تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر سوره‌ی مائده


مدنی و ۱۲۰ آیه است.

آیه‌ی ۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِۚ أُحِلَّتۡ لَکُم بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌۗ إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُ١[المائدة: ۱].«ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌ها و قراردادها وفا کنید. (گوشتِ) چهارپایان برای شما حلال گردیده است، جز آنچه (حکمش) بر شما خوانده می‌شود، در حالت احرام صید را حلال ندانید، همانا خداوند هرچه بخواهد حکم می‌نماید».

این دستوری است از جانب خدا به بندگان مومنش که به پیمان‌ها وفا کنند، دستوری که ایمان آن را اقتضا می‌کند. یعنی پیمان‌ها و قراردادها را کامل بگردانید و آنها نشکنید، و نقض نگردانید.

و این، شامل پیمان‌هایی است که میان بنده و خدا است، از قبیل پایبندی به بندگی پروردگار و انجام دادن عبادت وی به کامل‌ترین صورت، و نکاستن ازحقوق بندگی. هم چنان‌که شامل پیمان‌هایی است که میان بنده و پیامبر می‌باشد، که باید از او اطاعت و پیروی کند. و شامل پیمان‌هایی است که بین او و پدر و مادر و خویشاوندانش است، که باید به آنها نیکی کند و پیوند خویشاوندی را برقرار دارد و با آنها قطع رابطه نکند.

نیز پیمان‌هایی را در بر می‌گیرد که میان بنده و دوستان و همراهانش است، که باید حقوق همراهی را در نیازمندی و توانگری، و آسانی و سختی انجام دهد. نیز پیمان‌هایی را شامل می‌شود که میان او و مردم وجود دارد، مانند قراردادهای معاملاتی از قبیل خرید و فروش و اجاره و امثال آن، و قراردهای تبّرع و بخشش مانند هبه و غیره، و ادای حقوق مسلمین که خداوند بر عهده آنها قرار داده و فرموده است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ[الحجرات: ۱۰]. «همانا مؤمنان برادر (آن یکدیگر) هستند». (و باید در مسیر حق یکدیگر را یاری کنند و میان مسلمین دوستی بیاورند و از همدیگر قطع رابطه نکنند).

پس این دستور، اصول و فروع دین را در بر می‌گیرد، و تمامی این اصول و فروع جزو پیمان‌هایی هستند که خداوند دستور داده است به آنها وفا شود. سپس خداوند با منت نهادن بر بندگانش می‌فرماید: ﴿أُحِلَّتۡ لَکُمبه خاطر مهر و محبتی که خداوند نسبت به شما دارد، چهارپایان را برایتان حلال گردانیده است، ﴿بَهِیمَةُ ٱلۡأَنۡعَٰمِاز قبیل شتر و گاو و گوسفند.

بلکه نوعِ وحشی این حیوانات نیز در این داخل هستند، مانند آهو و گورخر و امثال آن. و برخی از اصحاب با استناد به این آیه بر حلال بودن جنینی که در شکم مادرش می‌میرد و مادرش ذبح می‌شود استدلال کرده‌اند.

﴿إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡجز آنچه که حرام بودن آن بر شما خوانده می‌شود، که در این آیه بیان شده‌اند ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌ[المائدة: ۳]. «بر شما حرام شده است (خوردن حیوان) مردار، خون، گوشت خوک، و حیوانی که به نام غیر خدا سربریده شده باشد، وحیوانی که خفه شده باشد، و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده باشد، و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده باشد، و حیوانی که از بالا پرت شده باشد، و حیوانی که بر اثر شاخ زدن حیوانات دیگر مرده شده باشد، و آنچه که درنده از آن خورده باشد، مگر این‌که آنها را (زنده یافته و) سر بریده باشید، همچنین بر شما حرام است خوردن گوشت حیواناتی که ذبح آنها برای غیر خدا بوده و روی صخره‌هایی یا چیزهایی دیگر صورت گرفته که به عبادت غیر خدا نصب گشته‌اند. و حرام است به وسیله‌ی تیرهای قرعه به پیشگویی بپردازید، این امر موجب فسق و بیرون رفتن از دایره‌ی اطاعت خداست». موارد مذکور هرچند اگر از چهارپایان هم باشد حرام است.

و از آن جا که خوردنِ گوشت چهارپایان در همه حالات و اوقات مباح است، شکار کردن در حالت احرام را استثنا نمود و فرمود: ﴿غَیۡرَ مُحِلِّی ٱلصَّیۡدِ وَأَنتُمۡ حُرُمٌچهارپایان در هر حالی برایتان حلال هستند، مگر در حالتی که صفت و ویژگی شما چنان است که حلال‌کننده‌ی صید نیستید، و آن زمانی است که در حال احرام هستید. یعنی زمانی که در حا ل احرام هستید یا در سرزمین حرم به سر می‌برید، حیواناتی را از قبیل آهو و غیره شکار نکنید زیرا برایتان حلال نیست، و صید به معنی حیوان وحشی است که گوشتش خورده می‌شود.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَحۡکُمُ مَا یُرِیدُبدون شک خدا هرچه را بخواهد مطابق با حکمت خویش به آن حکم می‌نماید، همان‌طور که شما را به وفا کردن به پیمان‌ها دستور داد، زیرا وفای به پیمان منافع شما را تامین می‌کند و زیان‌ها را از شما دور می‌نماید.

و از آنجا که خدا نسبت به شما بسیار مهربان است، چهارپایان را برایتان حلال کرد، و از میان چهارپایان حلال گوشت، ان دسته را استثنا نمود که بنا به دلایلی عارضی از قبیل مردار شدن، نام غیرخدا بر آن بودن به هنگام ذبح و خفه شدن و یا مضروب شدن مرده باشند تا شما را محفوظ نگاه دارد. و شما را از صید در حالت احرام نهی نمود، و این به خاطر بزرگداشت و تکریم احرام است.

آیه‌ی ۲:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَ وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗاۚ وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢[المائدة: ۲].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شعائر خدا را حلال ندانید، و نه ماه حرام را، و نه قربانی‌های بی‌نشان، و نه قربانی‌های نشان‌دار را، و نه کسانی را که قصد آمدن به خانۀ خدا را دارند و به دنبال فضل و خشنودی پروردگارشان هستند، و هرگاه از احرام بیرون آمدید، شکار کنید. و دشمنی قومی که شما را از آمدن به مسجد الحرام بازداشتند شما را وادار نسازد که تعدّی و تجاوز کنید و یکدیگر را بر نیکی و پرهیزگاری کمک نمایید و همدیگر را بر انجام گناه و تجاوز یاری نکنید. و از خدا بترسید، همانا خدا کیفر شدیدی دارد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحِلُّواْ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِای کسانی که ایمان آورده اید! آنچه را که خدا حرام نموده و به تعظیم آن دستور داده و شما را از ارتکاب آن برحذر داشته است، حلال ندانید. پس این نهی، شامل نهی از انجام دادن آن، و نهی از اعتقاد به حلال بودن آن نیز می‌گردد. هم چنان‌که این نهی شامل انجام ندادن کار زشت و عقیده نداشتن به آن می‌باشد. و این نهی شامل «محرّماتِ احرام» و «محرّمات حرم» می‌شود. نیز آنچه خداوند بدان تصریح نموده، در این نهی داخل است، آنجا که می‌فرماید: ﴿وَلَا ٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَحرمت ماه حرام را با جنگ و ستم و انجام دادن دیگر منهّیات نشکنید. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ یَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡ[التوبة: ۳۶]. «بی‌گمان تعداد ماه‌ها نزد خدا، در کتاب تقدیر الهی (لوح المحفوظ)، از روزی که آسمان‌ها وزمین را آفریده، دوازده ماه است، چهارتا از آن ماه حرام‌اند، این است آئین استوار و محکم، پس در آن بر خود ستم نکنید».

جمهور علما بر این باور هستند که حرمت جنگ در ماه‌های حرام با این فرموده الهی منسوخ است که می‌فرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ[التوبة: ۵]. «پس هرگاه ماه‌های حرام به پایان رسیدند مشرکان را هرکجا یافتید، بکشید». همچنین به دلیل نصوص کلی و عام دیگری که در آن به طور مطلق به پیکار با کافران دستور داده شده، و برای نجنگیدن با آنها تهدیداتی صورت گرفته است. و همچنین به دلیل این‌که پیامبر صبا اهل طائف در ماه ذی القعده که یکی از ماه‌های حرام است، جنگید.

گروهی دیگر می‌گویند: نهی از پیکار در ماه‌های حرام با این آیه و دیگر آیاتی که به طور ویژه از جنگ در ماه‌های حرام نهی می‌کنند، منسوخ نگردیده است. آنان نصوص مطلقی را که در این رابطه وارد شده‌اند بر این آیه و امثال آن حمل کرده و گفته‌اند: «مطلق بر قید حمل می‌شود». و برخی در این مورد به تفکیک قضیه پرداخته و گفته‌اند: آغاز کردن جنگ در ماه‌های حرام جایز نیست، اما ادامه جنگی که از قبل آغاز شده، و تکمیل کردن آن جایز است. و پیکار پیامبر صرا با اهل طائف بر این صورت حمل نموده‌اند، زیرا جنگ با اهل طائف در «حنین» و در ماه شوال آغاز شد. همه این‌ها در مورد جنگی است که تدافعی نباشد، بلکه مسلمانان جنبه تهاجمی داشته باشند.

اما در جنگ تدافعی که کفار آن را آغاز می‌کنند به اجماع همه علما برای مسلمین جایز است به منظور دفاع، در ماه‌های حرام و دیگر ماه‌ها به جنگ با کفار بپردازند.

﴿وَلَا ٱلۡهَدۡیَ وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَو قربانیی را که در حج، عمره و دیگر موارد به‌سوی بیت الله برده می‌شود، حلال نکنید، و قربانی را از طریق دزدیدن و غیره نگیرید و در مورد آن کوتاهی نورزید، و باری را که توان حملِ آن را ندارد بر دوش آن نگذارید، مبادا قبل از رسیدن به جایگاهش تلف شود، بلکه هم قربانی را، و هم کسی که آن را می‌آورد احترام کنید.

﴿وَلَا ٱلۡقَلَٰٓئِدَاین نوعی خاص از قربانی است که زنجیر یا گردن بندی برای آن بافته شده و در گردنش آویخته می‌شود تا معلوم گردد این حیوان مخصوص قربانی است، از این طریق مردم برای انجام چنین کاری تشویق شوند و سنت و روش رسول اکرم صبه آنها آموخته شود و معلوم گردد این حیوان مخصوص قربانی است و مورد احترام قرار گیرد. بنابر این آویختن گردن بند به گردن قربانی، سنّت، و از شعائر مسنونه است.

﴿وَلَآ ءَآمِّینَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَو کسانی را که آهنگ خانه خدا را دارند (مورد تعرّض قرار ندهید). ﴿یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗایعنی هرکس که قصد زیارت بیت الحرام را نمود و از طریق تجارت ومعاملات ِ جایز در صدد به دست آوردن سود و منفعت مادی بود، و با انجام حج، عمره، و طواف خانه خدا، ونماز گذاردن در آن، و دیگر انواع عبادت در پی جلب خشنودی خدا بود، به او تعرض و توهین نکنید، بلکه او را احترام کنید، و همه زائران خانه خدا را مورد تکریم قرار دهید.

تامین امنیت راه‌هایی که انسان را به خانه خدا می‌رساند نیز در این مقوله داخل است، زیرا کسانی که آهنگ خانه خدا را دارند باید اطمینان و آرامش به‌سوی کعبه بیایند، بدون این‌که ترسی از کشته شدن یا آسیب رسیدن به جان و اموال‌شان از طریق دزدی و چپاول و غیره داشته باشند. و این آیه شریفه با فرموده الهی تخصیص می‌یابد که می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا[التوبة: ۲۸]. «ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا مشرکان پلیدند، پس، بعد از این سال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند».

بنابراین به مشرک اجازه داده نمی‌شود که به «حرم» وارد گردد. ما گفتیم این آیه با نهی از تعرض به کسی که قصد خانه خدا را نموده و به دنبال فضل و خشنودی خداست تخصیص یافته است، و این بیان‌گر آن است که هرکس به قصد انجام گناه به کعبه برود باید از ورود به خانه خدا و فسادانگیزی در آن بازداشته شود.

چون یکی از روش‌هایی که با آن احترام و اکرام بیت الله کامل می‌گردد آن است که ک سانی را که دارای چنین حال و وضعی هستند از فسادکاری در آن بازداشته شوند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ[الحج: ۲۵]. «و هر کس بخواهد در کعبه به الحاد و ستم بپردازد به او عذابی دردناک می‌چشانیم».

پس از آن‌که خداوند متعال آنها را از شکر کردن در حالت احرام نهی نمود، و فرمود: ﴿وَإِذَا حَلَلۡتُمۡ فَٱصۡطَادُواْۚو هرگاه از احرامِ حج یا عمره بیرون آمدید و از سرزمین حرم بیرون شدید، شکار کردن برایتان حلال است، و این تحریم از بین می‌رود. و دستوری که پس از تحریم صادر می‌شود، حکم مساله را به حالتی که قبل از تحریم داشته است باز می‌گرداند.

﴿وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ أَن صَدُّوکُمۡ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ أَن تَعۡتَدُواْۘو نفرت و دشمنی قومی، و تجاوز آنها بر شما که شما را از مسجد الحرام باز داشته‌اند، وادارتان نکند که بر آنها تجاوز کنید، و از آنها انتقام بگیرید، و دلتان را خنک کنید، زیرا بنده باید به دستور خدا پایبند باشد و راه عدالت و تجاوز شده باشد. پس برای او جایز نیست که برکسی دروغ ببندد که بر وی دروغ بسته است، و یا به کسی خیانت کند که با او خیانت کرده است.

﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰو باید برخی از شما برخی دیگر را بر کارهای نیک یاری کنند. و «برّ» اسمی است جامع که در برگیرنده‌ی تمامی اعمال ظاهری و باطنی است اعم از حقوق خدا و حقوق انسان‌هاست که خداوند آنها را دوست دارد و می‌پسندد. و «تقوی» در اینجا اسمی است جامع و در برگیرنده‌ی ترک تمام اعمال ظاهری و باطنی است که خدا و رسولش آن را دوست نمی‌دارند. هم چنان‌که در برگیرنده‌ی آراسته شدن به تمام خصایل و ویژگی‌های خیری است که به انجام دادن آن امر شده است، نیز پرهیز از هر ویژگی از ویژگی‌های شر را در بر می‌گیرد که به ترک آن امر شده است، پس بنده مامور است خود این کارها را انجام دهد، و دیگر برادران مومنش را بر انجام آن یاری نماید با هر قول و گفتاری که آنان را بر آن تشویق وتحریک کند.

﴿وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِو همدیگر را بر گناه یاری ندهید. و «اثم» به معنی جرات پیدا کردن بر انجام گناهان است، امری که صاحبش را گناهکار می‌کند و او را در موقعیت حرج قرار می‌دهد. ﴿وَٱلۡعُدۡوَٰنِیعنی تجاوز به جان و مال و آبروی مردم. پس واجب است که آدمی از هر گناه و ستمی دوری بجوید، سپس دیگران را بر ترک آن کمک نماید. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِو از خداوند بترسید، همانا خداوند کسی را که بر انجام گناه و هتک حرمت محارم خدا جسارت نماید به شدت عذاب می‌دهد. پس، از محارم بپرهیزید تا عذاب دنیوی و اخروی خدا بر شما نازل شود.

آیه‌ی ۳:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُ وَٱلنَّطِیحَةُ وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِۚ ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌۗ ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡ فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِۚ ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣[المائدة: ۳]. «بر شما حرام شده است خوردن حیوان مرده، و خون، و گوشت خوک، و حیوانی که به نام غیر خدا سر بریده شده، و حیوانی که خفه شده و حیوانی که بر اثر وارد شدن ضربه مرده، و حیوانی که از بالا پرت شده، و حیوانی که بر اثر شاخ زدن حیوانات دیگر مرده، و آنچه که درنده از آن خورده باشد، مگر این‌که آنها را (زنده یافته و) سر بریده باشید، و حیواناتی که برای غیر خدا بر سنگ یا چیز دیگری که برای عبادت (غیر خدا) نصب می‌شود ذبح گردد. و حرام است که به وسیلۀ تیرهای قرعه به پیشگویی بپردازید. این امر موجب فسق و بیرون رفتن از دایره‌ی اطاعت خداست. امروز کافران از دین شما ناامید گشته‌اند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز برایتان کامل، و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم، و اسلام را به عنوان آیین برایتان پسندیدم. اما کسی که در حال گرسنگی ناچار شود و تمایلی به انجام گناه نداشته باشد (اگر از منهیات مذکور بخورد) همانا خداوند بخشنده و مهربان است».

این همان محرماتی است که خداوند در فرموده‌ی: ﴿إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ«جز آنچه که بر شما خوانده می‌شود». به ما وعده داد آنها را بر ما تلاوت کنند. و بدان که خداوند تبارک و تعالی چیزهایی را که حرام می‌کند بدان خاطر است تا بندگانش را از زیانی که در آنها نهفته است حفاظت نماید، و خداوند این زیان‌ها را گاهی برای بندگان بیان نموده و گاهی بیان نمی‌کند.

پس خداوند خبر داد که مرده را بر شما حرام کرده است: ﴿ٱلۡمَیۡتَةُو منظور از حیوان مردار حیوانی است که بدون ذبح شرعی حیات خود را از دست داده باشد، چنین حیوانی به خاطر ضرری که دارد حرام است، و زیان آن، به سبب ماندن خون در شکم و گوشت آن است و خوردنش مضر می‌باشد.

شایان ذکر است که حیوانات مردار بیشتر به خاطر بیماری می‌میرند، پس خوردن آن زیان دارد. ملخ و ماهی از این قضیه مستثنی هستند و حلالند.

﴿وَٱلدَّمُو خون جاری. همانطور که در آیه‌ای دیگر به صورت مقّید بیان شده است. ﴿وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِو گوشت خوک، و این، همه اجزای آن را شامل می‌شود. از بین سایر درندگانِ پلید فقط خوک را بیان نمود، زیرا گروهی از اهل کتاب از قبیل نصاری ادعا می‌کنند که خداوند خوک را برای‌شان حلال نموده است. یعنی شما فریب آنها را نخورید، چرا که خوک حرام است و از جمله پلیدی‌هاست. ﴿وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِو حیوانی که به هنگام سربریدن، نام غیر خدا، از قبیل بت‌ها و اولیا و ستارگان و دیگر مخلوقات بر آن برده شده است. پس همان‌طور که بردن نام خدا، ذبیحه را پاک می‌گرداند، بردن نام غیر خدا آن‌را از نظر معنوی آلوده می‌کند، چون ذکر نام غیر خدا بر آن شرک است.

﴿وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُو حیوانی که به سبب خفگی مرده، و با دست یا ریسمانی خفه شده باشد، یا این‌که سرش را به جای تنگ و باریکی فرو برده باشد که نتوان آن را بیرون آورد، در نتیجه حیوان بمیرد.

﴿وَٱلۡمَوۡقُوذَةُو حیوانی که به سبب کتک زدن با چوب یا سنگ، یا فرو رفتن چیزی بر آن عمدا یا بدون عمد مرده باشد. ﴿وَٱلۡمُتَرَدِّیَةُو حیوانی که از بالا پرت شده باشد، مانند این‌که از بالای کوه یا دیوار، یا از سقفی افتاده باشد و بمیرد.

﴿وَٱلنَّطِیحَةُو آن حیوانی است که به سبب شاخ زدن حیوان دیگری بمیرد. ﴿وَمَآ أَکَلَ ٱلسَّبُعُو آنچه حیوانات درّنده از قبیل گرگ، شیر یا پلنگ از بدن آنها بخورند، یا پرندگان درنّده‌ای که شکار را می‌خورند، از آن بخورند. پس چنین حیوانی که به سبب خوردن پرندگان مرده باشد حلال نیست.

﴿إِلَّا مَا ذَکَّیۡتُمۡاین استثنا راجع به این موارد است، یعنی حیوان خفه شده، حیوانی که بر اثر کت ک مرده است، حیوانی که از بالا افتاده و مرده است، حیوانی که به سبب شاخ زدن حیوانی دیگر مرده است و آنچه که درندگان از آن خورده‌اند، در همه این موارد اگر حیوان به صورت حتم و مسلّم زنده باشد و سربریده شود حلال است.

بنابراین، فقها گفته‌اند: «اگر حیوان درنده یا غیر آن روده و شکم حیوانی را پاره کند، یا حلقومش را قطع نماید زنده بودن آن مانند مرده بودنش است، زیرا سر بریدنش فایده‌ای ندارد». و برخی جز وجود حیات چیز دیگری را در آن معتبر ندانسته‌اند، پس هرگاه آن را سر برید و حیوان زنده بود، حلال است اگر چه روده‌ها و شکمش از آن جدا شده باشد. و از ظاهر آیه شریفه چنین استنباط می‌شود.

﴿وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِو تقسیم کردن و پیشگویی نمودن با چوبه‌های تیر بر شما حرام است. «استقسام» شیوه‌ای برای تقسیم کردن و اندازه‌گیری، و معیاری برای اقدام به کاری یا ترک آن بود. «ازلام» سه چوب تیر مانندی بودند که عرب‌ها در جاهلیت برای این منظور از آنها استفاده می‌کردند که بر یکی نوشته شده بود «بکن»، و بر دومی نوشته شده بود«نکن» و بر سومی چیزی نوشته نشده بود. پس هرگاه کسی از آنان آهنگ سفر یا عروسی یا امثال آن را می‌کرد این سه تیر را در کیسه‌ای می‌انداختف سپس یکی از آن را بیرون می‌آورد، پس اگر تیری بیرون می‌آمد که روی آن نوشته بود «بکن» او کارش را می‌کرد، و اگر تیری بیرون می‌آمد که روی آن نوشته شده بود «نکن»، کارش را انجام نمی‌داد، و اگر تیری بیرون می‌آمد که چیزی بر آن نوشته نشده بود باز کارش را تکرار می‌کرد تا یکی از دو چوبه‌ای بیرون می‌آمد که روی آن چیزی نوشته شده بود، و طبق آن عمل می‌کرد.

پس خداوند این کار و امثال آن را بر آنها حرام نمود و به‌جای آن، آنها را به نماز استخاره در همه کارها راهنمایی کرد.

﴿ذَٰلِکُمۡ فِسۡقٌاشاره به همه امور حرامی است که از آن سخن رفت، و خداوند به منظور حفاظت بندگانش آنها را حرام نمود. این امور موجب فسق، و بیرون رفتن از دایره اطاعت خدا و وارد شدن به اطاعت شیطانند.

سپس خداوند بر بندگانش منت نهاد و فرمود: ﴿ٱلۡیَوۡمَ یَئِسَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمۡامروز کافران از دین‌تان مایوس شده‌اند. روزی که به آن اشاره شده است روز عرفه است، روزی که خداوند دینش را تکمیل کرد و بنده و پیامبرش را نصرت نمود و مشرکین را بی‌نهایت خوار گردانید، در حالی‌که آنها به پشیمان کردن مومنان از دین‌شان بسیار رغبت داشتند، اما وقتی که عزت و قدرت اسلام و پیروزی آن را مشاهده کردند کاملا ناامید شدند که مومنان به دین آنها باز گردند. بنابر این در این سال، یعنی سال دهم که پیامبر حج وداع نمودند، و آخرین حج پیامبر بود، هیچ مشرکی حج نکرد و هیچ آدم لخت و عریانی چون گذشته اطراف کعبه طواف ننمود.

بنابراین فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِو از مشرکان نترسید، بلکه از خداوندی بترسید که شما را بر آنها پیرو گردانید و آنان را خوار کرد و توطئه‌هایشان را به خودشان برگرداند.

﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡامروز با کامل کردن پیروزی و تکمیل شرائع ظاهری و باطنی، اصول و فروع دین‌تان را کامل نمودم، بنابراین، کتاب و سنت در حوزه احکام دینی، و اصول و فروع آن کاملا شما را کفایت می‌کنند. پس هرکس ادعا کند که مردم در شناختن عقاید و احکامشان به علومی غیر از کتاب و سنت از قبیل علوم کلام و غیره نیاز دارد، جاهل است و ادعای باطلی در سر می‌پروراند، زیرا گمان می‌برد که دین کامل نمی‌شود مگر به وسیله آنچه که او می‌گوید، و به‌سوی آن دعوت می‌کند و این از بزرگ‌ترین ستم در حق خدا و رسولش به حساب می‌آید و نسبت دادن جهل است به خدا و رسولش.

﴿وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِیو نعمت ظاهری و باطنی را برای شما تکمیل کردم. ﴿وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗاو اسلام را به عنوان دین برای شما انتخاب نمودم، همانطور که شما را برای اسلام پسندیدم.

پس با به جا آوردن دستورات اسلام شکر پروردگارتان را به جای آورید و کسی را که برترین و شریف‌ترین و کامل‌ترین دین را به شما ارزانی داشته است ستایش کنید.

﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّبنابر این کسی که ضرورت و نیاز، او را به خوردن چیزهای حرام که در ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُبیان شد، مجبور کرد، ﴿فِی مَخۡمَصَةٍدر حالت گرسنگی، ﴿غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖبه شرطی که متمایل به گناه نباشد، و تا زمانی که مجبور نشده است، از آن نخورد و بیش از اندازه‌ای که او را کفایت می‌کند، نخورد، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞهمانا خداوند بخشنده و مهربان است، و خوردن (گوشت، خون و....) حرام را در این حال برای او مباح کرده، و بر او رحم نموده که از حرام به اندازه‌ای که وی را نگاه دارد، بخورد بدون این‌که کمبود و نقصی در دینش حاصل آید.

آیه‌ی ۴:

﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡۖ قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُ وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡ وَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهِۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٤[المائدة: ۴].«از تو می‌پرسند: چه چیزی برای‌شان حلال شده است؟ بگو: چیزهای پاکیزه برایتان حلال شده است، و نیز صید پرندگان و حیوانات شکارگر که شما به عنوان مربیان از آنچه خدایتان آموخته به آنها تعلیم داده‌اید. پس بخورید از آنچه که حیوانات شکاری برای شما نگاه می‌دارند، و نام خدا را بر آن ببرید، و از خدا بترسید که خدا سریع الحساب است».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ مَاذَآ أُحِلَّ لَهُمۡاز تو می‌پرسند: چه خوراکی‌هایی برای آنان حلال شده است. ﴿قُلۡ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُبگو: چیزهای پاکیزه برایتان حلال شده است. و چیزهای پاکیزه هر آن چیزی است که در آن فایده یا لذتی باشد، بدون این‌که زیانی برای بدن و عقل در بر داشته باشد. پس همه دانه‌ها و میوه‌ها که در روستاها و صحراها یافت می‌شوند، و نیز همه حیوانات دریایی و خشکی در این داخل است، جز آنچه که شارع استثنا نموده است مانند حیوانات درنّده و پلید.

بنابراین، مفهوم آیه بر حرام بودن پلیدی‌ها دلالت می‌نماید، همانطور که خداوند به حرمت پلیدی‌ها تصریح کرده و می‌فرماید: ﴿وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ[الأعراف: ۱۵٧]. «و پاکیزه‌ها را برای آنان حلال می‌نماید و پلیدی‌ها را برای‌شان حرام می‌گرداند».

﴿وَمَا عَلَّمۡتُم مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِو شکاری که پرندگان و حیوانات شکارگر صید می‌کنند برایتان حلال است. این آیه بر چند چیز دلالت می‌نماید: اول: لطف و مهربانی خدا نسبت به بندگانش که راه‌های حلال را برای آنان گسترده است و حیواناتی را که سر نبریده‌اند بلکه پرندگان و حیوانات شکاری آن را شکار کرده‌اند برای آنان حلال نموده است. منظور از «جوارح» سگ‌های شکاری و یوزپلنگ و شاهین و دیگر حیواناتی است که با چنگال و دندان شکار می‌کنند.

دوم: شرط است که حیوان شکاری تعلیم یافته باشد، به طوری که در عرف تعلیم شمرده شود، به این صورت که هرگاه بخواهد حیوان را به حرکت درآورد و رها کند، حرکت نماید، و هرگاه بخواهد آن را از شکار باز دارد با صدای او باز گردد. و هرگاه حیوانی را گرفت آن را نخورد. بنابر این فرمود: ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُۖ فَکُلُواْ مِمَّآ أَمۡسَکۡنَ عَلَیۡکُمۡاز صیدی که به خاطر شما گرفته و نگاه داشته‌اند، بخورید. و چنانچه حیوان شکاری بخشی از آن صید را بخورد، معلوم نیست که بقیه آخر را برای صاحبش نگاه بدارد، زیرا احتمال دارد که درصدد خوردن نصف باقیمانده هم باشد.

سوم: شرط است که سگ یا پرنده شکاری و امثال آن، شکار را زخمی کرده باشد. به دلیل این‌که فرموده است: ﴿مِّنَ ٱلۡجَوَارِحِو قبلا گفتیم که حیوان خفه شده حرام است. پس اگر سگ یا دیگر حیوان شکاری، صید را خفه کرد یا بر اثر سنگینی وزنش آن را کشت، حیوان شکار شده حلال نیست. این نظر مبنی بر آن است که پرندگان و حیوانات شکاری، شکار را با چنگال با دندان خود زخمی کنند. و بنا به قول مشهور که می‌گوید: جوارح به معنی «کواسب» می‌باشد، منظور حیونات شکارگری است که خود شکار را به دست می‌آورند و آن را در می‌یابند. پس اگر به این معنی باشد، در آن دلالتی بر مطلب گذشته نیست. و الله اعلم.

چهارم: جایز بودن پرورش و نگهداری سگ شکاری است، همان‌طور که در حدیث صحیح آمده که نگهداری و پرورش سگ شکاری جایز است. با این‌که در اصل، نگهداری سگ و پرورش آن حرام است، اما نگهداری سگ شکاری جایز است، زیرا اگر شکار و تعلیم دادن سگ جایز باشد به طور قطع نگهداری آن نیز جایز است.

پنجم: پاک بودن قسمتی از شکار که سگ با دهان گرفته است، چون خداوند آن را جایز قرار داده و نگفته است آن را بشوئید. پس این برپاکی محلی که دهان سگ شکاری به آن خورده است دلالت می‌نماید.

ششم: در این آیه به فضیلت علم اشاره شده است، و این‌که سگ و حیوان تعلیم یافته به خاطر تعلیمی که دیده است شکارش حلال است، و حیوان شکارگری که تعلیم نیافته شکارش حلال نیست.

هفتم: مشغول شدن به تعلیم دادن سگ یا پرنده یا امثال آن مذموم و ناپسند نبوده و کار بیهوده و باطلی نیست، بلکه امری است مطلوب، چون تعلیم، وسیله‌ای برای حلال شدن شکارِ حیوان شکارگر و استفاده از آن است.

هشتم: این آیه دلیلی است برای کسی که فروختن سگ شکارگر را جایز می‌داند، زیرا جز از طریق خرید و فروش نمی‌توان به سگ شکاری دست یافت.

نهم: در این آیه «بسم الله» گفتن به هنگام رها کردن حیوان شکاری شرط قرار داده شده است، و اگر به طور عمد و قصد «بسم الله» نگوید شکاری را که حیوان شکاری کشته است حلال نمی‌باشد.

دهم: خوردن آنچه حیوان شکارگر صید کرده حلال است، خواه حیوان شکارگر صید را کشته باشد یا نه. و اگر صاحبش آن را دریافت و شکار به طور حتم و مسلّم زنده بود حلال نیست مگر این‌که آن را ذبح کند.

سپس خداوند متعال مردم را به تقوا و پرهیزگاری تشویق نمود و آنان را از آمدن روز قیامت و محاسبه آن روز، برحذر داشت و به آنان گوشزد کرد که حسابرسی روز قیامت نزدیک است: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ.

آیه‌ی ۵:

﴿ٱلۡیَوۡمَ أُحِلَّ لَکُمُ ٱلطَّیِّبَٰتُۖ وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡ وَطَعَامُکُمۡ حِلّٞ لَّهُمۡۖ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖۗ وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُۥ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٥[المائدة: ۵].«امروز برای شما چیزهای پاک حلال شده، و ذبیحه‌ی اهل کتاب برای شما حلال است، و ذبیحه‌ی شما برای آنان حلال است، و زنان پاکدامنِ مؤمن، و زنان و پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، (برایتان) حلال است، به شرطی که مهریۀ آنان را بپردازید و قصدتان ازدواج و پاکدامنی باشد، و منظورتان زناکاری و انتخاب دوست نباشد، و هرکس به ایمان (احکام شریعت) کفر ورزد بی‌گمان عمل او نابود شده و او در آخرت از ریان کاران است».

خداوند حلال کردن چیزهای پاکیزه را تکرار نمود تا منّت و لطف خویش را بیان دارد و بندگانش را به سپاسگزاری فراوان و ذکر پروردگار فرا بخواند، و چیزهایی را که بدان نیاز دارند برای‌شان حلال نمود، به گونه‌ای که می‌توانند از چیزهای پاکیزه استفاده کنند.

﴿وَطَعَامُ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حِلّٞ لَّکُمۡای مسلمین! حیواناتی که یهودیان نصارا را سر می‌برند برای شما حلال است، نه حیواناتی که دیگر کافران سر می‌برند، زیرا ذبیحه آنها برای مسلمین حلال نیست. چون اهل کتاب به پیامبران و کتاب‌های آسمانی منتسب هستند، و همه پیامبران بر حرام بودن حیوانی که برای غیر خدا ذبح شده باشد متفق می‌باشند، زیرا ذبح حیوان برای غیر خدا شرک است.

پس یهودیان و نصارا به حرام بودن ذبح حیوان برای غیر خداوند معتقد هستند، بنابر این ذبیحه آنان حلال است، اما ذبیحه دیگر کفار نه. و منظور از طعام اهل کتاب حیواناتی است که سر می‌برند، زیرا خوراکهای دیگر از قبیل دانه‌ها و میوه‌ها، خواه متعلق به اهل کتاب باشد یا نه حلال می‌باشند. نیز به دلیل این‌که خداوند طعام را به آنها نسبت داده‌است. پس این دلالت می‌نماید که آن چیز بدان سبب که آنها ذبح کرده‌اند خوراک قرار داده شده است، و نباید گفت که «اضافه طعام» به اهل کتاب به معنی تملیک است، یعنی خوراکی که در ملکیت آنهاست، زیرا خوراکی که در ملکیت آنان است به دست آوردنش به طریقه‌ی غصب صحیح نیست، حتی اگر این کار از جانب مسلمانان هم صورت گیرد.

﴿وَطَعَامُکُمۡو ذبیحه‌ی شما مسلمانان ﴿حِلّٞ لَّهُمۡبرای آنها حلال است، و شما می‌توانید از خوراک خود به آنان بدهید ﴿وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِو زنان آزاده پاکدامن مومن برای شما حلال‌اند. ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡو زنان آزاده پاکدامنی که پیش از شما، کتاب (آسمانی) به آنان داده شده است. یعنی یهودیان و نصارا. و این فرموده الهی را که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَنکِحُواْ ٱلۡمُشۡرِکَٰتِ حَتَّىٰ یُؤۡمِنَّ[البقرة: ۲۲۱]. «و با زنان مشرک ازدواج نکنید مگر این‌که ایمان بیاورند تخصیص می‌گرداند». و مفهوم آیه چنین است که ازدواج با زنان برده‌ی مومن برای مردان آزاده حلال نیست.

اما زنان برده اهل کتاب هیچگاه مباح نبوده و بطور مطلق نمی‌توان آنان را به عقد مردان آزاده در آورد، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿مِّن فَتَیَٰتِکُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ[النساء: ۲۵]. «از کنیزان مومن و مسلمان». اما زنان مسلمان اگر برده باشند ازدواج با آنها اول، توانایی نداشتن برای ازدواج با آزاده. و دوم، ترس از گرفتار شدن به فساد و گناه، اما ازدواج با زنان فاسق و زناکار جایز نیست خواه مسلمان باشند یا اهل کتاب، مگر این‌که توبه کنند، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلزَّانِی لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوۡ مُشۡرِکَةٗ[النور: ۳]. «مرد زناکار جز با زن زناکار یا زن مشرک ازدواج نکنند».

﴿إِذَآ ءَاتَیۡتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّازدواج با آنها را برای شما حلال قرار داده‌ایم، هرگاه مهریه آنها را بپردازید. پس هرکس تصمیم به ندادن مهریه زن بگیرد، برای او حلال نیست. و خداوند متعال به پرداختن مهریه زن دستور داد، و آن زمانی است که زن عاقل و رشید، و صلاحیتِ پذیریشِ مهریه را داشته باشد، در غیر این صورت شوهر مهریه را به سرپرست زن می‌دهد. و نسبت دادن مهریه به زنان بر این دلالت می‌نماید که زن مالک تمام مهریه‌اش است و هیچ‌کس حقی در آن ندارد مگر آنچه که به زن شوهر ببخشد یا به سرپرست خودش یا به کسی دیگر بدهد.

﴿مُحۡصِنِینَ غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَدر حالی که شما زنانتان را پاکدامن نگه دارید و شرمگاهتان را از دیگر زنان مصون بدارید.

﴿غَیۡرَ مُسَٰفِحِینَو با هیچ ‌کس زنا نکنید. ﴿وَلَا مُتَّخِذِیٓ أَخۡدَانٖو دوست نگیرید. و دوست گرفتن یعنی زنا کردن با معشوقه‌ها، زیرا در جاهلیت زنا این‌گونه بود که عده‌ای با هرکس زنا می‌کردند، چنین فردی «مُسَافح» زناکار نامیده می‌شد. و بعضی فقط با دوست و معشوقه خود زنا می‌کردند. خداوند خبر داد که این کار با عفت و پاکدامنی متضاد است، و شرط ازدواج این است که شوره پاکدامن باشد. ﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِٱلۡإِیمَٰنِ فَقَدۡ حَبِطَ عَمَلُهُو هرکس به خدا کفر ورزد و به کتاب‌ها و پیامبرانش که ایمان آوردن بدان‌ها واجب است، یا به چیزی از شرایع و آیین الهی کفر ورزد، بی‌گمان عملش نابود گشته است، و آن زمانی است که بر حالت کفر بمیرد. همانطور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَن یَرۡتَدِدۡ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَیَمُتۡ وَهُوَ کَافِرٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ[البقرة: ۲۱٧]. «و هر کس از شما از دین خود مرتد شود، و در حالی که کافر است بمیرد پس ایشان اعمال‌شان در دنیا و آخرت نابود می‌شود».

﴿وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَو او در آخرت از زمره کسانی خواهد بود که در مورد خود و اموال و خانواده‌هایشان دچار زیان شده و به شقاوت همیشگی گرفتار آمده‌اند.

آیه‌ی ۶:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَکُمۡ وَأَیۡدِیَکُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِکُمۡ وَأَرۡجُلَکُمۡ إِلَى ٱلۡکَعۡبَیۡنِۚ وَإِن کُنتُمۡ جُنُبٗا فَٱطَّهَّرُواْۚ وَإِن کُنتُم مَّرۡضَىٰٓ أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗا طَیِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُۚ مَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیَجۡعَلَ عَلَیۡکُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰکِن یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمۡ وَلِیُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٦[المائدة: ۶].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه برای نماز برخواستید چهره‌هایتان را بشویید، و دست‌هایتان را با آرنج بشویید، و سرتان را مسح کنید، و پاهایتان را با قوزک بشویید. و اگر جُنُب بودید خود را پاک کنید، و اگر بیمار یا در مسافرت بودید و یا یکی از شما از پیشاب برگشت و یا با زنان آمیزش کردید و آبی را نیافتید، پس با هر آنچه که بر سطح زمین ارتفاع پیدا کند به شرطی که پاک باشد تیمم کنید، و با آن بر صورت‌ها و دستهایتان بکشید، خداوند نمی‌خواهد که بر شما مشقتی بیندازد، بلکه می‌خواهد شما را پاکیزه کند، و نعمت خود را بر شما کامل گرداند تا شکر گزارید».

این آیه بزرگی است که مشتمل بر احکام زیادی می‌باشد، و ما آنچه را از این احکام که خداوند برایمان آسان و مقدور نموده است بیان می‌کنیم:

۱- اطاعت کردن از آنچه در این آیه ذکر شده و عمل کردن به آن از لوازم ایمان است و ایمان جز با آن کامل نمی‌شود، چون خداوند آیه را با ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْآغاز کرده است. یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! به مقتضای ایمانتان به آنچه برای شما مشروع نموده‌ایم عمل کنید.

۲- امر به بپاخاستن برای نماز، زیرا فرموده است: ﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِیعنی هر وقت برای نماز بپاخاستید.

۳- امر به نیت کردن برای نماز، زیرا ﴿إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِیعنی هرگاه به قصد و نیت نماز بپاخاستید.

۴- وضو شرط صحّت نماز است، زیرا خداوند به هنگام بلند شدن برای نماز به وضو دستور داده‌است، و اصل این است که «امر» برای وجوب است.

۵- وضو با داخل شدن وقت نماز واجب نمی‌شود، بلکه هنگام اراده کردن برای نماز واجب می‌گردد.

۶- هر آنچه که اسم نماز بر آن اطلاع شود از قبیل فرض، و نفل، و فرض کفایه و نماز جنازه، برای همه آنها وضو شرط است. حتی بسیاری از علما برای سجده خالی، از قبیل سجده تلاوت و سجده شکر نیز وضو را لازم می‌دانند.

٧- امر به شستن چهره و صورت که طول آن از ابتدای محل روییدن موی سر تا زیر چانه است، وعرض آن از گوش تا گوش است. و مضمضه آب در دهان کردن و استنشاق آب در بینی ک ردن با سنّت ثابت شده و در شستن صورت داخل می‌گردد. و موهای چهره بخشی از چهره می‌باشند. اگر این موها کم باشند رسانیدن آب به زیر آنها لازم است، ولی اگر پرپشت و زیاد باشند فقط شستن سطح ظاهری آن کافی است.

۸- امر به شستن دست‌ها، و این‌که باید با آرنج شسته شوند. و کلمه «الی» آنطور که جمهور مفسرین گفته‌اند به معنی «مع» است، مانند این فرموده الهی که می‌فرماید: ﴿وَلَا تَأۡکُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَهُمۡ إِلَىٰٓ أَمۡوَٰلِکُمۡ[النساء: ۲]. «یعنی اموال یتیمان را همراه با اموال خودتان نخورید». از طرفی نیز شستن دست که واجب است کامل نمی‌شود مگر با شستن تمام آرنج.

٩- امر به مسح سر.

۱۰- مسح تمام سر واجب است، زیرا «باء» در ﴿بِرُءُوسِکُمۡبرای تبعیض نیست، بلکه برای ملاصقه است و تمام سر باید مسح شود.

۱۱- مسح هرگونه انجام شود کافی است خواه با هر دو دست،یا با یک دست، یا با پارچه‌ای، یا با تکه چوبی و یا امثال آن مسح صورت گیرد، زیرا خداوند مسح را به طور مطلق بیان نموده وآن را با یک صفت و ویژگی مقید نکرده است، پس به همان صورت بر اطلاق خود دلالت می‌کند.

۱۲- مسح سر واجب است. پس اگر سرش را شست و بر آن دست نکشید کافی نیست چون او کاری را که خداوند بدان دستور داده انجام نداده است.

۱۳- آنچه در مورد شستن دست‌ها با آرنج گفته شد در مورد شستن پاها با هر دو قوزک صدق می‌کند.

۱۴- در این آیه به مسح خف «موزه» و اشاره شده، و آن زمانی است که ﴿وَأَرۡجُلَکُمۡرا با قرائت جر بخوانیم. و هر کدام از هر دو قرائت نصب و جر به معنی خاصی حمل می‌شود، پسش اگر به قرائت نصب خوانده شود دستور به شستن پاهاست، و آن زمانی است که پاها پوشیده نباشند. و اگر به قرائت جر خوانده شود دستور به مسح پاهاست اگر با موزه پوشیده شده باشند.

۱۵- رعایت ترتیب در وضو واجب است، زیرا خداوند آن را به ترتیب بیان کرده است. نیز خداوند عضوی را که در وضو مسح می‌شود بین دو عضو که باید شسته شوند ذکر نمود، و این فایده‌ای را جز ترتیب نمی‌رساند.

۱۶- ترتیب مخصوص اعضای چهارگانه‌ی است که در این آیه نام برده شده‌اند. اما رعایت ترتیب میان مضمضه و استنشاق و تقدیم این اعمال بر شستن چهره، و این‌که دست راست و پای راست قبل از دست چپ و پای چپ شسته شوند، و این‌که سر قبل از گوش‌ها مسح شود، واجب نیست، بلکه مستحب می‌باشد.

۱٧- تازه کردن وضو برای هر نماز، تا صورتی که به آن دستور داده است تحّقق یابد.

۱۸- امر به غسل جنابت.

۱٩- شستن تمام بدن در صورت جنابت واجب است، زیرا خداوند، پاک کردن را به بدن نسبت داده و آن را ویژه قسمت‌هایی از بدن قرار نداده است.

۲۰- امر به شستن ظاهر و باطن موها در جنابت.

۲۱- حدث اصغر در حدث اکب رمندرج است، و اگر کسی هم جنب بود، و هم وضو نداشت، کافی است که نیت رفعِ هر دو را بکند و تمام بدنش را بشوید. چون خداوند جز پاک کردن چیز دیگری را بیان نکرده و نفرموده است که دوباره باید وضو بگیرید.

۲۲- جنابت بر هر کسی صدق پیدا می‌کند که در حالت خواب یا بیداری از او «منی» بیرون بیاید، و یا این‌که آمیزش کند و آبی نیز از او خارج نشود.

۲۳- هر کس به یادآوری که احتلام شده است اما خیسی و تری ندید، غسل بر او واجب نیست چون او جنب نشده است.

۲۴- خداوند احسان خود را بر بندگانش با مشروع قرار دادن تیمم بیان می‌دارد.

۲۵- یکی از اسباب جایز بودن تیمم، بیماری است که بکار بردن آب برای آن زیان آور باشد. پس برای چنین بیماریی تیمّم جایز است.

۲۶- از جمله اسباب جایز بودن تیمم، سفر و آمدن از قضای حاجت است، و آن زمانی مجوِّز تیمم است هرچند آب نیز وجود داشته باشد، زیرا در صورت استفاده از آب فرد مریض زیان می‌بیند، اما در بقیه‌ی موارد مذکور، آنچه که سبب تجویز تیمم می‌گردد نبودن آب است، گرچه آدمی در حضر هم باشد.

۲٧- آنچه که از پس یا پیش انسان بیرون بیاید، ادرار باشد یا مدفوع، وضو را نقض می‌کند.

۲۸- کسانی به این آیه استدلال کرده‌اند که گفته‌اند: «جز آنچه از راه جلو و عقب خارج می‌شود مانند ادرار، مدفوع و باد چیزی وضو را نقض نمی‌کند». پس وضو با دست زدن به شرمگاه و دیگر چیزها نقض نمی‌شود.

۲٩- مستحب است چیزی که تلفظ به آن زشت است به صورت کنایه گفته شود، به دلیل این‌که خداوند فرمود: ﴿أَوۡ جَآءَ أَحَدٞ مِّنکُم مِّنَ ٱلۡغَآئِطِ.

۳۰- دست زدن به زن به قصد لّذت جویی و شهوت، وضو را نقض می‌کند.

۳۱- برای صحت تیمم شرط است که آب وجود نداشته باشد.

۳۲- در صورت موجود بودن آب، تیمم باطل می‌شود، حتی اگر آدمی در نماز باشد، زیرا خداوند تیمم را در صورت نبودن آب جایز قرار داده‌است.

۳۳- هرگاه وقت نماز فرا رسید و آدمی آب همراه نداشت، بر او لازم است که در میان اسباب و اثاثیه خود و همسفرانش به جستجوی آب بپردازد، زیرا کسی که چیزی را جستجو نکند، گفته نمی‌شود که آن چیز را نیافته است و خداوند می‌فرماید زمانی برایتان جایز است تیمم کنید که هیچ آبی را نیابید.

۳۴- کسی که آبی را بیابد که برای وضو کافی نباشد، باید از آن تا هر جا که رسید استفاده کند، سپس برای بقیه اعضا تیمم کند.

۳۵- آبی که به وسیله مخلوط شدن با چیزهای پاک تغییر کرده است بر تیمّم مقدم است. یعنی آن آب پاک و پاک‌کننده است و به وسیله آن می‌توان وضو گرفت، زیرا آبی که تغییر کرده است آب به حساب می‌آید و در فرموده خدا ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدٗاداخل است.

۳۶- برای صحت تیمم نیت لازم است زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿فَتَیَمَّمُواْیعنی قصد و آهنگ کنید.

۳٧- تیمم با هر آنچه از خاک و غیره که از سطح زمین سر برآورده باشد جایز می‌باشد، بنابر این خداوند که می‌فرماید: ﴿فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِکُمۡ وَأَیۡدِیکُم مِّنۡهُاز آن بر صورت‌ها و دست‌هایتان بکشید، یا از باب تغلیب و اکثریت است، چرا که اغلب این‌گونه است که از روی زمین غبار متصاعد شده و بر دست و صورت کشیده شده و روی دست و صورت می‌ماند، و یا از باب راهنمایی برای استفاده از «بهتر» است و این‌که استفاده از خاکی که غبار داشته باشد بهتر است.

۳۸- تیمّم با خاک آلوده صحیح نیست، چون خاک آلوده پاک شمرده نمی‌شود بلکه نجس و آلوده است.

۳٩- در تیمم فقط صورت و دست‌ها مسح می‌شوند نه دیگر اعضا.

۴۰- ﴿بِوُجُوهِکُمۡتمام چهره را در بر می‌گیرد و باید همه آن مسح شود، اما لازم نیست که خاک را به دهان و بینی داخل کند. و لازم نیست که خاک، زیر موها داخل شود، حتی لازم نیست که م قدار کمی خاک وارد زیر موها شود.

۴۱- دست‌ها فقط تا مچ مسح می‌شوند، زیرا وقتی که به طور مطلق از دست نام برده شود تا مچ مورد نظر است. پس اگر مسح تا هر دو ساعد لازم بود خداوند آن را ذکر می‌نمود، همانطور که در وضو ذکر نموده است.

۴۲- این آیه عام است و از آن استنباط می‌شود که تیمم برای رفع همه ناپاکی‌ها اعم از بی ‌وضویی و جنابت و نجاست بدن جایز است. چون خداوند آن را به جای طهارت با آب قرار داده و آیه را به طور مطلق ذکر نموده است، پس نمی‌توان آن را به موردی خاص مقید کرد، و ممکن است گفته شود: ناپاکی بدن با تیمم رفع نمی‌شود، چون عبارت و سیاق آیه در مرود بی‌وضویی و جنابت است، و قول جمهور علما هم همین است.

۴۳- محل تیمم در ناپاکی کوچک بی‌وضویی و ناپاکی بزرگ جنابت یکی است و آن صورت و دست‌ها می‌باشند.

۴۴- کسی که هم جنب بود و هم وضو نداشت و به نیت هر دو تیمم کرد، با توجه به عام و مطلق بودن آیه جایز و کافی است.

۴۵- مسح کردن به هر طریقی که باشد کفایت می‌کند، خواه با دستش انجام شود یا با چیزی دیگر، زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱمۡسَحُواْیعنی مسح کنید، و آنچه را که به وسیله آن مسح شود بیان نکرده است، پس این دلالت می‌نماید که با هر چیزی مسح شود جایز است.

۴۶- ترتیب در تیمم شرط است، همانطور که ترتیب در وضو شرط است. چون مسح کردن چهره قبل از مسح کردن دست‌ها بیان شده است.

۴٧- هدف خداوند از تشریع احکام، آن نیست که ما را در سختی و دشواری و تنگنا قرار بدهد، بلکه احکام، آثاری از مهربانی و رحمت خدا نسبت به بندگان است، تا آنها را پاک نموده و نعمت خویش را بر آنان کامل بگرداند.

۴۸- پاک کردن ظاهر با آب و خاک، مکّمل پاکی باطن با توحید و توبه راستین است.

۴٩- گر چه ظاهرا نظافت و پاکی از تیمم بدست نمی‌آید، اما قطعا نوعی تحصیل پاکی باطنی است که از بجا آوردن دستور خدا حاصل می‌گردد.

۵۰- شایسته است که بنده در حکمت و اسرار شرایع و احکام الهی در رابطه با پاکی و وضو و سایر موارد تامل کند، تا بر معرفت و دانش او افزوده گردد، و سپاس خدا را به خاطر احکامی که مشروع نموده است بیشتر به جای آوَرَد، و وی را بیشتر دوست بدارد، که سپاس و تشکر بنده را به مقامهای بلند و رفیع می‌رساند.

آیه‌ی ٧:

﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ وَمِیثَٰقَهُ ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِۦٓ إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٧[المائدة: ٧].«و نعمتی را به یاد آورید که خدا به شما ارزانی داشته، و پیمانی را یاد کنید که با شما بسته است، آنگاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. و از خدا بترسید، همانا خداوند به آنچه در سینه‌هاست آگاه می‌باشد».

خداوند متعال بندگانش را دستور می‌دهد تا نعمت‌های دینی و دنیوی او را با قلب و زبان به خاطر بیاورند. زیرا به یاد آوردن نعمت‌های الهی به صورت مستمر انگیزه‌ای است برای شکر خدا، و محبت ورزیدن به وی، و سرشار گشتن قلب از احسان خداوند و به یاد آوردن نعمت‌های دینی و دنیوی خدا خودپسندی و به خود بالیدن را از بین برده، وفضل و احسان الهی را افزون می‌گرداند. ﴿وَمِیثَٰقَهُو پیمان خدا را به یاد آورید. ﴿ٱلَّذِی وَاثَقَکُم بِهِپیمانی که از شما گرفت.

منظور این نیست که آنها آن پیمان را بر زبان جاری کرده و به آن اقرار نموده‌اند، بلکه به منظور این است که آنان با ایمان آوردن‌شان به خدا و پیامبرش در حقیقت خود را به اطاعت از خدا و پیامبر پایبند نموده‌اند. بنابر این فرمود: ﴿إِذۡ قُلۡتُمۡ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاآنگاه که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. یعنی آنچه از آیات قرآنی و نشانه‌های هستی که ما را به‌سوی آن فراخواندی، شنیدیم و فهمیدیم و به آن یقین کرده و از آن فرمان بردیم، و از آنچه که ما را به آن فرمان دادی اطاعت نمودیم و از آنچه که ما را نهی کردی پرهیز کردیم. و این تمامی شرایع و قوانین ظاهری و باطنی دین را شامل می‌شود. و مومنان در این مورد پیمان و عهد خود را با خدا به یاد می‌آورند، و همواره آن را به خاطر دارند و همواره برای انجام آنچه به آن دستور داده شده‌اند نهایت سعی و تلاش خود را مبذول می‌دارند.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَو در همه حالات از خدا بترسید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِهمانا خداوند به رازها و افکاری که در سینه‌ها وجود دارد و به آنچه در آن خطور می‌کند آگاه است. پس بپرهیزید از این‌که خداوند به چیزی از دل‌هایتان آگاه شود که آن را نمی‌پسندد. و بپرهیزید از این‌که چیزی از شما سر بزند که آن را نمی‌پسندد. و دل‌هایتان را با شناخت خدا و محبت او و خیرخواهی برای بندگانش آباد کنید، زیرا اگر شما این چنین باشید خداوند گناهانتان را می‌آمرزد و به خاطر صلاح و شایستگی دل‌هایتان نیکی‌های شما را چند برابر می‌نماید.

آیه‌ی ۸:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ٨[المائدة: ۸].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر انجام واجبات الهی مواظبت داشته باشید، و به دادگری گواهی دهید، و دشمنی گروه و قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید، دادگری کنید که دادگری به پرهیزگاری نزدیک‌تر است، و از خدا بترسید، همانا خدا به آنچه می‌کنید آگاه است».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْای کسانی که ایمان آورده اید! لوازمات ایمانتان را انجام دهید، به گونه‌ای که ﴿قَوَّٰمِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِٱلۡقِسۡطِبر انجام واجبات خدا مواظبت داشته باشید، و به دادگری گواهی دهید. یعنی در ظاهر و باطن و با تمام قدرت و نشاط به دادگری قیام کنید. و این کارتان فقط برای رضای خدا باشد نه به خاطر هدفی از اهداف دنیوی. و آهنگ عدالت را داشته باشید، و در کار و گفتارتان راه افراط و تفریط را در پیش نگیرید، و در مورد دور و نزدیک و دوست و دشمن دادگری پیشه کنید.

﴿وَلَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنَ‍َٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚو دشمنی و نفرت قومی شما را بر آن ندارد که دادگری نکنید، همانطور کسی که انصاف و عدالت ندارد چنین می‌کند، بلکه همانطور که به نفع دوست و فامیل خود گواهی می‌دهید به ضرر او نیز گواهی دهید، و همانطور که به زیان دشمنِ خود گواهی می‌دهید به نفع او نیز گواهی دهید. گرچه کافر یا بدعت گذار هم باشد واجب است در مورد او عدالت پیشه کنید، و حقی را که می‌گوید بپذیرید، و نباید به خاطر این‌که او چنین می‌گوید و این سخن از دهان او بیرون آمده است، رد شود، زیرا این ستمی محض است و روا نیست. ﴿ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰو هر اندازه برای تحقق دادگری کوشش کنید و برای عمل به آن تلاش نمایید این به پرهیزگاریِ دل‌هایتان نزدیک‌تر است، پس اگر دادگری و عدالت کامل باشد تقوا و پرهیزگاری نیز کامل می‌گردد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَبدون شک خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است، پس شما را طبق اعمالتان، خیر باشد یا شر، کوچک باشد یا بزرگ هم در این دنیا و هم در آخرت سزا و جزا می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰-٩:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِیمٞ٩[المائدة: ٩].«خداوند به کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند وعده داده است که برای آنان مغفرت و پاداش بزرگی است».

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١٠[المائدة: ۱۰].«و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند ایشان اهل دوزخند».

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْخداوندی که خلاف وعده نمی‌کند و راستگوترینِ راستگویان است، کسانی را که به او و کتاب‌ها و پیامبرانش و روز قیامت ایمان آورده‌اند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو کارهای شایسته از قبیل انجام واجبات و مستحبات انجام داده‌اند، به آمرزش گناهان وعده داده‌است، گناهانشان را عفو می‌کند و آنان را به پاداشی نایل می‌گرداند که جز خدا کسی آن را نمی‌داند:

﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِیَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡیُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٧[السجدة: ۱٧]. «هیچ کس نمی‌داند به پاس آنچه انجام می‌دادند چه چیز از نعمت‌هایی که روشنی بخش دیدگان است برای آنان پنهان شده است».

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآو کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را که بر حقِ آشکار دلالت نموده و حقایق را آشکار می‌نمایند، تکذیب کردند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِاینان یاران دوزخند و مانند دوستی که همواره با رفیق و دوستش می‌باشد با دوزخ همراهند.

آیه‌ی ۱۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ هَمَّ قَوۡمٌ أَن یَبۡسُطُوٓاْ إِلَیۡکُمۡ أَیۡدِیَهُمۡ فَکَفَّ أَیۡدِیَهُمۡ عَنکُمۡۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١[المائدة: ۱۱].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نعمتی را که خداوند به شما بخشیده است به یاد آورید، آنگاه که گروهی خواستند به‌سوی شما دست درازی کنند، اما خداوند دست آنها را از شما کوتاه کرد، و از خدا بترسید، و مؤمنان باید بر خدا تؤکل کنند».

خداوند بندگان مومن خود را به نعمت‌های بزرگش یاد آور شده، و آنان را تحریک می‌نماید تا نعمت‌های الهی را با قلب و زبان به یاد آورند، و این‌که آنان همانطور که کشتن دشمنان و به غنیمت گرفتن اموال آنها و اسیر کردن‌شان را نعمتی بزرگ می‌شمارند، این را نیز نعمتی بزرگ بدانند که خداوند دست دشمنان را از آنان کوتاه نموده و دسیسه‌هایشان را به خودشان باز گرداند.

زیرا دشمنان تصمیم به انجام کاری گرفتند، و گمان بردند توانایی انجام آن را دارند، پس آنان به هدف خود که همانا ضربه زدن به مومنان بود، نرسیدند، و این همان یاری خداست برای بندگان مومن و شایسته‌اش، و باید سپاس خدا را بر این نعمت بزرگ به جای آورند، و او را پرستش نمایند و همواره او را یاد کنند، و این شامل هرکسی است که درصدد باشد با مومنان بدی کند، اعم از کافر و منافق و شورشگر، و خداوند شر همه آنها را از مسلمین دور کند.

سپس خداوند آنها را به انجام چیزی دستور داد که از آن برای پیروز شدن بر دشمنان خود، و در همه کارهایشان کمک بگیرند. پس فرمود: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَو مومنان باید به منظور جلب منافع دینی و دنیوی خود بر خدا توکل کنند، و قدرت و حرت خود را ناچیز دانسته و به آن توجهی ننمایند، و در کسب آنچه دوست دارند به خدا اعتماد کنند. و توکل بنده برحسب ایمانش است، و به اتفاق همه اهل فن توکل از واجبات قلب است.

آیه‌ی ۱۳-۱۲:

﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مَعَکُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِی وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗا لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ مِنکُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِ١٢[المائدة: ۱۲].«و بی‌گمان خداوند از بنی‌اسراییل پیمان گرفت و دوازده سردار برای آنان تعیین کرد، و خداوند فرمود: من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به پیامبران من ایمان بیاورید، و آنان را یاری کنید، و به خداوند قرضی نیکو دهید، از گناهانتان درمی‌گذرم و شما را وارد باغ‌هایی (در بهشت) می‌‌کنم که رودها از زیر آن روان است، پس هر کس از شما بعد از این کفر بورزد به‌راستی که راه راست را گم کرده است».

﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٣[المائدة: ۱۳].«پس به خاطر این‌که پیمان‌شان را شکستند آنان را نفرین کردیم، و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم. سخن را از جایگاهش تحریف می‌کنند، و بخشی از آنچه را که بدان تذکر داده شده بودند فراموش کردند. و تو همواره خیانتی را از آنها می‌بینی، غیر از تعداد اندکی از آنان. پس، از آنها درگذر و چشم‌پوشی کن، همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

خداوند متعال خبر می‌دهد که از بنی‌اسرائیل پیمان موکد و محکم گرفت. و صفت و کیفیت پیمان، و پاداش آنها را اگر بدان وفا کنند بیان کرد، و سزای گناه‌شان را در صورتی که پیمان شکنی کنند ذکر نمود. سپس بیان کرد که آنها به پیمان و عهد خود وفا نکردند. و سزایی را که خداوند به سبب پیمان شکنی به آنها می‌دهد، بیان کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَو خداوند پیمانی موّکد و محکم از بنی اسراییل گرفت.

﴿وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗاو دوازده رئیس و سردار از میان آنها تعیین کردیم تا هر رئیسی ناظر بر زیر دستان خود باشد و آنها را بر انجام کارهایی که به آن دستور داده شده‌اند تحریک کند، و از آنها بخواهد که وظیفه خود را انجام دهند و آنان را بدان سمت و سو فرا بخواند.

﴿وَقَالَ ٱللَّهُو خدوند به پیغمبرانی که مسئولیت را بر دوش گرفت بودند، فرمود: ﴿إِنِّی مَعَکُمۡبدون شک من با شما هستم. یعنی شما را یاری و کمک می‌کنم، و به اندازه زحمت و تلاشی که مبذول می‌دارید، شما را یاری خواهیم کرد.

سپس خداوند پیمانی را که از آنها گرفته بود بیان داشت و فرمود: ﴿لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَاگر نماز را در ظاهر و باطن برپا دارید، و چیزهایی را که در نماز لازم است بطور شایسته انجام دهید، و بر نماز مداومت داشته باشید، ﴿وَءَاتَیۡتُمُ ٱلزَّکَوٰةَو زکات اموال خود را به مستحقان بپردازید، ﴿وَءَامَنتُم بِرُسُلِیو به همه پیامبرانم که برترین و کامل‌ترین آنان محمد صاست ایمان بیاورید، ﴿وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡو آنان را بزرگ بدارید، و آنچه از احترام و اطاعت برای آنان لازم است به جای آورید.

﴿وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًا حَسَنٗاو صادقانه و مخلصانه از درآمد پاک و حلال صدقه بدهید، و نیکوکاری کنید. پس هرگاه این کارها را انجام دادید ﴿لَّأُکَفِّرَنَّ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّکُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُاز گناهانتان در می‌گذرم و شما را وارد باغ‌هایی از بهشت می‌نمایم که رودها از زیر درختان آن روان است.

پس خداوند امری محبوب که بهشت و نعمت‌های آن است به آنان می‌بخشد، و امری منفور که عقوبت گناهانشان است از آنان دور می‌کند و گناهانشان را می‌بخشاید.

﴿فَمَن کَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِکَو هر کس پس از این عهد و پیمان و وظایفی که با سوگند مستحکم گشته و نیز با ذکر پاداش و ثواب آن بر آن ترغیب شده است، کفر بورزد، ﴿فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِیلِبه راستی که از روی قصد و آگاهی راه راست را گم کرده است. پس او سزاوار چیزی خواهد بود که گمراهان سزاوار آن هستند، از قبیل محروم شدن از پاداش و حاصل شدن عذاب. شاید عده‌ای بگویند: کاش که می‌دانستم آنها چکار کردند؟ آیا به پیمانی که با خدا بستند وفا نمودند یا پیمان شکنی ورزیدند؟ خداوند بیان نمود که آنها پیمان را شکستند، پس فرمود: ﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّیثَٰقَهُمۡبه سبب پیمان شکنی، آنها را به روش‌های گوناگون مجازات کردیم:

۱- ﴿لَعَنَّٰهُمۡآنان را نفرین نمودیم و از رحمت خود دور کردیم، چون درهای رحمت را به روی خود بستند، و به پیمانی که از آنها گرفته شده بود وفا نکردند، که بزرگ‌ترین سبب برای برخورداری از رحمت خدا وفا کردن به آن پیمان بود.

۲- ﴿وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِیَةٗو دل‌هایشان را سخت کردیم، به گونه‌ای که پند و اندرز و سخنرانیها اثر مفیدی در دل‌هایشان برجای نمی‌گذاشت و آیات و تهدیدات سودی به آنان نمی‌بخشید و هیچ تشویقی آنها را به انجام کارهای نیک وادار نمی‌کرد. و هیچ ترس و تهدیدی آنها را از انجام کارهای زشت باز نمی‌داشت. و بزرگ‌ترین سزا برای بنده این است که قلبش این‌گونه باشد، زیرا از هدایت و خیر محروم شده و به شر و بدی نایل می‌آید.

۳- ﴿یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِسخنان خدا را تحریف و تبدیل می‌کنند. پس معنی و مفهومی را که خدا و پیامبرش از سخنی در نظر دارند دگرگون کرده، و معنی دیگری برای آن دست و پا می‌کنند.

۴- ﴿وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِو بخش فراوانی را از آنچه بدان اندرز داده شده بودند فراموش کردند. آنان به تورات و به آنچه بر موسی نازل شده بود اندرز داده شده بودند، اما بخشی از آن را به فراموشی سپردند. و این شامل فراموش کردن علم و دانش آن است، و آنان دانش آن را فراموش کرده و از دست دادند. و این شامل نسیان علم و دانش آن است، و این‌که آنان تورات را فراموش کردند و آن را از دست دادند، به گونه‌ای که بسیاری از آنچه که خداوند از یادشان برد دیگر یافت نشد. و این عقوبتی از جانب خدا برای آنان بود. و شامل فراموش کردن عمل نیز می‌شود، که فراموشی عمل، ترک عمل است. پس آنان به انجام آنچه بدان دستور داده شده بودند، توفیق نیافتند. در پرتو این بیانات در می‌یابیم که اهل کتاب برخی از آنچه در کتاب‌هایشان ذکر شده یا در زمان‌شان به وقوع پیوسته است، انکار کرده‌اند، و از جمله آن چیزهایی است که آنها فراموش کرده‌اند.

۵- خیانت همیشگی و مداوم: ﴿وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡو همواره خیانتی را از آنها نسبت به خدا و بندگان مومنش مشاهده می‌کنی. و بزرگ‌ترین خیانتشان این بود که از کسی که آنها را موعظه می‌کرد و به آنان گمان نیک داشت حق را کتمان کردند، و بر کفرشان باقی ماندند، که این خیانتی بس بزرگ بود. و هرکس صفات آنها را دارا باشد به این خصلت‌های مذموم و زشت گرفتار می‌شود. پس هرکس به دستور خدا و آنچه که پروردگار ما را بدان ملزم نموده است انجام ندهد، بهره‌ای فراوان از نفرین و سنگدلی خواهد داشت و به مرض تحریف کلام مبتلا می‌شود، وبخشی از آنچه را که به وی تذکر داده شده است فراموش می‌کند و به راه راست و نیک توفیق نمی‌یابد. و حتما دچار خیانت خواهد شد. از خداوند می‌خواهیم که ما را از این آفات مصون بدارد.

خداوند آنچه را که به آنان تذکر داد «حفظ» یعن بهره و نصیب نامیده است، چون آن بزرگ‌ترین بهره است، و دیگر بهره‌ها، بهره‌های دنیوی هستند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ فِی زِینَتِهِۦۖ قَالَ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا یَٰلَیۡتَ لَنَا مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ قَٰرُونُ إِنَّهُۥ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٧٩[القصص: ٧٩]. «پس قارون با کوکبه خود به‌سوی قومش بیرون آمد، کسانی که زندگی دنیا را می‌خواستند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده شده است ما هم داشتیم، بی‌گمان او دارای بهرۀ بزرگی است». و خداوند در مورد بهره مفید فرموده است: ﴿وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ٣٥[فصلت: ۳۵]. «این (بردباری و چشم پوشی) را مگر صابران نمی‌یابند، و آن را جز کسانی که دارای سهم و بهره بزرگی هستند نخواهند یافت».

﴿إِلَّا قَلِیلٗاجز تعداد اندکی از آنان که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، و خداوند آنها را توفیق داد و به راه راست هدایت کرد. ﴿فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡپس آنان را به خاطر آزاری که به تو می‌رساند مواخذه نکن، بلکه آنها را به ببخش و از آنان درگذر، زیرا عفو و بخشش از نیکوکاری و احسان است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَهمانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. احسان یعنی این‌که خدا را طوری عبادت کنی که انگار او را می‌بینی، و اگر او را نبینی او ترا می‌بیند. و احسان در حق مخلوق و مردم یعنی رساندن نفع و استفاده دینی و دنیوی به آنان.

آیه‌ی ۱۴:

﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَهُمۡ فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ١٤[المائدة: ۱۴].«و از کسانی که گفتند: ما نصاری هستیم، پیمان گرفتیم. اما آنان بخش قابل توجهی را از آنچه به آنان تذکر داده شده بود فراموش کردند، پس میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم، و خداوند ایشان را به آنچه ساخته‌اند آگاه خواهد کرد».

همچنان که از یهودیان عهد و پیمان گرفتیم، از کسانی هم پیمان گرفتیم که به مسیح پسر مریم گفتند: ﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰٓ«از کسانی که گفتند: ما یاور و یاران هستیم»، و با متصف نمودن خویشتن به ایمان به خدا و پیامبرانش، و آنچه پیامبران آورده‌اند خود را پاک می‌شمردند، اما آنها پیمان را شکستند.

﴿فَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِو آنان بخش قابل توجهی از آنچه را که به آن تذکر داده شده بودند، هم از نظر علمی و هم از نظر عملی به دست فراموشی سپردند. ﴿فَأَغۡرَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَاوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِو برخی را بر برخی دیگر مسلط گرداندیم، و شرارتی در میان آنان درگرفت که تا قیامت موجب جنگ و کینه و دشمنی در میان آنها خواهد بود. و این مسئله‌ای است که هم اکنون به وضوح مشاهده می‌شود، زیرا نصارا همواره در کینه و بغض و دشمنی و تفرقه به سر می‌برند. ﴿وَسَوۡفَ یُنَبِّئُهُمُ ٱللَّهُ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَو خداوند آنان را به آنچه می‌کردند آگاه می‌کند، و آنان را به خاطر کارهایشان مجازات خواهد کرد.

آیه‌ی ۱۶-۱۵:

﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ کَثِیرٗا مِّمَّا کُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖۚ قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞ١٥[المائدة: ۱۵].«ای اهل کتاب! براستی که پیامبر ما پیش شما آمده است، (و) بسیاری از آنچه از کتاب پنهان می‌کردید برای شما بیان می‌کند، و از بسیاری صرفنظر می‌نماید، همانا از طرف خدا برای شما نور و کتاب روشنگری آمده است».

﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ١٦[المائدة: ۱۶]. «خداوند به وسیلۀ آن (کتاب)کسانی را که جویای خوشنودی او هستند به راه‌های امن و امان هدایت می‌نماید، و آنان را به فرمان خود از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون می‌آورد، و آنان را به راه راست هدایت‌ می‌کند».

وقتی خداوند بیان فرمود که از یهود و نصارا پیمان گرفت، و جز تعداد اندکی همگی پیمان را شکستند، همه را دستور داد تا به محمد صایمان بیاورند، و نشانه قاطعی را که بر صحت نبوت پیامبر دلالت می‌نماید، برای آنان ارائه داد. و آن این است که محمد بسیاری از چیزهایی که آنان از مردم عوام از همکی‌شان خود پنهان می‌کنند برای آنان بیان می‌دارد. پس فقط آنها در آن زمان به عنوان اهل علم شناخته می‌شدند، و جز آنان کسی دیگر از این علم برخوردار نبود. بنابر این آن‌هایی که به علم و دانش علاقمند بودند، چاره‌ای نداشتند جز این‌که از آنان فرا بگیرند.

پیامبر صاین قرآن بزرگ را آورد که آنچه را آنان از یکدیگر پنهان می‌کردند از قبیل ویژگی‌های پیامبر که در کتاب‌هایشان بیان شده بود، و نیز بشارتی که در کتاب‌هایشان در رابطه با آمدن حضرت رسول آمده بود، و نیز آیه‌ی رجم و مواردی از این قبیل را بیان می‌کند، حال آن‌که پیامبر بی‌سواد بود، نه می‌توانست بخواند و نه می‌توانست بنویسد، و این بزرگ‌ترین دلیل بر رسالت پیامبر صاست. ﴿وَیَعۡفُواْ عَن کَثِیرٖو از بیان چیزهایی که حکمتی در آن نیست صرف نظر می‌کند.

﴿قَدۡ جَآءَکُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞبه راستی که از جانب خدا روشنایی و نوری پیش شما آمده است، و آن قرآن است که بوسیله آن تاریکی‌های جهالت و راه‌های گمراهی روشن می‌شود.

﴿وَکِتَٰبٞ مُّبِینٞو کتابی روشن‌گر که همه امور دینی و دنیوی مردم را روشن می‌سازد، از قبیل آگاهی یافتن از اسما و صفات و کارهای خدا، و علم به احکام شرعی و احکام جزایی که مردم به همه‌ی این امور نیاز دارند.

سپس بیان کرد که چه کسی به وسیله این قرآن هدایت می‌شود و راه می‌یابد، و بنده باید چکار کند تا این هدایت را دریابد؟ پس فرمود: ﴿یَهۡدِی بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِخداوند کسی را که برای رسیدن به خشنودی وی تلاش کند، و قصد و نیتش خوب باشد، به راه‌هایی که او را از عذاب مصون داشته و به سرای امن و آسایش می‌رساند هدایت می‌نماید. و هدایت به معنی شناخت حق و عمل کردن به تمامی مجمل و تفاصیل آن است.

﴿وَیُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِو آنان را از تاریکی‌های کفر و بدعت و گناه و جهل و غفلت به‌سوی روشنایی ایمان و سنّت و اطاعت و علم و ذکر بیرون می‌آورد. و این هدایت به فرمان و مشیت خداوند صورت می‌گیرد، که هر آنچه او بخواهد پدید می‌آید، و آنچه او نخواهد انجام نمی‌پذیرید. ﴿وَیَهۡدِیهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖو آنان را به راه راست هدایت می‌کند.

آیه‌ی ۱۸-۱٧:

﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۚ قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧[المائدة: ۱٧].«به راستی کسانی که می‌گویند: خدا مسیح پسر مریم است، کفر ورزیدند. بگو: اگر خدا بخواهد مسیح، پسر مریم و مادرش و همۀ کسانی را که در روی زمین هستند هلاک کند، چه کسی می‌تواند در مقابل خدا کاری بکند؟ و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین، و آنچه بین آسمان‌ها و زمین است از آن خداست. هرچه بخواهد می‌آفریند، و خداوند بر هر چیزی تواناست».

﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ وَٱلنَّصَٰرَىٰ نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُۥۚ قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُمۖ بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَۚ یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُۚ وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُ١٨[المائدة: ۱۸].«و یهودیان و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم، بگو: پس چرا شما را به خاطر گناهانتان عذاب می‌دهد؟ بلکه شما (نیز) بشرید (و) از جملۀ کسانی (هستید) که خدا آفریده است. هرکس را که بخواهد می‌آمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب می‌دهد، و پادشاهی آسمان‌ها و زمین و آنچه در میان آن دو می‌باشد از آن خداست و بازگشت (همه) به‌سوی اوست».

وقتی خداوند بیان کرد که او از اهل کتاب (یهود و نصارا) پیمان گرفت، و آنها به پیمان خود وفا نکرده و آن را شکستند، سخنان زشت آنها را نیز بیان نمود. پس گفته نصارا را که جز آنان کسی چنین نگفته است، بیان کرد که می‌گفتند: خدا، مسیح پسر مریم است. و دلیل و شبهه آنان این بود که عیسی بدون پدر بدنیا آمده است، بنابر این چنین عقیده باطلی در مورد او پیدا کردند.

البته حوا هم که شبیهِ عیسی است بدون مادر به دنیا آمده است، و آدم نیز به طریق اولی بدون پدر و مادر به دنیا آمده است. پس چرا نصارا آدم و حوا را خدا نمی‌دانند، آن چنان‌که عیسی را خدا می‌دانند؟! پس این دلالت می‌نمایدکه سخن‌شان تابع هوی و هوسی و خواست‌های خودشان است، و هیچ دلیل و حجت قانع‌کننده‌ای ندارند. و خداوند با دلایل عقلی واضح ادعای آنها را رد نمود و فرمود: ﴿قُلۡ فَمَن یَمۡلِکُ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔا إِنۡ أَرَادَ أَن یُهۡلِکَ ٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗابگو: «اگر خدا بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش، و همه کسانی را که روی زمین هستند هلاک نماید، چه کسی می‌تواند کاری بکند؟!» پس اگر خدا بخواهد هلاک‌شان می‌کند و نمی‌توانند کاری بکنند و خود را برهانند. و کسی که نتواند از هلاکت خود جلوگیری کند و قدرت و توانایی نجات دادنِ خویش را نداشته باشد، نمی‌تواند معبود باشد. و از دلایل الوهیت خدا این است که ﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاپادشاهی زمین و آسمان‌ها و آنچه میان آن دو است فقط از آن خدای یگانه می‌باشد، و به حکم کُونی و شرعی و جزایی خود در آنها تصرف می‌نماید، و آنها همه مملوک، و تحت تدبیر او هستند. پس آیا شایسته است که بنده نیازمند و فقیر را خدای معبود و بی‌نیاز قرار داد؟! این غیر ممکن است و نباید آنان‌را از این‌که خداوند عیسی پسر مریم را بدون پدر به دنبا آورده است تعجب کنند، زیرا هرچه بخواهد می‌آفریند: ﴿یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُاگر بخواهد از مادر و پدر می‌آفریند بدون این‌که مادری در کار باشد، مانند حوا که بدون مادر آفریده شده است، و اگر بخواهد فقط از مادر می‌آفریند بی‌آنکه پدری در میان باشد مانند عیسی.

و اگر بخواهد بدون پدر و بدون مادر می‌آفریند، مانند آدم که نه پدری داشت و نه مادری. پس نوع آفرینش خداوند متعال به خواست و مشیت نافذ او بستگی دارد، که هیچ چیزی نمی‌تواند از اراده و خواست او سرپیچی کند، بنابر این فرمود: ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞو خداوند بر هرچیزی تواناست.

و از جمله گفتارهای یهودیان و نصارا این بود که هریک از آنها ادعای باطلی داشت و از این طریق خودشان را پاک قرار می‌دادند، و می‌گفتند: ﴿نَحۡنُ أَبۡنَٰٓؤُاْ ٱللَّهِ وَأَحِبَّٰٓؤُهُما فرزندان خدا و دوستان او هستیم.

«ابن» در زبان یهود به معنی دوست و محبوب است. آنان منظورشان این نبود که حقیقتا فرزند خدا هستند، زیرا مذهب آنان چنین نبود، اما نصارا در مورد عیسی معتقدند که او فرزند خداست. خداوند در رد ادعای باطل آنها فرمود: ﴿قُلۡ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُمبگو:اگر شما دوستان خدا بودید هرگز عذابتان نمی‌داد، زیرا خداوند جز کسی که خشنودی او را فراهم نماید دوست ندارد. ﴿بَلۡ أَنتُم بَشَرٞ مِّمَّنۡ خَلَقَبلکه شما از جمله انسان‌هایی هستید که خداوند آفریده است و احکام سرشار از عدالت و فضل خود را بر آنان جاری می‌کند.

﴿یَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَآءُهر کس را که بخواهد می‌آمرزد، آنانی که اسباب مغفرت را فراهم کنند. و هر کس را که بخواهد عذاب می‌دهد، آن‌هایی که موجبات عذاب را فراهم نمایند.

﴿وَلِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَاۖ وَإِلَیۡهِ ٱلۡمَصِیرُو برای خداست پادشاهی آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آسمان‌ها و زمین است، و بازگشت همه به‌سوی اوست.

شما هم ملکِ خدا و از جمله کسانی هستید که در سرای آخرت به‌سوی پروردگار باز می‌گردید و خداوند شما را براساس اعمال‌تان مجازات می‌نماید. پس ای یهود و نصارا! چه چیزی باعث شده است که این فضیلت دوستی خدا به شما اختصاص یابد؟!.

آیه‌ی ۱٩:

﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ قَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٩[المائدة: ۱٩].«ای اهل کتاب! به‌راستی پیامبر ما پیش شما آمده که در دوران فترت پیغمبران (مسایل و حقایق را) برای شما بیان می‌کند تا نگویید: مژده دهنده و بیم دهنده‌ای پیش ما نیامد، براستی که مژده دهنده و بیم دهنده‌ای پیش شما آمده است، و خداوند بر هر چیزی تواناست».

خداوند اهل کتاب را به سبب کتابی که به آنها ارزانی داشته است فرا می‌خواند تا به محمد صایمان بیاورند و خداوندی را سپاسگزار باشند که ﴿عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِبعد از مدت زمانی که پیامبری مبعوث نشده بود و آنها به شدّت به وی نیازمند بودند، پیامبر را به‌سوی آنها فرستاد. و این انقطاع وحی و نبوت برای مدت زمانی، و احساس نیاز عاملی بود که مردم را به ایمان آوردن به او فرا می‌خواند. نیز عاملی بود برای این‌که پیامبر همه مطالب الهی و احکام شرعی را برای آنان بیان نماید. و خداوند از طریق «ارسال رسل» حجّت را به اتمام رساند تا نگویند: ﴿جَآءَنَا مِنۢ بَشِیرٖ وَلَا نَذِیرٖۖ فَقَدۡ جَآءَکُم بَشِیرٞ وَنَذِیرٞۗمژده دهنده و بیم دهنده‌ای نزد ما نیامده است، به راستی که مژده دهنده و بیم دهنده‌ای نزدتان آمده است که شما را به پاداش دنیا و آخرت، و بر انجام اعمالی که موجب پاداش هستند مژده می‌دهد. نیز ویژگی کسانی که آن اعمال را انجام می‌دهند، بیان می‌نماید و مردمان را از عذاب دنیا و آخرت و اعمالی که موجب آن می‌گردند، و از متصف شدن به صفات کسانی که آن اعمال را انجام می‌دهند برحذر می‌دارد.

﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞو خداوند بر هر چیزی تواناست. همه اشیا در مقابل قدرت او تسلیم هستند و هیچ چیزی از فرمان او سرپیچی نمی‌کند. و از جمله قدرت خداوند این است که پیامبران را فرستاده و کتاب‌ها را نازل کرده است، و هرکس را که از پیامبران اطاعت کند ماجور می‌سازد، و هرکس را که از آنان سرپیچی نماید عذاب می‌دهد.

آیه‌ی ۲۶-۲۰:

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَ وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗا وَءَاتَىٰکُم مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٠[المائدة: ۲۰].«و آنگاه که موسی به قومش گفت: ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را فرمانروایانی ساخت و به شما چیزهایی داد که به هیچ یک از جهانیان نداده است».

﴿یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَ ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَ٢١[المائدة: ۲۱]. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند وارد شدن به آن را برایتان مقرر نموده است، وارد شوید و به عقب برنگردید، که زیانکار خواهید گشت».

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَ٢٢[المائدة: ۲۲]. «گفتند: ای موسی! در آنجا قومی زور‌مند و سرکش هست و ما هرگز به آنجا داخل نمی‌شویم تا آنها از آن بیرون نروند، پس اگر آنها بیرون بروند ما بدانجا وارد خواهیم شد».

﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَا ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٢٣[المائدة: ۲۳].«دو نفر از مردانِ خدا ترس که خداوند به آنها نعمت داده بود، گفتند: شما از دروازه بر آنان وارد شوید، که اگر از آن درآمدید پیروز خواهید شد، و اگر مؤمن هستید بر خدا توکّل کنید».

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ٢٤[المائدة: ۲۴].«گفتند: ای موسی! تا وقتی که آنها در آن هستند ما هرگز وارد آن نخواهیم شد پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم».

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیۖ فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٥[المائدة: ۲۵].«گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خود و برادرم را دارم، پس میان ما و میان قوم فاسق داوری کن».

﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٦[المائدة: ۲۶].«(خدا به موسی) فرمود: (وارد شدن به) آن (سرزمین و مملکت) چهل سال بر آنان حرام شد، (و) در بیابان سرگردان خواهند ماند، پس تو بر گروه فاسق و نافرمان غم مخور».

پس از آن‌که خداوند بر موسی وقومش منّت نهاد و آنان را از فرعون و قومش، و از بردگی و اسارت فرعونیان نجات داد، آنها به سمت وطن و مملکت خود که بیت المقدس و اطراف آن بود، رفتند و به نزدیکی‌های بیت المقدس رسیدند. آنگاه خداوند جهاد با دشمنان را بر آنها فرض کرد تا دشمن را از سرزمین خود بیرون برانند. بنابر این موسی ÷برای آنها موعظه کرد و به آنها تذکر داد و نعمت‌های الهی را بر آنان یادآوری نمود تا عزم آنان برای جهاد تقویت گردد. پس موسی گفت: ﴿ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡنعمت خدا را با دل و زبانتان یادآوری کنید، زیرا یادآوری نعمت خدا به محبت وی می‌انجامد و در مسیر عبادت خدا به آدمی نیرو می‌بخشد.

﴿إِذۡ جَعَلَ فِیکُمۡ أَنۢبِیَآءَآنگاه که در میان شما پیامبرانی را قرار داد که شما را به‌سوی نور و هدایت فرا خواندند، و از زشتی‌ها برحذر داشتند، و شما را برای بدست آوردن سعادتِ جاودانگی تشویق و تحریک کردند، و چیزهایی را به شما آموختند که نمی‌دانستید.

﴿وَجَعَلَکُم مُّلُوکٗاو شما را پادشاهانی قرار داد که اختیارتان در دست خودتان است، و دشمن نمی‌تواند شما را برده خود قرار دهد. و اکنون اختیارات در دست خودتان است و می‌توانید دین‌تان را اقامه نمایید.

﴿وَءَاتَىٰکُمو به شما نعمت‌های دینی و دنیوی فراوانی بخشیده است، ﴿مَّا لَمۡ یُؤۡتِ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَکه به هیچ یک از جهانیان نداده است، زیرا بنی اسرائیل در آن زمان برگزیده‌ترین و بهترین و محترم‌ترین مردم نزد خدا بودند، و خداوند به آنها نعمت‌هایی بخشیده بود که دیگران نداشتند.

پس نعمت‌های دینی و دنیوی را به آنان یادآور شد، نعماتی که شایسته بود نهال ایمان و استقامت و پایداری بر جهاد را در دل آنان بکارد. بنابر این فرمود: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡأَرۡضَ ٱلۡمُقَدَّسَةَای قوم من! به سرزمین مقدّس و پاکی وارد شوید،﴿ٱلَّتِی کَتَبَ ٱللَّهُ لَکُمۡکه خداوند آن را برایتان مقّرر نموده است. پس خداوند خبری اطمینان بخش به آنان داد اگر مومن واقعی باشند و خبر خدا را تصدیق کنند، و به آن ایمان داشته باشند و آن خبر عبارت است از این‌که خداوند به آنان وعده داده است که به سرزمین مقّدس وارد خواهند شد و بر دشمنان پیروز خواهند گشت.

﴿وَلَا تَرۡتَدُّواْ عَلَىٰٓ أَدۡبَارِکُمۡ فَتَنقَلِبُواْ خَٰسِرِینَو برنگردید، که زیانکار خواهید گشت. زیرا با از دست دادن پیروزی بر دشمنان، و فتح شدن سرزمینتان، در دنیا دچار زیان شدید، و پاداش و ثواب اخروی را از دست دادید و با ارتکاب گناهان، مستحق عقاب و عذاب گشتید.

اما آنها سخنی را بر زبان آوردند که بر ضعف دل‌هایشان و سستی آنها و عدم اهتمامشان به دستور خدا و پیامبرش دلالت می‌نمود. پس گفتند: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ فِیهَا قَوۡمٗا جَبَّارِینَای موسی! در آن سرزمین قومی سرکش و زورمند و دلیر وجود دارد. یعنی وجود چنین قومی یکی از موانعی است که ما نمی‌توانیم وارد آن شویم.

﴿وَإِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَا حَتَّىٰ یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا فَإِنَّا دَٰخِلُونَو ما تا آنها از آن بیرون نهند وارد آن جا نمی‌شویم، پس اگر بیرون روند ما داخل خواهیم شد. و این به خاطر بزدلی و عدم یقین آنان بود، و اگر آنان بینش و بصیرتی داشتند، در می‌یافتند که همه آنها فرزندان آدم، و انسان هستند، و نیرومند و قوی کسی است که خداوند او را با قدرت خویش یاری کند زیرا هیچ توانایی و حرکتی جز با کمک خدا انجام نمی‌شود. و می‌دانستند که آنها بر دشمن پیروز خواهند شد، چون خدا به آنان وعده پیروزی داده بود.

﴿قَالَ رَجُلَانِ مِنَ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمَادو نفراز مردان خداترس که خداوند نعمت گفتار حق را در جایی به آنها داده بود که به این‌گونه اظهارات بسیار نیاز بود. و نعمت صبر و یقین را به آنها داده بود، در حالی که قوم‌شان را بر جنگیدن با دشمن و اشغال شهرهایشان تشویق و تحریک می‌گردند، گفتند: ﴿ٱدۡخُلُواْ عَلَیۡهِمُ ٱلۡبَابَ فَإِذَا دَخَلۡتُمُوهُ فَإِنَّکُمۡ غَٰلِبُونَیعنی پیروزیتان مشروط به این است که قاطعانه به رویارویی با آنها تصمیم بگیرید، و از دروازه بر آنها وارد شوید، پس هرگاه شما وارد شدید آنها شکست خواهند خورد.

پس آنها را دستور دادند که بهترین آمادگی را داشته باشند و گفتند: ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَو بر خدا توکل کنید اگر شما مومن هستید. زیرا توکل بر خدا، به خصوص در چنین موقعی کار را آسان می‌نماید، و باعث پیروزی بر دشمن می‌شود. و این بر واجب بودن توکلِ بر خدا دلالت می‌کند. نیز دلالت می‌نماید که توکلِ بنده به اندازه ایمانش خواهد بود.

این سخن در آنها اثر مفیدی بر جای نگذاشت، و سرزنش در مورد آنها کارساز واقع نشد، پس آنان سخن خوارترین مردمان را بر زبان آوردند و گفتند: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنَّا لَن نَّدۡخُلَهَآ أَبَدٗا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَای موسی! تا وقتی که آنها در آن جا هستند ما هرگز وارد آن نمی‌شویم. پس تو وپروردگارت برویدو بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم.

چه سخن زشتی است که بر زبان آوردند! و در این تنگنا و موقعیت بحرانی که می‌بایست پیامبرشان را یاری کرده و عزت و افتخار را برای خود رقم بزنند، چه زشت با پیامبرشان روبرو شدند!.

از اینجا تفاوت امت محمد صو سایر امت‌ها آشکار می‌گردد، چرا که پیامبر صوقتی که با یاران خود در مورد جنگ بدر مشورت کرد، با وجود این‌که ایشان نفرمودند حتما باید در این جنگ مرا همراهی کنید. گفتند: «ای رسول خدا! اگر ما را از این دریا عبور دهی عبور خواهیم کرد؟، اگر به سمت «برک غماد» شهر حبشه حرکت کنی همراه شما خواهیم آمد، و هیچ یک از ما از تو جدا نخواهد شد. ما هرگز سخن قوم موسی را که به او گفتند: «بروید شما و خدایتان بجنگید، ما اینجا نشسته‌ایم» به شما نخواهیم گفت، بلکه می‌گوییم: «تو و پروردگارت برویید بجنگید، و ما هم همراه شما می‌جنگیم، و از جلو وعقب و چپ و راست به جنگ و دفاع خواهیم پرداخت».

وقتی که موسی ÷سرکشی و عناد آنان را مشاهده کرد، ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی لَآ أَمۡلِکُ إِلَّا نَفۡسِی وَأَخِیگفت: پروردگارا! من تنها اختیار خود و برادرم را دارم. و ما توان پیکار با آنها را نداریم و نمی‌توانیم آنان را با زور به میدان جنگ بکشانیم.

﴿فَٱفۡرُقۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَپس خدایا! میان ما و آنها داوری کن، به این صورت سزا و عقوبتی را که حکمت تو اقتضا می‌نماید بر آنها فرود آر. و این دلالت می‌نماید که سخن و کردار آنها از گناهان کبیره و موجب فسق است.

﴿قَالَخداوند دعای موسی را پذیرفت و فرمود: ﴿فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِآن سرزمین چهل سال بر آنها ممنوع است و در بیابان‌ها سرگردان می‌گردند. یعنی سزای آنها این است که وارد شدن به این شهر، که ورود به آن را به آنان وعده داده بودیم به مدت چهل سال برای آنان حرام و ممنوع گردید. و آنها در این مدت در بیابان‌ها سرگردان می‌شوند و راهی نمی‌یابند و آسایش و اطمینان خاطر ندارند. این سزای دنیوی است و شاید خداوند این سزا را کفاره گناهان آنان قرار داده و سزای بزرگتری را از آنان دور نموده است.

این دلیلی است بر این‌که سزا و مجازات گناه، گاهی با از بین رفتن برخی از نعمت‌های موجود خواهد بود و گاهی با دفع یا به تاخیر انداختن بلایی صورت میگیرد که سبب انعقاد آن بلا فراهم شده است و شاید فلسفه و حکمت سرگردانی چهل ساله آنان این است که در این مدت بیشتر کسانی که این سخن را گفته بودند، بمیرند دل‌هایی که هیچ صبر و استقامتی در آن نبود، بلکه به بردگی برای دشمن انس گرفته، و همّت و اراده‌ای در آن نبود که آنها را به جایگاهی از سربلندی و مجد و عظمت برساند، و به ظهور و سر برآوردن نسل جدیدی بیانجامد که خرد و اندیشه‌ی آنان بر چیره شدن بر دشمنان، و عدم پذیرش بردگی که مانع رسیدن به خوشبختی است پرورش یابد.

و از آنجا که خداوند می‌دانست موسی نسبت به مردم به ویژه نسبت به قوم خودش بی‌نهایت مهربان است و چه بسا دلش به حال آنها بسوزد، و مهربانی و عطوفتش او را وادار کند به خاطر گرفتاری به این عقوبت و سزا، برای آنها غم بخورد، یا دست دعا بلند نماید که خدا این عقوبت و عذاب را از آنها دور کند، با وجود این‌که خداوند این عقوبت را بر آنان قطعی نمود و قابل برگشت نمی‌باشد فرمود: ﴿فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَبرای قوم فاسق متاسف مباش، و غم مخور، زیرا آنان فساد و تباهی کرده و گناه و فسق‌شان مقتضی آن است که به چنین عذابی گرفتار شوند، و این ستمی از جانب خدا نیست.

آیه‌ی ۳۱-۲٧:

﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱبۡنَیۡ ءَادَمَ بِٱلۡحَقِّ إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّکَۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ٢٧[المائدة: ۲٧].«و داستان دو پسر آدم را برای آنان آن‌گونه که هست، بخوان، آنگاه که آن دو، عملی را برای تقرب به خدا انجام دادند. اما از یکی از آنها پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. گفت: ترا خواهم کشت، او گفت: همانا خداوند فقط از پرهیزگاران می‌پذیرد».

﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢٨[المائدة: ۲۸]. «اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من به‌سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا ترا بکشم، من از خداوند پروردگار جهانیان می‌ترسم».

﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَ فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَ٢٩[المائدة: ۲٩].«من می‌خواهم تا با گناه من و گناه خودت (به سوی پروردگار) برگردی، و از دوزخیان باشی، و این سزای ستمکاران است».

﴿فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٣٠[المائدة: ۳۰]. «پس نفسش کم کم کشتن برادرش را برای وی آراست و او را کشت و از زیانکاران شد».

﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِ لِیُرِیَهُۥ کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِۚ قَالَ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ أَعَجَزۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِثۡلَ هَٰذَا ٱلۡغُرَابِ فَأُوَٰرِیَ سَوۡءَةَ أَخِیۖ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِینَ٣١[المائدة: ۳۱].«پس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را بکاود و به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را دفن کند. گفت: ای وای بر من! آیا من نمی‌توانم مثل این کلاغ باشم، و جسد برادرم را دفن کنم؟ پس ایشان زا پشیمان شدگان گردید».

مردم را از قضیه ایی که برای دو فرزند آدم پیش آمد به درستی آگاه کن و این داستان را برای آنها بخوان، تا پند پذیران از آن پند پذیرند و در یابند که این جریان راست بوده و دروغ نیست و عینِ واقعیت است.

و ظاهرا دو فرزند آدم، پسران صلیبی وی بودند. همانطور که ظاهر و سیاق آیه بر این دلالت می‌نماید. و قول جمهورِ مفسرین نیز همین است. یعنی داستان دو فرزند آدم را برای آنان بخوان، آنگاه که هر دو برای خدا قربانی کند و این قربانی، ماجرای آنان را به چنین حالتی کشاند. ﴿إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗاآنگاه که هریک از مال خود چیزی را به قصد تقرب و نزدیک جستن به خدا کنار گذاشت.

﴿فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِپس، از یکی از آنان پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. پذیرفته شدن قربانی یکی از آنان از طریق خبر آسمانی، یا بنابر عادتی که در امت‌های گذشته بود، دانسته شد. و علامت پذیرفته شدن قربانی از سوی خداوند این بود که آتشی از آسمان پایین آمد و آن قربانی را به آتش کشید.

﴿قَالَپسری که قربانی‌اش پذیرفته نشده بود از روی حسادت و کینه توزی و تجاوزگری به دیگری گفت:﴿لَأَقۡتُلَنَّکَترا خواهم کشت. آنگاه دیگری با دلسوزی به او گفت: ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِینَ«خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیردم چه گناه و جنایتی مرتکب شده‌ام که تو باید مرا بکشی، جز این‌که از خدا ترسیده‌ام، که تقوا و ترس الهی برمن و تو، و بر هرکسی واجب است؟ و صحیح‌ترین قول در مورد «متقین» چنین است: متقین کسانی هستند که عمل‌شان خالصانه برای خدا انجام می‌گیرد و در انجام آن عمل از سنت پیامبر صپیروی می‌کنند.

سپس به او گفت: من نمی‌خواهم تو را بکشم، نه بر تو حمله ور شده، و دست خود را جلو می‌اندازم، و نه در قالب دفاع، به کشتن تو مبادرت می‌ورزم، پس گفت: ﴿لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقۡتُلَنِی مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ یَدِیَ إِلَیۡکَ لِأَقۡتُلَکَاگر برای کشتن من دست دراز کنی، من به‌سوی تو دست دراز نمی‌کنم تا ترا بکشم. و این به خاطر بزدلی و ترس و ناتوانی‌ام نیست، بلکه به این سبب است که ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ«من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌ترسیم». و کسی که از خدا می‌ترسد اقدام به انجام گناه نمی‌کند، خصوصا گناهان بزرگ. و این هشداری است برای کسی که می‌خواهد مرتکب قتل شود که شایسته است از خدا بترسد.

﴿إِنِّیٓ أُرِیدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِی وَإِثۡمِکَمن می‌خواهم تو با گناهان من و گناهان خود به‌سوی خدا برگردی. یعنی اگر قرار باشد که یا تو را بکشم، یا تو مرا به قتل برسانی، ترجیح می‌دهم که تو مرا بکشی، و گناه من و گناه خود را بر دوش بگیری، ﴿فَتَکُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَپس، از دوزخیان شوی، و این سزای ستمکاران است. این دلالت می‌نماید که قتل از گناهان کبیره است، و باعث داخل شدن به جهنم می‌گردد.

اما آن جنایت کار از آن کار باز نیامد و همواره عزم خود را بر انجام این کار بیشتر جزم می‌کرد، تا این‌که کشتن برادرش که شریعت و سرشت برادر را محترم می‌شمارد برای او آراسته شد.

﴿فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَپس او را کشت و از زمره زیانکاران گردید. از کسانی شد که در دنیا و آخرت دچار زیان می‌شوند. و او قتل، این بدعت زشت و ناپسند را برای هر قاتلی بنیانگذاری کرد. پیامبر فرموده است: «وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلَی یومِ القِیامة». «هر کس که سنت و طریقه زشتی را بنیان نهد، گناه آن وگناه کسی که تا قیامت به آن سنت زشت عمل کند بر گردن اوست». بنابر این در حدیث صحیح آمده است «ما مِنْ نَفْسٍ تُقْتَلُ ظُلْمًا إِلَّا کَانَ عَلَى ابْنِ آدَمَ الْأَوَّلِ شَطرُ مِنْ دَمِهَا لِأَنَّهُ أَوَّلُ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ». «هیچ انسانی کشته نمی‌شود مگر این‌که بخشی از گناه و خون او بر گردن فرزند اول آدم است، چون او اولین کسی است که سنت قتل را بنیان نهاد».

وقتی که برادرش را کشت، نمی‌دانست با آن چکار کند، چون او اولین نفر از فرزندان آدم بود که مرده بود، ﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ غُرَابٗا یَبۡحَثُ فِی ٱلۡأَرۡضِپس خداوند کلاغی را فرستاد تا زمین را می‌کاورید، تا کلاغ دیگری را دفن کند. ﴿لِیُرِیَهُتا با این کار به او نشان دهد که﴿کَیۡفَ یُوَٰرِی سَوۡءَةَ أَخِیهِچگونه جسد برادرش را دفن کند. منظور از ﴿سَوۡءَةَجسد است، زیرا بدن میت عورت است و ﴿سَوۡءَةَدر اصل به معنی عورت است.

﴿فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلنَّٰدِمِینَپس او از زمره پشیمان شدگان گشت. و عاقبت و سرانجام گناه پشیمانی و زیان است.

آیه‌ی ۳۲:

﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَ کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗا وَمَنۡ أَحۡیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحۡیَا ٱلنَّاسَ جَمِیعٗاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡأَرۡضِ لَمُسۡرِفُونَ٣٢[المائدة: ۳۲].«بدین خاطر بر بنی‌اسراییل مقرر داشتیم که هرکس انسانی را به قتل برساند بدون این‌که کسی را کشته باشد و یا این‌که فسادی را در زمین برپا کرده باشد، چنان است که همۀ مردم را کشته باشد. و هر کس انسانی را زنده بگذارد و او را نکشد، مانند آن است که همۀ مردم را زنده نگه داشته باشد. و پیامبران ما با معجزات آشکار پیش آنها آمدند، سپس بسیاری از آنها راه اسراف را در زمین درپیش گرفتند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مِنۡ أَجۡلِ ذَٰلِکَبه خاطر آنچه ما در داستان دو پسر آدم و کشته شدن یکی از آنان توسط برادرش بیان کردیم، و به دلیل پایه ریزی شدنِ بدعت قتل و آدم کشی برای کسانی که پس از او می‌آیند، و به جهت این‌که سرانجام قتل زیان دنیا و آخرت است، ﴿کَتَبۡنَا عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَبر بنی اسرائیل، صاحبان کتاب‌های آسمانی مقرر نمودیم که ﴿أَنَّهُۥ مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَیۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِی ٱلۡأَرۡضِهر کس انسانی را بدون کشتن انسانی، یا بدون این‌که در زمین فساد کند به قتل برساند. یعنی انسانی را به ناحق بکشد، ﴿فَکَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِیعٗامانند آن است که همه مردم را کشته باشد، چون در وجود او انگیزه‌ای برای تحقق و روشنگری وجود ندارد که او را وادار نماید جز به حق، به قتل کسی اقدام نکند. پس وقتی او به کشتن انسانی مبادرت نماید که مستحق کشتن نیست، مسلما بین مقتول و کسی دیگر فرق نمی‌گذارد، و برحسب دستور نفس اماره عمل می‌کند. پس قتل یک نفر به ناحق مانند کشتن همه مردم است.

همچنین هرکس انسانی را زنده بگذارد، و او را نکشد با این‌که نفس، او را به کشتن آن فرد فرا می‌خواند، اما ترس خدا او را از کشتن وی باز دارد، مانند آن است که همه مردم را زنده کرده باشد، زیرا ترس خداوند که در وجود اوست وی را از کشتن انسان بی‌گناهی که مستحق قتل نیست باز داشته است. و آیه دلالت می‌نماید که کشتن در دو صورت جایز است:

اینکه یک نفر، کسی را بدون حق و بصورت عمد به قتل برساند. کشتن چنین فردِ قاتلی جایز است. این در حالی است که قاتل مکلّف، و با مقتول مساوی بوده، و پدرِ مقتول نباشد.

یا این‌که در زمین فساد بکند و دین مردم، و جسم واموال آنان را به فساد و تباهی بکشاند. مانند کافران مرتد و آن‌هایی که با اسلام می‌جنگند، و دعوتگرانِ به‌سوی بدعت و نوآوری در دین که شرّ آنها جز با کشتن، از سر مسلمین دور نمی‌شود. همچنین راهزنان و امثال آنها که به مردم حمله ور شده و آنها را می‌کشند و مال‌هایشان را به غارت می‌برند.

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا بِٱلۡبَیِّنَٰتِو به تحقیق پیامبران ما با نشانه‌ها و دلایل روشن پیش آنان آمدند، به طوری که در سایه آن دلایل و معجزات برای هیچ کسی شبهه و حجتی باقی نمی‌ماند. ﴿ثُمَّ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمسپس بسیاری از آنان ﴿بَعۡدَ ذَٰلِکَپس از بیان دلایل قاطع و حجت درخ‌شان که موجب استقامت و پایداری در زمین است، ﴿لَمُسۡرِفُونَبا ارتکاب گناهان و مخالفت ورزیدن با پیامبران، کسانی که همراه با دلایل و نشانه‌های روشن نزد آنان آمده‌اند، راه اسراف را در پیش می‌گیرند.

آیه‌ی ۳۴-۳۳:

﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ یُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَیۡدِیهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ یُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِکَ لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ٣٣[المائدة: ۳۳].«همانا سزای کسانی که با خدا و پیامبرانش می‌جنگند، و در روی زمین دست به فساد می‌زنند، این است که کشته، یا به دار آویخته شوند، یا دست‌ها و پاهایشان در جهت عکس یکدیگر قطع گردد، و یا این‌که تبعید شوند. این رسوایی آنان در دنیاست، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است».

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٤[المائدة: ۳۴].«مگر کسانی که قبل از دست یافتن شما بر آنان توبه کنند، پس بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است».

محاربین خدا و پیامبر کسانی‌اند که با خدا و پیامبر مبارزه کرده، و از طریق کفر ورزیدن و قتل و غارت و ناامن کردن راه‌ها در زمین فساد و تباهی می‌کنند. و مشهور است که این آیه کریمه در مورد احکام راهزنان است، کسانی که در آباد‌ی‌ها و بیابان‌ها بر مردم حمله ور می‌شوند و مال‌هایشان را به زور از دست آنها می‌گیرند و مردم را می‌کشند، و مردم از رفتن به راهی که آنها در آن جا هستند امتناع می‌ورزند، در نتیجه راه‌ها قطع می‌شوند. خداوند خبر داد که سزا و مجازات‌شان به هنگام اقامه حد برآنها این است که یکی از این کارها با آنان انجام شود.

و مفسرین اختلاف ِ نظر دارند که آیا امام یا خلیفه مسلمین مختار است که یکی از کیفرهای مذکور را در مورد آنان انجام دهد؟ و آیا او مختار است با هر راهزنی هریک از این کیفرها را که مصلحت می‌داند انجام دهد؟ که از ظاهر عبارت چنین استنباط می‌شود.

یا این‌که کیفرشان برحسب جنایت‌شان خواهد بود، و هر جنایتی، کیفری به اندازه آن دارد. همان‌طور که حکم آیه و حکمت خدای متعال این بینش را به ما می‌دهد. و اگر آنها کسی را بکشند و مالی را بگیرند، قطعا کشته شده و به دار آویخته می‌شوند، تا برای دیگران معلوم شوند و خوار و رسوا گردند، و دیگران از چنین کارهایی بازآیند. و اگر کسی را کشته بودند اما مالی را به غارت نبرده بودند، فقط کشته می‌شوند.

و اگر مالی را گرفته بودند و کسی را نکشته بودند به طور حتم باید دست و پاهایشان در جهت خلاف یکدیگر قطع می‌گردد، دست راست و پای چپ، و اگرمردم را به ترس و وحشت اندازند بدون این‌که کسی را بکشند، از جایی به جایی دیگر تبعید می‌شوند. و نباید آنها را به حال خود رها کرد که در شهری جای گیرند مگر این‌که توبه‌شان آشکار گردد. و این گفته ابن عباس بو بسیاری از ائمه است، که در بعضی جزئیات با هم اختلافی دارند.

﴿ذَٰلِکَاین سزا و کیفر، ﴿لَهُمۡ خِزۡیٞ فِی ٱلدُّنۡیَابرای آنها در دنیا رسوایی و ننگ است، ﴿وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌو برای آنان در آخرت عذابی بس بزرگ می‌باشد.

پس این دلالت می‌نماید که راهزنی از گناهان کبیره است و باعث رسوایی در دنیا و عذاب آخرت می‌گردد. و راهزن، محاربِ با خدا و پیامبرش است، یعنی با خدا و پیامبرش می‌جنگد. و چون این جنایت بسیار بزرگ است، پاکسازی زمین از فساد کنندگان و تامین امنیت راه‌ها و جاده‌ها از قتل و دزدی و ارعاب مردم، بزرگ‌ترین نیکی و عبادت، و همچنین اصلاح در زمین است. همان‌طور که ضد آن فساد‌انگیزی در زمین است.

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَیۡهِمۡمگر کسانی از این محاربین که قبل از دست یافتن شما بر آنها، توبه کنند. ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞپس بدانید که خداوند آمرزگار و مهربان است. یعنی آنچه «حق الله» است از قبیل کشته شدن و به دار آویختن و قطع دست و پا و تبعید، از او ساقط می‌شود به شرطی که توبه کند.

و نیز «حق الناس» از او ساقط می‌شود، اگر محارب، کافر باشد و سپس مسلمان شود. و اگر محارب مسلمان باشد، «حق الناس» از قبیل کشتن و خوردن مال مردم از او ساقط نمی‌شود. و مفهوم آیه دلالت می‌نماید که توبه محارب پس از دست یافتن بر او، چیزی را از او ساقط نمی‌کند. و حکمتِ این آشکار است. بنابر این چون توبه قبل از دست یافتن بر محارب از اقامه حد و مجازات جلوگیری می‌کند، اگر محارب قبل از دستگیر شدن توبه کند، دیگر حدود و مجازات‌ها به طریق اولی از او ساقط می‌شوند.

آیه‌ی ۳۵:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِی سَبِیلِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٣٥[المائدة: ۳۵].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا بترسید و برای تقرب به او وسیله بجویید، و در راه خدا جهاد کنید تا رستگار شوید».

این دستور خدا به بندگان مومنش است و آن عبارت است از این که به مقتضای ایمان عمل کنند، تقوای خدا را داشته باشند و خویشتن را از خشم و غضب وی دور بدارند. به این صورت که بنده تلاش کند و آنچه را در توان دارد در راستای پرهیز از خشنودی خدا از قبیل گناهانی که با قلب یا زبان و یا دیگر جوارح انجام می‌شوند، و پرهیز از گناهان ظاهری و باطنی، مبذول دارد. و برای ترک گناهان، از خداوند یاری بجوید تا از خشم وی نجات یابد. ﴿وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَو برای تقرب به خدا و بهره‌مند شدن از خشنودی او و برخورداری از ولایت و محبّتش وسیله بجویید. این «وسیله» عبارت است ازانجام فرائض قلبی مانند دوست داشتن خدا، و دوست داشتن در راه خدا، و ترس از او و امید به او و توبه و توکل.

نیز وسیله عبارت است از انجام فرائض و واجبات بدنی مانند پرداختن زکات و حج، و انجام فرائضی که هم قلبی هستند و هم بدنی مانند نماز و خواندن قرآن و ذکر، و نیکوکاری از طریق مال و علم و مقام و بدن و خیرخواهی برای بندگان خدا.

پس همه این اعمال تقرب و نزدیکی جستن به خدا و وسیله‌ای برای رسیدن به این هدف می‌باشند. و بنده با انجام این اعمال همواره به خدا نزدیک می‌شود تا این‌که خداوند او را دوست می‌دارد، پس هرگاه خداوند او را دوست داشت. کمکش می‌کند که تمام اعضایش از قبیل گوش و چشم دست و پا را در مسیر رضایت و خشنودی خدا بکار ببرد و آنها را در جهت ناخشنودی خداوند بکار نبرد. و خداوند دعای او را می‌پذیرد.

سپس خداوند از میان عبادت‌هایی که انسان را به او نزدیک می‌نمایند، جهاد را به طور ویژه بیان نمود. جهاد یعنی مبذول داشتن نهایت تلاش در جنگ با کافران، و فدا کردن مال و جان، و بهره‌گیری از فکر و زبان، و یاری کردن دین خدا، زیرا این نوع عبادت از بزرگ‌ترین عبادات و برترین آن است. چون هرکس این عبادت را انجام دهد، دیگر عبادت‌ها را به طریق اولی انجام خواهد داد.

﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَهرگاه با ترک گناهان از خدا ترسیدید و پرهیزگار شدید و با انجام طاعات برای تقرب به خدا وسیله جستید و برای طلب خشنودی خدا در راه وی جهاد کردید رستگار می‌شوید. «فلاح» یعنی موفقیت و پیروزی و دست یافتن به هر امر مطلوب و مرغوب، و نجات یافتن از هر امر ناگوار و ناخوشایند. و حقیقت رستگاری و فلاح، سعادت جاودانگی و نعمت پایدار است.

آیه‌ی ۳٧-۳۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِیَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنۡهُمۡۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٣٦[المائدة: ۳۶].«بی‌گمان کسانی که کفر ورزیده‌اند، اگر همۀ آنچه در زمین است و همانند آن، مال آنها باشد (و) آن را برای نجات از عذاب روز قیامت بپردازند، از آنان پذیرفته نمی‌شود، و برای آنان عذابی دردناک است».

﴿یُرِیدُونَ أَن یَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنۡهَاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٣٧[المائدة: ۳٧].«می‌خواهند از جهنم بیرون بروند ولی نمی‌توانند از آن بیرون بروند، و برای آنان عذابی همیشگی است».

خداوند از حالت و اوصاف زشت کافران، و از عذاب وحشتناکی که در روز قیامت به آن دچار می‌شوند خبر داده و می‌فرماید: اگر کافران برای نجات خود از عذاب، پُرِ زمین طلا و همانند آن را بپردازند، از آنها پذیرفته نمی‌شود و فایده‌ای برای آنان ندارد. چون زمان و مکان فدیه دادن، و خود را رهاندن، از دست رفته و چیزی جز عذاب دردناک و همیشگی باقی نمانده است که آنها هیچ زمان از آن بیرون نمی‌آیند و برای همیشه در آن هستند.

آیه‌ی ۴۰-۳۸:

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَا نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٣٨[المائدة: ۳۸].«و دستٍ مردِ و زنِ را به کیفر عملی که انجام داده‌اند به عنوان مجازات الهی قطع کنید. و خداوند عزیز و حکیم است».

﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ٣٩[المائدة: ۳٩].«بنابراین هر کس پس از ستم کردنش توبه کند، و به اصلاح بپردازد، همانا خداوند توبۀ او را می‌پذیرد. بی‌گمان خداوند آمرزنده و مهربان است».

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یُعَذِّبُ مَن یَشَآءُ وَیَغۡفِرُ لِمَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ٤٠[المائدة: ۴۰].«آیا نمی‌دانی که فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداست؟ هرکس را که بخواهد عذاب می‌دهد و هرکس را که بخواهد می‌آمرزد، و خداوند بر هر چیزی تواناست».

سارق کسی است که مال ارزشمند دیگران را پنهانی و بدون رضایت صاحبش بر می‌دارد. دزدی از گناهان کبیره است و موجب می‌شود سزای سختی که عبارت از قطع دست راست است آن طور که در قرائت بعضی از اصحاب آمده است بر آن مترّتب شود.

دست وقتی که به طور مطلق بیان شود، تا مچ دست را در بر می‌گیرد، پس هرگاه کسی دزدی کرد دستش از مچ قطع، و در روغن ِ داغ فرو برده می‌شود تا خونِ رگها بند بیاید. اما سنّت پیامبر، عام بودن آیه را از چند جهت مقید کرده است: اول: دزدی باید از مکان مورد نگهداری اموال انجام شده، و مال باید «محرز» باشد، پس اگر دزد، مال غیرِ «محرز» را دزدید دستش قطع نمی‌گردد. و «مال محرز» به مالی گفته می‌شود که در جایی نگهداری گردد که معمولا چنین جایی مال مصون است.

دوم: باید مال دزدیده شده به اندازه یک چهارم دینار یا سه درهم، و یا آنچه که برابر با یک چهارم دینار یا سه درهم است، باشد. پس اگر کمتر از این را دزدید دستش قطع نمی‌گردد. شاید این مفهوم از لفظ سرقت و معنی آن استنباط می‌شود، زیرا کلمه سرقت به معنی دزدیدنِ چیزی است که از آن نگهداری می‌شود. پس اگر مال نگهداری ن شد و کسی آن را برداشت از نظر شرع دزدی محسوب نمی‌شود.

سوم: امری حکیمانه و به جا است که به خاطر دزدیده شدن مالِ بی‌ارزش و کم، دست قطع نگردد، پس باید اندازه آن مشخص شود، بنابر این اندازه شرعی که در سنّت ثابت است، حکم قرآن درباره دزد را تخصیص می‌نماید. و حکمت در قطع کردن دست این است که باعث حفظ اموال می‌گردد، و باید عضوی قطع شود که جنایت از آن سرزده است. و اگر دزد دوباره دزدی کرد، پاش چپش قطع می‌گردد و چنانچه باز هم دزدی کند گفته شده است که دست چپش قطع می‌شود. اگر باز هم دزدی کرد پای راستش قطع می‌گردد. و گفته شده است که به زندان انداخته می‌شود تا این‌که در زندان بمیرد.

﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَسَبَاقطع دست دزد کیفر دزدی او است، چرا که اموال مردم را دزدیده است. ﴿نَکَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِو مجازات و عبرتی است از جانب خدا برای دزد و دیگران تا از دزدی بازآیند. زیرا، وقتی بدانند که هرگاه دزدی کنند دستشان قطع خواهد شد دیگر به این کار اقدام نمی‌کنند.

﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞو خداوند چیره و با حکمت است. و از چیرگی و حکمت اوست که به قطع دست دزد دستور داده‌است.

﴿فَمَن تَابَ مِنۢ بَعۡدِ ظُلۡمِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَإِنَّ ٱللَّهَ یَتُوبُ عَلَیۡهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌو هر کس پس از ستمی که مرتکب شده است توبه کند، و به اصلاح خود بپردازد، همانا خداوند توبه او را می‌پذیرد، بی‌گمان خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هرکس که توبه کرد و گناهان را ترک گفت و اعمال و عیوب خود را اصلاح کرد، خداوند توبه او را می‌پذیرد. و این بدان جهت است که پادشاهی آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست و به هر صورت که بخواهد در آن تصرف قدری و شرعی می‌کند، براساس حکمت و رحمت گسترده‌اش هر کس را که بخواهد عذاب می‌دهد، و هرکس را که نخواهد مورد عفو و بخشش قرار می‌دهد.

آیه‌ی ۴۴-۴۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا یَحۡزُنکَ ٱلَّذِینَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡکُفۡرِ مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡۛ وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛ سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَۖ یُحَرِّفُونَ ٱلۡکَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦۖ یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚ وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔاۚ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞ٤١[المائدة: ۴۱].«ای پیامبر! ترا غمگین نسازند کسانی که در کفر بر یکدیگر پیشی می‌گیرند، آن‌هایی که به زبان می‌گویند: مؤمن هستیم ولی در دل مؤمن نیستند، و کسانی که یهود هستند و همواره به گفته‌های دروغ گوش فرا می‌دهند، و از گروه دیگری سخن می‌پذیرند که پیش تو نمی‌آیند. سخنان را از جایگاه آن تحریف می‌کنند، (و) می‌گویند: اگر این (حکم) به شما داده شد آن را بپذیرد، و اگر آن به شما داده نشد خود را برحذر دارید، و هر کس که خدا بخواهد او را به فتنه مبتلا کند، نمی‌توانی برایش کاری بکنی. ایشان کسانی‌اند که خداوند نمی‌خواهد دل‌هایشان را پاک بگرداند، بهرۀ ایشان در دنیا، خواری و رسوایی است، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است».

﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِۚ فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡۖ وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ٤٢[المائدة: ۴۲].«همواره به دروغ گوش فرا می‌دهند و بسیار مال حرام می‌خورند، اگر پیش تو آمدند پس میان آنها داوری کن یا از آنها روی بگردان، و اگر از آنان روی بگردانی به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند، و اگر داوری کردی پس میان آنان به دادگری داوری کن. همانا خداوند دادگران را دوست می‌دارد».

﴿وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَۚ وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٤٣[المائدة: ۴۳].«و چگونه ترا داور قرار می‌دهند حال آن‌که تورات نزد آن‌هاست که در آن حکم خداست، سپس گروهی بعد از این (درخواستِ داوری و قضاوت) روی بر می‌تابند، و ایشان مؤمن نیستند».

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَ فِیهَا هُدٗى وَنُورٞۚ یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗاۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٤٤[المائدة: ۴۴].«همانا ما تورات را نازل کرده‌ایم که در آن هدایت و روشنایی است. پیامبرانی که تسلیم خدا بودند بر اساس آن برای یهودیان حکم می‌کردند، و (نیز) خداپرستان و دانشمندانی بدان حکم می‌کردند به سبب این‌که خداوند آنان را به عنوان نگهبان و امانتدار کتابش قرار داده بود و بر آن گواه بودند. پس، از مردم نترسید و از من بترسید، و آیات مرا به بهای اندک مفروشید و هرکس طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند پس ایشان کافرانند».

پیامبر صوقتی می‌دید کسی اظهار ایمان می‌کند، سپس به کفرِ باز می‌گردد از فرط علاقه‌اش به آنان شدیدا غمگین می‌شد. خداوند او را راهنمایی کرد که برای چنین افرادی نباید تاسف بخورد، و اندوهگین شود، زیرا این‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند، و به هیچ کاری نمی‌آیند. اگر حضور داشته باشند سودی نمی‌رسانند، و اگر حضور نداشته باشند هیچ کسی در پی آنان نیست. بنابر این علت اندوه نخوردن برای آنها را بیان کرد و فرمود: ﴿مِنَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَلَمۡ تُؤۡمِن قُلُوبُهُمۡکسانی که با زبان می‌گویند: «مومن هستیم» ولی در دل‌هایشان ایمان وجود ندارد. زیرا باید برای کسانی متاسف و اندوهگین شد که در ظاهر و باطن مومن بوده و هرگز از دین‌شان برنگشته و مرتد نمی‌شوند. چون هرگاه لطافت و درخشندگی ایمان با دل‌ها در آمیزد، صاحب آن، چیزی دیگر را به جای ایمان نمی‌پذیرد، و به دنبال چیزی دیگر نمی‌رود.

﴿وَمِنَ ٱلَّذِینَ هَادُواْۛو گروهی از یهودیان، ﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِ سَمَّٰعُونَ لِقَوۡمٍ ءَاخَرِینَ لَمۡ یَأۡتُوکَبه سخنان دروغ گوش فرا می‌دهند، و از سران خود که کارشان دروغ و گمراهی و فساد است پیروی کرده، و از آنان اطاعت می‌کنند. و این روسا که مردم از آنها اطاعت می‌کنند پیش تو نمی‌آیند، بلکه از تو روی گردانده و به باطلی که دارند خوشحال هستند. و آن عبارت است از این‌که الفاظ طوری معنی گردند که موجب گمراهی مردم و نادیده گرفته شدن حق گردد.

پس ایشان فرمانبردار دعوتگرانِ به‌سوی گمراهی هستند، کسانی که هر دروغی را می‌بافند، و نه عقل دارند، و نه همت و اراده. پس وقتی که از شما پیروی نکردند شما نیز به آنان توجه مکن، و از آنان پروا نداشته باش، چون آنها بی‌نهایت نقص و کم عقلند، و به چنین افرادی نباید توجه کرد.

﴿یَقُولُونَ إِنۡ أُوتِیتُمۡ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمۡ تُؤۡتَوۡهُ فَٱحۡذَرُواْۚآنان هنگامی که برای داوری پیش تو می‌آیند هدفی جز پیروی از هوی و هوس ندارند. و به یکدیگر می‌گویند: اگر داورِی محمد با خواست و میل شما موافق بود حکم و داوری او را بپذیرید، در غیر این صورت از وی بپرهیزید و از ایشان اطاعت نکنید. و این فتنه، و پیروی از خواست و هوای نفس است. ﴿وَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِکَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَیۡ‍ًٔاو هر کس خدا بخواهد او را به بلا و فتنه‌ای مبتلا کند، نمی‌توانی کاری را برایش انجام دهی.

هم چنان‌که خداوند فرموده است: ﴿إِنَّکَ لَا تَهۡدِی مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ[القصص: ۵۶]. «همانا تو نمی‌خوانی هر کس را که دوست داری هدایت کنی، بلکه خداوند هرکس را که بخواهد هدایت می‌نماید».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَمۡ یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡایشان کسانی‌اند که خداوند نمی‌خواهد دل‌هایشان را پاک گرداند. یعنی چون خداوند دل‌هایشان را پاک نکرده است چنین کارهایی از آنان سر می‌زند.

پس این دلالت می‌نماید هر کس هدفش از گردن نهادن به داوری شرع، پیروی از هوی و هوس باشد، اگر به نفع او حکم شود راضی گردد و اگر به نفع وی حکم نشود ناراضی شود، این بر اثر آلودگی دلش است، هم چنان‌که اگر کسی به حکم و داوری شرع گردن نهد، خواه با امیال و آرزوی وی موافق باشد یا نه، این بیان‌گر طهارت و پاکی قلب اوست، و پاکی دل سبب هر خیر و نیکی است، و بزرگ‌ترین انگیزه برای هر سخن و کردار درست می‌باشد.

﴿لَهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞبهره آنان در دنیا رسوایی وننگ است. ﴿وَلَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٞو بهره آنان در آخرت عذاب بزرگی است، و آن آتش جهنم و ناخشنودی خداوند جبار است.

﴿سَمَّٰعُونَ لِلۡکَذِبِو گوش دادن در اینجا به معنی گوش دادن پذیرفتن است. یعنی یکی از آثار کمبود دین و عقل‌شان این است که دعوت کسی را اجابت می‌کنند که آنها را به‌سوی سخن دروغ فرا می‌خواند. ﴿أَکَّٰلُونَ لِلسُّحۡتِو بسیار مال حرام می‌خورند و آن را در قالب حقوق و سهمیه‌های مقرر از بی‌خردان و مردمان نادان به ناحق می‌گیرند. پس هم از دروغ پیروی می‌ک نند و هم مال حرام می‌خورند.

﴿فَإِن جَآءُوکَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡبنابر این اگر پیش تو آمدند، مختار هستی که میان آنان داوری نمایی یا از آنان روی بگردانی. و این منسوخ نیست، و به هنگام آمدن این گروه برای داوری، قاضی اختیار دارد که میان آنان داوری نماید یا از داوری کردن میان آنان روی برگرداند، چون آنها حکم شرعی را زمانی می‌پذیرند که با خواست آنها موافق باشد.

بنابراین هر کس که استفتا کند، و برای داوری پیش عالمی برود، و معلوم گردد که اگر به ضرر او حکم کند راضی نخواهد بود، واجب نیست برای چنین کسی داوری شده، و به پرسش وی پاسخ داده شود. پس اگر میان‌شان حکم نمود واجب است به دادگری حکم نماید. بنابر این فرمود: ﴿وَإِن تُعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ فَلَن یَضُرُّوکَ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَاگر از آنان روی بگردانی، نمی‌توانند هیچ ضرری به تو برسانند، و اگر حکم نمودی، پس میان آنان به دادگری حکم کن، همانا خداوند دادگران را دوست دارد. حتی اگر آنان ستم‌گر و دشمن بودند، ستمگری و دشمنی آنان ترا از عدالت و حکم و داوری باز ندارد.

و این بیان فضیلت عدالت و دادگری در داوری میان مردم است، و این‌که خداوند متعال دادگری و عدالت را دوست دارد.

سپس با ابراز تعجب از آنها فرمود: ﴿وَکَیۡفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ ٱلتَّوۡرَىٰةُ فِیهَا حُکۡمُ ٱللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوۡنَ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَو چگونه تو را به داوری می‌گیرند....؟ زیرا اگر آنان مومن بودند، و به مقتضای ایمان عمل می‌کردند، از حکم خدا که در تورات و پیش آن‌هاست روی نمی‌گرداندند. آنها فقط بدان جهت تو را داور قرار می‌دهند که شاید طبق میل آنها قضاوت و داوری کنی، و هرگاه طبق حکم خدا که موافق با چیزی است که در کتاب آن‌هاست داوری کنی، از آن راضی نمی‌شوند، بلکه اعراض کرده و آن را نمی‌پسندند.

خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَآ أُوْلَٰٓئِکَ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَو کسانی که این کارها را می‌کنند مومن نیستند. یعنی این شیوه و عادت مومنان نمی‌باشد، و شایسته نیست که آنان را مومن نامید، چو آنها هوی و خواست‌های خود را معبود و خدای خویش قرار داده و احکام خود را پیرو خواست و امیال نفسانی خود گردانیده‌اید.

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَا ٱلتَّوۡرَىٰةَما تورات را بر موسی پسر عمران ÷ نازل نمودیم. ﴿فِیهَا هُدٗىدر آن رهنمودی است که به‌سوی ایمان و حق هدایت می‌کند و از گمراهی نجات می‌دهد. ﴿وَنُورٞو در آن روشنایی است که تاریکی‌های جهالت و حیرت و تردید و شبهات و شهوات را روشن می‌کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ٤٨[الأنبیاء: ۴۸]. «و به راستی که به موسی و هارون و فرقان و روشنایی و پندی برای پرهیزگاران بخشیدیم».

﴿یَحۡکُمُ بِهَا ٱلنَّبِیُّونَ ٱلَّذِینَ أَسۡلَمُواْکه پیامبرانی با آن در میان یهودیان و در قضایا و فتاوا حکم می‌کنند، پیامبرانی که تسلیم خدا شده و از دستورات او فرمان می‌برند، کسانی که اسلام آنها از اسلام دیگران بهتر است، و بندگانی برگزیده هستند.

پس وقتی که پیامبران بزرگوار و سروران مردم به تورات اقتدا نموده و به دنبال آن راه افتاده‌اند، چه چیزی این فرومایگاه یهودی را از اقتدا کردن به آن باز داشته است؟ و چه چیزی باعث شده تا آنان شریف‌ترین دستوری که در تورات است مبنی بر ایمان آوردن به محمد صدور بیاندازند که هیچ عمل ظاهر و باطنی جز با این عقیده پذیرفته نمی‌شود؟ آیا آنان در این مورد پیشوایی دارند؟ آری! آنان پیشوایانی دارند که شیوه و عادتشان تحریف، و بدست آوردن ریاست و مقام در میان مردم، و بدست آوردن مال از راه کتمام حق و اظهار باطل است. اینان ائمه و پیشوایان گمراهی هستند که همواره مردم را به آتش جهنم فرا می‌خوانند.

﴿وَٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُهمچنین کسانی که پیشوایان دین هستند و در میان یهودیان براساس تورات حکم می‌کنند، انسان‌های خداپرست و علمایی که به علم خود عمل می‌نمایند، و آن را به دیگران می‌آموزند و مردم را به بهترین صورت تربیت می‌کنند، و راه پیامبرانِ مهربان را در رفتار با مردم در پیش می‌گیرند. «احبار» یعنی دانشمندان بزرگ که مردم از سخنان‌شان پیروی کرده و به دنبال‌شان حرکت می‌کنند، ودر بین ملت‌هایشان ستایش و تمجید می‌شوند، و حکم صادر شده از جانب آنها موافق حق است. ﴿بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَبه سبب این‌که خداوند آنان را نگهبان و پاسدار و امانتدار کتابش قرار داده‌است، و کتاب خدا امانتی است نزد آنها، که حفاظت آن را بر آنان واجب گردانیده و از کاستن یا افزودن بر آن ممانعت بعمل می‌آورد، و آن را به کسی که نمی‌داند، می‌آموزند. آنان گواهِ بر آن هستند که مردم باید در مورد کتاب و آنچه بر آنان مشتبه است به آنها مراجعه کنند.

خداوند چیزی را بر دوش علما گذارده که آن را به دوش جاهلان نگذاشته است، پس بر علما واجب است تا مسئولیتی را که بر دوش دارند انجام دهند. و از انسان‌های جاهلی تبعیت نکنند که به تنبلی و مسئولیت گریزی گراییده‌اند. و نباید فقط به عبادت‌های فردی از قبیل ذکر و نماز و زکات و حج و روزه و دیگر کارها اکتفا کنند که هرگاه غیر اهل علم نیز آن را انجام دهند در امان خواهند بود و نجات پیدا خواهند کرد، بلکه همچنان که بر آنان واجب شده است که مردم را تعلیم دهند، و آنان را از امور دینی‌شان به ویژه مسایل اعتقادی و موضوعاتی که زیاد به آن نیاز دارند، آگاه سازند. نیز از آنها خواسته شده تا از مردم نهراسند، بلکه از پروردگارشان بترسند. بنابر این فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِی ثَمَنٗا قَلِیلٗااز مردم نترسید و از من بهراسید، و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید، و به خاطر کالای اندک دنیا حق را پنهان نکنید و باطل را آشکار ننمایید.

و هرگاه عالم از این آفت‌ها سالم بماند او توفیق یافته است. و خوشبختی وی در این است که اراده و فکرش را در راه کسب علم و تعلیم آن صرف کند، و بداند علمی که دارد خدا به وی عطا کرده، او را پاسدار آن قرار داده و بر آن گواه نموده است. و باید از پروردگارش بترسد. و نباید ترس از مردم او را از انجام آنچه باید انجام دهد باز دارد و دنیا را بر دین ترجیح دهد.

همانطور که نشانه شقاوت و بدبختی عالم این است که همواره وقتِ خود را به بطالت و بیکاری سپری کند، و آنچه را که بدان دستور داده شده است انجام ندهد، و به آنچه که به صورت امانت به ا و سپرده شده است توجه نکند، و آن را ضایع نماید و دین را به دنیا بفروشد و در داوری و قضاوت‌‌هایش رشوه بگیرد، و بندگان خدا را جز در برابر مزد و حقوق تعیین شده تعلیم ندهد.

پس خداوند نعمت بزرگی را به چنین فردی ارزانی نموده که شکر آن را به جای نیاورده است، و بهره بزرگی را نصیب او کرده که دیگران را از آن محروم نموده است. بار خدایا! علمی مفید و عملی پذیرفته شده از تو می‌خواهیم، و از تو می‌طلبیم که ما را بیامرزی و عافیت و سلامتی را نصیبمان گردانی.

﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُو هر کس برابر آنچه خدا نازل فرموده است حکم نکند و به خاطر هدف فاسدی که دارد به باطل حکم نماید، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَپس ایشان کافرانند، چون حکم به غیر آنچه خدا نازل نموده از اعمال کافران است، و گاهی این امر به جایی می‌رسد که تبدیل به کفری شده که انسان را از دین خارج می‌کند. و این زمانی است که حکمِ غیر خدا را حلال و جایز بداند. و گاهی حکم به غیر آنچه خدا نازل فرموده، گناه کبیره و از اعمالِ کفر آمیزی خواهد بود که آدمی به سبب آن سزاوار عذاب سخت می‌شود.

آیه‌ی ۴۵:

﴿وَکَتَبۡنَا عَلَیۡهِمۡ فِیهَآ أَنَّ ٱلنَّفۡسَ بِٱلنَّفۡسِ وَٱلۡعَیۡنَ بِٱلۡعَیۡنِ وَٱلۡأَنفَ بِٱلۡأَنفِ وَٱلۡأُذُنَ بِٱلۡأُذُنِ وَٱلسِّنَّ بِٱلسِّنِّ وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِۦ فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُۥۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٥[المائدة: ۴۵].«و در تورات بر آنان مقرّر داشتیم که انسان در برابر انسان، و چشم در برابر چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان می‌باشد، و زخم‌ها (نیز به همان صورت) قصاصی دارند. و هر کس از آن (قصاص) گذشت کند، پس آن، گفارۀ (گناهانش) خواهد بود، و هر کس بر اساس آنچه خدا نازل نموده است حکم نکند پس ایشان ستمکارانند».

این از جمله احکامی است که در تورات وجود دارد، و پیامبرانی که تسلیم خدا بودند و دانشمندان و خداپرستان براساس آن برای یهودیان حکم صادر می‌کردند. خداوند در تورات بر آنها مقرر نموده بود که هرگاه انسانی کشته شود، در برابرِ آن انسانی کشته شود، به شرطی که او را قصدا کشته و با او برابر باشد.

و اگر کسی چشم کسی را در آورد، چشم او درآورده می‌شود. و در برابر گوش، گوش قطع می‌گردد. و اگر کسی دندان کسی را در آورد، دندانش در آورده می‌شود، هم چنان‌که می‌توان در سایر موارد نیز بدون تجاوز از حد، مجرم را قصاص کرد.

﴿وَٱلۡجُرُوحَ قِصَاصٞو در جراحت‌ها قصاص است. یعنی در زخم‌ها نیز همان کاری که طرف کرده است با او انجام می‌شود. پس هرکس فردی را عمدا زخمی کند، به اندازه همان زخم قصاص، و زخمی می‌شود. و باید به همان اندازه و در همان جا و به همان طول و عرض و عمق مجروح شود. و باید دانست شریعتِ کسانی که قبل از ما بوده‌اند برای ما نیز شریعت است، به شرطی که در شریعت ما چیزی خلاف آن نیامده باشد.

﴿فَمَن تَصَدَّقَ بِهِپس هرکس در قصاص، اعم از قصاصِ کشتن یا زخمی کردن گذشت کند و فرد جنایتکار را ببخشد و قبل از بخشیدن، حق او ثابت گردیده باشد، ﴿فَهُوَ کَفَّارَةٞ لَّهُاین عفو و بخشش کفاره‌ای است برای گناهان فردی که مرتکب جنایت شده است، چون آدمی حق خود را بخشیده است، و خداوند نیز به طریق اولی حق خود را می‌بخشد. و نیز باعث بخشوده شدن گناهان کسی می‌شودکه حق خود را بخشیده است. پس همانطور که او جنایتکار را بخشیده است خداوند نیز لغزش و جنایت‌های او را می‌بخشد.

﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَو کسانی که به آنچه خدا نازل نموده است حکم نکنند پس ایشان ستمگرانند. ابن عباس در رابطه با تفسیر «کفر» و «ظلم» ای که در این دو آیه به آن پرداخته شده، نیز در رابطه با «فسق»‌ی که در آیه‌ی بعدی به آن پرداخته می‌شود، و می‌فرماید: مراد از «کفر و ظلم و فسق دراینجا کفر و ظلم و فسق اصغر است». پس اگر کسی حکم به غیر آنچه خدا نازل نموده است را حلال و جایز بداند، ظلم او ظلم اکبر یعنی کفر است. و اگر آن را حلال و جایز نداند، اما آن را انجام بدهد مرتکب گناه کبیره شده است.

آیه‌ی ۴٧-۴۶:

﴿وَقَفَّیۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَ فِیهِ هُدٗى وَنُورٞ وَمُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَ٤٦[المائدة: ۴۶].«و به دنبال آنان عیسی پسر مریم را فرستادیم که تصدیق کنندۀ توراتی بود که پیش از او فرستاده شده بود، و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و روشنایی بود، و تصدیق کنندۀ توراتی بود که پیش از آن نازل شده بود، و هدایت و پندی برای پرهیزگاران بود».

﴿وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِۚ وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٤٧[المائدة: ۴٧].«و اهل انجیل باید بر اساس آنچه خدا در آن نازل کرده است حکم کنند، و هر کس به آنچه خدا نازل فرموده حکم نکند او فاسق است».

به دنبال پیرامونی که به تورات حکم می‌کردند، بنده و پیامبرمان، عیسی پسر مریم، روح خدا و کلمه‌ای که خدا آن را به‌سوی مریم فرستاد در آوردیم. خداوند او را مبعوث نمود در حالی که تورات را که پیش از او فرستاده شده بود تصدیق کرد، پس او گواهی داد که موسی و آنچه از تورات آورده حق است، و دعوت موسی را تایید و برابر شریعت او حکم نمود. و در اکثر امور شرعی با شریعت موسی موافق بود.

و گاهی عیسی ÷در برخی احکام نرم‌تر و آسان‌تر می‌گرفت، همان‌طور که خداوند متعال از او می‌گوید که به بنی اسرائیل گفت: ﴿وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعۡضَ ٱلَّذِی حُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ[آل عمران: ۵۰]. «و تا پاره‌ای از چیزهایی را که بر شما حرام شده بود برایتان حلال نمایم».

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِیلَو به عیسی کتاب بزرگ انجیل که کامل‌کننده تورات بود، دادیم. ﴿فِیهِ هُدٗى وَنُورٞدر انجیل رهنمودی است که به راه راست هدایت می‌نماید، و نوری است که حق را از باطل روشن می‌گرداند. ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِو تصدیق‌کننده تورات است که پیش از آن بوده است، و آن را تحکیم می‌نماید، و بر صحت آن گواهی می‌دهد، و با آن موافق است.

﴿وَهُدٗى وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِینَو هدالت و پندی است برای پرهیزگاران، زیرا پرهیزگاران از هدایت و رهنمود بهره‌مند می‌شوند و از مواعظ پند می‌گیرند و از آنچه که شایسته نیست باز می‌آیند.

﴿وَلۡیَحۡکُمۡ أَهۡلُ ٱلۡإِنجِیلِ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فِیهِو پیروان انجیل باید طبق آنچه در انجیل آمده است حکم کنند. یعنی بر آنان لازم است تا به کتابشان مقید و پایبند باشند. و برای آنها جایز نیست که از آن عدول کنند.

﴿وَمَن لَّمۡ یَحۡکُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَو هرکس طبق آنچه خدا نازل کرده است حکم نکند پس ایشان فاسق‌اند.

آیه‌ی ۵۰-۴۸:

﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِ وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِۖ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ٤٨[المائدة: ۴۸].«و ما این کتاب (قرآن) را بر تو نازل کردیم که ملازم حق، و تصدیق کنندۀ کتاب‌های پیشین، و مشتمل بر چیزهایی است که کتاب‌های گذشته دربر داشته‌اند، پس برابر آنچه خدا نازل کرده است میان آنان داوری کن، و از خواست‌هایشان پیروی مکن، و از حق و حقیقتی که برای تو آمده است روی مگردان. برای هریک از شما شریعت و برنامه‌ای قرار داده‌ایم. و اگر خداوند می‌خواست همۀ شما را یک امت می‌نمود ولی (خواست) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس به‌سوی نیکی‌ها بشتابید. بازگشت همۀ شما به‌سوی خداست و شما را در رابطه با آنچه که در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه ‌می‌سازد».

﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ٤٩[المائدة: ۴٩].«و در میان آنان طبق آنچه خدا به‌سوی تو فرستاده است حکم کن، و از خواست‌ها و آرزو‌هایشان پیروی مکن، و از آنان برحذر باش، مبادا که تو را از برخی چیزهایی که خدا بر شما نازل کرده است منحرف و دور کنند، پس اگر روی گرداندند، بدان که خدا می‌خواهد آنها را به سبب پاره‌ای از گناهانشان دچار عذاب و مصیبت نماید، و بی‌گمان بسیاری از مردم سرپیچی می‌کنند».

﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَ٥٠[المائدة: ۵۰].«آیا حکم جاهلیت را می‌جویند؟ و داوری چه کسی از (داوری) خدا بهتر است برای قومی که یقین دارند؟».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَو ما این کتاب را که قرآن است و برترین و بزرگ‌ترین کتاب‌هاست، به‌سوی تو فرستادیم.

﴿بِٱلۡحَقِّآن را به حق نازل کرده‌ایم و اخبار و دستورات و نواهی آن مشتمل بر حق است.﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَیۡنَ یَدَیۡهِ مِنَ ٱلۡکِتَٰبِو کتاب‌هایی را که پیش از آن آمده‌اند، تصدیق می‌کند، چون قرآن بر صحت کتاب‌های پیشین گواهی می‌دهد و اخبارش با اخبار آنها موافق و برابر، و آیین و قوانین بزرگ آن با شرایع و قوانین کتاب‌های گذشته موافق است. پس مصدّق کتاب‌های پیشین است. ﴿وَمُهَیۡمِنًا عَلَیۡهِو مطالبی را در بر دارد که کتاب‌های گذشته در برداشتند، و حتی مطالب الهی و اخلاقی بیشتری را نیز در بردارد. قرآن کتابی است که از هر حقی که کتاب‌های گذشته آورده باشند پیروی می‌نماید، به آن دستور داده و آدمی را بر انجام آن تحریک و تشویق می‌نماید، و برای رسیدن به آن راه‌های زیادی را بیان می‌کند. قرآن کتابی است که خبر گذشتگان و آیندگان، و حکمت و احکامی که کتاب‌های پیشین آورده‌اند در آن وجود دارد.

پس آنچه که قرآن بر صحت آن گواهی دهد راست است و پذیرفته می‌شود. و آنچه را نپذیرد و تصدیق نکند، مردود می‌باشد، زیرا حتما دستخوش تحریف و تبدیل شده است، و اگر از جانب خدا بود قرآن با آن مخالفت نمی‌کرد.

﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُپس میان آنها طبق شرعی که خدا بر تو نازل کرده است داوری کن. ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَکَ مِنَ ٱلۡحَقِّو به جای حقی که پیش خود داری، از خواست‌ها و امیال فاسد آنان که با حق مخالف است پیروی نکن، و چیزی فرومایه و حقیر را به جای چیزی ارزشمند قرار مده. ﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗابرای هر یک از شما امت‌ها راه و روشی قرار داده‌ایم. و این شریعت‌های مختلف که برای ملت‌های مختلف آمده‌اند، شریعت‌هایی هستند که برحسب تفاوت حال و زمان تغییر هستند که برحسب تفاوت حال و زمانی تغییر می‌کنند، و همه در زمانی که آیین زندگانی مردم بوده‌اند دادگرانه و منصفانه حکم کرده‌اند.

اما اصول کلی تمامی شریعت‌ها که در هر زمان و مکانی برای مردمان حاوی م صلحت و حکمت بوده‌اند فرق نکرده و در همه شریعت‌ها وجود داشته‌اند. ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗو اگر خدا می‌خواست همه شما را یک ملت، و پیرو یک شریعت قرار می‌داد، به گونه‌ای که پیشینیان و پسینیانتان با هم اختلافی نداشته باشند.

﴿وَلَٰکِن لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡولی خداوند می‌خواهد شما را در آنچه که به شما داده است بیازماید، و معلوم سازد که چگونه عمل می‌کنید. و هرامتی را طبق حکمت خویش مورد آزمایش قرار داده و به هریک چیزی را می‌دهد که شایسته اوست، تا ملت‌ها با یکدیگر به رقابت بپردازند، و هر ملتی تلاش کند که از دیگری سبقت بگیرد. بنابر این فرمود: ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَیۡرَٰتِپس به‌سوی خوبی‌ها و نیکی‌ها بشتابید و آن را کامل بگردانید. نیکی‌ها هر فرض و مستحبی را اعم از حقوق خدا و حقوق بندگان در بر می‌گیرد، و انجام دهنده آن جز با دو چیز از دیگران پیشی نمی‌گیرد:

۱- شتافتن برای انجام نیکی و غنیمت شمردن زمان مناسب.

۲- تلاش برای این‌که آن را به صورت کامل و آن‌گونه که بدان دستور داده شده است انجام دهد.

و از این استنباط می‌شود که باید سعی نمود نماز و دیگر عبادت‌ها را در اول وقت انجام داد. نیز از این آیه بر می‌آید که بنده نباید فقط به انجام نماز و دیگر عبادات مفروض اکتفا کند، بلکه شایسته است مستحبات را نیز انجام دهد تا عبادتش تکمیل گردد، و پیشی گرفتن حاصل شود. ﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗابازگشت همه شما امت‌های گذشته و آینده به‌سوی خداست، و شما را در روزی که هیچ شکی در آن نیست جمع خواهد کرد.

﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَپس در رابطه با شرایع و اعمالی که در آن اختلاف داشتید شما را آگاه می‌سازد و به اهل حق و کارهای شایسته آنان پاداش می‌دهد، و اهل باطل و کارهای بد آنان را مجازات می‌نماید.

﴿وَأَنِ ٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُو در میان آنها طبق آنچه خدا نازل نموده است داوری کن. گفته شده است که این آیه، آیه: ﴿فَٱحۡکُم بَیۡنَهُمۡ أَوۡ أَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ[المائدة: ۴۲]. را منسوخ کرده است. اما صحیح آن است که این آیه، آیه مذکور را منسوخ نمی‌کند. و این آیه دلالت می‌نماید که پیامبر صاختیار دارد بین آنها داوری کند یا داوری نکند، چون منظور آنان از آمدن برای قضاوت به نزد پیامبر تبعیت از حق نیست.

و این دلالت می‌نماید که هرگاه پیامبر حکمی را صادر نماید طبق آنچه خدا از کتاب و سنت نازل نموده حکم کرده، و حکمش دادگرانه و منصفانه است. چرا که خداوند قبلا فرمود: ﴿وَإِنۡ حَکَمۡتَ فَٱحۡکُم بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ[المائدة: ۴۲]. «و اگر داوری کردی، میان آنان دادگرانه داوری کن».

در این آیه بر رعایت عدالت تاکیده شده، و این‌که دادگری و عدالت در تمامی احکام خداوند مشهود است، زیرا احکامی که خداوند مشروع نموده است عین عدل و انصاف است، و هر آنچه با آن مخالف باشد ظلم و ستم است.

﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡو از خواست و آرزوهایی آنان پیروی نکن. باز از پیروی از خواست‌های آنان نهی کرد تا به شدت از این کار برحذر دارد. البته نهی قبلی در مقام حکم و فتواست، و آن گسترده‌تر می‌باشد، اما این فقط در مورد داوری است، و در هر دو لازم است که از خواست‌های آنان که مخالف حق است پیروی نشود. بنابر این فرمود: ﴿وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن یَفۡتِنُوکَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَیۡکَو مبادا فریب آنها را بخوری و ترا به فتنه مبتلا کنند، و ترا از برخی از آنچه خدا به‌سوی تو فرستاده است باز دارند. پس پیروی از خواست‌هایشان به ترک حق که پیروی از آن واجب است، می‌انجامد.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْو اگر از پیروی کردن از تو، و از تبعیت از حق روی گرداندند، ﴿فَٱعۡلَمۡبدان که این عدم تبعیت برای آنها سزا و مجازاتی سخت در بردارد، و همانا خداوند می‌خواهد ﴿أَن یُصِیبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡکه آنان را به سبب پاره‌ای از گناهانشان دچار مصیبت و عذاب نماید، چون گناه، هم سزای دنیوی دارد، و هم سزای اخروی. و از بزرگ‌ترین سزاها این است که بنده به فتنه مبتلا گردد، و ترکِ تبعیت از پیامبر برای وی آراسته می‌شود. و این به سبب فسق و تمرد و سرپیچی اوست. ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَو همانا بسیاری از مردم فاسقند. یعنی سرشت آنان چنین است که از اطاعت خدا و پیروی کردن از پیامبرش سرپیچی می‌کنند. ﴿أَفَحُکۡمَ ٱلۡجَٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَآیا با روی گرداندن از تو جویای حکم جاهلیت هستند؟ و حکم جاهلیت هر حکمی است که با آنچه خدا بر پیامبرش نازل نموده است مخالف باشد. پس راه سومی وجود ندارد، یا حکم خدا و پیامبر، و یا حکم جاهلیت. پس هرکس از اولی روی بگرداند، به راه دوم که براساس جهل و ستم و گمراهی بنا شده است گرفتار می‌آید. بنابر این خداوند آن را به جاهلیت نسبت داده‌است. و اما حکم خدا براساس دانش و آگاهی و عدالت و دادگری و نور و هدایت بنا شده است.

﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُکۡمٗا لِّقَوۡمٖ یُوقِنُونَو برای قومی که معتقدند و باور دارند، چه کسی بهتر از خدا حکم می‌نماید؟ پس اهل یقین تفاوت هر دو حکم را دانسته و با یقین خود ارزش حکم خ دا را دریافته و از نظر عقلی و شرعی به این نتیجه می‌رسند که باید از آن پیروی کرد. یقین یعنی آگاهی و شناخت کامل که آدمی را به عمل و رفتار وا می‌دارد.

آیه‌ی ۵۳-۵۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥١[المائدة: ۵۱].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهودیان و نصارا را به دوستی نگیرید، برخی از آنان دوستان برخی دیگرند، و هرکس آنان را به دوستی بگیرد همانا او از آنان است. بدون شک خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‌کند».

﴿فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یُسَٰرِعُونَ فِیهِمۡ یَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞۚ فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَ٥٢[المائدة: ۵۲].«پس کسانی را که در دل‌هایشان بیماری است، می‌بینی که در دوستی با آنان بر یکدیگر سبقت می‌گیرند، می‌گویند: می‌ترسیم که بلایی به ما برسد نزدیک است که خداوند فتح را بیاورد یا از جانب خود کاری کند، آنگاه آنان بر آنچه در دل‌هایشان پنهان کرده بودند پشیمان می‌شوند».

﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡۚ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَ٥٣[المائدة: ۵۳].«و مؤمنان می‌گویند: آیا اینان بودند که مؤکّدانه به خدا سوگند می‌خوردند و می‌گفتند: قطعاً ما با شما هستیم؟ اعمال و کردارشان تباه شد و از زیانکاران گردیدند».

خداوند پس از آن‌که حالات یهودیان و نصارا و صفات زشت آنان را بیان کرد،بندگان مومنش را هدایت نمود تا آنها را به دوستی نگیرند، زیرا ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖآنان دوستان یکدیگرند و یکدیگر را یاری می‌کنند و علیه دیگران یکدست و یکپارچه می‌شوند. پس آنها را به دوستی نگیرید، زیرا دشمنان حقیقی شما بوده و زیان و ضررتان، آنها را خوشحال می‌کند و برای گمراه کردن شما از هیچ کوششی فرو گذار نمی‌کنند. پس با آنان دوستی نمی‌کند مگر کسی که مانند آن‌هاست. بنابر این فرمود: ﴿وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡو هرکس از شما، آنان را به دوستی بگیرد، از آنان است. زیرا دوستی کامل با آنان باعث می‌شود تا فرد به دین آنها منتقل شود، و دوستی کم با آنان، به دوستی زیاد منجر می‌شود، تا جایی که کم کم انسان از آنها می‌گردد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَهمانا خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‌کند. یعنی کسانی که ستم، تبدیل به صفت آنها شده و به آن گراییده و بر آن پافشاری می‌کنند، هر نشانه و معجزه‌ای را برای آنها بیاوری از تو پیروی نمی‌کنند و تسلیم فرمان تو نمی‌شوند.

پس از آن‌که خداوند از دوستی با آنان نهی نمود، خبر داد گروهی از کسانی که ادعای ایمان می‌کنند آنان را به دوستی می‌گیرند. پس فرمود: ﴿فَتَرَى ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞکسانی که شک و نفاق در دل‌هایشان بوده و ایمان‌شان ضعیف است، می‌گویند: ما بدان خاطر با آنها دوستی می‌کنیم که مبادا به آنها نیازمند شویم، زیرا ﴿نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٞمی‌ترسیم به بلایی گرفتار شویم. یعنی اگر یهود و نصارا پیروز شوند ما به سبب پیمانی که با آنها بسته‌ایم از شر آنان در امان خواهیم بود. و این تفکر از گمان بد آنها نسبت به اسلام نشات گرفته بود.

خداوند متعال بدگمانی آنان را رد نمود و فرمود: ﴿فَعَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَ بِٱلۡفَتۡحِنزدیک است خداوند فتحی را بیاورد که به اسلام قدرت دهد و مسلمانان را بر یهود و نصارا چیره بگرداند. ﴿أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِیا امر دیگری را از جانب خودش پیش اورد که منافقان از پیروز شدن کفار اعم از یهود و دیگران ناامید شوند. ﴿فَیُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِینَپس به خاطر آنچه در وجود خود پنهان کرده‌اند پشیمان می‌شوند. آنان از آنچه که دامنشان را گرفته است، و از ضرری که به آنان روی آورده است نادم و پشیمان می‌شوند.

پس فتحی که خداوند به وسیله آن اسلام و مسلمین را یاری نمود و کفر و کافران را خوار و ذلیل کرد، پیش آمد و منافقان پشیمان شدند، و خدا می‌داند که چقدر اندوهگین گشتند!.

﴿وَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْو مومنان با ابراز تعجب از حال کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، می‌گویند: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَکُمۡآیا این‌ها کسانی‌اند که به خدا سوگند خوردند، و سوگند خود را محکم و موکد کردند و گفتند: ما هم مثل شما مومن هستیم و با شما می‌باشیم، اهل ایمان را یاری می‌دهیم و با آنان از درِ دوستی و مودّت وارد می‌شویم؟!.

اما آنچه که در دل پنهان کرده بودند آشکار گردید، و رازهای نهان آنان روشن شد و مکر و دسیسه، و گمان بد آنها به اسلام و مسلمین باطل گردید، پس ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡکارها و اعمال‌شان در دنیا تباه و ضایع گشت، ﴿فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِینَواز زمره زیانکاران گردیدند و به هدف خود نرسیدند و شقاوت و عذاب آنها را در بر گرفت.

آیه‌ی ۵۴:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌ٥٤[المائدة: ۵۴].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرکس از شما از دینش برگردد و مرتد شود، خداوند قومی را می‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، و نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و نسبت به کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای نمی‌ترسند. این فضل و بخشش خداست، به هرکس که بخواهد آن را می‌بخشد و خداوند گشایش‌گر داناست».

خداوند متعال خبر می‌دهد که از جهانیان بی‌نیاز است، و هرکس از دینش برگردد و مرتد شود نمی‌تواند هیچ ضرری به وی برساند، بلکه به خودش زیان وارد می‌کند. و خداوند بندگان مخلص و مردانی صادق و راستین دارد که آنها را هدایت نموده، و وعده داده است که آنان را خواهد آورد. آنها از همه مردم کامل‌تر هستند و از همه قویترند و اخلاقشان از همه نیکوتر است.

بزرگ‌ترین صفت و ویژگی آنها این است که ﴿یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُخداوند آنها را دوست دارد و آنان نیز خداوند را دوست دارند، به راستی که دوست داشتن خدا و محبت ورزیدن خداوند نسبت به بنده بزرگ‌ترین نعمت و بزرگ‌ترین فضیلتی است که خداوند به او بخشیده است. و هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست بدارد اسباب را برای او فراهم کرده و هر کار سختی را برای او آسان می‌کند و او را بر انجام کارهای خوب و نیکو، و ترک کارهای زشت و منکر توفیق می‌دهد، و دل‌های بندگان را شیفته او می‌گرداند، به گونه‌ای که همه او را دوست می‌دارند و با او محبت می‌ورزند. یکی از لوازم محبت بنده نسبت به پروردگارش این است که در ظاهر و باطن و گفتار و کردار و همه حالاتش از پیامبر صپیروی نماید. همان‌طور که خداوند فرموده است: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ[آل عمران: ۳۱]. «بگو: اگر شما خدا را دوست دارید، پس از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد».

یکی از لوازم دوست داشتن بنده از سوی خدا این است که بنده با انجام دادن فرائض و نوافل خودش را به وی خیلی نزدیک نماید، همان‌طور که پیامبر صدر حدیث صحیح از قول خدا فرموده است: «بنده‌ام با هیچ چیزی به من نزدیکی نمی‌جوید که برای من محبوبتر باشد از انجام دادن آنچه بر او فرض کرده‌ام، و بنده‌ام همواره با انجام نوافل به من نزدیک می‌شود تا این‌که او را دوست می‌دارم، و هرگاه او را دوست بدارم کمکش می‌کننم تا گوش و دست و پایش را بدارم کمکش می‌کنم تا گوش و دست و پایش را در مسیر خشنودی من بکار ببردو از آنها در مسیر معصیت من بهره نبرد. و اگر چیزی از من بخواهد قطعا به او می‌دهم، و اگر به من پناه بجوید او را پناه می‌دهم». و از لوازم محبت خدا، شناخت و کثرت ذکر و یاد اوست. زیرا محبت بدونِ شناخت خدا بسیار ناقص است، بلکه اصلا وجود ندارد، گرچه آدمی ادعای وجود آن را داشته باشد. و هر کس خدا را دوست بدارد او را یاد می‌کند، و هرگاه خداوند بنده‌ای را دوست بدارد عمل کم او را می‌پذیرد، و بسیاری از لغزش‌‌هایش را می‌آمرزد.

و از جمله صفاتِ کسانی که خداوند آنها را دوست دارد این است که آنها ﴿أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَبا مومنان فروتن، و در برابر کافران سخت و سرفرازند. پس آنها مومنان را دوست دارند و خیرخواه‌شان هستند، و با آنان نرم و مهربان، و در مورد آنها آسان گیر می‌باشند، و منکران خدا و کسانی که آیات الهی را به تمسخر می‌گیرند و پیامبرانش را تکذیب می‌کنند، سخت و نیرومند هستند. تصمیم و اراده آنان برای دشمنی با آنها قاطع است و تمام تلاش و توان خود را برای دست یابی به آنچه که سبب پیروز شدن بر کافران می‌گردد، مبذول می‌دارند.

خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ[الأنفال: ۶۰]. «و برای جنگ با آنها آمادگی حاصل کنید و نیرو جمع نمایید، و اسب‌ها را پرورش دهید که با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». و خداوند متعال فرموده است: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ[الفتح: ۲٩]. «بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربان هستند».

پس درشت خویی و سختگیری با دشمنان خدا از جمله صفاتی است که بنده را به الله نزدیک می‌کند و بنده با خداوند در این‌که وی نیز از آنان خشنود است هماهنگ می‌شود. و درشتی نمودن با کافران نباید مانع از دعوت نمودن آنها به دین اسلام گردد. پس هم باید بر آنان سخت گرفت، و هم به نرمی دعوت‌شان کرد، و هر دو کار به مصلحت آنان خواهد بود و فایده‌اش به آنها برخواهد گشت.

﴿یُجَٰهِدُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِبا مال‌ها و جان‌ها، و با گفتار و کردارشان در راه خدا جهاد می‌کنند ﴿وَلَا یَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖو از ملامت و سرزنش هیچ سرزنش‌کنندهای نمی‌هراسند، بلکه آنها رضایت و خشنودی پروردگار و ترس از سرزنش الهی را اراده و عزم آنان دلالت می‌نماید، زیرا کسی که قلبش ضعیف است، هّمت و اراده‌اش نیز به هنگام سرزنش سرزنش کنندگان ضعیف خواهد بود و عزم او به هنگام سرزنش سرزنش کنندگان در هم می‌شکند، و قوّت و نیرویش سست می‌گردد. در دل‌های چنین کسانی نوعی بندگی برای غیر خدا وجود دارد، و میزان این عبودیت و بندگی به میزان رعایت مردم و ترجیح دادن رضایت و خشنودی آنان بر انجام اوامر خدا بستگی دارد. پس هیچ گاه قلب از بندگی غیر خدا سالم نمی‌ماند مگر این‌که در راه وی از ملامت هیچ ملامت‌کننده‌ای نهراسد.

وقتی خداوند صفت‌های زیبا و فضیلت‌های عالی آنان را ستود، صفات و فضایلی که مستلزم کارهای نیک دیگری است که در اینجا بخشی از آن به میان نیامده است، خبر داد که این ناشی از آن به میان نیامده است، خبر داد که این ناشی از فضل و احسان خدا برآنهاست، تا دچار خودپسندی نشوند و شکر پروردگارشان را به خاطر نعمتی که بدانان ارزانی کرده است به جای آورند، و از فضل خود بیشتر به آنان ببخشد. و تا دیگران بدانند که فضل خدا پوشش و حجابی ندارد. بنابر این فرمود: ﴿ذَٰلِکَ فَضۡلُ ٱللَّهِ یُؤۡتِیهِ مَن یَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٌخداوند دارای فضل و بخشش گسترده و احسان فراوان است، و رحمت او هر چیزی را در برگرفته، و فضل و بخشش خود را بر دوستانش می‌گستراند، اما به دیگران آن اندازه را نمی‌دهد، چرا که او می‌داند چه کسی سزاوار فضل و بخشش است، پس به او می‌بخشد، و خداوند بهتر می‌داند که اصل و فرع رسالت خود را کجا قرار بدهد.

آیه‌ی ۵۶-۵۵:

﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَهُمۡ رَٰکِعُونَ٥٥[المائدة: ۵۵].«تنها خدا و پیامبر او، و مؤمنان یاور شما هستند، کسانی که نماز را خاشعانه برپا می‌دارند و زکات را می‌پردازند».

﴿وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦[المائدة: ۵۶].«و هر کس خدا و پیامبرش و مؤمنان را به دوستی بگیرد، بی‌گمان حزب و گروه خدا پیروز است».

پس از آن‌که خداوند متعال از دوستی با کفار، یهودیان و نصارا و دیگران نهی نمود و سرانجام زیانبار این کار را بیان کرد، خبر داد که باید با چه کسی دوستی کرد. و خداوند فایده و مصلحت آن را بیان داشت و فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُدوست شما فقط خدا و پیغمبرش هستند، پس دوستی خدا بوسیله ایمان و پرهیزگاری به دست می‌آید. و هرکس که مومن و پرهیزگار باشد دوست خدا خواهد بود، و هر کس دوست خدا باشد دوست پیامبر نیز است، و هر کس که خدا و پیامبرش را به دوستی بگیرد باید کسانی را دوست بدارد که خدا و پیامبر را دوست دارند، و آنها مومنانی هستند که در ظاهر و باطن مومن بوده و با اقامه نماز همراه با شرایط و فرایض و سایر مکملات آن، خالصانه خدا را عبادت کرده، و با مردم نیکی می‌نمایند، و زکات اموال خود را به مستحقان آن می‌پردازند.

﴿وَهُمۡ رَٰکِعُونَو در برابر خدا فروتن هستند. پس حصر در ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْدلالت می‌نماید که دوستی فقط باید با کسانی که ذکر شده‌اند صورت پذیرد، و باید از دوستی غیرآنان پرهیز شود. سپس فایده این دوستی را بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَن یَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦و هر کس خدا و پیامبرش، و مومنان را به دوستی بگیرد، بی‌گمان «حزب الله» پیروز است. یعنی چنین کسی از گروهی است که به خدا منسوب هستند و خدا را می‌پرستند و محبت او را در دل دارند، و حزب خدا پیروز است. و آنان کسانی هستند که سرانجام و عاقبتِ نیک دنیا و آخرت از آنها خواهد بود.

همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣[الصافات: ۱٧۳]. و لشکریان ما پیروزند. و این مژده بزرگی است برای کسی که دستور خدا را انجام دهد، و از حزب و لشکر خدا گردد. او پیروز خواهد شد و پیروزی از آن اوست، گرچه بنا به حکمتی که خدا می‌داند، در بعضی وقت‌ها شکست می‌خورد اما آخر کارش پیروز است، و چه کسی از خدا راستگوتر است.

آیه‌ی ۵۸-۵٧:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَکُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکُمۡ وَٱلۡکُفَّارَ أَوۡلِیَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٥٧[المائدة: ۵٧].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! کسانی! کسانی را از کافران و اهل کتاب که دین شما را مسخره می‌کنند و به بازی می‌گیرند، به دوستی نگیرید، و از خدا بترسید اگر شما مؤمن هستید».

﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ٥٨[المائدة: ۵۸].«و هرگاه شما برای نماز ندا دهید آنان نماز را به مسخره و بازی می‌گیرند، این بدان سبب است که آنان قومی بی‌خرد هستند».

خداوند بندگان مومنش را نهی می‌کند از این که اهل کتاب یهودیان ونصارا و سایر کفار را به دوستی بگیرند، و با آنها محبت کنند، و آنان را دوست بدارند، و اسرار مومنان را برای آنها فاش کنند، و آنان را در برخی از کارهایشان که به زیان اسلام و مسلمین است یاری دهند. زیرا ایمانی که در وجود مومنان است ایجاب می‌کند تا دوستی ایشان را ترک نمایند و از درِ دشمنی با آنها درآیند.

نیز پایبندی مومنان به تقوای الهی که عبارت است از اطاعت از دستورهای خدا و پرهیز از نواهی‌اش، آنان را به دشمنی با کفار فراخواند. مشرکان و کفار و مخالفان، از دین مسلمین عیب گرفته و آن را به مسخره و بازی می‌گیرند و بدان توهین می‌کنند، به ویژه نماز که آشکارترین شعار مسلمین و بزرگ‌ترین عبادت آنان است که هرگاه مسلمین برای آن ندا دهند آن را به بازیچه و تمسخر می‌گیرند، و این به خاطر بی‌خردی و جهالت فراوان آن‌هاست. و اگر آنان عقل داشتند در مقابل این ندا سر تسلیم فرود آورده، و به فضیلت‌هایی که نماز دارد پی می‌برند.

پس شما ای مومنان! حالت و شدت دشمنی آنها را با خودتان و دین‌تان دانستید، بنابر این دستِ کم گرفته است و این‌که برایش مهم نیست که آنان اسلام را مورد طعنه و تنقیص قرار داده‌است، همان کسانی که از سوی خدا وپیامبر به کافر و گمراه از آنان نام برده شده است. و چنین فردی بهره‌ای از انسانیت و جوانمردی ندارد.

پس چگونه ادعای داشتن بنی اسرائیل دارید، دینی که حق است و دیگر دین‌ها باطل هستند، اما به دوستی با کسانی از جاهلان و احمقان که اسلام را به مسخره و بازی گرفته، و دین و اهل دین را با دیده حقارت می‌نگرند، راضی می‌شوید؟! در این آیه انسانِ مسلمان بر دشمنی با کفار تحریک شده است، و این موضوع کاملا واضح و روشن است.

آیه‌ی ۶۳-۵٩:

﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩[المائدة: ۵٩].«بگو: ای اهل کتاب! آیا جز این از ما خرده می‌گیرید که ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده، و به آنچه پیشتر نازل شده ایمان آورده‌ایم و بدون شک بیشتر شما فاسق هستید؟».

﴿قُلۡ هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِۚ مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیۡهِ وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَۚ أُوْلَٰٓئِکَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٦٠[المائدة: ۶۰].«بگو: آیا شما را خبر دهم که چه صفاتی از ـ از نظر سزای خداوند ـ بدتر از آن چیزی است که ما را بدان متهم نموده‌اید؟ آن صفات، صفات کسانی است که خداوند آنان را نفرین، و از رحمت خود دور نموده و بر آنان خشم گرفته است، و از آنان میمون‌ها و خوک‌ها و طاغوت پرستانی ساخته است، آنان جایگاه بدتری دارند و از راه راست گمراه‌ترند».

﴿وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِۦۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَ٦١[المائدة: ۶۱].«و هرگاه پیش شما بیایند، گویند ایمان آورده‌ایم، حال آن‌که با کفر وارد شده و با همان کفر بیرون می‌روند، و خدا به آنچه پنهان می‌کنند آگاه‌تر است».

﴿وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٦٢[المائدة: ۶۲].«و بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناهکاری و تجاوز و دشمنانگی و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت می‌جویند. واقعاً کار (بسیار) بدی انجام می‌دادند!».

