را به ایمان میرساند، نداشتند، چون از قرآن و پیامبر متنفر بوده و نسبت به آنها کینه داشتند، و کسی که کینه در دل دارد نمیتواند به سخن کسی گوش دهد که نسبت به او کینه دارد، و متنفر است. پس چون راههای علم و خیر به روی آنها بسته شده است نه گوش و چشم دارند و نه عقل مفید، به همین جهت به خدا کفر ورزیده و آیات او را انکار کرده و پیامبرانش را تکذیب نمودند، بنابر این مستحق جهنم شدند که بد سرنوشتی است.
آیهی ۱۰۲:
﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن یَتَّخِذُواْ عِبَادِی مِن دُونِیٓ أَوۡلِیَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ نُزُلٗا١٠٢﴾[الکهف: ۱۰۲]. «آیا کافران گمان میبرند که به جز من، بندگان مرا کارساز و سرپرست خود گیرند؟ همانا ما جهنم را برای پذیرایی از کافران آماده کردهایم».
این بیانگر باطل بودن ادعای مشرکان کافر است، کسانی که برخی از پیامبران و اولیا را شریک خدا قرار داده و آنها را پرستش نموده، و گمان میبرند که یاور و سرپرست ایشان خواهند بود، و آنها را از عذاب خدا نجات میدهند، و پاداش الهی را بهرۀ ایشان مینمایند، حال آنکه آنها به خداوند و پیامبرش کفر ورزیدهاند. خداوند در قالب است،هام انکاری که مبین باطل بودن عقل آنان است، میفرماید: ﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن یَتَّخِذُواْ عِبَادِی مِن دُونِیٓ أَوۡلِیَآءَ﴾آیا این کافران گمان میبرند که (میتوانند) به جز من، بندگان مرا دوست و محبوب قرار دهند؟ یعنی چنین نمیشود، و هرگز اولیای خدا یا ردی که دشمن خداست دوست نمیشوند، بلکه برای جلب محبت خدا و رضایت او و پرهیز از ناخشنودی و خشمش طبق دستور الهی عمل مینمایند. پس این هماند فرمودۀ الهی است که میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم﴾[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و به یاد آور روزی که همۀ آنان را گرد میآورد، سپس به ملائکه میگوید: آیا آنها شما را عبادت میکردند؟ گویند: پاکی تو، و از هر نقصی مبرایی، تو به جای آنان دوست و محبوب ما هستی».
پس هرکس ادعا کند که او یکی از اولیای خدا را به عنوان یاور (و فریادرس) قرار داده است، در حالی که او با خدا دشمنی میکند، او دروغگو است.
و احتمال دارد ـ و این قول ظاهر میباشد ـ که معنی آیه چنین باشد: آیا کافران به خدا و منکران پیامبران گمان میبرند که میتوانند به جز خدا دوستانی را بگیرند که آنها را یاری کنند و به جای خدا مشکلات را از آنها دور نمایند؟
این پنداری باطل و گمانی فاسد است، زیرا مخلوقات هیچ چیز از سود و زیان در دستشان نیست، و این مانند گفته الهی است که میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ وَلَا تَحۡوِیلًا٥٦﴾[الإسراء: ۵۶]. «بگو: کسانی را که به جز او گمان میبرید میتواند کاری بکنند، بخوانید، پس نمیتوانند زیان را از شما دور کنند و نمیتوانند آنرا برگرداند». ﴿وَلَا یَمۡلِکُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلشَّفَٰعَةَ﴾[الزخرف: ۸۶]. «و کسانی را که به جای او پرستش میکنند». اختیار شفاعت ندارند و آیات دیگری نیز وجود دارد که خداوند در آنها بیان مینماید هرکس به جای خدا معبودی را بر گرفته و به آن محبت ورزد گمراه و ناکام است و به هیچ چیز از هدفش نایل نمیشود.
﴿إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ نُزُلٗا﴾همانا ما جهنم را برای مهمانی و پذیرایی کافران آماده کردهایم، جهنم چه بد جایگاه، و چه بد محل پذیرایی است برای آنان.
