تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ إبراهیم

سورۀ إبراهیم

مکی است؛ ترتیب آن 14؛ شمار آیات آن 52

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَیۡکَ لِتُخۡرِجَ ٱلنَّاسَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡحَمِیدِ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است که خدای  عزوجل  خود به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد. اما در آن‌ها به اعجاز و هماوردطلبی قرآن اشاره شده است.

این قرآن کتابی است که حق‌تعالی آن را بر پیامبرش فرود آورد تا کسانی از دوستان اجابت گویش را که بخواهد به توفیق، الهام و تثبیتی از سوی خویش، از تاریکی‌های کفر و جهل و گمراهی به سوی نور ایمان و هدایت بیرون برد؛ با این توفیق و تأیید است که او ایشان را به راه راستی که به سوی آن فرا خوانده است راهنمون می‌شود؛ همان خداوندی که بر کارش غالب، بر خلقش قاهر، در ملکش شکست‌ناپذیر و ستوده است. همو که بر دشمنانش قاهر است و آنان را به خاک مذلت کشانده است.

﴿ٱللَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۗ وَوَیۡلٞ لِّلۡکَٰفِرِینَ مِنۡ عَذَابٖ شَدِیدٍ ٢.

تنها خداوند عزوجل است که هرچه در آسمان‌ها و در زمین است در آفرینش، روزی‌رسانی، کارگردانی و مدیریت از آن اوست. پس همانگونه که در آفرینشگری شریکی ندارد، همچنان در پرستش نیز نباید چیزی را به او شریک آورد، بلکه باید تنها و تنها او را به یگانگی پرستید. بناءً در روز هنگامۀ بزرگ، یقیناً ویرانی، نابودی، خشم و بدفرجامی در دل عذاب دردناک و نیز رسوایی ماندگار دوزخ برکسانی است که منکر آیاتش گردیده و رسالت‌هایش را تکذیب نموده‌اند.

﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَحِبُّونَ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَیَبۡغُونَهَا عِوَجًاۚ أُوْلَٰٓئِکَ فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ ٣.

همین کافران‌اند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده و مقدم می‌سازند، به آن عشق ورزیده و سخت در راه آن می‌تپند، به آرایش‌ها و پیرایش‌های آن فریفته شده و حساب و جزایی را که پیش رو دارند کاملاً فراموش می‌کنند. همینانند که با ایذا و تهدید، در میان مردم و دین خدای  عزوجل  مانع ایجاد کرده و بر آنند تا راه حق نیز مطابق هوا و هوس‌های‌شان، کج و معوج و پیچیده و تودرتو باشد. بیگمان این گروه، از حق بسی دور افتاده و در عمق پرتگاه بیخردی و گمراهی به سر می‌برند؛ از آن‌رو که ضلالت را بر هدایت ترجیح داده‌اند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوۡمِهِۦ لِیُبَیِّنَ لَهُمۡۖ فَیُضِلُّ ٱللَّهُ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٤.

خداوند عزوجل پیش از محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستاده است تا امت‌ها پیام‌های پیامبران را به درستی بفهمند و تا شریعت‌شان روشن، آسان و ساده باشد. البته پس از آن حجّت بر آنان اقامه شد، خداوند عزوجل هر کس را بخواهد از هدایت برمی‌گرداند و هر کس را هم بخواهد، به سوی حق راه می‌نماید. و اوست عزتمندی که فرمانش غالب، قدر و عظمتش والا و قهرش آشکار است، اوست که در آفرینشگری، نوآوری، تصویرگری، صنع، شریعت و حاکمیتش، حکیم و فرزانه می‌باشد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ بِ‍َٔایَٰتِنَآ أَنۡ أَخۡرِجۡ قَوۡمَکَ مِنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ وَذَکِّرۡهُم بِأَیَّىٰمِ ٱللَّهِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّکُلِّ صَبَّارٖ شَکُورٖ ٥.

به یقین خداوند عزوجل موسی را با نشانه‌های روشن و معجزات درخشانی چون عصا و ید بیضا به سوی بنی اسرائیل فرستاد و به وی دستور داد تا مردم را به راه حق دعوت کرده و از این طریق ایشان را از تاریکی‌های کفر به سوی نور ایمان بیرون برد، و نعمت‌های خداوند عزوجل برای‌شان را به یاد آورد؛ در آن روز که از جنگ فرعون نجات‌شان داد، به ایشان گزانگبین و بلدرچین ارزانی داشت، از دل صخره سنگی خارا برای‌شان آبی گوارا بیرون جوشانید و غیر این از نعمت‌های دیگر. همچنان باید روزگاران سختی و بدبختی را نیز به یادشان آورد؛ مانند روزی که حق‌تعالی برخی از آنان را مسخ کرد و بعضی دیگر را به سختی گرفتار عذاب نمود. بیگمان در این یادآوری‌ها، اندرزهایی است رسا و عبرت‌هایی است بزرگ برای کسانی که بر مصیبت و بلا صابر و شکیبا، و بر شادی و رفاه شاکر و سپاسگزار اند، زیرا کسانی که از همچو اوصافی برخوردار باشند، بی‌شک همانان عابدان راستین حق تعالی‌اند که مراتب عبودیت را – که همانا پیمودن پلکان‌های صبر و شکر است – صعود کرده‌اند و در نتیجه شایستۀ ولایت گردیده، از حکمت بهره‌مند و به ساحل کامیابی و رستگاری رسیده‌اند.

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَیۡکُمۡ إِذۡ أَنجَىٰکُم مِّنۡ ءَالِ فِرۡعَوۡنَ یَسُومُونَکُمۡ سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبۡنَآءَکُمۡ وَیَسۡتَحۡیُونَ نِسَآءَکُمۡۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَآءٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَظِیمٞ ٦.

ای پیامبر! اخبار موسی علیه السلام را به خاطر بیاورد، روزی که به قومش بنی اسرائیل گفت: ای قوم من! نعمت‌های حق‌تعالی را با شکر و سپاسش به یاد آورید روزی که شما را از چنگال فرعون و سپاهیانش رهانید، همانان که سخت‌ترین عذاب‌ها مانند قتل، برده‌سازی و ستم‌های گوناگون را بر شما می‌چشاندند؛ پسران‌تان را از بیم آنکه در بزرگسالی مایۀ دردسرشان شوند، می‌کشتند و دختران‌تان را برای خدمتگزاری زنده باقی می‌گذاشتند. به یقین در ابتلا به سختی و آسانی و نجات و گرفتاری آزمونی برای شماست تا حق‌تعالی صبر و شکرتان را در عینیت معلوم بدارد.

﴿وَإِذۡ تَأَذَّنَ رَبُّکُمۡ لَئِن شَکَرۡتُمۡ لَأَزِیدَنَّکُمۡۖ وَلَئِن کَفَرۡتُمۡ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٞ ٧.

موسی به قومش گفت: در حقیقت خداوند عزوجل نوشته، فیصله کرده و این حکم را گذرانده است که: باید وی را در برابر نعمت‌هایش – با فرمانپذیری – سپاس بگذارید که در این صورت یقیناً از فضل گسترده، کرم عام و همه شمولش بر شما خواهد افزود، چرا که هیچ چیز دیگر بسان شکر جالب نعمت و استمراربخش آن نیست. اما اگر نعمت‌های الله عزوجل را انکار کرده، طاعتش را ترک نمودید و به نافرمانی‌هایش آغشته شدید، یقیناً بدانید که شما را در برابر عملکرد زشت‌تان به سختی عذاب خواهد کرد.

﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِن تَکۡفُرُوٓاْ أَنتُمۡ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ ٨.

همچنان موسی به آنان گفت: اما بر فرض اگر شما و تمام کسانی که در زمین به سر می‌برند به خدای متعال کفر بورزید، بدانید که هرگز به وی زیانی نمی‌رسانید، زیرا او نیازی به طاعت کسی ندارد. و اگر تمام خلق همه بر قلب بدکارترین شخص روی زمین باشند، این نیز از پهنای ملکش چیزی نمی‌کاهد، زیرا حق‌تعالی از همگان بی‌نیاز است، از آنکه یگانۀ صمد است و اوست که سزاوار حمد و ثنا می‌باشد، او در زمین و آسمان ستوده است، به کسانی که از وی روی می‌گردانند محتاج نیست و کسانی را که به وی رو می‌کنند می‌ستاید و کارشان را قدر می‌شناسد.

﴿أَلَمۡ یَأۡتِکُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِینَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُۚ جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُهُم بِٱلۡبَیِّنَٰتِ فَرَدُّوٓاْ أَیۡدِیَهُمۡ فِیٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَقَالُوٓاْ إِنَّا کَفَرۡنَا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِی شَکّٖ مِّمَّا تَدۡعُونَنَآ إِلَیۡهِ مُرِیبٖ ٩.

ای امّت محمد! آیا خبر امت‌هایی که پیش از شما بودند: قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و کسانی که بعد از آنان آمدند و جز خدا عزوجل هیچ‌کس شمار و کثرت‌شان را نمی‌داند، به شما نرسیده است؟ پیامبران ما با ادلۀ روشن و برهان‌های قاطع که گویای صدق‌شان بود نزد آن اقوام رفتند اما آن‌ها از روی خشم و کینه و تمرد از پذیرش حق، دستان خود را به دهان‌های خویش گزیده و کافران‌شان به پیامبران خود گفتند: ما به آنچه از پیام یگانگی خدا عزوجل و ایمان به وی آوردید منکریم! ما در راستگویی شما شک داریم! ما آنچه را شما به سوی آن فرا می‌خوانید به باد استهزا و تمسخر گرفته و در صحت نبوت‌تان مردّدیم! دل‌های را از تردید و غیظ نسبت به شما انباشته است!

﴿۞قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَدۡعُوکُمۡ لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ١٠.

اما پیامبران پندار تکذیب کنندگان را رد کرده و گفتند: مگر دربارۀ یگانگی و خداوندی حق‌تعالی – آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین – تردیدی وجود دارد حال آنکه او آفرینش را بدون نمونۀ پیشینی ابداع کرده است؟ آخر او شما را به این مرام به سوی یگانگی خود و اطاعت از پیامبرانش می‌خواند تا گناهان‌تان را بر شما بیامرزد و شما را تا میعادی که برای‌تان مقدر شده است در زندگی دنیایتان به نیکویی برخوردار سازد و از این رو شما را در دنیا مجازات نکرده بلکه با آیین اسلام، از نعمت صلح، سلامت، امنیت و ایمان بهره‌مندتان گرداند. اما کافران به پیامبران‌شان گفتند: شما نیز بشری مانند ما هستید، صفات شما مانند صفات ما است پس شما را بر ما چنان امتیازی که شایستۀ رسالت‌تان گرداند، وجود ندارد از این رو چرا بی‌هیچ سببی خود را بر ما برتر دانسته و می‌خواهید تا ما را از پرستش بتان و همتایانی که پدران و اجداد ما آن‌ها را می‌خواندند بازدارید؟ پس بر درستی دعوت و صحت رسالت خود دلیلی آشکار و حجتی روشن بیاورید.

﴿قَالَتۡ لَهُمۡ رُسُلُهُمۡ إِن نَّحۡنُ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦۖ وَمَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأۡتِیَکُم بِسُلۡطَٰنٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١١.

پیامبران‌شان در پاسخ این سخنشان که: شما نیز بشری مانند ما هستید، گفتند: آری! ما نیز آنسان که شما گفتید بشری مانند شما هستیم، ولی خداوند عزوجل از روی کرم و فضلش، ما را با رسالت برتری داده و با نبوت امتیاز بخشیده است و اما در مورد برهان‌ها و معجزاتی که در خواست کرده‌اید، باید این نکته را به شما روشن سازیم که ما بندگانی مأمور بیش نیستیم. از این رو نمی‌توانیم جز به اجازه و ارادۀ خداوند عزوجل هیچ چیزی بیاوریم. البته مؤمنان فقط بر خدا عزوجل تکیه می‌کنند. پس او یقیناً ایشان را بر دشمنان‌شان یاری داده و در تمام امور از ایشان پشتیبانی می‌کند.

﴿وَمَا لَنَآ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَىٰنَا سُبُلَنَاۚ وَلَنَصۡبِرَنَّ عَلَىٰ مَآ ءَاذَیۡتُمُونَاۚ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُتَوَکِّلُونَ ١٢.

و چرا بر خداوند عزوجل توکل نکرده و کار خویش را بدو نسپاریم حال آنکه تنها اوست که چشمان ما را به سوی حق بازکرده، ما را به راه هدایت رهبری نموده و طریق نجات را به ما نشان داده است؟ و البته ما بر آزارهای گفتاری و رفتاریی که شما مشرکان – با بد زبانی و بدکرداری – به ما می‌رسانید شکیبایی خواهیم کرد. آری! مؤمنان متوکل تنها بر خدا عزوجل تکیه می‌کنند، در نتیجه با بر خورداری از عنایت و حمایت الله عزوجل نیرومند، در پناه دین وی مقتدر و عزتمند، و با تائید وی موفق و پیروز می‌شوند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمۡ لَنُخۡرِجَنَّکُم مِّنۡ أَرۡضِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَاۖ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ رَبُّهُمۡ لَنُهۡلِکَنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ ١٣.

کافران بر آزار رسانی و بدرفتاری با انبیا پای فشرده ایشان را به رگبار تهدید و تشر گرفتند و گفتند: یا شما را از سرزمین‌های خویش بیرون می‌کنیم یا باید به دین ما برگشته و دین خویش را فرو گذارید! لذا خداوند عزوجل به پیامبرانش وحی کرد که: به زودی کافران را هلاک ساخته و اشرار با عذاب ویرانگر محو و نابود خواهد کرد.

﴿وَلَنُسۡکِنَنَّکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۚ ذَٰلِکَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِی وَخَافَ وَعِیدِ ١٤.

و پس از نابودسازی دشمنانمان به دوستان خویش در روی زمین قدرت و امکانات خواهیم بخشید و ایشان را در آن سرزمین‌ها اسکان خواهیم داد. بناءً سرانجام ستوده، عاقبت خوش و پیروزی نهایی از آن کسانی است که از خداوند عزوجل پروا داشته و به هدایتش تمسک جویند، از قرار گرفتن در پیشگاه حق‌تعالی در محشر به هنگام حساب بترسند و از هشدارهایش در مورد عذاب بیمناک باشند؛ در نتیجه به عمل صالح روی آورند. بنابراین عزّت و مجد و توفیق همه در طاعت خدای  عزوجل  است.

﴿وَٱسۡتَفۡتَحُواْ وَخَابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٖ ١٥.

و پیامبران به بارگاه پروردگار خویش التجا کرده و از وی خواستند تا با پیروز ساختن دوستانش بر دشمنانش، میان آن‌ها و کفار به طور فیصله کن داوری نماید. پس حق‌تعالی درخواست‌شان را اجابت کرد و با تأیید و نصرت خویش دشمنان‌شان را سرکوب کرده و هر متکبری را که پذیرای حق نیست و برای آن سر فرود نمی‌آورد، در برابر دلیل و برهان ستیزه‌جو و منکر توحید و رسالت است خوار و ذلیل ساخت. بنابراین هر کسی که با زور گویی، فخر فروشی و برتری طلبی بر دیگران، در نفس خود جبار و گردن‌کش است، از حق و راستی روی برمی‌تابد، به ناروا جدال می‌ورزد و به دروغ دفاع می‌کند، عاقبت ناکام و نابود است.

﴿مِّن وَرَآئِهِۦ جَهَنَّمُ وَیُسۡقَىٰ مِن مَّآءٖ صَدِیدٖ ١٦.

از پیش روی این انسان زورگوی لجباز، آتش جهنم است که گرمای سوزانش دل و جان و مغز استخوانش را می‌سوزاند، نوشابۀ وی در آن، زرداب چرکین و خونی است که از اجساد فجار در دوزخ بیرون می‌آید.

﴿یَتَجَرَّعُهُۥ وَلَا یَکَادُ یُسِیغُهُۥ وَیَأۡتِیهِ ٱلۡمَوۡتُ مِن کُلِّ مَکَانٖ وَمَا هُوَ بِمَیِّتٖۖ وَمِن وَرَآئِهِۦ عَذَابٌ غَلِیظٞ ١٧.

کافر می‌کوشد تا آن رزداب چرکین را در دوزخ جرعه جرعه بنوشد، اما نمی‌تواند آن را فروبرد از آنکه سخت بدبو، بسیار تلخ و جوشان است. و عذاب به انواع و اشکال گونه‌گون، بر هر عضوی از اعضای بدنش و همراه با هر رگ و پی و بافت و سلول سلولش به سوی وی می‌آید، آرزو دارد که بمیرد تا آسوده شود ولی نمی‌میرد و نه هم به حیاتی سعادتمندانه و پسندیده زنده می‌ماند؛ بلکه اوست و آن عذاب دردناک ابدی که پیوسته در دوزخ گریبانگیرش می‌باشد.

﴿مَّثَلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡۖ أَعۡمَٰلُهُمۡ کَرَمَادٍ ٱشۡتَدَّتۡ بِهِ ٱلرِّیحُ فِی یَوۡمٍ عَاصِفٖۖ لَّا یَقۡدِرُونَ مِمَّا کَسَبُواْ عَلَىٰ شَیۡءٖۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ ١٨.

وصف اعمال به ظاهر آراسته‌ای مانند صدقه، صلۀ رحِم و نیکوکاری که کافران در زندگی دنیوی خویش انجام می‌دهند همچون وصف خاکستری است که بادی تند در روزی طوفانی بر آن بوزد و در نتیجه آن را چنان پراکنده ساخته و گردی برهوا سازد که اثری از آن باقی نگذارد. پس همچنین است اعمال نیک کافران که تندباد کفر و ریاکاری آن را از بین برده و از این رو برای آن نزد حق‌تعالی هیچ منفعتی باقی نمی‌ماند. بناءً شرک و کفر از بین برندۀ اعمال نیک‌اند چنان‌که باد از بین برندۀ خاکستر می‌باشد، به راستی که اعمال‌شان از ایمان و اخلاص تهی است از این رو هر تلاشی که برقاعدۀ تقوی و طاعت حق‌تعالی استوار نباشد، در واقع گمراهیی است دور از صراط مستقیم، پس عمل بی‌بهره از اخلاص، همانند جسم بدون جان است.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ إِن یَشَأۡ یُذۡهِبۡکُمۡ وَیَأۡتِ بِخَلۡقٖ جَدِیدٖ ١٩.

ای انسان! آیا ندانسته‌ای که فقط خدای یگانه است که آسمان‌ها و زمین را در صنعی بدیع – که دلیل روشن حکمت تامه و قدرت کامله‌اش می‌باشد – از عدم آفریده است و آن‌ها را نه به بازی و عبث بلکه به حق آفریده تا بر عظمت و یگانگی‌اش راه برند و در نتیجه تنها او بی‌هیچ شریکی مورد پرستش قرار گیرد؟ ای مردم! اگر خدا عزوجل بخواهد شما را از بین برده و خلق جدیدی غیر از شما را پدید می‌آورد که از شما برایش فرمانبرتر و عابد پیشه‌تر باشند، پس آفرینش و فنای شما بر اوتعالی سهول و ساده است.

﴿وَمَا ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ بِعَزِیزٖ ٢٠.

میراندن شما و جایگزین ساختن دیگران به جای‌تان بر حق‌تعالی امری دشوار نیست، بلکه بسیار آسان است، زیرا قدرتش نافذ و فرمانش غالب می‌باشد.

﴿وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعٗا فَقَالَ ٱلضُّعَفَٰٓؤُاْ لِلَّذِینَ ٱسۡتَکۡبَرُوٓاْ إِنَّا کُنَّا لَکُمۡ تَبَعٗا فَهَلۡ أَنتُم مُّغۡنُونَ عَنَّا مِنۡ عَذَابِ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۚ قَالُواْ لَوۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُ لَهَدَیۡنَٰکُمۡۖ سَوَآءٌ عَلَیۡنَآ أَجَزِعۡنَآ أَمۡ صَبَرۡنَا مَا لَنَا مِن مَّحِیصٖ ٢١.

و مردم همگی در روز هنگامۀ بزرگ از قبرهای‌شان برای ملاقات پروردگارشان بیرون می‌آیند تا میان‌شان داوری نموده و جزای‌شان دهد، در این بین پیروان به سردمداران می‌گویند: ما در دنیا تحت سرپرستی شما بودیم و به فرمان شما گردن می‌نهادیم پس آیا امروز همانسان که در دنیا به ما وعده کرده‌اید، با دفع عذاب از ما بهره‌ای به ما می‌رسانید؟ سردمداران می‌گویند: اگر خداوند عزوجل ما را به هدایت توفیق بخشیده بود یقینا شما را به راه راست رهبری می‌کردیم لیکن او ما را به حق توفیق نبخشید پس از این جهت خود گمراه شده و سپس شما را گمراه ساختیم بناءً امروز شکیبایی به ما و شما سودی نمی‌رساند؛ زیرا عذاب از طاقت و توان خارج است، و نه هم ناشکیبی و بی‌قراری به حال ما و شما سودمند است، چرا که حاصلی از آن متصور نیست در نتیجه از عذاب خدا عزوجل نه گریز گاهی وجود دارد و نه پناهگاهی، بلکه عذابی است پیوسته و کیفری است سخت و سنگین که در آن هیچ تخفیفی نیست.

﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَکُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُکُمۡۖ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیۡکُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُکُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَکُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِکُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی کَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَکۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٢٢.

بعد از آنکه از حساب و کتاب فارغ شده، گروهی به سوی بهشت و گروهی دیگر به سوی دوزخ روان شدند در این هنگام شیطان می‌گوید: ای پیراوان من! در حقیقت خدا عزوجل در دنیا به شما وعده داد وعده‌ای راست بر اینکه به زودی شما را برخواهد انگیخت و مورد حسابرسی قرار خواهد داد، و من نیز به شما وعده دادم اما وعده‌ای دروغ که گفتم: نه رستاخیزی درکار است و نه حساب و کتابی، اکنون وعدۀ خدا عزوجل محقق شد و وعدۀ من دروغین برآمد و از رونق افتاد لیکن این امر روشن است که من چنان نیروی قهریه‌ای نداشتم که پیروانم را به زور بر راه باطل وادارم و نه هم بر آنچه شما را به سویش فرا می‌خواندم دلیل و حجّت آشکاری داشتم، بلکه تنها کاری که من کردم به کفر و گمراهی فراتان خواندم و شما هم مرا اجابت کردید بناءً بر من سرزنشی نیست، پس مرا ملامت نکنید و خود را سرزنش نمایید؛ زیرا شما از کسی پیروی کردید که نه بر دعوتش نیرویی دارد و نه برهانی لذا اشتباه از خود شما بود، بدانید که من امروز هرگز به فریاد شما رسیده نتوانسته و شما را از چنگ مجازات رها ساخته نمی‌توانم چنان‌که شما نیز نمی‌توانید مرا از خشم خدای جبار یا از عذاب سوزان نار، رهایی بخشید، من از شرک شما که غیر خدای  عزوجل  را با وی همراه ساختید، بیزاری می‌جویم و همچنان از اینکه مرا با خدای سبحان شریک قرار دادید اعلام برائت می‌کنم، والا و برتر است خدای سبحان از شایبۀ شرک، در حقیقت ستمکارانی که عبادت‌شان را برای غیر مستحق آن صرف کرده، حق را رها نموده و باطل را برگزیده‌اند، در آتش جهنم عذابی سخت، همیشگی و پردرد دارند.

﴿وَأُدۡخِلَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِمۡۖ تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ ٢٣.

و خدای متعال میان بندگان داوری کرده نیکان را به سرای قرار که از زیر کاخ‌ها و درختان آن نهرها روان است وارد می‌سازد، در آنجا تا آنگاه که شب و روز تداوم داشته باشد به طور ابد ماندگار اند، فرشتگانی نیکو سرشت بر آن‌ها درود می‌گویند، همراه با خشنودی پروردگار غالب آمرزگار، پس ایشان در امن و امان، در روح و ریحان، در زیر چمن‌های پر از تاکستان و باغستان و نخلستان، همراه با رضای رحمان و شادی دل‌ها و راحت ابدان، جاویدان به سر می‌برند.

﴿أَلَمۡ تَرَ کَیۡفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا کَلِمَةٗ طَیِّبَةٗ کَشَجَرَةٖ طَیِّبَةٍ أَصۡلُهَا ثَابِتٞ وَفَرۡعُهَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٢٤.

آیا ندیده و ندانستی که خداوند عزوجل کلمۀ طیبۀ توحید (لا إله إلا الله) را چگونه وصف کرده است؟ او آن را به درختی بزرگ و پاکیزه که درخت نخل است، ریشه‌اش در زمینی پاک استوار، و شاخه‌اش بلند و پر فروغ سر در آسمان دارد، همانند ساخته است؛ زیرا کلمۀ توحید نیز در دل‌های مؤمنان پایدار است و ثمر خویش را که عبارت از طاعات و انواع گونه‌گون عبادات است، همانند خوشه‌های عسلی، لذیذ و دردسترس خرما هر وقت و هرلحظه تقدیم می‌کند، همراه با صفای همیشه سبز و همیشه بهار، بسیاری منافع، قامت رسا و زیبا و کمال و استواری و صلابت آن.

﴿تُؤۡتِیٓ أُکُلَهَا کُلَّ حِینِۢ بِإِذۡنِ رَبِّهَاۗ وَیَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَتَذَکَّرُونَ ٢٥.

این درخت خرما، میوۀ رسیده و گوارای خود را هردم به اذن پروردگارش تقدیم می‌کند، پس همچنان است درخت ایمان در دل‌های مؤمنان که از میوۀ طاعات و برکات، فضایل، اخلاق و ارزش‌های زیبا آنچه را که صلاح خود انسان و انسان‌های دیگر در آن است هدیه می‌کند، در نتیجه برای صاحب آن پاداشی بزرگ و ثنا و سپاسی خجسته که خداوند عزوجل بدان داناست حاصل می‌شود. و حق‌تعالی مَثَل‌ها را برای تفهیم مردم بیان می‌کند تا حقایق و مسائل برای‌شان روشن شود و در معانی مثل‌ها اندیشیده، پند و عبرت بگیرند.

﴿وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٖ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ ٱجۡتُثَّتۡ مِن فَوۡقِ ٱلۡأَرۡضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٖ ٢٦.

و خداوند عزوجل برای کلمۀ سیاه و رسوای کفر، درخت حنظل ناپاک را مَثَل‌زده است که مزۀ آن تلخ بوده، از خیر و منفعت خالی است، در عین حال ریشۀ آن نیز به سطح زمین نزدیک است بناءً نه اساس استوار و پایداری دارد و نه شاخه‌های بلند و آسمان آسا. پس همچنین است کافر که نه دارای اصول و اساسات ثابتی است، نه خیر قابل انتظاری از وی متصور است و نه نفع در دسترسی، نه از او عمل شایسته‌ای به آسمان بلند برده می‌شود و نه دعایی از او اجابت می‌گردد.

﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَیُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِینَۚ وَیَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا یَشَآءُ ٢٧.

خداوند عزوجل مؤمنان را بر کلمۀ حق و گواهی راستین یعنی: کلمۀ طیّبۀ (لا إله إلا الله محمد رسول الله) پایدار می‌سازد، در همه حال: در زندگی دنیا، در هنگام سکرات مرگ، در وقت پرسش دو فرشته در قبر و در هنگام ایستادن به پیشگاه کبریائی وی در روز حشر. اما اوتعالی کافران بدکردار را بر گفتن آن توفیق نبخشیده، گزینۀ صواب را بر آنان الهام نمی‌کند و آن‌ها را به پاسخ درست راه نمی‌نماید و او هرچه بخواهد با خلقش می‌کند، اعم از هدایت مؤمنان و بی‌راه گذاشتن کافران. او از آنچه می‌کند مورد پرسش قرار نمی‌گیرد در حالی که آنان از کردار خویش مورد پرسش قرار می‌گیرند.

﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ کُفۡرٗا وَأَحَلُّواْ قَوۡمَهُمۡ دَارَ ٱلۡبَوَارِ ٢٨.

ای مسلمان آگاه و هوشیار! آیا به کفار مکه ننگریستی که به جای ایمان به خداوند عزوجل و شکر و سپاسش در برابر نعمت امنیت، نعمت عظمای رسالت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و وجود حرم مکی در میان خویش، کفر را برگزیدند، این نقمت را ستانده و آن همه نعمت را ناسپاسی کردند و در روز بدر پیروان خویش را به سوی سرای هلاک و رسوایی که آتش جهنم است رهبری نمودند؟

﴿جَهَنَّمَ یَصۡلَوۡنَهَاۖ وَبِئۡسَ ٱلۡقَرَارُ ٢٩.

آن سرای هلاکت آتش جهنم است که آن‌ها سختی‌ها و مرارت‌های سوزانش را با همۀ وجود خویش لمس کرده و عذاب آن را می‌چشند و چه بد قرارگاهی است برای کافران و مستکبران.

﴿وَجَعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا لِّیُضِلُّواْ عَن سَبِیلِهِۦۗ قُلۡ تَمَتَّعُواْ فَإِنَّ مَصِیرَکُمۡ إِلَى ٱلنَّارِ ٣٠.

و کفار جز خدای سبحان خدایانی را به پرستش گرفتند تا بندگان را از راه هدایت دور سازند، پس ای پیامبر! به آنان بگو: در این دنیای حقیر فانی کوتاه مدت، برخواردار شوید زیرا این دنیا بسیار زود دست‌خوش تحول و زوال می‌گردد و سپس شما به زودی در حصاری از هول و هراس‌ها، زنجیرها و عذاب‌های سخت به سوی آتش جهنم رهسپار می‌شوید.

﴿قُل لِّعِبَادِیَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَیُنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَةٗ مِّن قَبۡلِ أَن یَأۡتِیَ یَوۡمٞ لَّا بَیۡعٞ فِیهِ وَلَا خِلَٰلٌ ٣١.

ای پیامبر! به بندگان مؤمن حق‌تعالی که وعدۀ پروردگارشان را تصدیق کرده‌اند بگو: نماز را به کاملترین وجه ممکن ادا کنند و پاره‌ای از آنچه را که او به ایشان بخشیده است به طور نهان و آشکار – آنسان که مصلحت ایجاب می‌کند – در راه‌های خیر صدقه دهند، پیش از آنکه روز عرضه شدن بر خدای ذوالجلال فرا رسد؛ زیرا در آن روز نه فدیه و باز خریدی وجود دارد و نه صدقه‌ای، نه مالی است که پرداخته شود و نه دوستی است که شفاعت کند.

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢.

تنها خداوند عزوجل است که آسمان‌ها و زمین را از عدم ایجاد کرد و باران را از ابر فرود آورد و به وسیلۀ آن از همۀ گونه‌های نباتی، گیاهان و درختان خرم را زنده و شاداب گردانید، که از آن‌ها خوراک مردم اعم از دانه‌ها، میوه‌ها و سبزیجات تأمین می‌شود و کشتی‌ها را مسخر گردانید که در بستر دریاها در تب و تاب و رفت و آمد اند تا منافع انسان‌ها در عرضۀ سفر، سیاحت، تجارت و جهاد را برآورند. و رودها را برای منافع مردم مسخر ساخت تا آب نوشیدنی، شستشو و آب کشاورزی را تأمین کرده و زندگی آنان و حیوانات‌شان را سروسامان بخشند، پس این همۀ جُود و بخشش از دریای بی‌کران فضل و کرم اوست.

﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣.

و خداوند عزوجل خورشید و ماه را مسخّر گردانید که در مدار فلکی خود در رفت و آمدند. این دو پدیدۀ هستی تأمین کنندۀ منافع بسیار برای انسان‌ها می‌باشند، چون نور و روشنگری، شناخت حساب سال و ماه و تقویم، به پختگی رساندن میوه‌ها و ... غیره. و شب را رام گردانید تا انسان، بعد از خستگی و کوفتگی یک روز کاری فارغ از مشغله‌های روزانه در آن بیاساید و در خوابی خوش و راحت‌بخش تجدید نیرو کند. و روز را برای کار و معیشت و سازندگی و صنعت مسخر ساخت، بناءً شب و روز بستر انجام طاعات، ظرف زمانی رویش عبادات و مزرعۀ سبز اعمال نیک و ارزش‌های پاک اند.

﴿وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ ٣٤.

و خداوند همان ذاتی است که هرچه خواستید به شما عطا کرد، از مال و عیال و صحت و عافیت و امنیت و آسایش، و اگر نعمت‌هایش را بشمارید آن‌ها را به شمار آورده نمی‌توانید، از بس که گونه‌گون و بسیار اند. بیگمان انسان با ارتکاب گناه و نافرمانی، برخود بسی ستمکار است، نعمت‌های پروردگار سبحان را بسی انکارگر و اندک سپاسگزار است. او از پروردگار ذوالجلال بسیار درخواست می‌کند؛ اما چون به مطلوبش دست یافت، واجبات و مسئولیت‌های خویش را فراموش می‌نماید.

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥.

و روزی را یاد کنید که ابراهیم علیه السلام بعد از سکنی دادن اسماعیل و مادرش در مکه، به بارگاه پروردگارش دعا کرد و گفت: پروردگارا! از تو می‌خواهم که مکه را شهری امن گردانی که هر کس در آن فرود می‌آید احساس امنیت کرده و از ترس و هراس ایمن باشد، و من و فرزندانم را از پرستش بتان محفوظ دار. بناءً با امنیت، زندگی گوارا می‌گردد و با ایمان، دنیا و آخرت پاکیزه و به سامان می‌شود.

﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦.

پروردگارا! در حقیقت بتان مردم را از پرستش و نیایشت دور ساخته و آنان را در پرتگاه شریک آوردن همتایان و اضداد برایت افکنده‌اند. از این رو هر که در توحید الله عزوجل و خالص ساختن عبادت برایش، به سنّت و راه و روشم تمسک جوید بیگمان او بر دین و آیین من است و هر که در غیر شرک با من مخالفت ورزد، بی‌تردید خداوند عزوجل بر گنهکارانی که به سوی پروردگار خویش بازگردند بسی آمرزگار و بر کسانی که بخواهد از ایشان درگذرد، بسیار مهربان است و حتی اگر گناه انسان تا آخرین چشم انداز وی به سوی آسمان نیز برسد، حق‌تعالی در هنگام محو کردن به بزرگی آن نمی‌نگرد بلکه آن را می‌بخشاید.

﴿رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ ٣٧.

پروردگارا! من برای به جا آوردن فرمانت بعضی از فرزندانم را در وادی مکه به جوار خانۀ محترم تو سکونت دادم، در دره‌ای بی‌کشت و زرع و بی‌آب و آبادانی، پروردگارا! تا نماز را به کاملترین صورت برپا دارند. پس تز تو می‌خواهم تا دل‌های بعضی از بندگانت را به سوی آنان گرایش دهی که به شوق و محبت به سوی‌شان آیند و به ایشان از انواع میوه‌ها و از برکات زمین ارزانی داری تا شکرگزار نعمتت بوده و به وسیلۀ نعمت بر انجام طاعتت باری جویند. پس خدای متعالی دعای ابراهیم علیه السلام را اجابت کرد و خواسته‌اش را محقق گردانید.

﴿رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ ٣٨.

پروردگارا! بیگمان تو هرچه را از نیت‌ها، باورها، رازها و اعتقادات که نهان می‌داریم و هرچه را از رفتارها و گفتارها که آشکار می‌سازیم، می‌دانی و هیچ چیز در عرصۀ کائنات – در زمین و آسمان‌ها – از ساحۀ علمت پنهان نیست، بناءً غیب نزد تو آشکار و راز، پیش تو علنی است و علمت به همه چیز احاطه دارد.

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩.

سپس ابراهیم علیه السلام در مقام شکرگزاری از پروردگارش در برابر نعمت‌هایش گفت: سپاس خداوندی را که به من با وجود سالخوردگی‌ام دو پسر پرهیزگار و درستکار – اسماعیل و اسحاق – را عطا کرد هنگامی که از وی خواستم تا به من از صالحان ببخشد، به راستی که پروردگارم برای کسی که وی را بخواند، شنوای دعاست چنان‌که من از او خواستم و به من بخشید، از او جستم و مرا گرامی داشت. آیۀ کریمه درس آموز: فضیلت دعا، خواستن فرزندانی پاک از پروردگار و سپاسگزاری وی در برابر نعمت‌هاست.

﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ ٤٠.

پروردگارا! مرا بر پایداری و پیوستگی بر ادای نماز به کاملترین صورت یاری ده و فرزندان و نسل و تبارم را نیز ببخش تا به نماز در اوقات معین آن همراه با رعایت آداب و احکامش، پایبند باشند.

پروردگارا! دعایم را اجابت فرما و درخواستم را محقق ساز. ابراهیم علیه السلام نماز را به ویژه از آن جهت یاد کرد که نماز ستون دین است.

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لِی وَلِوَٰلِدَیَّ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ یَوۡمَ یَقُومُ ٱلۡحِسَابُ ٤١.

پروردگارا! کوتاهی‌هایی را که از من سرزده است و بندگان در هرجایگاهی که قرار داشته باشند از آن‌ها بری نتواند بود، بر من بیامرز و بر پدر و مادرم نیز بیامرز. این دعا پیش از آن بود که بر ابراهیم علیه السلام دشمنی پدرش با خدا عزوجل روشن شود. پروردگارا! بر تمام کسانی که به تو ایمان آورده‌اند گناهان‌شان را – در روزی که مردم را برای حساب گرد می‌آوری – بیامرز.

﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ غَٰفِلًا عَمَّا یَعۡمَلُ ٱلظَّٰلِمُونَۚ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمۡ لِیَوۡمٖ تَشۡخَصُ فِیهِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ ٤٢.

ای پیامبر! مپندار که خداوند عزوجل از کارهای ظالمان – یعنی همانان که همراه با کفر و تکذیب به نبرد علیه او، سد نمودن راهش و آزار رسانی به پیامبرش می‌پردازند – غافل می‌شود، نه هرگز! بلکه کیفرشان را برای روزی سخت و هولناک که چشم‌های‌شان از بسیاری هول و هراس در آن خیره می‌ماند به تأخیر می‌اندازد. آیۀ کریمه در عین اینکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش دلجویی نموده و به ایشان آرامش می‌بخشد، سنّت حق‌تعالی در مورد ستمگران را که چیزی جز نابودی و ویرانی نیست – هرچند که در عمرشان امتداد داده شود – نیز روشن می‌سازد.

﴿مُهۡطِعِینَ مُقۡنِعِی رُءُوسِهِمۡ لَا یَرۡتَدُّ إِلَیۡهِمۡ طَرۡفُهُمۡۖ وَأَفۡ‍ِٔدَتُهُمۡ هَوَآءٞ ٤٣.

روز قیامت ستمگران به منظور اجابت دعوتگر حق، شتابان از قبرهای‌شان بیرون می‌آیند در حالی که از وحشت آن روز سرهای خود را بالا داشته و چیزی را نمی‌بینند، دل‌های‌شان تهی است و در آن چیزی از ثبات و یقین وجود ندارد، از بس که وحشت‌زده و بی‌قرار اند.

﴿وَأَنذِرِ ٱلنَّاسَ یَوۡمَ یَأۡتِیهِمُ ٱلۡعَذَابُ فَیَقُولُ ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ رَبَّنَآ أَخِّرۡنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِیبٖ نُّجِبۡ دَعۡوَتَکَ وَنَتَّبِعِ ٱلرُّسُلَۗ أَوَ لَمۡ تَکُونُوٓاْ أَقۡسَمۡتُم مِّن قَبۡلُ مَا لَکُم مِّن زَوَالٖ ٤٤.

ای پیامبر! امّت را از عذاب روز قیامت بیم ده؟ از آن روز که کافران ستمکار برنفس‌های خود می‌گویند: پروردگارا! ما را اندکی مهلت ده تا توبه کرده و از پیامبرت پیروی کنیم! پس خدای متعال آن‌ها را بر کفر و تکذیب‌شان توبیخ کرده و می‌فرماید: مگر شما نبودید که در زندگی دنیای‌تان سوگند می‌خوردید که نمی‌میرید و از دنیای خویش جدا نمی‌شوید؟ آری! آن‌ها منکر رستاخیز پس از مرگ بودند.

﴿وَسَکَنتُمۡ فِی مَسَٰکِنِ ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ وَتَبَیَّنَ لَکُمۡ کَیۡفَ فَعَلۡنَا بِهِمۡ وَضَرَبۡنَا لَکُمُ ٱلۡأَمۡثَالَ ٤٥.

و ای ستمکاران! شما در سراهای ستمگران پیش از خود – همچون قوم هود و صالح – سکونت گزیدید و در حالی که خبر آنچه خداوند عزوجل با آن‌ها – از فرودآوردن عذاب مرگبار – انجام داد نیز به شما رسید و افزون بر آن خداوند عزوجل به شما مثل‌های روشنی نیز زد اما هیچ درس عبرت نگرفته بلکه روی برتافتید و تکذیب پیشه کردید.

﴿وَقَدۡ مَکَرُواْ مَکۡرَهُمۡ وَعِندَ ٱللَّهِ مَکۡرُهُمۡ وَإِن کَانَ مَکۡرُهُمۡ لِتَزُولَ مِنۡهُ ٱلۡجِبَالُ ٤٦.

و به یقین کافران تمام انواع نیرنگ و توطئه – همچون قتل، حبس و طرد – را علیه پیامبر برگزیدۀ حق سازمان دادند غافل از آنکه خداوند عزوجل بر این نیرنگ‌شان احاطه دارد و آن را با نیرنگ نیرومند خود باطل و بی‌اثر ساخته است هر چند مکرشان در حد و حجمی باشد که کوه‌ها از آن در شرف کنده‌شدن از جایگاه‌های خود باشند، آری! کید و مکر خدا عزوجل بزرگتر است، به همین جهت اوتعالی بر آنان غالب شد و به او چیزی زیان نزدند بلکه زیان‌شان به خودشان بازگشت.

