تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

تفسیر قرآن

تفسیر و معانی قرآن

سورۀ مریم

سورۀ مریم

مکی است؛ ترتیب آن 19؛ شمار آیات آن 98

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿کٓهیعٓصٓ ١.

کاف، ها، یا، عین، صاد؛ از حروف مقطعه است که حق‌تعالی به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد، با علم به این امر که حروف مقطعه مقاصد زیبا و رازهای والایی دارند.

﴿ذِکۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّکَ عَبۡدَهُۥ زَکَرِیَّآ ٢.

این یاد رحمت خداوند عزوجل بر بنده و پیامبرش زکریا است که در این سوره از وی خبر خواهد داد؛ چرا که داستان وی عبرت‌ها، اندرزها، حکمت‌ها، فواید و آموزه‌های بسیاری به همراه دارد.

﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣.

آنگاه که زکریا پروردگارش را آهسته ندا کرد؛ زیرا اینگونه مناجات حاکی از کمال اخلاص و امیدواری تمام به اجابت است.

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّی وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَیۡبٗا وَلَمۡ أَکُنۢ بِدُعَآئِکَ رَبِّ شَقِیّٗا ٤.

زکریا گفت: پروردگارا! سن و سالم بالا رفته، استخوانم سست گشته و موی سرم سپید گردیده است و ای پروردگارم! سابقه ندارد که اجابت دعا را از من بازداری بلکه هرگاه که تو را خوانده‌ام، همیشه و هر وقت خواسته‌ام را اجابت کرده‌ای.

﴿وَإِنِّی خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِیَ مِن وَرَآءِی وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا فَهَبۡ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیّٗا ٥.

در حقیقت من از آن بیم دارم که وقتی بمیرم، نزدیکان و بستگانم در پرداختن به امر دعوت و برداشتن امانت رسالت، بعد از من کوتاهی ورزند و زنم هم نازاست، پس به من فرزندی ببخش که جانشین نیکی برایم بوده و رسالت را بعد از من بر دوش کشد؛ زیرا قدرتت جاری و نافذ است.

﴿یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنۡ ءَالِ یَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِیّٗا ٦.

تا آن فرزند، نبوتم و نبوت خاندان یعقوب را به ارث برد و از تو می‌‌خواهم که آن فرزند را شایسته گردانی؛ تا نزد تو و نزد خلقت پسندیده و با آبرو باشد.

﴿یَٰزَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَٰمٍ ٱسۡمُهُۥ یَحۡیَىٰ لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِیّٗا ٧.

پس خدای  عزوجل  به وی وحی فرستاد که: ای زکریا! خداوند عزوجل تو را مژده می‌دهد که دعایت را اجابت کرده و برایت فرزندی بخشیده است که نامش یحیی است تا این نام تفاؤلی بر حیاتش باشد و حق‌تعالی قبلا برایش همنامی قرار نداده و تا آنگاه پسری به این نام، نامگذاری نشده است.

﴿قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَکَانَتِ ٱمۡرَأَتِی عَاقِرٗا وَقَدۡ بَلَغۡتُ مِنَ ٱلۡکِبَرِ عِتِیّٗا ٨.

زکریا از اجابت درخواستش متعجب شد و گفت: پروردگارا! آیا برایم فرزندی زاده خواهد شد حال آنکه همسرم نازا است و فرزند به دنیا نمی‌آورد و من خود نیز پیر مردی هستم کهن‌سال که فردی مانند من بارور ساخته نمی‌تواند؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞ وَقَدۡ خَلَقۡتُکَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٩.

خداوند عزوجل فرمود: به راستی این کار چنین تعجب انگیز است ولی ای زکریا! بر پروردگارت ایجاد آنچه بخواهد سهل و ساده است؛ چه به اسباب باشد و چه بدون اسباب، همانگونه که تو را قبلا از عدم آفرید پس پروردگارت را چیزی عاجز نمی‌گرداند.

﴿قَالَ رَبِّ ٱجۡعَل لِّیٓ ءَایَةٗۖ قَالَ ءَایَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَیَالٖ سَوِیّٗا ١٠.

زکریا برای آنکه به وعدۀ خدا عزوجل مطمئن شود درخواست کرد و گفت: پروردگارا! نشانه‌ای می‌خواهم تا بدان حقیقت آنچه را که فرشتگان به من مژده داده‌اند بشناسم. حق‌تعالی به وی وحی کرد: نشانه این است که تو در عین حالی که سالم هستی اما نمی‌توانی مدّت سه شبانه روز با مردم سخن بگویی.

﴿فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوۡمِهِۦ مِنَ ٱلۡمِحۡرَابِ فَأَوۡحَىٰٓ إِلَیۡهِمۡ أَن سَبِّحُواْ بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ١١.

پس زکریا از جای عبادت خود یعنی همانجایی که مژدۀ تولد پسر به وی رسید بود، بر مردم ظاهر شد و به ایشان اشاره کرد که خدای متعال را صبح و شام از سر شکرگزاری و عبودیت تسبیح گویند.

﴿یَٰیَحۡیَىٰ خُذِ ٱلۡکِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ ٱلۡحُکۡمَ صَبِیّٗا ١٢.

ای یحیی! با همت و عزم و با جد و جهد به تورات روی آور؛ از راه حفظ، فهم، عمل و دعوت به آنچه که در آن است. و خداوند عزوجل به یحیی با وصف خردسالی‌اش حکمت و فهم علمی عطا کرده بود.

﴿وَحَنَانٗا مِّن لَّدُنَّا وَزَکَوٰةٗۖ وَکَانَ تَقِیّٗا ١٣.

و نیز خداوند عزوجل از جانب خود به یحیی رحمت و محبت و پاکی از گناهان را بخشیده بود و او از پروردگارش پروا می‌داشت، به اوامرش عمل می‌کرد و از نواهی‌اش پرهیز نمود.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَیۡهِ وَلَمۡ یَکُن جَبَّارًا عَصِیّٗا ١٤.

یحیی با نیکی به پدر و مادر دلسوزی به ایشان از آن‌ها فرمانبردار بود؛ او نه بر خلق گردنکش بود و نه خالق را نافرمان بلکه با مردم متواضع و برای پروردگارش مطیع و فرمان پذیر بود.

﴿وَسَلَٰمٌ عَلَیۡهِ یَوۡمَ وُلِدَ وَیَوۡمَ یَمُوتُ وَیَوۡمَ یُبۡعَثُ حَیّٗا ١٥.

و سلامی از جانب الله عزوجل و امانی از جانب رحمان بر یحیی باد در روزی که مادرش او را به دنیا آورد، در آن روز که از دنیا می‌رود و در روزی که از قبرش در آخرت زنده برانگیخته می‌شود.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مَرۡیَمَ إِذِ ٱنتَبَذَتۡ مِنۡ أَهۡلِهَا مَکَانٗا شَرۡقِیّٗا ١٦.

ای پیامبر! و در قرآن داستان مریم را یاد کن؛ روزی که از خانواده‌اش به سمت مشرق دوری گزید و در آن اقامت گزید.

﴿فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابٗا فَأَرۡسَلۡنَآ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرٗا سَوِیّٗا ١٧.

مریم پرده‌ای برافراشت تا وی را از دیدگان کسانش و از مردم در حجاب قرار دهد، پس خداوند عزوجل جبرئیل را به سویش فرستاد و او در چهرۀ انسانی کامل اندام و خوش ترکیب نزد مریم آمد.

﴿قَالَتۡ إِنِّیٓ أَعُوذُ بِٱلرَّحۡمَٰنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیّٗا ١٨.

چون مریم جبرئیل را دید گفت: اگر خداترس و پرهیزگار هستی، من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم که به من بدی یا آزاری برسانی. بناءً ایمانداری و تقوایت باید مانع آزار رسانی‌ات به من گردد.

﴿قَالَ إِنَّمَآ أَنَا۠ رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَٰمٗا زَکِیّٗا ١٩.

جبرئیل به وی گفت: من فرستاده‌ای از سوی الله عزوجل هستم، مرا نزدت فرستاده است تا برایت پسری پاک از لغزش‌ها و پاکیزه از گناه ببخشم.

﴿قَالَتۡ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی غُلَٰمٞ وَلَمۡ یَمۡسَسۡنِی بَشَرٞ وَلَمۡ أَکُ بَغِیّٗا ٢٠.

مریم به جبرئیل گفت: چگونه پسری به دنیا خواهم آورد حال آنکه هیچ انسانی با نکاح حلال به من نزدیگی نکرده است و همچنان مرتکب فعل حرامی هم نشده‌ام و جز این نیست که فرزند از تلاقی مرد و زن به دنیا می‌آید؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَایَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَکَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِیّٗا ٢١.

جبرئیل به وی گفت: موضوع همچنان است که تو یاد کردی؛ آری! هیچ انسانی به تو نزدیکی نکرده است و فعل حرامی هم انجام نداده‌ای، زیرا حق‌تعالی تو را از این فعل بد مصون داشته است ولی بدان که به وجود آوردن پسری بدون پدر بر خدای سبحان سهل و آسان است، زیرا قدرتش نافذ می‌باشد؛ تا این پسر نشانه‌ای بر قدرت وی و رحمتی از سوی وی بر مادرش و بر امتش باشد. قطعاً خداوند عزوجل این امر را نوشته و مقدّر ساخته است پس نه حکمش را بر گرداننده‌ای است و نه قضا و فیصله‌اش را بازدارنده‌ای.

﴿۞فَحَمَلَتۡهُ فَٱنتَبَذَتۡ بِهِۦ مَکَانٗا قَصِیّٗا ٢٢.

بعد از آنکه جبرئیل در چاک گریبان مریم دمید و دَم وی به رحِمش رسید، مریم آبستن شد و به جایی دور از چشم مردم رفت.

﴿فَأَجَآءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَٰذَا وَکُنتُ نَسۡیٗا مَّنسِیّٗا ٢٣.

سپس درد زایمان مریم را به سوی تنۀ درخت خرمایی کشانید و او از بیم اتهام مردم گفت: ای کاش پیش از امروز مرده بودم و به عرصۀ وجود نیامده بودم، کاش شناخته شده نبوده و به یاد آورده نمی‌شدم و کسی نمی‌دانست که من کیستم.

﴿فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَآ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّکِ تَحۡتَکِ سَرِیّٗا ٢٤.

پس عیسی پسرش وی را از زیر پایش ندا داد که: غم مدار؛ زیرا این فرمان و فیصلۀ خداوند عزوجل است و او در زیر پایت جوی آب شیرینی پدید آورده است.

﴿وَهُزِّیٓ إِلَیۡکِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَٰقِطۡ عَلَیۡکِ رُطَبٗا جَنِیّٗا ٢٥.

و تنۀ درخت خرما را با دستت بتکان، برتو از بالای آن خرمای تازۀ گوارا، در دم چیده و رسیده می‌ریزد.

این آیه بر به کارگیری اسباب در طلب رزق دلالت دارد.

﴿فَکُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنٗاۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ ٱلۡبَشَرِ أَحَدٗا فَقُولِیٓ إِنِّی نَذَرۡتُ لِلرَّحۡمَٰنِ صَوۡمٗا فَلَنۡ أُکَلِّمَ ٱلۡیَوۡمَ إِنسِیّٗا ٢٦.

از خرمای تازه بخور، از آب شیرین بنوش، خاطرت را به پسرت خوش و دیده به وی روشن دار؛ و اگر کسی از آدمیان را دیدی و از تو در این مورد پرسید، بگو: من برای طاعت حق‌تعالی روزۀ سکوت نذر کرده‌ام از این رو با هیچ بشری مطلقا سخن نخواهم گفت: قابل ذکر است که سکوت در شریعت آن‌ها عبادت بود نه در شریعت ما.

آیۀ کریمه بر کناره گیری و سکوت در هنگام بروز فتنه‌ها دلالت دارد.

﴿فَأَتَتۡ بِهِۦ قَوۡمَهَا تَحۡمِلُهُۥۖ قَالُواْ یَٰمَرۡیَمُ لَقَدۡ جِئۡتِ شَیۡ‍ٔٗا فَرِیّٗا ٢٧.

و بعد از آنکه مریم به جایی دور رفته بود، از آنجا پسرش عیسی را در آغوش گرفته و نزد قومش آمد و چون قومش او و پسرش را مشاهده کردند به وی گفتند: ای مریم! به راستی کار بس ناپسندی را مرتکب شده‌ای.

﴿یَٰٓأُخۡتَ هَٰرُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ ٱمۡرَأَ سَوۡءٖ وَمَا کَانَتۡ أُمُّکِ بَغِیّٗا ٢٨.

ای خواهر مرد صالح هارون! پدرت شخص گنه‌کاری نبود که مرتکب فحشا شود و مادرت نیز بدکاره‌ای نبود تا زنا نماید.

﴿فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِۖ قَالُواْ کَیۡفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیّٗا ٢٩.

مریم با آن‌ها سخن نگفت و به پسرش عیسی که کودکی در گهواره بود اشاره کرد تا از وی بپرسند؛ آن‌ها بر این حرکتش ایراد گرفته و گفتند: چسان با این کودک خرد سال و گهواره‌ای که نه سخن گفته می‌تواند و نه حرف‌های ما را می‌فهمد، سخن بگوییم؟!

﴿قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِیَ ٱلۡکِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیّٗا ٣٠.

عیسی در حالی که درون گهواره‌اش شیر می‌خورد، لب به سخن گشود و در پاسخ‌شان گفت: من بندۀ خدا عزوجل هستم؛ او چنین مقدر کرده است که انجیل را بر من نازل کند و مرا برای بنی اسرائیل پیامبری قرار دهد.

﴿وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیۡنَ مَا کُنتُ وَأَوۡصَٰنِی بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّکَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَیّٗا ٣١.

و خداوند عزوجل هرجا که باشم مرا با برکت گردانیده است؛ از این رو خیرم بسیار و منفعتم عام و همگانی است؛ من نافع‌ترین مردم در علم و حلم و حکمت هستم، و تا زنده‌ام پروردگارم مرا به بر پاداشت نماز و پایبندی به اوقات آن و به دادن زکات سفارش کرده است زیرا نماز پاکی روح و زکات پاکی مال است.

﴿وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِی وَلَمۡ یَجۡعَلۡنِی جَبَّارٗا شَقِیّٗا ٣٢.

و مرا برای مادرم مطیع و فرمانبردار، مشفق و مهربان قرار داده و انسانی زورگو، متکبر، درشتخو و نافرمان خود نگردانیده بلکه مرا انسانی شایسته و پرهیزگار قرار داده است.

﴿وَٱلسَّلَٰمُ عَلَیَّ یَوۡمَ وُلِدتُّ وَیَوۡمَ أَمُوتُ وَیَوۡمَ أُبۡعَثُ حَیّٗا ٣٣.

و بر من از جانب الله عزوجل از هر بیمی امانی و از هر آفتی سلامتی است؛ آن روز که زاده شدم، آن روز که می‌میرم و روز قیامت که زنده بر انگیخته می‌شوم.

﴿ذَٰلِکَ عِیسَى ٱبۡنُ مَرۡیَمَۖ قَوۡلَ ٱلۡحَقِّ ٱلَّذِی فِیهِ یَمۡتَرُونَ ٣٤.

این کس که خدا عزوجل از وی خبرداده، حقیقتا و یقینا همان عیسی پسر مریم است؛ این همان داستان درست و صحیح وی است نه آنگونه که یهود و نصاری اباطیل و افتراهایی را در مورد وی ادعا می‌کنند.

﴿مَا کَانَ لِلَّهِ أَن یَتَّخِذَ مِن وَلَدٖۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓۚ إِذَا قَضَىٰٓ أَمۡرٗا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ ٣٥.

خدای متعال را نسزد و برایش صحیح و مناسب نیست که برای خود از خلقش فرزندی بر گیرد، او از این نسبت والا و منزه است، وقتی امری را مقدر و اراده کند، آن امر با کلمۀ «کُن – موجود شو» بی‌درنگ موجود و محقق می‌شود؛ برای آنچه او بخواهد، هیچ برگرداننده‌ای نیست.

﴿وَإِنَّ ٱللَّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُوهُۚ هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِیمٞ ٣٦.

همچنین عیسی به بنی‌اسرائیل گفت: تنها خدا را به یگانگی بپرستید و چیزی را به وی شریک نیاورید، زیرا پروردگار من و شما فقط اوست، برای ما جز او پروردگاری نیست؛ این همان روش پایدار و راه راست است و غیر آن هرچه هست باطل و گمراهی است.

﴿فَٱخۡتَلَفَ ٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَیۡنِهِمۡۖ فَوَیۡلٞ لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن مَّشۡهَدِ یَوۡمٍ عَظِیمٍ ٣٧.

اما طوایف مختلف بنی‌اسرائیل در مورد عیسی به اختلاف پرداخته گفتند: عیسی پسر خداست، یا او سومین سه خداست، یا او خود، خداست!! همچنان یهود به دشمنی با وی پرداخته گفتند: او ساحر، یا پسر یوسف نجار است. پس در روز دهشتناک و بسیار خطیر قیامت هلاک و دمار بر تکذیبگران و کافران است.

﴿أَسۡمِعۡ بِهِمۡ وَأَبۡصِرۡ یَوۡمَ یَأۡتُونَنَاۖ لَٰکِنِ ٱلظَّٰلِمُونَ ٱلۡیَوۡمَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٣٨.

 آن روز که کافران به سوی خدا برمی‌گردند، چه شنوایند خطرهای روز قیامت را و چه بینایند دهشت‌ها و هول و هراس‌های آن را؛ تا آنان را در برابر آنچه کرده‌اند محاسبه کند، ولی امروز کسانی که با کفر بر خود ستم کرده‌اند در دوری آشکاری از حق و در انحراف از هدایت قرار دارند.

﴿وَأَنذِرۡهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡحَسۡرَةِ إِذۡ قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ وَهُمۡ لَا یُؤۡمِنُونَ ٣٩.

ای پیامبر! و مردم را از روز حسرت بیم ده؛ از آن روز که داوری انجام می‌شود و مردم مورد حساب قرار می‌گیرند در نتیجه سعادتمندان پاداش یافته و شقاوتمندان به کیفر می‌رسند حال آنکه کافران در این دنیا از آن روز و غفلت قرار دارند زیرا از حق روی گردانیده و پیرو باطل گشته‌اند، نه ایمان صحیحی نزدشان وجود دارد و نه عمل صالحی.

﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا وَإِلَیۡنَا یُرۡجَعُونَ ٤٠.

بی‌گمان فقط خداوند عزوجل است که زمین و هر که را بر آن است به میراث می‌برد؛ بدین نحو که تمام موجودات را فنا کرده و تنها خودش باقی می‌ماند زیرا او زندۀ پاینده است و نمی‌میرد، بازگشت بندگان به سوی او و حساب‌شان بر اوست و به زودی آنان را در برابر افعال‌شان جزا می‌دهد؛ پس اگر افعال‌شان خیر باشد جزای خیر و اگر شر باشد جزای شر به آن‌ها می‌رساند.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِبۡرَٰهِیمَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیًّا ٤١.

ای پیامبر! و در این قرآن خبر ابراهیم علیه السلام را برای مردم یاد کن زیرا او از بزرگ‌ترین اولیای صادق و مخلص خدا عزوجل بود که وی را به نبوت برگزید و به دوستی خویش گرامی داشت.

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ یَٰٓأَبَتِ لِمَ تَعۡبُدُ مَا لَا یَسۡمَعُ وَلَا یُبۡصِرُ وَلَا یُغۡنِی عَنکَ شَیۡ‍ٔٗا ٤٢.

آنگاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت: پدرجان! چرا بت‌های بی‌جان را که نه می‌شنوند، نه می‌بینند، نه از تو زیانی را دفع نموده و نه برایت نفعی می‌رسانند، می‌پرستی؟ بدان که تنها الله عزوجل است که جلب کنندۀ نفع و دفع کنندۀ زیان می‌باشد.

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّی قَدۡ جَآءَنِی مِنَ ٱلۡعِلۡمِ مَا لَمۡ یَأۡتِکَ فَٱتَّبِعۡنِیٓ أَهۡدِکَ صِرَٰطٗا سَوِیّٗا ٤٣.

پدر جان! در حقیقت خداوند عزوجل مرا به دانش سودمندی که برایم وحی نموده، گرامی داشته است پس نصیحتم را بپذیر و با من به مسیر هدایت بپیوند تا تو را به راهی راست که نه در آن کژی و نه گمراهی است راهنمون شوم.

﴿یَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّیۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّیۡطَٰنَ کَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِیّٗا ٤٤.

پدر جان! با پرستش بتان و ترک عبادت رحمان، از شیطان پیروی نکن زیرا ابلیس دشمن خدا عزوجل است که از عبادتش استکبار ورزیده و از فرمانش سرپیچیده است.

﴿یَٰٓأَبَتِ إِنِّیٓ أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ فَتَکُونَ لِلشَّیۡطَٰنِ وَلِیّٗا ٤٥.

پدر جان! من از آن می‌ترسم که در حال کفر بمیری و در نتیجه خداوند تو را در آتش جاودان بدارد و در آنجا همدم شیطان باشی.

﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنۡ ءَالِهَتِی یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهِ لَأَرۡجُمَنَّکَۖ وَٱهۡجُرۡنِی مَلِیّٗا ٤٦.

پس آزر به پسرش ابراهیم گفت: ای ابراهیم! آیا می‌خواهی غیر خدایانم را مورد پرستش قرار دهی؟ اگر دشنام و نفرین بتانم را رها نکنی یقینا تو را سنگسار خواهم کرد تا بمیری. و از من جدا شو تا نه من تو را ببینم و نه تو مرا، نه با من سخن بگوی و نه با من روبه‌رو شو.

﴿قَالَ سَلَٰمٌ عَلَیۡکَۖ سَأَسۡتَغۡفِرُ لَکَ رَبِّیٓۖ إِنَّهُۥ کَانَ بِی حَفِیّٗا ٤٧.

ابراهیم علیه السلام به پدرش گفت: تو از جانب من در سلامت قرار داری و آزاری از من به تو نمی‌رسد زیرا پدر را باید به نیکی معامله کرد هرچند که کافر باشد، اما در معصیت نباید از او فرمان برد. سپس افزود: به زودی به بارگاه الله عزوجل دعا خواهم کرد که تو را به سوی ایمان هدایت کند و گناهانت را بیامرزد زیرا پروردگارم مرا به این امر که امیدواری‌ام را به خودش ناکام نسازد، خو داده، همیشه مرا با اجابت دعایم گرامی داشته و همواره نسبت به من پر مهر بوده است.

﴿وَأَعۡتَزِلُکُمۡ وَمَا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَأَدۡعُواْ رَبِّی عَسَىٰٓ أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِیّٗا ٤٨.

ای پدر! و من به زودی از تو و قومت و بتان شما که جز خدا عزوجل می‌خوانید جدا می‌شوم و به دعوت و عبادتم برای پروردگارم استمرار می‌دهم در حالی که دینم را برای وی خالص گردانیده‌ام و مطمئن هستم که پروردگارم با رد درخواستم مرا بدبخت و ناامید نمی‌سازد.

﴿فَلَمَّا ٱعۡتَزَلَهُمۡ وَمَا یَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا نَبِیّٗا ٤٩.

پس چون ابراهیم از پدرش، از قومش و بتان‌شان کناره گزید خداوند عزوجل اسحاق را به او بخشید و بعد از اسحاق فرزندش یعقوب را؛ و هردو را دو پیامبری بزرگوار گردانید.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُم مِّن رَّحۡمَتِنَا وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ لِسَانَ صِدۡقٍ عَلِیّٗا ٥٠.

و خداوند عزوجل به تمام آن‌ها – ابراهیم و فرزندانش – فضل و رحمتی عظیم عنایت کرد؛ از نبوت، رسالت، حکمت، نام و آوازۀ نیک و ثنا و ذکر خیری ماندگار.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥١.

ای پیامبر! و در قرآن خبر موسی علیه السلام را یاد کن؛ زیرا او برای خدا عزوجل خالص شده بود و خدا عزوجل وی را به نبوت و رسالت برگزید و او نیز از پیامبران اولی العزم بود.

﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا ٥٢.

و خداوند عزوجل از جانب راست طور سینا او را ندا داد، او را با سخن گفتن با وی به خود نزدیک ساخت، به راز گویی خویش مشرف گردانیده و به رسالت خویش برگزید.

این آیه اثبات کنندۀ صفت کلام برای حق‌تعالی است؛ بر وجهی که به جلال و کمال سبحانی‌اش سزاوار می‌باشد.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥ مِن رَّحۡمَتِنَآ أَخَاهُ هَٰرُونَ نَبِیّٗا ٥٣.

و حق‌تعالی از روی رحمت و فضلی از جانب خویش، برادرش هارون را به عنوان مؤید و نصرت بخش به وی بخشید و به علاوه هارون را پیامبر نیز گردانید تا هردو بر رساندن پیام حق با همدیگر یار و یاور باشند.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَصَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا ٥٤.

ای پیامبر! و در این قرآن داستان اسماعیل علیه السلام را یاد کن زیرا او در وعده‌اش صادق بود؛ چون وعده می‌کرد وفا می‌نمود؛ پس هرگز خلف وعده نکرد و او نیز فرستاده‌ای از جانب الله عزوجل بود که وی را به نبوت مشرف گردانیده بود.

﴿وَکَانَ یَأۡمُرُ أَهۡلَهُۥ بِٱلصَّلَوٰةِوَٱلزَّکَوٰةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِۦ مَرۡضِیّٗا ٥٥.

اسماعیل علیه السلام خاندان خود را به برپاداشت نماز و پرداخت زکات دستور می‌داد و خداوند عزوجل از اسماعیل راضی بود؛ به خاطر عملکرد نیک و طاعت کامل و پیوسته‌اش.

﴿وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِدۡرِیسَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صِدِّیقٗا نَّبِیّٗا ٥٦.

ای پیامبر! و در این قرآن داستان ادریس علیه السلام را یاد کن زیرا او در سخن و عمل بسیار راستکار و راستگو و به علاوه پیامبری بود که به وی وحی فرستاده می‌شد.

﴿وَرَفَعۡنَٰهُ مَکَانًا عَلِیًّا ٥٧.

و خداوند عزوجل ذکر وی را در میان جهانیان بلند آوازه و منزلتش را در میان مقربان رفعت داد پس یادش بلند و مقام و منزلتش والاست.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِن ذُرِّیَّةِ ءَادَمَ وَمِمَّنۡ حَمَلۡنَا مَعَ نُوحٖ وَمِن ذُرِّیَّةِ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡرَٰٓءِیلَ وَمِمَّنۡ هَدَیۡنَا وَٱجۡتَبَیۡنَآۚ إِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُ ٱلرَّحۡمَٰنِ خَرُّواْۤ سُجَّدٗاۤ وَبُکِیّٗا۩ ٥٨.

آن گروه پیامبرانی که خداوند عزوجل از ایشان به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم یاد کرده است، همانانی بودند که او با هدایت و نبوت و توفیق‌شان به انجام هر خیری، بر ایشان فضل و منت گذاشت؛ ایشان از نسل آدم و از نسل کسانی بودند که خداوند عزوجل با نوح ایشان را سوار کشتی ساخت و از نسل ابراهیم، از نسل یعقوب. ایشان از کسانی بودند که حق‌تعالی ایشان را به ایمان راه نمود و به رسالت برگزید؛ هرگاه آیات خدا عزوجل را می‌شنیدند که بر ایشان خوانده می‌شود، ترسان و گریان از خشیت الله عزوجل با تمام فروتنی و خضوع به سجده می‌افتادند؛ از آنکه در عبودیت بسی کامل و برای پروردگار خود بسی منقاد و فروتن بودند.

﴿۞فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ یَلۡقَوۡنَ غَیًّا ٥٩.

اما پس از آن گروه ابرار، جانشینان بدی برجای ماندند که نماز نمی‌خواندند، یا وقت‌های نماز را تباه می‌ساختند، یا در واجبات و ارکان نماز کوتاهی ورزیده در عوض به اموری فرو می‌رفتند که با شهوات حرام نفس‌های‌شان سازگار باشد. پس آن‌ها به زودی در آتش جهنم با بدبختی، ناکامی و ندامت روبه‌رو خواهند شد.

﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِکَ یَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا یُظۡلَمُونَ شَیۡ‍ٔٗا ٦٠.

لیکن کسانی که به سوی پروردگار خویش باز گشته از گناهان خود نادم شده و با این حال مؤمنان راستین عامل به شایستگی‌ها باشند، پس خداوند عزوجل یقینا توبه‌شان را می‌پذیرد، گناهان‌شان را می‌زداید و چیزی از پاداش اعمال خود را نیز کاسته نمی‌یابند بلکه پاداش‌شان به کمال و تمام به ایشان پرداخته می‌شود.

﴿جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِی وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ عِبَادَهُۥ بِٱلۡغَیۡبِۚ إِنَّهُۥ کَانَ وَعۡدُهُۥ مَأۡتِیّٗا ٦١.

این گروه ابرار، به بوستان‌های خلد خوشگوار، در اقامتی همیشگی و پایدار وارد می‌شوند؛ این همان باغ‌های جاویدانی است که حق‌تعالی از غیب بندگان صالحش را بدان‌ها وعده داده است. پس در حالی که آن باغ‌ها را قبلاً مشاهده نکرده‌اند اما بدان تصدیق نموده‌اند. بی‌گمان وعدۀ الله عزوجل محقق است و هیچ برگرداننده‌ای برای آن نیست.

﴿لَّا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوًا إِلَّا سَلَٰمٗاۖ وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُکۡرَةٗ وَعَشِیّٗا ٦٢.

بهشتیان در بهشت سخن بیهودۀ بی‌خیر را نمی‌شنوند بلکه فقط درود و شادباشی را می‌شنوند که نوید بخش سلامتی از هرآفت و ایمنی از هر بیمی برای ایشان است. آن‌ها در بهشت در آغاز و پایان روز هر وقت که غذا بخواهند، غذا داده می‌شوند همراه با مقامی خوش در عین سلامتی و امنیت.

﴿تِلۡکَ ٱلۡجَنَّةُ ٱلَّتِی نُورِثُ مِنۡ عِبَادِنَا مَن کَانَ تَقِیّٗا ٦٣.

این بهشتی که خداوند عزوجل از آن یاد کرده است، آن را برای بندگان با تقوایش مهیا می‌سازد؛ البته ایشان همۀ کسانی‌اند که به اوامر خدا عزوجل عمل کرده و از نواهی‌اش پرهیز کرده‌اند.

﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمۡرِ رَبِّکَۖ لَهُۥ مَا بَیۡنَ أَیۡدِینَا وَمَا خَلۡفَنَا وَمَا بَیۡنَ ذَٰلِکَۚ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّٗا ٦٤.

جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌گوید: ما فرشتگان جز به فرمان خدا عزوجل از آسمان به زمین نازل نمی‌شویم، همۀ آنچه که پیش روی ما از کار آخرت قرار دارد، همۀ آنچه که پشت سر ما از کار دنیا گذشته است و آنچه هم که مابین دنیا و آخرت هست همه به حق‌تعالی اختصاص دارد؛ پس هر آنچه در زمان و مکان واقع شده، از آن اوست. و او هرگز فراموشکار نیست.

﴿رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا فَٱعۡبُدۡهُ وَٱصۡطَبِرۡ لِعِبَٰدَتِهِۦۚ هَلۡ تَعۡلَمُ لَهُۥ سَمِیّٗا ٦٥.

تنها خدای یگانه پروردگار آسمان‌ها و زمین است، او آفرینندۀ هر چیزی است که میان آن دو قرار دارد، او مالک همۀ این‌هاست؛ از این رو پرستش را تنها برای وی خالص گردان و چیزی را با او شریک نیاور و برانجام طاعت و قیام به عبودیتش صابر و شکیبا باش؛ زیرا او را در اسماء، صفات و افعالش هیچ شبیه و مانندی نیست.

﴿وَیَقُولُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَءِذَا مَا مِتُّ لَسَوۡفَ أُخۡرَجُ حَیًّا ٦٦.

انسان کافر تکذیب کنان به رستاخیز می‌گوید: چگونه بعد از آنکه مُردم و فنا شدم مجددا زنده می‌شوم؟ بی‌گمان این کار محال است.

﴿أَوَ لَا یَذۡکُرُ ٱلۡإِنسَٰنُ أَنَّا خَلَقۡنَٰهُ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ یَکُ شَیۡ‍ٔٗا ٦٧.

آیا این انسان کافر انکارگر تکذیب پیشه به یاد نیاورده است که خداوند عزوجل وی را از عدم آفرید حال آنکه قبلا موجود نبود؟ پس باز آفرینی‌اش بعد از مرگ بر خدای متعال ساده‌تر است و همۀ کارها بر وی سهل و ساده می‌باشد.

﴿فَوَرَبِّکَ لَنَحۡشُرَنَّهُمۡ وَٱلشَّیَٰطِینَ ثُمَّ لَنُحۡضِرَنَّهُمۡ حَوۡلَ جَهَنَّمَ جِثِیّٗا ٦٨.

پس ای پیامبر! به پروردگارت سوگند که یقینا او تکذیبگران رستاخیز را با شیاطین گرد خواهد آورد، سپس در حالی که از شدّت ترس و وحشت به زانو در آمده‌اند آن‌ها را گرداگرد دوزخ حاضر خواهیم ساخت.

﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شِیعَةٍ أَیُّهُمۡ أَشَدُّ عَلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ عِتِیّٗا ٦٩.

آنگاه قطعا از عذاب کسانی آغاز خواهد کرد که سرکش‌تر، متکبرتر، متمردتر و کفر پیشه‌تر بوده‌اند.

﴿ثُمَّ لَنَحۡنُ أَعۡلَمُ بِٱلَّذِینَ هُمۡ أَوۡلَىٰ بِهَا صِلِیّٗا ٧٠.

پس از آن خداوند عزوجل به کسانی که به ورود جهنم و برداشت عذاب آتش و تحمل سختی‌های سخت آن سزاوارتر می‌باشند، داناتر است.

﴿وَإِن مِّنکُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتۡمٗا مَّقۡضِیّٗا ٧١.

و هیچ‌کس از مردم نیست مگر اینکه با گذر بر صراطی که بر متن جهنم نصب شده است، وارد آتش می‌شود؛ آن‌ها بر حسب اعمال خویش در سرعت گذر از صراط متفاوت‌اند، اما این ورود امری است اجتناب ناپذیر که هیچ گریز و گزیری از آن وجود ندارد و این همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است.