﴿لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ٦٣[المائدة: ۶۳].«چرا رهبران و علمای نصرانی، آنان را از سخنان گناه (آلود) و خوردن مال حرام باز نمی‌دارند؟ راستی چه بد است آنچه آنان انجام می‌دادند».

﴿قُلۡای پیامبر! بگو ﴿یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِبه طریق الزام آور به آنان بگو: ای اهل کتاب! دین اسلام دین حق است و عیب جویی شما در آن عیب گرفتن از چیزی است که شایسته ستایش و تمجید می‌باشد. ﴿هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَکۡثَرَکُمۡ فَٰسِقُونَآیا به نظر شما ما جز این عیبی داریم که به خدا و به کتاب‌های پیشین و پسینِ او، به پیامبران گذشته و متاخرین ایمان آورده‌ایم؟ و آیا جز این عیبی داریم که معتقدیم هرکس چنین ایمانی نداشته باشد کافر و فاسق است؟!.

و آیا خرده‌گیری شما جز این چیز دیگری است که ما به مسایلی که بر همه مکلفین واجب است ایمان آورده ایم؟! و بدانید که بیشتر شما فاسق هستید. یعنی از اطاعت الهی بیرون رفته و بر ارتکاب گناه جرات کرده اید. پس ای فاسقان! برای شما بهتر است که سکوت کنید. اگر شما فاسق نبودید و عیب می‌گرفتید، زشتی کارتان کمتر از آن بود که فاسق باشید و از ما عیب بگیرید.

و از آنجا که آنها از مسلمین عیب جویی می‌کردند، این امر مقتضی آن بود که آنان بر این باور باشند که مسلمین بر شر و بدی قرار دارند، پس خداوند متعال فرمود: ﴿قُلۡآنان را از زشتی آنچه بر آن قرار دارند خبر بده، و بگو: ﴿هَلۡ أُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکَ مَثُوبَةً عِندَ ٱللَّهِآیا شما را خبر دهم که چه صفاتی از نظر سزای خداوند بدتر از آن چیزی است که ما را بدان متهم نموده اید. حال آن‌که از صفات در شما موجود می‌باشد؟ آن صفات، ﴿مَن لَّعَنَهُ ٱللَّهُصفات کسی است که خدا نفرینش نموده و او را از رحمت خویش دور کرده است، ﴿وَغَضِبَ عَلَیۡهِو بر او خشم گرفته و در دنیا و آخرت او را سزا داده‌است، ﴿وَجَعَلَ مِنۡهُمُ ٱلۡقِرَدَةَ وَٱلۡخَنَازِیرَ وَعَبَدَ ٱلطَّٰغُوتَو از آنان میمونها و خوک و طاغوت پرستانی ساخته شده است. شیطان و هر آنچه به جای خدا پرستش شود طاغوت است.

﴿أُوْلَٰٓئِکَافراد مذکوری که این صفات زشت را دارند، ﴿شَرّٞ مَّکَانٗانسبت به کسانی که رحمت خدا به آنان نزدیک است، و خداوند از آنان خشنود و راضی می‌باشد، و در دنیا و آخرت به آنان پاداش می‌دهد جایگاه بدتری دارند، چون آنها دین را برای خدا خالص گردانیده‌اند. و این ﴿شَرّٞ مَّکَانٗااز باب «استعمال افعل التفضیل» در غیر جایگاه آن است، ﴿وَأَضَلُّ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِو از راستای راه دورترند. ﴿وَإِذَا جَآءُوکُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّاو هرگاه پیش شما بیایند و از روی نفاق و مکر می‌گویند: ایمان آورده‌ایم. ﴿وَقَد دَّخَلُواْ بِٱلۡکُفۡرِ وَهُمۡ قَدۡ خَرَجُواْ بِهِحال آن‌که آنان با کفر وارد شده و با آن بیرون می‌روند. پس ورود و خروج آنها با کفر است، و آنها ادعا می‌کنند که مومن هستند. آیا حالت کسی بدتر و زشت‌تر از حالت این‌هاست؟!

﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا کَانُواْ یَکۡتُمُونَو خداوند به آنچه پنهان می‌کنند آگاه‌تر است، و آنان را طبق اعمال و کارهای خوب و بدشان مجازات می‌نماید. سپس خداوند به برشمردن عیب‌های آنان ادامه داد تا از عیب جویی آنها از بندگان مومنش انتقام بگیرد، پس فرمود: ﴿وَتَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡو بسیاری از یهودیان را می‌بینی که ﴿یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِدر انجام گناه و تجاوز از یکدیگر سبقت می‌گیرند و برای آن تلاش می‌کنند، «حق خدا» و «حق مردم» را زیرپا می‌گذارند، ﴿وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَو در خوردم مال حرام از یکدیگر سبقت می‌گیرند. سپس خداوند فقط به این اکتفا نکرد که خبر دهد آنان این کارها را انجام می‌دهند، بلکه خبر داد که آنها در انجام این کارها از یکدیگر پیشی می‌گیرند. و این پلیدی و زشتی آنها دلالت می‌نماید، و این‌که آنان به گناه و ستمگری خوی گرفته‌اند. این در حالی است که آنها برای خود جایگاههای بلندی را ادعا می‌کنند. ﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَو چه زشت است آنچه انجام می‌دهند! و این نهایت مذمّت و نکوهش و عیب جویی از آنهاست.

﴿لَوۡلَا یَنۡهَىٰهُمُ ٱلرَّبَّٰنِیُّونَ وَٱلۡأَحۡبَارُ عَن قَوۡلِهِمُ ٱلۡإِثۡمَ وَأَکۡلِهِمُ ٱلسُّحۡتَچرا علمایی که برای فایده رساندن به مردم گماشته شده‌اند، و خداوند با ارزانی داشتن دانش و فرزانگی به آنان بر آنها منت نهاده است، ایشان را از گناهانشان باز نمی‌دارند تا جهالت‌شان دور گردد و حجت خدا بر آنان اقامه شود؟ زیرا بر علما لازم است که مردم را امر و نهی کنند، و اموراتِ شرعی را بیان دارند، و آنان را بر انجام کارهای خوب تشویق نمایند، و از کارهای بد برحذر دارند. ﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَچه کار زشتی می‌کنند!.

آیه‌ی ۶۶-۶۴:

﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۚ وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٦٤[المائدة: ۶۴]. «و یهودیان می‌گویند: دست خدا بسته است. دست‌های خودشان بسته باد! و به سبب آنچه گفتند نفرین‌شان باد (و از رحمت خدا دور شوند)! بلکه هردو دست خدا باز است و هرطور که بخواهد می‌بخشد. و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید. و در میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه توزی افکنده‌ایم. هرگاه آتشی برای جنگ افروختند خداوند آن را خاموش کرد. و در زمین برای فساد می‌کوشند. و خداوند فساد کنندگان و تبهکاران را دوست ندارد».

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٦٥[المائدة: ۶۵].«و اگر اهل کتاب ایمان آورده و پرهیزگاری می‌کردند گناهانشان را می‌بخشیدیم و آنان را به باغ‌های بهشت داخل می‌نمودیم».

﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَ٦٦[المائدة: ۶۶].«و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه بر آنان از جانب پروردگارشان نازل شده است عمل کنند، از بالای سرشان و از زیر پاهایشان روزی می‌خورند، گروهی از آنان عادل و میانه‌روند و بسیاری از آنها بدترین کار را می‌کنند».

خداوند متعال از گفته و عقیده بسیار زشت یهودیان خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌو یهودیان گفتند: دست خدا بسته است. یعنی خدا نمی‌تواند خوبی و نیکی انجام دهد. ﴿غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘاین دعا و نفرین علیه آن‌هاست که از نوع سخن‌شان است، دست‌هایشان بسته باد، و به سزای آنچه گفتند نفرینشان باد، زیرا آنها خداوند بزرگوار و بخشنده را به بخل و عدم احسان و نیکوکاری توصیف می‌کنند، پس آنان را مجازات کرد و این ویژگی را بر آنان منطبق ساخت.

بنابراین آنان بخیل‌ترین مردم شدند، و از همه کمتر احسان و نیکوکاری کردند، و از همه مردم نسبت به خدا بدگمان‌تر هستند و از رحمت الهی که هر چیزی را فرا گرفته، و جهان بالا و عالم پایین را در برگرفته است دورترند. بنابر این فرمود: ﴿بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُبلکه هر دو دست او باز است و هرگونه که بخواهد می‌بخشد، هیچ محدودیتی برای او نیست، و هیچ مانعی وجود ندارد که او را از آنچه که می‌خواهد باز دارد. و خداوند متعال بخشش و فضل و احسان دینی و دنیوی را گسترانده، و بندگان را دستور داده است تا خود را در معرض نسیم روحبخش سخاوت و بخشندگی او قرار دهند، و به سبب گناهانشان دروازه‌های احسان وی را به روی خود نبندند.

پس شبانه روز دست او باز است، و خیر او در همه اوقات فراوان است، هرمشکلی را دور می‌کند و هر اندوهی را برطرف می‌نماید، و فقیر را توان‌گر می‌کند، و اسیر را آزاد می‌نماید، و شکسته را پیوند می‌دهد، و درخواست‌کننده را اجابت می‌کند. و به فقیر می‌بخشد و درماندگان و سوال کنندگان را جواب می‌دهد. و به کسی که از وی چیزی را نخواسته است نعمت می‌بخشد، و به کسی که عافیت و تندرستی را طلب کند، سلامتی و تندرستی می‌دهد، و هیچ گاه گناهکاری را از خیر و نعمت خود محروم نمی‌گرداند، بلکه نیکوکار و فاسد در گلزار خیر و برکت او به سر می‌برند.

و به دوستانش توفیق انجام کارهای شایسته می‌دهد، سپس آنان را به خاطر انجام کارهای شایسته ستایش می‌کند واین کارها را بدانان نسبت می‌دهد، و این از بخشندگی اوست. و به آنان در دنیا و آخرت پاداشی وصف ناپذیر می‌بخشد که در ذهن انسان نمی‌گنجد و در همه کارهایشان به آنان مهربانی می‌ورزد، و بسیاری از خوبی‌ها را نصیب آنان می‌گرداند، و بسیاری از رنج‌ها و زشتی‌ها را از آنان دور می‌نماید، که آنان به بسیاری از آن پی نمی‌برند. پس پاک است خدایی که همه نعمت‌هایی که بندگان از آن برخوردارند از اوست، و برای دور شدن ناگواری‌ها و سختی‌ها به او پناه می‌برند.

پس با برکت است خدایی که هیچ‌کس نمی‌تواند نعمت‌‌هایش را بشمارد و او را بر آنها ستایش کند و حق مطلب را ادا نماید، بلکه خداوند آن‌گونه است که خویشتن را ستوده است. و پاک و بلند مرتبه است خدایی که بندگان از بخشش و احسان او یک لحظه هم دور نیستند، بلکه دوام و قوامشان جز با بخشش و احسان او ممکن نمی‌باشد. و خداوند زشت و خوار بگرداند کسی را که به سبب نادانی‌اش خود را از پروردگارش بی‌نیاز می‌داند و به ا و چیزهایی نسبت می‌دهد که شایسته شکوه و عظمت او نیست. و اگر با یهودیان و امثال آنها به خاطر برخی از سخنان ناروایشان برخورد نماید، در دنیا هلاک و تباه و بدبخت می‌شوند. آنها این سخنان را بر زبان می‌آورند، ولی پروردگار متعال بردباری می‌نماید و از آنها چشم پوشی می‌کند و آنان را مهلت داده و تباه و هلاک نمی‌سازد.

﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا«و آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بر کفر و سرکشی بسیاری از آنان می‌افزاید». و این بزرگ‌ترین سزا و عقوبت برای بندگانی است که قرآن به گمراهی و کفر و سرکشی آنان بیافزاید، قرآنی که حیات قلب، و سعادت دنیا و آخرت، و رستگاری هر دو جهان در آن نهفته است، و بزرگ‌ترین احسانی است که خداوند بر بندگانش منت نهاده و می‌بایست به سرعت آن را بپذیرند، و در برابر خدا تسلیم شوند، و شکر خدا را به خاطر آن بجای آورند. اما از بس که بدبخت و سرگردان هستند چنین قرآنی به گمراهی و کفر و سرکشی آنان می‌افزاید. واقعا به بزرگ‌ترین سزا گرفتار آمده‌اند. و این به سبب اعراض و روی گردانی آنان از قرآن، و رد کردن آن، و مخالفت با آن و طرح شبهات باطل است.

﴿وَأَلۡقَیۡنَا بَیۡنَهُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِو در میان آنها تا روز قیامت دشمنی و کینه توزی افکنده‌ایم. پس آنان با یکدیگر محبت نمی‌ورزند و یکدیگر را یاری نمی‌کنند و بر حالتی که بر نفع آن‌هاست متحد نمی‌شوند، بلکه همواره در دل‌هایشان نسبت به یکدیگر متنفرند، و در کارهایشان با یکدیگر دشمنی می‌ورزند، و تا روز قیامت چنین‌اند.﴿کُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِهرگاه آتش جنگ را برافروزند تا با آن علیه اسلام و مسلمین دسیسه کنند و دشمنی خویش را اظهار نمایند، و تمام توان و تلاش خود را در این زمینه مصروف دارند، ﴿أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُخداوند آن را خاموش می‌کند، آنان را خوار و رسوا می‌گرداند و لشکریانشان را متفرق می‌نماید و مسلمانان را بر آنان پیروز می‌گرداند. ﴿وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاو آنان تلاش می‌کنند با ارتکاب گناهان و دعوت کردن مردم به‌سوی دین باطل‌شان و جلوگیری از وارد شدن آنان به اسلام، در روی زمین فساد کنند. ﴿وَٱللَّهُ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِینَو خداوند فسادکنندگان را دوست ندارد، بلکه به شدت از آنان متنفر است و آنان را به خاطر کارشان مجازات خواهد کرد.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَکَفَّرۡنَا عَنۡهُمۡ سَیِّ‍َٔاتِهِمۡ وَلَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٦٥و اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و پرهیزگاری را پیشه کنند، بدی‌هایشان را از آنان دور می‌کنیم و آنان را وارد باغ‌های بهشت می‌سازیم. این از بخشش و بزرگواری خداوند است، زیرا پس از آن‌که زشتی‌های اهل کتاب و عیب‌ها و سخنان باطل‌شان را بیان کرد، آنها را به توبه فرا خواند و فرمود: اگر به خداوند و فرشتگانش و همه کتاب‌ها و پیامبرانش ایمان بیاورند و از گناهان بپرهیزند، گناهانشان را هر اندازه که فراوان باشد عفو خواهد کرد، و آنها را وارد باغ‌های بهشت می‌نماید که در آن هر چه نفس انسان بخواهد و چشم از آن لذت ببرد وجود دارد.

﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡو اگر آنها به دستورات تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان بر آنها نازل شده است عمل می‌کردند، و آن‌گونه که خداوند آنان را بر این کار تشویق و تحریک نموده است آن را در پیش می‌گرفتند. و از جمله برپاداشتن تورات و انجیل این است که به محمد صو قرآن ایمان بیاورند، زیرا تورات و انجیل آنان را فرا خواند تا به نبوت محمد صو به قرآن ایمان بیاورند. پس اگر آنها این نعمت بزرگ را که خداوند بر آنها ناز ل نموده، برپا دارند، به خاطر آنها و به خاطر توجه به آنها ﴿لَأَکَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِماز بالای سرشان و از زیر پاهاشان روزی خواهند خورد. یعنی خدا دروازه روزی خود را به روی آنها می‌گشاید: آسمان بر آنها می‌بارد و زمین برای آنان گیاه می‌رویاند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ[الأعراف: ٩۶]. «و اگر اهل آباد‌ی‌ها ایمان می‌آوردند و تقوا پیشه می‌کردند برکت‌های آسمان و زمین را بر آنان می‌گشودیم».

﴿مِّنۡهُمۡاز میان اهل کتاب، ﴿أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞگروهی میانه رو و معتدل هستند و به تورات و انجیل عمل می‌کنند، اما عمل کردن آنها به تورات و انجیل با قوت و نشاط نیست، ﴿وَکَثِیرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا یَعۡمَلُونَو بسیاری از آنان بدترین کارها را انجام می‌دهند، و به ندرت در میان آنان افرادی یافت می‌شود که در کار خیر بر یکدیگر سبقت بگیرند.

آیه‌ی ۶٧:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٧[المائدة: ۶٧].«ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است ابلاغ کن، و اگر چنین نکنی پیام او را نرسانده‌ای، و خداوند ترا از گزند مردم محافظت خواهد کرد، همانا خدا قوم کافر را هدایت نمی‌کند».

در اینجا خداوند دستور بسیار مهمی به پیامبرش می‌دهد و آن رساندن پیامی است که خدا بر او نازل نموده است. و این شامل هر چیزی است که امت از ایشان دریافت کرده باشد، از قبیل عقاید و اعمال و گفته‌ها و احکام شرعی و مطالب الهی. پس پیامبر صبه کامل‌ترین صورت ممکن پیام الهی را تبلیغ کرد و به مردم رساند و آنان را بدان سوی دعوت کرد، و بیم داد و مژده داد و با نرمی و آرامی جاهلانِ بیسواد را علم آموخت تا سرانجام تبدیل به علمای ربانی و خداپرست شدند، و با سخن و عملش و نیز از طریق ِ نامه‌ها و فرستادن قاصدان پیام خدا را رسانید.

پس هیچ خوبی و نیکی نیست مگر این‌که امتش را به آن راهنمایی کرده است، و هیچ زشتی و کار بدی نیست مگر این‌که امتش را از آن برحذر داشته است. و برگزیدگان و افراد برتر امت از قبیل اصحاب و ائمه دین و مردان بزرگ که پس از آنها آمده‌اند بر تبلیغ و پیام رسانی پیامبر خدا گواهی داده‌اند.

﴿وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡو اگر چنین نکنی، و آنچه را که از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است، نرسانی، ﴿فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُتو از دستور خدا فرمان نبرده ای، و رسالت الهی را نرسانده‌ای، ﴿وَٱللَّهُ یَعۡصِمُکَ مِنَ ٱلنَّاسِاین حمایت و حفاظت خداوند از پیامبرش است. خداوند به او خبر می‌دهد که ما ترا از گزند مردمان محفوظ می‌داریم. و این‌که باید بر تعلیم و رساندن رسالت الهی کوشا و حریص باشی، و ترس از مردم تو را از آن باز ندارد، زیرا مخلوقات همه در قبضه خدا هستند و خداوند ضامن حفاظت تو می‌باشد. پس بر تو فقط رساندن پیام و روشن‌گر است، و هرکس هدایت شود برای خودش هدایت می‌شود. و اما کسانی که هدفی جز پیروی از خواست‌هایشان را ندارند، خداوند آنها را هدایت نخواهد کرد و آنها را به سبب کفرشان به انجام اعمال خیر و نیک توفیق نمی‌دهد.

آیه‌ی ۶۸:

﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍ حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡۗ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٦٨[المائدة: ۶۸].«بگو: ای اهل کتاب! شما بر هیچ چیزی از امور دینی نیستید، مگر این‌که تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است را برپا دارید، و قطعاً آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به سرکشی و کفر بسیاری از آنها می‌افزاید، پس برای قوم کافر اندوهگین مباش».

ای پیامبر! بطلان و گمراهی اهل کتاب را اعلام کن و به آنان بگو: ﴿لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَیۡءٍشما بر هیچ چیزی از امور دینی نیستید، چون شما نه به قرآن و محمد ایمان آورده اید، و نه پیامبر و کتابتان را تصدیق کرده، و نه برحقی تمسک جسته، و نه براساس و اصلی تکیه کرده‌اید. ﴿حَتَّىٰ تُقِیمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَمگر این‌که تورات و انجیل را برپای دارید، یعنی با ایمان آوردن به این دو کتاب و پیروی کردن از آنها و تمسک جستن به هر آنچه که آن دو کتاب در بردارد، آنها را برپای دارید.

﴿وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡو برپای دارید آنچه را که از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده است، پروردگاری که شما را پرورش داده و نعمت‌های خود را بر شما ارزانی داشته است. و بزرگ‌ترین نعمت خود را فرو فرستادن کتاب به‌سوی شما قرار داده‌است. پس بر شما واجب است تا شکر خدا را به جای آورید، و به احکام خدا پایبند باشید و امانت خدا، و پیمانی را که بسته‌اید برپای دارید.

﴿وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَ طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَو قطعا آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید، پس بر قوم کافر اندوهگین مباش.

آیه‌ی ۶٩:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِ‍ُٔونَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٩[المائدة: ۶٩].«بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند (مسلمین)، و کسانی که یهودی و صائبی و نصرانی گشته‌اند هرکس از آنها که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده‌است، نه ترسی بر آنها است و نه آنان اندوهگین می‌گردند».

خداوند متعال از پیروان کتاب‌های آسمانی از قبیل پیروان قرآن و پیروان تورات و انجیل خبر می‌دهد که سعادت و نجات‌شان در یک راه است و آن ایمان آوردن به خدا و روز آخرت و انجام عمل صالح می‌باشد.

پس هرکس از آنها به خدا و روز آخرت ایمان آورده، و عمل شایسته انجام داده‌است، نجات یافته و از امور ترسناکی که در آینده پیش روی دارد هراسناک نشده و به خاطر آنچه در گذشته از دست داده است اندوهگین نمی‌شود.

آیه‌ی ٧۱-٧۰:

﴿لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗاۖ کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡ فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ٧٠[المائدة: ٧۰].«به راستی که ما از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم، و پیامبرانی را به‌سوی آنها فرستادیم، (اما) هرگاه پیامبری چیزی برخلاف دلخواه‌شان برای آنان آورد، دسته‌ای را تکذیب می‌کردند و دسته‌ای را می‌کشتند».

﴿وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞ فَعَمُواْ وَصَمُّواْ ثُمَّ تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ ثُمَّ عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡۚ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ٧١[المائدة: ٧۱].«و گمان بردند که گناه و تکذیب آنها عذابی دربر ندارد، پس کور و کر شدند. سپس خداوند توبۀ آنها را پذیرفت. سپس بسیاری از آنها کور و کر شدند، و خداوند به آنچه انجام می‌دهند بیناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَقَدۡ أَخَذۡنَا مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَاز بنی اسراییل پیمان موکّد و محکم گرفتیم تا به خدا ایمان بیاورند و واجباتی را که پیش‌تر در آیه ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِیثَٰقَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَیۡ عَشَرَ نَقِیبٗا...[المائدة: ۱۲]. از آن سخن رفت، انجام دهند. ﴿وَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهِمۡ رُسُلٗاو به‌سوی آنها پیامبرانی را فرستادیم، و یکی پس از دیگری پیش آنها آمدند و آنان را راهنمایی کردند، اما این کار در میان آنها اثر مفیدی برجای نگذاشت و سودی به آنان نبخشید.

﴿کُلَّمَا جَآءَهُمۡ رَسُولُۢ بِمَا لَا تَهۡوَىٰٓ أَنفُسُهُمۡهر بار پیامبری چیزی از حق بر خلاف دلخواه‌شان را برای آنان می‌آورد، او را تکذیب، و با او مخالفت ورزیده و با او بدترین و زشت‌ترین برخورد را می‌کردند. ﴿فَرِیقٗا کَذَّبُواْ وَفَرِیقٗا یَقۡتُلُونَ٧٠ وَحَسِبُوٓاْ أَلَّا تَکُونَ فِتۡنَةٞدسته‌ای را تکذیب کرده و دسته‌ای را می‌کشند. و گمان بردند که گناه و تکذیب آنها عذابی برای آنان در برندارد، و به باطل خود ادامه دادند. ﴿فَعَمُواْ وَصَمُّواْپس، از دیدن حق کور و از شنیدن آن کر شدند. ﴿ثُمَّسپس خداوند احوال‌شان را اصلاح نمود ﴿تَابَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡو وقتی که توبه کردند و به‌سوی او بازگشتند توبه آنها را پذیرفت.

﴿ثُمَّسپس بر این راه باقی نماندند تا این‌که بیشتر آنها به حالت زشت اولیه برگشتند،﴿عَمُواْ وَصَمُّواْ کَثِیرٞ مِّنۡهُمۡبسیاری از آنان کور و کر شدند، و تعداد اندکی از آنها بر توبه و ایمان‌شان باقی ماندند. ﴿وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَو خداوند به آنچه می‌کنند بیناست، پس هرکس را طبق عملش مجازات می‌نماید، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک می‌دهد، و اگر عملش بد باشد او را سزا می‌دهد.

آیه‌ی ٧۵-٧۲:

﴿لَقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِیحُ یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖ٧٢[المائدة: ٧۲].«به راستی کسانی که گفتند: خدا، مسیح پسر مریم است کفر ورزیدند، و مسیح گفت: ای بنی‌اسرائیل! خدراکه پروردگار من و پروردگار شماست، بپرستید، بی‌گمان هرکس برای خدا شریکی قرار دهد همانا خداوند بهشت را بر او حرام نموده، و جایگاهش جهنم است، و ستمکاران یاوری ندارند».

﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٣«به راستی کسانی که گفتند: خدا سومین (شخص از) سه (اقنوم) است کفر ورزیده‌اند، و هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه وجود ندارد، و اگر آنان از آنچه که می‌گویند باز نیایند به کافرانشان عذابی دردناک خواهد رسید».

﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٧٤«آیا به‌سوی خدا باز نمی‌گردند، و از او طلب آمرزش نمی‌کنند؟ و خداوند آمرزگار و مهربان است».

﴿مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّیقَةٞۖ کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٧٥«مسیح، پسر مریم جز پیغمبری نبود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده بودند، و مادرش نیز زنی بسیار راستکار و راستگو بود. هردو غذا می‌خوردند. بنگر که چگونه آیات را برای آنان روشن می‌کنیم، سپس بنگر که چگونه (از حقیقت و راستی) دور می‌شوند؟!».

خداوند متعال از کفر نصارا خبر می‌دهد که گفتند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَهمانا خدا، مسیح پسر مریم است. این اعتقاد فقط به خاطر شبهه‌ای بودکه او بدون پدر و مادر و برخلاف آفرینش معمولی پدید آمده است. حال آن‌که او علیه الصلاۀ و السلام آنها را در این ادعا تکذیب کرد و به آنان گفت: ﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡای بنی اسراییل! خدا را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست. پس او بندگی کامل خود را ثابت نمود، و برای پروردگارش ربوبیت فراگیری که همه آفریدگان را در بر می‌گیرد، ثابت کرد و گفت: ﴿إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِهرکس یکی از مخلوقات عیسی یا کسی دیگر را با خدا شریک بگیرد. ﴿فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُبه درستی که خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش جهنم است.

و این بدان خاطر است که او آفریده را با آفریننده برابر قرار داده، و عبادت خالصانه‌اش را که خداوند به خود اختصاص داده، برای کسی دیگر که شایسته عبادت نیست، انجام داده‌است. بنابر این مستحق آن است که برای همیشه در جهنم بماند.

﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ أَنصَارٖو ستمکاران یاوری ندارند که آنها را از عذاب خدا نجات دهد، و یا بخشی از عذابی که بر آنان فرود آمده است دور نماید.

﴿لَّقَدۡ کَفَرَ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖبی‌گمان کسانی که گفتند: «خدا سومین شخص از سه شخص است، و آنان گمان می‌بردند که خداوند سومینِ سه تاست: خدا، عیسی و مریم. خداوند از این اتهام پاک و مبّرا است. و این بزرگ‌ترین دلیل بر کمبود عقل نصارا است، چرا که این گفتار و عقیده زشت را پذیرفته اند!!.

چگونه آفریننده و آفریده بر آنها متشبه شده است؟! و چگونه پروردگار جهانیان از آنان پنهان شده است؟! خداوند متعال در رد آنها و امثال‌شان می‌فرماید: ﴿وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞو هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه وجود ندارد، او به تمام صفات کمال متصف است و از هر نقص و عیبی پاک است و در آفرینش و تدبیر یگانه است. مردم از هیچ نعمتی برخوردار نیستند مگر این‌که از جانب اوست، پس چگونه با او خدایی دیگر شریک گرفته می‌شود؟!.

خداوند از آنچه ستمکاران می‌گویند به مراتب بلندتر است. سپس خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود: ﴿وَإِن لَّمۡ یَنتَهُواْ عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌو اگر از آنچه می‌گویند باز نیایند به کافرانِ آنان عذابی دردناک خواهد رسید. سپس خداوند آنها را به توبه کردن از آنچه از آنها سرزده فراخواند و بیان نمود که او توبه را از بندگانش می‌پذیرد.

﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِآیا به‌سوی آنچه خدا دوست دارد و می‌پسندد از قبیل اقرار به توحید واعتراف به یگانگی خدا، و به این‌که عیسی بنده خدا و پیامبر او است، بر نمی‌گردند؟ ﴿وَیَسۡتَغۡفِرُونَهُو از آنچه از آنها سرزده آمرزش نمی‌طلبند؟ ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞو خداوند آمرزنده و مهربان است. و همه گناهان کسانی را که توبه می‌کنند، می‌بخشد هرچند که آن گناهان به اوج آسمان هم برسند، و خداوند با پذیرفتن توبه آنان و تبدیل کردن بدیهایشان به نیکی بر آنها رحم می‌نماید. خداوند در نهایت مهربانی و نرمی آنها را به‌سوی توبه فراخوانده و می‌فرماید: ﴿أَفَلَا یَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِآیا به‌سوی خدا باز نمی‌گردند؟!.

سپس حقیقت مسیح و مادرش را که حق آشکار بود بیان کرد و فرمود: ﴿مَّا ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ مَرۡیَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُبلندترین مرتبه‌ای که عیسی در آن قرار دارد این است که او بنده و پیامبر خداست، هیچ اختیاری ندارد، و نمی‌تواند از جانب خود قانون گذاری کند مگر آنچه را که خدا همراه با او فرستاده است. و عیسی از نوع پیامبران پیشین است، و برترین خاصی بر آنها ندارد که او را از دایره انسان بودن فراتر ببرد و به مقام ربوبیت و خدایی برساند. ﴿وَأُمُّهُو مادرش مریم ﴿صِدِّیقَةٞزنی بسیار راستگو بود. تنها چیزی که در رابطه با او می‌توان گفت این است که او از راستگویان و صدیقین بود، که بعد از پیامبران از همه مردم بالاتر، و رتبه و مقام رفیع‌تری دارند. و صدیق بودن یعنی داشتن علم مفید و مثمرِ یقین و عمل صالح. و این بیان‌گر آن است که مریم پیامبر نبوده است، بلکه صدیق و راستکار بوده است، و همین برتری و شرافت برای او کافی است، و در میان زنان دیگر نیز، پیامبری مبعوث نشده است، چون خداوند نبوت را در میان کامل‌ترین نوع انسان‌ها که همان مردان هستند قرار داده‌است، همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم[یوسف: ۱۰٩ و- النحل:۴۳- و الانبیاء:٧]. «و پیش از تو جز مردانی که به آنان وحی نمودیم، نفرستاده‌ایم». بنابر این عیسی ÷از نوع پیامبران پیشین است و مادرش نیز راستکار و صدیقه است.

پس به خاطر چه چیزی نصارا آنها را همراه با خدا، به خدایی گرفته‌اید؟

﴿کَانَا یَأۡکُلَانِ ٱلطَّعَامَآنها غذا می‌خوردند. این دلیل روشنی است بر این که آنها دو بنده نیازمند بودند، و همان‌طور که انسان‌ها به خوراک و آشامیدنی نیاز دارند آنها نیز به آن نیازمند بودند، پس اگر آنها خدا بودند از خوراک و نوشیدنی بی‌نیاز می‌شدند و به چیزی احتیاج نمی‌داشتند، زیرا خدا بی‌نیاز و ستوده است.

خداوند برای اثبات این حقیقت دلیل ارائه کرد و فرمود: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓیَٰتِبنگر که چگونه آیاتی را که حق را روشن می‌نمایند و یقین می‌آورند برای‌شان بیان می‌کنیم. اما فایده‌ای ندارد، بلکه آنان همواره بر دروغ و تهمت خود قرار دارند. و این ناشی از ستم و کینه توزی آنهاست.

آیه‌ی ٧۶:

﴿قُلۡ أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاۚ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٧٦[المائدة: ٧۶].«بگو: آیا جز خدا چیزهایی را می‌پرستید که مالک هیچ زیان و سودی برای شما نیستند؟ و خداوند شنوا و آگاه است».

﴿قُلۡای پیامبر! به آنها بگو: ﴿أَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِآیا جز خدا، مخلوقات نیازمند و محتاج را می‌پرستید؟ ﴿مَا لَا یَمۡلِکُ لَکُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗاکه مالک هیچ زیان و سودی برای شما نیستند، و کسی را رها می‌کنید که زیان، سود، بخشیدن و محروم کردن فقط در دست اوست؟ ﴿وَٱللَّهُ هُوَ ٱلسَّمِیعُو خداوند علی رغم اختلاف زبان‌ها و تنوع نیازمندی‌ها صداها را می‌شنود.

﴿ٱلۡعَلِیمُو به درون و بیرون و پنهان و آشکار و امور گذشته و آینده آگاه است.پس خداوندِ کاملی که از این صفات برخوردار می‌باشد سزاوار است تا همه عبادت‌ها تنها برای او انجام گردید و دین برای او خالص گردانده شود.

آیه‌ی ۸۱-٧٧:

﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِ٧٧[المائدة: ٧٧].«بگو: ای اهل کتاب! در دین‌تان به ناحق زیاده‌روی نکنید و از خواست‌های قومی که پیش از این گمراه شده‌اند و بسیاری را (نیز) گمراه کرده و از راه مستقیم منحرف شده‌اند پیروی نکنید».

﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ٧٨[المائدة: ٧۸].«کسانی از بنی‌اسراییل که کفر ورزیدند، بر زبان داود و عیسی پسر مریم نفرین شدند، این بدان خاطر بود که آنان سرکشی می‌کردند و از حد می‌گذشتند».

﴿کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٧٩[المائدة: ٧٩].«آنان یکدیگر را از منکری که انجام می‌دادند باز نمی‌داشتند، چه کار زشتی می‌کردند!؟».

﴿تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَفِی ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ٨٠[المائدة: ۸۰].«بسیاری از آنان را می‌بینی که کافران را به دوستی می‌گیرند، چه چیز بدی برای خود پیشاپیش می‌فرستند! در نتیجه خدا بر آنان خشم گرفت، و برای همیشه در عذاب می‌مانند».

﴿وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَ وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ٨١[المائدة: ۸۱].«و اگر آنان که به خدا و یپامبر و آنچه بر او نازل شده ایمان می‌آوردند، کافران را به دوستی نمی‌گرفتند، اما بسیاری از ایشان فاسق‌اند».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّبگو: ای اهل کتاب! در دین‌تان از حق فراتر نروید و به باطل نگرایید، مانند سخنانی که در مورد مسیح گفتند که حکایت آن سخن گذشت. و مانند مبالغه و زیاده روی آنها در مورد برخی مشایخ، به پیروی کردن از ﴿أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُخواست و امیال قومی که پیش از این گمراه شدند.

﴿وَأَضَلُّواْ کَثِیرٗاو با دعوت مردم به‌سوی دین خود، بسیاری از آنان را گمراه کردند، ﴿وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِیلِو خود نیز از راه راست منحرف شدند. پس هم خودشان گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند. ایشان پیشوایان گمراهی هستند که خداوند، مردمان را از پیروی کردن از خواست‌های فرومایه و نظرهای گمراه‌کننده آنان برحذر داشته است.

سپس خداوند فرمود: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَکافران بنی اسراییل از رحمت خدا طرد و دور شدند،﴿عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَبه سبب شهادت دادن داود و عیسی پسر مریم و اقرار نمودن آنان بر این‌که حجت بر بنی اسراییل اقامه گشته است. اما آنها با آن حجت مخالفت ورزیدند. ﴿ذَٰلِکَآن کفر و نفرین، ﴿بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَبه سبب سرکشی و نافرمانی آنها از خدا، و ستم‌شان نسبت به بندگان خدا بود. پس کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور شدند، زیرا ارتکاب گناهان و در پیش گرفتن راه ستمگری، مجازات‌های شدیدی در بردارد.

و از جمله گناهانی که آنان را به عذاب گرفتار کرد این است که ﴿کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُآنان منکر را انجام می‌دادند و یکدیگر را از آن منع نمی‌کردند. بنابر این فردی که مستقیما گناه را انجام می‌داد با کسی که گناه را انجام نداده بود و می‌توانست از آن نهی کند اما نهی نمی‌کرد، شریک می‌شود.

و این بیان‌گر آن است که آنان دستورات خدا را دستِ کم میگیرند و معصیت و نافرمانی او را سبک می‌انگارند. و چنانچه بادیده تعظیم و بزرگداشت به پروردگارشان نگاه می‌کردند، به هنگامی‌که حریم الهی زیرپا نهاده می‌شد، به هنگامی که حریم الهی زیرپا نهاده می‌شد، خشمگین شده و غیرت آنان به جوش می‌آمد. و دلیل این‌که سکوت در برابر منکر در صورتی که آدمی قدرت نهی از آن را داشته باشد عقوبت و مجازات خدا را در پی دارد این است که مفاسد بسیار زیادی از این امر نشات می‌گیرد که به آنها اشاره می‌کنیم:

۱- سکوت، گناه محسوب می‌شود، هرچند که سکوت‌کننده خود مرتکب گناهی نشده باشد. هم چنان‌که باید از گناه دوری جست باید گناهکاران را نیز نصیحت نمود و از ارتکاب گناه بازداشت.

۲- هم چنان‌که قبلا نیز اشاره شد، سکوت در برابر گناهف به منزله سبک نمودن آن است.

۳- سکوتِ آحاد جامعه سبب می‌شود که اهل معصیت و بزهکاران بر ارتکاب گناهان و نابهنجاری‌ها جرات و جسارت پیدا کنند. و چنانچه از این اعمال نهی نشود فتنه و فساد ازدیاد یافته و مصایب د ینی و دنیوی فراوانی ببار می‌آید، و افراد گناهکار شکوه و عظمت پیدا کرده و بیشتر از گذشته خود را نشان می‌دهند، و به گناه و عصیان مبادرت می‌ورزند. و اهل خیر نیز از مقابله با آنان باز مانده و نمی‌توانند جلوی انحرافات آنان را بگیرند، و روز به روز بر ضعف و ناتوانی آنان افزوده می‌شود.

۴- چنانچه انسان‌ها در مقابل تبهکاران سکوت کنند، به تدریج چراغ علم و اندیشه به خاموشی گراییده و جهالت و نادانی مستولی می‌شود، چرا که گناه و معصیب اگر تکرار شود، و بسیاری از مردم به آن بگرایند، و اهل علم و دین به مقابله با آن نپردازند، گمان می‌رود که گناه محسوب نمی‌شود، و چه بسا جاهل تصور کند که این گناه عبادتی نیکو است. و چه مفسده‌ای بزرگ‌تر از آن است که آدمی حرام را حلال بداند؟! و چه فسادی خطرناکتر از آن است که انسان، باطل را حق بداند؟!.

۵- سکوت در برابر گناه، بسیاری اوقات موجب می‌شود که گناه در نظر گناهکاران آراسته گردد و دیگران نیز به آنان اقتدا نمایند، چرا که آدمی دوست دارد به هم نوعان خود تاسی کند. البته سکوت در برابر گناه، مفاسد بسیار زیاد دیگری را در بردارد که به همین مقدار اکتفا می‌شود.

پس چون سکوت این پیامدها را در پی دارد، خداوند به صراحت اعلام نمودکه کافرانِ بنی اسرائیل به سبب گناهانی که مرتکب شدند مورد لعن و نفرین پروردگار قرار گرفتند، به ویژه به سبب گناهِ بزرگ سکوت در مقابل ارتکاب گناه.

﴿لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَچه عمل بدی را انجام دادند! ﴿تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚبسیاری از آنان را می‌یابی که کافران را به دوستی می‌گیرند، و محبت آنان را در دل دارند، و به یاری و نصرت آنان می‌شتابند، و ولایت و رهبری آنان را می‌پذیرند. ﴿لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡاین کالای بی‌رواج و این معامله خسارت دیده، بد چیزی است که از پیش فرستادند، چرا که خشم و غضب خدا را در پی دارد، و موجب می‌شود برای همیشه در آتشِ جهنم باقی بمانند.

آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند، و این مهمانی نامبارک و شوم را برای خود تدارک دیدند، و خویشتن را از نعمت پایدار و همیشگی محروم نمودند. ﴿وَلَوۡ کَانُواْ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِیِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِیَآءَو اگر به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است ایمان می‌آوردند، آنان را به دوستی نمی‌گرفتند، زیرا ایمان به خدا و پیامبر و به آنچه بر او نازل شده است بر بنده واجب می‌گرداند تا پروردگار و دوستا پروردگارش را دوست بدارد، و با کسی که به خدا کفر ورزیده و با وی دشمنی کررده و در ارتکاب گناه و نافرمانی خدا شتاب می‌کند، دشمنی ورزد. پس شرط ولایت خدا و ایمانِ به او، آن است که دشمنان خدا به دوستی گرفته نشوند. و این‌ها فاقد این شرط بودند، پس مشروط نیز منتفی است. ﴿وَلَٰکِنَّ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَاما بسیاری از آنان فاسق هستند، یعنی از اطاعت پروردگار و ایمان به خدا و پیامبر بیرون رفته‌اند. و از جمله فاسق آنها این است که با دشمنان خدا دوستی می‌کنند.

آیه‌ی ۸۶-۸۲:

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ٨٢[المائدة: ۸۲]«بدون شک خواهی دید که دشمن‌ترین مردم برای مؤمنان یهودیان و مشرکان هستند، و خواهی دید که مهربانترین مردم برای مؤمنان کسانی‌اند که خود را نصرانی می‌نامند، این بدان خاطر است که در میان نصارا، کشی‌شان و راهبانی هستند که تکبر نمی‌ورزند».

﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡیُنَهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَ٨٣[المائدة: ۸۳].«و هرگاه چیزی را که بر پیامبر نازل می‌شود، بشنوند، چشم‌هایشان را می‌بینی که بر اثر شناخت حق پر از اشک می‌شود (و) می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم، پس ما را از زمرۀ گواهان بشمار».

﴿وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن یُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٤[المائدة: ۸۴].«و چرا نباید به خدا و آنچه از حق پیش ما آمده است ایمان نیاوریم؟! حال آن‌که امیدواریم پروردگارمان ما را همراه با قوم صالح و شایسته (به بهشت) درآورد».

﴿فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٥[المائدة: ۸۵].«پس به پاداش آنچه گفتند، خدا باغ‌هایی به آنان داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است. در آن جاودانه می‌مانند، و این پاداش نیکوکاران است».

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٨٦[المائدة: ۸۶].«و آنان که کافر شدند و آیات ما را تکذیب نمودند، پس آنها یاران آتش می‌باشند».

خداوند متعال در بیان نزدیک‌ترین گروه به مسلمین و نزدیک‌ترین آنها در دوستی و محبت با مومنان، و دورترین آنها می‌فرماید: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْمسلما سر سخت‌ترین دشمن مومنان را یهودیان و مشرکان خواهی یافت. پس این دو گروه به ‌طور مطلق بزرگ‌ترین دشمنان اسلام و مسلمین‌اند، و بیش از همه مردم برای ضرر رساندن به مسلمانان تلاش می‌کنند. و این به خاطر شدّت تنفر و دشمنی آنها نسبت به مسلمانان و حسد و کینه و کفر آنها است.

﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِینَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰو مسلما مهربان‌ترین افراد را نسبت به مومنان کسانی خواهی یافت که گفتند: «ما نصارا هستیم». خداوند برای این امر چند سبب را بیان کرده است:

۱- ﴿مِنۡهُمۡ قِسِّیسِینَ وَرُهۡبَانٗادر میان آنها دانشمندانی است که از دنیا بریده‌اند. و دیرنشینانی وجود دارند که در صومعه‌ها مشغول عبادت هستند. و علم همراه با زهد و عبادت، دل را مهربان و نرم می‌کَند و خشونت و سختی را از آن دور می‌نماید. بنابر این سرسختی و خشونتی که در یهودیان و مشرکان وجود دارد در آنان یافت نمی‌شود.

۲- ﴿وَأَنَّهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَو آنان تکبر نمی‌ورزند. یعنی در آنها تکبر و سرکشی در برابر حق وجود ندارد، و این باعث می‌شود که آنها به مسلمانان نزدیک‌تر شوند، و بیشتر با آنها دوستی کنند. زیرا فرد فروتن از فردِ خودخواه و متکبر به خیر و خوبی نزدیک‌تر است.

۳- ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِهرگاه آنچه را که بر پیامبر صنازل می‌شود، بشنوند، در دل‌هایشان تاثیر می‌گذارد، و در مقابل آن فروتنی می‌کنند، و به خاطر حقّی که شنیده و به آن یقین کرده‌اند چشمهایشان پر از اشک می‌گردد. بنابر این ایمان آورده و به آن اعتراف نموده و می‌گویند: ﴿رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱکۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِینَپروردگارا! ایمان آورده‌ایم، پس ما را در زمره گواهان یعنی امّت محمد صقرار بده، چرا که آنها بر یگانگی خدا گواهی داده، و بر رسالت پیامبران و صحت آنچه که آورده‌اند شهادت می‌دهند، و بر امت‌های پیشین گواهی می‌دهند که برخی را تصدیق و گروهی را تکذیب نمودند. و آنان عادل و دادگرند، و شهادت آنها پذیرفته می‌شود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗا[البقرة: ۱۴۳]. «و این چنین شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر (نیز) بر شما گواه باشد».

پس انگار آنان به خاطر ایمان آوردن و شتافتن به‌سوی ایمان سرزنش شده‌اند. بنابر این گفتند: چه چیزی ما را از ایمان آوردن به خدا باز می‌دارد، حال آن‌که از جانب پروردگارمان حق پیش ما آمده است، حقی که هیچ شک و تردیدی را نمی‌پذیرد. و ما با ایمان آوردن و پیروی کردنمان از حق امید آن را داریم که خداوند ما را همراه با قوم شایسته و صالح وارد بهشت نماید. پس چه مانعی ما را از این کار باز می‌دارد؟ آیا این موجب شتافتن به‌سوی ایمان و تسلیم شدن در مقابل آن نیست؟!.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْبه سبب ایمانی که آوردند و اعترافی که به حق کردند، ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِینَخداوند باغ‌هایی را به عنوان پاداش به آنان داد که از زیر درختان آن رودها روان است و آنان برای همیشه در آن می‌مانند و این پاداش نیکوکاران است.

این آیات در مورد نصارایی نازل شده است که به حضرت محمد صایمان آوردند، مانند نجاشی و نصارای دیگری که ایمان آوردند. و هنوز در میان نصارا کسانی یافت می‌شوند که دین اسلام را انتخاب می‌کنند و باطل بودن دینی که بر آن بوده‌اند برای‌شان روشن است، و آنها از یهودیان و مشرکین به دین اسلام نزدیک‌ترند.

وقتی که پاداش نیکوکاران را بیان کرد، سزا و عذاب بدکاران را نیز ذکر نمود و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ٨٦و کسانی که کفر ورزیدند، و آیات ما را تکذیب کردند، ایشان اهل دوزخند. چون آنها به خدا کفر ورزیده و آیات او را که مبین حق است تکذیب کرده‌اند.

آیه‌ی ۸۸-۸٧:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٨٧[المائدة: ۸٧].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه‌ای را که خدا برایتان حلال نموده است حرام ننمایید، و تجاوز نکنید همانا خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد».

﴿وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ٨٨[المائدة: ۸۸].«و از نعمت‌های حلال و پاکی که خداوند به شما روزی داده‌است، بخورید، و از خداوندی بترسید که شما به او ایمان دارید».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡای کسانی که ایمان آورده اید! خوردنیها و آشامیدنیها پاکیزه‌ای که خدا برایتان حلال نموده است، حرام نکنید، زیرا این‌ها نعمت‌هایی هستند که خداوند به شما ارزانی داشته است، پس خدا را ستایش کنید که آن نعمت‌ها را برایتان حلال نموده و شکر او را به جای آورید، و نعمت او را با ناسپاسی و تحریم نمودن آن برنگردانید. که آنگاه هم بر خدا دروغ بسته و هم کافران نعمت کرده، و روزی حلال و پاکیزه را حرام و ناپاک دانسته اید، و این یک نوع تجاوزگری است. وخداوند از تجاوزگری نهی کرده و می‌فرماید: ﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَو تجاوز نکنید، که خداوند متجاوزان را دوست ندارد، بلکه از آنان متنّفر است و آنها را به خاطر تجاوزشان مجازات خواهد کرد.

سپس خداوند به ضد آنچه که مشرکان بر آن قرار دارند همان‌هایی که آنچه خدا حلال نموده است تحریم می‌کنند دستور داد و فرمود: ﴿وَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاو از روزی و رزق حلالی بخورید که خدا برایتان فراهم نموده، و اسباب به دست آوردن آن را برایتان آسان نموده است، رزق حلالی که از راه دزدی و غصب و دیگر راه‌های نامشروع بدست نیامده باشد. و نیز باید پاکیزه باشد، و آن رزقی است که آلودگی در آن نیست، پس با این قید، حیوانات نجس از قبیل درندگان، و پلیدی‌ها خارج می‌شوند. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَو در اطاعت از دستورات خدا و پرهیز از آنچه او نهی کرده است، از خدا بترسد. ﴿ٱلَّذِیٓ أَنتُم بِهِۦ مُؤۡمِنُونَخداوندی که شما به او ایمان دارید، زیرا ایمان داشتن به خدا ترس از خدا و رعایت حقوق الهی را بر شما واجب می‌گرداند. زیرا ایمان جز با پرهیزگاری و رعایت حق خدا تکمیل نمی‌گردد.

آیه کریمه دلالت می‌نماید که هرکس حلالی را از قبیل خوراک یا نوشیدنی و کنیز و امثال آن بر خود حرام کند، با حرام کردن او حرام نمی‌شود. اما اگر او آن کار را کرد بر او کفاره قسم لازم می‌آید همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکَ[التحریم: ۱]. «ای پیامبر! چرا چیزی را حرام می‌کنی که خدا برایت حلال کرده است؟». اما در حرام کردن زن، کفاره ظهار لازم می‌آید. و از این آیه استنباط می‌شود که برای انسان شایسته نیست از پاکی‌ها پرهیز کند و آن را بر خود حرام بگرداند، بلکه از آن استفاده نماید، و برای عبادت پروردگارش از آن کمک بگیرد.

آیه‌ی ۸٩:

﴿لَا یُؤَاخِذُکُمُ ٱللَّهُ بِٱللَّغۡوِ فِیٓ أَیۡمَٰنِکُمۡ وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَۖ فَکَفَّٰرَتُهُۥٓ إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَ مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡ أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖۖ فَمَن لَّمۡ یَجِدۡ فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖۚ ذَٰلِکَ کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚ وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٨٩[المائدة: ۸٩].«خداوند شما را به خاطر سوگندهای بیهوده‌ای که بدون اراده از زبانتان بیرون می‌آید مؤاخذه نمی‌کند، ولی شما را در برابر سوگندهایی که از روی قصد و اراده بر زبان جاری می‌کنید مؤاخذه می‌نماید، کفارۀ این‌گونه سوگندها غذا دادن به ده مستمند است از خوراک‌های معمولی و متوسطی که به خانوادۀ خودتان می‌دهید، و یا پوشانیدن آنان، و یا آزاد کردن بنده‌ای، و کسی که (چیزی از این‌ها را) نیافت پس سه روز، روزه بگیرد. این کفارۀ سوگندهای شماست هرگاه سوگند خورید و سوگندهایتان را پاس بدارید. این چنین خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌کند، باشد که سپاسگزار باشید».

خداوند شما را به سبب سوگندهایی که به صورت لهو و بیهوده از زبانتان بیرون می‌آید، محاسبه نمی‌کنند. و آن سوگندهایی است که بدون قصد و نیت بر زبان جاری می‌شود، و یا این‌که شخصی سوگند می‌خورد و گمان می‌برد که او راست می‌گوید اما خلاف آنچه او گفته است ثابت می‌شود: ﴿وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ ٱلۡأَیۡمَٰنَولی شما را به سبب سوگندهایی که از روی قصد و با اراده قلبی می‌خورید مواخذه می‌کند. همانطور که در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿وَلَٰکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتۡ قُلُوبُکُمۡ[البقرة: ۲۲۵]. «ولی شما را به سبب آنچه دل‌هایتان انجام داده است مواخذه می‌کند». ﴿فَکَفَّٰرَتُهُپس کفاره سوگندهایی که از روی قصد و اراده می‌خورید، ﴿إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰکِینَاین است که به ده مستمند غذا بدهید، و این غذا ﴿مِنۡ أَوۡسَطِ مَا تُطۡعِمُونَ أَهۡلِیکُمۡ أَوۡ کِسۡوَتُهُمۡباید از غذای معمولی و متوسطی باشد که شما به خانواده‌هایتان می‌دهید، یا به ده مستمند لباس بپوشانید. و پوشاک، لباسی است که برای اقامه نماز کفایت می‌کند. ﴿أَوۡ تَحۡرِیرُ رَقَبَةٖیا برده‌ای مومن آزاد کنید، همانطور که در جاهای دیگر با این قید «مومن» ذکر شده است. پس هرگاه یکی از این سه کار را انجام داد، کفاره سوگندش را داده‌است. ﴿فَمَن لَّمۡ یَجِدۡو هرکس چیزی از این سه کار را نیافت، ﴿فَصِیَامُ ثَلَٰثَةِ أَیَّامٖباید سه روز روزه بگیرد. ﴿ذَٰلِکَاین امور مذکور، ﴿کَفَّٰرَةُ أَیۡمَٰنِکُمۡ إِذَا حَلَفۡتُمۡۚکفاره سوگندهایتان است، آنگاه که سوگند خوردید. این اعمال، سوگند را می‌پوشاند و آن را از بین می‌برد. و از گناهکار شدن شما جلوگیری می‌نماید. ﴿وَٱحۡفَظُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡو سوگندهایتان را پاس دارید، طوری که سوگندِ دروغ یاد نکنید و از زیاد سوگند خوردن خودداری نمایید، و وقتی سوگند خوردید از شکستن آن خودداری کنید، مگر این‌که شکستن سوگند بهتر باشد، پس حفاظت کامل از سوگند این است که کار خیر انجام بگیرد، و نباید سوگند او مانع انجام آن کار خیر بگردد.

﴿کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ ٱللَّهُ لَکُمۡ ءَایَٰتِهِ این‌گونه خداوند آیات خود را برای شما بیان می‌نماید، و آیاتی که حلال را از حرام مشخص می‌نماید و احکام را توضیح می‌دهند، ﴿لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَتا سپاس خدا را به جای آورید، خدایی که به شما چیزهایی آموخت که نمی‌دانستید. پس بنده به خاطر آنچه که خداوند از شناخت احکام شرع و توضیح آن به وی ارزانی نموده است، باید شکرش را به جای آورد.

آیه‌ی ٩۱-٩۰:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَیۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠[المائدة: ٩۰].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همانا شراب و قمار و بت‌ها و تیرهای فالگیری پلیدند، و از کار شیطان می‌باشند، پس، از آن بپرهیزید تا رستگار شوید».

﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَن یُوقِعَ بَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةَ وَٱلۡبَغۡضَآءَ فِی ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَیۡسِرِ وَیَصُدَّکُمۡ عَن ذِکۡرِ ٱللَّهِ وَعَنِ ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ٩١[المائدة: ٩۱].«همانا شیطان می‌خواهد از طریق شراب و قمار یمان شما دشمنی و کینه‌توزی بیاندازد، و شما را از یاد خدا و از نماز باز بدارد، پس آیا دست می‌کشید؟!».

خداوند این اعمال زشت را نکوهش می‌کند، و خبر می‌دهد که از عمل شیطان، و پلید می‌باشند. ﴿فَٱجۡتَنِبُوهُآن را ترک کنید، ﴿لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَشاید رستگار شوید، زیرا رستگاری کامل نمی‌شود مگر با ترک آنچه خدا حرام کرده است، به ویژه ترک این زشتی‌های مذکور، که عبارتند از «خمر»، و آن به هرچیزی گفته می‌شود که عقل را با مستی و بی‌هوشی بپوشاند. و «میسر»، عبارت است از رقابتی که در آن دو طرف عوضی گذاشته‌اند، مانند شرط بندی و غیره. و «انصاب» بت‌ها و همتایانی هستند که به جز خدا پرستش می‌شوند. و «ازلام» تیرهایی است که با آن قرعه کشی می‌کردند، و فال می‌گرفتند. پس خداوند از این چهارچیز نهی کرده است و از مفاسد آن خبر داده‌است، مفاسدی که آدمی را به ترک آن خبر داده این چهار چیز نهی کرده و از مفاسد آن خبر داده‌است، مفاسدی که آدمی را به ترک و دوری از آن فرا می‌خواند.

از جمله مفاسد این اعمال یکی این است که این کارها از حیث معنوی پلید و نجس هستند، گرچه در ظاهر پلید نیستند، و امور خبیث از جمله مواردی هستند که باید از آنها پرهیز نمود و خویشتن را به پلیدی‌های آنان نیالود.

همچنین این کارها از عمل شیطانند، که بزرگ‌ترین و سرسخت‌ترین دشمن انسان است. و مشخص است که از دشمن و دام‌ها و کارهایش باید پرهیز کرد، به خصوص از توطئه‌هایی که او می‌چیند تا دشمن را در آن بیفکند، زیرا اگر در آن بیافتد هلاک می‌شود. پس باید قاطعانه تصمیم گرفت که از عمل دشمن برحذر بود وکاملا از وی پرهیز کرد، مبادا در دام توطئه‌‌هایش گیر کرد. از سوی دیگر موفقیت و رستگاری بنده جز با پرهیز از آن ممکن نیست. زیرا رستگاری به معنی رسیدن آن ممکن نیست. زیرا رستگاری به معنی رسیدن به اهداف و دوست داشتنی، و نجات یافتن از امور ناگوار است، و این امور، مانع به دست آوردن رستگاری و حائل میان آن هستند.

همچنین این کارها باعث دشمنی و کینه توزی بین مردم می‌گردد،و شیطان برای منتشر کردن آن بسیار علاقمند است، به ویژه در پخش کردن شراب و قمار، تا میان مومنان دشمنی و کینه توزی بیفکند. زیرا به علت این‌که شراب عقل را فاسد می‌کند، و ادراک را از بین می‌برد، باعث می‌شود تا میان شرابخوار و برادران مومنش دشمنی به وجود بیاید. به ویژه هرگاه با فحش و ناسزا همراه باشد که از ویژگی‌های شرابخوار است. و در بسیاری اوقات شرابخواری منجر به قتل می‌شود. و در قمار یکی پیروز می‌شود و دیگری می‌بازد، و آن‌که پیروز می‌شود مال فراوانی را بدست می‌آورد بدون این‌که در عوض آن چیزی را بدهد.

و این کار بزرگ‌ترین سبب برای دشمنی و کینه توزی است. همچنین این چیزها قلب را آلوده کرده و جسم را از یاد خدا و از نماز باز می‌دارد که اسنان برای این دو چیز آفریده شده، و سعادتش در این دو کار است.

بنابراین شراب و قمار انسان را از این چیزها به شدت بازداشته، و قلب و ذهن را به خود مشغول می‌دارد، و بعد از مدتی نمی‌داند او کجا قرار دارد. پس چه معصیتی بزرگ‌تر و زشت‌تر از گناهی ا ست که آدمی را آلوده می‌کند، و او را از اهل پلیدی‌ها می‌گرداند، و در کارهای شیطان و در دامهای او می‌افکند، و او از شیطان فرمان می‌برد، همان‌طور که گوسفند رام شده از چوپانش اطاعت می‌کند. این کارها میان بنده و موفقیت او حائل می‌گردند، و میان مومنان دشمنی و کینه ورزی می‌افکنند و از ذکر خدا و از نماز باز می‌دارند. پس آیا مفاسد بزرگ‌تری از این‌ها وجود دارد؟!.

بنابراین خداوند متعال این پیشنهاد را بر عقل‌های سالم عرضه داشت و فرمود: ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَآیا شما دست می‌کشید؟چون مرد عاقل وقتی که به این مفاسد بنگرد، از آن باز می‌آید و خودش را کنترل می‌کند و نیازی به وعظ وپند زیاد و نهی فراوان ندارد.

آیه‌ی ٩۲:

﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ٩٢[المائدة: ٩۲].«و از خدا اطاعت کنید و اطاعت پیامبر را به عمل آورید و ( از نافرمای) بپرهیزید، و اگر روی برتافتید، بدانید که تنها رساندنِ (پیام) آشکار بر پیامبر ما است».

اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر یکی است. پس هرکس از خدا اطاعت نماید به راستی که از پیامبر اطاعت کرده است و هرکس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خدا اطاعت کرده است. و اطاعت از خدا و پیامبر شامل اموری است که خدا و پیامبرش به آن فرمان داده‌اند از قبیل اعمال و اقوال ظاهری و باطنی واجب و مستحب که متعلق به حقوق خدا و بندگانش می‌باشند. همچنین اطاعت از خدا و پیامبر به معنی اجتناب از چیزی است که خدا و پیامبر از آن نهی کرده‌اند. و این دستور، کلی‌ترین و فراگیرترین دستور است، و هر امر و نهی ظاهر و باطنی در آن داخل است، ﴿وَٱحۡذَرُواْۚو از نافرمانی خدا و نافرمانی پیامبرش بپرهیزید، زیرا نافرمانی خدا و پیامبرش باعث خسران و زیان آشکار خواهد شد. ﴿فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡپس اگر از آنچه که به آن دستور داده شده اید، و یا از آن نهی شده اید، روی گرداندید، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُبدانید که فقط رساندنِ آشکار بر پیامبر است، و او این وظیفه را انجام داده‌است، پس اگر هدایت شوید به سود خودتان است، و اگر بد کنید به زیان خودتان می‌باشد، و خداوند از شما حساب می‌گیرد. و پیامبر آنچه را بر دوش وی گذاشته شده بود و آنچه را که وظیفه‌اش بود ادا نمود.

آیه‌ی ٩۳:

﴿لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْ إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ ثُمَّ ٱتَّقَواْ وَّأَحۡسَنُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٣[المائدة: ٩۳].«بر کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند گناهی نیست به سبب آنچه نوشیده‌اند، اگر پرهیز کرده و ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده، سپس پرهیز کرده و ایمان داشته، سپس پرهیز کرده و کارهای نیک انجام داده‌اند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

وقتی که آیه تحریم شراب نازل شد، و به شدت از آن نهی گردید، مردمانی از مومنان آرزو کردند حال برادران‌شان را بدانند که قبل از تحریم شراب بر دین اسلام بوده‌اند و در آن وقت شراب می‌نوشیدند، پس آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود و خبر داد که ﴿لَیۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِیمَا طَعِمُوٓاْبر کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده‌اند گناهی در آنچه از شراب نوشیده‌اند و از قمار انجام داده‌اند، نیست.

و از آنجا که نفی گناه شامل امور مذکور و غیر از آن نیز می‌شود، خداوند آن را مقید نمود و فرمود: ﴿إِذَا مَا ٱتَّقَواْ وَّءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِبه شرطی که آنها گناهان را ترک کرده و به خدا ایمانی درست و صحیح داشته باشند، ایمانی که باعث شود عمل صالح انجام دهند، سپس این روند را تا آخر ادامه داده باشند. نه این‌که گاهی بنده چنین باشد و گاهی نه، این حالت کافی نیست مگر این‌که تا دم مرگ و فرارسیدن اجلش چنین باشد و نیکوکاری خود را ادامه دهد، همانا خداوند احسان کنندگان در عبادت، و نیکوکارانی را که به مردم سود می‌رسانند دوست می‌دارد. و این آیه کریمه شامل حال کسی است که غذای حرام را خورده، یا پس از تحریمِ کاری، آن را انجام داده باشد، سپس به گناهش اعتراف کند، و به‌سوی خدا بازگردد، و توبه نماید و تقوا پیشه کند، و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، پس خداوند او را می‌آمرزد و گناهش را از وی دور می‌کند.

آیه‌ی٩۶-٩۴:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡ لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞ٩٤[المائدة: ٩۴].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خداوند شما را به چیزی از شکار که دست و نیزه‌هایتان بدان می‌رسد آزمایش خواهد کرد، تا روشن شود چه کسی در نهان از خدا می‌ترسد، و هر کس پس از آن تجاوز کند برای او عذابی دردناک است».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞۚ وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِ أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَ أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَ صِیَامٗا لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَ فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍ٩٥[المائدة: ٩۵].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! شکار را نکشید در حالی‌که شما در احرام هستید، و هرکس از شما آن را قصداً و از روی عمد بکشد باید کفاره‌ای برابر آن از چهارپایان بدهد، کفاره‌ای که دو نفر عادل از میان شما به برابر بودن آن قضاوت کنند، چنین حیوانی باید به کعبه برسد، (یعنی در حرم ذبح شود) یا به کفارۀ آن به فقرا خوراک دهد، و یا برابر آن روزه بگیرد، تا کیفر کارش را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته رخ داده است درمی‌گذرد، و هر کس دوباره برگردد خداوند از او انتقام می‌گیرد، همانا خداوند توانا و انتقام گیرنده است».

﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُۥ مَتَٰعٗا لَّکُمۡ وَلِلسَّیَّارَةِۖ وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٩٦[المائدة: ٩۶]. «شکار دریا و خوراک آن برایتان حلال است تا شما و مسافران از آن بهره‌مند شوید، و برای شما شکار خشکی تا وقتی که در احرام هستید حرام است، و بترسید از خداوندی که به‌سوی او محشور می‌شوید».

این از جمله منت و احسان خدا بر بندگانش است که آنها را از آنچه بنابر تقدیر و قضای الهی در آینده انجام می‌پذیرد مطلع کرده است تا از او اطاعت کند، و از روی بینش اقدام نمایند، و کسی که باید هلاک شود از روی حجت و برهان هلاک شود، و کسی که باید زنده بماند از روی دلیل و برهان زنده بماند. پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبۡلُوَنَّکُمُ ٱللَّهُ بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلصَّیۡدِای کسانی که ایمان آورده اید! حتما خداوند ایمان شما را آزمایش خواهد کرد. خداوند شما را به مقدار کمی از شکار می‌آزماید، پس آزمایش آسانی خواهد بود، چون خداوند می‌خواهد بر شما آسان بگیرد و نسبت به بندگانش مهربان است.

﴿تَنَالُهُۥٓ أَیۡدِیکُمۡ وَرِمَاحُکُمۡشکاری که خداوند شما را با آن می‌آزماید، می‌توانید آن را شکار کنید تا آزمایش کامل بگردد، نه شکاری که دست شما و نیزه‌هایتان بدان نرسد، زیرا اگر چنین باشد آزمایش فایده‌ای نخواهد داشت. سپس خداوند حکمت این آزمون را بیان نمود و فرمود: ﴿لِیَعۡلَمَ ٱللَّهُتا خداوند آنچه را که پاداش و سزا بر آن مترتب می‌شود برای مردم مشخص نماید، و معلوم گرداند، ﴿مَن یَخَافُهُۥ بِٱلۡغَیۡبِچه کسی در نهان از او می‌ترسد و از آنچه او نهی کرده است و توانایی انجام آن را دارد دست نگاه می‌دارد، پس خداوند بر او پاداش فراوان می‌دهد. و کسی که در نهان از او نمی‌ترسد گناهی را که برای او پیش آمده است ترک نمی‌کند، و هر اندازه که مقدور باشد شکار می‌کند، به عذاب شدید دچار می‌شود.

﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِکَپس هرکس از شما بعد از این بیان قاطع که عذری را باقی نمی‌گذارد و راه را روشن می‌گرداند، تجاوز کند، ﴿فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِیمٞبرای او عذابی دردناک است، و کسی جز خدا نمی‌تواند وصف آن را بیان دارد، و این عذاب دردناک بدان جهت است که این متجاوز عذری ندارد. و مهم آن است که آدمی در نهان، و هنگامی که مردم پیش او نیستند از خدا بترسد. اما کسی که در نزد مردم ترس از خدا را ابراز می‌داد، چه بسا به خاطر مردم است، پس پاداشی به او نمی‌رسد.

سپس از کشتن شکار در حالت احرام نهی نمود و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡتُلُواْ ٱلصَّیۡدَ وَأَنتُمۡ حُرُمٞای کسانی که ایمان آورده اید! در حالی که شما در احرام هستید شکار را نکشید. یعنی در حالی‌که برای حج یا عمره احرام بسته‌اید.

نهی از کشتن شکار شامل نهی از مقدمات کشتن، و از مشارکت در کشتن، و راهنمایی کردن و نشان دادن آن، و کمک برکشتن می‌شود، حتی فردی که در حالت احرام است، از خوردن آنچه برای ا و کشته یا شکار شده است نهی شده است. و این به خاطر بزرگداشت این عبادت بزرگ است. و برای فردی که در حالت احرام است، کشتن و شکار کردن چیزی که قبل از احرام برای او حلال بوده، حرام است. ﴿وَمَن قَتَلَهُۥ مِنکُم مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآءٞ مِّثۡلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِو هرکس از شما شکار را قصدا و عمدا بکشد، بر او لازم است که کفاره آنچه را کشته است از چهارپایان بدهد. یعنی از شتر یا گاو یا گوسفند. پس واجب است آنچه را که با شکار مشابهت دارد ذبح کند و صدقه نماید.

و برای مقایسه بین شکار و کفاره‌اش باید ﴿یَحۡکُمُ بِهِۦ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡدو نفر از شما به آن حکم نمایند، یعنی دو نفر عادل که حکمیت را می‌دانند و جهت مشابهت را نیز می‌دانند. همان‌طور که اصحاب شچنین کرده‌اند و به خاطر کشتن کبوتر، شترمرغ و گاو وحشی به ترتیب به کشتن گوسفند، شتر و گاو خانگی قضاوت نمودند. بدین صورت هر چیزی که با نمونه مشابه آن از چهارپایان شبه باشد کفاره‌اش همان خواهد بود.

پس اگر با چیزی مشابهت نداشت، باید قیمت آن را بپردازد، همان‌گونه که قاعده در مورد شیء تلف شده این‌گونه است که باید قیمت آن پرداخت شود. و این قربانی باید ﴿هَدۡیَۢا بَٰلِغَ ٱلۡکَعۡبَةِدر حرم ذبح شود. ﴿أَوۡ کَفَّٰرَةٞ طَعَامُ مَسَٰکِینَیا به کفاره آن مستمندان را غذا داد، و معادل آن حیوان، خوراک به مستمندان داد. بسیاری از علما گفته‌اند: کفاره باید تخمین شود و با قیمت آن خوراکی خریده شود و به هر مسکین به اندازه یک مد گندم، یا نصف مصاع غیر از گندم به وی داد.

﴿أَوۡ عَدۡلُ ذَٰلِکَو یا به اندازه آن ﴿صِیَامٗاروزه بگیرد. یعنی به جای غذا دادن به هر مستمند، یک روز روزه بگیرد. ﴿لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمۡرِهِۦۗ عَفَا ٱللَّهُ عَمَّا سَلَفَۚ وَمَنۡ عَادَتا با سزای مذکور سزای کارش را بچشد. خداوند از آنچه قبلا تحقق یافته، در گذشته است و هر کس بعد از آن دوباره بازگردد، ﴿فَیَنتَقِمُ ٱللَّهُ مِنۡهُۚ وَٱللَّهُ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٍخداوند از وی انتقام می‌گیرد، و خداوند توانا و انتقام گیرنده است.

پروردگار تصریح نموده که این سزا برای کسی است که از روی شکار را بکشد، و نیز بر کسی که به صورت اشتباه شکار را کشته است لازم می‌شود، همان‌طور که قاعده شرعی می‌گوید: کسی که اموال و جان محترمی را تلف کند، اگر تلف کردن او به ناحق باشد در هر شرایطی باید وجه الضمان و معادل آن را بپردازد، چون خداوند کفاره و عقوبت و انتقام را بر آن مترتب کرده است، و این چیزها برای کسی است که از روی قصد و عمد چنین کرده باشد، اما کسی که از روی اشتباه چنین کند بر او عقوبتی نیست، بلکه فقط کفاره بر او لازم است. این گفته جمهورِ علما است، و صحیح و درست همان چیزی است که آیه به صراحتِ بیان کرده است مبنی بر این‌که کسی که قصدا چنین نکرده است کفاره‌ای بر وی لازم نیست. همانطور که گناهی نیز بر او نیست.

و از آنجا که واژه «صید» شامل شکار در دریا و خشکی می‌گردید، شکار دریا را استثنا کرد و فرمود: ﴿أُحِلَّ لَکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَحۡرِ وَطَعَامُهُبرای شما در حال احرام شکار دریا حرام شده است، و آن حیوانات زنده‌ای هستند که از دریا صید می‌شوند. و خوراک دریا، حیوانات مرده دریایی هستند، پس این دلالت می‌نماید که مرده دریا حلال است.

﴿مَتَٰعٗا لَّکُمۡفایده مباح بودن آن این است که تا شما از آن بهره‌مند شوید و همسفران شما از آن بهره‌مند گردند. ﴿وَحُرِّمَ عَلَیۡکُمۡ صَیۡدُ ٱلۡبَرِّ مَا دُمۡتُمۡ حُرُمٗاو شکار خشکی تا زمانی که در احرام هستید برایتان حرام است، و از کلمه «صید» چنین استنباط می‌شود که شکار باید وحشی باشد، چون حیوان اهلی شکار محسوب نمی‌شود و باید خوردنی باشد، زیرا آنچه خوردنی نیست شکار نشده است و آن را شکار نمی‌نامند.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَو از خدایی بترسید که نزد او محشور می‌شوید، یعنی با انجام آنچه او بدان دستور داده و با ترک آنچه از آن نهی کرده است از وی بترسید. و از شناخت و بینشی که در خصوص لقای خدا و حضور در پیشگاه او دارید در راستای پرهیزگاری و تقوای الهی کمک بگیرد، چرا که وقتی در پیشگاه او جمع شوید شما را مجازات خواهد کرد، پس اگر تقوای الهی را پیشه کرده باشید به شما پاداش فراوان می‌دهد، و اگر در مسیر تقوای الهی گام برنداشته باشید شما را سزا می‌دهد.

آیه‌ی ٩٩-٩٧:

﴿جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَۚ ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ٩٧[المائدة: ٩٧].«خداوند کعبه ـ بیت الحرام ـ و ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های نشان‌دار را مایۀ به پاداشتن (منافع و مصالح) مردم قرار داده‌است، این بدان خاطر است تا بدانید خداوند آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است می‌داند، و بدانید که خداوند به هر چیزی آگاه است».

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٨[المائدة: ٩۸].«بدانید که خداوند دارای کیفر سخت است و در عین حال آمرزنده و مهربان است».

﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُۗ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَ٩٩[المائدة: ٩٩].«بر پیامبر چیزی جز ابلاغ (رسالت) نیست و خداوند آنچه را که آشکار می‌کنید و آنچه را که پنهان می‌دارید، می‌داند».

خداوند متعال خبر می‌دهد که ﴿جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡکَعۡبَةَ ٱلۡبَیۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِیَٰمٗا لِّلنَّاسِاو کعبه بیت الحرام را مایه سامان بخشیدن امور مردم قرار داده‌است، که با بزرگداشت آن دین و دنیای مردم پایدار می‌شود، و اسلام‌شان کامل می‌گردد، و گناهانشان آمرزیده می‌شود و با زیارت کعبه بخشش و نیکی فراوانی را به دست می‌آورند. چرا که در این مسیر اموال زیادی انفاق می‌شود و سختی‌ها و مخاطر فراوانی پشت سر گذاشته می‌شود. و مسلمین از راه‌های دور می‌آیند و در آن جمع گشته و با یکدیگر آشنا می‌شوند و از یکدیگر کمک می‌گیرند و در رابطه با مصالح و منافع عمومی مسلمانان به رایزنی و مشورت می‌پردازند و با یکدیگر در مصالح دینی و دنیوی خود گفتگو می‌کنند. خداوند متعال در این راستا فرموده است:

﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ[الحج: ۲۸]. «تا شاهد منافع خویش باشند، و نام خدا را در روزهای معلومی بر دام‌های زبان بسته‌ای که روزی آنان کرده است ببرند». و به خاطر این‌که کعبه مایه قیام و به پا داشتن مصالح مردم است برخی از علما گفته‌اند: حجِ خانه خدا در هر سال فرض کفایی است، پس اگر همه مردم حج کعبه را ترک کنند، هرکس که توانایی رفتن به آنجا را داشته باشد گناه‌کار می‌شودو اگر مردم حج کعبه را ترک کنند آنچه که مایه بر پاداشتن مصالح آنها است از بین می‌رود و قیامت برپا خواهد شد. ﴿وَٱلۡهَدۡیَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَهمچنین قربانی‌های بی‌نشان و نشاندار که شریف‌ترین انواع قربانی هستند مایه قیام و برپا داشتن منافع مردم می‌باشند، چرا که از آن استفاده می‌برند و به خاطر آن از پاداش الهی بهره‌مند می‌شوند.

﴿ذَٰلِکَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌاین بدان خاطر است تا بدانید خداوند به تمامی آنچه در آسمان‌ها و زمین می‌باشد. آگاه است. و بدانید که خداوند به هر چیزی آگاه است از جمله آگاهی خداوند این است که زیارت این خانه را برایتان مقرر ساخت، چون می‌دانست بسیاری از منافع دینی و دنیوی شما در آن تامین می‌شود.

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٨بدانید که خداوند سخت کیفر است، و در عین حال خداوند بسی آمرزگار و مهربان است. پس باید این آگاهی در دل‌های شما وجود داشته باشد و دو چیز را به صورت قطعی و یقین بدانید، یکی این‌که خداوند سخت کیفر است و کیفر او، هم در دنیا و هم در آخرت سخت می‌باشد، و او کسی را که از فرمانش سرپیچی کند به شدت مجازات می‌کند، و بدانید او نسبت به کسی که به سویش باز گردد و توبه کند و از او اطاعت نماید آمرزنده و مهربان است. این علم و آگاهی برای شما دو منفعت دارد، یکی ترس از مجازات و سزای خدا، و دیگری امیدواری به آمرزش و پاداش او و عمل کردن به مقتضای خوف و رجاء.

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿مَّا عَلَى ٱلرَّسُولِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُبر پیامبر چیزی جز رساندن پیام نیست و او طبق دستور پیام خدا را رسانده و وظیفه‌اش را انجام داده‌است، و دیگر وظیفه‌ای ندارد. ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَکۡتُمُونَو خداوند آنچه را شکار می‌کنید و آنچه را پنهان می‌دارید، می‌داند، و بر این اساس شما را مجازات می‌نماید.

آیه‌ی ۱۰۰:

﴿قُل لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُ وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِۚ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠٠[المائدة: ۱۰۰].«بگو: ناپاک و پاک برابر نیستند گرچه زیادیِ ناپاک ترا به شگفتی بیاندازد، پس ای خردمندان! از خدا بترسید از خدا بترسید باشد که رستگار شوید».

﴿قُلمردم را از بدی برحذر دار و بر انجام اعمال نیک تشویق کن و به آنان بگو: ﴿لَّا یَسۡتَوِی ٱلۡخَبِیثُ وَٱلطَّیِّبُهیچ ناپاک و پاکی برابر نیست، پس ایمان و کفر و طاعت و نافرمانی برابر نیستند، و اهل بهشت و اهل جهنم برابر نیستند و اعمال زشت و کارهای پاک و مال حرام و مال حلال با هم برابر نیستند. ﴿وَلَوۡ أَعۡجَبَکَ کَثۡرَةُ ٱلۡخَبِیثِگرچه زیادی ناپاک ترا شگفت زده کند، زیرا ناپاک هرچند زیاد باشد به صاحب خود فایده‌ای نمی‌دهد بلکه او را در دین و دنیایش دچار زیان می‌کند. ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ یَٰٓأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَپس ای خردمندان! از خدا بترسید تا رستگار شوید. خداوند صاحبان خرد و اندیشه کامل را مورد خطاب قرار داده‌است، چرا که آنها مورد اهتمام هستند، و امید خیر و خوبی از آنان می‌رود. سپس خداوند خبر داد که رستگاری مبتنی بر پرهیزگاری است و پرهیزگاری به معنی موافقت و همراهی با امر و نهی خداست، پس هرکس از او بترسد و پرهیزگاری را پیشه نماید کاملا به رستگاری دست می‌یابد. و هرکس تقوای الهی را ترک نماید دچار زیان می‌شود و فایده و سود فراوانی را از دست می‌دهد.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۱:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡ أَشۡیَآءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ وَإِن تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاۗ وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞ١٠١[المائدة: ۱۰۱].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برایتان آشکار شود شما را ناراحت و بد حال می‌کند، و اگر هنگامی که قرآن نازل می شود در رابطه با آنها سؤال کنید برایتان روشن می‌شود، خداوند از این (چیزها) گذشته است، و خداوند آمرزگار و بردبار است».

﴿قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡ ثُمَّ أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَ١٠٢[المائدة: ۱۰۲].«به درستی که قومی پیش از شما این (نوع) پرسش‌ها را پرسیدند، سپس به آن کافر گشتند».

خداوند بندگان مومنش را از پرسیدن درباره چیزهایی نهی می‌کند که چون برای‌شان بیان شود ناراحت و اندوهگین می‌گردند. مانند پرسش برخی از مسلمانان از پیامبر صدر مورد پدران‌شان، و این‌که آنها در جهنم‌اند یا در بهشت؟

چنین موردی اگر برای پرسشگر بیان شود چه بسا در آن خیری نباشد. و یا مانند پرسش آنها در مورد کارهایی که هنوز پیش نیامده است. و مانند سوال‌هایی که در شریعت سختگیری‌هایی به دنبال دارد و امت را در تنگنا قرار می‌دهد.

و مانند پرسش در مورد امور بی‌ربط و بی‌فایده. پس از این پرسش‌ها و امثال آن نهی شده است. و امال سوالی که چیزی از این امور را به دنبال نداشته باشد ایرادی ندارد و به آن امر شده است، همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ[النحل: ۴۳]. «اگر نمی‌دانید از دانایان به کتاب و سنّت بپرسید».

﴿وَإِن تَسۡ‍َٔلُواْ عَنۡهَا حِینَ یُنَزَّلُ ٱلۡقُرۡءَانُ تُبۡدَ لَکُمۡو اگر زمانی که قرآن نازل می‌شود در این موارد پرسش کنید برایتان روشن می‌شود. یعنی اگر سوال‌تان به جا باشد، به گونه‌ای که زمانی درباره‌ی آن سوال کنید که قرآن بر شما نازل می‌شود، پس در رابطه با فهم آیه‌ای که برایتان مشکل است، یا علت حکمی که بر شما پوشیده مانده است، سوال نمایید، از آسمان وحی فرود می‌آید و حقیقت را برایتان روشن می‌گرداند. در غیر این صورت در مورد چیزی که خداوند از آن سکوت کرده است ساکت باشید. ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهَاخداوند به خاطر آن‌که بندگانش را از آن معاف کند در مورد آن چیزها سکوت کرده است، پس هرچیزی که خداوند در مورد آن سکوت کرده باشد از جمله اموری است که پروردگار آن را جایز قرار داده، و از آن در گذشته است.

﴿وَٱللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٞو خداوند آمرزنده و بردبار است، و به آمرزش و بخشیدن متصف بوده، و همواره به بردباری و نیکوکاری معروف است. پس خویشتن را در معرض آمرزش و احسان او قرار دهید و رحمت و خشنودی وی را بجویید.

مسائلی که شما از پرسش درباره آن نهی شده‌اید، ﴿قَدۡ سَأَلَهَا قَوۡمٞ مِّن قَبۡلِکُمۡاز جنس سوالاتی است که اقوام پیش از شما از روی سخت‌گیری نه از روی طلب راهنمایی، پرسیده‌اند، اما وقتی برای آنان بیان شد، ﴿أَصۡبَحُواْ بِهَا کَٰفِرِینَبدان کافر شدند. همان‌طور که پیامبر صدر حدیث صحیح فرموده است: «مَا نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ فَاجْتَنِبُوهُ، وَمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ فَافْعَلُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّمَا أَهْلَکَ الَّذِینَ مِنْ قِبَلِکُمْ بِکَثْرَةِ مَسَائِلِهِمْ، وَاخْتِلافِهِمْ عَلَى أَنْبِیَائِهِمْ»، «آنچه شما را از آن نهی کرده‌ام از آن بپرهیزید و آنچه شما را بدان دستور داده‌ام آن را به اندازه توانتان انجام دهید، همانا پیشینیان شما را سوالهای زیا د و اختلاف‌شان با پیامبران‌شان هلاک ساخت».

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۳:

﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖ وَلَا سَآئِبَةٖ وَلَا وَصِیلَةٖ وَلَا حَامٖ وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٣[المائدة: ۱۰۳].«خدا (چیزهایی ممنوعی از قبیل:) بحیره و سائبه و وصیله و حام را (جایز) قرار نداده است، ولی کسانی که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ می‌بندند و بیشترشان تعقل نمی‌کنند».

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ کَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَهۡتَدُونَ١٠٤[المائدة: ۱۰۴].«و هرگاه به آنان گفته شود: بیایید به‌سوی آنچه که خدا نازل کرده است، و بیایید به‌سوی پیامبر، می‌گویند: چیزی که ما پدران و نیاکان خویش را بر آن یافته‌ایم ما را بس است، آیا هر چند پدران‌شان چیزی از عقل نداشته و راه نیافته باشند (باز هم آنان را بس است)؟».

این نکوهش و مذمتِ مشرکان است، کسانی که در دین خدا چیزهایی را پدید آوردند که خداوند به آن دستور نداده، و آنچه را که خدا حلال کرده بود حرام کردند. پس طبق نظرات فاسد خود که با وحی خدا مخالف بود و برخی از اغنام و احشامشان را بر خویشتن حرام کردند.

بنابراین خداوند فرمود: ﴿مَا جَعَلَ ٱللَّهُ مِنۢ بَحِیرَةٖخداوند بحیره‌ای را قرار نداده است. بحیره به معنی شتر ماده‌ای است که عربها گوش آن را می‌شکافتند، سپس سوار شدن ِ آن را حرام شمرده و آن حیوان را محترم می‌دانستند. ﴿وَلَا سَآئِبَةٖسائبه، شتر، گاو یا گوسفندی بود که وقتی به سن مخصوصی می‌رسید وی را نام نهاده و آن را رها می‌کردند، پس نه کسی بر آن سوار می‌شد و نه با آن باری حمل می‌کردند، و نه گوشت آن خورده می‌شد. و عده‌ای، قسمتی از مال خود را نذر می‌کردند و آن را سائبه قرار می‌دادند. ﴿وَلَا حَامٖو حام شتر نری بودکه هرگاه به حالت خاصی می‌رسید که خودشان آن حالت را تشخیص می‌دادند بر آن سوار نشده و باری بر آن نمی‌نهادند.

مشرکان همه این‌ها را بدون دلیل حرام کرده بودند و این افترا و دروغ بستن بر خدا بود و از جهالت و بیخردی آنان سرچشمه می‌گرفت. بنابر این فرمود: ﴿وَلَٰکِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۖ وَأَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَاما کافران بر خدا دروغ می‌بندند و بیشترشان عقل ندارند. پس در این مورد هیچ دلیل نقلی و عقلی ندارند، با وجود این به نظرات خود که بر جهالت و ظلم بنا شده بود راضی شده و به آن می‌بالیدند.

پس هرگاه فراخوانده شوند، ﴿إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِبه‌سوی آنچه خدا نازل کرده و به‌سوی پیامبر، همه روی گردانده و نمی‌پذیرند، ﴿قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَآو می‌گویند: آیینی که پدرانمان را بر آن یافته‌ایم ما را بس است، هرچند دین و عقیده پدران‌شان درست نباشد و هرچند که آنان را از عذاب خدا نرهاند. و اگر پدران‌شان شناخت و درایت داشتند مسئله حل بود، اما آنان چیزی نمی‌فهمیدند، و بهره‌ای از عقل و شعور و دانش و هدایت نداشتند. پس مرگ بر آن مقلّدی که از کسی تقلید می‌کند که نه دارای دانش درستی است و نه دارای عقلی روشنگر، و از آنچه خدا نازل کرده، و از پیامبرانش که دل‌ها را از علم و ایمان و هدایت و یقین سرشار گرداندند، تبعیت نمی‌کند!.

آیه‌ی ۱۰۵:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡۖ لَا یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَیۡتُمۡۚ إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٠٥[المائدة: ۱۰۵].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مراقب خودتان باشید، هنگامی که هدایت یافتید کسی که گمراه شده است به شما زیانی نخواهد رساند، بازگشت همۀ به‌سوی خداست، و شما را از آنچه که کرده‌اید آگاه می‌سازد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ عَلَیۡکُمۡ أَنفُسَکُمۡای کسانی که ایمان آورده اید! مواظب خودتان باشید. یعنی در اصلاح و شکوفا کردن نفس و در پیش گرفتن راه راست بکوشید، زیرا اگر خود را اصلاح کنید گمراهی کسی که از راه راست منحرف شده و به دین درست واستوار رهنمود نگردیده است به شما زیانی نخواهد رساند، بلکه او به خودش زیان می‌رساند.

این بدان معنی نیست که ترک امر به معروف ونهی از منکر به بنده ضرری نمی‌رساند، زیرا هدایت بنده کامل نیم شود مگر آنچه از امر به معروف و نهی از منکر که بر او واجب است، انجام دهد. آری! اگر آدمی از انکار منکر با دست و زبان ناتوان شد، و آن را با قلبش انکار کرد، گمراهی دیگران به او زیانی نخواهد رساند. ﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗابازگشت همه شما در روز قیامت به‌سوی خداست، و همه پیش او جمع می‌شوید. ﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَو شما را از خوب و بدی که کرده‌اید آگاه می‌سازد.

آیه‌ی ۱۰۸-۱۰۶:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ شَهَٰدَةُ بَیۡنِکُمۡ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ حِینَ ٱلۡوَصِیَّةِ ٱثۡنَانِ ذَوَا عَدۡلٖ مِّنکُمۡ أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡ إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِۚ تَحۡبِسُونَهُمَا مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡ لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗا وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰ وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَ١٠٦[المائدة: ۱۰۶].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که مرگِ یکی از شما فرا رسید باید هنگام وصیت، دو نفرِ دادگر از میان خودتان را به شهادت فرا خوانید، یا اگر در سفر بودید و مصیبتِ مرگ شما را درگرفت، از میان غیر (همکی‌شان) خود دو تن را به گواهی بگیرید. و اگر (در صداقت آنان) شک کردید بعد از نماز آن دو را نگاه دارید، و آنها باید سوگند بخورند که ما سوگندمان را نمی‌فروشیم، هرچند (پای) خویشاوندانمان (درمیان) باشد، و گواهی الهی را پنهان نمی‌کنیم، اگر چنین کنیم ما از زمرۀ گناهکاران خواهیم بود».

﴿فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَا ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗا فَ‍َٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِ فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَا وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠٧[المائدة: ۱۰٧].«اگر اولیای مرده اطلاع یافتید که این دو گواه دروغ گفته و گناهکار شده و در شهادت خیانت کرده‌اند، دو نفر دیگر از کسانی که بر آنها ستم رفته است و هردو (به میت) نزدیک‌ترند، به جای آن دو قیام کنند، پس به خدا قسم می‌خورند که گواهیِ ما از گواهی این دو نفر درست‌تر است، و ما در این گواهی از حق تجاوز نکرده‌ایم، چرا که (اگر چنین کنیم) از ستمکاران خواهیم بود».

﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآ أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡمَعُواْۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ١٠٨[المائدة: ۱۰۸].«این (روش) برای این‌که گواهی را به صورت درست ادا کند، یا بترسند که پس از سوگند خوردنشان، سوگندهایی (به وارثان میت) برگردانده شود، (به صواب) نزدیک‌تر است. و از خدا بترسید، و (این اندرزها را) بشنوید، و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند».

خداوند متعال خبر می‌دهد خبری که متمن امر است که دو نفر بر وصیت گواه باشند. و هرگاه نشانه‌ها و مقدمات مرگِ انسان فرا رسید شایسته است وصیت خود را بنویسد، و دو گواه دادگر را که گواهی‌شان اعتبار دارد بر آن گواه بگیرد، ﴿أَوۡ ءَاخَرَانِ مِنۡ غَیۡرِکُمۡیا دو نفر از کسانی که پیرو دین شما نیستند، از یهودیان و نصارا و یا غیر آنان. و این به هنگام نیاز و ضرورت و عدم وجود مسلمین است.

﴿إِنۡ أَنتُمۡ ضَرَبۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِاگر شما در سفر بودید، ﴿فَأَصَٰبَتۡکُم مُّصِیبَةُ ٱلۡمَوۡتِو مصیبتِ مرگ دامنگیرتان باشد، پس دو نفر را که از دین شما نیستند گواه بگیرید. و چون گفته آنها در این حالت پذیرفتنی است دستور داد که آنها را گواه بگیرند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ ٱلصَّلَوٰةِو بعد از نماز نگاه داشته شوند، نمازی که آن را بزرگ می‌دارند. ﴿فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِو باید به خدا سوگند بخورند که آنها راست گفته، و گواهی را تغییر نداده‌اند.

این در صورتی است که ﴿إِنِ ٱرۡتَبۡتُمۡشما در شهادت آنها دچار شک و تردید شوید. اما اگر آنها را تصدیق نمودید نیازی به سوگند دادن نیست. و باید آنان بگویند: ﴿لَا نَشۡتَرِی بِهِۦ ثَمَنٗاما سوگندهایمان را به بهای کمی از دنیا عوض نمی‌کنیم، به گونه‌ای که به خاطر به دست آوردن کالایی از دنیا سوگند دروغ یاد کنیم. ﴿وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰهر چند که خویشاوند ما باشد. ما به خاطر خویشاوندی، رعایت حال او را نخواهیم کرد، ﴿وَلَا نَکۡتُمُ شَهَٰدَةَ ٱللَّهِو ما گواهی الهی را کتمان نمی‌کنیم، بلکه آن را آن‌گونه که شنیده‌ایم ادا خواهیم کرد. ﴿إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلۡأٓثِمِینَما اگر آن را پنهان کنیم آن وقت از زمره گناه‌کاران خواهیم بود. ﴿فَإِنۡ عُثِرَ عَلَىٰٓ أَنَّهُمَاپس اگر اطلاع حاصل شد که آن دو گواه، ﴿ٱسۡتَحَقَّآ إِثۡمٗامرتکب گناهی شده‌اند، به این صورت که قرائتی یافت شد که بیان‌گر آن بود آنها دروغ گفته، و خیانت کرده‌اند، ﴿فَ‍َٔاخَرَانِ یَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ ٱلَّذِینَٱسۡتَحَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَوۡلَیَٰنِدر این صورت دو نفر دیگر جانشین آنان شوند که از همه وارثان به میت نزدیک‌ترند. ﴿فَیُقۡسِمَانِ بِٱللَّهِ لَشَهَٰدَتُنَآ أَحَقُّ مِن شَهَٰدَتِهِمَاو باید به خدا سوگند بخورند که گواهی ما قطعا از گواهی آنان درست‌تر است، و آن را تغییر نداده و تحریف نکرده‌اند.

﴿وَمَا ٱعۡتَدَیۡنَآ إِنَّآ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَو ما تجاوز نکرده‌ایم، و اگر تجاوز کنیم و به ناحق گواهی دهیم از زمره ستکاران خواهیم بود. خداوند در بیان سبب این شهادت و تاکید بر آن و باز گرداندن آن به اولیا و وارثان میت به هنگام بروز خیانت از دو گواه، فرموده است: ﴿ذَٰلِکَ أَدۡنَىٰٓاین نزدیک‌تر است، ﴿أَن یَأۡتُواْ بِٱلشَّهَٰدَةِ عَلَىٰ وَجۡهِهَآکه گواهی را به صورتی که هست ادا کنند، ﴿أَوۡ یَخَافُوٓاْ أَن تُرَدَّ أَیۡمَٰنُۢ بَعۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡیا بترسند از این‌که سوگندهایشان پذیرفته نشود سپس شهادت به وارثان میت برگردانده شود.

﴿وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَو خداوند قوم فاسقان را هدایت نمی‌کند، کسانی که فسق تبدیل به صفت آنها شده است و هدایت را نمی‌پذیرند و راه راست را در پیش نمی‌گیرند. خلاصه مطلب این‌که هرگاه مرگ کسی در سفر و جایی که گمان می‌رود شاهدِ معتبر یافت نشود، فرا رسید، شایسته است دو شاهد عادلِ مسلمان را گواه بگیرد. پس اگر دو شاهد مسلمان وجود نداشت و دو شاهد کافر یافت شدند، جایز است در حضور آنها وصیت کند و آنها را شاهد بگیرد. اما اگر وارثان به خاطر کافر بودن آن دو شاهد در مورد آنها شک داشتند، آنها را بعد از نماز سوگند بدهند که در گواهی د ادن خیانت نکرده و دروغ گفته، و گواهی را تغییر نداده‌اند، پس در این صورت آنها تبرئه می‌شوند.

و اگر وارثان میت آنها را تصدیق نکردند، و قرینه‌ای یافتند که بر دروغگویی آن دو دلالت می‌نمود، اگر خواستند دو نفر از آنان بپا خیزند و به خدا سوگند بخورند که گواهی آنها از گواهی دو گواه اول راست‌تر و درست‌تر است، و سوگند بخورند که آن دو گواه خیانت کرده و دروغ گفته‌اند، پس وقتی چنین کردند شایسته گواهی دادن می‌شوند.

این آیات در مورد داستان معروف «تمیم‌داری» و «عدی بن بداء» نازل شده‌اند، آنگاه که عدی برای آنها وصیت کرد. از این آیات چندین احکام استنباط می‌شود که در زیر به آن اشاره می‌کنیم:

۱- وصیت، یک امر شرعی است و کسی که به حالت احتضار رسیده باشد باید وصیت بکند.

۲- وصیت معتبر است هرچند که آدمی به لحظات آخر زندگی رسیده و در حال احتضار باشد، البته به شرطی که عقلش ثابت و استوار باشد.

۳- دو شاهد عادل باید بر وصیت میت گواهی بدهند.

۴- گواهی دادن کافر در رابطه با وصیت و امثال آن به خاطر ضرورت پذیرفته می‌شود. و این مذهب امام احمد است. و بسیاری از اهل علم گمان برده‌اند که این حکم منسوخ است. اما این ادعایی است که دلیلی بر آن نیست.

۵- شاید بتوان از این حکم و معنای آن چنین برداشت نمود که گواهی کافران در صورتی که غیر از آنها کسی وجود نداشته باشد حتی در غیر این مورد نیز پذیرفته می‌شود، همان‌طور که شیخ الاسلام بر این باور است.

۶- جایز بودن مسافرت مسلمانان با کافر به شرطی که مانعی وجود نداشته باشد.

٧- جایز بودن مسافرت به قصد تجارت.

۸- اگردر شهادت گواهان شک شود، و قرینه‌ای دال بر خیانت آنها وجود نداشته باشد، اولیا آنها را بعد از نماز نگاه داشته، و به آن صورت که خدا بیان فرموده است آنها را سوگند بدهند.

٩- اگر اتهام یا شکی وجود نداشته باشد، نیازی به نگاه داشتن آنها بعد از نماز و قسم دادن‌شان نیست.

۱۰- بزرگداشت امر شهادت، چرا که خداوند آن را به خود نسبت داده‌است، و باید به گواهی دادن توجه کرد و آن را دادگرانه انجام داد.

۱۱- هنگامی که شهادت دو شاهد مورد شک و تردید قرار گرفت، جایز است که از یکدیگر جدا شوند، و هر کدام به تنهایی مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند تا مشخص شود که آیا در شهادت دادن‌شان راست می‌گویند یا نه؟

۱۲- هرگاه قرائنی یافت شود که بر دروغ بودن گواهان دلالت نماید، دو نفر از وارثانِ میت قیام کنند و سوگند بخورند که سوگند ما از سوگند آنها راست‌تر است و آن دو خیانت کرده و دروغ گفته‌اند، سپس آنچه را که این دو وارث ادعا کرده‌اند به آنها داده می‌شود، و قرینه همراه با سوگندشان به جای دلیل و مدرک پذیرفته می‌شود.

آیه‌ی ۱۱۰-۱۰٩:

﴿یَوۡمَ یَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١٠٩[المائدة: ۱۰٩].«(یاد کن) روزی را که خداوند پیامبران را گرد می‌آورد و می‌فرماید: به شما چه پاسخی داده شد؟ می‌گویند: ما را هیچ آگاهی و دانشی نیست، همانا تو به تمام امور پنهان آگاه هستی».

﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَ إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِ تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗاۖ وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِیلَۖ وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیۡ‍َٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ١١٠[المائدة: ۱۱۰].«آنگاه که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: ای عیسی! به یادآور نعمت مرا که بر تو و مادرت ارزانی داشتم، و آنگاه که تو را توسط جبرئیل نیرو بخشیدم و یاری کردم، در گهواره با مردم سخن می‌گفتی، و در میانسالی، و آنگاه که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم. و به یادآور آنگاه که به دستور من از گل چیزی به شکل پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی، پس به فرمان خدا پرنده می‌شد و کور مادر زاد و فرد مبتلا به بیماری پیسی را به اذن من شفا می‌دادی، و آنگاه که مردگان را به فرمان زنده از قبر من بیرون می‌آوردی، و آنگاه که نگذاشتم دست بنی‌اسرائیل به تو برسد، آنگاه که با معجزات روشن پیش آنها آمدی. پس کسانی از آنان که کافر شده بودند، گفتند: این‌ها جز جاودی آشکار نیست».

خداوند متعال از روز قیامت و از وحشت‌های بزرگی که در آن روز ایجاد می‌شود خبر می‌دهد، و این‌که خداوند در روز قیامت همه پیامبران را گرد می‌آورد و از آنها می‌پرسد: ﴿مَاذَآ أُجِبۡتُمۡامت‌هایتان به شما چه پاسخی دادند؟

﴿قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآمی‌گویند: ما هیچ آگاهی و دانشی نداریم، و تو آگاهی ای پروردگار ما! پس تو از ما بهتر می‌دانی، ﴿إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِهمانا تو امور پنهان و آشکار را می‌دانی. ﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ٱذۡکُرۡ نِعۡمَتِی عَلَیۡکَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِکَآنگاه که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت‌های مرا که به تو و مادرت ارزانی داشتیم با قلب و زبانت یادآور شو، و شکر و سپاس پروردگارت را به جای آور، زیرا نعمت‌هایی را به تو ارزانی نموده که به کسی دیگر نداده است. ﴿إِذۡ أَیَّدتُّکَ بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِبه یادآور هنگامی که ترا توسط وحی تقویت نمودم، و پاک و پاکیزه گرداندم، و از نیرویی برخوردار شدی که به وسیله آن توانستی اوامر خدا را انجام دهی، و به راه او دعوت نمایی. و گفته شده است که منظور از ﴿بِرُوحِ ٱلۡقُدُسِجبرئیل ÷است و خداوند عیسی را توسط جبرئیل یاری نمود، و او را همراه و ملازم او ساخت و در تنگناها و شداید او را استوار نمود. ﴿تُکَلِّمُ ٱلنَّاسَ فِی ٱلۡمَهۡدِ وَکَهۡلٗاکه با مردم در گهواره و در میان سالی سخن می‌گفتی. منظور از سخن گفتن فقط سخنِ تنها نیست، بلکه منظور از آن سختی است که گوینده و مخاطب از آن فایده می‌برد، و آن دعوت و فراخوانی به‌سوی خداست.

و سخن گفتن در میانسالی امتیازی است که عیسی و پیامبران اولوالعزم از آن برخوردار بودند، که در میانسالی به‌سوی خدا دعوت می‌کردند و مردمان را به خیر دستور داده و از منکرات باز می‌داشتند. اما عیسی با سخن گفتن در گهواره بر آنان برتری یافت. او در گهواره گفت: ﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا٣٠ وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا٣١[مریم: ۳۰-۳۱]. «من بنده خدا هستم، کتاب را به من داده و هرکجا که باشم مرا پیامبر و مبارک گردانیده، و تا زنده‌ام مرا به نماز و زکات دستور داده‌است».

﴿وَإِذۡ عَلَّمۡتُکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَو آنگاه که کتاب و حکمت را به تو آموختیم، پس کتاب، کتاب‌های گذشته و به ویژه تورات را در بر می‌گیرد. و عیسی بعد از موسی از همه پیامبران بنی اسرائیل به تورات عالم‌تر بود. نیز شامل انجیل می‌شود که خداوند آن را بر او نازل فرمود.

حکمت یعنی شناخت اسرار شریعت و فواید و حکمت‌های آن، و فراخوانی مردم به نحو احسان به‌سوی خدا، و تعلیم آنان و رعایت کردن آنچه لازمه بر امر است. ﴿وَإِذۡ تَخۡلُقُ مِنَ ٱلطِّینِ کَهَیۡ‍َٔةِ ٱلطَّیۡرِ بِإِذۡنِیو به یادآور هنگامی را که از گل چیز بی‌جانی به شکل پرنده می‌ساختی. ﴿فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیۡرَۢا بِإِذۡنِیۖ وَتُبۡرِئُ ٱلۡأَکۡمَهَ وَٱلۡأَبۡرَصَ بِإِذۡنِیۖ وَإِذۡ تُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ بِإِذۡنِیو در آن می‌دمیدی، پس به فرمان من پرنده می‌شد، و کور مادرزاد را که چشم و بینایی نداشت شفا می‌دادی.

و به فرمان من فرد مبتلا به بیماری پیسی را شفا می‌دادی. و آنگاه که مردگان را به اذن من زنده از قبر بیرون می‌آوردی. پس این‌ها نشانه‌های روشنی و معجزاتی بودکه پزشکان و دیگران از انجام آن ناتوان بودند و خداوند به وسیله آن عیسی را یاری کرد، و دعوت او را تقویت نمود. ﴿وَإِذۡ کَفَفۡتُ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَنکَ إِذۡ جِئۡتَهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡو به یادآور آنگاه که شرّ بنی اسرائیل را از سر تو کوتاه کردم، آنگاه که با معجزات روشن پیش آنها آمدی، پس کسانی از آنها که کافر شده بودند وقتی حق پیش آنان آمد و با معجزات ت ایید شد، و می‌بایست به آن ایمان بیاورند، گفتند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞاین جز جادویی آشکار نیست. و خواستند عیسی را به قتل برسانند، و در این مورد تلاش کردند، پس خداوند نگذاشت دست بنی اسرائیل به او برسد و او را از شرّ آنان مصون داشت. پس این‌ها نعمت‌هایی است که خداوند بر بنده و پیامبرش عیسی پسر م ریم ارزانی نمود و از او خواست تا شکر آن را به جای آورد. بنابر این به کامل‌ترین صورت آن را انجام داد و مانند دیگر پیامبران اولوالعزم بردباری پیشه کرد.

آیه‌ی ۱۲۰-۱۱۱:

﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّ‍ۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّنَا مُسۡلِمُونَ١١١[المائدة: ۱۱۱].«و به یادآور هنگامی که به حواریون وحی کردم به من و فرستاده‌ام ایمان آورید. گفتند: ایمان آوردیم، و گواه باش که ما مسلمانیم».

﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِۖ قَالَ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١١٢[المائدة: ۱۱۲].«و به یادآور هنگامی که حواریّون گفتند ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگارت می‌تواند از آسمان بر ما سفره‌ای نازل کند؟ گفت: از خدا بترسید اگر مؤمن هستید».

﴿قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَا وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَا وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ١١٣[المائدة: ۱۱۳].«گفتند: می‌خواهیم از آن بخوریم و دل‌هایمان اطمینان پیدا کند، و بدانیم که به ما راست گفتی، و تا بر آن از گواهان باشیم».

﴿قَالَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَ ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَۖ وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ١١٤[المائدة: ۱۱۴].«عیسی پسر مریم گفت: پروردگارا! سفره‌ای از آسمان بر ما فرودآر تا جشنی برای ول و آخر ما، و معجزه‌ای از جانب تو باشد، و ما را روزی بده و تو بهترین روزی دهندگانی».

﴿قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١١٥[المائدة: ۱۱۵].«خداوند فرمود: من آن را بر شما فرو می‌فرستم، و هرکس از شما بعد از آن کفر بورزد به او عذابی می‌دهم که کس دیگری از جهانیان را بدان‌گونه عذاب نداده باشم».

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّۚ إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَۚ إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ١١٦[المائدة: ۱۱۶].«و به یادآور آن هنگام که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفته‌ای که من و مادرم را همچون دو معبود به جای خداوند بپرستید؟ عیسی گفت: تو پاک و منزّه هستی. مرا نزیبد چیزی بگویم که حق من نیست، اگر من آن را گفته بودم بی‌گمان تو آن را می‌دانستی، تو از درون من با خبری و من از آنچه در ذات توست بی‌خبرم، همانا تو دانندۀ امر پنهان هستی».

﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡۚ وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗا مَّا دُمۡتُ فِیهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ١١٧[المائدة: ۱۱٧].«من به آنان چیزی نگفته‌ام جز آنچه که مرا به گفتن آن دستور داده‌ای، (گفته‌ام) که: خدا را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست و تا زمانی که در میان‌شان بودم بر آنان گواه بودم، و هنگامی که زندگی مرا بر روی زمین پایان دادی و مرا زنده به آسمان بالا بردی تو خود بر آنان گواه بودی، و تو بر هر چیزی گواه هستی».

﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ١١٨[المائدة: ۱۱۸].«اگر آنان را عذاب دهی پس آنان بندگان تو هستند، و اگر آنان را بیامرزی بی‌گمان تو عزیز و حکیم هستی».

﴿قَالَ ٱللَّهُ هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡۚ لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١٩[المائدة: ۱۱٩].«خداوند فرمود: این روزی است که راستگویان را راستی گفتار و کردارشان سود می‌رساند، برای آنها باغ‌هایی است که رودها از زیر آن روان است، برای همیشه در آن می‌مانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خدا خشنودند. این است پیروزی بزرگ».

﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُۢ١٢٠[المائدة: ۱۲۰].«پادشاهی آسمان‌ها و زمین و آنچه در آن‌هاست از آن خداست و او بر هر چیزی تواناست».

﴿وَإِذۡ أَوۡحَیۡتُ إِلَى ٱلۡحَوَارِیِّ‍ۧنَ أَنۡ ءَامِنُواْ بِی وَبِرَسُولِی قَالُوٓاْ ءَامَنَّابه یادآور نعمت مرا که به تو ارزانی نمودم، آنگاه که پیروان و یاورانی که برای تو فراهم نمودم. پس به حواریون الهام کردم و دل‌هایشان را برای ایمان آوردن به من و پیامبرم مهّیا نمودم، و بر زبان تو به‌سوی آنها وحی کردم. یعنی آنها را توسط وحیی که از جانب خدا به سویت آمده بود، دستور دادم، و آن را اجابت نمودم و تسلیم فرمان من شدند و گفتند: ایمان آوردیم، و گواه باش که مسلمانیم. پس آنان هم در ظاهر تسلیم شدند و با انجامِ اعمال شایسته فرمان بردند، و هم در باطن ایمان آوردند، ایمان باطنی که صاحب خود را از نفاق و ضعف ایمان نجات می‌دهد. «حواریون» یعنی یاوران، همان‌طور که عیسی پسر مریم به حواریون گفت: ﴿مَنۡ أَنصَارِیٓ إِلَى ٱللَّهِۖ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ نَحۡنُ أَنصَارُ ٱللَّهِ[آل عمران: ۵۲]. «یاوران من در راه خدا چه کسانی هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم». ﴿إِذۡ قَالَ ٱلۡحَوَارِیُّونَ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ هَلۡ یَسۡتَطِیعُ رَبُّکَ أَن یُنَزِّلَ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِو به یادآور آنگاه که حواریون گفتند: ای عیسی پسر مریم! آیا پروردگارت می‌تواند سفره‌ای از آسمان بر ما نازل کند؟ سفره‌ای که در آن غذا باشد. این خواسته آنها بدان خاطر نبود که در قدرت خدا شک داشته باشند، بلکه این را در قالب خواهش ادب بیان کردند. و از آنجا که درخواست و پیشنهاد معجزات با انقیاد و تسلیم شدن در برابر حق منافی و متضاد بود، و این کلام که از حواریون صادر شده بود احتمالا چنین چیزی را می‌رساند، عیسی ÷آنها را اندرز داد و گفت: ﴿ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَاز خدا بترسید اگر مومن هیستید. زیرا ایمانی که مومن دارد همیشه او را به پرهیزگاری و تسلیم شدن در برابر فرمان خدا و عدم پیشنهاد معجزات، امری که نمی‌داند چه چیزی را به دنبال خواهد داشت وا می‌دارد.

پس حواریون خبر دادند که منظورشان این نیست، بلکه آنها از این پیشنهاد مقاصد و اهداف نیکویی مدنظر دارند، چون به آن نیازمند بودند، ﴿قَالُواْ نُرِیدُ أَن نَّأۡکُلَ مِنۡهَاگفتند: ما می‌خواهیم از آن بخوریم. و این بیان‌گر آن است که آنها به آن نیاز داشتند. ﴿وَتَطۡمَئِنَّ قُلُوبُنَاو دلهایمان به وسیله ایمان، اطمینان پیدا کند و با مشاهده نشانه‌ها و معجزات آشکار ایمان و باور ما به یقین تبدیل گردد. همان‌طور که ابراهیم خلیل ÷از پروردگارش خواست که به او نشان بدهد چگونه مردگان را زنده می‌نماید. ﴿قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰکِن لِّیَطۡمَئِنَّ قَلۡبِی[البقرة: ۲۶۰]. «فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: آری! ولی تا دلم مطمئن گردد». پس بنده در هر زمان و مکانی به آگاهی و یقین و ایمان و باور بیشتر نیاز دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَنَعۡلَمَ أَن قَدۡ صَدَقۡتَنَاو بدانیم که به ما راست گفته ای. یعنی تا راست بودن آنچه را که پیش ما آورده‌ای بدانیم، و برایمان معلوم گردد که آن حق و راست است. ﴿وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَو بر آن از گواهان باشیم. پس به نفع و مصلحت کسانی باشد که بعد از ما می‌آیند، و ما بر آن گواهی می‌دهیم که تو چنین کرده‌ای، بنابر این دلیل و حجت اقامه می‌گردد و دلیل بیشتری بر قدرت و توانایی پروردگار بدست می‌آید.

وقتی عیسی ÷این را از آنان شنید و از منظورشان آگاه شد، خواسته آنان را در این مورد پذیرفت و گفت ﴿ٱللَّهُمَّ رَبَّنَآ أَنزِلۡ عَلَیۡنَا مَآئِدَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ تَکُونُ لَنَا عِیدٗا لِّأَوَّلِنَا وَءَاخِرِنَا وَءَایَةٗ مِّنکَپروردگارا! بر ما از آسمان سفره‌ای فرو بفرست که جشنی برای متقدمین و متاخرین شود، و نشانه‌ای از جانب تو باشد. یعنی زمانِ فرود آمدن آن، جشن و موسمی باشد که در آن این نشان و معجزه بزرگ یاد گردد، تا به خاطر سپرده گردد و در گذر زمان و مرور سال‌ها فراموش نشود. همان‌طور که خداوند متعال جشن‌ها و اعیاد مسلمین و مناسک آنان را یادآور آیات و نشانه‌های خویش، و یادآور سنت و روش‌های استوار پیامبران، و یادآور فضل و احسان خود بر آنان قرار داده‌است. ﴿وَٱرۡزُقۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَو به ما روزی بده، و تو بهترین روزی دهندگانی. یعنی آن را روزی ما بگردان، پس عیسی ÷به خاطر این دو مصلحت از خداوند خواست تا سفره را فرو فرستد، یکی مصلحت دین که تبدیل به نشانه و معجزه‌ای ماندگار شود، و دیگری مصلحت دنیا و آن این‌که رزق و روزی آنان باشد.

﴿قَالَ ٱللَّهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیۡکُمۡۖ فَمَن یَکۡفُرۡ بَعۡدُ مِنکُمۡ فَإِنِّیٓ أُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أَحَدٗا مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ١١٥خداوند فرمود: آن را بر شما فرو می‌فرستیم. و هرکس از شما بعد از آن کفر بورزد او را به عذابی گرفتار می‌کنم که هیچ‌کس از جهانیان را این‌گونه عذاب نداده باشم. چون او معجزه آشکار را مشاهده کرده و از روی عناد و ستمگری کفر ورزیده است، بنابر این سزاوار عذاب دردناک و کیفر سخت می‌باشد. و بدان که خداوند وعده داد که آن را فرو خواهد فرستاد و نیز هشدار داد که اگر کفر بورزند به این وعید سخت گرفتار می‌شوند. و خداوند ذکر نکرد که او این سفره را نازل کرده است. پس احتمال دارد که خداوند آن را فرو نفرستاده باشد، به علت این‌که آنها این پیشنهاد را قبول نکردند. نیز در انجیلی که در دست نصارا است این سفره ذکر نشده است و در آن بحثی در این رابطه وجود ندارد.

و احتمال دارد که این سفر فرو فرستاده شده باشد، همان‌طور که خداوند وعده داده‌است، و او خلاف وعده نمی‌نماید. و این‌که در انجیل‌های آنان ذکر نشده از آن دسته اندرز و مطالبی است که به آنان تذکر داده شد اما آن را فراموش کردند. و یا این‌که اصلا در انجیل ذکر نشده است، بلکه آنان این ماجرا را نسل به نسل نقل کرده‌اند، و چون آن را نسل به نسل نقل می‌کردند خداوند به همین بسنده نمود و در انجیل ذکر نکرد. و آیه ﴿وَنَکُونَ عَلَیۡهَا مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَو ما بر آن گواه خواهیم بود، بر همین مفهوم دلالت می‌نماید. و خداوند حقیقت امر را بهتر می‌داند.

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ یَٰعِیسَى ٱبۡنَ مَرۡیَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِو به یادآور هنگامی که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را به عنوانِ دو معبود به جای خدا بپرستید؟ این توبیخ و سرزنش نصارا است، آن‌هایی که گفتند: خداوند سومینِ سه شخص یا سه اقنوم است. پس خداوند این سوال را از عیسی می‌پرسد، و عیسی از آن تبّری کرده و می‌گوید: ﴿سُبۡحَٰنَکَبار خدایا! تو از این سخنِ زشت و از آنچه که شایسته تو نیست پاک هستی. ﴿مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَیۡسَ لِی بِحَقٍّمرا نسزد که چیزی بگویم که گفتن آن حق من نیست. زیرا هیچ یک از آفریدگان و فرشتگان مقرب و پیامبران و دیگران سزاوار مقام خدایی و الوهیت نیستند، بلکه همه بندگانی هستند که تحت تدبیر و تصرف خدا هستند، و آفریدگانی رام شده و مسخر، و نیازمندانی ناتوانند. ﴿إِن کُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِی وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِی نَفۡسِکَاگر من آن را گفته باشم بی‌گمان تو آن را می‌دانی، تو از درون من با خبر هستی و من از آنچه که از ذات توست آگاه نیستم.پس تو چیزی را که از من سزده است بهتر میدانی. ﴿إِنَّکَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِبی‌گمان تو داننده و رازها و امور پنهان هستی. و این بیان‌گر کمال ادب مسیح ÷در مخاطب قرار دادنِ پروردگارش است. پس او ÷نگفت: من چیزی از این موارد را نگفته‌ام، بلکه او هر گفتاری را که با مقام شریف خود منافات دارد نفی می‌کند، و همانا این از امور محال است، و پروردگارش را به طور کامل پاک ومنزه می‌دارد، و آگاهی و دانش را به داننده پنهان و آشکار بر می‌گرداند.

سپس به ذکر مطالبی پرداخت که بنی اسرائیل را بدان دستور داده بود، و فرمود: ﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِی بِهِچیزی به آنان نگفته‌ام جز آنچه مرا به گفتن آن دستور داده ای. پس من بنده‌ای پیرو و فرمانبردار تو هستم و نسبت به شکوه و بزرگی‌ات جسارت نکرده‌ام. ﴿أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمۡگفته‌ام خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است. یعنی آنان را جز به پرستش خدای یگانه، و اخلاص در دین به چیزی دیگر دستور نداده‌ام، و این امر متضمن آن است که آنان را از این‌که من و مادرم را به خدایی بگیرند نهی کنم. نیز متضمن آن است که من بنده خداوند و آفریده او باشم.

پس همان‌طور که خداوند پروردگار شماست پروردگار من نیز هست. ﴿وَکُنتُ عَلَیۡهِمۡ شَهِیدٗاو تا زمانی که در میان‌شان مردم بر آنان گواه بودم. و گواهی می‌دهم که چه کسی از آنان این امر را برپا داشته و چه کسی آن را برپا نداشته است. ﴿فَلَمَّا تَوَفَّیۡتَنِی کُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِیبَ عَلَیۡهِمۡو هنگامی که زندگی مرا بر روی زمین پایان دادی و مرا زنده به‌سوی آسمان بالا بردی تو بر آنان مراقب بودی. یعنی تو از رازها و درون آنان اطلاع داشتی. ﴿وَأَنتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌو تو بر هر چیزی حاضر و ناظر و آگاه هستی، و آن را می‌دانی و می‌شنوی و می‌بینی. پس همه شنیدنی‌ها را، و بینایی‌ات همه دیدنی‌ها را احاطه نموده است.

بنابراین تو بندگانت را طبق نیکی و انحرافی که در آنها وجود دارد سزا و جزا می‌دهی. ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُکَاگر آنان را عذاب دهی پس آنان بندگان تو هستند، و تو از خودشان نسبت به آنان مهربانتری، و حالات آنها را بهتر می‌دانی. و اگر بندگانی سرکش نبودند آنان را عذاب نمی‌دادی. ﴿وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّکَ أَنتَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُو اگر آنان را بیامرزی، پس همانا تو توانا و با حکمت هستی. یعنی آمرزش تو از کمال توانایی و قدرتت سرچشمه می‌گیرد، نه مانند کسی که به خاطر ناتوانی می‌آمرزد و می‌بخشد.

تو حکیمی، و از مقتضای حکمتت این است که هرکس اسباب آمرزش را فراهم نماید او را می‌آمرزی. ﴿قَالَ ٱللَّهُخداوند متعال حالت بندگانش را در روز قیامت و این‌که چه کسانی از آنان در آن روز رستگار است، و چه کسی هلاک می‌شود، و چه کسی خوشبخت و چه کسی بدبخت خواهد بود، بیان داشته و می‌فرماید: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡاین، روزی است که راستگویان را راستی‌شان سود می‌رساند. و «صادقین» کسانی هستند که کردار و گفتار و نیات‌شان درست و راست است، و بر راه اُستوار و درست قرار دارند. پس آنان در روز قیامت نتیجه و ثمره این راستی رامی یابند، آنگاه که خداوند آنها را در جایگاه خوب و نیک نزد پادشاه قدرتمند جای می‌دهد. بنابر این فرمود: ﴿لَهُمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُبرای آنان باغ‌هایی است که رودها از زیر درختان آن روان است، و در آن جاودانه می‌مانند، خداوند از آنان خشنود است، و آنان از خداوند خشنودند، و این است موفقیت و پیروزی بزرگ. اما دروغگویان بر عکس این‌ها هستند، و آنان ثمره اعمال زشت خود را می‌یابند. ﴿لِلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا فِیهِنَّپادشاهی آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنها است از آن خداست. چون آسمان‌ها و زمین را آفریده، و با حکم قَدری و شرعی و جزایی در آن تصرف می‌نماید. بنابر این فرمود: ﴿وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرُو او بر هر چیزی توانا است. پس هیچ چیزی او را ناتوان نمی‌کند، بلکه همه تسلیم خواست و اراده او بوده و در برابر فرمان او سر تسلیم فرود می‌آورند.

پایان تفسیر سوره‌ی مائده

تفسیر سوره‌ی اعراف


مکی و ۲۰۶ آیه است.

آیه‌ی ٧-۱:

﴿الٓمٓصٓ١[الأعراف: ۱].«الف لام، میم، صاد».

﴿کِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَیۡکَ فَلَا یَکُن فِی صَدۡرِکَ حَرَجٞ مِّنۡهُ لِتُنذِرَ بِهِۦ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٢[الأعراف: ۲].«(این) کتابی است که به‌سوی تو فرستاده شده است، پس نباید هیچ تنگی و شک و اشتباهی در رابطه با آن در دل تو باشد، تا مردم را به آن بیم دهی، و پندی است برای مؤمنان».

﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَۗ قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَ٣[الأعراف: ۳].«از آنچه که از جانب پروردگارتان به‌سوی شما فرستاده شده است پیروی کنید، و از اولیا و معبودانی غیر از او پیروی نکنید، واقعاً که شما دیر پند می‌پذیرید».

﴿وَکَم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا فَجَآءَهَا بَأۡسُنَا بَیَٰتًا أَوۡ هُمۡ قَآئِلُونَ٤[الأعراف: ۴].«و چقدر (اهالی) آباد‌ی‌ها بوده‌اند که ما آن(ها) را هلاک نمودیم، پس عذاب ما شبانگاه یا در نیمروز که آنان در خواب بودند آنها را فرا گرفت».

﴿فَمَا کَانَ دَعۡوَىٰهُمۡ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَآ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٥[الأعراف: ۵].«پس وقتی که عذاب ما پیش آنها آمد سخن‌شان جز این نبود که گفتند: ما لایق این عذابیم، چون ما ستمکار بوده‌ایم».

﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِینَ أُرۡسِلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦[الأعراف: ۶].«به طور قطع از کسانی که پیامبران به‌سوی آنها فرستاده شدند، می‌پرسیم، و یقیناً پیامبران هم خواهیم پرسید».

﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیۡهِم بِعِلۡمٖۖ وَمَا کُنَّا غَآئِبِینَ٧[الأعراف: ٧].«پس حتماً برای‌شان آگاهانه و از روی علم بیان خواهیم کرد که چه کارهایی کرده‌اند، و ما در هیچ‌ حالی از احوال آنها غافل و غایب نبوده‌ایم».

خداوند متعال در حالی که عظمت قرآن را برای پیامبرش محمد صبیان می‌دارد، به او می‌فرماید: ﴿کِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَیۡکَاین قرآن کتاب بزرگی است که به‌سوی تو فرستاده شده است و تمام آنچه را که بندگان بدان نیاز دارند، و همه مطالب الهی و اهداف شرعی را به طور استوار و مشروح در بردارد.

﴿فَلَا یَکُن فِی صَدۡرِکَ حَرَجٞ مِّنۡهُپس نباید از ناحیه آن در دل تو هیچ تنگی و تردیدی باشد. بلکه باید بدانی که این کتاب از جانب خداوند با حکمت و ستوده نازل شده است: ﴿لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ٤٢[فصلت: ۴۲]. «باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمی‌یابد، از سوی خداوند فرزانه و ستوده فرو فرستاده شده است». و این قرآن راست‌ترین سخن است. پس باید در مورد آن سینه‌ای گشاد داشته باشی. و خاطرات جمع باشد، و باید اوامر و نواهی آن را آشکارا ابلاغ کنی، و از هیچ سرزنش‌کننده و مخالفی نترسی.

﴿لِتُنذِرَ بِهِتا بوسیله آن مردم را بیم داده و آنان را پند دهی و حجّت بر مخالفان اقامه شود. ﴿وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَو تا برای مومنان پند باشد. و همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَذَکِّرۡ فَإِنَّ ٱلذِّکۡرَىٰ تَنفَعُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٥٥[الذاریات: ۵۵]. «و پند بده. زیرا پند دادن مومنان را فایده می‌دهد». و مومنان بوسیله قرآن راه راست را یافته و خوب و بد کارهای ظاهری و باطنی را یافته و خوب و بدِ کارهای ظاهری و باطنی را شناخته و راه را از چاه تشخیص داده و با موانع راه آشنا می‌شوند.

سپس خداوند متعال بندگانش را مورد خطاب قرار داد و توجه آنها را به این کتاب جلیل القدر جلب کرد و فرمود: ﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡاز کتابی که برای شما نازل شده است پیروی کنید. ﴿مِّن رَّبِّکُمۡو این کتاب از جانب پروردگارتان است، و تربیت خویش را از طریق این کتاب در مورد شما کامل می‌گرداند. پس این کتاب را بر شما نازل می‌گردد، و نعمت بر شما کامل می‌شود، و شما به بهترین کارها و بهترین اخلاق و والاترین آن رهنمود می‌شوید. ﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَو از اولیا و معبودانی غیر از او پیروی نکنید. یعنی آنها را به دوستی نگیرید و از هوی و هوسشان پیروی مکنید، و به خاطر آنان حق را ترک ننمایید.

﴿قَلِیلٗا مَّا تَذَکَّرُونَبسیار کم پند می‌پذیرید، و اگر پند می‌گرفتید و صلاح کار را تشخیص می‌دادید زیان و ضرر را به نفع و سود، و دشمن را بر دوست ترجیح نمی‌دادید. سپس خداوند آنها را از عذابی برحذر داشت که دامن امت‌هایی را گرفت که پیامبران را تکذیب کردند. و آنان را برحذر داشت که نباید با آنها مشابهت داشته باشند، پس فرمود﴿وَکَم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا فَجَآءَهَا بَأۡسُنَاچه بسیار اهالی آبادی‌هایی را هلاک نموده‌ایم، پس عذاب سخت ما آنها را، ﴿بَیَٰتًا أَوۡ هُمۡ قَآئِلُونَشبانگاه یا به هنگام ظهر فرا گرفت. یعنی زمانی آنان را از میان برداشتیم که آنها غافل و بی‌خبر بودند و هلاک شدن به دل آنها خطور نمی‌کرد.

پس وقتی که عذاب خدا پیش آنها آمد، آن‌را از خودشان دور نکردند، و خدایانشان که به آنان دل بسته بودند چیزی را از آنها دور نکرده و نتوانستند ستم و گناهانی را که مرتکب شده بودند انکارکنند. ﴿فَمَا کَانَ دَعۡوَىٰهُمۡ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَآ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ٥پس سخن آنها وقتی که عذاب ما پیش آنها آمد جز این نبود که گفتند:همانا ما ستم‌گر بوده‌ایم. هم چنان‌که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ١١ فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ١٢ لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡ‍َٔلُونَ١٣ قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ١٤ فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ١٥[الأنبیاء: ۱۱-۱۵]. «و چه بسیار شهرها و آباد‌ی‌ها و ساکنانشان را که بر اثر کفر ورزیدن به آنچه پیامبران آورده بودند، و به سبب ستمی که در حق خود روا داشته بودند، هلاک و نابود ساختیم، و بعد از آنان قوم دیگری را بوجود آوریم. هنگامیکه آن ستمگران عذاب ما را دیدند، به سرعت از آبادیهایشان فرار کردند، در آن حال فرا خوانده شدند که فرار نکنید، و به‌سوی عیش و تنعمی برگردید که در آن قرار داشتید و به‌سوی خانه‌های مرتفع و محکم خود بازگردیده باشد که مورد پرسش قرار گیرید. گفتند: «ای وای بر ما»، واقعا ما ستمکار بودیم. پیوسته این سخنشان بود تا این‌که آنان را درو شده بی‌جان گرداندیم».

﴿فَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلَّذِینَ أُرۡسِلَ إِلَیۡهِمۡپس حتما از امت‌هایی که پیامبران به‌سوی آنها فرستاده شدند خواهیم پرسید که پیامبران‌شان را چه پاسخ دادند؟ ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ فَیَقُولُ مَاذَآ أَجَبۡتُمُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٦٥[القصص: ۶۵]. و روزی که خداوند آنان را صدا می‌زند و می‌فرماید: پیامبران را چه جواب دادید؟ ﴿وَلَنَسۡ‍َٔلَنَّ ٱلۡمُرۡسَلِینَو حتما از پیامبران در مورد رساندن پیام پروردگارشان خواهیم پرسید، و از پاسخی که امت‌هایشان به آنان دادند می‌پرسیم. ﴿فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیۡهِمو همه کارهایی را که مردم کرده‌اند، آگاهانه برای آنان بیان می‌کنیم. ﴿بِعِلۡمٖاز روی آگاهی و علمی که خداوند متعال نسبت به اعمال‌شان دارد. ﴿وَمَا کُنَّا غَآئِبِینَو ما در هیچ وقتی از اوقات غائب نبوده‌ایم. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَحۡصَىٰهُ ٱللَّهُ وَنَسُوهُ[المجادلة: ۶]. خداوند آن را شمرده و خود آن را فراموش کرده‌اند. و خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِینَ١٧[المؤمنون: ۱٧]. و همانا بر بالای سر شما هفت آسمان را آفریده‌ایم و ما از خلق بی‌خبر نبوده‌ایم. سپس پاداش و جزا را بر طبق اعمال‌تان بیان کرد و فرمود:

آیه‌ی ٩-۸:

﴿وَٱلۡوَزۡنُ یَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّۚ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٨[الأعراف: ۸].«و سنجش اعمال در آن روز به ترازوی عدالت و حقیقی صورت می‌گیرد، پس هر کس که ترازوی اعمال نیک او سنگین شود ایشان رستگارانند».

﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَظۡلِمُونَ٩[الأعراف: ٩].«و هر کس که ترازوی اعمال صالحش سبک شود پس ایشان کسانی‌اند که به سبب آن که در حق آیات ما ستم می‌ورزیدند خویشتن را زیانمند نموده‌اند».

موازنه وسنجش اعمال در روز قیامت به دادگری و انصاف انجام می‌شود و به هیچ وجه در آن ظلم و ستمی وجود ندارد. ﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُپس هرکس ترازوی اعمالش سنگین باشد، به این صورت که کفه نیکی‌‌هایش از بدی‌هایش سنگین‌تر شود. ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَیعنی ایشان نجات یافتگانِ از ناگواری‌ها و دست یافتگان به دوست داشتنی‌ها هستند، و فایده بزرگ و سعادت همیشگی را به دست می‌آورند. ﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُو هرکس ترازوی اعمالش سبک باشد، به این صورت که کفه بدی‌هایش سنگی‌تر باشد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمایشان کسانی‌اند که خویشتن را تباه کرده‌اند. زیرا نعمت جاودان را از دست داده‌اند و به عذاب دردناک گرفتار شده‌اند، ﴿بِمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَظۡلِمُونَبدان سبب که نسبت به آیات ما ستم روا می‌داشتند. پس آن چنان‌که بر آنان واجب بود در برابرش منقاد و تسلیم نشدند.

آیه‌ی ۱۰:

﴿وَلَقَدۡ مَکَّنَّٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَۗ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ١٠[الأعراف: ۱۰].«و همانا زمین را برایتان آماده نمودیم و وسایل زندگی شما را در آن قرار دادیم اما شما بسیار کم سپاسگزاری می‌کنید».

خداوند متعال با بیان این‌که بندگانش را در زمین سُکنی داد و اسباب معیشت آنان را فراهم ساخت بر آنان منت می‌نهد و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ مَکَّنَّٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِو همانا زمین را برایتان آماده نمودیم، طوری که بتوانید در آن خانه بسازید، و آن را شخم بزنید و انواع استفاده‌ها را از آن ببرید. ﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَو در آن برایتان وسایل زندگی قرار دادیم، از قبیل درختان و گیاهان و معادن زیرزمینی و انواع صنایع و تجارت‌ها. این‌ها را خداوند برایتان فراهم نمودو اسباب آن را در اختیار شما قرار داد. ﴿قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَاما بسیار کم شکر خداوند را به جای می‌آورید که انواع نعمت‌ها را به شما داده، و سختی و رنج‌ها را از شما دور نموده است.

آیه‌ی ۱۵-۱۱:

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰکُمۡ ثُمَّ صَوَّرۡنَٰکُمۡ ثُمَّ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ لَمۡ یَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ١١[الأعراف: ۱۱].«و همانا شما را آفریدیم و سپس صورتگری کردیم، سپس به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس همۀ فرشتگان سجده کردند جز ابلیس (که) از سجده کنندگان نبود».

﴿قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُکَۖ قَالَ أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖ١٢[الأعراف: ۱۲].«خدا فرمود: چه چیز ترا باز داشت که سجده کنی وقتی که من ترا فرمان دادم؟ (شیطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک».

﴿قَالَ فَٱهۡبِطۡ مِنۡهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَٱخۡرُجۡ إِنَّکَ مِنَ ٱلصَّٰغِرِینَ١٣[الأعراف: ۱۳].«(خدا) فرمود: از بهشت فرو بیا، برای تو درست نیست که در آن تکبر کنی، پس بیرون برو، هماتا تو از مزرۀ ذلیلان و خوارشدگان هستی».

﴿قَالَ أَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ١٤[الأعراف: ۱۴].«(شیطان) گفت: مرا تا روزی که (مردم) برانگیخته می‌شوند مهلت بده».

﴿قَالَ إِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ١٥[الأعراف: ۱۵].«(خدا) فرمود: تو از مهلت داده شدگانی».

خداوند متعال انسان‌ها را مخاطب قرار داده و می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَٰکُمۡو همانا اصل و ماده‌ای را که شما از آن پدید آمدید، آفریدیم. و آن آدم ÷است، ﴿ثُمَّ صَوَّرۡنَٰکُمۡسپس به صورتگری آدم پرداختیم و او را به بهترین وجه خلق کردیم. و خداوند آنچه را که مکمل صورت باطنی آدم بود، به وی آموخت، و آن عبارت از نام اشیابود.

سپس فرشتگان بزرگوار را دستور داد تا به منظور اکرام و احترام آدم و برای اظهار فضیلت او در مقابل وی سجده کنند. فرشتگان از دستور پروردگارشان فرمان برده و اطاعت نمودند، ﴿فَسَجَدُوٓاْپس همه سجده کردند، ﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَجز ابلیس که به خاطر این‌که خود را از او بزرگ‌تر می‌دید و به خاطر خودپسندی، از سجده بردن امتناع ورزید. پس خداوند او را بر این کار سرزنش نمود و فرمود: ﴿مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسۡجُدَچه چیز ترا بازداشت از این‌که سجده کنی برای کسی که من با دو دوست خود آفریده‌ام؟! یعنی او را شرافت دادم، و با این فضیلت او را برتری بخشیدم به گونه‌ای که کسی دیگر این فضیلت را ندارد، و تو از فرمان سرپیچی نموده، و در مورد دستورم سهل انگاری کردی!.

﴿قَالَشیطان در حالی که با پروردگارش معارضه می‌کرد، گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُمن از او بهتر هستم. سپس برای اثبات این ادعای باطل دلیل آورد و گفت: ﴿خَلَقۡتَنِی مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِینٖمرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک، و این اقتضا می‌کند که آن‌که از آتش آفریده شده از آنچه از خاک آفریده شده است بهتر باشد، چون آتش بر بالای خاک قرار می‌گیرد و این قیاس از چند جهت فاسد و باطل است:

۱- این قیاس در مقابل دستور خدا به سجده کردن انجام شد، و قیاس وقتی که با نص معارض و مخالف باشد قیاس باطلی است، چون منظور از قیاس این است حکمی که در مورد آن نصّی نیامده است، با اموری که در مورد آن نصّ وارد شده است نزدیک شود و تابع آن قرار گیرد. اما قیاسی که با نصّ مخالفت کند، و معتبر دانسته شدن آن منجر به لغو شدن نصّی گردد، چنین قیاسی از زشت‌ترین قیاس‌هاست.

۲- شیطان گفت: ﴿أَنَا۠ خَیۡرٞ مِّنۡهُمن از او بهتر هستم. و همین گفته برای نقص و کمبود ابلیس پلید کافی است، چون او نقص و کمبود خود را با خودپسندی و تکبر و سخن گفتن در مورد خدا آن هم بدون علم و آگاهی اثبات نمود. و چه کمبودی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟!.

۳- شیطان در برتر قرار دادن آتش بر خاک دروغ گفت، زیرا در ماده خاک فروتنی و سکون و متانت وجود دارد، و برکت‌های زمین از قبیل درختان و انواع گیاهان گوناگون از خاک می‌رویند، اما آتش صفت سبکی و شتابزدگی و سوزندگی دارد.

بنابراین وقتی که ابلیس از فرمان خدا سرپیچی کرد از مقام والای خود به پایین‌ترین جایگاه سقوط نمود، و خداوند به او فرمود: ﴿فَٱهۡبِطۡ مِنۡهَااز بهشت فرو شو، ﴿فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَاتو حق نداری در آن تکبر کنی، چون بهشت سران پاکان است و شایسته پلیدترین و بدترین خلق خدا نیست.

﴿فَٱخۡرُجۡ إِنَّکَ مِنَ ٱلصَّٰغِرِینَپس بیرون برو، تو از ذلیل شدگان و خوارشدگان هستی. و این، کیفر تکبر و خودپسندی او بود. بنابر این هنگامی که ابلیس دشمنی با خدا و با آدم و فرزندان‌شان را اعلام کرد، از خداوند خواست که او را تا روز رستاخیز مهلت بدهد تا بتواند فرزندان آدم را هرچه بیشتر گمراه سازد. و از آن جا که حکمت الهی اقتضا می‌کند بندگان را مورد آزمایش قرار دهد و راستگو از دروغگو، و کسی که از خدا اطاعت می‌کند از کسی که از دشمن خدا تبعیت می‌نماید مشخص گردد، خواسته او را پذیرفت و فرمود: ﴿إِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَتو از مهلت یافته‌گانی.

آیه‌ی ۱٧-۱۶:

﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١٦[الأعراف: ۱۶].«(شیطان) گفت: به سبب آن‌که مرا گمراه ساختی، بر سر راه راست تو در کمین آنها می‌نشینم».

﴿ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡۖ وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَ١٧[الأعراف: ۱٧].«سپس از جلو و از پشت سرشان و از جانب راست و چپ آنها می‌آیم و بیشترشان را سپاسگزار نخواهی یافت».

شیطان وقتی از رحمت خدا ناامید شد، گفت: ﴿قَالَ فَبِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأَقۡعُدَنَّ لَهُمۡ صِرَٰطَکَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ١٦به سبب این‌که مرا گمراه ساختی، بر سر راه راست تو به کمین مردم می‌نشینم. یعنی همواره بر سر راه راست تو خواهم بود و نهایت تلاش خود را مبذول می‌دارم تا مردم را از در پیش گرفتن راه تو بازدارم.

﴿ثُمَّ لَأٓتِیَنَّهُم مِّنۢ بَیۡنِ أَیۡدِیهِمۡ وَمِنۡ خَلۡفِهِمۡ وَعَنۡ أَیۡمَٰنِهِمۡ وَعَن شَمَآئِلِهِمۡسپس از همه جهات و اطراف بر آنها حمله ور خواهم شد، و از هر راهی که بتوانم به پاره‌ای از اهدافم دست یابم استفاده خواهم کرد. و از آنجا که شیطان ِ خبیث می‌دانست که آنها ناتوانند، و غفلت بر بسیاری از آنها غالب است، و برای گمراه کردن آنها تصمیم قطعی داشت، گمان برد و گمانش راست درآمد، و گفت: ﴿وَلَا تَجِدُ أَکۡثَرَهُمۡ شَٰکِرِینَو بیشتر آنها را سپاسگزار نخواهی یافت، زیرا به جای آوردن شکر یکی از نشانه‌های پیمودن راه راست است. و او می‌خواست آنان را از راه راست باز دارد، و شکر خدا را به جای نیاورند. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا یَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِیَکُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِیرِ[فاطر: ۶]. «همانا شیطان گروهش را فرا می‌خواند تا از اهل دوزخ شوند». و خداوند ما را از آنچه که شیطان گفته، و بر انجام آن تصمیم قطعی گرفته است، آگاه کرد تا خود را برای مقابله با دشمن آماده کنیم و با شناخت راهی که شیطان از آن می‌آید و روزنه‌هایی که از آن به انسان راه پیدا می‌کند از وی پرهیز کنیم. پس خداوند با این کار بزرگ‌ترین منّت را بر ما نهاده و بزرگ‌ترین نعمت را به ما داده‌است.

آیه‌ی ۱۸:

﴿قَالَ ٱخۡرُجۡ مِنۡهَا مَذۡءُومٗا مَّدۡحُورٗاۖ لَّمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکُمۡ أَجۡمَعِینَ١٨[الأعراف: ۱۸].«(خدا) فرمود: از آن (بهشت)، نکوهیده و رانده شده بیرون برو، هرکس از آنان از تو پیروی کند قطعاً جهنم را از همۀ شما پر می‌سازم».

وقتی که شیطان چنین گفت، خداوند فرمود: ﴿ٱخۡرُجۡ مِنۡهَابا حقارت و ذلت از اینجا بیرون برو، نه با احترام و اکرام، بلکه ﴿مَذۡءُومٗاذلیل و خوار و نکوهیده، ﴿مَّدۡحُورٗاو طرد شده، و رانده شده از خدا. و از رحمت او و از هر خوبی بری شو. ﴿لَّمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکُمۡ أَجۡمَعِینَبی‌گمان جهنم را از تو و از هرکس از آنان که از تو پیروی کند پرمی سازم. و این سوگند خداست که جهنم جایگاه و سرای گناهکاران می‌باشد و آن را از شیاطین و انسان‌ها و جن‌هایی که از او پیروی می‌کنند پر می‌سازد.

آیه‌ی ۲۴-۱٩:

﴿وَیَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَ فَکُلَا مِنۡ حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٩[الأعراف: ۱٩].«وای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید، و هر کجا که خواستید بخورید، و نزدیک این درخت نشوید، که از ستمکاران خواهید شد».

﴿فَوَسۡوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیۡطَٰنُ لِیُبۡدِیَ لَهُمَا مَا وُۥرِیَ عَنۡهُمَا مِن سَوۡءَٰتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَىٰکُمَا رَبُّکُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَکُونَا مَلَکَیۡنِ أَوۡ تَکُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِینَ٢٠[الأعراف: ۲۰].«پس شیطان آنان را وسوسه کرد، تا آنچه را که از عورت‌هایشان برای‌شان پوشیده مانده بود، برای آنان آشکار سازد، و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشته است مگر به خاطر این‌که (مبادا) دو فرشته شوید و یا از جاویدانان گردید».

﴿وَقَاسَمَهُمَآ إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِینَ٢١[الأعراف: ۲۱].«و برای آنان دو سوگند یاد کرد که من خیر خواه شما هستم».

﴿فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖۚ فَلَمَّا ذَاقَا ٱلشَّجَرَةَ بَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۖ وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآ أَلَمۡ أَنۡهَکُمَا عَن تِلۡکُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَآ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمَا عَدُوّٞ مُّبِینٞ٢٢[الأعراف: ۲۲].«پس با مکر و فریب آنان را پایین کشید، وقتی که از درخت چشیدند شرمگاهشان برای‌شان آشکار شد و شروع به افکندن برگهای درختان بهشت بر خود نمودند، و پروردگارشان آنان را ندا داد: آیا شما را از خوردن این درخت باز نداشته بودیم؟ و به شما نگفتم که همانا شیطان برایتان دشمنی آشکار است؟».

﴿قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٢٣[الأعراف: ۲۳].«گفتند: پروردگارا! ما بر خود ستم کرده‌ایم، و اگر ما را نیامرزدی و بر ما رحم نکنی از زیان‌کاران خواهیم بود».

﴿قَالَ ٱهۡبِطُواْ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ وَلَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُسۡتَقَرّٞ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ٢٤[الأعراف: ۲۴]. «(خداوند) فرمود: فرو بیایید، برخی از شما دشمن برخی دیگر خواهید بود، و در زمین تا مدتی استقرار خواهید داشت و بهره‌مند خواهید شد».

سپس خداوند آدم را از شر شیطان برحذر داشت و فرمود: ﴿وَیَٰٓـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّةَو ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. یعنی خداوند متعال آدم و همسرش حوا را که به وی ارزانی داده بود تا در کنار او آرامش یابد، دستور داد تا از هر کجای بهشت که می‌خواهند بخورند، و هرگونه که می‌خواهند در بهشت بهره‌مند شوند، اما خداوند برای آنها درختی را مشخص کرد و آنها را از خوردن آن نهی کرد، و خداوند بهتر می‌داند که چه درختی بوده است، و در تعیین کردن آن درخت را بر آن دو حرام کرد، به دلیل این‌که فرمود: ﴿فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَپس، از ستمکاران می‌شوید. آدم و حوا همواره از دستور خدا اطاعت می‌کردند تا این‌که شیطان به وسیله فریب و مکرش در آنها نفوذ کرد، و وسوسه‌ای در دل آنها ایجاد نمود و آنان را فریب داد و گفت: ﴿مَا نَهَىٰکُمَا رَبُّکُمَا عَنۡ هَٰذِهِ ٱلشَّجَرَةِ إِلَّآ أَن تَکُونَا مَلَکَیۡنِپروردگارتان شما را از این درخت بازنداشته است مگر به خاطر این‌که مبادا دو فرشته شوید. یعنی از جنس فرشتگان شوید. ﴿أَوۡ تَکُونَا مِنَ ٱلۡخَٰلِدِینَیا این‌که مبادا از جاودانگان شوید. همانطور که در آیه‌ای دیگر گفته است: ﴿هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ[طه: ۱۲۰]. «آیا ترا به درخت جاودانگی و سلطنت و ملکی که تمام نمی‌شود راهنمایی کنم؟». و با گفتن این سخن، برای آدم و حوا سوگند خورد که، ﴿إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ ٱلنَّٰصِحِینَمن از زمره خیرخواهان شما هستم که این سخنان را به شما گفتم. آدم و حوا با این چیزها فریب خوردند و در این حالت شهوت بر عقل غالب آمد.

﴿فَدَلَّىٰهُمَا بِغُرُورٖو شیطان آنها را از مقام والایشان که دوری از گناهان بود فرود آورد، و به وادی آلوده شدن به پلیدی‌های گناه در انداخت. پس آن دو اقدام به خوردن میوه آن درخت کردند.

﴿فَلَمَّا ذَاقَا ٱلشَّجَرَةَ بَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَاوقتی از میوه درخت چشیدند، عورت‌شان آشکار شد. یعنی عورت هریک که پوشیده و پنهان بود نمایان شد، پس لخت شدن درون از لباسِ پرهیزگاری، در لباسِ ظاهر اثر کرد و لباس بیرون و درون بیرون آمد و عورت‌هایشان آشکار گردید و شرمنده شدند، و شروع به چسباندن برگ‌های درختان بهشت به شرمگاه‌هایشان کردند، تا این‌گونه خود را بپوشانند.

﴿وَنَادَىٰهُمَا رَبُّهُمَآو در این حالت خداوند آنان را ندا داد و در قالب توبیخ و سرزنش فرمود: ﴿أَلَمۡ أَنۡهَکُمَا عَن تِلۡکُمَا ٱلشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَآ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لَکُمَا عَدُوّٞ مُّبِینٞآیا شما را از خوردن این درخت بازنداشته بودم، و به شما نگفتم که شیطان برایتان دشمنی آشکار است؟ پس چرا آنچه را که از آن نهی شده بودید مرتکب شدید و از دشمن خود اطاعت کردید؟!.

پس در این هنگام خداوند با توبه و پذیرفتن آن بر آنان منّت نهاد و آنان به گناهانشان اعتراف کردند و از خداوند عفو و بخشش را طلب نموده و گفتند: ﴿رَبَّنَا ظَلَمۡنَآ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَپروردگارا! ما با محو کردن اثر گناه و عقوبت آن و قبول توبه، و عفو سایر گناهان بر ما رحم نکنی قطعا از زیانکاران خواهیم بود. پس خداوند گناهانشان را بخشید، ﴿... وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ١٢١ ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ١٢٢[طه: ۱۲۱-۱۲۲]. «و آدم از پروردگارش نافرمانی کرد و گمراه شد. سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایت نمود».

این در حالی است که ابلیس همچنان بر سرکشی خود ادامه داده و از گناهش دست نمی‌کشد. پس هرکس چون آدم به گناه اعتراف کند و از خداوند بخواهد که او را بیامرزد، و از گناهش پشیمان شود و از آن دست بکشد، پروردگارش او را برگزیده و هدایت می‌نماید. و هرکس مانند ابلیس باشد و هرگاه گناهی از او سربزند آن را ادامه دهد همواره از خدا دورتر می‌شود.

آیه‌ی ۲۶-۲۵:

﴿قَالَ فِیهَا تَحۡیَوۡنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنۡهَا تُخۡرَجُونَ٢٥[الأعراف: ۲۵].«(خدا) فرمود: در آن زنده می‌شوید، و در آن می‌میرید، و از آن بیرون آورده می‌شوید».

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ٢٦[الأعراف: ۲۶].«ای فرزندان آدم! همانا برایتان لباسی درست کرده‌ایم که عورت شما را می‌پوشاند، و لباسی که برای آرایش و زینت است، و لباس پرهیزگاری بهترین لباس است، آن از نشانه‌های خداست تا بندگان متذکر شوند».

وقتی خداوند آدم و همسر و فرزندان‌شان را به زمین پایین آورد و آنها را از چگونگی اقامتشان در زمین خبر داد، و برای‌شان در زمین درجات و زندگی قرار داده است و برای‌شان در زمین حیات و زندگی قرار داده است و به دنبال آن مرگ می‌آید، و این زندگی سرشار از امتحان و آزمایش است و آنان همواره در آن بسر می‌برند. و همواره پیامبران خود را برای آنان می‌فرستد و کتابهایش را بر آنان نازل می‌کند تا زمانیکه مرگ‌شان فرا می‌رسد، پس در زمین دفن می‌شوند. سپس وقتی که مدت خود را در قبر کامل گرداندند خداوند آنها را بر می‌انگیزد و از زمین به سویی سرایی که سرای حقیقی است بیرون می‌کند.

سپس با بیان این‌که دو نوع لباس را برای آنان فراهم نمود، لباس ضروری و لباس تجمل و آرایش، و نیز با بیان این‌که دیگر اشیا را از قبیل غذا و آب و مرکب و نکاح و غیره را برای‌شان فراهم نمود، و این‌که نعمات لازم و ضروری را برای آنان فراهم کرد، و مکمل آنها را نیز فراهم نمود بر آنان منت گذاشت، و برای‌شان بیان کرد که این نعمات ذاتا هدف نیستند، بلکه خداوند آنها را آفریده است تا در راستای عبادت و طاعت او از آنها بهره گیرند. بنابر این فرمود: ﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞو لباس پرهیزگاری از لباس ظاهری برتر است. زیرا لباس پرهیزگاری همواره همواره بنده خواهد بود، و کهنه نمی‌شود، و از بین نمی‌رود، و آن لباس زیبایی قلب و روح است ولی لباس ظاهری فقط مدتی عورت را می‌پوشاند، و یا برای زیبایی انسان است و غیر از این فایده‌ای دیگر ندارد.

نیز به فرض نبودن این لباس، عورت ظاهری انسان آشکار می‌شود که ظاهر شدن آن در صورت ناچاری و ضرورت زیانی ندارد، ولی اگر لباس پرهیزگاری وجود نداشته باشد عورت درونی انسان نمایان می‌گردد و خوار و رسوا می‌شود.

﴿ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَآنچه از لباس که ذکر شد بوسیله آن چیزهایی را می‌آموزید که به شما فایده می‌دهد. و نیز مسایلی را که به شما زیان می‌رساند متذکر می‌شوید و از لباس ظاهری برای لباس باطنی کمک می‌گیرید.

آیه‌ی ۲٧:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ کَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَیۡکُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِ یَنزِعُ عَنۡهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوۡءَٰتِهِمَآۚ إِنَّهُۥ یَرَىٰکُمۡ هُوَ وَقَبِیلُهُۥ مِنۡ حَیۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٧[الأعراف: ۲٧].«ای فرزندان آدم! شیطان شما را فریب ندهد، همان‌گونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را بیرون آورد، تا عورتشان را به آنها نشان دهد، و شیطان و همدستانش، شما را از آنجا که آنها را نمی‌بینید، می‌بینند. ما شیطان‌ها را دوستان کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند».

خداوند متعال انسان‌ها را برحذر می‌دارد که مبادا شیطان با آنها کاری کند که با پدرشان کرد: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ لَا یَفۡتِنَنَّکُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد به این صورت که نافرمانی را برایتان زیبا جلوه دهد، و شما را به‌سوی گناه و نافرمانی فرا بخواند و بر آن تشویق کند، و از او فرمان ببرید. ﴿کَمَآ أَخۡرَجَ أَبَوَیۡکُم مِّنَ ٱلۡجَنَّةِهمان‌گونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و آنها را از مقام والا به مقام پایین کشاند. پس شیطان می‌خواهد همان کار را با شما نیز بکند. و برای این‌که شما را گمراه سازد از هیچ کوششی دریغ نمی‌دارد. پس شما باید همیشه از او بپرهیزید و لباس جنگ علیه شیطان را بپوشید و دروازه‌هایی را ببندید که شیطان از آن به‌سوی شما وارد می‌شود.

﴿إِنَّهُشیطان همواره مراقب شماست، و او ﴿یَرَىٰکُمۡ هُوَ وَقَبِیلُهُو دیگر شیاطین جنّی همدستش شما را می‌بینند، ﴿مِنۡ حَیۡثُ لَا تَرَوۡنَهُمۡۗ إِنَّا جَعَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَاز جایی که شما آنها را نمی‌بینید. همانا شیطان‌ها را دوستان کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند، پس ایمان نداشتن موجب منعقد شدن میان انسان و شیطان می‌شود.

﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٩٩ إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ١٠٠[النحل: ٩٩-۱۰۰]. «همانا او بر کسانی که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند هیچ قدرت و سلطه‌ای ندارد، بلکه سلطه او بر کسانی است که او را به دوستی گرفته‌اند، و سلطه او بر کسانی است که با خدا شریک می‌گیرند».

آیه‌ی ۳۰-۲۸:

﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاۗ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٢٨[الأعراف: ۲۸]. «و هرگاه کار زشتی انجام دهند، می‌گویند: پدرانمان را بر آن یافته‌ایم، و خداوند ما را بدان فرمان داده ‌است. بگو همانا خداوند به کار زشت دستور نمی‌دهد. آیا چیزی را به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟».

﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّی بِٱلۡقِسۡطِۖ وَأَقِیمُواْ وُجُوهَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۚ کَمَا بَدَأَکُمۡ تَعُودُونَ٢٩[الأعراف: ۲٩].«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده ‌است، و (این‌که) در هر مسجدی رو به خدا کنید، و در حالی‌که مخلصانه او را می‌پرستید وی را بخوانید. همانطور که شما را در آغاز آفریده است باز می‌گردید».

﴿فَرِیقًا هَدَىٰ وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُۚ إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٠[الأعراف: ۳۰].«دسته‌ای را هدایت نموده و گروهی سزاوار گمراهی گشته، و گمراهی بر آنان واجب شده است. همانا آنان غیر خداوند را به دوستی گرفتند، و گمان می‌برند که آنان راه یافته‌اند».

خداوند متعال در حالی که زشتی حالت مشرکین را بیان می‌کند که گناه را انجام داده و آن را به خدا نسبت می‌دهند و می‌گویند: او ما را به گناهان دستور داده‌است، می‌فرماید: ﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗو هنگامی که کار زشتی را انجام می‌دهند. «فاحشه» هرکاری است که زشت دانسته شود، و از آن جمله این بود که آنها گرداگرد کعبه بدون لباس و به صورت لخت و عریان طواف می‌کردند.

﴿قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَآ ءَابَآءَنَاگفتند: ما پدران خود را بر آن دیده‌ایم. و آنها در این مورد راست می‌گفتند و پدران‌شان چنین بودند، ﴿وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاو خداوند ما را به این کار دستور داده‌است، اما در این سخن دروغ می‌گفتند، بنابر این خداوند این نسبت را رد کرد و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِبگو: قطعا خداوند به کار زشت و فحشا دستور نمی‌دهد. یعنی شایسته کمال و حکمت او نیست که بندگانش را دستور دهد تا کارهای زشت را انجام دهند. خداوند به کار زشتی که مشرکان انجام می‌دهند و به کار زشتی که دیگران می‌کنند، دستور نداده است.

﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَآیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟! و چه تهمتی بزرگ‌تر از این است؟!.

سپس آنچه را که بدان دستور می‌دهد بیان کرد و فرمود: ﴿قُلۡ أَمَرَ رَبِّی بِٱلۡقِسۡطِبگو: پروردگارم به عدالت و دادگری در عبادات و معاملات فرمان داده است نه به ظلم و ستم. ﴿وَأَقِیمُواْ وُجُوهَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖو در هر مسجدی روی به خدا کنید و در تکمیل کردن عبادت‌ها کوشش نمایید، به خصوص «نماز» و آن را به طور ظاهری و باطنی برپا داشته و از هر نقص و کمبودی که آن را فاسد می‌کند پاک دارید.

﴿وَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَو در حالی که مخلصانه او را می‌پرستید وی را بخوانید. یعنی هدفتان از عبادت فقط خدای یگانه باشد که شریکی ندارد. و دعا شامل دعای خواستن و دعای عبادت می‌شود، یعنی در دعایتان هدفی جز بندکی کردن برای خدا و طلب رضای او نداشته باشید. ﴿کَمَا بَدَأَکُمۡهمان‌طور که نخستین بار شما را آفریده است. ﴿تَعُودُونَبرای رستاخیز بر می‌گردید، و بدانید کسی که توانایی آفریدن آغازین شما را داشته است، می‌تواند دوباره شما را بیافریند، و تکرار آفرینش از آفرینش نخستین آسان‌تر است.

﴿فَرِیقًادسته‌ای از شما را، ﴿هَدَىٰخداوند هدایت کرده است. یعنی آنها را برای هدایت توفیق داده، و اسباب هدایت را برای‌شان فراهم کرده و موانع آن را برای‌شان برداشته است. ﴿وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیۡهِمُ ٱلضَّلَٰلَةُو عده‌ای به خاطر آنچه برای خود به وجود آورده و اسباب گمراهی را به کار گرفته‌اند، گمراه شدن بر آنان واجب شده است.

﴿إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّیَٰطِینَ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِچون آنان شیاطین را به دوستی گرفتند نه خدا را. ﴿وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا[النساء: ۱۱٩]. «و هر کس به جای خدا شیطان را به دوستی بگیرد دچار زیان و خسارت آشکاری شده است».

پس وقتی که از دایره دوستی خداوند بخشنده بیرون آمدند، و دوستی شیطان را ترجیح دادند، رسوایی کامل نصیب آنان گردید، و به خودشان سپرده شدند، پس سخت‌ترین زیان متوجه آنان گردید. ﴿وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَو آنان چنین می‌پندارند که هدایت شده‌اند. چون حقایق برای آنان دگرگون شده است، بنابر این باطل را حق، و حق را باطل می‌پندارند.

و از این آیات استنباط می‌شود که اوامر و نواهی تابع حکمت خداوند و مصلحت بندگان است. و آن این که ممکن نیست، خداوند به چیزی دستور دهد که عقل‌ها آن را زشت و ناپسند بدانند، و خداوند جز به دادگری و اخلاص فرمان می‌دهد. و از این آیات استنباط می‌شود که هدایت بنده به سبب فضل و منت خدا حاصل می‌گردد، و گمراه شدن او بدان سبب است که خداوند او را به حال خود رها کرده است، و آن زمانی است که بنده به سبب جهالت و ستم، شیطان را به دوستی بگیرد، و عامل گمراهی خودش بگردد. و هرکس بپندارد که او راه یافته است، در حالی‌که گمراه باشد، عذری ندارد، زیرا توانایی دست یابی به هدایت را دارد، و این پندار او از ستمی سرچشمه گرفته است که آن را انجام داده‌است، و آن عبارت است از ترک راهی که انسان را به هدایت می‌رساند.

آیه‌ی ۳۱:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖ وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٣١[الأعراف: ۳۱].«ای فرزندان آدم! در هر نمازی خود را بپوشانید و بیارایید و بخورید و بیاشامید، و اسراف و زیاده‌روی مکنید، همانا خدا اسراف کنندگان را دوست نمی‌دارد».

خداوند متعال بعد از این‌که برای بنی آدم لباسی آفرید که عورتشان را می‌پوشاند و آن را برای‌شان بیاراست، فرمود: ﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمۡ عِندَ کُلِّ مَسۡجِدٖای بنی آدم! عورت خود را به هنگام نماز، فرض باشد یا نفل بپوشانید، زیرا پوشاندن عورت زینتی برای بدن است همان‌گونه که ظاهر شدن عورت بدن انسان را زشت و بد ریخت می‌کند. و احتمال دارد که منظور از «زینت» در اینجا فراتر از این بوده و به معنی لباس پاکیزه و خوب باشد. پس در اینجا دستور داده شده است که در نماز عورت پوشانده شود، و از لباس زیبا استفاده شده و عورت از آلودگی‌ها و پلیدی‌ها پاک گردد.

سپس فرمود: ﴿وَکُلُواْ وَٱشۡرَبُواْو از روزی‌های پاکیزه‌ای که خدا به شما داده است بخورید و بیاشامید، و ﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚدر آن اسراف نکنید. و اسراف با استفاده بیش از اندازه از نعمت صورت می‌گیرد، یا با علاقه شدید به خوردنی ه ایی که به بدن زیان وارد می‌کند، یا با زیاده روی در خوشگذرانی و سفره آرایی و شیک پوشی، انجام می‌شود، و یا با تجاوز از حلال به‌سوی حرام صورت می‌گیرد، ﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَقطعا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی‌دارد، زیرا خداوند از زیاده روی متنفر است و آن را نمی‌پسندد. و اسراف، به بدن انسان و زندگی‌اش زیان وارد می‌کند تا جایی که از پرداختن مخارجی که بر عهده اوست ناتوان می‌ماند. پس در این آیه کریمه به خوردن و نوشیدن دستور داده شده است، و از ترک خوردن و نوشیدن و اسراف در آن نهی شده است.

آیه‌ی ۳۳-۳۲:

﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّیِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا خَالِصَةٗ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٣٢[الأعراف: ۳۲].«بگو: چه کسی زینت خدا را که برای بندگانش بیرون آورده، و چیزهای پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: آن در این دنیا برای مؤمنان است و روز قیامت همه از آن مؤمنان است. این‌گونه آیات را برای قومی که می‌دانند بیان می‌کنیم».

﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡیَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِکُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٣٣[الأعراف: ۳۳].«بگو: پروردگارم فقط زشتکاری‌ها را ـ چه آشکار باشد و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است، و (نیز) این‌که چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر آن نازل نکرده است و این‌که چیزی را به خدا نسبت دهید که نمی‌دانید».

خداوند متعال بر کسی که سخت‌گیری کرده و چیزهای پاکی را که خدا حلال کرده است حرام می‌کند، اعتراف نموده و می‌فرماید: ﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِینَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِیٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِبگو: چه کسی زینت خدا را از قبیل لباس‌های گوناگون، و روزی‌های پاک از قبیل خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها که برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟! یعنی چه کسی بر حرام کردن نعمت‌هایی که خداوند به بندگانش ارزانی نموده است اقدام می‌کند؟ و چه کسی آنچه را که خداوند برای آنان گسترده نموده است تنگ می‌کند؟!.

و این که خداوند چیزهای پاکیزه را برای بندگانش به صورت گسترده و بدون محدودیت آفریده بدان خاطر است که بندگان در مسیر عبادت خدا از آن کمک بگیرند، پس این چیزها را خداوند جز برای بندگان مومنش مباح و جایز قرار داده‌است. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ هِیَ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا خَالِصَةٗ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِبگو: این، در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند و در قیامت تنها برای مومنان است. یعنی در روز قیامت این نعمت‌ها منحصرا برای مومنان است و آنان آزادند هرگونه که بخواهند از آنها استفاده کنند و بر استفاده‌ی از آنها هیچ محاسبه‌ای ندارند. و مفهوم آیه این است که هرکس به خدا ایمان نیاورد، و از نعمت‌های خدا در راستای نافرمانی او استفاده کند، این نعمت‌ها برای او نیستند، و برای او مباح نمی‌باشند، بلکه او بر این نعمت‌ها و استفاده از آنها مجازات شده و در روز قیامت در رابطه با آنها بازخواست می‌شود.

﴿کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِاین‌گونه آیات را توضیح می‌دهیم، ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَبرای قومی که می‌دانند، زیرا آنان از آنچه که خداوند از آیات خویش توضیح و تفصیل داده است بهره‌مند می‌شوند. و می‌دانند که از جانب خدا هستند، پس آیات خدا را فهم می‌کنند و آن را درک می‌نمایند.

سپس خداوند چیزهای حرامی را که تمام شریعت‌ها حرام نموده است بیان کرد و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ ٱلۡفَوَٰحِشَبگو: همانا پروردگارم گناهان بزرگ را که زشت شمرده می‌شوند حرام کرده است، مانند زنا و لواط و غیره. ﴿مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَآنچه آشکارا انجام شود و آنچه که به صورت پنهان صورت گیرد. یعنی زشت‌هایی که به ظاهر و بدن، و کارهای زشتی که به باطن و قلب مربوط است، مانند تکبر و خودپسندی و ریا و نفاق و امثال آن.

﴿وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡیَ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّو گناه و ستم ناحق. یعنی گناهانی که منجر به پایمال کردن حقوق خدا شده و عقوبت وی را در پی دارد، و تجاوز بر خون و مال و آبروی مردم است. و این شامل گناهانی است که مربوط به حقوق خدایند، نیز گناهانی که به حقوق انسان‌ها مربوط می‌شوند. ﴿وَأَن تُشۡرِکُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗاو این‌که چیزی را شریک خدا سازید که بر صحت آن دلیل و حجتی نازل نکرده است، بلکه خداوند دلیل و برهان را بر توحید فرستاده است.

و شرک یعنی این‌که یکی از مخلوقات و آفریدگان در عبادت با خداوند شریک قرار داده شود. و شرک اصغر مانند ریا و سوگند خوردن به غیر خدا و امثال آن در این داخل هستند. ﴿وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَو این‌که در مورد اسما و صفات و کارها و شریعت خدا چیزی به وی نسبت دهید که نمی‌دانید.

پس خداوند همه این‌ها را حرام کرده، و بندگان را از ارتکاب آنها باز داشته است، چون در این کارها مفاسد خاص و عامی وجود دارد، و انجام این کارها ستم، و جرات کردن بر خدا و دست درازی بر بندگان خدا و تغییر دادن شریعت وی محسوب می‌شود.

آیه‌ی ۳۴:

﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٞۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَأۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٣٤[الأعراف: ۳۴].«و برای هر گروهی مدت زمانی است، پس هرگاه مدت آن فرا رسد نه لحظه‌ای از آن تأخیر خواهند کرد و نه لحظه‌ای پیشی می‌گیرند».

خداوند بنی آدم را به‌سوی زمین پایین آورد و آنها را در آن ساکن گردانید، و برای‌شان مدتی مشخص قرار داد که هیچ ملت وگروهی نه جوامع و نه افراد نمی‌تواند از مدت معین شده پیشی جسه و یا از آن تاخیر بورزد.

آیه‌ی ۳۶-۳۵:

﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ إِمَّا یَأۡتِیَنَّکُمۡ رُسُلٞ مِّنکُمۡ یَقُصُّونَ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِی فَمَنِ ٱتَّقَىٰ وَأَصۡلَحَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٣٥[الأعراف: ۳۵].«ای فرزندان آدم! اگر پیامبرانی از خودتان پیش شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند، پس هر کس پرهیزگاری کند و به اصلاح بپردازد نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می‌گردند».

وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٣٦[الأعراف: ۳۶].«و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و خود را بالاتر از آن قرار دادند و تکبر نمودند، ایشان اهل دوزخ‌اند، آنان برای همیشه در آن می‌ماند».

وقتی خداوند بنی آدم را از بهشت بیرون کرد، آنان را با فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب‌ها مورد آزمایش قرار داد، و پیامبران، آیات خدا را بر آنها خواندند و احکام خدا را برای‌شان بیان نمودند. سپس خداوند فضیلت کسانی را که پیامبران را اجابت می‌کنند و زیان کسانی را که دعوت پیامبران را اجابت نمی‌کنند بیان داشت و فرمود: ﴿فَمَنِ ٱتَّقَىٰپس هر کس از آنچه خدا حرامنموده، از قبیل شرک، گناهان کبره و صغیره پرهیز کند، ﴿وَأَصۡلَحَو اعمال ظاهری و باطنی‌اش را اصلاح نماید، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡپس آنان از شری که دیگران از آن می‌ترسند نمی‌هراسند،﴿وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَو آنان بر آنچه از دست داده‌اند غمگین نمی‌گردند. و وقتی که ترس و اندوه منتفی شد امنیت کامل و سعادت و رستگاری همیشگی به دست می‌آید.

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَآو کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و تکبر ورزیدند. یعنی نه دل‌هایشان به آیات ما باور و ایمان آورد ونه اعضای‌شان تسلیم آن شد. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَایشان اهل دوزخ‌اند و برای همیشه در آن می‌مانند. و همان‌گونه که به آیات خدا توهین کردند و همواره آن را تکذیب نمودند، با عذاب همیشگی مورد اهانت قرار می‌گیرند.

آیه‌ی ۳٧:

﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِهِۦٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ یَنَالُهُمۡ نَصِیبُهُم مِّنَ ٱلۡکِتَٰبِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوۡنَهُمۡ قَالُوٓاْ أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَ٣٧[الأعراف: ۳٧].«پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد یا آیات او را تکذیب کند؟ ایشان را بهره‌ای مقرر و معین است، تا آنگاه که فرستادگان ما به سراغشان آنید و جان‌شان را بگیرند، می‌گویند: کجاست آنچه که غیر از خدا به فریاد می‌خواندید؟ گویند: از ما ناپدید شدند، و بر خود گواهی می‌دهند که آنان کافر بوده‌اند».