﴿فَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱللَّهَ مُخۡلِفَ وَعۡدِهِۦ رُسُلَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِیزٞ ذُو ٱنتِقَامٖ ٤٧.

پس ای پیامبر! مپندار که خدا عزوجل آنچه را به پیامبرانش از نصرت و اقتدار و نابودسازی انکارگران دروغ انگار وعده داده است، خلاف می‌کند، چنین ابدا اتفاق نخواهد افتاد؛ زیرا خداوند عزوجل شکست ناپذیر است و هیچ چیز در پیشگاهش ممتنع نیست، غالب است و دشمنان را مقهور خویش می‌سازد، حاکم و فرمانرواست و همه‌گان مغلوب فرمان وی‌اند. او یقیناً از دشمنانش به سخت‌ترین وجه انتقام می‌گیرد، زیرا آستان عزتش دست نیافتنی و بارگاه شکوهش بی‌نهایت است.

﴿یَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَیۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ ٤٨.

این انتقام از خیل ستمگران جنایتکار، در روز قیامت انجام خواهد گرفت. در روزی که خداوند عزوجل این زمین را به زمین دیگر سپید و پاکیزه‌ای که همانند نقرۀ مصفاست تبدیل می‌کند، زمینی که در آن خونی ریخته نشده و ستمی بر روی آن انجام نگرفته است. و خداوند عزوجل آسمان‌ها را نیز به آسمان‌های دیگری تبدیل می‌کند و بشر را از قبر‌های‌شان بیرون می‌آورد تا در عرصات حساب آشکارا برای ملاقات خدای قهار. که در عظمتش یکتا، در ذات، اسما، صفات و افعالش یگانه است صف ببندند، در برابر آن ذاتی که غیر خویش را مقهور و منکوب گردانیده و گردن‌کشان و ستیزه‌جویانی را که با او سر به تعدی برداشته‌اند مغلوب ساخته است، همو که آزارجویان راهش را ذلیل و حقیر گردانیده و عزّت مطلق و یکتایی تام و تمام از آن اوست.

﴿وَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ مُّقَرَّنِینَ فِی ٱلۡأَصۡفَادِ ٤٩.

و روز قیامت کفر پیشگان مجرم را می‌بینی که به زنجیرها بسته شده‌اند و دست‌ها و پاهای‌شان به غل و قلاده محکم در قید است بناءً آن‌ها گرفتار زنجیر و داغ، خواری و خفت و نفرین و نفرت‌اند.

﴿سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٖ وَتَغۡشَىٰ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ ٥٠.

جامه‌های عادی از تن‌شان برکنده شده و تن پوش‌های‌شان قطران (قیر) است که سخت سوزان، بسیار گرم و بسیار اشتعال زاست، آتش جهنم چهره‌های‌شان بریان و تکه تکه می‌کند.

﴿لِیَجۡزِیَ ٱللَّهُ کُلَّ نَفۡسٖ مَّا کَسَبَتۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِیعُ ٱلۡحِسَابِ ٥١.

این جزا از سوی حق‌تعالی بر دشمنانش دادگرانه است و در آن هیچ ستمی نیست، زیرا این همان کیفر گناهان و جرایمی است که مرتکب آن شده‌اند، پس خداوند عزوجل هر عمل کننده‌ای را بدانچه از نیک و بد کرده است جزا می‌دهد و او ذاتی است که جمعی کثیر را در وقتی کوتاه محاسبه می‌نماید؛ زیرا او باریک‌بین و آگاه است.

﴿هَٰذَا بَلَٰغٞ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِۦ وَلِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَلِیَذَّکَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٥٢.

ای پیامبر! این قرآنی که خداوند عزوجل بر تو نازل کرده، اعلام و ابلاغی برای بشر و بیم دهنده‌ای برای مردم است، در آن بشارتی است برای مؤمنان و بیم و هشداری است برای کافران، باشد که پندگیرند و تا کسانی که قرآن به ایشان رسیده است بدین یقین برسند که: جز اوی یگانه هیچ اله و معبود دیگری نیست و او شریکی ندارد پس سرانجام به این نتیجه دست یابند که وی را به یگانگی بی‌هیچ شریکی پرستش کنند و تا کسانی که عقل سلیم، فطرت‌های استوار و روان‌های بیدار دارند در آن اندیشمندانه فرو روند، زیرا قرآن بزرگ‌ترین اندرز در دنیا برای بیداردلان است.


سورۀ حجر

سورۀ حجر

مکی است؛ ترتیب آن 15؛ شمار آیات آن 99

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿الٓرۚ تِلۡکَ ءَایَٰتُ ٱلۡکِتَٰبِ وَقُرۡءَانٖ مُّبِینٖ ١.

الف، لام، راء؛ از حروف مقطعه است و خداوند عزوجل به مراد خود از آن‌ها داناتر می‌باشد اما قطعا این حروف را برای معانی ارجمندی نازل کرده است.

این آیات کریمه، آیات کتاب بزرگی است که از سوی الله عزوجل بر پیامبر بزرگوارش نازل شده است، این قرآن سخن خداوند عزوجل است که در الفاظ و معانی خود واضح بوده، به زیبا ترین‌بیان و ظریف‌ترین اشاره همراه با بشارت و انذار فرود آمده است، سعادت دنیا و رستگاری آخرت در آن می‌باشد.

﴿رُّبَمَا یَوَدُّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لَوۡ کَانُواْ مُسۡلِمِینَ ٢.

وقتی کافران خروج گنه‌کاران مؤمن را از دوزخ مشاهده کنند یقیناً آرزو می‌برند که کاش به خدای یگانۀ قهار مؤمن بودند تا از خشم خدای جبار نجات یابند ولی هیهات! که فرصت از دست رفته است و زیانی همه جانبه بر آن‌ها فرود آمده است.

﴿ذَرۡهُمۡ یَأۡکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلۡهِهِمُ ٱلۡأَمَلُۖ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٣.

کافران را رها کن تا در دنیای گذرای خویش بخورند، از لذت‌های زندگی مادی‌شان بهره‌مند شده و به شهوات پست خویش دست یابند، کشش‌ها و غریزه‌های مادی درونی‌شان را اشباع نمایند و آزمندی و اشتهای سیری ناپذیرشان بر باقی ماندن در لجن بهره‌وری‌های زیاده روانه و نپرهیزی‌های تبه کارانه، آنان را از پرستش خدای یگانه به خود مصروف سازد، اما وقتی پرده‌ها کنار زده شود و آفتاب حقیقت بی‌حجاب بتابد آن‌ها زیان آنچه را کرده‌اند، پستی و حقارت آنچه را بر بام آروز‌های خود بر نشانده بودند و زشتی عملکرد خویش را درخواهند یافت.

﴿وَمَآ أَهۡلَکۡنَا مِن قَرۡیَةٍ إِلَّا وَلَهَا کِتَابٞ مَّعۡلُومٞ ٤.

و اگر کفار از سر دور انگاری، عذاب را در دنیا به شتاب طلبیدند پس به آنان اعلام کن که خداوند عزوجل هیچ شهری را جز آنگاه که میعاد مقدر آن فرا رسید، هلاک نمی‌سازد پس هلاکت‌شان وقت معینی دارد و تابع میل و خواستۀشان نیست.

﴿مَّا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ ٥.

هیچ امتی از اجل معین خود نه پیش می‌افتد تا از میعادش چیزی کاسته شود و نه پس می‌افتد تا بر آن افزوده شود؛ بلکه هر امّت اجلی معین دارد.

﴿وَقَالُواْ یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِی نُزِّلَ عَلَیۡهِ ٱلذِّکۡرُ إِنَّکَ لَمَجۡنُونٞ ٦.

و کفار به پیامبر برگزیده گفتند: ای کسی که مدعی نزول قرآن بر خویشتن هستی، به یقین عقل و خردت از بین رفته است و اگر عاقل می‌بودی ادعای پیامبری نمی‌کردی، این سخن را از روی استهزا و تکذیب می‌گویند.

﴿لَّوۡ مَا تَأۡتِینَا بِٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِن کُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِینَ ٧.

اگر راست می‌گویی چرا فرشتگان آسمان را برای ما نیاوردی تا برایت گواهی دهند که فرستاده‌ای از نزد خدا عزوجل هستی؟ زیرا ما بدون گواهی فرشتگان باورت نمی‌داریم! حال آنکه اگر فرشتگان هم گواهی می‌دادند آن‌ها تصدیق نمی‌کردند!!

﴿مَا نُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَمَا کَانُوٓاْ إِذٗا مُّنظَرِینَ ٨.

خدای متعال در پاسخ‌شان فرمود که: او فرشتگان را جز به خاطر نابود ساختن تکذیب پیشگان فرود نمی‌آورد، همان فرودی که پس از آن برای کسانی که به خدا عزوجل ایمان نیاورده‌اند دیگر هیچ مهلت و فرصتی نیست؛ زیرا انگاه که هلاک بر آنان فرود آمد خداوند عزوجل حتی به مدّت یک چشم به هم زدن نیز دیگر مهلت‌شان نمی‌دهد.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّکۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩.

تنها الله عزوجل است که قرآن عظیم را بر نبی کریم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده است، خود او حفظ قرآن از کاستی و فزونی را نیز تعهد و تضمین کرده است. پس قرآن درگذار زمان‌ها و گذشت عصرها و نسل‌ها از بازیگری بازیگران انس و جن و از بیهوده گویی‌های عرافان و کاهنان محفوظ بوده و در حفظ و نگهبانی خدای منان قرار دارد.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ فِی شِیَعِ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٠.

و ای پیامبر! به یقین پیش از تو نیز پیامبرانی از جانب الله عزوجل گذشته‌اند که ایشان را با پیام یگانگی پروردگار جهانیان به سوی گروه‌های پیشین و اقوام و طوایف گذشته فرستاده است.

﴿وَمَا یَأۡتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ١١.

و برای آن اقوام و امت‌های پیشین هیچ پیامبری از بارگاه رب العالمین نیامد جز اینکه وی را به مسخره گرفته، آزارها می‌دادند و رسالتش را به باد استهزا می‌گرفتند.

این تسلیت و تعزیتی برای رسول خدا عزوجل است با این که: آزارها و دشمنی‌ها فقط برای تو نیست بلکه برای پیامبران پیش از تو نیز دست داده است پس آرام باش و از ایشان الگو بگیر.

﴿کَذَٰلِکَ نَسۡلُکُهُۥ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُجۡرِمِینَ ١٢.

و آنگونه که خداوند عزوجل انکار و تکذیب را در دل‌های کفار پیشین وارد کرد، همینسان کفر را در دل‌های مشرکان این امّت که رسول خدا عزوجل را به تمسخر و تکذیب گرفتند وارد می‌کند. پس در حقیقت خدا عزوجل با آنان همان کاری را انجام می‌دهد که با پیشینیان‌شان – آنگاه که روی بر تافتند – انجام داد.

﴿لَا یُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَقَدۡ خَلَتۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ ١٣.

کافران به قرآنی که حق‌تعالی بر پیامبرش نازل کرده ایمان نمی‌آورند. البته سنّت الله عزوجل در مورد نابودسازی همه کافران انکارگر پیامبرانش پیوسته چنین بوده است.

﴿وَلَوۡ فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَظَلُّواْ فِیهِ یَعۡرُجُونَ ١٤.

و اگر خدا عزوجل دری از آسمان را برای کفار مکه می‌گشود و آن‌ها از آن وارد شده و تا بدانجا صعود می‌کردند که فرشتگان را می‌دیدند، بازهم یقینا تکذیب پیشه کرده و به کفر خود ادامه می‌دادند!!

﴿لَقَالُوٓاْ إِنَّمَا سُکِّرَتۡ أَبۡصَٰرُنَا بَلۡ نَحۡنُ قَوۡمٞ مَّسۡحُورُونَ ١٥.

و قطعا آن کفار بعد از صعود به آسمان و مشاهدۀ فرشتگان می‌گفتند: در حقیقت ما افسون و چشم بندی شده و فرشتگان را به طور تخیلی می‌دیدیم و کسی هم که ما را جادو کرده، همانا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است!! بنابراین آن‌ها تکذیبگراند؛ چه معجزه‌ای را مشاهده کنند و چه نکنند.

﴿وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَزَیَّنَّٰهَا لِلنَّٰظِرِینَ ١٦.

و از براهین قدرت الله عزوجل وصنع بدیعش این است که در آسمان دنیا برای ستارگان برج‌هایی را قرار داده است که در آن فرود می‌آیند، این برج‌ها راهنمایی برای مسافران و مؤرخان و شناخت اوقات قحطی و باران‌اند. و خداوند عزوجل آسمان را با ستارگان بیار است که هر نظاره‌‌گری از مشاهده و تأمل در آن‌ها بر حکمت وی و زیبایی آفرینش راه می‌برد.

﴿وَحَفِظۡنَٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَٰنٖ رَّجِیمٍ ١٧.

و خدای سبحان آسمان را به وسیلۀ شهاب سنگ‌های سوزان از هر شیطان رانده شده‌ای که از رحمت وی مطرود است حفظ کرده است تا دزدانه به آن گوش فرا ندهند و چیزی از وحی را نگیرند.

﴿إِلَّا مَنِ ٱسۡتَرَقَ ٱلسَّمۡعَ فَأَتۡبَعَهُۥ شِهَابٞ مُّبِینٞ ١٨.

مگر کسی از آنان‌که احیاناً بعضی از سخنان را از ملأ اعلی برباید که قطعا ستارگان روشنگر سوزان، او را دریافته و می‌سوزانند و گاه شیطان جنی پیش از آنکه سوزانده شود، دوستان کاهن و فال‌بین خویش را به بعضی از آنچه که دزدانه گوش فرا داده، خبر می‌دهد.

﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَیۡنَا فِیهَا رَوَٰسِیَ وَأَنۢبَتۡنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیۡءٖ مَّوۡزُونٖ ١٩.

و خداوند عزوجل زمین را گسترانید، آن را هموار و مسطح ساخت، در آن کوه‌های نیرومند را میخکوب کرد تا زمین به اضطراب و جنش در نیاید و در زمین انواع گیاهان را از هر جفت بهجت‌آور به طور سنجیده، با اندازه‌ها و مقادیری معین که بشر و دیگر جانداران بدان نیاز دارند، رویانید.

﴿وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَٰیِشَ وَمَن لَّسۡتُمۡ لَهُۥ بِرَٰزِقِینَ ٢٠.

و خداوند عزوجل در زمین برای انسان‌ها و حیوانات – که انسان‌ها روزی دهندۀشان نیستند – وسایل و سرچشمه‌های روزی و زیست را قرار داد که با بهره‌گیری از دانه‌های گیاهی، میوه‌ها، سبزیجات و انواع فراورده‌های معدنی، امکانات زندگی را فراهم می‌یابند و تنها اوست روزی دهنده که تغذیۀ همۀ مخلوقات خویش را متکفل و عهده‌دار گردیده است.

﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُۥ وَمَا نُنَزِّلُهُۥٓ إِلَّا بِقَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢١.

و هیچ چیزی در جهان که بندگان و حیوانات از آن بهره‌مند می‌شوند نیست مگر آنکه گنجینه‌های آن با انواع و اصناف مختلف نزد خدا عزوجل است و آن را هرزمان که بخواهد به مقداری معین و بخش‌های مشخص فرود می‌آورد، پس اوست که به حکمت بالغه و رحمت واسعۀ خود به هر کس که بخواهد می‌دهد، و از هر کس که بخواهد بازمی‌دارد، هر که را بخواهد توانگر ساخته و هر که را بخواهد فقیر می‌گرداند.

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢.

و خداوند عزوجل بادها را فرستاد و آن‌ها را به گونه‌ای قرار داد که بارور کنندۀ ابرها هستند و در نتیجه ابرها به اذن الله عزوجل آبی مبارک را می‌بارانند که بندگان خدا أ، شهرها و آبادی‌ها، حیوانات، گیاهان و درختان را سیراب می‌سازند، پس این خداوند عزوجل است که آب را ذخیره می‌کند نه بندگان؛ و چون مردم دچار قحطی شوند، به زاری از او درخواست باران می‌کنند.

﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ نُحۡیِۦ وَنُمِیتُ وَنَحۡنُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ٢٣.

و بی‌تردید این خداوند عزوجل است که مردگان را با آفرینش از عدم و با تجدید حیات پس از مرگ، زنده می‌سازد و زندگان را هنگامی که اجل‌شان فرا رسد می‌میراند، پس اوست وارث زمین و هر که و هرچه بر روی آن است؛ زیرا او بعد از فنای خلقش باقی است.

﴿وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَقۡدِمِینَ مِنکُمۡ وَلَقَدۡ عَلِمۡنَا ٱلۡمُسۡتَ‍ٔۡخِرِینَ ٢٤.

و قطعاً خداوند عزوجل به کسانی از پیشینیان که مرده‌اند و به خلقی که هم اکنون زنده‌اند، به همگی‌شان داناست و به کسانی هم که تا روز قیامت به دنیا می‌آیند، دانا می‌باشد.

﴿وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحۡشُرُهُمۡۚ إِنَّهُۥ حَکِیمٌ عَلِیمٞ ٢٥.

و تنها خداوند عزوجل است که تمام عالم را در روز قیامت برای حساب گرد می‌آورد؛ پس او در تدبیر و تقدیر و تصویر خویش صاحب حکمت است، به احوال، اقوال، اعمال و به آغاز و انجام امور داناست.

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٦.

و در حقیقت تنها خداوند عزوجل است که آدم را از گِلی خشک که چون بر آن کوبیده شود از آن آوازی برمی‌خیزد آفرید، از گِلی سیاه که بر اثر طول ماندن رنگ و بویش دگرگون شده است، پس کسی که اصل و خمیره‌اش از گل بدبو است، بر پروردگار عالمیان تکبر نمی‌ورزد.

﴿وَٱلۡجَآنَّ خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ مِن نَّارِ ٱلسَّمُومِ ٢٧.

و خدا عزوجل پدر جنیان (ابلیس) را از شعلۀ آتش سوزان بی‌دود آفرید، از این جهت شیطان همانند طبع آتش موجودی عجول، موذی، سبک مغز و نسنجیده‌کار است در حالی که آدم مانند طبیعت خاک، نرم، متواضع، ملایم و اهل کرم می‌باشد.

﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨.

روزی را به یادآور که خداوند عزوجل به فرشتگان گفت: من آفرینندۀ انسانی هستم از گل خشک. و این إعلام جایگاه و منزلت آدم از سوی وی به فرشتگان است تا ایشان را به سجده در برابرش آماده گرداند.

﴿فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ ٢٩.

و چون حق‌تعالی پیکر آدم را سرشت و آفرینشش را به استحکام و زیبایی آراست، فرشتگان از روی شادباش و تکریم نه پرستش برایش به سجده افتادند زیرا سجدۀ پرستش مخصوص خدای متعال و لاشریک است و بس.

﴿فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ کُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٣٠.

پس فرشتگان همگی به امتثال امر خدا عزوجل و إکرام آدم سجده کردند و کسی از ایشان تخلف نکرد، به همین دلیل نزد حق‌تعالی به قرب بیشتر دست یافتند، چرا که از فرمانش اطاعت کردند.

﴿إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰٓ أَن یَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣١.

ولی ابلیس از فرمان خدا عزوجل سرپیچیده از روی تکبر و حسد از سجده برای آدم امتناع ورزید و با فرشتگان در سجده مخالفت کرد در نتیجه خداوند عزوجل او را مورد لعنت قرار داد و از رحمتش طرد نمود.

﴿قَالَ یَٰٓإِبۡلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٣٢.

حق‌تعالی ابلیس را به علت سجده نکردنش برای آدم همراه با فرشتگان، سخت محکوم کرد و مورد ملامت قرار داد، از آن‌رو که کبر او را به سرپیچی از فرمان پروردگار واداشت، پس معصیت ابلیس از شبهات است در حالی که معصیت آدم در خوردن از درخت ممنوعه، از شهوات می‌باشد که این معصیت سبکتر است.

﴿قَالَ لَمۡ أَکُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٣٣.

ابلیس از خاستگاه عناد و حسد نسبت به آدم گفت: هرگز برای آفریده‌ای که وی را از گل خشک سیاه بدبو مصور ساخته‌ای سجده نمی‌کنم حال آنکه من خود از آتش آفریده شده‌ام و آتش از گِل شریف‌تر است. البته این قیاس، قیاس مفسدان و شبهه انگیزان است.

﴿قَالَ فَٱخۡرُجۡ مِنۡهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٞ ٣٤.

پس خداوند عزوجل به اخراج ابلیس لعین از بهشت فرمان داد، حال آنکه ناکام و بدنام، طرد شده و نفرین شده بود از آن‌رو که او کبر ورزیده بود. بنابراین مستکبران و حسد ورزان از هر خیری محروم‌اند.

﴿وَإِنَّ عَلَیۡکَ ٱللَّعۡنَةَ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٣٥.

و خداوند عزوجل تا روز معاد لعنت و طرد و دورسازی از رحمتش را گریبانگیر ابلیس ساخت، زیرا او خالق را عصیان نموده و با مخلوق حسد ورزید و او نخستین کسی بود که با موجودیت نص، به قیاس پرداخت.

﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِیٓ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ٣٦.

پس ابلیس از پروردگارش خواست که وی را تا روز قیامت مهلت دهد، تا زنده باقی مانده و به گمراه‌سازی و فتنه‌گری بندگان بپردازد از آنکه در وجودش کژی بود و فساد، و حسد بود و عناد.

﴿قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِینَ ٣٧.

پس خدای متعال به وی خبر داد که: هلاکش را تا وقتی که خلق در آن بعد از دمیدن اول در صور می‌میرند، به تأخیر اندخته است. بناءً حق‌تعالی از روی حکمتی بزرگ به وی مهلت داد.

﴿إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ ٣٨.

به تأخیر افکندن هلاک ابلیس تا میعادی معین، استدراج و مهلتی برای وی، ابتلایی برای جن و انس و آزمونی برای جهانیان بود تا مؤمن از کافر در عینّیت نمایان و متمایز گردد.

﴿قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٣٩.

ابلیس گفت: پروردگارا! به خاطر آنکه مرا گمراه ساخته‌ای، پس من هم گناهان را برای فرزندان آدم در زندگی دنیای‌شان خواهم آراست و ایشان را با اغوا از راه هدایت بی‌راه خواهم ساخت.

﴿إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٤٠.

اما من بندگانی از میان آن‌ها را که در ایمان خویش راستین و در طاعت اهل اخلاصند گمراه ساخته نخواهم توانست، زیرا این گروه به عنایت و رعایت الله عزوجل از گمراه‌سازی‌ام محفوظ اند؛ بناءً مرا بر ایشان راهی نیست.

﴿قَالَ هَٰذَا صِرَٰطٌ عَلَیَّ مُسۡتَقِیمٌ ٤١.

خدای متعال فرمود: این راه راست و میانه، راه هدایت و ایمان است که به من و بهشتم منتهی می‌شود و این همانا راه انبیا و مرسلین است.

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٌ إِلَّا مَنِ ٱتَّبَعَکَ مِنَ ٱلۡغَاوِینَ ٤٢.

بیگمان شیطان را بر بندگان شایستۀ با اخلاصم تسلطی نیست، او راهی به سوی گمراه‌سازی و بازداشتن‌شان از جادۀ استوار ما ندارد، پس آن‌ها با حفظ و نگهداشت الله عزوجل همیشه مصون و محفوظ‌اند. بنابراین سلطۀ بر کسانی است که پروردگار رحمان را عصیان کرده و بتان را به پرستش گرفته‌اند پس شیطان دوست آن‌هاست، گمراه‌شان ساخته و آن‌ها را از خط راست می‌لغزاند.

﴿وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوۡعِدُهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٤٣.

و بیگمان آتش سوزان و فروزان جهنم، وعده‌گاه شیطان و پیروانش می‌باشد پس همۀ رهروان راه شیطان تا روز قیامت به دوزخ افتاده در آن گرد می‌آیند و در آن عذاب ماندگار و همیشه، دست و پا می‌زنند.

﴿لَهَا سَبۡعَةُ أَبۡوَٰبٖ لِّکُلِّ بَابٖ مِّنۡهُمۡ جُزۡءٞ مَّقۡسُومٌ ٤٤.

دوزخ هفت دروازه دارد که از هر دری بخشی معین از پیروان شیطان بر وفق اعمال خود وارد آن می‌شوند و هر دری فرودین‌تر از دروازۀ دیگر است.

﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِینَ فِی جَنَّٰتٖ وَعُیُونٍ ٤٥.

در حقیقت کسانی که با انجام اوامر و پرهیز از نواهی، از خدای متعال پروا کرده‌اند، بازگشت‌شان به سوی باغ‌های خرامان و نهر‌های روان است و در کمال آرامش و آسایش در آن به سر می‌برند.

﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٍ ءَامِنِینَ ٤٦.

به تقوا پیشگان گفته می‌شود: با سلامت از هرگونه آفتی، و با امنیت از هر خوف و ملامتی به باغ‌ها وارد شوید، پس سلامت از آن ابدان است و امنیت از آن دل‌ها و روح و روان.

﴿وَنَزَعۡنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنۡ غِلٍّ إِخۡوَٰنًا عَلَىٰ سُرُرٖ مُّتَقَٰبِلِینَ ٤٧.

و در آن سرای سلامتی و شادکامی، آنچه از حسد و کینه و شائبه و غش و ناخالصی و دشمنی در دل‌های ابرار است برمی‌کنیم و بیرون می‌آوریم، پس برادرانه و مشفقانه بر تخت‌های بلند رو به روی یکدیگر نشسته‌اند، در چهره‌های‌شان دوستی و الفت نسبت به همدیگر موج می‌زند، این درخشش جلوه‌های مهر و محبت به منظور افزودن بر نعمت‌ها و کامل سختن تکریم آن‌هاست.

﴿لَا یَمَسُّهُمۡ فِیهَا نَصَبٞ وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِینَ ٤٨.

در آنجا به آنان رنج و خستگی و ملالی نمی‌رسد و در جاودانگی همیشه و نعمت‌های مستمر و پیوسته، در بهشت ماندگار اند.

﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِیٓ أَنِّیٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِیمُ ٤٩.

ای پیامبر! به بندگانم خبر ده که خداوند عزوجل بر توبه کاران از اهل گناه بسیار آمرزگار و بر بازآمدگان بسیار مهربان است، گناهان بزرگ را بر کسانی که با توبۀ صادقانه، یک‌رنگی و عجز پیش آورده‌اند می‌آمرزد.

﴿وَأَنَّ عَذَابِی هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِیمُ ٥٠.

و به بندگانم خبر ده که عذاب خداوند عزوجل سخت‌ترین عذاب‌ها و نیرومندترین کیفرهاست بناءً عذابش بر کسانی که توبه و انابت نیاورده‌اند بسیار دردناک، بس سهمگین و غیرقابل تحمل است، پس مغفرتش بر توبه‌کاران بس وسیع و گسترده و عقوبتش برپای فشارندگان بر گناه، بس شدید است بناءً باید خوف از خدا عزوجل را با امید به عفو و کرمش باهم جمع کرد.

﴿وَنَبِّئۡهُمۡ عَن ضَیۡفِ إِبۡرَٰهِیمَ ٥١.

و ای پیامبر! به مردم از مهمانان ابراهیم علیه السلام خبر ده که فرشتگان بودند و او را به تولد اسحاق و هلاک قوم لوط بشارت دادند.

﴿إِذۡ دَخَلُواْ عَلَیۡهِ فَقَالُواْ سَلَٰمٗا قَالَ إِنَّا مِنکُمۡ وَجِلُونَ ٥٢.

هنگامی که فرشتگان بر ابراهیم علیه السلام وارد شدند به او گفتند: بر شما سلامی باد که بدان از همۀ آفات به سلامت هستید. ابراهیم علیه السلام سلام را جواب گفت و به ایشان غذا تقدیم کرد و در گرامیداشت‌شان هرچه در توان داشت انجام داد، اما چون آن‌ها از خوردن غذا امتناع کردند ابراهیم علیه السلام گفت: ما از شما بیمناکیم!

﴿قَالُواْ لَا تَوۡجَلۡ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ ٥٣.

فرشتگان به ابراهیم علیه السلام گفتند: از ما نترس زیرا ما با خود مژدۀ پسری دانا، خدا شناس و شریعت آشنا را که اسحاق است برایت آورده‌ایم، بناءً بزرگ‌ترین صفت برای بنده بعد از ایمان، همانا علم سودبخش است.

﴿قَالَ أَبَشَّرۡتُمُونِی عَلَىٰٓ أَن مَّسَّنِیَ ٱلۡکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ٥٤.

ابراهیم علیه السلام به ایشان گفت: چگونه مرا به فرزند مژده می‌دهید حال آنکه بیشتر عمرم سپری شده، استخوان‌هایم نرم گردیده و اجلم نزدیک گشته است، از آن گذشته همسرم نیز همچنین است. پس مرا به کدام اعجوبه مژده می‌دهید در حالی که همچو منی را فرزند به دنیا نمی‌آید.

﴿قَالُواْ بَشَّرۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ فَلَا تَکُن مِّنَ ٱلۡقَٰنِطِینَ ٥٥.

گفتند: مژدۀ ما به تو حق و یقینی است تردید ناپذیر و این مژده از جانب پروردگار جهانیانی است که وعده‌اش را خلاف نمی‌کند، پس با وجود کبر سن از فرزند ناامید مباس چرا که قدرت خداوند عزوجل به طور قطع نافذ می‌شود.

﴿قَالَ وَمَن یَقۡنَطُ مِن رَّحۡمَةِ رَبِّهِۦٓ إِلَّا ٱلضَّآلُّونَ ٥٦.

ابراهیم علیه السلام گفت: نه! من ناامید نمی‌شوم زیرا از رحمت الله عزوجل ناامید نمی‌شود جز کسی که از دینش انحراف ورزیده و راه هدایت را گم کرده باشد.

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکُمۡ أَیُّهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٧.

ابراهیم علیه السلام به فرشتگان گفت: ای فرشتگان بزرگوار! خبر بزرگی که خدای متعال شما را به خاطر آن فرستاده است چیست؟

﴿قَالُوٓاْ إِنَّآ أُرۡسِلۡنَآ إِلَىٰ قَوۡمٖ مُّجۡرِمِینَ ٥٨.

گفتند: خداوند عزوجل ما را برای نابودسازی قوم کافر و فاجر لوط که به کارهای زشت روی آورده‌اند، فرستاده است.

﴿إِلَّآ ءَالَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٥٩.

مگر لوط و خانواده‌اش از این هلاک در امانند و هرگز به ایشان آسیبی نخواهد رسید، زیرا ایشان در حفظ و حمایت الله عزوجل قرار دارند.

﴿إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ قَدَّرۡنَآ إِنَّهَا لَمِنَ ٱلۡغَٰبِرِینَ ٦٠.

جز زن کافرش که حکم خداوند عزوجل بر آن رفته است تا همراه با هلاک شدگان باشد زیرا با موجودیت کفر، هیچ حسب و قرابتی ثمربخش و کارساز نیست.

﴿فَلَمَّا جَآءَ ءَالَ لُوطٍ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٦١.

پس چون فرشتگان برای نابودسازی قوم لوط و نجات دادن خودش نزد لوط علیه السلام آمدند.

﴿قَالَ إِنَّکُمۡ قَوۡمٞ مُّنکَرُونَ ٦٢.

لوط به ایشان گفت: شما قومی ناشناس هستید پس خود را به من معرفی کنید که کیستید؟

﴿قَالُواْ بَلۡ جِئۡنَٰکَ بِمَا کَانُواْ فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٦٣.

گفتند: نترس ای لوط! زیرا ما فرشتگانی هستیم که خداوند عزوجل ما را با عذابی که قومت در آن تردید داشته و منکر آن بودند، فرستاده است.

﴿وَأَتَیۡنَٰکَ بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّا لَصَٰدِقُونَ ٦٤.

و ما حقی را برایت آورده‌ایم که نجات تو و هلاک قومت در آن است و قطعا در آنچه گفتیم راستگوییم.

﴿فَأَسۡرِ بِأَهۡلِکَ بِقِطۡعٖ مِّنَ ٱلَّیۡلِ وَٱتَّبِعۡ أَدۡبَٰرَهُمۡ وَلَا یَلۡتَفِتۡ مِنکُمۡ أَحَدٞ وَٱمۡضُواْ حَیۡثُ تُؤۡمَرُونَ ٦٥.

پس ای لوط! پاسی از شب گذشته خودت همراه با کسانی که به تو ایمان آورده‌اند بیرون روید و تو خود پشت سر مؤمنان حرکت کن و ایشان پیش روی تو باشند تا کسی از آنان تخلف نکرده و هلاک نشود و هیچ‌یک از شما نباید به عقب بنگرد و دنبال بماند و هرجا که خداوند عزوجل به شما دستور داده بروید تا از عذاب ایمن بمانید.

﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَیۡهِ ذَٰلِکَ ٱلۡأَمۡرَ أَنَّ دَابِرَ هَٰٓؤُلَآءِ مَقۡطُوعٞ مُّصۡبِحِینَ ٦٦.

و خداوند عزوجل به لوط وحی فرستاد که عذاب به زودی همراه با طلوع صبح، تمام قومت را از ریشه بر خواهد کند و نابود خواهد ساخت.

﴿وَجَآءَ أَهۡلُ ٱلۡمَدِینَةِ یَسۡتَبۡشِرُونَ ٦٧.

مردم شهر لوط وقتی شنیدند که نزد لوط مهمانانی آمده‌اند، شادی‌کنان روی آوردند در حالی که به همدیگر مژده می‌دادند تا با مهمانانش عمل فحشا (لوط) را انجام دهند!!

﴿قَالَ إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ ضَیۡفِی فَلَا تَفۡضَحُونِ ٦٨.

لوط به قومش گفت: اینان مهمانانم هستند و تحت حمایت و حفاظتم قرار دارند پس مرا با این عمل زشت خود رسوا نسازید.

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُخۡزُونِ ٦٩.

و از عذاب خدا عزوجل پروا کرده مهمانانم را واگذارید و مرا با اذیت آنان به خواری و خفّت نکشانید.

﴿قَالُوٓاْ أَوَ لَمۡ نَنۡهَکَ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٠.

قوم لوط به وی گفتند: آیا پیش از این تو را از این امر که نباید هیچ‌یک از جهانیان را از ما بازداری زنهار ندادیم؟ پس مردم را به حال‌شان واگذار و در امورشان دخالت نکن.

﴿قَالَ هَٰٓؤُلَآءِ بَنَاتِیٓ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٧١.

لوط به قومش گفت: اینان دختران منند پس با آنان ازدواج کرده و به زنان بسنده کنید و این کار بدتان را که به مردان نزدیکی می‌کنید، فرو گذارید.

﴿لَعَمۡرُکَ إِنَّهُمۡ لَفِی سَکۡرَتِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٢.

خدای متعال به زندگی محمد صلی الله علیه و آله و سلم سوگند خورده و می‌گوید: به جان تو سوگند که قوم لوط در جهالتی بزرگ و غفلتی سنگین، در نابینایی از حق و در حیرت و مستی خود سرگردان بودند.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُشۡرِقِینَ ٧٣.

پس به هنگام طلوع آفتاب، صاعقۀ عذاب قوم لوط را – پس از آنکه لوط و خانواده‌اش در شب قبل آن از شهر بیرون رفته بودند – فرا گرفت.

﴿فَجَعَلۡنَا عَٰلِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمۡطَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ حِجَارَةٗ مِّن سِجِّیلٍ ٧٤.

و خداوند عزوجل شهرشان را به گونه‌ای زیر و زبر ساخت که بلندای آن را زیرین آن و زیرین آن را به بلندایش واژگون گردانید و بر آن‌ها از آسمان سنگ‌هایی از گل سخت بسیار محکم فروبارانید که اجسام‌شان را پاره پاره و تکه تکه ساخت.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّلۡمُتَوَسِّمِینَ ٧٥.

به یقین در عذابی که به قوم لوط رسید پندی برای عبرت اندوزان و عبرتی برای هوشیاران است؛ زیرا آن عذاب از سخت‌ترین و سهمگین‌تر عذاب‌های الهی بود.

﴿وَإِنَّهَا لَبِسَبِیلٖ مُّقِیمٍ ٧٦.

و همانا شهرهای ویران شدۀ قوم لوط بر سر راه پیدایی قرار دارند که مسافران و رهگذران آن را می‌بینند، پس آیا کسی هست که عبرت گیرد؟

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ ٧٧.

بیگمان در نابود سازی قوم لوط، برای کسانی که آیات الله عزوجل را تصدیق کرده و از آن‌ها بهره می‌برند، دلیل روشنی است.

﴿وَإِن کَانَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡأَیۡکَةِ لَظَٰلِمِینَ ٧٨.

و به راستی قوم شعیب مردم شهر بیشه‌زار (اَیکَه)، با کفر و رویگردانی از راه خدا عزوجل بر خویشتن ستمگر بودند.

﴿فَٱنتَقَمۡنَا مِنۡهُمۡ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٖ مُّبِینٖ ٧٩.

پس خدای  عزوجل  از قوم شعیب با زمین‌لرزه و عذاب روز «ظلَه» [که ابری سیاه و عذاب‌آور بود] انتقام گرفت. و همانا شهرهای قوم و شعیب بر سر راهی آشکار در معرض دید مردم رهگذر و مسافر قرار دارند پس باید درس عبرت بگیرند.

﴿وَلَقَدۡ کَذَّبَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡحِجۡرِ ٱلۡمُرۡسَلِینَ ٨٠.

و در حقیقت قوم ثمود، صالح علیه السلام را تکذیب کردند. آنان مردم وادی حجر بودند [که سرزمینی است میان مدینه و شام]. پس وقتی صالح علیه السلام را تکذیب کردند گویی تمام پیامبران را تکذیب نمودند از این جهت تکذیب‌شان به همۀ «مرسلین» به صیغۀ جمع نسبت داده شد.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُمۡ ءَایَٰتِنَا فَکَانُواْ عَنۡهَا مُعۡرِضِینَ ٨١.

و خداوند عزوجل به قوم صالح علیه السلام آیات خود را که دلیل یگانگی‌اش و راهنمای درستی پیام رسالت صالح علیه السلام بود ارائه کرد و از آن جمله ماده شتر را؛ اما آن‌ها از آن آیات و نشانه‌های نفع نبرده و از تأمل و اندیشه در آن‌ها رویگردان و از حق دوری می‌جستند.

﴿وَکَانُواْ یَنۡحِتُونَ مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتًا ءَامِنِینَ ٨٢.

قوم صالح علیه السلام صخره سنگ‌های بزگ را در کوه‌ها به شکل خانه‌هایی تراشیده و برای خود در اندرون آن‌ها منازلی امن می‌ساختند که از خرابی و سقوط محفوظ بود اما آن نیروی‌شان برای‌شان سودی به همراه نداشت و چون به پروردگار خویش کفر ورزیدند امنیت‌شان استمرار پیدا نکرد.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ مُصۡبِحِینَ ٨٣.

پس صبحدم صاعقۀ عذاب آن‌ها را سوخت و جملگی هلاک شدند.

﴿فَمَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ٨٤.

و آنچه از اموال گردآورده بودند و آن خانه‌های مستحکمی که بنا کرده بودند هیچ کدام آنان را از عذاب خدا عزوجل باز نداشت؛ زیرا نیروی خداوند عزوجل بزرگتر و عذابش سخت‌تر است.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَإِنَّ ٱلسَّاعَةَ لَأٓتِیَةٞۖ فَٱصۡفَحِ ٱلصَّفۡحَ ٱلۡجَمِیلَ ٨٥.

و خداوند عزوجل آسمان‌ها و زمین را جز به حق نیافرید، حقی که آیینه‌دار کمال آفرینشش، نیکویی و استواری صنعش و برهان روشن این امر است که تنها او سزاوار پرستش بوده و شریکی ندارد و اینکه روز قیامت خواه مخواه آمدنی است تا هر بنده‌ای در قبال آنچه کرده است جزا یابد، پس ای پیامبر! از این تکذیب پیشگان درگذر و از برخورد بد با آنان صرف‌نظر کن؛ زیرا خداوند عزوجل خود عهده‌دار حال‌شان است و به زودی به حساب‌شان می‌رسد.

﴿إِنَّ رَبَّکَ هُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِیمُ ٨٦.

زیرا خدای یگانه، تنها آفرینشگر هر آفریده‌ای است، خلق را از عدم ایجاد کرده و به نیکوترین صورت مصور ساخته است، اوست دانای آشکار و نهان و پیدا و پنهان، هیچ امر نهانی بر وی مخفی نمانده و هیچ غایبی از ساخت علمش دور نیست.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ سَبۡعٗا مِّنَ ٱلۡمَثَانِی وَٱلۡقُرۡءَانَ ٱلۡعَظِیمَ ٨٧.

و به راستی خداوند عزوجل با دادن فاتحة الکتاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم را گرامی و عزیز داشت، زیرا فاتحة الکتاب شفابخش و بسنده است و از این رو در هر نماز تکرار می‌شود. همچنان به وی قرآن عظیم را که در لفظ، معنی، اعجاز و بلاغت خود بزرگ و بیمانند است عطا کرد و این بی‌شک از بزرگ‌ترین نعمت‌ها و شریفترین احسان‌هاست.

﴿لَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَکَ لِلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨.

ای پیامبر! به بهره‌های ناپایداری همچون حیوانات که کفار را بدان برخوردار ساخته‌ایم چشم مدوز و مانند آن را تمنا نکن چه آن‌ها از هدایت به سوی اسلام محروم ساخته شده‌اند و با قوت این نعمت‌های باقی آن بهره‌های فانی به چیزی نمی‌ارزد. و بر کفرشان نیز محزون مباش؛ زیرا گناهان‌شان بردوش خودشان است و برای مؤمنان مهر و عنایت خویش را فرو گستر و با تواضع و تعامل مهرورزانه و گفتن سخنان نرم و ملایم به آنان، برای‌شان متواضع باش.

﴿وَقُلۡ إِنِّیٓ أَنَا ٱلنَّذِیرُ ٱلۡمُبِینُ ٨٩.