﴿ثُمَّ نُنَجِّی ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِینَ فِیهَا جِثِیّٗا ٧٢.

آنگاه خداوند عزوجل کسانی را که با عمل به شریعتش از وی پروا کرده‌اند، نجات می‌دهد و کسانی را که با کفر بر خویشتن ستم کرده‌اند در حالی به آتش جهنم رها می‌کند که به زانو درافتاده‌اند.

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ لِلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَیُّ ٱلۡفَرِیقَیۡنِ خَیۡرٞ مَّقَامٗا وَأَحۡسَنُ نَدِیّٗا ٧٣.

چون آیات روشن و واضح قرآن بر آنان خوانده شود کافران به مؤمنان می‌گویند: کدام یک از ما دو گروه جایگاهش بهتر و محلش آراسته‌تر است؟

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَحۡسَنُ أَثَٰثٗا وَرِءۡیٗا ٧٤.

پیش از کفار مکه چه بسیار امت‌های پیشین بوده‌اند که از اینان اثاثی زیباتر و ظاهری فریباتر داشتند، اما خداوند عزوجل با عذاب نابودشان ساخت.

﴿قُلۡ مَن کَانَ فِی ٱلضَّلَٰلَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ مَدًّاۚ حَتَّىٰٓ إِذَا رَأَوۡاْ مَا یُوعَدُونَ إِمَّا ٱلۡعَذَابَ وَإِمَّا ٱلسَّاعَةَ فَسَیَعۡلَمُونَ مَنۡ هُوَ شَرّٞ مَّکَانٗا وَأَضۡعَفُ جُندٗا ٧٥.

ای پیامبر! بگو: هر کس از هدایت رویگردان باشد پس خداوند عزوجل وی را در گمراهی‌اش مهلت می‌دهد تا آنکه چون هشدار خداوند عزوجل در مورد کافران – یعنی هلاک عاجل دنیا یا قیام قیامت – را محقق ببینند، در آن هنگام خواهند دانست که چه کسی در مقام و منزلت بدتر و در سپاه و یاور و پشتیبان، ناتوان‌تر و بی‌پشتوانه‌تر است.

﴿وَیَزِیدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗىۗ وَٱلۡبَٰقِیَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَیۡرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابٗا وَخَیۡرٞ مَّرَدًّا ٧٦.

و خداوند عزوجل ایمانی بر ایمان کسانی که به وی ایمان آورده و عمل شایسته کرده‌اند می‌افزاید؛ به سبب طاعت‌شان و کامل بودن پیروی‌شان از پیامبرش ج، و یقینا عمل‌های شایستۀ مشروع نزد خدا عزوجل از نظر اجر و پاداش آخرت، بهتر و بزرگ‌تر و خوش فرجام تراست؛ پس بنده آنگاه که در روز فقر بدان‌ها سخت محتاج است، آن‌ها را می‌یابد.

﴿أَفَرَءَیۡتَ ٱلَّذِی کَفَرَ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَقَالَ لَأُوتَیَنَّ مَالٗا وَوَلَدًا ٧٧.

ای پیامبر! آیا از حال آن شخص کافر – عاص بن وائل – و امثال وی تعجب نکردی؛ همان کسی که آیات الله عزوجل را تکذیب کرد، به دینش کفر ورزید و باز سوگند خورد که قطعا در آخرت به وی اموال و فرزندانی داده خواهد شد؟

﴿أَطَّلَعَ ٱلۡغَیۡبَ أَمِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٧٨.

آیا او بر علم غیب آگاهی یافته تا آن ادعا را برای خود انشا نماید، یا که نزد خدا عزوجل بر حصول و تحقق این امور، عهد و پیمانی دارد که از وی گرفته است؟ حقیقت این است که نه علمی از غیب دارد و نه هم عهد و پیمانی گرفته است.

﴿کَلَّاۚ سَنَکۡتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُۥ مِنَ ٱلۡعَذَابِ مَدّٗا ٧٩.

موضوع چنان نیست که او پنداشته است؛ بناءً نه علمی از غیب دارد و نه عهد و پیمانی بلکه او دروغ پردازی بیش نیست و به زودی خداوند عزوجل آنچه را به هم بافته و افترا بسته است می‌نویسد و از انواع عذاب و اشکال گرفتاری و نکبت بر او می‌افزاید؛ آنسان که او از تکذیب و کفر افزود.

﴿وَنَرِثُهُۥ مَا یَقُولُ وَیَأۡتِینَا فَرۡدٗا ٨٠.

با مرگش تمام ملکیتش را نیز سلب خواهیم کرد و او را تک و تنها بدون مال و فرزند و پشتیبان و تکیه‌گاه خواهیم گذاشت.

﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ ءَالِهَةٗ لِّیَکُونُواْ لَهُمۡ عِزّٗا ٨١.

کافران بتانی گرفته و آن‌ها را به جای خدا می‌پرستند، نزد آن‌ها جویای عزت‌اند؛ حال آنکه عزّت تنها از آن خدا عزوجل است.

﴿کَلَّاۚ سَیَکۡفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمۡ وَیَکُونُونَ عَلَیۡهِمۡ ضِدًّا ٨٢.

کافران با پرستش خدایانی جز الله عزوجل ابدا به عزّت دست نخواهند یافت، بلکه به زودی خدایان پنداری‌شان در روز قیامت عبادت‌شان را انکار خواهند کرد و نزد خدا عزوجل خصم‌شان خواهند بود و آن‌ها را در گفته‌های‌شان تکذیب خواهند کرد.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّآ أَرۡسَلۡنَا ٱلشَّیَٰطِینَ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ تَؤُزُّهُمۡ أَزّٗا ٨٣.

ای پیامبر! آیا ندیدی که خداوند عزوجل شیاطین را بر کفار مسلط ساخته است که آن‌ها را به گناهان انگیزه داده و به سوی نافرمانی‌ها می‌رانند.

﴿فَلَا تَعۡجَلۡ عَلَیۡهِمۡۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمۡ عَدّٗا ٨٤.

ای پیامبر! به درخواست عذاب از جانب الله عزوجل برای کفار شتاب نکن، زیرا بدون شک خداوند عزوجل عمرها و عمل‌های‌شان را بدون کوتاهی به شمار می‌آورد بناء همه چیز به میعادی معین و حساب و اندازه‌ای مقرّر است.

﴿یَوۡمَ نَحۡشُرُ ٱلۡمُتَّقِینَ إِلَى ٱلرَّحۡمَٰنِ وَفۡدٗا ٨٥.

روزی که خدا عزوجل پرهیزگاران را در گروه هایی با إکرام، إعزاز و انعام به سوی رحمت واسعۀ خود گرد می‌آورد.

﴿وَنَسُوقُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرۡدٗا ٨٦.

اما کافران را پیاده و در حال تشنگی به وسیلۀ فرشتگان به شدّت تمام به سوی جهنم می‌راند.

﴿لَّا یَمۡلِکُونَ ٱلشَّفَٰعَةَ إِلَّا مَنِ ٱتَّخَذَ عِندَ ٱلرَّحۡمَٰنِ عَهۡدٗا ٨٧.

کافران برای کسی شفاعت نتوانند کرد، زیرا برای‌شان نزد خدا عزوجل هیچ عهد و پیمانی – از ایمان به وی و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم – وجود ندارد.

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨.

و کافران به دروغ پنداشته‌اند که خداوند عزوجل از بندگانش فرزندی گرفته است. حق‌تعالی از این پندار دروغین والا و منزه است؛ زیرا او یگانۀ یکتاست؛ کسی را نزاده و زاده هم نشده است.

﴿لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَیۡ‍ًٔا إِدّٗا ٨٩.

یقینا کافران با این سخنان‌شان منکّر بی‌نهایت زشت و چیزی در منتهای وقاحت را آوردند.

﴿تَکَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ یَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠.

نزدیک است که آسمان‌ها از شناعت این سخن بشگافند، زمین چاک خورد و کوه‌ها به شدّت فرو افتند و در هم پاشند؛ از روی خشم و به خاطر بزرگداشت حق‌تعالی و تنزیهش از این بهتان.

﴿أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١.

از آنکه به دروغ و بهتان به خدای سبحان نسبت فرزند دادند. او از این افترا پاک و والاست؛ به اعتلایی بس بزرگ.

﴿وَمَا یَنۢبَغِی لِلرَّحۡمَٰنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢.

سزاوار عظمت و جلال خداوند عزوجل نیست که فرزندی داشته باشد؛ زیرا او از هر کس بی‌نیاز است، نه کسی را زاده و نه زاده شده است.

﴿إِن کُلُّ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِی ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣.

همۀ کسانی که در آسمان‌ها و زمین به سر می‌برند – اعم از فرشتگان، انس و جن – به زودی بنده‌وار، فروتن و با عجز و انکسار به سوی او باز می‌گردند در حالی که از او بیمناک و به عبودیت محض برایش به یگانگی، معترفند.

﴿لَّقَدۡ أَحۡصَىٰهُمۡ وَعَدَّهُمۡ عَدّٗا ٩٤.

حق‌تعالی تمام خلق را به حساب آورده و شمارشان را به دقت دانسته است پس احدی از نزدش غایب نشده و کسی از وی گریخته نمی‌تواند.

﴿وَکُلُّهُمۡ ءَاتِیهِ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَرۡدًا ٩٥.

و هریک از انسان‌ها در روز قیامت به سوی حق‌تعالی تک و تنها خواهد آمد در حالی که نه مالی با وی است، نه فرزندی و نه قدرت و سلطه‌ای.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا ٩٦.

در حقیقت کسانی که به خدا عزوجل ایمان آورده از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کرده و اعمال شایستۀ مشروعی را انجام داده‌اند، به زودی خداوند عزوجل به رحمتش برای‌شان در دل‌های بندگانش محبت و مودتی قرار خواهد داد که از آن جمله است: انداختن ثنا و ستایش آن‌ها بر سر زبان‌ها، بلند آوازه ساختن‌شان به نام نیک و مورد قبول قرار گرفتن‌شان در میان مردم.

﴿فَإِنَّمَا یَسَّرۡنَٰهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلۡمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوۡمٗا لُّدّٗا ٩٧.

ای پیامبر! جز این نیست که خداوند عزوجل قرآن را به زبانت – که عربی است – آسان گردانیده تا شایستگان تقواپیشه را به جنت و رضوان الهی بشارت داده و کافرانی را که سخت به ناروا و در گمراهی آشکار جدار می‌کنند، از آتش جهنم بیم‌دهی.

﴿وَکَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هَلۡ تُحِسُّ مِنۡهُم مِّنۡ أَحَدٍ أَوۡ تَسۡمَعُ لَهُمۡ رِکۡزَۢا ٩٨.

و خداوند عزوجل چه بسیار از امت‌های پیشین را نابود ساخته است که هم اکنون نه کسی از آنان را مشاهده می‌کنی و نه صدایی از آن‌ها می‌شنوی. البته به زودی بر کافران این امّت نیز نابودی واقع خواهد شد چنان‌که بر پیشینیان واقع شد؛ این سنتی است گذرانده شده که آن را هیچ تغییر و تبدیلی نیست.


سورۀ طه

سورۀ طه

مکی است؛ ترتیب آن 20؛ شمار آیات آن 135

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿طه ١.

طا، ها؛ از حروف مقطعه است که خداوند عزوجل به مرادش از آن‌ها داناتر می‌باشد.

﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢.

ای پیامبر! خداوند عزوجل قرآن را برای آن بر تو نازل نکرده است تا آنچه را که از توانت بیرون است بر خود تحمیل کنی، بلکه قرآن برای ارمغان نمودن آسانی، رستگاری و سعادت فرود آمده است.

﴿إِلَّا تَذۡکِرَةٗ لِّمَن یَخۡشَىٰ ٣.

لیکن حق‌تعالی قرآن را برای آن بر تو نازل کرده است تا هر کس را که از عذابش بیم دارد، بدان هشدار دهی تا در نتیجه او با انجام اوامر و ترک نواهی خدای متعال را در نظر داشته و از وی پروا دارد.

﴿تَنزِیلٗا مِّمَّنۡ خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى ٤.

خدایی که زمین و آسمان‌های بلند را آفریده، هموست که قرآن را به عنوان وحیی از جانب خود برتو فرود آورده است.

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥.

رحمان بر عرش خود فراز آمده، از خلقش ارتفاع جسته و آنگونه بر آن استوا یافته که سزاوار جلالش می‌باشد.

﴿لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَا وَمَا تَحۡتَ ٱلثَّرَىٰ ٦.

هرچه در آسمان‌ها و زمین و مابین آن‌هاست، و هرچه در زیر زمین است همه در آفرینش، تدبیر، ملک و گردانندگی تنها از آن خدا عزوجل است؛ وی را در این امور شریکی نیست.

﴿وَإِن تَجۡهَرۡ بِٱلۡقَوۡلِ فَإِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى ٧.

و اگر صدایت را در سخن گفتن بلند کنی یا نهان سازی بی‌گمان خداوند عزوجل آشکار و نهان را می‌داند و آنچه را که نهان‌تر از نهان می‌باشد – که همانا حدیث نفس و خاطرات اندرونی است – نیز می‌داند.

﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ ٨.

تنها الله عزوجل است که هیچ معبود بر حقی جز او نیست، شریکی برایش وجود نداشته و پروردگاری سوای وی نیست، وی را نام‌هایی است که متضمن صفات کمال است؛ صفاتی که از نقص بری است.

﴿وَهَلۡ أَتَىٰکَ حَدِیثُ مُوسَىٰٓ ٩.

ای پیامبر! و آیا داستان بزرگ و شگفت انگیز موسی علیه السلام به تو رسیده است؟

﴿إِذۡ رَءَا نَارٗا فَقَالَ لِأَهۡلِهِ ٱمۡکُثُوٓاْ إِنِّیٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا لَّعَلِّیٓ ءَاتِیکُم مِّنۡهَا بِقَبَسٍ أَوۡ أَجِدُ عَلَى ٱلنَّارِ هُدٗى ١٠.

آن شبی که موسی علیه السلام آتش برا فروخته‌ای را دید پس به خانواده‌اش گفت: شما در اینجا منتظر بمانید؛ زیرا من آتشی را دیده‌ام و به زودی پیش آن می‌روم تا شعله‌ای از آن برای گرمایش شما و پختن غذای‌تان بیاورم، یا پیش آتش کسی را بیابم که ما را بر راه راهنمایی کند.

﴿فَلَمَّآ أَتَىٰهَا نُودِیَ یَٰمُوسَىٰٓ ١١.

چون موسی به پیش آتش رسید، خدای  عزوجل  به وی ندا کرد: ای موسی! بدین‌گونه وی را به سخن گفتن گرامی داشت و به نبوت مشرف گردانید.

﴿إِنِّیٓ أَنَا۠ رَبُّکَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى ١٢.

خدای سبحان به وی چنین ندا کرد: منم من؛ پروردگار و الهت، پس کفش‌هایت را به خاطر گرامیداشت این مقام بیرون آور. تو در وادی مقدس، پاک و مبارکی هستی که نامش «طوی» است.

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ ١٣.

ای موسی! خداوند عزوجل تو را برای تبلیغ رسالتش برگزیده است؛ پس با قلبی آماده به آنچه که به تو وحی می‌کند گوش فرا ده.

﴿إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ ١٤.

معبود بر حقی جز الله عزوجل وجود نداشته و شریکی برایش نیست؛ پس به یگانگی وی را عبادت کن، طاعت را برایش خالص گردان و نماز را برپا دار تا الله عزوجل را در آن به یاد آوری.

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٌ أَکَادُ أُخۡفِیهَا لِتُجۡزَىٰ کُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ ١٥.

بی‌گمان وقوع قیامت امری حتمی و گریزناپذیر است، لابد روی می‌دهد، نزدیک است حق‌تعالی آن را حتی از خود هم پنهان بدارد، پس چگونه غیر وی از آن آگاهند؟ آری! قیامت آمدنی است تا هر کس بدانچه از خیر و شر انجام داده است، خبر داده شود.

﴿فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنۡهَا مَن لَّا یُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ ١٦.

پس کسانی که وقع قیامت را تکذیب کرده، هدایت را فرو گذاشته و از هوای نفس خود پیروی کرده‌اند، تو را از امیان به آن باز نگردانند چه اگر از آن‌ها اطاعت کنی، هلاک می‌شوی.

﴿وَمَا تِلۡکَ بِیَمِینِکَ یَٰمُوسَىٰ ١٧.

ای موسی! و چیست آنچه به دست راست خویش گرفته‌ای؟

﴿قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ ١٨.

موسی به پروردگارش گفت: این عصای من است؛ وقتی راه بروم بر آن تکیه می‌دهم، با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌تکانم تا از آن بخورند و برایم در آن نیازها و منافع دیگری نیز هست مانند کشتن مار و گژدم – که آن نیازها را به وسیلۀ آن برمی‌آورم.

﴿قَالَ أَلۡقِهَا یَٰمُوسَىٰ ١٩.

خدای متعال به موسی دستور داد تا عصا را از دستش بیندازد.

﴿فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِیَ حَیَّةٞ تَسۡعَىٰ ٢٠.

موسی عصایش را بر زمین انداخت و حق‌تعالی آن را به ماری تبدیل کرد که بر سرعت می‌خزید؛ موسی از مشاهدۀ این صحنه هول‌زده شد و گریزان روی گردانید.

﴿قَالَ خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡۖ سَنُعِیدُهَا سِیرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ ٢١.

خداوند عزوجل به موسی دستور داد که مار را بگیرد و از آن نترسد زیرا آن مار به وی زیانی نمی‌زند و به مجردی که آن را بگیرد خداوند عزوجل آن را به حال نخستینش که همان عصاست برخواهد گرداند.

﴿وَٱضۡمُمۡ یَدَکَ إِلَىٰ جَنَاحِکَ تَخۡرُجۡ بَیۡضَآءَ مِنۡ غَیۡرِ سُوٓءٍ ءَایَةً أُخۡرَىٰ ٢٢.

و فرمود: ای موسی! دستت را در زیر بغلت به پهلویت ببر، سپید بی‌گزند بی‌هیچ عیب و آسیبی همچون مرض برص و غیره، بیرون می‌آید.

﴿لِنُرِیَکَ مِنۡ ءَایَٰتِنَا ٱلۡکُبۡرَى ٢٣.

حق‌تعالی موسی را به این کارها دستورداد تا وی از برهان‌های بزرگش که راهنمای قدرت، یگانگی و عظمت وی می‌باشند، نمونه‌هایی شگرف را مشاهده کند.

﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٢٤.

حق‌تعالی به موسی دستور داد تا نزد فرعون رفته، وی را به یگانه پرستی و ایمان فرا خواند، زیرا فرعون در گردنکشی، ستم و کفر؛ از حد گذشته، تمرد ورزیده و در زمین فساد برپا کرده است.

﴿قَالَ رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِی صَدۡرِی ٢٥.

موسی پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! سینه‌ام را برایم گشاده گردان تا بتوانم رسالتت را به مقصد رسانم و ابلاغ کنم.

﴿وَیَسِّرۡ لِیٓ أَمۡرِی ٢٦.

پروردگارا! و کارم را برایم آسان ساز تا به رسالتت قیام کنم.

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِی ٢٧.

و از تو می‌خوام – پروردگارا – که زبانم را به سخن گفتن بشگایی تا لکنت آن بر طرف شود.

﴿یَفۡقَهُواْ قَوۡلِی ٢٨.

و در نتیجه آنچه را به مردم می‌گویم، بفهمند.

﴿وَٱجۡعَل لِّی وَزِیرٗا مِّنۡ أَهۡلِی ٢٩.

و برایم از خانواده‌ام دستیاری قرار ده.

﴿هَٰرُونَ أَخِی ٣٠.

آن دستیار و معاون، برادرم هارون باشد.

﴿ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِی ٣١.

پشتم را به هارون استوار کن و مرا به او نیرومند گردان تا بر برداشت امانت توانمند شوم.

﴿وَأَشۡرِکۡهُ فِیٓ أَمۡرِی ٣٢.

و او را با من در نبوت و تبلیغ و دعوت، شریک گردان.

﴿کَیۡ نُسَبِّحَکَ کَثِیرٗا ٣٣.

تا تو را با تسبیح گفتن بسیار تقدیس و تنزیه کنیم.

﴿وَنَذۡکُرَکَ کَثِیرًا ٣٤.

و ذکر تو را بسیار گوییم و بسیار به یاد تو باشیم که این بزرگ‌ترین مدد و یاری برای ما بر امر رسالت است.

﴿إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرٗا ٣٥.

زیرا تو بر احوال ما بینایی؛ هیچ امر نهانی از ما برتو مخفی نمی‌ماند.

﴿قَالَ قَدۡ أُوتِیتَ سُؤۡلَکَ یَٰمُوسَىٰ ٣٦.

حق‌تعالی خواستۀ موسی را به وی داد و فرمود: ای موسی! خواسته‌ات به تو داده شد.

﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَیۡکَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ ٣٧.

و به راستی خداوند عزوجل پیش از این نیز با نعمت دیگری بر موسی منت گذاشت؛ آنگاه که وی را از چنگ فرعون نجات داد، هنگامی که در دوران کودکی بود.

﴿إِذۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ أُمِّکَ مَا یُوحَىٰٓ ٣٨.

آنگاه که خداوند عزوجل به مادر موسی آنچه را که پسرش موسی را بدان حفظ نماید، الهام کرد.

﴿أَنِ ٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلتَّابُوتِ فَٱقۡذِفِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ فَلۡیُلۡقِهِ ٱلۡیَمُّ بِٱلسَّاحِلِ یَأۡخُذۡهُ عَدُوّٞ لِّی وَعَدُوّٞ لَّهُۥۚ وَأَلۡقَیۡتُ عَلَیۡکَ مَحَبَّةٗ مِّنِّی وَلِتُصۡنَعَ عَلَىٰ عَیۡنِیٓ ٣٩.

آری! خداوند عزوجل به مادر موسی الهام کرد که پسرش را در صندوقچه‌ای بگذارد سپس آن به دریا اندازد؛ دریا به سوی ساحل حملش خواهد کرد و سرانجام در دست فرعون دشمن خدا عزوجل و دشمن موسی خواهد افتاد. همچنین حق‌تعالی از جانب خود محبتی را بر موسی افکند در نتیجه او نزد بندگان خدا محبوب و مورد پذیرش واقع شد و نیز اوتعالی موسی را زیر نظر و حفظ و رعایت خودش پرورش داد.

آیۀ کریمه بر اثبات چشم برای خدای سبحان – آنگونه که به جلالش سزاوار است – دلالت دارد.

﴿إِذۡ تَمۡشِیٓ أُخۡتُکَ فَتَقُولُ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰ مَن یَکۡفُلُهُۥۖ فَرَجَعۡنَٰکَ إِلَىٰٓ أُمِّکَ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَۚ وَقَتَلۡتَ نَفۡسٗا فَنَجَّیۡنَٰکَ مِنَ ٱلۡغَمِّ وَفَتَنَّٰکَ فُتُونٗاۚ فَلَبِثۡتَ سِنِینَ فِیٓ أَهۡلِ مَدۡیَنَ ثُمَّ جِئۡتَ عَلَىٰ قَدَرٖ یَٰمُوسَىٰ ٤٠.

و از تدبیر دقیق و حفظ و رعایت ما نسبت به تو بود آنچه کردیم هنگامی که خواهرت جستجو کنان دنبال تو می‌رفت و به کسی که تو را از رودخانه گرفته بود می‌گفت: آیا شما را بر کسی که سرپرستی‌اش را به عهده گیرد و برای شما شیرش دهد راهنمایی کنم؟ چنین بود که ندانسته تو را نزد مادرت باز گرداندیم تا شیرت داده و به خوبی از تو عهده‌داری کند و در عین حال دلش به دیدنت شاد و روانش به سلامتت آرام گیرد و بر گم کردنت اندوه نخورد. ای موسی! و تو را از غم و هراس کشتن قبطی نیز نجات دادیم و به منظور پاکسازی و گزینشت تو را به چنان امتحانی آزمودیم که از مصر بیمناک به سوی مردم مدین رفته و سال‌ها نزدشان باقی ماندی سپس در موعدی که مقدر و فیصله کرده بودیم از مدین به اینجا در وادی طور، میعادگاه رسالت آمدی.

﴿وَٱصۡطَنَعۡتُکَ لِنَفۡسِی ٤١.

و خداوند عزوجل موسی را به رسالتش انتخاب و به تبلیغ دعوت و ایستادگی به امر شریعتش برگزید، از این جهت فرمود: و تو را برای خودم ساختم.

﴿ٱذۡهَبۡ أَنتَ وَأَخُوکَ بِ‍َٔایَٰتِی وَلَا تَنِیَا فِی ذِکۡرِی ٤٢.

حق‌تعالی به موسی دستور داد که همراه برادرش هارون با نشانه‌های وی که دال بر الوهیت، یگانگی و قدرت عظیمش هستند به قصد انجام رسالت روان شوند و به ایشان دستور داد که در ذکر مدام و پیوستۀ وی سستی نکنند؛ زیرا ذکر حق سینه را می‌گشاید و به وسیلۀ آن هر کاری آسان می‌شود.

﴿ٱذۡهَبَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ٤٣.

آری! به موسی و هارون دستور داد تا نزد فرعون بروند؛ زیرا او به سرکشی برخاسته، طغیان ورزیده و در کفر و ستم و فساد از حد گذشته است.

﴿فَقُولَا لَهُۥ قَوۡلٗا لَّیِّنٗا لَّعَلَّهُۥ یَتَذَکَّرُ أَوۡ یَخۡشَىٰ ٤٤.

حق‌تعالی به موسی و هارون دستور داد تا به فرعون سخنانی نرم و لطیف گفته از درشتی و تندی کار نگیرند تا به پذیرش برانگیزنده‌تر باشد و این، سخن نرم بهترین انسان‌ها به بدترین انسان‌هاست بنابراین بر هر دعوتگری واجب است تا در دعوتش از ملایمت و نرمی کار بگیرد.

﴿قَالَا رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ أَن یَفۡرُطَ عَلَیۡنَآ أَوۡ أَن یَطۡغَىٰ ٤٥.

موسی و هارون گفتند: پروردگار! ما از آن می‌ترسیم که فرعون ما را به شتاب عذاب کند یا حق را رد نموده و نپذیرد بنابراین از آن بیم داریم که ما را مورد تعذیب یا تکذیب قرار دهد.

﴿قَالَ لَا تَخَافَآۖ إِنَّنِی مَعَکُمَآ أَسۡمَعُ وَأَرَىٰ ٤٦.

خدای  عزوجل  به موسی و هارون دستور داد که از فرعون نترسید زیرا او به حفظ و نصرت تأییدش با آن‌هاست؛ سخنان‌شان را می‌شنود و کارهای‌شان را می‌بیند.

﴿فَأۡتِیَاهُ فَقُولَآ إِنَّا رَسُولَا رَبِّکَ فَأَرۡسِلۡ مَعَنَا بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَا تُعَذِّبۡهُمۡۖ قَدۡ جِئۡنَٰکَ بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّکَۖ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَّبَعَ ٱلۡهُدَىٰٓ ٤٧.

و حق‌تعالی به موسی و هارون دستور داد تا نزد فرعون رفته و به وی خبر دهند که دو فرستاده از سوی الله عزوجل پروردگارش هستند و بگویند: بنی‌اسرائیل را از مصر با ما بفرست و آزادشان کن و در کارها بر آنان سخت نگیر، یا آزار و شکنجه‌شان نکن. چنین بود که موسی و هارون با دو معجزۀ آشکار و بزرگ که بر راستگویی‌شان در دعوت‌شان دلالت می‌کرد و پیام سالم ماندن کسانی از عذاب خدا عزوجل را به همراه داشت که از هدایتش پیروی کرده و هوای نفس خود را فرو می‌گذارند، نزد فرعون رفتند.

﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن کَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨.

و به فرعون بگویید: در حقیقت خداوند عزوجل به ما وحی نموده که عذابش برکسانی است که پیامبرانش را تکذیب کرده و از شریعتش روی گردانند.

﴿قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ ٤٩.

فرعون ستیزه جویانه و منکرانه به ایشان گفت: ای موسی! پروردگار شما دوتن کیست؟ و این پرسش چنان‌که پیداست – از روی انکار بود.

﴿قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠.

موسی با این سخنش فرعون را پاسخ گفت: پروردگار ما آن خدایی است که هرچیز را آفرینشی داده که از نظر ساختار و صنع نیکو درخور اوست، سپس هر آفریده‌ایی را بر اسباب زندگی راه نموده و به بهره‌گیری از زندگی در راستای هدفی که او را برای بر آوردن آن هدف آفریده، توفیق بخشیده است.

﴿قَالَ فَمَا بَالُ ٱلۡقُرُونِ ٱلۡأُولَىٰ ٥١.

فرعون به موسی گفت: پس حال و وضع امت‌های گذشته چگونه است زیرا آن‌ها نیز رهرو راه انکار و تکذیب بوده‌اند؟

﴿قَالَ عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّی فِی کِتَٰبٖۖ لَّا یَضِلُّ رَبِّی وَلَا یَنسَى ٥٢.

موسی به فرعون گفت: اخبار این امت‌ها و آنچه کرده‌اند فقط نزد الله عزوجل بوده در لوح محفوظ نوشته است؛ حق‌تعالی در کارها و فیصله‌های خود راه را گم نکرده و چیزی از علم خویش را فراموش نمی‌کند پس احکام و افعالش همه از تکیه‌گاه حق و راستی و علم بر خوردار است.

﴿ٱلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ ٱلۡأَرۡضَ مَهۡدٗا وَسَلَکَ لَکُمۡ فِیهَا سُبُلٗا وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّن نَّبَاتٖ شَتَّىٰ ٥٣.

تنها خداوند عزوجل است که زمین را برای شما نرم، هموار و رام ساخت تا از آن بهره برده و بر پشت آن زندگی کنید و در آن راه‌هایی بسیار و آسان ترسیم کرد تا زنده‌جان‌ها در آن‌ها گشت‌ و گذار کنند و از آسمان آبی فرود آورد و به وسیلۀ آن انواع مختلفی از رستنی‌ها و گیاهان متنوع ر رویانید تا رزقی برای بندگان و حیوانات باشد.

﴿کُلُواْ وَٱرۡعَوۡاْ أَنۡعَٰمَکُمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ٥٤.

ای بندگان! از پاکیزگی‌های آنچه خداوند عزوجل از زمین بیرون آورده بخورید و حیوانات‌تان را در آن بچرانید بی‌گمان در آنچه خدا عزوجل رویانده است برهان‌های روشنی بر قدرت و شایستگی‌اش برای یکتایی و الوهیت وجود دارد.

﴿۞مِنۡهَا خَلَقۡنَٰکُمۡ وَفِیهَا نُعِیدُکُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُکُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ ٥٥.

خداوند عزوجل مردم را از زمین آفریده است، سپس آن‌ها را مرده در قبرهای‌شان به زمین برمی‌گرداند، از یکبار دیگر از زمین زنده بیرون‌شان می‌آورد تا در برابر کارهای‌شان جزای‌شان دهد.

﴿وَلَقَدۡ أَرَیۡنَٰهُ ءَایَٰتِنَا کُلَّهَا فَکَذَّبَ وَأَبَىٰ ٥٦.

و در حقیقت خداوند عزوجل دلایل یگانگی و برهان‌های قدرتش را در سیمای معجزات، پدیده‌های آفرینش و نشانه‌های روشن به فرعون نشان داد، ولی او آن‌ها را تکذیب کرده از پذیرش حق امتناع ورزید، با سخنش تکذیب و با عملش عصیان ورزید.

﴿قَالَ أَجِئۡتَنَا لِتُخۡرِجَنَا مِنۡ أَرۡضِنَا بِسِحۡرِکَ یَٰمُوسَىٰ ٥٧.

فرعون گفت: ای موسی! آیا نزد ما آمده‌ای تا با سحر خود ما را از سرزمین‌مان بیرون کنی؟

﴿فَلَنَأۡتِیَنَّکَ بِسِحۡرٖ مِّثۡلِهِۦ فَٱجۡعَلۡ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکَ مَوۡعِدٗا لَّا نُخۡلِفُهُۥ نَحۡنُ وَلَآ أَنتَ مَکَانٗا سُوٗى ٥٨.

ای موسی! پس ما هم به زودی سحری مانند سحر تو خواهیم آورد بناءً برای ما موعدی تعیین کن که نه ما آن را خلاف کنیم و نه تو؛ آن هم در جایی هموار و برابر که میان ما و تو در وسط قرار داشته باشد.

﴿قَالَ مَوۡعِدُکُمۡ یَوۡمُ ٱلزِّینَةِ وَأَن یُحۡشَرَ ٱلنَّاسُ ضُحٗى ٥٩.

موسی روز گردهمایی را در عیدی از اعیادشان تعیین کرد؛ آن روز که خود را برای آن جشن می‌آرایند تا پیش از ظهر مردم از همه‌جاها در آن گرد آیند.

﴿فَتَوَلَّىٰ فِرۡعَوۡنُ فَجَمَعَ کَیۡدَهُۥ ثُمَّ أَتَىٰ ٦٠.

چنین بود که فرعون از حق روی گردانید و ساحران را گرد آورد آنگاه در حال نبرد با خدا عزوجل و پیامبرش موسی علیه السلام باز آمد.

﴿قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَیۡلَکُمۡ لَا تَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا فَیُسۡحِتَکُم بِعَذَابٖۖ وَقَدۡ خَابَ مَنِ ٱفۡتَرَىٰ ٦١.

موسی ساحران را نصیحت کرد و آن‌ها را از دروغ بستن بر خدا بیم داد چه در آن صورت او به عذابی از نزد خود آنان را بیخ کن و ویران خواهد ساخت و قطعا هر کس بر خدا دروغ بندد، زیانکار و ناکام شده و تمام تلاشش بی‌اثر می‌شود.

﴿فَتَنَٰزَعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَىٰ ٦٢.

پس ساحران در میان خود به اختلاف پرداختند اما سخنان خویش را از مردم پنهان داشتند.

﴿قَالُوٓاْ إِنۡ هَٰذَٰنِ لَسَٰحِرَٰنِ یُرِیدَانِ أَن یُخۡرِجَاکُم مِّنۡ أَرۡضِکُم بِسِحۡرِهِمَا وَیَذۡهَبَا بِطَرِیقَتِکُمُ ٱلۡمُثۡلَىٰ ٦٣.

