مکی و ۱۰۹ آیه است.
آیهی ۲-۱:
﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡحَکِیمِ١﴾[یونس: ۱]. «الف - لام - را. این کتاب حکمتآمیز است».
﴿أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنَّ لَهُمۡ قَدَمَ صِدۡقٍ عِندَ رَبِّهِمۡۗ قَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٞ مُّبِینٌ٢﴾[یونس: ۲]. «آیا برای مردم شگفتیآور است که به مردی از خودشان وحی نمودیم که مردمان را بترسان، و مؤمنان را مژده بده که آنان نزد پروردگارشان پیشینۀ راستین دارند؟ کافران گفتند: بیگمان این جادوگر آشکاری است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡحَکِیمِ١﴾این است آیات کتاب حکمت آمیز، و آن قرآن است که مشتمل بر حکمت و احکام است، و آیات آن بر حقایق ایمانی و اوامر و نواهی شرع دلالت مینماید، و بر همۀ امت واجب است آنرا بپذیرند و از آن فرمان برند.
با وجود این بیشتر آنان روی گرداندند، و آن را درک نکردند. بنابراین، تعجب نمودند: ﴿أَنۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ رَجُلٖ مِّنۡهُمۡ أَنۡ أَنذِرِ ٱلنَّاسَ﴾که به مردی از خودشان وحی نمودیم تا مردمان را از عذاب خدا بیم دهد، و از عذاب الهی بترساند، و آنانرا به آیات الهی یادآور شود ﴿وَبَشِّرِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَنَّ لَهُمۡ قَدَمَ صِدۡقٍ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾و کسانی را که ایمان راستین آوردند مژده بده که به خاطر کارهای شایسته و راستینی که از پیش فرستادهاند برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی کامل و نیک است. پس کافران از این مرد بزرگ تعجب کردند، تعجبی که آنها را واداشت تا به او کفر ورزند. ﴿قَالَ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾و کافران در مورد او گفتند: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٞ مُّبِینٌ﴾بیگمان این جادویش آشکار است و به ادعای آنها بر هیچکس پوشیده نیست. و این به خاطر بیخردی و عنادشان بود، زیرا تعجب کردند که هیچجای تعجب و شگفتی نداشت، بلکه باید از نادانی و عدم شناخت آنها نسبت به منافعشان در شگفت بود.
چگونه به این پیامبر بزرگوار ایمان نیاوردند، پیامبری که خداوند او را از میان آنان مبعوث نمود وا و را به خوبی میشناختند، اما دعوتش را نپذیرفتند و برای باطل کردن و از بین بردن دینش کوشیدند؟ ولی خداوند نور خویش را کامل میگرداند گرچه کافران دوست نداشته باشند.
آیهی ۴-۳:
﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۖ مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِۦۚ ذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٣﴾[یونس: ۳]. «پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، آنگاه آنگونه که شایستۀ شکوه اوست بر عرش بلند و مرتفع گردید، (و) کار (هستی) را تدبیر میکند، هیچ شفاعت کنندهای نیست مگر پس از اجازۀ او، این است خداوند پروردگارتان. پس از او بترسید، آیا پند نمیپذیرید».
﴿إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗاۖ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّاۚ إِنَّهُۥ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ بِٱلۡقِسۡطِۚ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖ وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ٤﴾[یونس: ۴]. «بازگشت همۀ شما بهسوی اوست، این وعدۀ راستین خداوند است، او آفرینش را آغاز میکند، سپس آن را باز میگرداند تا کسانی را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام دادهاند به دادگری پاداش دهد، و اما کسانیکه کفر ورزیدهاند شرابی از آب داغ و سوزان دارند و دارای عذابی دردناک هستند، به سبب آنکه کفر میورزیدند».
خداوند متعال با بیان ربوبیت و الوهیت و عظمت خویش میفرماید: ﴿إِنَّ رَبَّکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ﴾بیگمان پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. هرچند که او میتواند آن را در یک لحظه بیافریند، اما چون در این حکمتی بود و در کارهایش مهربان است چنین کرد. و از جمله حکمت الهی در آفرینش آسمانها و زمین این است که آن را به حق و برای حق آفرید، تا از طریق نامها و صفاتش شناخته شود و تنها او عبادت گردد.
﴿ثُمَّ﴾پس از آفرینش آسمانها و زمین، ﴿ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾آنگونه که شایسته و مناسب شکوه و عظمت اوست بر عرش بند و مرتفع گردید. ﴿یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ﴾کار جهان بالا و پایین را میگرداند و تدبیر میکند، میمیراند و زنده مینماید، و روزی فرو میفرستد، و روزها را میان مردم میگرداند، گاه به سود برخی و گاه به زیان برخی دیگر، و زیان را از آسیب دیدگان دور میکند، و خواستۀ جویندگان را اجابت مینماید.
پس انواع تدابیر از جانب اوست، و همۀ خلق در برابر قدرت او سر تسلیم فرود آورده، و در برابر عظمت و فرمانرواییاش فروتناند. ﴿مَا مِن شَفِیعٍ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ إِذۡنِهِ﴾هیچ شفاعت کنندهای نیست مگر (اینکه) پس از اجازۀ او (به شفاعت برمیخیزد)، پس هیچ مخلوقی اقدام به شفاعت نمینماید گرچه از برترین مخلوقات باشد، مگر اینکه خدا به وی اجازه بدهد. و او جز به کسی که از وی راضی و خشنود است اجازه نمیدهد. و شفاعت کردن را جز برای مخلصان و یکتاپرستان نمیپسندد.
﴿ذَٰلِکُمُ﴾کسی که چنین است ﴿ٱللَّهُ رَبُّکُمۡ﴾خداوند، پروردگارتان است. او خداوندی است دارای صفات الوهیت که همۀ صفات کمال را در بر دارد، و دارای صفت ربوبیت که همهی صفات افعال را در بر دارد. ﴿فَٱعۡبُدُوهُ﴾پس همه عبادتها را تنها برای او انجام دهید و فقط او را بپرستید. ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا پند نمیپذیرید و نشانهها و دلایلی را که بر این دلالت مینمایند او یکتاست و معبود ستوده و دارای عظمت و بخشش است به یاد نمیآورید؟!.
پس از آنکه خداوند متعال حکم تقدیری خویش را بیان کرد که تدبیر عام و فراگیر او است، و حکم دینیاش را بیان کرد که آن شریعت اوست و مقصود و مضمون آن این است که او تنها است و هیچ شریکی ندارد، حکم جزائیاش را بیان نمود و آن مجازات بندگان به سبب اعمالشان در جهان پس از مرگ است. پس فرمود: ﴿إِلَیۡهِ مَرۡجِعُکُمۡ جَمِیعٗا﴾همۀ شما را پس از مرگتان در روزی مشخص گرد خواهد آورد. ﴿وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقًّا﴾وعدۀ خداوند راست است و حتماً آنرا کامل میگرداند. ﴿إِنَّهُۥ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ﴾او آفرینش را آغاز میکند، سپس آنرا باز میگرداند. پس آن کس که بر افرینش تواناست بر بازگرداندن آن نیز تواناست.
و کسی که میبیند خداوند آفرینش را آغاز نموده، سپس آفرینش دوبارۀ او را انکار میکند، فاقد عقل است، چرا که از دو چیز که همانند یکدیگرند یکی را انکار میکند، با این آغاز آفرینش را که مهمتر از بازگرداندن آن است اثبات مینماید، پس این یک دلیل عقلی روشن بر اثبات معاد است.
سپس دلیل نقلی را بیان داشت و فرمود: ﴿لِیَجۡزِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾تا کسانی را که قلباً به آنچه خدا بدان دستور داده ایمان آوردهاند، ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و با اعضای خود کارهای شایسته از قبیل واجبات و مستحبات را انجام دادهاند، ﴿بِٱلۡقِسۡطِ﴾به دادگری پاداش دهد. پس به جزای ایمان آوردن و کارهایشان پاداشی به آنان میدهد که آن را برای بندگانش بیان کرده است و خبر داده که هیچ کس نمیداند چه چیزهای لذت بخشی را برایشان پوشیده نگاه داشته است. ﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ﴾و کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند و پیامبران را تکذیب نمودند، ﴿لَهُمۡ شَرَابٞ مِّنۡ حَمِیمٖ﴾شرابی از آب داغ که چهرهها را بریان مینماید و معده و رودهها را تکه تکه میکند ﴿وَعَذَابٌ أَلِیمُۢ﴾و عذابهای دردناک دیگری دارند. ﴿بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ﴾به سبب کفر و ستمشان به این عذاب دردناک گرفتار میشوند، و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم میکنند.
آیهی ۶-۵:
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِیَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ یُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٥﴾[یونس: ۵]. «او ذاتی است که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده و برای ماه منازلی مقرر نموده است تا شمارۀ سالها و حساب را بدانید. خداوند آن را جز به حق نیافریده است. خداوند آیات را برای آنان که میدانند به روشنی بیان میدارد».
﴿إِنَّ فِی ٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ ٱللَّهُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَّقُونَ٦﴾[یونس: ۶]. «بیگمان درآمد و ر فت شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده است برای پرهیزگاران نشانههاست».
وقتی ربوبیت و الوهیت را بیان نمود، دلایل عقلی موجود در جهان هستی را که بر الوهیت و ربوبیت و نامها و صفات کاملش دلالت مینماید بیان کرد، دلایلی مانند خورشید و ماه و آسمانها و زمین و همه آنچه که در آسمانها و زمین از سایر مخلوقات آفریده شده است. و خبر داد که اینها نشانههایی هستند، ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾برای گروهی که میدانند، و ﴿لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ﴾برای گروهی که پرهیزگارند زیرا علم و دانش آدمی را راهنمایی میکند که این چیزها بر چه چیزی دلالت میکنند. نیز کیفیت استنباط دلایل را از این پدیدهها به نزدیکترین صورت ممکن به انسان یاد میدهد. و پرهیزگاری، علاقهمندی به خیر و پرهیز از شر رادر قلب به وجود میآورد که این ناشی از شناخت حجتها و براهین و پیدایش علم و یقین است. و خلاصه مطلب اینکه آفرینش مخلوقات به این صورت بر کمال قدرت خداوند متعال و علم و حیات و پایدار بودن او دلالت مینماید، و استواری و آفرینش زیبا و مستحکم مخلوقات بر کمال حکمت خدا و گستردگی آگاهی او دلالت مینماید.
و درآفرینش زیبای خدا منافع و مصالح فراوانی وجود دارد. خورشید درخشان وماه تابان که از مخلوقات وی میباشند دارای فواید بسیاری میباشند که بر رحمت خدا و توجه او به بندگانش و گستردگی بخشش و نکیو کاریش دلالت مینمایند، و ویژگیهای هر یک از این مخلوقات بر مشیت و ارادۀ نافذ خدا دلالت نموده، و همۀ اینها بیانگر آنند که تنها او معبود و محبوب و ستایش شده و دارای عظمت و بخشش و صفتهای بزرگ است، و باید به او علاقهمند بود و به او امید داشت و فقط از او ترسید، و فقط از او طلب نمود، نه از کسانی دیگر که در همۀ کارهایشان نیازمند و محتاج اویند.
و در این آیات بندگان به اندیشیدن و فکر کردن و نگاه کردن با چشم عبرت در این مخلوقات تشویق و تحریک شدهاند. زیرا با تفکر و تامل در این مخلوقات بینش به دست آمده و بر ایمان و عقل افزوده میگردد، و قریحه و استعداد (خداشناسی۹ تقویت میشود. و به کار نگرفتناندیشه در این چیزها به منزلۀ سستی در کاری است که خداوند به آن دستور داده است، و در واقع بستن راه افزایش ایمان است و باعث جمود ذهن و استعداد میگردد.
آیهی ۸-۷:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا وَرَضُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِنَا غَٰفِلُونَ٧﴾[یونس: ۷]. «بیگمان کسانیکه به لقای ما امید ندارند و به زندگی دنیا خشنود گشته و به آن دل بستهاند و کسانی که از آیات ما غافلاند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨﴾[یونس: ۸]. «چنین کسانی به سبب کارهایی که میکنند جایگاهشان دوزخ است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾بیگمان کسانی که به دیدار و ملاقات خدا امید ندارند چیزی که امیدواران بسیار به آن امید دارند، و بالاترین مسالهای است که آروزمندان در آرزوی آنند، اما اینان نه تنها به آن امیدوار نیستند بلکه از آن روی گردانده و بسا آنرا تکذیب میکنند، ﴿وَرَضُواْ بِٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾و به زندگی دنیا و جای آخرت خشنود گشتهاند، ﴿وَٱطۡمَأَنُّواْ بِهَا﴾و به آن گرایش یافته و آن را آخرین هدف خود قرار دادهاند، بنابر این برای آن تلاش کرده و به لذتها و شهوتهای آن روی آورده و خود را به آن سپرده. لذتهای دنیا را از هر راهی که میسور باشد به دست میآورند، و از هر جهتی که به دست بیاید بهسوی آن میشتابند و اراده و افکار و اعمالشان را مصرف آن میسازند، انگار که همیشه در آن میمانند. آنان هرگز تصور نمیکنند که زندگی دنیا گذرگاهی است که مسافران جهان باقی از آن عبور کرده و گذشتگان و آیندگان بهسوی آن کوچ میکنند. اما توفیق یافتگان برای رسیدن به نعمتها و لذتهای آن آستین همت را بالا زده و از آن توشه بر میگیرند.
﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِنَا غَٰفِلُونَ﴾و کسانی که از آیات ما غافلاند، و از آیات قرآنی و نشانههای هستی آفاق و انفس بهره نمیبرند. اعراض کردن از دلیل و راهنما مستلزم اعراض و غفلت از مدلول و هدف است.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾چنین کسانی، ﴿مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ﴾جایگاه و مسکن آنان دوزخ است که از آن بیرون نمیروند، ﴿بِمَا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ﴾به سبب کفر و شرک و انواع گناهانی که مرتکب میشدند.
وقتی که سزا و عذاب آنان را بیان داشت، پاداش فرمانبرداران را نیز بیان کرد و فرمود:
آیه ۱۰-۹:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ یَهۡدِیهِمۡ رَبُّهُم بِإِیمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ٩﴾[یونس: ۹]. «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند پروردگارشان آنان را به سبب ایمانشان به باغهای پر ناز و نعمت بهشت هدایت میکند که جویبارها در زیر (کاخهای) آن روان است».
﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ١٠﴾[یونس: ۱۰]. «دعایشان در آنجا پروردگار را تو پاکی است و سلام آنها در آن «درودتان باد» میباشد، و پایان دعایشان این است: شکر و سپاس مخصوصِ پروردگار جهانیان است».
خداوندمتعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند. یعنی هم ایمان آوردند و هم به مقتضای آن که عبارت است از انجام دادن کارهای شایسته ـ اعم از کارهای قلبی و کارهای بدنی ـ از روی اخلاص و پیروی از کتاب و سنت.
﴿یَهۡدِیهِمۡ رَبُّهُم بِإِیمَٰنِهِمۡ﴾پروردگارشان آنان را به سبب ایمانی که دارند بزرگترین پاداش میدهد و آن پاداش هدایت است، پس خداوند آنچه را که به سودشان است به آنان میآموزد و کارهایی که از هدایت بر میآید به آنان الهام میکند، و آنان را برای نگریستن در نشانهها و آیاتش هدایت مینماید و آنان را در این هدایت مینماید و آنانرا در این دنیا به راه راست رهنمود میگرداند، و در سرای آخرت به راهی که به باغهای پر ناز و نعمت بهشت میساند آنان را هدایت میکند. بنابر این فرمود: ﴿تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾به صورت مداوم از زیر آنان جویبارها روان است، ﴿فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ﴾در باغهای پر ناز و نعمت بهشت. خداوند باغها را به نعمتها نسبت داد، چون آن باغها مشتمل بر ن عمت نیکو و کا مل هستند. ناز و نعمت دل که از سرور و خوشحالیای که از دیدن خداوند و شنیدن سخن او و لذت بردن از خشنودی و نزدیکی او، و دیدار دوستان و برادران و بهرهمند شدن از جمع آنها و شنیدن صدای ترانههای دلانگیز و منظرههای فرح بخش حاصل میگردد. و نعمت جسم که از تناول انواع خوردنیها و نوشیدنیها، و تمتع از همسرانی که انسانها نمیتوانند آنان را توصیف کنند، و خیال آنها هم به ذهن هیچکس خطور نکرده است، به دست میآید.
﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ﴾عبادتشان در آن جا برای خداست، اول آن بیان پاکی خداوند و منزه قرار دادن او از عیبها و کاستیهاست، و آخر آن ستایش خداوند است. و تکلیفها و وظایف در بهشت ساقط میشود و تنها بهرهمندی از کاملترین لذتها برای آنان باقی میماند که برای آنان از خوردنیهای لذیذ، لذیذتر است و آن ذکر خدا است که دلها با آن آرام گیرد و روحها با ان شاد شود. ذکر خدا برای آنان به منزلۀ نفس کشیدن است، بدون اینکه احساس سختی و دشواری بکنند. ﴿وَ﴾و اما، ﴿تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا﴾آنها به هنگام دیدار، به یکدیگر سلام میکنند. یعنی سخنی که از بیهودگی و گناه دور بوده و به «سلام» موصوف است، در بین یکدیگر رد و بدل میکنند.
و گفته شده که تفسیر ﴿دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ﴾این است که اهل بهشت هرگاه به غذا و نوشیدنی و امثال آن نیاز داشته باشند، میگویند ﴿سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ﴾و بلافاصله غذا و نوشیدنی برایشان حاضری شود.
﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ﴾و پایان عبادتشان آنگاه که فارغ شوند این است: ﴿أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾شکر و سپاس ویژۀ پروردگار جهانیان است.
آیهی ۱۱:
﴿وَلَوۡ یُعَجِّلُ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ ٱلشَّرَّ ٱسۡتِعۡجَالَهُم بِٱلۡخَیۡرِ لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡۖ فَنَذَرُ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ١١﴾[یونس: ۱۱]. «و اگر خداوند برای مردم چنانکه خیر را به شتاب میطلبند شر را پیش میانداخت عقوبت و عذاب، آنها را نابود میکرد. اما کسانی را که به لقای خدا امید ندارند رها میکنیم تا در سرکشی و نافرمانی خود سرگردان شوند».
و این از لطف و احسان او نسبت به بندگانش است که اگر او در رساندن بدی و مصیبت آنگاه که اسبابش را فراهم سازد شتاب ورزد، و به عذاب دادن آنان مبادرت ورزد، همانطور که درآوردن خوبی برای آنها وقتی که اسبابش را انجام دهند شتاب میورزند. ﴿لَقُضِیَ إِلَیۡهِمۡ أَجَلُهُمۡ﴾عقوبت و عذاب، آنها را نابود میکرد. اما خداوند متعال به آنان مهلت میدهد و آنان را فراموش نمیکند، و از بسیاری از حقوق خود در میگذرد. و اگر خداوند مردم را به سبب ستمشان به عذاب خویش دچار کند هیچ جنبدهای را در روی زمین نخواهد گذاشت.
و از همین مقوله است دعای بنده به هنگام خشم و عصبانیت علیه فرزندان یا خانواده یا مالش، که اگر این دعا پذیرفته شود همۀ فرزندان و خانواده و اموالش از بین میرفت و پذیرفته شدن این دعا بیش از حد به او زیان میرساند، اما خداوند بردبار و با حکمت است. ﴿فَنَذَرُ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾اما کسانی را که به قیامت ایمان ندارند، و خود را برای آن آماده نمینمایند، و کارهایی نمیکنند که آنها را از غذاب خدا نجات دهد، ﴿فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ﴾آنان را در باطلشان رها میکنیم که به وسیلۀ آن از حق و از حد و مرز بیرون میروند.
﴿یَعۡمَهُونَ﴾سرگردان و حیران مانده، و به راه هدایت نمیروند و به یافتن بهترین و محکمترین دلیل توفیق نمییابند. و این عذاب و سزایی است که به سبب ستم و کفر ورزیدنشان به آیات خدا به آنان میرسد.
آیه ۱۲:
﴿وَإِذَا مَسَّ ٱلۡإِنسَٰنَ ٱلضُّرُّ دَعَانَا لِجَنۢبِهِۦٓ أَوۡ قَاعِدًا أَوۡ قَآئِمٗا فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُ ضُرَّهُۥ مَرَّ کَأَن لَّمۡ یَدۡعُنَآ إِلَىٰ ضُرّٖ مَّسَّهُۥۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡمُسۡرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٢﴾[یونس: ۱۲]. «و چون به انسان رنج و مصیبتی برسد چه بر پهلو خوابیده و چه نشسته و چه ایستاده باشد ما را به کمک میخواند، و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم چنان راه خود را در پیش میگیرد که گویا ما را به دور کردن رنجی که به او رسیده بود به فریاد نخوانده است. این چنین برای اسراف کنندگان کاری را انجام میدهند زینت داده شده است».
در اینجا خداوند از سرشت و طبیعت انسان خبر میدهد که هرگاه رنج و مصیبتی به او برسد در دعا کردن میکوشد، و بر همۀ حالتها، ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده خدا را میخواند و در دعا اصرار میورزد تا خداوند مصیبت را از او دور نماید.
﴿فَلَمَّا کَشَفۡنَا عَنۡهُ ضُرَّهُۥ مَرَّ کَأَن لَّمۡ یَدۡعُنَآ إِلَىٰ ضُرّٖ مَّسَّهُ﴾و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم به غفلت خویش ادامه داده و از پروردگارش اعراض مینماید گویا به او مصیبتی نرسیده و خداوند آن را از وی دور نکرده است. پس چه ستمی بالاتر از این ستم است؟ از خداوند میخواهد که هدف او را برآورده سازد، و چون او به هدفش رساند، حقوق پروردگارش را نادیده میانگارد، انگار که خداوند هیچ حقی بر او ندارد. و این فریب و آرستگی شیطان است، زیر آنچه را که در پیشگاه عقل و سرشت زشت و بد است برایش میآراید. ﴿کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡمُسۡرِفِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾این چنین برای اسراف کنندگان کاری را که انجام میدهند زینت دادهاست.
آیهی ۱۴-۱۳:
﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَکۡنَا ٱلۡقُرُونَ مِن قَبۡلِکُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٣﴾[یونس: ۱۳]. «و به درستی که ما نسلهایی را که پیش از شما بودهاند هلاک کردیم، هنگامی که ستم کردند و پیامبرانشان برای آنان نشانههای روشن آوردند، و هرگز بر آن نبودند که ایمان بیاورند. این چنین گروه گناهکاران را سزا میدهیم».
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ١٤﴾[یونس: ۱۴]. «آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل میکنید».
خداوند متعال خبر میدهد که او ملتهای گذشته را پس از اینکه نشانههای روشن توسط پیامبران پیش آنها آمد و حق برایشان روشن شد و آنها از آن فرمان نبردند و ایمان نیاوردند، به سبب ستم و کفرشان هلاک ساخت. پس خداوند عذاب خویش را که دامن هر مجرم و گناهکاری را میگیرد، بر آنان فرود آورد، و این سنت و قانون خدا درمیان همۀ ملتهاست.
﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰکُمۡ﴾پس شما را ﴿خَلَٰٓئِفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ کَیۡفَ تَعۡمَلُونَ﴾پس آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل میکنید. پس اگر از کسانی که پیش از شما بودهاند عبرت آموختید و پند گرفتید و از آیات خدا پیروی کردید و پیامبرانش را تصدیق نمودید، در دنیا و آخرت نجات مییابید و اما چنانچه راه ستمکاران را در پش گیرید عذابی که بر آنان فرود آمد بر شما هم فرود خواهد آمد، و هرکس بیم داده شد دیگر عذری ندارد.
آیه ی۱۷-۱۵:
﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَاتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَیۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُۚ قُلۡ مَا یَکُونُ لِیٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآیِٕ نَفۡسِیٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّۖ إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ١٥﴾[یونس: ۱۵]. «و هنگامیکه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود کسانی که به لقای ما امید ندارند، میگویند: قرآنی دیگر غیر از این بیاور، یا آن را دگرگون ساز، بگو: مرا نرسد که از پیش خود آن را تغییر دهم، جز از آنچه که به من وحی میشود پیروی نمیکنم. من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از غذاب روزی بزرگ میترسم».
﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰکُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِیکُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦﴾[یونس: ۱۶]. «بگو: اگر خداوند میخواست آن را بر شما نمیخواندم، و (خداوند) شما را از آن آگاه نمیکرد، به راستی که پیش از خواندن آن و قبل از اینکه آن را بدنند، عمری را درمیان سشما سپری کردهام، آیا نمیفهمید»؟
﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بَِٔایَٰتِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ١٧﴾[یونس: ۱۷]. «پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ به راستی که مجرمان هرگز رستگار نمیشوند».
خداوند متعال سرسختی کسانی که پیامبرش صرا تکذیب میکردند بیان داشته و میفرماید: هرگاه آیات قرآن که حق را بیان میدارند بر آنان خوانده شود از آن روی میگردانند، و راههای دشوار را میپیمایند، پس از روی عناد و ستم میگوید: ﴿ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَیۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُ﴾قرآنی دیگر غیر از این را بیاور یا آن را تغییر بده. خداوند آنها را رسوا کند. چقدر بر خدا جرأت کردند، و خیلی ستمگر بودند، و بسیار آیات خدا را رد نمودند!.
پس خداوند، پیامبر بزرگ را دستور میدهد که به آنان بگوید: ﴿قُلۡ مَا یَکُونُ لِیٓ﴾مرا نسزد، و شایستۀ من نیست، ﴿أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآیِٕ نَفۡسِیٓ﴾که از پیش خود آن را تغییر دهم، زیرا من فقط یک پیامبر و پیام رسان هستم، و هیچ چیزی در دست من نیست، و اختیاری ندارم. ﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ﴾جز از آنچه که به من وحی میشود پیروی نمیکنم. یعنی اختیار غیر از این ندارم، زیرا من بندهای مامور هستم. ﴿إِنِّیٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَیۡتُ رَبِّی عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ﴾من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی بزرگ میترسم. این سخن بهترین مردم و ادب او در برابر دستورات پروردگار و وحی اوست، پس این بیخردان گمراه که هم نادانند، و هم گمراه، هم ستم کرده و هم مخالفت ورزیدهاند، هم سختگیری نموده و هم پروردگار جهانیان را ناتوان شمردهاند، چگونه خواهند بود؟ آیا از عذاب روزی بزرگ نمیترسند؟ اگر ادعا میکنند که میخواهند به وسیلۀ معجزههایی که خواستهاند حق روشن شود، آنها دروغ میگویند، زیرا خداوند نشانههایی را بیان داشته است که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان میآورد. و خداوند بنا بر حکمت خویش و مهربانیاش نسبت به بندگانش هر طور که بخواهد و به شیوههای مختلف نشانها را بیان میدارد.
﴿قُل لَّوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا تَلَوۡتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ وَلَآ أَدۡرَىٰکُم بِهِۦۖ فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِیکُمۡ عُمُرٗا﴾بگو: اگر خداوند میخواست آن را بر شما نمیخواندم، و (او) شما را از آن آگاه نمیکرد. به راستی که عمری طولانی با شما بودهام. ﴿مِّن قَبۡلِهِ﴾پیش از خواندن آن و قل از اینکه ان را بدانید، چنین چیزی به ذهن من خطور نکرد، ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا نمیفهمید که من آن را در مدت عمر خود نخواندهام، و چیزی از من سر نزده که بر آن دلالت نماید؟ پس چگونه بعداً آن را ساخته و به زبان میآورم؟ حال آنکه در میان شما عمری طولانی را گذراندهام و شما حقیقت حال مرا میدانید؟ و میدانید که من بیسوادم و خواندن و نوشتن را بلد نیستم و درس نمیخوانم، و از هیچکس چیزی یاد نمیگیریم و نمیآموزم؟!.
و کتابی بزرگ را پیش شما آوردهام که سخنوران و افراد فصیح و بلیغ را ناتوان کرده و علما و دانشمندان را درمانده نموده است، پس آیا با وجود این ممکن است که قرآن از جانب من باشد؟ یا اینکه این دلیل قاطعی است بر این که از سوی خداوند حکیم و ستوده فرو فرستاده شده است؟ و اگر شما افکارو عقلهایتان را بکار بگیرید و به من و حقیقت این کتاب بیاندیشید یقین خاهید کرد که در صداقت و درستی آن شکی نیست، و به یقین خواهید دانست که آن حق است و بعد از آن چیزی جز گمراهی نمیباشد، اما شما جز دروغ و مخالفت چیزی نداشتید. پس بدون شک شما ستمگرید.
﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا أَوۡ کَذَّبَ بَِٔایَٰتِهِ﴾پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد، یا آیات او را تکذیب کند؟ و اگر من از خود حرف در میآورم و دروغ میبافم ستمگرترین مردم بودم، و رستگاری را از دست میدادم، وحالت من بر شما پنهان نمیماند، اما من آیات خدا را پیش شما آوردم و شما آن را تکذیب کردید، پس مشخص شد که شما ستمگرید و به زودی ن ابود خواهید شد، و تا وقتی که چنین باشید هرگز به رستگاری دست نخواهید یافت.
﴿قَالَ ٱلَّذِینَ لَا یَرۡجُونَ لِقَآءَنَا﴾این دلالت مینماید که آنچه آنان را به سختگیری و به بیراهه رفتن وادار کرد ایمان نداشتن به لقای خداوند بود. و هرکس به لقای خدا ایمان بیاورد حتماً از این کتاب فرمان میبرد و به آن ایمان میآورد، چرا که او قصد و هدفی نیکو دارد.
آیه ۱۸:
﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡ وَیَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ١٨﴾[یونس: ۱۸]. «و اینان غیر از خدا چیزهایی را میپرستند که به آنان زیانی نمیرسانند و سودی به آنان نمیبخشند، و میگویند: اینها میانجیهای ما نزد خدا هستند. بگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمانها و زمین نمیداند، خبر میدهید؟ او پاک و فراتر است از چیزهایی که با وی شریک میسازند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمۡ وَلَا یَنفَعُهُمۡ﴾مشرکان و کسانی که پیامبر صرا تکذیب میکنند غیر از خدا چیزهایی را میپرستند که به آنان زیانی نمیرساند، و سودی به آنان نمیبخشد. یعنی خدایان و معبودان باطلشان ذرهای نم یتوانند به آنان سودی برسانند و هیچ چیزی را از آنان دور نمیکنند.
﴿وَیَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾و سخنی بدون دلیل میگویند و ابراز میدارند که اینها میانجیهای ما در نز خدا هستند. یعنی بتها را میپرستند تا آنان را به خدا نزدیک کنند، و برایشان نزد خدا شفاعت و سفارش نمایند، و این سخنی است که از خود درآوردهاند. بنابر این، خداوند با باطل قرار دادن این سخن میفرماید: ﴿قُلۡ أَتُنَبُِّٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا یَعۡلَمُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾بگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمانها و زمین نمیدانند خبر میدهید؟ یعنی خداوند داناست و آگاهی او همۀ آنچه را که در آسمانها و زمین شریکهایی دارد؟ آیا او را به چیزی که بر وی پوشیده مانده و شما آن را میدانید خبر میدهید؟ آیا شما داناترید یا خدا؟ پس آیا سخنی یاوهتر و باطلتر از این گفته وجود دارد؟ زیرا سخن باطل آنان به این معنی است که این گمراهان و نادانان بیخرد از پروردگار جهانیان داناترند.
پس فرد عاقل باید فقط به تصور کردن این گفته کفایت کند، و هرگاه این سخن را تصور کند به فاسد و یاوه بودن آن یقین میکند.
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ﴾پاک و منزه است از اینکه او را شریک یا همانندی باشد، بلکه او خدای یگانه و یکتا و بینیاز است و هیچ خدایی در آسمانها و زمین جز او نیست، و هر معبودی غیر از او خواه در عالم بالا باشد یا در عالم پایین از نظر عقل و شریعت و فطرت باطل است.
﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ٦٢﴾[الحج: ۶۲]. «این بدان علت است که خداوند حق میباشد و آنچه غیر از او مشرکان به فریاد میخوانند باطل، و خداوند برتر و بزرگ است».
آیه ۲۰-۱۹:
﴿وَمَا کَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَٱخۡتَلَفُواْۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡ فِیمَا فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ١٩﴾[یونس: ۱۹]. «و مردم جز یک ملت نبودند، پس اختلاف کردند، واگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود، حتماً میانشان بر سر آنچه در آن اختلاف میورزند داوری میشد».
﴿وَیَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِۦۖ فَقُلۡ إِنَّمَا ٱلۡغَیۡبُ لِلَّهِ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ٢٠﴾[یونس: ۲۰]. «و میگویند: چرا نشانهای از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو: تنها خداست که بر غیبت آگاه است، پس منتظر باشید من هم با شما از منتظرانم».
﴿وَمَا کَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾و مردم جز یک ملت نبودند، که بر دین درست و صحیح و واحد قرار داشتند، اما اختلاف کردند پس خداوند پیامبران را به عنوان ترساننده و مژده دهنده نزد آنان فرستاد و همراه آنان کتاب را نازل کرد تا در میان مردم در آنچه که در آن اختلاف کردهاند داروی کند.
﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ﴾و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که گناهکاران را مهلت داده و به خاطر گناهانشان آنانرا زود عذاب ندهد، ﴿لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡ فِیمَا فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ﴾در آنچه که در آن اختلاف میورزند میان آنان داوری میشد. به این صورت که مومنان را نجات داده و کافران را تکذیب کننده را هلاک میساختیم. و این چیز میان آنها جدایی میآورد.
اما خداوند میخواست تا برخی از آنانرا به وسیلۀ برخی دیگر امتحان کند، و مورد آزمایش قرار دهد تا راستگو از دروغگو مشخص گردد.
﴿وَیَقُولُونَ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ ءَایَةٞ مِّن رَّبِّهِ﴾و تکذیب کنندگان بهانه گیر میگویند: چرا که جانب پروردگارش نشانهای بر او فرو فرستاده نمیشود؟
منظورشان نشانهها و معجزاتی بود که آنها پیشنهاد میکردند. از قبیل اینکه گفتند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ إِلَیۡهِ مَلَکٞ فَیَکُونَ مَعَهُۥ نَذِیرًا﴾[الفرقان: ۷]. «چرا فرشتهای فرستاده نشده تا همراه او بیم دهد» و مانند اینکه گفتند: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا٩٠﴾[الإسراء: ۹۰]. «هرگز به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه چشمهای از زمین برای ما بجوشانی».
﴿فَقُلۡ﴾پس وقتی که از تو معجزه طلب کردند به آنان بگو: ﴿إِنَّمَا ٱلۡغَیۡبُ لِلَّهِ﴾تنها خدا بر غیب آگاه است. یعنی علم او حالات بندگان را احاطه کرده است، پس او طبق علم و حکمت بینظیرش به تدبیر امورشان میپردازد و هیچکس غیر از خدا در هیچ زمینهای نمیتواند به تدبیر امور بپردازد. ﴿فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ﴾بگو: منتظر باشید، همانا من هم همراه شما از منتظرانم. یعنی هر یک برای دیگری چیزی را انتظار بکشد که شایستۀ آن است. پس بنگرید که سرانجام نیک از آنچه کسی خواهد بود؟
آیهی ۲۱:
﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡ إِذَا لَهُم مَّکۡرٞ فِیٓ ءَایَاتِنَاۚ قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَکۡرًاۚ إِنَّ رُسُلَنَا یَکۡتُبُونَ مَا تَمۡکُرُونَ٢١﴾[یونس: ۲۱]. «و چون پس از مصیبت و بلایی که به مردم رسیده است رحمتی به آنان بچشانیم، آنگاه در آیات ما مکر میکنند، بگو: خداوند در مکر سریعتر است. بیگمان فرستادگان ما مکر و حیلههای شما را مینویسند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡ﴾و هنگامی که مردم را پس از مصیبت و بلایی که به آنان رسیده است رحمتی بچشانیم، مانند تندرستی بعد از بیماری، و ثروتمندی بعد از فقر، و امنیت بعد از ترس، مصیبت و رنجی را که به آنان رسیده است فراموش میکنند و شکر خداوند را بر فراخی رحمتش به جای نمیآورند، بلکه به سرکشی و مکر ورزی خود ادامه میدهند.
بنابراین فرمود: ﴿إِذَا لَهُم مَّکۡرٞ فِیٓ ءَایَاتِنَا﴾آنگاه در آیات ما مکر میکنند، یعنی تلاش مینند که به وسیلۀ باطل، حق را از بین ببرند. ﴿قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَکۡرًا﴾بگو: همانا خداوند در مکر سریعتر است. زیرا مکر بد جز به اهل آن بر نمیگردد. پس اهداف و نقشههای پلیدشان علیه خودشان بر میگردد، و از پیگرد خدا در امان نمیمانند، بلکه کارهایی که انجام میدهند فرشتگان آن را مینویسند و خداوند آن را میشمارد، سپس آنها را بر آن سزا میدهد.
آیه ۲۳-۲۲:
﴿هُوَ ٱلَّذِی یُسَیِّرُکُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا کُنتُمۡ فِی ٱلۡفُلۡکِ وَجَرَیۡنَ بِهِم بِرِیحٖ طَیِّبَةٖ وَفَرِحُواْ بِهَا جَآءَتۡهَا رِیحٌ عَاصِفٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِیطَ بِهِمۡ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ لَئِنۡ أَنجَیۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ٢٢﴾[یونس: ۲۲]. «اوست که شما را در خشکی و دریا راه میبرد تا آنکه در کشتیها قرار گیرید، و باد موافق آنان را پیش بَرَد و سرنشینان بدان شادمان گردند، و به ناگاه بادی سخت به آنان در رسد و از هر سو موج به سویشان آید، و آنان یقین کنند که گرفتار شدهاند (آن وقت) خداوند را در حالیکه دین و عبادت خالص را تنها از آنِ وی میدانند، به فریاد میخوانند و اگر ما را از این حال برهانی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود».
﴿فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمۡ إِذَا هُمۡ یَبۡغُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّۗ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغۡیُکُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۖ مَّتَٰعَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ ثُمَّ إِلَیۡنَا مَرۡجِعُکُمۡ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٣﴾[یونس: ۲۳]. «اما هنگامی که نجاتشان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم میکنند. ای مردم! ستمتان تنها به زیان خودتان است، چند روزی از متاع و لذت دنیا بهرهمند میشوید سپس بازگشت شما بهسوی ماست، و آنگاه شما را از آنچه میکردید آگاه میسازیم».
پس از آنکه خداوند متعال به طبیعت و سرشت عموم مردم به هنگام برخورداری از رحمت و عنایت خدا و برطرف شدن مصیبت و ضرر وز یان و خروج از بن بست و تنگنا اشاره کرد، برای تبیین بیشتر این موضو به بیان مثالی پرداخت. و آن مثال انسانی است که درمیان امواج خروشان دریا قرار گرفته و کاملاً نگران آیندۀ خویش است. پس فرمود: ﴿هُوَ ٱلَّذِی یُسَیِّرُکُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ﴾اوست که شما را در بر و بحر به حرکت در میآورد و اسباب و عوامل آن را برایتان فراهم مینماید و راه و روش حرکت در خشکی و دریا را به شما الهام میکند. ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا کُنتُمۡ فِی ٱلۡفُلۡکِ﴾تا اینکه در کشتیهای اقیانوس پیما استقرار یافتید، ﴿وَجَرَیۡنَ بِهِم بِرِیحٖ طَیِّبَةٖ﴾و بادی آرام که همسو با مسیر حرکت شما میوزد، شما را به حرکت به مشقت و زحمتی درافتید، ﴿وَفَرِحُواْ بِهَا﴾و ایشان بدان اطمینان و آرامش یافته و خوشحال میشوند. و در این حالت ناگهان ﴿جَآءَتۡهَا رِیحٌ عَاصِفٞ﴾طوفان شدیدی بر آنها میوزد، ﴿وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِیطَ بِهِمۡ﴾و امواج توفندهای از هر سو آنها را محاصره کرده به گونهای که یقین میکنند راه گریزی ندارند، و به یقین میدانند که جز خداوند یکتا هیچ احدی نمیتواند آنانرا از این ورطه برهاند. پس مخلصانه او را به فریاد طبیده و بر خویش لازم میدارند که ﴿لَئِنۡ أَنجَیۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰکِرِینَ﴾اگر ما را از این مخمصه نجات دهی قطعاً از شکرگزاران خواهیم بود.
﴿فَلَمَّآ أَنجَىٰهُمۡ إِذَا هُمۡ یَبۡغُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ بِغَیۡرِ ٱلۡحَقِّ﴾اما هنگامی که نجاتشان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم میکنند یعنی آن سختی و آن دعا را و آن وعده و آنچه را که بر خود لازم شمردند از یاد میبرند و کسی را با خدا شریک میسازند که خود معترفند آنها را از سختیها نجات نمیدهد، و تنگناها را از آنان دور نمیکند. پس چرا در حالت راحتی و آسایش همانطور که در حالت سختی عبادت را برای خدا خالص گرداندند؟
او وبال و زیان این ستم به خود آنان بر میگردد. بنابر این فرمود: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَا بَغۡیُکُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۖ مَّتَٰعَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا﴾چیزی که شما به وسیلۀ ستم و گریز از اخلاص برای خدا به دست میآورید مقداری از کالا و مقام اندک و ناچیز دنیا است که خیلی زود تمام میشود و از دست میرود سپس باید از دنیا منتقل شوید. ﴿ثُمَّ إِلَیۡنَا مَرۡجِعُکُمۡ﴾و بازگشت شما در روز قیامت بهسوی ماست. ﴿فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾و شما را از آنچه میکردید آگاه میسازیم. در این بخش از آیه به شدت از اصرار بر عملشان بر حذر داشته شدهاند.
آیهی ۲۴:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا یَأۡکُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّیَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَیۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَیۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِیدٗا کَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ٢٤﴾[یونس: ۲۴]. «جز این نیست که مَثلِ زندگی دنیا همانند آبی است که از آسمان فرو میفرستیم و بر اثر آن گیاهان زمین که انسانها و چهارپایان از آن میخورند به هم میآمیزند و زمین پیرایهاش را به دست میآورد، و زیبایی میگیرد و اهل زمان گمان میبرند که بر (استفادۀ از) آن توانا هستند. (آن گاه) فرمان ما در شب یا روز در میرسد و آن را چون کشت درو شده میگرداند، گویی دیروز در اینجا نبوده است. این چنین آیات را برای گروهی که میاندیشند تشریح و تبیین میکنیم».
این مثال از بهترین مثالهاست و با حالت دنیا مطابق است، زیرا لذت و شهوت و مقام دنیا برای مدت کمی زیبا و درخشنده است. و چون وقت آن به پایان رسد از بین رفته و از دست صاحبش میرود، یا اینکه صاحبش از او جدا میشود و با دست خالی و دلی آکنده و مملو از غم و حسرت از دنیا میرود.
پس زندگی دنیا ﴿کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ﴾مانند آبی است که از آسمان فرو میفرستیم و بر اثر آن هر نوع گیاهی نیکو در زمین میروید. ﴿مِمَّا یَأۡکُلُ ٱلنَّاسُ﴾از گیاهانی که انسانها آنها را میخورد از قبیل دانهها و میوهها، ﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمُ﴾نیز از گیاهانی که چهارپایان میخورند، مانند علفها و دیگر گیاهان، ﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّیَّنَتۡ﴾منظرۀ زمین زیبا و دلکش شود و آراسته گردد و موجب شادی ناظران شود و تفریحگاهی برای تفریح کنندگان گردد، و نشانهای برای صاحبان بینش شود منظرهای زیبا و عجیب در زمین مشاهده میکنی، برخی گیاهان سبز و برخی زرد و برخی سفید و دیگر رنگها.
﴿وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَیۡهَآ﴾و اهل زمین گمان میبرند که بر (استفادۀ از) آن تونا هستند. یعنی این طمع و امید در آنها به وجود میآید که این سبزی و خرمی ادامه یابد. چون به آن دل بستهاند و هدف نهایی آنان همین دنیاست. پس آنها که در این حالت هستند، ﴿أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَیۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِیدٗا کَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِ﴾ناگهان فرمان ما در شب یا روز در میرسد و آن را پون کشت درو شده میگرداند، گویی که دیروز در اینجا چیزی نبوده است. پس حالت دنیا عیناً همین است. ﴿کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ﴾اینچنین آیات را با نزدیک کردن مفاهیم به اذهان و زدن مثالها بیان میکنیم، ﴿لِقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ﴾برای گروهی که افکارشان را در آنچه به آنان سود میدهد به کار میگیرند. و اما آیات ما به غافل روی گردان فایدهای نمیدهد و تبیین آیات شک را از او دور نمینماید.
پس از اینکه خداوند حالت دنیا و حاصل نعمتهای ان را بیان کرد مردم را برای سرای باقی تشویق نمود و فرمود:
آیهی ۲۶-۲۵:
﴿وَٱللَّهُ یَدۡعُوٓاْ إِلَىٰ دَارِ ٱلسَّلَٰمِ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٢٥﴾[یونس: ۲۵]. «و خداوند به سرای امن و امان را میخواند، و هرکس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند».
﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞۖ وَلَا یَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٞوَلَا ذِلَّةٌۚ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٦﴾[یونس: ۲۶]. «کسانیکه نیکوکاری کردهاند، نکویی (بهشت) و افزودهای (برآن) دارند، و هیچ سیاهی و ذلتی رویشان را نپوشاند، اینان اهل بهشتند و آنان در آن جاودانهاند».
خداوند به طور عموم همۀ بندگانش را به سرای سلامتی فراخوانده و همه را برای آن تحریک و تشویق کرده است، اما هدایت را به کسی اختصاص میدهد که نجات یافتن و برگزیده شدن او را بخواهد. پس این فضل و احسان اوست و خداوند رحمت خویش را به هرکس که بخواهد اختصاص میدهد، و این ناشی از عدل و حکمت اوست. و بعد از بیان راه راست و بیراهه، و فرستادن پیامبران، هیچکس علیه او سخن و دلیلی ندارد. و خداوند بهشت را ﴿دَارِ ٱلسَّلَٰمِ﴾نامیده است، چون از همۀ آفتها و کمبودها سالم است، و این به خاطر کامل بودن و بقا و زیبایی نعمتهای آناست. و چون مردم را به «دارالسلام» فراخواند انگار مردم به انجام کارهایی شوق پیدا کردد که باعث ورود به آن میگردند و آدمی را به آن میرساند. به همین جهت خداوند خبر داد ﴿لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِیَادَةٞ﴾برای کسانی که در عبادت و پرستش خدا نیکوکاری کردهاند به گونهای که او را بر خویش مراقب دانسته و در عبادتش اخلاص داشته، و به اندازۀ توان خود آن را انجام دادهاند، و به اندازۀ توان خود آن را انجام دادهاند، و با بندگان خدا به اندازۀ توان خود با گفتار و کردار نکیویی کردهاند، و با جان و مال به آنان نیکی کرده، امر به معروف و نهی از منکر نموده و جاهلان را تعلیم داده و اعراض کنندگان را به صورتهای گوناگون نصحیت کردهاند. پس کسانی که نیکوکاری کردهاند پاداش نیکو برای آنان است و آن بهشت میباشد که در حسن و زیبایی کامل است. و نیز افزودهای بر آن دارند و آن نگاه کردن به چهرۀ خداوند بزرگوار و شنیدن سخن او، و دستیابی به خشنودی وی و شاد شدن به نزدیکی اوست. پس با برخورداری از این نعمتها، بالاترین چیزی را که آروزمندان در آرزوی آنند و جویندگان آنرا میطلبند به دست میآورند.
سپس دور شدن امر ناگوار را از آنان بیان کرد و فرمود: ﴿وَلَا یَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٞوَلَا ذِلَّةٌ﴾و هیچ امر ناپسند و ناگواری به آنان نرسد، چون وقتی امری ناگوار به انسان برسد در چهرهاش نمایان میگردد، و چهرهاش دگرگون و تیره میشود.
اما ایشان همانطور که خداوند متعال در موردشان فرموده است: ﴿تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِهِمۡ نَضۡرَةَ ٱلنَّعِیمِ٢٤﴾[المطففین: ۲۴]. «طراوت ناز و نعمت از چهرههایشان پیداست». ﴿أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ﴾اینان اهل بهشتاند و همواره در آن خواهنند بود. ﴿هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾و آنان در آن جاودانه میمانند، نه به جایی دیگر برده میشوند و نه از آن دور شده و نه دگرگون میگردند.
آیهی ۲۷:
﴿وَٱلَّذِینَ کَسَبُواْ ٱلسَّیَِّٔاتِ جَزَآءُ سَیِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞۖ مَّا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِنۡ عَاصِمٖۖ کَأَنَّمَآ أُغۡشِیَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٧﴾[یونس: ۲۷]. «و کسانیکه مرتکب کارهای زشت شدهاند کیفر هر کار زشتی به اندازۀ آن خواهد بود، و آنان را خواری فرا خواهد گرفت، در برابر خدا پناه دهندهای ندارند. انگار با پارههایی از شب چهرههایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند، آنان در آن جاودانه میمانند».
وقتی اهل بهشت را یاد کرد، از اهل جهنم نیز سخن به میان آورد و بیان نمود تنها کالایی که از دنیا به دست آوردهاند کارهای بدی است که خدا را ناخشنود میکند، از قبیل انواع کفر و تکذیب کردن و انواع گیاهان. پس ﴿جَزَآءُ سَیِّئَةِۢ بِمِثۡلِهَا﴾کسانی که مرتکب کارهای زشت شدهاند، پاداش هر کار زشتی به اندازۀ همان کار زشت خواهد بود. یعنی بر حسب کارهای بدی که کردهاند و بر حسب اختلاف احوالشان سزایی به آنان میرسد که سبب غم و اندوه آنان خواهد شد. ﴿وَتَرۡهَقُهُمۡ ذِلَّةٞ﴾و ذلت و خواری و ترسی که از عذاب خدا در دلهایشان دارند، آنان را میپوشاند، و هیچکس نمیتواند عذاب خدا را از آنها دور نماید، و هیچ پناه دهندهای نیست که آنها را از عذاب او پناه دهد. و این خواری درونی به بیرونشان نیز سرایت مینماید، پس اثر آن سیاهی در چهرههایشان نمایان خواهد شد. ﴿کَأَنَّمَآ أُغۡشِیَتۡ وُجُوهُهُمۡ قِطَعٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ مُظۡلِمًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾انگار با پارههایی از شب چهرههایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند. آنان در آن جاودانه میمانند. این دو گروه چه تفاوت زیادی با هم دارند ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَةٞ٢٤ تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَةٞ٢٥﴾[القیامة: ۲۲-۲۵]. «در آن روز چهرههایی شادابند. بهسوی پروردگارشان مینگرند و در آن روز چهرههایی عبوس و ترش رو هستند. (زیرا) میدانند که به عذاب کمر شکنی گرفتار خواهند شد».
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ مُّسۡفِرَةٞ٣٨ ضَاحِکَةٞ مُّسۡتَبۡشِرَةٞ٣٩ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذٍ عَلَیۡهَا غَبَرَةٞ٤٠ تَرۡهَقُهَا قَتَرَةٌ٤١ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ٤٢﴾[عبس: ۳۸-۴۲]. «چهرههایی در آن روز درخشانند، خندان و شادانند، و چهرههایی است که بر آنها غبار نشسته، و آنها را تاریکی پوشانده است. آنان خود کافران فاجرند».
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ مَکَانَکُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَکَآؤُکُمۡۚ فَزَیَّلۡنَا بَیۡنَهُمۡۖ وَقَالَ شُرَکَآؤُهُم مَّا کُنتُمۡ إِیَّانَا تَعۡبُدُونَ٢٨﴾[یونس: ۲۸]. «و به یاد آور روزی که همگیشان را گرد میآوریم، سپس به مشرکان میگوییم: شما و معبودانی که با خدا شریک میگرفتید در جای خود بایستید. سپس در میانشان جدایی میافکنیم و شرکایشان میگویند: شما ما را نمیپرستیدید».
﴿فَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ إِن کُنَّا عَنۡ عِبَادَتِکُمۡ لَغَٰفِلِینَ٢٩﴾[یونس: ۲۹]. «پس خداوند بین ما و شما کافی است. بدون شک ما از عبادت شما بیخبر بودهایم».
﴿هُنَالِکَ تَبۡلُواْ کُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡۚ وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٣٠﴾[یونس: ۳۰]. «در آنجا هرکس کارهایی را که قبلاً کرده است میآزماید، و بهسوی خدا، مولای حقیقیشان برگردانده میشوند، و آنچه به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از آنان ناپدید میشود».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَیَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا﴾و به یاد آور روزی که همگان را گرد میآوریم. یعنی همۀ خلایق را در روزی مشخص جمع نموده و مشرکان و آنچه را که به جای خدا میپرستیدند حاضر میکنیم. ﴿ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ مَکَانَکُمۡ أَنتُمۡ وَشُرَکَآؤُکُمۡ﴾سپس به مشرکان میگوییم : شما و معبودانی که با خدا شریک میگرفتید در جای خود بایستید تا میان شما و آنها داوری کنیم. ﴿فَزَیَّلۡنَا بَیۡنَهُمۡ﴾سپس در میان جسمها و قلبهایشان جدایی میآوریم و دشمنی سختی میان آنها پدید میآید. این در حالی است که در دنیا خالصترین محبت و صمیمت را به پای یکدیگر ریخته بودند، سپس این محبت و دوستی به نفرت و دشمنی تبدیل میگردد. ﴿وَقَالَ شُرَکَآؤُهُم﴾و معبوداتی را که با خدا شریک میکردند از آنان بیزاری جسته و میگویند: ﴿مَّا کُنتُمۡ إِیَّانَا تَعۡبُدُونَ﴾شما ما را نمیپرستید. ما خدا را از اینکه شریک یا همتایی داشته باشد پاک و منزه میدانیم. ﴿فَکَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ إِن کُنَّا عَنۡ عِبَادَتِکُمۡ لَغَٰفِلِینَ٢٩﴾خداوند کافی است که بین ما و شما گواه باشد. ما بدون شک از عبادت شما بیخبر بودهایم. ما نه شما را به آن دستور داده، و نه شما را به آن فرا خواندهایم، در واقع شما کسی را عبادت کردهاید که شما را به آن فرا خوانده است و آن شیطان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَیۡکُمۡ یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَکُمۡ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٦٠﴾[یس: ۶۰]. «ای بنی آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را عبادت و فرمانبرداری نکنید، زیرا او دشمنی آشکار است»؟ و فرموده است: ﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ جَمِیعٗا ثُمَّ یَقُولُ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ أَهَٰٓؤُلَآءِ إِیَّاکُمۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ کَانُواْ یَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَکۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ٤١﴾[سبأ: ۴۰-۴۱]. «و(یاد کن) روزی را که (خداوند) تمامی آنها را حشر میکند، سپس به فرشتگان میگوید: «آیا اینها بودند که شما را میپرستیدند؟» میگویند: پاک و منزهی تو، سرپرست و یاور ما تویی نه آنان! بلکه جنیان را پرستش میکردند، بیشترشان به آنها اعتقاد و ایمان داشتند».
پس فرشتگان بزرگوار و پیامبران و اولیا و امثالشان در روز قیامت، از کسانی که آنها را برای رفع مشکلات و برآوری حاجات و نیازها خواندهاند بیزاری میجویند، و آنان در این مورد راستگویند. پس در این هنگام مشرکان چنان حسرت و تاسف میخورند که قابل وصف نیست. و مشرکان مقدار و اندازۀ اعمالی را که انجام داده و کارهای زشتی که در گذشته کردهاند، میدانند و در این رو برای آنها روشن میشود که آنان دروغگو بوده و بر خدا دروغ بستهاند و عبادتشان از دیده ناپدید میشود و معبودهایشان از بین میروند و اسباب و وسیلهها را از دست میدهند. بنابر این فرمود: ﴿هُنَالِکَ﴾در آن روز، ﴿تَبۡلُواْ کُلُّ نَفۡسٖ مَّآ أَسۡلَفَتۡ﴾هرکس به بررسی اعمال و کارهایش میپردازد و سزا و جزای آن را میبیند. و به اندازۀ اعمالی که انجام داده است جزا و سزا داده میشود، پس اگر اعمالش بد باشد به او سزای بد داده میشود ﴿وَرُدُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ مَوۡلَىٰهُمُ ٱلۡحَقِّۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ﴾و بهسوی خدا، آقا و مولای حقیقیشان برگردانده میشوند و آنچه به دروغ ساخته، و گفته بودند: «شرکی که ما بر آن هستیم درست است و آنچه را که به غیر از خدا میپرستیم به ما فایده میدهد و عذاب را از ما دور میکند» از آنها ناپدید میشود.
آیهی ۳۳-۳۱:
﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١﴾[یونس: ۳۱]. «بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ یا چه کسی مالک گوش و چشمها است؟ و چه کسی زنده را از مرده بیرون میآورد، و چه کسی مرده را از زنده بیرون میآورد؟ و چه کسی امور (هستی) را تدبیر میکند؟ خواهند گفت: «خدا»، پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید»؟!.
﴿فَذَٰلِکُمُ ٱللَّهُ رَبُّکُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ٣٢﴾[یونس: ۳۲]. «آن خداست که پروردگار راستین شماست، و پس از حق جز گمراهی دیگر چیست؟ پس چگونه (از حق) برگردانده میشوید»؟
﴿کَذَٰلِکَ حَقَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى ٱلَّذِینَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٣٣﴾[یونس: ۳۳]. «اینگونه فرمان پروردگارت بر کسانی که نافرمانی میکنند محقق گشت که آنان ایمان نمیآورند».
﴿قُلۡ﴾با کسانی که چیزهایی را شریک خدا ساخته و خداوند دلیلی بر صحت آن نازل نکرده است، به گفتگو بنشین و آنچه را که آنان در رابطه با توحید ربوبیت اقرار کردهاند دلیلی بر بطلان شرکشان در توحید الوهیت قرار ده و بگو ﴿مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾چه کسی با فرستادن روزی از آسمان و بیرون آوردن انواع غذاها از زمین و فراهم آوردن اسباب آن به شما روزی میدهد؟ ﴿أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ﴾یا چه کسی گوشها و چشمها را آفریده و چه کسی مالک آن است؟ و فقط گوش و چشم را ذکر کرد، و این از باب اشاره به «مفضول» از طریق «فاضل» است، و نیز اینکه دو عضو فواید بسیار زیادی برای آدامی دارند. ﴿وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ﴾و چه کسی زنده را از مرده بیرون میآورد؟ مانن بیرون آوردن انواع درختان و گیاهان از دانهها و هستهها، و بیرون آوردن مومن از کافر و پرنده از تخم و مثال آن. ﴿وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ﴾و (چه کسی) مرده را از زنده بیرون میکند و نیز عکس آنچه که ذکر شد انجام میدهد؟ ﴿وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ﴾و (چه کسی) کار هستی را در جهان بالا و پایین تدبیر میکند؟ و این شامل همۀ انواع تدابیر الهی است. و چون در رابطه با این چیزها از آنان بپرسی، ﴿فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُ﴾خواهند گفت : خدا چون آنها به همۀ اینها اعتراف کرده و اقرار میکنند که خداوند در این چیزها شریکی ندارد. ﴿فَقُلۡ﴾پس حجت را بر آنان تمام کن و بگو: ﴿أَفَلَا تَتَّقُونَ﴾آیا از خداوند نمیترسید؟ و چرا عبادت را تنها برای او انجام نمیدهید و از همتایان و بتهایی که به جای او میپرستید دست نمیکشید؟!.
﴿فَذَٰلِکُمُ﴾کسی که ذات خویش را به این امور توصیف نمود، ﴿ٱللَّهُ رَبُّکُمُ﴾خدای معبود و ستده که همۀ خلایق را با نعمتهای خویش پرورش میدهد. و او ﴿ٱلۡحَقُّ﴾معبود به حق است. ﴿فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُ﴾و چیست پس از حق جز گمراهی؟
خداوند متعال در آفرینش و تدبیر همۀ امور یگانه و یکتاست، خداوندی که بندگان را از تمامی نعمات و برکات برخوردار نموده، و تنها اوست که خوبیها را میآورد و بدهیا را دور میکند، و او دارای نامهای نیکو و صفتهای کامل و بزرگ و صاحب شکوه و احسان است. ﴿فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ﴾پس چگونه از عبادت کسیکه چنین است بهسوی عبادت کسی که وجود ندارد و حتی نمیتواند سودی به خود برساند یا زیانی را از خویشتن دور کند و مالک مرگ و زنگی و حشر و نشر نیست، برگردانده میشوید. پس آنچه که شما به جای خدا میپرستید به اندازۀ ذرهای از فرمانروایی بهره ندارد، و به هیچ صورتی در آن شریک نیست، و جز با اجازۀ خدا نمیتواند شفاعت بکند.
پس هلاک باد کسی که برای او شریک میگیرد! و وای بر کسیکه به او کفر میورزد! به راستی که این دسته از انسانها دین و خرد و عقلهایشان را از دست داده، بلکه آنها دنیا و آخرتشان را نیز تباه کردهاند.
بنابراین خداوند در مورد آنها فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ حَقَّتۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَى ٱلَّذِینَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ٣٣﴾اینگونه فرمان پروردگارت بر کسانیکه نافرمانی میکنند محقق گشت که آنان ایمان نمیآورند، زیرا بعد از اینکه نشانهها و دلایل روشن را که مایۀ عبرت خردمندان و پند پرهیزگاران و هدایت جهانیان است به آنها نشان داد، از آن روی برتافتند.
آیه ۳۶-۳۴:
﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥۚ قُلِ ٱللَّهُ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥۖ فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ٣٤﴾[یونس: ۳۴]. «بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز کند سپس آن را باز گرداند؟ بگو: تنها خدا آفرینش را آغاز میکند سپس آن را باز میگرداند. پس چگونه منحرف میشوید؟!».
﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّۚ قُلِ ٱللَّهُ یَهۡدِی لِلۡحَقِّۗ أَفَمَن یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّیٓ إِلَّآ أَن یُهۡدَىٰۖ فَمَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ٣٥﴾[یونس: ۳۵]. «بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که بهسوی حق راهنمایی کند؟ بگو: خداوند بهسوی حق راهنمایی میکند. آیا آن کس که بهسوی حق هدایت میکند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمییابد مگر اینکه راهنمایی گردد؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه حکم میکنید»؟
﴿وَمَا یَتَّبِعُ أَکۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّاۚ إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا یُغۡنِی مِنَ ٱلۡحَقِّ شَیًۡٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا یَفۡعَلُونَ٣٦﴾[یونس: ۳۶]. «و بیشترشان جز از گمان پیروی نمیکنند، و همانا گمان، انسان را از حق بینیاز نمیکند. به راستی خداوند به آنچه میکنند آگاه است».
خداوند متعال با بیان ناتوانی معبودان مشرکین و اینکه معبودان مشرکان به چنان صفاتی متصف نیستند که موجب معبود گشتن آنها باشد، میفرماید: ﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ﴾آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز نماید؟ ﴿ثُمَّ یُعِیدُهُ﴾سپس آن را باز گرداند؟ و این استفهام به معنی نفی و تاکید است. یعنی هیچکس از آنان نیست که بتواند آفرینش را آغاز کند، سپس آن را باز بگرداند. این انبازان ضعیفتر و ناتوانتر از آنند که بتوانند آفرینش را آغاز کنند و سپس آن را باز بگردانند. ﴿قُلِ ٱللَّهُ یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ﴾بگو: تنها خدا است که آفرینش را آغاز میکند، و سپس آن را باز میگرداند، بدون اینکه در این کار شریک و یاوری داشته باشد. ﴿فَأَنَّىٰ تُؤۡفَکُونَ﴾پس چگونه از عبادت خداوند یگانهای که در آفرینش اولیه و باز گرداندن آن یکتاست، به عبادت کسانی منحرف میشوید که چیزی نمیآفرینند و خودشان آفریده میشوند.
﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ﴾بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که بهسوی حق راهنمایی کند و با بیانات و ارشادات و الهام و توفیق خود مردم را به حق هدایت نماید»؟ ﴿قُلِ ٱللَّهُ یَهۡدِی لِلۡحَقِّ﴾بگو: تنها خدا بهسوی حق و به وسیلۀ دلایل و ارائۀ حجت و با الهام و توفیق دادن و کمک برای در پیش گرفتن بهترین و استوارترین راه، مردم را هدایت میکند. ﴿أَفَمَن یَهۡدِیٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّیٓ إِلَّآ أَن یُهۡدَىٰ﴾آیا آن کس که بهسوی حق هدایت میکند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمییابد مگر اینکه راهنمایی گردد؟ چون نمیداند و گمراه است. و این همان معبودان آنهایند که با خدا شریک میساختند، نه هدایت میکنند و نه هدایت مییابند مگر اینکه هدایت شوند. ﴿فَمَا لَکُمۡ کَیۡفَ تَحۡکُمُونَ﴾پس چه چیزی چنین بلایی را بر سر شما آورده است که به باطل حکم کرده و به درست بودن عبادت طاغوتهایی همراه با خدا حکم میکنید؟ در حالی که برایتان آشکار شده است که جز خدا هیچکس سزاوار عبادت نیست؟ پس روشن شد معبودان دروغینی را که همراه با «الله» پرستش میکنند دارای آن چنان صفتهای معنوی و علمی نیستند که اقتضا نماید در کنار خدا عبادت شوند، بلکه معبودان باطل آنها به کمبود و نقصهایی که موجب بطلان الوهیت آنهاست متصفاند، پس پرا این معبودان را به خدایی میگیرند؟
پاسخ این است که شیطان زشتترین دروغ و گمراهترین گمراهی را برای انسان میآراید، وآن را چنان برای او آراسته میگرداند که انسان به آن معتقد شده و به آن انس گرفته و آن را حق میگمارد، درحالیکه آن چیزی نیست.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَا یَتَّبِعُ أَکۡثَرُهُمۡ إِلَّا ظَنًّا﴾و بیشتر کسانی که همراه با خدا شریکانی را به فریاد میخوانند جز از گمان پیروی نمیکنند. یعنی در حقیقت آنها از شریکانی که برای خدا قرار دادهاند پیروی نمیکنند، زیرا خداوند اصلاً شریکی ندارد، بلکه آنان از گمان خود پیروی میکنند و ﴿إِنَّ ٱلظَّنَّ لَا یُغۡنِی مِنَ ٱلۡحَقِّ شَیًۡٔا﴾به درستی که ظن و گمان انسان را از حق بینیاز نمیکند. پس آنان معبودان باطل را خدا نامیده و آنان را همراه با او پرستش کردند. ﴿إِنۡ هِیَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾[النجم: ۲۳]. «این معبودان جز نامهایی نیستند که شما و پدرانتان نام نهادهاید. و خداوند بر (حقانیت) آنها هیچ دلیلی نازل نکرده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا یَفۡعَلُونَ﴾به راستی خداوند به آنچه میکنند آگاه است. و به شدت آنان را بر این کار عقوبت میدهد.
آیه ۴۱-۳۷:
﴿وَمَا کَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن یُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِن تَصۡدِیقَ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَتَفۡصِیلَ ٱلۡکِتَٰبِ لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٣٧﴾[یونس: ۳۷]. «ممکن نیست که این قرآن از سوی غیر خدا ساخته و پرداخته شود، بلکه تصدیق کنندۀ آن دسته از کتابهای آسمانی است که پیش از آن نازل شدهاند، و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبار راستین است که شکی در آن نیست و از سوی پروردگار جهانیان است».
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٣٨﴾[یونس: ۳۸]. «آیا میگویند: پیامبران آن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست میگویید سورهای مانند آن بیاورید و در این کار هرکس را که میتوانید به جز خدا به فریاد بخوانید و به کمک بطلبید».
﴿بَلۡ کَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ یُحِیطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا یَأۡتِهِمۡ تَأۡوِیلُهُۥۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ٣٩﴾[یونس: ۳۹]. «بلکه آنان چیزی را تکذیب کردند که آگاهی کامل از آن پیدا نکرده و هنوز تأویلش به آنان نرسیده است، بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه خواهد شد»؟!.
﴿وَمِنۡهُم مَّن یُؤۡمِنُ بِهِۦ وَمِنۡهُم مَّن لَّا یُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُفۡسِدِینَ٤٠﴾[یونس: ۴۰]. «و برخی از آنان به آن ایمان میآورند و برخی به آن ایمان نمیآورند، و پروردگارت به حال تبهکاران داناتر است».
﴿وَإِن کَذَّبُوکَ فَقُل لِّی عَمَلِی وَلَکُمۡ عَمَلُکُمۡۖ أَنتُم بَرِیُٓٔونَ مِمَّآ أَعۡمَلُ وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ٤١﴾[یونس: ۴۱]. «و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من میکنم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما میکنید بیزارم».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا کَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن یُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾ممکن و قابل تصور نیست که این قرآن به دروغ به خدا نسبت داده شود، چون آن کتاب بزرگی است که ﴿لَّا یَأۡتِیهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَیۡنِ یَدَیۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِیلٞ مِّنۡ حَکِیمٍ حَمِیدٖ٤٢﴾[فصلت: ۴۲]. «باطل از جلو و پشت به آن راهی ندارد، بلکه از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است». و آن کتابی است که ﴿لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا﴾[الإسراء: ۸۸]. «اگر انسانها و جنیان جمع شوند تا مانند آن را بیاورند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند، گرچه برخی پشتیبان برخی دیگر باشند». و آن کتابی است که پروردگار جهانیان با آن سخن گفته است. پس چگونه کسی از مردم میتواند مانند آن را بگوید؟ و سخن، پیرو عظمت و صفت گویندۀ آن است.
پس اگر کسی در بزرگی و داشتن صفتهای کمال، مشابه خداوند است، میتواند مانند این قرآن را بیاورد. و اگر ـ به فرض ـ کسی به دروغ آن را به خدا نسبت میداد خداوند فوراً او را عذاب میکرد. ﴿وَلَٰکِن﴾اما خداوند این کتاب را به عنوان رحمت، و به منظور اتمام حجت بر تمام بندگان فرو فرستاده است. ﴿تَصۡدِیقَ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ﴾خداوند آن را فرو فرستاده و تصدیق کنندۀ کتابهای آسمانی است که پیش از آن بودهاند، به این صورت که با آنها همسو بوده و آنچه را که آن کتابها به آن گواهی داده و به نزول آن مژده دادهاند، تصدیق میکند. ﴿وَتَفۡصِیلَ ٱلۡکِتَٰبِ﴾و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبارهای راستین است. ﴿لَا رَیۡبَ فِیهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾به هیچ صورتی در آن شک و تردیدی نیست، بلکه آن حق و یقین است.
﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٤٣﴾[الحاقة: ۴۳ الواقعة: ۸۰]. «از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است». پروردگاری که همۀ هستی را با نعمتهای خود پرورش میدهد. و بزرگترین پرورش او عبارت است از اینکه این کتاب را بر آنان نازل فرمود که منافع دینی و دنیوی بندگان در آن است و مشتمل بر اخلاق و اعمال نیک میباشد.
﴿أَمۡ یَقُولُونَ﴾یا کسانی که آن را از روی سرکشی و ستمگری و عناد تکذیب میکنند، میگویند: ﴿ٱفۡتَرَىٰهُ﴾محمد صآن را به دروغ به خدا نسبت داده و آن را از طرف خودش آورده است؟!.
﴿قُلۡ﴾(حجت را بر آنان تمام کن و) بگو: ﴿فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید سورهای مانند آن بیاورید، و در این کار هرکس را که میتوانید به فریاد بخوانید، و به کمک بطلبید تا شما را برآوردن سورهای مانند آن یاری دهد و این محال است، و اگر ممکن بود آنها ادعا میکردند که توانایی این را دارند و مانند آن را میآورند. اما وقتی ناتوانی آنان روشن شد، مشخص گردید که آنچه گفتهاند باطل است، و هیچ دللی بر صحت آن ندارند. آنچه را که آنان را به تکذیب کردن قرآن که مشتمل بر حق است و حقی بالاتر از آن وجود ندارد، واداشت این بود که کاملاً به آن آگاهی میداشتند و آنرا به حق میفهمیدند یقیناً آنرا تصدیق میکردند و هنوز تاویل آن مبنی بر این که عذاب بر آنها فرود میآید برایشان نیامده است. و این تکذیب آنان از نوع تکذیب کسانی است که پیش از آنان بودهاند. بنابر این فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ کَذَّبَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بوده است. سرانجامشان هلاکت بود و هیچکس از آنان باقی نماند. پس اینان باید بپرهیزند از اینکه به تکذیبشان ادامه دهند، زیرا در این صورت همان عذابی که بر ملتهای تکذیب کننده و نسلهای هلاکت شده فرود آمد بر آنان هم فرود خواهد آمد.
از این آیه بر میآید که در کارها باید تحقیق کرد، و اینکه شایسته نیست انسان قبل از اینکه از ماهیت چیزی کاملاً آگاهی پیدا کند به پذیرفتن یا نپذیرفتن آن مبادرت ورزد.
﴿وَمِنۡهُم مَّن یُؤۡمِنُ بِهِ﴾و برخی از آنان به قرآن و به آنچه که قرآن در بر دارد ایمان میآورند، ﴿وَمِنۡهُم مَّن لَّا یُؤۡمِنُ بِهِۦۚ وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾و برخی به آن ایمان نمیآورند، و پروردگارت به حال تباهکاران داناتر است، و آنها کسانی هستندکه از روی ستم و مخالفت به آن ایمان نمیآورند، پس خداوند آنها را به خاطر فسادشان به شدت مجازات خواهد کرد.
﴿وَإِن کَذَّبُوکَ﴾و اگر تو را تکذیب کردند، به دعوت خودت ادامه بده. چیزی از حساب آنان بر تو نیست و از حساب تو چیزی بر آنان نیست، و هر یک از شما در مقابل عملش جوابگو میباشد. ﴿فَقُل لِّی عَمَلِی وَلَکُمۡ عَمَلُکُمۡۖ أَنتُم بَرِیُٓٔونَ مِمَّآ أَعۡمَلُ وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ﴾و بگو: عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید، و من (نیز) از آنچه شما میکنید بیزارم. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (من عمل صلحا فلنفسه و من اساء فعلیها) هرکس کا ر شایستهای انجام دهد به نفع او میباشد، و هرکس کار بدی را انجام دهد به زیان خودش است.
آیهی ۴۴-۴۲:
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَۚ أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ وَلَوۡ کَانُواْ لَا یَعۡقِلُونَ٤٢﴾[یونس: ۴۲]. «و از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا میدهند، آیا تو (می توانی) کران را - هرچند که عقل و خردی نیز نداشته باشند - بشنوانی»؟
﴿وَمِنۡهُم مَّن یَنظُرُ إِلَیۡکَۚ أَفَأَنتَ تَهۡدِی ٱلۡعُمۡیَ وَلَوۡ کَانُواْ لَا یُبۡصِرُونَ٤٣﴾[یونس: ۴۳]. «و گروهی از آنان به تو مینگرند، آیا تو میتوانی نابینایان را - هر چند که نبینند - رهنمود کنی»؟
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ ٱلنَّاسَ شَیۡٔٗا وَلَٰکِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ٤٤﴾[یونس: ۴۴]. «همانا خداوند بر مردم هیچ ستمی نمیکند اما مردم بر خویشتن ستم میکنند».
خداوند از حال کسانیکه پیامبر و پیامش را تکذیب میکنند خبر داده و میفرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَ﴾و از آنان کسانی هستند که به هنگام قرائت قرآن به پیامبر گوش فرامی دهند، اما نه به خاطر راه یافتن و هدایت شدن، بلکه به صورت تفریحی و برای اینکه تکذیب کنند، و به خاطر جستجوی اشتباه و لغزش گوش میدهند، و این گوش فرا دادن مفید نیست و خیری را برای آنان به بار نمیآورد. قطعاً دروازۀ توفیق بر آنان بسته شده و از قفایدۀ گوش دادن محروم میشوند. بنابر این فرمود: ﴿أَفَأَنتَ تُسۡمِعُ ٱلصُّمَّ وَلَوۡ کَانُواْ لَا یَعۡقِلُونَ﴾آیا تو میتوانی (سختی را) به کران بشنوائی هرچند که نفهم و ندان باشند؟ و این است،هام به معنی نفی موکد است. یعنی تو هرگز نمیتوانی کران را بشنوانی. کسانی که کر هستند هر چند با صدای بلند با آنان صحبت کنی نمیتوانی سخن را به سمع آنان برسانی. به ویژه وقتی که عقل هم نداشته باشند. پس وقتی که شنوانیدن کر نفهم محال است، همچنین شنوانیدن تکذیب کنندگان به گونهای که از آن فایدهای ببرند محال و غیر ممکن است. اما همین کران آنچه را که حجت رسای خدا را بر آنان اقامه کند شنیدهاند. و این نیکی از راههای بسیار اساسی برای کسب علم و دانش است که بر آنان مسدود شده است، و آن راه مسموعاتی است که متعلق به خبر میباشند.
سپس بسته شدن راه دوم را که راه نگاه کردن است بیان نمود و فرمود: ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَنظُرُ إِلَیۡکَ﴾و گروهی از آنان به تو مینگرند، اما نگریستن آنان به تو و احوال شما را جویا شدن برایشان فایدهای ندارد، پس همانگونه که تو نمیتوانی نابینایان را رهنمود کنی، نیز اینها را هدایت نخواهی کرد.
پس وقتی که عقل و شنوایی و بیناییشان که راه رسیدن به علم و آگاهی و شناخت حقایق میباشد فاسد شده است چه راهی آنانرا به حق میرساند؟ ﴿وَمِنۡهُم مَّن یَنظُرُ إِلَیۡکَ﴾بیانگر آن است که در نگاه کردن به پیامبر صو اندیشه در رهنمود و اخلاق و کارهایش و آنچه او بهسوی آن فرا میخواند از بزرگترین دلایل بر راستی و صداقت او و صحت آنچه که آورده است میباشد، و فردی که دارای بینایی و بینش است با نگریستن به پیامبر از هر دلیل دیگری مستغنی میشود.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَظۡلِمُ ٱلنَّاسَ شَیۡٔٗا﴾بدون شک خداوند بر مردم هیچ ستمی نمیکند، پس به بدیهایشان نمیافزاید و از نیکیهایشان نمیکاهد. ﴿وَلَٰکِنَّ ٱلنَّاسَ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾اما مردم بر خویشتن ستم میکنند، چرا که حق پیش آنان میآید اما آن را نمیپذیرند، و در نتیجه خداوند با مهر زدن بر دل و گوش و چشمهایشان آنان را سزا میدهد.
آیهی ۴۵:
﴿وَیَوۡمَ یَحۡشُرُهُمۡ کَأَن لَّمۡ یَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا سَاعَةٗ مِّنَ ٱلنَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیۡنَهُمۡۚ قَدۡ خَسِرَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱللَّهِ وَمَا کَانُواْ مُهۡتَدِینَ٤٥﴾[یونس: ۴۵]. «و روزی که آنان را گرد میآورد، گویی جز ساعتی از روز نماندهاند، با همدیگر آشنا میشوند. به راستی کسانی که لقای خدا را تکذیب کردند زیان دیده و راه یافته نبودند».
خداوند متعال از سرعت سپری شدن دنیا خبر میدهد، و اینکه مردم را در روزی گرد میآورد که هیچ شکی در آن نیست و مردم فکر میکنند جز ساعتی از روز (در دنیا) نماندهاند. و انگار نعمت و رنجی بر آنها نگذشته است، و آنها همدیگر را میشناسند، همانطور که در دنیا چنین بودند. پس در این روزگار پرهیزگاران فایده میبرند و کسانی که لقای خدا را دروغ انگاشته و به راه راست و دین استوار هدایت نشدند، زیان میبینند، چون نعمت را از دست داده و سزاوار وارد شدن به جهنم گردیدهاند.
آیهی ۴۶:
﴿وَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعۡضَ ٱلَّذِی نَعِدُهُمۡ أَوۡ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ ٱللَّهُ شَهِیدٌ عَلَىٰ مَا یَفۡعَلُونَ٤٦﴾[یونس: ۴۶]. «و اگر بخشی از آنچه بدیشان وعده دادهایم به تو نشان دهیم، یا تو را بمیرانیم (در هر دو صورت) بازگشتشان بهسوی ماست، و خداوند از آنچه میکنند آگاه است».
ای پیامبر ص! برای این تکذیب کنندگان غم مخور، و برای نابودی آن شتاب مکن، زیرا لازم است عذابی را که به آنان وعده دادهایم به آنان برسد، پس یا در دنیا آن را چشمهای خود خاهی دید و آرام خواهی گرفت، و یا در آخرت، پس بازگشت آنان بهسوی خداست، و خداوند آنان را به آنچه که میکردند آگاه خواهد ساخت، چیزی که خداوند آن را بر شمرده است ولی آنان آن را از یاد بردهاند، و خداوند بر هر چیزی آگاه است.
پس در اینجا به آنان وعید سختی داده شده است، و این دلجویی است از پیامبری که قومش او را تکذیب کرده و با او مخالفت ورزیدهاند.
آیهی ۴۹-۴۷:
﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولٞۖ فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡ قُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٤٧﴾[یونس: ۴۷]. «و هر امتی دارای پیامبری است، پس هرگاه پیامبرشان آید به دادگری در میانشان داوری میشود، و هیچ ستمی بدیشان نمیشود».
﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٤٨﴾[یونس: ۴۸]. «و میگویند: اگر راست میگویید این وعده چه وقت خواهد بود»؟
﴿قُل لَّآ أَمۡلِکُ لِنَفۡسِی ضَرّٗا وَلَا نَفۡعًا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌۚ إِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ فَلَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ٤٩﴾[یونس: ۴۹]. «بگو: من اختیار هیچ سود و زیانی برای خودم ندارم مگر آنچه که خدا بخواهد. هر امتی دارای مدت زمان محدودی است، و چون زمان آنان به سر رسد نه لحظهای از آن پس افتند و نه پیش میافتند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٖ﴾و برای هر امتی پیامبری است، ﴿رَّسُولٞ﴾پیامبری بوده است که آنها را بهسوی توحید و دین فرامی خواند ﴿فَإِذَا جَآءَ رَسُولُهُمۡ﴾و چون پیامبرشان با نشانههای روشنی پیش آنان آمد، برخی وی را تصدیق کردند و برخی تکذیب. پس خداوند به انصاف و دادگری میان آنان داوری مینماید، مومنان را نجات داده و تکذیب کنندگان را هلاک میسازد. ﴿وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ﴾و ستمی بدیشان نمیشود. زیرا قبل از فرستادن پیامبران و اتمام حجت بر آنان عذاب داده نمیشوند. یا بدون گناه و ارتکاب جرم عذاب بر آنان فرود نمیآید. پس کسانی که تو را تکذیب میکنند باید از تشابه با امتهای هلاک شده بترسند، چرا که به عذابی گرفتار خواهند شد که انها بدان گرفتار شدند.
و عقوب را دیر نپندارند و بگویند: ﴿مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راست میگویید این وعده کی خواهد آمد؟ این ستمی است که آنها مرتکب شدند، آنگاه که از پیامبر صخواستند قیامت و عذاب را بیاورد، در حالی که میدانستند هیچ چیزی در اختیار و نیست، بلکه فقط رساندن و بیان کردن برای مردم بر او واجب است.
و اما آمدن روز حساب، و فرود آوردن عذاب بر آنها از جانب خداست، و زمانی که مدت تعیین شده از سوی خدا فرا رسد بر آنان فرود میآید، و هرگاه آن وقت طبق حکمت الهی بیاید نه لحظهای از آن پس میافتند و نه لحظهای از آن پیشی میگیرند. پس تکذیب کنندگان از شتاب ورزیدن بپرهیزند زیرا آنان در آمدن عذاب خدا عجله دارند و شتاب میورزند اما هرگاه فرود بیاید عذاب او از گروه مجرمان برگردانده نمیشود. بنابر این مفرود:
آیهی ۵۲-۵۰:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُهُۥ بَیَٰتًا أَوۡ نَهَارٗا مَّاذَا یَسۡتَعۡجِلُ مِنۡهُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٥٠﴾[یونس: ۵۰]. «بگو: به من بگویید: اگر عذاب او (=خداوند) شبانگاه یا در روز به سراغ شما بیاید گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند»؟
﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓۚ ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ کُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ٥١﴾[یونس: ۵۱]. «سپس آیا وقتی که تحقق یابد به آن ایمان میآورید؟ آیا اکنون (ایمان میآورید) درحالیکه برای فرا رسیدن آن شتاب میورزیدید»؟!
﴿ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا کُنتُمۡ تَکۡسِبُونَ٥٢﴾[یونس: ۵۲]. «سپس به ستمکاران گفته میشود: عذاب جاودانه را بچشید، آیا جز در برابر کارهایی که میکردید کیفر داده میشوید»؟
خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُمۡ إِنۡ أَتَىٰکُمۡ عَذَابُهُۥ بَیَٰتًا أَوۡ نَهَارٗا﴾بگو: به من بگویید اگر عذاب خداوند به هنگام خوابتان در شب یا روز و به هنگام بیخبریتان بیاید،. ﴿مَّاذَا یَسۡتَعۡجِلُ مِنۡهُ ٱلۡمُجۡرِمُونَ﴾این گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند؟یعنی این چه بشارتی است که در ان شتاب میکنند؟ و برای فرا رسیدن چه عذابی شتاب میورزند؟
﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِ﴾سپس، آیا وقتی که (عذاب بر شما) تحقق یافت به ان ایمان میاورید؟ بایددانست که ایمان آوردن به هنگام فرا رسیدن عذاب فایدهای ندارد. و در حالی که ادعا میکرند آنها ایمان آوردهاند از روی سرزنش و توبیخ به آنها گفته میشود ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ﴾آیا اکنون و در حالت سختی و دشواری ایمن میآورید؟ ﴿وَقَدۡ کُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ﴾و حکمت خداوند در میان بندگانش اینگونه جاری است که اگر آنها قبل از وقوع عذاب بهسوی او باز گردند آنان را میآمرزد. همانطور که خداوند متعال در مورد فرعون آنگاه که داشت غرق میشد، میفرماید: ﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾[یونس: ۹۰]. «فرعون گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود بر حقی نیست جز خدایی که بنیاسراییل به او ایمان آوردهاند، و من از مسلمانان هستم»، اما خداوند به او گفت: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٩١﴾[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون ایمان میآوری حال آنکه قبلاً سرپیجی کردی و از تباهکاران بودی»؟ و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمۡ یَکُ یَنفَعُهُمۡ إِیمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی قَدۡ خَلَتۡ فِی عِبَادِهِ﴾[غافر: ۸۵]. «پس ایمانشان به آنان فایدهای نداد آنگاه که عذاب ما را دیدند. این قانون خداست که (از قدیم) در میان بندگانش جاری گشته است».