و ای پیامبر! به مردم بگو: من همان هشدارگر بیم دهنده از عذاب الهی هستم، من همان راهنما به سوی الله عزوجل هستم، من روشنگر آیاتش و خیرخواه و دلسوز بندگانش و امانتدار وحیش هستم.

﴿کَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَى ٱلۡمُقۡتَسِمِینَ ٩٠.

و همانگونه که بر تقسیم کنندگان قرآن عذاب را نازل کردیم؛ همانان که قرآن را بخش بخش کرده به بعضی از آن ایمان آورده و به بعضی دیگر کفر ورزیدند، پیش از آن بر یهود و نصاری و غیر ایشان نیز که در کتاب الهی اختلاف کرده به بعضی از آن ایمان آوردند و به بعضی دیگر کفر ورزیدند نیز عذاب را نازل نمودیم.

﴿ٱلَّذِینَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِینَ ٩١.

آنان همان کسانی‌اند که در داوری خود نسبت به قرآن متفرق شده بعضی گفتند: قرآن سحر، یا شعر یا کهانت است، که البته این رجزگویی‌ها بهتانی است ساخته و پرداختۀ خودشان تا بشریت را از ذکر حکیمانۀ قرآن و پیامبر بزرگوار خدای منان بازدارند.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩٢.

پس سوگند به پروردگار بزرگت که او بر آنچه گفتند و کردند، از همۀشان در روز هنگامۀ بزرگ حساب خواهد گرفت.

﴿عَمَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٣.

و به زودی از افترای‌شان نسبت به قرآن و اختلاف نظرشان پیرامون آن و از کوبیدن ناروا و دروغین حق به وسیلۀ باطل، از آنان خواهد پرسید.

﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٩٤.

پس ای پیامبر! دعوتت به سوی حق را که پروردگارت تو را به ابلاغ آن مأمور ساخته است، آشکار کن و از کفار هیچ ترس و هراسی به دل راه نده؛ زیرا تو بر حق هستی و آن‌ها بر باطل. این آیه درس آموز شجاعت در تبلیغ حق، مقید بودن به اوامر شریعت و ترس و هراس به دل راه ندادن از بشر است.

﴿إِنَّا کَفَیۡنَٰکَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِینَ ٩٥.

ای پیامبر! خداوند عزوجل تو را از شر ریشخندگران کفر پیشه حمایت خواهد کرد، بدینسان که آنان را به هزیمت کشانده و نیرنگ‌شان را بی‌اثر می‌گرداند سپس در آخرت نیز به سختی گرفتارشان می‌سازد.

﴿ٱلَّذِینَ یَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ یَعۡلَمُونَ ٩٦.

این گروه کافرانی که غیر از خدا عزوجل شریکانی بر گرفته و او را به پرستش یگانه ساخته‌اند به زودی – آنگاه که به سوی پروردگار خود بازگردند – فرجام کارشان را خواهند دانست.

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدۡرُکَ بِمَا یَقُولُونَ ٩٧.

و قطعا می‌دانیم که سینه‌ات از آنچه می‌گویند تنگ می‌شود پس سخنان هرزۀ این ریشخندگران توطئه‌گر که دلت را به درد آورده و روحت را آزرده است هرگز بر ما پنهان نیست.

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ ٱلسَّٰجِدِینَ ٩٨.

پس سخنان‌شان تو را اندوهگین نسازد و با ستایش پروردگارت تسبیح گوی با این عبارت: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ» و از نمازگزاران با تواضع باش و بدان که تسبیح و حمد و نماز، شفای آن علت‌هایی است که دل‌ها در سرای فریب و دنیای پر از نیرنگ بدان تنگ می‌شود.

﴿وَٱعۡبُدۡ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأۡتِیَکَ ٱلۡیَقِینُ ٩٩.

و پروردگارت را پرستش نموده او را چنان بندگی و اطاعت کن که این روحیه تا پایان زندگی همراهت باقی بماند، تا آنگاه که مرگت فرا رسد، یعنی همان حقیقتی که بدان یقین کامل داری.


سورۀ نحل

سورۀ نحل

مکی است؛ ترتیب آن 16؛ شمار آیات آن 128

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿أَتَىٰٓ أَمۡرُ ٱللَّهِ فَلَا تَسۡتَعۡجِلُوهُۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ١.

ای منکران قیامت! فرمان خدا در رسید و قیامت نزدیک شد. پس از روی تمسخر و ریشخند، عذاب را به شتاب مخواهید، زیرا عذاب یقینا واقع می‌شود، منزه و مقدس است حق‌تعالی از شرک مشرکان.

﴿یُنَزِّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ بِٱلرُّوحِ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن یَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرُوٓاْ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱتَّقُونِ ٢.

خداوند عزوجل فرشتگان را با وحی که حامل فرمان وی است بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می‌کند، پس ایشان را با پیام هشدار دهندۀ مردم از شرک، فرا خوانندۀشان به سوی توحید الله عزوجل لاشریک و دعوتگر به سوی خداترسی و تقوی – از طریق انجام اوامر و اجتناب از نواهی – به میان مردم می‌فرستد.

﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۚ تَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٣.

خدای متعال آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است تا دلیل و راهنمای مردم بر عظمت، حکمت وصنع بدیعش و این حقیقت که فقط او شایسته پرستش است باشند؛ او از شرک مشرکان منزه و والاست.

﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ ٤.

حق‌تعالی انسان را از آبی بیمقدار آفریده است، وانگه او با پروردگارش ستیزه جویی پیش گرفته در آیاتش جدال می‌کند، در حالی که اصل و ریشه وضعف و بیچاره‌گی‌اش را فراموش کرده است.

﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمَ خَلَقَهَاۖ لَکُمۡ فِیهَا دِفۡءٞ وَمَنَٰفِعُ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ ٥.

و خدای سبحان چهارپایان – از شتر، گاو و گوسفند – را برای شم آفرید و از پشم، مو و کرک آن‌ها برای شما وسیلۀ گرمازا در موسم سرما را فراهم ساخت و از پوست آن‌ها بهره می‌برید، از گوشت آن‌ها می‌خورید و بر پشت آن‌ها سوار می‌شوید.

﴿وَلَکُمۡ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسۡرَحُونَ ٦.

و ای مردم! برای شما در چهارپایان زیبایی و زینتی است که شامگاهان آنگاه که به خانه‌های‌تان برمی‌گردند و سبحگاهان آنگاه که از خانه‌های‌تان برای چرا خارج می‌شوند، شادی و بهجت را به درون جان‌تان سرازیر می‌کنند.

﴿وَتَحۡمِلُ أَثۡقَالَکُمۡ إِلَىٰ بَلَدٖ لَّمۡ تَکُونُواْ بَٰلِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ ٱلۡأَنفُسِۚ إِنَّ رَبَّکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ ٧.

و چهارپایان را برای شما رام ساخت که کالاهای‌تان را به سوی شهرهای دور – آنجا که جز با دشواریی بزرگ توان رسیدن به آن ندارید – حمل می‌کنند بیگمان پروردگارتان به شما صاحب لطف است از این رو به ضعف و بیچارگی شما رحم کرد و آنچه را که وسیلۀ یاری و مددکاری برای‌تان است رامتان گردانید، پس او با رأفت خود منافع را برای شما جلب کرده و با رحمت خود دشواری‌ها را از شما دفع می‌کند.

﴿وَٱلۡخَیۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِیرَ لِتَرۡکَبُوهَا وَزِینَةٗۚ وَیَخۡلُقُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٨.

و خداوند عزوجل اسبان و استران و خران را برای شما آفرید تا بر پشت آن‌ها سوار شوید و آن‌ها را برای شما و کاروان‌ها و سفرهایتان مایۀ تجملی قرار داد، چرا که در وجود آن‌ها منظری آراسته و نیکو جلوه‌گر است و خداوند عزوجل از وسایل سواری و غیر آن چیزهایی را برای شما می‌آفریند که نمی‌دانید؛ مانند وسایل جدیدی که در عرصۀ حمل و نقل هم اکنون در اختیار بشر قرار دارد. پس همۀ این‌ها از فضل و نعمت وی است.

﴿وَعَلَى ٱللَّهِ قَصۡدُ ٱلسَّبِیلِ وَمِنۡهَا جَآئِرٞۚ وَلَوۡ شَآءَ لَهَدَىٰکُمۡ أَجۡمَعِینَ ٩.

و بیان راه مستقیم بر عهدۀ خداوند عزوجل است تا راه یابید و آن راه را بپیمایید؛ این همان راه ایمان به خدای متعال است که پیامبران به سوی آن فرا خوانده‌اند و بعضی از راه‌ها کژ و منحرف است که نه به سر منزل مقصودی می‌رساند و نه از هلاک نجات می‌دهد؛ و آن هر راه گمراهگر از راه‌های اهل کفر و فساد و کژی و الحاد است که با راه هدایت مخالف می‌باشد و اگر خدا عزوجل می‌خواست تا تمام مردم را هدایت کند یقینا این کار را می‌کرد ولی به سبب حکمت بالغه‌ای از جانب خود، هر که را خواست هدایت می‌کند و هر که را خواست گمراه می‌سازد.

﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗۖ لَّکُم مِّنۡهُ شَرَابٞ وَمِنۡهُ شَجَرٞ فِیهِ تُسِیمُونَ ١٠.

و تنها خداوند عزوجل است که برای شما از ابر آبی با برکت و پاک کننده فرود آورد که از آن می‌نوشید و به وسیلۀ آن برای شما درختان و کشتزارها را رویانید که چهارپایان‌تان در آن می‌چرند و منافع آن‌ها به شما برمی‌گردد.

﴿یُنۢبِتُ لَکُم بِهِ ٱلزَّرۡعَ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلنَّخِیلَ وَٱلۡأَعۡنَٰبَ وَمِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ١١.

و خداوند عزوجل با آب نازل شده از ابرها، درختان زیتون، خرما، انگور و سایر انواع میوه‌ها، سبزی‌ها و رستنی‌ها را برای شما می‌رویاند، قطعا در رویاندن، آب دادن، شکوفا ساختن و میوه بر آوردن آن‌ها برای کسانی که تأمل نموده، پند گرفته و در نتیجه ایمان می‌آورند، نشانه‌ها و دلالت‌های بسیار روشنی است.

﴿وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ وَٱلنُّجُومُ مُسَخَّرَٰتُۢ بِأَمۡرِهِۦٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ١٢.

و خداوند عزوجل شب را برای خواب و روز را برای تلاش در امر معاش رامتان گردانید، خورشید را برای شما روشنگر و ماه را منوّر ساخت تا حساب سال‌ها، ماه‌ها، روزها و حساب را بدانید و ستارگان را در آسمان برای شما مسخر گردانید تا اوقات را بشناسید، در تاریکی‌ها راه یابید و میوه‌های‌تان بدان پخته و رسیده شود بیگمان در آفرینش این اجرام نجومی برای مردمی که تعقل می‌کنند نشانه‌های درخشانی است.

﴿وَمَا ذَرَأَ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَٰنُهُۥٓۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَذَّکَّرُونَ ١٣.

همچنین تنها خداوند عزوجل است که تمام مخلوقاتش در زمین را – از حیوان و گیاه و جماد که اشکال الوان و کاربردهای متفاوتی دارند – برای شما مسخر ساخت البته در این پدیده‌ها با اختلاف انواع و اصنافی که دارند موعظه‌ای است برای اندرزجویان و عبرت‌هایی است برای عبرت‌آموزان و اندیشه‌وران، زیرا آفرینش این پدیده‌ها با همه گسترۀ گوناگونی و تنوعی که دارند از بزرگ‌ترین دلایل بر یگانگی خدا عزوجل و بر اثبات این حقیقت است که تنها او شایستۀ آن می‌باشد تا به یگانگی مورد عبودیت قرار گیرد و بس.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی سَخَّرَ ٱلۡبَحۡرَ لِتَأۡکُلُواْ مِنۡهُ لَحۡمٗا طَرِیّٗا وَتَسۡتَخۡرِجُواْ مِنۡهُ حِلۡیَةٗ تَلۡبَسُونَهَاۖ وَتَرَى ٱلۡفُلۡکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٤.

و تنها اوست – سبحانه و تعالی – که دریا را برای بشر رام ساخت تا از آبزیان حلال آن گوشت تازه بخورند و از مروارید و مرجان آن آرایه و پیرایه بیرون آورند و ایشان خود کشتی‌های بزرگ را بر بستر دریا مشاهده می‌کنند که در حال رفت و برگشت برای تأمین منافع‌شان می‌باشد و خودشان به منظور طلب دانش، تجارت و منافع دیگر بر آن‌ها سیروسفر می‌نمایند؛ باشد که خداوند عزوجل را از راه ایمان و عبادت وی، بر این نعمت‌های بزرگ شکر بگذارند.

﴿وَأَلۡقَىٰ فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمۡ وَأَنۡهَٰرٗا وَسُبُلٗا لَّعَلَّکُمۡ تَهۡتَدُونَ ١٥.

و تنها خداوند عزوجل است که زمین را با کوه‌های استوار ثبات بخشید تا شما را نجنباند و نتکاند و در آن نهرهایی شیرین برای نوشیدن، شستشو، آب دهی حیوانات و نباتات قرار داد و در زمین راه‌هایی قرار داد تا نشانه‌هایی برای مردم باشند و در نتیجه آن‌ها در پرکنه‌های زمین گم نشده و به منظور راه بردن به مقاصد سفر خویش، آن راه‌ها را بپیمایند.

﴿وَعَلَٰمَٰتٖۚ وَبِٱلنَّجۡمِ هُمۡ یَهۡتَدُونَ ١٦.

و خداوند عزوجل علائم و تابلوهای راهنمایی را در روز برای مردم قرار داد تا از مشاهدۀ آن‌ها به راه‌های مختلف راه برند همچنان که ستارگان را در شب راهنماهایی قرار داد که در سفرهای خود به وسیلۀ آن‌ها راه می‌یابند.

﴿أَفَمَن یَخۡلُقُ کَمَن لَّا یَخۡلُقُۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ١٧.

پس آیا معقول است که آفریننده و مسخر سازندۀ این اشیا و پدیده‌ها، در امر استحقاق عبودیت و الوهیت همانند کسی باشد که در این عرصه توانایی ندارد؟ آیا قدرت حق‌تعالی را در آفرینش همۀ موجودات به خاطر می‌آورید تا وی را یگانه شناخته و خدایان دیگر را با وی شریک نیاورید؟

﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ ١٨.

و هرقدر که در شمارش حساب نعمت‌هایی که حق‌تعالی به شما ارزانی داشته است سعی و کوشش به خرج دهید هرگز آن‌ها را به شمار آورده نمی‌توانید؛ از آنکه انواع، اصناف و منافع بسیاری دارند و فرا آوری حساب آن‌ها خارج از حیطۀ امکان شماست، قطعا خدا عزوجل بر تقصیر شما در شکر نعمت‌ها بسیار آمرزگار و رحمتش بسیار گسترده است، پس به سبب نافرمانی‌های و گناهان‌تان این نعمت‌ها را قطع نکرده و با وجود عصیان‌تان، به مجازاتتان شتاب نمی‌کند.

﴿وَٱللَّهُ یَعۡلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعۡلِنُونَ ١٩.

و تنها خداوند عزوجل است که بر همه کارهای شما – اعم از پیدا و پنهان و آشکار و نهان آن – آگاه و داناست و شما را به زودی در برابر آن‌ها مورد حسابرسی قرار خواهد داد.

﴿وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَخۡلُقُونَ شَیۡ‍ٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ ٢٠.

و بتان و معبودانی را که کافران مورد پرستش قرار می‌دهند چیزی را نمی‌آفرینند بلکه خود آفریده‌اند که کفار آن‌ها را بر ساخته و سپس به پرستش‌شان گرفتند، پس چگونه آفریدۀ ناتوان مورد پرستش قرار گرفته و پرستش آفریدگار توانگر توانا که جلال و عظمتش بی‌پایان است فرو گذاشته می‌شود.

﴿أَمۡوَٰتٌ غَیۡرُ أَحۡیَآءٖۖ وَمَا یَشۡعُرُونَ أَیَّانَ یُبۡعَثُونَ ٢١.

این بتان و معبودان باطل، جماداتی بیجان‌اند که نه روحی دارند و نه حیاتی، و حتی نسبت به زمانی که خداوند عزوجل پرستشگران‌شان را از قبرها بیرون می‌آورد تا آن‌ها را همراه با آنان وارد آتش دوزخ گرداند نیز آگاهی ندارند.

﴿إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ فَٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنکِرَةٞ وَهُم مُّسۡتَکۡبِرُونَ ٢٢.

خدای شایستۀ پرستش همانا خداوندی است که هیچ معبودی جز او نیست، یگانه و یکتاست، نه شریکی دارد و نه هم جز او پروردگاری وجود دارد اما تکذیبگران رستاخیز، یگانگی خداوند عزوجل و الوهیتش را انکار می‌کنند، بدین جهت که از مجازات بیمی ‌ندارند، آن‌ها از پذیرش حق و خالص‌سازی عبادت برای خدا یگانۀ لاشریک تکبر می‌ورزند.

﴿لَا جَرَمَ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَمَا یُعۡلِنُونَۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُسۡتَکۡبِرِینَ ٢٣.

به راستی که خداوند عزوجل نیت‌ها و اعتقاداتی را که ضمایر و نهان‌های‌شان در خود پنهان داشته است و آنچه را که از گفتار، کردار، و رفتار آشکار می‌سازند، می‌داند پس آن‌ها را به زودی در قبال آن مورد محاسبه قرار خواهد داد، بی‌تردید خداوند عزوجل کسانی را که از پرستشش تکبر ورزیده و از گردن نهادن به عبادتش سر بر تافته‌اند دوست ندارد و به زودی آنان را در برابر این عمل مجازات خواهد کرد.

﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡ قَالُوٓاْ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٢٤.

و چون از کفار پرسیده شود که خدای یگانۀ قهار بر پیامبر مختار چه چیز نازل کرده است؟ آن‌ها از روی دروغ و بهتان می‌گویند: نزد او جز داستان‌های پیشینیان، پندارهای بی‌اساس گذشتگان و اخبار رفته‌گان چیز دیگری وجود ندارد، پس آنچه آورده، وحیی از نزد خداوند عزوجل نیست.

﴿لِیَحۡمِلُوٓاْ أَوۡزَارَهُمۡ کَامِلَةٗ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَمِنۡ أَوۡزَارِ ٱلَّذِینَ یُضِلُّونَهُم بِغَیۡرِ عِلۡمٍۗ أَلَا سَآءَ مَا یَزِرُونَ ٢٥.

فرجام کارشان را خداوند عزوجل در روز هنگامۀ بزرگ اینگونه قرار خواهد داد که: بار گناهان خود را کامل و بی‌کم و کاست برمی‌دارند و حق‌تعالی چیزی از آن را از آن‌ها درنمی‌گذرد و همچنان بارگناهان کسانی را نیز برمی‌دارند که از آنان پیروی کرده‌اند و آن‌ها سبب گمراه‌سازی و باز داشتن‌شان از ایمان بوده‌اند، آگاه باشید چه بد کنشت و زشت‌اند و چه بد باری را بر دوش می‌کشند!!

﴿قَدۡ مَکَرَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ فَأَتَى ٱللَّهُ بُنۡیَٰنَهُم مِّنَ ٱلۡقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیۡهِمُ ٱلسَّقۡفُ مِن فَوۡقِهِمۡ وَأَتَىٰهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَشۡعُرُونَ ٢٦.

قبل از آنان کفاری به سر می‌بردند که با پیامبران‌شان نیرنگ‌ها به کار برده و توطئه‌ها به هم تنیدند اما خداوند عزوجل مکر و کیدشان را بی‌اثر ساخت و بنیان‌شان را از پایه و تهداب متزلزل ساخت، در نتیجه سقف از بالای سرشان بر آنان فرو ریخت، پس ویرانی از آنجایی که حدس نمی‌زدند به سراغشان آمد و هلاک از آنجایی که اصلا حسابش را نمی‌کردند غافلگیرشان ساخت، صبحگاهان عذاب آمد و در حالی که ایمن بودند آنان را فرا گرفت.

﴿ثُمَّ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ یُخۡزِیهِمۡ وَیَقُولُ أَیۡنَ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ کُنتُمۡ تُشَٰٓقُّونَ فِیهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ إِنَّ ٱلۡخِزۡیَ ٱلۡیَوۡمَ وَٱلسُّوٓءَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ ٢٧.

سپس روز قیامت حق‌تعالی کفار را در دوزخ خوار و رسوا کرده و در مقام توبیخ به آنان می‌گوید: کسانی که شما آن‌ها را در پرستش شریکانم قرار دادید کجایند تا بیایند و شما را از این عذاب باز دارند در حالی که این شما بودید که با پیامبران ما و پیروانشان به خاطر آنان می‌جنگیدید؟ اهل علم و ایمان می‌گویند: بیگمان در این روز بزرگ رسوایی و خواری بر کافران است.

﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ ظَالِمِیٓ أَنفُسِهِمۡۖ فَأَلۡقَوُاْ ٱلسَّلَمَ مَا کُنَّا نَعۡمَلُ مِن سُوٓءِۢۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمُۢ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٨.

کسانی را کافران که فرشتگان جان‌های‌شان را در حالی می‌گیرند که با شرک به خدای سبحان بر خویشتن ستمکار بوده‌اند. بعد از آنکه مرگ را می‌بینند در برابر فرمان خدای یگانه از در تسلیم درآمده و چیزهایی را که به وی شریک می‌آوردند و گناهانی را که مرتکب گردیده بودند انکار می‌کنند، پس به آن‌ها گفته می‌شود: دروغ گفتید؛ بلکه شما همان نافرمانان مجرم هستید، قطعا خداوند عزوجل به گناهانی که کرده‌اید داناست و به زودی شما را در قبال آن مورد محاسبه و مجازات قرار خواهد داد.

﴿فَٱدۡخُلُوٓاْ أَبۡوَٰبَ جَهَنَّمَ خَٰلِدِینَ فِیهَاۖ فَلَبِئۡسَ مَثۡوَى ٱلۡمُتَکَبِّرِینَ ٢٩.

پس ای کافران! از درهای دوزخ وارد شوید و در آن همیشه بمانید و حقا که آتش به عنوان جایگاه کبرورزان معاند و سرای کژروان ملحد، چه بد قرارگاهی است.

﴿۞وَقِیلَ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ مَاذَآ أَنزَلَ رَبُّکُمۡۚ قَالُواْ خَیۡرٗاۗ لِّلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٞۚ وَلَدَارُ ٱلۡأٓخِرَةِ خَیۡرٞۚ وَلَنِعۡمَ دَارُ ٱلۡمُتَّقِینَ ٣٠.

و چون از مؤمنان به خدا عزوجل و پیامبرش پرسیده شود که: خداوند عزوجل بر پیامبرش چه نازل کرده است؟ می‌گویند: او حق و راستی و هدایت و هرگونه صلاح و تقوی و فضیلتی را نازل کرده است. برای مؤمنانی که اعمال شایسته انجام داده و در کارهای خوب می‌شتابند کرامتی بزرگ و رستگاری عظیمی است که این کرامت و رستگاری شامل عزّت و اقتدار در زندگانی دنیا و پاداش عظیم و نعمت‌های پایدار آخرت است؛ این پاداش البته بهتر از آن چیزی است که در دنیا به ایشان عطا می‌شود و چه نیکوست بهشت‌های جاویدان به عنوان سرای پرهیزگاران در پیشگاه رضای پروردگار رحمان.

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ یَدۡخُلُونَهَا تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۖ لَهُمۡ فِیهَا مَا یَشَآءُونَۚ کَذَٰلِکَ یَجۡزِی ٱللَّهُ ٱلۡمُتَّقِینَ ٣١.

بهشت‌هایی است ماندگار برای مؤمنان ابرار در سرای استقرار همراه با امنیت و بهجت که در آن همیشۀ ابد، مأوی و مسکن می‌گزینند؛ از زیر منازل، قصرها و درختان آن‌ها نهرها جاری است، خداوند عزوجل بر ایشان در آنجا هرچه بخواهند فراهم ساخته است، او دوستانش را به مانند این کرامت بزرگ پاداش می‌دهد؛ همانان که از وی پروا داشته، از ایستادن در برابرش بوده‌اند و برای ملاقاتش آمادگی گرفته‌اند.

﴿ٱلَّذِینَ تَتَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمُ ٱدۡخُلُواْ ٱلۡجَنَّةَ بِمَا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٣٢.

آنان همان نیکان پاکنهادی‌اند که فرشتگان جان‌های‌شان را در حالی که از شرک پاک‌اند، می‌ستانند. فرشتگان با این سخن خود به ایشان درود و شاد باش می‌گویند: سلام و سلامتی بر شما باد از هر آفتی، ایمنی بر شما باد از هر بیم و ملامتی؛ اینک به پاداش آنچه از ایمان و طاعت پروردگار سبحان و نبرد با دوستان شیطان انجام می‌دادید، به بهشت‌های پرناز و نعمت درآیید.

﴿هَلۡ یَنظُرُونَ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ أَوۡ یَأۡتِیَ أَمۡرُ رَبِّکَۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ وَمَا ظَلَمَهُمُ ٱللَّهُ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ٣٣.

کافران چیزی جز فرود آمدن فرشتگان جان‌ستان را انتظار نمی‌برند تا ارواحشان را بر حال کفر از آنان بستانند، یا انتظار نمی‌برند جز آنکه فرمان پروردگارت دایر بر هلاک‌شان در رسد، کفار پیشین نیز همین‌گونه که این گروه کافر تکذیب پیشه عمل کردند، رفتار نمودند لیکن خدای متعال هلاکشان ساخت و با نابود ساخت‌شان بر آن‌ها ستم نکرد، بلکه آن‌ها را در برابر کفرشان مجازات نمود پس در حقیقت آن‌ها خود با کفر به خداوند عزوجل و نبرد علیه پیامبران برخویشتن ستم کردند.

﴿فَأَصَابَهُمۡ سَیِّ‍َٔاتُ مَا عَمِلُواْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٣٤.

پس به کیفر کارهای زشتی که کردند خداوند عزوجل نابودشان کرد و سرانجام همان عذابی که مسخره‌اش می‌کردند آنان را از همه سو فرا گرفت: در نتیجه از آنان هیچ اثری باقی نماند.

﴿وَقَالَ ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَیۡءٖۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ ٣٥.

و کافران گفتند: اگر خدا می‌خواست که فقط او را به یگانگی بپرستیم، نه ما و نه پیش از ما پدران ما، جز او هیچ چیز را نپرستیده و نه آنچه را که او بر ما حرام نکرده است، حرام ساخته بودیم! کافران پیش از آن‌ها نیز اینگونه اعتراض‌های بی‌اساسی را پیش می‌آوردند. این سخنان‌شان از آن‌رو دروغ و بی‌بنیاد است که حق‌تعالی آنان را به ایمان دستور داد، از کفر نهی کرد و راه هدایت و گمراهی را به آنان نمایان ساخت و برای هریک از آنان خواست و اراده‌ای قرار داد که بدان عمل می‌کنند، پس استدلالشان به قضا و قدر بعد از فرستادن پیامبران، استدلالی باطل و نادرست است چه با هشدار پیامبران حجّت بر آن‌ها اقامه شده است و بر پیامبران هم جز بیان روشن و رهبری به سوی راه استوار و صراط مستقیم، وظیفۀ دیگری نیست.

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِی کُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَیۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ فَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُکَذِّبِینَ ٣٦.

و به یقین خداوند عزوجل در میان هر امتی از امت‌های قبل پیامبری را بر انگیخت که آن‌ها را به سوی توحید فراخوانده و از شرک‌آوری بتان و معبودان و غیر آن‌ها نهی‌شان کردند و خداوند عزوجل گروهی از آن امت‌ها را به اجابت دعوت و پیروی از پیامبران توفیق بخشید و از آنان گروهی دیگر اند که خداوند عزوجل گمراهشان ساخت، در نتیجه به وی کفر ورزیده و پیامبرانش را تکذیب کردند. پس در اطراف و نواحی زمین سفر کنید و آثار برجای مانده از عذاب شدگان را مشاهده کرده، به خانه‌های خالی ویرانشان بنگرید تا از فرجام ننگین‌شان پند و عبرت بگیرید.

﴿إِن تَحۡرِصۡ عَلَىٰ هُدَىٰهُمۡ فَإِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی مَن یُضِلُّۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّٰصِرِینَ ٣٧.

ای پیامبر! هرقدر بر هدایت این گروه کفار بکوشی و حریص باشی اما خداوند عزوجل کسانی را که خودشان گمراهی را برگزیده‌اند و او در سرنوشت‌شان بدبختی را رقم‌زده است هدایت نمی‌کند و برای کفار کسی نیست که عذاب خدا عزوجل را از آنان دفع کرده و آن‌ها را از کیفرش برگرداند.

﴿وَأَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَیۡمَٰنِهِمۡ لَا یَبۡعَثُ ٱللَّهُ مَن یَمُوتُۚ بَلَىٰ وَعۡدًا عَلَیۡهِ حَقّٗا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٣٨.

و کافران با تمام سوگندهای سخت و غلیظ خود سوگند خوردند که: خداوند عزوجل کسی را که می‌میرد و در قبرش فنا می‌شود مجددا زنده نخواهد ساخت!! چنان نیست بلکه خداوند عزوجل آنان را مجددا زنده خواهد ساخت؛ این وعده‌ای است راستین که از سوی خداوند عزوجل پیشی گرفته است و خدا عزوجل وعده‌اش را خلاف نمی‌کند؛ ولی بیشتر مردم – همانان که قدرتش را تکذیب می‌کنند و به توانایی‌اش بر رستاخیز علم ندارند – از روی جهل و عناد منکر معاد اند.

﴿لِیُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی یَخۡتَلِفُونَ فِیهِ وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ کَانُواْ کَٰذِبِینَ ٣٩.

و خداوند عزوجل بندگان را برای روز معاد برمی‌گرداند تا حقیقت زنده ساختن بعد از مرگ را که در آن اختلاف کردند برای‌شان روشن ساخته و در نتیجه مؤمنان را بر ایمان‌شان پاداش دهد و کفار را بر کفرشان مجازات کند و مؤمنان در فرجام بدانند که بر حق بوده‌اند و کفار نیز بدانند؛ آن روز که بر نفی رستاخیز و حشر سوگند می‌خوردند، قطعا بر باطل بوده‌اند.

﴿إِنَّمَا قَوۡلُنَا لِشَیۡءٍ إِذَآ أَرَدۡنَٰهُ أَن نَّقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٤٠.

بیگمان بر انگیختن پس از مرگ از نشأت اولیه بر خدا عزوجل سهل‌تر است و هرکاری بروی سهل و ساده می‌باشد، زیرا چون اوتعالی چیزی را اراده کند جز این نیست که به آن می‌گوید: «باش»؛ پس بی‌درنگ موجود می‌شود.

﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَکۡبَرُۚ لَوۡ کَانُواْ یَعۡلَمُونَ ٤١.

و کسانی که به منظور رهانیدن دین خویش در راه پروردگار خود از وطن خود بیرون شدند بعد از آنکه ستم دیدند و جفا کشیدند یقینا خداوند عزوجل در این دنیا ایشان را به سرای نیکویی سکونت خواهد داد و از نصرت و اقتدار بر ایشان خواهد افزود و قطعا پاداشی که برای‌شان در آخرت – از جاودانگی در جنات نعیم همراه با ثواب عظیم – آماده کرده است بزرگتر است و اگر کسانی که بیرون شدن در راه خدا عزوجل را به منظور نجات دین خویش ترک کرده‌اند، آنچه را نزد حق‌تعالی از پاداش عظیم و رستگاری و نعمت هست می‌دانستند یقینا کسی از آنان از هجرت تخلف نمی‌کرد.

﴿ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٤٢.

مهاجران فی سبیل الله همانان‌اند که بر انجام اوامر، اجتناب از نواهی و گذر جریان قضا و قدر صبر و تحمل کردند و بر پروردگار خود توکل کرده کار خویش را به او وا می‌گذارند و به او اطمینان و اعتماد راسخ دارند؛ در نتیجه جزای‌شان آن رستگاری و کامیابی بزرگتر است.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣.

و ای پیامبر! پیش از تو هم ما جز پیامبرانی را از مردان بشر که شریعتی از نزد خود را به ایشان وحی می‌کردیم نفرستادیم و آن پیامبران ما از فرشتگان نبوده‌اند پس اگر در شک و تردید هستید، از اهل کتاب‌های نازل شدۀ پیشین مانند یهود و نصاری بپرسید تا به شما خبر دهند که پیامبران‌شان از مردان بوده‌اند نه از فرشتگان.

گفتنی است که حکم آیۀ کریمه عام است، بناءً بر هر پرسشگری که می‌خواهد مسأله‌ای را دربارۀ شریعت بپرسد لازم است تا آن را از آن علمای امّت که در علم رسوخ و تسلط دارند سؤال نماید.

﴿بِٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلزُّبُرِۗ وَأَنزَلۡنَآ إِلَیۡکَ ٱلذِّکۡرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ یَتَفَکَّرُونَ ٤٤.

خداوند عزوجل پیامبران پیشین را با ادلۀ روشن و برهان‌های درخشان و کتاب‌های فرود آورده شده فرستاد. ای پیامبر! و حق‌تعالی بر تو نیز قرآن حکیم را فرود آورد تا معانی آن را برای امّت توضیح داده و آنچه را در آن به اجمال بیان شده بر ایشان به تفصیل روشن‌سازی، شاید پس از بیانت در آن تدبر و تأمل کرده و حقایق آن را فکورانه بفهمند.

﴿أَفَأَمِنَ ٱلَّذِینَ مَکَرُواْ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ أَن یَخۡسِفَ ٱللَّهُ بِهِمُ ٱلۡأَرۡضَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَشۡعُرُونَ ٤٥.

آیا کافران اهل نیرنگ و ترفند از این امر ایمن شده‌اند که خداوند عزوجل آنان را به زمین فروبرد، آنگونه که قارون را فروبرد یا مگر ایمن شده‌اند که عذاب را از جایی که توقع ندارند و حدس نمی‌زنند بر آنان فرود آورد؟

﴿أَوۡ یَأۡخُذَهُمۡ فِی تَقَلُّبِهِمۡ فَمَا هُم بِمُعۡجِزِینَ ٤٦.

یا مگر ایمن شده‌اند که بر آنان در حالی عذاب نازل کند در کارهای خود – مانند صنعت، تجارت و سفر – درگشت و گذار اند، پس از عذابش گریخته نتوانسته، از کیفرش نجات نیابند و از نزد وی پنهان نتوانند شد؛ بلکه در قبضۀ حق‌تعالی و تحت تصرفش قرار دارند.

﴿أَوۡ یَأۡخُذَهُمۡ عَلَىٰ تَخَوُّفٖ فَإِنَّ رَبَّکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٌ ٤٧.

یا مگر ایمن شده‌اند که آنان را در حالتی فرو گیرد که در حال بیم و وحشت از عذاب به سر برده و هر لحظه انتظار دارند که طوفان، مرگ، تباهی و نقصان جا و جایداد به سراغشان آید؟ اما خدای متعال به خلقش رئوف است، بناءً نافرمانان را مهلت داده و به شتاب مجازاتشان نمی‌کند، بلکه کفار را در این سرای دنیا از برخورداری‌ها بهره‌مند می‌سازد، او به خلق مهربان است، پس حجّت را بر آنان برپا داشته، راه را بر ایشان روشن می‌سازد و در مهلت هم بر ایشان تأخیر روا می‌دارد.

﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ إِلَىٰ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ مِن شَیۡءٖ یَتَفَیَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَٱلشَّمَآئِلِ سُجَّدٗا لِّلَّهِ وَهُمۡ دَٰخِرُونَ ٤٨.

چرا و از چه روی کافران از نگرش به آفرینش خدای یگانۀ قهار که برای صاحبان بصیرت عبرت‌ها و آموزه‌ها به همراه دارد کورند؟ چرا به پدیده‌هایی مانند آسمان، زمین، دریاها، خورشید، ماه، نهرها، کوه‌ها، ستارگان، شب و روز، درختان و میوه‌ها که سایه‌های آن‌ها همراه با حرکت خورشید در روز و حرکت مهتاب در شب، به راست و چپ درگردش و گرایش‌اند فکر نمی‌کنند؟ آخر همۀ این مخلوقات منقاد فرمان خدا عزوجل بوده و در برابر عظمتش فروتن اند، همۀ این پدیده‌ها تحت تدبیر و سلطۀ قاهرانۀ خدای متعال قرار داشته، رام و مسخر وی هستند.

﴿وَلِلَّهِۤ یَسۡجُدُۤ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ مِن دَآبَّةٖ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَهُمۡ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ ٤٩.

و هر آنچه در آسمان‌ها و در زمین از جنبندگان‌اند تنها برای خدای یگانه سجده می‌کنند و فرشتگان نیز در تواضع و ذلّت و شکستگی کامل برای او سجده‌ور اند و تکبر نمی‌ورزند. فرشتگان را مخصوصا به خاطر فرمان پذیری مطلق و قدر و جلال جایگاه‌شان یاد کرد. پس جز نافرمانان جن و بنی آدم، دیگر هیچ‌کس از سجده برای خداوند عزوجل ابا نیاورده است.

﴿یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ وَیَفۡعَلُونَ مَا یُؤۡمَرُونَ۩ ٥٠.

فرشتگان از پروردگار برتر و والاتر خویش می‌ترسند همو که بر فوق بندگانش بر عرشش مستوی است، به چنان استوایی که سزاوار جلال و عظمتش می‌باشد. و فرشتگان هر آنچه را خدا عزوجل به آنان دستور می‌دهد انجام می‌دهند، نه از فرمان عصیان می‌ورزند و نه از آن تجاوز می‌کنند.

﴿۞وَقَالَ ٱللَّهُ لَا تَتَّخِذُوٓاْ إِلَٰهَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَإِیَّٰیَ فَٱرۡهَبُونِ ٥١.

و خدا بر زبان پیامبرانش به بندگانش دستور داد که: دو خدا را به پرستش نگیرند بلکه باید فقط و فقط خدای یگانۀ یکتا را بپرستند؛ زیرا خدایی جز او نبوده و معبود راستینی جز او وجود ندارد، وی را شریکی نیست؛ پس بر ایشان است که فقط از وی بترسند نه از ماسوایش.

﴿وَلَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّینُ وَاصِبًاۚ أَفَغَیۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ ٥٢.

و هر آنچه در آسمان‌ها و در زمین است در آفرینش، ملک، روزی دهی، تدبیر و کارگردانی تنها و تنها از آن خداوند عزوجل است، و دین خالص و آیین همیشگی و پایدار نیز از آن اوست پس آیا برای شما درست است که از غیر وی ترسیده و دیگران را بپرستید حال آنکه او به پرستش سزاوارتر و به یگانه خواندن اولی است؟

﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعۡمَةٖ فَمِنَ ٱللَّهِۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فَإِلَیۡهِ تَجۡ‍َٔرُونَ ٥٣.

و ای مردم! هر نعمتی که دارید، اعم از نعمت‌های آشکار و پنهان و بزرگ و کوچک؛ مانند هدایت، امنیت خوش نامی و خوش فرجامی، مال، فرزند و غیره ... همه مخصوصا و منحصرا از آن حق‌تعالی است، زیرا نعمت‌بخش حقیقی که بر شما از فضل خویش سرازیر ساخته اوست نه غیر وی؛ چنان‌که وقتی بلا بر شما فرود آید و آسیبی به شما برسد، بیماریی به سراغ شما آمده، فقرو تنگدستیی گریبانگیرتان گردد، جز خدای یگانه هیچ‌کس دیگر را نمی‌خوانید، در وقت سختی‌ها به بارگاه او ضجّه و نالۀ دعا سر داده و زار زار با او راز می‌گویید.

﴿ثُمَّ إِذَا کَشَفَ ٱلضُّرَّ عَنکُمۡ إِذَا فَرِیقٞ مِّنکُم بِرَبِّهِمۡ یُشۡرِکُونَ ٥٤.

سپس چون آن سختی‌ها را از شما بر طرف کرد و بعد از سختی آسانیی را جایگزین ساخت آنگاه گروهی از شما غیر خدای سبحان را با وی شریک آورده، دیگران را پرستش نموده، نعمت‌هایش را انکار و احسانش را ناپساسی و کفران می‌کنند.

﴿لِیَکۡفُرُواْ بِمَآ ءَاتَیۡنَٰهُمۡۚ فَتَمَتَّعُواْ فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ ٥٥.

بگذار نعمت‌ها و احسان‌های بزرگ خدای متعال بر خود را – در ریزش عطاها و چرخش بلاها – انکار کنند، بگذار از دنیای فانی ناپایدار خود برخوردار شوند؛ اما بدان که به زودی عملکرد بدنشان در روز حساب برای‌شان آشکار خواهد شد آن روز که عذاب را می‌چشند.

﴿وَیَجۡعَلُونَ لِمَا لَا یَعۡلَمُونَ نَصِیبٗا مِّمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡۗ تَٱللَّهِ لَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَفۡتَرُونَ ٥٦.

و از جملۀ کارهای زشت‌شان این است که بخشی از اموالی را که حق‌تعالی به ایشان روزی داده است، برای بتانی که سود و زیانی از آن‌ها متصور نیست صرف می‌کنند، به خدا سوگند که روز قیامت از این دروغ و بهتان که عبادت رحمان را به بتان و شیطان صرف کردید، از شما پرسیده خواهد شد.

﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ ٱلۡبَنَٰتِ سُبۡحَٰنَهُۥ وَلَهُم مَّا یَشۡتَهُونَ ٥٧.

کافران به دروغ دختران را به خدا عزوجل منسوب ساخته و می‌گویند: فرشتگان دختران خدایند! او از این دروغ منزه و برتر و از این بهتان مقدس و مبراست؛ حال آنکه برای خودشان پسران را نسبت می‌دهند!!

خدا عزوجل به سبب این بهتان نابودشان کند.

﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِٱلۡأُنثَىٰ ظَلَّ وَجۡهُهُۥ مُسۡوَدّٗا وَهُوَ کَظِیمٞ ٥٨.

و هرگاه یکی از کافران را به ولادت دختر مژده آورند چهره‌اش سیاه می‌گردد، دلش تنگ می‌شود و از غم و غصه پر می‌گردد.

﴿یَتَوَٰرَىٰ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ مِن سُوٓءِ مَا بُشِّرَ بِهِۦٓۚ أَیُمۡسِکُهُۥ عَلَىٰ هُونٍ أَمۡ یَدُسُّهُۥ فِی ٱلتُّرَابِۗ أَلَا سَآءَ مَا یَحۡکُمُونَ ٥٩.

از یاران و کسان خود متواری می‌گردد تا با آنان روبه‌رو نشود؛ به سبب عار و ننگی که در نهاد خود به خاطر نوزاد دخترش می‌یابد و در این حال متردد است که آیا دختر را زنده گذاشته و بر این خواری و خفت شکیبا باشد یا که او را از بیم عار، زنده در خاک پنهان کند؟ آگاه باشید که خداوند عزوجل این داوری‌شان را که دختران را به او و پسران را به خود منسوب ساخته‌اند سخت تقبیح می‌کند.

﴿لِلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ مَثَلُ ٱلسَّوۡءِۖ وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٦٠.

اوصاف زشت و مثل‌های نا صواب برای کفار بدکار بی‌اعتبار است، اما خدای یگانۀ قهار دارای اوصاف متعالی است، مانند کمال و جلال و جمال و توانگری و عظمت. و اوست غالبی که مغلوب نمی‌شود، قاهری که هرگز کسی توان رویارویی با وی را ندارد، نه گریزانی او را ناتوان می‌سازد و نه گریزنده از وی نجات می‌یابد و او در شرع و صنع خویش حکیم و فرزانه است.

﴿وَلَوۡ یُؤَاخِذُ ٱللَّهُ ٱلنَّاسَ بِظُلۡمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیۡهَا مِن دَآبَّةٖ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۖ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمۡ لَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ سَاعَةٗ وَلَا یَسۡتَقۡدِمُونَ ٦١.

و اگر خداوند عزوجل کافران بشر را به سزای ستمشان مؤاخذه می‌کرد قطعا تمام کسانی را که بر روی زمین‌اند فنا می‌نمود و جنبنده‌ای را بر روی زمین باقی نمی‌گذاشت لیکن به آنان مهلت داده و برای‌شان تا وقتی که معین کرده است حلم و بردباری می‌ورزد، اما چون این میعاد به سر آمد آن‌ها را به شتاب فرو می‌گیرد که نه از وقت معین ساعتی پس و نه از آن ساعتی پیش می‌افتند.

﴿وَیَجۡعَلُونَ لِلَّهِ مَا یَکۡرَهُونَۚ وَتَصِفُ أَلۡسِنَتُهُمُ ٱلۡکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ لَا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ ٱلنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفۡرَطُونَ ٦٢.

و از جملۀ کارهای زشت‌شان این است که دختران را به خدا عزوجل نسبت می‌دهند حال آنکه از نسبت دادن آن‌ها به خود نفرت دارند و زبان‌های‌شان چنین دروغ‌پردازی می‌کند که عاقبت به خیر اند و سر انجام نیک از آن ایشان است! حقا که آنان در آتش دوزخ جاودان خواهند بود و در آن فراموش شده رها ساخته می‌شوند.

﴿تَٱللَّهِ لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ ٱلۡیَوۡمَ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ٦٣.

ای پیامبر! سوگند به خدا عزوجل که به سوی امت‌های پیش از تو نیز رسولانی فرستادیم اما شیطان بت‌پرستی را برای‌شان آراست و آن‌ها را از پرستش خدای رحمان بازداشت پس امروز هم متولی و سرپرست امورشان هموست، آن‌ها را به چاهسار گمراهی فرو افکنده و از چشمه‌سار هدایت بازمی‌دارد، و بر ایشان عذاب دوزخ است، عذابی که سخت پردرد و غیر قابل تحمل می‌باشد.

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِی ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٦٤.

و ای پیامبر! خداوند عزوجل قرآن را بر تو نازل نکرده است مگر برای اینکه عقاید و احکامی را که در آن‌ها اختلاف کرده‌اند، برای امّت توضیح دهی تا حق روشن شده و حجّت برپا شود و آن کسی که خدا عزوجل هدایتش را خواسته است راه یافته و او بر مؤمنان به این کتاب که در آن تدبر کرده و به مجموعۀ تکالیف مندرج در آن عمل می‌کنند، رحم کند. بنابراین نجات، سعادت، هدایت و رحمت همه در قرآن است.

﴿وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَسۡمَعُونَ ٦٥.

و تنها خداست که از ابر آبی فرود آورد و با آن گیاه سبز را از زمین خشک بیحاصل بیرون آورد، بیگمان در فرود آورد آب از آسمان و رویاندن سبزه از زمین برهنه، برهانی است روشن بر قدرت خدای حکیم آگاه و بر یگانگی یگانۀ یکتا، برای مردمی که موعظه‌ها را شنیده و در آن‌ها تدبر می‌کنند و بدانچه این موعظه‌ها دلالت می‌کند، عمل می‌نمایند.

﴿وَإِنَّ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهِۦ مِنۢ بَیۡنِ فَرۡثٖ وَدَمٖ لَّبَنًا خَالِصٗا سَآئِغٗا لِّلشَّٰرِبِینَ ٦٦.

ای بشر! و قطعا در شتر و گاو و گوسفند، برای عبرت پذیران عبرتی است پس بنگرید که چگونه خداوند عزوجل از پستان‌های آن‌ها شما را شیری ناب سپید گوارا می‌نوشاند؛ آن‌هم از میان سرگین – که در شکمبۀ حیوان است – و از میان خود، با این حال شیر، صاف و خالص از هر آلودگیی بیرون می‌شود تا نوشندگان را لذت افزاید.

﴿وَمِن ثَمَرَٰتِ ٱلنَّخِیلِ وَٱلۡأَعۡنَٰبِ تَتَّخِذُونَ مِنۡهُ سَکَرٗا وَرِزۡقًا حَسَنًاۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ ٦٧.

ای مردم! و از نعمت‌های حق‌تعالی بر شما بهره‌گیری‌تان از میوه‌های خرما و انگور است که از آن بادۀ مستی‌بخش و خوراکی پاکیزه و لذت بخش برای خود می‌گیرید بیگمان در این نعمت‌ها برای بندگانی که در موعظه‌ها تعقل کرده و از عبرت‌ها بهره می‌گیرند، برهانی است آشکار بر قدرت آفریدگار.

﴿وَأَوۡحَىٰ رَبُّکَ إِلَى ٱلنَّحۡلِ أَنِ ٱتَّخِذِی مِنَ ٱلۡجِبَالِ بُیُوتٗا وَمِنَ ٱلشَّجَرِ وَمِمَّا یَعۡرِشُونَ ٦٨.

و تنها خداست که به زنبور عسل الهام کرد تا در کوه‌ها، درختان، آنچه بشر منازل خود را بدان استوار می‌کنند و از چوب‌ها برای خود خانه‌هایی بسازد.

﴿ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ ٱلثَّمَرَٰتِ فَٱسۡلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلٗاۚ یَخۡرُجُ مِنۢ بُطُونِهَا شَرَابٞ مُّخۡتَلِفٌ أَلۡوَٰنُهُۥ فِیهِ شِفَآءٞ لِّلنَّاسِۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٦٩.

و به زنبور عسل الهام کرد که از هر میوۀ پاکیزه‌ای که دلخواهش می‌باشد بخورد و در راه‌هایی که خدای متعال به وی آسان ساخته است رفت و آمد کند و در این رفت و آمدها گم هم نمی‌شود، سپس از شکمش عسلی صاف و ناب، سپید و زرد و سرخ بیرون آورد که شادی بخش نگاه کنندگان و لذت بخش خورندگان است، در آن شفایی است برای بشر از هر آفت و هر مرض، بیگمان در آفرینش زنبور عسل و خانه‌هایی که می‌سازد و میوه‌هایی که می‌خورد و شهدی که بیرون می‌آورد، برهانی است بزرگ بر قدرت پروردگار حکیم اما برای کسی که خردی اندیشه ورز داشته، تدبر کند و تأمل ورزد.

﴿وَٱللَّهُ خَلَقَکُمۡ ثُمَّ یَتَوَفَّىٰکُمۡۚ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡ لَا یَعۡلَمَ بَعۡدَ عِلۡمٖ شَیۡ‍ًٔاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِیمٞ قَدِیرٞ ٧٠.

و تنها خدای سبحان است که شما را از عدم آفرید سپس چون اجل‌های‌تان به پایان رسد شما را می‌میراند، و بعضی از شما پیر و فرتوت شده و همچون طفل می‌گردید که از آنچه دانسته بودید دیگر چیزی نمی‌دانید، آنچه را که در حافظه داشتید فراموش می‌کنید و آنچه را که می‌شناختید دیگر نمی‌شناسید. قطعا خداوند عزوجل داناست، علمش به همه چیز محیط است و هیچ امر نهانی بر وی پنهان نمی‌ماند، تواناست، از عدم ایجاد کرده، بعد از زنده ساختن می‌میراند و پس از میراندن باز زنده می‌سازد، زهی جلال، زهی تعالی و زهی کمال.

﴿وَٱللَّهُ فَضَّلَ بَعۡضَکُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ فِی ٱلرِّزۡقِۚ فَمَا ٱلَّذِینَ فُضِّلُواْ بِرَآدِّی رِزۡقِهِمۡ عَلَىٰ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَهُمۡ فِیهِ سَوَآءٌۚ أَفَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَجۡحَدُونَ ٧١.

و تنها خدای سبحان است که بعضی از مردم را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده است، پس در میان‌شان غنی و فقیر، رئیس و مرئوس، سرور و سالار و تابع و فرمانبردار همه وجود دارند؛ از این جهت مالکان به بردگان‌شان و رؤسا به زیر دستان خویش آنچه را که به وسیلۀ آن در مقام و جاه و سرمایه باهم مساوی باشند نمی‌دهند، زیرا مالک به هیچ وجه راضی نیست تا مملوکش باوی مساوی باشد، پس چرا مشرکان راضی شدند که برای الله عزوجل از بندگانش شریکانی قرار دهند که با وی در الوهیت مساوی و در عبودیت صاحب سهم باشند؟ قطعا این ستمی است بزرگ، ناسپاسی‌ای است آشکار از نعمت‌های حق تعالی و انکار فضل و عطای وی است.

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَتِ ٱللَّهِ هُمۡ یَکۡفُرُونَ ٧٢.

و خدای سبحان برای شما از خودتان همسرانی قرار داد تا روان‌های‌تان با آنان آرام گرفته و انس و الفت میان زن و شوهر کاملا برقرار شود، و او برای شما از همسران‌تان فرزندانی و از فرزندان نوادگانی آفرید، و شما را از سایر غذاهای پاکیزه و نوشیدنی‌های گوارا – چون دانه‌های گیاهی، میوه‌ها، سبزیجات، لبنیات، گوشت‌ها وغیره – روزی بخشید تا از آن‌ها بر طاعت حق‌تعالی یاری جویید، آیا بازهم کافران به دروغ و ناروا خداوندی بتان و معبودان باطل را باور کرده و به نعمت‌های عظیم و احسان‌های بی‌شمار الله عزوجل کفر می‌ورزند؟ آیا بازهم خدای یگانۀ قهار را سپاس نگذاشته و در حالی که تنها او شایستۀ الوهیت می‌باشد، زیرا شهنشاه جبار فقط اوست – بازهم او را در الوهیت به یکتایی نمی‌خوانند؟!

﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ رِزۡقٗا مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَسۡتَطِیعُونَ ٧٣.

و کافران به جای خدا عزوجل بتان و معبودانی را می‌خوانند که اختیاردار چیزی نبوده و به کسی چیزی نمی‌دهند، نه چیزی از آسمان به آن‌ها می‌بخشند و نه از زمین و نه هم بر تملک و بخشیدن توانایند بلکه معبودات جامد و ناتوانی بیش نیستند.

﴿فَلَا تَضۡرِبُواْ لِلَّهِ ٱلۡأَمۡثَالَۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧٤.

ای مردم! پس وقتی متیقن شدید که بتان و معبودان باطل نفع و زیانی نمی‌رسانند دیگر آن‌ها را برای خدا عزوجل مِثل و مانند نگردانید؛ زیرا چیزی با حق‌تعالی همانند نیست و اوست شنوای بینا، حال آنکه شما نمی‌دانید با این شرک آوری چه اشتباه بزرگ و چه گناه عظیمی را مرتکب شده‌اید.

﴿۞ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا عَبۡدٗا مَّمۡلُوکٗا لَّا یَقۡدِرُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَمَن رَّزَقۡنَٰهُ مِنَّا رِزۡقًا حَسَنٗا فَهُوَ یُنفِقُ مِنۡهُ سِرّٗا وَجَهۡرًاۖ هَلۡ یَسۡتَوُۥنَۚ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٧٥.

خداوند عزوجل مَثَلی می‌زند تا با آن زشتی اعتقاد مشرکان را روشن سازد: بنده‌ای است زرخرید کسی دیگر که هیچ کاری از او برنمی‌آید و شخصی است آزاد که مال و ثروتی داشته و از آن آشکار و نهان انفاق می‌کند پس آیا بندۀ زرخرید بی‌ختیار، با شخص آزادی که هر طور بخواهد در مال و محیط زندگی‌اش تصرف می‌کند یکسان است؟ مسلما یکسان نیست، پس همچنین خدای آفرینندۀ روزی بخش مدبر کارگزار و متصرف در خلقش، با بندگان عاجز و ناتوان و فقیرش برابر نمی‌باشد، پس ای کفار! شما چگونه بندگان بی‌اختیار و خدای یگانۀ قهار را باهم یکسان فرض می‌کنید؟! ثنا و سپاس تنها خدای راست، اما نه! بیشتر کفار نمی‌دانند که ثنا و سپاس و نعمت از آن خداست، تنها او سزاوار عبودیت است و هیچ معبودی جز او وجود ندارد.

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا رَّجُلَیۡنِ أَحَدُهُمَآ أَبۡکَمُ لَا یَقۡدِرُ عَلَىٰ شَیۡءٖ وَهُوَ کَلٌّ عَلَىٰ مَوۡلَىٰهُ أَیۡنَمَا یُوَجِّههُّ لَا یَأۡتِ بِخَیۡرٍ هَلۡ یَسۡتَوِی هُوَ وَمَن یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٧٦.

و خداوند عزوجل برای زشتی عقیدۀ کفار مَثَلی دیگر می‌زند: دو مرد اند که یکی از آن‌ها لال است و سخن نمی‌گوید، ناشنواست و نمی‌فهمد، نه برای خود سودی رسانده می‌تواند و نه برای دیگران، نه از او کاری برمی‌آید و نه مشکلی به دست وی حل می‌شود، بلکه در واقع او خود بار سنگینی بر دوش سرپرست و مولای خویش است، هرجا او را می‌فرستد، کاری را از پیش نبرده و خیری به همراه نمی‌آورد، و مرد دیگری است که از سلامت کامل اعضا برخوردار بوده، هم به خودش نفع می‌رساند هم به دیگران، او در همه کارها و قضاوت‌هایش اهل سنجش و انصاف است از آن‌رو که دادگر است و بر راه و روشی استوار قرار دارد، آیا نزد کسانی که خردی سالم دارند این دو مرد باهم برابرند؟ پس ای کفار! شما چگونه میان سنگ‌های بی‌جان و خدای یگانۀ منان برابری قایل می‌شوید؟! سنگ، لال و کر و کور است و خدای سبحان شنوا، بینا، دانا، نعمت‌بخش، توانا، آفرینندۀ روزی ده، بردبار و آمرزگار!! پاک و مقدس است نام‌های نیکوی وی.

﴿وَلِلَّهِ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَآ أَمۡرُ ٱلسَّاعَةِ إِلَّا کَلَمۡحِ ٱلۡبَصَرِ أَوۡ هُوَ أَقۡرَبُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٧٧.

هر آنچه در آسمان‌ها و زمین نهان است خداوند عزوجل از آن آگاه و بدان واقف و داناست هیچ نهانی نزد وی پنهان نیست و کار قیامت در سرعت وقوع خود جز بسان یک چشم به هم زدن یا سریعتر از آن نمی‌باشد، زیرا خداوند عزوجل بر هر چیزی تواناست و از آن جمله بر به پاداشت قیامت و به پایان رساندن کار عالم.

﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَکُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِکُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٧٨.

و تنها خداست که شما را از شکم‌های مادران‌تان بعد از مدّت بارداری به صورت کودکان بیرون آورد در حالی که از پیرامون خود چیزی نمی‌دانستید و برای شما وسایل دانش و دریافت – از گوش و چشم و دل – قرار داد، باشد که او را با توحید و یگانه پرستی سپاسگزاری کنید.

﴿أَلَمۡ یَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّیۡرِ مُسَخَّرَٰتٖ فِی جَوِّ ٱلسَّمَآءِ مَا یُمۡسِکُهُنَّ إِلَّا ٱللَّهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یُؤۡمِنُونَ ٧٩.

آیا کافران به سوی پرندگانی که خداوند عزوجل آن‌ها را به مشیت و قدرت خود در فضای آسمان برای پرواز رام ساخت، به نگاه تدبر نمی‌نگرند؟ چه کسی جز خدای یگانه آن‌ها را از افتادن به زمین نگه می‌دارد؟ به راستی در آفرینش پرندگان و پرواز آن‌ها و نگه داشت آن‌ها در فضا، برهانی روشن بر قدرت خدای ذوالجلال است، برای بندگانی که به یگانگی حق‌تعالی ایمان داشته و در صنع بدیعش می‌اندیشند.

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۢ بُیُوتِکُمۡ سَکَنٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّن جُلُودِ ٱلۡأَنۡعَٰمِ بُیُوتٗا تَسۡتَخِفُّونَهَا یَوۡمَ ظَعۡنِکُمۡ وَیَوۡمَ إِقَامَتِکُمۡ وَمِنۡ أَصۡوَافِهَا وَأَوۡبَارِهَا وَأَشۡعَارِهَآ أَثَٰثٗا وَمَتَٰعًا إِلَىٰ حِینٖ ٨٠.

تنها خداست که برای شما در حال حَضَر منازلی را بری استراحت و سکونت و بر خورداری از آرامش همراه با خانواده‌های‌تان مهیا ساخت و در حال کوچ و سفر نیز برای شما خیمه‌ها و چترهایی را از مو و پوست دام‌ها قرار داد تا حمل آن‌ها در وقت جابجا شدن و نصب آن‌ها در هنگام اقامت و ماندن بر شما سبک باشد و برای شما از پشم گوسفند، کرک شتر، و موی بز کالا و پوشاک و لباس و پتو و لحاف و پوشش و خانه‌هایی قرار داد که تا دم مرگ از آن‌ها کار گرفته و بهره مند می‌شوید.

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَٰلٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَکۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَکُمۡ سَرَٰبِیلَ تَقِیکُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِیلَ تَقِیکُم بَأۡسَکُمۡۚ کَذَٰلِکَ یُتِمُّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَیۡکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡلِمُونَ ٨١.

و تنها خداست که برای مصونیت شما از گرمایش خورشید سایه‌بان‌هایی چون درختان و غیره قرار داد و کوه‌ها را مغاره‌ها و پناهگاه‌هایی گردانید که هنگام نیاز در آن‌ها سکونت می‌گزینید و برای شما تن – پوش‌هایی از پنبه و پشم و غیر آن از انواع پارچه‌ها قرار داد که از آزار سرما و گرما حفظ‌تان می‌کند، و برای شما زره‌هایی از آهن قرار داد که در نبردها از اصابت تیر و نیزه و فشنگ حمایت‌تان می‌کند، و آنگونه که به نعمت ابدان بر شما منت نهاد همچنان نعمت ادیان را نیز که هدایت به سوی ایمان و فرودآوردن قرآن است ارزانی‌تان داشت، تا تنها به فرمان‌های وی گردن نهاده و فقط او را عبادت و اطاعت کنید و چیزی را به وی شریک نیاورید.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَیۡکَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِینُ ٨٢.

ای پیامبر! پس اگر بعد از اقامۀ حجت، بازهم کفار از ایمان رویگردان شدند از این کارشان اندوهگین مباش، زیرا تو بر اجرای مأموریتت که همان ابلاغ آشکار است، مأجور هستی و قطعا به سبب تکذیبشان عذاب بر آنان واقع می‌شود، پس تو ابلاغگر هستی و تنها خداست که هدایتگر است و بس.

﴿یَعۡرِفُونَ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ یُنکِرُونَهَا وَأَکۡثَرُهُمُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ٨٣.

کافران نعمت خدای یگانۀ قهار با ارسال پیامبر مختار صلی الله علیه و آله و سلم را می‌شناسند اما بازهم نبوتش را تکذیب کرده و منکر رسالتش می‌شوند و بیشترین‌شان منکر و معاند و اندک‌شان مؤمن و مصدق‌اند.

﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ مِن کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدٗا ثُمَّ لَا یُؤۡذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ وَلَا هُمۡ یُسۡتَعۡتَبُونَ ٨٤.

و آنچه را که روزهنگامۀ بزرگ واقع می‌شود یاد کنید، آنگاه که خداوند عزوجل از هر امتی گواهی برمی‌انگیزد که به نفع مؤمنان و به زیان کافران گواهی می‌دهند، سپس نزد شاهنشاه جبار به کسانی که کافر شده‌اند فرصت عذر خواهی داده نمی‌شود تا از کفر و عناد خود پوزش بطلبند و نه در این حال از آنان خواسته می‌شود که خدای  عزوجل  را – با اجابت و توبه و ایمان – راضی سازند، زیرا فرصت از دست رفته است و برای چنین کارهایی دیگر بسیار دیر شده است.

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ ٱلۡعَذَابَ فَلَا یُخَفَّفُ عَنۡهُمۡ وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ٨٥.

و چون کافران عذاب دوزخ را ببینند، آن عذاب از آن‌ها کاسته نشده و به تأخیر انداخته نمی‌شود و نه هم مهلت می‌یابند بلکه عذابشان سخت و فوری است.

﴿وَإِذَا رَءَا ٱلَّذِینَ أَشۡرَکُواْ شُرَکَآءَهُمۡ قَالُواْ رَبَّنَا هَٰٓؤُلَآءِ شُرَکَآؤُنَا ٱلَّذِینَ کُنَّا نَدۡعُواْ مِن دُونِکَۖ فَأَلۡقَوۡاْ إِلَیۡهِمُ ٱلۡقَوۡلَ إِنَّکُمۡ لَکَٰذِبُونَ ٨٦.

و چون در روز قیامت بتان و معبودانی را که به جای خدا عزوجل پرستیده‌اند ببینند، می‌گویند: پروردگارا! اینان بودند که ما آن‌ها را جز تو می‌خواندیم و اینان به پرستش ما از خود راضی بوده‌اند، پس خداوند عزوجل آن خدایان دروغین را بر تکذیب پرستشگرانشان گویا می‌سازد و می‌گویند: ای کافران! هنگامی که شما ما را به جای خدا عزوجل پرستش می‌کردید دروغ می‌بافتید، نه ما شما را به این کار دستور داده‌ایم، نه بدان راضی بوده‌ایم و نه به شما خبر داده‌ایم که سزاوار پرستش هستیم، پس نفرین و خشم و عذاب بر شما باد.

﴿وَأَلۡقَوۡاْ إِلَى ٱللَّهِ یَوۡمَئِذٍ ٱلسَّلَمَۖ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا کَانُواْ یَفۡتَرُونَ ٨٧.

و آن روز کفار در برابر شاهنشاه جبار اظهار ذلّت و فروتنی و کوچکی و انکسار کرده از در تسلیم درمی‌آیند و دروغ‌هایی را که در دنیا برمی‌بافتند در این مورد که خدایانشان برای‌شان سود رسانده، شفاعت می‌کنند و عذاب را دفع می‌نمایند، همه بر باد می‌رود.

﴿ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَصَدُّواْ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ زِدۡنَٰهُمۡ عَذَابٗا فَوۡقَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا کَانُواْ یُفۡسِدُونَ ٨٨.

کسانی که به خدا عزوجل کفر ورزیدند. پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب و مردم را از ایمان بازداشتند خداوند عزوجل عذابی به سبب کفرشان می‌افزاید و عذابی دیگر بر بازداشتن‌شان مردم را از راه هدایت، پس برای‌شان عذابی است بر گمراهی و عذابی مضاعف است بر گمراه‌سازی دیگران؛ زیرا آنان هم خود اهل فساد اند و هم فساد افروز، هم اهل کفر و عناد اند و هم گمراهگر بندگان.

﴿وَیَوۡمَ نَبۡعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٖ شَهِیدًا عَلَیۡهِم مِّنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَجِئۡنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ ٨٩.

و روزی را به یاد آورید که خداوند عزوجل از هر امتی پیامبری را برمی‌انگیزد تا برای کسانی از قومش که ایمان آورده‌اند گواهی دهد و بر کافران نیز گواه باشد؛ به همین سلسله است که حق‌تعالی محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بر امتش گواه برمی‌انگیزد که ایشان به نفع پیروان و به زیان نافرمانان خود گواهی می‌دهند و در حقیقت خداوند عزوجل قرآن را بر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد که در آن همه امور در حوزۀ عقیده، احکام، اخلاق، آداب، ثواب و عقاب واضح شده است و حق‌تعالی به وسیلۀ آن مردم را از گمراهی به راه هدایت آورده، مؤمنان مصدق را مورد مرحمت قرار می‌دهد و راهیافتگان را به عاقبتی خوش و فرجامی نیک و ستوده و پاداشی بزرگ و خجسته در بهشت‌های پرناز و نعمت مژده می‌دهد.

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٩٠.

در حقیقت خدا عزوجل در کتابش و بر زبان پیامبرش بندگان خود را به دادگری و انصاف در حق خود و خلق خویش فرمان می‌دهد. دادگری و انصاف در حق خداوند عزوجل این است که به یگانگی پرستش شده و چیزی با وی شریک آورده نشود و دادگری در حق خلقش این است که حق هر صاحب حقی به وی داده شده و هیچ چیز از استحقاقش کاسته نشود. همچنین خداوند عزوجل به نیکوکاری در ادای حق خود و نیکوکاری بر خلق خویش فرمان می‌دهد، نیکوکاری در حق وی این است که عبادتش به خوبی انجام شود و طاعتش به نیکویی تحقق یابد که البته مدار آن بر رعایت اخلاص و پیروی از سنّت است. اما نیکوکاری بر خلقش این است که به ایشان از طریق یاری، کمک و همکاری‌های مالی غیر واجب، نفع رسانی شود. همچنان خدای سبحان به پیوند با نزدیکان و نیکی و احسان به ایشان فرمان داده و از هر کار زشت و هر عمل ناصواب، و از هرآنچه که شرع انور ناپسندش می‌دارد نهی می‌کند. او از ستم به مردم و تجاوز بر ایشان منع می‌کند. او بندگانش را به این شریعت اقدس پند و اندرز می‌دهد تا بدانچه مشروع ساخته است عمل کرده، معاصی و بدعت‌ها را فروگذارند و به تقوی و وارستگی پایبند باشند.

﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَیۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡکِیدِهَا وَقَدۡ جَعَلۡتُمُ ٱللَّهَ عَلَیۡکُمۡ کَفِیلًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ ٩١.

و بر شماست وفا نمودن به هر عهد و پیمانی که بین خود و خدا عزوجل و بین خود و مردم بسته‌اید، مشروط به آنکه پیمان شما با مردم به امر خلاف شرعی مربوط نباشد و سوگندهای خود را بعد از آنکه با قسم به خدای رحمان محکم ساخته‌اید نشکنید حال آنکه وقتی پیمان می‌بستید خدای متعال را بر آنچه گفته و وعده کرده‌اید ضامن و کفیل قرار داده‌اید، پس از او بترسید و پروا کنید، زیرا او بدانچه می‌کنید دانا و آگاه است و به زودی شما را در روزی که بر او عرضه می‌شوید، جزا خواهد داد.

﴿وَلَا تَکُونُواْ کَٱلَّتِی نَقَضَتۡ غَزۡلَهَا مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٍ أَنکَٰثٗا تَتَّخِذُونَ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرۡبَىٰ مِنۡ أُمَّةٍۚ إِنَّمَا یَبۡلُوکُمُ ٱللَّهُ بِهِۦۚ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ مَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ ٩٢.

و پیمان‌های خود را نشکسته، قرار دادهای خود را نقض نکنید، در آن صورت حال شما مانند حال زنی خواهد بود که رشتۀ خود را پس از محکم بافتن ازهم می‌گست و تمام تلاش و کار وی در بافندگی‌اش بیهوده و تباه می‌شد. و سوگندهای خود را در پیمان‌ها و قرار دادها وسیلۀ فریب و تقلب نسازید که هم پیمانان و هم عهدان خود را بدان فریب دهید و هرگاه گروهی را یافتید که از هم‌پیمانان قبلی شما مال و منفعت بیشتری داشتند، پیمان‌های خود را باهم پیمانان قبلی خود به اندیشۀ منفعت اندوزی بیشتر نشکنید، زیرا خداوند عزوجل شما را در مورد آنچه از وفا به عهد و پیمان و عدم نقض آن بر شما واجب گردانیده آزمایش می‌کند و او در روز قیامت، روزی که همۀ رازها آشکار می‌شود، برای شما آنچه را در آن اختلاف می‌ورزیدید بیان خواهد داشت، و آنچه را در ضمیر و باطن دارید می‌داند؛ پس هر کس را در برابر عملکردش – از امانت و خیانت – جزا می‌دهد.

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰکِن یُضِلُّ مَن یَشَآءُ وَیَهۡدِی مَن یَشَآءُۚ وَلَتُسۡ‍َٔلُنَّ عَمَّا کُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٩٣.

و اگر خدا عزوجل می‌خواست یقینا دل‌های شما را بریک آیین جمع می‌کرد، شما را امتی واحد قرار می‌داد و در آن صورت هرگز میان شما اختلاف و تفرقه‌ای روی نمی‌داد، چرا که همه مسلمان مؤمن بودید لیکن او خواسته است تا هر که از بندگانش که گمراهی را بر هدایت برگزیده گمراه سازد و از روی عدل و داد که دارد، توفیقش ندهد، چنان‌که خواسته است تا کسانی از بندگانش را که هدایت را برگزیده‌اند از روی فضل خویش بر قبول حق توفیق دهد پس گمراه‌سازی‌اش «عدل» و توفیقش بر هدایت «فضل» است و او به زودی همۀ شما را از اعمالتان – چه خیر باشد و چه شر – در روز قیامت خواهد پرسید و سپس شما را بر آن محاسبه کرده فرمانبرداران را پاداش و نافرمانان را کیفر خواهد چشانید.

﴿وَلَا تَتَّخِذُوٓاْ أَیۡمَٰنَکُمۡ دَخَلَۢا بَیۡنَکُمۡ فَتَزِلَّ قَدَمُۢ بَعۡدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُواْ ٱلسُّوٓءَ بِمَا صَدَدتُّمۡ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَلَکُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ٩٤.

و زنهار؛ سوگندهای خود را دستاویز نیرنگ قرار ندهید تا با آن کسی را که به وی سوگند یاد کرده‌اید، نیرنگ بزنید و در نتیجه او به این سوگند شما فریفته شده و برای شما راست بگوید در حالی که شما خود به وی دروغ می‌گویید، که در این صورت هلاک می‌شوید، بعد از آنکه در نجات و امنیت بودید آنسان که گام شخص ایستاده بعد از آنکه استوار بوده است بلغزد. و به سبب آنکه مردم را از راه حق بازداشته‌اید فرجام این عملتان در دنیا دامنگیرتان می‌شود و به علاوه اگر عذر و خیانت کردید برای‌تان در آخرت نزد خدای قهار در آتش جهنم عذابی است دردناک.

﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ ثَمَنٗا قَلِیلًاۚ إِنَّمَا عِندَ ٱللَّهِ هُوَ خَیۡرٞ لَّکُمۡ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٩٥.

و عهد ها را نشکنید و به پیمان‌ها خیانت نکنید تا به بهای آن چیزی بی‌ارزش و حقیری از بهرۀ دنیا را بگیرید، و بدانید که تمام بهرۀ دنیا حقیر و بی‌ارزش است، زیرا اجر عظیمی که وفا به عهد نزد خدا عزوجل دارد بزرگتر و گران‌بهاتر از پول ناچیز بی‌ارزشی است که گرفته‌اید، پس اگر نزد شما علمی است که بین سود و زیان می‌توانید فرق بگذارید، آنک میان خیر دنیا و آخرت فرق بگذارید.

﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ وَلَنَجۡزِیَنَّ ٱلَّذِینَ صَبَرُوٓاْ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٦.

و آنچه نزد شما از چیزهای بی‌ارزش دنیای فانی است، از بین می‌رود اما آنچه نزد خدا عزوجل از پاداش عظیم است پایدار است و از بین نمی‌رود و خداوند عزوجل به زودی کسانی را که بر ادای طاعات و پرهیز از محرمات شکیبایی کردند به بهترین و بزرگ‌ترین بخشش و عطا پاداش می‌دهد، بناءً از روی فضل و کرم در برابر کمترین طاعت نیز به ایشان اجر و مزد عطا می‌کند آنگونه که در برابر برترین طاعات مزد عنایت می‌نماید.

﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَکَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡیِیَنَّهُۥ حَیَوٰةٗ طَیِّبَةٗۖ وَلَنَجۡزِیَنَّهُمۡ أَجۡرَهُم بِأَحۡسَنِ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ٩٧.

هر کس – از مرد یا زن – که همراه با اخلاص و متابعت کار شایسته کند در حالی که به خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم و هشدارها و مژده‌هایش مؤمن باشد، پس قطعا خداوند عزوجل او را در این دنیا با زندگی پاکیزۀ سعادتمندانه، آرام، امن و راحت، زندگی می‌بخشد هرچند مال و ثروتی اندک داشته و از جاه و مقام پیش بندگان بی‌بهره باشد و به زودی او را در آخرت در جنات نعیم پاداش جزیل و اجر جمیل همراه با فوز عظیم در جوار پروردگار کریم عنایت خواهد کرد.

﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ ٱلرَّجِیمِ ٩٨.

ای مسلمان! چون خواستی کتاب خدا عزوجل را بخوانی، پس در آغاز تلاوت، از شر شیطان رانده شده از رحمت حق تعالی، به خدا عزوجل پناه ببر و بگو: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.

این آیه درس آموز این نکته است که: هر کس از میانۀ یک سوره تلاوت قرآن را آغاز کرد، خواندن، أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بر وی لازم است نه خواندن بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.

﴿إِنَّهُۥ لَیۡسَ لَهُۥ سُلۡطَٰنٌ عَلَى ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ ٩٩.

بیگمان خداوند عزوجل شیطان را بر دوستان خویش که بر وی تکیه کرده و کار خود را به وی می‌سپرند، مسلط نمی‌گرداند.

﴿إِنَّمَا سُلۡطَٰنُهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ یَتَوَلَّوۡنَهُۥ وَٱلَّذِینَ هُم بِهِۦ مُشۡرِکُونَ ١٠٠.

تسلط شیطان فقط بر کسانی است که از راه وی پیروی نموده و در نافرمانی پروردگار رحمان از او اطاعت می‌کنند و نیز تسلطش بر کسانی است که در سخنان خود به خدا عزوجل شریک می‌آورند.

﴿وَإِذَا بَدَّلۡنَآ ءَایَةٗ مَّکَانَ ءَایَةٖ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُوٓاْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفۡتَرِۢۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ١٠١.

و چون خدای متعال به وسیلۀ نسخ و مانند آن، آیه‌ای از قرآن را به جای آیه‌ای دیگر قرار دهد – با آنکه او خود به مصلحت بندگانش در نسخ یا اثبات احکام بر وفق احوال و زمان داناتر است – اما با این حال کافران می‌گویند: ای پیامبر! جز این نیست که تو بر خداوند عزوجل دروغ بافته و چیزی می‌گویی که به گفتن آن مأمور نشده‌ای، حال آنکه خدای متعال پیامبرش را از دروغ و بهتان مصونیت بخشیده است، پس قضیه چنان نیست که می‌پندارند بلکه بیشترشان به آنچه پروردگار متعال و پیامبرش از تعظیم و تکریم سزاوار اند دانشی ندارند لذا آن‌ها نسبت به امر پیامبران و رسالت نادانند.

﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِٱلۡحَقِّ لِیُثَبِّتَ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَهُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ ١٠٢.

ای پیامبر! به آنان بگو: من نگفتم که قرآن از نزد من است بلکه قرآن وحیی از نزد الله عزوجل است که جبرئیل آن را از جانب رب العالمین با اخبار راستین و احکام عادلانه فرود آورده است تا مؤمنان را بدان پایدار ساخته گمراهان را راهیاب، متقیان را بشارتی پاکیزه و نیکان اهل صلاح و فلاح را خنکای رحمتی باشد زلال و شفابخش.

﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِی یُلۡحِدُونَ إِلَیۡهِ أَعۡجَمِیّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیّٞ مُّبِینٌ ١٠٣.

و خدا عزوجل می‌داند که کافران می‌گویند: قرآن وحی الهی نیست بلکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از انسانی مانند خود می‌آموزد!! قطعا آن‌ها در این ادعا دروغگویند؛ زیرا انسانی که آموختن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به وی نسبت داده‌اند، شخصی است اعجمی که عرب زبان و فصیح البیان نیست، حال آنکه قرآن در غایب فصاحت و بیان قرار دارد، پس چگونه شخص عجمی الکنی می‌تواند مانند آن را بگوید؟

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ لَا یَهۡدِیهِمُ ٱللَّهُ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ ١٠٤.

در حقیقت کافرانی که آیات خدای یگانۀ قهار را تکذیب می‌کنند، او آن‌ها را به سوی هدایت راه نمی‌نماید؛ به علاوه آنان را در دوزخ عذابی است پردرد و چه بد قرارگاهی است.

﴿إِنَّمَا یَفۡتَرِی ٱلۡکَذِبَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡکَٰذِبُونَ ١٠٥.

جز این نیست که فقط کسی باطل و بهتان و دروغ به هم می‌بافد که به خدا عزوجل به آیاتش و به دیدارش ایمان نداشته باشد، پس آنان در آنچه به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن نسبت می‌دهند دروغگویند از آن‌رو که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راستگویی است به راستی و درستی تأیید شده، او رسالت را با امانتداری رسانده است، نه چیزی را کتمان کرده و نه به هم بافته است.

﴿مَن کَفَرَ بِٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِهِۦٓ إِلَّا مَنۡ أُکۡرِهَ وَقَلۡبُهُۥ مُطۡمَئِنُّۢ بِٱلۡإِیمَٰنِ وَلَٰکِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡکُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَیۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِیمٞ ١٠٦.

آن کس که دروغ به هم بافته و کسی که بعد از اسلام کلمۀ کفر را بر زبان آورده، خشم و لعنت خداوند عزوجل بر وی باد و برایش در آتش جهنم عذابی است دردناک ولی کسی که از روی جبر و زور به گفتن سخن کفر واداشته شده، معذور شناخته می‌شود، زیرا او آن را برای دفع هلاک از خود بر زبان آورده است حال آنکه قلبش بر ایمان پایدار است، بنابراین نه سرزنشی متوجه وی است و نه معصیتی.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَا عَلَى ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡکَٰفِرِینَ ١٠٧.

برگزیدن کفر بر ایمان از سوی کافران برای آن است که آن‌ها به دنیا و آرایش‌های آن عشق ورزیده و آن را بر آخرت و پاداشش برتری می‌دهند و خداوند عزوجل کافران را توفیق نبخشیده و رویگردانان بدکار را هدایت نمی‌کند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٠٨.

خداوند روزنه‌های هدایت را بر روی دل‌های‌شان بسته است، از آنکه دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند بناءً نور ایمان به دل‌های‌شان نمی‌رسد. همچنان او بر شنوایی‌های‌شان مهر نهاده است، پس آیات قرآن را به سمع اجابت و اذعان نمی‌شنوند و بینایی‌های‌شان را نیز کور ساخته است از این رو برهان‌هایی را که بر یگانگی وی راهبر اند، مشاهده نمی‌کنند پس آنان از حجت‌های روشن و وعده‌ها و هشدارهای مبرهن الله عزوجل غافل اند.

﴿لَا جَرَمَ أَنَّهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٠٩.

به راستی که کافران در زیانی آشکار قرار دارند، زیرا آن‌ها در آتش همیشه ماندگاراند، بدان جهت که راه هدایت را فرو گذاشته و کژراهۀ پستی و دنائت را پیموده‌اند.

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ هَاجَرُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا فُتِنُواْ ثُمَّ جَٰهَدُواْ وَصَبَرُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ ١١٠.

با این حال پروردگارت بر مستضعفان مؤمن در مکه با وجود گناهانی که قبلا از آنان سرزده است، بسیار آمرزگار است، زیرا آن‌ها تا بدانجا تحت شکنجۀ کفار قرار گرفتند که اجباراً کلمۀ کفر را – در ظاهر امر – بر زبان آوردند در حالی که دل‌های‌شان بر ایمان پایدار بود و سپس هنگامی که توان فرار با دین خویش به سوی مدینه را پیدا کردند هجرت گزیده و بعداً همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای برتری کلمۀ الله عزوجل جهاد کردند و بر ادای طاعت را پیدا کردند هجرت گزیده و بعدا همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای برتری کلمۀ الله عزوجل جهاد کردند و بر ادای طاعات و پرهیز از منهیات صبر نمودند. بیگمان خدای متعال به ایشان مهربان است؛ چرا که توفیق توبه را نصیب‌شان ساخت و به شتاب مجازاتشان نکرد.