ساحران گفتند: یقینا موسی و هارون دوتن ساحراند که می‌خواهند فرعون و قومش را از سرزمین‌شان بیرون کرده و جادوی بزرگ شما را بر شما تباه سازند.

﴿فَأَجۡمِعُواْ کَیۡدَکُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ وَقَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡیَوۡمَ مَنِ ٱسۡتَعۡلَىٰ ٦٤.

بنابراین فیصلۀ خود را قطعی کرده، نیرنگ خویش را استوار سازید، دچار تفرقه و اختلاف نشده و در یک صف بر موسی و هارون پیش تازید و آنچه را در دست دارید با عزم و تصمیم بیندازید تا عقل‌ها را مدهوش ساخته و بر آن دو پیروز شوید و قطعا هر کس امروز خصمش را مغلوب نماید و بر دشمنش برتری یابد، رستگار و کامیاب شده است.

﴿قَالُواْ یَٰمُوسَىٰٓ إِمَّآ أَن تُلۡقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ أَوَّلَ مَنۡ أَلۡقَىٰ ٦٥.

ساحران به موسی گفتند: از دو گزینۀ آتی هریک را می‌خواهی برگزین؛ یا تو در اندختن عصایت آغازگر باش، یا ما به انداختن آنچه داریم آغازگر باشیم.

﴿قَالَ بَلۡ أَلۡقُواْۖ فَإِذَا حِبَالُهُمۡ وَعِصِیُّهُمۡ یُخَیَّلُ إِلَیۡهِ مِن سِحۡرِهِمۡ أَنَّهَا تَسۡعَىٰ ٦٦.

موسی به آنان گفت: نه؛ بلکه شما بر افگندن آنچه همراه دارید آغازگر باشید. پس چون آنچه را همراه داشتند انداختند در خیال موسی چنین نمایانده شد که ریسمان‌ها و عصاهای‌شان اژدهاهایی در حال جنبش هستند که می‌خزند.

﴿فَأَوۡجَسَ فِی نَفۡسِهِۦ خِیفَةٗ مُّوسَىٰ ٦٧.

پس موسی از آنچه مشاهده کرد، احساس بیم و هراس نمود.

﴿قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّکَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٦٨.

اما خداوند عزوجل به موسی وحی کرد که: پایدار باش و از آنچه دیدی نترس زیرا امروز پیروز میدان تو هستی و به اذن حق‌تعالی آن‌ها را به زودی مغلوب خواهی ساخت.

﴿وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوٓاْۖ إِنَّمَا صَنَعُواْ کَیۡدُ سَٰحِرٖۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ ٦٩.

و عصایت را که در دست راستت هست بینداز تا عصاها و ریسمان‌های‌شان را ببلعد زیرا آنچه را پیش رویت سرهم بندی کرده‌اند افسون افسونگر و نیرنگ جادوگر است و افسونگر هرجا که باشد هرگز رستگار نمی‌شود.

﴿فَأُلۡقِیَ ٱلسَّحَرَةُ سُجَّدٗا قَالُوٓاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَٰرُونَ وَمُوسَىٰ ٧٠.

موسی عصایش را افکند و عصا ریسمان‌ها و عصاهای‌شان را بلعید، به این ترتیب حق پیروز شد و بر راستگویی موسی حجّت برپا شد. پس ساحران بر زمین به سجده در افتاده و گفتند: به الله پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم و او را به یگانگی می‌خوانیم؛ زیرا اگر آنچه نزد موسی است سحر بود امروز برما غلبه کرده نمی‌توانست.

﴿قَالَ ءَامَنتُمۡ لَهُۥ قَبۡلَ أَنۡ ءَاذَنَ لَکُمۡۖ إِنَّهُۥ لَکَبِیرُکُمُ ٱلَّذِی عَلَّمَکُمُ ٱلسِّحۡرَۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیۡدِیَکُمۡ وَأَرۡجُلَکُم مِّنۡ خِلَٰفٖ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمۡ فِی جُذُوعِ ٱلنَّخۡلِ وَلَتَعۡلَمُنَّ أَیُّنَآ أَشَدُّ عَذَابٗا وَأَبۡقَىٰ ٧١.

فرعون به ساحران گفت: آیا بی‌اجازۀ من بدانچه موسی آورده تصدیق نمودید و از او پیروی کردید؟ بی‌گمان موسی است که این سحر را به شما آموخته و در این کار او پیشوای شماست؛ پس به زودی دست‌ها و پاهای‌تان را یکی از راست و یکی از چپ – یعنی دست راست و پای چپ یا عکس آن – قطع می‌کنم و بعد از مُثله کردن‌تان بدن‌های‌تان را به منظور تشهیر بر تنه‌های درختان خرما به دار خواهم آویخت که این نهایت مجازات است – و به زودی خواهید دانست که آیا عذاب من سخت و پیوسته‌تر است یا عذاب خدای موسی؟ آن ملعون ناکام و نامراد شد؛ بلکه عذاب خدا سخت‌تر و ماندگارتر است.

﴿قَالُواْ لَن نُّؤۡثِرَکَ عَلَىٰ مَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡبَیِّنَٰتِ وَٱلَّذِی فَطَرَنَاۖ فَٱقۡضِ مَآ أَنتَ قَاضٍۖ إِنَّمَا تَقۡضِی هَٰذِهِ ٱلۡحَیَوٰةَ ٱلدُّنۡیَآ ٧٢.

ساحران به فرعون گفتند: هرگز باطلت را بر حقی که موسی آورده است برتری نداده و هرگز ربوبیت دروغینت را بر ربوبیت راستین خدای یگانۀ یکتا که ما را آفریده است ترجیح نمی‌دهیم، پس هر آنچه می‌خواهی بکن؛ بی‌گمان قلمرو قدرتت بر ما همین محدودۀ دنیای کوتاه مدّت و فانی است و با رفتن از این دنیا عذابت برما نیز به زودی سپری خواهد شد.

﴿إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِیَغۡفِرَ لَنَا خَطَٰیَٰنَا وَمَآ أَکۡرَهۡتَنَا عَلَیۡهِ مِنَ ٱلسِّحۡرِۗ وَٱللَّهُ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ٧٣.

ما به الوهیت پروردگارمان و به پیام پیامبرش موسی ایمان آوردیم؛ امید است خداوند عزوجل از گناهان ما و از آن سحری که – تو ای فرعون – ما را بدان به زور واداشتی در گذرد، قطعاً پاداش خداوند عزوجل برای مطیعان بهتر و عذابش برای نافرمانان پایدارتر است.

﴿إِنَّهُۥ مَن یَأۡتِ رَبَّهُۥ مُجۡرِمٗا فَإِنَّ لَهُۥ جَهَنَّمَ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحۡیَىٰ ٧٤.

در حقیقت هر که به حال کفر نزد پروردگارش برود، دوزخ وعده‌گاه اوست و در آن ماندگار است؛ نه می‌میرد تا راحت شود و نه به زندگیی آسوده زندگی می‌یابد.

﴿وَمَن یَأۡتِهِۦ مُؤۡمِنٗا قَدۡ عَمِلَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلدَّرَجَٰتُ ٱلۡعُلَىٰ ٧٥.

و هر که در روز قیامت به سوی پروردگارش به حال ایمان بازگردد در صورتی که اعمال شایستۀ مشروع انجام داده باشد پس برایش در بهشت درجات والا و منازل بسیار بالا خواهد بود.

﴿جَنَّٰتُ عَدۡنٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ وَذَٰلِکَ جَزَآءُ مَن تَزَکَّىٰ ٧٦.

بوستان‌های اقامت همیشگی که از زیر درختان آن جویباران جاری است. البته این نعمت پایدار و پاداش عظیم برای کسی است که نفس خود را با طاعات و توبه از گناه پاک کرده، عبادت پروردگارش را به اخلاص انجام داده و در پیروی از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم به راستی و درستی عمل کرده باشد.

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ ٧٧.

در حقیقت خداوند عزوجل به موسی وحی کرد که بندگانم از بنی‌اسرائیل را شبانه از مصر بیرون بر و برای‌شان در دریا راهی خشک باز کن که نه از رسیدن فرعون بترسی و نه از غرق شدن بیمناک باشی.

﴿فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِیَهُم مِّنَ ٱلۡیَمِّ مَا غَشِیَهُمۡ ٧٨.

موسی با بنی‌اسرائیل شبانه از مصر بیرون زد و از دریا عبور کرد؛ از آنسو فرعون با لشکریانش آنان را دنبال کرد اما آب به گونه‌ای بر آن‌ها بالا آمد و آنان را فرو پاشانید که در توصیف نگنجد.

﴿وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ ٧٩.

و فرعون پیروانش را گمراه کرد و گمراهی را برای‌شان آراست؛ پس او آن‌ها را نه به حق راه نمود و نه به سوی صواب دلالت کرد.

﴿یَٰبَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ قَدۡ أَنجَیۡنَٰکُم مِّنۡ عَدُوِّکُمۡ وَوَٰعَدۡنَٰکُمۡ جَانِبَ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنَ وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکُمُ ٱلۡمَنَّ وَٱلسَّلۡوَىٰ ٨٠.

خداوند عزوجل به بنی‌اسرائیل دستور داد که نعمت‌هایش را به یاد آورند؛ هنگامی که ایشان را از چنگ فرعون و سپاهیانش رهانید و در جانب راست طور با ایشان و عده نهاد تا تورات را در آنجا بر موسی فرود آورد و در صحرا برای‌شان حلوایی مانند عسل و پرنده‌ای مانند بلدرچین که بسیار با مزه بود، فرود آورد.

﴿کُلُواْ مِن طَیِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰکُمۡ وَلَا تَطۡغَوۡاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبِیۖ وَمَن یَحۡلِلۡ عَلَیۡهِ غَضَبِی فَقَدۡ هَوَىٰ ٨١.

و خداوند عزوجل به بنی‌اسرائیل فرمان داد که از خواراکی‌های پاکیزه‌ای که روزی‌شان کرده است بخورند ولی در خوردن از حد نگذشته، از حلال به سوی حرام تجاوز نکنند و مرتکب معصیت نشوند که اگر چنین کردن، خشم خدا بر آنان فرود می‌آید و هر که خشم وی برا و فرود آید قطعا در ورطۀ هلاک و زیان افتاده، ناکام و نامراد شده است.

﴿وَإِنِّی لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ ٨٢.

و به یقین خداوند عزوجل بسیار آمرزگار است؛ بر کسی که در توبه از گناهان خود صادق بوده، به آنچه از نزد حق‌تعالی آمده است ایمان آورد، اعمال شایستۀ مشروع را انجام دهد سپس به پیمودن راه راست رهسپار شده و بر حق پایداری ورزد.

﴿۞وَمَآ أَعۡجَلَکَ عَن قَوۡمِکَ یَٰمُوسَىٰ ٨٣.

ای موسی! و چه چیز تو را به شتاب واداشت تا از قومت به سوی طور ایمن سبقت جسته و آن‌ها را در عقب جاگذاری؟

﴿قَالَ هُمۡ أُوْلَآءِ عَلَىٰٓ أَثَرِی وَعَجِلۡتُ إِلَیۡکَ رَبِّ لِتَرۡضَىٰ ٨٤.

موسی گفت: پروردگارا! قومم را از پی خویش گذاشتم و به زودی به من خواهند پیوست و ای پروردگارم! من در آمدن به سویت شتاب کردم تا بر خشنودی‌ات از من بیفزایی.

﴿قَالَ فَإِنَّا قَدۡ فَتَنَّا قَوۡمَکَ مِنۢ بَعۡدِکَ وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ ٨٥.

خداوند به موسی خبر داد که بعد جدا شدنش از قومش، آنان را به پرستش گوساله آزموده و سامری آنان را گمراه ساخته است.

﴿فَرَجَعَ مُوسَىٰٓ إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ غَضۡبَٰنَ أَسِفٗاۚ قَالَ یَٰقَوۡمِ أَلَمۡ یَعِدۡکُمۡ رَبُّکُمۡ وَعۡدًا حَسَنًاۚ أَفَطَالَ عَلَیۡکُمُ ٱلۡعَهۡدُ أَمۡ أَرَدتُّمۡ أَن یَحِلَّ عَلَیۡکُمۡ غَضَبٞ مِّن رَّبِّکُمۡ فَأَخۡلَفۡتُم مَّوۡعِدِی ٨٦.

پس موسی در حالی به سوی قومش بازگشت که به علت پرستش گوساله، بر آن‌ها خشمگین و از آنچه روی داده بود اندوهگین بود؛ او آن‌ها را سرزنش کرد و گفت: ای قوم من! آیا خداوند عزوجل پیش از این با فرود آوردن تورات بر من، به شما وعدۀ نیکو نداد؟ پس چه شد که اینگونه کردید؛ آیا زمان برشما طولانی نمود و در نتیجه تحقق وعده را کند پنداشتید؟ یا این شرک را بدین خاطر انجام دادید که خشم و عذاب خدا برشما فرود آید؛ نتیجه عهدم را شکسته و وعده‌ای را که با من نموده بودید، خلاف کردید گوساله را پرستیدید و دین خدای  عزوجل  را فرو گذاشتید؟

﴿قَالُواْ مَآ أَخۡلَفۡنَا مَوۡعِدَکَ بِمَلۡکِنَا وَلَٰکِنَّا حُمِّلۡنَآ أَوۡزَارٗا مِّن زِینَةِ ٱلۡقَوۡمِ فَقَذَفۡنَٰهَا فَکَذَٰلِکَ أَلۡقَى ٱلسَّامِرِیُّ ٨٧.

بنی‌اسرائیل گفتند: ای موسی! نه به میل و رغبت خود عهد شکستیم و نه وعده را خلاف کردیم بلکه ماجرا اینگونه بود که ما باری سنگین از زیورات قوم فرعون را از مصر با خود انتقال داده بودیم، پس این زیورآلات را در گودالی انداخته و سپس با آتش گداختیم، سپس سامری آنچه را که با وی از خاک سم اسب جبرئیل بود بر روی آن افکند.

﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُکُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِیَ ٨٨.

بدینسان بود که سامری برای بنی‌اسرائیل از طلای گداخته به صورت و شکل گوساله مجسمه‌ای ساخت که مانند گاو آواز می‌داد. سپس کسانی که بدان گوساله فریب خورده و مفتون آن شده بودند به دیگران گفتند: این همان خدای شماست که موسی آن را فراموش کرده و از آن غافل شده بود؛ پس آن را بپرستید! که البته این سخن، دروغ و بهتانی ننگین از سوی آنان بود.

﴿أَفَلَا یَرَوۡنَ أَلَّا یَرۡجِعُ إِلَیۡهِمۡ قَوۡلٗا وَلَا یَمۡلِکُ لَهُمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا ٨٩.

آیا گوساله پرستان که آن را پرستیده و بدان مفتون شده‌اند نمی‌بینند که این گوساله بی‌جان و ساکت است، نه به سخنی آغاز می‌کند و نه پرستشگر خود را با سخنی پاسخ می‌دهد، نه از پرستشگران خود زیانی را دفع و نه برای‌شان سودی را جلب می‌کند، پس چگونه می‌تواند خدای مورد پرستش باشد؟!

﴿وَلَقَدۡ قَالَ لَهُمۡ هَٰرُونُ مِن قَبۡلُ یَٰقَوۡمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِۦۖ وَإِنَّ رَبَّکُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ فَٱتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوٓاْ أَمۡرِی ٩٠.

حقیقتاً هارون پیش از آنکه موسی از طور نزدشان برگردد به بنی‌اسرائیل هشدار داده و گفته بود: بی‌گمان این گوساله آزمون و امتحانی است تا مدعیان راستین ایمان از دروغگویان متمایز شوند، پس در حقیقت پررودگارتان که سزاوار پرستش می‌باشد همانا خدای رحمان است؛ معبودی جز او نیست پس در پرستش خدای یگانه به من اقتدا کنید و مرا در آنچه از توحید حق‌تعالی به شما دستور می‌دهم اطاعت نمایید.

﴿قَالُواْ لَن نَّبۡرَحَ عَلَیۡهِ عَٰکِفِینَ حَتَّىٰ یَرۡجِعَ إِلَیۡنَا مُوسَىٰ ٩١.

کسانی از بنی‌اسرائیل که گوساله را به پرستش گرفته بودند گفتند: ما بر پرستش گوساله باقی خواهیم ماند تا آنگاه که موسی به سوی ما باز گردد.

﴿قَالَ یَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَکَ إِذۡ رَأَیۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ ٩٢.

چون موسی بازگشت به برادرش هارون گفت: چه کسی تو را از پیوستن به من و ترک این قوم بازداشت؛ هنگامی که دیدی آنان گوساله را به جای خدای سبحان می‌پرستند؟

﴿أَلَّا تَتَّبِعَنِۖ أَفَعَصَیۡتَ أَمۡرِی ٩٣.

چرا از من پیروی نکرده و نزدم باز نگشتی؟ آیا مرا در آنچه به تو از اصلاح حال بنی‌اسرائیل و حسن جانشینی‌ام بعد از خود دستور داده بودم، مخالفت کردی؟

﴿قَالَ یَبۡنَؤُمَّ لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡیَتِی وَلَا بِرَأۡسِیٓۖ إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَیۡنَ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِی ٩٤.

موسی از خشم سر و ریش برادرش هارون را گرفت و او را به سوی خود می‌کشید. هارون به وی گفت: ای پسر مادرم! نه مرا با ریشم بکش و نه با موی سرم؛ در حقیقت من ترسیدم که اگر به تو ملحق شده و بنی‌اسرائیل را رها کنم آن وقت تو به من بگویی: بنی‌اسرائیل را در حالی که درگیر اختلاف و تفرقه بودند رها کرده و به سوی من آمدی؟ چرا به اصلاح نابسامانی‌های‌شان نپرداخته و جانشین خیر و نیکی برایم در میان آن‌ها نگشتی؟ آخر چرا سفارشم را در مورد سرپرستی نیکو و آراستۀ از آنان رعایت نکردی؟

﴿قَالَ فَمَا خَطۡبُکَ یَٰسَٰمِرِیُّ ٩٥.

آنگاه موسی به سامری گفت: چه چیز تو را با پدید آوردن رسم باطل گوساله پرستی به گمراه‌سازی بنی‌اسرائیل واداشت؟

﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ یَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتۡ لِی نَفۡسِی ٩٦.

سامری گفت: آنگاه که من جبرئیل را بعد از غرق شدن فرعون و سپاهش بر اسبی دیدم، چیزی را دیدم و دانستم که دیگران ندیدند، پس مشتی از خاک سم اسب جبرئیل برداشته و آن خاک را بر زیوری که گوساله را از آن ساخته بودم انداختم. در واقع این نفس اماره بالسّوئم بود که چنین فریبکاریی را برایم آراست.

﴿قَالَ فَٱذۡهَبۡ فَإِنَّ لَکَ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَۖ وَإِنَّ لَکَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥۖ وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِکَ ٱلَّذِی ظَلۡتَ عَلَیۡهِ عَاکِفٗاۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِی ٱلۡیَمِّ نَسۡفًا ٩٧.

موسی به سامری گفت: پس برو که جزایت بر آنچه کردی این است که رانده و مانده و از همه کس دورافکنده زندگی کنی و به هر کس بگویی: نه به من دست زنید و نه من به کسی دست می‌زنم! با این حال تو را نزد خداوند عزوجل موعدی است که در آن بر جنایت بزرگ پدید آوردن رسم گوساله پرستی عذاب خواهد کرد و این وعده هرگز تخلف پذیر نیست و قطعا محقق خواهد شد. و به سوی این گوساله اینکه آن را به جای الله عزوجل پرستش کردی بنگر؛ به زودی آن را با آتش می‌سوزانیم سپس خاکسترش را در آب دریا کاملا فرو می‌پاشانیم.

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُکُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ کُلَّ شَیۡءٍ عِلۡمٗا ٩٨.

ای مردم! جز این نیست که اِله و معبود بر حق شما همانا الله یگانه است، معبود جز وی نیست، شریکی ندارد، علمش به همه چیز گسترده است و همه چیز را دربر گرفته، هیچ امر نهانیی بر وی پنهان نمانده و هیچ چیز مخفیی بر وی نهان نیست.

﴿کَذَٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیۡکَ مِنۡ أَنۢبَآءِ مَا قَدۡ سَبَقَۚ وَقَدۡ ءَاتَیۡنَٰکَ مِن لَّدُنَّا ذِکۡرٗا ٩٩.

ای پیامبر! آنگونه که اخبار موسی و فرعون را بر تو حکایت کردیم، اخبار امت‌های پیشین را نیز بر تو حکایت می‌کنیم. و مسلما بر تو قرآنی نازل کرده‌ایم که پند و اندرز و تذکری است برای هر کس که اندرز گیرد.

﴿مَّنۡ أَعۡرَضَ عَنۡهُ فَإِنَّهُۥ یَحۡمِلُ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ وِزۡرًا ١٠٠.

هر کس از قرآن روی برتافته، از آن پیروی نکند و بدان عمل ننماید بی‌گمان روز قیامت بارگناهی سنگین بر دوش می‌گیرد؛ از آن‌رو که اعراض نموده و نسبت به آن بی‌توجه بوده است.

﴿خَٰلِدِینَ فِیهِۖ وَسَآءَ لَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ حِمۡلٗا ١٠١.

به طور همیشه در عذاب پر درد می‌مانند؛ وه! چه بد باری است این بار سنگین گناهان و چه زشت این رویکردی که آنان را در جهنم برای همیشه ماندگار ساخته است.

﴿یَوۡمَ یُنفَخُ فِی ٱلصُّورِۚ وَنَحۡشُرُ ٱلۡمُجۡرِمِینَ یَوۡمَئِذٖ زُرۡقٗا ١٠٢.

روزی که فرشته برای برپایی قیامت و برانگیختن بعد از مرگ در صور می‌دمد و فرشتگان کفار اشرار را در حالی می‌رانند که آنان از هول آنچه مشاهده کرده‌اند کبود چشم و کبود رنگ‌اند.

﴿یَتَخَٰفَتُونَ بَیۡنَهُمۡ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا عَشۡرٗا ١٠٣.

کافران با صدای آهسته و به طور پنهانی به یکدیگر می‌گویند: شما در دنیا جز ده روز بیشتر نمانده‌اید؛ از بس که مدّت گذشت زمان را سریع پنداشته و عمر دنیا را کوتاه می‌بینند.

﴿نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَقُولُونَ إِذۡ یَقُولُ أَمۡثَلُهُمۡ طَرِیقَةً إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا یَوۡمٗا ١٠٤.

ما به آنچه پنهانی در میان خود می‌گویند داناتریم؛ آنگاه که استوارترین‌شان در رأی و بیشترین‌شان در دانش می‌گوید: شما جز زمانی اندک در دنیا نمانده‌اید؛ به علت آنچه از بلندی روز قیامت دیده‌اند.

﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ یَنسِفُهَا رَبِّی نَسۡفٗا ١٠٥.

ای پیامبر! و کافران از تو در مورد سرانجام کار کوه‌ها می‌پرسند؛ در پاسخ‌شان بگو: خداوند عزوجل آن‌ها را گردی پراکنده خواهد ساخت و از روی زمین محو خواهد کرد.

﴿فَیَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا ١٠٦.

سپس حق‌تعالی زمین را هموار، پهن و لغزنده خواهد ساخت.

﴿لَّا تَرَىٰ فِیهَا عِوَجٗا وَلَآ أَمۡتٗا ١٠٧.

نه انسان در آن بلندیی می‌بیند و نه پستی و ناهمواریی؛ بلکه همۀ زمین بر یک شکل و یک هیأت قرار دارد.

﴿یَوۡمَئِذٖ یَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِیَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا ١٠٨.

در روز قیامت مردم به سوی ندای دعوتگر حق که آنان را به سوی موقف محشر فرا می‌خواند می‌شتابند؛ آنان از اجابت وی و گرد آمدن در محشر، هیچ گریزگاه و پناهی ندارند. صداهای خلق از خضوع در برابر هیبت پروردگار رحمان خاموش می‌شود و جز صدای آهسته چیزی دیگر نمی‌شنوی.

﴿یَوۡمَئِذٖ لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَرَضِیَ لَهُۥ قَوۡلٗا ١٠٩.

در روز قیامت شفاعت به کسی از مردم سود نمی‌بخشد مگر آنگاه که خدای رحمان برای شفاعتگری اجازه داده و از کسی که در موردش شفاعت می‌شود، خشنود گردد؛ که این وصف هم جز بر مؤمن راستین صادق نیست.

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا ١١٠.

حق‌تعالی آنچه را بندگان از امور آخرت پیش رو دارند و آنچه را از امور دنیا پشت سر گذاشته‌اند می‌داند حال آنکه بندگان از نظر دانش به خدا احاطه ندارند بلکه دانش اوست که بر آنان محیط است.

﴿۞وَعَنَتِ ٱلۡوُجُوهُ لِلۡحَیِّ ٱلۡقَیُّومِۖ وَقَدۡ خَابَ مَنۡ حَمَلَ ظُلۡمٗا ١١١.

و چهره‌های بندگان برای خدای زندۀ پاینده که بر تدبیر هستی پایدار است و مرگ را بر وی راهی نیست. خاضع و ذلیل شده است و هر کس به وی چیزی را شریک آورده باشد در روز حساب زیانکار و هلاک شده است.

﴿وَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا یَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا ١١٢.

و هر کس همراه ایمان به خدا عزوجل کارهای شایسته انجام دهد پس از این امر نمی‌هراسد که پروردگارش با افزودن بر گناهانش به وی ستم کند، یا با کاستن از ثواب‌هایش از وی حقی را پایمال نماید.

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ قُرۡءَانًا عَرَبِیّٗا وَصَرَّفۡنَا فِیهِ مِنَ ٱلۡوَعِیدِ لَعَلَّهُمۡ یَتَّقُونَ أَوۡ یُحۡدِثُ لَهُمۡ ذِکۡرٗا ١١٣.

و آنگونه که حق‌تعالی اهل ایمان را به سوی نیکوکاری و احسان فرا خواند و کافران را از نافرمانی‌ها و گناهان برحذر ساخت هم بدینسان این قرآن را بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم به زبان عربی مبین نازل کرد تا مردم آن را با فهم متعهدانه بفهمند. و خدای سبحان انواع هشدارها را در کتابش بیان کرد تا شاید مردم با عمل به شریعتش از وی پروا داشته، یا قرآن در ایشان اندرز و احساسی ایجاد کند؛ در نتیجه عبرت گیرند و عمیق بیندیشند.

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۗ وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن یُقۡضَىٰٓ إِلَیۡکَ وَحۡیُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمٗا ١١٤.

پس پاک و بلند مرتبه است خدای یگانۀ قهار غالب و آمرزگار، فرمانروای بر حقی که گردنکشان جبار را سرکوب و مغلوب نموده است؛ پس او حق است، کتاب‌ها و پیامبرانش حق اند و مژده‌ها و هشدارهایش حق است. ای پیامبر! و در خواندن قرآن پیش از آنکه جبرئیل از تلاوت آن بر تو فارغ شود شتاب مکن و از پروردگارت بخواه که علمی بر علمت بیفزاید زیرا علم بهترین محبوب و گرامی‌ترین مطلوب است.

﴿وَلَقَدۡ عَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ ءَادَمَ مِن قَبۡلُ فَنَسِیَ وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا ١١٥.

و به یقین پیش از آنکه آدم از درخت ممنوعه بخورد و خداوند عزوجل وی را از خوردن آن نهی نماید، به وی سفارش کرد که شیطان برایش و همسرش دشمن است و به وی نصیحت کرد که مبادا شیطان از بهشت بیرون‌شان کند که در آن صورت، سختی و تیره بختی به ایشان خواهد رسید. ولی شیطان وسوسه‌شان کرد و در نتیجه سفارش الله عزوجل نسبت به خود را فراموش کردند پس نه سفارش الهی برای آدم محفوظ باقی ماند و نه عزمی استوار بر عمل و پایداری.

﴿وَإِذۡ قُلۡنَا لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ ٱسۡجُدُواْ لِأٓدَمَ فَسَجَدُوٓاْ إِلَّآ إِبۡلِیسَ أَبَىٰ ١١٦.

ای پیامبر! و روزی را یاد کن که خداوند عزوجل به فرشتگان دستور داد تا برای آدم سجده کنند. پس همه سجده کردند جز ابلیس که خدا عزوجل را عصیان کرد و از سجده برای آدم امتناع ورزید.

﴿فَقُلۡنَا یَٰٓـَٔادَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوّٞ لَّکَ وَلِزَوۡجِکَ فَلَا یُخۡرِجَنَّکُمَا مِنَ ٱلۡجَنَّةِ فَتَشۡقَىٰٓ ١١٧.

پس خداوند عزوجل به آدم خبر داد که شیطان برای وی و همسرش حواء دشمن است بناءً باید از این امر که شما دو تن را از بهشت بیرون کرده و آن وقت پس از نعمت‌ها تیره‌بختی دامنگیرتان شود، حذر کنید؛ زن‌ها از نیرنگ شیطان.

﴿إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعۡرَىٰ ١١٨.

ای آدم! در حقیقت برایت از جانب خدا پیمانی است که نه در بهشت گرسنه می‌شوی و نه برهنه می‌مانی؛ زیرا در آنجا هم غذا بسیار است و هم لباس.

﴿وَأَنَّکَ لَا تَظۡمَؤُاْ فِیهَا وَلَا تَضۡحَىٰ ١١٩.

ای آدم! و همچنان برایت از جانب خدا عزوجل پیمانی است که نه در بهشت تشنه می‌شوی و نه آفتاب زده زیرا در آنجا آب شیرین سرد و گوارا موجود است و سایه‌های پهن و فراگیر بی‌ازار.

﴿فَوَسۡوَسَ إِلَیۡهِ ٱلشَّیۡطَٰنُ قَالَ یَٰٓـَٔادَمُ هَلۡ أَدُلُّکَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلۡخُلۡدِ وَمُلۡکٖ لَّا یَبۡلَىٰ ١٢٠.

پس شیطان آدم را وسوسه کرد و او را بانیرنگ و خدعه و القای آرزو‌ها فریفت و برایش گفت: ای آدم! آیا می‌خواهی که تو را به درختی رهنمایی کنم که چون از آن بخوری در بهشت برای ابد می‌مانی و ملکی بی‌زوال و بی‌نهایت از آن تو می‌شود؟

﴿فَأَکَلَا مِنۡهَا فَبَدَتۡ لَهُمَا سَوۡءَٰتُهُمَا وَطَفِقَا یَخۡصِفَانِ عَلَیۡهِمَا مِن وَرَقِ ٱلۡجَنَّةِۚ وَعَصَىٰٓ ءَادَمُ رَبَّهُۥ فَغَوَىٰ ١٢١.

پس آدم و حواء از آن درختی که خداوند عزوجل از آن برحذرشان ساخته بود خوردند در نتیجه از شومی معصیت عورت و برهنگی آنان برای‌شان نمایان شد در حالی که قبلا پوشیده بود. سپس آدم و حواء شروع به چسباندن برگ‌های درختان بهشت بر خود و پوشاندن خود بدان‌ها کردند. آری! آدم فرمان الله عزوجل را مخالفت کرد پس به گناه خوردن از درخت ممنوعه از راه رشد به بیراهه رفت.

﴿ثُمَّ ٱجۡتَبَٰهُ رَبُّهُۥ فَتَابَ عَلَیۡهِ وَهَدَىٰ ١٢٢.

سپس خداوند عزوجل آدم را برگزید، انتخابش کرد، او را به خود نزدیک کرد، توبه‌اش را پذیرفت، خطایش را آمرزید و او را بعد از گمراهی به هدایت توفیق داد.

﴿قَالَ ٱهۡبِطَا مِنۡهَا جَمِیعَۢاۖ بَعۡضُکُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوّٞۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشۡقَىٰ ١٢٣.

خدای متعال به آدم و حواء دستور داد که: همراه با شیطان از بهشت به زمین فرود آیید در حالی که شما دو تن و ابلیس دشمنان همیشگی یکدیگرید، پس چنان‌چه از طریق پیامبران الهی علیهم السلامبه فرزندان آدم رهنمودی آمد یقینا هر کس به رهنمود خدا ایمان آورده و پیامبرانش را تصدیق نماید، در دنیا راهیافته و موفق و در آخرت خوشبخت و نعمت یافته است.

﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِکۡرِی فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةٗ ضَنکٗا وَنَحۡشُرُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ أَعۡمَىٰ ١٢٤.

اما هر کس یاد خدا و امیان به وی را فرو گذارد، پس بی‌گمان خداوند عزوجل زندگی وی را تنگ و دشوار، سخت و محنت بار و غیر قابل تحمل خواهد ساخت هرچند مالک تمام دنیا هم باشد!! به جز این خداوند عزوجل در روز رستاخیز او را به سوی محشر نابینا از مشاهده محشور می‌کند در حالی که او را هیچ حجتی نیست.

﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرۡتَنِیٓ أَعۡمَىٰ وَقَدۡ کُنتُ بَصِیرٗا ١٢٥.

این شخص رویگردان گریزان از یاد خدا می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا در موقف حساب نابینا محشور کردی در حالی که قبل از آن در دنیا بینا بودم؟

﴿قَالَ کَذَٰلِکَ أَتَتۡکَ ءَایَٰتُنَا فَنَسِیتَهَاۖ وَکَذَٰلِکَ ٱلۡیَوۡمَ تُنسَىٰ ١٢٦.

خدای سبحان به وی خبر می‌دهد که: از آن‌رو در همایش بزرگ محشر نابینا حاضر ساخته شده که از ایمان و قرآن و اطاعت خدای رحمان روی گردانیده است، پس همان طور که انقیاد برای طاعت الله عزوجل را در دنیا فرو گذاشته، همانگونه در جهنم به دست فراموشی رها ساخته می‌شود.

﴿وَکَذَٰلِکَ نَجۡزِی مَنۡ أَسۡرَفَ وَلَمۡ یُؤۡمِنۢ بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِۦۚ وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبۡقَىٰٓ ١٢٧.

و خداوند عزوجل کسانی را که در عصیان زیاده روی کرده، به رحمان ایمان نیاورده و قرآن را ترک کرده‌اند اینگونه عذاب می‌کند و قطعا عذاب آخرت سخت‌تر، زشت‌تر، پایدارتر و پیوسته‌تر است زیرا نه قطع می‌شود و نه به پایان می‌رسد.