و در اینجا فرمود: ﴿أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ ءَامَنتُم بِهِۦٓۚ ءَآلۡـَٰٔنَ﴾سپس، آیا وقتی که عذاب تحقق یابد به آن ایمان میآورید و ادعای ایمان میکنید؟ حال آنکه ﴿وَقَدۡ کُنتُم بِهِۦ تَسۡتَعۡجِلُونَ﴾برای فرا رسیدن آن شتاب میورزیدید؟ پس این چیزی است که خود انجام دادید و این چیزی است که برای آمدنش شتاب ورزیدید.
﴿ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾سپس در روز قیامت به ستمکاران که سزای اعمالشان به طور کامل دریافت کردند گفته میشود: ﴿ذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡخُلۡدِ﴾عذابی بچشید، که شما در آن همیشه میمانید، و یک لحظه از شما دور نمیشود. ﴿هَلۡ تُجۡزَوۡنَ إِلَّا بِمَا کُنتُمۡ تَکۡسِبُونَ﴾آیا جز در برابر کارهایی که انجام میدادید از قبیل کفر و تکذیب و گناهان کیفر داده میشوید؟!.
آیهی ۵۶-۵۳:
﴿وَیَسۡتَنۢبُِٔونَکَ أَحَقٌّ هُوَۖ قُلۡ إِی وَرَبِّیٓ إِنَّهُۥ لَحَقّٞۖ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ٥٣﴾[یونس: ۵۳]. «و از تو میپرسند: آیا آن (وعده) راست است؟ بگو: آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و شما نمیتوانید خدا را درمانده کنید».
﴿وَلَوۡ أَنَّ لِکُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡ مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ لَٱفۡتَدَتۡ بِهِۦۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَۖ وَقُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ٥٤﴾[یونس: ۵۴]. «و اگر هر کسیکه ستم کرده است آنچه را که در زمین است در اختیار داشت آن را برای نجات خود میپرداخت. و چون عذاب خدا را ببینند آهسته و پنهانی اظهار ندامت میکنند و در میان آنان به دادگری داوری میگردد، و بدیشان ستمی نمیشود».
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ أَلَآ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ٥٥﴾[یونس: ۵۵]. «آگاه باشید آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست. آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است ولی بیشتر آنان نمیدانند».
﴿هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٥٦﴾[یونس: ۵۶]. «اوست که زنده میکند و میمیراند، و بهسوی او باز گردانده میشوید».
خداوند متعال به پیامبرش صمیفرماید: ﴿وَیَسۡتَنۢبُِٔونَکَ﴾و تکذیب کنندگان از روی خیره سری و مخالفت ورزیدن از و میپ، نه برای اینکه مسئله روشن شود و راه یابند. ﴿أَحَقٌّ هُوَ﴾که آیا محشور شدن بندگان و برانگیختن شدن آنها پس از مرگشان و در روز قیامت، و جزا داده شدن بندگان بر حسب اعمالشان، اگر کار نیک انجام داده باشند پاداش نیک دریافت کنند و اگر کار بد انجام داده باشند پاداش بد، راست است؟ ﴿قُلۡ﴾بر راست بودن آن سوگند یاد کن، و با استدلال واضح به آنان بگو: ﴿إِی وَرَبِّیٓ إِنَّهُۥ لَحَقّٞ﴾آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و هیچ شک و شبههای در آن نیست. ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ﴾و نمیتوانید خدا را از اینکه شما را برانگیزد درمانده کنید. پس همانطور که شما را ابتدا آفرید در حالی که چیزی نبودید، همانطور باری دیگر شما را باز میگرداند تا طبق اعمالتان سزا و جزا دهد.
و چون قیامت فرا رسد در آن روز، ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِکُلِّ نَفۡسٖ ظَلَمَتۡ﴾اگر کسی که با کفر ورزیدن و انجام گناه بر خویشن ستم کرده است، ﴿مَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾همۀ آنچه را که در زمین است از قبیل طلا و نقره و غیره را داشته باشد و آن را برای نجات خود از عذاب خدا بپردازد، ﴿لَٱفۡتَدَتۡ بِهِ﴾و آنرا بلا گردان خود دهد و فدیۀ گناهانش کند، به او فایدهای نخواهد داد، زیرا سود و زیان و پاداش و عذابی مبنی بر کارهای شایسته و بد آدمی خواهد بود. ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ ٱلۡعَذَابَ﴾و چون عذاب را ببینند، کسانی که ستم کردهاند آهسته و پنهانی اظهار ندامت میکنند، و بر کارهایی که در گذشته کردهاند پشیمان میشوند. اما دیگر کار از کار گذشته است، ﴿وَقُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡقِسۡطِ﴾و به دادگری کامل و به دور از هر نوع ستم و ظلمی در میان آنان داوری میشود.
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾آگاه باشید که آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست. و طبق حکم دینی و قدری خود در آن حکم مینماید، و در میان آنها به فرمان جزاییاش حکم خواهد کرد. بنابر این ﴿أَلَآ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ﴾آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است ولی بیشتر آنان نمیدانند. پس خود را برای لقای خدا آماده نمیکنند بلکه حتی به آن ایمان نمیآورند درحالیکه دلایل قطعی و حجتهای عقلی و نقلی بر صحت آن دلالت مینماید. ﴿هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ﴾زنده گرداندن و میراندن و انواع تدابیر در اختیار اوست و در آن شریکی ندارد. ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾و در روز قیامت بهسوی او برگردانده میشوید، و شما را طبق اعمالتان جزا و سزا میدهد، اگر اعمالتان خوب باشد پاداش خوب به شما میدهد و اگر اعمالتان بد باشد سزای بد به شما میدهد.
آیهی ۵۸-۵۷:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٥٧﴾[یونس: ۵۷]. «ای مردم! از سوی پروردگارتان اندرزی، و درمان چیزهایی که در سینههاست برای شما آمده است، و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان».
﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨﴾[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت خداست که (مسلمانان) باید شادمان شوند. و این از آنچه فراهم میآورند بهتر است».
خداوند متعال با بیان صفتهای خوب این کتاب بزرگوار، مردم را به روی آوردن به آن تشویق میکند. پس فرمود ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّکُمۡ﴾ای مردم، از سوی پروردگارتان اندرزی، برای شما آمده است که شما را پند داده و از کارهایی که باعث ناخشنودی خدا و گرفتار شدن به عذابش میگردد بیم میدهد، و با بیان آثار و مفاسد آن شما را از آن بر حذر میدارد. ﴿وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ﴾و درمانی است برای آنچه که در سینههاست. این قرآن برای بیماریهای حاصل از شهوات که در سینههاست و آدمی را از فرمان بردن از شریعت باز میدارد، نیز برای بیماریهای حاصل از شبهات که علم یقینی را دچار نقص و کمبود میکنند، درمان است. چون در قرآن پندها و تشویق و ترساندن و وعده و وعیدهایی است که باعث روی آوردن بنده و ترساندن او میگردد. و چون علاقه به انجام کارهای خوب، و ترس بر اساس تکرار معانی و مفاهیم قرآنی در وی رشد نماید، از این کار واجب میآید که خواستۀ خدا را بر خواستۀ نفس مقدم بداردف نیز این امر موجب میشود تا آنچه را که خدا میپسندد از شهوت نفس برای او دوست داشتنیتر شود.
و همچنین دلایل و حجتهایی که در قرآن است و خداوند آن را به شیوههای مختلف و به بهترین صورت بیان کرده است هر شک و شبههای که به «ساحت» حق وارد شود از بین میبرد و قلب را به بالاترین درجات یقین میرساند و چون قلب از بیماری رهایی یابد و لباس تندرستی به تن کند همۀ اعضا از آن پیروی میکنند، زیرا اعضا با سلامت قلب تندرستی به دست میآورند، و با فاسد شدن آن فاسد میگردند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و هدایت و رحمتی است برای مومنان. پس هدایت شناخت حق و عمل کردن به آن است. و رحمت عبارت است از خیر و احسان و پاداش دنیا و قیامت که نصیب کسی میشود که به هدایت قرآن رهنمون شده باشد. پس هدایت بزرگترین وسیله، و رحمت بهترین و برترین اهداف است. اما به وسیلۀ این قرآن جز مومن هدایت نمیشود، و این قرآن فقط برای مومنان مآیه رحمت است.
و چون هدایت به دست آید و رحمت پدید آمده از هدایت نازل شود، سعادت و رستگاری و سود و موفقیت و شادی و سرور به دست خواهد آمد. بنابر این خداوند متعال دستور داده است تا به آن خوشحال شوند. پس فرمود: ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ﴾بگو: به فضل خدا که قرآن است و بزرگترین نعمت و احسان و فضلی است که به بندگانش ارزانی نموده است. ﴿وَبِرَحۡمَتِهِ﴾و به رحمت او که دین و ایمان و عبادت خدا و دوست داشتن او و شناخت اوست. ﴿فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ﴾به همین باید شادمان شوند، و این از هر آنچه فراهم میآورند اعم از کالاهای دنیا و لذتهای آن بهتر است.
پس نعمت دین که سعادت هر دو جهان را به همراه دارد با تمام آنچه که در دنیا هست و از بین میرود قابل مقایسه نیست. دین کجا و دنیا کجا!.
و خداوند دستور داده است به هنگام برخورداری از فضل و رحمتش شاد شویم، چون این مر باعث شاداب گشتن و با نشاط شدن نفس میگردد، و سبب میشود تا انسان شکر خدا را بهجای بیاورد و نیرو بگیرد و به علم و ایمان علاقهمند شود و به آنها بیافزاید. و این امر پسندیدهای است، به خلاف شاد شدن به شهوتهای دنیا و لذتهایش، یا شاد شدن به خاطر باطل، زیرا این امر مذموم است. خداوند متعال در مورد قوم قارون بیان فرموده است که به وی گفتند: ﴿لَا تَفۡرَحۡۖ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡفَرِحِینَ﴾[القصص: ۷۶]. «شاد مباش! همانا خداوند شادمانان را دوست نمیدارد».
همانطور که خداوند متعال در مورد کسانی که به باطلی که نزدشان بود خوشحال شده بودند، با آنچه پیامبران آورده بودند متناقض بود، فرموده است: ﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾[غافر: ۸۳]. «و هنگامیکه پیامبرانشان با دلایل روشن نزد آنان آمدند به دانشی که نزدشان بود شاد شدند».
آیهی ۶۰-۵۹:
﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَکُم مِّن رِّزۡقٖ فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَکُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ٥٩﴾[یونس: ۵۹]. «بگو: به من بگویید آنچه از روزی که خداوند برایتان فرستاده است (چرا) برخی از آن را حرام و برخی از آن را حلال نمودهاند؟ آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ میبندید»؟!.
﴿وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ٦٠﴾[یونس: ۶۰]. «آیا کسانیکه بر خدا دروغ میبندند و در روز قیامت بهسوی خدا بر میگردند، گمان میبرند چگونه با آنان رفتار شود؟ به راستی خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی است ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند».
خداوند متعال با اعتراض بر مشرکانی که حرام خدا را حلال نمودند و حلال او را حرام کردند، میفرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَیۡتُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ لَکُم مِّن رِّزۡقٖ﴾بگو: «به من بگویید: انواع حیوانات حلال گوشت که خداوند روزی شما قرار داده و رحمتی برای شما گردانده است، ﴿فَجَعَلۡتُم مِّنۡهُ حَرَامٗا وَحَلَٰلٗا﴾(چرا) برخی از آنرا حرام و برخی از آن را حلال نمودهاند؟ آنانرا سرزنش کن و به خاطر این گفتۀ فاسدشان به آنها بگو: ﴿قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَکُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ﴾آیا خداوند به شما اجازه داده است (این کار را بکنید) یا بر خداوند دروغ میبندید؟ و مشخص است که خداوند به آنان اجازه نداده است. پس دانسته شد که آنها دروغ میبندند.
﴿وَمَا ظَنُّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾آیا کسانی که بر خدا دروغ میبندند دربارۀ عذابی که پروردگار در روز قیامت به آنان میچشاند چه گمان دارند؟ خداوند متعال فرموده است: ﴿وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تَرَى ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسۡوَدَّةٌ﴾[الزمر: ۶۰]. «و روز قیامت میبینی کسانی را که بر خدا دروغ بستهاند چهرههایشان سیاه شده است». ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾به راستی که خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی زیاد و بخشش فراواغن است. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ﴾ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند، یا شکر و فضل خدا را به جای نمیآورند و یا اینکه از فضل و نعمت خدا در راستای نافرمانی او کمک میگیرند. و یا از آن محروم گردند و آنچه را که خدا بر بندگانش ارزانی نموده است نپذیرند. و تعداد اندکی از آنان سپاس گزارند و به نعمتهای او اعتراف میکنند و ستایش خدا را بر نعمتهایش به جای میآورند و از آن در راه طاعت خدا کمک میگیرند.
و ازاین آیه استنباط میشود که اصل در همۀ خوراکها حلال بودن است، مگر آن چیزی که شریعت حرام کرده است، چون پروردگار بر کسی که رزق و روزی وی را حرام کند اعتراض کرده است.
آیهی ۶۱:
﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِۚ وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ٦١﴾[یونس: ۶۱]. «و تو در هیچ حالتی قرار نمیگیری و چیزی از قرآن نمیخوانی، و هیچ کاری را نمیکنید مگر اینکه بر شما گواهیم آنگاه که شما بدان مبادرت میورزید، و به آن مشغول میشوید. و به اندازۀ ذرهای در زمین و آسمان از پروردگارت پوشیده نمیماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده است».
خداوند متعال از فراگیری نظارت و آگاهیاش بر تمام حالات بندگان و حرکت و سکونت آنان خبر میدهد، و در ضمن آنانرا فرا میخواند که همواره او را مراقب و حاضر و ناظر بدانند.
پس فرمود: ﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ﴾و تو در هیچ حالت دینی و دنیوی قرار نمیگیری. ﴿وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ﴾و چیزی از قرآنی که بهسوی تو وحی شده است، نمیخوانی، ﴿وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ﴾و هیچ کار کوچک یا بزرگی را انجام نمیهید، ﴿إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِ﴾مگر اینکه در آن وقت که آن را آغاز کرده و سپس ادامه میدهید بر شما گواهیم. و آنها را مخلصانه و مجدانه انجام دهید، و از آنچه خداوند نمیپسندد، بپرهیزید، زیرا از شما اطلاع دارد و ظاهر و باطن شما را میداند. ﴿وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ﴾و به اندازۀ ذرهای در زمین و آسمان از آگاهی و سمع و بصر پروردگارت پوشیده نمیماند و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده است. یعنی علم و آگاهی او آن را فراگرفته و قلمش آن را نوشته است.
و این دو قسمت از اقسام چهارگانهی قضا و قدر است که خداوند در بسیاری جاها آن دور را همراه با هم بیان میدارد. و آن دو، علم فراگیر خداوند به همۀ اشیا و نوشتن همه اتفاقات است. هم چنانکه در جای دیگر میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ٧٠﴾[الحج: ۷۰]. «آیا نمیدانی که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است میداند، بیگمان آن در کتابی نوشته شده است، همانا آن بر خداوند آسان است».
آیهی ۶۴-۶۲:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ٦٢﴾[یونس: ۶۲]. «هان! بیگمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست و آنها اندوهگین نمیشوند».
﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٦٣﴾[یونس: ۶۳]. «کسانیکه ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کردهاند».
﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ٦٤﴾[یونس: ۶۴]. «برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است، وعدههای خداوند هیچ دگرگونی نمیپذیرد، این همان رستگاری بزرگ است».
خداوند متعال از دوستانش خبر میدهد و کارها و صفتها و پاداش آنان را بیان مینماید. پس فرمود: ﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِیَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ﴾هان! بیگمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست. و ترسی از شداید و سختیهایی ندارند که در آینده فرا روی آنان است.
﴿وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾و بر گذشته (نیز) اندوهگین نمیشوند، چون آنها در گذشته جز کارهای شایسته انجام ندادهاند. و چون ترسی ندارند و اندوهی بر آنان نیست از امنیت و سعادت و نیکی فراوانی که جز خدا کسی آن را نمیداند برخوردار خواهند شد.
سپس صفتشان را بیان کرد و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾کسانی که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش، و به روز قیامت و تقدیر خیر و شر او ایمان آورده و با پرهیزگاری و بهجای آوردن دستورات و پرهیز از منهیات، راستی ایمانشان را نشان دادهاند.
پس هرکس که مومنی پرهیزگار باشد، دوست خداوند است. بنابر این ﴿لَهُمُ ٱلۡبُشۡرَىٰ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است،اما بشارت در دنیا ذکر خیر و محبت در دلهای مومنان و خواب راستین، و برخورداری از لطف خدا و اینکه پروردگار برای او میسر گرداند که بهترین اعمال را انجام دهد و به نیکوترین اخلاق متصف گردد، و اینکه او را از اخلاق و رفتار زشت باز دارد.
و اما بشارت در آخرت، ابتدا به هنگام گرفتن ارواح است، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾[فصلت: ۳۰]. «بی گمان کسانی که گفتند: پروردگار ما «الله» است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود میآیند (و میگویند:) نترسید و اندوهگین نشوید و شما را مژده باد و شاد شوید به بهشتی که وعده داده میشوید».
و در قبر نیز به خشنودی خدا و نعمت همیشگی مژده داده میشوند. و بشارت کامل در آخرت با ورود به باغهای بهشت و نجات از عذاب دردناک حاصل میشود.
﴿لَا تَبۡدِیلَ لِکَلِمَٰتِ ٱللَّهِ﴾وعدههای خداوند هیچ دگرگونی نمیپذیرد، بلکه آنچه خداوند وعده داده حق است، و تغییر و دگرگونی در آن به وجود نمیآید، چون خداوند در گفتارش راستگوست، و هیچکس نمیتواند در آنچه او مقرر نموده با وی مخالفت کند.
﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِیمُ﴾این است رستگاری بزرگ چون مشتمل بر نجات از هر امر ناگوار و ناخوشایند و دست یابی به هر خواسته و آرزوی دوست داشتنی است. و رستگاری را در آن منحصر کرد، چون رستگاری برای غیر اهل ایمان و تقوا وجود ندارد.
حاصل مطلب این که مژده، هر خیر و ثوابی را در بر دارد، و خداوند در دنیا و آخرت آن را نتیجۀ ایمان و پرهیزگاری قرار داده است بنابراین، آن را به طور مطلق بیان فرمود و مقیدش نکرد.
آیهی ۶۵:
﴿وَلَا یَحۡزُنکَ قَوۡلُهُمۡۘ إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًاۚ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٦٥﴾[یونس: ۶۵]. «و سخنان آنان تو را اندوهگین نسازد، زیرا عزت کاملاً از آنِ خداست، او شنوای آگاه است».
سخنانی که تکذیب کنندگان دربارۀ تو میگویند و از این طریق به عیبجویی از تو و دینت میپردازند، شما را اندوهگین نسازد، و بد ان که این سخنان آنان را عزت و قدرت نمیبخشد و به شما نیز زیانی نمیرساند. ﴿إِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا﴾چرا که عزت کاملاٌ از آن خداست، به هرکس که بخواهد آن را میدهد و آن را از هرکس بخواهد میگیرد. خداوند متعال میفرماید: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعِزَّةَ فَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ جَمِیعًا﴾[فاطر: ۱۰]. «هر کس عزت را میخواهد پس عزت، همگی از آن خداست». یعنی باید آن را با اطاعت از خدا بجویید. به دلیل اینکه بعد از آن فرموده است: ﴿إِلَیۡهِ یَصۡعَدُ ٱلۡکَلِمُ ٱلطَّیِّبُ وَٱلۡعَمَلُ ٱلصَّٰلِحُ یَرۡفَعُهُ﴾[فاطر: ۱۰]. «سخن پاک بهسوی او بالا میرود و کردار شایسته را بلند مینماید». و مشخص است که شما بر طاعت الهی قرار داری، و عزت خدا از آن شما و پیروانت است. ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ﴾[المنافقون: ۸]. «و عزت از آن خدا و پیامبر و مؤمنان است».
﴿هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾او شنوای داناست. یعنی شنوایی او همۀ صداها را احاطه نموده است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمیماند، و آگاهی و دانایی او همۀ آشکارها و پنهانها را احاطه کرده است، پس به اندازۀ ذرهای در آسمانها و زمین، نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن از پروردگارت پوشیده نمیماند. و او تعالی سخن شما و دشمنانت را میشنود، و به طور مصل از آن آگاه است. پس به دانش و آگاهی خدا بسنده کن، زیرا هرکس از خدا بترسد خدا او را کافی است.
آیهی ۶۷-۶۶:
﴿أَلَآ إِنَّ لِلَّهِ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَمَا یَتَّبِعُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَکَآءَۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ٦٦﴾[یونس: ۶۶]. «و آگاه باش هرکس که در آسمانها و زمین است از آن خداست. کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد میخوانند جز از گمان پیروی نمیکنند، و کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست».
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ٦٧﴾[یونس: ۶۷]. «او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا در آن آرامش یابید. بیگمان در این کار برای گروهی که میشنوند نشانههاست».
خداوند متعال خبر میدهد که آفرینش، و فرمانروایی آسمانها و زمین و تمام بندگانی که در آن دو میباشند از آن دو میباشند، و هرگونه که بخواهد در آنها تصرف میکند. پس همه از آن خدایند، و تحت تدبیر او هستند، ومسخر او میباشند، و سزاوار هیچ چیزی از عبادت نیستند و به هیچ وجهی شریک خدا نمیباشند.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَا یَتَّبِعُ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ شُرَکَآءَۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ﴾و کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد میخوانند، جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان نیز آدمی را از حق بینیاز نمیگرداند. ﴿وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا یَخۡرُصُونَ﴾و کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست.
پس اگر در اینکه میگوید: «معبودانشان شریکان خدا هستند» راست میگویند، بروند و از صفات آنان چیزی را بیاورند که با وجود آن معبودانشان سزاوار یک ذره عبادت گردند اما هرگز نمیتوانند صفتی از صفات ربوبیت را برای آنان اثبات کنند. آیا کسی از معبودانشان هست که چیزی بیافریند؟ یا روزی بدهد و یا مالک چیزی از مخلوقات باشد؟ یا شب و روز را که خداوند آنها را مایۀ پایداری مردم قرار دادهاست بگرداند.
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ لِتَسۡکُنُواْ فِیهِ﴾و او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا به سبب تاریکی که زمین را میپوشاند در خواب و استراحت بیارامید. و اگر روشنایی ادامه مییافت آنها آرام نمیگرفتند.
﴿وَٱلنَّهَارَ مُبۡصِرًا﴾و خداوند روز را روشن گردانیده است تا مردم به وسیلۀ روشنایی آن را ببیند و به کار و زندگی و کسب منافع دین و دنیای خود بپردازند.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ﴾بیگمان در این کار برای گروهی که (مطالبی را) از سر فهم و پذیرش و رهنمود شدن نه از روی خود بزرگ بینی و دشمنی از خداوند میشنوند نشانههایی برای آنان وجود دارد. و با این آیات استدلال میکنند که فقط خداوند معبود یگانه و خداوند بر حق است و الوهیت غیر از او باطل است و او مهربان و دانا و حکیم است.
آیهی ۷۰-۶۸:
﴿قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱلۡغَنِیُّۖ لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ إِنۡ عِندَکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٦٨﴾[یونس: ۶۸]. «گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است، او پاک (و منزه) است او بینیاز است. آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، هیچ دلیلی بر این (ادعا) ندارید، آیا به خداوند چیزی نسبت میدهید که نمیدانید»!.
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ٦٩﴾[یونس: ۶۹]«بگو: به راستی آنان که بر خدا دروغ میبندند رستگار نمیشوند».
﴿مَتَٰعٞ فِی ٱلدُّنۡیَا ثُمَّ إِلَیۡنَا مَرۡجِعُهُمۡ ثُمَّ نُذِیقُهُمُ ٱلۡعَذَابَ ٱلشَّدِیدَ بِمَا کَانُواْ یَکۡفُرُونَ٧٠﴾[یونس: ۷۰]. «بهرهای ازاین دنیا است، سپس بازگشتشان بهسوی ماست، و آنگاه ما عذاب سخت را به سبب کفری که میورزیدند به آنان میچشانیم».
خداوند متعال از تهمتی که مشرکان به پروردگار جهانیان میزنند خبر داده و میفرماید: ﴿قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا﴾گفتند: خداوند فرزندی برگرفته است. پس خداوند خویشتن را از چنین چیزی منزه قرار داده و میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَهُ﴾پاک (و منزه) است از آنچه ستمگران میگویند. و او فراتر از آن کمبودهایی است که به وی نسبت میدهند. سپس خداوند بر این مر چندین دلیل آورد.
دلیل اول: ﴿هُوَ ٱلۡغَنِیُّ﴾بینیاز فقط منحصر در اوست، و از هر جهت و به هر صورت و از هر نظر بینیاز است. پس او که بینیاز است چرا برای خود فرزندی میگیرد؟ آیا به خاطر نیازی که به فرزند دارد این کار را میکند؟ این با بینیازی او متضاد است، زیرا هیچکس فرزندی بر نمیگیرد مگر اینکه به آن نیاز داشته باشد.
دلیل دوم: ﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست. و این یک قاعدۀ جامع و فراگیر است و هیچ موجودی از اهل آسمانها و زمین از آن بیرون نمیرود و همۀ مخلوق و بندگان خدا هستند.
و مشخص است که این صفت کلی و فراگیر منافی آن است که برای او فرزندی باشد، زیرا فرزند از جنس پدرش است و مخلوق و مملوک نخواهد بود. پس مالکیت او بر آسمانها و زمین با فرزند داشتن متضاد است.
دلیل سوم: ﴿إِنۡ عِندَکُم مِّن سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآ﴾آیا دلیلی دارید که خدا فرزندی داشته باشد؟ و اگر آنان دلیلی داشتند آن را آشکار میکردند. و هنگامیکه خداوند آنها را به مبارزه طلبید و آنها از آوردن دلیل ناتوان شدند، بطلان گفتههایشان آشکار شد، و معلوم گشت که سخنی بدون علم و آگاهی است. بنابر این فرمود: ﴿أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾آیا چیزی را به خداوند نسبت میدهید که نمیدانید؟ زیرا این از بزرگترین کارهای حرام است.
﴿قُلۡ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ٦٩﴾بگو: به راستی آنان که بر خدا دروغ میببندند به خواستههایشان دست نمییابند، و هدفشان حاصل نمیگردد، بلکه آنها در دنیا از کفر و دروغ خود بهره من میشوند، سپس بهسوی خدا منتقل شده و بهسوی او باز میگردند. و آنگاه عذاب سخت را به سبب کفری که میورزیدند به آنان میچشاند. ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰکِنۡ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ﴾[آل عمران: ۱۱۷]. «و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم میکنند».
آیهی ۷۳-۷۱:
﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ نُوحٍ إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦ یَٰقَوۡمِ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکُم مَّقَامِی وَتَذۡکِیرِی بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَکُمۡ وَشُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ لَا یَکُنۡ أَمۡرُکُمۡ عَلَیۡکُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَیَّ وَلَا تُنظِرُونِ٧١﴾[یونس: ۷۱]. «و سرگذشت نوح را برای آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر ماندنِ من و پند دادنم به آیات خدا بر شما گران میآید، پس بر خدا توکل نمودهام. تصمیم قاطع بگیرید و انبازان خود را حاضر کنید سپس کارتان نباید بر خودتان پوشیده باشد. سپس آنچه را که میخواهید در حق من انجام دهید، دریغ نکنید و مرا مهلت ندهید».
﴿فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ فَمَا سَأَلۡتُکُم مِّنۡ أَجۡرٍۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٧٢﴾[یونس: ۷۲]. «و اگر (از دعوت من) روی گرداندید (به من زیانی نمیرسانید) و از شما پاداشی نخواسته بودم، مزد و پاداش من جز بر خدا نیست، و فرمان داده شدهام که از تسلیم شدگان باشم».
﴿فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ وَجَعَلۡنَٰهُمۡ خَلَٰٓئِفَ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَاۖ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ٧٣﴾[یونس: ۷۳]. «پس او را تکذیب کردند و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین گردانیدیم، و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم. پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چگونه شد»؟.
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: ﴿وَٱتۡلُ عَلَیۡهِمۡ نَبَأَ نُوحٍ﴾و سرگذشت نوح را برای قوم خود بخوان، آنگاه که به قومش را مدتی طولانی دعوت کرد و نهصد و پنجاه سال درمیان آنها ماند و آنانرا بهسوی خدا فراخواند، اما دعوت او جز سرکشی چیزی به آنان نیافزود. و آنها از نوح خسته و رنجیده شدند در حالیکه او ÷سست و بیزار نگشته و از دعوت کردنِ آنها خسته نشده بود. پس به آنان گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکُم مَّقَامِی وَتَذۡکِیرِی بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ﴾ای قوم من! اگر ماندن من نزد شما و یادآوری آنچه که به نفع شماست با آیات و دلایل و روشن بر شما دشوار آمده است و میخواهید به من آزار برسانید، یا حق را رد کنید. ﴿فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡتُ﴾پس به منظور دور شدن هر شر و آزاری که میخواهید به من و دعوت من برسانید به خدا تکیه میکنم و بر او توکل مینمایم، چرا که ابزار و سلاح دفاعی من همین است و شما هر سپاه و تجهیزاتی را که میتوانید آماده کنید. ﴿فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَکُمۡ﴾و تصمیم قاطع بگیرید به صورتی که هیچکس یک از شما باز نماند و از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزید. ﴿وَشُرَکَآءَکُمۡ﴾و انبازانی را که با خدا شریک میگیرند، آنهایی که میپرستید و به جای خدا که پررودگار جهانیان است دوست میدارید، حاضر کنید.
آنگاه کارتان نباید بر شما پوشیده و مشتبه باشد. بلکه باید ظاهر و آشکار باشد. ﴿ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَیَّ﴾سپس هر عقوبت و بدرفتاری که در توانتان هست با من انجام دهید. ﴿إِلَیَّ وَلَا تُنظِرُونِ﴾ومهلت یک لحظه به من ندهید. پس این دلیلی قاطع و نشانۀ بزرگی است بر صحت رسالت او، چون او تنها بود و قبیله و لشکریانی نداشت که وی را حمایت کنند و پناه دهند. درحالیکه او دین آنها را فاسد قلمداد کرده و از خدایانشان عیب و ایراد گرفته بود.
و خشم و دشمنی آنها نسبت به نوح بیسار بسیار شدید بود، و آنها دارای قدرت و فرمانروایی نیز بودند، اما به آنها میگوید: شما و معبودانتان جمع شوید و هرکس را که میتوانید بیاورید و به هر اندازه که میتوانید نقشه بکشید و توطئه کنید، آنگاه اگر میتوانید به من ضربه بزنید و دریغ نکنید. اما آنها نتوانستند کاری بکنند پس دانسته شد که به حقیقت او راستگوست و آنها در تهدیدهایی که میکنند دروغ میگویند. بنابر این گفت: ﴿فَإِن تَوَلَّیۡتُمۡ﴾پس اگر از آنچه که شما را به آن فرا میخوانم روی برگردانید، این عمل شما دلیل و برهانی ندارد، چون روشن است که به حق روی نمیآورید، بلکه از حقی که دلایل زیادی بر صحت آن وجود دارد روی میگردانید و به باطلی که دلایل بسیاری بر فاسد بودن آن وجود دارد روی میآورید.
با وجود این ﴿فَمَا سَأَلۡتُکُم مِّنۡ أَجۡرٍ﴾در مقابل اینکه شما را دعوت میکنم، و در برابر اینکه دعوت مرا بپذیید از شما پاداشی نخواستهام، تا مبادا بگویید: او آمده است تا مالهای ما را از دست ما بگیرد و آنگاه به خاطر این از پذیرش دعوت امتناع بورزید. ، ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾مزد و پاداش من را جز از خدا نمیخاهم. و نیز شما را به کاری دستور ندادهام که خودم به ضد آن عمل کنم، بلکه ﴿أُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾فرمان داده شدهام تا از تسلیم شدگان باشم. پس من اولین کسی هستم که شما را به آن فرمان میدهم ﴿فَکَذَّبُوهُ﴾پس نوح آنان را شب و روز و به صورت پنهان و آشکار فراخواند اما دعوت و فراخوانی او جز گریز و فرار بر آنان نیافزود، و تکذیبش کردند، ﴿فَنَجَّیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ﴾و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند که به وی دستور دادیم زیر نظر ما آن را بسازد نجات دادیم و به و گفتیم هرگاه تنور پر شد، ﴿ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَ﴾[هود: ۴۰]. «در کشتی از هر حیوانی یک جفت سوار کن، و خانوادهات را نیز سوار کن مگر کسیکه از پیش بر (هلاکت) آنها سخن رفته بود». و کسانی را که ایمان آوردهاند نیز سوار کن و او چنین کرد، پس خداوند به آسمان دستور داد تا آب فراوانی بباراند، و زمین و چشمههایی را جوشاند و آب آسمان و زمین در جایی به هم رسیدند که خداوند مقدر کرده بود. ﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ١٣﴾[القمر: ۱۳]. «و او را بر (کشتی) تخته دار و میخ آجین سوار کردیم». ﴿تَجۡرِی بِأَعۡیُنِنَا﴾[القمر: ۱۴]. «که زیر نظر ما حرکت میکرد». ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ خَلَٰٓئِفَ﴾و آنان را بعد از هلاک ساختن تکذیب کنندگان در زمین جایگزین گردانیدیم.
سپس خداوند در نسل نوح برکت انداخت و تنها نسل و فرزندان او را باقی گذاشت و آنها را در مناطق مختلف زمین پخش کرد. ﴿وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِنَا﴾و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند بعد از تبیین حق و اقامه دلیل غرق نمودیم. ﴿فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُنذَرِینَ﴾پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چه شد؟ سرانجام آنها هلاکت خوار کننده و لعنت و نفرین پی در پی در میان تمام نسلهایی گشت که پس از آنها میآیند. به گونهای که چیزی جز سرزنش و نکوهش و عیب و طعنه در مورد آنان سرزنش و نکوهش وعیب و طعنه در مورد آنان نمیشنوی. پس این تکذیب کنندگان باید بپرهیزند از اینکه به رسوایی و هلاکتی گرفتار شوند که اقوام تکذیب کننده به ان گرفتار شدند.
آیه ۷۴:
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُۚ کَذَٰلِکَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِینَ٧٤﴾[یونس: ۷۴]. «آنگاه پس از او پیامبرانی را بهسوی قومشان فرستادیم، آنان برایشان دلایل روشن آوردند، اما ایشان هرگز بر آن نبودند به آنچه که پیش از این تکذیب نموده بودند، ایمان بیاورند. بدینسان دلهای متجاوزان را مهر میزنیم».
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ رُسُلًا إِلَىٰ قَوۡمِهِمۡ﴾پس از نوح ÷پیامبرانی را بهسوی قومشان فرستادیم، که آنها را تکذیب کردند. پیامبران آنها را هدایت فرا میخواندند و آنها را از عوامل نابودی و هلاکت برحذر میداشتند. ﴿فَجَآءُوهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾و برایشان دلایل روشن آوردند، هر پیامبری دعوتش را با دلایل روشن ارائه میداد. ﴿فَمَا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُواْ بِمَا کَذَّبُواْ بِهِۦ مِن قَبۡلُ﴾اما ایشان هرگز بر آن نبودند که به آنچه که پیش از این تکذیب کرده بودند، ایمان بیاورند. یعنی وقتی که پیامبر پیش آنها آمد و آنها را تکذیب کردند خداوند آنها را مجازات کرده و به کیفر آن بر دلهایشان مهر زد و بعد از آنکه توانایی ایمان آوردن را داشتند میان آنها و ایمان آوردن حایل قرار داد. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفِۡٔدَتَهُمۡ وَأَبۡصَٰرَهُمۡ کَمَا لَمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهِۦٓ أَوَّلَ مَرَّةٖ﴾[الأنعام: ۱۱۰]. «و دلها و چشمهایشان را دگرگون میکنیم آنگونه که اولین بار به آن ایمان نیاورند». بنابر این در اینجا فرمود: ﴿کَذَٰلِکَ نَطۡبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ ٱلۡمُعۡتَدِینَ﴾بدینسان بر دلهای متجاوزان مهر میزنیم پس هیچ خبری وارد آن نمیشود و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنان خودشان با نپذرفتن حق و تکذیب پیامبران بر خویشتن ستم کردند.
آیهی ۷۵:
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ وَهَٰرُونَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ بَِٔایَٰتِنَا فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ٧٥﴾[یونس: ۷۵]. «سپس بعد از آنان موسی و هارون را با آیات خود بهسوی فرعون و سران قوم او فرستادیم ولی تکبر ورزیدند و گروهی گناهکار بودند».
﴿ثُمَّ بَعَثۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِم مُّوسَىٰ﴾و بعد از این پیامبران که خداوند آنها را بهسوی قومهای تکذیب کننده و هلاک شده فرستاده بود، موسی بن عمران، کلیم رحمان، و یکی از پیامبران اولوالعزم و پیشوایان بزرگ را فرستاده که آیینهای بزرگ و گسترده بر آنها نازل شده است. ﴿وَ﴾و برادرش ﴿هَٰرُونَ﴾هارون را وزیر او قرار دادیم و آن دو را ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِ﴾بهسوی فرعون و سران و بزرگان دربار او فرستادیم. چون تودۀ مردم پیرو سرانشان هستند ﴿بَِٔایَٰتِنَا﴾موسی و هارون را با آیات خود فرستادیم که بر راست بودن آنچه از توحید خدا و نهی از پرستش غیر وی آورده بودند دلالت مینمود. ﴿فَٱسۡتَکۡبَرُواْ﴾پس آنها بعد از اینکه به حقانیت آن یقین کردند از روی ستم، خود را پذیرفتن آن بزرگتر انگاشتند و تکبر ورزیدند ﴿وَکَانُواْ قَوۡمٗا مُّجۡرِمِینَ﴾و گروهی گناهکار بودند. یعنی به گناهکاری و تکذی کردن عادت کرده بودند.
آیهی ۷۷-۷۶:
﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِینٞ٧٦﴾[یونس: ۷۶]. «و هنگامیکه از نزد ما حق به آنان رسید، گفتند: به راستی این جادوی آشکاری است».
﴿قَالَ مُوسَىٰٓ أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَکُمۡۖ أَسِحۡرٌ هَٰذَا وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّٰحِرُونَ٧٧﴾[یونس: ۷۷]. «موسی گفت: آیا حق(ی را) که بهسوی شما آمده است سحر مینامید؟ آیا این جادو است؟ و جادوگران رستگار نمیشوند».
﴿فَلَمَّا جَآءَهُمُ ٱلۡحَقُّ مِنۡ عِندِنَا﴾و هنگامیکه از سوی ما حق به آنان رسید، حقی که از جانب خداوند بود، آن ذات بزرگواری که همۀ موجودات در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آوردهاند، و او پروردگار جهانیان است و تمام مخلوقات را با نعمتهای خود پرورش داده است، هنگامی که این حق توسط موسی به آنان رسید، آن را رد کردند، ﴿قَالُوٓاْ إِنَّ هَٰذَا لَسِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾و گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به روی گردانی و نپذیرفتن اکتفا نکردند، بلکه آن را باطلترین باطل که سحر است به حساب آوردند، سحر هم یک نوع متشبه کردن و وارونه جلوه دادن (حقایق) است. و به واژهی «سحر» هم اکتفا نکردند بلکه گفتند: جادوی روشن و اشکار است. در حالی که حق روشن بود. بنابر این ﴿قَالَ مُوسَىٰٓ﴾موسی با سرزنش آنها حق را رد کردند که حق را جز ستمگرترین مرم کسی رد نمیکند به آنان گفت: ﴿أَتَقُولُونَ لِلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَکُمۡ﴾«آیا حق (را) چون بهسوی شما آمد سحر مینامید؟ یعنی به آن میگویید جادوی آشکاری است؟ ﴿أَسِحۡرٌ هَٰذَا﴾به محتوای این پیام و ویژگی آن بنگرید، آیا این دو جادو است؟ زیرا در نگاه اول معلوم میشود که آن حق است. ﴿وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّٰحِرُونَ﴾و جادوگران در دنیا رستگار نمیشوند. پس بنگرید که سرانجام از آنچه کسی است، و چه کسی رستگار میشود و کامیابی در دست چه کسی است؟ و آنها بعداً دانستند که موسی رستگار شد و موفقیت دنیا و آخرت را به دست آورد.
آیهی ۷۸:
﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَا وَتَکُونَ لَکُمَا ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا نَحۡنُ لَکُمَا بِمُؤۡمِنِینَ٧٨﴾[یونس: ۷۸]. «گفتند: آیا پیش ما آمدهای تا ما را از چیزهایی که پدران و نیاکان خود را بر آن نیافتهایم منصرف گردانی؟ و میخواهید دراین سرزمین بزرگی و مهتری برای شما دو نفر باشد؟ ما به شما ایمان نمیآوریم».
﴿قَالُوٓاْ﴾آنها در حالی که سخن موسی را رد میکردند، به او گفتند: ﴿أَجِئۡتَنَا لِتَلۡفِتَنَا عَمَّا وَجَدۡنَا عَلَیۡهِ ءَابَآءَنَا﴾آیا تو پیش ما آمدهای تا ما را از شرک و پرستش غیر خدا که پدران خود را بر آن یافتهایم باز داری؟ و ما را دستور میدهی تا تنها خدایی را که شریکی ندارد عبادت کنیم ؟ پس آنان سخنان پدران و گمراهشان را حجت و دلیل قرار دادند و به وسیلۀ آن حقی را که موسی ÷پیش آنه آورده بود رد کردند.
﴿وَتَکُونَ لَکُمَا ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و شما دو نفر پیش ما آمدهاید تا رئیس باشید و مهتری و بزرگی برای شما دو نفر باشد. آمدهاید تا ما را از سرزمینمان بیرون کنید. آنها با این سخنان میخواستند عوام فریبی کنند و مردمان نادان را گول بزنند و آنان را بر دشمنی با موسی و ایمان نیاوردن به او تحریک کنند.
و کسی که حقایق را بداند و خوب و بد را تشخیص بدهد چنین استدلال نمیکند، زیرا دلیل جز با حجت و دلیل رد نمیشود. اما کیس که حق را اورده است با این دلایل پوچ و واهی گفتار او رد شود مبین ناتوانی طرف است و اینکه او نمیتواند چیزی را بیاورد که ادعای طرفش را رد نماید، چون اگر او دلیلی داشت آنرا ارائه میداد، و به این پناه نمیبرد که بگوید: قصد شما این یا آن است، خواه در بیان قصد و نیت طرف مقابلش راستگو باشد یا دروغگو. حال آنکه هرکس موسی و دعوت او را بشناسد، میدند که او قصد ریاست طلبی و حکمرانی بر زمین را نداشته است، بلکه قصد او به مانند قصد دیگر پیامبران هدایت مردم و راهنمایی آنان بهسوی چیزی است که نفع آنان در آن میباشد.
اما همانطور که خودشان گفتند: ﴿وَمَا نَحۡنُ لَکُمَا بِمُؤۡمِنِینَ﴾و ما به شما ایمان نمیآوریم، از روی تکبر و سرکشی ایمان نیاوردند، اما نه به خاطر باطل بودن آنچه که موسی و هارون آورده بودند، یا به خاطر اینکه اشتباهی در آن باشد، و نه به خاطر دیگر دلایل، بلکه تنها از روی ستم و دشمنی و بلند پروازیهایی که موسی و هارون را به آن متهم کردند و خودشان هم درپی آن بودند.
آیهی ۸۱-۷۹:
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ٧٩﴾[یونس: ۷۹]. «و فرعون گفت: همۀ جادوگران ماهر و دانا را نزد من آورید».
﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ٨٠﴾[یونس: ۸۰]. «و هنگامیکه جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: آنچه شما میخواهید بیافکنید، بیاندازید».
﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُۖ إِنَّ ٱللَّهَ سَیُبۡطِلُهُۥٓ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٨١﴾[یونس: ۸۱]. «و هنگامی که افکندند، موسی گفت: آنچه را آوردهاید جادو است، همانا خداوند آنرا باطل خواهد کرد، بدون شک خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمیگرداند».
﴿وَقَالَ فِرۡعَوۡنُ﴾فرعون با حقی که موسی آورده بود مبارزه کرد، و به منظور به اشتابه انداختن قومش گفت: ﴿ٱئۡتُونِی بِکُلِّ سَٰحِرٍ عَلِیمٖ﴾همۀ جادوگران ماهر را نزد من بیاورید. پس کسانی را به شهرهای مصر فرستاد تا انواع جادوگران را ـ علی رغم اختلاف و تفاوتی که در جنس و طبقات آنان بود ـ پیش او آوردند. ﴿فَلَمَّا جَآءَ ٱلسَّحَرَةُ﴾و هنگامی که جادوگران برای مقابله با موسی آمدند، ﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰٓ أَلۡقُواْ مَآ أَنتُم مُّلۡقُونَ﴾موسی به آنان گفت: هر چیزی را که میخواهید بیاندازید عملی کنید و من برای شما تعیین نمیکنم که فلان چیز را بیاندازید. این به خاطر آن بود که موسی به پیروز شدن خود یقین داشت، و به آنان و به آنچه آورده بودند اهمیتی نمیداد. ﴿فَلَمَّآ أَلۡقَوۡاْ﴾و هنگامیکه ریسمانها و عصاهایشان را انداختند، انگار مارهایی شدند که حرکت میکردند. ﴿قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئۡتُم بِهِ ٱلسِّحۡرُ﴾موسی گفت: این جادوی واقعی و بزرگ است، اما با وجود بزرگی آن ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُصۡلِحُ عَمَلَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾خداوند قطعاً آن را باطل خواهد کرد، همانا خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمیگرداند. چون آنها با این کار میخواهندباطل بر حق پیروز شود، و چه فساد و تباهی بزرگتر از این وجود دارد؟!.
نیز هر فساد کنندهای که نقشهای بکشد یا توطئهای بکند کارش باطل و نابود خواهد گشت. گرچه زمانی کار او رونق بگیرد، اما سرانجام آن اضمحلال و نابودی است. ولی اصلاح کنندگانی که هدفشان رضای خداست و کارها و وسایلی که از آن است،اه میکنند مشروع و به انجام آن دستور داده است، خداوند کارهایشان را ساماندهی کرده، و آن را پیش میبرد و همیشه آن را رونق میدهد. پس موسی عصای خود را انداخت و همۀ آنچه را که جادوگران درست کرده بودند بلعید و جادویشان باطل شد و باطل آنها نابودگردید.
آیه ۸۳-۸۲:
﴿وَیُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢﴾[یونس: ۸۲]. «و خداوند با سخنان خود حق را پایدار و ماندگار مینماید گرچه کافران نپسندند».
﴿فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّیَّةٞ مِّن قَوۡمِهِۦ عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِمۡ أَن یَفۡتِنَهُمۡۚ وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ٨٣﴾[یونس: ۸۳]. «پس هیچکس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنیاسرائیل (آن هم) با ترس از فرعون و سرانشان که مبادا آنان را از این دین برگردانند. بیگمان فرعون در زمین طغیان کرده بود و از زمرۀ متجاوزان بود».
﴿وَیُحِقُّ ٱللَّهُ ٱلۡحَقَّ بِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَوۡ کَرِهَ ٱلۡمُجۡرِمُونَ٨٢﴾و خداوند با سخنان خود حق را پایدار و ماندگار میسازد گرچه کافران نپسندند.
پس جادوگران وقتی که حق برایشان روشن شد تسلیم شدند و ایمان آوردند. فرعون آنها را به اعدام و قطع کردن دستها و پاهایشان تهدید کرد. اما آنها به تهدید او توجهی نکردند و بر ایمانشان پایدار ماندند. و اما فرعون و سران قومش و پیروان آنها ایمان نیاوردند و همچنان در سرکشی خود سرگردان ماندند.
بنابراین فرمود: ﴿فَمَآ ءَامَنَ لِمُوسَىٰٓ إِلَّا ذُرِّیَّةٞ مِّن قَوۡمِهِ﴾پس هیچ کس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنی اسراییل، آنان وقتی که ایمان در دلهایشان جای گرفت با ترس و هراس بردباری کردند. ﴿عَلَىٰ خَوۡفٖ مِّن فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِمۡ أَن یَفۡتِنَهُمۡ﴾با ترس از فرعونو سرانشان که مبادا آنان را از دینشان برگردانند. ﴿وَإِنَّ فِرۡعَوۡنَ لَعَالٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و بیگمان فرعون قدرت و فرمانروایی گستردهای داشت. پس شایسته است که آنها نیز از عذاب و هجوم فرعون بترسند. ﴿وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلۡمُسۡرِفِینَ﴾و به ویژه او (فرعون) در ستم و تجاوز از حد گذشته بود.
و حکمت اینکه خدا بهتر میداند جز جوانانی از قوم موسی کسی به او ایمان نیاورد این است که جوانان زودتر حق را میپذیرند، و زودتر از آن فرمان میبرند، به خلاف پیرمردان و امثالشان که بر کفر پرورش یافتهاند، زیرا آنها به خاطر عقاید فاسدی که در دلهایشان جای گرفته و ماندگار شده است نسبت به دیگران از حق دورترند.
آیه ۸۴:
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ یَٰقَوۡمِ إِن کُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ فَعَلَیۡهِ تَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّسۡلِمِینَ٨٤﴾[یونس: ۸۴]. «و موسی گفت: ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید پس بر او توکل کنید اگر خود را به او تسلیم کردهاید».
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ﴾وموسی قومش را به بردباری توصیه کرد و وسایلی را که در این امر به کمکشان میآید به آنان تذکر داد و گفت: ﴿إِن کُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ﴾ای قومن! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. ﴿فَعَلَیۡهِ تَوَکَّلُوٓاْ إِن کُنتُم مُّسۡلِمِینَ﴾به وی تکیه کنید، و به او پناه ببرید و از او یاری بجویید، اگر خود را به او تسلیم کردهاید.
آیهی ۸۵:
﴿فَقَالُواْ عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٨٥﴾[یونس: ۸۵]. «پس مؤمنان گفتند: برخدا توکل میکنیم، پروردگارا! ما را دستخوش فتنۀ ستمکاران مگردان».
﴿فَقَالُواْ﴾آنها با فرمان بردن از این دستور گفتند: ﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡنَا رَبَّنَا لَا تَجۡعَلۡنَا فِتۡنَةٗ لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾بر خدا توکل نمودیم، پروردگار! ستمکاران را بر ما مسلط مگردان که ما را به فتنه مبتلا کنندو از دین برگردانند، یا ما را شکست دهند و با این کار دچار فتنه شوندو بگویند: اگر اینها بر حق بودند شکست نمیخوردند.
آیهی ۸۶:
﴿وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِکَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٨٦﴾[یونس: ۸۶]. «و ما را به فضل و رحمت خود از گروه کافران رهایی بخش».
﴿وَنَجِّنَا بِرَحۡمَتِکَ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ٨٦﴾و ما را به فضل و رحمت خود از گروه کافران نجات بده، تااز شر آنها در امان بمانیم و آیین وقوانین دین رااقامه کنیم، بدون اینکه کسی با ما مخالفت و ستیزهجویی کند.
آیه ۸۷:
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِکُمَا بِمِصۡرَ بُیُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُیُوتَکُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٧﴾[یونس: ۸۷]. «و به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود خانههایی در مصر برگزینند و خانههایتان را محل برگزاری نماز قرار دهید، و نماز را بر پا دارید و مؤمنان را مژده بده».
﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِیهِ﴾و هنگامی که از جانب فرعون و قومش بر بنی اسراییل سختگیری شد و فرعونو قومش خواستند آنها را از دینشان برگردانند، به موسی و هارون وحی کردیم. ﴿أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِکُمَا بِمِصۡرَ بُیُوتٗا﴾قوم خود را دستور دهید که برای خود در مصر خانه درست کند تا بتوانند در آن پنهان شوند. ﴿وَٱجۡعَلُواْ بُیُوتَکُمۡ قِبۡلَةٗ﴾و چون شما نمیتوانیددر کلیساها و عبادتگاههای عمومی نماز بگزارید خانههایشان را محل برگزاری نماز قرار دهید. ﴿وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و نماز را برپا دارید، زیرا نماز در همۀ کارهایتان به شما کمک مین ماید. ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و مومنان را به فرارسیدن کمک خدا و پیروزی دینشان مژده بده [الشرح: ۵-۶]. ﴿فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا٥ إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا٦﴾[الشرح: ۵-۶]. «زیرا به دنبال سختی آسانی است و با سختی، آسانی همراه است». و هرگاه اندوه شدت بگیرد و اوضاع و احوال وخیم شود خداوند گشایش میآورد. پس وقتی موسی دید که فرعون و قومش سنگدلی میکنندو اعراض مینماید علیه آنها دعا کرد، و هارون بر دعایش آمین گفت: پس فرمود:
آیه ۸۸:
﴿وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَآ إِنَّکَ ءَاتَیۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِینَةٗ وَأَمۡوَٰلٗا فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَلَا یُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٨٨﴾[یونس: ۸۸]. «و موسی گفت: پروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در دنیا زینت و اموال دادهای، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. پروردگارا! مالهایشان را نابود نما و بر دلهایشان (بند قسوت) را محکم کن تا ایمان نیاورند مگر آنکه به عذاب دردناک گرفتارآیند».
﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ ءَاتَیۡتَ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَأَهُۥ زِینَةٗ﴾پروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در نیا زینت وا موال فراوان دادهای که با آن خود را میآرایند، زینتهایی از قبیل زیور آلات و لباسها و خانههای آراسته و سواریهای خوب و خدمت گزاران. ﴿وَأَمۡوَٰلٗا﴾و مالهای زیاد و فراوانی ﴿فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَ﴾در زندگانی دنیا به آنان دادهای، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. یعنی از مالهایشان برای گمراه کردن مردم کمک میگیرند، پس هم خود گمراه میشوند و هم دیگران را گمراه میسازند ﴿رَبَّنَا لِیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِکَۖ رَبَّنَا ٱطۡمِسۡ عَلَىٰٓ أَمۡوَٰلِهِمۡ﴾پروردگارا! مالهایشان را یا از بین ببر و یا آنرا همچون سنگ بگردان که غیر قابل استفاده باشد. ﴿وَٱشۡدُدۡ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾و بند (قسوت) را بر دلهایشان محکم کن، و آنها را سنگدل بگردان، ﴿فَلَا یُؤۡمِنُواْ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ﴾تا ایمان نیاورند مگر آنکه به عذاب دردناک گرفتار آیند. موسی این را از روی خشم و عصبانیت گفت، چرا که بر ارتکاب حرام جرات کردند و بندگان خدا را فاسد گرداندند، و از راه وی بازداشتند. و چون موسی کاملاً میدانست که خداوند به زودی آنها را بر کارهایی که کردهاند با بستن دروازۀ ایمان به روی آنها مجازات خواهد کرد.
آیه ۸۹:
﴿قَالَ قَدۡ أُجِیبَت دَّعۡوَتُکُمَا فَٱسۡتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ٨٩﴾[یونس: ۸۹]. «(خداوند) فرمود: دعای شما پذیرفته شد، پس پایداری کنید و از راه کسانی پیروی نکنید که نادانند».
﴿قَالَ﴾خداوند متعال فرمود:﴿قَدۡ أُجِیبَت دَّعۡوَتُکُمَا﴾دعای شما پذیرفته شده است. از این آیه بر میآید که موسی دعا میکرد و هارون آمین میگفت. نیز از این آیه استنباط میشود کسی که آمین بگوید در آن دعا شریک است ﴿فَٱسۡتَقِیمَا﴾پس بر دینتان پایداری کنید، و دعوت خود را ادامه بدهید، ﴿وَلَا تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ ٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُونَ﴾و شما از راه نادانان گمراه که از راه راست منحرف گشته و راههای جهنم را در پیش گرفتهاند پیروی نکنید.
پس خداوند موسی را دستور داد تا شب هنگام بنیاسراییل را با خود ببرد، و او را خبر داد که فرعونیان وی را دنبال خواهند کرد و فرعون کسانی را به شهرها فرستاد که مردم را جمع کنند، و میگفتند: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرۡذِمَةٞ قَلِیلُونَ٥٤ وَإِنَّهُمۡ لَنَا لَغَآئِظُونَ٥٥ وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَٰذِرُونَ٥٦﴾[الشعراء: ۵۴-۵۶]. «همان موسی و موقش گروه اندکی هستند و آنها بر ما خشمگین بوده و ما همۀ آمادۀ (نبرد با آنان) هستیم».
پس فرعون لشکریان دور و نزدیک خود را جمع کرد و بنی اسرایل را دنبال نمود ﴿بَغۡیٗا وَعَدۡوًا﴾در حالی که بر موسی و قومش تجاوزگر بودند و در زمین سرکشی میکردند. و هرگاه تجاوز و گناه شدت بگیرد و ریشه بداوند منتظر عقوبت و عذاب خدا باش.
آیه ۹۰:
﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡبَحۡرَ فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ وَجُنُودُهُۥ بَغۡیٗا وَعَدۡوًاۖ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَدۡرَکَهُ ٱلۡغَرَقُ قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ٩٠﴾[یونس: ۹۰]. «و بنیاسراییل را از دریا عبور دادیم، آنگاه فرعون و لشکریانش از روی ستم و تجاوزکاری در پی ایشان راه افتادند تا هنگامی که غرقاب فرعون را در خود گرفت، گفت: ایمان آوردم که معبودی نیست مگر کسی که بنیاسراییل به او ایمان آوردهاند و من از فرمان برداران هستم».
﴿وَجَٰوَزۡنَا بِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱلۡبَحۡرَ﴾وقتی موسی به دریا رسید خداوند به او وحی کرد که دریا را با عصایش بزند، پس او عصایش را به دریا زد، آنگاه دوازده راه در آن شکافته شد، و بنی اسراییل در این راهها حرکت کردند، و فرعون و لشکریانش به دنبال آنها به دریا زدند وقتی موسی و قومش همه به طور کامل از دریا بیرون رفتند و فرعون و لشکریانش در آن داخل شدند خداوند دریا را دستور داد و امواج آن از هر سو بر فرعون و لشکریانش تلاطم گرفت و آنها را غرق کرد، در حالی که بنی اسراییل این منظرۀ هولناک را نگاه میکردند. وقتی که غرقاب فرعون را در برگرفت و به هلاک شدن خودش یقین حاصل کرد، ﴿قَالَ ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ﴾گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آوردهاند، و خداوند معبود به حق است، کسی که هیچ معبود راستینی جز او نیست. ﴿وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾و من از فرمانبرداران از دین خدا و آنچه موسی آورده است میباشم.
آیه ۹۱:
﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٩١﴾[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون (ایمان میآوری) حال آنکه قبلاً نافرمانی میکردی و از تباهکاران بودی»؟!
خداوند متعال با بیان اینکه ایمان در این حالت برای او فایدهای ندارد، فرمود: ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ﴾آیا اکنون ایمان میآوری و به رسالت پیامبر خدا اقرار میکنی ﴿وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ﴾حال آنکه قبلاً با انجام گناهان و کفر و تکذیب به ستیز برخاسته بودی، ﴿وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ﴾و ازتباهکاران بودی؟ پس ایمان به تو فایدهای نمیدهد، همانطور که شیوۀ الهی چنین است که وقتی کافران به حالت اضطرار برسند ایمان آوردنشان به آنان سودی نمیدهد، چون ایمانشان ایمانی است ناشی از مشاهده و دیدن. همانند ایمان آوردن کسی که وارد قیامت میشود، زیرا ایمانی فایده میدهد که به غیب باشد و صاحبش ندیده ایمان بیاورد.
آیهی ۹۳-۹۲:
﴿فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَةٗۚ وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَایَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ٩٢﴾[یونس: ۹۲]. «پس امروز ما لاشۀ تو را میرهانیم تا برای کسانی که پس از تو میآیند مایۀ عبرتی باشی، بیگمان بسیاری از مردم از آیات ما غافل و بیخبرند».
﴿وَلَقَدۡ بَوَّأۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مُبَوَّأَ صِدۡقٖ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ فَمَا ٱخۡتَلَفُواْ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُۚ إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ٩٣﴾[یونس: ۹۳]. «و بنیاسراییل را در جایگاه خوب و پسندیدهای جای دادیم و از پاکیزهها بدیشان روزی دادیم. و اختلاف نورزیدند مگر وقتی که دانش و آگاهی به آنان رسید. بیگمان پروردگارت روز قیامت دربارۀ چیزی که در آن اختلاف داشتند در میان آنان داوری میکند».
﴿فَٱلۡیَوۡمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنۡ خَلۡفَکَ ءَایَةٗ﴾مفسران گفتهاند: از آنجا که فرعون در دلهای بنی اسرائیل رعب و وحشت بزرگی داشت، انگار آنان غرق شدن وی را باور نکرده بودند ود ر آن شک داشتند، پس خداوند دریا را دستور داد تا جسد او را به مکان بلندی بیاندازد تا برای آنان مایۀ عبرت و اندرز باشد. ﴿وَإِنَّ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ عَنۡ ءَایَٰتِنَا لَغَٰفِلُونَ﴾و بسیاری از مردم از آیات ما بیخبرند. بنابراین، نشانههای ما را مکر میبینند، اما به خاطر توجه نکردن به آنها فایده نمیبرند. اما کسی که عقل و قلبی بیدار دارد آیات خدا را بزرگترین دلیل بر صحت آنچه پیامبران آوردهاند میداند. ﴿وَلَقَدۡ بَوَّأۡنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ مُبَوَّأَ صِدۡقٖ﴾و بنیاسراییل را در جایگاه خوب و پسندیدهای جان دادیم. یعنی خداوند آنها را در خانههای خاندان فرعون جای داد، و آنان رادر سرزمین و دیار آنها جایگزین کرد. ﴿وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ﴾و پاکیزهها را به آنان روزی دادیم، از قبیل خوردنیها و نوشیدنیها وغیره.
﴿فَمَا ٱخۡتَلَفُواْ حَتَّىٰ جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ﴾پس در مورد حق با یکدیگر اختلاف نورزیدند مگر وقتی که دانش و آگاهی به آنان رسید، آگاهی ود انشی که میبایست اتحاد و یکپارچگی آنان را بهد نبال داشته باشد، اما برخی بر برخی دیگر ستم کردند و بسیاری از آنان خواستها و اهدافی داشتند که باحق مخالف بود. بنابر این در میان خود به اختلاف زیادی دچار شدند. ﴿إِنَّ رَبَّکَ یَقۡضِی بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ﴾بیگمان و پروردگارت روز قیامت دربارۀ چیزی که در آناختلاف داشتند از روی حکم دادگرانهی خود از علم تام و قدرت فراگیر وی نشأت میگیرد، در میان آنان داوری میکند.
و اختلاف مرض کشندهای است که برای اهل دین صحیح پیش میآید، زیرا شیطان وقتی ناامید شد از این که بندگان از وی پیروی نمینمایند و دین را به صورت کامل ترک نمیکنند، برای ایجاد اختلاف و انداختن حسد و دشمنی میان آنها تلاش میکند، پس این سبب بروز اختلاف میشود. سپس گمراه قلمداد کردن یکدیگر و دشمنیشان با یکدیگر سبب رضایت و روشنی چشمان شیطان معلون میگردد.
آنان پروردگارشان یکی است، و پیامبرشان یکی است، و دینشان یکی است و منافع عمومی آنها یکی است، پس چرا اختلاف میورزند؟ چرا که اختلاف، همبستگی و اتحاد آنها را پراکنده مینماید و انسجام و نظام آنها را از هم میپاشد، و در نتیجه بسیاری از منافع دینی و دنیوی را از دست داده و بسیاری از امور دینی از بین میرود؟
بار خدایا! از تو میجوییم به لطفی که نسبت به بندگان مومن خویش داری، شکاف و از هم پاشیدگی آنان را باری دیگر پیوند ده، و انس و الفت را در میان آنان برقرار کن، ای پروردگار بزرگ و بخشنده!.
آیهی ۹۵-۹۴:
﴿فَإِن کُنتَ فِی شَکّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ فَسَۡٔلِ ٱلَّذِینَ یَقۡرَءُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکَۚ لَقَدۡ جَآءَکَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ٩٤﴾[یونس: ۹۴]. «پس اگر دربارۀ چیزی که بر تو نازل کردهایم، در شک و تردید هستی از آنان که پیش از تو کتاب میخواندند بپرس. بیگمان از سوی پروردگارت حق برای تو آمده است. پس، از شک کنندگان مباش».
﴿وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٩٥﴾[یونس: ۹۵]. «و نیز ازآنان مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، آنگاه از زیانکاران خواهی بود».
خداوند متعال به پیامبرش صمیفرماید: ﴿فَإِن کُنتَ فِی شَکّٖ مِّمَّآ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ﴾اگر دربارۀچیزی که بر تو نازل کردهایم شک و تردید داری که آیا درست است یا نادرست؟ ﴿فَسَۡٔلِ ٱلَّذِینَ یَقۡرَءُونَ ٱلۡکِتَٰبَ مِن قَبۡلِکَ﴾از اهل کتاب منصف و علمای راسخ بپرس، زیرا آنان به راست بودن آنچه ه تو از آن خبر دادهای و موافق بودن آنبا کتابی که با آنهاست اقرار میکنند. اگر گفته شود: بسیاری از یهودیان و نصارا، بلکه بیشترشان پیامبر پیامبر راتکذیب کردند، وبا او مخالفت ورزیدند و دعوت او را نپذیرفتند و رد کردند، بااین حال خداوند پیامبرش رادستور داد تا آنها را گواه بگیرد، و گواهی دادن آنها را بر صحت آنچه پیامبر آورده است حجت قرار داده است، پس این چطور تفسیر میشود؟ پاسخ این را از چند جهت میتوان گفت: یکی اینکه شهادت و گواهی دادن وقتی که به گروهی یا به پیروان مذهبی یا به شهری نسبت داده شود شامل افراد منصف و راستگوی آنها میگردد. اما غیر از منصفان و راستگویان هر چند زیاد هم باشند اعتبار ندارند، چون شهادت بر مبنای راستگویی و عدالت استوار است. و این گواهی دادن با ایمان آوردند بسیاری از دانشمندان ربانی آنها مانند «عبدالله بن سلام» و یارانش و «کعب الاحبار» و غیر آن دو، و بسیاری از کسانی کهدر زمان پیامبر صو جانشینانش و کسانی که پس از آنها بودند حال گردیده است.
و اینکه گواهی دادن اهل کتاب برای پیامبر صبر اساس کتابشان تورات است که آنها به آن منتسباند. پس اگر در تورات چیزی وجود داشته باشد که موافق با قرآن باشد و آن را تصدیق نماید و به صحت آن گواهی دهد، و از طرفی همۀ اهل کتاب جمع شوند و آن را انکار کنند به آنچه پیامبر آورده است عیبی وارد نمیکند.
و اینکه خداوند متعال پیامبرش را دستور داد تا اهل کتاب را بر صحت و درست بودن آنچه آورده است گواه بگیرد، و این را در ملاء عام اعلان نمود. و مشخص است که بسیاری از اهل کتاب به شدت درصدد ابطال دعوت پیامبر صبودند. پس اگر آنان در نزد خود چیزی داشتند که آنچه را خدا بیان کرده است رد میکرد حتماً آن را اشکار میکردند. پس وقتی که چنین نکردند این خود روشنترین دلیل بر صحت قرآن و راستی آن است.
و اینکه بیشتر اهل کتاب دعوت پیامبر ص را رد نکردند، بلکه بیشترشان آن را پذیرفتند و از روی اختیار از آن فرمان بردند، زیرا پیامبر در حال مبعوث شد که بیشتر مردم روی زمین اهل کتاب بودند، و مدت زیادی بر دین پیامبر نگذشت تا اینکه بیشتر اهل شام و مصر و عراق و سرزمینهایی که در کنار آن بود و مقر دین اهل کتاب بود به اسلام گرویدند و کسی جز فرمانروایی که ریاستشان را بر حق ترجیح میدادند، و مردمان عوام و نادانی که از آنها پیروی میکردند، و کسانی که فقط نام دین را یدک میکشیدند، مانند فرنگیها که در حقیقت دهری و بیدین هستند و از ادیان پیامبران دور میباشند، باقی نماند. و این فرنگیها خود را به دین مسیح نسبت میدهند تا فرمانروایی خود را رواج دهند، و مردم را به باطل خود بفریبند. و هر کس حالات آنها را بنگرد این را میداند.
﴿لَقَدۡ جَآءَکَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ﴾بیگمان از سوی پروردگارت حقی برای تو آمده است که به هیچ صورت در آن شکی نیست. ﴿فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِینَ﴾پس از شک و تردید کنندگان مباش مانند فرمودۀ الهی که میفرماید: (کتب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرج منه )کتابی است که آن را بهسوی تو فرستادهایم، پس در دلت از آن شک و تردیدی نباشد. ﴿کِتَٰبٌ أُنزِلَ إِلَیۡکَ فَلَا یَکُن فِی صَدۡرِکَ حَرَجٞ مِّنۡهُ﴾. «کتابی است که آن را به سوی تو فرستادهایم، پس در دلت از آن ک و تردیدی نباشد». ﴿وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَتَکُونَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٩٥﴾و نیز از آنان مباش که ایات خدا را تکذیب کردند، آنگاه از زیانکاران خواهی بود.
خلاصه مطلب این که خداوند از دو چیز نهی کرده است:شک و تردید در قرآن و بیشتر از آن یعنی تکذیب کردن آیات روشن خداوند که به هیچ صورتی قابل تکذیب نیست. و خداوند نتیجۀ تکذیب قرآن یا داشتن شک و شبهه را زیانمندی قرار اده است. زیانمندی یعنی از دست دادن هر سود و نفعی، و این زیانمندی با از دست دادن پاداش دنیا و آخرت و پیش آمدن عذاب در دنیا و آخرت تحقق مییابد. و نهی کردن از چیزی، دستور دادن به ضد آن است، پس خداوند به تصدیق کردن کامل قرآن و اطمینان داشتن به آن و روی آوردن به آن در علم و عمل دستور میدهد.
پس با این کار بنده از سودمندان میشود، کسانی که به بزرگترین خواستهها و بهترین امور و کاملترین فضیلتها دست یافته و هر زیان و ضرری از آنان دور میشود.
آیه ۹۷-۹۶:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ حَقَّتۡ عَلَیۡهِمۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ لَا یُؤۡمِنُونَ٩٦﴾[یونس: ۹۶]. «بیگمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است ایمان نمیآورند».
﴿وَلَوۡ جَآءَتۡهُمۡ کُلُّ ءَایَةٍ حَتَّىٰ یَرَوُاْ ٱلۡعَذَابَ ٱلۡأَلِیمَ٩٧﴾[یونس: ۹۷]. «وگرچه هر نشانهای برایشان بیاید (ایمان نمیآورند) تا زمانی که عذاب دردناک را ببینند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ حَقَّتۡ عَلَیۡهِمۡ کَلِمَتُ رَبِّکَ﴾بیگمان آنان که حکم پروردگارت بر آنان تحقق یافته است که از گمراهان و اهل جهنم هستند، باید بهسوی آنچه که خداوند مقدور نموده است بروند. پس آنان ایمان نمیآورند گرچه نشانههای زیادی نزدشان بیاید، پس نشانهها جز سرکشی و افزودن به گمراهی چیزی به آنها نمیافزاید. و خداوند بر آنان ستم نکرده است، بلکه آنان با رد کردن حق آنگاه که نخستین بار نزدشان آمد بر خود ستم کردند، پس خداوند به سزای کارشان بر دلها و گوشها و چشمهایشان مهر زد. پس ایمان نمیآورند مگر آنکه عذاب دردناکی را که به آنان وعده داده شده است ببینند.
در آن هنگام به یقین میدانند که آنچه بر آن بودند گمراهی بوده و آنچه پیامبران برایشان آوردند حق است.
اما این زمانی است که ایمان آوردنشان سودی به آنان نمیبخشد، پس در آن روز عذر خواهی ستمکاران به آنان فایدهای نمیدهد، و آنان به دنیا بر نمیگردند. و اما آیات خدا به کسی فایده میرساند که دلی آگاه و گوشی شنوا داشته باشد.
آیه ۹۸:
﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ ءَامَنَتۡ فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ٩٨﴾[یونس: ۹۸]. «و مردم هیچ شهری ایمان نیاوردند که ایمانشان به آنان سودی رساند مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف نمودیم و آنان را تا مدتی برخوردار کردیم».
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَوۡلَا کَانَتۡ قَرۡیَةٌ﴾پس چرا مردم هیچ شهری از شهرهایی که مردمش (حق را) تکذیب کردهاند بر ان نبودند، ﴿ءَامَنَتۡ﴾آنگاه که عذاب را دیدند ایمان بیاورند، ﴿فَنَفَعَهَآ إِیمَٰنُهَآ﴾و ایمانشان به آنان سود برساند؟
یعنی هیچ کس از آنان به هنگام دیدن عذاب فایدهای از ایمان آوردنش نبرده است. همانطور که خداوند اندکی پیشتر حالت فرعون را بیان کرده و فرمود:
﴿ءَامَنتُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱلَّذِیٓ ءَامَنَتۡ بِهِۦ بَنُوٓاْ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَأَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ﴾[یونس: ۹۰]. «ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست مگر خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آورده است و من از فرمان برادران هستم»، پس به او گفته شد ﴿ءَآلۡـَٰٔنَ وَقَدۡ عَصَیۡتَ قَبۡلُ وَکُنتَ مِنَ ٱلۡمُفۡسِدِینَ٩١﴾[یونس: ۹۱]. «آیا اکنون ایمان میآوری حال آنکه قبلاً نافرمانی کردی و از تباهکاری بودی؟». و همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥ وَکَفَرۡنَا بِمَا کُنَّا بِهِۦ مُشۡرِکِینَ٨٤ فَلَمۡ یَکُ یَنفَعُهُمۡ إِیمَٰنُهُمۡ لَمَّا رَأَوۡاْ بَأۡسَنَاۖ سُنَّتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِی قَدۡ خَلَتۡ فِی عِبَادِهِ﴾[غافر: ۸۴-۸۵]. «پس هنگامی که عذاب ما را دیدند، گفتند: تنهابه خدا ایمان آورده، و به آنچه شریک خدا میساختیم کفر ورزیدیم. پس ایمان آوردنشان هنگامی که عذاب ما را دیدند به آنان سودی نبخشید. این سنت خداست که درمیان بندگانش گذشته است».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ٩٩ لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّآ﴾[المؤمنون: ۹۹-۱۰۰]. «تا هنگامی که مرگ به سراغ یکی از آنها آید، میگوید: ای پروردگارم! من را دوباره به دنیا برگردان امید است به تلافی کارهای گذشته عمل صاحل انجام دهم نه چنین نیست».
و حکمت این امر ظاهر است، زیرا ایمان اضطراری در حقیقت ایمان نیست، چون اگر عذاب و کاری که او را مجبور به ایمان آوردن کرده است از او دور شودبه کفر و ناسپاسی بر میگردد.
﴿إِلَّا قَوۡمَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ﴾مگر قوم یونس که چون بعد از اینکه عذاب را مشاهده کردند ایمان آوردند ﴿کَشَفۡنَا عَنۡهُمۡ عَذَابَ ٱلۡخِزۡیِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ﴾عذاب رسوایی را در زندگانی دنیا از آنان دور کردیم، و آنان را تا مدتی برخوردار نمودیم. پس آنها از این قاعدۀ کلی و سابق مستثنی هستند و حتماً در این حکمتی است از جانب خدایی که به پیدا و پنهان آگاه است و فهم و درک ما از آن عاجز است. خداوند متعال فرموده است: ﴿وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ١٣٩﴾[الصافات: ۱۳۹]. «و بیگمان یونس از زمرۀ پیامبران است». تا آنجا که میفرماید: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰهُ إِلَىٰ مِاْئَةِ أَلۡفٍ أَوۡ یَزِیدُونَ١٤٧ فََٔامَنُواْ فَمَتَّعۡنَٰهُمۡ إِلَىٰ حِینٖ١٤٨﴾[الصافات: ۱۴۷-۱۴۸]. «و او را بهسوی صد هزار یا بیشتر فرستادیم، پس ایمان آوردند و آنان را تا مدتی بهرهمند ساختیم». وشاید حکمت این باشد که اگر هلاک شدگان باز گردانده میشدند به آنچه از آن نهی شده بودند برگشته و آن را تکرار میکردند. اما خداوند دانست که قوم یونس بر ایمانشان پایدار خواهند ماند، و خداوند بهتر میداند.
آیهی ۱۰۰-۹۹:
﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَأٓمَنَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ کُلُّهُمۡ جَمِیعًاۚ أَفَأَنتَ تُکۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ٩٩﴾[یونس: ۹۹]. «و اگر پروردگارت میخواست همۀ آنان که در زمیناند جملگی ایمان میآوردند، آیا میتوانی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟».
﴿وَمَا کَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَیَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَ١٠٠﴾[یونس: ۱۰۰]. «و هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد مگر آنکه خدا اجازه دهد، و بر آنان که نمیفهمند پلیدی قرار میدهد».
خداوند متعال به پیامبرش ÷فرمود: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَأٓمَنَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ کُلُّهُمۡ جَمِیعًا﴾و اگر پروردگارت میخواست همۀ آنان را در زمین هستند ایمان میآوردند. به این صورت که خداوند ایمان را به آنها الهام میکردف و دلهایشان را بر پرهیزگاری یاری میداد. پس او میتواند چنین کاری بکند، اما حکمتش اقتضا نموده است که برخی از مردم مومن و برخی کافر باشند.
﴿أَفَأَنتَ تُکۡرِهُ ٱلنَّاسَ حَتَّىٰ یَکُونُواْ مُؤۡمِنِینَ﴾آیا شما میتوانی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟ یعنی این کار را نمیتوانی بکنی، و هیچ کس غیر از خدا نمیتواند این کار را بکند. ﴿وَمَا کَانَ لِنَفۡسٍ أَن تُؤۡمِنَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾و هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد مگر اینکه خدا اجازه دهد. یعنی با اراده و اجازه و تقدیر شرعی خدا میتواند ایمان بیاورد. پس هرکس که شایستۀ ایمان آوردن باشد خداوند او را توفیق داده و هدایت مینماید.
﴿وَیَجۡعَلُ ٱلرِّجۡسَ عَلَى ٱلَّذِینَ لَا یَعۡقِلُونَ﴾و گمراهی و بدی را بر کسانی قرارمی دهد که اوامر و نواهی خداوند را نمیفهمند و به اندرز و پندهای او توجهی نمیکنند.
آیهی ۱۰۳-۱۰۱:
﴿قُلِ ٱنظُرُواْ مَاذَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ١٠١﴾[یونس: ۱۰۱]. «بگو: بنگرید که چه چیزی در آسمانها و زمین است؟ اما آیات و بیم دادنها به گروهی که ایمان نمیآورند سودی نمیبخشد».
﴿فَهَلۡ یَنتَظِرُونَ إِلَّا مِثۡلَ أَیَّامِ ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِهِمۡۚ قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ١٠٢﴾[یونس: ۱۰۲]. «پس آیا جز مانند مصیبتهای پیشینیان را انتظار میکشند؟ بگو: پس چشم به راه باشید، من نیز با شما از چشم به راهانم».
﴿ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۚ کَذَٰلِکَ حَقًّا عَلَیۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یونس: ۱۰۳]. «سپس پیامبران خود و مؤمنان رانجات میدهیم و این حق است بر ما».
خداوند بندگانش را به تأمل و اندیشه در آنچه که در آسمانها و زمین است فرا میخواند. و منظور از نگاه کردن، تفکر و عبرت گرفتن و اندیشیدن در آنچه در آسمانها وز مین است، زیرا برای گروهی که ایمان میآورند و یقین میکنند در آن عبرتها و نشانههایی است دال بر این که تنها خداوند معبود شایسته و پسندیده و بزرگ و بخشنده و دارای نامها و صفات بزرگ است. ﴿وَمَا تُغۡنِی ٱلۡأٓیَٰتُ وَٱلنُّذُرُ عَن قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ﴾و آیات و بیم دادنها به گروهی که ایمان نمیآورند سودی نمیبخشد. زیرا آنها از آیات و نشانهها بهرهمند نشده و فایده نمیبرند، زیرا روی گردانی کرده و مخالفت میورزند. .
﴿فَهَلۡ یَنتَظِرُونَ﴾پس آیا جز مانند روزهای پیشینیان را انتظار میکشند؟ آیا کسانی که به ایات واضح و روشن خدا ایمان نمیآورند، جز هلاکت و عذابی را که پیشینیان را در برگرفت انتظار میکشند؟ اینان کارشان مانند کار آنهاست، و سنت و قانون خدا در میان گذشتگان و آیندگان جاری است. ﴿قُلۡ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّی مَعَکُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِینَ﴾بگو: چشم به راه باشید، من نیز همراه شما از چشم به راهانم. پس خواهید دانست که سرانجام نیکو و نجات یافتن در دنیا و آخرت از آنچه کسی خواهد بود و حقیقتاً سرانجام نیک و نجات جز برای پیامبران و پیروانشان نخواهد بود. بنابر این فرمود: ﴿ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنَا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْۚ﴾سپس پیامبران خود و مؤمنان را از ناگواریها و سختیهای دنیا و آخرت نجات میدهیم. ﴿کَذَٰلِکَ حَقًّا عَلَیۡنَا نُنجِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾به همان شیوه برخود واجب کردهایم که مؤمنان را نجات دهیم. و این جزو دفاع کردن خداوند از مؤمنان است. پس خداوند از مؤمنان دفاع مینماید و بر حسب ایمانی که بنده دارد او را از سختیها نجات میدهد.
آیهی ۱۰۶-۱۰۴:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی شَکّٖ مِّن دِینِی فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰکِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُمۡۖ وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٤﴾[یونس: ۱۰۴]. «بگو: ای مردم! اگر شما دربارۀ آیین من در شک و تردید هستید، من کسانی را نمیپرستم که شما به غیر از خدا میپرستید، بلکه خداوندی را میپرستم که شما را میمیراند، و فرمان یافتهام از مؤمنان باشم».
﴿وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗا وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٠٥﴾[یونس: ۱۰۵]. «و (به من فرمان داده شده است) که به آیینی رو کن که خالی از هرگونه شرک و انحرافی است، و از مشرکان مباش».
﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّکَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِینَ١٠٦﴾[یونس: ۱۰۶]. «و به غیر از خدا کسی (و چیزی) را مخوان که سودی به تو نمیبخشد و زیانی به تو نمیرساند، اگر چنین کنی از ستمکاران و مشرکان خواهی شد».
خداوند متعال به پیامبرش، سرور پیامبران، و پیشوای پرهیزگاران و بهترین یقین کنندگان، محمد صمیفرماید: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی شَکّٖ مِّن دِینِی﴾بگو: ای مردم اگر شما دربارۀآیین من در شک و تردید هستید، من در مورد آن شکی ندارم، بلکه به یقین میدانم آن حق است، و آنچه که شما به غیر از خداوند میخوانید باطل است، و من در این مورد دلایل روشن و حجتهای قاطع دارم.
بنابر این خداوند متعال فرمود: ﴿فَلَآ أَعۡبُدُ ٱلَّذِینَ تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾پس آنچه از بتها همتایان و غیره را که به غیر از خدا میپرستید، نمیپرستم، چون آنها چیزی را نمیآفرینند و کسی را روزی نمیدهند و هیچ کاری را تدبیر نمیکنند، بلکه آنها مخلوقات مسخری هستند و چیزی ندارند که مقتضی پرستش آنان باشد.
﴿وَلَٰکِنۡ أَعۡبُدُ ٱللَّهَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُمۡ﴾بلکه خداوندی را میپرستم که شما را میمیراند. یعنی او خداوندی است که شما را آفریده است و شما را میمیراند، سپس شما را بر میانگیزد تا طبق اعمالتان سزا و جزایتان بدهد. پس او کسی است که سزاوار پرستش است و برای او نماز بگذارید و در برابر او سر سجده بر زمین آرید. ﴿وَأُمِرۡتُ أَنۡ أَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٠٤ وَأَنۡ أَقِمۡ وَجۡهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفٗا﴾و فرمان یافتهام که از مؤمنان باشم، و به من فرمان داده شده است که به آیینی رو کنم که خالی از هر شرک و انحرافی است. یعنی کارهای ظاهری و باطنی خود را برای خدا خالص بگردان و با روی آوردن به خدا و روی گرداندن از غیر خدا، همۀ قوانین دین را بر پا بدار. ﴿وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و از مشرکان مباش، حالت آنها را به خود مگیر و با آنان همراهی مکن ﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ﴾و به غیر ازخدا کسی و چیزی را به فریاد مخوان که به تو سودی نمیبخشد و زیانی نمیرساند. و هیچ مخلوقی نمیتواند زیانی برساند و یا سودی دهد، بلکه فایده دهنده و زیان رسانند تنها خداوند متعال است.
﴿فَإِن فَعَلۡتَ﴾پس اگر چنین کردی و به جای خدا آنچه را که نمیتواند به تو فایده و زیانی برساند وبه فریاد خواندی، ﴿فَإِنَّکَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾همانا آنگاه از کسانی خواهی شد که با هلاک ساختن خود به خویشتن زیان رساندهاند. و منظور از این ستم شرک ورزیدن است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلشِّرۡکَ لَظُلۡمٌ عَظِیمٞ﴾[لقمان: ۱۳]. «بیگمان شرک ستم بزرگی است». پس وقتی که بهترین فرد (= رسول اکرم ص) اگر با خداوند غیر از او را بخواند از ستمکاران مشرک خواهد شد، دیگران چطور خواهند بود؟!.