آیهی ۱۰۷-۱۰۳:
﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُکُم بِٱلۡأَخۡسَرِینَ أَعۡمَٰلًا١٠٣﴾[الکهف: ۱۰۳]. «بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم»؟.
﴿ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ یُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤﴾[الکهف: ۱۰۴]. «آنان کسانیاند که کوششان در دنیا بر باد رفت و خود گمان میبرند که کار نیک میکنند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا١٠٥﴾[الکهف: ۱۰۵]. «اینان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کفر ورزیدند، در نتیجه اعمالشان باطل شد و به هدر رفت و روز قیامت هیچ ارزش (و منزلتی) برایشان نخواهیم نهاد».
﴿ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَرُسُلِی هُزُوًا١٠٦﴾[الکهف: ۱۰۶]. «این سزای آنهاست به کیفر آنکه کفر ورزیدند و آیات و پیامبرانم را به مسخره گرفتند».
ای محمد صبه مردم هشدار ده و به آنان بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ ﴿ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾کیفر تمام اعمالشان که گمان میبردند به نیکی آن را انجام دادهاند، باطل و نابود گشته است. پس چگونه خواهد بود اعمالشان که به یقین میدانند باطل است و مصداق مبارزه و دشمنی با خدا و رسولش است؟ پس چه کسانی اعمالشان بر باد رفته، و خود و خانواده اشان را در روز قیامت دچار زیان گرداندهاند؟
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِ﴾آنها همان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کفر ورزیدند یعنی آیات قرآنی و آیات مشهودی را که بر واجب بودن ایمان به خدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز قیامت دلالت مینماید، انکار کردند. ﴿فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا﴾و به این سبب اعمالشان بر باد رفت و نابود شد، و روز قیامت هیچ ارزش و جایگاه و هیچ ترازویی برایشان در نظر نخواهیم گرفت، چون هدف از گذاشتن ترازو این است که نیکیها و بدیها با آن وزن شده و تعیین گردد که کدام بیشتر و سنگینتر است. اما اینها هیچ نیکی ندارند، چون کارهایشان کارهای نیک محسوب نمیشود، چرا که نشأت گرفته از ایمان نبوده است. همانطور که خداوند متعال فرموده است ﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢﴾[طه: ۱۱۲]. «و هرکس کارهای شایسته انجام دهد و او مومن باشد از هیچ ستم و ظلمی نمیترسد». اما اعمال (فاسدشان) شمرده میشود و به آن اعتراف میکنند و در ملاء عام خوار و رسوا شده، سپس عذاب داده میشوند بنابر این فرمود: ﴿ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُمۡ﴾نابود شدن اعمالشان، و اینکه روز قیامت میزانی برایشان نهاده نخواهد شد به خاطر حقارت و نا چیز بودن اعمالشان است، چون به ایات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را به تمسخر گرفتند، در حالی که میبایست به طور کامل به ایات خدا و پیامبرانش ایمان آوردند و آنها را تعظیم کنند و این کار را به طور کامل انجام دهند. اما اینها بر عکس عمل نمودند، پس امرشان نیز بر عکس شده، و هلاک گشته و به عذاب گرفتار شدند.
آیهی ۱۰۸-۱۰۷:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧﴾[الکهف: ۱۰۷]. «بیگمان کسانیکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند باغهای فردوس جایگاه پذیرایی از ایشان است».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا١٠٨﴾[الکهف: ۱۰۸]. «جاودانه در آنجا میمانند، از آنجا درخواست انتقال نمیکنند».
وقتی سرانجام کافران و اعمالشان را بیان نمود، اعمال مومنان و سرانجام آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾همانا کسانی که با دلهایشان ایمان آوردند و با اعضا و جوارح خود کارهای شایسته انجام دادند این صفت، تمام دین از قبیل عقاید و اعمال و اصول و فروع ظاهری و باطنی آن را شامل میشود پس اینان بر حسب تفاوت در جات ایمان و عمل صالحشان باغهای بهشت جایگاه پذیرایی از آنان است.