﴿أَفَلَمۡ یَهۡدِ لَهُمۡ کَمۡ أَهۡلَکۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ یَمۡشُونَ فِی مَسَٰکِنِهِمۡۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّأُوْلِی ٱلنُّهَىٰ ١٢٨.

آیا برای کافران روشن نشده است که خداوند عزوجل چه بسیار امت‌های پیشین را – آنگاه که تکذیب کردند – نابود ساخته است که اینک آنان در سراها و آثار برجای مانده از آن گروه‌های تکذیب پیشۀ عذاب شده، راه می‌روند؟ به راستی در نابود ساختن آن امت‌ها و آنچه از دیار و آثارشان باقی مانده است عبرتی است برای عبرت اندوزان و پند و اندرزی است برای پند پذیرانی که از عقل‌هایی سلیم و بینش‌هایی روشن و نورانی برخوردارند.

﴿وَلَوۡلَا کَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامٗا وَأَجَلٞ مُّسَمّٗى ١٢٩.

و اگر نبود که در سابق خداوند عزوجل برای‌شان موعدی معین مقرر کرده بود یقینا آنان را به شتاب کیفر می‌داد؛ چرا که آنان به راستی مستحق این عذاب‌اند.

﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَاۖ وَمِنۡ ءَانَآیِٕ ٱلَّیۡلِ فَسَبِّحۡ وَأَطۡرَافَ ٱلنَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرۡضَىٰ ١٣٠.

پس ای پیامبر! بر نیرنگ و آزار کفار شکیباباش و در نمازهای بامداد، عصر، عشاء، ظهر و مغرب با ستایش پروردگارت تسبیح گوی؛ زیرا بعضی از این نمازها قبل از طلوع خورشید، بعضی قبل از غروب آن، یا در اثنای شب و در دو سوی روز اند؛ باشد که خداوند عزوجل بر این نمازها تو را چنان پاداشی عنایت کند که بدان خشنود شوی و خاطرت به یاد خدای سبحان شاد شود.

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَیۡنَیۡکَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِیهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّکَ خَیۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١.

و به سوی بهره‌های ناپایدار و زیور و سامانۀ گذار و بی‌اعتباری که خداوند عزوجل کفار و فجّار را در سرای غرور دنیا از آن برخوردار ساخته است، به دیدۀ أعجاب و رغبت چشم مدوز؛ زیرا خداوند عزوجل این سامانه را برای‌شان آزمون و ابتلایی قرار داده است و بدان که روزی پاکیزه و حلال و پاداش بی‌زوال پروردگارت بهتر، بزرگ‌تر و پایدارتر است؛ زیرا نه قطع می‌شود و نه فنا را بر آن رنگی است.

﴿وَأۡمُرۡ أَهۡلَکَ بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱصۡطَبِرۡ عَلَیۡهَاۖ لَا نَسۡ‍َٔلُکَ رِزۡقٗاۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُکَۗ وَٱلۡعَٰقِبَةُ لِلتَّقۡوَىٰ ١٣٢.

ای پیامبر! و خانواده‌ات را به برپاداشت نماز فرمان ده و خود نیز بر ادای آن و پایبندی به آن در اوقات آن شکیبا و پایدار باش، زیرا خداوند عزوجل از تو مالی نمی‌طلبد، چون اوست که به تو روزی می‌دهد و قطعا فرجام نیک و سرانجام خوش در هر امری برای کسانی است که از پروردگار خویش پروا داشته و به لباس تقوی آراسته‌اند.

﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا یَأۡتِینَا بِ‍َٔایَةٖ مِّن رَّبِّهِۦٓۚ أَوَ لَمۡ تَأۡتِهِم بَیِّنَةُ مَا فِی ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ ١٣٣.

کافران گفتند: چرا پیامبر نشانۀ آشکاری که دلیل رسالتش باشد به ما نمی‌آورد؟ آیا اینکه خداوند عزوجل کتاب معجزش را بر پیامبر امی به حیث تصدیق کنندۀ کتاب‌های آسمانی ماقبلش نازل کرده است برای‌شان کافی نبوده است؟

﴿وَلَوۡ أَنَّآ أَهۡلَکۡنَٰهُم بِعَذَابٖ مِّن قَبۡلِهِۦ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوۡلَآ أَرۡسَلۡتَ إِلَیۡنَا رَسُولٗا فَنَتَّبِعَ ءَایَٰتِکَ مِن قَبۡلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخۡزَىٰ ١٣٤.

و اگر خداوند عزوجل پیش از آنکه حجّت – با فرستادن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و فرود آوردن قرآن – بر این کافران برپا شود، با عذابی هلاک‌شان می‌کرد مسلّما می‌گفتند: پروردگارا! چرا از نزد خود پیامبر به سوی ما نفرستادی تا به آنچه آورده است ایمان می‌آوردیم و پیش از آنکه به عذابت معذب و به کیفرت خوار و رسوا شویم از هدایتش پیروی می‌کردیم.

﴿قُلۡ کُلّٞ مُّتَرَبِّصٞ فَتَرَبَّصُواْۖ فَسَتَعۡلَمُونَ مَنۡ أَصۡحَٰبُ ٱلصِّرَٰطِ ٱلسَّوِیِّ وَمَنِ ٱهۡتَدَىٰ ١٣٥.

ای پیامبر! به کافران بگو: ما و شما همه در انتظار عواقب امور و دگرگونی احوال به سر می‌بریم؛ پس به زودی برای‌تان آشکار خواهد شد که فرجام نیک، پیروزی آشکار و فتح عظیم از آن کیست؟ و زود است که بدانید، اهل هدایت که پیرو حق و حقیقت و توفیق یافته‌گان را صواب‌اند کیانند؟!


سورۀ انبیاء

سورۀ انبیاء

مکی است؛ ترتیب آن 21؛ شمار آیات آن 112

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿ٱقۡتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمۡ وَهُمۡ فِی غَفۡلَةٖ مُّعۡرِضُونَ ١.

برای مردم وقت حساب‌شان بر آنچه در دنیا کرده‌اند نزدیک شده است اما با وجود نزدیکی حساب، کافران از آمادگی برای این روز غافلند؛ آن‌ها در رویگردانی و سرگرمیی تمام به سر می‌برند.

﴿مَا یَأۡتِیهِم مِّن ذِکۡرٖ مِّن رَّبِّهِم مُّحۡدَثٍ إِلَّا ٱسۡتَمَعُوهُ وَهُمۡ یَلۡعَبُونَ ٢.

هیچ چیز از قرآن که تجدیدگر اندرز است بر آنان خوانده نمی‌شود جز اینکه با بازی و استهزا به آن گوش می‌دهند نه با سکوتی باور مندانه و پذیرشی خردورزانه.

﴿لَاهِیَةٗ قُلُوبُهُمۡۗ وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِینَ ظَلَمُواْ هَلۡ هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡۖ أَفَتَأۡتُونَ ٱلسِّحۡرَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ ٣.

دل‌های کافران از قرآن غافل، به باطل مشغول و از هوی پُر است چنان‌که کافران قریش گردهم آمده و در میان خود پنهانی چنین نجوا کردند: محمد صلی الله علیه و آله و سلم بشری مانند سایر مردم است! تا با این سخن مردم را از پیروی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ایمان به وی باز دارند. سپس ادعا کردند که قرآن همراه وی نیز سحر است و افزودند: چگونه دیده و دانسته به سحر ایمان آورده و در حالی که او نیز بشری مانند شماست از وی پیروی می‌کنید؟

﴿قَالَ رَبِّی یَعۡلَمُ ٱلۡقَوۡلَ فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٤.

اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: فرمان خدای راست؛ زیرا قفط اوست که سخن را در آسمان و زمین می‌داند و هم دانای آن چیزی است که کافران از نجواهای‌شان پنهان می‌دارند؛ او شنوای سخنان‌شان و دانای کارهای‌شان است. و این، تهدید و هشداری است سخت برای کافران.

﴿بَلۡ قَالُوٓاْ أَضۡغَٰثُ أَحۡلَٰمِۢ بَلِ ٱفۡتَرَىٰهُ بَلۡ هُوَ شَاعِرٞ فَلۡیَأۡتِنَا بِ‍َٔایَةٖ کَمَآ أُرۡسِلَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٥.

بلکه کافران قرآن را دروغ انگاشته و بعضی از آن‌ها گفتند: قرآن خواب‌های شوریده‌ای است که هیچ حقیقتی ندارد. بعضی دیگر گفتند: قرآن دروغی است بربافته نه وحیی آسمانی. و بعضی گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خود شاعر و قرآن شعر است از این رو می‌خواهیم که بر راستگویی‌اش معجزه‌ای مانند شتر صالح، عصای موسی و دیگر نشانه‌های محسوس که پیامبران پیشین آورده‌اند، به ما نشان دهد.

﴿مَآ ءَامَنَتۡ قَبۡلَهُم مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآۖ أَفَهُمۡ یُؤۡمِنُونَ ٦.

مردم شهرهایی که پیامبران پیشین برای‌شان معجزات را آوردند، ایمان نیاورده و تصدیق نکردند، پس اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم معجزۀ محسوسی هم بیاورد، کافران مکه چگونه ایمان خواهند آورد؟ نه! هرگز؛ آن‌ها نیز مانند پیشینیان‌شان تکذیبگر حق و منکر آیات‌اند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٧.

و خداوند عزوجل قبل از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نیز جز مردانی از انسان‌ها را که برای‌شان وحی فرود آورد، نفرستاد بناءً فرستادگان فرشته نبودند. پس ای کافران مکه: اگر این حقیقت را نمی‌دانید و منکر آن هستید پس از اهل کتاب – یهود و نصاری – بپرسید.

﴿وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا یَأۡکُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا کَانُواْ خَٰلِدِینَ ٨.

همچنان خداوند عزوجل پیامبران را اجسامی خارج از چهار چوب طبیعت بشر نیافرید تا به غذا و نوشیدنیی نیازمند نباشند، بلکه ایشان در بشریت همانند سایر مردم‌اند. همان طوری که خداوند عزوجل برای پیامبران در دنیا جاودانگی مقدر نکرده است بلکه آن‌ها نیز می‌میرند چنان‌که سایر افراد بشر می‌میرند.

﴿ثُمَّ صَدَقۡنَٰهُمُ ٱلۡوَعۡدَ فَأَنجَیۡنَٰهُمۡ وَمَن نَّشَآءُ وَأَهۡلَکۡنَا ٱلۡمُسۡرِفِینَ ٩.

سپس حق‌تعالی وعدۀ خود به پیامبرانش را در مورد نصرت دهی دوستان و نابود ساختن دشمنانش که در گناهان زیاده روی کرده و در طغیان از حد گذشته‌اند، راست گردانید و محقق ساخت.

﴿لَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَیۡکُمۡ کِتَٰبٗا فِیهِ ذِکۡرُکُمۡۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ١٠.

ای مسلمانان! در حقیقت خداوند عزوجل این قرآن را که در آن عزت، شرف و رستگاری دنیا و آخرت شماست بر شما نازل کرد اما مشروط به اینکه در آن اندیشیده و به آن عمل نمایید؛ پس چرا در این فضل بزرگ تعقل و اندیشه نمی‌کنید؟!

﴿وَکَمۡ قَصَمۡنَا مِن قَرۡیَةٖ کَانَتۡ ظَالِمَةٗ وَأَنشَأۡنَا بَعۡدَهَا قَوۡمًا ءَاخَرِینَ ١١.

و خداوند عزوجل چه بسیار شهرها را که مردمانش با کفر بر خویشتن ستمکار بودند، هلاک گردانید و در هم شکست و پس از آن‌ها قومی دیگر آفرید که جانشین پیشینیان خویش گشتند.

﴿فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأۡسَنَآ إِذَا هُم مِّنۡهَا یَرۡکُضُونَ ١٢.

پس چون کفار احساس کردند که عذاب یگانۀ قهار همینک بر آنان در حال نزول است، به ناگاه از منازل خویش پا به فرار نهاده و از عذاب الله عزوجل می‌گریزند.

﴿لَا تَرۡکُضُواْ وَٱرۡجِعُوٓاْ إِلَىٰ مَآ أُتۡرِفۡتُمۡ فِیهِ وَمَسَٰکِنِکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تُسۡ‍َٔلُونَ ١٣.

اما با تمسخر و استهزا، به آنان ندا در داده شد: به کجا می‌گریزید؛ بیایید به سوی دنیای‌تان و سرگمی‌ها و سرمستی‌های‌تان و قصرهای آراسته و کاخ‌های مجلل‌تان؛ باشد که مورد پرسش قرار گیرید که چرا گریختید و چه چیز شما را سراسیمه ساخت؟

﴿قَالُواْ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ١٤.

پس با اعتراف به گناهان خود پاسخ دادند: ای مرگ بر ما! به راستی ما – با کفر و ناسپاسی و غفلت ازیاد حق – بر خویشتن ستمگر بودیم.

﴿فَمَا زَالَت تِّلۡکَ دَعۡوَىٰهُمۡ حَتَّىٰ جَعَلۡنَٰهُمۡ حَصِیدًا خَٰمِدِینَ ١٥.

پس پیوسته عادت‌شان همین بود که علیه خود دعای نابودی نموده و به کفر خویش اعتراف کنند تا آنکه سرانجام خداوند عزوجل آنان را به وسیلۀ عذاب بسان کِشت دروشده، و با مرگ خاموش و بی‌جان گردانید. پس ای کافران! از اینکه بر شما نیز همان آید که بر آنان آمد، حذر کنید و دست بردارید.

﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَیۡنَهُمَا لَٰعِبِینَ ١٦.

و خداوند عزوجل آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است بیهوده و بازیچه نیافرید، بلکه برای حکمتی عظیم خلق کرد که از آن جمله است: بر پاداشتن حجّت و اقامۀ برهان بر قدرت و یگانگی خویش؛ تا دانسته شود که خدایی جز الله یگانه و معبود بر حقی جز او وجود ندارد.

﴿لَوۡ أَرَدۡنَآ أَن نَّتَّخِذَ لَهۡوٗا لَّٱتَّخَذۡنَٰهُ مِن لَّدُنَّآ إِن کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٧.

اگر خدا می‌خواست بازی و سرگرمیی اختیار کند قطعاً آن را از نزد خود اختیار می‌کرد نه از نزد خلق و خداوند عزوجل کنندۀ این کار نیست زیرا بازی و سرگرمی بر وی محال است چه او خود، حق است و هر چیزی که هم که از وی صدور یابد حق می‌باشد.

﴿بَلۡ نَقۡذِفُ بِٱلۡحَقِّ عَلَى ٱلۡبَٰطِلِ فَیَدۡمَغُهُۥ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٞۚ وَلَکُمُ ٱلۡوَیۡلُ مِمَّا تَصِفُونَ ١٨.

بلکه خداوند عزوجل حق را به باطل تصادم داده و بدین‌گونه حق باطل را از میان می‌برد و آن را محو و نابود می‌سازد، به ناگاه باطل مضمحل و متلاشی می‌گردد. البته کافران به علت توصیف بد و نادرست از خدای یگانۀ قهار، به عذاب بد آتش دوزخ نیز گرفتار می‌شوند.

﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩.

و همۀ کسانی که در آسمان‌ها و زمین‌اند تنها از آن خداوند عزوجل می‌باشند زیرا آفرینندۀ تدبیرگر فقط اوست. و فرشتگانی که نزد او مقرب‌اند هرگز از پرستش تکبر نورزیده، از خضوع برایش بزرگ منشی نکرده، نه از عبادت دلتنگ و خسته می‌شوند و نه از آن دست برمی‌دارند.

﴿یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ ٢٠.

ایشان شبانه روز بی‌انقطاع حق‌تعالی را عبادت کرده او را ذکر و شکر می‌گویند و هرگز در این امر دچار ضعف، سستی و دلتنگی نمی‌شوند؛ زیرا در طاعت نیرومند و در عبادت از نشاط برخوردارند.

﴿أَمِ ٱتَّخَذُوٓاْ ءَالِهَةٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ هُمۡ یُنشِرُونَ ٢١.

چگونه برای کفار گرفتن خدایانی به جای خدای یگانۀ قهار رواست حال آنکه این خدایان نمی‌توانند مردگان را زنده سازند؛ زیرا زنده کنندۀ میراننده فقط خدای یگانه است.

﴿لَوۡ کَانَ فِیهِمَآ ءَالِهَةٌ إِلَّا ٱللَّهُ لَفَسَدَتَاۚ فَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَرۡشِ عَمَّا یَصِفُونَ ٢٢.

و اگر جز خدای متعال در آسمان‌ها و زمین خدایان دیگری وجود می‌داشت که امور آن‌ها را می‌چرخانید یقینا اختلاف واقع می‌شد؛ در نتیجه نظام خلقت مختل شده و هستی دچار آشفتگی می‌گشت. پاک و منزه است خداوند عزوجل از اینکه با وی خدایان دیگری وجود داشته باشد؛ والا و متعالی است پروردگار عرش عظیم از دروغ و افترایی که دشمنان کافرش او را بدان وصف می‌کنند.

﴿لَا یُسۡ‍َٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسۡ‍َٔلُونَ ٢٣.

از برهان‌های یگانگی خدای سبحان در ربوبیت و الوهیت یکی این است که او از آنچه در خلقش انجام می‌دهد مورد پرسش قرار نمی‌گیرد؛ حال آنکه تمام خلق از آنچه می‌کنند مورد پرسش واقع شده و بر آن مورد محاسبه قرار می‌گیرند.

﴿أَمِ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗۖ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَکُمۡۖ هَٰذَا ذِکۡرُ مَن مَّعِیَ وَذِکۡرُ مَن قَبۡلِیۚ بَلۡ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٱلۡحَقَّۖ فَهُم مُّعۡرِضُونَ ٢٤.

آیا کافران جز الله عزوجل خدایانی اختیار کرده‌اند که می‌آفرینند و روزی می‌دهند، زنده می‌کنند و می‌میرانند؟ ای پیامبر! به آنان بگو: بیایید بر راستی و درستی ادعای خود در مورد خداوندی این بتان دلیل استواری بیاورید، زیرا در این قرآنی که بر من نازل شده است و همچنان در کتاب‌های آسمانی پیشین، بر صحت این ادعا هیچ دلیلی وجود ندارد پس این ادا را از کجا آورده‌اید؟ اما کافران فقط از روی جهل و تقلید، شرک آورده‌اند بناءً از حق رویگردان و آن را منکراند. آری! هر کس نسبت به چیزی جاهل باشد با آن دشمنی می‌ورزد و هر کس از جاهلی تقلید کند زیان می‌بیند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥.

ای پیامبر! و خداوند پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستاده است مگر اینکه به او وحی کرده که هیچ‌کس جز خدای یگانۀ لاشریک سزاوار پرستش نیست. پس در حالی که دین را برای وی خالص گردانیده‌اید فقط او را بپرستید.

﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۚ بَلۡ عِبَادٞ مُّکۡرَمُونَ ٢٦.

و کافران گفتند: رحمان فرزندی برگرفته است. چون آن‌ها فرشتگان را دختران خدا می‌پندراند؛ منزّه و متعالی است خدای سبحان از این پندار به برتری و تنزیهی بزرگ. بناءً فرشتگان بندگان خدایند نه چیزی دیگر، ایشان به خدا نزدیک‌اند و نزدش ارج و منزلتی والا و مرتبۀ عالی دارند.

﴿لَا یَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ یَعۡمَلُونَ ٢٧﴾.

فرشتگان پروردگار خویش را فرمانبر و مطیع‌اند؛ جز به اجازۀ وی سخن نگفته و هیچ کاری را بدون فرمانش انجام نمی‌دهند.

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا یَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡیَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨.

خداوند عزوجل اعمال پیشین و پسین فرشتگان را می‌داند و آن را برای‌شان برمی‌شمارد، آنان برای کسی از بندگان نزدش شفاعت نمی‌کنند تا آنگاه که حق‌تعالی خود به ایشان اذن شفاعت داده و از شخص مورد شفاعت راضی شود. فرشتگان از پروردگار خود بیمناک‌اند و از تدبیرش ایمن نیستند.

﴿۞وَمَن یَقُلۡ مِنۡهُمۡ إِنِّیٓ إِلَٰهٞ مِّن دُونِهِۦ فَذَٰلِکَ نَجۡزِیهِ جَهَنَّمَۚ کَذَٰلِکَ نَجۡزِی ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٩.

و اگر فرشته‌ای از فرشتگان بر فرض چنین ادعا کند که او خود جز خداوند عزوجل خدایی دیگر است، پس یقیناً حق‌تعالی او را در آتش جهنم عذاب می‌کند. این است جزای هر کسی که با شرک برخویشتن ستم نموده و مدعی چیزی برای خود شود که از آن بی‌بهره است.

﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ ٣٠.

آیا کافران ندانسته‌اند که آسمان‌ها و زمین هردو به هم چسبیده بودند و هیچ فاصله‌ای میان آن‌ها وجود نداشت؛ نه آسمان می‌بارانید و نه زمین می‌رویانید پس حق‌تعالی به قدرتش میان زمین و آسمان فاصله ایجاد کرد؛ باران را از آسمان نازل نمود، گیاه را از زمین رویانید و او هرچیز را از آب زنده ساخت؟ آیا این منکران کافر، به قدرت یگانگی حق‌تعالی باور ندارند تا به وی چنان‌که باید ایمان آورده و پرستش را برایش خالص گردانند؟

﴿وَجَعَلۡنَا فِی ٱلۡأَرۡضِ رَوَٰسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمۡ وَجَعَلۡنَا فِیهَا فِجَاجٗا سُبُلٗا لَّعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ ٣١.

و خداوند عزوجل در زمین کوه‌هایی استوار ایجاد کرد تا توازان زمین را نگه دارند و دچار جنبش و اضطراب نشود و او در زمین راه‌هایی وسیع و فراخ پدید آورد، باشد که خلق به سوی آنچه که سامانبخش زندگی‌شان هست راهیافته و به سوی ایمان به پروردگار خود هدایت شوند.

﴿وَجَعَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ سَقۡفٗا مَّحۡفُوظٗاۖ وَهُمۡ عَنۡ ءَایَٰتِهَا مُعۡرِضُونَ ٣٢.

و خداوند عزوجل آسمان را سقفی محفوظ برای زمین گردانید که با وجود ضخامت خود، بدون ستون برپاست و در حقیقت او آسمان را از سقوط و از نفوذ شیاطین به آن حفظ کرد؛ اما کافران از این نشانه‌های درخشان و برهان‌های تابان غافل‌اند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٣٣.

و خدای متعال است که شب را آفرید تا مردم در آن بخوابند و بیاسایند، روز را آفرید تا در آن گشت و گذار کرده و کار کنند، خورشید را آفرید که روز را روشنگر باشد، ماه را آفرید تا شب را منوّر گرداند و هریک از خوشید و ماه را مدار فلکیی است که در آن به حسابی دقیق سیر نموده، نه از مجرای خود منحرف می‌شوند و نه از مدار خود تجاوز می‌کنند.

﴿وَمَا جَعَلۡنَا لِبَشَرٖ مِّن قَبۡلِکَ ٱلۡخُلۡدَۖ أَفَإِیْن مِّتَّ فَهُمُ ٱلۡخَٰلِدُونَ ٣٤.

و خداوند عزوجل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای هیچ‌کس در دنیا جاودانگی قرار نداده است پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بمیرد آیا باز دشمنانش که در آرزوی مرگش به سر می‌برند بعد از وی جاودان زندگی می‌کنند؟

این آیه دلیل بر مرگ خضر علیه السلام است؛ زیرا او نیز فردی از افراد بشر می‌باشد.

﴿کُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِۗ وَنَبۡلُوکُم بِٱلشَّرِّ وَٱلۡخَیۡرِ فِتۡنَةٗۖ وَإِلَیۡنَا تُرۡجَعُونَ ٣٥.

هر شخص لابد چشندۀ مرگ است هرچند عمرش در دنیا طولانی شود و باید دانست که بقای انسان در دنیا جز به منظور آزمایش وی نیست؛ این آزمایش در دو میدان نمود پیدا می‌کند: 1- با احکام شرعی در حوزۀ امر و نهی و حلال و حرام. 2- با احکام قدری در خیر و شرّ و آسانی و سختی. سپس باز گشت شما در روز قیامت تنها به سوی خدای یگانه است تا هر عمل کنندۀ را در برابر عملش جزا دهد.

﴿وَإِذَا رَءَاکَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا أَهَٰذَا ٱلَّذِی یَذۡکُرُ ءَالِهَتَکُمۡ وَهُم بِذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ هُمۡ کَٰفِرُونَ ٣٦.

و چون کافران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ببینند وی را به مسخره گرفته و می‌گویند: به سوی این مرد که خدایان‌تان را به بدی یاد می‌کند بنگرید! آن‌ها آیات خدای رحمان را تکذیب کرده، از ایمان رویگردان و منکر قرآن گردیدند.

﴿خُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ مِنۡ عَجَلٖۚ سَأُوْرِیکُمۡ ءَایَٰتِی فَلَا تَسۡتَعۡجِلُونِ ٣٧.

خداوند عزوجل انسان را بسیار شتابکار آفریده است بناءً او رویدادها را به شتاب می‌طلبد چرا که اندک شکیب و کم انتظار است، به همین جهت کافران عذاب خدا را به شتاب طلبیدند، پس خدای سبحان خبر داد که او به زودی عذابی را که به شتاب طلبیدند به آنان نشان خواهد داد. و چون هر امر آینده‌ای نزدیک است پس انگیزه‌ای برای شتاب خواهی وجود ندارد.

﴿وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ٣٨.

کافران مکه نیز عذاب را به شتاب طلب کرده و از روی تمسخر می‌گویند: ای محمد! این روزی که تو و همراهان مؤمنت به ما وعده‌اش را می‌دهید چه وقت واقع خواهد شد؛ اگر در این ادعا که به زودی واقع خواهد شد راستگویید؟

﴿لَوۡ یَعۡلَمُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ حِینَ لَا یَکُفُّونَ عَن وُجُوهِهِمُ ٱلنَّارَ وَلَا عَن ظُهُورِهِمۡ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ ٣٩.

اگر کافران می‌دانستند که چه هول و هراس‌ها، غل و زنجیرها، عذاب و نکبت‌ها پیش‌رو دارند – آنگاه که نمی‌توانند آتش را از چهره‌های خود برگردانند – هرگز به عناد و تکذیب خود ادامه نداده و هیچگاه وقوع آن روز را به شتاب نمی‌خواستند.

﴿بَلۡ تَأۡتِیهِم بَغۡتَةٗ فَتَبۡهَتُهُمۡ فَلَا یَسۡتَطِیعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمۡ یُنظَرُونَ ٤٠.

بلکه به زودی قیامت به طور ناگهانی غافلگیرشان خواهد ساخت؛ وانگه در بُهت و حیرت فرو رفته نه می‌توانند عذاب را از خود دفع کنند و نه مهلت داده می‌شوند تا توبه و استغفار نمایند.

﴿وَلَقَدِ ٱسۡتُهۡزِئَ بِرُسُلٖ مِّن قَبۡلِکَ فَحَاقَ بِٱلَّذِینَ سَخِرُواْ مِنۡهُم مَّا کَانُواْ بِهِۦ یَسۡتَهۡزِءُونَ ٤١.

قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم کافران پیشین نیز پیامبران خود را مسخره نمودند، اما عذاب خدا که بدان تمسخر می‌کردند بر مسخره کنندگان فرود آمد.

﴿قُلۡ مَن یَکۡلَؤُکُم بِٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِۚ بَلۡ هُمۡ عَن ذِکۡرِ رَبِّهِم مُّعۡرِضُونَ ٤٢.

ای پیامبر! برای شتابخواهان عذاب الهی بگو: غیر از خدا نگهبانی ندارید که شما را در شب و روز و خواب و بیداری از عذاب رحمان – آنگاه که بر شما فرود آید – نگه دارد ولی با این حال کافران از عذاب خدای یگانۀ قهار در رویگردانی و انکار به سر می‌برند.

﴿أَمۡ لَهُمۡ ءَالِهَةٞ تَمۡنَعُهُم مِّن دُونِنَاۚ لَا یَسۡتَطِیعُونَ نَصۡرَ أَنفُسِهِمۡ وَلَا هُم مِّنَّا یُصۡحَبُونَ ٤٣.

مگر کافران خدایانی دارند که آنان را از عذاب خدا باز دارد؟ بی‌گمان آن خدایان پنداری زیان را از خویشتن خویش دفع نمی‌توانند کرد، پس چگونه آن را از غیر خود دفع می‌کنند؟ آن خدایان دروغین نه می‌توانند خود را نصرت داده و عذاب خدا عزوجل را از خود دفع کنند و نه هم از جانب خدا عزوجل یاری می‌یابند.

﴿بَلۡ مَتَّعۡنَا هَٰٓؤُلَآءِ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ طَالَ عَلَیۡهِمُ ٱلۡعُمُرُۗ أَفَلَا یَرَوۡنَ أَنَّا نَأۡتِی ٱلۡأَرۡضَ نَنقُصُهَا مِنۡ أَطۡرَافِهَآۚ أَفَهُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ ٤٤.

در حقیقت کافران به درازی عمر، فتنۀ جاه و قدرت و درهم و دینار فریفته شده‌اند؛ از این رو بر تکذیب و رویگردانی از حق پای فشرده، عذاب و گرفت الله عزوجل را فراموش کردند. همچنان این سنّت نافذ وی را به دست فراموشی سپردند که او با عذاب و شکست‌های سختی که بر کافران از همه جهت فرود می‌آورد زمین را از اطراف و جوانب آن می‌کاهد؛ پس آیا کافران می‌توانند از دایرۀ قضا وقدر الهی خارج شده، خود را از نفوذ قدرتش باز دارند و از مرگ و دیدارش بگریزند؟ این امر هرگز و به هیچ روی اتفاق نخواهد افتاد.

﴿قُلۡ إِنَّمَآ أُنذِرُکُم بِٱلۡوَحۡیِۚ وَلَا یَسۡمَعُ ٱلصُّمُّ ٱلدُّعَآءَ إِذَا مَا یُنذَرُونَ ٤٥.

ای پیامبر! به کافران بگو: من شما را جز به وحیی از جانب خدا عزوجل از عذابش بیم نمی‌دهم؛ این وحی همان کتاب بزرگ اوست ولی کافران وحی را به سمع قبول و اجابت نمی‌شنوند بناءً بدان ایمان نمی‌آورند.

﴿وَلَئِن مَّسَّتۡهُمۡ نَفۡحَةٞ مِّنۡ عَذَابِ رَبِّکَ لَیَقُولُنَّ یَٰوَیۡلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٤٦.

و اگر شمّه‌ای از عذاب خدای جبّار به کافران برسد آنگاه فرجام تکذیب و انکار خود را دانسته و از اینکه با پرستش بتان و سنگ‌ها بر خود ستم کرده‌اند، خود را به باد نفرین گرفته و می‌گویند: ای خاک هلاک بر سر ما باد!

﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِینَ ٱلۡقِسۡطَ لِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَیۡ‍ٔٗاۖ وَإِن کَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَیۡنَا بِهَاۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِینَ ٤٧.

خدای سبحان در روز قیامت برای سنجش نیکی‌ها و بدی‌ها ترازوی داد را می‌نهد و به هیچ‌یک از بندگانش – با افزودن بر بدی‌ها یا کاستن از نیکی‌ها – هیچ ستم نمی‌کند چندان که اگر عمل به قدر ذره‌ای از خیر یا شر باشد آن را برای صاحبش نگه داشته و او را بدان جزا می‌دهد. کافی است که او حسابرس و شمارندۀ اعمال مردم و پاداش رسان کیفر بخش آنان باشد.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِیَآءٗ وَذِکۡرٗا لِّلۡمُتَّقِینَ ٤٨.

و در حقیقت خداوند عزوجل به موسی و هارون حجتی روشن و پیروزیی آشکار داد و به ایشان تورات را بخشید که به وسیلۀ آن میان حق و باطل جدایی افکند و آن را نوری روشنگر گردانید که چراغ راه تقوا پیشه‌گان باشد؛ همانان که از هدایتش پیروی می‌کردند.

﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩.

همان کسانی که از پروردگار خود پروا داشته از کیفرش می‌ترسند و از روزی حذر دارند که بر خداوند عزوجل عرضه شوند؛ بناءً روزی که قیامت برپا شود آنان ایمن‌اند.

﴿وَهَٰذَا ذِکۡرٞ مُّبَارَکٌ أَنزَلۡنَٰهُۚ أَفَأَنتُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ ٥٠.

این قرآنی که خداوند عزوجل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرده است، پندی خجسته و یادآوری بایسته است؛ برای هر کس که بدان راه یابد. این کتاب بسیار سودمند و بسی با برکت است پس با آنکه بیانش کامل و برهانش روشن است بازهم آن را انکار می‌کنید؟

﴿۞وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ إِبۡرَٰهِیمَ رُشۡدَهُۥ مِن قَبۡلُ وَکُنَّا بِهِۦ عَٰلِمِینَ ٥١.

و به راستی خداوند عزوجل پیش از موسی و هارون به ابراهیم علیه السلام رشد و هدایتش را عطا کرد، او را به موجبات رضای خویش توفیق داد و خداوند می‌دانست که او شایستۀ گزینش و انتخاب است.

﴿إِذۡ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا هَٰذِهِ ٱلتَّمَاثِیلُ ٱلَّتِیٓ أَنتُمۡ لَهَا عَٰکِفُونَ ٥٢.

آنگاه که ابراهیم علیه السلام به پدرش و قومش گفت: این بتان و مجسمه‌هایی که ساخته و تراشیده‌اید، سپس پایبند عبادت آن‌ها شده و پیوسته در آستان آن‌ها معتکف مانده‌اید، چیست؟!

﴿قَالُواْ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا لَهَا عَٰبِدِینَ ٥٣.

قوم ابراهیم علیه السلام گفتند: وقتی ما به دنیا آمدیم پدران خود را بر پرستش آن‌ها یافتیم بناءً ما نیز آن‌ها را همانطور که ایشان می‌پرستیدند، به پرستش گرفتیم.

﴿قَالَ لَقَدۡ کُنتُمۡ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمۡ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٥٤.