آیهی ۱۰۷:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ١٠٧﴾[یونس: ۱۰۷]. «و اگر خداوند زیانی به تو برساند هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف گرداند، و اگر خیری در حق تو بخواهد هیچ کس نمیتواند فضلش را از تو برگرداند، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میرساند و او آمرزنده و مهربان است».
این بزرگترین دلیل است بر این که تنها خداوند سزاوار عبادت است، زیرا او نفع دهنده و زیان رساننده و بخشنده و محروم کننده میباشد، و هرگاه زیانی از قبیل فقر و بیماری و مانند آن را بیاورد، ﴿فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَ﴾جز او هیچکس نمیتواند آنرا برطرف گرداند، چون اگر همه مردم جمع شوند تا فایدهای برسانند، نمیتوانند فایدهای برسانند جز آنچه خداوند نوشته است، و اگر همه جمع شوند تا به کسی زیانی برسانند نمیتوانند هیچ زیانی به او برسانند مگر این که خداوند بخواهد. بنابر این فرمود: ﴿وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِ﴾و اگر (خدا) خیری در حق تو بخواهد هیچکس نمیتواند بخشش و احسان او را رد کند. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِ﴾[فاطر: ۲]. «رحمتی که خداوند برای مردم میگشاید هیچ کس نمیتواند آن را باز دارد، و آنچه را باز دارد هیچ کس نمیتواند بعد از او آنرا روانه کند». ﴿یُصِیبُ بِهِۦ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾رحمت خویش را به هرکس از خلق خود که بخواهد اختصاص میدهد، و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگ است.
﴿وَهُوَ ٱلۡغَفُورُ﴾و او آمرزندۀ همۀ لغزشهاست، و بندهاش را برای کسب اسباب آمرزش خود توفیق میدهد، سپس وقتی بنده آن اسباب را فراهم نموده خداوند گناهان کوچک و بزرگش را میآمرزد. ﴿ٱلرَّحِیمُ﴾مهربان است و رحمت و مهربانی او هر چیزی را فرا گرفته، و احسان او به همۀ موجودات رسیده است، طوری که همۀ موجودات نمیتوانند برای یک لحظه از احسان او بینیاز باشند. پس وقتی که بنده به یقین دانست که تنها خدا نعمتها را داده و تنها او رنجها را دور مینماید، خوبیها را عطا کرده، و بدیها و اندوهها رادور میکند، و دانست که هیچ مخلوقی اختیاری ندارد، و هیچ چیزی در دستشان نیست مگر آنچه که خداوند اراده کند، یقین خواهد کرد که خداوند حق است و آنچه را که به غیر از او میخوانند باطل است. بنابر این پس از آنکه دلیل روشن را بیان کرد فرمود:
آیهی ۱۰۹-۱۰۸:
﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۖ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ١٠٨﴾[یونس: ۱۰۸]. «بگو: ای مردم! برای شما از سوی پروردگارتان حق آمده است، پس هر کس راه یابد فقط خودش راهیاب میشود، و هر کس گمراه شود فقط به زیان خود گمراه میشود، و من بر شما نگاهبان نیستم».
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ وَٱصۡبِرۡ حَتَّىٰ یَحۡکُمَ ٱللَّهُۚ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ١٠٩﴾[یونس: ۱۰۹]. «و از آنچه به تو وحی میشود پیروی کن، و شکیبا باش، تا آنکه خداوند داوری کند و او بهترین داوران است».
﴿قُلۡ﴾ای پیامبر! بعد از آنکه حق روشن شد بگو: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَکُمُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡ﴾ای مردم! از سوی پروردگارتان حق برای شما آمده است. یعنی خبر راستین که با دلایل واضح تایید شده و هیچ شک و تردیدی در آن نیست، و آن از اجنب پروردگارتان به شما رسیده است. و بزرگترین عنایت او نسبت به شما این است که این قرآن را برای شما فرستاده که بیانگر هر چیز است و در آن انواع احکام و مطالب الهی و اخلاق پسندیده برای شما وجود دارد، و بزرگترین احسان او برای شماست که در آن گمراهی از هدایت مشخص گردیده و برای هیچ کس شبههای باقی نگذاشته است. ﴿فَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ﴾پس هر کس که به رهنمود خدا راهیاب شود، به گونهای که حق را بشناسد و بفهمد و آن را بر دیگر چیزها ترجیح دهد، ﴿فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِ﴾فقط به سود خودش است و خداوند از بندگانش بینیاز است و نتیجه و ثمرۀ اعمالشان به خود آنها بر میگردد.
﴿وَمَن ضَلَّ﴾و هر کس گمراه شود به این صورت که از شناخت حق یا عمل کردن به آن روی بگرداند، ﴿فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَا﴾فقط به زیان خودش گمراه میشود، و هیچ زیانی به خداوند نمیرساند. پس او فقط به خودش زیان میرساند. ﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِوَکِیلٖ﴾و من بر شما نگاهبان نیستم، و مراقب اعمالتان نبوده و شما را بر اعمالتان محاسبه نمیکنم، بلکه فقط بیم دهندهای برای شما هستم، و خداوند مراقب و نگاهبان شماست. پس تا فرصت و مهلت دارید تجدید نظر کنید.
﴿وَٱتَّبِعۡ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ﴾ای پیامبر! از آنچه بر تو وحی میشود در علم و عمل و با زبان حال و با فرا خواندن بهسوی آن پیروی کن. ﴿وَٱصۡبِرۡ﴾و بر این امر شکیبایی کن، زیرا این بالاترین نوع شکیبایی و بردباری است و سرانجام پسندیده ای دارد، پس سست مباش و به کارت ادامه بده و بر آن مواظبت کن و پایدار باش.
﴿حَتَّىٰ یَحۡکُمَ ٱللَّهُ﴾تا آنکه خداوند بین شما و کسانی که تو را تکذیب کردهاند داروی نماید. ﴿وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ﴾و او بهترین داوران است. زیرا حکم و داوری او مشتمل بر عدالت کاملی است که بر آن ستایش میشود.
و پیامبر ÷از دستور پروردگارش فرمان برد و بر راه راست پابرجا ماند تا اینکه خداوند دینش را بر سایر ادیان و پیامبرش را بر دشمنانش پیروز گرداند، بعد از اینکه او را با دلیل و برهان بر آنها چیره گرداند. پس ستایش و سپاس نیکو خدا را سزد آنگونه که شایستۀ بزرگی و عظمت و کمال و گستردگی احسانش میباشد.
پایان تفسیر سوره یونس
مکی و ۱۲۳ آیه است.
آیههای ۴-۱:
﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أُحۡکِمَتۡ ءَایَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ خَبِیرٍ١﴾[هود: ۱]. «الف لا را. این کتابی است که آیات آن استوار و محکم گردیده، سپس از سوی خداوند حکیم و آگاه تشریح و تبیین شده است».
﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ إِنَّنِی لَکُم مِّنۡهُ نَذِیرٞ وَبَشِیرٞ٢﴾[هود: ۲]. «اینکه جز خدا را نپرستید که من از سوی او برای شما هشدار دهنده و مژده دهنده هستم».
﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَیُؤۡتِ کُلَّ ذِی فَضۡلٖ فَضۡلَهُۥۖ وَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ کَبِیرٍ٣﴾[هود: ۳]. «و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید و بهسوی او برگردید و توبه کنید تا شما را تا زمانی معین به طرز نیکویی بهرهمند سازد، و تا به هر صاحب فضلی فضل و احسانش را بدهد. و اگر روی بگردانید من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم».
﴿إِلَى ٱللَّهِ مَرۡجِعُکُمۡۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ٤﴾[هود: ۴]. «بازگشتتان بهسوی خداست و او بر همه چیزی تواناست».
خداوند متعال میفرماید: این ﴿کِتَٰبٌ﴾کتاب بزرگی است، ﴿أُحۡکِمَتۡ ءَایَٰتُهُ﴾که آیات منظم و محکم و نیکو گردیده است، اخبارش راست است و عادلانه امر و نهی مینماید و کلمات آن فصیح و مبانی آن زیباست. ﴿ثُمَّ فُصِّلَتۡ﴾آنگاه ایاتش مشخص گردیده و به نحو احسن بیان شده است، ﴿مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ﴾از جانب خداوند حکیم که هر چیزی را در جای آن قرار میدهد، و امر و نهی نمیکند، مگر به چیزی که حکمتش اقتضا نماید. ﴿خَبِیرٍ﴾خداوندی که به ظاهر و باطن آگاه است.
پس از آنجا که استوار گرداندن و شرح و بیان آن از جانب خداوند حکیم و آگاه است، از عظمت و مرتبهای بلند و کمال و حکمت و رحمتی واسع برخوردار است و پروردگار کتابش را نازل کرده است تا ﴿أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۚ﴾دین را خالصانه و به طور کامل برای خدا اقامه کنید، و هیچکس را با او شریک نگردانید.
﴿إِنَّنِی لَکُم مِّنۡهُ﴾ای مردم! همانا من برای شما از سوی پروردگارتان ﴿نَذِیرٞ﴾بیم دهندهی کسانی هستم که بر ارتکاب گناهان جرات میکنندف و از عذاب دنیا و آخرت بر حذر میدارم. ﴿وَبَشِیرٞ﴾و مژده دهندهی فرمانبرداران هستم به پاداش دنیا و آخرت. ﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ﴾و به خاطر گناهانی که از شما سرزده است از پروردگارتان آمرزش بخواهید، پس در بقیهی عمری که دارید بهسوی او برگردید و از انچه خدا نمیپسندد دست بردارید، و بهسوی آنچه که دوست میدارد و میپسندد، روی آورد.
سپس به پاداش تائبان اشاره کرد و فرمود: ﴿یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾تا وقت مردنتان به طرز نیکویی از روزی خود به شما میبخشد و از آن بهرهمند میشوید. ﴿وَیُؤۡتِ کُلَّ ذِی فَضۡلٖ فَضۡلَهُ﴾و به هر صاحب فضلی از شما پاداش همسنگ فضل و احسانش را میدهد، پس آنچه را که دوست دارد برایش حال میکند و آنچه را که نمیپسندد از وی دور میگرداند. ﴿وَإِن تَوَلَّوۡاْ﴾و اگر از آنچه شما را بهسوی آن دعوت میکنم روی بگردانید ـ که واقعاً این کار را کردید، و احتمالاً آن را تکذیب هم نمودید ـ ﴿فَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ کَبِیرٍ﴾من بر شما ازعذاب روز بزرگی بیمناکم، و آن روز قیامت است که پیشینیان و پسینیان در آن گرد میآیند. پس بر اساس اعمال خیر و شری که انجام دادهاند پاداش خوب و بد را دریافت میدارند.
﴿وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٌ﴾این دلیلی است بر زنده گرداندن مردگان، زیرا او بر هر کاری تواناست. از جملۀ این امور زنده کردن مردههاست و خداوند از این خبر دادهاست و او راستگوترین گویندگان است. و تحقق آن از نظر عقلی و نقلی حتمی است.
آیهی ۵:
﴿أَلَآ إِنَّهُمۡ یَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ لِیَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُۚ أَلَا حِینَ یَسۡتَغۡشُونَ ثِیَابَهُمۡ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ٥﴾[هود: ۵]. «هان! آنان سینههایشان را کج میکنند تا خویشتن را از خدا پنهان دارند. هان! آنان هنگامی که خود را با جامعههایشان میپوشانند خداوند آنچه را که پنهان میدارند و آنچه را که آشکار میسازند میداند، و او به راز دلها داناست».
خداوند متعال از نادانی مشرکان و شدت گمراهیشان خبر میدهد که آنان ﴿یَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ﴾سینههایشان را کج میکنند، ﴿لِیَسۡتَخۡفُواْ مِنۡهُ﴾تا خود را از خدا پنهان دارند، و با چرخاندن سینههایشان حجابی در مقابل علم خدا ایجاد کنند و خداوند احوال آنان را نداند و قیافههایشان را نبیند. خدا با بیان اشتباه آنها و گمان پوچشان میفرماید: ﴿أَلَا حِینَ یَسۡتَغۡشُونَ ثِیَابَهُمۡ﴾هان! آنان هنگامی که با جامههایشان خود را میپوشانند خداوند در این حالت که یکی از مخفیترین حالات است، از آنها آگاه است. بلکه خداوند، ﴿یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ﴾گفتهها و کارهایی را که پنهان میدارند، ﴿وَمَا یُعۡلِنُونَ﴾و گفتهها و کارهایی را که آشکار میکنند، میداند، وحتی پوشیدهتر از این را نیز میداند، ﴿إِنَّهُۥ عَلِیمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ﴾همانا خدا به ارادهها و وسوسهها و افکاری که در دلهاست و نه در پنهان و نه در آشکار آن را بر زبان نیاوردهاند، آگاه است. پس چگونه حالت شما بر او پوشیده میماند آنگاه که سینههایتان را کج میکنید تا خود را از او پنهان بدارید؟!.
احتمال دارد معنی آیه این باشد که خداوند از کسانی صحبت میکند که پیامبر را تکذیب کردند و از دعوتش غافل شدند، و از شدت روی گردانیشان وقتی پیامبر صرا میدیدند ﴿یَثۡنُونَ صُدُورَهُمۡ﴾خود را خم میکردند تا آنها را نبیند و دعوتش را به گوش آنان نرساند و آنان را به چیزی که به نفع آنان است اندرز ندهد. پس آیا از این روی گردانی بالاتر چیزی هست؟!.
سپس خداوند آنها را هشدار داد که او به همۀ حالاتشان آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمیماند، و به زودی آنها را به خاطر کارهایشان مجازات خواهد کرد.
آیهی ۶:
﴿وَمَا مِن دَآبَّةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزۡقُهَا وَیَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَاۚ کُلّٞ فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ٦﴾[هود: ۶]. «و هیچ جنبدهای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر عهدۀ خداست، و قرارگاه و محل ایاب و ذهابشان را میداند. همۀ اینها در کتاب روشنی ثبت است».
هر چیزیکه در زمین حرکت میکند از قبیل انسان و حیوان، بری باشد یا بحری، خداوند روزی همه را به عهده گرفته و به همه روزی میدهد. ﴿وَیَعۡلَمُ مُسۡتَقَرَّهَا وَمُسۡتَوۡدَعَهَا﴾و قرارگاه این جنبدگان و محل زیست و جایی که در آن قرار میگیرند را میداند و محل رفت و آمد آنها را که در حالتهای مختلف به آن روی میآورند میداند ﴿کُلّٞ﴾تفاصیل احوال آنها، ﴿فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٖ﴾در لوح محفوظ که همۀ اتفاقاتی که پیش میآید و آنچه در آسمانها و زمین اتفاق میافتد را در بر دارد. ثبت و ضبط شده است. و علم خداوند به همه اینها احاطه دارد، و قلمش آن را نگاشته است، و مشیت او بر آن جاری گردیده است و روزیش به همه میرسد. پس دلها آرام گیرند به کفایت و شایستگی کسی که روزی آنها را به عهده گرفته است آنان را به عهده گرفته است و با علم و دانش خود ذات و صفات آنها را دربر گرفته است.
آیهی ۸-۷:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ وَکَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۗ وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّکُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ٧﴾[هود: ۷]. «و او خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرشش بر آب بود، تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتر انجام میدهد، و اگر بگویی شما پس از مرگ برانگیخته میشوید، کافران میگویند: این سخن جز جادوی آشکار نیست».
﴿وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحۡبِسُهُۥٓۗ أَلَا یَوۡمَ یَأۡتِیهِمۡ لَیۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ٨﴾[هود: ۸]. «و اگر عذاب را تا مدت زمان محدودی به تأخیر اندازیم، میگویند: چه چیز آنرا باز میدارد؟ آگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان بازداشته نمیشود، و چیزی را که مسخره میکردند آنان را دربر میگیرد».
خداوند متعال خبر میدهد که او، ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٖ﴾آسمانهاو زمین را در شش روز آفریده است، نخستین این ایام روز یکشنبه و اخرین آن روز جمعه است. ﴿وَ﴾هنگامی که آسمانها و زمین را آفرید، ﴿کَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ﴾عرشش بر روی آب و بر بالای آسمان هفتم بود. و بعد از اینکه آسمانها و زمین را آفرید بر عرش خود بلند و مرتفع گردید و کارها و احکام قدری و شرعی را طبق مشیت خود تدبیر میکند.
بنابراین فرمود: ﴿لِیَبۡلُوَکُمۡ أَیُّکُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتری ا نجام میدهد. یعنی خداوند به خاطر پیروی شما از اوامر و نواهی وی آنچه را در آسمانها و زمین است آفرید تا امتحان کند و ببیند کدام یک از شما عمل نیکوتری را نجام میدهد.
فضیل بن عیاض /گفته است: «یعنی تا شما را بیازماید که چه کسی عمل خالصتر و درستتر انجام میدهد».
گفته شد: ای ابا علی! عمل خالص و درستتر کدام است؟ گفت: «اگر عمل خالصانه انجام شود و درست نباشد پذیرفته نمیشود و اگر درست باشد و خالصانه انجام نشود (باز) پذیرفته نمیشود، مگر اینکه خالصانه و درست باشد. عمل خالص این است که برای خدا انجام شود. و عمل درست یعنی عملی که در انجام آن از قرآن و سنت پیروی شود. همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاریات: ۵۶]. «من جنها و انسانها را نیافریدم مگر برای اینکه مرا پرستش نمایند».
و خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ یَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَیۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیۡءٍ عِلۡمَۢا١٢﴾[الطلاق: ۱۲]. ««الله» تعالی ذاتی است که هفت آسمان را آفرید و در زمین نیز مثل آن را آفرید، امر خود را میان آنها نازل میگرداند، تا بدانید که خداوند بر همه چیز توانا است، و علم او همه چیز را احاطه نموده است». پس خداوند متعال خلق را به خاطر عبادت خویش و شناختن ذات و اسما و صفتهایش آفریده است، و آنها را به این دستور داده است. پس هرکس فرمان ببرد و آنچه را که به آن دستور داده است انجام دهد از رستگاران است، و هرکس روی بگرداند از زیان کاران میباشد و حتماً خداوند آنها را در جهانی دیگر جمع خواهد کرد تا آنان را جزا و سزا بدهد. بنابر این خداوند به تکذیب سزا و جزا از سوی مشرکین پرداخت و فرمود : ﴿وَلَئِن قُلۡتَ إِنَّکُم مَّبۡعُوثُونَ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡمَوۡتِ لَیَقُولَنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾و اگر از سوی من به ایشان بگویی، و آنها را زنده شدن پس از مرگ خبر دهی، کافران تو را تصدیق نمیکنند، بلکه به شدت تو را تکذیب مینمایند، و از آنچه آوردهای عیب گرفته و میگویند: ﴿إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا سِحۡرٞ مُّبِینٞ﴾این چیزی جز جادوی آشکار نیست. آگاه باشید و بدانید که آن حق آشکار است.
﴿وَلَئِنۡ أَخَّرۡنَا عَنۡهُمُ ٱلۡعَذَابَ إِلَىٰٓ أُمَّةٖ مَّعۡدُودَةٖ﴾و اگر عذاب را تا مدت زمانی مشخص از آنان به تأخیر بیاندازیم، میگویند: چرا نیامده است، و چرا دیر میآید؟ و از روی نادانی و ستمگریشان میگویند: ﴿مَا یَحۡبِسُهُ﴾چه چیزی آن را باز میدارد؟ و مفهوم سخنشان این است که آن را دروغ میانگارند، و آنها از اینکه عذاب زود نمیآیدبر دروغگو بودن پیامبر استدلال میکنند که از آمدن عذاب خبر میدهد. چه استدلال بیجایی است!!.
﴿أَلَا یَوۡمَ یَأۡتِیهِمۡ لَیۡسَ مَصۡرُوفًا عَنۡهُمۡ﴾آگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان باز داشته نمیشود، و نمیتوانند در کار خویش بنگرند ﴿وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ﴾و چیزی را که مسخره میکردند آنان را احاطه کرده و دربر میگیرد. یعنی عذابی که آن را مسخره میکردند و آن را ناچیز میانگاشتند تا جایی که قاطعانه به دروغگو بودن پیامبر حکم کردند، آنان را از هر سو فرا میگیرد.
آیههای ۱۱-۹:
﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِنَّا رَحۡمَةٗ ثُمَّ نَزَعۡنَٰهَا مِنۡهُ إِنَّهُۥ لَیَُٔوسٞ کَفُورٞ٩﴾[هود: ۹]. «و اگر به انسان از سوی خود رحمتی بچشانیم سپس آن را از او بستانیم بسی ناامید و ناسپاس گردد».
﴿وَلَئِنۡ أَذَقۡنَٰهُ نَعۡمَآءَ بَعۡدَ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّیَِّٔاتُ عَنِّیٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ١٠﴾[هود: ۱۰]. «و اگر بعد از رنج و ناخوشی که به انسانها رسیده است خوشی و نعمت بدو برسانیم، میگوید: بدیها و سختیها از من دور شدند و بسی شادمان شده و فخر فروشی میکند».
﴿إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٞ١١﴾[هود: ۱۱]. «مگر کسانی که شکیبایی ورزند و کارهای شایسته انجام دهند، اینان آمرزش و پاداش بزرگی دارند».
خداوند متعال از طبیعت انسان خبر میدهد که وی نادان و ستمکار است و هر وقت رحمتی را از سوی خود به او بچشاند از قبیل سلامتی، روزی، فرزندان و امثال آن، سپس آن نعمتها را از او بگیرد، به ناامیدی و یاس تن میدهد، و امیدی به پاداش خدا نخواهد داشت و به ذهنش نمیآید که خداوند آن را باز خواهد گرداند یا بهتر از آن را باز به او خواهد داد. و هرگاه خداوند بعد از رنج و ناخوشی که به انسان میرسد نعمت و رحمتی به وی عطا کند شادمان میشود و به خود میبالد و گمان میبرد که آن خیر برای همیشه برایش باقی میماند، و میگوید: ﴿ذَهَبَ ٱلسَّیَِّٔاتُ عَنِّیٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٞ فَخُورٌ﴾بدیها و سختیها از من دور شدند، و او شادمان و خودستا است.
یعنی به آنچه که طبق میل و دلخواهش به او داده شده است شاد میگردد، و با نعمتهایی که خداوند به و عطا کرده است بر بندگان خدا فخر فروشی میکند و این حالت او را به خود پسندی و تکبر ورزیدن بر مردم و تحقیر آنان وادار میکند و چه عیبی بزرگتر از این وجود دارد؟!.
و این طبیعت انسان است، مگر کسانی که خداوند آنان را توفیق دهد و ازاین اخلاق زشت بیرون آورد، و به ضد آن راهنمایی کند، و آنان کسانی هستند که به هنگام ناخوشی و رنج بردباری کرده و ناامید نمیشوند، و هنگام راحتی و خوشی به خود نبالیده و کارهای شایسته و واجب و مستحب را انجام میدهند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٞ کَبِیرٞ﴾با بخشوده شدن گناهانشان هر امر نامطلوبی از آنها دور میگردد و به پاداش بزرگی میرسند و آن دست یابی به باغهای پرناز و نعمت و بهشت است که هر چه انسان بخواهد و چشمها از دیدن آن لذت ببرند در آن موجود است.
آیههای ۱۴-۱۲:
﴿فَلَعَلَّکَ تَارِکُۢ بَعۡضَ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَکٌۚ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِیرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٌ١٢﴾[هود: ۱۲]. «مبادا برخی از چیزهایی را که به تو وحی میشود رها کنی و از اینکه میگویند: چرا گنجی بر او فرستاده نشده است یا چرا فرشتهای با او نیامده است دلتنگ و ناراحت شوی، تو تنها بیم دهنده هستی و خداوند بر همه چیز مراقب و نگاهبان است».
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَیَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ١٣﴾[هود: ۱۳]. «میگویند: آن را خودش ساخته است، و به دروغ به خدا نسبت میدهد. بگو: اگر راستگو هستید ده سورۀ دروغین همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هرکس را که میتوانید به یاری فراخوانید».
﴿فَإِلَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٤﴾[هود: ۱۴]. «پس اگر سخن شما را نپذیرفتند، بدانید که این قرآن همراه با علم الهی نازل شده است و معبود به حقی جز او نیست، پس آیا شما فرمانبردار میگردید؟».
خداوند متعال با دلجویی دادن پیامبر صدر مقابل تکذیب کنندگان میفرماید: ﴿فَلَعَلَّکَ تَارِکُۢ بَعۡضَ مَا یُوحَىٰٓ إِلَیۡکَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُکَ أَن یَقُولُواْ﴾یعنی شایسته نیست که گفتۀ آنان در تو اثر بگذارد، و از آنچه که بر آن هستی باز بدارد، و آنگاه برخی از مطالبی را که بهسوی تو وحی میشود رها کنی و به خاطر خیره سری آنان دلتنگ گردی، که میگویند: ﴿لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَیۡهِ کَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَکٌ﴾چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشد یا چرا فرشتهای با او نیامده است؟ زیرا این سخن ناشی از خیره سری و ستمگری و مخالفت و گمراهی و عدم شناخت آنان نسبت به حجتها و دلایل است. پس به کارت ادامه بده و این گفتههای پوچ که جز فردی بیخرد آن را بر زبان نمیآورد تو را باز ندارد و دلت را تنگ و ناراحت نکند. آیا دلیلی ارائه دادهاند که از حل آن درمانده باشی؟ یا در آنچه آوردهای عیبی گرفتهاند که عیبجویی آنها در آن اثر گذارد و ارزش آنرا کم کند؟ پس دل تنگ نشو، زیرا حساب آنها بر گردن تو نیست، و با زور نمیتوان آن را هدایت کنی. بلکه تو ﴿إِنَّمَآ أَنتَ نَذِیرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ وَکِیلٌ﴾تنها بیم دهنده هستی و خداوند بر هر چیزی نگاهبان است و اعمالشان را ثبت و ضبط مینماید و آنها را طبق اعمالشان سزا و جزا میدهد.
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ﴾آیا مشرکان میگویند : محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: ﴿قُلۡ﴾به آنان بگو: ﴿فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَیَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ﴾اگر راستگو هستید ده سورۀ دروغن همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هرکس را که میتوانید به یاری فرا خوانید. یعنی اگر او قرآن را از خود ساخته است شما هم مانند وی فصاحت و بلاغت دارید، و دشمنان حقیقی او هستید و برای باطل کردن دعوتش هر چه را که دارید صرف میکنید، پس اگر راست میگویید ده سورۀ دروغین همانند آنرا بیاورید.
﴿فَإِلَّمۡ یَسۡتَجِیبُواْ﴾پس اگر سخن شما را در این مورد نپذیرفتند، ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ﴾بدانید که این قرآن از جانب خدا نازل شده است. چون برای اثبات اینکه از جانب خدا است دلیل وجود دارد، و معارضی برای آن پیدا نشده است.
﴿وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾و بدانید که جز خدا هیچ معبود بر حقی که سزاوار الوهیت و پرستش باشد وجود ندارد. ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ﴾پس آیا شما تسلیم الوهیت خدا گشته و فمران بردار بندگی او میشوید؟
و این آیات مبین آنند که برای دعوتگر راه خدا شایسته نیست اعتراض معترضین و انتقاد منتقدان و عیب جویان او را از دعوت و فراخوانی بهسوی دین باز دارد. به خصوص وقتی که اعتراض و انتقاد بیدلیل باشد و معترض نتواند در آنچه که دعوتگر بهسوی آن دعوت میکند کاستی و نقصی بیاورد. و نباید دلتنگ شود بلکه بایداطمینان خاطر داشته باشد و کارش را ادامه بدهد، و به آن روی آورد. و نیز لازم نیست پیشنهادایت که پیشنهاد کنندگان ـ بنا به دلایلی که برای خود دارند ـ مطرح میکنند، جواب داده شود. بلکه کافی است در پاسخ تمام این مسایل و خواستهها دلیلی را اقامه کرد که معارض و مخالفی نداشته باشد.
و این آیات بیانگر آنند که قرآن در ذات خود معجزه است و هیچکس نمیتوانند مانند آن را بیاورد، و نمیتواند ده سوره مانند آن را بیاورد، و حتی نمیتواند یک سوره مانند آن را بیاورد. چون خداوند دشمنان فصیح و بلیغ را به مبارزه طلبید اما با آن معارضه نکردند، چون میدانستند توانایی آنرا ندارند.
و در این آیات به این مطلب اشاره شده است که یکی از چیزهایی که باید نسبت به آن یقین داشت و نباید به گمان غالب بسنده کرد قران و توحید است، زیرا فرموده است: ﴿فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾پس بدانید که این قرآن همراه با علم خدا نازل شده است و هیچ معبود راستینی جز او نیست.
آیهی ۱۶-۱۵:
﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِیهَا وَهُمۡ فِیهَا لَا یُبۡخَسُونَ١٥﴾[هود: ۱۵]. «کسانی که زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهند اعمالشان را در این جهان تمام و کمال به انها میدهیم و آنان در آنجا کاستی نبینند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَیۡسَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَبَٰطِلٞ مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ١٦﴾[هود: ۱۶]. «ایشان کسانیاند که در آخرت جز آتش بهرهای ندارند و آنچه در دنیا کرده بودند ضایع و هدر میرود، و کارهایشان پوچ و باطل است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا﴾هرکس که هدف نهاییاش زندگانی دنیا و زینت آن از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای نشان دارد و چهارپایان و کشتزارها باشد و تمام هم و غمش را در این چیزها منحصر نماید، و آخرت و دنیای باقی در تفکر او جایگاهی نداشته باشد، این فرد را جز کافر نمیتوان نامید، زیرا اگر مومن بود، ایمانش را از این کار و از این طرز تفکر باز میداشت، بلکه ایمان او و آنچه که از اعمال (خیر) انجام داده است، نشانهای است از نشانههای آخرت خواهی او.
اما این بدبختان که گویا فقط برای این دنیا آفریده شدهاند ﴿نُوَفِّ إِلَیۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِیهَا﴾یعنی آن پاداش دنیای که برای آنان در «لوح المحفوظ» رقمزده شده است و به آنان میدهیم، ﴿وَهُمۡ فِیهَا لَا یُبۡخَسُونَ﴾و آنان در آنجا کاستی نبینند یعنی از آنچه برایشان مقدر شده است کم نمیشود ولی این نهایت و پایان نعمتها است. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَیۡسَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُ﴾ایشان کسانیاند که در آخرت بهرهای جز آتش ندارند، و در آن جادوانه میمانند و یک لحظه عذاب از آنها دور نمیشود، و به راستی که از پاداش فراوان محروم گشتهاند، ﴿وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا﴾و نقشههایی که علیه حق و اهل حق میکشیدند مضمحل و نابود گشته و کارهای خیری که انجام میدادند و اساسی نداشت و بر اساس ایمان انجام نیافته بود پوچ گشته و به هدر میرود.
آیهی ۱۷:
﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِۦ وَیَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ وَمِن قَبۡلِهِۦ کِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةًۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُؤۡمِنُونَ بِهِۦۚ وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُۥۚ فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُۚ إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یُؤۡمِنُونَ١٧﴾[هود: ۱۷]. «آیا کسیکه دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش دارد، و گواهی از سوی خدا به دنبال آن میآید، و قبل از قرآن (هم) کتاب موسی پیشوا و رحمت بوده است (مانند کسی است که در تاریکیها به سر میبرد)؟! اینان (که در پی کشف حقایقند) به آن ایمان میآورند، و هرکس از گروهها به آن کفر بورزد میعادگاه او آتش است. پس دربارۀ آن به خود شک و تردیدی راه مده، بیگمان آن (قرآن) حق است و از سوی پروردگارت آمده است ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند».
خداوند متعال حالت پیامبرش محمد صرا و حالت وارثان و جانشینان او را که به تبلیغ دینش و اقامهی حجتهای آن میپردازند و به آن یقین دارند بیان کرده و اینکه کسی جز آنان دارای این صفت نیست، و اصولاً هیچکس نمیتواند مانند آنان باشد، و میفرماید: ﴿أَفَمَن کَانَ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّهِ﴾آیا کسی که ـ به واسطهی وحیی که خداوند آن را فرو فرستاده و مسایل مهم و دلایل آشکار را در آن بیان کرده است و او هم در نتیجه به آن یقین کرده باشد ـ دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش داشته باشد، ﴿وَیَتۡلُوهُ شَاهِدٞ مِّنۡهُ﴾و شاهدی از سوی خدا به دنبال آن بیاید ـ یعنی به دنبال این دلیل و برهان دلیل دیگری بیاید و آن دلیل فطرت و سرشت مستقیم و عقل درست است که بر صحت (آن) وحی گواهی میدهند ـ و با عقل خود نیکویی و پاکی آن وحی را بداند، و از این رهگذر بر ایمانش بیافزاید، ﴿وَمِن قَبۡلِهِ﴾و پیش از قرآن گواه سومی وجود دارد، ﴿کِتَٰبُ مُوسَىٰٓ﴾و آن تورات کتاب موسی است که خداوند آن را ﴿إِمَامٗا وَرَحۡمَةً﴾پیشوا و رحمتی برای مردم قرار داده و بر راست بودن قرآن گواهی میدهد، و با حقی که قرآن آورده موافق و مطابق است.
یعنی آیا کسی که چنین است، و شواهد و دلایل یقین آور نزد وی به وفور یافت میشود، مانند کسی است که در تاریکیها و جهالتها به سر میبرد و نمیتواند از آن بیرون رود؟ به راستی نزد خداوند برابر نیستند و نزد بندگان خدا نیز برابر نمیباشند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾اینان که دلایل یقین آور به وفور نشان یافته میشود، ﴿یُؤۡمِنُونَ بِهِ﴾به طور حقیقی به قرآن ایمان میآورند و ایمانشان هر نوع خوبی و برکت را در دنیا و آخرت برای آنان به بار میآورد.
﴿وَمَن یَکۡفُرۡ بِهِۦ مِنَ ٱلۡأَحۡزَابِ﴾و هرگروه از گروههای روی زمین که بر نپذیرفتن حق اتفاق نظر دارد، به قرآن کفر میورزد، ﴿فَٱلنَّارُ مَوۡعِدُهُ﴾میعادگاهشان آتش است، و حتماً به آن وارد میشوند، ﴿فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُ﴾پس دربارۀ آن کوچکترین شکی به خود راه مده، ﴿إِنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یُؤۡمِنُونَ﴾بیگمان آن (= قرآن) حق میباشد، و از سوی پروردگارت آمده است، ولی بیشتر مردمان ایمان نمیآورند. یا به خطار جهالت و گمراهیشان ایمان نمیآورند، یا از روی ستمگری و عناد و تجاوز، زیرا هرکس قصد و هدفش نیکو، و فهمش درست باشد، باید به آن ایمان بیاورد، چون دلایل و شواهد قاطعی وجود دارد که او را به ایمان آوردن فرا میخوانند.
آیههای ۲۲-۱۸:
﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ یُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ وَیَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ١٨﴾[هود: ۱۸]. «و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد؟ آنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه میگردند و گواهان میگویند: اینانند کسانی که بر پروردگار خود دروغ بستهاند. هان! نفرین بر ستمکاران باد».
﴿ٱلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجٗا وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ١٩﴾[هود: ۱۹]. «آن ستمکارانی که(مردم را) از راه خدا باز میدارند و آنرا کج و نادرست نشان میدهند و آنان منکر آخرتند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یَکُونُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَۘ یُضَٰعَفُ لَهُمُ ٱلۡعَذَابُۚ مَا کَانُواْ یَسۡتَطِیعُونَ ٱلسَّمۡعَ وَمَا کَانُواْ یُبۡصِرُونَ٢٠﴾[هود: ۲۰]. «ایشان چنان نیستند که بتوانند در دنیا (خدا را) ناتوان و درمانده سازند و آنان به غیر از خدا دوستان یاورانی ندارند، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد (و آنان) نمیتوانستند بشنوند و ببینند».
﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ٢١﴾[هود: ۲۱]. «اینان کسانیاند که خودشان را زیانبار کردند و آنچه به دروغ به هم میبافتند از آنان گم و ناپدید گردید».
﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ٢٢﴾[هود: ۲۲]. «مسلّماً آنان در آخرت زیانکارترند».
خداوند متعال خبر میدهد که هیچ کس ﴿أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبًا﴾ستمگرتر از کسی نیست که بر خدا دروغ ببندد. و این شامل حال هر کسی است که به خدا دروغ نسبت دهد، شریکی را به او نسبت بدهد یا او را به چیزی توصیف بکند که شایستهاش نیست. و یا سختی را به وی نسبت دهد که نگفته است، یا ادعای نبوت کند، و دیگر دروغهایی که به خدا نسبت داده میشود.
پس اینها ستمگرترین مردم هستند، ﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُعۡرَضُونَ عَلَىٰ رَبِّهِمۡ﴾آنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه میگردند تا آنها را به سبب ستمگریشان مجازات نماید، و چون به پیشگاه او عرضه گردند عذاب سختی را برایشان مقرر میدارد. ﴿وَیَقُولُ ٱلۡأَشۡهَٰدُ﴾و گواهان که بر دروغ بستن و دروغ گفتن آنها گواهی میدهند، میگویند: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَىٰ رَبِّهِمۡۚ أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِینَ﴾اینان کسانیاند که بر پروردگار خود دروغ بستهاند، هان! نفرین خدا بر ستمکاران باد، نفرین و لعنتی که قطع نمیشود، زیرا ستم کردن صفت همیشگی آنان بوده است، به همین خاطر عذابشان تخفیف پذیر نیست.
سپس خداوند از ظلم و ستم آنها سخن به میان آورد و فرمود: ﴿ٱلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾آنان کسانی هستند که (مردم را ) از راه خدا باز میدارند، پس خودشان را از راه خدا که راه پیامبران است و مردم را بهسوی آن فرا خواندهاند باز داشته، و دیگران را نیز از رفتن به این راه باز میدارند و آنان پیشوایانی شدهاند که به آتش جهنم فرا میخوانند. ﴿وَیَبۡغُونَهَا عِوَجٗا﴾و برای کج و زشت قرار دادن راه خدا و معیوب کردنش تلاش مینمایند، تا راه خد انزد مردم درست جلوه نکند، پس آنان باطل را خوب و زیبا نشان داده و حق را تقبیح مینمایند. خداوند آنان را زشت بگرداند. ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾و آنان منکر آخرت هستند ﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَمۡ یَکُونُواْ مُعۡجِزِینَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾ایشان چنین نیستند که بتوانند از دست خداوند در روند، چون آنها در قبضه و تحت فرمانروایی او هستند. ﴿وَمَا کَانَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَۘ﴾و آنان به غیر از خدا دوستان و یاورانی ندارند که امر ناگوار و ناخوشایند را از آنان دور کنند، و یا آنچه را که به سود آنهاست برایشان فراهم نمایند، بلکه دستشان از توسل به هر وسایلی کوتاه شده است.
﴿یُضَٰعَفُ لَهُمُ﴾عذاب برای آنان سختتر خواهد گردید و بر آن افزوده میشود، و چون آنان خود گمراه شدند و دیگران را نیز گمراه کردند. ﴿مَا کَانُواْ یَسۡتَطِیعُونَ ٱلسَّمۡعَ﴾به خاطر نفرت آنها از حق و گریزان بودنشان از ان نمیتوانستند آیات خدا را بشنوند و فایده ببرند. ﴿فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡکِرَةِ مُعۡرِضِینَ٤٩ کَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ٥٠ فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۢ٥١﴾[المدثر: ۴۹-۵۱]. «چرا آنها از یادآور شدن به وسیلۀ قرآن روی گردان هستند؟ انگار گور خرهایی هستند که از دست شیر فرار میکنند». ﴿وَمَا کَانُواْ یُبۡصِرُونَ﴾و نمیتوانستند با عبرت و تفکر در آنچه که به آنها فایده میرساند، بنگرند، بلکه آنان مانند کر و لالهایی بودند که نمیفهمند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾اینان کسانیاند که خودشان را متضرر کردند، چون بزرگترین پاداشت را از دست دادند، و سزاوار سختترین عذاب گشتند، ﴿وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ﴾و دینشان که مردم را بهسوی آن دعوت میکردند و آن را خوب معرفی مینمودند نابود گردید، و از بین رفت. و هنگامیکه عذاب پروردگارت آمد، معبودانی که آنها به غیر از «الله» میپرستیدند برای آنها هیچ کاری نکردند و هیچ چیزی را از آنان دور ننمودند.
﴿لَا جَرَمَ﴾مسلّماً، ﴿أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾آنان در آخرت زیانکارترین (مردمان) هستند. خداوند متعال زیان را منحصراً برای آنان قرار داد. و حتی بیشترین زیان را برای آنان مقرر نمود و این به خاطر شدت حسرت و محرومیت آنان، نیز شدت مشقت و عذابی است که به آن گرفتار میشوند. از حالت آنان به خداوند پناه میبریم.
هنگامی که وضعیت شقاوتمندان را بیان کرد، صفات نیک بختان و سعادتمندان و پاداشی را که نزد خداوند دارند بیان نمود. پس فرمود:
آیهی ۲۴-۲۳:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ٢٣﴾[هود: ۲۳]. «بیگمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر خدای خود فروتنی کردند، اینان بهشتیاند، آنان در آن جاودانه میماند».
﴿مَثَلُ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ کَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّ وَٱلۡبَصِیرِ وَٱلسَّمِیعِۚ هَلۡ یَسۡتَوِیَانِ مَثَلًاۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٢٤﴾[هود: ۲۴]. «حال این دو گروه مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا حال این دو گروه یکی است؟ آیا پند نمیپذیرید؟!».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾بیگمان کسانی که اصول و قواعدی را که خداوند دستور داده است به آن ایمان بیاورند، تصدیق کردند، و به آن اقرار نمودند. ﴿وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کارهای شایسته، مشتمل بر اعمال قلوب و جوارح و زیان انجام دادند. ﴿وَأَخۡبَتُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ﴾و در برابر خدای خود فروتنی کردند، و درمقابل عظمت و شکوه او کرنش و سجده نمودند، و با محبت و دوست داشتن خدا و ترس از او و امید به او وزاری به درگاهش به سویش باز گشتند. ﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾اینان که دارای همۀ این صفات هستند، ﴿أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ﴾یاران بهشتاند، آنان در آن جاودانه میمانند، چون آنها از هر خیر و خوبی برخوردار شده و در انجام خیرات از دیگران پیشی گرفتند.
﴿مَثَلُ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ﴾حالت این دو گروه، یعنی گروه شقاوتمندان و سعادتمندان ﴿کَٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡأَصَمِّ﴾مانند حالت کور و کر است. این مثال بدبختان است. ﴿وَٱلۡبَصِیرِ وَٱلسَّمِیعِ﴾(یا) مانند حالت بینا و شنوا است. و این حالت سعادتمندان است.
﴿هَلۡ یَسۡتَوِیَانِ مَثَلًا﴾آیا این دو گروه حالتشان یکی است؟ حالت این دو گروه یکی نیست، بلکه تفاوت و فرقشان چنان زیاد است که قابل توصیف نیست. ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا پند نمیپذیرید؟ و کارهایی را به یاد نمیآورید که به شما فایده میدهد تا آنرا انجام دهید؟ و نیز کارهایی را که به شما زیان میرساند آنها را ترک کنید.
آیهی ۲۸-۲۵:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ إِنِّی لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٌ٢٥﴾[هود: ۲۵]. «و به راستی که ما نوح را بهسوی قومش فرستادیم (و گفت): همانا من برای شما بیم دهندهای آشکار هستم».
﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَۖ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ أَلِیمٖ٢٦﴾[هود: ۲۶]. «که جز خداوند را پرستش نکنید، بدون شک من از عذاب روز دردناک بر شما میترسم».
﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا نَرَىٰکَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا وَمَا نَرَىٰکَ ٱتَّبَعَکَ إِلَّا ٱلَّذِینَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ ٱلرَّأۡیِ وَمَا نَرَىٰ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلِۢ بَلۡ نَظُنُّکُمۡ کَٰذِبِینَ٢٧﴾[هود: ۲۷]. «سران کافر قوم او گفتند: تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم، و ما میبینیم که جز افراد فرومایه و کوتاه فکرِ ما کسی از تو پیروی نکردهاند، و شما هیچ فضل و برتری بر ما ندارید، بلکه شما را دروغگو میپنداریم».
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَءَاتَىٰنِی رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ فَعُمِّیَتۡ عَلَیۡکُمۡ أَنُلۡزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا کَٰرِهُونَ٢٨﴾[هود: ۲۸]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر دلیلی روشن از سوی پروردگارم داشته باشم و رحمتی از نزد خود به من داده باشد و این رحمت الهی بر شما پنهان مانده باشد، آیا میتوانم شما را به پذیرش آن وادارم درحالیکه شما دوستش نمیدارید؟».
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِ﴾و به راستی که نوح (شیخ پیامبران) را بهسوی قومش فرستادیم تا آنان را بهسوی خدا دعوت کند و از شرک ورزیدن باز دارد. پس گفت: ﴿إِنِّی لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٌ﴾همانا من برای شما بیم دهندهای آشکار هستم. یعنی آنچه را که شما را از آن بیم میدهم طوری برایتان بیان مینمایم که هیچ اشکال و ابهامی در ان باقی نماند. ﴿أَن لَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّا ٱللَّهَ﴾که عبادت را خالصانه و تنها برای خدا انجام دهید، و عبادت غیر خدا را رها کنید.
﴿إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ أَلِیمٖ﴾همانا من بر شما از عذاب روزی دردناک میترسم، و اگر خدا را یکتا ندانید و از من اطاعت نکنید، دچار آن عذاب دردناک میگردید. ﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِ﴾سران کافر و اشراف قومش دعوت او را نپذیرفتند. و آنها اولین کسانی بودند که دعوت پیامبر را رد کرده و گفتند: ﴿مَا نَرَىٰکَ إِلَّا بَشَرٗا مِّثۡلَنَا﴾تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینم وانسان بودن نوح ـ به ادعای آنها ـ مانعی برای پیروی کردن از وی بود، با اینکه در حقیقت همین درست است و غیر از آن جایز نیست، چون انسانها میتوانند از انسان یاد بگیرند و در هر کاری به او مراجعه نمایند، به خلاف فرشتگان: ﴿وَمَا نَرَىٰکَ ٱتَّبَعَکَ إِلَّا ٱلَّذِینَ هُمۡ أَرَاذِلُنَا﴾و میبینیم که جز افراد فرومآیهی ما کسی از تو پیروی نکرده است.
اما در حقیقت آنان اشراف و اهل عقل بودند که از حق فرمان بردند و مانند فرومایگانی نشدند که به آنها سران قوم گفته میشد، اما از هر شیطان سرکشی پیروی کرده و خدایانی از سنگ و درخت برای خود برگرفته و برای آن سجده برده و به آن تقرب میجستند. آیا فرومآیهتر و ذلیلتر از اینها کسی وجود دارد؟
﴿بَادِیَ ٱلرَّأۡیِ﴾یعنی بدون فکر و اندیشه از تو پیروی کردند. منظورشان این بود که آنها از روی بینش و تفکر این کار را نکردهاند، بلکه به محض اینکه آنان را عوت نمودی از تو پیروی کردند. غافل از اینکه عقلهای سلیم حق آشکار را به طور بدیهی میپذیرند و خردمندان آن را تصدیق مینمایند، به خلاف کارها و امور پنهانی که به تأمنل و تفکر طولانی احتیاج دارد. ﴿وَمَا نَرَىٰ لَکُمۡ عَلَیۡنَا مِن فَضۡلِۢ﴾و برای شما فضیلتی بر خویش نمیبینیم. یعنی از ما برتر نیستند تا از شما اطاعت کنیم.
﴿بَلۡ نَظُنُّکُمۡ کَٰذِبِینَ﴾بلکه شما را دروغگو میپنداریم. و آنها در این سخن دروغ میگفتند، چون آنها نشانههایی را که خداوند برای تأیید نوح فرستاده بود، دیدند، نشانههایی که باعث میشد بهطور کامل به صداقت نوح پی ببرند.
بنابراین، ﴿قَالَ﴾نوح در پاسخ آنان گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی﴾ای قوم من! به من بگویید، اگر به من دلیلی روشنتر و قاطع (دال بر حقانیتم) از سوی پروردگارم داشته باشم (باز هم از من پیروی نمیکنید؟!). نوح که پیامبری کامل و پیشوا است که خردمندان از او فرمان میبرند و عقل مردان خردمند در کنار عقل او چیزی به حساب نمیآید، و به حقیقت راستگوست، اگر بگویید: «من دلیلی روشن و قاطع (دال بر حقّانیتم) از سوی پروردگارم دارم». همین گفته برای تصدیقش کافی است.
﴿وَءَاتَىٰنِی رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِ﴾و بهسوی من وحی نموده و مرا فرستاده، و هدایت را به من ارزانی نموده است. ﴿فَعُمِّیَتۡ عَلَیۡکُمۡ﴾و این رحمت الهی بر شما پوشیده شده است، به همین خاطر تنبلی و سستی میکنید. ﴿أَنُلۡزِمُکُمُوهَا﴾آیا میتوانم شما را به پذیرفتن آنچه ما به آن یقین داریم و شما در آن شک نمودهاید مجبور کنیم؟ ﴿وَأَنتُمۡ لَهَا کَٰرِهُونَ﴾در حالیکه شما دوستش نمیدارید و برای رد کردن آنچه آوردهام میکوشید؟ و این به ما زیانی نمیرساند و به یقین ما نقصی وارد نمیکند. و تهمت زدن شما، ما را از آنچه که بر آن هستیم باز نمیدارد، بلکه خودتان را از آن با زداشتهاید و این امر باعث میشود تا شما (از پذیرش حق) باز دارد، و موجب شود در برابر حق تسلیم نشوید، حقی که ادعا میکنید باطل است. پس قومی را که این چنین هستند نمیتوانیم به پذیرش آنچه خدا بدان دستور داده است وادار کنیم. و نمیتوانیم شما را به چیزی وادار نماییم که از آن گریزان هستید، بنابر این فرمود: ﴿أَنُلۡزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمۡ لَهَا کَٰرِهُونَ﴾آیا میتوانیم شما را به پذیرش آن واداریم در حالیکه شما دوستش نمیدارید؟
آیهی ۳۱-۲۹:
﴿وَیَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مَالًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِۚ وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۚ إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ وَلَٰکِنِّیٓ أَرَىٰکُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ٢٩﴾[هود: ۲۹]. «و ای قوم من! در مقابل (رساندن) آن (دعوت) از شما چیزی نمیخواهم، چرا که پاداش من جز بر خدا نیست. و من مؤمنان را نمیرانم، آنان خدای خود را ملاقات میکنند ولی من شما را گروهی نادان میبینم».
﴿وَیَٰقَوۡمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ٣٠﴾[هود: ۳۰]. «و ای قوم من! اگر مؤمنان را طرد کنم چه کسی مرا در برابر «الله» یاری میکند؟ آیا پند نمیپذیرید؟».
﴿وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ وَلَآ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٞ وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزۡدَرِیٓ أَعۡیُنُکُمۡ لَن یُؤۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ خَیۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِیٓ أَنفُسِهِمۡ إِنِّیٓ إِذٗا لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ٣١﴾[هود: ۳۱]. «و من به شما نمیگویم که خزاین خدا در دست من است. و غیب نمیدانم. و نمیگویم که من فرشته هستم، و به آنان که در نظر شما خوار میآیند نمیگویم خداوند خیری به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در دلهای آنان است آگاهتر است در این صورت من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود».
﴿وَیَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ مَالًا﴾و ای قوم من! در برابر رساندن دعوت خویش از شما مالی نمیخواهم، تا آن را تاوان پنداشته و بر شما دشوار بیابد. ﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ﴾چرا که پاداش من جز عهدۀ خدا نیست. آنان از نوح خواستند تا مومنان ضعیف را از خود براند و طرد کند، بنابر این در جواب آنان فرمود: ﴿وَمَآ أَنَا۠ بِطَارِدِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۚ﴾و برای من شایسته نیست که مومنان را طرد کنم و از خود دور نمایم، بلکه آنانرا به گرمی و محترمانه در آغوش میگیرم.
﴿إِنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ﴾آنان با پروردگارشان ملاقات میکنند، و خداوند به خاطر ایمان و پرهیزگاریشان باغهای پر از و نعمت بهشت را به ایشان پاداش میدهد. ﴿وَلَٰکِنِّیٓ أَرَىٰکُمۡ قَوۡمٗا تَجۡهَلُونَ﴾ولی من شما را گروهی نادان میبینم. چون مرا دستور میدهید تا دوستان خدا را طرد کنم و از خود برانمک و حق را به خاطر اینکه آنان پیروان آن هستند، نپذیرفتند و بر باطل بودن حق اینگونه استدلال کردید که من مانند شما انسان هستم، و اینکه بر شما برتری ندارم. ﴿وَیَٰقَوۡمِ مَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمۡ﴾و ای قوم من! چه کسی مرا از عذاب خدا نجات میدهد اگر آنان را طرد کنم؟ زیرا طرد کردن آنان باعث عذاب و بلایی میشود که کسی جز خداوند نمیتواند آن را باز بدارد. ﴿أَفَلَا تَذَکَّرُونَ﴾آیا آنچه را که برایتان سودمندتر و شایستهتر است به یاد نمیآورید؟ و در امور خود نمیاندیشید؟.
﴿وَلَآ أَقُولُ لَکُمۡ عِندِی خَزَآئِنُ ٱللَّهِ﴾و من به شما نمیگویم که خزاین خدا نزد من است. من فقط فرستادۀ خدا بهسوی شما هستم، شما را مژده میدهم و از عذاب خدا بر حذر میدارم،غیر از این کاری در دست من نیست. پس خزانههای خداوندی در دست من نمیباشد تا به هرکس که بخواهم بدهم، و هرکس را که بخواهم محروم کنم.
﴿وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ﴾و غیب نمیدانم تا شما را از رازهای درونتان آگاه سازم. ﴿وَلَآ أَقُولُ إِنِّی مَلَکٞ﴾و نمیگویم فرشته هستم. یعنی مقامی بالاتر از آنچه خداوند به من داده است، اغدعا نمیکنم. و بر حسب گمان خود بر مردم حکم نمیرانم. ﴿وَلَآ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزۡدَرِیٓ أَعۡیُنُکُمۡ﴾و من نمیگویم مومنان ضعیفی که سران و اشراف کافر آنها را تحقیر میکنند، ﴿لَن یُؤۡتِیَهُمُ ٱللَّهُ خَیۡرًاۖ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا فِیٓ أَنفُسِهِمۡ﴾خداوند چیزی به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در در دلهای آنان است آگاهتر است. پس اگر در ایمانشان راستگو باشند خیر فراوان بهرۀ آنان خواهد بود، و اگر چنین نباشند حسابشان با خداست.
﴿إِنِّیٓ إِذٗا﴾اگر چیزی از مطالب گذشته را بگویم، آنگاه ﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود. و نوح ÷با این سخنان، قومش را از اینکه مومنان فقیر را طرد کند، یا از آنان ابراز بیزاری نماید ناامید کرد. و با است،اده از روشهایی که هر منصفی با آن قانع میشود، قومش را به قناعت رساند.
آیهی ۳۷-۳۲:
﴿قَالُواْ یَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَکۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٣٢﴾[هود: ۳۲]. «گفتند: ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست میگویی آنچه را که ما را از آن میترسانی به ما برسان».
﴿قَالَ إِنَّمَا یَأۡتِیکُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ٣٣﴾[هود: ۳۳]. «گفت: خداوند اگر بخواهد آن را برای شما میآورد، و شما نمیتوانید خدا را درمانده کنید».
﴿وَلَا یَنفَعُکُمۡ نُصۡحِیٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَکُمۡ إِن کَانَ ٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغۡوِیَکُمۡۚ هُوَ رَبُّکُمۡ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ٣٤﴾[هود: ۳۴]. «و اگر بخواهم شما را اندرز بگویم، اندرز من - چنانچه خداوند بخواهد شما را گمراه سازد - به شما سودی نمیرساند، و او پروردگارتان است و بهسوی او باز گردانده میشوید».
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُۥ فَعَلَیَّ إِجۡرَامِی وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ٣٥﴾[هود: ۳۵]. «آیا میگویند که (محمد) این (قرآن) را از پیش خود ساخته است؟ بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشیم گناهش برگردن من است، و من از گناهی که میکنید بیزارم».
﴿وَأُوحِیَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن یُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِکَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٣٦﴾[هود: ۳۶]. «و به نوح وحی شد که از قومت جز آنان که ایمان آوردهاند کسی ایمان نخواهد آورد، بنابر این بر آنچه میکنند غمگین مباش».
﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٣٧﴾[هود: ۳۷]. «و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی بساز، و با من دربارۀ ستمگران گفتگو مکن. بیگمان آنان غرق خواهند شد».
هنگامی که دیدند نوح از دعوت کردن آنها دست بر نمیدارد، و به هدفشان دست نیافتند، ﴿قَالُواْ یَٰنُوحُ قَدۡ جَٰدَلۡتَنَا فَأَکۡثَرۡتَ جِدَٰلَنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٣٢﴾گفتند: ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست میگویی عذابی را که ما را از آن میترسانی به ما برسان.
چقدر نادان و گمراه بودند که این سخن را به پیامبر خیر خواه خود گفتند! آنان اگر راسگو بودند باید چنین میگفتند: نوح تو ما را اندرز دادی، و برای ما خیر خواهی و دلسوزی کردی، و ما را به چیزی فراخواندی که برایمان روشن و آشکار نبود، ما از تو میخواهیم که آن را بیشتر برای ما توضیح دهی تا از تو فرمان ببریم. وگرنه به خاطر خیر خواهیات از تو تشکر میکنیم.
این پاسخ منصفانۀ کسی است که به چیزی دعوت شده است و آن چیز بر وی پوشیده مانده است. اما آنها دروغگو بودند، و نسبت به پیامبرشان جسارت کردند و آنچه را که او گفته بود بدون کوچکترین شبههای رد نمودند و هیچ دلیلی بر این کار نداشتند.
بنابراین، به خاطر جهالت و ستمگریشان شتاب ورزیدند و عذاب خدا را درخواست کردند و گمان بردند که میتوانند خدا را ناتوان سازند. بنابراین، نوح به آنها پاسخ داد و فرمود: ﴿إِنَّمَا یَأۡتِیکُم بِهِ ٱللَّهُ إِن شَآءَ﴾اگر حکمت و ارادۀ خداوند اقتضا نماید که آن را بر شما فرو آورد و این کار را خواهد کرد. ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُعۡجِزِینَ﴾و شما نمیتوانید خدا را درمانده کنید، و هیچ کاری در دست من نیست.
﴿وَلَا یَنفَعُکُمۡ نُصۡحِیٓ إِنۡ أَرَدتُّ أَنۡ أَنصَحَ لَکُمۡ إِن کَانَ ٱللَّهُ یُرِیدُ أَن یُغۡوِیَکُمۡ﴾یعنی ارادۀ خداوند چیره و غالب است، پس اگر او بخواهد شما را به خاطر اینکه حق را نپذیرفتند گمراه سازد. هر چند من تمام تلاش خود را مبذول دارم و شما را نصیحت کنم، و ایشان ÷این کار را کردند این کار به شما سودی نخواهد رساند. ﴿هُوَ رَبُّکُمۡ﴾او پروردگار شماست، هر چه را بخواهد با شما میکند، و هر آنچه بخواهد در مورد شما حکم مینماید. ﴿وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ﴾و بهسوی او باز گردانده میشوید و شما را طبق کارهایتان سزا و جزا میدهد.
﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ﴾آیا مشرکان میگویند که این را از پیش خود ساخته است؟ احتمال دارد که ضمیر به نوح برگردد، همانطور که سیاق کلام در رابطه با داستان او و قومش میباشد. در این صورت معنی اینطور میشود: آیا قوم نوح میگویند: نوح به خدا دروغ نسبت میدهد و در رابطه با وحیی که ادعا مینماید از جانب خداست دروغ م یگوید؟ و خداوند به نوح دستور داد: ﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُۥ فَعَلَیَّ إِجۡرَامِی وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ﴾بگو: اگر من آن را از پیش خود ساختهام گناهش بر گردن خودم است، و من از گناهی که میکنید بیزارم. یعنی گناه هرکس بر گردن خودش است، ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ﴾[الأنعام: ۱۶۴]. «و هیچکس بار گناه دیگران را به دوش نمیکشد».
و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر، محمد صبرگردد و این آیه در اثنای داستان نوح و قومش آمده باشد. چون این داستان از جمله اموری است که جز پیامبران کسی آن را نمیداند، و هنگامی که خداوند آنرا برای پیامبرش تعریف کرد، و این داستان همانند سایر نشانهها بر راستگویی و رسالت او دلالت نمود. به ذکر این مطلب پرداخت که قومش آن را تکذیب کردند هر چند که آن را به صورت تمام برایشان بیان کرده بود، و فرمود: ﴿أَمۡ یَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُ﴾آیا میگویند: محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ این از عجیبترین گفتهها و باطلترین سخنان است، زیرا آنها میدانند که محمد خواندن و نوشتن را نمیداند، و برای درس خوانده بهسوی اهل کتاب نرفته است، ولی این کتاب را آورد که آنانرا به مبارزه طلبید تا سورهای همانندآن را بیاورند.
با وجود این اگر ادعا کنند که پیامبر آنرا از پیش خود ساخته است نشانۀ آن است که آنها معاندند و مجادله کردن با آنها فایدهای ندارد، بلکه در این صورت شایسته است از آنها اعراض نمود: بنابر این فرمود: ﴿قُلۡ إِنِ ٱفۡتَرَیۡتُهُۥ فَعَلَیَّ إِجۡرَامِی﴾بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم گناه دروغ و افترایم بر گردن خودم است. ﴿وَأَنَا۠ بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُجۡرِمُونَ﴾و من از گناهی که میکنید، بیزارم. پس چرا در تکذیب و دروغ انگاشتن من پافشاری میکنید؟!.
﴿وَأُوحِیَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن یُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِکَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ﴾و به نوح وحی شد که از قومت جز انان که ایمان آوردهاند کسی دیگر ایمان نخواهد آورد. یعنی آنها سنگدل شدهاند، ﴿فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ﴾بنابر این بر آنچه میکنند غم مخور، و به آنان کارهایشان توجه نکن. خداوند آنها را نفرین نموده و عذاب خودش را بر گردانده نمیشود بر آنان قرار دادهاست.
﴿وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا﴾و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی را بساز، ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ﴾و در مورد هلاک ساختن ستمگران به من مراجعه نکن. ﴿إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ﴾بیگمان آنان غرق خواهند شد. یعنی فرمان و تقدیر من در مورد آنها نافذ شده است.
آیهی ۴۰-۳۸:
﴿وَیَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنکُمۡ کَمَا تَسۡخَرُونَ٣٨﴾[هود: ۳۸]. «و نوح کشتی را میساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند و او را مسخره میکردند، میگفتند: اگر شما ما را مسخره میکنید ما هم همانگونه شما را مسخره خواهیم کرد».
﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیۡهِ عَذَابٞ مُّقِیمٌ٣٩﴾[هود: ۳۹]. «آنگاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و شکنجۀ همیشگی از آنچه کسی خواهد شد».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٞ٤٠﴾[هود: ۴۰]. «تا آنگاه که فرمان ما در رسیدن و آب از تنور فوران کرد، گفتیم: از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن و خاندان خود را، مگر کسانی که فرمان هلاک آنان از پیش صادر شده است. و کسانی را در آن اسکان بده که ایمان آوردهاند، و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند».
پس نوح از دستور پروردگارش اطاعت نمود و شروع به ساختن کشتی کرد، ﴿وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِ﴾و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند و میدیدند که او کشتی میسازد، ﴿سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنکُمۡ کَمَا تَسۡخَرُونَ٣٨ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیۡهِ عَذَابٞ مُّقِیمٌ٣٩﴾او را مسخره میکردند. (نوح) میگفت: اگر شما اکنون ما را مسخره میکنید ما هم شما را مسخره خواهیم کرد، آنگاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و پاینده بر چه کسی فرود میاید. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد این حقیقت را دریافتند.
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾تا آنگاه که تقدیر و حکم ما در خصوص نازل شدن عذاب بر آنان در رسید. ﴿وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ﴾و اب از تنور فوران کرد یعنی خداوند از آسمان آب فراوانی فرستاد، و تمام زمین به صورت چشمههای جوشان درآمد، حتی تنورها که معمولاً جای آتش میباشند و خیلی از آب دور هستند آب از آنها فوران کرد و (ارتفاع) آب به جایی رسید که مقرر شده بود.
﴿قُلۡنَا﴾(آنگاه) به نوح گفتیم: ﴿ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ﴾از هر مخلوقی، نر و مادهای را سوار کشتی کن تا جنس آنها باقی بماند، زیرا کشتی بیشتر از یک نر و ماده را نمیتواند حمل کند. ﴿وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ﴾و خاندان خود را در آن سوار کن مگر کسانی از کافران که فرمان هلاکشان از پیش صادر شده است، مانند پسرش که غرق شد. ﴿وَمَنۡ ءَامَنَ﴾و کسانی را که ایمان آوردهاند (سوار کن) در حالی که، ﴿وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٞ﴾جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.
آیهی ۴۵-۴۱:
﴿وَقَالَ ٱرۡکَبُواْ فِیهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ٤١﴾[هود: ۴۱]. «و گفت: سوار کشتی شوید، روان شدنش و لنگر انداختنش به نام خداست، بیگمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».
﴿وَهِیَ تَجۡرِی بِهِمۡ فِی مَوۡجٖ کَٱلۡجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ وَکَانَ فِی مَعۡزِلٖ یَٰبُنَیَّ ٱرۡکَب مَّعَنَا وَلَا تَکُن مَّعَ ٱلۡکَٰفِرِینَ٤٢﴾[هود: ۴۲]. «و کشتی آنان را در موجی کوه آسا (با خود) میبرد، و نوح پسرش را در حالیکه در کناری بود فریاد زد (و فرمود): پسر جان! با ما سوار شو، و با کافران مباش».
﴿قَالَ سََٔاوِیٓ إِلَىٰ جَبَلٖ یَعۡصِمُنِی مِنَ ٱلۡمَآءِۚ قَالَ لَا عَاصِمَ ٱلۡیَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَۚ وَحَالَ بَیۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِینَ٤٣﴾[هود: ۴۳]. «گفت: به کوهی پناه خواهم برد که مرا از آب محفوظ دارد (نوح) گفت: امروز هیچ پناه دهندهای از عذاب خدا نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا گردد. و موج میان آنان حایل آمد و (پسر) از غرق شدگان گردید».
﴿وَقِیلَ یَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِی مَآءَکِ وَیَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِی وَغِیضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّۖ وَقِیلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ٤٤﴾[هود: ۴۴]. «و گفته شد: ای زمین! آبت را فرو بر، و ای آسمان! از باریدن بایست. و آب فرونشانده شد و فرمان اجرا گردید و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران».
﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَکَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡکَمُ ٱلۡحَٰکِمِینَ٤٥﴾[هود: ۴۵]. «و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است و تو (داورترین داوران و) دادگرترین دادگرانی».
﴿وَقَالَ﴾و نوح به کسانی که خداوند دستور داده بود تا آنها را بر کشتی سوار نماید، گفت: ﴿ٱرۡکَبُواْ فِیهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآ﴾در آن سوار شوید، روان شدن و لنگر انداختنش به نام و فرمان خداست. ﴿إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾بیگمان پروردگارم آمرزنده و مرهبان است، ما را عفو کرد و بر ما رحم نمود و از گروه ستمکاران رهایمان بخشید.
سپس حرکت و روان شدن کشتی را آنگونه توصیف نمود که انگار آن را مشاهده میکنیم. پس فرمود: ﴿وَهِیَ تَجۡرِی بِهِمۡ﴾کشتی، نوح و کسانی را که همراه او در آن بودند، ﴿فِی مَوۡجٖ کَٱلۡجِبَالِ﴾در میان امواجی کوه آسا میبرد، و خداوند حافظ و نگاهبان کشتی و اهل آن بود، ﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُ﴾و نوح هنگامی که سوار شد پسرش را صدا کرد تا با او سوار شود، ﴿وَکَانَ فِی مَعۡزِلٖ﴾و پسر در کناری بود. هنگامی که آنها سوار شدند واز وی خواست که نزدیک شود تا سوار شود. بنابر این به او گفت: ﴿یَٰبُنَیَّ ٱرۡکَب مَّعَنَا وَلَا تَکُن مَّعَ ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾پسر جان با ما سوار شو، و با کافران مباش تا (مبادا) به تو برسد آنچه را که به آنان میرسد.
﴿قَالَ﴾پسر نوح گفتهی پدرش را تکذیب کرد که میگفت: «هیچ کس نجات نخواهد یافت جز کسانی که سوار کشتی شوند» و گفت: ﴿سََٔاوِیٓ إِلَىٰ جَبَلٖ یَعۡصِمُنِی مِنَ ٱلۡمَآءِ﴾به بالای کوهی میروم و خودم را از آب محفوظ میدارم. ﴿قَالَ﴾نوح گفت: ﴿لَا عَاصِمَ ٱلۡیَوۡمَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ﴾امروز هیچ نگاه دارندهای نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا بگردد، پس کوه یا چیزی دیگر هیچ کسی را در امان نخواهد داشت گرچه بالاترین اسباب ممکن را برای نجات و حفاظت خود اختیار نماید. و اگر خداوند او را نجات ندهد هرگز نجات پیدا نخواهد کرد. ﴿وَحَالَ بَیۡنَهُمَا ٱلۡمَوۡجُ فَکَانَ مِنَ ٱلۡمُغۡرَقِینَ﴾و موج میان آنان حایل آمد و پسر از غرق شدگان گردید.
﴿وَ﴾و هنگامی که خداوند آنها را غرق نمود و نوح و همراهانش را نجات داد، ﴿قِیلَ یَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِی مَآءَکِ﴾گفته شد: ای زمین! آبی که از تو بیرون آمده و آبی که از آسمان بر تو فرود آمده است و اکنون بر روی تو میباشد همه را فرو ببر. ﴿وَیَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِی﴾و ای آسمان! از باریدن بایست. پس زمین و آسمان دستور خداوند را به جای آوردند، زمین ابش را فرو برد، و آسمان از باریدن باز ایستاد. ﴿وَغِیضَ ٱلۡمَآءُ﴾و آب از زمین فرونشانده شد، ﴿وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ﴾و فرمان هلاک شدن تکذیب کنندگان و نجات یافتن مومنان اجرا گردید. ﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّ﴾و کشتی بر آن کوه معروف در سرزمین موصل لنگر انداخت، ﴿وَقِیلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران یعنی پس از هلاک شدنشان لعنت و دوری از رحمت خدا و عذاب همواره به دنبال آنهاست. ﴿وَنَادَىٰ نُوحٞ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَکَ ٱلۡحَقُّ﴾و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است، و تو به من فرمودی: ﴿قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ﴾«از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن، و خاندان خودت را» و تو وعدهای را که به من دادهای خلاف نخواهی کرد. شاید نوح ÷به خاطر دلسوزی برای پسرش و اینکه خداوند به او وعده داده بود که خاندانش را نجات دهد گمان برده بود این وعده برای همۀ آنهاست، هم برای کسانی که ایمان آوردهاند و نیز برای کسانی که ایمان نیاوردهاند، پس این درخواست را از پروردگار کرد. و با این وجود مسئله را به حکمت رسا و کامل خداوند سپرد گفت: ﴿وَأَنتَ أَحۡکَمُ ٱلۡحَٰکِمِینَ﴾و تو داورترین داورانی و دادگرترین دادگرانی.
آیهی ۴۹-۴۶:
﴿قَالَ یَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَیۡسَ مِنۡ أَهۡلِکَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَیۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّیٓ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ٤٦﴾[هود: ۴۶]. «گفت: ای نوح! او از خاندان تو نیست، به راستی که این، عمل ناشایست است، بنابر این آنچه را که از آن آگاه نیستی از من مخواه. من به تو پند میدهم که از نادانان نباشی».
﴿قَالَ رَبِّ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِکَ أَنۡ أَسَۡٔلَکَ مَا لَیۡسَ لِی بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِی وَتَرۡحَمۡنِیٓ أَکُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٤٧﴾[هود: ۴۷]. «گفت: پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمائی از زیان کاران خواهم بود».
﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ٤٨﴾[هود: ۴۸]. «گفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکتهای فرود آمده بر تو و بر امتهایی که با تو هستند فرود آی، ملتها و گروههای دیگری را از نعمتها بهرهمند خواهیم کرد، سپس عذابی دردناک از سوی ما بدانان میرسد».
﴿تِلۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهَآ إِلَیۡکَۖ مَا کُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُکَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ فَٱصۡبِرۡۖ إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِینَ٤٩﴾[هود: ۴۹]. «این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم. تو و قومت پیش از این آن را نمیدانستید، پس شکیبایی کن که سرانجام از آن پرهیزگاران است».
خداوند به او فرمود: ﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ مِنۡ أَهۡلِکَ﴾او (پسرت) از خاندانت نیست که تو را به نجات دادنشان وعده دادم. ﴿إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَیۡرُ صَٰلِحٖ﴾دعای تو برای نجات یافتن انسان کافری که به خدا و پیامبرش ایمان ندارد مصداقی از کار ناشایست است.
﴿فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌ﴾بنابر این آنچه را که سرانجام و خوب و بد بودن آن را نمیدانی از من مخواه.
﴿إِنِّیٓ أَعِظُکَ أَن تَکُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾من به تو پندی میدهم که با التزام به آن از زمرۀ افراد کامل خواهی شد و به وسیلۀ آن پند از صفتها و ویژگیهای نادانان رهایی خواهی یافت.
در این هنگام نوح ÷به شدت از کاری که از او سر زده بود پشیمان شد و گفت: ﴿رَبِّ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِکَ أَنۡ أَسَۡٔلَکَ مَا لَیۡسَ لِی بِهِۦ عِلۡمٞۖ وَإِلَّا تَغۡفِرۡ لِی وَتَرۡحَمۡنِیٓ أَکُن مِّنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ﴾پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمایی از زیان کاران خواهم بود. پس آمرزش و رحمت خدا، بنده را از اینکه از زیان کاران بگردد نجات میهد. و این دلالت مینماید که نوح ÷نمیدانست طلب او از پروردگارش مبنی بر نجات دادن پسرش حرام و غیر جایز است، و در ﴿وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ﴾داخل است. یعنی در مورد ستمکاران با من گفتگو مکن، چرا که آنان غرق خواهند شد بلکه این مطلب در نزد او مشتبه شد و او گمان برد که پسرش در فرمودۀ الهی ﴿وَأَهۡلَکَ﴾داخل است، اما بعداً برای نوح روشن شد که پسرش در زمرۀ کسانی است که نباید برای آنها دعا کرد، و در مورد هلاک ساختن آنان به خدا مراجعه نمود.
( ﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَ﴾گفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکتی فرود آمده بر تو و بر امتهایی از آدمیان و غیر آنان که با تو هستند و با خود سوار کشتی کردهای فرود آی. پس خداوند به همه برکت داد به گونهای که تمام دنیا را (دوباره) پر کردند.
﴿وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾و ملتها و گروههای دیگری را در دنیا از نعمتها بهرهمند میسازیم. سپس عذابی دردناک از سوی ما بدان میرسد. یعنی این نجات دادن مانع آن نمیشود که چنانچه کسی پس از آن کفر بورزد او را عذاب ندهیم. گرچه ممکن است مدت اندکی در دنیا بهرهمند شوند، اما بعد از آن آنان را خواهیم گرفت.
خداوند متعال بعد از اینکه این داستان مفصل را برای پیامبرش تعریف نمود، داستانی که جز کسی که خداوند با اعطای رسالتش به او بر وی منت نهاده باشد، آن را نمیداند، میفرماید: ﴿تِلۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهَآ إِلَیۡکَۖ مَا کُنتَ تَعۡلَمُهَآ أَنتَ وَلَا قَوۡمُکَ مِن قَبۡلِ هَٰذَاۖ﴾این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، تو و قومت قبلاً آن را نمیدانستید، تا قومت به شما بگویند: قبلاً آن را میدانست. پس خداوند را ستایش بگو و سپاس او را به جای آور و بر دینش استوار باش و بر راه راست که در پیش گرفتهای و بر دعوت بهسوی او شکیبایی کن. ﴿إِنَّ ٱلۡعَٰقِبَةَ لِلۡمُتَّقِینَ﴾همانا سرانجام (نیک) از آن پرهیزگاران است، کسانی که از شرک و سایر گناهان دوری میکنند. پس همان طور که سرانجام و پایان نیک از آن نوح شد، تو هم سرانجام بر قومت پیروز میشوی.
آیهی ۵۳-۵۰:
﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ٥٠﴾[هود: ۵۰]. «و بهسوی عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید».
﴿یَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًاۖ إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِی فَطَرَنِیٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ٥١﴾[هود: ۵۱]. «ای قوم من! در برابر (تبلیغ رسالت و بیان) آن پاداشی از شما نمیخواهم، پاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است، آیا نمیفهمید؟».
﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ٥٢﴾[هود: ۵۲]. «و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه بهسوی او برگردید تا آسمان را بر شما ریزنده و بارنده کند و توانی بر توانتان بیافزایید و گناهکارانه روی برنتابید».
﴿قَالُواْ یَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَیِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِکِیٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِکَ وَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ٥٣﴾[هود: ۵۳]. «گفتند: ای هود! تو دلیلی برای ما نیاوردهای و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را ترک نخواهیم کرد و به تو ایمان نمیآوریم».
﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗا﴾و بهسوی عاد ـ قبیلۀ معروفی که در احقاف یمن زندگی میکردند ـ برادرشان هود را فرستادیم تا بتوانند از او یاد بگیرند و در صداقت و درستی او علم حاصل کنند. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۖ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا مُفۡتَرُونَ﴾گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبود بر حقی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید. یعنی آنها را به پرستش خدا دستور داد، و از پرستش غیر او که بر آن بودند نهی کرد، و به آنان خبر داد که آنها در عبادت کردن غیر خدا به او دروغ میبندند، و در روا دانستن آن دروغگو هستند. و برای آنها توضیح داد که پرستش خدا واجب وعبادت غیر او باطل است.
سپس به بیان این مطلب پرداخت که هیچ مانعی برای اطاعت نکردن آنها وجود ندارد و گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ لَآ أَسَۡٔلُکُمۡ عَلَیۡهِ أَجۡرًا﴾ای قوم من! در برابر دعوت چیزی از امولتان را نمیگیرم تا مبادا بگویید میخواهد مالهای ما را بگیرد، بلکه شما را بدون هیچ توقع و انتظاری دعوت و تعلیم میدهم.
﴿إِنۡ أَجۡرِیَ إِلَّا عَلَى ٱلَّذِی فَطَرَنِیٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾پاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است، آیا آنچه را که شما را بهسوی آن فرا میخوانم، درک نمیکنید و نمیدانید که این چیزها موجب قبول کردن دعوت من است و دلیلی برای عدم پذیرش آن وجود ندارد؟!.
﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ﴾و ای قوم من! از پروردگارتان به خاطر گناهان گدشتۀ خود آمرزش بخواهید، ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ﴾سپس در باقیماندهی عمر خویش با توبۀ واقعی از گناهان بهسوی خدا برگردید.
زیرا وقتی این کار را بکنید ﴿یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا﴾آسمان را بر شما ریزنده و بارنده میکند. یعنی بارانهای زیاد بر شما فرود خواهد امد که زمین را آباد کرده و خیر آن را فراوان مینماید. ﴿وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ﴾و توانی بر توانتان میافزاید. و آنها قویترین مردم بودند، بنابر این گفتند: ﴿مَنۡ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً﴾[فصلت: ۱۵]. «چه کسی از ما قویتر و نیرومندتر است؟». بنابر این خداوند به آنها وعده داد که اگر ایمان بیاورند توانایی آنها دو چندان خواهد شد. ﴿وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ﴾و با سرباز زدن از پرستش خدا و جرات بر ارتکاب امور حرام، گناهکارانه از پروردگارتان روی برنتابید.
آنان سخن هود را رد کردند و گفتند: ﴿یَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَیِّنَةٖ﴾ای هود! تو دلیلی برای ما نیاوردهای اگر منظورشان دلیلی بود که آنها پیشنهاد میکردند، لزومی ندارد چنین دلیلی ارائه شود، بلکه پیامبر باید دلیل بیاورد که بر صحت و درستی آنچه آورده است دلالت نماید. و اگر منظورشان این بود که هود دلیل برای آنها نیاورده است که بر صحت و درتی آنچه به او گفته است دلالت نماید، دروغ گفتهاند، زیرا هیچ پیامبری برای قومش نیامده است مگر اینکه خداوند نشانهها و دلایلی در دست او قرار داده که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان میآورد.
هود آنها را به داشتن اخلاص در دین و عبادت خداوند بیشریک دعوت کرد و آنها را به هر کار شایسته و اخلاق زیبایی فرمان داد و از هر اخلاق ناپسند از قبیل شرک ورزیدن به خدا، و زشتیها و ستم، و انواع منکرات نهی کرد. این موضوع و ویژگیهایی که هود دارا بود و کسی جز بندگان برگزیدۀ خدا و راستگوترین آنان از آن برخوردار نیست بهترین دلیل و نشانه بر صداقت او میباشد.
و از نظر عقلا و خردمندان این نشانه از ارائۀ معجزه و امور خارق العاده که بعضی مردم فقط آن را معجزه میدانند بزرگتر است. و از نشانهها و دلایلی که بر صداقت او دلالت میکرد این بود که او تنها بود و یاور و مددکاری نداشت و اما در میان قومش فریاد توحید را سر داد و آنها را فراخواند و ناتوان به حساب آور و گفت: ﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم﴾[هود: ۵۶]. «من بر خدا توکل نمودهام که پروردگار من و پروردگار شماست».
﴿. . . إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥﴾[هود: ۵۴-۵۵]. «من خدا را گواه میگیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما میپرستید و شریک خدا میسازید بیزارم. پس همگی به نیرنگ و چارهجویی بپردازید و مرا مهلت ندهید».
و آنان دشمن بودند و قدرت و نیرو داشتند و میخواستند نور و روشنایی هود را به هر طریق ممکن خاموش کنند، اما به آنها اعتنا نکرد و نتوانستند کوچکترین زیانی به او برسانند. همانا در این چیزها برای کسانی که میفهمند نشانههاست.
﴿قَالُواْ یَٰهُودُ مَا جِئۡتَنَا بِبَیِّنَةٖ وَمَا نَحۡنُ بِتَارِکِیٓ ءَالِهَتِنَا عَن قَوۡلِکَ﴾و ما پرستش خدایان خود را به خاطر سخن تو خدایان که بیادعای آنها دلیلی بر آن نیاورده بود ترک نخواهیم کرد. ﴿وَمَا نَحۡنُ لَکَ بِمُؤۡمِنِینَ﴾و ما و به تو ایمان نمیآوریمو آنها با این سخن هود را از ایمان آوردنشان ناامید کردند، و همچنان در کفر خود سرگردان ماندند.
آیهی ۵۵-۵۴:
﴿إِن نَّقُولُ إِلَّا ٱعۡتَرَىٰکَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖۗ قَالَ إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٥٤﴾[هود: ۵۴]. «جز این چیزی دربارۀ تو نمیگوییم که یکی از خدایان ما به تو بلایی رسانده است. گفت: خدا را گواه میگیرم و شما (هم) گواه باشید که من از آنچه شما میپرستید و شریک خدا میسازید بیزارم».
﴿مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥﴾[هود: ۵۵]. «به جز خدا (از تمامی معبودانتان متنفرم، پس) همگی به نیرنگ و چارهجویی بپردازید و مرا مهلت ندهید».
﴿إِن نَّقُولُ﴾دربارۀ تو چیزی جز این نمیگوییم که ﴿إِلَّا ٱعۡتَرَىٰکَ بَعۡضُ ءَالِهَتِنَا بِسُوٓءٖ﴾یکی از خدایان ما تو را دیوانه کرده است به گونهای که چیزی را که نمیفهمی بر زبان آورده و هذیان میگویی. پاک است خداوند که بر دلهای ستمکاران مهر زده است! چگونه راستگوترین مردم را که همراه با بزرگترین حق نزد آنها آمده بود در این جایگاه قرار دادند، که اگر خداوند سخن آنها را حکایت نکرده بود فرد عاقل از حکایت آن شرم میکرد. بنابر این، هود ÷بیان کرد که او کاملاً مطمئن است که از جانب آنها و معبودانشان بلا و رنجی به او نخواهد رسید، پس گفت: ﴿إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا﴾من خدا را گواه میگیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما میپرستید و شریک خدا میسازید بیزارم، پس همگی به هر طریق ممن برای رسیدن ضرر به من بکوشید. ﴿ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ﴾و مرا مهلت ندهید.
آیهی ۵۷-۵۶:
﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ٥٦﴾[هود: ۵۶]. «من بر خداوند، پروردگار خود و پروردگار شما توکل نمودهام، هیچ جنبدهای نیست مگر اینکه خداوند بر او تسلّط دارد، بیگمان پروردگارم بر راه راست قرار دارد».
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ إِلَیۡکُمۡۚ وَیَسۡتَخۡلِفُ رَبِّی قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَیًۡٔاۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَفِیظٞ٥٧﴾[هود: ۵۷]. «پس اگر روی بگردانید من آنچه را که با آن بهسوی شما مأمور شدم به شما رساندم، پروردگارم قومی دیگر را به جای شما مینشاند، و شما کمترین زیانی به او نمیرسانید. همانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است».
﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم﴾من در همه کارهایم بر خدا توکل کردهام و او آفرینندۀ هم چیز است و به تدبیر امور ما و شما میپردازد، و اوست که ما را پرورش میدهد.
﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآ﴾هیچ جنبدهای نیست مگر اینکه خداوند بر او تسلط دارد، پس حرکت نمیکند و از حرکت باز نمیایستد مگر به فرمان خدا، بنابر این اگر همۀ شما جمع شوید تا به من بلا و زیانی برسانید، مادامی که خداوند شما را بر من مسلط نکرده باشد نخواهید توانست زیانی به من برسانید، و اگر شما را بر من مسلط نماید ح تماً به خاطر حکمتی است که آن را خواسته است.