﴿۞یَوۡمَ تَأۡتِی کُلُّ نَفۡسٖ تُجَٰدِلُ عَن نَّفۡسِهَا وَتُوَفَّىٰ کُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ١١١.

روز هنگامۀ بزرگ را به یاد آورید که هر کس برخاسته و از خود دفاع می‌کند و از آنچه کرده عذر می‌آورد در آن هنگام هر کس به آنچه از خیر و شر پیش فرستاده است جزا داده می‌شود، پس برای نیکوکار پاداش و برای بدکار – بی‌هیچ ستم و حق تَلَفی – کیفر است.

﴿وَضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا قَرۡیَةٗ کَانَتۡ ءَامِنَةٗ مُّطۡمَئِنَّةٗ یَأۡتِیهَا رِزۡقُهَا رَغَدٗا مِّن کُلِّ مَکَانٖ فَکَفَرَتۡ بِأَنۡعُمِ ٱللَّهِ فَأَذَٰقَهَا ٱللَّهُ لِبَاسَ ٱلۡجُوعِ وَٱلۡخَوۡفِ بِمَا کَانُواْ یَصۡنَعُونَ ١١٢.

و خداوند عزوجل شهر مکه را مثل زده است که از شر دشمنان در امن و امان بود، زیرا خدای  عزوجل  آن را تحت حمایت خویش گرفته بود، آن شهر در رفاه و آسوده حالی می‌زیست و روزی‌اش از هر سو فراوان و آسان بدان می‌رسید، اما چون ساکنانش نعمت خداوند عزوجل را ناسپاسی و انکار کرده به او شرک ورزیدند و پیامبرش را تکذیب نمودند خداوند عزوجل هم به سزای افعال زشت و اعمال نامیمون آن‌ها، به گرسنگی و فقر و بیم و هراس و فتنه‌ها و محنت‌ها مبتلایشان گردانید.

﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُمۡ رَسُولٞ مِّنۡهُمۡ فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ ٱلۡعَذَابُ وَهُمۡ ظَٰلِمُونَ ١١٣.

و به یقین خدای متعال محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی کفار مکه که به راستگویی، امانتداری و نسبش به خوبی شناخت و آشنایی دارند فرستاد، اما آنچه را آورده بود رد کرده و از وی پیروی ننمودند. پس حق‌تعالی آن‌ها را به سزای آن به سختی‌ها و فاجعه‌هایی چون گرسنگی، ترس، قتل، اسارت، خواری و خفت مبتلا ساخت و سرانشان در حالی در بدر کشته شدند که با شرک بر خویشتن ستمگر بودند.

﴿فَکُلُواْ مِمَّا رَزَقَکُمُ ٱللَّهُ حَلَٰلٗا طَیِّبٗا وَٱشۡکُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ١١٤.

پس ای مسلمانان! از روزی حلال و پاکیزه‌ای که خداوند عزوجل برای شما مباح گردانیده است بخورید و از حرام و پلیدی بپرهیزید و اگر در ایمان خود صادق و درعبادت خویش اهل اخلاص هستید نعمت خدای منان را با طاعتش و پیروی از پیامبرش شکر گزارید.

﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَیۡتَةَ وَٱلدَّمَ وَلَحۡمَ ٱلۡخِنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦۖ فَمَنِ ٱضۡطُرَّ غَیۡرَ بَاغٖ وَلَا عَادٖ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ١١٥.

جز این نیست که خدا عزوجل برای شما حرام ساخته است: خوردن حیواناتی را که بدون ذبح شرعی مرده‌اند، خونی را که در هنگام ذبح از وی می‌ریزد، گوشت خوک و آنچه را که برای غیر خدا عزوجل ذبح شده است، همچون حیوان ذبح شده برای بتان، کاهنان، عرّافان و غیره، با این وجود اگر کسی به حالتی از گرسنگی شدید می‌رسد که بیم مرگ دارد، در صورتی که با خوردن بدون ضرورت بر نفس خویش ستمگر نبوده و از حد نیاز اضطراری تجاوز نکند قطعا خداوند عزوجل بر وی آمرزگار و مهربان است، پس بر آنچه کرده است وی را مجازات نمی‌کند، زیرا ضرورت‌ها مباح کنندۀ ممنوعات‌اند.

﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُکُمُ ٱلۡکَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡکَذِبَ لَا یُفۡلِحُونَ ١١٦.

ای کافران! برای آن اباطیلی که زبان شما به دروغ می‌پردازد مگویید، این حلال است، حال آنکه خداوند عزوجل حرامش ساخته است، و مگویید: این حرام است، حال آنکه خداوند عزوجل حلالش ساخته است. این عملکرد باطل شما برای آن است تا از حلال ساختن حرام و حرام ساختن حلال به خدا عزوجل چیزی را که او مشروع نساخته است نسبت دهید. بیگمان کسانی که به خدا چیزی را که او آن را نگفته است، نسبت می‌دهند نه به خیر دنیا می‌رسند، نه به خیر آخرت و نه هم از عذاب خدا عزوجل رهایی می‌یابند.

﴿مَتَٰعٞ قَلِیلٞ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ ١١٧.

فقط در مدّت بقای خود در دنیا، از بهره‌های ناچیز و اندک آن برخوردار می‌شوند ولی بر ایشان در سرای جحیم عذابی است الیم.

﴿وَعَلَى ٱلَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا مَا قَصَصۡنَا عَلَیۡکَ مِن قَبۡلُۖ وَمَا ظَلَمۡنَٰهُمۡ وَلَٰکِن کَانُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ یَظۡلِمُونَ ١١٨.

و خداوند عزوجل بر یهودیان همان چیزهایی را که قبلاً به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم حکایت نموده حرام گردانیده است، آن چیزها عبارت اند از: 1- هر حیوان چنگال‌داری – مانند بعضی از پرندگان – 2- خوردن پیه و دنبه، به استثنای پیه و چربی ای که بر پشت گاو و گوسفند یا بر روده‌ها یا استخوان‌های آن‌ها در آمیخته است. و خداوند عزوجل با حرام ساختن این چیزها بر آنان ستم نکرده بلکه آنان خود سرکشی و تجاوز کردند و در نتیجه سزاوار مجازات حرمان شدند. بنابراین هیچ مجازاتی جز در برابر گناه و معصیتی فرود نمی‌آید.

﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُواْ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِکَ وَأَصۡلَحُوٓاْ إِنَّ رَبَّکَ مِنۢ بَعۡدِهَا لَغَفُورٞ رَّحِیمٌ ١١٩.

با این همه خدای سبحان بر کسانی آمرزگار است که به نادانی مرتکب گناه شده نه از فرجام آن آگاه بوده‌اند و نه می‌دانستند که ارتکاب آن موجب خشم وی می‌شود و سپس پشیمان از ارتکاب آن به سوی پروردگار خویش بازگشته، از کردۀ خود تائب شده‌اند و نفس‌های خود را با انواع نیکوکاری و طاعت به اصلاح آورده‌اند، آری! خداوند عزوجل بر ایشان آمرزگار است، بناءً پس از تو به و اصلاح از آنان درمی‌گذرد و یا جبران گناهان، قبول طاعات و چند برابر ساختن حسنات، بر ایشان رحم می‌کند. (مؤلف می‌گوید: از تأمل در مفهوم آیۀ کریمه چنین برمی‌آید که هر شخص گنه‌کار – اعم از آنکه به خطا یا به عمد مرتکب شده باشد – نادان تلقی می‌شود هرچند از حرمت گناه نیز آگاه و نسبت به آن دانا باشد).

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِیفٗا وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٢٠.

به راستی ابراهیم خلیل علیه السلام پیشوایی در خیر و الگویی در امر صلاح و شایستگی بود، او برای پروردگارش بسیار مطیع، بسیار خاشع و فروتن بود، او حقگرا و بر دین توحید بسیار استوار بود و از آن به دیگر کیش‌ها انحراف و گرایش نمی‌کرد، او هرگز به خدای سبحان شریک نیاورد و هرگز جز او معبود دیگری اختیار نکرد، پس او امام موحدان و الگوی عابدان و حق‌پرستان است.

﴿شَاکِرٗا لِّأَنۡعُمِهِۚ ٱجۡتَبَىٰهُ وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٢١.

به راستی ابراهیم علیه السلام برای پروردگارش بسیار شکرگزار بود و نعمت‌های بزرگش را با قلب و زبان و اعضا سپاس می‌گذاشت، حق‌تعالی او را به رسالت برگزید و به پیمودن راه مستقیم که همانا توحید همراه با عمل به صالحات و پرهیز از منکرات است توفیقش بخشید.

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٢٢.

و خداوند عزوجل به ابراهیم علیه السلام در دنیا پیشوایی، نام و آوازۀ نیک، دانش، پیامبری و حکمت عطا کرد و او در روز بازپسین نیز نزد خدا عزوجل همراه با بندگان ابرار و اولیای برگزیده‌اش؛ مقام و منزلتی والا، مرتبۀ عالی و متعالی دارد.

﴿ثُمَّ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِیمَ حَنِیفٗاۖ وَمَا کَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٢٣.

سپس حق‌تعالی به محمد صلی الله علیه و آله و سلم وحی فرستاد و به وی دستور داد تا از دین اسلام آنگونه که ابراهیم علیه السلام بر آن بود پیروی نموده و بر این دین پایبند و استوار باشد و از آن گرایش نکند، زیرا ابراهیم علیه السلام یکتاپرست بود و هرگز به خدا عزوجل غیر وی را شریک نیاورد.

﴿إِنَّمَا جُعِلَ ٱلسَّبۡتُ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱخۡتَلَفُواْ فِیهِۚ وَإِنَّ رَبَّکَ لَیَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کَانُواْ فِیهِ یَخۡتَلِفُونَ ١٢٤.

جز این نیست که حق‌تعالی بزرگداشت روز شنبه را – از راه انجام دادن بعضی از عبادات در آن – بر یهودیانی فرض گردانید که در مورد آن با پیامبر خود اختلاف کردند پس این روز را به جای روز جمعه که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بدان راه نمود، برای‌شان برگزید، قطعا خداوند عزوجل در روز قیامت میان اختلاف کنندگان داوری خواهد کرد، در نتیجه فرمانبرداران را پاداش و نافرمانان را کیفر خواهد داد، زیرا او حاکمی است دادگر.

﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِٱلۡحِکۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِینَ ١٢٥.

ای پیامبر! تو و پیروانت باید به نیکوترین شیوه، با مهرانگیزترین و ظریف‌ترین وسایل و با زیباترین روش‌ها به سوی دین اسلام و احکام و اخلاقش دعوت نمایید، بنابراین دعوت اسلامی باید به شیوۀ کتاب و سنّت انجام گرفته، با ملایمت و نرمی در گفتگو و بیان همراه و از درشتی و خشونت، خشکی و خروش بیجا به دور باشد، با آسانگیری توأم باشد نه با سختگیری، با مژده و بشارت آمیخته باشد نه با نفرت و شدت، جذاب و گیرا باشد نه دفع کننده و گریزاننده. و ایشان را به خیر ترغیب نموده و از شر برحذر گردان، با دلسوزی ایشان را نصیحت کن و به بهترین روش‌های جدال که همانا جدال از موضع مهر و ملایمت است با آنان مجادله نما. بناءً در یک جدال و مناقشۀ دعوی گفتگو باید از گرایش‌های نفسی و شخصی، دشنام، ایذا، برتری طلبی، کبر و خود بزرگ بینی به دور باشد. بدان که وظیفۀ تو بیان روشن و کامل و نصیحت راستین است، زیرا تو ابلاغگری و خداست که هدایتگر می‌باشد، پس او می‌داند که چه کسی از خط استقامت انحراف نموده و چه کسی بر راه مستقیم رهرو باقی مانده است از این رو هریک را در برابر عملکردش جزای مناسب می‌دهد.

﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَیۡرٞ لِّلصَّٰبِرِینَ ١٢٦.

و اگر دوست داشتید تا از تجاوزگران قصاص بگیرید پس همانگونه که مورد تعدی قرار گرفته اید، قصاص بگیرید و بر آن نیفزایید اما اگر صبر و گذشت پیشه ساختید، این برای شما بهتر است؛ چرا که ارمغان صبر، پیروزی دنیا و پاداش آخرت می‌باشد، یقیناً عزّت با عفو و نصرت با صبر توأماند.

﴿وَٱصۡبِرۡ وَمَا صَبۡرُکَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ وَلَا تَحۡزَنۡ عَلَیۡهِمۡ وَلَا تَکُ فِی ضَیۡقٖ مِّمَّا یَمۡکُرُونَ ١٢٧.

و ای پیامبر! بر آزار کفار، سختی‌های دعوت و مصیبت‌ها و گرفتاری‌های راه صبر کن و هرگز جز به یاری الله عزوجل صبر نتوانی کرد، زیرا اوست که صبر را بر تو الهام کرده و با یاری و تأیید خویش هر دشواریی را بر تو آسان می‌سازد. و بر کسانی که از تو فرمان نمی‌برند و به دعوتت اجابت نمی‌گویند اندوه مخور و از نیرنگ توطئه‌گران و مکر مکاران غمگین مباش، زیرا سر انجام کار، از آن تو چرخش ایام علیه دشمنان توست و یقیناً خداوند عزوجل یار و یاور توست و هرگز مغلوب نخواهی شد، زیرا او همراه توست. البته این همراهی و نصرت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منحصر نبوده بلکه شامل حال ایشان و همۀ پیروان و رهروان راه هدایت‌شان است.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨.

در حقیقت خدای سبحان کسانی را که با انجام اوامر و ترک نواهی از او پروا داشته و خط تقوی را در پیش گرفته‌اند تأیید می‌کند، او همراه کسانی است که در انجام طاعات به نیکویی عمل کرده، در امور خیر شتاب ورزیده و با انواع عبادات مشروع به پروردگار خود نزدیکی جسته‌اند، البته همراه با رعایت «احسان» در ادای عبادات که همانا عبارت از: آراسته ساختن عبادت به دو اصل «اخلاص» و «متابعت» است.


سورۀ إسراء

سورۀ إسراء

مکی است؛ ترتیب آن 17؛ شمار آیات آن 111

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِیٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَیۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِی بَٰرَکۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِیَهُۥ مِنۡ ءَایَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡبَصِیرُ ١.

خدای سبحان خویشتن را به پاکی ستوده، شأن و جایگاه خویش را به بزرگی وصف نموده و ذاتش را که کمال مطلق است، معبود یگانه و بی‌همتاست، دارای نام‌های نیکو و صفات عالی و خجسته است تقدیس می‌نماید و می‌فرماید: منزه است خدایی که بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در پاسی از شب به جسم و روح شریفش در بیداری نه در خواب، از مسجد الحرام مکه به مسجد الاقصی در بیت المقدس یعنی به همانجایی برد که پیرامونش را از برکات زمین چون میوه‌ها و محصولات غذایی و غیره پر ساخته است و در آنجا که منازل بسیاری از انبیا علیهم السلامقرار دارد، آری! او را شبانگاهی به آنجا برد تا عجایب قدرت، برهان‌های عظمت و ادلۀ وحدانیت خویش را به او بنمایاند. بیگمان او شنوای سخنان و هر امر شنیدنیی است، به اعمال و احوال بیناست، هیچ امر پنهانی از وی نهان نمانده و هیچ غایبی از گستردۀ علمش مخفی نیست.

﴿وَءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلۡنَٰهُ هُدٗى لِّبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ أَلَّا تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکِیلٗا ٢.

و آنگونه که حق‌تعالی پیامبرش را با سیر شبانگاهی «إسراء» فضیلت داد، با فرود آوردن تورات بر موسی علیه السلام نیز منت گذاشت و در آن برای بنی اسرائیل بیانی کافی و راهنمایی کامل قرار داد که آن‌ها را از شرک نهی کرده و به سوی یگانگی خداوند عزوجل در عبادت و توکل و طرد همتایان و اضداد فرا می‌خواند.

﴿ذُرِّیَّةَ مَنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٍۚ إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا ٣.

ای نسل و تبار کسانی که خداوند عزوجل ایشان را همراه با نوح از طوفان نجات داد و در کشتی بر نشاند! پروردگارتان را خالصانه بپرستید و به وی چیزی را شریک نیاورید و وی را بر نعمت‌هایش شکر گزارید آنگونه که نوح علیه السلام برای پروردگارش شکرگزار بود؛ زیرا او حق‌تعالی را بسیار پرستش کرده وی را با قلب و زبان و اعضا همیشه سپاس می‌گذاشت و روشن است که شکر از بلندترین منازل عبودیت می‌باشد.

﴿وَقَضَیۡنَآ إِلَىٰ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَیۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوّٗا کَبِیرٗا ٤.

و خداوند عزوجل در تورات نازل شده بر موسی علیه السلام به یهودیان خبر داد که در مقدراتشان چنین ثبت شده است: به زودی دوبار در بیت المقدس فساد خواهید کرد و با کشتن انبیا، خونریزی، ستم و تجاوز به سرکشی بزرگی بر خواهید خاست.

﴿فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَىٰهُمَا بَعَثۡنَا عَلَیۡکُمۡ عِبَادٗا لَّنَآ أُوْلِی بَأۡسٖ شَدِیدٖ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّیَارِۚ وَکَانَ وَعۡدٗا مَّفۡعُولٗا ٥.

پس آنگاه که یهود نخستین فساد را افروختند، خداوند عزوجل بر ایشان لشکری جرار وقوی پنجه را که به تعداد و تجهیزات بسیار مجهز اند مسلط خواهد ساخت که آنان را با قتل و طرد و تعقیب و اسارت، به سختی تارومار می‌کنند، این لشکر خانه و کاشانۀ یهودیان را لگدکوب کرده آن‌ها را درهم می‌کوبد و شکستی سخت و ویرانیی سنگین بر آنان وارد می‌سازد. این وعده این است محکم و مؤکَد که لا بد به علت عصیان یهود تحقق پیدا خواهد کرد.

﴿ثُمَّ رَدَدۡنَا لَکُمُ ٱلۡکَرَّةَ عَلَیۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَجَعَلۡنَٰکُمۡ أَکۡثَرَ نَفِیرًا ٦.

اما پس از چندی خداوند عزوجل دور پیروزی را به سوی یهودیان چرخانده و ایشان را به سبب نیکوکاری، توبه و بازگشت‌شان به سوی پروردگارشان، بر دشمن پیروز می‌سازد، اموال و فرزندان‌شان را بسیار ساخته، به نیرویشان فزونی می‌بخشد و در شمارشان برکت ارزانی می‌دارد.

﴿إِنۡ أَحۡسَنتُمۡ أَحۡسَنتُمۡ لِأَنفُسِکُمۡۖ وَإِنۡ أَسَأۡتُمۡ فَلَهَاۚ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ لِیَسُ‍ُٔواْ وُجُوهَکُمۡ وَلِیَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٖ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِیرًا ٧.

ای بنی اسرائیل! اگر با پروردگارتان به طاعتش و با خلق به حسن معامله، رویۀ نیکی در پیش گیرید و از خدا عزوجل در گفتار و عمل پروا دارید، بیگمان پاداش این امر به خودتان برمی‌گردد و در واقع به خود نیکی کرده‌اید، زیرا حق‌تعالی از شما و اعمالتان بی‌نیاز است اما اگر با معاصی و کژروی‌ها، بد عمل کردید، بدانید که کیفر و گرفتاری آن نیز به خودتان برمی‌گردد. بناءً ای یهودیان! اگر برای بار دوم فساد افروختید، خداوند عزوجل بر شما چنان دشمنی را مسلط می‌سازد که در شمار بسیار و در کوبندگی و نیرومندی، سخت زورآور است. پس متیقن باشید که این دشمن شما را آنچنان پایمال گشتار و خواری و خفت خواهد ساخت و آنسان به خاک مذلت خواهد نشاند که در منت‌های پستی و فقر و ننگ و ذلّت قرار می‌گیرید. آن دشمنانتان به زودی بیت المقدس را نیز خواهند گشود و آن را همچون بار نخست مجددا ویران خواهند ساخت و همچنان هر آبادی دیگری را به طور کامل نابود خواهند نمود و در نتیجه سرزمین‌تان را به ویرانه‌ای مبدل خواهند کرد.

﴿عَسَىٰ رَبُّکُمۡ أَن یَرۡحَمَکُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ حَصِیرًا ٨.

ای بنی اسرائیل! و اگر بازهم به سوی پروردگار خود برگشته او از فساد و ستمی که کرده‌اید پشیمان شدید و بدی را با نیکی جایگزین ساختید شاید بازهم پروردگارتان بر شما رحم کند، اما چنان‌چه به گناه و ستم بر مردم و فساد افروزی در زمین برگشتید بدانید که قطعا خداوند عزوجل نیز به کیفررسانی و خوارسازی‌تان بر خواهد گشت. به علاوه خداوند عزوجل در آخرت دوزخ را زندان همیشگی کفار گردانیده است که هرگز از آن بیرون نمی‌روند.

آیۀ کریمه بر هشدار دادن مردم از ارتکاب گناه و بیان عواقب آن در دنیا و آخرت که چیزی جز ذلّت و خواری و عذاب دوزخ نیست، دلالت دارد.

﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ٩.

قطعا این قرآن نازل شده بر رسول خدا أ، برای مؤمنان و رهپویان راهش آیینه سعادت و فلاح و کامیابی و نجات است، بناءً اهل ایمان را به سوی هر خیر و صلاحی رهبری نموده و از هر زشتی و منکری بازمی‌دارد. این قرآن مژده بخش مؤمنان شایسته کار است به اینکه حق‌تعالی در جنات النعیم برای‌شان پاداشی عظیم را آماده ساخته است. از این رو قرآن در عرصۀ عقاید، عبادات، اخلاق، و رفتارها به پایدارترین راه‌ها راهنمایی می‌کند که با فطرت قویم و عقل سلیم سازگار است. به همین چهت هیچ خیر و ارزشی را نمی‌یابید جز اینکه قرآن در دعوت به آن پیشگام بوده است و هیچ شری را نمی‌یابید جز اینکه قرآن از آن برحذر ساخته است.

﴿وَأَنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِیمٗا ١٠.

و کسانی که رستاخیز پس از مرگ و روز قیامت را تکذیب می‌کنند خداوند عزوجل بر ایشان به سزای تکذیب‌شان عذاب پردردی را در آتش جهنم آماده کرده است.

﴿وَیَدۡعُ ٱلۡإِنسَٰنُ بِٱلشَّرِّ دُعَآءَهُۥ بِٱلۡخَیۡرِۖ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ عَجُولٗا ١١.

و انسان از خشم و خروش و شتاب و مدهوشی‌ای که دارد بعضی وقت‌ها به زیان خود یا به زیان فرزند یا مالش دعای بد می‌کند، همانسان که به خیر دعا می‌نماید لیکن حق‌تعالی از روی مهربانی‌ای که دارد هنگامی که او دعای بد می‌کند، به اجابتش شتاب نمی‌ورزد بلکه تنها وقتی دعایش را اجابت می‌کند که به خیر دعا نماید، و این بی‌شک لطف و رحمتی است بس بزرگ برای انسان. و انسان طبیعتا موجودی است شتابکار، از این رو عواقب امور را نمی‌سنجد، و در برابر شهوت و خشم، ناپایدار و کمتر شکیباست.

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ءَایَتَیۡنِۖ فَمَحَوۡنَآ ءَایَةَ ٱلَّیۡلِ وَجَعَلۡنَآ ءَایَةَ ٱلنَّهَارِ مُبۡصِرَةٗ لِّتَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّکُمۡ وَلِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ وَکُلَّ شَیۡءٖ فَصَّلۡنَٰهُ تَفۡصِیلٗا ١٢.

و خداوند عزوجل شب و روز را دو برهان روشن بر یگانگی و قدرت خویش قرار داده است، مهتاب را که نشانۀ شب است تیره‌گون و خورشید را که نشانۀ روز است درخشان و روشنگر ساخته است تا انسان در روز راه‌های کسب و کار، ایاب و ذهاب و ادارۀ منافعش را ببیند و در شب به آغوش خواب بازگشته بیاساید و کار و تلاشش به ساحلی آرام لنگر اندازد، و تا حق‌تعالی از پی‌درپی آمدن شب و روز، بندگان را بر شمار سال‌ها و حساب روزها و ماه‌ها راه نماید، و خداوند عزوجل همه چیز را به طور شافی و کافی بیان کرده و روشنگرانه توضیح داده است.

﴿وَکُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِی عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ کِتَٰبٗا یَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا ١٣.

و خداوند عزوجل هر بنده‌ای را به عملش وابسته می‌سازد، چه عملش خیر باشد و چه شر. بناءً نه او را بر کار دیگران جزا می‌دهد و نه دیگران را بر کار وی و روز حساب، کتاب اعمال را که دربر گیرندۀ خوبی‌ها و بدی‌های اوست پیش نگاهش گشاده می‌سازد تا خود کارنامه‌اش را بخواند.

﴿ٱقۡرَأۡ کِتَٰبَکَ کَفَىٰ بِنَفۡسِکَ ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکَ حَسِیبٗا ١٤.

و به بنده گفته می‌شود: نامۀ خوبی‌ها و بدی‌هایت را که در دنیا انجام داده‌ای بخوان، پس اگر بی‌سواد و ناخوان هم باشد آن را می‌خواند و انسان خود به اطلاع و حسابرسی خوبی‌ها و بدی‌هایش بسنده است تا بداند که خداوند عزوجل دادگر است و به کسی ستم نمی‌کند.

﴿مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهۡتَدِی لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥.

هر کس به راه راست پایبند بوده و از حق پیروی کند، پس مزد و محصول کارش به خودش محدود و منحصر است و هر کس بیراهه رفته و پیرو گمراهی شده باشد پس گناهش نیز فقط بر دوش خود اوست. بناءً هیچ انسان بدکاری بار گناه بدکار دیگری را برنمی‌دارد و هرگز کسی به گناه دیگری عذاب نمی‌شود مگر آنکه عامل گمراه‌سازی وی باشد. و خدای متعال هیچ انسانی را عذاب نمی‌کند مگر آنگاه که با فرستادن پیامبران و فرود آوردن کتاب‌ها، حجّت را برایش روشن و مسیر را برایش معین کرده باشد.

﴿وَإِذَآ أَرَدۡنَآ أَن نُّهۡلِکَ قَرۡیَةً أَمَرۡنَا مُتۡرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیۡهَا ٱلۡقَوۡلُ فَدَمَّرۡنَٰهَا تَدۡمِیرٗا ١٦.

و چون خداوند عزوجل بخواهد تا شهری را به سبب گناهان مردمش نابود سازد، توانگران و سردمدارانشان را به طاعت فرمان می‌دهد، پس چون حق‌تعالی را عصیان کردند مردم در این کار به آنان اقتدا می‌ورزند، در نتیجه مجازات الهی بر همگی نازل شده و مردم آن شهر همه به طور جمعی از بیخ و بن برکنده شده و تماما نابود ساخته می‌شوند.

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا مِنَ ٱلۡقُرُونِ مِنۢ بَعۡدِ نُوحٖۗ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا ١٧.

و خداوند عزوجل امت‌های پیشینی را که بعد از نوح علیه السلام آمده بودند و کافر و تکذیب پیشه بودند به وسیلۀ عذاب، نابود ساخت. آری! علم خداوند عزوجل به کارهای خیر و شر بندگان کافی و بسنده است از این رو هر کس را بی‌هیچ ستم و حق تَلَفیی در برابر عملکردش جزا می‌دهد.

﴿مَّن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡعَاجِلَةَ عَجَّلۡنَا لَهُۥ فِیهَا مَا نَشَآءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلۡنَا لَهُۥ جَهَنَّمَ یَصۡلَىٰهَا مَذۡمُومٗا مَّدۡحُورٗا ١٨.

هر کس از مردم که با عملش دنیای فانی ناپایدار و بهره و آرایش آن را می‌خواهد و برای آخرت کار نمی‌کند، خداوند عزوجل به وی از دنیا آنچه را که مقدر ساخته است می‌بخشد از آنکه دنیا نزد الله عزوجل خوار و بی‌مقدار است، سپس جای بازگشت وی در روز حساب جهنم است که به سبب گناهان خود در آن ملامت شده، خوار و رانده از رحمت پروردگارش داخل می‌شود، زیرا او از فرمان سرپیچیده، فانی را بر باقی مقدم ساخته و برای ملاقات الله عزوجل ره‌توشه‌ای را آماده نکرده است.

﴿وَمَنۡ أَرَادَ ٱلۡأٓخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعۡیَهَا وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِکَ کَانَ سَعۡیُهُم مَّشۡکُورٗا ١٩.

و هر کس از مردم با عمل شایستۀ خود پاداش الهی را در سرای بقا خواستار بوده و در پرتو نور کتاب و سنت، به ثواب الهی چشم دوخته باشد پس خداوند عزوجل به طور قطع عملش را پذیرفته و وی را در برابر آن پاداش می‌دهد و از وی در بهشت‌های پرناز و نعمت به گرمی پذیرایی به عمل آمده، جایگاهش در آنجا نیکو و مقدمش گرامی داشته می‌شود.

﴿کُلّٗا نُّمِدُّ هَٰٓؤُلَآءِ وَهَٰٓؤُلَآءِ مِنۡ عَطَآءِ رَبِّکَۚ وَمَا کَانَ عَطَآءُ رَبِّکَ مَحۡظُورًا ٢٠.

هردو دسته – چه آنان‌که برای دنیای نا پایدار فانی کار می‌کنند و چه آن‌ها که برای آخرت باقی – هریک را خداوند عزوجل از عطای خویش مدد می‌بخشد از این رو بندگان صالحش را روزیی حلال و پاکیزه که ایشان را بر طاعت یاری نماید ارزانی می‌دارد و بدکاران شرور را نیز از متاع دنیا می‌بخشد که مانند چهارپایان سر در آخور داشته باشد. بنابراین بخشش خداوند عزوجل از دنیا برای کسی، دلیل بر صلاح یا فسادش نیست؛ زیرا او به مؤمن و کافر هردو روزی داده و عطایش را از کسی بازنمی‌دارد.

﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ وَلَلۡأٓخِرَةُ أَکۡبَرُ دَرَجَٰتٖ وَأَکۡبَرُ تَفۡضِیلٗا ٢١.

به دیدۀ تدبر و تأمل بنگر که چگونه خداوند عزوجل بعضی از بندگان را بر بعضی دیگر در عطای دنیا برتری داده، برخی را توانگر و برخی را فقیر می‌گرداند و قطعا درجات برتری در آخرت بزرگتر و بیشتر است، بناءً مؤمنان در آنجا سر انجامی نیکوتر، منزلی گرامی‌تر و پاداشی عظیم‌تر دارند و باز خود مؤمنان نیز میان همدیگر در پاداش درجاتی متفاوت داشته و بعضی بر بعضی دیگر برتری دارند.

﴿لَّا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَقۡعُدَ مَذۡمُومٗا مَّخۡذُولٗا ٢٢.

ای انسان! با خدای رحمان شریکی از بتان و معبودان قرار نده که دستاوردت از آن جز خواری و پشیمانی و مذمت و رسوایی چیز دیگری نیست.

﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَیۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا یَبۡلُغَنَّ عِندَکَ ٱلۡکِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا کَرِیمٗا ٢٣.

و خداوند عزوجل بر بندگان مقرر کرده که او را در عبودیت و الوهیت به یگانگی بخوانند و چیزی را به وی شریک نیاورند و اینکه به پدر و مادر خود – به ویژه در هنگام پیری و سالخوردگی آن‌ها – از هیچ احسان و خدمتی که در توان دارند دریغ نکنند، نه از نیکی به آن‌ها ملول و خسته شوند و نه خدمت به آن‌ها را سنگین بشمارند و البته پدر و مادر نباید از فرزند جز سخن خوش و زیبا چیز دیگری بشوند تا بدانجا که حتی فرزند نباید به آن‌ها، «اوف» که کمترین مرتبۀ سخن بد است، بگوید و جایز نیست که آن‌ها را با کدام عمل یا سخن زشت و پرخاشگرانه‌ای ملاقات کند بلکه تا می‌تواند باید إکرام و احترام، لطف و نرمی، مهر و محبت، عاطفه و عشق نثار آن‌ها نماید.

﴿وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرٗا ٢٤.

و ای انسان! برای پدر و مادرت فرمانبردار، متواضع و فروتن باش، بر ضعف آن‌ها دل بسوزان و بکوش تا شور شادی را به اندرون جانشان سرازیر کنی و از سر مهر و دلدادگی و با روحیۀ ایثار و عشق، بال مهرورزی را بر آنان بگستران و به پاداش آنچه که برایت در خردسالی‌ات تقدیم کرده‌اند، از خدای  عزوجل  همیشه در حالت زندگی و مرگ برای آن‌ها رحمت واسعه درخواست کن، آخر آن‌ها بودند که به خاطر تو خستگی‌ها کشیده و برای آنکه تو راحت باشی، بیدار خوابی‌ها و بیقراری‌ها را تحمل کردند.

﴿رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِی نُفُوسِکُمۡۚ إِن تَکُونُواْ صَٰلِحِینَ فَإِنَّهُۥ کَانَ لِلۡأَوَّٰبِینَ غَفُورٗا ٢٥.

تنها خدا عزوجل است که به آنچه در دل‌ها و نهان‌هاست دانا می‌باشد، اوست که بر پنهانی‌ها آگاه است، نیت‌ها را می‌داند و اراده‌ها را می‌خواند، پس ای بندگان! اگر قصد شما کسب رضای الله عزوجل و حصول قرب وی باشد و عمل را برای وی خالص ساخته باشید بدانید که یقینا او گناهان کسانی را که به عفوش امیدوارند، رضایش را می‌جویند و طالب عنایات مخصوص او هستند، می‌آمرزد؛ زیرا او بر کسانی که از ایشان انابت و محبت نسبت به خودش، پیامبر و کتابش می‌بیند، بخشنده است و حتی از گناهانی که از وی سر می‌زند و هیچ بشری از آن به سلامت نیست، نیز درمی‌گذرد.

﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِیرًا ٢٦.

و حقوق نزدیکان را که شامل صلۀ رحم، نیکی، احسان، احترام و شکیبایی بر آزارهاست به آنان بده و به مسکین نیز آنچه را بدان نیازمند است و خدا عزوجل به تو از آن بخشیده است، ببخش و کسی را که در راه مانده و سفر وی را از خانواده و مالش جدا ساخته است، دستگیری کن و در انفاق مالت خالصانه رضای خدا عزوجل را جویا باش و آن را در غیر حقوقش ضایع نکن، در بخشش اسراف ننما بلکه در انفاق و غیر آن، راه میانه و معتدل را در پیش بگیر.

﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِینَ کَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّیَٰطِینِۖ وَکَانَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ کَفُورٗا ٢٧.

بیگمان کسانی که اموال خویش را در گناه، زیاده روی از حق تجاوز از عدل صرف می‌کنند، در عصیان و تجاوز و طغیان به شیطان شباهت دارند و از طبیعت شیطان است که نعمت پروردگار رحمان را ناسپاسی کرده و احسان را فراموش می‌کند.

﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّکَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّیۡسُورٗا ٢٨.

و اگر کسی از تو درخواست کمک می‌کند ولی توبه علت آنکه چیزی نزد خود نداشته و منتظر روزی ای از جانب الله عزوجل هستی، از وی روی برمی‌گردانی، پس برای آن شخص تقاضا کننده، سخنی خوش و نرم و مهربانانه بگو، مانند اینکه برایش دعا کنی تا خدا حاجتش را برآورد و کار زندگی را بروی آسان سازد، یا که وی را به آینده وعده دهی و بگویی: اگر خدای متعال روزیی رساند، تو را به یاد دارم و از تو دریغ نخواهم کرد.

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩.

و دستت را از بخشش و دهش بر نبند تا در مالت بخل بورزی و در بذل و بخشش اسراف و زیاده روی هم نکن؛ زیرا به بخل، مردم تو را به باد سرزنش می‌گیرند و با اسراف، حسرت‌زده بر جای خود می‌مانی و سپس بر از دست رفتن مال افسوس می‌خوری.

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن یَشَآءُ وَیَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا ٣٠.

بیگمان خداوند عزوجل از روی علم و حکمتی که دارد بر بعضی از بندگانش روزی را گشاده ساخته و بر بعضی دیگر آن را تنگ می‌گرداند، پس او آنگونه که می‌خواهد و به روی مصلحتی که می‌داند، امور بندگان را می‌گرداند از آن‌رو که بر پنهانی‌های بندگانش داناست و هیچ امر نهانی از احوال بندگانش بر او مخفی نیست.

﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَکُمۡ خَشۡیَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ کَانَ خِطۡ‍ٔٗا کَبِیرٗا ٣١.

وقتی متیقن شدید که تنها خداوند عزوجل روزی دهنده است، پس فرزندان‌تان را از بیم فقر مکشید؛ زیرا روزی آن‌ها بر عهدۀ شما نیست، بلکه تنها و تنها بر عهدۀ خدا عزوجل است و بس، اوست که فرزندان، پدران، پدر بزرگان و نوادگان را روزی می‌دهد. پس بدانید که کشتن فرزندان جرمی است بزرگ و گناهی است خطیر. در مقدم ساختن روزی فرزندان بر روزی پدران، تأکیدی بر نهی از قتل فرزندان نهفته است؛ زیرا خدا عزوجل خود عهده‌دار امورشان گردیده است پس شما را چه کار با ایشان؟!

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِیلٗا ٣٢.

و به زنا و انگیزه‌های آن نزدیک نشوید که در لجن آن فرو می‌افتید و از اسباب و مقدمات آن مانند: نگاه حرام، خلوت با زن بیگانه، پایین آوردن تُن صدا و گفتگو به شیوۀ تحریک آمیز، نیز بپرهیزید؛ زیرا زنا بسیار زشت است، این عمل فحشا بسیار بد شیوه و بد راهی است؛ زیرا فحشا به قدری شومی معصیت را به فضای زندگی شما سرازیر می‌سازد که هم جامعه و هم نهاد فرد را ملوث و آلوده می‌گرداند.

ملاحظه می‌کنیم که در این آیۀ کریمه تعبیر: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓ «به زنا نزدیک نشوید» به جای ولا تفعلوا – زنا را انجام ندهید به کار گرفته شد تا انسان را بر دوری از هر سبب و وسیله‌ای که به زنا می‌انجامد، برانگیزد.

﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِی حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۗ وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِیِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا یُسۡرِف فِّی ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ کَانَ مَنصُورٗا ٣٣.

و نفس معصوم و بیگناهی را که خداوند عزوجل کشتنش را حرام ساخته است جز به حکم شرع مکشید، البته از مصادیق حکم شرع: کشتن به قصاص، کشتن زناکار متأهل و کشتن مرتد است و هر کس بدون حق شرعی – یعنی به ستم – کشته شود در حقیقت خداوند عزوجل برای سرپرست وی – از وارثانش یا دولت – این حق را داده است که خون مقتول را به قصاص یا دیه مطالبه نماید، اما ولی یا سرپرست مقتول نباید در قصاص از حد معین تجاوز نماید؛ زیرا خداوند عزوجل با سرپرست مقتول است و او را علیه قاتل تا بدانجا که بتواند حق خود را به قصاص یا دیت یا عفو بازگیرد، یاری و پشتیبانی می‌کند نه در تجاوز و زیاده روی.

﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡیَتِیمِ إِلَّا بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ یَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥۚ وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٤.

و برای شما جایز نیست که به مال یتیم جز به بهترین وجه نزدیک شوید بناءً دخالت و کارگردانی شما در مال یتیم باید به شیوه‌ای باشد که بهترین منافع را برای مال وی تأمین کند و این البته با قرار دادن مال وی در چرخۀ بازده‌آور و مولد اقتصادی و در یک روند سودآور و رشد دهنده است نه با تلف کردن و به مخاطره افکندن. تا آنگاه که یتیم خود به سن رشد برسد و مالش به خودش تسلیم گردد. و بر شماست تا به هر عهد و پیمانی که برگردن گرفته‌اید وفا کنید؛ زیرا خداوند عزوجل به زودی بنده را از هر عهد و پیمانی مورد پرستش قرار می‌دهد و چنان‌چه غدر و خیانت ورزیده بود، عذابش می‌کند.

﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡکَیۡلَ إِذَا کِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِیمِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلٗا ٣٥.

و چون یکی از شما پیمانه می‌کرد باید پیمانه را تمام دهد و هنگامی که برای مردم وزن می‌کردید، با ترازوی عدل وزن کنید بیگمان در تمام دادن پیمانه و وزن خیری است در دنیا، که عبارت از برکت و رشد و نماء است و نیک فرجامیی است در آخرت، با اجر و پاداش الله أ.

﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَیۡسَ لَکَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦.

و چیزی را که بدان علم و یقین نداری دنبال نکن بلکه در کارهای خود اهل تحقیق و بررسی باش، مبادا دنبال شایعات و حدس و گمان‌ها راه بیفتی، زیر انسان بر گوش و چشم و عقل و قلب همه نزد خدا عزوجل مورد محاسبه قرار خواهد گرفت، پس اگر این ابزارها را در راه خیر به کار انداخته بود، حق‌تعالی به وی پاداش می‌دهد و اگر آن‌ها را در راه شر گماشت، وی را مجازات و مؤاخذه می‌کند.

﴿وَلَا تَمۡشِ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّکَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا ٣٧.

و ای انسان! بر روی زمین به نخوت و تکبر راه مرو زیرا تو مخلوقی ضعیف هستی که نه توان آن داری تا با گام برداشتنت بر روی آن، زمین را بشگافی و هرگز هم نمی‌توانی در بلندی به کوه‌ها برسی؛ زیرا تو نسبت به کوه‌ها بسیار کوتاه، ضعیف و ناچیز هستی.

﴿کُلُّ ذَٰلِکَ کَانَ سَیِّئُهُۥ عِندَ رَبِّکَ مَکۡرُوهٗا ٣٨.

همۀ اوامر و نواهیی که در آیات پیشین ذکر شد، خداوند عزوجل جنبۀهای بد آن‌ها را خوش نمی‌دارد و برای بندگانش نمی‌پسندد، به همین جهت آن‌ها را حرام گردانیده است.