یعنی هیچ‌کس ستمگرتر از کسی نیست که، ﴿ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًابا قرار دادن شریک برای خدا و یا نسبت دادن نقص به او بر وی دروغ ببندد، و یا چیزی را به او نسبت دهد که نگفته است. ﴿أَوۡ کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِهِیا آیات واضح و روشن‌کننده حق، و هدایت‌کننده به راه راست را تکذیب کند، پس ایشان گرچه از دنیا بهره‌مند شوند و بهره‌ای که برای‌شان در «لوح المحفوظ» نوشته شده است بدانان برسد، اما سودی به آنها نمی‌رساند، چرا که مدت اندکی بهره‌مند شده، سپس مدتی طولانی عذاب داده می‌شوند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوۡنَهُمۡتا این‌که فرشتگانی که موظف به گرفتن جان و قبض ارواح‌شان می‌باشند، پیش آنها می‌آیند، ﴿قَالُوٓاْفرشتگان در این حالت از روی سرزنش به آنها می‌گویند: ﴿أَیۡنَ مَا کُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِکجا هستند بت‌هایی که به فریاد می‌خواندید؟ اکنون وقت نیاز است، اگر آنها می‌توانند به شما فایده‌ای برسانند یا ضرری را دور کنند، دست به کار شوند.

﴿قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّامی‌گویند: از ما ناپدید شدند، و از بین رفتند و مضمحل گشتند و نمی‌توانند چیزی از عذاب خدا را از ما دور کنند، ﴿وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَو بر خود گواهی می‌دهند که آنها کافر بوده‌اند، و سزاوار عذاب خوارکننده وهمیشگی هستند.

آیه‌ی ۳٩-۳۸:

﴿قَالَ ٱدۡخُلُواْ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِکُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ فِی ٱلنَّارِۖ کُلَّمَا دَخَلَتۡ أُمَّةٞ لَّعَنَتۡ أُخۡتَهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا ٱدَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعٗا قَالَتۡ أُخۡرَىٰهُمۡ لِأُولَىٰهُمۡ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِۖ قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞ وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَ٣٨[الأعراف: ۳۸].«می‌فرماید: به همراه گروه‌هایی از انسان‌ها و جن‌ها که پیش از شما رفته‌اند وارد جهنم شوید، هر قوت گروهی وارد آتش شود هم جنس خود را نفرین می‌کند، تا این‌که همه در آن گرد می‌آیند، آن وقت پیروان به پیشینیان خود می‌گویند: پروردگارا! این‌ها ما را گمراه کردند، پس به آنان عذابی دو برابر از آتش بده. خداوند می‌فرماید: برای هر یک عذاب دو چندانی است اما شما نمی‌دانید».

﴿وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡ فَمَا کَانَ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلٖ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡسِبُونَ٣٩[الأعراف: ۳٩].«و پیشینیان به پسینیان می‌گویند: شما بر ما هیچ‌گونه برتری ندارید، پس بچشید عذاب را به سبب آنچه می‌کردید».

فرشتگان به آنها می‌گویند: ﴿ٱدۡخُلُواْ فِیٓ أُمَمٖدر زمره گروههایی وارد شوید، ﴿قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِکُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِگروههایی از جن و انس که پیش از شما بوده‌اند و بر کفر و استکباری که شما بر آن قرار دارید، قرار داشتند. پس همه سزاوار رسوایی و نابودی و هلاکت و ماندگاری در جهنم شدند. هر وقت که گروهی از آدمهای سرکش وارد جهنم می‌شود، ﴿لَّعَنَتۡ أُخۡتَهَاهم جنس و هم کیش خود را نفرین می‌کند. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یَکۡفُرُ بَعۡضُکُم بِبَعۡضٖ وَیَلۡعَنُ بَعۡضُکُم بَعۡضٗا[العنکبوت: ۲۵]. «و روز قیامت برخی از شما به برخی دیگر کفر می‌ورزد و برخی از شما برخی دیگر را نفرین می‌کند».

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱدَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعٗاتا این‌که تمام اهل آتش اعم از اولین و آخرین، رهبران و روسا و مقلدین و پیروان همه در آتش جهنم گرد می‌آیند، ﴿قَالَتۡ أُخۡرَىٰهُمۡپسینیان و پیروان ﴿لِأُولَىٰهُمۡبه روسای خود می‌گویند، و پیش خدا شکایت می‌کنند که این روسا ما را گمراه ساخته‌اند، ﴿رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فَ‍َٔاتِهِمۡ عَذَابٗا ضِعۡفٗا مِّنَ ٱلنَّارِپروردگارا! اینان ما را گمراه کردند، پس به ایشان عذابی دو چندان از آتش بده. یعنی عذاب آنان را چندین برابر کن، چون آنها ما را گمراه ساختند و کارهای پلید و زشت را برایمان آراستند. ﴿قَالَ لِکُلّٖ ضِعۡفٞخداوند می‌فرماید: عذاب هریک از شما چندین برابر است، و هریک از شما بهره‌ای از عذاب دارید ﴿وَلَٰکِن لَّا تَعۡلَمُونَولی نمی‌دانید.

﴿وَقَالَتۡ أُولَىٰهُمۡ لِأُخۡرَىٰهُمۡو سران و روسا به پیروانشان گفتند: ﴿فَمَا کَانَ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلٖشما هیچ‌گونه برتری بر ما ندارید. یعنی همه ما در گمراهی و فراهم کردن اسباب عذاب مشترک هستیم، پس شما چه فضیلتی بر ما دارید؟ ﴿فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡسِبُونَپس بچشید عذاب را به سبب آنچه خود می‌کردید. اما مشخص است که عذاب سران و پیشوایان گمراه‌کننده سخت‌تر و زشت‌تر از عذاب پیروان است همان‌طور که نعمت‌های پیشوایان هدایت و روسای آن از پاداش پیروان بزرگ‌تر است. خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفۡسِدُونَ٨٨[النحل: ۸۸]. «کسانی که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به سبب آنچه که می‌کردند بر عذاب‌شان افزودیم». پس این آیات و امثال آن دلالت می‌نمایند سایر کسانی که آیات خدا را تکذیب می‌کنند، برای همیشه در عذاب می‌مانند، و در اصل عذاب آن مشترک‌اند گرچه برحسب اعمال‌شان و برحسب عناد و مخالفت و ستم و افترای‌شان در مقدار عذاب با یکدیگر تفاوت دارند. و دوستی و مودّتی که در دنیا میان آنها برقرار بود در روز قیامت به دشمنی و نفرین مبدّل می‌شود.

آیه‌ی ۴۱-۴۰:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱسۡتَکۡبَرُواْ عَنۡهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُجۡرِمِینَ٤٠[الأعراف: ۴۰].«همانا کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و خود را از آن بالاتر دانستند، دروازه‌های آسمان به روی آنها گشوده نمی‌شود، و وارد بهشت نمی‌شوند مگر این‌که شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد، و این‌گونه مجرمان را کیفر می‌دهیم».

﴿لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞ وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ٤١[الأعراف: ۴۱].«برای آنان زیراندازی از جهنم و بالاپوشی از جهنم است، و این‌گونه ستمکاران را سزا می‌دهیم».

خداوند متعال از عذاب کسی خبر می‌دهد که آیات او را تکذیب می‌کند و به آن ایمان نمی‌آورد و با این‌که آیات او آیاتی روشن‌اند اما خود را از پذیرفتن آن بالاتر می‌داند و تسلیم احکام آن نشده، بلکه آنها را تکذیب کرده و روی می‌گرداند. و خبر می‌دهد که ایشان از هر خیر و برکتی ناامیداند، و چون بمیرند درهای آسمان بر ارواح‌شان گشوده نمی‌شود. هرچند ارواح‌شان بالا می‌روند و می‌خواهند به‌سوی خدا عروج کنند، و اجازه می‌خواهند، اما به ارواح آنان اجازه بالا آمدن داده نمی‌شود.

همانطور که ارواح‌شان در دنیا به‌سوی ایمان آوردن به خدا و شناخت و محبت او بالا نرفته و عروج نکردند، پس به همان صورت بعد از مرگ نیز بالا نمی‌روند، زیرا جزا از نوع و جنس عمل داده می‌شود. و مفهوم آیه این است که برای ارواح مومنان که از دستور خدا فرمان می‌برند و آیات او را تصدیق می‌کنند درهای آسمان گشوده می‌شود تا به‌سوی خدا عروج کنند و به جای در عالم اعلی برسند که خدا خواسته است و با نزدیک شدن به پروردگارشان شاد و مسرور، و با به دست آوردن خشنودی وی بهره‌مند گردند.

و در مورد اهل جهنم فرموده است: ﴿وَلَا یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِی سَمِّ ٱلۡخِیَاطِو وارد بهشت نمی‌شوند مگر این‌که شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد. یعنی مگر این‌که شتر که از نظر جسمی از بزرگ‌ترین حیوانات است از سوراخ سوزن خیاطی که تنگ‌ترین سوراخ است عبور کند، و این معلّق کردن چیزی است به امر غیر ممکن. یعنی همان‌طور که داخل شدن و عبور کردن شتر از سوراخ سوزن خیاطی غیرممکن و محال است، داخل شدن به بهشت برای کسانی که آیات خدا را تکذیب می‌کنند محال و غیرممکن است. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّهُۥ مَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ[المائدة: ٧۲]. «همانا کسی که برای خدا شریک قایل شود، خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش جهنم است»، و در اینجا فرمود: ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُجۡرِمِینَو این‌گونه کسانی را که جنایتکار و مجرم هستند و سرکشی‌شان شدید است سزا می‌دهیم.

﴿لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٞبرای آنان فرش و زیراندازی از جهنم است. ﴿وَمِن فَوۡقِهِمۡ غَوَاشٖو بر بالای سرشان سایه‌هایی از عذاب است و آنان را می‌پوشاند. ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَو این‌گونه کسانی را که بر خود ستم کرده‌اند سزا می‌دهیم، و این سزایی کامل و برابر است، و پروردگارت بر بندگان ستم نمی‌کند.

آیه‌ی ۴۳-۴۲:

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٤٢[الأعراف: ۴۲].«و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند ـ هیچ‌کس را مکلف نمی‌سازیم مگر به اندازۀ توانش ـ ایشان اهل بهشت‌اند و ایشان برای همیشه در آن می‌مانند».

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّۖ وَنُودُوٓاْ أَن تِلۡکُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٤٣[الأعراف: ۴۳]. «و هرگونه کینه را از دل‌هایشان بیرون می‌کنیم، رودها از زیر آنان روان است، و می‌گویند: خداوندی را سپاس می‌گوییم ما را بدین رهنمود فرمود، و ما راه نمی‌یافتیم اگر خدا ما را رهنمون نمی‌کرد، و براستی که فرستادگانِ پروردگارمان حق را آوردند. و صدا کرده می‌شوند: این بهشت را به سبب آنچه انجام می‌دادید به ارث بردید».

وقتی خداوند عقاب و عذاب گناهکاران ِ ستم‌گر را بیان کرد، پاداش فرمانبرداران را نیز ذکر نمود و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْو کسانی که قلبا ایمان آوردند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِو با اعضا و جوارح خود کارهای شایسته انجام دادند، پس هم ایمان آوردند، و هم عمل کردند، هم اعمال ظاهری را انجام دادند و هم اعمال باطنی را، هم کارهای واجب را انجام دادند و هم کارهای حرام را ترک گفتد. و از آن جا که فرموده الهی، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِعام و فراگیر است و همه کارهای شایسته اعم از واجب و مستحب را در بر می‌گیرد، و ممکن است برخی از آن برای بنده مقدور نباشد، فرمود: ﴿لَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَآهیچ‌ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی‌سازیم. یعنی به مقدار و اندازه‌ای که در توانش هست، و انجام آن برایش مشکل نیست، پس در این حالت بر او لازم است که به اندازه توانش از خداوند بترسد، و وقتی که از انجام برخی از واجبات ناتوان شد که دیگران می‌توانستند آن را انجام دهند، آن واجب از او ساقط می‌شود. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا[البقرة: ۲۸۶]. «خداوند هیچ‌ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی‌سازد». ﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا مَآ ءَاتَىٰهَا[الطلاق: ٧]. «خداوند هیچ‌کس را مکلف نمی‌سازد مگر به اندازه آنچه به او داده‌است». ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖ[الحج: ٧۸]. «و خداوند در دین مشکلی برایتان قرار نداده است»، ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن: ۱۶]. «پس به اندازه‌ای که می‌توانید از خدا بترسید».

بنابراین در صورت ناتوانی، واجبی بر گردن آدمی نیست، و در صورت ضرورت و ناچاری حرامی در میان نمی‌باشد. ﴿أُوْلَٰٓئِکَایشان که به ایمان و عمل صالح متصف‌اند، ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَاهل بهشت‌اند و برای همیشه در آن باقی می‌مانند. یعنی از آن برگردانده نمی‌شوند، و به جای آن چیزی دیگر را طلب نمی‌کنند، چون آنها در بهشت انواع لذت‌ها و خواسته‌ها را می‌بینند که فراتر از آن چیزی نیست، و بالاتر از آن چیزی خواسته نمی‌شود.

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلّٖو هرگونه کینه را از دل‌هایشان بیرون می‌کشیم. و این از کرم و احسان خدا برای اهل بهشت است، زیرا کینه‌ای را که در دل‌هایشان بود و رقابتی را که در میان آنان بود برطرف کرده و از بین می‌برد، تا برادران ودوستانی همدل و صمیمی باشند. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٤٧[الحجر: ۴٧]. «و هرگونه کینه‌ای را که در دل‌هایشان بود بیرون آوردیم، و آنان تبدیل به برادرانی می‌شوند که بر تخت‌ها و روبرو نشسته‌اند». و خداوند به هریک کرامت و بزرگواری می‌دهد به گونه‌ای که شادو خوشحال می‌شود و هیچ نعمتی را بالاتر از آنچه که او در آن بسر می‌برد. تصور نمی‌کند. پس، از حسادت و کینه ورزی در امام می‌مانند، زیرا در بهشت اسباب حسادت و کینه ورزی وجود ندارد.

﴿تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُرودها از زیرشان روان است و آن را به هر کجا که بخواهند جاری می‌کنند. اگر بخواهند آن را در داخل قصرها یا در اتاق‌های بلند و بالا یا در باغ‌های بهشت و در زیر باغچه‌های شکوفا جاری می‌کنند، رودهایی که در کانال‌های فراوانی بر سطح زمین نه زیر آن جریان دارند و نیکی‌هایی که نهایتی ندارد.

﴿وَقَالُواْبنابر این وقتی نعمت‌هایی را مشاهده می‌کنند که خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بوسیله آنها اکرام نموده است، می‌گویند: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَاسپاس خداوندی را که ما را به این رهنمود ساخت و بر ما منت نهاد و به دل‌هایمان القا و الهام کرد، پس دل‌هایمان به او ایمان آورد و بر انجام کارهایی که انسان را به این سرا می‌رساند منقاد و مطیع شد، و خداوند ایمان و اعمال ما را حفاظت نمود تا این‌که بوسیله آن ما را به این سرا رسانید. پس چه خوب است پروردگار بزرگ و بخشنده که از همان ابتدا به ما نعمت داد و نعمت‌های ظاهری و باطنی را که غیر قابل شمارش است به‌سوی ما سرازیر کرد.

﴿وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُو اگر خداوند با هدایت خویش و پیروی از پیامبرانش بر ما منت نمی‌گذاشت در وجود ما قابلیت پذیرش هدایت نبود. ﴿لَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّهمانا پیامبر و فرستادگانِ پروردگار ما حق را آوردند. یعنی وقتی که آنها از نعمت‌هایی بهره‌مند شدند که پیامبران از آن خبر داده بودند و این خبر برای‌شان تبدیل به حق یقین گشت، بعد از آن‌که علم یقین هم داشتند می‌گویند: آنچه را که پیامبران به ما وعده داده بودند، دیدیم و آن را به دست آوردیم و همه آنچه آنها آوردند حق بود و شک و اشکالی در آن وجود نداشت،﴿وَنُودُوٓاْو به عنوان تبریک و بزرگداشت و احترام ندا داده می‌شوند که، ﴿أَن تِلۡکُمُ ٱلۡجَنَّةُ أُورِثۡتُمُوهَا بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَشما وارث این بهشت شدید. یعنی شما آن را به ارث بردیدو سهمیه شما قرار گرفت. اما سهمیه کافران آتش جهنم است، و شما این بهشت را به سبب آنچه می‌کردید به ارث بردید. برخی از سلف گفته‌اند: اهل بهشت با بخشش و عفو خدا از آتش جهنم نجات یافته و به وسیله رحمت خدا وارد بهشت شده و منازل را تقسیم می‌کنند و به سبب اعمال صالح و ارث آن می‌شوند و این از رحمت خدا، بلکه از بالاترین انواع رحمت اوست.

آیه‌ی ۴۵-۴۴:

﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗا فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمۡ حَقّٗاۖ قَالُواْ نَعَمۡۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَیۡنَهُمۡ أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ٤٤[الأعراف: ۴۴].«و اهل بهشت اهل جهنم را صدا می‌زنند که آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود حق یافتیم، آیا شما آنچه را که پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟ می‌گویند: آری! در این هنگام ندا دهنده‌ای میان‌شان ندا می‌دهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد».

﴿ٱلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ کَٰفِرُونَ٤٥[الأعراف: ۴۵].«کسانی که (مردم را) از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند و آنان به آخرت کافرند».

خداوند متعال پس از بیان استقرار هر یک از دو گروه در سرایشان و پس از آن‌که پاداش و عذابی را دریافتند که پیامبران از آن خبر داده و کتاب‌ها آن را بیان کرده بودند، می‌فرماید: اهل بهشت اهل جهنم را صدا کرده و می‌گویند: ﴿أَن قَدۡ وَجَدۡنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّٗاآنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود حق یافتیم، آنگاه که به ما وعده داد در برابر ایمان و عمل صالح، بهشت را به ما بدهد، پس ما وارد آن شدیم و چیزی را که خدا برایمان توصیف کرده بود مشاهده کردیم.

﴿فَهَلۡ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمۡ حَقّٗاپس آیا آنچه را که پروردگارتان به شما در برابر کفر و نافرمانی وعده داده بود حق یافتید؟ ﴿قَالُواْ نَعَمۡمی‌گویند: آری! ما آن را حقیقت و درست یافتیم. پس راست بودن وعده خدا را برای همه مردم روشن می‌گردد، و چه کسی از خدا راستگوتر است؟!.

و تردید و شبهات از آنها دور می‌شود و مسئله تبدیل به حق الیقین می‌گردد و مومنان به وعده خدا خوشحال می‌شوند، و کافران از هر خیر و خوبی ناامید می‌گردند و اقرار و اعتراف می‌کنند که آنان سزاوار عذاب هستند.

﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُۢ بَیۡنَهُمۡپس ندا دهنده‌ای بین اهل بهشت و اهل دوزخ ندا داده و می‌گوید: ﴿أَن لَّعۡنَةُ ٱللَّهِنفرین خدا و دوری از هر خیر و خوبی، ﴿عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَبر ستمکاران باد، زیرا وقتی که خداوند دروازه‌های رحمت خویش را برای آنان باز کرد از روی ستم، خودشان را از آن بازداشته و دور کردند، و دیگران را هم از آن بازداشتند. پس هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند. و خداوند آن راه را راه راست می‌خواهد و این‌که سالکان راه ا و اهل اعتدال و میانه روی باشند.

﴿وَاما این‌ها، ﴿یَبۡغُونَهَا عِوَجٗاآن را منحرف و کج می‌خواهند و در صددند آن را کج نشان دهند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ کَٰفِرُونَو آنان به آخرت کافرند. و این چیزی است که انحراف از راه و روی آوردن به شهوات حرام نفس، و ایمان نیاوردن به رستاخیز و نترسیدن از عذاب و امید نداشتن به پاداش را برای آنان پدید آورده است.

مفهوم این ندا این است که رحمت خدا بر مومنان است ونیکی او آنان را در بر می‌گیرد و احسانش همواره بر آنهاست.

آیه‌ی ۴٩-۴۶:

﴿وَبَیۡنَهُمَا حِجَابٞۚ وَعَلَى ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٞ یَعۡرِفُونَ کُلَّۢا بِسِیمَىٰهُمۡۚ وَنَادَوۡاْ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَن سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۚ لَمۡ یَدۡخُلُوهَا وَهُمۡ یَطۡمَعُونَ٤٦[الأعراف: ۴۶].«و در میان اهل بهشت و اهل جهنم مانعی وجود دارد و بر بالای اعراف مردانی هستند که هر یک را از روی سیمای‌شان می‌شناسند و اهل بهشت را صدا می‌زنند که درودتان باد. هنوز وارد بهشت نشده‌اند و آنان امیدوارند وارد آن شوند».

﴿وَإِذَا صُرِفَتۡ أَبۡصَٰرُهُمۡ تِلۡقَآءَ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٧[الأعراف: ۴٧].«و چون چشم‌هایشان به‌سوی دوزخیان می‌گردد، گویند: پروردگارا! ما را با قوم ستمکار قرار مده».

﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٗا یَعۡرِفُونَهُم بِسِیمَىٰهُمۡ قَالُواْ مَآ أَغۡنَىٰ عَنکُمۡ جَمۡعُکُمۡ وَمَا کُنتُمۡ تَسۡتَکۡبِرُونَ٤٨[الأعراف: ۴۸].«و اهل اعراف مردانی را که از روی سیمای‌شان می‌شناسند صدا می‌زنند و می‌گویند: جمعیت شما و چیزهایی که بدان تکبر می‌ورزیدید چه چیزی را از شما دور کرد؟».

﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا یَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍۚ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمۡ وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَ٤٩[الأعراف: ۴٩].«آیا اینان همان کسانی نیستند که شما سوگند خوردید که خداوند رحمتی را بدی‌شان نمی‌رساند؟ به آنان گفته می‌شود: وارد بهشت شوید، نه ترسی بر شما است و نه شما اندوهگین می‌گردید».

بین اهل بهشت و اهل دوزخ مانعی وجود دارد که به آن اعرافگفته می‌شود، نه از بهشت است و نه از جهنم و بر بالای هر دو سرا قرار دارد و هرکس که روی آن باشد هر دو گروه را نگاه می‌کند. و بر بالای این مانع مردانی هستند که هر یک از اهل بهشت و اهل جهنم را با سیمای‌شان یعنی با نشانه‌ها و علامت‌هایی که با آن شناخته می‌شوند، می‌شناسند. پس وقتی به اهل جنت نگاه می‌کنند آنا را صدا می‌زنند که، ﴿أَن سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡدرودتان باد. یعنی آنان را سلام می‌کنند، و آنان هنوز وارد بهشت نشده‌اند اما امیدوارانه وارد آن شوند و خداوند امید ورود به بهشت را در دل‌هایشان قرار داده‌است، چون می‌خواهد آنها را از بخشش خویش بهره‌مند سازد.

﴿وَإِذَا صُرِفَتۡ أَبۡصَٰرُهُمۡ تِلۡقَآءَ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِو وقتی که چشم‌هایشان متوجه اهل دوزخ می‌شود و منظره‌ای زشت و هولناک را می‌بینند، ﴿قَالُواْ رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَمی‌گویند: پروردگارا! ما را همراه قوم ستمکار قرار مده. وقتی اهل اعراف اهل بهشت را ببینند، امیدواراند همراه آنها به بهشت درآیند، و به آنان سلام می‌کنند. و هنگامی که بدون اختیار چشم‌شان به‌سوی اهل دوزخ برگردانده می‌شود از حالت آنها بصورت عام به خدا پناه می‌برند.

سپس «خاص» را پس از «عام» بیان کرد و فرمود: ﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَعۡرَافِ رِجَالٗا یَعۡرِفُونَهُم بِسِیمَىٰهُمۡو اهل اعراف مردانی را صدا می‌زنند که آنا را از سیمایشا می‌شناسند و آنها اهل دوزخند که در دنیا دارای اُبّهت و شرافت و اموال و فرزندان بودند. اهل اعراف وقتی آنها را در عذاب، تنها و بدون یاور و فریادرس می‌بینند به آنها می‌گویند: ﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنکُمۡ جَمۡعُکُمۡجمعیت و گروهبندی شما در دنیا که بوسیله آن ناگواری‌ها را دور می‌کردید و به خواست‌هایتان می‌رسیدید، امروز از بین رفته است و چیزی را از شما دور نمی‌کند. همچنین تکبر ورزیدنتان بر حق و خود را بالاتر دانستن از پذیرش آن و از کسی که آن را وارد و از کسی که از آن پیروی کرد چه سودی به شما داد.

سپس آنها به‌سوی مردمی از اهل بهشت اشاره می‌کنند که در دنیا فقیر و ناتوان بودند و دوزخیان در دنیا آنها را مسخره می‌کردند، پس به اهل جهنم می‌گویند: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِآیا اینان که خداوند آنها را وارد بهشت نموده است، ﴿ٱلَّذِینَ أَقۡسَمۡتُمۡ لَا یَنَالُهُمُ ٱللَّهُ بِرَحۡمَةٍکسانی نیستند که شما سوگند می‌خوردید خداوند چیزی از رحمت خویش را به ایشان نمی‌رساند؟! و شما آنها را تحقیرمی کردید و به خود می‌بالیدید؟! همانا سوگندهایتان شکسته شد و چیزی از جانب خدا برایتان آشکار گردید که فکرش را نمی‌کردید.

﴿ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَپس به سبب آنچه می‌کردید وارد بهشت شوید. یعنی به عنوان احترام و بزرگداشت به این ناتوانان گفته می‌شود: به سبب اعمال صالح و کارهای شایسته‌تان وارد بهشت شوید، ﴿لَا خَوۡفٌ عَلَیۡکُمۡشما نه از ناگواری‌های آینده ترسی دارید، ﴿وَلَآ أَنتُمۡ تَحۡزَنُونَو نه بر گذشته اندوهگین می‌شوید، بلکه در امنیت و آسایش و اطمینان خاطر قرار دارید و از خوبی و برکتی که بر شما داده شده است خوشحال می‌گردید. و این مانند گفته خداوند متعال است که فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ کَانُواْ مِنَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یَضۡحَکُونَ٢٩ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمۡ یَتَغَامَزُونَ٣٠[المطففین: ۲٩-۳۰]. «همانا کسانی که جنایت پیشه بودند به مومنان می‌خندیدند، و هرگاه مومنان از کنارشان می‌گذشتند با چشم به آنان اشاره می‌کردند». تا این‌که می‌فرماید: ﴿فَٱلۡیَوۡمَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡکُفَّارِ یَضۡحَکُونَ٣٤ عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ٣٥[المطففین: ۳۴-۳۵]. «پس امروز کسانی که ایمان آوردند، به کافران می‌خندند و بر تخت‌ها تکیه زده و نگاه می‌کنند».

و اهل علم در مورد این‌که اهل اعراف چه کسانی هستند و کارشان چیست، اختلاف کرده‌اند. و صحیح آن است که اهل اعراف گروهی هستند که نیکی و بدی‌هایشان برابر است، پس نه بدی‌هایشان بیشتر است که وارد جهنم شوند و نه نیکی‌هایشان بیشتر است تا وارد بهشت بگردند. پس در اعراف مانده‌اند تا وقتی که خدا بخواهد، سپس خداوند متعال آنها را به سبب رحمت خویش وارد بهشت می‌نماید، زیرا رحمت او بر خشم و غضبش پیشی گرفته و غالب آمده است و رحمت او هر چیزی را در بر می‌گیرد.

آیه‌ی ۵۳-۵۰:

﴿وَنَادَىٰٓ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُۚ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ٥٠[الأعراف: ۵۰].«و اهل دوزخ بهشتیان را صدا می‌زنند که مقداری از آب یا از آنچه خدا به شما روزی داده است به ما ببخشید، می‌گویند: خداوند آن دو را بر کافران حرام کرده است».

﴿ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَهُمۡ لَهۡوٗا وَلَعِبٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ فَٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰهُمۡ کَمَا نَسُواْ لِقَآءَ یَوۡمِهِمۡ هَٰذَا وَمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَ٥١[الأعراف: ۵۱].«کسانی که دین‌شان را به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا آنها را فریب داد، پس امروز آنان را فراموش می‌کنیم همان‌طور که ایشان رسیدن به چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار می‌نمودند».

﴿وَلَقَدۡ جِئۡنَٰهُم بِکِتَٰبٖ فَصَّلۡنَٰهُ عَلَىٰ عِلۡمٍ هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٥٢[الأعراف: ۵۲].«و بی‌گمان کتابی برای آنان آورده‌ایم که آن را از روی علم و آگاهی توضیح داده و تبیین کرده‌ایم، هدایت و رحمتی است برای قومی که ایمان می‌آورند».

﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا تَأۡوِیلَهُۥۚ یَوۡمَ یَأۡتِی تَأۡوِیلُهُۥ یَقُولُ ٱلَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَآءَ فَیَشۡفَعُواْ لَنَآ أَوۡ نُرَدُّ فَنَعۡمَلَ غَیۡرَ ٱلَّذِی کُنَّا نَعۡمَلُۚ قَدۡ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٥٣[الأعراف: ۵۳].«آیا (آنان) جز در انتظار تأویل آنند؟ روزی که تأویلش فرا رسد، کسانی که آن را در دنیا فراموش کرده‌اند، می‌گویند: بی‌گمان پیامبرانِ پروردگارمان آمدند و حق را آوردند، آیا شفاعت کنندگانی برای ما هست که برایمان شفاعت کنند، یا برگردانده شویم؟ پس آنگاه اعمالی انجام می‌دهیم غیر از آنچه که انجام می‌دادیم. ایشان خویشتن را زیانبکار کردند و آنچه را که به دروغ می‌ساختند از ایشان ناپدید گشته است».

اهل دوزخ که عذاب خدا آنها را به اوج بدبختی و هلاکت افکنده، و گرسنگی بیش از حد آنها را فراگرفته و تشنگی دردآور به آنان دست داده‌است، اهل بهشت را صدا می‌زنند و از آنان کمک خواسته و می‌گویند: ﴿أَنۡ أَفِیضُواْ عَلَیۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ أَوۡ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُمقداری آب یا آنچه خدا به شما روزی داده است به ما ببخشید. پس اهل بهشت به آنان پاسخ داده و می‌گویند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَهُمَاهمانا خداوند آب و غذای بهشت را، ﴿عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَبر کافران حرام نموده است. و این سزای کافر ورزیدنشان به آیات خدا است، و این‌که دین‌شان را که دستور داده شده بودند بر آن مستقیم و استوار باشند، به بازیچه و سرگرمی گرفتند: ﴿لَهۡوٗا وَلَعِبٗایعنی دل‌هایشان از آن غافل شد و از آن اعراض نمود، و آن را به بازی گرفته و مسخره کردند. و یا این‌که معنی آن چنین است: و آنها بازی و سرگرمی را آیین و دین خود قرار دادند و با چنگ زدن به بازی و سرگرمی از دین استوار روی گرداندند.

﴿فَٱلۡیَوۡمَ نَنسَىٰهُمۡپس امروز انها را از یاد می‌بریم یعنی آنان را در عذاب رها می‌کنیم. ﴿کَمَا نَسُواْ لِقَآءَ یَوۡمِهِمۡ هَٰذَاهمان‌گونه که آنها فرا رسیدن این روز را از یاد بردند، انگار که فقط برای زندگی کردن در دنیا آفریده شده بودند و سزا و جزایی پیش روی ندارند. ﴿وَمَا کَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَجۡحَدُونَو آیات ما را انکار کردند در حالی که این انکارشان به خاطر کمبود و نقص آیات و دلایل خدا نبود، بلکه ﴿لَقَدۡ جِئۡنَٰهُم بِکِتَٰبٖ فَصَّلۡنَٰهُکتابی را پیش آنها آوردیم که آن را بیان کردیم. یعنی همه مطالبی را که مردم به آن نیاز دارند در آن کتاب بیان نمودیم. ﴿عَلَىٰ عِلۡمٍآنچه را که به طور مفصل در آن کتاب آوردیم مبتنی بر آگاهی ِ خدا از حالت‌های بندگان در تمامی زمانها و مکانها، و علم به آنچه که به صلاح آنان است و آنچه که برای آنان شایسته نیست، بود. و توضیح خدا توضیحی ناآگاهانه نیست که برخی از حالات را نداند و حکمی نامناسب را صادر نماید. بلکه بیان خدا از روی آگاهی و دانشی است که هرچیزی را احاطه نموده و رحمت او هر چیزی را در برگرفته است. ﴿هُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَدر سایه این کتاب، هدایت مومنان حاصل شده و حق و باطل و گمراهی و هدایت برای آنان بیان می‌شود. نیز بوسیله این کتاب مومنان به رحمت الهی یعنی خیر و سعادت دنیا و آخرت دست می‌یابند. پس در سایه قرآن گمراهی و بدبختی از آنها دور می‌شود. و کسانی که عذاب بر آنان واجب شده است به این کتاب بزرگ ایمان نیاورده و از اوامر و نواهی آن فرمان نبرده‌اند، پس برای آنان هیچ راه حلّی نمانده است جز این‌که مستحق نزول عذابی باشند که قرآن از آن خبر داده‌است.

بنابراین فرمود: ﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّا تَأۡوِیلَهُآیا جز این انتظار می‌کشند که تاویل آن بیاید؟ یعنی چیزی بیاید که قرآن از آن خبر داده است ؟همان‌طور که یوسف ÷وقتی تعبیر خوابش اتفاق افتاد، گفت: ﴿هَٰذَا تَأۡوِیلُ رُءۡیَٰیَ مِن قَبۡلُ[یوسف: ۱۰۰]. «این تاویل رویا و خواب گذشته من است».

﴿یَوۡمَ یَأۡتِی تَأۡوِیلُهُۥ یَقُولُ ٱلَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبۡلُروزی که تاویلش می‌آید کسانی که آن را قبلا در دنیا فراموش کرده‌اند پشیمان شده و به سبب انچه که در گذشته از دست داده‌اند تاسف می‌خورند، و در حالی که جویای شفاعت‌کننده‌ای هستند تا سفارش کند گناهانشان آمرزیده شود، به آنچه پیامبران از آن خبر داده‌اند اقرار کرده و می‌گویند: ﴿قَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُ رَبِّنَا بِٱلۡحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَآءَ فَیَشۡفَعُواْ لَنَآ أَوۡ نُرَدُّبی‌گمان پیامبران پروردگارمان حق را آوردند، پس آیا برای ما میانجیگرانی وجود دارد که برایمان میانجیگری کنند، یا به دنیا برگردانده شویم ﴿فَنَعۡمَلَ غَیۡرَ ٱلَّذِی کُنَّا نَعۡمَلُو عملی غیر از آنچه که انحام می‌دادیم انجام دهیم؟ فرصت از دست رفته است و وقت بازگشت به دنیا نیست. ﴿فَمَا تَنفَعُهُمۡ شَفَٰعَةُ ٱلشَّٰفِعِینَ٤٨[المدثر: ۴۸]. «پس شفاعتِ میانجیگران به آنان سودی نمی‌دهد». و درخواست آنها مبنی بر این که به دنیا بازگردند تا عملی غیر از عملی که انجام داده‌اند، انجام دهند دروغی بیش نیست، و هدف‌شان دور کردن عذابی است که به آن گرفتار شده‌اند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ[الأنعام: ۲۸]. «و اگر برگردانده شوند باز آنچه را که از آن نهی شده‌اند تکرار می‌کنند، همانا ایشان دروغگویانند». ﴿قَدۡ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡبدون شک خویشتن را ضایع کردند، آنگاه که سودهای فراوان را از دست دادند و راه هلاکت را در پیش گرفتند. و این زیان، همانند زیانِ از دست دادن اموال و کالاها یا فرزندان نمی‌باشد، بلکه این زیانی است که قابل جبران نمی‌باشد.

﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَو آنچه را که در دنیا به دروغ برای خود ساختند از دست دادند. یعنی چیزهایی که مبتنی بر امیال و آرزوهای خودشان بود و شیطان به آنها وعده می‌داد، از آنان ناپدید می‌شود، و به جایی آمده‌اند که گمان آن را نداشتند، و باطل و گمراهی‌شان برای‌شان روشن گردیده، و راستی آنچه که پیامبران آورده بودند برای‌شان واضح و روشن گشته است.

آیه‌ی ۵۴:

﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَ یَطۡلُبُهُۥ حَثِیثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَکَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٥٤[الأعراف: ۵۴].«همانا پروردگار شما خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید سپس به عرش بلند و مرتفع گردید، روز را با شب می‌پوشاند و شب، شتابان به دنبال روز در حرکت است، و خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او مسخّر شده‌اند (پدید آورد). آگاه باشید که آفریدن و فرمان دادن از آن اوست، بزرگوار و پاک و دارای خیرات فراوان است خداوندی که پروردگار جهانیان است».

خداوند با بیان این‌که او پروردگار و معبود یگانه است و شریکی ندارد، می‌فرماید: ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَهمانا پروردگارتان خداوندی است که آسمان‌ها و زمین و آنچه در بین آن‌هاست را با بزرگی و گستردگی و محکمی و شگفتی‌شان آفریده است. ﴿فِی سِتَّةِ أَیَّامٖآنها را در مدت شش روز آفریده است، که اول آن یکشنبه و آخر آن روز جمعه است. و وقتی که آفرینش آسمان‌ها و زمین را به پایان رساند و حکم و فرمانش را در آنها به ودیعه نهاد، ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِخداوند تبارک و تعالی بر عرش تعظیم بلند ومرتفع گردید که آسمان‌ها و زمین و آنچه را در آن‌هاست و آنچه را میان آن‌هاست در بر می‌گیرد. منظور از استوا بلندی و ارتفاع بلندی و ارتفاعی است که شایسته و مناسب شکوه و عظمت و پادشاهی اوست. پس بر «عرش» بلند و مرتفع گردید و بر هستی فرمانروایی کرد و احکام کونی و احکام دینی‌اش را بر آن اجرا نمود. بنابر این فرمود: ﴿یُغۡشِی ٱلَّیۡلَ ٱلنَّهَارَروز روشن را با شب تاریک می‌پوشاند، پس تاریکی، گستره زمین را فرا گرفته و انسان‌ها آرام می‌گیرند و مخلوقات به منازل و خانه‌هایشان پناه می‌برند، و از خستگی رفت و آمد روزانه می‌آسایند.

﴿یَطۡلُبُهُۥ حَثِیثٗاشب شتابان به دنبال روز است، هر وقت شب بیاید روز می‌رود، و هر وقت روز بیاید شب می‌رود، و تا ابد این روند ادامه دارد، تا روزی که خداوند بساط این جهان را در هم می‌پیچد و بندگان از این سرا و جهان به سرا و جهانی دیگر منتقل می‌شوند.

﴿وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِو خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او مسخر هستند پدید آورد. یعنی ماه و خورشید و ستارگان به سبب این‌که خداوند آنها را تسخیر نموده است رام و مسخر شده‌اند، امری که بر صفت‌های کمال خداوند دلالت می‌نماید. پس خداوند این مخلوقات با عظمت را آفریده است که بیان‌گر کمال و قدرت او هستند. و استحکام و نظم سیستماتیک آنها بر کمال حکمت خداوند دلالت می‌کند. و منافع و مصالحی که در آن‌هاست بر گستردگی رحمت و دانش خداوند دلالت می‌نماید، و این‌که او معبود حقیقی است و عبادت جز برای او شایسته نیست.

﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُآگاه باشید که آفرینش و فرمان دادن تنها از آن اوست. یعنی آفریدن از آن اوست، زیرا همه مخلوقات بالا و پایین، و صفت‌ها و کارهایشان را او آفریده است. و فرمان دادن نیز از آن اوست که شامل شریعت‌ها و ارسالِ پیامبران است. پس «خلق» متضمن احکام کَونی و تقدیری خداست، و «امر» متضمن احکام دینی، شرعی و جزایی خدا در روز قیامت است.

﴿تَبَارَکَ ٱللَّهُبزرگ است خداوند تعالی و خیر و احسان او فراوان است، پس درذات خودش با برکت است چون اوصاف و کمالاتش بزرگ است. و برای دیگران نیز با برکت است، چرا که خیر فراوان و نیکی زیاد به آنان داده‌است. پس هر خیر و برکتی که در جهان است از آثار رحمت اوست. بنابر این فرمود: ﴿تَبَارَکَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِینَبا برکت و دارای خیر فراوان است خداوندی که پروردگار جهانیان است. وقتی عظمت و شکوهش را بیان نمود که خردمندان را راهنمایی می‌کند تا تنها او را بپرستند و همه نیازها و حاجاتشان را از آستانه او بطلبند، به آنچه که بر این امر مترتب می‌شود دستور داد و فرمود:

آیه‌ی ۵۶-۵۵:

﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٥٥[الأعراف: ۵۵].«پروردگارتان را فروتنانه و در پنهانی به فریاد بخوانید همانا او تجاوزگران را دوست ندارد».

﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٥٦[الأعراف: ۵۶].«و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید، و خداوند را با ترس و امید بخوانید. همانا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».

دعا، شامل دعای خواستن و دعای عبادت است. پس خداوند دستور داد تا او را فروتنانه بخوانند، ﴿تَضَرُّعٗایعنی در دعا و ینایش جدی و در عبادت نیز مستمر باشید. ﴿وَخُفۡیَةًدعای پنهانی و آهسته نه آشکارا و علنی که بیم ریا در آن باشد. بلکه دعا باید آهسته و به صورت پنهانی صورت پذیرد و مخلصانه برای خدا باشد.

﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَبدون شک خداوند آنان را که در هرکاری از حد می‌گذرند دوست ندارد. و از جمله‌ی تجاوز این است که بنده چیزهایی را از خدا بخواهد که شایسته او نیست، و با دعای قطع صله رحم را بکند، و یا این‌که در دعا صدایش را بیش از حد بلند کند. پس همه این‌ها در تجاوزی که از آن نهی شده است داخل‌اند.

﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِو با انجام گناه، در زمین فساد و تباهی مکنید، ﴿بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَابعد از آبادانی و اصلاح آن به وسیله طاعت و عبادت، زیرا گناه باعث تباهی اخلاق و کارها و روزی‌ها می‌گردد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ[الروم: ۴۱]. «به سبب آنچه که مردم کرده‌اند فساد در خشکی و دریا آشکار شده است». همان‌طور که اخلاق و اعمال و حالات دنیا و آخرت با طاعات و عبادات سامان می‌یابد. ﴿وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاو خداوند را با بیم و امید بخوانید، یعنی در حالی که از عذاب او می‌ترسید و به پاداش او و پذیرفته شدن عبادتتان امیدوارید و از رد شدن دعایتان می‌ترسید. و خدا را مانند بنده‌ای دعا نکنید که به پروردگارش دستور می‌دهد و او را راهنمایی می‌کند که چنین کن و چنان کن، بنده‌ای که خودپسند بوده و خویشتن را بالاتر از جایگاهش قرار می‌دهد. نیز خدا را بسان کسی مخوانید که بی‌خبر و غافل است و دعا می‌کند. خلاصه آدابی که خداوند برای دعا بیان کرده چنین است: دعا باید مخلصانه و تنها برای خدا انجام شود، چون دعای پنهانی متضمن اخلاص است. و این‌که قلب باید بیم و امید داشته باشد نه این‌که بی‌خبر بوده و به اجابت و پذیرفته شدن دعا توجهی نداشته باشد، و این بهترین نوعِ دعا کردن، و احسانِ در دعا است، زیرا احسان در هر عبادتی آن است که تلاش شود به صورت کامل و بدون این‌که هیچ نقص و کمبودی در آن وجود داشته باشد ادا شود. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِیبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَبی‌گمان رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است، کسانی که عبادت خدا را با نیکویی و احسان انجام داده و با بندگان خدا به نیکی رفتار می‌نمایند. پس هر چه بنده احسان و نیکوکاری‌اش بیشتر باشد به رحمت پروردگارش نزدیک‌تر می‌شود. در این آیه انسان مسلمان بر احسان و نیکوکاری تشویق شده است.

آیه‌ی ۵۸-۵٧:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَقَلَّتۡ سَحَابٗا ثِقَالٗا سُقۡنَٰهُ لِبَلَدٖ مَّیِّتٖ فَأَنزَلۡنَا بِهِ ٱلۡمَآءَ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ کَذَٰلِکَ نُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ٥٧[الأعراف: ۵٧].«و او خدایی است که بادها را پیشاپیش باران رحمت خود مژده رسان می‌فرستد، تا آنگاه که بادها ابرهای سنگینی را بردارند و آن را به‌سوی سرزمینی مرده برانیم، پس در آن جا آب را فرو می‌فرستیم و بوسیلۀ آب از هر نوع میوه‌ای پدید می‌آوریم. و بدینسان مردگان را بیرون می‌کنیم، باشد که پند بگیرید».

﴿وَٱلۡبَلَدُ ٱلطَّیِّبُ یَخۡرُجُ نَبَاتُهُۥ بِإِذۡنِ رَبِّهِۦۖ وَٱلَّذِی خَبُثَ لَا یَخۡرُجُ إِلَّا نَکِدٗاۚ کَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَشۡکُرُونَ٥٨[الأعراف: ۵۸].«و زمین خوب به فرمان پروردگارش گیاهش می‌روید، و آن (زمینی) که خوب نیست جز گیاه ناچیز و کم بیرون نمی‌آورد. این چنین آیات را برای قومی که سپاسگزارند بیان می‌کنیم».

خداوند اثری از آثار قدرت و نسیمی از نسیم‌های عطرآگین رحمت خویش را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُرۡسِلُ ٱلرِّیَٰحَ بُشۡرَۢا بَیۡنَ یَدَیۡ رَحۡمَتِهِو خداوند است که بادها را می‌فرستد، بادهایی که مژده دهنده‌ی نزول باران هستند، بارانی که آن را به فرمان خدا از زمین بر می‌خیزانند، آنگاه مردم به رحمت خدا شادمان می‌گردند و قلب‌هایشان نیز از نزول باران آرام می‌گیرد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَقَلَّتۡ سَحَابٗا ثِقَالٗاتا هنگامی که بادها ابرهای سنگینی را بردارند. برخی از بادها ابرها را تحریک کرده، و بادی دیگر آن را جمع می‌نماید و بادی دیگر آن را از جایی به جایی می‌برد. ﴿سُقۡنَٰهُ لِبَلَدٖ مَّیِّتٖآنگاه آن را به‌سوی سرزمینی مرده می‌رانیم که نزدیک است حیوانات آن هلاک شده و مردمانِ آن از رحمت خدا ناامید شوند.

﴿فَأَنزَلۡنَا بِهِ ٱلۡمَآءَپس در آن سرزمین مرده، آب فراوان از آن ابر فرو می‌فرستیم، و خداوند برای آن بادی را مسخر می‌کند که آن را سرازیر کند، و باد دیگری را مسخر می‌سازد که آن را به فرمان خدا پراکنده نماید.

﴿فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِپس بوسیله آن از انواع میوه‌ها پدید می‌آوریم بنابر این مردم به رحمت خدا خوشحال می‌گردند و از خیرات و برکات وی بهره‌مند می‌شوند.

﴿کَذَٰلِکَ نُخۡرِجُ ٱلۡمَوۡتَىٰ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَاین‌گونه مردگان را بیرون می‌آوریم، باشد که شما متذّکر شوید. یعنی همان‌طور که زمین را پس از این‌که مرده بود با رویاندن سبزیها در آن، زنده کردیم، همان‌گونه نیز مردگان را پس از این‌که فرسوده شده و از بین رفته و پاره پاره شدند از قبرهایشان بیرون می‌آوریم. و این استدلال روشنی است، زیرا این دو مسئله با هم فرقی ندارند، پس کسی که رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار می‌کند با وجود این‌که او نظیر و مانند آن را می‌بیند، از روی عنادِ و انکارِ امور محسوس چنین می‌کند. و دراین آیه آدمی به تامّل در نعمت‌های خدا و نظر افکندن در آن با چشم عبرت و استدلال نه با چشم غفلت، تشویق شده است.

سپس تفاوت زمین‌هایی را که بر آن باران می‌بارد بیان کرد و فرمود: ﴿وَٱلۡبَلَدُ ٱلطَّیِّبُو زمین که خاکش خوب و آماده است وقتی که باران بر آن ببارد، ﴿یَخۡرُجُ نَبَاتُهُگیاه و سبزه آن می‌روید، چرا که آن زمین برای روش آمادگی دارد، ﴿بِإِذۡنِ رَبِّهِیعنی گیاه و سبزه آن به اراده و خواست پروردگارش بیرون می‌آید. پس اسباب، مستقلا نمی‌توانند هیچ چیزی را بوجود بیاورند مگر این‌که خداوند به آن فرمان دهد. ﴿وَٱلَّذِی خَبُثَو زمینی که خوب نیست، ﴿لَا یَخۡرُجُ إِلَّا نَکِدٗاجز گیاه ناچیزی که فایده و برکتی ندارد نمی‌رویاند.

﴿کَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَشۡکُرُونَاین چنین آیات را به صورت‌های گوناگون بیان می‌داریم، و در آن مثالها ذکر می‌کنیم و آن را برای موسی بیان می‌نماییم که با اعتراف و اقرار به نعمتهای خدا و به کار بردنِ آن در راه خشنودی او، شکر وی را به جای می‌آورند. پس آنان کسانی‌اند که از احکام و مطالبی که خداوند در کتابش به شیوه‌های مختلف بیان کرده است بهره‌مند شده و فایده می‌برند، چون آنان آنچه را که خداوند در کتابش بیان کرده است جز بزرگ‌ترین نعمت‌هایی می‌دانند که از سوی پروردگارشان به آنان رسیده است. پس خود را نیازمند آن می‌دانند و با خوشحالی آن را فرا می‌گیرند و در آن می‌اندیشند، و به تامل فرو می‌روند. پس برحسب استعداشان معانی آن را در می‌یابند. و این مثالی است برای دل‌هایی که وحی بر آنها نازل می‌شود، وحیی که اساس حیات و زندگی است، همان‌طور که باران اساس زندگی است. پس دل خوب و پاک وقتی که وحی به‌سوی ان می‌آید آن را می‌پذیرد و برحسب پاک و خوب بودن عنصرش خوبی و نیکی می‌رویاند.

و اما دل‌های ناپاک و بد که خیری در آن نیست وقتی که وحی به‌سوی آنها می‌آید آنرا نپذیرفته بلکه خود را به خواب غفلت زده و از آن روی گردانده و با آن مخالفت می‌کنند. پس نزول وحی بر این دل‌ها مانند بارانی است که بر شوره زار و ریگ‌ها و صخره‌ها می‌بارد و هیچ اثری بر جای نمی‌گذارد. واین مانند فرموده الهی که می‌فرماید: ﴿أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَسَالَتۡ أَوۡدِیَةُۢ بِقَدَرِهَا فَٱحۡتَمَلَ ٱلسَّیۡلُ زَبَدٗا رَّابِیٗا[الرعد: ۱٧]. «از آسمان آبی فرو فرستاد، پس رودهایی به اندازه دره‌ها سرازیر شد، و سیل، کف انباشته شده‌ای را برداشت».

آیه ۶۴-۵٩:

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ٥٩[الأعراف: ۵٩].«و همانا نوح را به‌سوی قومش فرستادیم و او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما معبود بر حقی جز او ندارید. همانا من بر شما می‌ترسم که دچار عذاب آن روز بزرگ شوید».

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٦٠[الأعراف: ۶۰].«اشراف و رؤسای قومش گفتند: همانا تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم».

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لَیۡسَ بِی ضَلَٰلَةٞ وَلَٰکِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦١[الأعراف: ۶۱].«گفت: ای قوم من! در من هیچ‌گونه گمراهی نیست، ولی من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان هستم».

﴿أُبَلِّغُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمۡ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٦٢[الأعراف: ۶۲].«پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم، و شما را پند و اندرز می‌دهم، و از جانب خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید».

﴿أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَکُمۡ ذِکۡرٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنکُمۡ لِیُنذِرَکُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٦٣[الأعراف: ۶۳].«آیا تعجب می‌کنید از این‌که پندی از جانب پروردگارتان بر مردی از خودتان برای شما آمده است تا شما را بیم دهد و تا پرهیزگاری کنید؟! و باشد که مورد رحمت قرار گیرید».

﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیۡنَٰهُ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمًا عَمِینَ٦٤[الأعراف: ۶۴].«اما آنان او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که همراه با او در کشتی بودند، نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم. همانا آن قومی نابینا بودند».

پس از آن‌که خداوند مجموعه‌ای شایسته از دلایل توحید و یگانگی خویش را بیان کرد، با ذکر سرگذشت پیامبران که مردم را به‌سوی یگانگی و توحید خدا فرا خواندند، و با ذکر سرگذشت امت‌هایشان که به انکار و مخالفت با آنان پرداختند، و این‌که خداوند چگونه اهل توحید را یاری نمود و کسانی را که با آنان مخا لفت کردند و از آنها فرمان نبردند هلاک ساخت، دلایل دالّ بر توحید خویش را موید و مستحکم ساخت. و بیان نمود که دعوت همه پیامبران بر یک آیین و یک عقیده و باور متفق است. پس در مورد نوح اولین پیامبر فرمود: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِبی‌گمان نوح را به‌سوی قومش فرستادیم تا آنها را به عبادت و پرستش خدای یگانه فرا خواند، در حالی که آنان بتان را می‌پرستیدند. ﴿فَقَالَپس به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَای قوم من! تنها خدا را بپرستید، ﴿مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُشما غیر از او معبودی ندارید. چون او آفریننده و روزی دهنده و مدّبر همه امور است و غیر از او جملگی آفریده و مخلوق‌اند و تحت تدبیر خدا قرار داشته و از خود اختیاری ندارند. سپس نوح آنها را ترساند و بیم داد که اگر از او اطاعت نکنند به عذاب خدا گرفتار می‌شوند. پس گفت: ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖمن بر شما می‌ترسم که به عذاب روزی بزرگ گرفتار شوید. و این از اندرزگویی و خیرخواهی و مهربانی نوح ÷برای آنها بود که آنان را از عذاب همیشگی و شقاوت و جاودانگی بیم داد. هم چنان‌که برادران پیامبرش که بیشتر از پدران و مادران نسبت به مردم مهربان و دلسوز بودند، مردم را از گرفتار شدن به عذاب خدا بر حذر می‌داشتند. وقتی نوح این سخن را گفت، به زشت‌ترین صورت او را پاسخ دادند، ﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِروسا و ثروتمندان قومش که مردم از آنها پیروی می‌کردند که غالبا همین گروه در برابر حق تکبر می‌ورزند و به پیامبران گوش فرا نمی‌دهند گفتند: ﴿إِنَّا لَنَرَىٰکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖهمانا ما تورا گمراهی آشکاری می‌بینیم. آنان به این اکتفا نکردند که از فرمان نوح سرپیچی کنند، بلکه خود را بالاتر از آن دانستند که از وی اطاعت کنند، و بزرگ‌ترین توهین را به او روا داشتند و او را به گمراهی متهم کردند و گمراهی او را گمراهی آشکاری نامیدند.

و این زشت‌ترین نوع تکبر است که در عقلِ ضعیف‌ترین مردم نمی‌گنجد. و این صفت در میان قوم نوح وجود داشت، چرا که آنها به نزد بت‌هایی می‌آمدند که خود آن را صورتگری کرده و با دست‌های خودشان آن را تراشیده بودند، جماداتی که نمی‌دیدند و نمی‌شنیدند و کاری از آنها ساخته نبود. و آنها این جمادات را به جای آفریننده آسمان‌ها و زمین قرار داده بودند و انواع عبادت‌ها را برای این بت‌ها انجام می‌دادند.

و اگر آنها عقلی داشتن که بوسیله آن حجت خدا بر آنان اقامه شود، بر آن حکم می‌شد که دیوانگان از آنان راه یافته‌ترند. پس نوح با نرمی و مهربانی و دلسوزی پاسخ آنها را داد تا شاید فرمان برند. بنابر این گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ لَیۡسَ بِی ضَلَٰلَةٞای قوم من! در من هیچ‌گونه گمراهی نیست. یعنی من در هیچ مسئله‌ای به گمراهی نیافته‌ام، بلکه من هدایت‌کننده و راه یافته هستم وبلکه هدایت او ÷از نوع و جنس هدایت پیامبران اولوالعزم است که بالاترین انواع هدایت و کامل‌ترین آن محسوب می‌شود، و این هدایت همان رسالت تام و کامل است. بنابر این گفت: ﴿وَلَٰکِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَبلکه من فرستاده‌ای از جانب پروردگار جهانیان هستم. پروردگاری که پروردگار من و شما و همه خلایق است و من و شما و همه را پرورش داده‌است. بزرگ‌ترین پرورش او این است تا آنها را به انجام کارهای شایسته و اخلاق برتر و عقاید نیکو دستور دهند، و آنان را از مخالفت با این چیزها برحذر دارند.

بنابراین فرمود: ﴿أُبَلِّغُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمۡو پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و شما را اندرز می‌گویم. یعنی وظیفه من تبلیغ و بیان توحید و اوامر و نواهی خداست، و آن را از سرِ اندارز و خیرخواهی و مهربانی نسبت به شما بیان می‌کنم. ﴿وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَو از جانب خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید. پس اگر می‌دانید باید از من پیروی کنید و از دستورم فرمان ببرید.

﴿أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَکُمۡ ذِکۡرٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنکُمۡآیا تعجب می‌کنید از این‌که یاد آوری و پند و موعظه از جانب پروردگار توسط مردی از شما برایتان آمده است؟ چگونه از حالتی تعجب می‌کنید که شایسته نیست از آن تعجب شود، و آن این است که پند و موعظه و نصیحت توسط مردی از خودتان آمده است که شما صداقت و حالت او را می‌دانید.

پس این از زمره عنایت و توجه خدا و نیکی و احسان او نسبت به شماست که باید با پذیرش و شکرگذاری به استقبال آن رفت. ﴿لِیُنذِرَکُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَتا شما را از عذاب دردناک بیم دهد، و اسبابی را که مایه نجات شماست فراهم کنید، که آن هم پرهیزگاری و ترس از خدا در ظاهر و باطن است. و بدین وسیله رحمت گسترده خود را شامل حال خود سازید.

ولی این سخنان در مورد آنها کار ساز نشد و فایده‌ای برای آنان در برنداشت. ﴿فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیۡنَٰهُ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِاما او را تکذیب کردند، پس او و کسانی را که همراه با وی در کشتی بودند، نجات دادیم. همان کشتی‌ای که خداوند، نوح ÷را به ساختن آن دستور داد و به او وحی کرد که از هر نوع حیواناتی دو جفت را در آن سوار کند، و خانواده‌اش، و هرکس را که ایمان آورده است در آن سوار کند، پس آنها را سوار کرد و خداوند آنان را بوسیله کشتی نجات داد.

﴿وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمًا عَمِینَو کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم، همانا آنها در برابر هدایت قومی نابینا بودند، در حالی‌که حق را دیدند، و خداوند دلایل روشنی توسط نوح به آنان نشان داد که هر انسان خردمندی با مشاهده آن ایمان می‌آورد. اما آنها نوح را مسخره کردند و به او توهین نمودند و کفر ورزیدند.

آیه‌ی ٧۲-۶۵:

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ٦٥[الأعراف: ۶۵].«و به‌سوی قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، جز او معبود بر حقی ندارید. آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید».

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰکَ فِی سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٦٦[الأعراف: ۶۶].«رؤسا و اشراف کافر قوم او گفتند: همانا ما تو را ابله و بی‌خرد می‌بینیم، و ترا از دروغگویان می‌پنداریم».

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لَیۡسَ بِی سَفَاهَةٞ وَلَٰکِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٦٧[الأعراف: ۶٧]. «گفت ای قوم من! هیچ‌گونه کم خردی در من نیست، بلکه من فرستاده‌ای از جانب پروردگار جهانیان هستم».

﴿أُبَلِّغُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَأَنَا۠ لَکُمۡ نَاصِحٌ أَمِینٌ٦٨[الأعراف: ۶۸].«من احکام و دستورهای پروردگارم را به شما می‌رسانم و من برایتان اندرزگویی امین هستم».

﴿أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَکُمۡ ذِکۡرٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنکُمۡ لِیُنذِرَکُمۡۚ وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَکُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ وَزَادَکُمۡ فِی ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗۖ فَٱذۡکُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٦٩[الأعراف: ۶٩].«آیا تعجب می‌کنید از این‌که پندی از جانب پروردگارتان بر زبان مردی از شما برایتان آمده است تا شما را بیم دهد؟! و به یاد آورید وقتی که خداوند شما را جانشینانی پس از قوم نوح گرداند، و شما را در میان مردمان از قدرت جسمی بیشتری برخوردار کرد، پس نعمت‌های خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید».

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٧٠[الأعراف: ٧۰].«گفتند: آیا پیش ما آمده‌ای تا تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان می‌پرستیدند رها کنیم؟ پس آنچه که ما را بدان وعده می‌دهی بیاور اگر تو از راستگویان هستی».

﴿قَالَ قَدۡ وَقَعَ عَلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ رِجۡسٞ وَغَضَبٌۖ أَتُجَٰدِلُونَنِی فِیٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖۚ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ٧١[الأعراف: ٧۱].«گفت: به درستی که عذاب و خشم بزرگی از جانب پروردگارتان بر شما واقع می‌شود، آیا با من در نامهایی که شما خود و پدرانتان نهاده‌اید، و خداوند برای آن دلیلی فرو نفرستاده است مجادله می‌کنید؟ پس منتظر باشید، من (هم) همراه شما از منتظرانم».

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَاۖ وَمَا کَانُواْ مُؤۡمِنِینَ٧٢[الأعراف: ٧۲].«پس او و کسانی را که همراهش ایمان آورده بودند در پرتو رحمت خویش نجات دادیم و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند و مؤمن نبودند ریشه‌کن و نابود کردیم».

﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاو به‌سوی عادِ نخستین که در سرزمین یمن بودند، برادر نسبی آنان هود ÷را فرستادیم که آنها را به‌سوی توحید فرا خواند، و از شرک و سرکشی در زمین بازداشت. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَگفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما معبود برحقی جز او ندارید، آیا اگر بر آنچه که بر آن قرار دارید پایدار بمانید از عذاب و ناخشنودی او نمی‌ترسید؟ اما آنها نپذیرفتند و فرمان نبردند.

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِاشراف و روسای کافرِ قومش در حالی که دعوت او را رد کرده و رای و نظر او را خار شمردند، گفتند: ﴿إِنَّا لَنَرَىٰکَ فِی سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَهمانا ما تو را جز فردی ابله و بی‌خرد نمی‌بینیم، و گمان غالب ما این است که تو از زمره دروغگویانی. و حقیقت برای آن دگرگون و منقلب شده بود، و کوری‌شان شدیدتر شد، آنگاه که پیامبرشان ÷را به سبب آنچه که خود بدان متصف بودند مورد نکوهش و مذمت قرار دادند، حال آن‌که او از هرعیبی دور بود، زیرا در حقیقت آنان خود ابله و کم خرد و دروغگو بودند. و چه سفاهت و بی‌خردی بزرگ‌تر از آن است که کسی حق را انکار و با آن مقابله نماید، و از فرمان بردن از رهبران و خیرخواهان سرباز زند، و قلب و جسمش از هر شیطان سرکشی اطاعت کند، و عبادت را برای غیر خدا انجام دهد و درختان و سنگ‌هایی را بپرستد که برای او کاری نمی‌کنند؟! و چه دروغی بزرگ‌تر از آن است که کسی چیزی از این امور را به خدا نسبت دهد؟!.

﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ لَیۡسَ بِی سَفَاهَةٞگفت: ای قوم من! به هیچ وجه من سفیه وبی خرد نیستم. بلکه او و پیامبر و راهنما وعاقل بود﴿وَلَٰکِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَبلکه من فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیانم. ﴿أُبَلِّغُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَأَنَا۠ لَکُمۡ نَاصِحٌ أَمِینٌ٦٨اوامر و احکام خدا را به شما می‌رسانم و من برای شما اندرزگویی امین هستم. پس بر شما واجب است که آن را بپذیرید و از پروردگار جهانیان فرمان برید.

﴿أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَکُمۡ ذِکۡرٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنکُمۡ لِیُنذِرَکُمۡیعنی چگونه از چیزی تعجب می‌کنید که جای هیچ تعجبی در آن نیست؟ و آن این که خداوند مردی از شما را به سویتان فرستاده است که او را می‌شناسید، و شما را به آنچه که مصلحت و منفعت شماست پند می‌دهد، و شما را بر آنچه که به سود شماست بر می‌انگیزد، پس شما از روی انکار از وی تعجب می‌کنید!.

﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَکُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖپروردگارتان را ستایش کنید و سپاس بگوئید زیرا قدرت ونعمت به شما داده و شما را جانشینان امت‌های هلاک شده کرده است، کسانی که پیامبران را تکذیب کردند پس خداوند آنها را هلاک ساخت و شما را باقی گذاشت تا ببیند که چگونه عمل می‌کنید. و بپرهیزید از این‌که به تکذیب کردن بپردازید همان‌طور که آنها تکذیب کردند، پس عذابی که به آنان رسید به شما نیز می‌رسد.

و نعمت خدا را به یاد آورید که آن را اختصاصا به شما داده. و آن این است که: ﴿وَزَادَکُمۡ فِی ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗقدرت و بزرگی جسم شما را از دیگر مردمان بیشتر کرده است. ﴿فَٱذۡکُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِپس نعمت‌هایی گسترده و پی در پی او را به یاد آورید. ﴿لَعَلَّکُمۡباشد که با به جای آوردن شکر نعمت و ادا کردن حق آن، ﴿تُفۡلِحُونَبه خواسته‌هایتان دست یازید و از امر ناگوار و نامطلوب نجات پیدا کنید. پس هود برای آنها موعظه کرد و آنان را پند داد، و به توحید و یکتاپرستی امر نمود، و برای آنها بیان کرد که خیرخواه و اندرزگویی امین برای آنان است. و آنان را برحذر داشت که خداوند آنها را به عذاب گرفتار کند، همانطور کسانی را که پیش از آنها بودند به عذاب خویش گرفتار کرد. و نعمت‌هایی را که خداوند به آنها ارزانی نهموده و روزی فراوانی را که به‌سوی آنان سرازیر کرده بود به آنان یادآور شد، اما فرمان نبردند و دعوت او را نپذیرفتند.

﴿قَالُوٓاْبا تعجب از دعوت هود، و در حالی که او را مطلع ساختند که محال است از او اطاعت کنند، گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَاآیا پیش ما آمده‌ای تا تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدران ما می‌پرستیدند رها کنیم؟

خداوند خوار و شرمسارشان کند! آنان چیزی را که واجب‌ترین واجبات و کامل‌ترین آن است در ردیف چیزی قرار دادند که در آن به مخالفت راه و برنامه‌ای نمی‌پردازند که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتند. پس شرک و پرستش بت‌ها را که پدرانِ گمراه خود را بر آن یافته بودند بر توحید و یگانگی خدا ترجیح دادند و پیامبران را تکذیب کردند و گفتند: ﴿فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَپس آنچه را که به ما وعده می‌دهی برایمان بیاور اگر تو از راستگویانی! و آنان با این درخواست نابودی خویش را طلب کردند.

﴿قَالَهود ÷به آنان گفت: ﴿قَدۡ وَقَعَ عَلَیۡکُم مِّن رَّبِّکُمۡ رِجۡسٞ وَغَضَبٌعذاب و خشم بزرگی از جانب پروردگارتان بر شما واقع شد. یعنی حتما واقع می‌شود. زیرا اسباب آن فراهم شده و وقت و زمان هلاکت فرا رسیده است.

﴿أَتُجَٰدِلُونَنِی فِیٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمچگونه با من در مورد چیزهایی مجادله می‌کنید که حقیقت ندارند؟ و چگونه در مورد بت‌هایی با من مجادله می‌کنید که آن را خدا نامیده اید، و هیچ چیزی حتی به اندازه‌ی ذره‌ای از صفات الوهیت و خدایی در آن بت‌ها وجود ندارد؟

﴿مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖخداوند در تایید این قضیه دلیلی نفرستاده است، زیرا اگر آن درست بود خداوند برصحت آن دلیلی فرو می‌فرستاد. پس این دلیلی است بر باطل بودن این ادعا، زیرا هیچ مساله‌ای نیست به ویژه در امور بزرگ و کلان مگر این‌که خداوند در مورد آن دلایلی بیان کرده که در سایه آن، مساله بر کسی پوشیده نمی‌ماند.

﴿فَٱنتَظِرُوٓاْپس منتظر عذابی باشید که من شما را بدان وعده داده‌ام، ﴿إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَهمانا من همراه شما از منتظران هستم. و میان این دو انتظار فرق است، انتظار کشیدن کسی که از واقع شدن عذاب می‌ترسد، و انتظار کشیدن کسی که از خدا چشم پاداش و یاری دارد. بنابر این خداوند میان دو گروه قصاوت کرد و این موضوع را فیصله داد. پس فرمود: ﴿فَأَنجَیۡنَٰهُیعنی هود را نجات دادیم، ﴿وَٱلَّذِینَو آنان که ایمان آوردند ﴿مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّاهمراه با او به رحمتی از جانب ما.

آنان همان کسانی بودند که خداوند به‌سوی ایمان هدایت‌شان کرد و ایمان آنان را سببی برای نیل آنها به رحمت خویش قرار داد. پس آنان را به سبب رحمت خویش نجات داد. ﴿وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَاو بوسیله عذاب سختی که هیچ‌کس از آنان را باقی نگذاشت آنها را ریشه کن نمودیم و نابودشان کردیم و خداوند طوفان و تند باد شدیدی را برآنها مسلط نمود، که با هر چیزی برخورد می‌کرد آن را چون استخوان پودر شده می‌گرداند. پس هلاک شدند و چنان بلایی بر سر آنان آمد که چیزی جز مسکن‌‌هایشانبه چشم می‌خورد. پس بنگر سرانجام بیم داده شدگان چه شد! کسانی که حجت بر آنها اقامه شد اما تسلیم آن نشدند، وبه ایمان فرا خوانده شدند ولی ایمان نیاورده‌اند، و سرانجامی آنها و هلاکت و خواری و رسوایی شد.

﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ عَادٗا کَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ٦٠[هود: ۶۰]. «و در این دنیا و در روز قیامت نفرین به دنبال‌شان است. آگاه باشی! همانا قوم عاد پروردگارشان را ناسپاسی کردند، نابود باد قبیله عاد، قوم بود».

و در اینجا فرمود: ﴿وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَاۖ وَمَا کَانُواْ مُؤۡمِنِینَو کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند نابود و ریشه کن ساختیم. و آنان آیات را تکذیب کردند و به هیچ وجهی ایمان نیاوردند، بلکه تکذیب و مخالفت و تکبر و فساد در قلب آنان رسوخ کرد.

آیه‌ی ٧٩-٧۳:

﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡۖ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَکُمۡ ءَایَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡکُلۡ فِیٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٧٣[الأعراف: ٧۳].«و به‌سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما معبودی به حق جز او ندارید، همانا دلیل و معجزه‌ای از جانب پروردگارتان پیش شما آمده است، این شترِ خداست که به عنوان معجزه‌ای برای شما آمده است پس آن را بگذارید که در زمین خدا بخورد و بچرد، و آزاری بدان نرسانید که عذاب دردناکی شما را فرا می‌گیرد».

﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَکُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ عَادٖ وَبَوَّأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُیُوتٗاۖ فَٱذۡکُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ٧٤[الأعراف: ٧۴].«و به یاد آورید آنگاه که خداوند شما را پس از قوم عاد وارث زمین قرار داد، و شما را در زمین جای داد، در دشت‌های هموار و صاف آن برای خود قصر می‌ساختید، و از کوه‌ها برای خود خانه می‌تراشیدید. پس نعمتهای خدا را به یاد آورید و در زمین فساد و تباهی مکنید».

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لِلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ٧٥[الأعراف: ٧۵].«اشراف و رؤسای قومش که تکبر می‌ورزیدند، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما می‌دانید که صالح از جانب پروردگارش فرستاده شده است؟ گفتند: ما به آنچه او بدان فرستاده شده است ایمان داریم».

﴿قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِیٓ ءَامَنتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ٧٦[الأعراف: ٧۶].«مستکبران گفتند: ما به آنچه که شما بدان ایمان آورده‌اید کافر هستیم».

﴿فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ یَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٧٧[الأعراف: ٧٧].«پس شتر را کشتند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کرده و گفتند: ای صالح! برای ما بیاور آنچه را که به ما وعده می‌دادی، اگر تو از پیامبرانی».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ٧٨[الأعراف: ٧۸].«پس زمین لرزه آنان را فرا گرفت و در خانه‌هایشان بر زانو بی‌حرکت افتادند و مردند».

﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُمۡ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحۡتُ لَکُمۡ وَلَٰکِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِینَ٧٩[الأعراف: ٧٩].«پس صالح از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من! بدون شک من پیام پروردگارم را به شما رساندم و شما را نصیحت کردم ولی شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید».

﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَو خداوند به‌سوی قبیله معروف ثمود که در «حجر» و اطراف آن در سرزمین حجاز و جزیرۀ العرب سکونت داشتند، ﴿أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗابرادرشان صالح را فرستاد، که پیامبر بود و آنان را به ایمان و توحید فرا خواند و از شرک و انباز گرفتن برای خدا نهی کرد. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُگفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید، شما جز او معبودی به حق ندارید. دعوت صالح ÷از جنس و نوع دعوت سایر برادران پیامبرش بود که مردم را به عبادت خدا فرا می‌خواند و برای آنان بیان می‌کرد که معبودی جز «الله» ندارند.

﴿قَدۡ جَآءَتۡکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡبی‌گمان معجزه‌ای از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است. یعنی امری خارق العاده که جز نشانه‌ای آسمانی چیزی دیگر نمی‌تواند باشد، و مردم نمی‌توانند مانند آن را بیاورند. سپس این معجزه را توضیح داد و گفت: ﴿هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَکُمۡ ءَایَةٗاین شتر خداست، نشانه و معجزه‌ای است برای شما. یعنی این، شتری شریف و برتر است، چون به خدا نسبت داده شده است، و این نسبت، نسبت اکرام و بزرگداشت و نشانه بزرگی است. و در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَکُمۡ شِرۡبُ یَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ[الشعراء: ۱۵۵]. «برای او روزی مشخص برای آب نوشیدن است، و برای شما روزی مشخص».

و آنان چاهی داشتند و آن معروف به چاه شتر بود که آنها و شتر به نوبت از آن آب می‌خوردند، روزی شتر از آن آب می‌نوشید و آنان از پستانهایش شیر می‌نوشیدند، و یک روز نوبت آنها بود که بر چاه می‌آمدند و شتر از آنها دور می‌شد.

و پیامبرشان صالح ÷به آنها گفت: ﴿فَذَرُوهَا تَأۡکُلۡ فِیٓ أَرۡضِ ٱللَّهِآن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد و مخارج آن بر شما نیست. ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖو آن را آزار ندهید، با سر بریدن یا غیرآن. ﴿فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞکه عذابی دردناک شما را فرا می‌گیرد.

﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَکُمۡ خُلَفَآءَو به یاد آورید وقتی که شما را در زمین جانشین قرار داد، و بهره‌مندتان ساخت. ﴿مِنۢ بَعۡدِ عَادٖبعد از قوم عاد که خداوند آنها را هلاک نمود، و شما را پس از آنها جانشین قرار داد.

﴿وَبَوَّأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِو در زمین جایتان داد. یعنی به شما در زمین قدرت و نعمت داد و برایتان اسبابی را فراهم آورد که شما را به آنچه می‌خواستید می‌رساند. ﴿تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗادر زمین‌های هموار و صاف برای خود کاخ‌های بلند و ساختمان‌های مستحکم می‌سازید. ﴿وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُیُوتٗاو کوه‌ها را تراشیده و از آن برای خود خانه بنا می‌کنید که تاکنون آثار آنان از قبیل خانه‌ها و تونل‌هایشان در کوه‌ها مشاهده می‌شود. و این آثار تا وقتی که کوه‌ها باقی هستند باقی است.

﴿فَٱذۡکُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِپس نعمت‌های خدا و بخشش و روزی و قدرتی را که به شما ارزانی نموده است به یاد آورید. ﴿وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَو زمین را به وسیله‌ی فساد و گناه و تباه و خراب نکنید، زیرا گناهان سرزمین‌های آباد را خراب و ویران می‌کند. و گناهان سرزمین‌شان را از آنان خالی گرداند و خانه‌های آنان را پس از آنها متروکه نمود.

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِروسا و اشراف مستکبر قومش که از پذیرفتن حق تکبر ورزیده بودند، ﴿لِلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْبه مستضعفان گفتند. و از آن جا که مستضعفان همه مومن نبودند، ﴿لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِبه کسانی از آنان که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما می‌دانید که صالح از جانب پروردگارش فرستاده شده است؟ یعنی آیا او راست می‌گوید یا دروغ؟ مستضعفان گفتند: ﴿إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَهمانا ما به آنچه او بدان رسالت یافته است از قبیل توحید و خبر دادن از آن و امر و نهی او ایمان داریم.

﴿قَالَ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِیٓ ءَامَنتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ٧٦مستکبران گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید کافر هستیم. پس تکبر، آنها را وادار ساخت تا تسلیم حق نشوند که ناتوانان و مستضعفان تسلیم آن شده بودند. ﴿فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَپس شتری را کشتند که صالح آنها را هشدار داده بود چنانچه به آن آزاری برسانند عذاب دردناکی به آنها می‌رسد.

﴿وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡو از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند. یعنی سنگدلی کردند و از روی تکبر از دستور خدا سربرتافتند، که هرکس از دستور او سرپیچی نماید خداوند عذاب سختی را به او می‌چشاند. و خداوند عذابی را بر آنها فرود آورد که آن را بر هیچ‌کس دیگری فرود نیاورده بود.

﴿وَقَالُواْو با وجود این‌که با انجام دادنِ این افعال در مقابل خدا جسارت و گستاخی نموده، و عجز و ناتوانی را به خدا نسبت می‌دادند و نسبت به آنچه که انجام داده بودند بی‌مبالاتی کرده، بلکه حتی به آن افتخار می‌ورزیدند، گفتند: ﴿یَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآای صالح! عذابی ر اکه به ما وعده می‌دهی، بیاور، اگر شما در مسئله‌ی «گرفتار شدن ما به عذاب» از راستگویانی. پس صالح فرمود: ﴿تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمۡ ثَلَٰثَةَ أَیَّامٖۖ ذَٰلِکَ وَعۡدٌ غَیۡرُ مَکۡذُوبٖ[هود: ۶۵]. «در خانه‌هایتان سه روز بهره‌مند شوید، آن وعده دروغینی نیست». ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ٧٨پس زلزله آنها را فرا گرفت و در خانه‌هایشان بر زانوهایشان افتادند و خداوند آنها را هلاک و ریشه کن کرد. ﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡوقتی خداوند آنان را دچار عذاب ساخت، صالح ÷از آنان روی برتافت و پس از این‌که خداوند آنها را هلاک کرد، از روی سرزنش و توبیخ خطاب به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُمۡ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحۡتُ لَکُمۡای قوم من! همانا همه آنچه را که خداوند مرا با آن به سویتان فرستاده بود به شما رساندم، و برای هدایت شما تلاش کردم، و کوشش نمودم تا راه راست و دین استوار را در پیش بگیرید.

﴿وَلَٰکِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِینَولی شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید. و گفته اندرزگویان و نصیحت کنندگان را ردّ کرده، و ازهر شیطان رانده شده‌ای اطاعت می‌کنید. بدان که بسیاری از مفسرین در رابطه با این قصه می‌گویند: شتر از صخره‌ای سخت و صاف بیرون آمد که آنها به صالح پیشنهاد کرده بودند شتر را از آن بیرون آورد. و این صخره چون زنِ باردار به درد زایمان مبتلا شد تا این‌که شتر بیرون آمد و آن را مشاهده کردند. و گفته‌اند: وقتی شتر را پی زدند و کشتند بچه شتری داشت که سه تا فریاد برآورد و کوه برایش شکافته گردید و در آن داخل شد، و صالح ÷به آنها گفت: نشانه آمدن عذاب بر شما این است که در روز اول چهره‌هایتان زرد، و در روز دوم چهره‌هایتان قرمز، و در روز سوم چهره‌هایتان سیاه می‌گردد. و همانطور که صالح گفت: «این داستان از روایت‌های اسراییلی است که نقل کردن آن در تفسیر کتاب خداوند متعال شایسته نیست، و در قرآن به هیچ صورت چیزی وجود ندارد که بر صحت آن دلالت نماید، و اگر این داستان درست بود خداوند آن را بیان می‌کرد. چون در این داستان چیزهایی شگفت‌انگیز و عبرت‌ها و نشانه‌هایی وجود دارد که خداوند آنها را مهمل و سرپوشیده نگذاشته است تا از طریق کسی به مردم برسد که به نقل کردن او اعتمادی نیست. بلکه قرآن پاره‌ای از امور مذکور در این داستان را تکذیب می‌نماید. صالح به آنها گفت: ﴿تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمۡ ثَلَٰثَةَ أَیَّامٖسه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند شوید و عیش و نوش نمایید. و در این وقتِ بسیار کم، لذّت ببرید چون بهره‌مندی و لذتی جز این چند روز برایتان وجود ندارد. و برای کسانی که پیامبرشان عذاب را به آنها وعده داد، و مقدمات آن را برای‌شان بیان کرده است چه لذتی وجود دارد؟! و انگهی مقدمات آن عذاب روز به روز بیشتر تحقق پیدا کند، به صورتی که همه آنها چهره‌هایشان سرخ سپس زرد و سپس سیاه شود. آیا این مسایل با قرآن مخالف و متضاد نیست؟! در قرآن هدایت و رهنمودهایی وجود دارد که ما را از غیر قرآن بی‌نیاز می‌کند. البته اگر حدیثی صحیح از پیامبر صدر این زمینه ثابت شده باشد که با کتاب خدا مخالفت نورزد آن را بر سر و چشم می‌گذاریم، زیرا قرآن به پیروی کردن از آن دستور داده‌است. ﴿وَمَآ ءَاتَىٰکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰکُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ[الحشر: ٧]. «آنچه را پیامبر به شما داده‌است، بگیرید و از آنچه که شما را از آن باز داشته است باز آیید». و قبلا گذشت که تفسیر کردن کتاب خدا با اخبار اسرائیلی جایز نیست، هرچند که روایت اسرائیلیات را در اموری که به دروغ بودن آن یقین نیست جایز قرار بدهیم، زیرا معانی کتاب خدا یقینی هستند و اخبار و روایت‌های اسرائیلی را نمی‌توان تصدیق یا تکذیب کرد. پس برابر قرار دادن امور یقینی با اموری که در آن تردید هست امکان‌پذیر نمی‌باشد.

آیه‌ی ۸۴-۸۰:

﴿وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٠[الأعراف: ۸۰].«و لوط را به یاد آور آنگاه که او را به‌سوی قومش فرستادیم آنگاه که به قومش گفت: آیا کار زشتی را انجام می‌دهید که پیش از شما هیچ‌کس از جهانیان نداده است؟!».

﴿إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ٨١[الأعراف: ۸۱].«همانا شما به جای زنان با مردان آمیزش می‌کنید، بلکه شما قومی تجاوز پیشه هستید».

﴿وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ٨٢[الأعراف: ۸۲].«و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: ایشان را از شهرتان بیرون کنید، آنان مردمانی هستند که به از انجام دادن زشتی دوری می‌جویند».

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٨٣[الأعراف: ۸۳].«و او و خانواده‌اش را نجات دادیم، جز همسرش که از باقی ماندگان در عذاب بود».

﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٨٤[الأعراف: ۸۴].«و بر آنان بارانی از سنگ باراندیم، پس بنگر که سر انجام گناهکاران چگونه است!».

﴿وَلُوطًاو بنده ما لوط ÷را به یاد بیاور، وقتی که او را به‌سوی قومش فرستادیم تا آنان را به پرستش خداوند یگانه دستور دهد، و از کار زشتی که پیش از آنان هیچ‌کس آن را انجام نداد، نهی کند. ﴿إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَآنگاه که به قومش گفت: آیا کار زشتی را انجام می‌دهید که هیچ زشتی بالاتر از آن وجود ندارد؟ ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِینَاین عمل، کار بسیار زشتی بود که قوم لوط ابداع کردند، و این راه منحرف را برای پسینیان خود به یادگار گذاشتند. سپس آن را بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّکُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِچگونه زنان را که خدا برایتان آفریده است رها می‌کنید که در زنان محل بهره برداری و شهوت رانی و ارضای غریزه جنسی وجود دارد و با فطرت موافق است، و به مردان روی می‌آورید و با آنان آمیزش می‌کنید که این کار، بی‌نهایت زشت و پلید است؟! و این محلی است که آلودگی و کثافت از آن بیرون می‌آید و انسان از نام بردن آن شرم می‌کند تا چه رسد به این‌که در این محل با کسی آمیزش نماید. ﴿بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَبلکه شما قومی هستید که از مرز خدا تجاوز نموده و بر ارتکاب حرام جرات کرده اید. ﴿وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡیَتِکُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ یَتَطَهَّرُونَ٨٢و پاسخ قوم لوط جز این نبود که گفتند:آنها را از شهر و دیارتان بیرون کنید، آنان قومی هستند که از انجام دادن زشتی دوری می‌جویند. ﴿وَمَا نَقَمُواْ مِنۡهُمۡ إِلَّآ أَن یُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ٨[البروج: ۸]. «و از آنان انتقام نگرفتند جز به خاطر این‌که به خدای توانا و ستوده ایمان آوردند».

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ کَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٨٣پس او و خانواده‌اش را نجات دادیم جز همسرش که از باقی ماندگانِ هلاک شده معذّب بود. خداوند به لوط دستور داد تا شب هنگام خانواده‌اش را بیرون ببرد، زیرا عذاب به هنگام صبح بر قومش فرود می‌آمد، پس لوط به هنگام شب خانواده‌اش را بیرون برد جز همسرش که باقی ماند، و عذابی که به قومش رسید به او هم رسید. ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِم مَّطَرٗاو آنان را با سنگ‌های گرم و سخت که از سنگ و گل تشکیل یافته بود سنگباران کردیم، و خداوند آن دهکده ومردمانش را زیر و رو کرد. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِینَپس بنگر که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟ سر انجام‌شان هلاکت و رسوایی همیشگی بوده است.

آیه‌ی ۸٧-۸۵:

﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡۖ فَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَٱلۡمِیزَانَ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ٨٥[الأعراف: ۸۵].«و به‌سوی مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، و گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما معبود به حقی جز او ندارید، همانا دلیلی از جانب پروردگارتان پیش شما آمده است، پس پیمانه و ترازو را کامل نمایید، و حقوق و اموال مردم را کم نکنید، و در زمین پس از اصلاح آن فساد و تباهی نورزید. این برایتان بهتر است اگر شما مؤمن هستید».

﴿وَلَا تَقۡعُدُواْ بِکُلِّ صِرَٰطٖ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَتَبۡغُونَهَا عِوَجٗاۚ وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ کُنتُمۡ قَلِیلٗا فَکَثَّرَکُمۡۖ وَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨٦[الأعراف: ۸۶].«و بر سر هر راهی ننشینید تا کسانی را که به خدا ایمان آورده‌اند بترسانید، و از راه خدا باز دارید، و آن را کج می‌خواهید. و یه یاد آورید وقتی که شما کم بودید پس خداوند شما را زیاد کرد. و بنگرید که سر انجام فسادکنندگان چگونه بوده است!».

﴿وَإِن کَانَ طَآئِفَةٞ مِّنکُمۡ ءَامَنُواْ بِٱلَّذِیٓ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَطَآئِفَةٞ لَّمۡ یُؤۡمِنُواْ فَٱصۡبِرُواْ حَتَّىٰ یَحۡکُمَ ٱللَّهُ بَیۡنَنَاۚ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨٧[الأعراف: ۸٧].«و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شده‌ام ایمان آوَرَد و گروهی ایمان نیاوَرَد، پس صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند، و او بهترینِ داوران است».

﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَو به‌سوی قبیله معروف مدین، ﴿أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗابرادرشان شعیب را فرستادیم تا آنان را به عبادت خداوند یگانه و بی‌شریک فرا بخواند، و به آنها دستور دهد که پیمانه و ترازو را به صورت کامل بپردازند، و حقوق مردم را کم نکنند و با انجام دادن گناه در زمین فساد و تباهی ننمایند. بنابر این فرمود ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَو در زمین بعد از اصلاح آن فساد مکنید این برایتان بهتر است اگر شما مومن هستید. زیرا ترک گناهان به خاطر فرمان بردن از دستور خدا و نزدیکی جستن به او برای بنده بهتر و سودمندتر از آن است که مرتکب گناهان شود، و موجب ناخشنودی خداوند جبار و عذاب جهنم گردد.

﴿وَلَا تَقۡعُدُواْ بِکُلِّ صِرَٰطٖو بر سر هر راهی به کمین مردم ننشیند. یعنی راهی که رفت و آمد در آن زیاد است، و مردم را از آن بر حذر ندارید، ﴿تُوعِدُونَو مردم را از در پیش گرفتن آن مترسانید، ﴿وَتَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِهِو کسانی را که به خدا ایمان آورده‌اند از راه او باز ندارید. یعنی کسانی را که می‌خواهند به وسیله این راه هدایت شوند، بازندارید، ﴿وَتَبۡغُونَهَا عِوَجٗاو راه خدا را کج می‌خواهید، به گونه‌ای که آن را با هواهای نفسانی خود همسو ساید. حال آن‌که بر شما ودیگران واجب بود راهی را که خداوند برای بندگانش قرار داده است و آدمی را به خشنودی او و سرای کرامت راهنمایی می‌کند در پیش بگیرید. راهی که بزرگ‌ترین رحمت و مهربانی خدا نسبت به بندگان است. پس به یاری آن مسلک بشتابید و به‌سوی آن فرا بخوانید و از آن حمایت کنید. نه این‌که راهزنان این راه باشید، و مردم را از آن بازدارید، زیرا این کار ناسپاسی نعمت خدا و مخالفت و مبارزه با او، و کج کردن راست‌ترین و میانه‌ترین راه است. اما شما به کسی که این راه را در پیش گیرد توهین می‌کنید. ﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ کُنتُمۡ قَلِیلٗا فَکَثَّرَکُمۡو به یاد آورید نعمت خدا را، آنگاه که کم بودید، پس شما را زیاد نمود. یعنی شما را با دادنِ همسران و فرزندان و سلامتی رشد داد و شما را با بیماری‌هایی از قبیل «وبا» و دیگر بیماری‌هایی که (از نسل و تعداد) شما می‌کاست نیازمود، و دشمنی را بر شما مسلط نگرداند که نابودتان کند. و شما را در زمین پراکنده نکرد، بلکه با گرد آوردن در یکجا و سرازیر کردن روزی به سویتان و فراوانی نسل بر شما انعام کرد. ﴿وَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَو بنگرید که سرانجام فسادکنندگان چگونه است؟ پس شما آنها را در گروه‌هایشان جز پراکنده نمی‌بیند، و جز وحشت و گیاهانی در اماکن سکونت‌شان نمی‌یابید. و نام نیکی از خود برجای نگذاشته‌اند، بلکه در دنیا نفرین و در روز قیامت خواری و رسوایی بهره آنان است.

﴿وَإِن کَانَ طَآئِفَةٞ مِّنکُمۡ ءَامَنُواْ بِٱلَّذِیٓ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَطَآئِفَةٞ لَّمۡ یُؤۡمِنُواْو اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شده‌ام ایمان آوَرَد و گروهی دیگر ایمان نیاوَرَد که بخش اعظم آنان را گروه بی‌ایمان تشکیل می‌دهد، فَٱصۡبِرُواْ حَتَّىٰ یَحۡکُمَ ٱللَّهُ بَیۡنَنَاۚ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَپس صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند، و او بهترین داوران است، اهل حق را یاری داده و باطل گرایان را به عذاب و عقوبت دچار خواهد کرد.

آیه‌ی ٩۳-۸۸:

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّکَ یَٰشُعَیۡبُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَکَ مِن قَرۡیَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۚ قَالَ أَوَلَوۡ کُنَّا کَٰرِهِینَ٨٨[الأعراف: ۸۸].«رؤسا و اشراف مستکبر قومش گفتند: ای شعیب! تو و کسانی را که به همراهت ایمان آورده‌اند از شهر و آبادی خود بیرون می‌کنیم، یا این‌که به آئین ما برمی‌گردید. شعیب با تعجب و انکار به قوم خود گفت: آیا هرچند اگر دوست هم نداشته باشیم که پیرو دین و ملت باطل شما بشویم (باز ما را از شهر خودتان بیرون می‌کنید)؟!».

﴿قَدِ ٱفۡتَرَیۡنَا عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِی مِلَّتِکُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَآ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَ٨٩[الأعراف: ۸٩].«اگر به آئین شما درآییم پس از این‌که خدا ما را از آن نجات داده است همانا بر خدا دروغ بسته‌ایم. برای ما شایسته نیست که به آن درآییم مگر این‌که پروردگار بخواهد، علم پروردگارِ ما همه چیز را در برگرفته است، بر خدا توکل نموده‌ایم. پروردگارا! میان ما و قوم ما به حق داوری کن و تو بهترین داوری کنندگانی».

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَیۡبًا إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ٩٠[الأعراف: ٩۰].«و سران کافر قومش گفتند: اگر شما از شعیب پیروی کنید همانا آنگاه از زیان کاران هستید».

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَ٩١[الأعراف: ٩۱].«پس زمین لرزه شدیدی آنان را فرا گرفت و در خانه‌هایشان بر زانو افتادند و مردند».

﴿ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیۡبٗا کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَاۚ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیۡبٗا کَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِینَ٩٢[الأعراف: ٩۲].«کسانی که شعیب را تکذیب کردند گویی خود در آن دیار سکونت نداشتند، کسانی که شعیب را تکذیب کردند آنان زیان کاران بودند».

﴿فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَنَصَحۡتُ لَکُمۡۖ فَکَیۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ کَٰفِرِینَ٩٣[الأعراف: ٩۳].«پس، از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام‌های پروردگارم را به شما رساندم، و شما را نصیحت کردم، پس چگونه به خاطر قومی اندوه می‌خورم که کافر بودند؟».

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِاشراف و سران متکبر قومش که از خواست‌ها و امیال خود پیروی کرده و با لذت‌ها و خوش گذرانی‌ها سرگرم و غافل شده بودند، وقتی که حق پیش آنان آمد و دیدند که با خواست‌های پلیدشان موافق نیست، آن را رد کردند و از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند، و به پیامبرشان شعیب و مومنان مستضعفی که همراه او بودند، گفتند: ﴿لَنُخۡرِجَنَّکَ یَٰشُعَیۡبُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَکَ مِن قَرۡیَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاای شعیب! حتما تو و کسانی را که همراه تو ایمان آورده‌اند از شهر و آبادی خود بیرون می‌کنیم، یا این‌که باید به دین ما برگردید. آنها نیروی ردمنشانه و درنده خویی خود را در مقابله با حق به کار گرفتند و هیچ دین و عهد و حقی را رعایت نکردند، بلکه هوی و هوس و خواست‌هایشان را در نظر گرفتند و از سفاهت و ابلهی خود که آنان را بر این سخن فاسد راهنمایی کرده بود پیروی نموده وگفتند: یا تو و کسانی که به شما ایمان آورده‌اند به دین ما بر می‌گردید و یا این‌که از شهر و آبادی خود بیرونتان می‌کنیم. پس شعیب ÷آنان را فرا خواند وامیدوار بود ایمان بیاورند. اما او را تهدید کردند که اگر از ما پیروی نکنید شما را از وطن اخراج می‌کنیم. در حالی که او و کسانی که همراهش بودند به اقامت در آن سزاوارتر بودند. ﴿قَالَشعیب ÷با تعجب از سخن‌شان گفت: ﴿أَوَلَوۡ کُنَّا کَٰرِهِینَآیا علی رغم این‌که از دین و آئین باطلتان متنفر هستیم و آن را باطل می‌دانیم باز از شما پیروی نماییم؟! زیرا کسی به دین شما فرا خوانده می‌شود که به آن علاقه داشته باشد، اما کسی که آشکارا مردم را از آن باز می‌دارد و پیروان آن را تقبیح می‌کند چگونه به‌سوی آن فرا خوانده می‌شود؟!.

﴿قَدِ ٱفۡتَرَیۡنَا عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِی مِلَّتِکُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَابر ما گواه باشید که اگر به دین شما برگردیم بعد از آن‌که خدا ما را از شر آن نجات داده ‌است، ما دروغگو هستیم، و به خدا دروغ نسبت می‌دهیم، زیرا می‌دانیم که هیچ دروغ و افترایی بزرگ‌تر از آن نیست که کسی برای خدا شریک قرار بدهد، حال آن‌که او یگانه و یکتا و بی‌نیاز است، خداوندی که نه همسری دارد ونه فرزندی و نه در پادشاهی شریکی دارد. ﴿وَمَا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَآو ما را نسزد که به آن درآییم و به آن برگردیم.

یعنی غیر ممکن است که به آن برگردیم و این یک امر محال است. پس شعیب ÷آنها را از این‌که با آنان موافقت کند از چند جهت ناامید کرد، یکی این‌که دین آنها را نمی‌پسندند، و از شرکی که بر آن قرار دارند متنفر هستند. دیگر این‌که شعیب آیین آنها را توهم و دروغ به حساب آورد، و آنها را گواه گرفت که اگر او و کسانی که همراهش هستند از آنها پیروی کنند دروغگو می‌باشند. و دیگر این‌که شعیب و یارانش به نعمتی که خدا به آنان ارزانی داشته بود اعتراف کردند و آن این‌که خداوند آنان را از آن دین منحرف نجات داده‌است. و دیگر این‌که برگشتن آنها به آن دین خرافی پس از این‌که خداوند آنها را هدایت کرد غیرممکن و محال است. و با توجه به تعظیم خدا در دل‌هایشان و اعتراف به بندگی او و این‌که او معبود یکتا است و عبادت جز برای او شایست نیست، و اقرار به این‌که معبودان مشرکان باطل هستند، امکان ندارد که به دین آنان برگردند، زیرا خداوند به آنان عقل و خردی را ارزانی نموده است که بوسیله آن حق و باطل و هدایت و گمراهی را تشخیص می‌دهند.

اما از آنجا که مشیت خدا و اراده او در آفریدگانش نافذ است و هیچ‌کس نمی‌تواند از دایره مشیت و خواست او بیرون رود گرچه تمامی اسباب دست به دست هم دهند وتمامی نیروها همسو باشند آنها بر خود حکم نمی‌کنند که چیزی را خواهند کرد یا آن را ترک کنند. بنابر این استثنایی قایل شدند و گفتند: ﴿وَمَا یَکُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِیهَآ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَاو ما را نسزد که به آن برگردیم مگر این‌که پروردگار ما بخواهد. یعنی برای ما و دیگران ممکن نیست که از دایره خواست و مشیت خدا که تابع علم و حکمت اوست بیرون رویم. ﴿وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاو علم و آگاهی پروردگارمان هر چیزی را حاطه نموده است. پس خداوند آنچه را که شایسته بندگان است، می‌داند، و تدبیر امور آنان بر عهده اوست. ﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَابر او اعتماد نموده‌ایم و او ما را به راه راست هدایت خواهد کرد. بر او توکل نموده‌ایم و او ما را از همه راه‌های جهنم نجات می‌دهد، زیرا هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است و امر دین و دنیایش را برای او آسان می‌گرداند.

﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّپروردگارا! بین ما و قوم ما به حق داوری کن. یعنی مظلوم و صاحب حق را بر ظالم و مخالف حق پیروز گردان. ﴿وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰتِحِینَو تو بهترین گشایندگان هستی. و خداوند برای بندگانش به دو صورت گشایش می‌آورد، گشودن علم و دانش به وسیله روشن شدن حق از باطل و هدایت از گمراهی، و روشن کردن این‌که چه کسی بر راه راست است و چه کسی از آن منحرف گشته است. و نوع دوم داوری و گشایش خدا به وسیله عقوبت ستمگران و نجات و بزرگداشت صالحان صورت می‌پذیرد. پس آنان از خدا خواستند که میان آنها و قوم‌شان به حق و عدالت داوری کند و از نشانه‌ها و عبرت‌هایش چیزهایی به آنان نشان دهد که هر دو گروه راه‌شان را از یکدیگر جدا کنند.

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِو اشراف و روسای کافر قومش مردم را از پیروی کردن از شعیب برحذر داشته و می‌گفتند: ﴿لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَیۡبًا إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَاگر شما از شعیب پیروی کنید آنگاه از زیان کاران هستید. این چیزی بود که نفسشان برای آنها آراسته و آنان را فریب داده بود که زیان و بدبختی در پیروی کردن از هدایت ورشد است. اما ندانستند که زیان کامل و همه جانبه در پایبندی به گمراهی و گمراه کردن دیگران است، که آنان بر آن بودند. و زمانی متوجه این قضیه شدند که عذاب آنها را فرا گرفت.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُپس زلزله شدیدی آنان را فرا گرفت، ﴿فَأَصۡبَحُواْ فِی دَارِهِمۡ جَٰثِمِینَو در خانه‌هایشان بیهوش و خشکیده و مرده افتادند. خداوند متعال حال بد آنها را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیۡبٗا کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَاکسانی که شعیب را تکذیب کردند گویی که در خانه‌هایشان سکونت نداشته و از آن لذت نبرده و از سایه‌های دلپذیر آن استفاده نکرده‌اند.

انگار در تفریحگاه‌ها و نهرهای آن تفرّج نکرده و از میوه‌های درختان آن نخورده‌اند. پس عذاب، آنان‌را در برگرفت و مکان سرگرمی و بازی و لذت جویی آنها را تبدیل به مکان اندوه و بدبختی و عذاب کرد. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیۡبٗا کَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِینَکسانی که شعیب را تکذیب کردند آنان زیان کاران بودند. یعنی فقط آنان زیانکارند، چون آنها خویشتن و دین و خانواده‌هایشان را در روز قیامت ضایع می‌کنند و این زانی آشکار است. نه کسانی که به آنها گفتند: ﴿لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَیۡبًا إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَاگر شما از شعیب پیروی کنید همانا آنگاه از زیان کاران هستید.

پس وقتی که هلاک شدند پیامبرشان ÷ از آنان روی برتافت، ﴿وَقَالَو پس از مرگ‌شان با سرزنش و توبیخ خطاب به آنان گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّیای قوم من! همانا پیام‌های پروردگارم را به شما رساندم، و برایتان بیان کردم به نحوی که به اعماق وجود و دل‌هایتان رسید، و در آن جای گرفت، و در یافتید که پیامی بالاتر از آن وجود ندارد. ﴿وَنَصَحۡتُ لَکُمۡو شما را نصیحت کردم اما شما نصیحت مرا نپذیرفتید و از راهنمایی‌ها اطاعت نکردید بلکه سرپیچی و سرکشی نمودید.

﴿فَکَیۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ کَٰفِرِینَپس چگونه برای کسانی اندوهگین شوم که خیری در آنها نیست؟ و خیر پیش آنها آمد اما آن را رد کرده و نپذیرفتند. بنابر این جز شر و بدی چیزی شایسته اندوه خورد، بلکه به هلاکت و نابودشدنشان باید شاد شد. بار خدایا! از رسوایی و خواری به تو پناه می‌برم! و چه شقاوت و عقوبتی بزرگ‌تر از آن است که آدمی به حالتی برسد که خیرخواه‌ترین مردم از وی بیزاری جوید؟!.

آیه‌ی ٩۵-٩۴:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَا بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ یَضَّرَّعُونَ٩٤[الأعراف: ٩۴].«و در هیچ شهر و آبادی پیامبری را نفرستاده‌ایم مگر این‌که اهالی آنجا را با مشکلات و مصائب گرفتار کردیم تا شاید تضرع و زاری کنند».

﴿ثُمَّ بَدَّلۡنَا مَکَانَ ٱلسَّیِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ فَأَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ٩٥[الأعراف: ٩۵]. «سپس به جای بدی، نیکی را قرار دادیم تا این‌که فزونی گرفتند و گفتند: پدرانمان را هم ناخوشی و خوشی رسیده است، پس آنان را ناگهان گرفتیم در حالی‌که آنها نمی‌فهمیدند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّبِیٍّو در هیچ شهر و آبادی پیامبری را نفرستاده‌ایم که آنان را به عبادت خدا فرا خواند و از شر و بدی باز دارد، و آنان از دین وی پیروی نکنند، ﴿إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَامگر این‌که اهل آن جارا، ﴿بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِبا فقر و بیماری و انواع مصیبت‌ها مورد آزمایش قرار داده‌ایم. ﴿لَعَلَّهُمۡتا شاید وقتی که به این مصیبت‌ها دچار گردند فروتن شوند. و ﴿یَضَّرَّعُونَبه درگاه خدا زاری و تضرع نمایند و تسلیم حق شوند.

﴿ثُمَّسپس وقتی که دچار شدن به مصایب در آنان کارساز نشد و استکبار آنها ادامه یافت و طغیان و سرکشی‌شان بیشتر شد، ﴿مَکَانَ ٱلسَّیِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَبه جای سختی و بدی، نیکی را قرار دادیم. پس خداوند روزی‌ها را به‌سوی آنها سرازیر نمود و جسم‌هایشان را تندرست و سلامت کرد، و بلا و مصیبت‌ها را از آنان دور ساخت، ﴿حَتَّىٰ عَفَواْتا این‌که زیاد شدند و روزی‌هایشان فراوان شد، و در نعمت و فضل خدا فرو رفتند، و مصیبت‌هایی که بر آنان آمده بود فراموش نمودند، ﴿وَّقَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُو گفتند: پدرانمان را ناخوشی و خوشی رسیده است. یعنی این عادت و شیوه همواره در میان گذشتگان و آیندگان موجود بوده است، و برحسب دگرگونی‌های زمان و چرخش روزگار گاهی درخوشی و ثروتمندی به سر برده و گاهی در ناراحتی و تنگدستی قرار داشتند. و پنداشتند که این مصیبت‌ها به خاطر پند گرفتن و موعطه و استدراج و باز آمدن نیست. تا این‌که شاد شدند و به آنچه داده شده بودند خوشحال گردیدند و دنیا آنها را شیفته و مجذوب خود کرد. ﴿فَأَخَذۡنَٰهُمپس بناگاه (گریبان) آنها را گرفتیم. ﴿بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَناگهان (آنان را گرفتیم) در حالی که آنان نمی‌فهمیدند. یعنی هلاک شدن و نابود گشتن به ذهن آنان خطور نمی‌کرد و گمان می‌بردند که آنها شایستگی برخورداری از این نعمات را دارند و می‌توانند آنها را در قبضه خود نگاه دارند. و در این پندار بودند که این نعمت‌ها همیشه در دسترس آنان بوده و به جایی دیگر منتقل نخواهند شد.

آیه‌ی ٩٩-٩۶:

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٩٦[الأعراف: ٩۶].«و اگر اهل این شهر و آباد‌ی‌ها ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه می‌کردند، برکت‌های آسمان و زمین را بر آنان می‌گشودیم، اما تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه که می‌کردند (گریبان‌شان را) گرفتیم».

﴿أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا بَیَٰتٗا وَهُمۡ نَآئِمُونَ٩٧[الأعراف: ٩٧].«آیا مردمان این شهرها ایمن شدند از این‌که عذاب ما شبانگاه پیش آنها بیاید، در حالی‌که آنها خوابیده‌اند؟».

﴿أَوَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٩٨[الأعراف: ٩۸].«آیا مردمان این شهرها ایمن شدند از این‌که عذاب ما چاشتگاه به سراغ آنها بیاید در حالی‌که بازی می‌کنند؟».

﴿أَفَأَمِنُواْ مَکۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا یَأۡمَنُ مَکۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩٩[الأعراف: ٩٩].«آیا از مکر و انتقام خدا ایمن شدند؟ جز قوم زیانکار از مکر خدا ایمن نمی‌شود».

خداوند متعال ذکر نمود کسانی که پیامبران را تکذیب می‌کنند به منظور پندپذیری و برحذر داشته شدن به ناخوشی و ناگواری‌ها گرفتار می‌شوند، و از باب استدراج و مکر به خوشی‌ها دست می‌یازند. سپس بیان نمود که اگر اهالی آباد‌ی‌ها قلبا ایمان بیاورند، ایمانی صادق و راست که اعمال آن‌را تصدیق نمایند، و در ظاهر و باطن با ترک کردن همه آنچه از خدا حرام نموده است تقوای الهی را رعایت کنند، برکت‌های آسمان و زمین بر روی آنان گشوده می‌شود، و خداوند پی درپی از آسمان برای آنان باران می‌فرستد و از زمین چیزهایی برای آنان می‌رویاند که خود و چهارپایانشان به وسیله آن زندگی شاد و خرم و روزی فراوان خواهند داشت، و بدون این‌که برای به دست آوردن آن دچار رنج و خستگی و زحمت شوند. اما آنها ایمان نیاوردند و پرهیزگاری نکردند، ﴿فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَپس ناگهان آنان را به سبب آنچه که می‌کردند به عقوبت‌ها و بلاها و قطع برکات، و نزول آفت‌های زیاد گرفتار کردیم، و این سزای پاره‌ای از اعمال‌شان است، و اگر خداوند آنها را به سبب همه آنچه که کرده‌اند مجازات نماید، هیچ جنبده‌ای را بر روی زمین باقی نخواهد گذاشت. ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِی ٱلنَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٤١[الروم: ۴۱]. «فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب آنچه مردمان کردند آشکار گردید، تا سزای پاره‌ای از آنچه که کرده‌اند را به آنان بچشاند، شاید باز آیند».

﴿أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓآیا مردمان و اهالی آبادی‌هایی که پیامبران را تکذیب کردند ایمن شدند، ﴿أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَااز این‌که عذاب سخت ما به سراغ آنها بیاید؟ ﴿بَیَٰتٗا وَهُمۡ نَآئِمُونَشبانگاهان در حالی که خوابیده‌اند؟ یعنی در حالت غفلت و بی‌خبری و در حالی که در استراحت هستند آنها را فرا گیرد؟ ﴿أَوَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن یَأۡتِیَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ٩٨و آیا مردمان شهرها ایمن شدند از این‌که عذاب ما چاشتگاه به سراغ آنها بیاید، در حالی که مشغول بازی هستند؟! پس چه چیزی آنها را ایمن داشته است، در حالی که آنها اسبابش را فراهم کرده و انجام داده و جنایت‌های بزرگی را مرتکب شده‌اند که برای هلاکت و نابودی‌شان فقط پاره‌ای از آن جنایت‌ها کافی است؟!.

﴿أَفَأَمِنُواْ مَکۡرَ ٱللَّهِآیا از مکر خدا ایمن شدند، و مطمئن هستند که آنان را مهلت داده و ناگهان آنان را نابود نمی‌نماید؟ همانا مکر خدا بسیار محکم است﴿فَلَا یَأۡمَنُ مَکۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَو از مکر خدا ایمن نمی‌شود مگر قومی که زیان کارند، زیرا هرکس که از عذاب خدا ایمن باشد بدان معنی است که به سزا و جزای اعمال، و به پیامبران ایمان واقعی نیاورده است. در این آیه شریفه به شدت برحذر داشته شده‌ایم که بنده نباید به خاطر ایمانی که دارد ایمن باشد بلکه همیشه باید بترسد از این‌که به بلایی گرفتار شود که ایمان او را سلب کند. و همواره باید خداوند را چنین بخواند: «ای گرداننده دل‌ها! دلم را بر زینت استوار بگردان». و باید سعی و تلاش کند هر سبب و وسیله‌ای را که به هنگام واقع شدن فتنه‌ها او را نجات می‌دهد، به دست آورد. زیرا بنده در هر مقامی که باشد ضمانتی نیست که از آفت‌ها سالم بماند.

آیه‌ی ۱۰۲-۱۰۰:

﴿أَوَ لَمۡ یَهۡدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ أَهۡلِهَآ أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡۚ وَنَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ١٠٠[الأعراف: ۱۰۰].«آیا برای کسانی که زمین را پس از ساکنان (پیشین) آن به ارث می‌برند روشن نشده است که اگر ما بخواهیم آنان را به سبب گناهانشان دچار مصیبت می‌کنیم و بر دل‌هایشان مهر می‌زنیم، پس نمی‌شنوند؟».

﴿تِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآئِهَاۚ وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ مِن قَبۡلُۚ کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٠١[الأعراف: ۱۰۱].«این‌ها آبادی‌هایست که بخشی از سرگذشت آن را برایت بیان می‌کنیم، و به‌راستی که پیامبران‌شان با دلایل روشن پیش آنها آمدند اما آنان چیزی را که قبلاً تکذیب کردند بدان ایمان نیاوردند. این‌گونه خداوند بر دل‌های کافران مهر می‌نهد».

﴿وَمَا وَجَدۡنَا لِأَکۡثَرِهِم مِّنۡ عَهۡدٖۖ وَإِن وَجَدۡنَآ أَکۡثَرَهُمۡ لَفَٰسِقِینَ١٠٢[الأعراف: ۱۰۲].«و بیشتر این‌ها را وفادار به پیمان ندیدیم، بلکه بیشتر آنان را نافرمان و فاسق یافتیم».

خداوند متعال با تذکر به امت‌هایی که پس از امتهایی هلاک شده گذشته آمده‌اند، می‌گوید: ﴿أَوَ لَمۡ یَهۡدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ أَهۡلِهَآ أَن لَّوۡ نَشَآءُ أَصَبۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡآیا برای امت‌ها و ملت‌هایی که پس از گذشتگانِ گناهکار و هلاک شده خود وارث زمین گشتند، سپس اعمالی شبیه اعمال آن قوم هلاک شده انجام دادند روشن نشده است که اگر خدا بخواهد آنان را به سبب گناهانشان دچار مصیب می‌نماید؟ زیرا این، سنت و روش جاری خدا در میان پیشینیان و پسینیان است.

﴿وَنَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَیعنی وقتی که خداوند آنها را آگاه ساخت اما آگاه نشدند، و آنان را تذکر داد ولی پند نگرفتند و یادآور نشدند، و آنان را با دلایل و عبترها راهنمای کرد اما هدایت نیافته و راه نیافتند، پس خداوند آنها را مجازات می‌نماید و بر دل‌هایشان مهر می‌زند، و زنگ و چرک بر دل‌هایشان انباشته می‌شود، تا این‌که دل‌هایشان سفت و محکم گشته و حق وارد آن نمی‌شود، و هیچ خیر و خوبی به آن نمی‌رسد، و چیزهایی را که به سودشان است نمی‌شنوند، و چیزی را می‌شنوند که حجّت را بر آنان اقامه می‌کند.

﴿تِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰاین آبادی‌هایی که پیش‌تر ذکر آن گذشت، ﴿نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآئِهَابخشی از اخبار آن را برای تو بیان می‌کنم، اخباری که عبرت گیرندگان از آن عبرت می‌گیرند، و باعث می‌شود که ستمکاران از ستم خویش بازآیند. و این اخبار، پندی است برای پرهیزگاران.

﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِو به درستی که پیامبران‌شان به نزد این تکذیب کنندگان آمدند تا آنان را به‌سوی چیزی فرا خوانند که سعادت‌شان در آن بود، و خداوند این پیامبران را با معجزات آشکار و دلایلی که حق را به طور کامل بیان می‌کرد، تائید نمود، اما سودی به آنها نرساند و فایده‌ای برای‌شان نداشت، و آنان را از هیچ چیزی بی‌نیاز نکرد، ﴿فَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ مِن قَبۡلُاما آنان چیزی را که قبلا تکذیب کردند بدان ایمان نیاوردند. یعنی به سبب این‌که در همان ابتدای کار حق را تکذیب کردند و آن را رد نمودند خداوند آنها را به‌سوی ایمان هدایت نکرد. و این پاداش آنان بر تکذیب و رد کردن حق بود. همان‌طور که پروردگار متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠[الأنعام: ۱۱۰]. «و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌کنیم، همانطور که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند»، و آنان را در گمراهی‌شان سرگشته رها می‌کنیم. ﴿کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡکَٰفِرِینَاین‌گونه خداوند بر دل‌های کافران مهر می‌نهد، و این سزا و کیفری است از جانب خدا. و خداوند بر آنها ستم نکرده است، بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کردند.

﴿وَمَا وَجَدۡنَا لِأَکۡثَرِهِم مِّنۡ عَهۡدٖو بیشتر امت‌هایی را که پیامبرانی به‌سوی آنها فرستاده شد، وفادار ِ به عهد نیافتیم. یعنی پایدار و پایبند نبودند، و به وصیت الهی که همه جهانیان را بدان سفارش نمود، و از دستوراتی که خداوند بر زبان پیامبران به‌سوی آنان فرستاده بود اطاعت نکردند. ﴿وَإِن وَجَدۡنَآ أَکۡثَرَهُمۡ لَفَٰسِقِینَبلکه بیشترشان را نافرمان و فاسق یافتیم. یعنی از اطاعت خدا بیرون رفته و سرپیچی کردند، و از هوی و هوس خود پیروی نمودند. پس خداوند بندگان را با فرستادن پیامبران و نازل کردن کتاب‌هایش مورد آزمایش قرار داده و آنان را دستور داده است تا از پیمان و رهنمود او پیروی کنند، پس جز تعداد اندکی از مردم که خداوند قبل از همه سعادت را به آنان داده‌است، از فرمان او اطاعت نکردند، بلکه بیشتر مردم از هدایت او روی گردانند و در مقابل آنچه پیامبران آورده‌اند تکبر ورزیده و سر بر می‌تابند. پس خداوند عذاب‌های گوناگونی را بر آنان فرود می‌آورد.

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۳:

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ بِ‍َٔایَٰتِنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَظَلَمُواْ بِهَاۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ١٠٣[الأعراف: ۱۰۳].«سپس بعد از آنان موسی را همراه با دلایل خودمان به‌سوی فرعون و اطرافیانش فرستادیم اما بدان ستم ورزیدند، پس بنگر که سر انجام تباهکاران چه شد؟».

﴿وَقَالَ مُوسَىٰ یَٰفِرۡعَوۡنُ إِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠٤[الأعراف: ۱۰۴].«و موسی گفت: ای فرعون! همانا من فرستاده‌ای از جانب پروردگار جهانیان هستم».

بعد از این پیامبران، موسی کلیم و پیشوای پیامبران بزرگوار را به‌سوی قومی سرکش و متجاوز، فرعون و اطرافیان و اشراف سرکشش فرستادیم، و موسی دلایل و نشانه‌ها و معجزات بزرگی را به آنا نشان داد که نظیر آن مشاهده نشده است. ﴿فَظَلَمُواْ بِهَااما بدان ستم ورزیدند، به این صورت که تسلیم حق نشدند و از آن فرمان نبردند، و هرکس از آن فرمان نبرد ستمکار است. آنان تکبر ورزیده و خود را از پذیرفتن آن بالاتر دانستند. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَپس بنگر که سرانجام فساد کنندگان چگونه بوده است؟!.

بنگر که چگونه خداوند آنها را هلاک و نابود نمود و نفرین و مذمت و نکوهش دنیا و آخرت را بهره آنان قرار داد؟ چه بد است عذاب خدا و لعنت دنیا و آخرت که برای آنان فراهم آمده است! این خلاصه‌ای است که آن را این‌گونه توضیح داده و می‌فرماید﴿وَقَالَ مُوسَىٰو موسی وقتی که به نزد فرعون آمد او را به‌سوی ایمان فرا خواند و گفت: ﴿إِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَیعنی من فرستاده‌ای از جانب فرستنده‌ای بزرگوار هستم، و او پروردگار جهانیان است، و ربوبیت او عالم بالا و پایین را در برگرفته است. مربی همه آفریده‌‌هایش است و با تدابیر خود به پرورش آنان می‌پردازد. از جمله تدابیرش این است که آنها را بیهوده و بی‌هدف رها نمی‌کند، بلکه پیامبران را به عنوان مژده دهنده و بیم دهنده به‌سوی آنان می‌فرستد. و او کسی است که هیچ فردی نمی‌تواند بر وی جرات نموده و ادعا کند که خدا او را فرستاده است در حالی‌که خدا او را نفرستاده باشد. پس وقتی که خداوند این‌گونه است، و مرا برای رسالت خویش برگزیده است، بر او دروغ نبسته و به جز حق چیزی را به او نسبت ندهم. زیرا اگر غیر از آن را بگویم مرا سزا خواهد داد، و به شدت گریبانم را خواهد گرفت. بنابر این می‌بایست آنها فرمان برند و از موسی پیروی کنند، به ویژه این که دلیل روشنی از جانب خدا پیش آنها آمده است که بر صحت ادعاهای او دلالت می‌نمود.

پس بر آنها واجب بود تا به مقصود و منظور رسالت او عمل کنند، و رسالت وی دو هدف و منظور بزرگ را دنبال می‌کرد، ایمان آوردن به خدا و پیروی کردن‌شان از او، و فرستادن نبی خدا و پیروی کردن‌شان از او، و فرستادن نبی‌اسرائیل به همراه وی، ملتی که خداوند آنان‌را بر جهانیان برتری داده بود، چرا که فرزندان پیامبران، و از دودمان یعقوب ÷بودند که موسی ÷یکی از آنها بود.

آیه‌ی ۱۱٩-۱۰۵:

﴿حَقِیقٌ عَلَىٰٓ أَن لَّآ أَقُولَ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ قَدۡ جِئۡتُکُم بِبَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَرۡسِلۡ مَعِیَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٠٥[الأعراف: ۱۰۵].«سزاوار است که جز حق چیزی را به خدا نسبت ندهم، همانا با دلایل روشنی از جانب پروردگارتان نزد شما آمده‌ام، پس بنی‌اسرائیل را همراه من بفرست».

﴿قَالَ إِن کُنتَ جِئۡتَ بِ‍َٔایَةٖ فَأۡتِ بِهَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ١٠٦[الأعراف: ۱۰۶]. «(فرعون) گفت: چنانچه معجزه‌ای را آورده‌ای آن را نشان بده اگر از راستگویان هستی».

﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞ١٠٧[الأعراف: ۱۰٧].«پس عصایش را انداخت و ناگهان به صورت اژدهایی آشکار درآمد».

﴿وَنَزَعَ یَدَهُۥ فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَ١٠٨[الأعراف: ۱۰۸].«و دست خود را بیرون آورد، پس ناگهان بینندگان دیدند که سفید و درخ‌شان است».

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞ١٠٩[الأعراف: ۱۰٩].«رؤسا و اشراف قوم فرعون گفتند: بی‌گمان این جادوگری دانا است».

﴿یُرِیدُ أَن یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُمۡۖ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ١١٠[الأعراف: ۱۱۰].«می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند، پس چه نظری می‌دهید؟!».

﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَأَرۡسِلۡ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ١١١[الأعراف: ۱۱۱].«گفتند: او و برادرش را مهلت بده و نگاه دار، (و کسی را) به شهر بفرست تا همه را جمع کند».

﴿یَأۡتُوکَ بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ١١٢[الأعراف: ۱۱۲].«(و) همۀ جادوگران ماهر را به نزد تو بیاورد».

﴿وَجَآءَ ٱلسَّحَرَةُ فِرۡعَوۡنَ قَالُوٓاْ إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَ١١٣[الأعراف: ۱۱۳].«و جادوگران پیش فرعون آمدند و گفتند: آیا اگر ما پیروز شویم حتماً پاداشی خواهیم داشت».

﴿قَالَ نَعَمۡ وَإِنَّکُمۡ لَمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ١١٤[الأعراف: ۱۱۴].«گفت: بله! و البته که شما از مقربان خواهید بود».

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِینَ١١٥[الأعراف: ۱۱۵].«گفتند: ای موسی! یا تو بیانداز یا ما (سحرمان را) می‌اندازیم».

﴿قَالَ أَلۡقُواْۖ فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِیمٖ١١٦[الأعراف: ۱۱۶].«گفت: بیاندازید، پس هنگامی که انداختند، چشم‌های مردم را جادو کردند، و آنان را ترساندند، و جادوی بزرگی ارائه دادند».

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۖ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ١١٧[الأعراف: ۱۱٧].«و به موسی وحی نمودیم که عصایت را بیانداز، ناگهان آنچه را می‌بافتند بلعید».

﴿فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٨[الأعراف: ۱۱۸].«پس حق روشن و آشکار گردید و آنچه می‌کردند باطل شد».

﴿فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِینَ١١٩[الأعراف: ۱۱٩].«پس در آنجا شکست خوردند و خوار و ذلیل برگشتند».

فرعون به موسی گفت: ﴿إِن کُنتَ جِئۡتَ بِ‍َٔایَةٖ فَأۡتِ بِهَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَاگر معجزه‌ای آورده‌ای آن را نشان بده اگر از راستگویان هستی. ﴿فَأَلۡقَىٰ عَصَاهُپس موسی عصایش را به زمین انداخت. ﴿فَإِذَا هِیَ ثُعۡبَانٞ مُّبِینٞو ناگهان به صورت ماری آشکار در آمده که راه می‌رفت و آن را مشاهده می‌کردند. ﴿وَنَزَعَ یَدَهُو دستش را از گریبانش بیرون آورد، ﴿فَإِذَا هِیَ بَیۡضَآءُ لِلنَّٰظِرِینَپس بینندگان آن را سفید و درخشندگی بدون این‌که این سفیدی و درخشندگی ناشی از مرض و دردی باشد، پس این، دو نشانه و معجزه بزرگی بود که بر صحت و راستی آنچه موسی آورده بود، و این‌که موسی فرستاده و پیامبر خدا است دلالت می‌کرد.

اما کسانی که ایمان نمی‌آورند هر چند معجزه هم پیش آنان بیاید ایمان نمی‌آورند مگر این‌که عذاب دردناک را ببینید.

بنابراین ﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَاشراف و روسای قوم فرعون وقتی که آنچه از آیات دیدند آنان را خیره کرد، و به آنان ایمان نیاوردند، آن را تاویل نموده و گفتند: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِیمٞهمانا این جادوگر ماهری است.

سپس کسانی را که از نظر خرد و عقل ناتوان بودند ترساندند و گفتند: ﴿یُرِیدُموسی با این کارش می‌خواهد، ﴿یُخۡرِجَکُم مِّنۡ أَرۡضِکُمۡکه شما را از وطن و سرزمینتان آواره نماید. ﴿فَمَاذَا تَأۡمُرُونَپس چه نظری می‌دهید؟ آنها با یکدیگر مشورت کردند که با موسی چه کار بکنند، و چگونه می‌تواند ضررش را به گمان آنها از خود دور نمایند، و گفتند: اگر آنچه موسی آورده است درهم شکسته نشود، در عقلِ بسیاری از مردم جای خواهد گرفت، پس در این هنگام نظر همه بر این متفق شد که به فرعون بگویند: ﴿أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُاو و برادرش را نگاه دار و به آنان مهلت بده، و مردمانی را بفرست که اهالی منطقه را گرد آورده و هر جادوگر ماهری را بیاورند. یعنی ساحران ماهر را بیاورند تا با چیزی که موسی آورده است مقابله کنند. پس گفتند: ای موسی! میان ما و شما وعده‌ای بگذار که نه تو خلاف آن عمل کنی و نه ما. ﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى٥٩ فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ٦٠[طه: ۵٩-۶۰]. «گفت: میعاد شما روز زینت است، و این که مردم به هنگام چاشت جمع شوند، پس فرعون روی گرداند و توطئه چینی کرد، سپس آمد».

و اینجا فرمود: ﴿وَجَآءَ ٱلسَّحَرَةُ فِرۡعَوۡنَو جادوگران نزد فرعون آمدند و در صورت غلبه یافتن از او پاداش خواستند و گفتند: ﴿إِنَّ لَنَا لَأَجۡرًا إِن کُنَّا نَحۡنُ ٱلۡغَٰلِبِینَآیا اگر پیروز شویم پاداشی خواهیم داشت؟ ﴿قَالَپس فرعون گفت: ﴿نَعَمۡآری! شما پاداشی خواهید داشت، ﴿وَإِنَّکُمۡ لَمِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَو حتما شما از مقربان خواهید بود. پس هم وعده پاداش به آنان داد و هم وعده نزدیک شدن به او، و بالا رفتن مقام‌شان در نزد وی، تا تلاش کنند و تمام نیرو و توان خود را برای شکست دادن موسی بکار بگیرند. و وقتی که ساحران در حضور جمع بزرگی از مردم در مقابل موسی حاضر شدند، ﴿قَالُواْبه منظور بی‌اعتنایی به آنچه موسی آورده است، گفتند: ﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَیا تو آنچه را همراه خود داری بیانداز، ﴿وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ نَحۡنُ ٱلۡمُلۡقِینَیا ما می‌اندازیم.

﴿قَالَموسی گفت: ﴿أَلۡقُواْبیاندازید. تا مردم آنچه را که با خود دارند و آنچه را که موسی آورده است مشاهده کنند. ﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْوقتی که ریسمان‌ها و عصایشان را انداختند، ناگهان بر اثر جادوی آنها ریسمان‌ها تبدیل به مارهایی شدند که راه می‌رفتند، ﴿سَحَرُوٓاْ أَعۡیُنَ ٱلنَّاسِ وَٱسۡتَرۡهَبُوهُمۡ وَجَآءُو بِسِحۡرٍ عَظِیمٖو با آن چشم مردم را بستند و آنان را ترساندند و جادوی بزرگی از خود نشان دادند که تا آن زمان نظیرش یافت نشده بود.

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَو به موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز، پس آن را انداخت، ﴿فَإِذَا هِیَپس ناگهان چون ماری شد که راه می‌رفت، ﴿تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَو همه آنچه را که آنها به دروغ ساخته بودند و با آن مردم را گول می‌زدند بلعید.

﴿فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّپس حق ثابت و آشکار شد و در آن جمع برای همه مشخص گردید. ﴿فَوَقَعَ ٱلۡحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١١٨ فَغُلِبُواْ هُنَالِکَو آنچه که جادوگران در آن جا از خود نشان دادند باطل شد، و مغلوب شدند، ﴿وَٱنقَلَبُواْ صَٰغِرِینَو آنان خوار و رسوا گشتند، و باطل‌شان مضمحل شد و جادویشان از هم پاشید و از بین رفت، و هدفی که گمان می‌بردند به دست خواهند آورد به دست نیاورده و ناامید برگشتند. و بزرگ‌ترین کسانی که حق برای‌شان روشن گشت اهل فن و جادو بودند، آن‌هایی که انواع جادو و جزئیات آن را می‌دانستند که دیگران آن را نمی‌دانستند. پس آنان دانستند که این نشانه و معجزه‌ای بزرگ از نشانه‌های خداست که آن را جز به پیامبران به هیچ‌کس نمی‌دهد.

آیه‌ی ۱۲٩-۱۲۰:

﴿وَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سَٰجِدِینَ١٢٠[الأعراف: ۱۲۰].«و جادوگران به سجده افتادند».

﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢١[الأعراف: ۱۲۱].«و گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم».

﴿رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٢[الأعراف: ۱۲۲].«پروردگار موسی و هارون».

﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُ ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَکۡرٞ مَّکَرۡتُمُوهُ فِی ٱلۡمَدِینَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ١٢٣[الأعراف: ۱۲۳].«فرعون گفت: قبل از این‌که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ همانا این توطئه‌ای است که شما در این شهر چیده‌اید تا صاحبان آن را از آن بیرون کنید ولی خواهید دانست».

﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمۡ أَجۡمَعِینَ١٢٤[الأعراف: ۱۲۴].«قطعاً دست‌ها و پاهای شما را برخلاف جهت یکدیگر قطع خواهم کرد سپس همۀ شما را به دار می‌آویزم».

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ١٢٥[الأعراف: ۱۲۵].«گفتند: همانا ما به‌سوی پروردگارمان برمی‌گردیم».

﴿وَمَا تَنقِمُ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّنَا لَمَّا جَآءَتۡنَاۚ رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗا وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِینَ١٢٦[الأعراف: ۱۲۶].«و تو ما را مورد عیب و عار قرار نمی‌دهی و (عمل ما را) انکار نمی‌کنی مگر به خاطر این‌که به آیات پروردگارمان آنگاه که نزد ما آمدند ایمان آوردیم. پروردگارا! به ما صبر عطا کن و ما را مسلمان بمیران».

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡ وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَ١٢٧[الأعراف: ۱۲٧].«و رؤسا و اشراف قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را آزاد می‌گذاری تا در زمین فساد نمایند، و تو و معبودانت را ترک کنند؟ گفت: به زودی پسران آنان را خواهیم کشت و زنان‌شان را زنده نگه می‌داریم، و ما بر ایشان چیره و مسلط هستیم».

﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ١٢٨[الأعراف: ۱۲۸].«موسی به قومش گفت: از خدا یاری بجویید، و شکیبایی کنید، همانا زمین از آن خداست، هر کس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار می‌دهد و سر انجام از آن پرهیزگاران است».

﴿قَالُوٓاْ أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَا وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٢٩[الأعراف: ۱۲٩].«گفتند: ما مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌ایم پیش از آن‌که تو پیش ما بیایی، و پس از آن‌که پیش ما آمدی، گفت: نزدیک است که پروردگارتان دشمن شما را هلاک نماید، و شما را در زمین جای‌گزین کند و بنگرد که چگونه عمل می‌کنید؟».

﴿قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٢١ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ١٢٢گفتند معجزات روشنی را که موسی آورده است تصدیق کردیم. ﴿قَالَ فِرۡعَوۡنُفرعوت در حالی که آنان را به خاطر ایمان آوردن‌شان تهدید می‌کرد به آنان گفت: ﴿ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡآیا قبل از این که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ آن خبیث، حاکمی مستبد و خودکامه بود که ادیان و گفته‌های مخالف را به شدت سرکوب می‌کرد، و دیگران چنان می‌پنداشتند که سخن فرعون را باید اطاعت کرد و دستور او را اجرا نمود و هیچ‌کس نباید از گفته و فرمانش بیرون رود. و در این حالت ملت‌ها دچار انحطاط می‌شوند و ارزش و مکانت آنان از بین می‌رود، و عقل‌ها به ضعف و خاموشی می‌گراید، و ملت‌ها نمی‌توانند از حقوق خود دفاع کنند. بنابر این خداوند در مورد فرعون فرمود: ﴿فَٱسۡتَخَفَّ قَوۡمَهُۥ فَأَطَاعُوهُ[الزخرف: ۵۴]. «پس قومش را خوار و سبک انگاشت و از او اطاعت کردند». و در اینجا فرمود: ﴿ءَامَنتُم بِهِۦ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡآیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ پس این بی‌ادبی و جسارت است، و شما با این کار نسبت به من اسائه ادب روا داشته و بر من جرات کرده اید. سپس قومش را فریب داد و گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَمَکۡرٞ مَّکَرۡتُمُوهُ فِی ٱلۡمَدِینَةِ لِتُخۡرِجُواْ مِنۡهَآ أَهۡلَهَاهمانا این توطئه ایست که آن را در این شهر چیده‌اید تا صاحبانش را از آن بیرون کنید.

یعنی موسی بزرگ و رهبر شما است و جادو را به شما آموخته است. و شما همراه با او دسیسه نموده‌اید تا در مقابل او شکست بخورید و او پیروز شود، آنگاه شما از او پیروی کنید، سپس مردم یا بیشتر توده مردم از شما پیروی کنند، و صاحبان این شهر را از آن بیرون کنید. و این دروغ است زیرا فرعون می‌دانست و نیز هرکس که موضوع را بررسی کند می‌داند موسی ÷با هیچ یک از جادوگران گرد نیامده بود بلکه جادوگران زیر نظر فرعون و فرستاده‌هایشان جمع شده بودند، و آنچه را که موسی آورده بود نشانه خدا بود و جادوگران آنچه در توان داشتند برای شکست دادن موسی مبذول داشتند، تا این‌که در ماندند و ناتوان شدند و حق برای‌شان روشن گردید.

پس، از او پیروی نمودند. سپس فرعون آنها را تهدید کرد و گفت: ﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَو خواهید دانست که چه بلایی بر سرتان خواهد آمد.

﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖبدون شک دست‌ها و پاهایتان را در جهت خلاف یکدیگر دست راست و پای چپ یا برعکس قطع خواهم کرد. فرعون خبیث ادعا می‌کرد که این‌ها تباهی کنندگان در زمین هستند و باید با آنها کاری کرد که با مفسدان می‌شود، از قبیل قطع کردن دست‌ها و پها در جهت خلاف یکدیگر. ﴿ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمۡسپس شما را بر تنه درختان خرما به دار خواهیم آویخت تا به زعم او رسوا شوید. ﴿أَجۡمَعِینَهمه‌تان را. یعنی این کار فقط با یکی انجام نمی‌شود بلکه همه‌تان این عذاب را خواهید چشید. جادوگرانی که ایمان آورده بودند وقتی که تهدید فرعون را شنیدند به او گفتند: ﴿إِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَهمانا ما به‌سوی پروردگارمان بر می‌گردیم. بنابر این از عقوبت و سزایی که ما را از آن می‌ترسانی پروایی نداریم، و خدا بهتر و پایدارتر است. پس هر آنچه که می‌خواهی بکن.

﴿وَمَا تَنقِمُ مِنَّآو اعتراض و تهدید تو به خاطر آن نیست که ما گناهی داریم، ﴿أَنۡ ءَامَنَّا بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّنَا لَمَّا جَآءَتۡنَابلکه بدان جهت است که ما به نشانه‌های پروردگارمان وقتی به ما رسید ایمان آوردیم. اگر این گناه و عیب است و صاحب آن سزاوار عقوبت و سزا می‌باشد، پس این گناه ماست. سپس از خداوند خواستند که آنها را پایدار و ثابت قدم نماید و به آنان صبر و شکیبایی عطا فرماید. پس گفتند: ﴿رَبَّنَآ أَفۡرِغۡ عَلَیۡنَا صَبۡرٗاپروردگارا! بر ما شکیبایی فرو ریز. یعنی صبری بزرگ به ما عطا کن. همانطور که نکره آمدن کلمه ﴿صَبۡرٗابر این موضوع دلالت می‌نماید. چون این آزمایش و گرفتاری بزرگی است که به از بین رفتن جان‌ها منجر می‌شود. پس در اینجا به صبر و شکیبایی زیادی نیاز است تا دل محکم و استوار گردد و مومن بر ایمانش ثابت باشد و پریشانی و اضطراب زیاد از او دور شود. ﴿وَتَوَفَّنَا مُسۡلِمِینَو ما را مسلمان، یعنی تسلیم امر خودت و پیرو پیامبران بمیران. و ظاهرا فرعون تهدیدش را عملی کرد، و آن سزا را به آنان رسانید، و خداوند آنها را بر ایمان ثابت قدم و استوار گرداند.

این در حالی بود که فرعون و اشراف و روسا و عموم مردم که از اشراف پیروی می‌کردند، در مقابل آیات خدا تکبر ورزیده و آن را نپذیرفتند، و از روی ستم و خودبزرگ بینی آن را انکار کردند، و فرعون را بر ضربه زدن به موسی تحریک کردند و ادّعا کردند که آنچه موسی آورده باطل و فاسد است. پس به فرعون گفتند: ﴿أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوۡمَهُۥ لِیُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِآیا موسی و قومش را آزاد می‌گذاری تا با دعوت به‌سوی خدا و فراخوانی به‌سوی خوبی‌ها و کارهای نیک که آبادانی و صلاح زمین در این کارهاست در زمین فساد کنند؟! حال آن‌که فساد همان است که آنان بر آنان قرار داشتند. اما ستمگران به آنچه که می‌گویند توجهّی نمی‌کنند. ﴿وَیَذَرَکَ وَءَالِهَتَکَو تو و معبودانت را رها کنند و مردم را از پیروی کردن از تو باز دارد؟ ﴿قَالَفرعون در پاسخ آنها گفت: همانا او بنی اسرائیل را همراه با موسی در حالتی رها می‌کند که در آن رشد و نمو نمی‌کنند، و فرعون و قومش به زعم او از آسیب آنان در امان خواهند بود.

﴿سَنُقَتِّلُ أَبۡنَآءَهُمۡ وَنَسۡتَحۡیِۦ نِسَآءَهُمۡپسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده نگه می‌داریم و آنان را به قتل نمی‌رسانیم، پس وقتی که این کار را بکنیم از فزونی و زیاد شدن آنها در امان خواهیم بود، و کسانی که از آنها باقی می‌مانند خدمتکار ما خواهند بود، و برای ما کار می‌کنند، و آنان را به هر کاری که بخواهیم می‌گماریم. ﴿وَإِنَّا فَوۡقَهُمۡ قَٰهِرُونَو ما کاملا بر آنا چیره و مسلط هستیم. آنها نمی‌توانند از فرمان ما سر بتابند، و بیرون روند. و این نهایت ستم و خود کامگی و سرکشی و سنگدلی فرعون بود.

﴿قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِموسی ÷در این حالت به نصیحت آنان پرداخت، حالتی که در آن نمی‌توانستند کاری انجام دهند و مقاومتی از خود نشان دهند. پس آنان را سفارش نمود که در راه خدا پایداری نمایند و ازاو یاری بطلبند، و گفت: ﴿ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِبرای جلب آنچه که به سود شماست، و دور کردن آنچه که به زیانتان است بر خدا توکل کنید، و به خدا اعتماد داشته باشید، که به زودی گرهِ کار شما را باز خواهد کرد، ﴿وَٱصۡبِرُوٓاْو بر آنچه که برایتان پیش می‌آید صبر کنید و منتظر پیروزی باشید.

﴿إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِهمانا زمین از آن خدا است، نه مال فرعون و قومش تا در آن زورگویی کنند، ﴿یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِهر کس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار می‌دهد. یعنی برحسب خواست و حکمت خود آن را میان مردم می‌گرداند اما سرانجام از آن پرهیزگاران است، زیرا پرهیزگاران گرچه مدتی از سوی خدا و بنا بر حکمتی مورد امتحان و آزمایش قرار می‌گیرند اما سرانجام پیروزی از آن آنها است.

﴿وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَو سرانجام نیکو و خوب از آن پرهیزگاران است. و این وظیفه بنده است که کاری را انجام دهد که اذیت و آزار دیگران را به اندازه توان از خویشتن دور سازد، و در صورت ناتوان بودن وظیفه اوست که شکیبایی کند و از خدا یاری جوید و منتظر پیروزی باشد.

﴿قَالُوٓاْقوم موسی در حالی که مدتی طولانی در عذاب و اذیت فرعون بودند و از این وضعیت به ستوه آمده بودند به او گفتند: ﴿أُوذِینَا مِن قَبۡلِ أَن تَأۡتِیَنَاپیش از آن‌که نزد ما بیایی مورد اذیت و آزار قرار گرفتیم، و فرعونیان بدترین عذاب را به ما رساندند، پسران ما را کشتند و زنان ما را زنده گذاشتند، ﴿وَمِنۢ بَعۡدِ مَا جِئۡتَنَاو همچنین پس از آمدنت هم مورد اذیت و آزار قرار گرفتیم. ﴿قَالَموسی در حالی‌که آنان را به پیروزی و رهایی یافتن از شر فرعونیان امیدوار می‌کرد، گفت: ﴿عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یُهۡلِکَ عَدُوَّکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِامید است پروردگارتان دشمنتان را هلاک کند، و شما را در زمین جایگزین بگرداند. یعنی شما را در آن قدرت بدهد. و فرمانروایی و تدبیر اُمور را به دست شما بسپارد. ﴿فَیَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَو بنگرد که چگونه عمل می‌کنید، آیا سپاسگزاری می‌کنید یا ناسپاسی ؟ و این وعده‌ای بود که خداوند در زمان مقرر به آن وفا کرد.

آیه‌ی ۱۳٧-۱۳۰:

﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِینَ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ١٣٠[الأعراف: ۱۳۰].«و ما فرعون و فرعونیان را با قحط سالی و کمبود میوه‌ها گرفتار ساختیم تا شاید یادآور شوند و به‌سوی خدا باز آیند».

﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةٞ یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓۗ أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ١٣١[الأعراف: ۱۳۱].«وقتی که خوبی بدی‌شان دست می‌داد، می‌گفتند: این برای ماست، و اگر بدی بدی‌شان دست می‌داد به موسی و همراهانش فال بد می‌زدند. آگاه باشید که خوشبختی و بدبختی آنان از جانب خدا است ولی بیشتر آنان نمی‌دانند».

﴿وَقَالُواْ مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَایَةٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ١٣٢[الأعراف: ۱۳۲]. «و گفتند: هر اندازه برای ما معجزه بیاوری تا ما را با آن جادو کنی به تو ایمان نمی‌آوریم».

﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَ وَٱلۡجَرَادَ وَٱلۡقُمَّلَ وَٱلضَّفَادِعَ وَٱلدَّمَ ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ١٣٣[الأعراف: ۱۳۳].«پس سیل و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنها فرستادیم که نشانه‌های روشنی بودند، پس تکبر ورزیدند و قومی مجرم بودند».

﴿وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیۡهِمُ ٱلرِّجۡزُ قَالُواْ یَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَۖ لَئِن کَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَکَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ١٣٤[الأعراف: ۱۳۴].«و هنگامی که عذاب بر آنان واقع شد، گفتند: ای موسی! با توسل به وحیی که خداوند به سویت فرستاده است برای ما پروردگارت را به فریاد بخوان و از او بخواه این عذاب را از ما بردارد. اگر عذاب را از ما دور کنی حتماً به تو ایمان می‌آوریم، و حتماً بنی‌اسرائیل را همراه تو می‌فرستیم».

﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُ إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَ١٣٥[الأعراف: ۱۳۵].«پس هنگامی که عذاب را تا مدتی که آنها سپری کردند از آنان دور نمودیم ناگهان پیمان خود را شکستند».

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَ١٣٦[الأعراف: ۱۳۶].«بنابراین از آنان انتقام گرفتیم و آنان را در دریا غرق نمودیم، چون آیات ما را انکار کردند و از آن غافل بودند».

﴿وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَ مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَا ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖ وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُۥ وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَ١٣٧[الأعراف: ۱۳٧].«و ما همۀ جهات و اطراف پر برکت سرزمین (مصر) را به قوم مستضعف (بنی‌اسرائیل) واگذار کردیم و وعدۀ نیک پروردگارت بر بنی‌اسرائیل به خاطر صبری که داشتند تحقق یافت و آنچه را که فرعون و قومش ساخته بودند و آنچه را از باغ‌ها برداربست افراشته بودند نابود کردیم».

خداوند متعال در رابطه با برخوردی که در این اواخر با آن فرعون نمود، می‌فرماید: این شیوه و سنت خدا در میان امت‌ها است که آنها را با سختی و ناخوشی گرفتار می‌کند تا شاید تضرع و زاری کنند. ﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ بِٱلسِّنِینَو ما فرعونیان را با قحط سالی گرفتار کردیم. ﴿وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَو با کمبود میوه‌ها گرفتارشان کردیم تا پند پذیرند که آنچه بر آنان آمده است و مصیبتی که بدان گرفتار شده‌اند، سرزنشی است از جانب خدا تا شاید از کفرشان برگردند. پس این چیزها در مورد آنان موثر واقع نشد و فایده‌ای به آنها نرساند، بلکه به ستم و فساد خود ادامه دادند.

﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُوقتی‌که خیر و برکت و فراوانی روزی به ایشان دست می‌داد، ﴿قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِمی‌گفتند: این برای ماست. یعنی ما سزاوار و شایسته این هستیم. و شکر خدا را به خاطر آن به جای نمی‌آوردند، ﴿وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَیِّئَةٞو اگر قحطی و خشکسالی بدی‌شان می‌رسید، ﴿یَطَّیَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُبه موسی و همراهانشان فال بد می‌زدند. یعنی می‌گفتند: آنچه برای ما پیش آمده است به سبب نحس و شومی موسی و تبعیت بنی اسرائیل از او می‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّمَا طَٰٓئِرُهُمۡ عِندَ ٱللَّهِآگاه باشید که خوب و بد آنان از جانب خدا، و به قضا و قدرت اوست، و آن‌گونه نیست که آنها می‌گویند، بلکه گناهان و کفرشان عامل اصلی مصیبتی است که بدان گرفتار آمده‌اند. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَاما بیشترشان نمی‌دانند. به همین خاطر هر آنچه که خواستند گفتند.

﴿وَقَالُواْو آنها برای موسی بیان کردند، که همواره بر باطل خود خواهند ماند و از آن دور نمی‌شوند، و گفتند: ﴿مَهۡمَا تَأۡتِنَا بِهِۦ مِنۡ ءَایَةٖ لِّتَسۡحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَیعنی برای ما ثابت شده و بر این باوریم که تو جادوگر هستی، پس هر اندازه معجزه بیاوری یقینی می‌کنیم که جادو است و به تو ایمان نمی‌آوریم و ترا تصدیق نمی‌کنیم. و این نهایت عناد و کینه توزی است که کافران در آن قرار داشتند، تا جایی که همه چیز برای آنان مساوی است، خواه آیات و معجزات بر آنان بیاید، یا نیاید.

﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلطُّوفَانَپس بر آنان سیل فرستادیم. آب زیادی که درختان و کشتزارهایشان را غرق کرد و به آنان زیان و خسارت فراوانی وارد ساخت. ﴿وَٱلۡجَرَادَو ملخ را فرستادیم، پس میوه و کشتزارها و گیاهانشان را خورد. ﴿وَٱلۡقُمَّلَگفته شده است که آن عبارت از ملخ کوچک می‌باشد. اما ظاهرا همان شپش معروف است. ﴿وَٱلضَّفَادِعَو قورباغه، به‌گونه‌ای که ظرف‌هایشان پر از قورباغه شد، و آنان را پریشان، و به شدت اذیت کرد. ﴿وَٱلدَّمَو خون. منظور از آن خونی است که از بینی می‌ریزد، یا آن طور که بیشتر مفسران گفته‌اند آبی که آنها می‌نوشیدند و تبدیل به خون می‌شد، پس آنان خون می‌نوشیدند و در پخت و پز از آن استفاده می‌کردند. ﴿ءَایَٰتٖ مُّفَصَّلَٰتٖاین موارد دلایل روشنگری است دال بر این که آنان دروغگو و ستمکار بودند. و بیان‌گر آن است که آنچه موسی آورده حق و راست است. ﴿فَٱسۡتَکۡبَرُواْپس وقتی که این نشانه‌ها را دیدند، تکبر ورزیدند، ﴿وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَو آنان قومی گناه پیشه بودند. بنابر این خداوند آنها را مجازات کرد به این صورت که آنان را بر گمراهی باقی گذاشت.

﴿وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیۡهِمُ ٱلرِّجۡزُو هنگامی که خداوند عذاب را بر آنان وارد کرد. احتمال دارد که منظور طاعون باشد، همان‌طور که بسیاری از مفسران گفته‌اند. و احتمال دارد که منظور از آن نشانه‌های مذکور اعم از سیل و ملخ و شپش و قورباغه و خون باشد، زیرا این‌ها عذاب بودند. و هرگاه به یکی از آن عذاب‌ها گرفتار می‌شدند، ﴿قَالُواْ یَٰمُوسَى ٱدۡعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَمی‌گفتند: ای موسی! با توسل به وحیی که خداوند برایت فرستاده است پروردگارت را بخوان تا این عذاب را از ما بردارد. یعنی موسی را به سبب وحی و شریعتی که خدا به او داده بود، شفیع و میانجی قرار می‌دادند. ﴿لَئِن کَشَفۡتَ عَنَّا ٱلرِّجۡزَ لَنُؤۡمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرۡسِلَنَّ مَعَکَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَکه اگر عذاب را از ما دور کنی به تو ایمان خواهیم آورد، و بنی اسرایل را همراه با تو خواهیم فرستاد. و آنها در این باره دروغ گفتند، و هدفی جز دور شدن عذابی که بر آنان وارد آمده بود، نداشتند و می‌پنداشتند که اگر این عذاب از آنان برداشته شود دیگر عذابی به آنان نخواهد رسید.

﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُمُ ٱلرِّجۡزَ إِلَىٰٓ أَجَلٍ هُم بَٰلِغُوهُپس وقتی عذاب را تا مدتی به آن می‌رسیدند از آنان دور کردیم. یعنی تا مدتی که خداوند باقی ماندن آنها را مقرر کرده بود. و عذاب از آنان برای همیشه دور نشد، بلکه این دور کردن موقتی بود. ﴿إِذَا هُمۡ یَنکُثُونَناگهان آنان پیمانی را شکستند که با موسی بسته، و به او وعده داده بودند که ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را خواهند فرستاد. پس نه به او ایمان آوردند و نه بنی اسرائیل را با او فرستادند، بلکه همچنان سرگشته به کفر خود و شکنجه دادن بنی اسرائیل ادامه دادند.

﴿فَٱنتَقَمۡنَاپس وقتی که زمان مشخص شده برای هلاکت آنان فرا رسید، خداوند به موسی دستور داد تا شب هنگام بنی اسرائیل را با خود ببرد، و به او خبر داد که فرعون و لشکریانش آنها را دنبال خواهند کرد. ﴿فَأَرۡسَلَ فِرۡعَوۡنُ فِی ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِینَ٥٣[الشعراء: ۵۳]. «و فرعون در شهرها کسانی را مامور ساخت که مردم را جمع کرده و بنی اسرائیل را دنبال کنند». فرعون به آنها گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦ فَأَخۡرَجۡنَٰهُم مِّن جَنَّٰتٖ وَعُیُونٖ٥٧ وَکُنُوزٖ وَمَقَامٖ کَرِیمٖ٥٨ کَذَٰلِکَۖ وَأَوۡرَثۡنَٰهَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ٥٩ فَأَتۡبَعُوهُم مُّشۡرِقِینَ٦٠ فَلَمَّا تَرَٰٓءَا ٱلۡجَمۡعَانِ قَالَ أَصۡحَٰبُ مُوسَىٰٓ إِنَّا لَمُدۡرَکُونَ٦١ قَالَ کَلَّآۖ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهۡدِینِ٦٢ فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ٦٣ وَأَزۡلَفۡنَا ثَمَّ ٱلۡأٓخَرِینَ٦٤ وَأَنجَیۡنَا مُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ أَجۡمَعِینَ٦٥ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا ٱلۡأٓخَرِینَ٦٦[الشعراء: ۵۴-۶۶]. «همانا این‌ها (بنی اسرائیل) گروه و طایفه‌ای ناچیز و کم هستند. و آنان ما را به خشم می‌آورند، و همانا ما گروهی با احتیاط هستیم. (سرانجام بنی اسرائیل بر فرعونیان پیروز شدند) و آنان را از باغ‌ها و چشمه سارها بیرون راندیم. و ایشان را از میان گنج‌ها و کاخ‌های مجلل بیرون بردیم، این چنین آنها را میراث بنی‌اسرائیل قرار دادیم». و فرعونی‌ها بنی اسرائیل را تعقیب کردند و به دنبال‌شان راه افتادند و به هنگام طلوع آفتاب به آنان رسیدند. هنگامی که هر دو گروه به هم رسیدند یاران موسی گفتند: «ما (در چنگال آنان) گرفتار می‌شویم». موسی فرمود: «چنین نیست، پروردگارم با من است، رهنمودم خواهد کرد». پس به موسی فرمان دادیم که با عصایت به دریا بزن، پس دریا از هم شکافت و هر بخشی از آن مانند کوه بزرگی شد. و در آنجا دیگران را به آنها نزدیک کردیم، و موسی و همراهانش را همگی نجات دادیم، و فرعونی‌ها را در دریا غرق کردیم».

و در اینجا فرمود: ﴿فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡیَمِّ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَپس آنان را به سبب تکذیب کردن‌شان آیات خدا را و به سبب روی گردانی‌شان از حقی که نشانه‌ها و معجزات الهی بر آن دلالت می‌نمود، غرق کردیم.

﴿وَأَوۡرَثۡنَا ٱلۡقَوۡمَ ٱلَّذِینَ کَانُواْ یُسۡتَضۡعَفُونَبنی اسرائیل را که در خدمت آل فرعون بودند و آنان را عذاب می‌دادند، وارث ﴿مَشَٰرِقَ ٱلۡأَرۡضِ وَمَغَٰرِبَهَاهمه جهات زمین قرار دادیم. منظور از زمین در اینجا سرزمین مصر است که بنی اسرائیل در آن مستضعف و خوار بودند. خداوند آنها را مالک تمام سرزمین مصر قرار داد و آنان را در آنجا قدرت بخشید، ﴿ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۖ وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ ٱلۡحُسۡنَىٰ عَلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ بِمَا صَبَرُواْۖسرزمینی که در آن برکت دادیم. و وعده و سخن پروردگارت در مورد بنی اسرائیل به خاطر این‌که صبر کردند، تحقق یافت، آنگاه که موسی به آنها گفت: ﴿ٱسۡتَعِینُواْ بِٱللَّهِ وَٱصۡبِرُوٓاْۖ إِنَّ ٱلۡأَرۡضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلۡمُتَّقِینَ[الأعراف: ۱۲۸]. «از خدا یاری بجویید و شکیبایی ورزید، همانا زمین از آنِ خدا است و هرکس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار می‌دهد و سرانجام از آن پرهیزگاران است». ﴿وَدَمَّرۡنَا مَا کَانَ یَصۡنَعُ فِرۡعَوۡنُ وَقَوۡمُهُو ساختمان‌های بزرگ و منازل زیبایی را که فرعون و قومش ساخته بودند ویران نمودیم. ﴿وَمَا کَانُواْ یَعۡرِشُونَو آنچه را که بر می‌افراشتند ویران ساختیم. ﴿فَتِلۡکَ بُیُوتُهُمۡ خَاوِیَةَۢ بِمَا ظَلَمُوٓاْۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٥٢[النمل: ۵۲]. «پس به سبب ظلم وستمی که کرده بودند سقف خانه‌هایشان واژگون شد، همانا در این نشانه ایست برای قومی که می‌دانند».

آیه‌ی ۱۴۳-۱۳۸:

﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتَوۡاْ عَلَىٰ قَوۡمٖ یَعۡکُفُونَ عَلَىٰٓ أَصۡنَامٖ لَّهُمۡۚ قَالُواْ یَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا کَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ١٣٨[الأعراف: ۱۳۸]. «و بنی‌اسرائیل را از دریا گذاراندیم، پس بر قومی آمدند که مشغول عبادت بتهایی بودند. گفتند: ای موسی! برای ما هم معبودی قرار بده همان‌طور که آنان را معبودانی هست، گفت: شما قوم نادان و جاهلی هستی».

﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ مُتَبَّرٞ مَّا هُمۡ فِیهِ وَبَٰطِلٞ مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٣٩[الأعراف: ۱۳٩].«همانا ایشان آنچه که در آن قرار دارند نابود و هلاک شده است، و کاری که می‌کنند باطل است».

﴿قَالَ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِیکُمۡ إِلَٰهٗا وَهُوَ فَضَّلَکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ١٤٠[الأعراف: ۱۴۰].«(موسی) گفت: آیا غیر از الله برایتان خدایی طلب کنم حال آن‌که او شما را بر جهانیان برتری داده‌است؟!».

﴿وَإِذۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ١٤١[الأعراف: ۱۴۱].«و به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان نجات دادیم که بدترین عذاب را به شما می‌رساندند، پسرانتان را می‌کشتند و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند، و در این آزمایش بزرگی بود از جانب پروردگارتان».

﴿وَوَٰعَدۡنَا مُوسَىٰ ثَلَٰثِینَ لَیۡلَةٗ وَأَتۡمَمۡنَٰهَا بِعَشۡرٖ فَتَمَّ مِیقَٰتُ رَبِّهِۦٓ أَرۡبَعِینَ لَیۡلَةٗۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَٰرُونَ ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِی وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ١٤٢[الأعراف: ۱۴۲].«و سی شب با موسی وعده گذاشتیم، و ده شب به آن افزودیم، پس مدت پروردگارش چهل شب تمام شد، و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قوم باش، و اصلاح‌گر باش و از راه فسادکنندگان پیروی مکن».

﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِیقَٰتِنَا وَکَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِیٓ أَنظُرۡ إِلَیۡکَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِی وَلَٰکِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَکَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِیۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَکّٗا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبۡحَٰنَکَ تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٤٣[الأعراف: ۱۴۳].«و هنگامی‌که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمی‌بینی. ولی به کوه نگاه کن، اگر در جایش استوار ماند تو هم مرا خواهی دید. وقتی پروردگارش به کوه جلو‌گر شد آن را درهم کوبید و موسی بیهوش به زمین افتاد، و وقتی به هوش آمد، گفت: خدایا تو پاکی، به‌سوی تو توبه کردم و من اولینِ مؤمنان هستم».

﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡبَحۡرَو بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم. بعد از این‌که خداوند آنها را از فرعون و قومش نجات داد و آنان را هلاک کرد، و بنی اسرائیل خود نظاره‌گر این جریان بودند. ﴿فَأَتَوۡاْ عَلَىٰ قَوۡمٖ یَعۡکُفُونَ عَلَىٰٓ أَصۡنَامٖ لَّهُمۡپس بر قومی گذشتند که نزد بتهایی اقامت می‌کردند و از آنان تبرک می‌جستند و آنان را عبادت می‌کردند. و آنان به خاطر نادانی و بی‌خردی‌شان، پس از این‌که خداوند نشانه‌هایی بدانان نشان داد، به پیامبرشان موسی، ﴿قَالُواْگفتند: ﴿یَٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا کَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞبرای ما این را مشروع بگردان تا بت‌هایی را به خدایی بگیریم همان‌طور که ایشان بت را به خدایی گرفته‌اند. ﴿قَالَموسی به آنان گفت: ﴿إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَشما قومی نادان هستید. و چه نادانی و جهالتی بزرگ‌تر از این است که انسان پروردگار و آفریننده‌اش را نشناسد و چیزی را که هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی ندارد با او برابر قرار دهد.

بنابراین اموسی به آنها گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ مُتَبَّرٞ مَّا هُمۡ فِیهِ وَبَٰطِلٞ مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٣٩شرکی که در آن قرا ردارند و عبادتی که برای آن بت‌ها انجام می‌دادند، نابود و هلاک شده است. ﴿قَالَ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِیکُمۡ إِلَٰهٗاگفت: «آیا برای شما غیر از الله که معبود حقیقی است و در ذات و صفات و کارهایش کامل است، معبودی بجوییم؟». ﴿وَهُوَ فَضَّلَکُمۡ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَحال آن‌که او شما را بر جهانیان برتری داده‌است؟! پس این اقتضا می‌نماید تا در مقابل بخشش و فضلش و این‌که شما را برتری داده‌ است سپاسگزاری کنید، و عبادت و کفر ورزیدن به همه آنچه به جای او خوانده می‌شود انجام می‌گیرد.

سپس خداوند نعمت‌هایی را که به آنان ارزانی نموده بود به آنان یادآور شد و فرمود ﴿وَإِذۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَو به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعون و خاندان او نجات دادیم ﴿یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِبدترین عذاب را به شما می‌رساندند، ﴿یُقَتِّلُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُمپسرانتان را می‌کشتند و زنانتان را زنده نگاه می‌داشتند، و نجات دادن شما از عذاب آنها، ﴿بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞنعمتی بزرگ و بخششی عظیم از جانب پروردگارتان برای شماست. یا اینکه، عذابی که آنان به شما می‌دادند برایتان آزمایش و بلای بزرگی از جانب پروردگارتان بود. و هنگامی که موسی آنان را تذکر داد و موعظه کرد از تمایل به بت پرستی باز آمدند.

وقتی که خداوند با نجات دادن و قدرت بخشیدن به آنها در زمین، نعمت خویش را بر آنان تکمیل نمود، خواست تا با فرو فرستادن کتابی که احکام شرعی و عقاید پسندیده در آن است نعمت خود را بر آنها کامل بگرداند. پس با موسی سی شب وعده گذاشت، و ده شب دیگر را نیز بر آن افزود، پس چهل شب شد، تا موسی را برای ملاقات خدا و نازل شدن آن کتاب بزرگ آماده نماید و قومش برای تلقی آن علاقه‌مند بودند.

و هنگامی که موسی به‌سوی میعاد پروردگارش رفت، برادرش هارون را در مورد بنی اسرائیل بسیار مهربان و دلسوز بود، پس به برادرش گفت: ﴿ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِیدر میان قومم جانشین من باش، و در میان آنان همان کاری را بکن که من می‌کردم، ﴿وَأَصۡلِحۡو راه اصلاح را دنبال کن، ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَو از راه فساد کنندگان پیروی مکن. فسادکنندگان کسانی‌اند که گناه انجام می‌دهند.

﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِیقَٰتِنَاو هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، همان زمانی که ما برای فرستادن کتاب بر او تعیین کرده بودیم، ﴿وَکَلَّمَهُۥ رَبُّهُو پروردگارش با او سخن گفت، و نواهی و دستوراتی را بر او عرضه داشت، موسی به دیدن خدا علاقمند شد و بر این امر بی‌قراری نمود، چون پروردگارش را دوست داشت و به دیدن او علاقمند بود.

﴿قَالَ رَبِّ أَرِنِیٓ أَنظُرۡ إِلَیۡکَۚ قَالَگفت: پروردگارا! خودت را به من بنما تا ترا ببینم، خداوند فرمود: ﴿لَن تَرَىٰنِینمی‌توانی مرا ببینی و توان دیدن من را در این دنیا نداری، زیرا خداوند مردم را در این دنیا به گونه‌ای آفریده است که نمی‌توانند او را ببینند، و یارای دیدن خدا را ندارند. و این بیان‌گر آن نیست که مردم پروردگارشان را در بهشت نمی‌بینند. چون نصوص قرآنی و احادیث نبوی دلالت می‌نماید که اهل بهشت پروردگارشان را می‌برند، و خداوند آنها را در آن دنیا به صورت کامل می‌آفریند به گونه‌ای که می‌توانند خداوند را ببینند. بنابر این خداوند امکان رویت را در این آیه به برقرار ماندن کوه مشروط کرده است، پس موسی را در این‌که خداوند خواسته‌اش را نپذیرفته است چنین قانع کرد و فرمود: ﴿وَلَٰکِنِ ٱنظُرۡ إِلَى ٱلۡجَبَلِ فَإِنِ ٱسۡتَقَرَّ مَکَانَهُۥ فَسَوۡفَ تَرَىٰنِیاما به کوه بنگر، پس وقتی که پروردگارت به آن جلوه‌گر شد، و آن نیز برقرار ماند، تو مرا خواهی دید. ﴿فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلۡجَبَلِو هنگامی که پروردگارش برای کوهِ سرسخت و محکم جادوگر شد، ﴿جَعَلَهُۥ دَکّٗابر اثر تجلی خدا دچار نارامی و ناآرامی شد و تبدیل به تپه‌ای از شن روان گردید. ﴿وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقٗاو موسی وقتی که آن را مشاهده کرد بیهوش افتاد. ﴿فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَوقتی که به هوش آمد در این هنگام برای او روشن شد که چنانچه کوه نتواند در مقابل تجّلی خدا پابرجا باشد، موسی به طریق اولی پابرجا نخواهد ماند. و از پروردگارش به خاطر درخواستش که چندان به جا نبود آمرزش خواست. بنابر این گفت: ﴿سُبۡحَٰنَکَبار خدایا! تو از همه آنچه که شایسته شکوه و عظمتت نیست پاک هستی، ﴿تُبۡتُ إِلَیۡکَاز همه گناهان و جسارتی که نسبت به تو روا داشتم توبه کردم، ﴿وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَو من اولین مومنان هستم. یعنی موسی ÷به سبب آنچه که خداوند برایش کامل گرداند و آنچه را که قبلا نمی‌دانست به او یاد داد، ایمانش را تجدید نمود.

آیه‌ی ۱۴٩-۱۴۴:

﴿قَالَ یَٰمُوسَىٰٓ إِنِّی ٱصۡطَفَیۡتُکَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِی وَبِکَلَٰمِی فَخُذۡ مَآ ءَاتَیۡتُکَ وَکُن مِّنَ ٱلشَّٰکِرِینَ١٤٤[الأعراف: ۱۴۴].«خدا فرمود: ای موسی! ترا با رسالت خویش و سخن گفتنم با تو بر مردم برگزیدم، پس بگیر آنچه را که به تو دادم و از سپاسگزاران باش».

﴿وَکَتَبۡنَا لَهُۥ فِی ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡعِظَةٗ وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ فَخُذۡهَا بِقُوَّةٖ وَأۡمُرۡ قَوۡمَکَ یَأۡخُذُواْ بِأَحۡسَنِهَاۚ سَأُوْرِیکُمۡ دَارَ ٱلۡفَٰسِقِینَ١٤٥[الأعراف: ۱۴۵].«و در الواح برای او از هر چیزی نوشتیم تا پند و اندرز و روشن‌گر هر چیزی باشد، پس آن را با قدرت و توان بگیر و قومت را دستور بده تا نیکوترین آن را برگزینند، به زودی سرزمین گناهکاران را به شما نشان خواهم داد».

﴿سَأَصۡرِفُ عَنۡ ءَایَٰتِیَ ٱلَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ وَإِن یَرَوۡاْ کُلَّ ءَایَةٖ لَّا یُؤۡمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوۡاْ سَبِیلَ ٱلرُّشۡدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلٗا وَإِن یَرَوۡاْ سَبِیلَ ٱلۡغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَ١٤٦[الأعراف: ۱۴۶].«کسانی را که در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند از آیات خود باز می‌دارم، و چنانچه هر نوع معجزه‌ای را ببیند به آن ایمان نمی‌آورند، و اگر راه هدایت را ببینند به آن ایمان نمی‌آورند، و اگر راه گمراهی را ببینند آن را در پیش می‌گیرند، این بدان سبب است که آنان آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند».

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡۚ هَلۡ یُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٤٧[الأعراف: ۱۴٧].«و کسانی که آیات ما و ملاقات آخرت را تکذیب کردند اعمال‌شان نابود می‌شود، آیا جز در برابر کارهایی که کرده‌اند سزا داده می‌شوند؟!».

﴿وَٱتَّخَذَ قَوۡمُ مُوسَىٰ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِنۡ حُلِیِّهِمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٌۚ أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّهُۥ لَا یُکَلِّمُهُمۡ وَلَا یَهۡدِیهِمۡ سَبِیلًاۘ ٱتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَٰلِمِینَ١٤٨[الأعراف: ۱۴۸].«و قوم موسی بعد از او از زیورهایشان گوساله‌ای ساختند و آن را به خدایی گرفتند، پیکری بود که صدای گاو داشت. آیا نمی‌دیدند که آن پیکر با آنان سخن نمی‌گوید و آنان را به راهی رهنمود نمی‌کند؟ گوساله را به خدایی گرفتند و ستمکار بودند».

﴿وَلَمَّا سُقِطَ فِیٓ أَیۡدِیهِمۡ وَرَأَوۡاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمۡ یَرۡحَمۡنَا رَبُّنَا وَیَغۡفِرۡ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ١٤٩[الأعراف: ۱۴٩].«و هنگامی که پشیمان و سرگردان شدند دیدند که آنان گمراه شده‌اند، گفتند: اگر پروردگارمان بر ما رحم نکند و ما را نیامرزد از زمرۀ زیانکاران خواهیم شد».

﴿یَٰمُوسَىٰٓ إِنِّی ٱصۡطَفَیۡتُکَ عَلَى ٱلنَّاسِهنگامی که خداوند موسی را بعد از این‌که بسیار مشتاق رویت خداوند بود از دیدن خود باز داشت، خیر و نیکی فراوانی به او بخشید، پس فرمود: ای موسی ! تو را انتخاب کردم و برگزیدم و تو را برتری دادم و فضیلت‌های بزرگ و مناقب فراوان را بویژه تو گردانیدم، ﴿بِرِسَٰلَٰتِیبه واسطه رسالت‌هایم، که آن را جز به بهترین مردم اختصاص نمی‌دهم.

﴿وَبِکَلَٰمِیو ترا با سخن گفتن ِ بدون واسطه‌ام با تو برتری دادم و برگزیدم. و این فضیلتی است که به موسی کلیم اختصاص یافته و در میان برادران پیامبرش به آن معروف است. ﴿فَخُذۡ مَآ ءَاتَیۡتُکَپس نعمت‌ها و نهی و امری که به تو دادم با شرح صدر برگیر و آن را با پذیرفتن و فرمان بردن فراگیر. ﴿وَکُن مِّنَ ٱلشَّٰکِرِینَو از شاکرین باش. یعنی خدا را به خاطر آنچه که تو را بدان اختصاص داده و تو را با آن فضیلت و برتری بخشیده است، سپاسگزار باش.

﴿وَکَتَبۡنَا لَهُۥ فِی ٱلۡأَلۡوَاحِ مِن کُلِّ شَیۡءٖو برای او در الواح از هر چیزی که بندگان به آن نیاز دارند، نوشتیم. ﴿مَّوۡعِظَةٗتا پند و اندرزی باشد که مردم را بر انجام کارهای خوب تشویق نماید و از انجام کارهای بد برحذر دارد. ﴿وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖو بیان‌گر هر چیزی از احکام شرعی و عقاید و اخلاق و ادب باشد. ﴿فَخُذۡهَا بِقُوَّةٖپس آن را با جدیت بگیر و برای عمل کردن به آن و تحکیم نمودنش نهایت سعی خود را بکن، ﴿وَأۡمُرۡ قَوۡمَکَ یَأۡخُذُواْ بِأَحۡسَنِهَاو قومت را دستور بده تا نیکوترین آن را بگیرند، و آن اوامر واجب و مستحب است، زیرا آن بهترین و نیکوترین است. و این دلیلی است بر این‌که دستورات خدا در هر شریعتی کامل و دادگرانه و خوب و نیکو است. ﴿سَأُوْرِیکُمۡ دَارَ ٱلۡفَٰسِقِینَو به شما سرزمین فاسقان و گناهکاران را نشان خواهم داد که خداوند آنها را هلاک ساخت و سرزمین‌هایشان را پس از آنان برای عبرت دیگران باقی گذاشت تا مومنانِ توفیق یافته و فروتن از آن عبرت گیرند.