﴿إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ﴾همانا پروردگارم بر راه راست قرار دارد. یعنی بر راه دادگری و انصاف و حکمت قرار دارد و در تقدیر و قضا و فرمان خویش و در سزا و پاداش قابل حمد و ستایش است. هیچکدام از کارهایش از راه راست خارج نیست، راه راستی که یکی از نعمتهای والاست و بندگان، خدا را بر آن میستایند.
﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقَدۡ أَبۡلَغۡتُکُم مَّآ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦٓ﴾پس اگر از آنچه من شما را بهسوی آن دعوت میکنیم روی بگردانید (بدانید) پیامی را که با آن بهسوی شما رسالت یافته بودم به شما رساندم. پس مسئولیتی در مورد شما بر دوش من باقی نمیماند.
﴿وَیَسۡتَخۡلِفُ رَبِّی قَوۡمًا غَیۡرَکُمۡ﴾پروردگارم قومی دیگر را به جای شما مینشاند که عبادت او را انجام میدهند و چیزی را با و شریک نمیسازند، ﴿وَلَا تَضُرُّونَهُۥ شَیًۡٔا﴾و شما کمترین زیانی به او نمیرسانید. بلکه ضرر و زیانتان به خودتان برمیگردد، زیرا نافرمانی گناهکاران به زیان او نبوده و طاعت فرمانبرداران نیز به او سودی نمیرساند.
﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَیۡهَا﴾[فصلت: ۴۶ و الجاثیة: ۱۵]. «و هرکس کار شایستهای انجام دهد به نفع خودش است و هرکس بدکند به زیان او میباشد». ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٍ حَفِیظٞ﴾همانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است.
آیهی ۶۰-۵۸:
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّیۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ٥٨﴾[هود: ۵۸]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید هود و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (واسطۀ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدید رهانیدیم».
﴿وَتِلۡکَ عَادٞۖ جَحَدُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُۥ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ٥٩﴾[هود: ۵۹]. «و این قوم عاد بودند که آیات پروردگارشان را انکار کردند و از فرستادگانش سرپیچی نمودند، و از دستور هر سرکش ستیزهجویی پیروی کردند».
﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۗ أَلَآ إِنَّ عَادٗا کَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ٦٠﴾[هود: ۶۰]. «و در این دنیا دچار نفرین شدند و در روز قیامت نیز هان! عاد به خدای خود کافر شدند. هان بر عاد قوم هود نفرین باد».
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾و هنگامی که عذاب ما سر رسید که باد و طوفانی سخت بود، طوفانی که ﴿مَا تَذَرُ مِن شَیۡءٍ أَتَتۡ عَلَیۡهِ إِلَّا جَعَلَتۡهُ کَٱلرَّمِیمِ٤٢﴾[الذاریات: ۴۲]. «بر هر چیزی میگذشت آن را همچون استخوانهای پوسیده و پودر شده میگرداند»، ﴿نَجَّیۡنَا هُودٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَنَجَّیۡنَٰهُم مِّنۡ عَذَابٍ غَلِیظٖ﴾هود و کسانی را که همراه با او ایمان آورده بودند به (واسطۀ ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدیدی که خداوند بر عاد فرود آورد به گونهای که چیزی جز خانههایشان دیده نمیشد، رهانیدیم.
﴿وَتِلۡکَ عَادٞ﴾و این قوم عاد بودند که به خاطر اینکه ستم کرده بودند خداوند عذاب خود را بر آنان فرود آورد، چون آنها ﴿جَحَدُواْ بَِٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ﴾آیات پروردگارشان را انکار کردند، بنابر این به هود گفتند: ﴿مَا جِئۡتَنَا بِبَیِّنَةٖ﴾«تودلیلی برای ما نیاوردهای»، پس روشن است که آنها به دعوت او یقین داشتند و آن را خوب میشناختند، ولی مخالفت ورزیده و انکار کردند، ﴿وَعَصَوۡاْ رُسُلَهُ﴾و از فرستادگان خدا نافرمانی نمودند، زیرا هرکس از یک پیامبر نافرمانی کند در واقع از همۀ پیامبران نافرمانی کرده است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. ﴿وَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ کُلِّ جَبَّارٍ﴾و از کسی تبعیت کردند که با زور و ستم خود را بر مردم مسلط کرده بود. ﴿عَنِیدٖ﴾کسی که با آیات خدا مخالفت میورزد، پس آنها از هر انسان خیرخواه و دلسوزی نافرمانی کردند و از هر کسی که آنها را فریب میداد و میخواست آنها را هلاک سازد پیروی کردند. و خداوند آنها را هلاک ساخت. ﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗ﴾و در این دنیا نفرین و لعنت به دنبال آنهاست، پس هر نسلی که میآید داستان زشت آنها را به یاد آورده و مورد نکوهش و نفرین قرار میدهد. ﴿وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾و در روز قیامت هم برای آنان لعت است.
﴿أَلَآ إِنَّ عَادٗا کَفَرُواْ رَبَّهُمۡ﴾هان! عاد به خدای خود کافر شدند. یعنی کسی را انکار کردند که آنها را آفریده است و به آنان روزی میدهد. ﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّعَادٖ قَوۡمِ هُودٖ﴾هان! خداوند آنها را از هر خیر و خوبی دور کند و به هر شر و بدی مبتلا نماید.
آیه ۶۲-۶۱:
﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَکُمۡ فِیهَا فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٞ مُّجِیبٞ٦١﴾[هود: ۶۱]. «و بهسوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد، اوست که شما را از زمین آفریده، و شما را به آباد کردن آن گمارده است. پس، از او آمرزش بخواهید و بهسوی او برگردید، بیگمان پروردگارم نزدیک و اجابت کننده(ی دعا) است».
﴿قَالُواْ یَٰصَٰلِحُ قَدۡ کُنتَ فِینَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ٦٢﴾[هود: ۶۲]. «گفتند: ای صالح! پیش از این مایۀ امید ما بودی، آیا ما را از پرستش چیزی باز میداری که پدران ما آن را عبادت میکردند؟ به راستی از آنچه ما را بهسوی آن دعوت میکنی سخت در شک و تردید هستیم».
﴿وَإِلَىٰ ثَمُودَ﴾و بهسوی قوم ثمود که به عاد دوم معروف بودند، و در سرزمین حجر و وادی القری سکونت داشتند، ﴿أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗا﴾برادر نسبیشان صالح، بنده و پیامبر خدا را فرستادیم تا آنها را به پرستش خدای یگانه فراخواند. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ﴾گفت: ای قوم من! خدا را یگانه بدانید و دین و عبادت را خالصانه و فقط برای او انجام دهید. ﴿مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُ﴾شما نه در آسمان و نه در زمین جز او معبود به حقی ندارید.
﴿هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ﴾اوست که شما را از زمین آفرید، ﴿وَٱسۡتَعۡمَرَکُمۡ فِیهَا﴾و شما را در آن جایگزین نمود و نعمتهای ظاهری و باطنی را ارزانیتان کرد، و شما را در زمین قدرت داد به گونهای که خانه میسازید و درخت میکارید و کشاورزی میکنید و آنچه را که میخواهید، میکارید، واز منافع آن استفاده میکنید. پس همانطور که او در عطا کردن این همه نعمت به شما شریکی ندارد شما هم در عبادت او چیزی را شریک وی نسازید. ﴿فَٱسۡتَغۡفِرُوهُ﴾و به خاطر کفر و شرک و گناهانی که از شما سرزده است از او آمرزش بخواهید و از آن دست بکشید. ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ﴾سپس با توبۀ قطعی و واقعی بهسوی او برگردید. ﴿إِنَّ رَبِّی قَرِیبٞ مُّجِیبٞ﴾بیگمان پروردگارم از کسی که او را فرا بخواند و چیزی را از وی بخواهد یا او را پرستش نماید نزدیک است. و طلبش را اجابت مینماید و آنچه را که درخواست کرده است به او میدهد. و عبادتش را میپذیرد و بزرگترین پاداش را به وی عطا میکند.
و بدان که نزدیکی خداوند به دو نوع است: یکی عام و دیگری خاص. نزدیکی عام آن است که خداوند با علم و آگاهیاش به تمام خلق نزدیک است و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است: [ق: ۱۶]. ﴿وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِیدِ﴾[ق: ۱۶]. «و ما به او از رگ گردن نزدیکتر هستیم».
و نزدیکی خاص، نزدیک بودن خداوند به کسانی است که او را پرستش میکنند و (حاجات خود را) از وی میخواهند و او را دوست دارند. و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است: ﴿وَٱسۡجُدۡۤ وَٱقۡتَرِب﴾[العلق: ۱۹]. «و سجده کن و نزدیک شو».
واین نوع «قربت» که در این آیه و در آیۀ: ﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ﴾[البقرة: ۱۸۶]. ذکر شده است مقتضی مهربانی خداوند متعال و پذیرش دعاهای بندگان از سوی او و بر اورده ساختن خواستههایشان میباشد. بنابراین، در کنار اسم «قریب»، «مجیب» را بیان کرده است.
پس هنگامی که پیامبرشان صالح ÷آنها را به اخلاص دستور داد، دعوتش را رد کردند و به زشتترین صورت با او رو به رو شدند. ﴿قَالُواْ یَٰصَٰلِحُ قَدۡ کُنتَ فِینَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآ﴾گفتند: ای صالح! پیش از این ما به تو امیدوار بودیم، و امید داشتیم که عقل داشته باشی و به ما سود و نفع برسانی. و با این سخنان، برای پیامبرشان صالح گواهی دادند که همواره به فضایل اخلاقی و عادتهای خوب معروف و از بهترین و برگزیدهترین افراد بوده است.
اما وقتی صالح این فرمان را به آنها داد که با خیالهای فاسدشان موافق نبود، این گونه لب به سخن گشودند. و مفهوم آن این است که تو فرد کاملی بودی و اکنون بر خلاف گمان ما از آب درآمدی، به صورتی که امید خیری از تو نمیرود. گناه صالح این بود که انها در موردش گفتند: ﴿أَتَنۡهَىٰنَآ أَن نَّعۡبُدَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا﴾آیا ما را از پرستش چیزی باز میدارید که پدران ما آن را عبادت میکردند؟ به گمان آنها این بزرگترین عیب صالح بود چرا که عقلهای آنها و پدرانشان را مورد انتقاد و عیبجویی قرار داده و آنان را از پرستش سنگها و درختانی که فایده و زیانی نمیرسانند و هیچ کاری نمیکنند باز داشت.
و آنها را به انجام دادن عبادت خالصانه برای پروردگار فرمان داد که همواره نعمتهایش بهسوی آنان سرازیر است، و احسانش بر آنان فرو میآید، خداوندی که تمامی نعمتهای آنان از جانب اوست و جز او کسی بدیها را از آنان دور نمیکد.
﴿وَإِنَّنَا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ﴾و به راستی همواره در رابطه با آنچه ما را بدان فرا میخوانی در شک هستیم، شکی که تردید را در دلهای ما به وجود آورده است. و آنان ادعا میکردند که اگر صحبت آنچه را که وی آنان را به سویش دعوت میکرد، میدانستند حتماً از او تبعیت میکردند، حال آنکه آنان در این ادعا دروغگو بودند، به همین جهت دروغگویی آنان را بیان کرد.
آیهی ۶۴-۶۳:
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَءَاتَىٰنِی مِنۡهُ رَحۡمَةٗ فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَیۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیۡرَ تَخۡسِیرٖ٦٣﴾[هود: ۶۳]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر از سوی پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، حال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا من را یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان بر من نمیافزایید؟».
﴿وَیَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَکُمۡ ءَایَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡکُلۡ فِیٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابٞ قَرِیبٞ٦٤﴾[هود: ۶۴]. «و ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزهای است، پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، و هیچ گزندی به او نرسانید که هر چه زودتر به عذاب سختی گرفتار میآیید».
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی﴾به من بگویید، اگر من از سوی پروردگارم دلیلی داشته باشم و بر یقین باشم، ﴿وَءَاتَىٰنِی مِنۡهُ رَحۡمَةٗ﴾و از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، یعنی خداوند متعال با رسالت و وحی خویش بر من منت گذارده است، پس آیا از آنچه شما بر آن هستید و مرا بهسوی آن فرا میخوانید پیروی کنم؟!.
﴿فَمَن یَنصُرُنِی مِنَ ٱللَّهِ إِنۡ عَصَیۡتُهُۥۖ فَمَا تَزِیدُونَنِی غَیۡرَ تَخۡسِیرٖ﴾حال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا مرا یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان و هلاکت به من نمیافزایید؟ ﴿وَیَٰقَوۡمِ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَکُمۡ ءَایَةٗ﴾و ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزهای است، یک روز شتر آب میخورد سپس همه از شیر آن مینوشید، و یک روز شما آب مینوشید. ﴿فَذَرُوهَا تَأۡکُلۡ فِیٓ أَرۡضِ ٱللَّهِ﴾پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، یعنی مخارج و علف آن بر شما نیست، ﴿وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَیَأۡخُذَکُمۡ عَذَابٞ قَرِیبٞ﴾و هیچ گزندی به او نرسانید و آن را پی نزنید چرا که فوراً به عذاب سختی گرفتار میآید.
آیهی ۶۸-۶۵:
﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمۡ ثَلَٰثَةَ أَیَّامٖۖ ذَٰلِکَ وَعۡدٌ غَیۡرُ مَکۡذُوبٖ٦٥﴾[هود: ۶۵]. «پس آنان شتر را پی زدند و صالح بدیشان گفت: سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهرهمند گردید، این وعدهای است که دروغی در آن نیست».
﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡیِ یَوۡمِئِذٍۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ٦٦﴾[هود: ۶۶]. «پس هنگامی که فرمان ما در رسید صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (سبب) رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خاری و رسوایی آن روز رهانیدیم، بیگمان پروردگارت نیرومند و چیره است».
﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ٦٧﴾[هود: ۶۷]. «و صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بر چهره افتادند».
﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآۗ أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ کَفَرُواْ رَبَّهُمۡۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ٦٨﴾[هود: ۶۸]. «آن چنان که گویی هرگز در آنجا نبودند، آری، قوم ثمود پروردگارشان را انکار کردند. هان! نفرین بر ثمود باد».
﴿فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمۡ ثَلَٰثَةَ أَیَّامٖۖ ذَٰلِکَ وَعۡدٌ غَیۡرُ مَکۡذُوبٖ٦٥﴾اما آنان شتر را پی زدند و صالح به آنان گفت: «سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهرهمند گردید، این و عدهای است که دروغی در آن نیست، بلکه حتماً به وقوع میپیوندند.
﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾پس هنگامی که فرمان ما مبنی بر آمدن عذاب در رسید، ﴿نَجَّیۡنَا صَٰلِحٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَمِنۡ خِزۡیِ یَوۡمِئِذٍ﴾صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند در سایۀ رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خواری و رسوایی آن روز رهانیدیم.
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡقَوِیُّ ٱلۡعَزِیزُ﴾بیگمان پروردگارت نیرومند و چیره است. از جمله نیرومندی و چیرگیاش این است که ملتهای سرکش را هلاک نموده و پیامبران و پیروانشان را نجات داده است. ﴿وَأَخَذَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ﴾و صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و دلهایشان را تکه و پاره کرد، ﴿فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ﴾و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بیحرکت بر رخسارشان افتادند. ﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآ﴾گویی هرگز در آنجا نبودند، یعنی هنگامیکه عذاب بر آنها وارد آمده طوری شدند که گویا (هرگز) در آن خانهها به سر نبردهاند، و ناز و نعمتها از آنها سلب شد پیش آنها آمد و عذاب همیشگی آنها را فرا گرفت، عذابی که گویا همواره به آن گرفتار بودهاند. ﴿أَلَآ إِنَّ ثَمُودَاْ کَفَرُواْ رَبَّهُمۡ﴾آری، قوم ثمود بعد از اینکه نشانه و معجزهای پیش آنها آمد که راه را برایشان روشن کرد پروردگارشان را و به او کفر ورزیدند. ﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّثَمُودَ﴾هان! نفرین بر ثمود باد. چقدر بدبخت و ذلیل شدند! از عذاب دنیا و رسواییشان به خدا پناه میبریم.
آیهی ۷۱-۶۹:
﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞۖ فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِیذٖ٦٩﴾[هود: ۶۹]. «و همانا فرستادگان ما همواره با مژدگانی پیش ابراهیم آمدند. سلام گفتند، ابراهیم جواب سلامشان را داد، آنگاه طولی نکشید که گوسالهای بریان آورد».
﴿فَلَمَّا رَءَآ أَیۡدِیَهُمۡ لَا تَصِلُ إِلَیۡهِ نَکِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِیفَةٗۚ قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ٧٠﴾[هود: ۷۰]. «هنگامی که دید دستشان بهسوی آن دراز نمیشود این کار را از آنان ناپسند (و ناشناخته) دانست (و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار میرود دانست) و در دل خود (نسبت به آنان) ترسی یافت، گفتند: مترس، ما بهسوی قوم لوط فرستاده شدهایم».
﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ فَضَحِکَتۡ فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ٧١﴾[هود: ۷۱]. «و همسرش ایستاده بود و خندید، آنگاه او را مژده اسحاق و به دنبال وی یعقوب دادیم».
﴿وَلَقَدۡ جَآءَتۡ رُسُلُنَآ إِبۡرَٰهِیمَ بِٱلۡبُشۡرَىٰ﴾و فرستادگان و فرشتگان ما با مژدگانی نزد ابراهیم خلیل آمدند و او را به تولد فرزندی مژده دادند. هنگامی که خداوند آنها را بر هلاک ساختن قوم لوط فرستاد دستور داد تا از کنار ابراهیم بگذرند و او را به تولد اسحاق مژده بدهند. فرشتگان هنگامی که بر ابراهیم وارد شدند ﴿قَالُواْ سَلَٰمٗاۖ قَالَ سَلَٰمٞ﴾آنها ابراهیم را سلام کردند و او ÷جواب سلامشان را داد.
این دلیلی بر مشروعیت سلام است، و اینکه سلام کردن همواره از آیین ابراهیم ÷بوده است. و اشاره به این مطلب است که قبل از سخن گفتن باید سلام کرد و مناسب است که پاسخ سلام بهتر و رساتر از سلام گفته شود. زیرا سلام کردن آنها در قالب جملۀ فعلیه است که بر تجدد دلالت مینماید، و پاسخ ان با جملۀ اسمیه آمده است که بر ثبوت و استمرار دلالت میکند، و این دو، فرق بزرگی دارند، همانطور که در علم بلاغت معروف است. ﴿فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجۡلٍ حَنِیذٖ﴾وقتی آنها بر ابراهیم وارد شدند شتابان بهسوی خانهاش رفت و برای مهمانانش گوسالهای چاق و بریان شده روی سنگ تفتیده حاضر کرد، و پیش آنها گذاشت، و گفت: چرا نمیخورید؟ ﴿فَلَمَّا رَءَآ أَیۡدِیَهُمۡ لَا تَصِلُ﴾و هنگامیکه دید دستشان بهسوی آن ضیافت دراز نمیشود ﴿نَکِرَهُمۡ وَأَوۡجَسَ مِنۡهُمۡ خِیفَةٗ﴾این کار را از آنان ناپسند و ناشناخته دانست و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار میرود دانست، و در دل خود نسبت به آنان ترسی یافت و احساس کرد که آنان شری برای او آوردهاند. و این قبل از آن بود که جیان کار آنها را بداند، ﴿قَالُواْ لَا تَخَفۡ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمِ لُوطٖ﴾گفتند: مترس اما فرستادگان خدا هستیم و خداوند ما را برای هلاک ساختن قوم لوط فرستاده است. ﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ قَآئِمَةٞ﴾و همسر ابراهیم ایستاده بود و از مهمانش پذیرایی میکرد، ﴿فَضَحِکَتۡ﴾و هنگامی که از حال آنها و هدفی که برای انجام آن فرستاده شده بودند با خبر شد با تعجب خندید. ﴿فَبَشَّرۡنَٰهَا بِإِسۡحَٰقَ وَمِن وَرَآءِ إِسۡحَٰقَ یَعۡقُوبَ﴾آنگاه او را به (تولد) اسحاق و به دنبال وی به (تولد) یعقوب مژده دادیم.
آیهی ۷۶-۷۲:
﴿قَالَتۡ یَٰوَیۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِی شَیۡخًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عَجِیبٞ٧٢﴾[هود: ۷۲]. «گفت: وای بر من! آیا من که پیرزنم و این (هم) شوهرم است و پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ این چیزی شگفت آور است».
﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِینَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۖ رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ٧٣﴾[هود: ۷۳]. «گفتند: آیا از کار خود به شگفت میآیی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شماست از اهل بیت (نبوت و رسالت)، بیگمان او ستوده و بزرگوار است».
﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ یُجَٰدِلُنَا فِی قَوۡمِ لُوطٍ٧٤﴾[هود: ۷۴]. «پس هنگامی که ترس از ابراهیم دور شد و مژده بدو رسید، دربارۀ قوم لوط با فرستادگان ما به مجادله پرداخت».
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّٰهٞ مُّنِیبٞ٧٥﴾[هود: ۷۵]. «همانا ابراهیم بسی بردبار، آه کشنده و توبه کار بود».
﴿یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِیهِمۡ عَذَابٌ غَیۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦﴾[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این (مجادله) دست بکش چرا که عذاب پروردگارت در رسیده است و به راستی برایشان عذابی بیبازگشت خواهد آمد».
پس او با تعجب گفت: ﴿یَٰوَیۡلَتَىٰٓ ءَأَلِدُ وَأَنَا۠ عَجُوزٞ وَهَٰذَا بَعۡلِی شَیۡخًا﴾وای بر من! آیا در حالی که من پیرزنم و شوهرم نیز پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ چرا که پیری مانع باردار شدن است. ﴿إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عَجِیبٞ﴾همانا این چیزی شگفت آور است!. ﴿قَالُوٓاْ أَتَعۡجَبِینَ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾گفتند: آیا از کار خدا به شگفت میآیی؟ کار خداوند جای تعجب ندارد، زیرا مشیت او در هر چیزی نافذ است. پس هیچ چیزی از قدرت او بعید نیست، به ویژه آنچه که برای اهل این خانهی مبارک تدبیر نماید.
﴿رَحۡمَتُ ٱللَّهِ وَبَرَکَٰتُهُۥ﴾همواره رحمت خدا و برکاتش که خیر و احسان فراوان است، ﴿عَلَیۡکُمۡ أَهۡلَ ٱلۡبَیۡتِۚ إِنَّهُۥ حَمِیدٞ مَّجِیدٞ﴾برشماست ای اهل خانه! بیگمان او هم در صفات و هم در افعال ستوده است، چون صفتهای او صفات کمالاند و کارهایش جملگی احسان و بخشایش و نیکی و حکمت و دادو انصاف است، (مَّجِیدٌ) دارای بزرگواری است، و ﴿مَّجِیدٞ﴾یعنی عظمت صفات و گستردگی آن، پس او دارای صفتهای کمال است و هر صفتی را در کاملترین و بالاترین حد دارا میباشد.
﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلرَّوۡعُ﴾و هنگامیکه ترس از ابراهیم دور شد، ترسی که از ناحیهی مهمانانش به او وارد شده بود، ﴿وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ﴾و مژده تولد فرزند به او رسید، در این هنگام دربارۀ هلاک شدن قوم لوط با فرستادگان به مجادله پرداخت به آنها گفت: ﴿قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطٗاۚ قَالُواْ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَن فِیهَاۖ لَنُنَجِّیَنَّهُۥ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ﴾[العنکبوت: ۳۲]. «به درستی که لوط در آن جا است، گفتند: ما بهتر میدانیم که آنجا کی هست. ما او و خانوادهاش جز همسرش را نجات خواهیم داد». ﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ لَحَلِیمٌ﴾همانا ابراهیم دارای اخلاق نیک و تحمل و سعۀ صدر است، و هنگامی نادانی نادانان خشم نمیگیرد ﴿أَوَّٰهٞ﴾و درهمۀ اوقات به درگاه خداوند زاری و تضرع میکند. ﴿مُّنِیبٞ﴾و توبه کار و بسیار رجوع کننده و بازگردنده بهسوی خداست، چون خدا را میشناسد و او را دوست دارد، و به او روی میآورد و از غیر خدا روی میگرداند. بنابر این در مورد کسانی که خداوند به هلاکت قطعی آنها حجکم کرده بود مجادله میکرد.
پس به او گفته شد. ﴿یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِیهِمۡ عَذَابٌ غَیۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦﴾ای ابراهیم! از این مجادله دست بکش چرا که فرمان پروردگارت مبنی بر هلاک شدن آنان در رسیده است، و به راستی برایشان عذابی بیبازگشت خواهد آمد. پس جر و بحث و مجادلۀ تو فایدهای ندارد.
آیهی ۷۸-۷۷:
﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا یَوۡمٌ عَصِیبٞ٧٧﴾[هود: ۷۷]. «و هنگامی که فرستادگان ما پیش لوط آمدند از آنان اندوهگین شد و از اینکه قدرت دفاع از ایشان را نداشت سخت دلتنگ شد و گفت: امروز روز بسیار سختی است».
﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ یُهۡرَعُونَ إِلَیۡهِ وَمِن قَبۡلُ کَانُواْیَعۡمَلُونَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطۡهَرُ لَکُمۡۖ فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِی ضَیۡفِیٓۖ أَلَیۡسَ مِنکُمۡ رَجُلٞ رَّشِیدٞ٧٨﴾[هود: ۷۸]. «و قومش شتابان بهسوی او آمدند، و پیش از آن کارهای زشت انجام میدادند، گفت: ای قوم من! آنها دختران من هستند، و برای شما پاکیزهترند، پس از خداوند بترسید و دربارۀ مهمانانم مرا رسوا نکنید. آیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمیشود؟».
﴿وَلَمَّا جَآءَتۡ رُسُلُنَا لُوطٗا سِیٓءَ بِهِمۡ﴾و هنگامی که فرستادگان ما، یعنی فرشتگانی که پیش ابراهیم آمدند به نزد لوط رسیدند، آمدنشان بر لوط دشوار آمد، ﴿وَضَاقَ بِهِمۡ ذَرۡعٗا وَقَالَ هَٰذَا یَوۡمٌ عَصِیبٞ﴾و چون قدرت دفاع از ایشان را نداشت سخت دلتنگ گشت، و گفت: امروز روزی سخت و مشکل است. چون او میدانست که قومش آنان را رها نخواهند کرد، زیرا فرشتگان به صورت جوانهای تازه به دوران رسیده که در نهایت زیبایی و کمال بودند به نزد لوط آمدند بنابر این آنچه لوط تصور میکرد پیش میآمد.
﴿وَجَآءَهُۥ قَوۡمُهُۥ یُهۡرَعُونَ إِلَیۡهِ﴾و قومش شتابان بهسوی او آمدند و خواستند با مهمانهای او عمل زشت را انجام دهند، به دلیل اینکه خداوند میفرماید: ﴿وَمِن قَبۡلُ کَانُواْیَعۡمَلُونَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾و پیش از آن کارهای زشتی انجام میدادند که قبل از آنان هیچ کس انجام نداده بود. ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطۡهَرُ لَکُمۡ﴾لوط گفت: ای قوم من! اینها دختران من هستند و برای شما از مهمانان من پاکیزهترند. همانطور که سلیمان ÷به آن دو زن پیشنهاد کرد فرزندی را که هر یک ادعا میکرد مال اوست دو نیم کنند، و هدفش این بود تا حق روشن شود. و لوط میدانست که دسترسی آنها به دخترانش غیر ممکن است و هیچ حقی در آنها ندارند و هدفش دفع این کار زشت و بزرگ بود. ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ فِی ضَیۡفِیٓ﴾یعنی یا تقوای خدا را رعایت کنید و یا رعایت حال مهمانانم را بکنید و مرا به نزد آنان رسوا ننماید. ﴿أَلَیۡسَ مِنکُمۡ رَجُلٞ رَّشِیدٞ﴾آیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمیشود که شما را باز دارد؟ و این دلیلی بر بیبندو باری آنها و دور بودنشان از خیر و جوانمردی بود.
آیهی ۸۱-۷۹:
﴿قَالُواْ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّکَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِیدُ٧٩﴾[هود: ۷۹]. «گفتند: تو که میدانی ما به دخترانت نیازی نداریم، و میدانی که چه چیزی میخواهیم».
﴿قَالَ لَوۡ أَنَّ لِی بِکُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِیٓ إِلَىٰ رُکۡنٖ شَدِیدٖ٨٠﴾[هود: ۸۰]. «گفت: ای کاش بر شما توانایی داشتم! یا اینکه پناهگاه محکمی داشتم و به آن پناه میبردم».
﴿قَالُواْ یَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَن یَصِلُوٓاْ إِلَیۡکَۖ فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٌ إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَۖ إِنَّهُۥ مُصِیبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡۚ إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُۚ أَلَیۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِیبٖ٨١﴾[هود: ۸۱]. «گفتند: ای نوح! ما فرستادگان پروردگارت هستیم، آنان به تو نخواهند رسید، خانوادهات را در پاسی از شب ببر و نباید کسی از شما به پشت سر خود بنگرد، مگر همسرت که هر آنچه به آنان برسد به او (هم) خواهد رسید، همانا موعد ایشان صبح است، آیا صبح نزدیک نیست».
﴿قَالُواْ﴾آنها به لوط گفتند: ﴿لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا لَنَا فِی بَنَاتِکَ مِنۡ حَقّٖ وَإِنَّکَ لَتَعۡلَمُ مَا نُرِیدُ﴾تو که میدنی ما دربارۀ دخترانت خواستهای نداریم، و میدانی که چه چیزی میخواهیم. ما جز شهوت رانی با مردان چیزی را نمیخواهیم و علاقهای به زنان نداریم. بنابر این اضطراب و پریشانی لوط بیشتر و سختتر شد و گفت: ﴿لَوۡ أَنَّ لِی بِکُمۡ قُوَّةً أَوۡ ءَاوِیٓ إِلَىٰ رُکۡنٖ شَدِیدٖ﴾کاش بر شما توانایی داشتم مانندقبیلهای که مرا پناه میداد و شما را از این کار باز میداشتم.
مراد از این سخن داشتن پایگاه و تکیه گاه محسوس و مادی است، و گرنه او به نیرومندترین پناهگاه که خداوند است و هیچکس توان مقابله با قدرت او را ندارد پناه میبرد. بنابر این وقتی که کار به آخرین حد رسید و شدیداً اندوهگین شد، ﴿قَالُواْ﴾به او گفتند: ﴿یَٰلُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ﴾ای لوط! ما فرستادگان پروردگارت هستیم. او را از حالت خودبا خبر کردند تا دلش آرام گیرد، ﴿لَن یَصِلُوٓاْ إِلَیۡکَ﴾آنان هرگزبه تو گزندی نخواهند رسید.
سپس جبرئیل بالهایش را گستراند و چشمهایشان کور گشت و آنها رفتند و لوط را تهدید کردندکه فردا صبح بر خواهند گشت. فرشتگان به لوط دستور دادند تا خانوادهاش را شب هنگام ببرد، ﴿بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ﴾در پاسی از شب و خیلی قبل از فجر، تا بتوانند از آبادی خود دور شوند، ﴿وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٌ﴾و به سرعت بیرون روید، و فقط به نجات خویش بیاندیشید و به پشت سر خود ننگرید. ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَکَۖ إِنَّهُۥ مُصِیبُهَا مَآ أَصَابَهُمۡ﴾مگر همسرت که هر آنچه از عذاب به آنان برسد به او هم خواهد رسید، چون با قومش در گناه شریک بود و هرگاه برای لوط مهمانهایی میآمد آنها را خبر میکرد. ﴿إِنَّ مَوۡعِدَهُمُ ٱلصُّبۡحُ﴾بدون شک موعد ایشان صبح است. گویا لوط عجله داشت، بنابر این به او گفته شد: ﴿أَلَیۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِیبٖ﴾آیا صبح نزدیک نیست؟.
آیهی ۸۳-۸۲:
﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ مَّنضُودٖ٨٢﴾[هود: ۸۲]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید آن را زیرورو نمودیم و آنجا را با سنگ گل و (به طور) پیاپی سنگباران کردیم».
﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَۖ وَمَا هِیَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٖ٨٣﴾[هود: ۸۳]. «سنگهایی که از سوی پروردگارت نشاندار بودند و این چنین سنگهایی از ستمکاران دور نیست».
﴿فَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾و هنگامی که فرمان ما مبنی بر فرود آمدن عذاب و واقع شدنش بر آنها در رسید، ﴿جَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا﴾سرزمین آنها را زیرو رو نمودیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهَا حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٖ﴾و آنجا را با سنگ گل سنگباران نمودیم. ﴿مَّنضُودٖ﴾به طور پیاپی، و هر کسی که میخواست از روستا فرار کند وی را اصابت میکرد. ﴿مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّکَ﴾سنگهایی که نزد پروردگارت با علامت عذاب و خشم نشان دار شده بودند، ﴿وَمَا هِیَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ بِبَعِیدٖ﴾این چنین سنگهایی از ستمکاران که عمل قوم لوط را انجام دهند دور نیست، پس بندگان باید بپرهیزند از اینکه کار آنها راانجام دهند، مبادا عذابی که به آنان رسیده است به ایشان هم برسد.
آیهی ۸۶-۸۴:
﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥۖ وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَۖ إِنِّیٓ أَرَىٰکُم بِخَیۡرٖ وَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ مُّحِیطٖ٨٤﴾[هود: ۸۴]. «و بهسوی قوم مدین برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما جز او معبود (راستینی) ندارید، و از پیمانه و ترازو مکاهید، من شما را خوب و در آسایش میبینم، و من بر شما از عذاب روز فراگیر میترسم».
﴿وَیَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِۖ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ٨٥﴾[هود: ۸۵]. «و ای قوم من! پیمانه و ترازو را دادگرانه و به تمام و کمال دهید و از چیزهای مردم نکاهید، و در زمین فساد و تباهی نکنید».
﴿بَقِیَّتُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَۚ وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ٨٦﴾[هود: ۸۶]. «(ای قوم من!) چیزی را که خداوند (ازمال حلال برایتان) باقی میگذارد. برایتان بهتر است، اگر مؤمن هستید، و من بر شما نگاهبان نیستم».
﴿وَإِلَىٰ مَدۡیَنَ﴾و بهسوی قبیلۀ معروف «مدین» که در جنوب فلسطین زندگی میکردند، ﴿أَخَاهُمۡ شُعَیۡبٗا﴾برادر نسبیشان شعیب را فرستادیم، چون آنها او را میشناختند و میتوانستند از او یاد بگیرند. ﴿قَالَ﴾شعیب به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُ﴾ای قوم من! خدا را بپرستید که معبود راستنی جز او ندارید. و عبادت را خالصانه برای او انجام دهید. آنها شرک میورزیدند و پیمانه و ترازو را کم میدادند. بنابر این آنانرا از اینکار نهی کرد و گفت: ﴿وَلَا تَنقُصُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَ﴾و از پیمانه و ترازو مکاهید، بلکه دادگرانه پیمانه و ترازو را به کمال و تمام بدهید. ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰکُم بِخَیۡرٖ﴾من شما را خوب و در آسایش میبینم. یعنی شما از نعمتهای زیاد و سلامتی فراوان و اموال و فرزندان بسیاری برخوردار هستید، پس خداوند را به خاطر آنچه که به شما دادهاست سپاسگزار باشید و کفران نعمت نکنید که آن را از شما خواهد گرفت. ﴿وَإِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٖ مُّحِیطٖ﴾و من بر شما از عذاب روزی فراگیر میترسم، عذابی که همۀ شما را فرا بگیرد، و هیچ اثری از شما باقی نگذارد.
﴿وَیَٰقَوۡمِ أَوۡفُواْ ٱلۡمِکۡیَالَ وَٱلۡمِیزَانَ بِٱلۡقِسۡطِ﴾و ای قوم من! پیمانه و ترازو را به دادگری و انصاف بدهید همانگونه که دوست دارید، به شما داده شود. ﴿وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡیَآءَهُمۡ﴾و از چیزهای مردم نکاهید و با کم کردن پیمانه و ترازو آن را ندزدید. ﴿وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِینَ﴾و در زمین فساد وتباهی نکنید. زیرا استمرار و گناه دین و دنیا را فاسد و تباه مینماید، و کشتزارو نسل او نابود میکند.
﴿بَقِیَّتُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾مال حلالی که از آن شماست و خداوند آنرا باریتان باقی میگذارد بهتر است، پس چشم طمع به چیزی ندوزید که به آن نیاز ندارید و بسیار برایتان مضر است. ﴿إِن کُنتُم مُّؤۡمِنِینَ﴾اگر شما مومن هستید، پس به مقتضای ایمان عمل کنید. ﴿وَمَآ أَنَا۠ عَلَیۡکُم بِحَفِیظٖ﴾و من مراقب و نگاهبان اعمالتان نیستم، بلکه اعمالتان را خداوند ثبت و ضبط مینماید، و من فقط پیامی را که با آن مبعوث شدهام به شما میرسانم.
آیهی ۸۸-۸۷:
﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ أَصَلَوٰتُکَ تَأۡمُرُکَ أَن نَّتۡرُکَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ أَوۡ أَن نَّفۡعَلَ فِیٓ أَمۡوَٰلِنَا مَا نَشَٰٓؤُاْۖ إِنَّکَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِیمُ ٱلرَّشِیدُ٨٧﴾[هود: ۸۷]. «گفتند: ای شعیب! آیا نمازت به تو فرمان میدهد که آنچه را پدرانمان میپرستیدند رها سازیم یا نتوانیم در اموال خود آنگونه که میخواهیم تصرف کنیم؟ بیگمان تو بردبار و خردمند هستی».
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی وَرَزَقَنِی مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أُخَالِفَکُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰکُمۡ عَنۡهُۚ إِنۡ أُرِیدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُۚ وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ٨٨﴾[هود: ۸۸]. «گفت: ای قوم من! به من بگویید اگر دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از سوی خود رزق و روزی خوبی به من داده باشد (آیا میتوانم به خلاف دستورات او عمل کنم؟)، و نمیخواهم شما را از چیزی نهی کنم و خودم مرتکب آن شوم. من تا آنجا که میتوانم جز اصلاح چیزی را نمیخواهم، و توفیق من هم جز با خدا نیست، و بر او توکل نمودهام و بهسوی او باز میگردم».
﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ أَصَلَوٰتُکَ تَأۡمُرُکَ أَن نَّتۡرُکَ مَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَآ﴾گفتند: «ای شعیب! آیا نمازت ترا فرمان میدهد که آنچه را پدرانمان میپرستیدند رها سازیم؟ این سخن را در قالب مسخره ود ر قالب اینکه هرگز سخن او را نخواهند پذیرفت به پیامبرشان گفتند. ومعنی سخنشان این است که نماز خواندنت سبب شده است ما را از عبادت آنچه نیاکان ما میپرستیدند باز داری. پس پرستش خدا از سوی شما مو. جب آن میگردد که ما آنچه را نیاکانمان میپرستیدند بدون دلیل و فقط به خاطر میل و خواهش تو رها کنیم؟ پس چگونه از تو پیروی کنیم و پدران ونیماکانمان راکهدارای عقل و خرد بودند رها سازیم؟.
و همچنین سخن تو بر ما لازم نمیگرداند، ﴿أَن نَّفۡعَلَ فِیٓ أَمۡوَٰلِنَا﴾که نتوانیم در اموال خود آنگونه که میخواهیم تصرف کنیم. یعنی تو که به ما میگویی پیمانه و ترازو را کامل بدهیم و حقِ آن را بپردازیم ما را از اینکه به دلخواه خود در اموالمان تصرف کنیم باز نمیدارد، بلکه ما هرچه بخواهیم میکنیم چون اموالمان متعلق به خود ماست و تو در آن حقی نداری.
بنابراین با مسخره به و گفتند: ﴿إِنَّکَ لَأَنتَ ٱلۡحَلِیمُ ٱلرَّشِیدُ﴾بیگمان بردباری و متانت و اخلاق نیک و راهیابی صفت توست، پس چیزی جز راهنمایی از تو سر نمیزند، و جز به خوبی فرمان نمیدهی، و جز از گمراهی و زشتی باز نمیداری. منظورشان این بود که شعیب به ضد این دو صفنت متصف، یعنی به بیخردی و گمراهی، یعنی چگونه تو بردبار و راه یافته هستی و پدران ما بیخرد و گمراه؟!.
آنها از روی تمسخر این سخنان را بر زبان آورده و عکس آن را گمان میبردند. اما حقیقت مساله آنگونه نبود که آنها گمان میبردند. ، بلکه حقیقت همانطور بود که میگفتند. نماز شعیب به او فرمان میداد تا آنها را از آنچه نیاکان گمراهشان میپرستیدند، و از اینکه هر طور بخواهند در اموال خود تصرف نمایند باز دارد، زیرا نماز از کارهای زشت و منکر باز میدارد، و چه منکری بزرگتر از پرستش غیر خداوند است؟ و چه منکر و کار زشتی بزرگتر از ندادن حقوق مردم یا دزدیدن آن از طریق کم کردن پیمانه و ترازو است؟ و در حقیقت شعیب ÷راهیاب و خردمند بود.
﴿قَالَ﴾شعیب به آنها گفت: ﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَءَیۡتُمۡ إِن کُنتُ عَلَىٰ بَیِّنَةٖ مِّن رَّبِّی﴾ای قوم من! چه میاندیشید اگر من در صحت و درستی آنچه آوردهام یقین و اطمینان داشته باشم، ﴿وَرَزَقَنِی مِنۡهُ رِزۡقًا حَسَنٗا﴾و خداوند انواع مالها را به من بخشیده باشد.
﴿وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أُخَالِفَکُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰکُمۡ عَنۡهُ﴾و من نمیخواهم در آنچه شما را از آن نهی میکنم با شما مخالفت ورزم، و نمیخواهم شما را از کم کردن پیمانه و ترازو نهی کنم و خودم آن را انجام دهم تا درا ین مورد متهم شوم. بلکه شما را از هیچ کاری باز نمیدارم مگر اینکه پیش از همه به ترک آن مبادرت میورزم.
﴿إِنۡ أُرِیدُ إِلَّا ٱلۡإِصۡلَٰحَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُ﴾من هدفی جز این که حالات شما اصلاح شود و منافعتان تامین گردد، ندارم. هدف شخصی ندارم و تا آنجا که میتوانم برای اصلاح شما میکوشم.
و از آنجا که این سخن به نوعی تعریف و تمجید از مقام خودش بود، سوء تفاهم را برطرف کرد و گفت: ﴿وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾و من برای انجام کار خوب و دوری از کار بد، هنری از خود ندارم مگر اینکه خداوند مرا توفیق دهد، و من با قدرت و حرکت خود نمیتوانم کاری بکنم. ﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ﴾در کارهایم به او تکیه کرده و به او اعتماد کافی دارم. ﴿وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ﴾و بهسوی او باز میگردم و عبادتهایی را انجام میدهم که مرا به انجام آن فرمان داده است و بااین دو کار، یعنی کمک خواستن از پروردگارم و بازگشت بهسوی او حالات بندگان درست میشود، همانطور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ عَلَیۡهِ﴾[هود: ۱۲۳]. «او را پرستش کنم و بر او توکل نما». و فرموده است: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥﴾[الفاتحة: ۵]. «تنها ترا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم».
آیهی ۹۰-۸۹:
﴿وَیَٰقَوۡمِ لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شِقَاقِیٓ أَن یُصِیبَکُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنکُم بِبَعِیدٖ٨٩﴾[هود: ۸۹]. «و ای قوم من ! مخالف با من، شما را بر آن ندارد که همان بلائی به شما برسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما دور نیستند».
﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٞ وَدُودٞ٩٠﴾[هود: ۹۰]. «و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس بهسوی او برگردید، بیگمان پروردگارم مهربان (و) دوستدار است».
﴿وَیَٰقَوۡمِ لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شِقَاقِیٓ﴾و ای قوم من! دشمنی و مخالفت با من شما را بر آن ندارد، که، ﴿أَن یُصِیبَکُم مِّثۡلُ مَآ أَصَابَ قَوۡمَ نُوحٍ أَوۡ قَوۡمَ هُودٍ أَوۡ قَوۡمَ صَٰلِحٖۚ وَمَا قَوۡمُ لُوطٖ مِّنکُم بِبَعِیدٖ﴾به شما بلا و عذابی برسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید، و قوم لوط از شما دور نیستند، چرا که هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی به شما نزدیکند. ﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ﴾و به خاطر گناهانی که مرتکب شدهاید از پروردگارتان آمرزش بخواهید، ﴿ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ﴾سپس در زندگی آیندهتان با توسل به انجام طاعت او و ترک مخالفتش به سویش باز گردید.
﴿إِنَّ رَبِّی رَحِیمٞ وَدُودٞ﴾بیگمان پروردگارم نسبت به کسی که توبه کند و بهسوی او بازگردد مهربان است، به او رحم میکند و او را میآمرزد و توبهاش را میپذیرد و اورا دوست میدارد. ﴿وَدُودٞ﴾از نامهای خدا میباشد و بدین معنی است که او بندگان مؤمن خود را دوست دارد، و آنها هم او را دوست میدارند. پس کلمۀ ﴿وَدُودٞ﴾«فعول» به معنی «فاعل» و نیز معنی «مفعول» است.
آیهی ۹۱:
﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ مَا نَفۡقَهُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَىٰکَ فِینَا ضَعِیفٗاۖ وَلَوۡلَا رَهۡطُکَ لَرَجَمۡنَٰکَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡنَا بِعَزِیزٖ٩١﴾[هود: ۹۱]. «گفتند: ای شعیب! بسیاری از آنچه را که میگویی نمیفهمیم و ما تو را در میان خود ناتوان میبینیم، و اگر قبیلهات نبود تو را سنگسار میکردیم، و تو پیش ما گرانقدر نیستی».
﴿قَالُواْ یَٰشُعَیۡبُ مَا نَفۡقَهُ کَثِیرٗا مِّمَّا تَقُولُ﴾آنان از موعظه و اندرزهای شعیب به ستوه آمده و گفتند: بسیاری از آنچه را که میگویی نمیفهمیم، و این به خاطر نفرت آنها از شعیب و گفتههایش بود.
﴿وَإِنَّا لَنَرَىٰکَ فِینَا ضَعِیفٗا﴾و ما تو را در میان خود ناتوان میبینیم. یعنی تو از بزرگان و سران نیستی، بلکه از مستضعفان و ناتوانان میباشی. ﴿وَلَوۡلَا رَهۡطُکَ﴾و اگر قبیلهات نبود، ﴿لَرَجَمۡنَٰکَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَیۡنَا بِعَزِیزٖ﴾حتماً تو را سنگسار میکردیم. تو نزد ما ارزش واحترامی نداری و اگر ما با تو کاری نداریم به خاطر احترام قبیلهات است.
آیهی ۹۳-۹۲:
﴿قَالَ یَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِیٓ أَعَزُّ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَکُمۡ ظِهۡرِیًّاۖ إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ٩٢﴾[هود: ۹۲]. «گفت: ای قوم من! آیا قبیلهام در نزد شما از خداوند گرامیتر است؟ و خدا را پشت سر خویش انداخته و فراموش کردهاید، بیگمان پروردگارم به آنچه میکنید احاطه دارد».
﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنِّی عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَمَنۡ هُوَ کَٰذِبٞۖ وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّی مَعَکُمۡ رَقِیبٞ٩٣﴾[هود: ۹۳]. «و ای قوم من بر روش و شیوۀ خودتان عمل کنید، من نیز (به شیوۀ خود) عمل میکنم، به زودی خواهید دانست که عذاب رسوا کننده به چه کسی میرسد، (و خواهید دانست) چه کسی دروغگو است، چشم براه باشید من هم چشم براهم».
﴿قَالَ﴾شعیب با دلسوزی به آنها گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ أَرَهۡطِیٓ أَعَزُّ عَلَیۡکُم مِّنَ ٱللَّهِ﴾ای قوم من! آیا قبیلهام در نزد شما از خداوند گرامیتر است؟ چگونه به خاطر قبیلهام رعایت مرا میکنید و به خاطر خدا رعایت مرا نمیکنید؟ پس قبیلهام برای شما از خداوند مهمتر و گرامیتر است. ﴿وَٱتَّخَذۡتُمُوهُ وَرَآءَکُمۡ ظِهۡرِیًّا﴾و خدا را پشت سر انداخته و به آن توجه نکرده و از او نمیهراسید ﴿إِنَّ رَبِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ﴾همانا پروردگارم به آنچه میکنید احاطه دارد و به اندازۀ ذرهای از کارهای شما در زمین و آسمان بر او پوشیده نمیماند، و به زودی به کیفر کارهایی که میکنید سختترین سزا را به شما خواهد داد. و هنگامی که شعیب از آنها خسته شد، گفت: ﴿یَٰقَوۡمِ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ﴾ای قوم من! به روش و دینتان عمل کنید. ﴿إِنِّی عَٰمِلٞۖ سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ﴾من نیز به شیوۀ خود عمل میکنم به زودی خواهید دانست که عذاب رسوا کننده به چه کسی میرسد روایش میکند، و عذاب همیشگی بر چه کسی فرود میآید؟ ﴿وَمَنۡ هُوَ کَٰذِبٞ﴾و به زودی خواهید دانست که چه کسی دروغگو است، من یا شما؟ و وقتی عذاب بر آنان وارد شد این حقیقت را دانستند. ﴿وَٱرۡتَقِبُوٓاْ إِنِّی مَعَکُمۡ رَقِیبٞ﴾و چشم به راه و منتظر باشید که چه بلایی به من میرسد، و من هم چشم به راه عذابی هستم که به آن گرفتار خواهید شد.
آیهی ۹۵-۹۴:
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّیۡنَا شُعَیۡبٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ٩٤﴾[هود: ۹۴]. «و هنگامی که فرمان ما در رسید شعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به رحمتی از سوی خود نجات دادیم، و صدایی مرگبار ستمکاران را در گرفت، پس در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و از پای درآمدند».
﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآۗ أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡیَنَ کَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ٩٥﴾[هود: ۹۵]. «(چنان که) گویی هرگز در آنجا نبودند، هان! نفرین و لعنت بر قوم مدین باد همانطور که قوم ثمود نفرین شدند».
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا﴾و هنگامی که فرمان ما مبنی بر هلاک کردن قوم شعیب در رسید، ﴿نَجَّیۡنَا شُعَیۡبٗا وَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَأَخَذَتِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلصَّیۡحَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِی دِیَٰرِهِمۡ جَٰثِمِینَ﴾شعیب و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به رحمتی از سوی خود نجات دادیم و صدایی مرگبار ستمکاران را در گرفت، پس در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و از پای درآمدند و صدایی از آنان به گوش نرسید و حرکتی از آنان به چشم نخورد. ﴿کَأَن لَّمۡ یَغۡنَوۡاْ فِیهَآ﴾چنان که گویی اصلاًٌ در خانههایشان سکونت نداشته و از ناز و نعمت بهرهمند نبودهاند.
﴿أَلَا بُعۡدٗا لِّمَدۡیَنَ﴾هان! نفرین بر قوم مدین باد که خداوند آن را هلاک ساخت و رسوا کرد، ﴿کَمَا بَعِدَتۡ ثَمُودُ﴾همانطور که قوم ثمود نفرین شدند، یعنی این دو قبیله در نابودی و دوری از رحمت خدا و هلاکت مشترک بودند.
شعیب ÷خطیب و سخنران پیامبران نامیده میشود، چون او خیی زیبا با قومش گفتگو میکرد. داستان او فواید و درسهای عبرت آموز زیادی دارد، که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- همانطور که کافران به پذیرش اصل اسلام دعوت میشوند و به خاطر نپذیرفتن ان مجازات میگردند همچنین به پذیرش قوانین و فروع اسلام نیز فراخوانده میشوند و به خاطر نپذیرفتن ان مجازات میگردند. زیرا شعیب قومش را به توحیدو کامل دادن پیمانه و ترازو فراخواند و به دنبال آن تهدید کرد که چنانچه سرپیچی کنند دچار عذاب الهی خواهند شد.
۲- کاستن از پیمانه و ترازو از گناهان کبیره است، و هرکس با تقلب و کم کردن از پیمانه و ترازو دادو ستد نماید بیم آن میرود که در دنیا دزدیدن اموال مردم است، و وقتی که دزدیدن اموال مردم با کاستن پیمانه و ترازو سبب عذاب گردد، پس دزدیدن اموال مردم و گرفتن آن با زور به طریق اولی موجب عذاب میباشد.
۳- جز از نوع عمل است، پس هر کس اموال مردم را کم دهد و بخواهد با کاستن از اموال آنها بر مال خودش بیفزاید، به کیفر این کار مال او کم خواهد شد، و این کار باعث از بین رفتن روزی حلال او میگردد، زیرا فرمود: ﴿إِنِّیٓ أَرَىٰکُم بِخَیۡرٖ﴾من شما را به خوبی و آسایش میبینم. یعنی با این کارهایتان سبب از بین رفتن خوبی و آسایش خود نشوید.
۴- بنده باید به آنچه خداوند به او دادهاست قانع شود و به روزی و درآمدهای حرام چشم ندوزد و به شغلهای مشروع و حلال قانع گردد و این برایش بهتر است. ﴿بَقِیَّتُ ٱللَّهِ خَیۡرٞ لَّکُمۡ﴾روزی حلالی که خداوند برایتان باقی میگذارد بهتر است، و روی آوردن به اسباب حرام برای به دست آوردن روزی باعث تلف شدن مال و ثروت میگردد، و این روزی حلال است که دارای خیر و برکت باشد.
۵- قناعت به رزق حلال از ملزومات ایمان و آثار آن میباشد، زیرا بر حسب آیۀ شریفه زمانی آدمی به رزق حلال خدا قناعت میکند که ایمان داشته باشد، و این دلالت مینماید که هر گاه عمل نباشد ایمان ناقص است، یا اصلاً ایمانی در کار نیست.
۶- نماز همواره برپیامبران گذشته واجب بوده است، و نماز از بهترین اعمال است و حتی کافران فضیلت و برتری و مقدم بودن آن را بر سایر اعمال قبول داشتند، نماز از کارهای زشت و منکر باز میدارد. و نماز ترازویی برای سنجش ایمان و آیین قوانین ایمانی است. پس اگر نماز به صورت شایسته بر پا شود. احوال بنده کامل میگردد. و اگر نمای به صورت واقعی بر پا نشود دین آدمی مختل میگردد.
۷- مالی که خداوند به عنوان روزی به انسان میدهد گرچه خداوند آن را به او بخشیده است اما نمیتواند هر طور که دلش بخواهد در ان تصرف کند، زیرا آن مال امانتی است نزد او، و بر اوست که با پرداختن حقوقی که در آن است، و با پرهیز از شغلهایی که خدا و پیامبرش حرام نمودهاند حق خداوند را از آن بپردازد. نه آنگونه که کافران و امثال آنها گمان میبرند مالهایشان از آن خودشان است، و هر طور بخواهند میتوانند در آن تصرف نمایند، خواه با دستور خدا مطابق و موافق، و خواه مخالف باشد.
۸- آنچه که مکمل کار دعوتگر میباشد این است که به انجام دادن چیزی بپردازد که دیگران را به انجام آن دستور میدهد. او باید قبل از همه به انجام این کارها مبادرت ورزد و قبل از همه از آنچه مردم را از آن باز میدارد باز آید. همانطور که شعیب ÷گفت: ﴿وَمَآ أُرِیدُ أَنۡ أُخَالِفَکُمۡ إِلَىٰ مَآ أَنۡهَىٰکُمۡ عَنۡهُ﴾و من نمیخواهم در آنچه شما را از آن نهی میکنم با شما مخالفت ورزم. نیز به دلیل اینکه خداوند فرموده است: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢﴾[الصف: ۲]. «ای مومنان! چرا چیزهایی را میگویید که خود انجام نمیدهید؟».
۹- پیامبران موظفند بر حسب توانایی خویش برای تحصیل منافع و مصالح عمومی جامعۀ اسلامی تلاش نمایند و مفاسد و مضار را دفع نموده و یا آنرا کم کنند، ومصالح عام را بر مصالح خاص مقدم بدارند. تامین مصلحت یعنی این که حالات مختلف بندگان بهبود یابد، و امور دینی و دنیویشان سامان پذیرد.
۱۰- هر کس باید به اندازۀ توان خود برای اصلاح جامعه بپاخیزد اما در مسایلی که قدرت و توانایی اصلاحگری را ندارد مورد نکوهش و مذمت قرار نمیگیرد. پس بنده باید به اندازۀ توان خود به اصلاح خود و دیگران بپردازد.
۱۱- شایسته است بنده حتی به اندازۀ یک چشم به هم زدن به خودش تکیه نکند، بلکه همواره از پروردگارش یاری بجوید، و بر او توکل نماید و از او توفیق مسئلت کند. و هرگاه توفیقی یافت آنرا به توفیق دهنده نسبت دهد و به خود نبالد: ﴿وَمَا تَوۡفِیقِیٓ إِلَّا بِٱللَّهِۚ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ وَإِلَیۡهِ أُنِیبُ﴾توفق من جز با خدا نیست، بر او توکل نمودهام و بهسوی او باز میگردم.
۱۲- باید از آنچه که بر سر امتهای گذشته آمده است برحذر باشیم، و شاسته است داستانهایی که در آن فرود آمدن عذاب بر مجرمان ذکر شده است در قالب وعظ و اندرز یادآوری شود. نیز به منظور تشویق و تحریک مسلمانان نعمتهایی را که خداوند به پرهیزگاران ارزانی داشته است یادآوری شود.
۱۳- خداوند گناه توبه کننده را میآمرزد و از او صرف نظر میکند و او را دوست میدارد اما سخن کسی که میگوید: «توبه کننده هرگاه توبه نماید خداوند او را عفو خواهد کرد، اما او را دوست نخواهد داشت»، اعتباری ندارد زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿وَٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِۚ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٞ وَدُودٞ٩٠﴾و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس بهسوی او برگردید، بیگمان پروردگارم مهربان و دوستدار است.
۱۴- خداوند به طرق زیادی از مومنان دفاع میکند که مردم برخی از این طرق را میدانند و گاهی چیزی را از آن نمیدانند.
و در بخری مواقع خداوند به وسیلۀقبیله یا هموطنانشان کافران را ازآنان دفع مینماید، همانطور که خداوند قبیلۀ شعیب را مانعی جهت سنگسار شدن وی از سوی قومش قرار داد، و ایرادی ندارد برای ایجاد روابطی که منجر به دفاع از اسلام و مسلمانان گردد سعی و تلاش شود، بلکه گاهی اوقات واجب است برای ایجاد چنین روابطی اقدام نمود، چرا که سعی و تلاش در راستای اصلاح و ساماندهی (امور مسلمین) بر حسب توانایی و امکانات امری مطلوب و پسندیده است.
بنابراین اگر مسلمانانی که تحت حکومت کافران هستند دیگران را یاری دادند تا حکومت جمهوری راتشکیل دهند تا افراد و ملتها بتوانند حقوق دینی و دنیوی خود را استیفا کنند، بهتر ازآن است که در برابر دولتی که میخواهد حقوق دینی و دنیوی آنان را زیر پا بگذارد و بر نابود کردن و قرار دادن آنان به عنوان برده و کارگر خودش حریص است، تسلیم شوند.
آری، در حال توانستن واجب است کاری کنند که حکومت از آن مسلمانان و آنان حاکم شوند. اما اگر رسیدن به این مرحله امکان پذیر نبود مرحلهای که محافظت از دین و دنیای مسلمانان درآن است مقدم بر هر چیزی است والله اعلم.
آیهی ۹۷-۹۶:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ٩٦﴾[هود: ۹۶]«و به راستی موسی را همراه با نشانههای خود و دلیل روشن فرستادیم».
﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِیدٖ٩٧﴾[هود: ۹۷]. «به سوی فرعون و اشراف و رؤسایش (فرستادیم) پس آنان از فرمان فرعون پیروی کردند درحالیکه فرمان فرعون راست، و مایۀ هدایت نبود».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَا﴾و به راستی که موسی پسر عمران را همراه با نشانههای خود که به راستی آنچه او آورده بود دلالت مینمود، از قبیل عصا و دست و امثال آن فرستادیم. ﴿وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ﴾و (همراه با) دلیل روشنی که چون خورشید آشکار و روشن بود. ﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِ﴾بهسوی فرعون و اشراف قومش فرستادیم، چون مردم از آنها پیروی میکردند. اما آنها تسلیم معجزاتی نشدند که موسی به آنها نشانه داد. همانطورکه مشروح قصۀ آنان در سوره اعراف گذشت. ﴿فَٱتَّبَعُوٓاْ أَمۡرَ فِرۡعَوۡنَۖ وَمَآ أَمۡرُ فِرۡعَوۡنَ بِرَشِیدٖ﴾ولی آنان از فرمان فرعون پیروی کردند در حالی که فرمان فرعون راست و مایۀ هدایت نبود، بلکه او گمراه و سرکش بود، و جز به آنچه که زیان محض بود دستور نمیداد. و چون قومش از او پیروی کردند آنها را هلاک و نابود ساخت.
آیهی ۹۹-۹۸:
﴿یَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ٩٨﴾[هود: ۹۸]. «فرعون در روز قیامت پیشاپیش قوم خود حرکت کرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جایگاهی است که بدان وارد میشوند!».
﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ٩٩﴾[هود: ۹۹]. «در این دنیا و در روز قیامت نفرین بدرقۀ راه آنان است. چه بد عطائی (به آنان) داده میشود!».
﴿یَقۡدُمُ قَوۡمَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَأَوۡرَدَهُمُ ٱلنَّارَۖ وَبِئۡسَ ٱلۡوِرۡدُ ٱلۡمَوۡرُودُ٩٨﴾فرعون در روز قیامت پیشاپیش قوم خود حرکت کرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جایگاهی است که بدان وارد میشوند! ﴿وَأُتۡبِعُواْ فِی هَٰذِهِۦ لَعۡنَةٗ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ﴾و خدا و فرشتگان و همۀ مردم آنان را در دنیا و آخرت نفرین میکنند. ﴿بِئۡسَ ٱلرِّفۡدُ ٱلۡمَرۡفُودُ﴾چه بد چیزی است عذاب خدا و لعنت دنیا و آخرت که بر آنان قرار میگیرد.
آیهی ۱۰۱-۱۰۰:
﴿ذَٰلِکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَیۡکَۖ مِنۡهَا قَآئِمٞ وَحَصِیدٞ١٠٠﴾[هود: ۱۰۰]. «این از خبرهای شهرهایی است که برای تو بازگو میکنیم، برخی از این شهرها هنوز باقی هستند و برخی از بیخ برکنده شدهاند».
﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡۖ فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِی یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَمَا زَادُوهُمۡ غَیۡرَ تَتۡبِیبٖ١٠١﴾[هود: ۱۰۱]. «و ما بر آنان ستم نکردیم، بلکه خودشان بر خویشتن ستم کردند، و معبودانشان که به غیر از خدا میپرستیدند و به فریاد میخواندند وقتی که فرمان پروردگارت در رسید چیزی را از آنان دفع نکردند، و بر آنان جز نابودی نیافزودند».
وقتی که خداوند داستان این امتها و پیامبرانشان را بیان نمود به پیامبرش فرمود: ﴿ذَٰلِکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡقُرَىٰ نَقُصُّهُۥ عَلَیۡکَ﴾این از خبرهای شهرهاست که برای تو بازگو میکنیم تا با آن مردمان را بیم دهی، و نشانهای برای رسالت تو و موعظه و پندی برای مومنان باشد.
﴿مِنۡهَا قَآئِمٞ﴾برخی از آنها باقی است و از بین نرفته و آثار خانههایشان باقی مانده است. ﴿وَحَصِیدٞ﴾و برخی از آنها از بیخکنده شده است، خانهها و منزلهایشان ویران شده، و هیچ اثری از آن باقی نمانده است.
﴿وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ﴾و ما با گرفتار کردن آنها به انواع عذاب بر آنها ستم نکردیم، ﴿وَلَٰکِن ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ﴾بلکه خودشان با ارتکاب شرک و کفر و مخالفت ورزیدن بر خویشتن ستم کردند.
﴿فَمَآ أَغۡنَتۡ عَنۡهُمۡ ءَالِهَتُهُمُ ٱلَّتِی یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ لَّمَّا جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَ﴾و معبودهایی که به غیر از خدا میپرستیدند و به فریاد میخواندند وقتی که فرمان پروردگار در رسید چیزی را از آنان دفع نکردند. و هر کس که به غیر از خداوند پناه ببرد به هنگام پیش آمدن سختیها به او فایدهای نمیدهد.
﴿وَمَا زَادُوهُمۡ غَیۡرَ تَتۡبِیبٖ﴾و بر عکس آنچه تصور میکردند جز نابودی و زیان و هلاکت بر آنان نیافزودند.
آیهی ۱۰۴-۱۰۲:
﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ١٠٢﴾[هود: ۱۰۲]. «و عذاب پروردگارت چنین است هرگاه شهرهایی را عقاب دهد که مردمانشان ستمگر باشند، به راستی عذاب خدا دردناک و سخت است».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِۚ ذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ وَذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ١٠٣﴾[هود: ۱۰۳]. «به راستی در این برای کسی که از عذاب آخرت بترسد نشانهای است، آن روزی است که مردم در آن گرد آورده میشوند و آن روز روزی است که (اهوال و صحنههای وحشتانگیزش) مشاهده میگردد».
﴿وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ١٠٤﴾[هود: ۱۰۴]. «و آنرا مگر تا مدتی معین به تاخیر نمیاندازیم».
﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ١٠٢﴾و عذاب پروردگارت چنین است هرگاه شهرهایی را عقاب دهد که مردمانشان ستمگر باشند، به راستی عذاب خدا دردناک و سخت است. یعنی آنان را از بین برده و نابود میکند و آنچه را به جای خدا به فریاد میخواندند کوچکترین سودی به آنان نمیرساند.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّمَنۡ خَافَ عَذَابَ ٱلۡأٓخِرَةِ﴾به راستی در این برای کسی که از عذاب آخرت بترسد عبرت و دلیلی است بر اینکه ستمگران و گناهکاران هم در دنیا و هم در آخرت به عذاب گرفتار خواهند شد. سپس به بیان حالت آخرت پرداخت و فرمود: ﴿ذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّجۡمُوعٞ لَّهُ ٱلنَّاسُ﴾آن روزی است که مردم در آن گرد آورده میشوند تا سزا و جزا یابند و تا عظمت خدا و عدالت گستردۀ او برای آنان آشکار شود و او را آنگونه که شایسته است بشناسند. ﴿وَذَٰلِکَ یَوۡمٞ مَّشۡهُودٞ﴾و آن روز روزی است که خدا و فرشتگان و همۀ آفریدگان در آن حاضر میآیند. ﴿وَمَا نُؤَخِّرُهُۥٓ إِلَّا لِأَجَلٖ مَّعۡدُودٖ١٠٤﴾و آمدن روز قیامت را مگر تا مدتی معین به تأخیر نمیاندازیم. پس هرگاه مدت زمان دنیا و عمر مخلوقاتی که خدا در آن خلق نموده است به پایان رسید آنگاه خداوند را به سرای آخرت منتقل مینماید، و احکام جزائیاش را بر آنان اجرا میکند، همانطور که احکام شرعی خود را در دنیا بر آنان اجرا نمود.
آیهی ۱۰۸-۱۰۵:
﴿یَوۡمَ یَأۡتِ لَا تَکَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ فَمِنۡهُمۡ شَقِیّٞ وَسَعِیدٞ١٠٥﴾[هود: ۱۰۵]. «روزی که (قیامت) فرا میرسد هیچکس جز به اذن او سخن نمیگوید، پس دستهای از آنان بدبختند و دستهای از آنان خوشبخت».
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ شَقُواْ فَفِی ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَشَهِیقٌ١٠٦﴾[هود: ۱۰۶]. «اما آنان که بدبختند در آتشاند، آنان در آنجا (در دم و بازدم خود) ناله دارند».
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۚ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ١٠٧﴾[هود: ۱۰۷]. «آنان که در آن جا تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانه میمانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بیگمان پروردگار تو هر کاری را که بخواهد انجام میدهد».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَۖ عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ١٠٨﴾[هود: ۱۰۸]. «و اما کسانی که خوشبختاند در بهشت به سر میبرند و در آنجا تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانهاند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بخشش بزرگی میدهد که گسستنی نیست».
﴿یَوۡمَ یَأۡتِ﴾آن روزی که (قیامت) فرا میرسد و خلق گرد میآیند، ﴿لَا تَکَلَّمُ نَفۡسٌ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾هیچکس جز به اجازۀ خدا سخن نمیگوید، حتی پیامبران و فرشتگان بزرگوار جز با اجازۀ او شفاعت نمیکنند. ﴿فَمِنۡهُمۡ﴾برخی از مردم، ﴿شَقِیّٞ وَسَعِیدٞ﴾بدبختند و برخی خوشبخت. بدبختان کسانیاند که به خدا کفر ورزیده، و پیامبران را تکذیب کرده و از دستور خدا سرپیچی کردهاند. و خوشبختان، مومنان پرهیزگار هستند.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِینَ شَقُواْ﴾و سزای کسانی که دچار بدرختی و رسوایی شدهاند این است که، ﴿فَفِی ٱلنَّارِ﴾در عذاب آتش غوطه ور شده و عذاب آتش بر آنان سخت میآید، (لَهُمْ فِیهَا ) ﴿لَهُمۡ فِیهَا﴾آنان از سختی عذابی که در آن گرفتار آمدهاند، ﴿زَفِیرٞ وَشَهِیقٌ﴾در آنجا در هر دم و بازدم خود ناله سر میدهند، و آن بدترین و زشتترین صداست.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَ﴾آنان که در جهتنم که چنین عذاب سختی دارد برای همیشه در آن جاودانه میمانند، مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد در آن نباشند، و این قبل از دخول آن است. همانطور که جمهور مفسرین گفته ان. پس استثنا بر این مبنا مربوط به قبل از وارد شدن به جهنم است. پس آنان همواره در جهنم جاودانه میمانند، به جز زمانی که قبل از وارد شدن به جهنم است.
﴿إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٞ لِّمَا یُرِیدُ﴾بیگمان پروردگارت تو هر کاری را که بخواهد انجام دهد انجام میدهد. پس آنچه را که بخواهد انجام دهد و حکمت او انجام شدنش را اقتضا نماید آن را انجام میدهد، و هیچکس نمیتواند او را از آنچه که میخواهد باز دارد.
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِینَ سُعِدُواْ﴾و اما کسانیکه به سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافتهاند، ﴿فَفِی ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّکَ﴾در بهشتاند، و تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانه میمانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد. این را با ﴿عَطَآءً غَیۡرَ مَجۡذُوذٖ﴾(بخشش ناگسستنی)، تأکید کرد. یعنی ناز و نعمت پایدار و لذت عالی که خداوند به آنها بخشیده است همیشگی میباشد، و هیچ وقت قطع نمیشود. از خداوند بزرگوار میخواهیم که ما را از زمرۀ آنان بگرداند.
آیهی ۱۰۹:
﴿فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّمَّا یَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِۚ مَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا کَمَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُۚ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِیبَهُمۡ غَیۡرَ مَنقُوصٖ١٠٩﴾[هود: ۱۰۹]. «پس، از بطلان آنچه میپرستند در تردید مباش، اینان همان چیزهایی را میپرستند که پدرانشان در گذشته میپرستیدند، و ما بهرۀ آنان را بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد».
خداوند متعال به پیامبرش صمیفرماید: ﴿فَلَا تَکُ فِی مِرۡیَةٖ مِّمَّا یَعۡبُدُ هَٰٓؤُلَآءِ﴾از باطل بودن آنچه این مشرکان میپرستند تردید نکن، زیرا دلیل عقلی و شرعی ندارند، بلکه دلیل و شبهۀ آنان این است که، ﴿مَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا کَمَا یَعۡبُدُ ءَابَآؤُهُم مِّن قَبۡلُ﴾آنان همان چیزهایی را میپرستند که پدرانشان در گذشته میپرستیدند. و مع لوم است که این حتی شبههای را نیز ایجاد نمیکند، گذشته از اینکه دلیلی باشد، چون به جز سخن پیامبران که سند و مدرک معتبری هستند سخن دیگران معتبر نیست، و باید برای اثبات صحت آن دلیل آورد. خصوصاً سخن چنین افرادی گمراه که در رابطه با موضوع دین سخنان پوچ و باطل فراوانی از آنان روایت شده است، زیرا گفتههایشان ـ هر چند که بر آن اتفاق نموده بودند ـ اشتباه و آکنده از گمراهی است.
﴿وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمۡ نَصِیبَهُمۡ غَیۡرَ مَنقُوصٖ﴾و ما بهرۀ آنانرا بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد. حتماً بهرهشان از دنیا که برایشان مقدور شده است به آنان میرسد گرچه آن بهره در نگاه مردم زیاد یا زیبا باشد. اما این امر دلیلی بر شایستگی آنان نیست زیرا خداوند دنیا را به کسیکه دوستش بدارد و نیز به کسی که دوست نمیدارد میبخشد، اما ایمان و دین را جز به کسی که دوستش دارد نمیدهد. بنابر این از اتفاق نظر گمراهان بر سخنان پدران گمراهشان و نعمتهایی که خداوند به آنان ارزانی داشته است نباید فریب خورد.
آیهی ۱۱۱-۱۱۰:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ فَٱخۡتُلِفَ فِیهِۚ وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡۚ وَإِنَّهُمۡ لَفِی شَکّٖ مِّنۡهُ مُرِیبٖ١١٠﴾[هود: ۱۱۰]. «و به درستی که ما کتاب را به موسی دادیم، آنگاه در آن اختلاف شد، و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود قطعاً در میان آنان داوری میشد و آنان سخت در شک و تردیدند».
﴿وَإِنَّ کُلّٗا لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمۡ رَبُّکَ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ إِنَّهُۥ بِمَا یَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ١١١﴾[هود: ۱۱۱]. «و پروردگارت (سزای) اعمال همگان را بی کم و کا ست میدهد و او به آنچه میکنند آگاه است».
خداوند متعال خبر میدهد که کتاب تورات را که موجب آن است بر اوامر و نواهیاش اتفاق نمود و بر آن اجماع نمود به موسی داده است. اما با وجود این کسانی که خود را به تورات منسوب میکنند در آن اختلاف نمودند و این اختلاف به عقاید و جامعۀ دینیشان ضرر وارد کرد. ﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ﴾و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که آنها را مهلت دهد و در دنیا آنان را به عذاب گرفتار نکند، ﴿لَقُضِیَ بَیۡنَهُمۡ﴾قطعاً در میان آنان داوری میشد، و عذاب او بر ستمگران فرود میآمد، و اما حکمت خداوند متعال اقتضا نموده است که حکم و داوری میان آنها را تا روز قیامت به تأخیر اندازد، و آنها در شک باقی ماندهاند. پس وقتی موضعگیری آنان در مقابل کتاب خودشان چنین ا ست بعید نیست که گروهی از یهود به قرآنی که به تو وحی شده است ایمان نیاورند و در آن شک داشته باشند. ﴿وَإِنَّ کُلّٗا لَّمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمۡ رَبُّکَ أَعۡمَٰلَهُمۡ﴾و قطعاً خداوند در روز قیامت دادگرانه میان آنها قضاوت خواهد کرد و هرکس را آنگونه که سزاوارش باشد سزا و جزا میدهد. ﴿إِنَّهُۥ بِمَا یَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ﴾و او به آنچه از خوبی و بدی انجام میدهند آگاه است، پس هیچ یک از کارهای بزرگ و کوچکشان بر او پوشیده نیست.
آیهی ۱۱۵-۱۱۲:
﴿فَٱسۡتَقِمۡ کَمَآ أُمِرۡتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطۡغَوۡاْۚ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ١١٢﴾[هود: ۱۱۲]. «پس همانگونه که فرمان یافتهای استقامت کن و (نیز) کسی که همراه تو روی به خدا آورده است (باید چنین کند) و سرکشی میکنید، بیگمان او به آنچه میکنید بیناست».
﴿وَلَا تَرۡکَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ ٱلنَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ١١٣﴾[هود: ۱۱۳]. «و به ستمکاران گرایش پیدا نکنید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید، و جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید، و یاری نمیگردید».
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤﴾[هود: ۱۱۴]. «و در دو طرف روز و در اوائل شب نماز بگزار، بیگمان نیکیها بدیها را از میان میبرند. این پندی است برای پندپذیران».
﴿وَٱصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ١١٥﴾[هود: ۱۱۵]. «و شکیبایی کن که خداوند پاداشن نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد».
خداوند هنگامی که از عدم استقامت اهل کتاب خبر داد که موجب اختلاف و دو دستگی آنان شد، پیامبرش محمد صو مومنان را دستور داد تا همانگونه که فرمان یافتهاند پایداری و استقامت ورزند و آیینهایی را که خداوند مشروع نموده است در پیش بگیرند، و عقاید درستی را که خداوند به انان ارزانی داشته است پاس بدارند. و از آن منحرف نشون و بر آن مواظبت نمایند و همیشه به آن پایبند باشند و بر رعایت حد و مری که خداوند برایشان معین نموده است پابرجا مانده و از آن تجاوز نکنند.
﴿إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِیرٞ﴾بیگمان او به آنچه میکنید بیناست. یعنی هیچ چیزی از کارهایتان بر او پوشیده نمیماند و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. در این آیه مسلمانان بر استقامت و پایداری تشویق، و از ضد آن نهی شدهاند. به همین خاطر آنان را بر حذر داشت و از اینکه به کسانی تمایل و گرایش پیدا کنند که از راه راست منحرف شدهاند و فرمود:
﴿وَلَا تَرۡکَنُوٓاْ إِلَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾و به ستمکاران گرایش پیدا نکنید، زیرا وقتی که بهسوی آنان گرایش پیدا کنید و در ستمشان با آنان موافقت نمایید و یا به ستمی که آنان روا میدارند خشنود شوید، ﴿فَتَمَسَّکُمُ ٱلنَّارُ﴾آتش دوزخ به شما خواهد رسید. ﴿وَمَا لَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ مِنۡ أَوۡلِیَآءَ﴾جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید، که شما را از عذاب خدا نجات بدهند، و چیزی از پاداش خدا را برای شما فراهم نمیکنند. ﴿ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ﴾و عذاب را آنگاه که فرا رسد از شما دور نمیکنند. پس در این آیه از گرایش به ستمگران نهی شده است، و منظور از «رکون» گرایش و پیوستن به ستم ستمگر، و همسویی با او و راضی شدن به ستمی است که انجام میدهد. پس وقتی که چنین وعیدی در مورد گرایش به ستمگران آمده است، حالت ستمگران چگونه خواهد بود؟ از خداوند میخواهیم که ما را از ستم دور بدارد.
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ﴾و خداوند متعال به بر پا داشتن نماز بهطور کامل در ﴿طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ﴾اول و آخر روز که نماز صبح و ظهر و عصر در آن داخل شده است دستور میدهد. ﴿وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِ﴾و در ساعتی از شب نماز بگذار. نماز مغرب و عشا و نماز شب «قیام اللیل» در این داخل است، زیرا این نماز انسان را به خدا نزدیک مینماید.
﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیَِّٔاتِ﴾بیگمان نیکیها، بدیها را از میان میبرد. یعنی نمازهای پنج گانه و نمازهای نقل که به دنبال آنها انجام میشوند از بزرگترین نیکیها به حساب آمده و انسان را به خدا نزدیک مینمایند و پاداش زیادی به همراه دارند. زیرا بدیها، گناهان صغیره است همانطور که احادیث صحیحی که از پیامبر صثابت شده آن را مقید کرده است. مانند فرمودۀ پیامبر که میفرماید: «و نمازهای پنج گانه، و جمعه تا جمعهای دیگر و رمضان تا رمضانی دیگر گناهانی را که در این میان انجام شدهاند محو میکنند، به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز شود». آیهی ای در سورۀ نساء نیز آن را مقید به پرهیز از گناهان کبیره نموده است: ﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُکَفِّرۡ عَنکُمۡ سَیَِّٔاتِکُمۡ وَنُدۡخِلۡکُم مُّدۡخَلٗا کَرِیمٗا٣١﴾[النساء: ۳۱]. «اگر از گناهان کبیرهای که از آن نهی میشوید، بپرهیزید، بدیهایتان ر میزداییم، و شما را به جایگاه خوبی در میآوریم».
﴿ذَٰلِکَ﴾آن. شاید به همۀ مطالبی باشد که گذشت، اعم از استقامت بر راه است و تعدی نکردن از ان و گرایش پیدا نکردن به ستمگران، و امر به برپا داشتن نماز و اینکه نیکیها، بدیها را میزدایند. همۀ اینها ﴿ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ﴾پندی است برای پند پذیران و از این طریق آنچه را که خداوند آنانرا به آن فرمان داده و یا از آن بازداشته است میفهمند. و از اوامری که نیکیها را به دنبال دارند و بدیها را دور میکنند فرمان میبرند اما این کارها نایز به مجاهدۀ با نفس و تلاش و شکیبایی دارد. بنابر این فرمود: ﴿وَٱصۡبِرۡ﴾و دل را بر طاعت خدا پایدار ساز، و از نافرمانی او بر حذر دار، و بر آن استوار دار. و این راه را ادامه بده و دلتنگ و آزرده خاطر مشو. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد، بلکه کارهای خوب آنان را میپذیرد، و پاداش آنها را بر اساس بهترین کارشان به آنان میهد. و این تشویق بزرگی است برای صبر و شکیبایی ورزیدن، و هرگاه انسان ضعیف و سست شود با به یادآوردن پاداش خدا تقویت میگردد.
آیهی ۱۱۷-۱۱۶:
﴿فَلَوۡلَا کَانَ مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِن قَبۡلِکُمۡ أُوْلُواْ بَقِیَّةٖ یَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡفَسَادِ فِی ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّنۡ أَنجَیۡنَا مِنۡهُمۡۗ وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِیهِ وَکَانُواْ مُجۡرِمِینَ١١٦﴾[هود: ۱۱۶]. «در سدههای قبل از شما اگر انسانهایی فاضل و نیکوکار را به وجود نمیآوردم که از فساد در روی زمین نهی میکردند، ادیان الهی به طور کلی از میان میرفتند، اما این نوع انسانها کم بودند و سرانجام نجاتشان دادم. و ستمکاران به دنبال خوشگذرانی و تنعمی بودند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود، گناهکار بودند».
﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ١١٧﴾[هود: ۱۱۷]. «و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که شهرها را از روی ستم ویران کند درحالیکه ساکنان آن جاها نیکوکاران باشند».
پس از آنکه خداوند متعال بیان داشت امتهایی را هلاک ساخت که پیامبران را تکذیب کردند و فرمود بیشتر امتهای گذشته منحرف بودند، و حتی بیشتر کسانی که اهل کتاب بودند، نیز منحرف بودند، و این امر سبب میشود تا ادیان آسمانی نابود شوند، فرمود: اگر خدا درمیان امتهای پیش از شما، افرادی فاضل و نیکوکار را به وجود نمیآورد که مردم را به هدایت فرا خوانده و از فساد و گمراهی باز دارند که ادیان به برکت وجود همین افراد ماندگار شدند اگر چنین نبود فساد و انحرافی بزرگ روی میداد و به طور کلی ادیان الهی از بین میرفتند، اما تعداد آنان بسیار اندک بوده است و سرانجام کارشان چنین شد که با پیروی کردن از پیامبران و پایبندی به امور دینیشان خداوند آنانرا نجات داد و خداوند حجت خویش را بر دست آنان به اتمام رساند ﴿لِّیَهۡلِکَ مَنۡ هَلَکَ عَنۢ بَیِّنَةٖ وَیَحۡیَىٰ مَنۡ حَیَّ عَنۢ بَیِّنَةٖ﴾[الأنفال: ۴۲]. «و این بدان خاطر بود که تا هرکس از آنان که هلاک میشود از روی دلیل هلاک شود و هرکس که زنده میماند از روی دلیل زنده بماند»، دلیل و حجتی که از سوی خدا بر وی ظاهر گشته است.
﴿وَٱتَّبَعَ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ مَآ أُتۡرِفُواْ فِیهِ﴾ولی ستمکاران به دنبال ناز و نعمت و خوشگذرانی رفتند و آن را با چیزی دیگر عوض نکردند.
﴿وَکَانُواْ مُجۡرِمِینَ﴾به سبب غوطهور شدن در ناز و نعمت و خوشگذرانی ستمکار شدند. بنابر این عذاب بر آنان واجب گردید، و خداوند آنها را ریشه کن کرد. و این تشویقی است برای این امت که بایددر میان آنها افراد مصلح باشد تا آنچه را مردم فاسد کردهاند اصلاح نمایند و دین خدا را بر پا دارند، و هرکس را که گمراه شده است بهسوی هدایت فرا بخوانند و در مقابل اذیت و آزار آنان شیکبایی ورزند، و آنان را از کوری به بینایی بیاورند و روشنایی بخشند. و این بالاترین حالتی است که باید برای رسیدن به آن تلاش نمود. و صاحب چنین صفتی اگر عملش را خالصانه برای پروردگار جهانیان انجام دهد به مقام پیشوا و رهبریت دینی میرسد.
﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهۡلِکَ ٱلۡقُرَىٰ بِظُلۡمٖ وَأَهۡلُهَا مُصۡلِحُونَ١١٧﴾[هود: ۱۱۷]. و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که ستمگرانه اهل شهرها را نابود نماید در حالی که نیکوکاران باشند. و به ا عمال خوب و نیکو ادامه دهند. پس خداوند آنها را هلاک نکرد مگر وقتی که ستم کردند و حجت بر آنان اقامه گردید.
و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد که خداوند آبادیها را به خاطر ستمی که در گذشته انجام دادهاند هلاک نخواهد کرد. به شرطی که توبه کنند و اعمالشان را صالح گردانند. زیرا خداوند آنها را میبخشد و ستم گذشتۀ آنارا محو مینماید.
آیهی ۱۲۳-۱۱۸:
﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ وَلَا یَزَالُونَ مُخۡتَلِفِینَ١١٨﴾[هود: ۱۱۸]. «و اگر پروردگارت میخواست مردمان را یک امت قرار میداد، ولی همواره اختلاف دارند».
﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَۚ وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمۡۗ وَتَمَّتۡ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ١١٩﴾[هود: ۱۱۹]. «مگر کسی که خداوند به و رحم کرده باشد، و برای این آنان را آفریده است، و سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر میکنم».
﴿وَکُلّٗا نَّقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَکَۚ وَجَآءَکَ فِی هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ وَمَوۡعِظَةٞ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ١٢٠﴾[هود: ۱۲۰]. «و از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیاز داری بر تو میخوانیم تا دلت را بدان استوار بداریم، در ضمن این (سوره) برای تو حق آمده است، و برای مؤمنان پند و یادآوری (مهمی) است».
﴿وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ إِنَّا عَٰمِلُونَ١٢١﴾[هود: ۱۲۱]. «و به کسانی که ایمان نمیآورند، بگو: بر شیوۀ خود عمل کنید ما نیز عمل میکنیم».
﴿وَٱنتَظِرُوٓاْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ١٢٢﴾[هود: ۱۲۲]. «و چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم».
﴿وَلِلَّهِ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَإِلَیۡهِ یُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ کُلُّهُۥ فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ عَلَیۡهِۚ وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ١٢٣﴾[هود: ۱۲۳]. «و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین ویژۀ خداست، و همۀ کارها به او برمیگردد، پس او را بپرست، و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه میکنند غافل نیست».
خداوند متعال خبر میدهد که اگر او میخواست همهی مردم را در قالب یک امت بر دین اسلام قرار میداد، زیرا مشیت و خواست او محدودیتی ندارد و انجام هیچ کاری برای او غیر ممکن نیست، اما حکمت او اقتضا نموده است که آنان همواره مختلف و با راه راست مخالف باشند و از راههایی پیروی کنند که به جهنم منتهی میشود. و هر گروه چیزی را که میگوید حق میپندارد و سخن دیگری را گمراهی میبینند. ﴿إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ﴾مگر کسیکه خداوند به آنان رحم کند و آنها را به شناخت حق و عمل کردن به آن رهنمون گرداند، پس ایشان سعادت را دریافته و عنایت خداوند و توفیق الهی آنان را دربرگرفته است، وغیر از ایشان همه خوارند و به خودشان واگذار شدهاند. ﴿وَلِذَٰلِکَ خَلَقَهُمۡ﴾و آنان را برای این آفریده است. یعنی حکمت او اقتضا نمود که آنان را بیافریند تا برخی از آنان نیک بخت باشند و برخی بدبخت، برخی متحد و برخی مختلف باشند، دستهای را هدایت نمود، و گمراهی را بر دستهای از آنان مقرر گرداند، تا عدل و حکمت الهی برای بندگانش روشن شود و خوبی و بدی که در سرشت انسانها نهاده شده است آشکار گردد، و تا بازار جهاد و عبادتهایی که جز با امتحان و آزمایش میسر نمیشود دایر گردد.
﴿وَتَمَّتۡ کَلِمَةُ رَبِّکَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِینَ﴾و برای اینکه سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر میکنم. پس باید برای جهنم افرادی فراهم شوند تا کارهایی را انجام دهند که انسان را به جهنم میرساند.
در این سوره سرگذشت و اخبار پیامبران بیان شد، سپس حکمت آن را بیان کرد و فرمود: ﴿وَکُلّٗا نَّقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَکَ﴾و از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیازی داری به تو میخوانیم تا بدین وسیله دلت را بدان استوار بداریم، و قلبت آرام گیرد و پا برجا شود، و شکیبایی بورزی، همانطور که پیامبر اولوالعزم صبر و شکیبایی ورزیدند. زیرا انسان دوست دارد از دیگران الگو بدراری کند، و با اقتدار به دیگران بهتر میتواند کارهایش را انجام دهد و از این طریق میخواهد از دیگران گوی سبقت را ببرد، و حق نیز با بیان شواهد، و در صورت فراوانی کسانی که آن را بر پا میدارند استوار میگردد. ﴿وَجَآءَکَ فِی هَٰذِهِ ٱلۡحَقُّ﴾و در این سوره حق و یقین برایت آمده است، و به هیچ صورت در آن شکی نیست. پس آگاهی یافتن از آن آگاهی یافتن از حق است، و بزرگترین برتری انسانها شناخت حق است. ﴿ی ﴿وَمَوۡعِظَةٞ وَذِکۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِینَ﴾است برای مومنان زیرا از آن پند میگیرند و از کارهای ناپسند باز میآیند و کارهایی را که مورد پسند خداست به یاد میآورند و آن را انجام میدهند. اما هرکس که اهل ایمان نیست موظعه و اندرز به آنان سودی نمیبخشد. بنابر این فرمود: ﴿وَقُل لِّلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ﴾و به کسانی که ایمان نمیآورند بعد از آنکه حجت بر آنان اقامه گردید به آنها بگو: ﴿ٱعۡمَلُواْ عَلَىٰ مَکَانَتِکُمۡ﴾به حالت و شیوۀ خود عمل کنید. ﴿إِنَّا عَٰمِلُونَ﴾ما نیز به شیوۀ خود عمل میکنیم. ﴿وَٱنتَظِرُوٓاْ﴾و چشم به راه باشید که چه چیزی بر سرما میآید. ﴿إِنَّا مُنتَظِرُونَ﴾ما (هم) چشم به راه هستیم که چه چیزی بر سر شما میآید.
و خداوند بین هر دو گروه جدایی آورد، و کاری کرد که بندگان مومنش هلاکت دشمنان خدا را با چشم سر ببیند.
﴿وَلِلَّهِ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾و آگاهی از امور پنهان و غیب آسمانها و زمین ویژۀ خداوند است.
﴿وَإِلَیۡهِ یُرۡجَعُ ٱلۡأَمۡرُ کُلُّهُۥ﴾و همۀ کارها و انجام دهندگان آن بهسوی او بر میگردند، پس پاک را از ناپاک جدا مینماید. ﴿فَٱعۡبُدۡهُ وَتَوَکَّلۡ عَلَیۡهِ﴾بنابر این عبادت را برای او انجام بده و آن عبارت از انجام چیزهایی است که خداوند به انجام آن فرمان داده است، و بر انجام آن توانایی داری. و در این کار بر خدا توکل کن. ﴿وَمَا رَبُّکَ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾و پروردگارت از کار خوب و بدی که انجام میدهند غافل نیست، بلکه آگاهیاش آن را احاطه کرده و قلمش بر آن رفته و فرمان او و سزا و جزایش بر آن جاری است.
پایان تفسیر سورهی هود
مکی و ۱۱۱ آیه است.
آیههای ۳-۱:
﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ١﴾[یوسف: ۱]. «الف، لام، را. این آیههای کتاب روشن است».
﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَٰنًا عَرَبِیّٗا لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ٢﴾[یوسف: ۲]. «ما آنرا (به صورت) کتاب خواندنی و (به زبان) عربی فرو فرستادیم باشد که شما دریابید».
﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ وَإِن کُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ٣﴾[یوسف: ۳]. «ما از طریق این قرآن و از جانب خویش بهترین سرگذشها را برای تو بازگو میکنیم، هر چند پیش از آن بیخبران بودی».
خداوند متعال خبر میدهد که آیات قرآن، ﴿ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ ٱلۡمُبِینِ﴾آیات کتاب روشن است. یعنی کلمات و معانی آن واضح و روشن است، و از جملۀ روشنی و واضح بودن آن این است که خداوند آن را به زبان فصیح عربی که بهترین و روشنترین زبانهاست نازل نموده است. این قرآن، روشنگر همۀ نیازهای مردم از قبیل حقایق مفید است و این روشنگری و تبیین برای این است که ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾شما آن را دریابید. یعنی تا حدود، اصول، فروع، اوامر و نواهی آن را بفهمید.
و هرگاه آن را به قین دانستید و دلهایتان با معرفت و شناخت آن آراسته گردید جوارح و اعضایتان طبق دستور آن عمل خواهد کرد، و از آن فرمان خواهید برد، ﴿لَّعَلَّکُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾با تکرار معانی شریف و والای آن در اذهانتان عقلهایتان رشد یابد و به تکامل برسد.
﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ما از طریق این قرآن و از جانب خویش بهترین سرگذشتها را برای تو بازگو میکنیم.
و این قصهها را بهترین سرگذشتها نامید، چون راست بوده و عبارت ساده و روان و عانی زیبایی دارند. ﴿بِمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ﴾به سبب آنچه که این قرآن بر آن مشتمل است. و آن را به تو وحی نمودیم و تو را به وسیلۀ آن بر سایر پیامبران برتری دادیم، و ای منت و احسان و شرف خالصی از جانب خداست. ﴿وَإِن کُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِینَ﴾هر چند که پیش از اینکه خداوند به تو وحی نماید نمیدانستی که کتاب و ایمان چیست، اما آنرا نوری قرار دادیم و هرکس از بندگان خود را که بخواهیم با ان هدایت میکنیم.
و خداوند از داستانهایی که در قرآن آمدهاند ستایش نمود و از آنها به عنوان بهترین داستانها یاد کرد، پس در هیچ کتابی داستانی مانند داستانهای قرآن وجود ندارد. بنابر این داستان یوسف و پدر و برادرانشان را بیان کرد که داستانی بس عجیب و زیباست، و فرمود:
آیهی ۶-۴:
﴿إِذۡ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ إِنِّی رَأَیۡتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوۡکَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَیۡتُهُمۡ لِی سَٰجِدِینَ٤﴾[یوسف: ۴]. «آنگاه که یوسف به پدرش گفت: ای پدر (عزیز)م، همانا من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم که برایم سجده میبرند!».
﴿قَالَ یَٰبُنَیَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًاۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِینٞ٥﴾[یوسف: ۵]. «گفت: فرزندم! خوابت را برای برادرانت بیان مکن که برای تو بداندیشی میکنند، بیگمان شیطان دشمن آشکار انسان است».
﴿وَکَذَٰلِکَ یَجۡتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ ءَالِ یَعۡقُوبَ کَمَآ أَتَمَّهَا عَلَىٰٓ أَبَوَیۡکَ مِن قَبۡلُ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ٦﴾[یوسف: ۶]. «و بدینسان پروردگارت تو را بر میگزیند و تعبیر خوابها را به تو میآموزد و نعمت خود را بر تو و خاندان یعقوب کامل میکند همانطور که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق کامل نمود. بیگمان پروردگارت دانا و حکیم است».
بدان که خداوند بیان نمود بهترین داستانها را در این کتاب برای پیامبرش تعریف مینماید. سپس این داستان را بیان کرد و آن را شرح داد، و آنچه را در آن اتفاق افتاده است ذکر نمود. پس دانسته شد که آن یک داستان کامل و زیباست، و هرکس بخواهد این داستان را با روایتهای اسرائیلی که سند و ناقلی ندارند و غالباً دروغ هستند، کامل کند، در واقع میخواهد کاستیهای خداوند را در این داستان جبران نماید و چیزی را کامل کند که به گمان او ناقص است. و این کار بینهایت زشت است. بسیاری از تفاسیر در این زمینه مملو از دروغ پردازیهای زشت و متضادی هستند که با آنچه خدا تعریف نموده است سازگاری ندارد.
پس بنده باید آنچه را که خداوند تعریف نموده بفهمد، و یاد بگیرد و مسایلی را که از پیامبر ÷نقل نمیشود رها کند.
﴿إِذۡ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ﴾آنگاه که یوسف به پدرش یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل †گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی رَأَیۡتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوۡکَبٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ رَأَیۡتُهُمۡ لِی سَٰجِدِینَ﴾پدر جان! من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم که برابرم سجده میکنند.
این خواب مقدمهای بود برای مقام بلندی که یوسف ÷در دنیا و آ[رت به دست آورد. و این چنین خداوند هرگاه بخواهد کار بزرگی راانجام دهد قبل از آن مقدمهای را فراهم کرده و راه را برای آن هموار مینماید، و بنده را برای مقابله با سختیهایی که برایش پی میآید آماده میکند، و این به خاطر لطف و احسان خدا نسبت به بنده است.
یعقوب خواب یوسف را چنین تعبیر کرد که خورشید مادرش و ماه پدرش است و ستارگان برادران او هستند، و او به جایی خواهد رسید که پدر و مادر جوان و برادرانش برای او سر تعظیم فرود میآورند و به خاطر احترام و بزرگداشت او سجده میکنند. ولی باید اسباب این کار از پیش فراهم شود و خداوند او را برگزیند و نعمت خویش را با ارزیانی داشتن علم و عمل و قدرت به او در زمین کامل بگرداند. و این نعمت، خاندان یعقوب را که برای و سجده بردند و از وی پیروی کردند، فرا خواهد گرفت. ﴿وَکَذَٰلِکَ یَجۡتَبِیکَ رَبُّکَ﴾و بدینسان پروردگارت با او صاف بزرگوار و زیبایی که به تو ارزانی نموده تو را برمیگزینند. ﴿وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ﴾و تعبیر خوابها و معانی سخنهای راستین مانند کتابهای آسمانی و امثال آن را به تو میآموزد. ﴿وَیُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ﴾و نعمت خویش را در دنیا و آخرت بر تو کامل مینماید و هم در دنیا و هم در آخرت به تو خوبی عطا میکند.
﴿کَمَآ أَتَمَّهَا عَلَىٰٓ أَبَوَیۡکَ مِن قَبۡلُ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ﴾همانطور که پیش از این آن را بر پدرانت ابراهیم و اسحاق کامل نمود، و نعمتهای بزرگ دینی و دنیوی به آنان بخشید. ﴿إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٞ﴾بیگمان پروردگارت دانا و حکیم است. یعنی آگاهی و علم او هر چیزی را احاطه کرده است، و بر نیک و بدی که در دلهای بندگان نهفته است احاطه دراد. پس به هر یک از آنان بر حسب حکمت خویش عطا میکند. او حکیم است و هر چیزی را در جای آن قرار میدهد.
و هنگامی که یعقوب تعبیر خواب یوسف را بیان کرد به او گفت: ﴿یَٰبُنَیَّ لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًا﴾فرزندم! خوابت را برای برادرانت بیان مکن که برای تو بد اندیشی میکنند. یعنی از اینکه تو رئیس و بزرگ آنها خوای شد به تو حسادت ورزیده و برایت بداندیشی خواهند کرد. ﴿إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٞ مُّبِینٞ﴾بیگمان شیطان دشمن آشکار انسان است و از مبارزه با او خسته نمیشود و دست نمیکشد و شب و روز و به صورت پنهان و آشکار با او مبارزه میکند.
پس باید از عواملی پرهیز کرد که به وسیلۀ آن شیطان بر بنده مسلط میگردد. یوسف از دستور پدرش اطاعت نمود و برادرانش را ازاین خواب آگاه نکرد و خواب را از آنها پنهان نمود.
آیهی ۹-۷:
﴿لَّقَدۡ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَایَٰتٞ لِّلسَّآئِلِینَ٧﴾[یوسف: ۷]. «بیگمان در (سرگذشت) یوسف و برادرانش برای پرسشگران نشانههایی است».
﴿إِذۡ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰٓ أَبِینَا مِنَّا وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ٨﴾[یوسف: ۸]. «هنگامی که گفتند: همانا یوسف و برادرش در نزد پدرمان از ما محبوبترند، حال آنکه ما گروهی نیرومند هستیم، بیگمان پدرمان در اشتباه آشکاری است».
﴿ٱقۡتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ ٱطۡرَحُوهُ أَرۡضٗا یَخۡلُ لَکُمۡ وَجۡهُ أَبِیکُمۡ وَتَکُونُواْ مِنۢ بَعۡدِهِۦ قَوۡمٗا صَٰلِحِینَ٩﴾[یوسف: ۹]. «یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی بیافکنید تا توجه پدرتان فقط به شما بوده و پس از آن گروهی شایسته باشید».
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّقَدۡ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَایَٰتٞ﴾بیگمان در سرگذشت یوسف و برادرانش برای پرسشگران عبرتها و دلایلی است بر بسیاری از مطالب و اهداف نیکو. ﴿لِّلسَّآئِلِینَ﴾یعنی برای هرکس که با زبان حال یا قال از آن بپرسد، زیرا پرسشگران از نشانهها و عبرتها بهرهمند میشوند، اما کسانی که روی گردانی میکنند از نشانهها و داستانها و دلایل بهرهمند نمیشوند. ﴿إِذۡ قَالُواْ﴾آنگاه که در میان خود گفتند: ﴿لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ﴾یوسف و برادر تنیاش بنیامین. او و یوسف از یک مادر بودند و گرنه همه فرزندان یعقوب و برادر بودند. ﴿وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰٓ أَبِینَا مِنَّا وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ﴾در نزد پدرمان از ما محبوبترند، حال آنکه ما گروهی نیرومند هستیم، پس چگونه پدر بیشتر به آنها محبت و مهربانی مینماید؟!.
﴿إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٍ﴾بیگمان پدرمان در اشتباه آشکاری است، چرا که آن دو را بر ما ترجیح میدهد بدون اینکه علتی برای برتری آنها وجود داشته باشد ﴿ٱقۡتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ ٱطۡرَحُوهُ أَرۡضٗا﴾یوسف را بکشید یا او را در سرزمینی دور از چشم پدر پنهان کنید تا نتاند وی را ببیند. زیرا وقتی یکی از این دو کار را انجام دهید، ﴿یَخۡلُ لَکُمۡ وَجۡهُ أَبِیکُمۡ﴾توجه پدرتان فقط به شما معطوف میگردد، و با محبت و مهربانی به شما روی میآورد، زیرا اکنون قلب او چنان به یوسف مشغول است که جایی برای محبت شما نمانده است. ﴿وَتَکُونُواْ مِنۢ بَعۡدِهِ﴾و شما پس از این کار، ﴿قَوۡمٗا صَٰلِحِینَ﴾گروهی شایسته خواهید شد. یعنی بهسوی خدا بر خواهید گشت و توبه میکنید و بعد از انجام گناه از خداوند آمرزش میخواهید. پس آنان قبل از انجام گناه تصمیم گرفتند توبه کنند تا انجام دادن آن کار آسان شود، و زشتی آن را از بین برود، و با این کار یکدیگر را تشویق میکردند.
آیهی ۱۴-۱۰:
﴿قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ لَا تَقۡتُلُواْ یُوسُفَ وَأَلۡقُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ یَلۡتَقِطۡهُ بَعۡضُ ٱلسَّیَّارَةِ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ١٠﴾[یوسف: ۱۰]. «گویندهای از آنان گفت: یوسف را مکشید و او را به ژرفای چاه بیاندازید تا کسی از مسافران او را برگیرد، اگر میخواهید کاری بکنید».
﴿قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا مَالَکَ لَا تَأۡمَ۬نَّا عَلَىٰ یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُۥ لَنَٰصِحُونَ١١﴾[یوسف: ۱۱]. «گفتند: پدر جان! چرا نسبت به یوسف به ما اطمینان نداری حال آنکه ما خیرخواه او هستیم؟».
﴿أَرۡسِلۡهُ مَعَنَا غَدٗا یَرۡتَعۡ وَیَلۡعَبۡ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ١٢﴾[یوسف: ۱۲]. «او را فردا با ما بفرست تا بخورد و بازی کند، و ما نگاهبان و مراقب وی خواهیم بود».
﴿قَالَ إِنِّی لَیَحۡزُنُنِیٓ أَن تَذۡهَبُواْ بِهِۦ وَأَخَافُ أَن یَأۡکُلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَأَنتُمۡ عَنۡهُ غَٰفِلُونَ١٣﴾[یوسف: ۱۳]. «گفت: اگر او را ببرید اندوهگین میگردم، و میترسم درحالیکه شما از او غافل هستید گرگ وی را بخورد».
﴿قَالُواْ لَئِنۡ أَکَلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّآ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ١٤﴾[یوسف: ۱۴]. «گفتند: اگر گرگ او را بخورد – در حالیکه ما گروه نیرومندی هستیم - آنگاه زیانکار خواهیم بود».
﴿قَالَ قَآئِلٞ﴾برادران یوسف میخواستند وی را بکشند یا تبعید کنند، اما یکی از آنان گفت: ﴿لَا تَقۡتُلُواْ یُوسُفَ﴾یوسف را مکشید، زیرا کشتن او گناهی بسیار بزرگ و زشت است، بلکه او را تبعید کنید، و شما با دور کردنش از پدر به هدف خود میرسید، پس او را ﴿فِی غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ﴾به ژرفای چاه بیاندازید و تهدیدش کنید که ماجرای شما را به اطلاع کسانی نرساند که او را مییابند بلکه بگوید «بردهای فراری هستم». تا ﴿یَلۡتَقِطۡهُ بَعۡضُ ٱلسَّیَّارَةِ﴾برخی از کاروانهایی که مقصد دوری را در پیش دارند و از آن جا رد میشوند او را بر میگیرند و با خود ببند.
و نظر این گوینده در مورد یوسف از همه بهتر، و در این قضیه از همه نیکوکارتر و پرهیزگارتر بود. زیرا شر نیز مراتبی دارد و میتوان با تحمل ضرر سبک ضرر سنگین را دفع نمود.
و هنگامی که بر این رأی اتفاق ن مودند، ﴿قَالُواْ﴾برادران یوسف برای اینکه به هدف خود برسند، به پدرشان گفتند: ﴿یَٰٓأَبَانَا مَالَکَ لَا تَأۡمَ۬نَّا عَلَىٰ یُوسُفَ﴾پدر جان! چرا نسبت به یوسف به ما اطمینان نداری و به خاطر چه نگران یوسف هستی؟ بدون اینکه سبب و انگیزهای برای ترس داشته باشی؟
﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَنَٰصِحُونَ﴾حال آنکه ما خیر خواه او هستیم و نسبت به او دلسوزیم و آنچه را برای خود دوست داریم برای او هم دوست میداریم. و این دلالت مینماید که یعقوب ÷اجازه نمیداد یوسف با برادرانش به صحرا و جاهای دیگر برود.
پس هنگامی که اتهامات را از خود دور کردند آنچه را که به نفع یوسف بود و پدر نیز آن را برای او میپسندید بیان کردند تا پدر اجازه بدهد یوسف همراه آنان به بیانان برود. بنابر این گفت:
﴿أَرۡسِلۡهُ مَعَنَا غَدٗا یَرۡتَعۡ وَیَلۡعَبۡ﴾فردا او را با ما بفرست تا بخورد و در بیابان تفریح نماید و لذت ببرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾و ما او را از هر اذیت و آزاری محافظت خواهیم کرد. یعقوب در پاسخ آنان گفت: ﴿إِنِّی لَیَحۡزُنُنِیٓ أَن تَذۡهَبُواْ بِهِۦ﴾به محض اینکه او را ببرید ناراحت میشوم و این کار بر من دشوار میآید، زیرا توان تحمل جدایی او را حتی برای مدت اندکی ندارم، پس او را نمیفرستم. و دلیل دوم برای نفرستادن وی این است که، ﴿أَخَافُ أَن یَأۡکُلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَأَنتُمۡ عَنۡهُ غَٰفِلُونَ﴾میترسم از او غافل بمانید و گرگ او را بخورد. چون او کوچک است و نمیتواند در مقابل گرگ از خود دفاع کند و خود را برهاند.
﴿قَالُواْ لَئِنۡ أَکَلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَنَحۡنُ عُصۡبَةٌ إِنَّآ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ١٤﴾[یوسف: ۱۴]. گفتند: «اگر گرگ او را بخورد در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم و بر محافظت او میکوشیم آنگاه زیانکار خواهیم بود، و خیری در ما نیست، امید فایده و سودی از ما نمیرود.
هنگامی که اسباب آرامش پدرشان را فراهم آوردند و موانع فرضی این کار را برطرف نمودند یعقوب به منظور سرگرمی و تفریح یوسف به وی اجازه داد همراه برادرانش برود.
آیهی ۱۸-۱۵:
﴿فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِۦ وَأَجۡمَعُوٓاْ أَن یَجۡعَلُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١٥﴾[یوسف: ۱۵]. «و هنگامی که او را بردند و تصمیم گرفتند وی را به ژرفای چاه بیاندازد به او وحی نمودیم که قطعاً آنانرا در آینده از این کارشان خبر خواهی کرد، در حالیکه نمیفهمند».
﴿وَجَآءُوٓ أَبَاهُمۡ عِشَآءٗ یَبۡکُونَ١٦﴾[یوسف: ۱۶]. «و شبانگاه، گریان به نزد پدرشان آمدند».
﴿قَالُواْ یَٰٓأَبَانَآ إِنَّا ذَهَبۡنَا نَسۡتَبِقُ وَتَرَکۡنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَٰعِنَا فَأَکَلَهُ ٱلذِّئۡبُۖ وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا وَلَوۡ کُنَّا صَٰدِقِینَ١٧﴾[یوسف: ۱۷]. «گفتند: ای پدر! ما رفتیم که مسابقه دهیم و یوسف را نزد اسباب و اثاثیه خود گذاشتیم و گرگ او را خورد، و تو هرگز ما را باور نمیداری هر چند راستگو هم باشیم».
﴿وَجَآءُو عَلَىٰ قَمِیصِهِۦ بِدَمٖ کَذِبٖۚ قَالَ بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِیلٞۖ وَٱللَّهُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ١٨﴾[یوسف: ۱۸]. «و پیراهن او را آلوده به خون دروغین آوردند، گفت: (نه)! بلکه نفس شما کار زشتی را برای شما آرسته است، و من صبر نیک را پیشه میکنم، و بر آنچه بیان میدارید خداوند یاور من است».
هنگامی که برادران یوسف (به سفر تفریحی خویش) رفتند، تصمیم گرفتند یوسف را در ژؤفای چاه بیاندازند همچنان که یکی از آنان این را گفت، که قبلاً نیز به آن اشاره شد. و آنها قدرت خویش را در مورد یوسف اعمال کردند و او را در چاه انداختند. سپس خداوند متعال در این حالت دشوار بر او وحی نمود: ﴿لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمۡرِهِمۡ هَٰذَا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾قطعاً آنان را در سرزنش خواهی نمود و آنان از این کارشان مطلع خواهی کرد و آنها اینرا نمیفهمند.
پس این مژدهای است مبنی بر اینکه او به زودی از این چاه نجات خواهد یافت، و خداوند او را با خانواده و برادرانش به صورتی که قدرت و فرمانروایی از آن یوسف خواهد بود جمع میکند.
﴿وَجَآءُوٓ أَبَاهُمۡ عِشَآءٗ یَبۡکُونَ١٦﴾و شبانگاه گریه کنان پیش پدرشان آمدند تاخیر از وقت معمول و همیشگی که از صحرا میآمدند، و گریه کردنشان را دلیلی بر راستگو بودن خود قرار دادند. پس آنها در حالی که عذری دروغین میآوردند، گفتند: ﴿یَٰٓأَبَانَآ إِنَّا ذَهَبۡنَا نَسۡتَبِقُ﴾ای پدر! ما رفتیم که مسابقه دهیم. مسابقۀ دوندگی یا مسابقه تیراندازی و نیزه افکنی. ﴿وَتَرَکۡنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَٰعِنَا﴾و یوسف را نزد اسباب و اثاثیه خود گذاشتیم تا همانجا راحت بنشیند، ﴿فَأَکَلَهُ ٱلذِّئۡبُ﴾پس درحالیکه ما نبودیم و مسابقه میدادیم گرگ او را خورد، ﴿وَمَآ أَنتَ بِمُؤۡمِنٖ لَّنَا وَلَوۡ کُنَّا صَٰدِقِینَ﴾و تو هم به خاطر اندوه، و محبت و دلسوزی شدیدی که نسبت به یوسف داری ظاهراً ما را تصدیق نمیکنی. اما تصدیق نکردن تو، ما را از این باز نمیدارد که عذر حقیقی را بیان نکنیم. ﴿وَجَآءُو عَلَىٰ قَمِیصِهِۦ بِدَمٖ کَذِبٖ﴾پیراهن او را آلوده به خون دروغین نزد پدر آوردند و عنوان کردند که این، خون یوسف است و گرگ او را خورده و پیراهنش به خون آغشته گردیده است. اما پدرشان آنها را تصدیق نکرد و گقفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗا﴾بلکه نفس شما کار زشتی را در جدایی انداختن میان من و او برای شما آراسته است. حالات و خوابی که یوسف دیده بود او را به گفتن این گفتار راهنمایی کرد. ﴿فَصَبۡرٞ جَمِیلٞۖ وَٱللَّهُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ﴾و من میکوشم وظیفهام را انجام دهم، وظیفهام این استکه بر این رنج صبر نمایم، صبری زیبا، و از نارضایتی و شکایت به مردم دوری میجویم. و برای حل این مشکل از خداوند یاری میطلبم. نه از قدرت و توانایی خودم. پس او با خودش چنین قرار گذاشت و به آفرینندهاش شکایت کرد و گفت: ﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾[یوسف: ۸۶]. «من شکایت پریشانی و اندوهم را تنها به نزد خدا میبرم، و شکایت به درگاه آفریننده با صبر نیک در تعارض نیست، زیرا چنانچه پیامبر وعدهای بدهد به آن وفا میکند».
آیهی ۲۲-۱۹:
﴿وَجَآءَتۡ سَیَّارَةٞ فَأَرۡسَلُواْ وَارِدَهُمۡ فَأَدۡلَىٰ دَلۡوَهُۥۖ قَالَ یَٰبُشۡرَىٰ هَٰذَا غُلَٰمٞۚ وَأَسَرُّوهُ بِضَٰعَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِمَا یَعۡمَلُونَ١٩﴾[یوسف: ۱۹]. «و کاروانی آمد و آب آورِ خود را فرستادند و او دلوش را به پایین انداخت (و) گفت: مژده باد که این نوجوانی است. و او را به عنوان کالایی پنهان داشتند و خداوند به آنچه میکردند داناست».
﴿وَشَرَوۡهُ بِثَمَنِۢ بَخۡسٖ دَرَٰهِمَ مَعۡدُودَةٖ وَکَانُواْ فِیهِ مِنَ ٱلزَّٰهِدِینَ٢٠﴾[یوسف: ۲۰]. «و او را به پول ناچیزی (و تنها) به چند درهم فروختند و نسبت به او بیعلاقه بودند».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِی ٱشۡتَرَىٰهُ مِن مِّصۡرَ لِٱمۡرَأَتِهِۦٓ أَکۡرِمِی مَثۡوَىٰهُ عَسَىٰٓ أَن یَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗاۚ وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلِنُعَلِّمَهُۥ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٢١﴾[یوسف: ۲۱]. «و کسی از اهل مصر که او را خریداری کرد به زنش گفت: او را گرامی دار، شاید به ما سود ببخشد یا او را به فرزندی بگیریم. بدینسان ما یوسف را در سرزمین تمکین دادیم، و تا تعبیر خوابها را بدو بیاموزیم، و خداوند بر کار خود چیره و غالب است اما بیشتر مردم نمیدانند».
﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥٓ ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ٢٢﴾[یوسف: ۲۲]. «و چون به حالت رشد و کمال خود رسید به او داوری و دانایی دادیم، و بدینسان به نیکوکاران پاداش میدهیم».
یوسف مدتی در چاه باقی ماند تا اینکه ﴿وَجَآءَتۡ سَیَّارَةٞ﴾کاروانی آمد که میخواست به مصر برود ﴿فَأَرۡسَلُواْ وَارِدَهُمۡ﴾و آب آور و پیشاهنگ خود را فرستادند. یعنی کسی را فرستادند که آب برایشان تهیه میکرد، و محل پیدایش آب را برایشات جستجو میکرد و زمینهی فرود آمدن آنان را بر حوض و یا چاهی را فراهم نمود.
﴿فَأَدۡلَىٰ دَلۡوَهُ﴾و او دلوش را به چاه انداخت و یوسف داخل دلو شد و بیرون آمد. ﴿قَالَ یَٰبُشۡرَىٰ هَٰذَا غُلَٰمٞ﴾گفت: مژده باد! با این جوان گرانقدری است ﴿وَأَسَرُّوهُ بِضَٰعَةٗ﴾و او را به عنوان کالایی پنهان داشتند. و برادرانش یوسف را از نزدیک تعقیب میکردند و سپس او را از برادرانش خریدند. ﴿بِثَمَنِۢ بَخۡسٖ﴾با پولی ناچیز و بسیار اندک او را خریدند، ﴿دَرَٰهِمَ مَعۡدُودَةٖ وَکَانُواْ فِیهِ مِنَ ٱلزَّٰهِدِینَ﴾تنها به چند درهم او را فروختند، و نسبت به او بیعلاقه بودند، چون هدفی جز پنهان کردن و دور نمودن او از پدرش نداشتند. هدفشان این نبود که پول بگیرند و بخورند. هنگامی که کاروانیان او را یافتند، خواستند آن را پنهان بدارند و آن را از جمله کالاهایی که همراهشان بود قرار دهند، تا اینکه برادرانش آمدند و گفتند: این برده ایست متعلق به ما که فرار کرده بود. و کاروانیان یوسف را از آنان با پولی اندکی خریدند و از آنها عهد گرفتند که فرار نکند.
کاروانیان او را به مصر بردند و عزیز مصر وی را خرید و مورد پسندش قرار گرفت، پس زنش را در مورد او سفارش نمود و گفت: ﴿أَکۡرِمِی مَثۡوَىٰهُ عَسَىٰٓ أَن یَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا﴾او را گرامی بدار، شاید چون بردگان و خدمتگزاران برای ما خدمت کند و به ما فایده برساند، و یا از او همانطور است،اده نماییم که از فرزندانمان بهره برداری میکنیم. و شاید این بدان خاطر بود که آنها فرزندی نداشتند.
﴿وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾و هم چنانکه زمینه را برای یوسف فراهم کردیم که عزیز مصر او را بخرد و مورد تکریم قرار دهد، به همان شیوه از این رهگذر زمینه را برایش فراهم نمودیم که در زمین قدرت و سلطه یابد.
﴿وَلِنُعَلِّمَهُۥ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ﴾و یا تعبیر خوابها را به او بیاموزیم. پس او شغل و حرفهای جز علم و دانش اندوزی نداشت و این کار سبب شد تا دانش فراوانی در مورد احکام و تعبیر خواب و غیره به دست آورد. ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِ﴾و خداوند بر کار خود چیره و غالب است. یعنی ارادۀ خداوند جاری است و هیچکس نمیتواند او را شکست بدهد. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾اما بیشتر مردم نمیدانند، بنابر این به منظور نقض نمودن اوامر تقدیری خداوند کارهایی از آنان سر میزند، حال آنکه آنها بسی نانتوانتر و ضعیفتر از آنند که بتوانند چنین کاری را بکنند.
﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُۥٓ﴾و هنگامی که یوسف به مرحلۀ رشد و قدرت معنوی و جسمیاش رسید و صلاحیت پیدا کرد که بتواند بارهای سنگینی از قبیل نبوت و رسالت را بر دوش بکشد. ﴿ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾او را پیامبر و عالمی ربانی قرار دادیم، ﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و بدینسان نیکوکاران را پاداش میدهیم، کسانی که عبادت خداوند را به نحو احسن و از روی اخلاص انجام داده، و به بهترین وجه ممکن به خلق خدا کمک میکنند و از جمله پاداشی که در برابر نیکوکاریشان به آنان میهد علم و دانش مفید است. و این دلالت مینماید که یوسف در مقام احسان بود، پس خداوند داوری و دانش فراوان و نبوت را به او داد.
آیهی ۲۴-۲۳:
﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِی هُوَ فِی بَیۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِۦ وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ وَقَالَتۡ هَیۡتَ لَکَۚ قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ رَبِّیٓ أَحۡسَنَ مَثۡوَایَۖ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلظَّٰلِمُونَ٢٣﴾[یوسف: ۲۳]. «و زنی که یوسف در خانهاش بود مکّارانه خواست تا او را از (پاکدامنی) خود به در کند، و درها را بست و گفت: بیا جلو، و دست به کار شو. یوسف گفت: به خداوند پناه میبرم و او (= عزیز مصر) سرور من است، مرا گرامی داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند».
﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ کَذَٰلِکَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِینَ٢٤﴾[یوسف: ۲۴]. «و به راستی آن زن قصد (زدنِ) یوسف کرد و یوسف (نیز) قصد (انتقام گرفن از) او نمود اما برهان پروردگارش را دید. ما چنین کردیم تا بدی و ناشایستی را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان پاکیزه و برگزیدۀ ما بود».
یوسف این مصیبت بزرگ را از مصیبتی که از جانب برادرانش به او رسیده بود بزرگتر انگاشت، اما صبر و پایداری او پاداش بزرگتری دربر داشت، زیرا در اینجا او از روی اختیار صبر نمود، هر چن که انگیزههای راوانی برای انجام یافتن آن کار (حرام) وجود داشت). پس یوسف محبت خدا را در برابر عملکرد برادرانش صبر اجباری بود، مانند بیماریها و سختیهایی که بدون اختیار به آدمی میرسد و راهی جز صبر و مقاومت ندارد. و یوسف ÷در خانۀ عزیز مصر محترم و گرامی بود.
یوسف دارای چنان زیبایی و کمالی بود که باعث شد، ﴿وَرَٰوَدَتۡهُ ٱلَّتِی هُوَ فِی بَیۡتِهَا عَن نَّفۡسِهِ﴾زن صاحب خانهاش مکارانه درصدد آن باشد او را از پاکدامنیاش به در کند. یوسف، غلام آن زن، و دراختیار وی بود. خانه نیز خالی بود و انجام دادن کار زشت بسیار آسان بود، و کسی هم پی نمیبرد. ﴿وَغَلَّقَتِ ٱلۡأَبۡوَٰبَ﴾واضافه بر آن، درها را بست و مکان خلوت شد و آنها مطمئن بودند که کسی وارد نخواهد شد، زیرا درها بسته بود. و آن زن یوسف را به خود خواند. ﴿وَقَالَتۡ هَیۡتَ لَکَ﴾و گفت : بیا جلو، و شروع کن، یوسف مردی مسافر و غریب بود و بسیاری از انسانها که در وطن خود و در میان اشنایان خود از انجام کار زشت شرم میکنند، در آن دیار به راحتی چنین کارهایی را انجام میدهند. نیز یوسف اسیر آن زن، و آن خانم بانو و سرورش بود. وی از چنان زیبایی برخوردار بود که حسن و جمالش آدمی را به انجام چنین کاری وا میداشت. یوسف هم جوان مجردی بود که زن او را تهدید کرد که اگر آنچه را میگوید انجام ندهد وی را به زندان خواهد افکند یا شکنجۀ دردناکی خواهد داد. اما یوسف با وجود چنین انگیزۀ قوی از ارتکاب نافرمانی خدا پرهیز نمود. یوسف آهنگ وی را نمود، اما به خاطر خدا آن را ترک کرد و خواستۀ خداوند را بر خواستۀ خداوند را بر خواستۀ نفس امارهاش مقدم داشت. و برهان پروردگار که یوسف آن را دید علم و ایمانی بود که از آن برخوردار بود و باعث ترک همۀ چیزهایی شد که خداوند حرام کرده است، و باعث شد از این گناه بزرگ دوری جوید و دست نگاه دارد.
﴿قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِ﴾یوسف گفت: به خداوند پناه میبرم از اینکه این کارزشت را انجام دهم، زیرا این از کارهایی است که خداوند را خشمگین مینماید و انسان را از او دور میکند، نیز خیانتی است در حق سرورم که مرا گرامی داشته است. پس شایسته نیست در مقابل این همه نیکی بدترین کار را با خانوادۀ او انجام دهم، و اگر چنین کاری بکنم مرتکب بزرگترین ستم شدهام، و ستمگر نیز هرگز رستگار نمیشود.
خلاصه اینکه ترس از خدا و رعایت حق سرورش که او را گرامی داشته بود، نیز صیانت و پاک نگهداشتن نفسش از ظلم و ستم، ظلم و ستمی که هرکس بدان بیالاید رستگار نمیشود، همچنین برهان و ایمانی که در قلبش بود کاری کرد که دستورات خدا را به جای آورد و از آنچه نهی نموده است پرهیز کند. خداوند متعال موانع زیادی را بر سر راه انجام این کار قرار داد، چرا که میخواست بدی و ناشایستی را از او در نماید، زیرا او از بندگان مخلص خدا بود وعبادتهایش را خالص برای خدا انجام میداد. و خداوند وی را پاکیزه نمود و برای خود برگزید، و نعمتها را به سویش سرازیر کرد و زشتیها را از وی دور نمود.
آیهی ۲۹-۲۵:
﴿وَٱسۡتَبَقَا ٱلۡبَابَ وَقَدَّتۡ قَمِیصَهُۥ مِن دُبُرٖ وَأَلۡفَیَا سَیِّدَهَا لَدَا ٱلۡبَابِۚ قَالَتۡ مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِکَ سُوٓءًا إِلَّآ أَن یُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٥﴾[یوسف: ۲۵]. «و با همدیگر بهسوی درشتافتند و آن زن پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد. شوهرش را دم در دریافت. (زن به شوهر خود) گفت: سزای کسی که نسبت به همسرت قصد انجام کار زشت کند چیست جز این که یا زنداین گردد یا عذابی دردناک ببیند؟».
﴿قَالَ هِیَ رَٰوَدَتۡنِی عَن نَّفۡسِیۚ وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۡ أَهۡلِهَآ إِن کَانَ قَمِیصُهُۥ قُدَّ مِن قُبُلٖ فَصَدَقَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ٢٦﴾[یوسف: ۲۶]. «یوسف گفت: او با نیرنگ مرا به خود خواند، و شاهدی از خانوادۀ آن زن گواهی داد که اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد زن راست میگوید، و یوسف از دروغگویان است».
﴿وَإِن کَانَ قَمِیصُهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ فَکَذَبَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٢٧﴾[یوسف: ۲۷]. «و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ میگوید و او (= یوسف) از راستگویان است».
﴿فَلَمَّا رَءَا قَمِیصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ قَالَ إِنَّهُۥ مِن کَیۡدِکُنَّۖ إِنَّ کَیۡدَکُنَّ عَظِیمٞ٢٨﴾[یوسف: ۲۸]. «هنگامی که (عزیز مصر) دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است، گفت: این از مکر شماست، آری! مکرتان (بسیار) بزرگ است».
﴿یُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَاۚ وَٱسۡتَغۡفِرِی لِذَنۢبِکِۖ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِِٔینَ٢٩﴾[یوسف: ۲۹]. «(عزیز مصر گفت:) ای یوسف! از این ماجرا در گذر (و تو نیز ای زن!) برای گناهت آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بودهای».
بعد از اینکه آن زن با نیرنگ و کرشمه و ناز یوسف را بهسوی خود خواند و یوسف از پذیرش خواستهاش امتناع ورزید و خواست فرار نماید، و بهسوی در شتافت تا نجات پیدا کند و از فتنه بگریزد، زن به سویش شتافت و لباسش را گرفت و پیراهن یوسف پاره شد، و هنگامی که به دم در رسید شوهرش را در نزدیکی درب یافتند، و او چیزی را مشاهده کرد که بر وی دشوار آمد. بنابر این زن عزیز بلافاصله به دروغ گفتن پرداخت و ادعا کرد که یوسف درصدد انجام چنین کاری با او بوده است، پس گفت: ﴿مَا جَزَآءُ مَنۡ أَرَادَ بِأَهۡلِکَ سُوٓءًا﴾سزای کسی که به همسرت قسد بدی داشته باشد چیست؟ و نگفت کسی که با همسرت کار بدی انجام دهد، تا خود و یوسف را از انجام این کار تبرئه کند، بلکه میخواست وانمود کند که یوسف درصدد انجام چنین کاری بوده است. ﴿إِلَّآ أَن یُسۡجَنَ أَوۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾سزای او جز این نیست که یا زندانی گردد یا شکنجه دردناکی ببیند.
یوسف خودش را از اتهامی که همسر عزیز وی را بدان متهم کرد تبرئه نمود و گفت: ﴿هِیَ رَٰوَدَتۡنِی عَن نَّفۡسِی﴾او با نیرنگ مرا به خود خواند. پس در این هنگام احتمال راست گفتن هر یک از آن دو میرفت و معلوم نبود که کدامیک راست میگوید. اما خداوند برای حقیقت و راستی نشانه و علامتهایی قرار داده است که بر آن دلالت مینمایند. و گاهی بندگان آن را میدانند و گاهی آن را نمیدانند. پس خداوند در این قضیه منت گذاشت تا راستگو از دروغگو شناخته شود و پیامبرش یوسف ÷تبرئه گردد. بنابر این شاهدی را از خانوادۀ آن زن برانگیخت و به قرینهای گواهی داد که همراه هرکس باشد بیانگر راستی اوست بنابر این گفت: ﴿إِن کَانَ قَمِیصُهُۥ قُدَّ مِن قُبُلٖ فَصَدَقَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلۡکَٰذِبِینَ﴾اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد زن راست میگوید، و یوسف از دروغگویان است، زیرا این دلالت مینماید که یوسف به او روی آورده، و برای انجام کار زشت کوشیده، و زن خواسته است تا او را از خودش دور نماید، بنابر این پیراهنش از این طرف پاره شده است.
﴿وَإِن کَانَ قَمِیصُهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ فَکَذَبَتۡ وَهُوَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٢٧﴾و اگر پیراهنش از پشت پاره شده باشد زن دروغ میگوید و او یوسف از راستگویان است، زیرا این بر فرار کردن یوسف دلالت مینماید، و اینکه زن از او خواسته است چنین کاری بکند اما او فرار نموده و پیراهنش از این طریق پاره شده است.
﴿فَلَمَّا رَءَا قَمِیصَهُۥ قُدَّ مِن دُبُرٖ﴾و هنگامی که عزیز مصر دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است، راستگویی و بیگناهی یوسف برایش محرز شد و پی برد که زنش دروغ میگوید پس به وی گفت: ﴿إِنَّهُۥ مِن کَیۡدِکُنَّۖ إِنَّ کَیۡدَکُنَّ عَظِیمٞ﴾این از مکر شماست، بیگمان مکرتان (بسیار) بزرگ است.
آیا مکری بزرگتر از این وجود دارد ک او خودش را تبرئه کرد و پیامبر خدا یوسف ÷را متهم نمود؟ سپس وقتی که همسرش درباره مسئله تحقیق کرده به یوسف گفت: ﴿یُوسُفُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَا﴾ای یوسف! در این باره سخن مگوی و آن را فراموش کن، و برای هیچکس آن را بازگو مکن. هدفش این بود که عیب خانوادهاش را بپوشاند. ﴿وَٱسۡتَغۡفِرِی لِذَنۢبِکِۖ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ ٱلۡخَاطِِٔینَ﴾و تو ای زن آمرزش بخواه که تو از خطاکاران بوده ای. پس یوسف را به چشم پوشی و گذشت و زن را به استغفار و توبه امر نمود.
آیهی ۳۵-۳۰:
﴿وَقَالَ نِسۡوَةٞ فِی ٱلۡمَدِینَةِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ تُرَٰوِدُ فَتَىٰهَا عَن نَّفۡسِهِۦۖ قَدۡ شَغَفَهَا حُبًّاۖ إِنَّا لَنَرَىٰهَا فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ٣٠﴾[یوسف: ۳۰]. «و گروهی از زنان شهر گفتند: زن عزیز مکّارانه از غلامش میخواهد که از(پاکدامنی) خویش در گذرد، به راستی عشق (یوسف) در دلش جای کرده است، همانا او را در گمراهی آشکاری میبینیم».
﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَکۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَیۡهِنَّ وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّکَٔٗا وَءَاتَتۡ کُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِکِّینٗا وَقَالَتِ ٱخۡرُجۡ عَلَیۡهِنَّۖ فَلَمَّا رَأَیۡنَهُۥٓ أَکۡبَرۡنَهُۥ وَقَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَکٞ کَرِیمٞ٣١﴾[یوسف: ۳۱]. «و هنگامی که (زن عزیز) نیرنگ ایشان را شنید کسی را دنبال آنان فرستاد و برای آن بالشهایی فراهم دید و چاقویی به دست هر یک از آنان داد و (به یوسف) گفت: وارد مجلس ایشان شو. آنگاه چون او را دید بزرگش یافتند و دستهای خویش را بریدند و گفتند: ماشاءالله! این انسان نیست، بلکه فرشتهای بزرگوار است».
﴿قَالَتۡ فَذَٰلِکُنَّ ٱلَّذِی لُمۡتُنَّنِی فِیهِۖ وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَۖ وَلَئِن لَّمۡ یَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَیُسۡجَنَنَّ وَلَیَکُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِینَ٣٢﴾[یوسف: ۳۲]. «گفت: این است آن کسی که مرا به خا طر او سرزنش کرده بودید، و به راستی وی را به خویشتن خواندهام ولی او خویشتن داری کرد، و اگر آنچه را که به او دستور میدهم انجام ندهد قطعاً زندانی میشود و خوار و زبون خواهد بود».
﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِۖ وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ٣٣﴾[یوسف: ۳۳]. «گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از چیزی است که مرا به آن فرا میخوانند، و اگر مکر آنانرا از من باز نداری به آنان گرایش پیدا کرده و از زمرۀ نادانان میگردم».
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ فَصَرَفَ عَنۡهُ کَیۡدَهُنَّۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٣٤﴾[یوسف: ۳۴]. «پروردگارش دعای او را اجابت کرد و کید و مکر آنان را از او باز داشت. بیگمان او شنوای داناست».
﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓیَٰتِ لَیَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِینٖ٣٥﴾[یوسف: ۳۵]. «آنگاه پس از آنکه نشانهها را دیدند چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند».
خبر در شهر پخش شد و زنان با یکدیگر در این مورد گفتگو کرده و همسر عزیز را ملاقات نموده و میگفتند: ﴿ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ تُرَٰوِدُ فَتَىٰهَا عَن نَّفۡسِهِ﴾زن عزیز مکارانه از غلامش میخواهد تا از پاکدامنی خود در گذرد، به راستی عشق یوسف دلش را اشغال کرده است. و این کار زشتی است، چرا که او زن گرانقدر و بزرگی است و شوهرش نیز شخصیت گرانقدر و بزرگی میباشد. با وجود این از غلامش که زیر دستش بود و او را به خدمت گرفته بود میخواد با وی چنین کاری را انجام دهد، و سخت به محتب او گرفتار آمده است. ﴿قَدۡ شَغَفَهَا حُبًّا﴾همانا محبت و عشق او در عشق قلبش جای گرفته، این نهایت عشق و محبت است، ﴿إِنَّا لَنَرَىٰهَا فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ﴾همانا ما او را در گمراهی آشکاری میبینیم که چنین کاری از او سرزده است. این امر از ارزش او میکاهد ونزد مردم او را خوار میگرداند.
این سخن آنها مکر و توطئه بود، و هدفشان تنها سرزنش و انتقاد از وی نبود، بلکه میخواستند بدینوسیله به دیدن یوسف که زن عزیز مصر دلباختهاش شده بود، بروند تا همسر عزیز مصر خشمگین شود و یوسف را به آنها نشان دهد و وی را معذور بدارند. بنابر این این اقدام را مکر نامید و فرمود:
﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَکۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَیۡهِنَّ﴾هنگامی که زن عزیز مکر و بدگویی ایشان را شنید کسی را به دنبال آنان فرستاد و آنها را برای مهمانی به خانهاش دعوت کرد. ﴿وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّکَٔٗا﴾و برای آنان مکانی آماده نمودکه در آن انواع فرشها و بالشها و خوردنیهای لذیذ فراهم شده بود. و از جمله چیزهایی که در این مهمانی آورده بود میوهای بود که به چاقو نیاز داشت و آن پرتقال یایغره بود. ﴿وَءَاتَتۡ کُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِکِّینٗا﴾و به دست هر یک از آنان چاقویی داد تا آن میوه را پوست بکنند و بخورند. ﴿وَقَالَتِ﴾و به یوسف گفت: ﴿ٱخۡرُجۡ عَلَیۡهِنَّ﴾در حالت زیبایی و درخشندگی وارد مجلس ایشان شو، ﴿فَلَمَّا رَأَیۡنَهُۥٓ أَکۡبَرۡنَهُ﴾پس هنگامی که زنان او را دیدند در دلهای خود او را بزرگ یافتند و منظرۀ شگفتانگیزی مشاهد نمودند که هرگز چنین چیزی را ندیده بودند. ﴿وَقَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ﴾و از شدت حیرت دستهایشان را با چاقوهایی که در دست داشتند، بریدند. ﴿وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ﴾و گفتند: سبحان الله! ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَکٞ کَرِیمٞ﴾این انسان نیست، بلکه فرشتهای بزرگوار است زیرا یوسف، چنان زیبایی نوری داشت که نشانهای برای بینندگان و عبرتی برای اندیشمندان بود.
و هنگامیکه زیبایی آشکار یوسف برای آنان ثابت شد آنان را شگفت زده کرد و همسر عزیز را معذور دانستد. زن عزیز خواست زیبایی باطنی و درونی یوسف و آراستگی و عفت و پاکدامنی او را هم به آنان نشان بدهد، پس آشکارا و بدون پروا محبت شدید خود را نسبت به یوسف اعلام کرد، زیرا دیگر زنان او را ملامت نمیکردند، و گفت: ﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَ﴾و به راستی او را به خویشتن خواندهام ولی او امتناع ورزید. درحالیکه زن عزیز همچنان او را مکارانه به خود میخواند و گذر وقت و زمان جز محبت و اضطراب و اشتیاق وصال یوسف چیزی به او نمیافزود. بنابر این در حضور زنها گفت: ﴿وَلَئِن لَّمۡ یَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَیُسۡجَنَنَّ وَلَیَکُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِینَ﴾و اگر آنچه را که به او دستور میدهم انجام ندهد قطعاً زندانی میشود و خوار و زبون خواهد بود.
او را تهدید کرد تا خواستهاش را بپذیرد و به هدفش برسد. در این هنگام یوسف به پروردگارش پناه برد و در مقابل مکر زنان از او یاری جست و، ﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدۡعُونَنِیٓ إِلَیۡهِ﴾گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایندتر از چیزی است که مرا به آن فرا میخوانند و این دلالت مینماید که زنان به یوسف اشاره میکردند که از بانویش اطاعت کند و فرمان او را بپذیرد و در این مورد مکر میورزیدند.
پس یوسف زندان و عذاب دنیوی را بر لذتی آماده که موجب عذاب سخت میشود، ترجیح داد. ﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ﴾و اگر مکر آنانرا از من بازنداری به آنان تمایل پیدا میکنم. زیرا من ضعیف و ناتوان هستم اگر بدی را از من دور نکنی. ﴿وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾و اگر به آنان تمایل پیدا کنم از زمرۀ نادانان میگردم، زیرا این کار نادانی و جهالت است، چون آدم جاهل لذتی اندک و آلوده را بر لذتها و خوشیهای متنوع در باغهای پر ناز و نعمت ترجیح میدهد. و هرکس لذت زودگذر را بر سعادت حقیقی وابدی ترجیح دهد بسیار نادان است. و علم و عقل، آدمی را به ترجیح دادن مصلحت و لذت بزرگتر را فرا میخوانند، و چیزی را ترجیح میدهند که سرانجام آن بهتر است.
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ﴾و پروردگارش دعای او را بدانگاه که وی را فرا خواند اجابت کرد، ﴿فَصَرَفَ عَنۡهُ کَیۡدَهُنَّ﴾زن عزیز همواره با مکر و زاری از او التماس میکرد و به راههای مختلفی متوسل میشد تا او را راضی کند. اما یوسف او را ناامید کرد و خداوند مکر همسر عزیز را از او باز داشت. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ﴾بیگمان خداوند شنوای دعای دعا کننده است و به نیت و قصد شایستۀ او و ضعف و ناتوانیاش که مقتضی آن است خداوند با لطف و یاری خود به کمک وی بشتابد، آگاه است. و خداوند با لطف و یاری خویش او را یاری نمود. پس این است آنچه که خداوند یوسف را با آن از این فتنۀ بزرگ و رنج سخت نجات داد. اما مالکان و صاحبان یوسف پس از آنکه خبر پخش شد و برخی زن عزیز را معذور دانستند و برخی او را ملامت کرده، و برخی از او عیب گرفتند. ﴿بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓیَٰتِ لَیَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِینٖ﴾پس از آنکه نشانههای دال بر برائت و پاکدامنی وی دیدند چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند تا این خبر پایان یابد و مردم آن را فراموش کنند.
زیرا وقتی که خبری پخش شود مادامی که اسباب و عوامل آن وجود داشته باشد همواره شایع میگردد، و چون اسباب آن از بین برود به فراموشی سپرده خاهد شد. پس آنان صلاح را در آن دیدند که یوسف را زندانی کنند. بنابر این او را به زندان فرستادند.
آیهی ۳۷-۳۶:
﴿وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَیَانِۖ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِی خُبۡزٗا تَأۡکُلُ ٱلطَّیۡرُ مِنۡهُۖ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِیلِهِۦٓۖ إِنَّا نَرَىٰکَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٣٦﴾[یوسف: ۳۶]. «و دو جوان با او وارد زندان شدند، یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که انگور برای شراب میفشارم، و دیگری گفت: من در خواب دیدم که بر سر خویش نانی برداشتهام که مرغان از آن میخورند، ما را از تعبیر آن با خبر کن که تو را از زمرۀ نیکوکاران میبینیم».
﴿قَالَ لَا یَأۡتِیکُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُکُمَا بِتَأۡوِیلِهِۦ قَبۡلَ أَن یَأۡتِیَکُمَاۚ ذَٰلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّیٓۚ إِنِّی تَرَکۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ٣٧﴾[یوسف: ۳۷]. «یوسف گفت: پیش از آنکه غذایتان به شما برسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت، این (تعبیر خواب) که به شما میگویم از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است. به راستی که من آیین قومی را که به خدا ایمان نمیآورند و به آخرت نیز بیباورند ترک گفتهام».
هنگامی که یوسف وارد زندان شد ﴿دَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَیَانِ﴾دو جوان با او وارد زندان شدند، و هر یک از این دو جوان خوابی را دید و آن را برای یوسف تعریف کرد تا تعبیرش را به وی بگوید. پس
﴿قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّیٓ أَرَىٰنِیٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِی خُبۡزٗا تَأۡکُلُ ٱلطَّیۡرُ مِنۡهُۖ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِیلِهِۦٓۖ﴾ما را از تفسیر این خواب، و سرانجامی که در انتظار داریم با خبر کن. و گفتهی آنان: ﴿إِنَّا نَرَىٰکَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾یعنی: ما تو را از کسانی میدانیم که با مردم احسان میکنند. پس با تعبیر خوابمان به ما احسان کن، همچنانکه به دیگران نیز احسان کردهای. پس با ذکر احسان یوسف به او متوسل شدند. ﴿قَالَ لَا یَأۡتِیکُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُکُمَا بِتَأۡوِیلِهِۦ قَبۡلَ أَن یَأۡتِیَکُمَا﴾یوسف با اجابت خواستۀ آن دو به آنها گفت: پیش از اینکه غذایتان به شما برسد شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. یعنی مطمئن باشید که من زود خواب شما را تعبیر میکنم، و هنوز نهار یا شمامتان به شما نمیرسد که شما را از تعبیر آن آگاه خواهم ساخت. شاید یوسف ÷خواست در این حالت که آنها به تعبیر خواب نیاز داشتند آنها را به ایمان فرا بخواند تا دعوتش موثر واقع شود و بهتر آن را بپذیرند. سپس گفت: ﴿ذَٰلِکُمَا﴾تعبیری که برای خوابهای شما میکنم، ﴿مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّیٓ﴾از علم خداست که مرا آموخته است، و با بخشیدن آن به من نسبت به اینجانب احسان کرده است.
﴿إِنِّی تَرَکۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ کَٰفِرُونَ﴾و این به خاطر آن است که من آئین قومی را که به خدا ایمان نمیرود و هم آنان به آخرت بیباورند ترک گفتهام. واژۀ «ترکت» به دو معنی به کار میرود.
۱- کسی که اصلاً وارد کاری نشده و آن را انجام نداده است.
۲- کسی که وارد چیزی شود سپس از آن بیرون بیاید. بنابر این نباید گفت که یوسف قبل از آن بر غیر آئین ابراهیم بوده است.
آیهی ۴۱-۳۸:
﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۚ مَا کَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِکَ بِٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۚ ذَٰلِکَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَیۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ٣٨﴾[یوسف: ۳۸]. «و از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام، ما را نسزد که چیزی را شریک خدا کنیم، این فضل خدا بر ما و مردم است ولی بیشتر مردم سپاس نمیگذارند».
﴿یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَیۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ٣٩﴾[یوسف: ۳۹]. «دوستان زندانی من! آیا خدایان گوناگون بهترند یا خدایی یگانه (و) چیره؟».
﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٤٠﴾[یوسف: ۴۰]. «به جای او نمیپرستید مگر نامهایی را که شما و پدرانتان نهادهاید، خداوند (هیچ) دلیل و برهانی بر (صحت) آنان نفرستاده است. فرمانروایی از آن خداست و فرمان داده که جز او را نپرستید، این است دین راست و استوار ولی بیشتر مردم نمیدانند».
﴿یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ أَمَّآ أَحَدُکُمَا فَیَسۡقِی رَبَّهُۥ خَمۡرٗاۖ وَأَمَّا ٱلۡأٓخَرُ فَیُصۡلَبُ فَتَأۡکُلُ ٱلطَّیۡرُ مِن رَّأۡسِهِۦۚ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِی فِیهِ تَسۡتَفۡتِیَانِ٤١﴾[یوسف: ۴۱]. «ای دو رفیق زندانی من! اما یکی از شما به سرور خود شراب خواهد نوشاند، و اما دیگری به دار زده میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد. امری که دربارۀ آن پرستش میکردید قطعی و حتمی است». ﴿وَٱتَّبَعۡتُ مِلَّةَ ءَابَآءِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ﴾و از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردهام. سپس این آئین را چنین تعریف کرد: ﴿مَا کَانَ لَنَآ أَن نُّشۡرِکَ بِٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ﴾ما را نسزد که چیزی را شریک خدا کنیم. بلکه ما خدا را یگانه میدانیم، و دین و عبادت را تنها برای او انجام میدهیم. ﴿ذَٰلِکَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ عَلَیۡنَا وَعَلَى ٱلنَّاسِ﴾این از برترین و بهترین منتها و بخششهای الهی بر ما و کسانی است که خداوند آنها را هدایت کرده است، زیرا هیچ احسانی برتر و بهتر از آن نیست که خداوند اسلام و دین استوار را به بندگان ارزانی نماید، پس هرکس آن را پذیرفت و از آن فرمان برد اسلام و دین بهرۀ اوست، و بزرگترین نعمتها و برترین فضیلتها را به دست آورده است.
﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَشۡکُرُونَ﴾ولی بیشتر مردم نمیدانند، بنابر این منت و احسان الهی نزد آنها میآید، اما آن را نمیپذیرند، و حقوق الهی را ادا نمیکنند.
و یوسف با این سخنان آنها را به در پیش گرفتن راهی که خودش بر آن بود تشویق نمود. و هنگامی که دریافت آن دو جوان با دیدۀ تعظیم و بزرگداشت به او مینگرند، و اینکه او را نیکوکار و معلم میدانند برای آنها بیان کرد حالتی که من دارم از فضل و احسان خداست، چرا که نعمت دوری از شرک و پیروی از آئین نیاکانم را به من بخشیده، و به جایی رسیدهام که میبینید، پس شایسته است شما هم راهی را در پیش بگیرید که من در پیش گرفتهام.
سپس به صراحت آنها را بهسوی توحید و یکتاپرستی دعوت کرد و گفت: ﴿یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ ءَأَرۡبَابٞ مُّتَفَرِّقُونَ خَیۡرٌ أَمِ ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ﴾ای دوستان زندانی من! آیا خدایان ضعیف و ناتوان که نمیتوانند ضرر و فایده بدهند، و نمیتوانند چیزی را ببخشند یا منع کنند، و این خدایان انواع گوناگونی دارند از قبیل درختان و سنگها و فرشتگان و مردگان و دیگر مع بودهایی که مشرکان به خدایی میگیرند، آیا اینها بهترند یا خداوندی که دارای صفتهای کمال است و در ذات و صفات و کارهایش یگانه است؟ پس او در هیچ چیزی شریکی ندارد. ﴿ٱلۡقَهَّارُ﴾چیره است، هر چیزی در برابر قدرت و فرمانروایی او منتقاد و مطیع است، پس هر چه بخواهید انجام میپذیرد. و آنچه او نخواهد انجام نمیپذیرد. ﴿مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآ﴾[هود: ۵۶]. «و هیچ جنبدهای نیست مگر اینکه تحت قدرت خداست». و معلوم است خدایی که چنین است از خدایان متفرق و پراکندهای که فقط نامهایی تو خالی هستند، نامهایی که از هیچ کمال و کارهایی برخوردار نیستند، بهتر است.
بنابر این گفت: ﴿مَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ أَسۡمَآءٗ سَمَّیۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُم﴾به جای خدا نمیپرستید مگر نامهایی که شما و پدرانتان نهادهاند. یعنی نامهایی بر آن گذاشته و آنها را خدا نامیده اید، حال آنکه چیزی نیستید و از صفتهای الوهیت و خدایی برخوردار نمیباشند. ﴿مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍ﴾خداوند هیچ دلیل و برهانی بر (حقّانیت) آنها نفرستاده است، بلکه دلیل و براهین زیادی را مبنی بر عدم پرستش آنها، و باطل بودنشان فرستاده است. پس چون خداوند بر حقانیت آنها دلیلی نفرستاده است، باطل و پوچ میباشند.
﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾فرمانروایی فقط از آن خداست و بس. پس اوست که فرمان میدهد و باز میدارد و قوانین را وضع مینماید و احکام را میفرستد. و اوست که، ﴿أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُۚ ذَٰلِکَ ٱلدِّینُ ٱلۡقَیِّمُ﴾فرمان داده است جز او را نپرستید. این است دین راست و استوار. دین استواری که انسان را به همۀ خوبیها میرساند همان دین خداست و دیگر دینها مستقیم و درست نیستند، بلکه کج و منحرفند و انسان را به پرتگاه میرسانند. ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾ولی بیشتر مردم حقایق را نمیدانند، و گرنه فرق بین عبادت خدای یگانه که شریکی ندارد با پرستش بتها بسیار آشکار و روشن است. اما از آنجا که بیشتر مردم این را نمیدانند شرک میورزند. پس یوسف ÷دو هم زندانی خود را به عبادت خدای یگانه و خالص گرداندن دین برای وی دعوت نمود. احتمال دارد که آنها دعوت یوسف را پذیرفته، و فرمان برده باشند و اگر چنین باشد از نعمت کامل برخوردار شدهاند. و احتمال دراد بر شرک خود باقی مانده و به وسیلۀ دعوت یوسف بر آنان اتمام حجت شده باشد. سپس او ÷بعد از اینکه آنها را وعده داده بود که خوابشان را تعبیر خواهد کرد، شروع به بیان تعبیر خوابشان نمود و گفت:
﴿یَٰصَٰحِبَیِ ٱلسِّجۡنِ أَمَّآ أَحَدُکُمَا فَیَسۡقِی رَبَّهُۥ خَمۡرٗا﴾ای دوستان زندانی من! یکی از شما و او کسی بود که در خواب دیده بود خوشۀ انگوری برای شراب میفشارد از زندان بیرون میآید و به سرورش که او را خدمت مینمود شرای مینوشاند، و ساقی او خواهد شد. و این مستلزم آزاد شدن او از زندان است. ﴿وَأَمَّا ٱلۡأٓخَرُ﴾و اما دیگری که در خواب دیده بود بر سر خویش نانی گرفته و پرندگان از آن میخورند، ﴿فَیُصۡلَبُ فَتَأۡکُلُ ٱلطَّیۡرُ مِن رَّأۡسِهِ﴾به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش میخورند. یوسف نان را به گوشت سر و چربی و مغز وی تعبیر کرد. و گفت: او دفن نخواهد شد و از دستبرد پرندگان در امان نخواهد بود. بلکه به دار آویخته و در جایی قرار داده میشود که پرندگان بتوانند گوشت او را بخورند. سپس آنها را خبر داد که یان تعبیر قطعاً تحقق خواهد یافت. پس گفت: ﴿قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِی فِیهِ تَسۡتَفۡتِیَانِ﴾چیزی که شما دربارهی تعبیر و تفسیر آن پرسیدید قطعی و حتمی است.
آیهی ۴۲:
﴿وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُۥ نَاجٖ مِّنۡهُمَا ٱذۡکُرۡنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَىٰهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ ذِکۡرَ رَبِّهِۦ فَلَبِثَ فِی ٱلسِّجۡنِ بِضۡعَ سِنِینَ٤٢﴾[یوسف: ۴۲]. «و به یکی از آن دو که میدانست رهایی مییابد، گفت: مرا در نزد سرورت یاد کن، پس شیطان از یادش بُرد که پروردگارش را یاد کند، بنابر این چند سالی در زندان ماند».
﴿وَقَالَ﴾و یوسف ÷گفت: ﴿لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُۥ نَاجٖ مِّنۡهُمَا﴾به یک از آن دو که میدانست آزاد میشود و او همان کسی که در خواب دیده بود انگور برای شراب میفشارد. ﴿ٱذۡکُرۡنِی عِندَ رَبِّکَ﴾مرا به نزد سرورت یاد کن، شاید دلش به حال ما بسوزد و از زندان آزاد کند، ﴿فَأَنسَىٰهُ ٱلشَّیۡطَٰنُ ذِکۡرَ رَبِّهِ﴾اما شیطان خدا را از یاد آن کس ببرد که نجات پیدا کرده بود و او را از ذکر آنچه که به خدایش نزدیک مینمود فراموش گرداند. از جمله چیزهایی که او را به خدا نزدیک میکرد اما آنرا فراموش کرد یاد یوسف بود که سزاوار بود نیکیاش به بهترین وجه جبران شود. و این به خاطر آن بود تا خداوند فرمان و دستورش را کامل بگرداند. ﴿فَلَبِثَ فِی ٱلسِّجۡنِ بِضۡعَ سِنِینَ﴾بنابر این چند سالی در زندان ماند. و کلمۀ ﴿بِضۡعَ﴾شامل سه تا نه میباشد. بنابر این گفته شده است که او هفت سال در زندان ماند و هنگامیکه خداوند خواست فرمانش را کامل بگرداند و یوسف از زندان آزاد شود سببی را مقدر و معین نمود و آن خواب پادشاه بود.
آیهی ۴۵-۴۳:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ إِنِّیٓ أَرَىٰ سَبۡعَ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ یَأۡکُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعَ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ یَابِسَٰتٖۖ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ أَفۡتُونِی فِی رُءۡیَٰیَ إِن کُنتُمۡ لِلرُّءۡیَا تَعۡبُرُونَ٤٣﴾[یوسف: ۴۳]. «و پادشاه گفت: من در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر آنها را میخوردند، و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک دیگر را دیدم. ای بزرگان! اگر خوابها را تعبیر میکنید نظر خود را دربارۀ خوابم بیان دارید».
﴿قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖۖ وَمَا نَحۡنُ بِتَأۡوِیلِ ٱلۡأَحۡلَٰمِ بِعَٰلِمِینَ٤٤﴾[یوسف: ۴۴]. «گفتند: (این خوابها از زمرۀ) خوابهای پریشان است و ما از تعبیر آن آگاه نیستیم».
﴿وَقَالَ ٱلَّذِی نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ أَنَا۠ أُنَبِّئُکُم بِتَأۡوِیلِهِۦ فَأَرۡسِلُونِ٤٥﴾[یوسف: ۴۵]. «و کسی که از آن دو نفر نجات پیدا کرده بود بعد از مدتها به یاد آورد (و) گفت: من شما را از تعبیر آن باخبر میکنم، مرا بفرستید».
هنگامی که خداوند خواست یوسف را از زندان ازاد کند این خواب عجیب را به پادشاه نشان داد که تاویل و تعبیر آن به همۀ مردم ارتباط پیدا میکرد، و تعبیر آن به وسیلۀ یوسف صورت میگرفت و فضل و علم او آشکار میگردید و باعث بلندی مقام او در هر دو جهان میشد. و از قضای الهی پادشاهی که امور ملت و منافع مردم در دست او بود این خواب را دید.
و پادشاه از این خواب به وحشت افتاد. بنابراین، دانشمندان و خردمندان قومش را جمع کرد و گفت: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ إِنِّیٓ أَرَىٰ سَبۡعَ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ یَأۡکُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ﴾من در خواب هفت گاو چاق را دیدم که هفت گاو لاغر و ضعیف هفت گاو چاق و پرقدرت را بخورند. ﴿وَسَبۡعَ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ یَابِسَٰتٖ﴾و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک دیگر را دیدم. ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡمَلَأُ أَفۡتُونِی فِی رُءۡیَٰیَ إِن کُنتُمۡ لِلرُّءۡیَا تَعۡبُرُونَ﴾ای بزرگان! اگر خوابها را تعبیر میکنید نظر خود را دربارۀ خوابم بیان دارید، چون همۀ این چیزها یک تعبیر دارند پس متحر شدند، و راهی برای آن نیافتند و ﴿قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمٖ﴾گفتند: اینها خوابهای آشفته و پریشان هستند که تعبیری ندارند. و آنان به طور قطع و یقین چیزی را گفتند که آن را نمیدانستند، و به گونهای برای خود عذر آوردند که در واقع عذر آنان قابل قبول نیست. پس گفتند: ﴿وَمَا نَحۡنُ بِتَأۡوِیلِ ٱلۡأَحۡلَٰمِ بِعَٰلِمِینَ﴾و ما از تعبیر خوابهای آشفته آگاه نیستیم. ما فقط خوابهای واقعی را تعبیر میکنیم، اما خیالات و خوابهای آشفتهای را که از سوی شیطان یا خیالات انسان است تعبیر نمیکنیم. پس آنها تعبیر خوابش را ندانستند و معتقد بودند خواب و خیال آشفته است. و به خود میبالیدند، زیرا نگفتد : تعبیر آن را نمیدانیم، و این برای اهل دین و خرد شایسته نیست.
و این از لطف خدا نسبت به یوسف ÷بود. زیرا اگر ابتدا یوسف آن را تعبیر میکرد قبل از اینکه پادشاه آن را بر بزرگان قوم خود و دانشمندان ارائه کند و آنها از تعبیر آن عاجز بمانند. یوسف چنین جایگاهی نمیداشت، اما وقتی که پادشاه خواب را بر آنان عرضه کرد و آنها از تعبیر آن درماندند و پادشه به آن خواب خیلی اهمیت میداد، یوسف آن را تعبیر کرد و جایگاهی بزرگی نزد آنان کسب نمود.
و این جریان همانند آشکار شدن برتری آدم به وسیلۀ علم بر فرشتگان بود، زیرا خداوند پرسشی را بر آنان عرضه کرد اما جوابش را ندانستند. سپس از آ دم پرسید و او نام هر چیزی را به آنان آموخت و با این برتری آدم ثابت شد.
و همانطور که خداوند متعال فضل و برتری پیامبر خود محمد صرا در روز قیامت اظهار مینماید، به گونهای که به مردم الهام میکند که از آدم شفاعت جویند، سپس از ابراهیم، سپس از موسی و سپس از عیسی †اما همگی عذر میآورند. سپس مردم پیش محمد صمیآیند و او میفرماید: «من میتوانم شفاعت کنم. من میتوانم شفاعت کنم». و پیامبر برای همۀ مردم شفاعت مینماید و به آن مقام محمود و ستده میرسد که پیشینیان و پسینیان به آن رشک میبرند.
پس پاک است خداوندی که مهربانیهای او فراوان است و نیکی و احسانش را به خواص و برگزیدگان و دوستانش عطا میکند.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِی نَجَا مِنۡهُمَا﴾و یکی از آن دو جوان که نجات یافته بود. و او همان کسی بود که در خواب دیده بود به قصد درست کردن شراب، انگور میفشارد و یوسف وی را سفارش کرده بود که او را نزد سرورش یاد کند. ﴿وَٱدَّکَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ﴾و پس از گذشت سالیانی تعبیر یوسف و سفارش او را به یاد آورد و دانست که یوسف میتواند این خواب را تعبیر کند، بنابر این گفت: ﴿أَنَا۠ أُنَبِّئُکُم بِتَأۡوِیلِهِۦ فَأَرۡسِلُونِ﴾من شما را از تعبیر آن خبر میدهم پس مرا بهسوی یوسف بفرستید، تا از او دربارۀ این خواب بپرسم.
آیهی ۴۹-۴۶:
﴿یُوسُفُ أَیُّهَا ٱلصِّدِّیقُ أَفۡتِنَا فِی سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ یَأۡکُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعِ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ یَابِسَٰتٖ لَّعَلِّیٓ أَرۡجِعُ إِلَى ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَعۡلَمُونَ٤٦﴾[یوسف: ۴۶]. «ای یوسف! ای بسیار راستگو! دربارۀ هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و (دربارۀ) هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک به ما پاسخ ده تا اینکه من بهسوی مردم برگردم، امید است آنان بدانند».
﴿قَالَ تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِینَ دَأَبٗا فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِی سُنۢبُلِهِۦٓ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تَأۡکُلُونَ٤٧﴾[یوسف: ۴۷]. «گفت: هفت سال پیاپی کشت کنید و آنچه را که درو نمودید جز اندکی که میخورید در خوشۀ خود نگاه دارید».
﴿ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ سَبۡعٞ شِدَادٞ یَأۡکُلۡنَ مَا قَدَّمۡتُمۡ لَهُنَّ إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تُحۡصِنُونَ٤٨﴾[یوسف: ۴۸]. «پس از آن، هفت سالِ سخت در میرسد که آنچه را به خاطرشان اندوختهاید از میان بر میدراند مگر اندکی از آنچه که انبار میکنید».
﴿ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ عَامٞ فِیهِ یُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَفِیهِ یَعۡصِرُونَ٤٩﴾[یوسف: ۴۹]. «سپس بعد از آن (سالهای خشک و سخت) سالی میآید که به مردم (در آن سال) باران میرسد، و در آن شیرۀ (انگور و زیتون و دیگر میوهها) را میفشرند».
و آنها او را فرستادند و پیش یوسف آمد و یوسف ا و را به خاطر فراموش کردن و از یاد بردن سفارشش سرزنش نکرد، بلکه به خواستهاش گوش فراداد و پاسخ او را گفت. آن مرد گفت: ﴿یُوسُفُ أَیُّهَا ٱلصِّدِّیقُ﴾یوسف! ای بسیار راستگو و راستکار! ﴿أَفۡتِنَا فِی سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ سِمَانٖ یَأۡکُلُهُنَّ سَبۡعٌ عِجَافٞ وَسَبۡعِ سُنۢبُلَٰتٍ خُضۡرٖ وَأُخَرَ یَابِسَٰتٖ لَّعَلِّیٓ أَرۡجِعُ إِلَى ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَعۡلَمُونَ﴾دربارۀ هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را میخورند، و هفت خوشۀ سبز و هفت خوشۀ خشک به ما پاسخ ده تا اینکه من بهسوی مردم برگردم، امید است آنان بدانند. چون آنها چشم به راه تعبیر این خواب هستند و برایشان بسیار مهم است. پس یوسف هفت گاو چاق و هفت خوشۀ سبز را تعبیر کرد که آنها هفت سال آباد هستند و هفت گاو لاغر و هفت خوشۀ خشک را چنین تعبیر کرد که سالهای خشک هستند.
و شاید دلیل تعبیر یوسف این باشد که وجود کشت و زرع به سال خوش بستگی دارد و هرگاه سالی خوش در پیش باشد کشتزارها قوی و زیبا و بابرکت شده و محصول آن زیاد میشود، ما در خشک سالی بر عکس خواهد بود.
و اغلب به وسیلۀ گاو زمین را شخم میزنند و هم به وسیلۀ گاو، زمین آبیاری میشود. و خوشههای بزرگترین و بهترین غذا هستند و خواب را اینگونه تعبیر کرد، چون بین خواب و تعبیرش مناسبت وجود دارد، پس هم خواب را تعبیر کرد و هم به کارهایی که باید انجام گردد و تدابیری که باید در سالهای آبادی برای مقابله با خشکسالی اتخاذ شود اشاره نمود و گفت: ﴿تَزۡرَعُونَ سَبۡعَ سِنِینَ دَأَبٗا﴾هفت سال پیاپی کشت کنید، ﴿فَمَا حَصَدتُّمۡ فَذَرُوهُ فِی سُنۢبُلِهِ﴾و آنچه را که از آن کشتزارها درو کردید در خوشهاش بگذارید، چون بهتر باقی میماند و کمتر کسی به آن توجه مینماید. ﴿إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تَأۡکُلُونَ﴾و در این سالها آباد به اندازه و از روی تدبیر و به صورت حساب شده بخورید. کمتر بخورید و بخش اعظم را انبار و ذخیره کنید.
﴿ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ﴾پس از آن هفت سال خوش و خرم، ﴿سَبۡعٞ شِدَادٞ﴾هفت سال سخت و خشک در میرسد، ﴿یَأۡکُلۡنَ مَا قَدَّمۡتُمۡ لَهُنَّ﴾که همۀ آنچه را که ذخیره کردهاید گرچه زیاد هم باشد مصرف میکند، ﴿إِلَّا قَلِیلٗا مِّمَّا تُحۡصِنُونَ﴾مگر اندکی از آنچه که نگاه میدارید.
﴿ثُمَّ یَأۡتِی مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ﴾سپس بعد از آن سالهای خشک و سخت، ﴿عَامٞ فِیهِ یُغَاثُ ٱلنَّاسُ وَفِیهِ یَعۡصِرُونَ﴾سالی میآید که مردم از نمعت باران برخوردار میشوند و شیرۀ (میوه جات) را میفشرند. یعنی باران و سیل در آن سال زیاد شده غلات فراوان، و روزی مردم زیاد میشود تا اینکه انگور و مثال آنرا میفشرند و شیرۀ آن را میگیرند که افزون بر خوراکشان است. علت اینکه یوسف به چنین سالی اشاره میکند علی رغم اینکه در خواب پادشاه به آمدن آن تصریح نشده است احتمالاً این است که او از تعبیر هفت سال خشک فهمید که پس از این سالهای سخت سالی در میرسد که مصایب گذشته را از بین میبرد. و معلوم است که آثار قحطی ای که هفت سال طول کشیده است جز با سالی بسیار آباد و خرم دور نخواهد شد وگرنه تعیین هفت سال مفهومی نداشت.
و هنگامیکه فرستاده پیش پادشاه و مردم بازگشت و آنها را از تعبیر یوسف آگاه ساخت تعجب کردند و به شدت خوشحال شدند.
آیهی ۵۲-۵۰:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِۦۖ فَلَمَّا جَآءَهُ ٱلرَّسُولُ قَالَ ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّکَ فَسَۡٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّٰتِی قَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّۚ إِنَّ رَبِّی بِکَیۡدِهِنَّ عَلِیمٞ٥٠﴾[یوسف: ۵۰]. «و پادشاه گفت: یوسف را پیش من آورید، هنگامی که فرستاده نزد او آمد، گفت: پیش سرورت باز گرد و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهایشان را بریدند چه بود؟ و به راستی که پروردگارم به مکر آنان داناست».
﴿قَالَ مَا خَطۡبُکُنَّ إِذۡ رَٰوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفۡسِهِۦۚ قُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَیۡهِ مِن سُوٓءٖۚ قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٥١﴾[یوسف: ۵۱]. «پادشاه گفت: جریان شما چه بود آنگاه که خواستید یوسف را به خود بخوانید؟ گفتند: پناه بر خدا، هیچ گناهی از او سراغ نداریم. زن عزیز گفت: هم اکنون حق آشکار شد، این من بودم که او را به خود خواندم و همانا او از راستگویان است».
﴿ذَٰلِکَ لِیَعۡلَمَ أَنِّی لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَیۡبِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی کَیۡدَ ٱلۡخَآئِنِینَ٥٢﴾[یوسف: ۵۲]. «این (اقرار من) بدان خاطر است که او (یوسف) بداند من در نهان به او خیانت نکردهام و خداوند مکر خیانتکاران را به جایی نمیرساند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ﴾و پادشاه به کسانیکه نزد او بودند، گفت: ﴿ٱئۡتُونِی بِهِ﴾یوسف را پیش من آورید، یعنی او را از زندان بیرون آورید و نزد پادشاه حاضر نمایید. ﴿فَلَمَّا جَآءَهُ ٱلرَّسُولُ﴾و هنگامیکه فرستاده پادشاه نزد یوسف آمد و اورا دستور داد نا نزد پادشاه حاضر شود، از اقدام به بیرون رفتن امتناع ورزید تا بیگناهی او کاملاً روشن شود. و این نشانۀ بردباری و عقل و خرد کامل اوست. در این هنگام، ﴿قَالَ ٱرۡجِعۡ إِلَىٰ رَبِّکَ﴾به فرستاده گفت: پیش سرورت «پادشاه » باز گرد. ﴿فَسَۡٔلۡهُ مَا بَالُ ٱلنِّسۡوَةِ ٱلَّٰتِی قَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ﴾و از او بپرس ماجرای زنانیکه دستهایشان را بریدند چه بود؟ زیرا ماجرای زنانی آنها واضح و روشن است. ﴿إِنَّ رَبِّی بِکَیۡدِهِنَّ عَلِیمٞ﴾و به راستی که پروردگارم به مکر آنها داناست.
پادشاه آنها را حاضر کرد و گفت: ﴿مَا خَطۡبُکُنَّ إِذۡ رَٰوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفۡسِهِ﴾جریان کار شما چه بود آنگاه که خواستید یوسف را به خود بخوانید؟ آیا از او چیز مشکوکی مشاهده کردید؟ زنان، یوسف را بیگناه دانسته و ﴿قُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَیۡهِ مِن سُوٓءٖ﴾گفتند: پناه بر خدا! هیچ گناهی نه کوچک و نه بزرگ از او سراغ نداریم. در این هنگام اساس اتهام از بین رفت و جز آنچه که زن عزیز گفته بود چیزی باقی نماند. ﴿قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ﴾زن عزیز مصر گفت: ما به او تهمت زدیم و به او بد گفتیم و عمل ما سبب شد که او به زندان بیافتد، اما اکنون حق آشکار شد. ﴿أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾این من بودم که او را به خود خواندم و مکارانه خواستم او را از پاک دامنیاش به در کنم. و او راست میگوید و بیگناه است.