﴿ذَٰلِکَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَیۡکَ رَبُّکَ مِنَ ٱلۡحِکۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِی جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا ٣٩.

ای پیامبر! این احکام سودمند، اخلاق ارزشی برتر، آداب نیک و گهر بار و نهی از هرکار زشت و ناهنجار که خداوند عزوجل برایت بیان کرده و بر تو نازل نموده است، همه از اموری است که انسان را پاکیزه و مهذب می‌سازد، و با خدای یگانه معبود دیگری قرار مده و غیر وی را با وی شریک مگردان وگرنه در آتش جهنم به چنان حالی افکنده خواهی شد که هم نفست تو را سرزنش می‌کند و هم مردم تو را به باد ملامت می‌گیرند، در عین آنکه از رحمت خداوند عزوجل نیز طرد شده و از هر خیری محروم می‌شوی، خلق تو را مذهب و خالق تو را معذب می‌سازد.

﴿أَفَأَصۡفَىٰکُمۡ رَبُّکُم بِٱلۡبَنِینَ وَٱتَّخَذَ مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنَٰثًاۚ إِنَّکُمۡ لَتَقُولُونَ قَوۡلًا عَظِیمٗا ٤٠.

ای کافران! آیا خدای یگانۀ قهار شما را به بخشیدن فرزندان ذکور اختصاص داده و خود از فرشتگان برای خویش دخترانی برگرفته است؟ بیگمان این سخن شما بی‌نهایت زشت، بی‌شرمانه و وقیحانه است؛ چرا که به خدای سبحان چیزی را که سزاوار جنابش نیست نسبت داده‌اید.

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِیَذَّکَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا نُفُورٗا ٤١.

و به راستی خداوند عزوجل در قرآن حقایق را به روشنی تمام بیان نموده، احکام، داستان‌ها و مَثَل‌ها را واضح به تصویر کشیده است تا مردم از آن‌ها بهره گرفته و از پندها و عبرت‌های آن استفاده نمایند، اما این بیان، اهل ستم و طغیان را جز دوری از طاعت خدای رحمان و فروروی بیشتر در پیروی از شیطان نمی‌افزاید.

﴿قُل لَّوۡ کَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ کَمَا یَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِی ٱلۡعَرۡشِ سَبِیلٗا ٤٢.

ای پیامبر! به کافران بگو: اگر با خدای یگانه خدایانی دیگر بود یقیناً آن خدایان به سوی مغلوب ساختن خدای صاحب عرش عظیم، راهی می‌جستند و قطعاً می‌کوشیدند تا با وی به نبرد پرداخته و بر بعضی از گسترۀ مُلکش مسلط شوند و لیکن او یگانه و یکتاست و در ربوبیت و الوهیت خود هیچ شریک و همتایی ندارد.

﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یَقُولُونَ عُلُوّٗا کَبِیرٗا ٤٣.

خداوند عزوجل از سخنان کفار و آنچه به وی نسبت می‌دهند پاک و منزه است زیرا او یگانۀ قهار است، او در ذات، قدرت، قهر و غلبه، بر خلقش والا و با اعتلا می‌باشد، چنان اعتلای بزرگی که سزاوار جلال و عظمتش هست.

﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا ٤٤.

آسمان‌های هفت‌گانه، زمین و هر آفریده‌ای که در آن‌هاست و همۀ موجودات، پروردگارشان را بدانچه شایستۀ آن است تقدیس و تنزیه کرده، بر او سپاس و ثنا و ستایش می‌گویند و تمجیدش می‌کنند بنابراین ستایش همه او راست، ملک تماماً از آن اوست و ثنا و سپاس در اول و آخر همه اوراست لیکن ای مردم! شما تسبیح مخلوقات را نمی‌فهمید؛ زیرا هر کس به زبان و شیوۀ خود تسبیح می‌گوید. و خداوند عزوجل بردبار است نافرمانانش را به شتاب مجازات نمی‌کند بلکه به آنان مهلت می‌دهد، او به کسانی که به سوی وی رجعت کنند، آمرزش بخواهند و توبه کنند بسیار آمرزگار است.

﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَیۡنَکَ وَبَیۡنَ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥.

و ای پیامبر! چون قرآن بخوانی و کفار آن را بشنوند، خداوند عزوجل به مثابۀ کیفری از جانب خویش – میان تو و میان آنان پردۀ پوشاننده‌ای قرار می‌دهد که عقل‌های‌شان را از فهم می‌پوشاند، از آنکه به آخرت کفر ورزیده‌اند. پس آن‌ها صدا را می‌شوند اما بعضی را درنمی‌یابند. از این‌رو بنده به میزان گناهی که دارد، از فهم و تأمل تعهدآور در امر دین، محروم ساخته می‌شود.

﴿وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَکَرۡتَ رَبَّکَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا ٤٦.

و خداوند عزوجل بر دل‌های کفار پوشش‌هایی قرار داده است تا معانی قرآن را نفهمند، و در گوش‌های‌شان سنگینیی قرار داده است تا آن را نشنوند. و ای پیامبر! چون در قرآن پروردگارت را با اسما و صفاتش یاد کرده و آن‌ها را دعوتگرانه به سوی توحید و نفی شرک فراخوانی، در حالی پشت می‌کنند که منکر سخنانت بوده و از روی عناد و استکبار، از پیامت نفرت دارند تا به حق گردن نگذارند.

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ یَسۡتَمِعُونَ إِلَیۡکَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ یَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٤٧.

خدا عزوجل بهتر می‌داند که کفار به چه منظور گوش فرا می‌دارند، ای پیامبر! آنان در حالی به سوی تو گوش فرامی‌دارند که نیات و اهداف‌شان بد و نامیمون است از این رو گوش فرا دادن‌شان به منظور پذیرش حق و بهره‌بردن از آن نیست. و خداوند عزوجل نجواگویی‌شان را در میانشان می‌داند، آنگاه که بعضی به بعضی دیگر از روی دروغ و بهتان می‌گویند: در حقیقت به این مردی که از وی پیروی می‌کنید، سحر و جادویی رسیده است که عقلش را پاک از بین برده است، که این البته دروغ و بهتانی از سوی‌شان بیش نیست.

﴿ٱنظُرۡ کَیۡفَ ضَرَبُواْ لَکَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ سَبِیلٗا ٤٨.

به این درغشان تعجب‌کنان تأمل کن که گفتند: محمد صلی الله علیه و آله و سلم ساحر، یا شاعر، یا کاهن، یا دیوانه است. اما اشتباه کردند، دروغ گفتند: از راه صواب منحرف شدند و به حق توفیق نیافتند.

﴿وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدٗا ٤٩.

کافران در حال انکار رستاخیز و حشر گفتند: چگونه بعد از مرگ به آفرینشی جدید بر انگیخته می‌شویم در حالی که به استخوان‌های پوسیده‌ای تبدیل شده‌ایم و اجساد ما کاملا متلاشی شده است؟! بناءً هیچ انتظاری در اینکه دوباره زنده شویم وجود ندارد.

﴿۞قُلۡ کُونُواْ حِجَارَةً أَوۡ حَدِیدًا ٥٠.

ای پیامبر! از روی مبارزه طلبی و درمانده‌سازی به آنان بگو: اگر می‌توانید در صلابت و سختی و دشواری تغییر و تحول سنگ گردید یا آهن، اما متیقن باشید که خداوند عزوجل آنگونه که شما را در آغاز آفرید، مجددا بازخواهد گردانید و همانسان که شما را از عدم آفرید، بعد از مرگ نیز زنده‌تان خواهد ساخت، و این کار بر خدای سبحان بسی سهل و ساده است.

﴿أَوۡ خَلۡقٗا مِّمَّا یَکۡبُرُ فِی صُدُورِکُمۡۚ فَسَیَقُولُونَ مَن یُعِیدُنَاۖ قُلِ ٱلَّذِی فَطَرَکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةٖۚ فَسَیُنۡغِضُونَ إِلَیۡکَ رُءُوسَهُمۡ وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَۖ قُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَکُونَ قَرِیبٗا ٥١.

یا اگر توانستید به آفریده‌ای بزرگتر از این آفرینش خود تبدیل شوید، به چنان آفریده‌ای که در تصور عقلی‌تان بسی دور و ناباورانه است، اما بازهم یقین داشته باشید که خداوند عزوجل آنگونه که شما را می‌میراند مجددا زنده خواهد گردانید و آنسان که شما را آفرید، مجددا برخواهد انگیخت و چون بر آن‌ها در حجّت آوردن بر اینکه خداوند عزوجل برباز آفرینی‌شان بعد از مرگ تواناست، غلبه کنی پس انکار گرانه سخنت را رد کرده و می‌گویند: بعد از آنکه مردیم چه کسی مارا باز می‌گرداند؟! پس چنین پاسخشان بگو: همان کسی که نخستین بار شما را آفرید، همو مجددا شما را به زندگی برمی‌گرداند؛ آنگاه تو را مسخره خواهند کرد و سرهای خود را از روی انکار و تعجب تکان داده و خواهند گفت: آن رستاخیز کی خواهد بود؟ به آنان بگو: رستاخیز به طور قطع آمدنی است، وقوعش نزدیک است و هیچ شکی در آمدنش وجود ندارد؛ زیرا هر امر آینده‌ای نزدیک است.

﴿یَوۡمَ یَدۡعُوکُمۡ فَتَسۡتَجِیبُونَ بِحَمۡدِهِۦ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗا ٥٢.

روزی که خداوند عزوجل شما را در حالی که مرده و در گورهایتان هستید فرا می‌خواند پس ندارا اجابت گفته و به فرمان خدای  عزوجل  گردن نهاده، اطاعتش می‌کنید و سپاس و ستایش در همه حال او راست. و از بسیاری وحشت روز قیامت و بلندای آخرت چنین می‌پندارید که در دنیا جز عمر کوتاهی زندگی نکرده‌اید.

﴿وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ ٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ یَنزَغُ بَیۡنَهُمۡۚ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلۡإِنسَٰنِ عَدُوّٗا مُّبِینٗا ٥٣.

و ای پیامبر! به بندگان با تقوایم بگو: وقتی با دیگران سخن می‌گویند یا در میان خود گفتگو می‌کنند باید سخنان پاک، نیکو و نرم را برگزیده و از بدزبانی و کار برد کلمات خشم برانگیز و روح خراش دوری گزینند، زیرا شیطان بر افکندن دشمنی و بغض و کینه در میان مؤمنان حریص است، پیداست که سخنان بد این دشمنی را برمی‌انگیزد و خود عوارض و پیامدهای بد دیگری چون سوء ظن، قطع رابطه و انتقامجویی را در پی دارد. و شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است، نه صلاح و استقامتش را می‌خواهد و نه برادری و محبتش با برادران مؤمنش را.

﴿رَّبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِکُمۡۖ إِن یَشَأۡ یَرۡحَمۡکُمۡ أَوۡ إِن یَشَأۡ یُعَذِّبۡکُمۡۚ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ عَلَیۡهِمۡ وَکِیلٗا ٥٤.

پروردگار شما به آنچه در نهاد شما می‌گذرد و به همۀ احوال شما داناتر است، پس اگر بخواهد بر شما رحم می‌کند بدین‌گونه که شما را بر ایمان راه نماید و اگر بخواهد شما را گمراه ساخته و در نتیجه عذابتان می‌کند. و ای محمد ج! ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ایم بلکه جز بلاغ چیز دیگری بر عهدۀ تو نیست.

﴿وَرَبُّکَ أَعۡلَمُ بِمَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ فَضَّلۡنَا بَعۡضَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ عَلَىٰ بَعۡضٖۖ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا ٥٥.

و ای پیامبر! پروردگارت به هرچه در آسمان‌ها و زمین است داناست، نه امری پنهانی بر او نهان می‌ماند و نه غایبی از او ناپیداست. در حقیقت او بعضی از پیامبرانش را در منزلت و مقام بر بعضی دیگر برتری داده است از این جهت که بعضی را به نزول کتابی بر وی، یا کثرت علم و دانش و حکمت، یا کثرت پیروان و معجزات اختصاص داده است. و او بر داود با فرودآوردن کتاب زبور – که آن را در هرحال و هر وقت مناسب می‌خواند – تفضل کرد.

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا یَمۡلِکُونَ کَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنکُمۡ وَلَا تَحۡوِیلًا ٥٦.

ای پیامبر! به کافران بگو: در حقیقت این بتان و معبودانی که آن‌ها را در وقت گرفتاری و نیاز خویش می‌خوانید، نه بلایی را از شما بر طرف می‌کنند، نه آن را از شما به دیگران برمی‌گردانند و نه توان آن دارند تا بلا را از حالی به حال دیگری متحول سازند و کسی که زیان را دفع نموده، بلا را برمی‌گرداند، نعمت‌ها را جلب نموده و رفاه و خوش روزگاری می‌آورد همانا پروردگار زمین و آسمان است.

این آیه عام است در مورد همۀ معبودانی که به جای الله عزوجل خوانده می‌شوند، اعم از زنده و مرده، غائب و حاضر، صالح و فاسد، بت و بتواره، ستاره و ماه، ساحر و کاهن و غیره. بنابراین جز الله عزوجل هیچ‌کس و هیچ مرجعی نه نفعی تواند رساند و نه زیانی.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ یَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِیلَةَ أَیُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَیَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَیَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧.

کسانی را که آنان برای دفع زیان می‌خوانند – اعم از پیامبران، فرشتگان، اشخاص صالح و پیروان راه – ایشان خود در طاعت پروردگار مسابقه داده و در عبادت و کسب قربش باهم رقابت می‌کنند، ایشان خود انتظار عفو و رضوانش را داشته و از کیفر و انتقامش می‌ترسند. به راستی که عذاب خدا عزوجل در خور پرهیز است و باید از وقوع آن همیشه در خوف و هراس و در حال پرهیز قرار داشت، پس مؤمن هرگز نباید از نزول آن ایمن باشد بلکه باید به وسیلۀ طاعت از غضب الله عزوجل به سوی رضوانش گریزان باشد.

﴿وَإِن مِّن قَرۡیَةٍ إِلَّا نَحۡنُ مُهۡلِکُوهَا قَبۡلَ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَوۡ مُعَذِّبُوهَا عَذَابٗا شَدِیدٗاۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَسۡطُورٗا ٥٨.

و هیچ شهری که مردمانش به حق‌تعالی کفر ورزیده و پیامبرانش را تکذیب کرده‌اند نیست جز اینکه او به زودی قبل از روز قیامت آن‌ها را با هلاک و ویرانی عذاب خواهد کرد، یا آنان را به بلا و زیان، تنگ حالی و تفرقه و انواع نکبت‌ها و گرفتاری‌های دیگر عذاب می‌کند این فیصله‌ای است که حق‌تعالی آن را پرداخته و به طور قطع گذرانده است، وقوع آن را حتمی گردانیده و از آن فارغ شده است، و این فیصله در لوح محفوظ نوشته و ثبت شده است.

﴿وَمَا مَنَعَنَآ أَن نُّرۡسِلَ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّآ أَن کَذَّبَ بِهَا ٱلۡأَوَّلُونَۚ وَءَاتَیۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا ٥٩.

و ما را از فرستادن معجزاتی که کفار از پیامبران خواستند چیزی جز این امر بازنداشت که امت‌های پیشین این معجزات را به دروغ گرفتند و در نتیجه خداوند عزوجل هلاکشان ساخت، و خداوند عزوجل به ثمود – قوم صالح علیه السلام ماده شتر را که معجزه‌ای آشکار و واضح بود، داد اما آن را تکذیب کردند پس خداوند عزوجل ویرانشان ساخت و حق‌تعالی پیامبران را با معجزات و نشانه‌های روشنی که بر دست ایشان آشکار شد نیز برای آن نفرستاد که بندگان را بترساند تا شاید به سوی راه رشد بازگشته و از کفر و فساد بپرهیزند.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِٱلنَّاسِۚ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلرُّءۡیَا ٱلَّتِیٓ أَرَیۡنَٰکَ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلنَّاسِ وَٱلشَّجَرَةَ ٱلۡمَلۡعُونَةَ فِی ٱلۡقُرۡءَانِۚ وَنُخَوِّفُهُمۡ فَمَا یَزِیدُهُمۡ إِلَّا طُغۡیَٰنٗا کَبِیرٗا ٦٠.

و ای پیامبر! روزی را یاد کن که خداوند عزوجل به سویت وحی فرستاد که: به راستی پروردگارت از هر نظر و از آن جمله در علم و قدرت بر مردم احاطه دارد و آن رؤیایی را که خداوند عزوجل به تو در شب اسراء و معراج از عجایب مخلوقاتش در عالم بیداری نه در خواب نمایاند، جز امتحانی برای مردم نبود، تا تصدیقگران را از تکذیب پیشگان متمایز سازد، و نیز خداوند عزوجل درخت زقوم لعنت شدۀ ذکر شده در قرآن را جز امتحانی برای مردم نگردانید و خدای یگانۀ قهار کافران را با انواع معجزات و عذاب‌های گونه‌گون بیم می‌دهد، اما با این وجود این بیم دهی جز بر طغیان بیشتر و فروروی عمیق‌تر آن‌ها در کفر چیز دیگری بر آنان نمی‌افزاید.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ قَالَ ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِینٗا ٦١.

و روزی را به یادآور که خداوند عزوجل به فرشتگان دستور داد تا از روی احترام و تقدیر، برای آدم سجده کنند پس فرمان را به جا آورده و همه سجده کردند، جز ابلیس که عصیان و تمرد ورزیده از سجده سر باز زد و مستکبرانه گفت: چگونه برای آدم سجده کنم در حالی که او آفریدۀ ضعیفی است از گِل؟

﴿قَالَ أَرَءَیۡتَکَ هَٰذَا ٱلَّذِی کَرَّمۡتَ عَلَیَّ لَئِنۡ أَخَّرۡتَنِ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَأَحۡتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٗا ٦٢.

همچنان شیطان از باب تکبر و عصیان علیه امر خدا عزوجل به سجده در برابر آدم گفت: به من خبر ده، این آفریده از گِل که او را بر من فضیلت داده‌ای چرا؟ پس اگر تا روز قیامت بر عمرم بیفزایی، یقینا با فسادگری و گمراهسازی بر فرزندانش مسلط خواهم شد تا بدانجا که ایشان را از راه تو بازخواهم داشت، به جز کسانی که ایمان و عمل خویش را به زبور اخلاص آراسته‌اند که مرا بر ایشان راهی نیست و ایشان هم اندک‌اند.

﴿قَالَ ٱذۡهَبۡ فَمَن تَبِعَکَ مِنۡهُمۡ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمۡ جَزَآءٗ مَّوۡفُورٗا ٦٣.

پس خدای سبحان در مقام تهدید ابلیس لعین و پیروانش تا روز قیامت، گفت: برو و هر آنچه می‌توانی بکن اما بدان که هر کس از فرزندان آدم از تو اطاعت کرد، قطعاً عذاب تو و عذاب آن‌ها بزرگ است و در آتش جهنم ذخیره شده، انتظار شما را می‌کشد.

﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِکَ وَأَجۡلِبۡ عَلَیۡهِم بِخَیۡلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤.

و ای شیطان! از ایشان هر که را توانستی با آوای خود تحریک کن و هر که از جن و انس که بر آن‌ها دست یافتی، بر عصیانشان برانگیز و هرقدر از پیروانت را – اعم از سواره و پیاده – که می‌توانی گرد آور و در اموال‌شان – با کسب حرام – برای خود سهمی قرار ده و در اولادشان نیز – با زنا و گناه و بدکاری و فساد – شرکت کن و به پیروان و فرمانبردارانت وعده‌های دروغین بده و آرزوهای باطل – از بهتان و شر و نیرنگ و فریب – در آنان القا کن، در واقع وعده‌هایت جز فریب چیز دیگری نیست.

﴿إِنَّ عِبَادِی لَیۡسَ لَکَ عَلَیۡهِمۡ سُلۡطَٰنٞۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلٗا ٦٥.

در حقیقت شیطان را بر بندگان مؤمن، صادق و با اخلاص خداوند عزوجل که از وی اطاعت و از پیامبرش پیروی کرده‌اند، سلطه‌ای نیست و او نمی‌تواند ایشان را گمراه کند زیرا ایشان در حفظ و حمایت و تأیید و پشتیبانی وی به سر می‌برندو پس مولایشان خدا عزوجل است که از کید و نیرنگ شیطان حفظشان می‌کند.

﴿رَّبُّکُمُ ٱلَّذِی یُزۡجِی لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ فِی ٱلۡبَحۡرِ لِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِکُمۡ رَحِیمٗا ٦٦.

ای بندگان! این پروردگار شماست که بر شما منت گذاشته و کشتی‌ها را در دریاها برای شما به حرکت درآورده است تا بر متن آن‌ها تجارت و مسافرت کرده و به وسیلۀ آن‌ها روزی طلب کنید و این از رحمت حق‌تعالی به شماست، زیرا او همواره به بندگانش مهربان است؛ آنچه را که به سودشان است برای‌شان جلب نموده و آنچه را که به زیانشان است از ایشان برمی‌گرداند.

﴿وَإِذَا مَسَّکُمُ ٱلضُّرُّ فِی ٱلۡبَحۡرِ ضَلَّ مَن تَدۡعُونَ إِلَّآ إِیَّاهُۖ فَلَمَّا نَجَّىٰکُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ أَعۡرَضۡتُمۡۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ کَفُورًا ٦٧.

ای مردم! چون در دریا به شما سختیی برسد و در آستانۀ مرگ و غرق قرار گیرید، هر که از معبودان باطل را که به وی شریک می‌آورید فراموش کرده و فقط الله عزوجل را به یگانگی می‌خوانید، به بارگاه وی زاری و ناله می‌کنید تا به فریاد شما برسد و نجات‌تان دهد، اما همینکه شما را از دریا سالم به خشکی بیرون آورد، از ایمان و یگانه‌پرستی‌اش روی گردانیده و مجددا به شرک و معاصی برمی‌گردید. و این مسلّما از جهل و غفلت انسان است و او همواره ناسپاس است.

﴿أَفَأَمِنتُمۡ أَن یَخۡسِفَ بِکُمۡ جَانِبَ ٱلۡبَرِّ أَوۡ یُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ حَاصِبٗا ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ وَکِیلًا ٦٨.

آیا نزد شما امان‌نامه‌ای از این امر وجود دارد که خداوند عزوجل زمین را از زیر پایتان بلرزاند و شما را در زمین فروبرد؟ یا آیا از این امر ایمینید که خداوند عزوجل بر شما طوفانی از سنگریزه‌های آسمان را بفرستد که پاره پاره‌تان گرداند؟ و سپس کسی را نمی‌یابید که عذاب را از شما دفع کرده و کیفر را از شما برگرداند.

﴿أَمۡ أَمِنتُمۡ أَن یُعِیدَکُمۡ فِیهِ تَارَةً أُخۡرَىٰ فَیُرۡسِلَ عَلَیۡکُمۡ قَاصِفٗا مِّنَ ٱلرِّیحِ فَیُغۡرِقَکُم بِمَا کَفَرۡتُمۡ ثُمَّ لَا تَجِدُواْ لَکُمۡ عَلَیۡنَا بِهِۦ تَبِیعٗا ٦٩.

ای بندگان! یا مگر ایمن از آنید که خداوند عزوجل باردوم شما را به دریا بازگردانیده و تندبادی شکننده بر شما بفرستد که کشتی‌های‌تان را درهم کوبد و از آن‌رو که به خدا کافر شدید، غرق‌تان گرداند، آنگاه بعد از هلاکتان برای خود در برابر الله عزوجل هیچ پیجویی را نیابد که او را دنبال کند یا از وی چیزی مطالبه نماید؟ از آن جهت که خداوند عزوجل در کیفرتان دادگر است و به شما چیزی ستم نکرده است.

﴿۞وَلَقَدۡ کَرَّمۡنَا بَنِیٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ وَرَزَقۡنَٰهُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَفَضَّلۡنَٰهُمۡ عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّمَّنۡ خَلَقۡنَا تَفۡضِیلٗا ٧٠.

و به راستی خداوند عزوجل فرزندان آدم را – با عقل، فرودآوردن کتاب‌ها، فرستادن پیامبران و علم و معرفت – برسایر آفریدگان گرامی داشت و هرچه را در کائنات است برای‌شان مسخر گردانید، مرکب‌ها را در خشکی و کشتی‌ها را در دریا رام‌شان گردانید تا ایشان را در سفرها و کار و بار زندگی‌شان از جایی به جایی انتقال دهند. و او از انواع خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها و پوشیدنی‌ها به اشکال، گونه‌ها و دسته‌های مختلف به ایشان روزی بخشید. زیرا انسان تا کفر نورزیده، اشرف مخلوقات است ولی وقتی کافر شد، در اسفل سافلین قرار دارد.

﴿یَوۡمَ نَدۡعُواْ کُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ فَمَنۡ أُوتِیَ کِتَٰبَهُۥ بِیَمِینِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِکَ یَقۡرَءُونَ کِتَٰبَهُمۡ وَلَا یُظۡلَمُونَ فَتِیلٗا ٧١.

روز قیامت را به یادآور؛ هنگامی که خداوند عزوجل پیشینیان و پسینیان را گردآورده و هر گروهی از مردم را با پیشوایشان که به وی در خیر و شر اقتدا می‌کرده‌اند فرا می‌خواند سپس کارنامۀ نیک صالحان را به دست راست‌شان می‌دهد و ایشان شاد و مسرور، آن را می‌خوانند و از مزد عملشان چیزی نمی‌کاهد – هر چند به مقدار نخکی باشد که در شکاف هستۀ خرما قرار دارد.

﴿وَمَن کَانَ فِی هَٰذِهِۦٓ أَعۡمَىٰ فَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ أَعۡمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِیلٗا ٧٢.

و هر کس در دنیا از نگرش به برهان‌های توحید و ادلۀ قدرت الله عزوجل کوردل بوده و در نتیجه به آنچه که محمد صلی الله علیه و آله و سلم آورده است کفر ورزد، پس او در روز قیامت از دیدن راه بهشت کورتر و از راه هدایت و رشد و رستگاری، گمراه‌تر است.

﴿وَإِن کَادُواْ لَیَفۡتِنُونَکَ عَنِ ٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ لِتَفۡتَرِیَ عَلَیۡنَا غَیۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوکَ خَلِیلٗا ٧٣.

ای پیامبر! کفار کوشیدند تا تو را از قرآن نازل شده بر تو برگردانند تا بر خدای سبحان غیر آن را بر بندی و اگر خواستۀ آنان را به جا می‌کردی تو را – از آنکه به خواستۀ آن‌ها همساز گشته‌ای – دوست و یاور خاص و خالص خویش می‌گرفتند.

﴿وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰکَ لَقَدۡ کِدتَّ تَرۡکَنُ إِلَیۡهِمۡ شَیۡ‍ٔٗا قَلِیلًا ٧٤.

و ای پیامبر! اگر خدا عزوجل تو را بر حق پایدار نمی‌ساخت و تو را به حفظ و عصمتش از باطل نگه نمی‌داشت نزدیک بود که به سخن‌شان متمایل شده و به انگیزۀ رغبت در هدایت‌شان و حرص و اشتیاقت بر اجابتشان، از بعضی چیزها تنازل کنی و کوتاه بیایی.

﴿إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰکَ ضِعۡفَ ٱلۡحَیَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیۡنَا نَصِیرٗا ٧٥.

ای پیامبر! اگر در آنچه کافران از تو خواستند با آن‌ها هرچند اندک موافقه‌ای می‌کردی، در آن صورت قطعاً خداوند عزوجل تو را دو برابر عذاب زندگی دنیا و دو برابر عذاب بعد از مرگ در آخرت می‌چشانید؛ بدان جهت که او مقامت را با نبوت بالابرده و قدر و قیمتت را با تمام معرفت و کمال علم برتر گردانیده است بنابراین هر کس منعم را نافرمانی کند، به میزان آن نعمت‌هایی که داشته است، به نکبت‌ها و بلاها مبتلا خواهد شد. و ای پیامبر! بعد از آن کسی را نمی‌یافتی که تو را از عذاب الهی بازداشته و کیفرش را از تو برگرداند.

﴿وَإِن کَادُواْ لَیَسۡتَفِزُّونَکَ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ لِیُخۡرِجُوکَ مِنۡهَاۖ وَإِذٗا لَّا یَلۡبَثُونَ خِلَٰفَکَ إِلَّا قَلِیلٗا ٧٦.

و ای پیامبر! کافران کوشیدند تا با آزارهای بسیار تو را از مکه برکنند و اگر چنین می‌کردند یقینا بعد از تو جز مدتی اندک نمی‌ماندند سپس خداوند عزوجل بر آنان مجازات بنیان کن یا مرگ و فنا را فرود می‌آورد.

﴿سُنَّةَ مَن قَدۡ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ مِن رُّسُلِنَاۖ وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحۡوِیلًا ٧٧.

این سنّت حق‌تعالی در مورد نابودسازی امت‌هایی است که پیامبران خویش را از میان خویش بیرون می‌کنند؛ و سنّت وی را هرگز تغییر و تبدیلی نیست چه این سنتی است پیوسته که همواره جاری بوده است و اختلاف زمان و مکان را در آن تأثیری نیست.

﴿أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِدُلُوکِ ٱلشَّمۡسِ إِلَىٰ غَسَقِ ٱلَّیۡلِ وَقُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِۖ إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا ٧٨.

نماز را – از وقت زوال آفتاب در نیمۀ روز تا تاریکی شب – به طور تام و کامل برپادار، که این معنی، مجموعۀ نمازهای ظهر، عصر و مغرب را دربر می‌گیرد. و نماز صبح را بر پاداشته، قرائت قرآن را در آن طولانی کن زیرا فرشتگان به برکت قرآن و شرافت این زمان مخصوص، همواره در قرائت نماز صبح حاضر می‌شوند.

﴿وَمِنَ ٱلَّیۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّکَ عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩.

و بعد از خواب شب برخیز و پاسی از آن را در حالی که خوانندۀ کتاب خدا عزوجل هستی نماز بگذار، تا این کار افزونبخش حسناتت و بلند بردن درجاتت باشد، شاید – ای پیامبر – خداوند عزوجل تو را روز قیامت شفاعتگر مردم برانگیزد و با آغاز داوری میان مردم سختی‌های عرصات محشر را بر آنان سبک گرداند، وانگه تو در مقامی قرار بگیری که اولین و آخرین تو را در آن بستایند، که این مقام، مقام شفاعت عظمی است.

﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠.

و پروردگارت را بخوان و بگو: پروردگارا! مرا در آنچه به خیر و صلاح من است، به مدخلی صِدق که همانا مدخل هدایت و رشد و توفیق است داخل کن و مرا از آنچه برایم در گفتار و کردار شر است، به مخرجی درست خارج‌ساز و از جانب خود برایم حجتی پایدار ببخش که مرا بدان بر تمام مخالفانم پیروز گردانی؛ زیرا در هنگام جدال و اختلاف، دلیل استوار و درست از بزرگ‌ترین سلاح‌ها علیه دشمنان به شمار می‌رود.

﴿وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ کَانَ زَهُوقٗا ٨١.

و ای پیامبر! به کافران بگو: اسلام آمد و پرستش بتان از میان رفت، باطل قلابی و دروغین و برساخته‌های بی‌بنیاد شما نابود شد و حق بر آن پیروز گشت، زیرا حق همواره پایدار، غالب و پیروز است.

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ ٱلظَّٰلِمِینَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢.

و نازل می‌کند خدای رحمان رحیم از آیات قرآن کریم آنچه را که قلب هر بیماری را از بیماری‌های شبهاتی چون کفر و شک و نفاق و از امراض شهوات و علاقه به زنا و انواع فحشا پاکیزه می‌سازد و آنچه را که اجسام را از امراض و آلام – با خواندن و دمیدن این کلام – شفا می‌بخشد و همچنان آنچه را که سبب حصول رحمت خدای منان است، مانند ایمان و حکمت و فهم متعهدانه در دین. ولی این قرآن بر کافران در هنگامی که تلاوت آن را می‌شنوند جز کفر و گمراهی نمی‌افزاید، از آنکه در تکذیب و انکار بسیار پیشرو اند، بنابراین قرآن برای مؤمنان، ایمان و برای کافران، سرکشی و طغیان می‌افزاید.

﴿وَإِذَآ أَنۡعَمۡنَا عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ أَعۡرَضَ وَنَ‍َٔا بِجَانِبِهِۦ وَإِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ کَانَ یَ‍ُٔوسٗا ٨٣.

و چون خداوند عزوجل بر انسان تگذیبگر آیات و ناسپاس نعمت‌هایش، نعمت ارزانی دارد او از فرمانش سرپیچیده و مرتکب نافرمانی‌هایش می‌شود اما وقتی بلایی مانند فقر، یا بیماری دامنگیرش شود از رحمت خدا عزوجل در نیل به توانگری و سلامت مأیوس می‌شود بناءً او به فضل الله عزوجل اعتماد نداشته و وعده‌اش در فراهم‌آوری آسانی پس از سختی و گشایش پس از شدّت را باور نمی‌دارد.

﴿قُلۡ کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ فَرَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَنۡ هُوَ أَهۡدَىٰ سَبِیلٗا ٨٤.

 ای پیامبر! به مردم بگو: هر کس از شما بر حسب آنچه که مناسب حال وی است و بر حسب آن اعمالی که برایش مقدر شده است، عمل می‌کند بناءً خداوند عزوجل عمل هر عمل کننده‌ای را می‌داند و به زودی هر کس را در قبال عملش جزا خواهد داد، پس اگر عملش خیر باشد جزای خیر و اگر شر باشد، جزای شر به وی خواهد چشایند، این آیه در برگیرندۀ تهدید و هشداری برای نافرمانان است.

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا ٨٥.

ای پیامبر! و کافران از روی عناد و لجاجت و از سر تعجیز و درهم شکستنت از تو در مورد حقیقت روح می‌پرسند، در پاسخشان بگو: به راستی اسرار و حقیقت روح از سنخ آن اموری است که خداوند عزوجل دانشش را به خویشتن اختصاص داده است بناءً جز خدا عزوجل دیگر هیچ‌کس از این امر آگاه نیست و در کل به بشر نسبت به علم خدای متعال جز اندکی از دانش داده نشده است و همین اندک دانش است که باز در آن درجات و مراتب متفاوتی دارند.

﴿وَلَئِن شِئۡنَا لَنَذۡهَبَنَّ بِٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِۦ عَلَیۡنَا وَکِیلًا ٨٦.

ای پیامبر! و اگر خدا عزوجل بخواهد تا قرآن را از قلبت محو کند این کار را می‌کند، زیرا او برهر چیزی تواناست، آنگاه کسی را نمی‌یابی که یاری‌ات داده و از این محوسازی و فراموشی تو را بازدارد، یا بعد از آنکه قرآن را فراموش کردی، آن را مجددا به حافظه‌ات برگرداند.

﴿إِلَّا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّ فَضۡلَهُۥ کَانَ عَلَیۡکَ کَبِیرٗا ٨٧.

لیکن ای پیامبر! خدای متعال برتو رحم کرده و کتابش را در سینه‌ات محفوظ قرار داده است، بیگمان فضل او بر تو همراه بزرگ بوده است، زیرا تو را به نبوت برگزیده، با قرآن کریم گرامی‌ات داشته، به مقام محمود مشرفت گردانیده، حوض کوثر را به تو بخشیده و غیر این‌ها از مراتب عالی و منازل برتر را به تو موهبت نموده است.

﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا ٨٨.

بگو: اگر تمام انس و جن گردآیند و بکوشند تا با این قرآن معارضه نموده و نظیر آن در بلاغت و فصاحت را بیاورند، این کار را نمی‌توانند کرد، و هرچند برخی از آن‌ها پشتیبان برخی دیگر بوده و بر این هماوردخواهی همدست باشند قطعاً شکست‌خورده بازخواهند گشت.

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا لِلنَّاسِ فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٖ فَأَبَىٰٓ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ إِلَّا کُفُورٗا ٨٩.

و به راستی خدای سبحان در کتابش از هرگونه مَثَل و از انواع اندرزها و حکمت‌های عبرت‌آموز آورده است تا مردم از آن‌ها بهره گرفته و به هدایت قرآن راه یابند اما بیشتر مردم جز تکذیب حق، انکار راستی و پای فشردن بر باطل، گزینه‌ای دیگر را پذیرا نبودند.

﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ لَکَ حَتَّىٰ تَفۡجُرَ لَنَا مِنَ ٱلۡأَرۡضِ یَنۢبُوعًا ٩٠.

و چون قرآن کفار را مسکوت ساخت و با بیان و بلاعتش بر آن‌ها غلبه نمود رفتند تا از سر بهانه‌جویی معجزات دیگری را درخواست کنند از این رو گفتند: ای پیامبر! تو را باور نمی‌داریم و از پیامت پیروی نمی‌کنیم تا از ریگزار مکه برای ما چشمۀ جاری بیرون نیاوری که از آن بنوشیم!!

﴿أَوۡ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٞ مِّن نَّخِیلٖ وَعِنَبٖ فَتُفَجِّرَ ٱلۡأَنۡهَٰرَ خِلَٰلَهَا تَفۡجِیرًا ٩١.

یا به ما باغی از خودت را نشان بدهی که در آن انواعی از درختان با میوه‌های مختلف وجود داشته و از میانۀ آن جویبارهای لبریز از آب روان سازی.

﴿أَوۡ تُسۡقِطَ ٱلسَّمَآءَ کَمَا زَعَمۡتَ عَلَیۡنَا کِسَفًا أَوۡ تَأۡتِیَ بِٱللَّهِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ قَبِیلًا ٩٢.

یا چنان‌که می‌پنداری آسمان را پاره پاره بر سر ما فرواندازی، یا خدا و فرشتگانش را حاضر سازی به طوری که ما ایشان را آشکارا با چشم‌های خود پیش روی خویش ببینیم.

﴿أَوۡ یَکُونَ لَکَ بَیۡتٞ مِّن زُخۡرُفٍ أَوۡ تَرۡقَىٰ فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَن نُّؤۡمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیۡنَا کِتَٰبٗا نَّقۡرَؤُهُۥۗ قُلۡ سُبۡحَانَ رَبِّی هَلۡ کُنتُ إِلَّا بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٣.

یا – ای پیامبر – تو مالک خانه‌ای از طلا باشی، یا در نردبانی به آسمان بالا روی، و در بالا رفتنت نیز تو را تصدیق نخواهیم کرد تا به سوی ما همراه کتاب گشوده‌ای از سوی الله عزوجل باز نگردی که در آن چنین نوشته شده باشد، تو محمد رسول خدا هستی! پس تعجب کنان از این انکار و عناد و استکبارشان به آنان بگو: پاک است پروردگار من، من جز بنده‌ای از بندگان خدا عزوجل نیستم که مرا به ابلاغ رسالتی از جانب خود مأمور ساخته است، لذا من توان آوردن معجزات را ندارم، وظیفۀ من چیزی جز بیان تبلیغ و نیست.

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤.

و آنچه کفار را – پس از فرودآمدن قرآن و بیان روشن پروردگار رحمان برای‌شان – از ایمان به یگانۀ قهار و پیروی از پیامبر مختار صلی الله علیه و آله و سلم بازداشته است این سخن‌شان از سر کبر و عناد است که: چگونه خداوند عزوجل پیامبری را از جنس بشر برمی‌انگیزد و پیامبر را فرشته‌ای از فرشتگان نمی‌گرداند؟!

﴿قُل لَّوۡ کَانَ فِی ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِکَةٞ یَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّینَ لَنَزَّلۡنَا عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَکٗا رَّسُولٗا ٩٥.

ای پیامبر! به آنان بگو: اگر مردم زمین فرشتگانی می‌بودند که با اطمینان بر روی آن راه می‌رفتند یقینا خداوند عزوجل فرشتگانی از جنس ایشان را به سویشان به پیامبری می‌فرستاد که به احوال‌شان داناتر باشد، و چون مردم زمین از نوع بشر هستند پس مناسب حال ایشان نیز این است که حق‌تعالی بشری مانندشان و از جنسشان را به سویشان بفرستد تا بتوانند با وی گفتگو نموده، سخنش را بفهمند، به رفتارش اقتدا نمایند و او را الگوی خویش قرار دهند.

﴿قُلۡ کَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِیدَۢا بَیۡنِی وَبَیۡنَکُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِیرَۢا بَصِیرٗا ٩٦.

ای پیامبر! به کافران بگو: خداوند عزوجل به عنوان گواه راستگویی‌ام و درستی پیام رسالتم بسنده است چراکه او همواره به احوال بندگانش آگاه و به اعمال‌شان بیناست و به زودی ایشان را بر افعالشان جزا خواهد داد، اگر اعمال‌شان خیر بود جزای خیر و اگر شر بود جزای شر به آنان خواهد رساند.

﴿وَمَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُمۡ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِهِۦۖ وَنَحۡشُرُهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ عُمۡیٗا وَبُکۡمٗا وَصُمّٗاۖ مَّأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ کُلَّمَا خَبَتۡ زِدۡنَٰهُمۡ سَعِیرٗا ٩٧.

و هر کس که خدای  عزوجل  وی را به طاعتش و پیروی از پیامبرش هدایت کند، همو به حق و راستی راهیافته است و هر که بروی گمراهی را نوشته است، دیگر به سوی هدایت توفیقش نداده، خوارش می‌سازد و او را به خودش وا می‌گذارد و بعد از خدا عزوجل هرگز هیچ‌کس وی را هدایتگر نیست. و خداوند عزوجل این گروه گمراه را در روزی که هیچ شکی در آمدنش نیست گرد آورده و آن‌ها را بر چهره‌های‌شان در حالی به محشر می‌آورد که نه می‌بینند، نه سخن می‌گویند و نه می‌شنوند، سرای ماندگارشان آتش جهنم است، در آن به طور ابد می‌مانند، هرگاه که آتش آن فرونشیند و شعله‌های آن آرام گیرد، خداوند عزوجل آتشی پرفروز و پرشرار را بر آنان می‌افزاید.