و اما در مورد کسانی دیگر غیر از مومنان فرمود: ﴿سَأَصۡرِفُ عَنۡ ءَایَٰتِیَاز نشانه‌هایم باز می‌دارم. یعنی از درس گرفتن و عبرت آموختن از نشانه‌های الهی در آفاق و انفس، و فهم آیات کتاب، کسانی را باز می‌دارم، ﴿ٱلَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّکه در زمین به ناحق تکبر می‌ورزند. یعنی بر بندگان خدا و بر حق و برکسانی که حق را آورده‌اند تکبر می‌ورزند، پس هرکس چنین باشد خداوند او را خیر زیادی محروم می‌نماید، و او را رسوا می‌کند و از نشانه‌های خدا چیزی نمی‌فهمد که از آن استفاده ببرد، بلکه حقایق در مقابل دیدگان او دگرگون می‌شود و او زشت را خوب می‌انگارد. ﴿وَإِن یَرَوۡاْ کُلَّ ءَایَةٖ لَّا یُؤۡمِنُواْ بِهَاو اگر هر دلیل و نشانه‌ای را ببینند به خاطر اعتراض و روی گردانی‌شان و مبارزه با خدا و پیامبرش به آن ایمان نمی‌آورند، ﴿وَإِن یَرَوۡاْ سَبِیلَ ٱلرُّشۡدِ لَا یَتَّخِذُوهُو اگر راه هدایت و استقامت را ببینند آن را در پیش نمی‌گیرند، و رغبتی بدان نشان نمی‌دهند، و آن راهی است که انسان را به خدا و سرای بهشت می‌رساند.﴿وَإِن یَرَوۡاْ سَبِیلَ ٱلۡغَیِّو اگر راه گمراهی را ببینند که صاحبش را به سرای بدبختی و شقاوت می‌رساند، ﴿یَتَّخِذُوهُ سَبِیلٗاآن را درپیش می گیرند. ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَکَانُواْ عَنۡهَا غَٰفِلِینَو سبب انحراف‌شان این است که آنان آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل شدند. پس رد کردن آیات خدا و غفلت‌شان از مقاصد آن و تحقیر آیات، باعث شد تا آنها راه گمراهی را در پیش بگیرند و راه هدایت را رها کنند.

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِو کسانی که آیات بزرگ ما را که بر صحت آنچه پیامبرانمان آورده‌اند د لالت می‌کنند، و ملاقات روز آخرت را تکذیب نمایند، ﴿حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡاعمال‌شان نابود می‌شود، چون اعمال آنها اساسی ندارد و فاقد شرط پذیرفته شدن است، که شرط ندارد وفاقد شرط پذیرفته شدن است، که شرط پذیرفته شدن اعمال ایمان داشتن به آیات خدا و معتقد بودن به پاداش و جزای اوست. ﴿هَلۡ یُجۡزَوۡنَآیا سزایی که به آنان داده می‌شود و بر اثر آن اعمال‌شان باطل می‌گردد و به هدف‌شان نمی‌رسند، ﴿إِلَّا مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَجز پاداش کارهایی که می‌کردند چیزی دیگر است؟ زیرا اعمال کسی که به روز قیامت ایمان ندارد پاداش و سرانجام خوبی ندارد بنابر این مضمحل و باطل می‌گردد. ﴿وَٱتَّخَذَ قَوۡمُ مُوسَىٰ مِنۢ بَعۡدِهِۦ مِنۡ حُلِیِّهِمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗاو قوم موسی بعد از او از زبورهایشان پیکر گوساله‌ای را ساختند و به خدایی گرفتند، و پیکر گوساله را سامری ساخته بود و بر آن مشتی از رد پای فرستاده انداخت. پس چنان شد که ﴿لَّهُۥ خُوَارٌبرای آن صدایی مانند صدای گاو بود. و بنی اسرائیل آن را عبادت کردند و به خدایی گرفتند و گفتند: ﴿هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ[طه: ۸۸]. «این خدای شما و موسی است، ولی موسی آن را فراموش کرده و در پس آن رفته است». و این ناشی از بی‌خردی آنان بود، زیرا چگونه جایز است پروردگار زمین و آسمان‌ها را با گاو ناقص اشتباه بگیرند؟! بنابر این خداوند با بیان این‌که این مجسمه فاقد ویژگی‌های فعلی و ذاتی آن چنانی است که او را معبود بگرداند فرمود: ﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّهُۥ لَا یُکَلِّمُهُمۡآیا ندیدند که آن گاو با آنان سخن نمی‌گوید؟ و سخن نگفتن نقص و کمبودی پس بزرگ است. و آنان حالت‌شان از این حیوان یا جمادی که سخن نمی‌گوید بهتر و کامل‌تر است.

﴿وَلَا یَهۡدِیهِمۡ سَبِیلًاو آنان را به راه دین راهنمایی ننموده و مصلحتی دنیوی را برای‌شان حاصل نمی‌کند، چون برای عقل‌ها و سرشت‌ها ثابت است خدایی که سخن نمی‌گوید، فایده نمی‌رساند و ضرر نمی‌دهد، به خدایی گرفتن چنین خدایی از باطل‌ترین باطل‌هاست و نهایت بی‌خردی است. بنابر این فرمود: ﴿ٱتَّخَذُوهُ وَکَانُواْ ظَٰلِمِینَآن را به خدایی گرفتند و ستمکار بودند، چرا که عبادت را در غیر از جای آن گذاردند و با خداوند چیزی را شریک گرفتند که دلیلی بر صحت آن وجود ندارد. و این بیان‌گر آن است که هر کس سخن گفتن خدا را انکار کند بدون شک یکی از ویژگی‌های الوهیت «الله» را انکار کرده است، چون خداوند بیان داشته کسی که سخن نمی‌گوید صلاحیت و شایستگی الوهیت و عبادت را ندارد.

﴿وَلَمَّاو هنگامی که موسی به‌سوی قومش برگشت و آنان را بر این حالت دید و آنان را به گمراهی‌شان آگاه ساخت، پشیمان شدند، ﴿سُقِطَ فِیٓ أَیۡدِیهِمۡو از ناراحتی و پشیمانی برکار خود زانوی غم را در بغل گرفتند، و گیج و مات شدند. ﴿وَرَأَوۡاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ ضَلُّواْو دانستند که آنها گمراه شده‌اند، پس روی به خدا کردند و زاری نمودند، ﴿قَالُواْ لَئِن لَّمۡ یَرۡحَمۡنَا رَبُّنَاو گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نکند و ما را به‌سوی خود راهنمایی ننماید و فضیلت عبادت خویش را به ما ارزانی نکند، و ما را بر انجام کارهای شایسته توفیق ندهد، ﴿وَیَغۡفِرۡ لَنَاو پرستش گوساله را که از ما سرزده است، نیامرزد، ﴿لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَحتما از زمره زیانکاران خواهیم شد، کسانی که دنیا و آخرت را از دست داده‌اند.

آیه‌ی ۱۵۵-۱۵۰:

﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗا قَالَ بِئۡسَمَا خَلَفۡتُمُونِی مِنۢ بَعۡدِیٓۖ أَعَجِلۡتُمۡ أَمۡرَ رَبِّکُمۡۖ وَأَلۡقَى ٱلۡأَلۡوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُۥٓ إِلَیۡهِۚ قَالَ ٱبۡنَ أُمَّ إِنَّ ٱلۡقَوۡمَ ٱسۡتَضۡعَفُونِی وَکَادُواْ یَقۡتُلُونَنِی فَلَا تُشۡمِتۡ بِیَ ٱلۡأَعۡدَآءَ وَلَا تَجۡعَلۡنِی مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ١٥٠[الأعراف: ۱۵۰].«هنگامی که موسی به نزد قوم خود اندوهگین و خشمناک برگشت، گفت: چه بد جانشینی پس از من بودید! آیا بر فرمان پروردگارتان شتاب ورزیدید؟ و الواح را انداخت و سر پردارش را گرفت و آن را به‌سوی خود کشید. (هارون) گفت: ای پسر مادرم! این قوم مرا ناتوان کردند و تحقیرم نمودند، و نزدیک بود مرا بکشند، پس دشمنان را به من شاد مکن و مرا از زمرۀ ستمکاران قرار مده».

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِی وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ١٥١[الأعراف: ۱۵۱].«(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل بگردان، و تو مهربان‌ترین مردم هستی».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَ سَیَنَالُهُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَذِلَّةٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُفۡتَرِینَ١٥٢[الأعراف: ۱۵۲].«همانا کسانی که گوساله را به خدایی گرفتند، خشمی بزرگ از جانب پروردگارشان، و خواری در زندگی دنیا آنان را دربر خواهد گرفت، و ما این‌گونه کسانی را که دروغ بندند جزا می‌دهیم».

﴿وَٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَا وَءَامَنُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٥٣[الأعراف: ۱۵۳].«و کسانی که کارهای بد انجام دادند سپس بعد از آن توبه کردند و ایمان آوردند، همانا پروردگارت آمرزنده و مهربان است».

﴿وَلَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسَى ٱلۡغَضَبُ أَخَذَ ٱلۡأَلۡوَاحَۖ وَفِی نُسۡخَتِهَا هُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِینَ هُمۡ لِرَبِّهِمۡ یَرۡهَبُونَ١٥٤[الأعراف: ۱۵۴].«و هنگامی که خشمِ موسی فرو نشست، الواح را گرفت، و در نوشته‌های آن رحمت و هدایتی بود برای کسانی که از پروردگار خود می‌ترسیدند».

﴿وَٱخۡتَارَ مُوسَىٰ قَوۡمَهُۥ سَبۡعِینَ رَجُلٗا لِّمِیقَٰتِنَاۖ فَلَمَّآ أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ قَالَ رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَکۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَإِیَّٰیَۖ أَتُهۡلِکُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآۖ إِنۡ هِیَ إِلَّا فِتۡنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِی مَن تَشَآءُۖ أَنتَ وَلِیُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَاۖ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡغَٰفِرِینَ١٥٥[الأعراف: ۱۵۵].«و موسی هفتاد مرد را از میان قومش برای میعادگاه برگزید، و هنگامی که زمین لرزه آنان را فرا گرفت، موسی گفت: پروردگارا! اگر می‌خواستی، می‌توانستی آنان و مرا پیش از این هلاک کنی، آیا ما را به سبب آنچه بی‌خردانمان کرده‌اند هلاک و نابود می‌کنی؟ این جز آزمایش تو نیست، با آن هرکس را که بخواهی گمراه و هرکس را که بخواهی هدایت می‌نمایی، تو یاور و کارساز ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزگاران هستی».

﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاو هنگامی که موسی به همراه قومش خشمگین بر گشت. یعنی خشم و ناراحتی تمام وجود او را در برگرفته بود، چون غیرتش به جوش آمده، و کاملا خیرخواه و دلسوز آنها بود. ﴿قَالَ بِئۡسَمَا خَلَفۡتُمُونِی مِنۢ بَعۡدِیٓگفت: بعد از من چه بد جانشینی برای من بودید! یعنی چه بد حالتی است آن حالتی که بعد از رفتن من از نزد شما، به جانشینی من پرداختید، چرا که آن حالت مقتضی هلاکت و شقاوت ابدی است!.

﴿أَعَجِلۡتُمۡ أَمۡرَ رَبِّکُمۡآیا بر فرمان پروردگارتان شتاب ورزیدید که شما را به فرو فرستادن کتاب وعده داده‌است؟! ولی شما با نظر فاسدتان به این خصلت و عادت زشت روی آوردید. ﴿وَأَلۡقَى ٱلۡأَلۡوَاحَاز شدت خشم الواح را پرت کرد، ﴿وَأَخَذَ بِرَأۡسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُۥٓ إِلَیۡهِو سر و ریش برادرش هارون را گرفت و آن را به‌سوی خود کشید و به او گفت: ﴿...مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ٩٢ أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی٩٣[طه: ٩۲-٩۳]. «چه چیز ترا بازداشت وقتی که آنها را دیدی گمراه شدند از من پیروی نکنی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو فرمان دادم». ﴿ٱخۡلُفۡنِی فِی قَوۡمِی وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِیلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ«در میان قومم جانشین من باشد و آنان را اصلاح کن و از راه فسادکنندگان پیروی مکن؟».﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی٩٤[طه: ٩۴]. «گفت: ای پسر مادرم! سر و ریش من را نگیر، من ترسیدم که تو بگویی: میان بنی اسرائیل تفرقه انداخته و گفتۀ مرا رعایت نکردی». و در اینجا ﴿قَالَگفت: ﴿ٱبۡنَ أُمَّپسر مادرم. و این برانگیختن مهربانی و شفقت برادرش است که تنها از مادر نام می‌برد، و گرنه موسی برادر تنی او است و از یک پدر و مادر هستند، ﴿إِنَّ ٱلۡقَوۡمَ ٱسۡتَضۡعَفُونِیهمانا این قوم مرا تحقیر و درمانده کردند، وقتی که به آنها گفتم: ﴿یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی[طه: ٩۰]. «ای قوم من همانا شما با پرستش گوساله مورد آزمایش قرار گرفته‌اید، و پروردگار شما خداوند رحمان است، پس از من پیروی نمایید و از دستورم اطاعت کنید». ﴿وَکَادُواْ یَقۡتُلُونَنِیو نزدیک بود مرا به قتل برسانند. پس گمان مبر که من تقصیر و کوتاهی ورزیده‌ام، ﴿فَلَا تُشۡمِتۡ بِیَ ٱلۡأَعۡدَآءَو با پرخاش کردن و دست درازی به‌سوی من، دشمنان را شاد مکن، زیرا دشمنان حریص و علاقمندند که از اشتباه و لغزش من اطلاع پیدا کنند، ﴿وَلَا تَجۡعَلۡنِی مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَو مرا در زمره قوم ستمکار قرار مده، و همانند تعاملِ با آنان با من معامله مکن.

موسی ÷خیال می‌کرد که برادرش مقّصر است و شتابزده و قبل از این‌که بی‌گناهی او را بداند نسبت به او اقداماتی را انجام داد. اما از عمل خود پشیمان شد و گفت: ﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَلِأَخِیپروردگارا! من و هارون برادرم را بیامرز، ﴿وَأَدۡخِلۡنَا فِی رَحۡمَتِکَو ما را در میان رحمت خود جای بده، و ما را غریق رحمت خویش بگردان، زیرا رحمت تو دژ محکمی است که انسان را از همه بدی‌ها حفاظت می‌کند، و آنجا هر خیر و سروری یافت می‌شود. ﴿وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَو تو نسبت به ما از هر رحم‌کننده و از هر مهربانی مهربانتر هستی، تو نسبت به ما از پدران و مادران و فرزنداو خود ما مهربانتر هستی.

خداوند متعال با بیان حال کسانی که گوساله را پرستیدند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ ٱلۡعِجۡلَکسانی که گوساله را به خدایی گرفتند، ﴿سَیَنَالُهُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَذِلَّةٞ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَابه زودی خشمی از جانب پروردگار به آنان می‌رسد و زندگی دنیایشان را خواری فرا می‌گیرد. همان‌طور که آنان پروردگارشان را خشمگین کردند و برای فرمان و امر وی ارزی قایل نشدند، و به آن توهین کردند، ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُفۡتَرِینَو این‌گونه کسانی را که دروغ می‌بندند سزا می‌دهیم، پس هرکس که به دروغ به خدا چیزی نسبت دهد و بر شریعت او دروغ بندد و چیزی را به خدا نسبت دهد که او نگفته است بهره از ای خشم خدا و ذلت در زندی دنیا به او خواهد رسید. و خشم خداوند به آنها رسید چرا که آنها را دستور داد تا خودشان را بکشند و این‌که خداوند جز با این کار از آنان راضی نمی‌شود.

پس برخی، برخی دیگر را کشتند و این معرکه تلفات زیادی را بر جای گذاشت، سپس خداوند توبه آنها را پذیرفت. به همین علت خداوند حکم آنها را بیان فرمود که هم آنها و هم دیگران را شامل می‌شود. و فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِو کسانی که کارهای بد را انجام می‌دهند از قبیل شرک و گناهان کبیره و صغیره، ﴿ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِهَاسپس بعد از آن توبه می‌کنند، به این صورت که بر گذشته پشیمان شده و از آن دست می‌کشند، و تصمیم می‌گیرند که آن گناه را تکرار نکنند، ﴿وَءَامَنُوٓاْو به خدا و به آنچه که واجب گردانده است به آن ایمان بیاورند ایمان می‌آورند. و ایمان کامل نمی‌شود مگر با انجام اعمال قلب و جوارح که بر ایمان مترتب است، ﴿إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَاهمانا پروردگارت بعد از آن، یعنی بعد از توبه از گناهان و بازگشتن به‌سوی انجام عبادات، ﴿لَغَفُورٞآمرزنده است و گناهان را می‌آمرزد، و آنها را محو می‌کند، گرچه به اندازه زمین باشد. ﴿رَّحِیمٞو مهربان است و با پذیرفتن توبه و توفیق دادن بر انجام کارهای خیر بر انسان رحم می‌نماید.

﴿وَلَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسَى ٱلۡغَضَبُو هنگامی که خشم موسی فرو نشست و به حالت اولیه خود بازگشت، و دانست که او در چه حالتی قرار دارد، و به کارهای مهّم خود مشغول شد، ﴿أَخَذَ ٱلۡأَلۡوَاحَو الواحی را که انداخته بود بر گرفت. و آن الواح گرانقدر و ارزشمندی بود، ﴿وَفِی نُسۡخَتِهَاو نوشته‌های آن مشتمل و متضمن بر، ﴿هُدٗى وَرَحۡمَةٞهدایت و رحمتی فراوان بود. در آن، هدایت از گمراهی روشن شده و حق و باطل و کارهای خیر و شر بیان شده بود. و در آن آدمی به نیکوترین و بهترین کارها و اخلاق و ادب راهنمایی شده بود. نیز در آن رحمت و سعادتی بود برای کسانی‌که به آن عمل کنند، و رهنمودها و احکام و محتوای آن را بدانند. اما تمامی مردم هدایت خدا و رحمت وی را نمی‌پذیرند، بلکه کسانی آن را می‌پذیرند و تسلیم آن می‌شوند که ﴿هُمۡ لِرَبِّهِمۡ یَرۡهَبُونَاز پروردگارشان می‌ترسند. و اما کسی که از خدا نمی‌ترسد و از ایستادن و قرار گرفتن در برابر او هراسی ندارد، رهنمودهای کتاب جز سرکشی و گریز و نفرت چیزی به او نمی‌افزاید، در نتیجه حجت خدا بر او اقامه می‌شود.

﴿وَهنگامی که بنی اسرائیل توبه کردند و به عقل آمدند ﴿ٱخۡتَارَ مُوسَىٰ قَوۡمَهُۥ سَبۡعِینَ رَجُلٗا لِّمِیقَٰتِنَاموسی از میان بهترین ِ آنان هفتاد مرد را برگزید، تا برای قوم خود پیش پروردگارشان معذرت خواهی کنند، و خداوند به آنها وعده دیدار داد که در آن حاضر شوند، پس هنگامی که حاضر شدند، گفتند: ﴿أَرِنَا ٱللَّهَ جَهۡرَةٗ[النساء: ۱۵۳]. «ای موسی! خدا را آشکارا به ما نشان بده». پس جرات بزرگی بر خدا کردند و نسبت به وی بی‌ادبی نمودند. بنابر این ﴿أَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُزمین لرزه آنها را فرو گرفت و بیهوش افتادند وهلاک شدند. و موسی به زاری و دعا پرداخت و فرمود: ﴿رَبِّ لَوۡ شِئۡتَ أَهۡلَکۡتَهُم مِّن قَبۡلُ وَإِیَّٰیَپروردگارا! اگر تو می‌خواستی می‌توانستی من و آنان را هلاک و نابود کنی پیش از این‌که حاضر شوند و برای قوم خود عذر بخواهند. پس آنان ستمکار شدند. ﴿أَتُهۡلِکُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَّآآیا ما را به خاطر کاری که بیخردانمان انجام داده‌اند هلاک می‌کنی؟ پس موسی به درگاه خدا زاری کرد و عذر خواست و فرمود: کسانی که نسبت به خدا جسارت کرده‌اند دارای عقل کاملی نبودند تا آنان را از آنچه گفتند و انجام دادند باز دارد، و همانا آنان دچار فتنه‌ای شده‌اند که آدمی را در خطر می‌اندازد و ترس آن را دارد که دینش را از بین ببرد. پس گفت: ﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا فِتۡنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِی مَن تَشَآءُۖ أَنتَ وَلِیُّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَاۖ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡغَٰفِرِینَاین جز آزمایش تو نیست، با آن هر کس را که بخواهی گمراه و هرکس را که بخواهی هدایت می‌کنی، تو سرپرست ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم فرما و تو بهترین آمرزندگان هستی.

یعنی تو بهترین آمرزنده و مهربان‌ترین مهربانان و بخشنده‌ترین بخشندگان هستی. انگار موسی ÷می‌فرماید: نخستین هدف ما پایبندی به طاعت تو و ایمان ِ به تو است، و هر کس که عقل و فهم داشته و از توفیق شما بهره‌مند شده باشد همواره بر راه راست خواهد بود. و اما کسی که عقلش ضعیف است و فتنه او را در برگرفته باشد هرچه بخواهد انجام می‌دهد، با وجود این تو مهربانترین مهربانان هستی، و بهترین آمرزندگان. پس ما را بیامرز و بر ما رحم فرما.

آیه‌ی ۱۵٩-۱۵۶:

﴿وَٱکۡتُبۡ لَنَا فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗ وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَیۡکَۚ قَالَ عَذَابِیٓ أُصِیبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖۚ فَسَأَکۡتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱلَّذِینَ هُم بِ‍َٔایَٰتِنَا یُؤۡمِنُونَ١٥٦[الأعراف: ۱۵۶].«و برای ما در این دنیا نیکی مقرر دار و در آخرت (نیز نیکی بنویس)، همانا ما به‌سوی تو بازگشته‌ایم. خدا فرمود: عذاب خود را به هر کس که بخواهم می‌رسانم و رحمت من هر چیزی را دربر گرفته است، و آن را برای کسانی مقرر می‌دارد که پرهیزگاری می‌کنند و زکات را می‌پردازند و به آیات ما ایمان می‌آورند».

﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّ ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧[الأعراف: ۱۵٧].«و کسانی که از پیامبر امّی پیروی می‌کنند، پیامبری که او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، آنان را به معروف امر می‌کند و از منکر باز می‌دارد، پاکیزه‌ها را برای‌شان حلال می‌کند و ناپاکی‌ها را بر آنان حرام می‌نماید. و بار سنگینی را (که بر دوش‌شان بود) برمی‌دارد و بند و زنجیره‌هایی را که بر آنان بود درمی‌آورد، پس کسانی که به او ایمان آورند و او را یاری نمایند و حمایتش کنند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کنند، آنان رستگارانند».

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِیِّ ٱلۡأُمِّیِّ ٱلَّذِی یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَکَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨[الأعراف: ۱۵۸].«بگو: ای مردم! من فرستادۀ خدا به‌سوی همگی شما هستم، آن خدایی که فرمانروای آسمان‌ها و زمین است، هیچ معبودی به حق جز او نیست، او زنده می‌کند و می‌میراند، پس به خدا و یپامبرش ایمان بیاورید، آن پیامبر درس نخوانده‌ای که به خدا و سخن‌هایش ایمان دارد، و از او پیروی کنید تا هدایت شوید».

﴿وَمِن قَوۡمِ مُوسَىٰٓ أُمَّةٞ یَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ یَعۡدِلُونَ١٥٩[الأعراف: ۱۵٩].«و از (میان) قوم موسی گروهی است که به حق راهنمایی می‌نمایند و با آن دادگری می‌کنند».

پس از آن‌که موسی ÷به درگاه خداوند بزرگ راز و نیاز نمود و از وی حاجت خواست، خداوند خواسته او را پذیرفت و آنان را پس از مرگ‌شان زنده گردانید و گناهانشان را بخشید. موسی در خاتمه دعای خودش گفت: ﴿وَٱکۡتُبۡ لَنَا فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗو برای ما در این دنیا نیکی و خوبی از قبیل علم مفید، روزی فراوان و عمل صالح مقرر دار. ﴿وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِو در آخرت نیز نیکی را برای ما مقرر دار، و آن پاداشی است که خداوند برای داستان صالح خود آماده کرده است﴿إِنَّا هُدۡنَآ إِلَیۡکَهمانا ما با اعتراف به تقصیرمان در همه کارهایمان به‌سوی تو باز گشته‌ایم. ﴿قَالَخداوند متعال فرمود: ﴿عَذَابِیٓ أُصِیبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُعذاب خود را به هر کس که بخواهم می‌رسانم، به انسان‌های بدبختی که خود را در معرض عذاب قرار دهند. ﴿وَرَحۡمَتِی وَسِعَتۡ کُلَّ شَیۡءٖو رحمت من در جهان بالا و پایین، و نیک و فاسق و مومن و کافر را در بر گرفته است، پس هیچ مخلوقی نیست مگر این‌که رحمت خدا به او رسیده و فضل و احسانش او را پوشانده است. اما رحمت ویژه خدا که موجب سعادت دنیا و آخرت است به هرکس نمی‌رسد. بنابر این فرمود: ﴿فَسَأَکۡتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَآن را برای کسانی مقرر خواهم داشت که از گناهان کبیره و صغیره می‌پرهیزند. ﴿وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَو زکات واجب را به مستحقان آن می‌پردازند، ﴿وَٱلَّذِینَ هُم بِ‍َٔایَٰتِنَا یُؤۡمِنُونَو کسانی که به آیات ما ایمان می‌آورند. و از جمله اموری که ایمان به آیات خدا را کامل می‌گرداند دانستن معانی آن، و عمل کردن به مقتضای آن، و پیروی کردن از پیامبر صدر ظاهر و باطن و در اصول و فروع است.

﴿ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِیَّ ٱلۡأُمِّیَّکسانی که از پیامبر امّی و درس نخوانده پیروی می‌کنند. این احتراز از سایر پیامبران است، زیرا منظور از این پیامبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب صاست. و سیاق آیه در مورد احوال بنی اسرائیل است و این‌که ایمان آوردن به پیامبر محمد صبرای داخل شدن آنها به دایره ایمان شرط است، و این‌که کسانی که به او ایمان می‌آورند و از او پیروی می‌کنند اهل رحمت مطلق هستند و خداوند آن را برای‌شان مقرر داشته است.

و خداوند پیامبر را امّی خوانده است چون او از اعراب بود که ملتی بیسواد بودند و خواندن و نوشتن را بلد نبودند و پیش از نزول قرآن این ملت کتابی نداشتند. ﴿ٱلَّذِی یَجِدُونَهُۥ مَکۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِپیامبری که او را با نام و صفاتش در تورات و انجیل گماشته می‌یابند، و از بزرگ‌ترین صفات او آن است که به چیزهایی دستور می‌دهد، و از اموری باز می‌دارد: ﴿یَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِآنها را به معروف امر می‌کنند. و معروف چیزی است که خوبی و صلاح و فایده‌اش شناخته شده است. ﴿وَیَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنکَرِو آنان را از منکر باز می‌دارد. و منکر هر آن چیزی است که زشتی آن در عقل‌ها و سرشت‌ها شناخته شده است. پس آنان را به نماز و زکات و روزه و حج و صله رحم و نیکی کردن با پدر و مادر و نیکی کردن با همسایه و خادم و برده و فایده رساندن به سایر مردم، و راستگویی و پاکدامنی و نیکی و خیر خواهی و امثال آن فرمان می‌دهد.

و از شرک ورزیدن به خدا و کشتن مردم به ناحق، و زنا و نوشیدن آنچه مست می‌کند و از ستم ورزیدن بر سایر مردم و دروغگویی و فساد و امثال آن باز می‌دارد. پس بزرگ‌ترین دلیل مبنی بر این که او پیامبر خدا است چیزی است که به آن امر و یا از آن نهی، و یا حلال یا حرام نموده است. زیرا او، ﴿وَیُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّیِّبَٰتِخوراکی‌ها و و نوشیدنی‌ها و ازدواج‌های پاک را برای‌شان حلال می‌گرداند، ﴿وَیُحَرِّمُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَو خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و ازدواج‌ها و گفتارها و کردارهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند، ﴿وَیَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِی کَانَتۡ عَلَیۡهِمۡو بار و زنجیرهایی را که بر آنان بود از آنان بر می‌دارد. یعنی یکی از صفت‌های او این است که دینش آسان و ساده است و مشقت و احکام دست و پاگیر و تکلیف‌های دشوار در آن نیست. ﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُپس کسانی که به او ایمان آوردند و او را احترام نهادند و بزرگ داشتند، ﴿وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِیٓ أُنزِلَ مَعَهُو او را یاری کردند و از نوری که با او فرو فرستاده شده است پیروی نمودند، و آن نور، قرآن است که در تاریکی‌های شک و جهالت به وسیله آن راه روشن می‌شود و به هنگام تضارب و تعارض باورها و گفتارها به آن اقتدا می‌شود. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَهمانا ایشان رستگارانند. آنان کسانی هستند که به خیر دنیا و آخرت دست یافته و از شر دنیا و آخرت رهیده‌اند، چون آنان بزرگ‌ترین اسباب رستگاری را فراهم کرده‌اند. و اما کسی که به این پیامبر ایمان نیاورد و او را تعظیم و یاری نکند و از نوری که همراه با او فرستاده شده است پیروی ننماید، او زیانکار می‌باشد.

پس از آن که پیامبر صبنی اسرائیل را به تبعیت از خویش فرا خواند به دلیل این‌که عده‌ای بر این باور بودند که این حکم فقط منحصر به بنی اسرائیل است چیزی را آورد که بر عموم و کلیت دلالت می‌نماید و فرمود ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًابگو: ای مردم! من فرستاده خدا به‌سوی همه شما هستم. به‌سوی همه شما اعم از عرب و عجم، اهل کتاب و غیره فرستاده شده‌ام، ﴿ٱلَّذِی لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِخداوندی که پادشاهی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، و با فرمانها واحکام وتدابیر کَونی و شرعی خویش در آن تصرف می‌نماید. و از جمله احکام شرعی و دینی او این است که پیامبری بزرگ را به سویتان فرستاده که شما را به‌سوی خدا و سرای کرامت و عزت فرا می‌خواند و از هر آنچه که شما را از خدا و از سرای بهشت دور می‌کند برحذر می‌دارد. ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَهیچ معبود به حقی جز خدای یگانه نیست و شریکی ندارد.

و روش عبادت او مگر از طریق پیامبرانش دانسته نمی‌شود. ﴿یُحۡیِۦ وَیُمِیتُو از جمله تدابیر او زنده کردن و میراندن است و هیچ‌کس در این کار با او شریک نیست، و خداوند مردان را پل و گذرگاهی قرار داده است که انسان از آن به سرای جاویدان می‌رسد، سرایی که هرکس به آن ایمان داشته باشد به طور قطع محمد صرا تصدیق می‌نماید. ﴿فَ‍َٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِیِّ ٱلۡأُمِّیِّپس به خدا و پیامبر درس نخوانده‌اش ایمان بیاورید، ایمانی قلبی که متضمن اعمال قلوب و جوارح است. ﴿ٱلَّذِی یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَکَلِمَٰتِهِپیامبر درس نخوانده‌ای که به خدا و سخنانش ایمان می‌آورد. یعنی به این پیامبر ایمان بیاورید که در عقاید و اعمالش بر راه درست و راست قرار دارد، ﴿وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَو از او پیروی کنید تا در منافع دینی و دنیوی خود راه یابی، زیرا اگر از او پیروی نکنید بسی گمراه خواهید گشت.

﴿وَمِن قَوۡمِ مُوسَىٰٓ أُمَّةٞ یَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ یَعۡدِلُونَ١٥٩و از میان قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و با آن دادگری می‌نمایند. یعنی در یاد دادن مردم و فتوا صادر کردن برایشان، آنان را به حق راهنمایی می‌کنند. و در حکم و داوری کردن نیز در میان مردم به حق داوری می‌کنند. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَکَانُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یُوقِنُونَ٢٤[السجدة: ۲۴]. «و از آنان پیشوایانی گردانیدیم که به فرمان ما راهنمایی می‌کردند، به سبب آن که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند». و این فضیلت برای امت موسی ÷است و خداوند از میان آنان راهنمایانی قرار داد که به فرمان او راهنمایی می‌کردند. و آوردن این آیه کریمه نوعی احتراز از مسایلی است که قبلا گذشت، زیرا خداوند متعال در گذشته پاره‌ای از معایب بنی اسرائیل را بیان کرد که با رشد و کمال و هدایت متضاد بود. پس ممکن است کسی گمان بَرَد که همه آنان چنین بوده‌اند، بنابر این خداوند متعال بیان کرد که گروهی از آنا بر راه راست و هدایت شده و هدایت‌کننده بودند.

آیه‌ی ۱۶۳-۱۶۰:

﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمُ ٱثۡنَتَیۡ عَشۡرَةَ أَسۡبَاطًا أُمَمٗاۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰهُ قَوۡمُهُۥٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنۢبَجَسَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡۚ وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلۡغَمَٰمَ وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰۖ کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ١٦٠[الأعراف: ۱۶۰].«و بنی‌اسرائیل را به دوازده تیره و طائفه تقسیم کردیم و به موسی وحی نمودیم آنگاه که قومش از او آب خواستند، که با عصایت بر سنگ بزن، پس، از آن سنگ دوازده چشمه بیرون جوشید، هر دسته‌ای از مردم محل نوشیدن آب خود را دانستند، و بر آنان منّ و حلوا و بلدرچین فرو فرستادیم، بخورید از پاکیزه‌های آنچه به شما روزی داده‌ایم، و به ما ستم نکردند بکه آنان بر خودشان ستم می‌کردند».

﴿وَإِذۡ قِیلَ لَهُمُ ٱسۡکُنُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَ وَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡ وَقُولُواْ حِطَّةٞ وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗا نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطِیٓـَٰٔتِکُمۡۚ سَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٦١[الأعراف: ۱۶۱].«و به یادآور آنگاه که به آنان گفته شد: در این شهر سکونت گزینید، و از آن ـ هر جا که خواستید ـ بخورید و بگویید: ای خداوند! گناهان مرا بیامرز، و با خشوع و خضوع (از دروازۀ شهر) وارد شوید تا گناهانتان را بیامرزم، و به زودی بر اجر نیکوکاران بیفزایم».

﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَظۡلِمُونَ١٦٢[الأعراف: ۱۶۲].«پس ستمگران آنان سخنی را که به آنان گفته شده بود دگرگونه کردند، بنابر این عذابی را از آسمان بر آنان فرو فرستادیم به سبب تمرد و سرپیچی که می‌کردند».

﴿وَسۡ‍َٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِ إِذۡ یَعۡدُونَ فِی ٱلسَّبۡتِ إِذۡ تَأۡتِیهِمۡ حِیتَانُهُمۡ یَوۡمَ سَبۡتِهِمۡ شُرَّعٗا وَیَوۡمَ لَا یَسۡبِتُونَ لَا تَأۡتِیهِمۡۚ کَذَٰلِکَ نَبۡلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ١٦٣[الأعراف: ۱۶۳]. «و دربارۀ شهری که در کنار دریا بود از آنان بپرس، آنگاه که در شنبه تجاوز می‌کردند، هنگامی که ماهی‌ها در روز شنبه به روی آب می‌آمدند، و روزهای غیر شنبه به‌سویشان نمی‌آمدند، این‌گونه آنان را به سبب فسقی که می‌کردند آزمایش می‌کردیم».

﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمُ ٱثۡنَتَیۡ عَشۡرَةَ أَسۡبَاطًا أُمَمٗاو آنان را به دروازه قبیله که همدیگر را می‌شناختند و با همدیگر صحبت می‌کردند، تقسیم کردیم، به گونه‌ای که نسل هر مردی از فرزندان یعقوب قبیله‌ای بود. ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰهُ قَوۡمُهُو به‌سوی موسی هنگامی که قومش از او آب خواست وحی نمودیم. یعنی وقتی که از او خواستند به بارگاه خداوند تعالی دعا کند تا به آنان آبی بدهد و خودشان و چهار پایانشان از آن بنوشند. و این بدان خاطر بود که والله اعلم در محل کم آبی قرار داشتند، پس خداوند خواسته آنها را پذیرفت و به موسی وحی نمود که ﴿أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَبا عصایت سنگ را بزن. احتمال دارد که آن سنگ مشخصی باشد و احتمال دارد که اسم جنس باشد و هر سنگی را شامل شود. پس موسی آن را زد، ﴿فَٱنۢبَجَسَتۡ مِنۡهُو از آن سنگ بر جوشید، ﴿ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗادوازده چشمه، ﴿قَدۡ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٖ مَّشۡرَبَهُمۡهر دسته‌ای از مردمان آبشخور خود را بشناخت. یعنی برای هر قبیله‌ای از این قبایل دوازده گانه چشمه‌ای مقرر گردید و هر کدام آبشخور خود را شناخت و آرامش یافتند و از خستگی و مشقت و کشمکش رهیدند. و این از کمال و تمام نعمت خدا بر آنها بود. ﴿وَظَلَّلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلۡغَمَٰمَو ابرها را بر آنان سایه کردیم تا آنان را از گرمای خورشید محافظت کند. ﴿وَأَنزَلۡنَا عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَنَّو حلوا را بر آنان فرو فرستادیم، ﴿وَٱلسَّلۡوَىٰو سلوا را فرستادیم. سلوا، گوشت پرنده‌ای از بهترین انواع پرندگان، و از لذیذترین آنان است، پس خداوند هم آنان را در سایه قرار داد، و هم به آنان غذای پاکیزه از حلوا و گوشت داد و هم آنان را از تشنگی نجات داد. و به آنها گفته شد: ﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡۚ وَمَا ظَلَمُونَابخورید از روزی پاکیزه‌ای که به شما داده‌ایم، و بر ما ستم نکردند. یعنی وقتی که شکر خدا را به جای نیاوردند و آنچه را که خدا بر آنها واجب کرده بود انجام ندادند بر ما ستم نکردند، ﴿وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَبلکه بر خودشان ستم کردند، زیرا تمامی خوبی‌ها را از دست داده و خود را در معرض شرّ و عذاب قرار دادند. و این در دوران ماندنشان در بیابان بود. ﴿وَإِذۡ قِیلَ لَهُمُ ٱسۡکُنُواْ هَٰذِهِ ٱلۡقَرۡیَةَو آنگاه که به آنان گفته شد: در این شهر سکونت گزینید. یعنی داخل آن شوید تا وطن و مسکن شما باشد. و آن شهر «ایلیا» بود. ﴿وَکُلُواْ مِنۡهَا حَیۡثُ شِئۡتُمۡو از آن هر جا که خواستید بخورید. روستای پردرخت و پر میوه‌ای بود و در ناز و نعمت قرار داشتند. بنابر این خداوند آنها را دستور داد تا هرجا که خواستند از آن بخورند. ﴿وَقُولُواْهنگامی که از دروازه وارد آن شدید، بگویید: ﴿حِطَّةٞ(خدایا!) گناهان مرا عفو کن و از ما درگذر، ﴿وَٱدۡخُلُواْ ٱلۡبَابَ سُجَّدٗاو با خشوع و فروتنی در مقابل پروردگارتان از دروازه وارد شوید، و شکر نعمت‌‌هایش را به جای آورید. پس خداوند آنها را با فروتنی و آمرزش خواستن از او دستور داد و به آنها وعده داد که گناهانشان را می‌آمرزد و پاداش دنیا و آخرت را به آنان خواهد داد.پس فرمود: ﴿نَّغۡفِرۡ لَکُمۡ خَطِیٓـَٰٔتِکُمۡۚ سَنَزِیدُ ٱلۡمُحۡسِنِینَگناهانتان را می‌آمرزیم و به نیکوکاران از خیر دنیا و آخرت بیشتر می‌دهیم. پس آنان از دستور الهی فرمان نبردند بلکه، ﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ قَوۡلًا غَیۡرَ ٱلَّذِی قِیلَ لَهُمۡکسانی که از فرمان خدا سرپیچی کردند و برای دستور او ارزش قایل نشدند، سخنی را که به آنان گفته شده بود دگرگون کردند و به جای خواستن آمرزش و گفتنِ کلمه ﴿حِطَّةٞگفتند: «حنطۀ»، یعنی دانه گندم، و هنگامی که سخن را با وجود آسانی و سادگی آن تغییر دهند، فعل و کار را به طریق اولی تغییر می‌دهند. بنابر این به جای این‌که با حالت کرنش و تعظیم وارد خانه خدا شوند، برعکس با حالت خزیدن و نشسته وارد آن شدند. ﴿فَأَرۡسَلۡنَا عَلَیۡهِمۡ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِپس وقتی که با دستور خدا مخالفت کردند و از آن سرپیچی نمودند، عذاب سختی که یا طاعون و یا دیگر عذاب‌های آسمانی بود بر آنان فرستادیم. و خداوند با عذاب دادن آنها بر آنان ستم نکرد، بلکه این عذاب ﴿بِمَا کَانُواْ یَظۡلِمُونَبدان جهت بود که از دایره‌ی اطاعت خدا خارج شده و به معصیت او روی آوردند، و هیچ عامل و انگیزه‌ای آنان را به این کار وادار نکرد و بدان سو فرا نخواند جز خباثت و شرّی که در وجودشان نهفته بود. ﴿وَسۡ‍َٔلۡهُمۡ عَنِ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَتۡ حَاضِرَةَ ٱلۡبَحۡرِو از بنی اسرائیل درباره شهری که بر ساحل دریا بود، بپرس. آنگاه که آنان تجاوز کردند و خداوند آنان را عذاب داد، ﴿إِذۡ یَعۡدُونَ فِی ٱلسَّبۡتِهنگامی که در روز شنبه تجاوز می‌کردند، در حالی‌که خداوند آنها را دستور داده بود تا شنبه را احترام و تعظیم کنند، و در روز شنبه به شکار نپردازند، پس خداوند آنها را آزمایش کرد، ﴿تَأۡتِیهِمۡ حِیتَانُهُمۡ یَوۡمَ سَبۡتِهِمۡ شُرَّعٗاماهی‌هایشان در روز شنبه به صورت وفور روی آب و نزد آنان می‌آمدند، ﴿وَیَوۡمَ لَا یَسۡبِتُونَو در غیر شنبه، ﴿لَا تَأۡتِیهِمۡماهی‌ها نزد آنان نمی‌آمدند. یعنی به اعماق دریا می‌رفتند و آنان را نمی‌دیدند. ﴿کَذَٰلِکَ نَبۡلُوهُم بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَاین‌گونه آنان را به سبب فسقی که می‌کردند آزمایش می‌نمودیم. پس فسق‌شان باعث شد تا خداوند آنها را بیازماید، و به این سختی و آزمایش گرفتار شوند. و اگر آنان مرتکب فسق و گناه نمی‌شدند خداوند از آنها چشم پوشی می‌کرد و آنان را در معرض معصیت و شرّ قرار نمی‌داد، پس آنان برای شکار کردن، حیله‌ای به کار بردند، آنها چاله‌هایی را می‌کندند و در آن دام می‌گذاشتند. وقتی روز شنبه فرا می‌رسید و ماهی‌ها در این چاله‌ها و دام می‌افتادند و آنها را در آن روز بر نمی‌داشتند، بلکه روز یکشنبه آنها را بر می‌داشتند، و این کار در میان آنها زیاد شد.

آیه‌ی ۱٧۰-۱۶۴:

﴿وَإِذۡ قَالَتۡ أُمَّةٞ مِّنۡهُمۡ لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِکُهُمۡ أَوۡ مُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِیدٗاۖ قَالُواْ مَعۡذِرَةً إِلَىٰ رَبِّکُمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ١٦٤[الأعراف: ۱۶۴].«و به یادآور آنگاه که گروهی از ایشان گفتند: چرا قومی را پند می‌دهید که خداوند آنها را نابود می‌کند یا به آنان عذاب سختی می‌دهد؟ گفتند: تا پیش پروردگارتان معذور باشیم و باشد که آنها پرهیزگار شوند».

﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِۦٓ أَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ یَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَأَخَذۡنَا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابِۢ بَ‍ِٔیسِۢ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ١٦٥[الأعراف: ۱۶۵].«و هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند، فراموش کردند، کسانی را که از بدی باز می‌داشتند و از منکر نهی می‌کردند نجات دادیم، و کسانی را که ستم کردند به سبب فسق و تمردی که می‌کردند به عذاب سختی گرفتار کردیم».

﴿فَلَمَّا عَتَوۡاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنۡهُ قُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِ‍ِٔینَ١٦٦[الأعراف: ۱۶۶].«پس وقتی از آنچه که از آن نهی شده بودند سرباز زدند به ایشان گفتیم: بوزینگانی رانده شده باشید».

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبۡعَثَنَّ عَلَیۡهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَن یَسُومُهُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِۗ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ ٱلۡعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ١٦٧[الأعراف: ۱۶٧].«و آنگاه که پروردگارت اعلام کرد که تا روز قیامت کسانی را بر ایشان خواهد گماشت که سخت‌ترین عذاب را به آنان بچشاند. بی‌گمان پروردگارت زود کیفر است. همانا او آمرزنده و مهربان است».

﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أُمَمٗاۖ مِّنۡهُمُ ٱلصَّٰلِحُونَ وَمِنۡهُمۡ دُونَ ذَٰلِکَۖ وَبَلَوۡنَٰهُم بِٱلۡحَسَنَٰتِ وَٱلسَّیِّ‍َٔاتِ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ١٦٨[الأعراف: ۱۶۸].«و آنان را در زمین به گروه‌هایی تقسیم کردیم، برخی از ایشان صالح بودند و برخی از آنان جز این هستند. و آنان را با خوبی‌ها و بدی‌ها آزمودیم تا برگردند».

﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡکِتَٰبَ یَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَیَقُولُونَ سَیُغۡفَرُ لَنَا وَإِن یَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ یَأۡخُذُوهُۚ أَلَمۡ یُؤۡخَذۡ عَلَیۡهِم مِّیثَٰقُ ٱلۡکِتَٰبِ أَن لَّا یَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِیهِۗ وَٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦٩[الأعراف: ۱۶٩].«و بعد از آنان فرزندان ناصالحی جانشین آنها شدند و وارث کتاب گشتند که کالای این جهان بی‌ارزش را می‌گیرند و می‌گویند: ما آمرزیده خواهیم شد. و اگر کالایی مثل آن به ایشان برسد آن را می‌ستانند. آیا از آنان در کتاب پیمان گرفته نشده بود که از زبان خدا جز حق را نگویند، حال آن‌که آنان آنچه را که در کتاب است خوانده‌اند؟ و سرای آخرت برای کسانی که پرهیزگاری می‌کنند بهتر است. آیا نمی‌فهمید؟!».

﴿وَٱلَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِٱلۡکِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ١٧٠[الأعراف: ۱٧۰].«و کسانی که به کتاب چنگ می‌زنند و نماز را برپا می‌دارند همانا ما پاداش اصلاح‌گران را ضایع نمی‌کنیم».

بنی اسرائیل در مجموع به سه گروه تقسیم شدند، بیشترشان در روز شنبه تجاوز کردند و بر ارتکاب نافرمانی جرات نمودند و آن را آشکار انجام دادند. و گروهی آشکارا آنها را نهی کردند و بر آنان اعتراض نمودند. و گروهی نیز اکتفا کردند به این‌که گروه دوم آنان را نهی می‌کردند، و به گروه دوم گفتند: ﴿لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِکُهُمۡ أَوۡ مُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِیدٗاچرا که شما قومی را پند می‌دهید که خداوند آنان را هلاک می‌کند، یا به آنان عذاب سختی می‌دهد؟ انگار آنان می‌گفتند: موعظه کردن و پند دادن کسی که مرتکب حرام می‌شود و نصیحت را گوش نمی‌کند و به تجاوزگری و سرکشی خود ادامه می‌دهد، فایده‌ای در بر ندارد، و حتما خداوند چنین کسی را سزا خواهد داد یا او را هلاک می‌کند یا عذاب سختی بر وی وارد می‌آورد.

پس پند دهندگان گفتند: ما آنها را موعظه می‌کنیم و آنها را باز می‌داریم، ﴿وَلَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَو تا شاید آنها بپرهیزند. یعنی شاید گناهی را که در آن به سر می‌برند، ترک کنند، پس ما از هدایت شدن آنان ناامید نیستیم شاید که موعظه در آنان کارساز باشد و سرزنش در آنان اثر کند. و این بزرگ‌ترین هدف از اعتراض به آنان است، تا عذری باشد و برکسی که مورد امر و نهی قرار می‌گیرد حجت اقامه شود، و به امید این‌که خداوند او را هدایت نماید و به مقتضای آن امر و نهی عمل کند.

﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِو هنگامی که آنچه را که بدان تذکر داده شده بودند ترک کردند و به گمراهی و تجاوزشان ادامه دادند، ﴿أَنجَیۡنَا ٱلَّذِینَ یَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِکسانی را که از بدی باز می‌داشتند نجات دادیم. و سنت خدا در مورد بندگانش این چنین است که وقتی عقوبت و عذاب بیاید، امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر را نجات می‌دهد. ﴿وَأَخَذۡنَا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْو ستمگران را گرفتیم. و آنان کسانی بودند که در روز شنبه تجاوز کرده بودند. ﴿بِعَذَابِۢ بَ‍ِٔیسِۢبا عذاب سختی آنان را گرفتار نمودیم. ﴿بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَبه سبب سرپیچی و گناهی که کردند. و اما گروه دیگری که به نهی کنندگان گفتند: ﴿لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِکُهُمۡچرا قومی را پند می‌دهید که خداوند آنها را هلاک می‌سازد؟ مفسرین در مورد نجات یافتن یا هلاک شدن این گروه اختلاف دارند. و ظاهر قضیه این است که آنها از جمله نجات یافتگار بوده‌اند، چون خداوند هلاکت را مخصوص ظالمان و ستمگران قرار داده‌است. و خداوند بیان نکرده است که آنها ستم‌گر بوده‌اند.

پس دلالت می‌نماید عقوبت و سزا ویژه کسانی بوده است که در روز شنبه تجاوز کردند. و چون امر به معروف و نهی از منکر فرض کفایه است، هرگاه برخی به انجام این فریضه برخیزند این واجب از گردن دیگران ساقط می‌شود، پس آنان به انکار و اعتراض امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر اکتفا کردند. و چون آنها بر امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر اعتراض کردند که ﴿لِمَ تَعِظُونَ قَوۡمًا ٱللَّهُ مُهۡلِکُهُمۡ أَوۡ مُعَذِّبُهُمۡ عَذَابٗا شَدِیدٗاچرا قومی را پند می‌دهید که خداوند آنها را هلاک می‌کند یا عذاب سختی به آنها می‌دهد؟ پس آنان خشم و نفرت خود را از متجاوزان آشکار کردند، و این اقتضا می‌کند که آنان به شدت از متجاوزان متنفر بوده و می‌دانستند که خداوند متجاوزان را به شدت سزا خواهد داد.

﴿فَلَمَّا عَتَوۡاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنۡهُپس وقتی که سنگدل شدند و نرم نشدند و حق را نپذیرفتند، ﴿قُلۡنَا لَهُمۡ کُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِ‍ِٔینَبه زبان تقدیر به آنان گفتیم: به بوزینگان مطرودی تبدیل شوید. پس به فرمان خدا به بوزینگان تبدیل شدند و خداوند آنان را از رحمت خود دور کرد. سپس ذلت و خواری را بر بازماندگان آنان قرار داد و فرمود: ﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکَو به یادآر آنگاه که پروردگارت به صراحت اعلام کرد، ﴿لَیَبۡعَثَنَّ عَلَیۡهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَن یَسُومُهُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِتا روز قیامت کسانی را بر آنان مسلط خواهد کرد که بدترین عذاب را به آنان بچشاند. یعنی آنان را خوار و ذلیل می‌گرداند. ﴿إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ ٱلۡعِقَابِهمانا پروردگارت کسی را که از فرمانش سرپیچی کند زود عذاب می‌دهد، تا جایی که او را در دنیا دچار عذاب می‌نماید. ﴿وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞو او برای کسی که باز گردد و توبه نماید آمرزنده و مهربان است، گناهانش را می‌آمرزد و عیب‌‌هایش را می‌پوشاند و بر او رحم می‌کند، به این صورت که عبادتهایش پذیرفته شده و انواع پاداش‌ها را به دست می‌آورد. و خداوند آنچه را که به آنان وعده داده بود انجام داد، پس همواره آنان در ذلت و خواری و تحت حکم و فرمان دیگران به سر می‌برند و پرچم آنان برافراشته نمی‌شود.

﴿وَقَطَّعۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أُمَمٗاو پس از این‌که آنها متحد و یکپارچه بودند، آنان را در زمین پراکنده ساختیم. ﴿مِّنۡهُمُ ٱلصَّٰلِحُونَبرخی از ایشان صالح هستند، و حقوق خدا و بندگان خدا را ادا می‌کنند، ﴿وَمِنۡهُمۡ دُونَ ذَٰلِکَو برخی غیر از این هستند. یعنی در مقامی پایین‌تر از صالحان قرار دارند، یا «مقتصد» هستند، مقتصد به کسی گفته می‌شود که واجبات را ادا می‌کند و محرمات را ترک می‌کند، و گاهی اوقات برخی از مستحبات را ترک می‌کند و برخی مکروهات را انجام می‌دهد و یا بر خود ستم می‌کنند، ﴿وَو طبق شیوه و سنت خود، ﴿بَلَوۡنَٰهُم بِٱلۡحَسَنَٰتِ وَٱلسَّیِّ‍َٔاتِآنها را به آسانی و سختی آزمودیم. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَتا شاید از شرارتی که بر آن هستند برگردند، و به طرف هدایتی که به‌سوی آنان فرستاده شده است بازآیند. پس بنی اسرائیل در این سه دسته قرار می‌گیرند: صالح، ناصالح و مقتصد.

﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡکِتَٰبَپس جانشینان ناصالحی که بدی و شرارت آنها بیشتر بود بعد از آنان وارث کتاب شدند و مرجع کتاب قرار گرفتند، و آنها طبق خواست خود در آن تصرف می‌کردند، و اموال زیادی به آنان پرداخت می‌شد تا به ناحق فتوا دهند، و بدین ترتیب رشوه در میان آنان شایع گردید. ﴿یَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَیَقُولُونَکالای بی‌ارزش این دنیا را گرفته و اقرار می‌کردند که این کار گناه است و این‌که همانا آنان ستمکارند، و می‌گفتند: ﴿سَیُغۡفَرُ لَنَاما آمرزیده خواهیم شد. و این گفته‌ای است خالی از حقیقت، و استغفار به حساب نمی‌آید و اگر این استغفار حقیقی بود آنها بر آنچه کرده بودند پشیمان می‌شدند، و تصمیم می‌گرفتند که باز آن را تکرار نکنند، اما وقتی که رشوه‌ای دیگر به دستشان می‌افتاد آن را می‌گرفتند.

پس آیات خدا را به قیمتی اندک فروختند و به جای این‌که آنچه را که بهتر است بگیرند، آنچه را که کمتر و بی‌ارزش‌تر بود برگزیدند. خداوند در اعتراض به آنها و بیان جسارتشان فرمود: ﴿أَلَمۡ یُؤۡخَذۡ عَلَیۡهِم مِّیثَٰقُ ٱلۡکِتَٰبِ أَن لَّا یَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّآیا از آنان در کتاب پیمان گرفته نشده بود که چیزی جز حق به خدا نسبت ندهند؟ پس آنها را چه شد که ناحق را به خدا نسبت داده و از هوی و هوس خود پیروی کردند، و طبق خواست‌های خود منحرف شدند؟! ﴿وَدَرَسُواْ مَا فِیهِحال آن‌که آنان آنچه را که در کتاب است خوانده‌اند، و در فهم آن اشکالی ندارند. آنها از روی عمد این کار را کردند و می‌دانستند، و این امر، گناه را بزرگ‌تر می‌نماید، و انسان را بیشتر سزاوار سرزنش و عقوبت و سزای سخت می‌گرداند. و این ناشی از کمبود آنها بود که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَو سرای آخرت برای کسانی بهتر است که از خوردنی‌هایی که به عنوان رشوه در مقابل تغییر حکم خدا داده می‌شود و خداوند آن را حرام کرده است، پرهیز کرده، و همچنین از دیگر محرّمات دوری می‌کنند. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا شما عقل ندارید تا راجح و مرجوم را با هم مقایسه کنید و دریابید که برای کدامیک باید کوشش و تلاش نمود؟!.

و کدامیک بر دیگری باید مقّدم داشته شود؟ پس خاصیت عقل، نگرش و نگاه کردن به عواقب و سرانجام کارها است. اما کسی که به دنیای ناچیز و فناپذیر چشم بدوزد، نعمات بزرگ و ماندگاری را از دست داده‌است. پس چنین کسی آیا عقل و اندیشه‌ای دارد؟!.

خردمندان عقلا در حقیقت کسانی‌اند که خداوند آنها را توصیف نموده ومی فرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِٱلۡکِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَو کسانی که در علم و عمل به کتاب تمسک می‌جویند، و احکام و اخباری را که در آن هست می‌آموزند، چرا که آموختن آن از شریف‌ترین علوم است، و به اوامری که روشنی بخش چشم‌ها و شادابی دل‌ها و روح‌ها است، و صلاح دنیا و آخرت در آن است، عمل می‌کنند. و یکی از بزرگ‌ترین فرمان‌هایی که تمسک به آنها واجب می‌باشد برپا داشتن نماز به صورت ظاهری و باطنی است. بنابر این آن را به صورت ویژه بیان کرد، چون فضیلت و شرافت دارد، و چون که نماز میزان ایمان است، و برپاداشتن نماز انگیزه‌ای برای برپاداشتن دیگر عبادت‌ها است. و از آنجا که عمل آنها سراسر اصلاح بود خداوند متعال فرمود: ﴿إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِینَو ما پاداش اصلاح‌گران را ضایع نمی‌کنیم، آنان که در گفتار و کردار و نیات‌شان اصلاحگر هستند، و به اصلاح خویشتن و دیگران می‌پردازند. این آیه و امثال آن بر این دلالت می‌نماید که خداوند پیامبرانش را برای اصلاح فرستاده است نه برای فساد. و برای رساندن منافع فرستاده است نه به منظور ایجاد ضرر و زیان. و آنان برای آبادانی و اصلاح هر دو جهان فرستاده شده‌اند. پس هر کس به اصلاح بپردازد به پیروی کردن از آنان نزدیک‌تر است.

آیه‌ی ۱٧۴-۱٧۱:

﴿وَإِذۡ نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ فَوۡقَهُمۡ کَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُۥ وَاقِعُۢ بِهِمۡ خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖ وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٧١[الأعراف: ۱٧۱].«و به یاد آور آنگاه که کوه را بر بالای سرشان چنان سایبانی بر افراشتیم، و گمان بردند که آن بر سرشان فرود می‌آید. آنچه را که به شما داده‌ایم محکم بگیرید، و آنچه را که در آن وجود دارد به یاد آورید، شاید که پرهیزگار شوید».

﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّکَ مِنۢ بَنِیٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّیَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّکُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِینَ١٧٢[الأعراف: ۱٧۲].«و به یاد آور آنگاه که پروردگارت از پشت فرزندان آدم فرزندان‌شان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری! گواهی می‌دهیم. تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این غافل بودیم».

﴿أَوۡ تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أَشۡرَکَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡۖ أَفَتُهۡلِکُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَ١٧٣[الأعراف: ۱٧۳].«یا این‌که بگویید: همانا پدران ما از پیش شرک ورزیدند و ما نسل و فرزندانی پس از آنان بودیم. آیا ما را به خاطر آنچه باطل‌گرایان کردند هلاک می‌کنی؟!».

﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ١٧٤[الأعراف: ۱٧۴].«و این‌گونه آیات را توضیح می‌دهیم و باشد که (به سوی حق) برگردند».

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَإِذۡ نَتَقۡنَا ٱلۡجَبَلَ فَوۡقَهُمۡو یادآور هنگامی که کوه را از جای برکندیم و بر بالای سرشان نگاه داشتیم، و آن زمانی بود که از پذیرفتن آنچه که در تورات آمده بود امتناع ورزیدند. پس خداوند آنان را به عمل کردن به آنچه در تورات است ملزم نمود و کوه را از جایش برکند و بر بالای سرشان نگاه داشت. پس کوه بالای سر آنها قرار گرفت، ﴿کَأَنَّهُۥ ظُلَّةٞ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُۥ وَاقِعُۢ بِهِمۡانگار که سایبانی بر آنان بود و گمان بردند که کوه بر آنان فرو خواهد افتاد. و به آنان گفته شد: ﴿خُذُواْ مَآ ءَاتَیۡنَٰکُم بِقُوَّةٖآنچه را که به شما داده‌ایم با جدیت و تلاش برگیرید. ﴿وَٱذۡکُرُواْ مَا فِیهِو از طریقِ بررسی و خواندن و مباحثه و عمل به آنچه که در آن هست آن را به یاد آورید. ﴿لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَباشد که اگر آن را انجام دهید، متقی شوید.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّکَ مِنۢ بَنِیٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّیَّتَهُمۡو به یادآور آنگاه که پروردگارت از پشت فرزندان آدم فرزندان‌شان را بیرون آورد. یعنی از پشت آنان فرزندان‌شان را پدید آورد و آنان را طوری آفرید که تولید مثل کنند و هر نسل، نسلی دیگر را بر جای گذارد.

﴿وَو هنگامی که آنان را از پشت پدران و شکم مادران‌شان بیرون آورد، ﴿أَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّکُمۡایشان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ یعنی آنان را وادار کرد که به ربوبیت او اقرار کنند، چرا که در سرشت آنها این را نهاده بود که اقرار کنند او پروردگار و آفریننده و پادشاه آنان است.

گفتند: آری! ما به آن إقرار نمودیم. چون خداوند بندگان را بر دین و آئین حق سرشته است، پس سرشت هرکسی چنین است، اما فطرت و سرشت، بعضی اوقات تغییر یافته و بر اثر عقاید فاسدی که بر عقل‌ها عرضه می‌شود دگرگون می‌گردد. بنابراین: ﴿قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ إِنَّا کُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِینَگفتند: آری! بر خود گواهی دادیم، تا روز قیام نگویند: ما از این غافل بودیم. یعنی ما شما را آزمایش کردیم تا این‌که به ربوبیت پروردگارتان اعتراف نمایید. تا مبادا روز قیامت انکار و ادّعا کنید که حجت خدا بر شما اقامه نشده است و شما از آن آگاهی نداشته، و از آن غافل و بی‌خبر بوده اید.

پس امروز دلیلی ندارید، چرا که حجت رسای خداوند بر شما تمام گردانده است، و نباید دلیل دیگری بیاورید و بگویید ﴿إِنَّمَآ أَشۡرَکَ ءَابَآؤُنَا مِن قَبۡلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةٗ مِّنۢ بَعۡدِهِمۡهمانا پدران ما پیش از ما شرک ورزیدند، و ما فرزندان و نسلی پیش از آنها بودیم. بنابر این از آنها پیروی کردیم و در خط و راه آنها که باطل بود حرکت نمودیم، ﴿أَفَتُهۡلِکُنَا بِمَا فَعَلَ ٱلۡمُبۡطِلُونَآیا ما را به سبب آنچه که باطل گرایان انجام دادند هلاک می‌نمایی؟! خداوند در سرشت و فطرت شما به ودیعه گذاشته که آنچه پدرانتان بر آن بوده‌اند باطل بوده است، و حق همان چیزی است که پیامبران آورده‌اند. و این مخالف آیینی است که پدرانتان را بر آن یافته اید. آری! گاه بنده گفته‌های پدران گمراهش، و این فقط بدان خاطر است که از حجت و دلایل ونشانه‌هایی که درهستی و در وجود انسان است روی گردانده است.

پس اعراض و روی گردانی او و روی آوردنش به آنچه که باطل گرایان در پیش گرفته‌اند چه بسا وی را به حالتی برساند که باطل را بر حق ترجیح دهد. در تفسیر این آیات همین معنی درست است. و گفته شده است : این همان روزی است که خداوند از فرزندان آدم آنگاه که آنان را از پشت او بیرون آورد پیمان گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت، پس به آن گواهی دادند، بنابر این خداوند به آنچه که آنا درآن زمان به آن اعتراف کرده‌اند، بر ستم و ظلمشان در ارتکاب کفر و عناد در دنیا و آخرت احتجاج می‌نماید. اما این آیه در حقیقت بر این مطلب دلالت نمی‌کند، و مناسبتی با آن ندارد، و حکمت خداوند متعال نیز آن را اقتضا نمی‌نماید.

واقعیت نیز بر همین نکته گواهی می‌دهد. زیرا عهد و پیمانی که آنها از آن سخن می‌گویند زمانی بوده که خداوند ذریه و نسل آدم را از پشت او بیرون آورد، در حالی که انسان‌ها در جهانی بودن جهان اتم به سر می‌بردند و هیچ‌کس آن را به یاد نمی‌آورد، و به ذهن هیچ انسانی نمی‌آید. پس چگونه خداوند چیزی را بر آنان حجت و دلیل قرار می‌دهد که از آن خبر ندارند، و هیچ اثری از آن بر جای نمانده است؟!.

پس از آنجا که این یک موضوع کاملا واضح و روشن است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِو این‌گونه آیات خود را توضیح می‌دهیم، ﴿وَلَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَو تا شاید به‌سوی آنچه که خداوند در فطرت و سرشت‌شان نهاده، و به‌سوی آنچه که با خدا پیمان بسته‌اند باز گردند و از زشتی‌ها باز آیند.

آیه‌ی ۱٧۸-۱٧۵:

﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِیٓ ءَاتَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَکَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ١٧٥[الأعراف: ۱٧۵].«و برای آنان خبر آن کس را بخوان که آیات خود را به او داده بودیم، پس، از آن بیرون رفت، و شیطان بر او چیره شد، و او از زمرۀ گمراهان گردید».

﴿وَلَوۡ شِئۡنَالَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ فَمَثَلُهُۥ کَمَثَلِ ٱلۡکَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَیۡهِ یَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُکۡهُ یَلۡهَثۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَاۚ فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ١٧٦[الأعراف: ۱٧۶].«و اگر ما می‌خواستیم مقام او را با آن (آیات) بالا می‌بردیم، ولی او به زمین گرائید و از هوی و هوس خود پیروی کرد. از این رو سرگذشت او مانند سگ است، اگر بر او بتازی زبان از دهان بیرون می‌آورد، و اگر آن را رها کنی باز زبان از دهان بیرون می‌آورد. آن مثل قومی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس داستان را برای‌شان بازگو کن تا بلکه بیندیشند».

﴿سَآءَ مَثَلًا ٱلۡقَوۡمُ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَأَنفُسَهُمۡ کَانُواْ یَظۡلِمُونَ١٧٧[الأعراف: ۱٧٧].«چه بد مثالی دارند آنان که آیات ما را تکذیب و بر خود ستم می‌کردند».

﴿مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِیۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ١٧٨[الأعراف: ۱٧۸].«خدا هر کس را که هدایت کند او را راه یافته است، و هرکس را که گمراه سازد پس بی‌گمان ایشان زیانکارانند».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِیٓ ءَاتَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَاو بخوان بر آنان خبر کسی را که آیات خود را به او دادیم. یعنی کتاب خود را به او آموختیم، پس او عالمی بزرگ، و دانشمندی ماهر شد، ﴿فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّیۡطَٰنُو از ویژگی «عالم بودن به آیات خدا» بیرون رفت، زیرا علم، صاحبش را به اخلاق خوب و کارهای نیک می‌آراید، و به بالاترین درجات و بلندترین مقام می‌رساند. اما او کتاب خدا را پشت سر انداخت و اخلاقی را که کتاب بدان دستور می‌داد نادیده گرفت، و آن را همچون لباس از تنِ خود بیرون آورد. پس وقتی که خود را از آن عاری نمود شیطان بر او مسلط شد و به پایین‌ترین جایگاه سقوط کرد، و شیطان او را به‌سوی ارتکاب گناهان کشانید.

﴿فَکَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَپس، از زمره گناهان گردید. این پس از آن اتفاق افتاد که وی از هدایت یافتگان و هدایت دهندگان بود، و این بدان جهت بود که خداوند متعال وی را ترک نمود و تنهایش گذاشت و او را به خویشتن واگذار کرد. بنابر این فرمود: ﴿وَلَوۡ شِئۡنَالَرَفَعۡنَٰهُ بِهَاو اگر می‌خواستیم او را با آن آیات بالا می‌بردیم، به این صورت که او را توفیق می‌دادیم تا به آن عمل نماید، و آنگاه در دنیا و آخرت مقامش بالا می‌رفت، و از شر دشمنانش محفوظ می‌ماند. ﴿وَلَٰکِنَّهُولی او کاری کرد که رسوایی ببار آورد. پس او، ﴿أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِبه شهوتهای فرومایه و اهداف دنیوی گرایید، ﴿وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُو از هوی و هوس خود پیروی و اطاعتِ مولایش را ترک کرد، ﴿فَمَثَلُهُپس مثال او در حریص بودن بر دنیا و وابسته بودن به آن، ﴿کَمَثَلِ ٱلۡکَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَیۡهِ یَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُکۡهُ یَلۡهَثمانند سگ است که اگر بر آن بتازی زبان از دهان بیرون می‌آورد، و اگر آن را رها کنی، باز زبان از دهان بیرون می‌آورد. یعنی همواره و در هر حال زبانش از دهانش بیرون آمده، و همیشه حریص است، حرص و آزی که دل او را بریده است، به گونه‌ای که هیچ چیزی از دنیا گرسنگی‌اش را سیر نمی‌کند، و تنگدستی او را برطرف نمی‌نماید. ﴿ذَّٰلِکَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَااین مثال قومی است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن اطاعت ننمودند، بلکه بعد از این‌که خداوند آن را به سویشان روانه کرد آن را تکذیب و رد کردند، چون نزد خدا عزّت و ارزشی نداشتند، و از هوی و هوس خود پیروی نمودند، بدون این‌که خداوند آنان را به این امر راهنمایی کرده باشد.

﴿فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَپس داستانه‌ا را (برایشان) بخوان تا شاید در این مثال‌ها و عبرت و نشانه‌ها بیاندیشند، پس وقتی که اندیشیدند، شناخت حاصل می‌کنند، هرگاه شناخت حاصل کردند عمل می‌نمایند.

﴿سَآءَ مَثَلًا ٱلۡقَوۡمُ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَأَنفُسَهُمۡ کَانُواْ یَظۡلِمُونَ١٧٧بسیار زشت است مثال کسی که آیات خدا را تکذیب کرده، و با انجام دادن انواع گناهان بر خود ستم نموده است. همانا مثال او، مثال آدم بد و زشت است. و احتمال دارد منظور از کسی که خدوند آیات را به او داد و به وی آموخت، شخص معینی باشد، و خداوند داستان او را برای آگاه ساختن بندگان بیان کرد.

و احتمال دارد که اسم جنس باشد، در این حالت هرکس را شامل می‌شود که خداوند آیاتش را به او بدهد، و از دایره عمل کردن به آن بیرون رود. و در این آیات آدمی به عمل کردن به علم و دانشی که دارد تشویق شده است، و عمل کردن به علم، مقام بلندی است از جانب خدا که به آدمی می‌بخشد و باعث مصون ماندن از شرّ شیطان می‌شود. و در این آیات آدمی از عمل نکردن به علم برحذر داشته، و بیان شده است که عمل نکردن به علم مایه سقوط به پایین‌ترین جایگاه است، و موجب می‌شود شیطان بر انسان مسلط شود. در این آیات همچنین اشاره شده است که پیروی کردن از هوی و هوس وگراییدن به شهوت‌ها سبب رسوایی می‌گردد.

سپس خداوند با بیان این‌که تنها او هدایت می‌نماید و گمراه می‌سازد، فرمود: ﴿مَن یَهۡدِ ٱللَّهُخدا هرکس را هدایت کند، به این صورت که او را بر انجام کارهای خوب توفیق دهد، و از زشتی‌ها باز دارد، و چیزهایی به وی یاد دهد که آنها را نمی‌دانست، ﴿فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِیپس او به حقیقت راه یافته است، چون او هدایت پروردگارش را برگزیده است، ﴿وَمَن یُضۡلِلۡو (خدا) هرکس را گمراه سازد و او را رسوا کند، و بر انجام امور خیر توفیق ندهد، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَپس بی‌گمان ایشان زیانکارانند، و خود و خانواده‌هایشان را در روز قیامت دچار زیان می‌کنند. آگاه باشید این زیانِ آشکار است.

آیه‌ی ۱٧٩:

﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ١٧٩[الأعراف: ۱٧٩].«و همانا بسیاری از جن‌ها را برای جهنم پدید آوردیم، آنان دل‌هایی دارند که با آن نمی‌فهمند، و چشم‌هایی دارند که با آن نمی‌بینند، و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند، ایشان بسان چهارپایان بلکه ایشان گمراه‌تر هستند».

خداوند متعال با بیان این‌که گمراهان و پیروان شیطان زیاد هستند، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِو برای جهنم تعداد زیادی از جن‌ها و انسان‌ها را پدید آورده، و منتشر کرده‌ایم که حیوانات از آنها بهتر هستند: ﴿لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَاآنان دل‌هایی دارند که با آن نمی‌فهمند. یعنی آگاهی و دانش به دل‌هایشان راه نمی‌یابد، و هدف از آگاه نمودن‌شان فقط اقامه‌ی حجت است و بس.

﴿وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَاو چشم‌هایی دارند که با آن چیزی را که به سودشان باشد نمی‌بینند، و فاقده و منفعت خود را تشخیص نمی‌دهند. ﴿وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآو گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند، شنیدنی که معنی و مفهوم آن به دل‌هایشان راه یابد. ﴿أُوْلَٰٓئِکَکسانی که دارای این صفات زشت هستند، ﴿کَٱلۡأَنۡعَٰمِمانند چهارپایانی هستند که عقل ندارند، زیرا آنچه را که فانی است بر آنچه که باقی می‌ماند و ماندگار است ترجیح می‌دهند، پس عقل را از دست داده‌اند.

﴿بَلۡ هُمۡ أَضَلُّبلکه از چهارپایان و حیوانات سرگشته‌تر می‌باشند، زیرا چهارپایان در راستای هدفی که برای آن آفریده شده‌اند حرکت می‌کنند، و نفع و ضرر خود را درک می‌نمایند. بنابر این حیوانات از این‌ها بهترند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَو ایشان بی‌خبرانند، و از مفیدترین چیزها غافل مانده‌اند، به آنان دل و گوش و چشم داده شده است تا آنان را بر انجام دستورات خدا کمک کند اما از این ابزار بر ضد این هدف کمک گرفتند.

پس سزاوارند که خداوند آنها را برای آتش بیافریند. آنها را برای آتش آفرید، و اعمالی را انجام می‌دهند که یاران آتش آن را انجام می‌دهند. و اما کسی که از این اعضا در راستای عبادت خدا بهره بگیرد، و دلش را از ایمان به خدا و محبت او سرشار نماید، و از خدا غافل نباشد، پس او اهل بهشت است، و کارهای اهل بهشت را انجام می‌دهد.

آیه‌ی ۱۸۰:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٨٠[الأعراف: ۱۸۰].«و خدا دارای زیباترین و نیکوترین نام‌ها است، پس او را بدان نام‌ها بخوانید، و ترک کنید کسانی را که در نام‌های خدا دست به تحریف می‌زنند، آنان سزای آنچه را که می‌کنند، خواهند دید».

این بیان بزرگی، شکوه و گستردگی صفات خدا است، که او را نام‌های بسیار زیبایی است. او دارای هر نام نیکی است. و ضابطه آن این است که هر اسمی بر صفت بزرگ از صفات کمال دلالت می‌نماید، و خوب و زیبا باشد، خداوند از آن برخوردار است. اما اگر این‌ام بر صفت دلالت نکند و فقط عَلَم محض باشد، در این صورت نیکو نیست. و همچنین اگر نام بر صفتی دلالت نماید که صفت کمال نباشد، بلکه یا صفت نقص باشد، یا صفتی که هم مدح و هم عیب از آن استنباط شود، آن نام نیز زیبا نخواهد بود.

پس هر کدام از نام‌های خدا بر تمام صفاتی که از آن مشتق می‌شود دلالت می‌نماید، و تمام معنی آن را در بر می‌گیرد. مانند «علیم» که بیان‌گر آن است او علمی دارد که همه چیز را فرا گرفته، و احاطه کرده است. پس، هیچ چیزی حتی به اندازه ذره‌ای در زمین و آسمان از دایره علم او بیرون نیست. و مانند «رحیم» که بیان‌گر آن است خداوند دارای رحمتی عظیم است که هر چیزی را در بر می‌گیرد. و یا مانند «قدیر» که دلالت می‌نماید او قدرتی فراگیر دارد که هیچ چیزی نمی‌تواند او را ناتوان کند. و یکی از محاسن و زیبایی نام‌‌هایش این است که او جز به واسطه نام‌‌هایش خوانده نمی‌شود. بنابر این فرمود: ﴿فَٱدۡعُوهُ بِهَااو را با آن‌ها بخوانید. و این شامل دعای عبادت و دعای خواستن است. پس هر خواست‌های باید با نامی از نام‌های خداوند که مناسب آن خواسته است طلب شود. مثلا دعاکننده می‌گوید: بار خدایا! مرا بیامرز، و بر من رحم فرما، همانا تو آمرزنده و مهربان هستی، و توبه مرا بپذیر، ای توبه‌پذیرنده، و مرا روزی بده، ای روزی دهنده، و بر من مهربانی کن ای مهربان و امثال آن.

﴿وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَو ترک ک نید کسانی را که در نام‌های او دست به تحریف می‌زنند، به زودی سزای آنچه را که می‌کنند خواهند دید. یعنی به خاطر تحریف نام‌های خدا عقوبت و عذاب داده می‌شوند. و در حقیقت، «الحاد در نام‌های خدا» به معنی تحریف کردن معنای آنها و خارج کردن‌شان از معانی و مفاهیمی است که برای آن وضع شده‌اند، به این صورت که کسی را با آن نام‌ها نامگذاری کنند که شایسته و سزاوار آن نام نیست. هم چنان که مشرکین معبودان خود را با آن نام‌ها نامگذاری می‌کردند.

و یا این‌که معانی آنها را نفی و تحریف نمایند، و برای آنها معنایی قرار دهند که خداوند و پیامبرش آن معنی را نخواسته‌اند. و یا این‌که چیزی دیگر را با آن‌ها تشبیه گردانند. پس واجب است که از الحاد و تحریف محرّفین نام‌های نیکوی خدا پرهیز شود. و در حدیث صحیح از پیامبر صآمده است: «همانا خداوند نودونُه نام دارد، که هرکس آن‌ها را بشناسد و حفظ‌‌شان کند و به مقتضای آنها عمل نماید وارد بهشت می‌شود».

آیه‌ی ۱۸۱:

﴿وَمِمَّنۡ خَلَقۡنَآ أُمَّةٞ یَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ یَعۡدِلُونَ١٨١[الأعراف: ۱۸۱].«و از جمله کسانی که آفریده‌ایم گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و با آن دادگری می‌نمایند».

از میان کسانی که آفریده‌ایم گروهی خوب و فاضل هستند که هم خود به تکامل رسیده‌اند، و هم دیگران را به‌سوی کمال راهنمایی کرده، و خود و دیگران را به‌سوی حق هدایت می‌نمایند. پس حق را می‌دانند و به آن عمل می‌کنند و آن را می‌شناسند و به‌سوی آن و عمل کردن به آن فرا می‌خوانند. ﴿وَبِهِۦ یَعۡدِلُونَو با آن میام مردم در قضاوت‌هایی که در مورد اموال و خ ون و حقوق و گفته‌ها و غیره دارند، به عدل و داد قضاوت می‌کنند. ایشان پیشوایان هدایت و چراغ‌های تاریکی هستند. آنان کسانی‌اند که خداوند نعمت ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و شکیبایی را به آنان ارزانی داشته است، و در زمره صدیقین قرار دارند، که مقام‌شان بعد از مقام رسالت است. و آنها در میان خودشان مراتب و مقام‌های متفاوتی دارند، و هریک برحسب حالت و وضعیت که دارد مقامش با دیگری متفاوت است. پس پاک است خدایی که رحمت خویش را به هرکس که بخواهد اختصاص می‌دهد، و خداوند دارای بخشش و فضل بزرگ است.

آیه‌ی ۱۸۶-۱۸۲:

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ١٨٢[الأعراف: ۱۸۲].«و کسانی که آیات ما را تکذیب کرده‌اند آرام آرام آنان را به‌سوی عذاب می‌کشانیم از راهی که نمی‌دانند».

﴿وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌ١٨٣[الأعراف: ۱۸۳].«و به آنان مهلت می‌دهم، بی‌گمان کید من استوار و محکم است».

﴿أَوَلَمۡ یَتَفَکَّرُواْۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٌ١٨٤[الأعراف: ۱۸۴].«آیا نمی‌اندیشند که همنشین آنان دیوانه نیست و او فقط و فقط بیم دهنده‌ای آشکار است؟!».

﴿أَوَلَمۡ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٖ وَأَنۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَدِ ٱقۡتَرَبَ أَجَلُهُمۡۖ فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ یُؤۡمِنُونَ١٨٥[الأعراف: ۱۸۵].«آیا به ملک آسمان‌ها و زمین و آنچه خدا آفریده است نمی‌نگرند، و این‌که چه بسا اجل آنها نزدیک شده باشد؟ پس بالاتر از این به چه سخنی ایمان می‌آورند؟».

﴿مَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَا هَادِیَ لَهُۥۚ وَیَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١٨٦[الأعراف: ۱۸۶].«هر کس را که خدا گمراه کند هدایت‌کننده‌ای برای او نیست، و آنان را در گمراهی‌شان سرگشته و حیران رها می‌کند».

کسانی که آیات خدا را که بر صحت آنچه محمد صاز هدایت آورده است دلالت می‌نماید، تکذیب می‌کنند، به گونه‌ای که آن را رد نموده و قبول نمی‌نمایند، ﴿سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَآنان را کم کم و از جایی که نمی‌دانند به‌سوی عذاب می‌کشانیم، به این صورت که خداوند روزی‌های فراوان به‌سوی آنان سرازیر می‌کند، ﴿وَأُمۡلِی لَهُمۡو به آنان مهلت می‌دهیم تا جایی که گمان می‌برند آنها دچار عذاب و سزا نخواهند شد، پس برکفر و سرکشی و شر و بدی خود می‌افزایند. و به همین سبب عقوبت آنان فزونی می‌گیرد، و عذاب‌شان چند برابر می‌شود. پس آنان از راهی که نمی‌دانند به خود زیان می‌رسانند. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّ کَیۡدِی مَتِینٌهمانا حیله من قوی و مستحکم است.

﴿أَوَلَمۡ یَتَفَکَّرُواْۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍیعنی چرا فکرشان را به کار نمی‌برند و نمی‌نگرند که همنشین آنان (ع) که او را می‌شناسند، و هیچ چیزی از حالت وی بر آنان پوشیده نیست، دیوانه نمی‌باشد؟ پس باید به اخلاق و رهنمود و علایم و صفات او بنگرند، و به آنچه که مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کند بنگرند، و این‌که از کامل‌ترین صفات برخوردار است. و جز کامل‌ترین اخلاق در او نیست، و عقل و نظرش از عقل و رای همه جهانیان بالاتر است، و او جز به خوبی فرا نمی‌خواند، و جز از بدی باز نمی‌دارد.

پس ای خردمندان! آیا چنین فردی دیوانه است؟! یا این که او پیشوای بزرگ، و نصیحت‌کننده آشکار، و بخشنده بزرگوار و دلسوز و مهربان است؟! بنابراین، ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا نَذِیرٞ مُّبِینٌاو تنها بیم دهنده‌ای آشکار است، مردم را به‌سوی آنچه که آنان را از عذاب نجات می‌دهد، و پاداش را برای آنان محقق می‌دارد، دعوت می‌کند.

﴿أَوَلَمۡ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِآیا در ملکوت آسمان‌ها و زمین نمی‌نگرند؟ پس آنان وقتی که به آن بنگرند دلایلی بر یگانگی پروردگارشان خواهند یافت که بر صفات کمال او دلالت می‌نمایند. ﴿وَنیز باید به همه، ﴿مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٖآنچه خدا آفریده است بنگرند. زیرا تمامی اجزای جهان بزرگ‌ترین دلیل بر علم خدا و قدرت و حکمت و گستردگی رحمت و احسان و نفوذِ مشیت و خواست او و دیگر صفات عظیمی که بیان‌گر آن است خداوند در «خلق» و «تدبیر» منفرد است، و این ایجاب می‌نماید که تنها او معبود شایسته و پسندیده باشد، و پاک و منزه و یگانه دانسته شود، و تنها دوستی و محبت او در دل‌ها جای بگیرد.

﴿وَأَنۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَدِ ٱقۡتَرَبَ أَجَلُهُمۡو باید به حال خود بنگرند و قبل از این‌که اجلشان نزدیک شود و مرگِ ناگهان در حالی که آنها در غفلت به سر می‌برند و روی گردان هستند آنها را فرا بگیرد به خویشتن نظری بیافکنند. پس اگر مرگ فرا رسد نمی‌توانند آنچه را که در گذشته از دست داده‌اند جبران نمایند. ﴿فَبِأَیِّ حَدِیثِۢ بَعۡدَهُۥ یُؤۡمِنُونَپس اگر به این کتاب بزرگ ایمان نیاورند به چه سخنی ایمان می‌آورند؟! آیا به کتاب‌های دروغین گمراه‌کننده ایمان می‌آورند؟ یا به سخن هر دروغ پرداز و افترا کننده‌ای؟!.

و برای گمراه هیچ راه هدایتی نیست. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿مَن یُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَا هَادِیَ لَهُۥۚ وَیَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١٨٦و خدا هرکسرا گمراه سازد هدایت‌کننده‌ای ندارد، و آنان را در گمراهی‌شان سرگشته رها می‌کند. یعنی در حالت حیران و تردد آنها را به حال خود رها می‌کند. پس، از سرکشی‌شان بیرون نمی‌آیند، و به حق راه نمی‌یابند.

آیه‌ی ۱۸۸-۱۸٧:

﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّیۖ لَا یُجَلِّیهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَۚ ثَقُلَتۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا تَأۡتِیکُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗۗ یَسۡ‍َٔلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنۡهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ١٨٧[الأعراف: ۱۸٧].«ترا از قیامت می‌پرسند که چه زمانی رخ می‌دهد؟ بگو: آگاهی از آن فقط نزد پروردگارم است، و کسی جز او نمی‌تواند آن را در وقتش پدیدار سازد. (این حادثه) بر آسمان‌ها و زمین دشوار است، ناگهان به سراغتان می‌آید. باز از تو می‌پرسند انگار تو از آن آگاه هستی، بگو: اطلاع از آن خاص خدا است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».

﴿قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ کُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ لَٱسۡتَکۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَیۡرِ وَمَا مَسَّنِیَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞ وَبَشِیرٞ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ١٨٨[الأعراف: ۱۸۸].«بگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم مگر آنچه که خدا بخواهد، و اگر غیب می‌دانستم خیر و خوبی فراوانی برای خود فراهم می‌آوردم، و بدی و بلایی به من نمی‌رسید. من جز بیم دهنده و مژده دهنده‌ای برای قومی که ایمان می‌آورند، نیستم».

خداوند متعال به پیامبرش محمد صمی‌فرماید: ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَتکذیب کنندگان کلّه شق و سرسخت، تو را ﴿عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَیَّانَ مُرۡسَىٰهَااز قیامت می‌پرسند، که چه وقت قیامت می‌آید و مردم را فرا میگیرد؟

﴿قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّیبگو: تنها پروردگارم به آن آگاه است. یعنی اطلاع از آن مختص خداوند تعالی است. ﴿لَا یُجَلِّیهَا لِوَقۡتِهَآ إِلَّا هُوَکسی جز خدا آن را در وقت معینی که برای برپایی آن در نظر گرفته شده است، پدیدار نمی‌سازد. ﴿ثَقُلَتۡ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِاطلاع از آن بر اهل آسمان‌ها و زمین پوشیده است، و احوالات قیامت بر آنان دشوار است و از آن می‌ترسند.

﴿لَا تَأۡتِیکُمۡ إِلَّا بَغۡتَةٗناگهان از راهی که نمی‌دانید و برای آن آمادگی ندارید به سراغتان می‌آید. ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنۡهَاآنها حریص‌اند تا درباره قیامت از تو بپرسند، گویا تو به شدّت در پی آنی که از زمان وقوع آن خبر حاصل کنی، و نمی‌دانند که تو به خاطر کمال شناختی که نسبت به پروردگارت داری، و به خاطر این‌که می‌دانی سوال از چه چیزهایی سود و منفعت دارد، به سوال کردن در مورد آن توجه نمی‌کنی، و بر این امر حریص نیستی. پس چرا به شما اقتدا نمی‌کنند و از این اصرار و الحاح در مورد پرسش از آن دست بر نمی‌دارند؟! زیرا زمان وقوع قیامت را هیچ پیامبر و فرشته مقربی نمی‌داند، و این از اموری است که خداوند آن را به خاطر کمال حکمت و گستردگی علم و آگاهی‌اش بر مردم پوشیده نگاه داشته است.

﴿قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ ٱللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَبگو: فقط خداوند از آن آگاه است، اما بیشتر مردم نمی‌دانند. بنابر این بر دانستن چیزی حریص هستند که شایسته نیست بر آن حرص بورزند. بویژه این‌ها پرسش از چیزهای مهم‌تر را ترک می‌نمایند، و آنچه را که دانستنش واجب است رها می‌کنند، سپس به چیزی روی می‌آورند که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را بداند و دریابد، و از آنان نیز خواسته نشده است که آن را بدانند.

﴿قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّابگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، بلکه فقیر و نیازمند و تحت تدبیر خدا هستم، هیچ خوبی و خیری به من نمی‌رسد مگر از جانب خدا، و شرّرا جز او از من دور نمی‌کند و من هیچ علم و آگاهی ندارم جز آنچه خدا به من آموخته است. ﴿وَلَوۡ کُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ لَٱسۡتَکۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَیۡرِ وَمَا مَسَّنِیَ ٱلسُّوٓءُواگر غیب می‌دانستم اسبابی را فراهم می‌آوردم که برای من منافع و مصالحی فراوان به بار آورد، و از هر آنچه که به بدی و ناگواری منجر می‌شود پرهیز می‌کردم، چون در آن حالت به عواقب و سرانجام امور آگاه می‌کشتم، ولی چون اطلاعی از غیب ندارم، بدی و بلا به من می‌رسد، و بسیاری از منافع دنیا را از دست می‌دهم. پس این بیان‌گر آن است که من غیب نمی‌دانم.

﴿إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِیرٞمن فقط بیم دهنده‌ای هستم که مردم را از عقوبت‌های دینی و دنیوی و اخروی می‌ترسانم، و کارهایی را که منجر به عقوبت‌های دنیوی واخروی می‌شود بیان می‌کنم و مردم را از آن برحذر می‌دارم. ﴿وَبَشِیرٞو فقط مژده دهنده به پاداش دنیا و قیامت هستم، و آن با بیان کارهایی است که انسان را به پاداش دنیا و آخرت می‌رساند، نیز با ترغیب و تشویق مردمان به انجام آن کارها. اما همه مردم این هشدار و مژده رسانی را نمی‌پذیرند، بلکه تنها مومنان از آن استفاده می‌برند، و آن را می‌پذیرند.

و این آیات جهالت کسانی را بیان می‌کند که به منظور به دست آوردن نفع و سود یا دفع ضرر و زیان، پیامبر صرا به فریاد می‌خوانند.البته که کاری از دست پیامبر ساخته نیست و او نمی‌تواند به کسی فایده برساند که خداوند به او فایده‌ای نرسانده است. و نمی‌تواند ضرر و زیان را از کسی دور کند که خداوند ضرر و زیان را از کسی دور کند که خداوند ضرر و زیان را از او دور نکرده است.

او علم و دانشی جز آنچه که خدا به وی آموخته است ندارد. و کسی منتفع می‌شودکه هشدارها و بشارت‌های او را بپذیرد و به آن عمل کند. بنابر این پیامبر صبه چنین کسی فایده‌ای را رسانده است که حتی پدران و مادران و دوستان و برادران‌شان نمی‌توانند چنین سودی را به وی برسانند. چراکه بندگان را بر انجام هر خوبی و خیری تحریک کرده و آنان را از هر بدی و شری برحذر داشته، و آنچه او آورده است در غایت روشنی و وضوح قرار دارد.

آیه‌ی ۱٩۳-۱۸٩:

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا لِیَسۡکُنَ إِلَیۡهَاۖ فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَا حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِیفٗا فَمَرَّتۡ بِهِۦۖ فَلَمَّآ أَثۡقَلَت دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَیۡتَنَا صَٰلِحٗا لَّنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ١٨٩[الأعراف: ۱۸٩].«او خدایی است که شما را از یک شخص آفریده است، و همسرش را از (جنس) او آفرید تا در کنار وی آرام گیرد. پس وقتی که شوهر با وی همبستر شد، همسر باردار گشت، باری سبک، و (چندی) با آن روزگار را به سر برد، و هنگامی‌که بار وی سنگین شد، زن و شوهر دعا کردند و از خدای خود خواستند که اگر به ما فرزند شایسته (و سالمی) بدهید قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد».

﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗا جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَاۚ فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا یُشۡرِکُونَ١٩٠[الأعراف: ۱٩۰].«هنگامی که به آن دو فرزند صالح و سالمی داد در آنچه (خدا) به ایشان داده بود برای خدا شریکانی قرار دادند، و خداوند برتر است از آنچه با وی شریک می‌گردانند».

﴿أَیُشۡرِکُونَ مَا لَا یَخۡلُقُ شَیۡ‍ٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ١٩١[الأعراف: ۱٩۱].«آیا کسانی را شریک خدا می‌سازند که چیزی نمی‌آفرینند و خودشان آفریده می‌شوند».

﴿وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ یَنصُرُونَ١٩٢[الأعراف: ۱٩۲].«و نمی‌توانند آنان را یاری کنند و نه خود را یاری می‌کنند».

﴿وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا یَتَّبِعُوکُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَیۡکُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ١٩٣[الأعراف: ۱٩۳].«و اگر آنان را به راه هدایت فرا بخوانید پاسخ شما را نخواهند داد. برایتان برابر است خواه آنان را بخوانید خواه ساکت باشید».

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُمخداوند ذاتی است که شما مردان و زنان را که در زمین منتشر هستید و زیاد و پراکنده اید، آفریده است. ﴿مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖاز یک شخص و آن پدرتان آدم ابوالبشر ÷است. ﴿وَجَعَلَ مِنۡهَا زَوۡجَهَاو از آدم، همسرش حوا را آفریده است. ﴿لِیَسۡکُنَ إِلَیۡهَاتا در کنار وی آرام بگیرد، چون وقتی که همسرش از جنس خودش باشد با یکدیگر به توافق و تفاهم می‌رسند و این اقتضا می‌کند تا هریک در کنار دیگری آرامش یابد، و شهوت و غریزه یکدیگر را ارضا کنند.

﴿فَلَمَّا تَغَشَّىٰهَاپس وقتی که شوهر با همسرش آمیزش کند، خداوند متعال مقدر نموده است تا از این اشباع غریزه، و از این آمیزش، نسل و دودمان پدید بیاید، و در این هنگام، ﴿حَمَلَتۡ حَمۡلًا خَفِیفٗاهمسر بار سبکی بر می‌دارد، و این در آغاز حاملگی است که زن آن را احساس نکرده و احساس سنگینی نمی‌نماید. ﴿فَلَمَّآ أَثۡقَلَتو هنگامی که این وضعیت ادامه یابد و بارش سنگین شود و جنین در شکمش بزرگ می‌گردد، پس در این هنگام زوجین دل‌شان به حال فرزند سوخته و عاطفه آنان نسبت به حال فرزند سوخته و عاطفه آنان نسبت به وی تحریک می‌شود، و از خداوند می‌خواهند که فرزند زنده و سالمی به آنان عطا فرماید. بنابر این ﴿دَّعَوَا ٱللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنۡ ءَاتَیۡتَنَا صَٰلِحٗاپروردگارشان را به فریاد می‌خوانند که اگر فرزندی صالح و سالم به ما بدهی. یعنی فرزندی که اندامش کامل بوده و دارای نقص عضو نباشد. ﴿لَّنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَقطعا از سپاسگزاران خواهیم بود ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُمَا صَٰلِحٗاو هنگامی که طبق آنچه خواسته بودند خداوند به آنان فرزند سالمی داد و نعمت را بر آنان کامل گردانید، ﴿جَعَلَا لَهُۥ شُرَکَآءَ فِیمَآ ءَاتَىٰهُمَابه پاس این‌که خدا آن کودک را به تنهایی به وجود آورده، و به عنوان نعمتی ارزانی داشته است، و بدین وسیله چشم پدر و مادر را روشن گردانده است خداوند را عبادت کنند، شریکانی را برای وی قرار داده، و کودک را بنده غیر خدا می‌سازند. به این صورت که یا در نامگذاری او، واژه‌ی «عبدالعزّی»، و «عبدالکعبه» و غیره و یا پس از آن‌که خداوند نعمت‌های بی‌شماری را به آنان ارزانی نمود، در عبادت برای خدا شریک قرار می‌دهند.

و این از باب انتقال از نوع به جنس است، زیرا ابتدا سخن در مورد آدم و حوا است، سپس موضوع را به جنس منتقل می‌کند. و شکی نیست که این قضیه در میان فرزندان آدم زیاد است، بنابر این خداوند آنها را واداشت تا به باطل بودن شرک اقرار کنند و این‌که آنان به سبب شرک ورزیدن‌شان در گفتار و افعال به شدت به خویشتن ستم کرده‌اند. زیرا خداوند آنها را از یک شخص آفرید و همسرش را نیز از وی آفرید، و از خود آنان همسرانی را برای‌شان آفرید، سپس میان آنها محبت و دوستی و مودت قرار داد تا برخی در کنار برخی دیگر احساس آرامش کنند، و یکدیگر را دوست بدارند، و از همدیگر لذت ببرند.

سپس خداوند آنان را به آنچه که موجب شهوت و لذت و پدید آمدن فرزند و نسل است رهنمود کرد. سپس فرزند را تا مدت معینی در شکم مادر قرار داد و آنان را چشم به راه و مشتاق دیدار وی کرد، به گونه‌ای که از خداوند می‌خواهند فرزند سالم به آنان عطا کند، و خدا نیز نعمت خویش را بر آنان کامل گردانید و آنان را به خواسته‌هایشان رسانید.

آیا خداوند سزاوار آن نیست که او را عبادت کنند و هیچ کسی را در عبادتش با وی شریک نسازند، و دین و عبادت را خالصانه برای او انجام دهند؟! اما آنها برعکس به خدا شرک ورزیده و چیزهایی را شریک وی ساختند که،﴿لَا یَخۡلُقُ شَیۡ‍ٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ١٩١ وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ یَنصُرُونَ١٩٢چیزی را نمی‌آفرینند، بلکه خودشان آفریده هستند، و نمی‌توانند عبادت کنندگان خود را یاری کنند، و نمی‌توانند خودشان را نیز یاری دهند.

پس وقتی که نمی‌توانند حتی به اندازه ذره‌ای چیزی را بیافرینند، بلکه خود مخلوق و آفریده هستند، و نمی‌توانند هیچ امر ناگوار و ناخوشایندی را از آنها دور نمایند، و نمی‌توانند چیزی را از خودشان دور کنند، پس چگونه چنین چیزهایی را همراه با خدا معبود قرار داده، و به خدایی می‌گیرند؟!.

همانا این بزرگ‌ترین ستم و بی‌خردی است. ﴿وَإِن تَدۡعُوهُمۡو (ای بت پرستان!) اگر بت‌هایی را که به جای خدا عبادت می‌کنید، فرا بخوانید، ﴿إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا یَتَّبِعُوکُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَیۡکُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَتا شما را هدایت کنند، به شما پاسخ نمی‌دهند، برای شما برابر است (و فرقی به حال شما نمی‌کند) خواه آنان را به فریاد بخوانید، یا خاموش باشید. پس انسان حالتی بهتر از آنان خواهد داشت، چرا که آنان نمی‌شنوند و نمی‌بینند، نه هدایت می‌کنند و نه خود هدایت می‌شوند. پس اگر عاقلانه تامل کنید به باطل بودن خدایی این بت‌ها و بی‌خردی کسانی که آنها را عبادت می‌کنند یقین حاصل می‌نمایید.

آیه‌ی ۱٩۶-۱٩۴:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٩٤[الأعراف: ۱٩۴].«همانا کسانی را که به جای خدا می‌خوانید بندگانی مانند شما هستند، پس آنها را بخوانید و باید شما را اجابت کنند اگر راست می‌گویید».

﴿أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ یَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَیۡدٖ یَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡیُنٞ یُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ١٩٥[الأعراف: ۱٩۵].«آیا پاهایی دارند که با آن راه بروند؟ یا دارای دستهایی هستند که با آن کاری را انجام دهند؟ آیا چشم‌هایی دارند که با آن ببینند؟ یا گوش‌هایی دارند که با آن بشنوند؟ بگو: شریکان خدا را فرا بخوانید، سپس دربارۀ من نیرنگ و چاره‌جویی کنید و مرا مهلت ندهید».

﴿إِنَّ وَلِـِّۧیَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَۖ وَهُوَ یَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِینَ١٩٦[الأعراف: ۱٩۶].«همانا سرپرست و یاور من خداوند است، خداوندی که کتاب را فرو فرستاده است و او صالحان را یاوری می‌نماید».

این به مبارزه طلبیدن مشرکانی است که بت‌ها را عبادت می‌کنند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡهمانا کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید بندگانی مانند شما هستند. یعنی شما و آنها فرقی ندارید، همه‌تان بندگان خدای و مملوک او هستید، پساگر آن طور که گمان می‌برید آنها شایسته عبادت هستند، ﴿فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡآنان را بخوانید، و باید شما را اجابت کنند، پس اگر شما را اجابت کردند و خواسته و هدفتان را برآورده ساختند راست گفته اید، وگرنه در این ادعا دروغگو هستید، و بزرگ‌ترین دروغ را به خدا نسبت می‌دهید.

و این نیازی به روشنگری و تحقیق ندارد، زیرا وقتی که بنگرید صورت و چهره بت‌ها را می‌بینید که پا ندارند تا با آن راه بروند و دست ندارند که با آن کاری را انجام دهند، و چشم ندارند که با آن ببینند، و گوش ندارند که با آن بشنوند، پس این بتان فاقد همه قدرت‌هایی هستند که انسان دارد، پس وقتی نمی‌توانند شما را پاسخ دهند، هنگامی که آنها را می‌خوانید و بندگانی مانند شما هستند، و بلکه شما از آنها کامل‌تر هستید، و در بسیاری از موارد توانایی بیشتری از آنان دارید، پس برای چه آنها را عبادت می‌کنید؟! ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِبگو: شما و آنچه که با خدا شریک می‌سازید، به منظور وارد کردن بدی و ضرر به من جمع شوید، و مرا مهلت ندهید، اما خواهید دانست که نمی‌توانید چیز ناخوشایندی به من برسانید. زیرا سر پرست و یاور من خدا است که مرا سرپرستی می‌نماید، و منافع مرا برآورده می‌سازد، و زیان‌ها را از من دور می‌کند. ﴿ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَآن خداوندی که کتاب را نازل کرده است، کتابی که در آن هدایت و شفا و نور است. فرستادن این کتاب از جمله سرپرستی و تربیت خاص دینی او برای بندگانش است. ﴿وَهُوَ یَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِینَو او صالحان را یاوری می‌نماید، کسانی که نیت و اعمال و گفته‌هایشان شایسته و صالح است. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ[البقرة: ۲۵٧]. «خداوند یاور مومنان است، آنان را از تاریکی‌ها به‌سوی نور بیرون می‌آورد». پس خداوند، مومنان صالح را که به پروردگارشان ایمان آورده، و پرهیزگاری را پیشه خود کرده، و کسی دگیر غیر از او را که نفع و ضرری را نمی‌رساند یاور و دوست خود قرار نداده‌اند، به دوستی می‌گیرد، و به آنان مهربانی می‌ورزد، و آنان را بر انجام کارهایی که خیر و مصلحت دین و دنیایشان در آن است یاری می‌نماید، و به سبب ایمان‌شان هر چیز ناخوشایندی را از آنان دور می‌نماید. همانطور که فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ[الحج: ۳۸]. «بی‌گمان خداوند از مومنان دفاع می‌کند».

آیه‌ی ۱٩۸-۱٩٧:

﴿وَٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَکُمۡ وَلَآ أَنفُسَهُمۡ یَنصُرُونَ١٩٧[الأعراف: ۱٩٧].«و کسانی را که جز خدا می‌خوانید، نمی‌توانند شما را یاری نمایند و نه خویشتن را یاری کنند».

﴿وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا یَسۡمَعُواْۖ وَتَرَىٰهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ وَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَ١٩٨[الأعراف: ۱٩۸].«و اگر آنان را به‌سوی (راه) هدایت فرا بخوانی، نمی‌شنوند، و آنان را می‌بینی که به‌سوی تو می‌نگرند ولی نمی‌بینند».

این آیه بیان‌گر آن است بت‌هایی که آنان می‌پرستند شایسته عبادت و پرستش نیستند، چون توانایی آن را ندارند که آنها را عبادت کنند یا به یاری کسانی بشتابند که آنها را عبادت می‌کنند، و قوه عقل و پاسخ دادن را ندارند. پس اگر این بتان را به‌سوی هدایت فرا بخوانی هدایت نمی‌شوند، و این‌ها اجسامی مرده و بی‌روح هستند. پس آنها را می‌بینی که به‌سوی تو نگاه می‌کنند ولی در حقیقت نمی‌بینند، چون آنها این بتان را به صورت انسان و دیگر چیزها در آورده و برای آنها چشم و اعضا درست کرده‌اند.

پس وقتی این بتان را ببینی فکر می‌کنی که زنده هستند، اما اگر دقت کنی خواهی دانست که این‌ها جماد و بی‌جان هستند، و حرکت نمی‌کنند، و زندگی و حیات ندارند، پس مشرکین بر چه اساسی این بتان را معبودانی در کنار خدا قرار داده‌اند؟! و روی چه مصلحت و سودی به عبادت این بتان پرداخته، و با انجام انواع عبادت به آنان نزدیکی می‌جویند؟ پس بدانید اگر مشرکین و خدایانشان جمع بشوند، و بخواهند علیه کسی که آفریننده آسمان‌ها و زمین او را به دوستی گرفته است، و بندگان صالح خویش را یاور و سرپرست است، نقشه بکشند، و به او زیانی برسانند، نخواهند توانست به اندازه ذره‌ای به او بدی و زیان برسانند، چون آنها و بتانشان کاملا ناتوان و درمانده‌اند، و خداوند کاملا قادر و توانمند است. و کسی نیز که به خداوند پناه ببرد، و بر او توکل نماید، قدرتمند است. و گفته شده که در فرموده خداوند: ﴿وَتَرَىٰهُمۡ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ وَهُمۡ لَا یُبۡصِرُونَضمیر به مشرکانی بر می‌گردد که پیامبر صرا تکذیب می‌کردند. بنابر این معنی آیه چنین خواهد بود: تو ای رسول خدا! آنها را می‌پنداری که به‌سویت نگاه می‌کنند، نگاهی عبرت آموز که صادق و کاذب به وسیله آن مشخص می‌شود، اما آنها حقیقت تو را نمی‌بینند، و آنچه را از زیبایی و کمال و صداقت که در وجود تو می‌باشد، مشاهده نمی‌کنند.

آیه‌ی ۱٩٩:

﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِینَ١٩٩[الأعراف: ۱٩٩].«آسان‌گیری کن، و به نیکی فرمان بده، و از نادانان روی بگردان».

این آیه اخلاق و رفتار خوب و آنچه که شایسته است طبق آن با مردم رفتار شود،را در برگرفته است.پس شایسته است که مسلمان با مردم آسان‌گیری کند، یعنی اخلاق و اعمالی را از آنان بپذیرد که انجام دادن آن نزدشان سهل و آسان است. و در تعامل با آنان روشی ساده و آسان در پیش بگیرد. پس مردم را به آنچه که طبیعت‌شان با آن سازگار نیست مکلف نکند، بلکه در مقابل هر رفتار و گفتار خوبی آنان را سپاس گوید. و هنگامی که کوتاهی و تقصیری از آنان سر زد، از کوتاهی و تقصیر آنها چشم پوشی نماید، و بر کودکان به خاطر سن و سال کمشان تکبر نورزد، و در مقابل کسی که فقیر و یا عقلش ناقص است، به خاطر همه به مهربانی رفتار نماید، و با همه به مقتضای حال‌شان برخورد کند، آنگاه آغوش مردم برای او باز می‌شود. ﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِو به سخن خوب و کار زیبا و اخلاق و رفتار نیک به دور و نزدیک فرمان بده. پس آنچه از تو به مردم می‌رسد یا باید تعلیم علم باشد، یا تحریک و تشویق کردن بر انجام کار خوب از قبیل برقرار ساختن پیوند خویشاوندی، نیکی به پدر و مادر، اصلاح بین مردم و نصیحت مفید نظر درست، همکاری بر کار نیک و پرهیزگاری، بازداشتن از کار زشت، و راهنمایی کردن به تحصیل منافع دینی و دنیوی.

و از آنجا که حتما جاهلان به اذیت و آزار شما اقدام می‌کنند خداوند دستور داده است که با چشم پوشی و روی گردانی با آنان برخورد شود، و با کسی که از شما روی گردانده است، به سبب جهالتش با وی برخورد جاهلانه نکنید.

پس هرکس با سخن و کارش تو را مورد ا ذیت قرار داد، تو به او اذیت و آزار مرسان، و هرکس تو را محروم کرد، او را محروم مگردانف و پیوند و رابطه خویشاوندی را با وی برقرار بدار، و هرکس بر تو ستم کرد، تو در مورد او عدالت را رعایت کن. و روشی که شایسته است انسان مسلمان با شیاطین انس و جن در پیش گیرد این است که خداوند متعال می‌فرماید:

آیه‌ی ۲۰۲-۲۰۰:

﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ٢٠٠[الأعراف: ۲۰۰].«و اگر از جانب شیطان وسوسه‌ای به تو رسد، پس به خدا پناه ببر، همانا او شنوای دانا است».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١[الأعراف: ۲۰۱].«همانا کسانی که پرهیزگاری می‌کنند، وقتی که خیال و وسوسه‌ای از جانب شیطان به آنها برسد خدا را یاد می‌کنند پس بینا می‌گردند».

﴿وَإِخۡوَٰنُهُمۡ یَمُدُّونَهُمۡ فِی ٱلۡغَیِّ ثُمَّ لَا یُقۡصِرُونَ٢٠٢[الأعراف: ۲۰۲].«و دوستان (و) برادران‌شان آنان را به‌سوی گمراهی می‌کشانند، پس آنان کوتاهی نمی‌ورزند و باز نمی‌ایستند».

هر وقت و در هر حالی که شیطان تو را وسوسه کرد، ﴿یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞو احساس کردی که شیطان در دل تو وسوسه کرده، و تو را از کار خیر باز می‌دارد، یا بر انجام کار بد تحریک می‌کند، و ترا به آن کمک می‌نماید، ﴿فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِپس به خدا پناه ببر، و به ریسمان خدا چنگ بزن و خون را در حمایت او قرار بده، ﴿إِنَّهُۥ سَمِیعٌچرا که او آنچه را می‌گویی، می‌شنود، ﴿عَلِیمٌو به نیت و ناتوانی و پناه بردن تو به او آگاه و داناست، و تو را از فتنه شیطان حمایت خواهد کرد، و تو را از وسوسه او محافظت می‌نماید. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ١...[الناس: ۱].تا آخر سوره. و از آنجا که به ناچار انسان دچار غفلت می‌شود، و شیطان همواره مراقب اوست، و منتظر غفلت وی می‌باشد تا به او ضربه بزند،خداوند پرهیزگاران را از گمراهان جدا کرده و می‌فرماید: پرهیزگار هرگاه احساس گناه کند، و وسوسه‌ای از شیطان به او برسد، و مرتکب کار حرامی شود، و یا کار واجبی را ترک نماید، به یاد می‌آورد که از چه راهی به اینجا کشانده شده و شیطان از چه راهی بر او وارد شده است. و آنچه را که خداوند بر او واجب نموده و آنچه را که لوازم ایمان است به یاد می‌آرود، پس بصیرت خویش را به دست آورده و از خداوند متعال طلب آمرزش می‌نماید، و آنچه را که از دست داده است با توبه قطعی و نیکی‌های زیاد جبران می‌کند. پس چنین کسی شیطان را ناکام و حسرت زده بر می‌گرداند، در حالی که تمامی آنچه را که شیطان در دل او وجود آورده و به آن دست یافته بود به هم زده و خراب می‌کند.

اما برادران شیطان و دوستانش وقتی که مرتکب گناه شوند، همواره شیطان آنها را در گناه پیش می‌برد، به گونه‌ای که پس از ارتکاب یک گناه مرتکب گناه دیگری می‌شوند، و از انجام گناه باز نمی‌آیند. پس شیطان فقط به گمراه کردن آنان اکتفا نمی‌کند، چون وقتی که آنها را مطیع خود می‌بیند، به آنها امید و طمع بیشتری می‌بندد، و آنها از انجام کار بد باز نمی‌آیند.

آیه‌ی ۲۰۳:

﴿وَإِذَا لَمۡ تَأۡتِهِم بِ‍َٔایَةٖ قَالُواْ لَوۡلَا ٱجۡتَبَیۡتَهَاۚ قُلۡ إِنَّمَآ أَتَّبِعُ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ مِن رَّبِّیۚ هَٰذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٢٠٣[الأعراف: ۲۰۳].«و هرگاه برای‌شان آیه و نشانه‌ای نیاوری، می‌گویند: چرا آن را برنمی‌گزینی؟ بگو: همانا من از آنچه از جانب پروردگارم به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، این (قرآن) بینش و هدایت و رحمت پروردگارتان است برای قومی که ایمان می‌آورند».

کسانی که تو را تکذیب می‌کنند همواره در سرسختی و کینه توزی به سر می‌برند، گرچه آیات و نشانه‌هایی پیش آنان بیاید که بر هدایت دلالت می‌نمایند. پس هرچند که نشانه‌ها و معجزاتی را پیش آنها بیاوری که بر راستگویی تو دلالت می‌نماید، از تو اطاعت نمی‌کنند. ﴿وَإِذَا لَمۡ تَأۡتِهِم بِ‍َٔایَةٖو اگر معجزات و دلایلی را که پیشنهاد می‌کنند برای‌شان نیاوری، ﴿قَالُواْ لَوۡلَا ٱجۡتَبَیۡتَهَامی‌گویند: چرا آن را با خود بر نگزیدی و از طرف خود نساختی. چرا فلان آیه و فلان معجزه را نمی‌آوری؟ انگار تو آیه‌ها و معجزات را فرو می‌فرستی و به تدبیر امور مخلوقات می‌پردازی، و آنها نمی‌دانند که هیچ کاری در دست تو نیست. یا معنی آن چنین است: کاش آن را از نزد خودت اختراع می‌کردی!.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَتَّبِعُ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ مِن رَّبِّیبگو: من فقط از آنچه که از جانب پروردگارم به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، پس من بنده‌ای پیرو هستم، و تحت تدبیر خدا می‌باشم، و خداوند نشانه‌ها و آیات را براساس بزرگواری و حکمت خود نازل می‌کند. و اگر نشانه و معجزه‌ای می‌خواهید که در گذر زمان از بین نرود، و دلیلی می‌خواهید که در هیچ زمانی باطل نگردد، ﴿هَٰذَااین قرآن بزرگ و این پند حکیم، ﴿بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡبصیرت و بینشی از جانب پروردگارتان است که به وسیله آن به همه مطالب الهی و مقاصد انسانی راهیاب می‌شوید. پس هرکس در قرآن بیاندیشد، می‌داند که از جانب خداوند حکیم نازل شده است و باطل به آن راهی ندارد، نه از جلو و نه از پشت سر. و به وسیله این قرآن حجت بر هر کسی که قرآن به وی برسد اقامه می‌شود، اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند، و گرنه، هر کس که به قرآن ایمان آورد، ﴿وَهُدٗىقرآن برای او هدایتی است که وی را از گمراهی نجات می‌دهد، ﴿وَرَحۡمَةٞو رحمتی است که او را از شقاوت و بدبختی نجات می‌دهد، پس مومن با قرآن راه می‌یابد، و از آن پیروی می‌نماید، و به وسیله قرآن در دنیا و آخرت خوشبخت می‌گردد. و اما کسی که به آن ایمان نیاورد، او گمراه و در دنیا و آخرت بدبخت است.

آیه‌ی ۲۰۴:

﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤[الأعراف: ۲۰۴].«و هنگامی که قرآن خوانده می‌شود، به آن گوش فرا دهید، و خاموش باشید، تا بر شما رحم شود».

این دستور عام است و هرکس را که کتاب خدا را بشنود در بر میگیرد، و به او دستور داده شده تا به قرآن گوش فرا دهد، و سکوت اختیار کند. فرق «انصات» و «استماع» این است که «انصیات» به معنی سکوت ظاهری ا ست، و ان با سخن نگفتن یا مشغول نشدن به آن مشغول می‌سازد. اما «استماع» یعنی این که آدمی گوش فرا دهد و حضور قلب داشته باشد، و در آنچه می‌شنود بیاندیشد. زیرا اگر انسان به هنگامی که کتاب خدا خوانده می‌شود به این دو چیز پایبند باشد، هم گوش فرا دهد و هم در آن بیاندیشد به خیر زیاد و دانش فراوان و ایمان مستمر و تازه و هدایت افزون و بینش فراوان دست می‌یازد. بنابر این خداوند حاصل شدن رحمت را به دنبال گوش فرا دادن و سکوت کردن قرار داده‌است. پس این دلالت می‌نماید که هرکس به هنگام قرائت قرآن به آن گوش ندهد و ساکت نشود، از رحمت خدا محروم می‌گردد، و خیر فراوانی را از دست می‌دهد. مهم‌ترین چیزی که شنونده قرآن به آن دستور داده شده، این است که در نماز جهری، وقتی که امام قرآن می‌خواند، باید گوش فرا بدهد و سکوت کند، زیرا او به سکوت کردن دستور داده شده است. حتی بیشتر علما می‌گویند: سکوت در این حالت از خواند سوره فاتحه و غیره بهتر است.

آیه‌ی ۲۰۶-۲۰۵:

﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٢٠٥[الأعراف: ۲۰۵].«و پروردگارت را در دل خود فروتنانه و بیمناکانه و آهسته، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن، و از زمرۀ غافلان مباش».

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَیُسَبِّحُونَهُۥ وَلَهُۥ یَسۡجُدُونَۤ۩٢٠٦[الأعراف: ۲۰۶].«به درستی کسانی که نزد پروردگارت هستند، از عبادت او تکبر نمی‌ورزند و او را به پاکی می‌ستایند، و برای او سجده می‌برند».

یاد خدا با دل یا زبان انجام می‌شود. و گاهی با هر دو. ذکر و یادی که با قلب و زبان انجام می‌شود کامل‌ترین حالات ذکر است، پس خداوند ابتدا بنده و پیامبرش محمد و سپس دیگران را به ذکر و یاد مخلصانه پروردگار در دل و در تنهایی دستور می‌دهد. ﴿تَضَرُّعٗافروتنانه، انواع ذکرها را با زبانت تکرار کن، ﴿وَخِیفَةٗو بیمناکانه، به این صورت که در قلب خود از خدا بترسی و با دلی هراسناک و با ترس از این‌که عملت مورد قبول او واقع نشود به ذکر خدا بپرداز.و علمت ترس این است که برای تکمیل عمل و اصلاح آن در راستای نصیحت دیگران و توصیه آنان به عمل صالح، سعی و تلاش نمایی.

﴿وَدُونَ ٱلۡجَهۡرِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِیعنی متوسط و میانه رو باش، نه صدایت را در نماز زیاد بلند کن، و نه آن را زیاد آهسته بخوان، بلکه میان این دو راهی برگزین.

﴿بِٱلۡغُدُوِّصبحگاهان و اول روز، ﴿وَٱلۡأٓصَالِو در آخر روز، و ذکر و یاد خدا در این دو وقت دارای آن چنان مزیت و فضیلتی است که دیگر اوقات فاقد آنند. ﴿وَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡغَٰفِلِینَو از زمره غافلان مباش، کسانی که خداوند را فراموش کرده، و خداوند خودشان را از یاد خودشان برده است، و از خیر دنیا و آخرت محروم شده‌اند، چرا که آنان از خدایی که سعادت و رستگاری در بندگی و ذکر اوست اعراض کرده، و به کسی روی آورده‌اند که شقاوت و ناکامی در مشغول شدن به اوست.

و این از آدابی است که شایسته است بنده آن را آن‌گونه که شایسته است رعایت کند، و آن زیاد کردن ذکر خدا در شب و روز است، به خصوص در دو سوی روز، اول و آخر آن، و باید مخلصانه و فروتنانه و خاشعانه و آرام، و با قلب و زبان و ادب و متانت به ذکر خدا بپردازد، و با حضور قلب به ذکر و دعا روی آورد. و نباید به هنگام ذکر و دعا غافل باشد، زیرا خداوند دعا را از قلب غافل و بی‌خبر نمی‌پذیرد.

سپس خداوند متعال بیان کرد او بندگانی دارد که همواره وی را عبادت کرده و به خدمتش پایبند هستند، و آنان فرشتگان می‌باشند، تا بدانید که عبادت شما بر خدایی وی نمی‌افزاید، و عبادت شما افتخار و عزتی برای او به وجود نمی‌آورد، چرا که اگر او را عبادت نکنید از مقام و منزلتش کاسته نمی‌شود، زیرا خداوند که شما را به عبادت خود دستور می‌دهد، می‌خواهد خودتان فایده ببرید، و چندین برابر عمل خود سود ببرید. پس خداوند فرمود: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ عِندَ رَبِّکَآنانی که نزد پروردگارت هستند، یعنی فرشتگان مقرب و حاملان عرش و فرشتگان کروبی که نزد پروردگارت هستند، ﴿لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِاز عبادت خدا تکبر می‌ورزند، و خود را از این عمل بالاتر و بزرگ‌تر نمی‌دانند، بلکه به عبادت او تن می‌دهند، و از دستورهای پروردگارشان اطاعت می‌کنند، ﴿وَیُسَبِّحُونَهُو شب و روز او را به پاکی می‌ستایند، و خسته نمی‌شوند. ﴿وَلَهُو برای خدای یگانه که شریکی ندارد، ﴿یَسۡجُدُونَۤسجده می‌کنند. پس بندگان باید به این فرشتگان بزرگوار اقتدا کنند، و بر عبادت و پرستش پادشاه دانا مداومت و مواظبت نمایند.

پایان تفسیر سوره‌ی أعراف

تفسیر سوره‌ی انعام


مکی و ۱۶۵ آیه است.

آیه‌ی ۲-۱:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ١[الأنعام: ۱].«ستایش خداوندی را که آسمان‌ها و زمین را آفریده، و تاریکی‌ها و روشنا‌ی‌ها را پدید آورده‌ است، با این همه کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند (غیر او را) با پروردگارشان برابر می‌دانند».

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٖ ثُمَّ قَضَىٰٓ أَجَلٗاۖ وَأَجَلٞ مُّسَمًّى عِندَهُۥۖ ثُمَّ أَنتُمۡ تَمۡتَرُونَ٢[الأنعام: ۲].«او (خداوند) آن ذاتی است که شما را از گل آفریده است، سپس مدتی را مقرر نمود و اجل حتمی نزد اوست. با این همه شما شک می‌کنید».

خداوند خویشتن را به خاطر صفت‌های کمال و عظمت و شکوه خود، و به‌طور ویژه صفتهایی که در این آیه ذکر شده است، می‌ستاید. پس او خود را بر آفریدن آسمان‌ها و زمین، که بر قدرت کامل و علم و رحمت واسع و گستردگی حکمت و یگانه بودن وی در آفرینش و تدبیر دلالت می‌نماید ستایش نمود، و خویشتن را به خاطر پدید آوردن روشنایی و تاریکی‌ها ستود. و این، تاریکی و روشنایی محسوس مانند شب و روز و خورشید و ماه، و نیز تاریکی و روشنایی معنوی از قبیل تاریکی جهالت و شک و شرک و گناه و غفلت، و نو علم و ایمان و یقین و طاعت را شامل می‌شود، و همه این موارد قاطعانه دلالت می‌نمایند که خداوند متعال سزاوار پرستش و عبادت خالص است. با وجود این همه دلیل و برهان روشن، ﴿ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَکسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند کسانی دیگر غیر از خدا را با وی در عبادت و کرنش وتعظیم برابر می‌دانند، با این‌که آنان در چیزی با خدا برابر نیستند، و آنها نیازمندانی ناتوانند و از هر جهت کمبود دارند.

﴿هُوَ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٖخداوند ذاتی است که شما از گلِ آفریده است، چرا که ماده خلقت شما و پدرتان آدم ÷از گِل بوده است. ﴿ثُمَّ قَضَىٰٓ أَجَلٗاسپس مدت و زمانی را برای اقامت شما در این دنیا معین کرد، تا در آن مدت بهره‌مند شوید و از آن استفاده کنید و بوسیله آنچه که به‌سوی پیامبرانش فرستاده می‌شود مورد امتحان و آزمایش قرار بگیرد. ﴿لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا[الملک: ۲]. «تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می‌نماید». و شما را در این دنیا به اندازه‌ای عمر می‌دهد که آن اندازه کافی است برای هر آن کس که بخواهد در آن پند پذیرد. ﴿وَأَجَلٞ مُّسَمًّى عِندَهُو مدت معینی نزد اوست و آن دنیای آخرت است که بندگان از این دنیا به آن منتقل می‌شوند، پس خداوند آنان را طبق اعمال خوب و بدشان جزا و سزا می‌دهد. ﴿ثُمَّسپس با وجود این بیان کامل و حجت قاطع، ﴿أَنتُمۡ تَمۡتَرُونَشما در وعده خدا و وعید او، و وقوع روز قیامت شک و تردید به خود راه می‌دهید.

و خداوند «ظلمات» را بدان جهت با صیغه جمع‌آورد که اقسام آن زیاد و راه‌های آن گوناگون است. اما نور و روشنایی را به صورت مفرد آورد، چون راهی که انسان را به خدا می‌رساند یکی است و تعدد در آن وجود ندارد، و آن راهی است که دانستن حق، و عمل کردن به آن را در بردارد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِ[الأنعام: ۱۵۳]. «و این است راه راست من، پس، از آن پیروی کنید و از راه‌های دیگر پیروی مکنید، که شما را از راه خدا دور می‌کند».

آیه‌ی ۳:

﴿وَهُوَ ٱللَّهُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَفِی ٱلۡأَرۡضِ یَعۡلَمُ سِرَّکُمۡ وَجَهۡرَکُمۡ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡسِبُونَ٣[الأنعام: ۳].«و در آسمان‌ها و زمین تنها او معبود است، پنهان و آشکارتان را می‌داند و آنچه را فرا چنگ می‌آورید می‌داند».

او در آسمان‌ها و زمین معبود است، پس اهل آسمان‌ها و زمین اعم از فرشتگانِ مقرب وپیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، پروردگارشان را می‌پرستند، و در برابر عظمت و شکوه او فروتنی پیشه کرده، و در برابر قدرت و بزرگی او کرنش می‌کنند. و او پنهان و آشکارتان، و آنچه را که به دست می‌آورید و انجام می‌دهید، می‌داند.پس، از نافرمانی او بپرهیزید و در انجام کارهایی که شما را به رحمت وی نزدیک می‌نماید شتاب ورزید و از هر عملی که شما را از رحمتش دور می‌کند بپرهیزید.

آیه‌ی ۶-۴:

﴿وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡ إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ٤[الأنعام: ۴].«و هیچ نشانه و دلیلی از نشانه‌های پروردگارشان پیش آنها نمی‌آمد مگر این‌که از آن روی برمی‌تافتند».

﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ فَسَوۡفَ یَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٥[الأنعام: ۵].«بی‌گمان آنان حق را تکذیب کردند آنگاه که پیش آنها آمد، پس اخبار آنچه که آنان به مسخره می‌گرفتند پیش آنها خواهد آمد».

﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَکِّن لَّکُمۡ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمۡ فَأَهۡلَکۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَ٦[الأنعام: ۶].«آیا ندیده‌اند که پیش از ایشان چقدر از اقوام را هلاک کردیم، به آنان قدرت و نعمت دادیم، قدرت و نعمتی که آن را به شما نداده‌ایم. و باران‌های پی در پی بر آنان باراندیم، و رودها را از زیر آنان جاری ساختیم، اما آنان را به سبب گناهانشان هلاک ساختیم، و اقوام و ملتهای دیگری را پس از آنان پدید آوردیم».

خداوند از روی گردانی مشرکین و شدت تکذیب و دشمنی آنها و این‌که ذکر دلایل به آنان فایده نمی‌رساند مگر این‌که دچار عذاب و رنج شوند خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَمَا تَأۡتِیهِم مِّنۡ ءَایَةٖ مِّنۡ ءَایَٰتِ رَبِّهِمۡو هیچ دلیل از دلایل پروردگارشان که قاطعانه بر حق دلالت می‌نماید و آنان را به پیروی و پذیرفتن آن فرا می‌خواند پیش آنان نمی‌آید، ﴿إِلَّا کَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَمگر این‌که از آنان روی بر می‌تابند، و به آن اعتنا نکرده و به آن گوش فرا نمی‌دهند، چرا که دل‌هایشان به چیزهایی دیگر تمایل دارد و به آن پشت کرده‌اند. ﴿فَقَدۡ کَذَّبُواْ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡآنا وقتی که حق نزدشان آمد آن را تکذیب کردند، حال آن‌که می‌بایست از آن پیروی کنند، و سپاس خداوند را به جای بیاورند که شناخت حق را برای آنان آسان نمود، و آن را نزدشان روانه کرد. ولی آنان وارونه عمل کردند و سزاوار کیفر و عذاب سخت گردیدند. ﴿فَسَوۡفَ یَأۡتِیهِمۡ أَنۢبَٰٓؤُاْ مَا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَو اخبار آنچه را که به تمسخر می‌گرفتند به آنان خواهد رسید و در خواهند یافت که آن حق است، و خداوند دروغ و افترای آنها را روشن می‌نماید. آنان رستاخیز و بهشت و جهنم را به تمسخر می‌گرفتند. پس وقتی که روز قیامت فرا برسد به تکذیب کنندگان گفته می‌شود: ﴿هَٰذِهِ ٱلنَّارُ ٱلَّتِی کُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ١٤[الطور: ۱۴]. «این جهنمی است که آن را تکذیب می‌کردید». و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَا یَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن یَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٣٨ لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ٣٩[النحل: ۳۸-۳٩]. «و موکدا سوگند خوردند که خداوند کسی را که بمیرد بر نمی‌انگیزد، آری! وعده حقی است که خدا مردگان را زنده نماید، اما بیشتر مردم نمی‌دانند. تا آنچه را که در آن اختلاف می‌کردند برای آنها روشن بگرداند، و تا کافران بدانند که آنها دروغگو هستند».

سپس به آنها فرمان می‌دهد تا از امت‌های پیشین عبرت بگیرند و فرمود: ﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖآیا ندیده‌اند که پیش از آنها چه بسیار ملتهایی را هلاک کرده ایم؟ یعنی چقدر امت‌های تکذیب‌کننده را یکی پس از دیگری هلاک نمودیم، و آنان را قبل از این‌که به هلاکت برسند مهلت دادیم، به طوری که ﴿مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَکِّن لَّکُمۡبه آنان قدرت و نعمت و اموال و فرزند و اسباب آسایش بخشیدیم، قدرت و نعمتی که به شما نداده‌ایم. ﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمۡو پی در پی از آسمان برای آنان باران فرو فرستادیم و رودها را برای آنان روان ساختیم، تا کشتزارها و میوه جات را برای آنان به بار آورد، و از آن بهره‌مند شوند، و از آنچه که دوست دارند بخورند و استفاده کنند. پس شکر نعمت‌های خدا را به جای نیاوردند، بلکه به شهوت و هوی پرستی روی آوردند و لذتها آنان را به خود مشغول کرد. پس پیامبران با دلایل و معجزات نزدشان آمدند، ولی معجزات را تصدیق نکردند بلکه آن را رد کرده و تکذیب نمودند. ﴿فَأَهۡلَکۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَپس آنان را به سبب گناهانشان هلاک ساختیم، و بعد از آن ملت دیگری پدید آوردیم. یعنی خداوند آنان‌را به خاطر گناهانشان هلاک نمود و پس از آنها ملتی دیگر پدید آورد. پس این سنت و شیوه الهی در مورد امت‌های پیشین و پسین است، و شما باید از داستان کسانی که خداوند اخبارشان را برایتان بیان کرده است عبرت بگیرید.

آیه‌ی ٩-٧:

﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ کِتَٰبٗا فِی قِرۡطَاسٖ فَلَمَسُوهُ بِأَیۡدِیهِمۡ لَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٧[الأنعام: ٧].«و اگر مکتوبی، نوشته شده در کاغذ را بر تو نازل می‌کردیم و آن را به دست‌هایشان لمس می‌کردند باز هم کافران می‌گفتند: این جز جادویی آشکار نیست».

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗا لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا یُنظَرُونَ٨[الأنعام: ۸].«و می‌گویند: چه می‌شد اگر فرشته‌ای بر او فرو فرستاده می‌شد؟ و اگر ما فرشته‌ای پیش او می‌فرستادیم کار نابودی ایشان تمام می‌شد و دیگر مهلت داده نمی‌شدند».

﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَ٩[الأنعام: ٩].«و اگر او را فرشته قرار می‌دادیم حتماً او را (به صورت) مرد درمی‌آوردیم، و آنان را دچار همان اشتباهی می‌کردیم که قبلاً در آن بودند».

خداوند در اینجا پیامبرش را از شدت کینه توزی و عناد کافران آگاه ساخته و خبر می‌دهد که تکذیب آنها نه به خاطر نقصان چیزی است که تو پیش آنان آورده ای، بلکه تکذیب‌شان از روی ستم و سرکشی است، و شما نمی‌توانی کاری برای آنان بکنید. پس فرمود: ﴿وَلَوۡ نَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ کِتَٰبٗا فِی قِرۡطَاسٖ فَلَمَسُوهُ بِأَیۡدِیهِمۡ لَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٧واگر مکتوبی، نوشته شده بر کاغذ بر تو نازل کنیم، و آن را با دست‌هایشان لمس کنند، و به آن یقین نمایند، کافران از روی ستم و تجاوز و خود بزرگ بینی می‌گویند: این جز جادوی آشکار نیست. پس چه دلیلی بزرگ‌تر از این وجود دارد؟ اما آنها در مورد آن چنین سخن زشتی بر زبان می‌آورند، واگر کسی کوچک‌ترین بهره‌ای از عقل داشته باشد آن را رد نمی‌کند. اما آنها از روی تکبر و خود بزرگ بینی آن را رد کردند. سپس از روی سرسختی و جهل و نادانی، ﴿وَقَالُواْگفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ مَلَکٞچرا همراه با محمد فرشته‌ای فرستاده نشده است که او را در کارش یاری دهد؟ چون آنها گمان می‌بردند که محمد انسان است و رسالت خدا جز توسط فرشتگان ابلاغ نمی‌گردد. خداوند لطف و مهربانی‌اش را نسبت به بندگانش ابراز داشته و انسان‌هایی را از خود آنها به عنوان پیامبر نزدشان فرستاده است تا ایمان آوردن‌شان از روی آگاهی و بینش و ایمان به امور پنهان باشد. ﴿وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَکٗاو اگر ما فرشته‌ای را به عنوان پیامبر می‌فرستادیم ایمان‌شان از شناخت حق نشات نمی‌گرفت، بلکه به خاطر مشاهدات عینی خود ایمان می‌آوردند، و چنین ایمانی چندان ارزش ندارد. این در صورتی است که ایمان می‌آوردند، و غالبا در این حالت نیز ایمان نمی‌آوردند. و اگر ایمان نمی‌آوردند، ﴿لَّقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُکار ایشان تمام می‌شد، و در این دنیا نابود می‌شدند، و به آنان مهلت داده نمی‌شد، چون این سنت خدا در مورد کسانی است که دلایل و معجزاتی را می‌خواهند و خداوند آن‌را برای‌شان می‌آورد ولی آنها بدان ایمان نمی‌آورند. پس فرستادن پیامبری از نسل آدم به‌سوی آنان همراه با دلایل روشن، و مهلت دادن کافران و تکذیب کنندگان، برای آنان بهتر و مفیدتر است. بنابر این درخواست آنها مبنی بر آمدن فرشته، بد درخواستی است اگر بدانند. با وجود این اگر فرشته‌ای فرستاده می‌شد، نمی‌توانستند چیزی از او فرا بگیرند، و طاقت و تحمل آن‌را نداشتند. ﴿وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَکٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗاو اگر او را فرشته قرار می‌دادیم، باز او را به شکل انسان در می‌آوردیم. چون حکمت خدا جز این را اقتضا نمی‌کند. ﴿وَلَلَبَسۡنَا عَلَیۡهِم مَّا یَلۡبِسُونَو آنان را در اشتباهی که قبلا در ان به سر می‌بردند، قرار می‌دادیم، و مسئله بر آنها مشتبه می‌شد. و این بدان خاطر است که مسئله را بر خود مشتبه کردند، زیرا آنها دستور کار را بر این اساس گذاشتند که درآن شبهه است و حقی در میان نیست. پس وقتی که حق نزدشان آمد باعث هدایت‌شان نگردید، این در حالی است که دیگران بوسیله آن هدایت شدند. و گناه بر عهده خودشان است، چرا که دروازه هدایت را به روی خود بستند و پنجره‌های گمراهی را به روی خود گشودند.

آیه‌ی۱۱-۱۰:

﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١٠[الأنعام: ۱۰].«بی‌گمان پیامبرانی پیش از تو به تمسخر گرفته شدند، و همان چیزی را که به تمسخر می‌گرفتند گربیان‌گیر مسخره کنندگان گردید».

﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ١١[الأنعام: ۱۱].«بگو: در زمین بگردید، سپس بنگرید که سر انجام تکذیب کنندگان چه شده است؟».

خداوند متعال با دلجویی دادن پیامبرش، در حالی‌که او را به بردباری دستور می‌دهد و دشمنانش را تهدید می‌کند، می‌فرماید: ﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَو پیامبرانی پیش از تو مورد تمسخر قرار گرفتند، و زمانی که با دلایل آشکار نزد امت‌هایشان آمدند، آنها را دروغگو نامیدند، و پیامدشان را به باد تمسخر گرفتند. پس خداوند آنها را به سبب کفر و تکذیب‌شان هلاک کرد و کامل‌ترین بهره از عذاب را برای آنان فراهم آورد. ﴿فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَپس آنچه را که ریشخند می‌کردند گریبان ریشخندکنندگان را گرفت. پس ای تکذیب کنندگان! بپرهیزید از این‌که تکذیب خود را ادامه دهید، و آنگاه بلایی که به آنان رسید به شما نیز می‌رسد. ﴿قُلۡ سِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ ٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ١١اگر شما در این مورد شک و تردید دارید، پس در زمین به سیر و سیاحت بپردازید، و بنگرید که عاقبت و سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟ آنان را نمی‌یابید مگر قومی هلاک شده و ملت‌هایی که در میان رنج‌ها و مصیبت‌ها تلف شده، و خانه‌هایشان از سکنه خالی و ویران گشته و شادی و سرور آنها از بین رفته است. پادشاه جبار آنها را نابود کرده و سرگذشت آنان مایه عبرت خردمندان و صاحبان بینش شده است. این گردش که به آن امر شده گردش سلوک دل‌ها و جسم‌ها است، چرا که از آن عبرت و اندرز پدید می‌آید. اما نگاه کردنِ صرف بدون عبرت گرفتن فایده‌ای ندارد.

آیه‌ی ۱۲:

﴿قُل لِّمَن مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُل لِّلَّهِۚ کَتَبَ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِۚ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ١٢[الأنعام: ۱۲].«بگو: آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو: از آن خداست، رحمت را به عهدۀ خود گرفته است، بدون شک شما را در روز قیامت که هیچ شکی در تحقق آن نیست گرد می‌آورد، کسانی که خود را ضایع کرده‌اند ایمان نمی‌آورند».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿قُلبه مشرکین بگو به گونه‌ای که برای‌شان روشن نمایید، و آنان را بر توحید ملزم سازی: ﴿لِّمَن مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِآنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن ِ کیست؟ یعنی چه کسی آن را آفریده و مالک آن است و در آن تصرف می‌نماید؟ ﴿قُلبه آنان بگو: ﴿لِّلَّهِاز آن خدا است، و مشرکین به آن اقرار کرده و آن را انکار نمی‌کنند، پس چرا اعتراف می‌کنند که تنها خدا فرمانروا است، و تنها او به تدبیر جهان می‌پردازد، اما به توحید او در الویت اعتراف نمی‌کردند؟! ﴿کَتَبَ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَجهان بالا و پائین تحت فرمانروایی و تدبیر اوست و رحمت و احسان خویش را بر آنان گسترانده و رحمت و منت او آنها را در برگرفته است. او بر خود مقرر نموده است که رحمتش بر خشمش غالب آید، و نزد او بخشیدن از محروم کردن پسندیده‌تر است و خداوند برای همه بندگان در‌های رحمت را گشوده است به شرطی که آنان به سبب گناهانشان درهای رحمت را به روی خود نبندند، و آنان را به‌سوی رحمت خویش فرا خوانده است مادامی که گناهان و عیب‌هایشان مانع رحمت الهی نشود. ﴿لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا رَیۡبَ فِیهِبدون شک شما را در روز قیامت که هیچ شکی در وقوع آن نیست گرد می‌آورد، و این سوگندی است از جانب خدا و او راستگوترین خبردهندگانِ است. خداوند دلایل و حجت‌هایی را بر آمدن قیامت اقامه نموده است که آمدن آن را یقینی می‌سازد، اما ستمگران همواره بر عناد و لجاجت خویش افزوده و قدرت خداوند را مبنی بر زنده کردن مردم پس از مرگ انکار کرده و در نافرمانی او فرو رفته، و بر کفر ورزیدن جرات می‌نمایند. پس دنیا و آخرتشان را ضایع و تباه ساخته‌اند. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَآنان که خویشتن را تباه کرده‌اند ایمان نمی‌آورند.

آیه‌ی ۲۰-۱۳:

﴿وَلَهُۥ مَا سَکَنَ فِی ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١٣[الأنعام: ۱۳].«و از آن او است آنچه که در شب و روز قرار دارد، و او شنوا و دانا است».

﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّٗا فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَهُوَ یُطۡعِمُ وَلَا یُطۡعَمُۗ قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَسۡلَمَۖ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٤[الأنعام: ۱۴].«بگو: آیا غیر از خدا را به سرپرستی بگیرم، در صورتی که او آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین است و او روزی می‌دهد و روزی داده نمی‌شود؟ بگو: من فرمان داده شده‌ام که نخستین کسی باشم که اسلام آورده است، و هرگز از مشرکان مباش».

﴿قُلۡ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥[الأنعام: ۱۵].«بگو: همانا اگر من از پروردگارم سرپیچی نمایم از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم».

﴿مَّن یُصۡرَفۡ عَنۡهُ یَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمَهُۥۚ وَذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡمُبِینُ١٦[الأنعام: ۱۶].«کسی که در آن روز عذاب از وی دور گردانده شود، بی‌گمان خداوند بر او رحم نموده، و این است پیروزی آشکار».

﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یَمۡسَسۡکَ بِخَیۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ١٧[الأنعام: ۱٧].«و اگر خداوند به تو زیانی برساند هیچ ‌کس جز او نمی‌تواند آن را برطرف سازد، و اگر به تو خیری برساند پس او بر هر چیزی تواناست».

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ١٨[الأنعام: ۱۸].«و او بر بندگان خود چیره است و او حکیم و آگاه است».

﴿قُلۡ أَیُّ شَیۡءٍ أَکۡبَرُ شَهَٰدَةٗۖ قُلِ ٱللَّهُۖ شَهِیدُۢ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَۚ أَئِنَّکُمۡ لَتَشۡهَدُونَ أَنَّ مَعَ ٱللَّهِ ءَالِهَةً أُخۡرَىٰۚ قُل لَّآ أَشۡهَدُۚ قُلۡ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَإِنَّنِی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ١٩[الأنعام: ۱٩].«بگو: گواهیِ چه کسی از همه برتر است؟ بگو: خدا میان من و شما گواه است، و این قرآن به من وحی شده است تا شما و کسانی را که این (قرآن) بدان‌ها می‌رسد، بیم دهم. آیا شما گواهی می‌دهید که در کنار خدا، معبودان دیگری وجود دارند؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم، بگو: همانا او معبود یگانه است، و من از آنچه شریک خدا قرار می‌ددهد، بیزارم».

﴿ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡرِفُونَهُۥ کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمُۘ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٢٠[الأنعام: ۲۰].«کسانی که کتاب را بدی‌شان داده‌ایم آن را می‌شناسند آن‌گونه که فرزندان‌شان را می‌شناسند، کسانی که خود را ضایع کرده‌اند آنان ایمان نمی‌آورند».

بدان که این سوره کریمه با ارائه دلایل عقلی و نقلی، توحید خدا را اثبات می‌نماید، و بیشترِ سوره در مورد توحید و مجادله با کسانی است که به خدا شرک ورزیده و پیامبرش را تکذیب کرده‌اند. پس خداوند در این آیات آنچه را که به وسیله آن هدایت روشن می‌گردد، و شرک از بین می‌رود بیان کرده است. بنابر این فرمود: ﴿لَهُاز آن خداوند متعال است، ﴿مَا سَکَنَ فِی ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِهمه مخلوقات، و آنچه که در شب و روز قرار دارد. از انسان و جن و فرشته گرفته تا حیوانات و جمادات.

پس همه این‌ها آفریدگانی هستند که خدا در آنها تصرف می‌کند، و بندگانی هستند که در برابر پروردگار بزرگ‌شان مسّخر و تسلیم می‌باشند، خداوندی که مسلط و فرمانرواست.

پس آیا از دیدگاه عقل و نقل درست است که یکی از این مملوک‌ها که نمی‌تواند سودی ببخشد و زیانی برساند پرستش شود؟ و بندگی خالصانه آفریننده‌ای که مدبر و مالک و ضارّ و نافع است ترک گردد؟! هرگز، چرا که عقل سالم و سرشت پاک، آدمی را به اخلاص در عبادت، و محبت و ترس و امید پروردگار جهانیان فرا می‌خواند. ﴿ٱلسَّمِیعُشنواست و همه صداها را علی رغم اختلاف زبان‌ها و تنّوع نیازها می‌شنود. ﴿ٱلۡعَلِیمُبه آنچه شده و آنچه خواهد شد و آنچه که هنوز نشده است آگاه و داناست و بر امور آشکار و پنهان اطلاع دارد. ﴿قُلۡبه کسانی که به خدا شریک می‌ورزند، بگو: ﴿أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیّٗاآیا جز خدا کسی از این مخلوقات ناتوان را به یاوری بگیرم؟ نه، هرگز چنین کاری نمی‌کنم، چون او آفریننده آسمان‌ها و زمین و مدّبر آنهاست. ﴿وَهُوَ یُطۡعِمُ وَلَا یُطۡعَمُو او روزی دهنده همه آفریدگان است، بدون این‌که خود به آنها نیاز داشته باشد. پس چطور شایسته است که غیر از خداوند آفریننده و روزی دهنده بی‌نیاز و ستوده، کسی دیگر را به یاوری بگیرم؟!

﴿قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَسۡلَمَبگو: من فرمان داده شده‌ام تا نخستین کسی باشم که تسلیم خدا شده و از او فرمان برده است، زیرا من در اطاعت کردن از دستورات پروردگارم از دیگران سزاوارترم. ﴿وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَو از مشرکین مباش. یعنی از این‌که از مشرکان باشم نهی شده‌ام، و از پذیرش عقیده آنها، و از همنشینی با آنان نهی شده‌ام، پس این واجب‌ترین واجبات من است. ﴿قُلۡ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥بگو: من اگر نافرمانی پروردگارم را بکنم از عذاب روزی بزرگ می‌ترسم، زیرا نافرمانی خدا و ارتکاب شرک باعث همیشه ماندن در جهنم و ناخشنودی خداوند جبّار می‌گردد. و آن روز، روزی است که عذاب و کیفر آن سنگین و وحشتناک است، و هر کس در آن روز، عذاب خدا از وی دور شود به او رحم شده است، و هر کس در آن روز نجات پیدا کند پیروز و رستگار واقعی است. و کسی که در آن روز نجات نیابد بدبخت و زیانمند است.

و از جمله دلایل یگانگی خدا وتوحید وی این است که او در برطرف کردن زیان و رنج، و پدید آوردن خوبی و شادی یگانه است. بنابر این فرمود: ﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖو اگر خداوند زیانی از قبیل فقر یا بیماری و یا سختی و تنگدستی یا غم و اندوه و امثال آن را به تو برساند، ﴿فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یَمۡسَسۡکَ بِخَیۡرٖ فَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞجز او هیچ کسی آن را برطرف نمی‌کند، و اگر خیری به تو برساند پس او بر هر چیزی تواناست. بنابر این چون تنها او فایده دهنده و زیان رساننده است، همونیز سزاوار پرستش و الوهیت است.

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِو او بر بندگانش چیره است. پس هیچ‌کس از آنان تصرفی نمی‌کند، و هیچ حرکت‌کننده‌ای حرکتی انجام نمی‌دهد، و هیچ ساکنی آرام نمی‌گیرد مگر با خواست و اراده او و پادشاهان و فرمانروایان نمی‌توانند از حیطه فرمانروایی و پادشاهی او بیرون روند، بلکه همه تحت تدبیر الهی و سلطه او می‌باشند، پس چون او چیره است و دیگران همه تحت سلطه او قرار دارند، همو شایسته و سزاوار عبادت است. ﴿وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُو او در فرمان و نهی، و پاداشی که می‌دهد، و مجازاتی که می‌نماید، و در آنچه آفریده و مقدر نموده است با حکمت است. ﴿ٱلۡخَبِیرُو بر آنچه که در دل‌ها است، و بر امور پوشیده مطلع و آگاه است. و این‌ها همه از دلایل توحید و یگانگی او می‌باشند.

﴿قُلۡبه آنان بگو آنگاه که هدایت را برای‌شان روشن کردیم و راه‌ها را برای آنان توضیح دادیم ﴿أَیُّ شَیۡءٍ أَکۡبَرُ شَهَٰدَةٗچه چیزی از شهادت دادن بر این اصل بزرگ و استوار بزرگ‌تر است؟ ﴿قُلِ ٱللَّهُبگو: گواهی خدا بالاتر و بزرگ‌تر است.پس او ﴿شَهِیدُۢ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡمیان من و شما گواه است، و هیچ گواهی و شهادتی بزرگ‌تر از گواهی او وجود ندارد، و او با اقرار و فعل خود بر صداقت من گواهی می‌دهد، و بر آنچه که برایتان می‌گویم، اقرار می‌کند. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَیۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِیلِ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡیَمِینِ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِینَ٤٦[الحاقة: ۴۴-۴۶]. و اگر محمد صبر ما دروغ ببندد و از خود چیزهایی غیر واقعی بگوید، با دست راست خود او را می‌گیریم سپس شاهرگ گردنش را قطع می‌کنیم. پس خداوند با حکمت و توانا است، و از حکمت و توانایی او بعید است فردی را تایید کند که به او دروغ نسبت داده، و ادعا می‌کند خدا او را فرستاده است، حال آن‌که او را نفرستاده است.

و ادعا می‌کند که خداوند او را به فراخواندن مردم فرمان داده‌است، حال آن‌که او را فرمان نداده است. و ادعا کند که خداوند ریختن خون و گرفتن مال و زنان کسانی را که با او مخالفت می‌ورزند برایش جایز قرار داده‌است، و خداوند او را با اقرار خویش و در عمل تصدیق می‌نماید، پس برای اثبات آنچه که می‌گوید او را با معجزات و دلایل آشکار تایید نموده، و یاری می‌دهد، و هر کس را که با او مخالفت کند و دشمنی ورزد خوار می‌گرداند. پس چه گواهی بالاتر از این گواهی است؟! ﴿وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَو این قرآن به خاطر مصلحت و منفعت شما به من وحی شده است تا به وسیله «ترغیب» و «ترهیب» و بیان پاداش کردار و گفتارهای ظاهری و باطنی و یا عذاب شدیدی که بر اعمال بد مترتب می‌شود، شما را برحذر دارم. پس ای مخاطبان قرآن! و ای کسانی که تا روز قیامت قرآن به شما می‌رسد! در این قرآن چیزهایی وجود دارد که شما با آن بر حذر داشته می‌شوید. زیرا در این قرآن هرآنچه که مورد نیاز باشد بیان شده است.

پس از آن‌که خداوند گواهی خود را بیان کرد که بزرگ‌ترین گواهی بر توحید است، فرمود: ای پیامبر! به مخالفان رسالت خدا، و تکذیب کنندگان پیامبران بگو: ﴿أَئِنَّکُمۡ لَتَشۡهَدُونَ أَنَّ مَعَ ٱللَّهِ ءَالِهَةً أُخۡرَىٰۚ قُل لَّآ أَشۡهَدُآیا شما گواهی می‌دهید که معبودانی دیگر در کنار پروردگار جهانیان وجود دارند؟ بگو: من گواهی نمی‌دهم. یعنی اگر گواهی دادند، تو با آنها گواهی مده. پس راست‌ترین و برترین گواهی را که گواهی پروردگار جهانیان بر توحید خداوند است و با دلایل قاطع و حجت‌های روشن تایید شده است، با گواهی مشرکان مقایسه کن، آن‌هایی که عقل و دین و آرا و اخلاقشان فاسد شده و عقلا و اندیشمندان را به ریشخند و تمسخر گرفته‌اند. بدون شک گواهی آنان با سرشت و فطرتشان مخالف بوده، و گفته‌هایشان در خصوص این‌که همراه با خدا معبودان دیگری وجود دارد متضاد و دارای تناقض است، و کوچک‌ترین دلیلی بر گرفته خود ندارند. پس شما اگر خود می‌ورزیدید یکی از این دو گواهی را برای خود انتخاب کنید.

و ما برای خود آن گواهی را انتخاب می‌کنیم که خداوند برای پیامبرش انتخاب نموده، و ما را به پیروی از آن دستور داده‌است، پس فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞبگو: بدون شک او معبود یگانه و تنها و یکتا است، و کسی جز او سزاوار بندگی، و پرستش نیست، همانطور که او در آفرینش و تدبیرِ امور یگانه است. ﴿وَإِنَّنِی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَو من از بت‌ها و همتایان و هر آنچه که شریک او قرار داده شود، بیزارم. بنابر این توحید حقیقی به معنی اثبات الوهیت برای خدا و نفی آن از غیر او می‌باشد.

پس از آن‌که خداوند متعال گواهی خود و گواهی پیامبرش را بر توحید بیان نمود،و گواهی مشرکان را که ناشی از ناآگاهی و بی‌خردی آنان بود ذکر کرد، بیان داشت که اهل کتاب از قبیل یهودیان و نصارا، ﴿یَعۡرِفُونَهُدرستی و صحت توحید را می‌شناسد، ﴿کَمَا یَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمُهمان‌طور که فرزندان‌شان را می‌شناسند. آنان به هیچ صورت شکی در صحت آن ندارند، همان‌طور که در شناخت فرزندان‌شان دچار اشتباه و تردید نمی‌شوند، به ویژه پسران که اغلب با پدران‌شان هستند. و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر برگردد. یعنی اهل کتاب در صحت رسالت او دچار اشتباه نمی‌شوند، و شکی در آن ندارند، چون در کتاب‌هایشان به رسالت پیامبر صمژده داده شده، و صفت‌هایی که نزد آنها است بر او منطبق بوده، و برکسی دیگر جز او انطباق پیدا نمی‌کند. و هر دو معنی لازم و ملزوم یکدیگرند. ﴿ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡکسانی که خویشتن را ضایع و تباه کردند. و آنچه را که برای آنان آفریده شده بودند از قبیل ایمان و توحید ضایع کردند، و خود را از فضل پادشاه بزرگوار محروم گرداندند، ﴿فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَآنان ایمان نمی‌آورند. و چون ایمان نمی‌آورند زیان و خسران فراوانی دامنگیرشان خواهد شد.

آیه‌ی ۲۱:

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢١[الأنعام: ۲۱].«و چه کسی ستمگرتر است از کسی که بر خدا دروغ ببندد، یا آیات او را تکذیب کند؟ همانا ستمگران رستگار نمی‌شوند».

هیچ ستم و عنادی بزرگ‌تر از ستم کسی نیست که یکی از این دو صفت را داشته باشد، پس اگر هر دوصفت در فردی موجود باشد چگونه خواهد شد؟! کسی که هم به خدا دروغ نسبت دهد، و هم آیات و دلایل او را که پیامبران آورده‌اند تکذیب کند! چنین فردی ستمگرترین مردم است، و ستم‌گر هرگز رستگار نمی‌شود. این آیه شامل حال تمام کسانی می‌شود که به خدا دروغ نسبت داده و ادعا می‌کنند خداوند شریک و یاوری شایسته پرستش دارد. یا برای خدا همسر و فرزندی قرار می‌دهند. و هرکس حقی را که پیامبران یا جانشینان آنان آورده‌اند، تکذیب نماید مشمو ل حکم این آیه است.

آیه‌ی ۲۴-۲۲:

﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ أَیۡنَ شُرَکَآؤُکُمُ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٢٢[الأنعام: ۲۲].«و روزی همۀ آنان را گرد می‌آوریم، پس به مشرکان می‌گوییم: کجا هستند انبازانی که ادعا می‌کردید؟».

﴿ثُمَّ لَمۡ تَکُن فِتۡنَتُهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ وَٱللَّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشۡرِکِینَ٢٣[الأنعام: ۲۳].«سپس وقتی که با این سؤال مورد امتحان قرار می‌گیرند پاسخشان جز این نیست که می‌گویند: سوگند به خداوندی که پروردگار ماست ما مشرک نبوده‌ایم».

﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ کَذَبُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡۚ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٢٤[الأنعام: ۲۴].«بنگر که چگونه با خود نیز دروغ می‌گویند، و شرکا و انبازانی که به هم می‌بافتند از آنان گم شدند».

خداوند متعا ل از سرانجام مشرکین در روز قیامت خبر می‌دهد و این‌که آنها مواخذه و محاکمه شده و سرزنش می‌شوند. پس به آنها گفته می‌شود: ﴿أَیۡنَ شُرَکَآؤُکُمُ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَکجایند انبازهایی که ادعا می‌کردید شریک خداوند هستند؟ یعنی خداوند هیچ شریکی نداشته، و آنها فقط ادعا می‌کردند شریکی دارد، و به او دروغ نسبت می‌دادند.

﴿ثُمَّ لَمۡ تَکُن فِتۡنَتُهُمۡوقتی که با این سوال مورد آزمایش و امتحان قرار می‌گیرند، پاسخ آنها جز انکار شرکشان، چیز دیگری نیست، و سوگند می‌خورند که مشرک نبوده‌اند. ﴿ٱنظُرۡبا تعجب به آنها و حالت‌شان بنگر، ﴿کَیۡفَ کَذَبُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡکه چگونه با خود دروغ می‌گویند، دروغی که آنا را دچار زیان کرد و به آنان نهایت ضرر را رسانید، ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَو شرکایی که ادعا می‌کردند شریک خدا هستند از آنان گم شد. و خداوند از این ادعا و یاوه گویی‌ها پاک است.

آیه‌ی ۲۵:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُ إِلَیۡکَۖ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِن یَرَوۡاْ کُلَّ ءَایَةٖ لَّا یُؤۡمِنُواْ بِهَاۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوکَ یُجَٰدِلُونَکَ یَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٢٥[الأنعام: ۲۵].«و برخی از آنان به تو گوش فرا می‌دهند ولی بر دل‌هایشان پرده‌ها افکنده‌ایم تا آن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی قرار داده‌ایم، و اگر هر آیه و دلیلی را ببینند به آن ایمان نمی‌آورند. تا آنجا که وقتی پیش تو می‌آیند با تو به مجادله می‌پردازند، کسانی که کفر ورزیده‌اند می‌گویند: این جز افسانه‌های نخستین چیزی نیست».

برخی از این مشرکان در بعضی اوقات و بنا به دلایلی به سخنان شما گوش فرا می‌دهند، اما نه بدان جهت که از شما پیروی کنند، بنابراین، از این کار بهره‌ای نمی‌برند، چون اراده خیر ندارند. ﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةًو بر دل‌هایشان پوشش و پرده‌هایی قرار داده‌ایم تا سخن خدا را نفهمند، پس کلام خود را از امثال اینان مصون و در امان داشت. ﴿وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاو در گوش‌هایشان سنگینی قرار داده‌ایم، پس آنچه را که به آنان فایده برساند، نمی‌شنوند. ﴿وَإِن یَرَوۡاْ کُلَّ ءَایَةٖ لَّا یُؤۡمِنُواْ بِهَاو اگر هر آیه‌ای را ببینند به آن ایمان نمی‌آورند، و این بیان‌گر نهایت ستم و کینه توزی آنان است. چرا که دلایل روشنی را که بر حق دلالت می‌نماید نمی‌پذیرند، بلکه در امر باطل مجادله می‌کنند، تا حق را با آن درهم بشکنند. بنابر این فرمود: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوکَ یُجَٰدِلُونَکَ یَقُولُ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَتا آنجا وقتی که پیش تو می‌آیند با تو به مجادله می‌پردازند کسانی که کفر ورزیده‌اند می‌گویند: این جز افسانه‌ها نخستین نیست. یعنی کپی کتاب‌های نوشته شده گذشتگان بوده، و از جانب خدا و پیامبرانش نیست. و این ناشی از کفرشان بود، و گرنه چگونه این کتاب که حاوی اخبار گذشتگان و آیندگان و حقایقی است که پیامبران آورده‌اند و شامل حق و عدالت و دادگری کامل است افسانه پیشینیان است؟!.

آیه‌ی ۲۶:

﴿وَهُمۡ یَنۡهَوۡنَ عَنۡهُ وَیَنۡ‍َٔوۡنَ عَنۡهُۖ وَإِن یُهۡلِکُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ٢٦[الأنعام: ۲۶].«و آنان (مردم) را از آن باز می‌دارند و خودشان نیز از آن دوری می‌گزینند، و هلاک نمی‌کنند مگر خودشان را و(لی) نمی‌فهمند».

مشرکان که برای خدا شریک قرار داده و پیامبران‌شان را تکذیب می‌کنند، هم خودشان گمراهند و هم دیگران را گمراه کرده و از پیروی کردن از حق باز می‌دارند. مردم را از آن برحذر می‌دارند و خودشان نیز از آن دوری می‌گزینند. و آنها با این کارشان نه به خدا زیانی می‌رسانند، و نه بندگان مومن خدا.

آیه‌ی ۲٩-۲٧:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَى ٱلنَّارِ فَقَالُواْ یَٰلَیۡتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٧[الأنعام: ۲٧].«وای کاش (منکران ار) بدان هنگام که در کنار جهنم نگاه داشته می‌شوند، مشاهده می‌کردی. پس می‌گویند: ای کاش به دنیا برگردانده می‌شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از مؤمنان می‌شدیم».

﴿بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخۡفُونَ مِن قَبۡلُۖ وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ٢٨[الأنعام: ۲۸].«و هر آنچه آنان از پیش پنهان می‌کردند بر ایشان آشکار می‌شود، و اگر به دنیا برگردانده شوند باز سراغ چیزی می‌روند که از آن نهی شده‌اند، و آنان دروغ‌گویانند».

﴿وَقَالُوٓاْ إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ٢٩[الأنعام: ۲٩].«و می‌گویند: زندگی ما فقط همین زندگی دنیا است، و ما برانگیخته و زنده نمی‌شویم».

خداوند متعال از حالت مشرکین و حاضر کردن آنها در کنار جهنّم خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَى ٱلنَّارِو اگر آنها را در کنار جهنم مشاهده کنی، آنگاه که نگاه داشته شده‌اند تا توبیخ و سرزنش شوند، مساله‌ای هولناک و حالتی وحشتناک را خواهی دید. و آنها را می‌بینی که به کفر و فسق خود اعتراف کرده و آرزو می‌کنند که ای کاش به دنیا برگردانده شوند! ﴿فَقَالُواْ یَٰلَیۡتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُکَذِّبَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّنَا وَنَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٢٧ بَلۡ بَدَا لَهُم مَّا کَانُواْ یُخۡفُونَ مِن قَبۡلُپس می‌گویند: کاش به دنیا برگردانده می‌شدیم، و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم، و از مومنان می‌شدیم. و هر آنچه آنان از پیش پنهان می‌کردند برای‌شان آشکار می‌شود، زیرا آنها در دنیا می‌دانستند دروغگو هستند اما این مطالب را در وجود خود پنهان می‌کردند. و در بسیاری اوقات مکنونات دل‌شان آشکار می‌گردید اما اهداف فاسدی که داشتند آنان را باز می‌داشت و دل‌هایشان را از خیر منصرف می‌کرد. و آنها در آرزویی که می‌کنند دروغ می‌گویند.

و هدف آنان از این خیال پردازی و آرزوی پوچ این است که عذاب را از خویشتن دور نمایند. ﴿وَقَالُوٓاْو منکرین رستاخیز گفتند: ﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَازندگی ما فقط همین زندگی دنیا است. یعنی حقیقت و هدف از پدید آمدن ما جز زندگی دنیا چیزی دیگر نیست. ﴿وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَو ما بر انگیخته نشده و زنده نمی‌گردیم.

آیه‌ی ۳۰:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ وُقِفُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ قَالَ أَلَیۡسَ هَٰذَا بِٱلۡحَقِّۚ قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَاۚ قَالَ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ٣٠[الأنعام: ۳۰].«و اگر ببینی آنگاه که نزد پروردگارشان نگاه داشته می‌شوند، می‌فرماید: آیا این حق نیست؟ می‌گویند: بله، به پروردگارمان سوگند حق است، پس می‌فرماید: بچشید عذاب را به سبب آنچه کفر می‌ورزیدید».

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓو اگر کافران را ببینی، ﴿إِذۡ وُقِفُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡآن‌گاه که در پیشگاه پروردگارشان نگاه داشته می‌شوند، وحشت بزرگی را خواهی دید. ﴿قَالَخداوند در حالی که آنان را سرزنش و توبیخ می‌کند، می‌فرماید: ﴿أَلَیۡسَ هَٰذَاآیا عذابی که می‌بینید، ﴿بِٱلۡحَقِّحق و حقیقت نیست؟ ﴿قَالُواْ بَلَىٰ وَرَبِّنَامی‌گویند: بله! سوگند به پروردگارمان که حق است. پس آنان در جایی اقرار و اعتراف می‌کنند که به آنان سودی نمی‌بخشد.

آیه‌ی ۳۱:

﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ قَالُواْ یَٰحَسۡرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطۡنَا فِیهَا وَهُمۡ یَحۡمِلُونَ أَوۡزَارَهُمۡ عَلَىٰ ظُهُورِهِمۡۚ أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَ٣١[الأنعام: ۳۱].«بی‌گمان کسانی که ملاقاتِ با خدا را دروغ پنداشتند، زیان دیدند، تا آنگاه که قیامت ناگهان بر آنان در رسد، می‌گویند: افسوس بر ما بر آنچه که در آن کوتاهی کردیم، و آنها (بارِ) گناه‌شان را به دوش می‌کشند. هان چه بد است که بر دوش می‌کشند!».

کسی که لقای خدا را دروغ انگارد، از تمام خیر و خوبی‌ها محروم می‌گردد. پس این تکذیب باعث می شود تا بر ارتکاب محرّمات، و آنچه که انسان را هلاک می‌کند جرات کند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗتا این‌که قیامت، آنان را فرا می‌گیرد در حالی‌که آنها زشت‌ترین حالت را دارند، پس بی‌نهایت اظهار ندامت و پشیمانی می‌کنند. ﴿قَالُواْ یَٰحَسۡرَتَنَا عَلَىٰ مَا فَرَّطۡنَاو می‌گویند: افسوس و دریغا که در دنیا کوتاهی کردیم. اما وقتِ این حسرت و تاسف گذشته است. ﴿وَهُمۡ یَحۡمِلُونَ أَوۡزَارَهُمۡ عَلَىٰ ظُهُورِهِمۡۚ أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَو آنان گناهانشان را بر دوش خود می‌کشند. هان چه بد است آنچه بر دوش می‌کشند! زیرا بار گناهانشان بر دوش آنها سنگینی می‌کند، و نمی‌توانند از زیر بار آن شانه خالی کنند تا نجات یابند. بنابر این برای همیشه در جهنم باقی می‌مانند، و مستحق آنند که همیشه در خشم پروردگار بسر ببرند.

آیه‌ی ۳۲:

﴿وَمَا ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَآ إِلَّا لَعِبٞ وَلَهۡوٞۖ وَلَلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٣٢[الأنعام: ۳۲].«و زندگی دنیا سرگرمی و بازیچه‌ای بیش نیست و سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است. آیا نمی‌فهمید؟!».

این حقیقتِ دنیا و آخرت است، دنیا عبارت است از سرای لعب و لهوِ جسمی و قلبی، قلب‌ها شیفته آن می‌شوند و نفس آدمی به آن می‌گراید و به آن مشغول می‌شود، و آن چنان که کودک به پستان مادر علاقمند است، انسان نیز به ه مان اندازه در دنیا و زخارف آن می‌گراید.

اما آخرت ﴿خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَاز حیث ذات و صفات و بقا و دوام برای پرهیزگاران بهتر است، و در آنجا هر آنچه که نفس بدان میل کند و چشم‌ها از آن لذت ببرند اعم از نعمت‌های قلبی و روحی و سرور و شادی فراوان وجود دارد. اما این نعمت‌ها برای هرکسی نیست، بلکه فقط برای پرهیزگاران است، کسانی‌که دستورات خدا را انجام می‌دهند، و آنچه را از آن نهی کرده است ترک می‌نمایند. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَآیا عقل ندارید که با آن درک بکنید که باید کدام دنیا را انتخاب کرد و ترجیح داد؟!.

آیه‌ی ۳۵-۳۳:

﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَیَحۡزُنُکَ ٱلَّذِی یَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَ وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ٣٣[الأنعام: ۳۳].«همانا می‌دانیم چیزی که آنان می‌گویند ترا اندوهگین می‌کند، آنها ترا تکذیب نمی‌کنند بلکه ستمگران آیات خدا را انکار می‌نمایند».

﴿وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَآءَکَ مِن نَّبَإِیْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٣٤[الأنعام: ۳۴].«به درستی که پیامبرانی پیش از تو تکذیب شده‌اند، و در برابر تکذیب‌ها شکیبایی ورزیدند، و اذیت و آزار شدند، تا این‌که یاری و کمک ما پیش آنان آمد، و هیچ چیزی نمی‌تواند سخنان خدا را دگرگون کند. و بدون شک سرگذشت و اخبار پیامبران به تو سر رسیده است».

﴿وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکَ إِعۡرَاضُهُمۡ فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِیَ نَفَقٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمٗا فِی ٱلسَّمَآءِ فَتَأۡتِیَهُم بِ‍َٔایَةٖۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ٣٥[الأنعام: ۳۵].«و اگر رویگردانی آنان برای تو سخت و دشوار است، پس اگر می‌توانی سوراخی در زمین بزنی یا نردبانی به‌سوی آسمان بگذاری و برای‌شان دلیلی بیاوری (این کار را بکن)، ولی اگر خدا بخواهد همۀ آنان را بر هدایت گرد می‌آورد، پس از جاهلان مباش».

ما می‌دانیم آنچه که تکذیب‌کنندگان در مورد تو می‌گویند شما را ناراحت و غمگین می‌سازد. اما شما را به شکیبایی دستور می‌دهیم تا به مقام‌های عالی و بلند و حالات گرانبها دست یابی، پس گمان مبر که گفته آنها در مورد تو از روی اشتباه بوده است، ﴿فَإِنَّهُمۡ لَا یُکَذِّبُونَکَآنان در حقیقت تو را تکذب نمی‌کنند، چون راستگویی شما و نشست و برخاست و همه‌ی حالات شما را می‌دانند، تا جاییکه قبل از بعثت، شما را امین می‌نامیدند.