﴿ذَٰلِکَ﴾این که اعتراف نمودم یوسف را به خود خواندهام به خاطر آن است، ﴿لِیَعۡلَمَ أَنِّی لَمۡ أَخُنۡهُ بِٱلۡغَیۡبِ﴾که او بداند من در نهان به او خیانت نکردهام، احتمال دارد منظورش شوهرش باشد. یعنی اقرار من بدان خاطر است تا شوهرم بداند که در نهان به او خیانت نکردهام و از من کاری جز خواستن از یوسف سر نزده است. و احتمال دارد که منظور این باشد که اقرار مینمایم او را به خود خواندم، و این بدان معنی است که یوسف راستگو است و درپشت سرش به او خیانت نکردهام.
﴿وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی کَیۡدَ ٱلۡخَآئِنِینَ﴾و خداوند مکر و حیلۀ خیانت کاران را به جایی نمیرساند، زیرا خیانت و بد اندیشی هر خیانت کاری به خودش بر میگردد. و روزی حقیقت کارش روشن میشود. سپس از آنجا که این سخن زلیخا روشن میشود. سپس از آنجا که این سخن زلیخا نوعی پاک قرار دادن و تبرئه کردن خویشتن بود، و اینکه او در حق یوسف گناهی مرتکب نشده است، این موضوع را تصحیح کرد و گفت:
آیهی ۵۳:
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِیٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٞ رَّحِیمٞ٥٣﴾[یوسف: ۵۳]. «و نفس خود را تبرئه نمیکنم، چرا که نفس به بدیها فرمان میدهد، مگر نفس کسیکه پروردگارم بدو رحم نماید، بیگمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».
﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِیٓ﴾و من نفس خود را از توطئه چینی و تلاشی برای این کار تبرئه نمیکنم. ﴿إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ﴾چرا که نفس بسیار به بدیها و زشتیها و گناهان فرمان میدهد، زیرا نفس مرکب شیطان است و از این راه شیطان به انسان نفوذ میکند.
﴿إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓ﴾مگر کسیکه پروردگارم بدو رحم نماید، و او را از شر نفس سرکش که به بدیها فرمان میدهد نجات دهد، و نفسش به پروردگارش اطمینان حاصل کند، و از دعوتگر هدایت اطاعت نماید واز دعوتگر گمراهی سرپیچی کند و این حالت نیک از نفس آدمی نیست، بلکه از سرفضل و رحمت خدا نسبت به بندهاش است. ﴿إِنَّ رَبِّی غَفُورٞ﴾بیگمان پروردگارم آمرزنده است. و هرکس را که مرتکب گناه شود و توبه نماید و به سویش باز گردد، میآمرزد. ﴿رَّحِیمٞ﴾مهربان است و توبۀ او را میپذیرد و به وی توفیق میدهد تا کارهای شایسته انجام دهد. و درست همین است که این گفتۀ زن عزیز مصر است نه گفتۀ یوسف، زیرا وقتی که یوسف در زندان بود و هنوز در حضور پادشاه حاضر نشده بود زن این صحبت را میکرد.
آیهی ۵۷-۵۴:
﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِیۖ فَلَمَّا کَلَّمَهُۥ قَالَ إِنَّکَ ٱلۡیَوۡمَ لَدَیۡنَا مَکِینٌ أَمِینٞ٥٤﴾[یوسف: ۵۴]. «و پادشاه گفت: او را نزد من بیاورید تا وی را از افراد مقرب و خاص خود گردانم. پس چون با او به سخن پرداخت، گفت: تو امروز نزد ما ارجمند و امانتداری».
﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِی عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٞ٥٥﴾[یوسف: ۵۵]. «(یوسف) گفت: مرا بر خزائن این سرزمین بگمار که من نگاهدارندهای دانا هستم».
﴿وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَیۡثُ یَشَآءُۚ نُصِیبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُۖ وَلَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٥٦﴾[یوسف: ۵۶]. «و بدینسان یوسف را در این سرزمین قدرت و نعمت دادیم، هر جا میخواست منزل میگرفت، ما نعمت خود را به هرکس که بخواهیم میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگردانیم».
﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٧﴾[یوسف: ۵۷]. «و پاداش آخرت برای کسانی که ایمان میآورند و پرهیزگاری میکنند بهتر است».
هنگامی که بیگناهی یوسف برای پادشاه و مردم ثابت شد، پادشاه کسی را به دنبال وی فرستاده و گفت: ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِی﴾او را نزد من بیاورید تا وی را از افراد مقرب و به ویژه خود گردانم، پس او را با احترم و بزرگداشت نزد پادشاه آورند. ﴿فَلَمَّا کَلَّمَهُۥ﴾و هنگامیکه با او به گفتگو نشست سخن او را پسندید و جایگاهش نزد پادشاه بیشتر وبالاتر گردید. پس پادشاه به او گفت: ﴿إِنَّکَ ٱلۡیَوۡمَ لَدَیۡنَا مَکِینٌ أَمِینٞ﴾تو امروز نزد ما ارجمند و امانتدار هستیی.
﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِی عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِ﴾یوسف به خاطر تأمین مصلحت مردم گفت: مرا سرپرست اموال و محصولات زمین گردان. ﴿إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٞ﴾چرا که من نگهدارندۀ دانا هستم. یعنی آنچه را که به عهده میگیرم محافظت مینمایم، و هیچ چیز از آن ضایع نمیشود، و ورود و خروج آن را کنترل میکنم، و روشن منع و عطا را میدانم، و به پیچ و خم کار واقف هستم و این بیانگر آن نیست که یوسف بر فرمانروایی حریص بود، بلکه او علاقهمند بود که به مردم خدمت نماید و به صورت فراگیر مردم بهرهمند شوند. این انگیزه او را وادار نمود تا چنین چیزی را طلب کند. و او میدانست دارای کفایت و امانت داری میباشد، و مردم نمیدانستند که او دارای چنین صفاتی است، بنابراین، از پادشاه خواست تا او را سرپرست محصولات زمین قرار دهد، پادشاه هم او را سرپرست محصولات و اموال زمین قرار داد و این کار را به وی سپرد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ﴾و به واسطۀ این عوامل و مقدمات مذکور ﴿مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی ٱلۡأَرۡضِ یَتَبَوَّأُ مِنۡهَا حَیۡثُ یَشَآءُ﴾یوسف را در آن سرزمین قدرت و نعمت دادیم و هر جا که میخواست منزل میگرفت، و زندگی آسوده و برخوردار از نعمت فراوان و مقام بلند داشت. ﴿نُصِیبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُ﴾ما نعمت خود را به هر کسی که بخواهیم میبخشیم. این رحمت الهی بود که به یوسف رسید و خداوند آن را برای او مقدر نمود و این تنها در نعمت دنیا منحصر نیست، ﴿وَلَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾و ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم و یوسف ÷از طلآیه داران نیکوکاران بود، پس او در دنیا و آخرت پاداش نیک مییابد. بنابر این گفت: ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٧﴾و پاداش آخرت از پاداش دنیا برای کسانیکه ایمان میآورند و پرهیزگاری میکنند بهتر است. یعنی کسیکه هم پرهیزگاری نماید و هم ایمان داشته باشد.
پس به وسیلۀ پرهیزگاری کارهای حرام از قبیل گناهان بزرگ و کوچک ترک میشود، و به وسیلۀ ایمان کامل، تصدیق قبلی دستورات خدا به دست میآید، و اعمال قلب و اعمال جوارج از قبیل واجبات و مستحبات انجام میگیرد.
آیهی ۶۰-۵۸:
﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٨﴾[یوسف: ۵۸]. «و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند، یوسف آنانرا شناخت ولی آنها یوسف را نشناختند».
﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ قَالَ ٱئۡتُونِی بِأَخٖ لَّکُم مِّنۡ أَبِیکُمۡۚ أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّیٓ أُوفِی ٱلۡکَیۡلَ وَأَنَا۠ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ٥٩﴾[یوسف: ۵۹]. «و هنگامی که ساز و برگشان را فراهم کرد، گفت: برادر پدری خود را نزد من آورید، مگر نمیبینید که من پیمانه را به تمام و کمال میدهم و من بهترین میزبان هستم؟».
﴿فَإِن لَّمۡ تَأۡتُونِی بِهِۦ فَلَا کَیۡلَ لَکُمۡ عِندِی وَلَا تَقۡرَبُونِ٦٠﴾[یوسف: ۶۰]. «پس اگر او را نزد من نیاورید نزد من پیمانهای ندارید و دیگر نزد من نیایید».
هنگامی که یوسف ÷خزانه دار محصولات زمین شد به بهترین شیوه به تدبیر امور آن پرداخت، و در تمام زمینهای زراعی مصر در سالهای پر برکت کشاورزی بزرگی را به راه انداخت و خوراکیهای زیادی را انبار کرد. و کاملاً آنرا حفظ نمود. و هنگامی که سالهای خشک فرا رسیدند و قحطی به هر طرف سرایت کرد تا اینکه به فلسطین رسید که یعقوب و فرزندانش در آن اقامت داشتند و یعقوب فرزندانش را برای تهیهی آذوقه و مخارج خانواده به مصر فرستاد، ﴿وَجَآءَ إِخۡوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَعَرَفَهُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ٥٨﴾و برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند، یوسف آنان را شناخت ولی آنها یوس را نشناختند. ﴿وَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ﴾و هنگامی که ساز و برگشان را فراهم دید، به آنها پیمانه داد همانطور که به دیگران پیمانه داد و از تدبیر و روش خوب او این بود که به هیچکس بیش از یک بار شتر پیمانه نمیداد. یوسف آنان را از حالتشان پرسید و آنها به او خبر دادند که برادری دیگر دارند که نزد پدرشان است و او بنیامین نام دارد. ﴿ٱئۡتُونِی بِأَخٖ لَّکُم مِّنۡ أَبِیکُمۡ﴾یوسف به آنان گفت: آن برادر پدری خود را نزد من بیاورید، سپس آنها را بر آوردن برادرشان تشویق نمود و گفت: ﴿أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّیٓ أُوفِی ٱلۡکَیۡلَ وَأَنَا۠ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ﴾مگر نمیبینید که من پیمانه را به تمام و کمال میدهم و من بهترین میزبانم؟ سپس آنها را ترساند که اگر او را نیاورید، ﴿فَلَا کَیۡلَ لَکُمۡ عِندِی وَلَا تَقۡرَبُونِ﴾نزد من هیچ پیمانهای ندارید، و به شما چیزی نمیدهم، و دیگر پیش من نیایید، و این به خاطر آن بود که او میدانست که مجبورند به نزد وی بیایند، و این موضوع آنان را وادار میسازد تا او را با خود بیاورند.
آیهی ۶۳-۶۱:
﴿قَالُواْ سَنُرَٰوِدُ عَنۡهُ أَبَاهُ وَإِنَّا لَفَٰعِلُونَ٦١﴾[یوسف: ۶۱]. «گفتند: ما تلاش خواهیم کرد به هر وسیلهی ممکن او را نزد تو بیاوریم و این کار را خواهیم کرد».
﴿وَقَالَ لِفِتۡیَٰنِهِ ٱجۡعَلُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ فِی رِحَالِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَعۡرِفُونَهَآ إِذَا ٱنقَلَبُوٓاْ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ٦٢﴾[یوسف: ۶۲]. «و به غلامانش گفت: قیمت کالایی را که پرداختهاند در میان بارهایشان بگزارید، شاید آنان چون به نزد خانوادهشان باز روند بدان پی ببرید و بلکه بر گردند».
﴿فَلَمَّا رَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِیهِمۡ قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا ٱلۡکَیۡلُ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَآ أَخَانَا نَکۡتَلۡ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٦٣﴾[یوسف: ۶۳]«و هنگامی که به نزد پدرشان برگشتند، گفتند: آذوقه و حبوبات را از ما دریغ داشتهاند، پس برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه بگیریم، و همانا ما نگهبان و حافظ او هستیم».
﴿قَالُواْ سَنُرَٰوِدُ عَنۡهُ أَبَاهُ﴾گفتند: ما با پدرش راجع به او با لطایف حیل گفتگو میکنیم. این دلالت مینماید که یعقوب ÷دل باخته و شیفتۀ فرزندش بود و طاقت دوریاش را نداشت، چرا که بعد از گم شدن یوسف مایۀ دلگرمی و دلجویی یعقوب بود. بنابر این فرستادن او همراه برادران نیاز به اندیشه داشت. ﴿وَإِنَّا لَفَٰعِلُونَ﴾و آنچه را که به ما فرمان دادهای خواهیم کرد، ﴿وَقَالَ لِفِتۡیَٰنِهِ﴾و یوسف به خدمت گذاران خود گفت: ﴿ٱجۡعَلُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ﴾پول و کالای آنها را که با آن آذوقه خریدند، ﴿فِی رِحَالِهِمۡ لَعَلَّهُمۡ یَعۡرِفُونَهَآ﴾در میان بارهایشان بگذارید، شاید آنان چون به نزد خانوادههایشان باز روند بدان پی ببرند، ﴿لَعَلَّهُمۡ یَرۡجِعُونَ﴾بدان امید که بهسوی ما باز آیند. البته بر یوسف گران نیامده بود که در مقابل آذوقهای که به آنان داده بوده هیچ کالا و پولی از برادرانش نگرفته بود. و ظاهراً میخواست آنها را ترغیب کند که دوباره به آنان احسان کند و در حد کفاف به آنان آذوقه بدهد. سپس طوری پول و کالاهایشان را به آنان باز گرداند که خود احساس نکنند، و اندانند که یوسف در آینده چه برنامهای برای آنان دارد، زیرا احسان و نیکی انسان را وادار مینماید تا نیکی دیگران را کاملاً جبران نماید.
﴿فَلَمَّا رَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِیهِمۡ قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا مُنِعَ مِنَّا ٱلۡکَیۡلُ﴾و هنگامی که به نزد پدرشان برگشتند، گفتند: پدر جان، پیمانه و (و آذوقه) را ماز ما دریغ داشتهاند و اگر برادرمان را با ما نفرستی به ما آذوقه نخواهند داد، ﴿فَأَرۡسِلۡ مَعَنَآ أَخَانَا نَکۡتَلۡ﴾پس برادرمان را با ما بفست تا سبب گرفتن پیمانه برای ما باشد. سپس خود را به محافظت از او پایبند نموده و گفتند: ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾و همانا او را در مقابل سختیها محافظت میکنیم.
آیهی ۶۶-۶۴:
﴿قَالَ هَلۡ ءَامَنُکُمۡ عَلَیۡهِ إِلَّا کَمَآ أَمِنتُکُمۡ عَلَىٰٓ أَخِیهِ مِن قَبۡلُ فَٱللَّهُ خَیۡرٌ حَٰفِظٗاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٦٤﴾[یوسف: ۶۴]. «یعقوب گفت: آیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همانگونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟! خداوند بهترین نگهبان و او مهربانترین مهربانان است».
﴿وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَٰعَهُمۡ وَجَدُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ رُدَّتۡ إِلَیۡهِمۡۖ قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا مَا نَبۡغِیۖ هَٰذِهِۦ بِضَٰعَتُنَا رُدَّتۡ إِلَیۡنَاۖ وَنَمِیرُ أَهۡلَنَا وَنَحۡفَظُ أَخَانَا وَنَزۡدَادُ کَیۡلَ بَعِیرٖۖ ذَٰلِکَ کَیۡلٞ یَسِیرٞ٦٥﴾[یوسف: ۶۵]. «و چون بارشان را باز کردند، دیدند که کالایشان به آنان باز گردانده شده است. گفتند: ای پدر! ما دیگر چه میخواهیم؟ این کالای ماست که به ما بازگردانده شده است و (میرویم) برای خانوادۀ خود آذوقه بیاوریم و از برادرمان مراقبت میکنیم و یک بار شتر افزون خواهیم آورد، به دست آوردن این «بار»، برایمان سهل و آسان است».
﴿قَالَ لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَکُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ لَتَأۡتُنَّنِی بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یُحَاطَ بِکُمۡۖ فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡ قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ٦٦﴾[یوسف: ۶۶]. «گفت: من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا اینکه پیمانی الهی به من بدهید که او را به من برمیگردانید، مگر اینکه گرفتار آیید (و قدرت از شما سلب شود)، سپس وقتی آنان با او پیمان بستند، گفت: خداوند بر آنچه میگوییم آگاه است».
﴿قَالَ﴾یعقوب ÷به آنان گفت: ﴿هَلۡ ءَامَنُکُمۡ عَلَیۡهِ إِلَّا کَمَآ أَمِنتُکُمۡ عَلَىٰٓ أَخِیهِ مِن قَبۡلُ﴾آیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همانگونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟! یعنی قبلاً نیز شما تاکید کردید که به محافظت و مراقبت از یوسف خواهید پرداخت، با وجود این به عهد و پیمان موکدی که داده بودید وفا نکردید، پس من به عهد شما اعتماد نمیکنم بلکه به خدا توکل مینماییم.
﴿فَٱللَّهُ خَیۡرٌ حَٰفِظٗاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾خداوند بهترین نگهبان و مهربانترین مهربانان است. یعنی خداوند حالت مرا میداند و امیدوارم که به من رحم نماید، و اورا حفاظت کند و به من باز گرداند. از این گفتار چنین بهنظر میآید که حضرت یعقوب در رابطه با فرستادن بنیامین با پسرانش نرمی نشان داد.
سپس آنان ﴿وَلَمَّا فَتَحُواْ مَتَٰعَهُمۡ وَجَدُواْ بِضَٰعَتَهُمۡ رُدَّتۡ إِلَیۡهِمۡ﴾وقتی بارشان را باز کردند، دیدند که کالایشان به آنان باز گردانده شده است. و آنها دانستند که یوسف قصداً آن را به آنان باز گردانده و خواسته است در ملکیت آنان باقی بماند. ﴿قَالُواْ﴾و برای اینکه پدرشان را تشویق نمایند تا برادرشان را همراه آنان بفرستد، گفتند: ﴿یَٰٓأَبَانَا مَا نَبۡغِی﴾ای پدر! ما بعد از این بزرگرداشت نیکو که پیمان را به طور کامل به ما داده است، و کالای ما را که در عوض خرید آذوقه دادهایم به ما برگردانده است دیگر چه میخواهیم؟ و این کار او بیانگر خلوص فراوانی است که نسبت به ما دارد. ﴿هَٰذِهِۦ بِضَٰعَتُنَا رُدَّتۡ إِلَیۡنَاۖ وَنَمِیرُ أَهۡلَنَا﴾این کالای ماست که به ما بازگردانده شده است، اگر برادرمان را با خود ببریم سهمیۀ یک نفر دیگر را به ما میدهد، و ما برای خانواده آذوقه میآوریم که آنها به شدت به مخارج و آذوقه نیاز دارند.
﴿وَنَحۡفَظُ أَخَانَا وَنَزۡدَادُ کَیۡلَ بَعِیرٖ﴾و از برادرمان مراقبت میکنیم و با فرستادن وی با مان یک بار شتر افزودن خواهیم آورد، چرا که به هر یک نفر بار یک شتر میدهد ﴿ذَٰلِکَ کَیۡلٞ یَسِیرٞ﴾به دست آوردن این بار آذوقه سهل و آسان است. و از این کار ضرری متوجه شما نمیشود، چون رفتن و بازگشتن مدت زیادی را نمیبرد، و مصلحت این کار هم روشن است.
﴿قَالَ﴾یعقوب به آنان گفت: ﴿لَنۡ أُرۡسِلَهُۥ مَعَکُمۡ حَتَّىٰ تُؤۡتُونِ مَوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ﴾من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد مگر اینکه پیمان سختی بدهیدو به خدا سوگند بخورید که، ﴿لَتَأۡتُنَّنِی بِهِۦٓ إِلَّآ أَن یُحَاطَ بِکُمۡ﴾او را به من بر میگردانید مگر اینکه چیزی بر سر شما بیاید که توان رویارویی با آن را نداشته، و نتوانید آنرا از خود دور سازید. ﴿فَلَمَّآ ءَاتَوۡهُ مَوۡثِقَهُمۡ﴾هنگامی که با او بر آنچه که گفته و خواسته بود پیمان بستند، ﴿قَالَ ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٞ﴾گفت: خداوند بر آنچه میگوییم آگاه است. یعنی شهادت و گواهی خدا و حفاظت و کفالت او برای ما کافی است.
آیهی ۶۹-۶۷:
﴿وَقَالَ یَٰبَنِیَّ لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖۖ وَمَآ أُغۡنِی عَنکُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٍۖ إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِۖ عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُۖ وَعَلَیۡهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ٦٧﴾[یوسف: ۶۷]. «و گفت: ای پسران من! از یک در داخل نشوید، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید، و نمیتوانم چیزی را که خداوند مقرر کرده است از شما دور کنم، فرمانروایی و حکم از آن خداست، بر او توکل کردهام و توکل کنندگان باید بر او توکل نمایند».
﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَهُمۡ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغۡنِی عَنۡهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٍ إِلَّا حَاجَةٗ فِی نَفۡسِ یَعۡقُوبَ قَضَىٰهَاۚ وَإِنَّهُۥ لَذُو عِلۡمٖ لِّمَا عَلَّمۡنَٰهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ٦٨﴾[یوسف: ۶۸]. «و هنگامی که به روشی که پدرشان به آنان دستور داده بود وارد شوند، چنین ورودی نمیتوانست آنان را از آنچه خداوند خواسته بود بدور بدارد، ولی آنچه را که در دل یعقوب بود برآورده کرد، بیگمان یعقوب به خاطر اینکه ما به آموخته بودیم، دارای دانش بزرگی بود. اما بسیاری از مردم نمیدانند».
﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ یُوسُفَ ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَخَاهُۖ قَالَ إِنِّیٓ أَنَا۠ أَخُوکَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٦٩﴾[یوسف: ۶۹]. «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند برادرش را نزد خود جای داد. گفت: من برادر تو هستم، پس از آنچه کردهاند ناراحت مباش».
سپس وقتی بنیامین را با آنها فرستاد آنان را سفارش کرد که وقتی به مصر وارد شدند، ﴿لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖ﴾از یک در داخل شهر نشوند بلکه از درهای گوناگون وارد شوند، و این بدان خاطر بود که یعقوب ترسید چشم بد بخورند، زیرا آنها زیادب بودند و منظر و سیمای خوبی داشتند، آنها فرزندان یک نفر بودند و همین امکان چشم خوردن آنان فراهم میکرد.
﴿وَمَآ أُغۡنِی عَنکُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٍ﴾و نمیتوانم چیزی را که خداوند مقرر کرده است از شما دور کنم، زیرا آنچه برای شما مقدر شده است حتماً باید پیش بیاید. ﴿إِنِ ٱلۡحُکۡمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾فیصله دادن امور از آن اوست، و فرمان، فرمان اوست. پس آنچه که او مقدر نموده و به آن حکم کرده است حتماً به وقوع خواهد پیوست.
﴿عَلَیۡهِ تَوَکَّلۡتُ﴾بر خدا توکل نمودهام، نه بر سبب و راهی که شما را بدان سفارش نمودم، ﴿وَعَلَیۡهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ﴾و توکل کنندگان باید بر او توکل نمایند، زیرا با توکل همۀ خواستهها حاصل میشود، و هر امر ناگواری دور میگردد.
﴿وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنۡ حَیۡثُ أَمَرَهُمۡ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغۡنِی عَنۡهُم مِّنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٍ إِلَّا حَاجَةٗ فِی نَفۡسِ یَعۡقُوبَ قَضَىٰهَا﴾و هنگامی که رفتند و از آنجا که پدرشان به آنان دستور داده بود وارد شدند، این کار آنان را از آنچه خداوند خواسته بود نمیتوانست دور بدارد، ولی آنچه را که در دل یعقوب بوده برآورده کرد، و آن انگیزۀ مهربانی و محبت نسبت به فرزندان بود، و با این کار آرامش خاطرش حاصل شد و این ناشی از کمبود علم او نبود، زیرا یعقوب از پیامبران بزرگوار و علمای ربانی بود. بنابر این خداوند در مورد او فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَذُو عِلۡمٖ﴾و او دارای دانش بزرگ بود. ﴿لِّمَا عَلَّمۡنَٰهُ﴾به خاطر اینکه ما به او آموخته بودیم و با قدرت و توانایی خودش آنرا یاد نگرفته بود، بلکه به فضل خدا و به تعلیم الهی از آن دانش برخوردار شده بود ﴿وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ﴾اما بیشتر مردم سرانجام کارها را نمیدانند همچنین اهل علم نیز بخش زیادی از علوم و احکام و لوازمات آن بر آنان پوشیده و مخفی میماند.
و هنگامیکه برادران یوسف پیش او آمدند و بر وی وارد شدند، ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَخَاهُ﴾برادر تنیاش بنیامین را که آنها را به آوردنش دستور داده بود نزد خود جای داد، و او را با خود همراه کرد، و از میان برادرشان برگزید و از حقیقت ماجرا آگاه ساخت. ﴿قَالَ إِنِّیٓ أَنَا۠ أَخُوکَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾گفت: من برادر تو هستم، پس از آنچه کردهاند ناراحت مباش زیرا سرانجام نیک از آن ماست. سپس او را خبر داد که میخواهد برای باقی ماندن وی نزد خود حیلهای بیاندیشد، تا زمانی که کار به نوعی فیصله پیدا میکند.
آیهی ۷۵-۷۰:
﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ جَعَلَ ٱلسِّقَایَةَ فِی رَحۡلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا ٱلۡعِیرُ إِنَّکُمۡ لَسَٰرِقُونَ٧٠﴾[یوسف: ۷۰]. «و هنگامی که آذوقه را برایشان پیمانه کرد پیمانه را در بار برادرش نهاد. آنگاه ندا دهندهای ندا داد: ای کاروانیان! شما دزدید».
﴿قَالُواْ وَأَقۡبَلُواْ عَلَیۡهِم مَّاذَا تَفۡقِدُونَ٧١﴾[یوسف: ۷۱]. «روی بهسوی ایشان کرده و گفتند: چه چیز را گم کردهاید؟».
﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ٧٢﴾[یوسف: ۷۲]. «گفتند: پیمانۀ پادشاه را گم کردهایم، و هر کس آنرا بیاورد بار شتری در برابر آن خواهد گرفت و من ضامن این (پاداش) هستم».
﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ عَلِمۡتُم مَّا جِئۡنَا لِنُفۡسِدَ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا کُنَّا سَٰرِقِینَ٧٣﴾[یوسف: ۷۳]. «گفتند: سوگند به خدا! شما میدانید که ما نیامدهایم تا در این سرزمین فساد کنیم و ما هرگز دزد نبودهایم».
﴿قَالُواْ فَمَا جَزَٰٓؤُهُۥٓ إِن کُنتُمۡ کَٰذِبِینَ٧٤﴾[یوسف: ۷۴]. «گفتند: سزای او چیست اگر دروغگو باشید».
﴿قَالُواْ جَزَٰٓؤُهُۥ مَن وُجِدَ فِی رَحۡلِهِۦ فَهُوَ جَزَٰٓؤُهُۥۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ٧٥﴾[یوسف: ۷۵]. «گفتند: سزایش این است که هر کس آن پیمانه در بارش یافت شود اسیر گردد، ما این چنین ستمکاران را سزا میدهیم».
﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمۡ﴾و هنگامی که برای هر یک از برادرانش از جمله برادرش بنیامین آذوقه پیمانه کرد، ﴿جَعَلَ ٱلسِّقَایَةَ فِی رَحۡلِ أَخِیهِ﴾پیمانه را که عبارت از آن ظرفی بود که با آن آذوقه پیمانه میکردند و با آن آب میخوردند، دربار برادرش گذاشت. و هنگامی که حرکت کردند. ﴿أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا ٱلۡعِیرُ إِنَّکُمۡ لَسَٰرِقُونَ﴾ندا دهندهای ندا داد: کاروانیان! شما دزدید. و شاید این ندا دهنده حقیقت حال را نمیدانست. ﴿قَالُواْ﴾برادران یوسف گفتند ﴿وَأَقۡبَلُواْ عَلَیۡهِم﴾و آنان روی آوردند تا تهمت را از خود دور نمایند، زیرا دزد میخواهد هر چه زودتر از محل حادثه دور شود تا آنچه را که دزدیده است به سلامت ببرد. اما اینها روی به مأموران کرده و آمدند، و هدفی جز دور کردن تهمتی که بدان متهم شده بودند نداشتند. پس در این حالت گفتند: ﴿مَّاذَا تَفۡقِدُونَ﴾چه چیزی را گم کردهاید؟ و نگفتند: «ما چه چیزی را دزدیدهایم» چون یقین داشتند پاکند و دزد نیستند.
﴿قَالُواْ نَفۡقِدُ صُوَاعَ ٱلۡمَلِکِ وَلِمَن جَآءَ بِهِۦ حِمۡلُ بَعِیرٖ﴾گفتند: پیمانۀ پادشاه را گم کردهایم، و هر کس آنرا بیاورد بار شتری در برابر آن پاداش خواهد گرفت. ﴿وَأَنَا۠ بِهِۦ زَعِیمٞ﴾و من شخصاً این پاداش را تضمین مینمایم. و این را کسی گفت که به جستجوی پیمانه میپرداخت. ﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ عَلِمۡتُم مَّا جِئۡنَا لِنُفۡسِدَ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾گفتند: سوگند به خدا! شما میدانید که ما نیامدهایم تا در این سرزمین فساد و تباهی کنیم، ﴿وَمَا کُنَّا سَٰرِقِینَ﴾و ما هرگز دزد نبودهایم. زیرا دزدی بزرگترین فساد و تباهی در زمین است، و آنها بر آگاهی و دانش خود مبنی بر اینکه دزد نیستند سوگند خوردند. قسم خوردند که آنها فساد کننده و دزد نیستند،چون میدانستند پادشاه و اطرافیانش با بررسی حالات ایشان به این نتیه رسیدهاند که ایشان پاکدامن و پرهیزگارند و چنینک اری از اینها سر نزده است. و آنان گفتند: «سوگند به خدا ما در زمین فساد نکرده و دزدی نکردهایم!» چرا که این در دفع تهمت رساتر است.
﴿قَالُواْ فَمَا جَزَٰٓؤُهُۥٓ﴾گفتند: «سزای او چیست اگر دروغگو باشید». ﴿إِن کُنتُمۡ کَٰذِبِینَ﴾اگر شما دروغگو باشید و پیمانه پیش شما باشد؟ ﴿قَالُواْ جَزَٰٓؤُهُۥ مَن وُجِدَ فِی رَحۡلِهِۦ فَهُوَ جَزَٰٓؤُهُ﴾گفتند: سزای آن این است که هر کس آن پیمانه دربارش یافت شود به سزای آن اسیر گردد، یعنی صاحب مال مسروقه سارق به اسارت بگیرد و این آئین آنها بود که هرگاه دزدی دزد ثابت میشد به کیفر آن در مالکیت صاحب مال مسروقه قرار میگرفت. بنابر این گفتند: ﴿کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ﴾ما این چنین ستمکاران را سزا میدهیم».
آیهی ۷۸-۷۶:
﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِیَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِیهِ ثُمَّ ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِیهِۚ کَذَٰلِکَ کِدۡنَا لِیُوسُفَۖ مَا کَانَ لِیَأۡخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ ٱلۡمَلِکِ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُۗ وَفَوۡقَ کُلِّ ذِی عِلۡمٍ عَلِیمٞ٧٦﴾[یوسف: ۷۶]. «پس پیش از خرجین برادرش، به بازرسی خورجینهای دیگران مبادرت کرد و سپس پیمانه را از خرجین برادرش بیرون آورد، ما اینگونه برای یوسف چارهسازی کردیم، زیرا او نمیتوانست در آئین پادشاه برادرش را بگیرد مگر اینکه خدا بخواهد، درجات هر کس را که بخواهیم بالا میبریم و برتر از هر دانندهای دانایی هست».
﴿قَالُوٓاْ إِن یَسۡرِقۡ فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ مِن قَبۡلُۚ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفۡسِهِۦ وَلَمۡ یُبۡدِهَا لَهُمۡۚ قَالَ أَنتُمۡ شَرّٞ مَّکَانٗاۖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَصِفُونَ٧٧﴾[یوسف: ۷۷]. «(برادرانش) گفتند: اگر او دزدی کند (بعید نیست) چون برادرش قبلاً دزدی کرده است. پس یوسف آن را در دل خود نهان نمود و آن را برایشان آشکار نکرد. (در دل خویش) گفت: شما مقام بدتری دارید و خداوند به آنچه بیان میکنید داناتر است».
﴿قَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡعَزِیزُ إِنَّ لَهُۥٓ أَبٗا شَیۡخٗا کَبِیرٗا فَخُذۡ أَحَدَنَا مَکَانَهُۥٓۖ إِنَّا نَرَىٰکَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٧٨﴾[یوسف: ۷۸]. «گفتند: ای عزیز! او پدر پیر و کهنسالی دارد، یکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران میبینیم».
﴿فَبَدَأَ بِأَوۡعِیَتِهِمۡ قَبۡلَ وِعَآءِ أَخِیهِ﴾پس تفتیش کننده پیش از خرجین برادرش، به بازرسی خرجینهای دیگران پرداخت، و این برای آن بود تا این شک از بین برود که او قصداً چنین کاری را کرده است. ﴿ثُمَّ﴾سپس وقتی که در خرجینهایشان چیزی را نیافت ﴿ٱسۡتَخۡرَجَهَا مِن وِعَآءِ أَخِیهِ﴾پیمانه را در خرجین برادرش بیرون آورد، و نگفت: «آن را یافت، یا آن را برادرش دزدیه بود، تا حقیقت امر را مخدوش نکرده باشد. در این هنگام آنچه یوسف خواسته بود مبنی بر اینکه برادرش پیش او بماند تحقق یافت و برادرانش هم نفهمیدند. خداوند متعال میفرماید: ﴿کَذَٰلِکَ کِدۡنَا لِیُوسُفَ﴾این چنین برای یوسف این را آسان کردیم تا بدین وسیله به امری که مذموم نبوددست یابد. ﴿مَا کَانَ لِیَأۡخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ ٱلۡمَلِکِ﴾او در آئین پادشاه نمیتوانست برادرش را بگیرد، زیرا در آئین پادشاه چنین نبود که سزای دزد بازداشت نمودن او باشد، بلکه نزد آنان دزدی سزای دیگری داشت، پس اگر قضاوت و داوری به آئین پادشاه برگردانده میشد یوسف میتوانست برادرش را پیض خود نگاه داردف اما داروی را به آنان سپرد تا انچه را که خواسته است محقق شود.
خداوند متعال میفرماید: ﴿نَرۡفَعُ دَرَجَٰتٖ مَّن نَّشَآءُ﴾درجات هر کس را که بخواهیم از طریق علم مفید و شناخت راههایی که آدمی را به مقاصد آن درجات میرساند بالا میبریم، همانطور که مقام یوسف را بالا بردیم. ﴿وَفَوۡقَ کُلِّ ذِی عِلۡمٍ عَلِیمٞ﴾و برتر از هر دانندهای دانایی هست. پس بالاتر از هر عالم و داناتر میباشد، تا به دانندهی «غیب» و «شهادت» منتهی میشود.
هنگامی که برادران یوسف این جریان را دیدند، ﴿قَالُوٓاْ إِن یَسۡرِقۡ﴾گفتند: اگر او دزدی کند بعید و جای تعجب نیست، ﴿فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ مِن قَبۡلُ﴾چراکه برادرش هم پیش از او دزدی کرده است و منظورشان یوسف بود، و میخواستند خودشان را تبرئه نماید و بگویند: این و برادرش دست به دزدی میزنند و این دو از مادر ما نیستند.
و این توهین به آن دو بود، بنابر این یوسف نارحتی حاصل از این تهمت را در درون خود پنهان کرد، ﴿فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفۡسِهِۦ وَلَمۡ یُبۡدِهَا لَهُمۡ﴾و آن را برایشان اشکار نکرد. یعنی در مقابل به آنها چیزی نگفت که ناراحت شوند و برایشان ناخوشایند باشد. بلکه خشم خود را فرو برد و مسئله را در دل خود پنهان کرد. ﴿قَالَ﴾و یوسف با خودش گفت: ﴿أَنتُمۡ شَرّٞ مَّکَانٗا﴾شما مقام و مکانت بدتری دارید، چرا که ما را به وسیلهی چیزی مورد مذمت قرار دادید که خود بر آن هستید و بدتر است از آنچه کهما بر آن قرار داریم. ﴿وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَصِفُونَ﴾و خداوند به آنچه میکند در مورد ما میگویید، و ما را به دزدی متهم میکنید داناتر است، و میداند که ما از این تهمت مبرا هستیم.
سپس برادران یوسف از راه خواهش و تملق وارد شدند تا شاید پادشاه برادرشان را مرخص کرده و او را ببخشد.
﴿قَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡعَزِیزُ إِنَّ لَهُۥٓ أَبٗا شَیۡخٗا کَبِیرٗا﴾گفتند: ای عزیز! او پدر پیر کهنسالی دارد و طاقت جدایی پسرش را ندارد و این کار بر او دشوار میآید. ﴿فَخُذۡ أَحَدَنَا مَکَانَهُۥٓۖ إِنَّا نَرَىٰکَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾یکی از ما را به جای او بگیر که ما تو را از نیکوکاران میبینیم. پس با آزاد کردن برادرمان بر ما و پدرمان احسان کن.
آیهی ۸۰-۷۹:
﴿قَالَ مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّظَٰلِمُونَ٧٩﴾[یوسف: ۷۹]. «گفت: پناه بر خدا که ما غیر از کسی را که کالایمان را نزد او یافتهایم نگاه داریم، ما در آن صورت از زمرۀ ستمکاران خواهیم بود».
﴿فَلَمَّا ٱسۡتَیَۡٔسُواْ مِنۡهُ خَلَصُواْ نَجِیّٗاۖ قَالَ کَبِیرُهُمۡ أَلَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ أَبَاکُمۡ قَدۡ أَخَذَ عَلَیۡکُم مَّوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَمِن قَبۡلُ مَا فَرَّطتُمۡ فِی یُوسُفَۖ فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ یَأۡذَنَ لِیٓ أَبِیٓ أَوۡ یَحۡکُمَ ٱللَّهُ لِیۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨٠﴾[یوسف: ۸۰]. «و هنگامی که از او ناامید شدند به کناری رفتند و با یکدیگر به خلوت نشستند بزرگ آنان گفت: آیا ندانستهاید که پدرتان از شما پیمان الهی گرفته است، و پیش از این دربارۀ یوسف کوتاهی کردهاید؟ من هرگز از این سرزمین حرکت نمیکنم مگر اینکه پدرم به من اجازه دهد، یا خداوند در حق من داوری کند و او بهترین داوران است».
﴿قَالَ﴾یوسف گفت: ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُۥٓ﴾پناه به خدا که ما غیر از کسی که کالایمان را نزد او یافته امی نگاه داریم. یعنی اگر فرد بیگناهی را به جای کسی بگیریم که کالای خود را نزد او یافتهایم ستم کردهایم. و نگفت: کسی که دزدی کرده است، همۀ اینها به خاطر پرهیز از دروغگویی بود. ﴿إِنَّآ إِذٗا﴾ما در آن صورت، یعنی اگر نفری غیر از کسی که کالای خود را نزد او یافتهایم، بگیریم ﴿لَّظَٰلِمُونَ﴾از ستمکاران خواهیم بود، چون فرد بیگناهی را کیفر دادهایم.
هنگامی که برادران یوسف ناامید شدند که برادرشان را مرخص کند، ﴿خَلَصُواْ نَجِیّٗا﴾و گوشهای با هم جمع شدند و درحالیکه کسی غیر از خودشان با آنان نبود با یکدیگر به مشاوره پرداختند. ﴿قَالَ کَبِیرُهُمۡ أَلَمۡ تَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ أَبَاکُمۡ قَدۡ أَخَذَ عَلَیۡکُم مَّوۡثِقٗا مِّنَ ٱللَّهِ﴾(برادر) بزرگ آنان گفت: آیا ندانستهاید که پدرتان برای محافظت و مراقبت (از بنیامین) از شما پیمان گرفته است که وی را با خود بیاورید مگر اینکه گرفتار شوید؟
﴿وَمِن قَبۡلُ مَا فَرَّطتُمۡ فِی یُوسُفَ﴾و پیش از این دربارۀ یوسف کوتاهی کردهاید؟ پس شما دو کار کرده اید، یکی اینکه در گذشته دربارۀ یوسف کوتاهی نمودید، و اینک برادرش را با خود به پیش پدر نمیبرید، و من نمیتوانم با پدرم روبرو شوم.
﴿فَلَنۡ أَبۡرَحَ ٱلۡأَرۡضَ حَتَّىٰ یَأۡذَنَ لِیٓ أَبِیٓ أَوۡ یَحۡکُمَ ٱللَّهُ لِیۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلۡحَٰکِمِینَ﴾پس من ازا ین سرزمین حرکت نمیکنم یعنی در آن اقامت میگزینم و برای همیشه در آن خواهم ماند مگر اینکه پدرم به من اجازه بدهد، یا خداوند در حق من داوری کند. یعنی آمدن را برای من به صورت تنهایی یا همراه با برادرم مقدر نماید، و او بهترین داوران است.
آیهی ۸۲-۸۱:
﴿ٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِیکُمۡ فَقُولُواْ یَٰٓأَبَانَآ إِنَّ ٱبۡنَکَ سَرَقَ وَمَا شَهِدۡنَآ إِلَّا بِمَا عَلِمۡنَا وَمَا کُنَّا لِلۡغَیۡبِ حَٰفِظِینَ٨١﴾[یوسف: ۸۱]. «به سوی پدرتان برگردید و بگویید: پدر جان! پسرت دزدی کرده است، و گواهی ندادیم جز به آنچه دانستیم و ما از غیب خبر نداشتیم».
﴿وَسَۡٔلِ ٱلۡقَرۡیَةَ ٱلَّتِی کُنَّا فِیهَا وَٱلۡعِیرَ ٱلَّتِیٓ أَقۡبَلۡنَا فِیهَاۖ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٨٢﴾[یوسف: ۸۲]. «و از اهل شهری که در آن بودیم و از کاروانی که با آنان برگشتیم بپرس، همانا ما از راستگویان هستیم».
سپس آنان را به سخنانی سفارش کرد که به پدرشان بگویند، پس گفت: ﴿ٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَبِیکُمۡ فَقُولُواْ یَٰٓأَبَانَآ إِنَّ ٱبۡنَکَ سَرَقَ﴾بهسوی پدرتان برگردید و بگویید: پدر جان! پسرت دزدی کرده است، و بر اثر آن بازداشت شده است، و ما نتوانستیم او را همراه خود پیش تو بیاوریم. هر چند که در این مورد خیلی کوشش کردیم. حال آنکه چیزی را مشاهده نکردیم که آنرا ندانیم، و ما چیزی را برایت بازگو میکنیم که با چشمان خود دیدیم، زیرا پیمانه را از بار او بیرون آوردند. ﴿وَمَا کُنَّا لِلۡغَیۡبِ حَٰفِظِینَ﴾و ما از غیب خبر نداشتیم. یعنی اگر غیب را میدانستیم هرگز سعی نمیکردیم او را با خود ببریم، و به تو عهد و پیمان نمیبستیم، و فکر نمیکردیم که کار به اینجا برسد.
﴿وَسَۡٔلِ ٱلۡقَرۡیَةَ ٱلَّتِی کُنَّا فِیهَا وَٱلۡعِیرَ ٱلَّتِیٓ أَقۡبَلۡنَا فِیهَا﴾و اگر تو در صحت سخن ما شک داری، از مردمان شهری که در آن بودیم و از کاروانی که با آنان برگشتیم بپرس، چرا که آنها از آنچه که تو را خبر کردیم آگاه هستند. ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾و ما از راست گویانیم، و دروغ نگفته و چیزی را جابجا نکردهایم، بلکه واقعیت همین است که پیش آمده است.
آیهی ۸۶-۸۳:
﴿قَالَ بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِیلٌۖ عَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَنِی بِهِمۡ جَمِیعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ٨٣﴾[یوسف: ۸۳]. «گفت: نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته، و پیشۀ من صبر نیک است، امید است که خداوند همۀ آنان را به من بازگرداند، بیگمان او دانایی حکیم است».
﴿وَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ وَٱبۡیَضَّتۡ عَیۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ کَظِیمٞ٨٤﴾[یوسف: ۸۴]. «و از آنان روی برتافت و گفت: دریغا بر یوسف! و چشمانش از اندوه سفید و نابینا گردید درحالیکه سرشار از غم بود».
﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ تَفۡتَؤُاْ تَذۡکُرُ یُوسُفَ حَتَّىٰ تَکُونَ حَرَضًا أَوۡ تَکُونَ مِنَ ٱلۡهَٰلِکِینَ٨٥﴾[یوسف: ۸۵]. «گفتند: سوگند به خدا پیوسته یوسف را یاد میکنی تا مشرف به مرگ میشوی یا از مردگان میگردی».
﴿قَالَ إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٦﴾[یوسف: ۸۶]. «گفت: من شکایت پریشان حالی و اندوهم را تنها به نزد خدا میبرم و از سوی خدا چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید».
هنگامی که بهسوی پدرشان برگشتند و او را از این خبر آگاه کردند اندوه وی بیشتر شد و ناراحتیاش چندین برابر گشت، و آنان رادر این قضیه نیز متهم کرد. همانطور که در قضیۀ اول آنها را متهم نمود. گفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗاۖ فَصَبۡرٞ جَمِیلٌ﴾بلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته، و پیشۀ من صبر نیک است. یعنی در این کار به صبر نیک پناه میبرم، صبری که ناراحتی و فریاد و شکایت را دربر ندارد. سپس ابراز امیدواری کرد که گروه کار باز شو و مشکلات حل گردد و گفت: ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن یَأۡتِیَنِی بِهِمۡ جَمِیعًا﴾امید است که خداوند همۀ آنان را به من باز گرداند. یعنی امیدوارم که خداوند یوسف و بنیامین و برادر بزرگترشان را که در مصر اقامت گزیده است به نزد من بیاورد.
﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِیمُ﴾: بیگمان او داناست، و نیاز شدید مرا به منت و کرم خود میداند ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾حکیم است و برای هر چیزی بر حسب حکمت ربانی خویش اندازه و پایانی قرار داده است.
یعقوب ÷بعد از اینکه فرزندانش این خبر را به اطلاع او رساندند و از آنان روی بر تافت و تأسف و اندوهش بیشتر شد و چشمهایش از غم و اندوهی که در دلش بود و به سبب گریه فراوان نابینا شدند، ﴿فَهُوَ کَظِیمٞ﴾و در حالی که قلبش سرشار از اندوه بود، ﴿وَقَالَ یَٰٓأَسَفَىٰ عَلَىٰ یُوسُفَ﴾و گفت: دریغا بر یوسف و آنچه از غم و اندوه قدیم که در دلش نهفته مانده بو و شوقی که در قلبش جای گرفته بود پدیدار شد، و این مصیبت نسبتاً کوچک او را به یاد مصیبت اولی انداخت. پس فرزندانش با ابراز تعجب از حالت پدر به او گفتند ﴿تَٱللَّهِ تَفۡتَؤُاْ تَذۡکُرُ یُوسُفَ﴾سوگند به خدا پیوسته یوسف را یاد میکنی، ﴿حَتَّىٰ تَکُونَ حَرَضًا﴾تا اینکه مشرف به مرگ میشوی و بیحرکت به زمین میافتی و توان سخن گفتن را از دست خواهی داد. ﴿أَوۡ تَکُونَ مِنَ ٱلۡهَٰلِکِینَ﴾یا از نابود شدگان میگردی. یعنی تو همواره به یاد یوسف خواهی بود تا وقتی که قدرت یادآوری او را داشته باشی.
﴿قَالَ﴾یعقوب گفت: ﴿إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی﴾من شکایت پریشان حالی و سخنانی را میگویم، ﴿وَحُزۡنِیٓ﴾و شکایت اندوهی را که در دل دارم، ﴿إِلَى ٱللَّهِ﴾به نزد خدای یگانه میبرم و نه به نزد شما و کسی دیگر از مردم، پس هر چه را که میخواهید، بگویید. ﴿وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾و از سوی خدا چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید، میدانم که آنان را به من باز خواهد گرداند، و چشمانم به دیدارشان روشن خواهد شد.
آیهی ۸۸-۸۷:
﴿یَٰبَنِیَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَاْیَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ لَا یَاْیَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ٨٧﴾[یوسف: ۸۷]. «ای فرزندانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، چرا که جز گروه کافران از رحمت خدا ناامید نمیگردند».
﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیۡهِ قَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةٖ مُّزۡجَىٰةٖ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡکَیۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَیۡنَآۖ إِنَّ ٱللَّهَ یَجۡزِی ٱلۡمُتَصَدِّقِینَ٨٨﴾[یوسف: ۸۸]. «و هنگامیکه پیش یوسف رفتند، گفتند: ای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است، و کالای اندک و ناپذیرفتنی آوردهایم، پس پیمانۀ ما را کامل بده و بر ما (بیشتر) بخشش کن، بیگمان خداوند بخشندگان را پاداش میدهد».
یعقوب ÷به فرزندانش گفت: ﴿یَٰبَنِیَّ ٱذۡهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ﴾ای فرزندانم! بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید، و در جستجوی آنها بکوشید. ﴿وَلَا تَاْیَۡٔسُواْ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ﴾و از رحمت خدا ناامید نگردید، زیرا امیدوار بودن باعث میشود تا آدمی بکوشد و تلاش نماید. و ناامیدی باعث میشود ارادۀ انسان سست شود. و بهترین چیزی که بندگان باید به آن امیدوار باشند فضل و احسان و رحمت خداست. ﴿إِنَّهُۥ لَا یَاْیَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾چرا که جز گروه کافران کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود.
زیرا آنان به سبب کفر ورزیدنشان رحمت خدا را از خود دور میداند، و رحمت خداوند از آنها دور است، پس خود را مانند کافران نکنید و این دلالت مینما ید که امیدواری بنده به رحمت خدا به اندازۀ ایمان او باشد.
پس فرزندان یعقوب رفتند. ﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیۡهِ﴾و هنگامی که نزد یوسف رفتند، ﴿قَالُواْ﴾با تضرع و زاری به او گفتند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ وَجِئۡنَا بِبِضَٰعَةٖ مُّزۡجَىٰةٖ فَأَوۡفِ لَنَا ٱلۡکَیۡلَ وَتَصَدَّقۡ عَلَیۡنَآ﴾ای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است، و کالایی اندک و ناپذیرفتنی آوردهایم، پس با اینکه نمیتوانیم قیمت واقعی کالا را بپردازیم پیمانۀ ما را کامل بده و از مقدار معین بیشتر به ما ببخش. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَجۡزِی ٱلۡمُتَصَدِّقِینَ﴾بیگمان خداوند بخشندگان را در دنیا و آخرت پاداش میدهد.
هنگامی که کار تمام شد و به نهایت رسید، دل یوسف نسبت به آنها سوخت و خودش را به آنان معرفی کرد آنها را سرزنش نمود.
آیه ۹۲-۸۹:
﴿قَالَ هَلۡ عَلِمۡتُم مَّا فَعَلۡتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذۡ أَنتُمۡ جَٰهِلُونَ٨٩﴾[یوسف: ۸۹]. «گفت: آیا میدانید که نسبت به یوسف و برادرش بدانگاه که نادان بودید چه کردید؟».
﴿قَالُوٓاْ أَءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُۖ قَالَ أَنَا۠ یُوسُفُ وَهَٰذَآ أَخِیۖ قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَآۖ إِنَّهُۥ مَن یَتَّقِ وَیَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ٩٠﴾[یوسف: ۹۰]. «گفتند: آیا واقعاً تو یوسف هستی؟ گفت: آری! من یوسف هستم و این برادر من است، خداوند بر ما منت نهاده است. بیگمان هرکس تقوا پیشه کند و بردباری ورزد همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند».
﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ ءَاثَرَکَ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا وَإِن کُنَّا لَخَٰطِِٔینَ٩١﴾[یوسف: ۹۱]. «گفتند: سوگند به خدا! خداوند تو را بر ما برتری داده است و ما از خطاکاران بودهایم».
﴿قَالَ لَا تَثۡرِیبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَۖ یَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ٩٢﴾[یوسف: ۹۲]. «گفت: امروز هیچ سرزنشی بر شما نیست، خداوند شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است».
﴿قَالَ﴾گفت: ﴿هَلۡ عَلِمۡتُم مَّا فَعَلۡتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ﴾آیا میدانید با یوسف و برادرش چه کردید؟
کاری که آنها با یوسف کرده بودند مشخص بود. و اما نسب به برادرش ـ والله اعلم ـ شاید این گفتهشان باشد: ﴿إِن یَسۡرِقۡ فَقَدۡ سَرَقَ أَخٞ لَّهُۥ﴾[یوسف: ۷۷]. «اگر او دزدی کند پیش از وی برادش دزدی کرده است». یا این حادثهای بود که میان او و پدرش جدایی انداخت و آنها مسبب آن بودند.
﴿إِذۡ أَنتُمۡ جَٰهِلُونَ﴾بدانگاه که شما نادان بودید، و این نوعی عذر تراشی برای آنها بود. یا آنها را سرزنش میکند که کار نادانان را انجام دادند با اینکه شایسته نبود که نادانان را انجام دهند.
پس دانستند کسی که آنها را خطاب میکند یوسف ا ست، و گفتند: ﴿أَءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُۖ قَالَ أَنَا۠ یُوسُفُ وَهَٰذَآ أَخِیۖ قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَآ﴾آیا تو واقعاً یوسف هستی؟ گفت: آری! من یوسف هستم و این برادرم است، خداوند با دادن ایمان و پرهیزگاری و تمکین، بر ما منت گذارده است. و این نتیجهی صبر و تقوا بود. ﴿إِنَّهُۥ مَن یَتَّقِ وَیَصۡبِرۡ﴾بیگمان هرکس از انجام دادن آنچه خداوند حرام نموده است پرهیز نماید، و دبر دردها و مصیبتها شکیبا باشد و بر انجام دستورات الهی بردباری ورزد، ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾همانا خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند، زیرا این کارها نیکوکاری به حساب میآید، و خداوند پاداش هرکس که کار نیک را انجام دهد ضایع نمیکند.
﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ لَقَدۡ ءَاثَرَکَ ٱللَّهُ عَلَیۡنَا﴾گفتند: سوگند به خدا! به سبب اخلاق نیکو و عادتهای خوبی که داری خداوند تو را بر ما برتری داده است و ما نسبت به تو بینهایت بدی کردیم، و برای رساندن اذیت و آزار به شما ودور کردنتان از پدرت کوشیدیم، پس خداوند شما را بر ما برتری داد و به تو نعمت و قدرت بخشید. ﴿وَإِن کُنَّا لَخَٰطِِٔینَ﴾و به درستی که ما از خطاکاران بودهایم. و این اوج اعتراف آنان به چیزی بود که از آنان نسبت به یوسف سرزده بود.
﴿قَالَ﴾یوسف ÷از روی بخشش و بزرگواری به آنها گفت: ﴿لَا تَثۡرِیبَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡیَوۡمَ﴾امروز شما را سرزنش و ملامت نمیکن. ﴿یَغۡفِرُ ٱللَّهُ لَکُمۡۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ﴾خداوند شما را میآمرزد و او مهربانترین مهربانان است. پس به طور کامل آنها را بخشید بدون اینکه با یادآوری گناه گذشته آنان از آنها ایراد بگیرد و برایشان دعای مغفرت و رحمت نمود و این نهایت احسان و نیکوکاری است که جز خواص و بندگان برگزیده آن را نجام نمیدهند.
آیه ۹۸-۹۳:
﴿ٱذۡهَبُواْ بِقَمِیصِی هَٰذَا فَأَلۡقُوهُ عَلَىٰ وَجۡهِ أَبِی یَأۡتِ بَصِیرٗا وَأۡتُونِی بِأَهۡلِکُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٣﴾[یوسف: ۹۳]. «این پیراهنم را با خود ببرید و آنرا بر روی پدرم بیاندازید تا بینا گردد و تمام خانوادهتان را به نزد من بیاورید».
﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ ٱلۡعِیرُ قَالَ أَبُوهُمۡ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَۖ لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِ٩٤﴾[یوسف: ۹۴]. «و هنگامی که کاروان حرکت کرد پدرشان گفت: اگر مرا به بیخردی و خرفتی متهم نکنید بیگمان بوی یوسف را مییابم».
﴿قَالُواْ تَٱللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَٰلِکَ ٱلۡقَدِیمِ٩٥﴾[یوسف: ۹۵]. «گفتند: سوگند به خدا تو در سرگشتگی قدیم خود هستی».
﴿فَلَمَّآ أَن جَآءَ ٱلۡبَشِیرُ أَلۡقَىٰهُ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ فَٱرۡتَدَّ بَصِیرٗاۖ قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٩٦﴾[یوسف: ۹۶]. «و هنگامی که مژده دهنده نزد او آمد پیراهن را بر چهرهاش افکند، بینا شد (و) گفت: آیا به شما نگفته بودم که از سوی خدا چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید؟».
﴿قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا کُنَّا خَٰطِِٔینَ٩٧﴾[یوسف: ۹۷]. «گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را برای ما بخواه که ما خطاکار بودهایم».
﴿قَالَ سَوۡفَ أَسۡتَغۡفِرُ لَکُمۡ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٩٨﴾[یوسف: ۹۸]. «گفت: برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبید، بیگمان او آمرزنده و مهربان است».
یوسف به برادرانش گفت: ﴿ٱذۡهَبُواْ بِقَمِیصِی هَٰذَا فَأَلۡقُوهُ عَلَىٰ وَجۡهِ أَبِی یَأۡتِ بَصِیرٗا﴾این پیراهنم را با خود ببرید و آن را به صورت پدر بیاندازید تا بینا گردد. چون هر بیماری و دردی با ضد آن معالجه میگردد، و این پیراهن بوی یوسف داشت. و خدا میداند چقدر غم یوسف و انتظار و حسرت وی در دل پدر بود. یوسف خواست تا پدر آن را بو کند و گره روحش باز گردد، و بیتابیاش به او برگردد. و خداوند در این کار حکمت و اسراری دارد که بندگان از آن مطلع نیستند اما یوسف از آن اطلاع داشت. ﴿وَأۡتُونِی بِأَهۡلِکُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾و فرزندان و فامیلتان و همۀ بستگان خود را پیش من بیاورید تا آنها را ملاقات کنم و سختی و تنگی زندگی از شما دور شود.
﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ ٱلۡعِیرُ قَالَ أَبُوهُمۡ﴾و هنگامی که کاراون از سرزمین مصر بهسوی فلسطین حرکت کرد، یعقوب بوی پیراهن یوسف را احساس کرد و گفت: ﴿إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَۖ لَوۡلَآ أَن تُفَنِّدُونِ﴾بدون شک من بوی یوسف را احساس میکنم، اگر مرا مسخره نمیکنید و گمان نمیبرید که از روی نادانی چنین میگوییم، چون یعقوب متوجه شد که آنها تعجب کردند، به همین جهت این سخن را گفت: وآنچه در مورد آنها گمان برده بود پیش آمد و گفتند: ﴿تَٱللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلَٰلِکَ ٱلۡقَدِیمِ﴾سوگند به خدا تو همواره در دریای سرگردانی گرفتار هستی و نمیدانی چه میگویی.
﴿فَلَمَّآ أَن جَآءَ ٱلۡبَشِیرُ﴾و هنگامی که مژده دهنده نزد او آمد و فرا رسیدن دورۀ رهایی ود ور هم جمع شدن، و شاد شدن یوسف و برادران و پدر به دیدار یکدیگر را مژده داد، ﴿أَلۡقَىٰهُ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ فَٱرۡتَدَّ بَصِیرٗا﴾پیراهن را بر چهرهاش انداخت و به حالت اولیۀ خود برگشت و بینا شد، بعد از اینکه چشمهایش از اندوه کور شده بود
پس یعقوب که از نعمت خدا شادمان بود به فرزندان و خانواهاش که قبلاً او را نامتعادل دانسته و از او تعجب میکردند گفت: ﴿أَلَمۡ أَقُل لَّکُمۡ إِنِّیٓ أَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾آیا به شما نگفتم که از سوی خدا چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید؟ من به دیدن یوسف امیدوار بوده و منتظر بودم غم و اندوهم برطرف شود.
پس آنان به گناه خویش اعتراف کردند، و با این کار نجات یافتند، ﴿قَالُواْ یَٰٓأَبَانَا ٱسۡتَغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا کُنَّا خَٰطِِٔینَ٩٧﴾گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را برای ما بخواه که ما خطاکار بودهایم زیرا این چنین کارهایی را با تو کردهایم.
﴿قَالَ﴾او با پذیرفتن خواستۀ آنها و درنگ نکردن در اجابتشان گفت: ﴿سَوۡفَ أَسۡتَغۡفِرُ لَکُمۡ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾برای شما از پروردگارم آمرزش خواهم طلبید، بیگمان او آمرزنده و مهربان است، و من امیدوارم که گناهانتان را بیامرزد، و بر شما رحم نماید و رحمت خویش را شامل حالتان گرداند و گفته شده است که او آمرزش خواستن برای آنها را تا وقت سحر که وقت بهتری برای طلب آمرزش میباشد و به تاخیر انداخت تا بهتر و کاملتر آمرزش بطلبد و بهتر پذیرفته شود.
آیهی ۱۰۴-۹۹:
﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ یُوسُفَ ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَبَوَیۡهِ وَقَالَ ٱدۡخُلُواْ مِصۡرَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ٩٩﴾[یوسف: ۹۹]. «و هنگامی که به نزد یوسف رسیدند پدر و مادرش را در کنار خود جای داد و گفت: به سرزمین مصر داخل شوید، که اگر خدا بخواهد در امان خواهید بود».
﴿وَرَفَعَ أَبَوَیۡهِ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ وَخَرُّواْ لَهُۥ سُجَّدٗاۖ وَقَالَ یَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِیلُ رُءۡیَٰیَ مِن قَبۡلُ قَدۡ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّٗاۖ وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِیٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِی مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِکُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بَیۡنِی وَبَیۡنَ إِخۡوَتِیٓۚ إِنَّ رَبِّی لَطِیفٞ لِّمَا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡحَکِیمُ١٠٠﴾[یوسف: ۱۰۰]. «و پدر و مادرش را بر تخت نشاند، و همۀ آنان برای او سجدهکُنان به زمین افتادند، و گفت: پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیده بودم و پروردگارم آن را راست و درست گرداند، و به راستی خداوند وقتی که از زندان رهایم نمود، و شما را پس از آنکه شیطان بین من و برادرانم اختلاف افکنده بود از صحرا باز آورد، در حق من نیکیها کرد. به راستی پروردگارم هر چه بخواهد سنجیده و دقیق انجام میدهد، بیگمان او دانای حکیم است».
﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ١٠١﴾[یوسف: ۱۰۱]. «پروردگارا! (بهرهای بزرگ) از فرمانروایی به من دادهای، و مرا از معنی سخنان کتابهای آسمانی و تعبیر خوابها آگاه ساختهای، ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! تو سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق بگردان».
﴿ذَٰلِکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهِ إِلَیۡکَۖ وَمَا کُنتَ لَدَیۡهِمۡ إِذۡ أَجۡمَعُوٓاْ أَمۡرَهُمۡ وَهُمۡ یَمۡکُرُونَ١٠٢﴾[یوسف: ۱۰۲]. «این خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، و بدانگاه که تصمیم گرفتند و توطئهچینی کردند پیش آنان نبودی».
﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾[یوسف: ۱۰۳]. «و بیشتر مردم ایمان نمیآورند گرچه حرص بورزی».
﴿وَمَا تَسَۡٔلُهُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٤﴾[یوسف: ۱۰۴]. «و تو در برابر (این دعوت) از آنان پاداشی نمیخواهی و آن جز پند و اندرزی برای جهانیان نیست».
﴿فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَىٰ یُوسُفَ﴾و هنگامی که به یعقوب و فرزندانش همراه با خانوادههایشان بار و بنۀ خود را جمع کردند و از سرزمین فلسطین به قصد دیدار با یوسف و اقامت در مصر کوچ کردند و به نزد یوسف رسیدند، ﴿ءَاوَىٰٓ إِلَیۡهِ أَبَوَیۡهِ﴾پدر و مادرش را در کنار خود جای داد و احسان و بزرگداشت و احترام فراوانی نسبت به آنان ابراز داشت. ﴿وَقَالَ﴾و به همۀ افراد خانوادهاش گفت: ﴿ٱدۡخُلُواْ مِصۡرَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِینَ﴾وارد سرزمین مصر شوید، که اگر خدا بخواهد از همۀ ناخوشایندیها و وحشت در امان هستید، پس آنان در حالت شادی و سرور وارد شدند و رنج و سختی زندگی از آنان دور شد، و به شادی و سرور دست یازیدند.
﴿وَرَفَعَ أَبَوَیۡهِ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ﴾و پدر و مادرش را بر تخت فرمانروایی خود نشاند، ﴿وَخَرُّواْ لَهُۥ سُجَّدٗا﴾و پدر و ما در و برادرانش به احترام و بزرگداشت او سجده کنان به زمین افتادند. ﴿وَقَالَ﴾و هنگامی که مشاهده کرد آنها در مقابل او سجده افتادهاند گفت: ﴿یَٰٓأَبَتِ هَٰذَا تَأۡوِیلُ رُءۡیَٰیَ مِن قَبۡلُ﴾ای پدر! این تعبیر خوابی است که قبلاً دیده بودم، آنگاه که در خواب دیدم یازده ستاره و ماه و خورشید برایم سجده میکنند. پس آنچه او در خواب دیده بود به وقوع پیوست، ﴿قَدۡ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّٗا﴾پروردگارم آن خواب را راست و درست گرداند، و آن را خیال و خوابی آشفته و بیجان قرار نداد.
﴿وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِیٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِی مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِکُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ﴾و به راستی خداوند وقتی که از زندان رهایم نمود، و شما را از صحرا باز آورد، در حق من نیکی بزرگی نمود.
و این از بزرگواری و گویش زیبای یوسف ÷است که حالت خودش در زندان را بیان کرد، اما به حالت خود در چاه اشارهای ننمود، چون او به طور کامل برادرانش را بخشیده بود و او آن گناه را بیان نکرد. و گفت: آمدن شما از صحرا احسان بزرگی است که خداوند در حق من نمود. پس نگفت: که شما را از گرسنگی و رنج بیرون آورد و نگفت: به شما نیکی کرد، بلکه گفت: ﴿أَحۡسَنَ بِیٓ﴾با من نیکی کرد و احسانرا به خود نسبت داد. پس با برکت و بزرگوار است خدایی که رحمت خویش را به هرکس از بندگانش که بخواهد اختصاص میهد واز جانب خویش بدانان رحمت میبخشد و او بسیار بخشنده است. ﴿مِنۢ بَعۡدِ أَن نَّزَغَ ٱلشَّیۡطَٰنُ بَیۡنِی وَبَیۡنَ إِخۡوَتِیٓ﴾پس از ینکه شیطان بین من و برادرانم اختلاف افکند.
و نگفت: شیطان برادرانم را دستخوش فتنه گرداند و به اختلاف وادار کرد، بلکه چنان وانمود کرد که گویا گناه و جهالت از و طرف سرزده است. پس سپاس خداودی را که شیطان را خوار کرد و آنرا طرد نمود و ما را بعد از پراکندگی، جمع و متحد گرداند.
﴿إِنَّ رَبِّی لَطِیفٞ لِّمَا یَشَآءُ﴾به راستی که پروردگارم هر چه بخواهد دقیق و سنجیده انجام میدهد. و احسان و نیکی را از جایی به بندهاش میرساند که احساس نمیکند، و انسان را از چیزهای که نمیپسندد نجات میدهد و به مقامهای بلن میرساند. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡعَلِیمُ﴾بیگمان او دانا است و درون و برون کارها و رازهای بندگان را میداند. ﴿ٱلۡحَکِیمُ﴾و حکیم است و هر چیزی را در جایش قرار داده و کارها را در اوقات معین انجام میدهد.
و هنگامی که خداوند قدرت و نعمت و پادشاهی را به یوسف داد و او را به دیدار پدر و مادر و برادرانش شاد نمود، و از علم و دانش بزرگی برخوردار گرداند، در حالی که به نعمت خدا اعتراف میکرد و شکر خدا را به جای میآورد و از خداوند میخواست او را به جای میآورد و از خداوند میخواست او را بر تسلیم شدن در برابر او ثابت قدم بدارد، وگفت: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ﴾پروردگار! به من بهرهای از فرمانروایی دادهای، و آن این بود که او سرپرست محصولات زمین و وزیر بزرگ پادشاه بود. ﴿وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ﴾و به من معنی سخنان کتابهای آسمانی و تعبیر خوابها را آموختهای و علاوه بر آن دانش فراوان دیگری را نیز به من یاد دادهای.
﴿فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا﴾ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! تو سرپرست و کارساز من در دنیا و آخرت هستی، اسلام را همیشه بر من پایدار بدار و مرا بر آن ثابت قدم بگردان و بر آن بمیران. و این دعائی نبود برای این که مرگ وی زودتر تحقق یابد، ﴿وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ﴾و مرا به صالحان از قبیل پیامبران و نیکوکاران و برگزیدگان ملحق بگردان.
هنگامی که خداوند این داستان را برای حضرت محمد ÷بیان کرد. به او فرمود: ﴿ذَٰلِکَ﴾خبری که تو را از آن آگاه ساختیم، ﴿مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلۡغَیۡبِ نُوحِیهِ إِلَیۡکَ﴾از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، و اگر آن را به تو وحی نمیکردیم این سرگذشت گرامی هرگز به تو نمیرسید.
﴿وَمَا کُنتَ لَدَیۡهِمۡ إِذۡ أَجۡمَعُوٓاْ أَمۡرَهُمۡ وَهُمۡ یَمۡکُرُونَ﴾و تو بدانگاه که برادران یوسف با همدیگر پیمان بستند که بین یوسف و یعقوب جدایی بیاندازند، آنجا حضور نداشتی و جز خدا هیچکس از آنها اطلاع نداشت.
همانطور که خداوند متعال وقتی داستان موسی و آنچه که برایش پیش آمد بیان کرد، اعلام نمود که برایش پیش آمد بیان کرد، اعلام نمود که برای دانستن آن راهی جز وحی خداوندی وجود ندارد، پس فرمود: ﴿وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ ٱلۡغَرۡبِیِّ إِذۡ قَضَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَى ٱلۡأَمۡرَ وَمَا کُنتَ مِنَ ٱلشَّٰهِدِینَ٤٤﴾[القصص: ۴۴].
پس این دلیل روشنی است بر اینکه آنچه پیامبر صآورده است حق و راست است.
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ١٠٣﴾و بیشتر مردم ایمان نمیآورند گرچه تو بر ایمان آوردن آنها بکوشی، زیرا اهداف و مقاصد آنها فاسد گردیده است، پس حرص و کوشش خیرخواهان به آنان سودی نمیبخشد، هر چند که موانعی هم بر سر راهشان وجود نداشته باشد، به این صورت که خیرخواهان آنها را تعلیم دهند و آنان را به آنچه که برایشان خوب است و شر و بدی را از آنان دور میگرداند، بدون مزد و پاداش دعوت دهند، و نشانهها و شواهدی که بر راستی آنان دلالت مینماید ارائه نماید.
بنابراین فرمود: ﴿وَمَا تَسَۡٔلُهُمۡ عَلَیۡهِ مِنۡ أَجۡرٍۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِکۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِینَ١٠٤﴾و تو در برابر این دعوت از آنان پاداشی نمیخواهی، و این قرآن جز پند و اندرزی برای جهانیان نیست، که آنچه را به آنها فایده میرساند یادآوری میکند تا آن را انجام دهند و آنان را از آنچه که به زیانشان است بر حذر میدارد تا آنرا ترک گویند.
آیهی ۱۰۸-۱۰۵:
﴿وَکَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یَمُرُّونَ عَلَیۡهَا وَهُمۡ عَنۡهَا مُعۡرِضُونَ١٠٥﴾[یوسف: ۱۰۵]. «و چه بسیار نشانههایی در آسمانها و زمین است (که) از کنار آن اعراض کنان میگذرند».
﴿وَمَا یُؤۡمِنُ أَکۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِکُونَ١٠٦﴾[یوسف: ۱۰۶]. «و بیشترشان (که ادعا میکنند) به خداوند ایمان نمیآورند مگر اینکه مشرکند».
﴿أَفَأَمِنُوٓاْ أَن تَأۡتِیَهُمۡ غَٰشِیَةٞ مِّنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ أَوۡ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ١٠٧﴾[یوسف: ۱۰۷]. «آیا ایمن هستند از این که عذاب فراگیری از سوی خدا آنان را دربرگیرد، یا ناگهان قیامت به سراغشان بیاید، در حالیکه غافل و بیخبر باشند؟!».
﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِیلِیٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِیۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ١٠٨﴾[یوسف: ۱۰۸]. «بگو: این راه من است، با آگاهی و بینش بهسوی خدا دعوت میکنم و پیروان من هم (باید چنین باشند) وخداوند پاک است و من از مشرکان نیستم».
﴿وَکَأَیِّن مِّنۡ ءَایَةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ یَمُرُّونَ عَلَیۡهَا﴾و چه بسیار نشانههایی در آسمانها و زمین است که بر توحید خداوند دلالت مینماید که ازکنار آن اعراض کنان میگذرند. با وجود این، گرچه شمهای از ایمان بردهاند. ﴿وَمَا یُؤۡمِنُ أَکۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِکُونَ١٠٦﴾اما بیشترشان که ماعی ایمان به خداوند هستند مشرک میباشند.
پس آنان گرچه به ربوبیت خداوند متعال و اینکها و آفریننده و روزی دهنده و مدبر همۀ کارهاست ایمان میآورند، امادر موضوع الوهیت خداوند و یگانگی او شرک میورزند. پس برای آنان چیزی جز این باقی نمانده است. که عذاب ایشان را فراگیرد، در حالی که از عذاب خدا ایمن هستند.
﴿أَفَأَمِنُوٓاْ﴾آیا کسانی که این کارها را انجام میدهند و آیات خدا روی بر میتابند ایمن هستند از اینکه ﴿أَن تَأۡتِیَهُمۡ غَٰشِیَةٞ مِّنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ﴾عذابی فراگیر آنان را بپوشاند و همۀ آنها را فراگیرد و ریشه کن کند.
﴿أَوۡ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ﴾یا ناگهان قیامت به سراغشان بیاید، در حالی که ازآن خبر نداشته باشند. یعنی آنها خود را مستحق عذاب خدا قرار دادهاند، پس باید بهسوی خدا بر گردند و توبه نمایند و آنچه را که سبب گرفتار شدنشان به عذاب خداست رها کنند.
خداوند متعال به پیامبر ÷میفرماید: ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِیلِیٓ﴾به مردم بگو : این راه من است، که مردم را بهسوی آنان دعوت میکنم، و آن راهی است که انسان را به خدا و و سرای بهشت میرساند. این راه، راه شناخت حق و عمل کردن به آن و ترجیح دادن آن و خالص گرداندن دینو عبادت برای خداوند است، خداوندی که شریکی ندارد و یکتا و یگانه است.
﴿أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ﴾مردم برای رسیدن به پروردگارشان تشویق میکنم و آنان را ازآنچه که از خدا دور میکند بر حذر میدارم. ﴿عَلَىٰ بَصِیرَةٍ﴾با وجود این من از دین خود آگاهی دارم. یعنی باآگاهی و یقین و حقانیت دین و بدون اینکه شک و تردیدی در این زمینه داشته باشم، دعوت میکنم. ﴿أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِی﴾من و همچنین هر کس که از من پیروی میکند و بهسوی خدا دعوت میدهم او نیز باید با بینش و شناخت مردم را دعوت کند. ﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ﴾و پاک است خداوند از آنچه که به او نسبت داده میشود و شایستۀ شکوه و عظمت او نیست و با کمال و تعالی او مخالف و منافی است. ﴿وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و من در همۀ کارهایم از مشرکان دوری میجویم و خالصانه خدا را میپرستم.
آیهی ۱۱۱-۱۰۹:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰٓۗ أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۗ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٠٩﴾[یوسف: ۱۰۹]. «و پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها نفرستادهایم که به آنان وحی میکردیم. مگر در زمین به گشت و گذار نمیپردازند تا بنگرند که سرانجام گذشتگانِ پیش از آنان چگونه شد؟ بیگمان سرای آخرت برای پرهیزگاران بهتر است، آیا تعقّل نمیکنید؟».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَیَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ کُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَآءُۖ وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١١٠﴾[یوسف: ۱۱۰]. «تا آنجا که پیامبران ناامید گشته و گمان بردند که آنان تکذیب شدهاند، آنگاه یاری ما به آنان رسید و هر کس را که خواستیم نجات دادیم، و عذاب ما از گروه گناهکاران بر نمیگردد».
﴿لَقَدۡ کَانَ فِی قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ مَا کَانَ حَدِیثٗا یُفۡتَرَىٰ وَلَٰکِن تَصۡدِیقَ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ وَتَفۡصِیلَ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ١١١﴾[یوسف: ۱۱۱]. «به راستی که در داستانهایشان عبرتی برای خردمندان است، (قرآن) سخنی نبود که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق کنندۀ کتابی است که پیش از آن است، وبیانگر هر چیزی است و هدایت و رحمت است برای کسانی که ایمان میآورند».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا﴾و پیش از تو جز مردانی از اهل شهرها نفرستادهایم، یعنی ما فرشتگان هیچکدام از مخلوقات دیگر را به عنوان پیامبر نفرستادهایم، پس چرا قوم تو از رسالتت تعجب میکنند و گمان میبرند که بر آنها برتری ویژهای نداری؟ پس پیامبران گذشته برای تو الگوی نیکو و خوبی هستند.
﴿نُّوحِیٓ إِلَیۡهِم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡقُرَىٰٓ﴾مردانی از اهل شهرها که به آنان وحی میکردیم، یعنی نه از اهل بادیه و صحرا، بلکه پیامبران ما اهل شهرها بودهاند، کسانی که عقلشان کاملتر و نظرشان درستتر است، تا جریان کار آنها روشن و واضح باشد. ﴿أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ﴾مگر در زمین به گشت و گذار نمیپردازند بدانگاه که سخن تو را تصدیق نمیکنند، ﴿فَیَنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾تا بنگرند که سرانجام گذشتگان پیش از آنان چگونه بوده و چگونه خداوند آنان را به سبب تکذیب کردنشان هلاک ساخت؟ پس بپرهیزید از اینکه همان عملی را انجام دهید که آنان انجام دادهاند، و آنگاه همان عذابی به شما میرسد که به آنان رسید. ﴿وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ﴾و سرای اخرت، یعنی بهشت و آنچه از نعمتهای ماندگار که در آن است، ﴿خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْۚ﴾برای پرهیزگاران بهتر است، کسانی که در انجام دادن دستورات خدا و پرهیز کردن از آنچه او از آن نهی کرده است از او میترسند. زیرا نعمت دنیا تمام شدنی و آغشته به تلخی و ناگواری است، و نعمت آخرت کامل است و هرگز تمام نمیشود، و همواره رو به افزایش است، و بخشش ناگسستنی است. ﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾آیا نمیفهمید، و چه عقل و خرد ندارید تا آنچه را بهتر است برای آنچه که کم ارزش است ترجیح دهید؟!.
خداوند متعال خبر میدهد که پیامبران بزرگوار را میفرستد اما قوم گناهکار انها را تکذیب مینمایند، و خداوند آنها را مهلت میدهد تا بهسوی حق باز گردند و پیوسته آنان را مهلت میدهد تا بهسوی حق بازگرندند و پیوسته آنان را مهلت میدهد تا جایی که بینهایت کار بر پیامبران سخت میشودو علی رغم یقین و تصدیقشان به وعده و وعید الهی احتمالاً نوعی از ناامیدی و یاس به دلشان خطور میکند، و نوعی ضعف به آنان دست میدهد و زمانی که کار به اینجا میرسد، ﴿جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَآءُ﴾یاری ما به آنان میرسد و هر کس را که بخواهیم نجات میدهیم و آنها پیامبران و پیروانشان هستند، ﴿وَلَا یُرَدُّ بَأۡسُنَا عَنِ ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ﴾و عذاب ما از کسانی که مرتکب گناه شوند و بر ارتکاب نافرمانی خدا جرأت نمایند دور نمیشود، (فلما له من قوه و لا نصره) پس آنان نه قدرتی دارندو نه یاوری.
﴿لَقَدۡ کَانَ فِی قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾به راستی که در داستان پیامبران وقومشان عبرتی است، برای خردمندان، تا اهل خیر و اهل شر عبرت گیرند. و از داستان آنها چنین میآموزند که هر کس کاری مانند آنها انجام دهد همان کرامت و بزرگرداشت یا توهین و عذابی که به آنان رسید به ایشان نیز خواهد رسید. نیزصفتهای کمال و حکمت بزرگ خداست را از این داستانها آموخته و به این نتیجه میرسند که او خداوندی است که عبادت جز او برای او شایسته کسی نیست، و هیچ شریکی ندارد.
﴿مَا کَانَ حَدِیثٗا یُفۡتَرَىٰ﴾این قرآن که خداوند به وسیلۀ آن سرگذشتهایی از غیب برای شما تعریف نمود سخنی دروغین نیست، ﴿وَلَٰکِن تَصۡدِیقَ ٱلَّذِی بَیۡنَ یَدَیۡهِ﴾بلکه تدیق کنندۀ کتابهایی است که پیش از آن نازل شدهاند.
قرآن با آنها مطابقت دارد، و بر صحت و درستی آن کتابها گواهی میدهد. ﴿وَتَفۡصِیلَ کُلِّ شَیۡءٖ﴾و بیانگر هر چیزی است از قبیل اصول و فروع دین و دلایل و حجتی که بنگان به آن نیازدارند. ﴿وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ﴾و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان میآورند، آنان به سبب آگاهی و شناختی که از حق پیدا میکنند و با برگزیدن آن به هدایت دست مییازند، و با پاداشی که دردنیا و آخرت به دست میآورند مشمول رحمت خداوند میگردند.
در اینجا به بیان فواید و نکاتی میپردازیم که این قصۀ بزرگ در بر دارد، قصهای که خداوند در آغاز آن فرمود: ﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ﴾[یوسف: ۳ و الکهف:۱۳]. «ما بهترین داستانها را برای تو حکایت میکنیم». و فرمود: ﴿لَّقَدۡ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخۡوَتِهِۦٓ ءَایَٰتٞ لِّلسَّآئِلِینَ٧﴾[یوسف: ۷]. «به راستی که در داستان یوسف و برادرانش برای پرسش کنندگان نشانههاست». و در آخر آن فرمود: ﴿لَقَدۡ کَانَ فِی قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِی ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾در استان آنان عبرت فراوانی برای خردمندان وجود دارد.
فوایدی که در لابلای این داستان به چشم میخورد بدین شرح است:
۱- این داستان از بهترین و واضحترین و روشنترین داستانهاست، چون قهرمانان داستان همواره از رنج و محنت به آسایش و رحمت، و از ذلت به عزت، و از بردگی به پادشاهی، و از غم به شادی، و از آبادی به قحطی، و از قحطی به فراخی، و از تنگدستی به گستردگی، و از انکار به اقرار منتقل میشوند. پس با برکت است خداوندی که آن را تعریف و به طور زیبا و روشن بیان کرد.
۲- در این داستان دلیل مشروعیت تعبیر خواب بیان شده است، و اینکه علم تعبیر خواب از جملۀعلوم مهمی است که خداوند به هر کس از بندگانش بخواهد، و غالباً مبنای تعبیر خواب مشابهت و مناسبت در اسم و صفت است، زیرا یوسف که در خواب دیده بود خورشید و ماه و یازده ستاره برای او سجده میکنند، وجه مناسبت این خواب عبارت است از اینکه ماه و خورشید و ستارهها موجب روشنایی و زینت بخش آسمان و مایۀ منافع آن هستند. پس پیامبران و دانشمندان برای زینت بخش زمین میباشند، و انسانها به وسیلۀ آنان در تاریکیها راهیاب میشوند، همانطور که در پرتو روشنایی ماه و خورشید و ستارگان آدمی رهیاب میشود و از آنجا که پدر و مادرش اصل هستند و برادرانش فرع، مناسب است نور اصل از نور فرع بیشتر و حجم اصل از حجم فرع بزرگتر باشد. بنابر این خورشید را به مادر، و ماه را به پدر، و ستارگان را به برادرانش تعبیر نمود. و جزو مناسبت و مشابهت این است که کلمۀ: ﴿ٱلشَّمۡسِ﴾که به معنی خورشید میباشد مونث است، بنابر این به مادرش تعبیر شد و کلمۀ: ﴿ٱلۡقَمَرَ﴾و ﴿کَوۡکَب﴾که به معنی ماه و ستارگان میباشند کلماتی مذکر هستند، بنابر این آنها را به پدر و برادرانش تعبیر نمود. همچنین جزو مناسبت و مشابهت این است که سجده کننده به نزد کسی که برایش سجده صورت گرفته است، دارای عظمت و احترام میباشد، همچنانکه وی نیز از احترام و مقام والا برخوردار است.
پس این دلالت مینماید که یوسف نزد پدر و برادرانش محترم خواهد بود. و لازمۀ اینکار آن است که یوسف در علم و فضیلت برتر باشد، علم و فضیلتی که موجب احترام و تکریم وی است. بنابر این پدرش گفت: ﴿وَکَذَٰلِکَ یَجۡتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ﴾[یوسف: ۶]. «و این چنین پروردگارت ترا بر میگزیند و تعبیر خوابها را به شمامی آموزد».
یکی از آنان دو یار زندانی یوسف در خواب دیده بود که به منظور تهیۀ شراب،ا نگور میفشارد، و جزو مناسبت و مشابهت این است که فردی که شراب درست میکند معمولاً خدمت گذار فردی دیگر است، و عمل شرابگیری به قصد برخورداری دیگران صورت میگیرد، بنابر این خواب را به کار و پیشهای که داشت تعبیر کرد و اینکه مجدداً به سرورش شراب مینوشاند، و این متضمن آزاد شدن او از زندان است.