﴿ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَقَالُوٓاْ أَءِذَا کُنَّا عِظَٰمٗا وَرُفَٰتًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ خَلۡقٗا جَدِیدًا ٩٨.

ای عذاب سخت برای کفار – دشمنان خدا عزوجل به سبب تکذیبشان به رسالت، بیرون شدنشان از دایرۀ طاعت الله عزوجل و این سخنشان است که در هنگام مخاطب قرار گرفتن به موضوع رستاخیز و حشر از سر استکبار و عناد گفتند: چگونه پس از آنکه استخوان‌هایی پوسیده و اجزایی پاشان و پراکنده شدیم و بدن‌های ما را کرم و خاک خورد باز به آفرینشی نو بازسازی شده و بار دیگر به خلعت حیات برمی‌گردیم؟!

﴿۞أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ قَادِرٌ عَلَىٰٓ أَن یَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۡ وَجَعَلَ لَهُمۡ أَجَلٗا لَّا رَیۡبَ فِیهِ فَأَبَى ٱلظَّٰلِمُونَ إِلَّا کُفُورٗا ٩٩.

چگونه این گروه کفار از تفکر پیرامون قدرت حق‌تعالی روی برتافته و در این امر نیندیشیدند که خدای آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین و مخلوقات شگفت‌آسای مابین آن‌ها که این پدیده‌ها را بدون هیچ نمونۀ پیشینی آفرید، همو بر آفرینش امثالشان بعد از فنایشان نیز توانا می‌باشد؟ و به راستی خدای متعال برای مرگ و عذاب این گروه کفار وقت معین و زمان معلومی را مقرر نموده که خواه ناخواه واقع می‌شود، اما با وجود نمایان بودن برهان‌ها و روشنی ادله، کفار جز انکار و استبکار چیز دیگری را نپذیرفتند.

﴿قُل لَّوۡ أَنتُمۡ تَمۡلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحۡمَةِ رَبِّیٓ إِذٗا لَّأَمۡسَکۡتُمۡ خَشۡیَةَ ٱلۡإِنفَاقِۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ قَتُورٗا ١٠٠.

ای پیامبر! به این گروه کفار بگو: اگر گنجینه‌های رحمت و عطای پروردگار که آن را هیچ نهایت و پایانی نیست هم به دست شما بود و شما اختیار هرگونه تصرف در آن‌ها را می‌داشتید، بازهم به طور قطع از بیم آنکه فقیر شوید و همچنان از سر حرص و آز، بدان بخل ورزیده و از دیگران بازمی‌داشتید، آری! بخل و حرص و امساک اساسا از طبیعت انسان است مگر کسانی که خدای  عزوجل  به وسیلۀ ایمان ایشان را توفیق عطا نموده و سخاوت ارزانی دارد.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖۖ فَسۡ‍َٔلۡ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ إِذۡ جَآءَهُمۡ فَقَالَ لَهُۥ فِرۡعَوۡنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰمُوسَىٰ مَسۡحُورٗا ١٠١.

در حقیقت خداوند عزوجل به موسی علیه السلام نه معجزۀ آشکار و روشن که گواه راستی رسالت و صحت دعوتش بود عنایت کرد، این نه معجزه عبارت بودند از: عصا، یدبیضا، فرود آوردن قحطی، کاستن از محصولات و میوه‌ها، طوفان، نزول ملخ، نزول شپش، نزول قورباغه و نزول خون. پس ای پیامبر! از موضع تأیید، در مورد این معجزات موسی علیه السلام از یهودیان بپرس، وانگه فرعون به موسی علیه السلام گفت: ای موسی! من جدّا تو را افسون شده می‌پندارم، تو با جادو نیرنگ‌زده شده‌ای و عقلت تحت تأثیر کارهای ساحران مغلوب شده است بناءً تو نه پیامبر، بلکه جادوگر هستی.

﴿قَالَ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَآ أَنزَلَ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یَٰفِرۡعَوۡنُ مَثۡبُورٗا ١٠٢.

موسی علیه السلام سخن فرعون را با این بیانش رد کرد: تو قطعا می‌دانی که فقط خدای یکتا این معجزات را که راهنمای آشکار راستی و درستی نبوتم هست نازل کرده است تا برای کسانی که صاحب بینش و بصیرتی هستند برهانی آشکار بر وحدانیت، ربوبیت و الوهیت وی باشد و ای فرعون! من متیقن هستم که تو شکست خورده، نابودشده، نفرین شده، خوار و زبون و طرد شده هستی.

﴿فَأَرَادَ أَن یَسۡتَفِزَّهُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ فَأَغۡرَقۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ جَمِیعٗا ١٠٣.

فرعون همراه با قومش بر ترساندن موسی و همراهانش و اخراجش از مصر مصمم گشت، اما خدای  عزوجل  او و لشکریانش را در دریا غرق کرد و موسی علیه السلام و همراهانش را نجات داد، بدین‌گونه بود که حق پیروز و باطل سرنگون گردید.

﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ ٱسۡکُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِکُمۡ لَفِیفٗا ١٠٤.

بعد از هلاک فرعون و لشکرش خدای سبحان به بنی اسرائیل وحی کرد که: به سرزمین شام ساکن شوید و از پاکیزگی‌ها همراه با عمل به شایستگی‌ها، بخورید پس چون میعاد قیامت فرا رسد، خداوند عزوجل شما را از قبرهایتان برای رستاخیز و حشر گرد می‌آورد تا هر شخص را بر وفق کارنامه‌اش جزایی تمام دهد.

﴿وَبِٱلۡحَقِّ أَنزَلۡنَٰهُ وَبِٱلۡحَقِّ نَزَلَۗ وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا مُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا ١٠٥.

خداوند عزوجل این کتاب را بر پیامبرش به حق فرود آورده است تا مردم را بدان راه نموده و آنچه را که به حال‌شان سودمند است به ایشان بیاموزد و از راه‌های شیطان و وسایل و ابزارهای گمراهی و زیان برحذرشان گرداند. بیگمان قرآن به راستی، عدالت و حفظ الله عزوجل از تغییر و تبدیل، نازل شده است و او پیامبرش را جز بشارت‌دهنده به بهشت برای مطیعان و بیم‌رسان از آتش برای نافرمانان، نفرستاده است.

﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُکۡثٖ وَنَزَّلۡنَٰهُ تَنزِیلٗا ١٠٦.

و خداوند عزوجل این کتابش را بر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم به طور روشن، مفصل، استوار، جداسازندۀ میان حق و باطل و هدایت و گمراهی نازل کرده است تا آن را به آرامی و آهستگی بدون شتاب بر امّتش بخواند و البته این قرآن به تبع رویدادها و وقایع و مناسب با احوال مردم، بخش بخش و به تدریج نازل شده است.

﴿قُلۡ ءَامِنُواْ بِهِۦٓ أَوۡ لَا تُؤۡمِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ یَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧.

ای پیامبر! به کافران بگو: چه به کتاب خدا عزوجل ایمان بیاورید و چه نیاورید بیگمان ایمان شما بر فضل و کمال و اتمام قرآن نمی‌افزاید، زیرا قرآن تمام و کامل گردانیده شده است و بدانید که تکذیب شما به قرآن، هرگز نقص، عیب و نارساییی را بدان نمی‌پیونداند چرا که قرآن از این امور پاک و منزه است، قطعاً علمای ربانی که کتاب‌های آسمانی پیشین مانند تورات و انجیل را شناخته‌اند وقتی قرآن بر ایشان خوانده شود، از آن تأثیر پذیرفته، با خوف و خشیت سجده‌کنان به چهره درمی‌افتند تا تعظیم و تقدیس خویش را به پیشگاه حق‌تعالی به نمایش گذاشته باشند.

﴿وَیَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨.

آن دانشمندان ربانی در هنگام شنیدن کتاب خدا عزوجل می‌گویند: خدای سبحان را از آنچه دشمنانش وی را بدان وصف کرده‌اند، تقدیس و تنزیه می‌کنیم بیگمان وعده‌اش به پاداش دهی مطیعان و کیفر رسانی نافرمانان انجام شدنی است.

﴿وَیَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ یَبۡکُونَ وَیَزِیدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩.

آن گروه علمای ربانی هنگام شنیدن قرآن سجده‌کنان بر روی درمی‌افتند، از شدّت تأثیرپذیری به استماع آیات الله عزوجل می‌گریند و شنیدن قرآن بر فروتنی، خشوع و نرمدلی آن‌ها برای پروردگارشان می‌افزاید.

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَلَا تَجۡهَرۡ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتۡ بِهَا وَٱبۡتَغِ بَیۡنَ ذَٰلِکَ سَبِیلٗا ١١٠.

ای پیامبر! به کافرانی که نحوۀ خواندن پروردگارت را از سویت نادرست شمردند بگو: یا الله! یا رحمن! الله را بخوانید یا رحمان را، هرکدام را بخوانید فرقی نمی‌کند زیرا او پروردگار یگانه‌ای است که نام‌های نیکوی بسیاری دارد و بدان‌ها خوانده می‌شود. و تلاوت را در نماز بسیار بلند مخوان که در آن صورت کفار صدایت را می‌شنوند، و آن را بسیار آهسته هم مخوان که در آن صورت نمازگزاران همراهت قرائتت را نمی‌شنوند بلکه در قرائت میان این و آن راهی میانه بجوی.

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١.

و ای پیامبر! بگو: ستایش خدای راست، زیرا کمال مطلق، ثنای نیکو و تمام محامد و ستایش‌ها از آن اوست، نه برایش فرزندی است و نه در ربوبیت و الوهیتش شریکی دارد زیرا نه او کسی را زاده، نه زاده شده است و نه هم از خلقش دوست و یاوری دارد که زیانی را از وی دفع و نصرتی را برایش جلب نماید. پس او نیرومند شکست ناپذیر و توانگر بی‌نیاز است در حالی که خلق در پیشگاهش ذلیل، در برابر ربوبیت و جهانداری‌اش فروتن و در آستان فضلش فقیر و محتاج اند. و پروردگارت را – با انواع ثنا بر وی – بسی بزرگ ‌دار و او را با ستایش‌های گونه‌گون تقدیس کن و عبودیت را برایش خالص گردان.


سورۀ کهف

سورۀ کهف

مکی است؛ ترتیب آن 18؛ شمار آیات آن 110

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١.

ستایش نیکو، حمد بی‌حد و سپاس تمام در اول و آخر تنها خدای راست که بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با فرودآوردن قرآن بر وی گرامی داشت و در آن هیچ‌گونه کژیی از حق و هیچ انحرافی از عدل و راستی ننهاد.

﴿قَیِّمٗا لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا ٢.

خداوند عزوجل این قرآن را کتابی راست و درست قرار داد که در آن هیچ‌گونه تعارض و تناقضی نیست بلکه استوار و محکم، تام و تمام و کامل و بی‌نقص است تا کفار را از عذاب نار و از کیفر یگانۀ قهار بیم داده و مؤمنان شایسته‌کار را به پاداشی نیکو و اجری بی‌بدیل در بهشت‌های پرناز و نعمت نوید بخشد.

﴿مَّٰکِثِینَ فِیهِ أَبَدٗا ٣.

تا مؤمنان در بهشت، در سرای خجسته و نعمت‌های شکفته و فراگیر، جاودان و ابدی، همیشۀ همیشه ماندگار و برقرار شوند.

﴿وَیُنذِرَ ٱلَّذِینَ قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗا ٤.

همچنان قرآن کافران را از خشم و عذب الله عزوجل بیم و هشدار می‌دهد، همانان که گفتند: خدا را فرزندی است. برتر و متعالی، مقدس و منزه است حق‌تعالی از این بهتان.

﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡۚ کَبُرَتۡ کَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡۚ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبٗا ٥.

نزد این گروه کفار در مورد نسبت ناروایی که به خدای قهار داده‌اند هیچ دانشی نیست، او از این پندار منزه و مقدس است، همان طوری که نزد اسلافشان هم که مورد پیروی اینان قرار گرفته‌اند در این مورد علم و دانشی نبوده است، بزرگ دروغی است که از دهانشان برآمده و درشت و ناباب سخنی است که برساخته‌اند، آن‌ها جز دروغ و افترا و بهتان نگفته‌اند.

﴿فَلَعَلَّکَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَکَ عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِمۡ إِن لَّمۡ یُؤۡمِنُواْ بِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَسَفًا ٦.

ای پیامبر! شاید تو به علت روی‌گردانی قومت و تکذیب‌شان به این قرآن، جان خویش را از غصه و افسوس و حزن و اندوه هلاک سازی.

﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا ٧.

در حقیقت خداوند عزوجل آنچه را بر روی زمین از مخلوقات مختلف – مانند کوه‌ها، وادی‌ها، درختان، رودها و مانند آن‌ها وجود دارد زیوری برای زمین و منفعتی برای ساکنان آن قرار داده است تا شکر و سپاس آنان بر این نعمت‌ها بیازماید که کدام یک از آن‌ها برایش فرمان پذیرتر و شایسته کارتر اند. البته معیار این شایستگی و برازندگی، اخلاص در عمل برای الله عزوجل و متابعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوست.

﴿وَإِنَّا لَجَٰعِلُونَ مَا عَلَیۡهَا صَعِیدٗا جُرُزًا ٨.

و یقینا خداوند عزوجل آنچه را که بر روی زمین است بعد از به پایان رسیدن جهان، به خاکی بی‌گیاه تبدیل خواهد کرد که نه در آن سبزه‌ای است، نه زیوری و نه آرایشی.

﴿أَمۡ حَسِبۡتَ أَنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡکَهۡفِ وَٱلرَّقِیمِ کَانُواْ مِنۡ ءَایَٰتِنَا عَجَبًا ٩.

ای پیامبر! گمان مبر که داستان اصحاب کهف و لوحه‌ای که نام‌های آن جوانان خفته در غار در آن نوشته است، در پیشگاه قدرت حق‌تعالی عجیب و غریب است زیرا قدرت الله عزوجل از این بزرگتر است و هیچ چیز در پیشگاهش بزرگواره نیست.

﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡیَةُ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحۡمَةٗ وَهَیِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا ١٠.

روزی را یاد کن که جوانان مؤمن گریزان از آزار قوم خود، به سوی غار پناه جستند تا ایشان را از راه ایمان به سوی پرستش بتان و شیطان برنگردانند، پس به بارگاه پروردگار خویش دعا کرده و گفتند: پروردگارا! به ما از جانب خود رحمتی بخش که بر ایمان پایدارمان گرداند و از شر انس و جن حفظ‌مان کند. و ما را در همه امور به راه استقامت و پایداری توفیق بخش، تا به طاعتت عمل کرده و از معصیت بپرهیزیم و در نتیجه رشد یاب و راهیافته شویم، نه گمراه و سرخورده.

﴿فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِی ٱلۡکَهۡفِ سِنِینَ عَدَدٗا ١١.

پس خداوند عزوجل بر آن جوانان خوابی سنگین فروافکند و ایشان سالیانی بسیار به هیأت خواب در غار باقی ماندند.

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَیُّ ٱلۡحِزۡبَیۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا ١٢.

سپس خداوند عزوجل آن جوانان را از خواب بیدار کرد تا علم خود را در این مورد نمایان گرداند که کدام یک از آن دودسته که در مدّت درنگ خویش در غار اختلاف نظرداشتند، این مدّت را بهتر حساب کرده‌اند؟ آیا در غار یک روز یا بخشی از یک روز باقی مانده‌اند یا مدتی طولانی‌تر؟

﴿نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَیۡکَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى ١٣.

ای پیامبر! خدا عزوجل تو را از داستان اصحاب غار به راستی و یقین خبر می‌دهد، آنان جوانانی بودند که پروردگار خویش را به یگانگی خوانده و از وی اطاعت نمودند پس او نیز بر هدایت و پایداری‌شان بر حق، افزود.

﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤.

خداوند عزوجل دل‌های آن جوانان را به ایمان نیرومند و آن‌ها را در تصمیم‌شان استوار گردانید، آنگاه که در برابر پادشاه ستمگر برخاستند و در حالی که او بر ترک بت‌پرستی و عبادت پروردگار رحمان سرزنش‌شان می‌کرد پندار وی را با این سخن رد کردند: الله عزوجل پروردگار ما است، کسی که ما به یگانگی‌اش می‌خوانیم تنها او آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین است، هرگز جز او را پرستش نکرده و به هیچ صورت غیر وی را به یگانگی نمی‌خوانیم، اگر سخنی جز این بگوییم یقیناً در آنچه گفته‌ایم دروغ پرداخته، از راه صواب سربرتافته و از حق به بیراهه رفته‌ایم.

﴿هَٰٓؤُلَآءِ قَوۡمُنَا ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ لَّوۡلَا یَأۡتُونَ عَلَیۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَیِّنٖۖ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا ١٥.

بعضی از جوانان مؤمن به بعضی دیگر گفتند: این قوم ما غیر الله عزوجل را به پرستش گرفته و دیگران را با وی در عبادت شریک گردانیده‌اند پس چرا بر این عمل ننگین خود دلیل روشنی نمی‌آورند؟ یقیناً نه برهانی نزدشان وجود دارد و نه حجتی، پس مسلما آن‌ها دروغگو و افترا پیشه‌اند و از کسی که با شرک‌آوری به پروردگارش و نفی توحید وی، بر وی دروغ بسته و از دایرۀ طاعتش خارج شود، کسی ستمکارتر نیست.

﴿وَإِذِ ٱعۡتَزَلۡتُمُوهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ فَأۡوُۥٓاْ إِلَى ٱلۡکَهۡفِ یَنشُرۡ لَکُمۡ رَبُّکُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ وَیُهَیِّئۡ لَکُم مِّنۡ أَمۡرِکُم مِّرۡفَقٗا ١٦.

و چون از لحاظ فکری و روحی از قوم خود و از آنچه که جز خدا عزوجل می‌پرستند کناره گرفتید پس بیایید تا بدن‌های خود نیز از آن‌ها کناره جسته و به منظور حفظ دین خویش و گریز از فتنه‌ها به غار پناه جویید. در این صورت خداوند عزوجل بر شما از رحمت خود آنچه را که وسیلۀ حصول خیر دنیا و آخرت باشد می‌گستراند و هر سختیی را بر شما آسان می‌سازد و آنچه از اسباب زندگی نیز که بدان نیاز دارید برای‌تان فراهم می‌گرداند.

﴿۞وَتَرَى ٱلشَّمۡسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَٰوَرُ عَن کَهۡفِهِمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقۡرِضُهُمۡ ذَاتَ ٱلشِّمَالِ وَهُمۡ فِی فَجۡوَةٖ مِّنۡهُۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِۗ مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ وَلِیّٗا مُّرۡشِدٗا ١٧.

پس چون فرمان خدا عزوجل را اجرا کردند، او برای‌شان خوابی طولانی افکند و به خواب رفتند و اگر آن‌ها را می‌دیدی مشاهده می‌کردی که وقتی آفتاب از جهت مشرق برمی‌آید از غارشان به سمت راست متمایل است و چون غروب می‌کند و از ایشان به سمت چپ دامن برمی‌چیند در حالی که ایشان در جایی فراخ از غار قرار گرفته‌اند و نتیجه از گرمای خورشید متأذی نمی‌شوند و جریان هوا نیز از ایشان قطع نمی‌شود، این چیزی که خدای متعال برای این گروه جوان رام ساخته است خود دلیل قدرت کاملۀ وی می‌باشد، در حقیقت خدا عزوجل هر که را به سوی حق راه نماید به راستی که او راه‌یافته است و هر که بر وی گمراهی را نوشته است پس هرگز برایش یاوری نخواهی یافت که وی را به راه هدایت دلالت کند؛ زیرا توفیق و خوارسازی تنها به دست الله عزوجل است.

﴿وَتَحۡسَبُهُمۡ أَیۡقَاظٗا وَهُمۡ رُقُودٞۚ وَنُقَلِّبُهُمۡ ذَاتَ ٱلۡیَمِینِ وَذَاتَ ٱلشِّمَالِۖ وَکَلۡبُهُم بَٰسِطٞ ذِرَاعَیۡهِ بِٱلۡوَصِیدِۚ لَوِ ٱطَّلَعۡتَ عَلَیۡهِمۡ لَوَلَّیۡتَ مِنۡهُمۡ فِرَارٗا وَلَمُلِئۡتَ مِنۡهُمۡ رُعۡبٗا ١٨.

ای کسی که خفتگان در غار را می‌بینی! تو می‌پنداری که آن‌ها بیدار اند و خواب نیستند حال آنکه خفته‌اند. و خدای سبحان خود عهده‌دار نگهداری و حفظ و مراقبت از آن‌هاست از این جهت آن‌ها را در حال خوابشان به پهلو می‌گرداند، گاهی به پهلوی راست و گاهی به پهلوی چپ تا زمین اجسام‌شان را نخورد. و سگ‌شان را که همراهشان بود در بیرون غار می‌بینی که دو دست خود را در دراز کرده است. اگر حقیتا آن‌ها را می‌دیدی، گریزان از ترس، از آن‌ها روی برمی‌تافتی و از هول مشاهدۀ آن‌ها، درونت آکنده از وحشت و بیم می‌شد.

﴿وَکَذَٰلِکَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِیَتَسَآءَلُواْ بَیۡنَهُمۡۚ قَالَ قَآئِلٞ مِّنۡهُمۡ کَمۡ لَبِثۡتُمۡۖ قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖۚ قَالُواْ رَبُّکُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثۡتُمۡ فَٱبۡعَثُوٓاْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمۡ هَٰذِهِۦٓ إِلَى ٱلۡمَدِینَةِ فَلۡیَنظُرۡ أَیُّهَآ أَزۡکَىٰ طَعَامٗا فَلۡیَأۡتِکُم بِرِزۡقٖ مِّنۡهُ وَلۡیَتَلَطَّفۡ وَلَا یُشۡعِرَنَّ بِکُمۡ أَحَدًا ١٩.

و آنگونه که خداوند عزوجل ایشان را به خواب فرو برد و آن همه مدّت طولانی حفظ‌شان کرد همچنین بر همان حالت بیدارشان ساخت و هیچ چیز آنان تغییر نکرده‌بود، تا بعضی از بعضی دیگر بپرسند که: چه مقدار از زمان را آنچا در خواب گذرانده‌اند؟ بعضی از آن‌ها در پاسخ گفتند: آگاهی از این موضوع را تنها به خدای  عزوجل  برگردانید زیرا او دربارۀ زمانی که در اینجا مانده‌ایم داناتر است، پس اکنون یکی از میان خویش را با این درهم‌های نقرۀ خویش به شهرمان بفرستیم تا خوراک پاکیزۀ حلالی را جستجو نموده و غذایی از آن را برای ما خریداری نماید و باید او با فروشنده به لطف و نرمی تعامل کند تا کار ما افشا نشود و نباید کسانی را که ملاقات می‌کند از حال ما آگاه گرداند.

﴿إِنَّهُمۡ إِن یَظۡهَرُواْ عَلَیۡکُمۡ یَرۡجُمُوکُمۡ أَوۡ یُعِیدُوکُمۡ فِی مِلَّتِهِمۡ وَلَن تُفۡلِحُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٢٠.

چرا که قوم ما اگر از حال ما آگاه شوند ما را سنگسار کرده و به قتل می‌رسانند، باهم ما را به دین باطل خویش باز‌می‌گردانند و در آن صورت هرگز به خواستۀ خود در مورد رسیدن به بهشت و رهایی از دوزخ، دست نخواهیم یافت.

﴿وَکَذَٰلِکَ أَعۡثَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ لِیَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَیۡبَ فِیهَآ إِذۡ یَتَنَٰزَعُونَ بَیۡنَهُمۡ أَمۡرَهُمۡۖ فَقَالُواْ ٱبۡنُواْ عَلَیۡهِم بُنۡیَٰنٗاۖ رَّبُّهُمۡ أَعۡلَمُ بِهِمۡۚ قَالَ ٱلَّذِینَ غَلَبُواْ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِمۡ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیۡهِم مَّسۡجِدٗا ٢١.

و بدانسان که خداوند عزوجل سالیان بسیار برای‌شان خواب افکند و آن‌ها را بر همان حال‌شان حفظ کرد، به طوری که هیچ چیز از وجودشان تغییر نکرده بود و باز ایشان را از خوابشان بیدار کرد، هم بدانسان به خاطر حکمتی که تحقق آن را خواسته بود، قوم آن‌ها را نیز از حال‌شان آگاه ساخت. ماجرا اینگونه شکل گرفت که فروشندۀ غذا درهم‌های قدیمیی را که نمایندۀ اصحاب کهف با خود آورده بود شناخت... آری! حقیقت حال‌شان روشن ساخته شد تا قوم آن‌ها متیقن شوند که خداوند عزوجل بر انگیزش مردم بعد از مرگشان تواناست و قیامت خواه مخواه آمدنی است. البته پیش از آن، قوم کافر اصحاب کهف در موضع قیامت به دو دسته تقسیم شده، کسانی آن را تصدیق و کسانی انکار می‌کردند. پس خدای  عزوجل  بیدار ساختن اصحاب کهف را دلیلی برای باورمندان به رستاخیز علیه منکران آن گردانید.

بعد از آنکه کار اصحاب کهف آشکار شد و خدای  عزوجل  بیدارشان ساخت، ایشان را در همان جای‌شان، می‌راند، در این هنگام گروهی از قوم‌شان گفتند: دروازۀ غار را با ساختن بنایی بر روی آن ببندید و ایشان را به حال‌شان واگذارید، زیرا تنها پروردگارشان به حال‌شان داناست. اما صاحبان قدرت و نفوذ گفتند: به زودی بر روی مکان‌شان مسجدی برای عبادت بنا خواهیم کرد. البته در این مورد حدیثی صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در دست است که فرمود: «خدا کسانی را لعنت کند که قبرها را مسجد قرار می‌دهند». بناءً آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم امّت خویش را از مسجد قرار دادن گورستان نهی کرد چنان‌که از ساختمان سازی، گچ بری، گچکاری و نوشتن بر قبور نیز مطلقا نهی نمود. خدای  عزوجل  نیز یهود و نصاری را بدین علت که قبرهای پیامبرانشان را مسجد ساختند لعنت نمود، زیرا این کار متضمن زیاده روی و غلو نکوهیده‌ای است که صاحبش را به شرک و پرستش غیر خداوند عزوجل می‌کشاند.

﴿سَیَقُولُونَ ثَلَٰثَةٞ رَّابِعُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ وَیَقُولُونَ خَمۡسَةٞ سَادِسُهُمۡ کَلۡبُهُمۡ رَجۡمَۢا بِٱلۡغَیۡبِۖ وَیَقُولُونَ سَبۡعَةٞ وَثَامِنُهُمۡ کَلۡبُهُمۡۚ قُل رَّبِّیٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِیلٞۗ فَلَا تُمَارِ فِیهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِیهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا ٢٢.

به زودی بعضی از مردم که در مورد شمار اصحاب کهف دچار اختلاف نظر شده‌اند می‌گویند: آن‌ها سه تن بودند که چهارمین‌شان سگ‌شان بود. و بعضی دیگر می‌گویند: آن‌ها پنج تن بودند که ششمین‌شان سگشان بود. اما هردو سخن تنها بر گمان مبتنی بوده و از دلیل بی‌بهره است. چنان‌که از مردم کسانی دیگر نیز هستند که می‌گویند: ایشان هفت تن بودند و هشتمین‌شان سگشان بود. ای پیامبر! بگو: تنها خدا عزوجل به شمار آن‌ها آگاهتر است و البته شمارشان را جز اندکی از مردم دانشمند کسی دیگر نمی‌داند. بنابراین با اهل کتاب در مورد شمار آن‌ها جنجال و مناقشه نکن مگر به گونه‌ای سطحی و به صورت ظاهری که وارد عمق قضیه نشده و اختلاف برجای نگذارد، پس کافی است تا اخباری را که از راه وحی در مورد ایشان به تو رسیده است بر آن‌ها حکایت کنی. همچنان در مورد داستان اصحاب کهف و حال و تعدادشان از اهل کتاب پرسش نکن زیرا آن‌ها نادان‌اند و در این مورد نزدشان علمی نیست، یا هم بعضی بدان دانایند ولی آن را پنهان می‌دارند.

﴿وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْیۡءٍ إِنِّی فَاعِلٞ ذَٰلِکَ غَدًا ٢٣.

و چون خواستی کاری را انجام دهی و بر آن مصمم شدی پس مگوی که: من آن کار را فردا انجام خواهم داد مگر اینکه آن را به مشیت حق‌تعالی موکول نمایی.

﴿إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن یَهۡدِیَنِ رَبِّی لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا ٢٤.

و باید بگویی: إن شاءالله (اگر خدا عزوجل بخواهد) این کار را انجام خواهم داد، چه اگر خدا عزوجل نخواهد، آن کار مسلما انجام نخواهد شد. و اگر گفتن «إن شاءالله» را فراموش کردی، بعد از بادآوری، پروردگارت را با گفتن آن باد کن و وقتی چیزی را فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن تا آن را به خاطر آوری؛ زیرا ذکر وی فراموشی و نسیان را از انسان دور می‌کند. و بگو: امیدوارم پروردگارم مرا به راهی که نزدیگترین و آسانترین راه به سوی حق و هدایت و رستگاری است، هدایت کند.

﴿وَلَبِثُواْ فِی کَهۡفِهِمۡ ثَلَٰثَ مِاْئَةٖ سِنِینَ وَٱزۡدَادُواْ تِسۡعٗا ٢٥.

آن جوانان سه صد و نه سال در غار به حال خواب باقی ماندند و زمین در ایشان دگرگونی و تغییری ایجاد نکرد که این خود از بزرگ‌ترین دلایل بر قدرت حق‌تعالی و نفوذ اراده و مشیت وی است.

﴿قُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا لَبِثُواْۖ لَهُۥ غَیۡبُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡۚ مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِیّٖ وَلَا یُشۡرِکُ فِی حُکۡمِهِۦٓ أَحَدٗا ٢٦.

ای پیامبر! اگر پرسشگری در مورد مدّت ماندن جوانان در غار از تو پرسید و نزدت از جانب الله عزوجل در این مورد وحیی نبود پس پاسخی نگوی تا اوتعالی خود به تو خبر دهد بلکه بگو: خداوند عزوجل به مدّت درنگ‌شان در غار داناتر است؛ زیرا تنها او بر نهان کار آسمان‌ها و زمین آگاه می‌باشد، و از کمال بینایی، شنوایی و آگاهی عظیم حق‌تعالی بر هرچیز در شگفت باش و بدان که جز خدای لاشریک هیچ یار و کارپردازی عهده‌دار امور خلق باشد وجود ندارد، وی را در حکم و شریعتش هیچ همتایی نیست چنان‌که در الوهیت و ربوبیت نیز شریکی ندارد.

﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِیَ إِلَیۡکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا ٢٧.

ای پیامبر! آنچه را خدا عزوجل از قرآن به تو وحی می‌کند بخوان و از آنچه در قرآن آمده است پیروی کن، زیرا قرآن کتابی است که کلماتش را تبدیلی و آیاتش را تغییری نیست و معجزاتش باطل نمی‌شود، از آنکه قرآن در اخبارش صادق و در احکامش عادل است. و هرگز جز خدا کسی را نخواهی یافت که در هنگام بحران‌ها و گرفتاری‌ها به او پناه بری پس تنها به او پناه ببر و فقط بر او توکل کن.

﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَکَ مَعَ ٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَیۡنَاکَ عَنۡهُمۡ تُرِیدُ زِینَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَلَا تُطِعۡ مَنۡ أَغۡفَلۡنَا قَلۡبَهُۥ عَن ذِکۡرِنَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ وَکَانَ أَمۡرُهُۥ فُرُطٗا ٢٨.

ای پیامبر! و با فقیران مسلمانی شکیبایی پیشه کن که عبادت را برای پروردگارشان خالص ساخته، او را در صبح و شام یاد می‌کنند و می‌خوانند، پاداشی را که نزد وی است می‌خواهند و از عذابی که پیش و است حذر دارند. به مجالس‌شان نیز پایبند باش و بر توست همدمی با ایشان، زیرا خیر و برکت همراه با ایشان است، پس به خاطر بهره‌های فانی و آرایش‌های ناپایدار دنیا، دیدۀ عنایت و نظر محبت و رعایتت را از ایشان به غیرشان از دشمنان کافر خدا عزوجل بر مگیر و با کسانی همسازی و همراهی نکن که خداوند عزوجل دل‌های‌شان را از ذکر و شکرش غافل، از عبادتش رویگردان و از طاعت خویش گریزان ساخته است، همانان که هوای نفس را بر هدایت ترجیح داده‌اند، در نتیجه تمام امور زندگی‌شان بر تباهی و بطلان است.

﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡیُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡیَکۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَاۚ وَإِن یَسۡتَغِیثُواْ یُغَاثُواْ بِمَآءٖ کَٱلۡمُهۡلِ یَشۡوِی ٱلۡوُجُوهَۚ بِئۡسَ ٱلشَّرَابُ وَسَآءَتۡ مُرۡتَفَقًا ٢٩.

ای پیامبر! و به کافران بگو: پیام و مرام حقی را که آورده‌ای از جانب پروردگار منان است، این وحیی است حق و راستین که باطلی در آن وجود ندارد، پس هر که بخواهد بگرود و پیروی کند باید چنین کند، زیرا وی را پاداشی است بزرگ و نعمتی است پایدار، ولی هر کس بخواهد انکار ورزد و روی‌گرداند همان کند که خواهد زیرا با وارد ساختن خویش به ورطه‌های هلاک جز به خویشتن زیان نزده است، زیرا خداوند عزوجل برای کافران آتش سوزانی را آماده کرده که دیوارها و سراپرده‌های آن بر کافران محیط است و همه را در برمی‌گیرد. و آنگاه که کافران از شدّت تشنگی در آتش دوزخ، آبی برای نوشیدن خواهند، آبی چون مس گداخته که چهره‌های‌شان را از شدّت حرارت بریان می‌سازد داده می‌شوند، وه! جه بد شرابی است این روغن گداخته برای کفار در آتش بی‌مهار، و چه زشت جایگاهی است دوزخ به عنوان منزلگاه اشرار و سرای ماندگار کفار فجار.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ مَنۡ أَحۡسَنَ عَمَلًا ٣٠.

در حقیقت مؤمنان شایسته‌کار از سوی پروردگار پاداشی با اعتبار دارند، ثواب عملکردشان از بین نرفته و مزد کارکردشان ضایع نمی‌شود؛ بلکه ایشان را به معیار نیکوترین آنچه عمل کرده‌اند، مزد کاملی است.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَیَلۡبَسُونَ ثِیَابًا خُضۡرٗا مِّن سُندُسٖ وَإِسۡتَبۡرَقٖ مُّتَّکِ‍ِٔینَ فِیهَا عَلَى ٱلۡأَرَآئِکِۚ نِعۡمَ ٱلثَّوَابُ وَحَسُنَتۡ مُرۡتَفَقٗا ٣١.

آن گروه مؤمن را نزد خدا عزوجل بهشت‌هایی است که در آن برای ابد ماندگارند، از زیر قصرها و منازل و درختان آن جویباران روان است، در آنجا با دستبندهایی از طلا آراسته می‌شوند، لباس‌های‌شان جامه‌های سبز زیبا از پرنیان نازک و حریر ستبر است، در آنجا بر سریرهای فاخر و فرش‌های راحتبخش تکیه می‌زنند، چه خوش پاداشی است مزدشان نزد پروردگارشان و چه نیکوست بهشت برین سرا و جایگاهشان، در نعمت و امن و امان، در جوار پروردگار رحمان!

﴿۞وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلٗا رَّجُلَیۡنِ جَعَلۡنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیۡنِ مِنۡ أَعۡنَٰبٖ وَحَفَفۡنَٰهُمَا بِنَخۡلٖ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُمَا زَرۡعٗا ٣٢.

ای پیامبر! برای کفار آن دو مردی را مَثَل بزن که در روزگاران پیشین به سر می‌بردند و یکی آز آن‌ها مؤمن و دیگری کافر بود، حق‌تعالی به کافر دو باغ انگوری داده، پیرامون آن را با درختان انبوه خرما پوشانیده و در میان دو باغ کشتزاری از انواع میوه‌ها و حبوبات رویانید.

﴿کِلۡتَا ٱلۡجَنَّتَیۡنِ ءَاتَتۡ أُکُلَهَا وَلَمۡ تَظۡلِم مِّنۡهُ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَفَجَّرۡنَا خِلَٰلَهُمَا نَهَرٗا ٣٣.

هریک از آن دو باغ، محصول خود را به موقع می‌داد و از ثمرش چیزی نمی‌کاست و خداوند عزوجل در میان دو باغ نهری شیرین برای نوشیدن و آبیاری قرار داده بود.

﴿وَکَانَ لَهُۥ ثَمَرٞ فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَنَا۠ أَکۡثَرُ مِنکَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا ٣٤.

آن شخص کافر به علاوۀ دوباغ، صاحب محصولات و اموال دیگری نیز بود. او در اثنای گفتگو. با رفیق مؤمنش متکبرانه و مغرور گفت: مال و ثروتم از تو بیش است و پیروان و افرادم نیرومندتر و بزرگوارتر از یاران و پیروان تو اند.

﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ قَالَ مَآ أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا ٣٥.

شخص کافر در حالی که با شرک به خدا عزوجل و تکذیب روز قیامت، بر خویشتن ستمگر بود داخل باغ خویش شد و پس از مشاهدۀ آن باغ پرطراوت به اعجاب درآمد و از سر تکذیب قدرت حق‌تعالی گفت: باور ندارم که باغم در روزگار زندگی هرگز نابود شود.

﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا ٣٦.

و باور هم ندارم که قیامت آمدنی باشد و اگر هم قیامت برپا شد و من پس از مرگ به سوی خدا عزوجل بازگشتم قطعاً نزد وی بهتر از این باغ را دریافت خواهم کرد از آنکه پیش او قدر و شرف والایی دارم.

﴿قَالَ لَهُۥ صَاحِبُهُۥ وَهُوَ یُحَاوِرُهُۥٓ أَکَفَرۡتَ بِٱلَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ سَوَّىٰکَ رَجُلٗا ٣٧.

مرد مؤمن از سر خیرخواهی، ناصحانه و دلسوزانه به وی گفت: چگونه به الله عزوجل کفر ورزیدی حال آنکه او پدرت آدم را از خاک آفرید، سپس تو را از آبی بیمقدار تصویر کرد، آنگاه در نیکوترین ساختار به هیأت انسانی نیکو قامت، آراسته خلقت و خوش منظر تو را پرداخت، مگر نمی‌دانی که ذات توانا بر ایجاد اولیۀ آفرینش، بر بازآفرینی آن بعد از مرگ نیز تواناست؟

﴿لَّٰکِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّی وَلَآ أُشۡرِکُ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٣٨.

اما من آنچه را که تو در مورد تکذیب معاد و ناسپاسی نعمت‌های حق‌تعالی می‌گویی نمی‌گویم بلکه من می‌گویم: تنها خداوند عزوجل یگانه است که آفریننده، روزی بخش، فضل دهنده و نعمت بخش است، من چیزی را به او شریک نیاورده و غیر وی را نمی‌پرستم.

﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنکَ مَالٗا وَوَلَدٗا ٣٩.

و چرا آن روز که باغت را دیدی و زیبایی و خرمی آن تو را به اعجاب آورد، چنین نگفتی، ماشاءالله، جز به قدرت خدا عزوجل هیچ نیرویی کارا نیست؟ مگر فراموش کردی که این مال و ثروت و این سروسامان و مکنت به مشیت او برایت حاصل شده و به نیروی او توانستی آن را به دست آورده و به آن بپردازی. بدان که اگر من از نظر مال و فرزند کمتر از تو هستم، اما:

﴿فَعَسَىٰ رَبِّیٓ أَن یُؤۡتِیَنِ خَیۡرٗا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرۡسِلَ عَلَیۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ فَتُصۡبِحَ صَعِیدٗا زَلَقًا ٤٠.

خداوند عزوجل بر این امر تواناست که به من بیشتر از آنچه به تو بخشیده، عطا کند از آن‌رو که من برایش شکرگزارم و او قادر است تا نعمت‌هایی را که به تو بخشیده است از تو بازگیرد، از آن جهت که کفر می‌ورزی بناءً از آسمان بر باغت آتشی نازل کند که آن را بسوزاند و در نتیجه به زمینی خشک، هموار و لغزنده تبدیل شود که گامی در آن قرار و ثبات نگیرد.

﴿أَوۡ یُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا فَلَن تَسۡتَطِیعَ لَهُۥ طَلَبٗا ٤١.

یا دیگر در آن باغ آبی نجوشد و فوران نکند و نتوانی که آب را از درون زمین بیرون آوری، پس آب از روی زمین خشک و از باطن آن نیز فروکش کند.

﴿وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِۦ فَأَصۡبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُشۡرِکۡ بِرَبِّیٓ أَحَدٗا ٤٢.

سر انجام آنچه شخص مؤمن از آن هشدار داده بود، به وقوع پیوست، خداوند عزوجل باغ شخص متکبر گردنگش را نابود ساخت و آنچه را در آن از میوه و درخت و خرمی و صفا وجود داشت همه را پاک بسوخت. شخص کافر از حسرت و پشمانی بر اموالی که در آن باغ صرف کرده بود و در اندوه از کف دادن آنکه اینک زیروزبر گشته و داربست‌هایش همه فرو ریخته بود، دست‌هایش را برهم زد و گفت: ای کاش پروردگارم را با یگانه‌پرستی و شرک نیاوردن به وی، شکرگزار می‌بودم! اما کار از کار گذشته و وقت پشیمانی از دست رفته بود.

﴿وَلَمۡ تَکُن لَّهُۥ فِئَةٞ یَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا ٤٣.