﴿وَلَٰکِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَبلکه ستمگران آیات خدا را انکار می‌کنند. آنان دلایل و آیات خدا را که در دست تو قرار دارد تکذیب می‌کنند. ﴿وَلَقَدۡ کُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاو همانا پیامبرانی پیش از تو تکذیب شدند، ولی بر آنچه تکذیب شدند شکیبایی کردند، و اذیت و آزار چشیدند تا این‌که یاری ما آنان را دریافت. پس تو هم صبر کن، همانطور که آنان صبر کردند، تا پیروز و موفقّ شدی، همانطور که آنان موفق و پیروز شدند. ﴿وَلَقَدۡ جَآءَکَ مِن نَّبَإِیْ ٱلۡمُرۡسَلِینَو مسلمّا از اخبار و سرگذشت پیامبران چیزی به تو رسیده است که خاطرات را آرامش دهد و دلت را اطمینان بخشد.

﴿وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکَ إِعۡرَاضُهُمۡو اگر به خاطر اصراری که بر ایمان آوردنِ آنان داری، روی گردانی آنان از قرآن بر تو دشوار می‌آید، پس کوشش خود را مبذول بدار، ولی هرگز نمی‌توانی کسی را هدایت کنی که خداوند هدایت شدن او را نخواسته است. ﴿فَإِنِ ٱسۡتَطَعۡتَ أَن تَبۡتَغِیَ نَفَقٗا فِی ٱلۡأَرۡضِ أَوۡ سُلَّمٗا فِی ٱلسَّمَآءِ فَتَأۡتِیَهُم بِ‍َٔایَةٖبنابر ایناگر می‌توانی تونلی در زمین ایجاد کن، یا نردبانی به‌سوی آسمان بگذار و برای‌شان دلیل بیاور. یعنی اگر می‌توانی چنین کن، اما این کار نیز برای‌شان فایده‌ای نخواهد داشت. و خداوند در اینجا آرزو و اُمید پیامبر صرا مبنی بر هدایت امثال این مخالفان و معاندان قطع می‌نماید ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰواگر خداوند می‌خواست قطعا آنها را بر هدایت گرد می‌آورد، اما حکمت خداوند متعال مقتضی است که آنان بر گمراهی باقی بمانند. ﴿فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَپس، زنهار از نادانان مباش! کسانی‌که حقایق امور را می‌دانند و آن ‌را وارونه نشان می‌دهند.

آیه‌ی ۳٧-۳۶:

﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَۘ وَٱلۡمَوۡتَىٰ یَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَ٣٦[الأنعام: ۳۶].«تنها کسانی (دعوت تو را) اجابت می‌کنند که می‌شنوند، و مردگان را خداوند برمی‌انگیزد، سپس به‌سوی او باز گردانده می‌شوند».

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یُنَزِّلَ ءَایَةٗ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٣٧[الأنعام: ۳٧].«و می‌گویند: چه می‌شد اگر معجزه‌ای بر او نازل می‌شد؟ بگو: خداوند تواناست که معجزه‌ای نازل کند، اما بیشتر آنان نمی‌دانند».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَدعوت تو را کسی می‌پذیرد، و رسالت تو را کسانی لبیک می‌گویند، و از امر و نهی تو فرمان می‌برند که آنچه را به آنان سود می‌دهد با دل‌هایشان بشنوند، و آنان، خردمندان و صاحبان شنوایی‌اند. و منظور از شنیدن در اینجا شنیدن و پذیرش قلبی است، وگرنه نیکوکار و بدکار در گوش کردنِ صرف برابرند. پس همه مکلفین با شنیدن آیات خدا بر آنان اتمام حجت شده، و برای آنان عذری در عدم پذیرش باقی نمانده است. ﴿وَٱلۡمَوۡتَىٰ یَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ ثُمَّ إِلَیۡهِ یُرۡجَعُونَو مردگان را خدا بر می‌انگیزد سپس به‌سوی او بازگردانده می‌شوند. احتمال دارد که معنی ﴿وَٱلۡمَوۡتَىٰنقطه مقابل معنای مذکورِ ﴿إِنَّمَا یَسۡتَجِیبُ ٱلَّذِینَ یَسۡمَعُونَباشد. یعنی کسانی دعوت تو را می‌پذیرند که دل‌هایشان زنده است، و اما کسانی که دل‌هایشان مرده است و سعادت خود را نمی‌دانند، و آنچه را که سبب نجات‌شان است احساس نمی‌کنند، دعوت تو را نمی‌پذیرند و از تو فرمان نمی‌برند.

و میعادگاه آنان روز قیامت است که خداوند آنان را زنده می‌کند و سپس به‌سوی او باز می‌گردند. و احتما ل دارد که ظاهرا آیه مدنظر باشد و خداوند می‌خواهد بر مساله معاد تاکید نماید که او مردگان را در روز قیامت بر خواهد انگیخت و آنان را از آنچه که می‌کرده‌اند آگاه می‌سازد. و این متضمن تشویق برای اجابت فراخوانی خدا و پیامبر، و ترساندن از عدمِ اجابت خدا و پیامبر است. ﴿وَقَالُواْو تکذیب کنندگان از روی سرسختی و کینه توزی گفتند: ﴿لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِچرا دلیل و معجزه‌ای از دلایلی که آنها با عقل‌های فاسد و نظرهای باطل خود درخواست می‌کردند بر او نازل نمی‌گردد؟ هم چنان‌که گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠ أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا٩١ أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا٩٢[الإسراء: ٩۰-٩۲]. «و گفتند: تا از زمین چشمه‌ای برای ما نجوشانی، هرگز به شما ایمان نمی‌آوریم. یا باید برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد و آشکارا از میان آنها جویبارها روان سازی، یا چنان‌که ادعا می‌کنی، آسمان را پاره پاره بر ما فرود اندازی، یا خدا و فرشتگان را در برابر ما حاضر آوری...». ﴿قُلۡدر پاسخ آنان بگو: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یُنَزِّلَ ءَایَةٗخداوند توانا است که هر دلیلی را نازل نماید. پس بدون شک او بر انجام این کارها توانا است. چگونه می‌توان در قدرت او شک کرد در صورتی که همه هستی تسلیم قدرت او بوده، و در برابر فرمانروایی و پادشاهی او رام شده است؟ ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَاما بیشترشان نمی‌دانند. پس آنان به سبب نادانیشان دلایلی را می‌خواهند که برای آنان بد است، زیرا اگر آن دلایل پیش آنها بیاید و به آن ایمان نیاورند بدون درنگ عذاب خدا آنها را درخواهد گرفت، و این سنت خدا است، و سنت خدا هرگز دگرگون نمی‌شود. با این وجود اگر منظورشان آیه‌هایی باشد که حق را برای آنان بیان دارد، و راه را برای‌شان روشن سازد، محمد صهر آیه قاطع و حجت روشنی را که مبین حق و حقیقت است برای آنان آورده است، طوری که آدمی می‌تواند بر هر مسئله‌ای از مسائل دین چندین دلیل عقلی و نقلی بیاورد، به صورتی که کوچک‌ترین شک و تردیدی در دل باقی نماند. پس با برکت است خداوندی که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاده، واو را با دلایل روشن یاری کرده است، تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس که زنده می‌ماند از روی دلیل زنده باشد. و خداوند شنوا و دانا است.

آیه‌ی ۳۸:

﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا طَٰٓئِرٖ یَطِیرُ بِجَنَاحَیۡهِ إِلَّآ أُمَمٌ أَمۡثَالُکُمۚ مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَ٣٨[الأنعام: ۳۸].«و هیچ جنبده‌ای در زمین نیست، و نه هیچ پرنده‌ای که با دو بالش پرواز کند مگر این‌که گروهایی مانند شما هستند. هیچ چیز را در کتاب فروگذار نکرده‌ایم، سپس به‌سوی پروردگارشان حشر می‌شوند».

همه حیواناتِ زمین و آسمان از قبیل چهارپایان و حیوانات وحشی و پرندگان، گروههایی مانند شما هستند، و هریک را آفریده‌ایم، همانطور که شما را آفریده‌ایم، و به آنان روزی می‌دهیم همانطور که به شما روزی می‌دهیم، و مشیت و قدرت ما بر آنان جاری است، همانطور که مشیت و قدرت ما در شما نافذ و جاری است.

﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖو هیچ چیزی را در «لوح محفوظ» فراموش نکرده، و از آن غافل نمانده‌ایم، بلکه هرچیز کوچک و بزرگی را آن‌گونه که هست در «لوح محفوظ» ثبت و ضبط کرده‌ایم. پس همه حوادث طبق تقدیر خدا به وقوع می‌پیوندند. و از این آیه استنباط می‌شود که کتاب اول لوح محفوظ همه کاینات و هستی را در برگرفته، و این یکی از مراحل قضا و تقدیر الهی است، زیرا قضا و تقدیر چهار مرحله دارد، علم و آگاهی فراگیر خدا به همه اشیاء، کتاب خداوند که همه موجودات را در بر گرفته است، خواست و قدرت فراگیر خداوند که در هر چیزی نافذ و جاری است، و آفرینش همه آفریدگان و مخلوقات حتی کارهای بندگان از سوی خدا. و احتمال دارد که منظور از کتاب، قرآن باشد و در این صورت این آیه را همانند آیه ﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ[النحل: ۸٩]. معنی می‌کنیم. یعنی: «کتاب را بر تو نازل نمودیم که هرچیزی را بیان می‌دارد». ﴿ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ یُحۡشَرُونَسپس همه گروه‌ها و امت‌ها جمع گردانده شده و در روز قیامت در نزد خدا و در آن جایگاه بزرگ و وحشتناک گرد آورده می‌شوند. پس خداوند آنان را طبق عدالت و احسان خویش سزا و جزا داده و اهل آسمان و زمین او را به خاطر حکمش ستایش می‌کنند.

آیه‌ی ۳٩:

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا صُمّٞ وَبُکۡمٞ فِی ٱلظُّلُمَٰتِۗ مَن یَشَإِ ٱللَّهُ یُضۡلِلۡهُ وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٣٩[الأنعام: ۳٩].«و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند در تاریکی‌ها کر و لالند. هر کس را که خدا بخواهد گمراه می‌سازد، و هرکس را که بخواهد بر راه راست قرار می‌دهد».

این بیان حالت کسانی است که آیات خدا و پیامبرانش را تکذیب می‌کنند، و دروازه هدایت را به روی خود می‌بندند. و آنان ﴿صُمّٞنسبت به شنیدن حق کر هستند، ﴿وَبُکۡمٞو نسبت به اظهار حق لالند،پس آنان جز یاوه و باطل را به زبان نمی‌آورند ﴿فِی ٱلظُّلُمَٰتِو در تاریکی‌های جهالت و کفر و ستم و مخالفت و گناهان غوطه ورند. و این بدان معنی است که خداوند آنها را گمراه کرده است، زیرا ﴿وَمَن یَشَأۡ یَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖهر کس را که خداوند بخواهد هدایت می‌کند و بر راه راست قرار می‌دهد، چون تنها خداوند برحسب فضل و حکمتش هدایت می‌نماید و گمراه می‌سازد.

آیه‌ی ۴۱-۴۰:

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتَکُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡکُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤٠[الأنعام: ۴۰].«بگو: مرا خبر دهید اگر عذاب خدا یا قیامت شما را در یابد ایا غیر از خدا را می‌خوانید، اگر شما راستگو هستید؟».

﴿بَلۡ إِیَّاهُ تَدۡعُونَ فَیَکۡشِفُ مَا تَدۡعُونَ إِلَیۡهِ إِن شَآءَ وَتَنسَوۡنَ مَا تُشۡرِکُونَ٤١[الأنعام: ۴۱].«بلکه تنها او را می‌خوانید، و اگر او بخواهد رنج و بلا را دور می‌سازد، و آنچه را که با خدا شریک می‌گیرید فراموش می‌کنید».

خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: ﴿قُلۡبه کسانی که برای خدا شریک قرار داده و کس دیگری را با او برابر می‌دانند، بگو: ﴿أَرَءَیۡتَکُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ أَوۡ أَتَتۡکُمُ ٱلسَّاعَةُ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَدۡعُونَ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَبه من بگویید: اگر عذاب خدا یا قیامت شما را در یابد آیا غیر از خدا را به فریاد می‌خوانید اگر شما راستگویید؟ یعنی زمانی که این دشواری و سختی‌ها و مصایب شما را دریابد که هرکس شدیدا در صدد آن است آن را از خود دور کند، پس آیا معبودان و بتهایتان را برای دور ساختن آن فرا می‌خوانید؟ یا این‌که پروردگارتان، آن پادشاه حق و آشکار را به یاری می‌طلبید؟!.

﴿بَلۡ إِیَّاهُ تَدۡعُونَبلکه تنها او را می‌خوانید، و اگر بخواهد هرچیزی را دور می‌سازد که وی را برای دور ساختنش به فریاد می‌طلبید، و آنچه را که شریک خدا قرار می‌دادید فراموش می‌کنید.

پس رابطه شما با انبازهایتان در سختی‌ها این‌گونه است، و آنها را فراموش می‌کنید، زیرا می‌دانید که آنها نمی‌توانند زیان و فایده‌ای برسانند، و مالک مرگ و زندگی و گردآوردن نیستند. اما خدا را می‌خوانید، چون می‌دانید او ضارّ و نافع است، و او دعای هر درمانده‌ای را اجابت می‌کند، پس چرا در هنگام خوشی و راحتی به خدا شریک ورزیده و برای او شریکانی قرار می‌دهید؟ آیا شما هیچ سند عقلی یا نقلی مبنی بر صحت این کار دارید، یا بر خدا دروغ می‌بندید؟.

آیه‌ی ۴۵-۴۲:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ یَتَضَرَّعُونَ٤٢[الأنعام: ۴۲]. «و به‌سوی ملت‌های پیش از تو (پیامبرانی را) فرستاده‌ایم و آنان را با سختی‌ها و زیان‌ها گرفتار کرده‌ایم تا شاید تضرّع و فروتنی کنند».

﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰکِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٤٣[الأنعام: ۴۳].«پس چرا وقتی که به عذاب ما گرفتار شدند فروتنی و تضرع نکردند؟ اما دل‌هایشان سخت شده و شیطان آنچه را که می‌کردند برای آنان آراسته است».

﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ کُلِّ شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ٤٤[الأنعام: ۴۴].«پس چون آنچه را که به آن پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه بدی‌شان داده شده بود شاد و خوشحال شدند، ما ناگهان ایشان را گرفتیم و آنان یکباره ناامید شدند».

﴿فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْۚ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٥[الأنعام: ۴۵].«پس نسل کسانی که ستم کردند ریشه کن شد. و ستایش خداوندی را سزد که پروردگار جهانیان است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَو به‌سوی امت‌های قبل از تو، پیامبرانی را فرستادیم، پس آنان پیامبران ما را تکذیر کردند و آیات ما را انکار نمودند، ﴿فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِو آنان را به فقر و بیماری و آفت و مصیبت گرفتار نمودیم، و این ناشی از رحمت ما نسبت به آنان بود. ﴿لَعَلَّهُمۡ یَتَضَرَّعُونَتا شاید به درگاه ما فروتنی و زاری کنند، و به هنگام سختی‌ها به ما پناه آورند. ﴿فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰکِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡاما چرا وقتی که عذاب ما گرفتار شدند زاری و فروتنی نکردند، و دل‌هایشان سخت شد؟ یعنی دل‌هایشان تبدیل به سنگ شد، و برای پذیرش حق نرم نگردید. ﴿وَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَو شیطان آنچه را که می‌کردند برای آنان آراست، پس گمان بردند که آنچه که آنان بر آن هستند دین حقیقی است. پس در برهه‌ای از زمان از باطل بهره‌مند شدند و شیطان عقلهایشان را به بازی گرفت. ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ کُلِّ شَیۡءٍپس وقتی آنچه را که به آن پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی را به روی آنان گشودیم. یعنی دروازه نعمتهای دنیا و لذت‌های آن و آنچه را که سبب غفلت می‌شود به روی آنان گشودیم.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَتا این‌که بدانچه دستور شده بودند شا د و خوشحال شدند، و ما ناگهان آنان را گرفتیم، پس ناگهان ناامید و سرگشته شدند. یعنی از هرچیزی مایوس شدند، و این سخت‌ترین نوع عذاب است که ناگهان، و در حالی که در آرامش هستند گرفته شوند، تا مجازات‌شان سخت‌تر و مصیبت‌شان بزرگ‌تر گردد.

﴿فَقُطِعَ دَابِرُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْو بوسیله عذاب، قوم ستم‌گر ریشه کن شدند، و هیچ سبب و علتی را برای رهایی خود نیافتند. ﴿وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَو ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است که قضا و تقدیرش بر هلاکت تکذیب‌کنندگان جاری شد، زیرا با این کار آیات و دلایل او، و اکرام و بزرگداشت دوستانش، و اهانت او به دشمنانش، و راست بودن آنچه که پیامبرانش آورده‌اند روشن می‌گردد.

آیه‌ی ۴٧-۴۶:

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَکُمۡ وَأَبۡصَٰرَکُمۡ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُم مَّنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِهِۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ ثُمَّ هُمۡ یَصۡدِفُونَ٤٦[الأنعام: ۴۶].«بگو: به من بگویید اگر خداگوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دل‌هایتان مهر بزند، آیا معبودی غیر از الله هست که آن را برای شما بازآورد؟ بنگر که چگونه به شیوه‌های مختلف دلایل را بیان می‌داریم سپس آنان روی می‌گردانند».

﴿قُلۡ أَرَءَیۡتَکُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ بَغۡتَةً أَوۡ جَهۡرَةً هَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٤٧[الأنعام: ۴٧].«بگو: به من بگویید: اگر عذاب خدا ناگهان یا اشکار شما را فراگیرد، آیا جز گروه ستمکار کسی هلاک می‌شود؟!».

خداوند متعال خبر می‌دهد که همانطور که در آفریدن و تدبیر امور یگانه است، در وحدانیت و مبعود بودن نیز یگانه است. پس فرمود: ﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَخَذَ ٱللَّهُ سَمۡعَکُمۡ وَأَبۡصَٰرَکُمۡ وَخَتَمَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمبگو: به من بگویید: اگر خداوند گوش و چشمهایتان را بگیرد، و بر دل‌هایتان مهر بزند، و بدون گوش و چشم و عقل بمانید، ﴿مَّنۡ إِلَٰهٌ غَیۡرُ ٱللَّهِ یَأۡتِیکُم بِهِآیا معبودی جز الله هست که آن را به شما باز پس دهد؟ پس وقتی غیر از خدا کسی آن را به شما بر نمی‌گرداند چرا همراه با وی کسی را پرستش می‌کنید که بر هیچ چیزی توانایی ندارد، مگر این‌که خدا آن را بخواهد؟ و این از دلایل توحید و بطلان شرک است، بنابر این فرمود: ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِبنگر که چگونه آیات را به شیوه‌های گوناگون بیان می‌کنیم و آن را به صورت‌های مختلف می‌آوریم، تا حق روشن شود، و راه مجرمان روشن گردد. ﴿ثُمَّ هُمۡسپس آنان با وجود این بیان کامل، ﴿یَصۡدِفُونَاز آیات و دلایل خدا روی می‌گردانند و به آن پشت می‌کنند. ﴿قُلۡ أَرَءَیۡتَکُمۡبگو: مرا خبر دهید که، ﴿إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُ ٱللَّهِ بَغۡتَةً أَوۡ جَهۡرَةًاگر عذاب خدا ناگهان یا آشکارا شما را فرا گیرد. یعنی ناگهان عذاب خدا بیاید، یا زمانی آن فرا رسد که قبلا مقدماتی به چشم بخورد که بیان‌گر آن باشد عذاب خدا در راه است. ﴿هَلۡ یُهۡلَکُ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلظَّٰلِمُونَآیا جز قوم ستمکار کسی هلاک می‌شود؟ زیرا آنان به سبب ستم و مخالفت‌شان مسبّبان اصلی عذاب بر خودشان شدند، پس بپرهیزید از این‌که بر ستم و ظلم ماندگار شوید، زیرا ستم، هلاکت همیشگی و شقاوت و بدبختی جاودانگی است.

آیه‌ی ۴٩-۴۸:

﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۖ فَمَنۡ ءَامَنَ وَأَصۡلَحَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٤٨[الأنعام: ۴۸].«و پیامبران را نمی‌فرستیم مگر برای این‌که مژده دهنده و ترساننده باشند، پس هر کس ایمان آورد و به اصلاح پرداخت بر آنان ترسی نیست و آنان اندوهگین نمی‌شوند».

﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَمَسُّهُمُ ٱلۡعَذَابُ بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَ٤٩[الأنعام: ۴٩].«و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به سبب فسقی که داشتند، عذاب ما آنان را فرا می‌گیرد».

خداوند چکیده آنچه را که پیامبران را بدان مبعوث کرده است بیان می‌دارد، و آن مژده رساندن و بیم دادن است. و این «بشارت» و «انذار» مستلزم بیان مبَّشر پیامبران و مبَّشر که عدم خوف و حزن یا بهشت می‌باشد. هم چنان‌که مستلزم بیان اعمالی است که هرگاه بنده آن‌را انجام دهد مژده به او می‌رسد. و نیز مستلزم بیان «منذِر» پیامبران و نیز «منَذر به» که خوف و حزن یا جهنم می‌باشد. و هم مستلزم ذکر اعمالی است که هرکس آن را انجام دهد بیم و خطر او را فرا خواهد گرفت.

اما مردم برحسب پذیرش دعوت پیامبران و عدم پذیرش آن به دو نوع تقسیم می‌شوند: ﴿فَمَنۡ ءَامَنَ وَأَصۡلَحَهرکس به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران روز قیامت ایمان بیاورد و ایمان و اعمال و نیت خود را اصلاح نماید، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡپس آنان از آنچه که با آن روبرو خواهند شد ترسی ندارند. ﴿وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَو بر آنچه که در گذشته از دست داده‌اند اندوهگین نمی‌شوند. ﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا یَمَسُّهُمُ ٱلۡعَذَابُو کسانی که آیات ما را تکذیب می‌کنند، عذاب به آنان می‌رسد و آن را می‌چشند، ﴿بِمَا کَانُواْ یَفۡسُقُونَبه سبب فسقی که می‌کردند.

آیه‌ی ۵۰:

﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ إِنِّی مَلَکٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّۚ قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ٥٠[الأنعام: ۵۰].«بگو: به شما نمی‌گویم که خزانه‌های خدا پیش من است، و به شما نمی‌گویم که من فرشته هستم. پیروی نمی‌کنم جز آنچه را که به‌سوی من وحی می‌شود. بگو: آیا کور و بینا برابرند؟ آیا نمی‌اندیشید؟».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: به کسانی که پیشنهاد می‌کنند تا دلایل و معجزات را بیاوری یا به شما می‌گویند: ما را دعوت می‌کنی تا همراه با خدا تو را نیز پرستش کنیم، بگو: ﴿لَّآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِبه شما نمی‌گویم که کلیدهای روزی و رحمت خدا در دست من است. ﴿وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَو غیب نمی‌دانم، چرا که این‌ها نزد خدا هستند. پس او ذاتی است که : ﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِ[فاطر: ۲]. «هر دروازه رحمتی را که برای مردم بگشاید کسی نمی‌تواند آن را ببندد و آنچه را که مسدود سازد کسی نمی‌تواند آن را بگشاید». و تنها او به آشکار و پنهان آگاه است. ﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ فَلَا یُظۡهِرُ عَلَىٰ غَیۡبِهِۦٓ أَحَدًا٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ[الجن: ۲۶-۲٧]. پس هیچ ‌کس را بر غیب خود آگاه نمی‌سازد، مگر پیامبری که خدا بر گزیند و از وی راضی باشد. ﴿وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ إِنِّی مَلَکٌو به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ای قوی و نیرومند هستم و در هر چیزی تصرف می‌کنم، پس من بالاتر از مقامی که خداوند مرا در آن قرار داده است ادعا نمی‌کنم. ﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّاین است که هدف و مقصد من. بنابر این پیروی نمی‌کنم جز از چیزی که به‌سوی من وحی شده است، بنابر این خودم به آن عمل می‌کنم و همه مردم را به پیروی از آن فرا می‌خوانم. پس وقتی مقام و جایگاه من شناخته شد چرا چیزی از من می‌خواهند که من آن را ادعا نمی‌کنم؟ و آیا انسان جز آنچه دارد و در توانایی او است بر چیزی دیگر ملزم می‌گردد؟ من شما را به‌سوی چیزی فرا می‌خوانم که بر من وحی می‌شود، پس چرا شما مرا در تنگنا قرار می‌دهید تا برای خود غیر از جایگاه و مقامی که دارم ادعا کنم؟ و ایا این جز ستم و مخالفت و سرکشی از جانب شما چیز دیگری است؟ به منظور بیان تفاوت کسی که دعوت خدا را پذیرفته و تسلیم وحی شده است، با کسی که چنین نیست، بگو: ﴿قُلۡ هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِیرُۚ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَآیا کور و بینا برابرند ؟ آیا فکر نمی‌کنید؟ باشد که هر چیزی را در جایگاه آن قرار دهید، و چیزی را انتخاب کنید که رجحان و اولویت دارد.

آیه‌ی ۵۵-۵۱:

﴿وَأَنذِرۡ بِهِ ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحۡشَرُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ لَیۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِۦ وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞ لَّعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ٥١[الأنعام: ۵۱].«و به وسیلۀ این (قرآن) بیم بده کسانی را که می‌ترسند از این‌که به‌سوی پروردگارشان گرد آورده شوند، که جز او یاور و شفاعت‌کننده‌ای ندارند، باشد که پرهیزگاری نمایند».

﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ مَا عَلَیۡکَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِکَ عَلَیۡهِم مِّن شَیۡءٖ فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَکُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٥٢[الأنعام: ۵۲].«و کسانی را طرد مکن که سحرگاهان و شامگاهان پروردگارشان را به فریاد می‌خوانند، در حالی‌که رضایت و خشنودی او را می‌طلبند، از حساب ایشان چیزی بر عهدۀ تو نیست و از حساب تو (نیز) چیزی بر عهدۀ آنان نیست، اگر آنان را طرد کنی از زمرۀ ستمکاران خواهی بود».

﴿وَکَذَٰلِکَ فَتَنَّا بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لِّیَقُولُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنۢ بَیۡنِنَآۗ أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِٱلشَّٰکِرِینَ٥٣[الأنعام: ۵۳].«و این چنین برخی را با برخی آزمودیم تا بگویند: آیا این‌ها هستند که خداوند از میان ما بر آنها منت نهاده است؟ آیا خداوند (به حال) سپاسگزاران آگاه‌تر نیست».

﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡۖ کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ أَنَّهُۥ مَنۡ عَمِلَ مِنکُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَ فَأَنَّهُۥ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥٤[الأنعام: ۵۴].«و هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند پیش تو آمدند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خویشتن واجب نموده است، هرکس از شما ارزوی نادانی کار بدی انجام دهد سپس توبه نماید، و به اصلاح بپردازد، همانا او آمرزنده و مهربان است».

﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلِتَسۡتَبِینَ سَبِیلُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ٥٥[الأنعام: ۵۵].«و این چنین آیات را توضیح می‌دهیم و تا راه مجرمان روشن شود».

این قرآن بیم دهنده همه مردم است اما کسانی از آن بهره می‌برند، ﴿ٱلَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحۡشَرُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡکه می‌ترسند در نزد پروردگارشان گرد آورده شوند، پس آنان به منتقل شدن از این دنیا به دنیای آخرت یقین دارند، بنابر این آنچه را که به آنان فایده می‌رساند با خود بر می‌گیرند، و آنچه را که به آنان زیان می‌رساند رها می‌کنند.

﴿لَیۡسَ لَهُم مِّن دُونِهِآنان جز خدا، ﴿وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞهیچ یاور و شفاعت‌کننده‌ای ندارند. کسی را ندارند که یاورشان باشد، و آنچه را که می‌خواهند برای آنان فراهم نماید، و امر ناگوار را از آنان دور کند. و کسی را ندارند که برای آنها شفاعت نماید، چون مردم اختیاری ندارند و کاری از دست‌شان ساخته نیست. ﴿لَّعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَباشد که با پیروی از دستورات خدا و پرهیز از منهیات او، پرهیزگار شوند، زیرا بیم دادن موجب پرهیزگاری و یکی از اسباب آن است.

﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُو اهل عبادت و اخلاص را به خاطر همنشینی با دیگران از خود مران، آن‌هایی که همواره پروردگارشان را از طریقِ انجام دادن عبادت‌هایی در قالب ذکر و نماز و غیره، و از طریق فراخواندن و حاجت طلبیدن از او در بامدادان و شامگاهان فرا می‌خوانند و با این عمل خود رضایت و خشنودی او را طلب می‌کنند و این کارها را خالصانه برای او انجام می‌دهند. پس اینان سزاوار رانده شدن و روی گرداندن نیستند، بلکه با آنان دوستی کن، و به خود نزدیک نما، چون ایشان برگزیدگان مردم هستند، گرچه فقیرند، اما در حقیقت ایشان با عزّت و بزرگوار هستند هرچند که نزد مردم خوار و فقیر باشند. ﴿مَا عَلَیۡکَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِکَ عَلَیۡهِم مِّن شَیۡءٖاز حساب آنان چیزی بر تو نیست، و از حساب تو نیز چیزی بر آنان نیست. هریک حسابش جدا است و کار نیک و بدش برای او است.

﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَکُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَاگر آنان را طرد کنی از ستمکاران خواهی بود. پیامبر صبه شدت این دستور را اطاعت نمود، و از آن فرمان برد، بنابر این هرگاه مومنان فقیر می‌نشستند با آنان می‌نشست، و با آنان به خوبی رفتار می‌نمود، و با آنها نرمی می‌کرد، و اخلاقش با آنها نیکو بود، و آنان را به خود نزدیک می‌کرد، حتی بیشتر همنشینان او صاز این گروه بودند. سبب نزول این آیات این بود که مردمانی از قریش و از افراد خشن و گستاخ عرب به پیامبر صگفتند: اگر می‌خواهی ما ایمان بیاوریم و از تو پیروی کنیم، فلان و فلان را که فقیر و بینوا هستند طرد کن، زیرا خجالت می‌کشیم اعراب ما را در حالی ببینند که با این فقرا همنشین هستیم. و از آنجا که پیامبر خیلی دوست داشت آنها مسلمان شوند و از او پیروی کنند به قلبش خطور کرد که چنین کند، بنابر این خداوند با این آیات او را مورد سرزنش قرار داد.

این آزمایش خدا برای بندگانش است، که برخی را ثروتمند و برخی را فقیر، و برخی را شرافتمند و برخی را کم ارزش قرار داده‌است. پس وقتی که خداوند ایمان را به فقیر و کم ارزش ارزانی دارد، این آزمایشی است برای توان‌گر و شرافتمند، بنابر این اگر توان‌گر در پی حق و پیروی کردن از آن باشد، ایمان می‌آورد و تسلیم می‌شود، و مشارکت کسانی که از نظر ثروت و شرافت در سطح پایین‌تری قرار دارند او را از ایمان آوردن و مسلمان شدن باز نمی‌دارد. و اگر صادقانه به دنبال حق نباشد مشارکت افرادی که از نظر ثروت و شرافت در سطح پایین‌تری قرار دارند مانع تبعیت او از حق خواهد شد. پس با تحقیر کسانی که آنان را از خود پایین‌تر می‌دیدند، گفتند: ﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنۢ بَیۡنِنَآآیا از میان ما خدا بر این‌ها منّت نهاده است؟ پس این مطلب آنان را از اتّباع حق باز داشت، به خاطر این‌که خرد و فهم نداشتند. پس خداوند در جواب گفتار آنان که متضمن اعتراض بر خداوند به خاطر هدایت آن گروه و عدم هدایت آنان بود، فرمود: ﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِٱلشَّٰکِرِینَآیا خداوند سپاسگزاران را بهتر نمی‌شناسد، کسانی که قدر نعمتهای خدا را دانسته و به آن اعتراف می‌کنند، و به پاس نعمت‌هایی که از آن برخوردارند کارهای شایسته انجام می‌دهند؟! بنابر این خداوند فضل و کرم خود را به آنان داد، و آنان را که شاکر نیستند محروم کرد، به درستی که خداوند حکیم است و فضل خود را به کسی عطا نمی‌کند که شایسته آن نباشد، همچنین فضل خود را به این معترضان که دارای چنین اوصافی هستند، نمی‌دهد. به خلاف فقرا و دیگرانی که خداوند منت ایمان را بر آنان نهاد، چرا که آنا شکرگزارند. و هنگامی که خداوند پیامبرش را از طرد کردن مومنانِ خدا ترس و پرهیزگار نهی کرد، ایشان را دستور داد که با تحریم و احترام و بزرگداشت با آنان روبرو شود و فرمود: ﴿وَإِذَا جَآءَکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَقُلۡ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡو هرگاه کسانی پیش تو آمدند که به آیات ما ایمان دارند، بگو: سلام بر شما. یعنی هرگاه مومنان پیش تو آمدند به آنان سلام کن و خوش آمد بگو، و آنان را به رحمت خدا و گستردگی بخشش و احسان او که عزم و اراده آنان را فعال می‌نماید، مژده بده، و ایشان را به در پیش گرفتن هر راهی که آنها را به آن هدف می‌رساند تشویق کن. و آنان را از پایداری بر گناهان بترسان، و به توبه کردن از گناهان دستور بده، تا آمرزش پروردگار و بخشش او را دریابند. بنابر این فرمود: ﴿کَتَبَ رَبُّکُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ أَنَّهُۥ مَنۡ عَمِلَ مِنکُمۡ سُوٓءَۢا بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ وَأَصۡلَحَپروردگارتان رحمت را بر خویشتن واجب نموده است، و هرکس از شما از روی نادانی کار بدی را انجام دهد، سپس توبه نماید و به اصلاح بپردازد. پس باید همراه با ترک گناهان و دست کشیدن و پشیمان شدن از آنها، به اصلاح عمل بپردازد و آنچه را که خدا واجب نموده است ادا نماید، و ظاهر و باطن اعمال فاسد خود را اصلاح کند، پس وقتی همه این امور یافت شدند، ﴿فَأَنَّهُۥ غَفُورٞ رَّحِیمٞهمانان او آمرزنده و مهربان است. یعنی به همان اندازه که آنان دستورات او را انجام می‌دهند از آمرزش و عفو خود بر آنان نازل می‌کند. ﴿وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِو این چنین آیات را توضیح می‌دهیم و آن را بیان می‌کنیم، و هدایت را از گمراهی و راه را از بیراهه جدا می‌سازیم تا راه یافتگان راه یابند و حق روشن گردد. ﴿وَلِتَسۡتَبِینَ سَبِیلُ ٱلۡمُجۡرِمِینَو تا راه مجرمان که انسان را به ناخشنودی و عذاب خدا می‌رساند مشخص گردد، زیرا وقتی که راه مجرمان روشن شود می‌توان از آن پرهیز نمود. و اگر مشتبه باشد، این هدف بزرگ به دست نخواهد آمد.

آیه‌ی ۵۸-۵۶:

﴿قُلۡ إِنِّی نُهِیتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهۡوَآءَکُمۡ قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَ٥٦[الأنعام: ۵۶].«بگو: همانا من نهی شده‌ام کسانی را که شما به فریاد می‌خوانید بپرستم بگو: از خواست‌ها و امیال‌تان ‌پیروی نمی‌کنم، و اگر پیروی کنم آنگاه گمراه شده‌ام، و من از راه یافتگان نخواهم بود».

﴿قُلۡ إِنِّی عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَکَذَّبۡتُم بِهِۦۚ مَا عِندِی مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦٓۚ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ یَقُصُّ ٱلۡحَقَّۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰصِلِینَ٥٧[الأنعام: ۵٧].«بگو: من بر شریعت واضحی از جانب پروردگارم هستم، و شما آن را تکذیب کردید، آنچه شما در آن شتاب می‌ورزید به دست من نیست، فرمان فقط در دست خداست، حق را می‌گوید و او بهترین جداکنندگان است».

﴿قُل لَّوۡ أَنَّ عِندِی مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦ لَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۗ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِٱلظَّٰلِمِینَ٥٨[الأنعام: ۵۸].«بگو: اگر آنچه شما در وقوع آن شتاب می‌ورزید در دست من بود کار من و شما پایان می‌پذیرفت، و خداوند ستمکاران را بهتر می‌شناسد».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿قُلۡبه مشرکانی که همراه با خدا، معبودان دیگری را می‌خوانند، بگو: ﴿إِنِّی نُهِیتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِهمانا من نهی شده‌ام کسانی را غیر از خدا که به فریاد می‌طلبید، بپرستم، از قبیل همتایان و بتان که مالک سود و زیان و مرگ زندگی نیستند، زیرا این عقیده باطل است، و شما در این زمینه جز پیروی از هوای نفس دلیل و حجّتی ندارید، که پیروی از آن بزرگ‌ترین عامل گمراهی است. بنابر این فرمود: ﴿قُل لَّآ أَتَّبِعُ أَهۡوَآءَکُمۡ قَدۡ ضَلَلۡتُ إِذٗا وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَبگو: از خواست‌ها و امیال‌تان ‌پیروی نمی‌کنم، و اگر از خواست‌هایتان پیروی کنم آن وقت گمراه شده، و به هیچ صورتی از راه یافتگان نخواهم بود. و اما توحید و اخلاصی که من بر آن هستم، حق است و از دلایل قاطعی برخوردار می‌باشد، و ﴿إِنِّی عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّیمن بر یقینِ روشن هستم و به صحت آن باور دارم، و بر باطل بودن غیرِ آن معتقدم. این گواهی قاطع پیامبر است، و شک و تردیدی را نمی‌پذیرد، و او بطور مطلق در میان خلایق عادل‌ترین گواه است. پس مومنان شهادت دادن پیامبر را تصدیق نمودند، و برحسب آنچه که خداوند به آنان ارزانی نموده بود صحت و صدق آن برای‌شان روشن گردید. ﴿وَولی شما این مشرکان! ﴿کَذَّبۡتُمآن را تکذیب کردید، و این شایسته شما نیست، اگر شما به تکذیب خود ادامه دهید پس بدانید که قطعا عذاب سختی بر شما فرود خواهد آمد، و عذاب نزد خدا است و او کسی است که هر وقت و هرگونه بخواهد عذاب را بر شما نازل می‌کند. و اگر شما در وقوع عذاب شتاب ورزید، چنین چیزی در دست من نیست.

﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِحکم و فرمان جز در دست خدا نیست. پس همان‌طور که حکم شرعی را صادر می‌نماید و امر و نهی می‌کند، برحسب حکمت خویش فرمان و حکم جزایی را نیز صادر می‌کند. پس به طور مطلق نباید بر حکم او اعتراض نمود، و خداوند راه را روشن نموده و حق را برای بندگانش تعریف کرده و برای آنها عذری باقی نگذاشته است، تا هرکس که هلاک می‌شود از روی دلیل هلاک گردد، و هرکس که نجات می‌یابد از روی دلیل نجات یابد. ﴿وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡفَٰصِلِینَو او بهترین جدا کنندگان است که در دینا و آخرت میان بندگانش داوری می‌نماید، به گونه‌ای که کسی که علیه او قضاوت شده و حق به او داده نشده است او را به خاطر این داوری ستایش می‌نماید.

﴿قُلبه کسانی که از روی نادانی و عناد و ستم برای وقوع عذاب شتاب می‌ورزند، بگو: ﴿لَّوۡ أَنَّ عِندِی مَا تَسۡتَعۡجِلُونَ بِهِۦ لَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡاگر آنچه که شما بر وقوع آن شتاب می‌ورزید در دست من بود، کار من و شما تمام می‌شد. اگر عذاب آوردم، و در این میان سود و منفعتی به شما نمی‌رسید. اما کار در دست خداوند بردبار و شکیباست، خداوندی که گناهکاران از فرمان او سرمی پیچند، و جرات کنندگان بر نافرمانی او جرات می‌کنند، اما او از آنها در می‌گذرد، و به آنها رزق و روزی می‌دهد، ونعمت‌های ظاهری و باطنی خود را به‌سوی آنان سرازیر می‌نماید. ﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِٱلظَّٰلِمِینَو خداوند نسبت به ستمگران آگاه است. چیزی از احوال آنان بر او پوشیده نیست، پس آنان را مهلت می‌دهد اما آنان را مورد اهمال و فراموشی قرار نمی‌دهد.

آیه‌ی ۵٩:

﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٥٩[الأنعام: ۵٩].«و کلیدهای غیب نزد او است و کسی جز او آن را نمی‌داند، و بر آنچه که در خشکی و دریاست آگاه است، و هیچ برگی از درختی فرو نمی‌افتد مگر آن را می‌داند، و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین، و هیچ‌تر و خشکی نیست مگر این‌که در لوح محفوظ ثبت است».

این آیه یکی از بزرگ‌ترین آیاتی است که علم فراگیر الهی را به طور مشروح بیان داشته، و تصریح می‌کند که علم او همه خفایا و نهان‌ها و امور غیبی را در بر می‌گیرد، و هرکس از آفریدگانش را که بخواهد از آن امور غیبی آگاه می‌سازد. و بسیاری از امور غیب را از فرشتگان مقرب و پیامبران پنهان داشته، و آنان را بدان آگاه نکرده است، تا چه رسد به این‌که کس دیگری از جهانیان را از آن با خبر نماید. و او به حیوانات و درختان و ریگها و سنگریزه‌ها و خاک‌هایی که در بیابان‌ها و صحراها می‌باشد آگاه است. از آنچه که در دریاها وجود دارد از قبیل حیوانات، معادن، و سایر موجودات زنده‌ای که آب آنرا فرا گرفته، آگاه است. ﴿وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَةٍو هیچ برگی از درختان خشکی و دریا و درختان آباد‌ی‌ها و بیابان‌ها و دنیا و آخرت فرو نمی‌افتد مگر این‌که خداوند به آن آگاه است.

﴿وَلَا حَبَّةٖ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِو هیچ دانه‌ای از دانه میوه‌ها و کشتزارها و بذری که مردم می‌کارد و دانه گیاهان بیابانی که از آن انواع گیاهان می‌رویند، و در تاریکی‌های زمین قرار دارند، نیست، مگر این‌که خداوند از آن خبر دارد.

﴿وَلَا رَطۡبٖ وَلَا یَابِسٍو هیچ ترو خشکی وجود ندارد که خداوند از آن خبر نداشته باشد، و این عموم بعد از خصوص است، ﴿إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖمگر این‌که در لوح محفوظ ثبت و ضبط شده است. بعضی از این امور، عقل و عقلا را در حیرت می‌اندازد، و درک و خاطر هوشیاران را سرگشته می‌کند. پس این بر عظمت پروردگار و گستردگی صفاتش دلالت می‌نماید. نیز بیان‌گر آن است که اگر مردمِ اول و آخر جمع شوند تا برخی از صفات او را احاطه نمایند توان این کار را نخواهند داشت. پس با برکت است پروردگار بزرگ و گشایش‌گر و دانا و ستوده و بزرگوار و حاضر و ناظر و احاطه‌کننده. و بزرگ است خدایی که هیچ‌کس نمی‌تواند ستایش او را بیان کند، بلکه او آن‌گونه است که خودش خویشتن را ستوده است، و بالاتر از آن است که بندگانش بتوانند وی را آن‌گونه که شایسته اوست ستایش نمایند. پس این آیه بر دانش و آگاهی فراگیر خدا که همه چیز را فرا گرفته است، نیز برکتاب او (لوح المحفوظ) که تمام حوادث را در برگرفته است، دلالت می‌کند.

آیه‌ی ۶۲-۶۰:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُم بِٱلَّیۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ یَبۡعَثُکُمۡ فِیهِ لِیُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗىۖ ثُمَّ إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡ ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٦٠[الأنعام: ۶۰]. «و خدا است که شما را در شب می‌میراند، و می‌داند آنچه را که در روز انجام می‌دهید، سپس شما را در آن برمی‌انگیزد تا مدّتِ معیّن تمام شود، سپس بازگشت شما به‌سوی او است، و پس از آن شما را به آنچه کرده‌اید آگاه می‌سازد».

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۖ وَیُرۡسِلُ عَلَیۡکُمۡ حَفَظَةً حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَ٦١[الأنعام: ۶۱].«و او بر بندگانش چیره است، و بر شما مراقبانی می‌فرستد، تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، فرستادگان ما جان او را می‌گیرند و آنان کوتاهی نمی‌کنند».

﴿ثُمَّ رُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۚ أَلَا لَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِینَ٦٢[الأنعام: ۶۲].«سپس به‌سوی خداوند، سَرور حقیقی‌شان برگردانده می‌شوند. هان! فرمان از آن اوست و او سریع‌ترین حساب‌گران است».

تمام این آیات در رابطه با اثبات الوهیت خدا و استدلال علیه مشرکین بوده، و بیان‌گر آن است که خداوند متعال سزاوار محبت و تعظیم و بزرگداشت و اکرام است. پس خداوند خبر داد که تنها او به امور بندگانش در بیداری و خوابشان می‌پردازد و او روح آنان را در شب می‌گیرد، پس حرکات آنان آرام می‌گیرد و جسم‌هایشان استراحت می‌کند، سپس آنان را از خواب بر می‌انگیزد، تا برای به دست آوردن منافع دینی و دنیوی خود به فعالیت و تلاش بپردازند. و هموکارهایی را که در روز انجام می‌دهند، می‌داند، سپس خداوند همواره به آنان می‌پردازد تا این‌که مدت زندگی‌شان‌ را تمام کنند، پس طبق این تدبیر، مدتِ مشخص شده به پایان می‌رسد، و آن دوران زندگی است. پس از آن دوران دیگری شروع می‌شود، و آن زنده شدن پس از مرگ است. بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡسپس بازگشت شما به‌سوی اوست، نه به‌سوی کسی دیگر. ﴿ثُمَّ یُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَسپس شما را به آنچه از خیر و شر که انجام می‌دادید آگاه می‌سازد.

﴿وَهُوَو خداوند متعال، ﴿ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِبر بندگانش چیره و غالب است. و اراده فراگیر و مشیت و خواست عام او بر آنان جاری می‌گردد. پس هیچ کاری به دست آنان صورت نمی‌گیرد و هیچ کاری در دست آنان نیست، و حرکت نمی‌کنند، و آرام نمی‌گیرند مگر به فرمان او. با وجود این فرشتگانی مراقب بر بندگان گماشته است تا از آنان محافظت کنند و آنچه را که انجام می‌دهند ثبت و ضبط نمایند، ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکُمۡ لَحَٰفِظِینَ١٠ کِرَامٗا کَٰتِبِینَ١١ یَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢[الانفطار: ۱۰-۱۲]. «و همانا بر شما مراقبانی گماشته شده‌اند، نویسندگان بزرگواری که آنچه می‌کنید، می‌دانند»، ﴿...عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِیدٞ١٧ مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ١٨[ق: ۱٧-۱۸]. «از چپ و راست نشسته‌اند، انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد مگر این‌که نزد او مراقبی آماده است و آن را می‌نویسد». پس این، مراقب خدا از آنان در حال زندگی است. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَکُمُ ٱلۡمَوۡتُ تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَاتا این‌که زمان مرگ شما فرا رسد، آنگاه که فرشتگان ما، که مسوول گرفتن جان و قبض روح هستند، جان او را می‌گیرند، ﴿وَهُمۡ لَا یُفَرِّطُونَو آنان در این کار کوتای نمی‌ورزند، پس یک لحظه را بر زمانی که خدا مقدر نموده است نمی‌افزایند، و لحظه‌ای از آن کم نمی‌کنند، و این کار را طبق تقدیر و فرمان الهی انجام می‌دهند. ﴿ثُمَّو بعد از مرگ، و زندگی برزخ، و خیر و شری که در آن هست، ﴿رُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّبه‌سوی خدا که سرور حقیقی‌شان است برگردانده می‌شوند.

به‌سوی خدایی بر می‌گردند که با حکمت و تقدیر خویش آنها را سرپرستی نموده، و مشیت خود را بر آنان جاری کرده است. سپس با امر و نهی خود آنها را سرپرستی نموده و پیامبرانش را به‌سوی آنها فرستاده و کتاب‌ها را بر آنان نازل نموده است. پس به‌سوی او برگردانده می‌شوند تا به سزا و جزای آنها حکم نماید و به خاطر خوبی‌هایی که انجام داده‌اند آنان را پاداش بدهد، و آنها را بر بدی‌ها و زشتی‌هایی که مرتکب شده‌اند مجازات کند. ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡحُکۡمُهان! فرمان و داوری از آنِ اوست، معبودی یگانه که هیچ شریکی ندارد. ﴿وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِینَو او سریع‌ترین حسابگران است، زیرا خدا بسیار آگاه است، و اعمال آنها را در لوح المحفوظ ثبت نموده، و فرشتگانش تمامی حرکات و سکنات آنان را در نامه اعمال و کتابی که در دستشان است ثبت کرده‌اند.

پس تنها خدا می‌آفریند و به تدبیر امور می‌پردازد، و او در آفریدن و تدبیر یگانه، و بر بندگانش چیره است، و همه حالات‌شان را زیر نظر دارد، و حکم و داوری تقدیری و شرعی و جزائی از آن اوست. پس چرا مشرکین از ذاتی که دارای چنین صفاتی است روی می‌گردانند و به عبادت کسی روی می‌آورند که هیچ کاری در دست او نیست، و به اندازه ذرّه‌ای سود و نفع نمی‌رساند، و قدرت و اراده‌ای ندارد؟! سوگند به خدا اگر بردباری خداوند و گذشت و رحمت وی را نسبت به خویش می‌دانستند به شناخت وی روی آورده و شیفته و سرگشته او می‌شدند.

حال آن‌که به شرک و ناسپاسی روی آورده و با خدا مبارزه می‌کنند، و به خود جرات می‌دهند که شکوه و عظمت پروردگار را نادیده بگیرند و به وی دروغ نسبت دهند، این در حالی است که پروردگار، آنان را روزی می‌دهد. تمام این بدبختی‌ها بدان جهت است که تسلیم شیطان شده‌اند، و این کار جز رسوایی و زیان چیز دیگری به دنبال ندارد. اما آنها قومی نادان هستند.

آیه‌ی ۶۴-۶۳:

﴿قُلۡ مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ تَدۡعُونَهُۥ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةٗ لَّئِنۡ أَنجَىٰنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ٦٣[الأنعام: ۶۳].«بگو: چه کسی شما را از تاریکیهای خشکی و دریا نجات می‌دهد؟ حال آن‌که او را افروتنانه و نهانی می‌خوانید: که اگر ما را از این سختی‌ها نجات دهد از سپاسگذاران خواهیم شد».

﴿قُلِ ٱللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنۡهَا وَمِن کُلِّ کَرۡبٖ ثُمَّ أَنتُمۡ تُشۡرِکُونَ٦٤[الأنعام: ۶۴].«بگو: خداوند شما را از آن (تاریکی‌ها) و از هر مشکل و اندوهی نجات می‌دهد، باز شما شرک می‌ورزید».

﴿قُلۡبه کسانی که برای خدا شریک قرار می‌دهند و معبودان دیگری را با او می‌خوانند، و توحید ربوبیت را می‌پذیرند و توحید الوهیت را انکار می‌کنند، بگو: ﴿مَن یُنَجِّیکُم مِّن ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِچه کسی شما را از سختی‌ها و مشقت‌های خشکی و دریا نجات می‌دهد؟ و آنگاه که چاره سازی و چاره اندیشی برایتان سخت و مشکل می‌شود خداوند را با فروتنی می‌خوانید و پیوسته حاجات خود را از او می‌طلبید، و در حالی که شما در آن موقعیت قرار دارید، می‌گویید: ﴿لَّئِنۡ أَنجَىٰنَا مِنۡ هَٰذِهِاگر خداوند ما را از این سختی که در آن افتاده‌ایم نجات بدهد، ﴿لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَقطعا از سپاس گزارانی خواهیم بود که به نعمت او اعتراف می‌کنند، و آن را در مسیر طاعت پروردگارشان به کار می‌برند، نه در راه گناه و معصیت. ﴿قُلِ ٱللَّهُ یُنَجِّیکُم مِّنۡهَا وَمِن کُلِّ کَرۡبٖبگو: خداوند شما را از این سختی، و از همه مشکلات نجات می‌دهد، ﴿ثُمَّ أَنتُمۡ تُشۡرِکُونَسپس شما شرک می‌ورزید، و به آنچه که گفتید وفا نمی‌کنید، و نعمتی را که خداوند به شما داده است فراموش می‌کنید. پس چه دلیلی آشکارتر از این بر باطل بودن و صحت توحید وجود دارد؟!

آیه‌ی ۶٧-۶۵:

﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن یَبۡعَثَ عَلَیۡکُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِکُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗا وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَفۡقَهُونَ٦٥[الأنعام: ۶۵].«بگو: او توانا است که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد، و یا شما را دسته دسته نماید، و برخی را به جان برخی دیگر بیاندازد، بنگر که چگونه آیات را روشن و بیان می‌داریم باشد که آنان بفهمند».

﴿وَکَذَّبَ بِهِۦ قَوۡمُکَ وَهُوَ ٱلۡحَقُّۚ قُل لَّسۡتُ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ٦٦[الأنعام: ۶۶].«و قومت آن را تکذیب کرد، در حالی‌که آن حق است، بگو: من بر شما مسلط نیستم».

﴿لِّکُلِّ نَبَإٖ مُّسۡتَقَرّٞۚ وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٦٧[الأنعام: ۶٧].«برای هر خبری وقت و زمان(وی وجود) دارد، و به زودی خواهید دانست».

خداوند متعال بر فرستادن عذاب از تمامی جهات به‌سوی شما توانا است. ﴿مِّن فَوۡقِکُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِکُمۡ أَوۡ یَلۡبِسَکُمۡ شِیَعٗااز بالای سرتان یا از زیر پاهایتان و یا این‌که شما را در هم بیامیزد، ﴿وَیُذِیقَ بَعۡضَکُم بَأۡسَ بَعۡضٍ(و) شما را دسته دسته نماید، و به فتنه مبتلا سازد و برخی، برخی دیگر را بکشد، و او بر همه این کارها توانا است.

پس، از انجام گناه بپرهیزید زیرا عذابی شما را فرا خواهد گرفت که نابودتان می‌کند. و او بر این کار توانا است، اما از رحمت الهی است که عذاب را از این امت دور نموده و از بالا سنگباران و رجم نمی‌شوند، و عذاب را از زیر پاهایشان بسوی آنان نمی‌فرستد و در زمین فرو برده نمی‌شوند. اما برخی را مجازات نموده و آنان را به جان هم انداخته و یکدیگر را می‌کشند. و برخی را بر برخی دیگر مسلط گردانده، و این سزا و مجازات دنیاست که اهل بصیرت آن را می‌بینند، و عالمان آن را احساس می‌کنند. ﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِبنگر که چگونه آیات را به صورتهای گوناگون و شیوه‌های مختلف که همه بر حق دلالت می‌کنند بیان می‌داریم! ﴿لَعَلَّهُمۡ یَفۡقَهُونَشاید هدف از آفرینش خود، و حقایق شرعی و مفاهیم الهی را بفهمند.

﴿وَکَذَّبَ بِهِۦ قَوۡمُکَ وَهُوَ ٱلۡحَقُّو قوم تو قرآن را تکذیب نمودند، حال آن‌که قرآن حق است و هیچ شکی در آن نیست، و هیچ تردیدی به آن راه ندارد، ﴿قُل لَّسۡتُ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖبگو: من مراقب و نگهبان اعمال‌تان نیستم، و من شما را بر آن مجازات نمی‌کنم، من تنها بیم دهنده و مبلغ هستم.

﴿لِّکُلِّ نَبَإٖ مُّسۡتَقَرّٞبرای هر خبری زمان مقرری است که در آن وقت به وقوع می‌پیوندد، زمانی که پس و پیش نمی‌شود. ﴿وَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَو به زودی خواهید دانست که چه عذابی به شما وعده داده شده است!.

آیه‌ی ۶٩-۶۸:

﴿وَإِذَا رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ یَخُوضُونَ فِیٓ ءَایَٰتِنَا فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ حَتَّىٰ یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیۡرِهِۦۚ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ ٱلشَّیۡطَٰنُ فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّکۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٦٨[الأنعام: ۶۸].«و هرگاه کسانی را دیدی که در طعنه زدن به آیات ما فرو می‌ورند، از آنان روی بگردان، تا این‌که در سخنی دیگر فرو روند، و اگر شیطان از یاد تو برد، پس بعد از به یاد آوردن با گروه ستمگران منشین».

﴿وَمَا عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَلَٰکِن ذِکۡرَىٰ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ٦٩[الأنعام: ۶٩].«و چیزی از حساب آنان بر عهدۀ کسانی که تقوای خدا را دارند، نیست، لکن تذکر دادن (لازم) است، باشد که بپرهیزید».

منظور از فروتن در آیات خدا سخنی است که با حق مخالف باشد از قبیل تحسین گفتارهای باطل و فراخوان به‌سوی آن، و ستایش اهل آن، و روی گردانی از حق و طعنه زدن به ن و عیب جویی از اهل حق. و خداوند در اصل پیامبر را دستور داده و به دنبال او امتش را نیز دستور داده است که هرگاه کسی را دیدند به طریق مذکور به طعنه زدن به آیات خدا می‌پردازد، باید از چنین کسانی روی گردانی کنند، و در مجالس کسانی بنشینند که به عیب جویی از آیات خدا می‌پردازند، و در باطل فرو می‌روند، و این کار را ادامه می‌دهند، تا این‌که بحث عوض شود و به سخنی دیگر بپردازند. پس هرگاه به مسائل دیگری پرداختند، نهی مذکور از بین می‌رود.

بنابراین اگر مصلحتی در کار باشد حضور در چنین مجالسی جایز است، و اگر مصلحتی در کار نباشد حضور در آن مفید نبوده و به نشستن در آن دستور داده نشده است. و مذمت و نکوهشِ فرو رفتن در باطل و پرداختن به آن در واقع به معنی مدح و تمجید پژوهش و بحث و مناظره است. سپس فرمود: ﴿وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ ٱلشَّیۡطَٰنُو اگر شیطان تو را به فراموشی در انداخت، و از روی فراموشی و غفلت با آنها نشستی. ﴿فَلَا تَقۡعُدۡ بَعۡدَ ٱلذِّکۡرَىٰ مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَبعد از یادآوران، دیگر با قوم ستمکار منشین. قوم ستمکار قومی هستند که از روی باطل به آیات می‌پردازند، و یا سخن حرامی را بر زبان می‌آورند، و یا کار حرامی را انجام می‌دهند. پس نشستن و حضور در مکان و مجلسی که در آن منکری انجام می‌شود و انسان نمی‌تواند آن را از بین ببرد، حرام است. این نهی و تحریم متوّجه کسی است که با آنها بنشیند و پرهیزگاری نداشته باشد، به این صورت که در سخن یا کار حرام با آنها مشارکت نماید و یا سکوت اختیار کرده و اعتراض و انکار نکند.پس اگر پرهیزگاری، و ترس از خدا را پیشه سازد به این صورت که آنها را به خیر دستور دهد و از شر و سخنی که از آنان سر می‌زند باز دارد، و به دنبال آن منکر از بین رود یا کمتر شود، بر چنین فردی گناهی نیست، و اشکالی ندارد که با آنان بنشیند، بنابر این فرمود: ﴿وَمَا عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَّقُونَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَیۡءٖ وَلَٰکِن ذِکۡرَىٰ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ٦٩و بر کسانی که پرهیزگاری می‌کنند از حساب آنان چیزی بر آنها نیست، اما باید آنان را تذکر و پند دهند تا شاید بپرهیزند. این آیه بیان‌گر آن است که پنددهنده باید سخنی را به کار گیرد که به حاصل شدن تقوا بیانجامد، و هرگاه پند و اندرز به شر و بدی بیشتر منجر شود ترک آن واجب است، زیرا هرگاه پند و اندرز با مقصود و هدف متعارض باشد، ترک آن مقصود است.

آیه‌ی ٧۰:

﴿وَذَرِ ٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ دِینَهُمۡ لَعِبٗا وَلَهۡوٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاۚ وَذَکِّرۡ بِهِۦٓ أَن تُبۡسَلَ نَفۡسُۢ بِمَا کَسَبَتۡ لَیۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞ وَإِن تَعۡدِلۡ کُلَّ عَدۡلٖ لَّا یُؤۡخَذۡ مِنۡهَآۗ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أُبۡسِلُواْ بِمَا کَسَبُواْۖ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖ وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ٧٠[الأنعام: ٧۰].«و کسانی را ترک کن دین‌شان را به بازیچه گرفته، و زندگی دنیا آنان را فریب داده‌است. و به وسیلۀ این (قرآن) پند و اندرز بده، مبادا کسی به سبب آنچه انجام داده است هلاک شود، در حالی‌که به جز خدا برای او کار ساز و شفاعت‌کننده‌ای نیست. و اگر چنین کسی (برای رهایی خود) هرگونه فدیه‌ای بدهد از او گرفته نمی‌شود، ایشان کسانی‌اند که به سبب آنچه انجام داده‌اند هلاک شده‌اند، برای آنان به سبب کفری که ورزیده‌اند شرابی از آب داغ و عذابی دردناک است».

آنچه از بندگان خواسته شده این است که دین را خالصانه برای خدا انجام دهند، به این صورت که تنها او را بپرستند، و تمام توان خود را برای جلب خشنودی و رضایت او مبذول دارند. و این کار مستلزم آن است که قلب را متوجه خدا نمود، و به طور جدی در این مسیر گام برداشتف و مخلصانه برای رضای خدا به پیش رفت و ریا و شهوت طلبی را کنار گذاشت. این است دین حقیقی.

اما هر کس ادعا ک ند که او بر حق است و از دین و پرهیزگاری برخوردار است. در حالی که دینش را به بازیچه و سرگرمی گرفته است، به گونه‌ای که، و قلب او از محبت خدا و شناخت او غافل شده، و به هر آنچه که به وی زیان می‌رساند روی آورده و در باطل خویش فرو رفته است و با جسم و بدن خود در آن به سرگرمی می‌پردازد، زیرا هرگاه کار و تلاشش برای غیر خدا انجام گیرد، بازیچه و سرگرمی است. خداوند دستور داده است که چنین فردی را ترک کنیم و از او بپرهیزیم و فریب وی را نخوریم، و مراقب کارهایش باشیم و نباید موانع و مشکلات او، ما را از آنچه که آدمی را به خدا نزدیک می‌گرداند، باز دارد. ﴿وَذَکِّرۡ بِهِو به وسیله این قرآن آنچه را که بر بندگان فایده می‌رساند اندرز بده، آنان را به خواندن قرآن و تبعیت ِاز آن دستور بده، و به صورت مشروح برای‌شان بیان کن، و آن را برای‌شان نیکو جلوه بده و اوصاف و ویژگی‌های زیبای آن را برای‌شان بیان کن، و از آنچه که به ضرر بندگان است نهی کن، و آن را به صورت مبسوط برای‌شان بیان نما و صفت‌های زشتِ منهیات را برای آنان بیان کن به گونه‌ای که انسان به ترک آن رغبت پیدا کند. و همه این مطالب بدان خاطر است تا کسی به سبب آنچه انجام داده است هلاک نشود. یعنی قبل از این‌که بنده مرتکب گناه شود، و بر خداوندی که خفایا را می‌داند جرات کند، و به این کار نادرست و زشت ادامه دهد، وی را پند و اندرز بده، تا باز‌اید و از کارش دست بکشد.

﴿لَیۡسَ لَهَا مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِیّٞ وَلَا شَفِیعٞقبل از این‌که گناهانش او را احاطه نماید، آنگاه هیچ‌ کس به او سودی نمی‌رساند، و هیچ خویشاوند و دوستی جز خدا او را یاری و سرپرستی نکرده و هیچ شفاعت‌کننده‌ای برای او شفاعت نمی‌کند. ﴿وَإِن تَعۡدِلۡ کُلَّ عَدۡلٖواگر هرگونه فدیه‌ای بپردازد گرچه پُرِ زمین طلا باشد، ﴿لَّا یُؤۡخَذۡ مِنۡهَآاز او پذیرفته نمی‌شود و فایده‌ای برای وی نخواهد داشت. ﴿أُوْلَٰٓئِکَایشان که دارای صفات مذکورند، ﴿ٱلَّذِینَ أُبۡسِلُواْکسانی‌اند که هلاک شده و از خیر ناامید گشته‌اند، و این ﴿بِمَا کَسَبُواْۖ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖبه سبب کارهایی است که انجام داده‌اند. برای آنان شرابی است که بی‌نهایت داغ و گرم است و چهره‌هایشان را می‌سوزاند و روده‌هایشان را تکّه تکّه می‌کند. ﴿وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَو به سبب کفری که می‌ورزیدند برای آنان عذابی دردناک است.

آیه‌ی ٧۳-٧۱:

﴿قُلۡ أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ کَٱلَّذِی ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّیَٰطِینُ فِی ٱلۡأَرۡضِ حَیۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ یَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَى ٱئۡتِنَاۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۖ وَأُمِرۡنَا لِنُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧١[الأنعام: ٧۱].«بگو: آیا جز خدا کسی را بخوانیم که نه سودی به ما می‌رساند و نه زیانی، و آیا پس از این‌که خداوند ما را هدایت کرده است به عقب باز گردیم؟ مانند کسی که شیاطین او را سرگردان و حیران به دنبال خود می‌کشند؟. برای او دوستانی است که او را به‌سوی هدایت فراخوانده و می‌گویند: به‌سوی ما بیا، بگو: همانا هدایت واقعی هدایت خدا است و به ما دستور داده شده است که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم».

﴿وَأَنۡ أَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّقُوهُۚ وَهُوَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٧٢[الأنعام: ٧۲].«و این‌که نماز را برپا دارید، و از او بترسید، و او ذاتی است که نز او گرد آورده خواهید شد».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۖ وَیَوۡمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُۚ قَوۡلُهُ ٱلۡحَقُّۚ وَلَهُ ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ٧٣[الأنعام: ٧۳].«و او ذاتی است که آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید، و هرگاه که می‌فرماید: به وجود بیا، بی‌درنگ به وجود می‌آید، و سخن او حق است، و روزی که در صور دمیده می‌شود فرمانروایی از آن او است. آگاه و عالم به پنهان و آشکار است و او حکیم و آگاه است».

﴿قُلۡ(ای پیامبر!) به کسانی که خدا شرک می‌ورزند و غیرِ او را به فریاد می‌خوانند، و شما را به دین‌شان دعوت می‌کنند، و اوصاف معبودان‌شان را برای تو بیان می‌کنند، اوصافی که عاقل با آگاهی یافتن از آن باز می‌آید، زیرا هرگاه انسان خردمند به طور سطحی در مذهب مشرکان نظر اندازد به باطل بودن آن یقین حاصل می‌نماید، و برای بطلان آن نیازی به اقامه دلیل آن ندارد، پس به چنین کسانی بگو: ﴿أَنَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُنَا وَلَا یَضُرُّنَاآیا غیر از خدا کسی را بخوانیم که سود و زیانی به ما نمی‌رساند؟ این صفت شامل تمامی کسانی است که غیر خدا را می‌پرستند، چون آنچه جز خدا پرستش می‌شود، سود و زیانی نمی‌رساند، و کاری در دست او نیست، بلکه همه کارها در دست خداست.

﴿وَنُرَدُّ عَلَىٰٓ أَعۡقَابِنَا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُو آیا بعد از این‌که خداوند ما را هدایت کرد به گمراهی بازگردیم؟ و از هدایت و رشد به انحراف برگردیم؟ و از راهی که انسان را به باغ‌های بهشت می‌رساند به راهی برگردیم که آدمی را به عذاب دردناک جهنم می‌رساند؟! پس این حالتی است که انسانِ خردمند آن را نمی‌پسندد. و کسی که دارای این حالت است، ﴿کَٱلَّذِی ٱسۡتَهۡوَتۡهُ ٱلشَّیَٰطِینُ فِی ٱلۡأَرۡضِبسان کسی است که شیاطین او را گمراه نموده و از راه و برنامه و هدفش منحرف کرده است. ﴿حَیۡرَانَ لَهُۥٓ أَصۡحَٰبٞ یَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَىسرگشته و حیران است، دوستانی دارد که او را به‌سوی هدایت فرا می‌خوانند، اما شیطان‌ها او را به زشتی و انحراف دعوت می‌کنند، و او میان این دو دعوتگر حیران مانده است. و همه مردم چنین حالتی را دارند جز کسانی که خداوند آنها را در امان قرار داده‌است، به درستی که آنان کشش‌ها و انگیزه‌هایی متعارض در خود می‌یابند، کشش و جاذبه‌های شیطانی و انگیزه و محرک‌های رحمانی. انگیزه‌های خیری که در وجود چنین کسانی یافت می‌شود عبارتند از انگیزه‌ی رسالت، عقل صحیح و فطرت سالم. ﴿یَدۡعُونَهُۥٓ إِلَى ٱلۡهُدَىاو را به‌سوی هدایت و صعود به بالاترین مقام فرا می‌خوانند. از طرفی نیز انگیزه‌های شیطانی در درون آدمی وجود دارد، و هر کس شیوه شیطان را در پیش گیرد و از نفس سرکش پیروی کند گمراه شده و به پایین‌ترین جایگاه و «اسفل السافلین» سقوط می‌کند. برخی از مردم در همه با اغلب کارهایشان از انگیزه‌های رحمانی بهره برده و راه هدایت را در پیش می‌گیرند، و برخی از مردم برعکس این هستند.

و برخی هستند که هر دو نوع انگیزه در آنها وجود دارد، و این دو انگیزه در وجود آنان با یکدیگر متعارض و مخالف‌اند. و در اینجا اهل سعادت از اهل شقاوت باز شناخته می‌شوند. ﴿قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰبگو: هدایت خدا هدایت واقعی است. هدایت همان است که خداوند بر زبان پیامبرش بیان نموده، و دیگر راه‌ها به گمراهی و نابودی و هلاکت می‌انجامند. ﴿وَأُمِرۡنَا لِنُسۡلِمَ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَو فرمان داده شده‌ایم تا از پروردگار جهانیان فرمان بریم، تسلیم یگانگی و اوامر و نواهی او باشیم، و به بندگی وی در آییم. همانا این برترین نعمتی است که خداوند به بندگانی ارزانی نموده است، و کامل‌ترین تربیتی است که خداوند آنها را از آن بهره‌مند کرده است. ﴿وَأَنۡ أَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَو دستور داده شده‌ایم که نماز را همراه با ارکان و شرایط و سنت‌‌هایش و آنچه آن را تکمیل می‌نماید، برپا داریم. ﴿وَٱتَّقُوهُو با انجام آنچه خداوند بدان دستور داده، و با پرهیز از منهیاتش از او بترسد.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَو او خدایی است که به سویش محشور خواهید شد، و در روز قیامت در پیشگاه او جمه می‌شوید و شما را طبق اعمال خوب و بدتان پاداش می‌دهد. ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّو او خدایی است که آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است تا بندگان را فرمان دهد وآنان را نهی کند، و به آنان پاداش و کیفر بدهد. ﴿وَیَوۡمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُۚ قَوۡلُهُ ٱلۡحَقُّو روزی که می‌فرماید: «باش» پس می‌شود، سخن او حق است، و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، و او چیزِ بیهوده‌ای را نمی‌گوید، ﴿وَلَهُ ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِو روزی که در صور دمیده می‌شود پادشاهی از آن اوست، یعنی در روز قیامت. به طور ویژه فرمود: پادشاهی قیامت از آن اوست با این‌که او صاحب و فرمانروای هر چیزی است، زیرا در روز قیامت همه مالکیت‌ها لغو شده و از بین می‌رود، پس پادشاهی و ملوکیت جز برای خداوند قهار و یکتا باقی نخواهد ماند.

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُآگاه و عالم به پنهان و آشکار می‌باشد، و او با حکمت و آگاه است، ذاتی که دارای رحمت کامل و نعمت فراوان و احسان بزرگ است و علم و آگاهی او تمام خفایا و اسرا را در بر گرفته است، و هیچ خدا و پروردگاری جز او نیست.

آیه‌ی ۸۳-٧۴:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ ءَازَرَ أَتَتَّخِذُ أَصۡنَامًا ءَالِهَةً إِنِّیٓ أَرَىٰکَ وَقَوۡمَکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٧٤[الأنعام: ٧۴].«و یاد کن هنگامی را که ابراهیم به پدرش آذر گفت: آیا بتهایی را عبادت می‌کنی؟ بی‌گمان من، تو و قومت را در گمراهی آشکار می‌بینم».

﴿وَکَذَٰلِکَ نُرِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلِیَکُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِینَ٧٥[الأنعام: ٧۵].«و این چنین ملک عظیم آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقین کنندگان باشد».

﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیۡهِ ٱلَّیۡلُ رَءَا کَوۡکَبٗاۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّیۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأٓفِلِینَ٧٦[الأنعام: ٧۶].«وقتی شب او را دربر گرفت، ستاره‌ای را دید، گفت: این پروردگار من است! وقتی که غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم».

﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلۡقَمَرَ بَازِغٗا قَالَ هَٰذَا رَبِّیۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّآلِّینَ٧٧[الأنعام: ٧٧].«وقتی ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است! هنگامی که ماه ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از زمرۀ قوم گمراه خواهم بود».

﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلشَّمۡسَ بَازِغَةٗ قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَآ أَکۡبَرُۖ فَلَمَّآ أَفَلَتۡ قَالَ یَٰقَوۡمِ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٧٨[الأنعام: ٧۸].«وقتی که خورشید را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است! وقتی خورشید غروب کرد، گفت: ای قوم من! من از آنچه برای خدا شریک می‌سازید بیزارم».

﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٧٩[الأنعام: ٧٩].«بی‌گمان من روی خود را به‌سوی کسی نموده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم».

﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِۚ وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِکُونَ بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یَشَآءَ رَبِّی شَیۡ‍ٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَ٨٠[الأنعام: ۸۰].«و قومش با او مجادله کردند، گفت: آیا دربارۀ خدا با من مجادله می‌کنید، حال آن‌که مرا هدایت کرده است؟ و از آنچه که با خدا شریک می‌گیرید، نمی‌ترسم مگر این‌که پروردگارم چیزی بخواهد. علم و آگاهی پروردگارم همه چیز را دربر گرفته است. آیا پند نمی‌پذیرید».

﴿وَکَیۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَکۡتُمۡ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمۡ أَشۡرَکۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَیۡکُمۡ سُلۡطَٰنٗاۚ فَأَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨١[الأنعام: ۸۱].«و چگونه من از چیزی می‌ترسم که شریک خدا می‌سازید؟ حال آن‌که شما از این‌که چیزی را شریک خدا گردانید، که (خداوند) دلیلی دربارۀ آن برای شما نفرستاده است، نمی‌هراسید؟ پس کدامیک از دو گروه سزاوار امنیّت است اگر شما می‌دانید».

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ٨٢[الأنعام: ۸۲].«کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمان‌شان را به شرک نیالوده‌اند، امنیت، ایشان را سزد و آنان راه یافتگانند».

﴿وَتِلۡکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِیمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞ٨٣[الأنعام: ۸۳].«و این‌ها دلایل ما بود که به ابراهیم دادیم تا در برابر قومش به کار گیرد، درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم، بدون شک پروردگار تو با حکمت و داناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ لِأَبِیهِ ءَازَرَداستان ابراهیم ÷را به یادآور، و او را ستایش کن، و به پاس این‌که به توحید فرا خواند و از شرک نهی کرد او را گرامی بدار، آنگاه که به پدرش آذر گفت: ﴿أَتَتَّخِذُ أَصۡنَامًا ءَالِهَةًآیا بتهایی را عبادت می‌کنی که فایده‌ای نمی‌رسانند و زیانی نمی‌دهند و هیچ کاری در دست آنان نیست؟! ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰکَ وَقَوۡمَکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖمن تو و قومت را در گمراهی آشکاری می‌بینم، زیرا کسانی را عبادت می‌کنید که سزاوار کوچک‌ترین عبادتی نیستند، و عبادت آفریننده و روزی دهنده و مدبّرتان را ترک کرده‌اید. ﴿وَکَذَٰلِکَو همچنین زمانی که ابراهیم را به توحید و دعوت به‌سوی آن توفیق دادیم، ﴿نُرِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِملکوت بزرگ آسمان‌ها و زمین را به او نشان دادیم. و با بینش و بصیرت خود دلایل قاطع و روشنی را که در آسمان‌ها و زمین وجود دارد مشاهده نمود. ﴿وَلِیَکُونَ مِنَ ٱلۡمُوقِنِینَو تا از یقین کنندگان باشد، زیرا برحسب دلایلی که مشاهده می‌کنند یقین و علم کامل برای او به دست می‌آید.

﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیۡهِ ٱلَّیۡلُوقتی که شب، سیاهی خود را بر و او گستراند و سیاهی شب وی را در بر گرفت، ﴿رَءَا کَوۡکَبٗاستاره‌ای را دید. شاید آن ستاره یکی از ستاره‌های روشن و درخ‌شان بوده، چون به طور ویژه ذکر شده است، و این دلالت می‌نماید که از دیگر ستاره‌ها نور بیشتری داشته است. بنابراین برخی گفته‌اند این ستاره زهره بوده است. ﴿قَالَ هَٰذَا رَبِّیو به منظور تنازل با خصم گفت: این پروردگار من است! پس بیایید بنگریم آیا این سزاوار خدا بودن هست یا نه؟ و آیا ما بر این کار دلیلی داریم یا نه؟ زیرا برای هیچ عاقلی شایسته نیست که هوی و هوسش را به خدایی بگیرد، بدون این‌که دلیل و حجتی داشته باشد. ﴿فَلَمَّآ أَفَلَوقتی که آن ستاره پنهان شد و غروب کرد، ﴿قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأٓفِلِینَگفت: من غروب کنندگان و معبودی را که از نگاه عابد پنهان شود دوست ندارم. زیرا معبود باید منافع عابد را تأمین کند و به تدبیر همۀ کارهایش بپردازد. اما آن‌که مدت زیادی پنهان است چگونه سزاوار پرستش است؟! و آیا معبود قرار دادن آن، بی‌خردی محض و یک امر باطل نیست؟

﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلۡقَمَرَ بَازِغٗاوقتی که ماه را در حال طلوع مشاهده کرد، و دید که روشنایی‌اش از روشنایی ستاره بیشتر است، و نورش با نور ستاره فرق می‌کند، ﴿قَالَ هَٰذَا رَبِّیاز باب تنازل با خصم گفت: این پروردگار من است، ﴿فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمۡ یَهۡدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلضَّآلِّینَوقتی که ماه غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند همانا از گمراهان خواهم شد. پس نهایت نیازمندی به‌سوی پروردگارش را اظهار نموده، و به یقین دانست که اگر خدا او را هدایت نکند هیچ هدایت‌کننده‌ای برای وی وجود ندارد، و اگر خدا او را بر طاعت خود یاری نکند یاوری نخواهد داشت.

﴿فَلَمَّا رَءَا ٱلشَّمۡسَ بَازِغَةٗ قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَآ أَکۡبَرُوقتی که خورشیدن را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است. یعنی از ستاره و ماه بزرگ‌تر است. ﴿فَلَمَّآ أَفَلَتۡوقتی که خورشید غروب کرد، در این هنگام هدایت محقق شد و انحراف و سرگشتگی از بین رفت. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَگفت: ای قوم من! من از آنچه که برای خدا شریک قرار می‌دهید، بیزارم، زیرا دلیل راستین و روشن بر باطل بودن آن به وجود آمد. ﴿إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَهمانا من رویم را به‌سوی خدایی ن موده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است. رویم را تنها به خدای یکتا نموده، و به او روی آورده، و از غیر او روی گرداندم. ﴿وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَو من از مشرکان نیستم. پس ابراهیم از شرک بیزاری جست، و به توحید یقین حاصل کرد، و بر آن دلیل اقامه نمود.

و آنچه را که در رابطه با تفسیر این آیات بیان کردیم همان درست و صحیح است. و بحث، بحث مناظره ابراهیم با قومش است که در آن باطل بودن الوهیت اجرام آسمانی و دیگر اشیا بیان گردیده است. و اما کسی که می‌گوید: ابراهیم در کودکی‌اش چنین می‌پنداشته است دلیلی بر صحت گفته خود ندارد.

﴿وَحَآجَّهُۥ قَوۡمُهُۥۚ قَالَ أَتُحَٰٓجُّوٓنِّی فِی ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنِو قومش با او در مجادله پرداختند، گفت: آیا درباره خدا با من مجادله می‌کنید حال آن‌که مرا هدایت کرده است؟ مجادله کردن با کسی که هدایت برای او روشن نشده است چه فایده‌ای دارد؟ اما کسی که خداوند او را هدایت کرده، و به بالاترین مقام یقین رسیده است، او خودش مردم را به آنچه بر آن است دعوت می‌کند. ﴿وَلَآ أَخَافُ مَا تُشۡرِکُونَ بِهِو از آنچه که شریک خدا می‌سازید، نمی‌ترسم، زیرا آنها نمی‌دانند هیچ سود و زیانی به من برسانند. ﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ رَبِّی شَیۡ‍ٔٗاۚ وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمًاۚ أَفَلَا تَتَذَکَّرُونَمگر آنچه پروردگارم بخواهد، علم پروردگارم هر چیزی را در بر گرفته است، آیا یاد آور نمی‌شوید؟ آنگاه خواهید دانست که او تنها معبودی است که سزاوار و شایسته عبودیت و بندگی است. ﴿وَکَیۡفَ أَخَافُ مَآ أَشۡرَکۡتُمۡو چگونه از آنچه که شما شریک خدا می‌سازید، می‌ترسم در صورتی که ناتوان است و نمی‌تواند فایده‌ای برساند؟ ﴿وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمۡ أَشۡرَکۡتُم بِٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ عَلَیۡکُمۡ سُلۡطَٰنٗاو شما از این‌که چیزهایی را شریک خدا قرار داده و بر صحت آن دلیلی نازل نکرده است ترسی به دل راه نمی‌دهید؟ شما دلیلی جز پیروی از هوی و خواست‌های خود ندارید. ﴿فَأَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ أَحَقُّ بِٱلۡأَمۡنِۖ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَپس کدامیک از ما دو گروه به امنیت سزاوارتر است اگر می‌دانید؟

خداوند متعال در حالی که هر دو گروه را از هم جدا می‌سازد، می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍکسانی که ایمان آورده و خود را به شرک نیالوده باشند، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَامنیت از هراس و وحشت، و از عذاب و بدبختی، و هدایت شدن به راه راست ایشان را سزد. پس اگر ایمان‌شان را به طور مطلق با هیچ ظلمی نیامیخته باشند، نه با شرک و نه با دیگر گناهان، به امنیت و هدایت کامل دست می‌یابند. و اگر ایمان‌شان را فقط به شرک آلوده نکرده باشند، اما گناهان دیگری را انجام داده باشند، اصل هدایت و امنیت را در می‌یابند، گرچه هدایت و امنیت کامل را از دست می‌دهند. و مفهوم آیه کریمه این است که کسانی که از این دو ویژگی برخوردار نباشند، هدایت و امنیتی را به دست نیاورده، و بهره آنان گمراهی و بدبختی است.

وقتی که خداوند متعال دلایل قاطعی را برای ابراهیم ÷ارائه نمود، فرمود: ﴿وَتِلۡکَ حُجَّتُنَآ ءَاتَیۡنَٰهَآ إِبۡرَٰهِیمَ عَلَىٰ قَوۡمِهِو این بود دلیل ما که به ابراهیم دادیم تا علیه قومش به کار گیرد. یعنی با این دلایل بر قومش چیره شد و به وسیله این دلایل آنان را در مجادله شکست داد. ﴿نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُدرجات هرکس را که بخواهیم بلند می‌کنیم، همان‌طور که درجات ابراهیم ÷را در دنیا و آخرت بلند کردیم، زیرا خداوند بوسیله علم، صاحب علم را بر بندگانش برتری می‌دهد. به ویژه عالمی که به علم خود عمل نماید، و علم را به دیگران بیاموزد، چنین کسی را برحسب حالتش پیشوای مردم قرار می‌دهد، مردم به کارهایش چشم می‌دوزند و از او پیروی می‌کنند، و از نور او برای خود روشنایی کسب می‌نمایند.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡ وَٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ[المجادلة: ۱۱]. «خداوند درجات م ومنان و اهل علم را بالا می‌برد». ﴿إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞهمانا پروردگار تو با حکمت و دانا است. پس علم و حکمت را جز در جایی که شایسته آن دو است قرار نمی‌دهد، و او به این محل آگاه‌تر است.

آیه‌ی ٩۰-۸۴:

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۚ کُلًّا هَدَیۡنَاۚ وَنُوحًا هَدَیۡنَا مِن قَبۡلُۖ وَمِن ذُرِّیَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٨٤[الأنعام: ۸۴].«و اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم، و هریک را هدایت کردیم، و پیشتر نوح را نیز هدایت نمودیم، و از نسل او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون (را هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم».

﴿وَزَکَرِیَّا وَیَحۡیَىٰ وَعِیسَىٰ وَإِلۡیَاسَۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٨٥[الأنعام: ۸۵].«و زکریا و یحیی و الیاس (را هدایت کردیم) و همۀ آنان از صالحان بودند».

﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَٱلۡیَسَعَ وَیُونُسَ وَلُوطٗاۚ وَکُلّٗا فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٦[الأنعام: ۸۶].«و اسماعیل و یَسَع و یونس و لوط، که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم».

﴿وَمِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَذُرِّیَّٰتِهِمۡ وَإِخۡوَٰنِهِمۡۖ وَٱجۡتَبَیۡنَٰهُمۡ وَهَدَیۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٨٧[الأنعام: ۸٧].«و از پدران و فرزندان و برادران‌شان برخی را بر جهانیان برتری دادیم، و آنان را برگزیدیم، و به راه راست هدایت کردیم».

﴿ذَٰلِکَ هُدَى ٱللَّهِ یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَلَوۡ أَشۡرَکُواْ لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٨٨[الأنعام: ۸۸].«این هدایت خدا است که هرکس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت می‌نماید، و اگر شریک ورزیده بودند قطعاً هر آنچه را که انجام داده بودند هدر می‌رفت و نابود می‌شد».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحُکۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَۚ فَإِن یَکۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَکَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّیۡسُواْ بِهَا بِکَٰفِرِینَ٨٩[الأنعام: ۸٩].«ایشان کسانی‌اند که کتاب و داوری و نبوت را بدانان بخشیدیم، پس اگر ایشان نسبت به آن کفر بورزند ما کسانی را عهده‌دار آن می‌کنیم که به آن کفر نمی‌ورزند».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰلَمِینَ٩٠[الأنعام: ٩۰].«ایشان کسانی هستند که خداوند آنان را هدایت نموده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: از شما مزدی نمی‌خواهم، این قرآن چیزی جز یاد آوری و پند برای جهانیان نیست».

وقتی که خداوند از بنده و خلیل خود ابراهیم ÷و از علم و شکیبایی و دعوت در راه خدا را که به او ارزانی داشته بود، سخن به میان آورد، ذکر نمود که خداوند چه نژاد صالح و نسل پاکیزه‌ای به او عطا کرد و وی را بدان وسیله اکرام نمود، و این‌که خداوند برگزیدگان خلق را از نسل او قرار داده‌است. و از این فضیلت عظیم و کرامت بی‌نظیر که شبیه و مانندی برای آن نیست. پس فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَو به ابراهیم اسحاق و یعقوب را دادیم.

یعقوب فرزند اسحاق بودکه اسرائیل هم نام داشت. یعقوب پدر ملتی است که خداوند آن را بر جهانیان برتری داده بود. ﴿کُلًّاهرکدام از این دو را ﴿هَدَیۡنَادر علم و عمل به راه راست هدایت کردیم. ﴿وَنُوحًا هَدَیۡنَا مِن قَبۡلُو نوح را پیشتر هدایت کردیم، و هدایت او بالاترین نوع هدایت است که جز تعدادی از مردم در جهان به آن دست نیافته‌اند، و آنان پیامبران اولوالعزم هستند که نوح یکی از آنها است. ﴿وَمِن ذُرِّیَّتِهِو احتمال دارد که ضمیر در کلمه ﴿ذُرِّیَّتِهِبه نوح برگردد، چون نوح نزدیک‌ترین اسم به ضمیر است، و چون خداوند همراه با کسانی که نام برده لوط را نیز ذکر کرده است که از فرزندان نوح می‌باشد نه از فرزندان ابراهیم، زیرا لوط برادر زاده ابراهیم است. و احتمال دارد که ضمیر به ابراهیم برگردد، چون سیاق جمله برای تمجید از ابراهیم است. و لوط گرچه از نسل ابراهیم نیست اما از جمله کسانی است که به دست ابراهیم ایمان آورد. پس فضیلیتی که به دست ابراهیم ایمان آورد. پس فضیلتی که از طریق ایمان آوردن لوط به دست ابراهیم عاید حضرت خلیل می‌گردد بزرگ‌تر و ارزشمندتر از آن فضیلتی است که لوط تنها فرزند او باشد نه چیز دیگری. ﴿دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَداود و پسرش سلیمان، ﴿وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَو ایوب، و یوسف پسر یعقوب، ﴿وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚو فرزندان عمران، ﴿وَکَذَٰلِکَو همان‌گونه که نسل ابراهیم خلیل ÷را به دلیل این‌که پروردگارش را به بهترین شیوه عبادت کرده بود و به نحو احسن به مردم سود رسانده بود، هدایت و اصلاح نمودیم، ﴿نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَهمان‌گونه نیز نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و از آنان نام نیک و نسل صالح برجای می‌گذاریم.

﴿وَزَکَرِیَّا وَیَحۡیَىٰو زکریا و یحیی که پسرش بود، ﴿وَعِیسَىٰو عیسی پسر مریم، ﴿وَإِلۡیَاسَۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَو الیاس، که همگی از صالحان و شایستگان بوه و اخلاق و اعمال و علوم شایسته‌ای داشته و رهبر و پیشوای صالحان بودند. ﴿وَإِسۡمَٰعِیلَو اسماعیل پسر ابراهیم، پدر ملت عرب که برترین ملتها است، و پدر برترین فرزندان آدمی یعنی محمد ص﴿وَیُونُسَو یونس فرزند متی، ﴿وَلُوطٗاو لوط فرزند هاران، برادر ابراهیم، ﴿وَکُلّٗاو هریک از این انبیاء و پیامبران را، ﴿فَضَّلۡنَا عَلَى ٱلۡعَٰلَمِینَبر جهانیان برتری دادیم. و معیار برخورداری از درجات و رتبه‌های برتر چهار چیز است که خداونده بیان نموده است: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَ[النساء: ۶٩]. «و هر کس از خدا و پیامبرش پیروی نماید، پس او با کسانی خواهد بود که خداوند بر آنها انعام کرده است، از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان». پس ایشان در بالاترین رتبه قرار دارند، و این دسته از پیامبران به طور مطلق برترین پیامبران هستند. زیرا پیامبرانی که خداوند سرگذشت آنها را در قرآن بیان کرده است بدون شک از پیامبرانی که خداوند سرگذشت آنان را بیان نکرده است، برترند. ﴿وَمِنۡ ءَابَآئِهِمۡو از پدران این افراد مذکور، ﴿وَذُرِّیَّٰتِهِمۡ وَإِخۡوَٰنِهِمۡو از برادران و نسل ایشان عده‌ای را هدایت کردیم، ﴿وَٱجۡتَبَیۡنَٰهُمۡو آنان را برگزیدیم، ﴿وَهَدَیۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖو آنان را به راه راست هدایت کردیم، ﴿ذَٰلِکَاین هدایت، ﴿هُدَى ٱللَّهِهدایت خدا است که هدایتی جز آن وجود ندارد. ﴿یَهۡدِی بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِهر کس از بندگانش را که بخواهد بدان هدایت می‌نماید، پس هدایت را از او طلب کنید، زیرا اگر خداوند شما را هدایت نکند هدایت‌کننده‌ای نخواهید داشت. و افراد مذکور از جمله کسانی هستند که خداوند هدایت آنان را خواسته است.

﴿وَلَوۡ أَشۡرَکُواْو اگر فرضا شرک می‌ورزیدند، ﴿لَحَبِطَ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَهر آنچه را که کرده بودند از دست‌شان می‌رفت. زیرا شرک، عمل را نابود و ضایع می‌گرداند، و باعث خلودِ در جهنم می‌شود. پس وقتی که این برگزیدگان اگر شرک بورزند که هرگز چنین نمی‌شود و از آنان بعید است اعمال‌شان هدر و ضایع گردد، دیگران به طریق اولی اعمال‌شان ضایع خواهد شد.

﴿أُوْلَٰٓئِکَاین افراد مذکور، ﴿ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡکسانی‌اند که خداوند آنان را هدایت کرده است، پس به هدایت ایشان اقتدا کن. پس‌ای پیامبر بزرگوار! به دنبال این پیامبران برگزیده حرکت و از آئین آنان پیروی کن. و پیامبر صاز این دستور اطاعت نمود، و به هدایت پیامبران پیش از خود راه یافت و هر کمالی را که در آنان بود در خود جمع کرد، پس برتری و ویژگی‌هایی در وی جمع شد که از همه جهانیان بالاتر رفت، و سردار پیامبران و پیشوای پرهیزگاران گردید.

درود و رحمت بی‌کران خدا بر او و همه‌ی پیامبران باد. و از این رهگذر برخی از اصحاب استدلال کرده‌اند که پیامبر صاز همه پیامبران برتر است.

﴿قُلبه کسانی که از دعوت تو روی گردانده‌اند، بگو: ﴿لَّآ أَسۡ‍َٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًابه خاطر دعوتم از شما مزد و پاداشی نمی‌طلبم که آن را به عنوان پاداش به من بدهید، زیرا این کار سبب امتناع شما می‌شود، بلکه مزد من بر خدا است. ﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰلَمِینَنیست این قرآن جز پندی برای جهانیان، تا آنچه را که به آنان فایده می‌دهد از آن یاد گیرند، و آن را انجام دهند، و آنچه را که به زیان آنها است از آن یاد بگیرند، و آن را ترک کنند، و بوسیله آن پروردگارشان را با اسما و صفاتش بشناسند. و اخلاق خوب و پسندیده و راه‌هایی که انسان را بدان می‌رساند، بشناسند و اخلاق زشت و راه‌هایی را که به آن می‌انجامد یاد گیرند و از آن دوری جویند. پس چون قرآن برای جهانیان پند است، بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند با آن بر جهانیان انعام نموده‌اند. پس جهانیان باید آن را بپذیرند، و سپاس خدا را به خاطر آن به جای آورند.

آیه‌ی ٩۱:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَیۡءٖۗ قُلۡ مَنۡ أَنزَلَ ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِی جَآءَ بِهِۦ مُوسَىٰ نُورٗا وَهُدٗى لِّلنَّاسِۖ تَجۡعَلُونَهُۥ قَرَاطِیسَ تُبۡدُونَهَا وَتُخۡفُونَ کَثِیرٗاۖ وَعُلِّمۡتُم مَّا لَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنتُمۡ وَلَآ ءَابَآؤُکُمۡۖ قُلِ ٱللَّهُۖ ثُمَّ ذَرۡهُمۡ فِی خَوۡضِهِمۡ یَلۡعَبُونَ٩١[الأنعام: ٩۱].«و خداوند را آن‌گونه که شایستۀ شأن و منزلت اوست نشناختند، وقتی که گفتند: خداوند بر هیچ انسانی چیزی نازل نکرده است، بگو: چه کسی آن کتابی را نازل کرده که موسی آورده است؟ (همان کتابی که) نور و هدایت است و شما آن را در کاغذهایی می‌نویسید، (مقداری از آن را) آشکار می‌کنید، و بسیاری را پنهان می‌کنید. و چیزهایی به شما آموخته شد که شما و پدرانتان آن را نمی‌دانستید، بگو: خدا (همه را فرستاده) سپس آنها را بگذار تا در باطل خود فرو روند».

در این آیه خداوند کسانی از یهودیان و مشرکان را که رسالت را نفی کرده و ادعا می‌کردند خداوند بر هیچ انسانی چیزی فرو نفرستاده است، تقبیح نموده و مورد سرزنش قرار می‌دهد. پس هرکس این سخن را گفته است به گونه لازم قدر و شان خدا را نشناخته و عظمت وی را آن‌گونه که شایسته است درک نکرده است.

چون این امر به منزله طعنه زدن و عیب گرفتن از حکمت اوست، و چنین فردی ادعا می‌کند که خداوند بندگانش را بیهوده رها کرده، و به آنها امر نمی‌کند، و آنان را نهی نمی‌نماید. این عملِ آنان در واقع انکارِ بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند به بندگان ارزانی داشته است، و آن رسالت و پیامی است که بندگان برای رسیدن به سعادت و کرامت و رستگاری، راهی جز آن ندارند، پس چه طعنه‌ای بزرگ‌تر از این است؟!

﴿قُلۡبه آنان بگو و ایشان را با حقیقتی که به آن اقرار می‌نمایند وادار ساز که به فساد گفتار خود اقرار کنند، (بگو) ﴿مَنۡ أَنزَلَ ٱلۡکِتَٰبَ ٱلَّذِی جَآءَ بِهِۦ مُوسَىٰچه کسی کتابی را نازل کرده که موسی آورده است، و آن تورات بزرگ است؟ ﴿نُورٗاکه در تاریکی‌های جهالت نور است، ﴿وَهُدٗى لِّلنَّاسِو هدایتی است در گمراهی، و مردم را در علم و عمل به راه راست هدایت می‌نماید. و آن کتابی است که یاد و خاطره‌اش دل‌ها را پر کرده است. تا جایی که آن را روی صفحه‌های کاغذ می‌نوشتند، و آن‌گونه که می‌خواستند در آن تصرف و دستکاری می‌کردند.

پس آنچه با خواست‌هایشان مخالف بود پنهان می‌داشتند، و آنچه پنهان می‌کردند خیلی زیاد بود. ﴿وَعُلِّمۡتُمو به سبب این کتاب بزرگوار علومی به شما آموخته شده است. ﴿مَّا لَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنتُمۡ وَلَآ ءَابَآؤُکُمۡکه نه شما و نه پدرانتان آن را نمی‌دانستید. پس وقتی که از آنان بپرسی: «کتابی را که دارای این ویژگی است چه کسی فرو فرستاده است»؟ این پرسش را پاسخ بده، و ﴿قُلِ ٱللَّهُبگو: خدا، که آن را نازل کرده است. پس آنگاه حق به روشنی خورشید روشن می‌گردد، و حجت بر آنان اقامه می‌شود، ﴿ثُمَّو هرگاه آنان را این‌گونه ملزم ساختی ﴿ذَرۡهُمۡ فِی خَوۡضِهِمۡ یَلۡعَبُونَآنها را بگذار تا در باطل‌شان فرو روند، و به بازی سرگرم شوند. آنها را بگذار تا در باطل خود فرو روند، و به چیزهایی بی‌فایده سرگرم و مشغول شوند، تا آن روزی را که وعده داده شده‌اند ملاقات کنند.

آیه‌ی ٩۲:

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ مُّصَدِّقُ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَاۚ وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۖ وَهُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ یُحَافِظُونَ٩٢[الأنعام: ٩۲].«و این کتابی است که ما آن را نازل کرده‌ایم و با برکت است، تصدیق کنندۀ کتاب‌هایی است که پیش از آن بوده‌اند، و تا با آن اهل مکه و کسانی که در اطراف آن هستند بیم دهی. و کسانی که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان می‌آورند، و آنان بر نمازشان محافظت می‌ورزند».

﴿وَهَٰذَاو این قرآن به ﴿أَنزَلۡنَٰهُآن را به‌سوی تو نازل کرده‌ایم ﴿مُبَارَکٞدارای خیر و برکت فراوان است، خیر و برکت آن زیاد و گسترده است. ﴿مُّصَدِّقُ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِو با کتاب‌های گذشته موافق است و بر راستی آنها گواه می‌باشد. ﴿وَلِتُنذِرَ أُمَّ ٱلۡقُرَىٰ وَمَنۡ حَوۡلَهَاو نیز آن را فرو فرستاده‌ایم تا اهل مکه و کسانی را که در اطراف مکه و شهرهای شبه جزیره و سایر شهرهای دنیا زندگی می‌ک نند از عقوبت و کیفر خدا بترسانی و آنان را از آنچه که موجب عقوبت و کیفر خدا می‌شود برحذر داری.

﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ یُؤۡمِنُونَ بِهِو کسانی‌که به روز آخرت ایمان دارند به این قرآن ایمان می‌آورند، چون وقتی که ترس در دل جای گیرد جوارح و اعضا نیز تسلیم خداوند می‌شوند. ﴿وَهُمۡ عَلَىٰ صَلَاتِهِمۡ یُحَافِظُونَو آنان بر نماز خود مداومت می‌کنند و ارکان و حدود و شروط و آداب و مکمّلات آن را حفظ می‌نمایند. خداوند همه ما را از زمره آنان بگرداند!.

آیه‌ی ٩۴-٩۳:

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمۡ یُوحَ إِلَیۡهِ شَیۡءٞ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثۡلَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۗ وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡ أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِ بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَ٩٣[الأنعام: ٩۳]. «و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ بندد، یا بگوید: به من وحی شده حال آن‌که به او چیزی وحی نشده است، و کسی که بگوید: مانند آنچه خدا نازل کرده است نازل خواهم کرد؟ و اگر ستمکاران را در آن وقت که در گردابهای مرگ فرو رفته‌اند، می‌دیدی، (ملاحظه می‌کردی) که فرشتگان دست‌هایشان را (به طرف آنان) دراز کرده‌اند، (و) به آنها می‌گویند: جان خود را بیرون کنید، امروز به سبب دروغ‌هایی که بر خدا می‌بستید و به سبب خود بزرگ بینی‌تان در برابر پیروی کردن از آیات خدا عذاب خوار‌کننده‌ای می‌بینید».

﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَتَرَکۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰکُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِکُمۡۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیۡنَکُمۡ وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ٩٤[الأنعام: ٩۴].«و شما تک و تنها پیش ما آمده‌اید، همان‌گونه که روز نخست شما را آفریدیم، و آنچه را که به شما داده بودیم پشت سر خود نهادید، و شفاعت کنندگان و میانجیگرانی را با شما نمی‌بینیم که ادّعا می‌کردید شریک (خدا) هستند، به طور قطع پیوند میان شما گسیخته، و آنچه را ادّعا می‌کردید از دست شما رفته است».

خداوند متعال می‌فرماید: هیچ‌کس ستمگرتر و مجرم‌تر از کسی نیست که به خدا دروغ ببندد. به این صورت که به خداوند دروغ یا فرمانی نسبت دهد که او از آن مبّرا و پاک است. و توصیف چنین کسی به ستمگرترینِ مردم مبتنی بر این است که دروغ پردازی وی و تحریف نمودن اصول و فروع ادیان و نسبت دادن آن به خدا جزوِ بزرگ‌ترین انواع فساد است.

ادعای دروغین نبوت و این‌که خدا بر او وحی می‌نماید، نیز در این مقوله داخل است. چون او در ضمن این‌که به خدا دروغ نسبت می‌دهد و بر عظمت و پادشاهی وی گستاخی می‌نماید، مردم را نیز وادار می‌کند تا از وی پیروی کنند، و به خاطر این کار با مردم می‌جنگند، و خون و مال مخالفانش را مباح و جایز می‌داند.

و کسانی که ادعای نبوت کرده‌اند مانند: «مسیلمه کذّاب» و «اسود عنسی» و «مختار» و دیگر کسانی که چنین ادعایی را داشته‌اند، در این آیه داخل هستند. ﴿وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثۡلَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُو کیست ستمگرتر از کسی که ادعا ک ند می‌تواند کاری را بکند که خداوند آن را انجام می‌دهد؟! و همچون خداوند می‌تواند احکامی را صادر و همانند او قوانینی را مشروع کند؟! و هرکس که ادعا کند می‌تواند به مبارزه با قرآن بپردازد، و مانند قرآن را بیاورد در این داخل است.

و چه ستمی بزرگ‌تر از ادعای کسی است که خودش نیازمند و ناتوان، و از هر جهت ناقص است، اما ادعا کند که با خداوندِ نیرومند و توان‌گر که در ذات و اسماء و صفات دارای کمال مطلق می‌باشد برابر است؟!.

خداوند پس از آن‌که ستمگران را مذّمت نمود، عقوبت و سزایی را که به هنگام احتضار و در روز قیامت برای آنان آماده کرده است، بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذِ ٱلظَّٰلِمُونَ فِی غَمَرَٰتِ ٱلۡمَوۡتِو اگر ستمگران را در حالت وحشتناک و فجیع مرگ مشاهده کنی، وضعیت ترسناکی را که قابل توصیح نیست، خواهی دید. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ بَاسِطُوٓاْ أَیۡدِیهِمۡآنگاه که فرشتگان دست‌هایشان را برای عذاب دادنِ این ستمگران به‌سوی آنها دراز می‌کنند، و به هنگام نزع روح‌شان و امتناع ورزیدن ارواح از بیرون آمدن از اجساد، به آنها می‌گویند: ﴿أَخۡرِجُوٓاْ أَنفُسَکُمُۖ ٱلۡیَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ عَذَابَ ٱلۡهُونِجان خود را از بدنتان بیرون کنید، امروز عذاب خوار‌کننده‌ای می‌بینید. عذابی سخت می‌بینید که شما را خوار و ذلیل می‌گرداند. و سزا از نوع عمل است. پس این عذاب، ﴿بِمَا کُنتُمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّبه سبب دروغی است که بر خدا بستید، و رسالت حقیقی پیامبران را رد کردید.

﴿وَکُنتُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهِۦ تَسۡتَکۡبِرُونَو در مقابل آیات خدا استکبار ورزیدید، و تسلیم فرمان و احکامِ او نشدید. این آیه مبین عذاب برزخ و نعمت آن است. چون این خطاب و عذاب زمانی به آنان روی می‌آورد که در حالت احتضار و در آستانه مرگ و در چند قدمی آن قرار دارند. نیز این آیه بیان‌گر آن است که روح، جسمی است وارد بدن شده،و بیرون می‌رود و مورد خطاب قرار می‌گیرد.

پس این است حال آنان در برزخ، و اما در روز قیامت درمانده و تنها، بدون اهل و مال وارد میدان محشر می‌شوند، نه فرزندانی به همراه دارند، و نه لشکر و یاورانی! تک و تنها به ملاقات خداوند می‌روند، همان‌گونه که خداوند آنها را روز نخست عاری و خالی از هر چیز آفرید. زیرا تمامی دارایی و ممتلکات بعد از آفریده شدن و با اخذ اسباب به دست می‌آید. ولی در این روز همه چیزهایی که آدمی در دنیا داشته است از او جدا می‌شود، جز عمل صالح، و عمل بد که اساس سرای آخرت بوده و زندگی اخروی بر این دو اساس نشات می‌گیرد، و خوبی و زشتی، و شادی و ناراحتی، و عذاب و نعمت دنیای آخرت زاده اعمال است. پس، فقط اعمال فایده می‌دهد یا زیان می‌رساند، انسان را ناراحت می‌کند، یا او را شاد می‌گرداند، و خانواده و فرزندان و مال و یاوران عوارض و صفات زایل، و حالاتی گذرا بیش نیستند.

بنابراین فرمود: ﴿وَلَقَدۡ جِئۡتُمُونَا فُرَٰدَىٰ کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَتَرَکۡتُم مَّا خَوَّلۡنَٰکُمۡ وَرَآءَ ظُهُورِکُمۡو مشا تنها پیش ما آمده اید، همان‌گونه که روز نخست شما را آفریدیم. و آنچه را که به شما بخشیدیم و بر شما انعام کردیم پشت سر خود بر جای گذاشتید، و سودی را به شما نمی‌رساند، ﴿وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚو از میانجیگران و شفاعت کنندگان کسی را با شما نمی‌بینم، کسانی که ادعا می‌کردید شریک خدا هستند.

مشرکان برای خدا شریک می‌گیرند و همراه با خدا، فرشتگان و پیامبران و صالحان و دیگران را عبادت می‌کنند. حال آن‌که همه آنها مخلوق خدا هستند. و برای این مخلوقات بهره‌ای قرار می‌دهد و آنان را در عبادت‌هایشان شریک می‌گردانند. و این ادعا، ستمی است که مرتکب می‌شوند، زیرا همه بندگان خدا هستند، و خداوند مالک آنها است، و فقط او سزاوار پرستش است.

پس شرک ورزیدن آنها در عبادت، و پرستش برخی از بندگان، قرار دادن آن بندگان به جای خداوند آفریننده و مالک است. بنابر این در روز قیامت سرزنش شده و به آنها گفته می‌شود: ﴿وَمَا نَرَىٰ مَعَکُمۡ شُفَعَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ أَنَّهُمۡ فِیکُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْۚ لَقَد تَّقَطَّعَ بَیۡنَکُمۡپیوند میانجیگری و شفاعتی که بین شما و مشرکان بود از هم گسیخته است. پس هیچ فایده‌ای به شما نمی‌رسانند. ﴿وَضَلَّ عَنکُم مَّا کُنتُمۡ تَزۡعُمُونَو فایده و امنیت و خوشبختی و نجاتی که ادعا می‌کردید، و شیطان آن را برایتان می‌آراست، و در دل‌هایتان زیبا و خوب جلوه می‌داد، و بر زبانتان جاری می‌ساخت از دست شما رفته است. شما فریبِ خیال باطلی را خورده بودید که حقیقتی نداشت، زیرا ثابت و آشکار شد که خود و خانواده و مال‌هایتان را تباه کرده‌اید.

آیه‌ی ٩۸-٩۵:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَالِقُ ٱلۡحَبِّ وَٱلنَّوَىٰۖ یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَمُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتِ مِنَ ٱلۡحَیِّۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ٩٥[الأنعام: ٩۵].«بدون شک خداوند شکافندۀ دانه و هسته است، زنده را از مرده بیرون میکند، و بیرون کنندۀ مرده از زنده است، این خداست، پس چگونه منحرف می‌شوید؟!».

﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِ وَجَعَلَ ٱلَّیۡلَ سَکَنٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ حُسۡبَانٗاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ٩٦[الأنعام: ٩۶].«شکافندۀ صبح است، و شب را مایۀ آرامش و خورشید و ماه را وسیلۀ حساب قرار داده‌است. این سنجش و تدبیر خداوند عزیز و آگاه است».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلنُّجُومَ لِتَهۡتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٩٧[الأنعام: ٩٧].«و او خدایی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا در تاریکی‌های خشکی و دریا با آن راه یابید، بدون شک ما آیات قرآنی را برای قومی که می‌دانند بیان داشته‌ایم».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ فَمُسۡتَقَرّٞ وَمُسۡتَوۡدَعٞۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَفۡقَهُونَ٩٨[الأنعام: ٩۸].«و او خدایی است که شما را از یک شخص آفریده است. پس (برای شما) محل استقرار و محل امانتی (قرار داد). همانا ما آیات را برای قومی که می‌فهمند بیان کرده‌ایم».

خداوند از کمال و عظمت و فرمانروایی و اقتدار و گستردگی رحمت و بخشندگی عام خود، و از شدت عنایت خویش به آفریده‌‌هایش خبر داده ومی فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ فَالِقُ ٱلۡحَبِّ وَٱلنَّوَىٰخداوند شکافنده دانه و هسته است. این، همه دانه‌هایی را که مردم می‌کارند و دانه‌هایی را که آنان نمی‌کارند پراکنده می‌سازد شامل می‌شود. پس او دانه و حبوبات را از کشتزارها و گیاهانی که دارای انواع و اشکال و منافع مختلف هستند بیرون می‌آورد. هم چنان‌که از درخت خرما و میوه و دیگر درختان، هسته بیرون می‌آورد. که انسان‌ها و چهارپایان و حیوانات از آن استفاده می‌برند. و از دانه و هسته‌های شکافته شده بهره‌مند شده و در آن می‌چرند، و از آن برای خود، روزی و بهره‌هایی که خداوند در آن قرار داده‌است، می‌برند.

و خداوند از احسان و بخشش خود چیزهایی به آنان نشان می‌دهد که عقل‌ها را متحیر و دانشمندان را سرگشته می‌نماید. و از آفرینش شگفت‌انگیز و حکمت فائقه‌اش چیزهایی را به آنان نشان می‌دهد که از این طریق او را می‌شناسند و او را یگانه می‌دانند و در می‌یابند که او حق است و پرستش غیر او باطل می‌باشد.

﴿یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِزنده را از مرده بیرون می‌آورد، همان‌طور که از منی، موجودِ زنده‌ای را پدید می‌آورد، و از تخم مرغ جوجه بیرون می‌آورد، و از دانه و هسته، کشتزار و درخت می‌رویاند. ﴿وَمُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتِ مِنَ ٱلۡحَیِّو مرده را از زنده بیرون می‌آورد. مرده چیزی است که رشد و یا روح ندارد. همان‌طور که از درختان و کشترازها هسته و دانه بیرون می‌آورد، و از پرنده، تخم مرغ خارج می‌کند. ﴿ذَٰلِکُمُکسی که چنین کرده و این چیزها را تنها آفریده و به تدبیر آن پرداخته است. ﴿ٱللَّهُخداند، پروردگار شما است. او پروردگار همه جهانیان است، وهمه باید او را بپرستند. و اوست که همه جهانیان را با نعمت‌‌هایش پرورش داده، و به وسیله کرم و بخشش خویش تغذیه نموده است. ﴿فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَپس چگونه منحرف می‌شوید، و چگونه از پرستش خدایی که این‌گونه است امتناع می‌ورزید؟ و چرا به عبادت کسی می‌پردازید که نمی‌تواند برای خود سود و زیانی بیاورد، و مالک مرگ و زندگی و حشر و نشری نیست؟!.

پس از آن‌که خداوند متعال از ماده‌ی تشکیل دهنده‌ی روزی‌ها سخن به میان آورد، به خاطر تهیه مساکن و همه آنچه که بندگان از نور و تاریکی به آن نیاز دارند، و منافع و مصالحی که نور و تاریکی به دنبال دارند، بر آنان منت نهاد و فرمود: ﴿فَالِقُ ٱلۡإِصۡبَاحِهمانطور که او شکافنده دانه و هسته است، همچنین او ظلمت و تاریکی شب سیاه را که تمامی زمین را با سیاهی خود می‌پوشاند، بوسیله روشنایی صبح و سپیده دم آرام آرام می‌شکافد تا این‌که تاریکی به طور کامل از میان می‌رود، و روشنی و نورِ فراگیر که مردم در تهیه و تامین مصالح و منافع دینی و دنیوی خود از آن استفاده می‌کنند جای آن را می‌گیرد.

و از آنجا که مردم به آرامش و استراحت نیاز دارند، و استراحت جز با پایان یافتن روشنائی روز کامل نمی‌گردد، ﴿وَجَعَلَ ٱلَّیۡلَ سَکَنٗاخداوند شب را مایه آرامش قرار داده، و انسان‌ها در طی شب در خانه‌های خود به خواب فرو رفته و استراحت می‌کنند، و چهارپایان در جایگاه خود و پرندگان در لانه‌هایشان استراحت می‌نمایند. سپس خداوند شب را بوسیله روشنایی دور می‌کند و دوباره روز می‌شود، و این روند تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.

﴿وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ حُسۡبَانٗاو خداوند متعال خورشید و ماه را بوسیله حساب قرار داده است تا با استفاده از خورشید و ماه وقت و زمان شناخته شود، و اوقات عبادات و مدت‌های معاملات و اوقات سپری شده دانسته شود، به گونه‌ای که اگر خورشید و ماه نبود و یکی پس از دیگری نمی‌آمدند و طلوع و غروبشان نبود، عموم مردم این اوقات را نمی‌دانستند، و در دانستن آن مشترک نمی‌بودند. مگر افراد اندکی از مردم، آن هم پس از کوشش و تلاش فراوان، و در این رهگذر منافع ومصالح ضروری زیادی از دست می‌رفت.

﴿ذَٰلِکَاین سنجش، ﴿تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِاندازه‌گیری و سنجش خداوند چیره و دانا است، که همه مخلوقات تسلیم او هستند و فروتن و رام شده به فرمان او حرکت می‌کنند، طوری که از محور و مداری که خدا برای هریک مشخص نموده است فراتر نمی‌روند و از آن پس و پیش نمی‌شوند، ﴿ٱلۡعَلِیمِخدایی که علم و آگاهی او ظاهر و باطن و اول و آخر را احاطه نموده است از جمله دلایل عقلی مبنی بر احاطه و فراگیری علم خدا، مسخّر کردن این مخلوقات و قرار دادن آن بر مقدار و نظامی بی‌نظیر و شگفت‌انگیز است، که همه عقل‌ها در زیبایی و سازگار بودن آن با حکمت و منافع آدمی درمانده‌اند. ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلنُّجُومَ لِتَهۡتَدُواْ بِهَا فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِو او خدایی است که ستارگان را برای شما آفریده است تا به وسیله آن در تاریکی‌های خشکی و دریا راه بیایید. وقتی که راه‌ها بر آدمی مشتبه شود، و راهرو حیران گردد که کدام راه را در پیش بگیرد، آنگاه به وسیله ستارگان جهت و راه خود را مشخص می‌نماید.

پس خداوند ستارگان را وسیله‌ای جهت رهنمود شدن مردم به راهی قرار داده است که به خاطر منافع و تجارت و سفرشان به پیمودن آن نیاز دارند. برخی از ستارگان همواره دیده می‌شوند و از جای خود حرکت نمی‌کنند، و برخی همیشه در حرکت‌اند و اهل فن حرکت آن را می‌شناسند و به وسیله آن جهت‌ها و اوقات را تشخیص می‌دهند.

این آیه و امثال آن بر مشروعیت آموختن دانش«ستاره شناسی» دلالت می‌نماید، زیرا راهیابی و یافتن مسیرها به صورت کامل جز از طریق آشنایی با چگونگی حرکت ستارگان امکان‌پذیر نیست.

﴿قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِهمانا ما دلایل را بیان نموده و توضیح داده‌ایم و هر جنس و نوعی را از دیگری جدا ساخته‌ایم، به گونه‌ای که دلایل و نشانه‌های خدا آشکار و هویدا گشته‌اند. ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَبرای اهل علم و شناخت، زیرا آنها هستند که مورد خطاب قرار می‌گیرند و از آنها پاسخ خواسته می‌شود. به خلاف جاهلان و نادانان که از آیات خدا و علمی که پیامبران آورده‌اند روی گردانی می‌کنند، زیرا که تبیین و توضیح فایده‌ای به آنها نمی‌رساند، و تفصیل و تشریح، شبهه‌ای را از آنان دورنکرده و مشکلی را از آنان برطرف نمی‌سازد.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖو او خدایی است که شما را از یک شخص که آدم ÷است آفرید، و نژاد انسان را که دنیا را پرکرده است از وی پدید آورد، انسانی که همواره رشد می‌کند و از اخلاق و آفرینش و ویژگی‌های آن چنان متفاوتی برخوردار است که قابل توصیف و ضبط و ثبت نیست. و خداوند برای آنها قرارگاهی قرار داده است که باید به‌سوی آن حرکت کنند، و آن سرای آخرت است که سرایی غیر از آن وجود ندارد. پس سرای آخرت سرایی است که مردم برای سکونت گزیدن در آن آفریده شده‌اند و در دنیا پدید آورده شده‌اند، تا برای تحصیل اسباب زندگی اخروی تلاش نمایند، زیرا زندگی قیامت براساس زندگی دنیا پدید می‌آید و به وسیله آن آباد یا ویران می‌گردد.

خداوند آنها را در پشت پدران و شکم مادران‌شان به ودیعت نهاد، سپس آنان را به سرای دنیا آورد، سپس به جهان برزخ می‌برد، و در همه این مراحل انسان همچون مهمان و مسافری است که ثبات و استقراری را برای خویش نمی‌بیند، و همواره از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر منتقل می‌شود، تا این‌که به سرایی می‌رسد که محل استقرار وی است. این دنیا گذرگاه و محلی است که انسان بطور موقت، مدتی در آن زندگی می‌کند. ﴿قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَفۡقَهُونَما آیات را برای قومی که آیات خدا را می‌فهمند و دلایل و نشانه‌‌هایش را درک می‌کنند، بیان کرده‌ایم.

آیه‌ی ٩٩:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦ نَبَاتَ کُلِّ شَیۡءٖ فَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهُ خَضِرٗا نُّخۡرِجُ مِنۡهُ حَبّٗا مُّتَرَاکِبٗا وَمِنَ ٱلنَّخۡلِ مِن طَلۡعِهَا قِنۡوَانٞ دَانِیَةٞ وَجَنَّٰتٖ مِّنۡ أَعۡنَابٖ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُشۡتَبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٍۗ ٱنظُرُوٓاْ إِلَىٰ ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَیَنۡعِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکُمۡ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ٩٩[الأنعام: ٩٩].«و او خدایی است که از آسمان‌ها آبی‌ فرو فرستاده است، و به وسیلۀ آن هر چیزی را رویاندیم، و از آن (گیاه) جوانۀ سبزی را بیرون آوردیم، و از آن، دانۀ متراکمی بیرون می‌آوریم، و از شکوفه‌های درخت خرما خوشه‌های آویزان و نزدیک به هم، و باغ‌هایی از انگور و زیتون و انار پدید می‌آوریم که همگون و یا ناهمگونند. به میوۀ آن بنگرید آنگاه که میوه می‌دهد، و به رسیدن آن بنگرید، همانا در این دلایلی است برای قومی که ایمان می‌آورند».

این بزرگ‌ترین نعمت خدا است که انسان‌ها و دیگر مخلوقات به شدت به آن نیازمندند. خداوند به هنگام نیازِ مردم از آسمان‌ها آبی پی در پی فرو می‌فرستد، و به وسیله آن هر چیزی را که انسان‌ها و چهارپایان می‌خورند، می‌رویاند. پس آفریدگان و مخلوقات از فضل خدا برخوردار شده و از روزی و احسان او فراخی و راحتی می‌یابند. و قحطی و خشکسالی از آنان دور می‌شود. پس دل‌ها شاد می‌گردد، و چهره‌ها روشن و تازه می‌شوند، و رحمت خدای بخشنده و مهربان برای بندگان حاصل می‌شود و از آن استفاده می‌کنند، و این ایجاب می‌نماید تا بندگان تلاش خود را در به جای آوردن شکر و پرستش و رجوع به‌سوی کسی که نعمت‌ها را به‌سوی آنان سرازیر نموده است مبذول دارند.

وقتی که به طور عام آنچه را با آب روید از قبیل درختان و گیاهان بیان کرد، به طور خاص نیز به ذکر کشتزار و نخل پرداخت، زیرا فایده آنها بسیار زیاد است، و خوراک بیشتر مردم از این طریق تامین می‌شود،پس فرمود: ﴿فَأَخۡرَجۡنَا مِنۡهُ خَضِرٗاو به وسیله آب، گیاهان سبز را رویاندیم، ﴿نُّخۡرِجُ مِنۡهُ حَبّٗا مُّتَرَاکِبٗاو از آن گیاه سبز دانه‌هایی که روی هم انباشته‌اند از قبیل گندم و جو و ذرّت و برنج و غیره را بر می‌آوریم. توصیف انباشته بودن برای دانه بیان‌گر آن است که دانه‌های آن زیاد است، و همه از یک دانه سرچشمه می‌گیرند و با یکدیگر مخلوط نمی‌شوند و جدا جدا هستند. و نیز اشاره به فراوانی محصول و فرآورده‌های آن است، و این‌که بذر باقی می‌ماند و مقدار زیادی برای خوردن وذخیره کردن نیز در دسترس می‌باشد. ﴿وَمِنَ ٱلنَّخۡلِ مِن طَلۡعِهَاو خداوند از شکوفه درخت خرما خوشه‌هایی را بیرون می‌آورد. «طلع» به معنی شکوفه خرما است که هنوز خوشه از آن بیرون نیامده است.

﴿قِنۡوَانٞ دَانِیَةٞخوشه‌های نزدیک به هم و در دسترس که به راحتی در دسترس می‌باشند. طوری که استفاده از میوه درخت خرما مشکل نیست، هرچند که درخت خرما بلند است، چون در آن فرورفتگی و دسته‌هایی است که بالا رفتن از آن را آسان می‌گرداند. ﴿وَجَنَّٰتٖ مِّنۡ أَعۡنَابٖ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَو خداوند به وسیله آب، باغ‌های انگور و زیتون و انار پدید آورده است. این‌ها درختان پرفایده و موثّر در سود رسانی به مردم هستند، بنابراین، پس از این‌که خداوند به طور عام از درختان و گیاهان نام برد، این‌ها را به طور ویژه بیان کرد. ﴿مُشۡتَبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٍاحتمال دارد که به انار و زیتون برگردد، چرا که انار و زیتون درخت و برگشان مانند یکدیگر و همگون است، اما در میوه با یکدیگر فرق کرده و تشابهی با یکدیگر ندارند. و احتمال دارد که به سایر درختان و میوه‌ها بر گردد، یعنی این‌که برخی از درختان و میوه‌ها با برخی دیگر مشابهت دارند، و در بعضی از صفات و ویژگی‌هایشان با یکدیگر همگونی و مشابهت ندارند. و بندگان از همه استفاده می‌برند و از آنها می‌خورند و لذت می‌برند و به عنوان قوت و غذا از آنها استفاده می‌کنند، و پند و اندرز می‌آموزند.

بنابراین خداوند دستورداده است تا آدمی به آن بنگرد و از آن پند پذیرد، پس فرمود: ﴿ٱنظُرُوٓاْبا تدبّر و اندیشه بنگرید ﴿إِلَىٰ ثَمَرِهِبه میوه همه درختان به ویژه درخت خرما، آنگاه که میوه می‌دهد، ﴿وَیَنۡعِهِو به آن بنگرید آنگاه که میوه‌اش می‌رسد، زیرا در این، درست و عبرت و نشانه‌هایی دال بر رحمت خدا و گستردگی احسان و بخشش، و کمال اعتنا و توجه وی به بندگانش.

ولی هرکس درس نمی‌گیرد و نمی‌اندیشد، و مقصود را درک نمی‌کند، بنابر این خداوند بهره بردن از این نشانه‌ها را به مومنان اختصاص داد و فرمود: ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکُمۡ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَهمانا در این، نشانه‌هایی است برای قومی که ایمان می‌آورند. زیرا ایمانی که مومنان با خود دارند آنان را وادار می‌کند که به مقتضای آن عمل کنند. و از جمله مقتضا و لوازم ایمان تفکر و اندیشیدن در نشانه‌های خدا و دیگر مواردی که عقل و سرشت و شریعت بر آن دلالت می‌نماید.

آیه‌ی ۱۰۴-۱۰۰:

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَکَآءَ ٱلۡجِنَّ وَخَلَقَهُمۡۖ وَخَرَقُواْ لَهُۥ بَنِینَ وَبَنَٰتِۢ بِغَیۡرِ عِلۡمٖۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَصِفُونَ١٠٠[الأنعام: ۱۰۰].«و جن‌ها را شریک خدا قرار دادند، در حالی‌که خداوند آنها را آفریده است و ـ از روی نادانی ـ برای خدا پسران و دخترانی قرار دادند. او پاک و منزّه است از آنچه که او را بدان توصیف می‌کنند».

﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ کُلَّ شَیۡءٖۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞ١٠١[الأنعام: ۱۰۱].«پدید آورندۀ آسمان‌ها و زمین است، چگونه ممکن است فرزندانی داشته باشد، در حالی‌که او همسری ندارد؟ و هر چیزی را آفریده است و او به هر چیزی دانا است».

﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞ١٠٢[الأنعام: ۱۰۲].«این است خدا پروردگار شما، هیچ معبود به حقی جز او نیست، هر چیزی را آفریده است، پس او را بپرستید، و او بر هر چیزی وکیل است (و هر چیزی تحت وکالت و سرپرستی او قرار دارد)».

﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٠٣[الأنعام: ۱۰۳].«چشم‌ها او را احاطه نمی‌کنند، و او چشم‌ها را احاطه می‌کند، و او دقیق و آگاه است».

﴿قَدۡ جَآءَکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِیَ فَعَلَیۡهَاۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ١٠٤[الأنعام: ۱۰۴].«به راستی که دلایل روشنی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است، پس هر کس ببیند به سود خودش است و هرکس کور شود به زیان خودش است، و من بر شما مراقب نیستم».

خداوند متعال خبر می‌دهد با وجود این که بر بندگانش احسان نموده و خود را با نشانه‌ها و دلایل روشن و حجت‌های واضح شناسانده است، اما مشرکین اعم از قریش و دیگران، شریکانی از جن و فرشتگان که آفریده‌های خدا هستند و چیزی از ویژگی‌های ربوبیت و الوهیت در آنها نیست برای او قرار داده، و آنها را به فریاد خوانده و می‌پرستند. پس، آنها را شرکای کسی قرار داده‌اند که آفرینش و امر در دست او است، و سایر نعمت‌ها را ارزانی نموده، و همه سختی‌ها و رنجها را دور می‌نماید. همچنین مشرکین از روی نادانی و به دروغ پسران و دخترانی را برای خدا تراشیده‌اند. و کیست ستمگرتر از کسی که بدون علم و آگاهی درباره خدا چیزی بگوید؟ و زشت‌ترین نقص و کمبودی را که خداوند از آن پاک و مبّرا است به دروغ به او نسبت دهد؟! بنابراین، خداوند خویشتن را از آنچه مشرکین به دروغ به او نسبت می‌دادند، تبرئه نمود و فرمود: ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَصِفُونَپاک است خداوند از آنچه که او را بدان توصیف می‌کنند، زیرا او به هر کمالی متصف و از هر نقص و آفت و عیبی پاک و منّزه است.

﴿بَدِیعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِپدید آورنده و آفریننده آسمان‌ها و زمین است. و آفرینش آنها را به خوبی و بدون این‌که از قبل نمونه‌ای داشته باشند، به بهترین صورت آفریده است، که خردمندان نمی‌توانند مانند آن را پیشنهاد کنند، و در آفرینش آسمان‌ها و زمین هیچ شریک و وزیری ندارد.

﴿أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞچگونه ممکن است برای خدا فرزندی باشد، در حالی که او خدای برتر و بی‌نیاز است؟ و او کسی است که فرزند و همسری ندارد، و از مخلوقاتش بی‌نیاز است و همه مخلوقات در تمامی حالات خود به او نیازمندند. و فرزند باید از جنس پدرش باشد، و خداوند آفریننده هرچیزی است و هیچ‌کدام از مخلوقات به هیچ صورتی با خدا مشابهت ندارند.

وقتی که بیان داشت هر موجودی آفریده او است، بیان کرد که علم و آگاهی او همه اشیا را فرا گرفته است، پس فرمود: ﴿وَهُوَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٞو او به هر چیزی دانا است، ذکر «علم» پس از «خلق» به مثابه ارائه دلیل عقلی است بر ثبوت علوم او. این دلیل عقلی عبارت است از مخلوقات و نظام کامل و متقن جهان آفرینش.

جهان هستی بر گستردگی علم آفریننده و کمال حکمت او دلالت می‌نماید. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ١٤[الملک: ۱۴]. «آیا کسی که آفریننده است و مردمان را آفریده است، حال و وضع آنان را نمی‌داند حال آن‌که او لطیف و آگاه و بسیار باریک بین است؟!». و در جای دیگری نیز می‌فرماید: ﴿وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ[یس: ۸۱]. «و او آفریننده دانا است». خدایی که همه چیز را آفریده و اندازه‌گیری نموده است.

﴿ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡاین است خدا پروردگار شما، معبودی که شایسته است از صمیم قلب او را دوست بداریدو در برابر او سر مذلت بر خاک نهاد، همه جهان آفرینش را با نعمت خویش پرورش داده و انواع رنجها و سختی‌ها را از انسان‌ها دور کرده است. ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ خَٰلِقُ کُلِّ شَیۡءٖ فَٱعۡبُدُوهُهیچ معبود بر حقی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است، پس او را بپرستید. وقتی ثابت شد که او معبود بر حق است و جز او معبود حقیقی دیگری وجود ندارد، همه عبادت‌ها را خالصانه برای او انجام دهید، و هدفتان از انجام آن فقط رضای وی باشد. زیرا آنچه از مردم خواسته شده همین است و برای همین هدف آفریده شده‌اند. ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦[الذاریات: ۵۶]. «و جن و انسان را نیافریده‌ام مگر برای این‌که مرا عبادت کنند».

﴿وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٞو هر چیزی تحت وکالت و سرپرستی او قرار دارد، همه را آفریده و به اصلاح و تدبیر شئون آنها می‌پردازد. و مشخص است کاری که در آن تصرف می‌شود، درستی و کامل بودن و انتظام کامل آن برحسب حالت کسی است که به وکالت و سرپرستی آن کار می‌پردازد.

و وکالت خداوند بر کارها مانند وکالت مردم نیست، زیرا وکالت مردم، نیابی است و وکیل تابع موکل خود است. اما وکالت و سرپرستی خداوند باری تعالی از جانب خودش است و متضّمن کمال علم و حسن تدبیر و نیکوکاری و دادگری است. پس امکان ندارد که هیچ‌کسی بتواند از کار خداوند ایراد بگیرد و در صنعت و آفرینش وی خلل و نقصی مشاهده کند و در تدبیر و مدیریت او کمبودی بیابد.

و از جمله وکالت خداوند این است که تبیین دینش را به عهده گرفته و آن را از هر تغییر و تحریفی حفظ کرده است. نیز حفاظت از مؤمنان و مصون داشتن آنها را از آنچه که ایمان و دین‌شان را از بین می‌برد بر عهده گرفته است.

﴿لَّا تُدۡرِکُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُبه خاطر عظمت و کمالش چشم‌ها او را احاطه نمی‌کنند گرچه در آخرت او را می‌بینند و با نگاه کردن به چهره بزرگوار خدا شاد می‌شوند.

پس نفی احاطه و «ادراک»، دیدن را نفی نمی‌کند بلکه به طریق مفهوم، دیدن را ثابت می‌نماید. زیرا نفی ادراک که دقیق‌ترین صفت رویت است دال بر ثبوت رویت و دیدن است، زیرا اگر منظورش نفی دیدن بود، می‌فرمود: «لا تراه الأَبصَارُ»، چشم‌ها او را نمی‌بینند. و یا عبارتی شبیه این را می‌آورد. پس دانسته شد که در این آیه دلیلی بر صحّت مذهب کسانی وجود ندارد که رویت پروردگارشان را در آخرت نفی می‌کنند، بلکه این آیه کاملا مخالف عقیده و گفتار آنها است. ﴿وَهُوَ یُدۡرِکُ ٱلۡأَبۡصَٰرَو او خدایی است که علم و آگاهی‌اش پنهان و آشکار را احاطه نموده، و شنوایی او تمام اصوات آشکار و پوشیده را در برگرفته است و بینایی او همه دیدنی‌های کوچک و بزرگ را در برگرفته است. ﴿وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُو او خدایی است که دانش و آگاهی‌اش دقیق است تا جایی که امور پنهان و پوشیده را در می‌یابد.

و از جمله لطف و مهربانی او این است که بنده را به‌سوی مصالح دینش سوق می‌دهد و او را به مصالح و مقاصد خیر می‌رساند، و به سعادت و جاودانگی خیر می‌رساند، و به سعادت و جاودانگی و رستگاری همیشگی نایل می‌گرداند، به گونه‌ای که خود تصور آن را نداشته است.

تا جایی که خداوند کارهایی را برای او مقدر می‌نماید که بنده آن را نمی‌پسندد، و از آن دردمند می‌شود، و از خداوند می‌خواهد که آن را از وی دور کند، اما خداوند می‌داند که دین بنده‌اش با آن درست‌تر می‌شود، و کمال و رشدش به آن منوط است. پس پاک است خدایی که به امور دقیق و پنهان آشنا است، و بسیار آگاه و لطیف و نسبت به مومنان مهربان است.

﴿قَدۡ جَآءَکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَنۡ أَبۡصَرَ فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ عَمِیَ فَعَلَیۡهَاۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ١٠٤بدون شک دلایل روشنی از جانب پروردگارتان پیش شما آمده است، پس هرکس به دیده بصیرت بنگرد به سود او، و هرکس کور شود به زیان خودش است، و من مراقب و مسئول شما نیستم.

وقتی که خداوند دلایل روشن و واضحی را بر صحت مطالب و اهداف راستین دین بیان کرد، توجه بندگان را به این نکته معطوف ساخت که هدایت و عدم هدایت آنان به نفع یا ضرر خودشان است، پس فرمود: ﴿قَدۡ جَآءَکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمۡنشانه‌ها و دلایلی که حق را بیان می‌دارد به نزد شما آمده است، که به خاطر فصاحت و بیان روشن آن و در برگرفتن معانی مهم و حقایق زیبا، همچون خورشید فروزان بر قلب و چشم‌ها می‌درخشند. چون این آیات از جانب پروردگار آمده‌اند، پروردگاری که آفریده‌‌هایش را با انواع نعمت‌های آشکار و پنهان که بزرگ‌ترین و برترین آن روشن کردن آیات و توضیح امور مشکل است، پرورش داده‌است. ﴿فَمَنۡ أَبۡصَرَپس هرکس در پرتو این آیات ببیند و به مقتضای آن عمل نماید، ﴿فَلِنَفۡسِهِبه نفع خودش است، زیرا خداوند بی‌نیاز و ستوده است. ﴿وَمَنۡ عَمِیَو هرکس کور شود، به این صورت که قدرت دیدن را داشته باشد اما چشمانش را ببندد، و از منکرات و معاصی بازداشته شود اما باز نیاید، و حق برای او بیان شود اما از آن فرمان نبرد و تسلیم آن نشود، و سرخم نکند، پس زیان کوری‌اش به خودش بر می‌گردد.

﴿وَمَآ أَنَا۠و من پیامبر، ﴿عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖهمیشه محافظ و مراقب اعمال‌تان نیستم، بلکه فقط بر من رساندنِ آشکار واجب است، و من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام، و این کار را کرده‌ام، و آنچه را که خداوند به‌سوی من فرستاده است، رسانده‌ام. پس وظیفه من همین است و مسئولیت بیشتری ندارم.

آیه‌ی ۱۰۸-۱۰۵:

﴿وَکَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ ٱلۡأٓیَٰتِ وَلِیَقُولُواْ دَرَسۡتَ وَلِنُبَیِّنَهُۥ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١٠٥[الأنعام: ۱۰۵].«و همچنان (که در این قرآن براهین آشکاری در رابطه با توحید و نبوتّ و معاد برای مشرکان بیان نمودیم) آیات را (در رابطه با هر چیزی که آن را ندانند) بیان می‌داریم تا (آن هنگام به دروغ) بگویند: تو درس خوانده‌ای (و آن را از اهل کتاب یاد گرفته‌ای) و تا آن را برای قومی که می‌دانند بیان داریم، و (آنان همان کسانی‌اند که به پیامبر و آنچه که بر وی نازل شده است ایمان دارند)».

﴿ٱتَّبِعۡ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن رَّبِّکَۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٠٦[الأنعام: ۱۰۶].«از آنچه که از جانب پروردگارت به‌سوی تو وحی شده است پیروی کن، هیچ معبود بر حقی جز او نیست، و از مشرکین روی بگردان».

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَکُواْۗ وَمَا جَعَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ حَفِیظٗاۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡهِم بِوَکِیلٖ١٠٧[الأنعام: ۱۰٧].«و اگر خدا می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند، و ما ترا مراقب ایشان قرار نداده‌ایم، و ترا مکلف نساخته‌ایم که به اصلاح احوال‌شان بپردازی».

﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَیَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَیۡرِ عِلۡمٖۗ کَذَٰلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمۡ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرۡجِعُهُمۡ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٠٨[الأنعام: ۱۰۸].«و کسانی را ناسزا نگویید که غیر از خدا را به فریاد می‌خوانند، تا آنان تجاوزکارانه و از روی نادانی خدا را دشنام ندهند، این چنین برای هر ملت و هر گروهی کارهایشان را آراسته‌ایم، سپس بازگشت‌شان به‌سوی پروردگارشان است و آنگاه آنان را از آنچه که می‌کردند آگاه می‌سازد».

خداوند تبارک و تعالی مومنان را از کاری که در اصل جایز، و بلکه مشروع و مطلوب بوده است نهی می‌کند، و آن عبارت از دشنام دادن به خدایان مشرکانی است که بت‌هایی دروغین را به خدایی گرفته‌اند. مسلمانان با اهانت و دشنام دادن به خدایان آنان درصدد آن بودند که به خدا نزدیکی جویند. اما از آنجا که این دشنام دادن راهی برای دشنام دادن مشرکان به پروردگار جهانیان می‌شود، و باید ذات عظیم او از هر عیب و آسیب و دشنام و زشتی منزه دانسته شود، خداوند از دشنام دادن به خدایان مشرکین نهی کرد، چون آنها به خاطر دین‌شان به جوش می‌آیند، و برای آن تعصب می‌ورزند، زیرا خداوند برای هر امتی عمل‌شان را آراسته و زیبا نموده است، و آن را خوب و زیبا می‌بینند، و به هر راهی از آن دفاع می‌کنند. به گونه‌ای که اگر مسلمانان خدایانشان را دشنام دهند، آنها به خداوند پروردگار جهانیان که عظمت و شکوه او در دل‌های نیکوکاران و بدکاران ریشه دوانده است، دشنام می‌دهند. اما در روز قیامت بازگشت همه مردم به‌سوی خدا است، و همه بر خدا عرضه شده، و اعمال‌شان پیش او آورده می‌شود. پس آنان را به خوب و بدی که کرده‌اند آگاه می‌سازد.

و در این آیه کریمه دلیلی بر صحت این قاعده شرعی وجود دارد: وسایل، با کار و اهداف ارزیابی می‌شوند، و این‌که وسیله و راهِ به‌سوی حرام گرچه در اصل جایز و روا باشد اما مادامی که به شرّ منتهی شود حرام می‌باشد.

آیه‌ی ۱۱۱-۱۰٩:

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَئِن جَآءَتۡهُمۡ ءَایَةٞ لَّیُؤۡمِنُنَّ بِهَاۚ قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِۖ وَمَا یُشۡعِرُکُمۡ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتۡ لَا یُؤۡمِنُونَ١٠٩[الأنعام: ۱۰٩].«مشرکان با همۀ توان خود و با تأکید سوگند خوردند که اگر نشانه‌ای پیش آنها بیاید به آن ایمان خواهند آورد، بگو: نشانه‌ها و معجزات نزد خدا است، و شما چه می‌دانید اگر برای ایشان (معجزه هم) بیاید باز ایمان نمی‌آورند».

﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠[الأنعام: ۱۱۰].«و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌سازیم، آن‌گونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنان را در گمراهیشان سرگشته رها می‌کنیم».

﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١[الأنعام: ۱۱۱].«و اگر فرشتگان را به‌سوی آنها می‌فرستادیم، و مردگان با آنها سخن می‌گفتند، و هر چیزی را آشکارا در مقابل آنان گرد می‌آوردیم، باز هم ایمان نمی‌آوردند ـ مگر این‌که خدا بخواهد ـ اما بیشترشان نادانند».

مشرکانی که پیامبر محمد صرا تکذیب می‌کردند با محکم‌ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند. ﴿جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡیعنی با همه تاب و توان سوگند خوردند و آن را موّکد کردند. ﴿لَئِن جَآءَتۡهُمۡ ءَایَةٞکه اگر معجزه و دلیلی پیش آنها بیاید که بر راستی محمد صدلالت نماید، ﴿لَّیُؤۡمِنُنَّ بِهَاحتما به آن ایمان خواهند آورد. و هدف آنان از این سخن هدایت نبود، بلکه هدف‌شان دفع اعتراضی بود که به آنان وارد می‌شد، و می‌خواستند چیزهایی را که پیامبر آورده بود رد کنند. زیرا خداوند پیامبرش صرا با آیات روشن و دلایل واضح تایید نمود، و چنانچه مشرکان این حقیقت را مورد عنایت قرار می‌دادند کوچک‌ترین شبهه و اشکالی در صحت آن باقی نمی‌ماند. و آنان بعد از آن‌که آیات و دلایل قاطعی را مشاهده کردند، باز از پیامبر خواستند که دلایل دیگری بیاورد و این جز سرسختی و لجاجت چیز دیگری نیست، و نباید به آن پاسخ داد، بلکه گاه پاسخ ندادن به آن بهتر است. زیرا سنت خدا در میان بندگانش به این شیوه جاری شده است، آنانی که از پیامبران درخواست کردند معجزات دلایلی را ارائه کنند، وقتی که دلیل و معجزات نزدشان آمد و به آن ایمان نیاوردند خداوند فورا آنها را عذاب داد. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّمَا ٱلۡأٓیَٰتُ عِندَ ٱللَّهِبگو: مجازات فقط پیش خداست، خداست که هرگاه بخواهد آن را می‌فرستد، و هرگاه بخواهد آن را نمی‌فرستد، و از آن جلوگیری می‌کند، و من در این رابطه اختیاری ندارم. پس درخواست شما از من مبنی بر این‌که معجزه بیاورم، ظلم است، و در اختیار من نیست.

شما فقط می‌توانید توضیح بیشتری را در رابطه با آنچه که آورده‌ام طلب کنید، و به آن ایمان بیاورید. و این توضیح از جانب من حاصل شد، با وجود این نیز اگر مجازات به‌سوی آنان روانه شود معلوم نیست که ایمان می‌آورند یا نه. بنابر این فرمود: ﴿وَمَا یُشۡعِرُکُمۡ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتۡ لَا یُؤۡمِنُونَو شما ای مومنان! چه می‌دانید که اگر معجزات برای ایشان آورده شود ایمان بیاورند؟

﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَنَذَرُهُمۡ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١٠و چنانچه نخستین بار دعوت‌گر پیش آنها بیاید و حجت بر آنان اقامه شود، و ایمان نیاورند، با دگرگون کردن دل‌ها و ایجاد مانع میان آنها و ایمان، و توفیق ندادنشان برای در پیش گرفتن راه راست، آنان را مجازات می‌کنیم. و این ناشی از عدل خدا وحکمت او نسبت به بندگانش است، زیرا آنان بندگانی هستند که بر خود جنایت کرده‌اند، و خداوند دروازه رحمت خویش را به روی آنها گشوده است، اما آنها وارد نمی‌شوند، و راه را برای‌شان روشن کرده، اما آن را در پیش نمی‌گیرند. پس، از توفیق الهی محروم شدند، و این با حالات‌شان مناسب است.

آنها ایمان را فقط به خواست و اراده خودشان معلق کرده بودند، و به خدا اعتماد و توکل نداشتند و این بزرگ‌ترین اشتباه آنان محسوب می‌شود، زیرا اگر معجزات بزرگی نیز از قبیل این‌که فرشتگان نزد آنها بیایند، و بر صدق رسالت پیامبر گواهی بدهند، و مردگان با آنان سخن بگویند، و به زنده شدن پس از مرگ گواهی دهند، ﴿وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗاو هر چیزی را آشکارا و در برابر آنها گرد آوریم تا با آنها سخن بگویند، و آنها را به طور مستقیم مشاهده کنند، و بر صدق آنچه پیامبر آورده است گواهی دهند، باز هم اگر خداوند نخواهد ایمان نمی‌آورند، ولی بیشترشان نادانند. به همین جهت ایمان خود را مشروط به آمدن و آشکار شدن معجزات کرده‌اند.

اما ع قل و دانش حکم می‌کند که هدفِ بنده پیروی کردن از حق باشد و آن را با در پیش گرفتن راه‌های که خدا بیان کرده است بجوید و به آن عمل نماید، و در راستای پیروی کردن از اوامر خدا از وی کمک بخواهد، و به توانایی و حرکت خود اعتماد ننماید، و دلایل و معجزاتی را که فایده‌ای برای وی در بر ندارد طلب نکند.

آیه‌ی ۱۱۳-۱۱۲:

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّٗا شَیَٰطِینَ ٱلۡإِنسِ وَٱلۡجِنِّ یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١١٢[الأنعام: ۱۱۲].«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم. گروهی از آنها سخنان فریبنده و بی‌اساس را پنهانی به گروه دیگر القا می‌کنند، تا ایشان را فریب دهند، و اگر پروردگارت می‌خواست چنین کاری را نمی‌کردند، پس آنان را بگذار تا دروغ ببافد».

﴿وَلِتَصۡغَىٰٓ إِلَیۡهِ أَفۡ‍ِٔدَةُ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَلِیَرۡضَوۡهُ وَلِیَقۡتَرِفُواْ مَا هُم مُّقۡتَرِفُونَ١١٣[الأنعام: ۱۱۳].«و تا دل‌های کسانی که به آخرت باور ندارند به آن (سخن باطل) گرایش پیدا کند، و آن را بپسندند و مرتکب چیزی شوند که باید مرتکب شوند».

خداوند متعال پیامبرش صرا دلجویی داده و می‌فرماید: هم چنان‌که دشمنانی را برای تو قرار داده‌ایم که دعوتت را رد کرده و با تو مبارزه می‌نمایند، و نسبت به تو حسادت می‌ورزند، این سنت ما است که برای هر پیامبری که وی را به‌سوی مردم فرستاده‌ایم دشمنانی از انس و جن قرار داده‌ایم، که برخلاف آنچه آنان آورده‌اند بپاخاسته‌اند. ﴿یُوحِی بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ زُخۡرُفَ ٱلۡقَوۡلِ غُرُورٗابرخی از آنان کار باطلی را که به‌سوی آن دعوت می‌کنند، برای برخی دیگر می‌آرایند، و سخنان آراسته را به آنان القا می‌کنند، و آن را به بهترین صورت درمی آورند تا بی‌خردان فریب آن را بخورند، و نادانانی که حقایق را نمی‌فهمند و مفاهیم را درک نمی‌کنند، از آن فرمان برند.

این عبارت و کلام آراسته شده و بی‌اساس و فریبکارانه، مورد پسند آنها واقع می‌شود، و از آن خشنود می‌گردند، در نتیجه حق را باطل، و باطل را حق می‌دانند. بنابر این فرمود: ﴿وَلِتَصۡغَىٰٓ إِلَیۡهِو تا به این خسن فریبنده و به ظاهر زیبا، تمایل پیدا کند، ﴿أَفۡ‍ِٔدَةُ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِدل‌های کسانی‌که به روز قیامت ایمان ندارند، چون ایمان نداشتن به روز قیامت و بی‌بهره بودن از عقل و خرد، آنان را بر این امر وامی دارد. ﴿وَلِیَرۡضَوۡهُو تا آن ‌را بپسندند. یعنی بعد از این‌که به آن تمایل پیدا کردند از آن خشنود می‌شوند. پس نخست به آن گرایش و تمایل پیدا کرده و این کلمات آراسته شده و به ظاهر زیبا را می‌شنوند و از آن خشنود شده و آن را می‌پسندند، و در دل‌هایشان زیبا جلوه می‌کند وتبدیل به عقیده‌ای ریشه دار و یکی از ویژگی‌های آنها می‌گردد. در نتیجه مرتکب کردار و گفتارهایی زشت می‌شوند. یعنی کردار و رفتار دروغینی انجام می‌دهند که زاده این عقیده زشت است.

پس این است حالت فریب خوردگانی که از انسان‌های سرکش و شیطان صفت، و جن‌ها پیروی کرده و دعوت‌شان را می‌پذیرند. و اما کسانی که به روز قیامت ایمان دارند، و دارای خرد و اندیشه کامل و متین هستند، فریب این لفّاظی‌ها و کلمات و جملات بی‌اساس را نمی‌خورند و در چنگال این فریب کاری‌ها نمی‌افتند. بلکه به شناخت حقایق روی آورده و به مفاهیمی می‌نگرند که به‌سوی آن فراخوانده می‌شوند. پس اگر آن مفاهیم حق باشد آن را می‌پذیرند، و تسلیم آن می‌شوند، گرچه م فاهیم با کلمات و عبارت‌های ناقص و غیره کامل ادا شود. و اگر آن مفاهیم باطل باشد، آن را بر پیشانی منادی‌اش هرکه باشد کوبیده و آن را رد می‌کنند، گرچه این مفاهیم در لباسی زیبا و فریبنده‌تر از ابریشم عرض اندام کند.

یکی از حکمت‌های الهی در این‌که برای پیامبران، دشمنان و برای باطل یاورانی قرار داده است که به‌سوی آن دعوت می‌کنند، این است که بندگانش را مورد آزمایش و امتحان قرار دهد، و راستگو از دروغگو، و عاقل از نادان، و بینا از کور متمایز گردد. و از جمله حکمت‌های او در این مورد بیان و توضیح حق است، زیرا وقتی که باطل با حق به نبرد بپردازد و در برابر آن مقاومت کند، حق روشن و واضح می‌شود، و دلایل حق و شواهدی که بر راستی و حقیقت حق، و باطل بودن باطل دلالت می‌نمایند روشن می‌گردند، و این چیزی است که رقابت کنندگان در آن به رقابت می‌پردازند.

آیه‌ی ۱۱۵-۱۱۴:

﴿أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِی حَکَمٗا وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مُفَصَّلٗاۚ وَٱلَّذِینَ ءَاتَیۡنَٰهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ یَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّۖ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ١١٤[الأنعام: ۱۱۴]. «پس، آیا غیر از خدا داوری را بجویم؟ حال آن‌که او کسی است که کتاب را به صورت روشن و واضح به‌سوی شما نازل کرده است. و کسانی که کتاب را بدی‌شان داده‌ایم، می‌دانند که آن از جانب پروردگارت به حق نازل دشه است. پس، تو از شک کنندگان مباش».

﴿وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗاۚ لَّا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ١١٥[الأنعام: ۱۱۵].«و فرمان و سخن پروردگارت صادقانه و دادگرانه انجام پذیرفت، هیچ‌کس نمی‌تواند فرمان‌های او را دگرگون نماید و او شنوای دانا است».

ای پیامبر! بگو: ﴿أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِی حَکَمٗاآیا غیر از خدا قاضی و حاکمی برگیرم که برای داوری پیش او بروم، و به اوامر و نواهی او پایبند باشم؟ همانا هر آنچه غیر از خدا است محکوم است، و حاکم نیست، و داوری و تدبیر مردم مشتمل بر نقص و کمبود می‌باشد. قاضی و داور، خداوند یگانه ایست که یکتاست، و شریکی ندارد، و آفرینش و امر در دست اوست.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ إِلَیۡکُمُ ٱلۡکِتَٰبَ مُفَصَّلٗاو اوست که کتاب را به صورت مشروح و مفصّل بر شما نازل کرد. یعنی حلال و حرام و احکام شرع و اصول و فروع دین را در آن توضیح داده‌است، و هیچ بیان و توضیحی روشنتر از آن، و هیچ دلیلی بالاتر از آن وجود ندارد، و هیچ حکم و فرمانی زیباتر از حکم وی نیست، و هیچ سخنی راست‌تر از سخن وی وجود ندارد. چون احکامش در بردارنده حکمت رحمت است.

و پیروان کتاب‌های گذشته از قبیل یهودیان و نصارا به این اعتراف می‌کنند، ﴿یَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّو می‌دانند که آن از جانب پروردگارت و به حق نازل شده است. به همین جهت اخباری که در کتاب‌های یهود و نصارا در این زمینه آمده است متفق می‌باشد. ﴿فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَبنابر این هرگز در این زمینه شک نکن و از شک کنندگان مباش.

سپس مفصّل و مشروح بودن آن را بیان کرد و فرمود: ﴿وَتَمَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗاو سخنان و فرمان پروردگارت صادقانه و دادگرانه انجام پذیرفت. یعنی در اخبار و سخن‌هایش صادق و در امر و نهی‌اش دادگر است. پس راست‌تر از اخبار خداوند که در این کتاب عزیز آمده است، و دادگرانه‌تر از اوامر و نواهی وی وجود ندارد. ﴿لَّا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِو هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخ نانش نیست، چون آن را محافظت نموده و در بالاترین حد راستی و در اوج حقانیت قرار داده‌است، پس تغییر دادن آن ممکن نیست، و نمی‌توان سخنانی زیباتر از آن را پیشنهاد کرد. ﴿وَهُوَ ٱلسَّمِیعُو او همه صداها را علی رغم اختلاف زبان‌ها و تنوع نیازها می‌شنود. ﴿ٱلۡعَلِیمُو دانا و آگاه است، و دانش و آگاهی او درون‌ها و برون‌ها، پنهان و آشکار و گذشته و آینده را در بر گرفته است.

آیه‌ی ۱۱٧-۱۱۶:

﴿وَإِن تُطِعۡ أَکۡثَرَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ١١٦[الأنعام: ۱۱۶].«و اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند پیروی نمایی، ترا از راه خدا گمراه می‌سازند. آنان جز از گمان (خویش) پیروی نمی‌کنند، و جز از روی ظن و تخمین سخن نمی‌گویند».

﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِۦۖ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ١١٧[الأنعام: ۱۱٧]. «بدون شک پروردگارت به (حال) کسی که از راه او منحرف می‌شود داناتر است، و او به راه یافتگان آگاه‌تر می‌باشد».

خداوند، پیامبرش محمد صرا از پیروی کردن از بیشتر مردم بازداشته و می‌فرماید: ﴿وَإِن تُطِعۡ أَکۡثَرَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِو اگر از بیشتر کسانی که در زمین هستند پیروی کنی، ترا از راه خدا منحرف می‌سازند، زیرا بیشتر آنها در ادیان و اعمال و علوم‌شان به بیراهه رفته‌اند، دین‌شان فاسد، و اعمال‌شان پیرو خواست‌هایشان است، و در دانش و علوم خود تحقیق نمی‌کنند، و آگاهی و علوم آنها انسان را به راه راست نمی‌رساند.

بلکه از گمان خویش پیروی می‌کنند، گمانی که آدمی را به حق نمی‌رساند و از حق بی‌نیاز نمی‌کند. و از روی ظن و تخمین در مورد خدا مطلب پوچ و بی‌اساس می‌گویند، و هر کس این‌گونه باشد شایسته است که خداوند بندگانش را از او برحذر دارد، و حالات‌شان را برای آنها توصیف کند، زیرا این موضوع گرچه خطاب به پیامبر صاست اما امتش نیز در سایر احکامی که به آن حضرت اختصاص ندارد، پیرو او هستند.

و خداوند از همه راستگوتر است، و ﴿هُوَ أَعۡلَمُ مَن یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِو می‌داند چه کسانی از راه او منحرف می‌شوند، و او راه یافتگان و هدایت شدگان را بهتر می‌شناسد. پس بر شما مومنان واجب است تا اندرزها و اوامر و نواهی خدا را پیروی کنید، چون او مصالح و منافع شما را بهتر می‌داند، و از خودتان نسبت به شما مهربانتر است.

این آیه دلالت می‌نماید که برای اثبات حقانیت حق، به کثرت پیروان آن استناد نمی‌شود، و کم بودن افرادی که راهی را در پیش گرفته‌اند دلیل بر آن نیست که آنها بر حق نیستند، بلکه واقعیت بر خلاف این است زیرا اهل حق تعدادشان اندک و ارزش و پاداششان نزد خدا بزرگ است.

بلکه باید حق و باطل را از راه‌هایی که انسان را بدان می‌رسانند، شناخت.

آیه‌ی ۱۱٩-۱۱۸:

﴿فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ إِن کُنتُم بِ‍َٔایَٰتِهِۦ مُؤۡمِنِینَ١١٨[الأنعام: ۱۱۸].«پس بخورید از آنچه نام خدا بر آن برده شده است اگر شما به آیات او ایمان دارید».

﴿وَمَا لَکُمۡ أَلَّا تَأۡکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَقَدۡ فَصَّلَ لَکُم مَّا حَرَّمَ عَلَیۡکُمۡ إِلَّا مَا ٱضۡطُرِرۡتُمۡ إِلَیۡهِۗ وَإِنَّ کَثِیرٗا لَّیُضِلُّونَ بِأَهۡوَآئِهِم بِغَیۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُعۡتَدِینَ١١٩[الأنعام: ۱۱٩].«و شما را چه شده است که از گوشت حیوانی که نام خدا بر آن برده شده است نمی‌خورید؟ حال آن‌که خداوند آنچه را که بر شما حرام کرده ـ جز آنچه بدان ناچار شده‌اید ـ به تفصیل برایتان بیان نموده است. و به‌راستی بسیاری (از مردم، دیگران را) بدون آگاهی و از روی هوی و هوس گمراه می‌سازند. بی‌گمان پروردگارت به تجاوزکاران آگاه‌تر است».

خداوند متعال بندگان مومنش را به مقتضای ایمان‌شان فرمان می‌دهد که اگر مومن هستند باید گوشت حلال چهارپایان و دیگر حیوانات را بخورند، حیواناتی که هنگام سربریدن، نام خدا بر آن برده شده است. و به حلال بودن آن اعتقاد دارد. و نباید مانند اهل جاهلیت عمل کنند، که از جانب خودشان بسیاری از چیزهای حلال را حرام ساخته بودند، و این ناشی از گمراهی آنان بود و شیطان‌هایشان آنان را بدان سو برده بودند.

پس خداوند بیان داشت که نشان و علامت مومنان، مخالفت با اهل جاهلیت است، و نباید در این عادات زشت که تغییر شریعت خدا را در بردارد مانند آنان باشند، و از خوردن آنچه که نام خدا بر آن برده شده است امتناع کنند.

زیرا خداوند برای بندگانش آنچه را که بر آنان حرام است توضیح داده‌است، پس، از ترس این‌که مبادا در حرام گرفتار شوند هیچ اشکال و شبهه‌ای که ایجاب کند از خوردن برخی از چیزهای حلال امتناع ورزند، برای‌شان باقی نمانده است. و آیه شریفه دلالت می‌نماید که اصل در هرچیزی، و به ویژه در خوراکی‌ها جایز بودن است، و هرگاه شریعت چیزی را حرام نکند آن چیز حلال است. پس آنچه که خداوند در مورد آن سکوت کرده است، حلال می‌باشد، زیرا خداوند حرام را به طور مشروح بیان کرده، و آنچه را که بیان نکرده است، حرام نیست.

با وجود این حرامی که خداوند آن را بیان کرده و توضیح داده‌است، به هنگام ضرورت و ناچاری و گرسنگی مباح و جایز نموده است، همان‌طور که فرموده است: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ[المائدة: ۳]. «گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک بر شما حرام شده است».

در آخر می‌گوید: ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّ فِی مَخۡمَصَةٍ غَیۡرَ مُتَجَانِفٖ لِّإِثۡمٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ[المائدة: ۳]. «اما هر کس در حالت گرسنگی بدون این‌که به گناه متمایل باشد به خوردن محرّمات ناچار شود، خداوند بخشنده و مهربان است».

سپس خداوند پیامبر و مومنان را از بسیاری از مردم برحذر داشت و فرمود: ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا لَّیُضِلُّونَ بِأَهۡوَآئِهِمو همانا بسیاری از مردم با هوی و هوس خود مردم را گمراه می‌سازند، ﴿بِغَیۡرِ عِلۡمٍبدون علم و دلیل. پس بنده باید از امثال این‌ها پرهیز کند، و علامت چنین افرادی همانطور که خدا برای بندگانش توصیف نموده است این است که دعوتشان مبتنی بر دلیلی نیست و حجت شرعی ندارند، بلکه مبتنی بر شبهه‌هایی برخاسته از خواست‌های فاسد و نظرات باطل‌شان است. پس ایشان به شریعت و آئین الهی و بندگان خدا تجاوز کرده‌اند، و خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد.

به خلاف هدایت کنندگانِ راه یافته، چرا که آنها به‌سوی حق فرا می‌خوانند، و دعوت خود را با دلایل عقلی و نقلی تایید می‌کنند، و در دعوتشان جز به دنبال خشنودی خداوند و نزدیک شدن به او نیستند.

آیه‌ی ۱۲۰:

﴿وَذَرُواْ ظَٰهِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَبَاطِنَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَکۡسِبُونَ ٱلۡإِثۡمَ سَیُجۡزَوۡنَ بِمَا کَانُواْ یَقۡتَرِفُونَ١٢٠[الأنعام: ۱۲۰].«و گناهانِ آشکار و پنهان را ترک کنید، همانا کسانی که گناه انجام می‌دهند به سب آنچه که مرتکب می‌شوند به زودی کیفر داده خواهند شد».

منظور از «اثم» همه گناهانی است که بنده را گناهکار ساخته و در ورطه گناه و حرج می‌اندازد، از قبیل چیزهایی که به حقوق خدا و حقوق بندگانش مربوط می‌شود. پس خداوند بندگانش را از ارتکاب گناه آشکار و پنهان نهی کرده است، گناهانی که مربوط به بدن و اعضای انسان هستند، و گناهانی که مربوط به قلب او می‌باشند.

و بنده به طور کامل نمی‌تواند گناهان آشکار و پنهان را ترک نماید مگر این‌که گناه را بشناسد. پس، شناخت گناهان قلبی و بدنی بر هر مکلفی واجب است. و بسیاری از گناهان بر بسیاری از مردم پوشیده هستند، بویژه گناهان قلب، مانند تکبر، خودپسندی، ریا و امثال آن. تا جایی که بسیاری از این گناهان در مردم وجود دارد اما آن را احساس نمی‌کنند، و این به خاطر روی گرداندن از علم و بینش است.

سپس خداوند متعال خبر داد کسانی که مرتکب گناهان آشکار و پنهان می‌شوند به زودی برحسب ارتکاب گناه و به اندازه گناهانشان کم باشد یا زیاد، کیفر و عذاب داده می‌شوند، و این کیفر و سزا گاه در آخرت داده می‌شود و گاه در دنیا. و مجازات دنیا گناهان اخروی را سبک می‌نماید.

آیه‌ی ۱۲۱:

﴿وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقٞۗ وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ١٢١[الأنعام: ۱۲۱]. «و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است، نخورید، همانا آن گناه است، و بی‌گمان شیاطین به دوستان خود القا می‌کنند تا با شما به مجادله بپردازند، و اگر از آنان اطاعت کنید همانا شما مشرک خواهید بود».

در این آیه از خوردن گوشت حیوانی نهی شده است که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شده است، مانند حیوانی که برای بت‌ها و خدایان مشرکین ذبح می‌شود، زیرا این نوع حیوانات برای غیر خدا سربریده شده‌اند، و در قرآن به طور ویژه به حرمت آن تصریح شده است. و حیوانی که هنگام ذبح بر آن نام خدا برده نشده اما برای خدا ذبح شده است مانند قربانی‌ها و یا حیوانی که به منظور خوردن گوشتش ذبح می‌شود اگر ذبح‌کننده به طور عمد و قصد اسم خدا را نبرده است نزد بسیاری از علما این ذبح حرام است و در مورد فوق داخل می‌باشد.

و فراموشکار که از روی فراموشی اسم خدا را نبرده است از این قاعده کلی بیرون می‌باشد، به دلیل نصوص دیگری که بر رفع اشکال از فرد فراموش کار دلالت می‌نمایند. و حیواناتی که بدون ذبح می‌میرند در این آیه داخل‌اند، زیرا آنها حیواناتی هستند که اسم خدا بر آنها برده نشده است. و خ داوند به طور ویژه بر حرام بودن آن تصریح نموده و فرموده است: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُو حیوان مردار بر شما حرام شده است. و شاید سبب نازل شدن این آیه عام بودن آیه‌ی ﴿وَلَا تَأۡکُلُواْباشد، به دلیل این‌که خداوند فرموده است: ﴿وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡو همانا شیطان‌ها به دوستان‌شان القا می‌کنند تا با شما از روی جهل به مجادله بپردازند. زیرا مشرکین وقتی که شنیدند خدا و پیامبرش مردار را حرام، و حیوان ذبح شده را حلال کرده‌اند، در حالی‌که آنها مردار را حلال می‌دانستند، از روی مخالفت با خدا و پیامبر و در قالب مجادله، و بدون دلیل و برهان گفتند: آیا آنچه را که خودتان می‌کشید، می‌خورید ولی آنچه را که خدا کشته است نمی‌خورید؟ منظورشان حیوان مردار بود.

و این نظری فاسد است که مبتنی بر هیچ دلیل و حجتی نمی‌باشد بلکه مبتنی بر آرا و افکار پوچ‌شان است، آرا و افکاری که اگر حق از آن پیروی می‌کرد آسمان‌ها و زمین و تمام کسانی که در آنها هستند منهدم شده و از بین می‌رفت. پس هلاک و نابود باد کسانی که عقل خود را بر شریعت و احکام خدا که تمام منافع عام و خاص بشریت را تضمین می‌کند مقدم می‌دارند. و این از آنها بعید نیست، این نظرات فاسد از القاءات دوستان شیطانی آنان است که می‌خواهند مردم را از دیشنان گمراه کنند، و آنها را فرا می‌خوانند تا از اهل دوزخ شوند.

﴿وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡو اگر در شرک ورزیدن و حلال کردن حرام، و حرام نمودن حلال از آنان پیروی کنید، ﴿إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَشما مشرک خواهید بود، چون آنها را دوستان خود گرفته اید، و در آنچه که آنان با مسلمین مفارقه و جدایی پیدا کردند موافقت نمودید، به همین خاطر روش شما همان روش آنان است.

این آیه شریفه دلالت می‌نماید که کشف و الهامات صوفی‌ها و امثال آنان که زیاد به وقوع می‌پیوندد، حقانیت آن تا زمانی که بر کتاب خدا و سنت پیامبر عرضه نشود تایید و تصدیق نمی‌گردد. پس اگر کتاب و سنت آن را مقبول دانست، پذیرفته می‌شود. و اگر با کتاب و سنت تضاد داشت، رد می‌گردد. و اگر مشخص نبود، در آن توقف می‌شود، نه تصدیق می‌شود ونه تکذیب.

زیرا وحی و الهام از جانب شیطان هم انجام می‌شود، و باید بین وحی و الهام شیطان ووحی و الهام خدا فرق گذاشت، و هریک را از دیگری تشخیص داد. و به خاطر فرق نگذاشتن بین این دو اشتباه و گمراهی‌های بی‌شماری به وجود آمده که جز خدا کسی آن را نمی‌داند.

آیه‌ی ۱۲۴-۱۲۲:

﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢٢[الأنعام: ۱۲۲].«آیا کسی که مرده بود، و ما او را زنده گردانیدیم، و برایش نوری قرار دادیم، که در پرتو آن در میان مردم راه برود مانند کسی است که در تاریکی گرفتار آمده و نمی‌تواند از آن بیرون بیاید؟ این‌گونه برای کافران آنچه می‌کردند آراسته شده است».

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا فِی کُلِّ قَرۡیَةٍ أَکَٰبِرَ مُجۡرِمِیهَا لِیَمۡکُرُواْ فِیهَاۖ وَمَا یَمۡکُرُونَ إِلَّا بِأَنفُسِهِمۡ وَمَا یَشۡعُرُونَ١٢٣[الأنعام: ۱۲۳].«و این چنین در هر شهری سردمداران مجرمش را می‌گماریم، تا در آنجا به نیرنگ بپردازند، ولی آنان جز به خودشان نیرنگ نمی‌زنند، اما نمی‌دانند».

﴿وَإِذَا جَآءَتۡهُمۡ ءَایَةٞ قَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ حَتَّىٰ نُؤۡتَىٰ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ رُسُلُ ٱللَّهِۘ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَیۡثُ یَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا کَانُواْ یَمۡکُرُونَ١٢٤[الأنعام: ۱۲۴].«و هرگاه آیه و دلیلی پیش آنها بیاید، می‌گویند: هرگز ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که مانند آنچه که به پیامبران خدا داده شده است به ما نیز داده شود. خداوند بهتر می‌داند که رسالت خود را کجا قرار دهد، به زودی کسانی را که مرتکب گناه و جنایت شدند، به سزای نیرنگشان در پیشگاه خدا شکنجه و خواری خواهد رسید، و به سبب نیرنگی که می‌ورزیدند عذاب سختی به ایشان می‌رسد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَوَ مَن کَانَآیا کسی که پیش از این‌که خدا او را هدایت نماید، ﴿مَیۡتٗامرده‌ای بود، و در تاریکی‌های کفر و جهل و گناهان فرو رفته بود، ﴿فَأَحۡیَیۡنَٰهُپس ما او را به وسیله نور علم و ایمان و طاعت زنده گرداندیم و او در پرتو این روشنایی میان مردم راه می‌رود، و کارهایش را می‌بیند و راه را از چاه تشخیص می‌دهد، و خیر و خوبی را می‌شناسد و آن را ترجیح می‌دهد، و تلاش می‌کند خیر و خوبی را در وجود خود و دیگران پیاده نماید، و بدی را می‌شناسد و از آن متنفر است و برای ترک و دور کردن آن از خود و دیگران تلاش می‌کند، آیا چنین کسی با فردی که در تاریکی جهل و گمراهی و کفر و گناه بسر می‌برد، برابر است؟ ﴿لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاو نمی‌تواند از این تاریکی‌ها بیرون رود، به گونه‌ای که راه‌ها بر او تاریک شده و اندوه وغم و بدبختی وی را فرا گرفته است. پس خداوند عقل‌ها را به وسیله‌ی چیزی که آن را درک می‌کنند و آن را می‌شناسند آگاه ساخته است که این دو برابر نیستند، همانطور که شب و روز، نور و ظلمت و زنده و مرده برابر نیستند. سوالی که در اینجا به ذهن می‌رسد این است : چگونه کسی که بویی از عقل و خرد داشته باشد ترجیح می‌دهد که این‌گونه باشد، و در میان تاریکی‌ها حیران و سرگشته بماند؟پاسخ این است که ﴿زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَبرای کافران آنچه را انجام می‌دهند آراسته شده است.

پس همواره شیطان کارهایش را برای آنان خوب و نیکو نشان می‌دهد، و آن را در دل‌هایشان می‌آراید به گونه‌ای که کارهایشان را خوب و حق می‌پندارند، و این حالت تبدیل به باور و عقیده‌ای در قالب‌هایشان گشته و به صورت ویژگی ریشه دار آنان در می‌آید. بنابر این به زشتی‌ها و بدی‌هایی که بر آن قرار دارند خشنود می‌گردند.