جوان اولی که در خواب دیده بود نانی بر سر حمل میکند و پرندگان ازآن میخورند، یوسف خوابش را چنین تعبیر کرد که پوست سر و گوشت و مغز او به زودی در جایی قرار میگیرد که پرندگان میتوانند آن را بخورند، بنابر این از حالت او چنین استنباط کرد که به زودی کشته میشود، و در معرض هجوم پرندگان قرار میگیرد و سر او را خواهند خورد، و لازمۀ این کارآن است که بعد از مرگ به دار آویخته شود.
و گاوها و خوشههایی را که پادشاه در خواب دیده بود به سالهای قطحی و سالهای خرم و آباد تعبیر کرد، زیرا وجه مناسبت دراین جا است که سرنوشت مردم و منافع و مصالح آنان به پادشاه ارتباط دارد، و با صالح بودن پادشاه حالات مردم سامان مییابد، و با فاسد شدن او حالات مردم به فساد و تباهی دچار خواهد شد.
همچنانکه خوب شد حالات مردم و بهبود یافتن امورات زندگی آنان به بارندگی و خشکسالی بستگی دارد.
نیز به وسیله گاو زمین را شخم میزنند و کشتزارها را آبیاری میکنند و اگر سال، سالی آباد و خرم باشد گاو چاق میشود. و به هنگام قحط سالی لاغر میگردد. و همچنی خوشهها در سال آباد و بارانی و سبز فراوان بوده و در خشک سالی کم و خشک میگردند، و خوشهها بهترین حبوبات و محصولات روی زمین هستند.
۳- در این داستان دلایلی بر صحت نبود محمد صوجود دارد، زیرا این داستان طولانی را برای قومش حکایت نمود حال آنکه کتابهای گذشتگان را مطالعه نکرده، و پیش هیچ کسی درس نخوانده بود.
قومش یقین داشتند که او بیسواد است و خواندن و نوشتن را نمیداند، در حالی که این داستان با نچه که در کتابهای گذشته آمده است مطابق میباشد، و پیامبر نزد برادران یوسف حضور نداشت و آنگاه با بد اندیشی تصمیم گرفتند یوسف را در چاه بیاندازند.
۴- شایسته است بنده خود را از اسباب و عوامل شر دور بدارد و آنچه را که از زبانش بیم دارد پنهان نماید. به این دلیل یعقوب به یوسف گفت: ﴿لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًا﴾[یوسف: ۵]. «خوابت را برای برادرانت بازگو مکن، چرا که برای تو بداندیشی میکنند».
۵- جایز است در قالب نصیحت و اندرز برای دیگران، از معایب و مفاسد فرد یاافراد سخن به میان آورد، زیرا فرمود : ﴿فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًا﴾«که برای تو بداندیشی میکنند».
۶- نعمتی که خداوند به بنده ارزانی میدارد، بستگان او نیز از قبیل خانواده و خویشاوندان و دوستانش از آن برخوردار میگردند. همانطور که یعقوب در تعبیر خواب یوسف گفت: ﴿وَکَذَٰلِکَ یَجۡتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ ءَالِ یَعۡقُوبَ﴾«بدینسان پروردگارت تو را بر میگزیند و تعبیر خوابها را به تو میآموزد و نعمت خود را بر تو و خاندان یعقوب کامل مینماید». و هنگامی که نعمت و برکت خدا به طور کامل به یوسف رسید خاندان یعقوب نیز به عزت و قدرت و نمعت و شادی دست یافتند که یوسف سبب دست یافتن آنها به این نعمتها بود.
۷- در همۀ کارها باید به دادگری و عدالت رفتار نمود. و همچنان که پادشاه در تعامل با رعیت و ملت خود با عدل و دادگر باشد، پدر نیز در برخورد با فرزندانش باید دادگر باشد. پدر باید در محبت و ترجیح دادن یکی از فرزندان بر سایر آنان عدالت داشته باشد، و اگر در این زمینه انصاف و عدالت نداشته باشد مصیبت درست شده و کارش مختل میگردد. بنابر این وقتی که یعقوب یوسف را بیشتر دوست داشت و او را بر برادرانش ترجیح داد، فرزندانش اینگونه با پدر و برادرشان رفتار کردند.
۸- باید از نحو سست و شومی گناه ترسید و اینکه یک گناه چندین گناه را به دنبال خواهد داشت، و انجام دهندۀ یک گناه لابد چندین گناه را انجام میدهد. برادران یوسف به منوظر فاصله انداختن بین یوسف و پدرشان انواع حیلهها و مکرها را به کار بستند و چندین بار دروغ گفتند، و پدرشان را با پیراهن آغشته به خون فریفتند، و نیز برای فریبن دادن او شب هنگام و گریه کنان پیش او أمدند. و بعید نیست که بحث و مرافعه هم جمع شدند ادامه داشته باشد. و هرگاه در این مورد بحث وگفتگو میشد دروغ میگفتند، و تهمت میزدند و این بر اثر نحوست و زشتی گناه و پیامدهای آن میباشد.
۹- آنچه که مهم و قابل اعتنا میباشد عاقبت به خیری بنده است، و نقص و کوتاهیهایی که در ابتدای راه از او سر میزند اعتبار ندارد، زیرا فرزندان یعقوب ÷ابتدا کارهایی بسیار شنیع انجام دادندف و یکی از بزرگترین اسباب مذمت و سرزنش را فراهم نمودند. سپس توبهای واقعی کردند و یوسف کاملاً آنها را بخشید، و پدرشان نیز آنها را عفو کرد و برای آنان دعای آمرزش و رحمت نمود. و هرگاه بنده از حقش صرف نظر کند خداوند هم صرف نظر میکند، چرا که او بهترین و مهربان است. بنابر این طبق صحیحترین گفتهها، برادران یوسف پیامبر بودهاند. به دلیل اینک خداوند متعال فرموده است: ﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ﴾[النساء: ۱۶۳]. «و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان وحی نمودیم». و اسباط (نوادگان) فرزندان دوازدهگانۀ یعقوب و فرزندان آنها هستند. و از جمله چیزهایی که بر صحت این مطلب دلابت مینماید این است که یوسف آنها را در خواب به صورت ستارگانی درخشان دید.
و ستارگان مایۀ روشنایی و هدایت و راهبری هستند، و روشنایی و راهنمایی کردن از صفات پیامبران میباشد. پس اگر هم پیامبر نبوده باشند دانشمندان و علمایی بوده که مردم را راهنمایی میکردهاند.
۱۰- خداوند به یوسف دانش و فرزانگی و اخلاق نیک و دعوت بهسوی خدا و بهسوی دینش، و گذشت از برادران خطاکارش را ارزانی نمود، و او بیدرنگ آنها را بخشید و با سرزنش نکردنشانو عیب نگرفتن از آنان به طور کامل از آنها صرف نظر کرد، و این از منتهای الهی بر یوسف بود. سپس یکی از نعمتهای خدا ومنتهای الهی بر یوسف این بود که با پدر و مادرش نیکی کرد و با برادرانش نیز نیکی نمود و با همۀ مردم نیکوکار بود.
۱۱- برخی از بدیها از برخی دیگر سبکتر هستند، و مرتکب شدن زیانی سبک از ارتکاب زبان بزرگتر بهتر است، زیرا برادران یوسف وقتی که بر کشتن و قتل یوسف و با تبعید او به سرزمین دور اتفاق کردند، یکی از آنها گفت: ﴿لَا تَقۡتُلُواْ یُوسُفَ وَأَلۡقُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلۡجُبِّ﴾[یوسف: ۱۰]. یوسف را نکشید بلکه او را در ژرفای چاه بیاندازید، و سخن این یکس از سخن دیگر برادران بهتر، و زیانش کمتر بود. و به سبب پیشنهاد او برادرانش ازگناه بزرگ قتل نجات یافتند.
۱۲- چیزی که دست به دست، و داد و ستد شودو کالا محسوب گردد و دانسته نشود که به طریقهای غیر شرعی موردخرید و فروش واقع گشته است، جایز است که مورد خرید و فروش واقع شود یا از آن استفاده گردد. زیرا برادران یوسف که او را فروختند، فروختن یوسف جایز نبود، سپس کاروایان وی را به مصر برده و در آنجا روختند و یوسف نزد سرورش به عنوان غلام و بنده ماند و خداوند فرمود: و خداوند فعل آنان را ـ هر چند که حرام بود ـ «شراء» یعنی فروختن نامید، و یوسف نزد آنها به منزلۀ غلام و بردهای محترم و گرامی بود.
۱۳- از خلوت کردن با زنانی که خطر بروز فتنه از جانب آنها وجود دارد باید پرهیز نمود، و نیز از محبتی که بیم آن میرود مضر باشد باید پرهیز کرد، زیرا آنچه که برای زن عزیز مصر پیش آمد بدان خاطر بود که با یوسف تنها بوده و به شدت یوسف را دوست میداشت، تا جایی که محبت یوسف آرام و قرار او را بر هم زد و سرانجام مکارانه از او خواست تا عمل منافی عفت را انجام دهد. سپس بر یوسف دروغ بست و به سبب آن یوسف مدت زیادی در زندان ماند.
۱۴- آهنگ و قصدی که یوسف برای آن زن کرد و سپس آن را برای خدا ترک نمود، از جمله چیزهایی است که او را به خدا نزدیک کرد، زیرا نفس سرکش و طبیعت و سرشت بیشتر مردم دارای چنین قصد و آهنگی میباشد.
پس هنگامی که یوسف خواستۀ نفس و محبت و ترس خدا را در کنار هم قرار داد، محبت خدا و ترس او را برانگیزد و هوای نفس ترجیح داد، و از جمله کسانی گردید که ﴿خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ﴾[النازعات: ۴۰]. «از مقام پروردگارشان میترسند و نفس را از پیروی از هوای و هوس باز میدارند». و از زمرۀ هفت گروهی گردید که خداوند آنها را در زیر سایۀعرش خود در روزی که سایهای جز سایۀ او نست جای میدهد. یکی از آن هفت گروه کسا ست که زنی دارای مقام و زیبایی فراوانی او را به عمل زشت زنا فرا بخواند اما او بگوید: من از خدا میترسم.
و آهنگی که بنده به سبب آن ملامت میشود تصمیم و آهنگی است که بر آن پای بفشارد و تبدیل به تصمیم قطعی او شود و درصدد عملی کردن آن بر آید.
۱۵- هر کس که اهل ایمان باشد و کارهایش را فقط برای خدا انجام دهد، خداوند به پاس ایمان و اخلاص صادقانهاش انواع بدی و زشتی و عوامل گناه را از او دور مینماید، زیرا فرمود: ﴿وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ کَذَٰلِکَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِینَ﴾[یوسف: ۲۴]. «و یوسف قصد او را کرد اما برهان پروردگارش را دید و از این کار منصرف شد. ما چنین کردیم تا بدی و ناشایستی را از دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود». بنا به قرائت کسی که «المخلصین» را به کسر لام بخواند. و اما کسی که آن را با فتح لام «المخصلین» بخواند و بدین معنی است که خداوند او را خالص گرداند و از ناپاکیها دور کرد، و این متضمن اخلاص یوسف نیز میباشد.
و هنگامی که یوسف عمل خود را خالصانه برای خدا انجم داد خداوند او را خالص گرداند و از بدی و زشتی نجات داد.
۱۶- شایسته است که بندۀ مسلمان هرگاه محلی را دید که در آن فتنه و اسباب گناه است از آنجا دور شود، تا بتواند از گناه رهایی یابد. زیرا وقتی آن زن که یوسف در خانهاش بود مکارانه از او خواست تا با وی عمل منافی عفت انجام دهد یوسف فرار کرد و بهسوی در رفت تا از شر آن نجات یابد.
۱۷- چنانچه مسئلهای بر ما مشتبه گردد به قرینه عمل میکنیم، پس اگر زن و رمدی در رابطه با اسباب و اثاثیۀ خانه با همدگیر اختلاف کردند و هر یک آن را از آن خود دانست، آنچه که مردانه میباشد از آن مرد است، و آنچه که زنانه میباشد و از آن زن است. و این در صورتی است که گواه و شاهدی وجود نداشته باشد. و همچنین اگر نجار و آهنگری در رابطه با وسیلهای از وسایل حرفۀ خود اختلاف کردند و گواهی وجود نداشت، آن وسیله به کسی تعلق میگیرد که در شغل او کاربرد دارد.
و استناد به قیافه شناس در اشتباه و اثار از این باب است. و آن گواه که از فامیلهای همسر عزیز بود و قرینه را مشاهده کرد و طبق قرینۀ «پاره شدن پیراهن یوسف» بر راستگو بودن وی و دروغگو بودن زن عزیز استدلال نمود.
و طبق اصل «صدر حکم بر اساس وجود قرینه» با پیدا شدن پیمانه پادشاه دربار برادر یوسف به دزد بودن او حکم شد، بدون اینکه گواهی وجود داشته، و بدون اینکه او اقرار به دزدی نموده باشد.
بنابراین هرگاه کالای دزدیده شده در دست سارق یافت شد به ویژه اگر چنین کسی معروف باشد که دزدی میکند بر او حکم میشود که دزدی کرده، و این از وجود گواه در اثبات مسئله موثرتر است.
و همچنین اگر کسی شراب است،راغ کرد، و نیز اگر زنی بدون اینکه شوهر داشته باشد حامله شد بر انان حد جاری میگردد، مگر اینکه مانعی وجود داشته باشد. بنابر این خداوند این داور را گواه نامیده و فرمود: ﴿وَشَهِدَ شَاهِدٞ مِّنۡ أَهۡلِهَآ﴾[یوسف:۶۷]. «و گواهی از خاندان او گواهی داد».
۱۸- یوسف، هم دارای زیبایی ظاهری بود و هم دارای زیبایی باطنی، و زیبایی ظاهری او باعث شد تا زنی که سوف در خانهاش بود چنان کند، نیز زنانی که همسر عزیز را ملامت کرده بودند، دستهایشان را ببرند و بگویند: ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَکٞ کَرِیمٞ﴾[یوسف: ۳۱]. «این انسان نیست، این جز فرشتهای بزرگواری نیست». و اما زیبایی باطنی یوسف، عفت و پاکدامنی و دوری وی از گناه بود، هر چند که انگیزههای زیادی برای انجام دادن گناه وجود داشت. اما زن عزیز و دیگر زنان به پاکدامنی او گواهی دادند، بنابر این زن عزیز گفت: ﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَ﴾«من او را به خود خواندم اما وی خودداری کرد». و بعد از آن گفت: ﴿ٱلۡـَٰٔنَ حَصۡحَصَ ٱلۡحَقُّ أَنَا۠ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ وَإِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ﴾[یوسف: ۵۱]. «اکنون حق آشکار گردید، من او را به خود خواندم، همانا او از راستگویان است». و زنان گفتند: ﴿حَٰشَ لِلَّهِ مَا عَلِمۡنَا عَلَیۡهِ مِن سُوٓءٖ﴾[یوسف: ۵۱]. «هرگز ما از او چیز بدی ندیدهایم».
۱۹- یوسف ÷زندان را بر ارتکاب گناه ترجیح داد. پس شایسته است که بنده هرگاه به دو چیز مبتلا شد که یا گناهی را انجام دهد یا به سزای دنیوی گرفتار شود سزای دنیوی را انتخاب نماید و آن را بر انجام گناهی که باعث سزا و کیفر سخت در دنیا و آخرت میگردد ترجیح دهد. بنابر این یکی از علامتهای وجود ایمان این است که بنده بازگشت به کفر را پس از اینکه خداوند او را از آن نجات داده است بسیار ناپسند بداند، همانگونه که افتادن در آتش را نمیپسندد.
۲۰- بنده باید به هنگام فراهم شدن اسباب گناه به خدا پناه ببرد و به قدرت و توانایی خود اعتمادن کند، زیرا یوسف ÷گفت: ﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی کَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَکُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِینَ﴾[یوسف: ۳۳]. «واگر مکر و حیلۀ آنانرا از من باز نداری به آنان گرایش پیدا رکده و از زمرۀ نادانان میگردم».
۲۱- علم و عقل عامل به دیت آوردن خیر و نیکی بوده و آدمی را از شر و بدی باز میدارند، همانگونه که جهالت و نادانی آدمی را به همراهی با هوای نفس فرا میخوانند، هر چند که همراهی با هوای نفس معصیتی ضرر دهنده برای صاحبش باشد.
۲۲- بر بنده لازم است که در آسایش و تنگنا خدا را بندگی کند. یوسف ÷همواره بهسوی خدا دعوت میکرد و هنگامی که وارد زندان شد دعوت خویش را ادامه داد و آن دو جوان را به توحید و یگانه پرستی فرا خواند و آنها را از شرک نهی کرد. و از زیرکی و هوشیاری او این بود هنگامی که دریافت آن دو شایستگی پذیرفتن دعوت او را دارند چرا که نسبت به او گمان نیک بردند و به او گفتند : ﴿إِنَّا نَرَىٰکَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾[یوسف: ۳۶]. و پیش یوسف آمدند تا خوابهایشان را برای آنان تعبیر نماید پس یوسف احساس کرد که آنان بسیار علاقمندند که خوابشان تعبیر شود. یوسف این فرصت را غنیمت شمرد و قبل از اینکه خوابشان را تعبیر نماید آنهارا بهسوی خدا دعوت کرد تا بهتر به هدفش برسد و خواستهاش حاصل شد. پس نخست برای آنها بیان کرد عاملی که او را به این عمل و کمالات رسانده است ایمان و توحیدو ترک ائین کسی است که به خدا و روز قیامت ایمان نمیآورد. و این دعوت و فراخوانی باز بان بیزبانی بود. سپس آنها را به صراحت دعوت نمود و به تبیین فساد و شرک پرداخت، و برای فاسد بودن آن دلیل آوردو حقیقت توحید را نیز با دلیل بیان نمود.
۲۳- باید از «اهم و مهمتر» آغاز کرد، و هرگاه از مفتی سوال شد ولی پرسش کننده به اموری دیگر نیازمندتر بود، مناسب است که مفتی قبل ازا ینکه پرش را پاسخ بدهد آنچه را که از بدان نیاز دارد بیان کند و به او بیاموزد، و این نشانۀ خیر خواهی و زیرکی معلم است. زیرا یوسف وقتی که آن دو جوان از او در مورد خوابشان پرسیدند پیش از انکه خوابهایشان را تعبیر نماید آنها را بهسوی خدای یگانه و بیشریک دعوت نمود.
۲۴- هر کس که به امری ناگوار گرفتار شود اشکالی ندارد که از کسی که میتواند او را نجات دهد کمک بخواهد، و یادیگران را از حال خویش مطلع کند و این شکایت بردن به نزد مخلوق نیست، زیرا این یک امر عادی است و معمولاً مردم از یکدیگر کمک میطلبند. بنابر این یوسف ÷به آن جوان که میدانس نجات مییابد،گفت: ﴿ٱذۡکُرۡنِی عِندَ رَبِّکَ﴾[یوسف: ۴۲]. «مرا نزد سرورت یاد کن».
۲۵- شایسته است که معلم در امر تعلیم اخلاص داشته و تعلیم خود را وسیلهای برای نیل به مال یا مقام قرار ندهد. و نباید در هیچ شرایطی از تعلیم امتناع ورزد. و یا چنانچه طالب علم تکالیف معلم را انجام نداد او را نصیحت نکند، زیرا یوسف ÷یکی از دو جوان را سفارش نمود که او را پیش سرورش یاد کند، اما او یوسف را یاد نکرد و فراموش نمود، و هنگامی که به یوسف نیاز پیدا کرد آن جوان را بهسوی یوسف فرستادند، و از یوسف دربارۀ تعبیر آن خواب سوال کرد، و یوسف او را به خاطر نسیانی که دچار شده بود سرزنش نکرد بلکه به طور کامل سوالش را پاسخ داد.
۲۶- فردی که مورد سوال واقع میشود باید پرسشگر را به کاری راهنمایی نماید که به او فایده میرساند، و باید او را به راهی هدایت کند که از دین و دنیای خویش بهرهمند شود، پس این نشأت گرفته از کمال خیر خواهی و زیرکی و حسن راهنمایی اوست، زیرا یوسف ÷به تعبیر کردن خواب اکتفا نکرد. بلکه آنها را به کشت زمین و ذخیره کردن فراوان در سالهای خرم و آباد راهنمایی نمود.
۲۷- انسان مسلمان باید بکوشد تا تهمت را از خود دور کند و بیگناهیاش را ثابت نماید، و این یک امر ستوده و محبوب است.
همانطور که یوسف از بیرون آمدن از زندان امتناع ورزید تا اینکه بیگناهی او در جریان تحقیق از زنانی که دستهایشان را بریده بودند روشن گردید.
۲۸- علم و دانش و دانستن احکام و شریعت، و یادگیری تعبیر خواب، و علم تدبیر و تربیت و مدیریت و برنامه ریزی از فضیلت فراوانی برخوردار است و از داشتن صورت زیبا و چهرهای نیکو بهتر است، هر چند که انسان در جمال و زیبایی ظاهری به پای یوسف نیز برسد، زیرا یوسف به خاطر زیباییاش به آن مصیبت و زندان گرفتار امد اما در سایۀ علم و دانس خود به عزت و مقام بلندو قدرت و مکنت دست یافت، و با علم و دانش میتوان خیر و خوبی دنیا و آخرت را به دست آورد.
۲۹- علم تعبیر خواب یکی از علوم شرعی است، و انسان به خاطر آموختن و یاد دادن آن به دیگران مأجور میشود، و تعبیر خواب یکی از شعب فتواست، زیرا یوسف به آن دو جوان گفت: ﴿قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ ٱلَّذِی فِیهِ تَسۡتَفۡتِیَانِ﴾[یوسف: ۴۱]. کاری که در مورد آن جویا شدید قطعی و حتمی است و پادشاه گفت: ﴿أَفۡتُونِی فِی رُءۡیَٰیَ﴾«مرا دربارۀ خوابم پاسخ دهید». و جوان به یوسف گفت: ﴿أَفۡتِنَا فِی سَبۡعِ بَقَرَٰتٖ﴾[یوسف: ۴۶]. «ما را در مورد هفت گاو پاسخ بده». پس بدون علم جایز نیست که به تعبیر خواب اقدام نمود.
۳۰- اشکالی ندارد که انسان از صفات خوب و پسندیدۀ خویش از قبیل علم یا تجربهای که دارد خبر دهد، البته به شرطی که مصلحتی در کار بوده و منظور ریا و شهرت نباشد، زیرا یوسف گفت: ﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِی عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٞ٥٥﴾[یوسف: ۵۵]. «مرا سرپرست خزاین زمین بگردان، بیگمان من نگهبان دانا هستم».
همچنین حکومت و فرمانروایی قابل نکوهش نیست به ظرطی که فرد مسئول بتواند حقوق خدا و بندگان را به جای آورد. پس اگر فردی در پی فرمانروایی بوده و از دی گران کفایت بیشتری داشته باشد هیچ اشکالی و ایرادی به کارش وارد نیست. آنچه که قابل نکوهش است این است که انسان کفایت و شایستگی کاری را نداشته باشد (و آن را طلب نماید)، و یا این که فردی دیگر همانند او و یا برتر از او (برای آن کار ) وجود داشته باشد. و یا اینکه هدف انسان از طلب مسئولیت اقامۀ دستور خدا نباشد، پس در این حالات با طلب مسئولیت خود را در معرض فتنه قرار داده و از این عمل نهی میشود.
۳۱- خداوند دارای بخشش و بزرگواری گسترده میباشد و خیر دنیا و آخرت را به بنده عطا میکند. خیر و ثواب آخرت مبتنی بر ایمان و پرهیزگاری است و ایمان و پرهیزگاری از پاداش دنیا و فرمانروایی آن بهتر است، و شایسته است که بنده این دو عامل خوشبختی را از خدا درخواست کند و برای تحصیل آنها بکوشد، و نباید برای زینت و زخارف دنیا و لذتهای آن اندوهگین گردد. بلکه باید به پاداش آخرت فضل بزرگ خداوند دل ببندد. به دلیل اینکه خداوند متعال فرموده است: ﴿وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ٥٧﴾[یوسف: ۵۷]. «و پاداش آخرت برای کسانی که ایمان آوردند و پرهیزگاری کرند بهتر است».
۳۲- ابنار کردن و ذخیره نمودن روزیها به شرطی که مراد از آن ایجاد گشایش برای مردم باشد و ضرری به آنان نرسد اشکالی ندارد. به دلیل اینکه یوسف آنها را دستور داده تا خوراکیها را در سالهای آباد ذخیره و انبار کنند تا در سالهای خشک و قحطی از آن است،اده نمایند و این با توکل تضادی ندارد، زیرا بنده بر خدا توکل مینماید اما از اسبابی که به دین و دنیایش فایده میرساند بهره میگیرد.
۳۳- یوسف که مسئولیت خزانه داری محصولات زمین را به دست گرفت مدیریت بسیار موفق و کارا داشت و چنان عمل کرد که غلات آنها فراوان شد تا جایی که اهل شهرها برای تهیۀ آذوقه زندگی خود به مصر میرفتند چون میدانستند که در آنجا آذوقه زیاد است. یکی از مصادیق حسن مدیریت وی این بود که به هر کس به مقدار نیاز یا کمتر از آن میداد و هر کس را که میآمد بیش از بار یک شتر نمیداد.
۳۴- یکی از نکات مهمی که از این داستان استنباط میشود مشروعیت ترتیب دادن ضیافت و مهمانی است و اینکه مهمان را باید اکرام کرد، و این امر یکی از سنتهای پیامبران است، زیرا یوسف به برادرانش گفت: ﴿أَلَا تَرَوۡنَ أَنِّیٓ أُوفِی ٱلۡکَیۡلَ وَأَنَا۠ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ﴾[یوسف: ۵۹]. «آیا نمیبینید که من پیمانه را به تمام و کمال میدهم و به بهترین میزبانم؟».
۳۵- گمان بد ـ در صورت موجود بودن قرینههایی که بر آن دلالت نماید ـ ممنوع و حرام نیست، زیرا بعد از اینکه حضرت یعقوب از فرستادن یوسف با برادرانش امتناع ورزید و به آنها به شدت با او گفتگو کرد و حیله نمودند، و یوسف را با آنان فرستاد و توطئه شوم خود را در رابطه با وی عملی کردند، نزد یعقوب آمدند و به دروغ گفتند:گرگ یوسف را خورده است، یعقوب به آنها گفت: «بلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته است».
و در مورد برادر دیگرشان به آنها گفت: ﴿هَلۡ ءَامَنُکُمۡ عَلَیۡهِ إِلَّا کَمَآ أَمِنتُکُمۡ عَلَىٰٓ أَخِیهِ مِن قَبۡلُ﴾[یوسف: ۶۴]. «آیا من دربارۀ او به شما اطمینان کنم همانگونه که دربارۀ برادرش (یوسف) قبلاً به شما اطمینان کردم؟».
سپس وقتی یوسف برادرش را نزد خود نگاه داشت، و برادرانش بهسوی یعقوب برگشتند، یعقوب به آنها گفت: ﴿بَلۡ سَوَّلَتۡ لَکُمۡ أَنفُسُکُمۡ أَمۡرٗا﴾[یوسف: ۱۸]. بلکه نفس شما کار زشتی را برایتان آراسته است. پس آنها در مورد برادر اخیر گرچه مقصر نبودند اما پیشتر کاری از آنان سر زده بود که پدرشان به آنها چنین گفت. البته در این زمینه گناه و حرجی بر یعقوب نبود.
۳۶- است، او از اسباب و راهکارهایی که چشم بد و دیگر ناگواریها را دور نماید جایز است، گرچه هیچ چیز جز با تقدیر الهی صورت نمیگیرد. زیرا اسباب نیز از جملۀ قضا و تقدیر الهی هستند. به دلیل اینکه یعقوب به فرزندانش گفت: ﴿یَٰبَنِیَّ لَا تَدۡخُلُواْ مِنۢ بَابٖ وَٰحِدٖ وَٱدۡخُلُواْ مِنۡ أَبۡوَٰبٖ مُّتَفَرِّقَةٖ﴾«فرزندان من! ازیک در داخل نشوید، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید».
۳۷- برای کسب حقوق و رسیدن به اهداف، جایز است به لطایف الحیل متوسل شد. و شناختن راههای ظریف و پوشیدهای که آدمی را به مقصد میرساند، امری است که انسان بر آن ستایش میشود، و کاری پسندیده است. آنچه ممنوع است حیله کردن برای ساقط نمودن امری واجب یا انجام دادن کاری حرام است.
۳۸- چنانچه کسی دوست نداشت دیگران را از انجام دادن کاری مطلع کند، و خواست گمان انجام دادن غیر آن کار را برایشان ایجاد نماید، باید از کنایههای فعلی و قولی است،اده کند، تا دچار دروغ گفتن نشود. همانگونه که یوسف چنین کرد و پیمانه را در بار برادرش انداخت سپس آن را از بار او بیرون آورد تا آنهاچنین بپندارند که وی دزد است. و در این کار یوسف هیچ بدی وجود ندارد، جز اینکه برادرش را دچار اشتباه و توهم نمود. سپس گفت: ﴿مَعَاذَ ٱللَّهِ أَن نَّأۡخُذَ إِلَّا مَن وَجَدۡنَا مَتَٰعَنَا عِندَهُ﴾[یوسف: ۷۹]. «پناه به خدا از اینکه غیر از کسی را که کالای خود را نزد او یافتهایم بازداشت کنیم».
نگفت: «غیر از کسی که کالای ما را دزده است»، و نگفت: «ما کالای خود را نزد وی یافتهایم»، بلکه سخنی فراگیر آورد که او و دیگران را شامل میشد، و این ایرادی ندارد، زیرا میخواست آنها را در شک بیاندازد که او دزد است تا هدف حاصل شود و برادرش پیش او باقی بماند. و این شک و گمان پس از اینکه حوادث روشن گردید از وی دور شد.
۳۹- برای انسان جایز نیست گواهی دهد مگر به آنچه که بدان واقف است و با چشمان خود آن را دیده و یا کسی که به وی اعتماد دارد آن را برایش بازگو کرده است، به دلیل اینکه آنها گفتند: ﴿وَمَا شَهِدۡنَآ إِلَّا بِمَا عَلِمۡنَا﴾[یوسف: ۸۱]. «ما گواهی ندادهایم جز به آنچه دانستهایم».
۴۰- خداوند پیامبر برگزیدهاش یعقوب ÷را با این رنج بزرگ آزموده و به جدایی بین او و فرزندانش یوسف که طاقت یک لحظه دوری از او را نداشت حکم نمود و مدتی طولانی قریب به سی سال میان او و یوسف جدایی انداخت و در این مدت غم و اندوه از دل یعقوب بیرون نیامد، ﴿وَٱبۡیَضَّتۡ عَیۡنَاهُ مِنَ ٱلۡحُزۡنِ فَهُوَ کَظِیمٞ﴾[یوسف: ۸۴]. «و چشمهای یعقوب از غم و اندوه نابینا شد و قلبش سرشار از اندوه گشت».
سپس وقتی فرزند دومش که از مادر یوسف بود از او جدا شد اندوه وی سختتر و بیشتر شد و یعقوب همچنان در برابر دستور خدا صبر نمود و از خداوند چشمداشت پاداش داشت و با خود عهخد بسته بود که صبر نیک پیشه نماید، و بدون شک او به عهد خود وفا نمود.
و این با گفتۀ او تضادی ندارد که گفت: ﴿إِنَّمَآ أَشۡکُواْ بَثِّی وَحُزۡنِیٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾«من شکایت پریشانی و اندوه خود را به نزد خدا میبرم». زیرا شکایت بردن به نزد خداوند با صبر و شیکبایی منافی و متضاد نیست، بلکه آنچه با صبر در تضاد است شکایت بردن به نزد مخلوق و مردم است.
۴۱- بعد از رنج و سختی شادمانی و آسانی خواهد آمد، زیرا وقتی اندوه یعقوب طولانی شد و بسیار غمگین گردید و خانوادهاش درمانده و فقیر شدند دراین هنگام خداوند راحتی و گشایش را به وی ارزانی داشت و در سختترین شرایط یوسف را به آنن بازگرداند، و پاداش به طور کامل به آنها رسید و شاد گشتند و این بیانگر آن است که خداوند دوستانش را با شیوههای مختلف میازماید تا بردباری و صبر و شکر آنها را امتحان کند و بر ایمان و یقین و شناخت آنها بیافزاید.
۴۲- جایز است که انسان از بیماری با فقری که بدان مبتلا است خبر دهد به شرطی که در قالب ابراز ناراحتی و ناخشنودی از تقدیر خداوند نباشد. به دلیل اینکه برادران یوسف گفتند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ﴾«ای عزیز! به ما و خانوادۀ ما سختی رسیده است و یوسف به خاطر این سخنشان بر آنها اعتراض نکرد».
۴۳- از این داستان بر میآید که فضیلت پرهیزگاری و صبر بسیار زیاد است، و اینکه در نتیجۀ صبر و پرهیزگاری آدمی در دنیا و آخرت از هر خیری برخوردار میگردد، و پرهیزگاران و بردباران بهترین سرانجام و سرنوشت را دارند. به دلیل ﴿قَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَیۡنَآۖ إِنَّهُۥ مَن یَتَّقِ وَیَصۡبِرۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُحۡسِنِینَ﴾[یوسف: ۹۰]. «خداوند بر ما منت گذارده است، و هرکس تقوا پیشه نماید و بردباری کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند».
۴۴- شایسته است کسی که بعد از سختی و فقر و بدحالی به نعمتی دست مییابد به نعمت خدا اعتراف نماید و همواره حالت فقر و تنگدستی خود را به یاد آورد تا یادآوری آن حالت بیشتر او را به تشکر و تقدیر وادارد. به دلیل اینکه یوسف ÷گفت: ﴿وَقَدۡ أَحۡسَنَ بِیٓ إِذۡ أَخۡرَجَنِی مِنَ ٱلسِّجۡنِ وَجَآءَ بِکُم مِّنَ ٱلۡبَدۡوِ﴾[یوسف: ۱۰۰]. «و به راستی خداوند در حق من نیکی نمود آنگاه که از زندان رهایم ساخت و شما را از صحرا آورد».
۴۵- این لطف بزرگ خدا در حق یوسف که او را در به این حالتها گرفتار نمود و سختی و مصیبتها را به او رساند تا بدین وسیله او را به بالاترین مقامها برساند.
۴۶- بنده باید از خداوند بطلبند که همواره ایمانش را مستحکم بگرداند، و اسباب این کار را نیز فراهم نماید و نعمتهای خدا را خواستار گردد و عاقبت به خیری را ازاو طلب کند. به دلیل اینکه یوسف ÷گفت: ﴿رَبِّ قَدۡ ءَاتَیۡتَنِی مِنَ ٱلۡمُلۡکِ وَعَلَّمۡتَنِی مِن تَأۡوِیلِ ٱلۡأَحَادِیثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِیِّۦ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِی مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ١٠١﴾[یوسف: ۱۰۱]. «پروردگارا! تو را سپاس میگویم که بهرهای از فرمانروایی به من داده، و معنی سخنان کتابهای آسمانی و تعبیر خوابها را به من آموختهای. ای پدید آورندۀ آسمانها و زمین! تو در دنیا و آخرت سرپرست و کارساز من هستی، مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحق بگردان».
پس این فواید و درسهای این داستان مبارک بود و کسیکه در این تدبر نماید بیشتر از این نیز حاصلش میگردد. علم مفید و عمل پذیرفته شده را از خداوند میخواهیم و او بخشنده و بزرگوار است.
پایان تفسیر سورهی یوسف ÷
مکی و ۹۹ آیه است.
آیهی ۵-۱:
﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ١﴾[الحجر: ۱]. «الف. لام. راء. این است آیات کتاب (خدا) و قرآن مبین و روشنگر».
﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ٢﴾[الحجر: ۲]. «چه بسا کافران آرزو کنند که کاش مسلمان بودند».
﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٣﴾[الحجر: ۳]. «آنان را به حال خود رها کن تا بخورند و بهرهمند شوند و آرزو(ها) آنان را غافل سازد، سپس به زودی خواهند دانست».
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ٤﴾[الحجر: ۴]. «و ما هیچ شهر و قریهای را نابود نکردهایم مگر اینکه مدت معینی داشته است».
﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ٥﴾[الحجر: ۵]. «و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد».
خداوند متعال با تعظیم و ستایش کتابش میفرماید: ﴿تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ﴾این آیاتی است که بر بهترین مفاهیم و مطالب دلالت مینمایند. ﴿وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ﴾و قرآنی است که حقایق را با بهترین و روشنترین حکمت آشکار میکند. کلماتی که به بهترین وجه منظور مراد خود را بیان مینمایند. و این ایجاب میکند که بندگان تسلیم و منقاد فرمان آن شوند و آنرا با وج و سرور و خوشحالی بپذیرند.
اما هرکس این نعمت بزرگ را ر د کند و به آن کفر بورزد، از تکذیب کنندگان گمراه است، کسانی که آرزو خواهند کرد کهای کاش مسلمان و فرمانبر احکام قرآن بودند! و این زمانی است که پرده برداشته میشود و حالات اولیۀ جهان آخرت آشکار میگردد، و مقدمات مرگ فرا میرسد و آنان در همۀ حالتهای آخرت آرزو مینمایند که کاش مسلمان بودند. اما د یگر کار از کار گذشته و امکان چنین چیزی نیست، زیرا آنها دراین دنیا مغرور و فریب خورده بودند.
﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ﴾آنان را رها کن تا بخورند و از لذاها بهرهمند شوند. ﴿وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُ﴾و آرزوها آنان را غافل میسازد، یعنی آنها آرزوی باقی ماندن در دنیا دارند و این آرزو آنها را از آخرت غافل سازد. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ﴾و بالاخره خواهند دانست که آنچه بر آن بودند باطل است و کارهایشان موجب زیان و بدبختی آنان شده است و خواهند دانست که نمیبایست به خاطر مهلتی که خداوند به آنها داده بود مغرور شوند و فریب خوردند، زیرا این قانون خدا درمیان ملتها است.
﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ﴾و ما هیچ شهر و را که سزاوار عذاب بوده است نا بود نکردهایم، ﴿إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ﴾مگر اینکه مدت معینی داشته که برای نابودی آن مشخص گشته است. ﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَٔۡخِرُونَ﴾و هیچ ملتی بر اجل خود پیشی نمیگیرد و از آن عقب نمیافتد، چرا که اثر گناهان بالاخره باید تحقق یابد، هر چند که به تاخیر بیافتد.
آیهی ۹-۶:
﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ٦﴾[الحجر: ۶]. «و گفتند: ای کسی که قرآن بر تو فرو فرستاده شده است! بیگمان تو دیوانه هستی».
﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٧﴾[الحجر: ۷]. «اگر از راستگویانی چرا فرشتگان را به نزد ما نمیآوری؟!».
﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ٨﴾[الحجر: ۸]. «فرشتگان را جز به حق فرو نمیفرستیم، و آنگاه (بعد از فرود آمدن فرشتهها) به آن قوم مهلت داده نمیشود».
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. «بیگمان ما قرآن را فرو فرستادهایم و قطعاً خود نگهبان آن هستیم».
و کسانی که محمد صرا تکذیب میکردند به تمسخر به او گفتند: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ﴾ای کسی که ادعا میکنی قرآن بر تو نازل شده است؟ بیگمان تو دیوانه ای. زیرا گمان میبری که از تو پیروی کرده و آنچه را که پدرانمان بر آن بودهاند رها میکنیم». ﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ٧﴾[الحجر: ۷]. اگر از راستگویانی چرا که فرشتگان را به نزد ما نمیآوری تا بر درست بودن آنچه آوردهای گواهی دهند؟ و این بزرگترین ستم و جهالت بود، ستم بودنش مشخص است، زیرا چنین سختی جرأت بر خدا و لجاجت محسوب شده و در واقع تعیین تکلیف است برای خداوند زیرا آنان معجزاتی را میطلبیدند که ارادۀ خداوند بر آن جاری نشده بود، حال آنکه اهدافی را که آنان از ظهور چنین معجزاتی تعقیب میکردند با دلایل زیادی که بر صحت آنچه پیامبران آورده بود حاصل شده است. و اما جهالت بودنش از این روست که آنها مصلحت خود را از آنچه که به زیانشان بود تشخیص نداده و ندانستند که چه چیزی به نفع آنها است، زیرا در فرو فرستادن فرشتگان خیری برای آنها نیست، بلکه خداوند فرشتگان را جز به حق نمیفرستد، و هرکس از آنان پیروی نکند و تسلیم آنها نشود دیگر به او مهلت داده نمیشود. ﴿وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ﴾و هنگامی که فرشتگان فرود آیند، اگر ایمان نیاورند - که هرگز نخواهند آورد - مهلت داده نمیشوند. پس آنان که فرو فرستاده فرشتگان را میخواهند در واقع برای هلاکت و نابودی خویش شتاب میورزند. زیرا ایمان در دست آنها نیست، بلکه در دست خدا است. ﴿وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ کُلَّ شَیۡءٖ قُبُلٗا مَّا کَانُواْ لِیُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ١١١﴾[الأنعام: ۱۱۱]. «و حتی اگر فرشتگان را بهسوی آنان فرو فلرستیم و مردگان با آنان سخن بگویند و همه چیز را برایشان روبرو و آشکار سازیم (باز) ایمان نمیآورند مگر اینکه خداوند بخواهد، اما بیشترشان نمیدانند».
اگر آنها راست میگویند معجزات همین قرآن آنها را کافی است. بنابر این فرمود: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ﴾ما قرآن را فرو فرستادهایم که در آن هر مسئله و دلایل واضحی به صورت کاملاً روشن بیان شده است. و هرکس بخواهد اندرز بگیرد از آن اندرز میگیرد. ﴿وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ﴾و همانا در هنگام نازل کردن و بعد از نازل نمودن آن ما نگهبانش هستیم. پس در حالت نازل کردن، آن را از دستبرد هر شیطان رجیمی محافظت مینماییم و بعد از نزول، خداوند آنرا در قلب پیامبر و سپس امتش به ودیعه نهاد و کلماتش را از تغییر و تحریف محافظت نمود، و معانی و مفاهیم آن را در اینکه دستخوش تبدیل و دگرگونی شود حفظ کرد. پس هیچ تحریف کنندهای مفاهیم آن را تحریف ننماید مگر اینکه خداوند کسی را بر میانگیزد که حق را بیان کند، و این از بزرگترین معجزات الهی و نعمتهای خداوندی بر بندگان مومنش میباشد. و از جمله محافظت قرآن از سوی خدا این است که پروردگار اهل قرآن را از دشمنانشان مصون نگاه میدارد، و دشمنی را بر آنان مسلط نمیگرداند که آنها را ریشه کن نماید.
آیهی ۱۳-۱۰:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٠﴾[الحجر: ۱۰]. «و همانا پیش از تو (نیز) درمیان دستهها و گروههای پیشین (پیامبرانی را ) روانه کردهایم».
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١١﴾[الحجر: ۱۱]. «و هیچ فرستادهای نزد ایشان نیامد مگر اینکه او را مسخره میکردند».
﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٢﴾[الحجر: ۱۲]. «اینگونه آن (استهزاء) را به دلهای گناهکاران داخل میگردانیم».
﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣﴾[الحجر: ۱۳]. «به آن ایمان نمیآورند، و شیوۀ اقوام پیشین همواره چنین بوده است».
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: اگر مشرکان شما را تکذیب کردند نگران مباش، چرا که همواره شیوۀ امتهای گذشته چنین بوده است. ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ١٠﴾و پیش از تو در میان گروهها و دستههای گذشته پیامبرانی را فرستادهایم.
﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ١١﴾و هیچ پیامبری نزد ایشان نیامد که آنها را به حق و هدایت دعوت کند مگر اینکه او را مسخره کردند.
﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ١٢﴾هم چنانکه تکذیب را در دل امتهای پیشین جای دادیم، به همان شیوه نیز آن را در دل مجرمان قوم تو قرار میدهیم، کسانی که صفتشان ستمگری و افترا و تهمت زدن است. وقتی که دلهای تکذیب کنندگان قومت در کفر و تکذیب و مسخره کردن پیامبران و ایمان نیارودن به آنان همانند دلهای امتهای پیشین شد آنان را گرفتار کفر و تکذیب و مسخره کردن و ایمان نیاوردن ساختم. بنابر این فرمود: ﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ١٣﴾(تکذیب را به دلهای گناهکاران قومت داخل میگردانیم) تا به قرآن ایمان نیاورند، در حالی که قانون خدا در مورد اقوام پیشین گذشته است که هرکس به آیات خدا ایمان نیاورده هلاک و نابود میگردد.
آیهی ۱۵-۱۴:
﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ١٤﴾[الحجر: ۱۴]. «و اگر دری از آسمان بر آنان بگشایم و ایشان همواره از آن بالا بروند».
﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ١٥﴾[الحجر: ۱۵]. «بیگمان خواهند گفت: قطعاً ما چشم بندی شدهایم، بلکه گروهی جادو شده هستیم».
و اگر معجزۀ بزرگی برای ایشان بیاید و دری از آسمان بر آنان بگشاییم که از آن بالا بروند، و آن را به طور آشکار مشاهده کنند، بیگمان به خاطر ستمگری و عنادشان خواهند گفت: ﴿إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا﴾قطعاً ما چشم بندی شدهایم و چیزی را که واقعیت ندارد میبیینم، و این معجزۀ بزرگ را انکار خواهند کرد. ﴿بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ﴾و میگویند: بلکه ما گروهی جادو شده هستیم. یعنی چیزی را که میبینیم حقیقت ندارد، بکله جادو است و قومی که به این حالت از عناد و انکار رسیدهاند امیدی به هدایشتان نیست.
سپس خداوند نشانههایی را بیان کرد که بر حقانیت آنچه که پیامبران آوردهاند دلالت مینماید، و فرمود:
آیهی ۲۰-۱۶:
﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ١٦﴾[الحجر: ۱۶]. «و بدون شک ما در آسمان برجهای فلکی پدید آورده و آن را بر بینندگان آراستهایم».
﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ١٧﴾[الحجر: ۱۷]. «و آن را از هر شیطان رانده شدهای محفوظ و مصون داشتهایم».
﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ١٨﴾[الحجر: ۱۸]. «مگر کسی که دزدکی گوش فرا دهد که شهابی روشن او را دنبال میکند».
﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ١٩﴾[الحجر: ۱۹]. «و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار پدید آوردیم و هر چیز سنجیدهای در آن رویاندیم».
﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ٢٠﴾[الحجر: ۲۰]«و در آن برای شما و کسانی که روزی دهندۀ آنها نیستید اسباب زندگی قرار دادهایم».
خداوند متعال ضمن بیان کمال اقتدار و رحمت خویش نسبت به بندگان میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا﴾و همانا در آسمان ستارگان و برجهای آفریدهایم و نشانههای بزرگی پدید آوردهایم که انسان در تاریکیهای دریا و خشکی به وسیلۀ آن رهیاب میشود. ﴿وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ﴾و آن را برای بینندگان آراستهایم، زیرا اگر ستارگان نبودند آسمان چنین منظرهای زیبا و شگفتانگیز نداشت، و این چیزی است که تماشاگران را به تامل و اندیشه در وجود آن و نظر در معانی آن و استدلال نمودن به آن بر خداوند آفریدگارش فرا میخواند. ﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ١٧﴾و آسمان را از شر هر شیطان ملعون و رانده شدهای محفوظ داشتهایم و هرگاه شیطانی بخواهد از آنجا استراق سمع نماید و دزدانه چیزی را گوش کند شهاب سنگها او را دنبال خواهند کرد.
پس بیرون آسمان با ستارگان درخشان مزین شده، و درون آن از رسیدن هر آفتی مصون داشته شده است.
﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ﴾یعنی گاهی اوقات برخی از شیاطین دزدکی گوش فرا میدهند و استراق سمع میکنند، ﴿فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ﴾بلافاصله شهاب سنگی روشن او را تعقیب میکند، پس یا او را میکشد و یا دیوانهاش میگرداند. و چه بسا شهاب آن شیطان را دریابد قبل از اینکه خبر را به دوستش برساند. پس خبر آسمان به زمین نمیرسد. اما گاهی اوقات شیطان آن را خبر را به دوستش میرساند قبل از اینکه شهاب سنگ او را دریابد، و صد دروغ دیگر به آن اضافه مینماید. سپس دوستش به خبر یا کلمه استدلال مینماید که از آسمان شنیده شده است.
﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا﴾و زمین را گسترش دادیم به گونهای که انسانها و حیوانات بتوانند در گوشه و اطراف آن راه بروند و از روزیهای آن است،اده نمایند و در آن ساکن شوند. ﴿وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ﴾و در آن کوههای بزرگی قرار دادهایم تا آن را به اذن خدا استحکام بخشند و از تکان باز دارند. ﴿وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ﴾و از هر چیز سنجیدهای در آن رویاندهایم. یعنی هر چیز مفیدی که مردم بدان نیاز داشته باشند در آن پدید آوردهایم، از قبیل درختهای خرما و انگور و انواع درختان و گیاهان و معادن.
﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ﴾و در زمین برای شما اسباب زندگی از قبیل کشتزارها و چهارپایان و انواع و مشاغل و مکاسب پدید آوردهایم. ﴿وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ﴾و بردگان و کنیزان و چهار پایانی را در راستای منافع و مصالحتان به شما بخشیدهایم که روزی آنها بر گردن شما نیست، بلکه خداوند آنها را به شما ارزانی نموده و خودش عهدهدار روزی آنان میباشد.
آیهی ۲۱:
﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ٢١﴾[الحجر: ۲۱]. «و هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه گنجینههایش پیش ماست و آن را جز به اندازۀ معین فرو نمیفرستیم».
یعنی هر نوع رزق و روزی و انواع تقدیری در دست خداست و هیچکس جز خداوند مالک آن نیست و گنیجنههای آن نزد او میباشد و بر حسب حکمت و رحمت گستردهاش به هرکس که بخواهد میبخشد و هرکس را که بخواهد محروم میکند. ﴿وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ﴾و هیچ چیزی اعم از باران و غیره را نازل نمیکنیم، ﴿إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ﴾جز به اندازهای معین. پس نه از آنچه که خداوند تقدیر نموده بیشتر میگردد و نه کمتر.
آیهی ۲۲:
﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ٢٢﴾[الحجر: ۲۲]. «و بادها را بارورکننده فرستادیم و به دنبال آن از آسمان آبی باراندیم و آن را به شما نوشانیدیم و شما خزانهدار آن نیستید».
یعنی بادهای رحمت را مسخر نمودیم تا ابرها را آبستن و بارور نماید، همانطور که جنس نر، ماده را بارور و آبستن میکند، و از این تلقیح به حکم خدا آب پدید میآید و خداوند آن را به بندگان و چهارپایان و زمین مینوشاند و قسمتی از آن به خاطر رفع نیازهای آنان و به اقتضای رحمت و قدرت الهی در زمین ذخیره میشود
﴿وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ﴾و شما توانایی ذخیره کردن آن را ندارید، بلکه خداوند آن را برایتان ذخیره میسازد و به صورت چشمه سارهایی در زمین میجوشاند، و این احسان و مهربانی خداوند نسبت به شما است.
آیهی ۲۵-۲۳:
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ٢٣﴾[الحجر: ۲۳]. «و به یقین ما زنده میگردانیم و میمیرانیم، و ما وارث هستیم».
﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَٔۡخِرِینَ٢٤﴾[الحجر: ۲۴]. «و یقیناً (حال) پیشینیان شما را شناختهایم و به درستی که پسینیان شما را هم میشناسیم».
﴿وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ٢٥﴾[الحجر: ۲۵]. «و بیگمان پروردگار تو آنان را گرد میآورد و او فرزانۀ داناست».
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ﴾یعنی او تنهاست و شریکی ندارد، مرد را از نیستی به هستی درآورده و آنها را زنده میگرداند، و هنگامی که اجلشان فرا رسد آنها را میمیراند. ﴿وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ﴾و ما وارث همۀ هستی میباشیم. همچنانکه فرموده است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ٤٠﴾[مریم: ۴۰]. «ما زمین و هر آنچه را که بر آن است به ارث میبریم و بهسوی ما باز گردانده میشوند». و این برای خداوند مشکل و محال نیست، زیرا خداوند حالت پسینیان و پیشینیان را دانسته و میداند که زمین چه مقدار از آنها میکاهد، و چه اندازه از اجزای آنان پراکنده میگرداند. قدرت و توانایی او به حدی است که هیچ قدرتمندی او را ناتوان نمیگرداند. او بندگانش را دوباره میآفریند و به نزد خود گرد میآورد.
﴿إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ﴾و همانا او فرزانهی داناست، و هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد و هرکس را طبق عملش جزا و سزا میدهد، اگر عملش خوب باشد به او پاداش نیک میدهد و اگر عملش بد باشد به او سزای بد میرساند.
آیهی ۲۷-۲۶:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٦﴾[الحجر: ۲۶]. «و به راستی که انسان را از گلی خشک، گلی تیره و گندیده بیافریدیم».
﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ٢٧﴾[الحجر: ۲۷]. «و جن را پیش از این از آتش سراپا شعله بیافریدیم».
خداوند متعال نعمت و احسان خودش را بر پدرمان آدم ÷بیان میدارد، و آنچه را که از دشمنش ابلیس سر زد مطرح مینماید، و به صورت ضمنی ما را از شر و فتنۀ شیطان برحذر میدارد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ﴾و ما آدم را از گل خشکیده و خمیر گشتهای که صدایی چون صدای سفال داشت بیافریدیم «حماء مسنون» به گلی گفته میشود که بر اثر ماندگاری زیاد آن رنگ و بویش تغییرکرده باشد. ﴿وَٱلۡجَآنَّ﴾و پدر جنها ابلیس را پیش از آفریدن آدم ﴿خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ﴾از آتشی پر حرارت بیافریدیم.
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٢٨﴾[الحجر: ۲۸]. «و به یاد آور آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: همانا من از گلی خشکیده، از گل سیاه و گندیدهای انسانی را میآفرینم».
﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ٢٩﴾[الحجر: ۲۹]. «پس چون به او سامان دادم و از روح خود در آن دمیدم در برابرش به سجده افتید».
﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠﴾[الحجر: ۳۰]. «پس فرشتگان همگی سجده کردند».
خداوند هنگامی که خواست آدم را بیافریند به فرشتگان فرمود: من از گلی سیاه و گندیده انسانی را میآفرینم، پس چون آن را سامان دادم و او را به صورت جسد کاملی مرتب کردم و از روح خود در او دمیدم در برابرش به سجده افتید، فرشتگان همه دستور پرودگارشان اطاعت کردند. ﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ٣٠﴾تاکیدِ بعد از تاکید است، تا بر این دلالت نماید که هیچ فرشتهای از سجده کردن تخلف نورزید. و این سجده به خاطر تعظیم فرمان خدا و اکرام آدم بود، زیرا آدم چیزهایی را میدانست که فرشتگان نمیدانستند.
آیهی ۳۳-۳۱:
﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣١﴾[الحجر: ۳۱]. «مگر شیطان که سرباز زد از اینکه از زمرۀ سجدهکنندگان باشد».
﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣٢﴾[الحجر: ۳۲]. «(خداوند) فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که همراه سجدهکنندگان سجده نبردی؟!».
﴿قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ٣٣﴾[الحجر: ۳۳]. «گفت: شایسته نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی سیاه و گندیده آفریدهای سجده کنم».
﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ٣١﴾مگر شیطان که سرباز زد از اینکه از زمرۀ سجده کنندگان باشد. و این نخستین عداوت و دشمنی او با آدم و فرزندانش بود. خداوند به او فرمود: ای ابلیس! تو را چه شده است که با سجده کنندگان نیستی؟ گفت: شایستۀ مقام من نیست برای بشری که او را از گلی خشکیده، گلی تیره و گندیده آفریدهای سجده کنم. پس او تکبر ورزید و از اطاعت و دستور الهی سرباز زد، و با آدم و فرزندانش اظهار دشمنی کرد و به جوهره و عنصر خود بالید، و تکبر ورزید و گفت: من از آدم بهتر هستم.
آیهی ۳۵-۳۴:
﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ٣٤﴾[الحجر: ۳۴]. «(خداوند) فرمود: پس از بهشت بیرون شو، بیگمان تو رانده شدهای».
﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٣٥﴾[الحجر: ۳۵]. «و به راستی تا روز قیامت لعنت (خدا) بر توست».
خداوند به عنوان مجازات کفر ورزیدن و خود بزرگ بینیاش بدو فرمود: ﴿فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ﴾از بهشت بیرون شو، همانا تو رانده شده و مطرود بوده و از هر خوبی بدور هستی. ﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٣٥﴾و لعنت و نکوهش و دوری از رحمت خدا تا روز قیامت بر توست. این آیه و امثال آن مبین آن است که شیطان بر کفر و دوریاش از خیر ادامه خواهد داد.
آیهی ۳۸-۳۶:
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ٣٦﴾[الحجر: ۳۶]. «گفت: پروردگارا! تا روزی که (مردمان) برانگیخته میشوند مرا مهلت بده».
﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ٣٧﴾[الحجر: ۳۷]. «گفت: به یقین تو از مهلت یافتگانی».
﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ٣٨﴾[الحجر: ۳۸]. «تا روز (و) وقت معین».
شیطان گفت: پروردگارا!تا روزی که مردمان دوباره زنده میشوند و برانگیخته خواهند شد مرا مهلت بده. خداوند فرمود: به یقین تو از مهلت یافتگانی، تا آن روز و وقت معین. یعنی تا روزی که زمان فرا رسیدن آن پیش خدا معلوم است. خداوند دعا و خواستۀ شیطان را پذیرفت، اما نه به خاطر احترام و بزرگیاش، بلکه این آزمایش و امتحانی برای او و بندگان خدا بود تا کسی که ولایت پروردگارش را میپذیرد، از کسی که پنین نیست مشخص گردد. بنابر این خداوند به شدت ما را از شیطان بر حذر داشته و آنچه را که شیطان از ما میخواهد برایمان توضیح دادهاست.
آیهی ۴۱-۳۹:
﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٣٩﴾[الحجر: ۳۹]. «گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی (گناهان) را در زمین برایشان زیبا جلوه میدهم و همگی آنان را گمراه مینمایم».
﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠﴾[الحجر: ۴۰]. «مگر بندگان برگزیده و پاکیزهات از میان آنان».
﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ٤١﴾[الحجر: ۴۱]. «گفت: این راه درستی است که دقیقاً راه بهسوی من دارد».
شیطان گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی دنیا را برایشان زیبا و آراسته جلوه میدهم و آنها را فرا میخوانم تا آن را بر آخرت ترجیح داده و بر انجام هر گناهی فرمانبردارم باشند. ﴿وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ﴾همگی آنان را از راه راست و صراط مستقیم باز میدارم. ﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ٤٠﴾مگر بندگان برگزیده و پاکیزۀ تو از میان ایشان. یعنی کسانی که آنها را به خاطر ایمان و اخلاص و توکلشان برگزیدهای. ﴿هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ﴾این راه درست و راستی است که انسان را به من و بهشت میرساند.
آیهی ۴۴-۴۲:
﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ٤٢﴾[الحجر: ۴۲]. «بیگمان تو بر بندگانم سلطه و قدرتی نداری مگر گمراهانی که از تو پیروی میکنند».
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٣﴾[الحجر: ۴۳]. «و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان است».
﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ٤٤﴾[الحجر: ۴۴]. «جهنم هفت در دارد و برای هر دری از آنان بهرهای مشخص وجود دارد».
تو بر بندگانم تسلطی ندارد تا آنها را بهسوی هر نوع گمراهی بکشانی، زیرا خداوند آنها را به سبب بندگی کردن و پرستش پروردگار و اطاعتشان از دستورات او یاری نموده و از شر شیطان در امان نگاه داشته است. مگر آن کسیکه از گمراهان که به جای اطاعت از خداوند بخشنده به دوستی تو و اطاعت از تو خشنود شده است. ﴿مِنَ ٱلۡغَاوِینَ﴾«غوی» ضد «رشد» است، و «غاوی» کسی است که حق را بشناسد اما آن را ترک کند. و «ضال» کسی است که حق را بدون شناخت ترک نماید.
﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ٤٣﴾و بدون شک جهنم میعادگاه همگی آنان یعنی شیطان و لشکریانش میباشد. ﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ﴾جهنم هفت در دارد و برای هر یک از دیگری پایینتر است. ﴿لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ﴾و هر دری از پیروان ابلیس بر حسب اعمالشان بهرهای مشخص است. خداوند متعال فرموده است: ﴿فَکُبۡکِبُواْ فِیهَا هُمۡ وَٱلۡغَاوُۥنَ٩٤ وَجُنُودُ إِبۡلِیسَ أَجۡمَعُونَ٩٥﴾[الشعراء: ۹۴-۹۵]. «پس همۀ گمراهان و لشکریان شیطان بر روی صورت به جهنم انداخته میشوند».
پس از آنکه خداوند شکنجه و عذاب سختی را که برای پیروان شیطان آماده کرده است بیان نمود، فضل بزرگ و نعمت پایداری را که برای دوستانش تدارک دیده است نیز بیان نموده و فرمود:
آیهی ۵۰-۴۵:
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ٤٥﴾[الحجر: ۴۵]«بیگمان پرهیزگاران در باغها و چشمهساران به سر میبرند».
﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ٤٦﴾[الحجر: ۴۶]. «به سلامت و اطمینانِ خاطر به آن جا وارد شوید».
﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ٤٧﴾[الحجر: ۴۷]. «و کینهای را که در سینههای آنان است بیرون میکشیم (و) برادرانه بر تختها روبروی هم مینشینند».
﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ٤٨﴾[الحجر: ۴۸]. «در آن جا رنجی به آنان نمیرسد، و از آنجا بیرون نمیگردند».
﴿نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ٤٩﴾[الحجر: ۴۹]. «بندگانم را آگاه کن که من آمرزندۀ مهربانم».
﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ٥٠﴾[الحجر: ۵۰]. «و همانا عذاب من عذابی دردناک است».
خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ﴾بیگمان پرهیزگاران که از اطاعت شیطان و از همۀ گناهانی که شیطان آنها را بهسوی آن فرا میخواند پرهیز مینمایند، ﴿فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ﴾در باغها و چشمه سارانند، باغهایی که انواع درختان در آن موجود است و در همۀ اوقات میوههای لذیذ ببار میآورند.
و به هنگام وارد شدنشان به باغهای بهشت به آنان گفته میشود: ﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ٤٦﴾با اطمینان خاطر و بدون هراس از مرگ و خواب و بیماری و خستگی، و از بین رفتن نعمتهایی که از آن بهرهمند هستید، و یا کاسته شدن از آن، و بدون هراس از بیماری و اندوه، و سایر ناراحتیها وا رد آن شوید. ﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ﴾و کینهای را که در سینههای آنان است بیرون میکشیم، پس دلهایشان صاف شده و یکدیگر را دوست میدارند.
﴿إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ﴾و برادرانه بر تختها روبروی هم مینشینند. این آیه دلالت مینماید که اهل بهشت به دید و بازدید همدیگر میروند و گرد هم جمع میشوند و با یکدیگر رفتار خوبی دارند و روبروی هم مینشینند و بر این تختها که بر لولو و انواع جواهرات مزین گشتهاند تکیه میدهند.
﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ﴾و هیچ رنج ظاهری و باطنی به آنان نمیرسد، زیرا خداوند به آنها زندگی کاملی میدهد که هیچ افتی به آن راه ندارد، ﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ﴾و از آن جا بیرون نمیگردند. و در همۀ اوقات در آنجا هستند.
پس از آنکه خداوند از میان مخلوقات خویش به ذکر بهشت و جهنم پرداخت که باعث تشویق و ترس میشود، از میان صفتهای خویش نیز آنچه را که موجب ترس و تشویق میشود بیان کرد و فرمود: ﴿نَبِّئۡ عِبَادِیٓ﴾به بندگانم خبر قطعی بده، خبری که بد لایل روشن مورد تایید قرار گرفته است، که ﴿أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ﴾بیگمان من آمرزندۀ مهربانم، زیرا وقتی آنها از کمال رحمت و آمرزش الهی مطلع گردند و میکوشند تا با اتخاذ اسبابی که انسان را به رحمت وی میرساند خود را مشمول رحمتش بگردانند، و از گناهان دست بکشند، و توبه نمایندف تا به آمرزش او دست یابند.
با وجود این نباید امید به توبه و رحمت الهی آنها را به بیخبری و بیخیالی بکشاند، پس آنان را خبر ده که ﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ٥٠﴾و عذابم نیز دردناک است. یعنی در حقیقت عذابی حز عذاب خداوند وجود ندارد، عذابی که نمیتوان مقدار و اندازۀ آن را تعیین کرد، و ماهیت و حقیقت آن را درک نمود. پناه میبریم به خدا از عذابش. و هرگاه بندگان به یقین دانستند که ﴿. . . لَّا یُعَذِّبُ عَذَابَهُۥٓ أَحَدٞ٢٥ وَلَا یُوثِقُ وَثَاقَهُۥٓ أَحَدٞ٢٦﴾[الفجر: ۲۵-۲۶]. «هیچکس به مانند عذاب کردن او، عذاب نکند. و هیچکس چون در بند کشیدن او، در بند نکشد». پرهیز خواهند کرد و از هر سببی که باعث عذاب آنها شود دوری خواهند جست. پس شایسته است که قلب بنده همواره در میان بیم و امید باشد. پس چون به رحمت و مغفرت و احسان پروردگارش بنگرد در او امید به وجود میآید، و چون به گناهان و تقصیر و کوتاهی ورزیدنش در حقوق پروردگارش بنگرد در او ترس به وجود میآید و از گناه دست میکشد.
آیهی ۵۶-۵۱:
﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ٥١﴾[الحجر: ۵۱]. «و از مهمانان ابراهیم، به آنان خبر ده».
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ٥٢﴾[الحجر: ۵۲]. «زمانی که بر او وارد شدند و سلام گفتند، ابراهیم گفت: ما از شما بیمناکیم».
﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ٥٣﴾[الحجر: ۵۳]. «گفتند: نترس، بدون شک ما تو را به فرزندی دانا مژده میدهیم».
﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ٥٤﴾[الحجر: ۵۴]. «ابراهیم گفت: آیا چنین مژدهای را به من میدهید درحالیکه پیری به من رسیده است؟ پس به چه مژده میدهید؟».
﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ٥٥﴾[الحجر: ۵۵]. «گفتند: ما تو را به راستی مژده دادهایم. پس از ناامیدان مباش».
﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦﴾[الحجر: ۵۶]. «گفت: جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟».
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ٥١﴾و آنها را از داستان عجیب مهمانان ابراهیم خبر ده، زیرا وقتی داستان پیامبران را برای آنان بیان کنی عبرت میگیرند و به آنان اقتدا مینمایند، به ویژه ابراهیم خلیل ÷که خداوند ما را دستور داده است از آیین او پیروی کنیم و مهمانانش فرشتگان بودند که خداوند افتخار میزبانی آنها را به ابراهیم داد.
﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا﴾زمانی که بر او وارد شدند و به ابراهیم سلام کردند، ابراهیم در جواب سلام آنها گفت، ﴿إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ﴾ما از شما میترسیم، چون وقتی پیش ابراهیم آمدند گمان کرد آنها مهمان هستند، و شتابان به خانه رفت و برای پذیرایی آنها گوسالهای بریان شده آورد و پیش آنها گذاشت. وقتی دید که به آن دست نمیزنند از آنها ترسید که مبادا دزد و یا افرادی از این قبیل باشند.
فرشتگان به ابراهیم گفتند: ﴿لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ﴾نترس، ما تو را به فرزندی دانا مژده میدهیم. و این اسحاق ÷بود. از این مژده بر میآید که فرزند پسر است نه دختر. و علیم به معنی دارندۀ دانش فراوان است. و در آیهای دیگر آمده است. ﴿وَبَشَّرۡنَٰهُ بِإِسۡحَٰقَ نَبِیّٗا مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ١١٢﴾[الصافات: ۱۱۲]. «و او را به اسحاق که پیامبری از صالحین بود مژده دادیم».
ابراهیم با تعجب از این مژده گفت: ﴿أَبَشَّرۡتُمُونِی﴾آیامرا به فرزندی مژده میدهید، ﴿عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ﴾در حالی که پیری به من رسیده است؟ و این نوعی ناامیدی بود. ﴿فَبِمَ تُبَشِّرُونَ﴾پس به چه صورت و بنا بر کدام قاعده مرا مژده میدهید. در حالی که اسباب بچه دار شدن در ما وجود ندارد؟
﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ﴾گفتند: ما تو را به چیز راست و درستی که هیچ شکی در آن نیست مژده دادهایم، چون خداوند بر هر چیز تواناست، و شما به ویژهای اهل این خانه رحمت خدا و برکات او بر شماست، پس جای تعجب نیست که فضل خدا و احسان او شامل حال شما گردد. ﴿فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ﴾بنابر این از ناامیدانی مباش که خیر را بعید میدانند، بلکه همواره به فضل و احسان خدا امیدوار باش. ابراهیم در پاسخ به آنان گفت:
﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ٥٦﴾و چه کسی از رحمت پروردگارش مایوس میشود مگر گمراهانی که از قدرت و عظمت خدا بیخبرند؟ اما کسی که خداوند هدایت و دانش فراوان به او ارزانی نموده است ناامیدی به وی راهی ندارد، چون میداند که رحمت الهی از طریق اسباب و وسایل و را ههای زیادی به دست میآید. سپس وقتی که فرشتگان این مژده را به او دادند دانست که آنها برای این امر مهمی فرستاده شدهاند.
آیهای ۶۰-۵۷:
﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ٥٧﴾[الحجر: ۵۷]. «گفت: ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید؟».
﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ٥٨﴾[الحجر: ۵۸]. «گفتند: ما بهسوی قوم گناهکاران فرستاده شدهایم».
﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٩﴾[الحجر: ۵۹]. «جز خانوادۀ لوط، بیگمان ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم».
﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٦٠﴾[الحجر: ۶۰]. «مگر همسرش که مقرر نمودهایم از بازماندگانِ در عذاب باشد».
ابراهیم ÷به فرشتگان گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾ای فرستادگان! بگویید: چه کار مهمی دارید و برای چه فرستاده شده اید؟
﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ﴾گفتند: ما بهسوی قوم فرستاده شدهایم که فساد و شرشان زیاد شده است، تا آنها را عذاب دهیم و مجازاتشان کنیم.
﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ٥٩﴾مگر لوط و خانوادهاش که ما نجات دهندۀ همه آنها هستیم ﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ٦٠﴾مگر همسرش که مقرر نمودهایم از بازماندگان و باقی ماندگان در عذاب باشد. ابراهیم با فرستادگان در مورد هلاک کردن آنها جر و بحث نمود، پس به او گفته شد: ﴿یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ أَعۡرِضۡ عَنۡ هَٰذَآۖ إِنَّهُۥ قَدۡ جَآءَ أَمۡرُ رَبِّکَۖ وَإِنَّهُمۡ ءَاتِیهِمۡ عَذَابٌ غَیۡرُ مَرۡدُودٖ٧٦﴾[هود: ۷۶]. «ای ابراهیم! از این موضوع اعراض کن، همانا فرمان پروردگارت آمده است، و بر آنان عذابی میآید که رد شدنی نیست. سپس فرستادگان از پیش او رفتند».
آیهی ۶۶-۶۱:
﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١﴾[الحجر: ۶۱]. «پس هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط آمدند».
﴿قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ٦٢﴾[الحجر: ۶۲]. «گفتند: شما قومی ناشناخته هستید».
﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ٦٣﴾[الحجر: ۶۳]. «گفتند: بلکه برای تو چیزی آوردهایم که در آن شک میکردند».
﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ٦٤﴾[الحجر: ۶۴]. «و حق را برای تو آوردهایم و ما راستگو هستیم».
﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ٦٥﴾[الحجر: ۶۵]. «بنابراین در پاسی از شب خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و خودت از پسِ ایشان حرکت کن، و کسی از شما به پشت سر نگاه نکند، و به همانجا بروید که دستور داده میشوید».
﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ٦٦﴾[الحجر: ۶۶]. «و ما به لوط این را وحی نمودیم که همۀ آنان بامدادان نابود و ریشهکن خواهند شد».
﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ٦١﴾و هنگامی که فرستادگان پیش خانوادۀ لوط رفتند، ﴿قَالَ﴾لوط به آنان گفت: ﴿إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ﴾شما قومی ناآشنا هستید. یعنی شما را نمیشناسم و نمیدانم چه کسی هستید. ﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ٦٣﴾گفتند: بلکه برای تو چیزی آوردهایم که در آن شک میکردند. یعنی به همراه خود عذابی آوردهایم که آنها در آن شک میکردند، و چون آنها را به آن تهدید مینمودی تو را تکذیب میکردند. ﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ﴾و واقعیت و حقیقت مسلمی را که شوخی بردار نیست به نزد تو آوردهایم ﴿وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ﴾و ما در آنچه به تو گفتیم راستگو هستیم. ﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ﴾بنابر این در پاسی از شب وقتی که مردم به خواب میروند خانوادهات را بردار و از اینجا برو، و (سعی کن) هیچکس محل شب روی شما را نداند، ﴿وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ﴾و خودت از پس ایشان حرکت کن و کسی از شما پشت سر خود را نگاه نکند. یعنی زود حرکت کند و شتابان بروید. ﴿وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ﴾و به همانجا بروید که دستور داده میشوید. گویا راهنمایی همراه آنان بوده است که آنها راهنمایی مینمود به کجا بروند. ﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ﴾و ما این موضوع را به طور قطع به لوط خبر دادیم که، ﴿أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ﴾صبح هنگام عذابی آنها فرا خواهد گرفت که نابودشان مینماید.
آیهی ۷۷-۶۷:
﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ٦٧﴾[الحجر: ۶۷]. «و اهل شهر شادی کنان آمدند».
﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨﴾[الحجر: ۶۸]. «گفت: اینان مهمانان من هستند، پس مرا رسوا مکنید».
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩﴾[الحجر: ۶۹]. «و از خداوند بترسید و مرا خوار نکنید».
﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ٧٠﴾[الحجر: ۷۰]. «گفتند: مگر ما تو را از مردمان نهی نکردیم؟».
﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ٧١﴾[الحجر: ۷۱]. «گفت: اینها دختران من هستند اگر میخواهید کاری کنید».
﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ٧٢﴾[الحجر: ۷۲]. «به جای تو سوگند که آنان در مستی خود سرگشتهاند».
﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ٧٣﴾[الحجر: ۷۳]. «پس هنگام طلوع آفتاب فریادِ مرگبار ایشان را فرا گرفت».
﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ٧٤﴾[الحجر: ۷۴]. «و آنجا را زیر و رو کردیم و با سنگپارههایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ٧٥﴾[الحجر: ۷۵]. «بیگمان در این برای هوشمندان نشانههایی است».
﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ٧٦﴾[الحجر: ۷۶]. «و به راستی آن (شهر) بر سر راهی است که پیوسته محل عبور و مرور است».
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧﴾[الحجر: ۷۷]. «بیگمان در این، نشانههای بزرگی برای مؤمنان است».
﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ﴾و اهل شهری که لوط در آن بود، آمدند ﴿یَسۡتَبۡشِرُونَ﴾در حالی که آمدن مهمانان لوط و زیبایی آنها را به یکدیگر مژده میداند و خوشحال بودند که آنها قدرت و توانایی آن را دارند هر کاری را که بخواهند با آنان انجام دهند و این بدان خاطر بود که آنها میخواستند با مهمانان لوط عمل زشت انجام دهند. پس آمدند تا خانۀ لوط رسیدند و با لوط در مورد مهمانانش گفتگو نمودند، و لوط از شر آنها به خدا پناه برد و گفت: ﴿إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ٦٨ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ٦٩﴾یعنی قبل از هر چیز خدا را در نظر بگیرید، و اگر از خدای نمیترسید مرا در مورد مهمانانم رسوا نسازید و با انجام عمل زشت با آنها به آنان بیحرمتی نکنید.
﴿قَالُوٓاْ﴾آنان در پاسخ لوط که گفت: مرا رسوار نسازید، فقط گفتند: ﴿أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ﴾آیا ترا از مردمان نهی نکردیم؟ و اینکه آنها را به مهمانی دعوت نکن؟ به راستی که ما تو را بر حذر داشته بودیم، و هرکس که بر حذر داشته شود عذری ندراد. ﴿قَالَ﴾لوط از شدت مشکلی که برایش پیش آمده بود گفت: ﴿هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ﴾اینها دختران من هستند و آنها را به ازدواج شما در میآورم. اما آنان از به سخن لوط توجهی نکردند، بنابر این خداوند به پیامبرش محمد صفرمود: ﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ﴾به جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردانند. و مستی و گمراهی آنها عبارت از تمایل به انجام کار زشت بود، به گونهای که به هیچ سرزنش و نکوهشی توجه نمیکردند.
وقتی که فرستادگان حالت خود را برای لوط بیان کردند ناراحتی او دور شد و دستور پروردگارش را فرمان برد و شب هنگام با خانوادهاش از آنجا بیرون رفت، و آنها نجات یافتند، اما اهل شهر را، ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ﴾به هنگام طلوع آفتاب ـ آنگاه عذاب برایشان سختتر بود ـ بانگ مرگبار فرا گرفت. ﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا﴾و شهر آنها را زیر و رو کردیم، ﴿وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ﴾و با سنگپارههایی از سنگ گل ایشان را سنگباران کردیم. و این سنگها آنانرا که از شهر میگریختند دنبال میکرد.
﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ٧٥﴾بدون شک در داستان قوم لوط برای کسانی که فکر و تامل میکنند، و دارای بینش و فراست هستند نشانههایی وجود دارد. و آنان هدف از این داستان را میفهمند، و میدانند که هرکس بر نافرمانی خدا جرأت نماید و به ویژه بر ارتکاب این عمل زشت و بزرگ گستاخ شود خداوند او را با سختترین عذاب مجازات مینماید، زیرا چنین کسی بر ارتکاب سختترین بدی جرأت نموده است پس باید مایۀ عبرت دیگران شود.
﴿وَإِنَّهَا﴾و همانا شهر قوم لوط، ﴿لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ﴾بر سر راه راستی است که هرکس در آن سرزمین تردد نماید آن را میبیند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ٧٧﴾و بدون شک این داستان برای مومنان مایۀ عبرت است.
از جمله درسهایی که ازاین داستان آموخته میشود میتوان به امور ذیل اشاره نمود:
۱- عنایت خداوند نسبت به دوستش ابراهیم، زیرا لوط ÷از پیروان او بود و به وی ایمان آورده و از شاگردان او بود، پس وقتی خداوند خواست قوم لوط را نابود نماید بدانگاه که سزاوار آن گشتند فرستادگانش را دستور داد تا پیش ابرهیم بروند و به او مژدۀ فرزند دهند و او را از ماموریت خویش با خبر سازند تا جایی که ابراهیم با آنها در مورد نابود شدن قوم لوط مجادله و گفتگو کردف و آنها ابراهیم را قانع کردند و او راضی شد.
۲- از آنجا که مردم آن سرزمین همشهری لوط ÷بودند ممکن بود که دلش به حال آنها بسوزد، سپس خداوند اسبابی را فراهم نمود که لوط به خاطر آنها خشمگین نشود، تا جایی که وقتی گفته شد: «زمان عذاب آنها صبح فرداست»، احساس کرد این زمان برای عذاب آنها دور است.
۳- خداوند وقتی بخواهد شهری را هلاک و نابود نماید شر و گردنکشی ساکنانش را زیاد میگرداند، و چون آنها به نهایت شرارت و طغیان برسند عذابی را که سزوار آن میباشند بر آنها میفرستد.
آیهی ۷۹-۷۸:
﴿وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ٧٨﴾[الحجر: ۷۸]. «و اهل «ایکه» همانا ستمکار بودند».
﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ٧٩﴾[الحجر: ۷۹]. «پس از آنان انتقام گرفتیم، و هر دوی آنان بر سر راهی واضح و آشکار هستند».
اهل ایکه قوم شعیب هستند. خداوند آنها را به «ایکه» منسوب نموده است، و «ایکه» به معنی باغ پر درخت میباشد، تا خداوند نعمت خود را بر آنها یادآور شود. اما آنها وظیفهی خود را انجام ندادند، بلکه پیامبرشان شعیب نزدشان آمد و آنها را به توحید و یکتاپرستی و رعایت پیمانه و وزن فرا خواند، و به طور جدی در این موارد با آنان گفتگو نمود، اما آنها به ستمشان در حق خدا و خلق ادامه دادند. بنابر این خداوند آنها را ستمگر نماید. ﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ﴾پس از آنان انتقام گرفتیم، و عذاب ﴿یَوۡمِ ٱلظُّلَّةِ﴾[الشعراء: ۱۸۹]. روز سآیه که عذاب بزرگی بود آنها را فرا گرفت. ﴿وَإِنَّهُمَا﴾و سرزمین قوم لوط و اهل ایکه، ﴿لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ﴾بر سر راهی آشکار هستند که هر وقت مسافران از کنار آن بگذرند آثار آنها را مشاهده خواهند کرد و خردمندان از آن عبرت میگیرند.
آیهی ۸۴-۸۰:
﴿وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ٨٠﴾[الحجر: ۸۰]. «و به راستی اهل حجر پیامبران را دروغگو انگاشتند».
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ٨١﴾[الحجر: ۸۱]. «و آیات خود را برای ایشان فرستادیم ولی آنان روی گردان بودند».
﴿وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ٨٢﴾[الحجر: ۸۲]. «و از کوهها خانههایی میتراشیدند و خاطر جمع بودند».
﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ٨٣﴾[الحجر: ۸۳]. «پس بامدادان فریاد و صدای مرگباری ایشان را فرا گرفت».
﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٤﴾[الحجر: ۸۴]. «و آنچه به دست میآوردند (عذاب الهی را) از ایشان دفع نکرد».
خداوند متعال از اهل «حجر» خبر میدهد و آنها قوم صالح بودند که در حجر حجاز سکونت داشتند. خداوند خبر میدهد که آنان پیامبران را تکذیب کردند. یعنی حضرت صالح را تکذیب نمودند وهر کس یک پیامبر را تکذیب نماید در حقیقت همۀ پیامبران را تکذیب کرده است، زیرا دعوت همۀ پیامبران یکی است و تکذیب یکی از پیامبران تنها تکذیب او محسوب نمیشود بلکه در واقع تکذیب حقی است که همۀ پیامبران در آوردن آن مشترک هستند.
﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا﴾و ما آیات خود را برای ایشان فرستادیم که بر صحت حقی که صالح آورده بود دلالت مینمود، و از جملۀ آن نشانهها و آیات شتر بود. ﴿فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ﴾آنها از روی تکبر و گردنکشی از نشانههای خداوند روی گردان بودند، ﴿وَکَانُواْ﴾و از بس که خداوند به آنها نعمت داده بود، ﴿یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ﴾از کوهها خانههایی میتراشیدند به گونهای که از وقوع خطرها در سرزمین خود درآمان بوند. پس اگر شکر نعمت را بهجای آورده و پیامبرشان صالح را تصدیق مینمودند خداوند روزیها را برای آنان سرازیر مینمود، و با انواع پاداش و نیکی در دنیا و آخرت آنها را مورد تکریم قرار میداد. اما وقتی پیامبر را تکذیب کردند و شتر را پی زدند و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند، و گفتند: ﴿یَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن کُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ﴾[الأعراف: ۷۷]. «ای صالح ! آنچه را که به وعده میدهی بیاور اگر از فرستاده شدگان هستی»؟. ﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ٨٣﴾بامدادان صدایی مرگبار ایشان را فرا گرفت و دلهایشان از جای کنده شد و در خانههایشان خشکیده و بیجان نقش بر زمین شدند، اضافه بر رسوایی و نفرینی که بدرقۀ راه آنان است.
﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ٨٤﴾و ثروت و کسب و کارشان عذاب الهی را از ایشان دفع نکرد، چون فرمان خدا وقتی بیاید کثرت لشکر و نیروی یاوران و زیادی اموال نمیتواند آن را برگرداند.
آیهی ۸۶-۸۵:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ٨٥﴾[الحجر: ۸۵]. «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو قرار دارد، جز به حق نیافریدهایم، و بیگمان قیامت خواهد آمد، پس به صورتی نیک در گذر و چشم پوشی کن».
﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ٨٦﴾[الحجر: ۸۶]. «بیگمان پروردگارت آفرینندۀ دانا است».
ما آسمان و زمین را آنطور که دشمنان خدا گمان میبرند بیهوده به وجود نیاوردهایم، بلکه آنها را جز به حق نیافریدهایم و برخی از این حقانیت عبارت است از اینکه آسمانها و زمین و آنچه که در این دو میباشد دلیلی است بر کمال آفریننده واقتدار و گستردگی رحمت و حکمت و دانش فراگیر وی، و اینکه عبادت جز به او شایسته نیست. ﴿وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞ﴾هیچ شکی در به وقوع پیوستن قیامت نیست، چرا که آفرینش نخستین آسمانها و زمین از آفرینش مجدد آنها بزرگتر است. ﴿فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ﴾پس به نحوی نیک درگذر، گذشتی که هیچ اذیتی در آن نیست، بلکه در مقابل بدکار نیکی کن و گناهانش را ببخش، تا از جانب پروردگارت پاداش زیادی دریابی، زیرا آنچه آمدنی است من (نویسندۀ تفسیر) به معنایی بهتر از آنچه در اینجا بیان نمودیم دست یافتهایم و آن این است که آنچه بدان دستور داده شده است گذشت نیکوست. یعنی گذشتی سالم که از کینه بدور باشد، و بدور از اذیت گفتاری و رفتاری باشد، نه گذشت غیر نیکو، و آن عبارت است از گذشتی که در جای مناسب خودش نباشد، پس جایی که باید عقوبت و سزا دهد، نباید گذشت نماید. مانند مجازات کردن متجاوزان ستمکار که جز مجازات چیزی برایشان مفید نیست. و این معنی درست آیه است. ﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ﴾و پروردگارت آفرینندۀ هر مخلوقی است. ﴿ٱلۡعَلِیمُ﴾همه چیز را میداند، و هیچکس از همۀ موجوداتی که دانش او بر آن احاطه دارد و آن را آفریده است نمیتواند او را ناتوان کند.
آیهی ۹۳-۸۷:
﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ٨٧﴾[الحجر: ۸۷]. «و به راستی که سبع المثانی و قرآن بزرگ را به تو دادهایم».
﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ٨٨﴾[الحجر: ۸۸]. «و به آنچه گروههایی از آنانرا بهرهمند ساختهایم چشم مدوز، و بر آنان غمگین مباش، و بال مهربانی خود را برای مؤمنان بگستران».
﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ٨٩﴾[الحجر: ۸۹]. «و بگو: من بیم دهندۀ آشکارم».
﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ٩٠﴾[الحجر: ۹۰]. «همانگونه که (عذاب را) بر تقسیم کنندگان (قرآن) فرود آوردیم».
﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ٩١﴾[الحجر: ۹۱]. «کسانیکه قرآن را بخش بخش کردند».
﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٢﴾[الحجر: ۹۲]. «سوگند به پروردگارت که حتماً جملگی ایشان را باز خواست خواهیم کرد».
﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٣﴾[الحجر: ۹۳]. «از آنچه که میکردند».
خداوند نعماتی را که به پیامبر داده است یادآور شده و میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی﴾ما «سبع المثانی» را به تو دادهایم طبق قول صحیح «سبع المثانی» عبارت است از هفت سورۀ طولانی بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف، انفال، و توبه یا اینکه منظور سورۀ فاتحه است، چون هفت آیه دارد. در این صورت ﴿وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ﴾که بر آن عطف شده از قبیل عطف عام بر خاص است. و دلیل اینکه آن هفت سوره را «المثانی» نامیدهاند این است که در آنها مسایل توحید، علوم غیب و احکام مهم و بزرگ زیاد ذکر شده است.
و توجیه نظریهای که میگوید: منظور از «سبع المثانی» سورۀ فاتحه میباشد اینگونه است که سورۀ فاتحه هفت آیه داشته و در هر رکعت تکرار میشود.
خداوند «سبع المثانی» و قرآن بزرگ را به پیامبر داده است، و در حقیقت بهترین چیز را به او بخشیده است که سبقت جویندگان در آن با یکدیگر به مسابقه میپردازند و مایۀ شادی مومنان میشود. ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦ فَبِذَٰلِکَ فَلۡیَفۡرَحُواْ هُوَ خَیۡرٞ مِّمَّا یَجۡمَعُونَ٥٨﴾[یونس: ۵۸]. «بگو: به فضل و رحمت الهی باید شاد شوند، و آن بهتر از چیزهایی است که آنان جمع مینمایند». بنابر این پس از آن فرمود: ﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ﴾به آنچه گروههایی از آنان را بهرهمند نمودهایم چشم مدوز. یعنی ثروت و لذتهای دنیا که بزهکاران از آن بهرهمند ساختهایم و جاهلان فریب آن را خوردهاند نباید تو را شگفت زده نماید، طوری که فکرت بدان مشغول شود، بلکه «سبع المثانی» و قرآن بزرگ که عطیۀ خداوند به تو میباشد باید شما را بینیاز سازد. ﴿وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ﴾، و بر آنان غمگین مباش، زیرا هیچ خیر و نفعی از آنها انتظار نمیرود. اما خداوند مومنا را به تو داده است که بهترین جایگزین برای آنها هستند. ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ﴾و بال مهربانی خویش را برای مومنان بگستران. یعنی با آنها نرمی و مهربانی کن و با محبت و اکرام و اخلاق و رفتار نیک با آنان رفتار کن.
﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ٨٩﴾و بگو: همانا من بیم دهندهی آشکارم. یعنی وظیفۀ شما رساندن پیام خدا به دور و نزدیک به دوست و دشمن، و بر حذر داشتن آنان است، و هرگاه چنین کردی چیزی از حساب آنها بر تو نیست، و هیچ چیزی از حساب تو بر آنها نمیباشد.
﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ٩٠﴾همانطور که عذاب را بر کسانی فرو فرستادیم که ادعا میکردند آنچه آوردهای باطل است، و تلاش میکردند مردم را از راه خدا باز دارند.
﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ٩١﴾آنانکه قرآن را به قسمتها و بخشها تقسیم کردند، و در آن طبق خواست خود سخن گفتند، برخی میگفتند جادو است و برخی میگفتند فال و رمالی است و برخی دیگر میگفتند ساخته و پرداختۀ (محمد) است، و دیگر سخنان کافران که قرآن را دروغ میانگاشتند، و آن را به باد انتقاد و ایراد میگرفتند تا مردم را از ایمان آوردن به آن باز دارند.
﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسَۡٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٩٢﴾و سوگند به پروردگارت از همگی کسانی که قرآن را مورد عیبجویی و انتقاد و تحریف تبدیل قرار دادند پرس و جو به عمل خواهیم آورد. ﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ٩٣﴾از آنچه که میکردند. و این بزرگترین هشدار به آنان است تا از آنچه انجام میدهند باز آیند.
آیهی ۹۶-۹۴:
﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ٩٤﴾[الحجر: ۹۴]. «پس آشکار کن آنچه را که بدان فرمان داده میشوی، و از مشرکان روی بگردان».
﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ٩٥﴾[الحجر: ۹۵]. «بیگمان ما تو را از (شر) استهزا کنندگان محفوظ میداریم».
﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ٩٦﴾[الحجر: ۹۶]. «کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار میدهند در ایندهای زود (حقیقت را) خواهند دانست».
سپس خداوند پیامبرش را دستور داد تا به آنان توجه نکند و آنچه را خداوند بدان فرمان داده است آشکارا بیان نمایدف و فرمان الهی را برای عموم مردم اعلان دارد، و هیچ مانعی نباید او را از بیان آشکار فرمان الهی باز دارد و سخن و گفتههای بزهکاران او را از انجام مسئولیت خطیری که بر دوش دارد، منصرف نماید. ﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ﴾و از مشرکان روی بگردان. یعنی به آنان توجه نکن و در برابر ناسزا گویی آنها به مقابله به مثل متوسل نشو، و به کار خودت بپردازد. ﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ٩٥﴾بدون شک ما تو را از شر و مکر کسانی که پیام و رسالتت را به باد تمسخر میگیرند، مصون و محفوظ میداریم. و این وعدۀ الهی به پیامبرش است که مسخره کنندگان نمیتوانند زیانی به او برسانند، و خداوند مسخره کنندگان را با انواع عذابها مجازات خواهد کرد و پیامبرش را از شر آنان در امان خواهد داشت.
و خداوند چنین نمود، زیرا هرکس پیامبر و پیامش را به تمسخر گرفت او را نابود نمود، و به بدترین صورت شکست داد. سپس خداوند یکی دیگر از ویژگیهای آنها را بیان نمود، و آن اینکه همانگونه پیامبر را مسخره میکنند، خداوند را نیز خشمگین مینمایند:
﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ﴾کسانی که معبود دیگری را همراه با خدا قرار میدهند در حالی که خداوند پروردگار و آفرینندۀ آنان است. ﴿فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ﴾و آنها بدون شک وقتی به قیامت بازگردانده شوند زشتی کارهایشان را خواهند دانست.
آیهی ۹۹-۹۷:
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ٩٧﴾[الحجر: ۹۷]. «و به راستی میدانیم که از آنچه میگویند دلت تنگ میشود».
﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ٩٨﴾[الحجر: ۹۸]. «پس پروردگارت را به پاکی یاد کن و از سجده کنندگان باش».
﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ٩٩﴾[الحجر: ۹۹]. «و پروردگارت را تا هنگامی که مرگ به سراغت میآید پرستش کن».
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ٩٧﴾و بدون شک ما میدانیم که از تکذیب و تمسخر آنان دلتنگ میشوی، پس ما توانایی آن را داریم که آنها را ریشه کن کرده و هر چه زودتر به سزای اعمالشان برسانیم. اما خداوند به آنان مهلت میدهد ولی آنها را فراموش نمینماید. پس تو ای محمد! ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ٩٨﴾خداوند را به کثرت یاد کن و تسبیح و ستایش او را زیاد بگو، و نماز زیاد بخوان، زیرا این کار به تو شرح صدر میدهد و تو را بر انجام کارهایت کمک مینماید. ﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ٩٩﴾و در همۀ اوقات از نزدیکی جستن به خداو انجام عبادتها و استمداد بجوی. و پیامبر صدستور پروردگارش را فرمان برد و همواره به عبادت مشغول بود تا اینکه مرگ به سراغش آمد و به ملکوت اعلی پیوست.
پایان تفسیر سورهی حجر
مکی و ۵۲ آیه است.
آیهی۳-۱:
﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ١﴾[إبراهیم: ۱]. «الف. لام. راء. این کتابی است که آن را بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها بهسوی نور بیرون بیاوری، بهسوی راه خداوندِ پیروزمند ستوده».
﴿ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِیدٍ٢﴾[إبراهیم: ۲]. «خدایی که آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، و وای بر کافران از عذاب سخت!».
﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ٣﴾[إبراهیم: ۳]. «کسانیکه زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند و مردم را از راه خدا باز میدارند و راه خدا را نادرست و کج نشان میدهند، ایشان در گمراهی دور (دراز)ی هستند».
خداوند متعال خبر میدهد که او کتابی بر پیامبرش محمد صفرو فرستاده است تا مردم را از تاریکیهای جهالت و کفر و اخلاق زشت و انواع گیاهان بهسوی نور دانش و ایمان و اخلاق نیکو بیرون آورد. ﴿بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ﴾به حکم پروردگارشان. یعنی آنچه را که خداوند دوست دارد جز با اراده و یاری او نمیتوانند به دست بیاورند. و این تحریک و تشویق بندگان است بر کمک گرفتن ازپروردگارشان. پس نوری را که این کتاب آنها را بهسوی آن راهنمایی مینماید تفسیر نموده و میفرماید: ﴿إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ﴾بهسوی راه (خداوند) پیروزمند ستوده. یعنی بهسوی راهی که انسان را به خدا و بهشت الهی میرساند و مشتمل بر علم و آگاهی از حق و عمل کردن به آن است.
ذکر کردن ﴿ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ﴾بعد از بیان راهی که انسان را به خدا میرساند به خاطر دو چیز است، یکی اشاره باشد به اینکه هرکس آن راه را در پیش گیرد. به واسطۀ قدرت الهی قوی و نیرومند میگردد، گرچه جز خداوند هیچ باوری نداشته باشد، و در همۀ کارهایش خوب و ستودنی است و سرانجام نیکو خواهد داشت.
دیگر اینکه راه خدا بزرگترین دلیل است و اینکه خداوند صفتهای کمال و جلال را دارد، و کسی که این راه را برای بندگانش نیرومند و ستوده میباشد و از خداوند و معبودی است که با انواع عبادتها که هر کدام منزلی از منازل صراط مستقیم هستند مورد پرستش قرار میگیرد. و هم چنانکه مالک آسمانها و زمین است، اوست که میآفریند و روزی میدهد و امور زمین و آسمان را تدبیر مینماید، به همان شیوه مالک بندگان است و آنان را به انجام احکام دینی فرمان میدهد، چون آنها ملک او هستند و شایستهی او نیست که بندگانش را بدون هدف رها نماید.
پس از آن که دلیل و برهان را بیان کرد، به سرنوشت کسانی پرداخت که از او فرمان نمیبرند، و فرمود: ﴿وَوَیۡلٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِیدٍ﴾و وای بر کافران از عذاب سختی که پیش رو دارند! که اندازۀ آن قابل سنجش و شدت آن قابل توصیف نیست.
سپس آنان را اینگونه توصیف نمود: ﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ﴾کسانی هستند که زندگی دنیا را بر زندگی آخرت ترجیح میدهند، بنابر این به زندگانی دنیا دل بسته و به آن راضی شده و انس گرفته و از جهان و سرای آخرت غافل ماندهاند. ﴿وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾و مردم را از راه خدا که برای بندگانش قرار داده و در کتابهایش و بر زبان پیامبرانش آن را بیان کرده است. بارز میدارند، پس ایشان به مخالفت و مبارزه با پروردگارشان برخواستهاند، ﴿وَیَبۡغُونَهَا﴾و میخواهند راه خدا را نادرست و کج بنمایانند و میکوشند آنرا زشت و ناپسند نشان دهند تا مردم را از آن گریزان و متنفر گردانند، اما خداوند جز اینکه نور خویش را کامل کند چیزی دیگر را نمیپذیرد هر چند برای کافران ناخشنود باشد.
﴿أُوْلَٰٓئِکَ﴾کسانی که صفتشان بیان شد، ﴿فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ﴾در گمراهی دور و درازی هستند، چون خود گمراه شده و دیگران را نیز گمراه نموده و با خدا و پیامبرش مخالفت کردهاند. پس چه گمراهی بزرگتر و ژرفتر از این وجود دارد؟ ولی مومنان بر عکس اینها به خدا و آیات او ایمان میآورند و آخرت را بر زندگی دنیا ترجیح میدهند و مردم را به اندازۀ توان خود به راه خدا دعوت میکنند و آن را زیبا ارائه داده و مستحکم و مستقیم مینمایانند.
آیهی ۴:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡۖ فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٤﴾[إبراهیم: ۴]. «و هیچ پیامبری را نفرستادهایم مگر به زبان قوم خودش، تا (حقایق را به روشنی) برای آنان بیان کند، سپس خداوند هرکس را که بخواهد گمراه میسازد و هرکس را که بخواهد هدایت میکند و او پیروزمند فرزانه است».
و این لطف خداوند نسبت به بندگانش است که هیچ پیامبری را نفرستاده است، ﴿إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡ﴾مگر اینکه به زبان قوم خودش سخن گفته است تا آنچه را که پیامبرش آورده است بیاموزند، زیرا اگر پیامبر به غیر از زبان آنان سخن میگفت میبایست زبانی را که پیامبر بدان سخن میگفت یاد بگیرند، و آنگاه سخنان او را میفهمیدند. پس وقتی پیامبر آنچه را که مردم بدان دستور داده شدهاند و یا از آن نهی شدهاند بیان کند، حجت و دلیل خدا بر آنان اقامه میشود.
﴿فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ﴾سپس خداوند هرکس را که بخواهد گمراه میسازد، و هرکس را بخواهد هدایت میکند، همان کسانی که رحمت خویش را به آنان اختصاص دادهاست.
﴿وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ﴾و او نیرومند و فرزانه است. از جمله نیرومندی و قدرت او ا ین است که تنها او هدایت مینماید و گمراه میسازد، و دلها را به هر سو که بخواهد میگرداند. و از جمله حکمت الهی این است که هدایت نمودن و گمراه ساختن را در جایگاه مناسب آن قرار میدهد. یعنی هرکس که شایستگی هدایت یافتن را داشته باشد هدایت میکند و هرکس که شایستگی هدایت را نداشته باشد گمراه میسازد.
از این آیۀ کریمه استنباط میشود که آموزش و یادگیری علوم عربی که سبب روشن شدن مفهوم سخن خدا و پیامبر میشود امری مطلوب و مورد پسند خداوند میباشد، زیرا آنچه خداوند بر پیامبرش نازل نموده است. جز به وسیله این علوم درک نمیشود، مگر در شرایطی که مردم به این علم نیاز نداشته باشند و این وقتی است که عربی را تمرین کرده و از دوران کودکی با فراگیری این زبان آشنا شوند، و تبدیل به ملکه آنها گشته و به آن خوی بگیرند، پس در این هنگام نیازی نیست که برای یادگیری آن وقت و زمانی را صرف کنند و آنها صلاحیت خواهند داشت تا کلام خدا و پیامبرش را مستقیماً بفهمند، آن طور که اصحاب شآن را فهم کردند.
آیههای ۶-۵:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بَِٔایَٰتِنَآ أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَکَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ وَذَکِّرۡهُم بِأَیَّىٰمِ ٱللَّهِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ٥﴾[إبراهیم: ۵]. «و همانا موسی را با نشانههای خود فرستادیم (و به او گفتیم): که قوم خویش را از تاریکیها بهسوی نور بیرون آور و آنان را به نعمتها و مصیبتهای خدا در روزهای الهی پند ده. بیگمان در این برای هر شکیبایی سپاسگزاری عبرتها است».
﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ أَنجَىٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ٦﴾[إبراهیم: ۶]. «و آنگاه که موسی به قومش گفت: نعمت خدا را بر خویشتن به یاد آورید آن زمان که شما را از فرعونیان نجات داد که بدترین عذاب را به شما میرساندند، و پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده نگاه میداشتند، و در این امر آزمایش بزرگی از جانب پروردگارتان بود».
خداوند متعال خبر میدهد که موسی را با معجزه و نشانههای بزرگش فرستاد که بر راست بودن و صحت آنچه او آورده بود دلالت مینمود، و او را به انجام دادن چیزی مامور کرد که پیامبرش محمد صو سایر پیامبران را بدان فرمان داده بود : ﴿أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَکَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ﴾که قوم خویش را از تاریکیها بهسوی نور بیرون آور. یعنی از تاریکیهای جهالت و کفر و فروغ آن بهسوی نور علم و ایمان و توابع آن. ﴿وَذَکِّرۡهُم بِأَیَّىٰمِ ٱللَّهِ﴾و نعمت و احسانی که خداوند نسبت به آنان ارزانی داشته و روزهای سختی که بر کافران سپری شده است را به آنان یادآوری کن تا سپاسگزاری نعمتهایش باشند و از عذاب او بپرهیزند. ﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ﴾بیگمان در این روزهای الهی که بر بندگان سپری شده است، ﴿لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ﴾برای هر شکیبای سپاسگزاری نشانههاست. یعنی کسانی که در سختیها و تنگندستی و ناخوشی شکیبایی میورزند و در دوران برخورداری از خوشی و نعمت شکرگزارند.
همانا از طریق روزهای (خوشی و نا خوشی که) خدا (بر آنان آورده بود) بر کمال قدرت و احسان فراگیر و کمال عدالت و حکمت خدا استدلال میشود، بنابر این موسی دستور پروردگارش را اطاعت نمود و نعمتهایی را که خداوند به آنان داده بود به آنان گوشزد کرده و گفت: ﴿ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ﴾با دل و زبانتان نعمتهای خدا را بر خویشتن یاد کنید. ﴿إِذۡ أَنجَىٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ﴾آنگاه که شما را از فرعونیان نجات داد که بدترین و سختترین عذاب را به شما میرساندند، و آن را اینگونه تفسیر نمود: ﴿وَیُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡ﴾و پسرانتان را سر میبریدند و دخترانتان را زنده نگاه داشته و آنها را نمیکشتند. ﴿وَفِی ذَٰلِکُم﴾و در این (امر که عبارت است از) نجات دادن شما از عذاب، ﴿بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ﴾نعمت بزرگی است از جانب پروردگارتان یا به عبارت دیگر این عذابی که شما از جانب فرعون و گروهش بدان مبتلا شدید آزمایش بزرگی از جانب خداوند بود تا روشن سازد که آیا پند میپذیرید یا نه؟
آیهی ۷:
﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ٧﴾[إبراهیم: ۷]. «و آنگاه که پروردگارتان اعلام داشت که اگر سپاسگزاری کنید (نعمت و برکات) شما را افزون کنم و اگر کفر بورزید بیگمان عذاب من بسیار سخت است».
موسی با تحریک و تشویق نمودن آنان بر سپاسگزاری نعمتهای خداوند، به آنان فرمود: ﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ﴾و به یاد آورید آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد و وعده داد که، ﴿لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡ﴾اگر سپاسگزاری کنید و شکر نعمتهایم را به جای آورید، نعمت خود را بر شما افزون میکنم و شما را از نعمتهای خویش بیشتر بهرهمند میسازم، ﴿وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ﴾و اگر کفر بورزید بیگمان عذاب من بسیار سخت است. و از جملۀ عذاب الهی این است که نعمتی را که به آنها بخشیده است از دست آنان بگیرد. و شکر نعمت یعنی اینکه آدمی قلباً به نعمتهای خدا اعتراف کند و خدا را به خاطر آن ستایش نماید و آنها را در راه خشنودی خداوند متعال صرف کند و کفر نعمت بر عکس این است.
آیهی ۸:
﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَکۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ٨﴾[إبراهیم: ۸]. «و موسی گفت: اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی میکنند همگی کفر بورزید، (بدانید) که خداوند بینیاز و ستوده است».
﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَکۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا﴾و (به یاد آورید آنگاه که) موسی گفت: اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین به سر میبرند همگی کفر بورزید، هرگز نمیتوانید کمترین زیانی را به خدا برسانید. ﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾زیرا خداوند بینیاز و ستوده است. پس انجام طاعت و عبادت بر پادشاهی او نمیافزاید و نافرمانی و عصیان چیزی از سلطنت وی نمیکاهد. و او کاملاً بینیاز است و در ذات و اسما و صفات و کا رهایش ستوده است و تمام صفتهای خوب و کمال را داراست و تمام نامهای نیک و کارهای زیبا از آن اوست.
آیهی ۹:
﴿أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرَدُّوٓاْ أَیۡدِیَهُمۡ فِیٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَقَالُوٓاْ إِنَّا کَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ٩﴾[إبراهیم: ۹]. «آیا خبر کسانیکه پیش از شما بودند (مانند) قوم نوح، عاد، ثمود، و کسان دیگری که پس از ایشان آمدند (و) به جز خدا کسی از آنان خبر ندارد، به شما نرسیده است؟ پیامبرانشان با معجزات (فراوان) به نزد آنان آمدند آنگاه دستانشان را در دهانهایشان نهادند و گفتند: ما به آنچه شما بدان مأموریت یافتهاید باور نداریم و از آنچه ما را بدان فرا میخوانید سخت در شک هستیم».
خداوند متعال بندگانش را بیم میدهد، و به بیان عذابهایی میپردازد که بر امتهای تکذیب کننده وارد کرده است، آنگاه که پیامبرانشان به نزد آنها آمدند اما آنان را تکذیب کردند و خداوند در همین دنیا آنها را به عذابی که مردم آن را دیده و شنیدهاند گرفتار نمود، پس فرمود: ﴿أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ﴾آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند مانند قوم نوح، عاد، ثمود که خداوند داستانشان را در کتباش بیان نموده و آن را شرح داده است به شما نرسیده است؟ ﴿وَٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُ﴾و کسان دیگری که پس از ایشان آمدند و چون زیاد بودند سرگذشت آنان از میان رفته است و کسی جز خدا آنرا نمیداند. پس ایشان همه ﴿جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ﴾پیامبرانشان با دلایلی روشن که بر راستی آنچه آورده بودند دلالت مینمود که به نزدشان آمدند و خداوند هیچ پیامبری را نرستاده مگر اینکه به او نشانهها و معجزاتی دادهاست که انسانها با مشاهدۀ چنان معجزاتی ایمان میآورند. پس هنگامی که پیامبرانش با معجزات و دلایل روشن به نزدشان آمدند فرمان نبردند بلکه با خود بزرگ بینی آن را رد نمودند. ﴿فَرَدُّوٓاْ أَیۡدِیَهُمۡ فِیٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾و دستانشان را در دهانهایشان نهادند یعنی به آنچه که پیامبران آورده بودند ایمان نیاوردند و لب به سخنی نگشودند که بر ایمانشان دلالت نماید. همچنانکه خداوند فرموده است: ﴿یَجۡعَلُونَ أَصَٰبِعَهُمۡ فِیٓ ءَاذَانِهِم مِّنَ ٱلصَّوَٰعِقِ حَذَرَ ٱلۡمَوۡتِ﴾[البقرة: ۱۹]. «انگشتان خود را از نهیبت آذرخش و بیم مرگ در گوشهایشان فرو میبرند».
﴿وَقَالُوٓاْ﴾و به صراحت به پیامبران گفتند : ﴿إِنَّا کَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ﴾بدون شک ما به آنچه بدان فرستاده شدهاید باور نداریم و از آنچه که ما را به آن فرا میخوانید سخت در شک هستیم. اما آنها در این سخن دروغ میگفتند و بر خود ستم کردند. .
آیهی ۱۰:
﴿قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَدۡعُوکُمۡ لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ١٠﴾[إبراهیم: ۱۰]. «پیامبرانشان گفتند: آیا دربارۀ خداوند آفرینندۀ آسمانها و زمین شک و تردیدی وجود دارد؟! او شما را فرا میخواند تا گناهانتان را ببخشاید و تا مدتی معین شما را مهلت دهد. گفتند: شما جز انسانهایی همچون ما نیستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند باز دارید، پس برای ما دلیلی آشکار بیاورید».
بنابراین پیامبرانشان به آنان گفتند: ﴿أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ﴾آیا در وجود خداوند شک و تردیدی هست؟! یعنی وجود خداوند آشکارترین و روشنترین موضوع است، پس هرکس در وجود خداند که آفرینندۀ آسمانها و زمین است شک کند، ﴿فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾خداوندی که هستی هر چیزی متکی به هستی اوست، چنین کسی به هیچ امر معروفی یقین ندارد و حتی امور محسوس را نیز انکار میکند. بنابر این پیامبران با آنان بر اساس سخن کسی سخن گفتهاند که در وجود خدا تردیدی نداشته و در آن شک نمیکند. ﴿لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى﴾تا شما را به خاطر پذیرش دعوتش با برخوردار نمودنتان از پاداش دنیا و آخرت مورد عنایت قرار دهد. پس خداوند شما را فرا نمیخواند تا به خاطر عبادت شما سودی به وی برسد، بلکه سود و نفع آن به خود شما باز میگردد. ولی آنها پاسخ پیامبرانشان را همچون بیخردان دادند، ﴿قَالُوٓاْ﴾و گفتند: ﴿إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا﴾شما هم انسانهایی مانند ما هستید پس چگونه افتخار نبوت و پیامبری را دارید؟ ﴿تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا﴾میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند باز دارید. پس چگونه نظرات و خط مشی آنانرا به خاطر نظر شما رها کنیم؟ و چگونه از شما فرمان ببریم در حالی که شما انسانهایی همچون ما هستید. ﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ﴾پس برای ما دلیلی آشکار بیاورید. منظورشان دلیل و حجتی بود که آنها خودشان پیشنهاد میکردند، وگرنه قبلاً بیان شد که پیامبرانشان با معجزهها و دلایلی روشن نزد آنان آمدند.
آیهی ۱۱:
﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِیَکُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ١١﴾[إبراهیم: ۱۱]. «پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشری مثل شما نیستیم، ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت مینهد، و ما را نسزد که جز به اذن خدا برای شما حجتی بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند».
﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ﴾پیامبرانشان در جواب پیشنهاد و اعتراض آنان گفتند : ﴿إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ﴾درست است که مانند شما انسان هستیم، ﴿وَلَٰکِنَّ﴾اما انسان بودن ما نباید سبب شود حقی را که آوردهایم نپذیرید زیرا ﴿ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾خداوند بر هرکس از بندگانش که بخواهد منت مینهد، خداوند با وحی و رسالت خویش بر ما منت نهاده است و این فضل واحسان اوست و هیچکس نمیتواند فضل الهی را محدود نماید و او را از این کار منع کند.
و به آنچه آوردهایم بنگرید، اگر حق بود آن را بپذیریم و اگر غیر از این بود که نپذیرند. و انسان بودن ما را دلیلی برای رد کردن آنچه آوردهایم قرار ندهید. و در خصوص اینکه میگویند: ﴿فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ﴾برای ما دلیلی آشکار بیاورید، باید بگوییم که این کار در دست ما نیست و ما اختیاری نداریم. ﴿وَمَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِیَکُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾و برای ما ممکن نیست که دلیلی برایتان بیاوریم مگر به اجازۀ خدا پس اوست که اگر بخواهد آن را برایتان میآورد، و اگر نخواهد آن را نمیآورد، و او جز به مقتضای حکمت و رحمتش عمل نمیکند.
﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾و مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بس، پس در جلب منافع و دفع آسیب و زیان باید به او تکیه نمایند، خداوند کافی است و قدرت و احسان فراگیر دارد، پس مومنان بر خدا توکل میکنند و گشایش امور خود را از وی میطلبند. و توکل مومنان به مقدار ایمانی است که از آن برخوردارند.
آیهی ۱۲:
﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَیۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ١٢﴾[إبراهیم: ۱۲]. «و چرا بر خداوند توکل نکنیم، حال آنکه او ما را به راهمان رهنمود کرده است؟! و قطعاً بر آزاری که به ما میرسانید شکیبایی مینماییم، و توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل کنند».
پس توکل واجب، و از لوازم ایمان و از عبادتهای بزرگی است که خداوند آن را دوست دارد، چون سایر عبادتها به آن وابستهاند. ﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا﴾و چه چیزی ما را باز میدارد که بر خدا توکل کنیم، حال آنکه او ما بر راه حق و هدایت هستیم؟ و هرکس که بر راه حق و هدایت باشد این امر موجب توکل وی میشود، نیز اطلاع داشتن از اینکه «خداوند عهده دار یاری رساندن و رزق دادن به شخص هدایت یافته میباشد». موجب میگردد که آدمی توکل داشته باشد. بر خلاف کسی که بر حق هدایت نباشد، چس خداوند ضامن هدایت او نیست. چرا که حال او با حال کسی که متوکل است، تناقض دارد.
پیامبران در این سخن به معجزهی بزرگی اشاره مینمیاند و قوم خود را متوجه آن میسازند و آن این است که اغلب اقوام دارای قدرت و نیرو هستند، پس پیامبران آنها را به مبارزه میطلبند که ما بر خدا توکل نموده و خداوند توطئه و مکر شما را از ما دور مینماید. و یقین داریم که از ما حمایت میکند و خداوند پیامبران را از شر اقوامشان نجات داد هر چند که اقوامشان نهایت کوشش خود را کردند تا پیامبران را از بین ببرند و نور حق را خاموش کنند. همانند سخن نوح که به قومش گفت: [یونس: ۷۱]. ﴿یَٰقَوۡمِ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیۡکُم مَّقَامِی وَتَذۡکِیرِی بَِٔایَٰتِ ٱللَّهِ فَعَلَى ٱللَّهِ تَوَکَّلۡتُ فَأَجۡمِعُوٓاْ أَمۡرَکُمۡ وَشُرَکَآءَکُمۡ ثُمَّ لَا یَکُنۡ أَمۡرُکُمۡ عَلَیۡکُمۡ غُمَّةٗ ثُمَّ ٱقۡضُوٓاْ إِلَیَّ وَلَا تُنظِرُونِ﴾[یونس: ۷۱]. «ای قوم من اگر ماندن من و اندرز دادن من به آیات خداف بر شما گران آمده است، (پس بدانید که) بر خداوند توکل نمودهام. بنابر این در کارتان با شریکانتان همدست شوید و در کارتان تردید نداشته باشید، سپس هر اندازه برایتان امکان دارد در رساندن عقوبت و بدی به من دریغ نکنید و یک ساعت از روز نیز به من مهلت ندهید».
و سخن هود ÷ که گفت: ﴿. . . إِنِّیٓ أُشۡهِدُ ٱللَّهَ وَٱشۡهَدُوٓاْ أَنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ٥٤ مِن دُونِهِۦۖ فَکِیدُونِی جَمِیعٗا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ٥٥﴾[هود: ۵۴-۵۵]. «من خدا را گواه میگیرم و شما (هم) گواه باشید که من از آنچه انباز خدا میکنید بیزارم. پس همگی علیه من مکر ورزید ومرا مهلت ندهید».
﴿وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَیۡتُمُونَا﴾همچنان که دعوت و پند و موعظۀ شما ادامه خواهیم داد، و به اذیتی که از جانب شما به ما میرسد عادت خواهیم کرد و با آن خواهیم ساخت، تا خداوند ما را مورد عنایت خویش قرار دهد و شاید شما را نیز هدایت نماید و موعظۀ مستمر باعث هدایت شما شود. ﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ﴾و توکل کنندگان باید فقط بر خدا توکل نمیاند، زیرا توکل بر خداوند کلید هر خیر و نیکی است. و بدان که توکل پیامبران †در بالاترین حد و مرتبه قرار دارد، و آن توکل بر خدا در اقامۀ دین و یاری کردن آن و هدایت بندگان خدا دور کردن گمراهی از آنان است، و این کاملترین نمونهی توکل میباشد.
آیهی ۱۷-۱۳:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّکُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِکَنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ١٣﴾[إبراهیم: ۱۳]. «و کافران به پیامبرانشان گفتند: البته شما را از سرزمین خودمان بیرون میکنیم مگر اینکه به آیین ما باز آیید. پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمکاران را نابود میکنیم».
﴿وَلَنُسۡکِنَنَّکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ١٤﴾[إبراهیم: ۱۴]. «و پس از آنان شما را در این سرزمین ساکن خواهیم کرد. این از آن کسانی است که از جاه و جلال من بترسند و از تهدید من بهراسند».
﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ١٥﴾[إبراهیم: ۱۵]. «و کافران طلب پیروزی کردند و هر گردنکش باطل گرایی ناکام گشت».
﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَیُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِیدٖ١٦﴾[إبراهیم: ۱۶]. «پشت سر او جهنم است و از خونابۀ دوزخیان به او نوشانده میشود».
﴿یَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُۥ وَیَأۡتِیهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِیظٞ١٧﴾[إبراهیم: ۱۷]. «آن را جرعه جرعه مینوشد و به هیچ وجه گوارایش نمییابد و مرگ از هرسو به سراغش میآید، حال آنکه نمیمیرد، و عذاب سختی فراروی اوست».
پس از آنکه خداوند متعال دعوت پیامبران و استمرار و خسته نشدن آنها را در امر دعوت متذکر شد، آخرین حالتی را که آنها در این مسیر با آن مواجه شدند بیان کرد و فرمود: ﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ﴾و کافران پیامبرانشان را تهدید کردند و گفتند:﴿لَنُخۡرِجَنَّکُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا﴾البته شما را از سرزمین خودمان بیرون میکنیم مگر اینکه به آیین ما باز آیید، و این نهایت انکار و عناد است، به گونهای که دیگر امیدی به هدایت آنان نیست، چون آنها تنها به اعراض و روی گردانی از هدایت اکتفا نکردند، بلکه پیامبران را تهدید نمودند که آنها را از سرزمینشان بیرون خواهند کرد. و کافران سرزمین را از آن خود میدانستند و گمان بردند که پیامبران در آن حقی ندارند، و این بزرگترین ستم است، زیرا خداوند بندگانش را در زمین مستقر نموده و آنها را دستور داده است تا او را پرستش نمایند، و زمین و آنچه را که در آن وجود دارد برای بندگانش مسخر نموده است تا با است،اده از امکانات موجود در آن به عبادت خدا بپردازند و از آن برای عبادت الهی کمک بگیرند.
پس هرکس از امکانات موجود در زمین برای عبادت خدا مکمک بگیرد برای او حلال است و مورد پیگیری قرار نخواهد گرفت و هرکس از امکانات زمین در راستای کفر و ارتکاب گناهان کمک بگیرد، امکانات زمین تنها از آن او نیست و است،اده از آن برای وی جایز نمیباشد. پس دانسته شد که دشمنان پیامبر در حقیقت بهرهای از زمین ندارند تا او را تهدید کنند که وی را از آن بیرون کنندو اگر به عرف مردم باز گردیم میبینیم که پیامبران †ساکنان سرزمین اقوامشان بوده و جزئی از آن مردمان به حساب آمدهاند، پس برای چه آنها را از حق صریح و روشن باز میدارند؟ آیا این جز ناجوانمردی و بیدینی کامل چیز دیگری میتواند باشد؟
بنابراین وقتی که علیه پیامبران چنین توطئهای کردند چیزی جز این باقی نماند که خداوند فرمانش را اجرا نماید و دوستانش را یاری کند، ﴿فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِکَنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾پس پروردگارشان به آنان وحی کرد که حتماً ستمگران را با انواع عذابها نابود میکنیم. ﴿وَلَنُسۡکِنَنَّکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِکَ﴾و همانا شما را پس از آنان در این سرزمین ساکن خواهیم کرد. این سرانجام نیکو که خداوند بر پیامبران و پیروانشان قرار داد، ﴿لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی﴾پاداش کس است که از جاه و جلال من بترسند و همواره خداوند را طوری عبادت کند که انگار او را میبیند، و او را مراقب رفتار و کردار خویش میداند، ﴿وَخَافَ وَعِیدِ﴾و از آنچه که گناهکاران بدان تهدید کردهام، بهراسد، و این هراسیدن باعث شود تا از آنچه که خدا میپسندد دست نگاه دارد و به انجام کارهایی که خداوند دوست دارد مبادرت ورزد.
﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ﴾و کافران طلب پیروزی کردند، یعنی آنها بودند که در مورد فیصلۀ خداوند در میان دوستان و دشمنانش شتاب ورزیدند، پس آنچه را که خواستند به نزد آنها آمد. وگرنه، خداوند دانا و بردبار است و هرکس را که از او نافرمانی نماید زود عذاب نمیدهد. ﴿وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ﴾و هر گردنکش باطل گرایی ناکام گشت. یعنی هرکس که در مقابل خدا و حق و بندگان خدا گردنکشی کند و در زمین تکبر ورزد و با پیامبران در ستیز و مخالفت وارد شود، در دنیا و آخرت زیانمند خواهد شد.
﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ﴾و فراروی این گردنکش باطل گرای جهنم قرار دارد و حتماً وارد ان شده و عذاب سختتر را میچشد. ﴿وَیُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِیدٖ﴾و از خونابۀ که آبی زرد رنگ و بدبو و بسیار داغ است به او نوشانده میشود.
﴿یَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُ﴾از فرط تشنگی آن را جرعه جرعه مینوشد و نمیتواند آن را فرو ببرد، زیرا وقتی آن آب به چهرهاش نزدیک میشود آن را کباب میکند و میسوزاند، و چون به شکمش برسد رودهها یش را تکه تکه مینماید، ﴿وَیَأۡتِیهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٖ﴾و انواع عذاب سخت به سراغ او میآید و از بس که سخت و سهمگین میباشند او را تا سر حد مرگ میبرند.
اما خداوند چنین تقدیر نموده که آنها نمیمیرند همانطور که فرموده است: ﴿لَا یُقۡضَىٰ عَلَیۡهِمۡ فَیَمُوتُواْ وَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَاۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی کُلَّ کَفُورٖ٣٦ وَهُمۡ یَصۡطَرِخُونَ فِیهَا﴾[فاطر: ۳۶-۳۷]. «مرگ به سراغشان نمیآید، و عذاب آنان تخفیق نمییابد، و هر کافری را چنین عذاب میدهیم و آنان در جهنم فریاد سر میدهند». ﴿وَمِن وَرَآئِهِ﴾و فرا روی این گردنکش باطل گرای، ﴿عَذَابٌ غَلِیظٞ﴾عذاب سختی است. یعنی عذابی قوی و سخت که حالت و شدت آن را کسی جز خداوند نمیداند.
آیهی ۱۸:
﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ کَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّیحُ فِی یَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا یَقۡدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَىٰ شَیۡءٖۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ١٨﴾[إبراهیم: ۱۸]. «مثال آنانکه به پروردگارشان کفر ورزیدند کردارشان همچون خاکستری است که تند بادی در یک روز طوفانی بر آن وزیده باشد، به چیزی از آنچه در دنیا انجام دادهاند دست نمییابند. این گمراهی دور (ودرازی) است».
خداوند متعال از اعمالی که کفار برای خدا انجام داده ند خبر میدهد، و اینکه آن اعمال در بطلان و از بین رفتن همانند خاکستری است که ریزترین و سبکترین یچز است، هرگاه در روز طوفانی باد تندی بر آن بوزد آن را با خود میبرد و نا بود میشود. پس بدینگونه اعمال کافران را از بین میبرد. ﴿لَّا یَقۡدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَىٰ شَیۡءٖ﴾به چیزی از آنچه در دنیا انجام دادهاند دست نمییابند، و حتی اعمالی که در دنیا انجام دادهاند به اندازهی ذرهای دستگیر آنها نمیشود، چون بر اساس کفر و تکذیب انجام گرفته است. ﴿ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ﴾این است گمراهی دور و دراز، زیرا کوشش آنها باطل گشت و کارشان از بین رفت و نابود شد. با منظور کارهایی است که کافران علیه اهل حق انجام میدادند و کوشش میکردند حق را در نطفه خفه کنند، اما مکرشان به خود آنان برگشت و آنها هرگز نتوانستند به خدا و پیامبران و لشکر حق زیانی برسانند.
آیهی ۲۱-۱۹:
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِیدٖ١٩﴾[إبراهیم: ۱۹]. «آیا نمیبینی که خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است، اگر بخواهد شما را از میان میبرد و آفرینش جدیدی را پدید میآورد؟!».
﴿وَمَا ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِیزٖ٢٠﴾[إبراهیم: ۲۰]. «و این کار برای خداوند مشکل نیست».
﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعٗا فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا کُنَّا لَکُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۚ قَالُواْ لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَیۡنَٰکُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِیصٖ٢١﴾[إبراهیم: ۲۱]. «و همه در برابر خداوند حاضر میشوند، پس ضعیفان به کسانی که خود را بزرگ میپنداشتند میگویند: ما پیروان شما بودیم، پس آیا میتوانید چیزی از عذاب خداوند را از ما دفع کنید؟ میگویند: اگر خداوند ما ر اهدایت میکرد ما هم شما را هدایت مینمودیم، برای ما یکسان است چه بیتابی کنیم یا شکیبایی ورزیم هیچ پناهگاهی نداریم».
خداوند متعال بندگان را آگاه میسازد که ﴿أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ﴾آسمانها و زمین را به حق آفریده است، تا مردم او را عبادت نمایند و بشناسند و آنان را امر و نهی کند، و با استناد به آفرینش آسمان و زمین و آنچه در میان این دو وجود دارد بر صفات کمال خود استدلال نماید. نیز تا مردمان بدانند آن کسی که آسمانها و زمین را با این گستردگی و بزرگی آفریده است میتواند آنها را از نو بیافریند تا آنان را به خاطر نیکیها و بدیهایشان جزا و سزا بدهد، و از انجام چنین کاری ناتوان نیست. بنابر این فرمود: ﴿إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِیدٖ﴾احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: اگر خداوند بخواهد شما را از میان میبرد و قومی دیگر را پدید میآورد که بیشتر از خداوند فرمان میبرد و احتمال دارد منظور این باشد که اگر خداوند بخواهد نابودتان میکند سپس در روز رستاخیز شما را با آفرینش تازهای باز میگرداند، و آنچه از حالات قیامت که پس از این میآید این احتمال را تقویت مینماید.
﴿وَمَا ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِیزٖ﴾و این کار برای خداوند غیر ممکن نیست. بلکه چنین کاری برای او خیلی آسان است. ﴿مَّا خَلۡقُکُمۡ وَلَا بَعۡثُکُمۡ إِلَّا کَنَفۡسٖ وَٰحِدَةٍ﴾[لقمان: ۲۸]. «آفرینش و زنده کردن پس از مرگتان مانند آفرینش یک نفر است».﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ یُعِیدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَیۡهِ﴾[الروم: ۲۷]. «و او ذاتی است که آفرینش را آغاز مینماید، سپس آن تکرار میکند و آفریدن دوباره برای او آسانتر است».
﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعٗا﴾و همهی خلایق در برابر خداوند حاضر میگردند آنگاه که در صور دمیده میشود، پس مردم از قبرهایشان بیرون میآیند و در محضر پروردگار حاضر میگردند و در زمینی برابر و هموار و صاف میایستند که هیچ فراز و نشیبی در آن نیست، و پیش خدا حاضر میشوند و هیچکس نمیتواند از خدا پنهان شود، و چون حاضر شند به جر و بحث میپردازند و هریک از خود دفاع مینماید و میخواهد از سرنوشتی که برای او رقم خورده دفاع کند، ولی چگونه میتواند از آن سرنوشت محتوم رهایی یابد؟.
﴿فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ﴾و پیروان مقدلین به سانی که خود را بزرگ میپنداشتند و مردم از آنها پیروی میکردند و رهبران گمراهی و انحراف بودند، میگویند: ﴿إِنَّا کُنَّا لَکُمۡ تَبَعٗا﴾ما در دنیا پیروان شما بودیم، ما را به گمراهی دستور داده و آن را برای ما زیبا جلوه داده و ما را فریب دادید. ﴿فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ﴾پس آیا میتوانید چیزی از عذاب خداوند را از ما دور کنید، گرچه به اندازۀ ذرهای باشد؟ ﴿قَالُواْ﴾کسانی که از آنها پیروی میشد و رئیس و پیشوا بودند، میگویند: ﴿أَغۡوَیۡنَٰهُمۡ کَمَا غَوَیۡنَا﴾[القصص: ۶۳]. «آنها را گول زدیم همانطور که خود فریب خوردیم» و ﴿لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَیۡنَٰکُمۡ﴾اگر خداوند ما را هدایت میکرد ما هم شما را هدایت مینمودیم، پس هیچکس برای دیگری نمیتواند کاری بکند. ﴿سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَجَزِعۡنَآ﴾برای ما یکسان است در مقابل عذاب چه بیتابی کنیم، ﴿أَمۡ صَبَرۡنَا﴾یا شکیبایی ورزیم. ﴿مَا لَنَا مِن مَّحِیصٖ﴾هیچ پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم و از عذاب خدا بهسوی آن بگریزیم.
آیهی ۲۲:
﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٢﴾[إبراهیم: ۲۲]. «و هنگامیکه کار به پایان رسید (و کار از کار گذشت) شیطان میگوید: خداوند به شما وعدۀ راستین داد و من به شما وعده دادم و با شما خلاف وعده کردم. و من هیچ سلطهای بر شما نداشتم جز اینکه شما را دعوت نمودم و شما هم دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و خودتان را سرزنش نمایید، نه به من فریاد شما میرسم و نه شما به فریاد من میرسید، بیگمان به اینکه پیش از این شما مرا شریک خدا میدانستید کافرم. بیگمان ستمکاران عذاب دردناکی دارند».
﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ﴾و شیطان که به سبب هر شر و بدی است که در دنیا اتفاق اتاده یا میافتد، اهل جنم را خطاب میکند و از آن بیزاری میجوید، ﴿لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ﴾هنگامی که کار به پایان رسید و اهل بهشت وارد بهشت میشوند و اهل جهنم وارد جهنم میروند، میگویند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ﴾خداوند از طریق پیامبرانش به شما وعدۀ راستین داد اما شما از او پیروی نکردیدف و اگر از او اطاعت میکردید به کامیابی بزرگی دست مییافتید، ﴿وَوَعَدتُّکُمۡ﴾و من به شما وعدۀ خیر و نیکی دادم، ﴿فَأَخۡلَفۡتُکُمۡ﴾ولی با شما خلاف وعده نمودم. یعنی آرزوهای پوچ و باطلی که در دل شما ایجاد کردم به دست نیامد و هرگز تحقق نیافت.
﴿وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ﴾و من هیچ دلیلی نداشتم که سخنم را تایید نمایم، ﴿إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِی﴾جز اینکه شما را دعوت نمودم و شما هم دعوت مرا پذیرفتید. یعنی شما را بهسوی خودم فراخواندم و آن را برایتان زیبا جلوه دادم و شما از روی هوای نفس و پیروی از شهوتهایتان فراخوان مرا پذیرفتند. ﴿فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُم﴾پس مرا سرزنش مکنید بلکه خویشتن را سرزنش نمایید، زیرا سبب گمراهیتان و موجب عقاب و عذاب خودتان بودید. ﴿مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ﴾در این عذابی که شما در آن هستید من نمیتوانم به فریادتان برسم، ﴿وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ﴾در این عذابی که شما در آن هستید من نمیتوانم به فریادتان برسم.
﴿إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُ﴾از این مرا شریک خدا قرار میدادید تبری میجویم، چرا که من شریک خدا نیستم و اطاعت من واجب نیست.
﴿إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ﴾بیگمان آنان که با پیروی از شیطان بر خویشتن ستم کردهاند عذاب دردناکی دارند، ودر آن جاودانه میمانند.
و این لطف خداوند نسبت به بندگانش است که آنها را از اطاعت شیطان برحذر داشته و آنها را از درهایی که شیطان از آن وارد انسان میشود آگاه ساخته است و اهدافی را که شیطان در فراخوانی انسان بهسوی خود دنبال میکند بیان نموده و خبر داده است که شیطان میخواهد انسان را وارد جهنم کند. و برای ما بیان نمود وقتی که شیطان و لشکریانش وارد جهنم میشوند شیطان اینگونه از آنها اظهار تنفر میکند و به شرک آنان کفر میورزد. ﴿وَلَا یُنَبِّئُکَ مِثۡلُ خَبِیرٖ﴾[فاطر: ۱۴]. «و هیچکس تو را مانند خداوند آگاه خبر نمیدهد».
و بدان که خداوند در این آیه بیان داشته است که شیطان سلطهای بر انسان ندارد. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ١٠٠﴾[النحل: ۱۰۰]. «همانا سلطۀ شیطان بر کسانی است که او را دوست میدارند، و بر کسانی است که او را دوست میدارند، و بر کسانی است که برای خدا شریک میگیرند». سلطهای که خداود آن را نفی میکند سلطۀ حجت و دلیل است، پس شیطان برای توجیه آنچه که مردم را بهسوی آن دعوت میکند اصلاٌ دلیلی ندارد، بلکه شبهات و گناهان را برای انسان میآراید، به گونهای که بر ارتکاب گناه جرات مینمایند. اما جایی که میفرماید: شیطان بر دوستان خود و مشرکین سلطه دارد، شیطان بر دوستان خود و مشرکین سلطه دارد، منظور این است که دوستانش را فریب میدهد تا مرتکب گناه شوند و آنها را بهسوی گناهان میکشاند و آنها از راه دوستی با شیطان و پیوستن به حزب و گروهش، وی را بر خود مسلط مینمایند، بنابر این شیطان بر مومنان و کسانی که بر پروردگارشان توکل مینمایند تسلطی ندارد.
آیهی ۲۳:
﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡۖ تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ٢٣﴾[إبراهیم: ۲۳]. «و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند به باغهایی در آورده میشوند که در زیر درختان آن جویبارها روان است، در آنجا به حکم پروردگارشان جاودانهاند، درودشان در آنجا سلام گفتن است».
هنگامی که سزا و عذاب ستمگران را بیان کرد، پاداش فرمانبرداران را نیز بیان نمود و فرمود: ﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾و کسانیکه ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، یعنی در گفتار و عمل و عقیده دین اسلام راپیاده نمودند، ﴿جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾به باغهایی در آورده میشوند که در زیر درختان آن جویبارها روان است، و در آن لذتها و شادیها یی است که هیچ چشمی مانند آن را ندیده و هیچگوشی مانند آنرا نشنیده و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است.
﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ﴾در آنجا به حکم پروردگارشان برای همیشه میمانند. یعنی آنها با اراده و نیروی خود به آنجا نرفتهاند بلکه به حول و قوه الهی به آن جا درآمدهاند. ﴿تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ﴾درودشان در آنجا سلام است. یعنی به همدیگر سلام گفته و درود و سخن خوب رد و بدل میکنند.
آیهی ۲۶-۲۴:
﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ٢٤﴾[إبراهیم: ۲۴]. «آیا نمیدانی که خداوند چگونه مثال میزند: سخن خوب و زیبا به درخت پاک و زیبایی میماند که ریشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است».
﴿تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ٢٥﴾[إبراهیم: ۲۵]. «حکم پروردگارش در هر زمانی میوۀ خود را میدهد، و خداوند این مثالها را برای مردم میزند تا پند پذیرند».
﴿وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٖ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ٢٦﴾[إبراهیم: ۲۶]. «و سخن پلید به درخت پلیدی میماند که از روی زمین کنده شده و آن را هیچ قراری نباشد».
خداوند متعال میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ﴾آیا ندانسته و ندیدهای که خداوند چگونه مثال میزند: سخن خوب را که عبارت است از «لا اله الا الله» و فروعات آن است، ﴿کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ﴾همچون درخت خوب خرما است، ﴿أَصۡلُهَا ثَابِتٞ﴾ریشهاش در زمین استوار است، ﴿وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ﴾و شاخهاش در آسمان و فضا پخش شده است. و این درخت همواره فواید زیادی برای مردم دارد. ﴿تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَا﴾در هر زمانی میوۀ خود را به حکم پروردگارش میدهد. پس درخت ایمان نیز این چنین ریشهاش در قلب مومن استوار است، آنرا میشناسد و به آن باور دارد. و شاخهی د رخت ایمان که سخن خوب و عمل صالح و اخلاق پسندیده و آداب نیکو است همواره در آسمان است، و کارها و گفتارهایی که درخت ایمان ببار میآورد و مومن و دیگران از آن بهرهمند میشوند و بهسوی خدا بالا میرود. ﴿وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ﴾و خداوند برای مردم مثالها میزند تا پند پذیرند و اوامر و نواهی او را به یاد میآورند، زیرا زدن مثال این فایده را دارد که مفاهیم معقول را به مثالهای محسوس نزدیک مینماید و معنایی را که خداوند اراده نموده است به بهترین وجه روشن و واضح میگرداند. و این از جمله رحمت الهی و حسن تعلیم اوست. پس کاملترین و فراگیرترین ستایش از آن خدا است. این است حالت کلمۀ توحید و ثبات آن در قلب مؤمن.
سپس خداوند ضد کلمۀ طیبه را که کلمۀ کفر و فرع آن است بیان نمود و فرمود: ﴿وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٖ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ﴾و سخن پلید به درخت ناپاکی میماند که طعم و مزهی بد دارد و آن درخت هندوانۀ ابوجهل و امثال آن است. ﴿ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ﴾این درخت ناپاک ضمن اینکه میوهاش طعم و مزهای بد دارد از روی زمین بر کنده شده و آن را نیز قراری نباشد. یعنی ریشهای ندارد که آن را نگاه دارد، و میوۀ خوبی ندارد که ببار آورد، بلکه فقط میوهای بد میدهد. کفر و گناهان نیز متین و استوار نبوده و فایدهای برای قلب ندارند و فقط سخن و عمل به بار میآورند، و صاحبش را معذب میسازند. و کسی که درخت کفر و عصیان در قلبش ریشه روانیده است عمل شایستهاش بهسوی خدا بالا نمیرود، و به خود او نیز فایدهای نمیرساند و کسی از او بهرهمند نمیشود.
آیهی ۲۷:
﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَۚ وَیَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ٢٧﴾[إبراهیم: ۲۷]. «خداوند مؤمنان را در زندگانی دنیا و آخرت به سبب سخن استوار، پایدار نموده و ستمگران را گمراه و سرگشته ساخته، و هرچه بخواهد انجام میدهد».
خداوند متعال خبر میدهد که او بندگان مومنش را که ایمان کامل قلبی دارند پایدار میدارد. ایمان قلبی مستلزم اعمال جوارح است و اعمال جوارح نتیجۀ ایمان قلبی میباشد، پس خداوند مومنان را در زندگانی دنیا به هنگام رویارویی با شبهات هدایت نموده و بهسوی یقین رهنمون ساخته و پایدار میدارد، و هنگام پیش رهنمون ساخته و پایدار میدارد، و هنگام پیش آمدن شهوات آنان را ارائهای قطعی و راستین برخوردار میسازد تا آنچه را که خدا دوست دارد بر آنچه که هوای نفس است مقدم دارند و آنها را به هنگام مرگ بر دین اسلام و خاتمۀ نیک پایدار میدارد و آنها را در قبر و به هنگام سوال دو رشته ثابت قدم میدارد تا درست پاسخ بگویند. آنگاه که در قبر به مرده گفته میشود: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ و پیامبرت کیست؟ خداوند آنها را بهسوی پاسخ درست هدایت مینماید تا بگوید: «الله» پرورگارمان است، و اسلام دین ماست، و محمد پیامبرمان میباشد. ﴿وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَ﴾و خداوند ستمگران را در دنیا و آخرت از راه راست منحرف میسازد و خداوند بر آنها ستم نکرده است بلکه خودشان بر خویشتن ستم کردهاند.
این آیه بر فتنه و عذاب و نعمت قبر دلالت مینماید. همانطور که احادیث زیادی در مورد قبر و چگونگی آن و نعمت و عذاب آن به تواتر از پیامبر صنقل شدهاند.
آیهی ۳۰-۲۸:
﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ کُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ٢٨﴾[إبراهیم: ۲۸]. «آیا ندیدهای کسانی که نعمت خداوند را به ناسپاسی تبدیل کردهاند (چگونه خویشتن) و قومشان را به سرای نابودی در آوردهاند؟!».
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ٢٩﴾[إبراهیم: ۲۹]. «(آن سرای نابودی) جهنم است که وارد آن میشوند و بد جایگاهی است».
﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِۦۗ قُلۡ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِیرَکُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ٣٠﴾[إبراهیم: ۳۰]. «و برای خداوند همتایانی قرار دادند تا (مردم را) از راه او گمراه کنند، بگو: بهره و لذت ببرید، بیگمان بازگشتتان بهسوی آتش جهنم است».
خداوند متعال در حالی که اوضاع و احوال و سرانجام کافران قریش را که پیامبرش را تکذیب کردهاند بیان میکند، میفرماید: ﴿أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ کُفۡرٗا﴾آیا ننگریستی به کسانی که نعمت خداوند را به ناسپاسی تبدیل کردند؟ (نعمت خدا فرستادن محمد بهسوی آنها بود، واو آنان را بهسوی خوبیهای دنیا و آخرت و رهایی یافتن از شر و بدیهای دنیا و آخرت دعوت میکرد، اما آنها این نعمت را با نپذیرفتن و کفر ورزیدن به آن و جلوگیری کردن از آن پاسخ دادند، ﴿وَ﴾و دیگران را نیز از پذیرفتن آن بازداشتند، تا اینکه ﴿أَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ﴾قومشان را به سرای نابودی داخل کردند که سرای جهنم است، زیرا کافران قریش باعث گمراه شدن قومشان شدند. بنابراین، عامل نابودی قومشان شدند در حالی که گمان میرفت کافران به آنان سود برسانند از جمله کفار قریش که بیرون رفتن برای جنگ بدر را برای قوم خود زیبا جلوه دادند تا با خدا و پیامبرش بجگند، ولی سرانجام هلاک شدند و بسیاری از بزرگان و روسایشان در این قطعه کشته شدند.
﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَا﴾آن سرای نابودی، جهنم است که وارد آن میشوند و در آن میسوزند. یعنی سوزش و گرمای جهنم آنان را از هر طرف احاطه مینماید، ﴿وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ﴾و چه بد جایگاهی است.
﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا﴾برای خداوند شریکانی قرار دادند، ﴿لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِ﴾تا به وسیلۀ همتایانی که برای خدا قرار دادند، و مردم را بهسوی پرستش آنها فرا خواندند، بندگان را از راه خدا گمراه کنند، ﴿قُلۡ﴾با تهدید به آنها بگو: ﴿تَمَتَّعُواْ﴾مدت کمی از کفر و گمراهیتان بهرهمند شوید، ﴿فَإِنَّ مَصِیرَکُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ﴾و این به شما فایدهای نخواهد رساند، زیرا بازگشت و سرانجام جایگاهتان جهنم است و بد سرنوشتی است!.
آیهی ۳۱:
﴿قُل لِّعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خِلَٰلٌ٣١﴾[إبراهیم: ۳۱]. «به بندگان مؤمنم بگو: باید نماز را برپا دارند و از آنچه بدیشان دادهایم مقداری را در پنهان و آشکار ببخشند پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن معامله و دوستی نیست».
﴿قُل لِّعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾بندگانم را به آنچه که به صلاحشان است فرمان بده تا فرصت را غنمیت بشمارند، قبل از آنکه انجام این کارها برایشان ممکن نباشد. پس به آنان بگو: ﴿یُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾اعمال ظاری و باطنی نماز را بر پا دارند. ﴿وَیُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ﴾و از نعمتهایی که به آنان بخشیدهایم مقداری را چه کم باشد یا زیاد در پنهان و آشکار انفاق نمایند. و این شامل نفقۀ واجب مانند زکات، و مخارج کسی که نفقهاش بر انسان واجب است، و نیز نفقۀ مستحب مانند صدقات و غیره میباشد. ﴿مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خِلَٰلٌ﴾پیش از آنکه روزی بیاید که در آن هیچ چیزی فایده نمیدهد، و راهی برای جبران آنچه که از دست رفته است وجود ندارد، و نمیتوان آنچه را که از دست رفته با خرید و فروش یا بخشش و دوستی به دست آورد، بلکه در آن روز هرکس به فکر خویش است، پس انسان قبل از حضور در روز دادرسی بزرگ باید اعمال خود را عرضه دارد و خویشتن را محاسبه کند.
آیهی ۳۴-۳۲:
﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ٣٢﴾[إبراهیم: ۳۲]. «خداوند ذاتی است که آسمانها و زمین را آفرید، و از آسمان آبی فرو فرستاد، و با آن میوههای را پایدار کرد، و روزی شما گرداند، و کشتی را برایتان رام ساخت تا به حکم او در دریا روان شود، و رودخانهها را برای شما مسخر نمود».
﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ٣٣﴾[إبراهیم: ۳۳]. «و خورشید و ماه را که پیوسته روانند برای شما رام گردانید و شب و روز را برایتان مسخر نمود».
﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ٣٤﴾[إبراهیم: ۳۴]. «و هر چه را از او خواستید به شما داد، و اگر نعمت خدا را برشمارید نمیتوانید آنرا به شمار درآورید، همانا انسان (موجود) ستمگرِ ناسپاسی است».
خداوند متعال خبر میدهد تنها اوست که ﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾آسمانها و زمین را گستردگی و بزرگیشان را آفریده است. ﴿وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ﴾و از آسمان آبی فرو فرستاد، و آن بارانی است که خداوند از ابرها قرو میفرستد. ﴿فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ﴾و با آن میوههای مختلفی را پدیدار نموده است، ﴿رِزۡقٗا لَّکُمۡ﴾و آن را روزی شما و چهارپایانتان گردانیده است. ﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ﴾و کشتی را برایتان رام ساخته است. ﴿لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِ﴾تا به حکم او در دریا روان باشند، پس اوست که ساختن کشتیها را برایتان ممکن نموده و توانایی ساختن و نگهداری آن رادر میان امواج دریا به شما داده است تا به شما و کالاهایتان را به مقصدتان برسانند. ﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ﴾و جویبارها را در اختیار شما قرار داده است تا کشتزارها و درختانتان را آبیاری نمایند و از آن بنوشید.
﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِ﴾و خورشیدو ماه را که پیوسته به چرخش خود ادامه میدهند و حرکتشان کند نمیشود در جهت تأمین منافع و مصالح شما انسانها از قبیل حساب زمان و اوقات و مصالح جسم خودتان و حیوانات و کشتزارها و میوههایتان برایتان رام نمود. ﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ﴾و شب را برایتان مسخر نمود تا در آن آرام گیرید و استراحت نمایید. ﴿وَٱلنَّهَارَ﴾و روز را برایتان مسخر نمود تا از روشنایی آن است،اده نموده و در آن فضل الهی را بجویید.
﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُ﴾و هر آنچه را که آرزوی داشتن نمودید و به آن نیاز داشتید از قبیل چهارپایان و وسایل و صنایع و غیره که با زبان «حال» یا زبان «قال» از خدا طلب نمودید، به شما داد. ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآ﴾و اگر نعمتهای خدا را برشمارید نمیتوانید آنرا به شمار درآورید،چه رسد به اینکه بتوانید سپاس آن را به جای آورید. ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ﴾همانا انسان موجود ستمگر ناسپاسی است. یعنی ستمگری طبیعت انسان است، و بر ارتکاب گناه جرأت مینماید و در به جای آوردن حقوق الهی کوتاهی میورزد و شکر نعمتهای الهی را نمیگذارد و به آن اعتراف نمیکندف مگر کسیکه خداوند او را هدایت نموده و شکر نعمتهایش را به جای آورد و حقوق پروردگارش را ادا کند.
در این آیات نعمتهای زیادی که خداوند به بندگانش عطا نموده به طور مجمل و مفصل بیان شده است، و خداوند با بیان آن، بندگان را به شکرگزاری و ذکر نعمتهایش فرا میخواند و بندگان را بر این کار تشویق و ترغیب میکند و آنها را وادار مینماید تا خداوند را در طول شب و روز فرا بخوانند. همانطور که در همۀ اوقات آنها را از نعمتهای الهی برخوردارند و نعمت خداوندی آنها را در مییابد.
آیهی ۳۵:
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ٣٥﴾[إبراهیم: ۳۵]. «و به یاد آور آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را محل امن و امانی بگردان و مرا و فرزندانم را از اینکه بتها را بپرستیم دور بدار».
و ابراهیم ÷را در این حالت زیبا به یادآور که گفت: پروردگارا! شهر مکه و حرم را محل امن و امانی بگردان. و خداوند دعای او را پذیرفت و این شهر را شریعت و آیین خویش حرم قرار داد و اسباب حرمت آن را فراهم آورد تا جایی که هیچ ستمگری قصد سوء آن نکرده مگر اینکه خداوند او را شکست داده و از بین برده است. همانطور که با اصحاب فیل و دیگران چنین نمود. پس از آنکه ابراهیم برای امن و امان بودن سرزمینش دعا نمود برای خود و فرزندانش نیز دعا کرد تا خداوند آنان را از ان بر خوردار نماید و فرمود : ﴿وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ﴾و من و فرزندانم را از اینکه بت پرست باشیم دور بدار. سپس علت ترس خویشتن و فرزندانش را از مبتلا شدن به عبادت بتها بیان کرد و فرمود: دلیلش این است که بسیاری از مردم گمراه شده و به عبادت بتها مشغول شدهاند.
آیهی ۳۶:
﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ٣٦﴾[إبراهیم: ۳۶]. «پروردگارا! این بتها بسیاری از مردم را گمراه ساختهاند، پس هرکس از من پیروی کند او از من است، و هرکس از من نافرمانی کند بیگمان تو آمرزندۀ مهربانی».
﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ﴾پروردگارا! بسیاری از مردم به وسیلۀ این بتها گمراه شدهاند، ﴿فَمَن تَبِعَنِی﴾پس هرکس از من پیروی کند و اهل توحید و اخلاص و عبادت خداوند پروردگار باشد، ﴿فَإِنَّهُۥ مِنِّی﴾همانا از من است، چون او کاملاً با من موافق میباشد، زیرا هرکس قومی را دوست بدارد و از آنان پیروی نماید از آنها خواهد بود. ﴿وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾و هرکس از من نافرمانی کند بیگمان تو آمرزندۀ مهربانی. و این از مهربانی ابراهیم خلیل است که برای گناهکاران دعای آمرزش و رحمت نموده و از خداوند خواست تا آنان را بیامرزد، و خداوند نسبت به بندگانش از او مهربانتر است، و هیچکس را عذاب نمیدهد، مگر آن کس که سرکشی نماید.
آیهی ۳۷:
﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفِۡٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ٣٧﴾[إبراهیم: ۳۷]. «پروردگارا! من (یکی از) فرزندانم را در درّهای بیکشت و زرع (و) در کنار خانۀ تو که آن ر احرام ساختهای سکونت دادهام، پروردگارا تا اینکه نماز را برپا دارند، پس چنان کن که دلهای گروهی از مردم متوجه آنان گردد و از میوهها به آنان روزی ده شاید که سپاسگزار باشند».
﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ﴾پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درهای بیکشت و زرع (و) در کنار خانۀ تو که آنرا حرام ساختهای سکونت دادهام، چرا که ابراهیم هاجر و فرزندش اسماعیل را از شام به مکه آورد، آنگاه که اسماعیل کودکی شیرخواره بود و هیچکس در مکه سکونت نمیگزید و احدی در آنجا نبود. وقتی ابراهیم آنها را در مکه تنها گذاشت با زاری و توکل به درگاه خدا چنین گفت: ﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی﴾پروردگارا یکی از فرزندانم را که عبارت است از اسماعیل ـ نه همۀ آنها را، چون اسحاق و دیگر فرزندانش در شام بودند ـ در مکه اسکان دادهام، ﴿بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ﴾در درهای بیکشت و زرع ساکن کردهام، زیرا مکه سرزمینی که قابلیت کشاروزی را نداشت. ﴿رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾خداوندا! آنها را موحود و یکتا پرست و نماز گزار بگردان، زیرا بر پا داشتن نماز یکی از بهترین عبادتهای دینی است، پس هرکس آن را بر پا دارد دینش را بر پا داشته است. ﴿فَٱجۡعَلۡ أَفِۡٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ﴾پس دلهای برخی از مردم را چنان کن که آنها را دوست بدارند وجایی را که آنها ساکن هستند دوست بدارند. خداوند دعای ابراهیم را پذیرفت و از نسل اسماعیل، محمد صرا پدید آورد که فرزندان اسماعیل را به دین اسلام و آیین پدرشان ابراهیم دعوت کرد و آنها دعوت وی را پذیرفتند و بر پا دارندۀ نماز گردیدند.
و خداند حج خانۀ کعبه را که ابراهیم، فرزندش را در محل آن سکونت داده بود فرض گردایند. و سر عجیبی در آن است که دلها را بهسوی خود جذب مینماید، مردم به حج میروند اما هیچگاه از آن سیر نمیشوند بلکه هر اندازه بنده بیشتر به آنجا برود اشتیاق و علاقهاش افزونتر میگردد، و بیش از پیش مشتاق و شیفتۀ آن میشود و سبب این امر آن است که خداوند این خانه را به خود نسبت داده است. ﴿وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ﴾و از میوهها به آنان روزی ده شاید که سپاسگزار باشند. و خداوند دعای او را پذیرفت و انواع میوه جات به آنجا برده میشود و در تمامی فصول میوههای فراوانی در مکهی مکرمه یافت میشود، و روزی و خوراکی از هر طرف بهسوی آن سرازیر است.
آیهی ۳۸:
﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ٣٨﴾[إبراهیم: ۳۸]. «پروردگارا! بیگمان تو آگاهی از آنچه پنهان میداریم و از آنچه آشکار میسازیم و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نمیماند».
﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُ﴾خدایا! تو نسبت به ما از ما داناتری. پس از تدبیر و تربیت تو برای خود آن را میخواهیم که به مقتضای علم و رحمتت کارهای پیدا و پنهانمان را برایمان آسان بگردانی. ﴿وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ﴾و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نمیماند. و از آن جمله است این دعا که قصد ابراهیم خلیل ÷از آن جز خیر و شکر فراوان برای خداوند پروردگار جهانیان نبود.
آیهی ۳۹:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ٣٩﴾[إبراهیم: ۳۹]. «ستایش خداوندی را که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، بیگمان پروردگارم شنوای دعا است».
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ﴾ستایش خداوندی را که با وجود پیری و سن زیاد اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، این بزرگترین نعمت است، زیرا در حال پیری که ابراهیم فرزندی نداشت و خداوند به او فرزندی عطا کرد. نعمت بزرگتر این بود که فرزندان او صالح وپیامبر بودند. ﴿إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ﴾بیگمان اجابت پروردگارم از کسی که او را میخواند نزدیک است. من او را فرا خواندم و امید مرا برآورد ساخت. سپس ابراهیم برای خود و فرزندانش دعا نمود و فرمود:
آیهی ۴۱-۴۰:
﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ٤٠﴾[إبراهیم: ۴۰]. «پروردگارا! مرا و فرزندانم را نمازگزار قرار بده. پروردگارا! و دعا ونیایش مرا بپذیر».
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ٤١﴾[إبراهیم: ۴۱]. «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را بیامرز در آن روزی که حساب بر پا میگردد».
خداوند دعای او را در همۀ این موارد پذیرفت، بجز دعای ابراهیم در حق پدرش که پذیرفته نشد، و دعای ابراهیم برای پدرش به خاطر وعدهای بود که به و داده بود، اما وقتی برای ابراهیم روشن شد که پدرش دشمن خداست از او بیزاری جست.
آیهی ۴۳-۴۲:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا یَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمۡ لِیَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِیهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ٤٢﴾[إبراهیم: ۴۲]. «و خداوند را از آنچه که ستمکاران میکنند بیخبر مپندار. جز این نیست که (کیفر) آنانرا برای روزی که چشمان در آن خیره میشوند به تاخیر میاندازد».
﴿مُهۡطِعِینَ مُقۡنِعِی رُءُوسِهِمۡ لَا یَرۡتَدُّ إِلَیۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفِۡٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ٤٣﴾[إبراهیم: ۴۳]. «شتابانند و در حالیکه سر برافراشتهاند و چشم بر هم نمیزنند و محل دلهایشان تهی است (به سوی ندا دهنده میروند)».
این تهدید شدیدی است برای ستمگران، و دلجویی و تسلیتی است برای ستم دیدگان، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا﴾گمان مبر خداوند از کارهایی که ستمکاران میکنند بیخبر است. خداوند آنها را مهلت داده و روزی فراوانی را بهسوی آنان سرازیر نموده است و در شهرها آرام و مطمئن به تفریح و گردش میپردازند. این دلیلی بر خوب بودن حالت آنها نیست، زیرا خداوند به ستمگران مهلت میدهد تا بیشتر گناه انجام دهند، اما وقتی که آنها را گرفت دیگر رهایشان نمیکنند: ﴿وَکَذَٰلِکَ أَخۡذُ رَبِّکَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِیَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِیمٞ شَدِیدٌ١٠٢﴾[هود: ۱۰۲]. «و این چنین است عذاب پروردگارت آنگاه که اهل آبادیها در حالی که ستمگر بودند به عذاب خود گرفتار نمود، بیگمان مجازات او دردناک و سخت است». و ظلم در اینجا شامل ظلم بنده در حق پروردگار، و نیز ظلم او در حق بندگان خدا میشود. ﴿إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمۡ لِیَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِیهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾(کیفر) آنانرا برای روزی که چشمان در آن خیره میشوند به تاخیر میاندازد. روزی که چشمان از حرکت باز مانده و از هراس و وحشت آن روز پلکها بر هم نهاده نمیشوند.
﴿مُهۡطِعِینَ﴾یک راست بهسوی ندا دهندۀ محشر میشتابند و به منظور اجابت ندا دهنده آنگاه که آنان را برای حضور دربارگاه خداوند فرا میخواند، میشتابند و نمیتوانند از حضور در آنجا امتناع ورزند، و پناهگاهی ندارند. ﴿مُقۡنِعِی﴾سرهایشان را بالا گرفته و دستانشان زیر زنخدانشان بسته است، بنابراین، سرهایشان بالا است، ﴿لَا یَرۡتَدُّ إِلَیۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفِۡٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ﴾و چشمانشان فرو بسته نمیشود و محل دلهایشان تهی است و دلهایشان به حلقوم رسیده و آکنده از غم و ناراحتی و پریشانی است.
آیهی ۴۵-۴۴:
﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ یَوۡمَ یَأۡتِیهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَکَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَکُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَکُم مِّن زَوَالٖ٤٤﴾[إبراهیم: ۴۴]. «و مردم را از روزی بترسان که عذاب به سراغشان میآید آنگاه که ستمکاران میگویند: «پروردگارا! ما را تا مدتی مهلت بده تا دعوتت را بپذیریم و از پیامبران پیروی کنیم. (به آنان گفته میشود): مگر پیش از این سوگند نخوردید که شما را زوالی نیست و از بین نمیروید؟».
﴿وَسَکَنتُمۡ فِی مَسَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَیَّنَ لَکُمۡ کَیۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَکُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ٤٥﴾[إبراهیم: ۴۵]. «و در منازل کسانیکه برخودشان ستم کردند سکونت گزیدید، و برایتان روشن شد که با آنها چگونه رفتار کردیم، و مثالها برایتان زدیم».
خداوند متعال به پیامبرش محمد صمیفرماید: ﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ یَوۡمَ یَأۡتِیهِمُ ٱلۡعَذَابُ﴾و مردم را از روزی بترسان که عذاب به سراغشان میآید. یعنی آن حالات را برایشان بیان کن و آنان را از اعمالی که موجب عذاب سخت و هولناک میشود بر حذر دار. ﴿فَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ﴾آنگاه کسانی که با ارتکاب کفر و تکذیب و انواع گناه برخود ستم کردهاند پشیمان شده و از خداوند میخواهند تا آنانرا به دنیا باز گرداند، در حالی که چنین چیزی مقدور نیست. آنان میگویند ﴿رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ﴾پروردگارا! ما را به دنیا برگردان به درستی که ما (حقیقت و صداقت گفتار شما را) مشاهده کردیم. ﴿نُّجِبۡ دَعۡوَتَکَ﴾تا دعوتت را بپذیریم، چون خداوند به بهشت و خانۀ امن دعوت میکند، ﴿وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَ﴾و از پیامبران پیروی کنیم. و اینها همه به خاطر آرزوی رهایی از عذاب دردناک است، وگرنه آنها در وعدهای که میدهند دروغ میگویند. [الأنعام: ۲۸]. ﴿وَلَوۡ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنۡهُ﴾[الأنعام: ۲۸]. «و اگر چنانچه به دنیا باز گردانده شوند به آنچه از آن نهی شدهاند باز میگردند». بنابر این مورد سرزنش قرار میگیرند و به آنها گفته میشوند: ﴿أَوَ لَمۡ تَکُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَکُم مِّن زَوَالٖ﴾مگر پیش از این سوگند یاد نکرده بودید که شما را زوالی نیست و به جهان آخرت برده نمیشوید؟ اما اکنون برایتان روشن شده که سوگندتان بیهوده و شکسته شده است و دروغ گفتهاید.
﴿وَسَکَنتُمۡ فِی مَسَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَیَّنَ لَکُمۡ کَیۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ﴾و در منازل و سرزمین کسانی که برخودشان ستم کردند سکونت گزیدید، و برایتان روشن شد که با آنان چگونه آنها را به انواع عذاب گرفتار ساختیم، آنگاه که آیات روشن الهی را تکذیب کردند. ﴿وَضَرَبۡنَا لَکُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ﴾و مثالهای واضح را که کوچکترین شک و تردیدی در دل باقی نمیگذارد، برایتان زدیم. این معجزات و نشانهها در مورد آنان مفید واقع نشد بلکه همچنان بر باطل خود ماندند تا اینکه به روزی رسیدند که در آن هیچ عذری پذیرفتنی نیست.
آیهی ۴۶:
﴿وَقَدۡ مَکَرُواْ مَکۡرَهُمۡ وَعِندَ ٱللَّهِ مَکۡرُهُمۡ وَإِن کَانَ مَکۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ٤٦﴾[إبراهیم: ۴۶]. «و بیگمان آنان دسیسه و مکرشان را به کار بردند، و مکرشان با خدا است، هر چند مکرشان چنان شدید بود که کوهها به سبب آن از جای برکنده میشد».
﴿وَقَدۡ مَکَرُواْ مَکۡرَهُمۡ﴾و کسانی که پیامبران را تکذیب کردند مکر و نیرنگ نمودند، مکری که بر عملی کردن آن توانایی داشتند. ﴿وَعِندَ ٱللَّهِ مَکۡرُهُمۡ﴾و آگاهی و قدرت خداوند مکر و نیرنگ آنان را احاطه نموده و نیرنگ و مکرشان را به خودشان باز گرداند: ﴿وَلَا یَحِیقُ ٱلۡمَکۡرُ ٱلسَّیِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِ﴾[فاطر: ۴۳]. «و مکر بد جز دامان صاحبشان را نمیگیرد». ﴿وَإِن کَانَ مَکۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ﴾هر چند مکر و نیرنگ کافران که پیامبران را تکذیب میکردند چنان بزرگ بود که به سبب آن کوههای محکم از جای برکنده میشد. یعنی ﴿وَمَکَرُواْ مَکۡرٗا کُبَّارٗا٢٢﴾[نوح: ۲۲]. «مکر و نیرنگ بسیار بزرگی نمودند»، که میزان بزرگی آن قابل برآورده نیست. اما خداوند نیرنگشان را به خودشان باز گرداند. و این شامل هر مخالفی است که با پیامبران مخالف ورزد و برای یاری کردن باطل و یا ابطال حق مکر و نیرنگ نماید. خلاصۀ مطلب اینکه مکرشان چیزی را از آنان دور نساخت و فایدهای به آنان نرسانید و با مکر خود کوچکترین زیانی را به خداوند نرساندند، بلکه به خودشان زیان وارد نمودند.
آیهی ۴۸-۴۷:
﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ٤٧﴾[إبراهیم: ۴۷]. «پس گمان مبر که خداوند وعدهای را که به پیامبرانش داده است خلاف میکند، بیگمان خداوند چیره و انتقام گیرنده است».
﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨﴾[إبراهیم: ۴۸]. «در آن روزی که زمین و زمین دیگری و آسمانها به آسمانهای دیگری تبدیل شده و بندگان برای محاسبهی خداوند یگانۀ قهار از قبرهایشان خارج میشوند».
خداوند متعال میفرماید: ﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُ﴾پس گمان مبر که خداوند وعدهای را که به پیامبرانش داده است مبنی بر اینکه آنها و پیروانشان را نجات میدهد و آنها را خوشبخت مینماید و دشمنانشان را در دنیا خوار میگرداند و در آخرت عذاب میدهد، خلاف میکند، بلکه حتماً این چیز به وقوع خواهد پیوست، زیرا خداوند صادق این وعده را داده، و این وعده بر زبان راستگوترین مخلوقاتش یعنی پیامبران اعلام شده است و این عالیترین و درستترین خبر است، به ویژه که با حکمت الهی و قوانین خداوند و عقلهای درست مطابق است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ﴾بدون شک هیچ چیز خداوند را ن اتوان نمیکند، زیرا او چیره و انتقامگیرنده است.
و خداوند هرگاه بخواهد از کسی انتقام بگیرد بدون شک هیچکس نمیتواند از دست او در رود و یا او را ناتوان نماید، و آن در روز قیامت است، ﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ﴾روزی که زمین و زمین دیگری و آسمانها به آسمانهای دیگری تبدیل میشوند، و دگرگونی در صفات و حا لت زمین و آسمان پدید میآید نه اینکه خود زمین و آسمانها و ماهیت آنها به چیزی دیگری تبدیل شود،زیرا در روز قیامت زمین همواره و صاف گشته و همانند چرم دباغ شده پهن میشود و کوهها و بلندیهایی که روی آن قرار دارد برداشته شده و زمین تبدیل به بیابان مسطح میگردد و هیچ فراز و نشیبی در آن وجود نخواهد داشت. و آسمان از شدت فجایع آن روز همانند مس ذوب میشوند، سپس خداوند با دست راست خویش آن را در هم میپیچد. ﴿وَبَرَزُواْ﴾و مردم از قبرهایشان بر میخیزند و بهسوی رستاخیز و حشر میروند، و در محلی جمع میشوند که هیچ چیز از آنها بر خداوند پنهان نمیماند.
﴿لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ﴾و مردم جهت محاسبهی خداوند یگانۀ قهار از قبرهایشان خارج میشوند، و خداوندی که در عظمت و اسما و صفات و کارهایش یگانه و بیهمتا است و بر همۀ آفریدههای جهان چیره است و همه تحت تصرف و تدبیر او هستند. پس هیچ موجود زندهای جز به اجازۀ او حرکت نمیکند.
آیهی ۵۱-۴۹:
﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ٤٩﴾[إبراهیم: ۴۹]. «و گناهکاران را در آن روز میبینی که با هم در زنجیرهها بسته شدهاند».
﴿سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ٥٠﴾[إبراهیم: ۵۰]. «و لباسهایشان از «قطران» است و آتش چهرههایشان را میپوشاند».
﴿لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ٥١﴾[إبراهیم: ۵۱]. «تا خداوند هرکس را مطابق آنچه که انجام داده است کیفر میدهد، بیگمان خداوند حسابرس سریعی است».
﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ﴾و کسانی را که جنایت کردن از ویژگی آنان بوده و زیاد گناه میکردند و در آن روز میبینی، ﴿یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ﴾که با هم در غل و زنجیرهها بسته شدهاند. یعنی اهل هر معصیتی با زنجیرهای آتشین با هم بسته شده و در بدترین و خوارترین حالت بهسوی عذاب برده میشوند. ﴿سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ﴾لباسهایشان از «قطران» است و این به خاطر شدت اشتعال و گرمی و بدبویی آن است. ﴿وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ﴾و چهرههایشان را که بهترین عضو بدنشان است آتش فرو میپوشاند و آن را احاطه مینماید و از هر طرف آن را میسوزاند و دیگر جاها را به طریق اولی میسوزاند، پس خداوند بر آنان ستم نمیکند، بلکه این عذاب، کیفر و سزای اعمالی است که مرتکب شدهاند. بنابراین، خداوند متعال میفرماید: ﴿لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡ﴾تا خداوند هرکس را مطابق آنچه از خیر و شر انجام داده است با عدل و انصاف سزا و پاداش بدهد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ﴾بیگمان خداوند حسابرس سریعی است. همچنان که میفرماید: ﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ١﴾[الأنبیاء: ۱]. «محاسبۀ مردمان نزدیک است و در حالی که آنان غافل و روی گردان میباشند». و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد: خداوند در محاسبۀ بندگانش سریع و تند است و در یک لحظه آنان را مورد محاسبه قرار میدهد، چنانکه در یک لحظه تدابیر زیادی را در مورد بندگانش اتخاذ میکند و انجام هیچ کاری او را از انجام کاری دیگر باز نمیدارد. و برای خداوند هیچ چیزی مشکل و سخت نیست.
آیهی ۵۲:
﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٥٢﴾[إبراهیم: ۵۲]. «این (قرآن) ابلاغی است برای مردمان تا بدان بیم یابند و بدانند که فقط او معبود یگانه است و تا خردمندان پند و اندرز گیرند».
پس از آنکه خداوند متعال به طور مبسوط در رابطه با این قرآن سخن گفت در مدح و ستایش آن فرمود: ﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ﴾این قرآن ابلاغی است برای مردم و میتوانند از آن برای رسیدن به بالاترین مقام و بهترین ارزشها توشه برگیرند، زیرا اصول و فروع همۀ دانشهایی که بندگان بدان نیاز دارند در آن موجود است. ﴿وَلِیُنذَرُواْ بِهِ﴾و تا بدان بیم یابند، چون آدمی در قرآن از ارتکاب اعمال شر بر حذر داشته شده و عذابی کرده است. ﴿وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ﴾و تا بدانند که فقط او (خداوند) معبود یگانه است. و در آن قرآن دلایل و حجتهای فراوانی بر الوهیت و یگانگی خداوند به صورتهای گوناگون بیان شده است، تا جایی که این قضیه بسیار قطعی و روشن است. ﴿وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾و تا خردمندان و کسانیکه دارای عقلهای کامل هستند پند و اندرز گیرند، و آنچه را که به سودشان میباشد انجام دهند و از آنچه که به زیانشان است دوری نمایند و هرگاه چنین کنند اهل عقل و خرد و بینش میشوند، زیرا به سبب پیروی از قرآن، معارف و اندیشههایشان رشد نموده و افکارشان روشن میگردد. و قرآن آدمی را به والاترین اخلاق و بهترین اعمال فرا میخواند و در این راستا از قویترین و روشنترین دلایل است،اده میکند و هر گاه بنده در این مسیر بکوشد همواره راه ترقی و صعود را خواهد پیمود. «والحمد الله رب العالمین».
پایان تفسیر سورهی ابراهیم