و برای آن کافر گروهی نبود که یاری‌اش کند و آن‌ها که او به آنان افتخار می‌کرد و برای شرایط بحرانی آماده‌شان می‌ساخت تا آفت‌ها و بلاها را از وی و از اموالش بازدارند، همه از نصرتش دست کشیدند و خودش نیز به علت ضعف و ناتوانی که داشت نتوانست از خویشتن دفاع کند.

﴿هُنَالِکَ ٱلۡوَلَٰیَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَیۡرٞ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ عُقۡبٗا ٤٤.

البته در هنگام وقوع محنت‌ها و فرود آمدن فاجعه‌ها و بلاها، نیرو و قدرت، پشتیبانی و ولایت و نصرت همه تنها از آن خدا عزوجل است و اوست بهترین کسی که فرمانبرداران را پاداش داده و پیروزی و اقتدار را به عنوان بهترین فرجام برای دوستانش ارمغان می‌کند.

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا کَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥.

ای پیامبر! و برای بشر حال دنیا را که به آرایش‌ها و پیرایش‌های آن فریب خورده و به بازی و سرگرمی آن مغرور شدند، مَثَل بزن، پس مثل دنیا در چگونگی حال، سرعت زوال و بی‌وفایی و جفای آن نسبت به دوستداران و عاشقانش همانند مثل آبی است که خداوند عزوجل آن را از آسمان نازل کرده و بدان پوششی سبز و خرم، چشم‌نواز و بهجت زا رویانید اما زمان اندکی بیش نگذشت که آن همه سبزینه صفا، به علف‌های خشم و پاشانی مبدل گشت که بادها آن را بر پراکنده و در هر جهتی بردند. و خداوند عزوجل همواره بر هرچیز تواناست و بر هرچه خواسته با فرمانش غلبه یافته، از این رو حکم و فرمانش را هیچ بازدارنده و برگرداننده‌ای نیست.

﴿ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِینَةُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٌ أَمَلٗا ٤٦.

اموال و فرزندان زیور زندگی ناپایدار دنیایند اما مال فنا می‌شود، فرزندان می‌میرند، دنیا به پایان می‌رسد و آنچه باقی می‌ماند اعمال شایسته است که از بهترین آن گفتن: (سُبْحَانَ الله وَالْحَمْد لله وَالله أکبر وَلَا إِلَه إِلَّا الله) می‌باشد، بیگمان این نزد خدا عزوجل از نظر اجر و پاداش بهتر از اموال و فرزندان است، زیرا این نیکوترین چیزی است که انسان از پاداش ذخیره شده نزد الله عزوجل انتظار می‌برد چه با این دستاورد است که نعمت پایدار در آخرت مسلم و محقق می‌گردد.

﴿وَیَوۡمَ نُسَیِّرُ ٱلۡجِبَالَ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ بَارِزَةٗ وَحَشَرۡنَٰهُمۡ فَلَمۡ نُغَادِرۡ مِنۡهُمۡ أَحَدٗا ٤٧.

و برای مردم روزی را یاد کن که خداوند عزوجل کوه‌های دنیا را از جایگاه‌های آن دور می‌سازد و زمین را آن‌چنان آشکار و صاف می‌بینی که در آن هیچ حائل و مانعی وجود ندارد که از دیده نهانش سازد. و خداوند عزوجل تمام خلق را در روز قیامت گرد آورده و حتی یکی از آنان را هم فرو نمی‌گذارد بلکه همگی را حاضر می‌گرداند.

﴿وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّکَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا کَمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ بَلۡ زَعَمۡتُمۡ أَلَّن نَّجۡعَلَ لَکُم مَّوۡعِدٗا ٤٨.

و تمام خلق در حالی بر خدای  عزوجل  عرضه می‌شوند که صف کشیده‌اند و بعضی بعضی دیگر را پنهان نمی‌دارند، به راستی همانگونه که از شکم مادرانشان بیرون آمده بودند روز قیامت به سوی الله عزوجل باز می‌گردند، نه مالی به همراه دارند، نه فرزندی و نه هم چیزی از متاع دنیا، بلکه پنداشتند که خداوند عزوجل هرگز برای‌شان موعدی مقرر نخواهد کرد تا آن‌ها را بر انگیخته و مورد محاسبه قرار دهد.

﴿وَوُضِعَ ٱلۡکِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِینَ مُشۡفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَٰوَیۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡکِتَٰبِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةٗ وَلَا کَبِیرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا یَظۡلِمُ رَبُّکَ أَحَدٗا ٤٩.

و کارنامه‌ای که در آن اعمال هر انسانی – از نیک و بد – درج است در میان گذاشته می‌شود، کسانی آن را به دست راست و کسانی آن را به دست چپ‌شان می‌گیرند. بدکاران بزهکار نافرمان را از آنچه در آن کارنامه است بیمناک می‌بینی، به سبب شرارت‌ها و گناهانی که انجام داده بودند. هنگامی که کارنامه را می‌بینند، می‌گویند: ای خاک بر سرما! ای وای و حسرت برما، این چگونه نامه‌ای است که هیچ کوچک و بزرگی از اعمال ما را فرونگذاشته؛ جز اینکه همه را ثبت کرده و به حساب آورده است. آری! تمام اعمالی را که در دنیا انجام داده بودند. در آن نوشته و محفوظ می‌یابند زیرا پروردگارت هموزن ذره‌ای نیز به هیچ‌یک از بندگانش ستم نمی‌کند؛ نه از نیکی‌های مطیعان می‌کاهد و نه بر بدی‌های نافرمانان می‌افزاید.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ کَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓۗ أَفَتَتَّخِذُونَهُۥ وَذُرِّیَّتَهُۥٓ أَوۡلِیَآءَ مِن دُونِی وَهُمۡ لَکُمۡ عَدُوُّۢۚ بِئۡسَ لِلظَّٰلِمِینَ بَدَلٗا ٥٠.

روزی را یاد کن که خداوند عزوجل به فرشتگان دستور داد تا از روی تکریم و شادباش نه عبادت، برای آدم سجده کنند. خدای سبحان ابلیس را نیز به این کار دستور داد. پس فرشتگان امر پروردگار را به جا آورده، اطاعت کردند و همه سجده نمودند اما ابلیس از فرمان وی سرپیچید و برای آدم سجده نکرد. آری! ابلیس که از جنیان بود از طاعت خدا عزوجل بیرون شد و از روی کبر و حسد از سجده ابا آورد. ای مردم! پس آیا به دوست گرفتن او و نسلش به جای من راضی شده از آنان اطاعت و پیروی می‌کنید حال آنکه آن‌ها بزرگ‌ترین دشمنان شما هستند؟ چه بد است فرمان از ابلیس و یارانش به جای طاعت خدای دوالجلال والإکرام.

﴿۞مَّآ أَشۡهَدتُّهُمۡ خَلۡقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَا خَلۡقَ أَنفُسِهِمۡ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ ٱلۡمُضِلِّینَ عَضُدٗا ٥١.

خداوند عزوجل در آفرینش آسمان‌ها و زمین ابلیس و یارانش را حاضر نساخت، نه بر این آفرینش از آنان یاری خواست و نه بعضی را بر آفرینش بعضی دیگر به گواهی طلبید بلکه او در آفرینش و ایجاد، به یگانگی و تنهایی عمل کرد؛ نه از کسی یاری خواست و نه با کسی مشوره نمود و نه هم خدا عزوجل آن است که گمراهان – اعم از شیاطین و یاران‌شان – را همکار و مددکار خویش گیرد؛ بلکه او یگانۀ یکتای توانای نیرومند توانگر است پس چرا بخشی از نیایش و پرستش را صرف آن‌ها کرده و آنان را جز خدا عزوجل به دوستی می‌گیرید در حالی که تنها او آفریننده است نه دیگران.

﴿وَیَوۡمَ یَقُولُ نَادُواْ شُرَکَآءِیَ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُمۡ فَدَعَوۡهُمۡ فَلَمۡ یَسۡتَجِیبُواْ لَهُمۡ وَجَعَلۡنَا بَیۡنَهُم مَّوۡبِقٗا ٥٢.

و روز جزا را یاد کن که خداوند عزوجل به کافران می‌گوید: آنانی را که با من در پرستش شریک می‌آوردید ندا دهید تا عذاب را از شما دفع کرده و شما را امروز یاری دهند! پس آن‌ها را ندا می‌دهند ولی اجابت‌شان نمی‌کنند. و خداوند عزوجل بین مشرکان و خدایان‌شان که به جز خدا عزوجل پرستیده‌اند ورطۀ هلاکتی در آتش جهنم قرار می‌دهد که تمام آن‌ها در آن سرنگون می‌شوند.

﴿وَرَءَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٱلنَّارَ فَظَنُّوٓاْ أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمۡ یَجِدُواْ عَنۡهَا مَصۡرِفٗا ٥٣.

و بدکاران آتش جهنم را مشاهده کرده و به علم یقین درمی‌یابند که خواه ناخواه در آن می‌افتند؛ اما از آن راه گریزی نمی‌یابند.

﴿وَلَقَدۡ صَرَّفۡنَا فِی هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٖۚ وَکَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَکۡثَرَ شَیۡءٖ جَدَلٗا ٥٤.

و به راستی خدای متعال در کتابش از هرگونه مَثَل‌های سودمند، برای بندگانش مَثَل‌هایی بسیار بیان کرده است تا با این مَثَل‌ها پند و اندرز گرفته بیندیشند و تأمل نمایند، اما انسان بیشترین خلق در خصومت و جدالگری است.

﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن یُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّهُمۡ إِلَّآ أَن تَأۡتِیَهُمۡ سُنَّةُ ٱلۡأَوَّلِینَ أَوۡ یَأۡتِیَهُمُ ٱلۡعَذَابُ قُبُلٗا ٥٥.

و مردم را از ایمان به خدا أ، پیروی پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم و درخواست آمرزش از وی برای گناهان‌شان، چیز دیگری جز این مانع نشد که در برابر پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم گردنکشی، عناد و تکبر ورزند و خواستار این باشند که خداوند عزوجل آنان را به همان عذابی گرفتار سازد که تکذیبگران پیش از آنان را بدان گرفتار می‌ساخت، یا آنکه آشکارا بر آنان کیفر را فرود آورد؛ و این سنّت خداوند عزوجل در مورد هر کسی است که پیامبرانش را تکذیب نموده است.

﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَۚ وَیُجَٰدِلُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِٱلۡبَٰطِلِ لِیُدۡحِضُواْ بِهِ ٱلۡحَقَّۖ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَمَآ أُنذِرُواْ هُزُوٗا ٥٦.

و خداوند عزوجل پیامبران را به سوی بندگانش گسیل نمی‌دارد، جز برای آنان‌که مؤمنان را به بهشت مژده داده و کافران را از دوزخ هشدار دهند اما کافران با وجود روشنی ادله و آشکار بودن برهان‌ها، بازهم از روی سرکشی و عناد به ناروا مجادله می‌کنند تا با باطل خود حق نازل شده بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را رد نمایند. به یقین کفار کتاب خدای یگانۀ قهار، حجت‌های عزتمند غفار و عذاب پروردگار جبار را که بدان بیم داده شده‌اند، به ریشخند گرفتند.

﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦ فَأَعۡرَضَ عَنۡهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتۡ یَدَاهُۚ إِنَّا جَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَکِنَّةً أَن یَفۡقَهُوهُ وَفِیٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۖ وَإِن تَدۡعُهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ فَلَن یَهۡتَدُوٓاْ إِذًا أَبَدٗا ٥٧.

و در جهان هیچ‌کس ستمکارتر از آن کس نیست که با آیات روشن پروردگارش مورد نصیحت و موعظه و ارشاد قرار گرفته، ولی از اجابت روی برگردانیده، دستاورد زشت و ننگین پیشین خود را فراموش کرده و از آن توبه ننموده است؟ قطعاً خدا عزوجل بر دل‌های کفار پوشش‌هایی قرار داده است از این رو آن‌ها از قرآن نفع نبرده و آن را نفهمیدند؛ و در گوش‌های‌شان سنگینی نهاده است؛ پس هدایت را نشنیدند و از اندرز بهره نبردند. و ای پیامبر! اگر کافران را به ایمان فراخوانی باز هرگز اجابت نخواهند کرد و از تو پیروی نخواهند نمود؛ زیرا خداوند عزوجل بر آنان گمراهی را نوشته است.

﴿وَرَبُّکَ ٱلۡغَفُورُ ذُو ٱلرَّحۡمَةِۖ لَوۡ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ ٱلۡعَذَابَۚ بَل لَّهُم مَّوۡعِدٞ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِۦ مَوۡئِلٗا ٥٨.

و پروردگارت آمرزندۀ گناهان بندگان است؛ مشروط به آنکه به سویش باز گردند و از گناهان خویش توبه کنند. و او صاحب رحمت گسترده‌ای است؛ به نافرمانان مهلت داده و باز آمدگان را می‌پذیرد؛ اگر او آنان را به گناهان و بدی‌هایی که مرتکب شده‌اند می‌گرفت یقینا بر عذاب نمودن‌شان در دنیا شتاب می‌نمود لیکن مهلت می‌دهد اما نه اینکه رها کند و واگذارد؛ او بردبار است و به شتاب مجازات نمی‌کند، بلکه برای کفار وعده‌گاه روز قیامت را قرار داده است که در آن بر اعمال خود محاسبه می‌شوند؛ هیچ برگرداننده‌ای برای آن روز نیست و نه هم از آن گریز و گزیری وجود دارد.

﴿وَتِلۡکَ ٱلۡقُرَىٰٓ أَهۡلَکۡنَٰهُمۡ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلۡنَا لِمَهۡلِکِهِم مَّوۡعِدٗا ٥٩.

خدای سبحان مردم این شهرهای مجاور شما – همچون شهرهای قوم هود، صالح، لوط و شعیب – را آنگاه که به وی کافر شده و پیامبرانش را تکذیب کردند ویران و نابود کرد و برای عذاب‌شان وقت معین و میعادی مقرر داد و چون آن وقت مقرر فرا رسید، آنان را گرفتار عذاب ساخت.

﴿وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَىٰهُ لَآ أَبۡرَحُ حَتَّىٰٓ أَبۡلُغَ مَجۡمَعَ ٱلۡبَحۡرَیۡنِ أَوۡ أَمۡضِیَ حُقُبٗا ٦٠.

هنگامی را یاد کن که موسی علیه السلام به خدمتکارش یوشع فرزند نون گفت: پیوسته در زمین راه خواهم پیمود و به این راهپیمایی ادامه خواهم داد تا به محل برخورد دو دریا برسم، یا آنکه روزگاری دراز راه بپیمایم تا سرانجام با بندۀ شایستۀ پروردگار ملاقات نموده و نزد وی خواستار دانش شوم. و آن همان دانشی است که حق‌تعالی به خضر آموخته بود و موسی علیه السلام خود فاقد آن بود.

﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجۡمَعَ بَیۡنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ سَرَبٗا ٦١.

موسی و یوشع پیوسته راه پیمودند و چون به محل تلاقی دو دریا رسیدند، پیش صخرۀ نشستند و سرهای خویش را گذاشته به خواب رفتند. موسی به یوشع سفارش کرده بود تا ماهی‌ای را با خود به عنوان توشۀ را برگیرد، یوشع ماهی را در زنبیلی نهاده بود، بناگاه آن ماهی به اذن خداوند عزوجل زنده شده از زنبیل به دریا پرید و شناکنان در دریا برایش راهی مانند طاق باز گشوده می‌شد. یوشع نظاره‌گر این صحنه بود ولی چون موسی از خواب بیدار شد او فراموش کرد تا موضوع زنده شدن ماهی را به وی خبر دهد، پس به راه افتادند:

﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَىٰهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدۡ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبٗا ٦٢.

پس چون به راه افتاده، جایی که ماهی را در آن فراموش کرده بودند ترک کردند و آن شب را در راه گذراندند، موسی علیه السلام گرسنه شد و از یوشع غذا خواست چه از رنج سفر خسته شده بود.

﴿قَالَ أَرَءَیۡتَ إِذۡ أَوَیۡنَآ إِلَى ٱلصَّخۡرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ ٱلۡحُوتَ وَمَآ أَنسَىٰنِیهُ إِلَّا ٱلشَّیۡطَٰنُ أَنۡ أَذۡکُرَهُۥۚ وَٱتَّخَذَ سَبِیلَهُۥ فِی ٱلۡبَحۡرِ عَجَبٗا ٦٣.

یوشع به موسی علیه السلام گفت: یقیناً شطیان فراموشم گردانید تا به تو خبر دهم که وقتی پیش آن صخره نشستیم ماهی زنده شد و از زنبیل به دریا پریده برایش در آب راهی شگافته شد که این واقعه بس تعجب انگیز است.

﴿قَالَ ذَٰلِکَ مَا کُنَّا نَبۡغِۚ فَٱرۡتَدَّا عَلَىٰٓ ءَاثَارِهِمَا قَصَصٗا ٦٤.

 موسی گفت: این همان چیزی است که من در پی آن بودم زیرا از دست رفتن ماهی نشانه‌ای برایم بر محل وجود مرد صالح قرار داده شده است و همینک این نشانه آشکار شد. پس جستجو کنان بازگشته نقش قدم‌های خود را می‌پاییدند تا به صخره رسیدند.

﴿فَوَجَدَا عَبۡدٗا مِّنۡ عِبَادِنَآ ءَاتَیۡنَٰهُ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَعَلَّمۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّا عِلۡمٗا ٦٥.

موسی و یوشع علیهما السلام مرد صالح را که خضر علیه السلام بود یافتند؛ خداوند عزوجل برای خضر رحمت را با علم سودمند یکجا ساخته بود؛ رحمت نرمی و بردباری مهر و صبر را با خود داشت و علم نیرومندی، تیزبینی و فراست، و حکمتی تام و استوار را با خود برداشته بود.

﴿قَالَ لَهُۥ مُوسَىٰ هَلۡ أَتَّبِعُکَ عَلَىٰٓ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمۡتَ رُشۡدٗا ٦٦.

بعد از آنکه موسی علیه السلام با خضر سلام و احوال پرسی کرد، به او گفت: از تو می‌خواهم به من اجازۀ همراهی با خود را دهی تا از علمت بهره‌مند شوم و بدان رشد یابم.

﴿قَالَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٦٧.

خضر به موسی گفت: تو هرگز نمی‌توانی بر همراهی‌ام و آموختن از من صبر کنی؛ زیرا در صورت همراهی با من به زودی بر تو اموری آشکار خواهد شد که در پس آن‌ها رموز و اصراری وجود دارد و تو هرگز از آن‌ها سکوت نخواهی کرد.

﴿وَکَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ خُبۡرٗا ٦٨.

و چگونه می‌توانی بر اموری صبر کنی که باطن آن‌ها غیر ظاهر آن‌هاست و تو به مقاصد و اهداف آن‌ها احاطۀ علمی نداری؟

﴿قَالَ سَتَجِدُنِیٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ صَابِرٗا وَلَآ أَعۡصِی لَکَ أَمۡرٗا ٦٩.

موسی به وی گفت: اگر خدا عزوجل بخواهد بر همپایی تو شکیبا خواهم بود و اوامرت را نافرمانی نخواهم کرد؛ پس از من شکیبایی خواهی دید و اطاعت از امر.

﴿قَالَ فَإِنِ ٱتَّبَعۡتَنِی فَلَا تَسۡ‍َٔلۡنِی عَن شَیۡءٍ حَتَّىٰٓ أُحۡدِثَ لَکَ مِنۡهُ ذِکۡرٗا ٧٠.

سرانجام خضر همصحبتی موسی را پذیرفت، آنگاه به وی سفارش کرد که از آنچه بر وی مبهم و مشکل می‌نماید پرسش نکند تا آنکه او خود اموری را که قبر وی پنهان مانده است بی‌آنکه در مورد پرسشی مطرح شود، روشن سازد.

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَکِبَا فِی ٱلسَّفِینَةِ خَرَقَهَاۖ قَالَ أَخَرَقۡتَهَا لِتُغۡرِقَ أَهۡلَهَا لَقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ًٔا إِمۡرٗا ٧١.

چنین بود که موسی و خضر بر ساحل دریا رهسپار شدند تا کشتیی را یافتند و از فضل صاحبان کشتی و احترام آن‌ها به خضر، بدون مزد و سوار آن شدند. در این اثنا خضر به تخته‌ای از تخته‌های کشتی دست برد و در آن سوراخی ایجاد کرد که نزدیک بود به علت ورود آب از آن سوراخ، کشتی غرق شود. موسی این عملش را ناپسند دانست و گفت: آیا پاداش کسانی که ما را بدون مزد سوار کشتی خود کردند همین است که تو کشتی‌شان را سوراخ کنی تا سرنشینان آن غرق شوند؟ این کاری است ناروا که نتوان بر آن شکیبایی ورزید!!

﴿قَالَ أَلَمۡ أَقُلۡ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٢.

خضر به او تذکر داد و گفت: آیا در آغاز کار به تو نگفتم که: هرگز نمی‌توانی همپای من صبر کنی؟

﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذۡنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرۡهِقۡنِی مِنۡ أَمۡرِی عُسۡرٗا ٧٣.

موسی عذر خواست و گفت: مرا ببخش زیرا شرطی را که میان ما بود فراموش کردم؛ به علاوه با من در آموزش دهی نرم باش و در اعتراض بر من سخت مگیر. پس از تو خواهان تحمل و قبول عذر هستم.

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا لَقِیَا غُلَٰمٗا فَقَتَلَهُۥ قَالَ أَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا زَکِیَّةَۢ بِغَیۡرِ نَفۡسٖ لَّقَدۡ جِئۡتَ شَیۡ‍ٔٗا نُّکۡرٗا ٧٤.

خضر موسی را معذور دانست و این بار از وی چشم پوشید. سپس در کشتی به راه خود ادامه دادند تا به ساحل رسیدند. در ساحل نوجوانی را دیدند که با همسن و سالان خود بازی می‌کرد، در این اثنا خضر او را کشت. موسی در اعتراض به این عمل گفت: چگونه انسان معصوم و بی‌گناهی را که مرتکب عمل ایجاب آورندۀ قتل نشده است کشتی؟! واقعا منکری بزرگ و گناهی زشت را مرتکب شدی.

﴿۞قَالَ أَلَمۡ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسۡتَطِیعَ مَعِیَ صَبۡرٗا ٧٥.

خضر با یادآوری شرطی که با موسی گذاشته بود به وی گفت: آیا قبلا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی بر کارهایی که از من می‌بینی و اسرار آن‌ها را نمی‌دانی شکیبایی ورزی؟!

﴿قَالَ إِن سَأَلۡتُکَ عَن شَیۡءِۢ بَعۡدَهَا فَلَا تُصَٰحِبۡنِیۖ قَدۡ بَلَغۡتَ مِن لَّدُنِّی عُذۡرٗا ٧٦.

موسی به خضر گفت: اگر از این پس در مورد کاری از کارها چیزی از تو پرسیدم دیگر با من همراهی نکن؛ زیرا دیگر تو درباره‌ام مقصر نیستی و معذور خواهی بود؛ چرا که از قبل به من خبر دادی که در همراهی با تو صبر نتوانم کرد.

﴿فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَیَآ أَهۡلَ قَرۡیَةٍ ٱسۡتَطۡعَمَآ أَهۡلَهَا فَأَبَوۡاْ أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارٗا یُرِیدُ أَن یَنقَضَّ فَأَقَامَهُۥۖ قَالَ لَوۡ شِئۡتَ لَتَّخَذۡتَ عَلَیۡهِ أَجۡرٗا ٧٧.

پس موسی و خضر به راه خود ادامه دادند تا بر اهالی قریه‌ای وارد شدند و از مردم آن خوراکی از غذا به رسم میهمانی خواستند، اما آن‌ها از غذا دادن به موسی و خضر خودداری کردند. در این میان موسی و خضر در آنجا دیواری را یافتند که نزدیک به سقوط بود. خضر آن را بنا کرد و کژی‌اش را استوار ساخت. موسی از این عمل خضر تعجب کرد و به وی گفت: کاش در برابر این کار مزدی می‌گرفتی تا حال که آن‌ها از میهمانی ما امتناع کردند، با آن غذایی می‌خریدیم.

﴿قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیۡنِی وَبَیۡنِکَۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأۡوِیلِ مَا لَمۡ تَسۡتَطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرًا ٧٨.

خضر به موسی گفت: اکنون دیگر وقت جدایی فرا رسید و همراهی میان من و تو پایان یافت، اما پیش از آنکه از نزدم بروی، تو را از تأویل و تفسیر کارهایی که بر من ناپسند دانستی چرا که مقاصد آن‌ها را درک نکرده و به اسرار آن‌ها پی‌نبردی و در نتیجه نتوانستی بر سکوت شکیبا باشی، آگاه خواهم ساخت!!

﴿أَمَّا ٱلسَّفِینَةُ فَکَانَتۡ لِمَسَٰکِینَ یَعۡمَلُونَ فِی ٱلۡبَحۡرِ فَأَرَدتُّ أَنۡ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا ٧٩.

اما داستان کشتیی که تخته‌ای از آن را برکندم چنین است که آن کشتی ملک بینوایانی بود که بر روی آن در دریا به جستجوی روزی بودند، پس خواستم تا در آن عیبی را نمایان سازم چرا که پیش روی‌شان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالم از عیبی را به زور می‌گرفت، بناءً چون این کشتی را معیوب دید آن را فرو گذاشت.

﴿وَأَمَّا ٱلۡغُلَٰمُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤۡمِنَیۡنِ فَخَشِینَآ أَن یُرۡهِقَهُمَا طُغۡیَٰنٗا وَکُفۡرٗا ٨٠.

و اما نوجوانی که وی را کشتم، او در کفر رشد کرده بود اما پدر و مادرش مؤمن بودند پس اگر او را زنده می‌گذاشتم سبب کفر پدر و مادرش می‌شد از آن‌رو که به وی سخت محبت داشتند یا به منفعتش نیازمند بودند.

﴿فَأَرَدۡنَآ أَن یُبۡدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیۡرٗا مِّنۡهُ زَکَوٰةٗ وَأَقۡرَبَ رُحۡمٗا ٨١.

پس خواستیم که خداوند عزوجل به پدر و مادرش فرزندی پاک‌تر و بهتر از وی در صلاح و استقامت و نیکی، عوض دهد.

﴿وَأَمَّا ٱلۡجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَٰمَیۡنِ یَتِیمَیۡنِ فِی ٱلۡمَدِینَةِ وَکَانَ تَحۡتَهُۥ کَنزٞ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَٰلِحٗا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَن یَبۡلُغَآ أَشُدَّهُمَا وَیَسۡتَخۡرِجَا کَنزَهُمَا رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ وَمَا فَعَلۡتُهُۥ عَنۡ أَمۡرِیۚ ذَٰلِکَ تَأۡوِیلُ مَا لَمۡ تَسۡطِع عَّلَیۡهِ صَبۡرٗا ٨٢.

و اما دیواری که آن را نوسازی کردم، ملکیت دو پسربچۀ یتیم از اهالی آن قریه بود که در زیر آن طلا و نقره‌ای متعلق به آن دو جاسازی شده بود و پدرشان از پرهیز گاران شایسته بود. پس خداوند عزوجل خواست تا آن دو پسر بچه بزرگ شده، به سن رشد برسند و طلا و نقره را از زیر دیوار بیرون آورند. و این لطفی مسلّم از جانب الله عزوجل به ایشان بود. آنچه بیان کردم تفسیر مقاصد و حقایقی بود که از اسرار آن کارها بر تو پنهان مانده بود و از این رو نتوانستی بر ترک پرسش صبر کرده و بر من در آن موارد اعتراض نکنی.

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَن ذِی ٱلۡقَرۡنَیۡنِۖ قُلۡ سَأَتۡلُواْ عَلَیۡکُم مِّنۡهُ ذِکۡرًا ٨٣.

ای پیامبر! و کافران از تو دربارۀ پادشاه نیکوکار، ذوالقرنین می‌پرسند؛ در پاسخ‌شان بگو: به زودی شما را با خبر درست و صحیحی که عبرت و اندرزی برای‌تان باشد از آن با خبر خواهم ساخت.

﴿إِنَّا مَکَّنَّا لَهُۥ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَءَاتَیۡنَٰهُ مِن کُلِّ شَیۡءٖ سَبَبٗا ٨٤.

همانا خداوند عزوجل برای ذوالقرنین در زمین مکنتی داد و به وی از اسباب، وسایل و روش‌هایی که بتواند با آن‌ها امور کشورهای تحت فرمانش را اداره کرده، شهرها را بدان فتح و دشمنان را با آن مغلوب گرداند، بخشید.

﴿فَأَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٥.

پس ذوالقرنین از آن وسایل کار گرفت و آن راه‌ها را با جدیت و نیرومندی و با همت و سختکوشی دنبال کرد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَغۡرِبَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَغۡرُبُ فِی عَیۡنٍ حَمِئَةٖ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوۡمٗاۖ قُلۡنَا یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِمَّآ أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّآ أَن تَتَّخِذَ فِیهِمۡ حُسۡنٗا ٨٦.

چون ذوالقرنین به محل غروبگاه خورشید رسید در دید چشمی، چنین به نظرش آمد که گویی خورشید در چشمه‌ای گرم، گل آلود و سیاه غروب می‌کند. او نزدیک آن چشمه، طایفه‌ای از بشر را یافت و پروردگارش به وی دستور داد که هرگاه آن‌ها به خدا عزوجل ایمان نیاورند؛ یا به قتل، یا به اسارت عذاب‌شان نماید و یا هم با آنان روش بهتری در پیش گیرد؛ همچون دعوت‌شان به راه هدایت همراه با نرمی و بردباری.

﴿قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوۡفَ نُعَذِّبُهُۥ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِۦ فَیُعَذِّبُهُۥ عَذَابٗا نُّکۡرٗا ٨٧.

ذوالقرنین گفت: اما هر کس به خداوند عزوجل کفر ورزد، به زودی در دنیا مجازاتش خواهم کرد سپس روز قیامت هنگامی که به سوی پروردگار باز گردد، او وی را در آتش جهنم به طور همیشۀ جاوید عذاب خواهد کرد.

﴿وَأَمَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُۥ جَزَآءً ٱلۡحُسۡنَىٰۖ وَسَنَقُولُ لَهُۥ مِنۡ أَمۡرِنَا یُسۡرٗا ٨٨.

و اما هر که به خدا عزوجل ایمان آورده، از پیامبرانش پیروی نموده، از اوامرش اطاعت و از نواهیش اجتناب ورزد، یقیناً وی را نزد حق‌تعالی بهشت‌های پرناز و نعمت خواهد بود و به زودی در دنیا نیز گرامی‌اش خواهیم داشت، به وی نرم و مهربان خواهیم بود و از خیر و خوبی به وی دریغ نخواهیم کرد.

﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٨٩.

سپس ذوالقرنین به سوی مشرق بازگشت تا از وسایل و اسبابی که خداوند عزوجل به وی بخشیده بود، با جدّیت و سختکوشی کار گیرد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ مَطۡلِعَ ٱلشَّمۡسِ وَجَدَهَا تَطۡلُعُ عَلَىٰ قَوۡمٖ لَّمۡ نَجۡعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتۡرٗا ٩٠.

و چون ذوالقرنین به طلوعگاه خورشید رسید در آنجا قومی را یافت که سقف و پوششی نداشتند تا گرمای خورشید را از آنان باز دارد و درختی هم وجود نداشت که ایشان را از آزار خورشید سایه‌بان باشد.

﴿کَذَٰلِکَۖ وَقَدۡ أَحَطۡنَا بِمَا لَدَیۡهِ خُبۡرٗا ٩١.

و چنین است که خداوند عزوجل بر آن وسایل و اسبابی که نزد ذوالقرنین وجود داشت احاطه و آگاهی کامل و همه جانبه داشت؛ زیرا هیچ امر پنهانی بر او – سبحانه و تعالی – پنهان نیست.

﴿ثُمَّ أَتۡبَعَ سَبَبًا ٩٢.

سپس ذوالقرنین با به کارگیری نیرو، تجهیزات و وسایلی که حق‌تعالی به وی بخشیده بود با همت و پایداری مسیرش را ادامه داد و دنبال کرد.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ بَیۡنَ ٱلسَّدَّیۡنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوۡمٗا لَّا یَکَادُونَ یَفۡقَهُونَ قَوۡلٗا ٩٣.

تا چون به میان دو کوهی رسید که برای پشت سر خود سدی واقع شده بودند، او در برابر آن مردمی را یافت که زبان مخصوص به خود را داشته و به فهم سخن مردمان دیگر نزدیک نبودند.

﴿قَالُواْ یَٰذَا ٱلۡقَرۡنَیۡنِ إِنَّ یَأۡجُوجَ وَمَأۡجُوجَ مُفۡسِدُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَهَلۡ نَجۡعَلُ لَکَ خَرۡجًا عَلَىٰٓ أَن تَجۡعَلَ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَهُمۡ سَدّٗا ٩٤.

آن‌ها به او گفتند: ای ذوالقرنین! در حقیقت دو قبیلۀ یأجوج و مأجوج؛ با کشتار، اسارت، ستم، تسلط زور گیرانه بر اموال مردم و راهزنی، در زمین فساد می‌کنند پس آیا در ازای ساختن سدی بزرگ که میان ما و آنان حایل گردد. مالی را از نزد خود به عنوان اجرت برایت گرد آوریم؟

﴿قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیۡرٞ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجۡعَلۡ بَیۡنَکُمۡ وَبَیۡنَهُمۡ رَدۡمًا ٩٥.

ذوالقرنین گفت: آنچه خداوند عزوجل از ملک و مال و مکنت به من داده بهتر از آن چیزی است که نزد شماست ولی مرا به نیروی کاری خود یاری کنید تا میان شما و آنان سدی استوار که آزارشان را از شما دفع کند، بنا کنم.

﴿ءَاتُونِی زُبَرَ ٱلۡحَدِیدِۖ حَتَّىٰٓ إِذَا سَاوَىٰ بَیۡنَ ٱلصَّدَفَیۡنِ قَالَ ٱنفُخُواْۖ حَتَّىٰٓ إِذَا جَعَلَهُۥ نَارٗا قَالَ ءَاتُونِیٓ أُفۡرِغۡ عَلَیۡهِ قِطۡرٗا ٩٦.

برای من قطعات آهن را گرد آورید، پس قطعات آهن را حاضر ساخته و بعضی را بر روی بعضی دیگر گذاشتند و هردو جانب کوه را بدان برابر ساختند، ذوالقرنین به یارانش گفت: آتشی عظیم برافروزید. و چون آهن ذوب شد به یارانش گفت: به من مس گداخته بدهید تا روی آن بریزم و در نتیجه سد نیرومند‌تر و مستحکم‌تر گردد.

﴿فَمَا ٱسۡطَٰعُوٓاْ أَن یَظۡهَرُوهُ وَمَا ٱسۡتَطَٰعُواْ لَهُۥ نَقۡبٗا ٩٧.

سر انجام سدی منیع و استوار بنا شد، در نتیجه یأجوج و مأجوج به علت بلندی آن سد نتوانستند از آن بالا روند چنان‌که نتوانستند آن را از پایینش سوراخ نمایند؛ از آنکه بنیادش سخت نیرومند و در زمین فرو رفته بود.

﴿قَالَ هَٰذَا رَحۡمَةٞ مِّن رَّبِّیۖ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ رَبِّی جَعَلَهُۥ دَکَّآءَۖ وَکَانَ وَعۡدُ رَبِّی حَقّٗا ٩٨.

ذوالقرنین گفت: این سدی که آن را در برابر آزار یأجوج و مأجوج مانع قرار دادم، از رحمت حق‌تعالی بر من و بر مردمی است که از من این کار را خواستند؛ به جهت آنچه که در بنای آن از خیر و دفع شر وجود دارد، اما چون وقت قیامت فرا رسد خداوند عزوجل آن را ویران ساخته و با زمین یکسان خواهد کرد، وعدۀ حق‌تعالی خواه ناخواه شدنی است و او وعده‌اش را خلاف نمی‌کند.

﴿۞وَتَرَکۡنَا بَعۡضَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ یَمُوجُ فِی بَعۡضٖۖ وَنُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَجَمَعۡنَٰهُمۡ جَمۡعٗا ٩٩.

و در آن روز خداوند عزوجل یأجوج و مأجوج را رها می‌کند تا از بسیاری تعداد، موج آسا با همدیگر در آمیزند اما چون برای حشر و نشر در صور دمیده شود خداوند عزوجل تمام خلق را برای حساب و جزا گرد خواهد آورد.

﴿وَعَرَضۡنَا جَهَنَّمَ یَوۡمَئِذٖ لِّلۡکَٰفِرِینَ عَرۡضًا ١٠٠.

و آن روز خدای سبحان آتش جهنم را در عرصات حشر برای کفار آشکارا خواهد نمایاند تا جایگاه و فرجام کفر خود را مشاهده کنند.

﴿ٱلَّذِینَ کَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَآءٍ عَن ذِکۡرِی وَکَانُواْ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا ١٠١.

چشمان آن کافران در دنیا از یاد خدا عزوجل در پرده بود پس به آیات وی به دیدۀ تدبر و تأمل، عبرت اندوزانه نمی‌نگریستند و نه هم توان شنیدن آیات الله عزوجل را – که راهنمای ایمان به وی و به پیامبرانش هست – داشتند.

﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَن یَتَّخِذُواْ عِبَادِی مِن دُونِیٓ أَوۡلِیَآءَۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡکَٰفِرِینَ نُزُلٗا ١٠٢.

آیا کافران می‌پندارند که به زودی بندگان خدا عزوجل را به جای وی خدایانی خواهند گرفت تا سرپرستان‌شان بوده منافع را برای‌شان جلب و زیان را از ایشان دفع کنند؟ قطعاً خداوند عزوجل جهنم را برای کافران منزلی قرار داده است که پیوسته در آن می‌مانند.

﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُکُم بِٱلۡأَخۡسَرِینَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣.

ای پیامبر! در جایگاه تبیین و روشنگری بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم از نظر عمل در روز قیامت و سخت‌ترین آن‌ها در بازندگی و ندامت، خبر دهم؟ اینک خبر می‌دهم:

﴿ٱلَّذِینَ ضَلَّ سَعۡیُهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَهُمۡ یَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ یُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤.

زیانکارترین مردم از نظر عمل کسانی‌اند که در دنیا به خداوند عزوجل کفر ورزیده، از راه راست منحرف شده و راه اهل دوزخ را در پیش گرفته‌اند ولی با این همه می‌پندارند که در آنچه کرده‌اند، کار خوب انجام داده، بر حق و صواب قرار دارند حال آنکه در بیراهه و گمراهی به سر می‌برند؛ چرا که از رشد و هدایت محروم ساخته شده‌اند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ وَلِقَآئِهِۦ فَحَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَلَا نُقِیمُ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَزۡنٗا ١٠٥.

آن زیانکاران کسانی‌اند که آیات خدا عزوجل را تکذیب کرده و رستاخیز پس از مرگ را انکار ورزیدند، در نتیجه خداوند عزوجل به سبب کفرشان اعمال‌شان را باطل گردانید و بنابراین آن‌ها را نزد الله عزوجل در روز قیامت هیچ قدر و قیمتی نیست.

﴿ذَٰلِکَ جَزَآؤُهُمۡ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُواْ وَٱتَّخَذُوٓاْ ءَایَٰتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ١٠٦.

و به علت کفر و گمراهی‌شان حق‌تعالی اعمال‌شان را هدر ساخت و جزای‌شان را آتش جهنم گردانید که در آن همیشه ماندگاراند، زیرا آیات حق را تکذیب کرده، معجزات را انکار نموده و بیّنات را به ریشخند گرفتند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ کَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا ١٠٧.

بی‌گمان کسانی که به خدا عزوجل ایمان آورده، پیامبرانش را تصدیق کرده و اعمال مشروع شایسته را با اخلاص و متابعت از پیامبران انجام داده‌اند، برای‌شان در بهشت برترین منازل و در فردوس بالاترین مرتبه‌هاست.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهَا لَا یَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا ١٠٨.

آن گروه ابرار در آن سرای انوار، در جوار عزیز غفار ماندگاراند و از بس جایگاهی نیکو و پاکیزه دارند از آن خواستار انتقال و خروج نمی‌شوند؛ به خاطر عظمت نعمت‌های پایدار و پاداش همه جانبه‌ای که یافته‌اند.

﴿قُل لَّوۡ کَانَ ٱلۡبَحۡرُ مِدَادٗا لِّکَلِمَٰتِ رَبِّی لَنَفِدَ ٱلۡبَحۡرُ قَبۡلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَٰتُ رَبِّی وَلَوۡ جِئۡنَا بِمِثۡلِهِۦ مَدَدٗا ١٠٩.

ای پیامبر! بگو: اگر آب دریا مرکّب شود، و درختان همه قلم شوند تا کلام خداوند عزوجل بدان‌ها نوشته شود قطعاً قبل از آنکه کلمات خدا عزوجل پایان یابد، آب دریا به پایان می‌رسد؛ از بس که کلماتش بسیار و با برکت است، و اگر خداوند عزوجل با آن دریا، دریاهایی دیگر قرار دهد تا دریای نخست را مدد رسانند، یقینا آن دریاها نیز پیش از به پایان رسیدن کلمات خدا عزوجل پایان می‌یابند.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا ١١٠.

ای پیامبر! به کافران بگو: جز این نیست که من مانند شما انسانی هستم در امر بشریت و فرشته نیستم، بلکه من بنده و فرستادۀ خدایم، او به من وحی کرده است که خدایی جز او نیست، شریکی نداشته و پروردگاری جز وی وجود ندارد، پس هر که از کیفر خدا می‌ترسد، به پاداشش امیدوار است و به دیدارش ایمان دارد باید به کار شایستۀ خالصانه برای پروردگارش که با سنّت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم منطبق باشد، بپردازد و در عبادت با خدا عزوجل غیر وی را شریک نیاورد که در آن صورت حق‌تعالی وی را با شرکش فرو می‌گذارد.