کسانی که در تاریکی‌ها سرگشته و حیران، و در باطل متردد هستند، همه با هم برابر نیستند. برخی از آنها رهبران و فرماندهانی هستند که از آنها پیروی می‌شود، و برخی تابع و پیرو هستند که بر آنها ریاست می‌شود. گروه ا ول کسانی هستند که بر بدترین حالت‌ها قرار دارند. بنابر این فرمود: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَا فِی کُلِّ قَرۡیَةٍ أَکَٰبِرَ مُجۡرِمِیهَاو بدین‌گونه در هر شهری سردمداران مجرمش را می‌گماریم. یعنی روسا و سردمدارانی که جنایت آنها بزرگ و سرکشی‌شان شدید است. ﴿لِیَمۡکُرُواْ فِیهَاتا در آنجا با فریب کاری و دعوت به‌سوی راه شیطان و مبارزه با پیامبر و پیروانشان بوسیله گفتار و کردار، به نیرنگ بپردازند. و همانا فریب و دسیسه‌شان به خودشان برمی گردد، چون آنها مکر و نیرنگ می‌کنند، و خداوند نیز مکر می‌کند، و او بهترینِ مکرکنندگان است.

همچنین خداوند، بزرگان و پیشوایان هدایت را فراهم می‌سازد تا با این مجرمان مبارزه کنند و سخنان‌شان را به آنها برگردانند. با آنان در راه خدا جهاد می‌نمایند، و راه‌هایی را که انسان را به این هدف متعالی می‌رساند در پیش می‌گیرند، و خداوند آنها را یاری می‌کند، و رای و فکرشان را تصحیح می‌نماید، و قدم‌هایشان را استوار می‌گرداند. یک روز به نفع آنان است، و یک روز به نفع دشمنان‌شان، اما در نهایت پیروز و چیره می‌شوند و عاقبت از آن پرهیزگاران است.

علت این‌که سردمداران مجرم بر باطل خود پابرچا مانده، و پیام حقی را که پیامبران آورده‌اند رد می‌کنند، حسادت و سرکشی آنها است، پس گفتند: ﴿لَن نُّؤۡمِنَ حَتَّىٰ نُؤۡتَىٰ مِثۡلَ مَآ أُوتِیَ رُسُلُ ٱللَّهِما هرگز ایمان نمی‌آوریم مگر این‌که همانند آنچه به پیامبران خدا داده شده است از قبیلنبوت و رسالت، به ما نیز داده شود. و این سخن بیان‌گر اعتراض آنان به خدا، و تکبر ورزیدن آنان بر حق است، حقی که خداوند آن را توسط پیامبرانش نازل کرده و قبضه کردن فضل و احسان خدا است. پس خداوند اعتراض فاسدشان را رد نمود و خبر داد که آنان شایسته برخورداری از هیچ نوع خیر و خوبی نیستند، آنان هیچ خصلت خوبی ندارند که از بندگان صالح خدا محسوب شوند، تا چه رسد به این‌که پیامبر باشند. پس فرمود: ﴿ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَیۡثُ یَجۡعَلُ رِسَالَتَهُخداوند بهتر می‌داند که رسالت خویش را به عهده کسی بگذارد که صلاحیت دارد، و مسئولیت آن را به دوش می‌کشد، و او بههر اخلاق زیبایی متصف، و از هر زشتی پاک است، و خداوند بر اساس حکمت خویش هر صفت والا و برتری را به او بخشیده است.

و هر کس که چنین نباشد خداوند برترین و بهترین بخشش خود را به او واگذار نمی‌کند، چرا که لیاقت آن را ندارد، و اهل آن نیست. و این آیه دلیلی بر کمال حکمت خداوند متعال است، چون او گرچه مهربان و دارای بخشش گسترده و نیکی و احسان فراوان است، اما با حکمت است و بخشش خود را جز به اهل آن نمی‌دهد. سپس خداوند مجرمان را تهدید کرد و فرمود: ﴿سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ أَجۡرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ ٱللَّهِبه زودی از سوی خدا خواری و رسوایی به مجرمان خواهد رسید. یعنی دچار اهانت و ذلت می‌شوند، و همانطور که در برابر حق تکبر کردند خداوند آنها را خوار و ذلیل می‌گرداند. ﴿وَعَذَابٞ شَدِیدُۢ بِمَا کَانُواْ یَمۡکُرُونَوعذاب سختی به سبب نیرنگی که می‌کردند بدانان می‌رسد. یعنی عذابی که به آنها می‌رسد به سبب نیرنگشان است، و ستمی از جانب خداوند متعال بر آنها نیست.

آیه‌ی ۱۲۵:

﴿فَمَن یُرِدِ ٱللَّهُ أَن یَهۡدِیَهُۥ یَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن یُرِدۡ أَن یُضِلَّهُۥ یَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَیِّقًا حَرَجٗا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی ٱلسَّمَآءِۚ کَذَٰلِکَ یَجۡعَلُ ٱللَّهُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ١٢٥[الأنعام: ۱۲۵].«پس هر کس که خداوند بخواهد او را هدایت نماید سینه‌اش را برای اسلام گشاد می‌‌سازد، و هرکس را که بخواهد گمراه کند سینه‌اش را تنگ می‌کند، انگار که به آسمان بالا می‌رود این‌گونه خداوند پلیدی و عذاب را بر کسانی قرار می‌دهد که ایمان نمی‌آورند».

خداوند متعال در حالی که علایم و نشانه‌های خوشبختی و هدایت، و بدبختی و گمراهی را برای بندگانش بیان می‌دارد، می‌فرماید: هرکس سینه‌اش برای پذیرش اسلام گشاد شد، یعنی سینه و درونش وسیع و باز شد، و به نور ایمان روشن گردید و با روشنایی یقین زنده گشت و آرامش یافت، خوبی را دوست داشت، و انجام دادن خیر و نیکی را زیبا یافت و از آن لذت برد و آن را دشوار ندانست، همانا این نشانه آن است که خداوند او را هدایت کرده و توفیقِ در پیش گرفتن درست‌ترین راه را به او ارزانی نموده است. و علامت کسی که خداوند می‌خواهد او را گمراه سازد این است که سینه‌اش را تنگ می‌گرداند. یعنی آن را در نهایت تنگی قرار می‌دهد، به گونه‌ای که در آن جایی برای ایمان و یقین یافت نمی‌شود، و در شبهات و شهوات فرو رفته، و خیری به او نمی‌رسد. و قلبش برای انجام کار خیر باز نمی‌گردد، و سینه‌اش آن‌گونه به تنگی و تپش می‌افتد که گویا به آسمان‌ها بالا می‌رود، و به زور او را به این کار وادار می‌کنند، اما راهی برای رفتن به آسمان نمی‌یابد.

و این بدان سبب است که آنها ایمان ندارند. پس این امر باعث شده است که خداوند پلیدی و عذاب را بر آنها قرار دهد، چون آنها دروازه رحمت و نیکوکاری را به روی خود بسته‌اند. و این ترازویی است که در آن ظلم و ستمی وجود ندارد، و راهی است که تغییر نمی‌کند. پس همانا هرکس ببخشد، و بدهد، و از خدا بترسد، و پرهیزگاری نماید، وآیین نیک را تصدیق کند، به زودی راه آسانی را در پیش پای او می‌گذاریم و آن را برایش آسان می‌گردانیم. و هرکس بخل ورزد، و خود را از خدا بی‌نیاز بداند، و آیین نیک را تکذیب کند، به زودی راه سختی را به او خواهیم نمود.

آیه‌ی ۱۲٧-۱۲۶:

﴿وَهَٰذَا صِرَٰطُ رَبِّکَ مُسۡتَقِیمٗاۗ قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَ١٢٦[الأنعام: ۱۲۶].«و این راه راست پروردگارت است، بی‌گمان آیات را برای قومی که پند می‌پذیرند توضیح و تفصیل داده‌ایم».

﴿لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡۖ وَهُوَ وَلِیُّهُم بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢٧[الأنعام: ۱۲٧].«برای آنان نزد پروردگارشان دارالسلام است، و او به سبب آنچه می‌کردند یاور و سرپرست ایشان است».

﴿مُسۡتَقِیمٗایعنی راه میانه و راهی که انسان را به خدا و سرای کرامت می‌رساند، راهی که احکام آن بیان گشته، و قوانین آن توضیح داده شده و خیر از شر جدا گردانده شده است. ﴿قَدۡ فَصَّلۡنَا ٱلۡأٓیَٰتِبی‌گمان آیات را توضیح و تفصیل داده‌ایم، اما این توضیح و بیان برای هر کسی نیست، بلکه ﴿لِقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَبرای قومی است که پند می‌پذیرند. آنها کسانی‌اند که شناخت و آگاهی حاصل کرده، و از آگاهی و دانش خود بهره برده‌اند، و خداوند برای آنان پاداش فراوان و زیبا تهیه نموده است، بنابر این فرمود: ﴿لَهُمۡ دَارُ ٱلسَّلَٰمِ عِندَ رَبِّهِمۡ بدی‌شان از سوی پروردگارشان دارالسلام داده می‌شود. و بهشت «دارالسلام» نامیده شده است، چون از هر عیب و هر آسیب و کدورت و غم و اندوه و دیگر ناگواری‌ها، سالم و پاک است. آنچه از این مطلب لازم می‌آید این است که نعمت‌های آن از بهترین کیفیت برخوردار می‌باشند، طوری که توصیف کنندگان نمی‌توانند آن را توصیف کنند، و آرزو کنندگان هیچ نعمت روحی و قلبی و بدنی بهتر و برتر از آن را آرزو نمی‌کنند. و برای آنها در بهشت هر آن چیزی است که دل می‌خواهد و چشم از دیدن آن لذت می‌برد، و آنها برای همیشه در آن جا باقی می‌مانند.

﴿وَهُوَ وَلِیُّهُمو او یاورشان است، و به تدبیر امور و تربیت آنها می‌پردازد، و در همه کارهایشان نسبت به آنها مهربان است، و آنان را بر طاعت و عبادتش یاری می‌نماید، و اسباب و راه‌های رسیدن به محبت خویش را برای آنها آسان و هموار می‌کند. و خداوند آنها را به سبب اعمال و کارهای شایسته‌شان و آنچه که پیشاپیش فرستاده‌اند و هدف‌شان از آن خشنودی مولایشان بوده است، به دوستی گرفته، و یاور آنها شده است. به خلاف کسی که از سرور و نفس خود پیروی کرده است. زیرا شیطان را بر او مسلط گردانده و یاور او شده، و او را به دوستی گرفته و دین و دنیایش را خراب و فاسد کرده است.

آیه‌ی ۱۳۵-۱۲۸:

﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ قَدِ ٱسۡتَکۡثَرۡتُم مِّنَ ٱلۡإِنسِۖ وَقَالَ أَوۡلِیَآؤُهُم مِّنَ ٱلۡإِنسِ رَبَّنَا ٱسۡتَمۡتَعَ بَعۡضُنَا بِبَعۡضٖ وَبَلَغۡنَآ أَجَلَنَا ٱلَّذِیٓ أَجَّلۡتَ لَنَاۚ قَالَ ٱلنَّارُ مَثۡوَىٰکُمۡ خَٰلِدِینَ فِیهَآ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞ١٢٨[الأنعام: ۱۲۸].«و روزی که (خدا) همۀ آنان را گرد می‌آورد (و می‌فرماید:) ای گروه جنّیان! شما تعداد زیادی از انسان‌ها را گمراه ساختید. و دوستان‌شان از انسان‌ها می‌گویند: پروردگارا! برخی از ما از برخی دیگر بهره بردیم، و به پایانی رسیدیم که برای ما مقدّر نمودی. خداوند می‌فرماید: آتش جایگاهتان است، همیشه در آن می‌مانید، مگر آنچه را که او بخواهد، همانا پروردگار تو با حکمت و آگاه است».

﴿وَکَذَٰلِکَ نُوَلِّی بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٢٩[الأنعام: ۱۲٩].«و این‌گونه برخی از ستمکاران را به سبب آنچه می‌کردند یاور و دوست برخی دیگر می‌گردانیم».

﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ رُسُلٞ مِّنکُمۡ یَقُصُّونَ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِی وَیُنذِرُونَکُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَاۚ قَالُواْ شَهِدۡنَا عَلَىٰٓ أَنفُسِنَاۖ وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَ١٣٠[الأنعام: ۱۳۰].«ای گروه جن و انس! آیا از میان شما پیامبرانی پیش شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو کنند، و شما را از رسیدن به این روز بر حذر دارند؟ می‌گویند: ما علیه خود گواهی می‌دهیم، و زندگی دنیا آنان را فریب داد. و علیه خود گواهی می‌دهند که ایشان کافر بوده‌اند».

﴿ذَٰلِکَ أَن لَّمۡ یَکُن رَّبُّکَ مُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا غَٰفِلُونَ١٣١[الأنعام: ۱۳۱].«این بدان سبب است که پروردگارت اهل شهرها را به خاطر ستم‌هایشان هلاک نمی‌کند در حالی‌که اهل آنجا غافل و بی‌خبر باشند».

﴿وَلِکُلّٖ دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَ١٣٢[الأنعام: ۱۳۲].«و هر یک طبق اعمال‌شان درجاتی دارند و پروردگارت از آنچه می‌کنند غافل و بی‌خبر نیست».

﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَنِیُّ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَسۡتَخۡلِفۡ مِنۢ بَعۡدِکُم مَّا یَشَآءُ کَمَآ أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّةِ قَوۡمٍ ءَاخَرِینَ١٣٣[الأنعام: ۱۳۳].«و پروردگارت بی‌نیاز و مهربان است، اگر بخواهد شما را زا میان می‌برد و هرکس را که بخواهد پس از شما جانشین(تان) قرار می‌دهد، همانطور که شما را از نسل و نژاد قومی دیگر پدید آورده است».

﴿إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَأٓتٖۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ١٣٤[الأنعام: ۱۳۴].«بی‌گمان آنچه به شما وعده داده می‌شود، خواهد آمد، و شما نمی‌توانید خدا را ناتوان کنید».

﴿قُلۡ یَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنِّی عَامِلٞۖ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ١٣٥[الأنعام: ۱۳۵].«بگو: ای قوم من! هرچه می‌خواهید انجام دهید، من هم (هر طور که بخواهم) عمل می‌کنم، به زودی خواهید دانست که سر انجام جهان از آن کیست، همانا ستمگران رستگار نمی‌شوند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗاو روزی که همه آنها را گرد می‌آورد. یعنی تمام ثقلین، انسان و جن را گرد می‌آورد، کسانی‌که خود گمراه شده، و کسانی از آنان که دیگران را گمراه کرده‌اند. پس خداوند جنّیان را که انسان را گمراه کرده و شر و بدی را برایش آراسته و به‌سوی گناه کشانده‌اند، سرزنش کرده و به آنها می‌فرماید: ﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ قَدِ ٱسۡتَکۡثَرۡتُم مِّنَ ٱلۡإِنسِای گروه جنیان! شما انسان‌های زیادی را گمراه ساخته و آنها را از راه خدا باز داشته اید. پس چگونه اقدام به ارتکاب اموری کردید که من حرام نموده‌ام؟ و چگونه به خود جرات مخالفت با پیامبرانم را دادید، و برای مبارزه با خدا و بازداشتن بندگان خدا از راه او و آوردن‌شان به راه جهنم بپاخاستید؟!.

پس امروز نفرین و عذاب من بر شما مقرر و واجب گشته است. و به اندازه کفرتان و بر حسب گمراه کردنتان، بر عذاب شما خواهم افزود، و شما عذری ندارید که آن را مستمسک قرار دهید و پناهگاهی ندارید که به آن پناه ببرید، و شفاعت‌کننده‌ای ندارید که برایتان شفاعت کند، و دعای شما شنیده نمی‌شود.عذاب و رسوایی و وبالی که در آن روز بر آنان فرود می‌آید بسیار شدید و سنگین است، به همین جهت خداوند هیچ مستمسک و عذری را برای آنان ذکر نکرد.

و اما دوستان‌شان از انسان‌ها، عذرِ غیر مقبول و غیر موجهی را بهانه کرده و می‌گویند ﴿رَبَّنَا ٱسۡتَمۡتَعَ بَعۡضُنَا بِبَعۡضٖپروردگارا! هریک از ما انسان‌ها و جن‌ها از دیگری بهره برده‌ایم. پس جن از اطاعت انسان و عبادت و تعظیم و پناه بردنش به وی بهره برده است. و انسان نیز از طریق به دست آوردن اهداف خود و رسیدن به بعضی از امیال که جن برایش برآورده کرده بهره‌مند شده است.

پس انسان، جن را می‌پرستد، و جن نیز خدماتی را به او ارائه می‌دهد، و بعضی از نیازهای دنیوی‌اش را تامین می‌کند. یعنی دوستانی که از میان آدمیان برگرفته بودند می‌گویند: گناهانیاز ما سر زده است و دیگر نمی‌توان آنها را جبران نمود. ﴿وَبَلَغۡنَآ أَجَلَنَا ٱلَّذِیٓ أَجَّلۡتَ لَنَاو به میعاد و خط پایانی که برایمان مقرر نموده بودی، رسیدیم. یعنی به محل و جایی رسیده‌ایم که در آنجا به سبب اعمال مجازات می‌شویم، پس اکنون هر آنچه که می‌خواهی با ما بکن، و هر طور که می‌خواهی حکم نما، چرا که دلیلی نداریم و عذر را برای ما باقی نمانده است. صاحب امر تویی و داوری و حکم فقط از آنِ تو است.

در سخن آنها نوعی فروتنی و نرمی به چشم می‌خورد، اما دیگر چه سود! بنابر این خداوند در مورد آنها دادگرانه حکم کرده و ﴿قَالَ ٱلنَّارُ مَثۡوَىٰکُمۡ خَٰلِدِینَ فِیهَآمی‌فرماید: آتش (جهنم) جایگاهتان است و برای همیشه در آن می‌مانید. و از آنجا که این حکم به مقتضای حکمت و علم خدا است، آیه را این‌گونه به پایان رسانید: ﴿إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٞهمانا پروردگارت با حکمت و دانا است. پس همان‌طور که علم و آگاهی او همه چیز را در برگرفته، حکمت او نیز همه اشیاء را در بر گرفته است.

﴿وَکَذَٰلِکَ نُوَلِّی بَعۡضَ ٱلظَّٰلِمِینَ بَعۡضَۢا بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ١٢٩و هم چنان‌که یاغیان جن و تسلط آنان را بر دوستان انسی خودشان حاکم نموده‌ایم که گمراهشان کنند و پیمان دوستی و اتحاد را به سبب تلاش و سعی‌شان در ایجاد این حاکمیت و دوستی و اتحاد در میان‌شان منعقد کرده‌ایم، به همان شیوه یکی از سنت‌های ما این است که برای هر ستمگری، یاوری همانند او قرار دهیم که او را به‌سوی بدی می‌کشاند، و بر انجام گناه و معاصی تحریک می‌کند، و او را نسبت به خیر بی‌علاقه می‌نماید.

و این از عقوبت‌های بزرگ خدا است که دارای اثری زشت و خطرناک است. و گناه بر عهده ستم‌گر است، زیرا اوست که زیان را بر خود وارد ساخته و بر خود جنایت کرده است. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان ستم نمی‌کند».

از این روی هرگاه بندگان ستم و فساد کنند، و حقوقی را که خداوند بر آنها واجب گردانده است، انجام ندهند، خداوند ستمگرانی را بر آنها مسلط می‌گرداند که بدترین عذاب را به آنها می‌رسانند، و از روی ظلم و ستم، چندین برابر حقوق خدا و بندگانش را که ضایع کرده‌اند از آنها می‌گیرند، بدون این‌که برای عذاب و ظلمی که از سوی آن ستمگران به آنان می‌رسد هیچ پاداشی در روز قیامت به آنان داده شود. همانطور که بندگان اگر صالح و درستکار باشند، خداوند مسوولین و سران آنها را صالح، و آنها را پیشوایان رهبران دادگر و عادل می‌گرداند، نه سردمداران ستم‌گر و ظالم.

سپس همه کسانی از جن و انس را که از حق روی گردانده، و آن را رد کرده‌اند سرزنش نموده، و اشتباه آنان را بیان می‌نماید، پس بدان اعتراف می‌کنند، بنابر این فرمود: ﴿یَٰمَعۡشَرَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ رُسُلٞ مِّنکُمۡ یَقُصُّونَ عَلَیۡکُمۡ ءَایَٰتِیای گروه جن و انس! آیا پیامبرانی از شما نیامدند که آیات واضح و روشن ما را که در آن امر و نهی، خیر و شر و وعد و وعید به صورت مشروح بازگو شده است برای شما بازگو کنند؟ ﴿وَیُنذِرُونَکُمۡ لِقَآءَ یَوۡمِکُمۡ هَٰذَاو شما را از رسیدنتان به این روز برحذر دارند؟ و طریقه نجات یافتن از این روز را به شما بیاموزند؟ و به شما بیاموزند که رستگاری و موفقیت در پیروی کردن از دستورات خدا و پرهیز از آنچه او نهی کرده است، می‌باشد؟ و به شما بیاموزند که بدبختی و زیان در ضایع کردن دستورات و نواهی خدا است؟ پس آنان اعتراف کرده، ﴿قَالُواْ شَهِدۡنَا عَلَىٰٓ أَنفُسِنَاۖ وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَیَوٰةُ ٱلدُّنۡیَاو می‌گویند: آری، ما علیه خود گواهی می‌دهیم. و زندگی دنیا و زیبایی‌ها و زخارف و نعمت‌های آن آنان را فریب داد، و به آن آرامش پیدا کردند و از آن راضی و خشنود شدند و آنان را از یاد آخرت مشغول داشت. ﴿وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰفِرِینَو آنان علیه خود گواهی می‌دهند که کافر بودیم. پس حجت خدا بر آنان اقامه شده، و در این هنگام هرکس و حتی خودشان می‌دانند که خداوند در مورد آنها به عدالت رفتار می‌نماید. پس به آنان می‌فرماید: ﴿ٱدۡخُلُواْ فِیٓ أُمَمٖ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِکُم مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ[الأعراف: ۳۸]. «در میان امت‌هایی از جن و انس، که پیش از شما بوده‌اند، وارد آتش شوید». آنان نیز همانند شما عمل کردند، و هم چنان‌که آنها از بهره خود برخوردار شدند، شما هم از بهره خویش بهره‌مند می‌شوید. آنان در باطل فرو رفتند، هم چنان‌که شما هم در باطل فرو رفتید، ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ خَٰسِرِینَ[فصلت: ۲۵]. «همانا گذشتگان و آیندگان آنا جن و انس از زیان دیدگان بودند»، و چه زیانی بزرگ‌تر از خسارت و از دست دادن بهشت‌هایی پر از نعمت و محروم شدن از همسایگی اکرم الاکرمین؟! اما آنان هرچند که در این زیان مشترک هستند اما در مقدار آن تفاوت عظیمی با هم دارند.

﴿وَلِکُلّٖو برای هر یک از آنها، ﴿دَرَجَٰتٞ مِّمَّا عَمِلُواْۚبرحسب اعمال‌شان درجاتی هست، و بدی و گناه کم، مانند بدی زیاد، محسوب نمی‌شود. نه تابع و پیرو چون متبوع و پیروی شده است، و نه با فرمانبر چون رئیس برخورد می‌شود.

همانطور که میان اهل بهشت گرچه همه در سود بردن و رستگاری و وارد شدن مشترک‌اند فرق‌هایی وجود دارد که جز خدا کسی آن را نمی‌داند، با این‌که همه آنان به آنچه مولایشان بدانان بخشیده است خشنودند. پس، از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را از اهل فردوس اعلی که آن را برای بندگان مقرب و برگزیدگان خویش و منتخبان و دوستان خود تهیه نموده است، بگرداند. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا یَعۡمَلُونَو پروردگارت از آنچه می‌کنند بی‌خبر نیست، پس هریک را برحسب نیت و عملش مجازات می‌نماید.

و خداوند از آنجا که نسبت به بندگان مهربان است و مصالح آنها را می‌خواهد، آنها را به انجام اعمال صالح و کارهای شایسته دستور داده، و از کارهای بد نهی کرده است، و گرنه ذات خداوند از همه مخلوقات بی‌نیاز است، پس طاعت فرمانبرداران به او سودی نمی‌رساند. همانطور که نافرمانی گناهکاران به او زیانی نمی‌رساند ﴿إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡاگر بخ واهد شما را هلاک نموده واز میان می‌برد، ﴿وَیَسۡتَخۡلِفۡ مِنۢ بَعۡدِکُم مَّا یَشَآءُ کَمَآ أَنشَأَکُم مِّن ذُرِّیَّةِ قَوۡمٍ ءَاخَرِینَو هر کس را که بخواهد پس از شما جایگزین‌تان می‌کند، همان‌طور که شما را از نسل و دودمان قومی دیگر پدید آورده است.

پس وقتی شما دانستید که حتما باید از این دنیا منتقل شوید، همان‌طور که کسان دیگری غیر از شما منتقل شده‌اند، و دانستید که از این دنیا می‌روید و کوچ می‌کنید و آن را برای کسانی که بعد از شما می‌آیند، می‌گذارید، همان‌طور که کسانی که پیش از شما بوده‌اند از دنیا رفته و آن را برای شما به جا گذاشته‌اند، پس چرا دنیا را محل استقرار و آرامش و وطن خویش گردنیده اید، و فراموش کرده‌اید که دنیا گذرگاهی است نه محل استقرار؟! و فراموش کرده‌اید که پیش روی شما سرا و جهانی است که همه نعمتها را در بردارد و از هر آفت و نقصی بدور است؟ و آن جهانی است که مردمان نخستین و آخرین برای آن تلاش می‌کنند، و گذشتگان و آیندگان به‌سوی آن کوچ خواهند کرد، که هرگاه به آن برسند، در آن جا برای همیشه می‌مانند و اقامت همیشگی در آن خواهند داشت.

و آن جهان هدف و غایتی است که هدفی بالاتر و رای آن وجود ندارد، و مطلوبی است که هر هدف و امر مطلوبی در آن پایان می‌پذیرد، و آنقدر مورد علاقه خردمندان است که هرچیز دیگری را فدای آن می‌کنند. سوگند به خدا در آنجا چیزهایی است که انسان‌ها در پی آنند و چشم از دیدن آن لذت می‌برد، و رقابت کنندگان در آن به رقابت می‌پردازند، چیزهایی از قبیل لذت ارواح و زیادی و فراوانی شادیها، و نعمت‌های جسم و دل، و نزدیک شدن به خدایی که همه غیبها و پنهانی‌ها را می‌داند. همه این‌ها در آنجا وجود دارد. چه همت و اراده بالایی است همتی که در پی این خوبی‌ها می‌باشد! و چه خسارتمند است کسی که به بهره‌ای پست راضی شده است! و چقدر پست و پایین است همّت کسی که معامله زیان بار را برگزیده است! پس آن کس که دچار روی گردانی و غفلت شده است نباید رسیدن سریع به این منزل و سرا را بعید بداند، زیرا ﴿إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَأٓتٖۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ١٣٤همانا آنچه به شما وعده داده می‌شود خواهد آمد، و شما نمی‌توانید خدا را درمانده و ناتوان نمایید، و از عذاب او فرار کنید، زیرا پیشانی‌هایتان در دست خدا است و شما تحت تدبیر و تصرف او قرار دارید.

﴿قُلۡای پیامبر! وقتی که قوم خود را به‌سوی خدا دعوت کردی و سرانجامی که در انتظار آن‌هاست برای‌شان بیان نمودی، و آنان از تسلیم شدن در برابر دستور خدا امتناع ورزیدند، و از امیال‌شان پیروی کردندو به شرک خود ادامه دادند، به آنان بگو: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡای قوم من! بر حالتی که هستید و آن را برای خود پسندیده اید، بمانید وهمانطور عمل کنید، ﴿إِنِّی عَامِلٞمن هم طبق دستور خدا عمل می‌کنیم و تابع خشنودی پروردگارم هستم.

﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُۥ عَٰقِبَةُ ٱلدَّارِبه زودی خواهید دانست که سرانجام نیک از آنچه کسی خواهد بود، به نفع من می‌شود یا به نفع شما؟! و این انصاف بزرگی است، چرا که خداوند، هم از اعمال و هم از انجام دهندگان آن سخن به میان آورده و سزا و جزا را پیش روی بینندگان قرار داده، و از صراحت گویی پرهیز کرده است، چرا که اشاره و تلویح صریحتر و روشنتر است.

و دانسته شد که عاقبت و سرانجام نیک در دنیا و آخرت از آن پرهیزگاران است. و عاقبت و سرانجام نیک از آن مومنان است و هر کس که از آنچه پیامبران آورده‌اند روی گردانی نماید سر انجامش بد خواهد بود. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَو ستمگران رستگار نمی‌شوند. پس هر ستمگری گرچه در دنیا از تمام بهره‌ها برخوردار باشد، در نهایت نابود و مضمحل می‌گردد: «إِنَّ اللّه لَیُمْلی لِلظَّالـمِ، حتَّى إذا أَخذه لم یُفْلِتْهُ». «همانا خداوند به ستم‌گر مهلت می‌دهد، اما ناگهان او را می‌گیرد و رهایش نمی‌کند».

آیه‌ی ۱۴۰-۱۳۶:

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِیبٗا فَقَالُواْ هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعۡمِهِمۡ وَهَٰذَا لِشُرَکَآئِنَاۖ فَمَا کَانَ لِشُرَکَآئِهِمۡ فَلَا یَصِلُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَمَا کَانَ لِلَّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلَىٰ شُرَکَآئِهِمۡۗ سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ١٣٦[الأنعام: ۱۳۶].«و برای خدا از آنچه از کشتزار و چهارپایان آفریده است بهره‌ای قرار دادند، و به گمان خود گفتند: این برای خدا است، و این برای آن‌هایی است که شریک خدا کرده‌ایم. پس آنچه که برای شرکا و بت‌ها بود به خدا نمی‌رسید، و آنچه که برای خدا بود به شریکانشان می‌رسید. چه بد داوری می‌کنند!!».

﴿وَکَذَٰلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٖ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ قَتۡلَ أَوۡلَٰدِهِمۡ شُرَکَآؤُهُمۡ لِیُرۡدُوهُمۡ وَلِیَلۡبِسُواْ عَلَیۡهِمۡ دِینَهُمۡۖ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَ١٣٧[الأنعام: ۱۳٧].«و این‌گونه برای بسیاری از مشرکان، سران و شیاطینشان کشتن فرزندان‌شان را زیبا جلوه دادند، تا هلاک‌شان کنند و دین‌شان را بر آنان مشتبه گردانند، و اگر خداوند می‌‌خواست آنان چنین نمی‌کردند. پس آنان را با دروغ‌هایی که می‌بافند رها کن».

﴿وَقَالُواْ هَٰذِهِۦٓ أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ حِجۡرٞ لَّا یَطۡعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُ بِزَعۡمِهِمۡ وَأَنۡعَٰمٌ حُرِّمَتۡ ظُهُورُهَا وَأَنۡعَٰمٞ لَّا یَذۡکُرُونَ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا ٱفۡتِرَآءً عَلَیۡهِۚ سَیَجۡزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ١٣٨[الأنعام: ۱۳۸]. «و ـ به زعم خودشان ـ گفتند: این‌ها چهارپایان و کشتزار(های) ممنوع است، که جز کسی که ما می‌خواهیم نباید از آن بخورد، و چهارپایانی است که (سوار شدن بر) پشت آنها حرام شده است. و چهارپایانی (داشتند) که هنگام ذبح نام خدا را بر آن نمی‌بردند. بر خدا دروغ می‌بندند، و به زودی آنها را به خاطر دروغی که می‌بندند مجازات خواهد کرد».

﴿وَقَالُواْ مَا فِی بُطُونِ هَٰذِهِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ خَالِصَةٞ لِّذُکُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِنَاۖ وَإِن یَکُن مَّیۡتَةٗ فَهُمۡ فِیهِ شُرَکَآءُۚ سَیَجۡزِیهِمۡ وَصۡفَهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ١٣٩[الأنعام: ۱۳٩].«و می‌گویند: آنچه در شک این چهارپایان است ویژۀ مردان ماست، و بر زنان حرام است، و اگر جنین، مرده متولد شود پس آنان همه در آن شریک هستند. به زودی خداوند سزای توصیف‌شان را می‌دهد، همانا او حکیم و آگاه است».

﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُ ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِۚ قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ١٤٠[الأنعام: ۱۴۰].«بدون شک سخت زیان دیدند کسانی که فرزندان‌شان را از روی بی‌خردی و نادانی کشتند، و چیزی را که خدا به ایشان روزی داده بود با دروغ بستن بر خدا حرام کردند، به‌راستی که گمراه شدند، و هدایت یافته نبودند».

خداوند متعال از بی‌خردی و نادانی و سبک مغزی و جهالت عمیق مشرکانی که پیامبر صرا تکذیب می‌کردند خبر میدهد. و خداوند تبارک و تعالی پاره‌ای از خرافات‌هایشان را برمی شمارد تا گمراهی‌شان را یادآور شود، و مردم از آن بپرهیزند. مخالفت این بی‌خردان با حقی که پیامبر صآورده است نقص و عیبی را متوجّه حقاّنیت پیام و رسالت رسول اکرم نمی‌سازد، زیرا آنها شایستگی آن را ندارند که در مقابل حق بایستند.

پس خداوند از جمله خرافات آنان به این نکته اشاره کرد که آنها ﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ ٱلۡحَرۡثِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ نَصِیبٗابرای خداوند از کشتزار و چهارپایانی که آفریده است بهره‌ای قرار دادند، و سهمی از آن برای بتهایشان در نظر گرفتند. در حالی که خداوند این چیزها را برای بندگانش آفریده و آن را روزی آنان قرار داده‌است. پس آنان دو امر ممنوع را در کنار هم قرار دادند، بلکه سه چیز را که باید از آن پرهیز شود با هم انجام دادند: یکی این‌که بر خدا منت نهادند که برای او سهمی قرار داده‌اند، و بر این اعتقاد و باور بودند که این کار احسانی است نسبت به خدا. و یکی این‌که بت‌هایشان را که به آنها روزی نداده و هیچ چیزی را برای آنان به وجود نیاورده بودند دراین امر شریک گردانیدند. و موضوع سوم حکم و داوری ستمگرانه آن‌هاست که به آنچه سهم خدا بود توجه نکرده و به آن اهمیتی نمی‌دادند، اما اگر همان سهم به بت‌ها می‌رسید و برای بت‌ها قرار می‌دادند به آن توجه می‌کردند، و از آن پاسداری می‌نمودند، و چیزی از آن به خدا نمی‌دادند. زیرا هرگاه از کشتزارها و میوه‌ها و حیواناتی که خداوند برای آنان آفریده بود چیزی به دست می‌آوردند، آن را به دو بخش تقسیم کرده و می‌گفتند: «این به گفته و گمان آنها از آن خداست». و خداوند جز چیزی که خالصانه برای او باشد نمی‌پذیرد، و عمل کسی را که به او شرک بورزد قبول نمی‌کند. و بخش دیگر را که سهمیه شرکا اعم از بت‌ها و شریکان قرار می‌دادند.پس اگر چیزی از آنچه که سهم خدا قرار داده بودند با آنچه که برای غیر خدا در نظر گرفته بودند مخلوط می‌شد، به آن توجهی نکرده و می‌گفتند:خداوند از آن بی‌نیاز است، و آن را باز نمی‌گرداندند. و اگر چیزی از آنچه برای خداهایشان قرار داده بودند با آنچه برای خدا مقرر کرده بودند مخلوط می‌شد، آن را به سر جایش برگردانده، و می‌گفتند: بت‌ها فقیرند و باید سهم آنان برگردانده شود. پس آیا حکمی بدتر از این هست؟ و آیا حکمی ستمگرانه‌تر از این هست؟! زیرا از آنچه که برای مخلوق قرار داده بودند حمایت می‌کردند تا جایی که آن‌گونه از حق خدا محافظت نمی‌کردند.

و احتمال دارد که تاویل آیه کریمه آن‌گونه باشد که در حدیث صحیح از پیامبرصثابت شده است که از خداوند نقل می‌کند: «أنا أغْنى الشُّرکاء عن الشِّرکِ، مَنْ أشرک مَعی شَیئَا ترکتهُ وشِرْکَهُ». «من از هر نوع مشارکت و غیر آن بی‌نیازم، و هر کس که به نیت من و غیر من کاری را انجام دهد»، یعنی برایم در هر کاری شریک قایل شود، آن را از او نمی‌پذیرد، بلکه آن را به آن غیر واگذار می‌کنم. معنی آیه این است که آنچه آنها برای بت‌هایشان قرار داده و بوسیله آن به بت‌های خود نزدیکی جسته‌اند، تقرب و عبادتی خالصانه برای غیر خداست، وچیزی از آن به خدا تعلق نمی‌گیرد. و آنچه راکه به گمان خود برای غیر خدا در نظر گرفته بودند به خدا نمی‌رسد، چون آن شرک است، بلکه سهم شرکا و همتایان است، چون خداوند از آن بی‌نیاز است و عملی را که در آن یکی از آفریدگانش شریک قرار داده شود، نمی‌پذیرد.

یکی از موارد بی‌خردی و گمراهی مشرکین این است که شرکا یعنی سران و شیاطین آنها کشتن فرزندان را برای بسیاری از مشرکین زیبا جلوه می‌دادند. وکشتن فرزندان، به صورت زنده بگور کردن بود، و آنان پسران را از ترس فقر و ناداری، و دختران را از ترس آلوده شدن به عار و ننگ زنده به گور می‌کردند. و این فریب و خدعه شیاطین بود. شیطان‌هایی که می‌خواستند آنها را هلاک سازند، و دین‌شان را بر آنان مشتبه گردانند، پس کارهایی را انجام دادند که در نهایتِ زشتی و قبح قرار داشت. و همواره شرکایشان کارهایشان را برای آنان زیبا جلوه می‌دادند، تا جایی که آن را خوب، و عادت پسندیده به حساب می‌آوردند.

و اگر خداوند می‌خواست آنها را باز دارد و مانع کشته شدن فرزندان‌شان شود، چنین نمی‌کردند. اما حکمت او اقتضا نمود تا آنها را با کارهایشان رها کند، و مانعی میان آنان و کارهایشان قرار ندهد، تا بیشتر در گناه فرو روند، و به آنها مهلت بدهد. بنابر این فرمود: ﴿فَذَرۡهُمۡ وَمَا یَفۡتَرُونَپس آنها را با دروغ و افترای‌شان رها کن، و بر آنان اندوهگین مباش، زیرا آنها هیچ زیانی به خدا نمی‌رسانند.

یکی دیگر از مصادیق بی‌خبری آنان این است که چهارپایانی را که خداوند برای آنها حلال نموده و آن را مایه روزی و رحمت آنان قرار داده تا از بدعتها و سخنهایی عجیب و غریبی در مورد آنها تراشیده‌اند. پس آنان در مورد برخی از چهارپایان و کشتزارها می‌گویند: ﴿هَٰذِهِۦٓ أَنۡعَٰمٞ وَحَرۡثٌ حِجۡرٞاینها چهارپایان و کشتزارهای ممنوع و حرامی هستند که ﴿لَّا یَطۡعَمُهَآ إِلَّا مَن نَّشَآءُجایز نیست کسی از آن بخورد، مگر کسی که ما بخواهیم، و یا کسی که ما او را به صفت خاصی متصّف نموده باشیم. البته همه این بحث‌ها را از پیش خود ساخته بودند و جز زغم و گمان آنها چیز دیگری نبودند و جز امیال و خواست و نظر فاسدشان سند و حجتی بر این مواردِ مزعوم ندارند.

و چهارپایانی وجود داشت که از هر جهت حرام قرار داده نشده بودند، بلکه آنان فقط سوار شدن، و بار بردن با آنها را حرام قرار دادند، و پشت آن حیوانات را از سواری و بار حفاظت کردند، و آن را حام می‌نامیدند. و چهارپایانی بود که هنگام ذبح نام خدا را بر آن نمی‌بردند، بلک نام بت‌ها و آنچه غیر از خدا می‌پرستیدند بر آنها می‌بردند و این کارها را به خدا نسبت می‌دادند، و آنها در این امر، دروغگو و فاسق بودند.

﴿سَیَجۡزِیهِم بِمَا کَانُواْ یَفۡتَرُونَپس به زودی آنها را به سبب دروغی که بر خدا می‌بستند، از قبیل قرار دادن شریک برای خدا، و حرام کردن خوردنی‌هایی که منافع فراوانی در بردارند، مجازات خواهد کرد. و از جمله آرا و نظرات بی‌ارزش آنها این است که آنان جنینِ برخی از چهارپایان را بر زنان نه بر مردان حرام کرده و می‌گفتند: ﴿مَا فِی بُطُونِ هَٰذِهِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ خَالِصَةٞ لِّذُکُورِنَاآنچه در شکم این چهارپایان است ویژه مردان ماست. یعنی برای مردان حلال است و زنان با مردان در آن مشارکت ندارند.

﴿وَمُحَرَّمٌ عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِنَاو بر زنان ما حرام است، این زمانی بود که جنینِ حیوان، زنده به دنیا بیاید، و اگر جنینِ حیوان به صورت مرده متولد شود آنها هم در آن شریک هستند. یعنی جنین مرده هم برای مردان و هم برای زنان حلال است. ﴿سَیَجۡزِیهِمۡ وَصۡفَهُمۡپس به زودی خداوند کیفر توصیف‌شان را خواهد داد، زیرا آنچه را خدا حلال کرده است حرام کردند، و حرام وی را حلال نمودند. پس با شریعت خدا مخالفت ورزیده و حریم آن را شکستند، و این را به خدا نسبت دادند. ﴿إِنَّهُۥ حَکِیمٌخداوند در این که به آنان مهلت داده، و آنها را بر گمراه شدن توانایی داده، با حکم است. ﴿عَلِیمٞو به حال آنان آگاه است،، هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و خداوند به آنان و به دروغی که به او نسبت داده واز جانب خود آن را می‌سازند آگاه است، با این حال از آنها در می‌گذرد و به آنان روزی می‌دهد.

سپس زیانکاری و بی‌خردی آنها را بیان نموده و می‌فرماید: ﴿قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ قَتَلُوٓاْ أَوۡلَٰدَهُمۡ سَفَهَۢا بِغَیۡرِ عِلۡمٖهمانا کسانی که فرزندان‌شان را از روی سفاهت و نادانی کشتند، دین و فرزندان و عقل خویش را از دست داده، و در سفاهت و بی‌خردی و سرگشتگی و گمراهی دست و پا می‌زنند.

﴿وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ ٱللَّهُو آنچه را خدا برای‌شان روزی داده است حرام کردند. یعنی آنچه را که خداوند رحمتی برای آنها قرار داده، و آن را روزی آنها گردانده است، بر خود حرام کردند، پس آنها کرامت و بخشش پروردگارشان را رد نمودند. به این هم اکتفا نکردند، بلکه آن را حرام توصیف نمودند، در حالی که از حلال‌ترین حلالها بود. و همه این‌ها، ﴿ٱفۡتِرَآءً عَلَى ٱللَّهِدروغ بستن بر خداست، و هر مخالف و ناسپاسی این دروغها را می‌بافد. ﴿قَدۡ ضَلُّواْ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَبه راستی که بسی گمراه گشتند و در هیچ کدام از کارهایشان راهیان نشدند.

آیه‌ی ۱۴۱:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖ مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖ وَٱلنَّخۡلَ وَٱلزَّرۡعَ مُخۡتَلِفًا أُکُلُهُۥ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهٗا وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٖۚ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِۦٓ إِذَآ أَثۡمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ یَوۡمَ حَصَادِهِۦۖ وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِینَ١٤١[الأنعام: ۱۴۱].«و او خدایی است که باغ‌هایی را که درختان آن بر پایه استوار می‌گردند و درختانی که چنین نیستند، آفریده است، و درخت خرما و کشتزارها را پدید آورده است که میوه‌های آن متفاوتند، و زیتون و انار را آفریده است که همگون و ناهمگونند. از میوۀ آن بخورید آنگاه که ثمر داد، و به هنگام چیدن و دور کردن از آن ببخشید، و زکات آن را بپردازید، و زیاده‌روی نکنید، زیرا که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد».

وقتی خداوند تصرف مشرکین را در بسیاری از امور حلال از قبیل کشتزارها و چهارپایان ذکر نمود، نعمت‌هایی را که به آنها ارزانی داشته بود برشمرد، و وظیفه آنها را در مورد کشتزارها و حیوانات بیان داشت، و فرمود: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ جَنَّٰتٖو او خدایی است که باغ‌هایی را آفریده است که درختان گوناگون و گیاهان مختلفی در آن وجود دارد.

﴿مَّعۡرُوشَٰتٖ وَغَیۡرَ مَعۡرُوشَٰتٖبرای برخی از این باغ‌ها پایه درست شده، و درختانشان بر آن پایه‌ها به هر سو شکوفه داده و پخش می‌شوند، و این پایه‌ها درختان را در بلند شدن از زمین کمک می‌نمایند. و برخی پایه ندارند و بر ساقه خود سبز می‌شوند، یا بر روی زمین پهن می‌گردند. و این یادآور فراوانی منافع این باغ‌ها است، و خداوند بندگان را آموخته است که چگونه آن درختان را بالا ببرند و آن را رشد بدهند.

﴿وَٱلنَّخۡلَ وَٱلزَّرۡعَ مُخۡتَلِفًا أُکُلُهُو خداوند متعال درخت خرما و کشتزار را آفریده، که میوه‌های آن مختلف است. همه از یک خاک سر برآورده، و با یک آب آبیاری می‌شوند، اما خداوند متعال برخی را در خوردن بر برخی دیگر تفضیل داده‌است. سپس خداوند درخت خرما و کشتزار را با انواع مختلی که دارد به طور ویژه بیان کرد، زیرا منافع آنها فراوان است، و روزی و خوراک بیشتر مردم از این دو نوع تهیه می‌شود.

﴿وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلرُّمَّانَ مُتَشَٰبِهٗاو خداوند متعال درخت زیتون و انار را پدید آورده که درخت‌شان با یکدیگر همگون است، ﴿وَغَیۡرَ مُتَشَٰبِهٖو در میوه و طعم با یکدیگر متفاوتند. در اینجا شاید این سوال به ذهن برسد که خداوند این باغ‌ها و آنچه را که بر آن عطف شده است برای چه چیزی آفریده است؟ پس خداوند خبر داد که آن را به خاطر تامین منافع بندگان پدید آورده است، بنابر این فرمود: ﴿کُلُواْ مِن ثَمَرِهِاز میوه و محصول نخل و کشتزار بخورید، ﴿إِذَآ أَثۡمَرَوقتی که محصول داد، ﴿وَءَاتُواْ حَقَّهُۥ یَوۡمَ حَصَادِهِو حق کشتزار را که ذکات است، و در شریعت دارای نصاب‌های معین است، در روز درو کردن آن بپردازید. خداوند آنها را دستور داد تا زکات آن را روز درو کردن کشتزار به منزله سپری شدن سال است. زیرا در زمان درو مستمندان بدان چشم می‌دوزند. نیز هنگام درو کردن، دادن زکات برای صاحب کشتزار آسان است، و کسی که در صدد دادن زکات است، در آن هنگام به خوبی می‌داند چکار کند. نیز کسی که از پرداختن آن امتناع می‌کند برای مردم معلوم و آشکار می‌گردد.

﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚو اسراف نکنید، این نهی شامل اسراف و زیاده روی در خوردن می‌شود. و اسراف یعنی از حد معمول تجاوز کردن، و این‌که صاحب کشتزار نباید طوری آن را بخورد که به زکات زیان وارد نماید، و اسراف و زیاده روی روی در بیرون کردن زکاتِ کشتزار به این صورت است که بیشتر از اندازه‌ای که بر او واجب است به عنوان زکات بپردازد، و با پرداخت بیش از حد، به خود و خانواده و طلبکارانش زیان وارد کند. پس همه این‌ها اسراف است و خداوند از آن نهی کرده و آن را نمی‌پسندد، بلکه خداوند از آن متنفر است و آدمی به خاطر آن مورد نفرت او قرار می‌گیرد و این آیه دلیلی است بر واجب بودن زکات در حبوبات و میوه‌ها از قبیل خرما و انگور، و این که لازم نیست یکسال بر آن بگذرد، بلکه سالِ آن هنگام درو شدن آن در کشتزارها، و چیدن خرمای نخل است. و اگر چند سال این محصولات پیش بنده بماند زکات در آن تکرار نمی‌شود، و مادامی که برای تجارت نباشد، چرا که خداوند جز به هنگام درو کردن و چیدن آن به بیرون کردن زکات دستور نداده است. و اگر حبوبات و میوه قبل از درو شدن یا چیدن به آفتی دچار شود بدون این‌که صاحب کشتزار یا میوه کوتاهی کرده باشد، ضامن آن نمی‌شود. و خوردن از خرما و کشتزار قبل از بیرون کردن زکات آن جایز است. و این زکات محسوب نمی‌شود، بلکه زکات از مالی بیرون کرده می‌شود که پس از خوردن باقی می‌ماند.

و پیامبر صمحاسب و تخمین زننده‌ای را برای محصولات مردم می‌فرستاد تا مقدار محصولاتشان را تخمین بزند، و او را دستور می‌داد تا یک سوم یا یک چهارم را برای صاحبان آن به منظور خوردن و غیره در نظر بگیرد تا خودشان و دیگران از آن بخورند.

آیه‌ی ۱۴۴-۱۴۲:

﴿وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ حَمُولَةٗ وَفَرۡشٗاۚ کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِۚ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ١٤٢[الأنعام: ۱۴۲].«و از چهارپایان، حیواناتی که باربرند و حیواناتی که کوچکند برایتان آفریده است، بخورید از آنچه خدا به شما روزی داده است و از گام‌های شیطان پیروی نکنید، همانا او برایتان دشمنی آشکار است».

﴿ثَمَٰنِیَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَیۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّکَرَیۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۖ نَبِّ‍ُٔونِی بِعِلۡمٍ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٤٣[الأنعام: ۱۴۳].«هشت جفت را آفریده است، از گوسفند دوتا و از بز دوتا، بگو: آیا خداوند نرها را حرام کرده است یا ماده‌ها را؟ یا آنچه ماده‌ها در شکم دارند؟ مرا از روی دانش آگاه کنید اگر راست می‌گویید».

﴿وَمِنَ ٱلۡإِبِلِ ٱثۡنَیۡنِ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ ٱثۡنَیۡنِۗ قُلۡ ءَآلذَّکَرَیۡنِ حَرَّمَ أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِ أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِۖ أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰکُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَاۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا لِّیُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَیۡرِ عِلۡمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٤٤[الأنعام: ۱۴۴].«و از شتر دوتا و از گاو دوتا آفریده است، بگو: آیا دو تا نر را حرام کرده است یا دوتا ماده را، یا آنچه را که دو ماده در شکم دارند؟ آیا شما حاضر بودید آنگاه که خداوند شما را به این کار سفارش نمود؟ پس چه کسی ستمگرتر از کسی است که بر خدا دروغ ببندد تا بدون دانش و آگاهی مردم را گمراه سازد؟ همانا خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‌کند».

﴿وَمِنَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ حَمُولَةٗ وَفَرۡشٗاو از چهارپایان، حیواناتی را که باربرند و حیواناتی را که کوچک هستند پدید آورده است. برخی از حیوانات بار می‌برند و بر آنها سوار می‌شوید، و برخی به سبب این‌که کوچکند، برای سوار شدن و باربری صلاحیت ندارند، مانند بچه شترها و امثال آن، و به این حیوانات فرش گفته می‌شود.

پس حیوانات از جهت سواری و باربری به این دو نوع تقسیم می‌شوند، اما از جهت خوردن، همه خوردنی هستند، و از همه استفاده می‌شود. بنابر این فرمود: ﴿کُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّیۡطَٰنِبخورید از روزی‌ای که خدا به شما داده‌است، و از گام‌های شیطان پیروی نکنید، یعنی از راه‌ها و کارهای شیطان پیروی نکنید، که از جمله آن این است که برخی از آنچه خدا به شما روزی داده است حرام کنید. ﴿إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞچرا که او برایتان دشمنی آشکار است. پس شما را جز به آنچه که به زیانتان است و باعث شقاوت و بدبختی همیشگی‌تان می‌شود دستور نمی‌دهد.

حیواناتی را که خدا به بندگانش ارزانی نموده و آنها را حلال و پاکیزه قرار داده به صورت مشروح بیان کرده و فرموده است: ﴿ثَمَٰنِیَةَ أَزۡوَٰجٖۖ مِّنَ ٱلضَّأۡنِ ٱثۡنَیۡنِهشت جفت‌اند، از گوسفند دو تا نر و ماده، ﴿وَمِنَ ٱلۡمَعۡزِ ٱثۡنَیۡنِو از بز دو تا آفریده است، پس شدند چهار تا، و همه در آنچه که خدا حلال کرده است داخل‌اند، و میان آنها فرقی نیست.

پس به این سخت گیران و کسانی که چیزهایی از آن را حرام قرار داده و چیزهایی را حرام قرار ن می‌دهند، یا برخی از آن را بر زنان حرام می‌کنند و همان قسمت را برای مردان حلال می‌دانند، در قالبی الزام آور به آنان بگو: بین آنچه آنها جایز قرار داده و میان آنچه حرام کرده‌اند فرقی وجود ندارد. ﴿ءَآلذَّکَرَیۡنِبگو: آیا خداوند گوسفندان و بزهای نر را، ﴿حَرَّمَحرام کرده است؟ زیرا شما این را به طور عام و فراگیر نمی‌گویید. ﴿أَمِ ٱلۡأُنثَیَیۡنِیا گوسفندان و بزهای ماده را؟ این سخن شما نیست، چرا که شما نمی‌گویید از این دو نوع تنها حیوانات نر یا تنها حیوانات ماده حرام‌اند.

آنچه که باقی می‌ماند این است که اگر در شکم ماده‌ها جنین نر یا جنین ماده باشد، و یا در شکم‌شان جنین نامعلومی باشد. پس فرمود: ﴿أَمَّا ٱشۡتَمَلَتۡ عَلَیۡهِ أَرۡحَامُ ٱلۡأُنثَیَیۡنِیا آنچه را میش ماده یا بز ماده در شکم داشته باشد حرام می‌دانید، و از نظر شما فرقی نمی‌کند که آنچه در شکم دارند نر باشد یا ماده؟ شما این گفته را نیز نمی‌گویید.

پس وقتی که هیچ یک از این سه گفته متعلق به شما نیست که تمام حالت‌های حیوانات در این اقسام منحصر است، به چه راهی می‌روید؟! و چه می‌گویید؟! ﴿نَبِّ‍ُٔونِی بِعِلۡمٍ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَمرا از روی آگاهی و دانش با خبر سازید اگر در گفتار و ادعایتان راست می‌گویید. و مشخص است که آنها نمی‌توانند جز یکی از این سه گفته را بگویند، زیرا غیر از این سه مورد در عقل نمی‌گنجد، و آنها یکی از این سه گفته مذکور را نمی‌گویند، بلکه می‌گویند: برخی از چهارپایان که آنها از سوی خود اصطلاحاتی برای‌شان گذاشته‌اند بر زنان حرام هستند. و یا گفته‌هایی از این قبیل، که بدون شک م صدر و منبع آن جهل مرکب و عقل‌های منحرف و آرای فاسد می‌باشد، و خداوند بر صحت آن دلیلی نازل نکرده است و آنان نیز بر راستی‌اش دلیل و حجتی ارائه نکرده‌اند.

سپس مطلب فوق را در مورد شتر و گوسفند نیز تکرار کرد. و پس از آن‌که باطل بودن گفته‌ی آنان را بیان کرد، طوری با آنها سخن گفت که راهی جز پیروی از شریعت خدا برای آنان باقی نگذاشت: ﴿أَمۡ کُنتُمۡ شُهَدَآءَ إِذۡ وَصَّىٰکُمُ ٱللَّهُ بِهَٰذَایعنی شما ادعایی بیش ندارید و هیچ دلیلی برای اثبات صدق و صحت آن ندارید، جز این‌که از سرِ هوی و هوس بگویید: «خداوند ما را به این سفارش نموده و به ما وحی کرده است، همانطور که بر پیامبرش وحی فرستاده است، و پیامی که خداوند به ما وحی کرده است با آنچه پیامبران، مردم را به‌سوی آن دعوت می‌کنند و کتاب‌ها بر آن نازل شده‌اند مخالف است».

و این دروغ و افترایی است که همه آن را می‌دانند، بنابر این فرمود: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا لِّیُضِلَّ ٱلنَّاسَ بِغَیۡرِ عِلۡمٍپس کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد تا مردم را بدون علم و آگاهی گمراه سازد؟ یعنی هدف وی از دروغ گفتن و نسبت دادن دروغ به خدا، گمراه نمودن بندگان خدا از راه وی است. و برای توجیه عمل خود دلیل و حجتی از عقل و شرع ندارد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَهمانا خداوند قوم ستم‌گر را هدایت نمی‌کند، کسانی که جز ظلم و ستم و دروغ بستن بر خدا بلد نیستند، و چیزی دیگر را نمی‌خواهند.

آیه‌ی ۱۴۶-۱۴۵:

﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِی مَآ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ یَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن یَکُونَ مَیۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِیرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۚ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ١٤٥[الأنعام: ۱۴۵].«بگو: در آنچه به من وحی شده است خوردن چیزی را بر خورنده‌ای حرام نمی‌یابم مگر این‌که حیوان مردار یا خونی جاری یا گوشت خوک باشد، که همۀ این‌ها ناپاک‌اند، یا حیوانی که (به هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده باشد. پس هر کس بر خوردن این محرمات ناچار گردد و به آن علاقه‌مند نباشد و تجاوز نکند، پس همانا پروردگارت بخشنده و مهربان است».

﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٖۖ وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡ شُحُومَهُمَآ إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَایَآ أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖۚ ذَٰلِکَ جَزَیۡنَٰهُم بِبَغۡیِهِمۡۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ١٤٦[الأنعام: ۱۴۶].«و بر یهودیان هر ناخنداری را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند پیه‌ها و چربی‌ها را بر آنان حرام کردیم، به جز پیه‌هایی که در پشت آن است، یا پیه‌ای که با آنچه در داخل شکم است مخلوط شده است، و یا چربیهایی که با استخوانی آمیخته است، این را سزای ستم و تجاوزشان قرار دادیم، و ما راستگوییم».

وقتی خداوند مشرکین را به خاطر آن که حلال را حرام کردند و آن را به خدا نسبت دادند، مذّمت کرد، و گفته‌هایشان را باطل شمرد، پیامبرش را دستور داد تا آنچه را که خدا بر مردم حرام نموده است برای‌شان بیان کند، تا بدانند هر چیزی که خارج از آن دایره باشد حلال است. و هرکس حرام بودن آن را به خدا نسبت دهد دروغگو است، و یاوه می‌گوید، چون تحریم جز از طرف خدا و بر زبان پیامبرش انجام نمی‌گیرد. و خدا به پیامبرش فرموده است: ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِی مَآ أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ یَطۡعَمُهُبگو: در آنچه به من وحی شده است بر هیچ خورنده‌ای چیزی را نمی‌یابم که خوردنش حرام باشد. البته در اینجا از موضوع تحریم و عدم تحریم، استفاده‌ی از این چیزها در غیر مساله‌ی «خوردن» بحث نشده است، بلکه فقط به موضوع تحریم و عدم تحریم در مساله‌ی خوردن پرداخته شده است. ﴿إِلَّآ أَن یَکُونَ مَیۡتَةًمگر مردار، و آن حیوانی است که بدون ذبح شرعی مرده باشد، چنین حیوانی حلال نیست. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِیرِ[المائدة: ۳]. «حیوان مردار و خون و گوشت خوک بر شما حرام شده است».

﴿أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًایا خون جاری، و آن خونی است که از حیوانی که ذبح می‌شود بیرون می‌آید، و ماندنِ آن در بدن حیوان، به کسی که آن را بخورد آسیب می‌رساند، اما وقتی از جسم بیرون بیاید زیانِ خوردنِ گوشت برطرف می‌شود. و مفهوم کلام، آن است خونی که بعد از ذبح در گوشت و رگها باقی می‌ماند حلال و پاک است.

﴿أَوۡ لَحۡمَ خِنزِیرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌیا گوشت خوک. همه موارد سه گانه پلید، آلوده و مضر است. و خداوند نسبت به شما مهربان است و به خاطر این‌که شما را از نزدیک شدن به آلودگی‌ها و ناپاکی‌ها دور نماید آنها را حرام نموده است. ﴿أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِیا این‌که حیوان سربریده شده برای غیر خدا، ذبح شده باشد. پس این از جمله امور فسق آور است. فسق یعنی بیرون رفتن از دایره اطاعت خدا به‌سوی نافرمانی او ﴿فَمَنِ ٱضۡطُرَّبا وجود این، هر کس به ناچار خوردن این چیزهایی حرام باشد، یعنی نیاز و ضرورت او را به خوردن چیزی از آن وادار کند، به این صورت که چیزی نداشته باشد و از تلف شدن خودش بترسد.

﴿غَیۡرَ بَاغٖو در غیر حالت اضطرار خواهان خوردن آن نباشد. ﴿وَلَا عَادٖو از حد نگذرد، و بیش از نیاز نخورد، ﴿فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞبدون شک پروردگارت آمرزنده و مهربان است. پس هرکس دارای چنین حالتی باشد خداوند او را می‌آمرزد. علما در مورد حصر مذکور در این آیه اختلاف دارند، هرچند که امور حرام دیگری هست که در این آیه ذکر نشده است، مانند خوردن گوشت درندگان و پرندگانی که دارای چنگال هستند، و امثال آن.

پس برخی از علما گفته‌اند: این آیه قبل از تحریم موارد دیگری که در این آیه ذکر نشده‌اند نازل شده است. به همین جهت حصر مذکور در این آیه با تحریمی که پس از آن وارد شده است مخالفتی ندارد، چون در آن وقت پیامبر آن را در آنچه به او وحی شده نیافته بود. و برخی گفته‌اند: این آیه سایر چیزهایی را که حرام هستند در بر می‌گیرد، برخی را به صراحت در برگرفته، و برخی را از طریق مفهوم و عمومِ علت شامل می‌شود. زیرا خداوند علت حرمت خوردن مردار، خون و گوشت خوک، یا فقط گوشت خوک را این‌گونه بیان کرده است: ﴿فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌکه آن پلید است، و این صفتی است که شامل هر چیز حرامی می‌شود. زیرا چیزهای حرام همه پلید و ناپاک‌اند، و آن را به خاطر حفاظت از بندگانش و صیانت از کرامتشان حرام کرده است.

و مشروح و تفاصیل اشیاء پلید و حرام، از سنت گرفته می‌شود، زیرا سنت، قرآن را تفسیر و هدف و منظور آن را بیان می‌کند. پس وقتی خداوند از میان خوراکی‌ها جز آنچه را که ذکر شد حرام نکرده است و منبع تحریم جز شریعت خدا چیزی نمی‌تواند باشد این دلالت می‌نماید که مشرکین، آن کسانی که روزی خدا را حرام کردند، بر خدا دروغ بسته و از طرف خود چیزهایی را به دروغ به او نسبت دادند.

و اگر خداوند در این آیه خوک را ذکر نکرده بود به احتمال قوی می‌توانستیم بگوییم عبادت و سیاق آیه در رابطه با نقض گفته‌های گذشته مشرکین در رابطه با تحریم چهارپایان می‌باشد، مشرکینی که حلالِ خدا را برحسب آنچه نفسشان برای آنها زیبا جلوه داده بود، تحریم می‌کردند، در حالی که در میان چهارپایان چیزی جز آنچه در آیه ذکر شده است حرام نیست، و آن عبارت است از مردار و آنچه که با یاد غیر خدا ذبح شده است.اما سایر موارد حلال می‌باشند. و شاید ذکر خوک در اینجا بنا براین احتمال به همین مناسبت باشد که برخی از جاهلان خوک را در زمره چهارپایان قرار داده و آن را نوعی گوسفند می‌پندارند. و آن را مانند چهارپایان پرورش داده و حلال می‌دانند، و بین آن و چهارپایان فرقی نمی‌گذارند. پس همه چیزهایی که بر این امت حرام شده است به خاطر پاک کردن آنان از پلیدی و صیانت از کرامت آنهاست.

اما آنچه بر اهل کتاب حرام شده است، برخی پاکیزه است ولی بر آنها حرام است، و این بخاطر کیفر و سزای آنها بوده است، بنابر این فرمود: ﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٖو هر حیوانا ناخنداری مانند شتر و امثال آن را بر یهودیان حرام کردیم. ﴿وَمِنَ ٱلۡبَقَرِ وَٱلۡغَنَمِ حَرَّمۡنَا عَلَیۡهِمۡو از گاو و گوسفند برخی از اجزای آن را بر آنان حرام کردیم که عبارت است از ﴿شُحُومَهُمَآپیه و چربی گاو و گوسفند. و تمام پیه‌ها و چربی‌های آن حرام نیست، بلکه پیه و چربی دمبه و آن لایه‌ی نازکی از پیه که شکمبه و امعا را فرا گرفته است حرام می‌باشد. بنابر این چربی حلال آن را استثنا کرد و فرمود: ﴿إِلَّا مَا حَمَلَتۡ ظُهُورُهُمَآ أَوِ ٱلۡحَوَایَآجز آنچه که بر پشت آنها قرار دارد و یا آن چربی که با روده‌ها آغشته است. ﴿أَوۡ مَا ٱخۡتَلَطَ بِعَظۡمٖیا آن بخش از چربی که با استخوان آمیخته باشد. ﴿ذَٰلِکَاین تحریم بر یهودیان، ﴿جَزَیۡنَٰهُم بِبَغۡیِهِمۡبه سبب ستم و تجاوزشان بر حقوق خدا و بندگان خدا بود، و خداوند این چیزها را بر آنان حرام نمود، تا آنها را بدین وسیله کیفر و عقوبت دهد. ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ.

و هر آینه ما در هر آنچه می‌گوییم انجام می‌دهیم و حکم می‌کنیم راستگو و راستکار هستیم. و چه کسی از خدا راستگوتر است، و چه کسی بهتر از خدا داوری می‌کند برای قومی که یقین دارند!

آیه‌ی ۱۴٧:

﴿فَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل رَّبُّکُمۡ ذُو رَحۡمَةٖ وَٰسِعَةٖ وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُهُۥ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٤٧[الأنعام: ۱۴٧].«اگر ترا تکذیب کردند، بگو: پروردگار شما دارای رحمت گسترده است، و عذاب او از قوم مجرم باز گردانده نمی‌شود».

اگر مشرکان تو را تکذیب کردند، در آن حالت نیز آنها را با تشویق وترهیب به‌سوی دین فرا بخوان، و به آنا خبر بده که خداوند، ﴿ذُو رَحۡمَةٖ وَٰسِعَةٖدارای رحمت گسترده و فراگیری است که همه مخلوقات را در بر می‌گیرد. پس با فراهم کردن اسباب برخورداری از رحمت، به‌سوی رحمت او بشتابید، که اساس آن تصدیق محمدصدر آنچه که آورده است می‌باشد. ﴿وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُهُۥ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَو عذاب او از قوم مجرم دور نمی‌شود، کسانی که جرم و گناه‌شان زیاد است. پس، بپرهیزید از گناهانی که انسان را به عذاب خدا می‌رسانند، که بزرگ‌ترین آنها تکذیب محمد صاست.

آیه‌ی ۱۴٩-۱۴۸:

﴿سَیَقُولُ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَکۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن شَیۡءٖۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ حَتَّىٰ ذَاقُواْ بَأۡسَنَاۗ قُلۡ هَلۡ عِندَکُم مِّنۡ عِلۡمٖ فَتُخۡرِجُوهُ لَنَآۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَخۡرُصُونَ١٤٨[الأنعام: ۱۴۸].«مشرکان خواهند گفت: اگر خدا می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم، و چیزی را حرام نمی‌کردیم، همین‌گونه کسانی که پیش از آنها بودند (پیامبران‌شان را) تکذیب کردند، تا این‌که عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا نزد شما دانشی هست که آن را برای ما بیرون بیاورید؟ شما جز از گمان پیروی نکرده و فقط از روی گمان و تخمین کار می‌‌کنید».

﴿قُلۡ فَلِلَّهِ ٱلۡحُجَّةُ ٱلۡبَٰلِغَةُۖ فَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰکُمۡ أَجۡمَعِینَ١٤٩[الأنعام: ۱۴٩].«بگو: خدا دارای دلیل و حجت بالغ و رسالت است، و اگر می‌خواست همۀ شما را هدایت می‌کرد».

خداوند خبر می‌دهد که مشرکان برای موّجه جلوه دادن شرک، و حرام کردن حلال خدا، تقدیر و قضای الهی را بهانه کرده و مشیت و خواست خداوند را که هر خیر و شرّی را فرا گرفته است دلیل قرار داده، و از این راه خود را از سرزنش و ملامت نفس نجات می‌دهند. و چیزی را بر زبان آورند که خداوند خبر داده بود به زودی آن را خواهند گفت. همانطور که در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖ[النحل: ۳۵]. «و کسانی که شرک ورزیده‌اند، گفتند: اگر خداوند می‌خواست ما جز او چیزی را نمی‌پرستیدیم». پس خداوند متعال خبر داد که امت‌های تکذیب‌کننده همواره به وسیله این دلیل پوچ دعوت پیامبران را رد می‌کردند، اما این دلیل برای آنان سودی نداشت و خداوند آنها را هلاک ساخت و عذاب خود را به آنان بچشاند.

پس اگر این، دلیل ستمی بود، عذاب را از آنان دور می‌کرد و عذاب بر آن فرود نمی‌آمد، چون خداوند عذاب خود را جز بر کسی که سزاوار آن است فرود نمی‌آورد. بنابر این دانسته شد که این دلیل از چند جهت فاسد و ناکار آمد است:

۱- خداوند بیان کرده است که اگر این، دلیلِ درستی بود عذاب بر آنان فرود نمی‌آمد.

۲- دلیل باید بر علم و برهان مبتنی باشد، اما اگر دلیل فقط مستند به گمان و تخمین باشد، آدمی را به حق نمی‌رساند، و آن دلیلی باطل است. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ هَلۡ عِندَکُم مِّنۡ عِلۡمٖ فَتُخۡرِجُوهُ لَنَآبگو: «آیا دانشی نزد شما هست که آن را برای ما بیرون آورید؟» پس اگر آنان علم و دانشی داشتند در حالی که سر سخت‌ترین دشمن بودند البته آن را اظهار می‌کردند. پس وقتی که علم و دانش خود را بیرون نیاورند معلوم می‌شود آنان علم و دانشی ندارند. ﴿إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا تَخۡرُصُونَشما جز از گمان پیروی نکرده، و فقط از روی گمان و تخمین کار می‌کنید. و هرکس دلیلش را براساس گمان و تخمین بنا کند، او بر باطل بوده و زیانکار است. پس چگونه است اگر کسی دلیلش را بر تجاوز و سرکشی و شرّ و فساد بنا نهد؟!.

۳- خداوند دارای حجت و دلیل رساست و برای هیچ کسی عذری باقی نمی‌گذارد، و حجت خدا حجتی است که پیامبران و کتاب‌های الهی و آثار نبوی و عقول صحیح و سرشت‌های مستقیم و اخلاق درست بر آن اتفاق کرده‌اند. پس معلوم است هرچیزی که با این دلیل قطعی مخالفت کند باطل است، چون نقیض حق جز باطل چیزی دیگر نیست.

۴- خداوند به هر مخلوقی قدرت و اراده‌ی داده است که به وسیله آن می‌تواند کاری را که بدان مکلف شده است انجام دهد. و خداوند بر هیچ کسی کاری را واجب نکرده است که بر انجام آن قادر نباشد، و بر هیچ کسی چیزی را حرام نکرده است که قدرت ترک کردن آن را نداشته باشد. پس، بهانه قرار دادن تقدیر الهی واقعا ظلم محض و عناد و کینه توزی خالص است.

۵- خداوند بندگان را بر انجام کارهایشان مجبور نکرده، بلکه کارهایشان را تابع اختیارشان قرار داده‌است، بنابر این اگر بخواهند انجام می‌دهند، و اگر بخواهند دست نگاه می‌دارند. و این امری است قابل مشاهده، و هیچ کسی آنرا انکار نمی‌کند مگر کسی که تکبر ورزیده و امور محسوس را انکار کند. زیرا هر فردی فرق حرکت اختیاری و حرکت اجباری را میداند، گرچه همه درخواست خدا داخل ا ند، و تحت اراده او قرار دارند.

۶- کسانی که در ارتکاب گناهان به قضا و تقدیر الهی استدلال می‌کنند دچار تناقض هستند، زیرا آنها نمی‌توانند در همه جا این را قبول داشته باشند، بلکه اگر کسی نسبت به آنها بدی روا دارد و آنها را بزند یا مال‌شان را بگیرد یا امثال آن، و بگوید: «تقدیر و قضا این‌گونه بوده است»، این استدلال را نمی‌پذیرند و به شدت از این استدلال خشمگین می‌شوند. بسی جای تعجی است که چگونه ارتکاب نافرمانی و ناخشنودی‌های خدا را تقدیر او به حساب آورده، اما به هیچ کسی اجازه نمی‌دهند آنها را ناراضی و ناخشنود بگرداند و تقدیر خدا را بهانه کند؟!.

٧- بهانه قرار دادن قضا و تقدیر، مقصود و هدف نبوده و آنها می‌دانند که آن دلیلی نیست. بلکه هدف از این بهانه رد کردن حق است. آنها حق را مانند مرد شروری می‌پندارند که بر آنها هجوم می‌آورد، پس آن را با هر کلام و سخنی که بر دل‌شان خطور کند هرچند که به خطا و نادرستی آن اعتقاد هم داشته باشند از خود دور می‌کنند.

آیه‌ی ۱۵۰:

﴿قُلۡ هَلُمَّ شُهَدَآءَکُمُ ٱلَّذِینَ یَشۡهَدُونَ أَنَّ ٱللَّهَ حَرَّمَ هَٰذَاۖ فَإِن شَهِدُواْ فَلَا تَشۡهَدۡ مَعَهُمۡۚ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ١٥٠[الأنعام: ۱۵۰].«بگو: گواهانتان را بیاورید که گواهی دهند خداوند این را حرام کرده است، پس اگر گواهی دادند تو با آنان گواهی مده، و از هوی و هوس کسانی پیروی مکن که آیات ما را تکذیب کرده و به آخرت ایمان نمی‌آورند، و آنان برای پروردگار خود همتا و شریک قرار می‌دهند».

به کسانی که حلال خدا را حرام می‌کنند و آن را به خدا نسبت می‌دهند، بگو: گواهانتان را بیاورید تا گواهی دهند که خداوند این را حرام کرده است، پس وقتی این سخن به آنها گفته شد آنان میان دو راه قرار می‌گیرند، یا گواه و شاهدی را نمی‌آورند، پس آن وقت ادعایشان باطل و پوچ خواهد بود، و یا این‌که کسی را می‌آورند که براین امر گواهی دهد، و امکان ندارد که کسی بر این چیز گواهی دهد، مگر آدم دروغگو وتهمت زن و گناه پیشه که شهادت و گواهی او مورد قبول نیست. اما افراد عادل هرگز بر آن گواهی نمی‌دهند. بنابر این در حالی که پیامبر و پیروانش را از این شهادت و گواهی دادن نهی می‌کند، می‌فرماید: ﴿فَإِن شَهِدُواْ فَلَا تَشۡهَدۡ مَعَهُمۡۚ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ وَهُم بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَپس اگر گواهی دادند، با آنان گواهی مده، و از هوی و هوس کسانی پیروی مکن که آیات ما را تکذیب می‌کنند، و از کسانی پیروی مکن که به روز قیامت ایمان نمی‌آورند، و از آنها که برای پروردگارشان شریک می‌گیرند. یعنی بت‌ها و همتایان را شریک خدا می‌سازند و با او برابر و مساوی قرار می‌دهند.

و چون روز قیامت را انکار کرده و خدا را یگانه نمی‌دانستند، هوی و هوسشان با عقیده‌شان همسو شد و در شرک و تکذیب فرو رفتند. پس شایسته است که خداوند بنده برگزیده‌اش را از پیروی کردن از خواست و هوای نفس باز دارد و او را از گواهی دادن با پیروان هوی و هوس نهی کند. و دانسته شد که حرام کردن حلالِ خدا، از هوی و هوسِ گمراه‌کننده آنان سرچشمه می‌گیرد.

آیه‌ی ۱۵۳-۱۵۱:

﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمۡ عَلَیۡکُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکُمۡ وَإِیَّاهُمۡۖ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ١٥١[الأنعام: ۱۵۱].«بگو: بیایید آنچه را خدا بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم، این‌که چیزی را شریک او قرار ندهید، و با پدر و مادر نیکی کنید، و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید، ما شما و ایشان را روزی می‌دهیم، و به گناهان کبیره نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد، خواه پنهان. و انسانی را نکشید که خداوند کشتن وی را حرام نموده است، مگر به حق. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش می‌نماید باشد که بیندیشید».

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ لَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۖ وَإِذَا قُلۡتُمۡ فَٱعۡدِلُواْ وَلَوۡ کَانَ ذَا قُرۡبَىٰۖ وَبِعَهۡدِ ٱللَّهِ أَوۡفُواْۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ١٥٢[الأنعام: ۱۵۲].«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین روش، تا این‌که به رشد کامل برسد، و پیمانه و ترازو را به کمال و دادگرانه مراعات بدارید، هیچ‌کس را جز به اندازۀ توانش مکلّف نمی‌سازیم. و هنگامی که سخنی گفتید، دادگری کنید گرچه (دربارۀ) خویشاوند (شما) باشد. و به پیمان خدا وفا کنید و این‌ها چیزهایی است که خداوند شما را به آن سفارش نموده است تا پند گیرید».

﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِۦۚ ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَ١٥٣[الأنعام: ۱۵۳].«و این راهِ راست من است، پس، از آن پیروی کنید و از (دیگر) راه‌ها پیروی مکنید، که شما را از راه خدا پراکنده می‌سازد. این‌ها چیزهایی هستند که خداوند شما را بدان سفارش نموده است تا پرهیزگار شوید».

خداوند متعال به پیامبرش صمی‌فرماید: ﴿قُلۡبه کسانی که حلال خدا را حرام می‌کنند، بگو: ﴿تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمۡ عَلَیۡکُمۡبیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام نموده است برایتان بیان کنم. یعنی آنچه را که خداوند به طور عام حرام نموده است برایتان می‌خوانم، که همه محرمات از قبیل خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و گفتار و کردارها را در بر می‌گیرد. ﴿أَلَّا تُشۡرِکُواْ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗا این‌که هیچ چیز زیاد و کمی را شریک او نسازید. و حقیقت شرک ورزیدن به خدا این است که مخلوق، مانند خدا پرستش، و یا مانند خدا تعظیم شود، یا یکی از ویژگی‌های ربوبیت و الوهیت به او اختصاص داده شود.

و وقتی که بنده تمام انواع شرک را ترک کند موحدّ و یکتاپرست می‌شود و در همه حالاتش مخلص خدا می‌گردد. بنابر این حق خدا بر بندگان است که او را بپرستند و چیزی را شریک ا و نسازند.

سپس به بیان مهم‌ترین حق پس از حق خود پرداخت و فرمود: ﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنٗاو با پدر و مادر نیکی کنید، یعنی با سخنان خوب و کارهای زیبا و پسندیده با آنها نیکی کنید. پس هر سخن یا کاری که به وسیله آن به پدر و مادر سودی برسد یا باعث خوشحالی آنها شود از جمله نیکوکاری و احسان است. و هرگاه احسان و نیکوکاری با پدر و مادر صورت پذیرد عقوق و نافرمانی آنان منتفی می‌گردد. ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖو دختر و پسرانتان را از ترس فقر و تنگدستی مکشید.

یعنی به سبب فقر و این‌که برای تامین روزی آنها در تنگنا قرار نگیرید آنها را نکشید، آن‌گونه که این شیوه و رسم در میان مردمان سنگدل و ستم‌گر دوران جاهلیت وجود داشت.

پس وقتی که آنها در این حالت از کشتن فرزندان‌شان نهی شده‌اند به طریق اولی از کشتنِ بدون دلیلِ آنان و از کشتنِ فرزندان دیگران نهی می‌شوند. ﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُکُمۡ وَإِیَّاهُمۡما شما و ایشان را روزی می‌دهیم. ما روزی همه را به عهده گرفته‌ایم، پس شما کسانی نیستید که فرزندانتان را روزی دهید، بلکه نمی‌توانید خودتان را هم روزی بدهید. پس به خاطر روزی فرزندان هیچ فشاری بر شما نیست.

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَو به گناهان بزرگ و بسیار زشت نزدیک نشوید. ﴿مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَبه گناهی نزدیک نشوید که به ظاهر آدمی بستگی دارد، نیز به گناهانی نزدیک نشوید که به باطن و قلب و درون انسان مربوط است. و نهی کردن از نزدیک شدن به گناهان و زشتی‌ها، از نهی کردن از انجام دادن آن بلیغ‌تر و رساتر است، زیرا نهی از نزدیک شدن به گناه شامل نهی از ارتکاب مقدمات گناه و وسائلی است که انسان را بدان می‌رساند.

﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُو انسانی را نکشید که خدا کشتن وی را حرام نموده است. و آن مسلمان است، خواه مرد باشد یا زن، کوچک باشد یا بزرگ، نیکوکار باشد یا فاسق، کافری که به وسیله عهد و پیمان جان او در مصونیت قرار گرفته است.

﴿إِلَّا بِٱلۡحَقِّمگر به حق، مانند زناکاری که متاهل باشد، و یا کسی که دیگری را کشته است، و یا کسی که دینش را رها کرده و از جماعت مسلمین بیرون رفته باشد. ﴿ذَٰلِکُمۡاین چیزهای ذکر شده، ﴿وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَاموری است که خداوند شما را بدان سفارش کرده است، باشد که سفارش خدا را بفهمید، سپس آن را به خاطر بسپارید و آن را رعایت کرده و انجام بدهید.این آیه دلالت می‌نماید که بنده به هر اندازه از عقل و شعور برخوردار باشد به همان اندازه دستورات خدا را انجام می‌دهد.

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِو به مال یتیم نزدیک نشوید به این صورت که آن را بخورید، و یا آنرا به نفع خودتان عوض کنید، یا بدون سبب آن را بردارید. ﴿إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُمگر به صورتی که اموال آنها سامان و بهبود یابد، و آنها از این طریق فایده ببرند. پس این دلالت می‌نماید که نزدیک شدن به اموال یتیم و تصرف کردن در آن به صورتی که یتیم زیان ببیند و یا به صورتی که نه فایده‌ای در بردارد و نه ضرری، جایز نیست.

﴿حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُتا این‌که یتیم به حالت رشد خود برسد و شیوه تصرف را بداند، پس وقتی که به رشد و کمال خود رسید، آن وقت مالش به او داده می‌شود، و او طبق نظر خودش در آن تصرف می‌نماید.

و این دلالت می‌نماید که یتیم قبل از این‌که به مرحله رشد و بلوغ برسد از تصرف در مالش منع می‌شود، و سرپرست او به نحو احسن در مالش تصرف می‌نماید، و این ممنوعیتِ از تصرف، با رسیدن یتیم به حد کمال و رشد به پایان می‌رسد.

﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِو پیمانه و ترازو را با دادگری و به صورت تمام و کمال بپیمایید. پس وقتی شما در این مورد تلاش کردید، ﴿لَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاما هیچ‌ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی‌سازیم. به اندازه‌ای که می‌تواند و در تنگنا قرار نمی‌گیرد. پس هر کس به کامل کردن پیمانه و وزن علاقمند باشد، و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزد سپس در این مورد از او کوتاهی سربزند، اما به سبب زیاده روی یا کوتاهی او نبوده و خود بدان واقف نباشد، پس خداوند آمرزنده ومهربان است و علمای اصولی با استفاده از این آیه استدلال کرده‌اند که خداوند هیچ‌کس را به آنچه که نمی‌تواند مکلف نمی‌سازد، و هرکس از خداوند در آنچه بدان دستور داده‌است، بترسد و در انجام دستوری که در توان اوست پرهیزگار باشد فراتر از این بر او گناهی نیست.

﴿وَإِذَا قُلۡتُمۡو هرگاه سخنی گفتید که با آن میان مردم قضاوت نمودید و با آن در رابطه با گفته‌ها و حالات مردم سخن گفتید، ﴿فَٱعۡدِلُواْدر سخن خود دادگری کنید و عدالت و راستگویی را در مورد کسانی که دوست دارید و کسانی که آنها را نمی‌پسندید، رعایت نمایید، و انصاف داشته باشید، و آنچه را که باید بگویید پنهان نکنید، زیرا ستم ورزیدن در سخن گفتن درباره‌ی کسی که سخنان کسی که او را دوست ندارید، ظلم و حرام می‌باشد.

و هرگاه عالم علیه گفتارهای اهل بدعت سخن گوید، بر او واجب است که به هر صاحب حقی، حقش را بدهد، و حق و باطل را بیان نماید، و باید در این زمینه دوری و نزدیکی گفتار اهل بدعت به حق را بسنجد. و فقها گفته‌اند: «بر قاضی واجب است که در نگاه و سخنش میان دو طرف دعوی دادگری کند».

﴿وَبِعَهۡدِ ٱللَّهِ أَوۡفُواْۚو به پیمان خدا وفا کنید. و این شامل عهدی است که خداوند با بندگان بسته است،که حقوق الهی را انجام دهند، و به آن وفا کنند. نیز شامل پیمانی است که میام مردم بسته می‌شود. وفا کردن به همه پیمان‌ها واجب، و شکستن آن و اخلال در آن حرام است.

﴿ذَٰلِکُمۡاحکامی که ذکر شد، ﴿وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَخداوند شما را بدان سفارش نموده است تا پند بگیرید، و سفارش خدا را آن‌گونه که شایسته است انجام دهید، و حکمت و احکام آن را در یابید.

پس از آن که خداوند بسیاری از دستورات بزرگ و آیین و قوانین مهم را بیان کرد، به این موضوع و آنچه که از آن عام و فراگیرتر است اشاره نمود و فرمود: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗااین احکام وامثال آن که خداوند در کتابش بیان کرده و آن را برای بندگانش توضیح داده، راه خداوند است که انسان را به او و به سرای کرامت و بخشش وی می‌رساند، و آن راهی است میانه و آسان و کوتاه.

﴿فَٱتَّبِعُوهُپس، از آن پیروی کنید تا به رستگاری و موفقیت دست یابید و به آرزوها و شادی‌ها برسید. ﴿وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَو از راه‌های مخالف با این راه پیروی نکنید، ﴿فَتَفَرَّقَ بِکُمۡ عَن سَبِیلِهِکه شما را از راه گمراه و منحرف ساخته، و به چپ و راست متمایل گردانده، و پراکنده می‌کند. و آنگاه که از راه راست منحرف شدید، جز راهی که انسان را به جهنم می‌رساند وجود ندارد.

﴿ذَٰلِکُمۡ وَصَّىٰکُم بِهِۦ لَعَلَّکُمۡ تَتَّقُونَاین‌ها چیزهایی هستند که خداوند شما را بدان سفارش نموده تا پرهیزگار شوید. زیرا اگر آنچه را که خدا بیان کرده است انجام دهید و آن را بیاموزید و بدان عمل کنید از پرهیزگاران و از بندگان رستگار خدا می‌شوید. و راه را به صورت «مفرد» بیان کرد و به خود نسبت داد و فرمود: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِی مُسۡتَقِیمٗاو این است راه راستِ من، چون آن تنها راهی است که انسان را به خدا می‌رساند، و خداوند کسانی را که راه او را در پیش گرفته‌اند یاری می‌نماید.

آیه‌ی ۱۵٧-۱۵۴:

﴿ثُمَّ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ تَمَامًا عَلَى ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَ وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لَّعَلَّهُم بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ١٥٤[الأنعام: ۱۵۴].«پس از آن به موسی کتاب دادیم تا نعمت را بر کسی که نیکی کرده است تمام کنیم، و برای این‌که هر چیزی را بیان نماییم، و هدایت و رحمت شود، امید که به ملاقات پروردگارشان ایمان بیاورند».

﴿وَهَٰذَا کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞ فَٱتَّبِعُوهُ وَٱتَّقُواْ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ١٥٥[الأنعام: ۱۵۵].«و این کتابی است که ما نازل کرده‌ایم، با برکت است، از آن پیروی نمایید و پرهیزگاری پیشه کنید تا مورد رحمت قرار گیرید».

﴿أَن تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أُنزِلَ ٱلۡکِتَٰبُ عَلَىٰ طَآئِفَتَیۡنِ مِن قَبۡلِنَا وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمۡ لَغَٰفِلِینَ١٥٦[الأنعام: ۱۵۶].«تا نگویید: همانا کتاب بر دو گروهِ پیش از ما نازل شده است و ما از خواندن و بررسی آن بی‌خبر بوده‌ایم».

﴿أَوۡ تَقُولُواْ لَوۡ أَنَّآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡکِتَٰبُ لَکُنَّآ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمۡۚ فَقَدۡ جَآءَکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞۚ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَصَدَفَ عَنۡهَاۗ سَنَجۡزِی ٱلَّذِینَ یَصۡدِفُونَ عَنۡ ءَایَٰتِنَا سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یَصۡدِفُونَ١٥٧[الأنعام: ۱۵٧].«و یا این‌که بگویید: اگر کتاب بر ما نازل می‌شد، ما از آنان راه یافته‌تر می‌بودیم، به‌راستی که از سوی پروردگارتان دلیل و هدایت و رحمتی به نزدتان آمده است، پس کیست ستمگرتر از کسی که آیات خدا را تکذیب کند، و از آن روی بگرداند؟ به زودی کسانی را که از آیات ما روی گردانی می‌کنند به بدترین عذاب گرفتار خواهیم کرد، و سزای روی گردانی‌شان را هرچه زودتر بدانان خواهیم رساند».

﴿ثُمَّسپس. منظور از ﴿ثُمَّدر اینجا ترتیب زمانی نیست، زیرا زمان موسی پیش از آن بوده است که پیامبر صقرآن را تلاوت کند و آن را ابلاغ نماید، بلکه منظور از ﴿ثُمَّترتیب اخباری است. پس خداوند خبر داد که او به موسی، ﴿ٱلۡکِتَٰبَکتاب تورات را داده‌است، ﴿تَمَامًاتا مایه اتمام و اکمال نعمت و احسان خدا باشد، ﴿عَلَى ٱلَّذِیٓ أَحۡسَنَبرکسانی از امت موسی که نیکی کرده‌اند. پس خداوند بر نیکوکاران امت موسی با دادن نعمت‌های بی‌کران احسان نمود. که از جمله آن نعمتها، و از تمام و کمال آن نعمت‌ها نازل کردن تورات بر آنان بود، پس با نازل شدن تورات نعمت خدا بر آنها کامل گردید، و شکر و سپاس آن بر آنها واجب گردید.

﴿وَتَفۡصِیلٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖو تا هر چیزی از حرام و حلال و امر ونهی و عقاید و امثال آن را که بدان نیاز داشتند بیان نماییم. ﴿وَهُدٗىیعنی آنان را به‌سوی خیر و خوبی هدایت نماید، و اصول و فروع شر را به آنان نشان دهد. ﴿وَرَحۡمَةٗو رحمتی باشد که به وسیله آن سعادت و رحمت و خیر فراوان را بدست آورند. ﴿لَّعَلَّهُمتا شاید آنان به سبب این‌که کتاب و دلایل را بر آنها فرو فرستادیم، ﴿بِلِقَآءِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَبه ملاقات پروردگارشان ایمان بیاورند، زیرا تورات مشتمل بر دلایل قطعی اثباتِ رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ و جزا، و مشتمل بر چیزهایی بود که موجب ایمان به ملاقات پروردگار و آماده شدن برای آن روز بود.

﴿وَهَٰذَاو این قرآن بزرگ و یادآوری خداوند حکیم، ﴿کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ مُبَارَکٞکتابی است مبارک که ما فرو فرستاده‌ایم. در آن خیر فراوان و علم زیاد نهفته است. قرآن کتابی است که سایر علوم و دانش‌ها از آن گرفته می‌شود، و مصدر تمامی خیرات و برکات است. پس هیچ خیر خوبی وجود ندارد مگر این‌که قرآن به آن دستور داده و بر انجام آن تشویق کرده است. و هر حکمت و مصلحتی که انسان را بر انجام آن تحریک نماید بیان کرده است.

و هیچ شر و بدی وجود ندارد مگر این‌که قرآن از آن نهی کرده و آدمی را از آن برحذر داشته، و اسبابی را که انسان را از انجام آن باز می‌دارد، بیان داشته و سرانجام وخیم آن را ذکر کرده است. ﴿فَٱتَّبِعُوهُپس، از دستورات و منهیات قرآن پیروی کنید و اصول و فروع دین‌تان را براساس قرآن بنا نهید. ﴿وَٱتَّقُواْو از خداوند بترسید، و این‌که با دستوری از دستورهایش مخالفت بورزید. ﴿لَعَلَّکُمۡباشد که اگر از آن پیروی کنید، ﴿تُرۡحَمُونَمورد رحمت او قرار گیرد.

پس مهم‌ترین راه برای دست یابی به رحمت خدا پیروی کردن از این کتاب است که باید آن را بیاموزیم و بدان عمل کنیم.

﴿أَن تَقُولُوٓاْ إِنَّمَآ أُنزِلَ ٱلۡکِتَٰبُ عَلَىٰ طَآئِفَتَیۡنِ مِن قَبۡلِنَااین کتابِ با برکت را به‌سوی شما فرو فرستادیم تا دلیلی نداشته باشید، و این را فرو فرستادیم تا مبادا بگویید: «کتاب آسمانی پیش از ما تنها بر دو گروه یعنی یهودیان و نصارا نازل شده است». ﴿وَإِن کُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمۡ لَغَٰفِلِینَو این‌که بگویید: «کتابی بر ما نازل نشده است، و ما به کتاب‌هایی که بر گروه‌های پیش از ما ناز ل نموده‌ای علم و شناختی نداشتیم». از این رو کتابی به‌سوی شما فرستادیم که هیچ کتابی جامع‌تر و واضح‌تر و روشن‌تر از آن از آسمان نازل نشده است.

﴿أَوۡ تَقُولُواْ لَوۡ أَنَّآ أُنزِلَ عَلَیۡنَا ٱلۡکِتَٰبُ لَکُنَّآ أَهۡدَىٰ مِنۡهُمۡو یا این‌که بگویید: «اگر کتاب بر ما نازل می‌شد ما از آنها راه یافته‌تر بودیم». یعنی تا عذر نیاورید که اصل و اساس هدایت به شما نرسیده است، یا عدم کامل بودن آن را بهانه نکنید. پس به وسیله کتابتان اساس هدایت و کمال به شما رسیده است. بنابر این فرمود: ﴿فَقَدۡ جَآءَکُم بَیِّنَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡبه راستی که دلیل روشنی از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است. و ﴿بَیِّنَةٞاسم جنس است و هر آنچه که حق را بیان دارد در آن داخل است.

﴿وَهُدٗىو راهنمایی و رهنمودی است برای تشخیص گمراهی. ﴿وَرَحۡمَةٞو موجب سعادت دین و دنیای شما می‌باشد. پس بر شما واجب است که در برابر احکام آن تسلیم شوید و به اخبارش ایمان بیاورید. و هرکس بدان اعتنایی نکند و آن را تکذیب نماید، ستمگرترین ستمگران است. بنابر این فرمود: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن کَذَّبَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَصَدَفَ عَنۡهَاپس کیست ستمگرتر از آن کس که آیات خدا را تکذیب کند و از آن روی بگرداند؟!.

﴿سَنَجۡزِی ٱلَّذِینَ یَصۡدِفُونَ عَنۡ ءَایَٰتِنَا سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِبه زودی کسانی را که از آیات ما روی گردانی می‌کنند به سبب این عمل‌شان به عذابی دچار می‌کنیم که صاحبش را غمگین می‌سازد و بسیار بر او گران می‌آید.﴿بِمَا کَانُواْ یَصۡدِفُونَبه سبب این‌که هم خودشان روی می‌گرداندند، و هم دیگران را روی گردان می‌کردند، و این سزای کار بدشان است. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ[فصلت: ۴۶]. «و پروردگارت بر بندگان هیچ ستمی روا نمی‌دارد».

و این آیات بیان‌گر آنند که علم و دانش قرآن بزرگ‌ترین و با برکت‌ترین و گسترده‌ترین علوم است، و هدایت شدن به راه راست به وسیله علم قرآن بدست می‌آید، هدایت کاملی که آدمی را از گمان و تخمین اهل کلام، و افکار و خیالات اهل فلسفه و علوم گذشتگان و آیندگان بی‌نیاز می‌کند.

ومعروف آن است که کتاب جز بر یه ود و نصارا نازل نشده است، پس هنگامی که گفته شود: «اهل کتاب» مقصود یهود و نصاری است، و سایر گروه‌ها از قبیل آتش پرستان و دیگران در آن داخل نیستند. از این آیات به نظر می‌آید که مردمان دوره جاهلی قبل از نازل شدن قرآن، بر جهالت شدیدی قرار داشتند و از آنچه که در نزد اهل کتاب بود غافل بودند.

آیه‌ی ۱۵۸:

﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَ أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَۗ یَوۡمَ یَأۡتِی بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَ لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ کَسَبَتۡ فِیٓ إِیمَٰنِهَا خَیۡرٗاۗ قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ١٥٨[الأنعام: ۱۵۸].«آیا انتظار می‌کشند که فرشتگان پیش آنها بیایند یا پروردگارت بیاید یا برخی از نشانه‌های پروردگارت بیاید؟! روزی که برخی از نشانه‌های پروردگارت پدید آید کسی که از پیش ایمان نیاورده و یا خیری در ایمان آوردنش به دست نیاورده باشد، ایمانش به او سودی نمی‌دهد. بگو: انتظار بکشید ما هم با شما منتظریم».

خداوند متعال می‌فرماید: آیا کسانی که به ستم و مخالفت و کینه توزی‌شان ادامه می‌دهند جز این انتظار می‌کشند، ﴿أَن تَأۡتِیَهُمُکه مقدمات عذاب و مقدمات قیامت پیش آنها بیاید؟ به این صورت که، ﴿ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُفرشتگان برای گرفتن جان‌ها و قبض ارواح‌شان پیش آنها بیایند. و چون به این حالت برسند نه ایمان به آنان سودی می‌بخشد، و نه کارهای شایسته‌ای که انجام داده‌اند. ﴿أَوۡ یَأۡتِیَ رَبُّکَیا این‌که پروردگارت برای فیصله دادن میان بندگان، و پاداش دادن به نیکوکاران و مجازات بدکاران بیاید؟ ﴿أَوۡ یَأۡتِیَ بَعۡضُ ءَایَٰتِ رَبِّکَروزی که پاره‌ای از نشانه‌های خارق العاده پروردگارت می‌آید و با آمدن آن دانسته می‌شود که قیامت نزدیک شده و قیامت فرا رسیده است، ﴿لَا یَنفَعُ نَفۡسًا إِیمَٰنُهَا لَمۡ تَکُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ کَسَبَتۡ فِیٓ إِیمَٰنِهَا خَیۡرٗایعنی هنگامی که پاره‌ای از نشانه‌های خدا پدید‌اید اگر کافر در آن هنگام ایمان بیاورد، ایمان آوردنش به او فایده‌ای نمی‌دهد، و مومنی که پیش‌تر کوتاهی ورزیده است، چنانچه در آن هنگام بر کار خوب بیفزاید به او سودی نمی‌رسد. بلکه ایمانی که قبل از آن هنگام داشته است به او فایده می‌دهد. و خوبی که قبل از آمدن این نشانه‌ها با او بوده است به وی سود می‌رساند. و حکمت در این مورد آشکار است، زیرا ایمانی فایده می‌رساند که به غیب و از روی اختیار و انتخاب بنده باشد. اما وقتی نشانه‌ها یافت شوند آن وقت مسئله قیامت آشکار می‌گردد و ایمان آوردن در این هنگام به سان ایمان اضطراری و ضروی می‌ماند. و مانند ایمان آوردن کسی است که غرق می‌شود، یا در آتش می‌سوزد، و امثال آن. و چون مرگ را می‌بیند از آنچه که در آن قرار دارد دست می‌کشد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَکَفَرۡنَا بِمَا کُنَّا بِهِۦ مُشۡرِکِینَ٨٤ فَلَمۡ یَکُ یَنفَعُهُمۡ إِیمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی قَدۡ خَلَتۡ فِی عِبَادِهِ[غافر: ۸۴-۸۵]. «وقتی عذاب ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم و به آنچه با خدا شریک می‌گرفتیم کافر شدیم»، پس وقتی عذاب ما را دیدند ایمان آوردن‌شان به آنان سودی نداد، و این سنت خداست که از دیرباز درباره بندگانش چنین جاری شده است». و احادیث صحیح زیادی از پیامبر صثابت شده است که منظور از «پاره‌ای از نشانه‌ها» را طلوع خورشید از مغرب باقی می‌کند، و این‌که وقتی مردم آنرا می‌بینند ایمان می‌آورند، و ایمان‌شان به آنان سودی نمی‌رساند، و در این هنگام دروازه توبه بسته می‌شود.

و از آنجا که این هشداری بود قابل انتظار برای کسانی که پیامبر صرا تکذیب می‌کردند و منتظر بودند تا پیامبر صو پیروانش به مصیبت‌های روزگار و دشواری‌ها گرفتار شوند، فرمود: ﴿قُلِ ٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَبگو: انتظار بکشید ما هم منتظر هستیم. پس خواهید دانست که کدام یک از ما به امنیت و آسایش سزوارتر است.

واین آیه دلیلی بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت است که افعال اختیاری مانند استوا، پایین آمدن، و آمدن را برای خدا ثابت می‌کنند، که خدا چنین صفت‌هایی را داراست، بدون این‌که او را در این صفات با مخلوق تشبیه کنند. و در کتاب و سنت از این موارد زیاد یافت می‌شود. نیز بیان‌گر آن است که از جمله علامت‌های قیامت طلوع خورشید از سمت مغرب است. و این‌که خداوند حکیم است و عادت و سنت الهی بر آن است که ایمان زمانی فایده دهد که از روی اختیار و انتخاب باشد نه این‌که اضطراری و از روی ناچاری باشد. همانطور که قبلا بیان شد. نیز آیه به این مطلب اشاره می‌کند که انسان خیر و نیکی را در سایه ایمانش به دست می‌آورد. پس عبادت و نیکی و پرهیزگاری که بنده ایمان داشته باشد. بنابر این هرگاه قلب از ایمان خالی باشد، چیزی از ای کارها به او فایده نمی‌دهد.

آیه‌ی ۱۶۰-۱۵٩:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمۡ وَکَانُواْ شِیَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِی شَیۡءٍۚ إِنَّمَآ أَمۡرُهُمۡ إِلَى ٱللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ١٥٩[الأنعام: ۱۵٩]. «بی‌گمان کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و دسته دسته شدند، تو به هیچ وجه از آنان نیستی، و به‌راستی که کار آنها با خداست، سپس (خداوند) آنان را به آنچه می‌کردند آگاه می‌سازد».

﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِ فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَاۖ وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَا وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ١٦٠[الأنعام: ۱۶۰].«هر کس کار نیکی انجام دهد پاداش آن ده برابر است، و هر کس کار بدی انجام دهد جز به اندازۀ آن گناه کیفر داده نمی‌شود و بر آنان ستم نمی‌رود».

خداوند به کسانی که دین‌شان را پراکنده ساختند هشدار می‌دهد. یعنی آن را تکه تکه می‌کردند و در آن دچار پراکندگی و تفرقه شدند و هریک برای خودش اسم و رسمی قرار داد، و بر خود نامی نهاد که آدمی را در دینش فایده‌ای نمی‌رساند و ایمانش با آن کامل نمی‌گردد، مانند یهودیت و نصرانیت و مجوسیت، که بخشی از شریعت را اخذ کرده‌اند و آن را دین خویش قرار داده‌اند، و بخشی دیگر را رها کرده‌اند، یا این‌که چیزی را اخذ کرده‌اند، و آنچه را که مهم‌تر است رها نموده‌اند، آن‌گونه که اهل اختلاف از قبیل اهل بدعت و گمراهی و کسانی که امت را دچار تفرقه می‌کنند چنین میباشند.

و آیه دلالت می‌نماید که دین به اتحاد و ائتلاف دستور می‌دهد و از تفرقه و اختلافِ اهل دین نهی می‌کند. نیز دین از اختلاف در سایر مسائل اصولی و فروعی نهی می‌نماید. و خداوند پیامبرش را دستور می‌دهد که از کسانی که دین‌شان را پراکنده و متفرق کردند بیزاری بجوید، پس فرمود: ﴿لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِی شَیۡءٍتو از آنان نیستی و آنان از تو نیستند، چون آنان با تو مخالفت ورزیده‌اند. ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُمۡ إِلَى ٱللَّهِهمانا کارشان با خداست و به‌سوی او باز می‌گردند، و آنها را طبق اعمال‌شان مجازات خواهد کرد. ﴿ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَسپس آنها را از آنچه که می‌کردند با خبر می‌کند.

سپس کیفیت و چگونگی پاداش را بیان کرد و فرمود: ﴿مَن جَآءَ بِٱلۡحَسَنَةِهرکس نیکی انجام دهد، خواه با زبان باشد یا با کردار، آشکار باشد یا پنهان، مربوط به حق خدا باشد یا به حق خلق خدا، ﴿فَلَهُۥ عَشۡرُ أَمۡثَالِهَابه او ده برابر آن پاداش داده می‌شود، و این کمترین مقدار پاداش است. ﴿وَمَن جَآءَ بِٱلسَّیِّئَةِ فَلَا یُجۡزَىٰٓ إِلَّا مِثۡلَهَاو هرکس کار بد انجام دهد جز به اندازه آن کیفر داده نمی‌شود. و این از کمال عدالت و احسان خداست، و خداوند به اندازه ذره‌ای ستم نمی‌کند. بنابر این فرمود: ﴿وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَو بر آنان ستم نمی‌شود.

آیه‌ی ۱۶۵-۱۶۱:

﴿قُلۡ إِنَّنِی هَدَىٰنِی رَبِّیٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ دِینٗا قِیَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۚ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٦١[الأنعام: ۱۶۱].«بگو: همانا پروردگارم مرا به راه راست هدایت نموده است، و آن دین راست و استوار، دین ابراهیم است که یکسو و حق‌گرا بود و از مشرکان نبود».

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦٢[الأنعام: ۱۶۲].«بگو: همانا نماز و قربانی من و زندگی و مرگ من برای خدا، پروردگار جهانیان است».

﴿لَا شَرِیکَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ١٦٣[الأنعام: ۱۶۳].«او را هیچ شریکی نیست، و به این فرمان داده شده‌ام و من اولین مسلمان هستم».

﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِی رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیۡءٖۚ وَلَا تَکۡسِبُ کُلُّ نَفۡسٍ إِلَّا عَلَیۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُم مَّرۡجِعُکُمۡ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ١٦٤[الأنعام: ۱۶۴].«بگو: آیا جز خدا پروردگاری بجویم؟ حال آن‌که او پروردگار هر چیزی است؟! و هر انسانی عمل بدی را انجام بدهد عذابش فقط برای خودش است، و هیچ کسی بار گناه کسی دیگر را به دوش نمی‌کشد، سپس بازگشت همۀ شما به‌سوی پروردگارتان است، و او شما را به آنچه در آن اختلاف می‌کردید آگاه می‌سازد».

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِ وَرَفَعَ بَعۡضَکُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖ لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡۗ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ ٱلۡعِقَابِ وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمُۢ١٦٥[الأنعام: ۱۶۵].«و او خدایی است که شما را جانشینانِ در زمین قرار داده‌است، و برخی را بر برخی دیگر درجاتی بالاتر برد تا شما را در آنچه که به شما داده است بیازماید. همانا پروردگارت زود کیفر است و همانا او آمرزنده و مهربان است».

خداوند متعال پیامبرش صرا دستور می‌دهد که از هدایت و رهنمود شدن به راه راست و دین میانه، که عقاید مفید و کارهای شایسته و فرمان به هر خوبی و نهی از هر زشتی را در بردارد، و خود بر آن قرار دارد، سخن به میان آورد. دینی که پیامبران بر آن بوده‌اند، به ویژه خلیل خدا ابراهیم ÷اما حقگویان و پدر پیامبرانی که پس از او مبعوث شده‌اند، و آن دین راستین است، که از آیین منحرف یهودیان و نصارا و مشرکین به دور است. و این یک امر عام و کلی است، سپس شریف‌ترین عبادت‌ها به طور خاص بیان کرد و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِیبگو: «نماز من و قربانی من». و این به خاطر شرافت و فضیلت این دو عبادت است. و به خاطر این است که این دو عبادت بیان‌گر محبت خداوند متعال و اخلاص دین برای او، و نزدیک جستن به وی با قلب و زبان و جوارح، و قربانی کردن و مبذول داشتن مالی است که انسان آن را دوست دارد. بذل و بخشش مال در راه کسی که بنده او را از مالش بیشتر دوست دارد و آن خداوند متعال است. و هر کس در نماز و قربانی کردنش مخلص باشد، در سایر کارها و گفته‌‌هایش نیز مخلص است.

﴿وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِیو آنچه که در حیات و زندگی‌ام انجام می‌دهم، و آنچه که خداوند متعال برای من در دنیای پس از مرگ مقدر می‌نماید، همه این‌ها، ﴿لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَبرای خداوندی است که پروردگار جهانیان می‌باشد.

﴿لَا شَرِیکَ لَهُاو در عبادت شریکی ندارد، همان‌طور که در پادشاهی و تدبیر امور نیز شریکی ندارد، و ابراز این اخلاص از جانب من پدیده‌ای تازه و نوظهور نیست که از خود بوجود آورده باشم بلکه ﴿وَبِذَٰلِکَ أُمِرۡتُبدان امر شده‌ام، امری حتمی و قطعی و از عاقبت بد به دور نمی‌مانم جز به پیروی از آن. ﴿وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِینَو من اولین مسلمان در میان این امت هستم. ﴿قُلۡ أَغَیۡرَ ٱللَّهِبگو: آیا غیر از خدا، یکی از مخلوقات را، ﴿أَبۡغِی رَبّٗابه عنوان پروردگار برگیرم؟ یعنی آیا این شایسته است و برای من جایز است که غیر از خدا را مربی و مدبر بگیرم، حال آن‌که خداوند پروردگار هرچیزی است؟ پس مردم و مخلوقات همه تحت ربوبیت او، و تسلیم دستور او هستند.

بنابراین باید خدا را به پروردگاری بگیریم، و به آن راضی باشیم، و خود را به هیچ یک از آفریدگان فقیر و ناتوان وابسته نکنیم.

سپس با بیان پاداش و جزا، مردمان را تشویق و برحذر داشت و فرمود: ﴿وَلَا تَکۡسِبُ کُلُّ نَفۡسٍو هیچ‌کس خیر و شری به دست نمی‌آورد، ﴿إِلَّا عَلَیۡهَامگر برای خودش. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَا[فصلت: ۴۶-و الجاثیه:۱۵]. «هر کس کار شایسته‌ای انجام دهد به نفع خودش است، و هرکس کار بد کند به زیان خودش است». ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰو هیچ‌کس بار گناه دیگران را به دوش نمی‌گیرد، بلکه گناه هرکسی برگردن خودش است.

و اگر کسی عامل گمراهی کسی دیگر باشد گناه واسطه شدن بر او خواهد بود، بدون این‌که از بار گناه کسی که دست به ارتکاب گناه زده است چیزی کاسته شود. ﴿ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُم مَّرۡجِعُکُمۡسپس در روز قیامت به‌سوی پروردگارتان باز می‌گردید، ﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَو شما را از آنچه در آن اختلاف می‌کردید با خبر می‌کند. یعنی شما را از هر کار خوب و بدی که انجام داده‌اید آگاه می‌سازد، و شما را طبق آن به کامل‌ترین صورت سزا و جزا می‌دهد.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی جَعَلَکُمۡ خَلَٰٓئِفَ ٱلۡأَرۡضِو او خدایی ا ست که شما را جانشینان زمین قرار داده‌است. به گونه‌ای که برخی از شما جانشین برخی دیگر می‌شوید. و خداوند شما را در زمین جانشین قرار داده است و همه آنچه را که در زمین است برایتان مسخّر و رام کرده است و شما را آزمایش می‌کند تا بنگرد که چگونه کار می‌کنید. ﴿وَرَفَعَ بَعۡضَکُمۡ فَوۡقَ بَعۡضٖ دَرَجَٰتٖو برخی از شما را در قدرت و سلامتی و روزی و ترکیب آفرینش و اخلاق بر برخی دیگر درجاتی بالا برده و برتری داده‌است. ﴿لِّیَبۡلُوَکُمۡ فِی مَآ ءَاتَىٰکُمۡتا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس اعمال‌تان متفاوت است. ﴿إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ ٱلۡعِقَابِهمانا پروردگارت کسی را که از او نافرمانی کند و آیاتش را تکذیب کند، زود عقاب می‌دهد، ﴿وَإِنَّهُۥ لَغَفُورٞ رَّحِیمُو همانا او نسبت به کسی که به وی ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد و از گناهان کبیره «هلاک‌کننده» توبه نماید آمرزنده و مهربان است.

پایان تفسیر سوره‌ی انعام

تفسیر سوره‌ی توبه


مدنی و ۱۲٩ آیه است.

آیه‌ی ۲-۱:

﴿بَرَآءَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١[التوبة: ۱].«(این) بیزاریِ خداوند و پیامبرش از مشرکانی است که شما با آنان پیمان بسته‌اید».

﴿فَسِیحُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ غَیۡرُ مُعۡجِزِی ٱللَّهِ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُخۡزِی ٱلۡکَٰفِرِینَ٢[التوبة: ۲].«پس چهار ماه در زمین بگردید، و بدانید که شما نمی‌توانید خدا را درمانده کنید، و بدانید که خداوند رسواکنندۀ کافران است».

این اعلام بیزاری خداوند و پیامبرش از همه مشرکانی است که با مسلمان معاهده‌ای دارند، و آنها آزادند چهار ماه در زمین بگردند و از جانب مومنان در امان هستند، و بعد از چهارماه هیچ معاهده و پیمانی با مسلمانان ندارند. و این در مورد کسانی است که دارای پیمان مطلق، یا پیمانی به مدت چهارماه یا کمتر باشند. اما کسی که دارای پیمانی با مسلمین است که مدت آن بیش از چهار ماه، و زمان آن مشخص است نباید تا پایان مدت پیمانش به وی کاری داشت، این در صورتی است که بیم خیانتی از جانب وی نباشد، و خودش به شکست پیمان مبادرت نکند.

سپس خداوند متعال مشرکینی را که دارای پیمان هستند برحذر داشت که آنها گرچه در امان هستند اما نمی‌توانند خداوند را ناتوان کرده و از دست او در روند، و هرکس به شرک خود ادامه دهد، حتما خداوند او را رسوا و ذلیل می‌گرداند. پس این تهدید آنها را به‌سوی اسلام متمایل ساخت، مگر آن دسته که کینه توزی نموده و بر شرک اصرار ورزیدند، و به وعید و هشدار الهی مبالات نکردند.

آیه‌ی ۳:

﴿وَأَذَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦٓ إِلَى ٱلنَّاسِ یَوۡمَ ٱلۡحَجِّ ٱلۡأَکۡبَرِ أَنَّ ٱللَّهَ بَرِیٓءٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ وَرَسُولُهُۥۚ فَإِن تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ غَیۡرُ مُعۡجِزِی ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٣[التوبة: ۳].«و این اعلامی از سوی خدا و پیامبرش به مردم در روز حج اکبر است، که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزار هستند، پس اگر توبه کنید آن برایتان بهتر است، و اگر روی بگردانید، بدانید که شما نمی‌توانید خدای را ناتوان کنید و از دست او فرار کنید. و کافران را به عذاب دردناکی مژده بده».

این همان مژده‌ای است که خداوند به مؤمنان داده‌است، که دینش را یاری می‌دهد، و آن را پیروز می‌گرداند، و دشمنانش را رسوا می‌کند، همان‌هایی که پیامبر و اصحاب را از بیت الحرام و از مناطقی در حجاز که زیر سلطه آنها بود، آواره کردند.

خداوند پیامبر و مومنان را یاری کرد، به گونه‌ای که مکه فتح شد، و مشرکین ذلیل گشتند و حکمرانی آن سرزمین از آن مسلمین گردید. پس در روز حج اکبر که روز عید قربان بود و مسلمانان و کافران از تمام جزیره عرب جمع شده بودند، پیامبر صمنادی را دستور داد تا اعلام نماید که خدا و پیامبرش از مشرکان بیزارند، و نزد او عهد و پیمانی ندارد، و هر جا یافت گردند کشته می‌شوند، و از این به بعد نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال، سال نهم هجری بود.

و ابوبکر صدیق سحج را همراه با مردم انجام داد و پسر عموی پیامبر صعلی بن ابی طالب سدر روز عید قربان برائتی را از مشرکین کرد.

سپس خداوند متعال مشرکین را بر توبه کردن تشویق نمود، و آنها را از ادامه دادن به شرک بر حذر داشت و فرمود: ﴿تُبۡتُمۡ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّکُمۡ غَیۡرُ مُعۡجِزِی ٱللَّهِاگر توبه کنید، برایتان بهتر است و اگر روی بگردانید پس بدانید که شما هرگز نمی‌توانید خدا را ناتوان و درمانده کنید و از دست او فرار نمایید، بلکه تحت تصرف او هستید، و او می‌تواند بندگان مومنش را بر شما مسلط بگرداند.

﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍو کافران را در دنیا به عذابی دردناک از قبیل کشته شدن، و اسیر گشتن، و آواره شدن، و در آخرت به عذاب جهنم که بد جایگاهی است مژده بده.

آیه‌ی ۴:

﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ثُمَّ لَمۡ یَنقُصُوکُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَمۡ یُظَٰهِرُواْ عَلَیۡکُمۡ أَحَدٗا فَأَتِمُّوٓاْ إِلَیۡهِمۡ عَهۡدَهُمۡ إِلَىٰ مُدَّتِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ٤[التوبة: ۴].«مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید، و ایشان چیزی از آن فروگذار نکرده‌اند، و کسی را بر ضد شما یاری نداده‌اند. پس پیمان آنان را تا پایان مدت‌شان تمام کنید، بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

این بیزاری و برائت کامل و مطلق از همه مشرکان است. ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّم مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَمگر مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید، و آنها پیمان‌شان را ادامه داده‌اند و چیزی از آنان سرنزده است که موجب نقض پیمان شود، پس آنها چیزی از آن نکاسته و هیچ‌کس را علیه شما یاری نکرده‌اند. بنابراین، باید پیمان آنها را تا وقتی که مدت آن به پایان می‌رسد، تمام کنید، خواه زمان آن کم باشد یا زیاد، چون اسلام به خیانت کردن دستور نمی‌دهد، بلکه به وفا نمودن فرمان می‌دهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَبی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست دارد، کسانی که آنچه را بدان دستور داده شده‌اند، انجام داده و از شرک و خیانت و دیگر گناهان پرهیز می‌نماید.

آیه‌ی ۵:

﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ کُلَّ مَرۡصَدٖۚ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥[التوبة: ۵].«پس وقتی که ماه‌های حرام به پایان رسید، مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و بگیرید و محاصره کنید، و در هر کمین‌گاهی به کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات را پرداختند راه را بر آنان باز بگذارید، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُو چون ماههایی که خداوند جنگیدن با مشرکانِ دارای پیمان را در آن حرام نموده است به پایان رسید، و آن ماه‌ها عبارتند از چهارماهی که در آن به مشرکان مهلت داده شده است به رفت و آمد بپردازند. نیز عبارت است از مدت زمانی که بیشتر از چهارماه می‌باشد، و آن برای مشرکانی است که مهلت بیشتری به آنان داده شده است پس آنگاه عهد و پیمانی برگردن مسلمانان نخواهد داشت.

﴿فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡپس مشرکان را هر زمان و در هر مکانی یافتید، بکشید. ﴿وَخُذُوهُمۡو آنها را به اسارت بگیرید. ﴿وَٱحۡصُرُوهُمۡو آنها را در تنگنا قرار دهید، و نگذارید در سرزمین خدا که آن را برای عبادت قرار داده است در آسایش به سر ببرند، ایشان صلاحتی سکنی گزیدن در آن را ندارند و مستحق برخورداری از یک وجب از زمین خدا نمی‌باشند، زیرا زمین، زمین خداست، و آنها دشمنان خدا هستند و با خدا و پیامبرش می‌جنگند و می‌خواهند زمین از دین خدا خالی باشد، و خداوند نمی‌پذیرد مگر این‌که نورش را کامل بگرداند، گرچه کافران این را نپسندند.

﴿وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ کُلَّ مَرۡصَدٖو در هر گذرگاه و محلی که از آن می‌گذرند به کمین آنها بنشینید، و به جهاد با آنان بپردازید، و آنچه در توان دارید در این راه مبذول دارید، و همواره این کار را ادامه بدهید تا آنها از شرک خود دست بردارند. بنابر این فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْاگر از شرک خود توبه کردند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَو نماز را با رعایت آداب و حقوق کامل برپا داشتند، ﴿وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَو زکات را به مستحقان آن پرداختند، ﴿فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡراه را بر آنان باز بگذارید. یعنی رهای‌شان کنید و آنها باید مانند شما زندگی کنند، آنچه برای شماست برای آنان هم هست، و آنچه بر شماست بر آنان هم خواهد بود.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞبی‌گمان خداوند آمرزنده و مهربان است، کسانی که توبه نمایند شرک و گناهان کوچک‌ترشان را می‌آمرزد، و با توفیق دادن‌شان برای توبه کردن و سپس پذیرفتن آن، به آنان رحم می‌فرماید. و این آیه بیان‌گر آن است که هرکس از ادا کردن نماز یا زکات امتناع ورزد با او جنگ خواهد شد تا این‌که نماز و زکات را ادا کند. همانطور که ابوبکر صدیق سدر جنگ با کسانی که پس از فوت پیامبر صاز پرداختن زکات امتناع ورزیدند به این آیه استدلال نمود.

آیه‌ی ۶:

﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٱسۡتَجَارَکَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ یَسۡمَعَ کَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡلَمُونَ٦[التوبة: ۶].«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، او را پناه بده تا کلام خداوند را بشنود، سپس او را به محل امن خودش برسان، این بدان خاطر است که آنان گروهی نادان‌اند».

آنچه که بیشتر در آیۀ: ﴿فَإِذَا ٱنسَلَخَ ٱلۡأَشۡهُرُ ٱلۡحُرُمُ فَٱقۡتُلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ حَیۡثُ وَجَدتُّمُوهُمۡ وَخُذُوهُمۡ وَٱحۡصُرُوهُمۡ وَٱقۡعُدُواْ لَهُمۡ کُلَّ مَرۡصَدٖپس وقتی که ماه‌های حرام به پایان رسید، مشرکان را هرکجا یافتید، بکشید و بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین گاهی به کمین آنان بنشینید، گذشت یک دستور کلی برای همه حالات و در مورد هر شخصی از مشرکین بود.

اما در اینجا خداوند متعال بیان می‌کند که اگر مصلحت اکتفا نمود، جایز بلکه واجب است برخی از آنان نزدیک گردانده شوند. ﴿وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٱسۡتَجَارَکَو اگر یکی از مشرکان از تو خواست که به او پناه بدهید و او را از ضرر و زیان مصون داری تا کلام خدا را بشنود و در اسلام تامل کند. ﴿فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ یَسۡمَعَ کَلَٰمَ ٱللَّهِپس او را پناه بده تا کلام خداوند را بشنود. سپس اگر مسلمان شد که چه بهتر، وگرنه او را به محلی برسان که در آن از امنیت برخوردار گردد، چرا که کافران گروهی نادان هستند و ممکن است که استمرار آنها بر کفر به خاطر جهلشان باشد، و هنگامی که جهل و نادانی آنان دور شود اسلام را برگزیدن، بنابر این خداوند پیامبرش را دستور داد و امتش نیز در اجرای احکام با او برابرند که هرکس خواست کلام خدا را بشنود باید او را پناه بدهند. و این دلیلی صریح بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت است که می‌گویند: قرآن کلام خدا است و مخلوق نمی‌باشد، چون خداوند آن را گفته است و به خود نسبت داده‌است، به مانند نسبت دادن صفت به موصوفش. و نیز دلیلی بر باطل بودن مذهب معتزله و کسانی است که از آنها پیروی کرده و می‌گویند: قرآن مخلوق است. و چه بسیار است دلایلی که بر باطل بودن این گفته دلالت می‌نماید، اما در اینجا مجالی برای بیان آن نیست.

آیه‌ی ٧:

﴿کَیۡفَ یَکُونُ لِلۡمُشۡرِکِینَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِۦٓ إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۖ فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَکُمۡ فَٱسۡتَقِیمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَ٧[التوبة: ٧].«چگونه مشرکان را نزد خدا و پیامبرش پیمانی باشد؟ مگر کسانی که در کنار مسجد الحرام با ایشان پیمان بسته‌اید، پس تا زمانی که با شما (بر سر عهد و پیمان) وفادار باشند، شما نیز نسبت به آنان راست و وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد».

این بیان حکمتی است که ایجاب می‌نماید تا خدا و پیامبرش از مشرکین بیزار باشند، پس فرمود ﴿کَیۡفَ یَکُونُ لِلۡمُشۡرِکِینَ عَهۡدٌ عِندَ ٱللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِچگونه مشرکان نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی داشته باشند؟ آیا فریضه ایمان را انجام دادند یا از اذیت و آزار پیامبر خدا و مومنان دست کشیده‌اند؟ مگر آنان به جنگ با حق نپرداختند و باطل را یاری ننمودند؟!.

مگر آنان فساد را در زمین به راه نیانداختند؟! (آری همه‌ی این کارها را کردند). پس سزاوار است که خداوند از آنها اعلام برائت و بیزاری نماید و نزد خدا و پیامبرش عهد و پیمانی نداشته باشند. ﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ عَٰهَدتُّمۡ عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِمگر مشرکینی که با آنان در کنار مسجدالحرام پیمان بسته اید. پس پیمان آنها به خصوص در آن مکانِ محترم دارای حرمت است و باید رعایت شود. ﴿فَمَا ٱسۡتَقَٰمُواْ لَکُمۡ فَٱسۡتَقِیمُواْ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُتَّقِینَپس تا زمانی که در برابر عهد و پیمانی که با شما بسته‌اند راست و وفادار باشند شما نیز نسبت بدی‌شان راست و وفادار باشید. همانا خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد.

آیه‌ی ۱۱-۸:

﴿کَیۡفَ وَإِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ لَا یَرۡقُبُواْ فِیکُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ یُرۡضُونَکُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡ وَأَکۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَ٨[التوبة: ۸].«چگونه (عهد و پیمانی داشته باشند) با این‌که اگر بر شما پیروز شوند در مورد شما هیچ حق و حقوق خویشاوندی و پیمانی را رعایت نمی‌کنند، با زبان‌های خویش شما را خشنود می‌سازند ولی دل‌هایشان نمی‌پذیرند و بیشتر آنان فاسق‌اند».

﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلٗا فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩[التوبة: ٩].«آیات خدا را به بهای اندکی فروختند و مردم را از راه او بازداشتند ـ و خود نیز از آن بازماندند ـ و به‌راستی آنان کار بسیار بدی می‌کردند».

﴿لَا یَرۡقُبُونَ فِی مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُعۡتَدُونَ١٠[التوبة: ۱۰].«آنان دربارۀ هیچ مؤمنی حق خویشاوندی و هیچ پیمانی را رعایت نمی‌کنند و همۀ ایشان تجاوزکارانند».

﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١١[التوبة: ۱۱].«بنابراین اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، پس برادران دینی شما هستند و آیات را به روشنی برای گروهی که می‌دانند، بیان می‌کنیم».

﴿کَیۡفَچگونه مشرکان نزد خدا عهد و پیمانی نداشته باشند! ﴿وَإِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡحال آن‌که اگر بر شما سلطه یابند و غالب شوند، به شما رحم نمی‌کنند، ﴿لَا یَرۡقُبُواْ فِیکُمۡ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗو هیچ حق خویشاوندی و پیمانی را درباره شما رعایت نمی‌کنند، و از خدا نمی‌ترسند و بدترین عذاب را به شما می‌رسانند. پس آنان اگر پیروز شوند این‌گونه با شما برخورد خواهند کرد. بنابر این رفتاری که به هنگام ترس از شما در پیش می‌گیرند شما را فریب ندهد، زیرا آنان ﴿یُرۡضُونَکُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَتَأۡبَىٰ قُلُوبُهُمۡشما را با زبان‌هایشان خشنود می‌کنند، اما دل‌هایشان محبت و گرایشی نسبت به شما ندارد، بلکه آنان دشمنان حقیقی اندو به راستی از شما نفرت دارند ﴿وَأَکۡثَرُهُمۡ فَٰسِقُونَو بیشتر آنان فاسقند، نه دین دارند و نه جوانمردی. ﴿ٱشۡتَرَوۡاْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلٗابهره ناچیز و فرومایه دنیا را بر ایمان آوردن به خدا و پیامبرش، و فرمان بردن از آیات خدا ترجیح دادند، ﴿فَصَدُّواْ عَن سَبِیلِهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَپس خودشان از راه خدا باز ماندند و دیگران را نیز از راه او باز داشتند، و به راستی آنان کار بسیار بدی می‌کردند. ﴿لَا یَرۡقُبُونَ فِی مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّةٗو به خاطر دشمنی‌شان با ایمان و مومنان هیچ خویشاوندی و پیمانی را در مورد مومنان رعایت نمی‌کنند.

پس آنچه باعث شده است که آنها با شما دشمنی ورزند و نسبت به شما نفرت داشته باشند، ایمان است. پس، از دین‌تان دفاع کنید و آن را یاری نمایید، و هرکس که با دین‌تان دشمنی کند او را دشمن بگیرید. و هرکس آن را یاری نماید او را دوست خود بدانید. و محور دوستی و دشمنی را دوستی و دشمنی با دین قرار دهید، و دوستی و دشمنی را یک امر طبیعی به حساب نیاورید که هرجا دلتان خواست دوستی کنید با دشمنی نمایید. و از هوای نفس که به بدی فرمان می‌دهد. پیروی نکنید. بنابر این فرمود: ﴿فَإِن تَابُواْاگر آنان از شرک خود توبه کردند و به ایمان بازگشتند، ﴿وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِو نماز را برپاداشتند و زکات را پرداختند، پس برادران دینی شما مشرک بودن‌شان با آنان داشتید به فراموشی بسپارید، و بندگان مخلص خدا باشید. و با این کار بنده حقیقی خدا می‌شوید.

پس از آن‌که خداوند احکام مهمی را بیان نمود، و حکمت‌ها و فرمان‌هایی را بیان داشت، فرمود: ﴿وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِو آیات را توضیح می‌دهیم و مشخص می‌کنیم، ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَبرای گروهی که می‌دانند. پس خطاب خدا متوجه دانایان است، چرا که آیات و احکام دین اسلام و قوانین آن توسط علما شناخته می‌شود. بار خدایا! در سایه رحمت و بخشش و کرم و احسان خود ما را از گروهی بگردان که می‌دانند و به آنچه می‌دانند عمل می‌کنند.

آیه‌ی ۱۵-۱۲:

﴿وَإِن نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمۡ فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡکُفۡرِ إِنَّهُمۡ لَآ أَیۡمَٰنَ لَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَنتَهُونَ١٢[التوبة: ۱۲].«و اگر سوگندهایشان را پس از پیمان‌شان شکستند، و به دین‌تان طعنه زدند، پس با پیشوایان کفر بجنگید، چرا که آنان را هیچ پیمانی نیست، باشد که دست بردارند».

﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍۚ أَتَخۡشَوۡنَهُمۡۚ فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١٣[التوبة: ۱۳].«آیا با گروهی نمی‌جنگید که سوگندهایشان را شکستند، و آهنگ بیرون کردن پیامبر را (از مکه) کردند، و ایشان بودند که نخستین بار (جنگ را) آغاز کردند. آیا از آنان می‌ترسید؟! پس اگر مؤمن هستید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید».

﴿قَٰتِلُوهُمۡ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَیۡدِیکُمۡ وَیُخۡزِهِمۡ وَیَنصُرۡکُمۡ عَلَیۡهِمۡ وَیَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِینَ١٤[التوبة: ۱۴].«با آنان بجنگید تا خداوند آنان را با دستان شما عذاب دهد، و خوار و ذلیل‌شان نماید، و شما را بر آنان پیروز گرداند، و دل‌های گروه مؤمنان را شفا بخشد».

﴿وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡۗ وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ١٥[التوبة: ۱۵].«و خشم دل‌هایشان را از بین ببرد، و خداوند توبۀ هر کس را که بخواهد می‌پذیرد، و خداوند دانا و حکیم است».

خداوند متعال بعد از این‌که فرمود: اگر مشرکانی که با شما پیمان بسته‌اند بر پیمان خود وفادار ماندند، شما هم در برابر آنان راست و وفادار باشید، فرمود: ﴿وَإِن نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُم مِّنۢ بَعۡدِ عَهۡدِهِمۡو اگر با شما جنگیدند و پیمان خود را شکستند، یا دیگران را برای جنگیدن با شما یاری کردند، و یا آسیبی به شما رساندند، ﴿وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمۡو دین‌تان را مورد طعنه قرار دادند و آن را مسخره کردند. و این شامل همه انواع طعن و تمسخری است که در مورد دین یا قرآن روا داشتند.

﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡکُفۡرِپس با پیشوایان و رهبران کفر و روسایی که دین خدا را به تمسخر می‌گیرند، و یاور دین شیطان هستند، بجنگید. و سران را به طور ویژه ذکر کرد، زیرا جنایت‌شان بزرگ است، و دیگران پیرو آنها هستند. نیز تا دلالت نماید که هر کس دین را به تمسخر بگیرد و در صدد رد کردن آن باشد، از پیشوایان کفر است ﴿إِنَّهُمۡ لَآ أَیۡمَٰنَ لَهُمۡهمانا آنان عهد و پیمانی ندارند که به آن پایبند باشند، بلکه همواره خیانت و عهد شکنی می‌کنند، و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَنتَهُونَشاید وقتی که با آنها جنگیدید از طعنه زدن به دین‌تان دست بردارند، و وارد دین اسلام شوند. سپس با بیان صفت‌هایی که این دشمنان دارند، مومنان را بر جنگیدن با آنها تحریک نمود، و فرمود: ﴿أَلَا تُقَٰتِلُونَ قَوۡمٗا نَّکَثُوٓاْ أَیۡمَٰنَهُمۡ وَهَمُّواْ بِإِخۡرَاجِ ٱلرَّسُولِآیا با گروهی نمی‌جنگید که سوگندهایشان را شکستند و آهنگ بیرون کردن پیامبر را از (مکه) کردند؟ پیامبری که احترام و بزرگداشت او واجب بود؟ اما آنان خواستند او را از وطنش بیرون کنند، و آنچه را در توان داشتند برای این هدف به کار بردند، ﴿وَهُم بَدَءُوکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٍو ایشان نخستین بار آغازگر جنگ بودند و پیمان را شکستند. و دیگران را علیه شما یاری کردند. این زمانی بود که قریش با این‌که با مسلمین پیمان داشتند قبیله بنی بکر را که هم پیمان‌شان بودند علیه قبیله خزاعه که از هم پیمانان پیامبر ص بودند، کمک کردند، و همراه با بنی بکر علیه خزاعه جنگیدند. همانطور که این موضوع به طور مشروح در سیره بیان شده است. ﴿أَتَخۡشَوۡنَهُمۡآیا از آنها می‌ترسید و با آنها نمی‌جنگید؟! ﴿فَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَوۡهُ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَپس اگر مومن هستید خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. خداوند شما را دستور داده تا با آنها بجنگید و بر این موضوع بسیار تاکید کرده است. پس اگر شما مومن هستید از فرمان خدا اطاعت کنید. و از آنها نترسید و به سبب ترس از آنها دستور خدا را ترک ننمایید.

سپس به جنگیدن با آنها دستور داد، و فواید جنگ با آنها را بیان نمود. و این در واقع به مثابه تشویق و تحریک کردن مومنان برای جنگیدن با آنها است. پس فرمود: ﴿قَٰتِلُوهُمۡ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ بِأَیۡدِیکُمۡبا آنان بجنگید تا خداوند آنان را با دستان شما و به وسیله کشته شدنشان عذاب دهد. ﴿وَیُخۡزِهِمۡو شما را بر آنان پیروز نماید، و آنان را خوار بگرداند. آنها دشمنان شما هستند و باید خوار شوند و برای رسیدن به این هدف باید تلاش نمود.

﴿وَیَنصُرۡکُمۡ عَلَیۡهِمۡو شما را بر آنان پیروز می‌گرداند. و این وعده و مژده‌ای از جانب خدا بود که به آن وفا نمود. ﴿وَیَشۡفِ صُدُورَ قَوۡمٖ مُّؤۡمِنِینَ١٤ وَیُذۡهِبۡ غَیۡظَ قُلُوبِهِمۡو دل‌های گروه مومنان را شفا بخشد، و خشم دل‌هایشان را از بین ببرد، زیرا آنها چنان خشم و کینه‌ای از آنان در دل داشتند که پیکار با آنان شفابخش آن غمّ و غصه‌ای خواهد بود که در دل‌های مومنان است، زیرا دشمنان با خدا و پیامبرش می‌جنگند و برای خاموش کردن نور خدا تلاش می‌کنند. پس پیکار با آنها کینه و خشمی را که در دل‌هایشان است از بین می‌برد، و این بر محبت و دوستی خداوند نسبت به مومنان و توجه خداوند به حالات آنها دلالت می‌نماید، تا جایی‌که خداوند شفا دادن دل‌های مومنان و از بین بردن خشم‌شان را از جمله اهداف و مقاصد شریعت قرار داده‌ است.

سپس فرمود: ﴿وَیَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَن یَشَآءُو خداوند برحسب مشیت و خواست خویش، توبه هرکدام از آن‌هایی را که آنان را برای داخل شدن به اسلام توفیق داده، و اسلام را در دل‌هایشان زیبا جلوه می‌دهد و کفر و فسق و نافرمانی را در انظار آنان ناپسند می‌گرداند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌو خداوند دانا و حکیم است و هر چیزی را در جای مناسب قرار می‌دهد و هرکس را که شایسته ایمان آوردن باشد هدایت می‌نماید، و هرکس را که شایسته ایمان آوردن نباشد در گمراهی و عناد خودش باقی می‌گذارد.

آیه‌ی ۱۶:

﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَکُواْ وَلَمَّا یَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ مِنکُمۡ وَلَمۡ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَلِیجَةٗۚ وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ١٦[التوبة: ۱۶].«آیا پنداشته‌اید که رها می‌شوید، حال آن‌که خداوند کسانی از شما را که جهاد کرده‌اند، و به غیر از خدا و پیامبر و مؤمنان، دوست نزدیک و محرم اسراری برای خود نگرفته‌اند، معلوم نداشته است؟ و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است».

خداوند متعال پس از این‌که بندگان مومنش را به جهاد فرمان داد، فرمود: ﴿أَمۡ حَسِبۡتُمۡ أَن تُتۡرَکُواْآیا پنداشته‌اید که به حال خودتان واگذار می‌شوید، بدون این‌که آزمایش و امتحان شوید، راستگو و دروغگو مشخص گردد؟ ﴿وَلَمَّا یَعۡلَمِ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ جَٰهَدُواْ مِنکُمۡدر حالی که هنوز خداوند کسانی را از شما که جهاد کرده‌اند ندانسته است؟ دانستنی که از حالت نهانی بالقوه به‌سوی خارج بالفعل بیرون‌اید تا پاداش و سزا بر آن تحقق یابد [۶]. و کسانی را که بداند که در راه او جهاد کرده‌اند.

﴿وَلَمۡ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَا رَسُولِهِۦ وَلَا ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَلِیجَةٗو به غیر از خدا و پیامبر و مومنان و دوست نزدیک و محرم اسراری برای خود نگرفته‌اند. یعنی کسی را از کافران به دوستی نگرفته‌اند، بلکه خدا و پیامبر و مومنان را به دوستی می‌گیرند. پس خداوند جهاد را مشروع نمود تا بدین وسیله هدف و مقصود بزرگ به دست بیاید، و آن این است که راستگویانی را که جز در راه خدا حرکت نمی‌کنند، از دروغگویانی که ادعا می‌کنند ایمان دارند، در حالی‌که کسانی غیر از خدا و پیامبر و مومنان را به دوستی می‌گیرند، مشخص نماید. ﴿وَٱللَّهُ خَبِیرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَو خداوند به آنچه از شما سر می‌زند آگاه است، پس شما را می‌آزماید تا آنچه که بر آن هستید روشن گردد، و شما را طبق اعمال نیک و بدتان جزا و سزا دهد.

آیه‌ی ۱۸-۱٧:

﴿مَا کَانَ لِلۡمُشۡرِکِینَ أَن یَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ شَٰهِدِینَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡکُفۡرِۚ أُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ وَفِی ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ١٧[التوبة: ۱٧].«مشرکان حق ندارند مسجد‌های خدا را آباد کنند، در حالی‌که به کفر خویش گواهی می‌دهند، آنان اعمال‌شان ضایع و تباه است، و در آتش جهنم جاودانه‌اند».

﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَ وَلَمۡ یَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَۖ فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَ١٨[التوبة: ۱۸]. «تنها کسی مساجد خدا را آباد می‌سازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد، امید است اینان از راه یافتگان باشند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَا کَانَشایسته و مناسب نیست، ﴿لِلۡمُشۡرِکِینَ أَن یَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِبرای مشرکان که مساجد خدا را با عبادت و نماز وغیره آباد کنند، حال آن‌که خودشان بر کفر خود گواهی می‌دهند، چون حالت و خوی آنها بر این حقیقت گواهی می‌دهد، و بسیاری از آنان می‌دانند که بر کفر و باطل قرار دارند، پس وقتی که ﴿شَٰهِدِینَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡکُفۡرِبه کفر، و عدم ایمان خویش که شرط قبول اعمال است، گواهی می‌دهند، چگونه ادعا می‌کنند که آباد کنندگان مساجد خدا هستند، در حالی که کارهایشان از اصل و اساس باطل است؟ بنابر این فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡآنان اعمال‌شان ضایع و تباه است. ﴿وَفِی ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَو در آتش جهنم جاودانه‌اند.

سپس بیان کرد که آباد کنندگان مساجد خدا چه کسانی هستند. پس فرمود: ﴿إِنَّمَا یَعۡمُرُ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَتنها کسی مساجد را آباد می‌سازد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد، و نمازهای واجب و مستحب را به صورت شایسته برپا دارد، ﴿وَءَاتَى ٱلزَّکَوٰةَو زکات را به مستحقان بپردازد، ﴿وَلَمۡ یَخۡشَ إِلَّا ٱللَّهَو از کسی جز خدا نترسد. یعنی ترس او فقط از خدا باشد، و از آنچه خدا حرام نموده است دست نگاه دارد، و در انجام حقوق و واجبات الهی کوتاهی ورزد.

پس خداوند آنان را به داشتن ایمان مفید، و انجام دادن کارهای شایسته که اساس همه کارهای شایسته نماز و زکات است و به ترس از خدا که اساس هر کار خیری است متصف نمود. بنابر این این‌ها آبادکنندگان حقیقی مساجد هستند، و تنها آنان مساجد را آباد می‌کنند. ﴿فَعَسَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡتَدِینَپس امید است که ایشان از راه یافتگان باشند. «عسی» به معنی امید است اما وقتی از جانب خدا باشد حتما تحقق پیدا می‌کند. اما هرکس به خدا و روز قیامت ایمان نیاورد، و از خدا نترسد پس او از آبادکنندگان مساجد نیست، و شایستگی آن را ندارد که به آباد کردن مسجد مبادرت ورزد، گرچه ادعا کند او مسجد را آباد می‌نماید.

آیه‌ی ۲۲-۱٩:

﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَایَةَ ٱلۡحَآجِّ وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ کَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ لَا یَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٩[التوبة: ۱٩].«آیا آب دادن به حاجیان و آباد ساختن مسجد الحرام را مانند (کار) کسی قرار داده‌اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ در نزد خداوند برابر نیستند، و خداوند گروه ستمکاران هدایت نمی‌کند».

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ٢٠[التوبة: ۲۰].«کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جان‌شان جهاد کردند، دارای منزلت والاتر و بزرگ‌تری در پیشگاه خدایند، و اینان همان رستگارانند».

﴿یُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِیهَا نَعِیمٞ مُّقِیمٌ٢١[التوبة: ۲۱].«پروردگارشان آنان را به رحمت و خشنودی خود و به باغ‌هایی که در آنها نعمت‌های پایدار دارند، مژده می‌دهد».

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞ٢٢[التوبة: ۲۲].«همیشه در آن جاودانند، بی‌گمان در پیشگاه خدا پاداش بزرگی موجود است».

هنگامی که برخی از مسلمانان در رابطه با آباد کردن مسجدالحرام از طریق ساختن آن، و اقامه نماز و سایر عبادت در آن، و آب دادن به حاجیان، و در رابطه با فضیلت و برتری به حاجیان، و در رابطه با فضیلت و برتری این اعمال بر ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه او با یکدیگر، و یا با مشرکان اختلاف کردند، خداوند خبر داد که این دو کار با هم تفاوت دارد. پس فرمود: ﴿أَجَعَلۡتُمۡ سِقَایَةَ ٱلۡحَآجِّآیا آب دادن حاجیان را از آب زمزم [٧]،﴿وَعِمَارَةَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ کَمَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَجَٰهَدَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ لَا یَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِو آباد کردن مسجدالحرام را همسان کار کسی قرار داده‌اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟! این دو کار در نزد خداوند برابر نیستند. پس جهاد، و ایمان آوردن، از آب دادن به حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام به مراتب برتر و بهتر است، چون ایمان اصل و اساس دین است و به وسیله ایمان اعمال پذیرفته شده و کارها پاکیزه می‌شود.

و اما جهاد در راه خدا قله بلند دین است و با جهاد است که دین اسلام حفظ می‌شود و قلمرو آن گسترش می‌یابد، و حق پیروز شده و باطل خوار می‌گردد. اما آباد کردن مسجدالحرام و آب دادن به حاجیان گرچه کارهای شایسته‌ای هستند اما پذیرفته شدن آنها مشروط به داشتنِ ایمان است. و منافعی که ایمان و جهاد دارند این اعمال ندارند. بنابر این فرمود: ﴿لَا یَسۡتَوُۥنَ عِندَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَنزد خداوند برابر نیستند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند. یعنی کسانی که ستمگری تبدیل به صفت آنان گشته و صلاحیت پذیرفتن چیزی از خیر و خوبی را ندارند بلکه جز شر و بدی سزاوار آنان نیست.

سپس برتری این دسته را به صراحت بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡکسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با خرج کردن مال‌هایشان برای جهاد و آماده کردن جنگجویان، جهاد نمودند، ﴿وَأَنفُسِهِمۡو با جان‌هایشان جهاد کردند و برای جهاد بیرون رفتند ﴿أَعۡظَمُ دَرَجَةً عِندَ ٱللَّهِۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَاینان دارای منزلت والاتر و بزرگتری در پیشگاه خداوند و همچنان رستگارانند. یعنی جز کسی که به صفات آنان متصف و به اخلاق آنان آراسته باشد، به مقصود نمی‌رسد و از ترس و هراس رهایی نمی‌یابد.

﴿یُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُمپروردگارشان به خاطر مهربانی و عطوفت و توجه و محبتی که نسبت بدانان دارد، آنها را ﴿بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُبه رحمتی از سوی خود مژده می‌دهد، به وسیله‌ی آن هر شرّی را از آنان دور ساخت و هر خیری را به آنان رساند، ﴿وَرِضۡوَٰنٖو آنان را به خشنودی از جانب خود که بزرگ‌ترین نعمت موجود در بهشت است مژده می‌دهد، پس خداوند از آنان خشنود است و هرگز از آنان خشمگین نخواهد شد.

﴿وَجَنَّٰتٖ لَّهُمۡ فِیهَا نَعِیمٞ مُّقِیمٌو آنان را به باغ‌هایی که در آن نعمت‌هایی پایدار دارند مژده میدهد، نعمت‌هایی که دل‌ها در آرزوی آنند و چشم‌ها از دیدن آن لذت می‌برند. نعمت‌هایی که کیفیت و اندازه آن را جز خداوند کسی نمی‌داند. از جمله این نعمت‌ها یکی این است که خداوند برای مجاهدان صد درجه آماده کرده است که میان هر دو درجه به اندازه زمین و آسمان فاصله وجود دارد، و اگر تمام آفریدگان در یک مقام و درجه جمع شوند همه در آن جای می‌گیرند.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًابرای همیشه در آن جاودانند، و به جای دیگری برده نمی‌شوند، و نمی‌خواهند که به جای آن چیز دیگری به آنها داده شود ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞبی‌گمان در پیشگاه خداوند پاداش بسیار بزرگی موجود است، کثرت و فراوانی این پاداش نسبت به فضل و بزرگواری خدا امری غریب نمی‌باشد، و چنین عظمت و حسنی از کسی که به هر چیزی بگوید: «بشو»، «می‌شود» عجیب نمی‌باشد.

آیه‌ی ۲۴-۲۳:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَکُمۡ وَإِخۡوَٰنَکُمۡ أَوۡلِیَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡکُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣[التوبة: ۲۳].«ای مؤمنان! اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دادند آنان را به دوستی نگیرید. هرکس از شما آنان را به دوستی بگیرد پس ایشان ستمگرانند».

﴿قُلۡ إِن کَانَ ءَابَآؤُکُمۡ وَأَبۡنَآؤُکُمۡ وَإِخۡوَٰنُکُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ وَعَشِیرَتُکُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ کَسَادَهَا وَمَسَٰکِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِی سَبِیلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ٢٤[التوبة: ۲۴].«بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلۀ شما، و مال‌هایی که آن را با کوشش (فراوان) به دست آورده‌اید، و تجارتی که از بی‌رونقی و بی‌بازاری آن می‌ترسیدید، و خانه‌هایی که آن را می‌پسندید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او محبوب‌تر است، پس در انتظار باشید که خداوند کار خود را می‌کند، و خداوند نافرمانان را هدایت نمی‌نماید».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْای کسانی که ایمان آورده اید! به مقتضای ایمان عمل کنید، به گونه‌ای که هر کس ایمان آورد او را به دوستی بگیرید، و هرکس ایمان نیاورد با او دشمنی کنید. ﴿لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَکُمۡ وَإِخۡوَٰنَکُمۡ أَوۡلِیَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡکُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِیمَٰنِ(و) پدران و برادرانتان را که نزدیک‌ترین مردم به شما هستند اگر از روی خشنودی و محبت، کفر را بر ایمان برگزیدند به دوستی نگیرید. و دیگران را به طریق اولی ـ اگر کفر را بر ایمان برگزیدند ـ به دوستی نگیرید.

﴿وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَو هر کس از مشا که آنان را به دوستی بگیرد پس ایشان ستمگرانند، چون آنها بر نافرمانی خدا جرات کرده، و دشمنان خدا را دوستان خود قرار داده‌اند. و اصل و اساس ولایت، محبت و یاری کردن است. و این بدان خاطر است که دوست قرار دادن آنان باعث می‌شود تا اطاعت از آنها بر اطاعت خدا، و محبت آنها بر محبت خدا و پیامبرش مقدم شود. به همین جهت علت منع این کار را بیان کرد، و آن این است که محبت خدا و پیامبرش باید بر محبت و دوستی هر چیزی مقدم داشته شود، و هر چیزی باید تابع محبت خدا و پیامبر باشد. بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ إِن کَانَ ءَابَآؤُکُمۡ وَأَبۡنَآؤُکُمۡ وَإِخۡوَٰنُکُمۡ وَأَزۡوَٰجُکُمۡ وَعَشِیرَتُکُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَابگو: اگر پدرانتان و مادرانتان و برادران نَسَبی و سَبَبی‌تان و همسرانتان، و به طور کلی همه خویشاوندانتان و مال‌هایی را که به دست آورده‌اید، و در راه به دست آوردن آن رنج کشیده‌اید [۸]،﴿وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ کَسَادَهَاو تجارتی که از بی‌رونقی و بی‌بازاری و کساد شدن آن می‌ترسید. و این تمام تجارت‌ها و درآمدها و کالاهای تجارتی از قبیل پول، ظروف، اسلحه، غلات، کشتزارها و چهارپایان تجارتی و غیره را شامل می‌شود. ﴿وَمَسَٰکِنُ تَرۡضَوۡنَهَآو خانه‌هایی که زیبا و آراسته و مطابق با میل شما هستند و آنها را می‌پسندید. پس اگر این چیزها ﴿أَحَبَّ إِلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِی سَبِیلِهِدر نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد کردن در راه او محبوب‌تر باشد، شما فاسق و ستم‌گر هستید.

﴿فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ یَأۡتِیَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِو در انتظار عذابی باشید که بر شما فرود خواهد آمد. و منتظر باشید که خداوند کار خود را می‌کند و دستور او رد نمی‌شود. ﴿وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَو خداوند کسانی را که از دایره اطاعت او بیرون رفته و یکی از امور مذکور را بر محبت وی مقدم داشته‌اند هدایت نمی‌کند. این آیه شریفه بزرگ‌ترین دلیل بر وجوب مقدم داشتن محبت خدا و پیامبرش بر محبت هر چیز دیگری است، و دلیلی است بر این‌که این وعید شدید متوجه کسی خواهد بود که یکی از امور مذکور به نزد خدا و پیامبرش و جهاد کردن باشد. و نشانه‌ی محبوبیت هریک از این امور ذکر شده این است که هرگاه دو امر بر وی عرضه شدند، که یکی از آن دو را خدا ورسولش دوست می‌داشت، و هوای نفس او در آن نبود، و دیگری را خودش دوست داشت و به آن علاقمند بود و انجام دادن آن منجر به از دست رفتن چیزی می‌شد که خدا و پیامبرش آن را دوست داشتند، و یا آن را ناقص می‌گرداند، پس در این حالت اگر آنچه را که خود دوست می‌دارد بر آنچه که خدا و رسولش دوست می‌دارند مقد داشت، این بیان‌گر آن است که او ستم‌گر می‌باشد و آنچه را که بر او واجب است ترک نموده است.

آیه‌ی ۲٧-۲۵:

﴿لَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٖ وَیَوۡمَ حُنَیۡنٍ إِذۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡ کَثۡرَتُکُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنکُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَضَاقَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ ثُمَّ وَلَّیۡتُم مُّدۡبِرِینَ٢٥[التوبة: ۲۵].«بی‌گمان خداوند شما را در مواقع زیادی یاری کرد، و نیز در جنگ حنین آنگاه که فزونی خودتان شما را به شگفت آورد ولی آن لشکریان فراوان چیزی را از شما دفع نکردند، و زمین با همۀ فراخی‌اش بر شما تنگ آمد، از آن پس پشت کردید و پا به فرار نهادید».

﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَا وَعَذَّبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ٢٦[التوبة: ۲۶].«سپس خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی را فرو فرستاد که شما آنها را نمی‌دیدید، و کافران را عذاب داد، و این کیفر کافران است».

﴿ثُمَّ یَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَن یَشَآءُۗ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٢٧[التوبة: ۲٧].«سپس خدا بعد از این (واقعه) توبۀ هرکس را بخواهد می‌پذیرد و خداوند آمرزندۀ مهربان است».

خداوند بر بندگان مومنین خود منت می‌نهد که آنها را در بسیاری از مواقع و به هنگام رویارویی با دشمن یاری کرده است، بویژه در جنگ حنین که با بحران سختی مواجه شدند و سست گردیدند، و پا به فرار گذاشتند، و زمین با وجود وسعت و فراخی‌اش بر آنها تنگ آمد. ماجرا از این قرار بودکه پیامبر ص وقتی مکه را فتح نمود، شنید که قبیله هوازن برای جنگیدن با او جمع شده‌اند، پیامبر ص همراه با یارانی که در فتح مکه شرکت کرده بودند، و همراه با کسانی که پس از فتح مکه اسلام آورده بودند به‌سوی آنها حرکت کردند.

تعدادشان دوازده هزار نفر بود، و مشرکین چهار هزار نفر بودند. به همین جهت برخی از مسلمین از زیاد بودن‌شان به شگفت آمده و گفتند: امروز به خاطر کمبود افراد شکست نخواهیم خورد، اما وقتی که آنها با قبیله هوازن روبرو شدند، هوازن یکباره بر مسلمین شکست خوردند، و همه پا به قرار نهادند و جز صد نفر کسی با پیامبر باقی نماند، اما این افراد در کنار پیامبر باقی نماند، اما این افراد در کنار پیامبر ایستادند و با مشرکین جنگیدند. و پیامبر سوار بر شتری به‌سوی مشرکین می‌تاخت و می‌گفت: «من پیامبر هستم و دروغ نمی‌گوییم، من پسر عبدالمطلب هستم». وقتی که پیامبر ص حالت مسلمین را مشاهده کرد به عباس بن عبدالمطلب دستور داد تا انصار و بقیه مسلمین را صدا بزند، عباس صدای رسا و بلندی داشت و آنها را صدا زد: ای اهل سمره! ای اهل سوره بقره! مسلمین وقتی که این صدا را شنیدند همه بلافاصله روی آوردند، و با مشرکین درگیر شدند و خداوند شکست فاحشی را نصب کفار کرد.

و مسلمین اردوگاه آنان را تصرف کردند و زنان و مال‌هایشان را به غنیمت گرفتند. و فرموده الهی ﴿لَقَدۡ نَصَرَکُمُ ٱللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٖ وَیَوۡمَ حُنَیۡنٍاشاره به این ماجراست، حنین جایی است که در این مکه و طایف قرار دارد و این واقعه در آنجا روی داد. ﴿إِذۡ أَعۡجَبَتۡکُمۡ کَثۡرَتُکُمۡ فَلَمۡ تُغۡنِ عَنکُمۡ شَیۡ‍ٔٗابدانگاه که فزونی‌تان شما را به شگفت آورد، ولی آن لشکریان فراوان هیچ فایده‌ای نه زیاد و نه کم به شما نرساندند، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَیۡکُمُ ٱلۡأَرۡضُو وقتی که شکست خوردید به خاطر اندوه و غمی که به شما دست داد، زمین ﴿بِمَا رَحُبَتۡبا همه فراخی‌اش بر شما تنگ شد. ﴿ثُمَّ وَلَّیۡتُم مُّدۡبِرِینَسپس پشت کردید و شکست خورده پا به فرار نهادید. ﴿ثُمَّ أَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَسپس خداوند آرامش خویش را بر پیامبرش و بر مومنان نازل کرد. و آرامش همان اطمینان خاطری است که هنگام اضطراب و آشفتگی و اتفاق افتادن حوادث هولناک، خداوند آن را در دل‌ها قرار می‌دهد و دل‌ها را به ثبات و آرامش و اطمینان می‌رساند. و این از نعمت‌های بزرگ خدا بر بندگان است. ﴿وَأَنزَلَ جُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاو لشکرهایی را فرو فرستاد که شما ایشان را نمی‌دیدید، و آنها فرشتگان بودند که خداوند آنان را در روز حنین به کمک مسلمین فرستاد تا آنها را پابرجا نمایند و به یاری و نصرت خدا مژده دهند. ﴿وَعَذَّبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚو کافران را از طریق شکست دادن و کشته شدن و غالب آمدن مسلمین بر زنان و فرزندان و مال‌هایشان عذاب داد. ﴿وَذَٰلِکَ جَزَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَو این کیفر کافران است. خداوند در دنیا آنها را عذاب می‌دهد، سپس در آخرت آنها را به عذابی سخت گرفتار می‌کند.

﴿ثُمَّ یَتُوبُ ٱللَّهُ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ عَلَىٰ مَن یَشَآءُبعد از آن خداوند توبه هرکس را که بخواهد، می‌پذیرد. و خداوند توبه بسیاری از کسانی را که با مسلمانان جنگیدند، اما در نهایت توبه کردند و سلام آوردند و نزد پیامبر آمدند، پذیرفت و پیامبر زنان و فرزندان‌شان را به آنان پس داد. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞو خداوند دارای مغفرت و گسترده و رحمت عام و فراگیر است, و گناهان بزرگ توبه کنندگان را می‌آمرزد و با توفیق دادن‌شان به توبه و اطاعت، نیز با چشم پوشی از جرایم آنان و پذیرش توبه‌شان، به آنان رحم می‌نماید. پس هیچ‌کس نباید از مغفرت و رحمت خداوند ناامید شود گرچه مرتکب گناه و خیانتی بزرگ شده باشد.

آیه‌ی ۲۸:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاۚ وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗ فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦٓ إِن شَآءَۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٢٨[التوبة: ۲۸].«ای مؤمنان! بی‌گمان مشرکان پلید‌اند، پس نباید بعد از امسال به مسجد الحرام نزدیک شوند و اگر شما از فقر می‌ترسید، (بدانید که) خداوند اگر بخواهد شما را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد گرداند. بی‌گمان خداوند دانا و حکیم است».

خداوند متعال می‌فرماید ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَای مومنان! همانا کسانی که برای خدا شریک قرار داده و کسانی دیگر را همراه وی عبادت می‌کنند. ﴿نَجَسٞپلیداند. یعنی عقاید و اعمال‌شان پلید است. و چه پلیدی بزرگ‌تر از پلیدی کسی است که همراه خدا معبودانی را عبادت کند که نمی‌توانند هیچ فایده یا زیانی به وی برسانند و چیزی را از او دور کنند و کارشان مبارزه با خدا و بازداشتن مردم از راه خدا و یاری کردن باطل، و رد کردن حق، و ایجاد فساد و تباهی در زمین است؟! پس بر شما لازم است تا پاکترین و شریف‌ترین خانه را از لوث این‌ها پاک بدارید. ﴿فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَابنابر این نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند. و آن سال نهم هجری بود، سالی که ابوبکر صدیق مدیریت انجام مناسک حج را به عهده داشت و پیامر ص پسر عمویش علی را فرستاد تا در روز حج اکبر از مشرکان اعلام برائت نماید، پس علی ندا داد که بعد از امسال هیچ مشرکی حق ندارد حج کند و هیچ فرد لختی نباید کعبه را طواف نماید. و منظور از پلیدی در اینجا آلودگی و پلیدی بدن نیست، زیرا کافر مانند دیگران بدنش پاک است، به دلیل این‌که خداوند آمیزش و ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز قرار داده، و دستور نداده است قسمت‌هایی از بدن که با بدن وی تماس حاصل می‌کند شسته شود.

و مسلمین همواره با کافر در ارتباط بوده‌اند و از آنان نقل نشده است که از تماس با کافر خودداری کرده‌اند، آن چنان‌که خود را از پلیدی دور نگه می‌داشتند. بلکه منظور از آن همان‌طور که گذشت پلیدی معنوی کافران است که به سبب شرک‌شان پلیدند. و توحید و ایمان پاک است. پس شرک، نجاست و پلیدی است.

﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ عَیۡلَةٗو اگر شما مسلمین از فقر و نیازمندی می‌ترسید، و خوف آنرا دارید که اگر مشرکین را از نزدیک شدن به مسجدالحرام منع کنید فقیر و نیازمند شده و اسباب و روابط دنیوی میان شما و آنها قطع می‌شود، ﴿فَسَوۡفَ یُغۡنِیکُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِخداوند شما را از فضل خویش بی‌نیاز می‌گرداند، پس رزق و روزی فقط در یک محل یافت نمی‌شود، بلکه دری بسته نمی‌گردد مگر این‌که درهای زیاد دیگری گشوده می‌شود، زیرا فضل خداوند گسترده و بخشش او بزرگ است، به ویژه برای کسی که چیزی را برای رضای خداوند ترک نماید، زیرا خداوند بخشنده‌ترین ِ بخشایش‌گران است.

پس خداوند به وعده‌اش وفا نمود و مسلمین را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند، و روزی‌های زیادی برای آنان گشود به نحوی که تبدیل به بزرگ‌ترین ثروتمندان و سرمایه داران شدند. ﴿إِن شَآءَاگر بخواهد. خداوند ثروتمند شدن را معلق به مشیت و خواست خودش نموده است، زیرا ثروتمندی از لوازمات ایمان نبوده، و مبین آن نیست که خداوند ثروتمند را دوست دارد. بنابر این آن را به مشیت و خواست خودش مشروط نمود، چون خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می‌بخشد اما ایمان ودین را جز به کسی که دوست دارد، نمی‌دهد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٞبی‌گمان دانش و آگاهی خداوند گسترده است و کسی را که شایسته و سزاوار ثروتمند شدن است، می‌شناسد، و به حال کسی که شایسته آن نیست آگاه می‌باشد و هر چیز را در جای آن قرار می‌دهد.

و آیه کریمۀ: ﴿فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَادلالت می‌نماید مشرکین که سردمدار خانه کعبه بودند پس از فتح مکه آن جایگاه را از دست دادند و پیامبر ص و مومنان این جایگاه را در دست گرفتند، و مشرکان هرچند که در جوار کعبه اقامت داشتند اما هیچ حکم و تصرفی در آن نداشتند. سپس این آیه نازل شد. و هنگامی که پیامبر ص درگذشت و در واپسین لحظات عمر خود دستور داد تا مشرکین از سرزمین حجاز اخراج شوند تا دو دین در آن نباشد. و همه این‌ها به خاطر دور شدن کفار از مسجدالحرام بود، و این حکم در آیه ﴿فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَاداخل است.

آیه‌ی ۲٩:

﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ٢٩[التوبة: ۲٩].«با کسانی از اهل کتاب پیکار کنید که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند، و آنچه را که خدا و پیامبرش حرام نموده است حرام نمی‌شمارند، و دین حق را نمی‌پذیرند، تا با کمال حقارت و خواری به دست خویش جزیه بپردازند».

این آیه به پیکار با کافران یهودی و نصرانی دستور می‌دهد: کسانی که به خدا وروز قیامت ایمان نمی‌آورند، ایمانی درست که آن را با کار و اعمال‌شان تصدیق نمایند، ﴿وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُو آنچه را که خدا و پیامبرش حرام نموده‌اند حرام نمی‌شمارند، پس در حرام شمردن آنچه که حرام است از شریعت خدا پیروی نمی‌کنند. ﴿وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّو به دین حق در نمی‌آیند، گرچه ادعا می‌کنند که آنها بر دینی هستند، زیرا آن دین، حق نیست، چون آن یا دینی تغییر یافته است و خداوند اصلا آن را مشروع نکرده است، و یا دینی منسوخ می‌باشد که خداوند قبلا آن را مشروع نموده است اما به وسیله شریعت محمد ص آن را تغییر داده‌است، پس بعد از منسوخ شدن، تمسک به آن جایز نیست. بنابر این به پیکار کردن با آنان دستور داد، و بر این کار تشویق نمود چون آنها مردم را به پیروی از آنچه که بر آن هستند فرا می‌خوانند. و از جانب آنها زیانی بزرگ به مردم می‌رسد چون آنها اهل کتاب هستند و مردم از آنها می‌پذیرند. و این پیکار را تا وقتی که جزیه بپردازند مقرر نموده است: ﴿حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَباید مالی را به عنوان فدیه بپردازند تا مسلمین با آنها بجنگند و جان و مال‌شان در میان مسلمین در امان باشد. این جزیه هر سال از ثروتمند و فقیر و متوسطِ آنان برحسب توانگریشان گرفته می‌شود، همانطوری که عمر بن خطاب سو دیگر امرای مسلمانان چنین عمل نمودند. ﴿عَن یَدٖیعنی باید با ذلت و خواری و یا دستهای خودشان بپردازند، و نباید آن را توسط خادم و کسی دیگر بفرستند، بلکه جز از دستان خودشان پذیرفته نمی‌شود.

﴿وَهُمۡ صَٰغِرُونَدر حالی که ذلیل و خوارند. پس وقتی که به این حالت افتادند و از مسلمین خواستند تا آنها را با گرفتن فدیه در مملکت‌شان بپذیرند، و تحت احکام و قدرت آنان باشند، و از شر و فتنه دست بردارند، و طبق شرایطی را که مسلمین در نظر گرفتند، پذیرفتند، شرایطی که قدرت و تکبر آنها را از بین می‌برد و باعث ذلت و خواری‌شان می‌گردد، بر امام یا جانشینش واجب است که پیمان جزیه گرفتن را با آنها منعقد کند. اگر چنین نباشد، به این صورت که به پیمان خود وفا نکنند، و جزیه را با دستهای خود، و خوار و ذلیل نپردازند، جزیه گرفتن از آنان جایز نیست، بلکه باید به جنگ آنها رفت تا مسلمان شوند.

جمهور علما که می‌گویند: «جز از اهل کتاب جزیه گرفته نمی‌شود، چون خداوند فقط گفته است از اهل کتاب جزیه بگیرید». به این آیه استدلال کرده‌اند. اما غیر از اهل کتاب در موردشان چیزی جز جنگ بیان نشده است. پس باید با آنان جنگید تا مسلمان شوند. در رابطه با گرفتن جزیه و استقرار اهل کتاب در سرزمین مسلمین، آتش پرستان نیز در زمره آنان قرار دارند. چون پیامبر ص از مجوس هُجُر جزیه گرفت، و امیرالمومنین عمر نیز از ایرانیان آتش پرست جزیه گرفت.

و گفته شده است که جزیه از همه کفار اعم از اهل کتاب و دیگران گرفته میشود، چون این آیه بعد از فارغ شدن از جنگ با مشرکین عرب و شروعِ پیکار با اهل کتاب و امثال‌شان نازل شده است. پس این قید خبر دادن از واقعیتِ موجود در آن زمان است نه بیان مفهوم آن.

و دلیل این گفته آن است که از آتش پرستان جزیه گرفته شده است، حال آن‌که آنها اهل کتاب نبودند. و از اصحاب و تابعین نیز به تواتر ثابت شده است که آنها با هر کس می‌جنگیدند او را به یکی از این سه چیز فرا می‌خواندند: اسلام، پرداختن جزیه، جنگ. بدون این‌که میان فردی که اهل کتاب است و میان دیگری فرقی بگذارند.

آیه‌ی ۳۳-۳۰:

﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِۖ ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡۖ یُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُۚ قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَ٣٠[التوبة: ۳۰].«و یهودیان گفتند: عزیز پسر خداست، و نصارا گفتند: مسیح پسر خداست، این سخنی است (باطل) که بر زبان می‌آورند، با سخن کسانی که پیش از آن کفر ورزیده‌اند شباهت دارد، خداوند آنان را نابود کند! چگونه (از حق) برگردانده می‌شوند؟!».

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٣١[التوبة: ۳۱].«و یهودیان و نصارا به جای خدا علمای دینی و دیرنشینان خود را به خدایی گرفتند، و مسیح، پسر مریم را نیز به خدایی گرفتند، حال آن‌که به آنان أمر نشده بود جز این که تنها معبود یگانه را بپرستند که هیچ معبود به حقی جز او وجود ندارد، پاک و منزه است و از آنچه (با وی) شریک می‌گردانند».

﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُۥ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَ٣٢[التوبة: ۳۲].«می‌خواهند با سخنان خویش نور خدا را خاموش گردانند، و خداوند نمی‌پذیرد مگر این‌که نورش را کامل کند، اگر چه کافران نپسندند».

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّ لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَ٣٣[التوبة: ۳۳].«او خدایی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین راستین روانه کرده است تا آن را بر همۀ ادیان پیروز بگرداند هرچند که مشرکان نپسندند».

پس از آن‌که خداوند متعال به پیکار کردن با اهل کتاب دستور داد به برخی از گفته‌ها و سخنان پلیدشان اشاره نمود تا مومنانی را که به خاطر پروردگار و دین‌شان غیرتشان به جوش می‌آید تحریک شوند و با آنها بجنگند و آنچه را در توان دارند در راه مبارزه با آنها مبذول نمایند. پس فرمود: ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ عُزَیۡرٌ ٱبۡنُ ٱللَّهِو یهودیان گفتند: عزیر، پسر خدا است، و این گفتار و عقیده همه آنها نبود، ولی دسته‌ای از آنان چنین اعتقادی را داشتند. پس این بر پلیدی و بدی یهودیان دلالت می‌نماید، به نحوی که آنها در این زمینه به ساحت مقدس خدا جرات کرده و شکوه و بزرگی او را مورد طعنه قرار دادند. و گفته شده است که علت این‌که آنها می‌گفتند: «عزیر پسر خدا است» این بودکه وقتی پادشاهان بر بنی اسرائیل مسلط شدند و آنها را کاملا شکست دادند، و حاملان و علمای تورات را به قتل رساندند، بنی اسرائیل دریافتند که عزیر تورات را کاملا حفظ نموده و از بردارد، و یا بیشتر آن را حفظ کرده است، و آن را بر آنان املا نمود و آنها برای خود نسخه نوشتند. به این خاطر چنین ادعای زشتی در مورد عزیر کرده‌اند. ﴿وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَى ٱلۡمَسِیحُ ٱبۡنُ ٱللَّهِو نصارا گفتند: عیسی، پسر مریم پسر خداست. خداوند متعال فرمود: ﴿ذَٰلِکَ قَوۡلُهُم بِأَفۡوَٰهِهِمۡاین سخنی است (باطل) که آنها بر زبان‌شان می‌آورند، و دلیل و حجتی بر صحت آن ندارند، و کسی که به گفته‌های خود توجه نکند، هرسخنی را بر زبان جاری می‌کند، چون او دین و عقلی ندارد که وی را از گفتاری که می‌خواهد باز دارد. بنابر این فرمود: ﴿یُضَٰهِ‍ُٔونَ قَوۡلَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبۡلُاین سخنان آنان مشابه سخن مشرکانی است که می‌گفتند: فرشتگان، دختران خدا هستند. گفتارشان مشابه سخن آنان است و در باطل بودن مانند یکدیگر است. ﴿قَٰتَلَهُمُ ٱللَّهُۖ أَنَّىٰ یُؤۡفَکُونَخداوند آنان را نابود کند، چگونه از حق روشن و آشکار به‌سوی سخن باطل آشکار برمی گردند!.