احتمالاً منظور از فردوس بالاترین و بهترین جای بهشت است، و این پاداش از آن کسی خواهد بود که ایمان و عمل صالح در او به طور کامل وجود داشته باشد و آنها پیامبران و مقربان هستند. و احتمال دارد که منظور از آن همۀ منزلهای بهشت باشد، پس این پاداش شامل تمام اهل ایمان اعم از مقربین و نیکان و «مقتصدین» میانه روان میشود، و هر یک از این گروهها بر حسب حالت خود در آن قرار میگیرد. و این معنی از آن دیگری بهتر است چون عام است، همچنین «جنات» به صورت جمع ذکر شده و به فردوس نسبت داده شده است، و فردوس به باغی گفته میشود که انگور یا درختان انبوهی داشته باشد، پس بر همۀ بهشت صدق پیدا میکند. بنابر این «جنات فردوس» محل مهمانی و ضیافت اهل ایمان و عمل صالح میباشد، و چه پذیرایی بزرگتر از این وجود دارد که همۀ نعمتهایی را که موجب شادی دلها و ارواح و جسمها میشود دربر دراد. در بهشت هر چه انسان بخواهد و چشمها از دیدن آن لذت برند، از قبیل منازل زیبا، و باغهای سرسبز، و درختان پر میوه، و همسران زیبا، و پرندگان ترانه خوان، و خوردنیهای لذیذ و خدمتگذاران و فرزندان و نهرهای جاری، و منظرههای زیبا و جمال ظاهری و معنوی و نعمت همیشگی وجود دارد.
بالاتر و برتر از این، بهرهمند شدن از نزدیکی خداوند و دست یافتن به خشنودی او و برخورداری از دیدن خداوند و شنیدن سخن او میباشد. به راستی که این، پذیرایی زیبا، و کامل و بزرگ و همیشگی است، و بزرگتر از آن است که خلائق بتوانند آن را توصیف نمایند یا به دل انسانها خطور نماید و اگر بندگان به بخشی از این نعمت آگاهی داشتند و به طور حقیقی آنرا میدانستند و دلهایشان به آن یقین حاصل میکرد بدان علاقهمند شده و از درد جدایی و دوری بهشت از ارواحشان از بدنشان جدا میشد و گروه گروه بهسوی آن میشتافتند، و دنیای فانی و لذتهای ناگوار و مقطعی را بر آن ترجیح نمیدادند، و وقت خود را بیهوده تلف نمیکردند، چرا که در هر لحظه میتوان به اندازۀ سالیان دراز نعمتهای بهشت را به دست آورد. اما غفلت فراگیر شده و ایمان ضعیف گشته و علم و دانش حقیقی رو به کاستی نهاده و ارادهها سست شده است. این است که به این روز افتادهایم! لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا﴾در آن جاودانه میمانند، در بهشت نعمتهای کامل هستند، و کامل بودن آنها بدان معنی است که از بین نرفته و تمام نمیشوند. ﴿لَا یَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا﴾و تقاضای نقل مکان و جابجایی از آن جا را ندارند، چون آنها جز آنچه که مورد پسندشان میباشد و آنان را شاد مینماید چیزی دیگر نمیبینند، و نعمتی بالاتر از آنچه که در آن به سر میبرند، مشاهده نمیکنند.
آیهی ۱۰۹:
﴿قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا١٠٩﴾[الکهف: ۱۰۹]. «بگو: اگر دریا برای سخنان پروردگارم جوهر شود، پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد، بدون شک دریا تمام خواهد شد، هر چند همسان آن دریا را به (کمک) آن آوریم».