ابراهیم علیه السلام به قومش گفت: شما و پدران‌تان با پرستش این بتان به جای پروردگار رحمان، در گمراهی آشکار و خواری و خسران پیدایی قرار داشته و دارید.

﴿قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا بِٱلۡحَقِّ أَمۡ أَنتَ مِنَ ٱللَّٰعِبِینَ ٥٥.

قوم ابراهیم علیه السلام به وی گفتند: آیا این سخن که به ما می‌گویی حق و راست است یا دروغ و نارواست و تو بر سر آنی که ما را به تمسخر گرفته و با عقل‌های ما بازی کنی؟!

﴿قَالَ بَل رَّبُّکُمۡ رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا۠ عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ ٱلشَّٰهِدِینَ ٥٦.

ابراهیم علیه السلام به آنان گفت: سخنم آیینۀ صدق است و پیامم همه حق؛ آری! پروردگار شما همان خدایی است که معبودی جز او نیست، هموست که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من بر راستی و درستی این امر گواهم.

﴿وَتَٱللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصۡنَٰمَکُم بَعۡدَ أَن تُوَلُّواْ مُدۡبِرِینَ ٥٧.

سوگند به خدای ذوالجلال که در نهان با بتان شما خواهم جنگید، بر ضد آن‌ها مگر و تدبیری به کار بسته و بعد از آنکه شما از نزدشان بروید و غایب شوید، آن‌ها را در هم خواهم شکست.

﴿فَجَعَلَهُمۡ جُذَٰذًا إِلَّا کَبِیرٗا لَّهُمۡ لَعَلَّهُمۡ إِلَیۡهِ یَرۡجِعُونَ ٥٨.

پس ابراهیم علیه السلام بتان را در هم شکست و آن‌ها را ریز ریز کرد اما بت بزرگ‌شان را باقی گذاشت تا قوم نزد وی بازگشته و از وی بپرسند؛ در نتیجه عجز بتان و اشتباه خودشان بر آنان آشکار شود و بر قبح و زشتی شرکی که انجام می‌دادند دلیلی عملی برپا گردد.

﴿قَالُواْ مَن فَعَلَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَآ إِنَّهُۥ لَمِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥٩.

قومش باز گشته و بتان را در هم شکسته و خرد شده یافتند، پس در میان خود به پرس‌وجو پرداخته گفتند: چه کسی بتان ما را در هم شکسته است؟ بی‌گمان او تجاوزگر و ستمکار است؛ زیرا – از نظر آنان – او بدانچه مستحق تعظیم احترام بوده است، بی‌حرمتی و اهانت روا داشته است.

﴿قَالُواْ سَمِعۡنَا فَتٗى یَذۡکُرُهُمۡ یُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِیمُ ٦٠.

بعضی از کسانی که هشدار ابراهیم نسبت به بتان را قبلا شنیده بودند گفتند: شنیدیم جوانی به نام ابراهیم بتان را دشنام می‌دهد از این رو تهمت شکستن بتان به او می‌چسبد.

﴿قَالُواْ فَأۡتُواْ بِهِۦ عَلَىٰٓ أَعۡیُنِ ٱلنَّاسِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡهَدُونَ ٦١.

سران‌شان گفتند: پس ابراهیم را در محضر مردم بیاورید تا بدانچه کرده است در پیش روی‌شان اعتراف کند؛ در نتیجه با شهادت شهود حجّت علیه وی اقامه گردد.

﴿قَالُوٓاْ ءَأَنتَ فَعَلۡتَ هَٰذَا بِ‍َٔالِهَتِنَا یَٰٓإِبۡرَٰهِیمُ ٦٢.

ابراهیم را حاضر کردند و در حالی که از کارش سخت بر آشفته بودند از وی پرسیدند: آیا تو بودی که بتان ما را در هم شکستی؟

﴿قَالَ بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا فَسۡ‍َٔلُوهُمۡ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ ٦٣.

ابراهیم با نشان دادن حماقت و کودنی آن‌ها در ملأ و محضر همگان، رسوای‌شان ساخت و گفت: بلکه آن کس که بتان‌تان را خرد و خراب کرده است این بت بزرگ است!! پس در این باره از بتان‌تان بپرسید چنان‌چه زنده‌اند و می‌توانند سخن گویند!! در اینجا بود که قومش مبهوت و مغلوب شدند.

﴿فَرَجَعُوٓاْ إِلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ فَقَالُوٓاْ إِنَّکُمۡ أَنتُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٦٤.

پس در حیرت افتادند و گمراهی و بیخردی‌شان برای‌شان آشکار شد؛ زیرا بتی که حتی از خود زیان را دفع نتواند کرد چه جای دیگران، چسان مورد پرستش قرار می‌گیرد؟ و در حالی که آن بت پرسشگری را پاسخ نمی‌گوید چگونه از آن خواسته می‌شود که نیازها را بر آوَرَد؟ در اینجا بود که آنان به ستمکاری خویشتن اعتراف کردند.

﴿ثُمَّ نُکِسُواْ عَلَىٰ رُءُوسِهِمۡ لَقَدۡ عَلِمۡتَ مَا هَٰٓؤُلَآءِ یَنطِقُونَ ٦٥.

اما پس از آن به باطل خویش باز گشته راه عناد و لجاجت اختیار نمودند، قضیه را وارونه ساخته و با حجّت باطلی بر ابرهیم احتجاج نمودند که آن حجّت در واقع به زیان‌شان بود نه به نفع‌شان؛ پس گفتند: چگونه از بتان بپرسیم در حالی که سخن گفته نمی‌توانند؟

﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ ٦٦.

ابراهیم انکار گرانه گفت: حالا که به این بینوایی بتان معترفید پس چگونه آن‌ها را جز خدا عزوجل می‌پرستید در صورتی که اگر پرستش شوند، سودی نمی‌رسانند و اگر فرو گذاشته شوند، زیانی نمی‌رسانند؟!

﴿أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧.

زیان و زشتی و اُفّ و ناکامی بر شما و بر بتان‌تان باد که آن‌ها را جز الله عزوجل به خدایی گرفته‌اید؛ آیا با عقل‌تان به زشتی و وقاحت این کار نمی‌اندیشید تا به رشدتان باز گردید؟!

﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٦٨.

چون ابراهیم با حجّت و برهان بر آنان غالب شد، علیه وی از نیرو و سلطه کار گرفته و گفتند: در انتقام و یاری دهی‌بتان خود ابراهیم را به آتش بسوزانید. پس آتشی بزرگ افروخته و ابراهیم را در آن انداختند و او گفت: «حسبنا الله ونعم الوکیل – خدا ما را بس است و او نیکوکار سازی است».

﴿قُلۡنَا یَٰنَارُ کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩.

اما خدای متعال ابراهیم را از آتش نجات داد و به آتش گفت: سرد و بی‌حرارت و سلامتیی بدون آسیب باش! در نتیجه به ابراهیم هیچ آسیبی نرسید.

﴿وَأَرَادُواْ بِهِۦ کَیۡدٗا فَجَعَلۡنَٰهُمُ ٱلۡأَخۡسَرِینَ ٧٠.

کافران به ابراهیم هلاکت را خواستند اما خداوند عزوجل نیرنگ‌شان را باطل گردانید و خوار و مغلوب‌شان ساخت.

﴿وَنَجَّیۡنَٰهُ وَلُوطًا إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَا لِلۡعَٰلَمِینَ ٧١.

و خداوند عزوجل ابراهیم و لوط را که از وی تصدیق و پیروی کرده بود نجات بخشید و ایشان را از عراق به شام انتقال داد؛ سرزمینی که با بسیاری میوه‌ها و فراوانی خیر و نعمت؛ مبارک و خجسته است و این سرزمین، سرزمین انبیا علیهم السلاماست.

﴿وَوَهَبۡنَا لَهُۥٓ إِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ نَافِلَةٗۖ وَکُلّٗا جَعَلۡنَا صَٰلِحِینَ ٧٢.

و خداوند عزوجل به ابراهیم فرزندی عنایت کرد که اسحاق است و نواده‌ای عنایت کرد که یعقوب پسر اسحاق است؛ و هریک از پدر بزرگ، پدر و پسر شایستگانی بودند پروردگارشان را فرمانبردار، از پاکان با اعتبار و از گزیدگان ابرار.

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ ٧٣.

خداوند عزوجل ابراهیم! اسحاق و یعقوب را پیشوایانی برای بندگانش قرار داد که به طاعتش فرا می‌خواندند و به شریعتش عمل می‌کردند و خداوند عزوجل انجام دادن خوبی‌ها – اعم از اعمال شایسته، برپا داشتن نماز به کامل‌ترین وجه و دادن زکات – را به ایشان وحی کرد؛ به حق که آن‌ها پروردگار خود را فرمانبردار و دستورش را منقاد بودند.

﴿وَلُوطًا ءَاتَیۡنَٰهُ حُکۡمٗا وَعِلۡمٗا وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡیَةِ ٱلَّتِی کَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِینَ ٧٤.

و خداوند عزوجل به لوط نبوت، دانش سودمند، حکمت و فرزانگی بخشید به طوری که در رفتار و گفتار و داوری میان مردم، به درستی و استواری عمل می‌کرد. حق‌تعالی وی را از شهر سدوم که مردمش به کارهای پلید آلوده بودند نجات داد. در حقیقت آن‌ها با آلودگی به فحشا و منکر گروهی بدکار، شریر، پلید، از طاعت حق‌تعالی خارج و منحرف بودند.

﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُۥ مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٧٥.

خداوند عزوجل لوط را برگزید و نعمت خویش را بر وی کامل ساخته از عذاب نجاتش داد؛ زیرا او پروردگارش را فرمانبردار بود و به موجبات محبت و رضایش عمل می‌کرد.

﴿وَنُوحًا إِذۡ نَادَىٰ مِن قَبۡلُ فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦.

ای پیامبر! و نبی خدا نوح علیه السلام را یاد کن آنگاه که پیش از تو و پیش از ابراهیم و لوط، پروردگارش را ندا کرد پس خداوند عزوجل دعایش را اجابت کرد و مؤمنان خانواده‌اش را از غم بزرگ و خطر عظیم رهانید.

﴿وَنَصَرۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَأَغۡرَقۡنَٰهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٧٧.

و خداوند عزوجل نوح را بر قومش که تکذیب‌گر آیاتش بودند پیروز ساخت، زیرا آن‌ها مردم بدکار و پلید بودند. پس خداوند عزوجل همگی‌شان را با طوفان غرق گردانید.

﴿وَدَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ إِذۡ یَحۡکُمَانِ فِی ٱلۡحَرۡثِ إِذۡ نَفَشَتۡ فِیهِ غَنَمُ ٱلۡقَوۡمِ وَکُنَّا لِحُکۡمِهِمۡ شَٰهِدِینَ ٧٨.

ای پیامبر! و داود و پسرش سلیمان علیهما السلام را یاد کن؛ هنگامی که در قضیۀ گوسفندان مردی داوری می‌کردند که بر مزرعۀ شخص دیگری تجاوز کرده و شبانگاه کشتزارش را تلف ساخته بودند؛ داود چنین حکم کرد که گوسفندان در عوض کشت تلف شده از آن صاحب کشتزار باشد. و خداوند عزوجل شاهد داوری آنان بود.

﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَیۡمَٰنَۚ وَکُلًّا ءَاتَیۡنَا حُکۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ ٧٩.

اما خداوند عزوجل داوری عادلانه در مورد آن قضیه را به سلیمان فهماند، داوریی که در آن نه به صاحب گوسفندان زیانی بود و نه به صاحب مزرعه؛ بدین‌گونه که سلیمان حکم کرد تا صاحب گوسفندان دام‌هایش را به مالک کشتزار بسپارد تا از آن‌ها بهره گیرد و خود مزرعۀ آن شخص را گرفته روی آن تا آنگاه که به حال نخستین قبل از تلف برگردد کار کند، سپس آن را به صاحبش برگردانیده گوسفندانش را – پس از آنکه صاحب مزرعه از شیر آن‌ها در آن مدّت بهره‌مند گردیده – باز پس گیرد. و خداوند عزوجل به هریک از داود و سلیمان علم سودمند، تخصّص داوری در مخاصمات و بینشی استوار عطا کرده بود. همچنان خداوند عزوجل کوه‌ها و پرندگان را برای داود علیه السلام همآوا و رام ساخته بود به طوری که چون تسبیح می‌گفت، با او همراهی می‌کردند. و خداوند عزوجل با قدرت خود کنندۀ این کار بود.

﴿وَعَلَّمۡنَٰهُ صَنۡعَةَ لَبُوسٖ لَّکُمۡ لِتُحۡصِنَکُم مِّنۢ بَأۡسِکُمۡۖ فَهَلۡ أَنتُمۡ شَٰکِرُونَ ٨٠.

و خداوند عزوجل به داود صنعت زره‌سازی را آموخت لذا او می‌دانست که چگونه میخ‌های زره را براندازۀ حلقه‌های آن بسازد تا آن زره شما را از آزار دشمنان در هنگام جنگ حفظ کند. پس آیا شما این نعمت حق‌تعالی بر خود را سپاس می‌گذارید؟ زیرا او داود را بر شناخت و تولید آن فن توفیق داد و سپس این صنعت به فضل اوتعالی در میان مردم گسترش و انتشار یافت.

﴿وَلِسُلَیۡمَٰنَ ٱلرِّیحَ عَاصِفَةٗ تَجۡرِی بِأَمۡرِهِۦٓ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ٱلَّتِی بَٰرَکۡنَا فِیهَاۚ وَکُنَّا بِکُلِّ شَیۡءٍ عَٰلِمِینَ ٨١.

و خداوند عزوجل برای سلیمان تند باد را رام ساخت که به فرمانش جریان می‌یافت و او و همراهانش را به بیت المقدس در شام انتقال می‌داد؛ آنجا که سرزمینی حاصل خیز، پاکیزه و بسیار پر خیر و برکت است. البته علم حق‌تعالی به همۀ اشیاء احاطه دارد و هیچ چیز پنهانی در پیشگاه او علم او نهان نیست.

﴿وَمِنَ ٱلشَّیَٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلٗا دُونَ ذَٰلِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَٰفِظِینَ ٨٢.

همچنان خداوند عزوجل برای سلیمان شیاطین را رام ساخت که در کارهای سنگین مصروف بودند؛ کارهایی که دیگران از انجام آن عاجزاند، مانند غواصی در دریا و بیرون آوردن مروارید و مرجان از آن... دیوان فرمانش را اجرا می‌کردند و خداوند عزوجل به قوت و قدرت خود آنان را برای انجام این مأموریت نگهبان بود.

﴿۞وَأَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِینَ ٨٣.

ای پیامبر! و نبی خدا عزوجل ایوب علیه السلام را یاد کن؛ هنگام که خداوند عزوجل او را به از دست دادن خانواده، بیماری جسمی و از بین رفتن مال آزمود. پس او صبر کرد و آن مصیبت را به حیث سرمایۀ قرب پروردگار حساب کرد، او به پروردگارش پناه برد و از مولایش چنین خواست: پروردگارا! به من آسیب رسیده است پس آن را از من بر طرف کن که تویی مهربان‌ترین مهربانان.

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَکَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَیۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِکۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِینَ ٨٤.

پس خداوند عزوجل دعایش را اجابت نموده آسیب وارده را از وی برطرف کرد، در مصیبتش فَرَجی رونما ساخت و خانوده‌اش را به وی برگردانید، از بلای وارده عافیتش بخشید و به او از فضل و منت خویش مال بسیار و مضاعفی بخشید. و چنین شد تا ایوب الگویی برای همه مبتلایان باشد که صبر کنند، دعا نمایند و در انتظار فَرَج به سر برند تا خداوند عزوجل آسیب وارده را از ایشان دور گرداند.

﴿وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِدۡرِیسَ وَذَا ٱلۡکِفۡلِۖ کُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰبِرِینَ ٨٥.

ای پیامبر! و اسماعیل، ادریس و ذالکفل را یاد کن که بر طاعات صابر بودند، از گناهان شکیبایی ورزیدند و بر گذر قضا نیز صابر بودند. پس سزاوار پاداش و نام نیک گردیدند.

﴿وَأَدۡخَلۡنَٰهُمۡ فِی رَحۡمَتِنَآۖ إِنَّهُم مِّنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٨٦.

و خداوند عزوجل این گروه انبیا را زیر چتر رحمت و رعایت خویش داخل نمود؛ زیرا ایشان میانۀ خود و پروردگار خویش را با عمل به طاعتش و ترک معصیتش، به سامان آروده و اصلاح نمودند.

﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَیۡهِ فَنَادَىٰ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧.

و ذوالنون – یونس بن متی – را یاد کن؛ هنگامی که از میان قومش خشمگین بیرون رفت آنگاه که دعوتش را رد نمودند. او پنداشت که خداوند عزوجل هرگز عرصه را بر وی تنگ نخواهد گرفت و با این مخالفت مؤاخذه‌اش نخواهد کرد؛ اما حق‌تعالی در شکم ماهی وی را در مضیقه قرار داد پس او در ظلمت شب، تاریکی دریا و تاریکی شکم ماهی پروردگارش را با توبه و استغفار دعا کرد و گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» معبودی جز تو نیست منزهی تو! راستی که من از ستمکاران بودم».

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّۚ وَکَذَٰلِکَ نُ‍ۨجِی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٨٨.

پس خدای متعال دعایش را اجابت کرد و او را از آن غم و سختی رهانید. و این سنّت خدا است در مورد هر مؤمن راستینی که پس از هر سختی، آسانیی و بعد از هر تنگنا، فَرج و گشایشی برایش قرار می‌دهد.

﴿وَزَکَرِیَّآ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ رَبِّ لَا تَذَرۡنِی فَرۡدٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ٨٩.

و زکریا – آن پیامبر بزرگوار – را یاد کن؛ هنگامی که پروردگار خود را خواند و گفت: پروردگارا! مرا تنها بدون فرزندی که علم، حکمت و نبوت را از من به ارث بَرد مگذار و تو بهترین باقی ماندگان و بهترین کسی هستی که همۀ مردگان را جانشینی! زیرا حق‌تعالی بعد از فنای خلقش باقی است.

﴿فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَوَهَبۡنَا لَهُۥ یَحۡیَىٰ وَأَصۡلَحۡنَا لَهُۥ زَوۡجَهُۥٓۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠.

پس خداوند عزوجل دعای زکریا علیه السلام را اجابت کرد و به او با وجود کهن‌سالی‌اش یحیی علیه السلام را بخشید و همسرش را آمادۀ آن ساخت که بتواند باردار شده و زایمان کند حال آنکه او زنی نازا و سالخورده بود. این همه فضل و نعمت برای‌شان به خاطر آن بود که ایشان به سوی خیر شتاب ورزیده و حق‌تعالی را از روی رغبت در نیل به ثوابش و بیم از گرفتاری به عذابش می‌خواندند، فرمان او را فروتن و منقاد بوده و برای بندگانش نیز تواضع می‌کردند.

﴿وَٱلَّتِیٓ أَحۡصَنَتۡ فَرۡجَهَا فَنَفَخۡنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلۡنَٰهَا وَٱبۡنَهَآ ءَایَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ٩١.

و داستان مریم دختر عمران را یاد کن؛ همو که فرجش را از حرام نگه داشت پس خداوند عزوجل به جبرئیل دستور داد که در چاک پیرهنش بدمد، آن دَم به رحمش رسید و بدون شوهر به عیسی علیه السلام باردار شد. بناءً مریم و پسرش نشانه‌ای آشکار بر قدرت حق‌تعالی بودند که بشر امتی پس از امّت دیگر از آن درس و آموزه برمی‌گیرند.

﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢.

حقیقتاً دین تمام پیامبران اسلام است و آفرینندۀ روزی بخش تدبیر کننده تنها خداوند عزوجل می‌باشد؛ پس پرستش را برای وی خالص گردانید و چیزی را به وی شریک نیاورید.

﴿وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡۖ کُلٌّ إِلَیۡنَا رَٰجِعُونَ ٩٣.

اما مردم بر پیامبران منقسم و متفرق شده، پیروان‌شان به گروه‌ها و دسته‌های مختلف تقسیم و پاره پاره شدند و بسیاری از آن‌ها به پروردگار خود شریک آوردند. اما سرانجام همۀ آنان به سوی او باز خواهند گشت تا ایشان را بر آنچه کرده‌اند محاسبه و مؤاخذه نماید.

﴿فَمَن یَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا کُفۡرَانَ لِسَعۡیِهِۦ وَإِنَّا لَهُۥ کَٰتِبُونَ ٩٤.

پس هر که به ایمان به خدا عزوجل و پیامبرش تمسک ورزد و با هدف کسب رضای الله عزوجل در حد توان کار شایسته انجام دهد هرگز خداوند عزوجل عملش راباطل نخواهد ساخت و تلاشش را بی‌ثمر نخواهد گذاشت، بلکه عملش نزد الله عزوجل نوشته و محفوظ است؛ آن را روز قیامت می‌یابد.

﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا یَرۡجِعُونَ ٩٥.

و بر مردم شهرهایی که خداوند عزوجل به علت کفر هلاک‌شان ساخته، محال است که قبل از روز قیامت به دنیا برگشته و برآنچه کرده‌اند پشیمان و توبه‌کار شوند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ یَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن کُلِّ حَدَبٖ یَنسِلُونَ ٩٦.

تا چون سد یأجوج گشوده شود آن‌ها از محل مرتفعی بیرون آمده و در اماکن و مناطق روی زمین منتشر می‌شوند.

﴿وَٱقۡتَرَبَ ٱلۡوَعۡدُ ٱلۡحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَٰخِصَةٌ أَبۡصَٰرُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یَٰوَیۡلَنَا قَدۡ کُنَّا فِی غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا بَلۡ کُنَّا ظَٰلِمِینَ ٩٧.

و روز قیامت فرا می‌رسد پس از شدّت هول و وحشت آن، دیدگان کسانی که کفر ورزیده‌اند، باز و خیره می‌ماند به طوری که پلک بر هم نمی‌زنند؛ ای وای بر ما! ای خاک حسرت بر سرما که در دینا خود به بازی و سرگرمی مصروف بودیم.

﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨.

ای کافران! شما و چوب و سنگ‌هایی که پرستش می‌کنید هیزم دوزخید، شما همراه فجّار بدکار وارد آن می‌شوید.

﴿لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَالِهَةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٩٩.

ای کافران! اگر بتانی که می‌پرستید خدایانی سزاوار پرستش بودند، همراه شما به دوزخ داخل نمی‌شدند حال آنکه شما و خدایانی که به جای الله عزوجل به پرستش گرفته‌اید همه در آتش جهنم جاودانید.

﴿لَهُمۡ فِیهَا زَفِیرٞ وَهُمۡ فِیهَا لَا یَسۡمَعُونَ ١٠٠.

گروه کافران عذاب شده در دوزخ را از عذاب، آه‌ها و ناله‌های زاری است که از سختی مصیبت‌ها و تنگی حالات از سینه‌های‌شان برون می‌آید و آنان از سختی‌های سخت عذاب و بسیاری وحشت و هراس، چیزی را نمی‌شنوند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١.

بی‌گمان کسانی که از قبل در قضا و قَدَر الله عزوجل برای‌شان سعادت پیشی گرفته است از آتش نجات یابنده‌اند؛ نه به آن داخل می‌شوند و نه از سوی الله عزوجل آزاری به ایشان می‌رسد چرا که ایشان را به اسباب نجات توفیق بخشیده و به راه فوز و فلاح هدایت نموده است.

﴿لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢.

آنان صدای شعله‌های آتش و آوازهای عذاب شدگان در آن را نمی‌شنوند زیرا در بهشت جنان در جوار خدای رحمان به رحمت و رضوان دست یافته‌اند؛ نزدشان هرچه دلخواه‌شان است از هرچه گوارا، لذت بخش و پاکیزه است فراهم و مهیاست؛ از لباس‌های فاخر، مناظر روح نواز و بهجت انگیز، بر خورداری‌ها و بهره‌‌وری‌های لذت بخش، غذا‌ها و شراب‌های گونه‌گون و بی‌مانند همراه با اقامت جاویدان.

﴿لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣.

از هول بزرگ دلهرۀ عظیم بیمی ندارند، در آن روز که همۀ مردم وحشت زده‌اند ایشان را وحشتی نیست، به پاداش نایل شده و از عذاب ایمن گشته‌اند، فرشتگان با مژده‌ها استقبال‌شان نموده و به آنان می‌گویند: این همان روزی است که پروردگارتان به شما رستگاری عظیم و کامیابی بزرگ را در آن وعده داده بود.

﴿یَوۡمَ نَطۡوِی ٱلسَّمَآءَ کَطَیِّ ٱلسِّجِلِّ لِلۡکُتُبِۚ کَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِیدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَیۡنَآۚ إِنَّا کُنَّا فَٰعِلِینَ ١٠٤.

روزی که خداوند عزوجل آسمان را همچون در پیچیدن صفحۀ نامه‌ها همراه با سطرهایش در هم می‌پیچد، او مردم را بر چهره نخستین‌شان که بر آن ایجادشان کرده بود برمی‌انگیزد؛ همانگونه که مادران‌شان به دنیاشان آورده بودند. این وعده‌ای است از جانب الله عزوجل و او وعده‌اش را خلاف نمی‌کند؛ زیرا او انجام دهندۀ وعده‌های خویش است، برای آنچه اراده کرده، هیچ بر گرداننده‌ای نیست.

﴿وَلَقَدۡ کَتَبۡنَا فِی ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّکۡرِ أَنَّ ٱلۡأَرۡضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ ٱلصَّٰلِحُونَ ١٠٥.

در حقیقت خداوند عزوجل پس از نوشتن در لوح محفوظ در همه کتاب‌های نازل شده نوشت و مقدر کرد که زمین را بندگان شایستۀ من به ارث می‌برند؛ همانان که من را آنگونه که شایستۀ پرستش و اطاعت من است؛ پرستش و اطاعت کرده‌اند و در نتیجه شایستۀ جانشینی در زمین گردیدند.

﴿إِنَّ فِی هَٰذَا لَبَلَٰغٗا لِّقَوۡمٍ عَٰبِدِینَ ١٠٦.

به راستی در این آیات خوانده شده از کتاب الهی پیرامون این موضوع، اندرزی کافی است برای کسانی که پروردگار خویش را در چهار چوب شریعتش پرستش کرده، اوامر را انجام داد و از نواهی پرهیز نموده‌اند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰکَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِینَ ١٠٧.

خدای متعالی پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم را جز رحمتی برای تمام خلق نیافریده است پس هر که از پیامبر پیروی کرده و به پیام و برنامه‌اش ایمان آورده باشد، به چنان سعادتی نایل می‌شود که بعد از آن هیچ شقاوت و تیره‌بختی‌ای نیست و او یقینا به خیر دنیا و آخرت نایل می‌گردد؛ ولی هر کس به پیامش ایمان نیاورد، ناکام و نگونبخت شده و در گمراهی آشکاری قرار می‌گیرد.

﴿قُلۡ إِنَّمَا یُوحَىٰٓ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٨.

ای پیامبر! بگو: به من وحی شده است که خدای شایستۀ عبادت همانا الله یگانۀ لا شریک است، پس به الله عزوجل اسلام آورده، برای دینش منقاد شوید و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نمایید.

﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ ءَاذَنتُکُمۡ عَلَىٰ سَوَآءٖۖ وَإِنۡ أَدۡرِیٓ أَقَرِیبٌ أَم بَعِیدٞ مَّا تُوعَدُونَ ١٠٩.

پس اگر کافران از اسلام روی بر تافتند به آنان بگو: من آنچه را حق‌تعالی به من نازل نموده، به همۀ شما ابلاغ می‌کنم و حجّت را بر همۀ شما برپا می‌دارم تا آنکه من و شما در آگاهی از این پیام الهی یکسان باشیم و من نمی‌دانم که آیا نزول آن کیفری که خدای سبحان به شما وعده داده نزدیک است یا دور. بناءً علم آن نزد خداوند عزوجل است و من فقط هشدارگر عذاب هستم.

﴿إِنَّهُۥ یَعۡلَمُ ٱلۡجَهۡرَ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا تَکۡتُمُونَ ١١٠.

در حقیقت تنها خداوند عزوجل است که سخنان آشکار و نهان شما را می‌داند؛ هیچ امر پنهانی بر وی نهان نیست و به زودی شما را بر این سخنان جزا می‌دهد.

﴿وَإِنۡ أَدۡرِی لَعَلَّهُۥ فِتۡنَةٞ لَّکُمۡ وَمَتَٰعٌ إِلَىٰ حِینٖ ١١١.

و من نمی‌دانم؛ شاید به تأخیر انداختن مجازات شما، استدارجی برای‌تان باشد تا بر گناه خود بیفزایید و از بر خورداری‌های دنیای ناپایدار تا میعادی معین بهره‌ور شوید.

﴿قَٰلَ رَبِّ ٱحۡکُم بِٱلۡحَقِّۗ وَرَبُّنَا ٱلرَّحۡمَٰنُ ٱلۡمُسۡتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ ١١٢.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: پروردگارا! میان ما و کافران به عدل داوری کن؛ راستگو را گرامی بدار و دروغگو را مجازات کن. و تنها پروردگار ما همان ذات رحمانی است که در مقابله با افترا، نیرنگ و آزارهای شما از او یاری می‌جوییم.


سورۀ حج

سورۀ حج

مدنی است؛ ترتیب آن 22؛ شمار آیات آن 78

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَیۡءٌ عَظِیمٞ ١.

ای بندگان خدا أ! از عذاب وی با تقوایش پروا دارید، جزا که هول و هراس‌های سهمگین قیامت – مانند جنبش و تکان بسیار سخت زمین – امری است فراتر از توصیف که عقل‌ها را مدهوش می‌سازد و جز خدای یگانه هیچ‌کس گسترۀ دهشت و وحشت آن را نمی‌داند.

﴿یَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ کُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُکَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُکَٰرَىٰ وَلَٰکِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِیدٞ ٢.

روزی که مردم قیامت را ببینند، از دیدن صحنه‌های هولناک آن مادر کودک شیر خوارۀ خود را که پستانش را فرو می‌مکد فراموش می‌کند و عقل و خرد مردم چنان مدهوش می‌شود که گویی از شدّت خوف و وحشت مست‌اند در حالی که مست شراب نیستند ولی شدّت عذاب عقل‌شان را برده و ادراک‌شان را زایل ساخته است.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیۡطَٰنٖ مَّرِیدٖ ٣.

بعضی از کافران به ناروا دربارۀ قدرت خداوند بر باز آفرینی مردم پس از مرگ مجادله می‌کنند حال آنکه از قدرتش هیچ علمی ندارند بلکه آنان به پیشوایان گمراهی؛ یعنی هر شیطان عصیانگر و متمرد از فرمان الله عزوجل و دور از هدایتش اقتدا می‌نمایند.

﴿کُتِبَ عَلَیۡهِ أَنَّهُۥ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُۥ یُضِلُّهُۥ وَیَهۡدِیهِ إِلَىٰ عَذَابِ ٱلسَّعِیرِ ٤.

خدای سبحان در مورد آن شیطان متمرد چنین مقدّر و فیصله نموده است که هر کس از او پیروی کند گمراهش ساخته و از هدایت بَرَش می‌گرداند و وی را به سزای گمراهی‌اش به عذاب دوزخ می‌رساند.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰکُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَیۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَیِّنَ لَکُمۡۚ وَنُقِرُّ فِی ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُکُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّکُمۡۖ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّىٰ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِکَیۡلَا یَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَیۡ‍ٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَیۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن کُلِّ زَوۡجِۢ بَهِیجٖ ٥.

ای مردم! اگر در قدرت باری تعالی بر زنده ساختن مردگان در شک قرار دارید پس بدانید که او پدرتان آدم را از گِل آفرید، سپس نسلش را از نطفۀ مرکب از آب منی مرد و آب منی زن خلق کرد. آنگاه او آن نطفه را علقه‌ای می‌سازد از خون غلیظ قرمز رنگ، سپس پارۀ گوشت کوچکی همچون قطعه‌ای جویده شده از غذا. پس باری خلقت این پارۀ گوشت کامل شده و جنین زنده بیرون می‌شود و گاهی هم خلقتش ناقص است و قبل از ولادت کامل، سقط می‌شود تا حق‌تعالی کمال قدرتش در احوال و اطوار آفرینش انسان را بر بندگانش آشکار گرداند. و خدای سبحان نطفه را تا میعاد زمانیی که بخواهد در رحِم باقی گذاشته و خلقت انسان را در شکم مادرش در هیأت طفولیت کامل می‌سازد سپس بعد از ولادتش او را رشد و پرورش می‌دهد تا به تمام نیروی خود که سنّ جوانی، نیرومندی و کمالیابی عقل است برسد. و بعضی از انسان‌ها در کودکی‌شان می‌میرند و بعضی را هم تا سن پیری و فرتوتی باقی می‌گذارد؛ بدانگونه که این شخص کهن‌سال آنچه را قبلا در خاطر داشته فراموش کرده و اطلاعات انباشته از ذهنش فرار می‌کند چندان که دیگر دانسته‌های پیشینش را نمی‌داند. و ای بیننده! تو زمین را خشکیده و مرده می‌بینی که نه در آن درختی است و نه گیاهی ولی چون خداوند عزوجل از آسمان بر آن آب نازل می‌کند به جنبش در آمده و به گیاهان شکافته می‌شود، گیاهان بر روی زمین بالا آمده، قد می‌کشند و طراوت، تازگی و سبزینه صفای آن زیبا و دلربا می‌شود تا سرانجام در منظره‌ای بهجت انگیز و تصویری خرم و مینوفام جلوه‌گر شوند؛ آنسان که شادی و فرحت را به جان بیننده سرازیر می‌سازند.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ یُحۡیِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٦.

این نشانه‌ها و علایم، برهان قاطعی است بر اینکه تنها الله عزوجل پروردگار معبود بر حقی است که عبادت جز برای وی سزاوار نمی‌باشد. پس جایز نیست که غیر وی را با وی شریک آورد؛ زیرا اوست که مردگان را زنده می‌کند و او بر هرچیز تواناست؛ کاری که او بخواهد هیچ چیز وی را از تحققش درمانده نتواند کرد.

﴿وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِیَةٞ لَّا رَیۡبَ فِیهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ یَبۡعَثُ مَن فِی ٱلۡقُبُورِ ٧.