و بعید به نظر می‌آید که امت بزرگی بر چنین سخنی اتفاق نظر پیدا کنند، اما در این صورت نیز کمترین تفکر و تاملی، آدمی را به باطل بودن آن هدایت می‌نماید، چرا که آنها ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡعلما و دیرنشینان خود را ﴿أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِبه جای خدا به الوهیت گرفتند و آنچه را که خدا برای‌شان حرام نموده بود برای آنان حلال کردند، پس آن را حلال شمردند، و آنچه را که خدا برای‌شان حلال نموده بود برای آنان حرام کردند، پس آن را حرام انگاشتند. و برای آنها آئین و گفتارهایی که با دین پیامبران متضاد بود مشروع نمودند، و براین اساس از آنان پیروی کردند. نیز آنها در مورد مشایخ و دیرنشینان خود زیاده روی کردند و آنها را تعظیم نمودند و قبور آنان را همچون بت برگرفتند که به پرستش آن اقدام می‌کردند و ذبایح خود را در پای آنها سر می‌بریدند و دعا و فریاد طلبی‌های خود را به محضر آنها عرضه می‌داشتند.

﴿وَٱلۡمَسِیحَ ٱبۡنَ مَرۡیَمَو عیسی پسر مریم را به جای خدا به خدایی گرفتند، و با دستوری که خدا توسط پیامبرانش به آنها داده بود مخالفت کردند. خداوند متعال می‌فرماید﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُوٓاْ إِلَٰهٗا وَٰحِدٗاۖ لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَحال آن‌که بدی‌شان جز این دستور داده نشده بود که تنها خدای یگانه را بپرستند و بس، زیرا جز خدا معبودی به حق نیست، پس دستور داده شده بودند تا عبادت و اطاعت را خالصانه برای خدا انجام دهند و فقط نسبت به او محبت بورزند، و او را به فریاد بخوانند، اما آنها دستور خدا را کنار نهادند و چیزهایی را شریک خدا ساختند که هیچ دلیلی بر روا بودن آنها فرو نفرستاده بود.

﴿سُبۡحَٰنَهُۥ عَمَّا یُشۡرِکُونَپاک و منزه است از آنچه آنها با او شریک می‌سازند، و بر او دروغ می‌بندند، زیرا آنان با این کار به ساحت مقدس خداوند متعرّض شده و او را به چیزی متصّف می‌کنند که شایسته شکوه و بزرگی‌اش نیست، و خداوند متعال در اوصاف و افعال خود برتر از هر چیزی است که بدو نسبت داده می‌شود و با کمال والای او منافی می‌باشد.

وقتی روشن شد که یهود و نصاری دلیلی بر صحت گفته‌های خود ندارند، بلکه فقط دروغ و اراجیف به هم می‌بافند، خداوند متعال خبر داد که آنها ﴿یُرِیدُونَ أَن یُطۡفِ‍ُٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡهدف آنان از این کار این است که می‌خواهند نور خدا را با سخنان خود خاموش گردانند.

و نور خدا، همان دینی است که پیامبران را برای تبلیغ آن فرستاده و کتاب‌ها را در تایید آن نازل کرده ا ست. و خداوند دین را نور نامیده است، چون تاریکی‌ها و جهالت و ادیان باطل به وسیله آن روشن می‌شود. پس این دین حق است و عمل کردن به آن عمل کردن به حق و حقیقت است، و غیر از آن هرچه هست باطل و عمل به باطل است. پس یهودیان و نصارا، و مشرکانی که مانند آنها می‌باشند، می‌خواهند با گفته‌هایشان که هیچ دلیی بر صحت آن ندارند نور خدا را خاموش گردانند، ﴿وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُو خداوند نمی‌پذیرد مگر این‌که نورش را کامل بگرداند، چون آن نور آشکار و درخ‌شان است و اگر تمام مردم برای خاموش کردن آن جمع شوند، نمی‌توانند آن را خاموش کنند، زیرا کسی که این نورا را فرو فرستاده است همه بندگان تحت اختیار او هستند، و خداوند این نور را از شر هرکسی که نسبت به آن قصد بدی داشته باشد مصون می‌دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَیَأۡبَى ٱللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُو خداوند نمی‌پذیرد مگر این‌که نورش را کامل بگرداند، ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡکَٰفِرُونَگرچه کافران خشنود نباشند، و برای نابود کردن آن تلاش کنند، زیرا تلاش آنها نمی‌تواند هیچ زیانی برساند.

سپس خداوند متعال به تبیین نوری پرداخت که متعّهد شده است آن را حفظ نماید و به اتمام برساند، پس فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِینِ ٱلۡحَقِّخداوند کسی است که پیامبرش را هدایت، که همانا علم مفید است، و همراه با دین راستین که عبارت از عمل صالح است، روانه کرده است. پس آنچه خداوند محمد ص را با آن فرستاده است شامل بیان حق، و مشخص کردن آن از باطل در رابطه با نام‌های خدا و صفات و کارها و احکام و اخبار وی می‌باشد.

همچنانکه این دین به هر مصلحتی که دل‌ها و ارواح و جسم‌ها را سود بخشد از قبیل خالص گرداندن دین برای خدای یگانه، و داشتن محبت خدا و پرستش او فرمان می‌دهد و به نیکی‌ها و اخلاق و عادت و اعمال صالح و آداب مفید دستور می‌دهد، و از هر آنچه که برخلاف این است از قبیل اخلاق و کارهای زشت که برای قلب و جسم و دنیا و آخرت مضر است نهی می‌کند.

پس خداوند پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق روانه کرده است، ﴿لِیُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّینِ کُلِّهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُشۡرِکُونَتا آن را با حجت و دلیل و شمشیر بر سایر ادیان برتری بخشد گرچه مشرکان این را نپسندند، و در پی از بین بردن آن باشند و برای آن نقشه و دسیسه بکشند، زیرا نقشه و حیله بد جز به صاحبش زیان نمی‌رساند، و خداوند وعده خود را حتما کامل می‌گرداند و آنچه را که متعهد شده است باید انجام پذیرد.

آیه‌ی ۳۵-۳۴:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلۡأَحۡبَارِ وَٱلرُّهۡبَانِ لَیَأۡکُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۗ وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٤[التوبة: ۳۴].«ای مؤمنان! همانا بسیاری از علما و دیرنشینان اهل کتاب اموال مردم را به ناحق می‌خورند، و مردم را از راه خدا باز می‌دارند. و کسانی که طلا و نقره می‌اندوزند و آن را در راه خدا خرج نمی‌کنند آنان را به عذابی دردناک مژده بده».

﴿یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَ٣٥[التوبة: ۳۵].«روزی که (آن اندوخته‌ها) در آتش جهنم گداخته می‌شود، و پیشانی و پهلو و پشت‌های ایشان با آن داغ می‌گردد، و بدی‌شان گفته می‌شود: این همان چیزی است که برای خود اندوختید، پس اینک بچشید (سزا و کیفر) آنچه را که می‌اندوختید».

در اینجا خداوند بندگان مومن خویش را از بسیاری از علما و دیرنشینان اهل کتاب برحذر می‌دارد. که اموال مردم را به ناحق می‌خورند و مردم را از راه خدا باز میدارند. آنان اگر حقوقی از اموال مردم دریافت می‌دارند، و یا مردم از اموال خود به آنها می‌بخشند به خاطر علم و عبادت‌شان است، و این‌که آنها اهل علم و دانش هستند و مردم را به راه راست هدایت می‌نمایند. اما اگر اموال مردم را بخورند و مردم را از راه خدا باز دارند، پس گرفتن اموال به این صورت حرام و ستم است، زیرا مردم مالهای خود را بدانان نمی‌بخشند مگر به خاطر این‌که آنان را به راه راست راهنمایی کنند.

و از جمله خوردن و گرفتن اموال مردم به ناحق این است که مردم به آنان پول بدهند تا به نفع آنها فتوا صادر کنند، یا برای آنان به غیر از آنچه خدا نازل فرموده است حکم نمایند. پس باید از دو حالتِ علما و دیرنشینان برحذر بود، یکی این‌که اموال مردم را به ناحق می‌خورند، دوم این‌که مردم را از راه خدا باز می‌دارند.

﴿وَٱلَّذِینَ یَکۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَو کسانی که طلا و نقره می‌اندوزند. و آن را نگاه می‌دارند، ﴿وَلَا یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ ٱللَّهِو آن را در راه‌های خیر که انسان را به خدا می‌رساند خرج نمی‌کنند. اندوخته و دارایی حرام آن است که انسان نفقه واجب را از آن نپردازد، مانند این‌که زکات آن را نپردازد، یا مخارج واجب همسران یا خویشاوندان را ندهد، یا از خرج کردن آن در راه خدا هرگاه که واجب باشد امتناع ورزد. ﴿فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٖپس ایشان را به عذابی دردناک مژده بده.

سپس آن عذاب را تفسیر نمود و فرمود: ﴿یَوۡمَ یُحۡمَىٰ عَلَیۡهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَروزی که اموال‌شان در آتش جهنم گداخته می‌شود، پس هر درهم و دیناری جدا گداخته می‌شود. ﴿فَتُکۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡو در روز قیامت پیشانی و پهلو و پشت‌های ایشان با آن داغ می‌گردد، هر وقت سرد شوند دوباره داغ می‌شوند، در روزی که مدت آن به اندازه پنجاه هزار سال است. و از روی توبیخ و سرزنش به آنها گفته می‌شود: ﴿هَٰذَا مَا کَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡ فَذُوقُواْ مَا کُنتُمۡ تَکۡنِزُونَاین همان چیزی است که برای خود اندوختید، پس اینک بچشید سزای آنچه را که می‌اندوختید، پس خدا بر شما ستم نکرده است، بلکه شما خود بر خویشتن ستم کردید وخود را با این اموال اندوخته شده عذاب دادید. خداوند در این دو آیه بیان می‌دارد که انسان در دوران ثروتمندی‌اش به یکی از این دو صورت منحرف می‌شود، یا این‌که مالش را در راه باطل خرج می‌نماید که جز ضرر محض هیچ سودی به او نمی‌رساند، مانند صرف کردن اموال در راه گناه و شهوت‌هایی که انسان را از طاعت خدا باز می‌دارد، و صرف کردن آن برای بازداشتن مردم از راه خدا، یا این‌که مخارج واجب و دادنی‌های لازم را از مال خود نمی‌پردازد. و نهی از چیزی در واقع امر به ضدّ آن است.

آیه‌ی ۳۶:

﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗا فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِ یَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُۚ فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡۚ وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ٣٦[التوبة: ۳۶].«همانا تعداد ماه‌ها نزد خدا در تقدیر الهی از روزی که آسمان‌ها و زمین را آفریده است دوازده ماه است، چهار ماه از آنها حرام است. دین راستین و درست همین است، پس در آنها بر خویشتن ستم نکنید و با همۀ مشرکان بجنگید همان‌گونه که با همۀ شما می‌جنگند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِهمانا تعداد ماه‌ها در تقدیر و قضای الهی، ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗادوازده ماه است، و آن همین ماه‌های معروف می‌باشند. ﴿فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِدر حکم قَدَری او، ﴿یَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُدر روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید و شب و روز را جاری کرد و اوقات آن را معین ن مود. پس اوقات و شب و روز را بر این ماه‌های دوازده گانه تقسیم کرد. این است دین راست و درست. ﴿مِنۡهَآ أَرۡبَعَةٌ حُرُمٞچهارماه از آن حرام است، و آن عبارتند از رجب، ذوالقعده، ذوالحجه، و محرم. و این ماه‌ها به خاطر حرمتی که دارند، و نیز به خاطر این‌که پیکار و جنگ در آنها حرام است ماه حرام نامیده شده‌اند.

﴿فَلَا تَظۡلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمۡپس در این ماه‌ها بر خویشتن ستم نکنید. احتمال دارد که ضمیر «فیهن» به ﴿ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرٗابرگردد. و خداوند بیان نموده که این‌ها جدولهای زمانی مشخصی برای بندگان هستند که با طاعت خدا آباد می‌شوند سپاس بگویند. و باید خداوند را سپاس بگویند که با آن (=تعیین جداول زمانی) و معین کردن‌شان در راستای مصالح بندگان بر آنان منت نهاده است. پس باید از ستم ورزیدن بر خویش در این اوقات برحذر شوند.

و احتمال دارد که ضمیر به چهار ماه حرام برگردد که معنی آیه چنین می‌باشد: خداوند شما را به طور ویژه از ستم کردن در این چهار ماه برحذر داشته است، به خاطر این‌که ستم در این ماه‌ها حرمت بیشتری دارد و ستم کردن در این ماه‌ها از ستم کردن در دیگر ماه‌ها کیفر سخت‌تری دارد.

یکی از مصادیق ستم نکردن، نهی از جنگ در این ماه‌ها است، بنابر قول کسی که گفته است: حرمت جنگ و پیکار در ماه‌های حرام مورد تحریم پیکار در این ماه‌ها وارد شده است و باید به آنها عمل شود. برخی گفته اند: تحریم پیکار در این ماه‌ها منسوخ است و این از عموم آیاتی مانند: ﴿وَقَٰتِلُواْ ٱلۡمُشۡرِکِینَ کَآفَّةٗ کَمَا یُقَٰتِلُونَکُمۡ کَآفَّةٗاستنباط می‌شود. یعنی با همه مشرکین و کسانی که به پروردگار جهانیان کافراند بجنگید. نه این‌که با یکی بجنگید و با یکی نجنگید، بلکه همه را دشمنان خویش قرار بدهید، همان‌طور که آنها نیز نسبت به شما چنین‌اند، و همه اهل ایمان را دشمن خود قرار داده و هیچ شری را از مسلمین دریغ نمی‌دارند. و احتمال دارد که ﴿کَآفَّةٗحال باشد برای «واو» در ﴿قَٰتِلُواْپس معنی چنین می‌شود: همه شما با مشرکین پیکار کنید. پس در این حالت خیزش عمومی برای جنگ بر همه مومنان واجب می‌شود. اما چنین برداشت و تصوری حسب آیه: ﴿وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗ[التوبة: ۱۲۲]. «و شایسته نیست که مومنان همگی (برای جهاد) خارج شوند منسوخ است».

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَو بدانید که یاری و کمک خداوند همراه با پرهیزگاران است. پس باید در نهان و آشکار پرهیزگاری کنید و برای انجام دادن طاعت الهی تلاش نمایید، به ویژه به هنگام جنگیدن با کافران، زیرا در این حال ممکن است مومن، تقوا و پرهیزگاری را در رفتار با کافران حربی ترک نماید.

آیه‌ی ۳٧:

﴿إِنَّمَا ٱلنَّسِیٓءُ زِیَادَةٞ فِی ٱلۡکُفۡرِۖ یُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَیُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّیُوَاطِ‍ُٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ فَیُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُۚ زُیِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٣٧[التوبة: ۳٧].«همانا به تاخیر انداختن (ماه‌های حرام) فزونی در کفر است، کافران با آن گمراه می‌شوند، آن (ماه) را یک سال حلال می‌کنند و یک سال حرام می‌سازند تا با تعداد ماه‌های که خدا حرام نموده است موافقت برقرا سازند، پس آنچه را که خداوند حرام نموده است حلال می‌شمارند، کردار زشت‌شان برای آنان آراسته شده است و خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌نماید».

﴿ٱلنَّسِیٓءُمراد به تاخیر انداختن می‌باشد که اهل جاهلیت در ماه‌های حرام انجام می‌دادند، و از جمله بدعت‌های باطل‌شان این بود که آنها وقتی نیاز پیدا می‌کردند که در برخی از ماه‌های حرام بجنگند اما در عین حال می‌خواستند تعداد ماه‌های حرام که خداوند جنگ در آنها را حرام نموده است رعایت کنند، برخی از ماه‌های حرام را به تاخیر یا تقدیم انداخته و یکی از ماه‌های حلال را به دلخواه خودشان به جای آن قرار می‌دادند، پس در این حالت جنگ را در آن حلال می‌شمردند و ماه حلال را حرام قرار می‌دادند.

این کار همانطور که خداوند متعال از آنها خبر داده است موجب فزونی در کفر و گمراهی‌شان است، چون اشکال‌هایی را در بردارد، از آن جمله این‌که آنها آن را از انزد خود ساختند و به منزله‌ی شرع و دین خدا قرار دادند، حال آن‌که خدا و رسولش از آن مبّرا هستند. و از آن جمله این‌که آنها دین را تغییر دادند، پس حلال را حرام ساختند و حرام را حلال نمودند. دیگر این‌که آنها به گمان خود خداوند و بندگانش را گول زدند و دین بندگان را بر آنان مشتبه کردند، و نیرنگ و حیله را در دین خدا به کار گرفتند. و این‌که اگر همچنان بر عادت‌های مخالف با شریعت مداومت نمایند زشتی این کار از دل دور می‌شود، و انجام دهنده آن گمان می‌برد که کار خوبی انجام می‌دهد، پس دچار اشتباه و گمراهی می‌گردد. بنابر این فرمود: ﴿یُضَلُّ بِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُحِلُّونَهُۥ عَامٗا وَیُحَرِّمُونَهُۥ عَامٗا لِّیُوَاطِ‍ُٔواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُکافران با آن گمراه می‌شوند، تا با تعداد ماه‌هایی که خدا حرام نموده است مطابقت برقرار کنند و آنچه را که خدا حرام نموده است حلال کنند.

﴿زُیِّنَ لَهُمۡ سُوٓءُ أَعۡمَٰلِهِمۡشیطان کارهای بد را برای آنا آراسته است و به سبب باور و عقیده آراسته شده‌ای که در دل‌هایشان است آن را خوب می‌دانند. ﴿وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَو خداوند گروه کافران را هدایت نمی‌نماید، کسانی که دل‌هایشان آغشته به کفر و تکذیب است، و هر نشانه‌ای برای‌شان آورده شود ایمان نمی‌آورند.

آیه‌ی ۳٩-۳۸:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَا لَکُمۡ إِذَا قِیلَ لَکُمُ ٱنفِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِۚ أَرَضِیتُم بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ فَمَا مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا قَلِیلٌ٣٨[التوبة: ۳۸].«ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته می‌شود در راه خدا (برای جهاد) حرکت کنید سستی می‌ورزید و دل به دنیا می‌دهید؟! آیا به جای آخرت به زندگی دنیا خشنود گشته‌اید؟! متاع و کالای این جهان (در برابر) آخرت چیز کمی بیش نیست».

﴿إِلَّا تَنفِرُواْ یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا وَیَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیۡ‍ٔٗاۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٣٩[التوبة: ۳٩].«اگر برای جهاد حرکت نکنید خداوند شما را عذاب دردناکی خواهد داد، و گروهی غیر از شما را جایگزینتان می‌کند، و هیچ زیانی به او نمی‌رسانید و خداوند بر هر چیزی تواناست».

بدان که بسیاری از آیات این سوره کریمه در رابطه با غزه تبوک نازل شده است، آنگاه که پیامبر ص مسلمانان را برای جنگ با روم فراخواند و هوا گرم بود، و توشه کم و زندگی سخت بود، و مسلمانان در تنگدستی به سر می‌بردند. بنابر این برخی از مسلمین سست شدند و دل را به دنیا نهادند و بدین سبب خداوند آنان را سرزنش نمود، و آنان را برای جهاد تحریک کرد و فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْای مومنان! آیا به مقتضای ایمان و یقین عمل نمی‌کنید؟! یعنی و برای انجام دستور خدا و تحصیل خشنودی وی و جهاد با دشمنانش و یاری دادن دین‌تان نمی‌شتابید؟ ﴿مَا لَکُمۡ إِذَا قِیلَ لَکُمُ ٱنفِرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ٱثَّاقَلۡتُمۡ إِلَى ٱلۡأَرۡضِچرا هنگامی که به شما گفته می‌شود: در راه خدا (برای جهاد) حرکت کنید، تنبلی نموده و به ماندن در خانه‌هایتان گرایش پیدا می‌کنید؟ ﴿أَرَضِیتُم بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا مِنَ ٱلۡأٓخِرَةِآیا به زندگانی دنیا خشنود گشته‌اید؟ یعنی حالت شما مانند کسی است که به زندگی دنیا خشنود گشته است و برای آن تلاش می‌نماید و به آخرت توجه نمی‌کند، انگار به آخرت ایمان نیاورده است.

﴿مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاپس زندگی دنیا که شما به آن گرایش پیدا نموده و بر آخرت مقدم داشته‌اید، ﴿إِلَّا قَلِیلٌچیز کمی بیش نیست. آیا خداوند به شما عقل نداده است تا کارها را با آن مقایسه کنید و دریابید که کدام یک سزاوار ترجیح است؟ آیا دنیا نسبت به آخرت کالای ارزشمندی محسوب می‌شود؟! مگر عمر انسان چقدر است که دنیا را آخرین هدف خویش قرار دهد و سعی و تلاش و زحمت او از دایره زندگی کوتاه دنیا که آکنده از کدورت‌ها و مملو از خطرهاست فراتر نرود؟! پس برچه اساسی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهید؟! پس برچه اساسی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهید؟ آخرتی که همه نعمتها را در بردارد، و در آن هرچه دل بخواهد و چشم لذت ببرد وجود دارد و شما در آن جاودانه می‌مانید. سوگند به خدا هرکس ایمان در دل داشته، و دارای فکری درست باشد دنیا را بر آخرت ترجیح نخواهد داد.

سپس خداوند آنها را ـ در صورت عدم حرکت و نرفتن به جهاد ـ تهدید کرد و فرمود: ﴿إِلَّا تَنفِرُواْ یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗااگر برای جهاد حرکت نکنید خداوند شما را در دنیا و آخرت عذاب دردناکی می‌دهد، زیرا بیرون نرفتن برای جهاد در حالتی که از شما خواسته می‌شود به منظور جهاد بیرون روید از گناهان کبیره است و باعث سخت‌ترین عذاب می‌گردد، زیرا نرفتن به جهاد زیان‌های فراوانی را در بردارد، و کسی که به جهاد نرود از فرمان خدا سرپیچی نموده و مرتکب کاری شده که خداوند از آن نهی کرده است، و او دین خدا را کمک نکرده و از کتاب خدا و شریعت او دفاع ننموده است، و برادران مسلمانش را علیه دشمن‌شان که درصدد ریشه کنی آنان و دین‌شان می‌باشد یاری نکرده است. و چه بسا کسانی دیگر که ایمان‌شان ضعیف است به او اقتدا کنند، و نیز کسانی که برای جهاد بپاخاسته‌اند سست شوند، بنابر این چنین کسی سزاوار است که خداوند عذاب سختی را به او نوید دهد. پس فرمود: ﴿یُعَذِّبۡکُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا وَیَسۡتَبۡدِلۡ قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیۡ‍ٔٗااگر برای جهاد حرکت نکنید شما را عذاب دردناکی می‌دهد و گروهی غیر از شما را جایگزینتان می‌سازد، سپس مثل شما نخواهند بود و هیچ زیانی به او نمی‌رسانید، زیرا خداوند متعال یاری کردن دینش، و برتر قرار دادن سخنش را تضمین کرده است، پس فرق نمی‌کند چه دستور خدا را فرمان برید یا این‌که آن را به پشت سرتان بیاندازید. ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌو خداوند بر هر چیزی توانا است، هرعملی را که بخواهد می‌تواند انجام دهد و هیچ‌کس نمی‌تواند او را شکست دهد.

آیه‌ی ۴۰:

﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِ إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِ إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُۥ عَلَیۡهِ وَأَیَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَکَلِمَةُ ٱللَّهِ هِیَ ٱلۡعُلۡیَاۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ٤٠[التوبة: ۴۰].«اگر او (پیامبر) را یاری نکنید، در حقیقت خداوند او را یاری کرد: بدانگاه کسانی که کفر ورزیده در حالی‌که یکی از دو تن بود از مکه بیرونش کردند، هنگامی که آن دو در غار بودند، آنگاه که (پیامبر) خطاب به رفیقش (ابوبکر صدیق) می‌فرمود: غم مخور، بی‌گمان خدا با ماست، پس خداوند آرامش خود را بر او نازل کرد، و او را با سپاهیانی یاری داد که شما آنان را نمی‌دیدید، و سخن کافران را پایین‌تر، و سخن خدا را برتر قرار داد، و خداوند توانا و با حکمت است».

اگر پیامبر خدا، محمد ص را یاری نکنید، خداوند به شما نیازی ندارد و شما به او زیانی نمی‌رسانید، زیرا هنگامی که ایشان در سخت‌ترین شرایط بود خداوند کمکش کرد، ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْبدانگاه که کافران او را از مکه بیرون کردند و خواستند او را بکشند، و در این مورد تلاش کردند و به شدت برای کشتن او حریص بودند، و او را مجبور کردند تا از شهر مکه بیرون رود. ﴿ثَانِیَ ٱثۡنَیۡنِدر حالی که یکی از دو تن بود، پیامبر ص و ابوبکر صدیق سبودند. ﴿إِذۡ هُمَا فِی ٱلۡغَارِهنگامی که آن دو در غار بودند. یعنی وقتی که از مکه بیرون رفتند در جنوب مکه به غار ثور پناه بردند، و در آن ماندند تا کفار از دنبال کردن آنان دست بردارند. پس آن دو در حالت سخت و مشقت باری بودند، زیرا دشمنان از هر طرف بیرون آمده بودند و آنها را می‌جستند تا آنان را نصیب آنان نمود که به هیچ دلی راه نمی‌یابد. ﴿إِذۡ یَقُولُ لِصَٰحِبِهِآنگاه که پیامبر ص خطاب به همراهش ابوبکر صدیق که غمگین و مضطرب بود، فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاغم مخور، یاری و کمک خداوند با ماست. ﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَکِینَتَهُپس خداوند ثبات و آرامش و سکونتی که دل را آرام می‌نماید بر او نازل نمود. بنابر این وقتی که همراهش پریشان شد او را به آرامش دعوت کرد و فرمود: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاغم مخور، خدا با ماست. ﴿وَأَیَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَاو او را با سپاهیانی یاری کرد که شما آنان را نمی‌دیدید، و آنها فرشتگان بزرگوار بودند که خداوند آنها را نگهبانان پیامبر قرار داد. ﴿وَجَعَلَ کَلِمَةَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰو سخن کافران را فروتر، افتاده وشکست خورده قرار داد، چون کافران خشمگین بودند و گمان می‌بردند می‌توانند پیامبر ص را دستگیر کنند و بکشند. پس تمام توان خود را برای این منظور به کار بردند و خداوند آنها را رسوا کرد و به هدف‌شان نرسیدند. و پیامبرش را با دور کردن کافران از وی یاری کرد، و این همان نصر و کمکی است که در این جا ذکر شده است، زیرا یاری خدا بر دو نوع است: اول، یاری کردن مسلمین و آن زمانی است که در صدد حمله به دشمن باشند، به این صورت که خداوند آنچه را که در پی آنند برای‌شان محقق می‌نماید و بر دشمن پیروز و چیره می‌شوند. دو، یاری کردن مستضعف و ناتوانی که دشمنِ توانا به او چشم طمع دوخته است، پس یاری خداوند نسبت به او این است که دشمنش را از او دور نماید و از وی دفاع کند. چه بسا این کمک و یاری، مفیدترینِ دو کمک و یاری باشد. و یاری خداوند نسبت به پیامبرش بدانگاه که کافران او و همسرش را از مکه بیرون کردند از این نوع بود.

﴿وَکَلِمَةُ ٱللَّهِ هِیَ ٱلۡعُلۡیَاو کلمات و سخنان قَدری و دینی خدا بر سخن دیگران برتری دارد. از جمله سخنان او این است: ﴿وَکَانَ حَقًّا عَلَیۡنَا نَصۡرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ[الروم: ۴٧]. «و یاری کردن مومنان حقی است بر ما»، ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَیَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ٥١[غافر: ۵۱]. «بی‌گمان ما پیامبران خود و مومنان را در زندگانی دنیا و در روزی که خلایق برای حساب به پا می‌ایستند یاری می‌کنیم»، ﴿وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ١٧٣[الصافات: ۱٧۳]. «و بی‌گمان لشکریان ما پیروزند». پس دین خدا به وسیله حجت‌های روشن و نشانه‌های آشکار و کمک و یاری پادشاه یاری دهنده بر همه ادیان پیروز می‌شود.

﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌخداوند تواناست و هیچ ‌کس نمی‌تواند او را شکست دهد، و هیچ‌کس نمی‌تواند از دست او فرار کند. ﴿حَکِیمٌو با حکمت است و هرچیزی را در جای آن قرار می‌دهد. و گاهی خداوند یاری کردن مومنان را بر حسب حکمت خویش به تاخیر می‌اندازد.

در این آیه به فضیلت آرامش نیز اشاره شده است. بدون شک بزرگ‌ترین نعمت خدا بر بنده به هنگام سختی‌ها و ترس‌ها آرامش است، و این آرامش برحسب شناخت بنده نسبت به خدا و اعتماد او به وعده راستین پروردگارش و برحسب ایمان و شجاعتش خواهد بود. در این آیه نیز اشاره شده است که گاهی اوقات بندگان خاص و صیدق خدا دچار غم و اندوه می‌شوند، هرچند که بهتر آن است هرگاه غم و اندوه سایه افکند تلاش نماید که آن را از خود دور کند، چون غم و اندوه دل را ضعیف نموده، و عزم و اراده را سست می‌گرداند.

آیه‌ی ۴۲-۴۱:

﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗا وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤١[التوبة: ۴۱].«سبکبار و سنگین بار بیرون آیید، و با مال‌ها و جان‌هایتان در راه خدا جهاد کنید. اگر بدانید این برای شما بهتر است».

﴿لَوۡ کَانَ عَرَضٗا قَرِیبٗا وَسَفَرٗا قَاصِدٗا لَّٱتَّبَعُوکَ وَلَٰکِنۢ بَعُدَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلشُّقَّةُۚ وَسَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَکُمۡ یُهۡلِکُونَ أَنفُسَهُمۡ وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ٤٢[التوبة: ۴۲]. «اگر غنائمی نزدیک و سفری آسان بود قطعاً از تو پیروی می‌کردند، ولی مسافت طولانی راه برای آنان سخت و دشوار است. به خدا سوگند می خورند که اگر می‌توانستیم با شما بیرون می‌آمدیم، خود را هلاک می‌کنند و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند».

خداوند متعال با تحریک بندگانش برای حرکت به‌سوی جهاد در راه او، به آنها می‌فرماید ﴿ٱنفِرُواْ خِفَافٗا وَثِقَالٗاسبک بار و سنگین بار بیرون آیید. یعنی در سختی و آسانی، و در خوشی و ناخوشی و در گرما و سرما و در همه‌ی احوال، ﴿وَجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِکُمۡ وَأَنفُسِکُمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِیعنی تلاش خود را در این مورد مبذول دارید، و آنچه از مال و جان در توان دارید برای جهاد به کار گیرید. و این بیان‌گر آن است همان‌طور که جهاد کردن با جان واجب است جهاد با مال نیز به هنگام نیاز واجب است. سپس فرمود: ﴿ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَاگر بدانید جهاد با مال و جان از نشستن و نرفتن به جهاد برایتان بهتر است، چون در جهاد کردن با مال و جان رضای خدا حاصل می‌شود، و انسان در پیشگاه خدا به مقام‌های بلند دست می‌یابد، و دین خدا را یاری می‌کند و در زمره لشکریان خوب قرار می‌گیرد.

﴿لَوۡ کَانَ عَرَضٗا قَرِیبٗااگر بیرون رفتن برای طلب کالای نزدیک و منافع دنیوی، ﴿وَسَفَرٗا قَاصِدٗاو (برای) سفری نزدیک و آسان بود ﴿لَّٱتَّبَعُوکَقطعا از تو پیروی می‌کردند، به خاطر این‌که مشقت زیادی در آن نبود، ﴿وَلَٰکِنۢ بَعُدَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلشُّقَّةُولی مسافت بر آنان دور آمد و سفر برای‌شان مشکل شد، بنابر این از تو روی گرداندند و تنبلی کردند. این از نشانه‌های عبودیت نیست بلکه بنده حقیقی کسی است که در هر حال بندگی پروردگارش را انجام دهد، و عبادت‌های سنگین و ساده را ادا کند، پس چنین کسی در هر حال بنده خداست. ﴿وَسَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَوِ ٱسۡتَطَعۡنَا لَخَرَجۡنَا مَعَکُمۡو به خدا سوگند می‌خورند آنها چون عذری داشته‌اند از آمدن به جنگ باز مانده‌اند. به گونه‌ای که نتوانسته‌اند برای جنگ بیرون آیند. ﴿یُهۡلِکُونَ أَنفُسَهُمۡبا نشستن و دروغ گفتن و خلاف اواقعیت گفتن، خود را هلاک می‌نمایند ﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَو خداوند می‌داند که آنان دروغ می‌گویند. این سرزنشِ منافقان است، کسانی که در غزوه تبوک از پیامبر ص بازماندند، و عذرهای دروغین را پیشه کردند. و پیامبر ص فقط به خاطر این‌که عذر آوردند از آنها درگذشت، بدون این‌که آنان را بیازماید تا راستگو و دروغگو برای او مشخص گردد. بنابر این خداوند پیامبر را به خاطر این‌که بلافاصله عذر آنها را پذیرفت سرزنش نمود و فرمود:

آیه‌ی ۴۵-۴۳:

﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٤٣[التوبة: ۴۳].«خداوند تو را ببخشاید! چرا پیش از آن‌که برای تو روشن گردد چه کسانی راستگویند و چه کسانی دروغگیند به آنان اجازه دادی؟».

﴿لَا یَسۡتَ‍ٔۡذِنُکَ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلۡمُتَّقِینَ٤٤[التوبة: ۴۴].«کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند (در مورد شرکت نکردن در جهاد) با مال‌ها و جان‌هایشان از تو اجازه نمی‌خواهند، و خداوند به پرهیزگاران داناست».

﴿إِنَّمَا یَسۡتَ‍ٔۡذِنُکَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡ فَهُمۡ فِی رَیۡبِهِمۡ یَتَرَدَّدُونَ٤٥[التوبة: ۴۵].«فقط کسانی از تو اجازه می‌خواهند که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند و دل‌هایشان دچار شک و تردید است. پس آنان در شک خود سرگردانند».

خداوند متعال به پیامبرش ص می‌فرماید: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنکَخداوند تو را ببخشاید و تو را به خاطر آنچه کردی بیامرزد. ﴿لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡچرا به آنان اجازه ماندن دادی؟ ﴿حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ ٱلَّذِینَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡکَٰذِبِینَپیش از آن‌که برای تو روشن گردد که ایشان راستگویند یا بدانی چه کسانی دروغگویند، روشن شدن این موضوع هم آن است که آنان را امتحان نمایی. تا برای تو راستگو از دروغگو مشخص شود، آنگاه کسی را که عذری دارد معذور بدانی و آن کس را که عذری ندارد معذور ندانی. سپس خداوند خبر داد که کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان دارند برای ترک جهاد با مال‌ها و جان‌هایشان از تو اجازه نمی‌خواهند، چون علاقه به خیر و ایمان که در آنها وجود دارد آنان را بر جهاد وادار می‌نماید، بدون این‌که تحریک‌کننده‌ای آنان را بر این کار تحریک نماید. و آنان بدون عذر هرگز برای نرفتن به جهاد از تو اجازه نمی‌خواهند.

﴿وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلۡمُتَّقِینَو خداوند به پرهیزگاران دانا است، پس بر آنچه از تقوا و پرهیزگاری که انجام داده‌اند پاداش‌شان می‌دهد. و او خبر داده است که یکی از علامت‌های پرهیزگاران این است که برای ترک جهاد اجازه نمی‌خواهند.

﴿إِنَّمَا یَسۡتَ‍ٔۡذِنُکَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱرۡتَابَتۡ قُلُوبُهُمۡفقط آنان از تو اجازه می‌خواهند که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند، و دل‌هایشان دچار شک و تردید است. یعنی ایمانی کامل و یقینی راستین ندارند، بنابر این علاقه‌شان به کار خیرکم است، و از پیکار و جنگیدن می‌ترسند و اجازه می‌خواهند که جنگ نکنند. ﴿فَهُمۡ فِی رَیۡبِهِمۡ یَتَرَدَّدُونَپس آنان همواره در شک و سرگردانی هستند.

آیه‌ی ۴۸-۴۶:

﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗ وَلَٰکِن کَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ فَثَبَّطَهُمۡ وَقِیلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِینَ٤٦[التوبة: ۴۶].«و اگر می‌خواستند بیرون روند حتماً ساز و برگ آن را آماده می‌کردند، ولی خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنان را نپسندید، پس آنان را از حرکت باز داشت و گفته شد: با نشستگان بنشینید».

﴿لَوۡ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمۡ إِلَّا خَبَالٗا وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَکُمۡ یَبۡغُونَکُمُ ٱلۡفِتۡنَةَ وَفِیکُمۡ سَمَّٰعُونَ لَهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَ٤٧[التوبة: ۴٧].«اگر آنان همراه با شما بیرون می‌آمدند چیزی جز کمبود به شما نمی‌اَفزودند، و در میان شما حرکت می‌کردند و مشغول آشفتن و گول زدن و برگرداندنتان از دین می‌شدند، و در میان شما کسانی هستند که سخن ایشان را بشنوند و خداوند به ستمکاران داناست».

﴿لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُ وَقَلَّبُواْ لَکَ ٱلۡأُمُورَ حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ کَٰرِهُونَ٤٨[التوبة: ۴۸].«بی‌گمان پیش از این فتنه جویی کردند و برای ابطال دعوت تو نیز نگهایی اندیشیدند تا آن‌که یاری خدا فرا رسید و کار خدا با آن‌که آنان نمی‌پسندیدند پیروز شد».

خداوند متعال می‌فرماید: منافقانی که از رفتن به جهاد باز مانده‌اند قرینه‌های آشکاری وجود دارد مبنی بر این که آنها به طور کلی قصد بیرون رفتن برای جهاد را نداشته‌اند، و عذرهایی که می‌آورند باطل است، زیرا عذر مانعی است که آدمی را از رفتن باز می‌دارد. وقتی که بنده به اندازه توان خود تلاش نماید و برای فراهم کردن اسباب بیرون رفتن تلاش کند، سپس مانعی شرعی او را باز دارد، معذور به حساب می‌آید، ولی این منافقان، ﴿وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّةٗاگر می‌خواستند اسبابی را که در توانشان بود برای رفتن به کار می‌گرفتند، اما چون برای رفتن به جهاد خود را آماده نکردند معلوم می‌شود که آنها قصد بیرون رفتن را نداشته‌اند.

﴿وَلَٰکِن کَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡولی خداوند بیرون شدن و حرکت کردن آنها را تائید نکرد، و نپسندید که همراه با شما برای جنگ بیرون روند، ﴿فَثَبَّطَهُمۡپس خداوند در تقدیر و قضای خود آنان را از بیرون رفتن و حرکت باز داشت، گرچه آنها را به حرکت کردن دستور داد، و آنان را برای جهاد تحریک نمود و به آنان توانایی بیرون رفتن را داد، اما از روی حکمت خویش نخواست آنها را یاری کند، بلکه آنها را خوار نمود و از حرکت بازداشت. ﴿وَقِیلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِینَو گفته شد: «بنشینید با نشستگان، از قبیل زنان و کسانی که معذور هستند».

سپس خداوند حکمت این کار را بیان کرد و فرمود: ﴿﴿لَوۡ خَرَجُواْ فِیکُم مَّا زَادُوکُمۡ إِلَّا خَبَالٗااگر آنان همراه با شما بیرون می‌آمدند چیزی جز کمبود به شما نمی‌افزودند. ﴿وَلَأَوۡضَعُواْ خِلَٰلَکُمۡو برای فتنه‌انگیزی و ایجاد شرارت میان شما تلاش کرده و گروه متحد و یکپارچه شما را متفرق می‌کردند، ﴿یَبۡغُونَکُمُ ٱلۡفِتۡنَةَآنان به شدت علاقمند هستند تا شما را دچار فتنه کنند و میان شما دشمنی بیاندازند ﴿وَفِیکُمۡو در میان شما مردمانی هستند که عقل‌شان ضعیف است و، ﴿سَمَّٰعُونَ لَهُمۡدعوت آنها را می‌پذیرند، و فریب آنان را می‌خورند. پس به شدت بر شکست خوردن و خواری‌تان و انداختن شر میان شما و بازداشتن شما از دشمنتان حریص‌اند، و در میان شما کسانی هستند که سخن آنها را می‌پذیرند، و از آنان می‌خواهند که ایشان را نصیحت نمایند، به همین جهت شری که از بیرون آمدن آنها به همراه مومنان پدید می‌آید بسیار بزرگ و خطرناک است. پس حکمت است، که آنان را از بیرون رفتن با بندگان مومن خود بازداشت!.

و این از روی رحمت و لطفی بود که نسبت به آنان داشت تا آنچه را که به آنان سود نمی‌رساند بلکه ضرر می‌رساند از آنها دور سازد. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِٱلظَّٰلِمِینَو خداوند به ستمگران داناست، پس بندگانش را یاد می‌دهد که چگونه از آنها بپرهیزند، و مفاسدی را که بر اثر اختلاط با آنها پدید می‌آید برای‌شان بیان می‌دارد. سپس بیان فرمود که آنها در شر و بدی سابقه طولانی دارند. پس فرمود: ﴿لَقَدِ ٱبۡتَغَوُاْ ٱلۡفِتۡنَةَ مِن قَبۡلُبی‌گمان پیش از این (نیز) فتنه جویی کردند. یعنی وقتی که شما به مدینه هجرت نمودید آنها برای ایجاد فتنه تلاش کردند. ﴿وَقَلَّبُواْ لَکَ ٱلۡأُمُورَو با رایزنی و به کار گرفتن حیله و اندیشیدن نیرنگ‌ها، درصدد باطل کردن دعوت شما و شکست دادن دین‌تان برآمدند، و در این باره کوتاهی نکردند. ﴿حَتَّىٰ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَظَهَرَ أَمۡرُ ٱللَّهِ وَهُمۡ کَٰرِهُونَتا آن‌که یاری خدا فرا رسید و کار خدا با آنان نمی‌پسندیدند پیروز شد، پس نیرنگ و باطل آنها نابود گردید. بنابر این چنین کسانی سزاوارند تا خداوند بندگان مومن خود را از آنان برحذر دارد، و مومنان به بیرون نیامدن آنان برای جنگ مبالات نکنند.

آیه‌ی ۴٩:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ ٱئۡذَن لِّی وَلَا تَفۡتِنِّیٓۚ أَلَا فِی ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْۗ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَ٤٩[التوبة: ۴٩].«و از آنان کسی هست که می‌گوید: به من اجازه بده، و مرا دچار فتنه (و فساد) مساز! بدان که در فتنه افتاده‌اند! و به‌راستی که جهنم دربرگیرندۀ کافران است».

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَقُولُو در میان این منافقان کسی هست که برای نیامدن به جنگ اجازه می‌گیرد و عذر عجیب و غریب آورده و می‌گوید: ﴿ٱئۡذَن لِّیبه من اجازه بده تا بمانم، ﴿وَلَا تَفۡتِنِّیٓو مرا در بیرون رفتن دچار فتنه مکن، زیرا اگر من بیرون بیایم و زنان «بنی اصفر» را ببینم نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. همان‌طور که «جد بنی قیس» این را گفت، و سخنش ـ خداوند او را در روز قیامت رسوا کند ـ چیزی جز ریا و نفاق نبود.

با زبان می‌گفت: «هدف خوبی دارم، زیرا بیرون رفتن من باعث فتنه و قرار گرفتن در معرض شر می‌شود، و بیرون نرفتنم باعث مصونیت از فتنه و دست نگاه داشتن از شر می‌گردد». خداوند متعال با بیان این‌که این سخن دروغ است، فرمود: ﴿أَلَا فِی ٱلۡفِتۡنَةِ سَقَطُواْآگاه باش که در فتنه افتاده‌اند. زیرا به فرض این‌که در هدفش صداقت داشته باشد، اما باز در اثر باز ماندن و نرفتن به جنگ، فساد و فتنه بزرگی پدید می‌آید، و آن نافرمانی خدا و پیامبر و جرات کردن برای ارتکاب گناه بزرگ می‌باشد. اما بیرون رفتن و به فتنه مبتلا شدن نسبت به شرکت نکردن در جنگ فساد کمتری دارد، و فقط گمان مبتلا شدن به آن می‌رود. با این‌که هدف این گوینده جز شرک نکردن در جنگ نبود. بنابر این خداوند به آنها هشدار داد و فرمود: ﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةُۢ بِٱلۡکَٰفِرِینَو به راستی که جهنم در برگیرنده کافران است و آنها راه فرار و گریزی از آن ندارند و از آن نجات پیدا نمی‌کنند.

آیه‌ی ۵۱-۵۰:

﴿إِن تُصِبۡکَ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡۖ وَإِن تُصِبۡکَ مُصِیبَةٞ یَقُولُواْ قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَ٥٠[التوبة: ۵۰].«اگر نیکی به تو برسد آنان را اندوهگین می‌کند و اگر مصیبتی به تو دست دهد، می‌گویند: ما از پیش دوری جسته‌ایم و شادمان برمی‌گردند».

﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا هُوَ مَوۡلَىٰنَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ٥١[التوبة: ۵۱].«بگو: هرگز به ما چیزی نمی‌رسد جز آنچه خداوند برای ما مقرر نموده است، او کارساز ماست و مؤمنان باید فقط به خدا توکل نمایند».

خداوند متعال با بیان این‌که منافقان دشمنان حقیقی هستند و از دین متنفرند، می‌فرماید: ﴿إِن تُصِبۡکَ حَسَنَةٞاگر نیکی به تو برسد، از قبیل پیروز شدن بر دشمن، ﴿تَسُؤۡهُمۡآنان را اندوهگین و غمگین می‌کند، ﴿وَإِن تُصِبۡکَ مُصِیبَةٞو اگر مصیبتی به شما دست دهد از قبیل پیروز شدن دشمن بر شما، ﴿یَقُولُواْبا افتخار و بالیدن به سلامتی خود، و این‌که همراه تو شرکت نجسته‌اند، می‌گویند: ﴿قَدۡ أَخَذۡنَآ أَمۡرَنَا مِن قَبۡلُما پرهیز نمودیم و کارهایی کردیم که ما را از افتادن در چنین مصیبتی نجات داد. ﴿وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمۡ فَرِحُونَو شادمان از مصیبتی که برای تو پیش آمده است، و از این‌که با تو مشارکت نکرده‌اند، بر می‌گردند. خداوند در حالی که سخنان آنان را رد می‌نماید، می‌فرماید: ﴿قُل لَّن یُصِیبَنَآ إِلَّا مَا کَتَبَ ٱللَّهُ لَنَابگو: «هرگز به ما چیزی نمی‌رسد جز آنچه خداوند برایمان مقرر نموده»، و در لوح محفوظ قرار داده‌است. ﴿هُوَ مَوۡلَىٰنَااو در امور دینی و دنیوی سرپرست و یاور ما است، پس باید به تقدیرات او راضی باشیم، و ما اختیاری نداریم وهیچ کاری در دست ما نیست. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَو مومنان باید در جلب منافع و مصالح خود و دور کردن زیان‌هایشان بر خدا اعتماد و تکیه نمایند، و باید در به دست آوردن خواسته‌هایشان به او اعتماد نمایند، پس هرکس که بر او توکل نماید ناکام نمی‌گردد، ولی هرکس به غیر او توکل کند خوار می‌گردد و شکست می‌خورد و به آرزوهایش دست نمی‌یابد.

آیه‌ی ۵۲:

﴿قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَیَیۡنِۖ وَنَحۡنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمۡ أَن یُصِیبَکُمُ ٱللَّهُ بِعَذَابٖ مِّنۡ عِندِهِۦٓ أَوۡ بِأَیۡدِینَاۖ فَتَرَبَّصُوٓاْ إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَ٥٢[التوبة: ۵۲].«بگو: آیا دربارۀ ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار دارید؟ ولی ما در مورد شما انتظار می‌کشیم که خداوند از نزد خویش با دستان ما به شما عذابی برساند. پس چشم به راه باشید و ما هم با شما در انتظاریم».

به منافقان که چشم به راهند تا مصیبت‌هایی به شما برسد، بگو: «درباره ما منتظر چه چیزهایی هستید؟» شما در مورد ما جز چیزی که نهایتا به سود ماست انتظار نمی‌کشید، و آن، یکی از دو امر نیکو است: یا بر دشمنان پیروز می‌شویم و پاداش آخرت و دنیا را به دست می‌آوریم و یا این‌که شهید می‌شویم که شهادت بالاترین مقام در نزد خدا است. ولی ما درباره شما منافقان انتظار داریم که خداوند به عذابی از جانب خویش گرفتارتان سازد که ما در آن دخالتی نداریم. یا این‌که شما را با دستان ما عذاب دهد، به این صورت که ما را بر شما مسلط نماید تا شما را به قتل برسانیم. ﴿فَتَرَبَّصُوٓاْپس برای ما چشم به راه خیر باشید، ﴿إِنَّا مَعَکُم مُّتَرَبِّصُونَو ما برای شما انتظار شر را داریم.

آیه‌ی ۵۴-۵۳:

﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمۡ إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَ٥٣[التوبة: ۵۳].«بگو: چه از روی اختیار و چه از روی ناخوشی و اجبار انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نمی‌شود. بی‌گمان شما گروهی نافرمان هستید».

﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِۦ وَلَا یَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ کُسَالَىٰ وَلَا یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ کَٰرِهُونَ٥٤[التوبة: ۵۴]. «و هیچ چیز آنان را از پذیرفته شدن بخشش‌هایشان باز نداشت جز این‌که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با کسالت و تنبلی به نماز نمی‌ایستند، و جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمی‌کنند».

خداوند متعال با بیان باطل بودن بخشش‌های منافقان و بیان علت باطل بودن آن می‌فرماید: ﴿قُلۡ أَنفِقُواْ طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗابه آنان بگو: چه از روی اختیار و چه از روی ناخوشی و اجبار انفاق کنید، ﴿لَّن یُتَقَبَّلَ مِنکُمۡهرگز چیزی از اعمال‌تان پذیرفته نمی‌شود. ﴿إِنَّکُمۡ کُنتُمۡ قَوۡمٗا فَٰسِقِینَبی‌گمان شما گروهی نافرمان هستید، و از طاعت خدا بیرون رفته‌اید.

سپس خداوند صفت فسق و چگونگی کارهایشان را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِو هیچ چیز مانع پذیرفته شدن بخشش‌های آنان نشد جز این‌که به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند. و شرط پذیرفته شدن اعمال، ایمان است، و ایشان نه ایمان دارند و نه عمل صالحی، حتی نماز که بهترین اعمال بدنی است هرگاه برای آن بپاخیزند با تنبلی و بی‌حالی می‌ایستند، و خداوند متعال این حالت آنان را چنین بیان کرده است ﴿وَلَا یَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ کُسَالَىٰو جز با بیحالی و تنبلی به نماز نمی‌آیند. و از بس که آن را سنگین و دشوار می‌دانند نزدیک است آن را انجام ندهند.

﴿وَلَا یُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ کَٰرِهُونَو جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمی‌کنند و از این عمل هیچ احساس آرامش و اطمینانی به آنان دست نمی‌دهد. در اینجا کسی که همانند آنان عمل نماید به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. و شایسته است که بنده با اشتیاق و نشاط بدنی و قلبی به نماز بایستد. و با سینه‌ای فراخ و قلبی استوار انفاق کند و به پاداش و ذخیره شدن آن در نزد خدای یگانه امید داشته باشد، و خود را با منافقان مشابه نگرداند.

آیه‌ی ۵٧-۵۵:

﴿فَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ٥٥[التوبة: ۵۵].«پس مال‌ها و فرزندان‌شان تو را به شگفتی نیاندازد، همانا خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیلۀ آن عذاب دهد و در حال کفر جان‌شان بیرون رود».

﴿وَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنکُمۡ وَمَا هُم مِّنکُمۡ وَلَٰکِنَّهُمۡ قَوۡمٞ یَفۡرَقُونَ٥٦[التوبة: ۵۶].«و به خدا سوگند می‌خورند که آنان از شما هستند، در حالی‌که از شما نیستند، بلکه آنان گروهی هستند که می‌ترسند».

﴿لَوۡ یَجِدُونَ مَلۡجَ‍ًٔا أَوۡ مَغَٰرَٰتٍ أَوۡ مُدَّخَلٗا لَّوَلَّوۡاْ إِلَیۡهِ وَهُمۡ یَجۡمَحُونَ٥٧[التوبة: ۵٧].«اگر پناهگاه یا غارها یا کانالی بیابند شتابان به آن روی می‌آورند».

خداوند متعال می‌فرماید: اموال این منافقان و فرزندان‌شان ترا به شگفت نیاندازد، چون نباید به اموال و فرزندان این‌ها رشک ورزید. اولین چیزی که از این اموال و فرزندان عاید آنها شد، این است که آن را بر خشنودی پروردگار مقدم داشتند، و از دستور خدا سرپیچی کردند.

﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاهمانا خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا به وسیله مال و فرزندان‌شان عذاب دهد. منظور از عذاب در اینجا مشقت و سختی و اندوه قلب و خستگی جسم است که در راه به دست آوردن اموال به آنها می‌رسد. پس اگر لذایذ آنان در این دنیا با مشقت‌هایشان مقایسه شود، چیزی به حساب نمی‌آید. پس این لذت‌ها ـ که آنان را از یاد خدا غافل نمود ـ در دنیا عذابی برای آنان گردیده است.

یکی از مصیت‌های خطرناکِ برخورداری آنان از نعمت دنیا این است که دل‌هایشان به آن وابسته شده است به گونه‌ای که اندیشه آنان از آن فراتر نمی‌رود، پس لذایذ دنیا آخرین خواسته و آخرین چیز مورد علاقه ایشان است، به گونه‌ای که در دل‌هایشان بهره‌ای برای آخرت باقی نمانده است. پس این باعث می‌شود تا آنها از دنیا بروند، ﴿وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَو در حال کفر جان‌شان بیرون رود. پس چه سزایی بزرگ‌تر از این وجود دارد، سزایی که باعث شقاوت و بدبختی همیشگی و حسرت پیوسته است؟!.

﴿وَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنَّهُمۡ لَمِنکُمۡ وَمَا هُم مِّنکُمۡ وَلَٰکِنَّهُمۡ قَوۡمٞ یَفۡرَقُونَ٥٦و به خدا سوگند می‌خورند که آنان از شما هستند، در حالی‌که از شما نیستند، بلکه چیزی که در دل‌شان آنان را تحریک می‌نماید تا آن قسم را بخورند این است که از حوادث و پیشامدهای ناگوار می‌ترسند و در دل‌هایشان چنان شجاعتی وجود ندارد و حالات خود را بیان کنند. پس می‌ترسند که حالت خود را برای شما آشکار کنند و می‌ترسند که شما از آنها بیزاری و دوری بجویید، و آنگاه دشمن از هرطرف بر آنان یورش برند. کسی که شجاع و استوار باشد، شجاعت و قوت قلب، او را وادار می‌نماید تا حالتش را چه خوب باشد چه بد بیان کند. اما منافقان خلعت بزدلی و ترسویی را پوشیده و با دروغ خود را آراسته‌اند.

سپس خداوند شدت بزدلی و ترسویی آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿لَوۡ یَجِدُونَ مَلۡجَ‍ًٔااگر پناهنگاهی بیا بند که به هنگام سختی‌ها به آن پناه برند، ﴿أَوۡ مَغَٰرَٰتٍیا غارهایی بیابند که وارد آن شوند و در آن مستقر گردند، ﴿أَوۡ مُدَّخَلٗایا محلی را بیابند که در آن داخل شوند و در آنجا پناه بگیرند، ﴿لَّوَلَّوۡاْ إِلَیۡهِ وَهُمۡ یَجۡمَحُونَشتابان به آن روی می‌آورند. پس آنان نیروی استقامت و پایداری را از دست داده‌اند.

آیه‌ی ۵٩-۵۸:

﴿وَمِنۡهُم مَّن یَلۡمِزُکَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ یُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ یَسۡخَطُونَ٥٨[التوبة: ۵۸].«و در میان آنان کسانی هستند که در موضوع تقسیم زکات از تو عیب و ایراد می‌گیرند، اگر از آن به آنان داده شود خشنود می‌گردند و اگر چیزی از آن بدی‌شان داده نشود آنگاه خشمگین می‌شوند».

﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ سَیُؤۡتِینَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ٥٩[التوبة: ۵٩].«و اگر آنان بدانچه خدا و پیامبرش بدی‌شان داده است خشنود می‌شدند و می‌گفتند: خدا ما را بس است، به زودی خداوند و پیامبرش از فضل و کرم خود به ما می‌دهند و ما به خدا مشتاقیم، برای‌شان بهتر بود».

از میان منافقان کسانی هستند که در نحوه‌ی تقسیم زکات از تو عیب می‌گیرند. و انتقاد و عیب گرفتن آنها نه به خاطر نیت درست‌شان است، و نه به خاطر داشتن دیدگاه برتر و بهتر، بلکه فقط منظورشان این است که زکات به آنها داده شود، ﴿فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ یُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ یَسۡخَطُونَاگر از اموال زکات به آنان داده شود خشنود می‌گردند، و اگر چیزی از زکات به ایشان داده نشود آنگاه خشمگین می‌شوند. و شایسته نیست که خشم و خشنودی بنده پیرو هوی و میل دنیوی و قصد فاسدش باشد، بلکه باید پیرو خشنودی پروردگارش باشد، همان‌طور که پیامبر صفرموده است: «لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یَکُونَ هَوَاهُ تَبَعًا لِـمَـا جِئْتُ بِهِ». «هیچ یک از شما مومن کامل نیست مگر این‌که هوی و خواست او پیرو آنچه باشد که من آورده‌ام». ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُو اگر آنان به کم و یا زیادی که پیامبر به آنان می‌داد راضی می‌شدند، ﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُو می‌گفتند: خدا ما را کافی و بس است، پس به آنچه که قسمت ما نموده است راضی گشته و به فضل و احسان او امیدوار شده و می‌گفتند: ﴿سَیُؤۡتِینَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَخداوند از فضل خویش به ما خواهد داد و همچنین پیامبر او، و ما به خدا مشتاقیم، و برای جلب منافع و دفع زیان‌ها از خود به درگاه خدا تضرع و زاری می‌کنیم. اگر چنین می‌کردند، از نفاق و منافقی در امان مانده و به ایمان و سعادت هر دو سرا راه می‌یافتند. سپس خداوند کیفیت تقسیم صدقات واجب یعنی زکات را بیان نمود و فرمود:

آیه‌ی ۶۰:

﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦٠[التوبة: ۶۰].«زکات فقط برای مستمندان، بینوایان، کارگزارانِ جمع آوری زکات، کسانی که از آنان دلجویی می‌شود، آزادی بردگان، بدهکاران، و در راه ماندگان است. این یک فریضۀ الهی است و خداوند دانا و حکیم است».

منظور از «صدقات» در این آیه زکات‌های واجب است به دلیل این‌که صدقات مستحب به هرکس تعلق می‌گیرد و ویژه فرد خاصی نیست. پس فرمود: زکات‌ها مخصوص این دسته از افراد مذکور می‌باشد نه کسان دیگر، چون خداوند پرداخت زکات را فقط به این افراد اختصاص داده‌است، و آنها هشت گروه هستند: اول و دوم، فقرا و مساکین هستند، و آنها در اینجا دو گروه متفاوت می‌باشند، فقیر از مسکین نیازمندتر است، چون خداوند با آن آغاز نمود و ابتدا به آنچه که «مهم‌تر» است می‌پردازد سپس به «مهم»، پس فقیر کسی است که هیچ چیزی ندارد، یا این‌که قادر به تامین کمتر از نصف نیازهایش است. و مسکین کسی است که می‌تواند نصف نیازهایش یا بیشتر از آن را برآورده سازد و نمی‌تواند تمام آنها را برآورده کند، چون اگر او تمام نیازهایش را برآورده نماید ثروتمند محسوب می‌گردد. پس به این‌ها مقداری از زکات داده می‌شود که به وسیله آن فقر و تنگدستی آنان رفع گردد.

گروه سوم، کارگزاران زکات می‌باشند. آنها کسانی هستند که به جمع آوری زکات و امور مربوط به آن می‌پردازند، برخی نگهبان آن بوده و برخی آن را از صاحبانش می‌گیرند، یا حفاظت و نگهبانی آن را برعهده دارند، و یا حامل زکات، یا نویسنده آن هستند، و یا کارهایی از این قبیل را انجام می‌دهند، پس به خاطر کاری که انجام می‌دهند بخشی از زکات به آنان داده می‌شود و آنچه به آنان داده می‌شود مزد کارشان است.

گروه چهارم، دلجویی شوندگان می‌باشند. و دلجویی شونده، رئیس و سرداری است که قومش از او اطاعت می‌کنند و امید است اسلام بیاورد. و یا این‌که به منظور مصون ماندن از شر او به وی زکات داده می‌شود، و یا با دادن زکات امید می‌رود که ایمانش قوی گردد، یا فردی مانند او اسلام بیاورد، و یا این‌که زکات را از کسی که آن را نمی‌دهد، می‌گیرد، پس چیزی به او داده می‌شود که سبب جلب محبتش گردد یا مصلحتی به وسیله آن محقق شود.

گروه پنجم، بردگان می‌باشند، آنها بردگانِ مکاتبی هستند که خویشتن را از صاحبان خود خریداری کرده و برای بدست آوردن بهای آزادی خویش تلاش می‌نمایند، پس برای این امر از زکات به آنان کمک می‌شود. و آزاد کردن مسلمانی که در زندان کافران است در این داخل است، بلکه آزاد کردنش اولویت دارد. نیز جایز است که برده‌ها به طور مستقل با اموال زکات آزاد شوند، چون این در ﴿وَفِی ٱلرِّقَابِداخل است.

گروه ششم، بدهکاران می‌باشند. آنها دو دسته هستند:

اول، کسی که به خاطر صلح و آشتی دادنِ بین مردم بدهکار شده است، به این صورت که میان دو گروه مردم شر و فتنه‌ای باشد و مردی برای صلح آوردن و آشتی دادن آنها اقدام نموده و با پرداختن مال به یکی از دو گروه یا به همه، میان‌شان صلح برقرار نماید. پس برای چنین کسی بهره‌ای از زکات قرار داده می‌شود که فعالیتش را بیشتر نماید و تصمیم و اراده‌اش را تقویت گرداند. پس به چنین کسی حتی اگر توان‌گر هم باشد از زکات داده می‌شود.

دوم، کسی که برای رفع نیازهای خویش وام گرفته، سپس تنگدست و نادار شده است، به چنین کسی به اندازه‌ای از زکات داده می‌شود که وامش را به طور کامل بدهد. گروه هفتم، جنگجویان راه خدا. و آنان جنگجویان داوطلبی هستند که حقوقی نمی‌گیرند، پس به آنان از زکات داده می‌شود، تا بتوانند پول و اسلحه یا وسیله سواری یا نفقه و مخارج خود و خانواده تامین نمایند و به طور کامل به جهاد بپردازند و اطمینان خاطر داشته باشند، بسیاری از فقها گفته‌اند: اگر فردی توانایی کسب و کار داشته باشد ولی به طلب علم بپردازد، از زکات به او داده می‌شود، چون علم در جهاد کردن راه زکات به فرد فقیری داده شود که می‌خواهد حج فرض را انجام دهد، (و این جای تأمل است).

گروه هشتم، مسافرِ در راه مانده می‌باشد. و او کسی است که در شهری دیگر مانده است. پس به اندازه‌ای زکات به او داده می‌شود که وی را به شهرش برساند. پس زکات تنها به این هشت گروه داده می‌شود. ﴿فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِ(این) فریضه‌ای است از جانب خدا که آن را معین و مقدر نموده است و تابع علم و حکمت اوست، ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞو خداوند دانا و با حکمت است.

بدان که این هشت گروه در دو دسته جای می‌گیرند: اول: کسی که به زکات نیاز دارد، یا به خاطر این‌که به او فایده‌ای برسد زکات به وی داده می‌شود، مانند فقیر و مسکین و امثال‌شان. دوم: کسی که مورد نیاز اسلام است و به وسیله او اسلام بهره‌مند می‌گردد، زکات به او داده می‌شود، پس خداوند این سهمیه را در اموال ثروتمندان به خاطر برطرف کردن نیازهای خاص و عام و کلی اسلام و مسلمین واجب گردانده است.

اگر ثروتمندان زکات اموال‌شان را به صورت شرعی بپردازند فقیری در جامعه اسلامی باقی نمی‌ماند، و اموالی به دست می‌آید که به وسیله آن کاستی‌ها برطرف می‌شود، و مجاهدان جهاد می‌نمایند، و همه مصالح دینی جامعه اسلامی تامین می‌گردد.

آیه‌ی ۶۳-۶۱:

﴿وَمِنۡهُمُ ٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلنَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞۚ قُلۡ أُذُنُ خَیۡرٖ لَّکُمۡ یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَیُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِینَ وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡۚ وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٦١[التوبة: ۶۱].«و در میان آنان کسانی هستند که پیامبر را آزار داده و می‌گویند: او سراپا گوش، (و خوش‌باور) است، (و هر چیزی را می‌پذیرد). بگو: او برای شما گوش خوبی است، به خدا ایمان دارد و مشورتِ مؤمنان را می‌پذیرد و برای مؤمنان رحمتی است. و کسانی که پیامبر خدا را می‌آزارند عذاب دردناکی دارند».

﴿یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ لِیُرۡضُوکُمۡ وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن یُرۡضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤۡمِنِینَ٦٢[التوبة: ۶۲].«برایتان به خدا سوگند می‌خورند تا شما را خشنود کنند، حال آن‌که اگر آنان مؤمن هستند، خدا و پیامبرش سزاوارترند که خوشنودشان سازند».

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن یُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡخِزۡیُ ٱلۡعَظِیمُ٦٣[التوبة: ۶۳].«آیا ندانسته‌اند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت ورزد سزای او آتش دوزخ است و در آن جاودانه می‌ماند. این رسوایی بزرگ است».

از میان این منافقان کسانی هستند که ﴿یُؤۡذُونَ ٱلنَّبِیَّبا سخنان زشت، و عیب گرفتن از پیامبر و دینش او را آزار می‌رسانند ﴿وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٞو می‌گویند: او خوش باور است. یعنی به اذیت و آزاری که متوجه پیامبر می‌نمایند بسنده نکرده و می‌گویند: وقتی که سخنان ما به گوش او رسید پیش او می‌آییم و عذر می‌طلبیم و او از ما می‌پذیرد، چون او خوش باور است و دروغگو و راستگو را تشخیص نمی‌دهد و آنها ـ خداوند آنان را خوار بگرداند ـ به این کار اعتنا نکرده، و اهمیت نمی‌دادند، چون می‌گفتند: اگر سخن ما به پیامبر نرسد این چیزی است که ما می‌خواهیم، و اگر به وی برسد فقط با عذر آوردن دروغین اکتفا می‌کنیم. پس آنها از جهات بسیاری به ساحت پیامبر بی‌ادبی کردند. بزرگ‌ترین آن عبارت بود از این‌که آنها خودشان را که برای هدایت و بیرون کردن‌شان از شقاوت هلاکت به‌سوی هدایت و سعادت آمده بود، اذیت کردند، و این عمل خود را دست کم گرفته و با این کار بر اذیت و آزارشان افزودند.

آنان همچنین عقل و خرد پیامبر ص را زیر سوال برده و او را به نادانی و عدم تشخیص راستگو از دروغگو متهم می‌کردند، در حالی که او صدارای عقلی کامل بود، و درک و دریافت بسیار بالایی داشت و از رای و بینشی نافذ برخوردار بود. بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿قُلۡ أُذُنُ خَیۡرٖ لَّکُمۡبگو: گوش خوبی برای شما است. یعنی هرکس که سخن نیک و راست بگوید از وی می‌پذیرد، اما روی گرداندن و برخورد کریمانه او نسبت به بسیاری از منافقان که عذرهای دروغین می‌آوردند به خاطر اخلاق بزرگ و والای اوست. و بدان خاطر است که به آنان اهمیت ندهد و از فرمان و دستور خدا تبعیت کند که می‌فرماید: ﴿سَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞ[التوبة: ٩۵]. «وقتی که به‌سوی آنان برگردید برای شما به خدا سوگند می‌خورند، تا از آنها روی بگردانید. از آنان روی بگردانید همانا آنان پلیداند».

اما خداوند حقیقت آنچه که در قلب و نظر پیامبر است بیان می‌دارد: ﴿یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَیُؤۡمِنُ لِلۡمُؤۡمِنِینَبه خدا ایمان دارد و سخن مومنانِ راستگو و تصدیق‌کننده را باور می‌کند، و راستگو را از دروغگو تشخیص می‌دهد، و از بسیاری از دروغگویان روی بر می‌تابد. ﴿وَرَحۡمَةٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمۡو برای مومنان رحمتی است. زیرا مومنان به وسیله او هدایت می‌شوند، و از اخلاق او پیروی می‌کنند. اما کسانی که ایمان ندارند و این رحمت را نمی‌پذیرند، و آن را رد می‌کنند، دنیا و آخرتشان را تباه می‌نمایند. ﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِو کسانی که با گفتار و کردار خویش پیامبر خدا را اذیت می‌کنند، ﴿لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞدر دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند. و از جمله عذاب دردناک آنها این است که اذیت‌کننده و ناسزا گوینده پیامبر ص حتما باید کشته شود.

﴿یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ لِیُرۡضُوکُمۡبرای شما به خدا سوگند می‌خورند تا شما را خشنود کنند، و خود را از اذیت و دیگر کارهایی که از آنان سر زده است تبرئه نمایند. هدف‌شان این است که شما از آنان خشنود شوید. ﴿وَٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَحَقُّ أَن یُرۡضُوهُ إِن کَانُواْ مُؤۡمِنِینَحال آن‌که اگر مومن باشند خدا و پیامبرش سزاوارترند که خشنودشان سازند، چون مومن هیچ چیزی را بر رضایت و خشنودی پروردگارش مقدم نمی‌دارد. و این بیان‌گر عدم ایمان آنها می‌باشد، زیرا خشنودی غیر خدا و پیامبرش را مقدم داشته‌اند، زیرا خشنودی غیر خدا و پیامبرش را مقدم داشته‌اند. و این مخالفت و دشمنی با خداست، و خداوند کسی را که با او مخالفت ورزد تهدید نموده و می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّهُۥ مَن یُحَادِدِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُآیا ندانسته‌اند که هرکس با خدا و پیامبرش دشمنی و مخالفت ورزد، به این صورت که در سمت و سویی قرار گیرد که او را از خدا و پیامبرش دور نماید، و دستورات خدا را بی‌ارزش انگارد، و بر ارتکاب آنچه او حرام نموده است جرات کند، ﴿فَأَنَّ لَهُۥ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدٗا فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡخِزۡیُ ٱلۡعَظِیمُسزای او آتش دوزخ است، و در آن جاودانه می‌ماند، و این رسوایی بزرگی است که هیچ رسوایی زشت‌تر و بدتر از آن وجود ندارد، چرا که نعمت پایدار و همیشگی را از دست داده، و به عذاب جهنم گرفتار شده است. از حالت آنان به خدا پناه می‌بریم.

آیه‌ی ۶۶-۶۴:

﴿یَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمۡۚ قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَ٦٤[التوبة: ۶۴].«منافقان از آن می‌ترسند که سوره‌ای دربارۀ آنان نازل شود که از آنچه در دل‌هایشان است خبر دهد، بگو: مسخره کنید، بی‌گمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید آشکار می‌سازد».

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥[التوبة: ۶۵].«و اگر از آنان بپرسی، می‌گویند: بازی و شوخی می‌کردیم بگو: آیا به خدا و آیات او و پیامبرش مسخره می‌کردید».

﴿لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡۚ إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنکُمۡ نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَۢ بِأَنَّهُمۡ کَانُواْ مُجۡرِمِینَ٦٦[التوبة: ۶۶].«عذر نیاورید، به‌راستی شما پس از ایمانتان کافر شده‌اید، اگر برخی از شما را عفو کنیم گروهی دیگر را به سبب آن‌که گناهکار بودند عذاب می‌دهیم».

این سورۀ مبارکه «فاضحه» یعنی رسوا‌کننده نامیده می‌شود، چون اسرار منافقان را بیان می‌کند و نقابشان را کنار می‌زند. و خداوند همواره در این سوره می‌فرماید: برخی از آنان، برخی از آنان. و صفت‌هایشان را بیان می‌کند، اما منافقان را معین و مشخص نکرد و این دو فایده دارد، یکی این‌که: خدا بسیار ستار و پوشاننده عیب است و دوست دارد عیب بندگانش را بپوشاند. دوم این‌که: هم منافقانی که دارای این صفت بودند و خطاب متوجه آنها بود، و هم کسانی که بعد از آنها آمده و به این صفت‌ها متصف می‌باشند مورد نکوهش و مذمت هستند. بنابر این بیان صفت، فراگیرتر و مناسب‌تر است، و همین امر آنها را بیش از حد ترساند.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿لَّئِن لَّمۡ یَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِی ٱلۡمَدِینَةِ لَنُغۡرِیَنَّکَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلَّا قَلِیلٗا٦٠ مَّلۡعُونِینَۖ أَیۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِیلٗا٦١[الأحزاب: ۶۰-۶۱]. «اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، از کارشان باز نایستند، تو را سخت برآنان مسلط می‌کنیم تا جز مدّتی اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده و هرکجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد».

و در اینجا فرمود: ﴿یَحۡذَرُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیۡهِمۡ سُورَةٞ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمۡمنافقان از آن می‌ترسند که سوره‌ای درباره آنان نازل شود که آنان را از مکنونات دل‌شان خبر دهد و رسوای‌شان کند تا امور پنهانشان برای بندگان خدا آشکار شود، و عبرتی برای عبرت گیرندگان گردند. ﴿قُلِ ٱسۡتَهۡزِءُوٓاْبگو: به ریشخند تمسخر خود ادامه دهید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مُخۡرِجٞ مَّا تَحۡذَرُونَبی‌گمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید آشکار می‌سازد. و خداوند متعال به وعده‌اش وفا نمود و این سوره را نازل کرد که حالت آنها را بیان نمود و آنان را رسوا کرد و پرده‌هایشان را درید.

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡو اگر از آنان در رابطه با طعنه و عیبی که به مسلمین و دین‌شان وارد می‌کردند، بپرسی، گروهی از آنان که در غزوۀ تبوک حضور داشتند، می‌گویند: ما کسی را مانند اینان ندیده‌ایم ـ منظورشان پیامبر صو یارانش بود ـ از همه شکموترند (و پرخور هستند) و از همه دروغگوترند، و از همۀ مدرم به هنگام رویارویی با دشمن بزدل و ترسوترند. و وقتی به آنها اطلاع رسید که پیامبر صسخن آنها را شنیده و از آن آگاهی یافته است، پیش او آمدند و عذر خواهی کدرند و گفتند: ﴿إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُما فقط بازی و شوخی می‌کردیم، یعنی منظوری نداشتیم، و هدف ما عیب‌جویی و طعنه زدن نبود. خداوند متعال معذور نبودن و دروغگو بودن آنها را در این باره بیان داشته و می‌فرماید: ﴿قُلۡبه آنان بگو: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡآیا به خدا، و آیات او و پیامبرش مسخره می‌کنید؟ عذر نیاورید، به راستی که شما پس از ایمانتان کافر شده اید. زیرا مسخره کردن خدا و پیامبرش کفر است، و انسان را از دین بیرون می‌کند، چون اصل و اساس دین بر پایه تعظیم و بزرگ داشت خدا و تعظیم دین و پیامبرش قرار دارد، و مسخره کردن به یکی از آنان با این اصل متضاد است و به شدت آن را نقض می‌کند. بنابر این وقتی پیش پیامبر آمدند و از او عذرخواهی کردند، پیامبر فقط فرمود: ﴿أَبِٱللَّهِ وَءَایَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ کُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ کَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡ

﴿إِن نَّعۡفُ عَن طَآئِفَةٖ مِّنکُمۡاگر گروهی از شما به خاطر توبه و پشیمانی و طلب مغفرت کردن‌شان ببخشیم، ﴿نُعَذِّبۡ طَآئِفَةَحتما گروهی دیگر از شما را عذاب می‌دهیم، ﴿بِأَنَّهُمۡبه سبب این‌که آنان، ﴿کَانُواْ مُجۡرِمِینَگناهکار و بر کفر و نفاق خود پایدار بودند.

و این آیات بیان‌گر آن است که هر کس پنهانی علیه دین خدا نیرنگ کند، و خدا و آیات او و پیامبرش را به یاد تمسخر بگیرد، خداوند آن راز را آشکار می‌نماید و صاحب آن را رسوا می‌کند و او را به شدت عذاب می‌دهد. نیز بیان‌گر آن است که هرکس چیزی از کتاب خدا و سنت پیامبر را به تمسخر بگیرد، یا آن را مورد طعنه و عیب جویی قرار دهد، یا پیامبر را عیب جویی و مسخره کند، او به خداوند بزرگ کفر ورزیده است. و نیز بیان‌گر آن است که توبه کردن از هر گناهی پذیرفته می‌شود گرچه آن گناه بزرگ باشد.

آیه‌ی ۶۸-۶٧:

﴿ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنکَرِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَقۡبِضُونَ أَیۡدِیَهُمۡۚ نَسُواْ ٱللَّهَ فَنَسِیَهُمۡۚ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٦٧[التوبة: ۶٧].«مردان منافق و زنان منافق از همدیگرند، به کار زشت فرمان می‌دهند، و از کار خوب باز می‌دارند، و دستهایشان را (از بخشیدن) بسته می‌دارند. خدا را فراموش کرده‌اند خدا هم ایشان را فراموش کرده است. بی‌گمان منافقان فاسقند».

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٦٨[التوبة: ۶۸].«خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان کافر را به آتش جهنم وعده داده‌است، در آن جاودانه می‌مانند، و جهنم برای‌شان بس است، و خداوند آنان را نفرین کرده و از رحمت خویش بدور داشته است، و دارای عذاب همیشگی خواهند بود».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتُ بَعۡضُهُم مِّنۢ بَعۡضٖمردان منافق و زنان منافق از همدیگرند، و چون آنها در نفاق مشترکند، در این‌که برخی از آنان برخی دیگر را به دوستی بگیرند، مشترک می‌باشند. و این بیان‌گر آن است که مومنان باید دوستی خود را با آنها قطع نمایند.

سپس صفت مشترک همه منافقان را بیان کرد و فرمود: ﴿یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمُنکَرِبه کار زشت که کفر و فسق و گناه است فرمان می‌دهند، ﴿وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمَعۡرُوفِو (مردم را) از کار خوب که ایمان و اخلاق خوب و اعمال صالح و آداب نیکو است باز می‌دارند، ﴿وَیَقۡبِضُونَ أَیۡدِیَهُمۡو دست‌هایشان را از صدقه و بخشش و احسان بسته می‌دارند. پس خداوند آنها را به بخل توصیف نموده است. ﴿نَسُواْ ٱللَّهَخدا را فراموش کرده‌اند و او را جز اندکی یاد نمی‌کنند، ﴿فَنَسِیَهُمۡۚ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَپس خداوند هم آنها را فراموش نموده و رحمت خویش را از آنان دریغ داشته، و به آنان توفیق خیر نمی‌دهد و آنان را وارد بهشت نمی‌کند، بلکه آنان را در پایین‌ترین طبقه جهنم باقی می‌گذارد، و در آن برای همیشه می‌مانند. ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَبی‌گمان منافقان فاسق‌اند. «فسق» را در آنان منحصر گرداند، زیرا فسق آنان از فسق دیگران بزرگ‌تر است، به دلیل این‌که عذاب آنان از عذاب دیگران شدیدتر می‌باشد، و همانا (خداوند) مومنان را به وسیله‌ی آنان مورد آزمایش قرار داد، زیرا منافقان در میان آنان زندگی می‌کردند، و پرهیز از آنان امری سخت و دشوار است.

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱلۡمُنَٰفِقَٰتِ وَٱلۡکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ هِیَ حَسۡبُهُمۡۚ وَلَعَنَهُمُ ٱللَّهُۖ وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِیمٞ٦٨خداوند مردان منافق و زنان منافق و کافران را به آتش جهنم وعده داده است که در آن جاودانه می‌مانند و جهنم برای‌شان بس است. و خداوند آنان را نفرین کرده و از رحمت خویش بدور داشته است و دارای عذاب همیشگی خواهند بود. منافقان و کافران در آتش جهنم در کنار هم قرار دارند و لعنت و جاودانگی در جهنم برای آنان است، چون آنها در دنیا بر کفر و دشمنی با خدا و پیامبرش و کفر ورزیدن به آیات خدا متحد و یکپارچه بودند.

آیه‌ی ٧۰-۶٩:

﴿کَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ کَانُوٓاْ أَشَدَّ مِنکُمۡ قُوَّةٗ وَأَکۡثَرَ أَمۡوَٰلٗا وَأَوۡلَٰدٗا فَٱسۡتَمۡتَعُواْ بِخَلَٰقِهِمۡ فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِکُمۡ کَمَا ٱسۡتَمۡتَعَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُم بِخَلَٰقِهِمۡ وَخُضۡتُمۡ کَٱلَّذِی خَاضُوٓاْۚ أُوْلَٰٓئِکَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٦٩[التوبة: ۶٩]. «(احوال شما منافقان) همانند کسانی است که پیش از شما بودند: آنان از شما توانمندتر و از اموال و فرزندان بیشتری برخوردار بودند، و از نصیب خود بهره‌مند شدند، و شما هم از بهرۀ خویش بهره‌مند شدید، همان‌گونه که افراد پیش از شما از بهرۀ خود بهره‌مند شدند، و شما در همان چیزی فرو رفتید که آنان بدان فرو رفتند، آنان کردارشان در دنیا و آخرت به هدر رفت و ایشان همان زیانکارانند».

﴿أَلَمۡ یَأۡتِهِمۡ نَبَأُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِیمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡیَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتِۚ أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِۖ فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٧٠[التوبة: ٧۰].«آیا خبر کسانی که پیش از ایشان بودند، قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و اهل شهرهای زیر و رو شدۀ (قوم لوط) به آنان نرسیده است؟ پیامبران‌شان همراه با دلایل روشن به سویشان آمدند، خدا بدی‌شان ظلم و ستم نکرد بلکه خودشان به خویشتن ظلم و ستم کردند».

خداوند متعال منافقان را از عذاب‌هایی که به امت‌های تکذیب‌کننده رسیده است برحذر داشته و می‌فرماید ﴿قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَقَوۡمِ إِبۡرَٰهِیمَ وَأَصۡحَٰبِ مَدۡیَنَ وَٱلۡمُؤۡتَفِکَٰتِقوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و روستاهای زیرو رو شده قوم لوط، همه این‌ها ﴿أَتَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِپیامبران‌شان با حق واضح و آشکار نزدشان آمدند، اما آنان را تکذیب کردند و در نتیجه به سرانجامی گرفتار شدند که خداوند برای ما تعریف نموده است. پس اعمال شما به اعمال آنان شبیه است.

﴿فَٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِخَلَٰقِکُمۡو شما هم از نصیب خود در دنیا بهره‌مند شدید، و آن را در قالب لذت و شهوت به دست آوردید، و این نعمت‌ها را در جهت جلب رضای خدا بکار نبردید، بلکه آن را در راه نافرمانی خدا صرف نمودید، و همت و اراده شما فقط صرف خوشگذرانی و لهو و لعت شد، همانطور کسانی که پیش از شما بودند چنین کردند. ﴿وَخُضۡتُمۡ کَٱلَّذِی خَاضُوٓاْۚو شما در باطل و دروغ فرو رفتید، و در این زمینه به مجادله پرداختید تا حق را در هم شکسته و نابود کنید. سپس این بود کردار و دانش آنها، بهره‌مندی از لذایذ دنیا، و فرو رفتن در باطل.

بنابراین سزاوار عقوبت و هلاکتی شدند تا کسانی که پیش از آنها بودند و کارهایی مانند کارهای آنان انجام دادند سزاوار آن گردیدند.

و اما مومنان ـ که از بهره و نعمت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوند ـ این نعم‌ها را در مسیر طاعت خدا بکار می‌گیرند، و دانش آنان دانش پیامبران است و آن رسیدن به یقین در تمامی خواسته‌های عالی، و استفاده از «مجادله‌ی حق» برای نابود کردن باطل است. ﴿فَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیَظۡلِمَهُمۡپس خداوند وقتی که عذاب خود را بر آنان فرود آورد برای این نبود که بر آنان ستم کند. ﴿وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَبلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم کردند و به خود جرات دادند که مرتکب گناهان شوند. و از پیامبران سرپیچی کردند و از فرمان هر سرکش کینه توزی اطاعت نمودند.

آیه‌ی ٧۲-٧۱:

﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُؤۡتُونَ ٱلزَّکَوٰةَ وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٧١[التوبة: ٧۱].«و مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یکدیگرند، به معروف امر می‌کنند و از منکر نهی می‌نمایند و نماز را برپای می‌دارند، و زکات را می‌پردازند و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری می‌کنند. ایشان کسانی هستند که خداوند آنان را مشمول رحمت خود می‌گرداند، بی‌گمان خداوند توانا و حکیم است».

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَکۡبَرُۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٧٢[التوبة: ٧۲].«خداوند به مردان و زنان مؤمن بهشت را وعده داده است که در زیر آن جویبارها روان است و در آن جاودانه‌اند، و نیز مسکن‌های پاکی در بهشت جاودان به آنان وعده داده‌است، و خوشنودی خداوند بسی بزرگ‌تر است، این همان پیروزی بزرگ است».

وقتی بیان کرد که منافقان از یکدیگرند، بیان داشت مومنان نیز دوستان یکدیگرند، و آنها را به ضد آنچه که منافقان را به آن توصیف کرده بود توصیف نمود، و فرمود: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُو مردان و زنان مومن، ﴿بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖدوستان و یاوران یکدیگرند. ﴿یَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِبه کار خوب فرمان می‌دهند. «معروف» اسم جامعی است که همه عقاید نیکو و کارهای شایسته و اخلاق والا را در بر می‌گیرد. و آنان قبل از همه خویشتن را به معروف امر می‌کنند. ﴿وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِو از کار زشت باز می‌دارند. «منکر» هر آن چیزی است که با معروف مخالف و متضاد باشد، از قبیل عقاید باطل و کارهای زشت و ناشایست و اخلاق نادرست و بد. ﴿وَیُطِیعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو همواره به اطاعت از خدا و پیامبرش پایبند هستند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ سَیَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُایشان کسانی هستند که خداوند رحمت خود را شامل حال آنان می‌نماید و آنان را مشمول احسان خویش می‌گرداند. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞبی‌گمان خداوند قوی و نیازمند است و قدرت و توانایی‌اش آمیخته با حکمت است، هر چیزی را در جای مناسب آن قرار می‌دهد، خداوندی که بر «خلق» و «امر» (ش) ستایش می‌شود.

سپس پاداشی را که خداوند برای آنها آماده نموده است بیان کرد و فرمود: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُخداوند بهشت را به مردان و زنان مومن وعده داده است که در زیر آن جویبارها روان است، هر شادی و نعمتی را در بر دارد و از هر رنج و اندوهی خالی و بدور است، و از زیر قصرها و خانه‌ها و درختان آن جویبارهای پرآب روان است و باغ‌های زیبا را آبیری می‌نماید، باغ‌هایی که خیرات و برکات آن را جز خداوند نمی‌داند. ﴿خَٰلِدِینَ فِیهَادر آن جاودانه می‌مانند و به جای آن چیزی دیگر را نمی‌جویند، ﴿وَمَسَٰکِنَ طَیِّبَةٗ فِی جَنَّٰتِ عَدۡنٖو نیز مسکن‌های پاکی در بهشت جاویدان به آنان وعده داده است که آراسته گشته و برای بندگان پرهیزگار خدا آماده شده‌اند، خانه‌هایی که دیدن آن و سکونت و خوابیدن در آن لذت بسیار بخش است، و به وسایلی بسیار مدرن تجهیز شده‌اند که آرزو کنندگان بالاتر از آن را نمی‌توانند آرزو نمایند. تا جایی که خداوند برای آنها اتاق‌هایی در نهایت صفا و جمال تهیه نموده است که بیرونش از داخلش دیده می‌شود، و داخلش از بیرونش. انسان در این مسکن‌های شیک و زیبا آرام می‌گیرد و دل‌ها و ارواح شیفته و مشتاق آن می‌شوند، زیرا این مسکن‌ها در باغ‌های بهشت جاویدان قرار دارد که از آن به جایی دیگر برده نمی‌شود. ﴿وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِو خشنودی خداوند برای اهل بهشت از نعمت‌هایی که آنان در آن به سرمی برند بسی بزرگ‌تر است. زیرا نعمت‌های آنان جز با دیدن پروردگارشان و خشنودی خداوند گوارا و لذت بخش نمی‌گردد، زیرا رویت و خشنودی خداوند بزرگ‌ترین هدفی است که عبادت کنندگان قصد آن را دارند، و خط پایانی است که دوستداران پروردگارِ آسمان‌ها و زمین از نعمت‌ها و باغ‌های بهشت بزرگ‌تر است. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُاین همان پیروزی بزرگ است، چرا که آنان به هر امر مطلوبی دست یافته‌اند، و هر امر ناگواری از آنان دور شده است، و همه کارهایشان زیبا و گوارا و فرح بخش گشته است. از خداوند می‌خواهیم که با کرم و احسان خویش ما را از زمره آنان بگرداند.

آیه‌ی ٧۴-٧۳:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ جَٰهِدِ ٱلۡکُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَ وَٱغۡلُظۡ عَلَیۡهِمۡۚ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ٧٣[التوبة: ٧۳].«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر، و جایگاه‌شان جهنم است و چه بد جایگاهی است!».

﴿یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ کَلِمَةَ ٱلۡکُفۡرِ وَکَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ یَنَالُواْۚ وَمَا نَقَمُوٓاْ إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِۦۚ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیۡرٗا لَّهُمۡۖ وَإِن یَتَوَلَّوۡاْ یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِیمٗا فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَمَا لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ٧٤[التوبة: ٧۴].«منافقان به خدا سوگند می‌خورند که (سخن باطل) نگفته‌اند، در حالی‌که قطعاً سخن کفر را گفته، و پس از اسلام‌شان کافر گشته‌اند و قصد انجام کاری را کرده‌اند که بدان نرسیده‌اند، و به انتقاد از آنان نپرداختند مگر از آن روی که خدا و پیامبرشان آنان را از فضل خود توان‌گر ساخت. پس اگر توبه کنند برای‌شان بهتر است، و اگر روی بگردانند خداوند در دنیا و آخرت آنان را به عذابی دردناک مبتلا می‌کند و آنان در روی زمین هیچ یار و مددکاری نخواهند داشت».

خداوند متعال به پیامبرش ص می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ جَٰهِدِ ٱلۡکُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِینَای پیامبر! در جهاد کردن با کافران و منافقان مبالغه کن، ﴿وَٱغۡلُظۡ عَلَیۡهِمۡو هر جا که اقتضا نمود بر آنان فشار بیاور و بر آنان سخت بگیر.

این شامل جهاد با دست و دلیل و زبان است، پس هرکس از آنان به وسیله جنگ و کارزار با مومنان مبارزه کرد باید با دست و زبان و شمشیر با او جهاد کرد. هرکس در برابر اسلام سر تسلیم فرود آورد به گونه‌ای که تحت سرپرستی آنها قرار گرفت، یا پیمان منعقد کرد، یا دلیل و برهان با او جهاد می‌شود، خوبی‌های اسلام برای او بیان شده و بدیهای شرک و ناسپاسی برای او تبیین می‌گردد، و این رفتاری است که در دنیا با آنها انجام می‌شود.

﴿وَو اما در آخرت، ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُجایگاه‌شان جهنم است که از آن بیرون نمی‌روند، ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُو چه بد جایگاهی است!.

﴿یَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ کَلِمَةَ ٱلۡکُفۡرِمنافقان به خدا سوگند می‌خورند که سخن باطل نگفته‌اند در حالی که قطعا سخن کفر را گفته‌اند. مانند سخن کسی از آنها که گفت: ﴿لَیُخۡرِجَنَّ ٱلۡأَعَزُّ مِنۡهَا ٱلۡأَذَلَّ[المنافقون: ۸]. «کسانی که با عزت‌تراند آن که را که ذلیل‌تر است از مدینه بیرون خواهند کرد». و مانند سخنانی که در زمینه تمسخر به دین و به پیامبر بر زبان آوردند، سخن آنان آگاه شده است پیش پیامبر آمده و سوگند خوردند که این‌ها را نگفته‌اند.

خداوند متعال آنه ﴿وَلَقَدۡ قَالُواْ کَلِمَةَ ٱلۡکُفۡرِ وَکَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡقطعا سخن کفر را گفته و پس از اسلام‌شان کافر گشته‌اند. پس اسلام آوردنِ گذشته آنها گرچه ظاهرا آنان را از دایره کفر بیرون کرده است، اما سخن اخیرشان اسلام‌شان را نقض کرده و در کفر داخل می‌نماید. ﴿وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ یَنَالُواْۚو قصد انجام کاری را کردند که به آن نرسیدند. و آن هنگامی بود که در جنگ تبوک قصد کشتن پیامبر ص را کردند. خداوند پیامبر را از کار آنها آگاه ساخت، و رسول خدا به کسی دستور داد که آنها را از انجام کاری که اراده آن را داشتند باز دارد.

﴿وَحال آن که، ﴿مَا نَقَمُوٓاْآنها از پیامبر ص انتقاد نمی‌گرفتند، ﴿إِلَّآ أَنۡ أَغۡنَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ مِن فَضۡلِهِمگر از آن روی که خداوند و پیامبرش آنان را از فضل خود توان‌گر ساختند، بعد از این‌که فقیر و تنگدست بودند. و این چیز بسیار عجیبی است که آنها به کسی توهین کنند که سبب بیرون آوردن آنها از تاریکی‌ها به‌سوی نور بود، و آنان را پس از فقر و تنگدستی توان‌گر ساخت.

آیا شایسته نبود که وی را تعظیم نمایند و به او ایمان بیاورند و او را احترام کنند؟! پس انگیزه‌ی دینی و انگیزه‌ی انسانی با هم جمع شدند. سپس خداوند توبه را به آنان عرضه نمود و فرمود: ﴿فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیۡرٗا لَّهُمۡپس اگر توبه‌کننده برای‌شان بهتر است، زیرا توبه اساس سعادت دنیا و آخرت است. ﴿وَإِن یَتَوَلَّوۡاْو اگر از توبه روی بگردانند، ﴿یُعَذِّبۡهُمُ ٱللَّهُ عَذَابًا أَلِیمٗا فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِخداوند آنان را از دنیا و آخرت به عذابی دردناک گرفتار می‌نماید، عذاب آنان در دنیا از این طریق است که خدا دینش را پیروز می‌گرداند، نیز به واسطه‌ی این‌که خداوند، پیامبرش را تایید و یاری می‌نماید غمگین می‌گردند. همچنین از این‌که به خواست‌ها و اهدافشان نمی‌رسند، در دنیا عذاب می‌بینند. و عذاب آنان در آخرت این است که در آتش برافروخته ماندگار می‌شوند. ﴿وَمَا لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن وَلِیّٖو آنان در روی زمین هیچ کار ساز و یاوری ندارند که مصالح‌شان را تامین کند، ﴿وَلَا نَصِیرٖو مددکاری ندارند که امر ناگوار را از آنان دور نماید. و هنگامی که از ولایت و کارسازی خداوند محروم شوند به انواع بدی و زیان و بدبختی گرفتار می‌کردند.

آیه‌ی ٧۸-٧۵:

﴿وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِۦ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ٧٥[التوبة: ٧۵].«و کسانی از آنان هستند که با خدا عهد می‌بندند که اگر از فضل خویش به ما بدهد حتماً صدقه می‌دهیم و از زمرۀ شایستگان خواهیم بود».

﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِۦ بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ٧٦[التوبة: ٧۶].«اما هنگامی که خداوند از فضل خویش به آنان بخشید بخل ورزیدند و اعراض کنان روی برتافتند».

﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ یَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ٧٧[التوبة: ٧٧].«پس به سزای آن که در آنچه با خداوند وعده کرده بودند با او خلاف کردند و به (کیفر) آن که دروغ‌ها می گفتند (خداوند نیز) تا آن روز که او را ملاقات می‌کنند نفاق را در دل‌هایشان پدیدار و پایدار ساخت».

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ٧٨[التوبة: ٧۸].«آیا ندانسته‌اید که خداوند نهان‌ها و رازگویی‌شان را می‌داند و خداوند از نهان‌ها و پنهای‌ها بس آگاه است؟!».

از میان این منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان بسته‌اند، ﴿لَئِنۡ ءَاتَىٰنَا مِن فَضۡلِهِکه اگر خداوند از فضل خویش از نعمت‌های دنیا به ما بدهد و آن را برای ما گسترده و فراوان نماید، ﴿لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَحتما صدقه می‌دهیم و از زمره شایستگان خواهیم بود. پس پیوند خویشاوندی را برقرار می‌سازیم و مهمان نوازی می‌کنیم و درماندگان را یاری کرده و کارهای خوب و شایسته انجام می‌دهیم. ﴿فَلَمَّآ ءَاتَىٰهُم مِّن فَضۡلِهِاما هنگامی که خداوند از فضل خویش به آنان بچشد، به آنچه گفته بودند وفا نکردند. بلکه ﴿بَخِلُواْ بِهِۦ وَتَوَلَّواْبخل ورزیدند و از اطاعت و فرمانبرداری روی گرداندند، ﴿وَّهُم مُّعۡرِضُونَدر حالی که به خیر توجهی نمی‌کردند.

و چون به آنچه به خدا وعده داده بودند وفا نکردند. خداوند آنها را مجازات کرد، ﴿فَأَعۡقَبَهُمۡ نِفَاقٗا فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ یَلۡقَوۡنَهُۥ بِمَآ أَخۡلَفُواْ ٱللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا کَانُواْ یَکۡذِبُونَ٧٧پس به سزای آن که با خداوند خلاف وعده کردند و به کیفر آن که دروغ می‌گفتند خداوند نیز تا روزی که او را ملاقات می‌کنند نفاق را در دل‌هایشان پایدار ساخت. پس مومن باید از این صفت زشت بپرهیزد و نباید با پروردگارش وعده کند که اگر فلان منظورش را حاصل نماید چنین خواهد کرد، و پس از این‌که منظورش محقق شد به آن وفا نکند، زیرا ممکن است خداوند او را به وسیله نفاق مجازات نماید، همانطور که ایشان را مجازات کرد. و پیامبر ص در حدیثی که در صحیحین آمده است، می‌فرماید: «آیَةُ الْـمُنَافِقِ ثَلاَثٌ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَإِذَا وَعْدَ أَخْلَفَ». «نشانه منافق سه چیز است، هرگاه سخن بگوید دروغ می‌گوید، و چون پیمان ببندد پیمان را می‌شکند، و چون وعده نماید خلاف می‌کند». پس این منافق که به خدا وعده داد و با او پیمان بست که اگر وی را از فضل خویش بهره‌مند سازد صدقه خواهد کرد، و از صالحان و شایستگان خواهد شد، دروغ گفت و پیمان بست و آن را شکست، و وعده کرد و خلاف آن عمل نمود.

بنابراین خداوند متعال کسانی را که این کار از آنان سر زده است مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُیُوبِ٧٨آیا ندانسته‌اند که خداوند نهان و اسرارشان را می‌داند و خداوند از نهان‌ها و پنهانی‌ها بس آگاه است، و آنان را بر کارهایی که کرده‌اند مجازات خواهد کرد؟! این آیات در مورد مردی از منافقان نازل شد که اسمش ثعلبه بود. او نزد پیامبر ص او نزد پیامبر ص آمد و از ایشان خواست تا برایش دعا کند که خداوند از فضل خویش به او بدهد و گفت: «اگر خداوند به او مال بدهد حتما صدقه خواهد داد، و پیوند خویشاوندی را برقرار خواهد نمود، و در مصیبت‌ها مردم را یاری خواهد کرد». پس پیامبر ص برایش دعا کرد. او گوسفندانی داشت و روز به روز رشد کردند و زیاد شدند تا این‌که مجبور شد گوسفندان خود را از مدینه بیرون ببرد، به گونه‌ای که فقط برخی از نمازهای پنج‌گانه را پشت سر پیامبر می‌خواند، سپس دورتر رفت و جز روزهای جمعه به نماز نمی‌آمد. سپس گوسفندانش بیشتر شده و آنها را دورتر برد و دیگر نه به نماز جماعت می‌آمد و نه در نماز جمعه شرکت می‌کرد.

پیامبر ص او را نیافت، اما وی را از حالتش آگاه ساختند، پس کسی را فرستاد که زکات را از صاحبانش بگیرد. گردآوردندگان زکات نزد ثعلبه رفتند و از او خواستند تا زکات را بدهد. ثعلبه گفت: چیزی که شما از من می‌خواهید جزیه است، و زکات را به آنان نداد. آنها برنگشتند و پیامبر ص را از ماجرا با خبر کردند، پس فرمود: وای بر ثعلبه! «سه‌بار».

وقتی این آیه در مورد او و امثالش نازل شد یکی از افراد خانواده‌اش پیش او رفت و این آیه را به اطلاع او رسانید، و او زکات خود را آورد و پیامبر ص آن را نپذیرفت. پس از وفات پیامبر ص زکات را پیش ابوبکر آورد، و ابوبکر نیز آن را نپذیرفت. و بعد از ابوبکر زکات را پیش عمر آورد، و عمر هم آن را نپذیرفت. پس گفته می‌شودکه او در زمان عثمان هلاک شد [٩].

آیه‌ی ۸۰-٧٩:

﴿ٱلَّذِینَ یَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِینَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَیَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ٧٩[التوبة: ٧٩].«آنان که از مؤمنان که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات می‌پردازند، و نیز از آنان که جز به اندازۀ تاب و توانشان چیزی را نمی‌یابند عیب می‌گیرند، و آنان را مسخره می‌کنند، خداوند ایشان را مورد تمسخر قرار می‌دهد، و عذابی دردناک دارند».

﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِینَ مَرَّةٗ فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَ٨٠[التوبة: ۸۰]. «چه برای آنان آمرزش بخواهی، چه آمرزش نخواهی، حتی اگر هفتاد بار برای آنان آمرزش بخواهی خداوند هرگز آنان را نمی‌آمرزد، این بدان خاطر است که آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند».

این هم از رسوایی‌های منافقان است. آنان ـ خداوند رسوای‌شان بگرداند ـ در رابطه با همه امور اسلام و مسلمین از روی سرکشی و دشمنی سخن می‌گفتند و از آن ایراد می‌گرفتند. و هنگامی که خداوند پیامبرش را به صدقه دادن تشویق کرد، مسلمین به این کار شتافتند و هریک به اندازه توانش اموال خود را صدقه داد. برخی زیاد صدقه می‌دادند مورد انتقاد قرار داده و می‌گفتند: هدف‌شان ریا و شهرت طلبی است. و به مسلمانان فقیری که کم صدقه می‌دادند، می‌گفتند: خداوند به صدقه آنان نیازی ندارد. پس خداوند نازل کرد: ﴿ٱلَّذِینَ یَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِینَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ فِی ٱلصَّدَقَٰتِکسانی که مومنانی را که مشتاقانه و بیش از اندازه به صدقات و خیرات می‌پردازند عیب جویی و تمسخر قرار داده و می‌گویند: این‌ها ریاکارند و منظورشان فخرفروشی و ریا است، ﴿وَٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡو از کسانی که (در انفاق و صدقه دادن) جز به اندازه توانشان نمی‌یابند، عیب می‌گیرند و می‌گویند: خداوند از صدقه‌هایشان بی‌نیاز است، ﴿فَیَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡو آنان را به تمسخر می‌گیرند. پس خداوند هم بر مبنای کارهایی که انجام داده بودند با آنان مقابله کرد به این صورت که ﴿سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌخداوند ایشان را مورد تمسخر قرار می‌دهد و عذاب دردناکی دارند، زیرا آنان در این سخن‌شان چند امر محذور و ممنوع را مرتکب شدند:

۱- تتبع عوارت مومنان، و این‌که به دنبال بهانه‌ای بودند تا در مورد آنان سخن بگویند، حال آن‌که خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ[النور: ۱٩]. «همانا کسانی که دوست دارند زشتی بین مومنان شایع گردد، عذاب دردناکی دارند».

۲- از روی کفر ورزیدن به خدا و نفرت از دین به مومنان به خاطر ایمان‌شان طعنه می‌زدند.

۳- عیب جویی، اگر در امور و کارهای دنیا از کسی عیب گرفته شود، از گناهان بزرگ محسوب می‌گردد، و اما عیب گرفتن در امر عبادت بسیار زشت‌تر است.

۴- کسی که از خداوند اطاعت نماید و کار خیر را مشتاقانه انجام دهد، سزاوارتر است که بر این کارش تشویق شود. اما منافقان با سخنانی که در مورد آنها می‌گفتند و عیبی که از آنها می‌گرفتند، می‌خواستند آنان را از انجام کار خیر باز بدارند.

۵- حکم کردن آنها در مورد کسی که مال زیادی انفاق می‌کرد به این‌که او ریا کار است اشتباهی بزرگ و حکم کردن بر غیب و حدس و گمان است. و چه شری بزرگ‌تر از این وجود دارد؟!.

۶- آنها به کسی که مال کمی را صدقه می‌داد می‌گفتند: «خداوند نیازی به صدقه او ندارد». و معلوم است که این سخن باطل است، زیرا خداوند نه به صدقه زیاد نیاز دارد و نه به صدقه کم، بکله او اهل آسمان‌ها و زمین بی‌نیاز است، اما بندگان را به چیزی دستور داده است که خودشان بدان نیاز دارند. و ـ گرچه خدا از آنان بی‌نیاز است اما ـ آنان به خداوند نیازمندند. ﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَیۡرٗا یَرَهُۥ٧[الزلزلة: ٧]. «پس هر کس به اندازه ذره‌ای کار خیر انجام دهد پاداش آن را می‌بیند».

و بسیار واضح است که آنان با ایراد چنین سخنانی می‌خواستند مردم را از انجام کار خیر بازدارند. بنابر این سزای‌شان این است که خداوند آنان را مورد تمسخر قرار دهد، و عذابی دردناک در پیش داشته باشند. ﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِینَ مَرَّةٗچه برای آنان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی (برابر است، حتی) اگر هفتاد بار برای آنان آمرزش بخواهی. منظور از هفتاد بار کثرت و مبالغه است. ﴿فَلَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡهرگز خداوند آنها را نمی‌آمرزد. همانطور که در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿سَوَآءٌ عَلَیۡهِمۡ أَسۡتَغۡفَرۡتَ لَهُمۡ أَمۡ لَمۡ تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ لَن یَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡ[المنافقون: ۶]. «بر‌ای آنان برابر است چه برای‌شان آمرزش بخواهی و چه آمرزش نخواهی، خداوند هرگز آنان را نمی‌آمرزد».

سپس خداوند سببی را که مانع آمرزش خداوند است، بیان کردو فرمود: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِاین بدان سبب است که آنها به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند، و تا زمانی که کافرند آمرزش خواستن برای آنان سودی ندارد، نیز اعمال صالح به آنان فایده‌ای نمی‌رساند.

﴿وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِینَو خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. همان کسی که فسق و نافرمانی تبدیل به صفت آنها شده است، به صورتی که جز آن را انتخاب نمی‌کنند، و به جای آن چیزی دیگر را نمی‌جویند. به گونه‌ای که حقِ روشن و آشکار پیش آنها می‌آید اما آن را رد می‌کنند. پس خداوند به کیفر این کارشان آنان را به پذیرش حق توفیق نمی‌دهد.

آیه‌ی ۸۳-۸۱:

﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِ وَکَرِهُوٓاْ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَقَالُواْ لَا تَنفِرُواْ فِی ٱلۡحَرِّۗ قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ کَانُواْ یَفۡقَهُونَ٨١[التوبة: ۸۱]. «واپس ماندگان و تخلف کنندگان از جهاد به نشستنِ خود (در خانه‌هایشان) پس از پیامبر خدا شادمان بودند، و ناخوش داشتند که با مال‌ها و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کنند، و گفتند: در گرما حرکت نکنید، بگو: آتش جهنم بسیار گرمتر و سوزانتر است اگر می‌فهمیدید».

﴿فَلۡیَضۡحَکُواْ قَلِیلٗا وَلۡیَبۡکُواْ کَثِیرٗا جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٢[التوبة: ۸۲]. «پس باید کم بخندند و بسیار گریه کنند، این جزای کارهایی است که می‌کنند».

﴿فَإِن رَّجَعَکَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ فَٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوکَ لِلۡخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِیَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِیَ عَدُوًّاۖ إِنَّکُمۡ رَضِیتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِینَ٨٣[التوبة: ۸۳]. «و هرگاه خداوند تو را به‌سوی گروهی از آنان باز آورد و ایشان از تو بیرون آمدن به‌سوی جهاد اجازه خواستند، بگو: هرگز با من برای جهاد بیرون نخواهید آمد، و هرگز همراهِ من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، بی‌گمان شما نخستین بار به نشستن خشنود شدید پس با ماندگان و خانه‌نشینان بنشینید».

خداوند متعال با بیان افتخار و شادی کردن منافقان به این‌که در جنگ شرکت نکرده‌اند، و با بیان بی‌توجهی آنها به این کار که برنداشتن ایمان و ترجیح دادن کفر دلالت می‌کند، می‌فرماید: ﴿فَرِحَ ٱلۡمُخَلَّفُونَ بِمَقۡعَدِهِمۡ خِلَٰفَ رَسُولِ ٱللَّهِواپس ماندگان از این‌که پس از بیرون رفتن پیامبر خدا در خانه‌هایشان نشسته‌اند شادمان هستند، و این گناهی افزون بر شرکت نکردن آنان در جنگ است، زیرا بازماندن و نرفتن به جنگ حرام است و خشنودی آنان به انجام گناه و بالیدن به آن، گناهی دیگر است.

﴿وَکَرِهُوٓاْ أَن یُجَٰهِدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِو ناخوش داشتند ونمی پسندیدند که با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد کنند. بر خلاف مومنان که وقتی از شرکت در جنگ باز می‌ماندند حتی اگر عذری هم داشتند به خاطر نرفتن و بازماندن خود غمگین و به شدت متاسف می‌شدند. و مومنان دوست داشتند با مال و جان‌شان در راه خدا جهاد کنند، و این به خاطر ایمانی است که در دل‌هایشان است و این‌که به فضل و بخشش خداوند امید دارند.

﴿وَقَالُواْو منافقان گفتند: ﴿لَا تَنفِرُواْ فِی ٱلۡحَرِّدر گرما حرکت نکنید، یعنی گفتند: حرکت کردن برای جهاد به خاطر گرمی هوا برای ما دشوار است، پس آنان آسایش کوتاه را بر راحتی همیشگی مقدم داشتند و از گرمایی خود را به دور داشتند که می‌توان با استفاده از سایه خود را از آن در امان داشت، گرمایی که صبحگاه و شامگاه آن را از بین می‌برد. اما خود را در معرض گرمای سختی قرار دادند که قابل سنجش نیست و آن آتش گرم جهنم است.

بنابراین فرمود: ﴿قُلۡ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّٗاۚ لَّوۡ کَانُواْ یَفۡقَهُونَبگو: آتش جهنم بسیار گرمتر و سوزانتر است، (و) اگر می‌فهمیدند، آنچه را که از بین می‌رود بر آنچه که همیشه باقی است ترجیح نمی‌دادند، و از مشقت و سختی پایان یافتنی به‌سوی مشقت و دشواری سخت و همیشگی فرار نمی‌کردند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَلۡیَضۡحَکُواْ قَلِیلٗا وَلۡیَبۡکُواْ کَثِیرٗااز این دنیای تمام شدنی بهره‌مند شوند و از لذت‌های آن شادمان گردند و با آن خود را سرگرم کنند، اما مطمئن باشند که آنها در عذاب دردناک بسیار گریه خواهند کرد. ﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَبه سزای کارهایی که می‌کردند، از قبیل کفر و نفاق و اطاعت نکردن از دستورات پروردگارشان.

﴿فَإِن رَّجَعَکَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡپس اگر خداوند تو را به‌سوی گروهی از آنان باز گرداند، و آنها کسانی هستند که بدون عذر از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و باز ماندند و بر نرفتن و ماندن خود غمگین نشدند، ﴿فَٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوکَ لِلۡخُرُوجِو ایشان برای بیرون آمدن برای جنگی دیگر از تو اجازه خواستند، ﴿فَقُلبه کیفر کارهایشان به آنان بگو: ﴿لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِیَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِیَ عَدُوًّاهرگز با من برای جهاد بیرون نخواهید آمد، و هرگز همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید، و به زودی خداوند ما را از شما بی‌نیاز خواهد کرد. ﴿إِنَّکُمۡ رَضِیتُم بِٱلۡقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٖ فَٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡخَٰلِفِینَبی‌گمان شما نخستین بار به نشستن خشنود شدید، پس با پس ماندگان و خانه نشینان بنشینید. و این مانند آن است که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفۡ‍ِٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ[الأنعام: ۱۱۰]. «و دل‌ها و چشم‌هایشان را دگرگون می‌کنیم همان‌گونه که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند». زیرا فردی که ـ هرگاه فرصتی برایش پیش آمد ـ از انجام دستور و فرمان تنبلی کند و شرکت نجوید،دیگر توفیق نمی‌یابد و میان او و کاری که بدان دستور داده شده است موانع زیادی حایل می‌گردند.

نیز این نوعی تنبیه و تعزیرِ آنهاست، چون وقتی برای مسلمین ثابت شد که این منافقان به خاطر گناه و نافرمانی‌شان از رفتن به جهاد منع شده‌اند، این سرزنش برای آنان است و عیب و ننگی علیه آنان به حساب می‌آید و از این طریق دچار عذاب می‌شوند و سبب می‌شود که کسی مبادرت به عملی همانند عملِ آنان ننماید.

آیه‌ی ۸۴:

﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ٨٤[التوبة: ۸۴]. «و هرگز بر هیچ مرده‌ای از آنان نماز مگزار، و بر سرِ گورش نایست، همانا آنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیده‌اند و در حال فسق مردند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَو هرگز بر هیچ مرده‌ای از منافقان نماز مگزار، ﴿وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِو بعد از دفن شدن بر سر قبرش نایست تا برایش دعا کنی، زیرا نماز خواندن پیامبر بر آنها و ایستادنش بر قبرهایشان به منزله شفاعت وی برای آنان است و شفاعت برای آنان سودی ندارد. ﴿إِنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَآنان به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که از فرمان خدا بیرون رفته بودند. و هرکس کافر باشد و بر کفر بمیرد شفاعت ِ شفاعت کنندگان به او سودی نمی‌رساند، و این عبرت و درسی است برای دیگران. همچنین هرکس که دارای کفر و نفاق آشکاری باشد نباید بر او نماز خوانده شود. و این آیه دلیلی بر مشروعیت نماز خواندن بر مومنان، و ایستادن نزد قبرهایشان جهت دعا کردن برای آنان است، هم چنان‌که پیامبر ص با مومنان چنین می‌کرد. زیرا مقید کردن نهی به منافقین بر این دلالت می‌کند که این حکم مخصوص مومنان است.

آیه‌ی ۸۵:

﴿وَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَأَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلدُّنۡیَا وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ٨٥[التوبة: ۸۵].«و مال‌ها و فرزندان‌شان ترا به شگفت نیاندازد، خداوند می‌خواهد آنان را با آن در دنیا عذاب دهد و جان‌هایشان در حال کفر بیرون رود».

اموال و فرزندانی که خداوند در دنیا به آنان داده است تو را شگفت زده نکند، این بدان خاطر نیست که ایشان نزد خداوند محترم‌اند، بلکه خداوند این نعمت‌ها را به آنان داده است تا آنان را خوار و رسوا کند. ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلدُّنۡیَاخداوند می‌خواهد آنان را با این نعمت‌ها در دنیا عذاب دهد، بنابر این برای به دست آوردن آن خسته می‌شوند و همواره ترسِ از دست دادن این نعمات آنان را مضطرب کرده و نمی‌توانند آسوده خاطر از آن لذت ببرند.

بلکه همواره در سختی‌ها و مشقت رنج می‌برند و اموال و فرزندان‌شان آنان را از یاد خدا و جهان آخرت غافل می‌نماید، تا جایی که در حالی از دنیا منتقل می‌شوند، ﴿وَتَزۡهَقَ أَنفُسُهُمۡ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ جان‌هایشان بیرون می‌رود که کافر هستند و محبت فرزندان همه چیز را از آنها گرفته است، پس در حال مرگ دل‌هایشان به آنها وابسته بود و برای آنها می‌سوخت.

آیه‌ی ۸٧-۸۶:

﴿وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌ أَنۡ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَجَٰهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَکَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡ وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَکُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِینَ٨٦[التوبة: ۸۶].«و چون سوره‌ای نازل شود که به خداوند ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید، ثروتمندان ایشان از تو اجازه می‌خواهند و می‌گویند: بگذار تا با خانه‌نشینان بمانیم».

﴿رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَفۡقَهُونَ٨٧[التوبة: ۸٧].«خشنود شدند که با زنان خانه‌نشین باقی بمانند، و بر دل‌هایشان مهر زده شده است، پس آنان نمی‌فهمند».

خداوند متعال با بیان این‌که منافقان همواره در انجام عبادت تنبلی می‌ورزند و سوره‌ها و آیات در آنان اثر نمی‌گذارد، می‌فرماید: ﴿وَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٌو هرگاه سوره‌ای نازل شود که در آن به ایمان آوردن به خدا و جهاد در راه وی دستور داده شوند، ﴿ٱسۡتَ‍ٔۡذَنَکَ أُوْلُواْ ٱلطَّوۡلِ مِنۡهُمۡتوانگران و مالداران و کسانی که هیچ عذری ندارند و خداوند آنها را با اموال و فرزندان کمک کرده است از تو اجازه می‌خواهند. آیا نباید سپاس خدا را به جا بیاورند و او را ستایش کنند و آنچه را که بر آنان واجب نموده و انجام آن را برای‌شان آسان کرده است انجام دهند؟! ولی آنان جز این‌که سستی کنند و اجازه بخواهند که به آنان اجازه داده شود تا در خانه بنشینند چیز دیگری را نپذیرفتند، ﴿وَقَالُواْ ذَرۡنَا نَکُن مَّعَ ٱلۡقَٰعِدِینَو گفتند: ما را بگذار با خانه نشینان باقی بمانیم.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِخشنود شدند به این‌که با زنان خانه نشین باقی بمانند. چگونه برای خود پسندیدند که با زنانِ خانه نشین باشند و به جهاد نروند؟! آیا درک و عقلی دارند که آنان را بر این راهنمایی نماید؟ یا ﴿وَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡبردلهایشان مهر زده شده است، پس دل‌هایشان خیر را در نمی‌یابد و اراده‌ای برای انجام آنچه که مایه خیر و رستگاری است ندارند؟ پس آنان منافع و مصلحت‌های خود را نمی‌فهمند، زیرا اگر واقعا می‌فهمیدند که چنین حالتی مقام و جایگاه مردانگی آنان را پایین می‌آورد برای خود نمی‌پسندیدند.

آیه‌ی ۸٩-۸۸:

﴿لَٰکِنِ ٱلرَّسُولُ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡۚ وَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡخَیۡرَٰتُۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٨٨[التوبة: ۸۸].«اما پیامبر و کسانی که با او ایمان آوردند با مال و جان‌شان جهاد کردند و همۀ خوبی‌ها و نیکی‌ها از آن ایشان است و اینانند که رستگارانند».

﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٨٩[التوبة: ۸٩].«خداوند برای آنان باغ‌هایی را آماده نموده است که جویبارها از زیر (درختان و کاخ‌های) آن روان است و در آن جاودانه می‌مانند. این است کامبیابی بزرگ».

خداوند متعال می‌فرماید: هرگاه منافقان از رفتن به جهاد تخلف ورزند خداوند مومنان را از آنان بی‌نیاز می‌نماید، و خداوند بندگان و خواصی دارد که فضل خویش را به آنان اختصاص داده‌است، و آنان این کار را انجام می‌دهند. و آنان ﴿ٱلرَّسُولُمحمد، پیامبر خدا ص﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ جَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡو کسانی که با او ایمان آوردند، با مال و جان‌شان بدون این‌که تنبلی و سستی نشان دهند، بلکه شادمان و سرحال جهاد کردند، ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡخَیۡرَٰتُو آنان کسانی هستند که خوبی‌های فراوان در دنیا و آخرت برای ایشان است. ﴿وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَو آنان کسانی‌اند که به بالاترین خواسته‌ها و کامل‌ترین آمال خویش دست می‌یابند. و اینان رستگارانند.

﴿أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٨٩خداوند برای آنان باغ‌هایی آماده نموده است که جویبارها از زیر کاخ‌ها و درختان آن روان است، و در آن جاودانه می‌مانند. این است کامیابی بزرگ، پس هلاک باد کسی که به آنچه ایشان بدان مشتاقند مشتاق نیست و دین و دنیا و آخرتش را به تباهی کشانده است. و این مانند فرموده الهی است که می‌فرماید: ﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ١٠٧[الإسراء: ۱۰٧]. «بگو: به آن قرآن ایمان بیاورید یا ایمان نیاورید فرق نمی‌کند، بی‌گمان کسانی که پیش از آن بدی‌شان علم داده شده است هنگامی که قرآن بر آنها خوانده شود به سجده می‌افتند». و نیز فرموده الهی: ﴿فَإِن یَکۡفُرۡ بِهَا هَٰٓؤُلَآءِ فَقَدۡ وَکَّلۡنَا بِهَا قَوۡمٗا لَّیۡسُواْ بِهَا بِکَٰفِرِینَ[الأنعام: ۸٩]. «پس اگر ایشان به آن کفر ورزیدند ما گروهی را بر آن گماشته‌ایم که به آن کافر نیستند».

آیه‌ی ٩۳-٩۰:

﴿وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِیُؤۡذَنَ لَهُمۡ وَقَعَدَ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٩٠[التوبة: ٩۰].«و عذر خواهان از بادیه نشینان آمدند تا به آنان اجازه داده شود. و آنان که و به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه نشستند. و به آنان که از میان آنان (بادیه نشینان) کفر ورزیدند عذاب دردناکی خواهد رسید».

﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰ وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦۚ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ مِن سَبِیلٖۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩١[التوبة: ٩۱].«بر ناتوان و بیماران و کسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست اگر برای خدا و رسولش اخلاص داشته باشند. و بر نیکوکاران هیچ راه (سرزنش)ی وجود ندارد، و خداوند آمرزنده و مهربان است».

﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ إِذَا مَآ أَتَوۡکَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُکُمۡ عَلَیۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡیُنُهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ٩٢[التوبة: ٩۲].«و همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که وقتی پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی، گفتی: چیزی نمی‌یابم که شما را بر آن سوار کنم، و ایشان برگشتند در حالی‌که چشمان‌شان از آن که چیزی نمی‌یابند که صرف جهاد کنند از (فرط) اندوه سرشار از اشک بود».

﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِیلُ عَلَى ٱلَّذِینَ یَسۡتَ‍ٔۡذِنُونَکَ وَهُمۡ أَغۡنِیَآءُۚ رَضُواْ بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِ وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٩٣[التوبة: ٩۳].«راه سرزنش فقط بر کسانی (باز) است که از تو اجازه می‌خواهند در حالی‌که ثروتمند هستند. و خشنود شدند به این‌که با خانه‌نشینان باشند، و خداوند بر دل‌هایشان مهر زده است پس ایشان نمی‌دانند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَجَآءَ ٱلۡمُعَذِّرُونَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ لِیُؤۡذَنَ لَهُمۡبرخی از بادیه نشینان که سستی کردند و از رفتن به جهاد کوتاهی ورزیدند، آمدند تا به آنها اجازه داده شود که به جهاد نروند، و به خاطر پُر رویی و بی‌حیایی اشان از عذر خواستن خود باکی نداشتند و به سبب ضعیف بودن ایمان‌شان این کار را انجام دادند. اما کسانی از آنان که با خدا و پیامبرش دروغ گفتند در خانه‌هایشان نشستند و حتی معذرت خواهی نکردند. و احتمال دارد که ﴿ٱلۡمُعَذِّرُونَبه معنی کسانی باشد که ـ در حقیقت ـ عذر داشتند و پیش پیامبر ص آمدند تا آنها را معذور بدارد، و عادت پیامبر چنین بود هرکس را که عذری داشت معذور می‌شود.

﴿وَقَعَدَ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو کسانی را مورد تهدید قرار داد که در ادعای داشتن ایمان که مقتضی بیرون رفتن برای جهاد است به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، در خانه نشستند، (و نه برای عذرخواهی و نه برای جهاد بیرون نرفتند). سپس آنان را تهدید کرد و فرمود: ﴿سَیُصِیبُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞبه کافرانشان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد رسید.

پس از آن‌که از عذرآورندگان سخن به میان آورد، و آنها را به دو گروه تقسیم کرد، گروهی که در شریعت معذور شمرده می‌شوند، و گروهی که معذور قرار نمی‌گیرند، فرمود: ﴿لَّیۡسَ عَلَى ٱلضُّعَفَآءِبر ناتوانان که ناتوانی جسمی و بینایی و قدرت بیرون رفتن برای پیکار را ندارند، گناهی نیست. ﴿وَلَا عَلَى ٱلۡمَرۡضَىٰو بر بیماران (نیز) گناهی نیست. و این تمام انواع بیماری‌ها را شامل می‌شود، بیماریی که فرد مبتلا به آن توانایی حرکت و جهاد را ندارد، از قبیل لنگی و کوری و بیماری سینه پهلو و فلج و غیره. ﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنفِقُونَ(نیز) برکسانی که چیزی ندارند که آن را صرف جهاد کنند گناهی نیست. یعنی توشه و وسیله سواری ندارند که در سفر آنها را به جایی برساند.

پس بر آنان گناهی نیست به شرطی که برای خدا و پیامبرش اخلاص داشته باشند، به این صورت که دارای ایمانی راستین باشند، و نیت و اراده آنان چنین باشد که اگر توانستند به جهاد بروند. و آنچه را که در توانایی دارند از قبیل تشویق و تحریک دیگران برای جهاد انجام دهند. ﴿مَا عَلَى ٱلۡمُحۡسِنِینَ مِن سَبِیلٖو بر مومنان نیکوکار ایرادی نیست، زیرا آنان ـ با نیکوکاری و ادای حقوق خدا و حقوق بندگان خدا ـ سرزنش را از خود دور کرده‌اند، و وقتی بنده آنچه را که در توان دارد به خوبی انجام دهد مسئولیت از گردنش ساقط می‌شود.

و از این آیه یک قاعده به دست می‌آید، و آن این است که هرکس به شخص دیگری کمک جسمی یا مالی کرد سپس این عمل نیک او سبب نقصان یا ضایع شدن چیزی شد، او ضامن آن نیست، چون نیکوکار است و بر نیکوکارانی که به هنگام نیکوکاری خود موجب نقصان یا تباهی چیزی می‌شوند مسئولیت و سرزنشی نمی‌باشد. همانطور که دلالت می‌نماید بر غیر از نیکوکار ـ و آن بدکار و متجاوز می‌باشد ـ غرامت واجب است. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞو خداوند آمرزنده و مهربان است و از روی آمرزش و رحمت و مهربانی‌اش از ناتوانان در می‌گذرد، و آنان را به خاطر تصمیم قطعی‌شان پاداش کسانی عطا می‌کند که توانایی انجام کار را دارند.

﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِینَ إِذَا مَآ أَتَوۡکَ لِتَحۡمِلَهُمۡو همچنین ایراد و گناهی نیست بر کسانی که پیش تو آمدند تا آنان را بر مرکبی سوار کنی تا به‌سوی جهاد حرکت کنند، اما از قضا چیزی نزد تو نیافتند، ﴿قُلۡتَو تو با عرض معذرت به آنان گفتی: ﴿لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُکُمۡ عَلَیۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡیُنُهُمۡ تَفِیضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَچیزی نمی‌یابم که شما را بر آن سوار کنم و ایشان برگشتند در حالی که به خاطر آن‌که چیزی را نمی‌یافتند صرف جهاد کنند از چشمان‌شان اندک سرازیر بود. آنها ناتوانند و حاضرند خویشتن را فدا کنند و به خاطر این‌که نتوانستند در جهاد شرکت نمایند چنان اندوهگین و آشفته شدند که خداوند حالت آنها را بیان کرد.

پس برای‌شان گناهی نیست. و هنگامی که گناه از کردن آنان ساقط شد مسئله به اصلش بر می‌گردد، و آن این است که هرکس نیت انجام خیر را کرد و همراه به نیت قطعی خود به اندازه توانش تلاش ن مود سپس نتوانست کار خیر را انجام دهد او به منزله کسی است که کار خیر را به طور کامل انجام داده‌است.

﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِیلُ عَلَى ٱلَّذِینَسرزنش تنها متوجه کسانی است که ﴿یَسۡتَ‍ٔۡذِنُونَکَ وَهُمۡ أَغۡنِیَآءُاز تو اجازه نمی‌خواهند در حالی که ثروتمندند و توانایی رفتن به جهاد را داشته و عذری ندارند، پس ایشان ﴿رَضُواْبرای خود و دین‌شان پسندیدند که﴿بِأَن یَکُونُواْ مَعَ ٱلۡخَوَالِفِبا خانه نشینان مانند زنان و کودکان و امثال آنها باقی بمانند. ﴿وَو آنان به این حالت خشنود شدند چون، ﴿وَطَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡخداوند بر دل‌هایشان مهر زد و هیچ خیری وارد دل‌هایشان نشد و مصالح دینی و دنیوی خود را تشخیص ندادند. ﴿فَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَو این عقوبتی است برای آنچه که مرتکب شدند.

آیه‌ی ٩۶-٩۴:

﴿یَعۡتَذِرُونَ إِلَیۡکُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡۚ قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکُمۡ قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِکُمۡۚ وَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٩٤[التوبة: ٩۴].«وقتی که به‌سوی آنان برگردید، نزد شما عذر خواهی می‌کنند، بگو: عذر خواهی نکنید، و ما هرگز (سخن) شما را باور نمی‌کنیم، خداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است، و خداوند و پیامبرش عملتان را خواهند دید، سپس به‌سوی خداوندی که به پنهان و پیدا آگاه است برگردانده می‌شوید و شما را به آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌سازد».

﴿سَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡۖ إِنَّهُمۡ رِجۡسٞۖ وَمَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٩٥[التوبة: ٩۵].«چون به‌سوی آنان برگردید برای شما به خدا سوگند خواهند خورد تا از آنان صرف نظر کنید، پس از آنان روی بگردانید، همانا آنان پلیدند و به کیفر کارهایی که می‌کردند جایگاه‌شان جهنم است».

﴿یَحۡلِفُونَ لَکُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡۖ فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ٩٦[التوبة: ٩۶].«برایتان سوگند می‌خورند تا از آنها خشنود شوید، پس اگر شما (هم) از آنان خشنود شوید خداوند از گروه نافرمانان خشنود نمی‌شود».

وقتی که از بازماندگان و نرفتن منافقانِ ثروتمند به جهاد سخن به میان آورد و فرمود آنها هیچ عذری ندارند، خبر داد که آنان ﴿یَعۡتَذِرُونَ إِلَیۡکُمۡ إِذَا رَجَعۡتُمۡوقتی که پس از پایان جنگ پیش آنها برگردید نزدتان آمده و عذرخواهی خواهند کرد. ﴿قُل لَّا تَعۡتَذِرُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکُمۡبه آنان بگو: عذرخواهی نکنید، ما شما را در عذرتراشی دروغینتان تصدیق نمی‌کنیم. ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِکُمۡخداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته، و او در سخنش راستگوست، پس عذرخواهی فایده‌ای ندارد، چون آنها به خلاف آنچه خداوند از آنان خبر داده است عذر می‌آورند، و محال است که آنها در آنچه که با سخن خدا مخالف باشد، راستگو باشند، خبری که در بالاترین مراتب راستی قرار دارد. ﴿وَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُو خداوند و پیامبرش عملتان را در دنیا خواهند دید، چون عمل، میزان و سنجش راستی و دروغ است، و سخن صرف بر راستی و صداقت آدمی دلالت نمی‌کند. ﴿ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِسپس به‌سوی دانای پنهان و پیدا بر گردندانده می‌شوید، آن ذاتی که هیچ چیز پوشیده بر او پنهان نمی‌ماند، ﴿فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَو شما را به آنچه از خوبی و بدی که انجام داده‌اید آگاه می‌سازد، و طبق عدالت خویش یا براساس فضل خود سزا و جزایتان می‌دهد، بدون این‌که به اندازه ذره‌ای بر شما ستم بکند.

و بدان که بدکارِ گناهکار سه حالت دارد: یا این‌که سخن و عذرش در ظاهر و باطن پذیرفته شده و مورد عفو قرار می‌گیرد به گونه‌ای که انگار گناهی نکرده است. یا این‌که به خاطر گناهش مورد عقوبت و تعزیر عملی قرار می‌گیرد، و یا این‌که از وی صرف نظر شده و در مقابل کاری که کرده است مجازات عملی نمی‌شود. و در مورد منافقان خداوند به حالت سوم دستور داده‌است. بنابر این فرمود: ﴿سَیَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ لَکُمۡ إِذَا ٱنقَلَبۡتُمۡ إِلَیۡهِمۡ لِتُعۡرِضُواْ عَنۡهُمۡچون به‌سوی آنان باز گردید برای شما سوگند می‌خورند تا از آنها صرف نظر کنید، پس از آنان روی بگردانید. یعنی آنها را سززنش نکرده و شلاق نزنید و آنها را نکشید.

﴿إِنَّهُمۡ رِجۡسٞهمانا آنان پلید و ناپاکند، و ارزش آن را ندارند که مورد توجه قرار گیرند. و سرزنش و مجازات در مورد آنها مفید نیست. ﴿وَبرای‌شان کافی است که ﴿مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُ جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَبه کیفر کارهایی که کرده‌اند جایگاه‌شان جهنم باشد.

﴿یَحۡلِفُونَ لَکُمۡ لِتَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡعلاوه بر صرف نظر کردن، انتظار دارند که از آنها خشنود شوید. انگار آنها هیچ کار (بدی) نکرده‌اند. ﴿فَإِن تَرۡضَوۡاْ عَنۡهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَپس اگر شما از آنان خشنود شوید قطعا خداوند از گروه فاسقان خشنود نمی‌شود. یعنی برای شما مومنان شایسته نیست از کسی خشنود شوید که خداوند از او راضی نیست، بلکه بر شماست که با پروردگارتان در خشنودی و ناخشنودیش همسو باشید. و بیاندیش که چگونه فرمود: ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَرۡضَىٰ عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَهمانا خداوند از گروه فاسقان خشنود نمی‌شود، و نفرمود: «خداوند از آنها خشنود نمی‌شود» تا بر این دلالت نماید که دروازه توبه باز است و فاسقین و غیر آنان هر زمان توبه کنند خداوند توبه‌شان را می‌پذیرد و از آنها راضی می‌گردد.

اما تا وقتی که فاسق و نافرمان باشند خداوند از آنها راضی نخواهد شد، چون مانعِ خشنودی او وجود دارد و آن بیرون رفتن آنها از چیزی است که خدا برای‌شان پسندیده است از قبیل ایمان و اطاعت.

و به‌سوی چیزی بیرون رفتند که خداوند آن را نمی‌پسندد از قبیل شرک و نفاق و گناه.

خلاصۀ آنچه که خداوند ذکر کرده چنین است: منافقانی که بدون عذر از شرکت در جهاد تخلف ورزیده و به جهاد نرفتند، اگر برای مومنان عذر آوردند و ادّعا کردند که برای شرکت نکردن‌شان در جهاد عذرهایی داشته‌اند ـ به درستی که منافقان می‌خواهند شما از آنان صرف نظر کنید و از آنها راضی شوید و عذر آنها را بپذیرید ـ اما شما هرگز نباید عذرشان را بپذیرید و از آنان خشنود شوید.

اما آیا از آنان اعراض شود یا نه؟ آری! مومنان باید از آنان اعراض نمایند، هم چنان‌که از اعمال پست و نجس روی می‌گردانند.

در این آیات سخن گفتن برای خداوند متعال ثابت شده است. آن جا که می‌فرماید: ﴿قَدۡ نَبَّأَنَا ٱللَّهُ مِنۡ أَخۡبَارِکُمۡخداوند ما را از خبرهایتان آگاه ساخته است. و کارهای اختیاری که با مشیت و قدرت خدا به وقوع می‌پیوندد در این فرموده برای خداوند ثابت شده است، و همچنین در فرموده‌ی: ﴿وَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُخداوند خبر داده است که او عمل شما را بعد از واقع شدن آن خواهد دید، و در این آیات نیز خشنودی خداوند از نیکوکاران و خشمگین بودن او از فاسقان ثابت شده است.

آیه‌ی ٩٩-٩٧:

﴿ٱلۡأَعۡرَابُ أَشَدُّ کُفۡرٗا وَنِفَاقٗا وَأَجۡدَرُ أَلَّا یَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٩٧[التوبة: ٩٧].«بادیه‌نشینان، کفر و نفاق‌شان بیشتر است، و سزاوارترند که حدود و قوانین چیزی را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند، و خداوند دانا و حکیم است».

﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ مَغۡرَمٗا وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ ٱلدَّوَآئِرَۚ عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٩٨[التوبة: ٩۸].«و از بادیه‌نشینان کسانی هستند که آنچه را انفاق می‌کنند زیان می‌شمارند و برای شما در انتظار بلایا و مصایب هستند، پیشامد ناگوار و مصیبت بر آنان باد، و خداوند شنوای داناست».

﴿وَمِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مَن یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِۚ أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡۚ سَیُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِی رَحۡمَتِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٩٩[التوبة: ٩٩].«و از بادیه‌نشینان کسانی هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را که انفاق می‌کنند مایۀ نزدیکی به خدا و سبب دعاهای پیامبر می‌دانند. هان! بی‌گمان آن برای‌شان مایۀ نزدیکی به خداست، خداوند آنان را به رحمت خویش درخواهد آورد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱلۡأَعۡرَابُبادیه نشینان، ﴿أَشَدُّ کُفۡرٗا وَنِفَاقٗاکفر و نفاق‌شان از کفر و نفاق شهرنشینانی که کفر و نفاق در آن‌هاست بیشتر است، و این علل زیادی دارد، از آن جمله این است که بادیه نشینان از شناخت مقررات دینی و اعمال و احکام دورند. پس آنان سزاوارتر و شایسته‌ترند که ﴿أَلَّا یَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِحدود و قوانین ایمان و احکام و نواهی و اوامری را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. به خلاف شهرنشینان، زیرا آنها نزدیک‌ترند به این‌که حدود آنچه را بدانند که خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، پس به سبب این آگاهی برای آنان افکاری خوب و اراده‌هایی برای انجام کار خیری که آن را می‌شناسند پدید می‌آید که در میان بادیه نشینان وجود ندارد.

و در آنان نرم خویی و فرمان بردن از دعوتگر به اندازه‌ای هست که در بادیه نشینان وجود ندارد، و آنها با مومنان همنشینی می‌نمایند و بیشتر از بادیه نشینان با آنها در می‌آمیزند. پس شهرنشینان از اهل بادیه برای انجام خیر سزاوارترند. اما هم در شهر کافر و منافق وجود دارد و هم در بادیه و بیابان، ولی منافقان و کافران بادیه نشین کفر و نفاق‌شان از کفر و نفاق شهرنشینان بیشتر و سخت‌تر است، به همین سبب بادیه نشینان بر اموال خود حریص‌تر و بخیل‌ترند.

از میان این بادیه نشینان کسانی هستند که ﴿مَن یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُآنچه را از قبیل زکات و نفقه در راه خدا انفاق می‌کنند ﴿مَغۡرَمٗازیان و تاوان شمرده و از آن چشم داشت پاداش ندارند، و آن را برای رضای خدا نمی‌دهند و جز با ناخوشی و ناچاری نمی‌پردازند.

﴿وَیَتَرَبَّصُ بِکُمُ ٱلدَّوَآئِرَو از آنجا که با مومنان دشمنی می‌ورزند و از آنها متنفرند چشم انتظار آنند که پیشامدهای ناگوار روزگار و مصیبت‌های زمانه بر آنان وارد شود، اما برعکس بر آنان خواهد آمد، ﴿عَلَیۡهِمۡ دَآئِرَةُ ٱلسَّوۡءِپیشامد ناگوار و مصیبت بر آنان باد و روزگار خوب و سرانجام نیکو و پیروزی بر دشمنان از آن مومنان خواهد بود. ﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٞو خداوند دانا و حکیم است، نیت بندگان و اخلاص و ریای آنان را می‌داند.

و همه بادیه نشینان مذموم و نکوهش شده نیستند بلکه از میان آنها کسانی هستند که ﴿یُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِبه خدا و روز قیامت ایمان دارند، و از کفر و نفاق در امان و سالم مانده و به مقتضای ایمان عمل می‌کنند. ﴿وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَٰتٍ عِندَ ٱللَّهِو از بخشش و انفاق خود چشم داشت پاداش الهی را دارند و هدف‌شان از آن رضای خدا و نزدیک شدن به اوست.

﴿وَو بخشش خود را وسیله‌ای قرار می‌دهد برای ﴿صَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِدعای پیامبر و برکت خواستن او برای آنها. خداوند متعال با بیان مفید بودن دعای پیامبر می‌فرماید: ﴿أَلَآ إِنَّهَا قُرۡبَةٞ لَّهُمۡهان! بی‌گمان آن مایه نزدیکی‌شان به خداست، و مال‌هایشان رشد می‌کند، و با برکت می‌شود. ﴿سَیُدۡخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِی رَحۡمَتِهِخداوند آنان را در زمره بندگان شایسته‌اش به رحمت خود در خواهد آورد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞهمانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

پس گناهان بزرگ کسی را که به‌سوی او بازگردد و توبه نماید می‌آمرزد، و بندگانش را مشمول رحمت گسترده‌اش می‌گرداند که همه چیز را فرا گرفته است. و بندگان مومنش را از رحمتی ویژه برخوردار می‌کند و آنها را به انجام خوبی‌ها توفیق می‌دهد، و از بزهکاریها مصون می‌دارد، و انواع پاداش‌ها را به صورت فراوان به آنان می‌دهد. این آیه بیان‌گر آن است که برخی از بادیه نشینان مانند شهرنشینان خوب هستند و برخی بد و قابل مذمت می‌باشند، پس خداوند آنها را فقط به خاطر بادیه نشینی مذمت و نکوهش نکرده است، بلکه به خاطر ترک دستوراتش مذمت نموده است. هرچند که بادیه نشین در مظان بد بودن می‌باشد.

این آیه همچنین بیان‌گر آن است که کفر و نفاق کم و زیاد می‌شود، و برحسب شرایط حال و مقام غلظت و رقّت پیدا می‌کند. در این آیه همچنین به فضیلت علم اشاره شده، و این‌که کسی که دانش ندارد از کسی که اهل دانش است به شر نزدیک‌تر است، چون خداوند بادیه نشینان را مذمت نمود و خبر داده که کفر و نفاق‌شان بیشتر و سخت‌تر است، و علت این امر را نیز بیان داشته است. و این که بادیه نشینان سزاوارترند که حدود آنچه را که خدا بر پیامبرش نازل کرده است ندانند. نیز از این آیه بر می‌آید که مفیدترین علم، شناخت حدود ومقررات آیینی است که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، از قبیل اصول و فروع دین، و شناخت حدود ایمان و اسلام و احسان، و پرهیزگاری و رستگاری و طاعت و نیکی و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و احسان. و شناخت حدود کفر و نفاق و فسق و گناه و زنا و شراب و ربا و امثال آن.

زیرا اگر انسان نسبت به این چیزها علم و آگاهی داشته باشد، می‌تواند به شیوه‌ای نیکو آنها را انجام دهد چنانچه به او فرمان داده شده بود که آنها را انجام دهد و یا آنها را ترک نماید چنانچه جزو امور ممنوعه بودند. همچنین می‌تواند به شیوه‌ای نیکو مردم را فرا بخواند تا آنها را انجام دهند و یا ترک نمایند. از این آیه همچنین بر می‌آید که مومن شایسته است حقوقی را که بر اوست با شرح صدر و آرامش خاطر بپردازد و آن را توفیق و غنیمت بشمارد نه باج و خراج.

آیه‌ی ۱۰۰:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].«و پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خشنود است، و آنان از او خشنودند، و خداوند برای‌شان باغ‌هایی آماده کرده است که از زیر (درختان) آن رودها روان است که در آنجا همیشه جاودانند، این است کامیابی بزرگ».

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَو پیشگامان نخستین، آنها کسانی هستند که از میان این امت در ایمان و هجرت و جهاد و اقامه دین خدا از دیگران پیشی گرفته‌اند. ﴿مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِینَاز میان مهاجران، و آنها کسانی هستند که: ﴿أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَیَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ[الحشر: ۸]. «از سرزمین‌شان اخراج شدند و مال‌هایشان از آنان گرفته شد، اما با این وجود فضل و خشنودی خدا را جستند، و خدا و پیامبرش را یاری کردند. ایشان راستگویانند».

﴿وَٱلۡأَنصَارِو از انصار ﴿وَٱلَّذِینَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِیمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ یُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَیۡهِمۡ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَیُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ کَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ[الحشر: ٩]. «کسانی که ساکن مدینه بودند و قبل از هجرت مهاجرین ایمان آوردند، آنان مهاجران را دوست دارند و با اموال خود از آنان دلجویی به عمل می‌آورند، و در دل خود نسبت به اموال غنیمت و غیره‌ای که به آنان داده می‌شود حسادتی نمی‌یابند، و مهاجران و نیازمندان را بر خود مقدم می‌دارند هر چندکه فقیری و نیازمندی دامان آنان را گرفته باشد». ﴿وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖو کسانی که با نیکوکاری راه ایشان را همراه با داشتن اعتقادات پاک و گفتار و اعمال نیکو پیمودند، پس ایشان کسانی هستند که از مذمت و نکوهش به دورند و به ستایش فراوان و برترین بخشش‌ها از جانب خدا دست یافته‌اند. ﴿رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡخداوند از ایشان خشنود است، و خشنودی خدا بزرگ‌ترین نعمت‌های بهشت است.

﴿وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُو آنان از او خشنودند و خداوند برای ایشان باغ‌هایی آماده کرده است که از زیر درختان آن رودها روان است، رودهای روانی که به‌سوی باغ‌های بهشت و باغچه‌های شکوفا و پرگل و زیبا جاری هستند.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗادر آن جا همیشه جاودانند و نمی‌خواهند از آن جا به جایی دیگر برده شوند، و چیزی دیگر را به جای آن نمی‌جویند، چون آنها هر آنچه را که آرزو کرده‌اند به دست آورده‌اند و هر آنچه را که خواسته‌اند یافته‌اند.

﴿ذَٰلِکَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُاین است کامیابی بزرگ، در آن جا هر آنچه که برای انسان دوست داشتنی و برای ارواح لذت بخش است و مایه شادی دل‌ها و جسم‌هاست برایش فراهم کرده‌اند. و هر امر محذوری از او دور شده است.

آیه‌ی ۱۰۱:

﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیۡنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٖ١٠١[التوبة: ۱۰۱].«و (برخی) از بادی‌نشینانی که در اطراف شما هستند و برخی از اهل مدینه منافق‌اند که تمرین نفاق کرده و در آن مهارت پیدا نموده‌اند. تو آنان را نمی‌شناسی، ما آنان را می‌شناسیم، دو بار آنان را عذاب خواهیم داد سپس به عذاب بزرگ بازگردانده می‌شوند».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَکُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِاز بادیه نشینانی که اطراف شما هستند افرادی منافق‌اند و برخی از اهل مدینه نیز منافق هستند، ﴿مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِکه تمرین نفاق کرده و در آن مهارت پیدا نموده و سرکشی‌شان بیشتر شده است. ﴿لَا تَعۡلَمُهُمۡتو هریک از آنان را به طور مشخص نمی‌شناسی تا مجازات‌شان کنی و یا به مقتضای نفاق‌شان با آنان رفتار نمایی، چون خداوند در این مورد حکمت آشکاری دارد.

﴿نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَیۡنِبلکه ما آنان را می‌شناسیم، دو بار آنان را عذاب خواهیم داد. احتمال دارد که منظور از ﴿مَّرَّتَیۡنِاین باشد که یک عذاب را در دنیا می‌بینند و یک عذاب را در آخرت.

عذاب آنها در دنیا غم و اندوه و ناخوشی است که به سبب پیروزی و فتحی که نصیب مسلمین می‌شود به آنان دست می‌دهد، و عذاب‌شان در آخرت آتش جهنم است که بد جایگاهی است. و احتمال دارد منظور از دو بار عذاب دادن این باشد که عذاب آنان را سخت می‌نماییم و آن را چندین برابر می‌کنیم، و برای‌شان تکرار می‌نماییم.

آیه‌ی ۱۰۳-۱۰۲:

﴿وَءَاخَرُونَ ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡ خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَیِّئًا عَسَى ٱللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌ١٠٢[التوبة: ۱۰۲].«و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار خوب را با (کاری) دیگر که بد است درآمیخته‌اند. امید است که خداوند توبۀ آنان را بپذیرد، که خداوند آمرزنده و مهربان است».

﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ تُطَهِّرُهُمۡ وَتُزَکِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡۗ وَٱللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ١٠٣[التوبة: ۱۰۳].«از اموال آنان زکات بگیر تا آنان را با آن پاک داری و رشدشان دهی، و برای آنان دعای خیر کن، بدون شک دعای تو برای آنان مایۀ آرامش است، و خداوند شنوای داناست».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَءَاخَرُونَو مردمانی دیگر که در مدینه و اطراف آن، بلکه در سایر سرزمین‌های اسلامی هستند، ﴿ٱعۡتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمۡبه گناهانشان اعتراف کرده و از آن پشیمان شده‌اند، و بر بازگشتن از آن و پاک کردن خود از آلودگی‌ها تلاش می‌نمایند ﴿خَلَطُواْ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَءَاخَرَ سَیِّئًاو کار خوب را با (کاری) دیگر که بد است در آمیخته‌اند. و عمل صالح و خوب آن است که صاحبش اهل توحید و ایمان باشد و انسان را از کفر و شرک بیرون آورد، زیرا شرط پذیرفته شدن هر عمل صالحی توحید و ایمان است. پس ایشان اعمال صالحی را با اعمال بد از قبیل جرات کردن بر ارتکاب برخی کارهای حرام و کوتاهی ورزیدن در انجام برخی از واجبات درآمیخته بودند، و به این گناه اعتراف کردند اما با این حال امیدوار بودند که خداوند آنان را بیامرزد. پس ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن یَتُوبَ عَلَیۡهِمۡامید است که خداوند توبه آنها را بپذیرد.

و خداوند به هر دو صورت توبه بنده را می‌پذیرد: اول این‌که او را برای توبه کردن توفیق می‌دهد. دوم اینکه: بعد از آن‌که توبه نمود توبه‌اش را می‌پذیرد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٌبی‌گمان صفت خداوند آمرزیدن و مهربانی است، وهیچ مخلوقی نیست مگر این‌که مشمول مغفرت و رحمت اوست، بلکه جهان بالا و پایین بر پایه این دو صفت وی ماندگارند. و اگر خداوند مردم را به سبب ظلم‌شان مواخذه نماید هیچ جنبده‌ای را روی زمین نخواهد گذاشت. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُمۡسِکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ أَن تَزُولَاۚ وَلَئِن زَالَتَآ إِنۡ أَمۡسَکَهُمَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا٤١[فاطر: ۴۱]. «همانا خداوند آسمان‌ها و زمین را نگاه می‌دارد تا نیفتند، و اگر بیفتند بعد از او هیچ کسی آنها را نگاه نمی‌دارد، همانا اوست بردبار آمرزنده». و از جمله مغفرت او این است که هرگاه کسانی که بر خودشان زیاده روی کرده‌اند، و کسانی که عمر خود را با انجام کارهای بد گذرانده‌اند، توبه نمایند و به‌سوی او باز گردند، حتی اگر اندکی پیش از مرگ‌شان در می‌گذرد. پس این آیه دلالت می‌نماید کسی که کار بد و نیک انجام داده و به گناهش اعتراف نموده و شیطان شده ولی توبه قطعی نکرده است، در دایره بیم و امید قرار دارد اما به سلامتی و نجات نزدیک‌تر است. و اما کسی که کار نیک و بد را با هم آمیخته است و به گناهش اعتراف نکرده و بر گذشته‌اش پشیمان نشده است، بلکه همواره بر گناه گذشته اصرار می‌ورزد، به شدت باید نگران (آینده‌ی) او بود.

خداوند متعال به پیامبرش، و نیز وارث و جانشین او فرمان می‌دهد تا مومنان را پاک کند و ایمان‌شان را کامل گرداند، ﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗاز اموال آنان زکات بگیر ﴿تُطَهِّرُهُمۡتا آنان را به وسیله آن از گناهان و اخلاق زشت پاک کنی، ﴿وَتُزَکِّیهِمو رشدشان بدهی، و بر اخلاق نیکو و کارهای شایسته‌شان بیافزایی و پاداش دنیوی و اخروی آنان را افزایش دهی، و اموال‌شان رشد کند. ﴿وَصَلِّ عَلَیۡهِمۡو برای مومنان هنگامی که زکات اموال‌شان را به تو می‌دهند به طور عام و خاص دعاکن.

﴿إِنَّ صَلَوٰتَکَ سَکَنٞ لَّهُمۡبدون شک دعای تو برای آنان مایه آرامش دل‌ها و موجب خوشحالی آنان است. ﴿وَٱللَّهُ سَمِیعٌو خداوند دعایت را می‌شنود و می‌پذیرد. ﴿عَلِیمٌو به حالات و نیت‌های بندگان داناست، پس هرکس را که عملی انجام دهد، طبق علم و آگاهی‌اش و به اندازه نیت او پاداش می‌دهد. و پیامبر ص دستور خدا را اطاعت کرد و آنان را به دادن زکات دستور داد و کارگزاران خود را برای جمع آوری و وصول آن فرستاد و چون پیش کسی می‌رفتند و زکات او را می‌گرفتند برای وی دعای خیر و برکت می‌نمودند.

پس این آیه بر واجب بودن زکات در همه اموال دلالت می‌نماید. اگر اموال تجاری باشد که زکات آن مشخص است، زیرا آن مالی است که رشد می‌کند و مولّد و درآمدزا است. پس انصاف و عدالت آن است که به وسیله پرداختن زکاتی که خداوند در آن واجب کرده است با فقرا همدردی شود.

غیر از اموال تجاری، اگر قابل رشد و نمو باشد مانند غلّات و میوه‌ها و حیواناتی که برای پرورش و شیردهی و تولید مثل نگهداری می‌شوند، زکات در آن واجب است، در غیر این صورت زکات در آنها واجب نیست، چون اموالی که به قصد داد و ستد نگهداری می‌شود به منزله‌ی اموالی نیست که معمولا انسان برای خود نگهداری می‌نماید، و اهداف مالی از آن مدّ نظر دارد، زیرا هدف از نگهداری چنین اموالی استفاده شخصی است. پس اموال غیر تجاری که قابل رشد و نمو نیست زکات ندارد.

و این آیه دلالت می‌نماید که بنده نمی‌تواند خودش را پاک نماید، و اخلاق نیک و فضایلش را رشد دهد مگر این‌که زکات مالش را بپردازد، و هیچ چیز به اندازه پرداختن زکات در این خصوص مفید و موثر نیست.

زیرا رشد و پاکسازی منوط به پرداختن زکات است. و نیز بر این دلالت می‌نماید که مستحب است امام یا جانشین او برای کسی که زکاتش را می‌پردازد به خیر و برکت دعا کند. و مناسب است که این دعا با صدای بلند و طوری باشد که زکات دهنده بشنود، زیرا او با شنیدن دعا آرامش می‌یابد.

و از مفهوم آن استنباط می‌شود که شایسته است با سخن نرم و دعای خیر برای مومن و با دیگر راه‌هایی که موجب آرامش قلب او شود، قلب او را شاد و مسرور گرداند.

آیه‌ی ۱۰۴:

﴿أَلَمۡ یَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١٠٤[التوبة: ۱۰۴].«آیا نداسته‌اند که تنها خداوند است توبه را از بندگانش می‌پذیرد، و زکات و صدقه را قبول می‌کند، و خداوند توبه‌پذیر و مهربان است؟».

آیا گستردگی رحمت خدا و بخشش فراگیر ا و را در نیافته، و ندانسته‌اند که او ﴿یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِتوبه بندگانِ توبه‌کننده‌اش را از تمامی گناهانشان می‌پذیرد، بلکه او از توبه بنده‌اش بسیار خوشحال می‌گردد.

﴿وَیَأۡخُذُ ٱلصَّدَقَٰتِو زکات و صدقه را از آنان قبول می‌نماید، و آن را با دست راستش می‌گیرد و پرورش می‌دهد تا جایی که یک خرما مانند کوه بزرگی می‌شود. پس زکات و صدقاتی که بیشتر از یک خرما باشد چگونه خواهد بود!.

﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُو خداوند بسیار پذیرنده‌ی توبه‌ی توبه کنندگان است، پس هرکس به‌سوی خدا توبه کند توبه‌اش را می‌پذیرد. گرچه بارها گناه از آنان سرزده باشد. و خداوند از پذیرفتن توبه‌ی بندگانش خسته نمی‌شود تا وقتی که بندگان خودشان از توبه کردن خسته شوند و از درگاه او فرار نمایند و با دشمن خودشان دوستی کنند. ﴿ٱلرَّحِیمُمهربان است و رحمت او همه چیز را در بر گرفته است و آن را برای کسانی که پرهیزگاری می‌کنند و زکات می‌پردازند و به آیات او ایمان می‌آورند و از پیامبرش پیروی می‌نمایند مقرر داشته است.

آیه‌ی ۱۰۵:

﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ١٠٥[التوبة: ۱۰۵].«و بگو: (آنچه می‌خواهید) انجام دهید، پس خداوند اعمال شما را می‌بیند، و همچنین پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می‌بینند، به‌سوی دانای پنهان و پیدا برگردانده خواهید شد آنگاه شما را به آنچه می‌کردید آگاه می‌سازد».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَقُلِو به این منافقان بگو: ﴿ٱعۡمَلُواْکارهایی را که می‌خواهید، انجام دهید و بر باطل خود مداوم باشید و گمان نبرید که این کارهایتان پنهان می‌ماند. ﴿فَسَیَرَى ٱللَّهُ عَمَلَکُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَبلکه خداوند اعمال شما را می‌بیند و همچنین پیامبر و مومنان نیز اعمال شما را می‌بینند. یعنی اعمال‌تان روشن و آشکار می‌گردد. ﴿وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَو به‌سوی دانای پنهان و پیدا برگردانده می‌شوید و شما را به آنچه از خوبی و بدی می‌کردید آگاه می‌سازد.

این تهدید و وعید سختی است برای کسی که باطل و سرکشی و گمراهی و نافرمانی خود را ادامه می‌دهد. و احتمال دارد به این معنی باشد که شما هر زمان کار خوب یا بدی انجام دهید خداوند از آن اطلاع دارد، و پیامبرش و بندگان مومن خود را از کارهایتان گرچه پنهانی انجام شود آگاه خواهد ساخت.

آیه‌ی ۱۰۶:

﴿وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ١٠٦[التوبة: ۱۰۶].«و دیگرانی هستند که به فرمان و امر خدا واگذار شده‌اند، یا آنان را عذاب می‌دهد و یا توبه‌شان را می‌پذیرد، و خداوند دانا و با حکمت است».

﴿وَءَاخَرُونَو کسانی دیگر که به جنگ نرفته‌اند، ﴿مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیۡهِمۡبه حکم و فرمان خدا واگذار شده‌اند، یا آنان را عذاب می‌دهد و یا توبه‌شان را می‌پذیرد. در این آیه کسانی که در جنگ شرکت نکرده‌اند به شدت مورد تهدید واقع شده و بر توبه و پشیمان شدن تحریک شده‌اند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞو خداوند دانا به احوال و نیات بندگان می‌باشد و با حکمت است و هرچیزی را در جایش قرار می‌دهد، پس اگر حکمت او مقتضی آن بود که گناهانشان را ببخشاید و توبه‌شان را قبول کند، این کار را می‌کند، و اگر حکمت او اقتضا نماید که آنان را خوار بگرداند و بر توبه کردن توفیق‌شان ندهد چنین خواهد کرد.

آیه‌ی ۱۱۰-۱۰٧:

﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَکُفۡرٗا وَتَفۡرِیقَۢا بَیۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ وَلَیَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ١٠٧[التوبة: ۱۰٧].«و کسانی هستند که به منظور زیان رساندن و (ایجاد) کفر و تفرقه بین مؤمنان و کمینگاه ساختن برای کسی که پیش از این با خدا و پیامبرش جنگیده بود، مسجد ساخته و سوگند می‌خورند که جز نیکی منظوری نداشته‌ایم اما خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگو هستند».

﴿لَا تَقُمۡ فِیهِ أَبَدٗاۚ لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِۚ فِیهِ رِجَالٞ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْۚ وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِینَ١٠٨[التوبة: ۱۰۸].«هرگز در آن نایست (و نماز مگذار)، زیرا مسجدی که از روز نخست بر تقوا بنیان نهاده شده است سزاوارتر است که در آن بایستی (و نماز بگزاری)، در آنجا مردانی هستند که دوست دارند خود را پاکیزه دارند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».

﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٍ خَیۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِی نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠٩[التوبة: ۱۰٩].«آیا کسی که شالودۀ (کار) خود را بر تقوای خدا و خشنودی او بنیان نهاده است بهتر می‌باشد یا کسی که اساس (کار) خود را بر لبۀ پرتگاهی مشرف به سقوط بنیان نهاده است و با آن در آتش جهنم می‌افتد؟ و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند».

﴿لَا یَزَالُ بُنۡیَٰنُهُمُ ٱلَّذِی بَنَوۡاْ رِیبَةٗ فِی قُلُوبِهِمۡ إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ١١٠[التوبة: ۱۱۰].«بنایی را که بنیان نهاده‌اند همواره در دل‌هایشان مایۀ شک و تردید است مگر آن‌که دل‌هایشان پاره پاره گردد و خداوند دانا و حکیم است».

مردمانی از منافقان قبا مسجدی در کنار مسجد قبا ساختند و منظورشان از ساختن آن زیان وارد کردن به مومنان و اختلاف انداختن میان آنان بود، و آن را پناهگاه و سنگری برای کسانی قرار دادند که امیدوار بودند روزی با پیامبر خدا خواهند جنگید. و منظورشان این بودکه اگر نیازی به پناهگاری داشتند از این مسجد استفاده کنند. پس خداوند رسوای‌شان ساخت و راز آنها را آشکار کرد.

﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗاو کسانی که برای زیان رساندن به مومنان و به مسجدشان که در آن جمع می‌شدند، مساجدی ساختند، ﴿وَکُفۡرٗاو منظورشان کفر ورزی در آن بود، در حالی که دیگران منظورشان از ساختن مسجد رساندن به ایما و صداقت بود. ﴿وَتَفۡرِیقَۢا بَیۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَمسجد را ساختند تا مومنان دسته دسته و پراکنده شوند و اختلاف پیدا کنند. ﴿وَإِرۡصَادٗاو همچنین منظورشان کمینگاه ساختن، ﴿لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُبرای کسی بود که از پیش با خدا و پیامبرش جنگیده بود. یعنی این مسجد را برای کمک کردن به کسانی ساختند که با خدا و پیامبر می‌جنگیدند، و پیشتر نیز جنگیده و دشمن سرسخت بودند مانند ابوعامر راهب که فردی از اهل مدینه بود و هنگامی که پیامبر ص به مدینه هجرت نمود به وی کفر ورزید. او در جاهلیت وانمود می‌کرد که اهل عبادت است. پس به‌سوی مشرکین رفت تا از آنان برای جنگیدن با پیامبر کمک بگیرد. و چون نزد مشرکین به خواسته‌اش دست نیافت به‌سوی قیصر رفت به گمان این‌که او را یاری کند. و این ملعون در راهی که به‌سوی قیصر می‌رفت هلاک شد در حالی‌که با منافقان پیمان کمک و یاری بسته بود.

و مسجد ضرارا به این هدف بنا کردند، و خداوند وحی نازل نمود که آنها برای این هدف مسجد را ساخته‌اند. بنابر این پیامبر کسانی راکه سوی مسجد فرستاد تا آن را منهدم نمایند و بسوزانند. و آن مسجد منهدم و سوزانده شد و بعد از آن به زباله دانی تبدیل گردید.

خداوند متعال بعد از این‌که اهداف و مقاصد فاسدشان را درباره ساختن مسجد بیان نمود، فرمود: ﴿وَلَیَحۡلِفُنَّ إِنۡ أَرَدۡنَآو سوگند می‌خورند که در ساختن این مسجد منظوری ﴿إِلَّا ٱلۡحُسۡنَىٰجز نیکی کردن به ضعیف و ناتوان و نابینا نداشته‌ایم. ﴿وَٱللَّهُ یَشۡهَدُ إِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَو خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگو هستند، پس گواهی دادن خدا بر آنها از سوگند خوردن‌شان راست‌تر است. ﴿لَا تَقُمۡ فِیهِ أَبَدٗاهرگز در آن مسجد که به منظور زیان رساندن به مومنان ساخته شده است نمازمگزار و خداوند تو را از آن بی‌نیاز می‌نماید، و تو ناچار به نمازگزاردن در آن نیستی ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍمسجدی که از روز نخست که اسلام وارد قبا گردید و بر تقوا بنیان نهاده شد، و آن مسجد قبا است که بر پایه اخلاص دین و عبادت برای خدا و به منظور ذکر او و اقامه شعایر دینش بنیان نهاده شده است. و مسجد قبا در این زمینه از قدمت و اصالت زیادی برخوردار است. و این مسجد شریف ﴿أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِسزاوارتر است که در آن بایستی، و خدا را در آن عبادت کنی، و به ذکر خدا بپردازی. پس این مسجد با شرافت است و اهالی آن شریف‌اند، بنابر این خداوند آنها را ستایش نمود و فرمود: ﴿فِیهِ رِجَالٞ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْۚدر آن مردانی هستند که دوست دارند خود را از گناهان پاک نمایند و از چرک‌ها و پلیدی‌ها و آلودگی‌ها پاکیزه بدارند.

مشخص است که هر کس چیزی را دوست داشته باشد باید برای آن تلاش نماید و در راستای آن حرکت کند. و آنها چون پاکیزه بودن را دوست داشتند برای پاک کردن خود از گناهان و آلودگی‌ها و از مبطلات وضو و غسل تلاش می‌نمودند. بنابر این آنها از پیشگامان در اسلام بودند و نماز را برپا می‌داشتند و همواره همراه پیامبر جهاد می‌کردند و در اقامه شرایع دین جدی بودند، و از مخالفت ورزیدن با خدا و پیامبر صپرهیز می‌کردند. و پیامبر ص بعد از این‌که این آیه نازل شد از آنان پرسید که چرا پاکیزگی شما مورد ستایش واقع شده است؟ پس به پیامبر خبر دارند که آنها بعد از استنجا با سنگ خودشان را با آب تمیز می‌کنند، و خداوند آنها را بر کارشان ستود.

﴿وَٱللَّهُ یُحِبُّ ٱلۡمُطَّهِّرِینَو خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد، کسانی که طهارت و پاکی معنوی دارند از قبیل پرهیز کردن از شرک و اخلاق بد، نیز طهارت حسی دارند مانند دور کردن آلودگی‌ها و رفع مبطلات وضو و غسل. سپس برتری مساجد را برحسب مقاصد اهل آن و همسویی آن با رضای خدا بیان کرد و فرمود ﴿أَفَمَنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ تَقۡوَىٰ مِنَ ٱللَّهِآیا کسی که شالوده مسجد را بر تقوای خدا و خشنودی او بنا نهاده است. یعنی بر اساس نیتی صالح و مخلصانه آن را بنا نهاده است، ﴿وَرِضۡوَٰنٍو بر پایه خشنودی خدا آن را بنا کرده است، به این صورت که آن را موافقِ دستور خدا بنا نموده، پس هم در کارش اخلاص داشته است و هم در انجام کار از دستور خدا پیروی نموده است.

﴿خَیۡرٌ أَم مَّنۡ أَسَّسَ بُنۡیَٰنَهُۥ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٖ فَٱنۡهَارَ بِهِۦ فِی نَارِ جَهَنَّمَۗ وَٱللَّهُ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ(آیا چنین کسی) بهتر است یا کسی که شالوده آن را بر لبه پرتگاهِ فرو ریخته‌ای بنیاد نهاده و با آن به آتش جهنم در می‌افتد؟! و خداوند گروه ستمگران را به‌سوی مصالح و منافع دینی و دنیوی‌شان هدایت نمی‌کند. ﴿لَا یَزَالُ بُنۡیَٰنُهُمُ ٱلَّذِی بَنَوۡاْ رِیبَةٗ فِی قُلُوبِهِمۡساختمانی را که بنیان نهاده‌اند همواره در دل‌هایشان شک و تردید ایجاد می‌کند.

﴿إِلَّآ أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمۡمگر آن‌که دل‌هایشان پاره پاره بگردد، به این صورت که بسیار پشیمان شوند و به‌سوی پروردگارشان باز گردند و توبه نمایند و بسیار از او بترسند. پس با این چیزها خداوند آنان را می‌بخشد، وگرنه بنایی که ساخته‌اند بر شک و تردید و نفاق‌شان می‌افزاید. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌو خداوند به همه چیز به ظاهر و باطن و پوشیده و آشکار و آنچه بندگان پنهان می‌دارند و آنچه آشکار می‌کنند آگاه و داناست.

﴿حَکِیمٌو با حکمت است و کاری را انجام نمی‌دهد و چیزی را نمی‌آفریند، و امر نمی‌کند و نهی نمی‌نماید مگر این‌که حکمت مقتضی آن باشد و بدان امر کند.

در این آیات فواید و مسایل زیادی نهفته است که به آنها اشاره می‌کنیم:

۱- ساختن مسجدی که هدف از آن زیان رساندن به مسجدی دیگر باشد که در نزدیک آن است حرام می‌باشد، و منهدم کردن مسجدی که به قصد زیان رساندن ساخته شده، و اهداف سازندگانش نیز معلوم است، واجب می‌باشد.

۲- کار گرچه درست و خوب باشد اما نیت، آن را دگرگون می‌نماید، و آن کار خوب را به کار ممنوع و حرام تبدیل می‌گرداند. همانطور که نیت سازندگان مسجد ضرار عمل آنها را تبدیل به چیزی کرد که خواندید.

۳- هر حالتی که به سبب آن اختلاف و تفرقه میان مومنان به وجود آید گناه است و باید آن را ترک کرد و از بین برد.و کاری که به وسیله آن مومنان متحد و یکپارچه شوند باید آن را انجام و به آن دستور داد و دیگران را برای انجام آن تشویق نمود. زیرا خداوند علت ساختن مسجد ضرار را تفرقه افکنی در میان مسلمانان و اشاعه کفر، و جنگ با خدا و پیامبر بیان کرد. به همین جهت از آن بازداشته شدند.

۴- از نماز خواندن در جاه‌هایی که گناه انجام می‌گیرد نهی شده است و باید از آن دور شد.

۵- گناه در مکان‌ها اثر می‌گذارد، همانطور که گناه و نافرمانی منافقان در مسجد ضرار اثر گذاشت و از نمازگزاردن در آن نهی شد. و همچنین اطاعت در مکان‌ها اثر می‌گذارد، همانطور که در مسجد قبا اثر گذاشت تا جایی که خداوند در مورد آن فرمود: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ یَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِمسجدی که از روز نخست بر تقوا بنیان نهاده شده است سزاوارتر است که در آن بایستی و نماز بگزاری.

بنابراین مسجد قبا فضیلتی دارد که دیگر مساجد ندارند تا جایی که پیامبر ص هر شنبه به آنجا می‌رفت و در آن نماز می‌خواند و نماز خواندن در آن را تشویق کرده است.