یعنی آنان را از عظمت خداوند و گستردگی صفاتش، و اینکه بندگان نمیتوانند به چیزی از آن احاطه نمایند آگاه کن و بگو: ﴿قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی﴾اگر دریاهای موجود در جهان جوهر شوند و همۀ درختان دنیا از اول تا آخر از درختان شهرها گرفته تا درختان بیابان و (جنگلها) قلم شوند تا سخنان و صفات خداوند را بنویسند، ﴿لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی﴾پیش از آنکه سخنان پروردگارم پایان پذیرد دریاها تمام خواهند شد و قلمها خواهند شکست، چرا که این موضوع بینهایت گسترده و بزرگ است، و هیچکس نمیتواند آن را احاطه نماید.
و در آیهای دیگر آمده است: ﴿وَلَوۡ أَنَّمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَٰمٞ وَٱلۡبَحۡرُ یَمُدُّهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةُ أَبۡحُرٖ مَّا نَفِدَتۡ کَلِمَٰتُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٢٧﴾[لقمان: ۲۷]. «و اگر همۀ درختانی که در روی زمین هستند قلم شوند، و دریاها هفت برابر شده و جوهر شوند، کلمات و سخنان خداوند تمام نخواهند شد. همانا خداوند با قدرت و فرزانه است».
و این از باب نزدیک کردن معنی به اذهان میباشد، چون این چیزها آفریده شدهاند، و همۀ مخلوقات از بین رفتنی و پایان پذیرند، اما سخن خداوند صفت اوست، و صفات او مخلوق نیستند و حد و پایانی ندارند، و هر گستردگی و عظمتی را که دلها تصور نمایند خداوند بالاتر از آن است، و سایر صفات خداوند مانند علم و حکمت و قدرت و رحمتش نیز این چنین میباشند، و اگر علم همۀ خلائق، از پیشینیان گرفته تا آیندگان و اهل آسمان و زمین جمع گردد، و در مقایسه با علم الهی بسان گنجشکی میماند که منقاری به آب زند و با منقار خود قطره آبی را بردارد، زیرا خداوند دارای صفتهای بزرگ و وسیع و کامل است، و همانا بازگشت همه بهسوی پروردگارت است.
آیهی ۱۱۰:
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا١١٠﴾[الکهف: ۱۱۰]. «بگو: من فقط بشری مانند شما هستیم، به من وحی میشود که معبود بر حق شما یکی است (و بس)، پس هرکس که خواهان دیدار پروردگار خویش است باید کار شایسته کند و در پرستش پروردگارش کسی را شریک نسازد».
﴿قُلۡ﴾ای محمد! به کافران به کافران و دیگران بکو: ﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ﴾من فقط انسانی مانند شما هستیم. یعنی معبود نیستم و مشارکتی در فرمانروایی جهان نداریم، و غیب نمیدانم و خزانههای خدا نزد من نیست.
﴿إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ﴾بلکه انسانی مانند شما هستم و بندهای از بندگان پروردگارم میباشم. ﴿یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾به من وحی میشود که معبود شما یکی است و بس. و فقط به سبب وحی که بر من وحی میشو دبرتری داده شدهام، و بزرگترین مطالب وحی این است که به شما خبر دهم خدایتان یکی است. یعنی شریکی ندارد و هیچکس دیگری سزاوار ذرهای از عبادت نیست، و شما را به عملی فرا میخوانم که شما را به او نزدیک مینماید، و مستحق پاداش وی میگرداند، و عذابش را از شما دور میکند. بناراین فرمود: ﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا﴾پس هرکس که امید دیدار خدای خویش را دارد کار شایسته انجام دهد. کار شایسته چیزی است که با شریعت خدا مطابق باشد از قبیل کارهای واجب و مستحب.
﴿وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾و در پرستش پروردگارش کسی را شریک او نسازد. یعنی عملش را ریاکارانه انجام ندهد، بلکه آنرا خالص برای رضای خدا انجام دهد، و کسی که هم اخلاص دارد و هم در کارهایش (از شریعت) پیروی مینماید، آنچه را بدان امید دارد و میخواهد، مییابد. و اما کسی که اینگونه نیست در دنیا و آخرت زیانکار میباشد و نزدیکی به مولا و سرورش، و دست یابی به رضای او را از دست میدهد.
پایان تفسیر سورهی کهف