و هم اینکه قیامت خواه ناخواه آمدنی است و هیچ شکی در آن وجود ندارد و اینکه خداوند عزوجل مردگان را از قبرهای‌شان برای حساب زنده بیرون می‌آورد.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یُجَٰدِلُ فِی ٱللَّهِ بِغَیۡرِ عِلۡمٖ وَلَا هُدٗى وَلَا کِتَٰبٖ مُّنِیرٖ ٨.

ولی برخی از کافران دربارۀ الله أ، یگانگی و قدرتش، رستاخیز پس از مرگ، قرآن و پیامبر، به باطل و ناروا مجادله می‌کنند حال آنکه نزدشان در این باره هیچ دلیل و برهانی نیست، بلکه دستمایه‌شان فقط جهل است و دروغ. بناءً این جدالگران از دانشی که بدان بینای حق گردند بی‌بهره‌اند حجتی نیز که بدان بر مخالفان‌شان غالب آیند دارا نمی‌باشند، کتابی هم از نزد خدا عزوجل ندارند که حق را از باطل بدان جدا سازد.

﴿ثَانِیَ عِطۡفِهِۦ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِۖ لَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَا خِزۡیٞۖ وَنُذِیقُهُۥ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ ٩.

او از کبر گردنش را برپیچانده و از سر نخوت، از هدایت روی برمی‌گرداند. پس خداوند عزوجل وی را در روز قیامت به علت دروغگویی، کفر و گمراهی‌اش به زودی در محضر همگان رسوا ساخته و به جزای عمل زشتش در آتش جهنم می‌سوزاند.

﴿ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتۡ یَدَاکَ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَیۡسَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ ١٠.

به این کافر گردنکش گفته می‌شود: این کیفر به سبب عملکرد زشت و بدکرداری‌های توست؛ زیرا خداوند عزوجل هیچ بنده‌ای را بی‌گناه مجازات نمی‌کند.

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَعۡبُدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ حَرۡفٖۖ فَإِنۡ أَصَابَهُۥ خَیۡرٌ ٱطۡمَأَنَّ بِهِۦۖ وَإِنۡ أَصَابَتۡهُ فِتۡنَةٌ ٱنقَلَبَ عَلَىٰ وَجۡهِهِۦ خَسِرَ ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةَۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلۡخُسۡرَانُ ٱلۡمُبِینُ ١١.

و بعضی دیگر از مردم در حال شک و حیرت به اسلام گردن می‌نهند حال آنکه در دین خود یقینی راسخ ندارند. بناءً آن‌ها خدا را مترددانه می‌پرستند همانند کسی که بر لبۀ دیواری ایستاده و جانش پر از نگرانی و تذبذب است. دین چنین کسانی تابع دنیای‌شان است؛ به طوری که اگر سلامتی، سرمایه و پسران به آنان رسید، بر طاعت حق‌تعالی ثابت قدم می‌مانند ولی اگر مصیبت یا نا خویش یا فقری دامنگیرشان شد به اسلام شگون بد زده و به کفر باز می‌گردند؛ همانند کسی که روی برتافته و به قهقرا برمی‌گردد. پس او با این کار دنیا و آخرتش را باخته است از آنکه ارتدادش نه سختی را از وی بر طرف می‌سازد و نه گرهی از مشکلش می‌گشاید و در آخرت هم باز گشتش به آتش دوزخ است. و این نهایت زیان و غایت خواری و رسوایی است.

﴿یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُۥ وَمَا لَا یَنفَعُهُۥۚ ذَٰلِکَ هُوَ ٱلضَّلَٰلُ ٱلۡبَعِیدُ ١٢.

این شخص کافر منکر متردد، غیر خدا عزوجل را می‌پرستد؛ یعنی آنچه را که اگر پرستش‌شان را فرو گذارد، به وی زیانی نمی‌رسانند و اگر عبادت‌شان کنند سود و ثمری از آنان حاصل نمی‌شود. پس این نهایت گمراهی و انحراف از راه راست است.

﴿یَدۡعُواْ لَمَن ضَرُّهُۥٓ أَقۡرَبُ مِن نَّفۡعِهِۦۚ لَبِئۡسَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَلَبِئۡسَ ٱلۡعَشِیرُ ١٣.

این شخص کافر کسی را می‌پرستد و از کسی حاجت می‌خواهد که شر و زیانش از خیر و منفعتش نزدیک‌تر است؛ وه! چه بد معبود و چه بد دمسازی است؛ خداوند عزوجل چنین یاوری را دور و منفور و گم‌وگور گرداند.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یُرِیدُ ١٤.

بی‌گمان خداوند عزوجل مؤمنان شایسته کار را به باغ‌های پرناز و نعمت بهشت که از زیر درختان آن جویباران جاری است، وارد می‌کند. در حقیقت خداوند عزوجل آنچه از پاداش شایسته کاران بخواهد؛ از روی فضلش و آنچه از کیفر بدکاران که بخواهد از روی عدلش می‌رساند و انجام می‌دهد.

﴿مَن کَانَ یَظُنُّ أَن لَّن یَنصُرَهُ ٱللَّهُ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ فَلۡیَمۡدُدۡ بِسَبَبٍ إِلَى ٱلسَّمَآءِ ثُمَّ لۡیَقۡطَعۡ فَلۡیَنظُرۡ هَلۡ یُذۡهِبَنَّ کَیۡدُهُۥ مَا یَغِیظُ ١٥.

هر کس بر این باور است که خدای متعال هرگز پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را یاری نداده، دینش را پیروز نمی‌گرداند و دوستانش را در دنیا نصرت نداده و درجات‌شان را در آخرت بلند نمی‌سازد، پس باید طنابی به سقف خانه‌اش ببندد سپس خود را با آن طناب حلق آویز کرده و خفه نماید آنگاه بنگرد که آیا این کار خشم و غیظی را که در اندرونش می‌یافت از بین می‌برد؟ یقیناً خداوند عزوجل پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را به زودی یاری داده و دینش را به رغم انف شکاکان یا بد دلان بداندیش پیروز می‌گرداند.

﴿وَکَذَٰلِکَ أَنزَلۡنَٰهُ ءَایَٰتِۢ بَیِّنَٰتٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ یَهۡدِی مَن یُرِیدُ ١٦.

و آنسان که خداوند عزوجل برهان قدرتش بر زنده ساختن مردگان را برای کافران آشکار ساخت، همین‌گونه قرآن را نیز با آیاتی روشن که فهمش آسان است نازل کرده است. و خداوند عزوجل هر کس از بندگانش را که بخواهد با کتابش راه می‌نماید پس غیر او تعلای هدایتگری نیست.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِینَ هَادُواْ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔینَ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلۡمَجُوسَ وَٱلَّذِینَ أَشۡرَکُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡصِلُ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ ١٧.

بی‌گمان کسانی که به خدا عزوجل ایمان آورده و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کرده‌اند و یهودیان و صابئین (کسانی که بر فطرت خویش باقی مانده و دین معین و معلمی ندارند، و به قولی: گروهی از نصاری‌اند) و همچنان نصاری، مجوسیان آتش پرست و مشرکان بت پرست؛ البته خداوند عزوجل روز قیامت در میان‌شان داوری خواهد کرد در نتیجه مؤمنان را به بهشت وارد می‌کند و کافران را به دوزخ. به راستی خداوند عزوجل بر عملکرد هر کس گواه و به جزای هر کس بر حسب عملش که بر آن آگاه بوده است داناست، هم نگهبان عمل‌شان و هم بدان عمل بر آنان گواه می‌باشد.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیۡهِ ٱلۡعَذَابُۗ وَمَن یُهِنِ ٱللَّهُ فَمَا لَهُۥ مِن مُّکۡرِمٍۚ إِنَّ ٱللَّهَ یَفۡعَلُ مَا یَشَآءُ۩ ١٨.

آیا ندانستی که هر آفریده‌ای در آسمان‌ها؛ از فرشتگان و در زمین؛ از خورشید، ماه، ستارگان، کوه‌ها، درختان، جنبندگان و بسیاری از مردم که مؤمنان پیرو پیامبران‌اند خدا را فروتنی، خضوع و انقیاد می‌کنند؟ و بسی دیگر از مردم هستند که خداوند عزوجل بر آنان عذاب را نوشته است، از این رو در خواری و خسران به سر می‌برند. و هرگاه خدای کسی را خوار کند هرگز هیچ‌کس گرامی دارندۀ وی نیست؛ چرا که خدا هرچه در خلقش بخواهد انجام می‌دهد، مشیتش را معارض و برگرداننده‌ای نیست.

﴿۞هَٰذَانِ خَصۡمَانِ ٱخۡتَصَمُواْ فِی رَبِّهِمۡۖ فَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ قُطِّعَتۡ لَهُمۡ ثِیَابٞ مِّن نَّارٖ یُصَبُّ مِن فَوۡقِ رُءُوسِهِمُ ٱلۡحَمِیمُ ١٩.

اینان دو گروه‌اند که دربارۀ پروردگار خود با یکدیگر اختلاف ورزیده‌اند: یکی از آن دو گروه مؤمن است و دیگری گروه کافر. هریک از آن‌ها مدعی این امر است که در عبادتش بر حق و صواب قرار دارد؛ اما کافران: پس برای‌شان جامه‌هایی از آتش بریده شده است که آن را می‌پوشند، این جامه‌ها اجسام‌شان را می‌سوزاند، چهره‌های‌شان را بریان می‌کند و از بالای سرشان نیز آب جوشان ریخته می‌شود.

﴿یُصۡهَرُ بِهِۦ مَا فِی بُطُونِهِمۡ وَٱلۡجُلُودُ ٢٠.

بر اثر این عذاب آنچه در شکم کافران است ذوب می‌شود و سپس به پوست بدن‌شان رسیده و آن را می‌گدازد و بریان می‌کند؛ در نتیجه پوست و گوشت و درون‌شان ریز ریز و پاشان می‌شود.

﴿وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنۡ حَدِیدٖ ٢١.

فرشتگان با گرزهایی که از آهن ساخته شده بر سر کفار می‌زنند.

﴿کُلَّمَآ أَرَادُوٓاْ أَن یَخۡرُجُواْ مِنۡهَا مِنۡ غَمٍّ أُعِیدُواْ فِیهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ ٱلۡحَرِیقِ ٢٢.

هر بار که کافران بخواهند از شدّت درد و رنج، سختی و وحشت، غل و زنجیر آتشین خود را رهانیده و از جهنم بیرون روند در آن باز گردانیده می‌شوند. و به آن‌ها از سر سرزنش و سرکوفت گفته می‌شود: عذاب آتش را که اجسام‌تان را می‌سوزاند بچشید.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ یُدۡخِلُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ یُحَلَّوۡنَ فِیهَا مِنۡ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٖ وَلُؤۡلُؤٗاۖ وَلِبَاسُهُمۡ فِیهَا حَرِیرٞ ٢٣.

یقیناً خداوند عزوجل مؤمنان شایسته‌کار را در باغ‌هایی وارد می‌کند که از زیر درختان آن نهرها روان است، آن‌ها در نعمتی ماندگار قرار دارند، حق‌تعالی بهشتیان را در بهشت به دستبندهایی از طلا و مروارید می‌آراید، از پرنیان نرم و راحت پوشانیده می‌شوند و مردان و زنان بهشتی در این لباس اشتراک دارند.

﴿وَهُدُوٓاْ إِلَى ٱلطَّیِّبِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ وَهُدُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطِ ٱلۡحَمِیدِ ٢٤.

و خداوند عزوجل بندگان شایسته‌اش را در دنیا به نیکوترین گفتار هدایت و ارشاد کرده است؛ از توحید، تسبیح، علم سودمند، امر به معروف، نهی از منکر و مانند این‌ها... او ایشان را در بهشت به حمد و شکر خویش راه می‌نماید که وی را بر پاداش نیک و مزد عظیمی که دریافت کرده‌اند ثنا و سپاس می‌گویند. او در حقیقت ایشان را به صراط مستقیم هدایت کرده است که عبارت است از: ایمان به وی، پیروی از رضوانش، عمل به کتابش و سنّت پیامبر ج.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ٢٥.

بی‌گمان کافرانی که با خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم جنگیده مردم را از راه هدایت باز می‌دارند، و مؤمنان را از مسجد الحرام منع می‌کنند، چنان‌که در سال «حدیبیه» منع کردند حال آنکه مسجد الحرام قبلۀ تمام مسلمین اعم از کسانی است که در آن مقیم‌اند یا از بیرون به آن وارد می‌شوند، برای‌شان عذابی است سخت و دردناک. مسلّما هر کس در مسجد الحرام قصد انحراف از حق را داشته و با نافرمانی پروردگارش از مرزهای ترسیم شدۀ وی تجاوز کند خداوند عزوجل به او عذابی سخت و دردناک می‌چشاند.

﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِیمَ مَکَانَ ٱلۡبَیۡتِ أَن لَّا تُشۡرِکۡ بِی شَیۡ‍ٔٗا وَطَهِّرۡ بَیۡتِیَ لِلطَّآئِفِینَ وَٱلۡقَآئِمِینَ وَٱلرُّکَّعِ ٱلسُّجُودِ ٢٦.

و هنگامی را یاد کن که خداوند عزوجل جایگاه کعبه را برای ابراهیم علیه السلام هموار و آماده ساخت و او را بر آن راه نموده در حالی که آن مکان نا شناخته بود. آری! پروردگارش به وی دستور داد که آن خانه را بر بنیاد تقوی، رضوان، توحید و ایمانی راستین به وی تأسیس کند و آن را از کفر و پلیدی‌ها پاکیزه گرداند تا آمادۀ پذیرش طواف کنندگان، قیام کندگان، رکوع کنندگان و سجده‌کنان در نمازشان باشد.

﴿وَأَذِّن فِی ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ یَأۡتُوکَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٖ یَأۡتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٖ ٢٧.

ای ابراهیم! به عموم مردم اعلام کن که حج خانۀ خدا آیند تا آن‌ها پای پیاده و سوار بر هر شتر چابک پایی (که به خاطر چابکی و نشاطش کم گوشت است) از هر راه دوری دعوتت را اجابت گویند.

﴿لِّیَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِیٓ أَیَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِیرَ ٢٨.

تا مردم در حج شاهد منافع خویش باشند؛ که این منافع عبارت است از: کفاره شدن گناهان، به دست آوردن ثواب و حسنات، سود بردن در تجارت، ادای طاعات و دیگر خیرات و برکات؛ و تا در هنگام ذبح شتر، گاو و گوسفند در ایام معین و معلومی که عبارت از دهم ذی‌الحجه و سه روز بعد از آن می‌باشد، نام خدا را در حالی ببرند که سپاسگزار اویند بر نعمتی که به ایشان ارزانی داشته است، و برای‌شان مستحب است که این حیوانات ذبح شدۀ خود بخورند و به فقرای بسیار نیازمند بخورانند.

﴿ثُمَّ لۡیَقۡضُواْ تَفَثَهُمۡ وَلۡیُوفُواْ نُذُورَهُمۡ وَلۡیَطَّوَّفُواْ بِٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ ٢٩.

سپس مردم باید اعمالی دیگر از حج را که بر ذمۀشان باقی مانده است کامل کنند؛ با حلال ساختن خود از حال إحرام، دورساختن آلودگی‌ها بدن، گرفتن ناخن‌ها و تراشیدن مو. و باید بدانچه که بر خود از حج، یا عمره، یا هدیه، یا قربانی و طاعات دیگر لازم گردانیده و به گردن گرفته‌اند وفا نمایند. و باید به خانۀ الله عزوجل طواف کنند؛ همان خانه‌ای که بنای آن بسیار کهن است و حق‌تعالی آن را از تسلط جباران گردنکش آزاد نموده است و به این دو دلیل آن را «بیت العتیق» نامید [زیرا عتیق هم به معنی کهن است و هم به معنی آزاد شده].

﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَیۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَکُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا یُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠.

آنچه ذکر شد از: کامل ساختن آن بخش از اعمال حج که باقی مانده است، دورساختن آلودگی‌ها، وفا به نذر و طواف کعبه؛ همان اموری است که خداوند عزوجل آن‌ها را در حج مشروع گردانیده است پس بزرگداشت آن‌ها واجب است و هر کس اعمالی را که نزد الله عزوجل مقدس و محترم است با ادای آن‌ها به کامل‌ترین وجه بزرگ بدارد حال آنکه در انجام آن اعمال تماماً پیرو پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم باشد پس این در دنیا و آخرتش برایش بهتر است. و خداوند عزوجل خوردن چارپایان را برای بندگانش حلال گردانیده است جز آنچه را که استثنا نموده؛ مانند گوشت مردار (خود مرده) وغیره محرمات ذکر شده در شرع؛ پس واجب است تا از محرمات استثنا شده اجتناب کرد. بناءً از پلیدی بتان، از افترا بر خدای سبحان و از دروغ بستن بر بندگانش دوری گزینید؛ زیرا پلیدی، فساد عمل است و بهتان و دروغ، فساد سخن.

﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَیۡرَ مُشۡرِکِینَ بِهِۦۚ وَمَن یُشۡرِکۡ بِٱللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّیۡرُ أَوۡ تَهۡوِی بِهِ ٱلرِّیحُ فِی مَکَانٖ سَحِیقٖ ٣١.

در حالی که بر آیین توحید استوار، و بر اسلام دین فطرت پایدار باشید؛ یعنی عبادت را برای خداوند عزوجل خالص ساخته و از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نمایید، به حق‌تعالی چیزی را شریک نیاورده و به ما سوای وی از معبودات و طواغیت کفر ورزید، زیرا انسان مشرک به خدا که شیاطین از هرطرف او را به خود می‌کشند در امر دوری از حق و در سقوط از قلۀ اسلام به پرتگاه شرک به کسی ماند که از بلندی بسیار مرتفعی به پایین سقوط نموده است. پس یا پرندگان شکاری چنین کسی را ربوده و جسدش را تکه تکه می‌کنند، یا بادی تند و طوفانی او را برداشته و به جایی دور می‌افکند.

﴿ذَٰلِکَۖ وَمَن یُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢.

آنچه ذکر شد همانا واجبات خداوند عزوجل بر بندگانش در حوزۀ توحید و خالص سازی عبادت برای اوست؛ و هر کس پروردگارش را اجابت گفته و آنچه را او خود از اعمال طاعات بزرگ داشته است – همچون مناسک حج – بزرگ بدارد پس این بزرگداشت و حرمتگذاری یقیناً بر پاکی، بیداری و خشیت دل صاحبش و بر تقوا و خداترسی وی دلالت می‌کند.

﴿لَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى ٱلۡبَیۡتِ ٱلۡعَتِیقِ ٣٣.

ای مردم! برای شما در هدایه‌ای که به سوی حرم می‌برید بهره‌هایی است؛ از سوارشدن بر آن و استفاده از پشم و شیر آن تا آنگاه که در نزدیک خانۀ کهن ذبح شوند و این محدوده، تمام سرزمین حرم را دربر می‌گیرد.

﴿وَلِکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکٗا لِّیَذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِیمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۗ فَإِلَٰهُکُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَلَهُۥٓ أَسۡلِمُواْۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُخۡبِتِینَ ٣٤.

این اعمال و فرایضی که در حج ذکر شد مخصوص شما نیست بلکه خداوند عزوجل برای هر امّت – یعنی هر مجموعه – از مؤمنان پیشین، مناسکی از حیوانات ذبح شده قرار داده است تا تنها نام خدا را در هنگام ذبح بر آن‌ها یاد کنند و او را به خاطر برخوردار ساختن‌شان از این حیواناتی که روزی‌شان ساخته است، شکر و سپاس گزارند؛ پس ای بندگان! اله و معبود بر حق شما فقط الله یگانه است از این رو فقط از او اطاعت کرده و عبادت را برای وی خالص گردانید و از راه و روش پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم پیروی نمایید. ای پیامبر! و مؤمنان فروتن را که برای پروردگارشان خاضع‌اند به خیر و سعادت دنیا و دستیابی به بهشت‌های پرناز و نعمت بشارت ده.

﴿ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَٱلصَّٰبِرِینَ عَلَىٰ مَآ أَصَابَهُمۡ وَٱلۡمُقِیمِی ٱلصَّلَوٰةِ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ ٣٥.

این گروه فروتنان کسانی‌اند که چون خدای متعال یاد شود دل‌های‌شان خاشع می‌گردد و از عذاب و مؤاخذه و مکرش می‌ترسند در نتیجه از نافرمانی‌ها و گناهان اجتناب می‌کنند و چون به ایشان نا خوشیی برسد و مصیبتی فرود آید به امتثال امر خدا عزوجل و حسابداشت وی صبر می‌کنند. همچنان ایشان نمازها را به کامل‌ترین وجه برپا می‌دارند و از آنچه حق‌تعالی به ایشان بخشیده است در انفاق‌های فرض و مستحب مانند زکات، مصارف خانوداده، کمک به بستگان و فقیران و مستمندان و دیگر راه‌های خیر صدقه می‌کنند.

﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَکُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَکُمۡ فِیهَا خَیۡرٞۖ فَٱذۡکُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَیۡهَا صَوَآفَّۖ فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَکُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرۡنَٰهَا لَکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ٣٦.

و خداوند عزوجل ذبح شتران را از نشانه‌های دین و شعایر مسلمین قرار داده است تا وسیلۀ قربتی به سوی وی باشند. و برای کسانی که با ذبح آن‌ها به خدا نزدیکی می‌جویند خیر دنیا و آخرت است؛ در دنیا با خوردن و صدقه دادن و در آخرت با دریافت پاداش عظیم و اجر جزیل. و ذبح کننده در هنگام ذبح آن‌ها باید «بسم الله» بگوید. و شتر در حالی ذبح می‌شود که برپا ایستاده است؛ سه تا از پاهای آن راست نگه داشته شده و پای چهارم مقید ساخته می‌شود پس چون بعد از ذبح بر پهلو به زمین غلتید در این هنگام خدای  عزوجل  خوردنش را مباح گردانیده است. سپس کسی که با ذبح آن‌ها به خدای متعال تقرب جسته، به عنوان عبادت از گوشت آن‌ها می‌خورد و به تنگدستی که از روی عفت و پاکیزه‌منشی از مردم درخواست کمک نمی‌کند و نیز به فقر سائل می‌خوراند. تنها خداوند عزوجل است که شتر را برای شما در منافع‌تان رام گردانید تا او را بر این نعمت شکر گذارید.

﴿لَن یَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنکُمۡۚ کَذَٰلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمۡ لِتُکَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰکُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِینَ ٣٧.

هرگز از گوشت حیوانات ذبح شده و از خون آن‌ها چیزی به خدا عزوجل نمی‌رسد زیرا او از ما سوای خود بی‌نیاز است. و خداوند عزوجل این شتران را برای شما رام گردانید تا او را با تقرب جویی به وی بزرگ دارید، زیرا اوست که شما را به استقامت توفیق داده و به سوی هدایت ارشاد نموده است و تا وی را بر نعمت‌هایش شکر گزارید. ای پیامبر! و نیکوکاران امتت را که با انجام دادن صحیح عبادت خالق و احسان به مخلوق به مرتبۀ محسنان می‌رسند به هر مزد بزرگ و رستگاری سترگی مژده ده.

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ یُدَٰفِعُ عَنِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٖ کَفُورٍ ٣٨.

قطعاً خداوند عزوجل آزار اشرار، نیرنگ فجّار و دشمنی کفار را از نیکوکاران پاکیزه منش دفع می‌کند؛ زیرا او خیانتکاران در امانت و منکران و ناسپاسان نعمتش را دوست ندارد؛ زیرا آن‌ها در امانت و ایمان بد عمل کرده‌اند.

﴿أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَٰتَلُونَ بِأَنَّهُمۡ ظُلِمُواْۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ نَصۡرِهِمۡ لَقَدِیرٌ ٣٩.

خداوند عزوجل در آغاز امر به مسلمین اجازه نداد تا با کفار بجنگند بلکه ایشان را به صبر و گذشت از آزارها دستور داد، اما چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه هجرت کردند اسلام نیرومند شد، در این هنگام خداوند عزوجل مسلمانان را به جنگیدن با کفار اجازه داد؛ زیرا آن‌ها با تحمل آزارها و اخراج از خانه و کاشانه‌شان تحت ستم واقع شده بودند، و حق‌تعالی به ایشان وعدۀ پیروزی داد چه او بر عزّت بخشیدن دوستانش و خوارسازی دشمنانش بسیار تواناست.

﴿ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِم بِغَیۡرِ حَقٍّ إِلَّآ أَن یَقُولُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُۗ وَلَوۡلَا دَفۡعُ ٱللَّهِ ٱلنَّاسَ بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لَّهُدِّمَتۡ صَوَٰمِعُ وَبِیَعٞ وَصَلَوَٰتٞ وَمَسَٰجِدُ یُذۡکَرُ فِیهَا ٱسۡمُ ٱللَّهِ کَثِیرٗاۗ وَلَیَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن یَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ٤٠.

همان کسانی که به ناحق از دیار خود بیرون رانده شدند بی‌آنکه مرتکب جرمی شده باشند. آری! آن‌ها هیچ جرمی نداشتند جز اینکه گفتند: پروردگار ما تنها الله عزوجل است. و اگر خداوند برای دفع ستمگران و باطل گرایان به جهاد با تمام انواعش دستور نمی‌داد یقینا باطل غلبه می‌یافت و حق به شکست روبه‌رو می‌شد، کفار برتری می‌یافتند و ابرار به ذلّت کشانیده می‌شدند، خانه‌ها و آبادی‌ها نابود ساخته می‌شد و جایگاه‌های عبادت چون صومعه‌های راهبان، کلیساهای نصاری، کنیسه‌های یهودیان و مساجد مسلمانان که برای ناز و ذکر حق‌تعالی آماده ساخته شده، سخت ویران ساخته می‌شد. و هر کس دین خدا را نصرت داده و در راه وی باز زبان و قلم و دست و جان و مالش جهاد نماید، حق‌تعالی وی را یاری داده و در دنیا و آخرت عزّت می‌بخشد؛ زیرا خدا سخت نیرومند است و مغلوب نمی‌شود؛ کسانی را که با وی می‌جنگند سرکوب می‌نماید. او ذات شکست ناپذیری است که ساحت اقدسش از تعرض مصون است؛ او پیشانی همۀ خلق را گرفته و همه در قبضۀ قدرتش قرار دارند. او در عظمت و جبروت یکتاست.

﴿ٱلَّذِینَ إِن مَّکَّنَّٰهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنکَرِۗ وَلِلَّهِ عَٰقِبَةُ ٱلۡأُمُورِ ٤١.

کسانی که خداوند عزوجل به ایشان وعدۀ پیروزی داده است همان کسانی‌اند که چون او به آنان تمکین و توانایی دهد و بر دشمنان پیروزشان سازد و در زمین خلیفه‌شان گرداند، نماز را به شیوۀ که حق‌تعالی مشروع ساخته است برپا می‌دارند؛ یعنی با رعایت وقت و ادای آن بر طریقۀ سنّت نبوی ج. و زکات مال را به مستحقان آن می‌پردازند و مردم را به ادای هرحقی از حقوق الله عزوجل و هر حق مشروعی از حقوق بندگانش دستور می‌دهند و از هرآنچه خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نهی کرده‌اند، باز می‌دارند. بازگشت همۀ امور و فرجام هرچیز تنها و تنها به سوی خدای سبحان می‌باشد و سرانجام از آن متقیان است.

﴿وَإِن یُکَذِّبُوکَ فَقَدۡ کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَثَمُودُ ٤٢.

ای پیامبر! و اگر قومت تکذیبت نموده‌اند پس پیامبران پیشین برایت الگو هستند؛ زیرا ایشان نیز مانند تو مورد تکذیب قرار گرفتند؛ همچون تکذیب قوم نوح، عاد و ثمود.

﴿وَقَوۡمُ إِبۡرَٰهِیمَ وَقَوۡمُ لُوطٖ ٤٣.

قوم ابراهیم علیه السلام و قوم لوط علیه السلام نیز تکذیب پیشه کرده و با این دو پیامبر بزرگوار مقابله نمودند.

﴿وَأَصۡحَٰبُ مَدۡیَنَۖ وَکُذِّبَ مُوسَىٰۖ فَأَمۡلَیۡتُ لِلۡکَٰفِرِینَ ثُمَّ أَخَذۡتُهُمۡۖ فَکَیۡفَ کَانَ نَکِیرِ ٤٤.

اهل مدین شعیب علیه السلام را و فرعون و قومش موسی علیه السلام را تکذیب کردند پس خداوند به این تکذیبگران مهلت داد سپس با عذاب هلاک‌شان نمود پس بنگر که وقتی تکذیب کردند، انکار خدا بر آنان چه بزرگ بود؛ چگونه آنان را گرفتار کرد و از صحنۀ روزگار بر انداخت؟!

﴿فَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَهۡلَکۡنَٰهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ فَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَبِئۡرٖ مُّعَطَّلَةٖ وَقَصۡرٖ مَّشِیدٍ ٤٥.

و چه بسیار شهرها را که خداوند عزوجل نابود و ویران گردانید؛ اینک منازل آن‌ها خراب است و هیچ کسی در آن‌ها ساکن نیست و چاه‌ها متروک است که از آن‌ها آب کشیده نمی‌شود، زیرا هیچ زنده سری پیرامون آن‌ها وجود ندارد. و قصرهای افراشته و برج‌های بلند مرتبۀ آراسته و استوار، ساکنان خود را از نابود سازی ما باز نداشتند.

﴿أَفَلَمۡ یَسِیرُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَتَکُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ یَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ یَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ ٤٦.

آیا کافران در زمین گردش نکرده‌اند تا آثار ویران برجای مانده از عذاب شدگان را ببینند؟ خدا دروغ انگاران را نابود کرد، پس چرا اینان از هلاکت‌گاه‌های آن گروه‌ها درس عبرت نمی‌گیرند تا با عقل‌های خود اندیشیده و اخبار گذشتگان را با تدبر بشنوند و پند بگیرند. پس وقتی دل دچار کژی و حیرت شود در حقیقت کوری، کوری چشم نیست بلکه کوری بصیرت است.

﴿وَیَسۡتَعۡجِلُونَکَ بِٱلۡعَذَابِ وَلَن یُخۡلِفَ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥۚ وَإِنَّ یَوۡمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلۡفِ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ ٤٧.

ای پیامبر! و کافران از جهلی که دارند از تو به شتاب تقاضای عذاب می‌کنند در حالی که خدا عزوجل هرگز عذابی را که به کافران وعده داده است، خلاف نمی‌کند و ناگزیر عذابش واقع می‌شود. و در حقیقت روز قیامت – که روزی از روزهای خدا عزوجل است – مانند هزارسال از سال‌های دنیاست و وقوع آن دور نیست.

﴿وَکَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٞ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ ٤٨.

و چه بسیار شهرهایی که مردم آن با کفر بر خویشتن ستمگر بودند، پس خداوند عزوجل مدّت زمانی آن‌ها را مهلت داد و مجازات‌شان نکرد، اما مغرورشدند، سپس آن‌ها را در دنیا به عذابی ناگهانی گرفت. و بازگشت نیز به سوی اوست تا هر کس را بدانچه کرده است، جزا دهد.

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَکُمۡ نَذِیرٞ مُّبِینٞ ٤٩.

ای پیامبر! به مردم بگو: ای مردم! من برای شما جز هشدار دهنده‌ای آشکار نیستم؛ پس شما را از عذاب الله عزوجل برحذر می‌دارد چنان‌چه کفر ورزید و با بیانی رسا و کامل پیامبر الله عزوجل را به شما می‌رسانم.

﴿فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ ٥٠.

پس خداوند عزوجل گناهان مؤمنان شایسته کار پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می‌آمرزد، بدی‌های‌شان را محو می‌کند و به ایشان در بهشت روزی نیکو و با برکتی ارزانی می‌دارد.

﴿وَٱلَّذِینَ سَعَوۡاْ فِیٓ ءَایَٰتِنَا مُعَٰجِزِینَ أُوْلَٰٓئِکَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِیمِ ٥١.

و کسانی که در جنگ با خدا عزوجل و پیامبرانش؛ نیرنگ با دوستانش و تلاش مجدانه و سرسختانه همراه با لجاجت و با به کارگیری ابزار قدرت، در راستای ابطال آیاتش حرکتی مذبوحانه به راه انداخته‌اند، این گروه در آتش فروزان جهنم که از همه سو بر آنان چنبره زده است، ماندگاراند.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّىٰٓ أَلۡقَى ٱلشَّیۡطَٰنُ فِیٓ أُمۡنِیَّتِهِۦ فَیَنسَخُ ٱللَّهُ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ ثُمَّ یُحۡکِمُ ٱللَّهُ ءَایَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٥٢.

ای پیامبر! و پیش از تو نیز خدا عزوجل هیچ پیامبری را نفرستاد جز اینکه هرگاه کتاب خدا را تلاوت می‌کرد، شیطان با القای وسوسه‌ها در هنگام قرائتش، فضا را آشفته و مشوّش می‌ساخت تا از بیم ایمان و تصدیق مردم، رسیدن قرآن به ایشان را مانع شود ولی خداوند عزوجل وسوسه‌های شیطان را از بین می‌بُرد و آیات نازل شده‌اش را باقی می‌گذاشت. و خداوند عزوجل گذشته، حال، آینده، آشکار و نهان – همه – را می‌داند؛ او در صنع شرع و قضا و قَدر و دستورش صاحب حکمت است.

﴿لِّیَجۡعَلَ مَا یُلۡقِی ٱلشَّیۡطَٰنُ فِتۡنَةٗ لِّلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَفِی شِقَاقِۢ بَعِیدٖ ٥٣﴾.

خداوند عزوجل این کار شیطان – یعنی القای وسوسه – را آزمایشی برای اهل شک و نفاق و کفار سنگدل که از اندرزها نفعی نمی‌برند گردانیده و بی‌گمان این گروه ستمگر – از منافقان و کافران – در نبردی پیوسته، دشمنیی همیشگی و مخالفتی سر سختانه با خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم قرار دارند.

﴿وَلِیَعۡلَمَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٤.

و تا کسانی که دانشی سودبار دارند و از این رو می‌توانند میان هدایت و ضلالت فرق بگذارند متیقن گردند که قرآن همان حق تردید ناپذیری است که هیچ شک و شائبه‌ای در آن نمی‌باشد؛ این کتاب وحیی از سوی خداوند عزوجل به پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم بوده و شیطان را به سوی‌شان راهی نیست، پس باید بر ایمان و خشیت خود نسبت به الله عزوجل بیفزایند. در حقیقت تنها خداست که بندگان مؤمنش را به سوی راه رشد و جادۀ حق و حقیقت راهبر می‌باشد، این راه همان دین و آیینی است که او از بین همۀ ادیان برگزیده است؛ این دین همانا آیین اسلام است.