۶- از عللی که در این آیات بیان شده‌اند چهار قاعده مهم استنباط می‌گردد که عبارتند از هر عملی که موجب زیان رساندن به مسلمانی باشد، یا در آن نافرمانی خدا انجام بگیرد زیرا معاصی جزوِ فروع کفر هستند، یا موجب اختلاف و پراکندگی مسلمین شود، یا در عمل معاونت و مساعدت کسی باشد که با خدا و رسولش دشمنی می‌کند، و این کار ممنوع و حرام است. و عکس این قضیه نیز صادق است. (یعنی چنانچه در کاری مساعدت و معاونت خدا و رسولش وجود داشته باشد آن کار جایز و روا می‌باشد).

٧- چنانچه مسجد قبا بر پایه‌ی تقوا بنا نهاده شده باشد، مسجد النبی صکه پیامبر با دستان مبارک خود آن را ساخته و خداوند آن را برای وی انتخاب نموده است به طریق اولی براساس تقوا بنا نهاده شده است.

۸- عملی که براساس اخلاص و پیروی از کتاب و سنت انجام شود براساس تقوا بنا نهاده شده است و صاحبش را به باغ‌های جاودان بهشت می‌رساند. و عملی که بر نیت پلید و براساس بدعت و گمراهی بنا نهاده شده باشد عملی است که شالوده آن بر لبه پرتگاه فروریخته‌ای قرار دارد که انجام دهنده آن به عمق جهنم سقوط می‌نماید و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند.

آیه‌ی ۱۱۱:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ١١١[التوبة: ۱۱۱]. «همانا خداوند از مؤمنان جان‌هایشان و اموالشان را به بهای آن‌که بهشت برای آنان باشد خریده است. در راه خدا پیکار می‌کنند، پس می‌کشند و کشته می‌شوند، این وعده‌ای است که در تورات و انجیل و قرآن بر او (خداوند، مقرر) است، و چه کسی از خدا به وعدۀ خود وفاکننده‌تر است؟! پس به معامله‌ای که کرده‌اید شاد باشید و این همان کامیابی بزرگ است».

خداوند خبری راستین و وعده‌ای حق را در رابطه با داد و ستدی بزرگ می‌دهد و آن این است که ﴿ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُمذات بزرگوارش از مومنان جان‌هایشان و مال‌هایشان را خریده است، پس جان و مال مومنان کالاست ﴿بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَبه بهای آن‌که بهشت برای آنان باشد، بهشتی که هرچند دل بخواهد و چشم از آن لذت ببرد، و شادی‌ها و خوبی‌های فراوان و حوریان زیبا و مسکن‌های زیبا در آن وجود دارد. کیفیت معامله و داد و ستد این‌گونه است که مومنان مال‌هایشان را در جهاد با دشمنان خدا و اعتلای حکم او و آشکار کردن دینش صرف می‌نمایند و جان‌شان را در این راه فدا می‌کنند، ﴿یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ فَیَقۡتُلُونَ وَیُقۡتَلُونَدر راه خدا جنگ می‌کنند، پس می‌کشند و کشته می‌شوند. پس این معامله و خرید و فروش از جانب خدا با انواع تاکیدها موکد شده است.

﴿وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِیلِ وَٱلۡقُرۡءَانِاین وعده‌ایست که در تورات و انجیل و قرآن آمده است که شریف‌ترین و بالاترین و کامل‌ترین کتاب‌ها هستند، و کامل‌ترین پیامبران اولوالعزم آنها را آورده‌اند. و همه این‌ها بر بیان این وعده راستین متفق‌اند. ﴿وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَیۡعِکُمُ ٱلَّذِی بَایَعۡتُم بِهِو چه کسی از خدا به وعده خود وفاکننده‌تر است؟ پس ای مومنانی که با خدا معامله کرده اید! به معامله خود شاد باشید، و برخی از شما برخی دیگر را مژده دهید و یکدیگر را بر انجام آن تحریک کنید. ﴿وَذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُو این کامیابی‌ای بزرگی است، که هیچ کامیابی بزرگ‌تر از آن وجود ندارد، چون ضامن سعادت همیشگی و نعمت جاودانگی و خشنودی خداست، که خشنودی خدا از نعمت‌های بهشت بسیار بزرگ‌تر است. و اگر می‌خواهی ارزش معامله را بشناسی بنگر که مشتری چه کسی است ؟ مشتری خداوند أاست، و به کالا بنگر که بزرگ‌ترین کالاهاست، و آن باغ‌های بهشت است. و به قیمتی که برای بدست آوردن آن صرف می‌شود بنگر و آن جان و مال است که برای انسان از همه چیز دوست داشتنی‌تر است. و این عقد معامله به دست چه کسی اجرا شده است، کسی که این معامله را اجرا کرده است برترین پیامبران است. و بنگر که در چه دفترهایی نوشته شده است، در کتاب‌های بزرگ خدا که بر برترین انسان‌ها نازل شده‌اند، و آن تورات و انجیل و قرآن است.

آیه‌ی ۱۱۲:

﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّٰٓئِحُونَ ٱلرَّٰکِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١١٢[التوبة: ۱۱۲].«(آنان) توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاسگزاران، گردندگان، نمازگزاران، دستور دهندگان به کار خوب و باز دارندگان از کار زشت و پاسداران حدود خدا هستند، و مؤمنان را مژده بده».

پرسشی که در اینجا به نظر می‌رسد این است که خداوند چه مومنانی را به وارد شدن به بهشت و بدست آوردن خوبی‌ها مژده داده‌است؟ پس فرمود: ﴿ٱلتَّٰٓئِبُونَآنان توبه کنندگانند. یعنی همواره و در همه اوقات از تمام گناهانشان توبه می‌کنند. ﴿ٱلۡعَٰبِدُونَپرستش‌گران که اطاعت او را از قبیل ادای واجبات و مستحبات در هر وقتی انجام می‌دهند. پس با انجام واجبات و مستحبات و ترک منکرات است که بنده پرستشگر می‌شود.

﴿ٱلۡحَٰمِدُونَسپاس‌گزاران، که خدا را در خوشی و ناخوشی و توانگری و تنگدستی سپاس می‌گویند، و به نعمت‌های ظاهری و باطنی که خداوند به آنان ارزانی نموده است اعتراف می‌نمایند، و با ذکر و یاد خدا در صبحگاهان و شامگاهان او را ستایش می‌کنند. ﴿ٱلسَّٰٓئِحُونَسیاحت به روزه تفسیر شده است، یعنی روزه داران، یا به معنی سیاحت و گردش برای طلب علم است. و به سیاحت و گردش قلب در دریای شناخت خدا و محبت او و انایت و بازگشتن نیز تفسیر شده است. و صحیح این است که سیاحت به معنی سفر به قصد انجام عبادت است، مانند سفر برای حج و عمره و جهاد، و طلب علم و برقرار داشتن پیوند خویشاوندی و امثال آن.

﴿ٱلرَّٰکِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَآنان که بسیار نماز می‌خوانند، نمازی که مشتمل بر رکوع و سجود است. ﴿ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِامرکنندگان به کار خوب. و همه‌ی واجبات و مستحبات در کار خوب داخل‌اند. ﴿وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنکَرِو بازدارندگان از کار زشت، و آن همه چیزهایی است که خدا و پیامبرش از آن نهی کرده‌اند. ﴿وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِو پاسداران حدود خدا، و آنها با یاد دادنِ آنچه که خدا بر پیامبرش نازل کرده است، و آنچه که در حیطه‌ی اوامر و نواهی و احکام داخل می‌باشد، و آنچه که در این حیطه داخل نیست از حیث انجام دادن و ترک نمودن پایبند هستند.

﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَو مومنان را مژده بده. نفرمود که آنها را به چه چیز مژده بده، تا همه آنچه از پاداش دنیا و دین و آخرت که به دنبال ایمان می‌آید فرا بگیرد. پس این مژده به هر مومنی خواهد رسید و آن را به دست خواهد آورد، ولی اندازه و کیفیت آن برحسب حالت مومنان و ضعف و قوت ایمان‌شان و میزان عمل آنها به مقتضای آن است.

آیه‌ی ۱۱۴-۱۱۳:

﴿مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَ وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ١١٣[التوبة: ۱۱۳].«پیامبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکان آمرزش بخواهند هر چند که خویشاوند باشند، پس از آن‌که برای‌شان روشن شد که آنان اهل دوزخ‌اند».

﴿وَمَا کَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِیمٞ١١٤[التوبة: ۱۱۴].«و طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش نبود مگر از روی وعده‌ای که به او داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری جست، بی‌گمان ابراهیم بسیار دست به دعا و بردبار و مهربان بود».

برای پیامبر و کسانی که به او ایمان دارند شایسته نیست که ﴿أَن یَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِکِینَبرای مشرکان، و کسانی که به خدا کفر ورزیده و همراه با خدا کسی دیگر را بندگی کرده‌اند، آمرزش بخواهند. ﴿وَلَوۡ کَانُوٓاْ أُوْلِی قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِهرچند که خویشاوند باشند، پس از آن‌که برای‌شان روشن شد که آنان اهل دوزخند.

زیرا آمرزش خواستن برای آنها در این حالت اشتباه است، و فایده‌ای برای آنان ندارد. پس شایسته نیست که پیامبر و مومنان برای مشرکان آمرزش بخواهند، چون اگر آنها بر شرک بمیرند یا دانسته شود که بر آن می‌میرند عذاب بر آنان واجب می‌گردد و برای همیشه در جهنم می‌مانند، و شفاعتِ شفاعت کنندگان برای آنان فایده‌ای ندارد، و طلبِ آمرزش برای آنها مفید واقع نخواهد شد. نیز پیامبر و کسانی که همراه او ایمان آورده‌اند باید خود را با خشنودی و خشم خدا همراه گردانند، و هرکس را که خدا دوست دارد دوست بدارند و با هرکس که دشمن خدا است دشمنی وزند و آمرزش خواستن آنها برای کسی که اهل دوزخ است با این اصل متضاد و مخالف است و آن را نقض می‌نماید.

و اگر ابراهیم ÷برای پدرش آمرزش خواست این ﴿عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآاز روی وعده‌ای بود که به او داده بود: ﴿سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا[مریم: ۴٧]. «برای تو از پروردگارم طلب آمرزش می‌نمایم، همانا او دعایم را می‌پذیرد». و این قبل از آن بود که سرانجام پدرش را بداند، و هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست و بر کفر خواهد مرد و موعظه و اندرز در او تأثیری ندارد، ﴿تَبَرَّأَ مِنۡهُبه جهت موافقت با پروردگارش و رعایت ادب در پیشگاه خدا، از وی بیزاری جست.

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَأَوَّٰهٌهمانا ابراهیم در همه کارهایش بسیار به‌سوی خدا باز می‌گشت و بسیار ذکر و دعا می‌کرد و آمرزش می‌خواست و زیاد توبه می‌نمود.

﴿حَلِیمٞو نسبت به مردم مهربان بود و از اشتباهات و لغزش‌هایی که نسبت به ا و داشتند گذشت می‌کرد. جهالت و نادانی جاهلان او را بر نمی‌آشفت و کسی که بر او جنایتی می‌کرد با او به مقابله به مثل بر نمی‌خواست. پدرش به ا و گفت: ﴿لَأَرۡجُمَنَّکَ[مریم:۴۶].تو را سنگسار خواهم کرد. و او به پدرش گفت: ﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓ[مریم: ۴٧].«سلام برتو، از پروردگارم برایت طلب آمرزش خواهم کرد». پس بر شما لازم است که به او اقتدا کنید. و در هر چیزی از آیین ابراهیم پیروی نمایید. ﴿إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَکَ[الممتحنة: ۴]. «جز سخن ابراهیم که به پدرش گفت: برای تو طلب آمرزش خواهم کرد». همانطور که خداوند شما را از آن و از دیگر امور آگاه ساخته است. بنابر این فرمود:

آیه‌ی ۱۱۶-۱۱۵:

﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌ١١٥[التوبة: ۱۱۵].«و خداوند هیچ وقت قومی را پس از آن‌که هدایت‌شان کرده است گمراه نمی‌سازد تا زمانی که آنچه را باید از آن بپرهیزند برای‌شان روشن نماید. بی‌گمان خداوند از هر چیزی آگاه است».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۚ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖ وَلَا نَصِیرٖ١١٦[التوبة: ۱۱۶].«همانا فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آن خداست، زنده می‌کند و می‌میراند، و جز خدا یاور و مددکاری برای شما نیست».

وقتی که خداوند هدایت را به قومی ارزانی نماید و آنها را به در پیش گرفتن راه راست دستور دهد، نعمت و احسان خویش را بر آنان کامل می‌گرداند، و همه آنچه را که به آن نیاز دارند برای آنان بیان می‌کند، پس آنان را گمراه باقی نمی‌گذارد، به گونه‌ای که امور دین‌شان را ندانند. و این دلیلی بر کمال رحمت اوست، و این‌که شریعت او همه اصول و فروع دین را که بندگان به آن نیاز دارند به طور کامل در بر دارد.

و احتمال دارد که منظور از آیۀ: ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُضِلَّ قَوۡمَۢا بَعۡدَ إِذۡ هَدَىٰهُمۡ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَاین باشد: خداوند هیچ وقت قومی را پس از آن‌که هدایت‌شان کرد گمراه نمی‌سازد تا زمانی که آنچه را باید از آن بپرهیزند برای‌شان روشن نماید، پس هرگاه آنچه را که باید از آن بپرهیزند برای‌شان بیان کرد ولی آنان تسلیم نشوند، به پاداش این‌که حق آشکار را رد کردند، خداوند آنان را گمراه می‌سازد. و معنی اول بهتر است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمٌو بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست. پس به خاطر کامل و فراگیر بودن آگاهی و دانایی‌اش، چیزهایی را به شما آموخت که نمی‌دانستید، و برای شما چیزهایی را بیان کرد که از آن بهره‌مند می‌شوید.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَهُۥ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُهمانا خداوند مالک آسمان‌ها و زمین است، و با زنده گرداندن و میراندن بندگانش، نیز با دیگر روش‌های الهی، (امور) آنان را تدبیر می‌نماید. پس وقتی که در تدبیر تقدیری او خللی وارد نمی‌شود چگونه در تدبیر دینی که متعلق به الوهیت اوست کاستی و خللی ایجاد می‌گردد و بندگانش را بیهوده رها می‌کند؟ یا آنها را گمراه و جاهل رها می‌سازد حال آن‌که از بزرگ‌ترین کارساز بندگان است؟!.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِن وَلِیّٖو جز خدا یاور و کارسازی ندارید که شما را سرپرستی نماید و منافع‌تان را تامین کند، ﴿وَلَا نَصِیرٖو مددکاری نیست که زیان‌ها را از شما دور کند.

آیه‌ی ۱۱۸-۱۱٧:

﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِیِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ١١٧[التوبة: ۱۱٧].«به درستی که خداوند توبۀ پیامبر و توبۀ مهاجرین و انصار را پذیرفت، آن‌هایی که در هنگام سختی از او پیروی کردند بعد از آن‌که نزدیک بود دل‌های گروهی از آنان منحصرف شود. سپس توبۀ آنان را پذیرفت. همانا او نسبت به آنان رئوف و مهربان است».

﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَیۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَیۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡ لِیَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِیمُ١١٨[التوبة: ۱۱۸].«و توبۀ آن سه کس را پذیرفت که بازمانده بودند تا آن‌که زمین با همۀ فراخی‌اش بر آنان تنگ شد و جان‌هایشان بر آنان تنگ آمد، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به‌سوی او نیست، آنگاه از آنان درگذشت تا توبه نمایند. بی‌گمان خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است».

خداوند متعال خبر می‌دهد که او از سرِ لطف و احسان خویش ﴿تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِیِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِینَ وَٱلۡأَنصَارِتوبه پیامبر ص توبه مهاجرین و انصارا را پذیرفت. پس، لغزشهای آنان را بخشید و نیکی‌ها را برای آنان فراوان نمود و آنان را به بالاترین مقامها رساند، و این به سبب انجام دادن کارهای مشکل و دشوار بود. بنابر این فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِآن‌هایی که برای پیکار با دشمنان در جنگ تبوک همراه با پیامبر حرکت کردند. جنگ تبوک در گرمای شدید. و به هنگامی روی داد که مسلمانان از نظر توشه و سواری و کثرت دشمنان و وجودِ عواملی که آنان را از جنگ باز می‌داشت در تنگنا قرار داشتند.

اما آنان از خداوند کمک گرفتند و این کار را انجام دادند، ﴿مِنۢ بَعۡدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٖ مِّنۡهُمۡبعد از آن‌که نزدیک بود دل‌هایشان دگرگون شود،و به نرفتن و نشستن گرایش یابد. اما خداوند آنان را ثابت قدم نمود و آنها را یاری کرد و بدانان نیرو بخشید. «زیغ قلب» یعنی منحرف شدن آن از راه راست، پس اگر انحراف در قوانین و شرائع آن باشد انحراف به اندازه قانونی خواهد بود که از آن منحرف شده یا در انجام آن کوتاهی ورزیده است، یا آن را به غیر از صورت شرعی انجام داده‌است.

﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡسپس توبه آنان را پذیرفت. ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِیمٞهمانا خداوند نسبت به آنان رئوف و مهربان است. و از جمله مهربانی او این است که توبه کردن را به آنان ارزانی نمود، و آن را از آنان پذیرفت و آنها را بر آن ثابت قدم کرد.

و همچنین خداوند ﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِینَ خُلِّفُواْتوبه آن سه کس را پذیرفت که از بیرون رفتن با مسلمین در آن جنگ بازماندند، و آن سه نفر کعب بن مالک و دو نفر از دوستانش بودند که داستان آنها در صحاح و سُنن آمده است. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَاتا این‌که بسیار اندوهگین شدند و ﴿ضَاقَتۡ عَلَیۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡزمین با همه فراخی‌اش بر آنان تنگ شد، ﴿وَضَاقَتۡ عَلَیۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡو جان‌هایشان بر آنان تنگ شد، جانی که برای آنها از هر چیزی عزیزتر بود. پس فضای گسترده بر آنان تنگ شد، و جان محبوبی که هیچ وقت انسان از آن به تنگ نمی‌اید بر آنها تنگ شد و این جیز به خاطر کاری پریشان‌کننده نیست که سختی و مشقت آن را نتوان تعبیر کرد، و این بدان خاطر بود که آنها خشنودی خدا و پیامبرش را بر هر چیزی ترجیح دادند. ﴿وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَیۡهِو از وضعیت و حال خود دانستند و یقین حاصل نمودند که جز خدا هیچ‌کس آنان را از سختی‌ها نجات نمی‌دهد، و نمی‌توان به هیچ کسی جز خداوند یکتا که شریکی ندارد پناه برد، پس رابطه و تعلق آنها با مخلوق قطع شد و خود را به پروردگارشان واگذار کردند و از خدا به‌سوی او فرار کردند. آنها حدودا پنجاه شب را در این سختی سپری کردند. ﴿ثُمَّ تَابَ عَلَیۡهِمۡسپس به آنان اجازه‌ی توبه داد و آنان را به انجام دادنش توفیق عطا کرد. ﴿لِیَتُوبُوٓاْۚتا توبه کنند، و توبه آنان را بپذیرد.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُهمانا خداوند بسیار توبه را می‌پذیرد و بخشیدن و آمرزیدن و در گذشتن او از لغزش‌ها و کوتاهی‌ها بسیار است. ﴿ٱلرَّحِیمُو مهربان است و رحمت فراوان او همواره و در هر وقت و زمانی بر بندگان فرود می‌آید، و امور دینی و دنیوی‌شان بر آن استوار است.

از این آیات بر می‌آید که پذیرفتن توبه بنده از سوی خدا بزرگ‌ترین هدف و بالاترین مقصد است، چون خداوند آخرین هدف بندگان خاص خویش را این قرار داده که توبه‌شان پذیرفته شود، و خداوند با پذیرفتن توبه بندگان خاص خود بر آنان منت می‌نهد، و این زمانی است که کارهایی را انجام دهند که خداوند آن را دوست دارد و می‌پسندد.

با تامل در این آیات، نیز در می‌یابیم که لطف خدا همواره قرین و همراه مومنان است و ایمان آنان را به هنگام سختی‌ها و مصیبت‌های پریشان‌کننده استوار و پابرجا می‌دارد. نیز از این آیات بر می‌آید عبادتی که بر نفس دشوار است فضیلت و ویژگی خاصی را دارد که دیگر عبادت‌ها دارای آن نیستند، و هر اندازه مشقت بیشتر باشد پاداش بزرگ‌تر خواهد بود. همچنین پذیرفتن توبه بنده از سوی خدا بر حسب پشیمانی و تاسف شدید اوست، و کسی که بر انجام گناه پروایی نداشته و هر گناهی را انجام دهد ناراحت نگردد، توبه او بدون اراده انجام شده و بی‌محتواست گرچه او گمان بردت که توبه‌اش پذیرفته شده است.

با اندیشه کردن در این آیات در می‌یابیم که علامت خیر و دور شدن سخنی از بنده این است که دل به طور کامل به خدا وابسته شود و از مخلوق ببّرد. از جمله لطف خداوند نسبت به این سه نفر این است که صفتی را برای آنان بر شمرد که برای آنها عیب و عار محسوب نمی‌شود. پس فرمود: «خُلِّفُوا» بازداشته شدند. فعل به صورت مجهول آمده و اشاره به این نکته است که مومنان آنان را پشت سر گذاشتند. یا به این معنی است که آنان به تاخیر افتاده بودند از کسانی که درباره‌ی قول یا رد کردن عذرشان حکم قطعی صادر شده بود. علت بازماندن آنان از شرکت در جنگ این نبود که آنان به خیر علاقمند نبودند. بنابر این فرمود: «تَخَلَّفُوا» از شرکت در جنگ تخلف ورزیدند و بازپس ماندند. نکته‌ای دیگری که از این آیات مستفاد می‌گردد این است که خداوند صداقت را به آنان ارزانی نمود. بنابر این دستور داد از آنان پیروی شود. پس فرمود:

آیه‌ی ۱۱٩:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِینَ١١٩[التوبة: ۱۱٩].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا بترسید و با راستگویان باشید».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْای کسانی که به پروردگار و به آنچه که خدا دستور داده است ایمان آورده اید! به مقتضای ایمان عمل کنید و آن رعایت تقوای الهی و پرهیز از چیزهایی است که خداوند از آن نهی کرده است.

﴿وَکُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِینَو با کسانی باشید که در گفتار و کردار و حالات‌شان راستگویند. کسانی که سخن و کردارشان راست است و حالات آنها جز بر راستی نبوده و خالی از تنبلی و سستی است و اهداف و نیات پلید ندارند. و حالات‌شان مشتمل بر اخلاص و نیت شایسته می‌باشد، زیرا راستی و صداقت انسان را به‌سوی نیکی هدایت می‌کند، و نیکی انسان را به بهشت می‌برد. خداوند متعال فرمود است: ﴿هَٰذَا یَوۡمُ یَنفَعُ ٱلصَّٰدِقِینَ صِدۡقُهُمۡ[المائدة: ۱۱٩]. «این روزی است که راستگویی ِ راستگویان به آنان فایده می‌دهد».

آیه‌ی ۱۲۱-۱۲۰:

﴿مَا کَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا یَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِۦۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ لَا یُصِیبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَا یَطَ‍ُٔونَ مَوۡطِئٗا یَغِیظُ ٱلۡکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّیۡلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١٢٠[التوبة: ۱۲۰]. «اهل مدینه و بادیه‌نشینان دوروبرِ آنان را نسزد که از پیامبر خدا جا بمانند و جان خود را از جان پیامبر دوست‌تر داشته باشند، زیرا هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی‌رسد و گامی به جلو بر نمی‌دارند که کافران را به خشم آورد، و به هیچ دشمنی دستبرد نمی‌زنند مگر آن‌که به واسطۀ آن برای‌شان کردار شایسته‌ای نوشته می‌شود. همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند».

﴿وَلَا یُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةٗ وَلَا یَقۡطَعُونَ وَادِیًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمۡ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢١[التوبة: ۱۲۱].«و هیچ خرجی، خواه اندک و خواه زیاد نمی‌کنند و هیچ سرزمینی را نمی‌پیمایند مگر این‌که برای‌شان نوشته می‌شود، تا خداوند نیکوترین آنچه می‌کردند به آنان پاداش دهد».

خداوند مهاجرین و انصار و بادیه نشینانی را که در اطراف مدینه بوده و مسلمان شده و اسلام‌شان را نیکو گردانده بودند تحریک می‌نماید و می‌فرماید: ﴿مَا کَانَ لِأَهۡلِ ٱلۡمَدِینَةِ وَمَنۡ حَوۡلَهُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِاهل مدینه و بادیه نشینان دوروبر آنان را نسزد که از پیامبر خدا باز بمانند. یعنی برای آنان شایسته و سزاوار نیست که این‌گونه باشند. ﴿وَلَا یَرۡغَبُواْ بِأَنفُسِهِمۡ عَن نَّفۡسِهِو برای این‌که باقی بمانند و راحت باشند جان‌هایشان را از جان عزیز و پاک پیامبر دوست‌تر داشته باشند. زیرا پیامبر مومنان را از خودشان عزیزتر می‌دارد، پس بر هر مسلمانی واجب است که جانش را فدای پیامبر ص نماید، و او را بر خویشتن مقدم بدارد. پس علامت بزرگداشت و تعظیم پیامبر ص و دوست داشتن او و ایمان کامل به وی این است که از او باز نماند.

سپس پاداشی را بیان کرد که انسان را به بیرون رفتن برای جهاد وادار می‌نماید. پس فرمود ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡاین بدان جهت است که مجاهدان راه خدا، ﴿لَا یُصِیبُهُمۡ ظَمَأٞ وَلَا نَصَبٞ وَلَا مَخۡمَصَةٞ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِهیچ تشنگی و رنج و خستگی و مشقت و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی‌رسد، ﴿وَلَا یَطَ‍ُٔونَ مَوۡطِئٗا یَغِیظُ ٱلۡکُفَّارَو همچنین گامی به جلو بر نمی‌دارند که کافران را به خشم آورد، از قبیل وارد شدن به شهرهایشان و چیره شدن بر سرزمین‌شان، ﴿وَلَا یَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّیۡلًاو به دشمنان دستبردی نمی‌زنند از قبیل پیروز شدن لشکر مسلمین یا به غنیمت گرفتن اموال کفار، ﴿إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌمگر آن‌که به واسطه آن برای‌شان کردار شایسته‌ای نوشته می‌شود، چون این‌ها آثاری هستند که از اعمال‌شان پدید می‌آید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَهمانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند، کسانی که مبادرت به انجام دستورات خدا کردند و حقوق خداوند و خلق او را که بر آنان بود به خوبی انجام دادند. پس این کارها آثار اعمال‌شان است.

سپس فرمود: ﴿وَلَا یُنفِقُونَ نَفَقَةٗ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةٗ وَلَا یَقۡطَعُونَ وَادِیًاو هیچ خرجی خواه اندک و خواه زیاد نمی‌کنند، و هیچ سرزمینی را در حرکت به‌سوی دشمن نمی‌پیمایند، ﴿إِلَّا کُتِبَ لَهُمۡ لِیَجۡزِیَهُمُ ٱللَّهُ أَحۡسَنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَمگر این‌که خداوند به واسطه آن، کار نیکویی برای‌شان می‌نویسد.

و از جملۀ این اعمال، همین کارها هستند اما به شرطی که آنها را مخلصانه انجام دهند و در آن خیرخواهی نمایند. در این آیات به شدت آدمی بر رفتن به جهاد در راه خدا، و این‌که به خاطر برخورداری از اجر الهی باید مشقات و سختی‌ها را در این راستا تحمل کند، تشویق و بیان شده است آثاری که بر عمل و رفتار بنده(ی مؤمن) مترتب می‌شود پاداش بزرگی برای وی در بر دارد.

آیه‌ی ۱۲۲:

﴿وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَحۡذَرُونَ١٢٢[التوبة: ۱۲۲].«و مؤمنان را نسزد که همه (برای جنگ با دشمنان) بیرون بروند، پس چرا از هر قوم و قبیله‌ای از آنان گروهی بیرون نمی‌روند تا (کسانی که بیرون نرفتند) در دین آگاهی پیدا کنند و قوم‌شان را (مجاهدین) ـ چرا به‌سوی قوم‌شان باز آیند ـ با اندوخته‌ی خود بیم دهند تا (با امتثال اوامر خدا و اجتناب از نواهی‌اش از عذاب او) دوری کنند».

خداوند متعال بندگانش را به انجام آنچه که برای آنان شایسته است آگاه نموده و می‌فرماید: ﴿وَمَا کَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةٗو مومنان را نسزد که همگی آنان برای پیکار با دشمن‌شان بروند، چون اگر همه آنان بیرون بروند این کار باعث ایجاد مشقت و سختی برای آنان می‌شود، و بسیاری از مصالح و منافع را از دست می‌دهند. ﴿فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن کُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡبلکه باید از هر شهر و از هر قوم و قبیله‌ای از آنان، ﴿طَآئِفَةٞگروهی برای جنگ بیرون روند که آن گروه کفایت امر کند و هدف با آن حاصل شود. سپس تذکر داد که ماندن گروهی از آنان مصلحت‌هایی را در بردارد که اگر خارج می‌شدند آن را از دست می‌دادند.پس فرمود: ﴿لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی ٱلدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَیۡهِمۡتا آنان که نشسته‌اند علم شرعی را بیاموزند و مفاهیم آن را یاد بگیرند و به اسرار آن آگاهی حاصل کنند و دیگران را بیاموزند و قوم‌شان را وقتی که به‌سوی آنان بازگردند بیم دهند.

در این آیه فضیلت علم ثابت می‌شود، خصوصا علوم دین و این‌که آگاهی یافتن از مسایل دین مهم‌ترین کار است و هرکس علمی آموخت بر اوست که آن را در میان بندگان منتشر نماید و آنها را نصیحت کند، زیرا انتشار علم از سوی عالم بخشی از برکت پاداش آن است که همواره رشد می‌کند.

اما اگر عالم فقط به خودش اکتفا نماید و با حکمت و پند نیکو مردم را به راه خدا دعوت نکند، و تعلیم جاهلان را ترک نماید، پس او برای مسلمین چه سودی دارد؟ و چه نتیجه‌ای از علمش به دست می‌آید؟ زیرا سرانجام می‌میرد و علم وی و ثمره‌اش هم می‌میرد و این نهایت محرومیت است برای کسی که خداوند به او علم داده و او را فهم و شعور بخشیده است.

همچنین در این آیه ارشاد لطیف و اشاره‌ی مهمی وجود دارد و آن این است که : باید مسلمانان برای هر مصلحتی از مصالح عمومی خودشان کسانی را آماده سازند تا تمام وقت خویش را به کار گرفته و با کوشش فراوان به انجام دادن آن مصلحت پرداخته و به چیزی دیگر نیاندیشند. تا منافع آنها تامین شود. و باید هدف نهایی همه آنان یکی باشد و آن تامین مصلحت دین و دنیایشان است، گرچه راه‌ها و شیوه‌ها مختلف و متعدد باشند، زیرا معقول است که روش و متدها مختلف باشد اما هدف همه آنان باید یک چیز باشد. و این جزو حکمت منافع و شامل در تمام امور است.

آیه‌ی ۱۲۳:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ ٱلۡکُفَّارِ وَلۡیَجِدُواْ فِیکُمۡ غِلۡظَةٗۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَ١٢٣[التوبة: ۱۲۳].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! با کسانی از کافران بجنگید که به شما نزدیک‌ترند و باید از شما درشتی و خشونت بیابند، و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است».

بعد از این‌که آنها را راهنمایی کرد که چه کسانی باید برای جنگ بیرون بروند، آنان را راهنمایی نمود که جنگ را با نزدیک‌ترین کافران آغاز کنند و در مقابل آنان خشونت و شدت و شجاعت و پایداری نشان دهند.

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِینَو بدانید که کمک خدا بر حسب پرهیزگاری شما می‌آید، پس به تقوای الهی پایبند باشید، آنگاه شما را کمک می‌کند و در مقابل دشمنانتان شما را یاری می‌نماید. و فرموده الهی ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ ٱلۡکُفَّارِیک امر کلی است و اگر مصلحت در این بود که با کافرانِ دور جنگ شود این حکم کلی تخصیص داده خواهد شد.

آیه‌ی ۱۲۶-۱۲۴:

﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ فَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِیمَٰنٗاۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَهُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَ١٢٤[التوبة: ۱۲۴]. «و هنگامی که سوره‌ای نازل می‌شود کسانی از آنان می‌گویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ اما (نازل شدن آن سوره) ایمان مؤمنان را می‌افزاید و آنان شادمان می‌گردند».

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡ وَمَاتُواْ وَهُمۡ کَٰفِرُونَ١٢٥[التوبة: ۱۲۵].«اما کسانی که در دل‌هایشان بیماری است بر پلیدی‌شان پلیدی می‌افزاید و در حال کفر می‌میرند».

﴿أَوَلَا یَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ یُفۡتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَیۡنِ ثُمَّ لَا یَتُوبُونَ وَلَا هُمۡ یَذَّکَّرُونَ١٢٦[التوبة: ۱۲۶].«آیا نمی‌بینند که در هر سال یک دو بار مورد آزمایش قرار می‌گیرند و توبه نمی‌کنند و پند نمی‌پذیرند».

خداوند متعال با بیان حالت منافقان و مومنان به هنگام نازل شدن قرآن و تفاوتی که هر دو گروه با یکدیگر دارند، می‌فرماید: ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞو هنگامی که سوره‌ای نازل شود که در آن امر و نهی باشد، و خداوند در آن از ذات بزرگوار خود و از امور پنهانی و ناپیدا خبر داده و به جهاد تحریک نماید، ﴿فَمِنۡهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمۡ زَادَتۡهُ هَٰذِهِۦٓ إِیمَٰنٗاکسانی از آنان می‌گویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزوده است؟ یعنی برای آنانی که ایمان آورده‌اند چنین سوالی به وجود می‌آید. خداوند متعال حالت پیش آمده را بیان داشته و می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ فَزَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗااما ایمان مومنان را می‌افزاید، آن را یاد می‌گیرند و می‌فهمند، و به آن اعتقاد پیدا می‌کنند و به آن عمل می‌کنند، و به انجام دادن کار خیر علاقمند می‌شوند، و از انجام کار بد دست بر می‌دارند.

﴿وَهُمۡ یَسۡتَبۡشِرُونَو برخی، برخی دیگر را مژده می‌دهند، چرا که خداوند آیاتی را به آنها ارزانی داشت، و به آنان توفیق داده است تا آن را بفهمند و به آن عمل نمایند. و این بر شرح سینه آنها برای پذیرش آیات خدا و آرامش دل‌هایشان و سرعت فرمانبرداری آنان دلالت می‌نماید.

﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞو اما کسانی که در دل‌هایشان شک و نفاق است ﴿فَزَادَتۡهُمۡ رِجۡسًا إِلَىٰ رِجۡسِهِمۡبر پلیدی‌شان می‌افزاید. یعنی بیماری و شک و تردیدشان را می‌افزاید، به خاطر این‌که به آن کفر ورزیدند و با آن مخالفت کردند و از آن روی گرداندند. بنابر این بیماری‌شان بیشتر شد و آنان را به هلاکت انداخت، ﴿وَبر دل‌هایشان مهر زده شد تا این‌که ﴿مَاتُواْ وَهُمۡ کَٰفِرُونَبا کافری بودند. و این سزایی است برای آنان، چون به آیات خدا کفر ورزیدند، و از پیامبرش سرپیچی کردند، و به کیفر آن خداوند تا روز قیامت نفاق را در دل‌هایشان قرار داد.

خداوند متعال آنان را به خاطر کفر و نفاقی که بر آن هستند سرزنش نموده و می‌فرماید: ﴿أَوَلَا یَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ یُفۡتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَیۡنِآیا نمی‌بینند که در هر سال یک یا دو بار به وسیله مصیبت‌ها و بیماری‌هایی که به آنان می‌رسد با اوامر مورد آزمایش قرار می‌گیرند. ﴿ثُمَّ لَا یَتُوبُونَو از شر و فسادی که بر آن هستند توبه نمی‌کنند، ﴿وَلَا هُمۡ یَذَّکَّرُونَو آنچه را که به سود آن‌هاست نمی‌پذیرند، و انجام نمی‌دهند و آنچه را که به زیان آن‌هاست ترک نمی‌کنند.

پس خداوند متعال طبق سنتی که در مورد سایر امت‌ها و ملت‌ها دارد، آنها را با خوشی‌ها و ناهمواریها و اوامر و نواهی آزمایش می‌نماید، تا به‌سوی او باز گردند. اما آنها توبه نمی‌کنند و پند نمی‌پذیرند.

و این آیات مبین آن هستند که ایمان کم و زیاد می‌گردد، و شایسته است که مومن ایمانش را مورد ارزیابی قرار دهد و مواظب آن باشد، و آن را تجدید نماید و رشد بدهد تا همواره ایمانش راه ترقی و تکامل را بپیماید.

آیه‌ی ۱۲٧:

﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍ هَلۡ یَرَىٰکُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚ صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَ١٢٧[التوبة: ۱۲٧].«و هرگاه سوره‌ای نازل شود برخی به برخی (دیگر) می‌نگرند که آیا کسی شما را می‌بیند؟ آنگاه بیرون می‌روند. و از آنجا که گروهی نادان و نفهم هستند خداوند دل‌هایشان را بگردانده است».

منافقان که می‌ترسیدند سوره‌ای در رابطه با آنها نازل شود و آنچه را که در دل‌هایشان است فاش کند، ﴿وَإِذَا مَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞهرگاه سوره‌ای نازل شود تا به آن ایمان بیاورند و به مضون و محتوای آن عمل کنند، ﴿نَّظَرَ بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٍبرخی به برخی دیگر می‌نگرند در حالی که تصمیم قطعی دارند که به آن عمل نکنند، و منتظر فرصت هستند تا از نگاه مومنان پنهان شوند، و می‌گویند: ﴿هَلۡ یَرَىٰکُم مِّنۡ أَحَدٖ ثُمَّ ٱنصَرَفُواْۚآیا کسی شما را می‌بیند؟ آنگاه دزدکی بیرون می‌روند، و در حالی که روی گردان هستند به عقب بر می‌گردند. پس خداوند آنها را با سزایی از نوع عمل‌شان مجازت نمود، و همانطور که از عمل کردن به آن سوره برگشتند.

﴿صَرَفَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمخداوند نیز دل‌هایشان را برگرداند. یعنی آن را از حق بازداشت و خوار نمود. ﴿بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَچرا که آنان گروهی نادان ونفهم هستند و دانش و علمی نافع به دست نیاورده‌اند، زیرا اگر آنان فهم و شعوری داشتند، وقتی که سوره‌ای نازل می‌شد به آن ایمان می‌آوردند و از فرمان آن اطاعت می‌کردند. منظور بیان شدّت ِ نفرت آنها از جهاد و دیگر شرایع و قوانین ایمان است. همانطور که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡکَمَةٞ وَذُکِرَ فِیهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَیۡتَ ٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ یَنظُرُونَ إِلَیۡکَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِیِّ عَلَیۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ[محمد: ۲۰]. «پس هرگاه سوره‌ای صریح نازل می‌شد و در آن از جنگ سخن به میان می‌آمد، می‌بینی کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست، همچون کسی که به حال بیهوشی مرگ رسیده است به تو می‌نگرد».

آیه‌ی ۱۲٩-۱۲۸:

﴿لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِیصٌ عَلَیۡکُم بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ١٢٨[التوبة: ۱۲۸].«بی‌گمان پیامبری از خودتان به‌سوی شما آمده است. رنج و مصیبتی که به شما برسد بر او گران و دشوار می‌آید، به شما علاقه‌مند است، و نسبت به مؤمنان دارای لطف فراوان، و بسیار مهربان است».

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ١٢٩[التوبة: ۱۲٩].«پس اگر روی گردان شوند، بگو: خدا مرا کافی و بسنده است. هیچ معبود به حقی جز او نیست بر او توکل نموده‌ام و او پروردگار عرش بزرگ است».

خداوند متعال نعمت خود را بر بندگان مومنش یادآور می‌شود مبنی بر این‌که پیامبر امّی را در میان آنان مبعوث گرداند، پیامبری که حالت او را می‌دانند و می‌توانند از او فرا بگیرند، و از فرمان بردن از او دچار مشقت نمی‌شوند، و او برای آنان بسیار خیرخواه است و در راستای تامین منافع‌شان تلاش می‌نماید.

﴿عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡو آنچه بر شما سخت باشد و شما را رنجور کند بر او گران و دشوار می‌آید. ﴿حَرِیصٌ عَلَیۡکُمو به شما علاقمند است، پس خیر و صلاح شما را می‌خواهد، و به اندازه توان خود برای رساندن خیر به شما تلاش می‌نماید، و برای هدایت شما می‌کوشد، و شر را از شما دور می‌کند، و به اندازه توان خود برای رهانیدن شما از شر و بدی تلاش می‌نماید. ﴿بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞو بسیار مهربان است، یعنی بسیار زیاد نسبت به مومنان مهربان است، حتی از پدر و مادرشان نسبت به آنان مهربان‌تر است. بنابر این حق او بر سایر حقوق مقدم است و بر امت واجب است که به او ایمان بیاورند، و او را تعظیم و احترام و یاری کنند. ﴿فَإِنپس اگر ایمان آوردند برای‌شان بهتر است و توفیق یافته‌اند، و اگر ﴿تَوَلَّوۡاْاز ایمان آوردن و عمل کردن روی گرداندند، تو به راه و به دعوت خویش همچنان ادامه بده و بگو: ﴿حَسۡبِیَ ٱللَّهُخدا در همه چیز مرا کافی و بسنده است، ﴿لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَهیچ معبود بر حقی جز او وجود ندارد، ﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُو برای جلب منافع و دفع مفاسد به او اعتماد نموده و توکل کرده‌ام. ﴿وَهُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِو او پروردگار عرش بزرگ است، که بزرگ‌ترین مخلوقات می‌باشد. پس وقتی‌که او پروردگار عرش بزرگ است و عرش او همه مخلوقات را در برگرفته است، به طریق اولی پروردگار دیگر مخلوقاتی است که از عرش کوچک‌ترند.

پایان تفسیر سوره‌ی توبه

[۶] و چیزی که خداوند آن را نداند، وجود ندارد، چرا که هچی چیز از امور بندگان بر او پوشیده نمی‌ماند، و او به تمام آنچه که انجام می‌دهند آگاه است. [٧] معروف است که وقتی به طور مطلق از آب دادن حاجیان نام برده شود منظور آب زمزم است. [۸] اموالی را که با رنج و زحمت به دست می‌آید به طور ویژه بیان کرد، چون چنین مال‌هایی برای صاحبش ارزشمندتر و صاحبان آن بیشتر به آن علاقه دارند. اما کسانی که بدون خستگی و تلاش اموال فراوانی را به دست می‌آوردند چنین نیستند. [٩] تعداد زیادی از علمای حدیث، این حدیث را ضعیف دانسته‌اند.

تفسیر سوره‌ی انفال


مدنی و ٧۵ آیه است.

آیه‌ی ۴-۱:

﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِۖ قُلِ ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَیۡنِکُمۡۖ وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ١[الأنفال: ۱].«ترا از غنایم جنگی می‌پرسند، بگو: غنیمت‌ها از آنِ خدا و پیامبر است، پس، از خدا بترسید و میان خود صلح و صفا بیاورید، و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، اگر شما مؤمن هستید».

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢[الأنفال: ۲].«مؤمنان تنها کسانی‌اند که هرگاه خدا یاد شود دل‌هایشان هراسان می‌گردد، و وقتی که آیات خدا بر آنان خوانده شود ایمان‌شان افزوده می‌شود بر پروردگارشان توکل می‌کنند».

﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣[الأنفال: ۳].«کسانی که نماز را برپا می‌دارند، و از آنچه به ایشان روزی داده‌ایم، می‌بخشند».

﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٤[الأنفال: ۴].«ایشان واقعاً مؤمن هستند، و نزد پروردگارشان دارای درجاتی عالی، و آمرزش، و روزی پاک و فراوان می‌باشند».

انفال غنایمی است که خداوند از اموال کافران نصیب این امت می‌گرداند، و این آیات در مورد داستان جنگ بدر و اولین غنیمت بزرگی که از اموال مشرکان نصیب مسلمانان گردید، نازل شد، پس میان بعضی از مسلمانان در مورد آن اختلاف افتاد، بنابر این در مورد آن از پیامبر ص پرسیدند، پس خداوند این آیات را نازل کرد: ﴿یَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡأَنفَالِای پیامبر! از تو درباره غنایم جنگی می‌پرسند، چگونه و بر چه کسانی تقسیم می‌شود؟ ﴿قُلِبه آنان بگو: ﴿ٱلۡأَنفَالُ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِغنایم جنگی از آن خدا و پیامبر است، و آن را هر کجا که بخواهند، می‌گذارند، و شما نمی‌توانید نسبت به حکم خدا و پیامبرش اعتراض بکنید، بلکه بر شما لازم است که حکم و داوری خدا و پیامبرش را گردن نهید و به آن خشنود، و تسلیم فرمان آنان باشید. و این در فرموده الهی داخل است که می‌فرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَبا اطاعت کردن از دستورات خدا و پرهیز کردن از نواهی او، از خدا بترسید، و پرهیزگاری پیشه کنید، ﴿وَأَصۡلِحُواْ ذَاتَ بَیۡنِکُمۡو اختلاف و قطع رابطه و پشت کردن به یکدیگر را که در میان شما است با دوستی و ارتباط برقرار نمودن با یکدیگر اصلاح کنید. پس، از این طریق متحد می‌شوید، و دشمنی و اختلاف و کشمکشی که به سبب قطع رابطه میان شما به وجود آمده است از بین می‌رود.

و نیک رفتاری با آنان و گذشت از بد رفتاران‌شان از مصادیق «اصلاح ذات البین» است. و از این طریق بسیاری از کینه‌ها و قهرها از بین می‌رود. و فرمانی که همه این مسایل را در بر می‌گیرد فرموده الهی است که می‌فرماید ﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَو از خدا و پیامبرش اطاعت کنید اگر شما مومنان هستید. زیرا ایمان آوردن، مردم را به اطاعت از خدا و پیامبرش فرا می‌خواند، همان‌طور کسی که از خدا و پیامبرش اطاعت نکند، مومن به حساب نمی‌آید، و هرکس که به طور ناقص از فرمان خدا و پیامبر اطاعت کند، ایمانش ناقص است.

و از آنجا که ایمان بر دو نوع است: ایمان کامل که ستایش و تمجید خدا و موفقیت و رستگاری کامل را به دنبال دارد، و ایمانی که در مرتبه‌ای پایین‌تر قرار دارد، ایمان کامل را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَهمانا مومنان. الف و لام برای استغراق است و تمام مسائل مربوط به ایمان را در بر می‌گیرد.

﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡکسانی هستند که وقتی خدا یاد شود، دل‌هایشان می‌هراسد، پس ترس از خداوند باعث می‌شود تا از آنچه پروردگار حرام نموده است دست بردارند، زیرا بزرگ‌ترین علامت ترس از خدا این است که آدمی را از گناه باز دارد. ﴿وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗاو هنگامی که آیات خدا بر آنان خوانده شود بر ایمان‌شان بیفزاید، و این بدان جهت است که آنان به آن گوش فرا می‌دهند و در آن می‌اندیشند، و به هنگام تلاوت آن حضور قلب دارند. پس در این هنگام ایمان‌شان افزوده می‌شود، زیرا اندیشیدن از اعمال قلب است و این امر باعث می‌شود معانی و مفاهیمی را که نمی‌دانستند برای‌شان روشن شود، و آنچه را که فراموش کرده‌اند به یاد آورند، و دل‌هایشان به خیر و نیکی علاقمند شود، و به کرامت و بخشش پروردگارشان مشتاق و راغب گردند و از عقوبت او بهراسند، و از گناه و منکرات باز آیند، و همه این‌ها باعث می‌شود تا بر ایمان‌شان افزوده شود.

﴿وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَیعنی برای جلب منافع و دور شدن زیان‌های دینی و دنیوی‌شان بر پروردگار خویش که هیچ شریکی ندارد تکیه می‌نمایند. و به وی اعتماد کامل دارند که این کارها را برای آنان انجام خواهد داد. توکل سبب موفقیت در هر کاری است، پس هیچ کاری جز با توکل انجام نمی‌شود و کامل نمی‌گردد.

﴿ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰةَکسانی که نمازهای فرض و نفل را همراه با اعمال ظاهری و باطنی از قبیل حضور قلب در نماز که روح و مغز نماز است برپا می‌دارند. ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَو از آنچه که به ایشان روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند. انفاقاتی که بر آنان واجب است، از قبیل زکات و کفاره‌ها و مخارج زنان و خویشاوندان و بردگان را می‌پردازند، و انفاق و بخشش‌هایی را نیز که مستحب است مانند دادن صدقات انجام می‌دهند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَکسانی که به این اوصاف متصف هستند، ﴿هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗامومنان واقعی و حقیقی هستند، چون آنها اسلام و ایمان و اعمال باطنی و ظاهری و علم و عمل و ادای حقوق خدا و بندگانش را دارند. و خداوند اعمال قلبی را مقدم نمود، چون اعمال قلبی اصل و اساس اعمال جوارح، و بهتر از آن است. از اینجا چنین نتیجه می‌گیریم که ایمان زیاد وکم می‌شود، سپ با انجام دادن طاعات و عبادات بر آن افزوده می‌گردد، و با انجام دادن گناه و معصیت کم می‌شود. و شایسته است که بنده به ایمانش رسیدگی نماید و زمینه رشد و شکوفایی آن را فراهم سازد.

و مهم‌ترین چیزی که باعث رشد و ترقی ایمان می‌گردد اندیشیدن در کتاب خدا و فکر کردن در معانی آن است. سپس خداوند پاداش مومنان واقعی را بیان کرد و فرمود: ﴿لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡآنان برحسب علو اعمال‌شان دارای مقام و درجات عالی می‌باشند. ﴿وَمَغۡفِرَةٞو دارای آمرزش گناهانشان، ﴿وَرِزۡقٞ کَرِیمٞو روزی پاک هستند. روزی پاک همان چیزی است که خداوند در بهشت برای آنان آماده کرده و هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این بیان‌گر آن است که هرکس در ایمان و اعتقادش به مقام این مومنان نرسد، هرچند به بهشت هم راه یابد از بخشش کامل خداوند که به آنان ارزانی داشته است برخوردار نخواهد شد.

آیه‌ی ۸-۵:

﴿کَمَآ أَخۡرَجَکَ رَبُّکَ مِنۢ بَیۡتِکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقٗا مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ لَکَٰرِهُونَ٥[الأنفال: ۵].«همانطور که پروردگارت تو را از خانه‌ات به حق بیرون کرد، و همانا دسته‌ای از مؤمنان سخت ناخشنود بودند».

﴿یُجَٰدِلُونَکَ فِی ٱلۡحَقِّ بَعۡدَ مَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى ٱلۡمَوۡتِ وَهُمۡ یَنظُرُونَ٦[الأنفال: ۶].«پس از آن که حق روشن شد در رابطه با آن با تو مجادله می‌کنند. گویی به‌سوی مرگ رانده می‌شوند، و آنها (به آن) می‌نگرند».

﴿وَإِذۡ یَعِدُکُمُ ٱللَّهُ إِحۡدَى ٱلطَّآئِفَتَیۡنِ أَنَّهَا لَکُمۡ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیۡرَ ذَاتِ ٱلشَّوۡکَةِ تَکُونُ لَکُمۡ وَیُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُحِقَّ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَیَقۡطَعَ دَابِرَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٧[الأنفال: ٧].«و به یاد آوردید آنگاه که خداوند به شما وعده داد یکی از دو دسته (کاروان تجارتی قریش) از آن شماست و بر آن پیروز می‌شوید، و شما دوست داشتید که دسته‌ای نصیب شما گردد که قدرت (و سلاح) ندارد، و(لی) خداوند می‌خواهد که حق را با سخنانش آشکار و استوار بگرداند و کافران را ریشه‌کن سازد».

﴿لِیُحِقَّ ٱلۡحَقَّ وَیُبۡطِلَ ٱلۡبَٰطِلَ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨[الأنفال: ۸].«تا حق ظاهر و ثابت گردد و باطل نابود شود، گرچه مجرمان خشنود نباشند».

خداوند متعال پیش از بیان این غزوه مبارک و بزرگ، صفت‌هایی را بیان کرد که مومنان باید از آن برخوردار باشند، زیرا هر کس به آن صفات متصف گردد وضعیت او سامان یافته، و اعمال او اصلاح می‌گردد، که یکی از بزرگ‌ترین آن جهاد در راه خداست. پس همان‌طور که ایمان‌شان ایمان حقیقی بود و پاداش‌شان نیز پاداش حقیقی است که خداوند به آنان وعده داده‌است. به همان شیوه خداوند پیامبرش ص را از خانه‌اش بیرون آورد تا با مشرکین در بدر روبرو شود، و اصلا به ذهن مومنان نمی‌رسید که در این بیرون رفتنشان میان آنان و دشمن‌شان جنگی رخ دهد. پس وقتی که برای آنان روشن شد که جنگ به وقوع خواهد پیوست، برخی از مومنان با پیامبر در این مورد مجادله نمودند، و رویارویی با دشمن را نپسندیدند، گویی به‌سوی مرگ رانده می‌شوند و ایشان (به آن) نگاه می‌کنند.

حال آن‌که شایسته نبود این‌گونه موضعگیری کنند، به خصوص پس از این‌که برای آنان روشن گردید که بیرون رفتن آنان حق بوده و خداوند به آن فرمان داده، و آن را پسندیده است. پس در چنین موضوعی، مجالی برای جدال و بحث نیست، زیرا مجادله جایز است که حق مشتبه و مسئله مبهم باشد. اما وقتی که موضوع واضح وروشن گردید، جز تن دادن و تسلیم شدن راهی وجود ندارد. این در حالی است که بسیاری از مومنان به مجادله و بحث نپرداختند، و روبرو شدن با دشمن را ناپسند ندانستند، و کسانی که خداوند آنها را سرزنش نمود به شدت برای جهاد با کفار سرتسلیم فرود آوردند، و خداوند آنان را ثابت قدم و استوار گرداند، و برای آنان اسبابی فراهم نمود که با آن دل‌هایشان اطمینان یافت، که برخی از آن اسباب بیان خواهد شد.

در اصل آنان به این منظور بیرون رفتند تا به کاروان بزرگ قریش که «ابوسفیان بن حرب» آن را به شام برده بود حمله ور شوند. وقتی که شنیدند کاروان از شام برگشته است، پیامبر ص اعلام حرکت نمود، پس حدود سیصد و ده نف در رکات پیامبر حرکت نمودند. هفتاد شتر همراه آنان بود که به نوبت سوار می‌شدند، و کالاهایشان را بر این شترها حمل می‌نمودند.

قریش از جریان آگاه شد، و برای دفاع از کاروان خود سپاهی زیاد همراه با اسلحه و تجهیزات فراوان و اسبان و مردان جنگی که شمارشان نزدیک به هزار نفر بود، فراهم نمود، و به‌سوی بدر حرکت کردند. پس خداوند به مومنان وعده پیروزی بر یکی از دو دسته را داد، یا بر کاروان پیروز می‌شوند، یا بر لشکر جنگی. پس مومنان دوست داشتند با کاروان روبرو شوند، چون فقیر و محتاج بودند، و کاروان نیرو و قدرت چندانی نداشت، اما خداوند برخلاف آنچه آنها دوست داشتند، اراده کرد و چیزی دیگر والاتر و بلندتر از آنچه که دوست داشتند، برای آنان اراده کرد.

خداوند خواست تا آنها بر لشکر جنگی پیروز شوند که بزرگان و سران قریش در آن بودند، ﴿وَیُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُحِقَّ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِو خداوند می‌خواست تا حق را با سخنانش آشکار و استوار بگرداند، و اهل حق را پیروز نماید. ﴿وَیَقۡطَعَ دَابِرَ ٱلۡکَٰفِرِینَو اهل باطل را ریشه کن و نابود کند، و در زمینه یاری کردن حق و هدایت از آن، چیزی را به بندگانش نشان بدهد که به ذهنشان خطور نکرده بود. ﴿لِیُحِقَّ ٱلۡحَقَّتا حق را به وسیله شواهد و دلایلی که بر صحت راستی آن دلالت می‌نماید، آشکار گرداند، ﴿وَیُبۡطِلَ ٱلۡبَٰطِلَو باطل را به وسیله دلایل و شواهدی که بر باطل بودن آن اقامه می‌گردد، باطل و نابود نماید. ﴿وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَگرچه مجرمان نپسندند، خداوند به آنان توجهی نمی‌نماید.

آیه‌ی ۱۴-٩:

﴿إِذۡ تَسۡتَغِیثُونَ رَبَّکُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَکُمۡ أَنِّی مُمِدُّکُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ مُرۡدِفِینَ٩[الأنفال: ٩].«(به یاد آورید) زمانی را که از پروردگارتان طلب یاری و کمک نمودید، و او درخواست شما را پذیرفت که: من شما را با هزار فرشته که پشت سر یکدیگر قرار دارند، یاری می‌دهم».

﴿وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ إِلَّا بُشۡرَىٰ وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُکُمۡۚ وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ١٠[الأنفال: ۱۰].«و این (وعده) را خداوند جز مژده‌ای برای شما قرار نداد، و تا دل‌هایتان آرام بگیرد، و پیروزی جز از جانب خدا نیست، همانا خداوند توانا (و) با حکمت است».

﴿إِذۡ یُغَشِّیکُمُ ٱلنُّعَاسَ أَمَنَةٗ مِّنۡهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ لِّیُطَهِّرَکُم بِهِۦ وَیُذۡهِبَ عَنکُمۡ رِجۡزَ ٱلشَّیۡطَٰنِ وَلِیَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمۡ وَیُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ١١[الأنفال: ۱۱].«(و به یاد آورید) زمانی را که خواب سبکی را بر شما افکند، تا باعث امنیت و آرامش از جانب خدا بگردد، و از آسمان بر شما آب باراند تا شما را با آن پاک بگرداند و پلیدی شیطان را از شما دور سازد، و دل‌هایتان را ثابت بگرداند، و گام‌هایتان را استوار سازد».

﴿إِذۡ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ أَنِّی مَعَکُمۡ فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۚ سَأُلۡقِی فِی قُلُوبِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَ فَٱضۡرِبُواْ فَوۡقَ ٱلۡأَعۡنَاقِ وَٱضۡرِبُواْ مِنۡهُمۡ کُلَّ بَنَانٖ١٢[الأنفال: ۱۲].«(و به یاد آورید) زمانی را که پروردگارت به فرشتگان وحی نمود که من با شما هستم، پس مؤمنان را ثابت قدم دارید. در دلِ کسانی که کفر ورزیده‌اند ترس می‌اندازم، پس سرهایشان را بزنید، و دست‌هایشان را بُبرّید».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ وَمَن یُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ١٣[الأنفال: ۱۳].«این بدان سبب است که آنان با خدا و پیامبرش به ستیز برخاستند، و هرکس با خدا و پیامبرش ستیز کنید همانا خداوند سخت کیفر است».

﴿ذَٰلِکُمۡ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابَ ٱلنَّارِ١٤[الأنفال: ۱۴].«این را بچشید و برای کافران عذاب جهنم است».

نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که زمانِ رویارویی شما با دشمنتان نزدیک شد، و از پروردگارتان طلب کردید تا شما را کمک کند، ﴿فَٱسۡتَجَابَ لَکُمۡپس خواسته شما را اجابت کرد، و به چند روش شما را یاری داد: یکی این‌که ﴿بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ مُرۡدِفِینَبا هزار فرشته پیاپی به شما کمک کرد. ﴿وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُو خداوند فرستادن فرشتگان را، ﴿إِلَّا بُشۡرَىٰتنها مژده‌ای برای شما گرداند تا بدان خوشحال شوید، ﴿وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُکُمۡو تا دل‌هایتان آرام گیرد، پس پیروزی و کمک در دست خداست و به فراوانی لشکر و تجهیزات نیست. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌهمانا خداوند تواناست، هیچ‌کس او را شکست نمی‌دهد، بلکه او قهار است، و کسانی را که در تعداد افراد و تجهیزات بسیار زیاد بودند خوار و ذلیل گردانید. ﴿حَکِیمٌبا حکمت است، و امور را به اسباب آن منوط نموده، و هرچیزی را در جای خود قرار داده‌است. از جمله کمک خدا به شما و اجابت دعایتان این بود که خواب سبکی بر شما افکند، ﴿إِذۡ یُغَشِّیکُمُکه شما را پوشاند و ترس و هراسی را که در دل‌هایتان بود از بین برد، و ﴿س﴿أَمَنَةٗو مایه امنیت شما شد، و علامت پیروزی و آسایش خاطر گردید. و از آن جمله این که از آسمان بر شما بارانی بباراند تا شما را از ناپاکی و آلودگی پاک بگرداند. و تا شما را از وسوسه‌های شیطان و پلیدی آن پاک نماید. ﴿وَلِیَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِکُمۡیعنی و تا دل‌هایتان را استوار بگرداند، چرا که استواری قلب مبنای استواری بدن است، ﴿وَیُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَو گام‌هایتان را بدان استوار و محکم بگرداند. به درستی که زمین نرم و تُرد بود، و هنگامی که باران بر آن نازل شد سفت و محکم گردید و موجبات استواری گام‌ها را فراهم کرد.

و از آن جمله این بود که خداوند به فرشتگان وحی کرد، ﴿أَنِّی مَعَکُمۡکه کمک و تایید و یاری من با شما است، ﴿فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۚپس ثبات را در دل‌های مومنان بیاندازید، و شجاعت، و جرات بر دشمنان را به آنان القا کنید، و آنان را بر جهاد در راه خدا و فضیلت آن راهنمایی و تشویق نمایید. ﴿سَأُلۡقِی فِی قُلُوبِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَبه زودی در دل کافران ترس خواهم انداخت، به گونه‌ای که همچون بزرگ‌ترین نیرو و لشگر بر آنان بتازد. زیرا بزرگ‌ترین نیرو و لشگر بر آنان بتازد. زیرا خداوند وقتی که مومنان را ثابت قدم می‌گرداند و در دل‌های کافران ترس بیاندازد، نمی‌توانند مقاومت کنند، و خداوند مومنان را بر آنها غالب و چیره می‌نماید.

﴿فَٱضۡرِبُواْ فَوۡقَ ٱلۡأَعۡنَاقِپس گردن‌هایشان را بزنید. ﴿وَٱضۡرِبُواْ مِنۡهُمۡ کُلَّ بَنَانٖو تمامی مفاصل آن را بزنید. این یا خطاب به فرشتگان است که خداوند به آنها وحی کرد مومنان را تقویت کنند، پس این مبین آن است که فرشتگان خودشان به طور مستقیم در جنگ بدر جنگیده‌اند، و یا خطاب به مومنان است که خداوند آنها را تحریک می‌نماید و به آنان می‌آموزد که چگونه با مشرکان بجنگند و می‌آموزد که چگونه با مشرکان بجنگند و به آنان رحم نکنند. ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُاین بدان سبب است که آنها با خدا و پیامبرش مخالفت کردند، و دشمنی ورزیدند. ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِو هرکس با خدا و پیامبرش ستیز کند پس همانا خداوند سخت کیفر است. و از جمله کیفر و عذاب او این است که دوستانش را بر دشمنانش مسلّط و چیره می‌گرداند، و دشمنانش را به دست دوستانش به کشتن میدهد.

﴿ذَٰلِکُمۡاین عذاب مذکور را ﴿فَذُوقُوهُبچشید، ای کسانی که با خدا و پیامبرش مبارزه می‌کنید! و این عذاب شما در دنیاست. ﴿وَأَنَّ لِلۡکَٰفِرِینَ عَذَابَ ٱلنَّارِو برای کافرن عذاب جهنم نیز خواهد بود.

در این داستان مواردی از نشانه‌های بزرگ خداوند نهفته است که دلالت می‌نماید آنچه محمد ص آورده است حق می‌باشد.

یکی این‌که خداوند به آنها وعده داد و به وعده‌اش وفا نمود. و یکی این‌که خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ کَانَ لَکُمۡ ءَایَةٞ فِی فِئَتَیۡنِ ٱلۡتَقَتَاۖ فِئَةٞ تُقَٰتِلُ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَأُخۡرَىٰ کَافِرَةٞ یَرَوۡنَهُم مِّثۡلَیۡهِمۡ رَأۡیَ ٱلۡعَیۡنِ[آل عمران: ۱۳]. «قطعا در برخورد میان دو گروه، برای شما نشانه‌ای بود، گروهی در راه خدا می‌جنگیدند و گروهی دیگر کافر بودند که آنان (مومنان) را به چشم سر، دو برابر خود می‌دیدند».

و دیگر این‌که، زمانی که مومنان از خدا کمک خواستند، خداوند دعای آنها را پذیرفت. و این بیان‌گر اعتنا و توجه خداوند به بندگان مومن، و فراهم کردن اسبابی است که به وسیله آن ایمان‌شان پابرجا و قدم‌هایشان استوار گردید، و بدی و وسوسه‌های شیطانی را از آنان دور کرد. و از جمله الطاف خداوند نسبت به بندگانش این بود که اطاعت خویش را به وسیله‌ی اسباب داخلی و خارجی بر آنان آسان نمود.

آیه‌ی ۱۶-۱۵:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ١٥[الأنفال: ۱۵].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه که با لشکر کافران روبرو شدید پس به آنان پشت ننمایید و فرار نکنید».

﴿وَمَن یُوَلِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ١٦[الأنفال: ۱۶].«و هر کس در این روز به آنان پشت کند، و فرار نماید ـ مگر کسی که (هدفش) کناره‌گیری برای نبردی (تازه) یا پیوستن به دسته‌ای (دیگر از همرزمانش) باشد ـ گرفتار خشم خدا می‌شود، و جایگاهش جهنم است، و چه بد سرنوشتی است!».

خداوند متعال بندگان مومنش را به داشتن شجاعت و جسارت ایمانی و قوت در برپا داشتن فرمان او، و تلاش برای جلب اسباب تقویت دل‌ها و بدن‌ها فرمان داده‌است، و آنان را از فرار کردن به هنگام رویارویی با دشمن نهی کرده و می‌فرمای: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ زَحۡفٗاای کسانی که ایمان آورده اید! زمانی که در جبهه جنگ با انبوه مردان جنگی روبرو شدید، ﴿فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَپس به آنان پشت نکنید، بلکه در پیکار با آنها ثابت قدم باشید، و در برابر سختی‌های این کار شکیبایی ورزید، زیرا این امر باعث نصرت و پیروزی در دین خدا و قوت قلبهای مومنان و ترس و وحشت کافران می‌شود.

﴿وَمَن یُوَلِّهِمۡ یَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَیِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَو هر کس در آن روز به آنان پشت نماید ـ مگر به منظور تغییر تاکتیک جنگی یا پیوستن به دسته‌ای دیگر از همرزمانش ـ به خشم خدا گرفتار می‌شود، و جایگاه او جهنم است، و چه بد سرنوشتی است جهنم! این دلالت می‌نماید که فرار کردن در مقابل دشمن ـ به هنگام روبرو شدن و یورش بردن ـ بدون عذر یکی از گناهان کبیره است. احادیث صحیحی نیز در این مورد وارد شده است. در اینجا برای چنین اشخاصی به صراحت تهدید شدیدی بیان شده است. و مفهوم آیه این است کسی که به قصد جنگ این سو و آن سو برود تا بهتر بتواند بجنگد و بیشتر به دشمن ضربه بزند اشکالی ندارد، چون او به قصد فرار به دشمن پشت نکرده است، بلکه به خاطر این به دشمن پشت نموده تا بر آن پیروز بگردد، و یا از جایی دیگر یورش ببرد و دشمن را غافلگیر کند. و یا این‌که بخواهد او را فریب دهد، دیگر تاکتیک‌هایی که جنگجویان از آن استفاده می‌کنند. نیز پشت کردن به دشمن به منظور پیوستن به دسته‌ای دیگر از همرزمان و یاری کردن آنان جایز است.

اگر آن دسته در لشکر وی بود پس روشن است، و اگر دسته‌ای که او می‌خواهد به آن بپیوندد درغیر از محل معرکه بود، مانند این‌که مسلمین در برابر کافران شکست بخورند، و به شهری از شهرهای مسلمین پناه ببرند، و یا به سپاهی دیگر از سپاه مسلمانان پناه ببرند، روایات و آثاری از صحابه وارد شده است که دلالت می‌نماید این کار جایز است. شاید این موضوع مقید گردد به وسیله‌ی این‌که مسلمین گناهی برند عقب نشینی و شکست برای آنان بهتر است، و باعث می‌شود آنان باقی بمانند و کشته نشوند. اما اگر گمان برند که چنانچه در برابر کافران مقاومت نمایند پیروز می‌شوند، پس در این حالت فرار کردن جایز نیست، چون از چنین فراری نهی شده است. و این آیه مطلق است و در آخر سوره مقید بودن آن به وسیله‌ی عدد بیان خواهد شد.

آیه‌ی ۱٩-۱٧:

﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ١٧[الأنفال: ۱٧].«پس شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنها را کشت. و چون (ریگ به‌سوی آنان) افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند. (خدا چنین کرد) تا مؤمنان را خوب بیازماید، همانا خداوند شنوا و دانا است».

﴿ذَٰلِکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ مُوهِنُ کَیۡدِ ٱلۡکَٰفِرِینَ١٨[الأنفال: ۱۸].«(جریان) این بود، و خداوند مکر کافران را سست می‌گرداند».

﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْ فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُۖ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡۖ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدۡ وَلَن تُغۡنِیَ عَنکُمۡ فِئَتُکُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَوۡ کَثُرَتۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٩[الأنفال: ۱٩].«(ای مشرکان!) اگر پیروزی گروه حق را می‌طلبید، اینک پیروزی به سراغ شما آمده است، و اگر باز بیایید برایتان بهتر است، و اگر برگردید ما هم برمی‌گردیم و (بدانید) که گروه‌تان هرچند زیاد باشد، هرگز نمی‌توانند چیزی را از شما رفع کنند، و خداوند با مؤمنان است».

خداوند متعال می‌فرماید: ـ هنگامی که مشرکین در جنگ بدر شکست خوردند و مسلمین آنها را کشتند ﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡشما با قدرت خود آنها را نکشتید، ﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡبلکه خدا آنها را کشت و شما را به وسیله آنچه که پیشتر ذکر شد یاری کرد و ﴿وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰو نیانداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت. پیامبر صدر بحبوحه جنگ داخل سایبان رفت، و شروع به دعا کردن نمود، و از خداوند خواست که او را یاری دهد. سپس از سایبان بیرون رفت، و مشتی خاک برداشت و آن را به طرف مشرکین پرتاب کرد، و خداوند آن را به چهره مشرکین پرتاب کرد و خداوند آن را به چهره مشرکین کوبید، پس هیچ کسی از مشرکین باقی نماند مگر این‌که مقداری از آن خاک به چهره و بینی و دهانش برخورد کرد، و در این هنگام شوکت آنها شکسته شد، و ضعف و سستی در آنان آشکار گردید، پس شکست خوردند.خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: وقتی که خاک را پرتاب نمودی خودت آن را به چشم آنان نرساندی، بلکه ما آن خاک را با قدرت خودمان به آنان رساندیم.

﴿وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًایعنی خداوند می‌تواند مومنان را بر کافران پیروز بگرداند بدون این‌که مومنان خود دست به پیکار بزنند، ولی خداوند خواست آنان را بیازماید و به وسیله جهاد به بالاترین درجات و مقامات برساند، و به آنان پاداشی نیک و فراوان ببخشد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞهمانا خداوند شنوای داناست، آنچه را که بنده پنهان می‌نماید و آنچه را که آشکار می‌کند، می‌شنود، و به نیت خوب و بدی که در قلب دارد آگاه است. پس اموری را طبق علم و حکمت خویش و براساس مصلحت بندگانش برای آنان مقدر می‌نماید، و هرکس را طبق نیت و عملش سزا و جزا می‌دهد.

﴿ذَٰلِکُمۡاین پیروزی از جانب خدا بود که به شما رسید، ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مُوهِنُ کَیۡدِ ٱلۡکَٰفِرِینَو خداوند هر مکر و کیدی را که آنان علیه اسلام و مسلمین به کار ببرند خنثی می‌گرداند، و مکرشان را به خودشان بر می‌گرداند.

﴿إِن تَسۡتَفۡتِحُواْشما ای مشرکین! اگر از خدا می‌طلبید که عذاب خود را بر ستمگران متجاوز فرود بیاورد، ﴿فَقَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡفَتۡحُاینک در خواست شما را جابت نموده است، آنگاه که خداوند عذابی از جانب خود بر شما فرود آورد که کیفری برای شما بود، و درس عبرتی برای پرهیزگاران، ﴿وَإِن تَنتَهُواْو اگر از درخواست نزول عذاب بر ستمگران دست بردارید، ﴿فَهُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡپس آن برایتان بهتر است، زیرا چه بسا خداوند به شما مهلت بدهد و شما را زود به عذاب گرفتار نکند ﴿وَإِن تَعُودُواْو اگر مجددا طلب کنید که عذاب بر ستمگران نازل شود، و دوباره با حزب مومن خدا به جنگ بپردازید،﴿نَعُدۡما هم مجددا آنان را بر شما پیروز می‌گردانیم. ﴿وَلَن تُغۡنِیَ عَنکُمۡ فِئَتُکُمۡو گروه‌تان، و یاران و مددکارانتان، کسانی که با تکیه و اعتماد بر آنها می‌جنگید، و مبارزه می‌کنید هرچند که زیاد باشند، نمی‌توانند چیزی را از شما دور بکنند.

﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَو هرکس که خدا با او باشد پیروز است، گرچه ناتوان باشد، و سازوکار چندانی هم نداشته باشد. و همراهی خدا ـ که خداوند خبر داده است بدین وسیله مومنان را یاری می‌نماید ـ برحسب کارهایی است که آنان از اعمال ایمانی انجام می‌دهند. پس هرگاه در برهه‌ای از زمان دشمن بر مومنان پیروز شود، این فقط بر اثر کوتاهی مومنان وانجام ندادن فرائض و مقتضیات ایمان است، وگرنه چنانچه آنان آنچه را که خدا دستور داده است انجام دهند، هرگز پرچم آنها بر زمین نخواهد افتاد، و شکست نخواهند خورد، و دشمن بر آنان پیروز نخواهد شد.

آیه‌ی ۲۳-۲۰:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُ وَأَنتُمۡ تَسۡمَعُونَ٢٠[الأنفال: ۲۰].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خداوند و پیامبرش اطاعت کنید، و از این کار روی مگردانید، در حالی‌که شما می‌شنوید».

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ٢١[الأنفال: ۲۱].«و مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیدیم و آنها نمی‌شنوند».

﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلصُّمُّ ٱلۡبُکۡمُ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَ٢٢[الأنفال: ۲۲]«همانا بدترین جنبندگان نزد خدا افراد کرد و لالی هستند که نمی‌فهمند».

﴿وَلَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِیهِمۡ خَیۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡۖ وَلَوۡ أَسۡمَعَهُمۡ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعۡرِضُونَ٢٣[الأنفال: ۲۳].«و اگر خداوند در آنان خیر و نیکی سراغ داشت قطعاً به آنان می‌شنواند، و اگر آنان را شنوا می‌کرد، حتماً سرپیچی کرده و روی می‌گرداندند».

پس از آن‌که خداوند متعال خبر داد که او با مومنان است، آنان را فرمان داد تا به مقتضای ایمانی عمل نمایند که به وسیله‌ی آن به معیت و همراهی خداوند دست می‌یابند. پس فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُای مومنان! با پیروی کردن از دستورات خدا و پیامبرش و پرهیز کردن از منهیاتشان، از آنان اطاعت کنید، و فرمان ببرید. ﴿وَلَا تَوَلَّوۡاْ عَنۡهُو از اطاعت خدا و پیامبرش روی نگردانید، ﴿وَأَنتُمۡ تَسۡمَعُونَدر حالی که کتاب خدا و اوامر و نصیحت‌های خدا را می‌شنوید، پس روی گرداندن شما در این حالت از زشت‌ترین کارهاست.

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ قَالُواْ سَمِعۡنَا وَهُمۡ لَا یَسۡمَعُونَ٢١و مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیدیم، حال آن که آنان نمی‌شنوند. یعنی فقط به ادعای خالی اکتفا نکنید، زیرا خداوند و پیامبرانش چنین چیزی را نمی‌پسندند. پس ایمان با آرزو کردن و خودآرایی به دست نمی‌آید، بلکه ایمان چیزی است که (باید) در دل‌ها جای گیرد و اعمال آن را تصدیق نماید.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِهمانا بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی هستند که آیات و تهدیدات به آنان فایده‌ای نمی‌رساند، ﴿ٱلصُّمُّآنان کسانی هستند که در مقابل شنیدن حق کرند، ﴿ٱلۡبُکۡمُو از گفتن حق گنگ و لال هستند. ﴿ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَکسانی که آنچه را به آنان فایده می‌دهد، نمی‌دانند، و آنچه را که به زیان‌شان است بر می‌گزینند. پس این‌ها نزد خداوند بدترین جنبدگان هستند، چون چشم و گوش و قلب به آنها داده است تا آن را در (راه) اطاعت (از) پروردگار به کار بگیرند، اما آن را در نافرمانی خدا بکار گرفته، و به سبب آن خیر فراوانی را از دست داده‌اند، زیرا آنها در موقعیتی قرار داشتند که می‌توانستند از بهترین مخلوقات باشند، اما این راه را در پیش نگرفتند، و این را برای خود انتخاب کردند که از زمره بدترین مردم باشند. و منظور از شنوایی که خداوند آن را از آنها نفی کرده است شنیدن معنوی است که در قلب اثر می‌کند. و اما در رابطه با شنیدن حجت، همانا حجت خدا با شنیدن آیات وی بر آنان اقامه شده است، و خداوند چون می‌دانست در آنها خیری نیست که شایسته شنیدن آیات باشند، آنان را از شنیدن سودمند محروم گرداند.

﴿وَلَوۡ عَلِمَ ٱللَّهُ فِیهِمۡ خَیۡرٗا لَّأَسۡمَعَهُمۡۖ وَلَوۡ أَسۡمَعَهُمۡو اگر خداوند در آنان خیری را سراغ داشت، حتما آنان را می‌شنواند، و اگر فرضا آنان را شنوا می‌گرداند، ﴿لَتَوَلَّواْحتما از اطاعت کردن روی می‌گرداندند، ﴿وَّهُم مُّعۡرِضُونَدر حالی که پشت می‌کنند، و به هیچ صورت به حق توجهی نمی‌نمایند. و این بیان‌گر آن است که خداوند خیر و ایمان را جز از کسی که خیری در او نیست دریغ نمی‌دارد، همان کسی که ایمان در وی تاثیر نمی‌گذارد، و نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد. و ستایش و حکمت از آن ِ خداوند متعال است.

آیه‌ی ۲۵-۲۴:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمۡ لِمَا یُحۡیِیکُمۡۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَحُولُ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِۦ وَأَنَّهُۥٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ٢٤[الأنفال: ۲۴].«ای مؤمنان! فرمان خدا و پیامبر را بپذیرید وقتی که شما را به چیزی فرا خواندند که به شما زندگی می‌بخشد، و بدانید که خداوند میان شخص و دلش حائل می‌گردد، و بدانید که در پیشگاه او گرد آورده می‌شوید».

﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِیبَنَّ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمۡ خَآصَّةٗۖ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٢٥[الأنفال: ۲۵].«و از فتنه‌ای بپرهیزید که تنها به کسانی نرسد که ستم کرده‌اند، و بدانید که خداوند سخت کیفر است».

خداوند متعال بندگان مومن خویش را به آنچه که ایمان از آنان می‌خواهد فرمان میدهد، و آن اجابت کردن خدا و پیامبر است. یعنی تسلیم شدن در برابر آنچه که آنان بدان دستور داده شده‌اند، و شتافتن به‌سوی انجام فرمان آنان، و دعوت نمودن به‌سوی آن، و پرهیز کردن از آنچه آنان از آن نهی کرده‌اند، و نیز بازداشتن دیگران از ارتکاب خلاف امر آنان.

﴿إِذَا دَعَاکُمۡ لِمَا یُحۡیِیکُمۡوقتی شما را به‌سوی چیزی فرا خواندند که به شما زندگی می‌بخشد. صفت «حیات بخشی» ملازم و همراه تمامی دستوراتی است که خداوند و پیامبرش مردم را به‌سوی آن فراخوانده‌اند. نیز این بخش از آیه بیان‌گر فایده و حکمت دستورات آنان است. زیرا حیات قلب و روح در عبودیت و بندگی خداوند متعال و انجام دادن اوامر خدا و پیامبرش است. سپس مردم را از عدم پذیرش فرمان خدا و پیامبر برحذر داشت و فرمود: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ یَحُولُ بَیۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَقَلۡبِهِو بدانید که خداوند بین شخص و قلبش حائل می‌گردد. پس بپرهیزید از این‌که فرمان خدا را در همان بار نخست که نزد شما می‌آید رد کنید، چون اگر آن را رد کنید و سپس بخواهید آن را انجام دهید خداوند شما را از آن دور می‌دارد، و دل‌هایتان دگرگون می‌شود.

زیرا خداوند بین شخص و قلبش حایل می‌شود، و دل‌ها را به هر سو که بخواهد می‌گرداند، پس بنده همیشه باید این دعا را بخواند: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِى عَلَى دِینِکَ، یَا مُصَرِّفَ الْقُلُوبِ، اِصرفِ قَلْبِی عَلَى طَاعَتِکَ». «ای گرداننده دلها! دلم را بر دین خودت استوار و ثابت بگردان. ای گرداننده دل‌ها! دلم را به‌سوی اطاعت خویش بگردان». ﴿وَأَنَّهُۥٓ إِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَو بدانید که شما در روز قیامت که هیچ شکی در وقوع آن نیست در پیشگاه او گرد آورده می‌شوید، پس نیکوکار را به خاطر کار نیکش پاداش می‌دهد، و گناه کار را به خاطر سرپیچی از فرمانش سزا می‌دهد.

﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِیبَنَّ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمۡ خَآصَّةٗو از فتنه و بلایی بترسید که فقط به ستمکاران نمی‌رسد، بلکه دامان ستم‌گر و غیر ستم‌گر را می‌گیرد، و این زمانی است که ظلم و ستم رواج پیدا کند، و کسی درصدد تغییر آن برنیاید، پس در این صورت عذاب خدا انجام دهنده و غیر او را در بر می‌گیرد. ولی در صورتی که از منکر نهی شود، و اهل شر و فساد قلع و قمع گردند، و به آنان اجازه داده نشود که به گناه و ستم بپردازند، آدمی از این تهدید شدید در امان خواهد ماند. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِو بدانید خداوند کسی را که خود را در معرض ناخشنودی او قرار دهد، و از خشنودی وی دوری کند، سخت کیفر می‌دهد.

آیه‌ی ۲۶:

﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِیلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ ٱلنَّاسُ فَ‍َٔاوَىٰکُمۡ وَأَیَّدَکُم بِنَصۡرِهِۦ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ٢٦[الأنفال: ۲۶].«و به یاد آورید هنگامی را که شما در زمین اندک و مستضعف بودید، و می‌ترسیدید که مردم شما را بربایند، پس خداوند به شما جای داد، و شما را با یاری خود نیرو بخشید، و از چیزهای پاکیزه به شما عطا کرد، تا سپاسگزاری کنید».

خداوند بر بندگانش منت می‌گذار که آنان را پس از ضعف و ناتوانی پیروز گردانید، و بعد از این‌که اندک بودند آنان را افزون نمود و پس از این‌که فقیر بودند آنان را ثروتمند ساخت و می‌فرماید: ﴿وَٱذۡکُرُوٓاْ إِذۡ أَنتُمۡ قَلِیلٞ مُّسۡتَضۡعَفُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِو به یاد آورید آنگاه که شما در زمین اندک و مستضعف بودید، و تحت حکومت و سلطه دیگران قرار داشتید، و ناتوان بودید. ﴿تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ ٱلنَّاسُو می‌ترسیدید که مردم شما را بربایند، ﴿فَ‍َٔاوَىٰکُمۡ وَأَیَّدَکُم بِنَصۡرِهِۦ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِپس شما را پناه داد و با یاری خویش شما را نیرو بخشید، و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد. پس شهر و دیاری را برایتان دست و پا نمود که در آن پناه گرفتید و از دشمنانتان انتقام گرفت، و آنان را شکست داد، و مال‌هایشان را به غنیمت بردید، و بدین وسیله توان‌گر شدید.

﴿لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَتا شکر خداوند را بر لطف بزرگ و احسان کامل او به جای آورید، او را عبادت کنید و چیزی را شریک وی نسازید.

آیه‌ی ۲۸-۲٧:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَخُونُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ وَتَخُونُوٓاْ أَمَٰنَٰتِکُمۡ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٧[الأنفال: ۲٧].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانت‌های خودتان خیانت نکنید، و خود می‌دانید (که نباید خیانت ورزید)».

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أَمۡوَٰلُکُمۡ وَأَوۡلَٰدُکُمۡ فِتۡنَةٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞ٢٨[الأنفال: ۲۸].«و بدانید که مال‌ها و فرزندانتان وسیلۀ آزمایش هستند، و بدانید که پاداش بزرگ نزد خداوند است».

خداوند متعال بندگان مومنش را دستور می‌دهد که به اوامر و نواهی او پایبند باشند. پروردگار متعال این امانت را در مرحله اول بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه نمود، اما از تحمل آن ابا ورزیدند، و از آن دوری جسته و ترسیدند. اما انسان آن را به دوش گرفت، همانا او ستم‌گر و نادان است. پس هرکس امانت را ادا نماید از جانب خدا مستحق پاداش فراوان می‌باشد، و هر کس آن را ادا ننماید و در آن خیانت کند، مستحق کیفر سخت و مهلک می‌باشد، زیرا او به خدا و پیامبر و امانتش خیانت ورزیده، و از ارزش خود کاسته است، چون او خودش را به بدترین و زشت‌ترین صفت و عادت که خیانت است متصف کرده، و امانتداری را که کامل‌ترین صفت می‌باشد از دست داده‌است. و از آنجا که بنده به وسیله اموال و فرزندانش مورد آزمایش قرار می‌گیرد و ممکن است محبت اموال و فرزندان او را وادار نماید تا هوای نفس را بر ادای امانت مقدم بدارد، خداوند خبر داد که اموال و فرزندان وسیله آزمایش هستند، و با آن بندگانش را مورد آزمایش قرار می‌دهد. و اموال و فرزندان امانت هستند، و در آینده به کسی داده می‌شوند که آنها را عطا کرده است، و او همان خداوند است. و به‌سوی کسی برگردانده می‌شوند که آنها را به صورت امانت (به ما) داده‌است، و او نیز همان خداوند است. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥٓ أَجۡرٌ عَظِیمٞو پاداش بزرگ نزد خداوند است، پس اگر شما عقل و فکر داشته باشید فضل و بخشش بزرگ او را بر لذتی کوچک و فانی ترجیح نمی‌دهید، زیرا عاقل اهل مقایسه و سنجش است، و آن چیز را که بهتر و مفیدتر است ترجیح می‌دهد.

آیه‌ی ۲٩:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّکُمۡ فُرۡقَانٗا وَیُکَفِّرۡ عَنکُمۡ سَیِّ‍َٔاتِکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِ٢٩[الأنفال: ۲٩].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از خدا پروا دارید بینشی به شما می‌دهد که در پرتو آن حق را از باطل تشخیص دهید، و گناهانتان را می‌زداید، و شما را می‌آمرزد، و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است».

پرهیزگاری بنده و ترس او از پروردگارش نشانه سعادت و علامت رستگاری او است، و خداوند خوبی‌های فراوانی را در دنیا و آخرت برای پرهیزگاران قرار داده‌است. پس در اینجا بیان کرد که هرکس پرهیزگاری نماید و از خدا بترسد، چهارچیز را به دست می‌آورد که هر یک از این چیزها از دنیا و آنچه که در آن هست بهتر می‌باشد:

اول: فرقان، و آن دانش و هدایتی است که صاحبش به وسیله آن، هدایت را از گمراهی، و حق را از باطل و حلال را از حرام و اهل سعادت را از اهل شقاوت تشخیص می‌دهد.

دوم و سوم: زدودن و آمرزش گناهان است. و اگر هریک از این دو مور به تنهایی ذکر شود شامل دیگری نیز می‌گردد. و اگر با هم ذکر شوند اول مخصوص گناهان صغیره، و دوّمی مخصوص گناهان کبیره می‌باشد.

چهارم: پاداش بزرگ و ثواب فراوان برای کسی است که از خدا بترسد و خشنودی وی را بر هوای نفس ترجیح دهد. ﴿وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِیمِو خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است.

آیه‌ی ۳۰:

﴿وَإِذۡ یَمۡکُرُ بِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثۡبِتُوکَ أَوۡ یَقۡتُلُوکَ أَوۡ یُخۡرِجُوکَۚ وَیَمۡکُرُونَ وَیَمۡکُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَیۡرُ ٱلۡمَٰکِرِینَ٣٠[الأنفال: ۳۰].«و (یاد کن) آنگاه که کافران دربارۀ تو توطئه می‌چیدند تا تو را به زندان بیفکنند، یا تو را بکشند، و یا تو را از شهر بیرون کنند. آنان مکر می‌ورزیدند و خداوند هم مکر می‌ورزد، و خداوند بهترین مکرکنندگان است».

ای پیامبر! نعمت خدا را که به تو ارزانی نمود به یادآور، ﴿وَإِذۡ یَمۡکُرُ بِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْآنگاه که کافران درباره تو مکر ورزیدند، و دسیسه چیدند، و در «دارالندوه» مشورت کردند که با پیامبر چه کار کنند، یا او را نزد خود زندانی کنند و به بند بکشند، و یا او را بکشند و به گمان خود از شر دعوت او راحت گردند، و یا این‌که او را بیرون نمایند و از سرزمین خود آواره سازند.

پس هریک از آنان رای و نظری را که مناسب می‌دید، ابراز کرد، و سرانجام همگی بر نظر بدترین‌شان ابوجهل لعنه الله موافقت کردند و آن این که از تمامی قبیله‌های قریش جوانی انتخاب کنند و به او شمشیر تیزی بدهند و همه افراد یکباره بر او هجوم بیاورند، و او را بکشند تا خون او میان قبایل تقسیم شود، و آنگاه بنی هاشم به گرفتن دیه به او راضی می‌شوند، و نمی‌توانند با تمام قریش مقابله کنند.

پس شب هنگام در کمین پیامبر نشستند تا هرگاه از رختخوابش بیدار شد او را به قتل برسانند. وحی از آسمان نازل شد و پیامبر ص به‌سوی آنها بیرون آمد و به طرف آنان خاک پاشید، و بیرون رفت و خداوند چشم‌هایشان را کور کرد، و او را ندیدند تا این‌که احساس کردند او دیر کرده و بیرون نمی‌آید، ناگهان کسی آمد و گفت: خداوند شما را ناکام کند! و محمد بیرون آمد، و به‌سوی شما خاک پاشید. پس هریک خاک‌ها را از سر و صورت خود پاک نمود.

و خداوند پیامبرش را از شر آنان نجات داد و به وی اجازه هجرت به مدینه را داد. پس او به‌سوی مدینه هجرت کرد و خداوند او را با یاران مهاجر و انصارش یاری نمود، و روز به روز بر قدرت وی افزود تا این‌که مکه را با قدرت فتح نمود، و بر اهل آن پیروز شد، و اهل مکه در برابر او سر تسلیم فرود آوردند، و تحت فرمان او قرار گرفتند. حال این‌که پنهانی و در حالی که بر خویشتن بیمناک بود از آنجا بیرون رفته بود. پس پاک است خداوندی که نسبت به بندگانش لطف دارد، خداوندی که هیچ‌کس نمی‌تواند او را شکست دهد.

آیه‌ی ۳۴-۳۱:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا قَالُواْ قَدۡ سَمِعۡنَا لَوۡ نَشَآءُ لَقُلۡنَا مِثۡلَ هَٰذَآ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ٣١[الأنفال: ۳۱].«و آنگاه که آیات ما بر آنان خوانده شود، گویند: شنیدیم، اگر ما بخواهیم مثل آن را می‌گوییم، چرا که این چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست».

﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖ٣٢[الأنفال: ۳۲].«و به یاد آور آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر این حق از جانب تو است، از آسمان سنگ‌هایی بر ما بباران، و یا ما را به عذابی دردناک گرفتار ساز».

﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣[الأنفال: ۳۳].«و تا تو در میان‌شان هستی خداوند آنان را عذاب نمی‌دهد، و نیز در حالی‌که آنان آمرزش می‌خواهند خداوند ایشان را عذاب نمی‌نماید».

﴿وَمَا لَهُمۡ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ ٱللَّهُ وَهُمۡ یَصُدُّونَ عَنِ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ وَمَا کَانُوٓاْ أَوۡلِیَآءَهُۥٓۚ إِنۡ أَوۡلِیَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٣٤[الأنفال: ۳۴].«و چرا خداوند آنها را عذاب ندهد، در حالی‌که آنان مردم را از مسجد الحرام باز می‌دارند؟ آنان به مسجد الحرام اولی‌تر نیستند، بلکه تنها کسانی به آن اولی‌تر هستند که پرهیزگار باشند، ولی بیشترشان نمی‌دانند».

خداوند متعال در بیان کینه توزی و عناد کسانی که پیامبر ص را تکذیب می‌کردند، می‌فرماید: ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَاو چون آیات ما که بر صدق رسالت محمد دلالت می‌نماید، بر آنان خوانده شود، ﴿قَالُواْ قَدۡ سَمِعۡنَا لَوۡ نَشَآءُ لَقُلۡنَا مِثۡلَ هَٰذَآ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَگویند: شنیدیم، اگر می‌خواستیم، قطعا ما هم مثل این را می‌گفتیم، این چیزی جز افسانه‌های پیشینیان نیست.

و این از عناد و ستمگری آنها بود چرا که قبلا خداوند آنها را به مبارزه طلبیده بود تا سوره‌ای مانند قرآن را بیاورند، و در این راستا از هرکسی کمک بطلبند، اما نتوانستند این کار را بکنند و ناتوانی آنها آشکار گردید.

پس این‌که گفتند: «اگر بخواهیم ما هم می‌توانیم مانند این قرآن را بگوییم» فقط یک ادعا است، و واقعیت آن را تکذیب کرد، و معلوم گردید که او صبی‌سواد است و نمی‌تواند بخواند و بنویسد، و به جایی نرفته بود تا اخبار گذشتگان را بخواند، اما با این وجود، این کتاب ارزشمند را آورد که باطل از هیچ طرفی به آن راه نمی‌یابد، و از جانب خداوند حکیم وستوده فرستاده شده است.

﴿وَإِذۡ قَالُواْ ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَاو به یادآور آنگاه که گفتند: بار خدایا! اگر آنچه که محمد مردم را به‌سوی آن فرا می‌خواند، ﴿هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ فَأَمۡطِرۡ عَلَیۡنَا حِجَارَةٗ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئۡتِنَا بِعَذَابٍ أَلِیمٖحق است، و از جانب تو است، پس، سنگ‌هایی از آسمان بر ما بباران، یا ما را به عذاب دردناکی گرفتار ساز. این را در حالی گفتند که آنان به طور قطع به باطل خویش اعتقاد داشتند. و از گفتن سخن شایسته ناآگاه بودند.

و اگر آنان آنگاه که چنان دلایلی واهی و غیر حقیقی برای خود دست و پا کرده بودند که به طور قطع و یقین بر باطل خود پافشاری کنند به کسی که با آنان مناظره می‌کرد و مدعی آن بود که حق با وی است، می‌گفتند: «اگر این حق است از جانب تو، پس ما را به‌سوی آن راهنمایی کن». اگر آن زمان این را می‌گفتند برای‌شان بهتر بود و از شدت ستم آنان می‌کاست. پس وقتی که گفتند: ﴿ٱللَّهُمَّ إِن کَانَ هَٰذَا هُوَ ٱلۡحَقَّ مِنۡ عِندِکَ...به محض گفتن این سخن معلوم شد که آنها بیخرد و احمق و نادان و ستم‌گر هستند. زیرا اگر خداوند عذاب را در این دنیا بر آنان فرود می‌آورد هیچ‌کس را از آنها باقی نمی‌گذاشت، اما خداوند متعال به خاطر حضور پیامبر ص در میان آنها، عذاب را از آنان دور کرد، و فرمود: ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡو خداوند تا تو در میان‌شان هستی آنان را عذاب نمی‌دهد، پس وجود پیامبر ص آنها را از عذاب بیمه کرد. آنان با وجود این‌که این سخن را می‌گفتند و آن را در ملا عام بیان می‌کردند، اما به قبح و زشتی آن واقف بودند و می‌ترسیدند که گرفتار عذاب شوند. بنابر این از خداوند متعال طلب آمرزش کردند. به همین جهت خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا کَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَو نیز در حالی که ایشان آمرزش می‌خواهند خداوند آنها را عذاب نمی‌نماید. این در حالی است که اسباب عذاب آنان فراهم شده بود، اما «استغفار آنان» مانع حلول عذاب خدا بر آنان گردید.

سپس فرمود: ﴿وَمَا لَهُمۡ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ ٱللَّهُچرا خداوند آنها را عذاب ندهد؟ یعنی چه چیزی آنها را از عذاب دور می‌نماید حال آن‌که آنها کاری را که موجب عذاب است انجام دادند، و آن بازداشتن مردم از مسجدالحرام است؟! به خصوص این‌که آنها پیامبر ص و یارانش را که به مسجد الحرام اولی‌تر بودند از ورود به آن بازداشتند.

بنابراین فرمود: ﴿وَمَا کَانُوٓاْ أَوۡلِیَآءَهُو مشرکین به مسجدالحرام اولی‌تر نیستند. احتمال دارد که ضمیر به «الله» برگردد، در این صورت معنی آیه چنین می‌شود: آنها هرگز دوستان خدا نمی‌باشند. و احتمال دارد ضمیر به «مسجدالحرام» برگردد، و در این صورت معنی آن چنین می‌شود، آنان از دیگران به مسجدالحرام اولی‌تر نیستند. ﴿إِنۡ أَوۡلِیَآؤُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُتَّقُونَاولی‌ترین به آن فقط پرهیزگارانند، و آنها کسانی هستند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده، و خدا را یگانه دانسته، و تنها او را عبادت کرده، و دین را برای او خالص گرداندند. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَولی بیشترشان نمی‌دانند، بنابر این چیزی را برای خود ادعا کرده‌اند که دیگران از آنان بدان اولی‌ترند.

آیه‌ی ۳۵:

﴿وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمۡ عِندَ ٱلۡبَیۡتِ إِلَّا مُکَآءٗ وَتَصۡدِیَةٗۚ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ٣٥[الأنفال: ۳۵].«و نمازشان نزد خانۀ کعبه جز سوت کشیدن و کف زدن نبود. پس عذاب را بچشید به سبب کفری که ورزیدید».

خداوند خانه‌اش را قرار داده است تا دینش در آن اقامه شود و در آن عبادت خالصانه برای وی انجام گیرد. پس مومنان کسانی هستند که به این کار مبادرت می‌ورزند. اما مشرکان که مردم را از آمدن به مسجدالحرام باز می‌دارند، و نمازشان ﴿إِلَّا مُکَآءٗ وَتَصۡدِیَةٗجز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگری نیست، و این کارِ جاهلان بی‌خرد است، کسانی که عظمت خدا در دل‌هایشان نیست، و او را تعظیم نکرده و حقوق وی را ادا نمی‌کنند و هیچ احترامی نسبت به برترین و شریف‌ترین سرزمین در دل‌شان وجود ندارد. آری! نمازی که در کعبه می‌خوانند این‌گونه است، پس بقیه عبادت‌هایشان چگونه خواهد بود؟!.

پس بر چه اساسی آنان از مومنان برترند که در نمازشان فروتنند و از اشتغال به کارهای پوچ دوری می‌کنند. و دیگر صفات نیکو و کارهای درستی که خداوند آنها را بدان متصف نموده و از آن برخوردار هستند؟! به همین جهت خداوند آنها را وارث بیت الحرام گرداند، و آنان را بر آن مسلّط گرداند. و پس از این‌که آنها را در بیت الحرام مسلط گرداند، فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِکُونَ نَجَسٞ فَلَا یَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ بَعۡدَ عَامِهِمۡ هَٰذَا[التوبة: ۲۸]. «ای مومنان! همانا مشرکان پلیدند، پس نباید بعد از این سال نزدیک مسجدالحرام شوند». و اینجا فرمود: ﴿فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَپس بچشید عذاب را به سبب کیفری که می‌ورزیدید.

آیه‌ی ۳٧-۳۶:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیۡهِمۡ حَسۡرَةٗ ثُمَّ یُغۡلَبُونَۗ وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحۡشَرُونَ٣٦[الأنفال: ۳۶].«همانا کافران اموال خود را خرج می‌کنند تا (مردم را) از راه خدا باز دارند، آنها اموال‌شان را خرج خواهند کرد اما بعداً مایۀ پشیمانی آنان خواهد بود، سپس شکست خواهند خورد، و کافران به‌سوی جهنم رانده می‌شوند».

﴿لِیَمِیزَ ٱللَّهُ ٱلۡخَبِیثَ مِنَ ٱلطَّیِّبِ وَیَجۡعَلَ ٱلۡخَبِیثَ بَعۡضَهُۥ عَلَىٰ بَعۡضٖ فَیَرۡکُمَهُۥ جَمِیعٗا فَیَجۡعَلَهُۥ فِی جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٣٧[الأنفال: ۳٧].«تا خداوند ناپاک را از پاک معلوم بدارد، و برخی از ناپاکان را بر برخی دیگر بیافزاید، آنگاه همۀ ایشان را روی هم انباشته کند، و آنگاه به دوزخ‌شان بیاندازد. اینانند که زیانکارانند».

خداوند متعال دشمنی مشرکین و مکر و دسیسه و مبارزه آنان با خدا و پیامبرش، و تلاش‌شان برای خاموش کردن نور خدا را بیان نموده و می‌فرماید: وبالِ مکر و دسیسه‌شان به آنان برخواهد گشت، و مکر بد جز به اهل آن بر نمی‌گردد: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِاموال خود را خرج می‌کنند تا حق را نابود کنند، و باطل را یاری نمایند، و توحید خدا ابطال شود، و بت پرستی برپا گردد.

﴿فَسَیُنفِقُونَهَاو اموال خود را خرج خواهند کرد، و به خاطر تمسک و چنگ زدن‌شان به باطل و شدت نفرت‌شان از حق این انفاق برای‌شان سهل و آسان است. اما به زودی بر آنان ﴿حَسۡرَةٗمایه ندامت و رسوایی و ذلت آنان خواهد شد و از دست می‌رود، و در آخرت به سخت‌ترین عذاب گرفتار می‌شوند. بنابر این فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ یُحۡشَرُونَو کافران در روز آخرت به‌سوی جهنم محشور می‌شوند تا عذاب آن را بچشند، چون جهنم سرای ناپاکی‌ها و ناپاکان است، و خداوند می‌خواهد ناپاک را از پاک معلوم بدارد، وهریک را جدا نماید، و اعمال و اموال اشخاص ناپاک را در جایگاه ویژه‌ای در یکدیگر انباشته کند، ﴿فَیَرۡکُمَهُۥ جَمِیعٗا فَیَجۡعَلَهُۥ فِی جَهَنَّمَۚ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَپس همگی را روی هم انباشته می‌کند و به دوزخ‌شان می‌اندازد. و اینانند زیانکاران واقعی، کسانی که در روز قیامت خود و خانواده‌شان را از دست می‌دهند. هان! این زیان آشکار است.

آیه‌ی ۴۰-۳۸:

﴿قُل لِّلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَنتَهُواْ یُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ وَإِن یَعُودُواْ فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِینَ٣٨[الأنفال: ۳۸].«به کافران بگو: اگر دست بردارند اعمال گذشتۀ آنان آمرزیده می‌شود، و اگر بازگردند بی‌گمان قانون خدا در مورد پیشینان گذشته است».

﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞ وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِۚ فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ٣٩[الأنفال: ۳٩].«و با آنان پیکار کنید تا آن‌که هیچ فتنه‌ای باقی نماند، و دین یکسره از آن خدا گردد. پس اگر دست بردارند خداوند به آنچه می‌کنند بینا است».

﴿وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰکُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ٤٠[الأنفال: ۴۰]. «و اگر روی برتابند که خداوند سرپرست شما است، و او بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است».

این ناشی از لطف خدا نسبت به بندگانش است که کفر ورزیدن بندگان و استمرارشان در عناد و مخالفت، او را منع نمی‌کند که آنها را به راه هدایت فرا بخواند، و از گمراهی و نابودی باز بدارد. پس فرمود: ﴿قُل لِّلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَنتَهُواْبه کافران بگو: اگر با تسلیم شدن در مقابل خداوند یکتا و بی‌شریک از کفرشان دست بردارند، ﴿یُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَجنایت‌های گذشته‌شان را می‌آمرزد، ﴿وَإِن یَعُودُواْو اگر به کفر و مخالفت و عنادشان برگردند، ﴿فَقَدۡ مَضَتۡ سُنَّتُ ٱلۡأَوَّلِینَهمانا سنّت و قانون خدا در مورد پیشینیان گذشته است، که سنّت خدا هلاک ساختن ملت‌ها و امت‌هایی است که حق را تکذیب کرده‌اند.

پس آنان منتظر عذابی باشند که بر مخالفان فرود آمده است، و اخبار استهزا و تمسخرشان به آنان خواهد رسید. این خطاب خدا به کسانی است که حق را تکذیب کرده‌اند. و اما خطاب او به مومنان در خصوص نحوه معامله و رفتار با کافران چنین است: ﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتۡنَةٞو با آنان پیکار کنید و بجنگید تا هیچ شرکی، و بازداشتن از راه خدا باقی نماند، و آنان تسلیم احکام اسلام شوند. ﴿وَیَکُونَ ٱلدِّینُ کُلُّهُۥ لِلَّهِو دین یکسره از آنِ خدا گردد. پس منظور از جنگ و جهاد با دشمنانِ دین همین است که شر آنها از اسلام کم شود، و از دین خدا حمایت به عمل آید، دینی که همه‌ی هستی بدان جهت آفریده شده است تا آن بر همه‌ی ادیان برتر و بالاتر باشد. ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْو اگر از ستمی که بر آن قرار دارند باز آمدند و دست برداشتند، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ بَصِیرٞپس خداوند به آنچه می‌کنند بیناست، و هیچ چیزِ پوشیده‌ای بر او پنهان نمی‌ماند.

﴿وَإِن تَوَلَّوۡاْو اگر از فرمان خدا روی برتافتند و در تباهی شتاب ورزیدند، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوۡلَىٰکُمۡۚ نِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰپس بدانید که خداوند یاور و سرپرست شما است، و او بهترین یاور است، و بندگان مومنش را سرپرستی می‌نماید، و منافع‌شان را به آنان می‌رساند، و مصالح دینی و دینوی‌شان را برای آنان آسان و فراهم می‌گرداند. ﴿وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُو بهترین یاور است، آنان را یاری می‌نماید، و مکر فاسقان و هجوم اشرار را بر آنان دفع می‌کنند. و هرکس که خدا یاور و سرپرست وی باشد بر او ترسی نیست. و هرکس که خداوند با او مخالف باشد هیچ قدرتی ندارد و به جایی نخواهد رسید.

آیه‌ی ۴۲-۴۱:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَیۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِ إِن کُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا یَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ یَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٤١[الأنفال: ۴۱].«و بدانید هر غنیمتی که به دست آورید یک پنجم آن از آن خدا و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و آنچه بر بندۀ خود در روز جدایی (حق از باطل) نازل کردیم ایمان دارید، روزی که آن دو گروه به هم رسیدند. و خداوند بر هر چیزی تواناست».

﴿إِذۡ أَنتُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلۡقُصۡوَىٰ وَٱلرَّکۡبُ أَسۡفَلَ مِنکُمۡۚ وَلَوۡ تَوَاعَدتُّمۡ لَٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡمِیعَٰدِ وَلَٰکِن لِّیَقۡضِیَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا کَانَ مَفۡعُولٗا لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ٤٢[الأنفال: ۴۲].«و به یاد آورید آنگاه که شما در دامنۀ نزدیک‌تر بودید، و آنان در دامنۀ دورتر بودند، و سوارانِ (دشمن) پایین‌تر از شما بودند، و اگر با همدیگر وعدۀ (جنگ) گذاشته بودید قطعاً در وعده خلاف می‌کردید، ولی تا خداوند کاری را تحقق بخشد که انجام یافتنی بود، تا کسی که نابود شده است از روی دلیل نابود شود، و کسی که باید زنده بماند از روی دلیل زنده بماند، و همانا خداوند شنوای دانا است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَیۡءٖو (ای فاتحان!) بدانید! آنچه از اموال کافران که به حق و با زور به غنیمت گرفتید، کم باشد یا زیاد، ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُیک پنجم آن از آن خدا و باقیمانده آن از آن شما است. چون خداوند غنیمت را به آنها نسبت داده و یک پنجمش را از آن بیرون نموده است. پس این دلالت می‌نماید که باقیمانده یک پنجم مال آنهاست، و طبق شیوه پیامبر ص تقسیم می‌شود، پیاده یک سهم دارد، و سواره دو سهم، سهم خودش و سهم اسبش.

اما یک پنجم خدا نیز به پنج قسمت تقسیم می‌گردد، یک سهم از آن خدا و پیامبرش است، و در مصالح عمومی مسلمین صرف می‌گردد، بدون این‌که مصلحتی خاص تعیین شود، چون خداوند آن را برای خود و پیامبرش قرار داده‌است، و خدا و پیامبرش از آن بی‌نیاز هستند، پس دانسته شد که از آنِ بندگان خداست، و خداوند برای مصرف آن جای خاصی را تعیین نکرده است. بنابر این محل مصرف آن مصالح عمومی است. و سهم دوم از مصرف آن مصالح عمومی است. و سهم دوم از خمس خدا و رسول، برای خویشاوندان است، و آنها خویشاوندان پیامبر صاز بنی هاشم وبنی المطلب هستند. و خداوند آن را به خویشاوندان نسبت داده، و این بیان‌گر آن است که علت تعلق گرفتن فقط خویشاوندی است، پس خویشاوندِ ثروتمند و فقیر، و مرد و زن در آن برابر هستند، و به همه تعلق می‌گیرد. و سهم سومِ خمس، مال یتیمان است، و آنها کسانی‌اند که پدران‌شان را از دست داده‌اند، در حالی که کوچک هستند، خداوند یک پنجم خمس را برای آنان قرار داده، و این ناشی از مهربانی خدا نسبت به آنها است، چون آنان از تهیه مصالح و منافع خود ناتوان‌اند و کسی را که به کارهای آنان و امور زندگی‌شان‌ بپردازد از دست داده‌اند.

و چهارمین سهم خمس از آنِ مستمندان است، یعنی نیازمندان و فقیران، چه کوچک باشند و چه بزرگ، مرد باشد یا زن. و پنجمین سهم خمس برای مسافر و درمانده در راه است، آن که مسافر است، و در شهری دیگر مانده است. برخی از مفسرین می‌گویند: یک پنجم غنیمت که متعلق به خدا و رسولش است به افرادی خارج از این گروه‌ها داده نمی‌شود. و لازم نیست که به همه به یک اندازه داده شود، و همه برابر باشند، بلکه طبق مصلحت و صلاحیت به هریک داده می‌شود، و این بهترین روش است. خداوند دادن خمس به گونه شایسته را شرطِ داشتن ایمان قرار داد، و فرمود: ﴿إِن کُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا یَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِاگر شما به خدا و آنچه که در روز جدایی بر بنده خود نازل کرده‌ایم ایمان دارید.

و منظور از روز جدایی، روز بدر است که خداوند حق را از باطل جدا نمود، و حق را آشکار و پیروز گردانید، و باطل را نابود کرد. ﴿یَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِآن روز که دو گروه روبرو شدند، گروه مسلمین و گروه کافران. یعنی اگر شما به خدا و حقی که پروردگار در روز جدایی بر پیامبرش نازل نمود، ایمان دارید، روزی که در آن نشانه‌ها و دلایل زیادی بر حقانیت آنچه که پیامبر آورده است هویدا گشت، ﴿وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌو خداوند بر هر چیزی تواناست، قادر و شکست ناپذیراست.

﴿إِذۡ أَنتُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلدُّنۡیَاآن‌گاه که شما در دامنه نزدیک دره به سمت مدینه بودید، ﴿وَهُم بِٱلۡعُدۡوَةِ ٱلۡقُصۡوَىٰو آنها در دامنه بالای دره مستقر بودند، و همگی شما در یک دره جمع شده بودید. ﴿وَٱلرَّکۡبُو کاروانی که شما در طلب آن بیرون رفته بودید و خداوند غیر آن را برایتان اراده کرده بود، ﴿أَسۡفَلَ مِنکُمۡپایین‌تر از شما و به طرف ساحل دریا بود. ﴿وَلَوۡ تَوَاعَدتُّمۡو اگر شما و آنان با این ویژگی و با این حال با یکدیگر وعده گذاشته بودید، ﴿لَٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِی ٱلۡمِیعَٰدِشما خلاف وعده می‌نمودید. یعنی حتما پس و پیش می‌کردید، و یا منزلگاه دیگری می‌گرفتید، و دیگر چیزهایی که برای شما یا برای آنها پیش می‌آمد که شما یا آنها را از وعده گاه باز می‌داشت. ﴿وَلَٰکِنولی خداوند شما را بر این صورت و حالت گرد آورد، ﴿لِّیَقۡضِیَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا کَانَ مَفۡعُولٗاتا خداوند کاری را تحقق بخشد که انجام یافتنی بود. یعنی در ازل مقدر شده بود و باید به وقوع می‌پیوست. ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖتا کسی که نابود می‌شود از روی دلیل نابود می‌شود. یعنی تا دلیل و حجتی بر مخالف باشد، و کفر را با علم و بینش انتخاب نماید، و به بطلان خویش یقین حاصل شود و برای او عذری پیش خدا باقی نماند، ﴿وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖو کسی که باید زنده بماند از روی دلیل زنده بماند. یعنی بر بینش و یقین مومن افزوده شود، چرا که خداوند به هر دو گروه دلایلی نشان داد که مایه پند و اندرز خردمندان است. ﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌو خداوند شنوا است و همه صداها را علی رغم اختلاف زبان‌ها و با توجه به گوناگون بودن نیازها می‌شنود. ﴿عَلِیمٌو آشکار و برونها و ضمیر و رازها و پنهان و آشکار را می‌داند.

آیه‌ی ۴۴-۴۳:

﴿إِذۡ یُرِیکَهُمُ ٱللَّهُ فِی مَنَامِکَ قَلِیلٗاۖ وَلَوۡ أَرَىٰکَهُمۡ کَثِیرٗا لَّفَشِلۡتُمۡ وَلَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ سَلَّمَۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٤٣[الأنفال: ۴۳].«و به یاد آور آنگاه که خداوند آنان را در خواب به تو اندک نشان داد، و اگر آنان را بسیار به تو می‌نمایاند، قطعاً سست می‌شدید، و دربارۀ کار اختلاف می‌کردید، ولی خداوند شما را به سلامت داشت، بی‌گمان او به راز دل‌ها داناست».

﴿وَإِذۡ یُرِیکُمُوهُمۡ إِذِ ٱلۡتَقَیۡتُمۡ فِیٓ أَعۡیُنِکُمۡ قَلِیلٗا وَیُقَلِّلُکُمۡ فِیٓ أَعۡیُنِهِمۡ لِیَقۡضِیَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا کَانَ مَفۡعُولٗاۗ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ٤٤[الأنفال: ۴۴]. «و به یاد آور آنگاه که با آنان روبرو شدید، خداوند آنان را در نظر شما کم جلوه داد، و شما را نیز در نظر آنها کم جلوه داد، تا خداوند کاری را که انجام یافتنی است به انجام برساند، و کارها به خداوند برگردانده می‌شود».

خداوند مشرکین را در خواب به پیامبرش اندک نشان داد پیامبر یارانش را مژده داد که تعداد مشرکان کم و ناچیز است، پس دل‌هایشان آرامش یافت و استوار گردید. ﴿وَلَوۡ أَرَىٰکَهُمۡ کَثِیرٗاو اگر خداوند آنها را به تو بسیار می‌نمایاند، و به تو و یارانت خبر می‌داد که تعدادشان زیاد است، ﴿لَّفَشِلۡتُمۡ وَلَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِسست می‌شدید، و درباره این کار اختلاف می‌نمودید، برخی معتقد می‌شدید که نباید به جنگ اقدام کرد، و برخی دیگر خلاف این را ابراز می‌داشتید. و اختلاف و کشمکش باعث سست شدن عزم و ارده می‌گردد. ﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ سَلَّمَولی خداوند نسبت به شما لطف نمود. ﴿إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِبی‌گمان او به راز دل‌ها داناست.

خداوند به ثبات و آشفتگی و راستی و دروغ دل‌ها داناست. و خداوند از دل‌هایتان چیزی را دریافت و آن سبب شد تا نسبت به شما لطف و احسان بورزد، و خواب پیامبرش را راست و محقق گرداند. پس خداوند دشمن رادر چشمان مومنان کم نشان داد، و شما مومنان را نیز در نظر کافران کم جلوه داد، به گونه‌ای که هریک از دو گروه، گروه دیگر را اندک می‌پنداشت تا دو گروه بر همدیگر حمله ور شوند. ﴿لِیَقۡضِیَ ٱللَّهُ أَمۡرٗا کَانَ مَفۡعُولٗاتا خداوند کاری را که انجام یافتنی بود به انجام برساند، و آن پیروزی مسلمین، و شکست و رسوایی کافران، و کشته شدن رهبران آنان، و سران گمراهشان بود، به گونه‌ای که هیچ یک از افراد نامدار آنها باقی نماند.

تا پس از آن اطاعت کردن‌شان آسان گردد، هرگاه که به‌سوی اسلام فرا خوانده شدند پس این نیز لطفی نسبت به بازماندگان بود، کسانی که خداوند با ارزانی کردن اسلام بر آنها منّت نهاد. ﴿وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُو همه امور و خلائق به‌سوی خدا برگردانده می‌شوند. پس خداوند، پاک را از ناپاک جدا می‌نماید، و در میان مردم با داوری عادلانه خویش که هیچ ستم و ظلمی در آن نیست داوری می‌کند.

آیه‌ی ۴٩-۴۵:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡکُرُواْ ٱللَّهَ کَثِیرٗا لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ٤٥[الأنفال: ۴۵].«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه با گروهی روبرو شدید، پایداری نمایید، و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار شوید».

﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِیحُکُمۡۖ وَٱصۡبِرُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ٤٦[الأنفال: ۴۶].«و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید، و با همدیگر اختلاف نورزید، که در آن صورت در مانده و ناتوان می‌شوید، و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود. و شکیبایی کنید که خداوند با شکیبایان است».

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بَطَرٗا وَرِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ٤٧[الأنفال: ۴٧].«و مانند کسانی مباشید که از روی غرور و سرکشی و برای خودنمایی از سرزمین‌شان بیرون آمدند، و مردمان را از راه خدا باز داشتند. و خداوند به آنچه که می‌کنند احاطه دارد».

﴿وَإِذۡ زَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ مِنَ ٱلنَّاسِ وَإِنِّی جَارٞ لَّکُمۡۖ فَلَمَّا تَرَآءَتِ ٱلۡفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِ وَقَالَ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّنکُمۡ إِنِّیٓ أَرَىٰ مَا لَا تَرَوۡنَ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَۚ وَٱللَّهُ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٤٨[الأنفال: ۴۸].«و به یاد آورید آنگاه که شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته کرد و گفت: امروز هیچ‌کس نمی‌تواند بر شما پیروز شود، من هم پیمان و یاور شما هستم، اما هنگامی‌که هر دو گروه روبرو شدند به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم، همانا من چیزی را می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خدا می‌ترسم و خداوند سخت کیفر است».

﴿إِذۡ یَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَٰٓؤُلَآءِ دِینُهُمۡۗ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٤٩[الأنفال: ۴٩].«و به یاد آورید آنگاه که منافقان و کسانی که در دل‌هایشان بیماری بود، می‌گفتند: اینان را دین‌شان فریفته است، و هرکس بر خداوند توکل کند همانا خداوند عزیز و حکیم است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِیتُمۡ فِئَةٗای مومنان! هرگاه با گروهی از کفار که با شما می‌جنگند روبرو شدید، ﴿فَٱثۡبُتُواْدر جنگِ با آنان پایدار و ثابت قدم باشید، و صبر و شکیبایی پیشه کنید، و بر این طاعت بزرگ که سرانجام آن عزت و پیروزی است مقاوم باشید، و از ذکر و یاد خدا یاری بجویید.

﴿لَّعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَتا رستگار شوید. یعنی تا پیروزی بر دشمنان را به دست آورید. پس صبر و شکیبایی و پایداری و یاد خدا از بزرگ‌ترین اسباب و عوامل پیروزی است. ﴿وَأَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُو از خدا و پیامبرش اطاعت کنید و آنچه را که بدان دنبال دستور خدا حرکت نمایید. ﴿وَلَا تَنَٰزَعُواْو کشمکش نکنید، کشمکش و اختلافی که باعث پراکنده شدن دل‌ها می‌گردد، ﴿فَتَفۡشَلُواْپس آنگاه سست و بزدل می‌شوید. ﴿وَتَذۡهَبَ رِیحُکُمۡو شکوه و هیبت شما از بین می‌رود. یعنی اراده‌هایتان سست می‌شود، و قدرت و نیرویتان تحلیل می‌رود، وعده پیروزی که به شما داده شده است مبنی بر این که اگر از خدا و پیامبرش اطاعت کنید پیروز می‌شوید از شما دور می‌گردد. ﴿وَٱصۡبِرُوٓاْۚو بر اطاعت خدا شکیبا باشید. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَهمانا یاری و کمک خدا با شکیبایان است. پس در برابر پروردگارتان فروتن و خاضع باشید.

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بَطَرٗا وَرِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِو مانند کسانی نباشید که از روی غرور و سرکشی و به منظور خودنمایی و تظاهر از سرزمین‌شان بیرون آمدند، و مردمان را از راه خدا باز داشتند. یعنی هدف و منظوری که برایش بیرون آمده بودند باز داشتن مردم از راه خدا بود. و آنها با سرمستی و غرور، سرزمین‌شان را ترک کرده بودند، تا مردم آنها را ببینند، و آنها پیش مردم تکبر ورزند. و هدف‌شان این بود که هرکس را که راه راست در پیش گیرد، از راه خدا باز دارند.

﴿وَٱللَّهُ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞو خداوند به آنچه می‌کنند آگاه است، و به آن احاطه دارد. بنابر این شما را از اهداف آنان آگاه ساخت، و شما را برحذر داشت که مانند آنها باشید، و شما را برحذر داشت که مانند آنها باشید، زیرا خداوند آنها را به شدت مجازات خواهد کرد، پس باید هدف شما از بیرون رفتن‌تان رضای خداوند متعال و اعتلای دین او، و بازداشتن از راهی باشد که انسان را به ناخشنودی و کیفر خدا می‌رساند. و باید هدفتان کشاندن مردم به‌سوی راه خدا باشد که به باغ‌های بهشت منتهی می‌شود. ﴿وَإِذۡ زَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡو به یاد آورید آنگاه که شیطان کارهایشان را برای آنان آراسته و مزین ساخت، و آن را در دل‌هایشان زیبا و خوب جلوه داد و آنان را فریب داد. ﴿وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ ٱلۡیَوۡمَ مِنَ ٱلنَّاسِو گفت: امروز هیچ‌کس نمی‌تواند بر شما پیروز شود، زیرا شما دارای تعداد و شمار فراوانی بوده، و دارای تجهیزاتی هستید که با داشتن چنین تعداد سرباز و ساز و کار جنگی، محمد ص و یارانش نمی‌توانند در برابر شما مقاومت کنند. ﴿وَإِنِّی جَارٞ لَّکُمۡو من هم پیمان و یاور شما هستم، و شما را از یوش آنا مصون می‌دارم. ابلیس در شکل «سراقه بن مالک بن جعشم مدلجی» خود را به قریش نشان داد. و قریش از بنی مدلج به خاطر دشمنی و عداوتی که میان آنها بود می‌ترسیدند.

پس شیطان به آنها گفت: من یاور شما هستم، بنابر این قریش اطمینان یافتند و خشمگین و عصبانی به‌سوی جنگ آمدند. ﴿فَلَمَّا تَرَآءَتِ ٱلۡفِئَتَانِوقتی که هر دو گروه، مسلمانان و کافران روبرو شدند، شیطان، جبرئیل ÷ را دید که فرشتگان را پخش می‌نماید، پس به شدت ترسید، ﴿نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِو به عقب برگشت و فرار کرد، ﴿وَقَالَو به کسانی که فریبشان داده بود، گفت: ﴿إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّنکُمۡ إِنِّیٓ أَرَىٰ مَا لَا تَرَوۡنَمن از شما بیزارم، من فرشتگان را می‌بینم که هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را بکشد، ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَمن می‌ترسم که خدا در دنیا مرا سزا دهد، ﴿وَٱللَّهُ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِو خداوند سخت کیفر است. و احتمال دارد که شیطان در دل‌هایشان رخنه کرده و به آنان وسوسه کرده باشد که امروز هیچ‌ کس نمی‌تواند بر آنان پیروز شود و او یاور آنهاست. و وقتی که آنها را به جایگاه‌شان وارد کرد، از آنها جدا شد و برگشت و از آنان بیزاری جست. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿کَمَثَلِ ٱلشَّیۡطَٰنِ إِذۡ قَالَ لِلۡإِنسَٰنِ ٱکۡفُرۡ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّنکَ إِنِّیٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٦ فَکَانَ عَٰقِبَتَهُمَآ أَنَّهُمَا فِی ٱلنَّارِ خَٰلِدَیۡنِ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِینَ١٧[الحشر: ۱۶-۱٧]. «مانند شیطان آنگاه که به انسان گفت: کفر بورز»، و هنگامی که انسان کفر ورزید شیطان گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار جهانیان است، می‌ترسم. پس سرانجام هر دوی آنان این شد که آن دو در آتش جهنم برای همیشه می‌مانند و این سزای ستمگران است».

﴿إِذۡ یَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌوقتی که افراد ضعیف الایمانی که در دل‌هایشان شک و تردید بود به مومنانی که علی رغم تعداد اندک‌شان به جهاد با مشرکین اقدام نمودند، می‌گفتند: ﴿غَرَّ هَٰٓؤُلَآءِ دِینُهُمۡیعنی دینی که آنها بر آنها هستند آنان را به این ورطه کشانده است، که توانایی رهایی از آن را ندارند. آنها با تحقیر و بی‌عقل شمردن مومنان چنین می‌گفتند، حال آن‌که سوگند به خدا آنان سوگند کم خرد و کم درایت بودند، زیرا ایمان باعث می‌شود که صاحب ایمان کارهای آن چنان بزرگی را انجام دهند، چون مومن بر خدا توکل می‌نماید، و می‌داند که هیچ نیرو و توان و استطاعتی برای هیچ احدی نیست جز از ناحیه‌ی خدا. و اگر همه مردم جمع شوند تا به اندازه ذره‌ای به او فایده برسانند به او فایده نخواهند رساند مگر به مقداری که خداوند برای او نوشته است. و اگر همه جمع شوند تا به وی ضرری برسانند، ضرری به او نمی‌رسانند مگر به آن اندازه که خداوند برای او نوشته است. و مومن می‌داند که او برحق است، و خداوند در همه آنچه که مقدر نموده است با حکمت و مهربان می‌باشد.

پس مومن دراقدامات خود به قدرت و تعداد زیاد طرفِ مقابل توجه نمی‌کند، بلکه او به پروردگارش اعتماد دارد، و قلبش به یاد او آرامش یافته است. و آشفته و ترسو نخواهد بود. بنابر این فرمود: ﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَإِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٌو هرکس بر خداوند توکل نماید پس همانا خداوند توانا است، و هیچ نیرویی نمی‌تواند او را شکست دهد. ﴿حَکِیمٞو در آنچه مقدر و اجرا نموده است با حکمت می‌باشد.

آیه‌ی ۵۲-۵۰:

﴿وَلَوۡ تَرَىٰٓ إِذۡ یَتَوَفَّى ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡ وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ٥٠[الأنفال: ۵۰].«و اگر ببینی بدانگاه که فرشتگان جان کافران را می‌گیرند و بر سر و صورت و پشت‌شان می‌زنند (و می‌گویند:) عذاب سوزان را بچشید».

﴿ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ أَیۡدِیکُمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ٥١[الأنفال: ۵۱].«این به خاطر کارهایی است که از پیش می‌فرستادید، و خداوند بر بندگان کمترین ستمی روا نمی‌دارد».

﴿کَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُ بِذُنُوبِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیّٞ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِ٥٢[الأنفال: ۵۲].«چون شیوۀ فرعونیان و کسانی که پیش از آنها بودند، به آیات خدا کفر ورزیدند، پس خداوند آنان را به سبب گناهانشان گرفت، همانا خداوند توانای سخت کیفر است».

خداوند متعال می‌فرماید: اگر کسانی را ببینی که به آیات خدا کفر ورزیده‌اند، آنگاه که فرشتگانِ مامورِ قبض ارواح‌شان جان‌شان را می‌گیرند، در حالی که اضطراب به شدت آنها را فرا گرفته و دچار اندوه و پریشانی بزرگی شده‌اند، ﴿ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ یَضۡرِبُونَ وُجُوهَهُمۡ وَأَدۡبَٰرَهُمۡو فرشتگان بر سر و صورت و پشت‌شان می‌زنند، و به آنها می‌گویند: روحتان را بیرون آورید، حال آن‌که جان و روح‌شان امتناع می‌ورزد و از خارج شدن ابا می‌کند، چون عذاب دردناکی را پیش رو دارند، بنابر این فرمود: ﴿وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِعذاب سخت و سوزان را بچشید. و پروردگارتان در این‌که شما را به این عذاب گرفتار نموده هیچ ظلم و ستمی را مرتکب نشده است، چرا که این عذاب به خاطر گناهانی است که انجام داده، و از پیش فرستاده اید، و چنین نتیجه‌ای را به دنبال داشته است. و این سنت و قانون خدا در مورد پیشینیان و آیندگان است. شیوه و سنت خدا در مورد تکذیب کنندگان این است که آنان را به سبب گناهانشان هلاک گرداند.

﴿کَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡمانند شیوه فرعونیان و دیگر امت‌های تکذیب‌کننده که پیش از آنان بودند، ﴿کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَأَخَذَهُمُ ٱللَّهُبه آیات خدا کفر ورزیدند، پس خداوند آنها را کیفر داد، ﴿بِذُنُوبِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِیّٞ شَدِیدُ ٱلۡعِقَابِبه سبب گناهانشان، همانا خداوند قوی و سخت کیفر است. و هرکس را که بخواهد بگیرد او نمی‌تواند خداوند را ناتوان نماید. ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآ[هود: ۵۶]. «هیچ جانوری وجود ندارد مگر این‌که خداوند پیشانیش را می‌گیرد».

آیه‌ی ۵۴-۵۳:

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ یَکُ مُغَیِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ٥٣[الأنفال: ۵۳].«این بدان خاطر است که خداوند هیچ نعمتی را که به قومی داده است تغییر نمی‌دهد مگر این‌که آنان حال خود را تغییر دهند، و بی‌گمان خداوند شنوای دانا است».

﴿کَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ فَأَهۡلَکۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَۚ وَکُلّٞ کَانُواْ ظَٰلِمِینَ٥٤[الأنفال: ۵۴].«مانند شیوۀ فرعونیان و کسانی که پیش از آنها بودند، آیات پروردگارشان را تکذیب کردند، پس ما ایشان را به سبب گناهانشان هلاک ساختیم. و فرعونیان را غرق نمودیم، و همه ستمکار بودند».

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ لَمۡ یَکُ مُغَیِّرٗا نِّعۡمَةً أَنۡعَمَهَا عَلَىٰ قَوۡمٍعذابی را که خداوند بر امت‌های تکذیب‌کننده فرود آورد، و نعمت‌هایی راکه از آنان دور نمود به خاطر گناه و تغییر دادن حالات خودشان بود، چرا که خداوند هیچ نعمتی را از نعمت‌های دینی و دنیوی که به گروهی داده است تغییر نمی‌دهد. بلکه آن نعمت‌ها را باقی می‌گذارد، و از آن بر آنان می‌افزاید اگر بیشتر شکر او را به جای آورند. ﴿حَتَّىٰ یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡمگر این‌که آنان حال خود را تغییر دهند. یعنی حالت آنها را اطاعت کردن به انجام دادن گناه مبذول نمایند، و در مقابل نعمت ناسپاسی کنند. پس آنگاه خداوند نعمت را از آنها می‌گیر و آن را به نقمت تبدیل می‌کند، همانطور که آنها حالت خود را تغییر دادند، و در این رابطه حکمت از آن خدا است، و او نسبت به بندگانش عدالت و احسان دارد، چرا که آنان را تنها به سبب ستم‌شان معاقبه کرده است، و این‌که دل‌های بندگان مطیعش را به‌سوی خود جذب نموده است و این به سبب آن است که اگر از فرمان او اطاعت نکنند آنان را به سزای اعمال‌شان می‌رساند. ﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞو خداوند شنوای دانا است، همه آنچه را که گویندگان بر زبان می‌آورند، خواه آهسته بگویند و خواه تند و آشکارا، می‌شنود. و همه آنچه را دل‌ها در خود دارند، می‌داند، پس به مقتضای علم و مشیت خدا، افکار و اندیشه‌هایی بر بندگانش جاری می‌شود.

﴿کَدَأۡبِ ءَالِ فِرۡعَوۡنَهمچون شیوه فرعون و قومش، ﴿وَٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡو کسانی که پیش از آنها بودند، وقتی که آیات پروردگارشان را بدانگاه که به نزدشان آمد تکذیب کردند، ﴿فَأَهۡلَکۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡپس هریک از آنان را برحسب جنایت‌شان هلاک کردیم.

﴿وَأَغۡرَقۡنَآ ءَالَ فِرۡعَوۡنَۚ وَکُلّٞ کَانُواْ ظَٰلِمِینَو فرعونیان را غرق نمودیم، و هریک از هلاک شوندگان و عذاب داده شدگان بر خود ستم کردند و برای هلاکت خود تلاش نمودند. و خداوند بر آنها ستم نکرد و بدون ارتکاب جرم و جنایت آنها را مواخذه ننمود. پس مخاطبان باید بپرهیزند از این‌که در ستم کردن با آنها مشابهت اختیار کنند، و مانند آنها بر خود ستم نمایند، که آنگاه خداوند عذابی را را که بر آن فاسقان فرود آورد بر آنان هم فرود می‌آورد.

آیه‌ی ۵٧-۵۵:

﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٥٥[الأنفال: ۵۵].«بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خدا کسانی‌اند که کفر ورزیده‌اند، پس آنان ایمان نمی‌آورند».

﴿ٱلَّذِینَ عَٰهَدتَّ مِنۡهُمۡ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهۡدَهُمۡ فِی کُلِّ مَرَّةٖ وَهُمۡ لَا یَتَّقُونَ٥٦[الأنفال: ۵۶].«کسانی که از آنان پیمان گرفته‌اید، ولی هر بار پیمان‌شان را می‌شکنند، و پرهیزگاری نمی‌کنند».

﴿فَإِمَّا تَثۡقَفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡحَرۡبِ فَشَرِّدۡ بِهِم مَّنۡ خَلۡفَهُمۡ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ٥٧[الأنفال: ۵٧].«پس اگر آنان را در جنگ یافتی چنان آنان را درهم بکوب که کسانی که در پشت سر ایشان قرار دارند، پند بگیرند».

﴿إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ عِندَ ٱللَّهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٥٥بی‌گمان کسانی که سه خصلت کفر ورزیدن، ایمان نیاوردن و خیانت کردن را دارا باشند، به گونه‌ای که به هیچ عهد و پیمانی پایبند نباشند، آنها نزد خدا بدترین جنبندگان هستند، و از الاغ و سگ و دیگر حیوانات بدترند، زیرا هیچ خیری در آنها وجود ندارد، و فقط می‌توان از آنها انتظار شر و بدی را داشت. پس این‌ها باید نابود گردند تا بیماری‌شان به دیگران سرایت نکند. بنابر این فرمود: ﴿تَثۡقَفَنَّهُمۡ فِی ٱلۡحَرۡبِپس اگر آنها را در حالت جنگ یافتی، و عهد وپیمانی نداشتند، ﴿فَشَرِّدۡ بِهِم مَّنۡ خَلۡفَهُمۡآنها را در هم بکوب و عذابی به آنان بچشان که برای کسانی که پشت سرشان می‌آیند مایه عبرت باشند، ﴿لَعَلَّهُمۡتا شاید کسانی که پشت سر آنان می‌آیند، ﴿یَذَّکَّرُونَاز آنچه که بر سر آنها آمده است، پند بگیرند، تا آنچه که بر سر آنها آمده است بر سرشان نیاید. و این یکی از فوائد مجازات و حدودی است که در پی گناهان انجام می‌گیرد، چرا که مجازات و حدود سبب باز آمدن دیگران می‌شود. هم چنان‌که سبب می‌شود کسی که گناه انجام داده است آن را تکرار نکند، و از آن دوری جوید. و مقید کردن این عقوبت و سزا به زمان جنگ دلالت می‌نماید که کافر گرچه خیانت کار و عهدشکن باشد اگر عهد و پیمانی بست، جایز نیست به او خیانت کرد و عهدش را شکست.

آیه‌ی ۵۸:

﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوۡمٍ خِیَانَةٗ فَٱنۢبِذۡ إِلَیۡهِمۡ عَلَىٰ سَوَآءٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِینَ٥٨[الأنفال: ۵۸].«و هرگاه از خیانت گروهی بیم داشتی، همچون ایشان پیمان‌شان را به‌سوی آنان بینداز و لغو کن (به گونه‌ای که همه در آگاهی از نقض عهد) برابر شوند، بی‌گمان خداوند خیانت کاران را دوست ندارد».

اگر میان تو و میان قومی بر جنگ نکردن عهد و پیمانی بود، و ترسیدی که خیانت کنند، به این صورت که از قراین و حالات آنها به نظر می‌رسید که خیانت کنند، بدون این‌که به صراحت خیانتی از آنها سر بزند، ﴿فَٱنۢبِذۡ إِلَیۡهِمۡپیمان آنها را به‌سوی آنان بیانداز و لغو کن. و به آنها خبر بده که بین تو و آنها پیمانی نیست.

﴿عَلَىٰ سَوَآءٍتا آگاهی تو و آنان به اقتضای پیمان برابر شود. یعنی تا همگی بدانید که دیگر پیمانی در کار نیست. و برای تو جایز نیست که به آنها خیانت کنی یا کاری را انجام دهی که برحسب پیمان نباید آن را انجام دهی، تا وقتی که آنها را به ملغی بودن پیمان آگاه کنی. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡخَآئِنِینَبیگمان خداوند خیانت کاران را دوست ندارد، و به شدت از آنها متنفر است، پس باید دلایل روشنی باشد که شما را از خیانت کردن تبرئه نماید. این آیه دلالت می‌نماید که هرگاه خیانت آنان ثابت گردد نیازی نیست که پیمان‌شان به آنها برگردانده شود، و مطلع گردند که پیمان لغو شده است، چون لغو شدن پیمان بر آنها پوشیده نیست، نیز لغو کردن پیمان در چنین حالتی فایده‌ای ندارد، و چون فرموده است: ﴿عَلَىٰ سَوَآءٍبه گونه‌ای که همه در آگاهی از نقص عهد برابر شوند، و در اینجا خیانت و عهدشکنی آنها برای همه معلوم است.

نیز مفهوم آیه دلالت می‌نماید که اگر بیم خیانت از آنها نباشد به این صورت که کاری از آنها به چشم نخورد که بر عهد شکنی و خیانت دلالت نماید، در این صورت لغو کردن پیمان جایز نیست، بلکه باید تا مدت عهد و پیمان به پایان می‌رسد به آن وفا کرد.

آیه‌ی ۵٩:

﴿وَلَا یَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ سَبَقُوٓاْۚ إِنَّهُمۡ لَا یُعۡجِزُونَ٥٩[الأنفال: ۵٩].«و کافران گمان نکنند که پیشی گرفته و دررفته‌اند، آنان نمی‌توانند (ما را) درمانده کنند».

کسانی که به پروردگارشان کفر ورزیده و آیات او را تکذیب می‌کنند، گمان نبرند که آنها از خدا پیشی گرفته، و از دست او در رفته‌اند، زیرا آنها نمی‌توانند خداوند را درمانده و ناتوان کنند، و خداوند در کمین آنها است اما بنا بر حکمتِ خویش به آنها مهلت داده و عذاب خود را فورا بر آنان نازل نمی‌کند. از جمله حکمت الهی در این زمینه این است که بندگان مومن خویش را آزمایش می‌کند تا با انجام طاعت و آنچه که موجب خشنودی وی می‌گردد توشه‌هایی برای خود برگیرند، و به مقام‌های بلند و عالی برسند، و به اخلاق و صفت‌هایی متصف شوند که جز به این طریق نمی‌توانند به آن مقام رفیع دست یابند. بنابر این به بندگان مومنش فرمود:

آیه‌ی ۶۰:

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ وَءَاخَرِینَ مِن دُونِهِمۡ لَا تَعۡلَمُونَهُمُ ٱللَّهُ یَعۡلَمُهُمۡۚ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡ وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَ٦٠[الأنفال: ۶۰].«و برای (مبارزه با) آنان آنچه از نیرو و اسبان آماده دارید مهیا سازید تا با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید، و کسانی دیگر جز آنان را نیز بترسانید که آنان را نمی‌شناسید، و خدا آنان را می‌شناسد، و هر چیزی که در راه خدا خرج کنید پاداش آن کاملاً به شما داده می‌شود و شما هیچ‌گونه ستمی نمی‌بینید».

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖو برای مبارزه با دشمنان کافرتان که در راستای نابودی شما و باطل کردن دین‌تان تلاش می‌کنند، آنچه از نیروی عقلی و بدنی و انواع تسلیحات و غیره که در توان دارید و شما را در جنگ با آنها کمک کند، مهیا سازید. پس صنایعی که در آن انواع تسلیحات و وسایل جنگی از قبیل توپ و مسلسل و تفنگ و هواپیماهای جنگی و ماشین‌های زرهی و کشتی و دژ و خندق و وسایل دفاعی ساخته می‌شود، و اتخاذ سیاستی که به وسیله آن مسلمین پیشرفت نموده و شر دشمنان از آنها دور می‌شود، و آموختن تیراندازی و تمرین شجاعت و مدیریت در آن داخل است. بنابر این پیامبر ص فرمود: «أَلا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْی». «آگاه باشید که بی‌گمان نیرو و توان در تیراندازی است». و از آن جمله آماده کردن و تهیه سواری‌هایی است که هنگام جنگ مورد نیاز هستند. بنابر این فرمود: ﴿وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡو آماده ساختن اسب‌ها که با آن دشمنان خدا و دشمنانتان را بترسانید. و این علت یعنی ترساندن دشمنان، در آن زمان در اسب وجود داشته، و حکم بر علت خود مبتنی است و هرگاه علت وجود داشته باشد حکم نیز خواهد بود. پس اگر چیزی وجود داشت که بیش از اسب به وسیله آن دشمن ترسانده شود مانند تانک و زره پوش و هواپیما و هلیکوپتر که برای جنگ ساخته شده‌اند و رعب بیشتری را در دل دشمن ایجاد می‌کنند، باید با تهیه کردن آن آمادگی کسب کرد و برای به دست آوردن آن تلاش نمود. اگر آن ادوات و وسایل جز با یاد گرفتن صنایع مورد نظر به دست نیاید واجب است آن صنایع را یاد گرفت. زیرا «آنچه که واجب جز با آن تکمیل نمی‌شود واجب است». ﴿تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡدشمنان خدا و دشمنان خود را با آن بترسانید، کسانی که می‌دانید دشمنان شما هستند.

﴿وَءَاخَرِینَ مِن دُونِهِمۡ لَا تَعۡلَمُونَهُمُو کسانی دیگر غیر از آنها را بترسانید که شما آنها را نمی‌شناسید، کسانی که از این به بعد با شما خواهند جنگید، ﴿ٱللَّهُ یَعۡلَمُهُمۡو خداوند آنها را می‌شناسد.

بنابراین مومنان را دستور داده است تا برای پیکار با کفار آمادگی داشته باشند، و بزرگ‌ترین چیزی که مسلمین را در جنگ با آنها یاری می‌نماید بخشش مال در راه جهاد با کفار است. بنابر این خداوند با تشویق بر این کار فرمود: ﴿وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیۡءٖ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِو آنچه را که در راه خدا خرج کنید، کم باشد یا زیاد، ﴿یُوَفَّ إِلَیۡکُمۡپاداش آن در روز قیامت چندین برابر به شما داده می‌شود، تا جایی که پاداش انفاق در راه خدا هفتاد برابر و بیش از آن داده می‌شود. ﴿وَأَنتُمۡ لَا تُظۡلَمُونَو چیزی از اجر و ثواب آن از شما کاسته نمی‌شود.

آیه‌ی ۶۴-۶۱:

﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِ فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦١[الأنفال: ۶۱].«و اگر به صلح گراییدند، تو (نیز) بدان گرای و بر خدا توکل کن، بی‌گمان او شنوای داناست».

﴿وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوکَ فَإِنَّ حَسۡبَکَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَیَّدَکَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِینَ٦٢[الأنفال: ۶۲].«و اگر بخواهند ترا فریب دهند، بی‌گمان خدا ترا کافی است، او همان کسی است که تو را با یاری خود و با مؤمنان توان داد و تقویت کرد».

﴿وَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٦٣[الأنفال: ۶۳].«و بین دل‌های آنان الفت ایجاد نمود، اگر همۀ آنچه را که در زمین است خرج می‌کردی، نمی‌توانستی میان دل‌هایشان الفت برقرار سازی، ولی خداوند بین آنان انس و الفت انداخت. همانا او توانا و فرزانه است».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَسۡبُکَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٦٤[الأنفال: ۶۴].«ای پیامبر! خدا برای تو و برای مؤمنانی که از تو پیروی کرده‌اند کافی است».

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلۡمِو اگر کافرانی که با شما می‌جنگند به صلح و ترک جنگ گرایش پیدا کردند، ﴿فَٱجۡنَحۡ لَهَا وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِتو نیز با توکل بر پروردگارت خواسته آنها را بپذیر، زیرا در این کار فواید زیادی است.

از جمله این‌که طلب عافیت و سلامتی در هر وقت و مکانی امر مطلوبی است، پس وقتی که آنها خود به این کار مبادرت کردند، به طریق اولی باید خواسته آنها را پذیرفت. و این‌که صلح باعث تمرکز فکر و استراحت نیروهایتان می‌شود، و می‌توانید برای زمان مناسب آمادگی بیشتر پیدا کنید. نیز این‌که وقتی صلح کردید و در امان باشید شدید و هر یک از شما توانست عقیده دیگری را بشناسد، بدون شک اسلام رشد و ترقی خواهد کرد و چیزی بر او بالاتر قرار نمی‌گیرد.

و هر کس که دارای عقل و بینش باشد اگر انصاف داشته باشد باید اسلام را بر دیگر ادیان ترجیح دهد، زیرا اوامر و نواهی اسلام زیبا و مفید است، و رفتار خوبی را برای تعامل با مردم ارایه می‌دهد. اسلام می‌گوید با مردم به عدالت رفتار کنید. در آئین اسلام و پیروان آن زیاد می‌شوند، و این صلح کمکی برای مسلمین علیه کفار خواهد بود. از صلح هیچ ضرر و زیانی متوجه اسلام و مسلمانان نمی‌گردد، مگر این‌که هدف کافران از صلح کردن فریب دادن مسلمین و به دست آوردن فرصت باشد.

پس خداوند خبر داد که خدعه و نیرنگ کافران را از آنان دور می‌کند و ضرر و فریب به خودشان بر می‌گردد. پس فرمود: ﴿وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوکَ فَإِنَّ حَسۡبَکَ ٱللَّهُو اگر بخواهند تو را فریب دهند، خداوند تو را کافی است، و تو را در برابر اذیت و آزار آنان کفایت می‌کند، و خداوند مصالح تو را تامین می‌نماید، و پیش‌تر نیز خداوند تو را پشتیبانی و یاری کرده است، و این امر باید موجب اطمینان و آرامش قلبت گردد.

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَیَّدَکَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِینَو او خدایی است که تو را با یاری خویشتن و توسط مومنان توان و نیرو بخشید. یعنی تو را با کمک آسمانی یاری نمود، و آن یاری خداست که هیچ چیزی نمی‌تواند در برابر آن مقاومت نماید. و تو را به وسیله مومنان یاری کرد و آنان را برای یاری کردن تو بر انگیخت.

﴿وَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗااگر بعد از آن نفرت و تفرقه سختی که در آن قرار داشتند، همه طلا و نقره و تمامی آنچه را که در زمین است برای برقرار کردن الفت میان آنان خرج می‌کردی، ﴿مَّآ أَلَّفۡتَ بَیۡنَ قُلُوبِهِمۡنمی‌توانستی میان دل‌هایشان الفت بیاندازی، چون کسی جز خدا نمی‌تواند دل‌ها را تغییر دهد.

﴿وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِیزٌ حَکِیمٞولی خداوند میان دل‌هایشان انس و الفت برقرار کرد، همانا او توانا و حکیم است. یکی از مصادیق قدرت و توانایی او این است که میان دل‌هایشان الفت برقرار نمود، و دل‌هایشان را بعد از پراکندگی و دوری از همدیگر جمع و به یکدیگر نزدیک نمود: ﴿وَٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ کُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَیۡنَ قُلُوبِکُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَکُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنۡهَا[آل عمران: ۱۰۳]. «و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمن همدیگر بودید، پس خداوند میان دل‌هایتان الفت برقرار کرد، و به نعمت خدا برادر شدید، و شما در کناره پرتگاهی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد».

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَسۡبُکَ ٱللَّهُای پیامبر! خدا تو را کافی است، ﴿وَمَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَو نیز خداوند برای مومنانی که از تو پیروی می‌کنند کافی است. این وعده خدا برای بندگان مومنش می‌باشد که از پیامبر دوری می‌کنند، آنان را در مقابل دشمنان‌شان کفایت و حمایت می‌کند.

پس هرگاه ایمان آوردن و پیروی و اطاعت کردن آنان محقق باشد، خداوند آنها را در کلیه امور دین و دنیا حمایت و یاری می‌کند، در غیر این صورت کفایت و حمایتی در کار نخواهد بود.

آیه‌ی ۶۶-۶۵:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ عَلَى ٱلۡقِتَالِۚ إِن یَکُن مِّنکُمۡ عِشۡرُونَ صَٰبِرُونَ یَغۡلِبُواْ مِاْئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٞ یَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَ٦٥[الأنفال: ۶۵].«ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ برانگیز. اگر بیست نفر شکیبا از شما باشند، بر دویست نفر چیره می‌شوند، و اگر از شما صد نفر باشد بر هزار نفر از کافران چیره می‌گردند، به خاطر این‌که کافران گروهی هستند که نمی‌فهمند».

﴿ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمۡ ضَعۡفٗاۚ فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٞ صَابِرَةٞ یَغۡلِبُواْ مِاْئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُمۡ أَلۡفٞ یَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفَیۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَ٦٦[الأنفال: ۶۶].«هم اینک خداوند از (مسئولیت) شما کاست، و دانست که در شما ضعفی است، پس اگر صد نفر شکیبا از شما باشند بر دویست نفر از کافران چیره می‌شوند، و اگر هزار نفر صابر و شکیبا از شما باشند، بر دو هزار نفر به اذن و یاری خداوند چیره می‌گردند. و خداوند با شکیبایان است».

خداوند متعال به پیامبر ص می‌فرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ عَلَى ٱلۡقِتَالِای پیامبر! مومنان را به جهاد برانگیز. یعنی به هر طریقی که اراده آنان را تقویت می‌نماید و همت‌هایشان را فعال می‌کند، آنان را تحریک کن، از قبیل تشویق برای جهاد و مبارزه و رویارویی یا دشمنان، و ترساندن از ضد آن، و بیان فضیلت و شجاعت و شکیبایی و خیر و برکاتی که جهاد در دنیا و آخرت به دنبال دارد، و بیان ضرر بزدلی، و این‌که ترسویی از اخلاق پست و زشت است، و از دین و جوانمردی می‌کاهد، و این‌که مومنان به داشتن روحیه شجاعت و دلاوری بر دیگران اولویت دارند.

﴿إِن تَکُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ یَأۡلَمُونَ کَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا یَرۡجُونَ[النساء: ۱۰۴]. «اگر شما درد و رنج می‌کشید (بدانید که) قطعا آنها هم درد می‌کشند، هم چنان‌که شما دردمند هستید، حال آن‌که شما اجر و ثوابی را از خداوند انتظار دارید که آنان به (برخورداری از آن) امیدی ندارند».

﴿إِن یَکُن مِّنکُمۡ عِشۡرُونَ صَٰبِرُونَ یَغۡلِبُواْ مِاْئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٞ یَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفٗا مِّنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْاگر از (میان) شما مومنان بیست نفر صابر و شکیبا باشند بر دویست نفر چیره می‌گردند، و اگر از (میان) شما صد نفر شکیبا باشند بر هزار نفر از کافران پیروز می‌شوند، یک نفر مسلمان در برابر ده نفر کافر. ﴿بِأَنَّهُمۡو این بدین خاطر است که کافران ﴿قَوۡمٞ لَّا یَفۡقَهُونَگروهی نادان هستند. یعنی آنها نمی‌دانند که خداوند چه چیزهایی را برای مجاهدان آماده نموده است، پس آنان به خاطر دست یابی به منصب و مقام عالی، و تباهی و فساد می‌جنگند، اما هدف شما از جنگ اعتلای کلمه الله و نصرت دینش، و دست آوردن رستگاری بزرگ نزد خداوند است، و همه این‌ها انگیزه‌هایی برای شجاعت و شکیبایی و شتافتن به جبهه‌های جنگ می‌باشد.

سپس خداوند این حکم را بر بندگانش سبک نمود وفرمود: ﴿ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمۡ ضَعۡفٗااکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد و دانست که در شما ضعفی است، بنابر این رحمت و حکمت الهی اقتضا نمود تا در مورد شما تخفیف قایل شود.

﴿فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَةٞ صَابِرَةٞ یَغۡلِبُواْ مِاْئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُمۡ أَلۡفٞ یَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفَیۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِینَپس اگر از (میان) شما صد نفر شکیبا باشند، بر دویست نفر چیره می‌گردند، و اگر از میان شما هزار نفر شکیبا باشند به اذن و یاری خدا بر دو هزار نفر چیره می‌گردند، و خداوند با کمک و تائیدات خود با شکیبایان است. صورت آیات خبر می‌دهد که مومنان وقتی به این تعداد مشخص برسند بر آن تعداد مشخص از کافران پیروز می‌شوند، و خداوند بر آنها منت می‌نهد که شجاعد و ایمان را در نهاد آنان قرار داده‌است. اما معنی آیه و حقیقت آن دستور است و خداوند در ابتدای کار مومنان را دستور داده که جایز نیست یک نفر از آنها در مقابل ده نفر از کافران، و ده نفر از آنان در مقابل صد نفر کافر، و صد نفر مومن در برابر هزار نفر کافر فرار کنند.

سپس خداوند این حکم را تخفیف داد، به گونه‌ای که اگر کفار دو برابر مسلمانان بودند، برای مسلمانان جایز نیست که به هنگام رویارویی با آنان فرار کنند. اما اگر کافران از دو برابر مسلمین بیشتر بودند، برای مسلمین جایز است که فرار کنند. اما در اینجا دو مساله پیش می‌آید: یکی این‌که آیه به صورت خبر آمده است، و اصل در خبر این است که به معنی خبر، و منظور از آن منت گذاردن و خبر دادن از واقعیت این امر باشد.

دوم این که این تعداد مقید شده‌اند به این‌که شکیبا باشند، به این صورت که بر شکیبایی تمرین کرده باشند. و مفهوم آیه چنین است که اگر شکیبا نباشند فرار کردن برای آنها جایز است گرچه تعداد کافران از دو برابر آنها کمتر باشد، اما این زمانی جایز است که گمان غالب مسلمانان بر این باشد که شکست می‌خورند و زیان می‌بینند.

پاسخ اشکال اول این است که فرموده الهی ﴿ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡـ اکنون خداوند برای شما تخفیف قایل شد ـ دلیل بر این است که این دستور لازم است، و یک امر ِ وجوبی و قطعی است، سپس خداوند آن را تا آن تعداد کاهش داد، پس مشخص است که یک دستور است گرچه در قالب خبر آمده باشد.

و گفته می‌شود آمد جمله به صورت خبر نکته زیبایی را در بردارد که اگر با صیغه امر بیان می‌شد این نکته در آن یافت نمی‌گردید، و آن تقویت قلوب مومنان و مژده پیروزی بر کافران می‌باشد. پاسخ اشکال دوم نیز این است که منظور از مقید کردن به «شکیبایی» عبارت است از این‌که خداوند مومنان را بر شکیبایی و صبر تحریک و تشویق نموده، و این‌که آنان باید اسباب و عوامل شکیبایی را فراهم کنند. پس هرگاه اسباب صبر را فراهم نمودند اسباب ایمانی و مادّی بشارتگر آن خواهند بود آنچه خداوند متعال مبنی بر پیروزی این تعداد اندک از آن خبر داده‌است، محقق خواهد شد.

آیه‌ی ۶٩-۶٧:

﴿مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ یُثۡخِنَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِیدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡیَا وَٱللَّهُ یُرِیدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ٦٧[الأنفال: ۶٧].«هیچ پیامبری حق ندارد که اسیرانی بگیرد تا آن‌که در زمین کستار کند، و کاملاً بر دشمن پیروز شود. شما متاع دنیا را می‌طلبید و خداوند آخرت را می‌خواهد، و خداوند توانا و با حکمت است».

﴿لَّوۡلَا کِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمۡ فِیمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ٦٨[الأنفال: ۶۸].«اگر از جانب خدا کتابی نبود قطعاً در آنچه گرفته‌اید عذابی بزرگ به شما می‌رسید».

﴿فَکُلُواْ مِمَّا غَنِمۡتُمۡ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٦٩[الأنفال: ۶٩].«پس، از آنچه به غنیمت گرفته‌اید حلال و پاکیزه بخورید، و از خدا بترسید، بی‌گمان خداوند بخشایندۀ مهربان است».

در اینجا خداوند پیامبر و مومنان را سرزنش می‌نماید، که چرا در جنگ بدر وقتی که مشرکان را اسیر کردند، آنها را به خاطر فدیه گرفتن زنده نگاه داشتند؟ این در حالی است که رای امیر المومنین عمر بن خطاب این بود که باید کشته شوند و ریشه کن گردند.

پس خداوند متعال فرمود: ﴿مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَکُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ یُثۡخِنَ فِی ٱلۡأَرۡضِپیامبری که با کفار می‌جنگد، کفاری که می‌خواهند نور خدا را خاموش نمایند، و برای از بین بردن دین او و تمامی کسانی که خدا را می‌پرستند تلاش می‌نمایند، برای چنین پیامبری شایسته نیست که به هنگام اسیر نمودن آنان، آنها را به خاطر فدیه گرفتن آزاد کند. نباید از چنین کفاری که به اسارت در آمده‌اند، فدیه قبول کرد، و باید از بین برده شوند، و شر آنها کم گردد، پس تا وقتی که کافران دارای شر و قدرت باشند بهتر است که آنها را به اسارت در نیاورد، بلکه در همان میدان جنگ به قتل رساند.

پس وقتی که پیامبر آنها را در هم کوبید و آنها را کشت و مسلمین پیروز شدند، و شر مشرکین از بین رفت، و نابود شدند، در این هنگام اشکالی ندارد که به اسارت گرفته شده و نگاه داشته شوند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿تُرِیدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡیَاشما با گرفتن فدیه و زنده نگاه داشتن آنها کالا و متاع دنیا را می‌خواهید. یعنی این کار مصلحتی برای دین‌تان ندارد. ﴿وَٱللَّهُ یُرِیدُ ٱلۡأٓخِرَةَو خداوند با قدرت و بخشیدن به دینش و یاری کردن دوستانش، و بالاتر قرار دادن سخن آنها بر دیگران، آخرت را می‌خواهد، پس به چیزی دستور می‌دهد که شما را به مقامات رفیع آن می‌رساند.

﴿وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞو خداوند دارای قدرت و توانایی کامل است، و اگر می‌خواست بدون جنگ کافران را شکست دهد چنین می‌کرد، اما او حکیم است و برخی از شما را به وسیله برخی دیگر می‌آزماید. ﴿لَّوۡلَا کِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَاگر از جانب خدا حکمی که قضا و قدر او بر آن رفته است مبنی بر حلال بودن غنیمت‌ها نبود، و عذاب را از شما دور نمی‌کرد، ﴿لَمَسَّکُمۡ فِیمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞقطعا در آنچه گرفتید عذابی بزرگ به شما می‌رسد. و در حدیث آمده است: «لَو نَزَلَ عَذَابُ یوم بَدرٍ مَا نَجَا مِنهُ إلَّا عُمرَ». «اگر عذابِ روز بدر فرو فرستاده می‌شد، جز عمر هیچ ‌کس نجات نمی‌یافت».

﴿فَکُلُواْ مِمَّا غَنِمۡتُمۡ حَلَٰلٗا طَیِّبٗاپس، از آنچه به غنیمت گرفته‌اید حلال و پاکیزه بخورید. و این از لطف خدا نسبت به این امت است که غنایم را برای آن حلال کرده است، در حالی که برای هیچ امتی پیش از آنان حلال نبوده است. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَو در همه کارهایتان به منظور ادای سپاسِ نعمت‌های خدا، از خدا بترسید و پرهیزگاری را پیشه خود سازید.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞبی‌گمان خداوند آمرزنده است و گناهان هرکس را که به‌سوی او باز گردد، می‌آمرزد. نیز گناهان هرکس که چیزی را شریک وی نسازد، می‌آمرزد. ﴿رَّحِیمٞو نسبت به شما مهربان است، زیرا غنایم را برایتان حلال و پاکیز قرار داد.

آیه‌ی ٧۱-٧۰:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّمَن فِیٓ أَیۡدِیکُم مِّنَ ٱلۡأَسۡرَىٰٓ إِن یَعۡلَمِ ٱللَّهُ فِی قُلُوبِکُمۡ خَیۡرٗا یُؤۡتِکُمۡ خَیۡرٗا مِّمَّآ أُخِذَ مِنکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٧٠[الأنفال: ٧۰]. «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند، بگو: اگر خداوند خیری در دل‌هایتان سراغ داشته باشد بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد، و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده و مهربان است».

﴿وَإِن یُرِیدُواْ خِیَانَتَکَ فَقَدۡ خَانُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ فَأَمۡکَنَ مِنۡهُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ٧١[الأنفال: ٧۱].«و اگر بخواهند به تو خیانت کنند در حقیقت پیش از این به خدا خیانت کرده‌اند، پس (شما را) بر آنان پیروز گردانید و خداوند دانا و حکیم است».

این دو آیه نیز در مورد اسیران جنگ بدر نازل شده است، یکی از این اسیران عباس، عموی پیامبر صبود. وقتی از او خواستند که فدیه بدهد ادعا کرد که قبل از این مسلمان بوده است، اما فدیه را از او ساقط نکردند. خداوند به خاطر تسکین دل او و کسانی که مانند وی بودند این آیه را نازل فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ قُل لِّمَن فِیٓ أَیۡدِیکُم مِّنَ ٱلۡأَسۡرَىٰٓ إِن یَعۡلَمِ ٱللَّهُ فِی قُلُوبِکُمۡ خَیۡرٗا یُؤۡتِکُمۡ خَیۡرٗا مِّمَّآ أُخِذَ مِنکُمۡای پیامبر! به اسیرانی که در دست شما هستند، بگو: اگر خداوند خیری در دل‌هایتان سراغ یابد بهتر از مالی که از شما گرفته شده است به شما خواهد داد، و از فضل خویش خیر فراوانی را برایتان فراهم می‌نماید.

﴿وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡو گناهانتان را می‌آمرزد و شما را وارد بهشت می‌نماید، و خداوند آمرزنده مهربان است. خداوند در خصوص عباس و دیگران به وعده‌اش وفا نمود، چرا که پس از آن، عباس مال فراوانی را به دست آورد. یک روز مال فراوانی پیش پیامبر صآورده شد، و عباس نیز در آن هنگام حاضر بود، پس پیامبر به او دستور داد به اندازه‌ای که می‌تواند از آن مال بردارد، و برای خود ببرد، عباس نیز به اندازه‌ای برداشت که نزدیک بود نتواند آن را حمل کند.

﴿وَإِن یُرِیدُواْ خِیَانَتَکَو اگر تلاش نمایند با شما جنگ کنند و پیمان را بشکنند و به تو خیانت نمایند، ﴿فَقَدۡ خَانُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ فَأَمۡکَنَ مِنۡهُمۡآنان پیش از این به خدا خیانت کرده‌اند، پس شما را بر آنان پیروز گردانید. بنابر این باید از خیانتِ به تو بپرهیزند، زیرا خداوند متعال بر آنان قدرت دارد و آنها تحت اختیار و تصرف او هستند. ﴿وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌو خداوند به همه چیز دانا و آگاه است و هر چیزی را در جایش قرار می‌دهد. از جمله دانایی و حکمت او این است که این احکام ارزشمند و زیبا را برایتان مشروع نموده، و چنانچه اسیران بخواهند نسبت به شما خیانتی روا بدارند شما را از شر آنان مصون می‌دارد.

آیه‌ی ٧۲:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلَٰیَتِهِم مِّن شَیۡءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُواْۚ وَإِنِ ٱسۡتَنصَرُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِ فَعَلَیۡکُمُ ٱلنَّصۡرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ٧٢[الأنفال: ٧۲].«بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد نمودند و (کسانی که به مهاجرین) جای دادند، و یاری کردند، آنان یاران یکدیگر هستند. و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند هیچ‌گونه ولایتی در برابر آن ندارید، مگر این‌که هجرت کنند، و اگر از شما در (کار) دین یاری و کمک خواستید، بر شماست که آنان را یاری کنید، مگر زمانی که مخالفان آنان گروهی باشند که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه می‌کنید بینا است».

این آیه منشور پیمان دوستی و محبت مومنان با یکدیگر است. خداوند این پیمان را بین مهاجرین که ایمان آوردند، و در راه خدا هجرت نمودند، و دیارشان را به خاطر جهاد در راه خدا ترک کردند، و بین انصار که پیامبر خدا صو یارانش را پناه دادند و آنان را در سرزمین خود با مال و جان‌شان یاری کردند منعقد نمود. پس این دو گروه یاران و دوستان یکدیگرند، زیرا به خاطر کامل بودن ایمان‌شان مکمل همدیگر هستند.

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلَٰیَتِهِم مِّن شَیۡءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُواْۚو کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند، شما هیچ ولایتی در برابر آنان ندارید، مگر این‌که هجرت کنند، زیرا زمانی که به شدت به آنها نیاز داشتید حمایت و ولایت‌شان را قطع کردند، پس چون هجرت نکردند، مومنان ولایتی در برابر آنها ندارند. ﴿وَإِنِ ٱسۡتَنصَرُوکُمۡ فِی ٱلدِّینِولی اگر آنان در امر دین از شما یاری خواستند، یعنی برای جنگ با کسانی که با آنها می‌جنگند از شما یاری طلبیدند، ﴿فَعَلَیۡکُمُ ٱلنَّصۡرُپس یاری کردن آنها و جنگیدن در کنار آنان بر شما واجب است. و اگر به خاطر اهدافی غیر دینی با کسانی دیگر جنگیدند، یاری کردن آنها بر شما واجب نیست.

﴿إِلَّا عَلَىٰ قَوۡمِۢ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُم مِّیثَٰقٞمگر علیه قومی که میان شما و آنها پیمانی وجود دارد. یعنی پیمانی برای نجنگیدن دارید، پس اگر مومنانی که جدا شده‌اند و هجرت نکرده‌اند، خواستند با آنها بجنگند، به خاطر پیمانی که میان شما و آنان است آنها را یاری نکنید.

﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞو خداوند به آنچه می‌کنید بیناست و حالتی را که بر آن هستید، می‌داند، پس احکامی را برایتان مشروع می‌نماید که شایسته شما است.

آیه‌ی ٧۳:

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٍۚ إِلَّا تَفۡعَلُوهُ تَکُن فِتۡنَةٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَفَسَادٞ کَبِیرٞ٧٣[الأنفال: ٧۳].«و کسانی که کفر ورزیدند برخی یاران برخی دیگرند، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین برپا می‌گردد».

پس از آن‌که خداوند پیمان دوستی را میان مومنان بست، خبر داد که برخی از کافران دوستان برخی دیگرند، چون کفر همه را دور جمع می‌نماید، پس با کافران جز کافری مانند آنها دوستی نمی‌نماید، ﴿إِلَّا تَفۡعَلُوهُاگر شما با مومنان دوستی نکنید و با کافران دشمنی نورزید، به این صورت که با همه دوستی کنید، یا با همه دشمنی ورزید، یا کافران را به دوستی بگیرید و با مومنان دشمنی کنید، ﴿تَکُن فِتۡنَةٞ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَفَسَادٞ کَبِیرٞفتنه و فساد بزرگی در زمین برپا می‌گردد، زیرا بر اثر آن شر فراوانی به وجود می‌آید، از قبیل اختلاط حق با باطل، و اختلاط مومن با کافر، و انجام نگرفتن بسیاری از عبادت‌های بزرگ، مانند جهاد و هجرت و دیگر اهداف شریعت که اگر مومنان یکدیگر را به دوستی نگیرند تمامی این مصایب به وجود خواهد آمد.

آیه‌ی ٧۵-٧۴:

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ٧٤[الأنفال: ٧۴].«و کسانی که ایمان آوردند، و هجرت نمودند، و در راه خدا جهاد کردند، و همچنین کسانی که پناه دادند و یاری نمودند، اینان به‌راستی مؤمنانند، برای آنان آمرزش و روزی شایسته است».

﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَکُمۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ مِنکُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُۢ٧٥[الأنفال: ٧۵]. «و کسانی که پس از این، ایمان آوردند و هجرت کردند و همراه با شما جهاد نمودند، آنان از شما هستند، و خویشاوندان در کتاب خدا نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند، بی‌گمان خداوند به همه چیز دانا است».

آیات گذشته در مورد پیمان دوستی بین مهاجر و انصار بود، و این آیات در مورد بیان ستایش و پاداش آنهاست. پس فرمود: ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِینَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاو کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، و کسانی که به مهاجرین جای دادند و آنان را یاری کردند، این‌ها به راستی مومن‌اند، چون صداقت و راستی ِ ایمان‌شان را با هجرت و یاری نمودن و دوست داشتن یکدیگر، و جهاد با دشمنان کافر و منافق‌شان نشان دادند. ﴿لَّهُم مَّغۡفِرَةٞبرای آنان از جانب خدا آمرزش است، و بدی‌ها و گناهانشان محو می‌گردد، و لغزش‌هایشان از بین می‌رود. ﴿وَبرای آنان، ﴿رِزۡقٞ کَرِیمٞو در باغ‌های بهشت خیر فراوانی از جانب پروردگار بزرگوار به آنان می‌رسد.

و ممکن است پیشی از پاداش آخرت، در دنیا نیز به آنان پاداشی برسد که شادمان شوند، و چشم‌هایشان روشن گردد، و دل‌هایشان با آن آرامش یابد، ﴿وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَکُمۡو همچنین کسانی که بعد از مهاجرین و انصار می‌آیند و به خوبی از آنان پیروی کرده، و ایمان آورده و هجرت نموده، و در راه خدا جهاد می‌کنند، ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ مِنکُمۡپس ایشان از شما هستند، آنچه برای شماست به آنان هم می‌رسد، و آنچه که به ضرر شما است به ضرر آنان نیز می‌باشد. پس این دوستی ایمانی که در اول اسلام بود اثر و نقشی بسیار بزرگ داشت تا جایی که پیامبر صبین مهاجرین و انصار علاوه بر برادری عام ایمانی، به طور خاص نیز پیمان برادری برقرار کرد، و هریک ر ا برادر دیگری قرار داد تا جایی که بر اثر این برادری از یکدیگر ارث بردند. پس خداوند این آیه نازل نمود: ﴿وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِو خویشاوندان در کتاب خدا (از دیگر مومنان) به همدیگر سزاوارترند، پس جز عصبه‌ها و کسانی که دارای سهمی از ترکه هستند کسی دیگر از میت ارث نمی‌برد. بنابر این اگر عصبات و کسانی که دارای سهم هستند، موجود نبودند، نزدیک‌ترین خویشاوندان از مرده ارث می‌برند. همان‌طور که عموم آیه کریمه دلالت می‌نماید: ﴿فِی کِتَٰبِ ٱللَّهِدر حکم و شریعت و قانون خدا، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عَلِیمُبی‌گمان خداوند به هر چیزی دانا، و بر هرچیزی تواناست. از جمله مصادیق آگاهی خداوند این است که به اوضاع‌تان آگاه است و آنچه را از احکام و شرایع دینی که مناسب احوال‌تان است بر شما جاری می‌کند.

پایان تفسیر سوره‌ی أنفال