﴿وَلَا یَزَالُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ فِی مِرۡیَةٖ مِّنۡهُ حَتَّىٰ تَأۡتِیَهُمُ ٱلسَّاعَةُ بَغۡتَةً أَوۡ یَأۡتِیَهُمۡ عَذَابُ یَوۡمٍ عَقِیمٍ ٥٥.

و کسانی که کفر ورزیده‌اند همواره از کتاب خدای  عزوجل  در شک و تردیدی قرار دارند تا بناگاه قیامت بر آنان در حالی در رسد که بر باطل خویش قرار داشته باشند، یا عذاب روزی به سراغ‌شان آید که شرّ آن همیشه و پیوسته است و در آن برای‌شان خیری وجود ندارد.

﴿ٱلۡمُلۡکُ یَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ یَحۡکُمُ بَیۡنَهُمۡۚ فَٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٥٦.

در آن روز ملک و فرمانروایی تنها از آن خداست، او میان نیکان و بدان داوری می‌کند. پس مؤمنان شایسته‌کار در باغ‌های پرناز و نعمت همیشه ماندگار‌ اند.

﴿وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا فَأُوْلَٰٓئِکَ لَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِینٞ ٥٧.

و کسانی که کفر ورزیده، یگانگی خدا عزوجل و رسالت پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را انکار کرده‌اند برای‌شان در آتش جهنم عذابی است که خوار و رسوای‌شان می‌سازد.

﴿وَٱلَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوٓاْ أَوۡ مَاتُواْ لَیَرۡزُقَنَّهُمُ ٱللَّهُ رِزۡقًا حَسَنٗاۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ ٥٨.

و هر کس گریزان با دینش در راه پروردگارش از میهنش بیرون آید و سپس جهاد گرانه کشته شود، یا در حال ایمان بمیرد، پس به زودی خداوند عزوجل او را به نعمت‌های بهشت که هیچ آن را رنگ فنا و دگرگونی نیست پاداش می‌دهد و او بهترین روزی دهندگان است؛ زیرا روزی‌اش پاکیزه، بسیار پربرکت و همیشگی است؛ عطایش با غنایش هم آواست.

﴿لَیُدۡخِلَنَّهُم مُّدۡخَلٗا یَرۡضَوۡنَهُۥۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَعَلِیمٌ حَلِیمٞ ٥٩.

یقینا خداوند عزوجل بندگان مهاجر و مجاهد در راهش را به جایگاهی از عطای جزیل و پاداش جمیل که دوستش دارند وارد می‌کند؛ حق‌تعالی به کسانی که برای رضایش بیرون می‌شوند داناست، بر کسانی که نافرمانی‌اش کرده‌اند بردبار است و آنان را بدانچه مرتکب شده‌اند، مؤاخذه نمی‌کند بلکه اگر باز آیند از ایشان درمی‌گذرد.

﴿۞ذَٰلِکَۖ وَمَنۡ عَاقَبَ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبَ بِهِۦ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیۡهِ لَیَنصُرَنَّهُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٞ ٦٠.

این همان چیزی است که خداوند عزوجل به تو از گرامیداشت بندگان شایسته‌اش در باغ‌های پرناز و نعمت خبرداده است. و هر کس از ستمگری آزاری ببیند بی‌گمان حق‌تعالی به وی اجازه داده است تا از وی به مانند ستمش قصاص بگیرد، پس اگر ستم ستمگر فزونی یافت خداوند عزوجل یقینا مظلوم را یاری خواهد داد؛ زیرا جواز ندارد بر کسی تعدی رود که برای خویش از ستمگر قصاص گرفته است. بی‌گمان خداوند عزوجل از بدکار درگذشته وی را به شتاب مجازات نمی‌کند و بر کسی که مرتکب گناه شده است می‌آمرزد و وی را به گناه مؤاخذه نمی‌کند.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَأَنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ ٦١.

این یاریگری مظلومان بر الله عزوجل سهل و ساده است، زیرا او بر هر چه بخواهد تواناست و از قدرتش هست که آنچه را از وقت شب می‌کاهد در روز داخل می‌کند و آنچه را از وقت روز می‌کاهد در شب داخل می‌کند و او شنوای هر صدا و بینا به هر عملی است؛ پس شنوایی در برابر نشانۀ شب است و بینایی در برابر نشانۀ روز.

﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِیُّ ٱلۡکَبِیرُ ٦٢.

این نصرت مظلومان و تصرّف مطلق در هستی بدان سبب است که جز الله عزوجل هیچ اله و معبود بر حقی وجود ندارد، تنها او سزاوار الوهیت است، عبادتش حق و عبادت ما سوایش باطل است. بناءً پرستش مشرکان از غیر وی دروغ و بهتان است، زیرا عبادت معبودان باطل نه سودی می‌بخشد و نه زیانی. این خدای متعال است که در ذات، قَدَر، قدرت، غلبه و قهر بر خلقش والا و متعالی است و اوست بزرگی که هر مخلوقی دون اوست پس بزرگ‌تر و والاتر از وی وجود ندارد.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَتُصۡبِحُ ٱلۡأَرۡضُ مُخۡضَرَّةًۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٞ ٦٣.

آیا ندیدی که خداوند عزوجل از آسمان باران می‌فرستد که چون بر زمین فرو افتد، زمین با انواع رستنی‌ها سبز می‌شود؟ بی‌گمان خداوند عزوجل بر خلقش لطیف است، چرا که روزی‌شان را بر عهده گرفته؛ آب را فرود آورده و غذا را برای‌شان آماده کرده است. او بدانچه که به حال‌شان سودمند است آگاه می‌باشد از همین‌رو منافع‌شان را از آسان‌ترین راه‌ها برای‌شان میسّر ساخته است.

﴿لَّهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ٦٤.

تمام آنچه در آسمان‌ها و در زمین است؛ از نظر آفرینش، ملک و تصرف تنها از آن خدا عزوجل است، هر آفریده‌ای زیر سلطۀ وی قرار داشته و از ملکش خارج نیست، او از ماسوای خود بی‌نیاز است ولی ماسوایش محتاج وی‌اند و از وی بی‌نیازی ندارند. او در همه حال مورد ستایش است زیرا ذاتی است که تمام صفات ستوده را جمع نموده و در کمال، جمال و جلال یگانه و یکتاست.

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡفُلۡکَ تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦ وَیُمۡسِکُ ٱلسَّمَآءَ أَن تَقَعَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ ٦٥.

آیا ندیده‌ای که خدا مخلوقاتی مانند چهارپایان و مانند آن را برای منافع شما رام گردانیده، گیاه و جماد را برای منافع و مصالح انسان آفریده و کشتی‌ها را در بستر دریا رام ساخته که در راستای منافع انسان‌ها چون سفر، تجارت و حمل و نقل در حرکت‌اند؟ و تنها الله عزوجل است که آسمان را نگه می‌دارد تا بر زمین نیفتد و ساکنان آن را به هلاکت نرساند مگر اینکه به اذن خودش باشد. همانا خداوند به مردم بسیار رئوف است؛ خیر و نیکی‌اش را با دقیق‌ترین وسایل به ایشان رسانده و با انواع دوستی‌ها به بندگانش محبت می‌ورزد. مهربان است؛ از دریای بی‌انتهای کرمش بر دوستانش سرازیر ساخته، منافع را بر ایشان جلب نموده و زیان را از ایشان دفع می‌کند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَحۡیَاکُمۡ ثُمَّ یُمِیتُکُمۡ ثُمَّ یُحۡیِیکُمۡۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَکَفُورٞ ٦٦.

و تنها خداوند عزوجل است که شما را از عدم آفرید، سپس هنگام فرا رسیدن اجل‌های‌تان شما را می‌میراند و باز شما را زنده از قبرهای‌تان برای محاسبه برمی‌انگیزد، بی‌گمان انسان منکر نشانه‌ها و آیات الله عزوجل و ناسپاس نعمت‌های اوست.

﴿لِّکُلِّ أُمَّةٖ جَعَلۡنَا مَنسَکًا هُمۡ نَاسِکُوهُۖ فَلَا یُنَٰزِعُنَّکَ فِی ٱلۡأَمۡرِۚ وَٱدۡعُ إِلَىٰ رَبِّکَۖ إِنَّکَ لَعَلَىٰ هُدٗى مُّسۡتَقِیمٖ ٦٧.

خداوند عزوجل برای هر امتی از امت‌های پیشین شریعتی قرار داد که او را با آن عبادت می‌کنند. پس ای پیامبر! کافران نباید در دین خدا عزوجل که بر تو نازل کرده؛ اعم از عقاید، عبادات و احکام، با تو بستیزند. و به سوی یگانگی خدا عزوجل و طاعت و اخلاص در پرستشش دعوت کن؛ زیرا تو یقیناً بر راهی روشن، شفاف و استوار قرار داری که هیچ کژیی در آن نیست.

﴿وَإِن جَٰدَلُوکَ فَقُلِ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا تَعۡمَلُونَ ٦٨.

اگر کافران در آنچه بر تو نازل شده است با تو مجادله کردند پس ستیزه با آنان را فرو گذار و بگو: خدا به تکذیب‌تان داناتر است و به زودی شما را مجازات خواهد کرد. آری! با معاند لجباز پای فشار بر کفر نباید جدال کرد؛ زیرا جدال با وی سودی ندارد.

﴿ٱللَّهُ یَحۡکُمُ بَیۡنَکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ فِیمَا کُنتُمۡ فِیهِ تَخۡتَلِفُونَ ٦٩.

تنها خداست که روز قیامت میان مسلمانان و کافران در مورد آنچه با یکدیگر اختلاف داشتند، داوری می‌کند؛ پس فرمانبران را پاداش داده و نافرمانان را مجازات می‌نماید.

﴿أَلَمۡ تَعۡلَمۡ أَنَّ ٱللَّهَ یَعۡلَمُ مَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ذَٰلِکَ فِی کِتَٰبٍۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ ٧٠.

آیا ندانسته‌ای که خداوند عزوجل به هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است از هر نظر داناست؟ علم این‌ها در لوح محفوظ نوشته شده و به ثبت رسیده است. بی‌گمان دانستن این امور بر حق‌تعالی سهل و ساده است؛ نه بر وی سنگین است و نه وی را عاجز می‌گرداند.

﴿وَیَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَمۡ یُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَمَا لَیۡسَ لَهُم بِهِۦ عِلۡمٞۗ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِن نَّصِیرٖ ٧١.

کافران به پرستش غیر خدا عزوجل ادامه می‌دهند با آنکه در این پرستش باطل بر خدا عزوجل افترا می‌بندند، زیرا نه از طریق وحی بر دستی این عبادت دلیلی آمده است و نه به این افترا دانشی دارند، بلکه این کارشان تقلید کور از پدران نادان و گمراه‌شان است. پس چون خدا عذاب‌شان را اراده کند برای‌شان یاری بخشی نیست که عذاب را از آنان دفع نماید.

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُنَا بَیِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِی وُجُوهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ ٱلۡمُنکَرَۖ یَکَادُونَ یَسۡطُونَ بِٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُکُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِکُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِیرُ ٧٢.

و چون بر کافران قرآن خوانده شود، آثار کراهت و گرفتگی را بر چهره‌های‌شان می‌بینی، از شدّت بغضی که نسبت به حق دارند نزدیک است بر کسانی که بر آنان قرآن می‌خوانند حمله‌ور شده ایشان را مورد لت‌وکوب قرار دهند. ای پیامبر! به آنان بگو: آیا شما را از آنچه نزدتان از شنیدن حق منفورتر است خبر ندهم؟ این همان آتش جهنم است که خداوند عزوجل آن را در آخرت برای‌تان آماده ساخته است، بی‌گمان جایگاهی که بدان باز می‌گردید بسیار بد باز گشت گاهی است.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥۖ وَإِن یَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَیۡ‍ٔٗا لَّا یَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُۚ ضَعُفَ ٱلطَّالِبُ وَٱلۡمَطۡلُوبُ ٧٣.

ای مردم! خداوند عزوجل مَثَلی زده است پس به شنیدن آن گوش هوش فرا داده و به معنای آن تدبر کنید: بی‌گمان خدایان شما که به جای الله عزوجل می‌پرستید اگر حتی بر آفریدن مگسی – با وجود حقارت آن اجماع کنند، بر آن توانا نیستند، پس چه رسد به آفرینش آنچه از مگس بزرگ‌تر است؟! این معبودان باطل شما حتی نمی‌توانند آنچه را مگس از ایشان ربوده، باز پس گیرند که این منتهای عجز است. بنابراین هم بتان و هم مگس هردو ضعیف و ناتوانند، طالب که معبود غیر الله عزوجل است از بازپس گیری آنچه که مگس گرفته ناتوان است و مطلوب که خود مگس می‌باشد نیز ضعیف و ناتوان است پس چگونه این بتان را با وجود این همه ضعف و حقارت و خواری، مورد پرستش قرار می‌دهید؟!

﴿مَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ٧٤.

این گروه کفار قدر و حرمت خدای متعال را چنان‌که در خور او – از محبت و خوف و ذلّت برای وی است – نشناختند بلکه غیر وی شریک آوردند در حالی که او نیرومندی است که شکست نمی‌خورد و غیر خویش را با جبروت خویش مقهور ساخته است، عزتمندی است که در عظمت یگانه و به کبریا و مجد یکتاست.

﴿ٱللَّهُ یَصۡطَفِی مِنَ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلٗا وَمِنَ ٱلنَّاسِۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعُۢ بَصِیرٞ ٧٥.

و خداوند عزوجل از فرشتگانش فرستادگانی را به سوی پیامبرانش برمی‌گزیند و از بندگانش نیز پیامبرانی را به سوی خلقش انتخاب می‌کند؛ او شنوای هر سخن و بینا به هر عملی است از این جهت در گزنیش و انتخاب پیامبرانش بسیار خوب عمل کرده است.

﴿یَعۡلَمُ مَا بَیۡنَ أَیۡدِیهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡۚ وَإِلَى ٱللَّهِ تُرۡجَعُ ٱلۡأُمُورُ ٧٦.

خدای سبحان آنچه را پیشاپیش فرشتگان و پیامبرانش قبل از آفرینش‌شان وجود داشته می‌داند و آنچه را پشت سر ایشان بعد از فنای‌شان نیز واقع خواهد شد می‌داند، پایانۀ هرکار، بازگشت هر مخلوق و مرجع هرچیز تنها به سوی اوست.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱرۡکَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّکُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَیۡرَ لَعَلَّکُمۡ تُفۡلِحُونَ۩ ٧٧.

ای ایمان آورندگان به خدا و به پیامبرش! برای الله عزوجل در نماز خویش رکوع و سجده کنید، عبادت را تنها برای او خالص گردانید، به او چیزی را شریک نیاورید و برای خویشتن خویش عمل سودمند تقدیم کنید؛ و آن هر منفعتی است که مورد پسند حق‌تعالی است؛ تا بدین وسیله به سعادت دنیا و نعمت‌های آخرت دست یابید.

﴿وَجَٰهِدُواْ فِی ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰکُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِیکُمۡ إِبۡرَٰهِیمَۚ هُوَ سَمَّىٰکُمُ ٱلۡمُسۡلِمِینَ مِن قَبۡلُ وَفِی هَٰذَا لِیَکُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیۡکُمۡ وَتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ فَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ ٧٨.

و با دشمنان خدا عزوجل به تمام انواع جهاد برزمید؛ چون جهاد با جان، مال، زبان و قلم در حالی که تنها و تنها رضای او را مد نظر دارید، زیرا اوست که شما را به شرف حمل رسالت برگزیده و برای شما شریعتش را آسان گردانید؛ به گونه‌ای که آن را چنان سهل و نرم قرار داد که نه در آن تنگیی است، نه دشواریی، نه در عقاید آن فشار و سختی وجود دارد، نه در احکام و در اخلاق آن بلکه سهل و آسان است. این آیین همانا آیین ابراهیم علیه السلام است. خداوند عزوجل پیش از این شما را در کتاب‌های آسمانی متقدم مسلمان نامید و در قرآن نیز خداوند عزوجل شما را به این مقام و منزلت مشرف گردانید تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر این امر که رسالت را به شما رسانده است بر شما گواه باشد و شما به نوبۀ خود بر تمام امّت‌ها گواه باشید که پیامبران‌شان رسالت الله عزوجل را به ایشان رسانده‌اند؛ تا این نعمت عظمی را چنان‌که در خور آن است قدر نموده حق‌تعالی را بر آن شکرگزار باشید و به بهترین وجه دین بی‌پیرایه و خالص را برپا دارید؛ از برپاداشت نماز بر بهترین وجهی که خدای متعال می‌پسندد، بیرون آوردن زکات فرض شده بر شما در اموال‌تان، همراه با توکل بر حق‌تعالی و چنگ زدن به آستان عنایت وی، اتکا و اعتماد بر وی و سپردن کار به وی، زیرا او برای کسی که ولایتش را بر گزیند، نیکوترین مولی است؛ نصرت و پناهاش داده و به عفو و سترش می‌پوشاند. اوست یاری بخش دوستانش؛ ایشان را بر هدایت راه نموده، از دنائت و سقوط و پستی بر کنار می‌دارد و آزارها را از ایشان دفع می‌کند.


سورۀ مؤمنون

سورۀ مؤمنون

مکی است؛ ترتیب آن 23؛ شمار آیات آن 118

بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١.

به راستی مؤمنان به خدا عزوجل و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم رستگار شدند؛ همانان که بدانچه حق‌تعالی مشروع ساخته است عمل کرده و از آنچه نهی نموده، پرهز کرده‌اند.

﴿ٱلَّذِینَ هُمۡ فِی صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢.

همانان که نماز را آنگونه که مشروع شده است به کامل‌ترین وجه در حالی ادا می‌کنند که دل‌های‌شان در آن خاشع و اندام‌های‌شان از شیرینی مناجات، آرام است.

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣.

و آنان‌که همۀ گفتارها و رفتارهایی را که در دنیا و آخرت سودی دربر ندارد، فرو می‌گذارند.

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِلزَّکَوٰةِ فَٰعِلُونَ ٤.

و آنان‌که زکات اموال‌شان را پرداخته و به وسیله بخشیدن آن به مستحقانش، روان و اخلاق خود را پاک می‌سازند.

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥.

و آنان‌که پاکدامن بوده و اندام‌های جنسی خود را از فحشا و منکرات که خداوند عزوجل آن‌ها را حرام کرده است، نگه می‌دارند.

﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَیۡرُ مَلُومِینَ ٦.

مگر بر زنان و کنیزان‌شان؛ زیرا آن‌ها برای‌شان حلال‌اند و در بهره گیری جنسی از آنان گناه و حَرَجی نیست.

﴿فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِکَ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧.

بناءً هر کس خواسته باشد تا از غیر همسر یا کنیز خویش بهره گیرد، او از تجاوز گران حدود الهی است که خویشتن را در معرض خشم خدای قهّار قرار داده است.

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ لِأَمَٰنَٰتِهِمۡ وَعَهۡدِهِمۡ رَٰعُونَ ٨.

و کسانی که امانت‌ها را ادا کرده، به عهدها و قرار دادها وفا می‌کنند؛ نه خیانت می‌ورزند، نه پیمان شکسته و نه غدر می‌نمایند.

﴿وَٱلَّذِینَ هُمۡ عَلَىٰ صَلَوَٰتِهِمۡ یُحَافِظُونَ ٩.

و آنان‌که نماز را به کامل‌ترین وجه – آنگونه که مشروع شده – در همان شکل و هیأت و اوقات مخصوصش ادا می‌کنند و آن را ضایع نمی‌گردانند.

﴿أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡوَٰرِثُونَ ١٠.

این گروه ساکن بهشت‌های پرناز و نعمت‌اند که در آن جاوید ابدی می‌مانند.

﴿ٱلَّذِینَ یَرِثُونَ ٱلۡفِرۡدَوۡسَ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ١١.

سکونت‌شان در بالاترین درجات بهشت و برترین و مرکزیترین منازل آن (فردوس) است؛ در نعمت‌های پایداری که نه زوال می‌پذیرد و نه دگرگون می‌شود.

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن سُلَٰلَةٖ مِّن طِینٖ ١٢.

و به یقین خداوند عزوجل آدم را آفرید و او را از گِلی که از خاک زمین بر گرفته بود، مصوّر ساخت.

﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰهُ نُطۡفَةٗ فِی قَرَارٖ مَّکِینٖ ١٣.

سپس نسلش را از منی مرد و زن به صورت تناسل قرار داد در نتیجه زاد و ولد کردند و بسیار شدند.

﴿ثُمَّ خَلَقۡنَا ٱلنُّطۡفَةَ عَلَقَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡعَلَقَةَ مُضۡغَةٗ فَخَلَقۡنَا ٱلۡمُضۡغَةَ عِظَٰمٗا فَکَسَوۡنَا ٱلۡعِظَٰمَ لَحۡمٗا ثُمَّ أَنشَأۡنَٰهُ خَلۡقًا ءَاخَرَۚ فَتَبَارَکَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِینَ ١٤.

سپس حق‌تعالی نطفه را علقه‌ای گردانید که همان خون قرمز رنگ است، آنگاه پس از چهل روز از علقه مضغه را ساخت که پاره‌ای از گوشت به اندازۀ یک لقمۀ کوچک است، سپس مضغه را استخوان‌هایی گردانید، آنگاه بر استخوان‌ها گوشت پوشایند، سپس جنین را در آفرینشی دیگر پدید آورد چرا که در آن روح دمید؛ آفرین باد بر خدایی که بهترین آفرینندگان است و هرچه را آفریده، به نیکویی تمام آفریده است.

﴿ثُمَّ إِنَّکُم بَعۡدَ ذَٰلِکَ لَمَیِّتُونَ ١٥.

سپس شما ای مردم! بعد از بقای خود در زندگانی دنیا و به پایان رسیدن اجل‌های‌تان، خواه ناخواه مردنی هستید.

﴿ثُمَّ إِنَّکُمۡ یَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ ١٦.

آنگاه پس از مردن و باقی ماندن‌تان در قبرهای‌تان، برای حساب در عرصات قیامت بر انگیخته می‌شوید.

﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا فَوۡقَکُمۡ سَبۡعَ طَرَآئِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ ٱلۡخَلۡقِ غَٰفِلِینَ ١٧.

و به راستی خداوند عزوجل هفت آسمان را بعضی بر بالای بعضی دیگر آفرید و او از آفرینش خلق غافل نبوده است، بلکه آن‌ها را به شما آورده و بر اعمال‌شان آگاه بوده است؛ هیچ امر نهانی از امور آن‌ها بر وی پنهان نیست.

﴿وَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءَۢ بِقَدَرٖ فَأَسۡکَنَّٰهُ فِی ٱلۡأَرۡضِۖ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابِۢ بِهِۦ لَقَٰدِرُونَ ١٨.

و خداوند عزوجل به اندازۀ نیاز آفرینش، از آسمان آبی پربرکت فرود آورده است و برای آن در چاه‌ها و چشمه‌ها قرار گاه‌هایی قرار داده است و او مسلّما بر از بین بردن این آب تواناست؛ بدینسان که آن را در زمین فرو برده یا تلخ و نمکین و غیر قابل استفاده‌اش گرداند یا آن را از جایگاهش به انتها برساند.

﴿فَأَنشَأۡنَا لَکُم بِهِۦ جَنَّٰتٖ مِّن نَّخِیلٖ وَأَعۡنَٰبٖ لَّکُمۡ فِیهَا فَوَٰکِهُ کَثِیرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ ١٩.

سپس حق‌تعالی با آب باغستان‌های خرما و انگور را آفرید که در آن‌ها انواع و گونه‌های بسیار و متنوع میوه‌ها به اشکال و گروه‌های مختلفی پدید آورد که از آن‌ها می‌خورید.

﴿وَشَجَرَةٗ تَخۡرُجُ مِن طُورِ سَیۡنَآءَ تَنۢبُتُ بِٱلدُّهۡنِ وَصِبۡغٖ لِّلۡأٓکِلِینَ ٢٠.

خداوند عزوجل درخت زیتون را آفرید و آن را پیرامون کوه طور سینا رویانید که از آن روغن برگرفته شده و آن روغن به عنوان نان خورش مورد استفاده قرار می‌گیرد و هم بر بدن مالیده می‌شود.

﴿وَإِنَّ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَنۡعَٰمِ لَعِبۡرَةٗۖ نُّسۡقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمۡ فِیهَا مَنَٰفِعُ کَثِیرَةٞ وَمِنۡهَا تَأۡکُلُونَ ٢١.

ای بندگان! و برای شما در آفرینش شتر و گاو و گوسفند نشانه‌ای است که باید در آن اندیشیده و در آنچه خداوند عزوجل از شیر شکم آن‌ها به شما می‌نوشاند تأمل کنید. به علاوه شما را در آن‌ها منافعی است بسیار و از جمله: استفاده از پشم و پوست و کرک و موی آن‌ها، سوارشدن بر آن‌ها، حمل بارهای سنگین بر آن‌ها و خوردن از گوشت آن‌ها.

﴿وَعَلَیۡهَا وَعَلَى ٱلۡفُلۡکِ تُحۡمَلُونَ ٢٢.

و بر شتر و کشتی در خشکه و دریا سوار می‌شوید و کالاهای‌تان را حمل می‌کنید.

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٢٣.

به یقین خداوند عزوجل نوح علیه السلام را با پیام پرستش خویش به یگانگی و نفی شرک به سوی قومش فرستاد؛ نوح این رسالت را ادا کرد و آنان را از عذاب خدا بیم و هشدار داد.

﴿فَقَالَ ٱلۡمَلَؤُاْ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یُرِیدُ أَن یَتَفَضَّلَ عَلَیۡکُمۡ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَٰٓئِکَةٗ مَّا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِیٓ ءَابَآئِنَا ٱلۡأَوَّلِینَ ٢٤.

پس اشراف قومش وی را تکذیب کرده و به عامۀ مردم گفتند: در حقیقت نوح نیز انسان آفریده‌ای مانند شماست و بر شما هیچ فضیلتی ندارد، بلکه می‌خواهد با این دعوت بر شما برتری جوید تا در میانتان جاه و شرفی کسب کند و اگر خدا می‌خواست به سوی شما پیامبری بفرستد قطعا وی را از فرشتگان قرار می‌داد، بی‌گمان نوح چیز غریب و جدیدی آورده است که مانند آن را در امّت‌های گذشتۀ پیشین نشنیده‌ایم.

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلُۢ بِهِۦ جِنَّةٞ فَتَرَبَّصُواْ بِهِۦ حَتَّىٰ حِینٖ ٢٥.

نوح جز مردی که به وی تماسی از جن رسیده نیست پس منتظر بمانید تا از جنون خود به هوش آمده و دعوت خویش را فرو گذارد یا به مرگ طبیعی خود بمیرد و از وی آسوده خاطر شوید.

﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ ٢٦.

نوح علیه السلام به بارگاه پروردگارش دعا کرد که که وی را بر قومش نصرت دهد، چرا که آن‌ها رسالتش را انکار و دعوتش را دروغ انگاشتند و وی از اجابت گویی‌شان مأیوس شده است.

﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ فَٱسۡلُکۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ مِنۡهُمۡۖ وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٢٧.

پس خداوند عزوجل به نوح وحی کرد که به دستور و یاری و نگهبانی‌ام، کشتی بزرگی بسازم و چون عذاب بر امتت فرود آمد و آب از تنور آتش فوران کرد، در کشتی از هر نوح از انواع زنده جان‌ها یک نر و یک ماده بر آن حمل کن تا اصل نسل‌ها باقی بماند. همچنین مؤمنان خانواده‌ات را در آن حمل کن؛ اما دربارۀ کافران بدکار شفاعت نکن زیرا عذاب بر آنان لازم و قطعی شده است و بناء خداوند عزوجل آن‌ها را با غرق نابود می‌کند.

﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى ٱلۡفُلۡکِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٨.

و چون تو با مؤمنان همراهت فراز کشتی رفته و از غرق نجات یافتید پس بگو: ستایش خدایی را که ما را از آزار و فرجام کار قوم کافر نجات داد.

﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ ٢٩.

و بگو: پروردگارا! برایم فرودی مبارک و ایمن میسر ساز، زیرا تو بهترین فرود آورندگانی. آری! خدای  عزوجل  است که برای بندگانش بهترین منازل را برمی‌گزیند.

هرگاه بنده در هنگام فرود آمدن در جایی، این آیه را بخواند کاری بس نیکو است.

﴿إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ وَإِن کُنَّا لَمُبۡتَلِینَ ٣٠.

بی‌گمان در یاری دهی خدا برای دوستانش و نابودسازی دشمنانش، برهان‌هایی است آشکار بر راستی و درستی دعوت پیامبران و قدرت خدای سبحان. و خداوند عزوجل با فرستادن پیامبران بندگان را امتحان می‌کند پس هر کس ایمان آورد، پاداشش می‌دهد و هر کس کفر ورزد، مجازاتش می‌کند.

﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِینَ ٣١.

سپس خداوند عزوجل بعد از هلاک قوم نوح، قوم دیگری را پدید آورد که عبارت از قوم عاد بودند.

﴿فَأَرۡسَلۡنَا فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣٢.

حق‌تعالی هود علیه السلام را به سوی قومش عاد فرستاد. هود به آنان گفت: خدا عزوجل را به یگانگی بپرستید، طاعت را برای وی خالص گردانید و به وی چیزی را شریک نیاورید، آیا از عذاب و کیفرش هیچ ترس و پروایی نمی‌دارید؟

﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِ ٱلۡأٓخِرَةِ وَأَتۡرَفۡنَٰهُمۡ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُکُمۡ یَأۡکُلُ مِمَّا تَأۡکُلُونَ مِنۡهُ وَیَشۡرَبُ مِمَّا تَشۡرَبُونَ ٣٣.

اشراف قوم هود که به حق‌تعالی کفر ورزیده، منکر رستاخیز گردیده بودند حال آنکه او به آنان مال و جاه عطا کرده بود گفتند: این مرد که شما را به سوی توحید فرا می‌خواند، جز انسانی مانند شما نیست که غذا می‌خورد و آب می‌نوشد؛ پس او چه ویژگی و امتیازی بر شما دارد؟

﴿وَلَئِنۡ أَطَعۡتُم بَشَرٗا مِّثۡلَکُمۡ إِنَّکُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٣٤.

و اگر انسانی مانند خود را تصدیق کنید بی‌گمان با یگانه پرستی الله عزوجل و ترک خدایان خود، در گمراهی و جهلی آشکار قرار خواهید داشت.

﴿أَیَعِدُکُمۡ أَنَّکُمۡ إِذَا مِتُّمۡ وَکُنتُمۡ تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَنَّکُم مُّخۡرَجُونَ ٣٥.

چگونه می‌تواند سخن هود در این مورد صحیح باشد که شما بعد از فنا و تبدیل اجسام‌تان در قبرها به خاک و استخوان‌های پوسیده، باز از نوبه زندگی برمی‌گردید؟ بی‌گمان این امری است بعید!

﴿۞هَیۡهَاتَ هَیۡهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ ٣٦.

وه چه دور است باز گشت دادن‌تان به زندگی بعد از مرگ؛ آنسان که هود به شما وعده داده است! بی‌شک این امری است محال.

﴿إِنۡ هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا ٱلدُّنۡیَا نَمُوتُ وَنَحۡیَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِینَ ٣٧.

قضیۀ حیات جز همین یک زندگی دنیا نیست؛ پدران ما می‌میرند و پسران ما زنده می‌شوند و ما هرگز از نو برانگیخته نمی‌شویم.

﴿إِنۡ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ کَذِبٗا وَمَا نَحۡنُ لَهُۥ بِمُؤۡمِنِینَ ٣٨.

هود جز انسانی که بر خدا عزوجل دروغ بسته است نیست و ما ابداً سخنانش را تصدیق نمی‌کنیم. که حق‌تعالی هود علیه السلام را از این پندار باطل‌شان مصون داشته است.

﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ ٣٩.

هود علیه قومش عاد دعا کرد و گفت: پروردگارا! با نابود ساختن‌شان مرا بر آنان یاری ده و من و همراهانم را نجات بخش؛ زیرا پیامبرت را تکذیب کرده‌اند و به تو کفر ورزیده‌اند.

﴿قَالَ عَمَّا قَلِیلٖ لَّیُصۡبِحُنَّ نَٰدِمِینَ ٤٠.

خداوند عزوجل در پاسخ هود فرمود: اندک زمانی صبر کن و به زودی عذاب بر قومت نازل خواهد شد و آنان بر کفر خود پشیمان خواهند شد.

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلصَّیۡحَةُ بِٱلۡحَقِّ فَجَعَلۡنَٰهُمۡ غُثَآءٗۚ فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٤١.

و بعد از اندک زمانی فریاد مرگبار آنان را به حق فرو گرفت در نتیجه خداوند عزوجل تمامی آنان را نابود کرد و از بیخ برکند و در فرجام بسان خس و خاشاک روی سیل که بر سطح آب پدیدار می‌شود گردیدند. پس هلاک و دوری از رحمت حق بر گروه دروغ انگاران باد که با کفر به خداوند عزوجل بر خویشتن ستم کردند.

﴿ثُمَّ أَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قُرُونًا ءَاخَرِینَ ٤٢.

سپس خداوند عزوجل بعد از قوم هود علیه السلام اقوام دیگری را آفرید؛ همچون قوم لوط، شعیب، ایوب و یونس علیهم السلامرا.

﴿مَا تَسۡبِقُ مِنۡ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسۡتَ‍ٔۡخِرُونَ ٤٣.

هیچ قومی از این اقوام دروغ انگار نه از میعاد معینی که خداوند عزوجل برای هلاک‌شان مقرر کرده است پیشی می‌گیرند و نه از آن میعاد باز پس می‌مانند.

﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا رُسُلَنَا تَتۡرَاۖ کُلَّ مَا جَآءَ أُمَّةٗ رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُۖ فَأَتۡبَعۡنَا بَعۡضَهُم بَعۡضٗا وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَحَادِیثَۚ فَبُعۡدٗا لِّقَوۡمٖ لَّا یُؤۡمِنُونَ ٤٤.

سپس خداوند عزوجل پیامبران را پیاپی فرستاد هر بار که پیامبری قومش را به سوی توحید فرا می‌خواند، او را تکذیب کردند در نتیجه خداوند عزوجل امت‌های سرکش را یکی از پی‌دیگری به هلاک و عذاب دنبال کرد و جز اخبار و تاریخ‌شان چیز دیگری باقی نماند و آنان را برای نسل‌های بعدی افسانه‌های مجالس شبانۀشان گردانید. پس هلاک و دوری از رحمت خدا عزوجل باد بر کفر ورزان به خدا عزوجل و دروغ انگاران پیامبرانش.

﴿ثُمَّ أَرۡسَلۡنَا مُوسَىٰ وَأَخَاهُ هَٰرُونَ بِ‍َٔایَٰتِنَا وَسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٍ ٤٥.

سپس خداوند عزوجل موسی و برادرش هارون را با نشانه‌های نه گانۀ خود فرستاد. این نشانه‌ها که عبارت بود از: عصا، ید بیضا، نزول ملخ، شپش، قورباغه، خون، طوفان، قحطی و کاستی میوه‌ها؛ برهان روشنی بر حقانیت راه خدا بود که روان‌ها را تسخیره می‌کرد؛ در نتیجه دل‌های مؤمنان برای آن گرویده و تکذیبگران بدان نابود و بیخ کن می‌شدند.

﴿إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِیْهِۦ فَٱسۡتَکۡبَرُواْ وَکَانُواْ قَوۡمًا عَالِینَ ٤٦.

خداوند عزوجل موسی و هارون را به سوی فرعون و قومش در مصر فرستاد، اما آنان در برابر حق استکبار ورزیده، صدق و راستی را تکذیب کردند، به بندگان ستم نموده و در بلاد فساد افروختند.

﴿فَقَالُوٓاْ أَنُؤۡمِنُ لِبَشَرَیۡنِ مِثۡلِنَا وَقَوۡمُهُمَا لَنَا عَٰبِدُونَ ٤٧.

فرعون و قومش گفتند: چگونه دو مرد را که در بشریت همانند ما هستند تصدیق کنیم با علم به اینکه قوم موسی و هارون – یعنی بنی‌اسرائیل – نزد ما بنده و نوکر و خدمتکار اند؟

﴿فَکَذَّبُوهُمَا فَکَانُواْ مِنَ ٱلۡمُهۡلَکِینَ ٤٨.

به این ترتیب فرعون و قومش موسی و هارون را تکذیب کردند در نتیجه خداوند عزوجل آنان را با غرق نمودن در دریا ویران و تباه گردانید.

﴿وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡکِتَٰبَ لَعَلَّهُمۡ یَهۡتَدُونَ ٤٩.

و به یقین خداوند عزوجل موسی را با کتاب تورات گرامی داشت؛ در آن برای کسانی که بدان راه جویند، هدایت و بیانی است.

﴿وَجَعَلۡنَا ٱبۡنَ مَرۡیَمَ وَأُمَّهُۥٓ ءَایَةٗ وَءَاوَیۡنَٰهُمَآ إِلَىٰ رَبۡوَةٖ ذَاتِ قَرَارٖ وَمَعِینٖ ٥٠.

و خداوند عزوجل عیسی پسر مریم و مادرش را دلیل روشن و برهان آشکاری بر قدرت خود گردانید؛ زیرا عیسی را بدون پدر آفرید و برای او و مادرش جایگاهی عالی از زمین را قرار داد که نرم و آمادۀ سکونت و استقرار بود، بر بستر خاکی پاکیزه و آبی جالی و گوارا.

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلرُّسُلُ کُلُواْ مِنَ ٱلطَّیِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّی بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِیمٞ ٥١.

ای پیامبران! از روزی پاکیزه و حلال خداوند عزوجل بخورید، از پلیدی و حرام اجتناب کنید، اعمال شایستۀ مشروع را انجام دهید و بدعت‌ها و معصیت را فرو گذارید، زیرا مسلما خداوند عزوجل عمل هر عمل کننده‌ای را می‌داند و چیزی بر وی پنهان نیست. البته پیامبران – علیهم السلام– و بعد از ایشان پیروان‌شان تا روز قیامت مخاطب این دستوراند.

﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُکُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّکُمۡ فَٱتَّقُونِ ٥٢.

ای پیامبران! در حقیقت آیین شما آیین اسلام است که خداوند عزوجل آن را مشروع گردانیده و پسندیده است، پروردگار شما – تعالی و تقدس – یگانه است پس با عمل به طاعت و ترک معصیتش از او پروا کنید.

﴿فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَیۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ کُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَیۡهِمۡ فَرِحُونَ ٥٣.

اما طایفه‌ها در دین اختلاف کرده و به گروه‌ها و احزاب مختلف تقسیم شدند، ادیان دیگری غیر آنچه را که حق‌تعالی مشروع ساخته بود اختراع نمودند، هرگروه و دسته‌ای به مذهب خود دل خوش کرده و بر آن بود که او خود حق و دیگران بر باطل‌اند و برگرایش‌های متعصبانۀ مذهبی خود بود که بنیاد دوستی‌ها و دشمنی‌ها را برافراشتند.

این آیه هشدارگر اختلاف در دین و افتراق و تضاد در کیش و آیین است.

﴿فَذَرۡهُمۡ فِی غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِینٍ ٥٤.

پس ای پیامبر! آنان را در گمراهی و دوری‌شان از هدایت واگذار تا خداوند عزوجل بر آن‌ها عذاب را نازل کند.

﴿أَیَحۡسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِۦ مِن مَّالٖ وَبَنِینَ ٥٥.

آیا کافران می‌پندارند که مال و پسرانی که یگانۀ قهار به آنان عطا کرده فقط برای آن است که نزد وی جایگاه و منزلتی دارند و او دوست‌شان دارد؟

﴿نُسَارِعُ لَهُمۡ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِۚ بَل لَّا یَشۡعُرُونَ ٥٦.

نه! هرگز چنان نیست بلکه خداوند عزوجل این بهره‌های شتابان گذار را از روی آزمایش و استدراج به آنان داده است اما آن‌ها این مکر پنهان پروردگار سبحان را نمی‌فهمند.

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ هُم مِّنۡ خَشۡیَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ ٥٧.

بی‌گمان مؤمنانی که از خدا عزوجل می‌ترسند و او را حاضر و ناظر می‌دادند، از خشمش پروا داشته و از عذابش حذر دارند؛

﴿وَٱلَّذِینَ هُم بِ‍َٔایَٰتِ رَبِّهِمۡ یُؤۡمِنُونَ ٥٨.

و کسانی که به آیات نازل شدۀ خدا عزوجل در کتابش و به آیات آفاقی و انفسی جلوه‌گر در پهنۀ هستی‌اش یقین دارند؛

﴿وَٱلَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمۡ لَا یُشۡرِکُونَ ٥٩.

و کسانی که طاعت را برای الله عزوجل خالص گردانیده و کسی را با وی در عبادت شریک نیاورده‌اند و از ریا شهرت طلبی و نمایاندن اعمال خود در نگاه دیگران پرهیز نموده‌اند؛

﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠.

و کسانی که کارهای شایسته انجام داده و در امور خیر می‌شتابند با این حال از آن ترسانند که این عمال از ایشان پذیرفته نشود یا کارهای خیرشان بر آنان برگردانده شوند بناء به رحمت خدا عزوجل تکیه دارند نه بر اعمال خویش و از بیمناکند که اعمال‌شان در روزی که حق‌تعالی را ملاقات می‌کنند نجاتبخش‌شان واقع نشود؛

﴿أُوْلَٰٓئِکَ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١.

این گروه ابرار انجام دهندۀ کارهای شایسته که اوصاف‌شان بیان شد، عادت و شیوۀشان شتاب ورزی به سوی هر امر خیر و سبقت جویی به سوی هرکار نیکی است.

﴿وَلَا نُکَلِّفُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ وَلَدَیۡنَا کِتَٰبٞ یَنطِقُ بِٱلۡحَقِّ وَهُمۡ لَا یُظۡلَمُونَ ٦٢.

و خداوند عزوجل هیچ انسانی را فراتر از توانش تکلیف نمی‌دهد، بلکه بر وی از عمل همان قدر واجب می‌گرداند که توان پرداختن به آن را دارا باشد. کارهای بندگان همه نزد خدای سبحان در کتابی که به حق سخن می‌گویند، ثبت است و او به آنان هیچ ستم نمی‌کند.

﴿بَلۡ قُلُوبُهُمۡ فِی غَمۡرَةٖ مِّنۡ هَٰذَا وَلَهُمۡ أَعۡمَٰلٞ مِّن دُونِ ذَٰلِکَ هُمۡ لَهَا عَٰمِلُونَ ٦٣.

ولی دل‌های فاجران از این قرآن عظیم در پرده و نابینایی است و آنان را افزون بر شرک‌شان کارهای زشت دیگری است. پس حق‌تعالی بر عمرشان می‌افزاید تا از این بارهای گناه بیشتر بردارند و در نتیجه به خشم یگانۀ قهار گرفتار آیند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذۡنَا مُتۡرَفِیهِم بِٱلۡعَذَابِ إِذَا هُمۡ یَجۡ‍َٔرُونَ ٦٤.

تا آنکه چون خداوند عزوجل خوشگذرانان اسرافکار را به گناهان‌شان گرفتار ساخت به ناگاه آنان از شدّت عذاب فریاد برداشته به ناله و زار درمی‌آیند.

﴿لَا تَجۡ‍َٔرُواْ ٱلۡیَوۡمَۖ إِنَّکُم مِّنَّا لَا تُنصَرُونَ ٦٥.

پس به آن گروه اشرار گفته می‌شود: از خشم پادشاه جبار فریاد سر ندهید که نه هرگز عذاب را از خود دفع توانید کرد و نه هرگز دیگران آن را از شما دفع می‌کنند. پس نه از خود نیرویی دارید و نه از غیر خود یار و یاوری.

﴿قَدۡ کَانَتۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَکُنتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِکُمۡ تَنکِصُونَ ٦٦.

در حقیقت آیات قرآن بر شما در دنیا خوانده می‌شد تا بدان تصدیق کرده و به چلچراغ هدایت راه یابید اما شما از شنیدن آن روی گردانیده، از عمل بدان ابا آورده و حتی دیگران را نیز از شنیدن آن باز می‌داشتید.

﴿مُسۡتَکۡبِرِینَ بِهِۦ سَٰمِرٗا تَهۡجُرُونَ ٦٧.

و شما بودید که بربندگان تکبر ورزیده، روز معاد را انکار کرده و بر بقیۀ اعراب با مسجدالحرام افتخار می‌کردید و مدعی آن بودید که به خاطر مسجدالحرام از همۀ مردم بهترید؛ با وجود آنکه شب هنگام پیرامون خانۀ کعبه سخنان زشت و فحش بر زبان می‌آورید.

﴿أَفَلَمۡ یَدَّبَّرُواْ ٱلۡقَوۡلَ أَمۡ جَآءَهُم مَّا لَمۡ یَأۡتِ ءَابَآءَهُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٦٨.

چرا در آیات قرآن تدبر نکردند تا بدانند که این آیات از نزد الله عزوجل است؟ یا مگر چیزی که آنان را از ایمان به خدا عزوجل باز داشته این است که از نزد الله عزوجل برای‌شان پیامی آمده است که مانند آن برای پدران نخستین‌شان نیامده بود پس از این جهت منکر گردیده‌اند؟

﴿أَمۡ لَمۡ یَعۡرِفُواْ رَسُولَهُمۡ فَهُمۡ لَهُۥ مُنکِرُونَ ٦٩.

یا آنچه که بر تکذیب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وادارشان داشته این است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزدشان ناشناخته است و لذا آنان به نام، نسب، راستگویی و امانتداری‌اش آشنایی ندارند؟ در حالی که این ادعا نادرست است.

﴿أَمۡ یَقُولُونَ بِهِۦ جِنَّةُۢۚ بَلۡ جَآءَهُم بِٱلۡحَقِّ وَأَکۡثَرُهُمۡ لِلۡحَقِّ کَٰرِهُونَ ٧٠.

یا این پندار آنان را برکفر واداشته که گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مجنون است؟ سوگند به خدا که دروغ گفتند حق‌تعالی از این امر مصونش داشته است – او برای‌شان هدایت و حکمت و رشد و رستگاری را آورده است؛ لیکن بیشترشان از روی حسد و عناد، از حق نفرت دارند.

﴿وَلَوِ ٱتَّبَعَ ٱلۡحَقُّ أَهۡوَآءَهُمۡ لَفَسَدَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ بَلۡ أَتَیۡنَٰهُم بِذِکۡرِهِمۡ فَهُمۡ عَن ذِکۡرِهِم مُّعۡرِضُونَ ٧١.

و اگر خداوند عزوجل وحی را بر وفق هواهای کفار نازل می‌کرد، یقینا آسمان‌ها و زمین و هر که در آن‌هاست تباه می‌شد؛ از آن‌رو که آنان اهل باطل و تقلب و دروغ‌اند. هرگز! بلکه خداوند عزوجل قرآن را شرف و عزتی برای این امّت نازل کرده است ولی کافران از این شرف رویگردانند.

﴿أَمۡ تَسۡ‍َٔلُهُمۡ خَرۡجٗا فَخَرَاجُ رَبِّکَ خَیۡرٞۖ وَهُوَ خَیۡرُ ٱلرَّٰزِقِینَ ٧٢.

ای پیامبر! آیا این امر کافران را از ایمان برگردانیده است که تو بر اجرای رسالت خود از اموال‌شان مزدی مطالبه می‌کنی و آن‌ها از پرداخت این اجرت بخل ورزیده‌اند؟ حال آنکه تو این کار را نکرده‌ای؛ زیرا گنجینۀهای عطا و ارزاق فقط نزد الله عزوجل است و او بهترین روزی دهندگان می‌باشد؛ تمام کسانی را که از وی روزی درخواست کنند یا درخواست نکنند روزی می‌دهد، دهش وی بدون مطالبۀ عوض است و دهشش را پایانی نیست.

﴿وَإِنَّکَ لَتَدۡعُوهُمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٧٣.

ای پیامبر! و تو امتت را بر دینی استوار و راه و روشی پایدار و مستقیم راهنمایی می‌کنی که همانا اسلام بزرگ است.

﴿وَإِنَّ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَٰکِبُونَ ٧٤.

و در حقیقت دروغ انگاران روز که برای آن کار نمی‌کنند، از راه هدایت به بیراهه متمایل شده و از راه رشد منحرف گردیده‌اند.

﴿۞وَلَوۡ رَحِمۡنَٰهُمۡ وَکَشَفۡنَا مَا بِهِم مِّن ضُرّٖ لَّلَجُّواْ فِی طُغۡیَٰنِهِمۡ یَعۡمَهُونَ ٧٥.

و اگر خداوند عزوجل بر کافران رحم کند و بناءً بعد از قحطی و خشک‌سالی به آنان خیر و فراوانی و سال‌های بارانی ارزانی بدارد، یقینا باز بر عناد و فساد خویش استمرار ورزیده و اکورمال کورمال در کژراهۀ گمراهی گام می‌گذارند و از جهالت در تیرگی حیرت و طغیان سرگردان باقی می‌مانند.

﴿وَلَقَدۡ أَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡعَذَابِ فَمَا ٱسۡتَکَانُواْ لِرَبِّهِمۡ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ ٧٦.

و به رساتی خداوند عزوجل انواع مجازات‌ها و اشکال گرفتاری‌ها و نکبت‌ها را بر آنان فرود آورد اما آن‌ها برای پروردگار خود فروتن نشده، از گناه باز نیامدند و توبه‌کار نشدند.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَابٗا ذَا عَذَابٖ شَدِیدٍ إِذَا هُمۡ فِیهِ مُبۡلِسُونَ ٧٧.

تا وقتی که چون خداوند عزوجل بردشمنانش در آخرت دروازۀ عذاب دردناک و کیفر پایدار و ابدی را گشود آن‌ها از رحمت وی نومید شده و به حیرتی در افتادند که نمی‌دانند راه خروج از آن چیست؛ در نتیجه کارشان بر آنان پریش و زار شده است.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِیٓ أَنشَأَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفۡ‍ِٔدَةَۚ قَلِیلٗا مَّا تَشۡکُرُونَ ٧٨.

و تنها خداوند عزوجل است که برای شما نیروی شنوایی را آفرید تا صداها را بدان بشنوید، بینایی را آفرید تا دیدنی‌ها را با آن مشاهده کنید و دل‌ها و عقل‌ها را آفرید تا بدان دانستی‌ها را بفهمید، اما با وجود این نعمت‌های پیاپی و احسان‌های متواتر شکر و سپاس شما اندک و عبادت و نیایش‌تان ناچیز است!!

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی ذَرَأَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَإِلَیۡهِ تُحۡشَرُونَ ٧٩.

و تنها خداست که بشر را برروی زمین آفرید و تمام خلق برای حساب فقط به سوی او باز می‌گردند.

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُحۡیِۦ وَیُمِیتُ وَلَهُ ٱخۡتِلَٰفُ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٨٠.

و تنها اوست که از عدم ایجاد کرد، بعد از حیات می‌میراند، بعد از مرگ برمی‌انگیزد و پشت سرهم آمدن شب با تاریکی‌هایش و روز با روشنگری‌هایش همراه با اختلاف در اوقات تنها از اوست، پس آیا در عظمت و قدرت بی‌مثال الله عزوجل نمی‌اندیشید؟!

﴿بَلۡ قَالُواْ مِثۡلَ مَا قَالَ ٱلۡأَوَّلُونَ ٨١.

ولی دشمنان خدا عزوجل پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را تکذیب و کتابش را انکار کردند و همان پاسخی را ارئه دادند که کفار پیش از آنان ارائه می‌دادند.

﴿قَالُوٓاْ أَءِذَا مِتۡنَا وَکُنَّا تُرَابٗا وَعِظَٰمًا أَءِنَّا لَمَبۡعُوثُونَ ٨٢.

کافران منکرانه گفتند: آیا معقول است که وقتی مردیم و در گور شدیم، اجساد ما در زمین پاشان و پراکنده شد و استخوان‌های ما پوسیده باز از نو به زندگی برگردیم؟! این امر ابداً عقلانی نیست.

﴿لَقَدۡ وُعِدۡنَا نَحۡنُ وَءَابَآؤُنَا هَٰذَا مِن قَبۡلُ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّآ أَسَٰطِیرُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٨٣.

ای محمد! این سخن بر پدران ما نیز تکرار شده، آنگونه که تو نیز آن را به ما می‌گویی اما راستی و درستی آن بر ما آشکار نشده است؛ این سخن جز خرافات امت‌های پیشین نیست.

﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهَآ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٤.

ای پیامبر! به آنان بگو: اگر می‌دانید کیست که زمین را آفریده و مالکیت زمین و هر که در آن است از آن اوست؟ کیست که روزی دهندۀ همگان و تدبیر گرهمگی است؟

﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ ٨٥.

پس به راستی گواهی خواهند داد که آفریننده و مالک زمین و هرچه در آن است تنها خدای یگانه است. ای پیامبر! به آنان بگو: پس آیا این امر دلیلی بر آن نیست که خدا عزوجل برزنده ساختن بعد از میراندن نیز تواناست؟

﴿قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِیمِ ٨٦.

ای پیامبر! به کافران بگو: کیست که آفریننده، مالک، مدبر و متصرف آسمان‌های هفت گانه و عرش عظیم که بزرگ‌ترین و بالاترین مخلوقات است؛ می‌باشد؟

﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٨٧.

گواهی خواهند داد که تنها خدای یگانه است. پس به آنان بگو: در این صورت آیا اگر غیر وی را به پرستش گرفتید از عذابش نمی‌ترسید؟ شگفتا! نه با وجود بسیار نعمت‌هایش به وی امید می‌بندید و نه با وصف نیرومندی قدرت و غلبه‌اش از وی پروا دارید؟!

﴿قُلۡ مَنۢ بِیَدِهِۦ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیۡءٖ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیۡهِ إِن کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٨٨.

ای پیامبر! به آنان بگو: مالک، تدبیر ساز و گردانندۀ همه چیز کیست؟ گنجینه‌ها و کلید‌های امور به دست کیست؟ چه کسی است که پناهجوی به خود را پناه می‌دهد در حالی که هیچ‌کس نمی‌تواند آن کس را که خدا عزوجل به وی ارادۀ آسیبی داشته باشد پناه دهد؟ اگر به این کار دانشی دارید بگویید؟ نه! بلکه شما به قدرت حق‌تعالی پی نبردید؛ هم از این رو فرمانش را عصیان و نعمتش را کفران نمودید.

﴿سَیَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ ٨٩.

پس کافران گواهی خواهند داد که آن همه ملک و توانایی فقط از آن خدای یگانه است؛ وانگه از آنان بپرس: چگونه خردهای‌تان سلب شده و نیروی تفکرتان از بین رفته است که از توحید الله عزوجل و ایمان به پیامبر و کتاب روز آخرت برگردانیده شدید؟ گویی به شما سحری رسیده است؟!

﴿بَلۡ أَتَیۡنَٰهُم بِٱلۡحَقِّ وَإِنَّهُمۡ لَکَٰذِبُونَ ٩٠.

بلکه خداوند عزوجل آورندۀ حق نازل شده بربنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و آن‌ها در شرکشان به خدا و انکار روز جزا دروغگویند.

﴿مَا ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ مِن وَلَدٖ وَمَا کَانَ مَعَهُۥ مِنۡ إِلَٰهٍۚ إِذٗا لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَٰهِۢ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ٩١.

خدای یگانه است که فرزندی ندارد، نه کسی را زاده است و نه از کسی زاده شده و نه وی را همتایی است، الهی دیگر غیر او نیست، شریکی ندارد، پروردگاری جز او وجود ندارد زیرا اگر در عرصۀ هستی بیشتر از یک خدا وجود می‌داشت، یقینا هر خدایی آنچه را آفریده بود به تنهایی از آن خود می‌ساخت و در آن صورت یقینا در میان‌شان کشمکش و تضادی پرپهنا روی می‌داد؛ آنگونه که در میان سلاطین زمین روی می‌دهد وانگه نظام کائنات حتما مختل می‌شد و احوال جهان به هم می‌ریخت. پس مقدس و منزه است حق‌تعالی از فرزند و شریک که دشمنانش به وی نسبت می‌دهند.

﴿عَٰلِمِ ٱلۡغَیۡبِ وَٱلشَّهَٰدَةِ فَتَعَٰلَىٰ عَمَّا یُشۡرِکُونَ ٩٢.

و خداوند عزوجل آنچه را از دیده‌ها پنهان است و آنچه را دیده‌ها می‌بیند، می‌داند، هیچ امر پنهانی بر وی نهان نیست، بناءً از داشتن شریک منزه است؛ معبودی جز او وجود ندارد.

﴿قُل رَّبِّ إِمَّا تُرِیَنِّی مَا یُوعَدُونَ ٩٣.

ای پیامبر! بگو: پروردگارا! چنان‌چه عقاب و عذابی را که به کافران وعده داده و از آن هشدارشان داده‌ای، به من نشان دادی و من در میان‌شان موجود بودم؛

﴿رَبِّ فَلَا تَجۡعَلۡنِی فِی ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٩٤.

پس پروردگارا! در آن صورت مرا با کافران هلاک مکن و مرا از عذاب و خشمت به سلامت دار؛ مرا در مجازات با اشرار یکجا نساز، بلکه از کسانی قرارم ده که از ایشان راضی گردیده‌ای؛ مرا همراه ابرار قرار ده.

﴿وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِیَکَ مَا نَعِدُهُمۡ لَقَٰدِرُونَ ٩٥.

ای پیامبر! و به راستی خداوند عزوجل بر این امر تواناست که آنچه را از عذاب دنیا به کافران وعده داده است بر تو بنمایاند.

﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ ٱلسَّیِّئَةَۚ نَحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا یَصِفُونَ ٩٦.

ای پیامبر! بدی از سوی مردم را با بدیی از نزد خود مقابله نکن، بلکه شکیبایی و بردباری و گذشت در پیش گرفته و بدی را با نیکی پاسخ گوی تا به رحمت دانای غیب دست یابی؛ به علاوه این روش، سبب کفاره شدن گناه و رویکرد دل‌ها به سویت می‌شود بدان که تنها خداوند عزوجل است که به توصیف‌های فساد آلود و کینه توزانۀ کفار داناست و به زودی آنان را در قبال آن کیفر خواهد داد.

﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧.

ای پیامبر! و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌ها و اغواهای شیاطین و از دعوت‌های انگیزندۀ آن‌ها به سوی گناه، فحشا و منکر به تو پناه می‌برم.

﴿وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨.

پروردگارا! و از اینکه شیاطین در چیزی از کارها و امورم حاضر شده و آن امر را بر من تباه سازند، به تو پناه می‌برم.

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩.

تا چون کافران در آستانۀ مرگ قرار گیرد و هول و وحشتی را که پیش رو دارد ببیند می‌گوید: پروردگارا! مرا به دنیا باز گردان.

﴿لَعَلِّیٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِیمَا تَرَکۡتُۚ کَلَّآۚ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ یَوۡمِ یُبۡعَثُونَ ١٠٠.

شاید توبه کنم و آنچه را از ایمان و صلاح از دست داده‌ام مجددا جبران نمایم! پس به وی گفته می‌شود: این امکان به تو داده نمی‌شود زیرا فرصت از دست رفته است، جز این نیست که این آرزوی باطل صرفا سخنی است که آن را به زبان می‌آورد و این سخن هیچ سودی برایش دربر ندارد؛ زیرا میان او و میان بازگشت به دنیا یک برزخ زمانی حایل است که در آن برزخ عذاب می‌شود و آن عبارت از عذاب قبر است، پس او هرگز و ابداً تا روز حساب به دنیا باز نخواهد گشت.

﴿فَإِذَا نُفِخَ فِی ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَیۡنَهُمۡ یَوۡمَئِذٖ وَلَا یَتَسَآءَلُونَ ١٠١.

پس چون قیامت برپا شود و فرشته در صور بدمد و مردم از قبرهای‌شان بیرون شوند دیگر نه موقعیت‌های برتر اجتماعی – چون مال و ثروت و جاه که در دنیا داشته‌اند – به دردشان می‌خورد و نه پیوندهای نسبی و خویشاوندی‌ها و فخر ورزیدن به آن‌ها؛ چرا که موقف محشر، جایگاه نمایش نیکی‌ها و بدی‌ها و ثواب‌ها و گناهان است نه محل طرح ادعاهای بی‌پشتوانه و باطل. در این موقف هیچ‌کس از حال دیگری نمی‌پرسد؛ زیرا هر کس برای خود چنان وضع پردغدغه و پر از گرفتاریی دارد که او را از پرداختن به دیگران بی‌نیاز می‌سازد.

﴿فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٢.

پس کسانی که ثواب‌های‌شان از اعمال شایسته بسیار باشد و این ثواب‌ها روز حساب در کفۀ میزان بر گناهان سنگینی نماید، بی‌گمان او به نعمت‌های ابدی و جاودانه نایل و رستگار شده است.

﴿وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ فِی جَهَنَّمَ خَٰلِدُونَ ١٠٣.

اما کسانی که به علت بسیاری گناهان کفۀ حسنات‌شان سبک باشد و این امر موجبات خشم پروردگار سبحان را فراهم آورد بی‌گمان به زیان ابدی در دوزخ گرفتار خواهند شد.

﴿تَلۡفَحُ وُجُوهَهُمُ ٱلنَّارُ وَهُمۡ فِیهَا کَٰلِحُونَ ١٠٤.

آتش از شدّت سوزش و شرارتی که دارد چهرۀ کافران را می‌سوزاند در حالی که چهره‌های‌شان اخمو و ترش، گونه‌های‌شان تیره و سیاه، لب‌های‌شان در هم فرو رفته و بریان دندان‌های‌شان نمایان است.

﴿أَلَمۡ تَکُنۡ ءَایَٰتِی تُتۡلَىٰ عَلَیۡکُمۡ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ ١٠٥.

روز قیامت به کافران گفته می‌شود: آیا آیات کتاب خداوند عزوجل در دنیا به شما خوانده نمی‌شد و همواره آن را مورد تکذیب قرار نمی‌دادید؟

﴿قَالُواْ رَبَّنَا غَلَبَتۡ عَلَیۡنَا شِقۡوَتُنَا وَکُنَّا قَوۡمٗا ضَآلِّینَ ١٠٦.

و چون علیه آن‌ها حجّت اقامه شد و به این یقین رسیدند که هلاک می‌شوند می‌گویند: پروردگارا! گناهان و نافرمانی‌های ما که از سویت بر ما مقدر شده بود بر ما غلبه کرد و ما از هدایت و رشد در انحراف بودیم.

﴿رَبَّنَآ أَخۡرِجۡنَا مِنۡهَا فَإِنۡ عُدۡنَا فَإِنَّا ظَٰلِمُونَ ١٠٧.

پروردگارا! ما را از دوزخ نجات ده تا به دنیا باز گردیم و هدایت شویم وانگه اگر بازهم به گمراهی بر گشتیم این بار دیگر ستم کرده‌ایم و عذاب بر ما واجب شده است.

﴿قَالَ ٱخۡسَ‍ُٔواْ فِیهَا وَلَا تُکَلِّمُونِ ١٠٨.

پس خدای سبحان سرزنش کنان به آنان می‌گوید: ذلیل و حقارت زده در آتش باقی بمانید و با من سخن نگویید! در آن هنگام است که از رحمت ارحم الراحمین نومید می‌شوند.

﴿إِنَّهُۥ کَانَ فَرِیقٞ مِّنۡ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١٠٩.

در حقیقت گروهی از بندگان مؤمن خدا بودند که از پروردگارشان می‌خواستند تا خطاهای‌شان را بپوشاند، گناهان‌شان را بیامرزد و به رحمت خویش بر آنان مهر ورزد و او بهترین مهربانان است.

﴿فَٱتَّخَذۡتُمُوهُمۡ سِخۡرِیًّا حَتَّىٰٓ أَنسَوۡکُمۡ ذِکۡرِی وَکُنتُم مِّنۡهُمۡ تَضۡحَکُونَ ١١٠.

اما شما بودید که تمسخر و استهزا به مؤمنان شغل همیشگی و اولویت پیوستۀتان بود تا بدانجا که یاد و پرستش الله عزوجل را فراموش کرده و بر کفر باقی ماندید و مسخره کنان و ریشخند زنان به آنان می‌خندیدید.

﴿إِنِّی جَزَیۡتُهُمُ ٱلۡیَوۡمَ بِمَا صَبَرُوٓاْ أَنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡفَآئِزُونَ ١١١.

بی‌گمان خداوند عزوجل این گروه از بندگان مؤمن خود را به بهشت‌های پرناز و نعمت پاداش داده است؛ از آن‌رو که بر انجام طاعت و پرهیز از معصیت شکیبایی ورزیدند.

﴿قَٰلَ کَمۡ لَبِثۡتُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ عَدَدَ سِنِینَ ١١٢.

و از کفار فجار در دوزخ پرسیده می‌شود: چه بسیار مدت‌ها که به شمار سال‌ها در زندگی دنیا ماندید؟ ولی با این وجود در گناهان زیاده روی کردید.

﴿قَالُواْ لَبِثۡنَا یَوۡمًا أَوۡ بَعۡضَ یَوۡمٖ فَسۡ‍َٔلِ ٱلۡعَآدِّینَ ١١٣.

پس در حالی که از شدّت هول و هراس در دهشتی عظیم به سر می‌برند پاسخ می‌دهند: در دنیا فقط یک روز یا بخشی از یک روز زیسته‌ایم؛ از حسابگرانی که ماه‌ها و روزها را برمی‌شمارند بپرس زیرا آن‌ها از ما داناتراند.

﴿قَٰلَ إِن لَّبِثۡتُمۡ إِلَّا قَلِیلٗاۖ لَّوۡ أَنَّکُمۡ کُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ١١٤.

پروردگار متعال می‌فرماید: در دنیا جز زمان اندکی نماندید، زیرا عمر دنیا نسبت به آخرت کوتاه است، اما اگر نزد شما علم سودمندی بود که به راه صواب رهنمون‌تان می‌شد، بر انجام طاعت و ترک معصیت صبر می‌کردید در آن صورت یقینا به رضوان و حنان دست می‌یافتید.

﴿أَفَحَسِبۡتُمۡ أَنَّمَا خَلَقۡنَٰکُمۡ عَبَثٗا وَأَنَّکُمۡ إِلَیۡنَا لَا تُرۡجَعُونَ ١١٥.

ای بندگان! آیا پنداشتید که خداوند عزوجل شما را بی‌هوده و بی‌هدف آفریده است؟ به طوری که نه امری در کار است و نه نهی، نه ثواب و نه عقابی و به سوی خدا باز نمی‌گردید تا هرعمل کننده‌ای را در برابر عملش جزا دهد؟

﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡحَقُّۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡکَرِیمِ ١١٦.

پس منزه و مقدس است خدای سبحان از اینکه خلق را برای بی‌هودگی و سرگرمی بیافریند. بناءً آفرینش خلق جز به حق و راستی نیست؛ در ورای آفرینش حکمتی بزرگ وجود دارد که همانا پرستش خدای متعال است، هموکه معبود و پروردگاری جز وی نیست و همو که پروردگار عرش گرامی است.

﴿وَمَن یَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا یُفۡلِحُ ٱلۡکَٰفِرُونَ ١١٧.

و هر که با خداوند عزوجل اله دیگری غیر از وی را بخواند که او را برشایسته‌گی آن اله به عبودیت همراه الله عزوجل هیچ دلیلی نیست، پس جزایش در برابر این کار زشتن عذابی سخت و سنگین از جانب پروردگارش می‌باشد. بی‌گمان کافر در روز قیامت نه نجات می‌یابد و نه رستگار می‌شود.

﴿وَقُل رَّبِّ ٱغۡفِرۡ وَٱرۡحَمۡ وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلرَّٰحِمِینَ ١١٨.

و پروردگارت را بخوان و بگو: پروردگارا! گناهان را بیامبرز، از خطاها درگذر و ای ذوالجلال و الإکرام! بر حال زار ما رحم کن زیرا تو بهترین بخشندگان و برترین مهربانانی؛ توبه را می‌پذیری و از گنه‌کار درمی‌گذری.